Repeat-After-Me Shadowing English Speaking Practice

repeat after me and shadowing exercises we're  going to work on our fluency we're going to use a  

بعد از من تکرار کنید و تمرین‌های سایه‌زنی انجام دهید. قرار است روی روان صحبت کردنمان کار کنیم.

story first we'll repeat after me we will work on  our pronunciation and then do the shadowing part  

اول از یک داستان استفاده می‌کنیم. بعد از من تکرار می‌کنیم. روی تلفظمان کار می‌کنیم و سپس بخش سایه‌زنی را انجام می‌دهیم

to exercise your fluency and flow all right here  we go repeat after me a lady asked an old street

تا روان صحبت کردن و روان بودن شما را تمرین کنیم. همینجا شروع می‌کنیم. بعد از من تکرار کنید. یک خانم از یک فروشنده خیابانی پیر پرسید.

vendor a lady asked an old street

یک خانم از یک فروشنده خیابانی پیر پرسید:

vendor how much do you sell your eggs

تخم‌مرغ‌هایت را

for how much do you sell your eggs

چند می‌فروشی؟

for the old man replied 25 cents an egg [Music]

پیرمرد پاسخ داد: یک تخم‌مرغ ۲۵ سنت. [موسیقی]

Madam the old man replied 25 cents an egg madam

خانم پیرمرد پاسخ داد: یک تخم‌مرغ ۲۵ سنت. خانم

all right let's say all that together shall  we two times here we go a lady asked an old  

خیلی خب، بیایید همه اینها را با هم بگوییم. بیایید دو بار تکرار کنیم. یک خانم از یک فروشنده خیابانی پیر پرسید:

street vendor how much do you sell your  eggs for the old man replied 25 cents  

تخم‌مرغ‌هایت را چند می‌فروشی؟ پیرمرد پاسخ داد:

an egg Madam again a lady asked an old  street vendor how much do you sell your  

یک تخم‌مرغ ۲۵ سنت. خانم دوباره یک خانم از یک فروشنده خیابانی پیر پرسید:

eggs for the old man replied 25 cents an  egg Madam the lady resp responded the lady

تخم‌مرغ‌هایت را چند می‌فروشی؟ پیرمرد پاسخ داد: یک تخم‌مرغ ۲۵ سنت. خانم پاسخ داد: خانم

responded I'll take 10 eggs for

پاسخ داد: من ۱۰ عدد تخم‌مرغ را ۲ دلار می‌گیرم.

$2 I'll I'll take 10 eggs for

من ۱۰ عدد تخم‌مرغ را

$2 or I'm

۲ دلار می‌گیرم یا می‌روم

leaving or I'm leaving all right together two  times here we go the lady responded I'll take  

یا... خیلی خب با هم دو بار می‌ریم. خانم جواب داد: «من

10 eggs for $2 or I'm leaving the lady  responded I'll take 10 eggs for $2 or I'm

10 تا تخم‌مرغ 2 دلار می‌خرم یا میرم.» خانم جواب داد: «من 10 تا تخم‌مرغ 2 دلار می‌خرم یا

leaving the old salesman

میرم.» فروشنده پیر

replied buy them at the price you want

جواب داد: «به قیمتی که می‌خوای بخر

Madam buy them at the price you want madam

خانم.» «به قیمتی که می‌خوای بخر خانم.»

this is a good start for  me this is a good start for

این برای من شروع خوبیه. این برای من شروع خوبیه.

me because I haven't sold a single egg

چون امروز حتی یه تخم‌مرغ هم نفروخته‌ام.

today because I haven't sold a single egg

چون امروز حتی یه تخم‌مرغ هم نفروخته‌ام

today and I need this to  live and I need this to live

و به این برای زندگی نیاز دارم. و به این برای زندگی نیاز دارم. خیلی خب،

live all right let's say all of that  together two times non-stop here we  

همه این‌ها رو با هم می‌گیم. دو بار بدون توقف.

go the old salesman replied buy them at  the price you want Madam this is a good  

فروشنده پیر جواب داد: «به قیمتی که می‌خوای بخر خانم.» این

start for me because I haven't sold a single  egg today and I need this to live again the  

برای من شروع خوبیه. چون امروز حتی یه تخم‌مرغ هم نفروختم و به این برای زندگی نیاز دارم.

old salesman replied buy them at the price  you want Madam this is a good start for me  

فروشنده پیر جواب داد: «به قیمتی که می‌خوای بخر خانم.» این برای من شروع خوبیه.

because I haven't sold a single egg today and I  need this to live she bought her eggs at a bargain

چون امروز حتی یه تخم‌مرغ هم نفروختم و به این برای زندگی نیاز دارم. او تخم‌مرغ‌هایش را با قیمت مناسب خرید.

price she bought her eggs at a bargain

او تخم‌مرغ‌هایش را با قیمت مناسب خرید

price and left feeling like she had

و با این حس که ...

won and left Phil like she had

برد و فیل را طوری ترک کرد که انگار

won she bought her eggs at a bargain price and  left feeling like she had won she bought her eggs  

برده بود. تخم‌مرغ‌هایش را با قیمت مناسبی خرید و با این حس که برده بود رفت. تخم‌مرغ‌هایش را با

at a bargain price and left feeling as feeling  like she had won I messed up I'm sorry feeling  

قیمت مناسبی خرید و با این حس که برده بود رفت. من اشتباه کردم. متاسفم.

like she had won the game the match the the negoti  ation all right let's go let's move on to the  

انگار که بازی را برده بود. مسابقه. مذاکره. خیلی خب، بریم. بریم سراغ

next one later that day later later later later  that day she went to a nice restaurant with her

بعدی. بعداً همان روز. بعداً بعداً همان روز. او با دوستش به یک رستوران خوب رفت.

friend she went to a nice restaurant with her

او با دوستش به یک رستوران خوب رفت.

friend they ordered what they wanted they  ordered what they wanted ate a little and left a

آنها هر چه می‌خواستند سفارش دادند. هر چه می‌خواستند سفارش دادند. کمی خوردند و

lot of what they had asked

مقدار زیادی از چیزی که خواسته بودند را گذاشتند.

for so they ordered what they wanted they  ate a little of what they wanted and they  

بنابراین آنها هر چه می‌خواستند سفارش دادند. کمی از چیزی که می‌خواستند خوردند و مقدار

left a lot of food but they had asked for all  that food that's what it's saying right let's  

زیادی غذا گذاشتند، اما آنها همه آن غذا را خواسته بودند. این چیزی است که می‌گوید درست است. بیایید

do it all together two times here we go later  that day she went to an nice restaurant with  

دو بار همه چیز را با هم انجام دهیم. بعداً همان روز. او با دوستش به یک رستوران خوب رفت.

her friend they ordered what they wanted ate  a little and left a lot of what they had asked  

آنها هر چه می‌خواستند سفارش دادند. کمی خوردند و

for and left a lot of what they had asked  for I just wanted to get that because maybe  

مقدار زیادی از چیزی که خواسته بودند را گذاشتند. من فقط می‌خواستم آن را بگیرم چون شاید

that's a little fast ate a little and left a  lot of what they had asked for all right now  

این یه کم سریع بود، یه کم خورد و مقدار زیادی از چیزی که خواسته بودن رو نگه داشت. همین الان.

let's say it again from the top later that day  she went to a nice restaurant with her friend  

بیایید دوباره اینو از بالا بگیم. بعداً همون روز. اون با دوستش به یه رستوران خوب رفت.

they ordered what they wanted ate a little  and left a lot of what they had asked

هرچی که می‌خواستن سفارش دادن. یه کم خوردن و مقدار زیادی از چیزی که خواسته بودن رو نگه داشتن.

for they paid the bill which was

صورتحساب رو که

$80 that's not cheap that's $40 each  they must have uh ordered a lot or  

۸۰ دلار بود پرداخت کردن. این ارزون نیست، هر کدوم ۴۰ دلاره. حتماً خیلی سفارش داده بودن یا اینکه

it's a very nice restaurant  they paid the bill which was

رستوران خیلی خوبیه. صورتحساب رو که

$80 gave $100

۸۰ دلار بود پرداخت کردن. ۱۰۰ دلار دادن

and told the fancy restaurant owner and told  

و به صاحب رستوران گرون قیمت گفتن و به صاحب

the fancy restaurant [Music]  owner to keep the change as a

رستوران گرون قیمت گفتن که بقیه پول رو

tip to keep the change as a

به عنوان انعام نگه داره. خب،

tip all right let's say that two times  ready they paid the bill which was $80  

دو بار. صورتحساب رو که ۸۰ دلار بود پرداخت کردن.

gave a $100 and told the fancy restaurant owner  to keep the change as a tip again they paid  

۱۰۰ دلار دادن و به صاحب رستوران گرون قیمت گفتن که بقیه پول رو به عنوان انعام نگه داره. دوباره صورتحساب رو که ۸۰ دلار بود پرداخت کردن.

the bill which was $80 gave $100 and told the  fancy restaurant owner to keep the change as a

۱۰۰ دلار دادن و به صاحب رستوران گرون قیمت گفتن که بقیه پول رو به عنوان

tip the story might seem quite [Music]  normal the story might seem quite normal

انعام نگه داره. داستان ممکنه کاملاً عادی به نظر برسه. [موسیقی]. داستان ممکنه برای صاحب رستوران گرون قیمت کاملاً عادی به نظر برسه.

to the owner of the restaurant to the owner of the

رستوران به صاحب

restaurant but very unfair to the egg

رستوران اما خیلی ناعادلانه به فروشنده تخم مرغ

seller but very unfair to the egg

اما خیلی ناعادلانه به فروشنده تخم مرغ،

seller all right let's say that twice here we go  the story might seem quite normal to the owner of  

باشه، بیایید بگوییم که دو بار اینجا شروع می‌کنیم. داستان ممکن است برای صاحب رستوران کاملاً عادی به نظر برسد

the r restaurant but very unfair to the egg seller  the story might seem quite normal to the owner of  

اما برای فروشنده تخم مرغ بسیار ناعادلانه است. داستان ممکن است برای صاحب رستوران کاملاً عادی به نظر برسد

the restaurant but very unfair to the egg seller  the question it raises is the question it raises

اما برای فروشنده تخم مرغ بسیار ناعادلانه است. سوالی که مطرح می‌شود

is why do we always need  to show that we have power

این است که چرا ما همیشه باید نشان دهیم که قدرت داریم؟

why do we always need to show that we have

چرا ما همیشه باید نشان دهیم که

power when we buy from those in

قدرت داریم وقتی از نیازمندان خرید می‌کنیم؟

need when we buy from those in

need all right two times here we go the  question it raises is why do we always  

خیلی خوب، دو بار اینجا شروع می‌کنیم. سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا ما همیشه باید نشان دهیم که قدرت داریم وقتی از نیازمندان خرید می‌کنیم؟ دوباره سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا ما همیشه

need to show that we have power power when we  buy from those in need again the question it  

باید نشان دهیم

raises is why do we always need to show that we  have power when we buy from those in need and  

که قدرت داریم وقتی از نیازمندان خرید می‌کنیم؟ و چرا ما سخاوتمند هستیم و چرا ما نسبت به کسانی که حتی به سخاوت

why are we generous and why are we generous  to those who don't even need our generosity

ما نیاز ندارند، سخاوتمند هستیم، نسبت به کسانی که حتی به سخاوت

to those who don't even need our [Music]

[موسیقی] ما نیاز ندارند، سخاوتمند هستیم و چرا ما نسبت به کسانی که حتی به سخاوت ما نیاز ندارند،

generosity and why are we generous to  those who don't even need our generosity  

سخاوتمند هستیم و چرا ما نسبت به کسانی که حتی به سخاوت ما نیاز ندارند، سخاوتمند هستیم

and why are we generous to those who  don't even need our generosity I once  

و چرا ما سخاوتمند نسبت به کسانی که حتی به سخاوت ما نیازی ندارند. من یک بار

read somewhere that I once read somewhere  that a father used to buy goods from poor

جایی خواندم که پدری از افراد فقیر کالا می‌خرید.

people a father used to buy goods from poor

پدری از افراد فقیر کالا را با

people at a high price at a high  price even though he didn't need the

قیمت بالا می‌خرید. با اینکه به آن کالا نیازی نداشت. گاهی اوقات برایش

item even though he didn't need the item

sometimes he paid more for

بیشتر پول می‌داد. گاهی اوقات برایش بیشتر پول می‌داد. همه چیز

them sometimes he paid more for

them all right all together I once read somewhere  that a father used to buy goods from poor people  

درست روی هم رفته. من یک بار جایی خواندم که پدری از افراد فقیر کالا را با قیمت بالا می‌خرید. با اینکه به آن کالا نیازی نداشت. گاهی اوقات برایش بیشتر پول می‌داد. همه چیز درست روی هم رفته. من یک بار جایی خواندم که پدری از افراد فقیر کالا را با

at a high price even though he didn't need the  item sometimes he paid more for them all right  

قیمت بالا می‌خرید. با اینکه به آن کالا نیازی نداشت. گاهی اوقات برایش بیشتر پول می‌داد. همه چیز درست روی هم

see if you can do it at that pace here we  go I once read somewhere that a father used  

رفته. من یک بار جایی خواندم که پدری

to buy goods from poor people at a high price  even though he didn't need the item sometimes  

از افراد فقیر کالا را با قیمت بالا می‌خرید. با اینکه به آن کالا نیازی نداشت. گاهی اوقات

he paid more for them his children were amazed  his children were amazed and one day they asked  

برایش بیشتر پول می‌داد. بچه‌هایش شگفت‌زده شدند. بچه‌هایش شگفت‌زده شدند و یک روز از

him and one day they asked [Music] him why are  are you doing this Dad why are you doing this

او پرسیدند. و یک روز از او پرسیدند [موسیقی] چرا این کار را می‌کنی پدر، چرا این کار را می‌کنی

Dad the father replied it's charity wrapped in

پدر. پدر پاسخ داد: این صدقه در پوشش

dignity charity it charity is when  you help someone you assist someone  

کرامت است. صدقه یعنی وقتی به کسی کمک می‌کنی، به کسی کمک می‌کنی که

wrapped in dignity delivered  with respect if you wrap it  

در پوشش کرامت است و با احترام تحویل داده می‌شود. اگر شما آن را با

in dignity you deliver it with  respect it's charity wrapped in

وقار بپیچید، آن را با احترام تحویل دهید، این خیریه است، پیچیده شده در

dignity so it's kind of it's hidden if  something's wrapped in something it's kind  

وقار، بنابراین به نوعی پنهان است، اگر چیزی در چیزی پیچیده شده باشد، به

of it's hidden hidden with dignity so you're  giving that person respect you you are giving  

نوعی پنهان است، پنهان شده با وقار، بنابراین شما به آن شخص احترام می‌گذارید، به شما به

that person their dignity it's charity but it's  kind of disguised as you know respect dignity  

آن شخص عزت نفسش را می‌دهید، این خیریه است، اما به نوعی پنهان است، همانطور که می‌دانید، احترام به وقار،

all right let's say all of that um two times  here we go his children were amazed and one day  

بسیار خوب، بیایید همه اینها را بگوییم، امم، دو بار، شروع می‌کنیم، فرزندانش شگفت‌زده شدند و یک روز از

they asked him why are you doing this Dad the  father replied it's charity wrapped in dignity  

او پرسیدند چرا این کار را می‌کنی، پدر، پدر پاسخ داد، این خیریه است، پیچیده شده در وقار،

again his children were amazed and one day they  asked him why are you doing this Dad the father  

دوباره فرزندانش شگفت‌زده شدند و یک روز از او پرسیدند چرا این کار را می‌کنی، پدر،

replied it's charity Wrath wed in dignity it's  charity wrapped in dignity say it again there  

پاسخ داد، این خیریه است، پیچیده شده در وقار، دوباره آن را بگو،

you go all right that's it that's the little story  with a good moral we're going to do a nonstop I  

شما شروع می‌کنید، بسیار خوب، این داستان کوچک با یک نکته اخلاقی خوب است، ما می‌خواهیم بدون توقف انجام دهیم، می‌خواهم

want you to Shadow me here we go a lady asked an  old street vendor how much do you sell your eggs  

مرا دنبال کنی، شروع می‌کنیم، خانمی از یک فروشنده خیابانی پیر پرسید، تخم‌مرغ‌هایت را چقدر می‌فروشی،

for the old man replied 25 cents an egg madam  the lady responded I'll take 10 eggs for $2 or  

پیرمرد پاسخ داد، تخم‌مرغ ۲۵ سنت خانم، خانم پاسخ داد: «یا 10 تا تخم‌مرغ 2 دلار می‌خرم یا

I'm leaving the old salesman replied buy them at  the price you want Madam this is a good start for  

میرم.» فروشنده پیر پاسخ داد: «به قیمتی که خودت می‌خواهی بخر.» خانم، این شروع خوبی برای

me because I haven't sold a single egg today  and I need this to live she bought her eggs  

من است چون امروز حتی یک تخم‌مرغ هم نفروخته‌ام و برای گذران زندگی به آن نیاز دارم. او تخم‌مرغ‌هایش را

at a bargain price and left feeling like she had  won later that day she went to a nice restaurant  

با قیمت مناسبی خرید و با این حس که برنده شده، آنجا را ترک کرد. بعداً همان روز با دوستش به یک رستوران خوب رفت. هر چه می‌خواستند

with her friend they ordered what they wanted  ate a little and left a lot of what they had  

سفارش دادند. کمی خوردند و مقدار زیادی از آنچه

asked for they paid the bill which was $80 gave  $100 and told the fancy restaurant owner to keep  

درخواست کرده بودند را گذاشتند. صورتحساب را که 80 دلار بود پرداخت کردند. 100 دلار دادند و به صاحب رستوران شیک گفتند که

the change as a tip the story might seem quite  normal to the owner of the restaurant but very  

بقیه را به عنوان انعام نگه دارد. این داستان ممکن است برای صاحب رستوران کاملاً عادی به نظر برسد، اما

unfair to the egg seller the question question  it raises is why do we always need to show that  

برای فروشنده تخم‌مرغ بسیار ناعادلانه است. سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا همیشه باید نشان دهیم که

we have power when we buy from those in need and  why are we generous to those who don't even need  

وقتی از نیازمندان خرید می‌کنیم، قدرت داریم و چرا نسبت به کسانی که حتی به سخاوت ما نیازی ندارند، سخاوتمند هستیم؟

our generosity I once read somewhere that a father  used to buy goods from poor people at a high price  

من یک بار جایی خواندم که پدری از افراد فقیر با قیمت بالا خرید می‌کرد،

even though he didn't need the item sometimes he  he paid more for them his children were amazed and  

حتی با اینکه به آن کالا نیازی نداشت، گاهی اوقات برای آنها پول بیشتری می‌پرداخت. بچه‌هایش شگفت‌زده شدند و

one day they asked him why are you doing this  Dad the father replied it's charity wrapped in

یک روز از او پرسیدند چرا این کار را می‌کنی؟ پدر، پدر پاسخ داد: این کار خیری است که در

dignity boom good workout keep moving forward  one step at a time keep practicing English and  

وقار پیچیده شده است. بوم، تمرین خوب، به جلو حرکت کن، قدم به قدم پیش برو، به تمرین زبان انگلیسی ادامه بده و

eventually you will reach the Magic Mountain of  fluency all right I'm just getting there get all  

در نهایت به کوه جادویی تسلط بر زبان خواهی رسید، بسیار خب، من تازه دارم به آنجا می‌رسم. تمام

the steps at englishcoachchad.com  and I'll see you in the next step

مراحل را در englishcoachchad.com دنبال کن و در مرحله بعدی تو را خواهم دید.