IELTS Speaking Vocabulary: HOLIDAYS

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

- We are talking about holidays.

- ما در مورد تعطیلات صحبت می کنیم.

If you've just arrived, why are you late? (laughs)

اگه تازه اومدی چرا دیر اومدی؟ (می خندد)

Don't worry. We're talking about holidays.

نگران نباش. ما در مورد تعطیلات صحبت می کنیم.

We're gonna start talking here in particular

ما اینجا شروع می کنیم به خصوص

about vocabulary for holidays, okay?

در مورد واژگان برای تعطیلات، خوب؟

Collocations.

همایند.

Just a quick look again at collocations here, right?

فقط یک نگاه اجمالی دوباره به collocations اینجا، درست است؟

I just wanna share these with you.

من فقط می خواهم اینها را با شما به اشتراک بگذارم.

So when we talk about a holiday, collocations with holiday,

بنابراین وقتی در مورد تعطیلات صحبت می‌کنیم، ترکیب‌هایی با تعطیلات،

we might have a...

ممکن است ...

Well, have a look.

خوب، نگاهی بیندازید.

You can probably guess a lot of these, right?

شما احتمالاً می توانید بسیاری از این موارد را حدس بزنید، درست است؟

As you look, a ca holiday, a sk holiday.

همانطور که نگاه می کنید، یک تعطیلات ca، یک تعطیلات sk.

So what you are looking at here, yeah, these, right?

بنابراین آنچه شما در اینجا به آن نگاه می کنید، بله، اینها، درست است؟

You might have a camping holiday,

شما ممکن است یک تعطیلات کمپینگ،

a skiing holiday, a summer holiday.

یک تعطیلات اسکی، یک تعطیلات تابستانی داشته باشید.

You could have a winter holiday. Why not?

می توانید تعطیلات زمستانی داشته باشید. چرا که نه؟

A beach holiday.

تعطیلات ساحلی

A package holiday.

یک بسته تعطیلات.

A package holiday is where everything is included.

تعطیلات بسته جایی است که همه چیز در آن گنجانده شده است.

Oops. Everything is included.

اوه همه چیز گنجانده شده است.

Food, tours, drinks, travel.

غذا، تور، نوشیدنی، سفر.

That's a package holiday.

این یک بسته تعطیلات است.

Some people really like package holidays.

برخی از مردم واقعاً تعطیلات بسته را دوست دارند.

It's where you go to the travel agents.

جایی است که به آژانس های مسافرتی می روید.

Do people still go to the travel agents? I guess so.

آیا مردم همچنان به آژانس های مسافرتی مراجعه می کنند؟ حدس می زنم اینطور باشد.

I think a lot of people book online nowadays,

من فکر می‌کنم امروزه بسیاری از مردم به صورت آنلاین رزرو می‌کنند،

but if you go to a travel agents, they often offer

اما اگر به آژانس‌های مسافرتی بروید، آنها اغلب

like a city break for the weekend,

مانند یک تعطیلات شهری برای آخر هفته،

including your flight, your food, your hotel,

از جمله پرواز، غذا، هتل،

a trip, guided tour.

سفر، تور با راهنما، پیشنهاد می‌دهند.

That kind of package is a package tour, package holiday.

این نوع بسته یک تور بسته، بسته تعطیلات است.

Everything is included.

همه چیز گنجانده شده است.

It's a very common collocation. It's a very common holiday.

این یک ترکیب بسیار رایج است. این یک تعطیلات بسیار رایج است.

Very popular holiday. Lots of people like it.

تعطیلات بسیار محبوب بسیاری از مردم آن را دوست دارند.

Why? Because it's super convenient.

چرا؟ چون فوق العاده راحته

Everything is organized.

همه چیز سازماندهی شده است.

You just turn up and enjoy and eat and drink.

شما فقط بلند شوید و لذت ببرید و بخورید و بنوشید.

The downside is you have to follow

نکته منفی این است که شما باید

a strict timetable every day.

هر روز یک جدول زمانی دقیق را دنبال کنید.

And there's no independence to do your own thing.

و هیچ استقلالی برای انجام کار خودت وجود ندارد.

But, you know, it's courses for horses.

اما، می دانید، این دوره هایی برای اسب ها است.

It's different people like different things.

این افراد مختلف چیزهای مختلف را دوست دارند.

So package holiday, a cruise holiday, right?

بنابراین تعطیلات بسته، تعطیلات دریایی، درست است؟

Some people like to go on a ship.

بعضی ها دوست دارند سوار کشتی شوند.

Just in case you don't know. Going on a ship.

فقط در صورتی که شما نمی دانید. رفتن به کشتی

Some people love cruise holidays.

برخی از مردم تعطیلات دریایی را دوست دارند.

Or an adventure holiday you could also have, right?

یا یک تعطیلات ماجراجویی که می توانید داشته باشید، درست است؟

And breaks.

و می شکند.

Well, actually, before we look at break,

خوب، در واقع، قبل از اینکه به استراحت نگاه کنیم،

just let me take some of your questions here.

فقط اجازه دهید برخی از سوالات شما را در اینجا مطرح کنم.

Where are we? There was one up here.

ما کجا هستیم؟ یکی اینجا بالا بود

What's the meaning of...

معنی ...

Okay, Nova, skiing. Let me show you.

باشه نوا اسکی. بگذار بهت نشان بدهم.

It's a good question. A few people have asked about skiing.

سوال خوبی است. چند نفر در مورد اسکی پرسیده اند.

It's a strange word because in English,

این کلمه عجیبی است زیرا در انگلیسی

skiing has a double I, right?

اسکی یک I دوبل دارد، درست است؟

But if we go into Google,

اما اگر وارد گوگل شویم،

you'll see straight away, this is skiing, right?

بلافاصله خواهید دید، این اسکی است، درست است؟

Skiing on the snow.

اسکی روی برف.

To ski and the noun skiing, I-I, double I.

به اسکی و اسم skiing، I-I، double I.

I know. Strange spelling, but that's it.

می دانم. املای عجیبی است، اما همین.

That's skiing. Good question.

آن اسکی است. سؤال خوبی بود.

Backpack holiday. Romelia, lovely to see you as always.

تعطیلات کوله پشتی. روملیا، مثل همیشه از دیدنت خوشحالم.

Yeah, backpack holiday you could have.

بله، تعطیلات کوله پشتی می توانید داشته باشید.

So that's where you put a rucksack and you go backpacking.

بنابراین آنجاست که یک کوله پشتی می گذارید و به کوله پشتی می روید.

To go backpacking or to backpack.

برای رفتن به کوله پشتی یا کوله پشتی.

A backpacking holiday. A backpack holiday.

تعطیلات کوله پشتی تعطیلات کوله پشتی

We can add that one. Why not?

ما می توانیم آن یکی را اضافه کنیم. چرا که نه؟

A backpack.

یک کولهپشتی.

You can say, I would say, "Let's go backpacking."

شما می توانید بگویید، من می گویم: "بیا بریم کوله پشتی."

I think that's quite a nice...

فکر می کنم خیلی خوب است...

An example, right? To see how you use it.

یک مثال، درست است؟ تا ببینم چگونه از آن استفاده می کنید.

Let's go backpacking.

بیا بریم کوله پشتی.

Lots of young people go backpacking.

بسیاری از جوانان به کوله‌پشتی می‌روند.

Albert, lovely. All-inclusive, an all-inclusive holiday.

آلبرت، دوست داشتنی فراگیر، تعطیلات فراگیر.

So that's the same as a package holiday, right?

پس این همان تعطیلات بسته است، درست است؟

So how can I put that? Because...

پس چگونه می توانم آن را قرار دهم؟ چون...

Okay, it's a or an.

باشه، یک یا یک است.

A or an, because some of these begin with a vowel, right?

A یا An، زیرا برخی از اینها با یک مصوت شروع می شوند، درست است؟

So an adventure holiday.

بنابراین یک تعطیلات ماجراجویی.

An all-inclusive holiday.

یک تعطیلات فراگیر.

Lovely. Nice, lovely.

دوست داشتني. خوب، دوست داشتنی

An all-inclusive holiday. Very, very nice.

یک تعطیلات فراگیر. خیلی خیلی خوب.

Camping. Yes, Komron, camping holiday.

چادر زدن. بله، کومرون، تعطیلات کمپینگ.

A fitness holiday. I've never heard of a fitness holiday.

یک تعطیلات تناسب اندام من هرگز در مورد تعطیلات تناسب اندام نشنیده ام.

But you know, I am out of touch. I probably don't know.

اما می دانید، من از تماس خارج شده ام . من احتمالا نمی دانم. حدس می

I'm guessing that's where you do a lot of sport, right?

زنم اینجا جایی است که شما ورزش زیادی می کنید، درست است؟

Recently actually my brother

اخیراً برادرم

and his wife went on a cycling holiday.

و همسرش به تعطیلات دوچرخه سواری رفته بودند.

Oh, cycling holiday.

اوه، تعطیلات دوچرخه سواری.

Cycling from one village to another

دوچرخه سواری از روستایی به روستای دیگر

and stopping at different vineyards.

و توقف در تاکستان های مختلف.

This was in France, in Provence, on France.

این در فرانسه بود، در پروونس، در فرانسه.

So a cycling holiday. Whoops, maybe a fitness holiday.

پس تعطیلات دوچرخه سواری. اوه، شاید یک تعطیلات تناسب اندام.

Possibly a walking holiday. Yes, cycling holiday, yes.

احتمالا یک تعطیلات پیاده روی. بله، تعطیلات دوچرخه سواری، بله.

Definitely. Interesting ideas.

قطعا. ایده های جالب

I'll answer that question in a moment.

من یک لحظه به این سوال پاسخ خواهم داد.

I can see an interesting question.

من می توانم یک سوال جالب ببینم.

So skiing, we said we've got, yes, skiing on snow.

بنابراین، در حال اسکی کردن، ما گفتیم، بله، اسکی روی برف داریم.

Overseas holiday. Possibly, yes.

تعطیلات در خارج از کشور احتمالا، بله.

Staycation is quite...

Staycation کاملاً ...

Yeah, staycation is a kind of holiday

بله، اقامت در اقامت نوعی تعطیلات است که در آن

where you stay at home, basically.

شما در خانه می مانید، اساسا.

Okay, great.

باشه عالیه.

(laughs) Kristin, don't get caught.

(می خندد) کریستین، گرفتار نشو.

You're secretly watching the lesson.

شما مخفیانه درس را تماشا می کنید.

There was another question, but I've lost it.

یه سوال دیگه هم بود ولی گمش کردم

They've all gone too fast. Not to worry.

همه آنها خیلی سریع رفته اند. نگران نباشید.

A break we can talk about.

استراحتی که می توانیم در مورد آن صحبت کنیم.

Yeah, a city break, a countryside break.

آره، یک استراحت در شهر، یک استراحت در حومه شهر.

So a break is normally a short holiday.

بنابراین استراحت معمولاً یک تعطیلات کوتاه است.

It's normally for one or two days, maybe three or four days.

معمولاً برای یک یا دو روز، شاید سه یا چهار روز است.

So a holiday is normally longer,

بنابراین یک تعطیلات معمولا طولانی تر است

and a break is normally shorter.

و یک استراحت معمولاً کوتاهتر است.

So a break is kind of...

پس استراحت نوعی...

It means a break from work. So it's a break.

یعنی وقفه از کار. بنابراین یک استراحت است.

Normally, we think of that as shorter.

به طور معمول، ما آن را کوتاه‌تر می‌دانیم.

So a city break, you go and visit a city.

بنابراین یک شهر استراحت، شما بروید و از یک شهر دیدن کنید.

Countryside break, you go and stay in the countryside.

استراحت در حومه شهر، شما بروید و در حومه شهر بمانید.

Be careful, a city break is not

مراقب باشید، تعطیلات شهری این نیست

that you take a break from the city

که از شهر استراحت کنید

and go to the countryside,

و به حومه شهر بروید، مهم این است

it's that you visit another city.

که از شهر دیگری دیدن کنید.

A countryside break, obviously you stay in a countryside.

یک استراحت در حومه شهر، بدیهی است که شما در یک حومه شهر می مانید.

Fishing holiday, absolutely, yeah. A safari holiday, yes.

تعطیلات ماهیگیری، کاملاً، بله. تعطیلات سافاری، بله.

Normally, yes, absolutely. Yeah, foreign holiday, yes.

به طور معمول، بله، کاملا. بله، تعطیلات خارجی، بله.

All of these, absolutely.

همه اینها، کاملاً

Meditating holiday, I've never heard of it,

تعطیلات مدیتیشن، من هرگز در مورد آن نشنیده ام،

but I'm sure it exists, as you say, BabySongs.

اما مطمئنم که همانطور که شما می گویید، BabySongs وجود دارد.

Honeymoon holiday.

تعطیلات ماه عسل.

Alexander, the idea is right

الکساندر، ایده درست است،

but in English, we wouldn't say holiday.

اما در انگلیسی، تعطیلات را نمی گوییم.

We just say a honeymoon, right?

ما فقط می گوییم ماه عسل، درست است؟

Not honeymoon holiday, only a honeymoon.

نه تعطیلات ماه عسل، فقط یک ماه عسل.

So we would say, you know, "We're going on our honeymoon."

بنابراین می‌گوییم، می‌دانی، "ما به ماه عسل می‌رویم."

I'll write this down. We are going on our honey...

من این را می نویسم. ما ادامه می دهیم عزیزم...

So even happy couples just married can speak good English.

بنابراین حتی زوج های خوشبختی که تازه ازدواج کرده اند نیز می توانند انگلیسی خوب صحبت کنند.

(laughs) We are going on our honeymoon

(می خندد) ما بدون تعطیلی به ماه عسل می رویم،

without holiday, right?

درست است؟

Excellent. Winter holiday we've got, yes.

عالی تعطیلات زمستانی داریم، بله.

A beach break, yes you could have a beach break.

یک استراحت ساحلی، بله می توانید یک استراحت ساحلی داشته باشید.

Yes, let me write that in. Let's go for a beach break.

بله، اجازه دهید آن را بنویسم. بیا برای استراحت در ساحل برویم.

Again, the idea is that that is shorter than a holiday.

باز هم، ایده این است که آن کوتاه تر از تعطیلات است.

To go on a city break or to take a city break.

برای رفتن به یک تعطیلات شهری یا برای استراحت در شهر.

Yeah, let's go on a city break. Let's take a city break.

آره، بیایید به یک تعطیلات شهری برویم . بیایید یک استراحت شهری داشته باشیم.

I want to go on a city break.

من می خواهم به یک تعطیلات شهری بروم.

Nice, yeah, all of those are good examples there.

خوب، بله، همه آنها نمونه های خوبی هستند.

Excellent. Good.

عالی خوب

(laughs) A coffee break. Yes, you are right.

(می خندد) یک استراحت قهوه. بله حق با شماست.

Because that break is super short, right?

چون این استراحت بسیار کوتاه است، درست است؟

Just for a few minutes. Exactly.

فقط برای چند دقیقه دقیقا.

So, bing, vocabulary.

بنابراین، بینگ، واژگان.

Bing.

بینگ

Holidays.

تعطیلات.

Holiday, now I've chosen this word because it actually has

تعطیلات، اکنون این کلمه را انتخاب کردم زیرا در واقع

two different meanings.

دو معنای متفاوت دارد.

Sometimes there's a confusion.

گاهی اوقات یک سردرگمی وجود دارد.

A holiday is a time when you don't work

تعطیلات زمانی است که شما کار نمی کنید

so you can travel or relax, right?

تا بتوانید سفر کنید یا استراحت کنید، درست است؟

Camping holiday, cycling holiday, a winter holiday.

تعطیلات کمپینگ، تعطیلات دوچرخه سواری ، تعطیلات زمستانی.

All of those are holidays. You don't work.

همه اینها تعطیلات است. تو کار نمی کنی

I'm going on holiday next week, so to go on holiday, right?

من هفته آینده به تعطیلات می روم، پس برای رفتن به تعطیلات، درست است؟ به

Notice the use to go on holiday.

استفاده برای رفتن به تعطیلات توجه کنید.

I'm going on holiday next week.

من هفته آینده به تعطیلات می روم.

We can also say, "I am taking a holiday next month."

همچنین می توانیم بگوییم: "من ماه آینده تعطیلات دارم."

So to go on holiday or taking a holiday.

بنابراین برای رفتن به تعطیلات یا گرفتن تعطیلات.

Both of those are fine.

هر دوتاشون خوبن

The other meaning of holiday

معنای دیگر تعطیلات،

is an official day off work,

یک روز رسمی مرخصی کار است،

usually for national celebrations.

معمولاً برای جشن های ملی.

For national or religious sometimes celebrations.

برای جشن های ملی یا مذهبی گاهی اوقات.

And this is normally when we talk about

و این معمولاً وقتی در مورد تعطیلات صحبت می کنیم

a holiday, one day, right?

، یک روز، درست است؟

Not always one day, but often.

نه همیشه یک روز، بلکه اغلب.

So July the fourth. Today is a holiday, right?

پس چهارم جولای. امروز تعطیل است، درست است؟

In the United States, July the fourth

در ایالات متحده، چهارم جولای

is the Day of Independence.

روز استقلال است.

It's a holiday. It's a national holiday.

تعطیلات است. این یک تعطیلات ملی است.

It doesn't mean people go camping and cycling and safari.

این بدان معنا نیست که مردم به کمپینگ و دوچرخه سواری و سافاری بروند.

It's a holiday. It's a day off work.

تعطیلات است. روز مرخصی است.

The point is it's an official time off work.

نکته این است که مرخصی رسمی از کار است.

Official being the important word here, right?

رسمی بودن کلمه مهم در اینجا، درست است؟

It's an official day off work.

این یک روز تعطیل رسمی است.

Holidays, you choose. Up here.

تعطیلات، شما انتخاب کنید. این بالا.

But holiday here is an official day off work.

اما تعطیلات اینجا یک روز تعطیل رسمی است.

Now, yes, it's true. It's not always one day.

حالا، بله، درست است. همیشه یک روز نیست.

We can talk about the Christmas holidays.

می توانیم در مورد تعطیلات کریسمس صحبت کنیم.

You might talk about Ramadan holidays.

شاید در مورد تعطیلات رمضان صحبت کنید.

Holly is a one-day holiday.

هالی تعطیلات یک روزه است.

Easter is like a three-day holiday.

عید پاک مانند یک تعطیلات سه روزه است.

So, but those are official holidays for...

بنابراین، اما این تعطیلات رسمی برای...

Organized by the government if you like.

اگر دوست دارید توسط دولت سازماندهی شده است.

Okay, so there are two different meanings

بسیار خوب، بنابراین اساساً تعطیلات دو معنای متفاوت دارد

to holiday basically.

.

In the UK, we often talk about a bank holiday

در انگلستان، ما اغلب در مورد تعطیلات بانکی صحبت می کنیم،

because this kind of holiday, number two...

زیرا این نوع تعطیلات، شماره دو است...

Let me just put number one just to make it a bit clearer.

اجازه دهید فقط شماره یک را بگذارم تا کمی واضح تر شود.

The kind of official holidays are...

نوع تعطیلات رسمی هستند...

Are what?

چه هستند؟ یک

Kind of official holidays are normally one day...

نوع تعطیلات رسمی معمولا یک روزه...

In England, they're normally on a Monday.

در انگلیس معمولا دوشنبه است.

I don't know why, but Mondays are often bank holidays.

نمی دانم چرا، اما دوشنبه ها اغلب تعطیلات بانکی است.

So we have bank holiday Mondays.

بنابراین ما دوشنبه تعطیلات بانکی داریم.

I'm not sure why it's called a bank holiday.

من مطمئن نیستم که چرا به آن تعطیلات بانکی می گویند.

Probably something to do with the banks, obviously,

احتمالاً به بانک‌ها مربوط می‌شود،

but I don't know why.

اما نمی‌دانم چرا.

We often call it a public holiday or a religious holiday.

ما اغلب آن را تعطیل عمومی یا تعطیلات مذهبی می نامیم.

We can say Christmas is my favorite holiday.

می توان گفت کریسمس تعطیلات مورد علاقه من است.

Next Monday is a bank holiday.

دوشنبه آینده تعطیلات بانکی است.

We are going to the beach for the day.

ما برای یک روز به ساحل می رویم.

Next Monday is a bank holiday.

دوشنبه آینده تعطیلات بانکی است.

I'm pretty sure this is only in the UK

من تقریباً مطمئن هستم که این فقط در بریتانیا است

that we have bank holidays.

که ما تعطیلات بانکی داریم.

I don't think they say that in the United States or Canada.

فکر نمی کنم در ایالات متحده یا کانادا چنین چیزی بگویند.

And I'm not sure about Australia.

و من در مورد استرالیا مطمئن نیستم.

Maybe those of you in Australia can let me know

شاید کسانی از شما در استرالیا می توانند به من

or New Zealand for that matter.

یا نیوزیلند برای این موضوع اطلاع دهند.

Hmm. Okay.

هوم باشه.

So, different meanings. Slightly different meanings.

بنابراین، معانی مختلف. معانی کمی متفاوت است.

Vesak holiday as well.

تعطیلات وسک نیز.

(indistinct) holiday as well. Yes, exactly.

تعطیلات (نامشخص) نیز. بله دقیقا.

Exactly, there are different kinds of holidays.

دقیقاً تعطیلات انواع مختلفی دارد.

Each country has their own kind.

هر کشوری نوع خاص خود را دارد.

Charlotte, good question. Can holiday be a verb?

شارلوت، سوال خوبی است. آیا تعطیلات می تواند فعل باشد؟

Yes, it can. To holiday, we do also say...

بله می شود. برای تعطیلات، ما نیز می گوییم...

Yeah, it's rarely used but it does exist as a verb.

بله، به ندرت استفاده می شود، اما به عنوان یک فعل وجود دارد.

But we don't use it very much to be honest.

اما صادقانه بگویم ما از آن زیاد استفاده نمی کنیم .

It's not easy to use so I would tend to avoid it.

استفاده از آن آسان نیست، بنابراین تمایل دارم از آن اجتناب کنم.

I've no idea why the bank holidays are Monday.

من نمی دانم چرا تعطیلات بانکی دوشنبه است.

I really don't know but they always are.

من واقعا نمی دانم اما آنها همیشه هستند.

Synonyms for a holiday, we can talk about a vacation.

مترادف برای تعطیلات، می توانیم در مورد تعطیلات صحبت کنیم.

So as I mentioned, this tends to be a bit more...

بنابراین همانطور که اشاره کردم، این تمایل کمی بیشتر است...

Whoops, it tends to be a bit more in the USA

اوه، در ایالات متحده آمریکا

that they say that.

که آنها چنین می گویند کمی بیشتر است.

(coughing) But to be honest, nowadays,

(سرفه) اما صادقانه بگویم، امروزه،

even in Britain, we say a vacation.

حتی در بریتانیا، ما می گوییم تعطیلات.

A break, a getaway, an excursion, a trip.

یک استراحت، یک گریز، یک گردش، یک سفر.

These are a bit shorter.

اینها کمی کوتاهتر هستند.

So as I mentioned, a vacation and a holiday is longer.

بنابراین همانطور که اشاره کردم، تعطیلات و تعطیلات طولانی تر است.

A break, a getaway, the idea that you get away from work.

یک استراحت، یک فرار، این ایده که شما از کار دور می شوید.

An excursion is a trip.

گردش یک سفر است.

These normally are shorter, maybe one or two or three days.

اینها معمولاً کوتاهتر هستند، شاید یک یا دو یا سه روز.

And the shortest, a day trip. A day out.

و کوتاه ترین، یک روزه. یک روز بیرون.

These are just one-day holidays.

اینها فقط تعطیلات یک روزه است.

So these are synonyms,

بنابراین اینها مترادف هستند،

not exact synonyms, but similar meaning, right?

مترادف دقیق نیستند، اما معنای مشابهی دارند، درست است؟ باشه

Okay, good.

خوبه

There's the getaway.

آنجا فرار است.

I know somebody was asking about getaways earlier.

من می دانم که قبلاً کسی در مورد فرار می پرسید.

Next word, destination. Very important word, destination.

کلمه بعدی مقصد کلمه بسیار مهم، مقصد. این

It's not an easy word, right? Destination.

کلمه آسانی نیست، درست است؟ مقصد.

We have a kind of a soft stress on the de.

ما یک نوع استرس نرم روی د.

So when you see this, it's a soft stress

بنابراین وقتی این را می‌بینید، یک استرس ملایم است

and that when you have the top one, it's the hard stress.

و وقتی بالاترین را دارید، استرس سخت است.

So we stress nation,

بنابراین ما بر ملت استرس داریم،

but there's a soft stress on des, destination.

اما یک استرس ملایم در مقصد وجود دارد.

Can you say that? Destination.

میشه اینو بگی؟ مقصد. یه

It kind of floats, right? Destination.

جورایی شناور میشه، درسته؟ مقصد.

Nation. Destination.

ملت مقصد.

Can you say it?

میشه بگی؟

Collocations. A popular destination.

همایند. یک مقصد محبوب

A holiday destination.

مقصد تعطیلات

Great. Good, nice.

عالی. خوب، خوب

Spain is a popular destination for holiday makers.

اسپانیا یک مقصد محبوب برای تعطیلات است.

Holiday maker is somebody going on holiday, right?

تعطیلات ساز کسی به تعطیلات می رود، درست است؟

So Italy is our holiday destination this year.

بنابراین ایتالیا مقصد تعطیلات امسال ما است.

It's not true, but it's an example. (laughs)

این درست نیست، اما یک مثال است. (می خندد)

Okay.

باشه.

Lyuba, nice to hear you. Lyuba, that's great.

لیوبا، خوشحالم که شما را می شنوم. لیوبا، عالی است.

Very pleased to hear that.

از شنیدن آن بسیار خوشحالم.

I'm happy that you're sharing this

خوشحالم که این مطلب را

with your students as well.

با دانش آموزان خود نیز به اشتراک می گذارید.

On holidays or on holiday?

در تعطیلات یا در تعطیلات؟

On holiday. To go on holiday, yeah.

در تعطیلات. برای رفتن به تعطیلات، بله.

Is Christmas religious holiday? Yes, it is.

آیا کریسمس تعطیلات مذهبی است؟ بله همینطور است.

Celebrates the birth of Jesus Christ. Yes.

تولد عیسی مسیح را جشن می گیرد. آره.

Excellent. Good.

عالی خوب

Tourist, yeah, Mohab, this is a good one.

توریست، آره محب، این یکی خوبه.

Tourist destination. Let me just help you a little bit.

مقصد گردشگری. اجازه بدهید فقط کمی به شما کمک کنم.

So rather than tourist destination, tourist,

بنابراین به جای مقصد گردشگری، توریست،

we would put it in the singular.

آن را در مفرد قرار می دهیم.

So the adjective tourist as an adjective.

پس صفت توریست به عنوان صفت.

A tourist destination, yeah? Tourist destination.

یک مقصد گردشگری، آره؟ مقصد گردشگری.

Nice. Very, very nice, great.

خوب. خیلی خیلی خوبه عالیه

There are synonyms for...

مترادف هایی برای ...

Oh, not for destination but for holiday maker.

اوه، نه برای مقصد بلکه برای تعطیلات ساز وجود دارد.

So people on holiday.

بنابراین مردم در تعطیلات.

So for talking about people on holiday, holiday maker.

بنابراین برای صحبت در مورد مردم در تعطیلات، تعطیلات ساز.

Two words, sorry.

دو کلمه ببخشید

Sightseer. sightseer.

گردشگر. گردشگر

It's a strange word, isn't it? And strange spelling.

کلمه عجیبی است، اینطور نیست؟ و املای عجیب

It comes from this, right? To see the sights.

از این می آید، درست است؟ برای دیدن مناظر.

So the sights are the interesting touristic places.

بنابراین مناظر مکان های گردشگری جالبی هستند.

A sight like, I don't know, like a museum or a statue.

منظره ای مثل، نمی دانم، مثل موزه یا مجسمه.

The Eiffel Tower. Maybe a monument.

برج ایفل. شاید یک بنای تاریخی

So these are the different sights.

بنابراین اینها مناظر مختلف هستند.

So when you see the sights, you are a sightseer.

بنابراین وقتی مناظر را می بینید، یک گردشگر هستید.

Not an easy word.

کلمه آسانی نیست

Sightseer, the stress on the sight. Sightseer.

بیننده، استرس روی دید. گردشگر.

Sightseer

گشت و گذار

I'm a sightseer.

من یک گشت و گذار هستم.

I like to be a sightseer.

من دوست دارم گردشگر باشم.

I like to be a sightseer.

من دوست دارم گردشگر باشم.

Good, when you're practicing, really feel the rhythm

خوب، وقتی در حال تمرین هستید، واقعاً ریتم

and the stress.

و استرس را احساس کنید.

It's music, right?

این موسیقی است، درست است؟

I like to be a sightseer. (humming)

من دوست دارم گردشگر باشم. (زمزمه)

I like to be a sightseer.

من دوست دارم گردشگر باشم.

There's just this flow, right?

فقط این جریان وجود دارد، درست است؟

It's a bit like, I don't know, dancing

کمی شبیه رقصیدن است، نمی دانم،

in a way, in a strange way, okay?

به شکلی عجیب، خوب؟

We can also say a tourist, a traveler, and a visitor.

همچنین می توان گفت توریست، مسافر و بازدیدکننده.

All of those can be used.

همه اینها قابل استفاده است.

Slight differences in meaning but all more or less the same.

تفاوت های جزئی در معنی اما همه کم و بیش یکسان است.

I should just make this clear

فقط باید این را روشن کنم

that we're talking about people as a noun, right?

که ما در مورد مردم به عنوان یک اسم صحبت می کنیم، درست است؟

Just let me make that clearer.

فقط بگذارید این را واضح تر بگویم.

Holiday maker I think is the most popular

تعطیلات ساز فکر می کنم محبوب ترین

and tourist is the most popular.

و توریستی محبوب ترین است.

Traveler and visitor are used less.

مسافر و بازدید کننده کمتر مورد استفاده قرار می گیرند.

But yeah, definitely can be used.

اما بله، قطعا قابل استفاده است.

Now, this is an interesting word, Muhammad,

حالا این کلمه جالبی است محمد

and I'm glad you've brought this up.

و خوشحالم که این را مطرح کردی.

A nomad, similar word to that.

یک عشایر، کلمه ای شبیه به آن.

A nomad is like a traveler, yeah.

یک عشایر مانند یک مسافر است، بله.

I think the only difference is that a nomad...

فکر می کنم تنها فرقش این است که یک عشایر...

A traveler, it can sound a bit like a profession.

یک مسافر، می تواند کمی شبیه به یک حرفه باشد.

Like a professional traveler.

مثل یک مسافر حرفه ای.

Somebody who travels for long periods of time.

کسی که برای مدت طولانی سفر می کند.

And similar for a nomad, we have the idea of somebody

و مشابه آن برای یک عشایر، ما تصور کسی را داریم

who is moving for long periods of time, for months or years.

که برای مدت طولانی ، ماهها یا سالها در حال حرکت است.

They move and they stay in different places.

حرکت می کنند و در جاهای مختلف می مانند.

We often use it idiomatically as well.

ما اغلب از آن به صورت اصطلاحی نیز استفاده می کنیم.

Nowadays, we talk about digital nomads.

امروزه در مورد عشایر دیجیتال صحبت می کنیم.

So young people, hey, even me could be an older person.

بنابراین جوانان، هی، حتی من می‌توانستم فرد مسن‌تری باشم.

If my life is digital, my job is digital. I work online.

اگر زندگی من دیجیتال است، شغل من دیجیتال است. من آنلاین کار می کنم.

A lot of young people working online

بسیاری از جوانانی که به صورت آنلاین کار می کنند،

live in different places for maybe three months, six months.

شاید سه ماه، شش ماه در مکان های مختلف زندگی می کنند.

And they travel, right? They're a nomad, a digital nomad.

و آنها سفر می کنند، درست است؟ آنها یک عشایر هستند، یک کوچ دیجیتال.

That's a common expression, right?

این یک عبارت رایج است، درست است؟

As Corinne says, yeah, it's a nomad,.

همانطور که کورین می گوید، بله، این یک کوچ نشین است.

It's a person moving often.

این شخصی است که اغلب در حال حرکت است. به

It goes back. It's a very old term.

عقب برمی گردد. این یک اصطلاح بسیار قدیمی است.

It goes back to the tribes

این به قبایلی برمی گردد

who would move from village to village.

که از روستایی به روستای دیگر نقل مکان می کردند.

They were nomadic, right? Nomadic people, nomadic tribes.

آنها عشایری بودند، درست است؟ مردم کوچ نشین، قبایل کوچ نشین.

But we still use the word today, a nomad.

اما ما هنوز از کلمه کوچ نشین استفاده می کنیم.

But it's that idea of traveling for a long period of time.

اما این ایده سفر برای مدت طولانی است.

So if you are going to London for a weekend,

بنابراین اگر برای یک تعطیلات آخر هفته به لندن می روید،

you're not a nomad.

شما یک عشایر نیستید.

You could be a traveler.

شما می توانید یک مسافر باشید.

But again, a traveler, I would think

اما باز هم، یک مسافر، من فکر می کنم

is a person who often travels.

فردی است که اغلب سفر می کند.

So if you go to London for a weekend once a year,

بنابراین اگر سالی یک بار برای تعطیلات آخر هفته به لندن بروید،

it's not a traveler.

مسافر نیست.

A traveler often travels. Good, I like the word nomad.

یک مسافر اغلب سفر می کند. خوب من کلمه عشایر را دوست دارم.

That is coming up later in the lesson.

که بعداً در درس مطرح می شود.

So keep your eyes open. Great question, Muhammad Ismail.

پس چشمانتان را باز نگه دارید. سوال عالی محمد اسماعیل.

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

Okay, let me move on.

باشه بذار ادامه بدم

Shall I put a digital nomad?

یک عشایر دیجیتال بگذارم؟

I'll just add that 'cause somebody asked a digital nomad.

من فقط این را اضافه می کنم که چون شخصی از یک عشایر دیجیتال پرسید.

Sorry, it's a long explanation, but there you go.

با عرض پوزش، این یک توضیح طولانی است، اما شما باید ادامه دهید.

A digital nomad.

یک عشایر دیجیتال.

For me, it's a person working online

برای من، این شخصی است که به صورت آنلاین کار می کند

and moving or living in different places

و برای دوره های زمانی در مکان های مختلف حرکت می کند یا زندگی می کند

for periods of time.

.

Next one, accommodation. We've got two words actually.

مورد بعدی، محل اقامت. ما در واقع دو کلمه داریم.

Accommodation, stress on the dation. Accommodation,

اسکان، استرس در ملاقات. محل اقامت،

Notice accomma, it's a-comm-a.

توجه داشته باشید، این a-comm-a است.

So it's not a-commo, it's a-comma.

بنابراین این یک کاما نیست، یک کاما است.

A-comma.

A-کاما.

Do you know like when you're writing, you have a, (hums)?

آیا می دانید زمانی که در حال نوشتن هستید، یک (هوم) دارید؟

A comma, right?

یک کاما، درست است؟ بابا بابا،

Ba-ba-ba-ba, comma, da-da-da-da.

ویرگول، دا-دا-دا-دا.

A-ccomma. Accomodation.

A-comma. محل اقامت.

So just say accommodation.

پس فقط بگید محل اقامت.

Accommodation.

محل اقامت.

Comfortable accommodation.

اقامتگاه راحت.

Cheap accommodation.

اقامتگاه ارزان.

Nice, excellent. Good.

خوب، عالی خوب

Accommodation, meaning of course,

اسکان، به این معنی که البته،

it's a place where someone may live or stay.

جایی است که ممکن است شخصی در آن زندگی کند یا بماند.

So accommodation can be where you live,

بنابراین محل اقامت می تواند جایی باشد که شما زندگی می کنید،

your house or your flat is accommodation,

خانه یا آپارتمان شما محل اقامت است،

but it's also a hotel where you're staying for a few days.

اما همچنین هتلی است که برای چند روز در آن اقامت دارید.

It's interesting, in English, we don't say

جالب است در انگلیسی نمی گوییم

to live in a hotel.

در هتل زندگی کنیم.

It's very strange to live in a hotel. (laughs)

زندگی در هتل بسیار عجیب است. (می خندد)

In some languages, it translates like,

در برخی از زبان ها به این صورت ترجمه می شود:

"I'm living in a hotel."

«من در یک هتل زندگی می کنم».

No, you're not. You're staying in a hotel.

نه تو نیستی. شما در یک هتل اقامت دارید.

The only people who live in a hotel

تنها افرادی که در یک هتل زندگی می کنند

are probably the owner and possibly the staff.

احتمالاً مالک و احتمالاً کارکنان هستند.

But you don't live in a hotel.

اما شما در هتل زندگی نمی کنید.

You stay in a hotel, but you live in your house.

شما در هتل می مانید، اما در خانه خود زندگی می کنید.

But accommodation is all of those, right?

اما محل اقامت همه اینهاست، درست است؟

For example, we need to book the accommodation.

مثلاً باید محل اقامت را رزرو کنیم.

I can't find any cheap accommodation.

هیچ اقامتگاه ارزانی پیدا نمی کنم.

Great. This word is a strange word, itinerary.

عالی. این کلمه یک کلمه عجیب است، سفر.

Itinerary. Itinerary.

برنامه سفر. برنامه سفر.

Stress on the T. Itinerary.

استرس در برنامه سفر T.

Itinerary.

برنامه سفر. آیا

Can I do it the other way? Itinerary. (laughs)

می توانم آن را به روش دیگری انجام دهم ؟ برنامه سفر. (می خندد)

Itinerary.

برنامه سفر.

Very often actually, British people say itinery.

اغلب در واقع، مردم بریتانیا می گویند سفر.

It should be itinerary but we say itinery.

باید برنامه سفر باشد اما ما می گوییم سفر.

Itinerary.

برنامه سفر.

And that is your planned route or journey day by day.

و این مسیر یا سفر برنامه ریزی شده شما روز به روز است.

Do you know often you'll knock over your microphone?

آیا می دانید اغلب میکروفون خود را می کوبید؟

Often, you'll write Monday, visit London.

اغلب، دوشنبه می نویسید، از لندن دیدن می کنید.

Tuesday, visit Manchester.

سه شنبه، بازدید از منچستر.

Wednesday, visit Nottingham, right?

چهارشنبه، از ناتینگهام دیدن کنید، درست است؟

This is a holiday around England. That is your itinerary.

این تعطیلات در سراسر انگلستان است. این برنامه سفر شماست.

It's what you are going to do each day.

این کاری است که قرار است هر روز انجام دهید.

It's a planned route or journey.

این یک مسیر یا سفر برنامه ریزی شده است.

It can include destination, time, activity.

می تواند شامل مقصد، زمان، فعالیت باشد.

It could just be a map, but it could be more complicated.

این می تواند فقط یک نقشه باشد، اما می تواند پیچیده تر باشد.

We talk about a travel itinerary.

ما در مورد برنامه سفر صحبت می کنیم.

Try and say this. Itinerary.

سعی کن اینو بگو برنامه سفر.

A travel itinerary.

یک برنامه سفر.

A daily itinerary.

یک برنامه سفر روزانه

Mm-hmm, not bad.

مممم، بد نیست.

Have you made a travel itinerary?

آیا برنامه سفر را تعیین کرده اید؟ آیا

Have you made a daily itinerary for your holiday?

یک برنامه سفر روزانه برای تعطیلات خود تهیه کرده اید؟

Some people do, some people don't.

برخی از مردم انجام می دهند، برخی از مردم نه.

Brian, I'm living at a friend's house.

برایان، من در خانه یکی از دوستانم زندگی می کنم. آیا

Can I call it my accommodation?

می توانم آن را محل اقامت خود بنامم؟ فکر می

I think if it's temporary...

کنم اگر موقتی باشد...

It's a bit unusual. It's a bit strange.

کمی غیرعادی است. کمی عجیب است. فکر می

I think it's more...

کنم بیشتر...

You could, yeah, but I think you could.

شما می توانستید، بله، اما فکر می کنم می توانستید. به

It depends on the context, I think.

نظر من بستگی به زمینه دارد.

How long you're staying there.

چقدر اونجا میمونی

Ali, talking about your holidays,

علی، در مورد تعطیلات شما صحبت می کنم،

I've planned to go on an adventure holiday like safari

من برنامه ریزی کرده ام که به یک تعطیلات ماجراجویی مانند سافاری بروم

to explore every nook and cranny.

تا هر گوشه و کناری را کشف کنم.

Very nice. Great.

بسیار خوب. عالی.

Excellent. Good.

عالی خوب

What else have we got?

چه چیز دیگری داریم؟

Is an air ticket as itinerary? No, no, no.

آیا بلیط هواپیما به عنوان برنامه سفر است؟ نه نه نه.

So the itinerary is normally the list of

بنابراین برنامه سفر معمولاً فهرستی از

a planned route or journey.

یک مسیر یا سفر برنامه ریزی شده است.

So list of destinations,

بنابراین فهرستی از مقصدها،

times, activities.

زمان ها، فعالیت ها.

Oh, help. (laughs) Thank you.

اوه کمک (می خندد) ممنون.

Yeah, so it's not one thing like a ticket.

بله، پس این یک چیز مانند بلیط نیست.

It's more a list or a plan, right?

این بیشتر یک لیست است یا یک طرح، درست است؟

It's the plan rather, yeah.

این بیشتر برنامه است، بله. باشه

Okay, good. Good question.

خوبه سؤال خوبی بود.

Thank you so much for that.

به خاطر آن بسیار سپاسگزارم.

(speaks in foreign language) Nice to see you here.

(به زبان خارجی صحبت می کند) خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Good. Excellent.

خوب عالی

Freelancer, very nice video. Really awesome.

فریلنسر، ویدیوی بسیار زیبا . واقعا عالیه

Thank you very much. That's very nice.

بسیار از شما متشکرم. خیلی خوبه.

And here, Health Riddle says,

و در اینجا، Health Riddle می گوید:

"We prepare a tunnel itinerary for work schedule."

"ما یک برنامه سفر تونل را برای برنامه کاری آماده می کنیم."

Interesting. I need some more context.

جالب هست. من به زمینه بیشتری نیاز دارم.

Itinerary like a schedule. Yes, yep if you like, good, yep.

برنامه سفر مانند یک برنامه بله، بله، اگر دوست دارید، خوب، بله.

It's a plan, it's a schedule. Yep, yes.

این یک برنامه است، این یک برنامه است. بله، بله.

My exam is coming tomorrow.

فردا امتحانم میاد

How advice can you give me to prepare?

چگونه می توانید به من توصیه کنید که آماده شوم؟

Watch this lesson and then go to bed. Just relax.

این درس را تماشا کنید و سپس به رختخواب بروید. فقط آرام باش.

Just listen and read to lots of English.

فقط به زبان انگلیسی زیاد گوش کنید و بخوانید. درس

Don't study. Not the day before the exam.

نخوان نه روز قبل از امتحان

It's not worth it. Just surround yourself with English.

ارزشش را ندارد. فقط خود را با زبان انگلیسی احاطه کنید.

Listen, read, but relax. It's a big day tomorrow.

گوش کنید، بخوانید، اما آرام باشید. فردا روز بزرگی است.

Relax and believe in yourself.

آرام باش و خودت را باور کن.

I'm sure you'll do great, my friend.

مطمئنم عالی میشی دوست من

Okay, excellent. Good.

باشه عالیه خوب

A bit more vocabulary just to add in.

کمی واژگان بیشتر فقط برای اضافه کردن.

We've got, I'm gonna add in budget,

ما داریم، من می خواهم بودجه را اضافه کنم، که

which is my final word, right?

کلمه نهایی من است، درست است؟

Now budget has different forms.

اکنون بودجه اشکال مختلفی دارد.

Budget can be a noun

بودجه می تواند یک اسم باشد

and it's countable and it's a financial plan basically.

و قابل شمارش باشد و اساساً یک برنامه مالی است.

A financial plan. A budget.

یک طرح مالی بودجه.

Budget.

بودجه.

Watch my mouth, budget.

مراقب دهانم باش، بودجه.

Dget, dget.

Dget، dget.

Budget. A budget.

بودجه. بودجه.

Make a budget, stick to a budget or follow the budget.

بودجه بسازید، به بودجه پایبند باشید یا بودجه را دنبال کنید.

The budget is, in England, it's the financial plan

بودجه، در انگلستان، برنامه مالی

of the president or the treasury we call the budget

رئیس جمهور یا خزانه داری است که ما آن را بودجه می نامیم،

but you can have a personal budget, a personal budget.

اما شما می توانید یک بودجه شخصی، یک بودجه شخصی داشته باشید.

So you'll have a budget maybe for your,

بنابراین شاید برای خود،

the money that you earn and how you spend it.

پولی که به دست می آورید و نحوه خرج کردن آن، بودجه ای خواهید داشت.

A holiday budget.

بودجه تعطیلات

how much money you're gonna spend on your holiday.

چقدر پول در تعطیلات خود خرج می کنید

Okay, a budget.

خوب، یک بودجه.

For example, we need to draw up a budget.

به عنوان مثال، ما باید یک بودجه تنظیم کنیم.

Nice, to draw up means to make, to draw up a budget.

خوب، تهیه کردن به معنای ساختن، تهیه بودجه است.

Let's stick to the budget, meaning follow.

بیایید به بودجه پایبند باشیم، یعنی دنبال کنیم.

It's not within our budget,

در حد بودجه ما نیست،

meaning it's too expensive.

یعنی خیلی گران است.

Let me just make that clear.

فقط این را روشن کنم.

So to draw up a budget, to make.

بنابراین برای تهیه بودجه، ساختن.

To stick to the budget, to follow.

پایبندی به بودجه، پیروی کردن.

It is not within our budget, it's too expensive, right?

در حد بودجه ما نیست، خیلی گران است، درست است؟

Look at that auto complete. It makes my life easier.

به آن خودکار کامل نگاه کنید. زندگی من را آسان تر می کند.

Notice budget is also a verb. To budget.

Notice budget نیز یک فعل است. به بودجه.

Same stress, to budget.

همان استرس، به بودجه.

And this is to plan how much you'll spend.

و این برای برنامه ریزی است که چقدر هزینه می کنید.

We often say, "I haven't budgeted for something."

ما اغلب می گوییم: "من برای چیزی بودجه نکرده ام."

I haven't budgeted for food.

بودجه ای برای غذا در نظر نگرفته ام.

Or you know, you may say, "Well, you need to budget for,

یا می دانید، ممکن است بگویید، "خب،

well, if you go on holiday to England..."

اگر به تعطیلات به انگلستان می روید باید بودجه اختصاص دهید..."

Better example, so lots of students, not true,

مثال بهتر، بنابراین تعداد زیادی از دانش آموزان درست نیست،

some students ask me for advice about

برخی از دانش آموزان از من برای

going to study in the UK.

رفتن به این کشور راهنمایی می خواهند. تحصیل در انگلستان

And I say, "Well, blah, blah, blah, blah, blah."

و من می گویم، "خب، بل، بل، بل، بل، بل، بل، بل، بل، بل، بلا، بل، بل، بل، بلال، بلال، بلال، بلال، بلال، بلال، بله، بله، بله، بله، بله

And remember, you must budget for accommodation for a year.

و به یاد داشته باشید، شما باید برای یک سال اقامت داشته باشید.

Budget for rent, budget for food, budget for going out.

بودجه برای اجاره، بودجه برای غذا، بودجه برای بیرون رفتن.

And of course, you need to pay the fees

و البته، شما باید هزینه ها را بپردازید

because some students just look at the fees

زیرا برخی از دانش آموزان فقط به شهریه ها نگاه می کنند

and they forget to budget for accommodation.

و فراموش می کنند که بودجه ای برای خوابگاه اختصاص دهند.

To budget for food, to budget for going out.

بودجه برای غذا، بودجه برای بیرون رفتن.

So you need to budget for all of those things,

بنابراین باید برای همه آن چیزها بودجه بندی کنید،

to budget for something.

برای چیزی بودجه بندی کنید.

Also, it hasn't finished, budget can be an adjective.

همچنین، تمام نشده است، بودجه می تواند یک صفت باشد.

We can say something that's very cheap a budget hotel.

می توانیم چیزی بگوییم که یک هتل ارزان قیمت است.

A budget flight, a budget hostel, a budget camping site.

یک پرواز ارزان قیمت، یک خوابگاه ارزان قیمت ، یک سایت کمپینگ ارزان قیمت.

Right, it can be an adjective, meaning very, very cheap.

درست است، می تواند یک صفت باشد، به معنای بسیار، بسیار ارزان.

So budget, very flexible word.

بنابراین بودجه، کلمه بسیار انعطاف پذیر.

Canaletto, thank you so much.

Canaletto، بسیار متشکرم.

Eva, welcome back from your holiday.

ایوا، از تعطیلاتت خوش آمدی.

Eva is one of my students on the gold course

ایوا یکی از شاگردان من در دوره طلایی است

who's sharing her photos in Scotland.

که عکس هایش را در اسکاتلند به اشتراک می گذارد.

She went on holiday in Scotland. You're so lucky.

او برای تعطیلات به اسکاتلند رفت. خیلی خوش شانسی.

We had to stick to our budget in Scotland.

ما مجبور بودیم به بودجه خود در اسکاتلند پایبند باشیم.

So we were eating out only twice.

بنابراین ما فقط دو بار بیرون غذا می خوردیم.

You mean twice a day or the whole holiday? (laughs)

منظور شما دو بار در روز یا کل تعطیلات است؟ (می خندد)

Great. Yes, similar thing, similar.

عالی است. بله، مشابه، مشابه.

Not exactly the same but similar.

نه دقیقاً یکسان اما مشابه. آیا

Does budget as an adjective have the same meaning

بودجه به عنوان یک صفت همان معنای

as budget-friendly?

بودجه پسند را دارد؟

Yes, it does. Exactly.

بله، این کار را می کند. دقیقا.

Because budget-friendly means

زیرا مقرون به صرفه بودن به این معناست که

it's good for your budget so it's cheap or good value.

برای بودجه شما مناسب است، بنابراین ارزان یا با ارزش است.

So yes, it's the same meaning, Linh Chu.

بنابراین بله، این همان معنی است، لین چو.

Great question, yes.

سوال عالی، بله

Kevin says, "I need to budget for my overseas education."

کوین می گوید: "من باید برای تحصیل در خارج از کشور بودجه ای در نظر بگیرم."

Yes.

آره.

Sheldon, "Can we use plan to replace itinerary?"

شلدون، "آیا می توانیم از برنامه برای جایگزینی برنامه سفر استفاده کنیم؟"

Yes, you can. Itinerary is a more advanced word.

بله، تو میتونی. برنامه سفر کلمه پیشرفته تری است.

But you could say plan, absolutely, yes.

اما می توان گفت برنامه ریزی، کاملاً، بله.

Cost-effective. Fantastic word, right?

مقرون به صرفه. کلمه فوق العاده است، درست است؟

Nice. I think that's really, really good.

خوب. من فکر می کنم که واقعاً خیلی خوب است.

So budget, we say is very cheap.

بنابراین بودجه، ما می گوییم بسیار ارزان است.

We could say it's cost-effective.

می توان گفت مقرون به صرفه است.

Actually, let me change this

در واقع، اجازه دهید این را تغییر دهم،

'cause I think budget's not very cheap.

زیرا فکر می کنم بودجه خیلی ارزان نیست.

'Cause very cheap sounds like low quality, right?

چرا که صداهای بسیار ارزان مانند کیفیت پایین، درست است؟

It's not always true. Let's say cheap.

همیشه درست نیست. بیایید بگوییم ارزان است.

Budget is cheap, cost-effective.

بودجه ارزان و مقرون به صرفه است.

Yeah, nice. Maa, thank you so much, great.

آره خوبه ماما، خیلی ممنون، عالی

I love all the contributions.

من همه مشارکت ها را دوست دارم.

It's like it's our class, right?

انگار کلاس ماست، درسته؟

We are creating it together rather than my class. Love it.

ما آن را با هم ایجاد می کنیم تا کلاس من. دوستش دارم.

Okay, I think that is enough vocabulary. (laughs)

خوب، فکر می کنم این واژگان کافی است. (می خندد)

(upbeat music)

(موسیقی شاد)