Learn 35 English phrases for making friends & asking someone out on a date 💃🕺💕💋

Hi, everyone. In today's lesson we're going to look at phrases you can use when you're

سلام به همه. در درس امروز ما عباراتی را بررسی می کنیم که می توانید در زمان قرار

dating someone, you want to date someone, when you're making friends, or when you want

گذاشتن با شخصی، می خواهید با کسی قرار ملاقات بگذارید، زمانی که دوست می شوید یا زمانی که

to make friends. And the way this lesson works is there's... There are two people speaking,

می خواهید دوست پیدا کنید استفاده کنید. و نحوه کار این درس وجود دارد... دو نفر صحبت می کنند،

one person says something, and the other person replies. So let's start here. And all these

یک نفر چیزی می گوید و نفر دیگر پاسخ می دهد. پس بیایید از اینجا شروع کنیم. و همه این

examples are things that would... A person would say if they met somebody they didn't

مثال‌ها چیزهایی هستند که... یک نفر می‌گوید اگر با کسی که

know before at some kind of class. I suppose it depends where you live, but in London there

قبلاً نمی‌شناخت در کلاسی ملاقات کند. فکر می‌کنم بستگی به محل زندگی شما دارد، اما در لندن

are so many different kinds of classes you can go to, from exercise classes, for things

کلاس‌های مختلفی وجود دارد که می‌توانید به آنها بروید، از کلاس‌های ورزشی، برای

that are artistic, dance classes, or photography classes, many classes that are based on interests

کارهای هنری، کلاس‌های رقص یا کلاس‌های عکاسی، کلاس‌های بسیاری که بر اساس علایق هستند

- and that's a really good way for meeting new people. And it seems like many people

- و این یک راه واقعا خوب برای ملاقات با افراد جدید است. و به نظر می رسد که بسیاری از مردم به

date that way, really. They go to the photography class because they want to meet someone to

این شکل قرار ملاقات می گذارند. آنها به کلاس عکاسی می روند زیرا می خواهند با شخصی ملاقات

date. They're a little bit interested in photography, but you know, they just want to meet new people.

کنند. آنها کمی به عکاسی علاقه دارند، اما می دانید، آنها فقط می خواهند با افراد جدیدی آشنا شوند.

So that's how it works in a place like London. If you... If you live somewhere where there's

بنابراین در مکانی مانند لندن اینگونه عمل می کند. اگر شما... اگر جایی زندگی می کنید که در آن

not so many classes, perhaps these kinds of conversations wouldn't be so common where

کلاس های زیادی وجود ندارد، شاید این نوع مکالمات در جایی که زندگی می کنید چندان رایج نباشد

you live, but these are... These are the kinds of conversations you would hear in London

، اما این ها هستند... این ها از انواع مکالماتی است که اگر بخواهید در لندن می شنوید.

if you went to a dance class, a salsa class, that kind of thing.

به یک کلاس رقص، یک کلاس سالسا، از این جور چیزها رفت.

So, number one: "Is it your first time here?" You've met someone, you want to continue the

بنابراین، شماره یک: "آیا اولین بار است که اینجا هستید؟" شما با شخصی آشنا شده اید، می خواهید

conversation with them, get to know them a bit, you can say: "Is it your first time here?"

گفتگو را با او ادامه دهید، کمی با او آشنا شوید، می توانید بگویید: "اولین بار است که اینجا هستید؟"

And the person replies: "I come most weeks." Or they say: "No. I come once in a while".

و شخص پاسخ می دهد: "من بیشتر هفته ها می آیم." یا می گویند: نه، من هر چند وقت یک بار می آیم.

"Once in a while" means not every week. I come one week, then three weeks later I come

«یک بار» یعنی نه هر هفته. من یک هفته می آیم، سپس سه هفته بعد

in an unpredictable way.

به شکل غیرقابل پیش بینی می آیم.

Number two: "Do you come here often?" This sentence or phrase, this is an innuendo. So,

شماره دو: "شما اغلب به اینجا می آیید؟" این جمله یا عبارت، این یک کنایه است. بنابراین،

it is a kind of phrase that many people would avoid using if they didn't want to be really

این نوعی عبارت است که بسیاری از افراد اگر نمی خواستند واقعاً

direct and show that they were interested in someone in that kind of way. So, if you

مستقیم باشند و نشان دهند که به این شکل به کسی علاقه مند هستند، از استفاده از آن اجتناب می کردند. بنابراین، اگر

just want to be friends with someone, maybe you wouldn't say these exact words: "Do you

فقط می خواهید با کسی دوست باشید، شاید این کلمات را دقیقاً به زبان نیاورید: "آیا

come here often?" So here are the replies: "Not as much as I'd like to.", "Today's my

اغلب به اینجا می آیی؟" بنابراین در اینجا این پاسخ ها است: "نه آنقدر که من می خواهم."، "امروز

first time." or "It's my first time today." Or you could say: "I'm a regular". "A regular"

اولین بار است." یا "امروز اولین بار است." یا می توانید بگویید: "من یک معمولی هستم". "یک منظم

is a person who goes to the salsa class every single week, they always go. So that's...

" فردی است که هر هفته به کلاس سالسا می رود ، آنها همیشه می روند. بنابراین...

Being a regular is the opposite to a person who's just going for the first time today.

معمولی بودن برعکس فردی است که امروز برای اولین بار می رود.

Number three: -"So, how long have you been coming to this photography class?" -"About

شماره سه: -خب، چند وقت است که به این کلاس عکاسی می آیی؟ -"الان حدود

a year now."

یک سال است."

Number four, you could say: "Do you go to any other classes?" Now, this question could

شماره چهار، می توانید بگویید: "به کلاس دیگری می روی؟" حال، این سوال می تواند به

mean any other similar classes. If, to use the salsa example again, because salsa's quite

معنای هر کلاس مشابه دیگری باشد. اگر دوباره از مثال سالسا استفاده کنیم،

a popular hobby I suppose to do, in a city like London there's more than one salsa class,

چون فکر می کنم سالسا یک سرگرمی کاملاً محبوب است، در شهری مانند لندن بیش از یک کلاس سالسا وجود دارد

and people really into it, they've probably tried different salsa classes, so they could

و مردم واقعاً به آن علاقه دارند، احتمالاً کلاس های سالسا مختلفی را امتحان کرده اند، بنابراین می توانند

ask that question to you: "Do you go to any other classes?" It means: "Do you go to any

این سوال را از شما بپرسد: "آیا به کلاس دیگری می روی؟" یعنی: "آیا به

other salsa classes?" But it could also mean in general, depending on how you're asking.

کلاس سالسا دیگری می روی؟" اما بسته به اینکه چگونه می‌پرسید، می‌تواند به طور کلی معنی داشته باشد.

So it could be: "Well, I'm at salsa today, but I do... I do embroidery on Wednesday",

بنابراین می تواند اینگونه باشد: "خب، من امروز در سالسا هستم، اما انجام می دهم... چهارشنبه گلدوزی می کنم"

or whatever else you do. Here are the replies: "Sometimes I go to the other one in ______."

یا هر کار دیگری که شما انجام دهید. در اینجا پاسخ ها آمده است: "گاهی اوقات در ______ به سراغ دیگری می روم."

So, to use a place name in London, I could say: "Sometimes I go to the other one in Brixton."

بنابراین، برای استفاده از یک نام مکانی در لندن، می توانم بگویم: "گاهی اوقات به مکان دیگری در بریکستون می روم."

For me to answer that, it means I'm talking about the same kind of class. And I could

برای اینکه من به آن پاسخ دهم، به این معنی است که من در مورد همان کلاس صحبت می کنم. و

also say: "This one is my favourite." I mean: This salsa class that I'm at today is my favourite

همچنین می توانم بگویم: "این مورد مورد علاقه من است." منظورم این است: این کلاس سالسا که امروز در آن حضور دارم، مورد علاقه من

of all the other salsa classes. Or I could say: "This one is my local", and that one

از سایر کلاس های سالسا است. یا می‌توانم بگویم: "این یکی محله من است" و آن یکی به

suggests I come here because it's the easiest one for me to go to. Another example of that

من پیشنهاد می‌کند که به اینجا بیایم زیرا راحت‌ترین راه برای من است. مثال دیگری از آن

would be a yoga class, because there are so many different yoga classes, perhaps some

می تواند کلاس یوگا باشد، زیرا کلاس های یوگا بسیار متفاوتی وجود دارد، شاید برخی از

people prefer to go to the one closest to their house, so they might say that.

افراد ترجیح می دهند به نزدیک ترین کلاس به خانه خود بروند، بنابراین ممکن است این را بگویند.

Next we've got: "How did you find the class?" Now, when I use the word "find" there, it

بعد داریم: "کلاس را چطور پیدا کردی؟" حالا وقتی از کلمه "یافتن" در آنجا استفاده می کنم

doesn't mean: How did you find the building? Or: "How did you...? How did you get here?"

به این معنی نیست: چگونه ساختمان را پیدا کردی؟ یا: "چطور ...؟ چگونه به اینجا رسیدی؟"

It means more like: "What did you think of the class? Was it interesting for you?" So

این بیشتر به این معنی است: "نظر شما در مورد کلاس چیست؟ برای شما جالب بود؟" بنابراین

we can reply this way: "I really enjoyed it. It was good fun." Or we could say: "It took

می توانیم به این شکل پاسخ دهیم: "من واقعاً از آن لذت بردم. سرگرم کننده بود." یا می توانیم بگوییم: "

a while to find my feet." Or I could say: "It took a while to get into it." And they

مدتی طول کشید تا پاهایم را پیدا کنم." یا می توانم بگویم: "مدتی طول کشید تا وارد آن شوم." و

mean almost the same thing. It means at first I wasn't sure, but when I did it a bit longer

منظورشان تقریباً یکسان است. یعنی در ابتدا مطمئن نبودم، اما زمانی که این کار را کمی طولانی‌تر انجام

I got more comfortable. They mean something like that.

دادم، راحت‌تر شدم. منظورشون همچین چیزی هست

Number six, you could say to the person that you're chatting to: "So, will you come back

شماره شش، می توانید به فردی که با او چت می کنید بگویید: "پس، دوباره برمی گردی

again?" Because maybe you enjoy talking to them, and you would like to see them again

؟" زیرا شاید از صحبت با آنها لذت می برید و دوست دارید دفعه بعد دوباره آنها را ببینید

next time. And they can reply: "Definitely. It was great." Or they could say: "I think

. و آنها می توانند پاسخ دهند: "حتما . عالی بود." یا می توانند بگویند: "من فکر می کنم

so. It depends on whether I get to leave work early next week." Or you could say: "Most

اینطور است. بستگی به این دارد که آیا اوایل هفته آینده کار را ترک کنم یا خیر ." یا می توانید بگویید: "به

probably." It's not a very certain or strong yes, but if you're not sure if you'll go back

احتمال زیاد." بله خیلی قطعی یا قوی نیست، اما اگر مطمئن نیستید که

100%, you could say that. And the last example here is: "I will, if I get the chance." So

100% به عقب برمی‌گردید، می‌توانید این را بگویید. و آخرین مثال در اینجا این است: "اگر فرصت پیدا کنم، خواهم کرد." پس

this example is much less certain than the other... The other examples here. "If I get

این مثال خیلی کمتر از نمونه دیگر قطعی است... نمونه های دیگر در اینجا. "اگر فرصت پیدا کنم

the chance" means if it's possible in the future I'll come. Not 100% decided yet. So,

" یعنی اگر در آینده امکان پذیر باشد من خواهم آمد. هنوز 100% تصمیم نگرفته بنابراین،

when we... We're now going to look at more examples for making friends and dating things

زمانی که ما... اکنون به نمونه های بیشتری برای دوست یابی و قرار ملاقات

to say.

خواهیم پرداخت.

Now we're looking at phrases you can say when you want to stay in touch with someone. You

اکنون ما به عباراتی نگاه می کنیم که می توانید وقتی می خواهید با کسی در ارتباط باشید بگویید. شما

met someone new, you like them, and you hope to see them again. You want to stay in touch.

با شخص جدیدی آشنا شدید، او را دوست دارید و امیدوارید دوباره او را ببینید. شما می خواهید در ارتباط باشید.

People who come to London, for example, and they didn't know anyone when they moved here,

به عنوان مثال، افرادی که به لندن می آیند و زمانی که به اینجا نقل مکان کردند، کسی را نمی شناختند،

they can often find it easy to meet new people because all you need to do is go to one of

اغلب می توانند به راحتی با افراد جدید آشنا شوند زیرا تنها کاری که باید انجام دهید این است که به یکی از

those classes and you can speak to people, you can meet new people. But then they struggle

آن کلاس ها بروید و می توانید با مردم صحبت کنید. ، می توانید با افراد جدیدی آشنا شوید. اما پس از آن آنها

with the staying in touch part. They just meet new people, but don't really make friends.

با بخش ماندن در تماس مبارزه می کنند. آنها فقط با افراد جدیدی آشنا می شوند، اما واقعاً دوست نمی شوند.

These phrases will help you go from acquaintance, someone you just said hi to, possibly toward

این عبارات به شما کمک می کند تا از یک آشنا، کسی که به او سلام کرده اید، و احتمالاً به

being friends.

سمت دوستی بروید.

Number seven, you could say... The person could say: "It was nice to meet you. Would

شماره هفت، می توانید بگویید... آن شخص می تواند بگوید: "از آشنایی با شما خوشحال شدم. آیا دوست

you like to stay in touch?" And the reason that there are two sentences in this phrase

دارید در تماس باشید؟" و دلیل وجود دو جمله در این عبارت به

is because if you want to see someone again, rather than just hitting them with the question,

این دلیل است که اگر می خواهید دوباره کسی را ببینید، به جای اینکه فقط با این سوال به او ضربه بزنید،

as in: "Do you want to stay in touch?" you can take more time and say why first. So you

مانند: "آیا می خواهید در تماس باشید؟" می توانید زمان بیشتری بگذارید و اول بگویید چرا. بنابراین

can say something like: "It was nice to meet you", so it kind of gives you a reason why

می‌توانید چیزی شبیه این بگویید: "از آشنایی با شما خوشحال شدم "، بنابراین به نوعی به شما دلیلی می‌دهد که چرا

you want to ask. And they can reply: "Sure. Are you on Facebook?" A lot of people use...

می‌خواهید بپرسید. و آنها می توانند پاسخ دهند: "حتما. آیا در فیس بوک هستید؟" بسیاری از مردم استفاده می کنند

A lot of people will swap Facebook contacts for someone they only just met, rather than

... بسیاری از مردم مخاطبین فیس بوک را به جای شماره تلفن خود با شخصی که تازه ملاقات کرده اند عوض می

their telephone number. I think it depends on a lot of factors, though, the person's

کنند. من فکر می‌کنم این به عوامل زیادی بستگی دارد

age, and where they met. Let me know in the comments what you think is the most common

، سن فرد و محل ملاقات آنها. در نظرات به من اطلاع دهید که فکر می کنید رایج ترین

contacts to swap in that situation.

مخاطبین برای تعویض در آن شرایط کدام است.

Number eight, at the end of the class or meeting, wherever you met the person, you can say:

شماره هشت، در پایان کلاس یا جلسه، هر جا که فرد مورد نظر را ملاقات کردید، می توانید بگویید:

"It's been nice chatting to you. Are you on Twitter?" It's almost the same as the example

"چت کردن با شما خوب بود. آیا در توییتر هستید؟" تقریباً مانند مثال

before, except we've changed the first sentence. This one's a little bit more relaxed, I think.

قبلی است، با این تفاوت که جمله اول را تغییر داده ایم. فکر می کنم این یکی کمی آرام تر است.

"It's been nice chatting to you. Are you on Twitter?" And they can say: "No, but you can

"چت کردن با شما خوب بود. آیا در توییتر هستید؟" و آنها می توانند بگویند: "نه، اما می

take my email." They might say that because they prefer being in touch that way, by email,

توانید ایمیل من را بگیرید." آنها ممکن است این را بگویند زیرا ترجیح می دهند از طریق ایمیل در تماس باشند،

or they might say it just because they're not on Twitter.

یا ممکن است فقط به این دلیل که در توییتر نیستند بگویند.

Number nine, they say: "It was good to chat. Do you want to swap numbers?" And you could

شماره نه می گویند: چت خوب بود می خواهی شماره ها را عوض کنیم؟ و شما می توانید

say: "I'd like that. My number is", blah-blah-blah-blah-blah. Or you could say: "That would be good. What's

بگویید: "من آن را دوست دارم. شماره من است"، بلا-بله-بله-بله-بله. یا می توانید بگویید: "این خوب است.

yours?" So, you start off taking the number or perhaps you just take their number.

مال شما چیست؟" بنابراین، شما شروع به گرفتن شماره می کنید یا شاید فقط شماره آنها را بگیرید.

Another example: "Let me take yours instead." With some people, that's what they'll say

مثال دیگر: "اجازه دهید به جای شما مال شما را بگیرم." در مورد برخی از افراد، این چیزی است که آنها می گویند

because if you take their number you're more in control of whether you actually call that

زیرا اگر شماره آنها را بگیرید، کنترل بیشتری بر این دارید که آیا واقعاً با آن شخص تماس می گیرید یا خیر

person. So some people will always prefer to take the number, rather than give a number.

. بنابراین برخی از افراد همیشه ترجیح می دهند به جای دادن شماره، شماره را بگیرند.

Or you could also say: "Here's my card." Generally, if someone swaps a card it's because there's

یا می توانید بگویید: "اینم کارت من." به طور کلی، اگر شخصی کارتی را عوض می‌کند، به این دلیل است که

some kind of professional relationship there, they've met through a work situation, or something

نوعی رابطه حرفه‌ای در آنجا وجود دارد، آنها از طریق یک موقعیت کاری یا

to do with their job. And it does seem to be getting... Well, maybe it depends on the

کاری با شغل خود آشنا شده‌اند. و به نظر می رسد که دارد می شود... خب، شاید این موضوع به

people you know in the social circles you move in, but it does seem to be getting less

افرادی که در حلقه های اجتماعی که در آن ها نقل مکان می کنید می شناسید بستگی دارد ، اما به نظر می رسد که

common doing the card swapping things. Sometimes people might say LinkedIn or Twitter, depending

انجام کارهای تعویض کارت کمتر رایج می شود. گاهی اوقات افراد بسته

on what social network they might use for their job.

به اینکه از چه شبکه اجتماعی برای شغل خود استفاده کنند، ممکن است لینکدین یا توییتر را بگویند.

Number 10: "Do you want to give me your number?" How this one is different is because of the

شماره 10: "می خواهی شماره ات را به من بدهی؟" تفاوت این یکی به دلیل

word "want". It changes... Although you want the same thing, you want the person's number,

کلمه "خواستن" است. تغییر می کند... اگرچه شما همان چیزی را می خواهید، شماره آن شخص را می خواهید،

this word "want", in my mind changes the meaning quite a lot because if you say yes to this,

این کلمه "خواستن" در ذهن من معنی را کاملاً تغییر می دهد زیرا اگر به این بله بگویید

you have to admit that you want their number. So I think this way of asking is... Depending

باید اعتراف کنید که شماره او را می خواهید. . بنابراین من فکر می کنم این روش درخواست ... بسته

on who asks it, they can be... They can be quite confident in a sense, that they say:

به اینکه چه کسی آن را می پرسد، آنها می توانند ... آنها می توانند کاملاً مطمئن باشند به یک معنا، که می گویند:

"Do you want to give me your number?" Because this kind of question is easier for someone

"می خواهی شماره خود را به من بدهی؟" از آنجا که نه گفتن به این نوع سؤال برای کسی آسانتر

to say no to as well, so they'll only ask it if they have high confidence that you'll

است، بنابراین فقط در صورتی از شما می پرسد که اطمینان زیادی داشته باشد

give the number to them. So, here are the replies. "Okay, let me put it in", in the

که شماره را به آنها می دهید. بنابراین، در اینجا پاسخ ها هستند. "باشه، اجازه بده آن را بگذارم"، به این

sense I'll put my number in your phone. "Sorry, I've got a boyfriend." Sometimes women would

معنا که شماره خود را در تلفن شما قرار خواهم داد. "ببخشید، من یک دوست پسر دارم." گاهی اوقات زنان

say that if they want to say no, and it could be true, but they could also say that if they

می‌گویند که اگر می‌خواهند نه بگویند، و این می‌تواند درست باشد، اما می‌توانند این را هم بگویند اگر

don't feel comfortable directly saying no to you. Next is a woman who can't... Woman

راحت نباشند مستقیماً به شما نه بگویند. بعد زنی است که نمی تواند... زن

or man who can't make up their minds: "Yeah. No, wait. Give me yours." So they don't want

یا مردی که نمی تواند تصمیم بگیرد: "آره. نه صبر کن. مال خودت را به من بده." بنابراین آنها نمی خواهند

to give you their number; they want to take your number. And that's quite a clever way

شماره خود را به شما بدهند. آنها می خواهند شماره شما را بگیرند. و این یک راه کاملاً هوشمندانه

to turn that around. If you don't want... If you don't mind giving them your number,

برای برگرداندن آن است. اگر نمی خواهید... اگر اشکالی ندارد که شماره خود را به آنها بدهید،

but you don't want to say you want to give your number to them, you can say that: "No.

اما نمی خواهید بگویید که می خواهید شماره خود را به آنها بدهید، می توانید بگویید: "نه. شما شماره خود

You give me yours." Next example: "Yeah, we can go for coffee", and that suggests the

را به من بدهید. " مثال بعدی: «بله، می‌توانیم برای قهوه برویم»، و این نشان‌دهنده

next step, what might happen next if you exchange numbers. And the last example here is: "My

مرحله بعدی است، در صورت مبادله شماره‌ها چه اتفاقی ممکن است بیفتد . و آخرین مثال در اینجا این است: "

battery's run out." You can say that because you don't want to give the number, you can

باتری من تمام شده است." می‌توانید بگویید چون نمی‌خواهید عدد را بدهید، می‌توانید

say that because it's true and you'll have to write it down, or they'll have to take

بگویید چون درست است و باید آن را بنویسید، یا باید مال شما را بگیرند

yours, or you could say that because you don't remember your number so you can't write it

، یا می‌توانید این را بگویید چون نمی‌دانید شماره خود را به خاطر بسپارید تا نتوانید آن را

in their phone, depends.

در تلفن آنها بنویسید، بستگی دارد.

Number 11: "Have you got...? Have you got a card?" And I already explained earlier that's

شماره 11: "آیا شما ...؟ آیا شما یک کارت؟" و قبلاً توضیح دادم که

more of a business kind of a situation. -"Here it is. And yours?" -"No, but put it in your

بیشتر یک موقعیت تجاری است. -" اینجاست. و مال شما؟" -"نه، اما در مخاطبین خود قرار دهید

contacts.", "Oh, no, I don't have a business card." If you know your number, you can just

."، "اوه، نه، من کارت ویزیت ندارم." اگر شماره خود را می دانید، فقط می توانید

tell them and they can put it in their contacts inside their phone. Contacts is the same as

به آنها بگویید و آنها می توانند آن را در مخاطبین خود در تلفن خود قرار دهند. مخاطبین همان

address book, but inside your phone.

دفترچه آدرس است، اما داخل گوشی شما.

Number 12: "How about I take your number?" This one is a little bit suggestive I think

شماره 12: "چطور شماره شما را بگیرم؟" این یکی هم به نظر من کمی تلقین کننده

as well. This one comes to mind as if it's more of a dating situation, and the person

است. این یکی به ذهن می رسد که گویی بیشتر یک موقعیت دوستیابی است، و فرد

could reply: "Facebook would be best." If you don't want to go to phone numbers with

می تواند پاسخ دهد: "فیس بوک بهترین خواهد بود." اگر نمی‌خواهید با آن شخص به شماره‌های تلفن بروید،

that person because you think it's too familiar or too soon, and you would like more... More

زیرا فکر می‌کنید خیلی آشنا یا خیلی زود است، و دوست دارید...

distance, but you don't mind knowing them, you could say: "Facebook would be best", and

فاصله بیشتری داشته باشید، اما از دانستن آنها بدتان نمی‌آید، می‌توانید بگویید: «فیس‌بوک بهترین خواهد بود"، و

that indirectly means: "I'll stay in touch with you, but I don't want you calling me

این به طور غیرمستقیم به این معنی است: "من با شما در تماس خواهم بود، اما نمی خواهم

up for long chats every day", kind of thing.

هر روز برای چت های طولانی با من تماس بگیرید ".

And the last one here: "I know we've only just met, but I'd really like to stay in touch."

و آخرین مورد در اینجا: "من می دانم که ما به تازگی ملاقات کرده ایم، اما من واقعاً دوست دارم در تماس باشم."

You would say that if you really met some amazing person that you just, you know, maybe

شما می گویید که اگر واقعاً با شخص شگفت انگیزی ملاقات کردید که فقط می دانید، شاید

love at first sight or something like that. It's a bit over the top for people you just

در نگاه اول عاشق او باشید یا چیزی شبیه به آن. برای افرادی که به تازگی

met in the yoga class that you didn't really connect with. You wouldn't... You wouldn't

در کلاس یوگا ملاقات کرده اید و واقعاً با آنها ارتباط نداشتید، کمی بیش از حد است. نمی خواستی... تو

say it in that situation. You could reserve it for those really special moments in life

اون موقعیت نمی گفتی. شما می توانید آن را برای آن لحظات واقعاً خاص در زندگی

where you meet a great person. We've got more examples coming up next.

که با یک شخص بزرگ ملاقات می کنید، رزرو کنید. در ادامه نمونه های بیشتری داریم.

Number 14, you've met someone, you want to stay in touch with them, you can say... They

شماره 14، شما یکی را ملاقات کرده اید، می خواهید با او در ارتباط باشید، می توانید بگویید ...

can say to you: "What are you doing now? We could go for a coffee?" And you might say:

می توانند به شما بگویند: "الان چه کار می کنی؟ می توانیم یک قهوه بخوریم؟" و ممکن است بگویید:

"Another times perhaps. I've got to get home." A different day, maybe yes, but generally...

"شاید بارهای دیگر. من باید به خانه برسم." یک روز متفاوت، شاید بله، اما به طور کلی...

Generally the real meaning of this is: Not really. Another example: -"We could get a

به طور کلی معنای واقعی این است: نه واقعا. مثال دیگر: -"ما می‌توانیم به سرعت یک مورد دریافت

quick one." -"Yes." A quick one refers to a coffee, it can also refer to a drink, an

کنیم." -"آره." سریع به قهوه اشاره دارد ، همچنین می تواند به نوشیدنی،

alcoholic drink, a quick one. And if you say a quick one, it means: "Yeah, I can do that

نوشیدنی الکلی، سریع اشاره کند. و اگر سریع بگویید، به این معنی است: "آره، اکنون می توانم این کار را انجام دهم،

now but I can't really stay long." Just... It'll mean just one drink or short. We won't...

اما واقعا نمی توانم مدت زیادی بمانم." فقط... این یعنی فقط یک نوشیدنی یا کوتاه.

We won't stay there for hours.

نخواهیم... ساعت ها آنجا نمی مانیم.

Number 15: "We're going for a quick drink, if you fancy it." And I've used "We're" here

شماره 15: "اگر دوست دارید می خواهیم یک نوشیدنی سریع بخوریم." و من اینجا از "ما هستیم" استفاده کرده ام

because what sometimes happens in those group class situations is that even when it's finished,

زیرا اتفاقی که گاهی در آن موقعیت های کلاس گروهی رخ می دهد این است که حتی وقتی تمام می شود،

some people stay in a kind of group, maybe they know each other, and they see each other

برخی افراد در یک گروه می مانند، شاید همدیگر را بشناسند و هر هفته مرتباً یکدیگر را می بینند.

regularly every week, so that's who the "we are" is, the group that already know each

، پس این همان "ما هستیم" است، گروهی که قبلاً یکدیگر را می شناسند

other. And this time they're inviting you to come with them to carry on after the class

. و این بار از شما دعوت می کنند که با آنها بیایید تا بعد از کلاس

or wherever you met them. You might say: "Who's going?" You don't know those people, so maybe

یا هر کجا که آنها را ملاقات کردید ادامه دهید. ممکن است بگویید: "چه کسی می رود؟" شما آن افراد را نمی‌شناسید، بنابراین شاید

you want to find out first to check if you'd be comfortable or check if you want to go

بخواهید ابتدا بفهمید که آیا راحت هستید یا

there, wherever the next place is. Or you might say: "Maybe next time. I'm shattered."

نه، هر کجا که مکان بعدی باشد، می‌خواهید به آنجا بروید. یا ممکن است بگویید: "شاید دفعه بعد. من متلاشی شدم."

When you're shattered you're really tired. Again, this... This might be true or this

وقتی شکسته شدید واقعا خسته هستید. باز هم این... این ممکن است درست باشد یا

might be a polite: "No, I don't really want to come."

ممکن است مودبانه باشد: "نه، من واقعاً نمی خواهم بیایم."

Next, these are things people might say in a chance meeting. A chance meeting can be

در مرحله بعد، اینها چیزهایی است که مردم ممکن است در یک جلسه تصادفی بگویند. یک ملاقات اتفاقی می تواند

a situation... Not that these happen all the time, but you meet somebody that you really

یک موقعیت باشد... نه اینکه اینها همیشه اتفاق بیفتند ، اما شما با کسی ملاقات می کنید که واقعاً

want to stay in touch with, or a chance meeting could be a person that you used to know years

می خواهید با او در ارتباط باشید یا یک ملاقات اتفاقی می تواند شخصی باشد که سال ها

ago, and in an unexpected way you met on the street or you met at some event. Here are

پیش می شناختید و در یک روش غیرمنتظره که در خیابان با هم آشنا شدید یا در یک رویداد ملاقات کردید. در اینجا

things that you could say. "I've got to run, but let's swap contacts." When you've got

چیزهایی وجود دارد که می توانید بگویید. "من باید اجرا کنم، اما بیایید مخاطبین را عوض کنیم." وقتی

to run, you're in a hurry, you're in a rush, you can't stay long. And when you meet someone

باید بدوید، عجله دارید، عجله دارید، نمی توانید زیاد بمانید. و هنگامی که به طور اتفاقی با کسی ملاقات می کنید

by chance, it wasn't planned, you didn't plan to meet that day so you might not have time

، برنامه ریزی نشده بود، شما برنامه ای برای ملاقات در آن روز نداشتید، بنابراین ممکن است زمانی

to chat to them. So you want to quickly stay in touch. But, again, as with so many of these

برای چت کردن با او نداشته باشید. بنابراین می خواهید به سرعت در تماس باشید. اما، باز هم، مانند بسیاری از این

examples, sometimes people are not sincere when they say that kind of thing. This is

مثال‌ها، گاهی اوقات مردم وقتی چنین حرفی می‌زنند صادق نیستند.

an excuse that they need to go, so they might not necessarily call you; depends on the person.

این بهانه ای است که آنها باید بروند، بنابراین ممکن است لزوماً با شما تماس نگیرند. بستگی به شخص دارد.

Number 17: "I have to go, but give me your number and I'll invite you for a coffee. I

شماره 17: "باید برم، اما شماره خود را به من بدهید ، شما را به یک قهوه دعوت می کنم،

have to go, I've got no choice. I didn't expect to meet you. I have to go. Sorry about that.

باید بروم، چاره ای ندارم، انتظار ملاقات با شما را نداشتم، باید بروم. متاسفم.

And I'll invite you for a coffee." Sometimes people say that, and that means when you invite

و من شما را به یک قهوه دعوت می کنم." گاهی اوقات مردم این را می گویند، و این

someone for a coffee it means that you're going to pay, and... Yeah, some people would

بدان معناست که وقتی کسی را برای یک قهوه دعوت می کنید، به این معنی است که شما پول می دهید، و ... آره، بعضی ها

say: "I'll invite you", rather than say: "We could go for a coffee." It's more like extending

به جای اینکه بگویند: "ما دعوت می کنم" می گویند: "دعوتت می کنم" می‌توانست برود قهوه بخورد.» این بیشتر شبیه

an invitation, something to do in the future with that person.

به دعوت کردن است، کاری که در آینده با آن شخص انجام می شود.

Number 18: Imagine you met someone in a situation where you did feel in a hurry because you

شماره 18: تصور کنید در موقعیتی با کسی ملاقات کردید که در آن احساس عجله داشتید زیرا

were a bit hungry or you've been at work all day and you're really hungry, and maybe you

کمی گرسنه بودید یا تمام روز سر کار بودید و واقعا گرسنه بودید، و شاید دوست

would like to carry on the conversation, you're enjoying it, but not in that place and not

داشته باشید گفتگو را ادامه دهید. شما از آن لذت می برید، اما نه در آن مکان و نه

in that situation. Perhaps you want to move on to the next situation and in this... This

در آن موقعیت. شاید بخواهید به موقعیت بعدی بروید و در این ... این

time you're hungry, so you can say: "Do you want to grab a bite to eat?" So we'll go somewhere

بار گرسنه هستید، بنابراین می توانید بگویید: "می خواهی لقمه بگیری تا بخوری؟" بنابراین ما به جایی می رویم

that serves food so I can eat. And if I say: "grabbing" it makes it fast as well; we're

که غذا سرو می کند تا بتوانم غذا بخورم. و اگر بگویم : چنگ زدن آن را هم روزه می دهد;

not going to spend hours. And also it generally suggests that it's not going to be somewhere

قرار نیست ساعت ها وقت بگذاریم و همچنین به طور کلی نشان می دهد که قرار نیست جایی

really expensive, because somewhere really expensive you take more time about eating.

واقعاً گران باشد، زیرا در جایی واقعاً گران است، شما زمان بیشتری را برای خوردن صرف می کنید.

Number 19, you could say... They could say to you: "You're welcome to join us tonight.

می توان گفت شماره 19 ... آنها می توانند به شما بگویند: "خوش آمدید امشب به ما ملحق شوید.

We're just leaving in five minutes." So, again, here I am imagining a group of people that

ما فقط پنج دقیقه دیگر می رویم." بنابراین، دوباره، در اینجا من گروهی از مردم را تصور می کنم که

already are together. Perhaps this would happen in a bar situation. Someone is with their

قبلاً با هم هستند. شاید این اتفاق در یک موقعیت بار بیفتد. یک نفر با

group of friends, it's a birthday party or something, and they have got talking to someone

گروه دوستانش است، این یک جشن تولد یا چیز دیگری است، و آنها با کسی صحبت می کنند

who's not part of their group, but they like each other and would like to continue hanging

که عضوی از گروه آنها نیست، اما همدیگر را دوست دارند و دوست

out with each other that night, but because one of them is in a group with other people,

دارند در آن شب با یکدیگر معاشرت داشته باشند، اما به این دلیل که یکی آنها در یک گروه با افراد دیگر هستند

it's rude or impolite to leave them so they can invite you to come. And you can say: "How

، بی ادبی یا بی ادبی است که آنها را ترک کنید تا بتوانند شما را دعوت کنند که بیایید. و می توانید بگویید: "

long?" to give you notice that if you want to come, you have to decide now. This is a

تا کی؟" به شما توجه کنم که اگر می خواهید بیایید، باید همین الان تصمیم بگیرید. این یک

spontaneous kind of thing. Maybe you'll come, maybe you won't, but you have to decide really

نوع خود به خودی است. شاید بیایی، شاید هم نیایی، اما باید خیلی زود تصمیم بگیری

soon.

.

Number 20: "I'm going to blah-blah on Thursday. You should come." If somebody says: "You could

شماره 20: "پنجشنبه میرم بلاهههههههههههههههههه." اگر کسی بگوید: "شما می توانید

come", this is a way of inviting people somewhere without taking the risk that that person won't

بیایید"، این راهی است که مردم را به جایی دعوت می کنید بدون اینکه خطر نیامدن آن شخص را

come. If you just say that, you wouldn't be so, so disappointed if they didn't come to

بپذیرید. اگر فقط این را بگویید، اینطور نمی‌شوید، خیلی ناامید می‌شوید اگر

the thing because you didn't directly ask them. You're just giving them the idea. And

به آن موضوع نمی‌رسیدند، زیرا شما مستقیماً از آنها نپرسیدید. شما فقط به آنها ایده می دهید. و

if you see them there because you're going there, you'd be happy about it, but you have

اگر آنها را آنجا ببینید چون به آنجا می روید، از این بابت خوشحال خواهید شد، اما

nothing to lose. If they don't come, maybe they were busy; you didn't ask them if they

چیزی برای از دست دادن ندارید. اگر نمی آیند، شاید مشغول بودند. شما از آنها نپرسیدید که آیا آنها هستند

were. So for people who find it hard to invite people places, they might use that one.

. بنابراین برای افرادی که دعوت کردن افراد به مکان‌ها برایشان سخت است، ممکن است از آن یکی استفاده کنند.

Number 21: "I'm hosting a dinner party on Saturday night. Can you come?" There's a plan

شماره 21: "من شنبه شب یک مهمانی شام برگزار می کنم، می توانید بیایید؟" برنامه ای

happening soon in the future. I'd like to stay... "I'd like to stay in touch with you.

به زودی در آینده در حال انجام است. من دوست دارم بمانم... "من می خواهم با شما در ارتباط باشم.

Here's something we can do soon. I want to see you soon."

اینجا کاری است که می توانیم به زودی انجام دهیم. می خواهم به زودی شما را ببینم."

And the last example here, number 22: "So great bumping into you. We should get together

و آخرین مثال در اینجا، شماره 22: "بسیار عالی به شما برخورد کردم. ما باید به زودی دوباره دور هم جمع شویم

again soon." When you bump into someone, you didn't expect it to happen. This would be

." وقتی با کسی برخورد می کنید، انتظار نداشتید که این اتفاق بیفتد. این

someone you've already met before, perhaps somebody you used to know years ago, and you

کسی است که قبلاً ملاقات کرده اید، شاید کسی که سال ها پیش می شناختید و

could say: "We should get together again soon." It could be genuine, sometimes not. Sometimes

می توانید بگویید: "به زودی باید دوباره دور هم جمع شویم." ممکن است واقعی باشد، گاهی اوقات نه. گاهی اوقات

people are just being polite and they'll say: "Yeah, let's do something", and it won't really

مردم فقط مودب هستند و می گویند: "آره، بیایید کاری انجام دهیم" و واقعاً این اتفاق نمی

happen. If you think about this situation, perhaps there was a reason that you didn't

افتد. اگر به این وضعیت فکر می کنید، شاید دلیلی وجود داشته باشد

stay friends or stay in touch, and the reason could be that you're not really that close

که دوست نبودید یا در ارتباط نبودید، و دلیل آن می تواند این باشد که واقعاً به هم نزدیک نیستید

or that special to each other. So, next we've got even more examples.

یا آنقدر خاص نیستید. بنابراین، در ادامه نمونه‌های بیشتری داریم.

Okay, now we've got planning an activity with a person that you met. You want to see them

بسیار خوب، اکنون ما در حال برنامه ریزی برای یک فعالیت با فردی هستیم که شما ملاقات کرده اید. می خواهید دوباره آنها را ببینید

again, what will you do next time? Number 24: "Listen, I'm going to an amazing party

، دفعه بعد چه خواهید کرد؟ شماره 24: "گوش کن، من شنبه به یک مهمانی شگفت انگیز می روم

on Saturday. Want to come?" This is really direct and I imagine in my head someone who

. می خواهید بیایید؟" این واقعاً مستقیم است و من در ذهنم شخصی را تصور می کنم که

is quite a popular person, and they do exciting things, and you've met them in a spontaneous

یک شخص کاملاً محبوب است و کارهای هیجان انگیزی انجام می دهد و شما به طور خودجوش با آنها ملاقات کرده اید

way, and that's why they're saying: "Listen, I can't take all day to tell you this amazing

و به همین دلیل است که می گویند: "گوش کن، من نمی توانم. تمام روز را وقت بگذارید تا این چیز شگفت انگیز را به شما بگویم

thing, but I'd like you to come to the party. Wanna come?" And we say: "Wanna come?" rather

، اما من دوست دارم شما به مهمانی بیایید. و ما می گوییم: "می خواهی بیایی؟" به

than: "Want to come?" or "Do you want to come?" So this is informal speech.

جای: "می خواهی بیایی؟" یا " میخوای بیای؟" بنابراین این سخنرانی غیر رسمی است.

Number 25, you might have an idea of something you want to do together, something like going

شماره 25، ممکن است ایده ای از کاری داشته باشید که می خواهید با هم انجام دهید، چیزی مانند رفتن

to a museum or art gallery together, there could be a local event that you would like

به یک موزه یا گالری هنری با هم، ممکن است یک رویداد محلی وجود داشته باشد که دوست دارید

to go to with this person, so you can say: "Have you ever been to blah-blah? I'll take

با این شخص به آنجا بروید، بنابراین می توانید بگویید : آیا تا به حال به بلاه‌بله

you there sometime." So you could say, if you're in London: "Have you ever...? Have

رفته‌ای؟ بنابراین، اگر در لندن هستید، می توانید بگویید : "آیا تا به حال...؟

you ever been to the South Bank?" Or: "Have you ever been on the Millennium Wheel?" The

آیا تا به حال به بانک جنوبی رفته اید؟" یا: " آیا تا به حال روی چرخ هزاره بوده اید؟"

big Ferris wheel. "I'll take you there sometime."

چرخ و فلک بزرگ "یه زمانی میبرمت اونجا."

Next we've got questions that you can ask when you're getting to know someone, and you

در مرحله بعد، ما سؤالاتی داریم که می‌توانید وقتی با کسی آشنا می‌شوید بپرسید، و وقتی می‌خواهید رابطه‌ای را که دارید عمیق‌تر کنید،

use these kind of questions when you want to deepen that relationship that you've got.

از این نوع سؤالات استفاده می‌کنید .

In order to deepen how well you know each other, you need to find out more about each

برای اینکه بفهمید چقدر یکدیگر را می شناسید، باید بیشتر در مورد یکدیگر بدانید

other. So, you can use these kinds of questions to get to that next stage of your friendship.

. بنابراین، می توانید از این نوع سوالات برای رسیدن به مرحله بعدی دوستی خود استفاده کنید.

Now, the thing to realize about this, and all countries of the world will be at a different

اکنون، چیزی که باید در این مورد متوجه شد، و همه کشورهای جهان

stage in relation to this, in England there are so many families that are split up, families

در رابطه با این موضوع در مرحله متفاوتی خواهند بود، در انگلستان خانواده‌های زیادی از هم جدا شده‌اند، خانواده‌هایی

that don't fit the "mom, dad, and two kids" image, so when you start asking all these

که مناسب «مادر، بابا، و دو بچه» تصویر، بنابراین وقتی شروع به پرسیدن همه این

family questions... Of course English people do ask each other these kind of family questions,

سؤالات خانوادگی می کنید... البته انگلیسی ها این نوع سؤالات خانوادگی را از یکدیگر می پرسند،

but sometimes it can be a little bit sensitive when, for example, someone from a really traditional

اما گاهی اوقات زمانی که مثلاً شخصی از یک واقعاً از یک شخص واقعاً صحبت می کند، ممکن است کمی حساس باشد.

country starts asking the English person these kind of questions about their family. It can

کشور سنتی شروع به پرسیدن این نوع سوالات از فرد انگلیسی در مورد خانواده خود می کند.

be almost embarrassing if the family is, like, all split up and there's loads of step-children,

اگر خانواده از هم جدا شده باشند و تعداد زیادی فرزند ناتنی وجود داشته باشد

and your... Your dad is gay or something like that. So it really... It depends on... It

و شما... پدر شما همجنسگرا باشد یا چیزی شبیه به این، می تواند تقریباً خجالت آور باشد. بنابراین واقعاً... بستگی به این دارد... پاسخ دادن به سؤال

can be embarrassing for the English person to answer the question, not because they're

برای فرد انگلیسی می تواند خجالت آور باشد ، نه به این دلیل که از

embarrassed about their family, they're just kind of embarrassed about how different their

خانواده خود خجالت می کشد، آنها فقط از اینکه چقدر فرهنگشان با شما متفاوت است خجالت می کشند.

culture is to your culture. So, just something to bear in mind about asking the family kind

فرهنگ. بنابراین، در مورد پرسیدن نوع سؤالات از خانواده فقط باید چیزی را در نظر داشت

of questions.

.

Number 26: "Are you married?" They might say: "I've got a partner". "A partner", sometimes

شماره 26: "آیا متاهل هستید؟" آنها ممکن است بگویند: "من یک شریک دارم". «یک شریک»، گاهی اوقات

people prefer to use the word "partner", it doesn't necessarily mean... They don't like

افراد ترجیح می دهند از کلمه «شریک» استفاده کنند، لزوماً به این معنی نیست که ... دوست

to use the word "married". "Partner" is... And "partner" is more a term to use when you're

ندارند از کلمه «متاهل» استفاده کنند. "شریک" است... و "شریک" بیشتر اصطلاحی است که

a bit older, rather than "boyfriend" or "girlfriend". After... Or if you've been together a long

وقتی کمی بزرگتر هستید به جای "دوست پسر" یا "دوست دختر" استفاده می شود. بعد از... یا اگر مدت زیادی با

time, then lots of people say "partner" rather than... It sounds more serious than "boyfriend"

هم بودید، خیلی ها به جای اینکه... جدی تر از «دوست پسر»

or "girlfriend".

یا «دوست دختر» به نظر می رسد، «شریک» می گویند.

Number 27: "Do you have a partner?" And, again, some people might ask that question, partner,

شماره 27: "آیا شریک زندگی دارید؟" و باز هم ممکن است برخی از مردم این سوال را بپرسند، شریک زندگی،

because in a country like England, people don't always get married. They might be together

زیرا در کشوری مانند انگلستان، مردم همیشه ازدواج نمی کنند. آنها ممکن است

for a really long time, but not necessarily married, so people would say partner. And,

برای مدت طولانی با هم باشند، اما لزوماً ازدواج نکرده اند، بنابراین مردم می گویند شریک زندگی.

again, they might say: "Do you have a partner?" Because the other question to ask is: "Do

و دوباره ممکن است بگویند: "آیا شریکی داری؟" زیرا سوال دیگری که باید پرسید این است: "

you have a boyfriend?" or "Do you have a girlfriend?" And that, in politically correct language

دوست پسر داری؟" یا "دوست دختر داری؟" و اینکه، به زبان صحیح سیاسی

and all those kinds of things, you don't necessarily know that person's sexual orientation, so

و همه این چیزها، شما لزوماً گرایش جنسی آن شخص را نمی‌دانید،

you might use the word "partner" to avoid those kind of issues. They can say: "No. I'm

بنابراین ممکن است از کلمه «شریک» استفاده کنید تا از چنین مسائلی اجتناب کنید. آنها می توانند بگویند: "نه. من

divorced." That means: "I used to be married, but we ended it officially. We're not together

طلاق گرفته ام." یعنی: "قبلاً ازدواج کرده بودم، اما رسماً به آن پایان دادیم. ما الان با

now. We're divorced." Or you might say: "Not at the moment." That kind of means I would

هم نیستیم. ما طلاق گرفته ایم." یا ممکن است بگویید: " در حال حاضر نه." این به این معنی است که من

be open to it.

برای آن باز خواهم بود.

Number 28: "Do you have kids?" The reply: "No, but I have a step-daughter who lives

شماره 28: "بچه داری؟" پاسخ : نه، اما من یک دختر ناتنی دارم که

with us." What this would mean is I don't have kids of my own. So, for example, I've

با ما زندگی می کند. معنی این حرف این است که من خودم بچه ندارم. بنابراین، برای مثال، من خودم

never had a child myself, but I could live in an arrangement with a partner where my

هرگز صاحب فرزند نشده ام، اما می توانم با شریکی زندگی کنم که همسرم

partner has a daughter, and she lives with us.

یک دختر دارد و او با ما زندگی می کند.

Number 29: "Where do you live?" They might respond: "In North London." I've experienced

شماره 29: "کجا زندگی می کنی؟" آنها ممکن است پاسخ دهند: "در شمال لندن." من

this question, that sometimes people say it: "Where do you live?" and there's this sort

این سوال را تجربه کرده ام که گاهی مردم می گویند: "کجا زندگی می کنی؟" و این

of movement of slight embarrassment after they say it because they feel, like, really

نوع حرکت خجالتی خفیف پس از گفتن آنها وجود دارد، زیرا احساس می کنند، واقعاً احساس می کنند

nosey to ask you that straightaway. So, people sometimes give a really... A more general

که از شما بلافاصله این سؤال را بپرسند. بنابراین، مردم گاهی اوقات واقعاً ...

answer than specific. If you say: "In North London", that's quite a big area with many

پاسخی کلی تر از خاص می دهند. اگر بگویید: "در شمال لندن"، این منطقه بسیار بزرگ با

different places. If you say somewhere specific, like: "Tottenham", I suppose it's... If you

مکان های مختلف است. اگر جایی خاص بگویید، مانند: "تاتنهام"، فکر می‌کنم این است... اگر به

say specifically where you live, it's maybe getting to know that person too close for

طور خاص بگویید کجا زندگی می‌کنید، شاید برای

when you only just met them.

زمانی که تازه با او آشنا شده‌اید، خیلی نزدیک او را بشناسید.

Number 30: "Where are you from?" This question is different to the previous one: "Where do

شماره 30: اهل کجایی؟ این سوال با سوال قبلی متفاوت است: "

you live?" because where we are from isn't necessarily the same place where we live.

شما کجا زندگی می کنید؟" زیرا جایی که ما از آن هستیم لزوماً همان جایی نیست که در آن زندگی می کنیم.

So, if you ask me that question, I can say: "London. I'm from London." And sometimes if...

بنابراین، اگر این سوال را از من بپرسید، می توانم بگویم: "لندن. من اهل لندن هستم." و گاهی اوقات اگر...

Let's say you live in England, you live in London, but you're not English, you're not

فرض کنید در انگلیس زندگی می کنید، در لندن زندگی می کنید ، اما انگلیسی نیستید،

from here, sometimes that question will mean to you: "What's your original country? Where

اهل اینجا نیستید، گاهی این سوال برای شما معنی می دهد: "کشور اصلی شما چیست؟ اهل کجا

are you from?" So the answer in that sense is: "I'm from Poland."

هستید؟ ؟" بنابراین پاسخ به این معنا این است: "من اهل لهستان هستم."

Number 31: "Where are your parents from originally?" That question, it seems like the most natural

شماره 31: "اصالتا پدر و مادرت اهل کجا هستند؟" به نظر می رسد که این سوال طبیعی ترین

way it would be asked in England. I think in America they say: "What's your heritage?"

روشی است که در انگلیس پرسیده می شود. فکر می کنم در آمریکا می گویند: "میراث شما چیست؟"

It means the same thing: "Where are your parents from?" But it's not a common question over

یعنی همین: پدر و مادرت اهل کجا هستند ؟ اما این یک سوال رایج در

here in England, and that means because of how you look, your skin colour, or whatever,

اینجا در انگلیس نیست، و این به این معنی است که به دلیل ظاهر شما، رنگ پوست شما، یا هر چیز دیگری،

or your accent... No, no, it wouldn't be your accent because it means your... I can see

یا لهجه شما... نه، نه، این لهجه شما نخواهد بود زیرا به معنای شماست. من می توانم ببینم

you're a native in terms of how you speak English or whatever, but your race, they want

که شما از نظر نحوه صحبت کردن به زبان انگلیسی یا هر چیز دیگری بومی هستید، اما نژاد شما، آنها می خواهند

to know about that, so they say: "Where are your parents from originally?" and then you

در این مورد بدانند، بنابراین می گویند: " اصالتاً پدر و مادرت از کجا هستند؟" و سپس می

can say: "Whatever country" or you can say: "My mom's from" blah-blah-blah.

توانید بگویید: "هر کشوری که باشد" یا می توانید بگویید: "مامان من اهل" بلا-بله-بله.

Next one is: "What's your job?" I'm a teacher.

مورد بعدی این است: " شغل شما چیست؟" من یک معلم هستم.

Number 33 is: "What kind of music are you into?" I'm into rock music.

شماره 33 این است: "تو به چه نوع موسیقی علاقه داری؟" من اهل موسیقی راک هستم.

Number 34: "Do you cook much?" And the answer to that would be a few times a week. That

شماره 34: "آیا زیاد آشپزی می کنید؟" و پاسخ به آن چند بار در هفته خواهد بود.

is a question of frequency: How often are you cooking at home? You could also say: "I

این یک سوال فرکانس است: هر چند وقت یکبار در خانه آشپزی می کنید؟ همچنین می توانید بگویید: "من

don't cook that much because I eat out a lot."

زیاد آشپزی نمی کنم، زیرا زیاد بیرون غذا می خورم."

Whereas the last question here, number 35 is: "Do you enjoy cooking?" And that's more

در حالی که آخرین سوال اینجا، شماره 35 این است: "آیا از آشپزی لذت می بری؟" و این بیشتر

about your interests. "Yeah", if it's one of your hobbies, "Yeah, I really like cooking.

به علایق شما مربوط می شود. "آره"، اگر یکی از سرگرمی های شماست، "آره، من واقعا آشپزی را دوست دارم.

I like to have dinner parties. I do it on a Saturday." So this, number 34 is more about

دوست دارم مهمانی های شام داشته باشم. من این کار را شنبه انجام می دهم ." بنابراین، شماره 34 بیشتر در مورد

your routine: "What do you do in your day-to-day life?" And number 35 is more about: "What

روال شماست: "در زندگی روزمره خود چه می کنید ؟" و عدد 35 بیشتر در مورد: "

are your...?" Like, I want to get to know what your passions are kind of thing.

تو چیست؟" مثلاً، می‌خواهم بدانم علایق شما چیست.

So, there's lots of things you can say when you're getting to know people. And what you

بنابراین، وقتی با مردم آشنا می شوید، چیزهای زیادی وجود دارد که می توانید بگویید . و کاری که

can do now is our quiz on what to say when you're meeting someone and are dating or getting

اکنون می توانید انجام دهید این است که امتحان ما در مورد اینکه وقتی با کسی ملاقات می کنید و قرار ملاقات می گذارید یا با

to know someone's situation. Thanks for watching. Bye.

موقعیت شخصی آشنا می شوید چه بگویید. ممنون از ملاحظه تان. خدا حافظ.