Learn all about Guy Fawkes & BONFIRE NIGHT

Good day to you, students.

روز بخیر برای شما دانش آموزان

In this lesson I'm going to talk to you about Bonfire Night and a man who once lived, called

در این درس قصد دارم با شما در مورد شب آتش سوزی و مردی که زمانی زندگی می کرد به نام

Guido Fawkes.

گویدو فاکس صحبت کنم.

We start with a story from a long time ago, in the year 1533, the king of England was

ما با داستانی از زمان های دور شروع می کنیم، در سال 1533، پادشاه انگلستان،

King Henry VIII.

پادشاه هنری هشتم بود.

And what King Henry did was he established the Church of England, and he split away from

و کاری که شاه هنری انجام داد این بود که کلیسای انگلستان را تأسیس کرد و

the Church of Rome and created a new religion called Protestantism.

از کلیسای رم جدا شد و دین جدیدی به نام پروتستانتیسم ایجاد کرد.

Then, in the long history that passed by, there were troubles between Catholics who

سپس، در تاریخ طولانی ای که گذشت ، مشکلاتی بین کاتولیک هایی که

wanted their religion to stay the same, and Protestants in the long history of England.

می خواستند مذهبشان ثابت بماند و پروتستان ها در تاریخ طولانی انگلستان وجود داشت.

Sometimes Catholicism was a religion of England, and other times Protestantism was the religion

گاه کاتولیک دین انگلستان بود و گاه پروتستانیت

of England.

مذهب انگلستان.

So there were many troubles at that time.

بنابراین در آن زمان مشکلات زیادی وجود داشت.

We move forward to the year 1605, a different king, a different time.

ما به سال 1605 می رویم، پادشاهی متفاوت، زمانی متفاوت.

King James I was the king of England.

شاه جیمز اول پادشاه انگلستان بود.

Now, something terrible happened to King James I, and this is where our story gets really exciting.

اکنون، اتفاق وحشتناکی برای پادشاه جیمز اول رخ داد و اینجاست که داستان ما واقعاً هیجان‌انگیز می‌شود.

It was the 5th of November, in the year of 1605.

پنجم نوامبر، در سال 1605 بود

It should have been just any other day in the parliament, the Houses of Parliament in London.

. باید هر روز دیگری در پارلمان، مجلس پارلمان لندن می بود.

But this was not just any day in the Houses of Parliament, for this was the day there

اما این یک روز در مجلس نمایندگان نبود، زیرا این روزی

was a plot to blow up the Houses of Parliament with 36 barrels of gunpowder. Pew.

بود که توطئه ای برای منفجر کردن مجلس با 36 بشکه باروت وجود داشت. پیو

But, actually, it did not happen.

اما، در واقع، این اتفاق نیفتاد.

Why did somebody want to blow up the Houses of Parliament?

چرا کسی می خواست مجلس را منفجر کند؟

There was a man, called Guy Fawkes or Guido Fawkes, as he was also known, and he wanted

مردی بود به نام گای فاوکس یا گویدو فاکس که او را هم می‌شناختند و می‌خواست

to blow up the Houses of Parliament and he wanted to kill King James I.

مجلس پارلمان را منفجر کند و می‌خواست شاه جیمز اول را بکشد.

And the reason for this terrible act to want to kill the king was because Guy Fawkes was

و دلیل این اقدام وحشتناک این بود که می‌خواست شاه را بکشد. به این دلیل بود که گای فاکس

a Catholic, and James I, as the king of England at that time, was a Protestant king.

یک کاتولیک بود و جیمز اول، به عنوان پادشاه انگلستان در آن زمان، یک پادشاه پروتستان بود.

And Guy Fawkes, he wanted more rights for Catholics, so he believed in what he was doing,

و گای فاکس، او حقوق بیشتری برای کاتولیک‌ها می‌خواست، بنابراین به کاری که انجام می‌داد اعتقاد داشت،

he thought if he blows up the Houses of Parliament, pew: "I shall get everything that I want and

فکر می‌کرد اگر مجلس پارلمان را منفجر کند، پیو: "من به هر چیزی که می‌خواهم می‌رسم و

life in England should be good for Catholics."

زندگی در انگلیس باید برای کاتولیک‌ها خوب باشد. "

But no, it did not work out that way.

اما نه، اینطور نشد.

It did not happen because an anonymous letter was sent to one of the fine gentlemen who

این اتفاق نیفتاد زیرا نامه ای ناشناس برای یکی از آقایان خوب که

usually sits in the Houses of Parliament who was supposed to be there on that day, the

معمولاً در مجلس می نشیند و قرار بود در آن روز آنجا باشد فرستاده شد،

great Lord Monteagle.

لرد مونتیگل بزرگ.

And he received this letter, and can you imagine his surprise when he opened this letter and

و این نامه را دریافت کرد و می‌توانید تعجب او را تصور کنید که این نامه را باز کرد و در

it said: "Do not go to the Houses of Parliament on the 5th of November because something might happen.

آن نوشته بود: « پنجم آبان به مجلس نروید که ممکن است اتفاقی بیفتد،

Do not go."

نروید».

Now, of course, Mr. Lord Monteagle thought: "Well, this is...

حالا، البته، آقای لرد مونتگل فکر کرد: "خب، این ...

This is strange to receive such a letter.

دریافت چنین نامه ای عجیب است.

What might happen if I go to the Houses of Parliament on this day?"

اگر در این روز به مجلس نمایندگان بروم چه اتفاقی می افتد؟"

So he raised the alarm, and they went to search the Houses of Parliament, and that's where

بنابراین او زنگ خطر را به صدا درآورد و آنها رفتند تا ساختمان پارلمان را جستجو کنند و آنجا بود

they discovered the 36 barrels of gunpowder, but just in time.

که 36 بشکه باروت را کشف کردند، اما به موقع.

It did not blow up.

منفجر نشد.

So, who...?

پس کی...؟

Who was behind this, this treasonous act, who was it?

چه کسی پشت این اقدام خیانت آمیز بود، چه کسی بود؟

Who wanted to blow up the king and the Houses of Parliament?

چه کسی می خواست پادشاه و مجلس را منفجر کند ؟

Why, it was me, it was me, it was Guy Fawkes.

چرا، من بودم ، من بودم، گای فاکس بودم.

So, what did they do when they caught poor me, Guy Fawkes?

خب، وقتی مرا بیچاره گرفتند، گای فاکس، چه کردند؟

Well, it was terrible, more terrible than you could ever imagine.

خب، وحشتناک بود، وحشتناک تر از چیزی که تصورش را بکنید.

First, they took me to the Tower of London, the terrible Tower of London and there they

ابتدا مرا به برج لندن بردند، برج وحشتناک لندن و آنجا

tortured me, like torture you have never heard so terrible before.

مرا شکنجه کردند، مثل شکنجه‌ای که تا به حال چنین وحشتناک نشنیده‌اید.

More painful than you can ever imagine.

دردناک تر از چیزی که تصورش را بکنید.

They put me on the rack and they stretched out my arms and my legs until I was screaming

من را روی قفسه گذاشتند و دست و پاهایم را دراز کردند تا جایی که از شدت درد فریاد می زدم

and crying in pain for them to stop.

و گریه می کردم که بس کنند.

They stretched my body so long, it was going on forever.

آنقدر بدنم را دراز کردند که تا ابد ادامه داشت.

I thought I would die, die of the agony.

فکر می کردم می میرم، از عذاب میمیرم.

And they told me: "Confess to your...

و آنها به من گفتند: "به خود

Confess to your terrible crimes. Confess.

اعتراف کن... به جنایات وحشتناک خود اعتراف کن. اعتراف کن.

We will stop torturing you, we will stop stretching your limbs.

ما از شکنجه شما دست می کشیم، دست و پاهای شما را دراز نمی کنیم.

All you must do is sign this confession.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که این اعتراف را امضا کنید. امضا

Sign, and we will stop torturing you."

کنید و ما از شکنجه شما دست برداریم. "

So I did what I could.

بنابراین من آنچه را که در توانم بود انجام دادم.

My hands were like jelly, I couldn't hold the pen.

دستام مثل ژله بود، نمی تونستم خودکار رو بگیرم.

I did what I could to sign my name and they did stop torturing me, but that was not the end.

من هر کاری از دستم بر می آمد انجام دادم تا نامم را امضا کنم و آنها از شکنجه من دست کشیدند، اما این پایان کار نبود.

The end was more horrific than you could ever imagine.

پایان وحشتناک تر از آن چیزی بود که تصورش را بکنید.

A more ghastly end did not ever befall a man of all time.

یک پایان وحشتناک تر هرگز برای یک مرد تمام دوران رخ نداد.

What they did was chop off my head, and chop off my limbs which were so long from this rack.

کاری که آنها انجام دادند این بود که سرم را بریدند و اندامهای بلندم را از این قفسه جدا کردند.

But no, that was not enough for them.

اما نه، این برای آنها کافی نبود.

After I was hung, drawn, and quartered, they took my body parts all to the four corners

بعد از اینکه مرا آویزان کردند، کشیدند، و قسمت کردند، اعضای بدنم را به

of London as a warning, as a warning to anyone else who dare try to kill...

عنوان هشدار به چهار گوشه لندن بردند، به عنوان هشدار برای هرکس دیگری که جرأت کشتن داشته باشد...

Kill the king of England.

پادشاه انگلیس را بکشید.

So let you remember, remember the 5th of November with gun powder, treason, and plot.

پس بگذارید یادتان باشد، پنجم نوامبر را با تفنگ، خیانت و دسیسه به یاد آورید.

[Laughs] So that's the story.

[می خندد] پس داستان همین است.

That's the story of what happened to Guy Fawkes on the 5th of November in the year of 1605.

این داستان اتفاقی است که برای گای فاکس در 5 نوامبر سال 1605 رخ داد.

But we haven't forgotten...

اما ما فراموش نکردیم... در

All this time later we haven't forgotten what happened to Guy Fawkes, and it's become a

تمام این مدت بعد ما آنچه را که برای گای فاکس اتفاق افتاد را فراموش نکردیم و این یک

tradition to remember the events of November the 5th.

سنت شده است. وقایع 5 نوامبر را به یاد بیاورید.

And here's what happens in England.

و این چیزی است که در انگلستان اتفاق می افتد.

We light big bonfires, big fires, usually in the big parks, the big parks in London

ما آتش‌های بزرگ، آتش‌های بزرگ روشن می‌کنیم، معمولاً در پارک‌های بزرگ، پارک‌های بزرگ لندن

or any town or city across the UK there are big bonfires, there are also fireworks.

یا هر شهر یا شهری در سراسر بریتانیا ، آتش‌های بزرگی وجود دارد، آتش‌بازی نیز وجود دارد.

Fireworks remind us of the 36 bottles of...

آتش بازی ما را به یاد 36 بطری...

Bottles?

بطری می اندازد؟

Barrels, not bottles, of gunpowder.

بشکه ها، نه بطری های باروت.

We light sparklers.

ما جرقه می زنیم.

Sparklers, if you know what they are, they're the long thing, they make a hissing sound-"hiss"-and

جرقه‌ها، اگر بدانید چه هستند، بلند هستند، صدای خش‌خشی می‌دهند - "هیس" - و

you can draw shapes in the air.

می‌توانید اشکالی را در هوا بکشید. این روزها

Doesn't happen every time these days because we are...

هر بار اتفاق نمی‌افتد چون ما هستیم...

You could say the tradition is...

می‌توان گفت سنت این است که...

Is being watered down, people are forgetting the story of Bonfire Night, and making it

دارد آب می‌شود، مردم داستان شب آتش‌افزار را فراموش می‌کنند و آن را

just about fireworks and bonfires.

فقط در مورد آتش بازی و آتش‌بازی می‌سازند.

But a traditional Bonfire Night will burn an effigy of Guy Fawkes.

اما یک شب آتش سوزی سنتی، مجسمه گای فاکس را می سوزاند.

And an effigy is a dummy that you make, so you make a Guy Fawkes, it's not a real one,

و یک تجسم یک آدمک است که شما می سازید، بنابراین شما یک گای فاکس درست می کنید، آن واقعی نیست

you put newspaper to make the body and you put clothes on the body, and part of the tradition

، روزنامه می گذارید تا بدن را بسازد و لباس را روی بدن می پوشانید، و بخشی از سنت

is to throw the Guy Fawkes on the fire, burn him, burn him for wanting to blow up the Houses

این است که گای فاکس را روی آن بیندازید. آتش، او را بسوزانید، او را بسوزانید که می خواهد مجلس پارلمان را منفجر کند

of Parliament.

.

Well, they also do a lot around the time of the 5th of November is to light those noisy...

خوب، آنها همچنین در حوالی زمان 5 نوامبر کارهای زیادی انجام می دهند

Those noisy things you...

You throw around in the street.

.

Teenagers are fond of playing with bangers or firecrackers around the time of Bonfire

نوجوانان به بازی با بوق یا فشفشه در حول و حوش شب آتش سوزی علاقه دارند

Night.

.

And what can you eat at the Bonfire Night display when you go to see the fireworks?

و وقتی برای دیدن آتش بازی می روید، در نمایشگاه شب آتش بازی چه می توانید بخورید؟

Toffee apples are a traditional food.

سیب تافی یک غذای سنتی است.

These are also a traditional food for...

اینها هم یک غذای سنتی برای ...

Traditional food for Halloween, and it's a very sweet kind of apple.

غذای سنتی برای هالووین و یک نوع سیب بسیار شیرین است.

Personally, I don't like them, but that's the traditional food.

من شخصا آنها را دوست ندارم، اما این غذای سنتی است.

But just as well as you're likely to see that, you're likely to see burger vans and places

اما به همان اندازه که احتمالاً آن را می بینید، احتمالاً ون های همبرگر و مکان

where you can get fast food.

هایی را خواهید دید که می توانید فست فود تهیه کنید.

And an old tradition which I still used to see when I was younger, when I was below the

و یک سنت قدیمی که من هنوز در

age of 12 I would say, was: Penny for the Guy.

سنین پایین تر از 12 سالگی می دیدم این بود: پنی برای پسر.

And this was a tradition where kids make their own Guy Fawkes effigy, so you get some...

و این یک سنت بود که بچه‌ها مجسمه گای فاکس را خودشان می‌سازند، بنابراین

You get some tights, like a woman wears on her legs so she's not cold in the winter,

you stuff that with newspaper for the legs, and do the same for the arms, you make a head

شما مقداری می‌گیرید. و همین کار را برای بازوها انجام می‌دهی، از چیزی یک سر

out of something, you put some clothes on the Guy Fawkes, and you go around the street

درست می‌کنی، چند لباس می‌پوشی روی گای فاکس، و در خیابان

or you sit outside on the street places like you're begging, and you say: "Penny for the

می‌چرخی یا بیرون در مکان‌های خیابان می‌نشینی که انگار التماس می‌کنی، و می‌گویی: پنی برای

Guy.

پسر،

Penny for the Guy."

پنی برای پسر."

So you ask whoever's passing by for money.

بنابراین شما از هر کسی که از آنجا عبور می کند پول می خواهید.

I used to see that when I was younger.

وقتی کوچکتر بودم آن را می دیدم.

I haven't seen it in a long time.

خیلی وقته ندیدمش

I'm sure it still happens somewhere in England, but yeah.

من مطمئن هستم که هنوز هم در جایی در انگلیس اتفاق می افتد، اما بله.

So, what seems to happen is that we have all this history of Bonfire Night, but some of

بنابراین، آنچه که به نظر می‌رسد این است که ما تمام این تاریخچه شب آتش‌سوزی را داریم، اما برخی

the more unusual traditions or strange traditions are being lost, such as penny for the Guy,

از سنت‌های غیرعادی‌تر یا سنت‌های عجیب در حال از بین رفتن هستند، مانند پنی برای پسر،

or even throwing Guy Fawkes on the fire, in our times, anyway.

یا حتی انداختن گای فاکس روی آتش، در زمان ما. ، به هر حال.

But whether you ever celebrate...

اما آیا شما هرگز جشن می گیرید...

Celebrate, I don't know, it's a festival, whatever you do.

جشن بگیرید، نمی دانم، این یک جشنواره است، هر کاری که می کنید.

Whatever you do for Bonfire Night, whether you light fireworks, you're not really interested,

هر کاری که برای Bonfire Night انجام دهید، چه آتش بازی روشن کنید، واقعاً علاقه ای ندارید،

I think it's a really fascinating time in English history, so I'm happy to share that

فکر می کنم این زمان واقعاً جذابی در تاریخ انگلیس است، بنابراین خوشحالم که

story with you today.

امروز آن داستان را با شما به اشتراک می گذارم.

As a little extra for this lesson, I'm going to perform to you a speech from V for Vendetta.

به عنوان کمی اضافی برای این درس، من قصد دارم یک سخنرانی از V for Vendetta را برای شما اجرا کنم.

Originally this was a comic book series by Alan Moore, and later it became a film.

در ابتدا این یک مجموعه کتاب کمیک از آلن مور بود و بعداً تبدیل به یک فیلم شد.

You may have heard of the film; it's called V for Vendetta if you're interested to check

شاید نام فیلم را شنیده باشید. اگر دوست دارید آن را بررسی کنید V for Vendetta نام دارد

it out.

.

And other than that, thanks for watching and I'll see you again soon.

و غیر از این، از تماشای شما متشکرم و به زودی دوباره شما را می بینم.

Voila!

وویلا!

In view, a humble vaudevillian veteran cast vicariously as both victim and villain by

در نظر، یک کهنه سرباز متواضع، به عنوان قربانی و شرور در

the vicissitudes of Fate.

اثر فراز و نشیب های سرنوشت، به عنوان جانشین انتخاب شد.

This visage, no mere veneer of vanity, is a vestige of the vox populi, now vacant, vanished.

این چهره، که صرفاً روکشی از غرور نیست، بقایایی از vox populi است که اکنون خالی، ناپدید شده است.

However, this valourous visitation of a bygone vexation stands vivified and has vowed to

با این حال، این دیدار دلیرانه از آزار گذشته زنده می‌ماند و عهد کرده است که بر این جانوران موذی وحشی که پیشتاز بوده‌اند،

vanquish these venal and virulent vermin vanguarding vice and vouchsafing the violently vicious

پیروز شود

and voracious violation of volition!

و از نقض خشونت‌آمیز شرورانه و حریصانه اراده محافظت کند!

The only verdict is vengeance; a vendetta held as a votive, not in vain, for the value

تنها حکم انتقام است. انتقامی که به عنوان نذری برگزار می شود، بیهوده نیست، زیرا ارزش

and veracity of such shall one day vindicate the vigilant and the virtuous.

و صحت چنین چیزی، روزی هوشیار و نیکوکار را به حق می رساند.

Verily, this vichyssoise of verbiage veers most verbose, so let me simply add that it's

به راستی، این ویشیسواز لفاظی بسیار پرمخاطب است ، بنابراین اجازه دهید به سادگی اضافه کنم که

my very good honour to meet you and you may call me V.

افتخار بسیار خوبی برای من است که شما را ملاقات کردم و ممکن است من را V صدا کنید.