10 Advanced Phrasal Verbs to Understand Native English Speakers

- Here are 10 advanced phrasal verbs for any topic

- در اینجا 10 فعل عبارتی پیشرفته برای هر موضوعی وجود دارد

that will help you understand native English speakers.

که به شما در درک زبان مادری انگلیسی کمک می کند.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Hello, it's Keith from "English Speaking Success"

سلام، این کیت از "English Speaking Success"

and the website Keith Speaking Academy,

و وب سایت Keith Speaking Academy است،

where you become a confident English speaker.

جایی که شما به یک انگلیسی زبان مطمئن تبدیل می شوید.

Now, if you want to understand

اکنون، اگر می‌خواهید

native speakers or proficient speakers,

زبان مادری یا سخنرانان ماهر را درک کنید،

you must know lots of phrasal verbs.

باید افعال عبارتی زیادی را بدانید.

We use them all the time.

ما همیشه از آنها استفاده می کنیم.

Phrasal verb is a verb plus a preposition

فعل عبارتی یک فعل به اضافه یک حرف اضافه

or an adverbial particle,

یا یک ذره قید

or sometimes two actually.

یا گاهی اوقات دو در واقع است.

For example, to switch on.

به عنوان مثال، برای روشن کردن.

To switch on the light.

برای روشن کردن چراغ

To switch off the light.

برای خاموش کردن چراغ

Many, not many, some phrase of herbs can be idiomatic,

بسیاری، نه تعداد زیادی، برخی از عبارات گیاهی می توانند اصطلاحی باشند،

like to turn up, meaning to appear.

مانند تبدیل شدن، به معنای ظاهر شدن.

I'm happy that you turned up today.

خوشحالم که امروز اومدی

Thank you. Yes.

متشکرم. بله در

Now, as I said, native English speakers

حال حاضر همانطور که گفتم انگلیسی زبانان بومی

and proficient speakers of English use phrasal verbs a lot,

و افراد مسلط به زبان انگلیسی

especially in these everyday conversations.

به خصوص در این مکالمات روزمره بسیار از افعال عبارتی استفاده می کنند.

Oh, and if you're preparing for IELTS speaking test,

اوه، و اگر برای آزمون اسپیکینگ آیلتس آماده می‌شوید،

then these 10 advanced phrasal verbs today

این 10 فعل عبارتی پیشرفته امروز

might help you stand out from the crowd.

می‌تواند به شما کمک کند تا از دیگران متمایز شوید.

So in this video,

بنابراین در این ویدیو

I'll give you 10 advanced phrasal verbs

10 فعل عبارتی پیشرفته را

in the context of work.

در زمینه کار به شما می دهم.

And also at the end of the video,

و همچنین در پایان ویدیو،

I'll give you a story using all of them

من یک داستان با استفاده از همه آنها به شما می دهم

to see how much you've learned.

تا ببینید چقدر یاد گرفته اید.

Oh, and as a bonus, if you download the PDF,

اوه، و به عنوان یک امتیاز، اگر PDF را دانلود کنید،

you can review all of these,

می توانید همه اینها را مرور کنید،

but also get a story of these phrasal verbs

اما همچنین داستانی از این افعال عبارتی

in the context of study, schools, and teachers.

در زمینه تحصیل، مدارس و معلمان دریافت کنید.

The truth is these phrasal verbs are really flexible

حقیقت این است که این افعال عبارتی واقعاً منعطف هستند

and I think can be used for many different topics.

و فکر می کنم می توانند برای موضوعات مختلف استفاده شوند.

Sounds good?

خوب به نظر می رسد؟

Are you ready?

آیا شما آماده اید؟

Let's jump in.

بیایید وارد شویم.

Okay, phrasal verb number one,

بسیار خوب، فعل عبارتی شماره یک،

to drum into.

to drum into.

Okay, now a drum is this.

خوب، حالا یک طبل این است.

Right, now,

درست، در حال حاضر،

to drum something into someone

کوبیدن چیزی به کسی به معنای

is to teach something again and again, persistently,

آموزش دادن چیزی است که بارها و بارها، مداوم،

until they remember it.

تا زمانی که آن را به خاطر بسپارند.

It's a bit like the idea of drumming.

این کمی شبیه ایده طبل زدن است.

Boom, boom, boom, boom, boom.

بوم، بوم، بوم، بوم، بوم.

You continually drum the information.

شما به طور مداوم اطلاعات را درام می‌کنید.

You beat the information into somebody, right?

شما اطلاعات را به کسی تبدیل کردید، درست است؟

For example, our boss always drums

به عنوان مثال، رئیس ما همیشه

the importance of deadlines into our team,

اهمیت ضرب الاجل ها را به تیم ما می زند،

but we still miss them.

اما هنوز آنها را از دست می دهیم.

Great.

عالیه

Number two.

شماره دو

Number two, to stir up.

شماره دو، به هم زدن.

To stir.

برای هم زدن.

Well, to stir is this.

خوب، هم زدن این است.

I can stir my tea,

من می توانم چایم را هم بزنم،

but to stir up is to cause a problem to grow.

اما هم زدن باعث ایجاد مشکل می شود.

For example, my colleague Jim

به عنوان مثال، همکار من جیم

likes to stir things up in meetings.

دوست دارد در جلسات مسائل را به هم بزند.

Often he says things

او اغلب چیزهایی می گوید

that he knows people will disagree with.

که می داند مردم با آنها مخالفت خواهند کرد.

Hmm.

هوم

Number three, to settle down.

شماره سه، برای حل و فصل.

To settle down means to become calmer

آرام شدن به معنای آرام شدن

or to calm down,

یا آرام شدن است،

like, it's been busy at work,

مثلاً در محل کار مشغول بوده است،

but things are settling down now.

اما اکنون اوضاع در حال حل شدن است.

There's a similar phrasal verb, which is to settle in,

یک فعل عبارتی مشابه وجود دارد ، که مستقر شدن است،

but with a different meaning.

اما با معنایی متفاوت.

To settle in means to get used to a new place.

مستقر شدن به معنای عادت کردن به مکان جدید است.

For example, if you start a new job,

به عنوان مثال، اگر یک کار جدید را شروع کنید،

your boss might say, "Oh, today's your first day.

رئیستان ممکن است بگوید: "اوه، امروز اولین روز شماست.

How are you settling in?"

چطور در آن مستقر شده اید؟"

"I'm settling in very well. Thank you."

"حالم خیلی خوبه. ممنون."

Next.

بعدی

Number four, to crack up.

شماره چهار، برای شکستن.

To crack someone up means to,

ترك كردن كسى به معناى

well, to make someone laugh uncontrollably,

خنده كردن غيرقابل كنترل كسى است،

or to crack up, if I crack up,

يا هق هق كردن، اگر هق هق كردم،

I laugh a lot, uncontrollably.

زياد مى خندم، بي اختيار.

For example, my boss is so funny, he cracks me up.

مثلاً رئیس من خیلی بامزه است که مرا به هم می ریزد.

Be a bit careful, 'cause to crack up, I crack up,

کمی مواظب باشید، دلیل برای کرک کردن، من کرک می‌کنم،

can have two meanings.

می‌تواند دو معنی داشته باشد.

It can be to laugh or to break down,

این می تواند خندیدن یا شکستن باشد،

like an emotional breakdown,

مانند یک فروپاشی عاطفی،

So be careful.

پس مراقب باشید.

If your boss cracks up,

اگر رئیس شما عصبانی می شود،

it may be that they're laughing,

ممکن است به این دلیل باشد که آنها می خندند،

but it may be that they are stressed

اما ممکن است استرس داشته باشند

and emotionally breaking down.

و از نظر عاطفی شکسته شوند.

Two very different things. How do you know?

دو چیز کاملا متفاوت شما از کجا می دانید؟

The context, look at the context, and you'll know.

زمینه، به زمینه نگاه کنید و خواهید فهمید.

Number five, to stand in for.

شماره پنج، برای ایستادن.

So you've got two adverbial particles here.

بنابراین شما دو ذره قید در اینجا دارید.

To stand in for someone

ایستادن به جای کسی

means to replace someone temporarily.

به معنای جایگزین کردن موقت کسی است.

Often you can stand in for somebody at work.

اغلب می توانید در محل کار به جای کسی بایستید.

If they're sick and they're off,

اگر آنها مریض هستند و خاموش هستند،

maybe you stand in for them.

شاید شما از آنها حمایت کنید.

For example, Jack is off work today,

به عنوان مثال، جک امروز از کار خارج شده است،

so I am standing in for him.

بنابراین من برای او ایستاده ام.

Great.

عالیه

Listen, if you're enjoying and finding this useful,

گوش کنید، اگر از این کار لذت می برید و برایتان مفید است، به

do remember to subscribe and like the video.

یاد داشته باشید که مشترک شوید و ویدیو را لایک کنید.

Let's go in now to number six.

حالا به شماره شش برویم.

Number six is to fend for yourself,

شماره شش این است که از خودت دفاع کنی،

to fend for yourself.

از خودت دفاع کنی.

The for becomes fur,

for تبدیل به خز می شود،

to fend for yourself,

برای دفاع از خود،

to fend for myself.

برای دفاع از خودم.

I fend for myself,

من از خودم دفاع می کنم

and it means to take care of yourself.

و این به معنای مراقبت از خود است.

Do you know, when I was a teenager and I lived at home,

می دانی وقتی نوجوان بودم و در خانه زندگی می کردم،

my mum used to do the cooking,

مامانم آشپزی می کرد،

do the washing, do the tidying.

شست و شو می داد، مرتب می کرد.

When I went to university, suddenly,

وقتی به دانشگاه رفتم، ناگهان

I had to fend for myself.

مجبور شدم از پس خودم بربیایم.

Another example, after I became a freelancer,

مثال دیگر، بعد از اینکه من یک فریلنسر شدم،

I had to fend for myself,

مجبور شدم برای خودم خرج کنم،

finding clients, negotiating contracts, and so on.

مشتری پیدا کنم، قرارداد ببندم و غیره.

Another expression, an idiom that is similar in meaning

تعبیر دیگر، اصطلاحی که از نظر معنی مشابه است

is to stand on your own two feet.

این است که روی پای خود بایستید.

When I went to university,

وقتی به دانشگاه رفتم

I had to stand on my own two feet.

مجبور شدم روی پای خودم بایستم.

Nice expression.

بیان زیبا

Next.

بعدی

To delve into,

برای بررسی،

and often here we link.

و اغلب در اینجا پیوند می دهیم.

To delve into.

به کندوکاو در.

There's a v sound, right?

صدای v وجود دارد، درست است؟

Vrum.

So delve into means to examine something

وروم

بنابراین به ابزارهایی بپردازید تا چیزی را بررسی کنید

and find out more information about it.

و اطلاعات بیشتری در مورد آن بیابید.

For example, I know these reports are really important,

به عنوان مثال، من می دانم که این گزارش ها واقعا مهم هستند،

so I will delve into them as soon as I can.

بنابراین در اسرع وقت به آنها خواهم پرداخت.

You could also say, "I've got a new book.

همچنین می‌توانید بگویید: "من یک کتاب جدید دارم.

I can't wait to delve into my new book."

من نمی‌توانم صبر کنم تا کتاب جدیدم را بررسی کنم."

Let's move on, another phrasal verb.

بیایید ادامه دهیم، یک فعل عبارتی دیگر.

Okay, number eight, to dive into.

خوب، شماره هشت، برای فرو رفتن در آن.

Again that v the sound, to dive into.

دوباره که v صدا، به شیرجه رفتن.

To dive is this, right?

غواصی این است، درست است؟

If you like swimming, you might dive into the water,

اگر به شنا علاقه دارید، ممکن است در آب شیرجه بزنید،

but, idiomatically, it can also mean

اما، در اصطلاح، می تواند به معنای

to start doing something with lots of energy.

شروع انجام کاری با انرژی زیاد باشد.

For example, similar to the last one, I've got a new book.

به عنوان مثال، شبیه به آخرین، من یک کتاب جدید دارم.

I'm going to dive into this book

من بلافاصله پس از ضبط این ویدیو، می خواهم به این کتاب شیرجه بزنم

straight after I've recorded this video.

.

Or, after the meeting,

یا، پس از جلسه،

we immediately dived into developing

بلافاصله به توسعه

the strategy for the upcoming campaign.

استراتژی برای کمپین آتی پرداختیم.

Great if you're in marketing.

اگر در زمینه بازاریابی هستید عالی است.

Next.

بعدی

Okay, number nine, to reckon on.

خوب، شماره نه، برای حساب کردن.

Now, you may know the verb to reckon.

اکنون، ممکن است فعل حساب کردن را بدانید.

I reckon, you reckon, meaning I think, right?

من حساب می کنم، شما حساب می کنید، یعنی من فکر می کنم، درست است؟

I reckon it's a good idea.

فکر می کنم ایده خوبی است.

I think it's a good idea.

فکر می کنم ایده خوبی است.

But to reckon on something

اما به حساب آوردن چیزی

means that you feel something is likely to happen,

به این معنی است که شما احساس می کنید احتمال وقوع چیزی وجود دارد

and so you make plans depending on that.

و بنابراین بسته به آن برنامه ریزی می کنید.

For example,

به عنوان مثال،

we're having a party after the meeting

ما بعد از جلسه یک مهمانی داریم

and we are reckoning on about 50 people coming,

و حدود 50 نفر را حساب می کنیم،

so make sure there are enough snacks.

بنابراین مطمئن شوید که تنقلات کافی وجود دارد.

You could use it in the negative as well, like,

شما می توانید از آن به صورت منفی نیز استفاده کنید، مانند:

"Well, we didn't reckon on this product being so popular.

"خب، ما فکر نمی کردیم این محصول تا این حد محبوب باشد.

We need to produce more."

ما نیاز به تولید بیشتر داریم."

This is a tricky one to learn.

این یک روش دشوار برای یادگیری است.

It can be used in different context,

می توان از آن در زمینه های مختلف استفاده کرد،

so try and expose yourself as much as possible

بنابراین سعی کنید تا حد امکان خود را در معرض

to different context.

زمینه های مختلف قرار دهید.

Remember, at the end of this, there's a PDF,

به یاد داشته باشید، در پایان این، یک PDF وجود دارد،

and there's a story about study and school,

و یک داستان در مورد تحصیل و مدرسه وجود دارد،

which will give you new context as well.

که زمینه جدیدی را نیز به شما ارائه می دهد.

Let's move on to the last one, number 10,

بریم سراغ آخرین شماره 10

which I hope doesn't happen.

که امیدوارم این اتفاق نیفته.

You'll find out why in a minute.

در عرض یک دقیقه متوجه خواهید شد که چرا.

Number 10 is to drift off, to drift off.

شماره 10 برای دریفت کردن است.

To drift is just when something moves slowly,

رانش درست زمانی است که چیزی به آهستگی حرکت می کند،

like if it's a leaf on the water is drifting.

مثل اینکه برگ روی آب در حال حرکت است.

Something being moved by the water or the air is drifting.

چیزی که توسط آب حرکت می کند یا هوا در حال حرکت است.

To drift off means to fall asleep,

رانش به معنای به خواب رفتن است،

but not usually on purpose.

اما نه معمولاً عمدی.

I mean not intentionally.

منظورم عمدی نیست

So to drift off, maybe when something is really boring,

بنابراین برای دور زدن، شاید زمانی که چیزی واقعا کسل کننده است،

then you might drift off.

ممکن است از خود دور شوید.

For example, the meeting was so boring,

به عنوان مثال، جلسه آنقدر کسل کننده بود،

I began to drift off

من شروع به رانش کردم

or I drifted off.

یا من را ترک کردم. به

That's why I hope, in this video, you haven't drifted off.

همین دلیل است که امیدوارم در این ویدیو، شما را دور نخورده باشید.

I hope it's been useful

امیدوارم مفید بوده باشد

and you've found out lots of new phrases.

و عبارات جدید زیادی را پیدا کرده باشید.

You can start practicing, but also listening for

می توانید شروع به تمرین کنید، اما همچنین به آن گوش دهید

so you can understand native speakers

تا بتوانید زبان مادری

and proficient speakers a lot better.

و سخنرانان ماهر را خیلی بهتر درک کنید.

Now, don't leave me just yet

حالا، من را تنها نگذارید،

because I'm about to tell you a story in the context of work

زیرا می خواهم داستانی را در زمینه کار

using all of these phrasal verbs.

با استفاده از تمام این افعال عبارتی برایتان تعریف کنم.

Okay, let's see how much you have picked up

خوب، بیایید ببینیم چقدر

to learn informally.

برای یادگیری غیررسمی جمع کرده اید.

The story is called, "Sophie's Big Break."

این داستان «وقفه بزرگ سوفی» نام دارد.

If you're sitting comfortably, let's begin.

اگر راحت نشسته اید ، بیایید شروع کنیم.

"Sophie's Big Break."

"وقفه بزرگ سوفی."

Sophie had just started a new job at a marketing company.

سوفی به تازگی کار جدیدی را در یک شرکت بازاریابی شروع کرده بود.

She was nervous but excited.

عصبی بود اما هیجان زده بود.

On her second day, her manager

در روز دوم، مدیرش از

asked her to stand in for Tim,

او خواست که به جای تیم

who was on vacation.

که در تعطیلات بود، بایستد.

Sophie wasn't sure if she could handle the responsibility,

سوفی مطمئن نبود که بتواند از عهده این مسئولیت برآید،

but she accepted.

اما پذیرفت.

At first, it was difficult to manage all of Tim's tasks,

در ابتدا، مدیریت همه وظایف تیم دشوار بود،

but after a few days, things began to settle down.

اما پس از چند روز، همه چیز شروع به حل کرد.

The office was busy,

دفتر شلوغ بود،

but she learned how to keep things under control.

اما او یاد گرفت که چگونه همه چیز را تحت کنترل داشته باشد.

Her colleagues were very supportive

همکارانش بسیار حمایت می‌کردند

and they helped her when she felt overwhelmed.

و زمانی که احساس می‌کرد غرق شده بود به او کمک می‌کردند.

One day during a team meeting,

یک روز در یک جلسه تیمی،

somebody told a funny story about a client

شخصی یک داستان خنده دار در مورد یک مشتری تعریف کرد

and everybody started to crack up.

و همه شروع به هجوم کردند.

Sophie laughed so hard that she almost cried.

سوفی آنقدر خندید که نزدیک بود گریه کند.

It was nice to see the team having fun together,

لذت بردن تیم با هم،

even when work was stressful.

حتی زمانی که کار استرس زا بود، لذت بخش بود.

After the meeting, the team had to dive into a new project.

پس از جلسه، تیم مجبور شد وارد پروژه جدیدی شود.

Sophie felt a bit lost at first and quickly realized

سوفی در ابتدا کمی احساس گمراهی کرد و به سرعت متوجه شد

that there was a lot of data to go through,

که داده های زیادی برای مرور وجود دارد،

so she actually needed to work overtime

بنابراین در واقع باید

to delve into the reports

برای بررسی گزارش ها اضافه کاری کند

so she could understand everything.

تا بتواند همه چیز را بفهمد.

As the project deadline approached,

با نزدیک شدن به مهلت پروژه،

Sophie had to long hours,

سوفی مجبور بود ساعت‌های زیادی را پشت سر بگذارد

and sometimes she would drift off at her desk.

و گاهی اوقات پشت میزش می‌رفت.

She was so tired.

خیلی خسته بود

Aw.

اوه

It wasn't easy fending for herself.

دفاع کردن برای خودش آسان نبود.

Now, Tim wasn't there to help her.

حالا تیم برای کمک به او آنجا نبود.

It was challenging,

چالش برانگیز بود،

but she managed to get everything done on time.

اما او توانست همه چیز را به موقع انجام دهد.

However, the project had stirred up

با این حال، این پروژه باعث ایجاد

some confusion among the clients,

سردرگمی در بین مشتریان شده بود

and Sophie had to explain things again and again.

و سوفی مجبور بود بارها و بارها چیزها را توضیح دهد.

Her manager was very patient

مدیر او بسیار صبور بود

and kept repeating the same instructions

و همان دستورات را

to Sophie and the team.

به سوفی و ​​تیم تکرار می کرد.

"I need to drum this into you," he said.

او گفت: "من باید این را در تو بکوبم." وی گفت:

"With every new project,

با هر پروژه جدید،

we must follow the operating procedures

باید رویه های عملیاتی

and brand guidelines,

و دستورالعمل های برند را رعایت کنیم،

otherwise clients get confused," he said.

در غیر این صورت مشتریان گیج می شوند.

Sophie listened carefully

سوفی با دقت گوش داد

and made sure to follow every detail.

و مطمئن شد که تمام جزئیات را دنبال می کند.

At the end of two weeks,

در پایان دو هفته،

Tom hadn't come back to work.

تام سر کار نیامده بود.

He had decided to go and work for himself

تصمیم گرفته بود برود و برای خودش

as a ski instructor.

مربی اسکی کار کند.

Great.

عالیه

Sophie was quickly promoted, no surprise,

سوفی به سرعت ترفیع گرفت و جای تعجب نداشت

and took over his job

و کار او را به عهده گرفت

as she had done such a good job during his absence.

زیرا در غیاب او کار خوبی انجام داده بود.

And that was "Sophie's Big Break."

و آن «وقفه بزرگ سوفی» بود.

Big break is a big opportunity,

استراحت بزرگ یک فرصت بزرگ است،

the promotion and everything else.

ارتقاء و هر چیز دیگری.

Did you understand the story?

داستان را متوجه شدید؟

Did you catch all of those phrasal verbs?

آیا همه آن افعال عبارتی را متوجه شدید؟

Ooh.

اوه

Did you notice which phrasal verb was not in the story?

دقت کردید کدام فعل عبارتی در داستان نبود؟

Let me know in the comments below.

در نظرات زیر به من اطلاع دهید.

Now, here's a bonus learning strategy for you.

اکنون، در اینجا یک استراتژی یادگیری جایزه برای شما آورده شده است.

The reason I share this story with you is quite simple.

دلیل اینکه این داستان را با شما به اشتراک می گذارم بسیار ساده است.

When you learn new vocabulary,

وقتی واژگان جدید را یاد می گیرید،

in order to learn it deeply,

برای یادگیری عمیق آن،

you have to see it in several contexts.

باید آن را در چندین زمینه ببینید.

It's not enough to watch a YouTube video with one example.

تماشای یک ویدیوی یوتیوب با یک مثال کافی نیست.

That's not learning really.

این واقعاً یادگیری نیست.

A great way to give the context is stories,

یک راه عالی برای ارائه زمینه، داستان‌ها است،

and that's why in my online courses,

و به همین دلیل است که در دوره‌های آنلاین من،

like the Gold Course and the Vocabulary Vault,

مانند دوره طلایی و واژگان، از

I use stories a lot to give the context

داستان‌ها برای ارائه زمینه استفاده می‌کنم

to help students like you understand more deeply.

تا به دانش‌آموزانی مانند شما کمک کنم تا عمیق‌تر درک کنند.

But I understand not everybody

اما می‌دانم که همه نمی‌توانند

can get a course or an online course,

یک دوره آموزشی یا یک دوره آنلاین دریافت کنند،

so here's something extra for you.

بنابراین در اینجا یک چیز اضافی برای شما وجود دارد.

If you download the PDF of all these 10 phrasal verbs,

اگر PDF تمام این 10 فعل عبارتی را دانلود کنید،

you'll also get the story of "Sophie's Big Break,"

داستان "شکست بزرگ سوفی" را نیز دریافت خواهید کرد،

but as an extra bonus,

اما به عنوان یک امتیاز اضافی،

you'll get another story using the phrasal verbs

داستان دیگری با استفاده از افعال عبارتی

in the context of study, school, and teachers.

در زمینه تحصیل، مدرسه، دریافت خواهید کرد. و معلمان

I hope that can help you on your learning journey

امیدوارم که بتواند به شما در سفر یادگیری خود کمک کند

to become a confident speaker of English.

تا به یک سخنران مطمئن انگلیسی تبدیل شوید.

Thank you so much for watching.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم

And listen, I can't wait to see you in the next video.

و گوش کن، بی صبرانه منتظر دیدنت در ویدیوی بعدی هستم.

Take care, my friend.

مواظب خودت باش دوست من به

Keep studying.

مطالعه ادامه دهید.

All the best.

بهترین ها.

Bye-bye.

خداحافظ

(upbeat music)

(موسیقی شاد)