Vrindavan Vlog in English | Barsana

Hello friends! Welcome back to this  channel! As you know from my previous vlog,  

سلام دوستان! به این کانال خوش آمدید! همانطور که از وبلاگ قبلی من می دانید،

we have come to Goverdhan. Subsequently, we  made our way to Vrindavan, which is a mere  

ما به Goverdhan آمده ایم. متعاقباً به سمت ورینداوان که تنها

13 kilometres away from our current location.  Subsequently, we made our way to Vrindavan,  

which is a mere 13 kilometres away from our  current location. Upon arriving in Vrindavan,  

13 کیلومتر با مکان فعلی ما فاصله دارد، راه افتادیم. متعاقباً به ورینداوان راه یافتیم

که تنها 13 کیلومتر با مکان فعلی ما فاصله دارد . پس از رسیدن به ورینداوان،

our first priority was to find a suitable hotel  and book rooms for ourselves. We were exhausted  

اولویت اول ما یافتن یک هتل مناسب و رزرو اتاق برای خود بود. خسته بودیم

and in need of some rest. The hotel we chose was  decent and had rooms that resembled flats in an  

و نیاز به استراحت داشتیم. هتلی که ما انتخاب کردیم، مناسب بود و اتاق‌هایی داشت که شبیه آپارتمان‌ها در یک

apartment building, specifically a two-bedroom,  one-hall setup. The television was not large, but  

ساختمان آپارتمان بود، به‌ویژه یک اتاق دو خوابه و یک سالن. تلویزیون بزرگ نبود، اما

we chose not to turn it on. There was a swimming  pool, but it appeared to be a decorative one as  

ما ترجیح دادیم آن را روشن نکنیم. یک استخر شنا وجود داشت ، اما به نظر می رسید که یک استخر تزئینی است زیرا

there was no water in it. This is the façade of  this hotel and its exterior appears to be severely  

در آن آب وجود نداشت. این نمای این هتل است و به نظر می‌رسد نمای بیرونی آن به شدت

damaged with visible cracks in the walls. Upon  experiencing the divine sight of Banke Bihari ji,  

آسیب دیده است و شکاف‌های قابل مشاهده در دیوارها دیده می‌شود. با تجربه منظره الهی بانک بیهاری جی،

we promptly proceeded to Nidhivan. In Nidhivan,  there are numerous Tulsi plants. Recently,  

سریعاً به سمت نیدیوان حرکت کردیم. در نیدیوان، گیاهان تولسی متعددی وجود دارد. اخیراً،

a path has been constructed to prevent devotees  from entering or touching the trees. This is the  

مسیری برای جلوگیری از ورود فدائیان  یا لمس درختان ساخته شده است. اینجا

spot where we were able to dance, while being  watched by inquisitive monkeys, taking note  

مکانی است که می‌توانیم برقصیم، در حالی که میمون‌های کنجکاو ما را زیر نظر می‌گیرند و

of our every move. Due to the rain, we sought  refuge in a nearby shop and ordered some food  

هر حرکت ما را یادداشت می‌کنند. به دلیل باران، به مغازه‌ای در همان حوالی پناه بردیم و مقداری غذا سفارش دادیم تا

to eat while we waited. This Bhaiya informed us  that this location goes by the name of Cheerghat.  

در مدت انتظار بخوریم. این بهایا به ما اطلاع داد که این مکان به نام Cheerghat است.

It's interesting to note that Krishna had taken  the clothes of the Gopis from the Kadham tree at  

جالب است بدانید که کریشنا لباس‌های گوپی‌ها را از درخت کادم در

this very spot. This is the Yamuna Ji, a sacred  river. It holds immense cultural and religious  

همین نقطه گرفته بود. این رودخانه یامونا جی، یک رودخانه مقدس است . اهمیت فرهنگی و مذهبی بسیار زیادی دارد

significance, as it was the very same river that  Vasudevji bravely crossed in the dead of night,  

، زیرا همان رودخانه ای بود که واسودوجی شجاعانه در تاریکی شب از آن عبور کرد و

carrying the beloved baby Krishna from Mathura to  Gokul. The same day, we went to see Prem Mandir  

نوزاد کریشنا را از ماتورا به گوکول برد. همان روز به دیدن پریم ماندیر رفتیم

and were awestruck by its magnificent view. We  were not permitted to get closer, so we captured  

و از منظره باشکوه آن شگفت زده شدیم. اجازه نزدیک‌تر شدن را نداشتیم، بنابراین

the view from a distance. The temple is named  Prem Mandir, which is inscribed on its façade.  

منظره را از راه دور ثبت کردیم. معبد پرم ماندیر نام دارد که روی نمای آن حک شده است.

The children were fascinated by a model depicting  Krishna standing on Kaliya naag while punishing  

بچه‌ها مجذوب مدلی شدند که کریشنا را در حالی که او را تنبیه می‌کرد روی کالیا ناگ ایستاده بود

him. There's a huge swarm at the Prem Mandir.  This is a point of attraction. A few children  

. ازدحام بزرگی در پرم ماندیر وجود دارد. این یک نقطه جذاب است. چند کودک

are perched on their parents' shoulders. Here is  a closer view of the temple. You can find numerous  

روی شانه های والدین خود نشسته اند. در اینجا نمای نزدیکتر از معبد است. می‌توانید

depictions of Krishna's childhood activities  on the premises. This particular one shows  

تصاویر متعددی از فعالیت‌های دوران کودکی کریشنا را در محل پیدا کنید. این مورد خاص نشان می‌دهد که

how Krishna lifted Goverdhan Hill with his little  finger for seven days and nights. Once we finished  

چگونه کریشنا هفت شبانه روز با انگشت کوچک خود تپه گوردان را بلند کرد . هنگامی که

exploring the entire premises of the temple,  we made our way back to the hotel by hiring an  

کاوش در کل محوطه معبد را به پایان رساندیم، با استخدام یک ریکشا برقی به هتل برگشتیم

electric rickshaw. After having dinner, we stayed  in the hotel for the night. The next morning,  

. بعد از صرف شام، یک شب در هتل ماندیم. صبح روز بعد،

we packed our bags and put them in the car's  trunk. Since the children were exhausted and  

چمدان‌هایمان را بستیم و در صندوق عقب ماشین گذاشتیم. از آنجایی که بچه‌ها خسته بودند و

didn't want to be in a crowded place anymore, we  headed back to Jaipur without visiting any other  

دیگر نمی‌خواستند در یک مکان شلوغ باشند، بدون بازدید از مکان‌های دیگر به جیپور برگشتیم

places. A man near Prem Mandir held Havisha's hand  and asked her to come aside. She was just a little  

. مردی در نزدیکی پرم ماندیر دست هاویشا را گرفت و از او خواست کنار بیاید. او فقط

bit behind us. She got scared and ran towards  us. So, I think the crowded place is unsafe  

کمی از ما عقب بود. او ترسید و به سمت ما دوید. بنابراین، من فکر می‌کنم مکان شلوغ

for the kids to visit. Home is the place away  from all the goons in the world. While driving,  

برای بازدید بچه‌ها ناامن است. خانه مکانی است که دور از همه بدجنس‌های دنیاست. در حین رانندگی،

we made the impromptu decision to head towards  Barsana. And now, we have arrived in the charming  

تصمیم گرفتیم که به سمت بارسنا حرکت کنیم. و اکنون، به

village of Barsana. The village Barsana is  warmly welcoming us. This road leads directly  

روستای جذاب برسانا رسیدیم. روستای برسانا به گرمی از ما استقبال می کند. این جاده مستقیماً

to the temple. We made a brief stop to show the  children some monkeys en route. We've now reached  

به معبد منتهی می‌شود. توقف کوتاهی داشتیم تا چند میمون در مسیر را به کودکان نشان دهیم. اکنون به

the hilltop and parked the car. We are heading  towards the temple. Its façade is remarkable.  

بالای تپه رسیده‌ایم و ماشین را پارک کرده‌ایم. ما به سمت معبد می رویم. نمای آن قابل توجه است.

It has two large doors. Barsana is the birthplace  and home of the goddess Radha Rani. As you know,  

دارای دو درب بزرگ بارسانا زادگاه و خانه الهه رادا رانی است. همانطور که می دانید،

she is the chief consort of Krishna. Here the  main attraction is Radha Rani Temple. The temple  

او همسر اصلی کریشنا است. جاذبه اصلی اینجا معبد رادا رانی است. معبد

is also known as Shriji temple. Barsana is an  integral part of the Krishna pilgrimage circuit.  

به معبد شرجی نیز معروف است. بارسانا بخشی جدایی ناپذیر از مدار زیارت کریشنا است.

At the temple, the worshipped deities are Radha  and Krishna, who are revered as Shri Laadli Lal,  

در معبد، خدایان پرستیده رادا و کریشنا هستند که به عنوان شری لاادلی لال،

meaning beloved daughter and son of the town.  This structure is an exquisite example of Rajput  

به معنای دختر و پسر محبوب شهر مورد احترام هستند. این سازه نمونه ای نفیس از معماری راجپوت است که

architecture commonly found in the forts  of Rajasthan. It boasts stunning arches and  

معمولاً در قلعه های راجستان یافت می شود. دارای طاق‌های خیره‌کننده و

pillars crafted from red sandstone. The intricate  hand carvings, beautiful arches, and domes make  

ستون‌هایی است که از ماسه‌سنگ قرمز ساخته شده‌اند. حکاکی‌های دستی پیچیده، طاق‌ها و گنبدهای زیبا،

this temple resemble a magnificent palace. Inside,  the walls and ceilings are adorned with exquisite  

این معبد را شبیه قصری باشکوه کرده است. در داخل، دیوارها و سقف‌ها با نقاشی‌های نفیس تزئین شده‌اند

paintings. Red and white stones were used in  the construction of this temple, symbolizing  

. در ساخت این معبد از سنگ های قرمز و سفید استفاده شده است که نماد

the love of Radha and Krishna. To reach the main  temple from the ground, one must climb over 200  

عشق رادا و کریشنا است. برای رسیدن به معبد اصلی از روی زمین، باید از 200 پله بالا رفت

stairs. From the premises of the temple situated  at the peak of the hill, one can behold the entire  

. از محوطه معبدی که در قله تپه قرار دارد، می توان تمام

view of Barsana. We made it to the temple bright  and early this morning, at around 7 o'clock. Due  

نمای بارسنا را تماشا کرد. امروز صبح زود، حدود ساعت 7 به معبد رسیدیم. با توجه

to our timely arrival, there are only a limited  number of devotees present at this moment. Having  

به ورود به موقع ما، فقط تعداد محدودی از جانبازان در این لحظه حضور دارند. پس از اینکه

patiently waited for the main temple to open,  we opted to pay a visit to the temple that was  

صبورانه منتظر باز شدن معبد اصلی بودیم، تصمیم گرفتیم از معبدی که

situated on the hill. You can see Barsana town  from here. But you also can see litters here.  

روی تپه قرار داشت بازدید کنیم. از اینجا می‌توانید شهر بارسنا را ببینید . اما شما همچنین می توانید زباله ها را در اینجا ببینید.

The devotees might have littered this area.  But we won't make such a mistake. We should  

ممکن است فداییان این منطقه را پر از زباله کرده باشند. اما ما مرتکب چنین اشتباهی نخواهیم شد. ما باید

keep public place litter free. From this vantage  point, the town of Barsana is visible. However,  

زباله های مکان های عمومی را خالی نگه داریم. از این نقطه نظر، شهر بارسنا قابل مشاهده است. با این حال،

there is also visible litter in this area. The  local people are preparing their place for the  

همچنین در این منطقه زباله قابل مشاهده است. مردم محلی محل خود را برای

items to be sold. This is the way to the temple,  as you can see the dome of the temple. We met a  

فروش اقلام آماده می‌کنند. این راه به معبد است، همانطور که گنبد معبد را می بینید. ما با

young boy who inscribed the name of Radha Rani on  our cheeks, as visible to you. This boy arrives  

پسر جوانی آشنا شدیم که نام رادا رانی را روی گونه‌هایمان حک کرده بود که برای شما قابل مشاهده است. این پسر

early in the morning to administer tilak and other  markings to the devotees. He disclosed that he  

صبح زود می‌آید تا تیلاک و علامت‌گذاری‌های دیگر را به فدائیان بدهد. او فاش کرد که

only attends school for an hour and then rushes  back here to carry out this work.

فقط یک ساعت به مدرسه می‌رود و سپس برای انجام این کار به اینجا برمی‌گردد.

Do you live in the village of Barsana?

آیا در روستای برسانا زندگی می کنید؟

Are you able to come here so early in the morning?

آیا می توانید صبح اینقدر زود به اینجا بیایید؟

What time do you come here?

ساعت چند میای اینجا؟ راس

At 5 O'clock.

ساعت 5.

And how long do you stay here?

و چه مدت اینجا می مانی؟

Till 8 O'clock.

تا ساعت 8

And what about school?

I go to school at 8 O'clock.

و مدرسه چطور؟

من ساعت 8 به مدرسه می روم.

When do you come back from the school?

کی از مدرسه برمیگردی؟

We stopped to take a break for a little while. Now, the temple is open. So, this is the Shree Ji temple. From  

توقف کردیم تا کمی استراحت کنیم. اکنون، معبد باز است. بنابراین، این معبد شری جی است. از

here, this temple offers a stunning view of the  town.

اینجا، این معبد منظره خیره کننده ای از شهر ارائه می دهد .

Upon receiving the blessings of Radha Rani, 

با دریافت صلوات رادا رانی،

we proceeded to the parking area where our car  was parked. From there, we made our way down  

به سمت پارکینگی که ماشین ما در آنجا پارک شده بود، رفتیم. از آنجا به پایین

the hill. Going downhill is not a simple task.  It requires you to drive slowly and steadily,  

تپه رفتیم. رفتن به سراشیبی کار ساده ای نیست. باید آهسته و پیوسته رانندگی کنید،

as even one mistake could cause you to tumble  down the steep slope. The turn here is not smooth  

زیرا حتی یک اشتباه می‌تواند باعث شود از شیب تند پایین بیایید. پیچ در اینجا هموار نیست

and requires a slight reverse maneuver before  proceeding forward. If a vehicle approaches from  

و قبل از  ادامه دادن به جلو به یک مانور معکوس جزئی نیاز دارد . اگر وسیله نقلیه‌ای از

the opposite direction, you may become obstructed  or trapped due to the narrowness of the path. Have  

جهت مخالف نزدیک شود، ممکن است به دلیل باریکی مسیر مسدود شده یا به دام بیفتید. آیا

you ever heard of Murphy's law? It's when the  thing you fear the most ends up happening. For  

تا به حال درباره قانون مورفی شنیده اید؟ زمانی اتفاق می‌افتد که از چیزی که بیش از همه از آن می‌ترسید، اتفاق می‌افتد. برای

example, we were discussing how we didn't want a  vehicle to come from the opposite direction, but  

مثال، ما در حال بحث بودیم که چگونه نمی‌خواهیم یک وسیله نقلیه از جهت مخالف بیاید، اما

unfortunately, it did and delayed us. Regardless,  we've managed to move on. Keshu needed to wee,  

متأسفانه این کار انجام شد و ما را به تأخیر انداخت. صرف نظر از این، ما موفق شدیم ادامه دهیم. کشو باید گریه کند،   که

prompting us to pull over here. Meanwhile, Havisha  felt hungry and snacked on a couple of bananas.  

ما را ترغیب کرد به اینجا برسیم. در همین حال، هاویشا احساس گرسنگی کرد و چند عدد موز خورد.

Another tractor is full of hay. Havisha said this  tractor has a big belly. As we ventured forth,  

تراکتور دیگری پر از یونجه است. هاویشا گفت این تراکتور شکم بزرگی دارد. همانطور که جرأت می‌کردیم،

we stumbled upon a fortress in Deeg that was  encircled by water. Do you know what this is  

به دژی در دیگ برخوردیم که توسط آب احاطه شده بود. میدونی اسمش چیه

called? The water around a fort or fortress, or  castle. This is called a moat. A moat is a deep,  

؟ آب اطراف یک دژ یا دژ، یا قلعه. به این میگن خندق. خندق یک

broad ditch, either dry or filled with water,  that is dug and surrounds a castle, a fort,  

خندق عمیق و وسیع، خشک یا پر از آب است، که حفر می‌شود و قلعه، دژ،

or a fortress filled with water to make  it difficult for enemies to attack. So,  

یا دژی پر از آب را احاطه می‌کند تا حمله برای دشمنان دشوار شود. بنابراین،

this is a moat. However, this approach has  become obsolete with the advent of aircraft. Now,  

این یک خندق است. با این حال، این رویکرد با ظهور هواپیما منسوخ شده است. اکنون،

you might have observed that I called it a  fortress, not fort. But what is the difference  

شاید مشاهده کرده باشید که من آن را یک دژ نامیده‌ام، نه قلعه. اما تفاوت

between a fort and a fortress? Let me tell you. A  fort contains only military personnel inside it,  

بین دژ و دژ چیست؟ اجازه بدهید به شما بگویم. یک دژ فقط شامل پرسنل نظامی در داخل آن است،

but a fortress contains a civilian population for  which the fortifications provide protection. It  

اما یک قلعه شامل جمعیت غیرنظامی است که استحکامات از آنها محافظت می‌کنند.

reminded me a movie called troy. The city of Troy  was situated inside a fortress. So, that was a  

من را به یاد فیلمی به نام troy انداخت. شهر تروی درون یک قلعه قرار داشت. بنابراین، آن یک

fortress, not a fort. The fort reminded me of an  idiom. The idiom is hold the fort. Hold the fort  

دژ بود، نه یک قلعه. قلعه مرا به یاد یک اصطلاح انداخت. اصطلاح نگه داشتن قلعه است. نگه داشتن قلعه

means having responsibility for something while  someone else is absent. For example, my husband is  

به معنای مسئولیت داشتن چیزی است در حالی که فرد دیگری غایب است. برای مثال، شوهرم

holding the fort while we are away. Regrettably,  we were unable to make it to the fortress due to  

وقتی ما دور هستیم، قلعه را نگه می‌دارد. متأسفانه، به دلیل محدودیت‌های زمانی، نتوانستیم به قلعه برسیم

time limitations. However, we intend to preserve  it for a future trip. Havisha was thrilled to  

. با این حال، ما قصد داریم آن را برای سفر آینده حفظ کنیم. هاویشا از اینکه

have the opportunity to be here. This is the  gateway to the Alwar district. We are currently  

فرصتی برای حضور در اینجا پیدا کرد بسیار هیجان زده بود. این دروازه ورود به منطقه الوار است. ما در حال حاضر

stuck in Kherli, Alwar district due to a railway  crossing. As evident from the sign on the board,  

در خرلی، منطقه الوار به دلیل عبور راه آهن گیر کرده ایم . همانطور که از تابلوی تابلو پیداست،

we are patiently waiting for the train to pass.  At the moment, we are in the queue. It appears  

ما صبورانه منتظر عبور قطار هستیم. در حال حاضر در صف هستیم. به نظر می رسد

that a woman and her children are also stranded on  the truck. After spotting an opportunity, a beggar  

یک زن و فرزندانش نیز در کامیون گیر افتاده اند . پس از یافتن فرصتی، یک گدا به

approached us. Once the train had passed the  railway crossing, we safely crossed the railway  

ما نزدیک شد. وقتی قطار از تقاطع راه‌آهن گذشت، با خیال راحت از تقاطع راه‌آهن گذشتیم

crossing and quickly got onto the highway in our  car. You can enjoy the stunning scenery of the  

و به سرعت با ماشین خود وارد بزرگراه شدیم . از این نقطه می توانید از مناظر خیره کننده

Aravalli mountain range from this spot. A road was  created by carving through the mountain at this  

رشته کوه آراوالی لذت ببرید. جاده ای با کنده کاری از میان کوه در این

location. Now, the time is 18 passed 11. Harika  grew tired and dozed off in the car, while Havisha  

مکان ایجاد شد. اکنون ساعت 18 است و 11 می گذرد. ​​هاریکا خسته شد و در ماشین چرت زد، در حالی که هاویشا

continued to enjoy the journey. Keshu also fell  asleep, as children tend to tire easily during  

همچنان از سفر لذت می برد. کشو همچنین به خواب رفت، زیرا کودکان در طول سفرهای طولانی به راحتی خسته می شوند

long trips. Unfortunately, there was nothing  outside that caught their interest. On our way,  

. متأسفانه، هیچ چیز بیرونی وجود نداشت که توجه آنها را جلب کند. در راه،

we stumbled upon a shop that had an impressive  collection of altars in various sizes and designs.  

به مغازه‌ای برخوردیم که مجموعه‌ای از محراب‌ها در اندازه‌ها و طرح‌های مختلف داشت.

Although I was interested in getting one, we  didn't have the time since it wasn't planned.  

اگرچه من علاقه مند به دریافت آن بودم، چون برنامه ریزی نشده بود، وقت نداشتیم.

However, we need to leave for now and plan to  return later. I can’t help but observe that  

با این حال، فعلاً باید آنجا را ترک کنیم و بعداً برگردیم. نمی‌توانم توجه نکنم که

this area has a plethora of sculptures crafted  by exceptionally and highly talented artists. You  

این منطقه مجسمه‌های زیادی دارد که توسط هنرمندان استثنایی و بسیار با استعداد ساخته شده‌اند. شما

will notice a distinctive design right here that  is absolutely ideal for altars. It is evident that  

طراحی متمایز را دقیقاً در اینجا متوجه خواهید شد که کاملاً برای محراب ایده آل است. بدیهی است که

this particular altar is specifically intended  for use in temples. On the right side of the road,  

این محراب خاص برای استفاده در معابد در نظر گرفته شده است. در سمت راست جاده،

there are statues of Hanumanji and Shankarji. It's  important to note that they are statues and not  

مجسمه‌های هانومانجی و شانکرجی وجود دارد. مهم است که توجه داشته باشید که آنها مجسمه هستند و نه

deities as deities should be located inside the  temple. Here also, the mountain was cut to make  

خدایان زیرا خدایان باید در داخل معبد قرار گیرند. در اینجا نیز کوه بریده شد تا راه را

way for the road. The mountain ahead appears to  be composed of sand and has trees growing on it  

برای جاده باز کند. به نظر می رسد کوه پیش رو از شن و ماسه تشکیل شده است و درختان روی آن

rather than stones. Now the time is thirty-eight  passed 12. It seems that my father is feeling  

به جای سنگ روییده اند. الان ساعت سی و هشت است از 12 گذشت. به نظر می رسد پدرم احساس

exhausted. I took control of the steering wheel  for a short distance to give a break. However,  

خستگی می کند. کنترل فرمان را برای فاصله کوتاهی در دست گرفتم تا استراحت کنم. با این حال،

I was unable to continue for long as Keshu did not  permit me to drive much. My little one jumped onto  

نتوانستم برای مدت طولانی ادامه بدهم زیرا کشو اجازه نمی داد زیاد رانندگی کنم. کوچولوی من روی

my lap and prevented me from driving. Now,  we are passing through this beautiful gate.  

پایم پرید و از رانندگی من جلوگیری کرد. اکنون، ما در حال عبور از این دروازه زیبا هستیم.

The façade of this building is quite impressive  and striking. Isn't it? In the city of Jaipur,  

نمای این ساختمان کاملاً چشمگیر و چشمگیر است. اینطور نیست؟ در شهر جیپور،

horse-drawn carts are still in use. Upon  returning, our first task after taking a break was  

گاری‌های اسب‌کشی هنوز در حال استفاده هستند. پس از بازگشت، اولین کار ما بعد از استراحت

to wash the clothes worn during the pilgrimage.  Thank you so much for watching this video.

شستن لباس هایی بود که در طول زیارت پوشیده بودیم. خیلی ممنون که این ویدیو را تماشا کردید.