A Serious Accident could have happened here | Havisha Rathore

let you down [Music]

اگر تظاهر نکنیم [موسیقی] را ناامید کنید

if we don't pretend

Hello, my brothers and sisters.

سلام، برادران و خواهرانم.

Welcome back to this channel you must be thinking about what I am doing in this

به این کانال خوش آمدید شما باید به این فکر کنید که من در این

car. I want to ask you a question. An accident could have happened over here,

ماشین چه کار می کنم. من می خواهم از شما یک سوال بپرسم. ممکن بود تصادفی در اینجا اتفاق بیفتد،

very close. My heart missed a beat. My mother pulled over to make us come. We went to a

خیلی نزدیک. قلبم برای یک تپش تنگ شده بود. مادرم جلو آمد تا ما را بیاورد. به

market to buy some dresses for me. I'm okay, now and my heartbeat is normal. My

بازاری رفتیم تا برایم لباس بخریم. الان خوبم و ضربان قلبم عادی شده.

mother suggested I should pour my heart out. That's why I'm here to share this

مادرم به من پیشنهاد داد که دلم را بیرون بریزم. به همین دلیل است که من اینجا هستم تا این

experience with you all, my brothers and sisters.

تجربه را با همه شما برادران و خواهرانم به اشتراک بگذارم.

Still, I haven't pulled through, but let me continue it. My mother was driving the

با این حال، من موفق نشده ام، اما اجازه دهید آن را ادامه دهم. مادرم در حال رانندگی

car. She's here sitting in the driving seat.

ماشین بود. او اینجاست که روی صندلی راننده نشسته است.

We were at normal speed as usual. Out of the blue, a man with a lady and a little

مثل همیشه با سرعت معمولی بودیم. از بین رفت، مردی با یک خانم و یک

girl on a two-wheeler came in front of us to cross the road. Our car was about

دختر بچه دو چرخه جلوی ما آمدند تا از جاده عبور کنند. ماشین ما نزدیک بود

to slam into his bike, but within a fraction of a second,

با دوچرخه او برخورد کند، اما در کسری از ثانیه،

she applied the break and pulled over. I was aghast at that moment. To my

او استراحت کرد و خود را کنار کشید. من در آن لحظه مبهوت بودم. در کمال

surprise, the man sitting on the two-wheeler had no fear. His facial

تعجب، مردی که روی دوچرخ نشسته بود هیچ ترسی نداشت. حالت چهره اش

expression was normal, as if driving on an empty road. He looked at my mother and

عادی بود، انگار در یک جاده خالی رانندگی می کند. نگاهی به مادرم انداخت و طوری

went away as if nothing had happened. I think he had nerves of Steel. He was

رفت که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. فکر کنم اعصابش از فولاد بود. او

Fearless, with no fear of death on his face. I am sure he has got a Heart of

بی باک بود و هیچ ترسی از مرگ در چهره اش نبود. من مطمئن هستم که او یک قلب

Stone. Would you call such people daring? No, I would call such people foolish. It's

سنگی دارد. آیا چنین افرادی را جسور می نامید؟ نه، من چنین افرادی را احمق خطاب می کنم.

okay if they don't care about their own life, but at least they should care about

اگر به زندگی خود اهمیتی نمی دهند اشکالی ندارد ، اما حداقل باید به فکر

their family. A lady and a little girl were sitting

خانواده خود باشند. یک خانم و یک دختر بچه

behind him on his bike without a helmet. Anything could have happened.

بدون کلاه ایمنی روی دوچرخه اش پشت سر او نشسته بودند. هر اتفاقی ممکن بود بیفتد.

Whenever I think about that moment I feel my heart in my mouth. A serious

هر وقت به آن لحظه فکر می کنم قلبم را در دهانم حس می کنم.

accident could have happened. Seeing the lady and the little girl on

ممکن بود یک تصادف جدی رخ دهد. با دیدن آن خانم و دخترک روی

his bike, my mother and my heart sank. Someone could have lost their life.

دوچرخه اش، دلم و مادرم غرق شد. ممکن بود یک نفر جان خود را از دست بدهد.

Now, let's get to the heart of the matter. What could have caused the accident?

حالا بریم سر اصل مطلب. چه چیزی می توانست باعث تصادف شود؟

Whose fault would it be for the accident? I curse the man. His face was like a

تقصیر تصادف کیست؟ من مرد را نفرین می کنم. صورتش شبیه

bulldog chewing a wasp. Pardon my French. I know I should not

بولداگ بود که زنبوری را می جود. فرانسوی من را ببخشید. من می دانم که نباید

talk about anybody like this. It's not a suitable manner. But that's what I

در مورد کسی اینطور صحبت کنم. روش مناسبی نیست اما

thought when I saw the expression on his face. He didn't realize, it could have been a

وقتی حالت صورتش را دیدم به همین فکر کردم . او متوجه نشد، ممکن است

disaster for them and us. Probably it could have been his last drive on his

برای آنها و ما یک فاجعه باشد. احتمالاً این می توانست آخرین رانندگی او با

bike. He could have lost his life. If the accident had happened, God forbid if he

دوچرخه اش باشد. ممکن بود جانش را از دست بدهد. اگر حادثه اتفاق افتاده بود خدای نکرده

had lost one of his limbs. this accident could have changed the face of his

یکی از اعضای بدنش را از دست داده باشد. این تصادف می توانست چهره کل زندگی او را تغییر دهد

entire life. But the question arises if the accident had happened, and somebody

. اما این سوال پیش می‌آید که اگر تصادف اتفاق می‌افتد و کسی

had been injured, whose fault could it have been? My mother's or his? I'm not

مجروح می‌شد، مقصر چه کسی بود؟ مال مادرم یا او؟

sure. But I want to know. If you know then please drop it in the comment box. You

مطمئن نیستم. اما من میخواهم بدانم. اگر می دانید، لطفا آن را در کادر نظر بگذارید. شما

may not be a legal expert, but you can still, share your views, right? I am

ممکن است یک متخصص حقوقی نباشید، اما هنوز هم می توانید نظرات خود را به اشتراک بگذارید، درست است؟ من

waiting for your reply. Just now you heard Havisha's concern. She

منتظر پاسخ شما هستم. همین الان نگرانی هاویشا را شنیدی. او از

used some idioms, vocabulary words, and phrasal verbs in her sentences. Now, since

برخی اصطلاحات، کلمات واژگانی و افعال عباراتی در جملات خود استفاده می کرد. اکنون، از آنجایی که

this channel is about learning English, let me tell you the meanings of those

این کانال در مورد یادگیری زبان انگلیسی است، اجازه دهید معانی آن

idioms, vocabulary words, and the phrasal verbs she used.

اصطلاحات، کلمات واژگانی و افعال عباراتی که او استفاده کرده است را به شما بگویم.

The first one is heart misses a beat. Heart misses a beat is an idiom, and if

اولین مورد این است که قلب یک ضربان را از دست می دهد. قلب یک ضربان را از دست می دهد یک اصطلاح است و اگر

your heart misses a beat or skips a beat, it means you have a sudden feeling of

قلب شما یک ضربان را از دست داد یا یک ضربان را رد کرد، به این معنی است که یک احساس ناگهانی

excitement or fear. For example, I was reading a novel and the light suddenly

هیجان یا ترس دارید. مثلاً داشتم رمان می خواندم که ناگهان چراغ خاموش

went out, my heart missed a bit. The next, Havisha used, is pull over. Pull over is a

شد، دلم کمی تنگ شد. مورد بعدی که هاویشا از آن استفاده کرد، pull over است. Pull over یک

phrasal verb and it means to stop your car at the side of the road or to force

فعل عبارتی است و به معنای توقف ماشین خود در کنار جاده یا مجبور کردن

another vehicle or driver to do this. You might have noticed this phrasal verb in

وسیله نقلیه یا راننده دیگری به این کار است. ممکن است متوجه این فعل عبارتی در

Hollywood movies where the actor drives his vehicle fast and the police ask him

فیلم‌های هالیوود شده باشید که در آن بازیگر با وسیله نقلیه خود به سرعت رانندگی می‌کند و پلیس از او می‌خواهد

to pull over. This means the police ask him to stop the car at the side of

که جلویش را بگیرد. این یعنی پلیس از او می خواهد که ماشین را در کنار

the road. I also pulled over to calm us after that incident which Havisha just

جاده متوقف کند. من هم بعد از آن اتفاقی که هاویشا همین

now explained to you.

الان برای شما توضیح داد، خود را کنار کشیدم تا ما را آرام کنم.

I need you to pull over, please. Yes.

من به شما نیاز دارم که جلوتر بروید، لطفا آره.

Citizen, pull over.

شهروند، جلوتر.

Pull over, Jim

ول کن، جیم.

Could you pull over, please? Now let's go to the next one. The next one is to pour

حالا بریم سراغ بعدی. مورد بعدی این است که

my heart out, or pour one's heart out. This is an idiom. If I pour my heart out

دلم را بریزم یا دلت را بیرون بریزم. این یک اصطلاح است. اگر من قلبم را

to someone, it means I express my feelings freely. For example, Havisha poured her

به کسی بسپارم، به این معنی است که احساساتم را آزادانه بیان می کنم. مثلاً هاویشا

heart out to you. It means she expressed her feelings to you. Whenever I need to

دلش را برای شما ریخت. یعنی او احساساتش را به شما ابراز کرده است. هر وقت لازم است

pour my heart out to someone, I just ring up my mother-in-law and pour my heart

دلم را به کسی بسپارم، فقط به مادرشوهرم زنگ می زنم و دلم را

out to her.

برای او می ریزم.

Go to him, right now, and pour your heart out

همین الان برو پیشش و

You just pour your heart out to her, man. Girls the

دلت را بیرون بریز. Girls the

The next one is out of the blue. If something happens out of the blue, it happens

The next to the blue است. اگر چیزی غیر منتظره اتفاق بیفتد، به طور

suddenly or unexpectedly. For example, the bike came in front of us out of the blue.

ناگهانی یا غیرمنتظره اتفاق می افتد. به عنوان مثال، دوچرخه از جلوی ما آمد.

um out of the blue. Out of the blue. Out of the blue. Out of the blue. The next one

اوم از آبی غیرمنتظره. غیرمنتظره. غیرمنتظره. مورد بعدی که

Havisha used is pull through. Pull through is a phrasal verb, and it means

هاویشا استفاده کرد، pull through است. Pull through یک فعل عبارتی است و به معنای

to overcome a dangerous or difficult situation or an illness.

غلبه بر یک موقعیت خطرناک یا دشوار یا یک بیماری است.

The next one is slam into. Slam into something is a phrasal verb, and it means

مورد بعدی slam to است. Slam into something یک فعل عبارتی است و به معنای

to hit or collide with something in a very forceful or violent manner.

ضربه زدن یا برخورد با چیزی به شیوه ای بسیار شدید یا خشن است.

The next one is Aghast. Aghast means shocked or surprised when you see or

بعدی آغاست. Aghast به معنای شوکه شدن یا شگفت زده شدن از دیدن یا

hear something unpleasant.

شنیدن چیزی ناخوشایند است.

The next one, Haivsha used, is to have nerves of Steel. It is an idiom, and if someone has

مورد بعدی که هایوشا استفاده کرد، داشتن اعصاب فولادی است. این یک اصطلاح است و اگر کسی

nerves of Steel, it means they are not afraid of difficult or dangerous

اعصاب فولادی داشته باشد به این معنی است که از موقعیت های سخت و خطرناک نمی ترسد

situations.

.

Nerves of Steel. Nerves of Steel but you. Nerves of Steel. The next one, she used, is

اعصاب فولادی. اعصاب فولادی اما تو اعصاب فولادی. مورد بعدی، که او استفاده کرد،

to have a Heart of Stone. It is an idiom. If someone has a heart of stone, it means

داشتن یک قلب سنگی است. یک اصطلاح است. اگر کسی قلب سنگی دارد، به این معنی است که

they show no understanding, sympathy or pity.

هیچ درک، همدردی یا ترحمی نشان نمی دهد.

Heart of stone. Heart of stone. Heart of stone.

سنگ دل. سنگ دل. سنگ دل.

The next idiom, Havisha used, is to have your heart in your mouth.

اصطلاح بعدی که هاویشا به کار برد این است که قلبت در دهانت باشد.

If a person has their heart in their mouth, it means they feel extremely

اگر فردی قلب خود را در دهان خود داشته باشد ، به این معنی است که

anxious or nervous when faced with a dangerous situation,

هنگام مواجهه با یک موقعیت خطرناک، بسیار مضطرب یا عصبی می شود،

dangerous situations

موقعیت های خطرناک

I got my heart in my mouth. Put my heart in my mouth. The next one, she used, is

من قلبم را در دهانم گرفتم. قلبم را در دهانم بگذار مورد بعدی، او استفاده کرد، این است که

someone's heart sinks. It is an idiom and if your heart sinks, it means you feel very

قلب کسی غرق می شود. این یک اصطلاح است و اگر قلب شما فرو برود، به این معنی است که شما بسیار

unhappy. For example, Puja's heart sank when she saw the amount of work waiting

ناراحت هستید. به عنوان مثال، وقتی پوجا شاهد حجم کاری در انتظارش بود، قلبش به لرزه افتاد

for her. My heart sinks. The next idiom, Havisha used, is the

. قلبم غرق می شود. اصطلاح بعدی که هاویشا به کار برده است،

heart of the matter. The vital aspect or part of a situation is called the heart

اصل موضوع است. جنبه حیاتی یا بخشی از یک موقعیت را قلب موضوع می نامند

of the matter.

.

So before we get to the heart of the matter.

بنابراین قبل از اینکه به اصل موضوع بپردازیم.

Is the heart of the matter. At the very heart of the matter. And this gets to the

قلب موضوع است. در اصل موضوع. و این به

heart of the matter. Before they get to the heart of the matter. The next idiom,

اصل موضوع می رسد. قبل از اینکه به اصل موضوع بپردازند. اصطلاح بعدی که

she used, is a face like a bulldog chewing a wasp. This is an idiom which I

او به کار برد، چهره ای شبیه بولداگ است که زنبور را می جود. این اصطلاحی است که من

don't want to use. But let me tell you its meaning. If someone has an ugly

نمی خواهم از آن استفاده کنم. اما بگذارید معنی آن را به شما بگویم. اگر فردی

expression on their face, you find it unattractive. Right? You can say, they have

حالت زشتی در چهره خود داشته باشد، آن را غیرجذاب می‌دانید. درست؟ می توان گفت، آنها

a face like a bulldog chewing a wasp. The next one is pardon my French. It is an

چهره ای مانند بولداگ دارند که زنبور را می جود. مورد بعدی عفو فرانسوی من است. این یک

idiom, and you can use it as an apology for using offensive language.

اصطلاح است و می توانید از آن به عنوان عذرخواهی برای استفاده از زبان توهین آمیز استفاده کنید.

Offensive words

کلمات توهین آمیز

Pardon my French. Pardon my French. Pardon my French. Pardon my French but. Pardon my

فرانسوی من را ببخشید. فرانسوی من را ببخشید. فرانسوی من را ببخشید. ببخشید فرانسوی من اما. فرانسوی من را ببخشید

French. Pardon my French. Pardon my French. The next one, Havisha used is God

. فرانسوی من را ببخشید. فرانسوی من را ببخشید . بعدی که هاویشا استفاده کرد خدای

forbid. It is an idiom and a way of saying that you hope something does not

ناکرده. این یک اصطلاح و راهی برای گفتن این است که شما امیدوارید چیزی

happen. In Hindi it means

اتفاق نیفتد. در زبان هندی به معنای

Oh God forbid. God forbid. God forbid. God forbid. God forbid. The next one is limp.

خدای ناکرده است. خدا نکند. خدا نکند. خدا نکند. خدا نکند. بعدی سست است. به

It means an arm or a leg of a person or animal. It is pronounced as L-i-m, not L-i-m-b.

معنای دست یا پای شخص یا حیوان است. به صورت L-i-m تلفظ می شود نه L-i-m-b.

Here, the letter B is silent. Limb. The limb. Are you sure, this is the limb you want to

در اینجا حرف B ساکت است. اندام. اندام. مطمئنید، این همان اندامی است که می خواهید از آن

climb out on. So, it is Lim, not Limb. B is silent here. The next idiom, Havisha used,

بالا بروید. بنابراین، لیم است، لیمب نیست. ب اینجا ساکت است. اصطلاح بعدی که هاویشا به کار می برد

is change the face of something. It means to change something entirely or

تغییر چهره چیزی است. این به معنای تغییر یک چیز به طور کامل یا

in a significant way. I intend to change the face of History. They will change the

به طور قابل توجهی است. من قصد دارم چهره تاریخ را تغییر دهم. آنها

face of this town. This one storm is going to change the face of our planet.

چهره این شهر را تغییر خواهند داد. این یک طوفان قرار است چهره سیاره ما را تغییر دهد.

Because this is going to change the face of in your face. We shall change the face

زیرا این قرار است چهره شما را تغییر دهد . ما چهره

of Iraqis. I hope you liked this information. And write your views in the

عراقی ها را تغییر خواهیم داد. امیدوارم از این اطلاعات خوشتان آمده باشد. و نظرات خود را در

comment box. Bye-bye! See you in the next video!

قسمت نظرات بنویسید. خداحافظ! شما را در ویدیوی بعدی می بینیم !