Learn... '''PAIN''' - Words and Phrases - English Addict - 286 - 🔴LIVE CHAT \ Sunday 24th March 2024

Spring is in the air.

هوا کاملا بهاری است. آیا

Can you feel it?

می توانید آن را احساس کنید؟ آیا

Can you smell the flowers coming out?

می توانید بوی بیرون آمدن گل ها را حس کنید؟

Everything is turning rather nice.

همه چیز نسبتاً خوب در حال تبدیل شدن است.

You can see now in the garden everything is looking rather spring like as

اکنون می توانید در باغ مشاهده کنید که همه چیز تقریباً بهاری به نظر می رسد، همانطور که

we are now officially in springtime.

ما اکنون به طور رسمی در فصل بهار هستیم.

Welcome once again. This is English addict.

یک بار دیگر خوش آمدید. این معتاد انگلیسی است.

Coming to you live from the birthplace of the English language.

از زادگاه زبان انگلیسی به شما می آید .

You know where it is by now?

میدونی تا الان کجاست؟

It is England.

انگلستان است.

Hello.

سلام.

We are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم.

It is so nice to be with you once more on YouTube.

خیلی خوب است که یک بار دیگر در یوتیوب با شما هستم.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلستان است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling well?

آیا شما احساس خوبی دارید؟

Do you feel any pain today?

آیا امروز دردی احساس می کنید؟

Now, this is a very personal live stream,

اکنون، این یک پخش زنده کاملا شخصی است،

because at the moment I am suffering from pain.

زیرا در حال حاضر از درد رنج می برم.

More of that later on.

بیشتر از آن بعد.

So I hope you realise I am going to a lot of trouble today.

بنابراین امیدوارم متوجه شده باشید که من امروز با مشکلات زیادی روبرو هستم.

I am suffering personally

من شخصاً

by doing today's livestream.

با انجام پخش زنده امروز عذاب می کشم.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم. در

By the way, it has nothing to do with my tooth.

ضمن ربطی به دندونم نداره.

Believe it or not, my tooth is now okay.

باور کنید یا نه، دندان من الان خوب است. دیگر

It has stopped hurting.

صدمه دیده است.

However, I do have pain somewhere else in my body.

با این حال، من در جای دیگری از بدنم درد دارم.

I wonder if you can guess where it is.

نمی‌دانم می‌توانید حدس بزنید کجاست؟

It might be in my brain.

ممکنه تو مغزم باشه

Sometimes when I use my brain, it does become very painful up here.

گاهی اوقات وقتی از مغزم استفاده می کنم، اینجا خیلی دردناک می شود.

Especially when those brain cells

به خصوص زمانی که آن سلول های مغزی

have to suddenly spring into life.

باید به طور ناگهانی وارد زندگی شوند. وقتی

Talking of which, it is spring time, I feel very happy.

صحبت از آن، بهار است، من بسیار خوشحال هستم.

Even though I am suffering pain at the moment.

با اینکه در حال حاضر درد دارم.

Poor Mr.

بیچاره آقای

Duncan.

I need some tender loving care

دانکن

من به مراقبت محبت آمیز نیاز دارم،

because let's face it, I'm not getting any around here.

زیرا اجازه دهید با آن روبرو شویم، من به اینجا سر نمی زنم.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

More about that later on.

بیشتر در مورد آن بعدا.

So my name is Duncan.

پس اسم من دانکن است.

I talk about English.

من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

You might say I am an English addict.

شاید بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم.

And I am.

و من هستم.

I love the English language so much.

من زبان انگلیسی را خیلی دوست دارم.

And I hope you do as well for more than one reason,

و من امیدوارم که شما هم به چند دلیل این کار را انجام دهید،

not just because it gives you a chance to watch my super duper

نه فقط به این دلیل که به شما فرصتی برای تماشای

live stream, but also it gives you the chance to improve your life.

جریان زنده فوق العاده دوپر من می دهد، بلکه به شما این شانس را می دهد که زندگی خود را بهبود بخشید.

That is what I always say about English.

این چیزی است که من همیشه در مورد انگلیسی می گویم.

English can open many doors for you.

انگلیسی می تواند درهای زیادی را به روی شما باز کند.

It can give you many opportune unities.

می تواند بسیاری از وحدت های مناسب را به شما بدهد.

For example, joining this live stream,

به عنوان مثال، پیوستن به این جریان زنده،

chatting to other people on the live chat right now

چت کردن با افراد دیگر در چت زنده در حال حاضر

can help you to improve your your writing,

می تواند به شما کمک کند تا

your listening by listening to my conversation

با گوش دادن به مکالمه من

and of course, by making new friends as well.

و البته با پیدا کردن دوستان جدید، نوشتار خود، گوش دادن خود را بهبود بخشید.

One of the things I always feel proud of is the fact that over

یکی از چیزهایی که همیشه به آن افتخار می کنم این است که در طول

the years I have brought many people together, many people

سال ها افراد زیادی را دور هم جمع کرده ام، بسیاری از افرادی

who did not know each other in the past, but now they do.

که در گذشته یکدیگر را نمی شناختند، اما اکنون می شناسند.

They are now friends.

آنها اکنون با هم دوست هستند.

And that is because of my video lessons,

و این به خاطر درس های ویدیویی من،

my live streams, but also because of you

پخش زنده من، و همچنین به دلیل

being interested in the English language.

علاقه شما به زبان انگلیسی است.

So I suppose you could say that I can prove very easily

بنابراین فکر می کنم می توانید بگویید که من می توانم به راحتی ثابت کنم که

how useful English is, because it is a very useful thing.

انگلیسی چقدر مفید است، زیرا چیز بسیار مفیدی است.

By the way, please give me a like if you like this already.

به هر حال، لطفاً اگر قبلاً این را دوست دارید، به من لایک کنید.

I've only been on for about 4 minutes,

من فقط حدود 4 دقیقه است که روشن هستم،

but if you like this already, please give me a lovely light.

اما اگر قبلاً این را دوست دارید، لطفاً یک چراغ دوست داشتنی به من بدهید.

It would be ever so nice.

همیشه خیلی خوب می شد

Spring is here and I feel quite excited about that.

بهار فرا رسیده است و من از این بابت بسیار هیجان زده هستم.

Already, Mr.

در حال حاضر، آقای

Steve has gone into the garden.

استیو به باغ رفته است.

He's been in the garden all morning and he's been doing lots of things.

او تمام صبح در باغ بوده و کارهای زیادی انجام داده است.

And I'm just wondering what Steve has been doing.

و من فقط تعجب می کنم که استیو چه کار کرده است.

I'm sure he will tell us.

مطمئنم او به ما خواهد گفت.

By the way. Here is your warning.

راستی. در اینجا هشدار شما است.

Mr. Steve will be here in around

آقای استیو

about 20 minutes from now.

حدود 20 دقیقه دیگر اینجا خواهد بود.

So for those who are a big fan of Mr.

بنابراین برای کسانی که از طرفداران بزرگ آقای

Steve, there he is.

استیو هستند، او اینجاست.

Look, having a little dance, he

ببین، با داشتن کمی رقص،

he will be with us a little bit later on.

او کمی بعد با ما خواهد بود.

I wonder if he will be showing some sympathy to me

نمی دانم آیا او با من همدردی می کند

because I am in pain.

زیرا من درد دارم.

You might not believe it.

شاید باورتان نشود.

And I have to say I feel as if I'm doing a very good job

و باید بگویم احساس می‌کنم که دارم کار بسیار خوبی

of hiding my pain, which just happens to be the subject we are covering today.

برای پنهان کردن درد خود انجام می‌دهم، موضوعی که امروز به آن می‌پردازیم.

We are talking about pain, words, phrases

ما در مورد درد، کلمات، عبارات

connected to pain.

مرتبط با درد صحبت می کنیم.

We can have pain, real pain, something we feel.

ما می توانیم درد داشته باشیم، درد واقعی، چیزی که احساس می کنیم.

And of course we can have pain

و البته می توانیم دردی داشته باشیم

that can be described as figurative figurative.

که بتوان آن را فیگوراتیو فیگوراتیو توصیف کرد.

So something that is not real, but it is being used

بنابراین چیزی که واقعی نیست، اما به

as a way of expressing something.

عنوان راهی برای بیان چیزی استفاده می شود.

So there are many ways of using the word pain.

بنابراین راه های زیادی برای استفاده از کلمه درد وجود دارد.

Mr. Steve will be here

آقای استیو

at around about 2:30.

حدود ساعت 2:30 اینجا خواهد بود.

How is your week being?

هفته شما چطور است؟

Have you had a good week?

هفته خوبی داشتی؟

I'm wondering if you've had a good week.

میخوام بدونم هفته خوبی رو سپری کردی؟

By the way, yesterday was the anniversary you might not remember this.

به هر حال، دیروز سالگردی بود که شاید این را به خاطر نداشته باشید.

I remember it very well.

من آن را به خوبی به یاد دارم.

Yesterday was the anniversary

دیروز سالگرد

of the start

شروع

of lockdown here in the UK.

قرنطینه اینجا در بریتانیا بود.

So it was four years ago.

چهار سال پیش هم همینطور بود. آیا

Can you believe four years

می توانید باور کنید چهار سال

since we went into lockdown here in the UK?

از زمانی که ما در اینجا در بریتانیا قرنطینه شدیم؟

So this is something that affected everyone here, of course, around the world, many people were becoming

بنابراین این چیزی است که همه را در اینجا تحت تأثیر قرار داد، البته، در سراسر جهان، بسیاری از مردم روز

more and more aware of coronavirus and each particular country

به روز بیشتر از ویروس کرونا آگاه می شدند و هر کشور خاصی

was taking certain types of action.

اقدامات خاصی را انجام می داد.

So yesterday, the 23rd of March was the day

پس دیروز 23 اسفند روزی بود

that the leader of this country

که رهبر این مملکت به

told us all to stay at home.

همه ما گفت در خانه بمانیم.

Do not go out, do not go to work,

بیرون نرو، سر کار نرو،

stay at home for years ago yesterday.

دیروز سال ها پیش در خانه بمان.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

I can't believe it was four years ago,

باورم نمی‌شود چهار سال پیش بود،

but it was way back in 2020.

اما خیلی به سال 2020 برمی‌گشت.

So do you have any memories?

پس آیا خاطره‌ای دارید؟

Do you have any effects from that time now?

الان اثری از آن دوران دارید؟

I know here in the UK many people are still refusing to go back to work.

من می دانم که اینجا در بریتانیا بسیاری از مردم هنوز از بازگشت به کار خودداری می کنند.

Isn't that strange?

این عجیب نیست؟

So there are people here still,

بنابراین، هنوز هم،

four years

چهار سال

later, they are still avoiding going out or going to work

بعد، افرادی در اینجا هستند که هنوز از بیرون رفتن ، رفتن به محل کار

or having too much social contact.

یا داشتن تماس اجتماعی زیاد اجتناب می کنند.

And it would appear that there are more people now staying at home

و به نظر می رسد که در حال حاضر تعداد افرادی که در خانه می مانند

or not working at all here in the UK

یا اصلاً کار نمی کنند در بریتانیا بیش

than ever before.

از هر زمان دیگری وجود دارد.

Certainly since before the Corona virus came along

مطمئناً از قبل از ظهور ویروس کرونا

and lockdown was introduced four years ago.

و قرنطینه از چهار سال پیش.

Yesterday it started.

دیروز شروع شد.

Jeremy, what can you say?

جرمی، چی می تونی بگی؟

hello to the live chat. Thank you for joining me.

سلام به چت زنده از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Who is first, I wonder?

من تعجب می کنم که اولین کسی است؟

hello. V-8s.

سلام. V-8s.

Now there is a surprise.

حالا یک سورپرایز وجود دارد.

I wasn't expecting that.

من انتظار آن را نداشتم

Congratulations, Vitus.

تبریک میگم ویتوس

Look what I have here.

ببین من اینجا چی دارم

Can you see? Yes.

می توانی ببینی؟ آره.

I have some hot cross buns.

من چند نان کراس داغ دارم.

Hot cross buns?

نان متقابل داغ؟

There are two.

دو تا هستند.

Mr. Steve and myself will be eating those later on.

من و آقای استیو بعداً آنها را می خوریم.

Of course, next Sunday.

البته یکشنبه آینده

There is so much going on at the moment.

در حال حاضر خیلی چیزها در جریان است.

Have you noticed many, many things going on?

آیا متوجه اتفاقات بسیار زیادی شده اید؟

Next Sunday is Easter Sunday,

یکشنبه آینده یکشنبه عید پاک است،

which means, well, first of all, it will be Sunday

یعنی خوب، اول از همه، یکشنبه خواهد بود

and that will be here on Easter Sunday.

و یکشنبه عید پاک اینجا خواهد بود.

Also, Mr.

همچنین، آقای

Steve and we will be eating lots of hot cross buns

استیو و ما تعداد زیادی نان کراس داغ

and hopefully maybe one

و امیدوارم شاید یک

or maybe two Easter eggs as well.

یا شاید دو تخم مرغ عید پاک نیز بخوریم.

So what about you?

درمورد شما چطور؟ آیا

Are you celebrating Easter next weekend?

آخر هفته آینده عید پاک را جشن می گیرید؟ آیا

Are you going to have something nice?

قرار است چیز خوبی داشته باشید؟

Maybe a chocolate egg

شاید یک تخم‌مرغ شکلاتی

or perhaps one of these lovely hot cross buns?

یا شاید یکی از این نان‌های کراس داغ دوست‌داشتنی؟

I have to

باید

say, I am looking forward to next Sunday.

بگویم، من مشتاقانه منتظر یکشنبه آینده هستم.

It is Sunday, by the way.

اتفاقا یکشنبه است.

We have a new visitor behind me.

ما یک بازدید کننده جدید پشت سرم داریم.

Can you see?

می توانی ببینی؟

I'm not sure if you can see him, but there he is.

مطمئن نیستم که بتوانید او را ببینید یا نه، اما او آنجاست.

Today we have joining us in the back of the studio.

امروز ما در پشت استودیو به ما ملحق شده ایم.

We have Buddha.

ما بودا را داریم.

Can you please say a big hello to Buddha?

لطفاً می توانید یک سلام بزرگ به بودا بگویید؟

He's here joining us in the studio, apparently.

او اینجاست که در استودیو به ما ملحق می شود، ظاهرا.

It is good.

خوب است.

Look, if you rub your hand

ببین، اگر دستت را

on Buddha's tummy,

روی شکم بودا بمالی،

apparently if you do that, you will have good luck and good fortune.

ظاهراً اگر این کار را انجام دهی، خوش شانسی و خوش شانسی خواهی داشت.

So I might try that later.

بنابراین ممکن است بعداً آن را امتحان کنم.

I need all the luck I can get if I was honest with you.

من به همه شانسی نیاز دارم که اگر با شما صادق باشم.

So I am looking for sympathy today.

بنابراین من امروز به دنبال همدردی هستم.

Can I have your sympathy?

آیا می توانم همدردی شما را داشته باشم؟ آیا

Can I have your warm love?

می توانم عشق گرم شما را داشته باشم؟

Because I am in

چون

pain?

درد دارم؟

I'm sure someone today will say, Mr.

من مطمئنم که امروز یکی خواهد گفت، آقای

Duncan, it is your age.

دانکن، سن شماست. به این

It is because you are getting older.

دلیل است که شما در حال پیر شدن هستید.

So I have done something to my body and I.

بنابراین من کاری به بدنم انجام داده ام و

I've injured part of my body.

بخشی از بدنم را زخمی کرده ام.

So at the moment it looks as if I'm standing here

بنابراین در حال حاضر به نظر می رسد که من در اینجا

all happy and merry,

کاملاً خوشحال و شاد ایستاده ام،

but I'm actually suffering a little bit more about that later on.

اما در واقع بعداً کمی بیشتر از این بابت رنج می برم. آیا می

Can I also say hello to quit today also?

توانم امروز نیز به ترک خدمت سلام کنم؟

Francesca. Hello, Francesca.

فرانچسکا سلام فرانچسکا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We have Beatrice.

ما بئاتریس را داریم.

Hello to Beatrice.

سلام به بئاتریس

It's nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Charlotte. Hello, Charlotte.

شارلوت. سلام شارلوت

Martin, Hello to you.

مارتین، سلام به شما.

Nice to see you here as well on the live chat.

خوشحالم که شما را اینجا در چت زنده می بینم.

Of course he is.

البته او هست.

Here we are talking is Simon days.

در اینجا ما صحبت می کنیم روزهای سیمون است.

He's here today.

او امروز اینجاست

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you back here as well.

خوشحالم که شما را به اینجا برگشتم.

We also Palmira.

ما همچنین پالمیرا.

Palmira is here today.

پالمیرا امروز اینجاست.

It's so nice to see you all here.

خیلی خوشحالم که همه شما را اینجا می بینم.

Joining me on this Sunday, even though I am not feeling very well,

این یکشنبه به من ملحق شد، حتی با وجود اینکه حالم خیلی خوب نیست، می‌خواستم

I was going to cancel today's livestream because I wasn't sure if I could do it.

پخش زنده امروز را لغو کنم زیرا مطمئن نبودم می‌توانم این کار را انجام دهم.

More about that later on.

بیشتر در مورد آن بعدا.

My roots also we have we have Pedro Belmont

ریشه‌های من هم داریم، پدرو بلمونت

is here today.

امروز اینجاست.

Christina. Hello, Christina.

کریستینا سلام کریستینا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Rosa, Nice to see you here.

رزا، خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Tit Did I just say that?

تیت آیا من فقط این را گفتم؟

Sit, sit.

بشین، بشین

Luin to now I hope I pronounce your name right.

تا حالا امیدوارم اسمت رو درست تلفظ کنم

If I haven't, I might try again later.

اگر این کار را نکردم، ممکن است بعداً دوباره امتحان کنم.

Hello to you. Where are you watching at the moment?

درود بر تو. در حال حاضر کجا را تماشا می کنید؟

And a big hola to you as well.

و همچنین یک هول بزرگ برای شما.

There is a new YouTube channel coming very soon.

به زودی یک کانال YouTube جدید وجود دارد.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟ این

It will be my new YouTube channel.

کانال جدید یوتیوب من خواهد بود.

There is a new channel being launched next month

یک کانال جدید در ماه آپریل راه اندازی می شود،

in April, a new channel,

یک کانال جدید،

a new way of learning English, a new way of teaching English

یک روش جدید برای یادگیری زبان انگلیسی، یک روش جدید آموزش

video lessons just for you.

دروس ویدیویی انگلیسی فقط برای شما.

I will be presenting them and there will be some extra features that you can use as well.

من آنها را ارائه خواهم کرد و برخی از ویژگی های اضافی وجود دارد که می توانید از آنها نیز استفاده کنید.

All of that coming up.

همه اینها در راه است.

Also, I will be talking about merchandise

همچنین،

if you want

اگر

one of these lovely shirts, guess what?

یکی از این پیراهن های دوست داشتنی را می خواهید، در مورد کالا صحبت خواهم کرد، حدس بزنید چیست؟

You will have a chance to do it very soon.

به زودی فرصتی برای انجام آن خواهید داشت.

Not today, but soon

نه امروز، بلکه به زودی

You will have your own English addict T-shirt.

تی شرت معتاد انگلیسی خود را خواهید داشت.

Hello, also to Barca.

سلام به بارسا.

Hello, Barca. Nice to see you here.

سلام بارسا خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

And also a couple of more mentions

و همچنین چند اشاره دیگر

and then we will carry on honaker on all of it.

و سپس ما به شرح همه آن خواهیم پرداخت.

Hello to you.

درود بر تو.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

So spring has officially arrived.

پس بهار رسما از راه رسید.

A lot of people today are outside in their gardens because the weather

بسیاری از مردم امروز بیرون در باغ های خود هستند، زیرا آب و هوا

I will be honest with you, the weather is quite nice today.

من با شما صادق خواهم بود، هوا امروز بسیار خوب است.

It's not too bad.

خیلی هم بد نیست.

So there is the weather at the moment outside looking out of the window at the back of the house.

بنابراین در حال حاضر هوای بیرون وجود دارد که از پنجره در پشت خانه به بیرون نگاه می کند.

You can see now the daffodils are coming out, even though they have been

اکنون می توانید ببینید که نرگس ها در حال بیرون آمدن هستند، حتی اگر

somewhat damaged by the wind because we've had a lot of wind.

باد تا حدودی آسیب دیده باشد، زیرا ما باد زیادی داشته ایم.

And also, if you look carefully

و همچنین، اگر با دقت به درخت نگاه کنید،

at the tree, you can see there is lots of lovely white blossom

می‌توانید ببینید که اکنون تعداد زیادی شکوفه سفید و دوست‌داشتنی

coming out now on the damson tree.

روی درخت دامسون بیرون می‌آیند.

So the tree in the garden now is coming out into blossom.

بنابراین درخت در باغ اکنون در حال شکوفه دادن است.

And there is no doubt

و شکی نیست

that spring is definitely in the air.

که بهار قطعا در هواست.

And I have to say I feel rather pleased about it.

و باید بگویم که نسبت به آن احساس رضایت دارم.

Very pleased.

بسیار خوشوقتم.

In fact, English Addict is here.

در واقع، انگلیسی معتاد اینجاست.

You will soon have a new YouTube channel, which will be me

شما به زودی یک کانال جدید یوتیوب خواهید داشت که من

on the new YouTube channel,

در کانال جدید یوتیوب هستم،

teaching English, talking about English, all of that coming.

آموزش زبان انگلیسی، صحبت در مورد انگلیسی، همه اینها در راه است.

I've been so busy doing it despite the fact

علیرغم اینکه درد دارم خیلی مشغول انجامش بودم

that I am in pain.

.

I am looking for sympathy today, so I hope

من امروز به دنبال همدردی هستم، بنابراین امیدوارم

there will be some sympathy coming my way

کمی همدردی در راه من باشد

because I am in pain.

زیرا درد دارم.

Hello.

Also to Josep Josep

سلام.

همچنین به جوزپ جوزپ

Soler who says Hello, Welcome Spring.

سولر که می گوید سلام، بهار خوش آمدید.

Hello Mr.

Duncan and of course Palm Sunday is today

سلام آقای

دانکن و البته یکشنبه نخل امروز

for those who are following

برای کسانی است که

that particular festival and of course next Sunday it is Easter,

آن فستیوال خاص را دنبال می کنند و البته یکشنبه آینده عید پاک،

Easter Sunday, lots of chocolate,

یکشنبه عید پاک است، مقدار زیادی شکلات،

lots of hot cross buns,

تعداد زیادی نان کراس داغ،

lots of food.

غذای زیاد.

Basically, to be honest with you.

اصولاً برای اینکه با شما صادق باشم.

Two more hellos.

دو سلام دیگر

Hello, Adelina.

سلام آدلینا

Hello, Adelina.

سلام آدلینا

Thank you for joining me today on the live stream.

از اینکه امروز در جریان زنده به من ملحق شدید متشکرم.

Mr. Steve will be here. Don't worry.

آقای استیو اینجا خواهد بود. نگران نباشید.

He will be on his way.

او در راه خواهد بود.

I will give you another warning now,

حالا یک هشدار دیگر به شما می دهم،

just to show you

فقط برای اینکه به شما نشان دهم

that I am truthful with my promise that Mr.

که به قولم صادق هستم که آقای

Steve will be with us very soon.

استیو خیلی زود با ما خواهد بود.

Patrick. Hello, Patrick.

پاتریک سلام پاتریک

Can I say a big bon? Joel to Patrick.

می توانم یک نعمت بزرگ بگویم؟ جوئل به پاتریک.

Thank you for joining me today. And Mr.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم. و آقای

Steve and myself send you all of our best wishes.

استیو و من بهترین آرزوهایمان را برای شما ارسال می کنیم.

Hello.

سلام.

Also l am gear as well.

من هم دنده هستم.

Well, a lot of people joining today.

خب، بسیاری از مردم امروز می‌پیوندند.

Thank you very much.

It's so nice to see so many people here on the live stream.

بسیار از شما متشکرم.

خیلی خوب است که افراد زیادی را اینجا در جریان مستقیم می بینم .

Claudia. Hello, Claudia.

کلودیا سلام، کلودیا.

Are you cooking something today?

امروز چیزی درست می کنی؟

I wonder if you have been in the kitchen cooking something nice.

نمی‌دانم آیا در آشپزخانه بوده‌اید و چیزی خوب می‌پزید؟

Mr. Steve yesterday made

آقای استیو دیروز کاری

his special lentil

مخصوص عدس خود را

curry yesterday, and it was absolutely delicious.

دیروز درست کرد و بسیار خوشمزه بود.

It gave me a lovely, warm feeling.

حس گرم و دوست داشتنی به من دست داد.

I don't know what it is Sometimes if you are feeling unwell

نمی دانم گاهی اوقات اگر احساس ناخوشی می کنید

or maybe if you feel a little bit of discomfort.

یا شاید اگر کمی احساس ناراحتی می کنید چیست.

I always find that food

من همیشه متوجه می‌شوم که غذا

is a nice way of making your yourself feel better.

راه خوبی برای ایجاد احساس بهتر در شماست.

It makes you feel better if you eat something nice, maybe a little treat,

اگر چیزی خوب بخورید، شاید کمی خوراکی،

maybe a nice hearty meal,

شاید یک غذای دلچسب خوب،

maybe something that makes you feel better afterwards.

شاید چیزی که بعد از آن احساس بهتری به شما بدهد، احساس بهتری به شما دست می دهد.

So I always

بنابراین من همیشه

say that if you are feeling a little bit unwell

می گویم که اگر کمی احساس ناخوشی می کنید

or a little bit under the weather, I think sometimes having a nice meal,

یا کمی زیر آب و هوا احساس می کنید، فکر می کنم گاهی اوقات خوردن یک وعده غذایی خوب،

something that warms you up inside

چیزی که شما را در درون

it can make you feel so much better.

آن گرم می کند، می تواند حال شما را خیلی بهتر کند.

I can't believe it is four years

من نمی توانم باور کنم که چهار سال

yesterday, four years ago that everyone here in

دیروز، چهار سال پیش است که همه اینجا در

the UK had to stay at home.

بریتانیا مجبور بودند در خانه بمانند.

Mr. Steve and myself, I'm going to be honest with you,

آقای استیو و من، من با شما روراست خواهم بود،

you might not agree with this, but Mr.

شاید شما با این موافق نباشید، اما آقای

Steve and myself, we were we were actually quite excited in a strange sort of way

استیو و من، ما در واقع به طرز عجیبی بسیار هیجان زده بودیم

because we knew that it meant we could spend every day together.

زیرا می دانستیم که این به معنای ماست. می توانند هر روز را با هم بگذرانند

So Mr.

بنابراین آقای

Steve had to start working from home during lockdown,

استیو مجبور شد در زمان قرنطینه از خانه شروع به کار کند،

which meant we were together every day

که به این معنی بود که ما هر روز با هم بودیم

until, of course it stopped.

تا اینکه البته کار متوقف شد.

And then Mr.

و بعد آقای

Steve had to go back to work.

استیو مجبور شد سر کار برگردد.

Hello?

سلام؟ نمیمیرم

L t l t die.

Hello. My English is very bad.

سلام. انگلیسی من بسیار بد است.

Well, don't worry.

خب نگران نباش

Relax.

آروم باش.

We are all here

ما همگی اینجا هستیم

to help each other.

تا به همدیگر کمک کنیم.

So I'm sure there will be people here

بنابراین من مطمئن هستم که افرادی در اینجا

on the live chat who will help you.

در چت زنده وجود خواهند داشت که به شما کمک خواهند کرد.

So don't worry.

پس نگران نباشید.

Relax.

آروم باش. از سرگرمی

Enjoy

لذت ببرید

the entertainment.

.

Hello, Christina.

سلام کریستینا

When you are feeling unwell, I think it is important

وقتی احساس ناخوشی می کنید، فکر می کنم مهم است که

to have a person to take care of you.

شخصی از شما مراقبت کند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

It is nice.

عالیست.

Even if it is just a kind word.

حتی اگر فقط یک کلمه محبت آمیز باشد.

It is.

Sometimes you just need a little bit of reassurance.

این است.

گاهی اوقات شما فقط به کمی اطمینان نیاز دارید.

Well, maybe just a kind word in your ear.

خوب، شاید فقط یک کلمه محبت آمیز در گوش شما باشد.

It can make a lot of difference.

می تواند تفاوت زیادی ایجاد کند.

So I do agree with you.

پس من با شما موافقم

Wow. Kitty, this says we have

وای. بچه گربه، این می گوید که ما

a remedy here in the here in the place where I live in the world.

یک درمان اینجا در اینجا در جایی که من در جهان زندگی می کنم داریم.

A lot of festivities taking place.

جشن های زیادی در حال برگزاری است.

Easter.

عید پاک.

There is also Ramadan for those who are following Islam.

همچنین برای کسانی که از اسلام پیروی می کنند ماه رمضان است.

And of course, a lot of people are just excited because spring is coming.

و البته، بسیاری از مردم فقط به دلیل آمدن بهار هیجان زده هستند.

It always changes the way people feel.

همیشه احساس مردم را تغییر می دهد.

Yesterday, we went to the local garden centre

دیروز به مرکز باغ محلی رفتیم

and we noticed that everyone

و متوجه شدیم که همه

was was quite happy and friendly.

خوشحال و صمیمی هستند.

Everyone was saying hello to each other

همه با خوشحالی به هم سلام می کردند

in a very happy way.

.

So I have a feeling that when spring comes

بنابراین من این احساس را دارم که وقتی بهار می آید

I think people change their attitude as well.

فکر می کنم مردم نیز نگرش خود را تغییر می دهند.

So I think people are more friendly to each other.

بنابراین من فکر می کنم که مردم با یکدیگر دوستانه تر هستند.

Nora asks how you are.

نورا می پرسد چطوری؟

Nora Hello, Nora.

نورا سلام نورا.

Are you speaking British or American?

انگلیسی صحبت می کنید یا آمریکایی؟

I think you are English.

فکر کنم انگلیسی هستی

I think you are British. Yes, I am British.

من فکر می کنم شما انگلیسی هستید. بله، من بریتانیایی هستم.

I am Mr. Duncan in England.

من آقای دانکن در انگلستان هستم.

That is the clue.

سرنخ همین است.

So yes, I am British.

پس بله، من بریتانیایی هستم.

I am British.

من بریتانیایی هستم.

I am speaking English because there is only one English.

من انگلیسی صحبت می کنم زیرا فقط یک انگلیسی وجود دارد.

Don't forget that American English

فراموش نکنید که انگلیسی آمریکایی

and British English are English.

و انگلیسی انگلیسی انگلیسی هستند.

There is only one English language.

فقط یک زبان انگلیسی وجود دارد.

However, there are many different types of accent.

با این حال، انواع مختلفی از لهجه وجود دارد.

Never confuse those things.

هرگز آن چیزها را اشتباه نگیرید.

Pesci

Pesci

hello, is it?

سلام، این است؟

Pesci Hello?

Pesci سلام؟

Pesci Is it your birthday today? Hello?

پشی امروز تولد شماست؟ سلام؟

Pesci And happy birthday to you.

پسی و تولدت مبارک.

Where are you at the moment?

الان کجایی؟ من

I'm I'm rather interested.

بیشتر علاقه مندم می

I see.

بینم.

So familiar says Hello, Mr.

خیلی آشنا می گوید سلام، آقای

Duncan.

دانکن.

Here is Ivan with my daughter Pesci.

اینجا ایوان با دخترم پشی است.

And it is Pesci's birthday today.

و امروز تولد پشی است.

Eight.

هشت

Wow, I'm so jealous.

وای من خیلی حسودیم

I would give anything to be eight again.

من هر چیزی می دهم تا دوباره هشت شوم.

So can I say happy birthday to Pesci?

پس آیا می توانم تولد پسی را تبریک بگویم؟

Have a nice birthday.

تولدت مبارک

Have a good birthday for Mr.

تولدت برای آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلستان مبارک باشد.

How is your English Pesci?

Pesci انگلیسی شما چطور است؟

Is it good?

خوب است؟

Maybe it's better than mine.

شاید از مال من بهتر باشه

You never know.

شما هرگز نمی دانید.

Mr. Steve is on his way in a few moments, so I hope you are looking forward to that.

آقای استیو چند لحظه دیگر در راه است، بنابراین امیدوارم که منتظر آن باشید.

I will put the warning on the screen right now.

همین الان اخطار را روی صفحه می گذارم.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

There is your warning telling you that Mr.

هشدار شما وجود دارد که به شما می گوید که آقای

Steve will be with us in a few minutes from now.

استیو تا چند دقیقه دیگر با ما خواهد بود.

Hello.

سلام.

Taro.

تارو.

Hello to Taro destroyer.

سلام به ناوشکن تارو.

Who says that hand

چه کسی گفته است که

gestures are useless?

حرکات دست بی فایده است؟

Im really okay.

من واقعا خوبم

Thank you for that. I need that advice.

بابت آن تشکر می کنم. من به آن مشاوره نیاز دارم.

When I woke up this morning, I was hoping that someone

امروز صبح که از خواب بیدار شدم، امیدوار بودم که کسی

would give me some useful advice like that.

چنین توصیه های مفیدی به من بدهد.

So thank you very much.

خوب، خیلی ممنون.

Hello, Nora.

سلام نورا

Nora Hassan.

نورا حسن.

And once again, a big happy birthday to.

و یکبار دیگر تولدت مبارک

And I want to get your name right, if I can.

و من می خواهم اگر بتوانم نام شما را درست بنویسم.

Can I get your name right?

آیا می توانم نام شما را درست بگویم؟

I will try to get it right anyway. Pesky.

سعی می کنم به هر حال درستش کنم. مزاحم

Happy birthday to Pesky.

تولدت مبارک به Pesky.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Mr. Steve will be here in a few moments.

آقای استیو تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

We are taking a break.

ما در حال استراحت هستیم.

Of course we will be having a look at those lovely cows

البته ما نگاهی به آن گاوهای دوست داشتنی خواهیم داشت

and maybe Mr.

و شاید آقای

Steve cutting the grass in the garden.

استیو که علف های باغ را می برد.

All of that coming in a moment.

همه اینها در یک لحظه می آیند.

And then after that, we have one and a half hours of Mr.

و بعد از آن، یک ساعت و نیم با آقای

Steve and myself.

استیو و من وقت داریم.

And today we are talking all about

و امروز ما در مورد

pain, words and phrases

درد، کلمات و عبارات

connected to that very subject.

مرتبط با همین موضوع صحبت می کنیم.

Don't go away.

دور نشو

Mr. Steve is doing the lawn.

آقای استیو مشغول چمن کاری است. می بینید که

He's cutting the lawn because he likes cutting the lawn, you see.

او چمن ها را می برد، زیرا از بریدن چمن خوشش می آید.

By the way, if you like Mr. Steve, guess what?

راستی، اگر آقای استیو را دوست دارید، حدس بزنید؟

You are in for a little bit of a treat any moment now,

شما هر لحظه در انتظار کمی هستید،

because he is on his way now and

زیرا او اکنون در راه است و

it is true that Mr.

درست است که آقای

Steve is slightly mad.

استیو کمی دیوانه است.

Just ever so slightly mad

فقط کمی دیوانه شده

to think of Mr. Steve. Guess what?

که به آقای استیو فکر کنم. حدس بزن چی شده؟

Guess who is coming up now on your screens?

حدس بزنید چه کسی اکنون روی صفحه نمایش شما می آید؟

As if by magic?

انگار با جادو؟

Yes, it is him.

بله، اوست.

Are you ready?

اماده ای؟

I hope he's ready for me.

امیدوارم او برای من آماده باشد.

I hope he is. I've managed to plug Mr.

امیدوارم او باشد. من امروز توانستم آقای

Steve in the right hole today because I got it wrong last week.

استیو را در سوراخ سمت راست وصل کنم زیرا هفته گذشته اشتباه متوجه شدم.

Here he comes.

اینجا او می آید.

It is Mr.

این آقای

Steve.

استیو است.

Hello.

سلام.

Wonderful viewers from across the globe.

بینندگان شگفت انگیز از سراسر جهان. این را

I say that every week, Mr. Duncan.

هر هفته می گویم آقای دانکن.

And welcome to you, too.

و به شما نیز خوش آمدید.

And hello to you, Mr.

و سلام بر شما آقای

Duncan.

دانکن.

Hello to everyone. It's great to be here.

سلام به همگی. خیلی خوب است که اینجا هستم.

It's a lovely day outside.

بیرون یک روز دوست داشتنی است.

It feels like spring is on the way, which it is.

انگار بهار در راه است که همینطور است.

I've been in the garden, I've been putting plants in.

من در باغ بوده‌ام، گیاهان را در آن قرار داده‌ام.

I've been doing all sorts of things to keep myself fit and healthy.

انواع کارها را برای حفظ تناسب اندام و سلامت خود انجام داده‌ام.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

And now I'm here sitting down in the chair, having a rest, talking to you

و حالا من اینجا نشسته‌ام روی صندلی، استراحت می‌کنم، با شما

and all your wonderful viewers across the universe.

و همه بینندگان شگفت‌انگیزتان در سراسر جهان صحبت می‌کنم.

It is true. You did it. You seem very happy today.

درست است. توانجامش دادی. به نظر می رسد شما امروز بسیار خوشحال هستید.

Well, I'm just I'm high on life, Mr.

خوب، من فقط در زندگی بالا هستم، آقای

Duncan.

دانکن.

High on life?

بالا در زندگی؟

Well, I'm glad someone is, because I am not.

خب، خوشحالم که کسی هست، چون من نیستم.

I am not high on life.

من در زندگی بالا نیستم.

Shall we tell the story?

داستان را بگوییم؟

The sad story of me.

داستان غم انگیز من

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Sorry. What?

متاسف. چی؟

Yes. Thank you very much for that.

آره. بابت آن بسیار ممنونم.

I was talking about that a few moments ago.

چند لحظه پیش داشتم در مورد آن صحبت می کردم.

About sympathy for someone who is not feeling very well.

درباره همدردی با کسی که حالش خیلی خوب نیست.

I have injured part of my body.

قسمتی از بدنم آسیب دیده است.

You might not believe it.

شاید باورتان نشود.

I'm standing here at the moment and I am in pain as I stand here.

من در حال حاضر اینجا ایستاده ام و در حالی که اینجا ایستاده ام درد دارم.

I know what you're going to say, Mr. Duncan.

من می دانم که شما چه خواهید گفت، آقای دانکن.

Watching your live stream is always very painful.

تماشای پخش زنده شما همیشه بسیار دردناک است.

Well, guess what?

خوب حدس بزن چی؟

I am really suffering today for it because

من امروز واقعاً برای آن عذاب می کشم زیرا

I have managed to injure my back.

توانسته ام کمرم را مجروح کنم.

I don't know how, but but it's something that's been

نمی دانم چگونه، اما این چیزی است که

it's been annoying me for the past few weeks.

در چند هفته گذشته من را آزار می دهد.

And and yesterday we were going out for a walk, one with Steve,

و دیروز داشتیم بیرون برای پیاده روی، یکی با استیو،

and I was bending over to tie my shoelace

و من خم شده بودم تا بند کفشم را ببندم

and suddenly something in my back snapped or twisted.

و ناگهان چیزی در پشتم شکست یا پیچ خورد.

And the pain was absolutely unbelievable.

و درد کاملا غیر قابل باور بود.

I can safely say that I've never in my whole life,

به جرات می توانم بگویم که در تمام عمرم

I've never felt pain like it,

هرگز چنین دردی را احساس نکرده ام

and I'm sure it has something to do with my age.

و مطمئنم که ربطی به سن من دارد.

But it was just that that moment, just that very brief moment

اما فقط همان لحظه بود، همان لحظه بسیار کوتاهی که

of just reaching down to tie my shoelace and everything just

فقط دستم را پایین آوردم تا بند کفشم را ببندم و همه چیز را فقط

in my back.

در پشتم ببندم.

It was horrible.

وحشتناک بود.

It was so painful and the pain is still there.

خیلی دردناک بود و درد هنوز هست.

So I've taken some some medicine, some

بنابراین من مقداری دارو مصرف کردم، مقداری

something to ease the pain a little bit.

چیزی برای کاهش درد.

But I have to say it is still painful. Now.

اما باید بگویم که هنوز هم دردناک است. اکنون.

So as I stand here looking all happy

بنابراین وقتی اینجا ایستاده ام و از

inside, inside I am.

درون خوشحالم، در درونم هستم.

I'm in pain.

من درد دارم.

Mr. Duncan? Yes?

آقای دانکن؟ آره؟ داشتی

You were crying, literally.

گریه می کردی، به معنای واقعی کلمه.

You were shouting out in pain.

از درد فریاد می زدی

It was it was a I've never seen you quite

این چیزی بود که من هرگز تو را به این اندازه

as as pained as that.

دردناک ندیده بودم.

As in that much pain.

همانطور که در آن درد بسیار.

I was distraught.

من پریشان بودم.

Steve, The word is distressed.

استیو، کلمه مضطرب است.

Yes. We had to abandon our walk and it.

آره. مجبور شدیم پیاده روی و آن را رها کنیم.

Yes, you took some strong painkillers which didn't agree with you.

بله، شما چند مسکن قوی مصرف کردید که با شما موافق نبود.

And I was going to say, Steve, I was I was able to take something.

و من می خواستم بگویم، استیو، من توانستم چیزی را بگیرم.

We took took something.

ما چیزی برداشتیم.

Then we went out later to the garden centre

سپس بعداً به مرکز باغ رفتیم که در آن

where everyone was surprisingly friendly.

همه به طرز شگفت انگیزی دوستانه بودند. آیا

Were they all friendly yesterday?

همه آنها دیروز دوستانه بودند؟

Everyone we met, I think you had taken so much codeine

هرکسی را که ملاقات کردیم، فکر می‌کنم شما آنقدر کدئین مصرف کرده بودید

that you were just talking to anyone randomly.

که به طور تصادفی با کسی صحبت می‌کردید.

It was to do something.

برای انجام کاری بود.

No, you're wrong, Steve. It is. I disagree.

نه، تو اشتباه می کنی استیو. این است. من مخالفم

If people were talking to us as well, they were all friendly

اگر مردم با ما هم صحبت می‌کردند، همه صمیمی بودند

because spring is in the air and I think it makes people more friendly.

چون بهار در هواست و فکر می‌کنم مردم را دوست‌تر می‌کند.

But you are right.

اما حق با شماست.

I was slightly, slightly high on codeine,

مقدار کمی کدئین داشتم

and later on when we got back home, I was ill

و بعداً وقتی به خانه برگشتیم، حالم بد شد

because I took some codeine to relieve the pain.

زیرا مقداری کدئین برای تسکین درد مصرف کردم.

But of course, for some reason I have a feeling my body does not like it

اما البته، به دلایلی احساس می کنم بدنم آن را دوست ندارد،

because I felt really unwell and sick like.

زیرا واقعاً احساس بدی و بیماری داشتم.

Like the last time.

مثل دفعه قبل یادت هست چه

Do you remember the time I took some painkillers before

زمانی قبل از پخش زنده چند مسکن مصرف کردم

I did a live stream and then I had to run into the garden to vomit.

و بعد مجبور شدم برای استفراغ به باغ بدوم.

And then I came back in and carried on with my live stream.

و بعد دوباره برگشتم و پخش زنده ام را ادامه دادم.

I do remember that. Mr. Duncan.

من آن را به یاد دارم. آقای دانکن

And that was the same thing that was the codeine.

و این همان چیزی بود که کدئین بود.

So you didn't have to

بنابراین نیازی نبود که

be switched to ibuprofen, which apparently is recommended.

از ایبوپروفن استفاده کنید که ظاهراً توصیه می شود.

I think you've pulled a muscle. That's what's happened. Mr. Duncan.

فکر کنم عضله کشیدی این چیزی است که اتفاق افتاده است. آقای دانکن

You pulled a muscle in your back that's been weakened over the last few weeks.

عضله ای را در پشت خود کشیدید که در چند هفته گذشته ضعیف شده است.

And yesterday, bending over to tie your shoelaces was the final straw.

و دیروز، خم شدن برای بستن بند کفش، نی آخر بود.

As we say, the final straw.

همانطور که می گوییم، نی نهایی.

That is a good expression.

این بیان خوبی است.

It means the last thing, doesn't it,

این به معنای آخرین چیزی است، نه،

that results in something bad happening.

که منجر به اتفاق بدی می شود.

Yes, we often mean the breaking point.

بله، اغلب منظور ما نقطه شکست است.

Yeah.

آره

So the breaking point of something, the point at which something breaks,

بنابراین نقطه شکست یک چیزی، نقطه ای که در آن چیزی می شکند،

or maybe the thing that is causing the problem really does become a big problem.

یا شاید چیزی که باعث ایجاد مشکل می شود واقعاً به یک مشکل بزرگ تبدیل می شود.

We say that thing was the last straw

ما می گوییم که آن چیز آخرین نی بود

because that one moment of time pushed everything over the edge.

زیرا آن یک لحظه از زمان همه چیز را از لبه خارج کرد.

It was the breaking point,

این نقطه شکست بود،

yes. Slattery

بله. Slattery

No, codeine is like morphine, you are correct. Yes.

نه، کدئین مانند مورفین است، شما درست می گویید. آره.

And it's not really recommended for back.

و واقعا برای برگشت توصیه نمی شود. اصلاً اینطور

Let's not really it at all, because you can get a little

نباشیم، زیرا به هر حال اگر مراقب نباشید می توانید کمی

a little high and addicted if you are not careful anyway.

اوج بگیرید و معتاد شوید .

Yes, we're here. You're here.

بله، ما اینجا هستیم. شما اینجا هستید.

You're a bit better today, but your back is still painful.

امروز کمی بهتر هستید، اما کمرتان همچنان دردناک است.

Yeah.

Can I just say hello to a few people that said hello to me?

آره

آیا می توانم فقط به چند نفری که به من سلام کردند سلام کنم؟

Quite, quite.

کاملاً، کاملاً

Tiber Ashraf, thank you for saying hello to me.

تیبر اشرف ممنون که به من سلام کردی.

Nora said that she was waiting for me to come on, which is very nice.

نورا گفت منتظر اومدن من بود که خیلی خوبه.

And Pasquale,

و پاسکوال،

Pasquale or Pasquale

پاسکوال یا پاسکوال

says, Happy Palm Sunday to us all.

می گوید، یکشنبه نخل بر همه ما مبارک.

Yes, to us as Christians.

بله، برای ما به عنوان مسیحیان.

Then it's Palm Sunday. We've got no palms.

سپس یکشنبه نخل است. ما نخل نداریم

But are we supposed to eat anything special today, Mr.

اما آیا قرار است امروز چیز خاصی بخوریم، آقای

Duncan?

I don't think so.

دانکن؟

من اینطور فکر نمی کنم.

But Palm Sunday is normally when people will proceed.

اما یکشنبه نخل معمولا زمانی است که مردم ادامه می دهند.

They will proceed normally.

آنها به طور عادی پیش خواهند رفت.

There is some sort of procession,

نوعی راهپیمایی وجود دارد،

normally with a cross, and

معمولاً با یک صلیب، و

another people will will carry palm leaves. Yes.

افراد دیگری برگ‌های خرما را حمل می‌کنند. آره.

And then, of course, the following year you will burn down

و البته، سال بعد،

those palms, those palm leaves,

آن نخل‌ها، آن برگ‌های خرما را می‌سوزی

and then you put a mark on your forehead.

و بعد علامتی روی پیشانی خود می‌زنی.

And that's why we have Ash Wednesday, which comes earlier.

و به همین دلیل است که چهارشنبه خاکستر داریم که زودتر می آید.

So that is the relevance of that.

بنابراین ارتباط آن همین است.

And and yesterday is Palm Sunday, next Sunday.

و دیروز یکشنبه نخل است، یکشنبه آینده.

Steve, you know what it is next Sunday.

استیو، می دانی یکشنبه آینده چیست.

Easter means.

عید پاک یعنی

You know what that means, Steve It means the C word. Mr.

می دانید معنی آن چیست، Steve It به معنای کلمه C است. آقای

Duncan. Sorry, the C word. It's a bit.

دانکن با عرض پوزش، کلمه C. کمی است.

That's a bit harsh. Yes. Chocolate.

این کمی خشن است. آره. شکلات. می

I see.

بینم.

Thank goodness for that chocolate.

خدارو شکر بابت اون شکلات

And I have purchased an Easter egg for as Mr.

و من به عنوان آقای دانکن یک تخم مرغ عید پاک خریده ام

Duncan.

.

and it's hidden somewhere in the house.

و در جایی در خانه پنهان است.

no surprise. Easter egg.

تعجبی نداره. تخم مرغ عید پاک.

Although from what I've been reading today,

اگرچه از آنچه امروز خواندم،

too much carbohydrate is not good for you.

کربوهیدرات زیاد برای شما خوب نیست.

But we both know that.

اما هر دوی ما این را می دانیم.

Boring.

حوصله سر بر.

But we will.

اما ما خواهیم کرد.

We will indulge for Easter, as we always do, because you what?

ما برای عید پاک، مثل همیشه، زیاده‌روی می‌کنیم، چون شما چه؟

That is what Easter's for eating lots of chocolate, But, I mean,

این همان چیزی است که عید پاک برای خوردن مقدار زیادی شکلات است، اما منظورم این است که در

it's not actually for that, but that is what it's become.

واقع برای آن نیست، اما این چیزی است که شده است.

That's what most people do.

این کاری است که اکثر مردم انجام می دهند.

Yes, Well, of course, a lot of people it's I don't know why.

بله، خوب، البته، بسیاری از مردم من نمی دانم چرا.

I'm sure this is also a little bit of the the religious aspect.

مطمئنم این هم کمی جنبه مذهبی دارد.

A lot of people eat salmon at Easter.

بسیاری از مردم در عید پاک ماهی سالمون می خورند.

And I have to say, I don't think I ever had

و باید بگویم، فکر نمی‌کنم

salmon during Easter as a child.

در دوران کودکی در عید پاک ماهی سالمون مصرف کرده باشم.

We used to have a Sunday dinner, a big roast dinner, but we never had salmon.

ما قبلا یک شام یکشنبه می خوردیم، یک شام کباب بزرگ، اما هرگز ماهی قزل آلا نخوردیم.

So I find that quite interesting.

بنابراین من آن را بسیار جالب می دانم.

But a lot of people do eat salmon over Easter.

اما بسیاری از مردم در عید پاک ماهی سالمون می خورند.

Yes, they do.

بله، آنها انجام می دهند.

Yes. A salmon is at least in the UK, seen as something quite expensive.

آره. ماهی قزل آلا حداقل در بریتانیا به عنوان چیزی بسیار گران قیمت دیده می شود.

Chicken's probably

احتمالا

the cheapest meat, I think It definitely is.

ارزان ترین گوشت مرغ است، فکر می کنم قطعاً همینطور است.

So a roast chicken is or turkey

بنابراین مرغ کباب یا بوقلمون

is fairly traditional for Easter.

برای عید پاک نسبتاً سنتی است.

But we may well have a chicken if I can be bothered

اما اگر بتونم اذیت بشم که شام ​​کباب درست کنم ممکنه جوجه داشته باشیم

to do a roast dinner because roast dinners take a long time to cook.

چون پختن شام کباب خیلی طول میکشه.

And the other thing we're doing is and we're doing this so. Yes.

و کار دیگری که ما انجام می دهیم این است که این کار را انجام می دهیم. آره.

Yes we are. That's right.

بله ما هستیم. درست است.

So we won't be having a roast dinner I don't think

بنابراین فکر نمی‌کنم شام کبابی نخواهیم داشت،

because it's a lot of time commitment to do a roast dinner.

زیرا صرف زمان زیادی برای صرف شام کباب شده است.

And if we're doing a live stream, we won't have time.

و اگر در حال پخش زنده هستیم، وقت نخواهیم داشت.

It just it's the same at Christmas. You cook a turkey.

فقط در کریسمس هم همینطور است. بوقلمون میپزی

just yeah, they're in the kitchen all morning.

فقط بله، آنها تمام صبح در آشپزخانه هستند.

And, you know. You know what, Steve? Sometimes.

و شما می دانید. میدونی چیه، استیو؟ گاهی.

Sometimes it is all it is so much trouble to make a meal

گاهی اوقات درست کردن یک وعده غذایی بسیار مشکل است،

because you spend the whole morning doing it and then you eat it.

زیرا تمام صبح را صرف انجام آن می کنید و سپس آن را می خورید.

And just a few minutes. Yeah.

و فقط چند دقیقه آره

Palmira says now.

پالمیرا اکنون می گوید.

Now, if you remember, Steve Palmira had an accident.

حالا اگر یادتان باشد استیو پالمیرا تصادف کرد. از

She fell down the stairs and broke her ankle.

پله ها افتاد و مچ پایش شکست.

But Palmira says that.

اما پالمیرا این را می گوید. آیا می

Did you know that?

دانستید که؟

When I fell down the stairs, I broke my ankle.

وقتی از پله ها افتادم مچ پام شکست.

But my my back pain disappeared.

اما کمر درد من از بین رفت.

And that is something that can happen.

و این چیزی است که می تواند اتفاق بیفتد.

Pain can sometimes cancel

درد گاهی اوقات می تواند

all other pain because it is a weird thing, isn't it?

تمام دردهای دیگر را خنثی کند زیرا چیز عجیبی است، اینطور نیست؟

So pain is something that I still think people

بنابراین درد چیزی است که هنوز فکر می‌کنم مردم

don't quite understand how pain works.

دقیقاً نمی‌دانند درد چگونه کار می‌کند.

What's wrong, Steve?

چی شده استیو؟

Well, I think what probably happened is that POW Mia fell down the stairs

خب، فکر می‌کنم چیزی که احتمالاً اتفاق افتاده این است که اسیر جنگی میا از پله‌ها به پایین افتاد

and it reset something in her back that was causing the pain.

و چیزی را در پشت او که باعث درد می‌شد، بازنشانی کرد.

Really, That's probably what happened.

واقعاً، احتمالاً همین اتفاق افتاده است.

But she probably had the equivalent of some kind of back manipulation.

اما او احتمالاً معادل نوعی دستکاری کمر بود.

That and it probably relieves something that was a bit out of joint.

این و احتمالاً چیزی را که کمی از مفصل خارج شده بود تسکین می دهد.

I don't know.

من نمی دانم.

Maybe. Maybe.

شاید. شاید.

Steve, That's what I need.

استیو، این چیزی است که من نیاز دارم.

I need to throw myself down the stairs. I'll do it.

باید خودم را از پله ها پرت کنم پایین. من انجامش میدهم.

Maybe my back will be better.

شاید کمرم بهتر شود.

I think Steve wants to push me down the stairs.

فکر می کنم استیو می خواهد مرا از پله ها پایین بیاورد.

Yes, Maybe we will try that afterwards.

بله، شاید بعداً آن را امتحان کنیم.

Well, pow, Mia, shall we tell you that very quick story of a friend of stairs?

خب، پاو، میا، می‌خواهیم آن داستان خیلی سریع یک دوست پله‌ای را برایت تعریف کنیم؟

A very dangerous thing.

یه چیز خیلی خطرناک

That's a yes.

این یک بله است. فکر

I don't think we need to,

نمی کنم نیازی داشته باشیم،

but I was just going to say a friend of ours fell down the stairs and broke his neck. Yes.

اما فقط می خواستم بگویم یکی از دوستانمان از پله ها افتاد و گردنش شکست. آره.

And had to have all sorts of operations.

و باید انواع عملیات را انجام می داد.

So. Yeah.

بنابراین. آره

Be careful on the stairs. Stairs.

مراقب پله ها باشید. پله ها.

Well, 70 people every year die on the stairs in their house.

خوب، هر سال 70 نفر روی پله های خانه شان می میرند. از

They fall down the stairs. So stairs.

پله ها می افتند. پس پله ها

I think they must be one of the most dangerous places in the house

من فکر می کنم آنها باید یکی از خطرناک ترین مکان های خانه

after the bathroom, you will be amazed

بعد از حمام باشند، تعجب خواهید کرد که

how many people injure themselves and die in the bathroom from slipping over,

چند نفر در حمام به دلیل سر خوردن،

slipping over on the floor, or of course, in the bath itself.

سر خوردن روی زمین یا البته در خود حمام، خود را زخمی می کنند و می میرند. .

You can slip over.

شما می توانید سر بخورید.

You can. You can.

تو می توانی. تو می توانی.

I think it was Whitney Houston, wasn't it?

فکر کنم ویتنی هیوستون بود، اینطور نیست؟

Didn't Whitney Houston die in the bathtub?

آیا ویتنی هیوستون در وان حمام نمرده است؟

So it just shows that, yes, she was probably, you know, other things were going on.

بنابراین این فقط نشان می دهد که، بله، او احتمالاً، می دانید، چیزهای دیگری در حال وقوع است.

Other things were going on.

چیزهای دیگری در جریان بود.

You're just saying I'm just saying it everywhere in the house, there is some sort of peril,

شما فقط می گویید من فقط این را در همه جای خانه می گویم، نوعی خطر وجود دارد،

something that might might cause you to fall

چیزی که ممکن است باعث زمین خوردن

or trip or have some sort of injury.

یا زمین خوردن یا آسیب دیدن شما شود.

So, yeah, the stairs, of course, a lot of people, when they get to a certain age in this country, Steve,

بنابراین، بله، پله‌ها، البته، بسیاری از مردم، وقتی در این کشور به سن خاصی برسند، استیو،

a lot of people will move into a house that has no stairs.

افراد زیادی به خانه‌ای نقل مکان می‌کنند که پله ندارد.

It will all be on one level, something that something that is

همه اینها در یک سطح خواهد بود، چیزی که در

is quite common now for people to have accidents on stairs that they are

حال حاضر برای مردم تصادف در راه پله هایی که

texting on their phones.

در تلفن هایشان پیامک می دهند، بسیار رایج است.

See, we had a talk about this at work

ببینید، ما در محل کار درباره این موضوع صحبت کردیم،

because a number of people at work in head office.

زیرا تعدادی از افراد در دفتر مرکزی مشغول به کار هستند.

So I don't work in the head office.

بنابراین من در دفتر مرکزی کار نمی کنم.

But, you know, stairs at head office, a number of people were at broken ankles

اما، می‌دانید، در پله‌های دفتر مرکزی، تعدادی از افراد مچ پا شکسته بودند

and had injuries going down stairs

و هنگام پایین آمدن از پله‌ها

or particularly going downstairs because they were simultaneously

یا به‌ویژه پایین آمدن از پله‌ها آسیب دیدند، زیرا همزمان با

texting on their phones and thus not concentrating on what they were doing.

تلفن‌های خود پیامک می‌فرستادند و در نتیجه روی کاری که انجام می‌دادند تمرکز نمی‌کردند.

And apparently there's a large number of people

و ظاهراً تعداد زیادی از مردم هستند

who are distracted with their phones now falling down stairs and tripping up on pavements.

که حواسشان پرت می‌شود و تلفن‌هایشان از پله‌ها به پایین می‌افتند و روی پیاده‌روها زمین می‌خورند.

And I mean, I had a friend that crossed the road and was texting and got run over by a car.

و منظورم این است که دوستی داشتم که از جاده رد شد و داشت پیام می داد و ماشینی او را زیر گرفت.

This is what I was about to say that I was about to say.

این چیزی است که می خواستم بگویم که می خواستم بگویم.

I'm sure there must be more accidents, especially in the street,

من مطمئن هستم که باید تصادفات بیشتری وجود داشته باشد، به خصوص در خیابان،

from people just not paying attention to the world around them.

از سوی مردم که فقط به دنیای اطراف خود توجه نمی کنند.

They're just looking at their phones whilst walking.

آنها در حین راه رفتن فقط به تلفن های خود نگاه می کنند.

And you do see it all the time.

و شما همیشه آن را می بینید.

You see people, they their head is buried in their phone and they're not even looking

مردم را می بینید، سرشان در گوشی شان فرو رفته است و حتی نگاه نمی کنند که

where they're going.

کجا می روند.

We would imagine there must be lots of accidents caused by people

ما تصور می کنیم باید تصادفات زیادی به دلیل

being distracted by their mobile phone and of course, driving.

پرت شدن حواس افراد توسط تلفن همراه و البته رانندگی رخ دهد.

Steve, Driving.

استیو، رانندگی

Well, yes, I mean, that's a legal. Yes, but people do it.

خب، بله، منظورم این است که این یک قانون است. بله، اما مردم این کار را انجام می دهند.

People do it. Yes, they do.

مردم آن را انجام می دهند. بله، آنها انجام می دهند.

I mean, you see lorry drivers doing it to ten

منظورم این است که شما راننده های کامیون را می بینید که

lorry drivers driving down the motorway on their phone.

با تلفن خود با ده راننده کامیون که در بزرگراه رانندگی می کنند، این کار را انجام می دهند.

A lot of people still do drivers of all vehicles.

بسیاری از مردم هنوز رانندگان همه وسایل نقلیه را انجام می دهند.

They still they still get distracted and they want to send a message,

آنها هنوز هم حواسشان پرت می شود و می خواهند پیامی بفرستند،

know I was going to say something then about about I forgot, I forgot I was going to say now Mr.

بدانند که آن موقع می خواستم چیزی بگویم در مورد فراموش کردم، فراموش کردم می خواهم بگویم حالا آقای

Duncan, you, you've distracted me.

دانکن، تو، حواس من را پرت کردی.

But never mind

اما مهم نیست

what a pain.

چه دردی.

Yes, that is an expression.

بله، این یک بیان است.

I'm no doubt that you will be referring to later

من شک ندارم که شما بعداً به آن اشاره خواهید کرد

on as we discuss pain in great detail.

زیرا ما در مورد درد با جزئیات زیاد صحبت می کنیم.

Yes, it is an interesting subject.

بله موضوع جالبی است.

Also, a lot of people can get pain in their lives with or without any reason.

همچنین بسیاری از افراد با یا بدون دلیل ممکن است در زندگی خود دچار درد شوند .

So there are people who suffer from pain in certain parts of their body

بنابراین افرادی هستند که از درد در قسمت های خاصی از بدن خود رنج می برند

and there is no reason or explanation for it.

و دلیل و توضیحی برای آن وجود ندارد.

And this is one of those things I mentioned earlier.

و این یکی از مواردی است که قبلاً ذکر کردم.

Some people don't still still don't understand how pain actually works,

برخی از مردم هنوز نمی‌دانند که درد واقعاً چگونه کار می‌کند،

because with some people they get pain and there's nothing wrong with them.

زیرا با برخی افراد درد می‌گیرند و هیچ مشکلی برای آنها وجود ندارد.

You can just get pain in certain parts of the body.

شما فقط می توانید در قسمت های خاصی از بدن درد داشته باشید.

And I have to say, I don't recommend pain ever.

و باید بگویم، من هرگز درد را توصیه نمی کنم.

I know there are some people who like it,

می دانم که عده ای هستند که آن را دوست دارند،

but that's another story altogether.

اما این داستان دیگری است.

But I don't I don't like it.

اما من دوست ندارم.

I would say that I have a very low

من می گویم

threshold of pain.

آستانه درد بسیار پایین است.

So when we talk about threshold, we mean a level.

بنابراین وقتی از آستانه صحبت می کنیم، منظور یک سطح است.

So under that level

بنابراین در زیر آن سطح

it is okay.

اشکالی ندارد.

But over the level, it is not okay.

اما در سطح بالا، خوب نیست.

So the person might have a very high pain

بنابراین ممکن است فرد آستانه درد بسیار بالایی داشته باشد، به این

threshold, which means they can take a lot of pain without worrying

معنی که می تواند درد زیادی را بدون نگرانی

or feeling too unhappy.

یا احساس ناراحتی تحمل کند.

But I would say that I have a very low pain threshold.

اما می توانم بگویم که آستانه درد بسیار پایینی دارم.

So any pain, anything it always makes me feel really down

بنابراین هر دردی، هر چیزی که همیشه باعث می شود من واقعاً احساس ناراحتی

or unhappy or just unwell.

یا ناراحتی یا فقط ناخوشی کنم.

To be honest, I think you're the same actually.

صادقانه بگویم، من فکر می کنم شما در واقع همان هستید.

Steve on you.

استیو بر تو

I think. I don't know.

من فکر می کنم. من نمی دانم.

I don't.

من این کار را نمی کنم.

I really wouldn't like to say. I don't know.

واقعا دوست ندارم بگم من نمی دانم.

I mean, I can tolerate pain.

یعنی من می توانم درد را تحمل کنم.

I pulled my neck last week, which happens occasionally,

من هفته گذشته گردنم را کشیدم، که گهگاهی اتفاق می افتد،

and it was painful for, for most of the week but wasn't as painful as your back Mr.

و برای بیشتر هفته دردناک بود، اما به اندازه کمر شما دردناک نبود، آقای

Don't, because that was that was very bad. Yes.

نکن، زیرا این خیلی بد بود. آره.

You're going to have to rest

باید

that for a few weeks, although apparently I was I was reading about that bad backs.

چند هفته به آن استراحت کنی، اگرچه ظاهراً من داشتم در مورد آن پشت های بد می خواندم.

The worst thing you can do is sort of stay in bed.

بدترین کاری که می توانید انجام دهید این است که به نوعی در رختخواب بمانید.

You've got to you've got to exercise it to encourage it to heal. Yes.

شما باید آن را تمرین کنید تا آن را به بهبودی تشویق کنید. آره.

And but obviously,

و اما بدیهی است که

take the painkillers as well, which I'm sure are helping.

مسکن ها را نیز مصرف کنید که مطمئنم کمک کننده هستند.

Are you in any pain now, Mr. Duncan?

الان درد داری آقای دانکن؟

Yes, as I'm standing here now, because I'm standing up

بله، چون الان اینجا ایستاده ام، چون ایستاده ام

and I stand up quite a lot, I think that might be one of the reasons

و خیلی زیاد می ایستم، فکر می کنم این ممکن است یکی از دلایلی باشد که

why I do get back pain, because I do stand quite a lot

باعث کمردرد می شوم، زیرا زمانی که می ایستم خیلی زیاد می ایستم.

when I'm editing or working in here.

من در حال ویرایش یا کار در اینجا هستم.

I normally stand up and of course now I'm standing whilst presenting this.

من معمولاً می ایستم و البته اکنون در حین ارائه این مطلب ایستاده ام.

But the problem is if I sit down, the pain is even worse.

اما مشکل اینجاست که اگر بنشینم دردش بدتر می شود.

So whatever I do, it's painful.

بنابراین هر کاری انجام دهم، دردناک است.

But yes, I am.

اما بله، من هستم.

I am actually in pain at the moment. I have

من واقعاً در حال حاضر درد دارم. من

a pain right here

همینجا

on the left side of my back and it's

در سمت چپ کمرم درد دارم و از

Thank you, Mr.

شما ممنونم، آقای

Stephen.

استفان.

Thank you for your sympathy.

ممنون از همدردی شما

It's a very good question from Rosa here.

این یک سوال بسیار خوب از روزا در اینجا است.

Thank you, Rosa.

ممنون رزا

The words pain and ache.

کلمات درد و درد.

How do we use these?

چگونه از اینها استفاده کنیم؟

Well, I might be talking about that a little bit later.

خوب، ممکن است کمی بعد در مورد آن صحبت کنم .

yes, because they are.

بله، زیرا آنها هستند.

They are different. We are? Yes.

آنها متفاوتند. ما هستیم؟ آره.

Pain is something that might be constant

درد چیزی است که ممکن است ثابت باشد

and ache can be something that happens, but it might not always be there.

و درد ممکن است اتفاقی باشد، اما ممکن است همیشه وجود نداشته باشد.

It might and go.

ممکن است و برود.

So it's not it's not a it's more of a sensation.

بنابراین این نیست، بلکه بیشتر یک احساس است.

Whereas pain is something that is definite,

در حالی که درد چیزی است که قطعی است،

but ache can cover a large area.

اما درد می تواند ناحیه وسیعی را پوشش دهد.

You might have an ache.

ممکنه درد داشته باشی

I've got an aching shoulder.

من یک شانه درد دارم

Yeah, it's annoying, but it's not painful.

بله، آزاردهنده است، اما دردناک نیست.

You just get that sort of strange feeling.

فقط یه جور حس عجیب بهت دست میده

I would like discomfort.

من ناراحتی می خواهم.

It's a discomfort.

این یک ناراحتی است.

Whereas a pain is, you know, you actually get it.

در حالی که یک درد است، می دانید، شما در واقع آن را دریافت می کنید.

You actually get something which is

شما در واقع چیزی دریافت می کنید که

much, much worse.

بسیار بسیار بدتر است.

And having pain is more definite.

و داشتن درد قطعی تر است.

Yes. Ache is normally something that comes

آره. درد معمولاً چیزی است که در

and goes over a certain general area, but it's not actual pain.

یک منطقه کلی خاص ظاهر می شود و می رود، اما درد واقعی نیست.

So you can just get aches, especially as you get older.

بنابراین شما فقط می توانید درد داشته باشید، به خصوص با افزایش سن.

And I'm waiting for someone to say this.

و منتظرم یکی اینو بگه

I'm surprised you didn't say this, Steve, that Mr.

من تعجب کردم که این را نگفتی، استیو، آقای

Duncan It is. It is your age.

دانکن همین است. سن شماست

And I think it does happen as you get older. Yes.

و من فکر می کنم با بزرگتر شدن این اتفاق می افتد. آره.

Your joints do start to wear a little bit.

مفاصل شما کمی شروع به سایش می کنند.

There are things you can do keeping active, as Steve just rightly said,

همانطور که استیو به درستی گفت، کارهایی وجود دارد که می توانید برای فعال نگه داشتن انجام دهید،

if even if you have a bad back, you should not stay still.

اگر حتی اگر کمرتان بد است، نباید بی حرکت بمانید.

You should not lie down for too long.

شما نباید برای مدت طولانی دراز بکشید.

You can rest, but you should also keep active.

می توانید استراحت کنید، اما باید فعال باشید.

So that is what I'm trying to do with my back to back at the moment.

بنابراین این همان کاری است که من در حال حاضر سعی دارم با پشت سر هم انجام دهم .

I'm trying to stay act well. I wish I'd done that.

من سعی می کنم خوب عمل کنم. کاش این کار را می کردم.

Beatrice is diagnosing you

بئاتریس در حال تشخیص شماست

The is that.

.

Yes, Beatrice is suggesting it's the sciatic nerve.

بله، بئاتریس می گوید که این عصب سیاتیک است.

Which is? Which is the.

کدام است؟ که هست.

Thank you for that, Beatrice.

از این بابت متشکرم، بئاتریس.

We we did. I did think of that.

ما انجام دادیم. من به آن فکر کردم

My mother used to suffer with sciatica, which is the trapped nerve in the back.

مادرم قبلاً از سیاتیک رنج می برد که عصب گیر افتاده در پشت است.

But I don't think Mr.

اما من فکر نمی کنم که آقای

Duncan has that because the symptoms

دانکن چنین چیزی را داشته باشد، زیرا علائم

you don't seem to be the same.

شما به نظر یکسان نیست.

I think Mr.

من فکر می کنم آقای

Duncan has a pulled muscle from what I read, just Googling, which is, you know, I think Mr.

دانکن از آنچه من خواندم عضله کشیده ای دارد، فقط گوگل می کند، یعنی، می دانید، من فکر می کنم آقای

Duncan needs to probably see a doctor, but you tend to get sort of numbness

دانکن احتمالاً باید به پزشک مراجعه کند، اما اگر به خاطر اعصاب باشد، شما تمایل به بی حسی

down the legs if it's the nerves and sort of other symptoms.

در پاها دارید. و انواع علائم دیگر

So Mr. Duncan has that pain in the back.

بنابراین آقای دانکن این درد را در پشت دارد.

I think he's pulled a muscle.

من فکر می کنم او یک عضله کشیده است.

Yes, I think I think it is because it it occurred

بله، فکر می‌کنم به این دلیل است که

at a very particular moment.

در یک لحظه خاص رخ داده است.

So it isn't something that's just been happening over time.

بنابراین این چیزی نیست که فقط در طول زمان اتفاق بیفتد.

It is something that happens when when I'm doing a certain thing.

این چیزی است که زمانی اتفاق می افتد که من در حال انجام کار خاصی هستم.

So I could feel yesterday when I when I bent over to tie

بنابراین می‌توانستم دیروز را احساس کنم وقتی وقتی خم شدم تا

my shoelace as I reached forward and went down,

بند کفشم را ببندم و به سمت جلو رفتم و پایین رفتم،

I just felt this.

فقط این را احساس کردم.

It was like a crunch.

مثل خرچنگ بود.

I felt this

من این را حس کردم

and it was as if two muscles were going

و انگار دو ماهیچه

in the opposite direction, but they didn't want to go that way.

در جهت مخالف حرکت می کردند، اما آنها نمی خواستند به آن سمت بروند.

And then, of course, what happens is the muscle will then contract.

و سپس، البته، آنچه اتفاق می‌افتد این است که عضله منقبض می‌شود. به

It will go into something called a spasm.

چیزی به نام اسپاسم تبدیل می شود.

So the the muscle will will go tight and that will cause pain

بنابراین اراده عضله سفت خواهد شد و این باعث درد می شود

because the muscle is doing something that it's not supposed to.

زیرا عضله کاری را انجام می دهد که قرار نیست.

And then you get the pain and that's what's happening.

و سپس شما درد را دریافت می کنید و این چیزی است که اتفاق می افتد.

So my my back is definitely something has gone wrong.

بنابراین پشت من قطعاً مشکلی پیش آمده است.

I might have to go to the doctors.

ممکنه مجبور بشم برم دکتر

I might have to have someone do a little bit of massage or something.

ممکن است مجبور شوم از کسی بخواهم کمی ماساژ یا چیز دیگری انجام دهد.

Yeah, maybe you could do it. Steve Here.

آره شاید بتونی انجامش بدی استیو اینجا

So Inaki has suggested that

بنابراین ایناکی پیشنهاد کرده است که به

you need a physiotherapist, which is probably will come to that.

یک فیزیوتراپیست نیاز دارید، که احتمالاً به آن خواهد رسید.

Yes, I think so.

بله، من اینطور فکر می کنم.

But we also have Marsha here, Marsha, Marsha, Helane and Miranda Cardoso.

اما ما در اینجا مارشا، مارشا، مارشا، هلان و میراندا کاردوسو را نیز داریم.

Podesta Well, to to give her her full name.

پودستا خوب، به او نام کاملش را بدهید.

Well, then

خوب، پس

the good job of that.

کار خوب آن است.

Well, that's for Marsha to say, works in pain.

خوب، این برای مارشا است که بگوید، با درد کار می کند.

Pharmacology. my goodness.

فارماکولوژی. خدای من.

Mr. Duncan I teach about pain

آقای دانکن من در مورد درد

and the pharmacological ways to alleviate it.

و راه های دارویی برای کاهش آن آموزش می دهم.

So, yes, well, that's very helpful, Marsha.

بنابراین، بله، خوب، این بسیار مفید است، مارشا.

So as we as Mr.

بنابراین همانطور که آقای

Duncan has said, he started off against my advice because I looked it up about back pain

دانکن گفته است، او برخلاف توصیه من شروع به کار کرد، زیرا من آن را در مورد کمردرد جستجو کردم

and apparently it's you should take for back pain,

و ظاهراً برای کمردرد باید

ibuprofen.

ایبوپروفن مصرف کنید.

So what does that mean?

پس این به چه معناست؟

So that is different because that just relieves the pain itself.

بنابراین این متفاوت است زیرا این فقط خود درد را تسکین می دهد.

The inflammation, Yes, it's an anti-inflammatory,

التهاب، بله، یک ضد التهاب است،

whereas codeine is something that is affecting the pain receptors in your brain.

در حالی که کدئین چیزی است که بر گیرنده های درد در مغز شما تأثیر می گذارد.

So so it's altering that, which is why

بنابراین آن را تغییر می دهد، به همین دلیل است که

sometimes if you have something like codeine,

گاهی اوقات اگر چیزی مانند کدئین دارید،

which of course contains opiates, Marcy is the expert.

که البته حاوی مواد افیونی است، مارسی متخصص است.

We defer to Ms..

ما به خانم موکول می کنیم.

If you defer to somebody means you allow them.

Yes, they're the expert.

بله، آنها متخصص هستند.

So if Marcy is teaching about

بنابراین اگر مارسی در مورد

pharmacological

aspects of of pain, then she's the expert.

جنبه های دارویی درد تدریس می کند، پس او متخصص است.

Of course, you've got to be careful.

البته، شما باید مراقب باشید.

I know Ms.

من می دانم که خانم

is going to say you got to be careful with ibuprofen.

می خواهد بگوید شما باید مراقب ایبوپروفن باشید.

And those kind of non-steroidal

و این نوع ضد التهاب های غیر استروئیدی به این

anti-inflammatory is because they will cause stomach problems. Yes.

دلیل است که باعث ایجاد مشکلات معده می شوند. آره.

Well, I'm not having too many, you know.

خوب، من زیاد مصرف نمی کنم، می دانید.

Having too many.

No, but I had all I've done this morning.

داشتن بیش از حد.

نه، اما تمام کارهایی که امروز صبح انجام داده بودم را داشتم. مجبور شدم به

I had to the. So what do you recommend, Ms..

پس چه چیزی را توصیه می کنید، خانم...

Yeah.

بله.

For Duncan's if he's pulled a muscle in his back, what do you recommend?

برای دانکن اگر عضله پشتش را کشیده باشد، چه پیشنهادی دارید؟

A hot water bottle was recommended.

یک بطری آب گرم توصیه شد.

We've got one with which we went out and bought yesterday.

ما یکی داریم که دیروز با آن رفتیم و خریدیم.

So, I mean, we're not experts at all,

بنابراین، منظورم این است که ما اصلاً متخصص نیستیم،

but I feel as if I'm starting to be an expert

اما احساس می‌کنم که از قبل شروع به کارشناس شدن کرده‌ام

already, just from my personal experience.

، فقط از تجربه شخصی‌ام.

So if it was a pulled muscle massive, what would you recommend? And

بنابراین اگر یک توده عضلانی کشیده شده بود، چه چیزی را توصیه می کنید؟ و

I suspect according to the

من طبق

NHS website, okay, they said to take ibuprofen,

وب سایت NHS مشکوکم، خوب، آنها گفتند که ایبوپروفن مصرف کنم،

but I can't take that because it will give me instant stomach problems.

اما من نمی توانم آن را مصرف کنم، زیرا باعث مشکلات فوری معده می شود.

Yeah.

آره

So it's like, it's like all medicine I suppose, isn't it?

پس مثل همه داروهایی است که فکر می کنم، اینطور نیست؟

Even even the most basic of medicine.

حتی ابتدایی ترین پزشکی.

It can have some, some sort of effect,

این می تواند برخی، نوعی اثر داشته باشد،

but at least I think it has worked

اما حداقل من فکر می کنم که تا

to, to a certain amount.

حدی موثر بوده است.

I think it has relieved the, the, the actual pain

من فکر می‌کنم که درد واقعی را تسکین داده است،

as such the, the swelling as it were.

تورم را که بود.

But it's still painful standing here now.

اما الان اینجا ایستادن هنوز هم دردناک است.

So I am suffering today, by the way.

بنابراین، اتفاقاً امروز در حال عذاب هستم.

I'm suffering just for you sat Marino suggests

من فقط بخاطر نشستن تو عذاب میکشم مارینو

a medicine called All in.

دارویی به نام All in را پیشنهاد می کند.

so I've not heard of that.

بنابراین من چیزی نشنیده ام.

I will look it up because it's probably got some component in it,

من آن را جستجو خواهم کرد زیرا احتمالاً دارای یک جزء،

some medicine in it, which will have a different brand name in the UK.

مقداری دارو در آن است که نام تجاری دیگری در بریتانیا خواهد داشت.

So I will look that up.

بنابراین من آن را بررسی خواهم کرد.

Yeah.

And see what that is.

آره

و ببینید آن چیست.

It might be something that you can buy from the chemist.

ممکن است چیزی باشد که بتوانید از شیمیدان بخرید.

Yeah, of course you can.

بله، البته که می توانید.

You can just put something warm onto it.

فقط می توانید چیزی گرم روی آن بگذارید.

So there are many things you can buy.

بنابراین چیزهای زیادی وجود دارد که می توانید بخرید.

You can heat up maybe a small thing in the microwave oven

می توانید یک چیز کوچک را در مایکروویو گرم کنید

and then put it on the the aching part.

و سپس آن را روی قسمت دردناک قرار دهید.

of course, as we did, we we've bought a little water bottle, which I'm going to use later.

البته، همانطور که انجام دادیم، یک بطری آب کوچک خریدیم که بعداً از آن استفاده خواهم کرد. می روم

I'm going to put it on my back to help me.

پشتم می گذارم تا کمکم کند.

And of course, the best thing of all, Steve, we have the electric blanket

و البته، بهترین چیز، استیو، ما پتوی برقی داریم

so I can actually go upstairs and lie on the bed for for 10 minutes

تا بتوانم در واقع به طبقه بالا بروم و به مدت 10 دقیقه روی تخت دراز بکشم و

with the electric blanket underneath

پتوی برقی زیر

warming my, my back up.

پشتم را گرم کند.

So that's really good.

پس این واقعاً خوب است.

I have to say that that is being the biggest help of all.

باید بگویم که این بزرگترین کمک است.

And of course,

و البته،

I've had some

من

some tender loving care from Mr.

مقداری مراقبت محبت آمیز از آقای

Steve. I don't go into that right yet.

استیو داشته ام. من هنوز وارد این موضوع نمی شوم.

A couple of people are are suggesting

چند نفر به شما پیشنهاد می‌کنند

that you need to strengthen your back for,

که برای محافظت طولانی‌مدت باید کمر خود را تقویت کنید،

you know, long term protection

because if it's strengthened, then it will be less susceptible

زیرا اگر تقویت شود، اگر عضلات قوی‌تر باشند، در درازمدت کمتر مستعد

to getting pulled muscles if the muscles are stronger So long term.

کشیده شدن عضلات می‌شوند .

Mr. Duncan this is what I think you need to do.

آقای دانکن این کاری است که فکر می کنم شما باید انجام دهید.

You need to do exercises and strengthen your back muscles to make them more resilient.

شما باید تمریناتی انجام دهید و عضلات پشت خود را تقویت کنید تا آنها را انعطاف پذیرتر کنید.

Yes, stronger.

بله قوی تر آیا می

You want resilient to these these issues?

خواهید در برابر این مسائل مقاوم باشید؟

Well, so we've had time.

خب پس ما وقت داشتیم

I'm just going to read out Tom Rocks has said swimming lessons.

من فقط می خواهم بخوانم تام راکز گفته است که درس شنا می دهد.

Something obviously with strength in your back.

چیزی آشکارا با قدرت در پشت شما.

I can't swim.

من نمی توانم شنا کنم.

He can't swim.

I don't think that'll work for Mr.

او نمی تواند شنا کند. فکر

نمی‌کنم برای آقای دانکن کار کند،

Duncan, But can I just kind of just point out a very delicate thing?

اما آیا می‌توانم فقط به یک چیز بسیار ظریف اشاره کنم؟

I am slightly once

من یک بار

again, I am a little overweight as well,

دیگر کمی اضافه وزن دارم،

which, of course, these days

که البته این روزها

I think it is a common cause of breath problems in many people.

فکر می کنم یکی از دلایل شایع مشکلات تنفسی در بسیاری از افراد است.

So if you are slightly if you're carrying slightly more weight than you normally do,

بنابراین اگر کمی بیشتر از حد معمول وزن حمل می کنید،

that can also cause certain types of stress and strain on your back.

می تواند باعث ایجاد انواع خاصی از استرس و فشار بر روی کمر شما شود.

So I know I've put a little bit of weight on not as much as last year, but

بنابراین می‌دانم که به اندازه سال گذشته کمی وزن اضافه کرده‌ام، اما به

as soon as the weather gets better, I will be going out more,

محض اینکه هوا بهتر شود، بیشتر بیرون می‌روم،

taking more walks and again being more active.

بیشتر پیاده‌روی می‌کنم و دوباره فعال‌تر خواهم شد.

So I have to say it might be slightly

بنابراین باید بگویم که ممکن است کمی

my fault and I don't mind admitting it.

تقصیر من باشد و از اعتراف آن بدم نمی آید.

Yeah.

آره

Hannah of work says

هانا کار می‌گوید

Do the child pose, which I think is probably yoga.

ژست کودک را انجام بده، که فکر می‌کنم احتمالاً یوگا است.

You're suggesting that.

شما این را پیشنهاد می کنید.

Yes, yoga is very good for strengthening

بله، یوگا برای تقویت

muscles in the back, particularly.

ماهیچه های کمر به خصوص مفید است.

And your core muscles.

و عضلات اصلی شما

I think I do a bit of yoga and

فکر می‌کنم کمی یوگا انجام می‌دهم و متوجه

I found actually my back used to be very susceptible.

شدم که در واقع کمرم بسیار حساس بود.

If I used to go and do some gardening, I would get a bad back.

اگر قبلاً می رفتم و باغبانی می کردم، عیب بدی می گرفتم.

But I have been working on strengthening exercises

اما من مدت زیادی است که روی تمرینات تقویتی کار می کنم

for a long time now and I find now that I don't get that.

و اکنون متوجه شده ام که این کار را نمی کنم.

So yes, I think long term what Mr.

بنابراین بله، من فکر می کنم درازمدت کاری که آقای

Duncan needs to do is

دانکن باید انجام دهد این است که

strengthen the back muscles,

عضلات پشت را تقویت کند،

keep them flexible with certain exercises,

آنها را با تمرینات خاصی منعطف نگه دارد

and then the you will lower the chances of having these problems in the future, I think.

و سپس احتمال بروز این مشکلات را در آینده کاهش می دهد.

Yes, I think I think a lot of that advice is very good.

بله، من فکر می کنم بسیاری از این توصیه ها بسیار خوب هستند.

So thank you very much for getting involved with that.

بنابراین از شما برای مشارکت در آن بسیار سپاسگزارم.

We are talking about pain very specific.

ما در مورد درد بسیار خاص صحبت می کنیم.

So everything going through all of the words, all of the phrases

بنابراین همه چیز از میان همه کلمات عبور می کند، همه عباراتی

that can be used when we are talking about pain

که می توان از آنها در هنگام صحبت در مورد درد استفاده کرد

and of course we can use it literally

و البته می توانیم آن را به معنای واقعی کلمه به

as a real thing or we can use pain figuratively.

عنوان یک چیز واقعی یا می توانیم به صورت مجازی استفاده کنیم.

So that's what we will be looking at.

بنابراین این چیزی است که ما به آن نگاه خواهیم کرد.

And if you moments.

و اگر شما لحظات.

we would like this from Claudia. Okay, Steve.

ما این را از کلودیا می خواهیم. باشه، استیو.

I know what you're going to say, by the way.

اتفاقا میدونم چی میخوای بگی

I was going to say that afterwards.

قرار بود بعدش اینو بگم

We have a lot of things go through. It's 3:00.

ما خیلی چیزها را پشت سر گذاشته ایم. ساعت 3:00 است.

We're going to have a quick break. Steve okay.

ما یک استراحت سریع خواهیم داشت. استیو باشه

So I can I can stretch my back

بنابراین می توانم پشتم را دراز کنم

and hopefully I will still be here in 3 minutes from now.

و امیدوارم تا 3 دقیقه دیگر اینجا باشم.

Let's have a break with those lovely

بیایید با آن

fluttering flags of the world.

پرچم های اهتزاز دوست داشتنی جهان استراحت کنیم.

And then we will be straight back here

و سپس ما مستقیماً به اینجا برمی گردیم و

talking about words and phrases connected to pain.

در مورد کلمات و عبارات مرتبط با درد صحبت می کنیم.

Don't go away.

دور نشو

You know,

می‌دانی،

you know,

می‌دانی،

you're

We have some controversy here at the moment in England

ما در حال حاضر اینجا در انگلیس بحث‌هایی داریم،

because the England football squad,

زیرا تیم فوتبال انگلیس،

the football strip,

نوار فوتبال،

the costume or the outfit that they wear

لباس یا لباسی که

when they're on the pitch has been redesigned with a different version

هنگام حضور در زمین می‌پوشند با طراحی متفاوتی طراحی شده است. نسخه

of the English flag, which, of course, as I'm sure you know, is a Red Cross.

پرچم انگلیسی که البته همانطور که مطمئنم می دانید صلیب سرخ است.

But apparently been changed.

ولی ظاهرا عوض شده

And it's caused all sorts of controversy.

و باعث ایجاد انواع و اقسام بحث و جدل شده است.

To be honest, it is English addict and I am here.

راستش این معتاد انگلیسی است و من اینجا هستم.

But also there is someone else here as well today joining me.

اما امروز یک نفر دیگر نیز اینجا به من می پیوندد. این

It's Mr.

آقای

Steve.

استیو است.

Yes, hello.

بله سلام.

Better Easier has suggested something

Better Easier چیزی را پیشنهاد کرده است

which I think we couldn't possibly

که من فکر می کنم هرگز نمی توانیم

ever engage with. Mr..

با آن درگیر باشیم. آقای.

What has Claudia said Claudia has said or suggested

کلودیا چه گفته است کلودیا گفته یا گفته است

that it is sugar that is causing.

که این قند است که باعث می شود.

Well, there is a lot of Claudia said that sugar

خب، کلودیا زیادی گفته است که قند

is implicated in inflammation throughout the body.

در التهاب سراسر بدن نقش دارد.

And that is true.

و این درست است. در

There's a lot of people are writing about this now,

حال حاضر افراد زیادی در مورد این موضوع می نویسند

that the sugar

که قندی

that causes inflammation in the body and thus can cause health issues.

که باعث التهاب در بدن می شود و در نتیجه می تواند باعث مشکلات سلامتی شود.

And of course, as everybody knows, Mr.

و البته، همانطور که همه می دانند، آقای

Duncan is quite a fan of sugar.

دانکن کاملاً طرفدار شکر است.

I like chocolate, I like sweet things, I like eating anything

من شکلات دوست دارم، چیزهای شیرین دوست دارم، دوست دارم هر چیزی را

that is that is sweet, to be honest with you.

که شیرین است بخورم.

But I know this.

اما من این را می دانم.

I am aware of this, but I don't think this is connected to it.

من از این موضوع آگاهم، اما فکر نمی‌کنم این به آن مرتبط باشد.

I think this is definitely a combination of being

من فکر می‌کنم این قطعاً ترکیبی از

slightly unfit and also just

کمی نامناسب بودن و همچنین کمی

getting a little bit old.

پیر شدن است.

You say.

تو بگو.

So Christina has said it's recommended to move around and never to stand

بنابراین کریستینا گفته است که توصیه می شود در اطراف حرکت کنید و هرگز

still in one position, which of course is what you're doing.

در یک وضعیت ثابت نمانید، که البته این همان کاری است که شما انجام می دهید.

That's what I was doing.

Just so whilst the flags of the world were fluttering,

این کاری بود که من انجام می دادم.

درست در حالی که پرچم‌های دنیا در اهتزاز بودند،

I was moving around the studio, doing some stretches

من در اطراف استودیو حرکت می‌کردم، حرکات کششی

and some movement to try and keep it.

و کمی انجام می‌دادم تا آن را حفظ کنم.

Tanika, Jill, I've heard of that.

تانیکا، جیل، من در مورد آن شنیده ام.

Christina, we shall we shall look that up.

کریستینا، ما باید آن را بررسی کنیم.

We have something similar here that we that you put on.

ما در اینجا چیزی شبیه به آن داریم که شما در آن قرار داده اید.

And it's it's very it's like a deep heat cream.

و این بسیار شبیه یک کرم حرارت عمیق است.

Nick, I think it's I think it's like a natural medicine on the

نیک، فکر می‌کنم مثل یک داروی طبیعی است،

I think it's like a natural medicine

من فکر می‌کنم مثل یک داروی طبیعی است،

because you can get the ibuprofen

زیرا می‌توانید

gels to rub on or creams, which I think are quite good.

ژل‌های ایبوپروفن یا کرم‌هایی را برای مالیدن روی آن‌ها تهیه کنید، که فکر می‌کنم بسیار خوب هستند.

That might actually be better. Actually, we might try that.

این ممکن است در واقع بهتر باشد. در واقع، ما ممکن است آن را امتحان کنیم.

yeah, that's it.

آره همینه.

yes. Perseverance, says Inaki.

آره. ایناکی می گوید پشتکار.

Perseverance is needed to strengthen your back through exercises.

پشتکار برای تقویت کمر از طریق تمرینات لازم است.

Yes. It's not going to happen.

آره. این اتفاق نخواهد افتاد.

It's going to take months, literally months.

ماه ها، به معنای واقعی کلمه ماه ها طول می کشد.

Yes, I think it will slowly build up.

بله، من فکر می کنم به آرامی ساخته می شود.

But I do think, as I said, I think my general health

اما فکر می‌کنم، همانطور که گفتم، فکر می‌کنم سلامت عمومی من با

taking taking some exercise, a little bit of exercise is the weather gets better

کمی ورزش انجام شود، کمی ورزش این است که هوا بهتر می‌شود

because we haven't really been able to go out very far because the weather has been awful with rain.

زیرا ما واقعاً نتوانسته‌ایم خیلی دور برویم زیرا هوا با باران افتضاح بوده است. .

And a lot of the land around here is now underwater.

و بسیاری از زمین های اطراف اینجا اکنون زیر آب است.

So it is very hard to to go out for walks.

بنابراین بیرون رفتن برای پیاده روی بسیار سخت است.

But spring has arrived, I believe now.

اما بهار از راه رسیده است، من اکنون باور دارم.

I think it's next Sunday.

فکر کنم یکشنبه آینده باشه

Is it, Steve, that the clocks also change So we go forward one hour,

آیا، استیو، ساعت‌ها نیز تغییر می‌کنند، بنابراین ما یک ساعت به جلو می‌رویم،

which is good because that means lots of people who are watching

که خوب است، زیرا این بدان معناست که بسیاری از مردمی که

on the other side of the world over towards Asia will be able to join us earlier.

در آن سوی جهان به سمت آسیا نگاه می‌کنند، می‌توانند زودتر به ما بپیوندند.

So it's great.

پس عالیه

So I think it's next weekend, not only Easter,

بنابراین فکر می‌کنم آخر هفته آینده است، نه تنها عید پاک،

but I think also the clocks will change here in the UK.

بلکه فکر می‌کنم ساعت اینجا در بریتانیا نیز تغییر خواهد کرد.

They spring forward

آنها

at this time of year.

در این زمان از سال به جلو می آیند.

So one hour ahead next week.

بنابراین هفته آینده یک ساعت جلوتر.

Don't forget that the time might be a bit different for you where you are in the world.

فراموش نکنید که زمان ممکن است برای شما در جایی که در جهان هستید کمی متفاوت باشد.

We are looking at an interesting subject today, Mr.

ما امروز به موضوع جالبی نگاه می کنیم، آقای

Steve.

استیو.

We are looking at words and phrases connected to something that.

ما به کلمات و عبارات مرتبط با چیزی نگاه می کنیم که.

I think we all have from time to time we all get

من فکر می کنم همه ما هر از

sometimes we have pain.

گاهی دچار درد می شویم.

Today,

امروزه

some people might say that it is painful watching this.

ممکن است عده ای بگویند که دیدن این فیلم دردناک است.

To which I reply Fiddlesticks pain is what we are talking about, Mr.

من به آن پاسخ می‌دهم، آقای استیو، درد فیدل استیک‌ها در مورد آن صحبت می‌کنیم

Steve.

.

Words and phrases connected to pain.

کلمات و عبارات مرتبط با درد.

So lots of words, lots of phrases.

خیلی از کلمات، بسیاری از عبارات.

I realised now I designed all of this myself and I.

اکنون متوجه شدم که همه اینها را خودم طراحی کرده ام.

I realised that it may be that that looks a bit like blood.

متوجه شدم که ممکن است کمی شبیه خون باشد.

I'm not sure if it is or not, but it wasn't supposed to be.

مطمئن نیستم هست یا نه، اما قرار نبود.

But now it.

اما حالا آن را.

Now I've looked at it on the live stream.

حالا من آن را در پخش زنده نگاه کردم.

I start to think maybe that looks like blood, but it isn't.

من شروع به فکر می کنم که شاید شبیه خون باشد، اما اینطور نیست.

For those who are wondering, it is not.

برای کسانی که در تعجب هستند، اینطور نیست.

It is it is actually paint.

این در واقع رنگ است.

But unfortunately it looks a little bit like blood.

اما متاسفانه کمی شبیه خون است.

But it isn't. Okay before anyone complains.

اما اینطور نیست. باشه قبل از اینکه کسی شکایت کنه

So, Mr.

Steve, we are looking at words and phrases connected to paint.

بنابراین، آقای

استیو، ما به کلمات و عبارات مرتبط با رنگ نگاه می کنیم.

Right? Aim.

درست؟ هدف.

You can get all sorts of pain in different parts of the body.

شما می توانید انواع درد را در قسمت های مختلف بدن داشته باشید.

The word pain describes severe discomfort,

کلمه درد ناراحتی شدید را توصیف می کند،

so we often see pain as something that is that is not gentle.

بنابراین ما اغلب درد را چیزی می بینیم که ملایم نیست.

We never think of gentle pain.

ما هرگز به درد ملایم فکر نمی کنیم.

We never anyone use the term gentle pain.

ما هرگز کسی از اصطلاح درد ملایم استفاده نمی کند.

So pain is always something that is seen as negative.

بنابراین درد همیشه چیزی است که منفی تلقی می شود.

So any any level of pain

بنابراین هر سطحی از درد

might might be seen as discomfort

ممکن است به عنوان ناراحتی

or to a degree may be severe.

یا تا حدی شدید باشد.

So that's a great word, by the way, isn't it, Steve?

پس این یک کلمه عالی است، اینطور نیست، استیو؟

Something that is severe.

چیزی که شدید است.

Yes. So often if

آره. بنابراین اغلب اگر

you go to a doctor or a clinician,

به یک پزشک یا یک پزشک مراجعه کنید،

they will want you to if you say you've got pain,

اگر بگویید درد دارید از شما می خواهند،

I want you to rate that pain on a scale

من از شما می خواهم که این درد را در مقیاسی بین

maybe like 1 to 10, ten

1 تا 10 رتبه بندی کنید، ده

being the worst pain you could possibly imagine, one being very mild.

بدترین دردی است که ممکن است ممکن باشد. تصور کنید، یکی بسیار ملایم است.

And they will often ask you to say on that scale,

و اغلب از شما می خواهند که در آن مقیاس بگویید،

what is the level of pain?

سطح درد چقدر است؟ فکر می

I think at the moment my pain is 11.

کنم در حال حاضر درد من 11 است.

So I think I think I think it's good.

بنابراین فکر می کنم فکر می کنم خوب است.

I don't think right now it's 11.

فکر نکنم الان 11 باشه.

It's not far off.

دور نیست.

Well, yesterday you were in so much pain yesterday, you couldn't think you couldn't speak.

خوب دیروز تو دیروز خیلی درد داشتی، نمیتونستی فکر کنی نمیتونی حرف بزنی. داشتی

You were shouting out. That's it.

فریاد میزدی خودشه.

So I think you probably were on a nine or ten yesterday.

بنابراین من فکر می کنم شما احتمالاً دیروز در یک نه یا ده بودید.

You've probably come down to I don't know, I'm not you,

احتمالاً به این موضوع رسیده‌اید که نمی‌دانم، من شما نیستم،

but I would suggest it's down to six or seven maybe.

اما من پیشنهاد می‌کنم که شاید به شش یا هفت برسد.

Yes, it's it's I would say it's in the middle. Yes.

بله، این است که می توانم بگویم در وسط است. آره. این

It's it's pain, It's there.

درد است، آنجاست.

But but I can cope with it.

اما من می توانم با آن کنار بیایم.

I can manage the pain, which is something that we often have to do.

من می توانم درد را مدیریت کنم، کاری که اغلب باید انجام دهیم.

So the word pain describes severe discomfort.

بنابراین کلمه درد بیانگر ناراحتی شدید است.

So when we say something is severe,

پس وقتی می گوییم چیزی شدید است

it means it is something that is annoying.

یعنی چیزی آزاردهنده است.

Or maybe persistent.

یا شاید مداوم.

It doesn't stop or may be something that is just more than it should be.

متوقف نمی شود یا ممکن است چیزی بیش از آنچه باید باشد باشد.

So we all we all get pain from time to time.

بنابراین همه ما هر از گاهی دچار درد می شویم.

Maybe a little bit of pain here and there.

شاید کمی درد اینجا و آنجا باشد.

But severe pain or severe discomfort

اما درد شدید یا ناراحتی شدید

is something that then becomes annoying,

چیزی است که بعداً آزاردهنده می شود،

something that you don't like, something that can make you feel really unwell.

چیزی که دوست ندارید، چیزی که می تواند واقعاً احساس ناخوشایندی در شما ایجاد کند.

Something severe is serious.

یک چیز شدید جدی است.

It's severe. Severe.

شدید است. شدید.

So you can have severe storms,

بنابراین شما می توانید طوفان های شدید،

severe pain, severe starvation,

درد شدید، گرسنگی شدید،

severe something that is really, really serious.

چیزی شدید که واقعاً واقعاً جدی است، داشته باشید.

The feeling of

احساس

sharp or lingering discomfort.

ناراحتی شدید یا طولانی مدت.

So there is another good word, Steve.

بنابراین یک کلمه خوب دیگر وجود دارد، استیو.

Lingering,

lingering pain. Yes.

درد طولانی مدت. آره.

So what does it mean if something lingers?

پس اگر چیزی معطل بماند به چه معناست؟

It stays around for a long period of time.

برای مدت طولانی در اطراف باقی می ماند. به

It doesn't go away quickly. It's there.

سرعت از بین نمی رود. آنجاست.

It stays there. It link it.

آنجا می ماند. آن را پیوند می دهد.

If something lingers, if a person lingers around and

اگر چیزی معطل بماند، اگر شخصی در اطراف خود معطل بماند و

you can describe them as somebody that doesn't leave, they're supposed to have left, but they didn't.

شما بتوانید او را به عنوان کسی که ترک نمی‌کند توصیف کنید، قرار است او رفته باشد، اما این کار را نکرد.

Why is that person why is John still lingering around in the office?

چرا آن شخص چرا جان هنوز در دفتر معطل مانده است؟

I thought she was going off to see that customer lingering.

من فکر کردم او می رود تا ببیند که مشتری معطل مانده است.

It means you're

این بدان معناست که شما

extending your stay is staying something

اقامت خود را تمدید می کنید، چیزی

staying for longer than it should or it is not going away.

بیش از آنچه باید بماند می ماند یا از بین نمی رود . از

It's not going away. So the feeling of shock,

بین نمی رود. بنابراین احساس شوک،

we've all had that sharp pain.

همه ما آن درد شدید را داشته ایم.

Maybe if you have have an injection

شاید اگر تزریقی

maybe in your arm or if you're having dental work done,

در بازوی خود داشته باشید یا اگر در حال انجام کارهای دندانپزشکی هستید،

you might have an injection, a needle, you might feel that

ممکن است تزریق، سوزن داشته باشید، ممکن است احساس کنید که

that is sharp, the pain is sudden,

تیز است، درد ناگهانی است،

but but brief so it doesn't last very long.

اما مختصر است. خیلی طولانی نیست

Shard by Beatrice.

شارد اثر بئاتریس.

Beatrice is off.

بئاتریس خاموش است.

See you later, Beatrice.

بعدا میبینمت، بئاتریس.

I hope you remain pain free until next week.

امیدوارم تا هفته آینده بدون درد باقی بمانید.

Yes, Yes.

بله بله.

I've lost my train of thought.

من رشته افکارم را گم کرده ام

Louis is having pain in his teeth.

لویی دندان هایش درد می کند.

Maybe he's had a sharp pain.

شاید او درد شدیدی داشته است.

Toothache can be like a sharp pain, can't it?

دندان درد می تواند مانند یک درد تیز باشد، اینطور نیست؟

It means it all comes on very quickly and is very noticeable.

این بدان معنی است که همه چیز خیلی سریع شروع می شود و بسیار قابل توجه است.

And it can stay or stay around for a very long time.

و می تواند برای مدت بسیار طولانی در اطراف بماند یا بماند.

So that that is something we are looking at in the moment.

بنابراین این چیزی است که ما در حال حاضر به آن نگاه می کنیم.

Believe it or not, I got a sharp pain in my stomach, you might say, Ooh, ooh.

باور کنید یا نه، من یک درد شدید در معده ام گرفتم، ممکن است بگویید اوه اوه.

A sharp pain suddenly comes on from nowhere.

درد شدیدی ناگهان از هیچ جا ظاهر می شود.

It may, but it may not linger.

ممکن است، اما ممکن است درنگ نکند.

No, it may.

نه، ممکن است.

Or sharp pain in your foot.

یا درد شدید در پای شما.

I mean, if you get cramp in your foot.

منظورم این است که اگر در پای خود گرفتگی دارید.

Yeah, that's a sharp pain.

آره درد شدیدیه

Well, we'll look at that in a moment.

خوب، ما در یک لحظه به آن نگاه خواهیم کرد.

Okay, Steve, Pain can be felt in any part of the body,

خوب، استیو، درد را می توان در هر قسمتی از بدن احساس کرد،

so it would be fair to say, I think that anywhere I think

بنابراین منصفانه است که بگویم، من فکر می کنم هر جایی که فکر می کنم هر

any part of your body can have some sort of pain,

بخشی از بدن شما می تواند نوعی درد،

some sort of sensation of discomfort.

نوعی احساس ناراحتی داشته باشد.

So I don't think there is any anywhere.

بنابراین فکر نمی کنم جایی وجود داشته باشد.

I wonder what the most unusual places

من تعجب می کنم که غیرمعمول ترین مکان هایی است

that you can actually feel discomfort or pain.

که واقعاً می توانید احساس ناراحتی یا درد کنید.

I wonder what is the most unusual place, a part of the body that never has pain. So.

من تعجب می کنم که غیر معمول ترین مکان چیست، بخشی از بدن که هرگز درد ندارد. بنابراین.

So there might be somewhere I can't think of anywhere because

بنابراین ممکن است جایی وجود داشته باشد که من نمی توانم جایی به آن فکر کنم زیرا

I imagine at some point in our lives, Steve,

تصور می کنم در مقطعی از زندگی مان، استیو،

we've had pain everywhere, any part of the body.

ما همه جا، هر قسمت از بدنمان درد داشته ایم.

But there are there are parts of the body that that can't feel pain and the brain is one of them.

اما قسمت هایی از بدن وجود دارد که نمی تواند درد را احساس کند و مغز یکی از آنهاست.

Apparently, you know, you can somebody can do an operation on your brain.

ظاهراً، می دانید، می توانید یک نفر بتواند روی مغز شما عمل کند.

And although the brain is the is the obviously the organ that receives the signals

و اگرچه مغز همان اندامی است که آشکارا سیگنال‌ها را دریافت می‌کند

and tells you about pain, it doesn't actually if you actually,

و درد را به شما می‌گوید، اما اگر واقعاً،

you know, just stick a knife in your brain, you wouldn't feel it.

می‌دانید، فقط چاقویی را در مغز خود بچسبانید، آن را احساس نمی‌کردید.

Okay, because apparently it can't

بسیار خوب، چون ظاهراً نمی تواند

hasn't got pain receptors and I think parts of your guts,

گیرنده های درد نداشته باشد و من فکر می کنم قسمت هایی از روده شما،

parts of your intestine, I don't think can feel pain.

قسمت هایی از روده شما، فکر نمی کنم درد داشته باشد.

I don't know.

من نمی دانم.

But certainly a brain can't.

اما مطمئناً یک مغز نمی تواند.

And I know. That's true.

و من میدانم. درست است.

Yeah, because I've seen I've seen there was a documentary

آره، چون دیدم دیدم یه مستندی بود که

I watched once of a person having an operation on the brain

یه بار دیدم یه نفر که مغزش عمل میکرد

and and they were they were awake,

و اونها بیدار بودن،

they were awake and someone was operating on their brain

بیدار بودن و یکی داشت مغزشونو عمل میکرد

and they were sort of and they, they, they, they the person

و یه جورایی و آنها، آنها، آنها، آنها

to, to count or recite something and they have to keep talking

برای شمارش یا خواندن چیزی و باید به صحبت کردن ادامه دهند

because they have to make sure they're not damaging any parts of the brain

زیرا باید مطمئن شوند که در حالی که دارند به هیچ قسمتی از مغز آسیب نمی رسانند.

whilst they're, they're poking around in there.

آنجا.

Sometimes if you notice, sometimes you can enjoy yourself

گاهی اوقات اگر متوجه شوید، گاهی اوقات می توانید از خودتان لذت ببرید

and you don't realise you've injured yourself and

و متوجه نمی شوید که به خود آسیب رسانده اید و

you can get quite nasty cuts.

می توانید بریدگی های بسیار بدی داشته باشید.

And I've noticed suddenly you're bleeding and you think, Well, I didn't feel that

و من متوجه شدم که ناگهان خونریزی می کنی و فکر می کنی، خوب، من احساس نکردم که

sometimes you can enjoy yourself and not realising and you don't feel any pain straight away.

گاهی اوقات می توانی از خودت لذت ببری و متوجه نباشی و بلافاصله هیچ دردی را احساس نکنی.

It's quite odd that that's true.

کاملاً عجیب است که این درست است.

I've, I've had paper cuts on my finger

من روی انگشتم برش خورده ام

and I've just noticed it was I think, well how did I do that?

و تازه متوجه شده ام که فکر می کنم خوب چطور این کار را انجام دادم؟

Sometimes you don't even know how you did it.

گاهی اوقات شما حتی نمی دانید چگونه این کار را انجام دادید.

You don't remember even even doing it, and you find that there was a little cut

شما حتی به یاد نمی آورید که این کار را انجام داده اید، و متوجه می شوید که بریدگی کوچکی

on your finger or something.

در انگشت شما وجود دارد یا چیزی مشابه.

I hate paper cuts, by the way, the horrible things.

من از برش کاغذ متنفرم، اتفاقاً از چیزهای وحشتناک.

I hate the feeling when the paper slices into your skin.

متنفرم از حسی که وقتی کاغذ به پوستت می خورد. این

It's the Henke seed.

دانه هنکه است.

Hello, Seed. I don't know.

سلام، سید. من نمی دانم.

I haven't seen your name before, so thanks for putting that comment in.

من قبلاً نام شما را ندیده ام، بنابراین از اینکه آن نظر را درج کردید متشکرم.

Yes, you.

بله، شما. این

It's your hair and your nails. Of course.

موها و ناخن های شماست. البته.

You don't feel pain in those.

شما در آن ها احساس درد نمی کنید.

Although

اگرچه

if you were being tortured,

اگر شکنجه می‌شوید،

certainly at the base of the nail, you can feel pain. Yes.

مطمئناً در انتهای ناخن، می‌توانید درد را احساس کنید. آره. یکی از

It's a popular method of torture is to pull your nails out.

روش های رایج شکنجه کشیدن ناخن هاست.

Very, very good.

خیلی خیلی خوب.

And if you if you pull your hair out, that's painful.

و اگر موهایتان را بیرون بیاورید، دردناک است.

But that but the actual hair itself and, the actual nail

اما این به جز خود موهای واقعی و خود ناخن واقعی

itself, of course, there's no pain in that.

، البته، هیچ دردی در آن وجود ندارد.

So the actual place where the hair grows from does. Yes.

بنابراین مکان واقعی رشد مو از آنجا انجام می شود. آره.

Does feel pain.

احساس درد میکنه

Yeah, that's true and in fact, I think the hair and the nails are actually made of the same material.

بله، این درست است و در واقع، من فکر می کنم مو و ناخن در واقع از یک ماده ساخته شده اند.

So similar material.

بنابراین مواد مشابه.

Christine is on the top of a mountain

کریستین بالای یک کوه است

while at the moment it's freezing cold.

در حالی که در حال حاضر هوا سرد است.

I think you're on your bike, aren't you, Christine?

فکر کنم سوار دوچرخه ات هستی، نه کریستین؟

So our Christine is going to follow the rest of the lesson later.

بنابراین کریستین ما بقیه درس را بعداً دنبال خواهد کرد. از آن

Well, have fun.

لذت ببرید.

We know you love going on your bike out in the mountains.

ما می دانیم که شما دوست دارید با دوچرخه در کوهستان بروید.

Okay. And

باشه. و

We hope that you don't get frostbite

امیدواریم دچار سرمازدگی

and and get frostbite pain.

و درد سرمازدگی نشوید.

Okay.

باشه.

That's some good advice, Steve.

این چند توصیه خوب است، استیو.

So, hello, Christina.

بنابراین، سلام، کریستینا.

In the mountains.

در کوه ها. آیا از

Did you enjoy my act?

عمل من لذت بردید؟

Have you been very nice?

خیلی خوب بودی؟

Kind of. Nestor Hello, kind of.

نوع. نستور سلام.

Nestor I don't recognise your name, kind of.

نستور من اسمت را نمی شناسم.

Nestor There is a syndrome called Release Day.

نستور سندرمی به نام روز رهایی وجود دارد.

O'Reilly Day that people can can't feel pain.

روز اوریلی که مردم نمی توانند درد را احساس کنند.

It is weird. I saw an article last week.

عجیب است. هفته پیش مقاله ای دیدم.

There was a young girl, very young girl,

دختری جوان بود، دختری بسیار جوان

and she cannot feel pain in any way. So.

و به هیچ وجه نمی‌توانست احساس درد کند. بنابراین.

So anything you could you could do anything to this

بنابراین هر کاری که می توانستید

to this girl to injure her and she couldn't feel it.

برای این دختر انجام دهید تا او را مجروح کنید و او نمی توانست آن را احساس کند.

So I that's quite distressing because you would never know if you've if you enjoy yourself.

بنابراین من بسیار ناراحت کننده است زیرا اگر از خود لذت می برید هرگز نمی دانید که آیا متوجه شده اید یا خیر.

So I think pain is a very useful thing, isn't it?

بنابراین فکر می کنم درد چیز بسیار مفیدی است، اینطور نیست؟

Because it tells you that part of your body has been injured in some way.

زیرا به شما می گوید که بخشی از بدن شما به نوعی آسیب دیده است.

So that's the reason why pain is very good, because it stops you from, from injuring yourself.

بنابراین به همین دلیل است که درد بسیار خوب است، زیرا شما را از آسیب رساندن به خود باز می دارد.

So it is a kind of defence mechanism I suppose, because of course

بنابراین به نظر من این نوعی مکانیسم دفاعی است ، زیرا مطمئناً

it keeps you away from things that are dangerous.

شما را از چیزهای خطرناک دور می کند.

That's the first lesson you learn as a child, isn't it, Steve?

این اولین درسی است که در کودکی یاد گرفتی، اینطور نیست، استیو؟

Stay away from the fire.

از آتش دوری کنید.

The fire will burn you.

آتش شما را خواهد سوزاند.

And sometimes you have to learn the hard way

و گاهی باید راه سخت را

by touching the fire and getting burned.

با لمس آتش و سوختن آموخت.

But we do have different, different people do have different pain thresholds.

اما ما متفاوت هستیم، افراد مختلف آستانه درد متفاوتی دارند.

Yes, there are definitely some people who can withstand pain more than others.

بله، قطعاً برخی از افراد هستند که می توانند درد را بیشتر از دیگران تحمل کنند.

And of course, those people tend to say

و البته، آن دسته از افراد تمایل دارند بگویند

that those who feel pain more are wimps

کسانی که بیشتر احساس درد می‌کنند، انسان‌ها هستند

or they don't realise that probably themselves,

یا نمی‌دانند که احتمالاً خودشان، به

they've got a very low pain threshold naturally.

طور طبیعی آستانه درد بسیار پایینی دارند.

So I think some people do,

بنابراین فکر می‌کنم بعضی‌ها این کار را می‌کنند،

but other people tend to feel pain more and suffer more from it.

اما دیگران بیشتر احساس درد می‌کنند و بیشتر از آن رنج می‌برند.

I'm a little different, so we're all going to have different nerve endings and different in the brain.

من کمی متفاوت هستم، بنابراین همه ما پایان های عصبی متفاوت و در مغز متفاوت خواهیم داشت.

It's all going to affect the way we perceive pain.

همه اینها بر نحوه درک ما از درد تأثیر می گذارد.

Okay, Save on the screen now.

بسیار خوب، اکنون روی صفحه ذخیره کنید.

Damage to a nerve causes, pain to be felt.

آسیب به عصب باعث احساس درد می شود.

So that's the reason why we feel pain.

پس این دلیلی است که ما احساس درد می کنیم.

Wherever there are nerves in the body,

هر جا که اعصابی در بدن وجود داشته باشد،

receiving the feeling or sensations,

احساس یا احساسات را دریافت کند،

then then you can feel pain in those areas as well.

آنگاه می توانید در آن نواحی نیز احساس درد کنید. فکر

I suppose we always think of the skin that we see because that that has lots of nerves.

می کنم ما همیشه به پوستی که می بینیم فکر می کنیم زیرا اعصاب زیادی دارد.

So that is probably the place where we

بنابراین احتمالاً جایی است که ما

we often think of, of getting pain or having some sort of pain.

اغلب به درد گرفتن یا داشتن نوعی درد فکر می کنیم.

So a nerve is a receptor.

بنابراین یک عصب یک گیرنده است.

You know, you use this word just in your sleeve receptor.

می دانید، شما از این کلمه فقط در گیرنده آستین خود استفاده می کنید.

So a nerve is a receptor of touch or sensation.

بنابراین یک عصب گیرنده لمس یا حس است.

So it can be a nice feeling, a soft feeling,

بنابراین می تواند یک احساس خوب، یک احساس نرم باشد،

or of course at the other end of the spectrum you can have pain.

یا البته در انتهای طیف ممکن است درد داشته باشید.

So something that is soothing, something that feels nice and something that feels unpleasant.

بنابراین چیزی که آرامش بخش است، چیزی که احساس خوبی دارد و چیزی که احساس ناخوشایندی دارد.

So there is, as you said, there is a scale,

بنابراین، همانطور که شما گفتید، یک مقیاس وجود دارد،

a sort of scale from 1 to 10.

یک نوع مقیاس از 1 تا 10.

So one is

بنابراین یک

little pain, very little pain.

درد کم است، درد بسیار کم.

No pain.

بدون درد.

Ten is absolute pain.

ده درد مطلق است.

It's really, really painful indeed.

واقعاً واقعاً دردناک است.

So a receptor is something that is sensing

بنابراین گیرنده چیزی است که

that thing or receiving I suppose, is a good way of describing it.

آن چیز را حس می‌کند یا به گمانم دریافت می‌کند، روش خوبی برای توصیف آن است.

Would you say yes to us from?

آیا از طرف ما به ما بله می گویید؟

My days in learning about biology,

روزهایی که در مورد زیست شناسی یاد می گیرم،

I think there are different pain receptors.

فکر می کنم گیرنده های درد متفاوتی وجود دارد.

Some respond to heat, cold injury, that sort of thing.

برخی به گرما، جراحت سرما و این جور چیزها پاسخ می دهند.

I think there are different different pain receptors in the skin.

من فکر می کنم گیرنده های مختلف درد در پوست وجود دارد.

And again, they they are there to to

و باز هم، آنها

not just help you feel these things, but also as a way of protecting the body

نه تنها به شما کمک می کنند تا این چیزها را احساس کنید، بلکه به عنوان راهی برای محافظت از بدن

from damage and injury as well.

در برابر آسیب و آسیب نیز هستند.

Foetuses as has come up with a very good I think it's an idiom, no pain, no gain.

جنین ها با یک اصطلاح بسیار خوب آمده اند، من فکر می کنم این یک اصطلاح است، بدون درد، بدون سود.

You going to mention that later?

بعدا به آن اشاره می کنید؟

Well, we might as well mention it now.

خوب، ممکن است اکنون به آن اشاره کنیم.

That's a very that's a very good expression.

این یک بیان بسیار خوب است.

It's an expression.

این یک اصطلاح است.

It is very tense.

خیلی متشنج است.

No pain, no gain.

نابرده رنج گنج میسر نمی شود.

That's often used to indicate, as you

همانطور که بعداً گفتید، اغلب برای نشان دادن این نکته استفاده می شود که

as you have said later on, that

you don't you don't get

something without working hard to get it.

بدون تلاش زیاد برای به دست آوردن آن چیزی به دست نمی آورید.

And It doesn't mean literally you get pain,

و این به معنای واقعی کلمه به این معنی نیست که شما درد می کنید،

although in some instances you might if you

اگرچه در برخی موارد ممکن است اگر می خواهید

if you want to become very fit,

بسیار تناسب اندام شوید،

if you want to become fitter and healthier

اگر می خواهید تناسب اندام و سالم تر شوید

and maybe run races or do bike rides, you've got to get fitter.

و شاید در مسابقات شرکت کنید یا دوچرخه سواری کنید، باید این کار را انجام دهید. مناسب تر

And the process of getting

و روند بدست آوردن

can be literally painful.

می تواند به معنای واقعی کلمه دردناک باشد.

But the pain is not necessarily indicating that it's

اما درد لزوماً نشان‌دهنده این نیست که

it's actual pain as we know it

درد واقعی است همانطور که ما آن را

from an injury.

از یک جراحت می‌دانیم.

As you push yourself to a point where where you feel that there is pain.

همانطور که خود را به جایی می رسانید که احساس می کنید درد وجود دارد.

But in fact you can go you can go much further than that point.

اما در واقع شما می توانید بروید، می توانید بسیار فراتر از آن نقطه بروید.

Well, it's indicating it's the

خوب، این نشان می دهد که این

the stress involved in making an effort.

استرس ناشی از تلاش است.

It's not necessarily a pain.

لزوماً درد نیست.

No, literally a pain. That's it.

نه، به معنای واقعی کلمه یک درد است. خودشه.

But if you wanted I don't know if you wanted to

اما اگر می‌خواستید، نمی‌دانم می‌خواستید

to do something in the garden

کاری در باغ انجام دهید

or work hard to get a new promotion,

یا سخت تلاش کنید تا یک ارتقای شغلی جدید به دست آورید،

you might the effort involved in doing

ممکن است تلاشی که در انجام

that is is what we will say is the pain.

آن انجام می‌شود همان چیزی است که ما می‌گوییم درد است.

Yeah.

No pain if you don't put some effort in. Yes you're.

آره

اگر کمی تلاش نکنید، درد ندارد.

Not going to get a reward at the end of it.

قرار نیست در پایان آن پاداشی دریافت کنید.

So so it can be used literally as an athlete for example, or a dancer.

بنابراین می توان از آن به معنای واقعی کلمه به عنوان یک ورزشکار یا یک رقصنده استفاده کرد.

So I remember seeing a documentary about these these poor kids who join the

بنابراین یادم می‌آید که یک مستند درباره این بچه‌های بیچاره دیدم که به

the these these Chinese, it's like it's like Chinese opera.

این چینی‌ها می‌پیوندند، انگار که شبیه اپرای چینی است.

And I'm sure you've seen it.

و من مطمئن هستم که شما آن را دیده اید.

But quite often they have to do all of these movements and they start off

اما اغلب آنها مجبورند همه این حرکات را انجام دهند و

very young and they have to do all sorts of really difficult movements.

خیلی جوان شروع می کنند و باید انواع حرکات واقعا دشوار را انجام دهند.

And some of them look quite painful, to be honest.

و برخی از آنها بسیار دردناک به نظر می رسند.

Dancing.

رقصیدن

If you are a ballet dancer, you have to you have to stretch your limbs

اگر شما یک رقصنده باله هستید، باید اندام های خود را

almost to the point where where they'll break and you have to get used to that feeling.

تقریبا تا جایی دراز کنید که بشکنند و باید به آن احساس عادت کنید.

So so you can use it figuratively or you can use it literally.

بنابراین شما می توانید از آن به صورت مجازی یا به معنای واقعی کلمه استفاده کنید.

So yeah, yeah.

I think that's a very good yeah, a very good expression.

پس آره، آره

من فکر می کنم این یک بیان بسیار خوب است، بله، یک بیان بسیار خوب.

Thanks for that.

It's a very common expression that people say no pain, no games.

برای آن متشکرم.

این یک عبارت بسیار رایج است که مردم می گویند نه درد و نه بازی.

Sometimes they say it sort of it

گاهی اوقات آنها آن را

frivolously, I guess, to indicate that, you know, if you want to the people,

بیهوده می گویند، حدس می زنم، برای نشان دادن اینکه، می دانید، اگر می خواهید به مردم،

the parents or say to their children, I think I think we've covered that too.

والدین یا به فرزندانشان بگویید، فکر می کنم فکر می کنم ما هم به آن پرداخته ایم.

If you want to if you want to pass an exam, like an English exam, yes.

اگر می خواهید اگر می خواهید در امتحانی مانند امتحان انگلیسی قبول شوید، بله.

Then you've got to work hard to to learn.

سپس برای یادگیری باید سخت کار کنید.

And that in itself a kind of suffering.

و این خود نوعی رنج است.

Okay.

Anyway, I think we've we've explained that Steve Pain

باشه.

به هر حال، فکر می‌کنم ما توضیح داده‌ایم که استیو پین را

can be described in many ways, so we don't say pain.

می‌توان به طرق مختلف توصیف کرد، بنابراین ما نمی‌گوییم درد.

Pain is is it is I suppose it's a general term

درد این است که فکر می کنم یک اصطلاح عمومی

for for the feeling of discomfort or even hurt.

برای احساس ناراحتی یا حتی صدمه است.

So hurt is is I suppose, a type of pain.

بنابراین، به نظر من آسیب، نوعی درد است.

So you can hurt another person or you can be hurt

بنابراین شما می توانید به شخص دیگری آسیب برسانید یا می توانید صدمه بزنید

so that there is a way of using that word in more than one way.

تا راهی برای استفاده از آن کلمه در بیش از یک راه وجود داشته باشد.

So you might have slight pain.

بنابراین ممکن است کمی درد داشته باشید.

We all get it.

همه ما آن را دریافت می کنیم.

We all get slight pain, maybe a slight pain in our shoulder,

همه ما درد خفیفی داریم، شاید یک درد خفیف در شانه‌هایمان،

or maybe in the morning when you wake up, maybe your

یا شاید صبح که از خواب بیدار می‌شوید، شاید

your joints, you might have a little bit of pain.

مفاصلتان، ممکن است کمی درد داشته باشید.

Nothing serious, just slight pain.

هیچ چیز جدی نیست، فقط یک درد خفیف است.

If you've been through a war, you might have slight pain afterwards.

اگر جنگی را پشت سر گذاشته باشید، ممکن است بعد از آن کمی درد داشته باشید.

Nothing serious.

هیچ چیز جدی.

So very slight.

خیلی خفیف

Something that is not really serious.

چیزی که واقعا جدی نیست.

It's something that is not too bad.

این چیزی است که خیلی بد نیست.

You might also have coming and going pain

شما همچنین ممکن است درد آمدن و رفتن داشته باشید

and you can it you so so maybe

و می توانید آن را برایتان حل کنید، بنابراین شاید به

especially here if you hit your elbow have you ever done that

خصوص در اینجا، اگر به آرنج خود ضربه بزنید، آیا تا به حال این کار را کرده اید که

You bang your elbow on something and then you get a weird pain that comes and goes.

آرنج خود را به چیزی بکوبید و سپس درد عجیبی دریافت کنید که می آید و می رود.

You might even get something called pins and needles.

حتی ممکن است چیزی به نام پین و سوزن دریافت کنید.

Pins and needles.

سوزن و سوزن.

It's very strange because you have a nerve here.

خیلی عجیبه چون اینجا اعصاب داری.

The back, the funny bone.

پشت، استخوان خنده دار.

Yes, because it's on the funny bone, because it's your humerus.

بله، چون روی استخوان بامزه است، چون استخوان بازو شماست.

And there's there's a nerve that if you hit it, we all know that.

و یک اعصاب وجود دارد که اگر به آن ضربه بزنید، همه ما این را می دانیم.

Yeah.

آره

You will get this really weird feeling.

این احساس واقعا عجیب را خواهید داشت.

It's painful, but they call it the funny bone.

دردناک است، اما آنها به آن می گویند استخوان خنده دار.

I don't know why?

نمی دانم چرا؟

Because it's a funny pain. Well, it's.

چون درد خنده داره خوب، این است. به این

It's because it's the humerus. The bone is the humerus.

دلیل است که استخوان بازو است. استخوان استخوان بازو است.

But there's a nerve there.

اما یک اعصاب وجود دارد.

There's a specific.

یه چیز خاصی هست

Yes, yes.

بله بله.

But the nerve is attached to the humerus.

اما عصب به استخوان بازو متصل است.

And that's why they call it the funny bone, because it's humerus.

و به همین دلیل است که آن را استخوان خنده دار می نامند، زیرا استخوان بازو است.

Right? I say, Mr..

درست؟ من می گویم آقای ...

are we still on?

ما هنوز ادامه می دهیم؟

Yeah, yeah, yeah.

No, I'm listening.

آره، آره، آره

نه من دارم گوش میدم

Listening. I'm looking at the live chat.

استماع. من دارم به چت زنده نگاه می کنم.

Mr. Lincoln, You might have tingling.

آقای لینکلن، شما ممکن است گزگز داشته باشید.

Now, I'm not sure if this this sounds like it's nice,

اکنون، مطمئن نیستم که این به نظر خوب است یا نه،

but I would say some of the worst things that can happen to a person

اما می‌توانم بگویم برخی از بدترین چیزهایی که ممکن است برای یک فرد اتفاق بیفتد،

normally results from tingling.

معمولاً از گزگز ناشی می‌شود.

So tingling almost sounds nice, doesn't it?

پس سوزن سوزن شدن تقریباً خوب به نظر می رسد، اینطور نیست؟

Steve It sounds like something that's fun,

استیو به نظر می رسد چیزی سرگرم کننده است،

but Quite often.

اما اغلب.

Tingling as a type of pain can be something

سوزن سوزن شدن به عنوان یک نوع درد می تواند چیزی

that could be serious or something that is that is quite, quite bad for you.

جدی باشد یا چیزی که برای شما بسیار بد باشد.

So you might have tingling after an injury.

بنابراین ممکن است پس از آسیب دیدگی دچار گزگز شوید.

So it means maybe there is some damage,

بنابراین به این معنی است که شاید آسیبی وجود داشته باشد،

maybe some damage, the nerve or the limb.

شاید آسیبی، عصب یا اندام باشد.

So you might have tingling.

بنابراین ممکن است دچار سوزن سوزن شدن شوید.

One of the worst

یکی از بدترین

feelings I have, Steve, is when you fall asleep on your arm

احساساتی که من دارم، استیو، این است که وقتی شب روی بازو می خوابی،

in the night, you go to sleep on your arm and then you wake up

روی بازویت می خوابی و بعد از خواب بیدار می شوی

and your your hand is is dead.

و دستت مرده است.

It's completely dead.

کاملاً مرده است.

And then slowly the feeling will come back.

و سپس به آرامی این احساس باز خواهد گشت.

But it's incredibly painful as the blood

اما این فوق العاده دردناک است زیرا خون

starts to circulate around your your hand.

شروع به گردش در اطراف دست شما می کند.

It's incredibly painful. Yes.

این فوق العاده دردناک است. آره. با این

It starts off with that pins and needles feeling slight people.

شروع می شود که سوزن و سوزن احساس می کند مردم کوچک هستند.

It's like literally someone is putting pins

مثل این است که به معنای واقعی کلمه کسی سوزن

and needles into your arm, which itself is not.

و سوزن را به بازوی شما می‌زند که خودش اینطور نیست.

But it's not painful as such. It's a discomfort.

اما به این ترتیب دردناک نیست. این یک ناراحتی است.

Yes. But then, as you say, the blood comes back in it does become quite painful. Yes.

آره. اما پس از آن، همانطور که شما می گویید، خون دوباره در آن باز می گردد، بسیار دردناک می شود. آره.

Stiffness, says Inaki, Perhaps it is a type of slight pain.

ایناکی می گوید سفتی، شاید یک نوع درد خفیف باشد.

Yeah. If you've got a stiff joint.

آره اگر مفصل سفت دارید من

my. It's stiff.

سفت است.

It's just like a dull pain, really.

این دقیقاً مثل یک درد کسل کننده است.

It's very a discomfort.

خیلی ناراحت کننده است

Often associated with people who are older as well.

اغلب با افراد مسن تر نیز همراه است.

Here we go.

Steve, this is this is the one ache

در اینجا ما می رویم.

استیو، این همان درد است که

now we all get aches.

اکنون همه ما دچار درد می شویم.

We often say aches and pain,

ما اغلب می گوییم درد و درد،

but to be honest with you, ache is a type of pain.

اما اگر با شما صادق باشم، درد یک نوع درد است.

It is a dull, lingering,

این یک درد کسل کننده،

prolonged pain quite often in a general location.

طولانی مدت و اغلب در یک مکان عمومی است.

So your shoulder might ache.

بنابراین ممکن است شانه شما درد کند.

So the whole area is just throbbing.

بنابراین کل منطقه فقط ضربان دارد.

It is it does exactly what it feels when something aches.

این دقیقا همان چیزی است که وقتی چیزی درد می کند، احساس می کند.

And of course, a headache is a very common pain that people get a headache.

و البته سردرد درد بسیار شایعی است که افراد دچار سردرد می شوند. این

It's it is pain.

درد است

And that vary in severity.

و شدت آن متفاوت است. شما

You can get you can get a mild headache or you can get a migraine.

می توانید سردرد خفیف یا میگرن داشته باشید.

But yes, headache is the commonest

اما بله، سردرد شایع‌ترین

probably form of pain that people get and backache, headache and backache.

نوع دردی است که افراد دچار آن می‌شوند و کمردرد، سردرد و کمردرد.

I think of the commonest forms of pain that we experience. Yes.

من به رایج ترین اشکال دردی که تجربه می کنیم فکر می کنم. آره.

Yes. And that is true, I think.

آره. و این درست است، من فکر می کنم.

Well, that's what I'm getting at the moment.

خوب، این چیزی است که من در حال حاضر دریافت می کنم.

I'm feeling as my back is is it's painful.

احساس می کنم همان طور که پشتم است دردناک است.

But I would say also as.

اما من می گویم همچنین به عنوان.

sorry about that.

متاسفم برای آن

Did you enjoy that, Steve? I just had a sneeze.

آیا از آن لذت بردی، استیو؟ من فقط عطسه کردم به

Bless you.

تو برکت دهد.

But I think it's because I've been in the garden.

اما فکر می کنم به این دلیل است که من در باغ بوده ام.

Okay. Ache to ache.

باشه. درد به درد.

So I have I have a pain in my back, but it is also lingering.

بنابراین من یک درد در کمر دارم، اما این درد نیز طولانی است.

It is an ache.

درد است.

So you might have a type of ache in your back.

بنابراین ممکن است یک نوع درد در پشت خود داشته باشید.

It is it is something that is aching.

این چیزی است که دردناک است.

It is a long, prolonged, lingering pain

این یک درد طولانی، طولانی مدت و طولانی است

and sometimes it can last for quite a while.

و گاهی اوقات ممکن است برای مدتی طولانی ادامه یابد.

Christina Silva,

کریستینا سیلوا،

who's not on a bike up a mountain, that's a different

که با دوچرخه سوار بر کوه نیست،

talks about heartache.

صحبت های متفاوتی در مورد درد دل است.

that. That's a good one. You.

که این یکی خوب است. شما.

You got heartache. Somebody died.

درد دل کردی کسی فوت کرد

The love of your life has left you.

عشق زندگی شما را ترک کرده است.

or, And you.

یا، و شما.

It's almost like that is a pain in your heart.

تقریباً مثل این است که دردی در قلب شما باشد.

Heartache.

دل درد

You long for a person or somebody has died.

آرزوی این را دارید که یک نفر یا کسی مرده باشد.

And you just that you describe that as a kind of pain.

و شما فقط این را به عنوان یک نوع درد توصیف می کنید.

It's an it's.

این یک آن است.

It's a pain related to a specific emotion

این درد مربوط به یک احساس خاص است که

where a love or loss,

در آن یک عشق یا از دست دادن وجود دارد،

and it's a particular type of pain that we feel

و این یک نوع خاص از دردی است که ما

as humans tick that type of ache.

به عنوان انسان آن نوع درد را احساس می کنیم.

Apparently, the the receptors in your skin

ظاهراً گیرنده‌های موجود در پوست شما

are the points where the sensation actually occurs.

نقاطی هستند که در آن احساس واقعاً رخ می‌دهد.

And of course, they are connected to the nerves.

و البته به اعصاب وصل هستند. از

Thank you very much for that, Giovanni.

این بابت بسیار متشکرم، جیووانی.

That's very kind of you to say that yes, you can have aches

این بسیار مهربان است که می گویید بله، شما می توانید درد داشته باشید،

so in Ache can be figurative.

بنابراین در Ache می تواند تصویری باشد.

The feeling you if you feel sad

احساسی که شما اگر غمگین هستید

and also an actual pain, a real pain.

و همچنین یک درد واقعی، یک درد واقعی.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

This is something I get especially at night.

این چیزی است که به خصوص در شب به آن مبتلا می شوم.

Part of my body will suddenly contract.

قسمتی از بدنم ناگهان منقبض می شود.

It will become so painful.

خیلی دردناک میشه

Cramp.

گرفتگی.

now, is there a worse feeling than having cramp?

حالا آیا احساس بدتر از گرفتگی عضلات وجود دارد؟

You get cramp in your leg sometimes.

گاهی اوقات در پای خود گرفتگی می کنید.

Your lower leg, that big muscle, your calf muscle

ساق پای شما، آن عضله بزرگ، ماهیچه ساق پا شما

will will suddenly go tight and it will contract.

ناگهان سفت می شود و منقبض می شود.

And the pain is incredible.

و دردش باور نکردنیه

And then you have to try and stretch

و سپس باید سعی کنید

that muscle, which is even more painful.

آن عضله را بکشید، که حتی دردناک تر است.

It's horrible. I hate getting cramp.

این وحشتناک است. من از گرفتگی متنفرم

Yes, you sometimes get cramp if you've over used a muscle.

بله، اگر بیش از حد از عضله استفاده کرده باشید، گاهی دچار گرفتگی می شوید.

And because we're using our calf muscles a lot when we're standing walking,

و از آنجایی که هنگام راه رفتن ایستاده از ماهیچه‌های ساق پا استفاده زیادی می‌کنیم،

if you overdo those muscles, overwork them,

اگر در این ماهیچه‌ها زیاده‌روی کنید، آنها را بیش از حد کار کنید،

they can then go into a cramp when you're resting.

زمانی که در حال استراحت هستید دچار گرفتگی می‌شوند.

I don't know what causes that.

من نمی دانم چه چیزی باعث آن می شود.

I don't know much about that.

من چیز زیادی در مورد آن نمی دانم.

But you have to try and stretch it straight away, don't you?

اما باید سعی کنید فوراً آن را بکشید، اینطور نیست؟

Because if you don't, it just gets worse and worse.

زیرا اگر این کار را نکنید، فقط بدتر و بدتر می شود.

Well, I remember reading about cramp.

خوب، یادم می آید که در مورد کرامپ خوانده بودم.

It's also a lack of a certain type of the

همچنین عدم وجود نوع خاصی از

I want to say the electrolytes, but I don't think it is that.

الکترولیت ها است، اما فکر نمی کنم این باشد.

But it's something that's it's keeping that muscle working and suddenly

اما این چیزی است که باعث می شود آن عضله کار کند و ناگهان به طور

it's suddenly depleted.

ناگهانی تحلیل می رود.

And I often find that if I cut the blood circulation off to to my leg,

و من اغلب متوجه می شوم که اگر گردش خون را به پایم قطع کنم،

if I'm sitting in a certain way, then I will also get cramp as well afterwards.

اگر به شکل خاصی بنشینم، پس از آن نیز گرفتگی گرفتگی خواهم داشت.

So it's almost the result of it.

بنابراین تقریباً نتیجه آن است.

But I don't like cramp.

ولی من از گرفتگی خوشم نمیاد

And sometimes that can hurt for a very long time afterwards.

و گاهی اوقات ممکن است برای مدت طولانی بعد از آن صدمه ببیند.

So you have the attack of cramp, but then later that

بنابراین شما دچار حمله گرفتگی می شوید، اما بعداً

that that muscle is still hurting for a very long time afterwards.

آن عضله هنوز برای مدت طولانی بعد از آن درد می کند.

So I think it it does actually injure

بنابراین فکر می‌کنم در واقع به

I think it also damages the muscle as well.

عضله آسیب می‌زند.

So can have severe pain.

بنابراین می تواند درد شدید داشته باشد.

There are many ways of expressing something that is severe,

راه های زیادی برای بیان چیزی وجود دارد که شدید است،

as I said earlier, serious, something harmful can be severe.

همانطور که قبلاً گفتم جدی است، چیزی مضر می تواند شدید باشد.

So a kind of pain that you really feel and almost you can't stand

بنابراین یک نوع دردی که واقعاً احساس می کنید و تقریباً نمی توانید تحمل کنید،

you can't stand that particular pain.

نمی توانید آن درد خاص را تحمل کنید.

So yesterday when I hurt my back, when my back did something

بنابراین دیروز وقتی کمرم صدمه دید، وقتی پشتم کاری

not very nice, I almost felt as if I was going to be sick.

نه چندان خوب انجام داد، تقریباً احساس کردم که قرار است مریض شوم.

So you can feel sickness.

بنابراین می توانید احساس بیماری کنید.

It can it can have quite an effect on your body.

می تواند تاثیرات زیادی روی بدن شما داشته باشد.

So pain severe.

پس درد شدید

Pain also. Here's a good one, Ste.

درد هم در اینجا یکی خوب است، Ste.

This is a great word. Agony.

این یک کلمه عالی است. عذاب.

So you might describe the feeling of severe pain,

بنابراین ممکن است احساس درد شدید،

agony.

عذاب را توصیف کنید.

And I think that it's a very high point of pain.

و من فکر می کنم که این نقطه درد بسیار بالایی است.

That's it. Somebody.

خودشه. کسی

Somebody steps out on your foot

یکی از پاهایت بیرون می آید

or you, you, you drop, you know, any kind of pain.

یا تو، تو، می افتی، می دانی، هر نوع دردی.

You can say I'm in agony.

می توان گفت من در عذاب هستم.

And somebody might ask you, you know, what hurts your pain?

و ممکن است کسی از شما بپرسد، می دانید، چه چیزی درد شما را آزار می دهد؟

And you might say somebody stepped on your foot and you might describe that as agony.

و ممکن است بگویید کسی پا روی پای شما گذاشته و ممکن است آن را عذاب توصیف کنید.

It's really severe pain.

واقعا درد شدیدیه

You might say you are in agony, I'm in agony, I'm in agony.

ممکن است بگویید شما در عذاب هستید، من در عذاب هستم، من در عذاب هستم.

I've got I've got a pain in my back.

من دارم کمر درد دارم

I'm in agony.

من در عذاب هستم.

Yesterday, you could easily have said I'm in agony.

دیروز به راحتی می توانستی بگویی من در عذاب هستم.

Yeah, I was definite.

آره قطعی بودم

But in fact, you were actually swearing.

اما در واقع، شما در واقع فحش می دادید.

It was said I definitely in agony yesterday.

گفته شد دیروز قطعا در عذاب هستم.

Stomach pain can be very bad. Yes.

درد معده می تواند بسیار بد باشد. آره.

So the stomach, I think one of the most common pains in the body has to be the stomach.

بنابراین معده، به نظر من یکی از شایع ترین دردهای بدن باید معده باشد.

I think we all get it from time to time.

من فکر می کنم همه ما هر از گاهی آن را دریافت می کنیم.

Some sort of stomach pain, maybe indigestion,

نوعی معده درد، شاید سوء هاضمه،

or maybe if we're hungry, you can sometimes get pain in your stomach.

یا شاید اگر گرسنه باشیم، ممکن است گاهی در معده خود دچار درد شوید.

If you are hungry as well.

اگر شما هم گرسنه هستید.

It can feel uncomfortable, especially if you like eating food and then suddenly you stop.

ممکن است احساس ناراحتی کند، به خصوص اگر دوست دارید غذا بخورید و ناگهان متوقف شوید.

It can feel really uncomfortable.

می تواند واقعاً احساس ناراحتی کند.

So something very painful we can describe as as agony.

بنابراین چیزی بسیار دردناک را می توانیم به عنوان عذاب توصیف کنیم.

Steve, you might have

استیو، ممکن است

excruciating pain.

درد طاقت‌آوری داشته باشی.

Now, there is a great word.

اکنون، یک کلمه بزرگ وجود دارد.

The word itself really does sound

این کلمه واقعاً به نظر می رسد که

as if you are suffering.

انگار شما در حال رنج هستید.

It is excruciating, something that is so painful.

عذاب آور است، چیزی که بسیار دردناک است.

Yesterday, when my back was hurting, I was

دیروز که کمرم درد میکرد،

I was experiencing excruciating pain.

درد شدیدی داشتم.

It was really severe, very bad.

واقعا شدید بود، خیلی بد.

It just yes, you can use those interchangeably, can you?

فقط بله، شما می توانید آنها را به جای هم استفاده کنید، می توانید؟

Agony. Excruciating.

عذاب. عذاب آور.

Excruciating is a part is quite you know,

عذاب آور بخشی است که کاملاً می دانید، اگر از کلمه عذاب آور استفاده می کنید،

you've got a good grasp of the English language if you using the word excruciating.

زبان انگلیسی را به خوبی درک می کنید.

So if you want to impress your friends

بنابراین اگر می خواهید دوستان خود را در دنیای انگلیسی تحت تاثیر قرار دهید،

in the world of English, then

you can use the word excruciating.

می توانید از کلمه عذاب آور استفاده کنید.

Although we don't wish any pain on you, not you would have to use that word.

اگرچه ما هیچ دردی را برای شما آرزو نمی کنیم، اما مجبور نیستید از آن کلمه استفاده کنید.

You would have to be in a lot of pain to use that word.

برای استفاده از این کلمه باید درد زیادی داشته باشید.

Yeah, there you go.

بله، شما بروید.

Steve, we've got to move on because I've got 20 minutes left already.

استیو، ما باید ادامه بدهیم چون 20 دقیقه دیگر فرصت دارم.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

Unbearable.

You can describe a person as excruciating, can't you, Mr.

غير قابل تحمل.

شما می توانید یک شخص را به عنوان یک فرد طاقت فرسا توصیف کنید، نمی توانید، آقای

Duncan, as well.

دانکن، همچنین.

We might look at that later. Right. Okay.

ممکن است بعداً به آن نگاه کنیم. درست. باشه.

So unbearable pain, something you can't bear.

دردی غیر قابل تحمل، چیزی که نمی توانی تحمل کنی.

You can't stop.

شما نمی توانید متوقف شوید.

And the pain.

و درد.

So again, we are feeling pain that is severe,

بنابراین، دوباره دردی را احساس می کنیم که شدید است،

something that is almost unbearable.

چیزی که تقریبا غیرقابل تحمل است.

You can't take the pain, it is unbearable.

نمی توانی دردی را تحمل کنی، تحمل ناپذیر است.

Of course,

البته

we might say that a person in pain will need

ممکن است بگوییم فردی که درد دارد به

you need relief from the pain.

تسکین درد شما نیاز دارد.

You need to take something, to do something to give you relief.

شما باید چیزی بردارید، کاری انجام دهید که به شما آرامش دهد.

Take it away. Yes, like.

آن را بردارید. بله، مانند.

Like I was yesterday.

انگار دیروز بودم

If if only for a short period of time.

اگر فقط برای مدت کوتاهی باشد.

You need some period of time

شما به مدتی نیاز دارید

where you are getting a rest from that pain

که در آن درد

or an absence of pain, or at least a reduction in the severity.

یا فقدان درد یا حداقل کاهش شدت آن استراحت کنید.

Yes. And that's why they often call things painkillers,

آره. و به همین دلیل است که اغلب چیزها را مسکن، مسکن می نامند

pain relievers.

.

Because they're giving you a break

زیرا آن‌ها به شما استراحت می‌دهند و به

from that pain, giving you a period of time

شما یک دوره زمانی می‌دهند

when the pain is gone and it might not go completely.

که درد از بین رفته و ممکن است به طور کامل از بین نرود.

At least it gives you a reduction a period of time when you can

حداقل یک دوره زمانی را به شما کاهش می دهد که

now at least not have to experience that because it is stressful.

اکنون حداقل مجبور نیستید آن را تجربه کنید زیرا استرس زا است.

Pain is stressful. Gosh Yes.

درد استرس زا است. خداییش بله.

And it's very upsetting to be,

Catarina says,

کاتارینا می‌گوید،

have bananas because they're very good for cramp.

خوردن موز بسیار ناراحت‌کننده است، زیرا برای گرفتگی عضلات بسیار مفید است.

And lack of potassium and magnesium

و کمبود پتاسیم و منیزیم

causes causes cramp according to people on there.

باعث ایجاد گرفتگی در افراد در آنجا می شود.

Thank you, by the way, for saying bless you to me when I was sneezing.

اتفاقاً از شما متشکرم که وقتی عطسه می کردم به من گفتی مبارکت باشد. اما

Why do we do it, though?

چرا این کار را انجام می دهیم؟

It's because of when we had the Black Death.

این به خاطر زمانی است که ما مرگ سیاه را داشتیم.

Somebody asked that the great plague people used to because

یک نفر پرسید که طاعون بزرگ مردم به خاطر

because of the religious

aspect of that particular phrase, bless you.

جنبه مذهبی آن عبارت خاص، مبارکت باشد.

So if a person appeared to be ill,

پس اگر ظاهر می‌شد که مریض است،

so if you sneezed, they would say,

پس اگر عطسه می‌کردی، می‌گفتند:

bless you as a way of saying, look, look, get better, don't be ill.

آفرین بر تو که می‌گویند ببین، ببین، خوب شو، مریض نباش.

So it was kind of saying that were he'll take care of you.

بنابراین به نوعی می‌گفتم اگر او از شما مراقبت خواهد کرد. به

Bless you.

تو برکت دهد.

So and apparently it came around when we had the plague, the great playwright,

بنابراین و ظاهراً زمانی که ما مبتلا به طاعون شدیم، نمایشنامه نویس بزرگ،

I believe it was also called the Black Death as well.

من معتقدم که به آن مرگ سیاه نیز می گفتند.

So you might use all sorts of things.

بنابراین شما ممکن است از همه چیز استفاده کنید.

You might use certain

ممکن است از چیزهای خاصی استفاده کنید

things, as we mentioned earlier, heat

، همانطور که قبلا ذکر کردیم، گرما

and also coal can be used to relieve pain.

و همچنین زغال سنگ می توانند برای تسکین درد استفاده شوند.

So as we found out yesterday, Steve, certain types of pain

بنابراین همانطور که دیروز متوجه شدیم، استیو، انواع خاصی از درد را

can be treated with cold, something cold

می توان با سرما درمان کرد، چیزی

that you put on and other types of pain

که شما سرد می کنید و انواع دیگر درد را با

you will something that is warm or heat, you will put heat on it.

چیزی که گرم یا گرم است، گرما می دهید.

So it's interesting to note that certain types of pain

بنابراین جالب است بدانید که انواع خاصی از دردها را

can be relieved with cold things

می توان با چیزهای سردی که

you will often see on the football pitch.

اغلب در زمین فوتبال می بینید تسکین داد.

If a football player injures themselves, they will come out with some something made ice

اگر فوتبالیستی به خود آسیب برساند، با مقداری یخ

or a pack filled with ice and they will put it over it

یا بسته ای پر از یخ بیرون می آید و آن را روی آن قرار می دهد

to relieve the pain and stop the injury getting worse.

تا درد را تسکین دهد و از بدتر شدن آسیب جلوگیری کند.

The swelling

تورم

and of course, heat.

و البته گرما.

Heat is a very good way of relieving pain, especially back pain.

گرما راه بسیار خوبی برای تسکین درد به خصوص کمردرد است.

I think, as I apparently as I found out yesterday, Steve.

من فکر می کنم، همانطور که ظاهراً دیروز فهمیدم، استیو.

Yes, it certainly worked for you.

بله، مطمئناً برای شما کار کرد.

Definitely medicine, my medicine,

قطعا دارو، داروی من،

many types of medicine, such as painkillers.

بسیاری از انواع داروها، مانند مسکن.

So as we mentioned earlier, the word painkiller

بنابراین همانطور که قبلاً اشاره کردیم، کلمه مسکن

is a general term, isn't it, for anything,

یک اصطلاح کلی است، برای هر چیزی

anything that you might take or maybe apply.

که ممکن است مصرف کنید یا ممکن است استفاده کنید، نیست.

So even something you put on your skin to to relieve

بنابراین حتی چیزی که برای تسکین درد روی پوست خود قرار می دهید

the pain could be could be described as a painkiller or pain reliever.

می تواند به عنوان مسکن یا مسکن توصیف شود.

Pain reliever that a painkiller suggests that it is

مسکنی که یک مسکن نشان می دهد که

really getting rid of the pain.

واقعاً درد را از بین می برد.

It's killing the pain.

درد رو میکشه

So we talked earlier about the most common type

بنابراین ما قبلا در مورد شایع ترین نوع

for severe pain is, of course, morphine.

درد شدید صحبت کردیم، البته مورفین.

And of course, that is a type of opiate.

و البته، این یک نوع مواد افیونی است.

So opium can, you believe it?

پس تریاک می تواند، شما آن را باور می کنید؟

Opium used to be given normally as as a treatment

تریاک معمولاً به عنوان درمان داده می شد،

as was I think it was cocaine as well.

همانطور که فکر می کنم کوکائین نیز بود.

Cocaine used to be given freely to people

کوکائین قبلاً به صورت رایگان در اختیار مردم قرار می‌گرفت

as medicine until they realised

تا اینکه متوجه شدند

that it was also very addictive and would eventually destroy your life.

که بسیار اعتیادآور است و در نهایت زندگی شما را نابود می‌کند.

But I do find that rather interesting.

اما من آن را نسبتاً جالب می دانم.

So we do have opiates

بنابراین ما مواد افیونی داریم

that that are there to relieve pain.

که برای تسکین درد وجود دارند.

So I think they actually act on your brain, don't they, Steve?

بنابراین من فکر می کنم آنها در واقع روی مغز شما عمل می کنند، اینطور نیست، استیو؟

Yes, I do.

بله، من انجام می دهم.

Yes. I mean, we we want Marcy here to tell us about that.

آره. منظورم این است که ما می‌خواهیم مارسی اینجا در مورد آن به ما بگوید.

But yes, I don't know whether they work at the in the brain.

اما بله، من نمی دانم که آیا آنها در مغز کار می کنند یا خیر.

I think they probably work at the level of the brain rather than at the level of the receptors.

من فکر می کنم آنها احتمالا در سطح مغز کار می کنند تا در سطح گیرنده ها.

So it's sort of themselves and hence the very nice feeling you get

بنابراین این یک جورهایی است و از این رو احساس بسیار خوبی که

when you take painkillers because it doesn't just relieve the pain.

هنگام مصرف مسکن به شما دست می دهد، زیرا فقط درد را تسکین نمی دهد.

But they do.

اما آنها انجام می دهند.

It also can make you feel quite, quite relaxed as well.

همچنین می تواند به شما احساس آرامش و آرامش دهد.

But but you can't use them all the time.

اما شما نمی توانید همیشه از آنها استفاده کنید. به همین

That's the reason why you can't.

دلیل است که نمی توانید.

Well, you can't buy them in this country, can you, Steve?

خوب، شما نمی توانید آنها را در این کشور بخرید، می توانید استیو؟

Now, if you go to the chemists, you can only buy really paracetamol

حالا اگر به شیمیدان ها مراجعه کنید، فقط می توانید پاراستامول

and ibuprofen.

و ایبوپروفن واقعی بخرید.

But what I'm saying is you can't get the strong painkillers unless the doctor.

اما چیزی که من می گویم این است که تا دکتر نمی توانید مسکن های قوی دریافت کنید.

Yeah, that's what I'm saying.

آره منم همینو میگم

You can only over the counter you can't get,

شما فقط می توانید بدون نسخه که نمی توانید دریافت کنید،

you can only really get paracetamol or ibuprofen

فقط می توانید واقعاً پاراستامول یا ایبوپروفن

or the gels to rub in, you know, so the bones are stronger.

یا ژل هایی را برای مالیدن دریافت کنید، می دانید، بنابراین استخوان ها قوی تر می شوند.

The really strong stuff.

چیزهای واقعا قوی

Only the doctor like Coco Jamaal or something, you have to go to the doctor for that

فقط دکتری مثل کوکو جمال یا همچین چیزی باید بری دکتر

because they are very addictive.

چون خیلی اعتیاد آورن.

Well of course in the United States they have a big problem with, with addiction to painkillers.

البته در ایالات متحده آنها با اعتیاد به مسکن ها مشکل بزرگی دارند.

And this has been going on many, many years because they give them out

و این سال ها ادامه داشته است زیرا آنها آنها را

almost like sweets in the United States.

تقریباً مانند شیرینی در ایالات متحده می دهند.

Everyone has painkillers and there is now

همه مسکن دارند و در حال حاضر

almost an illegal trade in painkillers.

تقریباً تجارت غیرقانونی مسکن وجود دارد.

I think it's a certain type. I think it's fentanyl.

من فکر می کنم این یک نوع خاص است. فکر کنم فنتانیل باشه

Fentanyl is a type of opiate.

فنتانیل نوعی مواد افیونی است.

And apparently that's the big thing, though I believe.

و ظاهراً این چیز بزرگ است، اگرچه من معتقدم.

I believe it's actually manufactured.

من معتقدم که در واقع تولید شده است.

So it's an artificial thing that's created.

بنابراین این یک چیز مصنوعی است که ایجاد شده است.

And it's it's apparently it's very, very addictive.

و ظاهراً بسیار بسیار اعتیاد آور است.

Pain can also be figures.

درد همچنین می تواند ارقام باشد.

I wish I could say that.

کاش میتونستم اینو بگم

I wish I could speak today figuratively.

ای کاش امروز می توانستم به صورت مجازی صحبت کنم.

Something, Steve, that is figurative so pain can be real.

چیزی، استیو، تصویری است، بنابراین درد می تواند واقعی باشد.

It means you can feel the pain,

این بدان معنی است که شما می توانید درد را احساس کنید،

but also it can be figurative.

اما همچنین می تواند تصویری باشد.

So we are expressing pain figuratively.

بنابراین ما درد را به صورت مجازی بیان می کنیم.

There are some interesting ways of doing that.

چند راه جالب برای انجام این کار وجود دارد.

Something might be, Steve,

ممکن است چیزی باشد، استیو،

something might be pain in neck,

ممکن است چیزی در ناحیه گردن باشد،

so you might have a real pain in the neck.

بنابراین ممکن است یک درد واقعی در گردن داشته باشید.

But also as an expression, we can say that

اما همچنین به عنوان یک بیان، می توان گفت که

something is a pain in the neck.

چیزی یک درد در گردن است.

Like, like a pain in the neck would be annoying.

مانند، مانند درد در گردن آزار دهنده خواهد بود.

Yes, A person can be as a pain it can be a pain in the neck.

بله، انسان می تواند به اندازه درد باشد، می تواند درد گردن باشد.

You can describe something often.

شما می توانید اغلب چیزی را توصیف کنید. آیا می

Will you go away? You're a pain in the neck.

روید؟ تو گردن درد داری

You can say to somebody, it's not a nice expression to, use for somebody,

می‌توانید به کسی بگویید، این تعبیر خوبی نیست، برای کسی استفاده کنید،

but if someone is annoying you so they're talking all the time.

اما اگر کسی شما را آزار می‌دهد، بنابراین مدام در حال صحبت کردن است.

Maybe you're trying to concentrate on something.

شاید شما سعی می کنید روی چیزی تمرکز کنید.

They're just annoying you.

فقط اذیتت میکنن آیا می

Will you go away? Europe, You're a pain in the neck.

روید؟ اروپا، تو گردن درد داری.

You are suggesting that

شما به شما پیشنهاد می کنید که

they are annoying you like you would get an actual pain.

آنها شما را آزار می دهند، مثل اینکه شما یک درد واقعی دارید.

So modern modern use of in the neck

بنابراین استفاده مدرن مدرن از گردن

we often see something as very annoying or irritating,

ما اغلب چیزی را بسیار آزاردهنده یا تحریک‌کننده می‌بینیم،

so you can literally feel it.

بنابراین به معنای واقعی کلمه می‌توانید آن را احساس کنید.

But also you can experience that feeling

اما همچنین می توانید آن احساس را

by being annoyed

با آزرده شدن

by something which I always find quite, quite funny.

از چیزی که من همیشه کاملاً خنده دار می دانم، تجربه کنید.

Things can happen in your day.

ممکن است اتفاقاتی در روز شما بیفتد.

It doesn't have to be a person.

لازم نیست یک شخص باشد.

Say, you know, you, you drive somewhere and you see somebody

بگو، می دانی، شما، جایی رانندگی می کنید و می بینید که یک نفر با

runs into a car.

ماشین برخورد می کند.

That would be a pain. Yes.

این یک درد خواهد بود. آره.

And you've got all the hassle of sort of sorting all that out.

و برای مرتب کردن همه اینها همه دردسر دارید .

Somebody might say to you, what a pain in the neck.

ممکن است یکی به شما بگوید، چه درد در گردن.

It's something you might you might it doesn't have to be referring to a person.

این چیزی است که ممکن است شما ممکن است مجبور نباشید به یک شخص اشاره کند.

It can be to an event that happens.

می تواند به رویدادی باشد که اتفاق می افتد.

Yes. That going to make your life more complicated for a period of time.

آره. که زندگی شما را برای مدتی پیچیده تر می کند.

And someone can say to you what a pain in the neck

و یک نفر می تواند به شما بگوید که چه درد گردنی دارد

just to make you feel they're empathising with you about something that's happened to you.

فقط به این دلیل که احساس کنید با شما در مورد اتفاقی که برای شما افتاده است همدلی می کنند.

That's it.

You know, you might say, well, I lost my mobile phone.

خودشه.

میدونی شاید بگی خب من موبایلمو گم کردم. نمی

I don't know where it is or I lost my keys.

دانم کجاست یا کلیدهایم را گم کردم.

And a friend might say, that's a pain in the neck.

و یکی از دوستان ممکن است بگوید، این یک درد در گردن است.

When that happens, they just empathising with you about this thing

وقتی این اتفاق می‌افتد، آن‌ها فقط با شما در مورد این چیزی

that is and has become annoying in your life or

که در زندگی شما آزاردهنده است و شده است، همدلی می‌کنند

or something can be a

یا چیزی می‌تواند

pain in the arse or the ass.

دردناک باشد.

Yeah something is a pain in the arse.

آره یه چیزی دردناکه

Something is a pain in the arse.

یک چیزی درد در ناحیه آرس است.

Again it's the same meaning same thing

باز هم به همان معنی است که همان

is pain in the neck but the noise slightly more

درد در گردن است، اما صدا

offensive to some people.

برای برخی افراد کمی آزاردهنده تر است. این

It's, it, it's very expressive.

بسیار گویا است.

It's expressing very pain in the arse or pain in the bum.

این بیانگر درد بسیار در ناحیه الاغ یا درد در ناحیه تنبل است.

Yeah. Yeah.

It's the same as pain in the neck, but slightly ruder.

آره آره

این همان درد در گردن است، اما کمی خشن تر است.

Definitely.

قطعا.

So if something is really annoying, we might describe,

بنابراین اگر چیزی واقعا آزاردهنده است، ممکن است توصیف کنیم،

we might describe our neighbour or your neighbour.

ممکن است همسایه خود یا همسایه شما را توصیف کنیم.

You might say your neighbour is very annoying.

ممکن است بگویید همسایه شما بسیار آزاردهنده است.

They are a pain in the arse or pain in the bum.

آنها یک درد در الاغ یا دردی در بدن هستند.

Pain in the backside. Yes.

درد در پشت. آره.

So the pain in the backside is a slightly less offensive way of saying pain in the arse.

بنابراین درد در پشت یک روش کمی کمتر توهین آمیز برای گفتن درد در ناحیه آرس است.

Although if you don't want to offend people, use the word pain in the neck.

اگر چه اگر نمی خواهید به مردم توهین کنید، از کلمه درد در گردن استفاده کنید.

Although I have to say, Steve, hearing you

اگرچه باید بگویم، استیو، شنیدن

say that word is very funny

این کلمه خیلی خنده دار است

right.

.

Say it one more time.

یه بار دیگه بگو

Pain in the arse.

درد در ناحیه آرس.

By the way, thank you for using the the term analgesic,

ضمناً از شما متشکرم که از اصطلاح ضد درد استفاده می کنید

which is a painkiller or a pain reliever.

که مسکن یا مسکن است.

The technical term or, the more correct term

اصطلاح فنی یا، اصطلاح صحیح‌تر

would be to say analgesic. Yes.

می‌توان گفت که ضد درد است. آره.

So anything that relieves pain in tablet or liquid

بنابراین هر چیزی که درد را به شکل قرص یا مایع

or injectable form is then analgesic.

یا تزریقی تسکین دهد، مسکن است.

Thank you for that.

So I think that refers to something that numbs is it's a bit

بابت آن تشکر می کنم.

بنابراین من فکر می‌کنم که به چیزی اشاره دارد که بی‌حس می‌شود، این است که

must be a bit like anodyne something that's anodyne is quite dull.

باید کمی شبیه آنودین باشد، چیزی که آنوداین کاملاً کسل‌کننده است.

What's that? Mr.

آن چیست؟ آقای

Duncan Anodyne something that's it's very dull or something.

دانکن آنودین چیزی که خیلی کسل کننده است یا چیزی شبیه به آن.

It's no interest, something that's boring or dull or an interest something

این هیچ علاقه ای نیست، چیزی که خسته کننده یا کسل کننده است یا علاقه چیزی است

that's something with very little life and well, analgesic is the phrase the word that V tache use.

که عمر بسیار کمی دارد و خوب، ضد درد کلمه ای است که V tache استفاده می کند.

Yes, that's, that's what I mean.

بله، همین است، منظورم همین است.

Well, I'm just saying that I think that somehow is derived from that.

خوب، من فقط می گویم که فکر می کنم به نحوی از آن نشات گرفته است.

So we have that

بنابراین ما

we have that that painkiller called anodyne.

آن مسکنی به نام آنودین را داریم.

And I think that that is a generic well, it's a brand name

و من فکر می کنم که این یک چاه عمومی است، این یک نام تجاری

for a type of tablet that you take to relieve pain as well.

برای یک نوع قرص است که برای تسکین درد نیز مصرف می کنید.

Yeah. By the way, here we go.

آره به هر حال، ما به اینجا می رویم.

Steve, we've got to move on now because we only have 9 minutes.

استیو، ما باید الان حرکت کنیم چون فقط 9 دقیقه فرصت داریم.

Anarchy. Yes, haemorrhoids.

هرج و مرج. بله هموروئید

Pain in the arse, literally. Yes.

درد در ناحیه آرس، به معنای واقعی کلمه. آره.

Okay.

باشه.

Definitely something that we tend to get as we get older.

قطعاً چیزی است که با افزایش سن به آن تمایل داریم.

I wouldn't know that you see, I wouldn't know that

نمی‌دانستم که می‌بینی، نمی‌دانم که

I wouldn't know anything about that whatsoever.

هیچ چیزی در مورد آن نمی‌دانم.

Something painful is unbearable or a difficult thing.

چیزی دردناک غیرقابل تحمل یا یک چیز دشوار است.

As you said just a few moments ago, Steve, something can be painful.

همانطور که چند لحظه پیش گفتی، استیو، چیزی می تواند دردناک باشد.

So it doesn't mean it's really painful.

بنابراین به این معنی نیست که واقعاً دردناک است.

It means it's a thing that gives you discomfort.

یعنی چیزی است که باعث ناراحتی شما می شود.

Something unbearable or something that is difficult is painful.

چیزی غیر قابل تحمل یا چیزی که سخت است دردناک است.

Maybe. I don't know.

شاید. من نمی دانم.

Maybe your your friend invites you to go and listen

شاید دوستتان شما را دعوت کند که بروید و

to their daughter singing,

به آواز دخترشان گوش دهید

and her singing is terrible.

و آواز خواندن او وحشتناک است.

You might say it was pain awful

ممکن است بگویید

listening to her sing that song

گوش دادن به آواز خواندن او دردناک بود

so something can be painful without actually having pain in your body.

تا چیزی دردناک باشد بدون اینکه واقعاً در بدن شما درد داشته باشد.

But the thing can be can be unbearable.

اما چیزی که می تواند غیر قابل تحمل باشد.

Something that's terrible.

چیزی که وحشتناک است.

You have to you have to endure that thing.

شما باید آن چیز را تحمل کنید.

You have to put up with it.

باید تحملش کنی

You have to take it, accept it. it's.

باید بگیری، بپذیری. این است.

it was painful listening to her sing that song.

گوش دادن به خواندن آن آهنگ دردناک بود.

I'll tell you what's what's almost as bad as listening to somebody who doesn't seem very well

من به شما می گویم آنچه که تقریباً بدتر از گوش دادن به کسی است که به نظر خوب نمی رسد،

is listening to somebody who's learning to play the violin.

گوش دادن به کسی است که نواختن ویولن را یاد می گیرد.

The violin is one of those instruments that,

ویولن یکی از سازهایی است که

you know, it's very difficult to play

می‌دانید، نواختن آن بسیار دشوار است،

because you don't know exactly where the notes are on this.

زیرا دقیقاً نمی‌دانید نت‌های آن کجا هستند.

I don't play the violin, but at least with the piano, you know,

من ویولن نمی‌زنم، اما حداقل با پیانو، می‌دانی،

where C is or D or whatever the note is,

جایی که C یا D یا هر نت دیگری باشد،

but on a violin, it's sort of guesswork.

اما در ویولن، این یک حدس و گمان است.

So but if you go to listen to somebody who yes,

بنابراین، اما اگر به سراغ کسی بروید که بله،

a child or maybe somebody who is learning to play the violin,

یک کودک یا شاید کسی که نواختن ویولن را یاد می‌گیرد،

that's painful because the violin itself is high pitched instrument anyway.

دردناک است زیرا به هر حال خود ویولن یک ساز بلند است.

So I'm just showing you that. Steve Yeah, I know.

بنابراین من فقط آن را به شما نشان می دهم. استیو آره، می دانم.

So it can be

بنابراین می تواند

it can upset your ears to the point of being painful.

گوش های شما را تا حدی ناراحت کند که دردناک باشد.

Yeah.

آره

Okay. Mr.

Lincoln, is it painful to listen to?

باشه. آقای

لینکلن، آیا گوش دادن به آن دردناک است؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Very painful.

خیلی دردناکه

It was painful listening to her sing.

گوش دادن به آواز او دردناک بود.

terrible.

وحشتناک.

Changing the tyre on a car.

تعویض لاستیک ماشین

So this is just for you, Steve.

پس این فقط برای تو است، استیو.

This is for you.

این برای شماست.

Changing the tyre on a

تعویض لاستیک

car is such a pain.

ماشین خیلی دردناکه.

But why?

اما چرا؟

Why is it a pain, Steve?

چرا درد است، استیو؟

Well, because it takes effort. It's.

خوب، چون تلاش می خواهد. این است.

It's. You've got to work out how to do it.

این است. شما باید کار کنید که چگونه این کار را انجام دهید.

You've got to jack the car up.

باید ماشین رو بلند کنی

You've got to take the nuts off. Ooh.

شما باید مهره ها را بردارید. اوه

And it's all, it's all just annoying.

و این همه، فقط آزاردهنده است.

Yeah, that's. You're just using that as an example of something.

آره همینه شما فقط از آن به عنوان نمونه چیزی استفاده می کنید.

That's a pain I got. Yes, I got a flat tire.

این درد من است. بله، من یک لاستیک پنچر کردم.

You Could you get your light to work?

شما می توانید نور خود را به کار بیاورید؟

And your boss says, or somebody says, why were you like she said, I got a flat tyre and I had to,

و رئیست می‌گوید، یا یکی می‌گوید، چرا اینطوری بودی که او می‌گفت، من لاستیک پنچر کردم و مجبور شدم،

I had to change the wheel.

باید چرخ را عوض می‌کردم.

And somebody might say, Well, that's a pain.

و کسی ممکن است بگوید، خوب، این یک درد است.

That's a pain, isn't it?

این یک درد است، اینطور نیست؟

You don't even have to say pain in the neck.

حتی نیازی به گفتن درد در ناحیه گردن نیست.

You can just that's a pain.

شما فقط می توانید این یک درد است. به این

Doesn't mean it's literally painful.

معنی نیست که به معنای واقعی کلمه دردناک است.

It's just figurative.

این فقط تصویری است.

It's an it might be painful because you might slip.

این ممکن است دردناک باشد زیرا ممکن است بلغزید.

I mean, people don't really change anymore.

منظورم این است که مردم واقعاً دیگر تغییر نمی کنند.

Well, yes, it's just an example.

خوب، بله، این فقط یک مثال است.

Yeah, it's stuff when I went on about actual, actual sort of changing

بله، زمانی که من به نوعی تغییر واقعی و واقعی ادامه دادم، این چیزهایی است،

because no one does Now, most will go to the garage or they will phone someone and they will come there.

زیرا هیچ کس اکنون این کار را نمی کند، بیشتر به گاراژ می روند یا با کسی تماس می گیرند و او به آنجا می آید.

What I meant was that most modern cars don't even come with the spare wheel anymore. No.

منظور من این بود که بیشتر ماشین های مدرن حتی دیگر چرخ یدکی ندارند. نه.

So you if you if you get a puncture, you can't change the tyre anyway.

پس اگر پنچر شدی، نمی‌توانی لاستیک را عوض کنی.

Okay, that's good.

باشه. اون خوبه.

Changing the tyre or maybe anything.

تعویض لاستیک یا هر چیزی.

Anything you have to do.

هر کاری که باید انجام دهید.

Maybe you have to repair something.

شاید مجبور باشید چیزی را تعمیر کنید.

Maybe something has gone wrong in your kitchen.

شاید مشکلی در آشپزخانه شما پیش آمده باشد.

Maybe the the tap is dripping.

شاید شیر آب چکه می کند.

The water will not.

آب نخواهد شد.

Will not stop dripping.

چکیدن متوقف نمی شود.

And you have to change something on the tap.

و شما باید چیزی را روی شیر تغییر دهید.

Repairing thing is still something that happened.

تعمیر چیزی است که هنوز هم اتفاق افتاده است.

It can be such a pain. It really can.

می تواند چنین دردی باشد. واقعا می تواند.

Yeah. Some of that happens.

آره برخی از آن اتفاق می افتد.

It's just annoying, it's unexpected, and you've got to deal with it.

این فقط آزاردهنده است، غیرمنتظره است و شما باید با آن کنار بیایید.

It's a right pain.

درد درستی است

Okay, moving on.

باشه ادامه بده

But it can be referring to a person or process of something you've got to do.

اما می تواند به یک شخص یا فرآیند کاری اشاره کند که باید انجام دهید.

That's it. Emotional hurt.

خودشه. آسیب عاطفی پس باز

So again, we are talking figurative, not actual.

هم، ما به صورت مجازی صحبت می کنیم، نه واقعی.

Even though some people would say that the feeling of being hurt,

حتی اگر برخی افراد می گویند که احساس صدمه دیده شدن،

emotion is painful.

احساسات دردناک است.

It is.

این است.

It is as painful as actually feeling

این به همان اندازه دردناک است که در واقع احساس

pain to a part of your body

درد در بخشی از بدن شما باشد،

so emotional hurt can be described

بنابراین آسیب عاطفی را می توان به

as pain, something that hurts you.

عنوان درد توصیف کرد، چیزی که شما را آزار می دهد.

Maybe a person is rude to you, maybe they say something hurtful

ممکن است شخصی با شما بی ادب باشد، شاید چیزی آزاردهنده

or horrible to you and you feel pain.

یا وحشتناک به شما بگوید و شما احساس درد کنید.

Maybe, as you said earlier, they may be your lover leaves you.

شاید همانطور که قبلاً گفتید، آنها ممکن است معشوق شما را ترک کند.

They say, I don't love you anymore. I'm carrying.

میگن من دیگه دوستت ندارم دارم حمل میکنم

I've found someone new and you feel pain.

من یک نفر جدید پیدا کردم و تو احساس درد می کنی.

It is actual pain.

درد واقعی است

Emotional hurt.

آسیب عاطفی

Heartache is emotional pain.

دل درد درد عاطفی است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Finally.

سرانجام.

we're going in a minute.

ما یک دقیقه دیگر می رویم

By the way, We can we can have lots of words.

به هر حال، ما می توانیم ما می توانیم کلمات زیادی داشته باشیم.

We'll look at the words briefly before we go.

قبل از رفتن به طور خلاصه به کلمات نگاه می کنیم.

Pain, discomfort

درد،

agony that is really serious.

عذاب ناراحتی که واقعا جدی است.

Pain, cramp, a sudden pain

درد، گرفتگی، درد ناگهانی

where your muscle will go, very tense stiffness,

جایی که عضله شما می رود، سفتی بسیار شدید،

general pain that you feel normally in the morning.

دردی عمومی که به طور معمول در صبح احساس می کنید.

I often wake quite stiff.

من اغلب به شدت سفت از خواب بیدار می شوم.

I can't move.

من نمی توانم حرکت کنم.

I have to get out of bed very slowly.

باید خیلی آهسته از رختخواب بلند شوم.

And at the moment I have to get out of bed very slowly

و در حال حاضر به دلیل سفتی پس کشیدنم باید خیلی آهسته از رختخواب بلند شوم

because of my pull back stiffness.

.

And also there's an interesting word drip.

و همچنین یک کلمه جالب چکه کردن وجود دارد.

You might say that part of your body is giving you gyp.

ممکن است بگویید که بخشی از بدن شما به شما جیپ می دهد.

It means it is giving you trouble.

یعنی برای شما دردسر ایجاد می کند.

You are feeling pain in a certain part of your body.

در قسمت خاصی از بدن خود احساس درد می کنید.

So I might say that my back at the moment is giving me gyp.

بنابراین ممکن است بگویم که پشتم در حال حاضر به من گیپ می دهد.

It means it is causing discomfort, pain,

این بدان معنی است که باعث ناراحتی، درد می شود

or it is just something that is genuinely annoying.

یا فقط چیزی است که واقعاً آزاردهنده است.

Yes. my.

آره. من

So we might say to you,

بنابراین ممکن است به شما بگوییم، آیا شما

you have has you you've had a knee problem.

مشکل زانو داشته اید.

Somebody might say, how's your knee knees getting better?

ممکن است کسی بگوید زانوهای شما چگونه بهتر می شود؟

You might say, Yes, it is, but it gives me a bit of gyp from time to time.

ممکن است بگویید، بله، اینطور است، اما گهگاهی به من کمی گیپ می دهد.

It's interesting, gives you a bit of discomfort, a bit of pain, but a stiffness gyp.

جالب است، کمی ناراحتی، کمی درد به شما می دهد، اما سفتی گیپ.

It's not gyp.

جیپ نیست

You wouldn't describe Gyp as something really painful.

شما Gyp را به عنوان چیزی واقعاً دردناک توصیف نمی کنید.

No, but it's just like an annoyance.

نه، اما این فقط مثل یک مزاحمت است.

But it could be mild pain.

اما ممکن است درد خفیفی باشد.

So maybe when it's cold,

بنابراین ممکن است زمانی که هوا سرد است،

you might get pain in your knees. Yes.

ممکن است در زانوهای خود درد داشته باشید. آره.

When it's a cold day that somebody might ask, Are you okay?

وقتی یک روز سرد است که ممکن است کسی بپرسد، حالت خوب است؟

Yes, I'm okay.

بله من خوبم.

But my knees are giving me gyp today.

اما زانوهایم امروز به من گیپ می دهند.

I think it's the cold weather my back is giving me a bit of gyp by

فکر می‌کنم این هوای سردی است که پشتم به من مقداری گیپ به

tooth is giving me a bit of gyp.

دندان می‌دهد و به من کمی گیپ می‌دهد.

Yeah, it's like mine was a few days ago that mine was a few days ago and yeah, it's time to go.

آره، مثل اینکه مال من چند روز پیش بود که مال من چند روز پیش بود و آره، وقت رفتن است.

That's it, right?

همین است، درست است؟

We're out of time, Mr. Steed.

وقت ما تمام شده، آقای استید.

We've only got 38 seconds to say everything we want to say.

ما فقط 38 ثانیه فرصت داریم تا همه آنچه را که می خواهیم بگوییم بگوییم.

I will be back on Wednesday.

چهارشنبه برمی گردم.

Wednesday 2 p.m. UK time.

چهارشنبه ساعت 14 به وقت انگلستان

If my back is okay, I will be here.

اگر کمرم خوب باشد، اینجا خواهم بود.

If not, I will be lying on the bed recovering.

اگر نه، روی تخت دراز می کشم و در حال نقاهت هستم.

And Steve, you are back next week.

و استیو، هفته آینده برمی گردی. بر می

I'll be back.

گردم.

I'm not doing anything next weekend so it's Easter Sunday, next Sunday, Sunday.

من آخر هفته آینده کاری انجام نمی دهم، بنابراین یکشنبه عید پاک است، یکشنبه آینده، یکشنبه.

So we'll be probably

بنابراین

hypoglycaemic with all the sugar.

با تمام قندها احتمالاً هیپوگلیسمی خواهیم داشت.

Yeah.

Although we might save it till after the last.

آره

اگرچه ممکن است آن را تا آخرین بار ذخیره کنیم.

Or we could eat it during the live stream.

یا می‌توانیم آن را در جریان پخش زنده بخوریم.

Look, I think we will. Will eat some chocolate.

ببین، فکر می کنم ما این کار را خواهیم کرد. یه مقدار شکلات میخوره

Yes. We've got hot cross buns as fond hot cross buns.

آره. ما نان های کراس داغ را به عنوان نان های صلیب داغ داریم.

We've got, we've got those today. We've got two left over. Yes.

ما داریم، امروز آنها را داریم. دوتامون مونده آره.

We went and bought them in town.

رفتیم تو شهر خریدیم.

So yes.

We'll have those.

The nice cup of tea over there Mr. Duncan.

درنتیجه بله.

ما آن ها را خواهیم داشت.

فنجان چای خوب آنجاست آقای دانکن.

They are so in the moment we reckon it's making my mouth water.

در لحظه‌ای که فکر می‌کنیم آب دهانم را می‌گیرد، آن‌ها چنین هستند.

In a few moments we will be eating these hot cross buns.

چند لحظه دیگر این نان های کراس داغ را می خوریم.

They will be going into our tummy.

آنها وارد شکم ما خواهند شد.

Thank you very much for watching.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

If you like this, give us a like. Thank you, Mr. Steve.

اگر این را دوست دارید به ما لایک کنید. متشکرم، آقای استیو.

We will see you next Sunday.

یکشنبه آینده شما را خواهیم دید.

Bye for now that was Mr. Steve.

فعلا خداحافظ آقای استیو بود.

And you can wave goodbye if you want.

و اگر بخواهید می توانید برای خداحافظی دست تکان دهید.

those chickens. Parting

آن جوجه ها فراق

is such

آنقدر

sweet sorrow that shall say good night until it's be morrow

غم شیرین است که باید بگوید شب بخیر تا فردا شود

or Wednesday is when I'm back.

یا چهارشنبه باشد که من برگردم.

Thanks for watching. See you again soon.

ممنون از ملاحظه تان. به زودی میبینمت.

And I hope enjoyed today's lesson.

و امیدوارم از درس امروز لذت برده باشم.

I hope it was not too painful.

امیدوارم خیلی دردناک نبوده باشه

I hope I was not a pain in the neck

امیدوارم گردن درد نداشته باشم

and I will now go and relieve the pain in my back,

و الان برم و درد کمرم رو تسکین بدم

which I hope over the next couple of days will get better.

که امیدوارم طی یکی دو روز آینده بهتر بشه.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

I hope you've enjoyed all of this.

امیدوارم از همه اینها لذت برده باشید.

If you haven't, I'm ever so sorry.

اگر این کار را نکرده اید، من همیشه متاسفم.

But don't worry.

اما نگران نباشید.

It's over now and then.

هرازگاهی تمام می شود.

I will see you on on Wednesday.

چهارشنبه میبینمت

Wednesday, it's me.

چهارشنبه، من هستم.

Next Sunday, it's Mr.

یکشنبه آینده، آقای

Steve and myself as well.

استیو و من هم هستیم.

Next Sunday is Easter.

یکشنبه آینده عید پاک است.

I can't wait.

من نمی توانم صبر کنم.

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

Yeah.

You know what's coming next? Yes, you do.

آره

میدونی بعدش چی میشه؟ بله، شما انجام می دهید.

Take care of yourself.

مراقب خودت باش. هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید،

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race.

آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید .

And I will see you on Wednesday.

و من شما را چهارشنبه می بینم.

Thank you very much for watching.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

I hope this has been helpful.

امیدوارم این مفید بوده باشد.

You can watch this again later with captions.

بعداً می‌توانید این را دوباره با زیرنویس تماشا کنید.

Thank you very much for being here today.

از اینکه امروز اینجا هستید بسیار سپاسگزارم.

This is Mr.

Duncan in the birthplace of English, saying

این آقای

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید

take care, enjoy the rest of your Sunday

مراقب باشید، از بقیه یکشنبه

and the first half of your week and I will see you soon.

و نیمه اول هفته خود لذت ببرید و به زودی شما را می بینم.

You know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید. به در حال

To to for now.

حاضر.

See you on Wednesday 2 p.m.

چهارشنبه ساعت 14 میبینمت

UK time now.

اکنون زمان انگلستان