Trans Late / Strange British English words 🔴LIVE stream - English Addict - 295 / Sun 26th MAY 2024

We are having a rather nice day.

روز نسبتا خوبی را سپری می کنیم.

And everything is looking lovely.

و همه چیز دوست داشتنی به نظر می رسد.

Look at that. Right now.

به آن نگاه کنید. همین الان

Out of the studio window

بیرون از پنجره استودیو

on this lovely, bright Sunday.

در این یکشنبه زیبا و روشن.

Thank you for joining me.

از اینکه به من ملحق شدید متشکرم

It is so nice to see you here today.

خیلی خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

This is English addict coming to you live

این معتاد انگلیسی است که از زادگاه انگلیسی به شما می آید،

from the birthplace of English, which is, of course,

که البته می

you know where it is?

دانید کجاست؟

It is England.

انگلستان است.

Yes. We are back.

بله. ما برگشتیم.

Everyone presenting another live stream

همه به مدت دو ساعت پخش زنده دیگری ارائه می دهند

for two hours, so I hope you will stick with me.

، بنابراین امیدوارم با من همراه باشید.

Hi, everybody. This is Mr.

سلام به همه این آقای

Duncan in England. How are you today?

دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟ حالت

Are you okay?

خوبه؟

I hope so.

امیدوارم اینطور باشد.

Are you feeling happy?

آیا احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are feeling happy today.

امیدوارم امروز احساس خوشبختی کرده باشید.

The sun is out, the sky is blue.

خورشید بیرون است، آسمان آبی است.

Even though in some areas near to where I live,

حتی اگر در برخی از مناطق نزدیک به محل زندگی من،

there have been thunderstorms and also rain.

رعد و برق و همچنین باران وجود داشته است.

I have to say I feel quite lucky today

باید بگویم که امروز کاملاً خوش شانس هستم

because the weather is really, really nice.

زیرا هوا واقعاً بسیار خوب است.

Even though, as we always say with anything

اگرچه همانطور که همیشه می گوییم در مورد هر چیزی

there is always an upside

همیشه یک جنبه مثبت

and a downside.

و منفی وجود دارد.

So the upside of having beautiful weather during the summer

بنابراین مزیت داشتن هوای زیبا در تابستان این

is that everything is lovely and nice,

است که همه چیز دوست داشتنی و خوب است

and all of the plants and flowers grow.

و همه گیاهان و گل ها رشد می کنند.

The downside is, of course,

نکته منفی البته این است که

people like me get hay fever, so all of the pollen,

افرادی مثل من تب یونجه می گیرند، بنابراین همه گرده ها از

it goes up my nose and it makes me sneeze.

بینی من بالا می رود و باعث عطسه من می شود.

It makes me cough.

باعث سرفه ام می شود.

It makes my nose run

این باعث می شود که بینی من

with all of that horrible mucus.

با آن همه مخاط وحشتناک جاری شود.

Not a very nice feeling, if I was honest with you.

احساس خیلی خوبی نیست، اگر با شما صادق باشم.

So if you, like me, suffer from hay fever, can I say

بنابراین اگر شما نیز مانند من از تب یونجه رنج می برید، می توانم بگویم می

I know what it feels like?

دانم چه احساسی دارد؟

I sympathise and I empathise

من همدلی می کنم و همدلی می کنم

because I am feeling the same thing as well.

زیرا من نیز همین احساس را دارم . در

By the way, give me a like to let me know that you care

ضمن به من لایک کن تا بفهمم که برات مهمه

and also to let me know that you are enjoying all of this.

و همچنین به من بفهمونه که از همه اینها لذت میبری.

It is great to be with you.

با شما بودن عالی است.

We have so much to talk about.

ما حرف های زیادی برای گفتن داریم.

Many, many things happening

خیلی چیزها

here in my life and also Mr.

اینجا در زندگی من و

Steve's life as well.

همچنین زندگی آقای استیو اتفاق می افتد.

And two weeks from now

و دو هفته بعد

it will also be happening in your life.

در زندگی شما نیز اتفاق خواهد افتاد.

If you are coming to meet us

اگر

in Rome two weeks from today,

دو هفته از امروز به دیدار ما در رم می آیید،

we will be live from the centre of Rome.

ما از مرکز رم به صورت زنده خواهیم بود.

I'm not sure at the moment.

در حال حاضر مطمئن نیستم.

I'm not quite sure where we will be doing the live stream,

من کاملاً مطمئن نیستم که کجا پخش زنده را انجام خواهیم داد،

but we are having a big Rome rendezvous

اما در چند هفته دیگر یک قرار ملاقات بزرگ در رم خواهیم داشت

in a couple of weeks from now.

. آیا به

Will you be joining me?

من ملحق خواهید شد؟

Will you be coming along?

آیا شما همراه خواهید آمد؟

If you are coming?

اگر می آیی؟

Well, I am looking forward to seeing you there.

خوب، من مشتاقانه منتظر دیدار شما هستم.

It should be a lot of fun.

باید خیلی سرگرم کننده باشد.

So we are together again.

پس ما دوباره با هم هستیم.

English addict I talk about English, I love English, I like English,

معتاد انگلیسی من در مورد انگلیسی صحبت می کنم، من عاشق انگلیسی هستم، من انگلیسی را دوست دارم،

I think the English language is rather nice actually,

فکر می کنم زبان انگلیسی در واقع نسبتاً خوب است،

which is probably the reason why I'm here right now

احتمالاً به همین دلیل است که من در حال حاضر اینجا هستم و

doing a live stream for you.

یک پخش زنده برای شما انجام می دهم.

We have subjects coming up

ما امروز موضوعاتی داریم که به

today British, English, slang.

زبان انگلیسی، انگلیسی، عامیانه مطرح می شوند.

There are many terms, many phrases,

بسیاری از اصطلاحات، عبارات بسیاری،

many different types of slang that are used

بسیاری از انواع مختلف عامیانه وجود دارد که

in British English.

در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود.

And today I thought we would have a look at some of those things.

و امروز فکر کردم که نگاهی به برخی از آن چیزها خواهیم داشت.

So we are going to translate some of those

بنابراین ما قصد داریم برخی از آن

British English slang words.

کلمات عامیانه انگلیسی انگلیسی را ترجمه کنیم.

By the way, at the moment I am fighting,

اتفاقا فعلا که دارم دعوا میکنم با

fighting a sneeze.

عطسه میجنگم.

I can feel it building up in my nose.

من می توانم آن را در بینی ام احساس کنم.

I know that my nose is about to explode.

من می دانم که بینی من در حال انفجار است.

It is a horrible feeling

این احساس وحشتناکی است

when you are trying to do something

که شما می خواهید کاری انجام دهید

and inside your nose

و در داخل بینی شما می

it wants to do something completely different.

خواهد کاری کاملا متفاوت انجام دهد.

Thank you for joining me.

از اینکه به من ملحق شدید متشکرم

It is so nice to see you.

خیلی خوشحالم که میبینمت

Of course we do have the live chat, don't forget

البته ما چت زنده را داریم، فراموش نکنید

if you are following the live stream, refresh your page

اگر جریان زنده را دنبال می کنید، صفحه خود را به روز کنید

and hopefully you should get

و امیدواریم که

a live chat on the screen.

یک چت زنده روی صفحه نمایش داشته باشید.

Hello, Vitesse.

سلام، ویتسه.

Yes, you know what I'm going to say?

بله، می دانید چه می خواهم بگویم؟

What can I say?

چه بگویم؟

Accept Vitesse.

Vitesse را بپذیرید.

Congratulations.

تبریک میگم

You were first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز بودید. خیلی وقته

I haven't had a fancy pants for a long time.

شلوار شیک ندارم .

So as a way of celebrating the fact

بنابراین به عنوان راهی برای جشن گرفتن این واقعیت

that Vitesse is first again,

که ویتس دوباره اول شده است،

can I also have a big fancy pants?

آیا می توانم یک شلوار فانتزی بزرگ هم داشته باشم؟ بس است

That's enough.

.

We can't have too much excitement.

ما نمی توانیم هیجان زیادی داشته باشیم.

We also have Beatrix.

ما بئاتریکس را هم داریم.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

It's nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Saying hello.

گفتن سلام.

And yes, I am looking forward to seeing you again.

و بله، من مشتاقانه منتظر دیدار دوباره شما هستم.

We have met twice before.

ما قبلاً دو بار ملاقات کرده ایم.

Once in Paris and twice in Bristol.

یک بار در پاریس و دو بار در بریستول. به

We had a great time.

ما خیلی خوش گذشت.

I must show that video again.

من باید آن ویدیو را دوباره نشان دهم.

I must show that video.

باید اون ویدیو رو نشون بدم

The video that I filmed

ویدیویی که

when we went to Bristol to see Beatrice,

وقتی برای دیدن بئاتریس به بریستول رفتیم فیلم گرفتم،

because we did visit a very interesting place as well.

چون از مکان بسیار جالبی هم دیدن کردیم.

Boram is here.

بورام اینجاست.

Hello Boram, welcome to my lovely little live stream

سلام برام، به پخش زنده کوچک و دوست داشتنی من

in the corner of YouTube, hidden away

در گوشه یوتیوب،

in a dark place.

در مکانی تاریک، خوش آمدید.

Hello!

Also fabric, fabric.

سلام!

همچنین پارچه، پارچه.

I will get this right.

من این را درست دریافت خواهم کرد.

Fairy balls.

توپ های پری.

Hello variables,

سلام متغیرها،

it's nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

I did eventually get your name right as I am.

در نهایت نام شما را همانگونه که هستم درست کردم.

Hello as I am also we have 77 Camilla.

سلام همانطور که من هستم 77 کامیلا داریم.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

It's nice to see new people

دیدن افراد جدید

on the live chat.

در چت زنده خوب است.

Hello also to a boram course.

سلام به دوره بورام.

Ravi. Hello to you as well.

راوی. سلام به شما نیز.

We also have.

ما هم داریم.

Oh of course you know what I'm going to say

اوه البته شما می دانید که من می خواهم چه بگویم

Luis Mendez Luis

لوئیس مندز لوئیس

Mendez is here today.

مندز امروز اینجاست. از

Nice to see you back as well.

بازگشت شما نیز خوشحالم.

Marut CEO is here as well.

مدیرعامل ماروت هم اینجاست.

Thank you very much for joining me on the live chat.

از اینکه در چت زنده به من پیوستید بسیار سپاسگزارم . فکر

I suppose I should mention that Mr.

می کنم باید اشاره کنم که آقای

Steve is coming up, so I will give you your warning right now

استیو در حال آمدن است، بنابراین من همین الان به شما هشدار می دهم

that in around about 16 minutes from now we have Mr..

که حدود 16 دقیقه دیگر آقای

Steve, can I just say that Steve has been so busy

استیو را داریم، آیا می توانم فقط بگویم که استیو از ساعت 9 اینقدر شلوغ بوده است:

since 9:00 this morning.

00 امروز صبح

He's been in the garden doing all sorts of work

او در باغ بوده و انواع کارها را

in the garden, taking care of it.

در باغ انجام می دهد و از آن مراقبت می کند.

So don't be too surprised

بنابراین

if Steve looks a little bit tired and worn out.

اگر استیو کمی خسته و فرسوده به نظر می رسد خیلی تعجب نکنید.

Well, when he joins us

خوب، وقتی او ساعت

at 2:30 today, Mr.

2:30 امروز به ما ملحق می شود، آقای

Steve is on his way.

استیو در راه است.

Marsha. hello, Marsha.

مارشا. سلام مارشا از

Nice to see you back as well.

بازگشت شما نیز خوشحالم.

Irene.

آیرین

Tania. Hello, Tania.

تانیا. سلام تانیا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

So many people are joining in.

بسیاری از مردم در حال پیوستن هستند.

Giuseppe. or just zip.

جوزپه. یا فقط زیپ کنید

Juju. ZIP. Being that.

جوجو ZIP بودن اون

Hello to you.

سلام بر شما

That name sounds a little bit Italian.

این نام کمی ایتالیایی به نظر می رسد.

Would I be right in saying that

آیا حق دارم بگویم که

also we have.

ما هم داریم؟

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Valentin

والنتین

Marut, CEO, I think I've mentioned you already.

ماروت، مدیرعامل، فکر می کنم قبلاً به شما اشاره کرده ام.

Marshmallow.

مارشمالو.

Hello, marshmallow.

سلام مارشمالو مدت زیادی است که

I have not seen you here on the live stream

شما را در پخش زنده ندیده ام،

for a very long time, so welcome back.

پس خوش آمدید. تصور می‌کنم

I would imagine

you have been very busy with something, because I can't think of

شما خیلی مشغول کاری بوده‌اید، زیرا نمی‌توانم

any other reason why you would ignore my live streams.

دلیل دیگری برای نادیده گرفتن پخش‌های زنده من بیاندیشم.

So I would imagine your life has been as crazy

بنابراین تصور می کنم که زندگی شما به اندازه زندگی

as mine has over the past few weeks.

من در چند هفته گذشته دیوانه کننده بوده است.

We also have who else is here?

ما هم داریم کی دیگه اینجاست؟

Abdelhak Abdullah

عبدالحک عبدالله

Abdullah is watching in Morocco.

عبدالله در مراکش تماشا می کند.

Hello, Morocco, nice to see you here as well.

سلام، مراکش، خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Also Safa is here as well.

صفا هم اینجاست.

Taru is here from Sri Lanka.

تارو از سریلانکا اینجاست.

Hello there.

Nice to see you here as well.

سلام.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. به

By the way, if I seem distracted,

هر حال، اگر حواسم پرت به نظر می رسد،

there is a fly in the studio.

یک مگس در استودیو وجود دارد.

And if you have ever presented

و اگر تا به حال

a live stream on the internet,

یک جریان زنده در اینترنت ارائه کرده باشید،

you will know that having

می دانید که

a fly buzzing around you at the same

وزوز مگس در اطراف شما در همان

time is very, very distracting.

زمان بسیار بسیار حواس پرت کننده است.

British English slang terms.

اصطلاحات عامیانه انگلیسی بریتانیایی.

Oh, also my great grandmother,

آخه مادربزرگم هم،

my great grandmother on my father's side

مادربزرگم از طرف پدرم

was psychic.

روانی بود.

You were.

تو بودی

You weren't expecting me to say that.

تو انتظار نداشتی من اینو بگم

And now I have a feeling you did not expect me to say that.

و حالا احساس می کنم تو انتظار نداشتی این حرف را بزنم.

But my great grandmother was psychic.

اما مادربزرگ من روانی بود.

She was able to get in touch

او توانست

with the other side.

با طرف مقابل ارتباط برقرار کند.

She could see the future.

او می توانست آینده را ببیند.

Many people would come round to her house

افراد زیادی به خانه او می آمدند

and she would hold these seances,

و او این جلسات را برگزار می کرد

and everyone would try to get in touch

و همه سعی می کردند

with their relative or someone from the other side.

با اقوام خود یا یکی از طرف مقابل ارتباط برقرار کنند.

And the legend is

و افسانه این است که

she could she could do that.

او می توانست این کار را انجام دهد.

And I have a feeling maybe I have inherited

و من این احساس را دارم که شاید

some of her psychic abilities, because last Wednesday

برخی از توانایی‌های روانی او را به ارث برده‌ام، زیرا چهارشنبه گذشته در حال

I was doing a live stream

پخش زنده بودم

and I was talking about

و در مورد

all the things that you can do on a rainy day.

تمام کارهایی که می‌توانید در یک روز بارانی انجام دهید صحبت می‌کردم.

Last Wednesday, I did a live stream.

چهارشنبه گذشته، من یک استریم زنده انجام دادم.

I know you're surprised, aren't you?

میدونم تعجب کردی، نه؟

I think so, one of the things that I didn't mention

فکر می کنم اینطور است، یکی از چیزهایی که من به آن اشاره نکردم

that I should have on my list of things that you can do on a rainy day,

که باید در لیست کارهایی که می توانید در یک روز بارانی انجام دهید داشته باشم،

was stand outside

ایستادن در بیرون

number ten Downing Street

خیابان داونینگ شماره ده

and announce a general election

و اعلام انتخابات عمومی

in the pouring rain.

در زیر باران شدید بود.

You know who I'm talking about, don't you?

میدونی در مورد کی حرف میزنم، نه؟

I think so, a very unusual sight.

من فکر می کنم اینطور است، یک منظره بسیار غیر معمول.

Last week,

هفته گذشته،

Rishi Sunak was standing in the rain, getting soaking wet,

ریشی سوناک زیر باران ایستاده بود و خیس می شد و

announcing the general

election, which is taking place on the 4th of July.

انتخابات عمومی را که در 4 جولای برگزار می شود، اعلام کرد.

In just a few weeks from now.

فقط در چند هفته دیگر.

But the problem was

اما مشکل این بود که

I could not get the signal.

نمی توانستم سیگنال را دریافت کنم.

It wasn't coming through, you say.

شما می گویید از راه نمی رسید.

So maybe my psychic abilities were not working 100%.

بنابراین شاید توانایی های روانی من 100٪ کار نمی کرد.

However, on the same day

با این حال، در همان روزی

that I was talking about things to do on a rainy day,

که درباره کارهایی که باید در یک روز بارانی انجام دهم صحبت می کردم،

two hours after my live stream finished,

دو ساعت پس از پایان پخش زنده من،

the Prime Minister of this country was standing outside

نخست وزیر این کشور در زیر باران شدید بیرون ایستاده بود و از

in the pouring rain, announcing

the general election.

انتخابات عمومی خبر می داد.

And the poor man was getting soaking wet.

و مرد بیچاره داشت خیس می شد.

through one.

از طریق یکی

Hi. Hi, Rishi.

سلام سلام ریشی

I hope you've dried out.

امیدوارم خشک شده باشی

Now, there's nothing worse than getting wet.

حالا هیچ چیز بدتر از خیس شدن نیست.

Especially when you are wearing a lot of clothing.

به خصوص زمانی که لباس های زیادی می پوشید.

Imagine what that must have felt like.

تصور کنید که باید چه حسی داشته باشد.

It couldn't have felt very pleasant.

نمی توانست خیلی خوشایند باشد.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

Hello.

Also, who else is here? Franco.

سلام.

همچنین، چه کسی دیگر اینجاست؟ فرانکو

Franco. Ferrari. Hello to you.

فرانکو فراری سلام بر شما

I will be in Rome on the eighth with Tanya as well.

من روز هشتم با تانیا در رم خواهم بود.

We are looking forward to seeing you.

ما مشتاقانه منتظر دیدار شما هستیم.

If you can get along

اگر بتوانید

to Rome, in Italy, two weeks from now

به رم، در ایتالیا بروید، دو هفته دیگر

we will be broadcasting live,

ما به طور زنده پخش خواهیم کرد،

just like we did last year from Paris.

درست مانند سال گذشته که از پاریس انجام دادیم.

We did the same thing last year and we are doing it again at the moment.

ما پارسال هم همین کار را کردیم و در حال حاضر دوباره این کار را انجام می دهیم.

I think we are, we are, we are going to have a large group this year.

فکر می کنم ما هستیم، هستیم، قرار است امسال یک گروه بزرگ داشته باشیم.

So I think there might be 13,

بنابراین من فکر می کنم ممکن است 13،

maybe even 14 people meeting up this year.

شاید حتی 14 نفر در سال جاری ملاقات کنند.

So it's going to be a lot of people.

بنابراین افراد زیادی خواهند بود.

We are talking about the general election.

ما در مورد انتخابات سراسری صحبت می کنیم.

I don't want to talk about it too much.

من نمی خواهم زیاد در مورد آن صحبت کنم.

So for those who don't like talking about politics,

بنابراین برای کسانی که دوست ندارند در مورد سیاست صحبت کنند،

because I know you don't.

زیرا می دانم که شما دوست ندارید.

I know some people out there never talk

من می دانم که برخی از مردم

about politics in any situation.

در هیچ شرایطی در مورد سیاست صحبت نمی کنند.

In fact, a lot of people say

در واقع، بسیاری از مردم می گویند که

you should never talk about religion

شما هرگز نباید در مورد دین

or politics with people or other people,

یا سیاست با مردم یا افراد دیگر صحبت کنید،

because quite often it will turn into an argument.

زیرا اغلب اوقات به بحث تبدیل می شود.

And if you look around the world at the moment,

و اگر در حال حاضر به سراسر جهان نگاه کنید،

I think they might have a point to be honest.

من فکر می کنم که آنها ممکن است صادقانه صحبت کنند.

We went to see a show the other night,

دیشب برای دیدن یک نمایش رفتیم،

amateur dramatics.

نمایشی آماتور.

So not not a professional show,

بنابراین یک نمایش حرفه ای نیست،

but I have to say it was brilliant.

اما باید بگویم که درخشان بود.

It was a version of Andrew Lloyd Webber.

این نسخه ای از اندرو لوید وبر بود.

You know him, don't you?

شما او را می شناسید، نه؟

Andrew Lloyd Webber, a famous composer.

اندرو لوید وبر، آهنگساز مشهور.

He's written all sorts of things.

او همه چیز را نوشته است.

Phantom of the opera

Phantom of the opera یکی از

is a big one of his,

بزرگ‌ترین فانتوم‌های اوست،

and the other one that a lot of people know is Joseph

و دیگری که خیلی‌ها می‌شناسند جوزف

and His Amazing Technicolour Dreamcoat.

و کت رویایی تکنیکی شگفت‌انگیز او است.

We went to see that the other night in Wolverhampton,

ما شب گذشته در ولورهمپتون برای دیدن آن رفتیم

and I have to say it was very well done.

و باید بگویم که خیلی خوب انجام شد.

Would you like to see a little bit of it?

آیا دوست دارید کمی از آن را ببینید؟

So here is, here is a short clip

بنابراین این است، در اینجا یک کلیپ کوتاه

of the closing of the show.

از پایان نمایش است.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

So this is just as the show is ending.

بنابراین این درست زمانی است که نمایش در حال پایان است.

And when you think about it, this is not a professional group.

و وقتی به آن فکر می کنید، این یک گروه حرفه ای نیست.

This is an amateur group.

این یک گروه آماتور است.

But I have to say it was a magnificent show,

اما باید بگویم نمایشی باشکوه،

a very good performance,

اجرای بسیار خوب، نورپردازی

lovely lighting, amazing production values.

دوست داشتنی ، ارزش های تولید شگفت انگیز بود.

Everything was really, really good.

همه چیز واقعاً خوب بود.

The only problem is that, well, I will be honest with you,

تنها مشکل این است که، خوب، من با شما صادق خواهم بود،

I'm not a big fan of Andrew Lloyd Webber.

من طرفدار زیادی از اندرو لوید وبر نیستم.

I don't like his musicals, to be honest.

راستش از موزیکال هایش خوشم نمی آید.

I'm not a big fan of musicals, and to be honest, I don't really like

من طرفدار زیادی از موزیکال نیستم، و صادقانه بگویم، من واقعاً

Joseph and His Amazing Technicolour Dreamcoat,

جوزف و کت رویایی تکنیکی شگفت‌انگیزش را دوست ندارم،

so it's not a show

بنابراین نمایشی نیست

that I would normally go along to see, but I was impressed.

که معمولاً برای دیدنش همراهی کنم، اما تحت تأثیر قرار گرفتم.

I was very impressed by the scenery, the, the,

من بسیار تحت تاثیر مناظر قرار گرفتم،

the way that the stage was arranged,

نحوه چیدمان صحنه،

the lighting, everything was wonderful.

نورپردازی، همه چیز فوق العاده بود.

And even the acting, the young guy, the young chap,

و حتی بازیگری، پسر جوان، پسر جوان،

the young person who played

جوانی که نقش جوزف را بازی می کرد،

Joseph was very, very good.

بسیار بسیار خوب بود.

In fact, he was amazing.

در واقع او شگفت انگیز بود.

So I would not be surprised in the future

بنابراین در آینده تعجب نخواهم کرد

if he will be walking on

که او به صورت

the stage professionally.

حرفه ای روی صحنه راه برود.

Beatrice says I love Andrew Lloyd Webber.

بئاتریس می گوید من عاشق اندرو لوید وبر هستم.

I saw that show during the pandemic.

من آن نمایش را در طول همه گیری دیدم.

One of the things that the pandemic and also the lockdowns

یکی از کارهایی که همه‌گیری و همچنین قرنطینه

did during that time, it did force

در آن زمان انجام داد،

a lot of businesses to to close.

بسیاری از مشاغل را مجبور به تعطیلی کرد.

And even I think Andrew Lloyd Webber

و حتی فکر می‌کنم اندرو لوید وبر

owns,

صاحب

a particular theatre

یک تئاتر خاص

in London and one of his big shows now, I think it was Phantom of the opera.

در لندن و یکی از نمایش‌های بزرگ او در حال حاضر است، فکر می‌کنم این تئاتر فانتوم اپرا بود.

I think it had to close because of the the lockdown.

من فکر می کنم به دلیل قفل شدن مجبور شد بسته شود.

So it did affect him quite badly, in fact.

بنابراین، در واقع تأثیر بسیار بدی بر او گذاشت.

But I went to see it.

ولی رفتم ببینمش

It was a good show, I enjoyed it.

نمایش خوبی بود، لذت بردم.

It is not the sort of show that I would normally go to see.

این نمایشی نیست که من معمولاً برای دیدن آن می روم.

In fact, I remember as a child

در واقع، به یاد دارم که در کودکی به

I went to see Joseph

دیدن ژوزف

and His Amazing Technicolour Dreamcoat when I was a child.

و کت رویایی تکنیکی شگفت انگیزش رفتم، زمانی که کودک بودم.

I must have been around about nine years old

من باید حدوداً نه ساله بودم

and the school took us to go and see

و مدرسه ما را به دیدن

a professional production

یک تولید حرفه ای

of that particular show.

از آن نمایش خاص برد.

So well done to all those involved, including our friend

به همه دست اندرکاران، از جمله دوستمان

Martin who was in the show as well.

مارتین که در نمایش نیز حضور داشت، بسیار خوب است.

Wonderful. It was lovely.

فوق العاده است. دوست داشتنی بود

Also nice meeting up with you after the show finished as well.

همچنین دیدار خوبی با شما پس از پایان نمایش نیز وجود دارد.

It was lovely seeing you as well.

دیدن شما هم خیلی لذت بخش بود

Hello, Holly.

Josh Hawley.

سلام هالی

جاش هاولی.

Josh, I love your name.

جاش من عاشق اسمت هستم

Where does it come from?

از کجا می آید؟

Please tell me on the live chat.

لطفا در چت زنده به من بگویید.

Mr. Steve will be here in five minutes.

آقای استیو پنج دقیقه دیگر اینجا خواهد بود.

I will give you another warning.

من یک هشدار دیگر به شما خواهم داد.

I don't know why I call it a warning,

من نمی دانم چرا آن را یک هشدار می نامم،

because I know that a lot of people wait patiently

زیرا می دانم که بسیاری از مردم

whilst I am introducing the programme.

در حالی که من برنامه را معرفی می کنم، صبورانه منتظر می مانند.

They are waiting patiently for Mr.

آنها صبورانه منتظر

Steve to come along.

آمدن آقای استیو هستند.

He will be here in a few moments from now.

او تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود .

So we are talking about slang words,

بنابراین ما در مورد کلمات عامیانه صحبت می کنیم،

certain words that are used

کلمات خاصی که

in British English

در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود

and quite often, especially if you are coming here

و اغلب استفاده می شود، به خصوص اگر از کشور دیگری به اینجا می آیید،

from another country,

maybe you are not familiar

شاید

with these particular types of slang term

با این نوع خاص از

slang word that we will be talking about

واژه های عامیانه که در مورد آنها صحبت خواهیم کرد، آشنایی ندارید.

those a little bit later on as well.

آنها نیز کمی بعد.

Very.

خیلی

Because, says The Phantom of the opera,

چون شبح اپرا می گوید،

it is a novel also.

این هم یک رمان است. به

I think it is a story. Yes.

نظر من یک داستان است. بله.

And of course, there there was a very famous film made as well.

و البته یک فیلم بسیار معروف هم ساخته شد.

There have been a couple of film versions of Phantom of the opera,

چند نسخه سینمایی از فانتوم اپرا وجود داشته است،

but I suppose most people in this modern age,

اما فکر می‌کنم اکثر مردم در این عصر مدرن،

they will know that particular story from the stage musical,

آن داستان خاص را از روی صحنه موزیکال می‌دانند،

which of course, I think it was one of the one of the longest

که البته، به نظر من یکی از طولانی‌ترین‌ها بود.

running stage musicals ever.

اجرای موزیکال های صحنه همیشه. فکر می‌کنم

I think so, because it was performed

اینطور است، زیرا

not just here in the UK,

نه تنها در بریتانیا،

but also on Broadway as well in the United States.

بلکه در برادوی نیز در ایالات متحده اجرا شد.

And it was running for a very long time.

و برای مدت بسیار طولانی در حال اجرا بود.

But I'm not a big fan of musicals.

اما من زیاد طرفدار موزیکال نیستم. نمی‌دانم

I don't know why I find musicals

a little bit annoying if it's done very well,

اگر موزیکال‌ها خیلی خوب اجرا شوند، چرا به نظرم کمی آزاردهنده می‌آیند،

and if there is a very clear story

و اگر داستان خیلی واضحی

being told that I might enjoy it.

گفته می‌شود که ممکن است از آن لذت ببرم.

But normally I will not go to see.

اما معمولاً برای دیدن نمی روم.

I will not go to see a musical

من به هیچ وجه برای دیدن یک موزیکال نخواهم رفت

in any way whatsoever.

.

Steve will be here soon.

استیو به زودی اینجا خواهد بود.

Oh, I live in the UK now.

اوه، من الان در انگلستان زندگی می کنم.

I used to be in Hong Kong but now I live in the UK.

من قبلاً در هنگ کنگ بودم اما اکنون در انگلستان زندگی می کنم.

Hello, Holly. Josh or is it holy?

سلام هالی جاش یا مقدسه؟

Josh it might be holy Josh very nice.

جاش شاید مقدس باشه جاش خیلی خوبه

Welcome.

خوش آمدید.

I'm now going to ask a very nosy question.

حالا می خواهم یک سوال بسیار مزخرف بپرسم.

I'm going to be inquisitive.

من کنجکاو خواهم شد

I'm going to ask a very intrusive question.

من می خواهم یک سوال بسیار مزاحم بپرسم.

You know what I'm going to ask?

میدونی چی میخوام بپرسم؟

Where

کجای

in the UK are you?

بریتانیا هستید؟

Whereabouts?

کجاست؟

Maybe it is in the south, near London.

شاید در جنوب، نزدیک لندن باشد.

Maybe it is in the north.

شاید در شمال باشد.

The Manchester, maybe you are

منچستر، شاید شما

in the Midlands, near Birmingham.

در میدلندز، نزدیک بیرمنگام باشید.

Or perhaps you are

یا شاید

near me.

نزدیک من هستی

Oh imagine that.

اوه تصور کن

Imagine living next door to me.

تصور کنید در همسایگی من زندگی می کنید. آیا

Can you imagine what that would be like if you lived next door to me?

می توانید تصور کنید که اگر در همسایگی من زندگی می کردید چگونه می شد؟

Now think about that for a moment.

حالا یک لحظه به آن فکر کنید.

Would you?

آیا شما؟

Would you ever want

آیا هرگز دوست داری در

to live next door to me?

همسایگی من زندگی کنی؟

So imagine that for a moment.

پس یک لحظه آن را تصور کنید.

You wake up in the morning, you go outside

صبح از خواب بیدار می‌شوی، بیرون می‌روی

and you are thinking that your life is wonderful,

و فکر می‌کنی زندگیت فوق‌العاده است،

and then you realise that your next door

و بعد متوجه می‌شوی که

neighbour is this crazy guy.

همسایه همسایه‌ات، این مرد دیوانه است.

Would you like it or not?

دوست داری یا نه؟

Would you want to live next door to me? I wonder?

آیا می خواهید در همسایگی من زندگی کنید؟ تعجب می کنم؟

Beatrice

بئاتریس

YouTube.

یوتیوب.

The YouTube channel the show must go on

کانال یوتیوبی که نمایش باید ادامه داشته باشد،

have streamed every weekend during the pandemic.

در طول همه‌گیری همه‌گیری، هر آخر هفته پخش می‌شود.

They showed special shows

آنها نمایش های ویژه

by Andrew Lloyd Webber.

اندرو لوید وبر را به نمایش گذاشتند.

A very good idea as well.

ایده خیلی خوبی هم هست

So I would imagine during the pandemic a lot of people were doing things

بنابراین تصور می‌کنم در طول همه‌گیری، بسیاری از مردم کارها را

in a different way.

به شیوه‌ای متفاوت انجام می‌دهند.

So because a lot of people could not go to the theatre

بنابراین چون بسیاری از مردم نمی‌توانستند به تئاتر

or the cinema, they had to do things in a slightly different way.

یا سینما بروند، مجبور بودند کارها را کمی متفاوت انجام دهند.

But I think that's a great idea.

اما من فکر می کنم این یک ایده عالی است.

Streaming musicals,

پخش جریانی موزیکال،

Broadway shows, or

نمایش های برادوی، یا

if you live in London, the West End.

اگر در لندن زندگی می کنید، وست اند.

So all of these big shows.

بنابراین همه این نمایش های بزرگ.

So I think it's actually a very good idea, very interesting.

بنابراین فکر می کنم در واقع ایده بسیار خوبی است، بسیار جالب است.

In fact, Steve is on his way.

در واقع استیو در راه است.

Please don't go anywhere because we have lots to talk about.

لطفا جایی نروید چون حرفهای زیادی برای گفتن داریم.

We have the general election

ما باید در مورد انتخابات عمومی

to talk about.

صحبت کنیم. آه

We also have

هم داریم

oh, I think it might be thundering, by the way,

، فکر کنم ممکن است رعد و برق باشد، اتفاقاً

if I suddenly disappear,

اگر ناگهان ناپدید شوم، به این

it's because my house has been struck by lightning.

دلیل است که خانه ام رعد و برق زده است.

So at the moment we have we have a thunderstorm

بنابراین در حال حاضر ما یک طوفان رعد و برق

and also lightning flashing around outside.

و همچنین رعد و برق در اطراف داریم.

Steve will be here in the moment.

استیو در این لحظه اینجا خواهد بود.

Please don't go away.

لطفا دور نشو

Lots to come right here

چیزهای زیادی

on English addicts.

در مورد معتادان انگلیسی در اینجا آمده است.

Oh my goodness!

وای خدای من!

Look at the weather. now, outside.

به آب و هوا نگاه کن حالا، بیرون

It just shows how quickly things can change.

این فقط نشان می دهد که چقدر سریع همه چیز می تواند تغییر کند.

When I started the live stream,

وقتی پخش زنده را شروع کردم،

it was beautiful and sunny.

زیبا و آفتابی بود.

And now the rain is coming down.

و حالا باران می بارد.

We have thunder, we have lightning.

رعد داریم، رعد و برق داریم. در حال حاضر

There is a huge storm

طوفان بزرگی

taking place right now outside my window.

بیرون پنجره من در حال وقوع است.

So just in case

بنابراین اگر

we disappear, if we suddenly vanish, you will know why.

ناپدید شدیم، اگر ناگهان ناپدید شدیم، دلیل آن را خواهید فهمید.

You will know that the top of my house is probably been struck by lightning.

می دانید که بالای خانه من احتمالاً صاعقه زده است. یه

Something like that. Maybe.

همچین چیزی شاید.

Perhaps English addict is here with you.

شاید معتاد انگلیسی اینجا با شما باشد.

I hope you are having a good Sunday

امیدوارم یکشنبه خوبی رو سپری کرده باشی

and you are dry.

و خشک باشی.

That would be very nice.

این خیلی خوب خواهد بود.

I. Apparently.

I. ظاهرا.

Apparently, Palmira is is watching

ظاهراً پالمیرا در حال تماشای

the hockey.

هاکی است.

So Palmira will not be coming on today,

بنابراین پالمیرا امروز نخواهد آمد،

but I'm sure she will catch it later.

اما مطمئن هستم که بعداً آن را خواهد گرفت. آیا

Can you hear that?

می توانید آن را بشنوید؟

It is very dramatic.

بسیار دراماتیک است.

It is thundering. We have lightning.

رعد و برق است. رعد و برق داریم

And I have to say, when I was a child,

و باید بگم وقتی بچه بودم

I was really afraid of thunder and lightning, I hated it.

واقعا از رعد و برق میترسیدم و ازش متنفر بودم. می

I used to go in, hide in the corner of the room,

رفتم داخل، گوشه اتاق پنهان می شدم و

talking of people who like hiding in tight places.

از افرادی صحبت می کردم که دوست دارند در مکان های تنگ پنهان شوند.

It is Mr. Steve.

این آقای استیو است.

He is coming right now.

او همین الان می آید.

Are you ready?

آیا شما آماده اید؟ آیا

Are you ready to see Mr.

برای دیدن آقای

Steve on your computer device?

استیو در دستگاه رایانه خود آماده هستید؟

Have you taken your pills?

قرصاتو خوردی؟

Here he comes.

اینجا او می آید.

Hello.

سلام.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

Hello.

سلام.

Wonderful.

فوق العاده است.

Beautiful viewers from across the globe.

بینندگان زیبا از سراسر جهان.

From across the universe, and from all dimensions.

از سراسر جهان، و از همه ابعاد.

Here we are in a.

اینجا ما در یک هستیم.

Well, I've just come in from the garden. Mr.

خب من تازه از باغ اومدم

Duncan and I have timed it perfectly

من و آقای دانکن آن را کاملاً زمان‌بندی کرده‌ایم،

because it is now as as, Francesco

زیرا اکنون فرانچسکو

Scarpetta, says it is raining buckets.

اسکارپتا می‌گوید که باران سطل‌ها می‌بارد.

Yeah. Coming down in buckets, which it is.

آره پایین آمدن در سطل، که همینطور است.

I hope I pronounce your name correctly.

امیدوارم نام شما را درست تلفظ کرده باشم. فکر می‌کنم

Francesco a got patchy,

فرانچسکو تکه تکه شده است،

I think, because I've been trying to learn, as you know,

زیرا همانطور که می‌دانید سعی کرده‌ام یاد بگیرم که

how to pronounce some Italian this week.

چگونه ایتالیایی را این هفته تلفظ کنم.

I've got no phrases for what you were doing that next week, but,

من هیچ عبارتی برای کاری که شما در هفته آینده انجام می دادید ندارم، اما،

let's just see if I pronounce that correctly.

بگذارید ببینیم آیا آن را درست تلفظ می کنم یا خیر.

But, yes.

اما، بله.

Happy to be here.

خوشحالم که اینجا هستم.

And, hello to everyone.

و سلام به همه

and, we're going to have a good lesson, aren't we, Mr.

و، ما یک درس خوب خواهیم داشت، اینطور نیست، آقای

Duncan? I hope we are.

دانکن؟ امیدوارم که باشیم.

If we don't, I don't know whose fault it is, but maybe we will both.

اگر این کار را نکنیم، نمی‌دانم تقصیر کیست ، اما شاید هر دویمان بکنیم.

We will both have to take the blame.

هر دوی ما باید مقصر باشیم.

Oh, my stomach, Mr. Jumping.

اوه، شکم من، آقای جامپینگ.

Oh, that's my stomach, not the thunder.

اوه، این شکم من است، نه رعد و برق.

My goodness.

خدای من

so if we go off air, if we have a power cut, which we may well do. Yes.

بنابراین اگر هوا قطع شود، اگر برق قطع شود، ممکن است این کار را انجام دهیم. بله.

although probably not,

اگرچه احتمالاً نه، اما

we have the worst storms ever, and we don't get power cuts.

بدترین طوفان‌های تاریخ را داریم، و برق را قطع نمی‌کنیم.

And then for absolutely no reason, we get a power cut.

و سپس بدون هیچ دلیلی، برق را قطع می کنیم.

Well, today, I think we have a good reason to have one. Yes.

خوب، امروز، فکر می کنم دلیل خوبی برای داشتن یکی داریم. بله.

So let's see what happens.

پس بیایید ببینیم چه اتفاقی می افتد.

Onwards and upwards as they say. Yes.

همانطور که می گویند رو به بالا و بالا. بله.

So whatever happens, if we suddenly disappear, don't panic.

پس هر اتفاقی بیفتد، اگر ناگهان ناپدید شدیم، نترسید.

But you might have to call the fire brigade

اما ممکن است مجبور شوید با آتش نشانی تماس بگیرید

because we might be on fire with with the smoke in the flames.

زیرا ممکن است با دود در شعله های آتش در آتش باشیم.

And apparently they've had power cuts in America.

و ظاهراً آنها در آمریکا قطع برق داشته اند . باشه

Okay.

In parts of America, I think around Texas area,

در بخش‌هایی از آمریکا، فکر می‌کنم در اطراف منطقه تگزاس،

they've had some, some very bad sort of hurricanes.

طوفان‌های بسیار بدی داشته‌اند.

and, 100 mile an hour winds.

و بادهای 100 مایل در ساعت.

That's the one thing I like about here.

این تنها چیزی است که در اینجا دوست دارم.

We don't really get hurricanes or tornadoes.

ما واقعاً دچار طوفان یا گردباد نمی شویم.

We don't get those sorts of of

ما متوجه نمی‌شویم که آن‌ها

it's like it's like a funnel, isn't it?

مانند یک قیف است، اینطور نیست؟

I'm enjoying this.

من از این لذت می برم نمی‌دانم از

I don't know if I feel good about this or not,

این بابت احساس خوبی دارم یا نه،

but there is an absolute raging storm

اما

taking place outside at this moment in time.

در این لحظه یک طوفان شدید در بیرون در حال وقوع است.

But we don't get we don't get extreme weather.

اما ما نمی توانیم آب و هوای شدید نداریم. آیا

Do we? Like that here?

ما؟ اینطوری اینجا؟ نه

No. Not usually.

معمولا نه.

Very rarely. we do.

خیلی به ندرت. ما انجام می دهیم.

but it's, you know, as, as put a word up, an Italian word

اما می‌دانید، همانطور که یک کلمه گفته می‌شود، یک کلمه ایتالیایی است

that he wants me to pronounce.

که از من می‌خواهد آن را تلفظ کنم.

Now, I'm not going to do that because, How do I know what that means?

حالا، من این کار را نمی‌کنم، زیرا چگونه می‌توانم بدانم معنی آن چیست؟

It could be getting me to say something very rude and dirty.

ممکن است مرا وادار کند که چیزی بسیار گستاخانه و کثیف بگویم.

That happened to me in China.

این اتفاق برای من در چین افتاد.

That happened to me in China.

این اتفاق برای من در چین افتاد.

A lot of my students were teaching me words, and they said, oh, Mr.

بسیاری از شاگردانم به من لغات یاد می‌دادند و می‌گفتند: اوه، آقای

Duncan, that means friend or that means nice.

دانکن، این یعنی دوست یا خوب.

But it was the first word.

اما اولین کلمه بود.

But the second one looks very, very dodgy, as we say.

اما دومی همانطور که می گوییم بسیار بسیار مبهم به نظر می رسد.

but one I won't say.

اما یکی را که نمی گویم

Then I won't say the next word.

سپس من کلمه بعدی را نمی گویم.

Anyway, moving on. Public radio

به هر حال، ادامه دارد. رادیو عمومی

one from original.

یکی از اصلی.

Yes. I don't know what that means.

بله. من نمی دانم این به چه معناست.

Well, it.

Well. But, Steve, I'm trying to help you here.

خوب، آن را.

خوب اما، استیو، من در اینجا سعی می کنم به شما کمک کنم.

Now, I don't want to pronounce that word.

حالا نمی‌خواهم آن کلمه را تلفظ کنم. به

I think it's a rude word. Mr..

نظر من کلمه بی ادبی است. آقای.

Don't know. I'm trying to.

نمی دانم. من دارم سعی میکنم

Can you just let me.

میشه فقط اجازه بدی

Bon means good.

بون یعنی خوب.

Well, that does, yes, but what's the next word mean?

خوب، بله، اما معنی کلمه بعدی چیست؟

It could be all right. It could be.

ممکن است همه چیز درست باشد. می تواند باشد.

It could be.

می تواند باشد.

It could be. It could be nice.

می تواند باشد. میتونه قشنگ باشه

It could be. Good afternoon.

می تواند باشد. ظهر بخیر

I know I'm trying to tell you my story about China,

می‌دانم که می‌خواهم داستانم را در مورد چین برای شما تعریف کنم،

but when I was in China,

اما زمانی که در چین بودم،

my students used to get me to say rude words in Chinese

دانش‌آموزانم از من می‌خواستند که کلمات رکیک به زبان چینی بگویم

without me realising that I was swearing.

بدون اینکه متوجه شوم که دارم فحش می‌دهم.

Very naughty. So what does it mean then?

خیلی شیطون پس یعنی چه؟

What does it mean that that phrase, one

معنی آن عبارت، یک

pom pom original.

پوم پوم اصلی است.

Next week, by the way, we are

اتفاقاً هفته آینده قصد داریم

going to look at some Italian phrases because two weeks from now

برخی از عبارات ایتالیایی را بررسی کنیم زیرا دو هفته دیگر در

we will be standing

near a very large ruin.

نزدیکی یک خرابه بسیار بزرگ خواهیم ایستاد.

And I'm not talking about Mr.

و من در مورد آقای

Steve Scott. Pat.

استیو اسکات صحبت نمی کنم. پت.

Scott. Pat.

اسکات پت.

Oh, come on.

اوه، بیا

Casco. Pat.

کاسکو پت.

Chair is that right?

صندلی درسته؟

Francesco Scott, Pat j

فرانچسکو اسکات، پت ج

it's a closed or an open a I don't know,

این یک بسته یا باز است، من نمی‌دانم،

but we're not going to go into delve into those details.

اما ما قصد نداریم به این جزئیات بپردازیم.

No, we'll do that next week.

نه، هفته آینده این کار را انجام خواهیم داد.

We've we've got a whole show next week.

هفته آینده یک نمایش کامل داریم.

We've got a whole show next week Steve.

ما هفته آینده یک برنامه کامل داریم استیو.

Oh it's good afternoon.

اوه ظهر بخیر

Good. Okay.

خوب باشه

That's good.

این خوب است.

We'll do all that next week.

همه این کارها را هفته آینده انجام خواهیم داد.

We'll do some.

We will test our Italian pronunciations of common phrases

ما برخی را انجام خواهیم داد.

ما تلفظ ایتالیایی خود را از عبارات رایجی

that we may need to use in Rome.

که ممکن است لازم باشد در رم استفاده کنیم، آزمایش خواهیم کرد.

Rome to learn to roll my eyes, which I'm very bad at.

رم یاد بگیرم چشمامو بچرخونم که خیلی بدم میاد. راستش را بخواهید در

You don't actually need to, to be honest.

واقع نیازی به این کار ندارید.

Well, everyone I've listened to on Italian, teaching YouTube channels

خوب، همه کسانی که در ایتالیایی به آنها گوش داده‌ام، آموزش کانال‌های یوتیوب

is very much rolling their, But the problem is, not everyone can do it.

بسیار زیاد است، اما مشکل این است که همه نمی‌توانند این کار را انجام دهند.

And I think you are one of those people.

و من فکر می کنم شما یکی از این افراد هستید. آیا

Can everybody in Italy roll their eyes?

همه در ایتالیا می توانند چشمان خود را بچرخانند؟

Oh, there's some people in Italy.

اوه، چند نفر در ایتالیا هستند.

Okay, can we talk about how to pronounce that?

خوب، می توانیم در مورد نحوه تلفظ آن صحبت کنیم؟

Steve, can we talk about this next Sunday?

استیو، آیا می توانیم یکشنبه آینده در مورد این موضوع صحبت کنیم؟

Yeah, I'm just asking because I've got a weakness.

آره من فقط می پرسم چون ضعف دارم

All right.

بسیار خوب.

Got to learn to roll my eyes.

باید یاد بگیرم چشمامو بچرخونم

Now, before we started today's livestream,

حالا، قبل از اینکه پخش زنده امروز را شروع کنیم،

I did say to you 1 or 2 things that we weren't going to do today.

1 یا 2 مورد را به شما گفتم که امروز قرار نبود انجام دهیم.

And one of them was talk about Italian, because we're doing a whole show

و یکی از آنها صحبت در مورد ایتالیایی بود، زیرا ما هفته آینده یک برنامه کامل

next week about it. Yeah.

در مورد آن خواهیم داشت. آره

So we are doing that next week, by the way, last Wednesday,

بنابراین ما هفته آینده این کار را انجام می دهیم، اتفاقاً چهارشنبه گذشته،

a big announcement, the general election, we are having won

یک اعلامیه بزرگ، انتخابات عمومی،

everywhere in the world at almost every country

تقریباً در هر کشوری

this year is having a general election.

امسال در همه جای دنیا پیروز شده ایم، امسال یک انتخابات عمومی برگزار می شود.

It's very unusual, but but apparently

خیلی غیرمعمول است، اما ظاهراً

everyone everyone is having one, including us and ours

همه، از جمله ما و ما، روز

will be taking place on Thursday, the 4th of July, which I think

پنج‌شنبه، چهارم ژوئیه، برگزار می‌شود، که فکر می‌کنم

is a very interesting day to choose because it is American Independence Day.

روز بسیار جالبی برای انتخاب است، زیرا روز استقلال آمریکا است.

Also, a lot of people are away on holiday.

همچنین، بسیاری از مردم در تعطیلات دور هستند.

Interesting.

جالبه به

I think that is a very interesting choice.

نظر من انتخاب بسیار جالبی است.

Don't you think it's an unusual time?

فکر نمی کنید زمان غیرعادی است؟

I think people can do postal votes.

من فکر می کنم مردم می توانند رای پستی انجام دهند.

yeah.

بله

I, you know, they've been the conservatives have been trying

من، می‌دانید، آنها محافظه‌کارانی بوده‌اند که تلاش کرده‌اند

or the Tories, as you also call them, I've been trying to work out

یا محافظه‌کاران، همانطور که شما نیز آنها را صدا می‌زنید، تلاش کرده‌ام بفهمم که

they've got to go for an election

آنها باید برای انتخابات شرکت کنند،

because their five years is up at the end of this year.

زیرا پنج سال آنها به پایان رسیده است. این سال

So they have to go for an election by November.

بنابراین آنها باید تا نوامبر برای انتخابات بروند.

but they're trying to time it in

اما آنها سعی می کنند آن را به گونه ای زمان بندی کنند

a way that will give them an advantage to win.

که به آنها مزیتی برای برنده شدن بدهد.

But I don't think there's anything that they can do. Yes.

اما فکر نمی‌کنم کاری از دستشان بر بیاید. بله.

That is going to make them wait.

این باعث می شود آنها منتظر بمانند.

The rest of the world is going to go to the right in terms of politics, okay?

بقیه دنیا از نظر سیاسی به سمت راست می روند، باشه؟

But we are going to go to the left,

اما

probably with a Labour government.

احتمالاً با یک دولت کارگری به سمت چپ می رویم.

I disagree, but there you go.

من مخالفم، اما شما می توانید.

Wow is another one state.

عجب ایالت دیگری است.

So we have the general election and the people of the UK.

بنابراین ما انتخابات عمومی و مردم بریتانیا را داریم.

This is how we normally say this.

ما معمولاً این را می گوییم.

When we

when we talk about people going to vote, we say the people of the UK in

وقتی

صحبت می کنیم که مردم رای می دهند، می گوییم مردم انگلیس در

this country will go to the polls

این کشور برای انتخاب دولت بعدی پای صندوق های رای خواهند رفت

to elect the next government.

.

So you go to the polls.

پس شما به پای صندوق های رای بروید.

It always sounds very strange.

همیشه خیلی عجیب به نظر می رسد.

I think, of course it it stems from, from the distant past when people would

من فکر می کنم، البته این از گذشته های دور نشات می گیرد، زمانی که مردم

choose their leaders, when democracy was born,

رهبران خود را انتخاب می کردند، زمانی که دموکراسی متولد شد،

way back in the past.

در گذشته بسیار دور.

So the next government, and I suppose we should mention also

بنابراین، دولت بعدی، و من فکر می کنم باید به آن اشاره کنیم

just to make sure we are fair.

تا مطمئن شویم که عادل هستیم.

Mr.. Steve, there are three main parties

آقای استیو، سه حزب اصلی

in this country and as Steve said,

در این کشور وجود دارد و همانطور که استیو گفت،

quite often we talk about conservatives.

ما اغلب در مورد محافظه کاران صحبت می کنیم.

They tend to be more

آنها بیشتر به

towards the right of politics.

سمت راست سیاست گرایش دارند.

We have Labour who tend to be more towards the left,

ما حزب کارگر را داریم که بیشتر به سمت چپ گرایش دارند،

and then we have the Liberal Democrats

و سپس لیبرال دموکرات هایی را داریم

who are well, as their name suggests,

که خوب هستند، همانطور که از نامشان پیداست،

they are very liberal and they are Democratic.

آنها بسیار لیبرال هستند و دموکرات هستند.

So you might say that they are open to everything.

بنابراین ممکن است بگویید که آنها به روی همه چیز باز هستند.

All of the suggestions.

همه پیشنهادات

Although as as I said a few moments ago, Steve, I do slightly disagree

اگرچه همانطور که چند لحظه پیش گفتم، استیو، من کمی مخالفم،

because at the moment

all of the politics in this country seems to be in the middle.

زیرا در حال حاضر به نظر می رسد

همه سیاست در این کشور در وسط است.

So everyone seems to be agreeing with each other

بنابراین به نظر می رسد همه

about everything in some way.

به نوعی در مورد همه چیز با یکدیگر توافق دارند.

So. So I think it's going to be very hard to to make a choice

بنابراین. بنابراین فکر می‌کنم انتخاب کردن بسیار سخت خواهد بود،

because they all seem to be saying pretty much the same thing.

زیرا به نظر می‌رسد همه آنها تقریباً یک چیز را می‌گویند.

However,

با این حال،

I think they are going to get very desperate.

من فکر می کنم آنها بسیار ناامید خواهند شد.

All of the parties are going to get desperate, Steve,

همه احزاب ناامید خواهند شد، استیو،

because they want that important vote.

زیرا آنها آن رای مهم را می خواهند.

So already we have the current prime minister.

بنابراین ما در حال حاضر نخست وزیر فعلی را داریم.

He said he will bring back national service

او گفت که خدمت ملی را

for young people they will be forced to do.

برای جوانانی که مجبور به انجام آن خواهند شد، باز خواهد گرداند.

I think it is one year or two years of some sort

فکر می کنم یک یا دو سال از نوعی

of military training or service.

آموزش نظامی یا خدمت است.

Very interesting.

خیلی جالبه

So it will be

بنابراین

it will be fascinating to see what happens next.

دیدن اینکه در آینده چه اتفاقی می افتد بسیار جذاب خواهد بود.

So I think it's going to be a very interesting 4 or 5 weeks I think.

بنابراین فکر می کنم 4 یا 5 هفته بسیار جالب خواهد بود.

So I think I'll volunteer if the conservatives get back in.

بنابراین فکر می‌کنم اگر محافظه‌کاران دوباره وارد شوند، داوطلب خواهم شد.

I think I'll just volunteer for, for some kind of military service.

فکر می‌کنم فقط برای نوعی خدمت سربازی داوطلب خواهم شد.

I can't imagine you.

نمی توانم تو را تصور کنم.

I can't imagine you in the Army.

نمی توانم تو را در ارتش تصور کنم.

I've always wanted to have a go just to see what it's like.

من همیشه می خواستم بروم فقط ببینم چطور است. باشه

Okay. Can you.

میتونی آیا

Can you see Mr. Steve with a gun?

می توانید آقای استیو را با تفنگ ببینید؟

Well, I, I

but I definitely would like to do a bit of national service, I think.

خوب، من،

اما من قطعاً دوست دارم کمی خدمت ملی انجام دهم، فکر می کنم.

I bet you would.

شرط می بندم که می کنی.

just because I think it's, it's just a skill.

فقط به این دلیل که فکر می کنم اینطور است، این فقط یک مهارت است.

A few skills to learn, survival.

چند مهارت برای یادگیری، بقا.

You know,

میدونی

how to defend yourself.

چطوری از خودت دفاع کنی

Yes. so, in a physical way.

بله. بنابراین، در یک راه فیزیکی.

So I would like to do it,

بنابراین من دوست دارم این کار را انجام دهم،

but I'm sadly too old.

اما متأسفانه خیلی پیر شده ام.

I'm sure.

من مطمئن هستم.

I'm sure you could be one of those reservists.

من مطمئن هستم که شما می توانید یکی از آن نیروهای ذخیره باشید.

See, my father used to be in the army.

ببین پدرم قبلا سربازی بود.

In his younger days, he was in the army.

در دوران جوانی سربازی بود.

He served in the army.

او در ارتش خدمت کرد.

Then later he became a reservist.

سپس بعداً به سرباز ذخیره تبدیل شد.

So those are people who who, if they are needed,

بنابراین اینها افرادی هستند که اگر به آنها نیاز باشد، خیلی دیرتر برای

they will be called up to join the army so much later.

پیوستن به ارتش فراخوانده می شوند .

So maybe you could, Mr.

پس شاید بتوانی، آقای

Steve, you could still have your dream about fighting a man.

استیو، هنوز هم بتوانی رویای مبارزه با یک مرد را داشته باشی.

Well, I'd wrestling him to the ground.

خوب، من او را روی زمین کشتی می گرفتم.

I'm hoping to do that in in Rome.

امیدوارم این کار را در رم انجام دهم.

yeah, I think it would be the other way round.

بله، فکر می کنم برعکس باشد .

I would be, yes, probably.

من خواهم بود، بله، احتمالا.

I would be, eligible for the Dad's Army.

من واجد شرایط ارتش پدر هستم. باشه

Okay.

which the Dad's Army, as the name suggests,

همانطور که از نامش پیداست، ارتش پدر،

it wasn't that was an, a sort of a home based army.

نوعی ارتش خانگی نبود .

Yeah, they were known officially as the Home Guard.

بله، آنها به طور رسمی به عنوان گارد خانه شناخته می شدند.

The Home guard?

نگهبان خانه؟

to defend the country

برای دفاع از کشور

at home to the troops in the Second World War rolled away.

در خانه به سربازان در جنگ جهانی دوم دور.

And so there was an army of people who didn't go to war.

و بنابراین ارتشی از مردم وجود داشت که به جنگ نرفته بودند.

Basically retired people,

اساساً افراد بازنشسته،

older people who were too old to go and fight,

افراد مسن که خیلی پیرتر از آن بودند که بروند و بجنگند،

in battles.

در جنگ.

So I would be, eligible for that.

بنابراین من برای آن واجد شرایط خواهم بود.

and, but anyway,

و، اما به هر حال،

we hope not to to come to the point where we would need a home guard.

امیدواریم به جایی نرسیم که به نگهبان خانه نیاز داشته باشیم.

of course, everyone's

البته، همه

talking about everyone's trying to worry is that we'll be going to war

در مورد تلاش همه برای نگرانی این است که ما

with Russia at some point, but I find that very hard to believe.

در مقطعی با روسیه وارد جنگ خواهیم شد، اما باور این موضوع برای من بسیار سخت است.

but, that's what everyone's talking about.

اما، این چیزی است که همه در مورد آن صحبت می کنند.

I think there are places far nearer to us, Steve,

فکر می‌کنم مکان‌هایی بسیار نزدیک‌تر به ما وجود دارد، استیو،

that we could be going to war with.

که می‌توانیم با آنها وارد جنگ شویم.

There's a few countries that,

چند کشور وجود دارند که

Putin's army would have to get through before he comes to us.

ارتش پوتین باید قبل از اینکه به سراغ ما بیاید از آنها عبور کند.

Let's face it, Steve, no one likes us at the moment.

بیایید با آن روبرو شویم، استیو، در حال حاضر هیچکس ما را دوست ندارد.

The UK, Great Britain, not not not many people like us.

انگلستان، بریتانیای کبیر، نه افراد زیادی مثل ما.

So. So we need all, all the help, all the attention

بنابراین. بنابراین ما به همه، همه کمک ها، همه توجه

and all the love that we can get.

و همه عشقی که بتوانیم به دست آوریم نیاز داریم. به

I think so

نظر من

today, by the way, we have an interesting subject today.

امروز همینطور است، اتفاقاً امروز یک موضوع جالب داریم.

Mr.. Steve, are you intrigued?

آقای استیو، آیا شما کنجکاو هستید؟

Maybe.

شاید.

Maybe it's all you're putting your finger

شاید این همه چیزی باشد که انگشتت را

just below your mouth like this and you're going.

همینطور زیر دهانت می گذاری و می روی.

Yes. I wonder what it could be.

بله. تعجب می کنم که چه چیزی می تواند باشد. جذاب

Intriguing.

I am intrigued.

من کنجکاو شده ام

I want to know more about it.

من می خواهم در مورد آن بیشتر بدانم.

We are looking at English phrases or British English slang

ما در حال بررسی عبارات انگلیسی یا اصطلاحات عامیانه انگلیسی بریتانیایی هستیم

terms that might be used.

که ممکن است مورد استفاده قرار گیرند.

We did have one earlier.

قبلا یکی داشتیم

Someone asked what Bevvy bevvy means.

شخصی پرسید Bevvy bevvy یعنی چه؟

I saw that Bevvy.

من اون بووی رو دیدم

Now, as I understand it,

حال آنطور که من فهمیدم

bevvy means a group or a large group of people.

بِوی به معنای گروه یا گروه بزرگی از مردم است.

Bevvy but, but but then I suddenly doubted myself

Bevvy اما، اما بعد ناگهان به خودم شک کردم

because it doesn't sound right. But I think it is.

چون درست به نظر نمی رسد. اما من فکر می کنم این است. فکر می‌کنم

I think if you have a bevy of people, I think it just means a

اگر گروهی از افراد دارید، فکر می‌کنم این فقط به معنای یک

quantity or group.

How do you see that, Steve a Bevvy yes, it's

مقدار یا گروه است.

چگونه می‌بینید، استیو بووی بله، این

a sort of a slang term for a drink, usually an alcoholic drink.

یک نوع اصطلاح عامیانه برای نوشیدنی است، معمولاً یک نوشیدنی الکلی.

Oh, I see, so it's I always thought it meant it meant a group of people.

اوه، می بینم، بنابراین همیشه فکر می کردم به معنای گروهی از مردم است.

But I suppose a bevvy also means yes, you're right.

اما من فکر می کنم که bevvy همچنین به معنای بله، شما درست می گویید.

Alcoholic drink.

نوشیدنی الکلی.

Oh, it could mean a group of people as well.

اوه، این می تواند به معنای گروهی از مردم نیز باشد.

Yes, but usually you say, oh, shall we go out for a bevvy?

بله، اما معمولاً شما می گویید، اوه، بریم بیرون برویم؟

It's a slang term for going to the pub

این یک اصطلاح عامیانه برای رفتن به میخانه

for a drink, usually beer or something like that.

برای نوشیدنی است، معمولاً آبجو یا چیزی شبیه به آن.

Yeah.

but it's that will drink itself.

آره

اما این است که خود را می نوشد.

Yeah.

آره

A bevvy it could be a, it could be anything.

این می تواند یک، هر چیزی باشد.

It could be.

It could be wine.

می تواند باشد.

میتونه شراب باشه

It's just an alcoholic drink.

این فقط یک نوشیدنی الکلی است.

That's it, a bevvy.

همینه

It's just a phrase that you would use sometimes

این فقط یک عبارت است که گاهی اوقات

with a group of people, you know,

با گروهی از افراد استفاده می کنید، می دانید،

you might say, do you want to join me later for a bevvy?

ممکن است بگویید، آیا می خواهید بعداً برای ازدواج به من بپیوندید؟

Yeah.

آره

In fact, I think it refers to the word beverage, which of course means drink.

در واقع فکر می کنم به کلمه نوشیدنی اشاره دارد که البته به معنای نوشیدنی است.

So I think that's where it comes from.

بنابراین فکر می‌کنم از همین جا می‌آید.

But I always thought I was thought bevvy also related to a group

اما همیشه فکر می‌کردم که به نظرم با یک گروه

or crowd of people.

یا جمعیتی از مردم مرتبط است.

Maybe it does, maybe it does.

شاید می کند، شاید هم می کند.

Maybe I'm completely wrong and I will have to give over

شاید من کاملاً در اشتباه هستم و باید

my English teaching badge and my gun.

نشان تدریس انگلیسی و تفنگم را واگذار کنم.

I mean, maybe I can't do it anymore.

یعنی شاید دیگه نتونم. از

You can't be expected to know everything, Mr.

شما نمی توان انتظار داشت که همه چیز را بدانید، آقای

Duncan. You're not a professor of English.

دانکن. شما استاد زبان انگلیسی نیستید.

But I didn't say I was.

اما من نگفتم که هستم.

I know, that's what I'm saying. You can't be expected to know.

میدونم همینو میگم نمی توان از شما انتظار داشت که بدانید.

Just as I'm learning.

همونطور که دارم یاد میگیرم

If you're trying to learn Italian, the teachers very much

اگر می‌خواهید ایتالیایی را یاد بگیرید، معلم‌ها

say they're that even.

می‌گویند که حتی همینطور هستند.

Even, you know, depending on what language, say, Italian.

حتی، می دانید، بسته به چه زبانی، مثلاً ایتالیایی.

You're trying to learn Italian.

شما در حال تلاش برای یادگیری ایتالیایی هستید.

even Italian people get their own language wrong sometimes.

حتی ایتالیایی ها گاهی اوقات زبان خودشان را اشتباه می گیرند.

Or there's differences. Yes.

یا تفاوت هایی وجود دارد بله.

I don't mean we get it all wrong here.

منظورم این نیست که ما همه چیز را در اینجا اشتباه می کنیم.

Lots of people, as you covered last week, common mistakes

بسیاری از افراد، همانطور که در هفته گذشته پوشش دادید، اشتباهات رایجی هستند

that people make with words and phrases.

که مردم با کلمات و عبارات مرتکب می شوند.

And it's the same in any language.

و در هر زبانی هم همینطور است.

Fab fat Farid Farid Bose very Bose

فرید فرید بوز بسیار بوز

asks is conscription still legal in the UK?

می پرسد آیا خدمت اجباری هنوز در بریتانیا قانونی است؟

No it isn't, it is not.

نه اینطور نیست، نیست.

Not for a very, very, very long time since the Second World War.

نه برای مدت بسیار، بسیار، بسیار طولانی از جنگ جهانی دوم.

And also just after as well.

و همچنین درست پس از آن نیز.

So conscription did actually go on

بنابراین خدمت اجباری در واقع

until after the Second World War.

تا پس از جنگ جهانی دوم ادامه داشت.

So here we call it National Service, but it doesn't exist

بنابراین در اینجا ما آن را سرویس ملی می نامیم، اما در حال حاضر وجود ندارد،

however, at the moment because because the conservative

زیرا از آنجایی که دولت محافظه کار

government are getting so desperate, they are they are using these

بسیار ناامید شده است، آنها از این

these wonderful things that a lot of people want to see again.

چیزهای شگفت انگیزی استفاده می کنند که بسیاری از مردم می خواهند دوباره ببینند.

So I wouldn't be surprised if someone, one of the the groups of people

بنابراین تعجب نمی‌کنم اگر کسی، یکی از گروه‌هایی

who are standing for election, they will bring back other things.

که در انتخابات شرکت می‌کنند، چیزهای دیگری را بازگرداند.

Maybe maybe the death penalty

شاید مجازات اعدام

for people who park illegally.

برای افرادی که غیرقانونی پارک می کنند.

I think with the conservatives saying that they're bringing back

فکر می‌کنم با محافظه‌کارانی که می‌گویند دارند برمی‌گردانند

and conscription or, or national service,

و خدمت اجباری یا، یا خدمت ملی را می‌آورند،

because until it went on until I think the 50s.

زیرا تا زمانی که فکر می‌کنم تا دهه 50 ادامه داشت.

Well, yes, I think it was the late 50s.

خوب، بله، فکر می کنم اواخر دهه 50 بود.

They 50s about 1958.

آنها حدود سال 1958 دهه 50 بودند.

It stopped that when you were I think it was 18.

وقتی شما بودید فکر می کنم 18 ساله بود متوقف شد.

You had to do a year's National service.

باید یک سال خدمت ملی انجام می دادید.

in other words, it was preparing you for another possible war.

به عبارت دیگر، شما را برای جنگ احتمالی دیگری آماده می کرد.

Yeah.

Well, then this this was during the war,

آره

خوب، آن موقع این در زمان جنگ بود،

but now I'm on about back.

اما اکنون من تقریباً برگشته ام.

Well, you're on about national service.

خوب، شما در مورد خدمات ملی هستید.

Yeah. Which

آره که

which when the war stopped, National service went on into the late 50s.

وقتی جنگ متوقف شد، خدمات ملی تا اواخر دهه 50 ادامه یافت.

That's it.

همین است.

And,

و

conscription is more.

سربازی اجباری بیشتر است.

You must join the army and go to war.

شما باید به ارتش بپیوندید و به جنگ بروید.

It does happen in.

I think it's Taiwan also Vietnam as well.

من فکر می کنم این کشور تایوان و ویتنام نیز هست.

They have they have national service there.

آنها در آنجا خدمات ملی دارند.

So everyone has to join the army for a certain period of time.

بنابراین همه باید برای مدت معینی به ارتش بپیوندند.

I think not.

من فکر نمی کنم.

I think maybe because it's Sweden who said they're going to reintroduce

من فکر می کنم شاید به این دلیل که این سوئد است که گفته است که خدمات ملی را مجدداً معرفی می کند

national service and Finland, Finland, Sweden said.

و فنلاند، فنلاند، سوئد گفت.

Because obviously that bordering onto Russia.

زیرا واضح است که با روسیه هم مرز است.

So they I think have reintroduced it.

بنابراین آنها فکر می کنم آن را دوباره معرفی کرده اند.

So if I, if I was 20

بنابراین اگر من، اگر 20 ساله بودم،

I would be I would be against it.

مخالف بودم.

But because I'm old I am all for it.

اما چون سنم بالاست، همه چیز را دوست دارم.

Bring it on.

آن را بیاورید.

Yes I do.

بله انجام می دهم.

I think National Service conscription should be brought back for everyone.

من فکر می کنم خدمت وظیفه ملی باید برای همه بازگردانده شود.

Everyone under the age of 23 and they should have their mobile phones

همه افراد زیر 23 سال و آنها باید تلفن همراه خود را

taken away from them, so they won't be able to listen to any of that.

از آنها بگیرند، بنابراین نمی توانند به هیچ یک از آنها گوش دهند.

That awful music.

اون موسیقی افتضاح

They won't be able to watch their TikTok videos either.

آنها نمی توانند ویدیوهای TikTok خود را نیز تماشا کنند.

It, and I, yes, bring it on.

آن را، و من، بله، آن را در.

I think it's a good idea

فکر می کنم ایده خوبی است

only because.

فقط به این دلیل.

Only because it won't affect me.

فقط به این دلیل که روی من تأثیر نمی گذارد.

I can't imagine

نمی توانم تصور کنم که

being in the Army, I really can't, no.

در ارتش باشم، واقعاً نمی توانم، نه.

Hello to Jemmy from Hong Kong.

سلام به جمی از هنگ کنگ.

We have one of your country man or country

ما یکی از زنان روستایی یا روستایی شما را

ladies here in England

در انگلیس داریم که همین

watching right now in Redding.

الان در ردینگ تماشا می کند.

So there is someone from

بنابراین یک نفر از

at the moment from there, Mr.

آن لحظه از آنجا وجود دارد، آقای

Duncan and Mr.

دانکن و آقای

Steve.

Off topic for a while, but when will you use the word.

استیو.

برای مدتی خارج از موضوع، اما چه زمانی از این کلمه استفاده خواهید کرد.

Sit situation.

وضعیت نشستن

Now I don't think we ever use that word.

حالا من فکر نمی کنم ما هرگز از این کلمه استفاده کنیم. به

It sounds like a technical word

نظر یک کلمه فنی

or maybe something that's used in a special field.

یا شاید چیزی است که در یک زمینه خاص استفاده می شود. به

When will you say shield instead?

جای آن کی می گویید سپر؟

Well, I think shield is probably used more often.

خب، من فکر می کنم سپر احتمالا بیشتر استفاده می شود.

The only problem is, I would imagine it.

تنها مشکل این است، من آن را تصور می کنم.

It depends on what the context of that of that sentence.

این بستگی به محتوای آن جمله دارد.

Actually, it's.

در واقع، این است.

I think so, Marsha is here and also.

من فکر می کنم اینطور است، مارشا اینجاست و همچنین.

Oh, Steve, don't get excited.

اوه، استیو، هیجان زده نشو.

He's here, Pedro Belmont,

او اینجاست، پدرو بلمونت،

he's here watching in Brazil.

او اینجاست و در برزیل تماشا می کند.

I'm just wondering, Steve,

من فقط دارم تعجب می کنم، استیو،

when will we be going to Brazil

کی قرار است

to do our rendezvous?

برای قرار ملاقات خود به برزیل برویم؟

It's a long.

That would be very exciting.

طولانی است.

این بسیار هیجان انگیز خواهد بود.

It's a long way.

راه درازی است.

It's a long way.

راه درازی است.

But, you know, maybe we can do that one day.

اما، می دانید، شاید بتوانیم روزی این کار را انجام دهیم.

Go, west, and, you don't have a go, because we've got lots of people.

برو، غرب، و راهی نداری، چون ما افراد زیادی داریم.

Lots of people watching, in South America.

افراد زیادی در آمریکای جنوبی تماشا می کنند.

So that would be a wonderful place to visit.

بنابراین مکان فوق العاده ای برای بازدید خواهد بود.

And, but of course, it's a very big continent.

و البته، این یک قاره بسیار بزرگ است.

but anyway, we're jumping the gun. Yes.

اما به هر حال، ما از تفنگ می پریم. بله.

As they, as we say you to use it.

همانطور که آنها، همانطور که می گوییم شما از آن استفاده کنید.

To use a phrase. Yeah.

برای استفاده از یک عبارت. آره

To say that you're getting ahead of yourself.

اینکه بگوییم داری از خودت جلو می زنی

So you're doing something too soon, doing something too soon, or thinking

بنابراین شما دارید کاری را خیلی زود انجام می دهید، کاری را خیلی زود انجام می دهید، یا در مورد چیزی فکر می کنید

about or talking about something that you can't possibly do at the moment

یا در مورد چیزی صحبت می کنید که در حال حاضر

because of certain restrictions.

به دلیل محدودیت های خاص نمی توانید انجام دهید.

It could be money.

میتونه پول باشه

It could be okay. Anything. Okay.

میتونه باشه هر چیزی باشه

Pedro wants to know which division

پدرو می خواهد بداند که دوست دارید در کدام بخش

of the of the armed forces

از نیروهای مسلح عضویت داشته باشید

would you like to be part of which would it be the Army?

؟

The Navy?

نیروی دریایی؟

I think it will be the Navy.

فکر می کنم نیروی دریایی خواهد بود.

Actually, you know, I don't want to be on a boat, I think.

در واقع، می دانید، من فکر می کنم نمی خواهم در قایق باشم.

I think Steve would like to be on a boat with lots of young men.

من فکر می کنم استیو دوست دارد با تعداد زیادی از مردان جوان در یک قایق باشد.

Now, the army, I'd go in the Army and, you know,

حالا، ارتش، من به ارتش می رفتم و، می دانید، در

surrounded by lots of servicemen.

محاصره تعداد زیادی سرباز.

I mean, my father was a very

منظورم این است که پدرم خیلی

you know, he was in the merchant Navy. Yes.

آدم بود، او در نیروی دریایی بازرگانی بود. بله.

but I've never really liked the sea.

اما من هرگز واقعاً دریا را دوست نداشتم.

No, you've never you've never been much of a seaman.

نه، شما هرگز دریانورد نبوده اید.

And I don't fancy going up in fitted planes.

و من علاقه ای به بالا رفتن در هواپیماهای مجهز ندارم.

So I think it would be the army for me.

بنابراین فکر می کنم این برای من ارتش خواهد بود.

The army?

ارتش؟

So. So you would be the guy peeling the potatoes for all of the troops.

بنابراین. بنابراین شما آن مردی خواهید بود که برای همه نیروها سیب زمینی ها را پوست می کند.

But I'd be serving in some way.

اما من به نوعی خدمت می کنم.

Yeah, I'm sure you with the.

بله، من مطمئن هستم که شما با آن.

I'm not quite sure how, but,

من کاملاً مطمئن نیستم که چگونه، اما

there must be a way that I can serve the troops.

باید راهی وجود داشته باشد که بتوانم به سربازان خدمت کنم.

Oh, no.

I've been the concert party, wouldn't I? Yeah.

اوه، نه.

من در مهمانی کنسرت بودم، اینطور نیست ؟ آره

I'd be.

من خواهم بود.

I'd be entertaining the troops.

من سربازان را سرگرم می کنم.

So the concert party was.

بنابراین جشن کنسرت بود.

It was a division of the army where they would do.

این یک لشکر از ارتش بود که در آن انجام می دادند.

They would put on performances and shows

آنها اجراها و نمایش ها را اجرا می کردند

and quite often the, the army,

و اغلب ارتش و

the male soldiers would dress up as women and perform shows.

سربازان مرد لباس زنانه می پوشیدند و نمایش اجرا می کردند.

You're right.

حق با شماست.

Very, very intriguing and interest.

بسیار بسیار جذاب و جالب.

So that's what they should do when they go to war.

پس وقتی به جنگ می روند این کاری است که باید انجام دهند.

They all of the all of the males soldiers should appear

همه سربازان مرد باید با

dressed as women and just come over the top of the trenches

لباس زنانه ظاهر شوند و فقط از بالای سنگر بیایند

and the enemy would just go,

و دشمن فقط برود،

what the

چه چیزی،

what the what, what what, what's going on?

چه چیزی، چه خبر است؟

They would be so distracted

by the time they worked out what was going on, you'd be there.

زمانی که می‌دانستند چه اتفاقی می‌افتد، حواسشان پرت می‌شود، شما آنجا خواهید بود.

You could capture them and you could tie them up and that's it.

شما می توانید آنها را دستگیر کنید و می توانید آنها را ببندید و تمام.

It's all over.

همه چیز تمام شد.

Just because they were all dressed in drag, it,

فقط به این دلیل که همه آنها لباس درگ پوشیده بودند، به

I think so it's all, it's all fantasy.

نظر من این همه چیز است، همه اینها فانتزی است.

well, fantasy is probably the wrong word.

خوب، فانتزی احتمالا کلمه اشتباهی است.

A fantasy is something that you use

فانتزی چیزی است که شما از آن استفاده می کنید و

that you you want to happen.

می خواهید اتفاق بیفتد.

and I can't say, given the choice,

و نمی‌توانم بگویم، با توجه به انتخاب،

I would probably not want to do that, but, I mean,

احتمالاً نمی‌خواهم این کار را انجام دهم، اما منظورم این است که

you can join the to the Territorial Army,

شما می‌توانید به ارتش سرزمینی بپیوندید، که

which is a sort of a volunteer surplus that that's

نوعی مازاد داوطلب است. ،

that's that's sort of the reservists, you see. Yes.

می بینید. بله.

They're sort of reservists.

آنها یک جورهایی ذخیره هستند. پس

So that's that.

همین است.

But that's what they're actually called now.

اما این چیزی است که آنها در واقع در حال حاضر نامیده می شوند.

They don't call them the Territorial Army.

آنها آنها را ارتش سرزمینی نمی نامند.

They're actually now known as the reservists. Right.

آنها در واقع اکنون به عنوان نیروهای ذخیره شناخته می شوند. درسته

So that there is this group you can join and you can at the weekend,

به طوری که شما می توانید به این گروه بپیوندید و می توانید در آخر هفته،

you can go off and, and sort of learn military ways.

می توانید بروید و به نوعی راه های نظامی را یاد بگیرید.

Yes, how to fight that, etcetera.

بله، نحوه مبارزه با آن، و غیره.

and then if there was a war,

و سپس اگر جنگی رخ می داد،

then you would,

they would be the first people that would go

شما می خواهید،

آنها اولین افرادی هستند که می روند

because they would have had a lot of training.

زیرا آموزش های زیادی دیده اند.

But that's a volunteer. That's it.

اما این یک داوطلب است. همین است.

a friend of mine used to do that regularly.

یکی از دوستانم این کار را مرتب انجام می داد.

That's a sort of a support group

این یک نوع گروه پشتیبانی است

that is called in if they are needed.

که در صورت نیاز فراخوانی می شود.

I always find it quite interesting because we were talking

من همیشه آن را بسیار جالب می دانم زیرا ما در

about the Second World War, and it's interesting

مورد جنگ جهانی دوم صحبت می کردیم، و جالب است که

how I was watching a very, very intriguing

چگونه یک مستند بسیار بسیار جذاب و

documentary, intriguing.

جذاب تماشا می کردم.

It's an intriguing documentary about the Second World War and the

این یک مستند جذاب در مورد جنگ جهانی دوم و

the preparations that were taking place to invade Britain.

تدارکاتی است که برای حمله به بریتانیا در حال انجام بود.

And they were trying all sorts of different techniques.

و آنها انواع تکنیک های مختلف را امتحان می کردند.

But in the end, of course, they they ended up using their, their air power,

اما در نهایت، البته، آنها در نهایت از نیروی هوایی خود استفاده کردند،

but their planes were no match full

اما هواپیماهای آنها

for the military of the, of Britain.

برای ارتش بریتانیا کامل نبود.

And that that, of course, was with the the famous battle.

و این البته با نبرد معروف بود.

And everyone talks about the Battle of Britain.

و همه در مورد نبرد بریتانیا صحبت می کنند.

So that was the big showdown.

پس این مسابقه بزرگ بود.

It's a bit like one of those scenes from Star Wars

این کمی شبیه یکی از آن صحنه‌های جنگ ستارگان است که در

where all the ships are flying around shooting at each other.

آن همه کشتی‌ها در حال پرواز هستند و به یکدیگر تیراندازی می‌کنند.

So imagine it being like that.

پس تصور کنید که اینطور باشد.

I think they call it a dogfight.

فکر کنم اسمش را می گذارند سگ جنگی.

When planes are flying around

وقتی هواپیماها در حال پرواز هستند و به

shooting at each other, I think they call it a dogfight.

همدیگر تیراندازی می کنند، فکر می کنم به آن می گویند سگ جنگی.

It's quite interesting.

خیلی جالبه

And of course, because the plane that was

و البته، چون هواپیمایی که در

the won the Battle of Britain was the Spitfire.

نبرد بریتانیا پیروز شد، اسپیت فایر بود.

The Spitfire, and very sadly, yesterday,

اسپیت فایر، و بسیار متأسفانه، دیروز،

in, in a, in a show, an air show,

در یک، در یک نمایش، یک نمایش هوایی،

a pilot, RAF

یک خلبان،

pilot was killed flying a Spitfire.

خلبان RAF در حال پرواز با اسپیت فایر کشته شد. دیروز

it crashed during an air display, yesterday.

در حین نمایش هوایی سقوط کرد .

So, some of them are still flying.

بنابراین، برخی از آنها هنوز در حال پرواز هستند.

and some of them are not, but, not that one anymore.

و برخی از آنها نیستند، اما دیگر آن یکی نیست.

Sadly not dead.

متاسفانه نمرده

That's that's not that's not very good news.

این نیست که خبر خیلی خوبی نیست.

That's that's very sad. Very sad indeed.

این خیلی ناراحت کننده است. خیلی غم انگیزه واقعا

But it is interesting.

اما جالب است.

It's always interesting when we talk about the military,

وقتی در مورد ارتش صحبت می کنیم همیشه جالب است،

because a lot of people are talking about different countries and the way

زیرا بسیاری از مردم در مورد کشورهای مختلف و نحوه صحبت

they, they, other countries, I suppose you might say, Steve,

آنها، آنها، کشورهای دیگر، فکر می کنم ممکن است بگویید، استیو،

and this is something I don't feel proud of this, by the way.

و این چیزی است که من به این موضوع افتخار نمی کنم. ، اتفاقا

But but we do our government

اما ما دولت ما به کشورهای دیگر

do sell military,

ارتش،

guns, rockets, missiles

اسلحه، موشک، موشک می فروشد

to other countries so they can use them against their own people, which

تا بتوانند از آنها علیه مردم خود استفاده کنند،

which is a very strange one.

که بسیار عجیب است.

I think that is a good example of a moral dilemma.

من فکر می کنم که این نمونه خوبی از یک معضل اخلاقی است.

When do you sell

چه زمانی

your your weapons and your missiles to other countries?

سلاح ها و موشک های خود را به کشورهای دیگر می فروشید؟

Because one day that country might be firing those missiles at you.

زیرا ممکن است روزی آن کشور آن موشک ها را به سمت شما شلیک کند.

Your own missiles might be being fired back at you.

ممکن است موشک های خودتان به سمت شما شلیک شود.

I think it's actually happens sometimes as well, hasn't it, Steve?

من فکر می کنم در واقع گاهی اوقات هم اتفاق می افتد، اینطور نیست، استیو؟

I'm sure it has.

من مطمئن هستم که دارد. پس اینطور

so it's not. I'm not proud of it.

نیست من به آن افتخار نمی کنم.

I will be honest with you, I, I don't normally

من با شما صادق خواهم بود، من، من معمولاً در

talk about those sorts of things, but because everyone is so it's so

مورد این جور چیزها صحبت نمی کنم، اما چون همه در حال حاضر این گونه هستند

like this at the moment, aren't they

، آیا آنها

about every single issue in the world?

در مورد تک تک مسائل دنیا نیستند؟

Well, you see the thing with, the thing with, it's a

خوب، می بینید که چه چیزی با آن، چه چیزی با آن، این

what we were just talking about the Battle of Britain.

چیزی است که ما در مورد نبرد بریتانیا صحبت می کردیم.

See what made that possible to win it was that we had a plane,

ببینید چه چیزی این پیروزی را ممکن کرد این بود که ما یک هواپیما داشتیم،

the Spitfire, that was slightly better, than the German planes.

اسپیت فایر، که کمی بهتر از هواپیماهای آلمانی بود.

Yes, apparently their germ, their planes were not very strong then.

بله، ظاهراً میکروب آنها، هواپیماهای آنها آن زمان خیلی قوی نبودند.

There were not particularly well made, and they couldn't fly very high.

آن‌ها به‌خوبی ساخته نشده بودند و نمی‌توانستند خیلی بلند پرواز کنند.

The point I was making that turn back to refuel all the time.

نکته ای که می خواستم همیشه به عقب برگردم تا بنزین بزنم.

Technology, is what wins wars.

فناوری، چیزی است که در جنگ ها پیروز می شود.

Yes. You have to have an edge, over your,

بله. شما باید بر

over the over the country that you're at war with.

کشوری که با آن در جنگ هستید، برتری داشته باشید.

That's what always usually makes the difference.

این چیزی است که همیشه تفاوت را ایجاد می کند.

Not always, but usually.

نه همیشه، اما معمولا.

And so, you know, we need to develop weapons

و بنابراین، می دانید، ما نیاز به توسعه سلاح داریم

so that we can protect ourselves against, invaders.

تا بتوانیم از خود در برابر مهاجمان محافظت کنیم.

Yes, I suppose I suppose it is.

بله، من فکر می کنم که اینطور است.

It is a difficult subject.

موضوع سختی است.

Yes, yes, we're we're we're we're we're getting sort of off

بله، بله،

topic, as Vitus pointed out, laser earlier on.

همان طور که ویتوس قبلاً به آن اشاره کرده بود، ما در حال دور شدن از موضوع هستیم.

No, no, that's fine.

نه، نه، خوب است.

I think it's all connected

من فکر می‌کنم همه چیز به هم مرتبط است،

because this is one of the things that that is being promised

زیرا این یکی از چیزهایی است که

for the the upcoming election

برای انتخابات آینده

here in the UK on, on the 4th of July

اینجا در بریتانیا وعده داده می‌شود، در 4 ژوئیه

is the conservatives want to bring back

محافظه‌کاران می‌خواهند

national service for young people.

خدمات ملی را برای جوانان بازگردانند.

And also I think there will be

و همچنین فکر می کنم

some sort of voluntary thing as well that young people can do.

نوعی کار داوطلبانه نیز وجود خواهد داشت که جوانان می توانند انجام دهند. فکر می‌کنم

I think it's a good idea, and I think it is a good way

این ایده خوبی است، و فکر می‌کنم روش خوبی

of looking at especially young people.

برای نگاه کردن به افراد جوان است.

Now, what is the most common thing that young people say, Mr..

حالا متداول ترین چیزی که جوان ها می گویند آقای

Steve? What what is it?

استیو چیست؟ چیست؟

What is what is it you always hear young people saying this.

این چیست که همیشه از جوانان می شنوید که این را می گویند.

Well, what is it, Kent?

خوب، کنت چیست؟

Can you think of the one phrase that you always hear young people

آیا می توانید به یک جمله فکر کنید که همیشه از جوانان می شنوید،

say, higher, higher?

بالاتر، بالاتر؟

No, no, about generally their life,

نه، نه، به طور کلی در مورد زندگی آنها،

what the young people say?

جوانان چه می گویند؟

I would say I don't I around young people,

من می گویم من در اطراف جوانان نیستم، فکر می کردم

I thought you would say it, but I'm just trying to think this.

شما آن را بگویید، اما من فقط سعی می کنم به این فکر کنم.

There's nothing to do. do they.

هیچ کاری برای انجام دادن وجود ندارد. آنها را انجام می دهند.

Well, that's what.

خب همینه

What? Yes.

چی؟ بله.

Well, I don't know all the time.

خوب، من همیشه نمی دانم.

Whenever, whenever we talk about gangs

هر وقت، هر وقت از باندها

or vandalism or young people

یا خرابکاری ها یا

getting getting into trouble, they often say,

گرفتار شدن جوانان صحبت می کنیم، اغلب می گویند،

but there's nothing to do.

اما کاری نمی توان کرد.

There's nothing to do. We've got nowhere to go.

هیچ کاری برای انجام دادن وجود ندارد. ما جایی برای رفتن نداریم موضوع

That's always been the thing.

همیشه همین بوده است.

So I would imagine National Service

بنابراین تصور می‌کنم خدمات ملی

would be a good thing to introduce, because then all the young people

چیز خوبی برای معرفی باشد، زیرا در این صورت همه جوانان

will never be able to say that they have nothing to do.

هرگز نمی‌توانند بگویند که کاری ندارند.

Well, I think the idea is that rather than learn

خوب، من فکر می کنم ایده این است که به جای یادگیری

sort of military tactics and how to fire a gun,

نوعی تاکتیک نظامی و نحوه شلیک اسلحه،

it's more about putting young people to use in the community.

بیشتر در مورد استفاده از جوانان در جامعه است.

Yeah. So they're calling it National Service.

آره بنابراین آنها آن را سرویس ملی می نامند.

But I think in reality it's a sort of disguised programme

اما من فکر می‌کنم در واقعیت این یک نوع برنامه مبدل

for getting unemployed people to do jobs for nothing.

برای وادار کردن افراد بیکار به انجام کارهای بیهوده است.

Yeah, it's well, I think it's young people.

بله، خوب است، فکر می کنم جوان ها هستند.

It's going to be aimed at an age community. Yes.

هدف آن یک جامعه سنی است. بله.

Young people, teenagers.

جوانان، نوجوانان.

But I don't think

اما من اینطور فکر نمی کنم

that way if look, if it improves the outlook of young people because I know,

اگر نگاه کنید، اگر نگاه جوانان را بهبود بخشد، زیرا می دانم،

I know these days, living in this day and age, it is a hard thing

می دانم، این روزها، زندگی در این روزگار،

to live in this time, especially if you are a young person.

زندگی در این زمان سخت است، به خصوص اگر یک فرد جوان

So I do, I do understand, yes, you can learn different disciplines.

بنابراین، من می دانم، بله، شما می توانید رشته های مختلف را یاد بگیرید.

So I think that's what you were saying earlier.

بنابراین فکر می کنم این همان چیزی است که قبلاً گفتید.

Steve.

استیو

Yes. I mean yeah, I'll it's a big topic.

بله. منظورم این است که بله، من موضوع بزرگی است.

I mean, a lot of the time, you know, parents instil

منظورم این است که خیلی وقت ها، والدین

this kind of behaviour into their children or should do,

این رفتار را به فرزندانشان القا می کنند یا باید انجام دهند،

but if they don't do it, then,

اما اگر این کار را انجام ندهند،

the government has to

دولت مجبور است انجام دهد،

but of course governments of its just so frightened of

اما البته دولت های آن بسیار می ترسند.

upsetting anyone down, because they might not get voted in.

باعث ناراحتی هر کسی می شود، زیرا ممکن است به آن رأی داده نشود.

but well know I was going what I was going to say

اما خوب می دانم که من همان چیزی را که قرار بود

about the National Service, as we all know, it's not going to happen anyway.

در مورد خدمات ملی بگویم، انجام می دادم، همانطور که همه ما می دانیم، به هر حال این اتفاق نخواهد افتاد.

No, because no one ever brings these things in.

نه، زیرا هیچ کس این چیزها را وارد نمی کند.

They are just a way of attracting the voters towards you.

آنها فقط راهی برای جذب رأی دهندگان به سمت شما هستند.

So I would imagine I would not be surprised over

بنابراین تصور می کنم در چند روز آینده غافلگیر نخواهم شد

the next few days because we all remember Brexit.

زیرا همه ما برگزیت را به یاد داریم.

That would that was that was the reason why we ended up

این دلیلی بود که ما در نهایت

leaving Europe, because David Cameron was getting desperate

اروپا را ترک کردیم، زیرا دیوید کامرون ناامید شده بود

and he started making promises and he said, look, vote for me

و شروع به قول دادن کرد و گفت، نگاه کنید، به من رأی دهید

and I promise that you will be able to have a referendum.

و من قول می دهم که می توانید رفراندوم داشته باشید.

And he thought in the back of his mind, he thought, no one is ever going

و او در پس ذهن خود فکر کرد، او فکر کرد، هیچ کس هرگز به

to vote to leave Europe, and no one would ever do that.

خروج از اروپا رای نخواهد داد، و هیچ کس هرگز این کار را نخواهد کرد.

So we might have another Brexit moment

بنابراین ممکن است یک لحظه دیگر برکسیت داشته باشیم

where, the problem is that anyway, we're not going to go into Brexit.

که در آن، مشکل این است که به هر حال، ما وارد برگزیت نمی شویم.

No, no, I'm not talking about Brexit.

نه، نه، من در مورد برگزیت صحبت نمی کنم.

I'm talking about promises that people make when an election is coming.

من در مورد وعده هایی صحبت می کنم که مردم در زمان برگزاری انتخابات می دهند.

So at the moment, National service.

بنابراین در حال حاضر، خدمات ملی.

But I'm just wondering what it will be next.

اما من فقط به این فکر می کنم که بعدش چه خواهد شد.

What what will the next thing be?

مورد بعدی چه خواهد بود؟

They will promise.

قول خواهند داد.

And I'm thinking maybe capital punishment for people

و من به مجازات اعدام برای افرادی فکر می کنم

who let their dogs do their poops on the pavement.

که به سگ هایشان اجازه می دهند روی پیاده رو مدفوع کنند.

I think that's fair.

من فکر می کنم این عادلانه است.

It's gonna have to be something

این باید چیزی باشد

that they're going to promise but would never, never bring in.

که آنها قرار است قول بدهند، اما هرگز، هرگز وارد نخواهند شد.

I mean, it's like,

منظورم این است که

Lewis said earlier, I mean, we talk about right

لوئیس قبلاً گفت، یعنی ما در مورد راست

and left in politics, but in reality now there is very

و چپ در سیاست صحبت می کنیم، اما در واقعیت اکنون بسیار زیاد است.

I mean, if you go back to the 1970s, there was very much

منظورم این است که اگر به دهه 1970 برگردید،

a left wing government, a right wing government.

یک دولت جناح چپ بسیار زیاد بود، یک دولت جناح راست.

They were very much big differences between the two parties.

آنها اختلافات بسیار زیادی بین دو حزب داشتند.

Yeah, but now there isn't.

بله، اما اکنون وجود ندارد.

And pretty much across Europe there aren't big differences

و تقریباً در سرتاسر اروپا تفاوت‌های زیادی وجود ندارد،

because we've got a different system to, to most of Europe,

زیرا ما سیستم متفاوتی نسبت به بیشتر اروپا داریم،

some here, some people might say that they've swapped round

برخی در اینجا، برخی افراد ممکن است بگویند که آن‌ها جاهایی را عوض کرده‌اند،

where, where, where maybe people towards the left to become more radical

کجا، جایی که شاید افراد سمت چپ. رادیکال‌تر

and more conservative and people on, on the right have become more

و محافظه‌کارتر می‌شوند و مردم در سمت راست از نظر

more socially aware or socially aware.

اجتماعی آگاه‌تر یا آگاه‌تر شده‌اند.

It's very strange how those two things

خیلی عجیب است که چگونه این دو چیز به

have kind of swapped around, but I think it's all in the middle at the moment.

نوعی با هم عوض شده اند، اما من فکر می کنم در حال حاضر همه چیز در وسط است.

They're all chasing votes.

همشون دنبال رای هستن

Everyone is trying to please everyone, which of course

همه سعی می کنند همه را راضی کنند، که البته به این

means that they will probably end up pleasing no one.

معنی است که احتمالاً در نهایت هیچ کس را راضی نمی کنند.

It is 3:06 o'clock.

ساعت 3:06 است.

Mr.. Steve.

آقای استیو.

we went to see a show last week, didn't we?

ما هفته گذشته برای دیدن یک برنامه رفتیم، نه؟

Rigid, changing the subject slightly.

سفت، سوژه را کمی تغییر می دهد.

We are talking about British English slang in a few moments,

چند لحظه دیگر در مورد عامیانه انگلیسی بریتانیایی صحبت می کنیم،

but we went to see a show and I have to say, well done.

اما برای دیدن یک نمایش رفتیم و باید بگویم آفرین.

Congratulations to.

تبریک به.

I think the group is called starstruck.

فکر کنم اسم این گروه starstruck هست.

Is that right?

درست است؟

Yes, that's the amateur group.

بله، این گروه آماتور است.

We went to see an amateur production,

ما برای دیدن یک تولید آماتور

and in in our local area

و در منطقه محلی خود رفتیم

to support a friend of mine

تا از یکی از دوستانم

who is sometimes on the live chat.

که گاهی اوقات در چت زنده حضور دارد حمایت کنیم. باشه

Okay.

but he's not, on here today

اما او امروز اینجا نیست

because he's in a matinee show.

زیرا در یک برنامه ماتینه حضور دارد.

That's it.

همین است.

Well, we're watching it now on the screen production of.

خوب، ما در حال تماشای آن در تولید صفحه نمایش هستیم.

What was that show called, Mr.

اسم اون برنامه چی بود، آقای

Duncan that was called, what?

دانکن که اسمش بود، چی؟

But you can't remember asking people to go.

اما شما نمی توانید به یاد داشته باشید که از مردم بخواهید بروند.

I think people know what it is.

فکر می کنم مردم می دانند که چیست.

Well, I mentioned it already.

خب من قبلا بهش اشاره کردم

Well, you've already mentioned it.

خوب، شما قبلاً به آن اشاره کرده اید.

Having Joseph.

داشتن یوسف.

Yes, Joseph and his Amazing Technicolour Dreamcoat.

بله، جوزف و کت رویایی تکنیکی شگفت انگیزش.

I wasn't sure what's going on then.

آن موقع مطمئن نبودم چه خبر است.

and that was the end of it.

و این پایان کار بود.

And they.

و آنها

Yeah.

آره

So it was, not the type of show that you and I

بنابراین، این نوع نمایشی نبود که من و شما

would normally go to watch, but that's what I said earlier.

معمولاً برای تماشای آن می‌رفتیم، اما این همان چیزی بود که قبلاً گفتم.

I'm not a big fan of musicals, and I do find that type of show quite obnoxious.

من طرفدار زیادی از موزیکال نیستم و این نوع نمایش را کاملاً نفرت انگیز می دانم.

However,

با این حال،

the production was amazing.

تولید شگفت انگیز بود.

The lighting, the staging, the everything, the performance,

نورپردازی، صحنه‌پردازی، همه‌چیز، اجرا،

like the young lad who who played Joseph, I would imagine that he will be

مثل پسر جوانی که نقش یوسف را بازی می‌کرد، تصور می‌کنم

maybe in the future, quite a well-known actor.

شاید در آینده یک بازیگر کاملاً شناخته‌شده باشد.

I think if he stays doing that particular thing.

من فکر می کنم اگر او به انجام آن کار خاص ادامه دهد.

And Mr.

و آقای

Steve, you got very excited when he started taking his clothes off,

استیو، وقتی او شروع به درآوردن لباس هایش کرد، خیلی هیجان زده شدی،

I didn't the girls behind us did.

من دخترهای پشت سر ما این کار را نکردند.

There were some women behind us sitting in the audience.

چند زن پشت سر ما نشسته بودند و در بین تماشاچیان نشسته بودند.

And when Joseph came on with with almost no clothes

و هنگامی که جوزف با تقریباً هیچ لباسی

on which he has to in this show, in the show, let's point that out.

در این نمایش حاضر نشد، در نمایش، اجازه دهید به آن اشاره کنیم.

All the women behind got very excited. Yes.

همه زنان پشت سر خیلی هیجان زده شدند. بله.

what was very disconcerting about that is they were all

چیزی که در مورد آن بسیار ناراحت کننده بود این است که همه

they were all old enough to be his mother,

آنها به اندازه کافی بزرگ بودند که مادر او شوند،

and they were obviously getting excited at the sight

و آشکارا با دیدن

of a topless, teenager on the stage, which I thought was a bit strange.

یک نوجوان برهنه برهنه روی صحنه هیجان زده می شدند، که به نظر من کمی عجیب بود.

I think he was only only 17.

من فکر می کنم او فقط 17 سال داشت.

So almost, almost all those women out there

بنابراین تقریباً، تقریباً همه آن زنان

in the 50s, you should not be doing that.

در دهه 50، شما نباید این کار را انجام دهید.

Because imagine if we did that.

زیرا تصور کنید اگر این کار را می کردیم.

If we did that, they would be calling us all sorts of things.

اگر این کار را می‌کردیم، آنها ما را با همه چیز صدا می‌کردند.

But if women do it, it's okay. Why?

اما اگر زنان این کار را انجام دهند، اشکالی ندارد. چرا؟

Why is that? There should be equality.

چرا اینطور است؟ باید برابری وجود داشته باشد.

Everyone should be able to be as perverted as each other.

همه باید بتوانند به اندازه یکدیگر منحرف باشند.

But yes, in the world of amateur shows,

اما بله، در دنیای نمایش های آماتور،

everybody goes to support their friends who were in there.

همه به حمایت از دوستان خود می روند .

You go to their shows because there's lots of amateur groups

شما به نمایش های آنها می روید زیرا گروه های آماتور زیادی

in Wolverhampton where I okay, I'm a member of these groups.

در ولورهمپتون وجود دارد که من خوبم، من عضوی از این گروه ها هستم.

There must be 5 or 6 different groups of everybody knows everybody else. Yes.

باید 5 یا 6 گروه مختلف وجود داشته باشد که همه افراد دیگر را می شناسند. بله.

I want to talk about the show itself.

من می خواهم در مورد خود نمایش صحبت کنم.

Yeah.

And I'm just saying you go to see each other's show.

آره

و من فقط می گویم شما برای دیدن نمایش یکدیگر بروید.

Yeah. And then they come to see yours.

آره و سپس آنها به دیدن شما می آیند.

And that gets people. It's all.

و این مردم را جذب می کند. این همه است.

It all gets the tickets sold.

این همه باعث می شود بلیط فروخته شود.

it's it

almost sounds a little desperate, but we went.

تقریباً کمی ناامید کننده به نظر می رسد، اما ما رفتیم.

I don't normally like that sort of thing, but it was good

من معمولاً چنین چیزهایی را دوست ندارم، اما خوب بود که از

you enjoyed it.

And of course, a big thumbs up to Martin.

آن لذت بردید.

و البته یک تشکر بزرگ برای مارتین.

I know he's not here at the moment because he's on stage

من می دانم که او در حال حاضر اینجا نیست زیرا او در حال حاضر روی صحنه است

right now in the show, but it was a good night.

، اما شب خوبی بود.

We had a nice night, didn't we? It was good.

شب خوبی داشتیم، نه؟ خوب بود

We did.

ما انجام دادیم.

It's very hard work because I know when I've been in shows

کار بسیار سختی است زیرا می دانم زمانی که در نمایش ها حضور داشته ام

and taken lead roles, it's very hard work.

و نقش های اصلی را بازی کرده ام، کار بسیار سختی است .

for example, they've got six shows.

برای مثال، آنها شش نمایش دارند.

So the opening night was on Thursday

پس شب افتتاحیه پنجشنبه بود

that we went to see then,

که ما رفتیم دیدیم،

they had a show on Friday night,

جمعه شب نمایش داشتند،

but then two shows on Saturday and two on Sunday.

اما بعداً دو برنامه شنبه و دو برنامه در یکشنبه.

And don't forget, it's an amateur show.

و فراموش نکنید، این یک نمایش آماتور است.

So everyone performing does not get paid.

بنابراین هر کسی که اجرا می کند پولی دریافت نمی کند.

In fact, you have to pay to be in the company.

در واقع برای حضور در شرکت باید هزینه پرداخت کنید.

Yeah.

آره

And it costs you obviously travelling as well.

و بدیهی است که برای شما هزینه سفر نیز دارد. باشه

Okay.

the only people

تنها افرادی

that get paid are the musical director and the producer.

که دستمزد دریافت می کنند مدیر موسیقی و تهیه کننده هستند.

Good.

خوب

Everybody else it's volunteer and you just do it

بقیه داوطلبانه هستند و شما فقط این کار را انجام می دهید

because you want to do it and you love doing it.

زیرا می خواهید آن را انجام دهید و عاشق انجام آن هستید.

You do it for the love.

شما این کار را برای عشق انجام می دهید.

A bit like me really doing this, I do this, I don't get paid for it.

کمی شبیه من که واقعا این کار را انجام می دهم، من این کار را انجام می دهم، برای آن پولی دریافت نمی کنم.

This YouTube will sometimes come around

این یوتیوب گاهی اوقات می آید

and they will push a little new penny through my letterbox

و آنها یک پنی جدید را از طریق صندوق نامه من فشار می دهند

just to remind me of what I'm doing and why I'm doing it. But.

تا به من یادآوری کنند که من چه کار می کنم و چرا این کار را انجام می دهم. اما

But besides that, nothing I have to go on the streets.

اما علاوه بر آن، من مجبور به رفتن به خیابان نیستم.

I have to beg.

باید التماس کنم

I have to steal.

من باید دزدی کنم.

I have to borrow.

باید قرض بگیرم

I have to do all of those things.

من باید همه این کارها را انجام دهم.

Which reminds me, yesterday

که به یاد من است، دیروز

we went into Shrewsbury yesterday

ما دیروز به شروزبری رفتیم

and I had to go into a certain store.

و من مجبور شدم به یک فروشگاه خاص بروم.

Now I'm not going to say the name of the store.

حالا اسم فروشگاه را نمی گویم.

Boots, boots the chemist.

چکمه، چکمه شیمیدان.

And there was a security guard in there

و یک نگهبان در آنجا بود

and he would not leave me alone.

و او مرا تنها نمی گذاشت.

He was following me everywhere.

او همه جا مرا دنبال می کرد.

So everywhere I went, the security guard

بنابراین هر جا که می رفتم، نگهبان

was following me all around the shop.

تمام مغازه مرا تعقیب می کرد.

And I'm not going to lie to you, I was getting a little annoyed about it

و من قرار نیست به شما دروغ بگویم، کمی از این موضوع اذیت می شدم

because I was going in there to buy some things,

زیرا می خواستم برای خرید برخی چیزها وارد آنجا شوم

and this guy would not leave me alone.

و این پسر من را تنها نمی گذارد.

He was.

او بود.

He was behind me all the time following me.

او تمام مدت پشت من بود و دنبالم می کرد.

You kept standing and he was hmhm.

تو ایستادی و او همم بود.

What's that got to?

این چه چیزی است؟ داره

What's he doing?

چیکار میکنه؟

Is he stealing things? He was

آیا او چیزهایی را می دزدد؟ او

very suspicious of you, Mr.

به شما بسیار مشکوک بود، آقای

Duncan.

Very suspicious, because, of course, anyone going in into a store

دانکن.

بسیار مشکوک است، زیرا، البته، هرکسی که با

wearing, a baseball cap,

کلاه بیسبال وارد مغازه می شود،

it must be a red light to a security guard

باید چراغ قرمز نگهبانی باشد که

thinking that people will shoplift.

فکر می کند مردم از مغازه دزدی می کنند.

Because you must have looked like a youth

چون حتما شبیه جوانی به نظر می رسید

who was going to nick stuff from the store.

که می خواست چیزهایی را از فروشگاه بیرون بیاورد.

Really?

Well, yes, because you wouldn't be dressed unless you were dressed

واقعا؟

خوب، بله، زیرا شما لباس نمی پوشید مگر اینکه

in a way that would suggest that you might want to shoplift.

طوری لباس بپوشید که نشان دهد ممکن است بخواهید از مغازه دزدی کنید.

So you're following you around?

پس دنبالت میگردی؟

No, that's not the bit I'm interested in.

نه، این چیزی نیست که من به آن علاقه دارم.

I'm interested in the part where you said he he he mistook you for a youth.

Oh, thank you, Mr. Steve.

اوه، متشکرم، آقای استیو.

I needed that today. Probably.

امروز به آن نیاز داشتم احتمالا.

He probably thought that you were, but, I mean, anyone watching it,

او احتمالاً فکر می کرد که شما هستید، اما منظورم این است که هر کسی آن را تماشا می کند،

I mean, he couldn't have done anything even if you were shoplifting, because,

یعنی حتی اگر شما دزدی می کردید نمی توانست کاری انجام دهد، زیرا

he might have asked you to leave the shop.

ممکن بود از شما خواسته باشد که مغازه را ترک کنید.

That's all you can do now in the UK, they can detain you.

این تنها کاری است که اکنون در بریتانیا می توانید انجام دهید، آنها می توانند شما را بازداشت کنند.

I don't think they can do that anymore.

فکر نمی کنم آنها دیگر بتوانند این کار را انجام دهند. فکر

I don't think you'll find they can detain you.

نمی کنم متوجه شوید که آنها می توانند شما را بازداشت کنند.

It's just that sometimes if there's 30 of you

فقط گاهی اوقات اگر 30 نفر

doing it at the same time, then it's much harder.

همزمان این کار را انجام دهند، خیلی سخت تر است.

But they're not allowed to handle you.

اما آنها اجازه ندارند با شما کار کنند.

And no, I think they can stop you from leaving the shop, but they can't.

و نه، من فکر می کنم آنها می توانند مانع از خروج شما از مغازه شوند، اما نمی توانند.

They can't grab you or touch you. Exactly.

آنها نمی توانند شما را بگیرند یا لمس کنند. دقیقا.

You can prevent them from leaving and then call the police.

می توانید از خروج آنها جلوگیری کنید و سپس با پلیس تماس بگیرید.

Anyway. I'm not a shoplifter.

به هر حال. من دزد مغازه نیستم

I wasn't stealing anything.

من چیزی دزدی نمی کردم

But this guy really did think maybe who he thought I was.

اما این مرد واقعاً فکر می کرد شاید او فکر می کرد من کی هستم.

Some young teenager who was up to no good, which, of course, I quite like.

برخی از نوجوانان جوانی که اصلاً خوب نبودند، که البته من کاملاً آن را دوست دارم.

So I suppose I should take it as a compliment

بنابراین فکر می کنم باید آن را به عنوان یک تعریف و تمجید در نظر بگیرم

that that

که

that shop detective thought I was stealing things.

آن کارآگاه مغازه فکر می کرد من دارم چیزهایی می دزدم.

So now I feel flattered and not offended.

بنابراین اکنون احساس می کنم متملق هستم و توهین نشده ام.

if he did it to me, I'd drop the things and just walked out

اگر او این کار را با من انجام می داد، من چیزها را رها می کردم و بیرون می رفتم

and I would have actually complained,

و در واقع شکایت می کردم،

I think, because he was being very aggressive.

فکر می کنم، زیرا او بسیار پرخاشگر بود.

Yes. I mean, you don't want somebody to be literally

بله. منظورم این است که شما نمی خواهید کسی به معنای واقعی کلمه

virtually standing over you.

روی شما بایستد.

No, it's going to make you very nervous.

نه، این شما را خیلی عصبی می کند.

That's, that's that's profiling

یعنی، این همان پروفایل است، به این دلیل است که

that is that's because I'm wearing a baseball cap.

من کلاه بیسبال به سر دارم.

So he's picking on me because of my my cap.

بنابراین او مرا به خاطر کلاهم انتخاب می کند.

So he he's fattest.

پس او چاق ترین است

He's a fattest person.

او چاق ترین فرد است.

He's got he's got a problem with people who wear hats.

او با افرادی که کلاه می‌گذارند مشکل دارد.

Not not very nice at all. Pedro says.

اصلا خیلی قشنگ نیست پدرو می گوید. آیا

Have we seen any Iranian movies?

فیلم ایرانی دیده ایم؟

Iranian cinema is awesome.

سینمای ایران عالیه

I haven't, but I wasn't aware that they were.

من نداشتم، اما از بودن آنها آگاه نبودم. آیا

Are these older films?

این فیلم های قدیمی هستند؟

Because I'm not sure.

چون مطمئن نیستم. آیا

Are they?

آنها هستند؟ آیا

Are they?

Can they make movies in Iran?

آنها هستند؟ آیا

می توانند در ایران فیلم بسازند؟

I'm going to tell you now, I saw a very interesting documentary, Mr.

الان میگم یه مستند خیلی جالب دیدم جناب

Steve, about Iranian cinema.

استیو از سینمای ایران.

And before, before everything changed in Iran.

و قبل از اینکه همه چیز در ایران تغییر کند.

So when, when the Shah was in charge, they did have quite

بنابراین، زمانی که شاه در راس کار بود،

a vibrant movie industry and there were films made.

صنعت سینمای بسیار پر جنب و جوشی داشتند و فیلم‌هایی ساخته می‌شد.

So all of these things did happen.

بنابراین همه این چیزها اتفاق افتاد.

There was a thriving, thriving

industry of movies in Iran before.

پیش از این در ایران صنعت پر رونق و پر رونقی سینما وجود داشت.

Before everything changed.

قبل از اینکه همه چیز تغییر کند.

Before there was, there was the overthrow of the Shah

قبل از آن، سرنگونی شاه بود

and everything changed somewhat, became a little bit more conservative.

و همه چیز تا حدودی تغییر کرد، کمی محافظه کارتر شد.

Let's just say.

فقط بگوییم.

Yeah.

So are these older films that you're watching Pedro or.

آره

همینطور این فیلمهای قدیمی که شما در حال تماشای پدرو هستید یا.

I mean, they probably still are making films,

منظورم این است که احتمالا هنوز در حال ساختن فیلم هستند،

but not in the way that they would have done before the Revolution.

اما نه به شکلی که قبل از انقلاب می‌کردند.

Beatrice says,

بئاتریس می گوید

that she always goes shopping,

که او همیشه

with a baseball cap on.

با کلاه بیسبال به خرید می رود.

so she's, coming to the UK,

بنابراین او ماه آینده به بریتانیا می آید،

next month, so we'll have to be very careful.

بنابراین ما باید بسیار مراقب باشیم.

yes, definitely.

بله قطعا

If you are wearing a baseball cap that will mark you out

اگر کلاه بیسبال به سر دارید که شما را به

as somebody who could potentially be a shoplifter.

عنوان فردی که به طور بالقوه می تواند یک دزد مغازه باشد مشخص می کند.

You know what's really funny, Steve?

میدونی چی واقعا خنده داره، استیو؟

What's really funny is during Covid,

آنچه واقعا خنده دار است این است که در دوران کووید،

during the lockdown, when the shops were starting to open again,

در زمان قرنطینه، زمانی که مغازه ها دوباره شروع به باز شدن کردند، به

people were told that they had to go into the shop with a mask on.

مردم گفته شد که باید با ماسک وارد مغازه شوند.

Now they're telling people

اکنون آنها به مردم می گویند

that they can't go into the shop with a mask on,

که نمی توانند با ماسک وارد مغازه شوند،

so they're telling people that to take their masks off,

بنابراین به مردم می گویند که ماسک های خود را بردارید،

because apparently there are a lot of people who

زیرا ظاهراً افراد زیادی هستند که

who don't want to be identified, are wearing masks

نمی خواهند شناسایی شوند. ،

to go in and steal things.

برای رفتن و سرقت اشیا ماسک زده اند.

But during Covid, everyone was being told

اما در طول کووید، به همه گفته شد

that they had to wear a mask to go into a shop.

که برای رفتن به مغازه باید ماسک بزنند.

So it's it's strange how these things change, how the

بنابراین عجیب است که چگونه این چیزها تغییر می کنند، چگونه

the rules can sometimes change completely.

قوانین گاهی اوقات می توانند کاملاً تغییر کنند .

So I think that's quite funny.

بنابراین من فکر می کنم که بسیار خنده دار است.

There are some good

movies such as taste, Taste of Cherry,

چند

فیلم خوب مثل سلیقه، طعم گیلاس،

The Separation, The Salesman

جدایی، فروشنده

and About Ellie.

و درباره الی وجود دارد.

I have heard of one of those films,

من نام یکی از آن فیلم ها را شنیده ام،

but when were they made Taste of Cherry?

اما طعم گیلاس چه زمانی ساخته شد؟

So I think many of these films will probably be old films,

بنابراین فکر می‌کنم بسیاری از این فیلم‌ها احتمالاً فیلم‌های قدیمی خواهند بود،

probably from the, from the, the maybe late 60s or the 1970s

احتمالاً از اواخر دهه 60 یا 1970

up until 79 when everything changed.

تا سال 79 که همه چیز تغییر کرد.

I don't think the current current regime is keen on, film makers.

من فکر نمی‌کنم رژیم فعلی مشتاق باشد، فیلمسازان.

No, I don't, I don't think there is a film industry now in Iran.

نه، نه، فکر نمی کنم الان در ایران صنعت سینما وجود داشته باشد.

but, you never know.

اما، شما هرگز نمی دانید

They might be able to make certain categories of films.

آنها ممکن است بتوانند دسته بندی خاصی از فیلم ها را بسازند.

but anyway, we don't know enough about that.

اما به هر حال، ما به اندازه کافی در مورد آن نمی دانیم.

but we would like to know if these are recent films

اما می‌خواهیم بدانیم که آیا این‌ها فیلم‌های اخیر هستند

or sort of free the current,

یا به نوعی جریان آزاد،

leaders pre the current, since

رهبران قبل از جریان، از

since the revolution or before or before or after. Yes.

زمان انقلاب یا قبل یا قبل یا بعد از آن. بله.

Very interesting.

خیلی جالبه

Today we are looking at something that is equally interesting,

امروز ما به چیزی نگاه می کنیم که به همان اندازه جالب است

and we will be doing that in a few moments from now.

و تا چند لحظه دیگر این کار را انجام خواهیم داد.

We are looking at British words, words used in British English.

ما به کلمات انگلیسی نگاه می کنیم ، کلماتی که در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود.

That may be a little bit confusing.

ممکن است کمی گیج کننده باشد.

We are talking about types of slang,

ما در مورد انواع عامیانه صحبت می کنیم،

British English slang, all of that coming up in a few moments.

عامیانه انگلیسی بریتانیایی، همه اینها در چند لحظه مطرح می شود. نرو

Don't go away.

English addict is with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست.

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید. با رقص پازل به

Giving you a taste of the weather there

شما طعمی از آب و هوای آنجا را می دهد

with, the puzzle dance.

.

We don't do the puzzle dance very often

ما اغلب در نمایش معتادان انگلیسی رقص پازل را انجام نمی دهیم

on the English addict show, so I thought we would do it today. Mr.

، بنابراین فکر کردم امروز این کار را انجام دهیم. آقای

Steve is also with us in the studio.

استیو نیز در استودیو با ما است.

He's joining us fresh from his adventures

او تازه از ماجراجویی هایش

in the garden there he is.

در باغی که آنجاست به ما می پیوندد.

Looking good today.

امروز خوب به نظر میرسه

Can I just say something? You look

فقط میتونم یه چیزی بگم؟ شما

amazing at the moment.

در این لحظه شگفت انگیز به نظر می رسید.

I don't know what's happening, so I feel quite good

نمی‌دانم چه اتفاقی می‌افتد، بنابراین احساس بسیار خوبی دارم

because I've been doing more exercise and I have lost a little bit of weight,

چون بیشتر ورزش می‌کردم و کمی وزن کم کردم،

so I, I think at the moment you and I, we are,

بنابراین، فکر می‌کنم در حال حاضر من و شما، در حال وارد

we are getting into shape.

شدن به شکل

I think we really are. Steve.

من فکر می کنم ما واقعا هستیم. استیو فکر می کنم فکر می کنم

I think I think everything is looking up for us

همه چیز به دنبال ما است

because we are taking more care of our health.

زیرا ما بیشتر مراقب سلامتی خود هستیم.

We've stopped. We've stopped eating all of that.

ما متوقف شدیم ما از خوردن همه اینها دست کشیدیم.

I know a minute, Mr. Duncan.

من یک دقیقه می دانم، آقای دانکن.

We stopped eating all the rubbish.

ما از خوردن همه آشغال ها دست کشیدیم. صبر کن

Hang on. Yes.

بله.

We are taking better care of our health.

ما بیشتر مراقب سلامتی خود هستیم.

Well I have, I have always taken good care of my health.

خوب من همیشه مراقب سلامتی ام بوده ام.

Yes. Don't lump me in with with yourself, Mr.

بله. من را با خودت درگیر نکن، آقای

Duncan.

دانکن.

yes.

بله

Anyway. I'm joking. but. Yes.

به هر حال. شوخی می کنم. اما بله.

Well, the thing is, in the summer,

خب، مسئله این است که در تابستان،

you naturally get more exercise.

طبیعتاً ورزش بیشتری می کنید.

Because particularly if you've got a garden,

زیرا به خصوص اگر باغ دارید،

because you have to be out there in the garden and it keeps you very fit.

زیرا باید در بیرون از باغ باشید و این شما را بسیار تناسب اندام نگه می دارد.

Yeah. And healthy.

آره و سالم.

But anyway, I'm.

اما به هر حال، من هستم.

I'm talking about me, not you then. So.

من در مورد من صحبت می کنم، نه شما. بنابراین.

Because you're always healthy.

چون همیشه سالم هستی

So I would say that I've been improving my health.

بنابراین می‌توانم بگویم که سلامتی‌ام را بهبود بخشیده‌ام.

I've cut out most of the awful sugar.

من بیشتر شکر افتضاح را حذف کرده ام.

No more chocolate, nothing.

نه شکلات دیگه نه هیچی

And I'm saving myself.

و من خودم را نجات می دهم.

Do you know why I'm saving myself, Mr.

میدونی چرا دارم خودمو نجات میدم آقای

Steve?

استیو؟

Yeah.

آره

For, for Italy?

برای ایتالیا؟

Yes, for the the big Rome rendezvous.

بله، برای میعادگاه بزرگ رم.

There it is. Look at that.

آنجاست. به آن نگاه کنید.

I've designed that myself.

من خودم آن را طراحی کرده ام.

Look at that. Isn't that lovely?

به آن نگاه کنید. دوست داشتنی نیست؟

The Rome Rendezvous 2024 is taking place.

قرار ملاقات رم 2024 در حال برگزاری است.

In fact, four weeks.

در واقع چهار هفته.

No, no. Two weeks. Sorry.

نه، نه. دو هفته متاسفم

Two weeks from now, we will be standing somewhere near this building.

دو هفته بعد، ما در جایی نزدیک این ساختمان خواهیم ایستاد.

Maybe

شاید

with our super duper Rome rendezvous.

با سوپر دوپر ما قرار ملاقات رم.

Or should I say the Roma are fundamental, which means appointment.

یا باید بگویم روماها بنیادی هستند که به معنای انتصاب است.

So your Rome rendezvous will be taking place.

بنابراین قرار ملاقات رم شما برگزار خواهد شد.

I hope you can join us.

امیدوارم بتوانید به ما بپیوندید.

If you can't join us for real,

اگر نمی توانید به طور واقعی به ما بپیوندید،

you can always watch the live stream,

همیشه می توانید پخش زنده را تماشا کنید،

which we will be doing on that day as well.

که ما در آن روز نیز انجام خواهیم داد .

So for those coming to Rome, we are looking forward to seeing you.

بنابراین برای کسانی که به رم می آیند، ما مشتاقانه منتظر دیدار شما هستیم.

And that's one of the reasons why I'm losing weight and getting fit

و این یکی از دلایل کاهش وزن و تناسب اندام من است

so I can walk around Rome.

تا بتوانم در اطراف رم قدم بزنم.

And also I will be able to enjoy some of that amazing

و همچنین می توانم از برخی از غذاهای شگفت انگیز ایتالیایی لذت ببرم

Italian food.

.

Wow. Apparently they are still making movies

عجب ظاهرا هنوز

in, Iran.

در ایران فیلم می سازند.

Oh, okay.

That's brilliant.

اوه، باشه

این فوق العاده است.

There we go. That's good.

آنجا می رویم. این خوب است.

So thanks for, telling us that, Pedro.

پس ممنون که پدرو به ما گفتی.

I wonder if they are heavily censored.

من نمی دانم که آیا آنها به شدت سانسور شده اند.

I would imagine so.

من چنین تصور می کنم.

But anyway, let's not go into that,

اما به هر حال، اجازه دهید وارد این موضوع نشویم،

I wonder, I wonder,

تعجب می‌کنم، تعجب می‌کنم،

I'm just being intrigued for a moment.

فقط یک لحظه دارم کنجکاو می‌شوم.

Steve.

Are you intrigued?

استیو

آیا شما کنجکاو هستید؟

Not really.

نه واقعا.

You know what?

You know what I'm intrigued about?

میدونی چیه؟

میدونی برام شیفته چیه؟

I'm intrigued about the the subject that is coming up today

من شیفته موضوعی هستم که امروز مطرح می شود

because we are looking at British

زیرا ما به

English slang.

عامیانه انگلیسی انگلیسی نگاه می کنیم.

So not general slang, but British English slang.

بنابراین نه عامیانه عمومی، بلکه عامیانه انگلیسی بریتانیایی.

So I think we are going to have some fun with this.

بنابراین من فکر می کنم که ما با این کار کمی لذت خواهیم برد .

To be honest, I think we are going to have

صادقانه بگویم، فکر می‌کنم

a little bit of fun with this particular subject

با این موضوع خاص

on the screen.

روی صفحه، کمی خوش بگذرانیم. در

Right now we are going to translate British slang.

حال حاضر قصد داریم زبان عامیانه انگلیسی را ترجمه کنیم.

We have quite a few to look at,

ما چند مورد برای بررسی داریم،

so we will start with the first one.

بنابراین با اولین مورد شروع می کنیم.

If you are feeling thirsty or maybe first thing in the morning, Mr.

اگر احساس تشنگی می کنید یا شاید اول صبح، آقای

Steve, you wake up.

استیو، از خواب بیدار می شوید.

What is the first thing you have to drink?

اولین چیزی که باید بنوشید چیست؟

Not water.

نه آب

But what is the first thing you have to drink?

اما اولین چیزی که باید بنوشید چیست؟

Cup of tea?

فنجان چای؟

Oh, Mr.

اوه، آقای

Steve, yes, we have the first word.

استیو، بله، ما حرف اول را می زنیم.

The word is

کلمه

copper.

مس است.

Copper.

مس.

I, I really fancy a copper.

من، من واقعاً به مس علاقه دارم.

Do you want a kappa? Kappa?

آیا کاپا می خواهید؟ کاپا؟

It is British slang for a cup of tea.

این یک زبان عامیانه انگلیسی برای یک فنجان چای است.

Or maybe any hot beverage.

یا شاید هر نوشیدنی گرم.

So even even a cup of coffee, you might say.

بنابراین حتی ممکن است بگویید حتی یک فنجان قهوه.

Do you want a cuppa? Do you fancy a cuppa?

آیا شما یک فنجان می خواهید ؟ آیا به یک فنجان علاقه دارید؟

Do you want a cuppa?

آیا شما یک فنجان می خواهید؟

So quite often in English we will use this phrase.

بنابراین اغلب در انگلیسی ما از این عبارت استفاده می کنیم.

Maybe if you are being friendly or kind to someone,

شاید اگر با کسی رفتار دوستانه یا مهربانی دارید،

maybe you go to visit someone's house

شاید به خانه کسی بروید

and they might say, do you want a cuppa?

و او بگویند، آیا یک فنجان می خواهید؟

It's it's less formal English, isn't it?

این انگلیسی کمتر رسمی است، اینطور نیست؟

Well it's slang.

Yes, it's slang.

خب عامیانه است.

بله، عامیانه است.

So it's, slang.

پس این است، عامیانه.

It's a way of saying something that's that's easier to pronounce

این راهی برای گفتن چیزی است که تلفظ آن آسانتر

and or quicker.

و یا سریعتر باشد.

Yeah.

It's a cup. Do you, do you.

آره

این یک فنجان است. آیا شما، آیا شما. آیا

Would you like a cup of tea?

یک فنجان چای میل دارید؟

Would you like a cuppa.

آیا شما یک فنجان می خواهید.

Would you like a cuppa?

آیا شما یک فنجان می خواهید؟

It's a great it's a great slang term.

این یک اصطلاح عامیانه عالی است.

It's a friendly sort of.

این یک نوع دوستانه است.

You would say it.

شما آن را می گویید.

It's a sort of a friendly way, a less formal

این یک نوع روش دوستانه است، یک روش کمتر رسمی

way of of asking somebody if they want.

برای اینکه از کسی بپرسید که آیا می خواهد.

That's it.

همین است.

I a cup of tea. Usually it's for tea.

من یک فنجان چای معمولا برای چای است.

So all of these words are slang terms.

بنابراین همه این کلمات اصطلاحات عامیانه هستند.

So they're all taken as slang terms.

بنابراین همه آنها به عنوان اصطلاحات عامیانه در نظر گرفته می شوند.

Definitely cuppa a cup of tea.

حتما یک فنجان چای میل کنید

Cup of cha.

فنجان چا.

If you definitely make tea you could say a cup of tea.

اگر مطمئناً چای درست می کنید، می توانید بگویید یک فنجان چای.

A cup of cha.

یک فنجان چا

Okay, which is what they say in India for tea, I believe.

بسیار خوب، این همان چیزی است که در هند برای چای می گویند، من معتقدم.

Okay bloke. Here's another one.

باشه بلوک اینم یکی دیگه

Steve. Bloke.

استیو بلوک. آیا

Did you

hear about the bloke who lives down the road?

در مورد بلوکی که در پایین جاده زندگی می کند شنیده اید؟

The bloke.

بلوک

So this is another

بنابراین این یکی دیگر از

British English slang term.

اصطلاحات عامیانه انگلیسی بریتانیایی است. پس

So yeah.

آره

This, this is not used in American English.

این در انگلیسی آمریکایی استفاده نمی شود.

British English we say bloke.

انگلیسی بریتانیایی می گوییم bloke. مردم

Certain parts of this country people will use this particular term.

بخش های خاصی از این کشور از این اصطلاح خاص استفاده می کنند.

We talk about a bloke, a man,

ما در مورد یک جوان، یک مرد،

a guy or a male.

یک پسر یا یک مرد صحبت می کنیم.

Who was that bloke I saw you with.

اون مردی که باهاش ​​دیدم کی بود

And a bloke is normally,

و یک بلوک معمولاً

I would say a heterosexual man.

یک مرد دگرجنسگرا است.

quite,

کاملا،

yes. And not an effeminate man in any way.

بله و به هیچ وجه مرد زن و زن نباشد.

A bloke is normally

یک بلوک معمولاً

if you say, if you describe

اگر بگویید، اگر

someone as a bloke, they're a typical man.

کسی را جوان توصیف کنید، یک مرد معمولی است.

I would say somebody that likes sport likes drinking beer.

من می گویم کسی که ورزش را دوست دارد نوشیدن آبجو را دوست دارد. احتمالاً

a bloke

یک بلوک لباس

probably dress, probably doesn't worry about fashion.

می پوشد، احتمالاً نگران مد نیست. یه

Sort of dresses, sort of just in whatever he wants.

جورایی لباس، یه جورایی فقط هرچی که بخواد.

A bloke.

یک بلوک

It's a sort of a what you would describe as a sort of a typical man.

این یک جورهایی است که شما به عنوان یک نوع مرد معمولی توصیف می کنید.

So, so maybe, maybe a man with masculine traits, a man with masculine traits.

بنابراین، پس شاید، شاید مردی با ویژگی های مردانه، مردی با ویژگی های مردانه.

Exactly.

دقیقا.

Would be, oh, you're a real bloke.

اوه، تو یک جوان واقعی هستی.

You are, somebody who like

شما کسی هستید که ورزش را دوست دارید

sports, likes going out with a lad.

، دوست دارید با یک پسر بیرون بروید.

Pick up a bird at the weekend.

آخر هفته یک پرنده بردارید.

Like going out with the lads.

مثل بیرون رفتن با بچه ها

Does that make me a real bloke?

آیا این من را به یک جوان واقعی تبدیل می کند؟ باشه

Okay. It out.

آن را بیرون.

Yeah.

I mean, it's similar to lads, isn't it.

آره

یعنی شبیه بچه هاست، اینطور نیست.

Have you got that one coming up?

آیا آن یکی را در پیش گرفته اید؟

Maybe, but. Yeah.

شاید، اما. آره

Anyway, this, this is slang.

به هر حال این، این عامیانه است.

This is slang that we use.

این عامیانه ای است که ما استفاده می کنیم.

An English bloke can refer to a man,

یک بلوک انگلیسی می تواند به یک مرد،

a guy, a male.

یک پسر، یک مرد اشاره کند.

Oh, quite often, if we don't know who the person is,

اوه، اغلب، اگر ما ندانیم آن شخص کیست،

maybe we see someone far away

شاید کسی را در دوردست ببینیم

and you might say

و شما ممکن است بگویید

it's an average man.

یک مرد معمولی است.

So do you know that bloke?

پس آیا شما آن جوان را می شناسید؟

Do you know that bloke?

آیا شما آن جوان را می شناسید؟

Who was that bloke I saw you with?

اون مردی که باهاش ​​دیدم کی بود؟

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

Oh, so you'd,

اوه، پس شما در حال

We are on the right track now because we are talking about food.

حاضر در مسیر درستی هستیم زیرا در مورد غذا صحبت می کنیم.

Mr.. Steve, would you like a butty?

آقاي استيو، مي خواهيد يك قنداق بگيريد؟

I know, oh, is that a question?

می دانم، اوه، این یک سوال است؟ آیا

Is that a rhetorical question?

این یک سوال بلاغی است؟

but it's just it's just part of the.

اما این فقط بخشی از آن است.

The lesson.

درس.

Yes. Shall I make you a butty, a sandwich?

بله. برات یه ساندویچ درست کنم؟

Yes. Bertie, we use this quite often.

بله. برتی، ما اغلب از این استفاده می کنیم.

A butty, a sound that is buttered with some kind of filling. Yes.

یک بوته، صدایی که با نوعی پر کردن کره شده است. بله.

So maybe.

پس شاید.

Maybe, maybe just a piece of bread with butter on can be a butty.

شاید، شاید فقط یک تکه نان که کره روی آن قرار دارد می‌تواند یک لقمه باشد.

So maybe if you are like me.

پس شاید اگر شما هم مثل من باشید.

If you are poor.

اگر فقیر هستید.

But when?

اما چه زمانی؟

When I was young, we couldn't put anything on our bread.

وقتی جوان بودم نمی توانستیم چیزی روی نانمان بگذاریم.

We could only put this really cheap, horrible margarine which smelt.

ما فقط می‌توانستیم این مارگارین بسیار ارزان و وحشتناک را که بو می‌داد قرار دهیم.

Yeah.

Smelt like sewage and that's it.

آره

بوی فاضلاب و بس.

And then and two very thin slices of bread.

و سپس و دو تکه نان بسیار نازک.

So the fact that that's what we used to have for our supper

بنابراین این واقعیتی است که ما قبلاً برای شام می خوردیم

because it doesn't refer to the filling at all, but

زیرا اصلاً به پر کردن اشاره نمی کند، اما

it could be cheese, it could be meat, it could be egg, it could be anything.

می تواند پنیر باشد، می تواند گوشت باشد، می تواند تخم مرغ باشد، می تواند هر چیزی باشد.

But yes.

اما بله.

Fancy a butty.

شیطون کن.

You often see shops sort of a butty bar or something like that.

شما اغلب مغازه‌هایی را می‌بینید که به نوعی میله‌های کوچک یا چیزی شبیه به آن هستند.

Or the butty shop.

یا مغازه قنداق.

It just means that you will get a sandwich

این فقط به این معنی است که شما یک ساندویچ

from there, but it'll be a no nonsense sandwich.

از آنجا خواهید گرفت، اما این یک ساندویچ بی معنی خواهد بود.

A butty is not a fancy sandwich.

بوتی یک ساندویچ فانتزی نیست.

It's not a panini.

این پانینی نیست.

No. Which we will no doubt discover. that.

نه. که ما بدون شک کشف خواهیم کرد. که وقتی به ایتالیا می رویم

What a proper panini is like when we go to Italy.

یک پانینی درست چگونه است . باشه

Okay.

It's just going to be a a very sort of

این فقط یک نوع

common sandwich. Yes.

ساندویچ معمولی خواهد بود. بله.

Well, just a sandwich.

خوب، فقط یک ساندویچ.

Just a sandwich. Nothing fancy.

فقط یک ساندویچ هیچ چیز فانتزی نیست

Or a piece of piece of bread that's just got butter on it.

یا یک تکه نان که فقط کره روی آن است.

You, me, cheese and onion.

تو، من، پنیر و پیاز. در

Here's an example. Steve.

اینجا یک مثال است. استیو

Chip butty. Yes.

لبه چیپس. بله.

Do you want a chip butty?

میخوای چیپس باتی؟

One of my favourite types of sandwich.

یکی از انواع ساندویچ مورد علاقه من.

If you get some hot chips

اگر مقداری چیپس داغ گرفتید

and you get some bread and you put some butter on the bread,

و مقداری نان گرفتید و مقداری کره روی نان بریزید

and then you put the chips in the middle and you squeeze it all together.

و سپس چیپس را وسط آن قرار دهید و همه را با هم فشار دهید.

So all the butter comes out at the edges, and then you take a giant

بنابراین تمام کره از لبه ها خارج می شود و سپس یک

bite.

گاز غول پیکر می گیرید.

People from high society.

افرادی از جامعه بالا

Okay, let's say people who are more refined,

خوب، بیایید بگوییم افرادی که تصفیه شده‌تر هستند،

like the good things in life

مانند چیزهای خوب زندگی،

would not be eating a butty because a butty, is it?

خوردن یک قنداق به خاطر یک قنداق نیست، درست است؟

You might a sandwich.

شما ممکن است یک ساندویچ.

There are different types of sandwich, aren't there?

ساندویچ انواع مختلفی دارد، اینطور نیست؟

And a butty is just.

و یک قنداق فقط است. این

It's the no.

Well, although it's the term for the sandwich, it's

شماره است.

خوب، اگرچه این اصطلاح برای ساندویچ است، این

not the type of sandwich, it's just any sandwich could be described as a butty.

نوع ساندویچ نیست، فقط هر ساندویچی را می‌توان به عنوان یک قنداق توصیف کرد.

But you wouldn't if you put your own on a sandwich, it would still be a butty.

اما اگر خودتان را روی یک ساندویچ قرار دهید، این کار را نمی‌کنید.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

But you wouldn't use that phrase.

اما شما از این عبارت استفاده نمی کنید.

But that's it.

اما همین.

Only certain people would use that.

فقط افراد خاصی از آن استفاده می کنند.

I don't know how to put this

من نمی دانم چگونه این را

more plainly.

واضح تر بیان کنم.

Common people,

مردم عادی،

I would say that,

من می گویم که

I know what you're saying.

می دانم چه می گویید.

If you, if you're posh, you wouldn't

اگر شما، اگر شیک و شیک هستید،

be eating a butty or you wouldn't describe a sandwich.

یک قنداق نمی خورید یا یک ساندویچ را توصیف نمی کنید.

Oh, we're not butty. Okay, then, Steve.

اوه، ما لب به لب نیستیم. باشه پس استیو.

Well, we'll look at another one.

خوب، ما به یکی دیگر نگاه خواهیم کرد.

which is just giving people the, you know, the finer points.

می دانید که فقط نکات ظریف را به مردم می دهد.

Okay, the fine detail.

خوب، جزئیات دقیق.

Here's another one. Steve.

اینم یکی دیگه استیو

if relating to a sandwich as well.

اگر مربوط به یک ساندویچ نیز باشد.

Sarnie.

سارنی.

Now, this is the one that I know because we used to always say sarnie

حالا این همون چیزیه که من میشناسم چون همیشه میگفتیم سرنی تو ساندویچ سرنی سرنی

you would have some jam on a sarnie sarnie sandwich.

مربا میخوری .

So again, a sandwich, maybe you can have a cheese sarnie.

بنابراین، دوباره، یک ساندویچ، شاید بتوانید یک سارنی پنیر بخورید.

So basically a sandwich with cheese inside.

بنابراین اساسا یک ساندویچ با پنیر در داخل.

I have packed some sarnies for later.

من چند سارنی بسته بندی کردم برای بعد.

My mother used to make sarnies for my lunch.

مادرم برای ناهار من سارنی درست می کرد.

Sometimes I would take my lunch to school with me

گاهی ناهارم را با خودم به مدرسه می بردم

and she would make me a little packed lunch.

و او برایم ناهار کمی آماده می کرد.

Very nice.

خیلی خوبه

Sally.

Yeah, yeah, that's,

سالی

بله، بله، همین است،

yeah, that's fine.

بله، خوب است.

You can use that word sarnie a butty.

می توانید از آن کلمه sarnie a butty استفاده کنید.

Sarnie.

سارنی.

You might, you might, you might say that that is colloquial as well.

شما ممکن است، شما ممکن است، شما ممکن است بگویید که این نیز محاوره ای است.

Yeah.

So certain places might call it a butty.

آره

بنابراین مکان‌های خاصی ممکن است آن را یک لبه بخوانند.

Other areas might call it a sarnie.

مناطق دیگر ممکن است آن را سارنی بنامند.

Yeah.

آره

Here's the next one, Steve.

اینم بعدی، استیو.

Fag. What?

فاگ چی؟

How dare you?

چطور جرات میکنی؟

You should not be calling me those names.

شما نباید من را با این نام ها صدا کنید.

That is disgust.

این انزجار است.

Oh, hang on, wait there a second.

اوه، صبر کن، یک لحظه صبر کن.

No, it isn't that one a fag? Yes.

نه، این یک حشره نیست؟ بله.

slang word for a cigarette?

کلمه عامیانه برای سیگار؟

Yes, in British English.

بله، به انگلیسی بریتانیایی.

And I have to stress this

و باید تاکید کنم که

in British English,

در انگلیسی بریتانیایی

the word fag means cigarette.

کلمه fag به معنای سیگار است.

So you might describe a container that has cigarettes

بنابراین ممکن است ظرفی که

inside it as a fag packet.

داخل آن سیگار است را به عنوان یک پاکت فاگ توصیف کنید.

It means something very different to the United States.

معنایی بسیار متفاوت با ایالات متحده دارد.

But here it means a packet of cigarettes or a cigarette.

اما در اینجا به معنای یک پاکت سیگار یا یک سیگار است.

You will have to put that fag out.

شما مجبور خواهید بود که آن خرچنگ را کنار بگذارید.

that's what they say here, isn't it, Steve?

این چیزی است که آنها اینجا می گویند، اینطور نیست، استیو؟

When somebody is smoking in a public place

وقتی کسی در یک مکان عمومی سیگار می کشد،

because they were trying to ban smoking completely,

زیرا آنها سعی داشتند سیگار را به طور کامل ممنوع کنند،

but it's, it's it's not going to happen now.

اما اینطور است، اکنون این اتفاق نمی افتد. قرار

It's not going to happen.

نیست این اتفاق بیفتد.

And when you use the word fag, you are,

و وقتی از کلمه fag استفاده می کنید، شما هستید،

you're almost saying, yeah, he.

تقریباً می گویید، بله، او.

Yeah. Yes.

آره بله.

You're saying it's not a nice thing really aren't you.

شما می گویید چیز خوبی نیست واقعاً اینطور نیست.

Well no I think that's it.

خوب نه فکر می کنم همین است.

it's just a. Yeah.

این فقط یک است. آره

Cigarette, a fat.

سیگار، چربی

I don't know where that come. Do you know where that comes from?

من نمی دانم که از کجا آمده است. میدونی از کجا میاد؟

I think I think it refers to something that burns

فکر می کنم به چیزی اشاره دارد که

a type of wood or kindling.

نوعی چوب یا کیندلینگ را می سوزاند.

Right.

I think it refers to to that which which, when you think about it,

درسته فکر می‌کنم به

چیزی اشاره دارد که وقتی به آن فکر می‌کنید،

would make sense because a cigarette is something that is slowly burning.

منطقی می‌شود، زیرا سیگار چیزی است که به آرامی می‌سوزد.

So I think it has some, some connection to that particular word.

بنابراین فکر می‌کنم تا حدی ارتباطی با آن کلمه خاص دارد.

And again, refined people would use the word cigarette.

و دوباره، افراد تصفیه شده از کلمه سیگار استفاده می کنند. باشه نمی‌دانم

Okay.

I don't know where

these refined people are but I haven't there's not many around here.

این آدم‌های باصفا کجا هستند، اما من اینجا زیاد نیستم.

I haven't met any friends.

من با هیچ دوستی آشنا نشدم

We'll meet them all okay. Aroma.

ما همه آنها را ملاقات خواهیم کرد. عطر. باشه

okay. Good.

خوب

Spud. Mr.. Steve. Spud.

اسپاد. آقای استیو. اسپاد.

Spud.

اسپاد.

Which do you want?

کدام را می خواهید؟

Some spuds with your.

مقداری اسپاد با شما

With your chilli cone. Cone?

با مخروط فلفلی شما. مخروط؟

Yeah. Spud potato.

آره سیب زمینی اسپاد.

slang word for potato.

کلمه عامیانه برای سیب زمینی

Spud.

اسپاد. آیا

can you get some spuds from the shop?

می توانید از مغازه مقداری اسپاد تهیه کنید؟

Yeah, it's just that one.

آره، فقط همین یکی است.

I think anyone would use that, but, yeah.

من فکر می کنم هر کسی از آن استفاده کند، اما، بله.

Just a slang word for potato.

فقط یک کلمه عامیانه برای سیب زمینی.

Where does that come from, Mr. Duncan? Do we know?

این از کجا می آید، آقای دانکن؟ آیا می دانیم؟

I have no idea.

من هیچ نظری ندارم.

Interesting. Good.

جالبه خوب

Thank you for putting me on Spud a potato.

ممنون که به من سیب زمینی اسپاد دادی.

Anyone would use that, I think.

من فکر می کنم هر کسی از آن استفاده می کند.

But again, with all slang words,

اما باز هم، با تمام کلمات عامیانه،

if you are a sort of refined person, you wouldn't be using them anyway.

اگر شما یک جور آدم تصفیه شده هستید، به هر حال از آنها استفاده نمی کنید.

I don't think these terms are all class related, you know?

فکر نمی کنم این اصطلاحات همه به کلاس مربوط باشند، می دانید؟

I think they are very class Spud or class Speight's.

من فکر می کنم آنها بسیار کلاس Spud یا کلاس Speight's هستند.

My mum used to always ask me to get some spuds from the shop.

مامانم همیشه از من می خواست که از مغازه مقداری اسپاد بیاورم.

So what are you saying?

پس چی میگی؟ آیا می

Are you saying that I'm lower class and common?

گویید من از طبقه پایین تر و معمولی هستم؟

I don't think I ever heard

فکر نمی کنم تا به حال نشنیده باشم که

my mother use the word spud. No.

مادرم از کلمه اسپاد استفاده کند. نه.

She would always say potato.

او همیشه می گفت سیب زمینی.

I heard she used to swear like a trooper.

شنیدم که مثل یک سرباز فحش می داد. چه

When.

No, I never heard my mother swear.

زمانی.

نه، من هرگز نشنیدم که مادرم فحش بدهد.

Ever, ever.

همیشه، همیشه. آیا

Can you get some spuds?

می توانید مقداری اسپاد تهیه کنید؟

And she had good reason to.

و او دلیل خوبی برای این کار داشت. آیا

Can you get some spuds from the shop?

می توانید از مغازه مقداری اسپاد تهیه کنید؟

Yeah, definitely.

آره حتما

Being your, your mother, I can imagine.

من می توانم تصور کنم که مادر شما هستم.

Well, I can you get some spuds from the shop?

خوب، من می توانم از مغازه چند اسپاد بیاورم؟

Spuds.

اسپادها

A type of, well, any potato basically anything.

یک نوع، خوب، هر سیب زمینی اساساً هر چیزی.

Anything that's potato shaped, including my head.

هر چیزی که به شکل سیب زمینی است، از جمله سر من.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

Oh, another one of your favourite subject, Steve.

اوه، یکی دیگر از موضوعات مورد علاقه شما، استیو.

Many great quid.

قیمت های بسیار عالی

Quid?

کوید؟

It is, of course,

البته این

a slang term for the British pound.

یک اصطلاح عامیانه برای پوند انگلیس است.

When we say pound,

وقتی می گوییم پوند،

we mean the currency of this country.

منظور واحد پول این کشور است.

So a quid.

بنابراین یک کود.

£1 is £1, £5 is

1 پوند 1 پوند است، 5 پوند

£5, £20, it's £20.

5 پوند، 20 پوند، 20 پوند است.

Can you lend me a couple of quid.

میشه دو تا پول به من قرض بدی

Don't worry Steve, I'm not asking you.

نگران نباش استیو، من از تو نمی پرسم.

Don't worry. Don't panic.

نگران نباشید. وحشت نکنید.

Yes. If you use that word in like that, can you lend me

بله. اگر این کلمه را در آن به کار می برید، می توانید به من چند تا can قرض بدهید

a couple of could or can you lend me £10?

یا می توانید 10 پوند به من قرض بدهید؟ یه

It's sort of.

جوریه

It's almost softening it a bit.

تقریباً کمی آن را نرم می کند.

can you lend me £10?

می توانید 10 پوند به من قرض بدهید؟

Sounds, quite, but it's formal.

به نظر می رسد، کاملا، اما رسمی است.

But it also.

But if you use the word quid instead,

اما آن را نیز.

اما اگر به جای آن از کلمه quid استفاده کنید،

it almost sounds like you're not really asking for money.

تقریباً به نظر می رسد که واقعاً پول نمی خواهید.

It sort of softens it a bit, I think when you say, can you lend me £10?

کمی نرمش می کند، فکر می کنم وقتی می گویید می توانید 10 پوند به من قرض بدهید؟

because it's almost not referring to money.

زیرا تقریباً به پول اشاره نمی کند.

If you use the word quid, it is.

اگر از کلمه quid استفاده کنید، همینطور است.

But somehow in your mind it sort of isn't,

اما در ذهن شما به نوعی اینطور نیست،

because it's quite cheeky to ask

زیرا درخواست

for money from somebody, isn't it? It is.

پول از کسی کاملاً گستاخانه است، اینطور نیست؟ هست.

I would never I would never be friends with anyone who asks for money.

من هرگز با کسی که پول می خواهد دوست نمی شوم.

If I have a friend and they say, oh, could you lend me some money?

اگر من دوستی داشته باشم و آنها بگویند، اوه، می توانید مقداری پول به من قرض دهید؟ می

I would say no and goodbye, goodbye.

گفتم نه و خداحافظ، خداحافظ.

You are no longer my friend. That's it.

تو دیگه دوست من نیستی همین است.

Now I have zero tolerance for that.

حالا من برای آن تحمل صفر دارم.

Maurizio wishes

مائوریتزیو می‌خواهد

to, is saying that he can't smoke his, cigar.

، می‌گوید که نمی‌تواند سیگارش را بکشد.

Cigar? During the meeting.

سیگار؟ در طول جلسه.

Well, you very much can, is what is the right

خوب، شما خیلی می توانید، آیا

slang word for a cigar?

کلمه عامیانه مناسب برای سیگار چیست؟

I don't think there is.

من فکر نمی کنم وجود داشته باشد.

No, I don't think there is cigar?

نه، من فکر نمی کنم سیگار وجود دارد؟

You could just say a Cuban.

فقط می توان گفت کوبایی.

I'm smoking a Cuban. Yes.

من کوبایی سیگار می کشم. بله.

that's always been my dream to smoke a Cuban.

این رویای من همیشه سیگار کشیدن یک کوبایی بوده است.

Quit. Yeah.

Can you lend me a couple of quid?

ترک کنید. آره آیا

می توانید به من یک دو دلار قرض بدهید؟

It's just.

It's just easier to say.

فقط همین است.

فقط گفتنش راحت تره

Can you lend me a couple of pound?

میشه چند پوند به من قرض بدی؟ آیا

Can you lend me £2?

می توانید 2 پوند به من قرض دهید؟

A couple of quid? It's just easier to say.

یک جفت کود؟ فقط گفتنش راحت تره

I would use that again.

من دوباره از آن استفاده خواهم کرد. فکر

I don't think I ever heard my mother use that phrase.

نمی کنم هرگز نشنیده باشم که مادرم از این عبارت استفاده کند.

but I would imagine she wouldn't use a.

اما من تصور می کنم او از a استفاده نمی کند.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

Oh, here's another one referring to a person,

اوه، در اینجا یکی دیگر به یک شخص اشاره دارد،

a man male, a chap chap.

یک مرد مرد، یک پسر بچه.

He used.

او استفاده کرد.

Have you seen that chap who's moved in next door?

آیا آن پسری را که به خانه همسایه نقل مکان کرده است، دیده ای؟

Have you seen him?

آیا او را دیده ای؟ فکر می کنم

That chap, a bloke, a chap that, that seller, I suppose.

آن پسر، یک جوان، یک پسر که، آن فروشنده.

Fella is another 1FELA fella.

Fella یکی دیگر از دوستان 1FELA است.

Chap.

فصل

There's a chap down the road

پسری در سر راه است

who looks just like Tom cruise.

که شبیه تام کروز است.

See that, that is that, is that the word chap is referring to?

ببینید، یعنی کلمه چپ به آن اشاره دارد؟

If you describe someone as a chap

اگر شما کسی را به عنوان یک پسر توصیف می کنید

that is, that used to be used a lot by sort of

که قبلاً توسط

people of

افراد هم

class, I would say if you describe someone as a chap,

کلاس استفاده می شد، من می گویم اگر کسی را به عنوان یک پسر توصیف کنید،

they're a nice person,

او فرد خوبی است،

whereas a bloke might not be particularly nice person,

در حالی که یک جوان ممکن است به خصوص خوب نباشد.

he might be a bit crude, for example.

به عنوان مثال، ممکن است کمی خام باشد.

but a chap is, he's a, he's a nice chap.

اما یک پسر است، او یک پسر خوب است.

Yeah. You would say that.

آره شما می گویید که.

That's the way you commonly use that phrase,

این روشی است که معمولاً از آن عبارت استفاده می‌کنید،

but you can use it genuinely in conversation.

اما می‌توانید آن را به طور واقعی در مکالمه استفاده کنید.

If a chap comes around to fix your oven or your electrics, yes, you can, but

اگر برای تعمیر اجاق گاز یا برق شما یک گیره می آید ، بله، می توانید، اما

there's a chap I know, so it can be used informally just to me, man.

من می شناسم، بنابراین می توان آن را به طور غیررسمی فقط برای من استفاده کرد.

They can, it can, but it usually it's I with

آن‌ها می‌توانند، می‌توانند، اما معمولاً این من با من هستم.

I think to my mind when you use the word chap,

وقتی از کلمه چپ استفاده می‌کنید، فکر می‌کنم

it's referring to somebody who's quite sort of

به کسی اشاره می‌کند که کاملاً

knows what he's doing. Reliable.

می‌داند دارد چه می‌کند. قابل اعتماد

He's a good chap.

او پسر خوبی است.

yeah.

بله

it's just they used to use that in the forces in the, in

فقط آنها قبلاً از آن در نیروها استفاده می کردند،

if you I mean, you would use that.

اگر منظورم این است، شما از آن استفاده می کنید.

You would sound a bit posh if you use that phrase.

اگر از این عبارت استفاده کنید کمی شیک به نظر می رسید.

I think

من فکر می کنم

he's a nice chair, but we still use it for now.

او صندلی خوبی است، اما ما هنوز از آن استفاده می کنیم.

It's it's very commonly used now, Steve.

این الان بسیار رایج است، استیو.

Is it commonly used?

آیا معمولا استفاده می شود؟

I haven't you heard anybody use it?

نشنیدم کسی ازش استفاده کنه؟

Well, a long time.

خب خیلی وقته

But you would you know, I think it's quite a posh way of describing man.

اما می دانید، من فکر می کنم این یک روش کاملا شیک برای توصیف انسان است.

Yeah. I'm a male.

آره من یک مرد هستم. باشه پس به سلامتی به عنوان مثال

Okay then. Cheers.

Like that is, is it's only used by posh people or scumbags like me.

، آیا این فقط توسط افراد شیک پوش یا افراد شرور مانند من استفاده می شود. به

I seem to be.

نظر می رسد. به

I seem to be categorising all these in into in class too.

نظر می رسد که من همه اینها را در کلاس نیز دسته بندی می کنم.

But this is nothing to do with class.

اما این ربطی به کلاس ندارد.

That's that.

همین است.

I don't understand how you're bringing class into this,

من متوجه نمی شوم که شما چگونه کلاس را وارد این موضوع می کنید،

because slang has nothing to do with class,

زیرا زبان عامیانه ربطی به کلاس ندارد،

because everyone uses slang at some point.

زیرا هرکسی در مقطعی از زبان عامیانه استفاده می کند . پس

So not people of the higher class.

نه افراد طبقه بالاتر.

So tell me, tell me, Steve, please dissect this word.

پس به من بگو، بگو، استیو، لطفا این کلمه را تشریح کن. به سلامتی به سلامتی

Cheers.

Cheers.

Yeah. Cheers.

آره به سلامتی

you, of course, commonly say cheers.

شما، البته، معمولاً به سلامتی می گویید.

If you are, celebrating something,

اگر در حال جشن گرفتن چیزی،

somebody's birthday or something, there is something to celebrate.

تولد کسی یا چیزی هستید، چیزی برای جشن گرفتن وجود دارد.

You hold your drink up.

شما نوشیدنی خود را بالا نگه می دارید. به سلامتی

Cheers.

And, it's just a it's just a

و این فقط یک

a punctuation of some kind of maybe somebody's birthday

علامت گذاری است از اینکه شاید تولد کسی

or something's happened, or you meet people in a

یا اتفاقی افتاده باشد، یا با مردم در یک اتاق ملاقات می کنید

and you go or go out for a meal and you're all pleased to see each other

و برای صرف غذا می روید یا بیرون می روید و همه از دیدن یکدیگر راضی هستید و

and somebody goes, oh, cheer, let's say cheers.

یکی می رود، اوه , هلهله , بیایید به سلامتی .

And then you will clink your glasses.

و بعد لیوان هایت را به هم می زنی.

A very common thing, I feel is if I want to, I want to clink my glass.

یک چیز بسیار رایج، احساس می کنم این است که اگر بخواهم، می خواهم لیوانم را به هم بزنم. به سلامتی

Cheers.

Genuinely speaking is a slang term.

واقعاً یک اصطلاح عامیانه است.

It means thanks and good bye.

یعنی تشکر و خداحافظ.

So maybe someone will help you with a problem that you've got.

بنابراین شاید کسی به شما در حل مشکلی که دارید کمک کند. به سلامتی به سلامتی

Cheers. Cheers, mate. Cheers.

رفیق به سلامتی

But also quite often if you are thanking someone

اما اغلب اوقات اگر از کسی در حال

as they are leaving, so they are leaving you.

رفتن تشکر می کنید، بنابراین او شما را ترک می کند.

They're going away, but also you are grateful to them.

آنها در حال رفتن هستند، اما شما نیز از آنها سپاسگزار هستید.

So you might say cheers.

بنابراین ممکن است بگویید به سلامتی. به سلامتی

Cheers mate. Cheers.

رفیق به سلامتی

So it is an informal way of saying thank you.

بنابراین این یک روش غیررسمی برای تشکر کردن است.

I often use it in emails to work colleagues,

من اغلب از آن در ایمیل هایی برای همکارانم استفاده می کنم ،

sometimes just to you put that at the end of your email.

گاهی اوقات فقط برای اینکه شما آن را در انتهای ایمیل خود قرار دهید.

It's sort of a friendly way,

این یک راه دوستانه است،

an informal way of saying goodbye.

یک راه غیر رسمی برای خداحافظی.

Yes. Or cheers often put cheers. Yes.

بله. یا تشویق اغلب تشویق قرار می دهد. بله.

But of course, it also means a celebration when you hold your drink.

اما البته وقتی نوشیدنی خود را در دست می گیرید به معنای جشن نیز هست.

That's it.

همین است.

but in this sense, it means. It means.

اما در این معنا به این معناست. یعنی.

Thank you. And and goodbye.

متشکرم. و و خداحافظ

Thank you very much for that.

از این بابت بسیار متشکرم.

I must go now. Cheers, everyone.

الان باید برم به سلامتی همه

It's a nice, friendly way

این یک روش خوب و دوستانه

of saying thank you and good bye.

برای تشکر و خداحافظی است.

Faribault says Chapman or chap?

فریبو می گوید چپمن یا چپ؟

Chap is short for Chapman, which means business man.

Chap مخفف Chapman است که به معنای مرد تجاری است.

So thanks for that.

بنابراین برای آن متشکرم.

And the slang word for a cigar is a stookey.

و کلمه عامیانه برای سیگار برگ استوایی است.

I remember that now. Stogie.

الان یادم اومد Stogie.

Stogie Newton it Trump.

استوگی نیوتن آن ترامپ.

So thanks for that.

بنابراین برای آن متشکرم.

Yeah it's probably used in America I think it's those big fat ones.

بله، احتمالاً در آمریکا استفاده می شود، فکر می کنم آن دسته از چاق های بزرگ است.

You know the big the big the big cigars.

شما می دانید سیگارهای بزرگ، بزرگ، سیگارهای بزرگ.

Yeah. Really long.

آره واقعا طولانیه

And you have to say you have to cut the end off.

و شما باید بگویید که باید پایان را قطع کنید.

I know many business people will

من می دانم که بسیاری از افراد تجاری

will have one in their mouth and they're really huge.

یکی را در دهان خود خواهند داشت و آنها واقعاً بزرگ هستند.

So there are a lot of people who used to always have a cigar, I think.

بنابراین افراد زیادی هستند که همیشه سیگار می کشیدند، فکر می کنم.

Who was it?

کی بود؟

Who is that guy who?

اون پسر کیه؟

He was a who was a you know who I mean?

او کسی بود که می دانید منظورم کیست؟

Baba baba baba baba baba baba baba baba baba

بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا

baba baba baba baba baba baba baba baba baba.

بابا.

Papa. Papa. Papa. Papa. Papa. Papa. Papa. Papa.

بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا

Do you know who I mean?

میدونی منظورم کیه؟

Good evening.

عصر بخیر

Psycho.

روانی.

Hey, the birds.

هی پرنده ها

Psycho. Alfred Hitchcock.

روانی. آلفرد هیچکاک.

Oh, Alfred Hitchcock.

آه، آلفرد هیچکاک.

Alfred Hitchcock.

آلفرد هیچکاک.

Yeah. I couldn't remember his name then.

آره اون موقع اسمشو یادم نمیومد

I could remember the song and the films, but I couldn't remember his name.

آهنگ و فیلم ها را به خاطر می آوردم، اما نام او را به خاطر نمی آوردم.

Alfred Hitchcock always had a cigar.

آلفرد هیچکاک همیشه سیگار داشت.

It good and and and of course, we can't forget

خوب است و و البته، نمی توان فراموش کرد که

we were talking about the Battle of Britain earlier.

قبلاً در مورد نبرد بریتانیا صحبت می کردیم.

Winston Churchill.

وینستون چرچیل

He always had a big stogie hanging out of his mouth.

او همیشه یک قلاب بزرگ از دهانش آویزان بود.

Or a cigar, as we would say, if you're posh, here's another one.

یا یک سیگار، همانطور که می گوییم، اگر شیک هستید، اینم یکی دیگر.

Chuffed to be chuffed, Mr.

خفه شوم، آقای

Steve. Oh,

استیو. اوه،

chuffed Mr.

آقای

Steve, I am chuffed to see you.

استیو، من از دیدن شما خوشحال شدم.

Yes. Yeah, yeah.

بله. آره آره

Yes you would use that, please.

بله، شما از آن استفاده می کنید، لطفا.

I'm pleased to see you.

من از دیدن شما خوشحالم.

Oh, I'm really sorry.

اوه واقعا متاسفم

Yeah. Something that's enjoyable.

آره چیزی که لذت بخش است.

You're delighted.

شما خوشحال هستید.

You're pleased to see somebody or.

از دیدن کسی خوشحال می شوید یا.

It doesn't have to be somebody.

لازم نیست کسی باشد.

Something might have happened. That's nice.

ممکن است اتفاقی افتاده باشد. این خوب است.

somebody might have, given

ممکن است کسی

you a some brought your cake in for work for your birthday.

کیک شما را برای روز تولدتان برای کار آورده باشد.

Oh, I'm really chuffed.

اوه، من واقعا خفه ام از

Thank you for that.

این بابت متشکرم.

I so it doesn't have to be, but it just means you're very pleased.

بنابراین لازم نیست که باشد، اما این فقط به این معنی است که شما بسیار راضی هستید.

Yes. Anything.

بله. هر چیزی

Anything that comes your way, that makes you smile and makes you feel better.

هر چیزی که سر راه شما قرار می گیرد، باعث می شود لبخند بزنید و احساس بهتری داشته باشید.

You are pleased. You are delighted.

شما راضی هستید. شما خوشحال هستید.

You one person.

تو یک نفر

Just a cake.

فقط یه کیک

Yeah.

آره

I'm chuffed to see you again.

خوشحالم دوباره میبینمت

I am very happy.

من خیلی خوشحالم.

It's a particular type of pleased, but,

این نوع خاصی از خوشحالی است، اما،

Yeah.

بله.

He's.

او

He's the one Steve.

او همان استیو است.

You have to pronounce this correctly, by the way.

اتفاقاً باید این را درست تلفظ کنید.

Or else we get taken off the, Ming Ming Ming Ming.

یا در غیر این صورت ما از مینگ مینگ مینگ مینگ خارج می شویم.

Thank goodness for that.

خداروشکر از این بابت.

I'm glad you pronounced it correctly, Ming.

خوشحالم که درست تلفظش کردی، مینگ.

Something that is Ming.

چیزی که مینگ است.

This is very current.

این بسیار جاری است.

This is a very current type of British slang term.

این یک نوع بسیار رایج اصطلاح عامیانه بریتانیایی است. گمان می کنم

Something that is Ming ING

چیزی که مینگ ING است

is unattractive or ugly, I suppose.

غیرجذاب یا زشت است.

Also unpleasant as well.

همچنین ناخوشایند است.

Something that is unpleasant.

چیزی که ناخوشایند است.

Maybe something you don't like the look of, or something

شاید چیزی که شما از ظاهر آن خوشتان نمی آید ، یا چیزی که از

you don't like the smell of those

بوی آن

cakes look minging,

کیک ها خوشتان نمی آید،

can we use that word in any other way?

می توانیم به شکل دیگری از آن کلمه استفاده کنیم؟

Well, we usually use it to refer to

خوب، ما معمولا از آن برای اشاره به

other people, don't we?

افراد دیگر استفاده می کنیم، اینطور نیست؟

Well, anything that's unattractive or ugly, yes,

خوب، هر چیزی که غیرجذاب یا زشت است، بله،

but commonly it's used.

اما معمولاً از آن استفاده می شود.

Oh, that girl is minging.

اوه اون دختر داره مینگه

You don't have to pronounce the G in the middle, do you?

شما مجبور نیستید G را در وسط تلفظ کنید، درست است؟

You can sort of scoot over that.

شما می توانید یک جورهایی از آن غافل شوید.

Oh, she's making

اوه، او

it just refers to somebody who is unattractive.

فقط به کسی اشاره دارد که جذاب نیست.

and but not necessarily just unattractive.

و اما نه لزوما فقط غیرجذاب.

Somebody who just hasn't paid any attention to their appearance.

کسی که به ظاهر خود توجهی نکرده است.

Yes, they might look unwashed, their hair might look not,

بله، ممکن است آنها شسته نشده به نظر برسند، ممکن است موهایشان به نظر نرسد،

you know, they might not have bothered to dress properly together.

می دانید، آنها ممکن است زحمت لباس پوشیدن درست با هم را نداشته باشند.

Maybe they haven't washed and they stink of body odour

شاید آن‌ها شسته نشده‌اند و بوی بدنشان متعفن می‌شود که

quite often used to describe,

اغلب برای توصیف

a woman, would you say?

یک زن استفاده می‌شود؟

Or a girl. Yeah.

یا یه دختر آره

Well, that's not very much attention to it might be unfair.

خوب، توجه چندانی به آن ممکن است ناعادلانه باشد.

That appearance.

اون ظاهر

It might be unfair to say that to a girl

گفتن این جمله به یک دختر

or woman, but it is sometimes used.

یا زن ممکن است ناعادلانه باشد، اما گاهی اوقات از آن استفاده می شود.

But anything that you find unattractive,

اما هر چیزی که به نظر شما جذاب نیست،

not attractive or ugly.

جذاب یا زشت نیست.

But yes, you are right, Steve.

اما بله، حق با شماست، استیو.

And I think, I think, I think you have to be careful, though, don't you?

و من فکر می کنم، فکر می کنم، فکر می کنم باید مراقب باشید، اینطور نیست؟

When you say those things, it can be very offensive.

وقتی آن چیزها را می گویید، می تواند بسیار توهین آمیز باشد.

That would be an offence if you were to say it directly to somebody.

اگر مستقیماً آن را به کسی بگویید توهین آمیز خواهد بود.

Oh, you look minging.

اوه، تو به نظر میرسی.

Yeah, that would be quite offensive.

بله، این بسیار توهین آمیز خواهد بود.

But you can obviously talk about somebody with your friends.

اما واضح است که شما می توانید در مورد کسی با دوستان خود صحبت کنید.

Oh, look at her. She's looks minging.

اوه، او را نگاه کن او به نظر می رسد مینگ است.

And it's usually, you know, blokes will say that to each other,

و معمولاً، می‌دانید، بلوغ‌ها این را به یکدیگر می‌گویند،

in reference to because blokes obviously are

زیرا ظاهراً جوان‌ها

talking to each other about particular girls

درباره دختران خاصی

that might be walking by or people that they know.

که ممکن است در حال عبور هستند یا افرادی که می‌شناسند با یکدیگر صحبت کنند.

and with a view to maybe chatting them up,

و شاید بتوان با آنها چت کرد،

but they might say, what do you think of Marcia?

اما آنها ممکن است بگویند، نظر شما در مورد مارسیا چیست؟

Not Marcia.

نه مارسیا از

Let's not use that.

آن استفاده نکنیم. از

Let's not use that. So that's your Julie?

آن استفاده نکنیم. پس این جولی شماست؟

That's a Julie.

اون جولیه

Julie's meaning I wouldn't go out with her is a common way.

منظور جولی که من با او بیرون نمی روم یک روش رایج است.

I'm a bloke.

من یک بلوک هستم.

A man would just use to describe a woman in a derogatory fashion.

یک مرد فقط برای توصیف زن به شکلی تحقیرآمیز استفاده می کند.

I do like your random names that you use sometimes.

من از نام های تصادفی شما که گاهی اوقات استفاده می کنید، خوشم می آید.

It's normally somebody you know very well or you're familiar with.

معمولاً کسی است که خیلی خوب می شناسید یا با او آشنا هستید. می

I'm trying to use, you know, names that don't appear on the live chat.

دانید، سعی می کنم از نام هایی استفاده کنم که در چت زنده ظاهر نمی شوند.

You're not doing very well.

تو خیلی خوب نیستی

There we go.

we will all be chuffed to meet you.

آنجا می رویم.

همه ما از دیدار شما خوشحال خواهیم شد. الساندرا

Meet each other in Rome, says Alessandra.

می گوید در رم یکدیگر را ملاقات کنید .

Yes, Alessandra.

بله، الساندرا.

Well, that's one of the things we did yesterday, wasn't it, Steve?

خوب، این یکی از کارهایی است که ما دیروز انجام دادیم ، اینطور نیست، استیو؟

Yesterday? Yesterday.

دیروز؟ دیروز

That's one of the things we did yesterday, isn't it.

این یکی از کارهایی است که ما دیروز انجام دادیم ، اینطور نیست.

We, we went to pick the tickets up for, for the trip.

ما رفتیم تا بلیط های سفر را بگیریم.

We did.

ما انجام دادیم.

Yeah. So we're very excited by that.

آره بنابراین ما از این موضوع بسیار هیجان زده هستیم.

We're taking a train as well which we're looking forward to as well.

ما هم سوار قطاری هستیم که مشتاقانه منتظر آن هستیم.

Doing that.

انجام این کار.

Yeah. Isn't it tram. We have some more.

آره تراموا نیست چندتا دیگه هم داریم

Sorry Steve.

متاسفم استیو

The tram. Yes. The.

تراموا بله. .

Yeah.

It's also sort of they probably smell a bit as well.

آره

همچنین به نوعی آنها احتمالاً بوی کمی نیز دارند.

Yeah.

آره

I think you said that anyway. Yeah.

فکر کنم به هر حال اینو گفتی آره

Here's another one Steve, just for us because, you know, I,

در اینجا یکی دیگر از استیو، فقط برای ما است، زیرا، می دانید، من،

I, I always seem to get drawn towards this subject.

من، من همیشه به سمت این موضوع کشیده می شوم.

Cat. Cath

گربه کاث

this is, this is a term

این است، این اصطلاحی است

that is used quite often in English.

که اغلب در انگلیسی استفاده می شود.

Poop or excrement?

مدفوع یا مدفوع؟

In British English slang,

در زبان عامیانه انگلیسی بریتانیایی

it can be referred to as cack.

می توان از آن به عنوان cack یاد کرد.

So it's not exactly swearing.

پس دقیقاً فحش دادن نیست.

So please don't misunderstand me.

پس لطفا من را اشتباه نفهمید.

I'm not swearing.

من قسم نمی خورم.

So it's not really a swear word, but it is

پس واقعاً فحش نیست، بلکه

another word that can be used for poop or excrement.

کلمه دیگری است که می توان برای مدفوع یا مدفوع استفاده کرد.

Yes, it's just stepped in some cat.

بله، این فقط در برخی از گربه ها قدم گذاشته است.

If you didn't want to use the word that begins with s h.

اگر نمی خواهید از کلمه ای که با s h شروع می شود استفاده کنید.

Yes, we all know it.

بله، همه ما آن را می دانیم.

If you didn't want to use that, which really is the worst,

اگر نمی‌خواستید از آن استفاده کنید، که واقعاً بدترین، عامیانه‌ترین

the most slangy,

،

common way to refer to,

رایج‌ترین روش اشاره

or offensive way to describe excrement or poop.

یا توهین‌آمیز برای توصیف مدفوع یا مدفوع است.

Poop is very mild.

مدفوع بسیار خفیف است.

It's it's, doesn't offend anybody.

همین است، به کسی توهین نمی کند.

Nuts that if you use the shit.

آجیل که اگر از گه استفاده کنید.

Yes, we know Steve, I know.

بله، ما استیو را می شناسیم، می دانم.

Well, I'm just you know, I think that's quite a that can be offensive. Yes.

خوب، من فقط می دانید، من فکر می کنم که این کاملاً می تواند توهین آمیز باشد. بله.

Well, originally that that was a word that was used commonly in English.

خب، در اصل این کلمه ای بود که معمولاً در انگلیسی استفاده می شد.

It didn't mean anything rude.

معنی بی ادبی نداشت در

It was actually a general.

واقع یک ژنرال بود.

A general word that was used.

یک کلمه کلی که استفاده شد.

In fact, here in Much Wenlock.

در واقع، اینجا در Much Wenlock.

I'm going to swear in a minute, by the way.

اتفاقا یه دقیقه دیگه قسم میخورم

But it's not a swear word.

اما این یک فحش نیست.

There is a place in Much Wenlock, Steve called the shit Brook.

جایی در Much Wenlock وجود دارد که استیو آن را بروک می نامد.

It's actually a place

این در واقع یک مکان

right here in Much Wenlock.

درست در اینجا در Much Wenlock است.

Go to Google, look it up.

به گوگل بروید، آن را جستجو کنید.

It's a real place.

این یک مکان واقعی است.

And. And because originally

و. و چون در اصل

that particular word was not a swear word, it was a word

آن کلمه خاص فحش نبود، کلمه ای بود

that was just in common use to mean that particular thing.

که فقط به معنای آن چیز خاص رایج بود.

But of course, when people started, became more aware of their,

اما مسلماً وقتی مردم شروع کردند، از

their privacy and their their need to do things away

حریم خصوصی خود و نیازشان به انجام کارها دور

from other people, for example, go to the toilet,

از دیگران، مثلاً رفتن به توالت بیشتر آگاه شدند،

then then that word started to take on a new meaning.

سپس این کلمه معنای جدیدی پیدا کرد.

It took on a different type of of definition.

نوع دیگری از تعریف به خود گرفت.

Let's just say.

فقط بگوییم.

And Brazil and Argentina, they use a very similar

و برزیل و آرژانتین از یک کلمه بسیار مشابه استفاده می کنند

word, caca go caca.

، caca go caca.

Not sure how you would pronounce that.

مطمئن نیستید که چگونه آن را تلفظ می کنید.

I would not be surprised if it is related somehow

تعجب نخواهم کرد اگر به نحوی با

to to other other languages there.

زبان های دیگر در آنجا مرتبط باشد.

I wouldn't be surprised.

من تعجب نمی کنم.

Oh, Steve, would you like to hear some cockney cottony?

اوه، استیو، دوست داری کمی پنبه ای بشنوی؟

Oh, right. Go on then. Cockney slang.

اوه، درست است. ادامه بده پس عامیانه کاکنی.

Cockney slang? Yes.

عامیانه کاکنی؟ بله.

We have the dog in bone.

ما سگ را در استخوان داریم.

The dog and bone.

سگ و استخوان.

So Cockney slang, let's explain.

بنابراین به زبان عامیانه کاکنی، بیایید توضیح دهیم.

Is a is a words in a sentence that rhyme

آیا a کلماتی در یک جمله است که از نظر آوایی

and sound similar

شبیه

phonetically to the actual thing that you're describing. Yes.

به چیزی است که شما توصیف می کنید. بله.

So dog and bone telephone.

پس تلفن سگ و استخوان.

And sometimes they do that in for some reason

و گاهی اوقات آنها به دلایلی این کار را انجام می دهند که

they want to refer to something,

می خواهند به چیزی اشاره کنند

and instead of referring to it

و به جای اشاره مستقیم به آن، به

directly, they tend to, for some reason, use

دلایلی تمایل دارند از

a combination of words which sound similar.

ترکیبی از کلمات استفاده کنند که شبیه به نظر می رسد.

I believe that Cockney rhyming slang

من معتقدم که قافیه های عامیانه کاکنی از

originated through through criminal elements.

طریق عناصر جنایی سرچشمه گرفته است.

So they wanted us to talk about things and say things

بنابراین آنها از ما می خواستند در مورد چیزهایی صحبت کنیم و چیزهایی بگوییم

that that other people wouldn't understand.

که دیگران نمی توانند آن را درک کنند.

So it was almost like a secret language, a secret language,

بنابراین تقریباً مانند یک زبان مخفی بود، یک زبان مخفی،

then that then caught on.

سپس آن را فرا گرفت.

I'm not sure how commonly

من مطمئن نیستم که

Cockney slang is used these days.

این روزها چقدر از زبان عامیانه کاکنی استفاده می شود.

It's used quite a lot in London.

در لندن بسیار استفاده می شود.

Probably it is, yes, probably only in London.

احتمالاً، بله، احتمالاً فقط در لندن است.

but I think it is an interesting aspect of the English language.

اما من فکر می کنم این یک جنبه جالب از زبان انگلیسی است.

The dog in bone give me a whistle on the dog in bone.

سگ استخوانی به من سوت سگ استخوانی را بدهد.

So generally speaking, you wouldn't really know what that meant

بنابراین به طور کلی، شما واقعاً معنی آن را نمی‌دانید

unless you could decipher or

مگر اینکه بتوانید

understand what that really did mean.

معنای واقعی آن را رمزگشایی یا درک کنید. به

Give me a whistle on the dog and bone.

من سوت سگ و استخوان بده. به

Give me a call.

من زنگ بزن

Call me later on the telephone.

بعداً با من تماس بگیرید.

So I like that one.

بنابراین من آن یکی را دوست دارم.

I think that's pretty good.

من فکر می کنم که خیلی خوب است.

There's another one.

یکی دیگه هست

Cockney rhyming slang.

قافیه عامیانه کاکنی.

Apples and pears.

سیب و گلابی.

I'm going up the apples and pears.

من از سیب و گلابی بالا می روم.

It's time to go up the apples and pears.

وقت آن است که سیب و گلابی را بالا ببریم.

Of course it is.

البته که هست.

What does it sound like?

چه صدایی دارد؟

Apples and pears. Stars.

سیب و گلابی. ستاره ها

Phonetically, it sounds similar,

از نظر آوایی، به نظر شبیه است،

and you might use that in a friendly way,

و شما ممکن است از آن به شکلی دوستانه استفاده کنید،

I don't think.

فکر نمی کنم.

Yeah, you would use that in a sort of a friendly way.

بله، شما از آن به نوعی دوستانه استفاده خواهید کرد.

Yeah.

Oh, I'm going up the apple and pears.

آره

اوه، من از سیب و گلابی بالا می روم.

But again, maybe if you were meeting

اما دوباره، شاید اگر

someone in a certain place and you knew you were giving them

در مکانی خاص با کسی ملاقات می‌کردید و می‌دانستید که به او

directions, you just go up the apple in pears.

راهنمایی می‌دهید، فقط با گلابی به سمت سیب بروید.

So you know that you are meeting that person at the top of the stairs.

بنابراین می دانید که در بالای پله ها با آن شخص ملاقات می کنید.

It's time to go up the apple and pears.

وقت آن است که سیب و گلابی را بالا ببریم.

I mean, you know, don't them think you've got to know this

منظورم این است که می دانید، آیا آنها فکر نمی کنند که شما باید این را

in everyday English?

در زبان انگلیسی روزمره بدانید؟

No, no.

نه، نه.

Cockney rhyming slang.

قافیه عامیانه کاکنی.

No. Well, I'm know that's it.

نه. خوب، من می دانم که همین است.

Yeah. You wouldn't normally use it.

آره شما معمولا از آن استفاده نمی کنید. برای

Don't bother learning this. Okay.

یادگیری این موضوع زحمت نده باشه

That's good. Stay a bit of luck. You'll never have to to.

این خوب است. کمی خوش شانس باشید شما هرگز مجبور نخواهید شد.

Can you just not.

آیا شما فقط نمی توانید. برای

Don't bother learning any of this.

یادگیری هیچکدام از اینها زحمت ندهید.

It's pointless and useless.

بیهوده و بیهوده است.

Good stuff.

چیزهای خوب

I'm just talking about Cockney rhyming.

من فقط در مورد قافیه نویسی کاکنی صحبت می کنم.

So here's another pointless and useless phrase.

پس این هم یک عبارت بیهوده و بیهوده دیگر.

There.

وجود دارد.

Trouble and strife.

مشکل و نزاع. البته

The trouble and strife, of course, is the wife

مشکل و نزاع این است که همسری که

sometimes referred to as the Mrs.

گاهی به آن خانم

the Mrs..

خانم هم می‌گویند.

So blokes together might use this phrase

if their wives were in earshot.

Oh, I better get home.

اوه بهتره برگردم خونه

you know, to the trouble and strife.

می دانید، به مشکل و نزاع.

Yes, I've got tickets.

بله، من بلیط دارم.

Being that, they're being nagged by their wives

با این وجود، آنها توسط همسرانشان مورد آزار و اذیت قرار می گیرند،

has got to get back home to the trouble and strife.

باید دوباره به خانه خود برگردند و درگیر مشکلات و نزاع ها شوند.

The wife.

همسر.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

We're going in a minute.

یه دقیقه دیگه میریم

The boozer.

مشروب خور.

You might go down to the boozer.

شما ممکن است به سمت مشروب خوری پایین بروید.

So this is one.

پس این یکی است.

This is not related to Cockney slang.

این ربطی به زبان عامیانه کاکنی ندارد.

This is in general use.

این در استفاده عمومی است.

You go down to the boozer,

به مشروب‌خوری پایین می‌روید، به

you go down to the pub, you go to the bar,

میخانه می‌روید، به بار می‌روید،

you meet your friends at the local boozer.

دوستانتان را در مشروب‌پز محلی ملاقات می‌کنید.

I'm going down to the boozer later.

من بعداً می روم به مشروب خوری

Booze, of course, being a slang word

البته مشروب، یک کلمه عامیانه

for an alcoholic drink.

برای نوشیدنی الکلی است. یک

Another slang word for an alcoholic drink.

کلمه عامیانه دیگر برای نوشیدنی الکلی.

We had another one earlier, a bevvy.

ما قبلا یکی دیگر داشتیم، یک بیووی.

And here's another one.

و اینم یکی دیگه

But that really does refer to,

اما این واقعاً به

alcoholic drink and, booze.

نوشیدنی الکلی و مشروب الکلی اشاره دارد.

I mean, it's sort of probably booze

منظورم این است که احتمالاً مشروبات الکلی

is more sort of hard liquor, isn't it?

نوعی مشروب سفت تر است، اینطور نیست؟

Oh, it's normally spirits. Spirits.

اوه، معمولا ارواح است. ارواح.

But I think, I think in general terms it just relates to any,

اما فکر می‌کنم، به‌طور کلی فکر می‌کنم این فقط به هر

any place that, that serves alcohol.

مکانی که الکل سرو می‌کند مربوط می‌شود.

So the boozer is the local bar or the local pub.

بنابراین مشروب، بار محلی یا میخانه محلی است.

I'm going, I'm going to.

من می روم، می روم.

Yeah, we'll be going to a boozer.

آره، ما به مشروب خوری می رویم. نمی‌دانم

I don't know what they would call that in a row or a room.

آن‌ها در یک ردیف یا اتاق به آن چه می‌گویند.

but

اما

and I still need to know.

و من هنوز باید بدانم.

Will somebody tell me who's Italian?

آیا کسی به من می گوید که ایتالیایی است؟

Do I really need to roll my arse?

آیا واقعاً نیاز دارم که آرسه ام را بچرخانم؟ آیا

Does every Italian roll their eyes or do some not?

هر ایتالیایی چشم هایش را می چرخاند یا برخی نه؟

We could explore that next Sunday.

ما می توانیم یکشنبه آینده آن را بررسی کنیم.

Well, I want to know for next week

خوب، من می خواهم برای هفته آینده بدانم

so that I know whether to bother trying to practice it or not.

تا بدانم که آیا برای تمرین آن زحمت بکشم یا نه.

Well, judging by your attempts to do it

خوب، با توجه به تلاش های شما برای انجام این کار

over the past 7 or 8 years,

در 7 یا 8 سال گذشته،

I would say maybe not.

می گویم شاید نه.

Well, you see, when I, when I was in the

خوب، می بینید، زمانی که من، زمانی که در آن بودم، زمانی که

when I've been singing Requiem

in choirs, normally when you use the word requiem,

در گروه های کر رکوئیم می خواندم، معمولاً وقتی از کلمه رکوئیم استفاده می کنید،

you have to roll your,

باید خود را بچرخانید،

Yes, I like a requiem, but I couldn't.

بله، من یک رکوئیم را دوست دارم، اما نتوانستم.

That's it.

but luckily enough, people in the choir could, so it didn't matter.

همین است.

اما خوشبختانه، افراد در گروه کر توانستند، بنابراین مهم نبود. بنابراین

so so as I just said, so clearly you can't, so you don't have to.

همانطور که گفتم، به وضوح نمی توانید، بنابراین مجبور نیستید.

I think you just can't do something.

من فکر می کنم شما نمی توانید کاری انجام دهید.

You don't have to do it.

شما مجبور نیستید آن را انجام دهید.

I can't juggle, you see, I can't juggle things.

من نمی توانم شعبده بازی کنم، می بینید، من نمی توانم با چیزها شعبده بازی کنم.

So I'm not going to try and juggle something on the live stream,

بنابراین من سعی نمی‌کنم چیزی را در جریان مستقیم بازی کنم،

even though it looks pretty amazing, I can't do it.

حتی با وجود اینکه بسیار شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد، نمی‌توانم آن را انجام دهم.

So I'm not going to bother his his two more Steve.

پس من دو تا استیو دیگه اش رو اذیت نمی کنم.

And then we are going Mr..

و بعد ما میریم آقای

Steve are you Nish?

استیو نیش هستی؟

Nash I've never heard of that one haven't you.

نش من تا به حال در مورد آن نشنیده ام، شما.

No, Nash.

نه، نش.

It comes. Of course.

می آید. البته.

It's a type of Scottish slang

این یک نوع زبان عامیانه اسکاتلندی است

that crept slowly into British English.

که به آرامی به انگلیسی بریتانیایی نفوذ کرد.

I know you're probably right.

میدونم احتمالا درست میگی

Actually, I will, I will be honest, Steve.

در واقع، من صادقانه خواهم گفت، استیو.

You are probably right.

احتمالا حق با شماست.

And it probably isn't used that much.

و احتمالاً زیاد استفاده نمی شود.

But it is still interesting.

اما همچنان جالب است.

A person who is weak, feeble.

فردی که ضعیف، ضعیف است.

It is not that cold outside.

بیرون آنقدرها هم سرد نیست.

Don't be so Nash.

اینقدر نش نباش

Don't be so weak.

اینقدر ضعیف نباش

Don't be so if you a Scotland.

اگر اسکاتلندی هستید اینطور نباشید.

Well, according to Alexandra.

خوب، به گفته الکساندرا.

yes, I need to.

بله، من نیاز دارم

Alison.

آلیسون

I need to roll my eyes.

باید چشمامو بچرخونم

Yeah.

So actually, you see, somebody told me it's

آره

بنابراین در واقع، می بینید، یکی به من گفت که این

a genetic thing that you can't if you can't roll your eyes.

یک چیز ژنتیکی است که اگر نتوانید چشمان خود را بچرخانید، نمی توانید.

It's genetic. But that can't be true.

ژنتیکی است. اما این نمی تواند درست باشد.

If everybody in Italy is rolling their eyes, I would imagine that's what will,

اگر همه در ایتالیا چشمانشان را بچرخانند، تصور می‌کنم این همان چیزی است که

mark you out as being British.

شما را به عنوان بریتانیایی نشان می‌دهد.

Because I bet not many British

چون شرط می بندم که بسیاری از بریتانیایی

people roll their eyes when they're trying to speak Italian.

ها وقتی می خواهند ایتالیایی صحبت کنند، چشم هایشان را نمی چرخانند.

I bet that's how you can tell

شرط می بندم اینطوری می توانید تشخیص دهید که

if somebody is British trying to roll their eyes.

آیا کسی بریتانیایی است که می خواهد چشمانش را بچرخاند.

Yeah. I mean, you'll be fine, Mr. Duncan.

آره منظورم این است که شما خوب خواهید شد، آقای دانکن.

You'll be rolling them all over the place.

شما آنها را در همه جا می چرخانید.

my arse will be rolling everywhere.

الاغ من همه جا خواهد چرخید

Although, of course, and, Nitram is saying that I've got to roll my arse,

اگرچه، البته، و، نیترام می‌گوید که من باید آرسه‌ام را بچرخانم،

which is something very different indeed, that

که در واقع چیزی بسیار متفاوت است، در

finally, before we finish.

نهایت، قبل از اینکه کار را تمام کنیم.

Oh, we've got to finish on one relating to food scran.

اوه، ما باید یک مورد مربوط به اسکن غذا را تمام کنیم.

Now, in the Scouse region,

حالا در منطقه اسکاوس

which of course refers to Liverpool,

که البته به لیورپول اشاره دارد،

there is a very well known slang term

یک اصطلاح عامیانه بسیار معروف وجود دارد

and the word is scran.

و کلمه اسکران است.

Scran means food

اسکران به معنای غذا

or more more commonly a type of meal.

یا به طور معمول یک نوع وعده غذایی است.

Any meal that is put on the table.

هر غذایی که روی میز گذاشته شود.

So you serve some food, you serve a meal,

بنابراین شما مقداری غذا سرو می کنید، یک وعده غذایی سرو می کنید،

you you serve some scram.

مقداری اسکرام سرو می کنید.

So that's used commonly in Liverpool.

بنابراین معمولاً در لیورپول استفاده می شود.

Yes. And another, another word would be grub

بله. و کلمه دیگر گراب

hmhm grub.

همم گراب است.

Let's have some grub

Let's have some grub

just means food

فقط به معنای

slang word for food which is more commonly used.

کلمه عامیانه غذا برای غذا است که بیشتر استفاده می شود.

All right, all right ma'am, that that was that was some good scran.

بسیار خوب، خانم، این یک اسکنر خوب بود.

Oh, ma'am.

اوه خانم

Liverpool. Yes.

لیورپول بله.

So that's how they speak in Liverpool.

بنابراین آنها در لیورپول اینگونه صحبت می کنند.

You say if you're not in Liverpool, you would use the word grub

شما می گویید اگر در لیورپول نیستید، از کلمه grub

as a slang word for food.

به عنوان یک کلمه عامیانه برای غذا استفاده می کنید.

Let's have some grub.

بیایید کمی گراب بخوریم.

Let's go out for some grub. Yeah.

بیا بریم بیرون یه خورده بخوریم آره

I'm peckish.

When will grub beware?

من بداخلاق هستم

چه زمانی گراب مراقب خواهد بود؟

When will grub be ready?

گراب کی آماده می شود؟

Yeah, mum.

آره مامان

Yeah.

آره

You grab some grub for lunch.

برای ناهار مقداری گل می خورید.

Something to eat.

چیزی برای خوردن

So that is almost it for our list

بنابراین این تقریباً برای لیست ما

in fact, it's going right now.

در حقیقت است، در حال حاضر در حال انجام است.

Bye bye.

خداحافظ

Yeah.

You wouldn't use grub for a nice meal.

آره

شما از گراب برای یک غذای خوب استفاده نمی کنید.

It would be sort of, you know.

میدونی یه جورایی میشه

Well, no, no.

خوب، نه، نه.

Any meal, any food you can do, but. Yeah.

هر وعده غذایی، هر غذایی که می توانید انجام دهید، اما. آره باشه

Okay.

We're not going to go to an Italian restaurant and have some grub.

قرار نیست به رستوران ایتالیایی برویم و غذا بخوریم.

Yes, well I wouldn't, but it's sort of

بله، من این کار را نمی‌کنم، اما به نوعی

almost making it sound not particularly sophisticated.

باعث می‌شود که صدا چندان پیچیده نباشد.

so we will not be using that word.

بنابراین ما از آن کلمه استفاده نخواهیم کرد. هیچ

None. we will be using.

کدام استفاده خواهیم کرد.

Well, we're going to be speaking fluent Italian

خوب، ما

by the time you go there in two weeks from now.

تا دو هفته دیگر به ایتالیایی روان صحبت خواهیم کرد.

So, I hope you've been practising your Italian, Mr..

بنابراین، امیدوارم که ایتالیایی خود را تمرین کرده باشید، آقای

Steve.

استیو.

Well, I've learnt that there's something important this week.

خوب، من یاد گرفتم که این هفته چیز مهمی وجود دارد.

I've learned, which I didn't realise there is masculine and feminine in, in,

من یاد گرفتم که متوجه نشدم در لغات ایتالیایی مذکر و مؤنث وجود دارد

Italian words,

which, of course, we don't have in, in, in English at all.

که البته ما در انگلیسی اصلاً نداریم.

so that's something I've got to learn because words are spelt with slightly

بنابراین این چیزی است که من باید یاد بگیرم زیرا کلمات

different endings, depending on whether they're masculine or feminine.

بسته به مذکر یا مؤنث بودن آنها با پایان های کمی متفاوت نوشته می شوند.

So we've got, we've got to realise that when we're,

پس باید، باید متوجه باشیم که وقتی هستیم،

when we're pronouncing our words as well. But.

وقتی کلماتمان را هم تلفظ می‌کنیم. اما

Right. Lovely to be here Mr. Duncan.

درسته خوشحالم که اینجا هستم آقای دانکن.

And I

و من مشتاقانه

look forward to next week, the next week of course.

منتظر هفته آینده هستم، البته هفته آینده.

Very exciting. Next Sunday

بسیار هیجان انگیز. یکشنبه آینده

because we will be preparing, we will be packing our suitcases.

چون آماده می شویم، چمدان هایمان را می بندیم.

We will be preparing

ما برای

to, to join everyone in Rome

پیوستن به همه در رم

for the Rome rendezvous.

برای قرار ملاقات رم آماده خواهیم شد.

They get together.

آنها با هم جمع می شوند.

We will be all joining together

همه ما

in person and also on here as well.

به صورت حضوری و همچنین در اینجا به یکدیگر خواهیم پیوست.

So hopefully all of that will go as planned and we'll see you next week.

بنابراین امیدوارم همه اینها طبق برنامه پیش برود و هفته آینده شما را خواهیم دید.

Mr.. Steve.

آقای استیو.

Yes, there I was burping then.

بله، آنجا آروغ می زدم.

Mr. Duncan. Burping or belching?

آقای دانکن آروغ زدن یا آروغ زدن؟

belching is a slang word for burping.

آروغ زدن کلمه ای عامیانه برای آروغ زدن است.

Right. See you next week.

درسته هفته آینده می بینمت.

Catch you later Mr. Steve, ta ta. Bye!!!

بعداً شما را بگیرم آقای استیو. خداحافظ!!!

English Addict is with you for a few more seconds.

انگلیسی معتاد برای چند ثانیه دیگر با شماست.

Just a few more seconds, and then,

فقط چند ثانیه دیگر، و سپس،

I'm going.

من می روم.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید .

The rain has stopped, the thunder has moved away,

باران قطع شد، رعد و برق دور شد

and now it is time for me to say goodbye.

و حالا وقت خداحافظی من است.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید .

Thank you for joining me.

از اینکه به من ملحق شدید متشکرم خیلی

It's been nice being here with you for this Sunday,

خوب بود که برای این یکشنبه اینجا با شما بودم

and I hope you have enjoyed it and it has been useful somewhere

و امیدوارم از آن لذت برده باشید و

during the past two hours.

در دو ساعت گذشته جایی مفید بوده باشد.

I hope something is a thing.

امیدوارم چیزی یک چیز باشد.

Something is a thing

چیزی است

that you will be taking away with you from this very lesson.

که شما از همین درس با خود می برید.

Thank you for watching.

ممنون که تماشا کردید

Thank you for joining.

با تشکر از شما برای پیوستن.

See you very soon and

خیلی زود می بینمت و

I will be with you on Wednesday.

چهارشنبه با شما خواهم بود.

I think I will be here on Wednesday.

فکر کنم چهارشنبه اینجا باشم.

I have some things to do.

چند کار دارم.

You see you next week.

هفته بعد می بینمت

So I'm not sure if I will be here or not, but I will try to be here with you

بنابراین مطمئن نیستم که اینجا باشم یا نه، اما سعی می کنم

all next week on on Wednesday I will try to do a live stream.

همه هفته آینده در روز چهارشنبه اینجا با شما باشم و سعی می کنم یک پخش زنده انجام دهم.

It might not be very long.

ممکن است خیلی طولانی نباشد.

Also, there will be some new lessons as well.

همچنین، چند درس جدید نیز وجود خواهد داشت.

New lessons coming up.

درس های جدید در راه است

Keep a look out for my new lessons as well.

مواظب درس های جدید من نیز باشید.

Thank you for joining me.

از اینکه به من ملحق شدید متشکرم

Take care everyone.

مراقب همه باشید از

Enjoy yourself.

خودت لذت ببر

Have a super duper Sunday.

یکشنبه فوق العاده ای داشته باشید از

Enjoy the rest of your day.

بقیه روز خود لذت ببرید.

Adios to you all.

درود بر همه شما

See you soon!

به زودی می بینمت!

Take care of yourself and of course,

مواظب خودت باش و البته،

until the next time we meet here, you know what's coming next.

تا دفعه بعد که اینجا همدیگه رو ببینیم، بدونی که بعدش چی میاد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید. تا

Ta ta for now.

تا فعلا

See you on Wednesday.

چهارشنبه می بینمت.

I hope.

من امیدوارم.