How long does it take to learn to speak English fluently?

the secrets a master reveals the secrets  What secrets does the master reveal how  

رازهایی که یک استاد فاش می‌کند، رازهایی که استاد فاش می‌کند، چگونه می‌توان

to speak English eloquently and how long will  it take for that how long will it take for me  

انگلیسی را فصیح صحبت کرد و چقدر طول می‌کشد تا این کار را انجام دهم، چقدر طول می‌کشد تا من

to become fluent that's a common question I  get all right today's lesson is going to be  

مسلط شوم، این یک سوال رایج است، من همه چیز را درست متوجه شدم، درس امروز

shadowing practice you're just going to repeat  after me we'll look at each text uh make sure  

تمرین سایه‌زنی خواهد بود، شما فقط بعد از من تکرار خواهید کرد، ما به هر متن نگاه می‌کنیم، مطمئن شوید که

you understand the vocabulary and then we'll  do shadowing each each section and then at the  

واژگان را می‌فهمید و سپس هر بخش را سایه‌زنی می‌کنیم و در

end we'll do nonstop shadowing all right let's  look at the story once a young man eager what's  

پایان، سایه‌زنی بدون توقف انجام می‌دهیم، بسیار خب، بیایید به داستان نگاه کنیم، یک بار، یک مرد جوان مشتاق، مشتاق چیست،

eager eager is motivated enthusiastic a young  man eager to become a fluent English speaker  

مشتاق با انگیزه است، مشتاق، یک مرد جوان مشتاق برای تبدیل شدن به یک سخنران مسلط به زبان انگلیسی،

traveled to meet a renowned Master what's  renowned well-known famous a famous master  

برای ملاقات با یک استاد مشهور سفر کرد، چه چیزی مشهور است، مشهور، مشهور، یک استاد مشهور،

all right I'm going to say this nonstop and I want  you to say it with me once a young man eager to  

بسیار خب، من این را بدون توقف می‌گویم و می‌خواهم شما هم آن را با من بگویید، یک بار، یک مرد جوان مشتاق برای

become a fluent English speaker traveled to meet  a renowned Master again once a young man eager to  

تبدیل شدن به یک سخنران مسلط به زبان انگلیسی، برای ملاقات دوباره با یک استاد مشهور سفر کرد، یک بار، یک مرد جوان مشتاق برای تبدیل شدن به یک سخنران مسلط به زبان انگلیسی،

become a fluent English speaker traveled to meet  a renowned Master the master was celebrated for  

برای ملاقات با یک استاد مشهور سفر کرد، آن استاد به خاطر

achieving eloquence in English what's eloquence  that just means fluency very beautiful speech  

دستیابی به فصاحت در ... مورد ستایش قرار گرفت. فصاحت انگلیسی چیست؟ یعنی روان بودن، سخنرانی بسیار زیبا

and celebrated for is recognized for he the  master was celebrated for recognized for  

و به خاطر آن مورد تقدیر قرار گرفته است. استاد به خاطر

achieving fluency achieving eloquence eloquence  he speaks eloquently in English despite having  

دستیابی به فصاحت در سخنرانی مورد تقدیر قرار گرفت. فصاحت او به زبان انگلیسی فصیح صحبت می‌کند، با وجود اینکه

learned the language later in life later in  life means he was an adult he didn't learn  

زبان را در اواخر زندگی یاد گرفته است. در اواخر زندگی یعنی او بزرگسال بوده است. او

the language when he was a child he learned  English when he became an after he became an  

زبان را در کودکی یاد نگرفته است. او انگلیسی را وقتی که بزرگ شده است یاد گرفته است. بعد از اینکه

adult all right say it with me the master was  celebrated for achieving eloquence in English  

بزرگ شده است. خیلی خب، با من بگویید. استاد به خاطر دستیابی به فصاحت در انگلیسی مورد تقدیر قرار گرفت. با وجود اینکه زبان را در

despite Having learned the language later in life  again the master was celebrated for achieving  

اواخر زندگی یاد گرفته است. دوباره استاد به خاطر دستیابی به

eloquence in English despite Having learned the  language later in life driven by his thirst for  

فصاحت در انگلیسی مورد تقدیر قرار گرفت. با وجود اینکه زبان را در اواخر زندگی یاد گرفته است. با انگیزه عطش خود برای

knowledge driven means motivated motivated by  his thirst that means desire driven by his desire  

دانش. با انگیزه به معنای انگیزه، با انگیزه

motivated by his thirst for knowledge he eagerly  eagerly approached the master what's eagerly

عطش خود برای دانش. او مشتاقانه با اشتیاق به استاد نزدیک شد. با

enthusiastically he eagerly approached the  master to ask him about unlocking the secrets  

اشتیاق به استاد نزدیک شد تا از او در مورد گشودن اسرار

of language acquisition acquisition that just  means to get to learn acquire so learn learning  

اکتساب زبان بپرسد. اکتساب به معنای یادگیری، یادگیری، یادگیری،

learn a language okay let's say that nonstop  two times all right here we go driven by his  

یک زبان است. بیایید بگوییم که بدون توقف، دو بار، همه همین جا شروع می‌کنیم.

thirst for knowledge he eagerly approached  the master to ask him about unlocking the  

او که تشنه‌ی دانش بود، مشتاقانه به استاد نزدیک شد تا از او در مورد گشودن

secrets of language acquisition one more  time driven by his thirst for knowledge he  

اسرار اکتساب زبان بپرسد. یک بار دیگر، تشنه‌ی دانش بود.

eagerly approached the master to ask him about  unlocking the secrets of language acquisition

مشتاقانه به استاد نزدیک شد تا از او در مورد گشودن اسرار اکتساب زبان بپرسد.

Master he asked respectfully how long will it take  for me to speak English fluently Master he asked  

استاد با احترام پرسید: چقدر طول می‌کشد تا من بتوانم انگلیسی را روان صحبت کنم. استاد

respectfully how long will it take me how long  will it take for me to speak English fluently  

با احترام پرسید: چقدر طول می‌کشد تا من بتوانم انگلیسی را روان صحبت کنم.

One More Time Master he asked respectfully how  long will it take for me to speak English fluent

یک بار دیگر، استاد با احترام پرسید: چقدر طول می‌کشد تا من بتوانم انگلیسی را روان صحبت کنم.

fluently the master looked up and replied 8

استاد سرش را بالا آورد و پاسخ داد: ۸

years 8 years that's how long the master said it  will take for him hearing this the young fluency  

سال. ۸ سال، این مدت زمانی است که استاد گفت: با شنیدن این حرف، جوینده‌ی تسلط جوان،

Seeker felt a wave of disappointment wash over him  hearing this upon hearing this the young fluency  

موجی از ناامیدی بر او چیره شد. با شنیدن این حرف، گوینده‌ی تسلط جوان، موجی از ناامیدی را

speaker felt a wave of disappointment that just  means a surge a wave like a wave of water in the  

احساس کرد که فقط به معنای یک موج است، موجی مانند موج آب در

ocean a wave a surge of disappointment engulf him  wash over him cover him hearing this the young  

اقیانوس، موجی، موجی از ناامیدی او را فرا گرفت، او را پوشاند. با شنیدن این حرف،

fluency Seeker felt a wave of disappointment  wash over him again hearing this the young  

جوینده‌ی تسلط جوان، موجی از ناامیدی را احساس کرد، دوباره او را چیره کرد. با شنیدن این حرف، جوینده‌ی

fluency Seeker felt a wave of disappointment  wash over him he leaned in closer and asked  

تسلط جوان، موجی از ناامیدی را احساس کرد. موجی از ناامیدی او را فرا گرفت. او به جلو خم شد و پرسید

what if I commit myself entirely what if  I work harder than anyone else and focus

چه می‌شود اگر خودم را کاملاً متعهد کنم چه می‌شود اگر سخت‌تر از هر کس دیگری کار کنم و

relentlessly all right let's say  that he leaned in closer and asked  

بی‌وقفه تمرکز کنم، باشه، فرض کنیم که او به جلو خم شد و پرسید

what if I commit myself entirely what if  I work harder than anyone else and focus

چه می‌شود اگر خودم را کاملاً متعهد کنم چه می‌شود اگر سخت‌تر از هر کس دیگری کار کنم و بی‌وقفه تمرکز کنم

relentlessly again he leaned in closer and asked  

what if I commit myself entirely what if  I work harder than anyone else and focus

چه می‌شود اگر سخت‌تر از هر کس دیگری کار کنم و بی‌وقفه تمرکز کنم چه می‌شود اگر

relentlessly what if I memorize all  the grammar rules by the end of the  

تا پایان سال تمام قوانین گرامر را حفظ کنم

year and learn a wide range  of phrasal verbs idioms and

و طیف گسترده‌ای از افعال عبارتی، اصطلاحات و هم‌آیندها را یاد بگیرم چه می‌شود اگر تا پایان سال تمام قوانین گرامر را حفظ کنم و طیف گسترده‌ای از افعال عبارتی، اصطلاحات و هم‌آیندها را یاد بگیرم

collocations what if I memorize all  the grammar rules by the end of the  

چه می‌شود اگر تا پایان

year and learn a wide range  of phrasal verbs idioms and

سال تمام قوانین گرامر را حفظ کنم و طیف گسترده‌ای از افعال عبارتی، اصطلاحات و

collocations what if I memorize  all the grammar rules by the end  

هم‌آیندها را یاد بگیرم چه می‌شود اگر تا پایان سال تمام قوانین گرامر را حفظ کنم

of the year and learn a wide range of  phrasal verbs idioms and collocations

و طیف گسترده‌ای از افعال عبارتی، اصطلاحات و هم‌آیندها را یاد بگیرم چه می‌شود

the master paused a faint smile flickering  on his lips ooh what's that mean a faint  

استاد مکثی کرد و لبخندی کم‌رنگ بر لبانش نقش بست. اوه، این یعنی چی؟

smile it means like a subtle a small smile  flickering appearing you can kind of see  

لبخند کم‌رنگ یعنی چی؟ مثل یک لبخند کوچک و نامحسوس که سوسو می‌زد، می‌توانستید

it on his lips he said in that case it will  take you 10 years to speak English English

آن را روی لبانش ببینید. گفت در این صورت، 10 سال طول می‌کشد تا انگلیسی را روان صحبت کنی. انگلیسی،

fluently all right say it with me the master  paused a faint smile flickering on his lips and  

خیلی خب، با من بگو. استاد مکثی کرد و لبخند کمرنگی روی لبانش نقش بست و

said in that case it will take you 10 years to  speak English fluently again the master paused  

گفت در این صورت، 10 سال طول می‌کشد تا دوباره انگلیسی را روان صحبت کنی. استاد مکثی کرد و

a faint smile flickering on his lips and said  in that case it will take you 10 years to speak  

لبخند کمرنگی روی لبانش نقش بست و گفت در این صورت، 10 سال طول می‌کشد تا دوباره

English fluently confused the young Seeker blinked  in disbelief his desire to hasten his journey stop  

انگلیسی را روان صحبت کنی. جوینده جوان با ناباوری پلک زد. میلش برای تسریع سفرش،

right there his desire to hasten his journey his  desire to hurry up go faster hasten his journey  

همانجا ایستاد. میلش برای تسریع سفرش، میلش برای عجله کردن، سریع‌تر رفتن، سفرش را تسریع کردن،

to fluency seemed only to extend the time required  it only made the time required longer why he was  

به سمت تسلط، انگار فقط زمان مورد نیاز را طولانی‌تر می‌کرد. فقط زمان مورد نیاز را طولانی‌تر می‌کرد. چرا

confused all right say this with me two times  confused the young Seeker blinked in disbelief  

گیج شده بود؟ خیلی خب، این را دو بار با من بگو. جوینده جوان با ناباوری پلک زد.

his desire to hasten his journey seemed only  to extend the time required again confused the  

میلش برای تسریع سفرش، انگار فقط زمان مورد نیاز را طولانی‌تر می‌کرد. دوباره گیج شده بود. جوینده جوان با ناباوری پیوند خورد.

young Seeker linked in disbelief his desire to  hasten his journey seemed only to extend the time

میلش برای تسریع سفرش، انگار فقط زمان مورد نیاز را طولانی‌تر می‌کرد. جوینده جوان با ناباوری به هم پیوست. زمان

required why he asked frustration creeping  into his voice wait frustration creeping  

مورد نیاز چرا پرسید ناامیدی در صدایش نفوذ کرد صبر کن ناامیدی

into his voice that means frustration  is beginning to seep into show up in  

در صدایش نفوذ کرد، یعنی ناامیدی شروع به نفوذ کرده است، در

his voice creeping moving along slowly  is creeping but in this case showing  

صدایش ظاهر شد، آهسته حرکت کردن، آهسته است، اما در این مورد،

in his voice creeping in his voice if  I give more effort shouldn't I learn

در صدایش نشان داده می‌شود، اگر بیشتر تلاش کنم، نباید سریع‌تر یاد بگیرم،

faster all right why he asked  frustration creeping into his  

خیلی خب، چرا پرسید ناامیدی در صدایش نفوذ کرد، اگر بیشتر تلاش کنم، نباید دوباره سریع‌تر یاد بگیرم، چرا پرسید ناامیدی در

voice if I give more effort shouldn't I learn  faster again why he asked frustration creepy  

صدایش نفوذ کرد، اگر بیشتر تلاش کنم، نباید سریع‌تر یاد بگیرم،

into his voice if I give  more effort shouldn't I learn

اگر بیشتر تلاش کنم، نباید سریع‌تر یاد بگیرم،

faster the master gestured for him  to sit beside him gesture just means  

استاد به او اشاره کرد که کنارش بنشیند، اشاره فقط به این معنی است که

signaled come here sit beside me the master  gestured for him to sit beside him speaking  

علامت داد، بیا اینجا کنار من بنشین، استاد به او اشاره کرد که کنارش بنشیند،

slowly and calmly he began have have you  ever noticed how clouds drift across the

آهسته و آرام صحبت کرد، او شروع کرد، آیا تا به حال متوجه شده‌ای که ابرها چگونه در آسمان حرکت می‌کنند، استاد به او اشاره کرد که کنارش بنشیند، آهسته و آرام صحبت کرد، او شروع کرد، آیا تا به حال متوجه شده‌ای که ابرها چگونه در

sky the master gestured for him to sit  beside him speaking slowly and calmly  

آسمان حرکت می‌کنند، استاد به او اشاره کرد که کنارش بنشیند، آهسته و آرام صحبت کرد،

he began have you ever noticed how clouds  drift across the sky the master gestured  

او شروع کرد، آیا تا به حال متوجه شده‌ای که ابرها چگونه در آسمان حرکت می‌کنند، استاد به

for him to sit beside him speaking slowly and  calmly he began have you you ever noticed how  

او اشاره کرد که کنارش بنشیند، آهسته و آرام صحبت کرد، او شروع کرد، آیا تا به حال متوجه شده‌ای که

clouds drift across the sky they take their  time and yet always reach their destination  

ابرها چگونه در آسمان حرکت می‌کنند، آنها زمان خود را می‌گیرند و با این حال

Mastery of a language is similar the harder  you chase it the more elusive it becomes the  

تسلط بر یک زبان همیشه به مقصدشان می‌رسند. تسلط بر یک زبان همیشه مشابه است. هر چه سخت‌تر آن را دنبال کنید، هرچه دست

more elusive means difficult to find difficult  to catch difficult ult to achieve the harder  

نیافتنی‌تر شود، دست نیافتنی‌تر می‌شود. پیدا کردنش سخت‌تر، گرفتنش سخت‌تر، رسیدن به

you chase it the more elusive it becomes all  right say it with me they take their time and  

آن سخت‌تر. هر چه سخت‌تر آن را دنبال کنید، دست نیافتنی‌تر می‌شود. درست است با من بگو، آنها وقتشان را می‌گیرند و با

yet always reach their destination Mastery of  a language is similar the harder you chase it  

این حال همیشه به مقصدشان می‌رسند. تسلط بر یک زبان همیشه مشابه است. هر چه سخت‌تر آن را دنبال کنید، دست

the more elusive it [Music] becomes they take  their time and yet always reach their Destin  

نیافتنی‌تر می‌شود. [موسیقی] آنها وقتشان را می‌گیرند و با این حال همیشه به مقصدشان می‌رسند. تسلط بر یک

destination Mastery of a language is similar  the harder you chase it the more elusive it

زبان همیشه مشابه است. هر چه سخت‌تر آن را دنبال کنید،

becomes your impatience keeps you from  recognizing the lessons right in front of

دست نیافتنی‌تر می‌شود. بی‌صبری شما مانع از تشخیص درس‌های پیش

you your impatience keeps you from  recognizing the lessons right in front of

رویتان می‌شود.

you your impatience keeps you from  recognizing the lessons right in front of

بی‌صبری شما مانع از تشخیص درس‌های پیش رویتان می‌شود. بی‌صبری شما مانع از تشخیص درس‌های پیش

you the fluency Seeker sat silently his thoughts  in a whirl a whirl is like going around in a  

رویتان می‌شود. جوینده تسلط، در سکوت نشست. افکارش در یک گردباد بود. گردباد مانند دور زدن در یک

circle his thoughts in a whirl he had always  believed that sheer effort sheer effort that's  

دایره بود. افکارش در یک گردباد بود. او همیشه معتقد بود که تلاش محض، تلاش محض، این

a a group that we often say word group sheer  effort is hard work he often believed that  

یک گروه است که ما اغلب می‌گوییم گروه تلاش محض، کار سخت است. او اغلب معتقد بود که

hard work he often believed that or he had always  believed that sheer effort hard work could yield  

کار سخت. او اغلب معتقد بود که یا همیشه معتقد بود که تلاش محض، کار سخت می‌تواند نتیجه بدهد. نتیجه، محصول است.

yield is produce could yield could produce quick  results s let's look at that one more time he had  

می‌تواند نتیجه بدهد. می‌تواند نتیجه بدهد. می‌تواند نتایج سریعی به بار بیاورد. بیایید یک بار دیگر به این موضوع نگاه کنیم. او

always believed that sheer effort could yield  quick results now the master challenged that  

همیشه معتقد بود که تلاش محض می‌تواند نتایج سریعی به بار بیاورد. حالا استاد این تصور را به چالش کشید.

notion what's notion now the master challenged  that idea that belief that concept that notion  

حالا تصور چیست؟ استاد آن ایده را به چالش کشید. آن باور را آن مفهوم. آن تصور.

all right let's see if we can do this twice here  we go the fluency Seeker sat silently his thoughts  

بسیار خب، ببینیم می‌توانیم این کار را دو بار انجام دهیم. اینجا شروع می‌کنیم. جوینده تسلط، در سکوت نشست. افکارش

in a whirl he had always believed that sheer  effort could yield quick results now the master  

در یک گردباد. او همیشه معتقد بود که تلاش محض می‌تواند نتایج سریعی به بار بیاورد. حالا استاد

challenged that notion again the fluency Seeker  sat silently his thoughts in a whirl he had all  

دوباره آن تصور را به چالش کشید. جوینده تسلط، در سکوت نشست. افکارش در یک گردباد. او

always believed that sheer effort could yield  quick results now the master challenged that

همیشه معتقد بود که تلاش محض می‌تواند نتایج سریعی به بار بیاورد. حالا استاد این تصور را به چالش کشید.

notion for weeks the young man lived  with the master observing how he  

مرد جوان با استاد زندگی کرد و مشاهده کرد که چگونه او

skillfully engaged with English through meaningful

ماهرانه از طریق ورودی‌های معنادار با انگلیسی درگیر می‌شود.

inputs okay so now the student is watching  the master he's a observing and he's seeing  

خب، حالا دانش‌آموز استاد را تماشا می‌کند. او یک مشاهده‌گر است و می‌بیند که

how the master actually does it how did he become  fluent and he does this for weeks for weeks the  

استاد واقعاً چگونه این کار را انجام می‌دهد. چگونه او مسلط شد و این کار را انجام می‌دهد. هفته‌ها، هفته‌ها،

young man lived with the master observing how he  skillfully engaged with English through meaningful  

مرد جوان با استاد زندگی کرد و مشاهده کرد که چگونه او ماهرانه از طریق ورودی‌های معنادار با انگلیسی درگیر می‌شود.

inputs for weeks the young man lived with the  master observing how he skillfully engaged with  

هفته‌ها، مرد جوان با استاد زندگی کرد و مشاهده کرد که چگونه او ماهرانه از

English through meaningful inputs we right now are  engaging in English through meaningful inputs just  

طریق ورودی‌های معنادار با انگلیسی درگیر می‌شود. ما الان داریم از طریق ورودی‌های معنادار با انگلیسی درگیر می‌شویم، فقط

to let you know in case in case it went over your  head he saw the master blending patience mixing  

برای اینکه به شما اطلاع دهم، اگر از ذهنتان گذشت، او استاد را دید که صبر را با ترکیب

patience and [Music] intention nurturing his  speaking skills while imitating native speakers  

صبر و [موسیقی] قصد، مهارت‌های صحبت کردنش را پرورش می‌داد و در عین حال از گویندگان بومی تقلید می‌کرد

to polish his pronunciation and flow  he's polishing his pronunciation and  

تا تلفظ و روان بودنش را صیقل دهد. او تلفظ و

flow how is he doing it he's imitating  native speakers that's what he saw his  

روان بودنش را صیقل می‌داد. او چگونه این کار را انجام می‌دهد؟ او از گویندگان بومی تقلید می‌کند. این کاری است که او

master doing let's say this together here  we go he saw the master blending patience  

استادش را در حال انجام آن دید. بیایید این را با هم بگوییم، شروع می‌کنیم. او استاد را دید که صبر

and intention nurturing his speaking  skills while imitating native speakers  

و قصد را با هم ترکیب می‌کرد و مهارت‌های صحبت کردنش را پرورش می‌داد و در عین حال از گویندگان بومی تقلید می‌کرد

to polish his pronunciation and flow again he  saw the master blending patience and intention  

تا تلفظ و روان بودنش را صیقل دهد. او استاد را دید که صبر و قصد را با هم ترکیب می‌کرد و

nurturing his speaking skills while imitating  native speakers to polish his pronunciation and

مهارت‌های صحبت کردنش را پرورش می‌داد و در عین حال از گویندگان بومی تقلید می‌کرد تا تلفظ و

flow the Seeker the Seeker of fluency  the seeker's understanding began to  

روان بودنش را صیقل دهد. جوینده، جوینده‌ی تسلط، درک جوینده شروع به

shift fluency wasn't a mountain to climb but  a treasure to uncover through consistent and  

تغییر کرد. تسلط کار سختی نبود. بالا رفتن، اما گنجی است که باید از طریق تمرین مداوم و

humble practice that is it fluency  is not a mountain to climb you don't  

فروتنانه کشف شود. یعنی تسلط کوهی نیست که باید از آن بالا رفت. شما از

climb the mountain of fluency it's a  treasure and you have to uncover the  

کوه تسلط بالا نروید. این یک گنج است و شما باید

treasure how do you uncover this Treasure  of fluency through consistent and humble

گنج را کشف کنید. چگونه می‌توانید این گنج تسلط را از طریق تمرین مداوم و فروتنانه کشف کنید؟

practice let's say it together the  Seeker understanding began to shift  

بیایید با هم بگوییم. درک جستجوگر شروع به تغییر کرد.

fluency wasn't a mountain to climb but  a treasure to uncover through consistent  

تسلط کوهی نبود که باید از آن بالا رفت، بلکه گنجی بود که باید از طریق

and humble practice again the seeker's  understanding be began to shift fluency  

تمرین مداوم و فروتنانه کشف شود. دوباره درک جستجوگر شروع به تغییر کرد. تسلط

wasn't a mountain to climb but a treasure  to uncover through consistent and humble

کوهی نبود که باید از آن بالا رفت، بلکه گنجی بود که باید از طریق تمرین مداوم و فروتنانه کشف شود.

practice in life our impatience often blinds us  to deeper truths we Chase quick answers instant  

بی‌صبری ما اغلب ما را به حقایق عمیق‌تر کور می‌کند. ما به دنبال پاسخ‌های سریع،

success and immediate results say it with  me in life our impatience often blinds us  

موفقیت فوری و نتایج فوری هستیم. این را با من در زندگی بگو. بی‌صبری ما اغلب ما را

to deeper truths we Chase quick answers instant  success and immediate results one more time in  

به حقایق عمیق‌تر کور می‌کند. ما به دنبال پاسخ‌های سریع، موفقیت فوری و نتایج فوری هستیم. یک بار دیگر در

life our impatience often blinds us to deeper  truths we Chase quick answers instant success  

زندگی، بی‌صبری ما اغلب ما را به حقایق عمیق‌تر کور می‌کند. ما به دنبال پاسخ‌های سریع، موفقیت فوری

and immediate results forgetting that the most  worth while achievements take time patience and

و نتایج فوری هستیم. فراموش می‌کنیم که ارزشمندترین دستاوردها زمان می‌برند.

presence forgetting that the most worthwhile  achievements take time patience and  

فراموش می‌کنیم که ارزشمندترین دستاوردها زمان می‌برند. زمان، صبر و

presence forgetting that the most worthwhile  achievements take time patience and presence

حضور، فراموش می‌کنیم که ارزشمندترین دستاوردها به زمان نیاز دارند، صبر و حضور،

when we hurry through our experiences we miss  

وقتی با عجله از تجربیاتمان عبور می‌کنیم،

the beauty of the journey losing  touch with the essence of what we

زیبایی سفر را از دست می‌دهیم، ارتباط با جوهره آنچه را که به

seek say it with me when we hurry through  our experiences we miss the beauty of the  

دنبالش هستیم از دست می‌دهیم، با من بگو، وقتی با عجله از تجربیاتمان عبور می‌کنیم، زیبایی

journey losing touch with the essence  of what we seek again when we hurry  

سفر را از دست می‌دهیم، ارتباط با جوهره آنچه را که به دنبالش هستیم از دست می‌دهیم، دوباره وقتی با عجله

through our experiences we miss the beauty of the  journey losing touch with the essence of what we

از تجربیاتمان عبور می‌کنیم، زیبایی سفر را از دست می‌دهیم، ارتباط با جوهره آنچه را که به دنبالش هستیم از دست می‌دهیم،

seek deep words all right that's it that's  our story I hope you liked it I spent a long  

کلمات عمیق، بسیار خب، این داستان ماست، امیدوارم خوشتان آمده باشد،

time putting it together all right now we're  going to do it non-stop the shadowing portion  

زمان زیادی را صرف جمع‌آوری همه چیز کردم، همین الان می‌خواهیم بدون توقف بخش سایه‌زنی را انجام دهیم،

I'm just going to say the whole thing see if I  can do it with mistake free here we go once a  

فقط می‌خواهم کل ماجرا را بگویم، ببینم آیا می‌توانم بدون اشتباه این کار را انجام دهم، شروع می‌کنیم، روزی

young man eager to become a fluent English speaker  traveled to meet a renowned Master the master was  

مرد جوانی مشتاق تبدیل شدن به یک سخنران مسلط به زبان انگلیسی، برای ملاقات با استاد مشهوری سفر کرد، استادی که

celebrated for achieving eloquence in English  despite Having learned the language later in  

به خاطر دستیابی به فصاحت در زبان انگلیسی مورد ستایش قرار گرفته بود، با وجود اینکه زبان را در اواخر

life driven by his thirst for knowledge he  eagerly approached the master to ask him about  

زندگی به دلیل عطش دانش یاد گرفته بود، مشتاقانه به استاد نزدیک شد تا از او در مورد

unlocking the secrets of language acquisition  Master he asked respectfully how long will it  

رمزگشایی اسرار اکتساب زبان بپرسد، استاد با احترام پرسید چقدر طول می‌کشد

take for me to speak English fluently the master  looked up and replied eight years hearing this  

تا استاد سرش را بالا آورد و پاسخ داد: «من می‌خواهم انگلیسی را روان صحبت کنم.» هشت سال پیش این را شنیده بود.

the young fluency Seeker felt a wave of  disappointment wash over him he leaned in  

جوینده‌ی تسلط جوان، موجی از ناامیدی او را فرا گرفت. او به

closer and asked what if I commit myself entirely  what if I work harder than anyone else and focus

جلو خم شد و پرسید چه می‌شود اگر خودم را کاملاً متعهد کنم؟ چه می‌شود اگر سخت‌تر از هر کس دیگری کار کنم و

relentlessly what if I memorize all the grammar  rules by the end of the year and learn a wide  

بی‌وقفه تمرکز کنم؟ چه می‌شود اگر تا پایان سال تمام قوانین گرامر را حفظ کنم و

range of phrasal verbs idioms and collocations the  master paused a faint smile flickering on his lips  

طیف گسترده‌ای از افعال عبارتی، اصطلاحات و ترکیب‌ها را یاد بگیرم؟ استاد مکثی کرد و لبخندی کمرنگ بر لبانش نقش بست

and said in that case it will take you 10 years to  speak English fluently confused the young Seeker  

و گفت: «در این صورت، 10 سال طول می‌کشد تا انگلیسی را روان صحبت کنی.» جوینده‌ی جوان با

blinked in disbelief his desire to hasten his  journey seemed only to extend the time required  

ناباوری پلک زد. به نظر می‌رسید تمایلش برای تسریع سفرش، زمان مورد نیاز را طولانی‌تر می‌کند. چرا؟

why he asked frustration creeping into his voice  if I give more effort shouldn't I learn faster the  

ناامیدی در صدایش موج می‌زد. « اگر بیشتر تلاش کنم، نباید سریع‌تر یاد بگیرم؟»

master master gestured for him to sit beside  him speaking slowly and calmly he began have  

استاد، استاد به او اشاره کرد که کنارش بنشیند. او آرام و با آرامش شروع کرد: «آیا

you ever noticed how clouds drift across the  sky they take their time and yet all always  

تا به حال متوجه شده‌اید که ابرها چگونه در آسمان حرکت می‌کنند، زمان خود را صرف می‌کنند و با این حال همه همیشه به

reach their destination Mastery of a language is  similar the harder you chase it the more elusive  

مقصد خود می‌رسند؟» تسلط بر یک زبان مشابه است، هر چه سخت‌تر آن را دنبال کنید، بیشتر

it [Music] becomes your impatience keeps you from  recognizing the lessons right in front of you  

[موسیقی] گریزان می‌شود، بی‌صبری شما را از تشخیص درس‌های درست روبرویتان باز می‌دارد.

the fluency Seeker sat silently his thoughts  in a whirl he had always believed that sheer  

جوینده‌ی تسلط، در سکوت، افکارش را در خود غرق کرده بود. او همیشه معتقد بود که

effort could yield quick results now the master  challenged that notion for weeks the young man  

تلاش صرف می‌تواند نتایج سریعی به بار آورد. اکنون استاد این تصور را برای هفته‌ها به چالش کشید. مرد جوان

lived with the master observing how he skillfully  engaged with English through meaningful inputs he  

با استاد زندگی کرد و مشاهده کرد که چگونه او ماهرانه از طریق ورودی‌های معنادار با انگلیسی درگیر می‌شود. او

saw the master blending patience and in intention  nurturing his speaking skills while imitating  

دید که استاد چگونه صبر و نیت را با هم ترکیب می‌کند و مهارت‌های گفتاری خود را پرورش می‌دهد و در عین حال از

native speakers to polish his pronunciation and  flow the Seeker understanding began to shift  

گویشوران بومی تقلید می‌کند تا تلفظ و روان بودن خود را صیقل دهد. درک جوینده شروع به تغییر کرد.

fluency wasn't a mountain to climb but a treasure  to uncover through consistent and humble practice

تسلط کوهی برای صعود نبود، بلکه گنجی بود که باید از طریق تمرین مداوم و فروتنانه کشف شود.

did I get that right okay through humble  practice I jumped ahead here it is in life  

آیا این را درست فهمیدم؟ باشه، از طریق تمرین فروتنانه. من به جلو پریدم، این در زندگی است.

our impatient often blinds us to deeper  truths we Chase quick answers instant oh  

بی‌صبری ما اغلب ما را به حقایق عمیق‌تر کور می‌کند. ما به دنبال پاسخ‌های سریع فوری هستیم. اوه،

I'm sorry we Chase quick answers instant  success and immediate results forgetting  

متاسفم. ما به دنبال پاسخ‌های سریع، موفقیت فوری و نتایج فوری هستیم. فراموش می‌کنیم

that the most worthwhile achievements take  time time patience and presence when we hurry  

که ارزشمندترین دستاوردها زمان می‌برند. زمان، صبر و حضور. وقتی

through our experiences we miss the beauty of the  journey losing touch with the essence of what we

در تجربیات خود عجله می‌کنیم، زیبایی سفر را از دست می‌دهیم و ارتباط با جوهره‌ی آنچه را که به دنبالش هستیم از دست می‌دهیم.

seek I started to hurry too fast and I messed up  I wasn't I was missing the beauty of the journey  

من شروع به عجله کردن کردم. خیلی سریع بودم و خراب کردم. من نبودم. داشتم زیبایی سفر را از دست می‌دادم.

I lost touch with the essence of what I was  seeking all right no one's perfect but we do  

ارتباطم را با جوهره چیزی که به دنبالش بودم از دست دادم. باشه، هیچکس کامل نیست اما ما... ما تمام

the we do our best right we do our best boom  good workout keep moving forward one step at  

تلاشمان را می‌کنیم، درست است، ما تمام تلاشمان را می‌کنیم. تمرین خوبی بود. به جلو رفتن، قدم به قدم ادامه بده.

a time this step took a lot of effort for me I  don't I spent half a day writing this script too  

این قدم برای من تلاش زیادی برد. من اینطور فکر نمی‌کنم. من نصف روز را صرف نوشتن این فیلمنامه کردم. خیلی

long too long I spent too much time on it oh well  I'll make the Les the next lesson short and simple  

طولانی، خیلی طولانی. زمان زیادی را صرف آن کردم. خب، درس بعدی را کوتاه و ساده خواهم نوشت.

all right I'll see you in the next step

خیلی خب، در مرحله بعدی می‌بینمت.