34 things you don’t know about English culture!

Hi, everyone.

سلام به همه.

In this lesson I've got many, many things about English culture that you may have seen

در این درس من چیزهای بسیار زیادی در مورد فرهنگ انگلیسی دارم که ممکن است دیده باشید

but you don't understand, so I'm going to break them down and summarise these things

اما متوجه نشده باشید، بنابراین من آنها را تجزیه کرده و خلاصه می

that, if you're not from here, from an outsider's perspective might be: "Oh, that's different"

کنم که اگر اهل اینجا نیستید، دیدگاه یک فرد خارجی ممکن است این باشد: "اوه، این متفاوت است"

- something you don't understand yet.

- چیزی که شما هنوز متوجه نشده اید.

All of these topics could in themselves be English lessons on their own, so if you're

همه این موضوعات به خودی خود می توانند درس های انگلیسی باشند، بنابراین اگر

particularly interested in a topic, what you could do is go and research it for yourself

به موضوعی علاقه خاصی دارید، کاری که می توانید انجام دهید این است که

after this lesson.

بعد از این درس برای خودتان تحقیق کنید.

So let's start with...

بنابراین بیایید با ...

This lesson is broken down into topics, the groups, the different things about English

این درس به موضوعات، گروه ها، چیزهای مختلف در مورد فرهنگ انگلیسی تقسیم می

culture.

شود.

We'll start with charity.

ما با خیریه شروع می کنیم.

In England you may see people walking around wearing red poppies.

در انگلستان ممکن است افرادی را ببینید که با پوشیدن خشخاش قرمز در اطراف راه می روند .

"Poppy" is like a red flower - it's made from paper, and you see this around the time of

"خشخاش" مانند یک گل قرمز است - از کاغذ ساخته شده است ، و شما این را در زمان نوامبر می بینید،

November because on November the 11th there is a special day to commemorate-which means,

زیرا در 11 نوامبر یک روز ویژه برای بزرگداشت وجود دارد - که به معنای

like, remember-the people that died fighting in World War I, and all the wars after that.

به یاد آوردن افرادی است که در جنگ در جهان جان خود را از دست دادند . جنگ اول و تمام جنگ های بعد از آن.

So this is a charity event to raise money for the survivors of those wars, and to remember

بنابراین این یک رویداد خیریه برای جمع آوری پول برای بازماندگان آن جنگ ها و

the horrors of war.

یادآوری وحشت های جنگ است.

So people walk around with the poppies on, and on television if you're watching around

بنابراین مردم با خشخاش راه می‌روند، و اگر در

that time of year, in particularly...

آن زمان از سال تماشا می‌کنید، در تلویزیون راه می‌روند، به‌ویژه...

In particular on the BBC, people will be wearing their red poppies.

به‌ویژه در بی‌بی‌سی، مردم خشخاش قرمز خود را خواهند پوشید.

So, if you didn't know what the red poppy was about, that's what it's for.

بنابراین، اگر نمی دانستید خشخاش قرمز در مورد چیست، برای همین است.

Next we have charity fun runs.

بعد ما برنامه های سرگرم کننده خیریه داریم.

A lot of people are very into running and saving money for charity at the same time.

بسیاری از مردم به دویدن و پس انداز کردن پول برای امور خیریه در همان زمان علاقه زیادی دارند.

So, sometimes they wear a fancy dress costume; sometimes they run in a costume which is really,

بنابراین، گاهی اوقات آنها لباس های فانتزی می پوشند. گاهی اوقات آنها در لباسی می دوند که پوشیدن آن

really hard to wear or heavy or difficult in some way.

واقعاً بسیار سخت است یا به نوعی سنگین یا دشوار است.

So, the people that go in these races, before they all race, they'll go around asking everyone

بنابراین، افرادی که در این مسابقات شرکت می‌کنند، قبل از اینکه همه مسابقه دهند، به اطراف می‌روند و از همه

you know: "Can you sponsor me?

کسانی که می‌شناسید می‌پرسند: "آیا می‌توانید از من حمایت کنید؟

Can you give me some money for my run?"

آیا می‌توانید مقداری پول برای دویدن به من بدهید؟"

Next we've got Red Nose Day.

بعد ما روز قرمز بینی داریم.

Red Nose Day is a charity television event where on the BBC they raise money for the

روز بینی قرمز یک رویداد تلویزیونی خیریه است که در آن در بی بی سی برای

charities they support.

خیریه هایی که حمایت می کنند پول جمع می کنند.

Some of there...

برخی از آنها ...

Some of them are in the UK, and some of them are global charities.

برخی از آنها در بریتانیا هستند و برخی از آنها خیریه جهانی هستند.

And their theme... the thing they mainly are famous for is getting people to wear red noses

و موضوع آنها... چیزی که آنها عمدتاً به خاطر آن مشهور هستند این است که مردم

on that day when it happens.

در آن روز که اتفاق می افتد، بینی قرمز بپوشند.

And now you'll more likely see in particular chain shops, big shops that have a partnership

و اکنون به احتمال زیاد در فروشگاه های زنجیره ای خاص، فروشگاه های بزرگی که

with Red Nose Day, you'll see you can buy t-shirts of Red Nose Day.

با روز قرمز بینی شراکت دارند، خواهید دید که می توانید تی شرت های روز قرمز بینی را خریداری کنید.

So, when you buy something in that shop, money goes to Red Nose Day.

بنابراین، وقتی چیزی در آن مغازه می‌خرید، پول به روز قرمز بینی می‌رود.

They get all famous people involved doing silly things, and it's just one day on television

آنها همه افراد مشهور را درگیر انجام کارهای احمقانه می کنند و فقط یک روز در تلویزیون

where they try to have fun and raise money for their charities.

است که سعی می کنند تفریح ​​کنند و برای خیریه های خود پول جمع کنند.

It's quite similar to Children in Need in terms of...

کاملاً شبیه به Children in Need از نظر ...

This is another charity event.

این یک رویداد خیریه دیگر است.

In terms of how they do it - get the celebrities in, make some comedy with the celebrities.

از نظر نحوه انجام این کار - افراد مشهور را وارد کنید ، با افراد مشهور کمدی بسازید.

But Children in Need is raising money for children's charities; and instead of the Red

اما Children in Need در حال جمع آوری پول برای خیریه های کودکان است. و به جای روز قرمز

Nose Day thing, they have Pudsey Bear and that's their mascot; their...

بینی، خرس پودسی دارند و این طلسم آنهاست. آنها

The thing that represents them is their bear, and they...

... چیزی که آنها را نشان می دهد خرس آنها است و آنها...

People also watching at home can raise money themselves with their friends and families,

افرادی که در خانه تماشا می کنند می توانند خودشان با دوستان و خانواده خود

and people at school perhaps by baking cakes, having a clothes...

و مردم در مدرسه با پختن کیک، داشتن لباس

An old clothing sale, something like that.

... پول جمع کنند. فروش لباس، چیزی شبیه به آن

People will get involved with these events and give their money to charity.

مردم با این رویدادها درگیر می شوند و پول خود را به امور خیریه می دهند.

The next topic I want to look at is advertising.

موضوع بعدی که می خواهم به آن نگاه کنم تبلیغات است.

When you go to a different country and you watch the television and you see the adverts,

وقتی به کشور دیگری می روید و تلویزیون تماشا می کنید و تبلیغات را می بینید،

some of the adverts stick in your mind and you think: "That's weird" or "What's that

برخی از تبلیغات در ذهن شما می ماند و فکر می کنید: "عجیب است" یا "این در

about?"

مورد چیست؟"

So, here are a few of those kinds of adverts.

بنابراین، در اینجا تعدادی از این نوع تبلیغات وجود دارد.

We have number five, which is: "Compare the Meerkat".

عدد پنج را داریم که عبارت است از: « مقیاس کن مرکات».

"Compare the Meerkat" has been...

"میرکات را مقایسه کن" بوده است...

They've been doing it...

آنها این کار را انجام می دهند...

I don't...

من نه...

I'm just going to guess, here, maybe 10 years.

من فقط می خواهم حدس بزنم، اینجا، شاید 10 سال است.

It's an insurance company, and at some point they decided to use meerkat animals to sell

این یک شرکت بیمه است و در مقطعی تصمیم گرفتند از حیوانات مرکب برای فروش

their insurance, and it was really popular and everybody loved it, and thought it was

بیمه خود استفاده کنند و واقعاً محبوب بود و همه آن را دوست داشتند و فکر می کردند که

cute and funny.

زیبا و خنده دار است.

And now it's kind of confusing that they are still an insurance company, because in my

و الان یه جورایی گیج کننده است که آنها هنوز یک شرکت بیمه هستند، زیرا به

opinion, they encourage people to buy insurance because they give you a free, cute, little

نظر من، آنها مردم را تشویق می کنند که بیمه بخرند، زیرا آنها یک اسباب بازی مرکب کوچک و رایگان، زیبا و بامزه به شما می دهند

meerkat toy.

.

So it's like: "Oh, join our insurance and get this toy", and people do it because they

بنابراین مانند: "اوه، به بیمه ما بپیوندید و این اسباب بازی را تهیه کنید"، و مردم این کار را انجام می دهند زیرا آنها

like the meerkats a lot.

را بسیار دوست دارند.

A next...

بعدی... مورد

The next one is: "You're so money supermarket", and this one has very strange adverts of,

بعدی این است: "تو خیلی سوپرمارکت پولی هستی" و این یکی تبلیغات بسیار عجیبی دارد از

like, fat people jumping around and dancing, and things like that.

افراد چاق که می پرند و می رقصند و چیزهایی از این قبیل.

Not always fat people, but that's the one that sticks in my mind.

همیشه افراد چاق نیستند، اما این چیزی است که در ذهن من باقی می ماند.

And this is like a price comparison website.

و این مانند یک وب سایت مقایسه قیمت است.

And a tradition, you could say, of adverts every year - at Christmas time...

و می‌توان گفت، یک سنت تبلیغاتی هر سال - در زمان کریسمس...

Obviously Christmas is such a big thing in England and there's a long time of the shops

بدیهی است که کریسمس در انگلستان بسیار مهم است و مدت‌هاست که مغازه‌ها

trying to sell you things at Christmas.

سعی می‌کنند در کریسمس به شما اجناس بفروشند.

Something that's become a tradition is the John Lewis Christmas advert, and they spend

چیزی که به یک سنت تبدیل شده ، تبلیغ کریسمس جان لوئیس است و آنها

a lot of money on it.

پول زیادی را صرف آن می کنند.

It's like a short film, and one that they did...

مثل یک فیلم کوتاه است، و یکی که آن‌ها انجام دادند...

One that sticks in my mind the most was one about a Boxer dog, and it was jumping on a

یکی از آنها که بیشتر در ذهن من نقش می‌بندد، مربوط به یک سگ باکسر بود، و پریدن روی

trampoline in a garden with lots of other cute, little animals, like maybe a fox, and

ترامپولین در باغی با حیوانات کوچک و بامزه دیگر بود، مثلاً شاید. یک روباه، و

all looking cute together jumping on the trampoline while the music is very emotional and it makes

همه با هم زیبا به نظر می‌رسند و روی ترامپولین می‌پرند در حالی که موسیقی بسیار احساسی است و باعث می‌شود

you...

It makes you feel a bit sad and a bit nostalgic.

شما را ... کمی غمگین و کمی نوستالژیک کنید.

So, the John Lewis adverts always bring up emotion in some way, and it's maybe a bit

بنابراین، تبلیغات جان لوئیس همیشه به نوعی احساسات را به همراه دارد، و شاید

of wonder and a bit of something unexpected as well.

کمی شگفت انگیز و کمی غیرمنتظره نیز باشد.

So, yeah, they...

بنابراین، بله، آنها...

They do this big advert every year and lots of people watch it.

آنها این تبلیغ بزرگ را هر سال انجام می دهند و افراد زیادی آن را تماشا می کنند.

Even people who don't watch television might watch it on YouTube to see what it's like.

حتی افرادی که تلویزیون تماشا نمی کنند ممکن است آن را در YouTube تماشا کنند تا ببینند چگونه است.

Okay, now let's talk a bit about the geography in terms of culture.

خوب، حالا بیایید کمی در مورد جغرافیا از نظر فرهنگی صحبت کنیم.

There's a north/south divide.

یک تقسیم شمال / جنوب وجود دارد.

It's not like there's a line on the map in England where...

اینطور نیست که در انگلستان یک خط روی نقشه وجود داشته باشد که در آن ...

You can't see this divide, this line on the map, but it's a divide in terms of culture,

شما نمی توانید این تقسیم، این خط را روی نقشه ببینید، اما از نظر فرهنگی یک شکاف است

and you could say it's a divide in terms of accents in a very...

و می توانید بگویید که از نظر لهجه ها یک تقسیم است. خیلی

To say it in a very reduced, simple way, in the South we make our...

... خیلی ساده بگویم، در جنوب

Our vowels with "aw", like: "class" we would say, but in the north they would say: "class"

مصوت هایمان را با "او" می سازیم، مثل: "کلاس" می گفتیم ، اما در شمال می گفتند: " کلاس"

- they would make the same vowel with the "ah" pronunciation.

- همان مصوت را با تلفظ "آه" می سازند.

So, people in the north of England, they have their...

بنابراین، مردم در شمال

People say that they're warmer, for example, more friendly; and they say that Southerners

انگلستان، آنها خود را دارند . و آنها می گویند که جنوبی

are more cold or reserved, or stuck up.

ها بیشتر سرد هستند یا محتاط هستند یا گیر کرده اند.

Or they might say people in... men in the north are like tougher and stronger, and men

یا ممکن است بگویند مردم در شمال ... مردان در شمال مانند سخت تر و قوی تر هستند و مردان

in the south are like weak... weaklings and not very manly.

در جنوب مانند ضعیف ... ضعیف هستند و خیلی مردانه نیستند.

Things like that.

چیزهایی مثل آن.

There's different foods between the north and the south.

غذاهای مختلفی بین شمال و جنوب وجود دارد.

Next one is: "Bloody Londoners!"

مورد بعدی این است: "لندنی های خونین!"

If you're...

اگر...

You happen to be a Londoner like me, sometimes when you go around the country and people

شما هم مثل من یک لندنی هستید، گاهی اوقات وقتی به سراسر کشور می روید و مردم می

ask where you're from, you just sort of go: "Should I...?

پرسند اهل کجا هستید، به نوعی می روید: "آیا باید...؟

Should I say 'London'?" because...

آیا باید بگویم "لندن" "؟" چرا که...

Yeah, Londoners are not always so warmly received, and welcomed, and liked by people around the

بله، لندنی ها همیشه به گرمی از مردم سراسر

country, especially in smaller villages and places like that.

کشور، به ویژه در دهکده ها و مکان های کوچکتر، استقبال نمی کنند، و مردم آن را دوست ندارند.

Okay?

باشه؟

It's not as bad as I've made it sound, but yeah.

آنقدرها هم که من گفتم بد نیست، اما بله.

Point being: Londoners are not the most popular people in the whole country.

نکته: لندنی ها محبوب ترین مردم در کل کشور نیستند.

Although if you think...

اگرچه اگر فکر می‌کنید...

You know, if you think about London, it's so big and there's so many millions of people

می‌دانید، اگر به لندن فکر می‌کنید، آنقدر بزرگ است و میلیون‌ها نفر در

there that in some people's thinking it is like a country itself, and they've got their

آنجا هستند که از نظر برخی افراد مانند یک کشور است، و آنها

own culture and they've got their own ways there which are different to the rest of the

فرهنگ خود را دارند و آنها در آنجا راه های خاص خود را پیدا کرده اند که با بقیه

country; their own outlook in London which is different, or own fashions in London which

کشور متفاوت است. دیدگاه خود در لندن که متفاوت است، یا مدهای خود در لندن که

are different to the rest of the country.

با بقیه کشور متفاوت است.

Okay, holidays now.

باشه الان تعطیلات

We have fun fairs here on bank holiday weekends.

ما در تعطیلات آخر هفته در اینجا نمایشگاه های سرگرم کننده ای داریم.

I'll get to that in a second - bank holiday weekends.

من در یک ثانیه به آن خواهم رسید - تعطیلات آخر هفته.

The fun fair is when the same kind of rides that...

نمایشگاه سرگرم کننده زمانی است که همان نوع سواری است که...

Not the same kind of rides.

نه همان نوع سواری.

Rides that do something exciting, and lift you in the air and make you scream and go,

سواری هایی که کار هیجان انگیزی انجام می دهند، و شما را در هوا بلند می کنند و باعث می شوند فریاد بزنید و بروید،

like: "Woo, I'm really excited", or scare you in the ghost train and things like that,

مانند: "وو، من واقعا هیجان زده هستم"، یا شما را در قطار ارواح و چیزهایی از این قبیل می

or spin you around really fast - you can do all of these kinds of rides, if you pay money

ترسانند، یا شما را خیلی سریع دور خود می چرخانند - شما می توانید همه این نوع سواری ها را انجام دهید، اگر پول پرداخت

you can go on these rides at a fun fair.

کنید می توانید در یک نمایشگاه سرگرم کننده به این سواری ها بروید.

But the fun fair isn't there all the time; the fun fair will be in a big park, for example,

اما نمایشگاه سرگرمی همیشه وجود ندارد. نمایشگاه سرگرمی در یک پارک بزرگ خواهد بود، به عنوان مثال،

in London you will see fun fairs there only on bank holiday weekends.

در لندن فقط در تعطیلات آخر هفته، نمایشگاه های سرگرم کننده را در آنجا خواهید دید .

So they come for a few days, and they're open all the time, people come and spend their

بنابراین آنها برای چند روز می آیند، و همیشه باز هستند، مردم می آیند و پول خود را خرج می کنند

money, and then after the fun fair leaves.

، و بعد از نمایشگاه سرگرم کننده خارج می شود.

I don't know where actually they go after the bank holiday weekends.

نمی دانم واقعاً بعد از تعطیلات آخر هفته به کجا می روند.

I don't know if they go to other countries, or I don't know if they just don't work, but

نمی‌دانم به کشورهای دیگر می‌روند یا نمی‌دانم کار نمی‌کنند، اما

I only see them at bank holiday weekends.

من آنها را فقط در تعطیلات آخر هفته می‌بینم.

And it used to be when I was younger that you had to pay for every ride when you went

و زمانی که من کوچکتر بودم، وقتی سوار می شدی باید برای هر سواری پول پرداخت می کردی

on the ride.

.

You'd get your however much it was, one pound 50 or something, and just pay to go on the

شما هر چقدر که بود، یک پوند 50 یا چیزی شبیه به آن را دریافت می کردید و فقط برای سوار شدن به آن پول پرداخت می کردید

ride.

.

It's not like that anymore.

دیگه اینطوری نیست

You have to pay in tokens, pieces of paper, and sometimes you have to pay even to go inside

باید پول را به صورت ژتون، تکه کاغذ و گاهی حتی برای رفتن به داخل

the fun fair.

نمایشگاه تفریحی پرداخت کنید.

When I was younger, you could always go in for free.

وقتی کوچکتر بودم، همیشه می‌توانستید به رایگان وارد شوید.

If you didn't want to go on rides, you could go in for free.

اگر نمی‌خواهید سوار شوید، می‌توانید به صورت رایگان وارد آن شوید.

And, yeah, fun fairs have particular kinds of food as well, like candy floss, which is

و، بله، نمایشگاه های سرگرم کننده انواع خاصی از غذا را نیز دارند، مانند نخ آب نبات، که

a pink, fluffy kind of food; or eating things like burgers and hotdogs.

نوعی غذای صورتی و کرکی است. یا خوردن چیزهایی مانند همبرگر و هات داگ.

Okay, bank holidays now.

خوب، تعطیلات بانکی در حال حاضر.

Bank holidays are usually on a Monday, but not always, when people who have office jobs

تعطیلات بانکی معمولاً در روز دوشنبه است، اما نه همیشه، زمانی که افرادی که مشاغل اداری

or jobs to do with the government - they...

یا شغلی با دولت دارند - آنها ...

Their jobs are closed on that day, and many but not all jobs will be closed on that day.

مشاغل آنها در آن روز تعطیل است، و بسیاری از مشاغل، اما نه همه آنها، در آن روز تعطیل خواهند شد. .

If you work in a shop or clothes shop, if you work in a supermarket, you're...

اگر در یک مغازه یا لباس‌فروشی کار می‌کنید، اگر در سوپرمارکت

The business you work in might be open, but in general, many places are going to be shut

کار می‌کنید، ممکن است... کسب‌وکاری که در آن کار می‌کنید ممکن است باز باشد، اما به طور کلی، بسیاری از مکان‌ها

on bank holidays.

در تعطیلات بانکی تعطیل می‌شوند.

Now, what's special about it is because so many people are off on the same day - they're

در حال حاضر، آنچه در مورد آن خاص است این است که بسیاری از مردم در همان روز مرخصی هستند - آنها

not at work.

سر کار نیستند.

And what's also special about it is that bank holidays usually on Monday, so people get

و چیزی که در مورد آن نیز خاص است این است که تعطیلات بانکی معمولا در روز دوشنبه است، بنابراین مردم

a three-day weekend - Saturday, Sunday, Monday.

یک آخر هفته سه روزه دارند - شنبه، یکشنبه، دوشنبه.

So, people who perhaps don't get that much official holiday from their job...

بنابراین، افرادی که شاید آنقدر از کارشان تعطیل رسمی نمی گیرند...

I'm not sure what the average amount of holiday is, but maybe it could be about every year

من مطمئن نیستم که میانگین تعطیلات چقدر است، اما شاید حدوداً هر

they get three weeks of holiday from their job.

سال سه هفته از کارشان تعطیل باشد.

People love bank holidays because they're not counted in their holidays that they get

مردم تعطیلات بانکی را دوست دارند، زیرا آنها در تعطیلات خود که

every year from work; they're like extra days that you don't go to work.

هر سال از محل کار دریافت می کنند به حساب نمی آیند. آنها مانند روزهای اضافی هستند که سر کار نمی روید.

So, they love bank holidays because it feels like they've got more time off work.

بنابراین، آنها تعطیلات بانکی را دوست دارند، زیرا احساس می‌کنند که مرخصی بیشتری دارند.

So, these happen at different times, like at Easter - the Easter...

بنابراین، اینها در زمان های مختلف اتفاق می افتد، مانند عید پاک - عید پاک ...

Easter holidays.

تعطیلات عید پاک.

They also happen in August; we have an August bank holiday.

آنها همچنین در ماه اوت رخ می دهند. ما یک تعطیلات بانکی در ماه اوت داریم.

If we're lucky, it's sunny and people love to get the three days off in a row in the

اگر خوش شانس باشیم، هوا آفتابی است و مردم دوست دارند سه روز متوالی در

summer when it's nice and everything like that.

تابستان را که خوب است و همه چیز از این قبیل، مرخصی بگیرند .

So...

بنابراین...

But in terms of when they happen, that's something that you have to always check and find out,

اما از نظر زمانی که آنها اتفاق می‌افتند، این چیزی است که شما باید همیشه آن را بررسی و کشف کنید،

and keep your eye on because they tend to change; change around year by year.

و چشم خود را به آن نگاه دارید، زیرا آنها تمایل به تغییر دارند. سال به سال تغییر می کند.

Okay, now holidays at the English seaside.

خوب، در حال حاضر تعطیلات در ساحل انگلیسی.

You know what kind of weather we have here; it's a bit chilly, it rains a lot.

شما می دانید که ما اینجا چه نوع آب و هوایی داریم. هوا کمی سرد است، باران زیادی می بارد.

Well, our English seaside isn't known for...

خوب، ساحل انگلیسی ما برای...

For us going there and getting very deep tans.

برای رفتن ما به آنجا و برنزه شدن بسیار عمیق شناخته شده نیست.

And it's not guaranteed sunshine at the English seaside compared to the Mediterranean, for

و در مقایسه با دریای مدیترانه، برای مثال، آفتاب در ساحل انگلیسی تضمینی نیست

example.

.

But what we do have is fish and chips for you to eat, and arcades.

اما چیزی که ما داریم ماهی و چیپس برای خوردن شما، و بازی های تفریحی است.

Arcades are places where you can go in and play game machines or you can...

آرکید ها مکان هایی هستند که می توانید وارد آن شوید و ماشین های بازی بازی کنید یا می توانید ...

You can try and win small amounts of money on different machines, and it's very noisy

می توانید سعی کنید و مقدار کمی پول را روی ماشین های مختلف برنده شوید و در آنجا بسیار پر سر و صدا است

in there, like: "Bing, bing, bing, bing".

، مانند: "بینگ، بینگ، بینگ، بینگ".

But the arcades are there I think because the weather is so unreliable.

اما من فکر می کنم پاساژها وجود دارند زیرا آب و هوا بسیار غیر قابل اعتماد است.

So, if it's a rainy day or something like that, people will go into the arcades.

بنابراین، اگر یک روز بارانی یا چیزی شبیه به آن باشد، مردم به پاساژها خواهند رفت.

And you need somewhere to go inside at the British seaside in case it's raining on that

و برای اینکه در آن روز باران ببارد، به جایی نیاز دارید که در ساحل بریتانیا بروید

day.

.

So that's what...

That's where you can go if it's really cold or there's a storm or something - go and spend

این همان جایی است که اگر هوا واقعاً سرد است یا طوفان یا چیزی دیگر می توانید بروید - بروید و

some money in the arcades.

مقداری پول در پاساژها خرج کنید.

13, here, is...

13، اینجا، ...

Perhaps this is something that would happen on a sunny bank holiday weekend - you might

شاید این اتفاقی باشد که در تعطیلات آخر هفته آفتابی بانکی رخ می دهد - ممکن است

see people having barbeques and alcoholic drinks in the park.

افرادی را ببینید که در پارک کباب می کنند و نوشیدنی های الکلی دارند.

Over here in England, as far as I know, you're able to drink in all the parks - as far as

اینجا در انگلستان، تا آنجا که من می دانم، شما می توانید در تمام پارک ها نوشیدنی بنوشید - تا آنجا که

I know.

من می دانم.

People do drink in the park.

مردم در پارک مشروب می خورند.

They eat in the park, they have picnics, and sometimes they'll have barbeques.

آنها در پارک غذا می خورند، پیک نیک دارند و گاهی اوقات باربیکیو می خورند.

It depends if it's allowed, the barbeque part, because you're not...

اگر مجاز باشد بستگی دارد، قسمت باربیکیو، چون شما نیستید...

You're not allowed to burn the grass, but if you have a special kind of barbeque that

شما اجازه ندارید علف را بسوزانید، اما اگر نوع خاصی از باربیکیو دارید که این کار

won't do that, you'll see it.

را نمی کند، آن را خواهید دید.

So sometimes in London in the summer on a sunny day, the parks are absolutely full of

بنابراین گاهی اوقات در لندن در تابستان در یک روز آفتابی، پارک‌ها کاملاً مملو از

people all having picnics or barbeques, and there's not really many spaces to sit; there's

مردمی است که همگی پیک‌نیک یا باربیکیو دارند، و واقعاً فضاهای زیادی برای نشستن وجود ندارد.

so many people who go out there.

افراد زیادی هستند که به آنجا می روند.

The next is Pimm's O'Clock, and this is talking about an alcoholic drink which is specific

مورد بعدی Pimm's O'Clock است، و این در مورد یک نوشیدنی الکلی صحبت می کند که

to drinking in the summer, early summer when the tennis is on at Wimbledon.

مخصوص نوشیدن در تابستان است، اوایل تابستان که تنیس در ویمبلدون در جریان است.

Wimbledon is a famous tennis courts where the competition...

ویمبلدون یک زمین تنیس معروف است که در آن رقابت‌ها...

Where the big competition happens, and the drink associated with that is this one called

جایی که رقابت بزرگ اتفاق می‌افتد، و نوشیدنی مرتبط با آن این است که

Pimm's; it has strawberries and other kinds of fresh fruits in it.

Pimm's نام دارد. توت فرنگی و انواع دیگر میوه های تازه در آن وجود دارد.

It's very fresh.

خیلی تازه است.

And, yeah, that's...

و، بله، همین است...

That's when we tend to drink it, and then you don't really see Pimm's around a lot after

آن وقت است که ما تمایل داریم آن را بنوشیم، و بعد از آن شما واقعاً پیم را در اطراف نمی بینید

that, but it happens then.

، اما آن موقع اتفاق می افتد.

Life events.

رویدادهای زندگی.

Okay, here in England, birthdays I would say are quite important.

خوب، اینجا در انگلستان، می توانم بگویم تولدها بسیار مهم هستند.

From what I've experienced, in some other places where people don't care so much - birthdays

از آنچه من تجربه کرده‌ام، در برخی مکان‌های دیگر که مردم چندان اهمیتی نمی‌دهند - تولدها

are important, and in particular some birthdays are considered more special or times to do

مهم هستند، و به‌ویژه برخی از تولدها به‌جای دیگران، زمان‌هایی خاص‌تر یا زمان‌هایی برای انجام یک کار بزرگ در نظر گرفته می‌شوند

something big rather than others.

.

So, 18, 21, 40 years old, 50 year old, and it would continue upwards every...

بنابراین، 18، 21، 40 سال، 50 سال، و هر... هر دهه بیشتر به سمت بالا ادامه می یابد

Every extra decade.

.

These are considered important birthdays.

اینها تولدهای مهمی محسوب می شوند.

Perhaps people have a party or do a big celebration on those ones.

شاید مردم یک مهمانی داشته باشند یا جشن بزرگی در آن ها برگزار کنند.

Next one: Marriages.

مورد بعدی: ازدواج

Now, if people do get married, because here... here it's... first of all, it's really expensive

حالا، اگر مردم ازدواج کنند، چون اینجا... اینجاست... اول از همه،

to get married these days, and many couples do opt not to get married, or some couples

این روزها ازدواج واقعاً گران است، و بسیاری از زوج‌ها ترجیح می‌دهند ازدواج نکنند، یا برخی از زوج‌ها

do get married but then get divorced, so maybe the next marriage they don't take as seriously.

ازدواج می‌کنند اما بعد ازدواج می‌کنند. طلاق گرفته اند، پس شاید ازدواج بعدی را چندان جدی نگیرند.

All that kind of stuff happens here.

همه این جور چیزها اینجا اتفاق می افتد.

So, bearing... putting that aside, if people do get married here, one of the main traditions

بنابراین، اگر بگذریم، اگر افراد در اینجا ازدواج کنند، یکی از سنت های اصلی

of the marriage is the party before the day itself, and this is a stag party for men and

ازدواج، جشن قبل از روز است، و این جشن برای مردان و

the hen party for women when they all get together before the wedding and have a party.

جشن مرغ برای زنان است، زمانی که همه آنها قبل از عروسی دور هم جمع شوید و جشن بگیرید.

Usually they'll wear fancy dress, do something silly and fun together before the wedding.

معمولاً آنها قبل از عروسی لباس های شیک می پوشند، کار احمقانه و سرگرم کننده ای را با هم انجام می دهند.

Next we have funerals.

بعد تشییع جنازه داریم

When an English person dies, the funeral is normally one to...

هنگامی که یک فرد انگلیسی می میرد، مراسم تشییع جنازه معمولاً

One to two weeks after the death of the person, so it doesn't happen straight away here.

یک تا دو هفته پس از مرگ آن فرد است، بنابراین بلافاصله در اینجا اتفاق نمی افتد.

You can be buried or you can be cremated - your body could be burnt; you could be cremated.

می توان تو را دفن کرد یا سوزاند - ممکن است بدنت بسوزد. می توان سوزانده شد

Most people these days are cremated.

اکثر مردم این روزها سوزانده می شوند.

If you want to be buried it's still possible, but if you think about it, this is a relatively

اگر می خواهید دفن شوید، هنوز ممکن است، اما اگر به آن فکر کنید، این جزیره نسبتا

small island with a very dense population, so there isn't necessarily the space in your

کوچکی با جمعیت بسیار متراکم است، بنابراین لزوماً فضایی در

area where you live to be buried, so more and more... depending...

منطقه شما که در آن زندگی می کنید برای دفن شدن وجود ندارد، بنابراین بیشتر و بیشتر بیشتر... بسته به...

I think it depends on your religious beliefs as well, but if you don't have particularly

من فکر می کنم این به اعتقادات مذهبی شما هم بستگی دارد، اما اگر

strong religious beliefs, many people opt to be cremated.

اعتقادات مذهبی قوی خاصی ندارید، بسیاری از مردم سوزانده شدن را انتخاب می کنند.

At the funeral typically you'll have a buffet.

در مراسم تشییع جنازه معمولاً یک بوفه خواهید داشت.

A buffet is when there's different food already there and you can just go up and take this,

بوفه زمانی است که غذای متفاوتی وجود دارد و شما می توانید بالا بروید و این را بردارید،

or take this, take this.

یا این را بردارید، این را ببرید.

And refreshments.

و تنقلات.

Refreshments can be any drink, basically; sometimes alcohol or sometimes not alcohol

نوشیدنی ها می توانند هر نوشیدنی باشند، اساسا. گاهی اوقات الکل یا گاهی اوقات بدون الکل

at the funeral.

در مراسم تشییع جنازه.

Now, a very... when... horse... horse-drawn carriage.

حالا خیلی... وقتی... اسب... کالسکه اسبی.

I'm just wondering myself, here, whether it's carriage or hearse.

من فقط دارم تعجب می کنم، اینجا، کالسکه است یا نعش کش.

Hearse...

نعش کش...

A hearse is the car that when somebody dies, the coffin is inside that and the hearse drives

ماشین نعش کش ماشینی است که وقتی کسی می میرد ، تابوت داخل آن است و ماشین نعش کش

it to the place where the funeral is.

آن را به محل تشییع جنازه می برد.

Some funerals which I see in London from time to time, but normally in the east end or in

برخی از تشییع جنازه‌هایی که من هر از گاهی در لندن می‌بینم ، اما معمولاً در انتهای شرقی

the southeast of London, and I see these occasionally, you get horses taking...

یا جنوب شرقی لندن، و گاهی اوقات اینها را می‌بینم ، اسب‌ها را می‌برند...

Taking the body to the cemetery or where it's going, and this is very old-fashioned, traditional

بردن جسد به قبرستان یا جایی که می‌رود، و این مراسم بسیار قدیمی و سنتی

kind of funeral; but very, very expensive as well.

است. اما بسیار بسیار گران نیز

So when you see somebody who's having this kind of funeral, you always, like, look, it's

بنابراین وقتی کسی را می بینید که این نوع مراسم تشییع جنازه را برگزار می کند، همیشه دوست دارید، نگاه می کنید،

like: "Oh, look what's happened.

مانند: "اوه، ببین چه اتفاقی افتاده است.

Look.

ببین.

Who's that person that died?"

آن شخصی که مرده کیست؟"

And when you see this as well, I tend to think it's people that are still part of the old...

و وقتی این را نیز می بینید، من تمایل دارم فکر کنم این مردم هستند که هنوز بخشی از فرهنگ قدیمی هستند...

Very old Cockney culture that was in...

فرهنگ بسیار قدیمی کاکنی که در...

In those areas - east end and the southeast of London.

در آن مناطق - انتهای شرقی و جنوب شرقی لندن بود.

And in those kind of funerals as well you will see many wreaths.

و در این نوع تشییع جنازه نیز تاج های گل زیادی خواهید دید.

I can't say it right.

نمی توانم درست بگویم.

Wreaths, which is the...

تاج گل که ...

When the flowers are all together when somebody dies, and sometimes it says the word: "Mum"

وقتی گلها همه با هم هستند وقتی یکی می میرد و گاهی این کلمه را می گوید: "مامان"

or "Dad" or "Sister" - whoever died.

یا "بابا" یا "خواهر" - هر که مرد.

You'll see all the flowers, and you'll watch as the...

شما همه گل ها را می بینید، و به عنوان...

As they're making their way to the cemetery to bury the body.

وقتی آنها برای دفن جسد به سمت قبرستان می روند، تماشا خواهید کرد .

Okay, now I want to talk about Big Brother and the Nanny State.

خوب، حالا می خواهم در مورد برادر بزرگ و ایالت پرستار بچه صحبت کنم.

"Big Brother" is a way of saying the government is watching you or controlling you, and the

"برادر بزرگ" راهی است برای گفتن اینکه دولت شما را زیر نظر دارد یا شما را کنترل می کند و

"Nanny State" is a way of saying the government wants to protect you and keep you safe, so

"دولت پرستار بچه" راهی است برای گفتن اینکه دولت می خواهد از شما محافظت کند و شما را ایمن نگه دارد،

it's always trying to teach you something or talk to you about something.

بنابراین همیشه سعی می کند چیزی به شما بیاموزد یا صحبت کند. به شما در مورد چیزی

So, they mean different things, but they overlap.

بنابراین، آنها به معنای چیزهای مختلف هستند، اما همپوشانی دارند.

Here in England we have quite a lot of this compared to many other countries.

اینجا در انگلستان، در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر، از این مقدار بسیار زیاد داریم.

First of all, we have a lot of CCTV.

اول از همه، ما دوربین مدار بسته زیادی داریم.

We have so many cameras, cameras watching you on the street all the time, in the shops;

ما دوربین های زیادی داریم، دوربین هایی که همیشه شما را در خیابان، در مغازه ها تماشا می کنند.

wherever you go, you're on camera.

هر جا که می روید، جلوی دوربین هستید.

We also here do official...

ما نیز در اینجا رسمی انجام می دهیم...

Anything official that you have to get in touch with the government for or fill out

هر کاری را که باید با دولت در تماس باشید یا فرم ها را پر کنید

forms, all of that stuff you do far, far, far in advance; you have to do it a lot before.

، همه آن کارها را خیلی خیلی زود انجام می دهید . باید قبلش خیلی انجامش بدی

Now, let's say for example you needed a new passport - you do it a long time before you

حال، فرض کنید برای مثال به پاسپورت جدید نیاز داشتید - مدت زیادی قبل از اینکه

need it.

به آن نیاز داشته باشید این کار را انجام می دهید.

Things like this, in most cases, they will be on time.

مواردی از این قبیل، در بیشتر موارد، به موقع خواهند بود.

You apply...

شما اپلای می کنید...

You apply so much before, in most cases, you will get it at the date where they promised

قبلا خیلی درخواست دادید، در بیشتر موارد، در تاریخی که به شما قول داده بودند، آن را دریافت می

you.

کنید.

Things don't come late in most cases; although some years there might be something going

کارها در بیشتر موارد دیر نمی آیند. اگرچه ممکن است چند سال

wrong at the passport office where they're all late at the same time.

در اداره گذرنامه مشکلی پیش بیاید که همه آنها در همان زمان دیر می‌آیند.

But, in general, they like to do everything before so that it's always on time, and this

اما در کل دوست دارند همه کارها را از قبل انجام دهند تا همیشه سر وقت باشد و

is very different to some countries where I experienced...

این با برخی از کشورهایی که من تجربه کردم بسیار متفاوت است ...

Let's say you needed a passport, you go there...

فرض کنید شما به پاسپورت نیاز داشتید ، می روید ...

You go there the day before and you wait there for 14 hours and you go home with a passport.

شما روز به آنجا می روید. قبلش و 14 ساعت اونجا منتظر میمونی و با پاسپورت میری خونه.

This kind of stuff doesn't happen here; we do everything before in advance.

این نوع چیزها در اینجا اتفاق نمی افتد. ما همه چیز را از قبل انجام می دهیم.

The next is driving here, and the first thing I need to say about that is supposedly compared

مورد بعدی رانندگی در اینجا است، و اولین چیزی که باید در مورد آن بگویم ظاهراً در مقایسه

to other countries, which I believe is true, it's harder to learn.

با کشورهای دیگر است، که معتقدم درست است، یادگیری آن سخت تر است.

Many people fail their driving test the first time, second time even - they keep failing

بسیاری از مردم بار اول و حتی بار دوم در آزمون رانندگی خود مردود می شوند - آنها مدام مردود می شوند

because the...

زیرا ...

It's hard to pass, and you can fail your test easily and not get your driving license.

قبولی در آن سخت است و شما می توانید به راحتی در آزمون خود مردود شوید و گواهینامه رانندگی خود را نگیرید.

So, in the first place it's hard to get your driving license, but once you have your driving

بنابراین، در وهله اول گرفتن گواهینامه رانندگی سخت است، اما هنگامی که گواهینامه رانندگی خود

license you can lose it quite easily as well.

را دارید، می توانید به راحتی آن را نیز از دست بدهید.

If you drive your car too fast, if you drank alcohol over a certain amount and you drove

اگر ماشین خود را با سرعت زیاد رانندگی می کنید، اگر بیش از حد معینی الکل نوشیده اید و ماشین

your car.

خود را رانندگی کرده اید.

There are ways where if you break the law with driving they can do things to take your

راه‌هایی وجود دارد که در صورت زیر پا گذاشتن قانون با رانندگی، می‌توانند کارهایی انجام دهند که

driving license away from you or ban you from driving, so you might have to wait a long

گواهینامه رانندگی شما را از شما بگیرند یا شما را از رانندگی منع کنند، بنابراین ممکن است مجبور شوید مدت زیادی صبر کنید تا

time before you can again do your driving test.

بتوانید دوباره امتحان رانندگی خود را انجام دهید .

Then the other thing is the parking rules here, you...

بعد موضوع دیگر قوانین پارکینگ اینجاست، شما...

In most places, and definitely in London, you can't just, like, drive into London, park

در بیشتر جاها، و قطعاً در لندن، نمی‌توانید فقط مثلاً سوار لندن شوید،

your car there, and come back for an hour later because it will be...

ماشین خود را آنجا پارک کنید و یک ساعت بعد برگردید، زیرا این کار را انجام می‌دهد. باشد...

It will be gone already.

قبلاً از بین خواهد رفت.

The...

The local government will have taken your car, and said: "Oh, that's great, we can make

دولت محلی ماشین شما را گرفته است و می گوید: "اوه، عالی است، حالا می توانیم

some money from this now."

از این پول دربیاوریم."

So wherever you go, you always have to pay for your parking, and you have to be really,

بنابراین هر جا که می روید، همیشه باید هزینه پارکینگ خود را بپردازید، و باید

really careful that you park it in the right place at the right time - otherwise it will

واقعاً مراقب باشید که آن را در مکان مناسب در زمان مناسب پارک کنید - در غیر این صورت

cost you so much money in England.

در انگلیس هزینه زیادی برای شما خواهد داشت.

And the next point here is...

و نکته بعدی اینجاست...

This one relates to the Nanny State, which is about...

این یکی مربوط به ایالت پرستار بچه است، که در مورد...

This is a way of seeing what it means when there are so many rules for protecting you,

این راهی است برای دیدن اینکه وقتی قوانین زیادی برای محافظت از شما،

or from the government, or from your school to try and keep you safe all the time.

یا در برابر دولت، یا از شما وجود دارد، به چه معناست. مدرسه سعی کند همیشه شما را ایمن نگه دارد.

You might see, for example, young children when they're going anywhere with their school

به عنوان مثال، ممکن است کودکان خردسال را وقتی با مدرسه خود به جایی

outside of the school-they're going to the park or they're going on a school trip-you

خارج از مدرسه می روند، ببینید - آنها به پارک می روند یا به سفر مدرسه می روند -

might see them walking around in high-visibility jackets; vests.

ممکن است آنها را ببینید که با دید بالا در حال قدم زدن هستند. ژاکت؛ جلیقه ها

Now, those brightly-coloured vests, they used to be things that people do in dangerous jobs

حالا، آن جلیقه‌های روشن، قبلاً چیزهایی بودند که مردم در مشاغل خطرناک انجام

wore, like you're working on the motorway and you want people to see you there so they

می‌دادند، مثل اینکه شما در بزرگراه کار می‌کنید و می‌خواهید مردم شما را آنجا ببینند تا با شما برخورد

don't run into you.

نکنند.

They used to be for dangerous jobs, but now we see children walking down the road wearing

آنها قبلاً برای کارهای خطرناک بودند، اما اکنون کودکانی را می بینیم که با

these jackets with their schools because...

این ژاکت ها همراه با مدرسه خود در جاده راه می روند زیرا ...

I suppose they're trying to keep the children safe with these big, bright jackets, but it

فکر می کنم آنها سعی می کنند با این ژاکت های بزرگ و روشن از امنیت بچه ها محافظت کنند، اما اینطور

is...

است.

From my perspective, I think it's, like, making it for the children: "Everything is scary,

از دیدگاه من، فکر می‌کنم درست کردن آن برای بچه‌ها است: "همه چیز ترسناک است،

everything is dangerous, so we must be always thinking about safety", and: "Oh.

همه چیز خطرناک است، بنابراین ما باید همیشه به فکر ایمنی باشیم" و: "

Oh no, all these things."

اوه، نه، همه این چیزها."

So, more things coming up.

بنابراین، چیزهای بیشتری در راه است.

Staying on the same topic of the Nanny State and Big Brother, we've got internet filters.

با ماندن در همان موضوع Nanny State و Big Brother، فیلترهای اینترنت داریم.

When you search for things on the internet over in England, there are a lot of restrictions;

وقتی در انگلستان چیزهایی را در اینترنت جستجو می کنید ، محدودیت های زیادی وجود دارد.

and depending on...

و بسته به

There seem to be differences between your internet provider, who you buy the internet

... به نظر می رسد بین ارائه دهنده اینترنت شما، که اینترنت را

from, so there are differences between house to house.

از او خریداری می کنید، تفاوت هایی وجود دارد، بنابراین خانه به خانه تفاوت هایی وجود دارد .

But it can happen when you're searching for things, they say: "Restricted.

اما ممکن است زمانی اتفاق بیفتد که شما به دنبال چیزهایی هستید، آنها می گویند: "محدود است.

You can't look at that", and this might...

شما نمی توانید به آن نگاه کنید" و این ممکن است...

You know, you might not realise you're looking for something that, you know, you're not allowed

می دانید، ممکن است متوجه نشوید که به دنبال چیزی هستید که ، شما مجاز نیستید

to look at or something, so you get that kind of thing here.

به یا چیزی نگاه کنید، بنابراین چنین چیزی را در اینجا دریافت می کنید.

We also have bin wars, and this is to do with arguments that happen between neighbours to

ما جنگ بن‌ها هم داریم و این مربوط به دعواهایی است که بین همسایه‌ها برای

do with their garbage and... and... okay, I have to go back... back a step.

انجام دادن زباله‌هایشان و... و... باشه، باید برگردم... یک قدم به عقب.

There are many rules about the garbage and the rubbish, and the local...

قوانین زیادی در مورد زباله ها و زباله ها وجود دارد و...

The local government, the local council come and take it away from your house, but they

دولت محلی، شورای محلی می آیند و آن را از خانه شما می برند، اما

have many rules; like, it's only every two weeks they come, and you must put it out on

قوانین زیادی دارند. مثلاً فقط هر دو هفته یکبار می آیند، و شما باید

Tuesday morning before 8am, and things like that; many, many rules.

صبح سه شنبه قبل از ساعت 8 صبح آن را خاموش کنید، و چیزهایی از این قبیل. بسیاری از قوانین

And if you...

و اگر ...

If you miss the rubbish and you don't put it out on the right time, and therefore you've

اگر دلت برای زباله تنگ شده و در زمان مناسب آن را بیرون نمی آورید و به همین دلیل

got too much rubbish, or your rubbish wasn't put in the right bag and then a fox came up

بیش از حد زباله دارید یا زباله های شما در کیسه مناسب ریخته نشده است و سپس روباهی آمده است.

and made a hole in the bag, and put the rubbish all over the street - this is when you might

یک سوراخ در کیسه ایجاد کنید و زباله ها را در سرتاسر خیابان بریزید - این زمانی است که ممکن است با

get bin wars because your neighbours might be angry with you for not being organised

سطل های جنگی روبرو شوید زیرا همسایه هایتان ممکن است از دست شما عصبانی باشند که با زباله های شما سازماندهی نشده اند

with your rubbish, and it can start very bad arguments.

و این می تواند بحث های بسیار بدی را شروع کند.

And bin wars can also happen around recycling issues, because the recycling is complicated

و جنگ سطل زباله همچنین می تواند در مورد مسائل بازیافت رخ دهد، زیرا بازیافت نیز پیچیده

as well.

است.

The recycling is complicated because in all the different areas they have a different

بازیافت بسیار پیچیده است زیرا در همه مناطق مختلف

way of doing it.

روش متفاوتی برای انجام آن دارند.

So, in that area you might put everything in the blue bag, but in that area you don't

بنابراین، در آن قسمت ممکن است همه چیز را در کیسه آبی قرار دهید، اما در آن قسمت شما قرار نمی

put...

دهید...

You don't put newspapers or glass in that bag.

شما روزنامه یا شیشه را در آن کیسه قرار نمی دهید.

So, wherever you go, you always have to say: "Is it okay if I put this in your bin?"

بنابراین، هر جا که می روید، همیشه باید بگویید: "اشکالی ندارد اگر این را در سطل زباله شما بگذارم؟"

So I think because it's so complicated and not every part of the country is using the

بنابراین فکر می‌کنم چون خیلی پیچیده است و همه‌ی نقاط کشور از یک سیستم استفاده نمی‌کنند

same system, there's all these things that make it hard just to put your rubbish outside

، همه این چیزها وجود دارد که گذاشتن زباله‌های خود را در بیرون

and in an easy way.

و به روشی آسان سخت می‌کند.

So, if you're new to an area or you're a student, or you're just not that organised, you can

بنابراین، اگر در یک منطقه تازه کار هستید یا دانشجو هستید، یا آنقدر سازماندهی نشده اید، می توانید

miss your rubbish collection all the time, and then the problems come.

همیشه از جمع آوری زباله خود غافل شوید و سپس مشکلات پیش می آیند.

Okay, hobbies.

خوب، سرگرمی ها.

Here are a couple of hobbies that I thought are particularly English.

در اینجا چند مورد از سرگرمی‌هایی که فکر می‌کردم مخصوصاً انگلیسی هستند وجود دارد.

We like to ramble.

ما دوست داریم پرسه بزنیم.

We like rambling - it means going into the countryside for long walks.

ما رامبلینگ را دوست داریم - این به معنای رفتن به حومه شهر برای پیاده روی طولانی است.

Here in England we've got the right to roam - that means that we are allowed to walk across

اینجا در انگلستان ما حق پرسه زدن داریم - این به این معنی است که ما اجازه داریم در

land in the countryside; it's not...

زمین در حومه شهر قدم بزنیم. این نیست

It's not closed, it's not forbidden.

... نه تعطیل است نه حرام.

We can't just go and walk across somebody's garden, and say: "Oh, I've got the right to

ما نمی توانیم فقط برویم و در باغ کسی قدم بزنیم و بگوییم: "اوه، من حق دارم

roam here", but it's the law about the bigger fields, and there are places to walk through

اینجا پرسه بزنم"، اما این قانون در مورد مزارع بزرگتر است و مکان هایی برای قدم

the countryside and to enjoy it.

زدن در حومه شهر و لذت بردن وجود دارد. آی تی.

Another walking hobby is dog walking.

یکی دیگر از سرگرمی های پیاده روی، راه رفتن با سگ است.

Many...

There are some areas where you go where you almost never see a person just taking a country

بسیاری از مناطقی هستند که شما به آنجا می روید که تقریباً هرگز نمی بینید که شخصی فقط در حال

walk, or a walk for health or pleasure just by themselves, but you will see many people

پیاده روی روستایی است، یا فقط برای سلامتی یا تفریح ​​قدم می زند ، اما افراد زیادی را خواهید دید

walking on their own with a dog.

که خودشان با یک سگ راه می روند.

So, I think in some areas people don't feel comfortable, in a way, walking if they don't

بنابراین، من فکر می‌کنم در برخی مناطق ، اگر سگ نداشته باشند، مردم احساس راحتی نمی‌کنند

have a dog because everybody else has got a dog.

، زیرا بقیه سگ دارند.

When the dog walkers are together, then they meet somewhere and they talk about the dogs,

وقتی سگ‌گردان‌ها با هم هستند، در جایی ملاقات می‌کنند و در مورد سگ‌ها صحبت می‌کنند،

and that's the...

و آن هم همین است...

They don't talk about: "How are you?

آنها در مورد این صحبت نمی‌کنند: "چطوری؟

How's...?

چطوری...

You know, I haven't seen you in two weeks.

؟ می‌دانی، من تو را ندیده‌ام. در دو هفته.

What's going on in your life?"

در زندگی شما چه می گذرد؟

They talk about the dogs.

آنها در مورد سگ ها صحبت می کنند.

"What's the dog doing?

"سگ چه می کند؟

And is he enjoying his run?

و آیا از دویدن خود لذت می برد؟

And what's he eating?" and things like that.

و چه می خورد؟" و چیزهایی از این قبیل

So it's a...

بنابراین

It's a hobby that people do.

این یک سرگرمی است که مردم انجام می دهند.

It keeps...

نگه می‌دارد...

Older people especially, it gives them company with other people.

به خصوص افراد مسن‌تر، آنها را با افراد دیگر همراهی می‌کند.

So they might not have a lot of friends in their area, but when they go and walk the

بنابراین آنها ممکن است دوستان زیادی در منطقه خود نداشته باشند، اما وقتی می روند و سگ را پیاده

dog, they speak to other people, so it's a way that even if English people are more reserved

می کنند، با افراد دیگر صحبت می کنند، بنابراین این روشی است که حتی اگر انگلیسی ها

than in other countries or some other countries, when they go walking their dogs, it gives

نسبت به سایر کشورها یا کشورهای دیگر محتاط تر باشند، وقتی آنها به قدم زدن سگ های خود می روند، این به

them a reason to talk to each other.

آنها دلیلی می دهد تا با یکدیگر صحبت کنند.

It doesn't mean they're going to be best friends with the people they meet when they're dog

این بدان معنا نیست که آنها با افرادی که هنگام سگ‌بازی ملاقات می‌کنند بهترین دوست خواهند بود

walking, but at least it's slowly getting to know someone or talking to someone new.

، اما حداقل به آرامی با کسی آشنا می‌شوند یا با فرد جدیدی صحبت می‌کنند.

Okay, the next one is model making.

خوب، مورد بعدی مدل سازی است.

Some people are interested in making models of ships, or trains, and things like that

برخی از افراد علاقه مند به ساخت مدل های کشتی یا قطار و مواردی از این دست هستند که

where they very carefully put the model together over a long time.

در آن مدل را با دقت زیادی در مدت زمان طولانی کنار هم قرار می دهند.

Now we've got food and drink.

حالا ما غذا و نوشیدنی داریم.

Eating on the go means where you just...

غذا خوردن در حال حرکت یعنی جایی که شما فقط...

You walk down the street and you...

شما در خیابان راه می روید و شما...

You just eat then and it's fine to eat on the street.

آن وقت فقط غذا می خورید و غذا خوردن در خیابان خوب است.

You might...

شاید...

Even our food is designed this way.

حتی غذای ما هم به این شکل طراحی شده است.

A sausage roll is a pastry with a sausage inside, and you can easily eat your sausage

رول سوسیس نوعی شیرینی است که داخل آن یک سوسیس است و شما می‌توانید به راحتی رول سوسیس خود

roll when you're walking down the street, or a packet of crisps, you know.

را وقتی در خیابان راه می‌روید یا یک بسته چیپس میل کنید.

That happens a lot here in England.

اینجا در انگلیس زیاد اتفاق می افتد.

And I used to think...

و من قبلاً فکر می کردم ...

Before you leave your culture and you see how people live in other places, you think

قبل از اینکه فرهنگ خود را ترک کنید و ببینید مردم در مکان های دیگر چگونه زندگی می کنند ، فکر می

what you do in your culture is often the same as everywhere else.

کنید آنچه در فرهنگ خود انجام می دهید اغلب مانند همه جاهای دیگر است.

So, I used to think that eating on the go was, like, not...

بنابراین، من قبلاً فکر می کردم که غذا خوردن در حال حرکت است، نه...

It's normal.

این طبیعی است.

It was not a big deal.

کار بزرگی نبود.

But when I lived in Amsterdam I remember I was at university there and I was just eating

اما وقتی در آمستردام زندگی می‌کردم، یادم می‌آید که در آنجا در دانشگاه بودم و

my lunch on the go, I'd just come walking out, and I remember like just some people

داشتم ناهارم را می‌خوردم، بیرون می‌رفتم، و یادم می‌آید که بعضی‌ها

looking at me strangely, and I was like: "That was weird."

به طرز عجیبی به من نگاه می‌کردند، و من اینطور بودم: عجیب بود."

And somebody said: "Mmm, lekker", which means: "Nice", but almost in a sexual way.

و شخصی گفت: «ممم، لککر» که به معنای «خوب» است، اما تقریباً از نظر جنسی.

And then I realised that eating on... eating on the street there is a bit... a bit... a

و بعد متوجه شدم که غذا خوردن در ... غذا خوردن در خیابان یک مقدار ... کمی ...

bit like... a bit like a tarty girl would do or someone who had no manners, or something

کمی شبیه ... یک کمی شبیه به یک دختر تارتی یا کسی که آداب ندارد یا چیزی

like that.

شبیه به آن است. که

So that's when I realised about the eating on the street thing - that although it's totally

بنابراین آن زمان بود که متوجه شدم غذا خوردن در خیابان - اگرچه در

normal here and English people do it, perhaps in other countries of the world it's considered

اینجا کاملاً عادی است و انگلیسی ها این کار را انجام می دهند، شاید در کشورهای دیگر جهان این غذا را غیر

impolite or not refined.

مودبانه یا تصفیه نشده تلقی کنند.

And perhaps in other countries of the world it's just another sign or symbol that the

و شاید در کشورهای دیگر جهان این فقط نشانه یا نماد دیگری باشد که

English people have bad food, like they always say, because we don't care as much.

انگلیسی ها غذای بدی دارند، همانطور که همیشه می گویند، زیرا ما آنقدرها اهمیت نمی دهیم.

Next point is the death of the pub, and this means that many pubs are closing down.

نکته بعدی مرگ میخانه است و این یعنی بسیاری از میخانه ها در حال تعطیل شدن هستند.

Why are pubs closing down is because alcohol and drinking in the pub is quite expensive

چرا میخانه ها تعطیل می شوند به این دلیل است که الکل و نوشیدن در میخانه بسیار گران است

- that's one reason.

- این یکی از دلایل است.

If you want to go and buy a pint of beer, you... it's not something you could afford...

اگر می‌خواهید بروید و یک لیوان آبجو بخرید ، این چیزی نیست که بتوانید از پس آن برآیید...

Most people could afford to do all the time, I guess, so it's expensive.

اکثر مردم می‌توانند همیشه این کار را انجام دهند، حدس می‌زنم، بنابراین گران است.

Also you can't smoke in the pubs, so people perhaps more choose to drink at home than

همچنین شما نمی توانید در میخانه ها سیگار بکشید، بنابراین مردم ممکن است بیشتر از قبل نوشیدن در خانه را انتخاب

they used to.

کنند.

Well, it depends if you're a smoker or you're not... or you're not a smoker.

خب بستگی داره سیگاری باشی یا نه... یا سیگاری نباشی.

And also it seems that as the pubs close more coffee shops open, and that wasn't something

و همچنین به نظر می‌رسد که با بسته شدن میخانه‌ها، کافی‌شاپ‌های بیشتری باز می‌شوند، و این اصلاً چیزی

traditionally in English culture at all - going to a coffee shop.

در فرهنگ انگلیسی سنتی نبود - رفتن به یک کافی‌شاپ.

But now, for many people, that's a normal way of socialising - going to have a coffee.

اما اکنون، برای بسیاری از مردم، این یک روش عادی معاشرت است - رفتن به یک قهوه.

So, as the pubs close, the coffee shops come.

بنابراین، با بسته شدن میخانه ها، کافی شاپ ها می آیند.

Okay, now some things about our cultural life here.

خوب، حالا چند چیز در مورد زندگی فرهنگی ما در اینجا.

Are you a remoaner?

آیا شما یک عزادار هستید؟

If you're a remoaner, you're somebody who is angry and upset that England decided...

اگر اهل عزاداری هستید، کسی هستید که از تصمیم انگلستان عصبانی و ناراحت هستید...

United Kingdom decided to leave the European Union.

بریتانیا تصمیم گرفت اتحادیه اروپا را ترک کند .

So, if we break down the word: "moan"...

بنابراین، اگر کلمه: "ناله" را بشکنیم

A moan is...

... ناله است...

When you moan, you're like: "Oh, I don't like this because...

وقتی ناله می کنی، اینگونه می گویی: "اوه، این را دوست ندارم چون...

I don't like this.

این را دوست ندارم.

This is not good."

این خوب نیست."

So, the word means someone...

بنابراین، این کلمه به معنای کسی است...

And the "re" reminds us of the word "remain", which were the people who wanted to remain

و "re" ما را به یاد کلمه "Remain" می اندازد که افرادی بودند که می خواستند

in the European Union.

در اتحادیه اروپا بمانند.

When you put it together, they...

وقتی آن را کنار هم می گذارید، آنها...

They don't want to accept the fact that the United Kingdom voted to leave the EU, so they're

آنها نمی خواهند این واقعیت را بپذیرند که بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا رای داده است، بنابراین آنها

still upset about it, they still talk about it, and they are still a group...

هنوز از این موضوع ناراحت هستند، آنها هنوز در مورد آن صحبت می کنند، و آنها هنوز یک گروه هستند. ...

Because the referendum result was quite close between: "Are we going to stay or leave the

چون نتیجه رفراندوم کاملاً نزدیک بود بین: "آیا می خواهیم از اتحادیه اروپا بمانیم یا ترک کنیم

EU?"

؟"

many people haven't changed their minds what they thought before; if they wanted to stay

بسیاری از مردم نظر خود را نسبت به آنچه قبلاً فکر می کردند تغییر نداده اند. اگر آن زمان می خواستند

in the EU then, they still want to stay in the EU now.

در اتحادیه اروپا بمانند، الان هم می خواهند در اتحادیه اروپا بمانند.

So this is like a split in our politics, here, whether you wanted...

پس این مثل انشعاب در سیاست ماست، اینجا، چه بخواهی...

Whether you wanted that or you didn't.

چه آن را بخواهی و چه نخواهی.

We also have political correctness.

صحت سیاسی هم داریم.

This is something that you can either see or not see.

این چیزی است که می توانید ببینید یا نبینید.

A lot of people would say...

خیلی‌ها می‌گویند...

Would not realise that something is politically correct, but it has to do with the things

متوجه نمی‌شوند که چیزی از نظر سیاسی درست است، اما به چیزهایی

that you can say, and the things that are acceptable to say, things that you're not

که می‌توانید بگویید، و چیزهایی که قابل قبول است، چیزهایی که

allowed to say, the kind of opinions that are acceptable, and the kind of opinions that

اجازه ندارید بگویید، مربوط می‌شود، نوع نظراتی که قابل قبول است، و عقایدی که

you're told you're wrong for thinking.

به شما گفته می شود برای فکر کردن شما اشتباه است.

So there's a lot of this that goes on in the United Kingdom, England.

بنابراین بسیاری از این موارد در بریتانیا، انگلستان وجود دارد.

Next one is: Are you posh?

مورد بعدی این است: آیا شما شیک پوش هستید؟

If you're posh, this means born into a family, typically but not always, that has money and

اگر شیک هستید، این بدان معناست که در خانواده ای متولد شده اید، معمولاً اما نه همیشه، که پول دارد

is wealthy; but more than the money, it's about their...

و ثروتمند است. اما بیشتر از پول، به آنها مربوط می شود

It's about the name of that family.

... به نام آن خانواده مربوط می شود.

"Where did that family come from?

"آن خانواده از کجا آمده اند؟

Have they always been an important family?

آیا آنها همیشه خانواده مهمی بوده اند؟

Do they have good connections?

آیا آنها ارتباطات خوبی دارند؟

Have they been to a boarding school where you have to pay money to go to?"

آیا آنها به یک مدرسه شبانه روزی رفته اند که برای رفتن به آنجا باید پول پرداخت کنید؟"

So, if...

بنابراین، اگر ...

If the answer to those things is yes, then perhaps you are a posh person.

اگر پاسخ به آن چیزها مثبت است، پس شاید شما یک فرد شیک هستید.

And the thing about being posh as well is you don't really...

و نکته ای که در مورد شیک بودن نیز وجود دارد این است که واقعاً اینطور نیست

Let me know if you agree in the comments.

... اگر موافق هستید در نظرات به من اطلاع دهید.

You don't become posh one day in your life; you don't make money and become posh.

شما یک روز در زندگی خود شیک پوش نمی شوید. شما پول در نمی آورید و شیک پوش می شوید.

You... you're born posh or not.

شما... شیک به دنیا آمده اید یا نه.

Not but... well, your family background creates you to be posh.

نه اما... خوب، پس زمینه خانوادگی شما باعث می شود که شیک باشید.

Next, something we have here are council houses or housing association houses.

بعد، چیزی که در اینجا داریم خانه های شورا یا خانه های انجمن مسکن است.

The property prices in England are really, really expensive if people want to buy their

اگر مردم بخواهند خانه خود را بخرند، قیمت ملک در انگلیس واقعاً گران است

own houses, but that's not the only way that people live here.

، اما این تنها راهی نیست که مردم در اینجا زندگی می کنند.

If you see...

اگر می‌بینید...

If you see houses around sometimes or you see blocks of flats, but it can also be houses,

اگر گاهی خانه‌هایی را در اطراف می‌بینید یا بلوک‌های آپارتمانی می‌بینید، اما می‌تواند خانه هم باشد، ممکن است

some of the people living in those houses may be council tenants, and this is when the

برخی از افرادی که در آن خانه‌ها زندگی می‌کنند مستأجر شورا باشند، و این زمانی است که

government...

دولت

The local government owns your house and you pay your rent to the local government.

... دولت مالک خانه شماست و شما اجاره خود را به دولت محلی می پردازید.

You don't own that house yourself and you're not renting it from a private landlord; you

شما خودتان مالک آن خانه نیستید و آن را از یک مالک خصوصی اجاره نمی کنید. شما

are paying the government every time your rent.

هر بار اجاره خانه خود را به دولت پرداخت می کنید .

So if there's a problem in your house, you don't have to pay yourself to fix it.

بنابراین اگر مشکلی در خانه شما وجود دارد، مجبور نیستید برای رفع آن پولی به خودتان بدهید.

You don't have to pay from your money to fix the roof, you don't have to pay for your...

شما مجبور نیستید از پول خود برای تعمیر سقف بپردازید، لازم نیست هزینه های

You don't have to pay to fix your house if there was a flood or water came in - you don't

خود را بپردازید.

do that stuff; the council will pay for it.

این کارها را انجام نده. شورا هزینه آن را پرداخت خواهد کرد.

So the council houses are much cheaper to live in, but not everybody can have them.

بنابراین خانه‌های شورا برای زندگی بسیار ارزان‌تر هستند، اما همه نمی‌توانند آن‌ها را داشته باشند.

There's not enough council houses for everybody to live in, and there's much, much fewer council

خانه های شورایی به اندازه کافی برای زندگی همه وجود ندارد، و

houses for people of the younger generation now than there were in the past times as well.

خانه های شورایی برای افراد نسل جوان در حال حاضر بسیار بسیار کمتر از زمان های گذشته است.

So, yeah, this is a...

بنابراین، بله، این یک ...

One of the main things about your living arrangements here.

یکی از چیزهای اصلی در مورد ترتیبات زندگی شما در اینجا است.

Because if you...

زیرا اگر شما...

If you rent from a private landlord because you don't have enough money to buy your own

اگر از یک صاحبخانه خصوصی اجاره کنید زیرا پول کافی برای خرید خانه خود ندارید

house, that can cost you so, so much money.

، ممکن است هزینه زیادی برای شما داشته باشد.

So this is a cheaper option, but only...

بنابراین این گزینه ارزان‌تری است، اما فقط...

Only some people have that.

فقط برخی از افراد آن را دارند.

Next is public outpourings of grief.

بعدی، ریزش عمومی غم و اندوه است.

An "outpouring" means, like, oh so much...

"باران" به این معنی است که، آه، خیلی...

So much being expressed or so much being said about something now, and "grief" is when you

اینقدر ابراز وجود یا بسیار گفته شدن در مورد چیزی در حال حاضر، و "غم و اندوه" زمانی است که از

feel sad about someone dying.

مرگ کسی ناراحت می شوید.

So, what has been happening, and I think it started back when Princess Diana died, was

بنابراین، اتفاقی که افتاده است، و فکر می‌کنم از زمانی که پرنسس دایانا درگذشت، شروع شد، این بود

that if someone who people liked or loved very much, or a famous person dies, then there

که اگر کسی که مردم او را خیلی دوست داشتند یا دوست داشتند ، یا یک فرد مشهور بمیرد،

can be so much...

ممکن است خیلی اتفاق بیفتد...

Everybody saying: "Oh, isn't it terrible?" or talking about it, or wanting to give flowers,

همه می‌گویند: "اوه. ، وحشتناک نیست؟" یا صحبت کردن در مورد آن، یا تمایل به دادن گل،

or making a concert for it, or lots of articles and being on the news and on TV about this

یا ساختن کنسرت برای آن، یا تعداد زیادی مقاله و حضور در اخبار و تلویزیون در مورد

person dying, and how wonderful they are and things like that, and it can last a few...

مرگ این شخص، و این که چقدر فوق العاده هستند و چیزهایی از این قبیل، و این می تواند یک مدت طول بکشد. چند

A few weeks after the person dies.

... چند هفته پس از مرگ فرد.

And the last one is the idea of somebody who's considered to be a national treasure.

و آخرین مورد ایده کسی است که به عنوان یک گنج ملی در نظر گرفته می شود.

So, "treasure"...

پس «گنج»...

We think of "treasure" and we think of money, or gold, or things like that; expensive things.

ما به «گنج» فکر می کنیم و به پول یا طلا یا چیزهایی از این قبیل فکر می کنیم. چیزهای گران.

But a "national treasure" means a person who is so special and so loved, and who represents

اما "گنجینه ملی" به معنای شخصی است که بسیار خاص و بسیار دوست داشتنی است

the character of the English, for example, or represents them so...

و شخصیت انگلیسی ها را مثلاً نشان می دهد یا آنها را چنین نمایندگی می کند ...

In such a special or individual way - that person becomes a national treasure, so they'll

به این شکل خاص یا فردی - آن شخص تبدیل به یک گنج ملی می شود. ، بنابراین

be some popular personalities on TV, some famous people who are considered to be national

آنها برخی از شخصیت های محبوب در تلویزیون، برخی از افراد مشهور که به عنوان گنجینه ملی در نظر گرفته می شوند، خواهند بود

treasures.

.

One that comes to mind is the actress called Judi Dench - she's considered to be a national

یکی از مواردی که به ذهن می رسد، بازیگری به نام جودی دنچ است - او به عنوان یک گنج ملی در نظر گرفته می شود

treasure.

.

So you're usually of more of an advanced age by the time you get considered to be the national...

بنابراین ، زمانی که به عنوان گنجینه ملی در نظر گرفته می شوید، معمولاً در سنین بالاتری

National treasure status.

قرار می گیرید.

So, thank you all for watching, and what I'd like to do now is invite you to do the quiz.

بنابراین، از همه شما برای تماشای شما متشکرم، و کاری که اکنون می‌خواهم انجام دهم این است که شما را به انجام مسابقه دعوت کنم.

I'll see you again soon.

به زودی دوباره می بینمت

Bye.

خدا حافظ.