Govardhan Vlog in English | Havisha Rathore #vlog #englishvlog #english

Hello friends, welcome back to this channel.  Today, we are embarking on a pilgrimage to  

سلام دوستان به این کانال خوش آمدید امروز عازم زیارت

Vrindavan. As pilgrims, we woke up early and began  our journey. Visiting Vrindavan has been on our  

ورینداوان هستیم. به عنوان زائر، زود از خواب بیدار شدیم و سفر خود را آغاز کردیم. مدتی است که بازدید از ویرینداوان در ذهن ما بوده است

minds for quite some time now, and with God's  grace, we are finally able to make this trip  

و به لطف خدا بالاخره توانستیم این سفر را

a reality. We planned to begin our journey at the  crack of dawn, but due to my mischievous children,  

به واقعیت تبدیل کنیم. ما برنامه ریزی کردیم که سفرمان را در سحر شروع کنیم، اما به خاطر بچه های بداخلاق من،

we ended up leaving at 6 AM instead. Keshu is  currently asleep. The sun is slowly rising and  

در نهایت ساعت 6 صبح حرکت کردیم. کشو در حال حاضر خواب است. خورشید به آرامی در حال طلوع است و

appears as a tiny spot in the vast sky, almost  like a bindi. Don't you think so? As a Hindu,  

به عنوان یک نقطه کوچک در آسمان وسیع ظاهر می شود، تقریباً مانند یک بیندی. آیا شما اینطور فکر نمی کنید؟ ما به عنوان یک هندو،

we consider the sun to be one of our many powerful  gods. He watches over us wherever we may be - on  

خورشید را یکی از خدایان قدرتمند خود می‌دانیم . او در هر کجا که باشیم مراقب ما است - در

the road, in the car, or on the earth. Looking at  the sun always reminds me of an anecdote from our  

جاده، ماشین یا روی زمین. نگاه کردن به خورشید همیشه مرا به یاد حکایتی از متون مقدسمان می اندازد که

scriptures where the sun god bestowed a powerful  son to Mother Kunti named Karn. It's unlikely to  

در آن خدای خورشید پسری قدرتمند به مادر کونتی به نام کارن عطا کرد. بعید است

find someone as generous as him in this world.  Perhaps you are already familiar with him,  

در این دنیا کسی به اندازه او سخاوتمند باشد. شاید شما قبلاً با او آشنا باشید،

but I won't delve into details and risk becoming  tedious. We're bringing along our Shyam Sundar,  

اما من وارد جزئیات نمی‌شوم و خطر خسته‌کننده شدن را ندارم. ما شیام ساندار خود را می‌آوریم،

and Havisha would like to hold him. Harika  is also bringing her little Kanha, and she  

و هاویشا دوست دارد او را نگه دارد. هاریکا کانها کوچک خود را نیز می آورد و

prefers to rest in her Nani's lap. If you leave  early, you will encounter less traffic. During  

ترجیح می دهد در دامان نانی خود استراحت کند. اگر زودتر بروید، با ترافیک کمتری مواجه خواهید شد. در

the early hours of the day, it is not unusual  to come across deserted roads such as this,  

ساعات اولیه روز، برخورد با جاده‌های متروک مانند این غیرعادی نیست،

which provide an ideal opportunity for driving.  There is a mountain in the Aravali range that  

که فرصتی ایده‌آل برای رانندگی فراهم می‌کند. کوهی در رشته کوه آراوالی وجود دارد که

obstructs the path to Vrindavan or New  Delhi. In order to make travel easier,  

مسیر ورینداوان یا دهلی نو را مسدود می کند . برای سهولت سفر،

a tunnel was built through the mountain. When  driving through this tunnel, it's important to  

یک تونل از میان کوه ساخته شد. هنگام رانندگی در این تونل، مهم است که

refrain from overtaking other vehicles and  maintain a speed limit of 40 km per hour.  

از سبقت گرفتن از سایر وسایل نقلیه خودداری کنید و محدودیت سرعت 40 کیلومتر در ساعت را حفظ کنید.

I can't help but feel like I've seen this tunnel  in a movie before. The sun is waiting outside this  

نمی‌توانم احساس کنم قبلاً این تونل را در فیلمی دیده‌ام. خورشید بیرون از این

tunnel for us. Here he is, a nice, round orb,  accompanying us on our journey. Here, another  

تونل منتظر ماست. او اینجاست، یک گوی زیبا و گرد،  که ما را در سفر همراهی می‌کند. اینجا، یک

toll booth is waiting for us, along with the shiny  sun. The weather looks favourable for the journey.  

باجه عوارض دیگر، همراه با آفتاب درخشان، منتظر ماست . آب و هوا برای سفر مساعد به نظر می رسد.

I love it. Now, it is 7 o'clock. It has been one  hour since we started our journey. We are still  

عاشقشم. الان ساعت 7 است. یک ساعت از شروع سفرمان می‌گذرد. ما هنوز

waiting for our turn, even though a fast tag has  been implemented. We have come out of the city and  

منتظر نوبت خود هستیم، حتی اگر یک برچسب سریع پیاده سازی شده باشد. ما از شهر بیرون آمده‌ایم و

are now on the highway. I always like this kind  of road, especially highways without traffic.  

اکنون در بزرگراه هستیم. من همیشه این نوع جاده ها را دوست دارم، به خصوص بزرگراه های بدون ترافیک.

Highway always reminds me of an idiom. The idiom  is my way or the highway. It means things must  

بزرگراه همیشه مرا به یاد یک اصطلاح می اندازد. اصطلاح راه من یا بزرگراه است. این بدان معناست که همه چیز باید

go as per my instructions; otherwise, you can  go away. Everything would happen according to  

طبق دستورالعمل من پیش برود. در غیر این صورت، می‌توانید بروید.

my wish otherwise, not by any means, never, not at  all. The sun is still with us, looking at us. This  

در غیر این صورت همه چیز مطابق میل من اتفاق می افتد، نه به هیچ وجه، نه هرگز، نه به هیچ وجه. خورشید هنوز با ماست و به ما نگاه می کند. این

is another toll booth. It was faster than the  previous one. For Delhi, we should take the  

یکی دیگر از باجه‌های عوارض است. سریعتر از قبلی بود. برای دهلی، باید به

left. We are going towards Delhi, and somewhere on  the way, we need to take a right for Vrindavan. We  

سمت چپ برویم. ما به سمت دهلی می‌رویم، و جایی در مسیر، باید به سمت ورینداوان حرکت کنیم.

could not clean the windscreen in the morning.  It's not that much clear. So, we needed to  

صبح نتوانستیم شیشه جلو را تمیز کنیم. خیلی واضح نیست بنابراین، باید

sprinkle the water on the windshield. Wipers  flicked and cleaned the sprinkled water. This  

آب را روی شیشه جلو بپاشیم. برف پاک کن ها تکان خوردند و آب پاشیده شده را تمیز کردند. این

is the brick factory, where they manufacture  bricks. It emits smoke, which contributes to  

کارخانه آجرسازی است که در آن آجر تولید می‌کنند. دود منتشر می کند که به آلودگی کمک می کند

pollution. As a result, it is located outside  the city. Delhi is 231 kilometers away from here.  

. در نتیجه، خارج از شهر قرار دارد . دهلی 231 کیلومتر با اینجا فاصله دارد.

That is the Aravalli range which extends up to New  Delhi, with a small part of it located on the JNU  

این محدوده آراوالی است که تا دهلی نو امتداد دارد و بخش کوچکی از آن در

premises in the city. For Mahwa, take the left.  Chacha is riding a bike without a helmet. He is  

ساختمان JNU در شهر قرار دارد. برای مهوا، سمت چپ را بگیرید. چاچا دوچرخه سواری بدون کلاه ایمنی است. او

putting his and Chachi's life in danger. Here,  there is no police to fine. It doesn't mean you  

زندگی خود و چاچی را به خطر می‌اندازد. اینجا، پلیسی نیست که جریمه شود. این بدان معنا نیست که

can violate the traffic rules. The traffic rules  are not made for the penalty, but they are made  

می‌توانید قوانین راهنمایی و رانندگی را نقض کنید. قوانین راهنمایی و رانندگی برای جریمه ایجاد نشده‌اند، بلکه

for safety. Many people don't understand this  part. This boy also doesn't understand. Havisha  

برای ایمنی وضع شده‌اند. بسیاری از مردم این بخش را نمی‌فهمند. این پسر هم نمی فهمد. هاویشا

is currently enjoying the scenic view, but she  appears to be feeling fatigued. We stopped here  

در حال حاضر از منظره منظره لذت می برد، اما به نظر می رسد احساس خستگی می کند. ما اینجا توقف کردیم

to refuel the tank and freshen up. Killing two  birds with one stone. Keshu was jolted awake as  

تا باک را سوخت گیری کنیم و سرحال شویم. کشتن دو پرنده با یک سنگ. وقتی ماشین متوقف شد، کشو از خواب بیدار شد

the car came to a halt. He had been feeling like  he was on a swing, but now the motion had ceased,  

. او احساس می کرد که در حال چرخش است، اما اکنون این حرکت متوقف شده بود و

disturbing his sleep. The gentle swaying motion  that had lulled him to sleep was gone all of a  

خواب او را مختل کرده بود. حرکت ملایم نوسانی که او را به خواب زده بود، ناگهان از بین رفت

sudden. I asked if he needed to use the restroom  right away. He had to move back to create space  

. از او پرسیدم که آیا باید فوراً از دستشویی استفاده کند . او مجبور شد به عقب برگردد تا

for me in the front passenger seat. The tractor  is carrying hay for the animals. This hay reminds  

در صندلی سرنشین جلو برای من فضا ایجاد کند. تراکتور یونجه برای حیوانات حمل می کند. این یونجه

me of two idioms. Make hay while the sun shines.  It means to make good use of an opportunity while  

مرا یاد دو اصطلاح می اندازد. وقتیکه افتاب تو اسمان است انها رو خشک کن. به این معنی است که از یک فرصت تا زمانی که

it lasts. And that's what we are doing. We got the  opportunity to go to Vrindavan, and we grabbed it.  

طول می کشد به خوبی استفاده کنید. و این کاری است که ما انجام می دهیم. ما این فرصت را پیدا کردیم که به ورینداوان برویم، و آن را گرفتیم.

We thought of making hay while the sun shone.  Another idiom related to hay which reminds me,  

ما فکر کردیم تا زمانی که خورشید می تابد، یونجه درست کنیم. یکی دیگر از اصطلاحات مربوط به یونجه که مرا به یاد می آورد،

is a needle in a haystack. It means something  that is almost impossible to find because it  

سوزن در انبار کاه است. این به معنای چیزی است که یافتن آن تقریباً غیرممکن است زیرا

is hidden among so many other things. These are  brick factories. The bricks are kept in the kiln,  

در میان بسیاری چیزهای دیگر پنهان است. اینها کارخانه‌های آجرپزی هستند. آجرها در کوره نگهداری می‌شوند

and the smoke emerges from this tall chimney.  We call it a smoking chimney. A brick factory  

و دود از این دودکش بلند بیرون می‌آید. ما به آن دودکش دود می گوییم. یک کارخانه آجرپزی

consists of a kiln, not a furnace. Kiln? Why not a  furnace? What is the difference between a kiln and  

از یک کوره تشکیل شده است، نه یک کوره. کوره؟ چرا کوره نه؟ تفاوت بین کوره و

a furnace? In the case of a kiln, we make things  hard, like bricks. But in the case of a furnace,  

کوره چیست؟ در مورد کوره، چیزها را مانند آجر سخت می‌کنیم. اما در مورد کوره،

we melt metals. Keshu is presently relishing the  ride while being at ease, nestled in his mother's  

ما فلزات را ذوب می کنیم. کشو در حال حاضر از سواری لذت می برد در حالی که در آغوش مادرش آرام است

embrace. Currently, we are traveling through a  village. It is apparent that there are numerous  

. در حال حاضر، ما در حال سفر از طریق یک روستا هستیم. مشخص است که

houses with thatched roofs in this area. A truck  or tractor carrying hay has broken down and stones  

در این منطقه تعداد زیادی خانه با سقف کاهگلی وجود دارد. کامیون یا تراکتوری که یونجه را حمل می‌کرد خراب شده و سنگ‌هایی

have been placed on the road to indicate this.  The hay appears to have been properly baled  

برای نشان دادن این موضوع در جاده قرار گرفته‌اند. به نظر می رسد یونجه به درستی عدل بندی شده

and stacked, preventing it from spilling onto  the road. It takes great expertise to do this  

و روی هم چیده شده است و از ریختن آن به جاده جلوگیری می کند . انجام درست این کار به تخصص بالایی نیاز دارد،

correctly, something I am not knowledgeable about.  We need to go straight for Goverdhan and Barsana,  

چیزی که من در مورد آن آگاهی ندارم. ما باید مستقیم به سمت گووردان و بارسنا،

the village of Radha Rani. They are situated in  the Mathura district. We're now just one kilometer  

روستای رادا رانی برویم. آنها در ناحیه ماتورا قرار دارند. ما اکنون فقط یک کیلومتر

away from Goverdhan. How exciting, we're almost  there! This is the moment we've been waiting  

با Goverdhan فاصله داریم. چقدر هیجان انگیز است، تقریباً به آن رسیده ایم! این لحظه ای است که ما منتظرش بودیم

for! This is the Dhanghati temple. In this region,  trees are revered as Gopis and cutting them down  

! این معبد دانگاتی است. در این منطقه، به درختان به عنوان گوپی احترام گذاشته می شود و قطع کردن آنها

is strictly prohibited. Therefore, this particular  tree was not felled to construct the temple. There  

اکیداً ممنوع است. بنابراین، این درخت خاص برای ساختن معبد قطع نشد.

may be a misconception that this tree grew after  the temple was built and penetrated through its  

ممکن است این تصور اشتباه وجود داشته باشد که این درخت پس از ساخت معبد رشد کرده و از سقف آن عبور کرده است

roof. However, I would like to emphasize that this  is not the case. Everyone is looking forward to  

. با این حال، من می خواهم تأکید کنم که اینطور نیست. همه مشتاقانه منتظر

the parikrama. What do you call Parikrama  in English? We call it circumambulation.  

پاریکراما هستند. به انگلیسی پاریکراما را چه می‌نامید؟ ما به آن طواف می گوییم.

We hired an Electric Rickshaw and got into  it. Havisha sat beside her Nani while holding  

ما یک Electric Rickshaw استخدام کردیم و وارد آن شدیم. هاویشا در حالی که شیامسوندار را در دست داشت کنار نانی خود نشست

Shyamsundar. Originally, we had intended  to walk around Goverdhan to complete the  

. در ابتدا قصد داشتیم برای تکمیل طواف در اطراف گووردان قدم بزنیم

circumambulation, but we changed our plans  due to my father's advanced age. Instead,  

، اما به دلیل سن بالای پدرم برنامه‌هایمان را تغییر دادیم. در عوض،

we opted to rent an electric rickshaw. Earlier, my  father, after negotiation, struck a bargain with  

ما تصمیم گرفتیم یک ریکشا برقی اجاره کنیم. قبلاً، پدرم، پس از مذاکره، با

the rickshaw driver for a better rate. It seems  that Girirajji is currently concealing himself  

راننده ریکشا برای نرخ بهتر معامله کرد. به نظر می‌رسد که Girirajji در حال حاضر خود را

behind those trees. Unfortunately, our view of  him from the Rickshaw is obstructed, making it  

پشت آن درختان پنهان کرده است. متأسفانه، نگاه ما به او از ریکشا مسدود شده است و

difficult to see him clearly. Although it is  a mountain, I referred to it as "him" because,  

دیدن واضح او را دشوار می‌کند. اگرچه این یک کوه است، من از آن به عنوان "او" یاد کردم، زیرا

as devotees of Lord Krishna, we believe that  the Girirajji mountain is Krishna himself,  

به عنوان فداییان لرد کریشنا، معتقدیم که کوه Girirajiji خود کریشنا است،

as described in the Srimad Bhagwatam. Belief is  key. While some may disagree and even mock this  

همانطور که در Srimad Bhagwatam توضیح داده شده است. باور کلید است. در حالی که برخی ممکن است مخالف باشند و حتی این ایده را مسخره کنند

idea, it remains true. Don't you agree? While  circumambulating in a rickshaw, Havisha and  

، اما همچنان صادق است. موافق نیستی؟ هاویشا و هاریکا در حالی که با ریکشا طواف می کردند،

Harika tried to catch a glimpse of Goverdhan.  However, Keshu isn't quite familiar with the  

سعی کردند نگاهی اجمالی به گووردان بیندازند. با این حال، کشو هنوز کاملاً با

significance of spiritual life yet. Hopefully,  he will come to understand it eventually.  

اهمیت زندگی معنوی آشنا نیست. امیدواریم که او در نهایت آن را درک کند.

The water body before you is known as Sankarsana  Kunda. Unfortunately, we didn't stop to take a  

بدن آبی پیش روی شما به نام Sankarsana Kunda شناخته می شود. متأسفانه، برای

closer look. However, it was not discussed  beforehand with Rickshawala Bhaiya. He values  

بررسی دقیق‌تر متوقف نشدیم. با این حال، از قبل با Rickshawala Bhaiya صحبت نشده بود. او برای

time greatly and prefers to finish with our group  quickly so he can take on other pilgrims. However,  

زمان بسیار ارزش قائل است و ترجیح می‌دهد با گروه ما سریع کار کند تا بتواند زائران دیگر را بپذیرد. با این حال،

I believe this would have been a beautiful  spot to visit. I tried shooting the front view,  

من معتقدم که این مکان زیبا برای بازدید بود. من سعی کردم از نمای جلویی عکس بگیرم،

but the camera was not getting appropriately  focused. There are numerous canopies similar  

اما دوربین به اندازه کافی فوکوس نمی کرد . سایبان های متعددی مشابه

to this one in this area. They were built by  past rulers prior to gaining independence.  

این سایبان در این منطقه وجود دارد. آنها قبل از به دست آوردن استقلال توسط حاکمان گذشته ساخته شدند.

This is Radha Kund, but we couldn’t stay here  for long. We have arrived at Mansi Ganga.  

این رادا کوند است، اما ما نتوانستیم برای مدت طولانی اینجا بمانیم. ما به Mansi Ganga رسیدیم.

The showers available here are specifically  intended for pilgrims to partake in bathing,  

دوش‌های موجود در اینجا مخصوصاً برای غسل کردن زائران در نظر گرفته شده است،

as it is regarded as a righteous deed, a pious act  or a virtuous act in this location. According to  

زیرا در این مکان به عنوان یک عمل صالح، یک عمل پارسا یا یک عمل صالح تلقی می‌شود. طبق

legend, Krishna used his powers to create Mansi  Ganga when his foster parents expressed a desire  

افسانه، کریشنا از قدرت خود برای ایجاد مانسی گانگا استفاده کرد که والدین رضاعی او تمایل

to visit the holy river, Ganga. This was done  to save them from the trouble of travelling a  

برای بازدید از رودخانه مقدس، گانگا را ابراز کردند. این کار برای نجات آنها از دردسر طی کردن

great distance from their abode. There are quite  a few temples on the banks of this sacred lake.  

مسافت بسیار زیاد از محل اقامتشان انجام شد. چند معبد در کناره‌های این دریاچه مقدس وجود دارد.

The Mukharbind temple is the most prominent among  them. Currently, we are at the Mukharbind temple.  

معبد مخربند در میان آنها برجسته ترین است . در حال حاضر در معبد مخربند هستیم.

A few ladies are utilizing this facility. Others  like us just sprinkle the water of Mansi Ganga  

چند خانم از این امکانات استفاده می کنند. دیگران مانند ما فقط آب مانسی گانگا را

on our bodies because we didn't plan to take  a bath over here. We wish we should have done  

روی بدنمان می‌پاشند زیرا قصد نداشتیم اینجا حمام کنیم. آرزو می کنیم که

it. Havisha and Harika were eager to get a closer  view of the hallowed and revered lake Mansi Ganga.

این کار را انجام می دادیم. هاویشا و هاریکا مشتاق بودند که نمای نزدیکتری از دریاچه مقدس و مورد احترام مانسی گانگا داشته باشند.