How often? Sometimes or always? - English Addict ~ ExTRA - 🔴LIVE lesson - WED 17th JAN 2024

Please spare a thought

لطفاً

for Luis Mendez and also Palmira.

در مورد لوئیس مندز و همچنین پالمیرا فکر نکنید.

They need your best wishes today.

آنها امروز به بهترین آرزوهای شما نیاز دارند.

More about that a little bit later on.

بیشتر در مورد آن کمی بعد.

Hi, everybody.

سلام به همه.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

English addict is back with you live from the birthplace of English,

معتاد انگلیسی از زادگاه انگلیسی ها،

which just happens to be England.

که اتفاقاً انگلستان است، با شما بازگشته است.

there you are.

شما آنجا هستید

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم. آیا

Are you happy?

شما خوشحال هستید؟

I hope you are feeling happy today.

امیدوارم امروز احساس خوشبختی کرده باشید.

I hope you are feeling very good.

امیدوارم حالتون خیلی خوب باشه

For those wondering, by the way, if there is a problem

برای کسانی که نمی‌دانند، اتفاقاً، اگر مشکلی

with the live stream, there is a reason Mr.

در پخش زنده وجود دارد، دلیلی وجود دارد که آقای

Steve has decided to get his computer

استیو تصمیم گرفته است رایانه‌اش را

to do something quite

به انجام کاری بسیار

time consuming

وقت‌گیر

and also something that will use a lot of the Internet.

و همچنین کاری که از اینترنت زیادی استفاده می‌کند، وادار کند.

So if my live stream is a little bit

بنابراین اگر پخش زنده امروز من کمی

strange today, please don't worry too much about it.

عجیب است، لطفاً زیاد نگران آن نباشید.

I'm hoping it will get a little bit better.

امیدوارم کمی بهتر بشه

In fact, I might have to go off for a second to pull Mr.

در واقع، ممکن است مجبور شوم برای یک ثانیه خاموش شوم تا

Steve's device out of my internet connection.

دستگاه آقای استیو را از اتصال اینترنت خود خارج کنم.

Because to be honest with you, I have a feeling it's going to cause some problems today.

چون اگر بخواهم با شما صادق باشم، احساس می‌کنم امروز مشکلاتی ایجاد خواهد کرد.

Anyway, here we are.

به هر حال ما اینجا هستیم.

Mr. Duncan is my name, by the way.

اتفاقاً اسم من آقای دانکن است.

I talk about the English language, and sometimes,

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم، و گاهی اوقات،

if I'm lucky, I can actually get some Internet connection.

اگر خوش شانس باشم، می توانم به اینترنت متصل شوم.

But Mr.

اما آقای

Steve has gone out and he's left his computer doing something

استیو بیرون رفته و کامپیوترش را رها کرده و کاری انجام می دهد

that requires a lot of Internet speed.

که به سرعت اینترنت زیادی نیاز دارد.

All I can say is I can't wait until we get

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که نمی توانم صبر کنم تا

high speed Internet.

اینترنت پرسرعت دریافت کنیم.

In fact, if you wait for a moment, I'm going to do something because

در واقع، اگر یک لحظه صبر کنید، من کاری انجام خواهم داد، زیرا می

I know I'm going to get told off for doing this by Mr.

دانم که به خاطر انجام این کار توسط آقای استیو به من محکوم خواهد شد

Steve. But I have to do this.

. اما من باید این کار را انجام دهم.

If I don't, I don't know what I'm going to do, to be honest.

اگر این کار را نکنم، صادقانه بگویم، نمی دانم قرار است چه کار کنم.

Okay.

باشه.

I think we are back and I think everything is is now okay.

فکر می کنم ما برگشتیم و فکر می کنم الان همه چیز خوب است.

So we will try again.

بنابراین ما دوباره تلاش خواهیم کرد.

Apologies for that.

بابت آن عذرخواهی از

I am very, very sorry about that.

این بابت خیلی خیلی متاسفم.

So we will do it all over again.

بنابراین ما این کار را دوباره انجام خواهیم داد.

Hello, everyone. Hi.

سلام به همه سلام.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Yes, I'm back

بله، من برگشتم

and I am.

و هستم.

I think it's working now.

فکر کنم الان داره کار میکنه

Unfortunately, over the past few days,

متأسفانه، در چند روز گذشته،

we have had some problems with the Internet,

مشکلاتی با اینترنت داشتیم،

and it has been made worse

و

by Steve deciding that he's going to do something on his computer.

با تصمیم استیو که قرار است کاری روی رایانه خود انجام دهد، این مشکل بدتر شده است.

So he's doing an update on his computer

بنابراین او در حال انجام یک به روز رسانی در رایانه خود است

and he's getting all of his files and he's putting them into the cloud.

و تمام فایل های خود را دریافت می کند و آنها را در فضای ابری قرار می دهد.

The only problem is it does use a lot of Internet, unfortunately.

تنها مشکل این است که متاسفانه از اینترنت زیادی استفاده می کند.

So we will try again.

بنابراین ما دوباره تلاش خواهیم کرد.

I hope it is working now, because if it isn't, I am in big trouble.

امیدوارم الان کار کنه چون اگه اینطور نباشه من به دردسر بزرگی افتاده ام.

Hi, everybody. This is Mr. Duncan.

سلام به همه. این آقای دانکن است.

You know who I am because I just told you a few moments ago, I live in England.

میدونی من کی هستم چون همین چند لحظه پیش بهت گفتم من در انگلیس زندگی میکنم.

I teach English, and sometimes my computer and my internet

من انگلیسی تدریس می‌کنم و گاهی اوقات کامپیوتر و اینترنت من را

lets me down quite a lot.

بسیار ناامید می‌کند.

And that is the introduction out of the way.

و این مقدمه خارج از راه است. از

Sorry about that.

این بابت متاسفم.

But it does happen sometimes.

اما گاهی اوقات اتفاق می افتد.

It does happen sometimes.

گاهی اوقات اتفاق می افتد.

We do have problems here with the internet connection.

ما در اینجا با اتصال به اینترنت مشکل داریم.

So I think I think now it is better.

بنابراین فکر می کنم الان بهتر است.

Yes, it is. Okay.

بله همینطور است. باشه.

I think we are better now.

فکر می کنم الان بهتر هستیم.

Good.

خوب

Do you hear me?

صدامو میشنوی؟

You can tell this is live now.

شما می توانید بگویید که این اکنون زنده است.

One of the problems, of course, is I live in the countryside

البته یکی از مشکلات این است که من در روستا زندگی می کنم

and we don't have very good Internet connection here.

و اینترنت خیلی خوبی در اینجا نداریم.

And fortunately, I can't do anything about it.

و خوشبختانه من نمی توانم کاری در این مورد انجام دهم.

But hopefully later this year, we will be getting

اما امیدواریم در اواخر امسال، ما به

superfast Internet connection.

اینترنت فوق سریع دسترسی پیدا کنیم.

So all of this nonsense will will stop

بنابراین همه این مزخرفات متوقف خواهند شد

and hopefully my Internet will work a lot better.

و امیدوارم اینترنت من خیلی بهتر کار کند. از اینکه

Thank you very much for staying with me, even though I feel now

با من ماندید بسیار سپاسگزارم، حتی اگر اکنون احساس می کنم

that I've lost most of my viewers.

بیشتر بینندگانم را از دست داده ام.

You probably think I've gone, but I haven't.

احتمالا فکر می کنید که من رفته ام، اما نرفتم.

I'm still here. So please, please come back.

من هنوز اینجام. پس لطفا، لطفا برگرد.

Please don't leave me.

لطفا من را ترک نکن

Thank you very much. By the way, if you like this,

بسیار از شما متشکرم. به هر حال، اگر این را دوست دارید،

if you like watching

اگر دوست دارید

buffering on your Internet device, then you are in the right place.

بافر را در دستگاه اینترنت خود تماشا کنید، در جای مناسبی هستید.

Like my live stream, please.

لطفا پخش زنده من را لایک کنید.

And then YouTube might actually show it to someone.

و سپس یوتیوب ممکن است واقعاً آن را به کسی نشان دهد.

Wouldn't that be lovely?

دوست داشتنی نیست؟

So here we go.

Then we are back and it is Wednesday.

پس بزن که بریم.

بعد برگشتیم و چهارشنبه است.

I hope you can see me.

امیدوارم بتونی منو ببینی

I hope you can hear me.

امیدوارم صدایم را بشنوی

And I hope everything now is working.

و امیدوارم همه چیز در حال حاضر کار کند.

All right.

خیلی خوب.

Is it working okay?

آیا کار می کند؟

All we own.

همه ما مالکیم

I really hope so.

من واقعا امیدوارم.

I knew this was going to be a problem.

من می دانستم که این یک مشکل خواهد بود.

I did. I really did.

من کردم. من واقعا انجام دادم.

I knew we were going to have difficulty today with the live stream because I knew that Mr.

می‌دانستم که امروز با پخش زنده مشکل خواهیم داشت، زیرا می‌دانستم که آقای

Steve had been doing something upstairs on his computer.

استیو در طبقه بالا با رایانه‌اش کاری انجام می‌داد.

And because we only have around, I think it's around eight

و چون ما فقط در اطراف داریم، فکر می کنم سرعت آپلود آن حدود هشت

megabytes of upload speed.

مگابایت است.

And that's the problem you see, when you're doing this on the Internet,

و این مشکلی است که می بینید، وقتی این کار را در اینترنت انجام می دهید،

when your live streaming, you have to make sure that you are sending a signal

هنگام پخش زنده، باید مطمئن شوید که سیگنال ارسال می کنید

and receiving a signal so the live stream can take place.

و سیگنال دریافت می کنید تا پخش زنده انجام شود.

And fortunately, one of the things I did notice

و خوشبختانه، یکی از چیزهایی که متوجه شدم

is why do I just keep playing, by the way?

این است که چرا به بازی کردن ادامه می‌دهم؟

I don't know why I just keep playing.

نمی دانم چرا به بازی کردن ادامه می دهم. امروز

Something very strange

یک اتفاق بسیار عجیب

is happening to my YouTube channel today.

در کانال یوتیوب من رخ می دهد.

Lots of things that I have no control over about, really.

خیلی چیزهایی که من هیچ کنترلی روی آنها ندارم، واقعاً.

This is really, really bizarre.

این واقعاً واقعاً عجیب است.

There are some very weird things happening today

امروز چیزهای بسیار عجیبی

on my device and I don't know why.

در دستگاه من رخ می دهد و نمی دانم چرا.

Yes, Christina, there is a problem with a connection.

بله، کریستینا، مشکلی در ارتباط وجود دارد.

By the way, can I say hello to Beatrix?

به هر حال، می توانم به بئاتریکس سلام کنم؟

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

You were first on today's live stream.

شما اولین نفر در جریان مستقیم امروز بودید.

Now, at least we have something

در حال حاضر، حداقل ما یک چیز

nice to talk about, even though.

خوب برای صحبت کردن، حتی اگر. آیا

Can I just say hello?

می توانم فقط سلام کنم؟

Special hello to Palmira,

سلام ویژه به پالمیرا

who is not feeling very well at the moment because she has broken her ankle

که در حال حاضر حال خوبی ندارد زیرا

after falling at home.

بعد از سقوط در خانه مچ پایش شکسته است.

So I'm sorry about that, but I hope we can cheer you up

بنابراین از این بابت متاسفم، اما امیدوارم بتوانیم شما را شاد کنیم

because there is nothing worse than being being stuck

زیرا هیچ چیز بدتر از این نیست که

in one place, unable to move around.

در یک مکان گیر کرده باشید و نتوانید حرکت کنید.

It is really, really annoying.

واقعاً آزاردهنده است.

Also, we have Lewis who has not been feeling very well.

همچنین، ما لوئیس را داریم که حال چندان خوبی نداشته است.

So can I say a big hello to Lewis?

پس می توانم یک سلام بزرگ به لوئیس بگویم؟

Man, that is.

مرد، یعنی.

Hello, Lewis.

سلام، لوئیس.

I hope you are feeling okay

امیدوارم

today as well because you have been under the weather.

امروز هم حالتون خوب باشه چون زیر آب و هوا بوده اید.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Maybe it is because winter has arrived and it really has.

شاید به این دلیل است که زمستان فرا رسیده است و واقعاً آمده است.

What about you? Where you are?

تو چطور؟ کجایی؟

Does it feel like winter?

مثل زمستان است؟

If you do, of course, get the season of winter because not everyone does.

اگر این کار را می کنید، البته، فصل زمستان را دریافت کنید زیرا همه این کار را نمی کنند.

But if you do get winter, are you enjoying it?

اما اگر زمستان را بگذرانید، آیا از آن لذت می برید؟

It is freezing cold here today.

امروز اینجا هوا سرد است.

They did say we were going to get some snow, but now they've changed their mind

آنها گفتند قرار است کمی برف بباریم، اما حالا نظرشان تغییر کرده

and they've said that we're not going to get any snow.

و گفته اند که برف نمی‌باریم.

I think that is actually quite good.

من فکر می کنم که در واقع بسیار خوب است.

Who else is on the live chat?

چه کسی دیگری در چت زنده حضور دارد؟

Thank you for joining me. We have Sy.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم. ما Sy داریم.

We also have Daniel.

دانیال هم داریم.

Hello, DL Nice to see you here today.

سلام، DL خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Irene Patrick is here as well.

ایرنه پاتریک هم اینجاست.

Hello to Patrick.

سلام به پاتریک

It's so nice to see you here as well.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا هم می بینم.

We are talking about a lot of things today.

ما امروز در مورد خیلی چیزها صحبت می کنیم.

Do you ever use batteries?

آیا تا به حال از باتری استفاده می کنید؟

That is my first question today.

این اولین سوال امروز من است.

Do you ever use batteries?

آیا تا به حال از باتری استفاده می کنید؟

I know I do.

من می دانم که انجام می دهم.

In fact, you can see here

در واقع، می توانید در اینجا

the the amount of batteries that are used.

میزان باتری های استفاده شده را مشاهده کنید.

So these are actually dead batteries.

بنابراین اینها در واقع باتری های مرده هستند.

These are batteries that no longer work.

اینها باتری هایی هستند که دیگر کار نمی کنند.

I have used all the power

من از تمام قدرت

inside them, so now I have to throw them all away.

درون آنها استفاده کرده ام، بنابراین اکنون باید همه آنها را دور بریزم.

We will be talking about that also.

در مورد آن نیز صحبت خواهیم کرد.

We will be looking at frequency,

ما به فرکانس نگاه خواهیم کرد، اینکه

how often you do certain things,

چند وقت یکبار کارهای خاصی را انجام می‌دهید،

whether you do them often or maybe sometimes, maybe you never do them.

خواه آن‌ها را اغلب انجام می‌دهید یا شاید گاهی اوقات، شاید هرگز آنها را انجام نمی‌دهید.

Maybe you do them every day.

شاید شما آنها را هر روز انجام دهید.

Maybe you only do them from time to time.

شاید شما فقط هر از گاهی آنها را انجام دهید.

We are talking about frequency C as well.

ما در مورد فرکانس C نیز صحبت می کنیم.

Pedro is here.

پدرو اینجاست.

we have Pedro Beaumont.

ما پدرو بومونت را داریم.

Hello, Pedro.

سلام پدرو

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Watching in Brazil.

تماشا در برزیل

Very nice to see you. Who else is here?

خیلی خوشحالم از دیدنت کی دیگه اینجاست؟

We have Christina.

ما کریستینا را داریم.

Hello, Christina.

سلام کریستینا

Hello. And fan.

سلام. و فن

I'm who I believe is watching in Vietnam.

من کسی هستم که فکر می کنم در ویتنام تماشا می کنم.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

And it's nice to see so many people watching from Vietnam.

و دیدن این همه مردم که از ویتنام تماشا می کنند، بسیار خوب است.

Also also on the live chance.

همچنین در شانس زنده.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

hello, Vitesse.

سلام ویتسه

Vitesse, you were second today.

ویتسه، امروز دوم شدی.

Beatriz was just slightly faster, unfortunately.

متأسفانه Beatriz فقط کمی سریعتر بود.

But it is very nice to see you here.

اما خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Anyway, I hope I can sort my Internet connection out

به هر حال، امیدوارم بتوانم اتصال اینترنتی خود را مرتب کنم

because something very strange has been going on

زیرا

over the past 24 hours because of one certain person.

در 24 ساعت گذشته به خاطر یک شخص خاص اتفاق بسیار عجیبی در حال رخ دادن بوده است.

You know who that person is.

میدونی اون شخص کیه

He is a person that sometimes causes a lot of confuse and chaos.

او فردی است که گاهی اوقات باعث سردرگمی و هرج و مرج زیادی می شود.

We are talking Mr.

ما داریم با آقای

Steve, of course, he's not here today.

استیو صحبت می کنیم، البته او امروز اینجا نیست. پالمیرا می گوید

For those expecting to see Mr.

برای کسانی که انتظار دیدن آقای

Steve, he is not here today, Palmira says.

استیو را دارند، او امروز اینجا نیست. خدا

Thank goodness the live chat works.

را شکر که چت زنده کار می کند. در حال حاضر

I spend much of my time on the internet

بیشتر وقتم را در اینترنت می گذرانم

at the moment, reading books, watching television,

، کتاب می خوانم، تلویزیون تماشا می کنم،

but now I can't go outside.

اما اکنون نمی توانم بیرون بروم.

There is also a huge amount of snow in my city.

در شهر من نیز حجم زیادی برف باریده است.

Is that true? Wow.

آیا این درست است؟ وای. می

I know in the United States

دانم که در ایالات متحده

they've had a lot of snow falling.

برف زیادی باریده اند.

But not here.

اما نه اینجا.

Not here.

اینجا نه.

We haven't had much snow.

برف زیادی نباریده ایم

Well, maybe a lot in Scotland.

خب، شاید در اسکاتلند زیاد باشد.

But to be honest with you, they always get snow at this time of year.

اما صادقانه بگویم، آنها همیشه در این زمان از سال برف می بارند.

But we haven't had any snow yet.

اما هنوز برف نباریده ایم.

We are still waiting for it to arrive.

ما همچنان منتظر رسیدن آن هستیم.

So today we are looking at various subjects frequency,

بنابراین امروز ما به فرکانس موضوعات مختلف نگاه می کنیم،

how frequently do you do

چند بار کاری را انجام می دهید،

something, a certain thing that you may or may not do?

کار خاصی را که ممکن است انجام دهید یا نکنید؟

But first of all, he was a question that I often ask myself,

اما اول از همه، او سوالی بود که من اغلب از خودم می پرسم،

especially when I am throwing away my old batteries.

مخصوصاً وقتی باتری های قدیمی ام را دور می ریزم.

Can you see them there?

آیا می توانید آنها را آنجا ببینید؟

So these are the batteries that I've used over the past months, and normally

بنابراین اینها باتری هایی هستند که من در ماه های گذشته استفاده کرده ام، و معمولاً

we have to throw them away, but you can't throw them

باید آنها را دور بریزیم، اما نمی توانید آنها را

in the household trash or the the household waste.

در سطل زباله خانگی یا زباله های خانگی بیندازید.

You have to send them off to be specially processed.

شما باید آنها را ارسال کنید تا به طور ویژه پردازش شوند.

And no

و هیچ

one really has time to do that, if I was honest with you.

کس واقعاً برای انجام این کار وقت ندارد، اگر من با شما صادق باشم.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you use batteries very often?

آیا شما اغلب از باتری استفاده می کنید؟

I know I do.

من می دانم که انجام می دهم.

And the most common one, the battery that I use

و متداول ترین، باتری که من

the most is the double a size, double A

بیشتر از همه استفاده می کنم، سایز دو برابر A است

and this one is a very useful battery.

و این باتری بسیار مفیدی است.

This goes into a lot of equipment that I use in my studio.

این به بسیاری از تجهیزاتی که من در استودیوی خود استفاده می کنم می رود.

So many of the devices, many of the things that I use in my studio,

بسیاری از دستگاه‌ها، بسیاری از چیزهایی که در استودیو خود استفاده می‌کنم، در

I actually use these

واقع

in many of the things.

در بسیاری از چیزها از آنها استفاده می‌کنم.

Maybe you use them at home, maybe you use them in your remote control

شاید شما از آنها در خانه استفاده می کنید، شاید از آنها در کنترل از راه دور

for your television, or maybe you use them in another device.

برای تلویزیون خود استفاده می کنید یا شاید از آنها در دستگاه دیگری استفاده می کنید.

Maybe you have an electric toothbrush,

شاید شما یک مسواک برقی دارید،

perhaps you use the much smaller batteries.

شاید از باتری های بسیار کوچکتری استفاده می کنید.

So these of the smaller ones, so those are the large ones double A

پس اینها از کوچکترها، پس آن‌ها بزرگ‌ها دو برابر A هستند

and then you have the small ones which are triple

و سپس شما کوچک‌های سه‌گانه

A and they are much smaller.

A را دارید و بسیار کوچک‌تر هستند.

We often use these in electric toothbrushes

ما اغلب از این ها در مسواک های برقی

or something that is small

یا چیزهایی که کوچک هستند

and can not take a large battery.

و نمی توانند باتری بزرگ را تحمل کنند استفاده می کنیم.

But to be honest with you, I do use a lot of them and quite

اما اگر بخواهم با شما صادق باشم، من خیلی از آنها را استفاده می کنم و

often I feel quite wasteful.

اغلب احساس می کنم کاملاً بیهوده هستم.

If something is wasteful,

اگر چیزی بیهوده است،

it means you are doing it whilst creating

به این معنی است که شما آن را انجام می دهید در حالی که

lots and lots of waste.

مقدار زیادی زباله ایجاد می کنید.

And of course I think batteries are one of the worst things to use

و البته فکر می‌کنم باتری‌ها یکی از بدترین چیزهایی هستند که می‌توان از آن استفاده کرد،

because afterwards they are useless

زیرا بعداً

when the power has run out, when they have run dry.

وقتی برق تمام شد، وقتی که خشک شدند، بی‌استفاده می‌شوند.

So when something runs dry

بنابراین وقتی چیزی خشک می شود به این

it means all of the power or the energy has disappeared.

معنی است که تمام نیرو یا انرژی ناپدید شده است.

It has gone, the battery has run dry,

رفته باطریش

it has run down, it has no power left.

تموم شده برق نداره

You might say that the battery is dead, dead.

ممکن است بگویید که باتری تمام شده است.

A dead battery has no power.

باتری مرده برق ندارد.

And of course, it's very hard to recycle batteries

و البته، بازیافت باتری ها

because of all the different things that are contained within them.

به دلیل همه چیزهای مختلفی که در آنها وجود دارد، بسیار سخت است.

Some of the chemicals are quite dangerous

برخی از مواد شیمیایی بسیار خطرناک هستند

and some of them cannot be reused.

و برخی از آنها قابل استفاده مجدد نیستند.

So between you and me, I think

بنابراین بین من و تو، فکر می کنم

it is.

اینطور است.

Pedro says it is impossible to stay here. Why?

پدرو می گوید که ماندن در اینجا غیرممکن است. چرا؟

Why stay for a little while?

چرا یه کم بمونی؟

Pedro, keep us company. Don't go away.

پدرو با ما همراه باش دور نشو

So I use batteries all the time.

بنابراین من همیشه از باتری استفاده می کنم.

What about you? Do you think they are wasteful?

تو چطور؟ به نظر شما آنها اسراف کننده هستند؟

Do you think they are a thing that.

آیا فکر می کنید آنها چیزی هستند که.

That we use? But maybe we shouldn't.

که استفاده می کنیم؟ اما شاید ما نباید.

They are very wasteful things.

آنها چیزهای بسیار اسرافی هستند.

And of course, nowadays, if you are talking about the use of batteries,

و البته امروزه اگر در مورد استفاده از باتری صحبت می کنید،

we also have batteries in automobiles.

ما در خودروها نیز باتری داریم.

Cars now run with batteries.

اکنون خودروها با باتری کار می کنند.

They run on electricity.

آنها با برق کار می کنند.

So I don't think we are ever going to see the end

بنابراین من فکر نمی کنم که ما هرگز شاهد پایان

or the the requirement

یا

of batteries coming to an end.

پایان نیاز به باتری نباشیم.

I don't think it will ever end.

فکر نمی کنم هیچ وقت تمام شود.

I think we are always going to need batteries

من فکر می‌کنم

for as long as we need electricity,

تا زمانی که به برق نیاز داریم همیشه به باتری نیاز داریم،

because you can't always have power

زیرا همیشه نمی‌توانید برق را

connected to your household supply.

به منبع خانگی خود متصل کنید.

Sometimes you have to have something you can carry around something portable,

گاهی اوقات شما باید چیزی داشته باشید که بتوانید آن را در اطراف یک چیز قابل حمل حمل کنید،

and if it needs to be powered, then you need battery.

و اگر نیاز به برق داشته باشد، به باتری نیاز دارید.

So that's what I did a couple of days ago.

پس این کاری است که من چند روز پیش انجام دادم.

I had to buy some more batteries

من مجبور شدم چند باتری دیگر بخرم

and between you and me, I am not the only person

و بین من و شما، من تنها کسی نیستم

who uses batteries in this house, Mr.

که در این خانه از باتری استفاده می کنم، آقای

Steve.

استیو.

Sometimes he will sneak into my studio

گاهی اوقات او مخفیانه وارد استودیو من می شود

and he will take some of my batteries.

و مقداری از باتری های من را می گیرد.

So a couple of days ago, I ordered some batteries, and I have given some to Mr.

بنابراین چند روز پیش، تعدادی باتری سفارش دادم و تعدادی را به آقای

Steve as a gift.

استیو هدیه دادم.

So now he doesn't have to come into my studio and steal them.

بنابراین اکنون او مجبور نیست به استودیوی من بیاید و آنها را بدزدد.

When I'm not looking.

وقتی که نگاه نمی کنم.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you use batteries at all?

آیا اصلا از باتری استفاده می کنید؟

Batteries are collected

باتری ها

in special containers in department stores.

در ظروف مخصوص در فروشگاه های بزرگ جمع آوری می شوند.

That is true. You are right.

این درست است. حق با شماست.

But how many people remember to take the batteries with them?

اما چند نفر به یاد دارند که باتری ها را با خود ببرند؟

How many people remember as they are leaving the house?

چند نفر هنگام خروج از خانه به یاد می آورند؟

How many people think, I should take those batteries to the supermarket

چند نفر فکر می کنند، من باید آن باتری ها را به سوپرمارکت ببرم

so they can be disposed of safely?

تا با خیال راحت از بین بروند؟

And if you are like someone, well, if you are like

و اگر شما هم مثل کسی هستید، خوب، اگر مثل

me, I never go to the supermarket.

من هستید، من هرگز به سوپرمارکت نمی روم.

I rarely go shopping in the supermarket.

من به ندرت در سوپرمارکت خرید می کنم.

So there might be a time when I can't do it,

بنابراین ممکن است زمانی پیش بیاید که من نتوانم این کار را انجام دهم،

which is most of the time

که بیشتر اوقات

when you think about it, because I don't go to the supermarket.

شما به آن فکر می کنید، زیرا من به سوپرمارکت نمی روم.

So it can be a little awkward

بنابراین صادق بودن ممکن است کمی ناخوشایند باشد

to be honest.

.

If you don't use batteries very often, then you are lucky.

اگر زیاد از باتری ها استفاده نمی کنید، پس خوش شانس هستید.

But nowadays most people use batteries

اما امروزه بیشتر مردم از باتری ها

for something, some type of device.

برای چیزی، نوعی دستگاه استفاده می کنند.

Even my little mouse here you can see my mouse

حتی ماوس کوچک من در اینجا می توانید موس من را ببینید

that I have to use to control my computer.

که من باید از آن برای کنترل کامپیوترم استفاده کنم.

Even this needs a mouse connector

حتی این نیاز به یک کانکتور ماوس دارد

which uses battery power.

که از باتری استفاده کند.

So I have to actually put batteries in this as well.

بنابراین من باید در واقع باتری را در این نیز قرار دهم.

I can't escape it. Unfortunately.

من نمی توانم از آن فرار کنم. متاسفانه

It is very hard to escape using batteries.

فرار با استفاده از باتری بسیار سخت است.

If I was honest with you,

اگر با شما صادق باشم،

Paul Mirror says my son's car

پل آینه می گوید ماشین پسرم

is electric and this winter is very harsh.

برقی است و زمستان امسال بسیار سخت است.

So he has some problems.

بنابراین او مشکلاتی دارد.

I wish Mr.

ای کاش آقای

Steve was here because if Steve was here

استیو اینجا بود چون اگر استیو

right now, he would tell us

همین الان اینجا بود به ما می گفت

that electric cars are a terrible idea.

که ماشین های الکتریکی ایده وحشتناکی هستند.

That's what he was saying.

همین را می گفت.

He would say Mr.

او می‌گوید

Dented electric cars are a terrible idea.

اتومبیل‌های برقی آقای دنتد ایده وحشتناکی هستند. اگر

That is what Steve would say if he was here right now.

استیو همین الان اینجا بود همین را می گفت.

But he isn't, unfortunately.

اما متأسفانه او نیست.

No, But yes,

نه، اما بله،

the problem with batteries, especially in cars,

مشکل باتری ها، به خصوص در ماشین ها،

is when the temperature drops,

این است که وقتی دما کاهش می یابد،

the batteries become less efficient,

باتری ها کارآمدتر می شوند،

so they won't give you as much power.

بنابراین آنها به شما قدرت زیادی نمی دهند.

So that is the main problem with any electric device,

بنابراین مشکل اصلی هر دستگاه الکتریکی،

including your mobile phone, your smart phone.

از جمله تلفن همراه، تلفن هوشمند شما، همین است.

You will also notice if you go outside on a cold day,

همچنین متوجه خواهید شد که اگر در یک روز سرد به بیرون بروید،

your battery will go down much quicker.

باتری شما خیلی سریعتر از بین می رود.

You will lose the power much faster.

شما قدرت را خیلی سریعتر از دست خواهید داد.

And the reason for that is the same thing,

و دلیل آن هم همین است،

the same reason,

همان دلیل،

Christina says, I agree with Mr.

کریستینا می گوید، من با آقای

Steve. It is true.

استیو موافقم. درست است. فکر می‌کنم

It is a very I suppose for some people it is controversial because a lot of people, of course,

برای برخی افراد بحث‌برانگیز است، زیرا بسیاری از مردم، البته،

are now trying to get all of us

اکنون در تلاش هستند تا همه ما را وادار کنند به

to drive electric cars instead of having our

جای استفاده از

gas guzzling motor vehicles.

وسایل نقلیه موتوری پر از بنزین، ماشین‌های برقی رانندگی کنیم.

Of course, some people use rechargeable batteries

البته برخی از افراد از باتری های قابل شارژ استفاده می کنند

so you can get batteries that are rechargeable.

تا بتوانید باتری هایی تهیه کنید که قابل شارژ هستند.

So when the power runs down, you can recharge them,

بنابراین وقتی برق تمام شد، می‌توانید آنها را دوباره شارژ کنید، می‌توانید

you can put power back in to the battery.

برق را دوباره به باتری برگردانید.

So yes, it is true.

پس بله درست است.

But the problem is rechargeable batteries are expensive.

اما مشکل این است که باتری های قابل شارژ گران هستند.

If you buy just two or three,

اگر فقط دو یا سه باتری بخرید،

it might be 15 or £20 just for a couple of batteries,

ممکن است فقط برای چند باتری 15 یا 20 پوند باشد،

which of course is rather expensive.

که البته نسبتاً گران است.

So for the same price, you can probably get 15 batteries for the price

بنابراین با همان قیمت، متأسفانه، احتمالاً می توانید 15 باتری به قیمت

of maybe a couple of rechargeable batteries, unfortunately.

شاید چند باتری قابل شارژ تهیه کنید .

But it is true, if you use something

اما درست است، اگر از چیزی استفاده می‌کنید

that is powered by electricity and you need to be able to move around

که با برق کار می‌کند و باید بتوانید در اطراف حرکت کنید

and you need to be portable, you need to be able to use

و باید قابل حمل باشید، باید بتوانید از

that thing in many different places without having to connect it

آن چیز در مکان‌های مختلف بدون نیاز به اتصال آن

to the electricity supply, then yes, it can be difficult.

به برق استفاده کنید. تامین برق، پس بله، ممکن است مشکل باشد.

Lewis The one thing my wife never forgets

لوئیس تنها چیزی که همسرم هرگز فراموش نمی کند این

is to take the batteries to the supermarket.

است که باتری ها را به سوپرمارکت ببرد.

She really is an environmentalist.

او واقعاً یک دوستدار محیط زیست است.

I like it.

خوشم می آید.

The problem is I don't go to the supermarket.

مشکل اینجاست که من به سوپرمارکت نمی روم.

It and you can't give your used

و شما نمی توانید باتری های مستعمل خود را

batteries to the refuse collectors.

به زباله جمع کن ها بدهید.

So when they come to take off rubbish away or all trash away,

بنابراین وقتی آنها می آیند تا زباله ها را بردارند یا همه زباله ها را دور بردارند،

you can't give the batteries to them because they won't take them.

شما نمی توانید باتری ها را به آنها بدهید زیرا آنها آنها را نمی برند.

So it is a bit of a problem.

پس کمی مشکل دارد.

If you want to dispose of them, you have to drive a long way

اگر می خواهید آنها را دور بریزید، باید مسیر طولانی را طی کنید

and you have to deliver them to a special place.

و باید آنها را به یک مکان خاص تحویل دهید.

If you want to dispose of them carefully, you might have to drive

اگر می‌خواهید با دقت آنها را دور بریزید، ممکن است مجبور شوید

three or four miles like we do around here.

سه یا چهار مایل مانند ما در اینجا رانندگی کنید.

So you see, it's very difficult.

پس می بینید که خیلی سخت است.

I think it is one of the worst things that exists, but

من فکر می کنم یکی از بدترین چیزهایی است که وجود دارد، اما

unfortunately they are necessary.

متاسفانه آنها ضروری هستند.

They are what we might call a necessary evil.

آنها چیزی هستند که ما می توانیم شر ضروری بدانیم.

So if something is described as a necessary

بنابراین اگر چیزی به عنوان شر ضروری توصیف شود

evil, it means it is something you need.

، به این معنی است که چیزی است که شما به آن نیاز دارید.

But unfortunately, it might cause problems, it might cause damage.

اما متأسفانه ممکن است مشکلاتی ایجاد کند، ممکن است باعث آسیب شود.

So that is the big problem and I think it is

بنابراین این مشکل بزرگ است و من فکر می کنم

quite a big problem.

مشکل بزرگی است. البته

Of course, the other reason why batteries are annoying,

، دلیل دیگری که باعث آزار باتری ها می شود،

especially if you have to keep recharging the power,

به خصوص اگر مجبور به شارژ مجدد برق باشید، به

especially if you drive a car that needs to always have power

خصوص اگر ماشینی را رانندگی می کنید که همیشه باید برق داشته باشد، این است که

is you have to connect them to something

باید آنها را به چیزی وصل کنید

so the battery in the car will charge up.

تا باتری ماشین شارژ شود. .

So it is very annoying.

بنابراین بسیار آزاردهنده است.

So a lot of people do seem to ignore

بنابراین به نظر می رسد بسیاری از مردم

the fact that batteries are everywhere.

این واقعیت را نادیده می گیرند که باتری ها همه جا هستند.

And to be honest with you, the manufacture of batteries

و صادقانه بگویم، ساخت باتری ها

is quite destructive in the world because certain elements,

در جهان کاملاً مخرب است، زیرا عناصر خاص،

certain types of rare earth

انواع خاصی از خاک کمیاب

have to be dug up from out of the ground so they can make batteries.

باید از زمین بیرون کشیده شوند تا بتوانند باتری بسازند.

So I think it could be a problem for some of us.

بنابراین فکر می کنم ممکن است برای برخی از ما مشکل ساز باشد.

It could be a problem for the environment.

می تواند برای محیط زیست مشکل ایجاد کند.

It could be a problem for the future.

می تواند برای آینده مشکل ساز باشد.

So I'm wondering, I wonder in the future, what will be the alternative?

بنابراین من تعجب می کنم، در آینده می پرسم، جایگزین چه خواهد بود؟

How will we deal with the problem

چگونه با مشکل باتری کنار بیاییم

of batteries, especially only if you are someone like me

، به خصوص اگر شما هم مثل من باشید

and you use batteries all the time.

و همیشه از باتری استفاده کنید.

So this

بنابراین این

collection of used batteries is just

مجموعه از باتری‌های مستعمل مربوط

from the last four or five weeks

به چهار یا پنج هفته گذشته است،

because I'm always using things

زیرا من همیشه از چیزهایی استفاده می‌کنم

that are powered with electricity

که با برق کار می‌کنند

and they do require batteries.

و به باتری نیاز دارند.

Unfortunately,

متأسفانه

today we are looking at one or two subjects.

امروز یک یا دو موضوع را بررسی می کنیم.

We are looking at battery usage.

ما در حال بررسی مصرف باتری هستیم.

So if you use them all the time, maybe

بنابراین اگر همیشه از آنها استفاده می کنید، شاید

the worst thing that happens to me is when I forget

بدترین اتفاقی که برای من می افتد زمانی است که فراموش می کنم

to actually buy some batteries and then I need

واقعاً تعدادی باتری بخرم و سپس باید

to get some fresh batteries

چند باتری تازه تهیه کنم

to put them in my electronic device and I haven't got any batteries.

تا آنها را در دستگاه الکترونیکی خود قرار دهم و هیچ باتری ندارم. .

So that is a big problem as well, especially when Mr.

بنابراین این نیز یک مشکل بزرگ است، به خصوص زمانی که آقای

Steve keeps stealing them.

استیو مدام آنها را می دزدد.

So I'll be back in a moment.

پس من یک لحظه برمی گردم.

Hopefully the Internet will work.

امیدوارم اینترنت کار کند.

It will continue to work and I hope

به کار خود ادامه خواهد داد و امیدوارم

we can join each other again in a few moments right after

بتوانیم پس از چند لحظه دوباره به یکدیگر بپیوندیم

this.

.

English addict is with you and I think I have sort it out by Internet problem.

معتاد انگلیسی با شماست و فکر می کنم با مشکل اینترنت آن را حل کرده ام. خدا را شکر

Thank goodness

I am in the room

من در اتاق هستم

and an English addict with you

و یک معتاد انگلیسی با شما

every Wednesday and Sunday, Wednesday, Sunday, 2 p.m.

هر چهارشنبه و یکشنبه، چهارشنبه، یکشنبه، ساعت 2 بعد از ظهر. به

UK time. And yes, Mr.

وقت انگلستان و بله، آقای

Steve will be with us next Sunday.

استیو یکشنبه آینده با ما خواهد بود.

Can I just say I am going on a little trip next week.

فقط می توانم بگویم که هفته آینده به یک سفر کوچک می روم.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

So look out for something a little different next week.

بنابراین هفته آینده به دنبال چیزی متفاوت باشید.

So all I'm saying I'm not giving too much away

بنابراین تمام آنچه را که می‌گویم زیاد نمی‌دهم،

but I am going to go out and about.

اما می‌خواهم بیرون بروم.

In fact I'm going quite far away from where

در واقع من از جایی که

I'm standing at this moment in time.

در این لحظه ایستاده ام بسیار دور می شوم.

I hope you will join me next week.

امیدوارم هفته آینده به من بپیوندید.

Some a new usual things coming up and I know that

چیزهای معمولی جدیدی در راه است و می دانم که

you enjoy it when we do unusual things.

وقتی کارهای غیرعادی انجام می دهیم از آن لذت می برید.

Did you see the live stream last Sunday?

پخش زنده یکشنبه گذشته را دیدید؟

We had a terrible time.

روزگار بدی داشتیم

First of all, we had difficulty with the connection. Mr.

اول از همه، ما در اتصال مشکل داشتیم. آقای

Steve and myself.

استیو و من.

We were outside in the freezing cold

ما در سرمای سرد بیرون بودیم

and if you watched the livestream, you would have noticed

و اگر پخش زنده را تماشا می کردید،

at the end of the live stream itself I was not looking too well.

در پایان پخش زنده متوجه می شدید که من خیلی خوب به نظر نمی رسیدم.

And the reason was my body

و دلیلش این بود که بدنم در

was going into shock because it was so cold

حال شوک بود چون هوا خیلی سرد بود

and we had been standing outside for around about one

و حدود یک

and a half hours doing the live stream,

ساعت و نیم بیرون ایستاده بودیم و پخش زنده را انجام می دادیم

and I was freezing cold and my body was starting to go into

و من از سرما یخ می زدم و بدنم داشت به

some strange state of shock.

حالت عجیبی می رفت. از شوک

I was getting hypothermia.

هیپوترمی میشدم

I think that's what was happening.

من فکر می کنم این چیزی است که اتفاق می افتد.

To be honest,

Pedro says, I brought a new smartphone.

پدرو می گوید صادقانه بگویم، من یک گوشی هوشمند جدید آوردم.

The batteries are working perfectly.

باتری ها کاملا کار می کنند.

The old one kept turning off on its own.

قدیمی خود به خود خاموش می شد.

I think the battery was well,

فکر می کنم باتری خوب بود،

I think it was used up because, of course,

فکر می کنم تمام شده است، زیرا، البته،

if you buy a smartphone, quite often

اگر گوشی هوشمند بخرید، اغلب

the battery is inside the phone.

باتری داخل گوشی است.

But you can't remove it.

اما شما نمی توانید آن را حذف کنید.

You can't take the the battery out of the phone.

شما نمی توانید باتری را از گوشی خارج کنید.

So over time, as the battery stops working, so will your phone.

بنابراین با گذشت زمان، با از کار افتادن باتری، گوشی شما نیز کار نخواهد کرد.

So when you replace the battery, you have to replace the whole phone.

بنابراین وقتی باتری را تعویض می کنید، باید کل گوشی را تعویض کنید.

It's quite annoying actually.

واقعاً آزاردهنده است

Here is something I do sometimes.

اینجا کاری است که من گاهی انجام می دهم.

Maybe if you have one of these a remote control for your television,

شاید اگر یکی از این کنترل‌ها را برای تلویزیون خود دارید،

sometimes you might find the batteries, stop working.

گاهی اوقات ممکن است باتری‌ها را پیدا کنید، کار را متوقف کنید.

And I don't know if you do this, but the here is something I do.

و من نمی دانم که آیا شما این کار را انجام می دهید یا نه، اما این کاری است که من انجام می دهم.

I like to open the back of the remote control, and then I.

من دوست دارم پشت ریموت کنترل را باز کنم و بعد من.

I take the batteries out

باتری ها را بیرون می آورم

and then I, I do this.

و بعد این کار را انجام می دهم.

I shake them and tap them.

تکانشان می دهم و به آنها ضربه می زنم.

I like this.

And I actually think that this

من این را دوست دارم.

و من در واقع فکر می کنم که این

will put some more charge into the battery.

مقدار شارژ بیشتری را به باتری وارد می کند.

Do you do that? Do you ever do that?

آیا شما این کار را انجام می دهید؟ ایا اینکار را تابحال انجام داده اید؟

So this is something I often do Whenever I find that my batteries are starting to run down.

بنابراین این کاری است که من اغلب انجام می دهم هر زمان که متوجه شدم باتری هایم در حال تمام شدن هستند.

I normally

من معمولاً

take them out and tap them or shake them around,

آنها را بیرون می‌آورم و به آنها ضربه می‌زنم یا آنها را تکان می‌دهم،

or maybe some people just move them around like that

یا شاید برخی از افراد فقط آنها را به این صورت جابه‌جا می‌کنند

because they think it will bring the charge back.

زیرا فکر می‌کنند این کار باعث بازگرداندن شارژ می‌شود.

Although having said that, it does work.

اگرچه با گفتن آن، کار می کند. آیا

Have you noticed it actually does work?

متوجه شده اید که واقعاً کار می کند؟

So your batteries will carry on working for a short period of time.

بنابراین باتری های شما برای مدت زمان کوتاهی به کار خود ادامه می دهند.

So I think it does actually work.

بنابراین من فکر می کنم که واقعا کار می کند.

Patrick has a bicycle that is powered by batteries.

پاتریک دوچرخه ای دارد که با باتری کار می کند.

That's interesting.

جالبه.

Now, I know in places like China

اکنون، من می دانم که در مکان هایی مانند China

Electric, bicycles are incredibly popular.

Electric دوچرخه ها بسیار محبوب هستند.

They really are. And a lot of people do use them

آنها واقعا هستند. و بسیاری از مردم از آنها

in their day to day life.

در زندگی روزمره خود استفاده می کنند.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

It's nice to see you all here.

خوشحالم که همه شما را اینجا می بینم.

Sorry about the problems we had at the start.

بابت مشکلاتی که در ابتدا داشتیم متاسفم.

It's not my fault.

تقصیر من نیست.

It is the Internet's fault.

تقصیر اینترنته

Not my fault.

تقصیر من نیست.

Hello, Jemmy.

سلام جمی

How will you recharge yourself daily, Mr.

چگونه روزانه خود را شارژ خواهید کرد، آقای

Duncan?

Well, fortunately, I do not require batteries to power my,

دانکن؟ پالمرو می‌گوید

، خوشبختانه، برای تامین انرژی خود به باتری نیازی ندارم،

although I do need lots of food,

اگرچه به غذای زیادی نیاز دارم

Palmero says.

.

Mr. Duncan, in your last stream, you mentioned Coventry.

آقای دانکن، در آخرین جریان خود از کاونتری نام بردید.

I thought it is very far away from your place.

فکر کردم خیلی دور از محل شماست.

And I know that this city was heavily bombed

و من می دانم که این شهر

during the Second World War.

در طول جنگ جهانی دوم به شدت بمباران شد.

You are right? Yes.

حق با شماست؟ آره.

Coventry was bombed heavily.

کاونتری به شدت بمباران شد.

In fact, there was a lot of destruction

در واقع، ویرانی های زیادی

in Coventry, including this.

در کاونتری رخ داد، از جمله این.

The cathedral itself was also destroyed

خود کلیسای جامع نیز

by the bombing during the Second World War.

بر اثر بمباران در طول جنگ جهانی دوم ویران شد.

So you are correct. You are right.

پس شما درست می گویید. حق با شماست.

Ballymena about that.

Ballymena در مورد آن.

We are looking at frequency.

ما به فرکانس نگاه می کنیم.

Frequency that is the subject

فرکانس موضوعی است که

we are going to look at for the next few moments.

قرار است در چند لحظه آینده به آن نگاه کنیم.

When we talk about frequency,

وقتی در مورد فرکانس صحبت می کنیم،

we often talk about things that we do during a certain amount of time

اغلب در مورد کارهایی صحبت می کنیم که در مدت زمان معینی انجام می دهیم

or maybe the quantity of times that we do something,

یا شاید تعداد دفعاتی که کاری را انجام می دهیم،

or of course how often we do it.

یا البته چند وقت یکبار آن را انجام می دهیم.

So quite often frequently,

بنابراین اغلب اوقات،

you will do something.

شما کاری را انجام خواهید داد.

So maybe in your day to day life there will be some things that you do

بنابراین ممکن است در زندگی روزمره‌تان کارهایی وجود داشته باشد که

genuinely, maybe something you have to do,

واقعاً انجام می‌دهید، شاید کاری که باید انجام دهید،

maybe something you have no choice in doing.

شاید کاری که انتخابی برای انجام آن ندارید.

You do it often.

شما اغلب این کار را انجام می دهید.

You might do it frequently.

ممکن است این کار را مکرر انجام دهید.

You will do from time to time.

شما هر از گاهی انجام خواهید داد.

So when we talk about frequency, we will often ask

بنابراین وقتی در مورد فرکانس صحبت می‌کنیم، اغلب می‌پرسیم

how frequent, how frequent.

چقدر مکرر، چقدر مکرر.

So maybe a general question that you will ask someone,

بنابراین ممکن است یک سوال کلی که از کسی بپرسید،

you will ask How frequently do you go to the supermarket?

بپرسید چند بار به سوپرمارکت می روید؟

How frequently do you go out for a meal?

چقدر برای صرف غذا بیرون می روید؟

So when we talk about frequency,

بنابراین وقتی در مورد فرکانس صحبت می کنیم، در

we are talking about how often

مورد این صحبت می کنیم که چند بار

or how frequently you do something.

یا چند بار کاری را انجام می دهید.

So generally speaking,

بنابراین به طور کلی،

frequency refers to how often something occurs.

فرکانس به این اشاره دارد که هر چند وقت یکبار چیزی اتفاق می افتد.

The occurrence is the actual happening.

حدوث همان اتفاق واقعی است.

When something happens, it occurs.

وقتی چیزی اتفاق می افتد، اتفاق می افتد.

Frequency refers to how many times

فرکانس به این اشاره دارد که چند بار

it happens or how often you do something,

اتفاق می‌افتد یا چند بار کاری را انجام می‌دهید، هر

how often something occurs

چند وقت یک‌بار اتفاق می‌افتد

will often refer to frequency,

اغلب به فرکانس،

how often you do it,

تعداد دفعات انجام آن،

how regular a thing is done or happens.

میزان منظم انجام یا رخ دادن یک کار اشاره دارد.

So when we talk about frequency, maybe over a certain period of time,

بنابراین وقتی در مورد فرکانس صحبت می کنیم، شاید در یک دوره زمانی خاص،

or maybe generally we will talk about frequency.

یا شاید به طور کلی در مورد فرکانس صحبت کنیم.

How often do you have to do something?

چند وقت یکبار باید کاری را انجام دهید؟

How regular a thing is done?

یک کار چقدر منظم انجام می شود؟

Some interesting comments on today's live chat.

چند نظر جالب در چت زنده امروز.

Thank you.

متشکرم.

Keep them coming. Please keep them coming.

آنها را ادامه دهید. لطفا آنها را ادامه دهید.

Another word or another way of expressing frequency

کلمه یا روش دیگری برای بیان فرکانس این

is how often you do it,

است که چند وقت یکبار آن را انجام می‌دهید

or maybe how often you don't do it.

یا شاید چند وقت یک‌بار آن را انجام نمی‌دهید.

So if you do something frequently,

بنابراین اگر کاری را مرتب انجام می دهید،

you do it regularly.

آن را به طور منظم انجام می دهید.

Regular means often

منظم یعنی اغلب به طور

you regularly go to the supermarket,

منظم به سوپرمارکت می روید، این کار را

you do it in a regular way, you do it often.

به طور منظم انجام می دهید، اغلب آن را انجام می دهید.

And then we have irregular.

و پس از آن ما نامنظم است.

So the opposite of regular is irregular, which is not often.

بنابراین نقطه مقابل منظم، نامنظم است که اغلب نیست.

I don't often go to the supermarket.

من اغلب به سوپرمارکت نمی روم.

I don't often go out to eat

من اغلب برای غذا خوردن بیرون نمی روم

because it's too expensive.

زیرا خیلی گران است. به

That's the reason why

همین دلیل

you might do something.

ممکن است کاری انجام دهید.

Sometimes you do it sometimes,

گاهی اوقات شما آن را گاهی اوقات انجام می دهید، به این

so that means you don't do it all the time.

معنی که شما آن را همیشه انجام نمی دهید.

Maybe you don't do that particular thing every day,

شاید شما آن کار خاص را هر روز انجام ندهید،

but you do it sometimes.

اما گاهی آن را انجام می دهید.

You do it now and again.

شما این کار را اکنون و دوباره انجام می دهید.

And then of course, we have the opposite.

و البته ما برعکس داریم.

You can do something many times,

شما می توانید کاری را بارها انجام دهید،

maybe a thing that you do or things that you have to do.

شاید کاری که انجام می دهید یا کارهایی که باید انجام دهید.

Many times you have no choice.

خیلی وقت ها چاره ای ندارید.

You must do that thing.

شما باید آن کار را انجام دهید

So we often use frequency to show how often we do something,

بنابراین ما اغلب از فرکانس برای نشان دادن اینکه چند وقت یکبار کاری را انجام می دهیم

or maybe how often we don't do something.

یا شاید چند وقت یکبار کاری را انجام نمی دهیم استفاده می کنیم.

And in a moment we will look at various words, various ways

و در یک لحظه ما به کلمات مختلف نگاه خواهیم کرد، روش های مختلف

of expressing things we do a lot

بیان کارهایی که زیاد انجام می دهیم

and things we don't do a lot.

و کارهایی که زیاد انجام نمی دهیم.

There are, of course,

البته،

certain things in your life that you do quite a lot

کارهای خاصی در زندگی شما وجود دارد که خیلی زیاد انجام می دهید

or quite often

یا اغلب

There are.

وجود دارد.

I can think of at least two things straight away, two things that we do.

من می توانم بلافاصله به دو چیز فکر کنم، دو کاری که ما انجام می دهیم.

Often we do maybe on a daily basis.

اغلب ما شاید به صورت روزانه انجام می دهیم.

To do something on a daily

انجام کاری به

basis means you do it every day.

صورت روزانه یعنی هر روز آن را انجام می دهید.

I go to sleep every night.

هر شب میرم بخوابم

So every day or at the end of every day I will go to sleep.

بنابراین هر روز یا در پایان هر روز به خواب خواهم رفت.

Sometimes.

گاهی.

Sometimes I go to sleep more than once a day.

گاهی اوقات بیش از یک بار در روز به خواب می روم.

But enough about that.

اما در مورد آن کافی است.

That is too much information right there.

این اطلاعات در آنجا خیلی زیاد است.

So you might do something sometimes

بنابراین ممکن است گاهی کاری را انجام دهید

or you do it many times.

یا آن را بارها انجام دهید.

You do it often.

شما اغلب این کار را انجام می دهید.

When we talk about frequency,

وقتی از فرکانس صحبت می کنیم،

we can say that there is a scale of frequency.

می توانیم بگوییم که یک مقیاس فرکانس وجود دارد.

So when we talk about things that you do

بنابراین وقتی در مورد کارهایی صحبت می‌کنیم که

sometimes or even never,

گاهی انجام می‌دهید یا حتی هرگز انجام نمی‌دهید،

and then we can go right up the scale

و سپس می‌توانیم به سمت

to things that you do quite often

کارهایی برویم که اغلب

or even all the time, always.

یا حتی همیشه انجام می‌دهید.

So there is a scale.

بنابراین یک مقیاس وجود دارد.

When we talk about scales, we talk about things

وقتی از ترازو صحبت می کنیم، در مورد چیزهایی صحبت می کنیم

that are in a particular order.

که نظم خاصی دارند.

So we go from things you do

بنابراین ما از کارهایی که

sometimes or never write up

گاهی انجام می‌دهید یا هرگز نمی‌نویسید

to things that you do all the time or things that you do

به کارهایی که همیشه انجام می‌دهید یا کارهایی که

maybe every day or even every hour.

ممکن است هر روز یا حتی هر ساعت انجام می‌دهید، می‌رسیم.

Some people have to take medicine.

برخی افراد مجبورند دارو مصرف کنند.

So maybe if you are taking a certain type of medicine,

بنابراین شاید اگر نوع خاصی از دارو مصرف می کنید،

you might have to do that every hour

ممکن است مجبور شوید آن را هر ساعت

or maybe two or three times every day.

یا دو یا سه بار در روز انجام دهید.

You have to do it regularly.

شما باید آن را به طور منظم انجام دهید.

So we are talking about the frequency,

بنابراین ما در مورد فرکانس صحبت می کنیم،

the number of times that you have to do something,

تعداد دفعاتی که باید کاری را انجام دهید،

and there are many ways of looking at it.

و راه های زیادی برای بررسی آن وجود دارد.

You might say that you never do something,

ممکن است بگویید هرگز کاری را انجام نمی دهید،

never means it does not happen,

هرگز به این معناست که آن اتفاق نمی افتد،

something you do not do.

کاری که انجام نمی دهید.

You never do it.

شما هرگز آن را انجام نمی دهید.

And then of course, we have the opposite, which is always you always do something.

و البته، ما برعکس آن را داریم، که همیشه شما همیشه کاری انجام می دهید.

You never stop doing it.

شما هرگز انجام آن را متوقف نمی کنید.

Maybe you are a person who likes doing a certain thing.

شاید شما فردی هستید که دوست دارید کار خاصی را انجام دهید.

Maybe you like listening to music.

شاید شما دوست دارید به موسیقی گوش دهید.

Maybe you always have music playing

شاید

nearby when you are doing something at home

وقتی در خانه مشغول انجام کاری هستید همیشه موسیقی در نزدیکی شما پخش می شود

and maybe if you are like me, I don't always have music playing in the house.

و شاید اگر شما هم مثل من هستید، من همیشه موسیقی در خانه پخش نمی کنم.

In fact, quite often I never have music playing.

در واقع، اغلب اوقات من هرگز موسیقی پخش نمی کنم.

Sometimes it can be quite distracting, especially when I'm working

گاهی اوقات ممکن است کاملاً حواس‌پرتی را پرت کند، به‌خصوص زمانی که من

here at my computer.

اینجا در رایانه‌ام کار می‌کنم.

So quite often I won't listen to music in fact,

بنابراین اغلب اوقات در واقع به موسیقی گوش نمی‌دهم،

I think it is safe to say whilst working, I never

فکر می‌کنم می‌توان گفت در حین کار، هرگز

listen to music.

موسیقی گوش نمی‌دهم.

But some people do like

اما برخی از مردم دوست دارند

to have music playing nearby.

موسیقی در این نزدیکی پخش شود.

So when we look at how often we do something, how often

بنابراین وقتی به چند بار انجام کاری نگاه می‌کنیم،

we might say that we never do something,

ممکن است بگوییم که هرگز کاری را انجام نمی‌دهیم، به این

so that means it never happens.

معنی که هرگز اتفاق نمی‌افتد.

Something I never do.

کاری که من هرگز انجام نمی دهم.

Maybe a habit that you don't have.

شاید عادتی که ندارید.

I don't do that thing.

من آن کار را انجام نمی دهم

I never bite my fingernails.

من هرگز ناخن هایم را نمی جوم.

I never pick my nose.

من هرگز دماغم را نمی چینم.

And then something we do rarely.

و سپس کاری که به ندرت انجام می دهیم.

So maybe you might do it

بنابراین شاید شما ممکن است آن را

now and again, something that you rarely do.

اکنون و دوباره انجام دهید، کاری که به ندرت انجام می دهید.

It is almost never.

تقریباً هرگز نیست.

I almost never pick my nose.

من تقریبا هیچ وقت بینی ام را نمی چینم.

I rarely pick my nose.

من به ندرت بینی ام را می چینم.

I seldom

من به ندرت

pick my nose.

بینی ام را می چینم.

Okay?

I never do it.

باشه؟

من هرگز آن را انجام نمی دهم.

But for just for this lesson,

اما فقط برای این درس، از

we will use picking your nose as an example.

برداشتن بینی شما به عنوان مثال استفاده می کنیم.

So if you seldomly do something, you do it seldom.

بنابراین اگر به ندرت کاری را انجام می دهید، به ندرت آن را انجام می دهید.

It means you almost never do it.

یعنی تقریبا هیچ وقت این کار را نمی کنید.

You never do it.

شما هرگز آن را انجام نمی دهید.

You rarely do it.

شما به ندرت این کار را انجام می دهید.

You seldom do it.

شما به ندرت این کار را انجام می دهید.

We can also say infrequently.

ما همچنین می توانیم به ندرت بگوییم.

If you do something infrequently,

اگر کاری را به ندرت انجام می دهید، به این

it means you do it from time to time.

معنی است که هر از گاهی آن را انجام می دهید.

Not always, very

نه همیشه، خیلی

rarely,

به ندرت،

infrequently.

به ندرت.

We also have occasionally as well.

ما نیز گهگاهی داریم.

There it is.

ایناهاش.

Occasionally something you do not always, not often.

گاهی اوقات کاری که همیشه انجام نمی دهید، نه اغلب.

But you do that thing occasionally.

اما شما گاهی این کار را انجام می دهید.

Occasionally.

گاه و بیگاه.

I like to invite some of my friends around to the house.

دوست دارم تعدادی از دوستانم را به خانه دعوت کنم.

Not always.

نه همیشه.

It doesn't happen very often.

خیلی اوقات اتفاق نمی افتد.

It happens occasionally.

گهگاهی اتفاق می افتد.

And then we have sometimes.

و سپس ما گاهی اوقات.

Sometimes I like to go for a walk

گاهی اوقات دوست دارم به پیاده روی بروم،

sometimes I like to lie down

گاهی اوقات دوست دارم

on the bed and listen to some soothing music

روی تخت دراز بکشم و به موسیقی آرامش بخشی گوش دهم

to help me relax sometimes.

تا گاهی اوقات به من کمک کند آرامش پیدا کنم.

So you can see as we go down the list, you can see that

بنابراین می توانید ببینید که با پایین آمدن لیست، می توانید ببینید که

the thing we are doing is becoming more regular.

کاری که ما انجام می دهیم منظم تر می شود.

You can see that we are starting to do that thing

می بینید که ما از هرگز تا گاهی بیشتر و بیشتر شروع به انجام آن کار می کنیم

more and more from never

to sometimes.

.

And finally, on this particular list

و در نهایت، در این لیست خاص که

we have now and again, now

اکنون و دوباره داریم، اکنون

and again means you do something.

و دوباره به این معنی است که شما کاری انجام می دهید.

If you feel like it, you do something.

اگر دوست دارید، کاری انجام دهید.

If you are in the mood, you do it now And again.

اگر در خلق و خوی هستید، این کار را اکنون و دوباره انجام می دهید.

I don't do that all the time.

من همیشه این کار را نمی کنم.

I just do it now and again.

من فقط آن را در حال حاضر و دوباره انجام می دهم.

Now and again.

در حال حاضر و دوباره.

I like to go out

دوست دارم بیرون بروم

and count the birds in my garden.

و پرنده های باغم را بشمارم.

I don't do it all the time.

من همیشه این کار را انجام نمی دهم.

I do it now and again.

من آن را اکنون و دوباره انجام می دهم.

I do it occasionally.

من گهگاه این کار را انجام می دهم.

I do it sometimes.

من گاهی انجام می دهم.

So when we are looking at frequency, we are often looking at

بنابراین هنگامی که به فرکانس نگاه می کنیم، اغلب به این می اندیشیم که هر

how often something occurs.

چند وقت یکبار اتفاقی رخ می دهد.

Then we have our second list.

سپس ما لیست دوم خود را داریم.

And if you notice here on this list, we are slowly building up

و اگر در اینجا در این لیست متوجه شده باشید، ما به تدریج در حال ساختن تعداد

to how often we do a particular thing.

دفعات انجام یک کار خاص هستیم.

So you can see at the top you have not always.

بنابراین شما می توانید در بالا ببینید که همیشه نبوده اید.

Then we have from time to time

سپس از زمان به زمان

as needed.

لازم است.

Now, this is an interesting one.

حالا این یکی جالبه

When we say that we do something as needed, it means we do it.

وقتی می گوییم کاری را در حد نیاز انجام می دهیم، یعنی آن را انجام می دهیم.

When we have to do it.

زمانی که باید این کار را انجام دهیم.

Something you do,

کاری که انجام می دهید،

maybe something you don't want to do, but you have to do it.

شاید کاری که نمی خواهید انجام دهید، اما باید آن را انجام دهید.

You do it as needed.

شما آن را در صورت نیاز انجام دهید.

So when you have to do it, you do it,

بنابراین وقتی مجبور به انجام آن هستید، آن را انجام می دهید،

but you don't do it all the time.

اما همیشه آن را انجام نمی دهید.

You do it as needed.

شما آن را در صورت نیاز انجام دهید.

And then we start to get more regular.

و سپس شروع به منظم تر شدن می کنیم.

As the words go down the list, you can see frequently.

همانطور که کلمات در لیست پایین می روند، می توانید مکرراً آن را ببینید.

Frequently means I do this thing quite often.

اغلب به این معنی است که من این کار را اغلب انجام می دهم.

I frequently go for a walk.

من اغلب برای پیاده روی می روم.

I do it quite often.

من آن را اغلب انجام می دهم.

I do it many times.

من بارها این کار را انجام می دهم.

Then we have

سپس

almost always

تقریباً همیشه داریم که

if you do something, almost always, it means you are doing it.

اگر کاری را انجام می دهید، تقریباً همیشه، به این معنی است که شما آن را انجام می دهید.

Very often you are doing it frequently.

اغلب اوقات شما آن را مکرر انجام می دهید.

I almost always go for a walk in the morning.

من تقریبا همیشه صبح ها به پیاده روی می روم.

Almost always.

تقریبا همیشه.

Not always, but almost always.

نه همیشه، اما تقریباً همیشه.

And then we have this word routinely.

و سپس ما این کلمه را به طور معمول داریم.

To do something routinely means

انجام کاری به طور معمول به این معنی است که

you do a particular thing at a certain time.

شما یک کار خاص را در زمان مشخصی انجام می دهید.

So you are doing that thing at a certain time.

بنابراین شما آن کار را در زمان مشخصی انجام می دهید.

You are doing it routinely,

شما به طور معمول این کار را انجام می دهید،

maybe every morning at 830,

شاید هر روز صبح ساعت 830،

maybe you go out for a walk.

شاید برای پیاده روی بیرون بروید.

You do it routinely,

شما آن را به طور معمول انجام می دهید،

you do it as a daily thing.

آن را به عنوان یک کار روزانه انجام می دهید.

You take your daily exercise, you do something routinely.

شما ورزش روزانه خود را انجام می دهید، کاری را به طور معمول انجام می دهید.

Maybe you do it at a particular time

شاید شما این کار را در یک زمان خاص

or a certain time of the day routinely.

یا در زمان خاصی از روز به طور معمول انجام دهید.

Next week I am going for my routine check-up at the dentist.

هفته آینده برای معاینه معمول خود به دندانپزشک می روم.

So next Thursday I will be going to the dentist.

بنابراین پنجشنبه آینده به دندانپزشکی خواهم رفت.

I don't go to the dentist all the time.

من همیشه به دندانپزشکی نمی روم.

I go routinely

من به طور معمول می روم

When I have to go, I go, but I don't go all the time.

وقتی باید بروم، می روم، اما همیشه نمی روم.

And then of course, on the list we have finally, always

و البته، در لیستی که داریم، در نهایت، همیشه

I always means you are doing it.

من همیشه به این معنی است که شما آن را انجام می دهید.

Often you are doing it frequently.

اغلب شما آن را مکرر انجام می دهید.

You do it a lot

شما این کار را زیاد انجام می دهید

so we can go from never doing something

تا بتوانیم از هرگز کاری

to always doing something.

به انجام کاری همیشه انجام دهیم.

So never is the least, always is the most.

بنابراین هرگز کمترین نیست، همیشه بیشترین است.

I never do something.

من هرگز کاری انجام نمی دهم.

I always do something.

من همیشه کاری انجام می دهم.

How often can also refer to a particular time

هر چند وقت یکبار می توان به یک زمان خاص

or a particular sequence of time?

یا یک توالی زمانی خاص اشاره کرد؟

Maybe you do something

شاید شما کاری را

annually, you might be able

سالانه انجام می دهید، ممکن است بتوانید

to see that at the top annually.

آن را سالانه در بالای صفحه ببینید.

How often do you do something?

چند وقت یکبار کاری انجام می دهید؟

You might do it annually to do something

شما ممکن است این کار را سالانه انجام دهید تا کاری را به صورت

annually means you do it every year.

سالانه انجام دهید یعنی هر سال آن را انجام می دهید.

Maybe you do it once, maybe you do it twice,

شاید شما آن را یک بار انجام دهید، شاید دو بار انجام دهید،

you do it every year.

شما آن را هر سال انجام می دهید.

Maybe you have to send your tax return, which a lot of people are doing at the moment.

شاید مجبور باشید اظهارنامه مالیاتی خود را ارسال کنید، کاری که در حال حاضر بسیاری از افراد در حال انجام آن هستند.

Here in the UK.

اینجا در انگلستان.

A lot of people are now having to send their tax invoice.

اکنون بسیاری از مردم مجبور به ارسال فاکتور مالیاتی خود هستند.

We don't want to do it.

ما نمی خواهیم آن را انجام دهیم.

I don't want to do it.

من نمی خواهم آن را انجام دهم.

No one wants to do it, but we have to do it

هیچ کس نمی خواهد این کار را انجام دهد، اما ما باید این کار را انجام دهیم

and we normally do it every year.

و به طور معمول هر سال این کار را انجام می دهیم.

We do it annually.

ما آن را سالانه انجام می دهیم.

Quite often you will have to pay your bills.

اغلب اوقات مجبور می شوید قبض های خود را بپردازید.

If you have bills to pay quite often

اگر قبض هایی دارید که باید اغلب پرداخت کنید،

you will pay your bills monthly.

قبض های خود را ماهانه پرداخت خواهید کرد.

So every month you will have to pay your bills.

بنابراین هر ماه باید قبض های خود را پرداخت کنید.

But of course many people are also paid.

اما البته خیلی ها هم حقوق می گیرند.

Their salary is given monthly as well.

حقوق آنها نیز ماهانه داده می شود.

At the end of every month.

در پایان هر ماه.

But of course the bad thing is at the end of every month

اما بدیهی است که در پایان هر ماه

you have to pay your bills as well.

باید قبوض خود را نیز پرداخت کنید.

Some people have to do things weekly.

برخی از افراد باید کارهایی را به صورت هفتگی انجام دهند.

You have to do it once a week.

باید هفته ای یکبار این کار را انجام دهید.

So maybe you are paid in your job,

بنابراین شاید شما در شغل خود حقوق دریافت می کنید،

maybe you receive your salary once a week.

شاید یک بار در هفته حقوق خود را دریافت می کنید.

You receive your weekly salary or your weekly payment.

حقوق هفتگی یا پرداخت هفتگی خود را دریافت می کنید.

You do it weekly.

هفتگی انجامش میدی

Then of course, daily.

سپس، البته، روزانه.

Maybe there are things you have to do every day.

شاید کارهایی هست که باید هر روز انجام دهید.

Maybe you go for a run or a walk.

شاید برای دویدن یا پیاده روی بروید.

You do it daily.

شما آن را روزانه انجام می دهید.

Maybe you practise your English,

شاید شما انگلیسی خود را تمرین می کنید،

perhaps you practise your English daily,

شاید انگلیسی خود را روزانه تمرین می کنید،

which is something that I often encourage

چیزی که من اغلب

my students to do

دانش آموزانم را به انجام

daily.

روزانه تشویق می کنم.

You might do something hourly, You do it hourly.

شما ممکن است کاری را ساعتی انجام دهید، آن را ساعتی انجام دهید.

You do it every hour.

شما هر ساعت این کار را انجام می دهید.

Maybe you do it once every hour,

شاید هر ساعت، هر دقیقه یک بار این کار را انجام دهید

every minute.

.

You do it all the time, every minute.

شما این کار را همیشه و هر دقیقه انجام می دهید.

So maybe a person who has a bad habit,

پس شاید فردی که عادت بدی دارد،

my poor internet is playing up again.

اینترنت ضعیف من دوباره در حال پخش شدن است.

My Internet is playing up

اینترنت من مرتباً در حال پخش است

frequently.

.

Quite a lot.

خیلی زیاد.

Often, in fact, all the time.

اغلب، در واقع، همیشه.

Maybe

شاید

I hope you can still see me and hear me.

امیدوارم هنوز بتوانید مرا ببینید و صدایم را بشنوید.

If you can't, then I am in big trouble.

اگر نمی توانید، پس من در دردسر بزرگی هستم.

The stream is breaking, Mr.

جریان در حال شکستن است، آقای

Duncan.

دانکن.

there is nothing I can do about it.

هیچ کاری نمی توانم در مورد آن انجام دهم.

I think it might be working.

من فکر می کنم ممکن است کار کند.

It might not. I don't know.

ممکن است نباشد. من نمی دانم.

So when you do something thing

بنابراین وقتی کاری را سالانه انجام می دهید،

annually, it is once a year.

سالی یک بار است.

If you do something every second, it means you are always doing it.

اگر کاری را هر ثانیه انجام می دهید، به این معنی است که همیشه در حال انجام آن هستید.

You are doing it literally all the time.

شما به معنای واقعی کلمه همیشه این کار را انجام می دهید.

I am going in a moment for two reasons.

من به دو دلیل در یک لحظه می روم.

One, it is time to go and two,

یکی، وقت رفتن است و دو،

my internet is being a real pain in the neck

اینترنت من واقعاً دردناک است

and I have no idea why.

و نمی دانم چرا.

Maybe it is the cold weather that is causing it to happen.

شاید سردی هوا باعث بروز آن شده است.

I don't know.

من نمی دانم.

But one thing I do know is

اما یک چیزی که می دانم این است که

it is very annoying.

بسیار آزاردهنده است.

I will be back with you on Sunday.

من یکشنبه با شما برمی گردم.

I hope you can hear me right now.

امیدوارم همین الان صدایم را بشنوی

As I say this, I will be back with you on Sunday from 2 p.m.

همینطور که این را می گویم، یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر با شما خواهم بود. به

UK time.

وقت انگلستان

Thanks for watching and I hope I can sort out the problem with my internet

از تماشای شما متشکرم و امیدوارم بتوانم مشکل اینترنت خود را حل کنم

and hopefully

و امیدوارم

we will be back together on Sunday without any problems.

یکشنبه بدون هیچ مشکلی با هم باشیم.

See you later. Catch you soon.

بعدا میبینمت. زود بگیرمت

This is Mr.

Duncan saying Thank you for watching

این آقای

دانکن است که می گوید از تماشای شما متشکرم

and I will see you later.

و بعداً شما را خواهم دید.

And of course, until the next time we meet, you know what's coming next...

و البته، تا دفعه بعد که همدیگر را ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه چیزی در راه است...

ta ta for now.

تا تا در حال حاضر.