Learn English Vocabulary Daily #12.5 - British English Podcast

Hello and welcome to The English Like a Native Podcast.

سلام و به پادکست The English Like a Native خوش آمدید.

My name is Anna and you're listening to Week 12, Day 5 of Your English Five a Day.

اسم من آنا است و شما در حال گوش دادن به Week 12, Day 5 of Your English Five a Day هستید.

This is a series that aims to increase your active vocabulary by deep

این مجموعه ای است که هدف آن افزایش دایره لغات فعال شما با

diving into five pieces every day of the week from Monday to Friday.

غواصی عمیق به پنج قسمت در هر روز هفته از دوشنبه تا جمعه است.

Now let's start with today's list.

حالا بیایید با لیست امروز شروع کنیم.

We have a noun and it is wellies, wellies.

ما یک اسم داریم و آن wellies، wellies است.

So, we refer to our wellies, the boots that we put on our feet.

بنابراین، ما به چادرهای خود اشاره می کنیم، چکمه هایی که به پای خود می زنیم.

Now, the actual term is wellington boots, but I don't think I've

اکنون، اصطلاح واقعی چکمه‌های ولینگتون است ، اما فکر نمی‌کنم تا به

ever heard anyone actually say in conversation wellington boots.

حال شنیده باشم که کسی واقعاً در مکالمه چکمه‌های ولینگتون بگوید.

We all just say wellies.

همه ما فقط می گوییم چادری.

How do we spell this?

چگونه این را بنویسیم؟

W E L L I E S.

W E L L I E S.

So, wellies are the waterproof boots that we put on our feet, and they usually

بنابراین، چاه چکمه های ضد آب هستند که ما روی پاهای خود می گذاریم و معمولا

come up to the middle of your lower leg.

تا وسط ساق پای شما می آیند.

So, they come up to about halfway up your calf muscle.

بنابراین، آنها تا نیمی از عضله ساق پا می آیند.

And it's so that you can walk around and put your feet in puddles and

و برای آن است که راه بروی و پاهایت را در گودال و

mud and it doesn't wet your feet or your socks or your trousers.

گل بگذاری و پا و جوراب و شلوارت را خیس نکند.

I have a lovely pair of pink wellies at the back door.

من یک جفت چادر صورتی دوست داشتنی پشت در دارم.

And my son has some yellow wellies.

و پسر من چند چادر زرد دارد.

My son's wellies actually have little handles on each side so that he can pull

چادرهای پسر من در واقع دارای دسته های کوچکی در هر طرف هستند تا بتواند

his feet into them because they can be a bit tricky to get on and off actually.

پاهای خود را به داخل آنها بکشد، زیرا در واقع سوار و پیاده شدن آنها کمی مشکل است.

My problem with wellies is when we've come home after being out in the park and we've

مشکل من با چادرها زمانی است که بعد از بیرون آمدن در پارک به خانه آمده ایم و

all been wearing our wellies and walking in the mud and our wellies are filthy.

همه چادرمان را پوشیده ایم و در گل راه می رویم و چاه هایمان کثیف است.

We have cream carpets in the hallway.

در راهرو فرش کرم داریم.

So, during the winter I lay down lots of mats and rugs so that we can

بنابراین، در طول زمستان تعداد زیادی حصیر و فرش می‌گذارم تا بتوانیم

step into the hallway, onto the mats, and then remove our boots before

وارد راهرو برویم، روی حصیرها، و سپس چکمه‌هایمان را قبل از

stepping onto the cream carpet.

رفتن روی فرش کرم درآوریم.

These are washable rugs, by the way and washable mats, so that I can

اینها فرش های قابل شست و شو هستند، اتفاقاً حصیرهای قابل شستشو، تا

wash them if they become filthy.

اگر کثیف شدند، آنها را بشوییم.

Here's another example sentence.

در اینجا یک جمله مثال دیگر است.

"Grab your wellies, we're going for a walk across the fields,

"چاه های خود را بگیرید، ما برای قدم زدن در میان مزارع می رویم،

and it's going to be muddy!"

و هوا گل آلود می شود!"

Next on our list, another noun, and it is district, district.

بعد در لیست ما، اسم دیگری است و ناحیه، ناحیه است.

This is spelled D I S T R I C T.

املای آن D I S T R I C T.

District.

District. ناحیه منطقه ای

A district is an area of a country or a town that has fixed borders that are

از یک کشور یا شهر است که دارای مرزهای ثابتی است که

used for official purposes, or that has a particular feature that makes

برای مقاصد رسمی استفاده می شود یا دارای ویژگی خاصی است که

it different to the surrounding areas.

آن را با مناطق اطراف متفاوت می کند.

For example, in the UK, we have the Lake District, which is an area of this

به عنوان مثال، در انگلستان، منطقه دریاچه را داریم، که منطقه ای از این

country that is known for its beauty and for the many lakes that you find there.

کشور است که به دلیل زیبایی و دریاچه های زیادی که در آنجا پیدا می کنید، شناخته شده است.

We also have the Peak District, which is known for its hills and green pastures.

منطقه قله را هم داریم که به خاطر تپه ها و مراتع سرسبزش معروف است.

Here's an example sentence.

در اینجا یک جمله مثال است.

"An upsurge in violence in the district has been linked

افزایش خشونت در این ولسوالی

to increased unemployment."

با افزایش بیکاری مرتبط است.

Next on the list we have a noun and it is aspect, aspect.

بعد در لیست یک اسم داریم و آن جنبه، جنبه است.

Now aspect is spelled A S P E C T, aspect.

حالا وجه A S P E C T، aspect نوشته می شود.

Aspect.

جنبه.

An aspect is one part of a situation, a problem, or a subject.

یک جنبه بخشی از یک موقعیت، یک مشکل یا یک موضوع است.

It's like a feature or a part, okay.

این مانند یک ویژگی یا یک قطعه است، بسیار خوب.

So I might say that one aspect I really enjoy about teaching is connecting

بنابراین می‌توانم بگویم یکی از جنبه‌هایی که در مورد تدریس بسیار لذت می‌برم، ارتباط

with my students, or one aspect I particularly like is telling stories

با دانش‌آموزانم است، یا یکی از جنبه‌هایی که به‌طور خاص دوست دارم، داستان‌گویی

and recording podcast episodes.

و ضبط قسمت‌های پادکست است.

That's a part of this particular setup that I enjoy.

این بخشی از این تنظیمات خاص است که من از آن لذت می برم.

One aspect that I don't enjoy is doing the accounting and all

یکی از جنبه‌هایی که من از آن لذت نمی‌برم، انجام امور حسابداری و

the admin that I have to do.

ادمینی است که باید انجام دهم.

Okay, here's another example.

خوب، این یک مثال دیگر است.

"Which aspects of the holiday did you enjoy the most?

"از کدام جنبه های تعطیلات بیشتر لذت بردید؟

And which ones did you least enjoy?"

و از کدام یک کمترین لذت بردید؟"

Next on our list is a verb and it is lie, lie.

بعدی در لیست ما یک فعل است و دروغ، دروغ است.

Lie is spelled L I E, lie.

دروغ L I E، دروغ نوشته می شود.

If something lies in a particular place, position or direction, then

اگر چیزی در مکان، موقعیت یا جهت خاصی باشد،

it is in that place; it is in that position or it is in that direction.

در آن مکان است. در آن موقعیت است یا در آن جهت است.

So, I could say,

بنابراین، می توانم بگویم،

"I am living on the outskirts of London.

"من در حومه لندن زندگی می کنم.

Scotland lies north of here."

اسکاتلند در شمال اینجا قرار دارد."

So, Scotland lies, Scotland is positioned north of here.

بنابراین، اسکاتلند نهفته است، اسکاتلند در شمال اینجا قرار دارد.

Scotland lies north of here.

اسکاتلند در شمال اینجا قرار دارد.

A long way north of here.

یک راه طولانی شمال اینجا.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

"That house that lies just around the corner has got the most

"آن خانه ای که همین گوشه است،

amazing Christmas lights up.

شگفت انگیزترین چراغ های کریسمس را دارد.

You must go and check it out."

شما باید بروید و آن را بررسی کنید."

Last on our list is a verb and it is linger, linger.

آخرین لیست ما یک فعل است و linger, linger است.

This is spelled L I N G E R.

این به صورت L I N G E R نوشته می شود.

To linger is to take a long time to leave or disappear.

معطل ماندن به این معناست که زمان زیادی برای ترک یا ناپدید شدن طول می کشد.

We often talk about smells lingering.

ما اغلب در مورد بوها صحبت می کنیم.

If a bad smell just won't leave, it won't disappear.

اگر بوی بدی از بین نرود، ناپدید نخواهد شد.

Then you're like,

"Ooh, that smell is lingering."

سپس می گویید:

"اوه، این بو ماندگار است."

Or sometimes we say that a person is lingering.

یا گاهی می گوییم آدم معطل است.

Like if I'm at a party and they haven't yet officially announced

مثلاً اگر در مهمانی هستم و هنوز رسماً اعلام نکرده اند که

the dessert part is ready, but I can see them all laid out on the table.

قسمت دسر آماده است، اما می توانم همه آنها را روی میز ببینم.

I might be lingering over there waiting for someone to say,

ممکن است منتظر کسی باشم که بگوید،

"Please help yourself to desserts.

"لطفاً در تهیه دسرها به خودتان کمک کنید.

You can get started on the desserts now.

اکنون می توانید دسرها را شروع کنید.

There's lots of cakes and yummy bits and bobs."

تعداد زیادی کیک و لقمه های خوشمزه و باب وجود دارد."

. Well, then you'll find me, hanging around that dessert

. خب، پس مرا پیدا می‌کنی که دور آن میز دسر آویزان هستم

table, not leaving, lingering.

، ترک نمی‌کنم، معطل.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

"How long is the smell from the sewage system going to linger?

بوی سیستم فاضلاب تا کی باقی خواهد ماند؟

It's giving me a real headache."

OK, so that's our five for today.

خوب، پس این پنج مورد امروز ماست.

We had wellies, wellies.

چادری داشتیم، چادری.

The noun which describes the waterproof boots we put on our feet.

اسمی که چکمه های ضد آب را که روی پاهایمان می گذاریم توصیف می کند.

Then we had another noun, district, which refers to an area of a country

سپس ما یک اسم دیگر داشتیم، ناحیه، که به منطقه ای از یک کشور

or a town that has fixed borders.

یا یک شهر اشاره دارد که دارای مرزهای ثابت است.

Then we had the noun aspect, which is a part of a situation

سپس جنبه اسمی را داشتیم که بخشی از موقعیت

or a problem or a subject.

یا مشکل یا موضوع است.

Then we have the verb lie, lie, which means that something is in

سپس فعل lie، lie را داریم که به این معنی است که چیزی در

a place, position, or direction.

یک مکان، موقعیت یا جهت قرار دارد.

Then we have the verb linger, which is to take a long time to leave or disappear.

سپس فعل linger را داریم که مدت زیادی طول می کشد تا ترک یا ناپدید شود.

Let's now do this for pronunciation purposes.

حالا بیایید این کار را برای اهداف تلفظ انجام دهیم.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Wellies.

آبغوره

Wellies.

آبغوره

District.

ناحیه.

District.

ناحیه.

Aspect.

جنبه.

Aspect.

جنبه.

Lie.

دروغ.

Lie.

دروغ.

Linger.

درنگ کنید.

Linger.

درنگ کنید.

Very good.

خیلی خوب.

So, which noun refers to an area of a country?

بنابراین، کدام اسم به منطقه ای از یک کشور اشاره دارد؟ به

I mentioned the Lake and the Peak.

دریاچه و قله اشاره کردم.

What noun am I missing?

چه اسمی را از دست داده ام؟

District.

ناحیه.

District.

That's right.

ناحیه.

درست است.

And if I want to talk about one part of a situation, what noun could I use?

و اگر بخواهم در مورد بخشی از یک موقعیت صحبت کنم، از چه اسمی می توانم استفاده کنم؟

One...

یک ...

aspect.

جنبه.

Yes.

آره.

And if I want to say that a smell is hanging around and not

و اگر بخواهم بگویم بویی در اطراف آویزان است و نمی

leaving, what verb could I use?

رود، از چه فعل می توانم استفاده کنم؟

Lingering.

درنگ.

Lingering.

درنگ.

Yes, to linger.

بله، برای درنگ کردن.

And, oh my goodness, it's very wet and muddy outside.

و خدای من، بیرون خیلی خیس و گل آلود است.

What am I going to put on my feet?

چه چیزی روی پاهایم بگذارم؟

Yes, wellies.

بله چادری ها

Wellies.

آبغوره

And, if I'm talking about something being in a particular position, or place,

و اگر من در مورد چیزی صحبت می کنم که در موقعیت یا مکان یا جهت خاصی قرار دارد، از

or direction, what verb could I use?

چه فعل می توانم استفاده کنم؟

Lie.

دروغ.

To lie in a particular place, position or direction.

در یک مکان، موقعیت یا جهت خاص دراز کشیدن.

Very good.

خیلی خوب.

Let's bring those all together now in a little story.

بیایید همه آنها را اکنون در یک داستان کوچک گرد هم بیاوریم.

Did you hear about Martha's pup, Charlie?

درباره توله سگ مارتا شنیدی، چارلی؟

That mischievous little fella's stirred up quite the excitement in the district.

آن یارو کوچولوی بداخلاق شور و هیجان منطقه را برانگیخت.

He's gone and found what might be the oldest pair of wellies in existence,

او رفته است و

right in the middle of Farmer Ted's field.

دقیقاً در وسط مزرعه کشاورز تد، قدیمی‌ترین جفت چادر موجود را پیدا کرده است. می‌دانی

You know the one, it lies just beyond the old mill, always muddy, that spot.

، درست آن سوی آسیاب قدیمی، همیشه گل آلود، آن نقطه قرار دارد.

And the funniest aspect of this story?

و خنده دارترین جنبه این داستان؟

Charlie couldn't care less about their historical significance.

چارلی به اهمیت تاریخی آنها اهمیت نمی داد.

He was more engrossed in the various intriguing smells the boots

او بیشتر غرق بوهای مختلف و جذابی بود که چکمه‌ها

had accumulated over the years.

در طول سال‌ها انباشته بودند.

You should have seen him, trotting back into town with that ancient

شما باید او را می دیدید که با آن جفت چادر باستانی به شهر بازمی گشت که

pair of wellies like he'd won first prize at the dog show!

انگار در نمایشگاه سگ جایزه اول را برده بود!

Now, everyone's lingering in Martha's front garden, hoping for a glimpse

اکنون، همه در باغ جلویی مارتا معطل مانده اند ، به امید اینکه نگاهی اجمالی

of Charlie and his historical find.

به چارلی و یافته تاریخی او داشته باشند.

The local historians are in a tizzy, but for Charlie, it's all

مورخان محلی در یک سردرگمی هستند، اما برای چارلی، همه اینها

just another day's adventure.

فقط یک ماجراجویی یک روز دیگر است.

I bet he's wondering what all the fuss is about, probably just itching to get

شرط می بندم که او در تعجب است که این همه هیاهو برای چیست، احتمالا فقط برای

back to his usual routine of chasing squirrels and taking long naps in the sun.

بازگشت به روال معمول خود، یعنی تعقیب سنجاب ها و چرت زدن های طولانی زیر نور خورشید، خارش می کند.

And that brings us to the end of today's episode.

و این ما را به پایان قسمت امروز می رساند.

I do hope you found it useful.

امیدوارم مفید بوده باشه

Until next time, take very good care and goodbye.

تا دفعه بعد خیلی خوب مواظب باش و خداحافظ.