How to make someone feel better

Hi, everyone. I'm Jade. What we're talking about today is saying the right thing when

سلام به همه. من جید هستم. چیزی که امروز در مورد آن صحبت می کنیم این است که

you've got a friend who's feeling down, your friend's got a problem. We're specifically

وقتی دوستی دارید که احساس ناراحتی می کند، دوست شما مشکل دارد، حرف درست را بگویید. ما به طور خاص

talking about a friend who has lost a job, but you could use the same advice for a friend

در مورد دوستی صحبت می کنیم که شغل خود را از دست داده است، اما شما می توانید از همین توصیه برای دوستی

with a different problem; a friend with a breakup or some other emotional thing that's

با مشکل متفاوت استفاده کنید. دوستی با جدایی یا چیزهای احساسی دیگری که

happened in their life. So the formal word for this is: "consoling", "to console" someone,

در زندگی آنها اتفاق افتاده است. بنابراین کلمه رسمی برای این است: «تسلیت دادن»، «تسلیت دادن» به کسی،

but the more relaxed way could be: how to make somebody feel better about themselves

اما راه آرام‌تر می‌تواند این باشد: چگونه به کسی احساس بهتری نسبت به

or their problem.

خود یا مشکلش بدهیم.

So what should you do in this situation? Well, a lot of the time, when people have a problem,

پس در این شرایط چه باید کرد؟ خب ، خیلی وقت‌ها وقتی مردم مشکلی دارند،

they just want to talk to someone. Maybe they're not seeking advice. So what can you do? You

فقط می‌خواهند با کسی صحبت کنند. شاید آنها دنبال مشاوره نیستند. پس چه کاری می توانید انجام دهید؟ می

can ask questions. So remember we're talking about somebody who's recently lost a job or

توانید سوال بپرسید. بنابراین به یاد داشته باشید که ما در مورد شخصی صحبت می کنیم که اخیراً شغل خود را از دست داده یا شغل خود را از دست داده

is losing a job, we can ask them questions. We can say: "What are you going to do now?"

است، می توانیم از آنها سؤالاتی بپرسیم. می توانیم بگوییم: "حالا می خواهی چه کار کنی؟"

Maybe your tone of voice wouldn't be really positive like that. It would be more like:

شاید لحن صدای شما واقعاً اینطور مثبت نباشد. بیشتر شبیه این خواهد بود:

"Oh, what are you going to do now?" It would be more soft.

"اوه، حالا می خواهید چه کار کنید ؟" نرم تر می شد

You could say... This is... This is an indirect question. "Have you thought about..?", "Have

شما می توانید بگویید ... این است ... این یک سوال غیر مستقیم است. "آیا به ... فکر کردی؟"، "باز هم به

you thought about training again?" This is a way of... This is a suggestion. Or you could

تمرین فکر کردی؟" این یک راه ... این یک پیشنهاد است. یا می توانید

say: "Are you looking for another job?" So this way, your friend can just start talking

بگویید: "آیا به دنبال شغل دیگری هستید؟" بنابراین، به این ترتیب، دوست شما می تواند تازه شروع به صحبت کند

and maybe that will help them in their difficult situation.

و شاید این به او در شرایط دشوار کمک کند.

Because, as a friend, you need to "be supportive", helping your friend out when they need help.

زیرا، به عنوان یک دوست، باید "حمایت کننده" باشید، و در صورت نیاز به کمک به دوست خود کمک کنید.

You could "be a shoulder to cry on", that's an idiom for somebody who just... Who just

شما می توانید "شانه ای باشید که روی آن گریه کنید"، این اصطلاح برای کسی است که فقط... کسی که فقط

needs someone to share their feelings with. If you're a shoulder to cry on when your friend

به کسی نیاز دارد تا احساساتش را با او در میان بگذارد. اگر وقتی دوستتان

needs you, that means that you're a good friend. And here's another expression: "A friend in

به شما نیاز دارد باید گریه کنید، به این معنی است که شما دوست خوبی هستید. و در اینجا یک تعبیر دیگر وجود دارد: "دوست

need is a friend indeed." And it kind of has the opposite meaning to what you'd expect.

نیازمند به راستی دوست است." و به نوعی معنای مخالف آنچه شما انتظار دارید دارد.

My feeling is this means that you should be the kind of... Real friends are there for

احساس من این است که به این معنی است که شما باید از آن نوع باشید... دوستان واقعی

you when you really need them. If you're there for people when they need you, that means

زمانی که واقعاً به آنها نیاز دارید در کنار شما هستند. اگر وقتی مردم به شما نیاز دارند کنارشان هستید، به این معنی است

that you're a friend indeed. So if you are a friend... If you are a friend indeed, then

که شما واقعاً یک دوست هستید. پس اگر دوست هستید... اگر واقعاً دوست

you would ask your friend some questions to help them in their difficult situation.

هستید، از دوستتان سؤالاتی بپرسید تا در شرایط دشوار به او کمک کنید.

When your friend has a difficult situation, watch out that you don't give advice that

وقتی دوست شما شرایط سختی دارد، مراقب باشید که نصیحتی

they're not asking for because a lot of the time, people don't really want to hear your

ندهید که او نمی‌خواهد، زیرا اغلب اوقات، مردم واقعاً نمی‌خواهند نصیحت شما را بشنوند

advice - that's the truth maybe. If you ask someone for advice, it's different. I've had

- شاید این حقیقت باشد. اگر از کسی راهنمایی بخواهید، فرق می کند. من

a couple of times in my life where someone giving advice is that probably had the opposite

چند بار در زندگی ام داشته ام که کسی نصیحت می کند که احتمالاً

effect from what they intended; the advice is not felt right or something I haven't liked

تأثیری معکوس با آنچه در نظر داشت داشته است. توصیه درست احساس نمی شود یا چیزی که من در مورد نصیحت دوست نداشته ام

about the advice, and then it can be... Then it can be a problem. So if you say to your

، و سپس می تواند باشد... سپس می تواند یک مشکل باشد. بنابراین، اگر به

friend who's just lost their job: "You should get down the job centre." The job centre is

دوست خود که به تازگی شغل خود را از دست داده است بگویید: "تو باید از مرکز کار بیایی." مرکز کار

where you go if you haven't got... If you haven't got a job in England and you need

جایی است که اگر ندارید می روید... اگر در انگلیس شغلی پیدا نکرده اید و به

some money and support from the government. If you said to your friend: "You should get

مقداری پول و حمایت از دولت نیاز دارید. اگر به دوستت می‌گفتی: "تو باید

down the job centre", they might not... They might not be... They might not want your advice

از مرکز کار پایین بیای"، ممکن است نه... ممکن است نباشند ... ممکن است در حال حاضر مشاوره شما را نخواهند

right now.

.

Another way you would give your friend advice is if you said: "If I were you", "If I were

راه دیگری که می توانید به دوستتان نصیحت کنید این است که بگویید: "اگر من بودم"، "اگر جای

you, I'd go to my boss and say: 'Look, you're not going to fire me. All right? I dare you

شما بودم، به رئیسم می رفتم و می گفتم: "ببین، من را اخراج نمی کنی. من جرأت می‌کنم من

to fire me.'" Well, your friend might be like that, but this might not be something you

را اخراج کنی.» خب، دوست شما ممکن است اینطور باشد، اما ممکن است این چیزی نباشد که شما

want to do. Giving direct advice.

بخواهید انجام دهید. مشاوره مستقیم

What should you do if giving direct advice could be a little bit difficult, a little

اگر توصیه مستقیم ممکن است کمی دشوار و کمی مشکل باشد، چه کاری باید انجام دهید

bit tricky? You could try making these indirect suggestions, a bit like this one. "Have you

؟ می توانید این پیشنهادات غیرمستقیم را امتحان کنید ، کمی شبیه به این. "آیا

considered... Hmm, I'm sorry to hear that you lost your job. You must be feeling awful.

فکر کرده ای... هوم، متاسفم که می شنوم شغلت را از دست داده ای. باید احساس بدی

Have you considered calling your colleagues that you used to work with to tell them that

داشته باشی. آیا به این فکر کرده ای که با همکارانی که قبلا با آنها کار می کردی تماس بگیری و به آنها

you're looking for a job now?" Or: "Have you thought about... Too bad you lost your job.

بگوییم که دنبال کار می گردی. اکنون؟" یا: "به این فکر کردی... حیف که شغلت را از دست دادی.

Have you thought about becoming a movie star?" You could indirectly advise your friend to

آیا به ستاره سینما شدن فکر کرده ای؟" شما می توانید به طور غیرمستقیم به دوست خود توصیه کنید

do that.

که این کار را انجام دهد.

The main... The main reason it would be better to make your suggestion like this is that

اصلی ترین... دلیل اصلی اینکه بهتر است پیشنهاد خود را اینگونه مطرح کنید این است که

this avoids giving condescending, or patronising, or unsympathetic advice to someone. These

از دادن توهین یا نصیحت غیر همدلانه به کسی اجتناب کنید. اینها

are long words, but they're not that... They're not that complicated. "Condescending", is

کلمات طولانی هستند، اما آنقدرها هم پیچیده نیستند. "تسلیم"، مثل این است

like imagine you're in this situation: you've just lost your job and somebody says to you:

که تصور کنید در این وضعیت هستید: شما به تازگی شغل خود را از دست داده اید و یکی به شما می گوید:

"Why don't you start looking for jobs on the internet?" That would be a little bit condescending.

"چرا شروع به جستجوی شغل در اینترنت نمی کنید؟" این کمی تحقیرآمیز خواهد بود.

Right? Because you know... You know how to look for a job. What if they said to you:

درست؟ چون می دانی... می دانی چگونه به دنبال کار بگردی. اگر به شما می‌گفتند:

"Don't worry, I'm sure you'll eventually get something. I mean you don't have many qualifications,

"نگران نباش، من مطمئن هستم که در نهایت چیزی به دست می‌آوری. منظورم این است که شما شرایط زیادی ندارید،

but you'll probably get something eventually"? That might be patronising; your friend is

اما احتمالاً در نهایت چیزی به دست خواهید آورد"؟ این ممکن است حمایت کننده باشد. دوست شما خود را اینگونه می

seeing themselves as: "It didn't take me long to get a job, but, you know, after a few months,

بیند: "مدت زیادی طول نکشید تا کار پیدا کنم، اما، می دانید، پس از چند ماه

you'll probably get something. You can work your way up." That would be patronising. And

، احتمالاً چیزی به دست خواهید آورد. می توانید راه خود را ادامه دهید." این امری حمایتی خواهد بود. و

"unsympathetic" would be like: "Oh, you lost your job. Oh, yeah. So, do you want to go

"بی همدردی" اینگونه خواهد بود: "اوه، کارت را از دست دادی. اوه، آره. خب، میخواهی

out now?" Unsympathetic is somebody not listening to you.

الان بروی بیرون؟" غیر دلسوز کسی است که به شما گوش نمی دهد.

So what else can you do? If you're in this situation, you can share your experience with

پس چه کار دیگری می توانید انجام دهید؟ اگر در این شرایط هستید، می توانید تجربه خود را با دوست خود به اشتراک بگذارید

your friend. Share your feelings and the kind of things that you've been through in your

. احساسات خود و نوع چیزهایی که در زندگی از سر گذرانده اید را به اشتراک

life. So here's some sentences: "When I was made redundant it was a big shock." What does

بگذارید. بنابراین در اینجا چند جمله وجود دارد: "وقتی من از کار بیکار شدم، شوک بزرگی بود."

it mean to "be made redundant"? This is when your company decides that some people are

«زائد شدن» به چه معناست؟ این زمانی است که شرکت شما تصمیم می گیرد که برخی از افراد

going to get fired, some people will lose their job, but it's not always because you

اخراج شوند، برخی افراد شغل خود را از دست می دهند، اما همیشه به این دلیل نیست که شما

didn't perform well at your job; it's just the company decision: 10 people have to go,

در کار خود عملکرد خوبی نداشته اید. این فقط تصمیم شرکت است: 10 نفر باید بروند،

you're someone who's going and they pay you, generally, when you're made redundant. So

شما کسی هستید که می‌روید و به طور کلی وقتی از کار بیکار می‌شوید به شما پول می‌دهند. بنابراین

when you share your experience with someone, that makes them see that maybe there's light

وقتی تجربه خود را با کسی به اشتراک می گذارید، این باعث می شود که ببیند شاید نوری

at the end of the tunnel. There's another idiom that maybe things will be better. They

در انتهای تونل وجود داشته باشد. یک اصطلاح دیگر وجود دارد که شاید اوضاع بهتر شود. آنها

don't seem good now, but maybe things will be better after.

در حال حاضر خوب به نظر نمی رسند، اما شاید بعد از آن اوضاع بهتر شود.

Here's another example: "When Sally lost her job she took the opportunity to retrain."

در اینجا یک مثال دیگر وجود دارد: "وقتی سالی شغل خود را از دست داد ، از فرصت استفاده کرد و دوباره آموزش دید."

If someone's feeling bad, they might just be focusing on the negatives like: "Oh, I'm

اگر کسی احساس بدی داشته باشد، ممکن است فقط روی موارد منفی تمرکز کند: "اوه، من دیگر

never going to work again. It's awful. I love that job." But then they just might be talking

هرگز کار نمی کنم. این افتضاح است. من آن کار را دوست دارم." اما ممکن است آنها

too negatively, so you can make... You can make a suggestion. You can share an experience

خیلی منفی صحبت کنند، بنابراین شما می توانید ... شما می توانید یک پیشنهاد بدهید. می‌توانید تجربه‌ای را به اشتراک بگذارید

that shows that from change can come something good.

که نشان می‌دهد از تغییر می‌توان چیز خوبی به دست آورد.

And here's another example: "At first I was anxious"-talking about when I lost my job-"but

و این یک مثال دیگر است: "در ابتدا مضطرب بودم" - در مورد اینکه چه زمانی کارم را از دست دادم - "اما

I soon saw that it was a blessing in disguise." And that's the idiom or expression for when

خیلی زود دیدم که این یک نعمت بود." و این اصطلاح یا عبارت برای زمانی است که

something seems bad, but in the end, it was the best thing that could possibly happen.

چیزی بد به نظر می رسد، اما در نهایت، این بهترین چیزی بود که ممکن بود اتفاق بیفتد.

When we come back, we will just look at a couple other phrases we can use for this situation.

وقتی برمی گردیم، فقط به چند عبارت دیگر که می توانیم برای این موقعیت استفاده کنیم نگاه می کنیم.

Let's take a look at what to say to your friend who is down in the dumps, feeling a bit sad

بیایید نگاهی به این بیندازیم که به دوست خود که در زباله دانی است و کمی غمگین است

because they lost their job. What else can we say? So you could offer your support or

زیرا شغل خود را از دست داده است، چه بگویید. چه چیز دیگه ای ما می توانیم بگوییم؟ بنابراین می توانید حمایت یا کمک خود را ارائه دهید

help. So here's some phrases you could say: "Let me know if there's anything I can do."

. بنابراین در اینجا عباراتی وجود دارد که می توانید بگویید: "اگر کاری می توانم انجام دهم به من اطلاع دهید."

That's a very sweet offer for your friend who needs some help right now. Or you could

این یک پیشنهاد بسیار شیرین برای دوست شماست که در حال حاضر به کمک نیاز دارد. یا می توانید

say simply: "I'm here for you if you need anything."

به سادگی بگویید: " اگر به چیزی نیاز داشتی من اینجا هستم."

What about reassuring your friend? "Reassurance" means saying like a positive message to them

در مورد اطمینان دادن به دوستت چطور؟ "اطمینان بخشی" یعنی مثل یک پیام مثبت به آنها بگویید

so that maybe they feel more hopeful about the future. "Don't worry, everything will

تا شاید نسبت به آینده امیدوارتر شوند. "نگران نباش، همه چیز درست می

be ok." What do you think about that one? Yeah, I think like in general, eventually

شود." نظرت در مورد اون یکی چیه؟ آره، من فکر می کنم مثل کلی، در نهایت

everything will be okay. But some people might not really like your reassurance because it

همه چیز درست می شود. اما برخی از مردم ممکن است واقعاً از اطمینان شما خوششان نیاید زیرا

might... Everything might seem really, really, really bleak and it might also sometimes feel

ممکن است... همه چیز ممکن است واقعاً، واقعاً، واقعاً تیره و تار به نظر برسد و همچنین ممکن است گاهی اوقات

like you don't want to talk about their problem if you just say: "Everything will be okay."

احساس کنید که نمی خواهید در مورد مشکل آنها صحبت کنید، اگر فقط بگویید: "همه چیز درست خواهد شد. باشه."

So perhaps... Perhaps a better one to say is: "Something will come up.", "Something

پس شاید... شاید بهتر باشد بگوییم: "چیزی پیش خواهد آمد."

will come up" just means that, you know, a new opportunity; you won't have to wait too

لازم نیست خیلی منتظر بمانید

long, something else will come up for you. The phrasal verb, "come up" means to happen

، چیز دیگری برای شما پیش خواهد آمد. فعل عبارتی «بیا بالا» به معنای رخ دادن

or arise, more formally. So you can turn that sad face into a happy face. But we can't say:

یا به وجود آمدن است، به طور رسمی تر. پس می توانید آن چهره غمگین را به چهره ای شاد تبدیل کنید. اما نمی‌توانیم بگوییم:

"Up in the dumps." It doesn't work.

«بالا در زباله‌ها». این کار نمی کند.

So, yeah, so sometimes if you... If you've been talking to a friend for a while and they're

بنابراین، بله، گاهی اوقات اگر شما... اگر مدتی است که با یکی از دوستانتان صحبت می کنید و

just going on a bit now and, you know, they're all sad and crying or something - what can

او اکنون کمی ادامه می دهد و، می دانید، همه آنها غمگین هستند و گریه می کنند یا چیزی دیگر - چه چیزی می تواند

you do then? Well, you might consider making a joke of the situation. I don't know if you

پس شما انجام می دهید؟ خوب، ممکن است در نظر داشته باشید که با این وضعیت شوخی کنید. نمی

do that in your culture. But in British culture, sometimes in this situation, someone would

دانم در فرهنگ خود این کار را می کنید یا نه. اما در فرهنگ بریتانیایی گاهی در این شرایط

make a joke. And maybe at first that joke sounds quite mean, but it does something to

یکی شوخی می کرد. و شاید در ابتدا آن شوخی کاملاً مزخرف به نظر برسد، اما کاری می‌کند

just change the focus of the situation so... We've all been upset, someone makes a joke

که تمرکز موقعیت را تغییر دهد، بنابراین... همه ما ناراحت شده‌ایم، کسی شوخی می‌کند

and it's like: "All right, it's time to stop crying now."

و این چنین است: " خیلی خب، وقت آن رسیده که گریه نکنی. اکنون."

So I thought of some things people might say. They might say something like this, this is

بنابراین به چیزهایی فکر کردم که ممکن است مردم بگویند. آنها ممکن است چیزی شبیه به این بگویند، این

an expression or idiom. So your friend's just, you know, letting it all out, is upset and

یک عبارت یا اصطلاح است. بنابراین، دوست شما فقط، می دانید که همه چیز را رها می کند، ناراحت است

you could maybe knock them on the arm and say: "Cheer up worse things have happened!"

و ممکن است بتوانید بازوی او را بکوبید و بگویید: "خوشحال باشید، اتفاقات بدتری افتاده است!"

in a sort of positive, but jokey voice at the same time. Or you could say, you could

با صدایی مثبت، اما در عین حال شوخی. یا می توانید بگویید، می

have a pause and say: "Yeah. Hey... Guess what? Did I tell you? I just got a promotion!"

توانید یک مکث داشته باشید و بگویید: "آره. هی... حدس بزن چی ؟ بهت گفتم؟ من تازه ترفیع گرفتم!"

Joke. That one's a bit mean, so I maybe wouldn't advise that one. That was a joke of what joke

شوخی این یکی کمی بد است، بنابراین شاید من آن یکی را توصیه نکنم. این شوخی بود از چه شوخی

probably not what... Probably you shouldn't do. So let's call that one a bad joke.

احتمالاً نه ... احتمالاً نباید انجام دهید. پس بیایید آن را یک شوخی بد بنامیم.

What if you already knew that your friend had lost your job and stuff before you met

اگر قبلاً می دانستید که دوستتان شغل و چیزهای شما را قبل از

up with them? So you're anticipating maybe some kind of emotion situation. When you see

ملاقات با آنها از دست داده است، چه می کنید؟ بنابراین شما در حال پیش بینی یک نوع موقعیت احساسی هستید. وقتی

your friend, you could say: "Hey. Why the long face?" That's another joke because you

دوست خود را می بینید، می توانید بگویید: "هی، چرا صورت دراز؟" این یک شوخی دیگر است زیرا می

know that your friend is upset because they lost their job. When somebody's got a long

دانید که دوست شما ناراحت است زیرا شغل خود را از دست داده است. وقتی کسی چهره درازی

face, it means they're sad, a bit like down in the dumps. So, yeah, you've got some phrases

دارد، به این معنی است که غمگین است، کمی شبیه به زمین زباله. بنابراین، بله، شما در

now and hopefully that can help you in the future in that kind of social situation where

حال حاضر عباراتی دارید و امیدوارم در آینده در آن شرایط اجتماعی که

someone needs some help or just some kind words from you.

شخصی به کمک یا فقط به کلمات محبت آمیز شما نیاز دارد، به شما کمک کند.

So if you want to look at this a little bit more, go to the website and have a look at

بنابراین اگر می خواهید کمی بیشتر به این موضوع نگاه کنید، به وب سایت بروید و

the phrases on the website. We... Yeah, if you do like this lesson or my other lessons,

عبارات موجود در وب سایت را نگاه کنید. ما... بله، اگر این درس یا درس های دیگر

I'd really appreciate it if you'd subscribe to my channel and also my personal channel

من را دوست دارید، واقعاً ممنون می شوم اگر در کانال من و همچنین کانال شخصی من مشترک شوید

because I've got two YouTube channels, so you can watch me on engVid, you can watch

زیرا من دو کانال YouTube دارم، بنابراین می توانید من را تماشا کنید. در engVid، می توانید

me on my personal channel as well. And, yes, I'm finished now so I'm going to go. All right?

من را در کانال شخصی من نیز تماشا کنید. و، بله، من در حال حاضر تمام شده است، بنابراین می خواهم بروم. خیلی خوب؟

Okay, see you. See you. Bye.

باشه. میبینمت. به امید دیدار. خدا حافظ.