English Culture: Manners & How to be polite

Hi, everyone. In this lesson we're going to look at manners in England.

سلام به همه. در این درس به آداب و رسوم در انگلستان می پردازیم.

Here are the things that are considered polite, and the things that are not considered polite. So this is

در اینجا چیزهایی است که مؤدب شمرده می شود و چیزهایی که مودبانه محسوب نمی شوند. بنابراین

a talk about the culture, things that people do here in England, and the things that traditionally

این صحبتی است در مورد فرهنگ، کارهایی که مردم اینجا در انگلستان انجام می دهند و چیزهایی که به طور سنتی

have been the most acceptable behaviour.

قابل قبول ترین رفتار بوده اند.

Let's start with the things that are very important. So, I'm sure you already know this one:

بیایید با چیزهایی که بسیار مهم هستند شروع کنیم. بنابراین، من مطمئن هستم که شما قبلاً این یکی را می دانید:

English people and queuing. "Queuing" is when you stand in a line when you don't...

انگلیسی ها و صف کشیدن. "صف" زمانی است که در صف می ایستید در حالی که نمی

When you want something. You don't just, like, run up there to the front or push. You queue

خواهید ... وقتی چیزی را می خواهید. شما فقط نمی‌توانید به سمت جلو بدوید یا فشار دهید. در یک صف صف می کشید

in a line. So, we queue up at the bank, for example, or we queue up when we want to get

. بنابراین، مثلاً در بانک صف می‌کشیم، یا وقتی می‌خواهیم

on a bus and there's some other people already there. Now, of course, in London because there

سوار اتوبوس شویم و چند نفر دیگر آنجا هستند، صف می‌کشیم. البته الان در لندن چون

are so many people and also not everyone is English so they have their manners from where

افراد زیادی هستند و همچنین همه انگلیسی نیستند، بنابراین از جایی که از آنجا آمده اند رفتارشان را

they came from, you won't always see people queuing to get on the bus or on the tube,

دارند، همیشه نمی بینید که مردم برای سوار شدن به اتوبوس یا مترو صف می کشند،

but you do generally still see people queuing up in a shop when they need to buy something.

اما شما به طور کلی هنوز افرادی را می بینید که وقتی نیاز به خرید دارند در یک مغازه صف می کشند.

Next we have: It's very important to bring a bottle, and that means when you go to somebody's

بعد داریم: آوردن یک بطری بسیار مهم است ، و این بدان معناست که وقتی به

dinner party you take a bottle of wine when you go to the meal there. If you don't want

مهمانی شام کسی می‌روید، وقتی برای صرف غذا در آنجا می‌روید، یک بطری شراب بردارید. اگر نمی

to bring a bottle of wine, you can bring dessert or you can bring some flowers or some chocolates,

خواهید یک بطری شراب بیاورید، می توانید دسر بیاورید یا گل یا شکلات بیاورید،

but the general phrase and the general idea of it is bringing a bottle, as in a bottle

اما عبارت کلی و تصور کلی آن، آوردن یک بطری است، مانند یک

of wine.

بطری شراب.

Next we have RSVP. This is a term that comes from French: "Répondez s'il vous plait",

بعد ما RSVP داریم. این اصطلاحی است که از فرانسوی آمده است: "Répondez s'il vous plait"

and this is a much more formal invitation that you get. If you're going to something,

و این یک دعوت رسمی تر است که شما دریافت می کنید. اگر به چیزی می روید،

a special event like somebody's wedding... Because weddings are really expensive and

یک رویداد خاص مانند عروسی کسی... از آنجایی که عروسی ها واقعاً گران هستند و

they have to be organized so long in advance, people having the wedding really want to know

باید خیلی زودتر برگزار شوند، افرادی که عروسی را برگزار می کنند واقعاً می خواهند بدانند که

if you're coming. So when you RSVP to the invitation it means you're definitely going,

آیا شما می آیید یا خیر. بنابراین وقتی به دعوت نامه پاسخ می دهید به این معنی است که قطعاً می روید،

you will be there. So once you've RSVP'd, it's very, very impolite not to go. You must

آنجا خواهید بود. بنابراین هنگامی که شما RSVP'd را دریافت کردید، بسیار بسیار بی ادبانه است که نروید.

go if you RSVP.

اگر پاسخ دهید باید بروید.

Next, I think that in England it's very important to be on time. We do tend to be punctual people,

بعد، من فکر می کنم که در انگلیس رسیدن به موقع بسیار مهم است. ما معمولاً افرادی وقت شناس هستیم،

attend... Attend meetings at the right time, turn up to our jobs at the right time, or

شرکت می کنیم... در زمان مناسب در جلسات شرکت می کنیم، در زمان مناسب به شغل خود می رویم، یا

meet friends at the right time, most of us. Of course, there are those people who are

در زمان مناسب با دوستان خود ملاقات می کنیم، اکثر ما. البته کسانی هستند که

always late for everything, but most people in general do things on time or even, like

همیشه برای همه چیز دیر می کنند، اما اکثر مردم به طور کلی کارها را به موقع انجام می دهند یا حتی مثل

me, I always end up being 10 minutes early. I just can't help that. So I waste a lot of

من همیشه 10 دقیقه زودتر از موعد می رسم. من فقط نمی توانم کمک کنم. بنابراین زمان زیادی را برای خیلی زود تلف می کنم

time being too early.

.

Now let's look at table manners. Some of the things in the table manners' section are changing

حالا بیایید به آداب سفر نگاه کنیم. برخی از موارد در بخش آداب و رسوم روی میز در حال تغییر هستند،

as people become more relaxed about eating and eating out. But these were all... These

زیرا مردم در مورد غذا خوردن و غذا خوردن در خارج از خانه راحت تر می شوند. اما اینها همه بود...

are all manners that people follow in more formal situations. Perhaps at home or with

اینها همه آداب و رسومی است که مردم در موقعیت های رسمی تر دنبال می کنند . شاید در خانه یا

your very close friends it would be different. Now, I don't mean it's different for this

با دوستان بسیار نزدیکتان متفاوت باشد. حالا منظورم این نیست که برای این اولی فرق می کند

first one. I'm not saying it's ever acceptable anywhere to slurp, burp-I can't do a burp

. من نمی گویم که در جایی قابل قبول است که غر زدن، آروغ زدن - من نمی توانم صدای آروغ ایجاد کنم

noise. Anyway, you know what a burp is-and fart. Fart is noise from the other end. These

. به هر حال، می دانید آروغ و گوز چیست. گوز سر و صدایی است از طرف دیگر. این

things are never acceptable at the dinner table. Mm-mm, mm-mm. So, no eating noises

چیزها هرگز سر میز شام قابل قبول نیستند . mm-mm، mm-mm. بنابراین، هنگام غذا خوردن هیچ صدایی از

or doing that when you eat. It's not acceptable.

خوردن یا انجام این کارها ندارید. قابل قبول نیست

Elbows on the table, in a formal situation you're not going to do that, but relaxed with

آرنج روی میز، در یک موقعیت رسمی قرار نیست این کار را انجام دهید، اما در شرایطی که با دوستان راحت هستید

friends a lot of people do put their elbows on the table these days, not such a big deal.

، بسیاری از مردم این روزها آرنج خود را روی میز می گذارند، این کار چندان مهمی نیست.

Drinking before... Just drinking your drink before somebody said: "Cheers" is considered

نوشیدن قبل از ... فقط نوشیدن نوشیدنی خود را قبل از اینکه کسی بگوید: "به سلامتی" بی ادبی محسوب می شود

impolite, but it's also a sign of being familiar with people. If you're familiar with them

، اما نشانه آشنایی با مردم است. اگر با آنها آشنا

you don't have to go: "Oh, cheers for this drink and opportunity to drink with you."

هستید، لازم نیست بروید: "اوه، به سلامتی برای این نوشیدنی و فرصتی برای نوشیدن با شما."

So it depends who it is.

پس بستگی داره کی باشه

Using a mobile in the restaurant or when you're eating socially with people is considered

استفاده از موبایل در رستوران یا زمانی که با مردم غذا می خورید

rude, so to be like:

، بی ادبی تلقی می شود، بنابراین اینگونه

"Oh, hold on. Let me just take this call. I'm so important, I've got to, you know, talk business",

بگویید: "اوه، دست نگه دار. بگذار فقط این تماس را قبول کنم. من خیلی مهمم، باید، تو. بدانید، در مورد کسب و کار صحبت کنید،

or something is considered rude, or to be like all the

یا چیزی بی ادبانه در نظر گرفته می شود، یا مثل

time texting on your phone. Of course it happens, and young people and teenagers are definitely

همیشه پیامک دادن در تلفن شما. البته این اتفاق می‌افتد و قطعاً جوانان و نوجوانان

going to do it more than older people, but on the whole it's considered impolite.

بیشتر از افراد مسن این کار را انجام می‌دهند، اما در مجموع این کار بی ادبی تلقی می‌شود.

Eating with hands, that's something that's changing, as I suppose we all get more used

غذا خوردن با دست، چیزی است که در حال تغییر است، زیرا فکر می‌کنم همه ما بیشتر

to a fast food culture and different kinds of foods that are just easier to eat with

به فرهنگ فست فود و انواع مختلفی از غذاهایی که خوردن آنها با دست راحت‌تر است

your hands, like burgers, chips, chicken wings, and some Mexican food - easier... It's easier

، مانند همبرگر، چیپس، بال مرغ و برخی غذاهای مکزیکی عادت کرده‌ایم. راحت تر...

to eat with hands, so... It depends what you're eating, but traditionally it would be considered

خوردن با دست راحت تر است، بنابراین... بستگی به این دارد که چه می خورید، اما به طور سنتی

rude to eat anything other than a sandwich with your hands.

خوردن هر چیزی غیر از ساندویچ با دست بی ادبانه تلقی می شود.

Okay, let's talk about what's impolite now, what's opposite. No, it's not the... These

خوب، بیایید در مورد آنچه که اکنون بی ادب است، آنچه برعکس است، صحبت کنیم. نه، این نیست... اینها

are more things that are impolite, but different situations. Let's imagine the situation of

چیزهای بیشتری هستند که بی ادب هستند، اما موقعیت های متفاوتی دارند. بیایید وضعیت

being on a train. It's impolite to talk really loudly on the train, and just have your really

حضور در قطار را تصور کنیم. بی ادبی است که در قطار

loud conversation on the phone that everybody can hear for hours, the whole time you're

با صدای بلند صحبت کنید، و فقط مکالمه بسیار بلند خود را روی تلفن انجام دهید که همه می توانند ساعت ها، در تمام مدتی که در قطار هستید، بشنوند

on the train. It's impolite and it's really annoying. Also, if you haven't noticed, trains

. این بی ادبی است و واقعاً آزاردهنده است. همچنین، اگر توجه نکرده اید، قطارها

in England, if they... Particularly ones that go long distance, they have a silent carriage,

در انگلیس، اگر آنها... مخصوصاً آنهایی که مسافت طولانی را طی می کنند، یک واگن بی صدا دارند،

and that means a part of the train where: "Don't talk here. Do not talk here." Nobody

و این یعنی بخشی از قطار که در آن: "اینجا صحبت نکن. اینجا صحبت کن." هیچ کس نمی

wants to hear you talking. So there's always that refuge, that place you can go on the

خواهد حرف شما را بشنود. بنابراین همیشه آن پناهگاه وجود دارد، آن مکانی

train if you don't want to hear people, but it's only one small space, and the rest of

که اگر نمی خواهید صدای مردم را بشنوید می توانید در قطار بروید، اما این تنها یک فضای کوچک است و

the train is really big.

بقیه قطار واقعا بزرگ است.

It's also impolite to push in. "Oh, I've got to get on this train now", so: "Poo, poo, poo".

فشار دادن به داخل نیز بی ادبانه است. "اوه، من باید الان سوار این قطار شوم"، بنابراین: "پو، پو، پو".

That happens all the time in London.

این همیشه در لندن اتفاق می افتد .

It's impolite to eat smelly food on the train. Now, a sandwich is okay, you get hungry.

خوردن غذاهای بدبو در قطار بی ادبانه است. حالا یک ساندویچ اشکالی ندارد، گرسنه می شوید.

A packed lunch that you've brought from home, maybe you've got some cold pasta left over

یک ناهار بسته بندی شده که از خانه آورده اید، شاید مقداری ماکارونی سرد باقی مانده باشد

or whatever you made at home. It's fine. But if it stinks, it's not fine. You know foods

یا هر چیزی که در خانه درست کرده اید. خوبه. اما اگر بو می دهد، خوب نیست.

that stink? It's usually fast food, like McDonald's or from a fried chicken place or something.

غذاهای بدبو را می شناسید؟ این غذا معمولاً فست فود است، مانند مک دونالد یا از یک مکان مرغ سرخ شده یا چیز دیگری.

Impolite to eat this on the train and impolite to even take it on the train because it smells

خوردن آن در قطار بی ادبانه و حتی سوارشدن آن در قطار بی ادب است زیرا بوی

so strong. But anyway, people do it.

بسیار قوی دارد. اما به هر حال مردم این کار را می کنند.

Impolite to sit there in your chair or all nice and comfy when the poor, old, old person

وقتی آن فرد مسن و فقیر

is like, with their walking stick, and you know, they're going to fall over when the

با عصای خود می نشیند و می دانید، وقتی

train slows down. It's impolite to leave them standing while you sit down. The same applies

قطار کند می شود، بی ادبانه می نشینید. این بی ادبی است که آنها را در حالی که نشسته اید ایستاده بگذارید. همین امر در مورد

to pregnant women and to disabled people. So, if you haven't noticed on the tubes...

زنان باردار و افراد ناتوان نیز صدق می کند. بنابراین، اگر روی لوله‌ها توجه نکرده‌اید...

I don't know if they're on the trains, but on the tubes there are special seats. So if

نمی‌دانم در قطار هستند یا خیر، اما روی لوله‌ها صندلی‌های مخصوصی وجود دارد. بنابراین

you sit in those you must get up for the elderly people or the disabled people, but if you

اگر در آن‌ها می‌نشینید، باید برای افراد مسن یا معلول بلند شوید، اما اگر

really don't want to give up your seat to anyone, don't sit in one of those chairs.

واقعاً نمی‌خواهید صندلی خود را به کسی واگذار کنید، روی یکی از آن صندلی‌ها ننشینید.

You can sit more in the middle on the tube, and you're very... In a very unlikely situation

شما می توانید بیشتر در وسط روی لوله بنشینید، و شما بسیار ... در یک موقعیت بسیار

anyone would expect you to get up.

بعید کسی انتظار دارد که شما بلند شوید.

Next we've got holding the door open. This isn't... This isn't something that happens

بعد باید در را باز نگه داریم. این چیزی نیست که

on the train. This is when you're coming out of a building, the door is heavy, and as you

در قطار اتفاق بیفتد. این زمانی است که از ساختمان بیرون می آیید ، در سنگین است و وقتی

come out you hold the door open and you just wait one and a half seconds so that person

بیرون می آیید، در را باز نگه می دارید و فقط یک و نیم ثانیه صبر می کنید تا آن فرد

behind you comes. You hold it until they come, and they take over. You don't have to... You

پشت سر شما بیاید. نگهش میداری تا بیایند و اونا زمام امور را بگیرند. شما مجبور نیستید ... شما

don't have to, like, look at them a long time, or it's not a big deal. You just hold the

مجبور نیستید، مثلاً برای مدت طولانی به آنها نگاه کنید، وگرنه چیز مهمی نیست. شما فقط در

door open, and then you carry on. You hold the door open for them. Not like:

را باز نگه می دارید و سپس ادامه می دهید. شما در را برای آنها باز نگه دارید. نه مانند:

"Oh, I'm so busy I can't wait one and a half seconds", "Boom" in the next person's face. That's impolite.

"اوه، من آنقدر سرم شلوغ است که نمی توانم یک ثانیه و نیم صبر کنم"، "بوم" در چهره نفر بعدی. این بی ادبی است.

Next we've got not apologizing when you bump into someone. This is when you walk down the

در مرحله بعد، وقتی با کسی برخورد می کنید، نباید عذرخواهی کنیم. این زمانی است که در خیابان راه می روید

street and you didn't mean to, but someone, you know, like walks into you. That's bumping

و قصد نداشتید، اما می دانید که کسی دوست دارد وارد شما شود. این یعنی

in or more pushing. If you don't say anything, like: "Oom", then that's rude. You're meant

برخورد یا فشار بیشتر. اگر چیزی نگویید، مانند: "اووم"، پس این بی ادبی است. شما قرار

to say: "Oh, sorry. Sorry about that", and carry on. It happens sometimes in a busy city,

است بگویید: "اوه، متاسفم. متاسفم برای آن" و ادامه دهید. گاهی اوقات در یک شهر شلوغ اتفاق می افتد،

so you're going to bump into someone, but the point is whether you are polite after

بنابراین شما با کسی برخورد خواهید کرد، اما نکته اینجاست که آیا بعد از گفتن چیزی مودب هستید یا خیر

you say something.

.

Next, it's not polite when you have a friend with you, and you meet somebody else you know

بعد، مودبانه نیست وقتی دوستی با خود دارید، و با شخص دیگری که می‌شناسید ملاقات

and you talk to them, but you ignore that other person there, like leaving them to just

می‌کنید و با او صحبت می‌کنید، اما آن شخص دیگر را نادیده می‌گیرید، مانند اینکه او را رها کنید تا فقط

wait while you have a long conversation without introducing them. What's polite is to say:

منتظر بماند تا زمانی که شما مکالمه‌ای طولانی دارید بدون اینکه او را معرفی کنید. مودبانه این است که بگویید:

"Oh, Julie, this is Sarah. Sarah, this is Julie", and then you can carry on the conversation.

"اوه، جولی، این سارا است. سارا، این جولی است" و سپس می توانید به گفتگو ادامه دهید.

Next, let's talk about things to do with the body. These are the kind of things that are

در مرحله بعد، بیایید در مورد کارهای مربوط به بدن صحبت کنیم. اینها چیزهایی هستند که

more likely to make people disgusted actually and feel sick, and like: "Ahh, that's so gross."

بیشتر احتمال دارد مردم را واقعاً منزجر کنند و احساس بیماری کنند، و مانند: "آه، این خیلی بد است."

Starting with spitting. Spitting on the floor, spitting in public. I've even seen spitting

شروع با تف کردن تف کردن روی زمین، تف کردن در ملاء عام. من حتی

inside one or two times, which is pretty gross and disgusting, and pretty shocking when I've

یک یا دو بار تف کردن در داخل را دیده ام، که بسیار زشت و منزجر کننده است، و وقتی آن را دیدم بسیار تکان دهنده است

seen it, but yeah, you see things like that around London, spitting on the floor. But

، اما بله، شما چیزهایی از این قبیل را در اطراف لندن می بینید که روی زمین تف می کنند. اما

it's very, very bad manners and it's also a health hazard. Not... It's not cool, makes

این رفتار بسیار بسیار بدی است و برای سلامتی نیز خطرناک است. نه... باحال نیست،

people sick.

مردم را مریض می کند.

Next is body odour. Now, I'm not talking like...

بعدی بوی بدن است. حالا من اینطوری حرف نمی زنم...

There's different degrees of body odour. Right?

بوی بدن درجات مختلفی دارد. درست؟

Some people are just really, really stinky and they don't mind. That kind of stinkiness

برخی از مردم واقعاً بسیار بدبو هستند و برایشان مهم نیست. این نوع بدبویی

is considered impolite, and especially if you're kind of stinky and you're on the tube

بی ادبانه تلقی می شود، مخصوصاً اگر شما یک جورهایی بدبو هستید و روی لوله

and you've got your arm out like that, and you know, someone else is standing there having

هستید و بازوی خود را آنطور بیرون آورده اید، و می دانید، شخص دیگری آنجا ایستاده است و

to smell your stinkiness. It's not very nice. It's impolite.

باید بوی بد شما را حس کند. خیلی قشنگ نیست بی ادب است.

Next we've got shoes. So, it's kind of the opposite here in England about shoes. If I

بعد ما کفش داریم بنابراین، اینجا در انگلستان در مورد کفش دقیقا برعکس است. اگر

know you really well and you're a good friend, you can come in my house, take your shoes off.

من شما را واقعاً خوب می شناسم و دوست خوبی هستید، می توانید به خانه من بیایید، کفش های خود را در بیاورید.

If I know you really, really, really well and you're part of the family, you can

اگر من شما را واقعاً، واقعاً، واقعاً خوب بشناسم و جزئی از خانواده هستید، می توانید

be barefoot in the house. Right? But if I don't really know:

در خانه پابرهنه باشید. درست؟ اما اگر واقعاً نمی‌دانم:

"Please keep your shoes on. Please keep your shoes on. Do not touch my floor with your feet."

"لطفاً کفش‌هایتان را بپوشید. لطفاً کفش‌هایتان را بپوشید. کف من را با پاهایتان لمس نکنید."

So it's the opposite

بنابراین برعکس

to how it is in many countries. So, from the other people's side they might find us really

آن چیزی است که در بسیاری از کشورها وجود دارد. بنابراین، از طرف دیگران ممکن است ما را واقعاً درشت بیابند،

gross because in English homes, not so much more now, but traditionally we always had

زیرا در خانه‌های انگلیسی، نه خیلی بیشتر، اما به طور سنتی همیشه در

carpets in our houses and it's not like the carpet's always being washed and cleaned.

خانه‌هایمان فرش داشتیم و اینطور نیست که فرش همیشه شسته و تمیز شود.

It's being hoovered, but not actually washed and cleaned, and we walk around it with shoes

در حال کنده شدن است، اما در واقع شسته و تمیز نمی‌شود، و ما با کفش‌ها در اطراف آن راه می‌رویم،

on so a lot of people find the idea of the English floor in their house really gross

بنابراین بسیاری از مردم تصور می‌کنند که کف انگلیسی در خانه‌شان واقعاً ناخوشایند است،

because in other countries there's a floor that's easier to clean, you know, with water

زیرا در کشورهای دیگر کفی وجود دارد که تمیز کردن آن آسان‌تر است. ، با آب

or a mop, so it'd different here. Anyway, don't take your shoes off unless somebody

یا یک دستشویی، بنابراین اینجا فرق می کند. به هر حال ، کفش هایت را در نیاور، مگر اینکه کسی به

offers you or... Well, it's not really an offer, unless someone invites you to take

تو پیشنهاد دهد یا... خوب، واقعاً یک پیشنهاد نیست، مگر اینکه کسی از تو دعوت کند که

your shoes off because that's the rule in their house. Okay? So don't... Don't just do it first.

کفش هایت را در بیاوری، چون این قانون در خانه اوست. باشه؟ پس نکن... فقط اول این کار را نکن.

And by the way when I... A little story here. It was one of those hard-to-handle cultural

و به هر حال وقتی من ... یک داستان کوچک در اینجا.

experiences when I was living in Turkey and a workman came to fix a window or something,

زمانی که در ترکیه زندگی می‌کردم و کارگری برای تعمیر پنجره یا چیز دیگری آمد

and I didn't know how to say in Turkish: "Keep your shoes on." I wish I did, because he took

و من نمی‌دانستم چگونه به ترکی بگویم: «کفش‌هایت را نگه دار»، یکی از آن تجربه‌های فرهنگی سخت بود . ای کاش این کار را می کردم، چون

his shoes off and... In Turkey they're meant to give you slippers if you're not... If you're

کفش هایش را درآورد و... در ترکیه قرار است به شما دمپایی بدهند، اگر نیستید... اگر

just visiting they give you slippers to walk in the house. I'm glad I didn't give this

تازه تشریف بیاورید، به شما دمپایی می دهند تا در خانه راه بروید. خوشحالم که به این

guy slippers either. His feet was the most stinking feet, oh, it just smelt so bad. And

پسر دمپایی هم ندادم. پاهایش بدبوترین پاها بود، اوه، فقط بوی بدی می داد. و

he fixed the window for about one and a half minutes, and I was cleaning the floor for

او پنجره را حدود یک و نیم دقیقه تعمیر کرد و من حدود دو ساعت در حال تمیز کردن زمین

about two hours to get this stinky foot smell out after. So, if I did give him slippers

بودم تا بوی بد پا از بین برود. بنابراین، اگر من به او دمپایی می دادم،

they'd have to go in the rubbish bin. So, if it hadn't been their rules there, had been

آنها باید به سطل زباله می رفتند. بنابراین، اگر قوانین آنها در آنجا نبود،

the English rules, he'd have kept his shoes on, I wouldn't have smelt his stinky feet.

قوانین انگلیسی بود، او کفش هایش را به پا می کرد، من پاهای بدبویش را بو نمی کردم.

It would have been much better the English way, but anyway, I didn't know the language

به روش انگلیسی خیلی بهتر بود، اما به هر حال، من زبانی را

to say that.

برای گفتن آن بلد نبودم.

Next let's talk about baby changing. Baby changing... Baby changing is for in the baby

بعد بیایید در مورد تعویض نوزاد صحبت کنیم. تعویض نوزاد... تعویض نوزاد

changing room in, or where the toilet is, there's normally a place to do that. And baby

در اتاق تعویض نوزاد یا جایی که توالت است ، معمولاً جایی برای این کار وجود دارد. و

changing doesn't happen around places where you eat food. Again, I'm reminded of Turkey

تعویض نوزاد در اطراف مکان هایی که غذا می خورید اتفاق نمی افتد. باز هم اینجا یاد ترکیه

here because I did see a nappy, a baby's shitty, poohy... Poohy nappy being changed on a restaurant

می افتم چون دیدم یک پوشک، یک بچه شیطون، پوهی... پوشک پوهی در حال تعویض روی میز رستوران بود

table which I thought was really gross, and I never knew it happened before I went there.

که فکر می کردم واقعاً زشت است، و من هرگز نمی دانستم که این اتفاق قبل از رفتن به آنجا افتاده است.

But anyway, I haven't seen it here in England, but in the restaurant table, but point being

اما به هر حال، من آن را اینجا در انگلیس ندیده ام، اما در میز رستوران ندیده ام، اما نکته اینجاست که

there are special places to change the baby here.

مکان های خاصی برای تعویض کودک وجود دارد.

The next one is an issue that people... People have strong views about and people disagree,

مورد بعدی مسئله ای است که مردم... مردم در مورد آن دیدگاه های قوی دارند و مردم مخالف هستند،

which is breastfeeding in public, feeding your baby milk in public. Some people don't

یعنی شیر دادن در ملاء عام، شیر دادن به نوزاد در ملاء عام. بعضی ها دوست ندارند این کار

like to see that and they consider it to be something that the woman should do with a

را ببینند و آن را کاری می دانند که خانم باید با

scarf over the baby, or they think you should do it in a quiet place, and other... Other

روسری روی بچه انجام دهد یا فکر می کنند باید آن را در یک مکان ساکت انجام دهید و ... بعضی

people say it's natural you should be able to do it wherever you want. And people argue

ها می گویند طبیعی است. شما باید بتوانید آن را هر کجا که بخواهید انجام دهید. و مردم

about this. Depending on where you are, you'll either see it a lot or you won't see it at all.

در این مورد بحث می کنند. بسته به جایی که هستید، یا زیاد می بینید یا اصلا نمی بینید.

Yeah, so in London in certain... In certain areas where there's... Let's say a very middle-class

بله، بنابراین در لندن در برخی مناطق... در مناطق خاصی که وجود دارد... بیایید بگوییم یک منطقه بسیار طبقه متوسط

kind of area where there's lots of middle-class moms and their babies, breastfeeding you will

که در آن تعداد زیادی از مادران طبقه متوسط و نوزادانشان وجود دارند که شیر می

see, but in just the general local area you wouldn't necessarily see a baby being breastfed

دهند، اما فقط به طور کلی در منطقه محلی شما لزوماً نمی بینید که نوزادی در مکان عمومی شیر می خورد

in public.

.

Next one is noisy sex. Obviously noisy sex happens, but there's degrees of it.

مورد بعدی سکس پر سر و صدا است. واضح است که رابطه جنسی پر سر و صدا اتفاق می افتد، اما درجاتی از آن وجود دارد.

I've lived in shared houses with young people, so I've definitely heard sex, but it was absolutely

من در خانه‌های مشترک با جوانان زندگی می‌کردم، بنابراین قطعاً رابطه جنسی را شنیده‌ام، اما این

not in the same league of how loud it was to what I heard when I was in Peru staying

صدایی که وقتی در پرو بودم و در نزدیکی آمازون می‌شنیدم با صدای بلندی که می‌شنیدم کاملاً مشابه نبود

near the Amazon... In... Somewhere in the Amazon Jungle in a hotel, and then I heard

... ... جایی در جنگل آمازون در یک هتل، و سپس

the noisiest sex I've ever heard in my life, so it's degrees of how loud it is, I suppose.

پر سر و صداترین سکسی را که تا به حال در زندگی ام شنیده بودم شنیدم، بنابراین حدس می زنم که درجاتی از صدای بلند است.

In general, it being England, it's not, even when it's loud maybe it's not so loud as some

به طور کلی، انگلستان است، اینطور نیست، حتی زمانی که صدای بلند است، شاید به اندازه

other places.

جاهای دیگر بلند نباشد.

Next, in the toilet, when you do your business in the toilet, especially if it's a poohy

بعد، در توالت، وقتی کار خود را در توالت انجام می‌دهید، به‌خصوص اگر یک

business, try and flush that away. If you do a poohy business in somebody's house but

کار پوچ است، سعی کنید آن را دور بریزید. اگر در خانه کسی کار پوفی انجام می‌دهید، اما

I think anywhere, and it gets all brown in the toilet, there's the brush next to the

فکر می‌کنم در هر جایی، و در توالت کاملاً قهوه‌ای می‌شود ، برس کنار

toilet which is to clear away the poohy stuff in the toilet. That's why it's there. Some

توالت وجود دارد که برای پاک کردن مواد پوکه در توالت است. به همین دلیل آنجاست. برخی از

people, I don't think they realize that, what's... What the brush is for.

مردم، فکر نمی کنم متوجه شوند که چه چیزی... قلم مو برای چیست.

And yeah, so you might also be puzzled when you go to the toilet: "Where is the water?

و بله، پس ممکن است وقتی به توالت می روید متحیر شوید: "آب

Where is the water here? There's no water for cleaning myself?" There isn't in the English

کجاست؟ آب اینجا کجاست؟ برای تمیز کردن خودم آبی نیست؟" در توالت انگلیسی وجود ندارد

toilet. I don't want to get into it, really, other than that. But if you're surprised about

. من نمی‌خواهم وارد آن شوم، واقعاً غیر از این. اما اگر از اینکه

where the water is, let's just say it's not there. Maybe you bring your own is a solution,

آب کجاست تعجب کرده اید، بیایید بگوییم که آنجا نیست. شاید راه حلی برای خودتان بیاورید،

but don't leave a mess after.

اما بعد از آن آشفتگی را ترک نکنید.

Next is stinky perfume. Now, on the one hand we've got stinky people who don't make any

بعدی عطر بدبو است. حالا، از یک طرف، ما افراد بدبو داریم که هیچ

effort to smell good, they... They enjoy it, I suppose. And then on the other hand you've

تلاشی برای بوی خوب نمی‌کنند، آنها... فکر می‌کنم از آن لذت می‌برند . و سپس از طرف دیگر

got people who think they smell nice by putting on loads of perfume, but they put on so much

شما افرادی را دارید که فکر می کنند با زدن بارهای عطر بوی خوبی دارند ، اما آنقدر

perfume they actually smell stinky so that when they walk you can smell them like two

عطر می زنند که در واقع بوی بدی می دهند به طوری که وقتی راه می روند می توانید آنها را مانند دو

minutes behind. That is... That's what stinky perfume is. And I guess here, because it's

دقیقه عقب تر استشمام کنید. یعنی... عطر بدبو یعنی همین. و من حدس می زنم اینجا،

such a strong smell, that's why people don't like it and don't find it that polite.

چون بوی بسیار قوی دارد، به همین دلیل است که مردم آن را دوست ندارند و آن را آنقدر مودبانه نمی یابند.

Next let's look at social etiquette. When you're meeting a friend, generally because

در ادامه به آداب معاشرت می پردازیم. وقتی با یک دوست ملاقات می کنید، عموماً به

the arrangements, depending on the person, are made a few days in advance here in England...

این دلیل که هماهنگی ها، بسته به شخص ، چند روز قبل در اینجا در انگلیس انجام می شود...

We're not so spontaneous and easygoing, most people, so they plan before. And if you make

ما آنقدرها خودجوش و راحت نیستیم، اکثر مردم، بنابراین از قبل برنامه ریزی می کنند. و اگر بارها

that cancellation right at the last minute, many times, unless it's a real problem that

و بارها در آخرین لحظه آن را لغو کنید ، مگر اینکه مشکل واقعی

you had, people will always think: "Fair enough, you had a big problem, it's okay",

شما باشد، مردم همیشه فکر می کنند: "به اندازه کافی، مشکل بزرگی داشتی، اشکالی ندارد"،

but if you didn't have a big problem and you cancel right at the last minute the person will think

اما اگر نداشتید. یک مشکل بزرگ است و شما درست در آخرین لحظه آن را لغو می کنید، شخص فکر می کند

that's really rude that you did that. And if you cancel one or two times in a row with

که واقعاً بی ادبانه است که شما این کار را انجام داده اید. و اگر یک یا دو بار متوالی با

that person, they might be angry with you and they might not want to make another arrangement

آن شخص کنسل کنید، ممکن است از دست شما عصبانی باشند و ممکن است نخواهند با شما هماهنگی دیگری انجام دهند

with you because they're just saying: "Uh, unreliable."

زیرا فقط می‌گویند: "اوه، غیر قابل اعتماد."

Next we have showing up unannounced. This is a... I've shortened "unannounced", here.

بعد ما بدون اعلام قبلی ظاهر می شویم. این یک ... من "غیر اعلام نشده" را در اینجا کوتاه کرده ام.

That means just coming to somebody's house, ringing the doorbell anytime but they didn't

این بدان معناست که فقط به خانه کسی می آیی، زنگ در را در هر زمان به صدا در می آورد، اما آنها نمی

know you were coming. Here, I would say it doesn't happen that much, only with friends

دانستند که شما می آیید. اینجا میگم زیاد اینطوری نمیشه، فقط با دوستانی

who have known each other a really long time and... Like, people I know who do that to

که خیلی وقته همدیگرو میشناسن و... مثل افرادی که میشناسم با

my mom, for example, her neighbour friends that she's known for years and they don't

مامانم اینکارو میکنن، مثلا دوستای همسایه اش که میشناسن. سال‌هاست که حاضر

show up and then like sit there for three hours. Maybe there was something they wanted

نمی‌شوند و بعد دوست دارند سه ساعت آنجا بنشینند . شاید چیزی بود که می خواستند

to say for five minutes or a short time. It's not like:

برای پنج دقیقه یا مدت کوتاهی بگویند. اینطور نیست:

"Hey. Here I am. Now let's hang out for hours."

"هی. اینجا هستم. حالا بیایید ساعت ها با هم باشیم."

Generally that doesn't happen a lot, but it might happen if you're a student

به طور کلی این اتفاق زیاد نمی افتد، اما اگر دانشجو یا جوان هستید ممکن است اتفاق بیفتد

or a young person. If you think it happens, let me know in the comments. But I would say

. اگر فکر می کنید این اتفاق می افتد، در نظرات به من اطلاع دهید. اما من می گویم به

traditionally and for older people it just doesn't happen much.

طور سنتی و برای افراد مسن تر این خیلی اتفاق نمی افتد.

Next is name dropping. Name dropping is when you're always saying about all the famous

بعدی حذف نام است. حذف نام زمانی است که شما همیشه در مورد همه افراد مشهوری

people you know, and... Well, sometimes it isn't even about the famous people you know,

که می شناسید می گویید، و ... خوب، گاهی اوقات حتی در مورد افراد مشهوری که می شناسید نیست

it's about when you saw the famous person or you worked somewhere where you helped the

، مربوط به زمانی است که فرد معروف را دیدید یا جایی کار کردید که در آن جا کار می کردید. به شخص معروف کمک کرد

famous person, but that's like the low level of name dropping. The high level of name dropping

، اما این مانند سطح پایین افت نام است. سطح بالای حذف

is always about: "Oh, my friends are so important, and I'm always with these special people",

نام همیشه این است: "اوه، دوستان من خیلی مهم هستند، و من همیشه با این افراد خاص هستم"،

and they... They get a bit boring because they're always talking about these special

و آنها ... آنها کمی خسته کننده می شوند زیرا همیشه در مورد این افراد خاص صحبت می

people they know.

کنند. آنها می دانند.

Next is something that I have done a few times in my life-well, more than a few-it's called

بعد کاری است که من چند بار در زندگی ام انجام داده ام - خیلی خوب، بیشتر از چند بار - به آن

French leave. Right? This, I don't believe is the English term for it. This is how I've

مرخصی فرانسوی می گویند. درست؟ این، من فکر نمی کنم که اصطلاح انگلیسی برای آن باشد. اینگونه می‌شناختم

known people in other countries talk about it to me. Right? I don't believe we have an

که مردم کشورهای دیگر درباره آن با من صحبت می‌کنند. درست؟ من فکر نمی‌کنم که ما یک

English word for it, but this means when you've been hanging out with some people or you've

کلمه انگلیسی برای آن داشته باشیم، اما این به این معنی است که شما با برخی افراد معاشرت کرده‌اید یا

been at a party and instead of saying: "Oh, bye, I'm going now", you just leave. You don't...

در یک مهمانی بوده‌اید و به جای اینکه بگویید: "اوه، خداحافظ، من الان می‌روم" ، تو فقط برو

You don't say you're going, you just decide to go. Now, why does such a thing happen?

تو نمیخوای... نمیگی میری، فقط تصمیم میگیری بری. حالا چرا چنین اتفاقی می افتد؟

In my opinion you've been at a party, the host is there, but there's so many people

به نظر من شما در یک مهمانی بوده‌اید، میزبان آنجاست، اما افراد زیادی

there you don't really need to go and say good bye to the host because they're still

آنجا هستند که واقعاً نیازی به رفتن و خداحافظی با میزبان ندارید، زیرا آنها هنوز هم

going to have this party for hours. If you go and say good bye, then other people might

برای ساعت‌ها این مهمانی را خواهند داشت. اگر رفتی و خداحافظی کردی، ممکن است افراد دیگر

try to make you stay and things like that: "Nah, leave it. I'll just... I'll just go. It's fine."

سعی کنند که تو را بمانند و چیزهایی از این قبیل: "نه ، بگذار. من فقط... فقط می روم. خوب است."

That's why I personally do it. It would be really... Doing a French, you

به همین دلیل من شخصا این کار را انجام می دهم. واقعاً می‌شود... می‌دانید، فرانسوی کردن،

know, not saying good bye when it's just you hanging out with one other person, I think

خداحافظی نکردن در زمانی که فقط با یک نفر دیگر می‌نشینید، فکر

that's quite a different situation. I've never done that before. I mean in a situation where

می‌کنم این وضعیت کاملاً متفاوت است. من قبلا این کار را نکرده بودم منظورم در شرایطی است که

there's a lot of people there. Okay.

افراد زیادی آنجا هستند. باشه.

Next one is talking over somebody. Some people have a thing about this that if you're talking

نفر بعدی در مورد کسی صحبت می کند. برخی از مردم در این مورد چیزی دارند که اگر شما در حال صحبت هستید

and somebody interrupts and starts speaking at the same time, some people think:

و کسی صحبت را قطع می کند و همزمان شروع به صحبت می کند ، برخی فکر می کنند:

"Oh, that's so, so terrible. Oh no. They've spoken",

"اوه، این خیلی وحشتناک است. اوه نه. آنها صحبت کرده اند"

and what some people do when that happens

وقتی این اتفاق می‌افتد

is they just stop talking.

، آن‌ها فقط صحبت نمی‌کنند.

So you spoke over me, I cannot speak anymore. But it's not very

پس تو در مورد من صحبت کردی، من دیگر نمی توانم صحبت کنم. اما خیلی

effective because if somebody talks over you, they don't care and they're not going to stop,

موثر نیست، زیرا اگر کسی با شما صحبت کند ، اهمیتی نمی‌دهد و قرار نیست متوقف شود،

you will just be listening. So my... My thoughts on this: Okay, yeah, it's impolite. But sometimes

شما فقط گوش می‌دهید. پس من... افکار من در این مورد: خوب، آره، این بی ادبی است. اما گاهی اوقات

you never, ever get a chance to speak if you don't talk over someone because other people

هرگز، هرگز فرصتی برای صحبت کردن پیدا نمی کنید، اگر با کسی صحبت نکنید، زیرا دیگران

don't stop. So depending on the people, how much they talk, sometimes you need to talk

متوقف نمی شوند. بنابراین بسته به اینکه مردم چقدر صحبت می کنند، گاهی اوقات شما نیاز دارید که درباره

over people. Or sometimes if you've got an idea that you really need to say, then you

مردم صحبت کنید. یا گاهی اوقات اگر ایده ای دارید که واقعاً باید بگویید، می

can talk over it. That's what I think.

توانید درباره آن صحبت کنید. این چیزی است که من فکر می کنم.

Next is unruly kids. This is when the parents just, like, ignore the kids and the kids are

بعدی بچه های سرکش هستند. این زمانی است که والدین فقط بچه‌ها را نادیده می‌گیرند و بچه‌ها

all like: "Yay!" jumping on things, and running around, and shouting, but in a place that's

همگی اینطور هستند: "آه!" پریدن روی چیزها، دویدن به اطراف، و فریاد زدن، اما در مکانی

not the playground or the park. They're doing it in another public place, like a café

که زمین بازی یا پارک نیست. آنها این کار را در مکان عمومی دیگری انجام می دهند، مانند یک کافه

or a restaurant, or a train or a bus. If your kids are unruly like that then it gets annoying

یا رستوران، یا قطار یا اتوبوس. اگر بچه‌های شما این‌طور سرکش هستند،

to other people, really, really annoying.

برای دیگران آزاردهنده می‌شود، واقعاً واقعاً آزاردهنده.

When I was on the bus yesterday actually there was some unruly... Well, they... I suppose

وقتی دیروز در اتوبوس بودم، در واقع عده ای سرکش بودند... خب، آنها... گمان

they weren't unruly. It was just a bit odd because the mom was talking to her kids really

می کنم آنها سرکش نبودند. این فقط کمی عجیب بود زیرا مادر با بچه هایش

loudly in such an extra way, saying: "Okay, let's play I Spy now",

با صدای بلند صحبت می کرد و می گفت: "باشه، حالا من جاسوس بازی کنیم"

and: "I spy... I spy 't', oh, it's tree." But this went on for about 35 minutes on the bus, like:

و: "من جاسوسی می کنم ... من "t" را جاسوسی می کنم، اوه، درخت است." اما این موضوع حدود 35 دقیقه در اتوبوس ادامه پیدا کرد، مانند:

"I don't care. I don't care about how much of a good parent you are. I don't care about how good

"برای من مهم نیست. برایم مهم نیست که چقدر پدر و

your parenting skills are." So those kids weren't really unruly. It was just more the...

مادر خوبی هستید. بنابراین آن بچه ها واقعاً سرکش نبودند. این فقط بیشتر بود...

You couldn't... You couldn't forget that there was some kids on the bus because it was being

نمی‌توانی... نمی‌توانی فراموش کنی که چند بچه در اتوبوس بودند، زیرا در

made into, like, a big, big fun bus trip.

حال تبدیل شدن به یک سفر بزرگ و سرگرم‌کننده با اتوبوس بود.

Next there's littering. Littering is when you get your garbage and you just go:

بعد آشغال است. آشغال وقتی است که زباله‌هایت را می‌گیری و می‌روی:

"Oh, I don't care", and you walk off and you leave it there. It's not nice to be a litterbug,

"اوه، من اهمیتی نمی‌دهم" و راه می‌روی و آنجا را رها می‌کنی. خوب نیست که یک ساس

leaving your rubbish around. And especially never, ever in any kind of natural area like

زباله باشی و زباله هایت را در اطراف بگذاری. و به خصوص هرگز، هرگز در هیچ نوع منطقه طبیعی مانند

a park or a beach... However, it's a very different situation in Dubai because I used

یک پارک یا یک ساحل... با این حال، وضعیت در دبی بسیار متفاوت است زیرا من قبلاً

to live near the beach there and walk on the beach every day, and there the local... The

در نزدیکی ساحل زندگی می کردم و هر روز در ساحل قدم می زدم و آنجا مردم محلی ...

locals would come... Come to the beach with their McDonald's or whatever, eat the McDonald's

محلی ها می آمدند ... با مک دونالد یا هر چیز دیگری بیا به ساحل، مک دونالد را

on the beach, and just leave it, just leave it there on the beach.

در ساحل بخورند و فقط بگذارند، فقط بگذار آنجا در ساحل.

"Oh, we're finished eating. Let's go now. Someone will clear it up after me." Well, someone obviously did

"اوه، ما غذامون تموم شد. حالا بریم. یکی بعد از من پاکش میکنه." خب، واضح است که کسی

always pick it up after them, but if you try and do that here, that's like a... That's

همیشه آن را دنبال می کند، اما اگر سعی کنید این کار را در اینجا انجام دهید، مانند یک... این

a sin against nature, it's terrible.

یک گناه در برابر طبیعت است، وحشتناک است.

Okay, and last one is playing music loudly from your speaker, so that would be sharing

بسیار خوب، و آخرین مورد این است که موسیقی را با صدای بلند از بلندگو پخش می کند، به این ترتیب

your music with everyone who doesn't necessarily want to listen to what your music is. So you

موسیقی خود را با همه کسانی که لزوماً نمی خواهند به موسیقی شما گوش دهند به اشتراک بگذارید.

didn't ask everyone: "Oh, hey. Do you want to listen to my Dubstep or whatever, my Drum and Bass?"

پس از همه نپرسیدی: "اوه، هی، می خواهی به داب استپ من گوش کنی یا هر چیز دیگری، درام و باس من؟"

You just start... You just start playing it loud, like: "This music is... This is cool, this is cool",

شما تازه شروع می کنید ... شما فقط شروع به پخش آن می کنید، مانند: "این موسیقی است... این باحال است، این باحال است"،

but everyone else is like: "I can't stand your music."

اما بقیه مانند: "من نمی توانم موسیقی شما را تحمل کنم."

It doesn't have to be Dubset. It could be, like, pop music or even pop music that's so loud from

لازم نیست Dubset باشد. این می تواند مانند موسیقی پاپ یا حتی موسیقی پاپ باشد که از هدفون شما آنقدر بلند است

your headphones that other people can hear. That's pretty annoying, and that gets boring

که دیگران می توانند بشنوند. این بسیار آزاردهنده است، و

after 20 minutes on the bus, having to listen to it or whatever.

بعد از 20 دقیقه در اتوبوس، مجبور به گوش دادن به آن یا هر چیز دیگری خسته کننده می شود.

So yeah, here are the things that are considered polite, impolite, and bear these in mind

بنابراین بله، در اینجا چیزهایی هستند که مودبانه، بی ادبانه در نظر گرفته می شوند ، و

next time you come to England, London or the UK. Now you can take the quiz on this lesson.

دفعه بعد که به انگلستان، لندن یا بریتانیا آمدید، این موارد را در نظر داشته باشید. اکنون می توانید در آزمون این درس شرکت کنید.

I'll see you again soon.

به زودی دوباره می بینمت

Bye.

خدا حافظ.