STUCK for WORDS - What does this English phrase mean?

have you ever been stuck for words?

آیا تا به حال برای کلمات گیر کرده اید؟ آیا

Have you ever been in a situation

تا به حال در موقعیتی قرار گرفته اید

where you could not think what to say?

که نتوانید فکر کنید چه بگویید؟

It's as if your brain has suddenly stopped working.

گویی مغز شما ناگهان از کار افتاده است.

The stress of a particular moment

استرس یک لحظه خاص

can cause you to become mute.

می تواند باعث لال شدن شما شود.

There are ways of describing this occurrence.

راه هایی برای توصیف این اتفاق وجود دارد.

We can say that you are tongue tied.

می توان گفت که شما زبان بسته اید. لال ماندی

You have been left speechless.

You are stuck for words.

شما برای کلمات گیر کرده اید.

You cannot find the words to express yourself.

شما نمی توانید کلماتی برای بیان خود پیدا کنید.

Your mind has gone

ذهنت خالی شده

blank.

There are many reasons why you might find yourself

دلایل زیادی وجود دارد که ممکن است متوجه شوید که قادر

unable to speak.

به صحبت کردن نیستید. شاید

Perhaps you are in a state of shock or surprise.

شما در حالت شوک یا تعجب هستید.

An unexpected event can leave you speechless.

یک اتفاق غیرمنتظره می تواند شما را ناامید کند.

The surprise can be a nice thing.

غافلگیری می تواند چیز خوبی باشد.

Or it can be something

یا ممکن است چیزی

not so nice, such as bad news or information

نه چندان خوب باشد، مانند اخبار بد یا اطلاعاتی

that gives you a feeling of disappointment.

که به شما احساس ناامیدی می دهد.

If you are giving a speech to a group of people,

اگر برای گروهی از افراد سخنرانی می کنید،

you might find that your brain suddenly stops working.

ممکن است متوجه شوید که مغز شما ناگهان از کار می افتد.

The sensation of being put under pressure is not

احساس تحت فشار قرار گرفتن احساس

a pleasant one.

خوشایندی نیست.

You become nervous and cannot remember what to say.

عصبی می شوید و نمی توانید به یاد بیاورید که چه بگویید.

I am ever so sorry.

من همیشه خیلی متاسفم

My mind has gone blank.

ذهنم خالی شده

After a sudden surprise, you might only be able to say

بعد از یک غافلگیری ناگهانی، ممکن است فقط بتوانید بگویید

I'm speechless.

من لال هستم.

You have become tongue tied and stuck for words.

زبانت بند آمده و برای کلمات گیر کرده ای.

If you try to remember

اگر سعی کنید

the thing you wanted to mention, you might say

چیزی را که می‌خواستید ذکر کنید به خاطر بسپارید، ممکن است بگویید

I can't quite remember what it is.

من نمی‌توانم کاملاً به یاد بیاورم که چیست.

It's on the tip of my tongue.

روی نوک زبانم است.

We can all become tongue tied from time to time.

همه ی ما می توانیم گهگاهی زبان به بند بیفتیم.

It is perfectly normal

این کاملا طبیعی است

and is just another one of the things that makes us

و یکی دیگر از چیزهایی است که ما را انسان می کند

human.

.