A Family Drama in English | English conversation | Havisha Rathore

Yummy! Now, I'm gonna have this delectable Samosa.

لذیذ! حالا، من این ساموسای لذیذ را دارم.

Didi, could you please give me this Samosa to eat? I feel like eating it. I am

دیدی، لطفا این ساموسا را ​​به من بدهید تا بخورم؟ دلم میخواد بخورمش من

craving for it. Please, Didi! No, Harika, I'm gonna have it. Didi, if you don't mind,

هوس آن را دارم. خواهش می کنم، دیدی! نه، هاریکا، من آن را خواهم داشت. دیدی، اگر اشکالی ندارد،

may I suggest something? Okay, Harika, tell me. Didi, if you give me this Samosa to eat, I

می توانم چیزی را پیشنهاد کنم؟ باشه هاریکا به من بگو دیدی، اگر این ساموسا را ​​به من بدهید تا بخورم،

can share something with you like Barbie doll. The ball is in your court. You decide

می توانم چیزی مانند عروسک باربی را با شما در میان بگذارم . توپ در زمین شما است. شما تصمیم می گیرید که

whether you want my Barbie doll or not. I want it. Then give me this.

آیا عروسک باربی من را می خواهید یا نه. من آن را می خواهم. بعد اینو به من بده

Okay, Harika, you can have it.

باشه، هاریکا، می تونی داشته باشی.

It is so yummy. Thanks to Havisha, Didi. I made her fool.

خیلی خوشمزه است با تشکر از هاویشا، دیدی. من او را احمق کردم.

Let me eat before anybody comes here. I don't want to share it with anybody.

بذار قبل از اینکه کسی بیاد اینجا بخورم من نمی خواهم آن را با کسی به اشتراک بگذارم.

Keshu, Keshu, what are you doing? Can't you see?

کشو، کشو، چه کار می کنی؟ نمی بینی؟

I'm drinking my fruity. Yes, I can see. But I'm starving. Since morning, I haven't

دارم میوه ام رو میخورم بله، می توانم ببینم. اما من دارم از گرسنگی میمیرم از صبح

eaten anything. Could you please share it with me? No way! I'm not a fool like Havisha

هیچی نخوردم. ممکن است لطفا آن را با من به اشتراک بگذارید ؟ به هیچ وجه! من مثل هاویشا دیدی احمقی نیستم

Didi. I know you got the samosa from Havisha Didi. But I'll not give you my fruity.

. می دانم که سمبوسه را از هاویشا دیدی گرفتی . اما من میوه ام را به شما نمی دهم.

Keshu, you are my lovely brother. If you give me this,

کشو، تو برادر دوست داشتنی من هستی. اگر این را به من بدهید ،

I will play hide and seek with you. No problem. I will play with Havisha Didi.

با شما مخفی کاری می کنم. مشکلی نیست من با هاویشا دیدی بازی خواهم کرد.

Havisha Didi will not be able to play with you because she has to complete her

هاویشا دیدی نمی تواند با شما بازی کند زیرا باید تکالیف خود را تکمیل کند

homework. Okay, take it.

. باشه بگیر

Hmmm, it is very yummy. Thanks to Keshu. He has given me this fruity. Now, let's drink

هوم، خیلی خوشمزه است. با تشکر از کشو. او این میوه را به من داده است. حالا بیایید

before anybody comes. Don't tell anybody.

قبل از آمدن کسی بنوشیم. به کسی نگو

Yummy! Now, I'm going to eat this pastry. Last time... Wait didi, don't eat it.

لذیذ! حالا من میرم این شیرینی رو بخورم دفعه قبل... صبر کن دیدی نخور.

Why? What happened? I saw a few bees hovering over it in the kitchen. Oh,

چرا؟ چی شد؟ چند زنبور را دیدم که در آشپزخانه روی آن شناور بودند. اوه،

really? Yes and it is not hygienic. Yes, Harika, you're right. Let me dump it in the

واقعا؟ بله و بهداشتی نیست. بله، هاریکا، حق با شماست. بذار بریزم تو سطل

dustbin. No, didi, you don't take any pain. Let me help you. Give me. I will dump it

زباله نه دیدی، تو هیچ دردی نمی کشی. بذار کمکت کنم. به من بدهید. می ریزمش تو سطل

in the dustbin. Okay, Harika, take it. You're such a kind and humble sister. Thank you.

زباله باشه هاریکا، بگیر. تو خواهر مهربان و متواضعی هستی متشکرم.

You're welcome, didi. It is so yummy. Don't tell anybody.

خوش اومدی دیدی خیلی خوشمزه است به کسی نگو

Did she say anything? No, no.

او چیزی گفت؟ نه نه.

Hey, Harika, what are you eating here? You have already finished your portion of

هی، هاریکا، اینجا چی میخوری؟ شما قبلاً قسمت غذای خود را تمام کرده اید

the meal. Then what are you eating here? Ma, please don't tell Havisha Didi. It was

. بعد اینجا چی میخوری؟ مامان لطفا به هاویشا دیدی نگو.

hers. She wanted to dump it in the dust bin, but I thought we should not waste

مال او بود او می خواست آن را در سطل زباله بریزد ، اما من فکر کردم که نباید

food. So, I'm having it. Ma, please don't tell Havisha Didi.

غذا را هدر دهیم. بنابراین، من آن را دارم. مامان لطفا به هاویشا دیدی نگو.

What did you say, Harika? I wanted to dump it in the dust bin. See, ma, what has she done to me?

چی گفتی هاریکا؟ می خواستم آن را در سطل زباله بریزم. ببین مامان با من چیکار کرده؟

She made me a fool twice today. I won't

امروز دوبار مرا احمق کرد. من

leave her. She should get the punishment for her mischievous deeds.

او را ترک نمی کنم. او باید به سزای اعمال بد خود برسد.

Yes, Havisha Didi, you are right. She made me also a fool. She should be taught a lesson.

بله حویشا دیدی حق با شماست. او مرا نیز احمق کرد. باید بهش درس داد

No, Havisha and Keshu. We will explain it to your father. Let him decide what will be done with her.

نه، هاویشا و کشو. برای پدرت توضیح می دهیم . بگذارید او تصمیم بگیرد که با او چه می شود.

That's fine, but she cannot make anybody a fool like this. Have patience, Havisha.

این خوب است، اما او نمی تواند کسی را مانند این احمق کند. صبر داشته باش حویشا

Let me finish my work. You go and play.

بذار کارمو تموم کنم تو برو بازی کن

But I won't sit quietly until she gets her punishment.

اما تا زمانی که او مجازاتش را نگیرد، ساکت نمی نشینم.

Ma, I'm having a terrible stomach ache. Please, do something. It's

مامان، من معده درد وحشتناکی دارم . لطفا کاری انجام بدهید. در حال

increasing. What did you eat? Did you eat any outside food? No, ma, I ate only pastry,

افزایش است. چی خوردی؟ غذای بیرونی خوردی؟ نه مامان، من فقط شیرینی،

Samosa, and fruity. What happened, ma? She's complaining

ساموسا و میوه خوردم. چی شد مامان او

about stomach ache. I think she ate too much. Stomach ache? Yeah. Ah, the pain is

از درد معده شاکی است. فکر کنم زیاد خورده معده درد؟ آره آه، درد

increasing, Ma. Do something. Havisha, I think we should take her to the doctor. She

بیشتر می شود، مامان. کاری بکنید. حویشا فکر کنم ببریمش دکتر.

needs an injection. No, Ma, please don't take me to

نیاز به تزریق داره نه مامان لطفا منو

the doctor. I don't want any injection. Harirka, but the stomach pain can only be

دکتر نبر من هیچ تزریقی نمیخوام حریرکا، اما درد معده فقط

cured by an injection. But Ma last time I had a stomach ache, you didn't take me to

با تزریق قابل درمان است. ولی مامان دفعه قبل که معده درد داشتم، منو

the doctor. Yes, Havisha, you are right. But her stomach ache is different. It is

دکتر نبردی. بله حویشا حق با شماست. اما درد معده او فرق می کند. به این

because she ate too much and multiple things. It must have been a wrong

دلیل است که او بیش از حد و چندین چیز می خورد . حتما ترکیب اشتباهی بوده

combination and that's why it affected her stomach. Yeah, probably, that may be

و به همین دلیل روی شکمش تاثیر گذاشته است . بله، احتمالاً

the reason. She must be suffering from indigestion. I promise I won't do it

دلیلش همین است. حتما از سوء هاضمه رنج می برد. قول میدم دیگه اینکارو نکنم

again. You need to promise that you won't deceive anybody. Yes, I promise but please

باید قول بدهی که کسی را فریب نخواهی داد. بله قول میدم ولی لطفا

do something. You also need to promise that you won't eat more than your share.

یه کاری بکنید همچنین باید قول دهید که بیشتر از سهم خود نخواهید خورد.

Yes, I promise. Is the pain excruciating, Harika?

بله قول می دهم. آیا درد طاقت فرسا است، هاریکا؟

Yes, Ma. Havisha, go and get the packet of fenugreek seeds from the kitchen.

بله مامان حویشا برو بسته دانه شنبلیله را از آشپزخانه بیاور.

Harika, what have you learned from this incident? We have learned that

هاریکا، از این حادثه چه آموختی؟ ما آموخته ایم که

being greedy is a bad habit. Greed is evil. Isn't it? If you like this video

حریص بودن عادت بدی است. حرص شر است. اینطور نیست؟ اگر از این ویدیو خوشتان آمد

then don't forget to like, share and subscribe to this channel!

لایک، اشتراک گذاری و عضویت در این کانال را فراموش نکنید!

Bye-bye! See you in the next video!

خداحافظ! شما را در ویدیوی بعدی می بینیم!