English Addict Ep 365 -🔴LIVE stream / Sunday 11th May 2025 / Join the LIVE Chat & Learn English

I suppose it goes without saying that we are having a rather nice day.

فکر می‌کنم نیازی به گفتن نیست که ما روز نسبتاً خوبی را سپری می‌کنیم.

As we approach the middle of May.

با نزدیک شدن به نیمه اردیبهشت ماه

Here we are again. We are back together once more.

دوباره اینجاییم. ما یک بار دیگر به هم برگشته‌ایم.

If you like learning English, if you are interested in learning the English language, well, guess what?

اگر دوست دارید انگلیسی یاد بگیرید، اگر به یادگیری زبان انگلیسی علاقه‌مند هستید، خب، حدس بزنید چه می‌شود؟

You are in the right place.

شما در جای درستی هستید.

This is English addict coming to you live and direct from the birthplace of the English language.

این یک معتاد به زبان انگلیسی است که به صورت زنده و مستقیم از زادگاه زبان انگلیسی به سراغ شما می‌آید.

It reminds me of a story from 1923.

این من را یاد داستانی از سال ۱۹۲۳ می‌اندازد.

I was walking alone.

من تنها قدم می‌زدم.

It was a dark evening and I approached a solitary bridge and I thought to myself, come on, Mr.

غروب تاریکی بود و به یک پل خلوت نزدیک شدم و با خودم فکر کردم، یالا، آقای

Duncan, get on with it. And.

دانکن، شروع کن. و.

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

It is so good to be with you once more.

خیلی خوبه که یه بار دیگه کنارت هستم.

Hi, everybody. This is Mr. Duncan in England.

سلام به همه. این آقای دانکن در انگلستان است.

How are you today?

امروز حالت چطوره؟ حالت

Are you okay? I hope so.

خوبه؟ امیدوارم همینطور باشد.

Are you feeling happy? Are you happy today?

آیا احساس خوشبختی می‌کنید؟ امروز خوشحالید؟

Do you have one of these on your face?

آیا یکی از اینها را روی صورت خود دارید؟

Perhaps you have a good reason.

شاید دلیل خوبی داشته باشید.

Maybe there is something wonderful happening in your life at the moment.

شاید در حال حاضر اتفاق فوق‌العاده‌ای در زندگی شما در حال رخ دادن باشد.

Please let me know if there is something rather nice happening.

لطفا اگر اتفاق خوشایندی در حال رخ دادن است، به من اطلاع دهید.

Something taking place that is making you have one of these on your face.

یه اتفاقی داره میفته که باعث میشه یکی از اینا رو روی صورتت داشته باشی.

And even if you don't have one of these, don't worry.

و حتی اگر یکی از این موارد را ندارید، نگران نباشید.

Do not fear because I will try my best to put one there over the next two hours or around abouts.

نگران نباش، چون تمام تلاشم را می‌کنم تا ظرف دو ساعت آینده یا همین حدودها یکی آنجا بگذارم.

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می‌افتد.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about the English language and yes, we are now live.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می‌کنم و بله، ما الان پخش زنده داریم.

If you are watching this live, we are live. If you are watching the recording

اگر شما این را به صورت زنده تماشا می‌کنید، ما هم به صورت زنده تماشا می‌کنیم. اگر دارید ضبط شده را تماشا می‌کنید،

then it isn't live, but it definitely is live. Now.

پس زنده نیست، اما قطعاً زنده است. حالا.

Why is that so confusing?

چرا اینقدر گیج کننده است؟

Whenever I start explaining the concept of being live concept now there is a great word.

هر وقت شروع به توضیح مفهوم زنده بودن می‌کنم، یک کلمه عالی به ذهنم می‌رسد.

The concept of something is the construction or the way something is the way it exists.

مفهوم چیزی، ساختار یا نحوه‌ی وجود آن چیز است.

Quite often we talk about concept as perhaps a thought or an idea set in a certain way.

اغلب ما در مورد مفهوم به عنوان یک فکر یا ایده که به شیوه‌ای خاص شکل گرفته است صحبت می‌کنیم.

A certain group or a certain stream of ideas.

یک گروه خاص یا یک جریان فکری خاص.

So this concept here is quite a simple one, even though sometimes it does cause a lot of confusion.

بنابراین این مفهوم در اینجا کاملاً ساده است، اگرچه گاهی اوقات باعث سردرگمی زیادی می‌شود.

This is live right now, Sunday afternoon, and it is just after seven minutes.

این برنامه همین الان، بعد از ظهر یکشنبه، و درست هفت دقیقه بعد از شروع پخش زنده است.

After 2:00 on the 11th of May.

بعد از ساعت ۲ بعد از ظهر روز ۱۱ مه.

I know what you're thinking.

می‌دانم به چه فکر می‌کنی.

You're thinking, Mr. Duncan, may.

شما فکر می‌کنید، آقای دانکن، ممکن است.

I believe you are taking a trip somewhere in May

فکر کنم قراره ماه مه یه جایی بری سفر

and you would be right towards the end of this month we are off to Paris.

و قراره آخر این ماه بریم پاریس.

We will be having the big rendezvous on the 1st of June.

ما در اول ژوئن ملاقات بزرگی خواهیم داشت.

I have created my little WhatsApp group.

من گروه کوچیک واتس‌اپ خودم رو درست کردم.

If you are going to join us.

اگر قرار است به ما بپیوندید.

If you are coming along, please get in touch with me and then I will confirm who you are

اگر مایل به همراهی هستید، لطفاً با من تماس بگیرید تا هویت شما را تأیید کنم

and I will add you

و شما را

to the WhatsApp group for those who are attending the big rendezvous.

به گروه واتس‌اپ مخصوص کسانی که در این گردهمایی بزرگ شرکت می‌کنند، اضافه کنم.

Not only that, if you can't meet me in person, don't worry about it.

نه تنها این، بلکه اگر نمی‌توانید حضوری من را ملاقات کنید، نگران نباشید.

Don't fear, don't fret.

نترس، نگران نباش.

Do not be afraid because you will have a chance to watch the live stream

نگران نباشید، چون شانس تماشای پخش زنده را

on the 1st of June, when we are all getting together in Paris, we are having the most amazing weather.

در اول ژوئن خواهید داشت، زمانی که همه ما در پاریس دور هم جمع می‌شویم و آب و هوای فوق‌العاده‌ای داریم.

I suppose I should mention it again.

فکر کنم باید دوباره بهش اشاره کنم.

There is the view from my studio window so everything is looking rather nice today.

از پنجره استودیوی من منظره‌ای هست، بنابراین امروز همه چیز نسبتاً خوب به نظر می‌رسد.

I have to say we are having a glorious day

باید بگم که ما روز باشکوهی رو داریم سپری می‌کنیم

and guess what?

و حدس بزنید چی شد؟ به

It appears as if we are going to get a few more days of very pleasant warm weather.

نظر می‌رسد که قرار است چند روز دیگر هوای گرم و دلپذیری را تجربه کنیم.

I hope everything is okay where you are. The big news of course, this week

امیدوارم هرجا که هستی همه چی روبراه باشه. البته خبر مهم این است که این هفته

we have a new one

یک مورد جدید

fresh

with new ideas and lots and lots of prayers.

با ایده‌های جدید و کلی دعاهای جدید داریم.

You know who I'm talking about?

می‌دونی دارم در مورد کی حرف می‌زنم؟

Very nice to see so many people here today.

خیلی خوشحالم که امروز این همه آدم اینجا می‌بینم.

Of course, I suppose I should give you your warning or your alert to let you know that yes, we do have him.

البته، فکر می‌کنم باید به شما هشدار یا هشدار بدهم تا بدانید که بله، ما او را داریم.

He is with us today. Mr. Steve will be with us.

او امروز با ماست. آقای استیو با ما خواهد بود.

He's been busy today, very excited because the weather is so nice and Steve has been out in the garden doing all sorts of things.

او امروز سرش شلوغ بوده، خیلی هیجان‌زده بوده چون هوا خیلی خوب بوده و استیو هم توی باغ بوده و کلی کار انجام داده.

At this very moment.

در همین لحظه.

He is meditating.

او در حال مدیتیشن است.

He is in a dark room, meditating, getting his mind on track

او در یک اتاق تاریک، در حال مدیتیشن است و ذهنش را روی مسیر درست متمرکز می‌کند،

because he will be with us at around about 2:30 with lots of fun.

چون حدود ساعت ۲:۳۰ با کلی خوشی پیش ما خواهد بود.

We also have, of course, lots of English because that is why we are here.

البته ما انگلیسی هم زیاد بلدیم چون به همین خاطر اینجا هستیم.

The English language is what I do.

زبان انگلیسی کاری است که من انجام می‌دهم.

It's what I talk about.

این چیزیه که من در موردش صحبت می‌کنم.

I've been doing this for many years and guess what?

من سال‌هاست که این کار را انجام می‌دهم و حدس بزنید چه شد؟

I am not going to stop doing it. I will be here until the day

من قصد ندارم انجامش رو متوقف کنم. من تا روزی که نباشم اینجا خواهم بود

I not.

.

Basically don't forget.

اساساً فراموش نکنید.

I suppose I should mention also if you could give me a lovely like and also a lovely subscribe.

فکر می‌کنم باید این را هم بگویم که اگر می‌توانید یک لایک زیبا و یک سابسکرایب زیبا به من بدهید.

So that would be ever so nice.

بنابراین این خیلی خوب خواهد بود.

So don't be afraid, don't be shy.

پس نترس، خجالت نکش.

Give me a lovely like.

یه لایک خوشگل بهم بده.

And if you want to find out more about my lessons and what I do here on YouTube, you can subscribe as well.

و اگر می‌خواهید درباره درس‌های من و کارهایی که اینجا در یوتیوب انجام می‌دهم بیشتر بدانید، می‌توانید مشترک شوید.

I have been watching some very interesting live streams on YouTube.

من چند پخش زنده خیلی جالب در یوتیوب تماشا کرده‌ام.

Now you are probably wondering, Mr.

حالا احتمالاً از خودتان می‌پرسید، آقای

Duncan, what do you watch on YouTube besides yourself?

دانکن، به جز خودتان چه چیزهایی را در یوتیوب تماشا می‌کنید؟

What are you saying?

چی داری میگی؟

Are you saying I am a narcissist?

داری میگی من یه نارسیسیست هستم؟

I have been watching some wonderful live streams from various airports around the UK.

من پخش زنده فوق‌العاده‌ای از فرودگاه‌های مختلف در سراسر بریتانیا تماشا کرده‌ام.

The one in particular that I've been watching has been coming from Manchester Airport, and I suppose you can already

اونی که من دیدم از فرودگاه منچستر اومده، و فکر کنم از همین الان می‌تونید

guess what they are doing.

حدس بزنید که دارن چیکار می‌کنن.

Is filming the aeroplanes taking off and landing,

داره از بلند شدن و فرود هواپیماها فیلم می‌گیره،

and I didn't realise how relaxing it can be.

و من نمی‌دونستم چقدر می‌تونه آرامش‌بخش باشه.

Watching aeroplanes take off

تماشای برخاستن

and land.

و فرود هواپیماها.

I have to say it is rather lovely.

باید بگم که نسبتاً دوست‌داشتنی است.

I don't know if you've ever watched any of these channels, but they have the most amazing live streams that go on

نمی‌دانم تا به حال هیچ‌کدام از این کانال‌ها را تماشا کرده‌اید یا نه، اما آنها شگفت‌انگیزترین پخش‌های زنده را دارند که

for around about five hours, and what they do is basically watch all of the planes at the airport taking off

حدود پنج ساعت طول می‌کشد، و کاری که انجام می‌دهند اساساً تماشای تمام هواپیماهای فرودگاه در حال برخاستن

and landing.

و فرود آمدن است.

Sometimes they are going up and sometimes they are coming down, and quite often

گاهی اوقات آنها بالا می‌روند و گاهی اوقات پایین می‌آیند، و اغلب اوقات

they are doing nothing at all. They are just sitting still.

اصلاً هیچ کاری نمی‌کنند. آنها فقط بی‌حرکت نشسته‌اند.

And quite often the people who present these live streams are waiting patiently for one particular plane to land

و اغلب اوقات افرادی که این پخش‌های زنده را ارائه می‌دهند، صبورانه منتظر فرود یا پرواز یک هواپیمای خاص هستند

or take off.

.

Very interesting.

خیلی جالبه.

We often call this spotting.

ما اغلب به این حالت لکه‌بینی می‌گوییم.

It is something people enjoy doing.

کاری است که مردم از انجام دادنش لذت می‌برند.

There are many things that people enjoy spotting.

چیزهای زیادی وجود دارد که مردم از دیدن آنها لذت می‌برند.

To spot something is to watch something you are looking for, something that might be happening.

تشخیص دادن چیزی یعنی تماشای چیزی که به دنبالش هستید، چیزی که ممکن است در حال رخ دادن باشد.

Maybe you are waiting for a certain thing to occur.

شاید منتظر اتفاق خاصی هستید.

Spotting is a very common hobby.

لکه بینی یک سرگرمی بسیار رایج است.

A lot of people do it.

خیلی از مردم این کار را می‌کنند.

Some people like to look out

بعضی از مردم دوست دارند

for the birds in the sky as they take off

هنگام برخاستن و فرود آمدن پرندگان در آسمان، آنها را تماشا کنند

and land,

،

rather like the planes,

درست مثل هواپیماها،

birds, spotters.

پرندگان، و پرنده‌های پرنده.

There are also train spotters, people

همچنین افرادی هستند که قطارها را رصد می‌کنند، افرادی

who like to go to railway stations and watch the trains arrive and depart,

که دوست دارند به ایستگاه‌های راه‌آهن بروند و ورود و خروج قطارها را تماشا کنند

and quite often they will write the numbers down because each train has its own individual number.

و اغلب شماره‌ها را یادداشت می‌کنند زیرا هر قطار شماره اختصاصی خود را دارد.

So they write the numbers down and then they go home, and then they make a record in their diary

بنابراین آنها اعداد را یادداشت می‌کنند و سپس به خانه می‌روند، و سپس در دفتر خاطرات خود

of all the trains that they saw today.

تمام قطارهایی را که امروز دیده‌اند، ثبت می‌کنند.

And then we have plane spotters.

و بعد ما ردیاب‌های هواپیما داریم.

Plane spotters are people who like to watch aeroplanes.

تماشاچیان هواپیما افرادی هستند که دوست دارند هواپیماها را تماشا کنند.

Taking off.

برخاستن.

And landing.

و فرود آمدن.

Nothing else.

هیچ چیز دیگری.

Although I do sometimes feel as if they do this

اگرچه گاهی اوقات احساس می‌کنم که انگار این کار را

just in case.

صرفاً برای احتیاط انجام می‌دهند.

Maybe during their live stream. Maybe one of the aeroplanes.

شاید در طول پخش زنده‌شان. شاید یکی از هواپیماها.

Might not be successful

ممکن است

when it takes off or lands.

هنگام برخاستن یا فرود آمدن موفق نباشد.

So I do think sometimes these people who film or do live

بنابراین فکر می‌کنم گاهی اوقات این افرادی که از فرودگاه‌ها فیلم می‌گیرند یا پخش زنده انجام می‌دهند،

streams from the airports, I sometimes think they are waiting for something dramatic to happen.

منتظرند تا اتفاق دراماتیکی رخ دهد.

Just my thought.

فقط فکر من.

However, I have discovered over the past few days that watching aeroplanes.

با این حال، طی چند روز گذشته متوجه شده‌ام که تماشای هواپیماها. به دلایلی،

Take off

برخاستن

and land

و فرود آمدن هواپیما

is very relaxing for some reason.

بسیار آرامش‌بخش است.

I think one of the reasons is because I know I'm not on that plane.

فکر می‌کنم یکی از دلایلش این است که می‌دانم سوار آن هواپیما نیستم.

I know that I'm in the safety of my house, so there is something rather relaxing about watching other people.

می‌دانم که در امنیت خانه‌ام هستم، بنابراین تماشای دیگران کمی آرامش‌بخش است.

Taking off and landing in aeroplanes

بلند شدن و فرود آمدن هواپیماها را انجام می‌دهم

because I know that I'm not doing it, I don't I don't have to worry about what happens

چون می‌دانم که خودم این کار را نمی‌کنم، لازم نیست نگران این باشم که

when I am on the plane, whether I'm.

وقتی در هواپیما هستم چه اتفاقی می‌افتد، چه نباشم.

Taking off

برخاستن

or landing.

یا فرود آمدن. متوجه

You get the idea. Anyway, here we go then.

منظورم شدی. به هر حال، پس شروع می‌کنیم.

We are together today.

ما امروز با هم هستیم.

It is nice to see you here once more on this beautiful day.

خوشحالم که یک بار دیگر در این روز زیبا شما را اینجا می‌بینم.

A big question for you.

یه سوال بزرگ ازت.

Now, can I ask you a question?

حالا، میشه یه سوال ازت بپرسم؟

Do you mind? I was out in the garden yesterday and I was doing some filming.

اشکالی نداره؟ دیروز توی باغ بودم و داشتم فیلم می‌گرفتم.

Now, this is an unusual moment because I don't normally film myself

خب، این یه لحظه غیرمعموله چون من معمولاً موقع فیلم گرفتن از خودم

filming.

فیلم نمی‌گیرم.

Yesterday I did something rather different, so I decided to do it.

دیروز کار نسبتاً متفاوتی انجام دادم، بنابراین تصمیم گرفتم آن را انجام دهم.

But I suppose also I could ask you a big question as well. What am I filming?

اما گمان می‌کنم می‌توانم یک سوال بزرگ هم از شما بپرسم. دارم از چی فیلم میگیرم؟

Do you know? So there I am yesterday in the garden.

آیا می‌دانی؟ خب، من دیروز اینجا توی باغ بودم.

It was a beautiful day and I couldn't resist doing a little bit of filming in the garden.

روز زیبایی بود و نتوانستم مقاومت کنم و کمی در باغ فیلم گرفتم.

And there I am with my camera and

و من آنجا با دوربینم هستم و

there is something at the back of the house that I was very excited about.

چیزی در انتهای خانه هست که خیلی در موردش هیجان‌زده بودم. می‌تونید

Can you guess what it is?

حدس بزنید چیه؟ به

I will tell you it has something to do with animals.

شما می‌گویم که این موضوع به حیوانات مربوط می‌شود.

It also has something to do with a certain type of animal.

همچنین به نوعی با نوع خاصی از حیوانات مرتبط است.

I do love the concentration on my face.

من عاشق تمرکز روی صورتم هستم.

I've never seen myself before using the camera,

من قبلاً هرگز خودم را در حال استفاده از دوربین ندیده بودم،

despite the fact I've been doing this for nearly 19 years,

با وجود اینکه نزدیک به ۱۹ سال است که این کار را انجام می‌دهم،

I've never actually filmed myself

هرگز واقعاً از خودم در حال

filming something, and I have to say, it does look rather strange.

فیلمبرداری چیزی فیلم نگرفته‌ام، و باید بگویم، واقعاً عجیب به نظر می‌رسد. بفرمایید،

There I am, I look very excited, but there is a reason why I am excited and I will give you the answer in a few moments from now.

خیلی هیجان‌زده به نظر می‌رسم، اما دلیلی برای هیجان‌زده بودنم وجود دارد و تا چند لحظه دیگر جواب را به شما خواهم داد.

So can you guess?

خب، می‌توانید حدس بزنید؟

What was I filming yesterday?

دیروز داشتم از چی فیلم می‌گرفتم؟

What was I pointing my camera at yesterday?

دیروز دوربینم را به سمت چه چیزی نشانه گرفته بودم؟

If you can guess what I was pointing my camera at, see if you can get it right.

اگر می‌توانید حدس بزنید که دوربینم را به سمت چه چیزی نشانه گرفته بودم، ببینید آیا می‌توانید درست حدس بزنید یا نه.

I will give you the answer in a few moments from now.

جواب رو تا چند لحظه دیگه خدمتتون عرض می‌کنم.

As you know, I love the English language. I love it very much.

همانطور که می‌دانید، من عاشق زبان انگلیسی هستم. من خیلی دوستش دارم.

There are so many words in the English language.

کلمات خیلی زیادی در زبان انگلیسی وجود دارد.

A million.

یک میلیون.

The last time I counted, I spent two days counting all of the words in the English language,

آخرین باری که شمردم، دو روز را صرف شمردن تمام کلمات زبان انگلیسی کردم

and I discovered there are 1 million words in the English language.

و متوجه شدم که یک میلیون کلمه در زبان انگلیسی وجود دارد.

It did take me rather a long time to do it.

انجامش خیلی طول کشید.

Hello to the live chat.

سلام به گفتگوی زنده.

Oh, we have the live chat here. Hello live chat.

اوه، ما اینجا چت زنده داریم. سلام چت زنده.

How are you? Live chat?

حالتون چطوره؟ چت زنده؟

Are you going away anyway?

اصلاً داری میری؟

Are you going to have a holiday over the next few weeks?

آیا قرار است در چند هفته آینده تعطیلات داشته باشید؟

Will you be

آیا قرار است در

taking off

and then landing somewhere nice?

یک جای خوب پرواز کنید و سپس فرود بیایید؟

I know I will be because I am going somewhere very lovely towards the end of this month.

می‌دانم که این اتفاق خواهد افتاد، چون قرار است آخر این ماه به جایی خیلی دوست‌داشتنی بروم.

Can I say hello to Vytas.

میشه به ویتا سلام کنم؟

Guess what? You are first on today's live chat.

حدس بزن چی شده؟ شما اولین نفر در گفتگوی زنده امروز هستید.

Congratulations to you!

به شما تبریک می‌گویم!

Also, we have in second place again.

همچنین، ما دوباره در جایگاه دوم قرار داریم.

Beatriz.

بئاتریس حالت

Are you okay? Beatriz, where are you today?

خوبه؟ بئاتریس، امروز کجایی؟

Are you down on the ground or are you up in the mountains?

روی زمین هستی یا بالای کوه؟

Please let me know in the live chat. Hello, Nicholas.

لطفا در چت زنده به من اطلاع دهید. سلام، نیکلاس.

Nice to see you here as well. Hi there.

از دیدن شما اینجا هم خوشحالم. سلام. (سلام.)

Thank you very much for coming back.

خیلی ممنون که برگشتی.

Flower is here as well.

گل هم اینجاست. ما

We also have Charlotte.

هم شارلوت داریم.

Hello, Charlotte.

سلام، شارلوت.

Martin. Charlotte, hello to you.

مارتین شارلوت، سلام بر تو.

I love your name, by the way. It's very nice.

اتفاقاً اسمت رو دوست دارم. خیلی قشنگه.

I do know two Charlotte.

من دو تا شارلوت می‌شناسم.

Just two.

فقط دو تا.

But now

اما حالا

it might be three because now I know you. So. Hello, Charlotte.

ممکن است سه تا باشد چون حالا تو را می‌شناسم. بنابراین. سلام، شارلوت.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

Also, merry M is here and.

همچنین، M شاد اینجاست و.

Oh, I have a feeling you might be very excited at the moment.

اوه، یه حسی بهم میگه که الان خیلی هیجان‌زده‌ای.

You know who I'm talking to?

میدونی دارم با کی حرف میزنم؟

Of course it is the one.

البته که همینه.

The only Lewis man.

تنها مرد لوییس.

That's is here today. Hello, Lewis.

این امروز اینجاست. (اینجاست.) سلام، لوئیس.

Yes, we will be together.

بله، ما با هم خواهیم بود.

We will be meeting up in just a couple of weeks from now.

ما فقط تا یکی دو هفته‌ی دیگه همدیگر رو ملاقات خواهیم کرد.

I am so excited.

من خیلی هیجان‌زده‌ام.

I can't wait to reacquaint myself with Paris.

بی‌صبرانه منتظرم دوباره با پاریس آشنا شوم.

Reacquaint.

دوباره آشنا کردن.

If you reacquaint yourself, it means you become familiar with something once more.

اگر دوباره خودت را بشناسی، یعنی دوباره با چیزی آشنا می‌شوی.

So perhaps you go somewhere and then you don't go back there for a very long time, so you might become unfamiliar.

بنابراین شاید شما به جایی بروید و سپس برای مدت زمان بسیار طولانی به آنجا برنگردید، بنابراین ممکن است ناآشنا شوید.

To be unfamiliar with something means you don't know much about it.

ناآشنا بودن با چیزی به این معنی است که شما چیز زیادی در مورد آن نمی‌دانید.

So I will go back to Paris and I will reacquaint myself with the beautiful city.

بنابراین به پاریس برمی‌گردم و دوباره با این شهر زیبا آشنا می‌شوم. من

I'm really looking forward to it.

واقعاً مشتاقانه منتظرش هستم.

I'm also hoping that they've completed all of those horrible,

من همچنین امیدوارم که آنها تمام آن

horrible construction sites that were all, well,

کارگاه‌های ساختمانی وحشتناک را که خب،

let's just say they were causing a lot of chaos and disruption in Paris the last time I was there, two years ago, it was absolutely crazy.

بگذارید فقط بگویم که باعث هرج و مرج و اختلال زیادی در پاریس شده بودند، تمام کرده باشند. آخرین باری که من آنجا بودم، دو سال پیش، واقعاً دیوانه‌وار بود.

So I believe at the moment they are or they are about to finish their lovely metro system around Paris,

بنابراین من معتقدم که در حال حاضر آنها در حال اتمام سیستم متروی دوست‌داشتنی خود در اطراف پاریس هستند یا در شرف اتمام آن هستند،

so I'm not sure if it's still being built or if they have finished it.

بنابراین مطمئن نیستم که آیا هنوز در حال ساخت است یا اینکه آن را تمام کرده‌اند.

So I am looking forward to seeing that as well. And

بنابراین من هم مشتاقانه منتظر دیدن آن هستم. و

sampling some of that lovely Parisian food as well.

همچنین چشیدن برخی از آن غذاهای دوست‌داشتنی پاریسی.

Who else is here? Hello, Moroccan.

دیگه کی اینجاست؟ سلام، مراکشی.

Hello to Moroccan space.

سلام به فضای مراکشی.

When you say space, do you mean space?

وقتی می‌گویید فضا، منظورتان فضاست؟

As in around you?

مثل اطراف شما؟

Or do you mean space as in up there?

یا منظورتان فضا به آن شکلی است که در بالا وجود دارد؟

Oh, did anyone see the big piece of space junk fall out of the sky this week?

اوه، کسی این هفته سقوط تکه بزرگ زباله فضایی از آسمان را دید ؟

An old Russian satellite that has been orbiting the Earth this week it crashed to Earth.

یک ماهواره قدیمی روسی که این هفته در مدار زمین در حال گردش بود، به زمین سقوط کرد.

Fortunately, no one was injured. No one was hurt.

خوشبختانه کسی آسیب ندید. هیچ کس آسیب ندید.

It fell harmlessly into the ocean.

بی‌خطر به اقیانوس افتاد.

That is one of the good things about things that fall out of the sky.

این یکی از خوبی‌های چیزهایی است که از آسمان می‌افتند.

Quite often they will land in the ocean because most of this planet is water.

اغلب آنها در اقیانوس فرود می‌آیند زیرا بیشتر این سیاره آب است.

Most of it is talking of which, we are talking all about water idioms and steam idioms.

بیشترش در مورد اینهاست، ما داریم درباره اصطلاحات مربوط به آب و اصطلاحات مربوط به بخار صحبت می‌کنیم.

So that is what we are doing today.

بنابراین این کاری است که ما امروز انجام می‌دهیم.

If you want to know what the big subject is, water and steam, you might say those two things are connected together.

اگر می‌خواهید بدانید موضوع اصلی چیست، آب و بخار، می‌توانید بگویید که این دو چیز به هم مرتبط هستند.

When you think of water and steam, if you heat it water quite often you will get vapour.

وقتی به آب و بخار فکر می‌کنید، اگر آب را مرتباً گرم کنید، بخار به دست خواهید آورد.

Quite often there will be a type of vapour that comes up, which is of course, steam.

اغلب اوقات نوعی بخار بالا می‌آید که البته بخار آب است.

Words and phrases.

کلمات و عبارات.

Moroccan says, do you know I can't understand you?

مراکشی میگه، میدونی که من نمیتونم تو رو درک کنم؟

Well, guess what?

خب، حدس بزن چی شده؟

All you have to do is turn the captions on.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که زیرنویس‌ها را فعال کنید.

You don't have to be lonely. There.

لازم نیست تنها باشی. آنجا.

Don't worry.

نگران نباش.

We are all here doing the same thing.

همه ما اینجا هستیم و همین کار را انجام می‌دهیم.

Just because my English, my English is fantastic.

فقط به این خاطر که انگلیسی من، انگلیسی من فوق‌العاده است.

I can guarantee if you watch this, you will slowly learn English.

تضمین می‌کنم اگر این را تماشا کنید، کم‌کم انگلیسی را یاد خواهید گرفت.

You will become more familiar with the English language.

با زبان انگلیسی بیشتر آشنا خواهید شد.

So do not worry.

پس نگران نباشید.

Do not

fear, do not

نترس،

complain. We are all doing the same thing.

شکایت نکن. همه ما داریم همین کار را می‌کنیم.

Some people of course have a lot a high level of English or other people.

البته بعضی افراد سطح بالایی از زبان انگلیسی دارند یا افراد دیگر.

A low level.

یه سطح پایین.

But we are all here together doing the same thing, enjoying the English language.

اما همه ما اینجا هستیم و یک کار را انجام می‌دهیم، از زبان انگلیسی لذت می‌بریم.

Marut SEO is here. Hello, Mauricio.

سئو ماروت اینجاست. سلام، موریسیو.

I'm just wondering, will you be joining us

فقط دارم فکر می‌کنم، آیا

in Paris?

در پاریس به ما ملحق خواهی شد؟

I wonder if you will be.

من تعجب می‌کنم که آیا شما خواهید بود.

Marzia is also here.

مرضیه هم اینجاست.

And we also have Zeke. Michelle.

و ما همچنین زیک را داریم. میشل

Hello, Michelle.

سلام، میشل.

Nice to see you here as well.

از دیدن شما اینجا هم خوشحالم.

A lot of people joining us today.

امروز خیلی‌ها به جمع ما پیوستند.

I'm always happy to see you here with us.

همیشه از دیدن شما در کنارمان خوشحال می‌شوم.

Tatiana is here as well. Hello, Tatiana.

تاتیانا هم اینجاست. سلام، تاتیانا.

Nice to see you here as well.

از دیدن شما اینجا هم خوشحالم.

My goodness. It is very busy today.

خدای من. امروز خیلی شلوغه.

Finally we have Nepal. Hello, Nepal.

بالاخره نپال را داریم. سلام، نپال.

We have energy Nepal. Who is saying hello?

ما در نپال انرژی داریم. کی داره سلام میده؟

I am from Nepal.

من اهل نپال هستم.

Well guess what, you are more than welcome to join us today.

خب، حدس بزنید چی شد، خیلی خوش اومدید که امروز به ما بپیوندید.

In fact everyone is. We also have Nigeria.

در واقع همه همینطور هستند. نیجریه را هم داریم.

Hello Nigeria, I do have a lot of viewers watching in Nigeria.

سلام نیجریه، من بینندگان زیادی در نیجریه دارم که برنامه‌ام را تماشا می‌کنند.

So hello to you Godwin.

پس سلام بر تو گادوین.

Sam San, I saw English, I love English and then I joined.

سم سان، من انگلیسی را دیدم، من عاشق انگلیسی هستم و بعد به آن پیوستم. ماروت خان می‌گوید: «

Thank you very much is very kind of, you know Mr.

خیلی ممنونم، خیلی لطف دارید، می‌دانید آقای

Duncan, I will not be joining you in Paris, says Marut Khan.

دانکن، من در پاریس به شما ملحق نخواهم شد.»

That's okay, that's okay. Maybe next time. Can I just tell you something?

اشکالی نداره، اشکالی نداره. شاید دفعه‌ی بعد. فقط یه چیزی بهت بگم؟ می‌دانم که

I know I shouldn't say this yet

هنوز نباید این را بگویم

because I want to keep it a secret.

چون می‌خواهم این را مخفی نگه دارم.

But next year it will be the 20th anniversary

اما سال آینده بیستمین سالگرد

of my YouTube channel next year.

کانال یوتیوب من خواهد بود.

So in 2026, it will be the anniversary.

بنابراین در سال ۲۰۲۶، سالگرد آن خواهد بود.

20 years on YouTube next year, and I am planning something

سال دیگه ۲۰ ساله میشم تو یوتیوب، و دارم یه چیز

rather special.

خیلی خاص رو برنامه‌ریزی می‌کنم.

Let's just say.

بیایید فقط بگوییم.

When I tell you what it is, you will become very excited indeed.

وقتی بهت بگم چیه، خیلی هیجان‌زده می‌شی.

I think so, Stan Koo says.

استن کو می‌گوید: «فکر می‌کنم همینطور باشد.»

Hello Mr. Duncan, what do you think about the new Pope?

سلام آقای دانکن، نظر شما در مورد پاپ جدید چیست؟

I have to be honest with you.

باید باهات صادق باشم.

When I'm lying awake at night thinking about things,

وقتی شب‌ها بیدار دراز می‌کشم و به چیزهایی فکر می‌کنم،

one of the things that does not cross my mind

یکی از چیزهایی که از ذهنم نمی‌گذرد

is my thoughts and opinions of the new pope.

افکار و نظراتم در مورد پاپ جدید است.

He looks friendly, though.

با این حال، او دوستانه به نظر می‌رسد.

That's one of the things I noticed.

این یکی از چیزهایی است که متوجه شدم.

He looks like a jolly character.

او شبیه یک شخصیت شوخ طبع است.

He looks like someone who you could probably

او شبیه کسی است که احتمالاً می‌توانید

have a little bit of a laugh with.

با او کمی بخندید.

He looks like someone who who might be very open and very gregarious, friendly.

او شبیه کسی است که ممکن است خیلی گشاده‌رو ، اجتماعی و دوستانه باشد.

So that's all I have to say really, because, well, I don't really follow any religions.

خب، این تمام چیزی است که واقعاً می‌توانم بگویم، چون، خب، من واقعاً پیرو هیچ دینی نیستم.

And by that I would say that I don't follow anything really, to be honest with you.

و با این اوصاف، اگر بخواهم با شما صادق باشم، باید بگویم که من واقعاً از هیچ چیزی پیروی نمی‌کنم .

However, I am interested, I am very interested in these things.

با این حال، من علاقه‌مندم، من به این چیزها خیلی علاقه‌مندم.

But to be honest with you, there are other things that I have to worry about, including doing this on my YouTube channel.

اما راستش را بخواهید، چیزهای دیگری هم هست که باید نگرانشان باشم، از جمله انجام این کار در کانال یوتیوبم.

So what was I filming yesterday?

خب، من دیروز داشتم از چی فیلم می‌گرفتم؟

I was in the garden yesterday. There I am using my camera.

دیروز تو باغ بودم. اونجا من دارم از دوربینم استفاده می‌کنم.

But what was I filming?

اما من از چه چیزی فیلم می‌گرفتم؟

Well, I had a lovely surprise a couple of days ago when I realised we have some new visitors.

خب، چند روز پیش وقتی فهمیدم چند تا مهمون جدید داریم، یه سورپرایز خیلی خوب داشتم.

Can I speak today?

میشه امروز حرف بزنم؟

I'm just wondering now can I speak? Is there something wrong with my voice?

الان فقط دارم فکر می‌کنم، می‌تونم حرف بزنم؟ آیا صدای من ایرادی دارد؟

I think this might be a little bit of post-Covid,

فکر می‌کنم این ممکن است کمی مربوط به دوران پس از کووید باشد،

I think so, I think it might be so.

فکر می‌کنم همینطور است، فکر می‌کنم همینطور باشد.

Yesterday I was out in the garden filming.

دیروز من در باغ بودم و داشتم فیلمبرداری می‌کردم.

But what was I filming? Come on, Mr. Duncan, please tell us.

اما من از چه چیزی فیلم می‌گرفتم؟ بیخیال، آقای دانکن، لطفا به ما بگو.

There we go. Cows.

بفرمایید. گاوها

They are back.

آنها برگشته‌اند.

The sheep have gone and the cows have returned.

گوسفندان رفته‌اند و گاوها برگشته‌اند.

I don't know why the sheep suddenly disappeared.

نمی‌دانم چرا گوسفندها یکدفعه غیب شدند.

I can only imagine.

فقط می‌توانم تصور کنم. به این

It's because perhaps the sheep and the cows will not be very friendly to each other.

دلیل است که شاید گوسفندان و گاوها با یکدیگر خیلی دوستانه رفتار نکنند.

So perhaps that's the reason why. So there they are. Yesterday.

پس شاید دلیلش همین باشه. پس آنها آنجا هستند. دیروز.

They've just arrived.

آنها تازه از راه رسیده‌اند.

We now have cows at the back of the house. And that

حالا ما گاوها را در پشت خانه داریم. و این

is what

چیزی بود که

I was filming yesterday.

دیروز داشتم ازش فیلم می‌گرفتم.

That is what I was doing yesterday in the garden

این کاری بود که دیروز

on a very beautiful day.

در یک روز بسیار زیبا در باغ انجام می‌دادم.

A wonderful day, in fact.

در واقع، یک روز فوق‌العاده.

Everything was rather nice, to be honest with you.

راستش را بخواهید، همه چیز خیلی خوب بود.

We are having some wonderful weather at the moment.

در حال حاضر آب و هوای فوق‌العاده‌ای داریم.

How many people are going to meet up in Paris at the moment?

الان چند نفر قراره تو پاریس همدیگه رو ببینیم؟

We have quite a few people, some are not sure if they can make it.

ما تعداد زیادی نیرو داریم، بعضی‌ها مطمئن نیستند که بتوانند از پسش بربیایند.

Others have said yes,

دیگران گفته‌اند بله،

but if it's five people or 500 people,

اما اگر پنج نفر یا ۵۰۰ نفر باشند،

we will be doing it.

ما این کار را انجام خواهیم داد.

We will be meeting up and the rendezvous will take place on the 1st of June.

ما همدیگر را ملاقات خواهیم کرد و این ملاقات در اول ژوئن برگزار خواهد شد. همین

We have Mr. Steve coming in the moment.

الان آقای استیو از راه می‌رسد.

If you want to find out what Steve has been up to, well, you will have a chance to do that.

اگر می‌خواهید بفهمید استیو چه کارهایی انجام داده، خب، شانسی برای انجام این کار خواهید داشت.

Also, we will be having a look at one of the longest words in the English language that also coming up as well.

همچنین، نگاهی به یکی از طولانی‌ترین کلمات زبان انگلیسی خواهیم داشت که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

And then of course, Mr.

و البته، آقای

Steve will be with us.

استیو هم با ما خواهد بود.

All of that coming up in a few moments from now.

همه اینها تا چند لحظه دیگر اتفاق می‌افتد. دور نشو

Don't go away.

.

This is English Addict Live on a Sunday afternoon.

این اجرای زنده‌ی برنامه‌ی English Addict در یک بعد از ظهر یکشنبه است.

I'm a big boy now.

من الان یه پسر بزرگم.

English Addict is with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست.

We are now live from the birthplace of the English language.

ما اکنون از زادگاه زبان انگلیسی به صورت زنده پخش می‌شویم.

Of course it is England.

البته که انگلیس است.

And we are here

و ما اینجا

together. Live is. Live can be.

با هم هستیم. زنده است. زنده بودن می‌تواند باشد.

I'm just wondering to myself. I wonder.

فقط دارم از خودم تعجب می‌کنم. من تعجب می‌کنم.

Is there anything you watch on YouTube that is not related to the English language?

آیا چیزی در یوتیوب تماشا می‌کنید که به زبان انگلیسی مربوط نباشد؟

Now, earlier I was talking about my

خب، کمی قبل داشتم در مورد

new obsession, which is watching aeroplanes take off and land.

علاقه‌ی جدیدم صحبت می‌کردم، که تماشای برخاستن و فرود هواپیماهاست.

There are various live streams that are showing this happening and I have to say, it's rather fascinating.

پخش زنده‌های مختلفی وجود دارد که این اتفاق را نشان می‌دهند و باید بگویم، واقعاً جذاب است.

So what about you?

خب، شما چطور؟

If you watch something on YouTube that is not related

اگر در یوتیوب چیزی تماشا می‌کنید که مربوط

to learning English?

به یادگیری زبان انگلیسی نیست؟

So maybe it can be, well, it could be anything really. When you think about it.

پس شاید بتونه، خب، واقعاً میتونه هر چیزی باشه. وقتی بهش فکر می‌کنی.

Please let me know on the live chat here is something that is unrelated to anything that exists on this planet.

لطفاً در گفتگوی زنده به من اطلاع دهید که اینجا چیزی است که با هیچ چیز موجود در این سیاره ارتباطی ندارد.

In fact, there are now scientists who are interested in having a close look at this man

در واقع، اکنون دانشمندانی هستند که علاقه‌مند به بررسی دقیق این مرد هستند،

because they think he might be from another planet.

زیرا فکر می‌کنند او ممکن است از سیاره دیگری آمده باشد.

I'm not sure about it. It might be true. It might not be. I can't confirm it.

در موردش مطمئن نیستم. شاید درست باشد. ممکن است اینطور نباشد. من نمی‌توانم آن را تأیید کنم.

It is the one, the only.

آن یگانه است، یگانه.

Ladies and gentlemen, boys and girls, put your hands together and say a few Hail Marys, because here he is,

خانم‌ها و آقایان، پسرها و دخترها، دست‌هایتان را به هم بزنید و چند بار بگویید «درود بر مریم مقدس»، چون اینجاست،

Mr. Steve.

آقای استیو.

Hello. Wonderful, beautiful viewers from across the globe.

سلام. بینندگان فوق‌العاده و زیبا از سراسر جهان.

It's up past two.

ساعت از دو گذشته.

I'm here again with Mr.

من دوباره یکشنبه با آقای دانکن اینجا هستم

Duncan on Sunday.

. یک

English addict helping you to learn English in three Hail Marys.

معتاد به زبان انگلیسی که به شما کمک می‌کند تا زبان انگلیسی را در سه مرحله‌ی «درود بر مریم» یاد بگیرید.

I'm not the new pope, Mr. Duncan.

من پاپ جدید نیستم، آقای دانکن.

No. Oh, you know, Steve, you know what?

نه. اوه، می‌دونی، استیو، می‌دونی چیه؟

You would make a very good pope.

تو پاپ خیلی خوبی می‌شی.

You look like a pope there. I. Yeah, you don't behave like one.

اونجا شبیه پاپ شدی. من. آره، تو مثل یه آدم معمولی رفتار نمی‌کنی.

But you said you have that.

اما شما گفتید که آن را دارید. تو

You have that very pious, noble look.

اون ظاهر بسیار پارسا و نجیب رو داری.

I always say that from the side. You look Italian.

من همیشه این را از کنار می‌گویم. قیافه‌ات شبیه ایتالیایی‌هاست.

Yeah, look at that nose. It's.

آره، به اون دماغ نگاه کن. این است.

You almost look like,

تقریباً شبیه، می‌دونی، اون

you know, those those old bronze statues that you used to see or they used to find at the bottom of the ocean for some reason.

مجسمه‌های برنزی قدیمی هستی که قبلاً می‌دیدی یا به هر دلیلی ته اقیانوس پیدا می‌کردن.

And, and they would then bring them to the surface.

و، و سپس آنها را به سطح آب می‌آوردند.

You look like one of those old Greek or maybe Roman statues.

شبیه یکی از اون مجسمه‌های قدیمی یونانی یا شاید رومی شدی.

They should cast you in

اونا باید تو رو تو

something.

یه کاری استخدام کنن.

Perhaps I am related to Caesar from centuries ago.

شاید من با قیصر از قرن‌ها پیش نسبتی داشته باشم.

Which may be Caligula, but with which Caesar?

کدام ممکن است کالیگولا باشد، اما با کدام قیصر؟

Infamy. Infamy!

بدنامی. بدنامی!

They've all got it in for me. Okay.

همه آنها برای من دردسر درست کرده‌اند. باشه.

A famous line from a, from one of those lovely comedy, films, the Carry On films.

یک جمله معروف از یکی از آن فیلم‌های کمدی دوست‌داشتنی، فیلم‌های «ادامه بده».

And if, if anybody ever watches the Carry On films, if they're translated into your language.

و اگر، اگر کسی تا به حال فیلم‌های «ادامه بده» را تماشا کرده باشد، اگر به زبان شما ترجمه شده باشند.

This is very funny one.

این یکی خیلی خنده‌داره.

Carry on.

ادامه بده.

Cleo, I think it is set in the times set in the time of the Romans.

کلئو، فکر می‌کنم داستان در زمان رومی‌ها اتفاق می‌افتد.

Yes, Caesar.

بله، قیصر.

And of course, Cleopatra, which was responsible for the downfall of both of them.

و البته، کلئوپاترا، که مسئول سقوط هر دوی آنها بود.

They both came to a very sticky end.

هر دو به یک پایان بسیار دشوار رسیدند.

Let's just say, talking of sticky had a nasty asp.

بیایید فقط بگوییم، صحبت از چسبناک بودن، حس بدی داشت.

So Cleopatra had a had had a nasty asp.

بنابراین کلئوپاترا یک قارچ بدجنس داشت.

I would what you said then,

من همون چیزی رو میگم که تو گفتی،

I was gonna say she killed by a snake.

قرار بود بگم که توسط یه مار کشته شده.

Yeah, we get it, Steve. I think we understand what that is.

آره، فهمیدیم، استیو. فکر کنم فهمیدیم چیه.

At least it wasn't a rattlesnake, because then she would have known it was there.

حداقل مار زنگی نبود، چون در آن صورت او می‌دانست که آنجاست.

Anyway, we are here together, Steve. It's very nice to be here. I have to say.

به هر حال، ما اینجا با هم هستیم، استیو. خیلی خوبه که اینجام. باید بگم.

Can I just say, first of all, it is lovely to feel well again

اول از همه، می‌توانم فقط بگویم که خیلی خوب است که

after my very strange drama with Covid.

بعد از آن ماجرای عجیب و غریب با کووید، دوباره احساس خوبی دارم.

So I'm over it now.

پس الان ازش گذشتم.

We went out yesterday. We had the most glorious walk in town.

دیروز رفتیم بیرون. ما باشکوه‌ترین پیاده‌روی شهر را داشتیم.

Even though I noticed yesterday, lots of tourists once again have come to Much Wenlock at this time of year.

با اینکه دیروز متوجه شدم، تعداد زیادی از گردشگران دوباره در این موقع از سال به ماچ ونلاک آمده‌اند.

You see, we do get a lot of tourists.

ببینید، ما توریست‌های زیادی داریم.

Some of course, will come here just to find me.

البته بعضی‌ها فقط برای پیدا کردن من به اینجا می‌آیند.

They have special tours now where people fly from around the world and they all, they all look for me.

الان تورهای ویژه‌ای دارن که مردم از سراسر دنیا پرواز می‌کنن و همه‌شون، همه‌شون دنبال من می‌گردن.

They all try to search for Mr. Duncan.

همه آنها سعی می‌کنند آقای دانکن را پیدا کنند.

We did notice yesterday there were lots of Americans, people from the USA. Yes.

ما دیروز متوجه شدیم که تعداد زیادی آمریکایی، از ایالات متحده آمریکا، آنجا بودند. بله. وقتی

Walking around, you could hear them.

راه می‌رفتی، صدایشان را می‌شنیدی.

At the other end of the street,

در انتهای دیگر خیابان، می‌توانستی

you could hear all of these American voices, all sort of speaking louder than everyone else.

تمام این صداهای آمریکایی را بشنوی، که همگی بلندتر از بقیه صحبت می‌کردند.

I'm not saying anything, but I'm just.

چیزی نمی‌گویم، اما فقط می‌گویم.

It's just. It's just an observation.

فقط همین. این فقط یک مشاهده است.

That's all they were.

همین بودند دیگر.

They're all coming to see where the Olympics, the modern Olympics all began.

همه آنها می‌آیند تا ببینند المپیک، المپیک مدرن، از کجا شروع شد.

Here in Much Wenlock, there is a field, in Much Wenlock, which they claim is where the the modern Olympics began.

اینجا در ماچ ونلاک، زمینی در ماچ ونلاک وجود دارد که ادعا می‌شود المپیک مدرن از آنجا آغاز شده است.

But that is where the modern Olympics began it.

اما المپیک مدرن از آنجا آغاز شد.

And, and so I think it's a bit of a shrine almost.

و، و بنابراین فکر می‌کنم تقریباً یه جورایی شبیه یه زیارتگاهه.

It's a, it's a place to visit.

این، این یک مکان دیدنی است.

And obviously American tourists were wanted to come here,

و بدیهی است که از گردشگران آمریکایی خواسته می‌شد به اینجا بیایند،

to see a quaint town, medieval town, in England.

تا یک شهر عجیب و غریب، یک شهر قرون وسطایی، در انگلستان را ببینند.

And they chose Much Wenlock and the origins of the modern Olympics.

و آنها ماچ ونلاک و ریشه‌های المپیک مدرن را انتخاب کردند.

Yeah. To show them. I'm sure it was fascinating. You might say that. It was the inspiration.

آره. برای نشان دادنشان. مطمئنم که جذاب بوده. شاید این را بگویید. الهام‌بخش بود.

So Much Wenlock.

خیلی ممنون ونلاک.

This place was the inspiration for the revival of the Olympic Games.

این مکان الهام‌بخش احیای بازی‌های المپیک بود.

And then, of course,

و البته،

the person who really made it popular.

شخصی که واقعاً آن را محبوب کرد.

Ironically,

از قضا،

was a certain German dictator.

یک دیکتاتور آلمانی خاص بود.

He made the Olympics into a huge spectacle for various reasons.

او به دلایل مختلف المپیک را به یک نمایش عظیم تبدیل کرد.

Not a lot of people think that. But it is true.

خیلی‌ها اینطور فکر نمی‌کنند. اما حقیقت دارد.

It actually is true.

واقعاً حقیقت دارد.

Mr. Steve is here today. We are here.

آقای استیو امروز اینجا هستند. ما اینجاییم.

We had some fun yesterday.

دیروز حسابی خوش گذروندیم.

We also have some new visitors as well at the back of the house.

ما همچنین چند مهمان جدید در پشت خانه داریم.

I did mention it earlier.

من قبلاً به آن اشاره کردم.

We now have some lovely moo cows at the back of the house.

حالا چند گاو ماغ‌کش دوست‌داشتنی در پشت خانه داریم.

I was in the garden yesterday filming and would you like to see them?

من دیروز در باغ مشغول فیلمبرداری بودم و دوست داری آنها را ببینی؟

There they are now. I'm not sure.

حالا آنها آنجا هستند. مطمئن نیستم.

I think these might be the same cattle that we had a couple of years ago, because they certainly look familiar.

فکر می‌کنم اینها ممکن است همان گاوهایی باشند که چند سال پیش داشتیم، چون مطمئناً آشنا به نظر می‌رسند.

So I think I have a feeling, Steve, that these might actually be the same cows from two years ago.

بنابراین، استیو، فکر می‌کنم یه حسی بهم می‌گه که اینا ممکنه همون گاوهای دو سال پیش باشن.

I might be wrong. I am willing to be wrong, but

شاید اشتباه کنم. حاضرم اشتباه کنم، اما

I suppose in a way I really want them to be that.

فکر می‌کنم از یک جهت واقعاً دلم می‌خواهد که آنها اینطور باشند.

Because if it isn't them,

چون اگر آنها نباشند،

then there is a good chance that they were.

احتمال زیادی وجود دارد که آنها بوده باشند.

Let's just say they were put on someone's dinner table, which is not talking of of of new things arriving.

بیایید فقط بگوییم که آنها را سر میز شام کسی گذاشته‌اند، که این به معنای ورود چیزهای جدید نیست.

We have some new people on the live chat that I don't recognise, so can I say hello to stand?

ما چند نفر جدید در گفتگوی زنده داریم که من آنها را نمی‌شناسم، بنابراین می‌توانم از حالت ایستاده به آنها سلام کنم؟

Q I believe your new on here.

س: فکر می‌کنم تازه اینجا آمده‌اید.

We've got,

ما

from Vietnam saying that Vietnam says hello and, Shakira, I think it's been on before.

از ویتنام شنیدیم که ویتنام سلام می‌کند و شکیرا، فکر می‌کنم قبلاً هم پخش شده است.

If you are new to the channel and you're brave, enough, please let us know on the live chat.

اگر تازه به کانال پیوسته‌اید و به اندازه کافی شجاع هستید، لطفاً در گفتگوی زنده به ما اطلاع دهید.

We'd love to know when new people have joined. New people are watching.

ما دوست داریم بدانیم چه زمانی افراد جدید به ما ملحق شده‌اند. افراد جدید تماشا می‌کنند.

New people are finding things interesting to watch.

افراد جدید چیزهای جالبی برای تماشا پیدا می‌کنند.

Because we've got a show packed with English learning, haven't we, Mr.

چون ما یه برنامه پر از آموزش انگلیسی داریم، مگه نه آقای

Duncan? There is a lot of it. So. Yeah. Please make yourself known.

دانکن؟ مقدار زیادی از آن وجود دارد. بنابراین. آره. لطفا خودتان را معرفی کنید.

If you're new to the live chat, please also give a nice like take to Mr.

اگر در گفتگوی زنده تازه‌کار هستید، لطفاً به آقای دانکن هم لایک بدهید

Duncan.

.

It really helps the channel and subscribe if you haven't already and tick the little bell

این واقعاً به کانال کمک می‌کند و اگر هنوز مشترک نشده‌اید، آن را سابسکرایب کنید و زنگوله کوچک را هم بزنید

so that you're notified and, all will be well with Mr. Duncan's channel.

تا مطلع شوید و همه چیز با کانال آقای دانکن خوب پیش خواهد رفت.

Yes, hopefully Alexander is here.

بله، امیدوارم الکساندر اینجا باشد.

Is that your land where the cows are?

آیا آنجا که گاوها هستند، سرزمین شماست؟

No, it isn't our land.

نه، اینجا سرزمین ما نیست.

Although we are very friendly with the man who owns the land.

اگرچه ما با مردی که صاحب زمین است بسیار دوستانه هستیم.

And of course, we always get the wonderful sight of the animals being put in the field.

و البته، ما همیشه منظره‌ی شگفت‌انگیز حیواناتی را که در مزرعه رها می‌شوند، می‌بینیم.

Sometimes we get cows, sometimes we get sheep.

بعضی وقت‌ها گاو می‌گیریم، بعضی وقت‌ها گوسفند.

There is one year, I think it was the second year when we lived here, left after moving here two years after moving here.

یک سال هست، فکر کنم سال دوم بود که اینجا زندگی می‌کردیم، بعد از دو سال که به اینجا نقل مکان کردیم، اینجا را ترک کردیم. ما

We had lots of lovely lambs at the back of the house.

کلی بره دوست‌داشتنی پشت خانه داشتیم.

I think that's the only time we've ever had little tiny lambs at the back of the house.

فکر کنم این تنها باری بود که بره‌های کوچولوی ریزه میزه ته خانه داشتیم.

And in the morning you could always hear them at the back with that, that lovely little cry that they have.

و صبح‌ها همیشه می‌شد صدایشان را از پشت در شنید، با آن فریاد کوچک و دوست‌داشتنی که دارند.

There is nothing more cute than the appearance

هیچ چیز بامزه‌تر از ظاهر

and also the sound of a little tiny lamb.

و همچنین صدای یک بره کوچولو نیست.

And the taste, of course, of course.

و البته، البته، البته، طعمش.

Can I say hello to Suleiman Mahmood from Sudan, who's saying hello.

میشه به سلیمان محمود از سودان سلام کنم، ایشون سلام میرسونن؟

Hi to you too. And welcome.

سلام به شما هم. و خوش آمدید.

And I hope you're enjoying the show and we've got plenty more for you, so stay tuned as they say.

و امیدوارم از نمایش لذت برده باشید و ما چیزهای بیشتری برای شما داریم، پس همانطور که می‌گویند منتظر باشید.

Can you still say that? Stay tuned, Mr. Duncan.

هنوزم میتونی اینو بگی؟ منتظر باشید، آقای دانکن.

I think it is something that people still say, even though technically on the internet you don't actually tune in.

فکر می‌کنم این چیزی است که مردم هنوز می‌گویند، هرچند از نظر فنی در اینترنت شما واقعاً به آن گوش نمی‌دهید.

It's not like an old fashioned radio where you would have to try and find your favourite station.

اینترنت مثل رادیوهای قدیمی نیست که مجبور باشید سعی کنید ایستگاه مورد علاقه‌تان را پیدا کنید.

Well, that's good to know, Mr.

خب، خوبه که اینو بدونیم، آقای

Duncan, but we'll say it anyway.

دانکن، اما به هر حال می‌گیم.

So what's on in today's show, Mr. Duncan?

خب، آقای دانکن، برنامه‌ی امروز چی هست؟ به

Let us know.

ما اطلاع دهید.

Well, of course we will be playing our game as well in the second hour.

خب، البته ما هم در ساعت دوم بازی خودمان را انجام خواهیم داد.

We have spots all guess the picture idiom.

ما همه نقاط را داریم که اصطلاح تصویر را حدس می‌زنند.

We didn't have it last week because I wasn't feeling very well.

هفته پیش نداشتیم چون حالم خیلی خوب نبود.

I wasn't in a very good mood last week.

هفته پیش حالم خیلی خوب نبود.

If you saw last week's live stream, I was not happy because I was feeling unwell.

اگر پخش زنده هفته پیش را دیده باشید، من خوشحال نبودم چون حالم خوب نبود.

I suppose my biggest worry last week was I wanted to be well

فکر کنم بزرگترین نگرانی من هفته پیش این بود که می‌خواستم

before we went away for our big rendezvous, so I want to be 100%.

قبل از رفتن به قرار ملاقات بزرگمان حالم خوب باشد، بنابراین می‌خواهم صد در صد آماده باشم.

You see, I don't want to be sick or ill or weak.

می‌بینی، من نمی‌خواهم مریض یا بیمار یا ضعیف باشم.

I want to be strong and virile.

می‌خواهم قوی و مردانه باشم.

Hopefully.

امیدوارم.

But we're over it, Mr. Duncan.

اما ما ازش گذشتیم، آقای دانکن.

We can't get it again, for a few months, but hopefully our immune system has been boosted.

ما تا چند ماه دیگر دوباره به آن مبتلا نخواهیم شد، اما خوشبختانه سیستم ایمنی بدنمان تقویت شده است.

Yeah, you can say that your immune system has been boosted if you've had an infection.

بله، اگر عفونت داشته باشید، می‌توانید بگویید که سیستم ایمنی بدن شما تقویت شده است .

And that should be sufficient to ward off any other infection.

و این باید برای جلوگیری از هرگونه عفونت دیگر کافی باشد.

And for a period of time, I have to say, I have to say I thought, I thought, I thought

و برای مدتی، باید بگویم، باید بگویم که در مورد

Covid quite well.

کووید خیلی خوب فکر کردم، فکر کردم، فکر کردم.

So I was over it and they were round about 4 or 5 days. So it came.

بنابراین من از آن گذشتم و آنها حدود ۴ یا ۵ روز آنجا بودند. پس آمد.

I had a little bit of unpleasantness and then it slowly eased away.

کمی احساس ناخوشایندی داشتم و بعد کم‌کم از بین رفت.

So it is nice to be back feeling well.

بنابراین خوب است که با احساس خوب برگشته‌ام.

There is nothing worse than feeling under Stan.

هیچ چیز بدتر از این نیست که احساس کنی زیر دست استن هستی. کو کو کو کو کو استن کو کو کو.

Koo koo koo koo koo Stan koo koo koo.

That sort of rhymes falls off the tongue is saying, I've been watching Mr.

این نوع قافیه‌ها وقتی از زبان خارج می‌شوند می‌گویند، من

Duncan for many years, but rarely. I presume you mean live.

سال‌هاست که آقای دانکن را تماشا می‌کنم، اما به ندرت. فکر کنم منظورت پخش زنده‌ست.

So that's good to have you here today, and I hope you're enjoying the show, as we call it.

خب، خوشحالم که امروز اینجا هستید، و امیدوارم از این نمایش، همانطور که ما آن را می‌نامیم، لذت ببرید.

Yeah. And, yeah. Please continue to watch. Mr. Duncan's videos will be many more.

آره. و، آره. لطفا ادامه مطلب را تماشا کنید. ویدیوهای آقای دانکن خیلی بیشتر خواهد بود.

Mr. Duncan, he's working tirelessly, tirelessly in the background to supply new content for his channel.

آقای دانکن، او بی‌وقفه، بی‌وقفه در پشت صحنه کار می‌کند تا محتوای جدید برای کانالش تهیه کند.

If you work tirelessly, it means you're constantly working so you could work tirelessly in your job. Yes.

اگر خستگی‌ناپذیر کار می‌کنید، یعنی مدام در حال کار هستید تا بتوانید در شغلتان خستگی‌ناپذیر کار کنید. بله.

It means that you do.

یعنی اینکه شما این کار را می‌کنید.

You don't get tired. You just carry on working. You love what you're doing.

خسته نمی شوی. تو فقط به کارت ادامه بده. تو عاشق کاری هستی که انجام میدی. از

You enjoy what you're doing.

کاری که انجام می‌دهی لذت می‌بری.

You've got plenty of energy.

انرژی زیادی داری.

You're tireless, in what you're doing. Yes.

تو در کاری که انجام می‌دهی خستگی‌ناپذیری. بله.

I suppose sometimes it is hard to carry on in that way.

فکر می‌کنم بعضی وقت‌ها ادامه دادن به این شکل سخت است.

There might be things that come along and make your job difficult, but at least I try my best.

ممکن است اتفاقاتی بیفتد و کار شما را دشوار کند، اما حداقل من تمام تلاشم را می‌کنم.

And I love doing this.

و من عاشق انجام این کار هستم.

Now, you were telling me yesterday, Steve, and this is an experience.

خب، دیروز داشتی بهم می‌گفتی استیو، و این یه تجربه‌ست.

It's a type of experience that a lot of people have who are on YouTube.

این نوعی تجربه است که بسیاری از افرادی که در یوتیوب هستند، دارند.

Sometimes it is hard to keep going, isn't it?

بعضی وقتا ادامه دادن سخته، نه؟

And I suppose you could say the same thing about anything in life, couldn't you, Steve?

و فکر می‌کنم تو هم می‌تونی همین رو در مورد هر چیزی توی زندگی بگی، مگه نه استیو؟ بله

Yes. Do you mean in terms of, motivation?

. منظورتان از نظر انگیزه است؟

Anything.

هر چیزی.

Anything that keeps you waking up the next day and you feel you still feel enthusiastic about that thing?

چیزی هست که باعث بشه روز بعد بیدار بمونی و هنوز هم نسبت به اون چیز اشتیاق داشته باشی؟ بله

Yes. Yes, exactly.

. بله، دقیقاً.

If you love what you're doing, then you've got the motivation to get up in the morning and do what you're doing.

اگر عاشق کاری که انجام می‌دهید باشید، پس انگیزه لازم برای بیدار شدن در صبح و انجام کاری که انجام می‌دهید را دارید.

As long as, for example, your work, your place of work, if you enjoy your work or love your work, then

تا زمانی که، برای مثال، کارتان، محل کارتان، اگر از کارتان لذت می‌برید یا عاشق کارتان هستید، پس

you don't need motivation to get up. You love doing it.

برای بلند شدن به انگیزه نیاز ندارید. شما عاشق انجام دادنش هستید.

You just want to do it.

فقط می‌خوای انجامش بدی.

But if there are problems at work, say you've got a bad manager or the work environment

اما اگر در محل کار مشکلاتی وجود داشته باشد، مثلاً مدیر بدی داشته باشید یا محیط کار

for whatever reason is becoming stressful, then you might not want to get up in the morning and go to work.

به هر دلیلی استرس‌زا شود، ممکن است نخواهید صبح از خواب بیدار شوید و سر کار بروید.

And it could be something that you love doing.

و می‌تواند کاری باشد که شما عاشق انجام دادنش هستید.

You could have your own business and you love doing it, but there are problems, and that might affect your motivation

شما می‌توانید کسب و کار خودتان را داشته باشید و عاشق انجام آن باشید، اما مشکلاتی وجود دارد و این ممکن است بر انگیزه شما

in getting up in the morning and doing it, and that what could affect your

برای بیدار شدن در صبح و انجام آن تأثیر بگذارد، و اینکه چه چیزی می‌تواند بر انگیزه شما تأثیر بگذارد،

motivation could be a number of things.

می‌تواند چندین چیز باشد.

Yes, as I've mentioned, if it it could be maybe you're not earning enough money, maybe you haven't got a raise at work,

بله، همانطور که اشاره کردم، اگر اینطور است، شاید به این دلیل باشد که به اندازه کافی درآمد ندارید، شاید در محل کار افزایش حقوق نداشته‌اید،

maybe your manager or your boss is being horrible to you.

شاید مدیر یا رئیستان با شما بدرفتاری می‌کند.

You know, one of the biggest.

می‌دونی، یکی از بزرگترین‌ها.

If you've work colleagues. Yes.

اگر همکارانی دارید. بله.

You know, you, Steve, one of the biggest ones, of course, is boredom.

می‌دونی، تو، استیو، یکی از بزرگترین‌هاشون، البته، کسالته.

Yeah. I mean yes, if if you don't like your job.

آره. منظورم این است که بله، اگر شغلتان را دوست ندارید.

Well, I know I think boredom can occur in any situation, even if it's something you enjoy doing.

خب، می‌دانم که فکر می‌کنم کسالت می‌تواند در هر موقعیتی پیش بیاید، حتی اگر کاری باشد که از انجام دادنش لذت می‌برید.

After a while, you might you might just lose that motivation because it feels as if you're doing similar things all the time.

بعد از مدتی، ممکن است انگیزه‌تان را از دست بدهید، چون احساس می‌کنید همیشه کارهای تکراری انجام می‌دهید.

So that's one of the reasons why I don't always like to make the same videos or the same types of lessons, because I always,

بنابراین این یکی از دلایلی است که من همیشه دوست ندارم ویدیوهای یکسان یا درس‌های یکسانی بسازم، چون من همیشه،

I always like to keep changing things slightly because it keeps it fresh for me.

همیشه دوست دارم چیزها را کمی تغییر دهم چون این کار باعث می‌شود برایم تازه بماند.

And I also like to think that it keeps it fresh for you as well out there.

و همچنین دوست دارم فکر کنم که این کار آن را برای شما هم تازه نگه می‌دارد.

But I think sometimes it's just losing that motivation.

اما فکر می‌کنم گاهی اوقات فقط از دست دادن آن انگیزه است.

Sometimes Steve can just be

بعضی وقت‌ها استیو فقط به این

because of

خاطر این کار را می‌کند که

being a little bit bored with what it is you are doing.

از کاری که شما انجام می‌دهید کمی خسته شده است.

So. So I think here on YouTube, this is a job that you have to and I'm sure you will agree with me here.

بنابراین. بنابراین فکر می‌کنم اینجا در یوتیوب، این کاری است که باید انجام دهید و مطمئنم که اینجا با من موافق خواهید بود. استیو

Steve.

.

You have to commit yourself to it no matter what happens.

شما باید خودتان را به آن متعهد کنید، مهم نیست چه اتفاقی بیفتد.

So you might have the good things, you might have the nice days and the fun times, but it can't always be like that.

بنابراین ممکن است چیزهای خوبی داشته باشید، ممکن است روزهای خوب و اوقات خوشی داشته باشید، اما همیشه نمی‌تواند اینطور باشد.

So anything you do, if you apply yourself to it, and I'm sure Steve will agree with me, sometimes you just have to keep going.

بنابراین هر کاری که انجام می‌دهید، اگر خودتان را وقف آن کنید، و مطمئنم استیو با من موافق است، گاهی اوقات فقط باید ادامه دهید.

That is the secret of anything. Anything in life.

راز هر چیزی همین است. هر چیزی در زندگی.

Don't stop, don't give up.

متوقف نشو، تسلیم نشو.

And that also means if you are learning English, keep going.

و این همچنین به این معنی است که اگر در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، به آن ادامه دهید.

Don't worry.

نگران نباش.

Sometimes it's going to be hard or difficult, but don't stop.

بعضی وقت‌ها سخت یا دشوار خواهد بود، اما متوقف نشو.

That's what Donald Trump said I.

این چیزی است که دونالد ترامپ گفت.

So I know Donald Trump is a controversial person.

من می‌دانم که دونالد ترامپ فرد جنجالی است.

But, you know, not everything he says is bad. And

اما، می‌دانید، همه چیزهایی که او می‌گوید بد نیست. و

I saw a quote by him.

من نقل قولی از او دیدم.

In fact, I saw an interview by him a number of years ago.

راستش را بخواهید، من چند سال پیش مصاحبه‌ای از او دیدم.

And he said, if you believe in something, the one thing you must never, ever do is give up, never give up, he said.

و او گفت، اگر به چیزی اعتقاد داری، تنها کاری که هرگز، هرگز نباید انجام دهی این است که تسلیم شوی، هرگز تسلیم نشو، او گفت.

And that's very true.

و این کاملاً درست است.

If you, of course, with any job or with anything that you're doing,

البته اگر شما، در هر شغلی یا هر کاری که انجام می‌دهید،

it's also not going to be a garden of roses all the time.

قرار نیست همیشه باغی از گل‌های رز باشد.

No, that's it, a garden of roses, suggesting that it's always going to be fragrant and lovely.

نه، همین است، باغی از گل‌های رز، که نشان می‌دهد همیشه معطر و دوست‌داشتنی خواهد بود.

There are always going to be challenges, even with things that you love doing, even with people that you love when you're around them.

همیشه چالش‌هایی وجود خواهد داشت، حتی با کارهایی که دوست دارید انجام دهید، حتی با افرادی که وقتی در کنارشان هستید دوستشان دارید.

There are always challenges those people because

این افراد همیشه با چالش‌هایی روبرو هستند، زیرا

especially in relationships, in relationships, nothing is ever a garden of roses all the time.

به خصوص در روابط، در روابط، هیچ چیز همیشه باغی از گل‌های رز نیست.

Maybe that's one of the problems nowadays, Steve, that is that people expect things to always go well and always be nice and pleasant.

شاید یکی از مشکلات این روزها همین باشد، استیو، اینکه مردم انتظار دارند همه چیز همیشه خوب پیش برود و همیشه خوب و دلپذیر باشد.

But but life is not like that.

اما اما زندگی اینطور نیست.

Life isn't like that.

زندگی اینطور نیست.

Like last week, I was really angry last week when I became ill because I wanted to make more lessons.

مثل هفته‌ی پیش، هفته‌ی پیش وقتی مریض شدم خیلی عصبانی بودم چون می‌خواستم درس‌های بیشتری بخوانم. می‌خواستم

I wanted to do my work, but I couldn't. I was being held back.

کارم را انجام بدهم، اما نشد. من داشتم عقب نگه داشته می‌شدم.

So sometimes you might have the interview, the ASM, but you're not able to do it because something else is holding you back.

بنابراین گاهی اوقات ممکن است مصاحبه یا آزمون ASM را داشته باشید، اما به دلیل مانع دیگری قادر به انجام آن نباشید.

It can be anything.

می‌تواند هر چیزی باشد.

Maybe your health or maybe, I don't know, a lack of money or funds.

شاید سلامتی‌تان یا شاید، نمی‌دانم، کمبود پول یا بودجه.

So one of the things about doing this on YouTube is you might have to do it for a very long time before you even start making any money.

بنابراین یکی از نکات مربوط به انجام این کار در یوتیوب این است که ممکن است مجبور شوید مدت زمان بسیار طولانی این کار را انجام دهید تا حتی بتوانید از آن درآمد کسب کنید.

And I think that's something that a lot of people think they can do very easily.

و فکر می‌کنم این کاری است که خیلی از مردم فکر می‌کنند می‌توانند خیلی راحت انجام دهند.

They come on to YouTube, they make 3 or 4 videos, and then they don't really have much of an impact and then they give up.

آنها به یوتیوب می‌آیند، ۳ یا ۴ ویدیو می‌سازند، و بعد واقعاً تأثیر زیادی ندارند و سپس تسلیم می‌شوند.

But what you have to keep doing is make more, keep posting, post more videos, make some new videos, have fun doing it.

اما کاری که باید انجام دهید این است که بیشتر بسازید، به پست گذاشتن ادامه دهید، ویدیوهای بیشتری پست کنید، ویدیوهای جدید بسازید و از انجام این کار لذت ببرید.

And then slowly over time, it does grow.

و سپس به آرامی با گذشت زمان، رشد می‌کند.

It doesn't grow quickly. It grows gradually.

زود رشد نمی‌کند. به تدریج رشد می‌کند.

So that is the hardest thing of all.

پس این از همه سخت‌تره.

The hardest part of doing anything is that it's that time when you are doing it, but you are getting nothing in return.

سخت‌ترین قسمت انجام هر کاری اینه که اون لحظه‌ست که داری انجامش میدی، اما در عوضش هیچی دریافت نمی‌کنی.

Can I say hello to Melvin?

میشه به ملوین سلام کنم؟

I, Mr. Duncan, can I say something? Is that all right? Yeah, yeah.

من، آقای دانکن، می‌توانم چیزی بگویم؟ آیا این درست است؟ آره، آره.

Can I say hello to Melvin?

میشه به ملوین سلام کنم؟

Hi there, Mr. Duncan.

سلام، آقای دانکن.

Mr.. Steve, I'm an English teacher, and I've been telling my students about your channel.

آقای استیو، من معلم زبان انگلیسی هستم و مدتی است که به دانش‌آموزانم در مورد کانال شما توصیه‌هایی می‌کنم.

Oh. Thank you.

اوه. متشکرم. از

I like the way you enunciate words. Enunciate.

نحوه بیان کلماتت خوشم میاد. تلفظ کردن

I love your channel. It's very interesting. Thank you very much for your comment.

من عاشق کانال شما هستم. خیلی جالبه. از اظهار نظرتان بسیار سپاسگزارم.

And where abouts are you, Melvin?

و ملوین، کجایی؟

Please let us know where you are.

لطفا به ما اطلاع دهید که کجا هستید.

We would like to know where people are in the world watching us.

ما دوست داریم بدانیم مردم کجای دنیا ما را تماشا می‌کنند.

And if you're in the UK, where abouts are you?

و اگر در بریتانیا هستید، حدوداً کجا هستید؟

We'd love to know.

ما دوست داریم بدانیم.

Yeah.

If you are watching at the moment, wherever you are, we are always keen to find out where you are watching.

آره.

اگر در حال حاضر، هر کجا که هستید، در حال تماشای ما هستید، ما همیشه مشتاقیم بدانیم که شما کجا را تماشا می‌کنید.

A lot of people do ask or they do enquire about the way I speak.

خیلی از مردم در مورد نحوه صحبت کردن من سوال می‌پرسند یا از من سوال می‌پرسند.

Well of course if you teach English you have to make sure, you have to be certain that your students can understand you.

خب، البته اگر انگلیسی تدریس می‌کنید، باید مطمئن شوید که دانش‌آموزانتان می‌توانند حرف شما را بفهمند.

Because if I teach English and you can't understand what I'm saying,

چون اگر من انگلیسی درس بدهم و شما نتوانید بفهمید چه می‌گویم،

then, then the whole thing becomes pointless.

آنوقت کل ماجرا بی‌معنی می‌شود.

That is, of course, one of the reasons why we also have Mr.

البته این یکی از دلایلی است که آقای

Steve here as well, because he speaks a little faster, a little quicker.

استیو را هم اینجا داریم، چون او کمی تندتر صحبت می‌کند، کمی تندتر.

So I think this is always good practice for your listening and also for your comprehension as well.

بنابراین فکر می‌کنم این همیشه تمرین خوبی برای گوش دادن و همچنین درک مطلب شماست.

I think it's very useful.

به نظرم خیلی مفیده.

We are coming up to 3:00 already. I can't believe it.

داریم به ساعت ۳ نزدیک میشیم. باورم نمیشه.

We have a lot of things to talk about after three.

بعد از سه ماهگی حرف‌های زیادی برای گفتن داریم.

We are looking at words and phrases connected to.

ما به دنبال کلمات و عبارات مرتبط با آن هستیم.

Steam and the.

بخار و ...

Water.

آب.

Both of those things coming up in a few moments from now.

هر دوی این موارد تا چند لحظه دیگر مطرح خواهند شد.

Keep it right here.

همینجا نگهش دار.

We'll have a very quick break and then I will be back with you.

یه استراحت خیلی کوتاه می‌کنیم و بعدش برمی‌گردم پیشت.

And Mr.

و آقای

Steve will also be with us as well.

استیو نیز با ما خواهد بود.

We have lots of things to talk about, and we also have our lovely game.

ما کلی حرف برای گفتن داریم، و همچنین بازی دوست‌داشتنی خودمان را هم داریم.

Guess the picture idiom, all of that coming up in a few moments from now.

اصطلاح تصویری را حدس بزن، همه اینها تا چند لحظه دیگر اتفاق می‌افتد.

English addict is with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست.

It's so nice to have you with us.

خیلی خوبه که با ما هستی.

English addict is with you.

معتاد انگلیسی با شماست.

I hope you are having a good day today.

امیدوارم امروز روز خوبی رو سپری کنید.

It is myself. And also Mr. Steve is with us.

خودم هستم. و همچنین آقای استیو با ما هستند.

We are both 100% in the pink.

ما هر دو صد در صد در شرایط ایده‌آل هستیم.

If you are in the pink, it means you are well.

اگر در رنگ صورتی هستید، به این معنی است که حال شما خوب است.

You are healthy, you feel good, you feel fit.

شما سالم هستید، احساس خوبی دارید، احساس تناسب اندام می‌کنید.

And I think one of the reasons why this is happening at the moment is because we've had such lovely weather over the past few days outside.

و من فکر می‌کنم یکی از دلایلی که این اتفاق در حال حاضر می‌افتد این است که ما طی چند روز گذشته هوای بسیار خوبی را در بیرون داشته‌ایم.

There it is. I can't resist showing you the view out of the window.

اونجاست. نمی‌تونم جلوی خودم رو بگیرم و منظره‌ی بیرون از پنجره رو نشونت ندم. ما

We have the most glorious day.

باشکوه‌ترین روز را داریم.

In fact, I tell you what, I am going for a walk after today's live stream has finished.

راستش را بخواهید، بعد از تمام شدن پخش زنده امروز، می‌روم قدم بزنم.

You can join me as well. Steve, would you like to go for a walk with me?

شما هم می‌توانید به من بپیوندید. استیو، دوست داری با من قدم بزنی؟

Thanks for the invite.

ممنون از دعوتت.

Yeah, so I was not before a cup of tea in a piece of cake? Yes. We'll have those things.

آره، پس من قبلاً یه فنجون چای تو یه تیکه کیک نداشتم؟ بله . ما آن چیزها را خواهیم داشت.

We'll have a piece of cake. Mr.

ما یک تکه کیک خواهیم خورد. یک

Steve's lovely teacake loaf and a cup of tea, and then we will go for a walk in the beautiful, lovely, fresh

نان چای خوشمزه‌ی آقای استیو و یک فنجان چای، و بعد برای قدم زدن در تابستان زیبا، دوست‌داشتنی و تازه خواهیم رفت

summer.

.

Malin is from Honduras. Wow. From Honduras.

مالین اهل هندوراس است. وای. از هندوراس.

So I don't think we've ever had anybody from Honduras before, so welcome.

بنابراین فکر نمی‌کنم قبلاً کسی از هندوراس آمده باشد ، پس خوش آمدید.

You know, I'm so ignorant, I can't even remember where that is.

می‌دونی، من خیلی بی‌تجربه‌ام، حتی نمی‌تونم یادم بیاد اونجا کجاست.

I want to say South America.

می‌خواهم بگویم آمریکای جنوبی.

I think it is. I think it's Spanish.

من فکر می‌کنم همینطور است. فکر کنم اسپانیایی باشه.

Maybe, please, apologies for my ignorance.

شاید، لطفا، بابت نادانی‌ام عذرخواهی کنم.

But, yes.

اما، بله.

I'm not familiar with.

من آشنا نیستم.

I've heard of Honduras, but I'm not familiar with its geography.

من اسم هندوراس را شنیده‌ام، اما با جغرافیای آن آشنا نیستم.

It sounds Spanish to me.

به نظرم اسپانیایی میاد.

I think you got a phone in front of you, Steve, but yes, I have, but I don't want to be looking at up.

فکر کنم یه گوشی جلوت گذاشتی استیو، آره، دارم، اما نمی‌خوام بالا رو نگاه کنم.

That's not right, Mr.

این درست نیست، آقای

Duncan. I don't want to pretend that I know everything there.

دانکن. نمی‌خواهم وانمود کنم که همه چیز را آنجا می‌دانم.

You don't have to pretend. You can tell. This is.

لازم نیست تظاهر کنی. شما می‌توانید تشخیص دهید. این است. می‌توانید به

You can tell people that you've looked it up on the phone.

دیگران بگویید که آن را از طریق تلفن جستجو کرده‌اید.

So I think these days there's no embarrassment.

بنابراین فکر می‌کنم این روزها دیگر جای خجالت کشیدن نیست.

There is no shame in this world for any of us, including me.

در این دنیا برای هیچ کدام از ما، از جمله من، شرمساری وجود ندارد.

I don't know everything. There are many things that I don't know.

من همه چیز را نمی‌دانم. خیلی چیزها هست که من نمی‌دانم.

So when you think about these things, when you think about all the things that exist in the universe,

بنابراین وقتی به این چیزها فکر می‌کنید، وقتی به تمام چیزهایی که در جهان وجود دارند فکر می‌کنید،

you can't possibly know all of those things, even even things that relate to this planet.

نمی‌توانید همه آن چیزها را بدانید، حتی چیزهایی که به این سیاره مربوط می‌شوند.

Think of all of this, all of the towns and the cities

به همه اینها فکر کنید، به همه شهرها و شهرستان‌ها

and all all of the streets and all of the roads that exist in this world.

و به همه خیابان‌ها و جاده‌هایی که در این دنیا وجود دارند.

So you can't know everything. Thank you. Beatrice.

پس شما نمی‌توانید همه چیز را بدانید. متشکرم. بئاتریس

Central America, Spanish language.

آمریکای مرکزی، زبان اسپانیایی.

Yes, yes, I'm sure it's it's been in some films.

بله، بله، مطمئنم که توی بعضی فیلم‌ها بوده.

It's quite I know it's quite famous.

کاملاً می‌دانم که خیلی معروف است.

It's one known, country but I can't think. Right. I'm going to look it up afterwards.

یه کشور شناخته شده‌ست، اما نمی‌تونم بهش فکر کنم. درست است. بعدش میرم سراغش تا پیداش کنم.

But welcome, Melvin.

اما خوش اومدی، ملوین.

And I hope that you're getting some, some information that you can use with your students.

و امیدوارم اطلاعاتی به دست آورید که بتوانید با دانش‌آموزانتان از آنها استفاده کنید.

So my point is, you should never be embarrassed about not not you, Steve, but generally to everyone.

بنابراین حرف من این است که تو هرگز نباید نه تنها در مورد خودت، استیو، بلکه به طور کلی در مورد همه خجالت بکشی.

Never be embarrassed about looking up information, searching for that piece of information.

هرگز از جستجوی اطلاعات، جستجوی آن بخش از اطلاعات، خجالت نکشید.

Because we all do it.

چون همه ما این کار را می‌کنیم.

I do it sometimes.

من گاهی اوقات این کار را می‌کنم.

Maybe there is something I'm unsure of, maybe a little fact, or maybe a figure.

شاید چیزی هست که من از آن مطمئن نیستم، شاید یک حقیقت کوچک، یا شاید یک عدد.

Something I'm looking for so there's no shame in doing it.

چیزی که دنبالش هستم، پس انجام دادنش هیچ خجالتی نداره.

Honduras it. See?

هندوراس. می‌بینید؟

See now what I would automatically I would think of maybe somewhere like Cuba.

حالا ببینید من به طور خودکار به چه چیزی فکر می‌کنم، شاید به جایی مثل کوبا.

Somewhere like that.

یه همچین جایی. می‌بینی

You see, that's that's where my mind would immediately go.

، این جایی است که ذهن من فوراً به آن می‌رود.

I used to have a fantasy, by the way, about going to Cuba.

راستی، قبلاً یه فانتزی داشتم، در مورد رفتن به کوبا.

I don't know why,

because we used to watch those those lovely old movies

نمی‌دانم چرا،

چون ما قبلاً آن فیلم‌های قدیمی دوست‌داشتنی را که

set in Cuba.

در کوبا اتفاق می‌افتادند تماشا می‌کردیم.

And I don't know why.

و من نمی‌دانم چرا.

I always thought Cuba seemed like a very romantic place.

من همیشه فکر می‌کردم کوبا جای خیلی رمانتیکی به نظر می‌رسد.

It seemed to have a kind of serenity

انگار یه جور آرامشی داشت

that I felt as if I could belong to.

که حس می‌کردم می‌تونم بهش تعلق داشته باشم.

And all of those wonderful old motorcars, Steve, all those classic old American motor cars which are still running around.

و همه آن ماشین‌های قدیمی فوق‌العاده، استیو، همه آن ماشین‌های کلاسیک قدیمی آمریکایی که هنوز در حال تردد هستند.

And I think that has something to do with the fact that they're in Cuba. Of course they were.

و من فکر می‌کنم این به این واقعیت مربوط می‌شود که آنها در کوبا هستند. البته که بودند.

They were cut off from the rest of the world for a long time so that nothing was imported.

آنها برای مدت طولانی از بقیه جهان جدا بودند، به طوری که هیچ چیزی وارد نشد.

And I think I'm sure someone's going to correct me, but I think that has something to do with the reason

و فکر می‌کنم مطمئنم کسی اشتباه من را تصحیح خواهد کرد، اما فکر می‌کنم این موضوع به دلیلی مربوط می‌شود که

why all of those old American cars are still running around.

چرا همه آن ماشین‌های قدیمی آمریکایی هنوز در حال تردد هستند.

Yes, I think they had sanctions for many years. Yeah, and just had to keep the old cars going.

بله، فکر می‌کنم آنها سال‌های زیادی تحریم داشتند. آره، و فقط مجبور بودم ماشین‌های قدیمی رو روشن نگه دارم.

There we go. Yes.

بفرمایید. بله.

Now, can I say hello to Chris as well? I'm not going to pronounce your entire name.

حالا، میشه به کریس هم سلام کنم؟ قرار نیست اسمت رو کامل تلفظ کنم.

I'm going to call you Chris, which in the UK can be a male or a female name. Yes.

من تو را کریس صدا می‌کنم، که در بریتانیا می‌تواند هم برای مردان و هم برای زنان مناسب باشد. بله.

So that doesn't matter.

پس این مهم نیست.

It's normally it's normally abbreviated from Christopher or Christine.

معمولاً به صورت خلاصه از کریستوفر یا کریستین گرفته می‌شود.

Exactly. So, hello. From Bucharest, Romania.

دقیقاً. خب، سلام. از بخارست، رومانی.

Oh. Oh.

اوه. اوه.

We I get so excited when I know that people are watching us from all around the globe.

وقتی می‌دانم مردم از سراسر جهان ما را تماشا می‌کنند، خیلی هیجان‌زده می‌شوم.

And Stanko says in Paris, we may be meeting Luke Thomson.

و استانکو می‌گوید در پاریس، ممکن است لوک تامسون را ملاقات کنیم.

Not sure who Luke Thomson is.

مطمئن نیستم لوک تامسون کیست.

Maybe.

شاید.

Maybe they've emailed you, Mr. Duncan. No, I don't know who is Luke Thomson?

شاید بهت ایمیل زده باشن، آقای دانکن. نه، من نمی‌دانم لوک تامسون کیست؟ می‌خواهم

I want to know.

بدانم.

I have no idea as well.

من هم هیچ ایده‌ای ندارم.

Do I cook a cake by myself? It says Alexander. No. Vladimir off.

خودم کیک بپزم؟ می‌گوید اسکندر. نه. ولادیمیر برو.

No, I don't I, I cook it, I put it, it's actually a loaf, a teacake a loaf that I put in the bread maker of these wonderful machines.

نه، من این کار را نمی‌کنم، من آن را می‌پزم، من آن را می‌پزم، در واقع یک نان است، یک کیک چای، یک نان که من آن را در نان‌پز این دستگاه‌های فوق‌العاده می‌گذارم.

Nowadays you can just put all the ingredients in and then the machine will make your, your bread or your cake for you.

امروزه می‌توانید تمام مواد لازم را داخل دستگاه بریزید و سپس دستگاه، نان یا کیک شما را درست می‌کند.

And then about 2.5 hours later, you open the top and as if by magic,

و حدود ۲.۵ ساعت بعد، در را باز می‌کنید و انگار که جادو شده باشد،

there is a loaf of bread.

یک قرص نان آنجاست.

Or, as we had yesterday, one of Mr.

یا، همانطور که دیروز داشتیم، یکی از

Steve's delicious teacake loaf,

نان‌های کیک چای خوشمزه آقای استیو

which lasts for two days.

که دو روز دوام می‌آورد.

Have you heard of shadow teaching, Mr. Duncan?

آقاي دانکن، چيزي در مورد تدريس سايه شنيدين؟

Shadowing.

سایه پردازی.

Well, shadowing is following what other someone is saying, so it is kind of that exact thing.

خب، تقلید کردن یعنی دنبال کردن حرف‌های طرف مقابل، بنابراین تقریباً همین‌طور است.

Imagine shadowing Steve.

تصور کنید که استیو را سایه به سایه تعقیب می‌کنید.

If you are following a person's shadow, it means you are mimicking or copying what they are doing.

اگر سایه کسی را دنبال می‌کنید، به این معنی است که از کارهای او تقلید یا کپی می‌کنید.

So in this case, we are talking about speech the way a person is pronouncing words, so you follow behind them.

بنابراین در این مورد، ما در مورد گفتار صحبت می‌کنیم، روشی که یک فرد کلمات را تلفظ می‌کند، به طوری که شما از پشت سر او صحبت می‌کنید.

If I say something, another person might shadow that person you are following behind.

اگر چیزی بگویم، ممکن است شخص دیگری از کسی که شما از او پیروی می‌کنید، تقلید کند.

There are many ways of expressing that, of course, but generally speaking it means you are.

البته راه‌های زیادی برای بیان این موضوع وجود دارد، اما به‌طورکلی یعنی شما [این‌طور هستید].

You are imitating or following what someone is doing through their actions.

شما از طریق اعمال کسی، از او تقلید یا پیروی می‌کنید.

So is it.

همینطور است.

Is it says you are a new teacher and you're following an experienced teacher.

آیا می‌گوید شما یک معلم تازه‌کار هستید و از یک معلم باتجربه پیروی می‌کنید؟

You going into the class?

داری میری کلاس؟ (or: داری میری سر کلاس؟)

No, it's, it's a type of learning technique.

نه، این، این یک نوع تکنیک یادگیری است.

Oh, I see already shadow teaching to that. Shadowing has been around for a long time.

اوه، من همین الان هم دارم می‌بینم که داره به اون سایه آموزش می‌ده. سایه زدن مدت زیادی است که وجود دارد.

It was very popular at one point, but it seems to have faded away as all of these things do now, when I remember many years ago.

زمانی خیلی محبوب بود، اما انگار حالا که سال‌ها پیش را به یاد می‌آورم، مثل همه این چیزها از بین رفته است.

And this is a moment when I show you just how long I've been on here,

و این لحظه‌ای است که به شما نشان می‌دهم چند وقتی است که اینجا هستم،

there used to be a type of English learning called Crazy English.

قبلاً نوعی از یادگیری زبان انگلیسی به نام انگلیسی دیوانه‌وار وجود داشت.

Crazy English started in China.

انگلیسی دیوانه‌وار از چین شروع شد.

It was a guy called Lee Yang, and he became hugely popular in China with his crazy English.

مردی به نام لی یانگ بود، و با انگلیسی دیوانه‌وارش در چین بسیار محبوب شد.

Basically, he would get the students to to shout certain words.

اساساً، او دانش‌آموزان را وادار می‌کرد تا کلمات خاصی را فریاد بزنند.

So he would say something and then they would say it, but they would say it in a slightly exaggerated way.

بنابراین او چیزی می‌گفت و بعد آنها آن را می‌گفتند، اما آن را کمی اغراق‌آمیز بیان می‌کردند.

Crazy English.

انگلیسی دیوانه.

So you might say that shadowing is a bit like that, but without the shouting.

بنابراین می‌توان گفت که سایه‌زنی کمی شبیه به آن است، اما بدون فریاد زدن.

I would imagine the shouting helps you to remember, because you've got, elevated emotions, haven't you, when you're, when you're shouting.

من تصور می‌کنم فریاد زدن به شما کمک می‌کند تا به یاد بیاورید، چون شما احساسات متعالی دارید، مگر نه، وقتی که فریاد می‌زنید.

Yeah. So maybe it's to try and help people to drum it into the brain.

آره. بنابراین شاید برای این است که سعی کنیم به مردم کمک کنیم تا آن را در ذهنشان فرو کنند. بله

Yes. Repetition and shouting.

. تکرار و فریاد.

It's actually I can I can tell you there is a bit of psychology involved with that.

در واقع، می‌توانم به شما بگویم که کمی جنبه روانشناسی در این موضوع دخیل است.

And it is also to, to boost a person's confidence as well when they are speaking.

و همچنین برای افزایش اعتماد به نفس فرد هنگام صحبت کردن است.

So if you are doing something more than you normally would, it is a very good way of breaking through that boundary.

بنابراین اگر کاری را بیش از حد معمول انجام می‌دهید، این روش بسیار خوبی برای شکستن آن مرز است.

So I did think when I was in China I did see a lot of his work that he did there, and I have to say I was rather impressed with what he did.

بنابراین فکر می‌کنم وقتی در چین بودم، بسیاری از کارهایش را آنجا دیدم و باید بگویم که از کارهایش بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم.

However, I think there is much more to learning English than just shouting the words out.

با این حال، من فکر می‌کنم یادگیری زبان انگلیسی چیزی فراتر از فریاد زدن کلمات است.

But there are ways of using those things.

اما راه‌هایی برای استفاده از آن چیزها وجود دارد.

But you can't use them all the time.

اما شما نمی‌توانید همیشه از آنها استفاده کنید.

You have to also have other methods as well.

شما باید روش‌های دیگری هم داشته باشید.

Beatrice's English teacher is trying shadowing.

معلم انگلیسی بئاتریس دارد سعی می‌کند از سایه استفاده کند.

Oh, okay. At the moment it's interesting, says Beatrice.

اوه، باشه. بئاتریس می‌گوید در حال حاضر جالب است.

By the way, Stanko, who is watching, from Poland near Krakow.

راستی، استانکو، که داره تماشا می‌کنه، از لهستان نزدیک کراکوفه.

Maybe you can, meet up with Tom.

شاید بتونی، با تام ملاقات کن.

Tom Rocks is in Poland.

تام راکس در لهستان است.

And, by the way, yes, I can cook a carrot cake in the bread maker.

و، ضمناً، بله، می‌توانم یک کیک هویج را در دستگاه نان‌پزی بپزم.

The bread makers are very good. You can make cakes in them. Yeah, as well as bread.

نان‌پزها خیلی خوبن. میشه توشون کیک درست کرد. بله، و همچنین نان.

I haven't tried making a cake, but it does show you the different recipes that you can you can use.

من درست کردن کیک را امتحان نکرده‌ام، اما این به شما دستور العمل‌های مختلفی را نشان می‌دهد که می‌توانید از آنها استفاده کنید.

They're incredibly.

اونا فوق‌العاده‌ان.

It's the best thing I've ever bought.

بهترین چیزیه که تا حالا خریدم.

You know, there are lots of different machines you can buy for your kitchen. Yes.

می‌دانید، کلی ماشین‌های مختلف هست که می‌توانید برای آشپزخانه‌تان بخرید. بله.

It's also there's ice cream makers.

همچنین بستنی‌ساز هم وجود دارد.

There's, What's that other thing we use for cooking chips in?

خب، اون چیز دیگه‌ای که برای پختن چیپس استفاده می‌کنیم چیه؟

There's the air from fryers. Well, the toasters, there's all sorts of things.

این هوا از سرخ‌کن‌ها می‌آید. خب، توسترها، کلی چیز هست.

The best thing, the one that I use the most and have and I've used continually since I bought it, was the bread maker.

بهترین چیزی که بیشتر از همه ازش استفاده می‌کنم و دارم و از وقتی خریدمش مدام ازش استفاده می‌کنم، دستگاه نان‌پزی بود.

And it just paid for itself at least twice over.

و حداقل دو برابر هزینه خودش را جبران کرد.

We've made so many loaves of bread and that bread maker.

ما کلی قرص نان و اون دستگاه نان‌پزی درست کردیم.

So it cost about £100 to buy within six months.

بنابراین خرید آن ظرف شش ماه حدود ۱۰۰ پوند هزینه داشت. هزینه‌اش را

It it paid for itself because obviously I can make a loaf of bread by buying the flour very cheaply in that.

جبران کرد، چون بدیهی است که می‌توانم با خرید آرد خیلی ارزان در آن، یک قرص نان درست کنم.

And you don't have to put the oven on the big oven and waste all that electricity because it just cooks within that small space.

و لازم نیست فر را روی اجاق بزرگ بگذارید و تمام برق را هدر دهید زیرا فقط در همان فضای کوچک غذا پخته می‌شود.

So we've had it well over a year now.

بنابراین ما بیش از یک سال است که آن را به خوبی پشت سر گذاشته‌ایم.

So it's paid for itself.

پس هزینه خودش را پرداخت کرده است.

Twice over as we say.

دو برابر بیشتر از آنچه ما می‌گوییم.

But and we've got lovely bread not, not full of any horrible ingredients.

اما و ما نان خوشمزه‌ای داریم، نه، نه پر از مواد بد.

So if I was going to recommend anything for somebody to buy I would say a bread maker.

بنابراین اگر قرار باشد چیزی را برای خرید به کسی توصیه کنم، می‌گویم یک دستگاه نان‌پزی.

Yeah.

آره.

I have to say we don't normally buy gadgets.

باید بگم ما معمولاً وسایل الکترونیکی نمی‌خریم.

Things to help is one of the things we've never bought is a coffee maker, because it seems to take

یکی از چیزهایی که به ما کمک می‌کند، قهوه‌ساز است که هیچ‌وقت نخریده‌ایم، چون به نظر می‌رسد

such a long time to make one cup of coffee.

درست کردن یک فنجان قهوه خیلی طول می‌کشد.

You can get those really fancy machines now, but it takes maybe 2 or 3 minutes

الان می‌توانید آن دستگاه‌های خیلی شیک را تهیه کنید، اما شاید فقط ۲ یا ۳ دقیقه طول بکشد

just to make the coffee, and then by the time it goes into the cup, it's not even hot.

تا قهوه درست شود، و وقتی هم که داخل فنجان می‌رود، حتی داغ هم نیست.

It's only it's only tepid. And they're also very expensive.

فقط اینکه فقط ولرم است. و آنها همچنین بسیار گران هستند. بله

Yes. And, I, I've seen a couple of those coffee makers, Steve,

. و من، من چند تا از اون قهوه‌سازها دیدم، استیو،

£1,000 plus.

بالای ۱۰۰۰ پوند.

Can you believe that?

باورتان می‌شود؟

And actually, just now what we use is just hot water, some milk and one of those little foaming machines.

و در واقع، الان چیزی که ما استفاده می‌کنیم فقط آب داغ، مقداری شیر و یکی از آن دستگاه‌های کوچک کف‌ساز است.

It's just a very simple thing.

فقط یه چیز خیلی ساده‌ست.

And it makes the coffee go all frothy.

و باعث میشه قهوه کف کنه.

Can go. Millie Cano coffee? Yes.

می‌تواند برود. قهوه میلی کانو؟ بله.

It's a little bit more expensive than, say, a Nescafé instant, but it's a hell of a lot cheaper than buying a coffee machine.

کمی گران‌تر از مثلاً یک نسکافه فوری است، اما خیلی ارزان‌تر از خرید یک دستگاه قهوه‌ساز است.

And anyway, I like to. The problem is, as we've said this before, once you've been

و به هر حال، من دوست دارم. همانطور که قبلاً هم گفتیم، مشکل این است که وقتی

to France and Italy and you've sampled the lovely coffee that they make there. Yes.

به فرانسه و ایتالیا سفر می‌کنید، قهوه‌ی دوست‌داشتنی آنجا را امتحان می‌کنید. بله.

Anything else

هر چیز دیگری

is. It never is good.

هست. هیچ‌وقت خوب نیست.

We've tried all the cafes where we live.

ما تمام کافه‌های محل زندگی‌مان را امتحان کرده‌ایم.

The coffee just does not taste as good and I'm sure that there are places that sell coffee that is as good

قهوه به خوبی قهوه‌های دیگر نیست و مطمئنم جاهایی هستند که قهوه‌ای به خوبی قهوه‌های

as you get in Italy or France, but I haven't found one yet.

ایتالیا یا فرانسه می‌فروشند، اما من هنوز جایی پیدا نکرده‌ام.

Well, some some of the worst coffee that I've had of being these big chains now.

خب، بعضی از بدترین قهوه‌هایی که تا حالا تو این فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگ خوردم همین‌ها بودن.

Yes, you you not. You know what I'm going to say?

بله، تو، تو نه. می‌دونی چی می‌خوام بگم؟

You know the names.

اسم‌ها را می‌شناسی.

We all know the names of these big cafes, and they belong to large companies.

همه ما نام این کافه‌های بزرگ را می‌دانیم و آنها متعلق به شرکت‌های بزرگی هستند.

And, I normally have terrible coffee when I go to those places.

و من معمولاً وقتی به آن مکان‌ها می‌روم، قهوه‌ی خیلی بدی می‌خورم.

In fact, I don't go to those types of coffee house anymore. I.

راستش را بخواهید، من دیگر به آن نوع قهوه‌خانه‌ها نمی‌روم. من.

I just can't do it because the coffee is always awful.

من اصلاً نمی‌تونم این کار رو بکنم چون قهوه همیشه افتضاحه.

So we have been spoilt, I suppose, by that.

بنابراین، گمان می‌کنم، ما از این بابت لوس شده‌ایم.

A lot of people, by the way, asking all sorts of questions.

اتفاقاً خیلی‌ها انواع و اقسام سوال‌ها را می‌پرسند.

What make what model is your bread maker? It is Panasonic.

دستگاه نان پز شما چه مدلی و چه برندی است؟ پاناسونیک است.

It's made by Panasonic and I did a lot of research.

ساخت پاناسونیک هست و من کلی تحقیق کردم.

And the Panasonic bread makers always seem to come out top, for, the bread that they make.

و به نظر می‌رسد که دستگاه‌های نان‌پزی پاناسونیک همیشه در نان‌هایی که درست می‌کنند، سرآمد هستند.

So I went with a Panasonic and and we've been quite pleased with it. Yes.

بنابراین من یک پاناسونیک گرفتم و از آن کاملاً راضی هستیم. بله.

But yes, within six months, I don't know how.

اما بله، ظرف شش ماه، نمی‌دانم چطور.

It depends on how much the bread cost where you are.

بستگی به این دارد که قیمت نان در جایی که هستید چقدر است.

But I can make a loaf of bread for a brand £0.60. It's.

اما می‌توانم یک قرص نان را با قیمت ۰.۶۰ پوند برای یک برند خاص درست کنم. این است.

Which is, I don't know, €80.

که نمی‌دانم، ۸۰ یورو است.

So, something like that. Maybe €70.

بنابراین، چیزی شبیه به آن. شاید ۷۰ یورو.

And in the UK, a a loaf of bread is around £2. Now.

و در بریتانیا، یک قرص نان حدود ۲ پوند است. حالا.

So what's that about £2, 40 to €40, something like that.

خب، اون حدود ۲ پوند، ۴۰ تا ۴۰ یورو، یه همچین چیزی چیه؟

So, yes, they are definitely worth having said that.

بنابراین، بله، قطعاً ارزش گفتن این حرف را دارند.

I suppose if you if you eat a lot of bread like us, we love bread.

فکر می‌کنم اگر شما هم مثل ما زیاد نان می‌خورید، ما عاشق نان هستیم.

I like having bread with. Well, I like having toast in the morning.

من دوست دارم با نان بخورم. خب، من دوست دارم صبح‌ها نان تست بخورم.

We have sometimes we have beans on toast. I like to have a little snack sometimes in the afternoon.

ما گاهی اوقات لوبیا را روی نان تست می‌خوریم. من دوست دارم بعضی وقت‌ها بعدازظهرها یک میان وعده کوچک بخورم.

So we do eat a lot of bread. It's very good if you eat bread a lot.

بنابراین ما نان زیادی می‌خوریم. اگر نان زیاد بخورید خیلی خوب است.

And of course the bread is much healthier.

و البته نان بسیار سالم‌تر است.

Mr.. Steve, we have to move on now because we have today's subject.

آقای استیو، حالا باید بریم سراغ بحث اصلی چون موضوع امروز رو داریم.

We are looking at something that,

ما به چیزی نگاه می‌کنیم که

well, two things, but they are connected to each other.

خب، دو چیز است، اما به یکدیگر مرتبط هستند.

We are talking about that thing that we all need. There it is. Look, I have some of it right here.

ما داریم در مورد چیزی صحبت می‌کنیم که همه ما به آن نیاز داریم. اونجاست. ببین، من یه مقدارش رو اینجا دارم.

Water and aqua

آب و

steam as well.

بخار آب هم همینطور.

So that is what we are looking at today.

بنابراین این چیزی است که ما امروز به دنبال آن هستیم.

I will just set up the image on the screen just to make sure everything looks good.

من فقط تصویر را روی صفحه تنظیم می‌کنم تا مطمئن شوم همه چیز خوب به نظر می‌رسد.

While you're doing that, I'll say hello to sorry k h or Sorry in Tehran.

در حالی که شما مشغول این کار هستید، من به sorry k h یا Sorry in Tehran سلام خواهم کرد.

Wow, fantastic. Thank you for watching us.

وای، فوق‌العاده‌ست. از اینکه ما را تماشا کردید متشکریم.

Don't have electricity and not a stable internet, but you've come on to watch this today, so welcome.

برق و اینترنت پایدار ندارم، اما امروز برای تماشای این برنامه آمده‌اید، پس خوش آمدید.

And thank you very much for making the effort, to come on and see us.

و از شما خیلی ممنونم که زحمت کشیدید و به دیدن ما آمدید.

It's just wonderful.

فقط فوق العاده است.

I can't believe how many people from all different parts of the world are watching us, Mr. Duncan.

باورم نمیشه که این همه آدم از نقاط مختلف دنیا دارن ما رو تماشا می‌کنن، آقای دانکن.

Definitely.

قطعاً.

Here we go. And, Steve. Steve got to move on because I'll say hello to you as well. Okay.

بفرمایید. و، استیو. استیو باید بره چون من هم به تو سلام خواهم رساند. باشه.

Sorry. Well, Romola, I'm saying I'm saying hello because I asked people to say hi.

متاسفم. خب، رومولا، دارم سلام می‌کنم چون از مردم خواستم سلام کنند.

Oh, yes, I know I was here.

اوه، بله، می‌دانم که اینجا بودم.

Yes, I was here with you on the live stream.

بله، من اینجا در پخش زنده با شما بودم. ما

We got to move on. Steve Ross. We are going to horrendously run over. And I know you hate it when that happens.

باید ادامه بدیم. استیو راس. ما به طرز وحشتناکی زیر خواهیم گرفت. و می‌دانم که وقتی این اتفاق می‌افتد، از آن متنفری.

Oh, yes. He complains for the rest of the day. He really does.

اوه، بله. او تا آخر روز شکایت می‌کند. او واقعاً این کار را می‌کند. پس

Here we go then, Steve. Steam and water.

شروع می‌کنیم، استیو. بخار و آب.

As you can see on the screen, we have both of those things.

همانطور که روی صفحه می‌بینید، ما هر دوی این موارد را داریم. ما

We have water and steam.

آب و بخار داریم.

Here are some phrases.

در اینجا چند عبارت آورده شده است.

And we can have some fun with this because learning should always be fun.

و ما می‌توانیم با این کمی تفریح ​​کنیم، زیرا یادگیری همیشه باید سرگرم‌کننده باشد.

Phrases connected to steam.

عبارات مرتبط با بخار.

Are you ready for the first one, Mr.

آقای استیو، برای اولی آماده‌ای؟

Steve, I am you let off some steam.

دارم یه کم انرژی می‌گیرم.

This is an expression we often use in English to let us some steam.

این عبارتی است که ما اغلب در انگلیسی برای اینکه کمی خودمان را گرم کنیم، استفاده می‌کنیم.

A person might decide at the weekend that they want to go out and enjoy themselves.

ممکن است شخصی آخر هفته تصمیم بگیرد که بیرون برود و از خودش لذت ببرد.

Maybe they want to go to the bars and the clubs.

شاید آنها بخواهند به بارها و کلوپ‌ها بروند.

They want to let off some steam. So what does that mean? Steve?

آنها می‌خواهند کمی از انرژی خود را تخلیه کنند. خب این یعنی چی؟ استیو؟

It means that you've had a period, period of time when you haven't been able to maybe express yourself

یعنی شما دوره‌ای را گذرانده‌اید، دوره‌ای که نتوانسته‌اید خودتان را

in the way that you would like, and it's like pressure is building up inside you. Yes.

آنطور که دوست دارید ابراز کنید، و انگار فشار درونتان زیاد می‌شود. بله.

That you maybe it is that you want to go out and party.

شاید منظورت این باشد که می‌خواهی بیرون بروی و مهمانی بگیری.

And you've been at work all week and you've been you feel suppressed.

و تمام هفته سر کار بوده‌ای و احساس سرکوب شدن داشته‌ای.

Maybe you feel as though you haven't been able to go out with friends and have a good time and just relax.

شاید احساس کنید که نتوانسته‌اید با دوستانتان بیرون بروید و اوقات خوشی داشته باشید و فقط استراحت کنید.

Letting off steam really means you're just trying to release tension. Yes.

خالی کردن خشم در واقع به این معنی است که شما فقط سعی دارید تنش را آزاد کنید. بله.

That's built up inside you. Some people might let off. People let off steam in different ways.

که درون تو ساخته شده. ممکن است بعضی‌ها بی‌خیال شوند. مردم به روش‌های مختلف انرژی خود را تخلیه می‌کنند.

It could be that you want to go out dancing.

شاید دلتان بخواهد برای رقصیدن بیرون بروید.

It could be that you go for a long run or you go to the gym.

می‌تواند این باشد که شما برای مدت طولانی می‌دوید یا به باشگاه می‌روید.

You might let off steam physically.

ممکن است از نظر فیزیکی انرژی خود را تخلیه کنید.

Or there are different ways, but it means that you haven't been able to do what you want to do, and you feel this sort of pressure.

یا راه‌های مختلفی وجود دارد، اما به این معنی است که شما نتوانسته‌اید کاری را که می‌خواهید انجام دهید، و این نوع فشار را احساس می‌کنید.

And it could be that, something, you know, you've had a bad week at work and you've you wanted to shout at people, but you couldn't.

و می‌تواند به این دلیل باشد که، مثلاً هفته‌ی بدی را در محل کار گذرانده‌اید و دلتان می‌خواسته سر دیگران داد بزنید، اما نتوانسته‌اید.

So you have to keep those emotions in.

بنابراین باید آن احساسات را در خود نگه دارید.

And then in order to see those emotions have to be released.

و سپس برای دیدن آن احساسات باید آزاد شوند.

Yeah. At some point. Otherwise you'll you'll get stress and anxiety.

آره. در مقطعی. در غیر این صورت دچار استرس و اضطراب خواهید شد.

And so you're let off steam, you come out for a night out.

و بنابراین شما را رها می‌کنند تا کمی استراحت کنید، و برای یک گردش شبانه بیرون می‌آیید.

Some of you might get drunk. Okay, Steve, we've got it.

بعضی از شما ممکن است مست شوید. باشه، استیو، رسیدیم. در

It turns into a lecture eventually is got it means so very quickly expel

نهایت تبدیل به یک سخنرانی می‌شود، یعنی خیلی سریع

or spend some pent up energy to expel or spend some pent up.

انرژی انباشته شده را تخلیه یا صرف آن کنید تا تخلیه یا صرف شود.

Now there is a great word, or should I say an expression as a sure sentence to to be pent up things that you are holding in

حالا یک کلمه عالی وجود دارد، یا بهتر است بگویم یک عبارت به عنوان یک جمله مطمئن برای اینکه چیزهای فروخورده‌ای را که در

something that you are containing within you, but sometimes you have to let it out, as Steve said, or else you become stressed.

چیزی که در درون خود دارید نگه می‌دارید، اما گاهی اوقات باید آن را بیرون بریزید، همانطور که استیو گفت، وگرنه دچار استرس می‌شوید.

Something that is pent up is something that is held inside.

چیزی که در خود فرو رفته، چیزی است که در درون نگه داشته می‌شود.

So sometimes a person might want to let off steam.

بنابراین گاهی اوقات ممکن است فرد بخواهد انرژی خود را تخلیه کند.

Yes, as a way of releasing that energy.

بله، به عنوان راهی برای آزاد کردن آن انرژی.

Next one Steve. Here we go.

نفر بعدی استیو. بفرمایید.

Full steam ahead.

با تمام قوا به پیش.

I wish I had my I'm trying to find my little train.

کاش قطار کوچکم را داشتم. دارم سعی می‌کنم قطار کوچکم را پیدا کنم.

Where's where's my little train? I'm just I'm just trying to find my train.

قطار کوچولوی من کجاست؟ من فقط دارم سعی می‌کنم قطارم رو پیدا کنم.

Where is it? I used to have a little train sound

کجاست؟ قبلاً اینجا صدای قطار کوچکی می‌شنیدم

here.

Do you do. Oh, here it is, Steve.

.

آیا شما این کار را می‌کنید؟ اوه، اینجاست، استیو.

Hey, I will play it now.

هی، الان بازیش می‌کنم.

So we say full steam ahead.

پس می‌گوییم با تمام قوا به پیش.

That's it.

همین و بس.

Casey Jones steaming on a rolling full steam ahead. What does it mean, Steve?

کیسی جونز با تمام قوا به پیش می‌رود. یعنی چی، استیو؟

It means that you.

یعنی اینکه تو.

Whatever you're doing, you decide to do it, with the

هر کاری که انجام می‌دهید، تصمیم می‌گیرید که آن را با

fullest amount of energy that you've got, you don't hold back full steam ahead.

تمام انرژی که دارید انجام دهید، و از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنید.

We are going to,

ما قصد داریم

progress on our business model with full steam ahead.

با تمام قوا در مدل کسب‌وکارمان پیشرفت کنیم.

It means that literally, you are not holding back in anything that you're doing.

یعنی به معنای واقعی کلمه، شما در هیچ کاری که انجام می‌دهید، کوتاهی نمی‌کنید.

If you've decided to do something. Yeah.

اگر تصمیم به انجام کاری گرفته‌اید. آره.

Yeah.

آره.

Yes, I know it normally refers to to doing something in, in a positive direction.

بله، می‌دانم که معمولاً به انجام کاری در جهت مثبت اشاره دارد.

Move forward with energy and eagerness.

با انرژی و اشتیاق به جلو حرکت کنید.

Yeah. So you are you are putting a lot of effort and energy into a certain thing.

آره. بنابراین شما دارید تلاش و انرژی زیادی را صرف یک چیز خاص می‌کنید.

You are going full steam ahead.

داری با تمام قوا پیش میری.

And of course, I think it actually refers to

و البته، من فکر می‌کنم در واقع به

nautical situations.

موقعیت‌های دریایی اشاره دارد.

On the ocean, full steam ahead.

روی اقیانوس، با تمام قوا به پیش.

So I don't think it refers to old steam engines such as trains.

بنابراین فکر نمی‌کنم به موتورهای بخار قدیمی مانند قطارها اشاره داشته باشد.

I think it actually refers to the the old steam boats or the ships or the the image, of course, is of

فکر می‌کنم در واقع به قایق‌های بخار قدیمی یا کشتی‌ها یا البته تصویر،

lots of energy being released, because when you've got a steam engine, whether it's a train or a, or a ship,

انرژی زیادی که آزاد می‌شود اشاره دارد، زیرا وقتی یک موتور بخار دارید، چه قطار باشد چه کشتی،

you can imagine the amount of smoke and energy and noise that is created when a steam engine is going fully.

می‌توانید میزان دود و انرژی و صدایی را که هنگام کار کامل یک موتور بخار ایجاد می‌شود تصور کنید. بله

Yes. And, and so that that gives the, the sort of mental impression that whatever you're doing,

. و، و این باعث میشه که، این حس ذهنی بهت دست بده که هر کاری که انجام میدی،

you're doing with the fullest amount of energy that you have.

با تمام انرژی که داری انجامش میدی.

Then we can, we have the, you know, holding back.

بعدش می‌تونیم، می‌دونین، ما باید خودمونو کنترل کنیم.

Can we have it again. Can we have it again. Okay. Here it is again

میشه دوباره داشته باشیمش؟ میشه دوباره داشته باشیمش؟ باشه. دوباره همین است

that.

.

We have.

ما داریم.

You might say

if you're a boss at work you might say to your workers we need to go full steam ahead

اگر رئیس محل کار خود هستید، می‌توانید به کارمندانتان بگویید که باید با تمام قوا به سمت

with our sales targets. Yes.

اهداف فروش خود پیش برویم. بله.

Something like that just means we want you all working as hard as you possibly can. Yes, I think it's.

چیزی شبیه به این فقط به این معنی است که ما می‌خواهیم همه شما تا جایی که می‌توانید سخت کار کنید . بله، فکر می‌کنم همینطور است.

No, I think I think that it's actually a very good expression. Here's another one, Steve.

نه، فکر می‌کنم این واقعاً یه اصطلاح خیلی خوبه. اینم یکی دیگه، استیو.

So we can use steam as a verb.

بنابراین می‌توانیم از steam به عنوان فعل استفاده کنیم.

So in this sense we are using it as an action.

بنابراین به این معنا ما از آن به عنوان یک عمل استفاده می‌کنیم.

So we often think of steam as being the noun which is the vapour formed by hot water.

بنابراین ما اغلب بخار را به عنوان اسمی در نظر می‌گیریم که بخاری است که از آب داغ تشکیل می‌شود.

However, we can also use steam as a verb as well.

با این حال، می‌توانیم از steam به عنوان فعل نیز استفاده کنیم.

I will briefly explain these because they are a little complicated.

من اینها را به طور خلاصه توضیح خواهم داد زیرا کمی پیچیده هستند.

First of all, you might cook a piece of food using heat and steam, so it is common, isn't it, Steve?

اول از همه، شما ممکن است یک تکه غذا را با استفاده از گرما و بخار بپزید، بنابراین این رایج است، اینطور نیست، استیو؟

These days, especially for healthy eating, quite often people will steam their food.

این روزها، به خصوص برای تغذیه سالم، اغلب مردم غذای خود را بخارپز می‌کنند.

Yes, you can steam your vegetables. You can.

بله، می‌توانید سبزیجات را بخارپز کنید. تو می‌توانی. می‌توانید

You can get a device that sits on top of your saucepan,

دستگاهی تهیه کنید که بالای قابلمه شما قرار می‌گیرد

and you put your vegetables in it in the steam, the water boils and the steam cooks the vegetables.

و سبزیجات خود را داخل آن در بخار قرار می‌دهید، آب جوش می‌آید و بخار، سبزیجات را می‌پزد.

That's a that's a healthy way of of cooking vegetables.

این یک روش سالم برای پختن سبزیجات است.

So they say because you are retaining all the, the vitamins and nutrients.

بنابراین آنها می‌گویند چون شما تمام ویتامین‌ها و مواد مغذی را حفظ می‌کنید.

And you can get I if you've got a very posh modern kitchen

و اگر یک آشپزخانه مدرن و شیک دارید، می‌توانید من را تهیه کنید،

and I've got a friend who's just had a new kitchen, they've, and they've got steamers.

و من دوستی دارم که به تازگی آشپزخانه جدیدی ساخته است، آنها بخارپز دارند.

And their new kitchen. Yeah.

و آشپزخانه جدیدشان. آره.

So they it just looks a bit like a microwave and you put thing and it just steams whatever you put in.

بنابراین، آنها کمی شبیه مایکروویو هستند و شما چیزی را در آن قرار می‌دهید و هر چه را که در آن قرار دهید، بخارپز می‌کند.

My mother used to steam fish. Yes, when she cooked it.

مادرم قبلاً ماهی را بخارپز می‌کرد. بله، وقتی که او آن را پخت.

Because fish you can very easily overcook it.

چون ماهی را خیلی راحت می‌توان بیش از حد پخت.

So she used to put place or, cod in between two plates. Yes.

بنابراین او قبلاً بین دو بشقاب، ماهی یا غذا می‌گذاشت. بله.

And then the steam from the saucepan would cook it and it would be very tender.

و سپس بخار قابلمه آن را می‌پخت و بسیار نرم می‌شد. به

I would say that is the only way

نظرم تنها راه

to actually cook fish.

پختن ماهی همینه.

I don't, I don't like barbecued fish.

من نه، من ماهی کبابی دوست ندارم.

I don't know what it is about barbecued fish.

من نمی‌دانم ماجرای ماهی کبابی چیست.

I can never really eat it or anything that's being heavily smoked.

من هیچ‌وقت واقعاً نمی‌تونم اون یا هر چیزی که به شدت دودی شده باشه رو بخورم.

I don't like that taste.

من اون طعم رو دوست ندارم.

I don't like the flavour.

من طعمش را دوست ندارم.

But I do like steamed fish. And you all right, Steve can't I?

اما من ماهی بخارپز را دوست دارم. و تو خوبی استیو، من نمی‌تونم؟ یک

Lovely piece of steamed cod with some lovely parsley sauce over the top.

تکه ماهی کاد بخارپز دوست‌داشتنی با سس جعفری خوشمزه روی آن.

Steam cleaning.

تمیز کردن با بخار.

There is another one, Mr. Duncan. Yes, in fact, there it is.

یکی دیگه هم هست، آقای دانکن. بله، در واقع، آنجاست.

You clean an item using heat and steam again, a very popular way of of cleaning things these days,

شما یک وسیله را دوباره با استفاده از گرما و بخار تمیز می‌کنید، روشی بسیار محبوب برای تمیز کردن چیزها این روزها، به

particularly as it, it sterilises the surfaces.

خصوص که سطوح را استریل می‌کند.

The hot steam. Yes, is very good at sterilising.

بخار داغ. بله، در استریل کردن خیلی خوب عمل می‌کند.

I think they use steam cleaning in, or at least they used to in hospitals to clean all the, instruments used for operation.

فکر می‌کنم در بیمارستان‌ها از بخارشویی استفاده می‌کنند، یا حداقل قبلاً برای تمیز کردن تمام ابزارهای مورد استفاده در عمل جراحی از آن استفاده می‌کردند.

I think they still use it.

فکر کنم هنوز ازش استفاده می‌کنن.

In fact, I remember during Covid, lots of places that were still open for business, such as hotels and restaurants.

در واقع، من به یاد دارم که در دوران کووید، بسیاری از مکان‌ها، مانند هتل‌ها و رستوران‌ها، هنوز برای کسب و کار باز بودند.

They were they were using a lot of this, this technology, this steam cleaning, because steam is hotter,

آنها از این فناوری، این بخارشویی، زیاد استفاده می‌کردند، چون بخار داغ‌تر است

the, goes beyond the boiling point of water, boiling point of water, which is 100°C, but steam is hotter than that.

، از نقطه جوش آب که ۱۰۰ درجه سانتیگراد است، فراتر می‌رود، اما بخار از آن هم داغ‌تر است.

So it has a much,

بنابراین

has a much better impact in sterilisation. Yes.

تأثیر بسیار بسیار بهتری در استریلیزاسیون دارد. بله.

Here we go.

Moving on. Here's another one. Steve, this is something Steve does quite often.

بفرمایید.

ادامه دادن. اینم یکی دیگه. استیو، این کاریه که استیو اغلب انجام میده.

You might.

شما ممکن است.

Does that happen to you, Steve?

استیو، برای تو هم اتفاق می‌افتد؟

Run out of steam. Yes.

از کوره در رفتن. بله.

So you can go full steam ahead, which means you all your energy is being used to do whatever it is you want to do.

بنابراین می‌توانید با تمام قوا پیش بروید، به این معنی که تمام انرژی‌تان برای انجام هر کاری که می‌خواهید انجام دهید، استفاده می‌شود.

Or you can run out of steam, which means you just lose energy or motivation. Yes.

یا ممکن است تمام انرژی‌تان تمام شود، که یعنی انرژی یا انگیزه‌تان را از دست می‌دهید. بله.

So towards the end of the Sunday live stream, I tend to run out of steam.

بنابراین نزدیک به پایان پخش زنده یکشنبه، معمولاً انرژی‌ام تمام می‌شود.

That's true. So you know, my my energy is waning.

این درست است. خب، می‌دونی، انرژیم داره تحلیل می‌ره.

My energy is going because I find it hard to concentrate for a long period of time without getting tired.

انرژی‌ام دارد تمام می‌شود چون برایم سخت است که برای مدت طولانی بدون خستگی تمرکز کنم.

Oh I've just I feel like I've run out of steam. Yeah.

اوه، فقط حس می‌کنم دیگه طاقتم تموم شده. آره. می‌توانید از

You can use that as a, it's a very common expression to say

این به عنوان یک عبارت بسیار رایج برای گفتن

that you've just lost all your energy suddenly or so let's have a look at the definition.

اینکه ناگهان تمام انرژی خود را از دست داده‌اید استفاده کنید. بیایید نگاهی به تعریف آن بیندازیم. بله

Yes. Use up all of one's energy to become tired.

. تمام انرژی خود را صرف خستگی کردن کردن.

So if you've been doing something for a long period of time, or maybe something you have to keep doing,

بنابراین اگر مدت زیادی است که کاری را انجام می‌دهید، یا شاید کاری را که مجبورید ادامه دهید،

it is possible to just run out of steam.

ممکن است ناگهان انرژی‌تان تمام شود.

A lot of people ask me, they say, Mr.

خیلی‌ها از من می‌پرسند، می‌گویند آقای

Duncan, how do you keep coming up with new ideas for your live streams and also your lessons?

دانکن، چطور مدام برای پخش زنده و همچنین درس‌هایتان ایده‌های جدید ارائه می‌دهید؟ به

It seems like there is an endless amount of of content coming out of you all the time.

نظر می‌رسد که همیشه مقدار بی‌پایانی از محتوا از شما منتشر می‌شود.

But yes, the secret is not to run out of steam to actually go full steam ahead.

اما بله، راز این است که با تمام قوا پیش بروید و انرژی‌تان را از دست ندهید.

How do you. Yes.

چطور؟ (چطوری؟) بله.

Yeah, exactly. Yes. To use that one's energy, you become tired.

آره، دقیقاً. بله. برای استفاده از انرژی آن شخص، خسته می‌شوی.

Oh, I've just run out of steam. You might lose it.

اوه، من دیگه طاقتم تموم شده. ممکن است آن را از دست بدهی.

It maybe you.

شاید تو باشی.

And of course, you can lose energy because you you've lost motivation.

و البته، ممکن است انرژی خود را از دست بدهید زیرا انگیزه خود را از دست داده‌اید.

If you lose motivation in something, then automat, your energy tends to drain.

اگر انگیزه‌تان را در چیزی از دست بدهید، به طور خودکار، انرژی‌تان تحلیل می‌رود.

Whereas if you are enthusiastic about what you're doing, like Mr.

در حالی که اگر به کاری که انجام می‌دهید اشتیاق داشته باشید، مانند آقای

Duncan is with the, his channel is in this teaching channel, then, because he's motivated and very interested, he doesn't run out of steam.

دانکن که کانال او در این کانال آموزشی است، پس، چون او با انگیزه و بسیار علاقه‌مند است، از تلاش دست نمی‌کشد.

But you can become despondent sometimes, and

اما گاهی اوقات ممکن است دلسرد شوید و

lacking in motivation because something's put you off.

انگیزه‌تان را از دست بدهید، چون چیزی شما را دلسرد کرده است.

Whatever it is you're doing, like last week, and then you just your energy levels deplete.

هر کاری که انجام می‌دهید، مثلاً هفته‌ی پیش، و بعد سطح انرژی‌تان به شدت کاهش می‌یابد.

And when your energy levels deplete, you can just use that expression running out of steam, just like, you know, a steam engine.

و وقتی سطح انرژی‌تان تمام می‌شود، می‌توانید از این عبارت استفاده کنید: « تمام شدن انرژی»، درست مثل یک موتور بخار.

If you didn't keep putting the coal on the furnace, it would run out of steam and stop working.

اگر زغال سنگ را روی کوره نمی گذاشتی، بخار آن تمام می شد و از کار می افتاد.

Next one, Steve, we're going to look at, a very interesting word, something that is steamy or steamy.

مورد بعدی، استیو، ما به یک کلمه بسیار جالب نگاه خواهیم کرد، چیزی که بخارآلود یا بخارآلود است.

We are describing the appearance of something or how something appears to the observer, something that is steamy.

ما داریم ظاهر چیزی یا اینکه چیزی برای ناظر چگونه به نظر می‌رسد را توصیف می‌کنیم، چیزی که بخارآلود است.

Now I'm going to put this one on the screen very quickly, and then we will move on something steamy.

حالا می‌خواهم این یکی را خیلی سریع روی صفحه نمایش بدهم، و بعد سراغ یک چیز هیجان‌انگیز می‌رویم.

Oh wait there.

اوه، صبر کن.

Have I just done something there? Let's have a look. Oh yeah, that's better.

آیا من آنجا کاری انجام داده‌ام؟ بیایید نگاهی بیندازیم. اوه آره، اینطوری بهتره.

What I love about this is sometimes I delete things and I shouldn't a saucy oh Mr.

چیزی که در مورد این موضوع دوست دارم این است که گاهی اوقات چیزهایی را حذف می‌کنم و نباید یک آدم جسور باشم، اوه آقای

Steve a saucy and suggests this story or film with adult themes.

استیو، یک جسور و این داستان یا فیلم با مضامین بزرگسالانه را پیشنهاد می‌دهم.

Maybe it is about

شاید درباره

lovers, people falling in love and what happens during their relationship.

عشاق، عاشق شدن افراد و اتفاقاتی باشد که در طول رابطه‌شان می‌افتد.

Maybe there is a little bit of it.

شاید کمی از آن وجود داشته باشد.

It you know what I'm talking about.

خودت که می‌دونی دارم در مورد چی حرف می‌زنم.

Something that is steamy is something that is suggestive and saucy.

چیزی که تند و زننده باشد، چیزی است که وسوسه‌انگیز و زننده باشد.

You can be you can be involved in a steamy relationship, suggesting that there is lots of passion in your relationship.

شما می‌توانید درگیر یک رابطه‌ی پرشور و هیجان باشید، که نشان می‌دهد شور و اشتیاق زیادی در رابطه‌تان وجود دارد. بله

Yes. Never happened to me.

. هیچ‌وقت برای من اتفاق نیفتاده.

I've never been in a steamy relationship ever.

من تا حالا تو یه رابطه ی داغ نبودم.

Break yourself. I'm still waiting.

خودت را بشکن. من هنوز منتظرم.

Here's another one, Steve, to do something under your own steam, I like this, this is an interesting one.

استیو، این هم یکی دیگه از این کارها که خودت انجام بدی، من اینو دوست دارم، این یکی جالبه.

We do use this quite often.

ما اغلب از این استفاده می‌کنیم.

And the idea is. Steve. Yes, it means that you're doing it without help from anybody else.

و ایده این است. استیو. بله، یعنی شما این کار را بدون کمک هیچ کس دیگری انجام می‌دهید.

I'm doing this under my own steam.

من این کار را با قدرت خودم انجام می‌دهم.

So in other words, you're not asking for help from anybody else, and that's.

به عبارت دیگر، شما از هیچ کس دیگری درخواست کمک نمی‌کنید، و همین.

Well, that's what you do with this channel. Yes. You do it all under your own steam.

خب، این کاریه که شما با این کانال انجام میدین. بله. همه این کارها را زیر نظر خودت انجام می‌دهی.

So you're not sharing the workload with anybody else? No.

پس شما حجم کار را با کس دیگری تقسیم نمی‌کنید؟ نه.

Although with me on a Sunday it's sort of a bit, but, yes.

اگرچه برای من در یکشنبه کمی سخت است، اما، بله.

The suggestion is that you are strong and you are.

پیشنهاد این است که شما قوی هستید و هستید.

You are.

شما هستید.

You don't want help from anybody else.

از هیچ کس دیگه ای کمک نمیخوای.

You're just doing it all by yourself.

تو فقط داری همه کارها رو خودت تنهایی انجام میدی.

And which could be by choice or not.

و اینکه می‌تواند انتخابی باشد یا نباشد.

But if you say I'm doing this under my own steam, it means you're doing it.

اما اگر بگویی من این کار را زیر نظر خودم انجام می‌دهم، یعنی داری آن را انجام می‌دهی.

You're just doing it. Just you. You're not asking for help from anybody else. That's it.

تو فقط داری انجامش میدی. فقط تو. از کس دیگه ای کمک نمیخوای. همین و بس.

So maybe you are using your own ingenuity or your own methods.

بنابراین شاید شما از نبوغ یا روش‌های خودتان استفاده می‌کنید.

Here we go, Steve, to use your own method of getting to a certain place.

بفرمایید استیو، از روش خودت برای رسیدن به یه جای خاص استفاده می‌کنیم.

Now this can be figurative in the sense that you are.

حالا این می‌تواند مجازی باشد به این معنا که شما هستید.

You have an aim or a purpose, so you don't rely on anyone else.

شما یک هدف یا مقصد دارید، بنابراین به هیچ کس دیگری متکی نیستید.

As Steve just said, you don't rely on other people.

همانطور که استیو گفت، شما به دیگران تکیه نمی‌کنید.

You you use, you do it under your own steam.

شما استفاده می‌کنید، این کار را با قدرت خودتان انجام می‌دهید.

You are doing all of the work.

شما دارید تمام کارها را انجام می‌دهید.

You are coming up with the ideas you use your own method of getting to a certain place to.

شما ایده‌هایی را مطرح می‌کنید که از روش خودتان برای رسیدن به یک مکان خاص استفاده می‌کنید.

Yeah, I've heard, I've heard it said at work, if somebody has an idea that they want to try something new,

آره، من هم شنیده‌ام، شنیده‌ام که سر کار می‌گویند، اگر کسی ایده‌ای داشته باشد که بخواهد چیز جدیدی را امتحان کند،

their manager might say, well,

مدیرش ممکن است بگوید، خب،

that's up to you.

این به خودت بستگی دارد.

I'm not going to give you any help. I don't think it's going to work.

من هیچ کمکی به تو نخواهم کرد. فکر نمی‌کنم عملی بشه.

If you want to try that, you'll have to do it under your own steam. Another words.

اگر می‌خواهی آن را امتحان کنی، باید آن را زیر نظر خودت انجام دهی. کلمات دیگر.

You you do that on your own.

خودت تنهایی این کارو میکنی

I'm not giving you any, input from the business side.

من هیچ اطلاعاتی از جنبه تجاری به شما نمی‌دهم.

I'm not going to give you any money or any help.

من نه پولی بهت میدم نه کمکی.

I'm not going to apportion any people to help you.

من هیچ کسی را برای کمک به شما تقسیم نمی‌کنم.

If you think it's going to work, you do it under your own steam, and then if it works, then maybe we can.

اگر فکر می‌کنی که قراره جواب بده، خودت انجامش بده، و بعد اگه جواب داد، شاید ما هم بتونیم.

We can give you some support later on.

ما می‌توانیم بعداً از شما حمایت کنیم.

As you just said, Steve, for 19 years I've been doing this on YouTube under my own steam, without any help from anyone else.

همانطور که گفتی، استیو، من ۱۹ سال است که این کار را با قدرت خودم و بدون هیچ کمکی از کسی در یوتیوب انجام می‌دهم.

Not not physical help.

نه کمک فیزیکی.

Other help.

کمک‌های دیگر.

Maybe sometimes.

شاید گاهی اوقات.

But yes, most of this is done by me.

اما بله، بیشتر این کارها توسط من انجام می‌شود.

Created by me.

توسط من خلق شده است.

And I do it all under my own steam.

و من همه این کارها را زیر نظر خودم انجام می‌دهم.

Here's the final steam to get up steam.

این آخرین نفس برای بلند شدن است.

Now this might sound like a strange one. Are you familiar with this, Steve?

حالا این ممکن است عجیب به نظر برسد. استیو، با این آشنا هستی؟

To get up steam, that means your.

بلند شدن از جا، یعنی خودت. بله

Yes. I think that means that you're sort of gathering your energy.

. فکر می‌کنم این یعنی داری یه جورایی انرژیت رو جمع می‌کنی.

Yo, you're you're summoning your energy.

یو، داری انرژیت رو احضار می‌کنی.

Gradually, if you want to do say you want to,

به تدریج، اگر بخواهید کاری انجام دهید،

you want to do something, for example, you might want to start decorating the house.

مثلاً بگویید که می‌خواهید، می‌خواهید شروع به تزئین خانه کنید.

So someone said to you, your partner said, I want you to to decorate the living room, which, of course, who wants to do that?

خب، کسی به شما، شریک زندگی‌تان گفت، از شما می‌خواهم اتاق نشیمن را تزئین کنید، که البته، چه کسی می‌خواهد این کار را انجام دهد؟

Very few people are enthusiastic about that.

افراد بسیار کمی به این موضوع علاقه‌مند هستند.

And you will have to get up some steam to do it.

و برای انجام آن باید کمی انرژی و انگیزه داشته باشید.

You will have to get some energy, some enthusiasm, motivation from somewhere.

شما باید از جایی انرژی، اشتیاق و انگیزه بگیرید.

I think that's what that means, Mr. Duncan. Yes, it's a it's a very good way of putting it here we go then, Steve,

فکر کنم منظور همینه، آقای دانکن. بله، این یه روش خیلی خوب برای مطرح کردنشه. استیو،

become full of energy and power whilst doing something.

وقتی داری یه کاری رو انجام میدی، پر از انرژی و قدرت میشی.

So yes, you are giving yourself the motivation.

بنابراین بله، شما به خودتان انگیزه می‌دهید.

You get up steam again.

دوباره با حرارت بلند می شوی.

This is something that is used with steam locomotives and the old steam ships.

این چیزی است که با لوکوموتیوهای بخار و کشتی‌های بخار قدیمی استفاده می‌شود.

You would get up steam, which means you are creating enough steam to to to begin moving through.

شما بخار بلند می‌کنید، به این معنی که بخار کافی برای شروع حرکت ایجاد می‌کنید. اوضاع

How are the ship? Yes.

کشتی چطوره؟ بله.

So I think that they are all very good, very good phrases.

بنابراین من فکر می‌کنم که همه آنها عبارات بسیار خوب، بسیار خوبی هستند.

Maybe you just need a strong cup of coffee to get up steam. Yes.

شاید فقط به یک فنجان قهوه‌ی غلیظ نیاز داشته باشید تا سرحال شوید. بله.

In the morning, 1 or 2 or a sugary snack.

صبح، ۱ یا ۲ عدد یا یک میان وعده شیرین.

Oh, yes. Might help you get up steam.

اوه، بله. شاید کمکت کنه که سرحال بشی.

Certainly in the morning.

حتماً صبح.

That is always guaranteed to get my steam going.

این همیشه تضمین می‌کند که انرژی‌ام را به کار بیندازم.

It's very difficult in the morning, isn't it, to to get yourself going.

صبح‌ها خیلی سخت است، مگر نه، که خودت را به حرکت واداری؟

And a lot of people rely on caffeine in order to get up steam in the morning. It's true.

و بسیاری از مردم برای اینکه صبح‌ها سرحال از خواب بیدار شوند، به کافئین متکی هستند. این درست است.

We all have our own little way.

همه ما راه کوچک خودمان را داریم.

So we've done steam, Mr. Steve, but where does that steam come from?

خب، آقای استیو، ما بخار درست کردیم، اما این بخار از کجا میاد؟

Well, of course it comes from water.

خب معلومه که از آب درمیاد.

We are going to go very quickly. We've got to do this quickly because I do want to play fast.

خیلی سریع قراره بریم. ما باید این کار را سریع انجام دهیم چون من می‌خواهم سریع بازی کنم. بله

Yes. I guess the picture idiom coming up in a few moments is the first one.

. فکر کنم اصطلاح تصویری که تا چند لحظه دیگه میاد اولین مورد باشه.

This is water.

این آب است.

It's all water under the bridge.

همه اش آب زیر پل است.

Yeah.

Something that indicates that you are suggesting that something's happened.

آره.

چیزی که نشان می‌دهد شما دارید پیشنهاد می‌دهید که اتفاقی افتاده است.

It's usually something bad.

معمولاً چیز بدی است.

But you you wish to to put this into your past.

اما تو می‌خوای اینو تو گذشته‌ات ثبت کنی.

You you might, have a conversation with with somebody that you had an argument with and, and you've only just decided

ممکن است با کسی که با او بحثی داشته‌اید و تازه تصمیم گرفته‌اید

to start talking to each other again and somebody might say, well, I'm very sorry that I upset you the other week.

دوباره با هم صحبت کنید، مکالمه‌ای داشته باشید و کسی بگوید، خب، خیلی متاسفم که هفته پیش ناراحتت کردم.

And you might say, in order to repair the relationship. That's all right.

و شاید بگویید، برای ترمیم رابطه. اشکالی نداره. الان

That's just that's water under the bridge now, forgotten about it. It's gone.

فقط آب زیر پل است ، فراموشش کرده‌ایم. رفته است.

You're not going to use that,

قرار نیست از اون،

that

اون

thing, whatever it was that you were upset about, moving forward as as as as as a means to punish the other person.

چیز، هر چیزی که ازش ناراحت بودی، به عنوان وسیله‌ای برای تنبیه طرف مقابل استفاده کنی.

Yeah. Moving on.

آره. ادامه دادن.

So from a moment that happened or occurred in the past, that should be forgotten.

بنابراین، هر لحظه‌ای که در گذشته اتفاق افتاده یا رخ داده است، باید فراموش شود.

You are right, Steve.

حق با توئه، استیو.

Well, this is something I'm very bad at.

خب، این چیزیه که من توش خیلی ضعیفم.

We got to move on, Steve.

باید ادامه بدیم، استیو.

We okay. We've got about ten of these.

باشه، باشه. ما حدود ده تا از اینها داریم.

So here's another one. Steve.

خب، این یکی دیگه‌ست. استیو.

Blood is thicker than water. Oh, it certainly is.

خون از آب غلیظ‌تر است. اوه، مطمئناً همینطور است.

I think that indicates that, is that to do with family?

فکر می‌کنم این نشان می‌دهد که، آیا این به خانواده مربوط می‌شود؟

It is. Yes. Blood is thicker than water.

همینطور است. بله. خون از آب غلیظ‌تر است.

So blood, your blood relatives,

بنابراین خون، خویشاوندان خونی شما،

in other words, your sisters. Brothers, cousins.

به عبارت دیگر، خواهران شما. برادران، پسرعموها.

ET cetera.

و غیره. آیا

You would do more to protect them than you would people who weren't direct relatives of yours? Yes.

برای محافظت از آنها بیشتر از افرادی که از بستگان مستقیم شما نیستند، تلاش خواهید کرد؟ بله.

Is what that phrase is indicating.

این همان چیزی است که آن عبارت نشان می‌دهد.

You are more likely to protect your family unit.

شما به احتمال زیاد از واحد خانواده خود محافظت خواهید کرد.

Then then than you would say friends.

بعدش، بعدش، میشه گفت دوستان.

Good. And let's have a look.

خوب. و بیایید نگاهی بیندازیم.

Yeah.

Family is always more important than non-family people will normally give preference

آره.

خانواده همیشه مهم‌تر از آن چیزی است که افراد غیرفامیل معمولاً

to their blood relatives.

به خویشاوندان خونی خود اولویت می‌دهند.

Then to those who who they are.

سپس به کسانی که هستند.

Not closely.

نه از نزدیک.

Yes, you might have been invited to a family event, but you've also been invited to a family to to a friend's house, at a party.

بله، ممکن است به یک رویداد خانوادگی دعوت شده باشید، اما به یک مهمانی خانوادگی یا به خانه‌ی یک دوست یا به یک مهمانی هم دعوت شده‌اید.

Blood thicker than water.

خون غلیظ‌تر از آب.

So you may decide that I'm going to prioritise the family. Yeah. Meet.

بنابراین ممکن است تصمیم بگیرید که من خانواده را در اولویت قرار دهم. آره. ملاقات کنید.

I meet up instead.

در عوض من ملاقات می‌کنم.

I want to, Steve, to be a fish out of water or a fish out of water?

استیو، من می‌خواهم یک ماهی بیرون از آب باشم یا یک ماهیِ بی‌آب؟ بله

Yes. So a fish out of water.

. بنابراین یک ماهی بیرون از آب.

Obviously is not very comfortable because fish like to be in water.

بدیهی است که خیلی راحت نیست زیرا ماهی‌ها دوست دارند در آب باشند.

So if you are a fish out of water, it means that you do not feel comfortable in a particular situation.

بنابراین اگر شما مثل ماهی بیرون از آب هستید، به این معنی است که در یک موقعیت خاص احساس راحتی نمی‌کنید.

Maybe you don't like socialising with lots of people.

شاید از معاشرت با آدم‌های زیاد خوشتان نیاید.

You maybe you don't like going to parties and,

شاید از مهمانی رفتن خوشتان نیاید،

but you go to one because you've been invited and you feel very uncomfortable like a fish out of water.

اما چون دعوت شده‌اید به یکی از آنها می‌روید و مثل ماهی که از آب بیرون افتاده، احساس ناراحتی می‌کنید.

Here we go. Maybe you don't want a public speaking. Yes. With a fish out of water. You don't like doing it?

بفرمایید. شاید شما سخنرانی عمومی نمی‌خواهید. بله. با ماهی بیرون از آب. از انجام دادنش خوشت نمیاد؟

I'm just giving you examples.

من فقط مثال‌هایی برایتان می‌زنم.

Oh, yes, I, Mr. Duncan, I here's the definition.

اوه، بله، من، آقای دانکن، من این تعریف را می‌گویم.

To be in a place you are not familiar with.

بودن در مکانی که با آن آشنا نیستید.

So you are in a place that you feel uncomfortable, as Steve said, or a place you are unfamiliar with.

بنابراین شما در مکانی هستید که همانطور که استیو گفت، احساس ناراحتی می‌کنید، یا مکانی که با آن ناآشنا هستید.

Here's another one. We've got to move really fast with these.

اینم یکی دیگه. ما باید خیلی سریع با اینها حرکت کنیم.

Keep your head above water.

سرتان را بالای آب نگه دارید.

I suppose this is something we all have to do in our lives, isn't it, Steve?

فکر می‌کنم این کاریه که همه‌مون باید تو زندگیمون انجام بدیم، مگه نه استیو؟

Keeping your head above water.

سر خود را بالای آب نگه داشتن.

It means that you're just coping. Yes, with your life.

یعنی فقط داری تحمل می‌کنی. بله، با زندگیت.

Maybe your financial situation is difficult.

شاید شرایط مالیت سخت باشه.

Maybe you are living paycheque to paycheque and you are waiting for the next wage to come in, and you've got bills to pay.

شاید شما از حقوق ماهیانه‌تان زندگی می‌کنید و منتظرید تا حقوق بعدی‌تان برسد و قبض‌هایی برای پرداخت داشته باشید.

You are just you're almost drowning under the under the weight of debt.

داری زیر بار بدهی غرق می‌شی.

You're just just keeping your head above the water.

تو فقط داری سرت رو بالای آب نگه میداری.

You're just surviving.

تو فقط داری زنده میمونی.

If the example is financially, you are just surviving because you just got enough money just to pay your bills.

اگر مثال مربوط به مسائل مالی باشد، شما فقط به این دلیل زنده می‌مانید که پول کافی برای پرداخت قبض‌هایتان دارید.

Yeah, but only enough.

آره، اما فقط به اندازه کافی.

No, nothing left over.

نه، چیزی ازش نمونده.

Yeah, that's one example. Financial. But yeah, you might be.

آره، این یه نمونه‌شه. مالی. اما آره، شاید باشی.

Are you finding work the pressure of work very difficult. Okay.

آیا فشار کاری برایتان بسیار دشوار است؟ باشه.

And you're almost having a breakdown because work is so difficult.

و تقریباً داری از پا می‌افتی چون کارت خیلی سخته.

But you're just keeping your head above water.

اما تو فقط داری سرت رو بالای آب نگه میداری.

You're just staying on top.

تو فقط داری تو اوج میمونی.

The workload.

حجم کار.

Yeah. Here we go.

آره. بفرمایید.

Do what it takes to survive.

هر کاری که برای زنده ماندن لازم است انجام دهید.

You all surviving as best you can.

شما همگی تا جایی که می‌توانید زنده می‌مانید.

You are keeping your head above the water.

شما سرتان را بالای آب نگه می‌دارید.

Because of course, we know what happens if you go under the water. That means you are not surviving.

چون البته، ما می‌دانیم اگر زیر آب بروید چه اتفاقی می‌افتد. یعنی زنده نمیمونی.

You are having a very bad time. Next one.

خیلی داره بهت بد میگذره. بعدی.

Oh, this is something we've all been in from time to time.

اوه، این چیزیه که همه ما گاهی اوقات توش قرار گرفتیم.

Some of us have been very naughty.

بعضی از ما خیلی شیطون بودیم.

And that means you're in trouble to be in somebody.

و این یعنی اینکه تو برای بودن در کنار کسی به دردسر می‌افتی.

Oh, to be in hot water. Steve.

اوه، توی آب داغ بودن. استیو. بله

Yes. That means that you're in trouble.

. یعنی تو دردسر افتادی.

Maybe you've, maybe you've had an argument with your, spouse or somebody like that, and they're very annoyed with you.

شاید شما، شاید با همسرتان یا کسی شبیه به او بحثی داشته‌اید، و او از شما بسیار آزرده خاطر شده است.

Somebody might say, oh, you'll be in hot water if you stayed in the pub too long. Yeah.

ممکن است کسی بگوید، اوه، اگر زیاد در میخانه بمانی، اوضاعت خراب می‌شود. آره.

Something like that. Or you have done something at work.

یه چیزی شبیه اون. یا کاری در محل کار انجام داده‌اید.

You have lost the sale of an important client, and somebody says to you, oh, you're going to be in hot water with the boss.

شما فروش یک مشتری مهم را از دست داده‌اید، و کسی به شما می‌گوید، اوه، قرار است با رئیستان درگیر شوید.

It's the indication is someone's got to shout at you.

این نشون میده که بالاخره یکی باید سرت داد بزنه.

Someone's going to be there's going to be repercussions for what you've done.

یه نفر اونجا خواهد بود، قراره عواقب کاری که کردی رو ببینی.

You've done something wrong, and someone's going to punish you. Yeah.

تو کار اشتباهی کردی، و یکی قراره تنبیهت کنه. آره.

To be in serious trouble.

دچار مشکل جدی شدن.

That's that's pretty much it.

تقریباً همین است.

To be in hot water is to be in serious trouble.

قرار گرفتن در آب گرم به معنای دردسر جدی است.

Now, I'm going to cut some of these off because we don't have time to do them all.

حالا، من قصد دارم بعضی از اینها را حذف کنم چون وقت نداریم همه آنها را انجام دهیم.

Here's another one, Steve, water off a duck's back. You don't care about anything.

این هم یکی دیگه، استیو، از پشت اردک آب می‌ریزه. به هیچ چیز اهمیت نمی‌دهی.

Somebody might, abuse you in some way.

ممکن است کسی به نوعی از شما سوءاستفاده کند.

Yeah, I can shout at you, call you bad names, and you just

آره، می‌تونم سرت داد بزنم، فحشت بدم، و تو

doesn't bother you at all.

اصلاً اذیتت نکنی.

And it's just like water that runs off the nice oily feathers of a duck.

و درست مثل آبی است که از پرهای چرب و نرم اردک جاری می‌شود.

Yeah, it doesn't bother.

آره، اذیت نمیکنه.

You're not fazed by things that might otherwise make other people very upset.

شما از چیزهایی که در حالت عادی ممکن است دیگران را بسیار ناراحت کند، آشفته نمی‌شوید. بله

Yes. Things that that should cause harm.

. چیزهایی که باید باعث آسیب شوند.

But you really don't care a thing of no concern to push aside a harsh act.

اما تو واقعاً ذره‌ای اهمیت نمی‌دهی که از یک عمل خشن صرف نظر کنی.

Action. So an action, something a person is doing towards you.

اکشن. بنابراین یک عمل، کاری که یک شخص نسبت به شما انجام می‌دهد.

But really you just don't care.

اما واقعاً شما اصلاً اهمیتی نمی‌دهید. برام

I don't care what you say.

مهم نیست چی میگی. برام

I don't care what you do.

مهم نیست چیکار میکنی.

It is all like water off a duck's back.

همه اینها مثل آب خوردن از پشت اردک است.

We will do one more

ما یک کار دیگر انجام خواهیم داد

and then we will have to move on.

و سپس باید به کارمان ادامه دهیم.

So if you are in the water quite often, you will splash around.

بنابراین اگر زیاد در آب باشید، به اطراف آب می‌پاشید.

You will make the water fly around.

تو باعث میشی آب به اطراف پرواز کنه.

So this is still connected to water.

بنابراین این هنوز به آب متصل است.

You might make a big splash.

ممکن است سر و صدای زیادی به پا کنید.

To make a big splash means to create an impression.

سر و صدای زیادی به پا کردن به معنی ایجاد یک تاثیر بزرگ است.

So an impression that you create on one person or lots of people.

بنابراین، برداشتی که شما روی یک نفر یا افراد زیادی ایجاد می‌کنید.

You create an impression or get noticed by doing something daring.

شما با انجام کاری جسورانه، تأثیری ایجاد می‌کنید یا مورد توجه قرار می‌گیرید.

Mr.. Steve, have you ever created a splash? Mr..

آقای استیو، تا حالا یه جرقه (یا جرقه) زدی؟ آقای...

Steve, that's not really in my character to make a big splash.

استیو، واقعاً در شخصیت من نیست که جنجال به پا کنم.

I don't like to stand out too much. I just like to quietly

دوست ندارم زیاد توی چشم باشم. من فقط دوست دارم بی‌سروصدا و مخفیانه به

achieve things under the radar, so to speak.

چیزهایی برسم، به اصطلاح.

So, yeah. So to make a big splash, it means you're very confident.

خب، آره. بنابراین، برای اینکه سر و صدای زیادی به پا کنید، یعنی اعتماد به نفس زیادی دارید.

Person.

شخص.

You might go to a party in, a very short skirt.

ممکن است با دامن خیلی کوتاه به مهمانی بروید.

You might wear a big hat, you might turn up somewhere in the most flamboyant outfit.

ممکن است کلاه بزرگی سرتان بگذارید، ممکن است جایی با لباس‌های پر زرق و برق ظاهر شوید. بله

Yes. Everybody notices you.

. همه متوجه شما میشن.

You might buy yourself a lovely, bright red sports car and turn up, to people's somebody's house.

ممکن است برای خودت یک ماشین اسپرت قرمز روشن و دوست‌داشتنی بخری و به خانه‌ی کسی بروی.

In the sports car, you make a big splash.

در ماشین اسپرت، شما سر و صدای زیادی به پا می‌کنید.

Yeah.

It just means you're making a very obvious entrance. Yeah.

آره.

این فقط به این معنی است که شما دارید خیلی واضح وارد می‌شوید. آره.

When you're going somewhere, you're making a big impression on people around you.

وقتی جایی می‌روید، تأثیر زیادی روی اطرافیانتان می‌گذارید.

But you might want to make a splash when you go to for a job interview.

اما شاید بخواهید وقتی برای مصاحبه شغلی می‌روید، حسابی سر و صدا کنید.

So you might turn up and be.

بنابراین ممکن است شما ظاهر شوید و باشید.

Be a great guy, be a great super person.

یک مرد عالی باش، یک ابرانسان عالی باش.

You make a splash, you create an impression on other people.

شما سر و صدا به پا می‌کنید، روی دیگران تأثیر می‌گذارید.

Yeah, you might start your job and you suddenly you absolutely kill all your sales targets or whatever it is.

بله، ممکن است کارتان را شروع کنید و ناگهان تمام اهداف فروش یا هر چیز دیگری را که داشته‌اید، کاملاً از دست بدهید.

And somebody might say, oh, they're making a big splash.

و ممکن است کسی بگوید، اوه، آنها دارند سر و صدای زیادی به پا می‌کنند.

Just means you're making a big impression. Obviously, everyone can see it.

فقط یعنی داری یه تاثیر بزرگ میذاری. بدیهی است که همه می‌توانند آن را ببینند.

Mr.. Steve, we are going to do something.

آقای... استیو، ما قراره یه کاری بکنیم.

We're moving on from our steam and water because we have something else that we have to do.

ما داریم از شر بخار و آب خلاص می‌شویم چون کار دیگری داریم که باید انجام دهیم.

The games that we wanted to play last week, but we couldn't we couldn't play it last week because I was feeling so rotten.

بازی‌هایی که می‌خواستیم هفته‌ی پیش انجام بدیم، اما نتونستیم، هفته‌ی پیش نتونستیم بازیشون کنیم چون خیلی حالم بد بود.

Last week I had the stupid, stinky Covid last week, but I feel much better now.

هفته‌ی پیش من آن کووید لعنتی و بدبو را گرفتم، اما الان حالم خیلی بهتر است.

Thank you very much for all your lovely messages of, kindness and support.

از همه پیام‌های محبت‌آمیز، مهربانی و حمایت شما بسیار سپاسگزارم.

Here we go then.

بفرمایید، پس.

We are now going to play the game that we didn't play last week, but we are going to play today.

حالا قرار است بازی‌ای را انجام دهیم که هفته‌ی پیش انجام ندادیم، اما امروز انجامش می‌دهیم.

It is.

همینطور است.

Guess the picture idiom

اصطلاح تصویری «

you the a, b

آ، بی ای

e boo boo boo boo boo.

بو بو بو بو بو» را حدس بزن.

That's good.

این خوبه.

Mr. Steve is yawning.

آقای استیو خمیازه می‌کشد.

I'm running out of steam, Mr.

دارم از کوره در میرم، آقای

Duncan, I can already tell.

دانکن، از همین الان معلومه که دارم انرژیمو از دست میدم.

I can recognise that moment when Mr.

من می‌توانم آن لحظه را که آقای

Steve is starting to run out of steam.

استیو کم‌کم از کوره در می‌رود، تشخیص دهم.

Well, I hope you've got enough steam in your tank because we have guess the picture idiom, Mr.

خب، امیدوارم به اندازه کافی انرژی داشته باشید چون ما اصطلاح حدس تصویر رو داریم، آقای

Steve, that's what we have to do. Now we are going to guess the picture idiom.

استیو، این کاریه که باید انجام بدیم. حالا قراره اصطلاح تصویری رو حدس بزنیم.

It is something that we do almost every week when when I feel like doing it, sometimes I don't feel like doing it.

این کاری است که تقریباً هر هفته انجام می‌دهیم، گاهی اوقات که دلم می‌خواهد انجامش بدهم، دلم نمی‌خواهد.

But fortunately today, guess what I do feel like doing it today, which is very nice.

اما خوشبختانه امروز، حدس بزنید چه احساسی دارم که امروز این کار را انجام می‌دهم، که خیلی خوب است. با

Full steam ahead, Mr. Duncan.

تمام قوا به پیش، آقای دانکن.

Yes, we are now going full steam ahead with guess the picture idiom.

بله، حالا با تمام قوا به سراغ اصطلاح «حدس تصویر» می‌رویم.

All you have to do is look at the idiom on the screen and then tell me what the phrase is.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که به اصطلاح روی صفحه نگاه کنید و سپس به من بگویید که آن عبارت چیست.

Here is the first one coming up right now. Oh,

الان اولین موردش اینجاست. اوه،

all I can say is I spent a very long time making this.

فقط می‌تونم بگم که برای ساختنش خیلی وقت گذاشتم.

So all you have to do is tell me what

پس تنها کاری که باید بکنی اینه که بهم بگی چی می‌بینی

you see.

.

If it makes any sense,

اگر منطقی باشد،

you have to guess the picture idiom.

باید اصطلاح تصویری را حدس بزنید.

This is a very well-known idiom that we use when a person is exaggerating something.

این یک اصطلاح بسیار معروف است که وقتی کسی در مورد چیزی اغراق می‌کند، از آن استفاده می‌کنیم.

So I'm going to be generous today.

پس امروز سخاوتمند خواهم بود.

I'm going to give some clues to help you along.

من چند تا سرنخ بهت میدم که کمکت کنه.

A person who is exaggerating something this might.

کسی که در مورد چیزی اغراق می‌کند، شاید این‌طور باشد.

I miss that picture?

دلم برای اون عکس تنگ شده؟

Can I just say that I love that picture that took me a very long time to make.

فقط میتونم بگم عاشق اون عکسی هستم که خیلی وقت صرف درست کردنش کردم.

I didn't write down. I didn't use artificial intelligence to do that. I didn't use AI.

من یادداشت نکردم. من از هوش مصنوعی برای انجام این کار استفاده نکردم. من از هوش مصنوعی استفاده نکردم.

I use my own brain and my own steady hand to create those lovely images.

من از مغز و دست بی‌حرکت خودم برای خلق آن تصاویر دوست‌داشتنی استفاده می‌کنم.

Guess the picture idiom. Does anyone know?

اصطلاح تصویر را حدس بزنید. کسی خبر داره؟

Does anyone know the answer?

کسی جواب رو میدونه؟

It is a well-known expression when a person is exaggerating.

این یک عبارت معروف است که وقتی کسی اغراق می‌کند، استفاده می‌شود.

Or maybe they are overreacting to something.

یا شاید آنها نسبت به چیزی بیش از حد واکنش نشان می‌دهند.

I think Mr. Steve sometimes does this.

فکر می‌کنم آقای استیو گاهی اوقات این کار را می‌کند.

Do you have any idea? Steve, I know what this is.

آیا ایده‌ای دارید؟ استیو، من می‌دانم این چیست.

Yes, I've guessed this one. Oh. Very good.

بله، این یکی را حدس زده‌ام. اوه. خیلی خوب.

And so is Louis.

و لویی هم همینطور.

And also, we have other guesses. Cheerio.

و همچنین، ما حدس‌های دیگری هم داریم. آفرین.

And also Marut SEO as well as a guess.

و همچنین ماروت سئو و همچنین یک حدس.

So things, things that are not serious, but you might actually put them forward is this.

بنابراین چیزهایی، چیزهایی که جدی نیستند، اما شما واقعاً ممکن است آنها را مطرح کنید، این است.

They are serious.

آنها جدی هستند.

Something that is small and trivial.

چیزی که کوچک و پیش پا افتاده باشد.

But you make it seem worse than it actually is.

اما شما اوضاع را بدتر از آنچه هست جلوه می‌دهید.

A very interesting phrase.

یه جمله خیلی جالب.

Would you like the answer?

دوست داری جوابش رو بدی؟

Here is the answer right now, coming up on your screen.

همین الان جوابش اینجاست، که روی صفحه نمایش شما ظاهر می‌شود.

It is.

همینطور است.

Make a mountain out of a molehill.

از کاه، کوه بساز.

A person who exaggerates something to make it seem worse than it really is.

کسی که در مورد چیزی اغراق می‌کند تا آن را بدتر از آنچه هست جلوه دهد.

So you can see now from that picture, the molehill.

بنابراین اکنون می‌توانید از آن تصویر، تپه خاکی را ببینید.

The molehill is about only that big.

تپه خاکی تقریباً به همین بزرگی است.

Yeah, it's very small.

آره، خیلی کوچیکه.

A molehill is a small creature.

مول‌هیل یک موجود کوچک است.

It makes a little mound of earth. Yeah, it's a little hill.

یک تپه کوچک از خاک درست می‌کند. آره، یه تپه کوچیکه.

A little hill.

یه تپه کوچولو.

Yeah. So you might.

آره. بنابراین ممکن است.

Yeah. That's it.

آره. همین و بس.

So you might be accused of this sometimes.

بنابراین ممکن است گاهی اوقات به این مورد متهم شوید.

For example, you were at work, you were in the lift and, you didn't see somebody.

برای مثال، شما سر کار بودید، در آسانسور بودید و کسی را ندیدید.

Somebody said, somebody said hello to you and you, you didn't reply back, for example, because you weren't concentrating.

یه نفر بهت سلام کرد، یه نفر بهت سلام کرد، و تو جواب ندادی، مثلاً چون تمرکز نداشتی.

And then that person later on comes to you and says, I was in the lift with you and you ignored me.

و بعد همان شخص بعداً پیش شما می‌آید و می‌گوید، من با شما در آسانسور بودم و شما من را نادیده گرفتید.

I said hello to you and you just ignored me.

بهت سلام کردم و تو فقط منو نادیده گرفتی.

Why did you do that? But right there, keep going on and on. You know, they feel slighted.

چرا این کار را کردی؟ اما همین جا، به راهت ادامه بده و ادامه بده. می‌دونی، اونا احساس تحقیر شدن می‌کنن.

You might say, oh, don't make a mountain out of a molehill. I didn't do it deliberately.

شاید بگویید، از کاه کوه نسازید. من عمداً این کار را نکردم.

I didn't notice you. I didn't see you.

متوجه حضورت نشدم. من شما را ندیدم.

So it's

when somebody has a perceived idea of something and they're wrong.

بنابراین

زمانی است که کسی تصوری از چیزی دارد و اشتباه می‌کند.

Because you know what our human mind is like. It can. It can fantasise.

چون شما می‌دانید که ذهن ما انسان‌ها چگونه است. می‌تواند. می‌تواند خیال‌پردازی کند.

And when it's built things up into things, it's never read.

و وقتی چیزهایی را به چیزهای دیگر تبدیل می‌کند، هرگز خوانده نمی‌شود.

Yes, it's more about overreacting to things. Yes. Overreacting.

بله، بیشتر به واکنش بیش از حد به مسائل مربوط می‌شود. بله. بیش از حد واکنش نشان دادن.

That's what I mean. You're overreact to something. You make something seem worse than it really is.

منظورم همین است. داری به یه چیزی بیش از حد واکنش نشون میدی. شما کاری می‌کنید که چیزی بدتر از آنچه واقعاً هست به نظر برسد.

A small moment of time, and you turn it into a big thing. Here's the next one.

یه لحظه کوچیک از زمان، و تو اون رو به یه چیز بزرگ تبدیل می‌کنی. اینم بعدیش.

Yes, you might get ill, okay?

آره، ممکنه مریض بشی، باشه؟

You might get ill, and you might just have a little cold, you know, a common cold.

ممکن است بیمار شوید، و ممکن است فقط کمی سرما بخورید، می‌دانید، یک سرماخوردگی معمولی.

And somebody and you might be go up so ill.

و ممکن است کسی و شما خیلی بیمار شوید.

Yeah.

Oh, I've got to go to bed. Oh, oh, don't make a mountain out of a molehill.

آره.

اوه، من باید برم بخوابم. اوه، اوه، از کاه کوه نساز.

Hey, it's just a cold. You'll be fine. It's.

هی، فقط یه سرماخوردگیه. حالت خوب میشه. این است.

And it's another example. Have you got ten more?

و این هم یک مثال دیگر. ده تا دیگه داری؟

Well, I like to give examples.

خب، من دوست دارم مثال بزنم.

Here's another one. Here we go. Steve storm in a teacup. Yes, Beatrice. Very similar.

اینم یکی دیگه. بفرمایید . طوفان استیو در یک فنجان چای. بله، بئاتریس. خیلی شبیه.

Okay, Steve.

باشه، استیو.

Oh for goodness sake.

اوه، به خاطر خدا.

We've got to move on.

Steve Ross we're going to just be talking about this for the next 20 minutes.

ما باید ادامه بدیم.

استیو راس، قراره بیست دقیقه‌ی دیگه فقط در مورد همین موضوع صحبت کنیم .

Here we go. Another one.

بفرمایید. یکی دیگه.

Oh, this is something that I think could relate to Steve.

اوه، این چیزیه که فکر می‌کنم می‌تونه به استیو ربط داشته باشه.

To what do you see?

به چه چیزی می‌بینی؟

And, what is the idiom that's related to the, the what is displayed, or is being is being,

و اصطلاحی که به « آنچه نمایش داده می‌شود یا در حال دیده شدن است»

seen in that particular picture. Yeah. What's the picture?

در آن تصویر خاص مربوط می‌شود، چیست؟ آره. عکس چیه؟

Well, guess the picture. It's it's saying guess the pig.

خب، عکس رو حدس بزن. داره میگه خوک رو حدس بزن.

What's the meaning? Yes.

معنیش چیه؟ بله.

Well, what is it, what actually is the idiom?

خب، این چیه، اصطلاحش چیه؟

And if you can tell me what it means, I will be very, very pleased, very excited.

و اگر بتوانید به من بگویید معنی آن چیست، من بسیار، بسیار خوشحال و بسیار هیجان‌زده خواهم شد.

So you can see there is someone standing there, maybe a person who is not concentrating on the things around them.

بنابراین می‌توانید ببینید که کسی آنجا ایستاده است، شاید شخصی که روی چیزهای اطرافش تمرکز ندارد.

Maybe they are a person who is often in their own fantasy world.

شاید آنها فردی باشند که اغلب در دنیای خیالی خود هستند.

They are somewhere else.

آنها جای دیگری هستند.

I think you're giving too many clues away today, Mr. Duncan.

فکر کنم امروز خیلی داری اطلاعات غلط میدی، آقای دانکن.

I, I know I might as well just say it. Really.

من، من می‌دانم که شاید بهتر باشد فقط این را بگویم. واقعاً.

I might as well just give you the answer because I'm so close to doing it.

بهتره فقط جواب رو بهت بدم چون خیلی به انجامش نزدیکم.

How about that? Interesting. We've got some interesting answers there.

چطور؟ در مورد آن چطور؟ جالبه. ما در آنجا پاسخ‌های جالبی داریم.

Get your head in the clouds.

سرت را در ابرها فرو کن.

Have your head in the sky.

سرت را رو به آسمان بگیر.

Have you had between the clouds of being under the weather? Yes, I can see.

آیا تا به حال در شرایط آب و هوایی نامساعد، در میان ابرها بوده‌اید؟ بله، می‌توانم ببینم. می‌تونم

I can see how you have that.

ببینم چطور همچین چیزی داری.

I mean, that could be that could be right.

منظورم اینه که، ممکنه این درست باشه.

If you're, it's not the answer to this particular one, but, it's a good guess.

اگر اینطور است، این پاسخ این سوال خاص نیست، اما حدس خوبی است.

Nevertheless, if you're feeling under the weather, of course, it means you're not feeling very well.

با این وجود، اگر احساس می‌کنید حال خوبی ندارید، البته به این معنی است که حال خوبی ندارید. بله

Yes. And, that person is under what looks like some storm.

. و آن شخص زیر چیزی شبیه طوفان است.

That's. Yeah. But anyway, thanks for the gas. But.

یعنی. آره. اما به هر حال، بابت بنزین ممنون. اما.

But they're missing their head.

اما آنها سرشان را گم کرده‌اند.

So the answer is, we'll try and squeeze one more in before we finish.

بنابراین پاسخ این است که قبل از اتمام، سعی می‌کنیم یکی دیگر اضافه کنیم.

The answer is.

جواب این است.

To have your head in the clouds so the person

اینکه سرت توی ابرها باشه و اون شخص

is is has almost disappeared.

تقریباً ناپدید شده باشه.

At least the head has disappeared in the clouds.

حداقل سر در ابرها ناپدید شده است.

They are a person who is not constant trading on the things around them.

آنها افرادی هستند که مدام در حال معامله با چیزهای اطرافشان نیستند.

They are daydreaming.

آنها در حال خیال‌پردازی هستند.

They have their head in the clouds.

آنها سرشان در ابرهاست.

Sometimes when you have an idea or maybe something you want to do and the people around you know that it's probably not going to happen.

بعضی وقت‌ها ایده‌ای دارید یا شاید کاری را می‌خواهید انجام دهید و اطرافیانتان می‌دانند که احتمالاً آن اتفاق نخواهد افتاد.

Some sort of fantasy you have about your future.

یه جور خیال‌پردازی که در مورد آینده‌ات داری.

You might also say that person has their head in the clouds. They are.

همچنین می‌توان گفت که آن شخص سرش در ابرها است. آنها هستند.

They are having these fantasies about their future that will probably not come true.

آنها خیال‌پردازی‌هایی در مورد آینده‌شان دارند که احتمالاً به واقعیت تبدیل نخواهد شد. بله

Yes. Yeah. That's it. Yes.

. آره. همین و بس. بله.

It means that you you have got an unrealistic, perception of, of whatever it is that you want to do.

یعنی شما از هر کاری که می‌خواهید انجام دهید، برداشتی غیرواقع‌بینانه دارید.

You're just not thinking through properly

تو فقط درست و حسابی به هر کاری که می‌خوای بکنی فکر نمی‌کنی،

whatever it is that you, you want to do, you put your head in the clouds.

سرت رو تو ابرها فرو بردی.

Look, you're never going to go out with with Daisy, at, school.

ببین، تو هیچ‌وقت نمی‌تونی با دیزی تو مدرسه بیرون بری.

Daisy. She's just too beautiful for you.

دیزی اون فقط برای تو زیادی زیباست. سازمان بهداشت جهانی

Who? You've got your head in the clouds, who's just never going to go out with you?

؟ سرت تو آسمون‌هاست، کی هیچ‌وقت باهات بیرون نمی‌ره؟

Who's calling their daughter Daisy?

کی داره به دخترشون میگه دیزی؟

I don't know, I'm just. It's just thinking it. Vanessa.

نمی‌دونم، فقط می‌دونم. فقط فکر کردن بهش هست. ونسا

Look, Paul, you will never go out with Vanessa.

ببین پاول، تو هیچ‌وقت با ونسا بیرون نمیری. ایوان

Yvonne. She's far too beautiful and sophisticated for you.

اون برای تو زیادی زیبا و شیکه.

You've got your head in the clouds. You know, I used to know a girl called Vanessa.

سرت توی ابرهاست. می‌دونی ، من قبلاً یه دختری به اسم ونسا رو می‌شناختم.

But to have your head in the sand is a slightly different expression.

اما سرت را زیر برف کردن، تعبیری کمی متفاوت است.

That means that you're not really,

این یعنی شما واقعاً

you're ignoring,

problems that are all around you.

مشکلاتی که اطرافتان هستند را نادیده می‌گیرید.

Yeah, it's it's similar, but a bit different. Yeah.

آره، شبیهشه، اما یه کم فرق داره. آره.

You're doing your best to ignore a bad situation. Yes. If you've got your head.

شما تمام تلاش خود را می‌کنید تا یک موقعیت بد را نادیده بگیرید. بله. اگر سرت را به دست آورده‌ای.

Head in the sand, whereas head in the clouds means, you know, you've got an unrealistic expectation of what's possible.

سر در شن فرو بردن، در حالی که سر در ابرها یعنی، می‌دانید، شما انتظارات غیرواقع‌بینانه‌ای از آنچه ممکن است دارید.

We will have one more and then we will definitely be going.

ما یک سفر دیگر خواهیم داشت و بعد قطعاً خواهیم رفت.

Here's one more. And this is something that we often come across in our daily lives.

اینم یکی دیگه. و این چیزی است که ما اغلب در زندگی روزمره خود با آن مواجه می‌شویم.

Maybe there is something we want to do in our lives, maybe a thing that we have to carry out a certain task or something.

شاید کاری باشد که بخواهیم در زندگی‌مان انجام دهیم، شاید کاری که باید انجام دهیم، یک وظیفه خاص یا چیزی شبیه به آن.

We have to get permission to do.

ما باید برای انجام کاری اجازه بگیریم.

Oh very interesting.

اوه خیلی جالبه.

So this is another well-known expression, and it will be the final thing we do today.

خب، این هم یک عبارت معروف دیگر است، و آخرین کاری است که امروز انجام می‌دهیم.

Guess the picture idiom.

اصطلاح تصویر را حدس بزنید.

And you can see it's quite clear what is happening on the screen.

و می‌توانید ببینید که کاملاً واضح است که چه اتفاقی روی صفحه می‌افتد.

And a lot of countries, a lot of people, when they come up against authority

و بسیاری از کشورها، بسیاری از مردم، وقتی با مرجعی

or something, you have to do, you have to get some sort of approval.

یا چیزی شبیه به آن روبرو می‌شوند، باید نوعی تأیید از آن مرجع دریافت کنند.

Sometimes you have to do this particular thing to move forward.

بعضی وقت‌ها برای پیشرفت باید این کار خاص را انجام دهید. راستش را

I can't put it any clearer without actually giving the answer, to be honest with you.

بخواهید، بدون اینکه واقعاً جواب را بدهم، نمی‌توانم واضح‌تر از این توضیح بدهم.

Perhaps this week I'm making it too easy.

شاید این هفته دارم زیادی ساده‌اش می‌کنم.

Maybe I will now get complaints.

شاید الان از من شکایت شود.

Oh, Mr. Duncan, you're making it too easy.

اوه، آقای دانکن، شما دارید قضیه را خیلی آسان می‌کنید.

It's too easy now. Make it hard.

الان خیلی راحت شده. سختش کن.

Vitez to hero.

ویتز قهرمان شد.

Very interesting.

خیلی جالبه.

Yes, some interesting guesses coming through.

بله، حدس‌های جالبی زده می‌شود.

I have a feeling that you know, Steve,

یه حسی بهم میگه میدونی استیو،

I think I know what you mean, Mr. Duncan. Yes, yes, you are.

فکر کنم منظورت رو می‌فهمم آقای دانکن. بله، بله، شما هستید.

You're trying to get something done, but there are a lot of rules and regulations in the way preventing you from doing it. Yes.

شما در تلاش برای انجام کاری هستید، اما قوانین و مقررات زیادی مانع از انجام آن می‌شوند. بله.

And there is an expression that means to sweep away

و اصطلاحی وجود دارد که به معنای کنار گذاشتن

or to or to get rid of all those rules and regulations so that you can get something done.

یا از بین بردن یا خلاص شدن از شر همه آن قوانین و مقررات است تا بتوانید کاری را انجام دهید.

Say that you want to build your a company that wants to, to, to build some houses in a particular area.

فرض کنید می‌خواهید شرکتی تأسیس کنید که قصد دارد در یک منطقه خاص، چند خانه بسازد.

Yeah. And there are lots of government regulations preventing you from doing it and you get quite annoyed.

آره. و کلی مقررات دولتی هست که مانع انجام این کار می‌شه و حسابی اذیت می‌شی.

You might use this expression,

شما می‌توانید از این عبارت استفاده کنید، که

quite often used when we come up against bureaucrats

اغلب وقتی در مقابل بوروکرات‌ها قرار می‌گیریم، استفاده می‌شود:

bureaucracy is is the, the worst thing in every society.

بوروکراسی بدترین چیز در هر جامعه‌ای است.

Europe, is often accused of this.

اروپا، اغلب به این امر متهم می‌شود.

Well, the European Union is often accused of having a lot of this. I tell you something.

خب، اتحادیه اروپا اغلب متهم می‌شود که از این موارد زیاد دارد. یه چیزی بهت میگم.

The winners China definitely bureaucracy in China is is like it's like a giant wall.

برنده‌ی این رقابت قطعاً چین است، بوروکراسی در چین مثل یک دیوار غول‌پیکر است.

And I'm not talking about the Great Wall.

و من در مورد دیوار بزرگ صحبت نمی‌کنم.

Here we go.

بفرمایید.

And here's the answer, Steve.

و جواب اینجاست، استیو.

This is the final mystery idiom.

این آخرین اصطلاح رمزآلود است.

The answer is are you ready? It's time to.

جواب این است که آیا آماده‌اید؟ وقتشه که. بله

Yes. Lewis, cut through the red tape.

. لوئیس، از شر کاغذبازی خلاص شو.

Lewis just got it in there.

لوئیس تازه متوجه منظورش شد.

Okay, sir.

باشه، آقا.

Well done.

آفرین.

If you cut through the red tape, it means you are trying to move ahead.

اگر از کاغذبازی‌های اداری عبور کنید، یعنی دارید تلاش می‌کنید که به جلو حرکت کنید.

You are trying to get past all of those rules and regulations and all of the things you have to get approval for.

شما سعی می‌کنید از تمام آن قوانین و مقررات و تمام چیزهایی که باید برایشان تأیید بگیرید، عبور کنید.

You want to move forward.

شما می‌خواهید به جلو حرکت کنید.

Sometimes you have to cut through the red tape.

بعضی وقت‌ها باید از بوروکراسی اداری عبور کرد.

You might want to speed up a process. Yeah, I've tried to get something done.

شاید بخواهید روند کار را سرعت ببخشید. آره، سعی کردم یه کاری بکنم.

And you might say, let's just cut through the red tape and get this done.

و ممکن است بگویید، بیایید از شر بوروکراسی خلاص شویم و این کار را انجام دهیم.

It does.

It does often happen in communist countries.

این کار را می‌کند.

این اتفاق اغلب در کشورهای کمونیستی رخ می‌دهد.

And I remember from my time in China, oh my goodness, so much red tape.

و خدای من، از دوران حضورم در چین، کلی کاغذبازی اداری یادم هست. به

That's why sometimes it's very hard to get things done if you live in that particular type of country.

همین دلیل است که اگر در آن نوع کشور خاص زندگی کنید، گاهی اوقات انجام کارها بسیار دشوار است.

It can be very difficult. But it could be, you could be using it. Not literally.

می‌تواند خیلی سخت باشد. اما ممکن است باشد، شما می‌توانید از آن استفاده کنید. نه به معنای واقعی کلمه. مثلاً می‌توانید

You could be saying you might want to do something at work, for example, and somebody might say,

بگویید که می‌خواهید کاری در محل کار انجام دهید، و کسی ممکن است بگوید،

if you want to start that project where you've got to go and talk to

اگر می‌خواهید آن پروژه را شروع کنید، باید بروید و با

sets and such and this other person, and then you've got to go and take it to the committee,

عوامل صحنه و فلان شخص دیگر صحبت کنید، و بعد باید بروید و آن را به کمیته ببرید،

and then you've got to go and do something else.

و بعد باید بروید و کار دیگری انجام دهید.

There are lots of layers of bureaucracy. Yeah.

لایه‌های بوروکراسی زیادی وجود دارد. آره.

And you might say, oh, look, this is somebody else might say, this is a great idea.

و شما ممکن است بگویید، اوه، ببین، این ایده‌ی خیلی خوبی است و کس دیگری ممکن است بگوید .

I want it done.

می‌خواهم انجامش بدهم.

Let's just cut the red tape.

بیایید فقط بوروکراسی را کنار بگذاریم.

Let's just do it. Yeah, but it's all it's always used figuratively.

بیا فقط انجامش بدیم. آره، اما فقط همینه، همیشه به صورت مجازی استفاده میشه.

We never we never use it literally.

ما هرگز آن را به معنای واقعی کلمه به کار نمی‌بریم.

Unless, of course, you are opening a new building for the public.

مگر اینکه، البته، شما در حال افتتاح یک ساختمان جدید برای عموم باشید.

Yes, the red tape is figurative.

بله، کاغذبازی مجازی است.

Anyway.

به هر حال.

It's a barrier to what you need want to be able to do.

این مانعی است برای آنچه که می‌خواهید قادر به انجام آن باشید.

It's time, Mr. Steve, to say goodbye.

وقتشه، آقای استیو، خداحافظی کنیم.

And the two hours is is just about up.

و دو ساعت تقریباً تمام شده است.

I can't believe it.

باورم نمیشه.

I can't believe it's gone by so quickly today.

باورم نمیشه که امروز انقدر زود گذشت.

Sometimes it does feel as if it goes by quickly. What about you, Steve?

بعضی وقتا حس میکنم همه چی سریع میگذره. تو چی، استیو؟ بله

Yes. It has, I don't feel as if I've run out of steam just yet. Oh, good.

. همینطوره، هنوز احساس نمی‌کنم که انرژیم تموم شده باشه. اوه، خوبه.

That's a good thing, because

این چیز خوبی است، چون

after we've had our cup of tea and our little slice of teacake loaf, we are going to go out for a walk.

بعد از اینکه فنجان چای و تکه کوچک نان چای‌مان را خوردیم، قرار است برای پیاده‌روی بیرون برویم.

Hopefully we can enjoy some of the sunshine, though

امیدوارم بتوانیم از کمی آفتاب لذت ببریم، هرچند

there were some thunderstorms predicted for this afternoon, but fortunately we haven't had them.

برای بعد از ظهر پیش‌بینی رعد و برق شده بود، اما خوشبختانه شاهد آن نبودیم.

Thank you, Mr. Steve for your company.

آقای استیو، از همراهی شما متشکرم.

Was this a live stream or was it live stream?

این پخش زنده بود یا پخش زنده؟

I don't know what that means.

من نمی‌دانم این یعنی چه.

Anyway, good luck to you all this week learning English.

به هر حال، برای همه شما در یادگیری زبان انگلیسی در این هفته آرزوی موفقیت دارم.

Have a good week and I'll see you think I'm here next Sunday.

هفته خوبی داشته باشید و یکشنبه آینده می‌بینم که فکر می‌کنید من اینجا هستم.

So, all being well, I should be here next Sunday. Yes.

پس، اگر همه چیز خوب پیش برود، من باید یکشنبه آینده اینجا باشم. بله.

And of course, the Sunday after we will be somewhere else. Oh,

و البته، یکشنبه‌ی بعدش جای دیگری خواهیم بود. اوه،

so it's that close.

پس خیلی نزدیکه.

Towards the end of this month, we will be doing something very unusual, very different.

تا پایان این ماه، ما کاری بسیار غیرمعمول و بسیار متفاوت انجام خواهیم داد.

Don't forget, if you want to meet us in Paris, let Mr. Duncan know if you haven't already.

فراموش نکنید، اگر می‌خواهید ما را در پاریس ملاقات کنید، اگر هنوز به آقای دانکن اطلاع نداده‌اید، حتماً به او اطلاع دهید.

It's almost you. You're almost running out of time now. By the way.

تقریباً مال توئه. الان تقریباً وقتت داره تموم میشه. ضمناً.

But we will try our best.

اما ما تمام تلاشمان را خواهیم کرد.

Thank you. Steve boy.

متشکرم. پسر استیو.

It's.

این است.

Oh. Stay here. It's. Come on. This is TV.

اوه. اینجا بمان. این است. بفرمایید. این تلویزیون است.

Don't you want to go? He's gone. Then.

نمیخوای بری؟ او رفته است. سپس.

Thank you, Mr. Steve.

متشکرم، آقای استیو.

As he.

همانطور که او.

Steams off down the line.

بخار از خط خارج می‌شود. من

I will also be steaming off as well.

هم حسابی کیف خواهم کرد.

Thank you very much for your company today.

از همراهی شما امروز بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed today's live stream and everything contained within it.

امیدوارم از پخش زنده امروز و تمام مطالب موجود در آن لذت برده باشید.

Don't forget you can also watch this again as well with lovely captions later on.

فراموش نکنید که می‌توانید بعداً دوباره این را با زیرنویس‌های زیبا تماشا کنید.

So this will be kept the it will be saved on YouTube and you can watch it again later with captions.

بنابراین این ویدیو در یوتیوب ذخیره می‌شود و می‌توانید بعداً دوباره آن را با زیرنویس تماشا کنید.

And I suppose I should also ask you very, very nicely, if you don't mind, if you would like to subscribe as well.

و فکر می‌کنم باید خیلی خیلی مودبانه از شما بپرسم که اگر اشکالی ندارد، آیا مایلید مشترک شوید؟

That would be very lovely.

این خیلی دوست‌داشتنی خواهد بود.

If you could subscribe to my YouTube channel, and then you will never miss anything ever again.

اگر بتوانید در کانال یوتیوب من عضو شوید، دیگر هرگز چیزی را از دست نخواهید داد.

Thank you for your company.

از همراهی شما متشکرم.

I hope you've enjoyed today's live stream. It has been a very busy one.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید. خیلی شلوغ بوده.

Thank you also to the live chat.

از گفتگوی زنده هم ممنونم.

It's been lovely having you all here today.

امروز خیلی خوب بود که همه شما اینجا بودید.

So many people joining from different parts of the world and as I always say, this is one of the most wonderful things.

افراد زیادی از نقاط مختلف جهان به ما ملحق می‌شوند و همانطور که همیشه می‌گویم، این یکی از شگفت‌انگیزترین اتفاقات است.

One of the best parts of doing this

یکی از بهترین بخش‌های انجام این کار

is that I get the chance to share some of my life with you, life, and of course the other way round as well.

این است که من این فرصت را دارم که بخشی از زندگی‌ام را با شما به اشتراک بگذارم، زندگی، و البته برعکس آن را نیز.

Thank you very much. See you soon.

خیلی ممنون. به زودی می‌بینمت.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of the English language saying thanks for watching.

دانکن در زادگاه زبان انگلیسی است که از تماشای شما تشکر می‌کند.

Take care of yourselves.

مواظب خودتان باشید.

I am back with you on Wednesday and there will be some new English lessons coming up during the week as well.

من چهارشنبه با شما برمی‌گردم و در طول هفته چند درس جدید انگلیسی نیز ارائه خواهد شد.

Look out for all those things and until the next time we meet, you know what's coming next.

مراقب همه این چیزها باش و تا دفعه بعدی که همدیگر را ببینیم، خودت می‌دانی که قرار است چه اتفاقی بیفتد.

Yes, you do.

بله، شما این کار را می‌کنید.

Take care of yourselves.

مواظب خودتان باشید.

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race.

همچنان که در میان نسل بشر قدم می‌زنی، آن لبخند را بر لبانت داشته باش.

I'm going for a walk now.

الان دارم میرم پیاده روی. فعلاً

Ta ta for now.

همین.