Learn English Vocabulary Daily #9.4 - British English Podcast

Hello and welcome to The English Like a Native Podcast.

سلام و به پادکست The English Like a Native خوش آمدید.

My name is Anna and you're listening to the series called Your English Five

اسم من آنا است و شما در حال گوش دادن به سریالی به نام Your English Five

a Day, where we try to increase your English vocabulary by deep diving into

a Day هستید، که در آن سعی می کنیم هر روز هفته از دوشنبه تا جمعه، دایره لغات انگلیسی شما را با غواصی عمیق در

five pieces of vocabulary every day of the week from Monday to Friday.

پنج قسمت از واژگان افزایش دهیم .

Today is Week 9, Day 4.

امروز هفته 9، روز 4 است.

And we're going to kick off today's list with a noun and

و ما می خواهیم لیست امروز را با یک اسم شروع کنیم و

it is segregation, segregation.

آن تفکیک، تفکیک است.

I spell this.

اینو مینویسم

I spell this!

اینو مینویسم!

Everybody spells this, S E G R E G A T I O N.

همه این را هجی می کنند، S E G R E G A T I O N.

Segregation.

Segregation.

Segregation.

تفکیک.

Segregation is the policy of keeping one group of people apart from another and

جداسازی سیاست جدا نگه داشتن یک گروه از مردم از گروه دیگر و

treating them differently, especially because of race, sex or religion.

رفتار متفاوت با آنها، به ویژه به دلیل نژاد، جنس یا مذهب است.

So, this is not a very positive word to be starting our list on today, but

بنابراین، این کلمه خیلی مثبتی نیست که بتوانیم لیست امروز خود را با آن شروع کنیم، اما

all of these words will be revisited in a longer episode that will be released

همه این کلمات در یک قسمت طولانی تر که

in a few weeks, so bear with me.

چند هفته دیگر منتشر می شود، دوباره بررسی می شوند، پس من را تحمل کنید.

So, segregation, an unpleasant thing.

بنابراین، تفکیک، یک چیز ناخوشایند.

You can segregate other things, but in this case, in this context, we're

شما می توانید چیزهای دیگری را تفکیک کنید، اما در این مورد، در این زمینه، ما

talking about the segregation of people.

در مورد تفکیک افراد صحبت می کنیم.

Here's an example sentence:

در اینجا یک جمله مثال است:

"My local community is fighting to end segregation in schools and housing."

"جامعه محلی من برای پایان دادن به جداسازی در مدارس و مسکن مبارزه می کند." آیا

Have you personally ever experienced segregation?

شخصاً تا به حال جداسازی را تجربه کرده اید؟

I guess I've experienced some form of segregation when I

حدس می‌زنم زمانی که

went to an all-girls school.

به یک مدرسه دخترانه رفتم، نوعی جداسازی را تجربه کرده‌ام.

We were separated from boys.

از پسرا جدا شدیم.

The boys had to go to the boys' school, which was a few roads down, and the

پسرها باید به مدرسه پسرانه می رفتند که چند راه پایین تر بود و

girls had to go to the girls' school.

دختران باید به مدرسه دخترانه می رفتند.

Moving on to another noun, and it is boycott, boycott.

گذر به اسم دیگر، و آن تحریم، تحریم است.

This is spelled B O Y C O T T, boycott.

این با املای B O Y C O T T، تحریم است.

To boycott something is to refuse to buy a product or take part in an activity as

تحریم چیزی به معنای امتناع از خرید یک محصول یا شرکت در یک فعالیت به عنوان

a way of expressing strong disapproval.

راهی برای ابراز مخالفت شدید است.

So, if you don't like something that a company is doing or a policy that a

بنابراین، اگر کاری را که یک شرکت انجام می دهد یا سیاستی را که یک

politician has put forward, then you would show your disapproval by refusing

سیاستمدار مطرح کرده است دوست ندارید، با امتناع از

to buy a product from that company, or refusing to take part in an event

خرید یک محصول از آن شرکت یا امتناع از شرکت در رویدادی که

organised for or by that politician.

برای این شرکت ترتیب داده شده است مخالفت خود را نشان می دهید. یا توسط آن سیاستمدار

To boycott.

تحریم کردن

There have been many examples of boycotts over the years.

نمونه های زیادی از تحریم در این سال ها وجود داشته است.

Here's an example sentence:

این یک جمله مثال است:

"The union called on its members to boycott the meeting, they urged

"اتحادیه از اعضای خود خواست تا جلسه را تحریم کنند، آنها از

all staff to go on strike instead."

همه کارکنان خواستند به جای آن اعتصاب کنند."

Next on our list is the adjective sneaky, sneaky.

بعدی در لیست ما صفت sneaky, sneaky است.

How do we spell this?

چگونه این را بنویسیم؟

S N E A K Y, sneaky, sneaky.

S N E A K Y، یواشکی، یواشکی.

If something is described as sneaky, then it's either secretive, done

اگر چیزی به عنوان یواشکی توصیف می شود، یا مخفیانه است،

without other people knowing, or it's a little bit unfair.

بدون اینکه دیگران بدانند انجام شده است، یا کمی ناعادلانه است.

So, for example, if my friend put three nice chocolates on the counter for me

به عنوان مثال، اگر دوستم وقتی وارد خانه شدم، سه شکلات خوب روی پیشخوان بگذارد تا من

to eat when I came into the house, but my partner took a look, could see that

بخورم، اما شریک زندگیم نگاهی انداخت، دید که

no one was around, and quickly popped two of them into his mouth and ate

کسی در اطراف نیست و سریع دو تا از آنها را در دهانش فرو کرد. و

them without anybody knowing, knowing that they were for me, not for him.

بدون اینکه کسی بداند آنها را خورد، زیرا می دانست که آنها برای من هستند، نه برای او.

And then when I came in and said,

و بعد که وارد شدم و گفتم:

"Oh, what's this chocolate?"

"اوه، این شکلات چیست؟"

He said, "Oh yes, yes, yes.

گفت اوه آره آره

Your friend left one chocolate for you."

دوستت یه شکلات برات گذاشت.

Then that's a bit sneaky.

سپس این کمی ابلهانه است.

That's not very fair and it's secretive.

این خیلی منصفانه نیست و مخفیانه است.

Sneaky.

موذی. آیا

Are you a sneaky person or have you ever done something that was sneaky?

شما فردی اب زیر کاه هستید یا تا به حال کاری انجام داده اید که یواشکی بوده است؟

I certainly have done a few sneaky things in my time.

من مطمئناً در زمان خود چند کار یواشکی انجام داده ام.

Although, I wouldn't say generally that I am a sneaky person, but I've

اگرچه، به طور کلی نمی گویم که من آدم یخی هستم، اما

definitely done a few sneaky things.

قطعاً چند کار یواشکی انجام داده ام.

I won't go into them right now because I don't want you to think of me as a sneaky

من در حال حاضر به آنها نمی پردازم زیرا نمی خواهم که من را به عنوان یک آدم ابلهانه تصور کنید

person, but just use your imagination.

، بلکه فقط از تخیل خود استفاده کنید.

Okay, so here's an example sentence:

خوب، پس در اینجا یک جمله مثال می زنیم:

"Listen to this, I have a sneaky plan to help us win the election next month..."

"به این گوش کن، من یک نقشه ی یواشکی دارم که به ما کمک کند در انتخابات ماه آینده پیروز شویم..." با

Moving on from sneaky, we have an idiom: to throw your hands up.

حرکت از یواشکی، یک اصطلاح داریم: دست هایت را بالا بیاندازی.

To throw your hands up.

برای اینکه دستاتو بالا بیاری

That's T H R O W, throw.

این T H R O W است، پرتاب کنید.

Your, Y O U R.

شما، Y O U R.

Hands, H A N D S.

دست ها، H A N D S.

Up, U P.

بالا، U P.

Throw your hands up.

دست های خود را بالا بیندازید.

This is to show that you are shocked or that you disagree strongly with something.

این برای این است که نشان دهید شوکه شده اید یا با چیزی به شدت مخالف هستید.

Here's an example sentence:

این یک جمله مثال است:

"The bosses threw their hands up in shock at the employee's suggestion

"رئیس ها دست های خود را در شوک به پیشنهاد کارمند

of a four-day working week!"

برای یک هفته کاری چهار روزه بالا انداختند!"

"How dare you?

"چطور جرات داری؟

You want to rest for three days?

میخوای سه روز استراحت کنی؟

Unbelievable."

باور نکردنی." در حال

Moving on to our final word for today; it is an adverb and

حرکت به حرف آخر ما برای امروز؛ این یک قید است و به

it is seemingly, seemingly.

ظاهر، به ظاهر است.

We spell this S E E M I N G L Y, seemingly.

ما این را به ظاهر S E E M I N G L Y می نویسیم.

Seemingly.

ظاهرا.

If something happens seemingly then it's appearing to be something,

اگر چیزی به ظاهر اتفاق بیفتد، به نظر می رسد چیزی است،

especially when this is not true.

به خصوص زمانی که این درست نیست.

Here's an example sentence which might help you to understand this further:

در اینجا یک جمله مثال وجود دارد که ممکن است به شما در درک بیشتر این موضوع کمک کند:

"Have you noticed how Clark remains confident and seemingly untroubled

"آیا متوجه شده اید که کلارک چگونه

by his recent problems at home?"

از مشکلات اخیر خود در خانه مطمئن است و ظاهراً مشکلی ندارد؟"

So, if I were to be involved in an accident — let's say that I was

بنابراین، اگر قرار بود درگیر تصادف شوم - فرض کنید

hit by a crazy cyclist cycling on the pavement, which is not really

با یک دوچرخه‌سوار دیوانه که روی پیاده‌رو دوچرخه‌سواری می‌کرد،

allowed, at 50 miles an hour.

با سرعت 50 مایل در ساعت برخورد کردم، که واقعاً مجاز نیست.

He's going very fast, and he doesn't see me and hurtles into me.

او خیلی سریع می رود، و من را نمی بیند و به من ضربه می زند.

He comes off his bike.

از دوچرخه اش پیاده می شود.

I fall to the ground, completely wrapped around this bicycle, which is

روی زمین می افتم، کاملاً دور این دوچرخه پیچیده، که

now just a metal heap on the floor.

اکنون فقط یک تپه فلزی روی زمین است.

And I may stand up after this accident, seemingly unscathed because

و من ممکن است بعد از این تصادف بایستم، به ظاهر آسیبی ندیده باشم، زیرا هیچ

there are no obvious injuries — no cuts, no bruises, and I'm not really

جراحت آشکاری وجود ندارد - بدون بریدگی، بدون کبودی، و واقعاً

complaining of any pain anywhere.

از هیچ دردی شکایت ندارم.

I'm seemingly okay.

من ظاهرا خوبم

However, later that day, we discover that I had internal bleeding, and that led

با این حال، بعد از آن روز، متوجه شدیم که من خونریزی داخلی داشتم و این منجر

to an emergency situation where I had to be rushed to hospital to save my life.

به یک وضعیت اورژانسی شد که مجبور شدم برای نجات جانم سریعاً به بیمارستان منتقل شوم.

But at the time, I was seemingly unscathed, unhurt, seemingly okay.

اما در آن زمان، من به ظاهر آسیب ندیده بودم، صدمه ای ندیده بودم، به ظاهر خوب بودم.

Alright, so that's our five for today.

خوب، پس این پنج مورد امروز ماست.

We had segregation, the noun, the policy of keeping people

ما تفکیک، اسم، سیاست جدا نگه داشتن مردم

apart or treated differently based on race, sex or religion.

یا رفتار متفاوت بر اساس نژاد، جنس یا مذهب داشتیم.

We had the noun boycott, to refuse to buy a product or take part in an activity

ما اسم تحریم را داشتیم، یعنی امتناع از خرید یک محصول یا شرکت در یک فعالیت

as a way of expressing disapproval.

به عنوان روشی برای ابراز مخالفت.

We had the adjective sneaky, to do something in a secretive way or to do

ما صفت یواشکی را داشتیم، انجام دادن کاری به روش پنهانی یا انجام

something that's unfair or secretive.

کاری که ناعادلانه یا پنهانی است.

Then we had the idiom throw your hands up, which is a way of

سپس این اصطلاح را داشتیم که دست‌هایتان را بالا بیاندازید، که راهی برای

showing that you're shocked or that you disagree with something.

نشان دادن این است که شما شوکه شده‌اید یا با چیزی مخالف هستید.

And then the adverb seemingly, appearing to be something,

و سپس قید ظاهراً چیزی به نظر می رسد،

especially when it's not true.

مخصوصاً وقتی درست نیست.

So, for the sake of pronunciation, please repeat after me.

پس برای تلفظ لطفا بعد از من تکرار کنید.

Segregation, segregation.

تفکیک، تفکیک.

Boycott, boycott.

بایکوت، تحریم.

Sneaky, sneaky.

یواشکی، یواشکی.

Throw your hands up, throw your hands up.

دست هایت را بالا بیاور، دست هایت را بالا بیاور.

Seemingly, seemingly.

به ظاهر، به ظاهر.

Very good.

Now let's bring everything together in a little story.

خیلی خوب.

حالا بیایید همه چیز را در یک داستان کوچک گرد هم بیاوریم.

Emmeline Pankhurst was a leader of the suffragette movement in Britain, who

املین پانکهورست یکی از رهبران جنبش حق رای در بریتانیا بود که

fought for the right of women to vote.

برای حق رای زنان مبارزه می کرد.

She was passionate and fearless, and she did not hesitate to use

او پرشور و نترس بود و

radical methods to achieve her goal.

برای رسیدن به هدفش از استفاده از روش های رادیکال دریغ نمی کرد.

She believed that women had to challenge the system that oppressed them, and she

او معتقد بود که زنان باید سیستمی را که به آنها سرکوب می‌کرد به چالش بکشند، و او

inspired many others to join her cause.

الهام بخش بسیاری دیگر شد تا به آرمان او بپیوندند.

One day, she decided to organise a boycott of the census, which was

یک روز تصمیم گرفت تا سرشماری را تحریم کند که

a way of counting the population.

راهی برای شمارش جمعیت بود.

She encouraged women to hide or leave their homes on the night of the census,

او زنان را تشویق می کرد که در شب سرشماری مخفی شوند یا خانه های خود را ترک کنند

so that they would not be registered.

تا ثبت نام نشوند.

She also planned a sneaky attack on the census office, where she and her fellow

او همچنین یک حمله یواشکی به اداره سرشماری را برنامه ریزی کرده بود، جایی که او و

suffragettes would destroy the records.

همکلاسی هایش رای ها را از بین می بردند.

She gathered a group of women who were willing to participate in the action, and

او گروهی از زنان را که مایل به شرکت در این عمل بودند جمع کرد و

they disguised themselves as cleaners.

آنها خود را به عنوان نظافتچی درآوردند.

They entered the census office at night, and they locked the doors behind them.

شب وارد اداره سرشماری شدند و درها را پشت سرشان قفل کردند.

They quickly found the papers and the machines that stored the

آنها به سرعت کاغذها و ماشین هایی که داده ها را ذخیره می کردند پیدا کردند

data, and they set them on fire.

و آنها را آتش زدند.

They also smashed the windows and the furniture, and they left messages on

آنها همچنین شیشه ها و اثاثیه خانه را شکستند و بر روی

the walls, such as "Votes for Women" and "No Taxation without Representation".

دیوارها پیام هایی مانند "رای به زنان" و "بدون نمایندگی مالیات ممنوع نیست" را روی دیوارها گذاشتند.

They managed to escape before the police arrived, and they

آنها قبل از رسیدن پلیس موفق به فرار شدند و

rejoiced in their success.

از موفقیت خود خوشحال شدند.

They had made a bold statement, and they had disrupted the government's plans.

بیانیه جسورانه ای داده بودند و برنامه های دولت را به هم ریخته بودند.

They hoped that their action would draw attention to their case,

آنها امیدوار بودند که اقدام آنها توجه را به پرونده آنها جلب کند

and that it would pressure the authorities to grant them the vote.

و مقامات را برای اعطای رأی به آنها تحت فشار قرار دهد.

However, not everyone was impressed by their actions.

با این حال، همه تحت تأثیر اقدامات آنها قرار نگرفتند.

Many people criticised them for being violent and reckless, and they accused

بسیاری از مردم آنها را به خاطر خشونت و بی پروایی مورد انتقاد قرار دادند و

them of endangering the public.

آنها را به خطر انداختن مردم متهم کردند.

They also argued that their boycott of the census would harm the social

آنها همچنین استدلال کردند که تحریم آنها از سرشماری به

services that relied on the data, such as health and education.

خدمات اجتماعی متکی بر داده ها مانند بهداشت و آموزش آسیب می رساند.

They said that the suffragettes were selfish and irrational, and

آنها می گفتند که رأی دهندگان خودخواه و غیرمنطقی هستند و

that they did not deserve the vote.

مستحق رأی نیستند.

Emmeline Pankhurst was not deterred by the backlash.

Emmeline Pankhurst با واکنش متقابل منصرف نشد.

She knew that she had to face a lot of opposition and hostility,

او می‌دانست که باید با مخالفت‌ها و خصومت‌های زیادی روبرو شود،

but she also knew that she had a lot of support and sympathy.

اما می‌دانست که حمایت و همدردی زیادی دارد.

She was convinced that her mission was just and noble, and that she had

او متقاعد شده بود که مأموریت او عادلانه و نجیب است و باید

to fight for it with all her might.

برای آن با تمام وجود بجنگد.

She did not care about the consequences, as long as she could make a difference.

او به عواقب آن اهمیت نمی داد، تا زمانی که می توانست تفاوتی ایجاد کند.

She continued to lead the suffragette movement, and she organised

او به رهبری جنبش حق رأی ادامه داد و

more protests and campaigns.

اعتراضات و کمپین های بیشتری را سازمان داد.

She and her followers endured arrests, imprisonment, hunger

او و پیروانش دستگیری، زندان،

strikes, and force-feeding.

اعتصاب غذا و تغذیه اجباری را تحمل کردند.

They faced segregation, discrimination, and violence.

آنها با جدایی، تبعیض و خشونت مواجه بودند.

They seemingly had to throw their hands up in despair, but they never gave up.

آنها ظاهراً مجبور بودند دستان خود را با ناامیدی بالا بیاندازند، اما هرگز تسلیم نشدند.

They persisted until they achieved their goal, and they made history.

آنها تا رسیدن به هدف خود پافشاری کردند و تاریخ ساز شدند.

They changed the world for women, and they made it more equal."

آنها دنیا را برای زنان تغییر دادند، و آن را برابرتر کردند."

And that wraps up today's episode.

و این قسمت امروز را به پایان می رساند.

I do hope you found it useful.

امیدوارم برای شما مفید بوده باشد.

If you did, please take a moment to leave me a rating or review so

اگر این کار را کردید، لطفاً یک لحظه برای من رتبه بندی یا نظر بگذارید

that others can find this resource.

تا دیگران بتوانند آن را پیدا کنند. این منبع.تا

Until next time, take very good care and goodbye.

دفعه بعد خیلی خوب مراقبت کنید و خداحافظ.