A Family Drama in English | Vlog in English | Havisha Rathore

Here, nobody's offering coconut to Mahishasura.

اینجا، هیچکس نارگیل را به ماهیشاسورا پیشنهاد نمی کند.

Hail to Goddess Chamundeshwari!

درود بر الهه چموندشواری!

which looks really very beautiful. Isn't it? No, Tipu Sultan's Palace. Come On

که واقعا بسیار زیبا به نظر می رسد اینطور نیست؟ نه، کاخ تیپو سلطان. بیا من

I'm the driver.

راننده هستم

This animal is flexible. He does yoga every day, after all.

این حیوان انعطاف پذیر است. بالاخره هر روز یوگا انجام می دهد.

Hey, Papa, what are you doing here?

هی بابا اینجا چیکار میکنی؟

I think you can see it. I'm reading the newspaper. Yes, I can see it. But you could

من فکر می کنم شما می توانید آن را ببینید. دارم روزنامه میخونم بله، من می توانم آن را ببینم. اما شما می توانید

read it inside also. Right? Yes, I could. But I'm killing two birds with one stone.

آن را در داخل نیز بخوانید. درست؟ بله من می توانم. اما من با یک سنگ دو پرنده را می کشم.

You don't have a stone in your hand and I don't even see any birds around here.

نه سنگی در دست داری و نه پرنده ای در این اطراف می بینم.

Very funny, Havisha. I'm doing two things at the same time. I didn't get you.

خیلی خنده داره هاویشا من دو کار را همزمان انجام می دهم . من متوجه تو نشدم

I'm reading the newspaper and taking vitamin D, sunlight. Oh, I knew it. But Papa, I hope

من روزنامه می خوانم و ویتامین D و نور خورشید مصرف می کنم. اوه، من آن را می دانستم. اما بابا، امیدوارم

you remember your promise that you'll take us somewhere out this time. Yes I do.

قولت را به یاد بیاوری که این بار ما را به جایی بیرون می بری. بله انجام می دهم.

Where do you want to go? I want to have the darshan of Goddess Chamundeswari and I

کجا میخواهی بروی؟ من می خواهم درشان الهه چاموندسواری را داشته باشم و

also want to visit Mysore Palace, Mysore zoo, and probably Brindavan Garden. Okay,

همچنین می خواهم از کاخ میسور، باغ وحش میسور و احتمالاً باغ برینداوان دیدن کنم. خوب،

fine, ask your Ma to book a hotel for us. Last time, I booked for you all. Now, it's

خوب، از مادرت بخواه که برای ما هتل رزرو کند. آخرین بار، من برای همه شما رزرو کردم. حالا

her turn. Okay, Papa. Come on, let's go down now. Okay, I'm coming, Havisha.

نوبت اوست باشه بابا بیا حالا بریم پایین باشه من میام هاویشا

Wow, we've entered the Mysore city. This is the entrance gate, from here, the

وای، ما وارد شهر میسور شدیم. این دروازه ورودی است، از اینجا

road will take us to the Chamundi Hills.

جاده ما را به تپه های چاموندی می رساند . می

You know, I had a mesmerizing glimpse

دانید، من نگاهی مسحورکننده

of Chamundeswari Mata. Really? Yes. Yeah, I also felt blessed. Yes, I've also felt

از Chamundeswari Mata داشتم. واقعا؟ آره. آره من هم احساس برکت کردم بله، من هم احساس

blessed, and papa, you're very very nice. You're like uh... No, no, don't butter me up.

خوشبختی کرده ام، و بابا، شما خیلی خیلی خوب هستید. تو مثل اوه... نه، نه، به من کره نزن.

Please, don't butter me up. What do you want? Tell me. Come on, let's go to that

خواهش می کنم به من دست نزنید چه چیزی می خواهید؟ به من بگو. بیا بریم پیش اون

Mahishasura. I've heard that yeah I've heard that here there is a statue of

ماهی هاسورا. من شنیده ام که بله، شنیده ام که اینجا مجسمه

Mahishasura also. Let's go and visit that also. You want to take a blessing of

ماهیشاسورا نیز وجود دارد. بیایید بریم و از اون هم بازدید کنیم. شما می خواهید از

Mahishsura as well. Huh?

ماهیشسورا هم برکت بگیرید. متعجب؟

Papa, I don't want to... You've taken the blessings of

بابا من نمی خوام... تو از نعمت

Chamundeshwari Devi. Yes. Now, you want to

چموندشواری دیوی گرفتی. آره. اکنون، شما می خواهید

take a blessing of demon called Mahishasura. Arre, no, Papa. I want to see that whose

یک نعمت شیطانی به نام ماهیشاسورا بگیرید. آره نه بابا من می خواهم ببینم که از

blessings I should not take. Demons like Mahishasura. So, come on, let's see. So, you

نعمت های چه کسی استفاده نکنم. شیاطینی مثل ماهیشاسورا. پس بیا ببینیم بنابراین، شما

want to be a demon. Right? Huh?

می خواهید یک شیطان باشید. درست؟ متعجب؟ می خواهی

You want to take association of

تداعی کنی می

You know, my father always loves... Anyway, I'll set a good argument with him

دانی، پدرم همیشه دوست دارد... به هر حال من با او بحث خوبی می کنم

to see Mahishasura. But I don't want his blessings. Okay? I'm not interested in his blessings.

تا ماهیشاسورا را ببینم. اما من نعمت او را نمی خواهم. باشه؟ من به نعمت های او علاقه ای ندارم.

But I want to see that whose blessings I should not take which is the

اما می‌خواهم ببینم که دیو ماهی‌هاسورا، از نعمت‌هایش استفاده نکنم

demon Mahishasura. To be honest, I like the valor and Splendid Valor of Mahishasura also.

. صادقانه بگویم، من شجاعت و شجاعت پر زرق و برق ماهی هاسورا را نیز دوست دارم. از

That's why. Don't tell this thing to anybody. There was a throng of devotees over

همین رو. این چیزا رو به کسی نگو انبوهی از ارادتمندان

there to see those beautiful Splendid glimpse of Chamundi Mata. Now, come on,

آنجا بودند تا آن نگاه اجمالی زیبا از چاموندی ماتا را ببینند. حالا، بیا، بیایید

let's have a glimpse of Mahishasura also. I don't want to see Mahishasura. Okay? You don't see. I'm

نگاهی اجمالی به ماهی هاسورا هم داشته باشیم. من نمی خواهم ماهیشاسورا را ببینم. باشه؟ شما نمی بینید. من دارم

going. Okay, wait. I'm coming. Ah, come on, I knew that you love Mahishasura also. No, I

میروم. باشه صبر کن. دارم میام. آه، بیا، من می دانستم که شما هم ماهیشاسورا را دوست دارید. نه من

don't love. I know that part. Don't lie to me.

دوست ندارم اون قسمت رو میشناسم به من دروغ نگو

I've learned a new way of marketing this time. I'll tell you that later.

من این بار روش جدیدی از بازاریابی را یاد گرفتم . بعدا بهت میگم

But, for now, let's enjoy. Enjoy. This purse is my sister's. You know, it's not original.

اما، فعلا، بیایید لذت ببریم. لذت ببرید. این کیف مال خواهر منه میدونی اصل نیست

It's a pretend purse. There is a hub of shops around here. Oh, Mahishasura. I'm

این یک کیف وانمود است. در این اطراف مرکز خرید وجود دارد. اوه، ماهیشاسورا. دلم برای

missing Mahishasura. They have been relieved from the clutches of Mahishasura.

ماهی شاسورا تنگ شده آنها از چنگال ماهی هاسورا رهایی یافته اند.

The people of Mysuru would not even fancy to worship Mahishasura. Who

مردم میسورو حتی تمایلی به پرستش ماهیشاسورا ندارند. چه کسی

would worship Mahishasura? Hail for Chamundi Mata, of course. Wow, look at that area. It's

ماهیشاسورا را می پرستد؟ البته درود برای چاموندی ماتا. وای به اون منطقه نگاه کن

like a small mandap. You know, what is this kind of structure called? This kind of

مثل یک منداپ کوچک است. میدونی اسم این نوع سازه چیه؟ به این نوع

structure is called a canopy. Oh my God, my mother is going. I need to follow her. We

سازه سایبان می گویند. وای خدایا مامانم داره میره من باید دنبالش بروم ما

need to cross the road by looking on both sides. Nobody's coming. Yes, we can

باید با نگاه کردن به دو طرف از جاده عبور کنیم. کسی نمیاد بله، ما می توانیم از

cross the road. Monkey. No, no, it's not a monkey. It's Harika. It's Harika.

جاده عبور کنیم. میمون نه، نه، میمون نیست. هاریکا است. هاریکا است.

See, see, Harika. Yes, that is me. I'm the monkey.

ببین، ببین، هاریکا. بله من هستم. من میمونم

Papa, save me. Monkey. You know that

بابا نجاتم بده میمون میدونی که اون

monkey was trying to take away something. Let's give him the prasad of Chamundi Mata.

میمون سعی داشت چیزی رو از بین ببره. پراساد چاموندی ماتا را به او بدهیم.

son of Mahishasura. Monkey and Mahishasura.

پسر ماهیشاسورا میمون و ماهیشاسورا.

School kids.

بچه های مدرسه بیا

Let's get out of here before he smashes us into pieces. No, no, don't get out.

قبل از اینکه ما را تکه تکه کند از اینجا برویم. نه، نه، بیرون نرو

He has a snake in his left hand and a sword in his right hand. It's a fierce

او یک مار در دست چپ و یک شمشیر در دست راست دارد. این یک

statue. It looks really fierce. I'm afraid that he doesn't kill me. I'm going

مجسمه خشن است. واقعاً خشن به نظر می رسد. میترسم منو نکشه دارم میرم

inside it. Huh. I think he will come out of this statue and will kill us all.

داخلش متعجب. من فکر می کنم او از این مجسمه بیرون می آید و همه ما را خواهد کشت. بیا

Let's get out of here. Come on, Harika, you don't want me to get killed by this

از اینجا برویم بیا هاریکا، تو نمی خواهی من توسط این دیو کشته شوم

demon. Come on, let's run away from here before this fierce demon smashes us into

. بیا، قبل از اینکه این دیو خشن ما را

pieces. Let's go somewhere else. Ah, what is that? Is it Radha Krishna temple?

تکه تکه کند، از اینجا فرار کنیم. بیا بریم یه جای دیگه. آه، آن چیست؟ آیا معبد رادا کریشنا است؟

You know nowadays people are so much engaged in clicking

می‌دانید که امروزه مردم آنقدر درگیر کلیک کردن روی

photos that they click photos of when they're standing in front of a deity, a demigod

عکس‌ها هستند که وقتی در مقابل یک خدا، یک نیمه خدا

or something also. But now, they have also been clicking photos in front of a

یا چیزی دیگر ایستاده‌اند، روی عکس‌هایشان کلیک می‌کنند. اما در حال حاضر، آنها همچنین روی عکس ها در مقابل یک

demon as if the demon is a celebrity or something.

شیطان کلیک می کنند، انگار که شیطان یک سلبریتی یا چیزی شبیه به آن است.

Oh my God! You know what my grandmother is saying. My grandmother

اوه خدای من! میدونی مادربزرگم چی میگه مادربزرگم می‌خواهد

wants to say that nobody's offering coconut to Mahishasura.

بگوید که هیچ‌کس به ماهی‌هاسورا نارگیل تعارف نمی‌کند.

Anyway you know Mahishasura was the king of Mysore. This name 'Mysore' is adapted

به هر حال می دانید که ماهیشاسورا پادشاه میسور بود. این نام "Mysore"

from the name of Mahishasura. Mahishasura was the king of this area of Mysore. Thus

از نام ماهیشاسورا اقتباس شده است. ماهیشاسورا پادشاه این منطقه از میسور بود. بدین ترتیب

the name of this area became Mysore. The name of this city should be

نام این منطقه میسور شد. نام این شهر

Chamundeswari City at least. Not Chamundeswari, it could have been

حداقل باید Chamundeswari City باشد. نه چاموندسواری، می توانست

Chamunda or Chamundesh, something like that. But at least starting with Cha at least.

چاموندا یا چاموندش باشد، چیزی شبیه به آن. اما حداقل با چا شروع کنید.

Because Chamundi Mata killed this demon called Mahishasura. People are clicking

چون چاموندی ماتا این دیو به نام ماهیشاسورا را کشت. مردم

photos with this demon. Not only clicking photos, they also want to remember this

با این شیطان روی عکس ها کلیک می کنند. نه تنها روی عکس‌ها کلیک می‌کنند، بلکه می‌خواهند این

demon called Mahishasura. That's why they're clicking photos with him plus they

شیطانی به نام ماهیشاسورا را نیز به خاطر بسپارند. به همین دلیل است که روی عکس‌های او کلیک می‌کنند و

they've kept the name of this area Mysore adapted from the name of Mahishasura,

نام این منطقه را می‌سور برگرفته از نام ماهی‌هاسورا نگه داشته‌اند،

Nanu looks like Mahishasura adapted from the name of

نانو شبیه ماهی‌هاسورا است که از نام

Thank you. There are three three Mahishasura in our house and to beat them we

تشکر شده است. در خانه ما سه سه ماهیشاسورا وجود دارد و برای شکست دادن آنها

have two Chamundeswari Mata also. Name them. And the third Mahishasura is my brother, of

دو چاموندسواری ماتا نیز داریم. آنها را نام ببر. و ماهیشاسورای سوم البته برادر منه

course, and the three Chamundeswari Mata are me, of course, and then my mother, of

و اون سه چاموندسواری ماتا البته منم و بعدش هم مادرم

course, because she's good at wrestling with you. Now, where else do you want to go?

البته چون در کشتی گرفتن با شما خوبه. حالا دیگه کجا میخوای بری؟

Of course, let's visit Tipu Sultan. Tipu Sultan? But he's dead. Come aside.

البته سری هم به تیپو سلطان بزنیم. تیپو سلطان؟ اما اون مرده بیا کنار

But papa... Come aside. They're clicking photos. Okay this

اما بابا... بیا کنار. آنها روی عکس ها کلیک می کنند. خوب

This Chashma (Sunglasses) doesn't look good on

این چشما (عینک آفتابی) در ماهیشاسورا خوب به نظر نمی رسد

Mahishasura. It looks good on Chundeshwari Mataji.

. در Chundeshwari Mataji خوب به نظر می رسد.

Hail to Goddess Chamundeshwari!

درود بر الهه چموندشواری!

May you live long!

عمرت طولانی باشه

You hold the snake and that. It looks good on me. Right? So, now, let's go to Tipu

شما مار را نگه دارید و آن. به نظرم خوبه درست؟ خب حالا بریم سراغ تیپو

Sultan, of course. You come here. Let's go back home.

سلطان البته. تو بیا اینجا. بیا برگردیم خونه

No, Tipu Sultan's Palace. Come on. See, look at this.

نه، کاخ تیپو سلطان. بیا دیگه. ببین اینو ببین

This is the Mysore bus stand. Using buses also, some people come here, and they take

این ایستگاه اتوبوس میسور است. با استفاده از اتوبوس نیز، عده‌ای به اینجا می‌آیند و درشان

darshan of Chamundeswari mata and now we're heading home. No, not at all. We're going

چاموندسواری ماتا را می‌گیرند و حالا ما به خانه می‌رویم. نه اصلا. میریم

to visit... Uh Tipu Sultan? No, no, no, I think we are going to... These spectacles also are

زیارت... اوه تیپو سلطان؟ نه، نه، نه، فکر می‌کنم می‌خواهیم ... این عینک‌ها

available here, and watches. Sleepers. But that I have. Deities. Marvelous, great.

و ساعت‌ها نیز در اینجا موجود هستند. خواب آورها اما که من دارم. خدایان. شگفت انگیز، عالی

Just take something. Suppose this is a shop. Now, take something and go away.

فقط یه چیزی بگیر فرض کنید اینجا یک مغازه است. حالا یه چیزی بردار و برو.

So, that is known as shoplift. Now, where is my mother? Let me go to a corner and

بنابراین، که به عنوان دزدی مغازه شناخته می شود. حالا مادر من کجاست؟ بگذار گوشه ای بروم و

wait for her. Now, let's see if I can buy some soda or something. But my mother

منتظرش باشم. حالا بیایید ببینیم آیا می توانم نوشابه یا چیز دیگری بخرم. اما مادرم

won't allow me. Anyway, I have my water bottle in the car. Now, we are heading to

اجازه نمی دهد. به هر حال من بطری آبم را در ماشین دارم. حالا به سمت

the parking area where my father has parked his car. But I guess we have not

پارکینگی می رویم که پدرم ماشینش را پارک کرده است. اما من حدس می زنم ما

parked here. I remember we have not parked here. Somewhere else. Now, where I

اینجا پارک نکرده ایم. یادم می آید اینجا پارک نکرده ایم. یک جای دیگر. حالا جایی که من

don't know. We are going to take a lift. Now, I'm on the lift. Now, we gonna...

نمی دانم. قرار است با آسانسور برویم. حالا، من در آسانسور هستم. حالا می‌خواهیم...

You can shoot a video of this. My brother has got this toy from My Mother by setting a

شما می‌توانید از این فیلم بگیرید. برادرم این اسباب بازی را از مادرم با قراردادن

deal with her. And how did he set that deal? Keshu, tell them. I like it so much.

با او گرفته است. و چگونه این معامله را تنظیم کرد؟ کشو بهشون بگو خیلی دوستش دارم. به

I told my mother. You give me orange juice or a toy. I cried and my

مادرم گفتم. شما به من آب پرتقال یا یک اسباب بازی بدهید. من گریه کردم و

mother gave this. It's an interesting story. Why didn't you bring one for me also by

مادرم این را داد. داستان جالبی است. چرا برای من هم با گریه یکی نیاوردی؟

crying. I'll not bring for you. You're troubling me. But I'll share with Harika Didi.

برای تو نمی آورم داری اذیتم میکنی اما من با هاریکا دیدی در میان می گذارم.

You like Harika Didi.

شما هاریکا دیدی را دوست دارید.

Yeah. You both are Mahishasura and monkeys. Get away from here. I'm only

آره شما هر دو ماهیشاسورا و میمون هستید. از اینجا دور شو من فقط

Chamundeshwari Devi. You get away. So, let's have a fight this time.

Chamundeshwari Devi هستم. تو دور میشی پس بیایید این بار دعوا کنیم.

Take it. Take it. Okay, okay, but now we are not

آن را بگیرید. آن را بگیرید. باشه، باشه، ولی الان

having a fight with you two. It's Mahishasura and Chamundeshwari. So, let's have a fight.

با شما دوتا دعوا نداریم. ماهیشاسورا و چاموندشواری هستند. پس بیا دعوا کنیم بیا

Let's have a fight. Keshu, you hold a snake and a sword. First, Let me

دعوا کنیم کشو، مار و شمشیر در دست می گیری . اول بذار

drink the water. First, let me drink the water. Okay, you drink the water. By the time, I'll

آبشو بخورم اول بذار آبشو بخورم باشه آب رو بخور تا اون موقع من

wait for you, and then we'll have a fight or quarrel. Fight or quarrel? Fight means

منتظرت می مونم و بعد دعوا یا دعوا می کنیم. دعوا یا دعوا؟ دعوا یعنی

like physical fight but quarrel means verbal fight.

دعوای فیزیکی اما دعوا یعنی دعوای لفظی.

No, we'll have a fight. It's been a long time since we've been quarreling like cats

نه ما دعوا میکنیم خیلی وقت بود که مثل سگ

and dogs. But this time I'm going to give a fierce fight to this Mahishasur called

و گربه با هم دعوا می کردیم. اما این بار با این ماهیشاسور به نام کشو مبارزه شدیدی می کنم

Keshu. Now, you have quenched your thirst. Now, let's fight, or are you afraid?

. اکنون تشنگی خود را رفع کرده اید. حالا بیا دعوا کنیم یا می ترسی؟

No, you aren't. Ready?

نه، شما نیستید. آماده؟

Come here. Come here.

بیا اینجا. بیا اینجا.

Here, this is the Mahishasura demon.

اینجا، این شیطان ماهیشاسوراست.

Now, see, the demon is running away. See, you're running away. Are you afraid?

حالا ببین دیو داره فرار میکنه ببین داری فرار میکنی میترسی؟

My God

خدای من

My God. She's running away from the demon. Oh, I'm not.

خدای من. داره از دست دیو فرار میکنه اوه، من نیستم.

Will you listen to me or not?

به من گوش می دهی یا نه؟

See, I won. Sorry, Keshu. No. I think now

ببین من برنده شدم ببخشید کشو نه. فکر می کنم الان

It would be better if I had chosen a quarrel.

بهتر بود دعوا را انتخاب می کردم.

I'm saved. Friends, I'm saved because Keshu did not tell my mother. He did not

من نجات پیدا کردم. دوستان من نجات پیدا کردم چون کشو به مامانم نگفت. او از

complain this thing. Next time, I will only have a good... I think he has already

این موضوع شکایت نکرد. دفعه بعد فقط خوبه... فکر کنم قبلا

complained. My God

شاکی شده. خدای من

Havisha? Sorry.

هاویشا؟ متاسف.

First take Ma's permission.

اول از ما اجازه بگیر

You're a monkey demon.

تو یه دیو میمونی

And you're the brother of a monkey demon. I'm a

و تو برادر یک دیو میمونی. من

You're a demon actually.

یک شیطان هستم.

Keshu, what did you say to my mother? You

کشو به مامانم چی گفتی ؟ تو

you make me fall down on that stair. Keshu, you know she's not your mother. She's my

باعث شدی روی اون پله بیفتم کشو، میدونی که اون مادرت نیست. او مادر من است

mother. No. Then where is my mother?

. نه پس مادرم کجاست؟

We three's mother. Harika, yours and mine.

ما مادر سه نفریم هاریکا، مال تو و من.

Then how can you complain to her? She's my

پس چگونه می توان از او شکایت کرد؟ او

mother also. We started early in the morning at around 6. Wait, wait, wait, wait.

هم مادر من است صبح زود حدود ساعت 6 شروع کردیم. صبر کن صبر کن صبر کن.

You have to tell. Is this good or not? Okay? Keshu will be doing like this, and then it took

شما باید بگویید. این خوبه یا نه؟ باشه؟ کشو این کار را خواهد کرد و بعد

us about 3-4 hours to reach here

حدود 3-4 ساعت طول کشید تا

at around 9:00 a.m. we reached here and then we had a good darshan of Chamundi Mataji

حدود ساعت 9:00 صبح به اینجا رسیدیم و سپس یک دارشان چموندی ماتاجی خوب خوردیم

and now I'm feeling hungry. So, I'm having my breakfast. But I think I've already

و اکنون احساس گرسنگی می کنم. پس من دارم صبحانه میخورم اما فکر می کنم قبلا

had my breakfast. I had a banana, but now I need more. Let's trouble my mother.

صبحانه ام را خورده ام. من یک موز داشتم، اما اکنون به مقدار بیشتری نیاز دارم. بیا مادرم را اذیت کنیم.

Havisha and Harika are busy talking to each other. Reached to the hotel. Waiting

هاویشا و هاریکا مشغول صحبت با یکدیگر هستند. به هتل رسید. منتظر

for my father to check in at the hotel.

حضور پدرم در هتل هستم.

Reach to the room. The room is really good.

به اتاق برسید. اتاق واقعا خوب است.

We had a little fun with my father.

با پدرم کمی خوش گذشت.

Do me also! Do me!

من را نیز انجام دهید! من را انجام دهید!

Do me also!

من را نیز انجام دهید!

Wait, one second. Any shortcomings in the room? What? Any shortcomings in the

صبر کن، یک ثانیه آیا کمبودی در اتاق وجود دارد؟ چی؟ آیا کمبودی در

room? Any shortcomings do you find in this room? No, no, say, "We'll call you back."

اتاق وجود دارد؟ آیا در این اتاق کاستی پیدا می کنید ؟ نه، نه، بگو، "با شما تماس می گیریم."

We will call you back. Now, we don't need anything. Harika, come, beta.

ما با شما تماس خواهیم گرفت. حالا ما به چیزی نیاز نداریم هاریکا، بیا، بتا.

Come out, we are going. We're going for lunch.

بیا بیرون، ما می رویم. ما برای ناهار می رویم.

that we're hiding here. Papa, I'm very very hungry. Let's order something to eat. I

که ما اینجا پنهان شده ایم بابا من خیلی گرسنه ام بیا یه چیزی برای خوردن سفارش بدیم من

could eat a horse. What do you want to have? Papa, I'm so hungry that I would

می توانستم یک اسب بخورم. چه چیزی می خواهید داشته باشید؟ بابا، من آنقدر گرسنه هستم که

Chow Down on anything you would offer me to eat. Okay, let's ask for the menu.

هر چیزی را که به من پیشنهاد کنی برای خوردن غذا بخورم. خوب، بیایید منو بپرسیم.

Yes, let's do that.

بله، بیایید این کار را انجام دهیم.

Um, what should I have?

اوم، چی باید داشته باشم؟

But you said that you could eat a horse. Let's bring a horse for you.

اما تو گفتی که می توانی یک اسب بخوری. بیا برایت اسب بیاوریم

Papa, all those things are just meant to say. I did not really mean that I could

بابا، همه این چیزها فقط برای گفتن است. من واقعاً منظورم این نبود که می توانم

eat anything you offer me to give. I only want to eat so many things, so many

هر چیزی را که به من پیشنهاد می کنید بخورم. من فقط می خواهم چیزهای زیادی بخورم، این همه

varieties of food. Papa, I want some fresh seasonal juice, choice of milkshake,

تنوع غذا. بابا، من مقداری آب میوه فصلی تازه، میلک شیک انتخابی،

special Masala papad. So many things do you want to have? Of course! You're famished?

پاپاد مخصوص ماسالا می خواهم. خیلی چیزها را می خواهید داشته باشید؟ البته! گرسنه شدی؟

Yes. You can't eat these many things, Havisha. I'm not ordering for myself. I'm

آره. این خیلی چیزا رو نمیتونی بخوری هاویشا. من برای خودم سفارش نمی دهم. من

ordering for you too, for Mama, Harika, everyone. But you should ask me. I'm the

هم برای شما سفارش می دهم، برای مامان، هاریکا، همه. اما باید از من بپرسی من

queen here. Okay? I'm in the driving seat. You cannot

ملکه اینجا هستم باشه؟ من روی صندلی رانندگی هستم. شما نمی توانید

um, you cannot deny my choices.

امم، نمی توانید انتخاب های من را انکار کنید.

Thank you. Few minutes. No problem, no problem. Somebody has ordered for you, looks like.

متشکرم. چند دقیقه. مشکلی نیست، مشکلی نیست. کسی برای شما سفارش داده است، به نظر می رسد.

That's what I was thinking, something is fishy. Your mother might have

این چیزی بود که من داشتم فکر می کردم . شاید مادرت

ordered. Right? No wonder what she must have ordered for me. I will eat the

دستور داده باشد. درست؟ جای تعجب نیست که او باید چه چیزی برای من سفارش داده باشد. من

special uh Cuisine of Mysore and if I don't get that, I'm not going to eat

آشپزی خاص میسور را خواهم خورد و اگر آن را دریافت نکنم،

anything at all. Okay, let's not eat. I will eat your food. You know, Mysore Pak

اصلاً چیزی نخواهم خورد. باشه نخوریم من غذای تو را خواهم خورد. میدونی، میسور پاک

is very famous over here. Mysore Pak? Yes. What is this? Some vegetables or what?

اینجا خیلی معروفه. میسور پاک؟ آره. این چیه؟ چند سبزی یا چی؟

It's a sweet. Sweet? Yes. Why is it called Mysore Pak? Pak in Urdu, I think, it's a very

این یک شیرینی است. شیرین؟ آره. چرا به آن میسور پاک می گویند؟ پاک در اردو، به نظر من، بسیار

pure.

خالص است.

This is Keshu's language you are talking about, huh? Yes.

این زبان کشو است که شما در مورد آن صحبت می کنید، ها؟ آره.

I don't want to eat. You don't want? No. Papa, you eat paneer manchurian, and I'll eat Mysore

من نمی خواهم غذا بخورم. شما نمی خواهید؟ نه. بابا، تو پنیر مانچوری را بخور و من پارک میسور را می‌خورم

Park. Mysore Pak? Yes, That you could have in desert, not in the beginning, in the main course.

. میسور پاک؟ بله، که می توانستید در بیابان داشته باشید ، نه در ابتدا، در غذای اصلی.

We are going to have it in the main course. This is a starter, Havisha.

ما آن را در غذای اصلی خواهیم داشت . این یک شروع است، هاویشا.

Starter? Yeah, starter, then main course, then dessert.

شروع کننده؟ بله، پیش غذا، سپس غذای اصلی، سپس دسر.

I'll eat a dessert first, then I'll eat the

اول یک دسر می خورم، بعد

main Cuisine. No, then I'll eat the starter and then the main Cuisine. Let's have a new

غذای اصلی را می خورم. نه، بعد من استارتر و بعد غذای اصلی را می‌خورم. بیایید امروز یک آزمایش جدید داشته باشیم

experiment today. But you won't feel good. Have you ever tested it? Have you

. اما شما احساس خوبی نخواهید داشت. آیا تا به حال آن را تست کرده اید؟ آیا

ever tested it? Have you ever eaten it? Have you ever eaten whatever I'm going

تا به حال آن را تست کرده اید؟ آیا تا به حال آن را خورده اید؟ آیا تا به حال هر چه من قرار است بخورم

to eat? No. Yeah, I did it. Huh? I did it. Oh, so, when did you do?

خوردی؟ نه. آره، انجامش دادم. متعجب؟ من انجام دادم. اوه، پس کی انجام دادی؟

Ma, why this is so hot? The hotel has got a decent swimming pool.

مامان چرا اینقدر داغه؟ این هتل دارای استخر مناسبی است.

Loving yoga.

عاشق یوگا. بیا

Come on, come, come, Keshu. I came for this.

، بیا، بیا، کشو. من برای این آمدم

Now, get down. I'm on the premises of this Mysore Palace and this is the facade of

حالا بیا پایین من در محوطه این کاخ میسور هستم و این نمای

this Mysore Palace which looks really very beautiful. Isn't it? It really looks

این کاخ میسور است که واقعاً بسیار زیبا به نظر می رسد. اینطور نیست؟ واقعاً جذاب به نظر می رسد

fascinating. I feel like going inside it, and now look at it. There are around one

. دلم می خواهد داخل آن بروم و حالا به آن نگاه کنم. حدود یک

2, 3, 4, 5, 6. There are around six gates to come here. I think the King used to sit

2، 3، 4، 5، 6 وجود دارد. حدود شش دروازه برای آمدن به اینجا وجود دارد. فکر می‌کنم پادشاه

there and watch the parade of his army, and you know, this parade reminded me an

آنجا می‌نشست و رژه ارتشش را تماشا می‌کرد، و می‌دانی، این رژه برای من یک اصطلاحی را به یاد آورد

idiom, which is 'rain on someone's parade' and it means 'to spoil someone's fun.' For

که عبارت است از «باران بر رژه کسی» و به معنای «تباه کردن تفریح ​​کسی» است.

example, traffic always rains on my parade, and I hope you know the meaning

مثلاً همیشه در رژه من ترافیک می بارد و امیدوارم معنی

of this word. It's not a word. It's an idiom. Rain on someone's parade. Because

این کلمه را بدانید. این یک کلمه نیست. این یک اصطلاح است. باران در رژه کسی. چون بارها

I've told you the meaning of this many many times. You know, look at that

معنی این را به شما گفته ام . میدونی به اون گل نگاه کن

flower thing. You know, there was a flower uh flower show conducted over here. But I

می دانید، یک نمایش گل و گل در اینجا برگزار شد. اما من

was not present at that moment. It's my misfortune anyway. You know, at first, when I

در آن لحظه حضور نداشتم. به هر حال بدبختی منه می دانید، در ابتدا، وقتی

saw this uh that kind of structure, I thought that it was a temple, and I asked

این بنا را دیدم، فکر کردم که یک معبد است، و از

my parents about that temple. They told me that, no, it's just a show-off kind of thing. It's

پدر و مادرم درباره آن معبد پرسیدم. آنها به من گفتند که نه، این فقط یک چیز خودنمایی است.

not a temple anyway. The flower show was conducted here. I don't know when, but I

به هر حال این معبد نیست. نمایش گل در اینجا برگزار شد. نمی دانم چه زمانی، اما

was not present at that moment. So, now let's not waste further time and get

در آن لحظه حضور نداشتم. بنابراین، بیایید زمان بیشتری را تلف نکنیم و

into this marvelous, beautiful Mysore Palace.

وارد این کاخ شگفت‌انگیز و زیبای میسور شویم .

Where is the entry gate anyway?

اصلا دروازه ورود کجاست؟

Maybe there. Yeah, this is the entry gate. See, they are taking a group photo so

شاید اونجا بله، این دروازه ورود است. ببینید دارند عکس دسته جمعی می گیرند

that it will be memorable for them when they go back to their home. I think

تا وقتی به خانه برگردند برایشان خاطره انگیز باشد . فکر کنم

they're living somewhere else. It looks like the entire school has come to visit

جای دیگه ای زندگی میکنن به نظر می رسد که کل مدرسه برای بازدید از

this Mysore Palace. After all, it is so attractive. Isn't it? It is, of course. I

این کاخ میسور آمده است. بالاخره خیلی جذابه اینطور نیست؟ این است، البته. ای

wish I also could come along with my classmates. It would really be a

کاش من هم می توانستم با همکلاسی هایم بیایم . واقعا

marvelous experience. You know when I was in the second or third standard, I did go

تجربه شگفت انگیزی خواهد بود. می دانید وقتی در استاندارد دوم یا سوم بودم،

somewhere. I don't know where. But I remember, I did go somewhere, to some

جایی رفتم. نمی دانم کجاست. اما یادم می آید، جایی رفتم، به

Museum or something. But now, they're not taking us anymore. We

موزه ای یا چیزی. اما حالا دیگر ما را نمی برند. ما

need to cope with the new era where the principal doesn't take us to any

باید با دوره جدیدی کنار بیاییم که مدیر مدرسه ما را به

trip like this. This is the side view of the beautiful Mysore Palace.

این سفر نمی برد. این نمای جانبی کاخ زیبای میسور است.

Want to hold your hand. Do you want to come on my back? Whose? Mine.

میخواد دستتو بگیره میخوای پشتم بیای؟ چه کسی؟ مال خودم.

Yeah, we have to stand here. Let them go.

آره باید اینجا بایستیم بگذار بروند.

It's okay. You're a brave boy. Keshu, come, come. For the memory.

مشکلی نیست. تو پسر شجاعی کشو بیا بیا برای خاطره

This is the marriage Pavilion where

این غرفه ازدواج است که در آن جشن

Royal weddings and birthdays were celebrated. This is the private Darbar

عروسی و تولدهای سلطنتی برگزار می شد. این تالار خصوصی دربار است

Hall where the King used to meet his private members. Keshu, here, the King used

که پادشاه در آن با اعضای خصوصی خود ملاقات می کرد . کشو، اینجا، پادشاه با

to meet his private members. Literally, can we buy this house?

اعضای خصوصی خود ملاقات می کرد. به معنای واقعی کلمه، آیا می توانیم این خانه را بخریم؟

It's a nice view from here. Can I? Can I go? Can I go? Keshu!

از اینجا منظره خوبی است. ایا می تونم؟ میتونم برم؟ میتونم برم؟ کشو!

I want to go down, but the police are not allowing me. Here is the place where

می خواهم بروم پایین اما پلیس اجازه نمی دهد. اینجا جایی است که

the King used to read a newspaper and take vitamin D through sunlight, like my

پادشاه مثل پدرم از طریق نور خورشید روزنامه می خواند و ویتامین D می خورد

father. Killing two birds with one stone. Very funny, Havisha. Harika, you may fall off, beta!

. کشتن دو پرنده با یک سنگ خیلی خنده داره هاویشا هاریکا، ممکن است سقوط کنی، بتا!

No, no, no, Keshu. Get down, beta. It's risky. It's a lovely dance, Harika.

نه، نه، نه، کشو. بیا پایین، بتا ریسک داره این یک رقص دوست داشتنی است، هاریکا.

It's funny to carry the bottle like this. Be careful, it's a risky

حمل بطری به این شکل خنده دار است . مراقب باشید، این یک

staircase. Thank God, we are out. The palace was so big. Please give us the

پله خطرناک است. خداروشکر ما بیرون هستیم قصر خیلی بزرگ بود لطفا

shoes on this side.

کفش های این طرف را به ما بدهید.

This is a party. It's a wedding procession.

این یک مهمانی است. یک دسته عروسی است.

There're laddus in the wedding procession. That's why I ordered these, not my mother.

لادوس در صفوف عروسی وجود دارد. برای همین من اینها را سفارش دادم نه مادرم.

Come, Havisha. Ready for the Brindavan garden.

بیا حویشا آماده باغ برینداوان. در جاده

We witnessed a scuffle between a policeman and a man on the road. The

شاهد درگیری بین پلیس و مردی بودیم.

policeman wanted to fine the man for violating the traffic rule by driving

پلیس می خواست این مرد را به دلیل تخلف از قوانین راهنمایی و رانندگی با رانندگی

without a helmet. Welcome to Brindavan Garden!

بدون کلاه ایمنی جریمه کند. به باغ برینداوان خوش آمدید!

It's a long queue.

این یک صف طولانی است.

I'm enjoying the boat ride.

من از قایق سواری لذت می برم.

I'm the driver.

من راننده هستم

Did you enjoy? Yeah. It's a dam. Havisha, it's a dam.

لذت بردی؟ آره این یک سد است. حویشا، سد است.

Now, we are having our dinner. 1 2 3 4 5 6

الان داریم شام میخوریم 1 2 3 4 5 6 آیا

Have you taken a bath? Let's go for breakfast. I want to

حمام کرده اید؟ بریم صبحانه بخوریم من می خواهم

hide here. I got you Keshu. I love dosa chutney. It's very spicy.

اینجا پنهان شوم. کشو گرفتمت من عاشق دوسا چاتنی هستم. خیلی تند است.

I woke up. I got ready, and now, here I'm going to have my breakfast. I have

من از خواب بيدار شدم. من آماده شدم و حالا اینجا می روم صبحانه ام را بخورم. من

idli, sambar, uppama and vada. We have finished our

idli، sambar، uppama و vada دارم.

breakfast. Now, we are heading to the zoo. Yes, I'm also very very excited to see

صبحانه را تمام کردیم. حالا به سمت باغ وحش می رویم. بله، من هم از دیدن انواع مختلف حیوانات بسیار هیجان زده هستم

different kinds of animals. But I am scared. If the lion eats me

. اما من می ترسم. اگر شیر مرا بخورد

then what will I do?

پس چه کنم؟

I should wear full sleeves. Harika, the lion will be

من باید آستین کامل بپوشم هاریکا، شیر

in a cage. He won't eat you. Moreover, even if the lion escapes from the cage... Monkeys? I

در قفس خواهد بود. او تو را نخواهد خورد علاوه بر این، حتی اگر شیر از قفس فرار کند... میمون ها؟

thought you are used to monkeys. We have one monkey. We have kept one monkey

فکر کردم به میمون عادت کردی ما یک میمون داریم ما یک میمون را

at our home. That is you. I was talking about Keshu anyway. Hey, I'm not a monkey. I'm a

در خانه خود نگه داشته ایم. این تویی. به هر حال من در مورد کشو صحبت می کردم . هی من میمون نیستم من یک

lion. I will eat everybody. You will everybody? But you don't have sharp teeth.

شیر هستم. همه را خواهم خورد شما همه را؟ اما شما دندان های تیز ندارید.

How will you eat us? Huh? Harika, he is a vegetarian lion. Anyway, Keshu, if you are a

چگونه ما را می خورید؟ متعجب؟ هاریکا، او یک شیر گیاهخوار است. به هر حال کشو، اگر تو

lion then I'm a monkey. I will climb some trees. Then I will also climb with my paws.

شیر هستی پس من یک میمون هستم. از چند درخت بالا میروم سپس من نیز با پنجه هایم صعود خواهم کرد.

Then I will eat you, then I will eat you. So, you enjoy.

بعد تو را می خورم، بعد تو را می خورم . بنابراین، شما لذت ببرید.

With my nails, I will scratch you. Okay, scratch me. I'm ready.

با ناخن هایم تو را می خراشم. باشه منو بکش من آماده ام.

Now, Keshu, you have to face the music. Now, we won't leave you. Come on. Come on, let's

حالا کشو باید با موسیقی روبرو بشی. حالا، ما شما را ترک نمی کنیم. بیا دیگه. بیا

complain to Mama. Keshu scratched me.

از مامان شکایت کنیم کشو من را خراشید.

Harika, don't show me your crocodile tears. I

هاریکا، اشک تمساح خود را به من نشان نده .

know you how naughty you are. They're fighting like cats and dogs.

میدونم چقدر شیطون هستی مثل سگ و گربه می جنگند.

Now, shall I do this? Yes. Nothing happened.

حالا این کار را بکنم؟ آره. هیچ اتفاقی نیفتاد.

Second floor, first floor.

طبقه دوم، طبقه اول.

Go there.

برو اونجا

Ma, can we touch?

مامان، میشه لمس کنیم؟

Look at the swimming pool. Yeah. No, no, this is a child's pool.

به استخر شنا نگاه کنید. آره نه، نه، این استخر کودک است.

That is the adult's pool. What? What? What? What? What? Harika, stop it. You are always wearing

آن استخر بزرگسالان است. چی؟ چی؟ چی؟ چی؟ چی؟ هاریکا، بس کن شما همیشه

your sleepers upside down. I don't know, why? I also don't know why I'm wearing. But you

خواب هایتان را وارونه می پوشید. نمی دانم چرا؟ من هم نمی دانم چرا پوشیده ام. اما تو

stay here. I will make you upside down. Oh, look at this. There's a painting on the

اینجا بمان من شما را وارونه می کنم. اوه اینو ببین یک نقاشی روی

floor. I wonder who would like... And I'm going to sit over here.

زمین است. من تعجب می کنم که چه کسی دوست دارد ... و من می خواهم اینجا بنشینم.

Papa, can I throw a chair in the pool? Whose dolls are these?

بابا، آیا می توانم یک صندلی در استخر بیندازم؟ این عروسک های کی هستند؟

It's not a doll.

این یک عروسک نیست. به

You touched my dolls.

عروسک های من دست زدی آیا

Can I throw?

می توانم پرتاب کنم؟

Ma

ما

Keshu, come. You want to come?

کشو بیا میخوای بیای؟

Oh my God, help me, Keshu. Keshu, help me.

وای خدایا کمکم کن کشو. کشو کمکم کن

Keshu, are you excited? Yeah. Didi, see, there is a monkey.

کشو، هیجان زده ای؟ آره دیدی ببین یه میمون هست

Yes, Keshu, he looks like you. Isn't it? I'm a monkey only. You're a monkey only? Yeah.

آره کشو، او شبیه توست. اینطور نیست؟ من فقط یک میمون هستم تو فقط میمونی؟ آره

Havisha, there's a gorilla over there. The gorilla is sleeping. I wonder how would the gorilla

هاویشا، یک گوریل آنجاست. گوریل خواب است. من تعجب می کنم که گوریل چه

feel like when so many people are watching it. He has no privacy. Now see.

حسی خواهد داشت وقتی این همه مردم آن را تماشا می کنند. او حریم خصوصی ندارد. حالا ببین.

See, one contradictory thing. Now, they're telling about threats and poaching and

ببینید، یک چیز متناقض. الان از تهدید و شکار غیرقانونی می‌گویند و

they themselves have poached to bring these animals from the forest to Here and Now

خودشان شکار غیرقانونی کرده‌اند که این حیوانات را از جنگل به اینجا و حالا

there and they're advertising that no threats, no poaching. What is this

آنجا بیاورند و تبلیغ می‌کنند که نه تهدید، نه شکار غیرقانونی. این چه

contradictory thing? They're earning money from this exhibition of the

چیزی متناقض است؟ آنها از این نمایشگاه

animals. Okay? Ha. So, they snatch these animals from somewhere, their homes.

حیوانات درآمد کسب می کنند. باشه؟ ها بنابراین، آنها این حیوانات را از جایی، خانه هایشان می ربایند.

They pick up them, and then they say, 'Threats and poaching are not good. What contradictory people

آنها را می گیرند و بعد می گویند: «تهدید و شکار غیرقانونی خوب نیست. چه آدم های متناقضی

nowadays! This is a source of revenue for them, you know. The source of revenue for the

این روزها! این یک منبع درآمد برای آنها است، می دانید. منبع درآمد

government. For example, the government knows liquor is not good for health, but

دولت به عنوان مثال، دولت می داند که مشروب برای سلامتی مفید نیست، اما

even though they sell the liquor. Because they're mad, that's what. Not mad,

با وجود اینکه آنها مشروب را می فروشند. چون آنها دیوانه هستند، همین است. دیوانه نیست،

they're earning money from that. So, earning money from a bad thing is

آنها از آن درآمد کسب می کنند. بنابراین، کسب درآمد از یک چیز بد

nothing but Madness, Papa. Yeah that they don't care. Ahh that's what that's

چیزی نیست جز جنون، بابا. آره که براشون مهم نیست آهان این چیزی است که

what I want to say. They're mad people. No need to worry about them. Why should I

من می خواهم بگویم. آنها آدم های دیوانه ای هستند نیازی به نگرانی در مورد آنها نیست. چرا باید

vote for Mad people. See, Havisha. Blind people are Guided by Blind Men. Simple. This is the

به دیوانگان رای بدهم. ببین حویشا نابینایان توسط مردان نابینا هدایت می شوند. ساده. این همان

simple philosophy. Blind people are Guided by Blind Men. The people who

فلسفه ساده است. نابینایان توسط مردان نابینا هدایت می شوند. افرادی که به

vote them are also blind, and they are also blind. Blind people are Guided by

آنها رای می دهند نیز نابینا هستند و آنها نیز نابینا هستند. نابینایان توسط

Blind Men. Simple. Somebody has to lead. That's what I'm saying. There's no person

مردان نابینا هدایت می شوند. ساده. یکی باید رهبری کنه این چیزی است که من می گویم. کسی

with eyes. They are also blind. We are also blind. Because we don't know. Then

با چشم نیست آنها نیز نابینا هستند. ما هم کوریم. چون نمی دانیم بعد

they're saying threats and poaching something something. Suppose you are

تهدید می‌کنند و چیزی را شکار می‌کنند. فرض کنید دارید می

telling. They are not supposed to do what they are doing like that. They

گویید. قرار نیست کاری را که می کنند اینطور انجام دهند. آنها

should not bring the animals here and put them in the zoo. That's what

نباید حیوانات را به اینجا بیاورند و در باغ وحش بگذارند. این چیزی است که

you're saying? Yes. But then, if they are not putting them, then how will you see?

شما می گویید؟ آره. اما پس از آن، اگر آنها آنها را قرار نمی دهند، پس چگونه خواهید دید؟

How will you see the animals? You can't go to the Forest and see... Then what is the

چگونه حیوانات را خواهید دید؟ شما نمی توانید به جنگل بروید و ببینید ... پس چه

need to see them? Are you getting something by seeing them? How the kids will

نیازی به دیدن آنها است؟ آیا با دیدن آنها چیزی به دست می آورید؟ چگونه بچه ها در

know about the animals? How they will know, how they look like. By seeing

مورد حیوانات می دانند؟ چگونه می دانند، چگونه به نظر می رسند. فقط با دیدن

on TV only. That's all? Yeah. I don't think so. Even if they're putting it from here

تلویزیون این همه؟ آره من اینطور فکر نمی کنم. حتی اگر آنها آن را از اینجا می گذارند،

then why do they need to say that threats and poaching

پس چرا باید بگویند که تهدید و شکار غیرقانونی است،

then they're just telling lies that threats and poaching... They not

پس آنها فقط دروغ می گویند که تهدید و شکار غیرقانونی... آنها

killing animals. But they are doing poaching. Right or not? They brought them

حیوانات را نمی کشند. اما آنها شکار غیرقانونی می کنند. درسته یا نه؟ آنها را

through poaching. Right or not? They are not killing them. The animals

از طریق شکار غیرقانونی آوردند. درسته یا نه؟ آنها را نمی کشند. حیوانات

are alive, but they are killing them alive. What is the use of bringing? But zoo people are

زنده هستند، اما آنها را زنده می کشند. آوردن چه فایده ای دارد؟ اما مردم باغ وحش

not killing the animals. They are feeding them. I'm telling the animals, you

حیوانات را نمی کشند. دارند به آنها غذا می دهند . من به حیوانات می گویم، شما

yourself be in a situation where you are alive but you're treated as if you're

خودتان در شرایطی هستید که زنده هستید، اما با شما طوری رفتار می شود که انگار

dead only like a dead body kept in a... Yeah, nobody wants to be in a cage. Right?

مرده ای فقط مانند یک مرده در یک قفس نگهداری می شود... آره، هیچکس نمی خواهد در قفس باشد. درست؟

It's rather I would think that if I would be in that case, I would rather love

بهتر است فکر کنم که اگر در چنین شرایطی باشم، ترجیح می‌دهم

to die rather than be in such a clumsy place like it's just like a bull in a uh

بمیرم تا اینکه در چنین مکان دست و پا چلفتی باشم، مثل این است که یک گاو نر در یک

china shop being in such a place for them because they're animals. They're

فروشگاه چینی در چنین مکانی برای آنها باشد، زیرا آنها حیوانات آنها

used to stay. You ask the Auntie, where is the giraffe now.

به ماندن عادت کرده اند از خاله می پرسی زرافه الان کجاست؟

last last point

آخرین نکته آخر

How to go there?

چگونه به آنجا برویم؟

No, we went there and came back. You have to go right side. See, different kinds of monkeys

نه، ما رفتیم و برگشتیم. شما باید به سمت راست بروید. ببینید، انواع مختلف میمون در

over there. Guess who I am! Tell me. Who are you?

آنجا وجود دارد. حدس بزن من کی هستم! به من بگو. شما کی هستید؟

I'm a human being. See, Keshu, your friend over there. Yeah. The monkey. See, Havisha, you

من یک انسان هستم. ببین، کشو، دوستت اونجا. آره میمون. ببین حویشا

talked about poaching and all. The government has made a hospital for the animals.

از شکار غیرقانونی و همه چیز صحبت کردی. دولت بیمارستانی برای حیوانات ساخته است.

That's what they're making a zoo hospital, and they're killing them while

این چیزی است که آنها یک بیمارستان باغ وحش درست می کنند ، و آنها را در حالی که

staying in that. They are not killing, Havisha. You are misunderstanding. Arre but Papa, you

در آن اقامت دارند می کشند. آنها نمی کشند، حویشا. شما دچار سوء تفاهم شدید. آره ولی بابا،

yourself saying if you're staying if you're a human being and if you're

خودت میگی اگه آدم باشی اگه بمونی و اگه

staying you're allowed to stay only in your own house, you're not allowed to

بمونی فقط تو خونه خودت اجازه داری

go anywhere out. The same old place not able to do anything at all, and you have

جایی بری بیرون. همون جای قدیمی اصلا نمیتونه کاری کنه و

only delivery to the house. How will you feel? You will feel. You will like to

فقط تحویل خونه داری. چه احساسی خواهید داشت؟ تو احساس خواهی کرد. شما دوست دارید

do that, what is this life at all. You will just remember all those, what is

این کار را انجام دهید، اصلاً این زندگی چیست. شما فقط همه آنها را به یاد خواهید آورد، این چه چیزی است

that, rather die. What is this animal? Huh? What is that

، بلکه بمیرید. این حیوان چیست؟ متعجب؟ آن

animal? These animals don't know how to... No, no, that animal. Can you? Can you identify it?

حیوان چیست؟ این حیوانات نمی دانند چگونه ... نه، نه، آن حیوان. میتوانی؟ آیا می توانید آن را شناسایی کنید؟

Can you identify that animal? I don't know what animal it is. This

آیا می توانید آن حیوان را شناسایی کنید؟ من نمی دانم چه حیوانی است. این

animal, Havisha. Oh, this animal. I thought you told that animals. I thought it would be far.

حیوان، هاویشا. اوه این حیوان فکر کردم به اون حیوانات گفتی فکر می کردم دور باشد.

Come on, let's go further.

بیا برو جلوتر

Leopard, leopard, leopard.Why is it not showing us the speed of his.

پلنگ، پلنگ، پلنگ. چرا سرعت او را به ما نشان نمی دهد.

He will come this side. Wait and watch. Keshu, can you see? Yeah. But I can't see.

او به این طرف خواهد آمد. صبر کن و تماشا کن. کشو میبینی؟ آره اما من نمی توانم ببینم.

I've heard that cheetas are cunning animals. Are they really? He's walking

من شنیده ام که یوزپلنگ ها حیوانات حیله گری هستند . آیا آنها واقعا؟ داره

over there. We saw from that side. You cannot see.

اونجا راه میره از آن طرف دیدیم. تو نمی توانی ببینی.

Let's see an elephant. I want to see an elephant. Have you ever seen an

بیایید یک فیل را ببینیم. من می خواهم یک فیل را ببینم. آیا تا به حال

alligator in your life? Yeah. When? In my house.

تمساح در زندگی خود دیده اید؟ آره چه زمانی؟ در خانه من.

Who's that alligator? Havisha Rathore. The tiger is resting.

آن تمساح کیست؟ هاویشا راتور. ببر در حال استراحت است.

It's a white tiger, a dangerous and fierce animal. They are different

این ببر سفید، حیوانی خطرناک و خشن است. آنها

kinds of animals. What kind of animal is in this? Gorillas and humans. Remember when

انواع مختلفی از حیوانات هستند. چه نوع حیوانی در این است؟ گوریل ها و انسان ها به یاد بیاور وقتی که

the tiger was coming closer to you when he was having a Walk For the First, you thought that

ببر داشت به تو نزدیک می‌شد، وقتی داشت برای اولین بار پیاده روی می‌کرد، فکر می‌کردی که

You're an afraid man. I thought you were not afraid of anything. See, see, see, see,

آدم ترسی هستی. فکر کردم از هیچ چیز نمی ترسی. ببین، ببین، ببین، ببین،

see, see. Stop boasting or boasting about yourself for no reason.

ببین، ببین. از لاف زدن یا لاف زدن در مورد خود بی دلیل دست بردارید.

See, fear is a very good thing, actually. Ah when you don't fear, you say I'm fearless

ببینید، ترس چیز بسیار خوبی است، در واقع. آه وقتی نمی ترسی می گویی من بی باکم

and now, when you are fearing, you say fear is a very good thing, actually. see

و حالا وقتی می ترسی می گویی ترس چیز خیلی خوبی است، در واقع. ببین

what they're doing. Helping each other? Yeah. This is called friendship.

چیکار میکنن کمک به یکدیگر؟ آره به این می گویند دوستی.

Friendship? One is a monkey, and another is? Another is, another is a cat. One is a cat

دوستی؟ یکی میمون است و دیگری؟ دیگری این است، دیگری گربه است. یکی گربه است یکی

another is a dog.

دیگر سگ.

It's a very peaceful animal. A beautiful animal. Right? Not that beautiful. See, God has given

این یک حیوان بسیار صلح آمیز است. یک حیوان زیبا. درست؟ نه آنقدر زیبا ببینید خداوند به

every animal some kind of weapon to defense himself.

هر حیوانی نوعی سلاح برای دفاع از خود داده است.

What has he given humans? Mind. Mind.

چه چیزی به انسانها داده است؟ ذهن ذهن

This zebra has black and white stripes.

این گورخر دارای خطوط سیاه و سفید است.

Can you count, how many zebras are there? Didi, can zebra eat us? No.

می توانید بشمارید، چند گورخر وجود دارد؟ دیدی، گورخر می تواند ما را بخورد؟ نه.

Keshu is so excited. Yeah, see, we are animals.

کشو خیلی هیجان زده است. آره ببین ما حیوانیم

Why are you scolding him, Harika? I like to scold him. It's very fun.

چرا او را سرزنش می کنی، هاریکا؟ دوست دارم سرزنشش کنم خیلی سرگرم کننده است.

Go, Keshu. See, Didi has gone.

برو کشو ببین دیدی رفته.

One more animal is having fun.

یک حیوان دیگر در حال تفریح ​​است.

Keshu, look at this animal. This animal is very flexible, Havisha. Yes, I agree.

کشو، به این حیوان نگاه کن. این حیوان بسیار انعطاف پذیر است، هاویشا. بله موافقم.

This animal is flexible. He does yoga every day after all. Like you?

این حیوان انعطاف پذیر است. او هر روز یوگا انجام می دهد. مثل تو؟

They came side to eat something.

آمدند کنار تا چیزی بخورند.

We had enough entertainment. Now, let's

ما به اندازه کافی سرگرمی داشتیم. حالا بیایید

see an elephant. Beers. Ah, no, it's not beers. It is bears. Oh, I see. Yes, you're

یک فیل را ببینیم. آبجو. آه، نه، این آبجو نیست. خرس است. اوه می فهمم. بله

right. Bear. That's how I was thinking there is something wrong here.

حق با شماست. خرس. اینطوری فکر میکردم اینجا مشکلی پیش اومده

Papa, let's go somewhere else. Keshu, did you see that bear? Ballu.

بابا بیا بریم یه جای دیگه کشو اون خرس رو دیدی؟ بالو.

Ballu. Where is Mogali? Mogali is outside. There are so many Mogalies waiting to watch a Ballu.

بالو. مغالی کجاست؟ مغالی بیرون است. موگالی های زیادی منتظر تماشای یک بالو هستند.

It's not a beer. It's a bear. Bhaiya, not beer. It's a bear.

آبجو نیست. این یک خرس است. بهایا، نه آبجو. این یک خرس است.

The Bhaiya is not listening to me.

بهایا به من گوش نمی دهد.

Havisha, what kind of animal is in this area? They are preparing this area to keep some animal

حویشا چه حیوانی در این منطقه است؟ آنها در حال آماده سازی این منطقه برای نگهداری حیوانات

over here. They will hunt, poach, and then they will start posting, do not poach; do

در اینجا هستند. آنها شکار می کنند، شکار می کنند، و سپس شروع به ارسال پست می کنند، شکار غیرقانونی نکنید.

not do this, do not do that. Why can't we put Keshu and Harika over there? Huh? Let's try it

این کار را نکن، آن کار را نکن. چرا ما نمی توانیم کشو و هاریکا را آنجا بگذاریم؟ متعجب؟ بیایید آن را

out. Mama will scold us. She's the mother of those two cubs. Keshu, there's the place they are preparing

امتحان کنیم. مامان ما را سرزنش خواهد کرد. او مادر آن دو توله است. کشو، جایی هست که

for you, Keshu. It's called Jala Tarangini. Whatever it is called, it looks good.

برایت آماده می کنند، کشو. نام آن جالا ترنجینی است. اسمش هر چی باشه ظاهرش خوبه

A fountain, Havisha. It's called a fountain. It's not fountain. It is fountain, but not

یک فواره، هاویشا. به آن فواره می گویند. این چشمه نیست چشمه است، اما

Fountain. Okay? Let's make one short over here. Fountain or Fountain. Didi, could you

چشمه نیست. باشه؟ بیایید یکی را در اینجا کوتاه کنیم. فواره یا چشمه. دیدی،

please help me to see the giraffe. Yes, of course, Keshu. Thank you, Didi. I'm tired now.

لطفا کمکم کنی زرافه را ببینم. بله، البته، کشو. ممنون دیدی الان خسته ام

Beautiful deers.

گوزن های زیبا.

Snakes are reptiles. Turtles. Tortoises.

مارها خزندگان هستند. لاک پشت ها لاک پشت ها

I wish I could sit on that horse cart.

کاش می توانستم روی آن گاری اسب بنشینم.

Headed to Bangalore. It's 66 km away from here.

به بنگلور رفت. از اینجا 66 کیلومتر فاصله دارد.