What are you Wearing? - English Addict / episode 263 -- Live Chat --- The topic is FASHION

We are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم.

Yes, we are with you, everyone.

بله، همه با شما هستیم.

It is Sunday.

یکشنبه است.

It is no ordinary Sunday because it is absolutely gorgeous outside.

یکشنبه معمولی نیست زیرا بیرون آن کاملاً زرق و برق است.

It is a very glorious day.

روز بسیار باشکوهی است.

No doubt about it. Now

بدون شک در مورد آن. حالا می

you see, we're back together.

بینید، ما دوباره با هم هستیم.

I'm ever so excited.

من همیشه خیلی هیجان زده هستم.

I'm very, very excited because we are here again.

من بسیار بسیار هیجان زده هستم زیرا ما دوباره اینجا هستیم.

Hi, everybody. This is Mr.

سلام به همه. این آقای

Duncan and Mr. Steve.

دانکن و آقای استیو هستند.

There he is.

او آنجاست. به

Look over there.

آنجا نگاه کن.

Standing there looking very cool.

ایستاده به نظر خیلی باحاله

And sophisticated today. He looks.

و امروز پیچیده است. او به نظر می رسد.

You look amazing, Steve.

تو شگفت انگیز به نظر میرسی، استیو.

Yes, sir.

Do you, Mr. Duncan? Fashion. Fashion?

بله قربان.

آیا شما آقای دانکن؟ روش. روش؟

Yes. It's all in.

آره. این همه

It's in fashion today.

در مد است.

Fashion is what we are talking about later on.

مد چیزی است که بعداً در مورد آن صحبت می کنیم.

So that is today's subject.

پس این موضوع امروز است.

Can I just say it is an absolutely glorious day.

فقط می توانم بگویم که روز کاملاً باشکوهی است.

And that behind us is the view

و پشت سر ما منظره ای

from my window right now looking towards Shrewsbury.

از پنجره من است که در حال حاضر به سمت شروزبری نگاه می کند.

So that is the town of Shrewsbury, but it's not recorded.

پس این شهر شروزبری است، اما ثبت نشده است.

It is not a still picture.

این یک عکس ثابت نیست.

It is live out of the window, just giving you an idea

از پنجره به صورت زنده پخش می شود، فقط به شما ایده می دهد

of how wonderful the weather is today.

که هوای امروز چقدر عالی است.

It is a lovely, lovely day.

این یک روز دوست داشتنی، دوست داشتنی است.

And don't forget, I will say it straight away.

و فراموش نکنید، من آن را بلافاصله می گویم.

I might as well give us a like as well if you like all of this,

اگر همه اینها را دوست دارید،

if you like the pretty colours and the handsome man on your screen.

اگر رنگ های زیبا و مرد خوش تیپ روی صفحه نمایش خود را دوست دارید، ممکن است به ما هم لایک کنم.

Now please, please give us a lovely like.

حالا لطفا، لطفا به ما یک لایک دوست داشتنی بدهید. خیلی

It's nice to be back with you.

خوبه که با تو برگشتم

By the way Mr.

به هر حال آقای

Steve is here is Well, we are talking about fashion.

استیو اینجاست خب، ما در مورد مد صحبت می کنیم.

You may have noticed I have put a little bit more effort

ممکن است متوجه شده باشید که من امروز کمی بیشتر

into my dress sense today.

برای لباس پوشیدنم تلاش کرده ام.

My attire. Attire?

لباس من لباس؟

That's a great word.

این یک کلمه عالی است.

Clothing, your attire, the things you wear.

لباس، لباس شما، چیزهایی که می پوشید.

So that's what we call it.

پس این چیزی است که ما آن را می نامیم.

And this particular piece of clothing I bought in China many, many years ago.

و این تکه لباس خاص را سالها پیش در چین خریدم.

So I've had this for.

بنابراین من این را برای.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

I'm just trying to think.

من فقط سعی می کنم فکر کنم.

I think it might be 18 years.

فکر کنم 18 سال باشه

It's definitely not in fashion any more.

قطعا دیگر مد نیست.

Mr. Duncan, I think this looks amazing.

آقای دانکن، من فکر می کنم این به نظر شگفت انگیز است.

If I walked around much Wenlock wearing this,

اگر من با پوشیدن این لباس در اطراف ونلاک قدم می زدم،

I think a lot of people would fall to their knees and they would say, Mr.

فکر می کنم بسیاری از مردم به زانو در می آمدند و می گفتند، آقای

Duncan, it is true. You are the king of fashion.

دانکن، درست است. شما سلطان مد هستید.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

It is an amazing thing.

این یک چیز شگفت انگیز است. هوا

It is something like 22 degrees outside in October.

در ماه اکتبر در خارج از منزل چیزی حدود 22 درجه است.

Yes, it's unprecedented, but I don't think it's unprecedented.

بله، بی سابقه است، اما به نظر من بی سابقه نیست.

But it is certainly unusual.

اما قطعا غیرعادی است.

It has been 22 degrees before.

قبلا 22 درجه بوده است.

Certainly unusual.

And I've been outside doing jobs that I need to do before winter hits.

قطعا غیرعادی

و من خارج از خانه بوده ام و کارهایی را انجام داده ام که باید قبل از شروع زمستان انجام دهم.

Okay.

باشه.

Making sure our flat roofs aren't leaking. Mr.

اطمینان حاصل کنیم که سقف های صاف ما نشتی ندارند. آقای

Duncan creates ladders, painting the things which I think could leak water.

دانکن نردبان هایی ایجاد می کند و چیزهایی را نقاشی می کند که فکر می کنم ممکن است آب نشت کند.

Good. Preventing getting rid of moss.

خوب جلوگیری از خلاص شدن از شر خزه.

So it's a good day for doing outdoor jobs before

بنابراین قبل از اینکه هوا شروع به تغییر کند، روز خوبی برای انجام کارهای بیرون از منزل است

before the weather starts to turn.

.

The days are getting shorter.

روزها کوتاه تر می شوند.

And, of course, at the end of this month, we we put the clocks back.

و البته در پایان این ماه، ساعت ها را به عقب برگردانیم.

So we fall back one hour

بنابراین

at the end of this month towards the end of October.

در پایان این ماه تا پایان اکتبر یک ساعت به عقب می افتیم.

And then the days will be shorter, the nights will come earlier

و آن وقت روزها کوتاه تر می شوند، شب ها زودتر می آیند

and then winter will approach.

و زمستان نزدیک می شود.

And we all know what happens during winter.

و همه ما می دانیم که در زمستان چه اتفاقی می افتد.

Anyway, enough of that because this month it is the 17th anniversary.

به هر حال کافی است زیرا این ماه هفدهمین سالگرد آن است.

Steve.

استیو

I've been doing this for nearly 17 years.

من نزدیک به 17 سال است که این کار را انجام می دهم.

I can't believe I've been here doing this for such a long time.

من نمی توانم باور کنم که من برای مدت طولانی اینجا هستم و این کار را انجام می دهم .

I've been doing it for almost as long

تقریباً تا زمانی که

as I've had this jumper to be.

این جامپر را داشته ام، این کار را انجام داده ام.

Probably longer than some people that are watching.

احتمالا طولانی تر از برخی از افرادی که تماشا می کنند.

You have been alive. Yes.

شما زنده بوده اید. آره.

Maybe we've got some young viewers. I don't know.

شاید ما بینندگان جوانی داشته باشیم. من نمی دانم.

That is very depressing, by the way.

اتفاقاً این بسیار ناامید کننده است. در

Talking of the live chat, can we mention

مورد چت زنده صحبت می کنیم، آیا می توانیم به

the live chat?

چت زنده اشاره کنیم؟

Hello, Live chat.

سلام چت زنده

Hello.

Interesting developments on the live chat already.

سلام.

پیشرفت های جالب در چت زنده در حال حاضر.

Can I just say hello to.

میتونم فقط بهش سلام کنم

Who was first here today?

چه کسی امروز اولین بار اینجا بود؟

Oh, very interesting. Jemmy.

اوه خیلی جالبه جمی.

Hello to Jemmy.

سلام به جمی

Congratulations to you.

تبریک به شما.

Well, you are first on today's live chat.

خب، شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

You see what I'm doing?

میبینی دارم چیکار میکنم؟

I am voguing.

من در حال واژگونی هستم.

Well, Jemmy is watching us on a new computer, and apparently we look a lot bigger than normal.

خب، جمی با یک کامپیوتر جدید ما را تماشا می کند، و ظاهراً ما خیلی بزرگتر از حد معمول به نظر می رسیم.

Oh, so, you know, probably all the floors are showing now.

اوه، پس، می دانید، احتمالاً همه طبقات اکنون نشان می دهند.

All of the you've got a bigger screen, all of the spots and the pimples.

همه شما یک صفحه نمایش بزرگتر دارید، همه لکه ها و جوش ها.

All of the pimples.

همه ی جوش ها

You can see all of the wrinkles on Mr. Steve's face.

شما می توانید تمام چین و چروک های صورت آقای استیو را ببینید.

So how do we look in Hong Kong on your bigger computer?

پس چگونه در هنگ کنگ روی کامپیوتر بزرگتر شما نگاه کنیم؟

I presume you mean a bigger screen?

فکر می کنم منظور شما صفحه نمایش بزرگتر است؟

Well, one of the things that people were saying that

خب یکی از چیزهایی که مردم میگفتند

because, of course, we do not broadcast in high definition

چون البته ما با کیفیت بالا پخش نمیکنیم

and it has nothing to do with our wrinkles, because I know if we did upgrade

و ربطی به چین و چروکهایمان ندارد چون میدونم اگه کیفیت عکس رو ارتقا میدادیم

the picture quality,

maybe you would see all of the wrinkles and the the signs of ageing.

شاید همه رو میدیدی چین و چروک و علائم پیری

I went to the dentist this week, so my teeth at the moment can you see them?

من این هفته به دندانپزشکی رفتم، بنابراین دندان های من در حال حاضر می توانید آنها را ببینید؟

They are beautiful and white and clean.

آنها زیبا و سفید و تمیز هستند.

I need sunglasses Mr. Let's bright.

من به عینک آفتابی نیاز دارم.

Although I do have a slight problem at the moment with one of my teeth.

اگرچه در حال حاضر با یکی از دندان هایم مشکل جزئی دارم.

I'm going to have a little bit of work done and fortunately

من قرار است کمی کار انجام دهم و خوشبختانه

the dentist has to come along and she has to do a little bit of repair work.

دندانپزشک باید بیاید و او باید کمی کار تعمیر انجام دهد. می‌توانیم از

We can ask Claudia whether she thinks that

کلودیا بپرسیم که آیا فکر می‌کند

what you have been advised to have done is correct.

آنچه به شما توصیه شده است درست است یا خیر.

Since what I already have.

از آنجایی که قبلاً دارم.

Oh, I've done it.

اوه، من آن را انجام دادم.

I mentioned it the other day to Claudia, and Claudia has written back to me.

من آن روز را به کلودیا گفتم و کلودیا به من نامه نوشت.

So it's. That's all done.

پس اینطور. این همه انجام شد.

So what's the verdict?

پس حکم چیست؟

It's my axillary.

زیر بغل من است.

It's my axillary second molar top left.

این مولر دوم زیر بغل من در بالا سمت چپ است.

Apparently, it is suffering from a little bit of subsidence.

ظاهراً دچار کمی فرونشست شده است.

So they're going to reinforce it with some sort of special.

بنابراین آنها قصد دارند آن را با نوعی خاص تقویت کنند.

There's a biscuit flying around.

یک بیسکویت در حال پرواز است.

Can you see the opposite behind me?

آیا می توانید برعکس آن را پشت سر من ببینید؟

There's a buzzard going. Yes. Look at that.

یک وزوز دارد می رود. آره. به آن نگاه کنید.

Watch out, Steve. I think lady landed on my head.

مراقب باش استیو فکر کنم خانم روی سرم نشست.

It nearly did a poop on your head. Yes, there's another one as well.

تقریباً روی سرت مدفوع کرد. بله یکی دیگه هم هست

But two buzzards.

اما دو تا بوق.

But my,

اما دندان من،

my, my upper tooth at the back needs a little bit of work doing.

من، من در پشت به کمی کار نیاز دارد.

But that's it, really. But.

اما واقعاً همین است. ولی.

So I don't think it's too bad for a person of my age.

بنابراین فکر نمی کنم برای یک هم سن و سال من خیلی بد باشد.

But did Claudia say that that what they're proposing to do

اما آیا کلودیا گفت که آنچه که آنها

at our local dentist is the correct form of treatment?

به دندانپزشک محلی ما پیشنهاد می کنند شکل صحیح درمان است؟

She said It's a fantastic idea.

او گفت این یک ایده فوق العاده است.

Go for it, Mr. Duncan.

برو، آقای دانکن.

But how much would Claudia charge?

اما کلودیا چقدر می تواند هزینه کند؟

I'm just wondering whether it's cheaper to fly over and have it done by Claudia.

من فقط به این فکر می کنم که آیا پرواز بر فراز آن ارزان تر است و کلودیا آن را انجام می دهد؟

I can tell you now it isn't, but it's £1,000 to fly to Argentina.

اکنون می توانم به شما بگویم که اینطور نیست، اما برای پرواز به آرژانتین 1000 پوند است.

And then we have to stay somewhere.

و بعد باید جایی بمانیم.

And then we have to have the dentist work done.

و سپس باید کار دندانپزشک را انجام دهیم.

So I think it is cheaper.

بنابراین فکر می کنم ارزان تر است.

Even though having dentist work done here

حتی اگر انجام کار دندانپزشکی در اینجا

in the UK is rather expensive.

در انگلستان نسبتاً گران است.

Yes, but I think it's still cheaper

بله، اما فکر می‌کنم هنوز هم ارزان‌تر

than flying all the way to Argentina, although it would be more fun to do that.

از پرواز در تمام مسیر به آرژانتین است، اگرچه انجام این کار سرگرم‌کننده‌تر خواهد بود.

It would.

این کار را خواهد کرد.

And we have.

و داریم.

Can I mention the returning viewer who as well.

آیا می توانم به بیننده بازگشتی نیز اشاره کنم.

Tomic has returned to the fold.

تومیک به جمع بازگشته است.

Hello, Tarmac, as we said. Has he returned?

سلام تارمک همانطور که گفتیم. آیا او بازگشته است؟

I didn't know you'd been away.

نمیدونستم دوری

If we say someone's return to the fold,

اگر بگوییم یک نفر به گروه بازگشته است، به این

it means that they've come back into the group.

معنی است که او به گروه بازگشته است.

They may have gone away for a while and there may be another for whatever reasons.

آنها ممکن است برای مدتی از بین رفته باشند و ممکن است به هر دلیل دیگری وجود داشته باشد.

And now they've come back.

و حالا آنها برگشته اند.

You say they've come back into the fold? Yes.

شما می گویید آنها دوباره به جمع آمده اند؟ آره.

Or, of course, you've come back to the flock.

یا، البته، شما به گله بازگشته اید.

It could be temporary. We don't know.

ممکنه موقتی باشه ما نمی دانیم.

But it's nice to have you here.

اما خوشحالم که شما اینجا هستید.

A group of things together can be described as a flock.

گروهی از چیزها را با هم می توان به عنوان یک گله توصیف کرد.

Maybe if you go to church, the people who go to church with you

شاید اگر به کلیسا می روید، افرادی که با شما به کلیسا می روند را

can be can be described collectively as the flock or, as you said, the fold.

بتوان در مجموع به عنوان گله یا همان طور که گفتید دسته جمعی توصیف کرد.

The fold. Fold. Yes. Group.

چین. تا کردن. آره. گروه.

Sometimes for whatever reason, you and a group of friends

گاهی اوقات به هر دلیلی، شما و گروهی از دوستانتان

and maybe you've had enough of them

و شاید به اندازه کافی از آنها سرخورده اید

and you decide that you want to go off and do something else.

و تصمیم می گیرید که می خواهید بروید و کار دیگری انجام دهید.

You get bored with them or something, but then you decide to come back

شما از آنها یا چیزی خسته می شوید، اما بعد تصمیم می گیرید که برگردید

and people welcome you back and they say, Oh, welcome back to the fold.

و مردم از بازگشت شما استقبال می کنند و می گویند، اوه، به جمع خوش آمدید.

Welcome.

خوش آمدی.

They say, Come back.

می گویند برگرد.

Yeah, we don't know if it's temporary or permanent, but it's,

بله، نمی دانیم موقتی است یا دائمی، اما

by the way, the Parisian carrots.

اتفاقاً هویج پاریسی است.

Can I mentioned the Parisian carrots

آیا می توانم به هویج پاریسی که

Tomek gave me.

تومک به من داد اشاره کنم.

We've got some lovely guests from all our lovely people that came to we met with in Paris.

ما چند مهمان دوست داشتنی از همه افراد دوست داشتنی خود داریم که در پاریس با آنها ملاقات کردیم.

You do realise Tomek, threw his toys out of the pram.

متوجه شدید که تومک اسباب بازی هایش را از کالسکه بیرون انداخت.

Anybody left is right. Yeah.

هرکسی که باقی بماند، حق دارد. آره

All right. Mr.

Duncan, can I just finish my story?

خیلی خوب. آقای

دانکن، می توانم داستانم را تمام کنم؟

And anyway,

و به هر حال،

we got some lovely gifts, and one of them was some carrots.

ما چند هدایای دوست داشتنی گرفتیم، و یکی از آنها مقداری هویج بود.

Seeds, Parisian carrots.

دانه ها، هویج پاریسی.

When I can give you an update on those.

وقتی بتوانم در مورد آنها به شما به روز رسانی کنم.

They are growing in the garden as we speak. Good.

در حالی که ما صحبت می کنیم، آنها در باغ رشد می کنند. خوب

They that no doubt I will harvest them

آنها که بدون شک من آنها را

at some point, said who else is on the live chat today?

در یک نقطه برداشت خواهم کرد، گفتند چه کسی امروز در چت زنده است؟

Lots of people.

افراد زیادی.

On the 70 people in the live chat I can barely work.

در 70 نفر در چت زنده به سختی می توانم کار کنم.

And we haven't got what? We haven't got time to mention it.

و ما چه چیزی را نداریم؟ ما وقت نداریم به آن اشاره کنیم.

I'm going to say hello to Florence, then Florence.

من می خواهم به فلورانس سلام کنم، سپس فلورانس.

Sarina, we have Valentine. Hello to you as well.

سارینا، ما ولنتاین داریم. سلام به شما نیز.

Vitesse is here as well.

Vitesse نیز اینجاست.

Oh, we also have of course he is back.

اوه، ما هم داریم البته او برگشته است.

Louis Mendez is is here today.

لویی مندز امروز اینجاست.

Hello, Louis. Nice to see you back here as well.

سلام، لویی. خوشحالم که شما را به اینجا برگشتم.

On this glorious day, we are having the most fantastic weather.

در این روز باشکوه، ما فوق العاده ترین هوا را داریم.

It feels as if summer has come back

انگار تابستان برگشته است

and it's giving us a lovely warm hug on the sun.

و خورشید را در آغوش گرم و دوست داشتنی به ما می دهد.

And I hope your day is going. We are talking about

و امیدوارم که روز شما پیش برود. ما الان داریم در مورد

something now.

چیزی صحبت می کنیم. فکر می‌کنم

I suppose when we think about this particular subject,

وقتی به این موضوع خاص فکر می‌کنیم،

we often think about pop stars, singers,

اغلب به ستاره‌های پاپ، خوانندگان،

actors, maybe celebrities, generally celebrities,

بازیگران، شاید افراد مشهور، عموماً افراد مشهور،

maybe members of the royal family

شاید اعضای خانواده سلطنتی،

as well, younger members,

اعضای جوان‌تر،

certain people, especially females.

افراد خاص، به‌ویژه زنان فکر می‌کنیم.

Now, I want to reset the balance

حالا می‌خواهم تعادل را

with fashion, because when we think of fashion, we often think of

با مد تنظیم کنم، زیرا وقتی به مد فکر می‌کنیم، اغلب به

female clothing or fashion connected to the girls.

لباس زنانه یا مد مرتبط با دختران فکر می‌کنیم.

But as men, Mr.

اما به عنوان مرد، آقای

Steve and myself, we also love fashion as well. I do.

استیو و من، ما نیز عاشق مد هستیم. انجام میدهم.

I do.

انجام میدهم.

You don't love fashion.

شما مد را دوست ندارید.

I'm not No, I don't.

من نیستم نه، ندارم.

I don't conform to any fashions.

من با هیچ مدی سازگار نیستم.

You know that.

تو می دانی که.

Mr. Duncan, I.

آقای دانکن، من.

You see this top here? Can I mention this top?

این تاپ را اینجا می بینید؟ آیا می توانم به این تاپ اشاره کنم؟

Yes. This dng top D and G.

آره. این dng بالا D و G.

Dolce and Gabbana.

Dolce and Gabbana.

Now, this is a genuine DNG top.

اکنون، این یک تاپ DNG واقعی است.

It's not a fake. Okay?

تقلبی نیست باشه؟

And it was purchased by me.

و توسط من خریداری شد.

For me by some friends many, many years.

برای من توسط برخی از دوستان بسیاری از سال ها.

About 20 years ago.

حدود 20 سال پیش.

In fact, I would say is this when you went through your black phase

در واقع، من می گویم این زمانی است که شما فاز سیاه خود را گذرانده اید،

where you were dressing like a black guy for a long time, if you're going to say that

جایی که برای مدت طولانی مانند یک مرد سیاه پوست لباس می پوشیدید، اگر قرار است بگویید که

this is a joke, that's what you wanted.

این یک شوخی است، این همان چیزی است که می خواستید.

But, you know, I'm I'm being serious.

اما، می دانید، من دارم جدی می گویم.

Thought you meant in terms of people I was dating or something.

فکر کردم منظور شما از نظر افرادی است که من با آنها قرار ملاقات می‌گذارم یا چیز دیگری.

I don't know what you're referring to, Mr. Dating.

من نمی دانم منظور شما چیست، آقای دوستیابی.

Okay, well, you mention that. Not me.

خوب، خوب، شما به آن اشاره کنید. من نه.

Well, you have.

خوب، شما دارید.

I now have some extra questions to ask you.

اکنون چند سوال اضافی دارم که از شما بپرسم.

I went through.

گذشتم

Well, you went through a phase where your friends

خوب، شما مرحله ای را پشت سر گذاشتید که دوستانتان

were all buying you clothes and in trying to guide your fashion sense.

همگی برای شما لباس می خریدند و سعی می کردند حس مد شما را راهنمایی کنند.

But everything you were wearing looked like clothes that a rapper or an R&B star.

اما هر چیزی که پوشیده بودید شبیه لباس یک خواننده رپ یا یک ستاره R&B بود.

I don't think I think this is you know, this was when you were in China. Mr.

فکر نمی کنم این باشد که می دانید، این زمانی بود که شما در چین بودید. آقای

Deng I was all on my own and I made some new friends and they were very good to me.

دنگ من خودم تنها بودم و دوستان جدیدی پیدا کردم و آنها با من خیلی خوب بودند.

And this is one of the things they purchased for me.

و این یکی از چیزهایی است که برای من خریدند.

We used to go nightclubbing, go clubbing

ما به کلوپ شبانه می رفتیم،

every Saturday night.

هر شنبه شب به باشگاه می رفتیم.

I used to wear this top and let's just say I got lots of attention. Mr.

من قبلاً این تاپ را می پوشیدم و فقط بگوییم که توجه زیادی به من شد. آقای

Duncan I bet you did.

دانکن شرط می بندم که این کار را کردی.

I mean, there were two times there were.

یعنی دو بار بود.

There are two types of attention by the way.

به هر حال دو نوع توجه وجود دارد.

There's attention where people look at you and go,

توجهی وجود دارد که مردم به شما نگاه می کنند و می روند،

Whoa, wow, he's so sexy.

وای، وای، او خیلی سکسی است.

And there is other attention where people go,

و توجه دیگری وجود دارد که مردم به کجا می روند،

What is he wearing now?

او اکنون چه می پوشد؟

They weren't laughing, Mr.

آنها نمی خندیدند، آقای

Duncan, because let's just say I often ended up in

دانکن، چون بیایید بگوییم که من اغلب

let's just say I didn't come back to my own house every night.

به خانه ام نمی رسیدم .

Yeah.

آره

Anyway, in your dream, I'm just in your door.

به هر حال، در رویای شما، من فقط در خانه شما هستم.

This is in my dreams now, because it happened a long time ago.

این در حال حاضر در رویاهای من است، زیرا خیلی وقت پیش اتفاق افتاده است.

Then you returned and it's, you know, this has really been flatlining ever since.

سپس تو برگشتی و می‌دانی، از آن زمان تا کنون این واقعاً مسطح بوده است.

What does this have to do with fashion?

این چه ربطی به مد دارد؟

It has nothing.

هیچی نداره

No, this top you see, I'm saying this is this look about that, then

نه، این تاپ را می بینید، من می گویم این ظاهر در مورد آن است، سپس

I was referring to the fact that you were the one that Anyway, I was referring

من به این موضوع اشاره می کردم که شما همانی بودید که به هر حال، من

to the fact that this is a genuine dingy top, but I did not purchase.

به این موضوع اشاره می کردم که این یک تاپ کثیف واقعی است، اما این کار را کردم. خرید نیست

It was bought for me as a Christmas present.

برای من به عنوان هدیه کریسمس خریداری شد.

But yeah, you just told us that.

اما آره، تو همین الان به ما گفتی

I know and it fit and it fits still fits after all these years.

من می دانم و مناسب است و پس از این همه سال هنوز هم مناسب است.

And anyway, anyway, that's it is it.

و به هر حال، به هر حال، همین است.

That's the story. That's it. That.

داستان همین است. خودشه. که

Well no, the story was, was that I said to you that I don't really have any interest in fashion.

خوب نه، داستان این بود که من به شما گفتم که من واقعاً هیچ علاقه ای به مد ندارم.

And that's correct.

و این درست است.

That is correct.

این صحیح است.

I don't follow the trend.

من روند را دنبال نمی کنم.

But so you some friends tried to guide to you.

اما شما دوستان سعی کردند شما را راهنمایی کنند.

It was a complete disaster because all of the clothing looked weird on you.

این یک فاجعه کامل بود زیرا همه لباس ها برای شما عجیب به نظر می رسید.

It look good on a person who who was black or black person.

برای فردی که سیاه پوست یا سیاهپوست بود خوب به نظر می رسد.

But not but not but not not a white person

اما نه اما نه اما نه یک سفیدپوست

to white people can't wear certain thing.

به سفیدپوستان نمی تواند چیز خاصی بپوشد.

It's true, though.

هر چند این درست است.

I'm not I'm not being racist.

من نیستم من نژادپرست نیستم

It's just true.

این فقط درست است.

Certain people look good in certain clothes.

برخی از افراد در لباس های خاص ظاهر خوبی دارند.

Some people look better and some people don't look very well or very good.

برخی از افراد ظاهر بهتری دارند و برخی افراد خیلی خوب یا خیلی خوب به نظر نمی رسند.

So we are looking at some words and phrases connected to fashion.

بنابراین ما به چند کلمه و عبارات مرتبط با مد نگاه می کنیم.

Fashion.

Although I edit it, it says that they are returning as well today.

روش.

با اینکه ویرایشش کردم میگه امروز هم برمیگردن.

So there's, you know, so we've got to recognise that.

بنابراین، شما می دانید، بنابراین ما باید آن را تشخیص دهیم.

I didn't know you had gone away, but it's nice to have you back as well.

نمیدونستم رفتی ولی خوشحالم که برگشتی.

Yeah, we thought you were here the other week.

آره، فکر می کردیم هفته پیش اینجا بودی.

My roots. My roots, says Sid Vicious.

ریشه های من سید ویسیوس می گوید ریشه های من.

Now I know Sid Vicious, not personally,

اکنون سید ویسیوس را نه شخصاً می شناسم،

but he was a member of the Sex Pistols, a punk rock group

اما او یکی از اعضای Sex Pistols، یک گروه پانک راک

in the 19, well, the late 1970s.

در دهه 19 و اواخر دهه 1970 بود.

And then, sadly, he died.

و بعد متأسفانه درگذشت.

And then he wasn't around anymore.

و بعد او دیگر آنجا نبود.

But the Sex Pistols then broke up

اما سکس پیستولز پس از آن از هم پاشید

and the rest, as they say, is history.

و بقیه، همانطور که می گویند، تاریخ است.

As they say, because they were historic.

همانطور که می گویند، زیرا آنها تاریخی بودند.

Thank you. Giovanni Rivette.

متشکرم. جیووانی ریوت.

Rivette in trying to roll my eyes answered

پرچ در تلاش برای چرخاندن چشمانم به

for your nice comment about about December 2016.

نظر خوب شما در مورد دسامبر 2016 پاسخ داد.

Something was amazing that I was amazing. Mr.

چیزی شگفت انگیز بود که من شگفت انگیز بودم. آقای

Duncan On Christmas Eve 2016, I'll have to look back at that

دانکن در شب کریسمس 2016، باید به آن نگاه کنم

to remind myself what year that was.

تا به خودم یادآوری کنم که آن سال چه سالی بود.

Your comment.

نظر شما.

That was probably the last time that Steve was amazing.

این احتمالا آخرین باری بود که استیو شگفت‌انگیز بود.

I think maybe, maybe that's that's that's what it's all about.

فکر می‌کنم شاید، شاید هم موضوع همین است .

Who makes you laugh now?

حالا کی شما را می خنداند؟

Well, I was thinking the other day about things that make me laugh.

خوب، آن روز داشتم به چیزهایی فکر می کردم که مرا می خنداند.

People, famous people, comedians, anyone but who makes you laugh.

مردم، افراد مشهور، کمدین‌ها، هر کسی جز کسی که شما را بخنداند.

Now, there are some people who I love watching, and they really do

اکنون، برخی از افراد هستند که من عاشق تماشای آنها هستم، و

make me laugh quite a lot, I suppose.

فکر می کنم واقعاً من را بسیار می خندانند.

One of them is Ricky Gervais.

یکی از آنها Ricky Gervais است.

Ricky Gervais is someone who makes me laugh.

ریکی جرویس کسی است که مرا می خنداند.

Other people, comedians

افراد دیگر، کمدین‌هایی

from a very long time ago, some of them no longer around.

از زمان‌های بسیار دور، برخی از آنها دیگر در اطراف نیستند.

So what about you, Mr. Steve?

پس شما چطور، آقای استیو؟

Who makes you laugh now?

حالا کی شما را می خنداند؟

Well, I used to like

خوب، من قبلاً دوست داشتم

now I don't know who makes me laugh now, actually.

حالا واقعاً نمی دانم چه کسی مرا می خنداند.

Do you ever laugh?

آیا تا به حال می خندی؟

Yes. Yes, I do, Mr. Jenkins.

آره. بله، آقای جنکینز.

You know, often on this livestream.

می دانید، اغلب در این پخش زنده.

Oh, I see.

I was setting you up then for something. Oh.

اوه می فهمم. آن

موقع داشتم تو را برای چیزی آماده می کردم. اوه

Oh, I see the sea again saying, Well, it doesn't really work then.

اوه، دوباره دریا را می بینم که می گوید، خوب، آن وقت واقعاً کار نمی کند.

Okay, I was going to say, Do you like to laugh?

باشه میخواستم بگم دوست داری بخندی؟

Yes. Yes, I do.

آره. بله، من انجام می دهم.

That's it.

That was the joke.

خودشه.

شوخی همین بود

That was the joke. Yes.

شوخی همین بود آره.

And no one will know that reference.

و هیچ کس آن مرجع را نخواهد دانست.

No, it doesn't matter if God knows if it was from anyway.

نه، مهم نیست که خدا می داند که به هر حال از آن بوده است.

Right. So. So who makes you laugh?

درست. بنابراین. پس چه کسی شما را می خنداند؟

Is there someone, a famous person, maybe a person in your own country who makes you laugh?

آیا کسی، یک فرد مشهور، شاید یک نفر در کشور خود شما وجود دارد که شما را بخنداند؟

Maybe a famous comedian or a film star?

شاید یک کمدین معروف یا یک ستاره سینما؟

So I would say Ricky Gervais.

بنابراین من می گویم ریکی جرویس.

I also like to watch old silent movies as well.

من همچنین دوست دارم فیلم های صامت قدیمی را نیز تماشا کنم.

Charlie Chaplin.

چارلی چاپلین.

How old?

چند ساله؟

Lloyd A lot of people have forgotten about Harold Lloyd, but he's very funny.

لوید بسیاری از مردم هارولد لوید را فراموش کرده اند ، اما او بسیار بامزه است.

He was very funny. Many silent movie stars,

او خیلی بامزه بود. بسیاری از ستاره های سینمای صامت،

Buster Keaton, amazing.

باستر کیتون، شگفت انگیز است.

He did all of his own stunts.

او تمام بدلکاری های خودش را انجام می داد.

He would break almost every bone in his body to do them.

او تقریباً تمام استخوان های بدنش را می شکست تا آنها را انجام دهد.

And very, very funny as well.

و همچنین بسیار بسیار خنده دار.

So even in the past, I can still find certain things funny.

بنابراین حتی در گذشته، هنوز هم می توانم برخی چیزها را خنده دار بدانم.

And the reason why I'm mentioning this is I think it's a great gift.

و دلیل اینکه من به این موضوع اشاره می کنم این است که فکر می کنم این یک هدیه عالی است.

It is a gift, I think to have that power to make a person laugh

این یک موهبت است، من فکر می‌کنم داشتن آن قدرت برای خنداندن یک نفر،

because it is something if you really have a good laugh

زیرا اگر واقعاً خوب بخندی

and something makes you laugh out loud, it's

و چیزی باعث شود با صدای بلند بخندی، این

a great feeling because it's something you can't control.

یک احساس عالی است زیرا چیزی است که نمی‌توانی آن را کنترل کنی. داری می

You are laughing, you are express icing, that moment of joy.

خندی، یخ می گویی، آن لحظه شادی.

So any person that can do that, create that feeling in another person

بنابراین هر فردی که بتواند این کار را انجام دهد، این احساس را در شخص دیگری

for me is amazing.

برای من ایجاد کند، شگفت انگیز است.

Yes, humour.

بله طنز

You've got to be able to laugh or as Mr.

شما باید بتوانید بخندید یا به

Dunkleman say, laugh.

قول آقای دانکلمن بخندید.

There are two ways of pronouncing that, depending on how posh you are, I would say laugh.

دو روش برای تلفظ وجود دارد که بسته به اینکه چقدر شیک هستید، می گویم بخند.

Mr. Duncan would say laugh.

آقای دانکن می گفت بخند.

You just said that to us.

تو همین الان به ما گفتی

Well, I'm just but you know, this is teaching channel.

خوب، من فقط هستم، اما می دانید، این کانال آموزش است.

If you repeat things, people remember Beatriz is here.

اگر چیزهایی را تکرار کنید، مردم به یاد دارند که Beatriz اینجاست.

Hello, Beatriz.

سلام بئاتریز.

Charlie Chaplin was a genius. Indeed he was.

چارلی چاپلین یک نابغه بود. در واقع او بود.

He died on Christmas Day in 1977.

او در روز کریسمس سال 1977 درگذشت.

I always remember that. I don't know why.

من همیشه آن را به یاد دارم. نمی دانم چرا.

It always sticks in my mind as a child when they announced it on the news.

همیشه در دوران کودکی وقتی آن را در اخبار اعلام می کردند در ذهن من نقش می بندد.

Right.

درست.

So I always find that even if the person has long since gone,

بنابراین همیشه متوجه می‌شوم که حتی اگر آن شخص مدت‌هاست که رفته باشد،

they could still bring joy into the world.

باز هم می‌تواند شادی را به دنیا بیاورد.

Jacques Tati Which I think Mr.

ژاک تاتی که من فکر می کنم آقای

Steve isn't familiar with, but a French comedian,

استیو با آن آشنا نیست، اما یک کمدین فرانسوی،

French comedy star, he did everything silently,

ستاره کمدی فرانسوی، او همه چیز را در سکوت انجام می داد،

so he never spoke in any of his movies.

بنابراین هرگز در هیچ یک از فیلم هایش صحبت نکرد.

And Rowan Atkinson, who created Mr.

و روآن اتکینسون که مستر

Bean based Mr.

بین را

Bean on Jacques Tati.

بر اساس ژاک تاتی خلق کرد. آیا می

Did you know that? Well, now you do.

دانستید که؟ خوب، حالا شما انجام دهید.

I never, never found Mr.

من هرگز، هرگز مستر

Bean funny, so I'm guessing I wouldn't like Jack Tattoo Dante Teti.

بین را خنده دار ندیدم، بنابراین حدس می زنم که از جک تاتو دانته تتی خوشم نیاید.

Yeah. I think we all as well.

آره فکر می کنم همه ما هم همینطور.

As we get older, we tend to prefer the comedians

وقتی بزرگتر می شویم، کمدین هایی را ترجیح می دهیم

that we're around when we grow up.

که وقتی بزرگ می شویم.

I couldn't name you one comedian apart from Ricky Gervais makes me laugh.

من نمی توانم نام شما را یک کمدین به جز ریکی جرویس ببرم، مرا می خنداند.

But Seinfeld.

اما ساینفلد.

I do like Seinfeld. Yes,

من ساینفلد را دوست دارم. بله،

but I prefer

اما من

the sort of older comedians from the seventies and eighties when we grew up.

کمدین های قدیمی دهه هفتاد و هشتاد را که بزرگ شدیم ترجیح می دهم.

Yeah, I suppose the ones I would mention maybe for British people

بله، فکر می‌کنم مواردی را که شاید برای بریتانیایی‌ها

or anyone watching in England or the UK,

یا هر کسی که در انگلیس یا بریتانیا تماشا می‌کند ذکر کنم،

Morecambe and Wise is a double act.

Morecambe and Wise یک عمل دوگانه است.

Very famous, very well known.

بسیار معروف، بسیار شناخته شده.

So there were many that were around.

بنابراین افراد زیادی در اطراف بودند.

I do like observational comedy, so a person who takes part of life

من کمدی رصدی را دوست دارم، بنابراین فردی که بخشی از زندگی را می گیرد

and then they observe it and make jokes from that particular situation.

و سپس آن را مشاهده می کند و از آن موقعیت خاص شوخی می کند.

I do like that sort of thing.

من این جور چیزها را دوست دارم

Very. Yes.

خیلی آره.

Rhubarb says, Hello, Rhubarb, you are in a different location when not actually.

ریواس می گوید، سلام، ریواس، شما در مکانی متفاوت هستید در حالی که واقعاً نیستید.

All that's happened is that Mr.

تنها اتفاقی که افتاده این است که آقای

Duncan has zoomed in his camera.

دانکن روی دوربین خود زوم کرده است.

Yes, because the weather is very good.

بله، چون هوا خیلی خوب است.

So we can see a long distance from high up where we are here.

بنابراین ما می توانیم فاصله ای طولانی را از آنجا که در اینجا هستیم، از بالا ببینیم .

Shrewsbury. So Mr.

شروزبری. بنابراین آقای

Duncan is just zoomed in. Okay.

دانکن فقط بزرگنمایی شده است. بسیار خوب.

Maximally, I would say maximally I would say you're on maximum zoom

حداکثر، می‌توانم بگویم حداکثر، می‌گویم شما در حداکثر بزرگ‌نمایی هستید،

because if we just if you just looked out of the window, you wouldn't see that.

زیرا اگر ما فقط به بیرون از پنجره نگاه می‌کردیم، آن را نمی‌بینید.

I said I'd say this is about 15, maybe 16 miles away.

گفتم می‌توانم بگویم این حدود 15، شاید 16 مایل دورتر است.

But because of the the wonders of technology,

اما به دلیل شگفتی های تکنولوژی، به

it looks as if the spire is coming out of the top of Mr.

نظر می رسد که مناره از بالای

Steve's head.

سر آقای استیو بیرون می آید.

I will move you. There you go.

من شما را حرکت خواهم داد. شما بروید.

Stay there.

آنجا بمان.

So can you see it looks as if the spire of one of the churches

بنابراین می توانید ببینید که انگار مناره یکی از کلیساها

or cathedrals and Shrewsbury is now sticking out of Mr.

یا کلیساهای جامع و شروزبری اکنون از سر آقای استیو بیرون زده است

Steve's head.

.

That was painful. Yeah, I hope you enjoyed that.

این دردناک بود. بله، امیدوارم از آن لذت برده باشید.

But a lot is going on behind us today.

اما امروز چیزهای زیادی پشت سر ما می گذرد.

You might see birds flying by.

ممکن است پرندگانی را ببینید که در حال پرواز هستند.

We had some some buzzards flying by behind us.

چند تا بوزا داشتیم که پشت سرمان پرواز می کردند.

Marci Hello.

مارسی سلام.

Marcia mars in her lane Miranda condos up.

مارسیا در کوچه خود به کاندوهای میراندا می رود.

Podesta To give you your full name.

پودستا تا نام کامل شما را به شما بدهم.

I was watching TV yesterday and about a Charlie

دیروز داشتم تلویزیون تماشا می کردم و درباره

Chaplin museum in Switzerland.

موزه چارلی چاپلین در سوئیس بودم.

Oh, yes.

Well, that's where he lived for many years.

آه بله.

خوب، او سالها در آنجا زندگی می کرد.

That's where he died.

آنجا بود که مرد.

Yeah. So?

آره بنابراین؟

Well, that's a coincidence, then.

خب، پس این یک تصادف است.

Well, sort of.

خب، یه جورایی

You are looking quite fashionable, Mr. Duncan, today.

شما امروز کاملا شیک به نظر می رسید، آقای دانکن.

I think that does look reasonably fashionable.

من فکر می کنم که به طور منطقی شیک به نظر می رسد.

It does look good on camera.

در دوربین خوب به نظر می رسد.

This is one thing you will realise quite often, especially with fashion.

این چیزی است که شما اغلب متوجه خواهید شد، به خصوص در مورد مد.

Photography is something that looks not so good

عکاسی چیزی است که وقتی با نور خوب عکاسی می شود، در زندگی واقعی چندان خوب به نظر نمی رسد

in real life when it is photographed with good lighting.

.

And we do have good lighting here in the studio,

و ما اینجا در استودیو نور خوبی داریم،

things look much better than they really are.

همه چیز خیلی بهتر از آنچه هست به نظر می رسد.

So this this is a little old, but I think it looks amazing.

بنابراین این کمی قدیمی است، اما به نظر من شگفت انگیز به نظر می رسد.

I might wear this every week.

ممکنه هر هفته اینو بپوشم

And there you can see underneath my lovely English

و در آنجا می توانید زیر

addict t shirt as well.

تی شرت معتاد انگلیسی دوست داشتنی من را نیز ببینید.

So if you want one of these,

بنابراین اگر یکی از اینها را می خواهید،

well, you can't have one because they're not for sale.

خوب، نمی توانید یکی از آنها را داشته باشید زیرا برای فروش نیستند.

Not yet anyway.

به هر حال هنوز نه.

And when you do, they'll be very expensive.

و وقتی این کار را انجام دهید، بسیار گران خواهند بود.

They will.

آن ها خواهند.

They actually will be very expensive.

آنها در واقع بسیار گران خواهند بود.

Yes. Well, rhubarb, the reason that we are

آره. خوب، ریواس، دلیل این است که ما

dressed in slightly more fashionable attire, although if you use the word attire,

کمی لباس شیک تر می پوشیم، اگرچه اگر از کلمه لباس استفاده کنید،

you are rich, you immediately rule out any possibility that you are fashionable

شما ثروتمند هستید، بلافاصله احتمال شیک بودن شما را رد می کنید

because nobody that's fashionable would use the word attire.

زیرا هیچ کس شیک پوش از کلمه لباس استفاده نمی کند.

Normally, nobody.

به طور معمول، هیچ کس.

When we talk about attire, it often refers to things that match maybe a suit

وقتی در مورد لباس صحبت می کنیم، اغلب به چیزهایی اشاره می کند که شاید با کت و شلوار

or maybe if you are dressing very formally.

یا شاید اگر خیلی رسمی لباس می پوشید.

So we often use the word attire

بنابراین ما اغلب

when we are talking about dressing or.

وقتی در مورد لباس پوشیدن صحبت می کنیم از کلمه لباس استفاده می کنیم.

Millie Well, there's always dress codes.

میلی خب، همیشه کدهای لباس وجود دارد.

We have dress codes at work for work meetings,

ما در محل کار برای جلسات کاری کد لباس داریم،

which I suppose is a sort of a fashion thing, isn't it?

که فکر می کنم نوعی مد است، اینطور نیست؟

So we have a meeting and we might have a regional meeting with just our local group.

بنابراین ما یک جلسه داریم و ممکن است یک جلسه منطقه ای فقط با گروه محلی خود داشته باشیم.

We might have a national meeting

ممکن است یک جلسه ملی داشته باشیم

and they will tell us the dress code

و

when we do turn up for this meeting.

وقتی برای این جلسه حاضر شدیم کد لباس را به ما بگویند.

Now, in the old days, when I say the old days

حالا، در قدیم، وقتی می‌گویم روزهای قدیم

before the pandemic, oh, is it the 1920s?

قبل از همه‌گیری، اوه، دهه 1920 است؟

There are there are very confusing dress codes at work.

کدهای لباس بسیار گیج کننده ای در محل کار وجود دارد.

There is business dress. Yes.

لباس تجاری وجود دارد. آره.

This this this is a this is something we might talk about later on, but that's all right.

این چیزی است که ممکن است بعداً در مورد آن صحبت کنیم، اما همه چیز درست است.

It's okay. It's no, you can mention it.

مشکلی نیست. نه، می توانید آن را ذکر کنید.

So. Yes, dress code, dress codes work.

بنابراین. بله، کد لباس، کد لباس کار می کند.

Do you have dress codes at work for meetings or in the office?

آیا در محل کار برای جلسات یا در دفتر کد لباس دارید؟

I be required to wear certain clothes.

من ملزم به پوشیدن لباس های خاصی هستم. فکر می‌کنم

I suppose you would describe It is the rules

توضیح می‌دهید این قوانینی است

of what to wear

که

at certain times or during certain occasions.

در زمان‌های خاص یا در موقعیت‌های خاص چه بپوشید.

For example, I suppose if you're going to a wedding,

به عنوان مثال، فکر می‌کنم اگر به عروسی می‌روید،

you wouldn't go in your old clothes

با لباس‌های کهنه

or maybe some dirty greasy overalls,

یا شاید با لباس‌های کثیف و چرب نمی‌روید،

but you would go wearing a shirt, tie and maybe a suit.

بلکه با پیراهن، کراوات و شاید کت و شلوار می‌روید.

So very, very formal events,

اتفاقات بسیار بسیار رسمی،

like you said, but but these days it would appear that the formality has changed.

همانطور که شما گفتید، اما این روزها به نظر می رسد که رسمیت تغییر کرده است.

Definitely.

And I think there's been a big change since the pandemic.

قطعا.

و من فکر می کنم از زمان همه گیری یک تغییر بزرگ وجود دارد.

You see, V used to go into I don't go into head office

ببینید، V قبلا وارد دفتر مرکزی می‌شد، من خیلی وقت‌ها به دفتر مرکزی نمی‌رفتم

very often, but when you did used to go into head office years ago, have you run?

، اما وقتی سال‌ها پیش به دفتر مرکزی می‌رفتید، آیا کاندیدا شده‌اید؟

The manager will be dressed in ties and you know, they might not have their jackets on,

مدیر کراوات می پوشد و می دانید، آنها ممکن است کت های خود را نپوشند،

but they'd be wearing effectively a shirt

اما به طور موثر پیراهنی

with trousers from a suit and a tie.

با شلواری از کت و شلوار و کراوات می پوشند.

And the women would be smartly dressed.

و زنان هوشمندانه لباس می پوشند.

But now

اما در حال حاضر

most people go in what they call smart casual,

بیشتر مردم به سراغ چیزی می‌روند که آن را گاه به گاه هوشمند می‌نامند،

which is

که

not supposed to wear jeans,

قرار نیست شلوار جین بپوشند،

but smart pair of trousers and maybe a shirt, something with a collar on for men.

بلکه شلوار هوشمند و شاید یک پیراهن، چیزی با یقه برای مردان باشد.

Suddenly, I never know when it comes to women's fashion

ناگهان، من هرگز نمی دانم چه زمانی صحبت از مد زنانه می شود

or what, but but yeah, it's it's all change.

یا چه چیزی، اما بله، این همه تغییر است.

And I used to always go to work when I used to see my customers in sales.

و همیشه وقتی مشتریانم را در فروش می دیدم سر کار می رفتم.

I'd always wear a suit with a tie, and I still do. Yes.

من همیشه کت و شلوار با کراوات می پوشم و هنوز هم می پوشم. آره.

But I come across other sales representatives and they're not wearing suits at all.

اما من با نمایندگان فروش دیگری روبرو شدم و آنها اصلا کت و شلوار نمی پوشند.

Yeah.

آره

Let's bring any old things.

هرچی کهنه بیاریم

It's less formal. And it's very strange, isn't it?

کمتر رسمی است. و خیلی عجیب است، اینطور نیست؟ به

I find it odd.

نظر من عجیب است

So yeah, you have

confusing things at meetings where they say, Oh, well, it's I've noticed in my new job, Mr.

بنابراین بله، شما

در جلساتی که می گویند، اوه، خوب، متوجه شدم در کار جدیدم، آقای

Duncan, nobody in literally nobody and no meeting of I've been to have

دانکن، هیچ کس در هیچکس و هیچ جلسه ای از من نبوده ام که از

they required us to wear business dress and that includes a shirt and tie.

ما بپوشند، چیزهای گیج کننده ای دارید. لباس تجاری و شامل یک پیراهن و کراوات.

Yes, a necktie.

بله کراوات

Then the next one down from that is business casual.

سپس مورد بعدی از آن بیزینس کژوال است.

Okay.

Which for a man is a suit in a shirt, but not at salary.

باشه.

که برای یک مرد کت و شلوار در یک پیراهن است، اما نه در حقوق.

Mm. That's confusing.

مم این گیج کننده است.

I don't know what women do.

من نمی دانم زنان چه می کنند.

Well, they don't wear a tie.

خب کراوات نمیزنن

Smart casual is not a suit, but not jeans and a shirt.

کژوال هوشمند کت و شلوار نیست، اما شلوار جین و پیراهن نیست.

And then you've got casual, which is jeans.

و سپس شما کژوال دارید، که شلوار جین است.

So there's at least four levels of dress code for work.

بنابراین حداقل چهار سطح کد لباس برای کار وجود دارد.

I think the general rule nowadays is to wear clothes

فکر می‌کنم این روزها قانون کلی این است که لباس‌هایی بپوشید

that don't look as if you sleep in them.

که انگار با آن‌ها بخوابید.

That sense anything that you can't wear in bed.

این حس هر چیزی که نمی توانید در رختخواب بپوشید.

I think it is then acceptable for for general

من فکر می کنم پس از آن برای

exposure

قرار گرفتن در معرض عمومی

like this.

مانند این قابل قبول است.

You see, you expose yourself, as it were, Bob says.

باب می‌گوید، می‌بینی، انگار خودت را لو می‌دهی.

What does D and G on your t shirt mean?

D و G روی تی شرت شما به چه معناست؟

It means Dolce and Gabbana.

یعنی دولچه و گابانا.

Yes. You see fashion the subject matter for today's fashion.

آره. شما مد را موضوع مد امروزی می بینید.

So as I've explained earlier, I put this top on,

بنابراین همانطور که قبلا توضیح دادم، من این تاپ را

which is 20 years old, that somebody, some friends purchased for me.

که 20 سال از عمرش می گذرد، قرار دادم که یکی، برخی از دوستان برای من خریدند.

Yes, it's a genuine top because I would never I think it cost back 20 years ago.

بله، این یک تاپ اصیل است زیرا هرگز فکر نمی‌کنم 20 سال پیش قیمت داشته باشد.

This is a replay.

این یک پخش مجدد است.

And I think it because I bet it's £100 in today's money.

و من فکر می کنم چون شرط می بندم که 100 پوند با پول امروز است.

I could probably sell it actually. Okay.

احتمالاً می توانم آن را بفروشم. باشه.

But yet so that's why you know, it's not a it's not a secret message

اما به همین دلیل است که می دانید، این یک پیام مخفی نیست که بتوان

to catch up with.

با آن تماس گرفت.

I don't understand what

نمی‌دانم

why DNG could be a secret message to catch up.

چرا DNG می‌تواند یک پیام مخفی برای پیگیری باشد.

Well, it could be why It could be.

خوب، ممکن است به همین دلیل باشد.

Well, it could be Duncan and George.

خوب، ممکن است دانکن و جورج باشند.

You see, maybe it's a secret message coming through the Internet.

ببینید، شاید این یک پیام مخفی است که از طریق اینترنت می آید.

So something that's going into your brain and you don't realise it's a rhubarb.

بنابراین چیزی که به مغز شما می رود و شما متوجه نمی شوید که ریواس است.

Maybe you have your initials are D and J

شاید حرف اول شما D و J

and. Yeah.

و باشد. آره

So yeah, so few people are looking at fashionable, including

بنابراین بله، افراد کمی به دنبال شیک پوشی هستند، از جمله

including many of our friends in the industry said that I looked very fashionable.

بسیاری از دوستان ما در صنعت گفتند که من بسیار شیک به نظر می رسیدم.

So thank you, Mr. Duncan. Good.

پس ممنون آقای دانکن. خوب

Mr. Duncan, you're a streaky jumper, stripey stripy.

آقای دانکن، شما یک جامپر رگه ای، راه راه هستید.

So you would describe this jumper as stripy?

بنابراین شما این جامپر را راه راه توصیف می کنید؟

It's very unusual because it's a jumper.

این بسیار غیر معمول است زیرا یک جامپر است.

It is a jumper or sweater, but it has a zip on the front.

جامپر یا ژاکت است اما جلوی آن زیپ دارد.

This is very fashionable.

این خیلی شیک است.

And I have to say

و باید بگویم که من

I'm quite amazed how good it looks on screen.

کاملاً شگفت زده هستم که چقدر روی صفحه نمایش خوب به نظر می رسد.

It makes it look right.

درست به نظر می رسد.

I feel like I'm off to a film premiere set.

احساس می‌کنم که دارم می‌روم برای اولین فیلم.

Macias hit on a good point already about fashion.

ماسیاس قبلاً به نکته خوبی در مورد مد دست یافته است.

Yeah, referring to the sort of people

بله، اشاره به آن دسته از افرادی است

that we we often associate with high fashion.

که ما اغلب آنها را با مد های بالا مرتبط می کنیم.

Certain,

like the Italians, for example.

به عنوان مثال، برخی، مانند ایتالیایی ها.

We often associate the Italians and the French with

ما اغلب ایتالیایی‌ها و فرانسوی‌ها را با

high fashion originated in in France.

مد بالا مرتبط می‌دانیم که منشأ آن فرانسه است.

So a lot of the words connected to fashion

بنابراین بسیاری از کلمات مرتبط با مد

actually originated or originate from French, because you might say

در واقع از فرانسوی سرچشمه می گیرند یا سرچشمه می گیرند، زیرا ممکن است بگویید

that a lot of the modern culture originated in France.

که بسیاری از فرهنگ مدرن از فرانسه سرچشمه گرفته است.

And we are talking about art, maybe story writing,

و ما در مورد هنر، شاید داستان نویسی، شاید

poetry perhaps, and of course, fashion as well.

شعر و البته مد نیز صحبت می کنیم.

Clothing.

تن پوش.

So a lot of it has has traditionally had a very strong French influence.

بنابراین بسیاری از آن به طور سنتی دارای نفوذ بسیار قوی فرانسوی بوده است.

But Italy as well is is

اما ایتالیا نیز هست

Louis in Louis is on his mobile phone.

لویی در لوئیس در تلفن همراه خود است.

He is in Britain. He's in Brittany.

او در بریتانیا است. او در بریتانی است.

So having problems probably typing.

بنابراین احتمالاً در تایپ کردن مشکل دارید.

Is he, as you said earlier.

آیا او همان طور که قبلاً گفتید؟

But we also have Patrick's here as well.

اما ما پاتریک را در اینجا نیز داریم.

Hello, Patrick.

سلام پاتریک

Patrick at the moment is having another wonderful holiday.

پاتریک در حال حاضر تعطیلات فوق العاده دیگری را سپری می کند. می

I know he sent me some wonderful pictures of of a wonderful looking church.

دانم که او چند عکس فوق العاده از یک کلیسای فوق العاده برای من فرستاد.

And it was very unusual because it was black and white.

و بسیار غیر معمول بود زیرا سیاه و سفید بود.

I've never seen a black and white church before.

من قبلا کلیسای سیاه و سفید ندیده بودم.

Very interesting.

بسیار جالب.

Pedro wants to buy a Fred Perry polo

پدرو می خواهد یک پیراهن پولو پولو فرد پری بخرد

polo shirt.

.

Yes. Well, they're quite fashionable, aren't they, Fred Perry?

آره. خوب، آنها کاملا مد هستند، اینطور نیست، فرد پری؟

They were very notorious.

آنها بسیار بدنام بودند.

Oh, Steve, They were very notorious in the 1970s

اوه، استیو، آنها در دهه 1970

for people who were a little bit violent.

برای افرادی که کمی خشن بودند بسیار بدنام بودند.

Hooligans, really, and punk rock as well.

هولیگان ها، واقعاً، و پانک راک نیز.

So Fred Perry, the brand, the t shirt

بنابراین فرد پری، برند، تی شرت

and the polo tops actually had for a long time.

و تاپ های چوگان در واقع برای مدت طولانی در اختیار داشتند.

They had a rather unsavoury and there was another brand as well.

آنها نسبتاً نامطلوب داشتند و مارک دیگری نیز وجود داشت.

I can't remember the name of it. It was like a crest.

اسمشو یادم نمیاد مثل یک تاج بود.

I can't remember the name of the the brand.

اسم برند رو یادم نیست

But yes, it's funny how certain brands of clothing

اما بله، خنده‌دار است که چگونه برندهای خاص لباس

become attached to certain periods of time.

به دوره‌های زمانی خاصی وابسته می‌شوند.

I'll tell you what's interesting about fashion is how it makes you feel.

من به شما می گویم آنچه در مورد مد جالب است این است که چه احساسی در شما ایجاد می کند.

Oh, when you like, for example, if you said Fred Perry to me,

اوه، وقتی دوست دارید، مثلاً اگر به من فرد پری می‌گویید،

it makes me feel I feel old.

احساس پیری به من می‌دهد.

I don't know what it is about Fred Perry, that brand, the way it was marketed, it wasn't.

نمی دانم درباره فرد پری چیست، آن برند، روشی که به بازار عرضه شد، نبود.

Fred Perry wasn't like the last British person to win Wimbledon.

فرد پری مانند آخرین بریتانیایی که برنده ویمبلدون شد نبود.

I think I know I got into trouble the last time we talked about this.

فکر می کنم می دانم آخرین باری که در این مورد صحبت کردیم به مشکل خوردم.

I got into trouble because I kept saying he was a tennis player,

من به دردسر افتادم زیرا مدام می گفتم او یک تنیسور است،

but sorry, a golfer.

اما متاسفم، یک گلف باز است.

I actually thought Fred Perry was a golfer.

من در واقع فکر می کردم فرد پری یک گلف باز است.

But you are right.

اما حق با شماست.

He he actually was a tennis player.

او در واقع یک تنیس باز بود.

He didn't even Wimbledon in something like 1927 or something,

او حتی ویمبلدون را در چیزی شبیه به 1927 یا چیزی شبیه به آن انجام نداد

and probably was after that maybe in the fifties.

و احتمالاً بعد از آن شاید در دهه 50 بود.

And then obviously marketing his own brand.

و سپس آشکارا مارک خود را بازاریابی می کند.

But to me, yeah, a Fred Perry chop.

اما برای من، آره، یک تکه تکه فرد پری.

I know Pedro wants one, but obviously it depends on the country you were in

می دانم که پدرو یکی را می خواهد، اما بدیهی است که بستگی به کشوری دارد که در آن بودید

and how it was originally marketed in the UK Fred

و اینکه چگونه در ابتدا در بریتانیا به بازار عرضه شده بود فرد

Perry to me means somebody in their fifties or 60.

پری برای من به معنای فردی در پنجاه یا 60 سالگی

It doesn't it is not a young brand in the UK.

است. .

Well, I think it is, but to me that's how it makes me feel. Yes.

خب، فکر می‌کنم اینطور است، اما برای من این احساسی به من دست می‌دهد. آره.

But as you said earlier, you're not a fashion person, so you probably don't really know.

اما همانطور که قبلاً گفتید، شما یک فرد مد نیستید، بنابراین احتمالاً واقعاً نمی دانید.

Well, that's the thing with certain shops like Marks and Spencers.

خب، این چیزی است که در مورد مغازه های خاصی مانند مارکس و اسپنسر وجود دارد.

Okay, who Marks and Spencers.

خوب، چه کسی مارکس و اسپنسرز.

Everyone's heard of that well known department store in the UK.

همه در مورد آن فروشگاه بزرگ معروف در بریتانیا شنیده اند.

But when you go in I never buy clothes

اما وقتی وارد می‌شوید، من هرگز

from Marks and Spencers because they make me feel old.

از مارکس و اسپنسر لباس نمی‌خرم، زیرا به من احساس پیری می‌دهد.

I don't know why but it's just the brand.

نمیدونم چرا ولی فقط مارکش هست

I just what you wear Marks and Spencers clothing.

من فقط لباس مارکس و اسپنسر را می پوشم.

I know I've got some shirts. Yes.

میدونم چندتا پیراهن دارم آره.

Anyway both this fashion talk about how it makes you feel seems like this very, very important.

به هر حال هر دوی این مد در مورد احساسی که در شما ایجاد می کند بسیار مهم به نظر می رسد.

These last minute like please like

این دقایق آخر مانند لطفاً

certain brands make you feel a certain.

برندهای خاص را لایک کنید به شما احساس خاصی می کند.

Yeah. It's like underwear.

آره مثل لباس زیر است.

Oh now that is one of my my secret pleasures of life, Steve.

اوه حالا این یکی از لذت های مخفی زندگی من است، استیو.

My secret pleasure in life

لذت پنهانی من در

men's underwear is Now, can I just say it?

لباس زیر مردانه زندگی اکنون است، می توانم فقط آن را بگویم؟

Putting on a new pair of underpants.

پوشیدن یک شلوار زیر جدید.

I don't what it is.

من نمی دانم آن چیست.

Now, men will understand this.

حالا مردها این را خواهند فهمید.

All men putting on a fresh

همه مردان یک

brand new, not straight from the box.

لباس کاملا نو می پوشند، نه مستقیم از جعبه.

I normally wash them first to get rid of all of the other chemicals that have been added.

من معمولاً ابتدا آنها را می شوم تا از شر تمام مواد شیمیایی دیگری که اضافه شده اند خلاص شوند.

I don't like anything unsavoury near me.

من از هیچ چیز ناخوشایند نزدیکم خوشم نمی آید.

I might make you sterile.

ممکنه عقیمت کنم

Okay.

باشه.

Okay.

باشه.

Okay. That was my guest.

باشه. اون مهمون من بود

You just wanted to interrupt me.

فقط می خواستی حرفم را قطع کنی

No, no, I don't want any chemicals near my meat meeting to veg,

نه، نه، من نمی‌خواهم هیچ ماده شیمیایی در نزدیکی جلسه گوشت من برای سبزیجات باشد،

but it is the most amazing feeling. You.

اما این شگفت‌انگیزترین احساس است. شما.

You pulled them up and already.

شما آنها را بالا کشیدید و در حال حاضر.

Already you're thinking, Oh, this is going to be so wonderful.

قبلاً فکر می کنید، اوه، این بسیار عالی خواهد بود.

You put them right up and you go, I'm wearing

تو آنها را درست می کنی و می روی، من

brand new clean underpants.

زیر شلواری کاملا نو و تمیز پوشیده ام.

It's the best feeling in the world.

این بهترین حس دنیاست

Yeah, it is. Fashion is what? What?

آره آن است. مد چیست؟ چی؟

You choose to wear it Just when you have a certain

شما انتخاب می کنید که آن را بپوشید درست زمانی که مارک خاصی دارید،

brand, it makes you feel something. Hmm.

چیزی به شما حس می کند. هوم

And different people feel different ways when they wear

و افراد مختلف هنگام پوشیدن مد احساس متفاوتی دارند

fashion.

.

And I mean Fred Perry to Pedro, that's going to make him feel good.

و منظورم فرد پری برای پدرو است، این به او احساس خوبی می دهد.

If he can get a Fred Perry T-shirt wouldn't to me.

اگر او می تواند یک تی شرت فرد پری را به من نمی دهد.

But then, you know, and brands of underwear make you feel maybe a bit sexy.

اما پس از آن، می دانید، و مارک های لباس زیر باعث می شود که احساس کنید شاید کمی جذاب باشید.

If you've got certain underwear on, maybe certain tops is the eyes to go out nightclubbing in this.

اگر لباس زیر خاصی به تن دارید، شاید تاپ های خاصی برای رفتن به کلوپ های شبانه در این چشم مناسب باشند.

And I used to feel really good.

و من قبلاً احساس خوبی داشتم. به

Gave me confidence. That's what fashion does.

من اعتماد به نفس داد این کاری است که مد انجام می دهد.

Yes, you confidence count it.

بله، شما اعتماد به نفس آن را حساب کنید.

Well, I think that's what it's all about.

خوب، من فکر می کنم همه چیز در مورد این است.

Yes, it is all about that.

بله، همه چیز در مورد آن است.

That's feeling that you get.

این احساسی است که به شما دست می دهد.

Anyway, would you like to look?

به هر حال دوست داری نگاه کنی؟

We're going to look at some words and phrases connected to that actual subject in a few moments.

ما در چند لحظه به برخی از کلمات و عبارات مرتبط با موضوع واقعی نگاه خواهیم کرد.

But I think we'll have a little break, though, and then we will come back with with something else.

اما من فکر می کنم که ما کمی استراحت خواهیم کرد و سپس با چیز دیگری باز خواهیم گشت.

I think that sounds good.

من فکر می کنم که صدا خوب است.

Does that sound good?

آیا این صدا خوب است؟

Okay, we will do that and we will be back talking about an interesting subject.

خوب، ما این کار را انجام خواهیم داد و دوباره در مورد یک موضوع جالب صحبت خواهیم کرد.

I hope it is interesting for you.

امیدوارم براتون جالب باشه

We are looking at fashion.

ما به دنبال مد هستیم.

That's what we're doing today.

این کاری است که ما امروز انجام می دهیم.

It is true that Mr.

درست است که آقای

Steve is completely, absolutely mad. Now

استیو کاملاً دیوانه است. اکنون

and this is what we're doing.

و این همان کاری است که ما انجام می دهیم.

You got a problem with your hands, Mr.

شما با دستان خود مشکل دارید، آقای

Duncan? Vogue. Vogue.

دانکن؟ ووگ ووگ

Okay, Vogue.

باشه، Vogue.

That's it.

That's what we're doing today. We're looking at fashion.

خودشه.

این کاری است که ما امروز انجام می دهیم . ما به دنبال مد هستیم.

Mr. Steve will be in the garden later cutting the grass.

آقای استیو بعداً در باغ خواهد بود و علف‌ها را می‌تراشد.

So that's why I played that.

پس به همین دلیل آن را بازی کردم.

Just for you to get you in the mood for going outside to push your big, heavy lawnmower.

فقط برای اینکه شما را در حال بیرون رفتن برای هل دادن چمن زنی بزرگ و سنگین خود قرار دهید.

Well, I don't have to push it, Mr.

خب، من مجبور نیستم به آن فشار بیاورم، آقای

Duncan. It's self-propelled.

دانکن. این خودکششی است.

So it pulls you. Yes, Yes.

بنابراین شما را می کشد. بله بله.

Yeah. Now?

آره اکنون؟

Yeah.

I was wearing that exact outfit on that that you showed that video.

آره

من دقیقا همان لباسی را پوشیده بودم که شما آن ویدیو را نشان دادید.

I was wearing that today up on the flat roof above your studio.

من امروز آن را روی سقف تخت بالای استودیوی شما پوشیده بودم.

Good.

خوب آیا

Making sure there are no leaks plugging, any holes and cracks in the shower?

مطمئن می شوید که نشتی مسدود نشده است، سوراخ و شکافی در دوش وجود ندارد؟

I think so, yes.

من فکر می کنم اینطور است، بله.

All of that is very, very important.

همه اینها بسیار بسیار مهم است.

So now, Steve, we're moving on to today's subject.

بنابراین، اکنون استیو، ما به موضوع امروز می رویم.

And I have to say, I think I have done very well

و باید بگویم که فکر می کنم

with the design for today's graphic.

طراحی گرافیک امروز را خیلی خوب انجام داده ام.

There it is for there is Mr.

آنجاست که آقای

Steve, as a punk rocker, can you see that?

استیو به عنوان یک پانک راک وجود دارد، آیا می توانید آن را ببینید؟

So that Steve in the 1970s late 1970s

به طوری که استیو در اواخر دهه 1970 در دهه 1970

and there I am I'm wearing a little bit of futuristic

و من آنجا هستم، کمی لباس آینده نگرانه

clothing there with a mixture of steampunk.

با ترکیبی از استیم پانک می پوشم.

I am very much into steampunk.

من خیلی اهل استیمپانک هستم.

Steampunk. I've never heard of that.

استیمپانک. من هرگز در مورد آن نشنیده ام.

That is my thing.

این چیز من است.

That is my thing.

این چیز من است.

That is going to be my look in the future.

این نگاه من در آینده خواهد بود.

I think I'm going to go steampunk anyone who knows

فکر می‌کنم هر کسی که می‌داند چیست، می‌روم،

what that is, we'll know exactly what I mean.

ما دقیقاً منظور من را می‌دانیم.

If you don't know. And a society.

اگر نمی دانید. و یک جامعه

What are you wearing?

شما چی پوشیدید؟

What are you wearing? That is today's question.

شما چی پوشیدید؟ این سوال امروز است.

Not not necessarily in a provocative or sensible way,

نه لزوماً به روشی تحریک آمیز یا معقول،

but just generally, what are you wearing?

بلکه به طور کلی، چه می پوشید؟

So if you are naked, please don't tell me that because Steve will get too excited

بنابراین اگر برهنه هستید، لطفاً این را به من نگویید زیرا استیو بیش از حد هیجان زده می شود

and I won't be able to control him for the rest of the day.

و من نمی توانم او را تا آخر روز کنترل کنم.

So we are looking at fashion.

بنابراین ما به دنبال مد هستیم.

Fashion.

روش.

There was a song, a song by David Bowie called.

آهنگی بود، آهنگی از دیوید بووی به نام.

Fashion.

روش.

Turn to the left. Fashion Turn to the right

به چپ بپیچید. مد به مد مناسب روی آورید

fashion.

.

Did you like that?

آیا از آن خوشت آمد؟

Did you enjoy that, Steve?

آیا از آن لذت بردی، استیو؟

What did you do then? Nothing.

بعدش چیکار کردی؟ هیچ چی.

So I was a bit distracted because Patrick just said he was topless.

بنابراین من کمی حواس‌پرتی داشتم چون پاتریک فقط گفت که برهنه است.

That's nice.

خوبه.

We have this little joke, don't we?

ما این شوخی کوچک را داریم، نه؟ ما

Between and anyway, fashion we are.

بین و به هر حال مد هستیم. آیا

Can we just do this, Steve? Fashion.

ما فقط می توانیم این کار را انجام دهیم، استیو؟ روش.

Fashion is what we're talking about.

مد چیزی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم.

And the word fashion just generally relates to to,

و کلمه مد معمولاً به

I suppose, anything that comes

هر چیزی که می آید

and is trendy or popular.

و مرسوم است یا محبوب است مربوط می شود.

So I think the word fashion is one that can be used in many ways.

بنابراین من فکر می کنم کلمه مد یکی از مواردی است که می تواند به طرق مختلف استفاده شود.

However, we often think of

با این حال، ما اغلب به

clothing, clothing,

لباس، لباس،

your style, the way you look, and as Steve said earlier on,

استایل شما، ظاهر شما فکر می کنیم، و همانطور که استیو قبلاً گفت،

some fashion, sometimes some clothing can relate to certain periods of time.

برخی از مدها، گاهی اوقات برخی از لباس ها می توانند مربوط به دوره های زمانی خاصی باشند.

And I'm going to look at my favourite

و بعداً به دوره مورد علاقه‌ام نگاه خواهم کرد،

period of time later on,

my going to look at some clothing that I still love, even

به برخی از لباس‌هایی که هنوز هم دوستشان دارم، حتی

though it is not in fashion anymore.

اگر دیگر در مد نیست، نگاه کنم.

Is it baggy trousers?

شلوار گشاد است؟

It might be flares, it might be.

ممکن است شعله ور باشد، ممکن است باشد.

It might have something to do with that. Okay.

ممکن است ربطی به آن داشته باشد. باشه.

And when we think of fashion, we also think of style as well, your style.

و وقتی به مد فکر می کنیم، به سبک نیز فکر می کنیم، سبک شما.

So I think style is again,

بنابراین فکر می کنم سبک دوباره

a word that can be referred to to many things,

کلمه ای است که می توان به چیزهای زیادی اشاره کرد،

maybe the type of painting or maybe the type of photograph,

شاید نوع نقاشی یا شاید نوع عکس،

maybe the type of thing that you do,

شاید نوع کاری که انجام می دهید،

maybe the way you arrange something,

شاید نحوه چیدمان چیزی،

flowers or food style.

گل یا سبک غذا. .

So I think that's a good word because it can be used in

بنابراین فکر می‌کنم این کلمه خوبی است، زیرا می‌توان آن را در

so many ways in the English language and of course

بسیاری از موارد در زبان انگلیسی استفاده کرد و البته

in fashion we can use it quite a lot

در مد، ما می‌توانیم از آن بسیار استفاده کنیم

when we think of style, we also think of what appearance.

وقتی به سبک فکر می‌کنیم، همچنین به چه ظاهری فکر می‌کنیم.

The appearance, Yes.

ظاهر، بله

So the appearance of something and I suppose really what it comes down to

بنابراین ظاهر یک چیزی و من فکر می‌کنم واقعاً چیزی که به آن مربوط می‌شود،

is not just the way something appears to other people, but as you said quite rightly,

فقط به شکلی نیست که چیزی برای دیگران به نظر می‌رسد، بلکه همانطور که شما کاملاً به درستی گفتید،

the way it makes you feel as well about yourself.

احساسی که شما را نسبت به خودتان نیز ایجاد می‌کند.

Yes. And I think that's one of the big selling points of fashion, would you say?

آره. و فکر می‌کنم این یکی از مهم‌ترین نقاط فروش مد است.

Definitely.

قطعا.

It could probably be depending on how it was,

احتمالاً بسته به اینکه چگونه بوده است،

how it's advertised,

چگونه تبلیغ می شود،

certain brands would make you feel a certain way and therefore will

مارک های خاص احساس خاصی در شما ایجاد می کنند و بنابراین

increase in confidence if you wear this particular brand.

اگر از این مارک خاص استفاده کنید، اعتماد به نفس شما افزایش می یابد.

And that's just how how it's sold to us.

و این دقیقاً چگونه به ما فروخته می شود.

Can I say hello to ask to Tim on a camel

آیا می توانم سلام کنم و از تیم سوار بر شتری بپرسم

who I think is new watching us from Bangladesh.

که فکر می کنم تازه از بنگلادش ما را تماشا می کند.

Hello. Gives us a nice heart.

سلام. قلب خوبی به ما می دهد

Gives us a nice heart.

قلب خوبی به ما می دهد

Hello. Hello to Bangladesh.

سلام. سلام به بنگلادش

Thank you very much for that.

بابت آن بسیار ممنونم.

And of course, go to say hello to Erdem, who's there as well.

و البته برو به اردم که اونجا هم هست سلام کن.

I'm from Thailand, not too far away.

من از تایلند هستم، نه چندان دور.

In fact, Erdem, who often refers to himself as the old man from Thailand, what she has done here today.

در واقع، اردم، که اغلب خود را پیرمرد تایلندی می نامد، کاری که امروز اینجا انجام داده است.

Oh, I see. Giovanni.

اوه می فهمم. جیووانی

I think Giovanni is an eighties person

من فکر می کنم جیوانی یک آدم دهه هشتادی است

because he likes music from the 1980s, including Depeche Mode.

زیرا موسیقی دهه 1980 از جمله Depeche Mode را دوست دارد.

Oh, yes.

آه بله.

Very good. Or is it Depeche Mode?

خیلی خوب. یا حالت Depeche Mode هست؟

Is it Depeche or Depeche Mode?

دپش است یا دپش مود؟

Well, what's interesting is Mode Mode

خوب، آنچه جالب است این است که Mode Mode

can also be a reference to fashion as well.

نیز می تواند اشاره ای به مد باشد.

So the mode is the type of fashion or the other style that you are wearing.

بنابراین حالت، نوع مد یا سبک دیگری است که می پوشید.

Oh, hence the word.

اوه، از این رو کلمه.

I think it refers to the word model as well.

فکر می کنم به کلمه مدل هم اشاره دارد.

So model is a person who shows the fashion, the mode is the style.

بنابراین مدل شخصی است که مد را نشان می دهد، حالت سبک است.

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

You can have style icons. Can you?

شما می توانید نمادهای سبک داشته باشید. میتوانی؟

You can people who are seen in a wider context

شما می توانید افرادی را که در زمینه وسیع تری

as being people who are iconic in some way a style icon.

به عنوان افرادی که به نوعی نماد سبک هستند دیده می شوند.

You can somebody might describe, say that to you at work, you're a style icon.

ممکن است کسی توصیف کند، بگوید که در محل کار برای شما یک نماد سبک هستید.

It means you're somebody that is always wearing fashionable clothes

این بدان معناست که شما فردی هستید که همیشه لباس های مد روز می پوشید

and there is something unique about you

و چیزی منحصر به فرد در مورد شما وجود دارد

in the fact that you're always looking very stylish.

در این که همیشه بسیار شیک به نظر می رسید.

I think French people always, you know what it is as French women,

من فکر می‌کنم فرانسوی‌ها همیشه، می‌دانید که زنان فرانسوی چیست،

they always look incredibly stylish, probably also

آنها همیشه فوق‌العاده شیک به نظر می‌رسند، احتمالاً

Italian women as well.

زنان ایتالیایی نیز.

But whenever wherever you go to France, French women always look.

اما هر زمان که به فرانسه بروید، زنان فرانسوی همیشه نگاه می کنند.

So it's fashionable, but at the same time, they sort of just wear it with ease.

بنابراین مد است، اما در عین حال، آن را به راحتی می پوشند.

British people are often seen as not particularly fashionable,

بریتانیایی‌ها اغلب به‌عنوان شیک‌پوش نیستند،

particularly on the beach, men wearing sandals.

به‌ویژه در ساحل، مردانی که صندل می‌پوشند.

And but if you're on the beach, you're not really wearing very much.

و اما اگر در ساحل هستید، واقعاً خیلی لباس نمی پوشید. راستش

I don't think you go onto the beach wearing your suit and tie, to be honest.

فکر نمی کنم با کت و شلوار و کراوات به ساحل بروید.

But I don't think generally British people are seen as stylish, are they?

اما من فکر نمی‌کنم عموماً بریتانیایی‌ها شیک‌پوش دیده شوند، درست است؟

Not really, no.

نه واقعا نه

But but again, celebrities, famous people, royalty.

اما باز هم افراد مشهور، افراد مشهور، خانواده سلطنتی.

We have, of course, Kate, Kate Middleton,

ما البته کیت، کیت میدلتون را داریم،

she is now the princess of Wales.

او اکنون شاهزاده خانم ولز است.

So she is seen as a style icon.

بنابراین او به عنوان یک نماد سبک در نظر گرفته می شود.

Yeah, she's an icon.

بله، او یک نماد است.

And then the other one as well, the other one, Meghan,

و سپس دیگری نیز، دیگری، مگان،

a lot of people see her as as a style icon,

بسیاری از مردم او را به‌عنوان یک نماد استایل می‌بینند،

so it does tend to be a female thing and that's

بنابراین این یک چیز زنانه است و به همین

why I'm trying to, to sort the balance today.

دلیل است که سعی می‌کنم امروز تعادل را مرتب کنم.

I want the balance to be more towards us men

من می خواهم تعادل بیشتر به سمت ما مردان باشد

because we can be stylish as well. Yes.

زیرا می توانیم شیک هم باشیم. آره.

Alain Delon French actor, he was seen as cool, sophisticated

آلن دلون بازیگر فرانسوی،

and stylish using Coco Chanel says Mass.

با استفاده از کوکو شانل می گوید ماس، او را باحال، پیچیده و شیک می دیدند.او

He was very stylish. Yes, a style icon.

بسیار شیک بود. بله، یک نماد سبک.

And I wonder if it was Chanel

و من تعجب می کنم که آیا Chanel بود

that was that her perfect perfume.

که آن عطر عالی او بود؟

Chanel perfume?

عطر شانل؟

Yes. Chanel number nine, is it channel number of that famous long

آره. شانل شماره نه، شماره کانال آن

fashion house, Chanel number something or other, which used to be advertised on television.

خانه مد طولانی معروف، شماره شانل یا چیز دیگری است که قبلاً در تلویزیون تبلیغ می شد.

It would always be fascinated by this advert.

همیشه مجذوب این تبلیغ خواهد شد.

But what you find is is number five when of the five wasn't that good,

اما چیزی که پیدا می‌کنید شماره پنج است، در حالی که از پنج مورد آنقدرها خوب نبود،

what you find is fashion

چیزی که می‌یابید این است که مد

starts with the clothes and then moves into other areas.

با لباس‌ها شروع می‌شود و سپس به مناطق دیگر می‌رود.

So you think of lots of famous perfumes.

بنابراین شما به تعداد زیادی عطر معروف فکر می کنید.

They they originate, of course, with the fashion house

آنها البته از خانه مدی

where the clothes are styled and then they move into other things.

که لباس ها در آن استایل می شوند سرچشمه می گیرند و سپس به چیزهای دیگر می روند.

Because of that sophistication.

به خاطر آن پیچیدگی. می

You see, you're transferring the sophistication into the product.

بینید، شما پیچیدگی را به محصول منتقل می کنید.

But Chanel number five, in the seventies and eighties,

اما شانل شماره پنج، در دهه هفتاد و هشتاد،

that was the perfume for women to have.

این عطر برای زنان بود.

And it's got a very unique scent.

و رایحه بسیار منحصربفردی دارد.

But I can still remember the advert to this day is to fascinate me.

اما هنوز می توانم به یاد داشته باشم که این تبلیغ تا به امروز برای من جذاب است.

The advert was so it was obviously a French advert

این تبلیغ به این دلیل بود که آشکارا یک تبلیغ فرانسوی بود

that was just shown here and over with British voices.

که فقط اینجا و بارها با صدای بریتانیایی نشان داده می شد.

But there was a stylish French woman

اما یک زن فرانسوی شیک به

sort of wandering around, sort of looking like that,

نوعی سرگردان بود، یک جورهایی به نظر می رسید،

and then she bumps into a man and the scent and she looks so I can picture.

و سپس با مردی برخورد می کند و عطر و بویش را می بیند و به نظر می رسد تا بتوانم تصویر کنم.

And now I'd love to see that advert and it's got some lovely sort of French music going on in the background.

و اکنون من دوست دارم آن تبلیغ را ببینم و نوعی موسیقی فرانسوی دوست داشتنی در پس زمینه وجود دارد.

I'd love to see that advert again.

من دوست دارم دوباره آن آگهی را ببینم.

Chanel number five, the

شانل شماره پنج،

these things stand in your stay in your mind.

این چیزها در ذهن شما باقی می مانند.

Obviously the image was that

واضح است که تصویر این بود که

this beautiful woman was wearing this wonderful perfume

این زن زیبا از این عطر فوق العاده استفاده می کرد

and this man obviously is captivated by her. Yes.

و این مرد به وضوح مجذوب او شده است. آره.

Because of the scent.

به خاطر رایحه.

That's the whole point.

تمام نکته همین است.

Yeah, that's right.

آره درست است.

Does anybody remember that advert? Does it work, though?

کسی اون تبلیغ رو یادش هست؟ با این حال کار می کند؟

Because I always think that those advertisements were a little bit misleading.

زیرا من همیشه فکر می کنم که آن تبلیغات کمی گمراه کننده بودند.

And the reason is because the person wearing

و دلیل آن این است که شخصی که از عطر استفاده می کند

the perfume is often very attractive and good looking.

اغلب بسیار جذاب و خوش تیپ است.

So even if they smelt like a bucket of old fish

بنابراین حتی اگر آنها بوی یک سطل ماهی پیر در حال

rotting in the sun, I think they would still be attractive physically.

پوسیدن در آفتاب را می دهند، فکر می کنم باز هم از نظر فیزیکی جذاب خواهند بود.

Claudia's hit a hit on something here.

کلودیا در اینجا به چیزی ضربه زد. کلودیا می‌گوید

Now, that's is very, very good of you to know to point this out,

، حالا، این خیلی خیلی خوب است که می‌دانید به این موضوع اشاره کنید

Claudia says.

.

I used to wear high heels, but I don't anymore because it gives me sore feet.

من قبلاً کفش پاشنه بلند می پوشیدم اما دیگر نمی پوشم زیرا پاهایم درد می کند.

Well, this is what a phrase you can use, isn't it?

خوب، این همان عبارتی است که می توانید استفاده کنید، اینطور نیست؟

A fashion victim?

قربانی مد؟

A fashion victim

یک مد قربانی

is the opposite to a fashion icon or a style icon.

برعکس یک نماد مد یا یک نماد سبک است.

It's somebody who is either uses fashion and then

این کسی است که یا از مد استفاده می کند و سپس در

becomes injured as a result or has problems.

نتیجه آسیب می بیند یا مشکل دارد.

Oh, they are they look silly because it's maybe it doesn't suit them.

اوه، آنها احمقانه به نظر می رسند زیرا شاید برای آنها مناسب نباشد.

But I always remember when I was at school,

اما من همیشه به یاد دارم وقتی در مدرسه بودم،

high heels suddenly came in for women.

کفش های پاشنه بلند ناگهان برای خانم ها آمد.

I'm sorry, I thought you were going to say for you.

ببخشید فکر کردم میخوای به جای خودت بگی

High heels came in for women and there were lots of girls wearing

کفش‌های پاشنه بلند برای خانم‌ها وارد می‌شد و دختران زیادی

high heels at school, and they would break their ankles because there were several girls.

در مدرسه کفش‌های پاشنه بلند می‌پوشیدند و چون چند دختر بودند، مچ پاهایشان را می‌شکستند.

I remember in my class that for some reason

یادم هست سر کلاسم به دلایلی

they let them come to school in high heels, but that high heels were a fashion.

اجازه دادند با کفش پاشنه بلند به مدرسه بیایند، اما کفش های پاشنه بلند مد بود.

And of course, if there's if there's any group of the population

و البته، اگر گروهی از جمعیت وجود داشته باشد

who are going to want to wear the fashionable things, it's going to be teenage girls.

که بخواهد لباس های مد روز بپوشد، دختران نوجوان خواهند بود.

At least it was back in the seventies.

حداقل به دهه هفتاد برمی گشت.

So that very high heels to school.

به طوری که کفش های پاشنه بلند به مدرسه.

And then because they were so high, that flop over on one side and break their ankles.

و سپس به دلیل اینکه آنها بسیار بالا بودند، از یک طرف پرید و مچ پاهای آنها شکست.

But the worst ones, of course, are stilettos, stilettos.

اما بدترین آنها، البته، کفش های رکابی، رکابی هستند.

So it has a very thin heel

بنابراین پاشنه بسیار نازکی دارد

and it's very easy to to actually fall or twist your ankle.

و افتادن یا پیچاندن مچ پایتان بسیار آسان است.

So I would imagine during the 1970s when that sort of fashion was popular, I would imagine

بنابراین تصور می‌کنم در دهه 1970، زمانی که این نوع مد رایج بود، تصور می‌کردم

that hospitals were full of women with broken ankles and they've all tripped over their big high heels.

که بیمارستان‌ها مملو از زنان با مچ پا شکسته بودند و همه آن‌ها روی کفش‌های پاشنه بلند بزرگشان زمین خورده‌اند.

Stilettos were banned.

استایلتوها ممنوع شد.

I remember them being banned at one point because because the heel is so fine

من به یاد دارم که آنها را در یک نقطه ممنوع کردند زیرا به دلیل اینکه پاشنه آن به قدری ظریف است

that you depending on the floor, if it's wood or something like that,

که شما بسته به کف، اگر چوب یا چیزی شبیه به آن باشد، در

you can actually make marks in the floor because of that very well.

واقع می توانید به خوبی روی زمین علامت بزنید .

That weight is concentrated into that very narrow little heel.

این وزن در آن پاشنه کوچک بسیار باریک متمرکز شده است .

And remember, at one point they were banned.

و به یاد داشته باشید، در یک مقطع آنها ممنوع شدند.

It also makes a very good weapon as well.

همچنین یک سلاح بسیار خوب نیز می سازد.

So that would kill me.

پس این منو میکشه

The woman can walk along the road.

زن می تواند در طول جاده راه برود.

If a man comes up behind her, she can grab her stiletto

اگر مردی پشت سر او بیاید، او می تواند رکاب او را بگیرد

and just sink it into his skull.

و فقط آن را در جمجمه اش فرو کند.

Well, I remember somebody died.

خوب یادم میاد یکی فوت کرد

Actually, I remember it was a news story many, many years ago when

در واقع، یادم می‌آید که این یک خبر سال‌ها پیش بود که

I didn't know this.

من این را نمی‌دانستم.

Some people fell over and this this woman in stilettos stepped on this man

عده‌ای افتادند و این زن رکاب‌دار پا روی این مرد گذاشت

and killed him because the stiletto went right through his head.

و او را کشت، زیرا رکاب از سرش می‌گذشت.

Yeah, that would do it. Yeah. So.

بله، این کار را انجام می دهد. آره بنابراین.

So you are literally a fashion victim?

پس شما به معنای واقعی کلمه یک قربانی مد هستید؟

Yes, a victim of fashion.

بله، قربانی مد.

But normally, if you refer to someone as a fashion victim, it means that they

اما به طور معمول، اگر به کسی به عنوان قربانی مد اشاره کنید، به این معنی است که

they will wear any old fashion. That's fair.

او از هر مد قدیمی استفاده می کند. این عادلانه است.

Ooh, I out there.

اوه، من آنجا هستم.

I'm not quite sure of that.

من کاملاً از آن مطمئن نیستم.

I think it's normally a person who suffers for the fashion.

من فکر می‌کنم که معمولاً فردی است که از مد رنج می‌برد.

Suffers for the fashion? Yes. Or maybe they.

برای مد رنج می برد؟ آره. یا شاید آنها.

They look a bit silly because the fashion doesn't suit them.

آنها کمی احمقانه به نظر می رسند زیرا مد مناسب آنها نیست. می

You can say that they spend lots of money on it

توان گفت که آنها پول زیادی را صرف آن می کنند

and their victim really out of all of that,

و قربانی آنها واقعاً از همه اینها است،

when we look at fashion, we also look at individual style.

وقتی به مد نگاه می کنیم، به سبک فردی نیز نگاه می کنیم.

And this is another thing that I think is quite interesting.

و این چیز دیگری است که به نظر من بسیار جالب است.

When we look at fashion, everyone has their own individual styles.

وقتی به مد نگاه می کنیم، هرکسی سبک های خاص خود را دارد.

So fashion is not just aimed at one group of people these days

بنابراین مد این روزها فقط یک گروه از افراد را هدف قرار نمی دهد

because everyone wants to express themselves in their own way with their clothing.

زیرا هرکسی می خواهد با لباس خود به شیوه خود ابراز وجود کند.

There is no better way of showing people

هیچ راه بهتری برای نشان دادن اینکه

how how proud you are of your appearance or how cool you look

چقدر به ظاهر خود افتخار می کنید یا چقدر جذاب به نظر می رسید

by choosing the clothes that you feel the best in.

با انتخاب لباسی که در آن بهترین احساس را دارید وجود ندارد

Please feel free to tell us what you're wearing now if it's fashionable.

.

Yes, I mean, yeah, we know, for example,

بله، منظورم این است که، بله، مثلاً می دانیم

that Pedro isn't wearing very much at all.

که پدرو اصلاً زیاد نمی پوشد.

And we also know that according to the chart here, that rhubarb,

و ما همچنین می دانیم که طبق نمودار اینجا، آن ریواس،

well, rhubarb, I'm fat, wants to know what we're doing,

خوب، ریواس، من چاق هستم، می خواهد بداند که ما چه می کنیم،

what we're wearing underneath on the bottom half of our lower down level.

در نیمه پایینی سطح پایینی خودمان چه می پوشیم.

Down. Yes, I am completely naked.

پایین. بله، من کاملا برهنه هستم. می

I can tell you it's not fashionable.

توانم به شما بگویم که مد نیست.

Look it. Yeah, it's moving around.

نگاه کن بله، در حال حرکت است.

Everything's moving around down there. It's all jiggling.

همه چیز در آنجا در حال حرکت است. همش جیغ میزنه

Somebody said that they were wearing just something comfortable for a Sunday

یک نفر گفت که آنها فقط یک لباس راحت برای یک

afternoon at home.

بعد از ظهر یکشنبه در خانه پوشیده بودند.

I can't remember who said that.

یادم نمیاد کی گفته

Now, Marcia says that I'm

الان مارسیا میگه من

wearing comfortable clothes for a Sunday at home.

یه یکشنبه تو خونه لباس راحتی میپوشم.

That's it.

خودشه.

Probably some sweat pants, a jogging top, maybe just something comfortable.

احتمالاً چند شلوار عرق گیر، یک تاپ دویدن، شاید فقط یک چیز راحت.

No one's going to see you.

هیچ کس قرار نیست تو را ببیند

No one's going to knock on the door and you're not going to be worried

هیچ کس قرار نیست در را بکوبد و شما نگران نخواهید بود

because you just want to be yourself and you just want to be relaxed.

زیرا فقط می خواهید خودتان باشید و فقط می خواهید آرامش داشته باشید.

We call it slouching, slouching, slouching, clothing,

ما به آن می گوییم خمیده، خمیده، خمیده، لباس،

comfortable clothes, clothing for slouching.

لباس راحت، لباس برای قوز کردن.

I've just got some jogging bottoms, by the way.

اتفاقاً من فقط چند پاپوش برای دویدن دارم.

Rhubarb, if you want to know.

ریواس، اگر می خواهید بدانید.

I'm just wearing sort of sweat pants, jogging

من فقط یک جور شلوار عرق گیر می پوشم،

bottoms, loose fitting clothes, and I'm wearing nothing.

کت های دویدنی، لباس های گشاد، و هیچی نمی پوشم.

I'm own natural down there.

من طبیعیم اون پایین

Everything. It's all fine.

همه چيز. همه چیز خوب است.

Believe me, I would not be standing here if Mr.

باور کنید اگر آقای دانکن چیزی نداشت من اینجا نمی ایستادم

Duncan had nothing on.

.

That's nice.

خوبه.

I like that very much.

من آن را خیلی دوست دارم.

I'm just individual style.

من فقط سبک فردی هستم.

So everyone has their own individual style.

بنابراین هر کسی سبک فردی خود را دارد.

We don't all dress the same because that would be ever so boring.

همه ما یکسان لباس نمی‌پوشیم، زیرا این کار همیشه کسل‌کننده خواهد بود.

So what I always find it fascinating when you look at other countries, certain countries

بنابراین، وقتی به کشورهای دیگر، کشورهای خاص

with certain regimes, North Korea,

با رژیم‌های خاص، کره شمالی نگاه می‌کنید، همیشه برای من جذاب است،

I am so fascinated

من بسیار مجذوب

by North Korean fashion or the clothing.

مد یا لباس‌های کره شمالی هستم. آیا

Have you seen it?

آن را دیده اید؟ به

It looks like they're all off to drive tanks

نظر می رسد همه آنها برای رانندگی تانک

or to to climb up the side of a building to clean the windows.

یا بالا رفتن از کنار ساختمان برای تمیز کردن پنجره ها هستند.

It's very interesting.

خیلی جالبه به

I find I find that quite interesting clothing.

نظر من آن لباس بسیار جالب است.

So you often find in certain types of countries where there is a dictatorship,

بنابراین اغلب در انواع خاصی از کشورهایی که دیکتاتوری وجود دارد،

everyone will wear similar clothing.

همه لباس‌های مشابه می‌پوشند.

China used to be like that, so

چین قبلاً اینطور بود، بنابراین

everyone used to wear very simple clothing and it all at the same.

همه لباس های بسیار ساده و به طور همزمان می پوشیدند.

But nowadays if you go to places like China, you will see

اما امروزه اگر به مکان‌هایی مانند چین بروید،

lots of different types of fashion like this, you see.

انواع مختلفی از مدهای این چنینی را خواهید دید.

So I bought this when I was working in China

بنابراین زمانی که در چین کار می کردم این را خریدم

and I, I think this still looks pretty good.

و فکر می کنم هنوز خیلی خوب به نظر می رسد.

That's not actually that's not for you to say.

این در واقع این نیست که شما بگویید.

So for other people to say better include is coming up with some lots of very good things today.

بنابراین برای اینکه دیگران بگویند بهتر است امروز چیزهای بسیار خوب زیادی ارائه شود.

I have my own fashion.

من مد خودم را دارم.

I always wear black trousers and a colourful jumper.

من همیشه شلوار مشکی و جامپر رنگارنگ می پوشم.

Well, that's it. That's your style. Hmm.

خب همین. این سبک شماست هوم

So, yes, we all tend to have our own style sometimes we don't.

بنابراین، بله، همه ما تمایل داریم که سبک خاص خود را داشته باشیم، گاهی اوقات ما اینطور نیستیم.

We're not necessarily fashion victims that we have to wear whatever is the latest fashion.

ما لزوما قربانی مد نیستیم که مجبور باشیم هر آنچه که آخرین مد است بپوشیم.

That's sometimes.

که گاهی اوقات.

Yes, you can be called a fashion victim if you if you're always wearing whatever

بله، اگر همیشه از

is the latest fashion, sometimes it's fine.

آخرین مد لباس بپوشید، می توانید قربانی مد نامید، گاهی اوقات خوب است.

So Claudia has got her own style.

بنابراین کلودیا سبک خاص خود را دارد.

She wears black trousers and a colourful jumper.

او شلوار مشکی و جامپر رنگارنگ می پوشد.

And in a way, I think I do the same.

و به نوعی فکر می کنم من هم همین کار را می کنم.

I was my jeans and a polo shirt.

من شلوار جین و یک پیراهن پولو بودم.

Normally if I'm going out a polo, what we call them t shirts.

به طور معمول، اگر من به چوگان بروم، به آن تی شرت می گوییم.

Somebody asked this earlier.

کسی قبلا این را پرسید.

I think it's because they're shaped like at0v it's, it's a straight line.

من فکر می کنم به این دلیل است که آنها به شکل at0v هستند، این یک خط مستقیم است.

And two things that come out.

و دو چیز که بیرون می آید.

So the shape, the shape is like

بنابراین شکل، شکل مانند

the letter T arms coming out look like a T skeleton.

بازوهای حرف T است که بیرون می آیند مانند یک اسکلت T هستند.

That's what the overall shape is like.

شکل کلی به این شکل است.

The letter T asked that earlier.

حرف T قبلاً این را پرسیده بود.

It goes up and then comes out like, like the letter T using another word.

بالا می رود و سپس بیرون می آید مانند حرف T با استفاده از یک کلمه دیگر.

Oh, I have some interesting words now.

اوه، من الان چند کلمه جالب دارم.

Oh, that sounds French.

اوه، فرانسوی به نظر می رسد.

Facade, facade.

نما، نما.

The front of something, the face of something.

جلوی چیزی، روی چیزی.

Quite often we think of the facade of a building,

اغلب ما به نمای یک ساختمان فکر می کنیم،

a type of building, maybe the front of the building, the part that you can see.

یک نوع ساختمان، شاید جلوی ساختمان، بخشی که می توانید ببینید.

But of course, facade can also be related to people as well.

اما مطمئناً نما می تواند به افراد نیز مربوط باشد.

We look like our own personal appearance, your facade.

ما شبیه ظاهر شخصی خودمان هستیم، نمای شما.

So fashion, I think often

بنابراین، فکر می‌کنم مد اغلب

is a type of facade you are covering.

نوعی نما است که شما می‌پوشانید.

You are showing something.

داری یه چیزی نشون میدی

It is the front, the place that is visual, but what is underneath

این قسمت جلویی است، جایی که بصری است، اما آنچه در زیر است

might be very different to what is on the surface.

ممکن است با آنچه در سطح است بسیار متفاوت باشد.

So just because I'm wearing this DNG top,

بنابراین، فقط به این دلیل که من این تاپ DNG را پوشیده‌ام،

you might think that I'm a sexy sort of,

ممکن است فکر کنید که من یک نوع سکسی هستم،

I don't know,

نمی‌دانم، یک

nightclubbing sort of easygoing guy.

آدم خوش‌گذرانی در کلوپ‌های شبانه.

Yeah, that's underneath.

آره اون پایینه

I could be very different to that.

من میتونم خیلی با اون فرق داشته باشم

I don't know how drunk we have to get to think that, but that's it, you see.

نمی دانم چقدر باید مست شویم تا به این فکر کنیم، اما همین، می بینید.

But yes, a facade. It's a fake.

اما بله، یک نما. این جعلی است.

It's a curse.

این یک نفرین است.

Not that's not necessarily fake, not just what is on the outside could be very different.

این لزوما جعلی نیست، نه فقط آنچه در بیرون است می تواند بسیار متفاوت باشد.

Textures on the inside the surface that is on show is the facade.

بافت در داخل سطحی که نمایان است نمای است.

And of course, we have the word bizarre as well.

و البته ما کلمه عجیب و غریب را نیز داریم.

A bizarre which literally refers to the face.

عجیب و غریب که به معنای واقعی کلمه به چهره اشاره دارد.

So your your face.

پس صورت تو

And I think this is something that even men because we are concentrating

و من فکر می‌کنم این چیزی است که حتی آقایان هم دارند، زیرا ما

a little bit more on men today because fashion is often relating to women.

امروز کمی بیشتر روی مردان تمرکز می‌کنیم، زیرا مد اغلب به زنان مربوط می‌شود.

So, man, we are also very concerned about the way we look men these days.

بنابراین، مرد، ما نیز این روزها نگران ظاهر مردان هستیم.

They are concerned about the way they dress, the way they appear, even their skin.

آنها نگران طرز لباس پوشیدن، ظاهرشان، حتی پوستشان هستند.

Now, I think I don't know if I'm revealing anything here, but Steve

حالا، فکر می‌کنم نمی‌دانم در اینجا چیزی را فاش می‌کنم یا نه، اما استیو

sometimes likes to put certain products on, don't you?

گاهی اوقات دوست دارد محصولات خاصی را روی آن بگذارد، اینطور نیست؟

Just just to keep, you know, your eyes.

فقط برای نگه داشتن چشم هایت.

You may keep your skin looking fresh.

ممکن است پوست خود را شاداب نگه دارید.

And I've got dry skin, you see.

و من پوست خشکی دارم، می بینید.

So I discovered years ago that if I put moisturiser on, I wouldn't, you know, I would my skin.

بنابراین، سال‌ها پیش متوجه شدم که اگر مرطوب‌کننده بزنم، پوستم را نمی‌زنم.

Because I think if you've got dry skin, if you have if you're Mediterranean in origin,

چون فکر می‌کنم اگر پوست خشکی دارید، اگر اصالتاً مدیترانه‌ای هستید،

your skin tends to be sort of more oily.

پوستتان چرب‌تر می‌شود.

But lots of British people have.

اما بسیاری از مردم بریتانیا چنین کرده اند.

Well, certainly I do have very dry skin and so I have to put something on.

خوب، مطمئناً من پوست بسیار خشکی دارم و بنابراین باید چیزی بپوشم.

Otherwise, I mean, imagine the wrinkles I would have had.

در غیر این صورت، یعنی تصور کنید چه چروک هایی داشتم.

Yeah.

Unless I put something out.

آره

مگر اینکه چیزی را بیرون بگذارم.

I mean, I don't use anything expensive.

یعنی از هیچ چیز گران قیمتی استفاده نمی کنم.

Just a very just, just, just something to keep keep it looking fresh.

فقط یک چیز بسیار منصفانه، فقط، فقط برای تازه نگه داشتن آن.

And I think this is it, especially when we're getting older.

و من فکر می کنم همین است، مخصوصاً وقتی که پیرتر می شویم.

We are both.

ما هر دو هستیم.

We are both.

You might not believe it, but in ten years from now,

ما هر دو هستیم.

شاید باورتان نشود، اما ده سال دیگر،

we will both be elderly.

هر دوی ما پیر می شویم.

I will be in my little wheelchair, my electric wheelchair,

من روی ویلچر کوچکم خواهم بود، ویلچر برقی ام، و در

driving around much Wenlock running people over.

اطراف بسیاری از ونلاک که مردم را در حال دویدن می رانند.

So facade.

پس نما.

The word facade is the the appearance and the facade relates to the face.

کلمه نما ظاهر است و نما به صورت مربوط می شود.

But we often talk about those things in fashion because they are the things

اما ما اغلب در مورد آن چیزها در مد صحبت می کنیم، زیرا آنها چیزهایی هستند

that are the most obvious or

که واضح ترین یا به

I suppose the most apparent as well.

نظر من آشکارترین آنها هستند. از

Follow the conventions.

قراردادها پیروی کنید.

Oh, again.

اوه، دوباره

So this can relate to other things besides fashion, I suppose.

بنابراین، فکر می‌کنم این می‌تواند به چیزهای دیگری غیر از مد مرتبط باشد.

Steve Yes, The thing of the conventions, yes.

استیو بله، موضوع کنوانسیون ها، بله. آیا

Are you the sort of person that follows conventions, which which means are you

شما از آن دسته افرادی هستید که از قراردادها پیروی می کنید، به این معنی که آیا شما

somebody that conforms to a certain way of living?

فردی هستید که با شیوه خاصی از زندگی مطابقت دارید؟

And that could be, of course, in fashion.

و این می تواند، البته، در مد باشد.

If you do, you wear what your parents wear, for example.

اگر این کار را بکنید، مثلاً همان چیزی را می پوشید که والدینتان می پوشند.

It can what's conventional for you to wear?

پوشیدن لباس شما چه چیزی معمولی است؟

What is the norm?

هنجار چیست؟

In other words, isn't it really?

به عبارت دیگر، واقعاً اینطور نیست؟

See, I'm going to be a little bit naughty here and say that teenagers

ببینید، من اینجا کمی شیطنت می کنم و می گویم که نوجوانان

or young people often dress the opposite. Yeah.

یا جوانان اغلب برعکس لباس می پوشند. آره

So we often use our parents as as a way of

بنابراین ما اغلب از والدین خود به عنوان راهی برای

seeing what you should not wear.

دیدن آنچه که نباید بپوشید استفاده می کنیم.

I remember that as a kid.

من آن را در کودکی به یاد دارم.

We're going to look at some very embarrassing photographs of me

as a young person trying to look fashionable later on, by the way.

به هر حال، چند عکس بسیار شرم آور از من به عنوان یک جوان که سعی می کنم بعداً شیک به نظر برسم، نگاه خواهیم کرد.

Later on.

بعد ها.

Don't go away.

نرو

Well, later on in the show, I thought we were covering in a minute.

خب، بعداً در برنامه، فکر کردم که در یک دقیقه پوشش می دهیم.

No, we're not going in a minute.

نه، یک دقیقه دیگر نمی رویم.

I might anyway. Well, okay.

به هر حال ممکن است بسیار خوب.

That's all right. Yes. Okay.

مشکلی نیست. آره. باشه.

If you want to say okay. Oh, you're joking.

اگه میخوای بگو باشه اوه شوخی میکنی

Well, it's sort of strange.

خب یه جورایی عجیبه

You follow following the conventions, the ways or the modes.

شما از قراردادها، راه ها یا حالت ها پیروی می کنید.

The ways of doing. Yes.

راه های انجام. آره.

I referred to something earlier about my job in sales.

من قبلاً به چیزی در مورد شغلم در فروش اشاره کردم.

The conventional way to dress

روش معمولی برای لباس پوشیدن این است

would be for a man to wear a suit and tie.

که یک مرد کت و شلوار و کراوات بپوشد.

And I followed that convention,

و من از آن قرارداد پیروی کردم،

even though it actually might not be fashionable

حتی اگر واقعاً

these days to wear a suit and tie.

این روزها پوشیدن کت و شلوار و کراوات مد نباشد.

I still do, but many people don't.

من هنوز دارم، اما بسیاری از مردم این کار را نمی کنند.

So I'm following convention.

بنابراین من از قرارداد پیروی می کنم.

Yeah, I mean, if you go to church,

بله، منظورم این است که اگر به کلیسا می روید،

there's certain conventions there about the way you dress in a respectful way.

در مورد نحوه لباس پوشیدن شما به شیوه ای محترمانه، کنوانسیون های خاصی وجود دارد.

For example, I always think there's there's something that annoys me

به عنوان مثال، من همیشه فکر می کنم چیزی وجود دارد که

about going to a church because they always tell the men to take their hats off.

در رفتن به کلیسا مرا آزار می دهد، زیرا آنها همیشه به مردان می گویند که کلاه خود را بردارید.

However, the women can go there and wear the hats, and I think that's unfair.

با این حال، زنان می توانند به آنجا بروند و کلاه بگذارند و به نظر من این ناعادلانه است.

I think if the ladies can sit in the church and wear their big hats,

فکر می‌کنم اگر خانم‌ها بتوانند در کلیسا بنشینند و کلاه بزرگ خود را بر سر بگذارند،

I think the men should also be allowed to do that as well.

به نظر من باید به مردان نیز اجازه داده شود که این کار را انجام دهند .

Well, the convention used to be in the sixties and seventies

خوب، این کنوانسیون قبلاً در دهه شصت و هفتاد بود

that men certainly in the fifties, sixties men always wore hats.

که قطعاً مردان دهه پنجاه، مردان دهه شصتی همیشه کلاه می گذاشتند.

If you look at

اگر به فیلم‌های

newsreels of the time or news video of the time,

خبری آن زمان یا ویدیوهای خبری آن زمان نگاه کنید،

anybody outside, all the men were wearing hats.

هر کسی بیرون، همه مردان کلاه بر سر داشتند.

Literally all the men were wearing hats.

به معنای واقعی کلمه همه مردان کلاه بر سر داشتند.

And I think they will come back into fashion.

و من فکر می کنم آنها دوباره به مد باز خواهند گشت.

But it's not fashionable anymore.

اما دیگر مد نیست.

But I think it should be, because that's probably why more people are getting skin cancer, because,

اما فکر می‌کنم باید اینطور باشد، زیرا احتمالاً به همین دلیل است که افراد بیشتری به سرطان پوست مبتلا می‌شوند، زیرا، می‌دانید،

you know, if you wear a hat, it protects you from the sun,

اگر کلاه بپوشید، از شما در برابر نور خورشید محافظت می‌کند،

whereas now it's not fashionable to wear a hat when you go out.

در حالی که اکنون پوشیدن کلاه هنگام بیرون رفتن مد نیست.

It isn't for a man.

برای یک مرد نیست به این

It's not why you can wear a baseball cap.

دلیل نیست که می توانید کلاه بیسبال بپوشید.

I think I think young people that young people still wear hats, baseball hats.

فکر می‌کنم جوانان هنوز هم کلاه می‌گذارند، کلاه بیسبال.

That's about it.

این در مورد آن است.

You say a baseball hat isn't very good at protecting you from the sun.

شما می گویید کلاه بیسبال در محافظت از شما در برابر نور خورشید خیلی خوب نیست.

It's a fashion item.

این یک آیتم مد است.

It was designed for playing baseball.

برای بازی بیسبال طراحی شده است.

Well, it keeps the sun out.

خوب، خورشید را بیرون نگه می دارد.

Your eyes keeps the senator your eyes, But it doesn't keep the sun of your neck,

چشمان شما سناتور را چشمان شما نگه می دارد، اما خورشید گردن،

of your face, of your ears or your buttocks.

صورت، گوش و باسن شما را نگه نمی دارد.

So it's not very it's not much use to protect you against the sun.

بنابراین این خیلی مفید نیست برای محافظت از شما در برابر نور خورشید مفید نیست.

It's literally probably it's fashionable.

این به معنای واقعی کلمه احتمالاً مد است.

It comes from America.

از آمریکا می آید.

And anything that comes of America in the UK is seen as fashionable.

و هر چیزی که از آمریکا در بریتانیا می آید مد روز دیده می شود.

Everyone in the UK wants to adopt American ways of life and fashion.

همه در بریتانیا می خواهند از شیوه زندگی و مد آمریکایی استفاده کنند.

That that's just the way it is. Okay, over here

که همین طور است. بسیار خوب، اینجا

we're a little bit

obsessed because we always we always used to look When we were growing up,

ما کمی

وسواس داریم، زیرا همیشه ظاهرمان را داشتیم وقتی بزرگ می شدیم،

the Americans always seemed more advanced, more fashionable, more up to date.

آمریکایی ها همیشه پیشرفته تر، شیک تر، به روزتر به نظر می رسیدند.

And do you thing you do realise that most of the fashion

و آیا می‌دانید که بیشترین

influence over the years has been from Europe?

تأثیر مد در طول سال‌ها از اروپا بوده است؟

Yeah, but I mean, I'm just talking, you know, generally, yes.

بله، اما منظورم این است که من فقط دارم صحبت می کنم، می دانید، به طور کلی، بله. من فکر می کنم

About how you perceive other cultures concerning hats, I think.

در مورد اینکه چگونه فرهنگ های دیگر را در مورد کلاه درک می کنید.

Well, yes, concerning well, concerning ways of life, the way people live their lives.

خوب، بله، در مورد خوب، در مورد شیوه های زندگی، شیوه زندگی مردم.

Comedy is films.

کمدی فیلم است.

You, you know, you name it.

شما، می دانید، شما آن را نام ببرید.

There's been so much influence from America

to Western society at certain times of the year.

در ایام خاصی از سال نفوذ بسیار زیادی از آمریکا بر جامعه غربی وجود داشته است.

New clothes are released.

لباس های جدید منتشر می شود.

They are shown for the first time.

برای اولین بار نمایش داده می شوند.

They normally have some sort of fashion show

آنها معمولاً نوعی نمایش مد دارند

or they show what the new fashion season will be.

یا نشان می دهند که فصل مد جدید چه خواهد بود.

And this is a very I think this is the cleverest thing

و این بسیار هوشمندانه‌ترین چیزی است

that exists, having a fashion season,

که وجود دارد، داشتن یک فصل مد،

because you can always get people to buy new clothes.

زیرا همیشه می‌توانید مردم را وادار به خرید لباس‌های جدید کنید.

It's a bit like the iPhone every year.

این کمی شبیه آیفون هر سال است.

People buy the new iPhone because it's slightly larger

مردم آیفون جدید را می خرند زیرا کمی بزرگتر است

or maybe they have some interesting colours or maybe the camera is another pixel

یا شاید رنگ های جالبی دارد یا شاید دوربین یک پیکسل

stronger.

قوی تر است.

So the fashion season, I think

بنابراین فصل مد، فکر می‌کنم

when things are released and you are told

وقتی همه چیز منتشر می‌شود و به شما می‌گویند

this winter, this is what people are wearing even sometimes the colours isn't it.

این زمستان، این چیزی است که مردم می‌پوشند، حتی گاهی اوقات رنگ‌ها اینطور نیست.

These are the colours people are wearing this autumn.

اینها رنگ هایی است که مردم در پاییز امسال می پوشند.

And of course there are lots of fashion magazines out there for women in particular,

و البته مجلات مد زیادی برای زنان به خصوص وجود دارد،

more so more for men now because men are increasingly becoming more and more fashionable.

بیشتر برای مردان در حال حاضر زیرا مردان به طور فزاینده ای مد روزتر می شوند.

They are using more and more products that companies

آنها بیشتر و بیشتر از محصولاتی استفاده می‌کنند که شرکت‌ها

can sell to the men

می‌توانند به مردان بفروشند

and fashion magazines, of course, are something that stimulates

و مجلات مد، البته، چیزی است که باعث می‌شود

what a woman is going to wear particular times of the year.

زنان در زمان‌های خاصی از سال چه بپوشند. منظور

The controversy, I mean, the one controversial thing about fashion these days it's talked about

من این است که بحثی که این روزها درباره مد بحث برانگیز است،

is its impact on the environment,

تأثیر آن بر محیط زیست است،

where, as you particularly wear what people used

جایی که شما به خصوص

to buy clothes years ago and they would keep them as long as possible, wouldn't they?

لباس هایی را که مردم سال ها پیش می خریدند می پوشید و آنها را تا زمانی که ممکن است نگه می داشتند، نمی پوشیدند. آنها؟

You buy socks if they got holes, you you down the holes in the socks.

اگر جوراب سوراخ شد، می‌خرید، از سوراخ‌های جوراب پایین می‌روید.

If the Collins wore out.

اگر کالینز فرسوده شد.

My mother used to say that had her parents used to turn the collars around and so then back on the other way.

مادرم می‌گفت که پدر و مادرش یقه‌ها را می‌چرخانند و از طرف دیگر برمی‌گشتند.

Well, you should be able to take them off.

خوب، شما باید بتوانید آنها را بردارید.

That's it.

خودشه.

They used to.

Everything used to come apart.

آنها عادت داشتن به.

قبلاً همه چیز از هم می پاشید.

They used to have a thing called a dickie.

آنها قبلاً چیزی به نام دیکی داشتند. آیا

Have you ever heard of a dickie?

تا به حال در مورد دیکی شنیده اید؟

A Dickie is something you wear under another item of clothing.

Dickie چیزی است که شما زیر لباس دیگری می پوشید.

And it looks like the thing is real.

و به نظر می رسد که موضوع واقعی است.

For example, maybe you can have a wear a jacket

به عنوان مثال، شاید بتوانید یک ژاکت بپوشید که

with a fake shirt underneath

زیر آن یک پیراهن تقلبی قرار دارد

or maybe a t shirt that only comes comes to hear.

یا شاید یک تی شرت که فقط شنیده می شود.

But under the clothing, it looks like you're wearing complete clothes.

اما در زیر لباس به نظر می رسد که شما لباس کامل پوشیده اید.

Can I say thank you to a real Arielle Castella.

آیا می توانم از یک آریل کاستلای واقعی تشکر کنم.

Thank you very much for your lovely super chat.

خیلی ممنون از سوپر چت دوست داشتنی شما.

Again, thank you very much for your beautiful heart as well.

باز هم از شما بابت قلب زیبایتان بسیار سپاسگزارم.

Thanks. I do appreciate it.

با تشکر. من از آن قدردانی می کنم.

Thank you very much. Yes, Aria?

بسیار از شما متشکرم. آره آریا؟

Yes. No, I was going to say yes, but fashion is seen as bad

آره. نه، من می خواستم بگویم بله، اما مد

for the environment because particularly with the rise of what?

برای محیط زیست بد تلقی می شود زیرا به خصوص با افزایش چه چیزی؟

Because what people tend to do is they buy clothes, as I was referring to.

زیرا آنچه مردم تمایل دارند انجام دهند این است که همانطور که من به آن اشاره کردم، لباس می خرند.

Used to buy some clothes, and you keep them for a very long time.

برای خرید برخی از لباس ها استفاده می شود و شما آنها را برای مدت طولانی نگه می دارید.

They wore out clothes weren't.

آنها لباس پوشیده بودند.

But now people buy clothes and they check them away.

اما اکنون مردم لباس می خرند و آنها را چک می کنند.

Yes, after one season or take them to the charity shop because of this.

بله، بعد از یک فصل یا به خاطر این آنها را به فروشگاه خیریه ببرید .

Because of the fashion season. Fashion season.

به خاطر فصل مد. فصل مد.

But of course, all this all of these clothes are made

اما مطمئناً همه این لباس ها

in countries far, far away.

در کشورهای بسیار دور ساخته می شوند.

They are shipped in.

آنها به داخل ارسال می شوند.

It all has an impact on the environment

همه اینها روی محیط زیست تأثیر می گذارد

and they're trying to encourage people, Well, I'm sure the companies aren't,

و آنها سعی می کنند مردم را تشویق کنند، خوب، من مطمئن هستم که شرکت ها اینطور نیستند،

but certain people are trying to encourage people, you know, not to do this anymore.

اما افراد خاصی سعی می کنند مردم را تشویق کنند که این کار را انجام ندهند. دیگر

But I can't see that the companies are going to allow this to happen because my underwear

اما نمی‌توانم ببینم که شرکت‌ها اجازه خواهند داد که این اتفاق بیفتد، زیرا لباس زیر

and my new underwear is made in Bangladesh.

و لباس زیر جدید من در بنگلادش است.

And we have we have someone of someone from Bangladesh.

و ما یک نفر از یکی از بنگلادش را داریم.

Oh, you think?

اوه، شما فکر می کنید؟

Oh, yes, yes.

اوه، بله، بله.

So many parts of the world.

بسیاری از نقاط جهان.

Indonesia as well.

اندونزی نیز.

Vietnam, Vietnam, China. Yes.

ویتنام، ویتنام، چین. آره.

So in many different parts of the world, clothing is made and then it's transported.

بنابراین در بسیاری از نقاط مختلف جهان، لباس ساخته شده و سپس حمل و نقل می شود.

Yeah.

So every season that comes, all of those clothes have to be transported.

آره

بنابراین هر فصلی که می آید، همه آن لباس ها باید حمل شوند.

They are made and then transported.

ساخته می شوند و سپس حمل می شوند.

And quite often they are then thrown away

و اغلب آنها

at the end of that season because the new clothes come along.

در پایان آن فصل دور ریخته می شوند زیرا لباس های جدید از راه می رسد.

Arrivals from Argentina down.

ورود از آرژانتین به پایین.

Remember from last last week aerial

به یاد داشته باشید که از آنتن هوایی هفته گذشته که

we met we met our other. Yes.

ملاقات کردیم، دیگری را ملاقات کردیم. آره.

Harris Cos it's all flooding back.

هریس کاس همه چیز در حال بازگشت است.

Yes, yes of course I remember now.

بله بله البته الان یادم اومد

That's good.

خوبه.

Oh I'm so engrossed in this subject today Mr.

اوه من امروز خیلی درگیر این موضوع هستم آقای

Duncan,

دانکن،

but yes, exactly. So what was that. Shopping.

اما بله، دقیقا. پس اون چی بود خريد كردن.

The UK.

انگلستان.

That's very popular for people, very cheap clothes and the UK.

این برای مردم بسیار محبوب است، لباس های بسیار ارزان و بریتانیا.

There are everywhere people go in there

هر جایی که مردم به آنجا می روند وجود دارد

and it's a big department store.

و یک فروشگاه بزرگ است.

But let me just, Can I say it? Yeah.

اما بگذارید فقط بگویم؟ آره

Primark, Primark So in the UK we've got a shop called Primark.

Primark، Primark بنابراین در انگلستان ما فروشگاهی به نام Primark داریم.

Don't know whether you have it there.

نمی دانم آنجا دارید یا نه.

It's it sells very, very cheap clothing, fashionable.

این است که لباس های بسیار، بسیار ارزان، مد روز می فروشد.

The latest fashionable but cheap.

جدیدترین مد روز اما ارزان.

So it's it's again I think that relates to what you've just

بنابراین فکر می‌کنم دوباره به چیزی که شما

mentioned as well that's where it's made in different parts of the world.

اشاره کردید مربوط می‌شود و همچنین جایی است که در نقاط مختلف جهان ساخته شده است.

It is all transported and of course it is cheaper.

همه حمل و نقل است و البته ارزان تر است.

If it was made here in the UK,

اگر اینجا در بریتانیا ساخته می شد،

it would be incredibly expensive.

فوق العاده گران بود.

Now depending on how you look at that,

حالا بسته به اینکه شما به آن نگاه کنید،

it is either a good thing or a bad thing.

یا چیز خوبی است یا بد.

So for those who have an industry of making clothing,

بنابراین برای کسانی که صنعت پوشاک دارند،

it is of course a good thing because people have jobs.

البته چیز خوبی است زیرا مردم شغل دارند.

But the quality you see, I've noticed this is something I've noticed

اما کیفیتی که می بینید، متوجه شده ام که این چیزی است که متوجه شده ام

the quality of clothes has deteriorated significantly

کیفیت لباس ها

over the last ten, 20, 30 years.

در ده، 20، 30 سال گذشته به طور قابل توجهی بدتر شده است.

I think that's on purpose.

من فکر می کنم که از عمد است.

It's on purpose. So you have to buy new clothes.

از عمد است. پس باید لباس نو بخرید.

You have to buy new clothes because they fall to pieces.

باید لباس نو بخری چون تکه تکه می شود.

Well, I know it's deteriorated because I, for example, I used to shop at Gap

خوب، می دانم که خراب شده است، زیرا من، برای مثال، از گپ خرید می کردم،

was my favourite place to shop because the clothes fitted me.

مکان مورد علاقه من برای خرید بود، زیرا لباس ها به من می آمد.

One shop. Yes. What men like, they like something easy.

یک مغازه آره. چیزی که مردها دوست دارند، چیزی آسان را دوست دارند.

You just go into one shop, you know it's going to fit you.

شما فقط به یک مغازه بروید، می دانید که برای شما مناسب است.

You walk out, job done,

بیرون رفتی، کار تمام شد،

you got a new pair of jeans and some shirts.

یک شلوار جین و چند پیراهن جدید گرفتی.

Now I've got shirts from t shirts and jeans that I bought from Gap

حالا من پیراهن هایی از تی شرت و شلوار جین دارم که

20 years ago that I'm still wearing,

20 سال پیش از گپ خریدم و هنوز می پوشم،

and yet ones that I bought

و با این حال پیراهن هایی که

three or four years ago,

سه چهار سال پیش خریدم،

I've stretched, the colours have all gone.

کشش داده ام، همه رنگ ها رفته اند.

The quality. I mean, gap doesn't exist anymore.

کیفیت. منظورم این است که شکاف دیگر وجود ندارد.

It is closed down and it deserves to close down because the quality of its clothes became shockingly bad.

تعطیل است و سزاوار تعطیلی است زیرا کیفیت لباس هایش به طرز تکان دهنده ای بد شد.

Yeah, but

بله، اما

this is what's happened now. So you.

این چیزی است که اکنون اتفاق افتاده است. پس تو

Where do you go to buy quality clothes? I think.

برای خرید لباس با کیفیت به کجا مراجعه می کنید؟ من فکر می کنم.

Where are you? Go on Amazon.

شما کجا هستید؟ برو در آمازون

Well, I tried to go as well.

خب منم سعی کردم برم

Yes, Amazon, but this is it. Yes. Well that's the point.

بله، آمازون، اما این همان است. آره. خوب نکته همین است.

But the point of that is they all go on the Internet now to buy that clothes.

اما نکته این است که همه آنها اکنون برای خرید آن لباس به اینترنت می روند.

I've got to move on, Steve, because we are all running out of time.

من باید ادامه دهم، استیو، زیرا زمان همه ما در حال اتمام است.

Conformist and non conformist now.

در حال حاضر سازگار و ناسازگار. به

I think these are very interesting words.

نظر من اینها کلمات بسیار جالبی هستند.

So when you think of a conformist

بنابراین وقتی به یک فرد سازگار فکر می کنید که

a bit like what said earlier on about wearing things

کمی شبیه آنچه قبلا گفته شد در مورد پوشیدن چیزهایی

that you think are suitable for that particular moment

که فکر می کنید برای آن لحظه خاص مناسب هستند

and conforming

و سازگاری به این

means you are going along with the majority.

معنی است که با اکثریت همراه می شوید.

What most people are doing, you conform, you fit

کاری که اکثر مردم انجام می دهند، شما مطابقت دارید، با آن سازگار هستید،

in, you don't stand out in any way.

به هیچ وجه برجسته نیستید.

And then we have the opposite, which is non-conformist,

و سپس برعکس آن را داریم که ناسازگار است،

which is a person who is very individual.

یعنی فردی که بسیار فردی است.

They want to express their individuality.

آنها می خواهند شخصیت خود را بیان کنند.

I'm often referred to

اغلب از من به

as as the second one,

عنوان نفر دوم یاد می شود،

non-conformist I think it's fair to say,

غیر همنوایی، من فکر می کنم منصفانه است که بگویم،

whereas I would say I was conformist.

در حالی که من می گویم من سازگار بودم.

I don't feel as though I don't feel comfortable

احساس نمی کنم

if I'm wearing something that not used to.

اگر چیزی را بپوشم که قبلاً نمی پوشیدم احساس راحتی نمی کنم. پدرو می‌گوید:

I always feel very self-conscious, so I'm not very, Pedro says.

من همیشه احساس می‌کنم بسیار خودآگاه هستم، بنابراین خیلی هم نیستم.

Yeah,

آره،

Christine is says, I like Levi jeans.

کریستین می گوید، من شلوار جین لوی را دوست دارم.

Well, Levi jeans are a quality item.

خوب، شلوار جین Levi یک کالای با کیفیت است.

They're very expensive, but they will last you.

آنها بسیار گران هستند، اما برای شما ماندگار خواهند بود.

I've got Levi Jeans that I purchased 30 years ago

من شلوار جین Levi دارم که 30 سال پیش خریدم

and I've still got them.

و هنوز هم دارم.

I can't get into them anymore.

من دیگر نمی توانم وارد آنها شوم.

Well, I can tell you why that is, because they're

خوب، می توانم به شما بگویم چرا اینطور است، زیرا

the quality of them is incredible. Yes.

کیفیت آنها باورنکردنی است. آره.

And they're about £200 for a pair of jeans now.

و الان برای یک شلوار جین حدود 200 پوند قیمت دارند.

But they are now. But they didn't used to.

اما الان هستند. اما عادت نداشتند.

I mean, they were always more expensive but they were never

منظورم این است که آنها همیشه گرانتر بودند، اما هرگز

that expensive, whereas they seem to have.

آنقدر گران نبودند، در حالی که به نظر می رسد.

But yeah, quality.

اما بله کیفیت

Yeah, that's it.

آره همینه.

I've got things from 30 years ago that I can still wear.

من چیزهایی از 30 سال پیش دارم که هنوز هم می توانم آنها را بپوشم.

I might wear them in the garden, but I might because they've faded.

من ممکن است آنها را در باغ بپوشم، اما ممکن است چون آنها پژمرده شده اند.

But the stitching is still there, the colours, everything's still there, but

اما دوخت ها هنوز وجود دارد، رنگ ها، همه چیز هنوز وجود دارد، اما

yeah, I mean you

آره، منظورم این است که شما

get the last pair of jeans I bought from, from where was it.

آخرین جین شلوار جین را که از آن خریدم، از کجا تهیه کرده اید.

But I sound like jumper bomber clothes from, from Gap.

اما صدای من شبیه لباس های بمب افکن از Gap است.

They literally got holes in them within about two years.

آنها به معنای واقعی کلمه در عرض حدود دو سال سوراخ هایی در آنها ایجاد کردند .

I mean that's just appalling.

منظورم این است که فقط وحشتناک است.

But anyway so, so I think it's fair to say Steve is a conformist to a degree.

اما به هر حال اینطور است، بنابراین من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم استیو تا حدی سازگار است.

I'm a little bit bit non-conformist, Giovanni says.

جیووانی می‌گوید: من کمی ناسازگار هستم. آیا

Should we say non-conformist and conformist?

باید بگوییم ناسازگار و سازگار؟

Non because you don't do it?

نه چون این کار را نمی کنی؟

So the conformist follows it.

بنابراین سازگار از آن پیروی می کند.

The nonconformist does not follow it.

ناسازگار از آن پیروی نمی کند.

It's a bit like saying that.

کمی شبیه این است که بگویم.

Something has one thing and then the opposite is that thing is not there.

چیزی یک چیز دارد و سپس عکس آن این است که چیزی وجود ندارد.

For example, maybe fact in your food

به عنوان مثال، ممکن است واقعیت در غذای شما

and non fat, which means there is no food.

و بدون چربی باشد، به این معنی که هیچ غذایی وجود ندارد.

So you are a conformist, you are a non-conformist,

بنابراین شما یک سازگار هستید، شما یک ناسازگار هستید،

you do not confirm, conform

شما تایید نمی کنید، منطبق نیستید

and you have no strict rules that everyone else follows.

و قوانین سختگیرانه ای ندارید که دیگران از آن پیروی می کنند.

I think that's fair to say.

من فکر می کنم منصفانه است که بگویم.

I mean, Beatrice says that she bought some clothes

منظورم این است که بئاتریس می گوید که او

from Primark in 2009 and they're still very good. Hmm.

در سال 2009 چند لباس از پریمارک خرید و هنوز هم خیلی خوب هستند. هوم

So, yeah, well, I

بنابراین، بله، خوب، من

wasn't suggesting that Primark were bad quality.

پیشنهاد نکردم که Primark کیفیت بدی دارد.

It's just that they are seen as an outlet

فقط این است که آنها به عنوان یک خروجی در نظر گرفته می شوند

that is encouraging people to buy clothes and then throw them away.

که مردم را به خرید لباس و سپس دور انداختن آنها تشویق می کند.

They say that they're seen as a sort of an example of a shop.

آنها می گویند که آنها به عنوان نمونه ای از یک مغازه دیده می شوند.

That is because they could because the clothes are relatively cheap.

این به این دلیل است که آنها می توانند زیرا لباس ها نسبتاً ارزان هستند.

I wasn't making a comment about the quality just on the cost.

من فقط در مورد هزینه نظری در مورد کیفیت ندادم .

Yeah, it's all made in Bangladesh or something.

بله، همه اینها در بنگلادش ساخته شده یا چیزی شبیه به آن.

Whether

این که آیا

it's encouraging people to.

مردم را تشویق می کند.

Well, that was only £10 off.

خوب، این فقط 10 پوند تخفیف داشت.

I'll check it to buy and buy another one.

برای خرید بررسی می کنم و یکی دیگر می خرم.

So it's encouraging people to not keep their clothes for a long time, thus being bad for the environment.

بنابراین مردم را تشویق می کند که لباس های خود را برای مدت طولانی نگه ندارند، بنابراین برای محیط زیست مضر است.

Yeah, you know, so when we talk about fashion, there are things that people like, things

بله، می دانید، بنابراین وقتی در مورد مد صحبت می کنیم، چیزهایی وجود دارد که مردم دوست دارند، چیزهایی

that people dislike and of course things that come and go.

که مردم دوست ندارند و البته چیزهایی هستند که می آیند و می روند.

So they, they come into fashion and then they go out of fashion.

بنابراین آنها وارد مد می شوند و سپس از مد می افتند.

What's in and what's out.

چه در داخل و چه در خارج.

And you often hear this in the magazines or you read it in the magazines or hear

و شما اغلب این را در مجلات می شنوید یا آن را در مجلات می خوانید یا می شنوید که

people talk about it when they're they're doing their reality

وقتی در حال اجرای

TV shows talking about fashion.

برنامه های تلویزیونی واقعی خود در مورد مد هستند در مورد آن صحبت می کنند.

You might hear people say what's in and what's out.

ممکن است بشنوید که مردم می گویند چه چیزی داخل و چه چیزی بیرون است.

So when we say what's in what is fashionable, what's out is

بنابراین وقتی می گوییم چه چیزی مد است، چه چیزی

what is not fashionable anymore,

دیگر مد نیست،

what's in and what's out,

چه چیزی در مد است و چه چیزی بیرون است،

We can also say that something is in vogue.

می توانیم بگوییم که چیزی در مد است.

It is in vogue or on style.

این در مد یا در سبک است.

Now, I always find that interesting because it doesn't seem right to say on style.

در حال حاضر، من همیشه آن را جالب می دانم زیرا به نظر نمی رسد که در مورد سبک بگویم.

And yet you will often hear

و با این حال اغلب می شنوید که

people talk about a person who is looking very fashionable

مردم در مورد فردی که بسیار شیک به نظر می رسد صحبت می کنند و

say they are dressing on style.

می گویند که شیک پوشیده است.

It's very odd, isn't it?

خیلی عجیب است، اینطور نیست؟

So that means you're dressing you're up to date. Yes.

بنابراین این بدان معناست که شما در حال لباس پوشیدن هستید که به روز هستید. آره.

Fashion.

روش.

That's you are in vogue, You are fashionable.

این شما در مد هستید، شما مد هستید.

It is a phrase we haven't used yet.

این عبارتی است که ما هنوز از آن استفاده نکرده ایم.

Fast fashion.

مد سریع.

Oh, Dimitrios, thank you for that.

آه، دیمیتریوس، بابت آن متشکرم.

Yes. An example is Primark.

آره. یک مثال Primark است.

Fast fashion.

مد سریع.

It's here. One day, it's gone, the next.

اینجاست. یک روز، آن رفته است، روز دیگر.

A new fashion comes in by that one.

یک مد جدید توسط آن یکی وارد می شود.

Chuck away, the old ones.

قدیم ها رو ول کن

That's what is seen as fast fashion, I think, sir.

این چیزی است که به عنوان مد سریع دیده می شود، من فکر می کنم، قربان.

And that's the criticism.

و این انتقاد است.

Criticism? Excuse me. I'm burping.

انتقاد؟ ببخشید. آروغ میزنم

Oh, right. Oh, excuse me.

درسته. اوه ببخشید

I've got to get that.

It seems that that is not fashionable, but in some countries it's seen as good manners.

من باید آن را دریافت کنم. به

نظر می رسد که این مد نیست، اما در برخی کشورها به عنوان یک رفتار خوب دیده می شود.

After you've eaten. Is it? Yeah.

بعد از اینکه غذا خوردی آیا این است؟ آره

If you look Burke after the meal it's seen It is,

اگر بعد از غذا به بورک نگاه کنید که دیده می شود،

it shows that you've enjoyed the meal apparently.

نشان می دهد که ظاهراً از غذا لذت برده اید.

What about. So.

چه در مورد. بنابراین.

So if you vomit, that must be like a round of applause.

بنابراین اگر استفراغ می کنید، باید مانند یک دور کف زدن باشد.

Haute couture.

مد لباس بالا.

Mr. Steve. It's okay. I'm not having a stroke.

آقای استیو مشکلی نیست. من سکته نمیکنم

Haute couture.

مد لباس بالا.

Not so good.

خیلی خوب نیست

Means literally in French high fashion.

به معنای واقعی کلمه در مد فرانسوی است.

Oh, so the high concept or maybe individual,

اوه، بنابراین مفهوم بالا یا شاید فردی،

something that is only made in a certain number.

چیزی که فقط در تعداد خاصی ساخته شده است.

So this isn't ordinary fashion for the masses.

بنابراین این مد معمولی برای توده ها نیست.

It's not for us, not as paupers.

این برای ما نیست، نه به عنوان فقرا.

It's for rich people.

این برای افراد ثروتمند است.

Yes, it's for the for the Princess of Wales and the Meghan Markle's of the world.

بله، این برای شاهزاده خانم ولز و مگان مارکل جهان است.

So this would be modelled by

بنابراین این می تواند توسط

very glamorous models on the catwalk. Yes.

مدل های بسیار پر زرق و برق در کت واک الگوبرداری شود. آره.

And celebrities and celebrities would wear it and you would go to certain shops

و افراد مشهور و مشهور آن را می پوشیدند و شما به مغازه های خاصی می رفتید

and spend thousands of pounds on one item or something.

و هزاران پوند برای یک کالا یا چیزی خرج می کردید.

High fashion. Yes, probably. Yeah.

مد بالا. بله، احتمالا. آره

So we often hear haute couture

بنابراین ما اغلب می شنویم که افراد مد لباس بالا

people who make clothing, but they make it individually.

لباس می سازند، اما آنها آن را به صورت جداگانه می سازند.

So maybe for only one person or just a small quantity of those

بنابراین شاید فقط برای یک نفر یا فقط مقدار کمی از آن

things are made and they are normally thousands of pounds.

چیزها ساخته شود و معمولاً هزاران پوند است.

And this is what other shops like Primark, Primark will do.

و این همان کاری است که فروشگاه های دیگر مانند Primark، Primark انجام خواهند داد.

They will copy those fashion, those high fashions,

آنها از آن مد، آن مدهای بالا،

and then for the masses in a cheaply made way.

و سپس برای توده ها به روشی ارزان قیمت کپی خواهند کرد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

And we are moving on something old fashioned.

و ما در حال حرکت به سمت چیزی قدیمی هستیم.

We often think of a person who is older

ما اغلب در مورد فردی که سن بالاتری دارد فکر می کنیم که از

as being old fashioned because the things they

مد افتاده است، زیرا چیزهایی که او

from many years ago are the things now that aren't around.

از سال ها پیش به دست آورده، چیزهایی هستند که اکنون وجود ندارند.

But maybe they still do those things.

اما شاید هنوز آن کارها را انجام می دهند.

And you say, Oh, you are so old fashioned.

و شما می گویید، اوه، شما خیلی قدیمی هستید.

Something old fashioned is something out of date.

یک چیز قدیمی چیزی قدیمی است.

It is no longer done.

دیگر انجام نمی شود.

Or maybe you don't wear that thing anymore.

یا شاید شما دیگر آن لباس را نمی پوشید.

It is now out of date.

اکنون منسوخ شده است.

It is out of fashion.

از مد افتاده است.

Yes. An old fashioned person.

آره. یک آدم قدیمی.

I'm often accused of being old fashioned because I will.

من اغلب متهم می شوم که مد روز هستم زیرا این کار را خواهم کرد.

Someone could say to me, well, you you wear a suit and a tie for work.

یکی می تواند به من بگوید، خوب، شما برای کار کت و شلوار و کراوات می پوشید.

That's very old fashioned. People don't do that anymore.

این خیلی قدیمیه مردم دیگر این کار را نمی کنند.

Somebody might say, oh, you

ممکن است کسی بگوید، اوه، شما

might be wearing the same clothes, the same style of clothes that you've worn.

ممکن است همان لباس ها را بپوشید، همان سبک لباس هایی که پوشیده اید.

Maybe when you're in your twenties, you, you,

شاید وقتی در دهه بیست زندگی خود هستید، شما، شما،

you adopted a certain style

سبک خاصی را در پیش گرفتید

and then you just never changed it throughout your life.

و سپس هرگز در طول زندگی خود آن را تغییر ندادید.

So 40 years later, someone might say you're you're a bit old fashioned.

بنابراین 40 سال بعد، ممکن است کسی بگوید که شما کمی قدیمی هستید.

You are wearing all those same clothes you used to wear

شما همان لباس هایی را می پوشید که

40 years ago,

40 سال پیش می پوشیدید،

but old fashioned doesn't just refer to clothes.

اما مد قدیمی فقط به لباس اشاره نمی کند.

It can also refer to your attitudes in life

همچنین می‌تواند به نگرش‌های شما در زندگی اشاره داشته باشد،

the way certain words or phrases

همان‌طور که از برخی کلمات یا عبارات

that you use, another word you can use is traditional.

استفاده می‌کنید، کلمه دیگری که می‌توانید استفاده کنید سنتی است.

So yes, old fashioned and traditional

بنابراین بله، قدیمی و سنتی

can sometimes be swapped as synonyms.

گاهی اوقات می توانند به عنوان مترادف جایگزین شوند.

Definitely take something out or take something off.

حتماً چیزی را بیرون بیاورید یا چیزی را بردارید.

I don't remember the preposition preposition like in a shop.

من حرف اضافه را مثل یک مغازه به خاطر ندارم.

Well, if you take something out, I, I think

خوب، اگر چیزی را بیرون بیاورید، من فکر می کنم

maybe if you take something out, you are taking it out of the box.

شاید اگر چیزی را بیرون بیاورید، آن را از جعبه بیرون می آورید.

So to take something out can be remove

بنابراین بیرون آوردن چیزی می تواند

one thing from inside another thing.

یک چیز را از درون چیز دیگر حذف کند.

And to take something off normally means

و برداشتن چیزی به طور معمول به این معنی است که

you are removing it from display, maybe off the shelf

آن را از صفحه نمایش خارج می‌کنید، شاید آن را از قفسه بیرون می‌آورید

or maybe it is hanging up you take it off to take out is remove

یا شاید در حال آویزان است که آن را بیرون می‌آورید تا بیرون بیاورید، از

from a box or a container or a package

جعبه یا ظرف یا بسته‌ای

take off is to remove from the shelf.

برداشته می‌شود برای برداشتن از قفسه .

You take it directly from a certain place.

شما آن را مستقیماً از یک مکان خاص می گیرید.

Claudia is coming out with so many so many good things today.

کلودیا امروز با خیلی چیزهای خوب ظاهر می شود.

She's come up with another one here.

او اینجا با یکی دیگر آمده است.

I like wash and wear clothes.

من لباس شستن و پوشیدن را دوست دارم.

I don't like ironing, wash and wear.

اتو کردن، شستن و پوشیدن را دوست ندارم.

See, over here we call them non I, but it's the same thing.

ببینید، اینجا ما آنها را غیر من می نامیم، اما این همان چیزی است.

So I always buy Claudia I don't like ironing

بنابراین من همیشه کلودیا را می‌خرم، اتو کردن را دوست ندارم،

so I was buy non ironed shirts

بنابراین پیراهن‌های اتوکشی نمی‌خرم

or wash and wear shirts and I also buy.

یا پیراهن می‌شویم و می‌پوشم و همچنین می‌خرم.

Yeah, that's it.

I always buy non ironed shirts for work

آره همینه.

من همیشه پیراهن های اتوکشی برای کار می خرم

man made materials polyester a lot of things nowadays are made of polyester

مواد ساخته شده توسط انسان از پلی استر امروزه بسیاری از چیزها از پلی استر ساخته می شوند

or sometimes they mix them together so you have cotton and polyester together.

یا گاهی اوقات آنها را با هم مخلوط می کنند تا پنبه و پلی استر را با هم داشته باشید.

Poly cotton they call it.

پلی پنبه به آن می گویند.

But as you know I hate I absolutely hate ironing.

اما همانطور که می دانید من از اتو کردن متنفرم.

I think it's the worst thing in the world. Yes.

من فکر می کنم این بدترین چیز در جهان است. آره.

So but what I've discovered as well is even with mean, I'm sure a lot of you know this as well,

بنابراین، اما چیزی که من کشف کرده‌ام حتی با پست است، مطمئن هستم که بسیاری از شما نیز این را می‌دانید،

if you take the clothes out of the washing machine

اگر بلافاصله لباس‌ها را از ماشین لباسشویی بیرون بیاورید

straight away and then you shake them and hang them up, put even your shirts, if you put them on hangers,

و سپس آن‌ها را تکان دهید و آویزان کنید، حتی پیراهن های خود را، اگر آنها را روی چوب لباسی قرار دهید،

then often you don't even need to write particularly t shirts.

اغلب حتی نیازی به نوشتن تی شرت خاصی ندارید.

You often don't need to iron them if you shape them properly when they come out of the washing machine.

اگر وقتی از ماشین لباسشویی بیرون می آیند به درستی فرم دهید، اغلب نیازی به اتو کردن آنها ندارید .

I also buy a teddy.

من یک عروسک هم می خرم. یکی

Here's another thing I buy is suits that don't need dry cleaning.

دیگر از چیزهایی که من می خرم، کت و شلوارهایی است که نیازی به خشک شویی ندارند.

Oh, so man's suit that you can wash in the washing machine

اوه، کت و شلوار مردانه ای که می توانید در ماشین لباسشویی بشویید،

because I hate the hassle of having to take a suit

زیرا من از این که مجبور باشم کت و شلوار

to the dry cleaners and pay £25.

به خشکشویی ببرم و 25 پوند بپردازم متنفرم.

I think dry cleaning is the biggest con ever.

من فکر می کنم خشک شویی بزرگترین مشکلی است که تا به حال وجود دارد.

Why is it why is it so expensive?

چرا اینقدر گرونه؟

I know.

میدانم.

And essentially your clothes are being washed with everybody else's clothes and whatever

و اساساً لباس‌های شما با لباس‌های دیگران شسته می‌شوند و از هر

solvents they use, I don't think they never smell nice.

حلالی که استفاده می‌کنند، فکر نمی‌کنم هرگز بوی خوبی داشته باشند.

When they come back from the dry cleaners, they respond, Excellent smell, sort of fusty.

وقتی از خشکشویی برمی‌گردند، پاسخ می‌دهند، بوی عالی، یک جورهایی تند.

Well, it's the chemicals they use as well.

خوب، این مواد شیمیایی است که آنها استفاده می کنند.

I know.

And I'm sure it's all mixed in the everyone else is dead.

میدانم.

و من مطمئن هستم که همه اینها در همه مرده است.

Yes I think you can buy suits that.

بله من فکر می کنم شما می توانید کت و شلوار آن را بخرید.

A non

machine washable suits. Yeah.

لباس غیر قابل شستشو در ماشین لباسشویی آره

I think that is one of the biggest step forward.

من فکر می کنم این یکی از بزرگترین گام های رو به جلو است.

The biggest steps forward in fashion has to be being able

بزرگترین قدم رو به جلو در مد این است که بتوانید

to put things in a washing machine and not worry about it.

چیزها را در ماشین لباسشویی قرار دهید و نگران آن نباشید.

Christine I mean, you've got to put it on a very gentle wash.

کریستین منظورم این است که باید آن را روی یک شستشوی بسیار ملایم قرار دهید.

I admit. Yes, of course,

من قبول می کنم. بله، البته،

Christine is going to iron her clothes today.

کریستین قرار است امروز لباس هایش را اتو کند.

And Sunday, of course, is a day that people often do ironing because they're at work on Monday.

و یکشنبه، البته، روزی است که مردم اغلب اتو می کنند، زیرا دوشنبه سر کار هستند.

So they want to get the client's ironed clothes.

بنابراین می خواهند لباس های اتو شده مشتری را تهیه کنند.

I and I can't do the ironing. It's terrible.

من و من نمی توانیم اتو را انجام دهیم. این وحشتناک است.

It's so boring.

خیلی کسل کننده است.

Oh, Mr.

اوه، آقای

Steve, if you want to look after yourself, you are often grooming

استیو، اگر می‌خواهید از خودتان مراقبت کنید، اغلب در حال آراستن هستید

or you are obsessed or worried about your neatness grooming.

یا وسواس دارید یا نگران آرایش منظم خود هستید.

So we often use grooming

بنابراین

when we are talking about men looking after their appearance.

وقتی صحبت از مردانی است که به ظاهر خود رسیدگی می کنند، اغلب از آراستگی استفاده می کنیم.

Grooming can be just shaving and keeping the

نظافت می تواند فقط تراشیدن و حفظ

the hair out of your nose and your ears as you get older.

موهای بینی و گوش شما با افزایش سن باشد.

By the way, if you are young,

به هر حال، اگر جوان هستید،

I can tell you now, as you older, you will get hair coming

اکنون می توانم به شما بگویم که با بزرگتر شدن،

out of the most bizarre parts of your body, especially your ears and your nose.

از عجیب ترین قسمت های بدنتان، به خصوص گوش ها و بینی تان، مو بیرون می آید.

For some reason, and also on your shoulders and on your back.

به دلایلی و همچنین روی شانه ها و پشت شما.

Oh, I'm not looking forward to that. Mr. Duncan

اوه، من مشتاقانه منتظر آن نیستم. آقای دانکن

grooming.

در حال نظافت.

So, man, as you said earlier,

بنابراین، همانطور که قبلاً گفتید،

men often take more care of themselves these days.

مردان اغلب این روزها بیشتر مراقب خود هستند.

They do it, especially their appearance. Yes, you might.

آنها این کار را می کنند، به خصوص ظاهرشان. بله، شما ممکن است.

You might shave your chest hair, maybe your underarm hair, maybe your, you know, lower down. Yes.

ممکن است موهای سینه‌تان را بتراشید، شاید موهای زیر بغلتان را بتراشید، شاید هم، می‌دانید، موهایتان را پایین بیاورید. آره.

You keep everything trim.

شما همه چیز را مرتب نگه می دارید. می

You know, you keep everything neat and tidy, as you say, grooming, grooming.

دانی، همه چیز را مرتب و مرتب نگه می داری، به قول خودت، آراستگی، آراستگی.

Women don't groom.

زنان داماد نمی کنند

You wouldn't use that expression for for women.

شما از این عبارت برای زنان استفاده نمی کنید.

Women just make themselves beautiful. Hmm.

زنان فقط خود را زیبا می کنند. هوم

But but yes, grooming

اما بله، نظافت را

keeping because men have lots of hair growing out of your eyes.

حفظ کنید زیرا مردان موهای زیادی از چشمان شما می رویند.

So keeping these in tight, if you've got a beard, which of course, is a

بنابراین، اگر ریش دارید، اگر ریش دارید، محکم نگه داشتن اینها

is a very fashionable thing for men to have now, certainly it is in the UK.

برای مردان بسیار شیک است، مطمئناً در بریتانیا چنین است.

Every other man's got a beard now.

هر مرد دیگری اکنون ریش دارد. به

I think they look horrible.

نظر من وحشتناک به نظر می رسند.

But anyway, I used to, I grew up on a few times.

اما به هر حال من قبلاً چند بار بزرگ شدم.

I said itchy and it drives me mad.

گفتم خارش داره دیوونم میکنه

But it's a

اما این یک

fashion statement now for a man to have a beard. Yes.

بیانیه مد در حال حاضر برای یک مرد است که ریش داشته باشد. آره.

So even keep it groomed.

بنابراین حتی آن را مرتب نگه دارید.

You just keep it trimmed, you neat.

شما فقط آن را مرتب نگه دارید، شما مرتب.

You want the shape to remain as it as it should be.

شما می خواهید شکل همانطور که باید باقی بماند.

Oh, also.

اوه، همچنین.

Oh, so when you look in the mirror, Mr.

اوه، پس وقتی در آینه نگاه می کنید، آقای

Steve, what do you see when you look in the mirror?

استیو، وقتی در آینه نگاه می کنید چه می بینید؟

When you go to the McDonald's, you see what and Adonis,

وقتی به مک‌دونالد می‌روی، چه چیزی را می‌بینی و آدونیس،

I when I look in the mirror, I know your own mirror

من وقتی در آینه نگاه می‌کنم، آینه خودت را می‌شناسم که

with you in front of it,

جلوی آن تو هستی،

not someone else's mirror.

نه آینه دیگری.

But what do we normally see?

اما به طور معمول چه چیزی را می بینیم؟

We see the image of ourselves.

ما تصویر خود را می بینیم.

Your self image.

تصویر خودت

So your self image, the image of the self, the person

بنابراین تصویر شما از خود، تصویری از خود، شخصی

which in this case is you and I,

که در این مورد من و شما هستیم،

looking in the mirror and we see our reflection, but also the way we feel generally

در آینه نگاه می کنیم و بازتاب خود را می بینیم، اما همچنین احساسی که به طور کلی

when we are out in public, when we can't see ourselves.

وقتی در جمع هستیم، وقتی می توانیم. خودمان را نمی بینیم

So self-image or the of the self relates

بنابراین تصور از خود یا از خود

to not just the clothes you wear on the outside,

نه تنها به لباس هایی که در بیرون می پوشید،

but how you feel on the inside as well, which I was find quite fascinating.

بلکه به احساس درونی شما نیز مربوط می شود، که برای من بسیار جذاب بود.

People are Christine is using a word here heading east.

مردم هستند کریستین در حال استفاده از یک کلمه در اینجا به سمت شرق است.

Oh narcissist. Oh yes.

ای خودشیفته آه بله.

Do you know if you go around to somebody's house and have a good look?

آیا می دانید به خانه کسی می روید و خوب نگاه می کنید؟ به

Look around what pictures they've got.

اطراف نگاه کن چه عکس هایی دارند.

If they've got lots of pictures of themselves, then you know,

اگر آنها عکس های زیادی از خودشان دارند، پس می دانید،

you probably shouldn't stay there because you've probably got a narcissist.

احتمالاً نباید آنجا بمانید زیرا احتمالاً یک خودشیفته دارید.

Yeah. Ahead nest.

آره جلوتر لانه. آیا

Can I just put those two words into context?

می توانم فقط آن دو کلمه را در متن قرار دهم؟

Hedonist is a person who goes for self-pleasure or the pleasure of the things around.

لذت گرا فردی است که به دنبال لذت از خود یا لذت بردن از چیزهای اطراف است.

So they are always looking for the new thrill or the new pleasure.

بنابراین آنها همیشه به دنبال هیجان جدید یا لذت جدید هستند.

So they are person likes to live fast, but also enjoy the pleasures of life.

بنابراین آنها افرادی هستند که دوست دارند سریع زندگی کنند، اما از لذت های زندگی نیز لذت ببرند.

Yes, they might like find food,

بله، آنها ممکن است دوست داشته باشند غذا،

drugs, alcohol, sex.

مواد مخدر، الکل، رابطه جنسی پیدا کنند.

Yeah, they do.

بله، آنها انجام می دهند.

They're always pleasing themselves that they enjoy a lot of things.

آنها همیشه خودشان را راضی می کنند که از چیزهای زیادی لذت می برند.

And yeah, narcissist, a narcissistic is a person who is obsessed

و آره، خودشیفته، خودشیفته شخصی است که

with themselves quite often their appearance, like the Narcissus,

اغلب به ظاهر خود وسواس دارد، مانند نرگس،

the guy that looked in the lake

مردی که به دریاچه نگاه کرد

and he he became obsessed with his own reflection

و او گرفتار انعکاس خودش شد

and he couldn't stop looking.

و نمی توانست نگاهش را متوقف کند.

And you know what happened? He Fell in a lake.

و شما می دانید چه اتفاقی افتاد؟ او در یک دریاچه افتاد.

He fell in and drowned. Yeah.

افتاد و غرق شد. آره

So there you go.

بنابراین شما بروید.

Being self-obsessed or being a narcissist

خود شیفتگی یا خودشیفته بودن

can be a bad thing.

می تواند چیز بدی باشد. می

It can. It can get you very wet,

تواند. این می تواند شما را بسیار خیس کند،

but so can being ahead in this.

اما می تواند در این زمینه جلوتر باشید.

I can also get you very wet as well.

من همچنین می توانم شما را خیلی خیس کنم.

Many more Mr. Duncan were coming towards the end.

تعداد بیشتری از آقای دانکن در حال رسیدن به پایان بودند.

Peacock. Peacock.

طاووس. طاووس.

Now this is being used as a verb, a person who likes to show themselves off.

اکنون این به عنوان یک فعل استفاده می شود، شخصی که دوست دارد خود را نشان دهد.

We say that the peacock, like the bird,

می گوییم طاووس نیز مانند پرنده،

the bird will its beautiful feathers,

پرهای زیبای خود را پر می کند،

its iridescent feathers will shimmer

پرهای رنگین کمانی اش

in the light and a person can do the same thing.

در نور برق می زند و انسان می تواند همین کار را انجام دهد.

They walk along and they show themselves all cock of the walk.

آن‌ها راه می‌روند و خود را با تمام وجود نشان می‌دهند.

Okay, that sounds like somebody,

بسیار خوب، به نظر می رسد کسی باشد،

somebody particularly a man who is dressed up in fashion.

به خصوص مردی که مد لباس پوشیده است.

Yeah. Walking down the street.

آره قدم زدن در خیابان.

Uh, yeah, popping Jay.

اوه، آره، جی.

That's another exciting.

این یکی دیگر از هیجان انگیز است.

That's an old fashioned expression. Use is like puffing.

این یک عبارت قدیمی است. استفاده مانند پف کردن است.

Jay Yes.

It's a welcome welcome for 100 years.

جی بله.

این یک استقبال برای 100 سال است.

Welcome to 1940s English.

به انگلیسی دهه 1940 خوش آمدید.

It's a type of parrot that shows off Anyway, that's a now.

این یک نوع طوطی است که خودنمایی می کند .

And by the way, so this is a verb.

و به هر حال، پس این یک فعل است.

Yeah. To peacock is to show off, to show fuel.

آره طاووس کردن یعنی خودنمایی کردن، نشان دادن سوخت.

So we all do it.

بنابراین همه ما این کار را انجام می دهیم.

I think you do. I think I do.

من فکر میکنم تو انجامش میدی. فکر می کنم دارم.

I think we all do it.

من فکر می کنم همه ما این کار را انجام می دهیم.

Sometimes we walk down the street, we walk down the road and we feel great about ourselves.

گاهی اوقات در خیابان راه می‌رویم، در جاده قدم می‌زنیم و احساس خوبی نسبت به خود داریم.

And you can almost hear some music playing in the background.

و تقریباً می توانید مقداری موسیقی در حال پخش در پس زمینه بشنوید.

Maybe Saturday Night Fever did late It did it.

شاید تب شنبه شب دیر انجام داد.

Did I look so cool?

خیلی باحال به نظر می رسیدم؟

Yeah, there was there's there's an example of a peacock

بله، نمونه ای از طاووس وجود داشت که

would be that man in in that film you just mentioned

این مرد در آن فیلم به

him what was his name?

او اشاره کردید که نامش چیست؟

John Travolta. John Travolta. Peacock.

جان تراولتا. جان تراولتا. طاووس.

Yeah, that's an attractive one.

آره، این یکی جذابه

You've got to say, Oh, you can stretch your stuff, right?

باید بگی، اوه، می تونی وسایلت رو دراز کنی، درسته؟

Okay.

You are doing something that will attract attention.

باشه.

شما در حال انجام کاری هستید که جلب توجه می کند.

Maybe you are looking fashionable or maybe you go to a disco

شاید شیک به نظر می رسید یا شاید به یک دیسکو می روید

and you do the most amazing dance moves.

و شگفت انگیزترین حرکات رقص را انجام می دهید.

Not very, but yeah.

نه خیلی ولی آره

Yes, thanks.

بله ممنون.

Thanks for that.

برای آن متشکرم.

Yes. You stuff.

آره. شما چیزها.

It means you're confident you're just showing off in your best

این بدان معنی است که شما مطمئن هستید که فقط با بهترین

fashionable clothes and you're going out to a party and you get to have a good dance.

لباس های مد روز خود را نشان می دهید و به یک مهمانی می روید و می توانید یک رقص خوب داشته باشید.

You stretch your stuff feeling

like a number one, says Christine. Yes,

کریستین می‌گوید: «شما مثل یک شماره یک چیزهایتان را دراز می‌کنید. بله،

feeling like a number one. Yeah.

احساس یک شماره یک. آره

And finally, I will leave you with this before we look at some quick photographs.

و در نهایت، قبل از اینکه به چند عکس سریع نگاه کنیم، شما را با این موضوع ترک می کنم.

Before we go, don't worry.

قبل از رفتن، نگران نباشید.

We are going to come.

قرار است بیاییم.

Somebody that grass. Mr. Duncan.

کسی که چمن. آقای دانکن

That's all right. Well, it's still light.

مشکلی نیست. خوب، هنوز روشن است.

It's not.

Don't look at the light behind us. It's beautiful.

این نیست.

به نور پشت سرمان نگاه نکن زیباست.

This is getting tired.

این دیگه داره خسته میشه

Okay. Oh, thanks anyway.

باشه. اوه، به هر حال ممنون

Here, my phrase to remember.

در اینجا، عبارت من به یاد داشته باشید.

And this is one. I made it myself.

و این یکی است. خودم درستش کردم

This is my own phrase that people now quote all around the world,

این عبارت خود من است که مردم اکنون در سراسر جهان نقل می کنند،

those who break the trend, set the trend.

کسانی که روند را شکسته اند، روند را تعیین می کنند.

So remember, never worry about standing out.

پس به یاد داشته باشید که هرگز نگران برجسته شدن نباشید.

Never worry about breaking the rules,

هرگز نگران شکستن قوانین نباشید،

because sometimes breaking those fashion rules

زیرا گاهی اوقات شکستن آن قوانین مد

can create another type of fashion or a new trend.

می تواند نوع دیگری از مد یا روند جدیدی ایجاد کند.

So those who break the trend set the trend.

بنابراین کسانی که روند را می شکند روند را تعیین می کنند.

So I think it's a very interesting phrase that I think it's

بنابراین من فکر می کنم این یک عبارت بسیار جالب است که فکر می کنم این عبارت است

one that we can all learn something. Yes.

که همه ما می توانیم چیزی یاد بگیریم. آره.

You're referring to the fact that if you don't follow fashion,

شما به این واقعیت اشاره می کنید که اگر مد را دنبال نکنید،

then you might actually you might end up making a new fashion.

ممکن است در نهایت یک مد جدید بسازید.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So very quickly, I mentioned earlier about the clothing.

بنابراین خیلی سریع، قبلاً در مورد لباس صحبت کردم. در

Here we go, Steve, the 1970s,

اینجا می رویم، استیو، دهه 1970،

you the 1970s and the 1980s.

شما در دهه 1970 و 1980.

No, this isn't me. I didn't say it was this.

نه، این من نیستم من نگفتم این بود

That's a deformed person.

این یک فرد بد شکل است.

This is the 1970s.

این دهه 1970 است.

It's Twiggy,

Twiggy،

the 1970s fashion.

مد دهه 1970 است.

No, it isn't.

Anyone in particular, Steve walked right by their legs far too long.

نه، اینطور نیست.

به خصوص، استیو خیلی طولانی درست کنار پاهایش راه رفت.

Well, that's.

خوب، همین است.

That's because she's a model.

دلیلش این است که او یک مدل است.

Her legs are longer than the rest of her body.

پاهای او از بقیه بدنش بلندتر است.

Female models.

مدل های زنانه.

Female models always have long legs.

مدل های زن همیشه پاهای بلندی دارند.

And here we go.

و در اینجا ما می رویم.

So this is some fashion from the 1970s.

بنابراین این یک مد از دهه 1970 است.

I think men's fashion in the 1970s was crazy.

من فکر می کنم مد مردانه در دهه 1970 دیوانه کننده بود.

It looks a bit like this.

کمی شبیه این به نظر می رسد.

What I'm wearing now certainly flares were the fashion.

چیزی که من الان می پوشم مطمئناً مشعل ها مد بودند.

I hated them. Yeah. Talking of which.

من از آنها متنفر بودم. آره صحبت از کدام

Oh, Steve, there they are.

اوه، استیو، آنها هستند.

My most favourite type of fashion from the 1970s.

مورد علاقه ترین نوع مد من از دهه 1970.

Must be flares, flared trousers.

باید شلوار گشاد باشد.

They they go down very straight and then they tear out.

آنها خیلی مستقیم پایین می روند و سپس پاره می شوند.

They taper is the word I'm looking for taper.

آنها مخروطی کلمه من به دنبال مخروطی است.

They flare out, they taper outwards.

آنها شعله ور می شوند، به سمت خارج مخروطی می شوند.

And I think one day these,

و من فکر می کنم یک روز

this type of fashion will come back.

این نوع مدها برمی گردند.

I think it will.

من فکر می کنم این خواهد شد.

They were horrible if you got wet

آنها وحشتناک بودند اگر خیس می شدی

or if it was very windy, you would fly away.

یا اگر باد شدید می آمد، پرواز می کردی.

Do you want to see a picture of me?

میخوای عکس منو ببینی؟

Go on. You're going to put it up anyway.

ادامه دادن. به هر حال آن را قرار می دهید.

So I'll say yes.

پس من می گویم بله.

Do you want to see a picture of me looking very trendy?

آیا می خواهید عکسی از من ببینید که بسیار شیک به نظر می رسم؟

And this was in the late 1980s, early 1990s.

و این در اواخر دهه 1980، اوایل دهه 1990 بود.

This? Yes, this is me.

این؟ بله این من هستم.

Look at that. I mean you that before.

به آن نگاه کنید. منظورم اینه که قبلا

Well, maybe. Yeah, but like a Bible.

خوب شاید. بله، اما مانند یک کتاب مقدس.

You've got your Bible there.

شما کتاب مقدس خود را در آنجا دارید.

Yes, maybe I showed it about three years ago, but I don't think anyone's going to remember.

بله، شاید من آن را حدود سه سال پیش نشان دادم، اما فکر نمی‌کنم کسی به خاطر بیاورد.

So this is me

پس این من هستم که

way back in a roundabout 1991.

در یک میدان 1991 برگشتم.

But. But you can. Yes.

اما. ولی تو می توانی. آره.

So we knew each other.

پس همدیگر را می شناختیم.

We knew each other when I took that photograph.

وقتی آن عکس را گرفتم، همدیگر را می شناختیم.

Oh, right. Yes, I remember now. Yes.

درسته. بله الان یادم اومد آره.

Do you remember that You still got that tie, by the way?

یادت هست که هنوز آن کراوات را داشتی؟

Yes, I still have that tie. I never wear it anymore.

بله، من هنوز آن کراوات را دارم. من دیگر هرگز آن را نمی پوشم.

So That is me looking very fashionable

بنابراین من در اوایل دهه 1990 بسیار شیک به نظر می رسیدم

way back in the early 1990s.

.

But the thing I wanted to mention is quite often

اما چیزی که می‌خواستم به آن اشاره کنم این است که اغلب

you would notice that 1980s

متوجه می‌شوید که مد دهه 1980

fashion stayed around

until the early 1990s and then slowly away.

تا اوایل دهه 1990 باقی ماند و سپس به تدریج از بین رفت.

So that particular picture of me, yes, it is me.

پس آن عکس خاص از من، بله، من هستم.

Before anyone says anything, it is me. Yes.

قبل از اینکه کسی چیزی بگوید، من هستم. آره.

And that was me way back.

و این من بودم که راه برگشت.

You haven't got a picture of me now.

الان عکسی از من نداری

Okay. Well, I never did look fashionable.

باشه. خوب، من هرگز شیک به نظر نمی رسیدم.

There's pictures of me at school and I looked so old fashioned beyond belief.

عکس‌هایی از من در مدرسه وجود دارد و من بسیار قدیمی به نظر می‌رسیدم.

And I look back, people used to sort of laugh at me.

و به گذشته نگاه می‌کنم، مردم معمولاً به من می‌خندیدند.

I was a bit of a figure of fun at school,

من در مدرسه کمی اهل سرگرمی بودم،

but I made people laugh, so I got away with it.

اما مردم را می خنداندم، بنابراین از آن دور شدم.

But if you look back at what I was wearing in pictures

اما اگر به آنچه در عکس‌های من

when I was in the sixth form, I look so old fashioned.

در فرم ششم بودم نگاه کنید، خیلی قدیمی به نظر می‌رسم.

And even when I was a student, I didn't.

و حتی زمانی که دانشجو بودم، این کار را نکردم.

Anyway, let's not go into that.

به هر حال اجازه دهید وارد این موضوع نشویم.

And finally, before we finish, before we say goodbye,

و در نهایت، قبل از اتمام، قبل از خداحافظی،

finally, here is a picture taken of me.

در نهایت، این یک عکس از من است.

Daphne, you again.

دافنه، دوباره تو

You. Well, I don't know how big of a narcissist, aren't you?

شما. خوب، من نمی دانم چقدر یک خودشیفته بزرگ هستید، نه؟

Well, I don't have any pictures of you.

خب من هیچ عکسی از شما ندارم

Christina referring to you.

کریستینا با اشاره به شما.

You're the narcissist.

تو خودشیفته ای

It's all about you but me. Me?

همه چیز به تو مربوط است جز من. من؟

Well, I don't have any pictures of you taken in the 1980s.

خوب، من هیچ عکسی از شما در دهه 1980 ندارم.

You look like train spotter, to be honest.

صادقانه بگویم، شما شبیه ناظر قطار هستید.

You get a laugh, okay?

تو می خندی، باشه؟

It's a laugh.

خنده است.

Yes. Here I am, dressed as my favourite

آره. اینجا هستم، لباس ستاره پاپ مورد علاقه ام را

pop star in 1983.

در سال 1983 پوشیده ام.

Yeah, there I am.

آره، اینجا هستم.

So you are so adamant.

پس تو خیلی سرسخت هستی

That is me dressed up.

یعنی من لباس پوشیده ام

And yes, it is me

و بله، من

way back in 1983, my favourite pop star

در سال 1983 هستم، ستاره پاپ مورد علاقه من

and I used to walk around the street dressed like this.

و من با این لباس در خیابان قدم می زدیم.

You looked incredibly heterosexual, Mr. Jenkins.

شما فوق العاده دگرجنسگرا به نظر می رسید، آقای جنکینز.

I don't know what you mean by that.

من نمی دانم منظور شما از آن چیست.

Well, this was. This was the height of fashion.

خب این بود این اوج مد بود.

And since you you were around in the 19.

و از آنجایی که تو در 19 سالگی بودی.

I'm just joking. So this was the height of fashion.

من فقط دارم شوخی می کنم. پس این اوج مد بود.

Men were wearing makeup, and they were were they were not.

مردان آرایش می‌کردند، اما نبودند.

Many were wearing makeup.

خیلی ها آرایش کرده بودند.

New romantics. I was a new romantic.

رمانتیک های جدید من یک رمانتیک جدید بودم.

If you wanted to get beaten up, then, yes, You wore makeup.

اگر می خواستی کتک بخوری، آره، آرایش کردی.

Yes, of course. That happened.

بله حتما. این اتفاق افتاد.

I of course, I was beaten up for that.

من البته به خاطر آن کتک خوردم.

That's part of the fun.

این بخشی از سرگرمی است.

That's part of the fun and causing outrage and all sorts of fancy clothes.

این بخشی از سرگرمی و ایجاد خشم و انواع لباس های فانتزی است.

When you're younger, you have the confidence you do to to get away with that sort of thing.

وقتی جوان تر هستید، اعتماد به نفس لازم را دارید تا از این نوع چیزها خلاص شوید.

But I couldn't do it now because I don't have the hair, unfortunately, or the body

اما من الان نتوانستم این کار را انجام دهم زیرا متأسفانه مو یا اندام

or the looks, to be honest anyway, that suit, it's time to go because Mr.

یا قیافه را ندارم، صادقانه بگویم، آن کت و شلوار، وقت آن است که بروم زیرا آقای

Steve wants to go in, cut the lawn.

استیو می خواهد وارد شود، چمن را کوتاه کند. .

I've got to aggress because this is the last chance I will have before the weather turns.

من باید پرخاش کنم زیرا این آخرین فرصتی است که قبل از تغییر هوا خواهم داشت.

And because I don't like mowing the grass when it's wet,

و چون من از چمن زنی در هنگام خیس بودن خوشم نمی آید،

because it's very hard work and the machine gets clogged up.

زیرا کار بسیار سختی است و دستگاه گرفتگی می کند.

Okay, this is great news.

خوب، این یک خبر عالی است.

Well, I'm just getting this information is

خوب، من فقط دریافت این اطلاعات

is useful to to no one by everyone.

برای هیچ کس مفید نیست.

And so I'm just it's just just a laugh.

و بنابراین من فقط این فقط یک خنده است.

I know. It's just a joke. A laugh a lot, Mr. Steve.

میدانم. این فقط یک شوخی است. خیلی بخند، آقای استیو.

Say laugh. Yes.

بگو بخند آره.

See you later.

بعدا میبینمت.

And I will be back, by the way, on Wednesday.

و اتفاقاً چهارشنبه برمی گردم.

I am here on Wednesday.

من چهارشنبه اینجا هستم.

Tomorrow, by the way, we are going to see the giraffes.

اتفاقاً فردا قرار است زرافه ها را ببینیم.

I'm not joking.

شوخی نمی کنم.

We are going to see flying to Africa.

ما قصد داریم پرواز به آفریقا را ببینیم.

We're going to Africa, to South Africa tomorrow

فردا به آفریقا می رویم، به آفریقای جنوبی

to photograph and film some giraffes.

برای عکاسی و فیلمبرداری از چند زرافه.

And then we will come straight back and I will be with you on Wednesday from 2 p.m.

و بعد مستقیم برمی گردیم و چهارشنبه از ساعت 14 با شما خواهم بود.

UK Time Life As we get

UK Time Life همانطور که به

nearer the anniversary of my YouTube channel don't forget to give me a lovely like

سالگرد کانال یوتیوب من نزدیکتر می شویم، فراموش نکنید که یک لایک دوست داشتنی به من بدهید

thank you again Arielle.

.

Yes, thank you very much for your lovely donation today.

بله، از اهدای زیبای امروز شما بسیار سپاسگزارم .

Give me a like to show you care and then YouTube

به من یک لایک بدهید تا نشان دهم که به شما اهمیت می دهید و سپس YouTube

will put my video out there to share.

ویدیوی من را برای اشتراک گذاری در آنجا قرار می دهد.

So. Despite high inflation in Argentina,

بنابراین. علیرغم تورم بالا در آرژانتین،

Arielle has sent you a donation in US dollars, by the way.

آریله یک کمک مالی به دلار آمریکا برای شما ارسال کرده است .

No, no, it isn't.

نه، نه، اینطور نیست.

Oh, I'm joking.

اوه شوخی کردم

Anyway. Are you? Yes. Okay.

به هر حال. شما هستید؟ آره. باشه.

Catch you later.

بعد به شما ملحق میشم.

See you soon. And have a good time.

به زودی میبینمت. و خوش بگذره از

Enjoy the week.

هفته لذت ببرید

Stay safe.

ایمن بمان.

Wherever you are in the world, be fashionable.

هر کجای دنیا که هستید شیک پوش باشید.

Be fashionable or not. Keep it fashionable.

شیک پوش باشید یا نه. مد روز نگه دارید.

Or should I say just whatever you want to do,

یا باید بگویم هر کاری که می خواهید انجام دهید،

whatever you feel the most comfortable wearing.

هر چیزی که احساس راحتی می کنید.

Go outside and strut your stuff.

برو بیرون و وسایلت را بچین.

And, of course

و البته

Beatrice got in first.

بئاتریس اول وارد شد.

Sorry. Yeah.

متاسف. آره

Now carry on. About what?

حالا ادامه بده در مورد چی؟

What were you just going to say?

قرار بود چی بگی؟

Oh, I always. We end there.

اوه، من همیشه. همانجا به پایان می رسیم.

Oh, yeah. Good.

اوه، آره خوب

Five, four, three, two, one.

پنج، چهار، سه، دو، یک.

ta ta for now.

تا تا فعلا