SHOULDA, WOULDA, COULDA - English Addict - 282 - 🔴LIVE Learning from England / 25th Feb 2024

we are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم

It is so nice to see you here once more.

خیلی خوشحالم که یک بار دیگر شما را اینجا می بینم.

Hello, everyone.

سلام به همه

Welcome once again.

یک بار دیگر خوش آمدید.

It has been a very busy weekend.

آخر هفته بسیار شلوغی بوده است.

Yes, I was on yesterday and I am back today.

بله من دیروز بودم و امروز برگشتم.

It is, of course, English addict coming to you live and direct

البته این معتاد انگلیسی است که به صورت زنده و مستقیم

from the birthplace of the English language, which just happens to be.

از زادگاه زبان انگلیسی که اتفاقاً به شما مراجعه می کند.

Well, you know where it is.

خوب میدونی کجاست

It's England.

انگلستان است.

We are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم.

It is so nice to see you here again once more.

خیلی خوشحالم که یک بار دیگر شما را اینجا می بینم.

Hi, everybody.

سلام به همه.

Yes, this is Mr.

بله، این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

Well, that's what it should say down there.

خب، این چیزی است که باید آن پایین بگوید.

But of course, sometimes things don't go the way they should.

اما البته گاهی اوقات همه چیز آنطور که باید پیش نمی رود.

It's not my fault.

تقصیر من نیست.

You can blame vomit for that.

شما می توانید استفراغ را برای آن مقصر بدانید.

Okay. Remakes. It's your fault,

باشه. بازسازی ها. تقصیر توست

not my fault.

نه من

Hi, everybody. This is Mr. Duncan in England.

سلام به همه. این آقای دانکن در انگلستان است.

How are you today?

امروز چطوری؟ حالت

Are you okay?

خوبه؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

I hope you are very, very happy today.

امیدوارم امروز خیلی خیلی خوشحال باشید.

Is it working?

آیا این کار می کند؟

Come on.

بیا دیگه.

I was hoping that would work.

من امیدوار بودم که کار کند.

You say,

شما می گویید،

but it doesn't look as if it's going to work.

اما به نظر نمی رسد که کار کند.

well,

خوب،

you know, in life, you can't have everything.

می دانید، در زندگی، شما نمی توانید همه چیز را داشته باشید.

Sometimes you want everything.

گاهی همه چیز را میخواهی

But then again, where would you put it?

اما دوباره، کجا آن را قرار می دهید؟

Where would you put it if you had everything in the world?

اگر همه چیز دنیا را داشتی کجا می گذاشتی؟

Where would you put it?

کجا می خواهید آن را قرار دهید؟

There would be nowhere to put it because you would have too much stuff.

جایی برای گذاشتن آن وجود نخواهد داشت زیرا چیزهای زیادی خواهید داشت.

If you had everything

اگر همه چیز را

in here we are again.

در اینجا داشتید، ما دوباره هستیم.

English addicts up there. That's what it says.

معتادان انگلیسی اون بالا این چیزی است که می گوید.

Just up there. Can you see it?

همین بالا. میتونی ببینیش؟

English addict.

معتاد انگلیسی

I am one of those.

من یکی از آنها هستم.

It also says it here on my T-shirts.

اینجا روی تیشرت های من هم می گوید.

And I have a feeling maybe you are crazy

و من این احساس را دارم که شاید شما

about English as well.

هم دیوانه انگلیسی هستید.

Or maybe you are just crazy. Who knows?

یا شاید شما فقط دیوانه هستید. چه کسی می داند؟

We are back together Sunday.

یکشنبه دوباره با هم هستیم

It is Sunday.

یکشنبه است. در حال

We are already coming towards the end of the month.

حاضر به پایان ماه می رسیم.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

It seems as if this month has gone by so quickly.

انگار این ماه خیلی زود گذشت.

Very fast.

خیلی سریع.

In fact, for those wondering,

در واقع، برای کسانی که تعجب می کنند،

I talk about the English language, but of course, it's not just me on Sunday.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم، اما البته، این فقط من در یکشنبه نیستم.

We also have coming up later on, Mr.

ما نیز بعداً می آییم، آقای

Steve will be with us.

استیو با ما خواهد بود.

For those worried he will be with us.

برای کسانی که نگران هستند او با ما خواهد بود.

There he is, dancing,

او در حال رقصیدن است و

getting himself warmed up for today's live stream.

خودش را برای پخش زنده امروز گرم می کند.

So Mr.

بنابراین آقای

Steve will be with us at around about 2:30.

استیو حدود ساعت 2:30 با ما خواهد بود.

So there it is, your Mr.

پس همین جاست،

Steve Warning

اخطار آقای استیو

or your Mr.

یا

Steve Alert.

هشدار آقای استیو.

He is coming up and around about 20 minutes from now.

او می آید و حدود 20 دقیقه دیگر.

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

It's not too bad here. Busy yesterday?

اینجا خیلی هم بد نیست مشغله دیروز؟

If you joined me yesterday.

اگر دیروز به من ملحق شدی

Well done for finding me.

آفرین که منو پیدا کردی

Because I wasn't going to do a live stream yesterday.

چون دیروز قرار نبودم پخش زنده داشته باشم.

But I decided that I should.

اما تصمیم گرفتم که باید.

Because this month is a short month.

زیرا این ماه، ماه کوتاهی است.

It only has 29 days.

فقط 29 روز فرصت دارد.

So I thought maybe I will do

بنابراین فکر کردم شاید

some extra live streams,

چند پخش زنده اضافی انجام دهم،

and that is what I have done.

و این کاری است که انجام داده ام.

So I was with you yesterday and I'm here today as well.

بنابراین من دیروز با شما بودم و امروز نیز اینجا هستم.

Hello, everyone. It's nice to see you here.

سلام به همه خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have the live chat.

ما همچنین چت زنده را داریم.

It would not be English addict

without all of you out there in YouTube land.

بدون همه شما در سرزمین یوتیوب، معتاد انگلیسی نخواهد بود.

Hello to Beatrice.

سلام به بئاتریس چند لحظه دیگر

we will be looking at some of your photographs

تعدادی از عکس های شما را مشاهده خواهیم کرد

in a few moments.

.

Well, then, Beatrice, you are first on today's live chat.

خب، پس، بئاتریس، شما برای اولین بار در چت زنده امروز هستید.

Also, we have another one of our regulars, another regular here

همچنین، ما یکی دیگر از افراد همیشگی خود را داریم، یکی دیگر از افراد همیشگی اینجا

on English Addict who is Man Day.

در English Addict که روز مرد است.

He's here today.

او امروز اینجاست

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Also, we have Olga Palmira, by the way.

اتفاقا ما اولگا پالمیرا را هم داریم.

How is your foot?

پایت چطوره؟ آیا

Is it getting better?

بهتر می شود؟

I hope so.

امیدوارم.

Also, we have Zika.

همچنین ما زیکا داریم.

We also have Patrick.

پاتریک هم داریم.

Hello, Patrick.

سلام پاتریک

A big boys role to you.

نقش بزرگ پسرانه برای شما

I hope you are having a good day as this is here.

امیدوارم روز خوبی رو سپری کرده باشین چون الان اینجاست.

I know you were joining us yesterday as well, so it's nice to see you back here today.

می دانم که دیروز هم به ما ملحق شدی، پس خوشحالم که امروز دوباره اینجا می بینمت.

Sufi. Yes.

صوفی. آره.

This is English.

این انگلیسی است.

It is English.

انگلیسی است.

And those things that you saw on the thumbnail

و چیزهایی که در تصویر کوچک دیدید

are also part of the English language.

نیز بخشی از زبان انگلیسی هستند.

You are right.

حق با شماست.

Hello, Ahmed.

سلام احمد

Ahmad, hello to you.

احمد سلام بر شما

By the way, if it is your first time with me

ضمناً، اگر اولین بار است که

on the live chat, say hello.

در چت زنده با من هستید، سلام کنید.

Don't be shy.

خجالتی نباش

Give it a try.

آن را امتحان کنید.

Say hello.

سلام برسان.

Hello. Also to Marsha.

سلام. همچنین به مارشا.

Hello, Marsha.

سلام مارشا

It is nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

So many people joining me already today on the live chat,

بسیاری از مردم امروز در چت زنده به من ملحق شده اند،

by the way, today we are talking about ways of using English.

اتفاقاً امروز ما در مورد روش های استفاده از زبان انگلیسی صحبت می کنیم.

And I suppose this leads to a question

و فکر می‌کنم این منجر به سوالی می‌شود

that I often well, I'm often asked the question

که من اغلب خوب، اغلب از من سوال می‌پرسند

and sometimes I have to put that particular question right,

و گاهی اوقات باید آن سوال خاص را درست بپرسم،

because some people believe there is more than one English.

زیرا برخی افراد معتقدند بیش از یک انگلیسی وجود دارد.

I can tell you now, definitely there is only one

اکنون می توانم به شما بگویم، قطعاً تنها یک

English language, the root,

زبان انگلیسی وجود دارد، ریشه،

where all the other words and all the other phrases come from.

که همه کلمات دیگر و همه عبارات دیگر از آنجا آمده اند.

And of course, when we are talking about accents, we have the similar situation.

و البته وقتی در مورد لهجه صحبت می کنیم، وضعیت مشابهی داریم. لهجه ها

Accents.

Define places or areas.

مکان ها یا مناطق را تعریف کنید.

It is not the actual language itself.

این خود زبان واقعی نیست.

So quite often when we look at accents, you might travel around the country from one place to another.

بنابراین اغلب وقتی به لهجه ها نگاه می کنیم، ممکن است از یک مکان به مکان دیگر در سراسر کشور سفر کنید.

Even if everyone speaks English, you will hear accents,

حتی اگر همه انگلیسی صحبت کنند، لهجه‌ها را می‌شنوید،

but also you might hear words used in different ways,

اما ممکن است کلماتی را بشنوید که به روش‌های مختلف،

different types of use of the English language.

انواع مختلف استفاده از زبان انگلیسی استفاده می‌شوند.

However,

با این حال، به

it remains the same.

همان شکل باقی می ماند.

The root of all of those differences

ریشه همه آن تفاوت ها

and variations is still English.

و تغییرات هنوز انگلیسی است.

There is only one English.

فقط یک زبان انگلیسی وجود دارد.

You see, this might be a new thing.

ببینید، این ممکن است یک چیز جدید باشد.

There is only one English, but there are many variations

فقط یک زبان انگلیسی وجود دارد، اما تنوع زیادی

of that particular thing.

از آن چیز خاص وجود دارد.

It's true.

درسته.

So that's what we're looking at today.

بنابراین این چیزی است که ما امروز به آن نگاه می کنیم.

We're looking at expressions, types of slang

ما در حال بررسی عبارات، انواع

ways of speaking colloquialisms.

روش های عامیانه گفتار عامیانه هستیم.

that's a nice word.

این کلمه خوبی است

It's not easy to say

گفتن

colloquialisms.

عبارات عامیانه آسان نیست.

When we talk about colloquial English,

وقتی در مورد انگلیسی محاوره ای صحبت می کنیم،

we are talking about English that is spoken in different places.

در مورد انگلیسی صحبت می کنیم که در جاهای مختلف صحبت می شود.

And of course, in different ways

و البته به طرق مختلف

in formal English,

در انگلیسی رسمی،

informal use of words.

استفاده غیر رسمی از کلمات.

So this is something we are looking at today on English addicts.

بنابراین این چیزی است که ما امروز در مورد معتادان انگلیسی به آن نگاه می کنیم.

And of course we are here for 2 hours.

و البته ما 2 ساعت اینجا هستیم.

So relax, make yourself a hot

بنابراین استراحت کنید، برای خود یک نوشیدنی گرم درست کنید

beverage, have something to drink, have something nearby.

، چیزی برای نوشیدن داشته باشید، چیزی در نزدیکی آن بخورید.

Maybe you are a little hungry, so maybe you could have

شاید کمی گرسنه باشید، پس شاید بتوانید

a little nibble at the same time.

در همان زمان کمی نیش بخورید.

If you have a nipple, it means you eat something.

اگر نوک پستان دارید یعنی چیزی می خورید.

Not a lot of food, but a little.

نه غذای زیاد، بلکه کمی.

Just a little bit of food to keep you going during the live stream.

فقط کمی غذا برای حفظ شما در طول پخش زنده.

So of course you can have a little nibble

پس مطمئناً می‌توانید

to keep you busy.

برای مشغول نگه‌داشتن شما، کمی لقمه بخورید.

Mr. Steve will be here.

آقای استیو اینجا خواهد بود.

A lot of people already worried.

بسیاری از مردم قبلاً نگران بودند.

Where is Mr. Steve? Don't worry.

آقای استیو کجاست؟ نگران نباشید.

He will be with us.

او با ما خواهد بود.

Here it is. You're Mr. Steve.

ایناهاش. شما آقای استیو هستید.

Warning 15 minutes before Mr.

هشدار 15 دقیقه قبل از

Steve appears.

ظاهر شدن آقای استیو.

He will be here live in the studio.

او به صورت زنده در استودیو اینجا خواهد بود.

I don't know where he is at the moment.

من نمی دانم او در حال حاضر کجاست. به

He seems to have vanished.

نظر می رسد او ناپدید شده است.

He's being very busy.

سرش خیلی شلوغه

By the way, on Saturday, yesterday

اتفاقا شنبه، دیروز

afternoon, Steve was performing in a show

بعد از ظهر، استیو در یک برنامه اجرا می کرد

and I went to see him on Friday night.

و من جمعه شب به دیدنش رفتم.

Would you like to see Mr.

آیا دوست دارید آقای

Steve singing?

استیو را در حال آواز خواندن ببینید؟

Here he is.

او اینجا است.

So there is Steve singing his little heart out.

بنابراین استیو در حال آواز خواندن قلب کوچک خود است.

He was in a show

او در نمایشی

by Gilbert and Sullivan.

از گیلبرت و سالیوان حضور داشت.

You may have heard of them. The Gondoliers.

ممکن است نام آنها را شنیده باشید. گوندولی ها.

It is a musical show.

یک نمایش موزیکال است.

It is. I suppose you would describe it as an operetta.

این است. من فکر می کنم شما آن را به عنوان یک اپرت توصیف می کنید.

And Mr.

و آقای

Steve likes to perform on the stage.

استیو دوست دارد روی صحنه اجرا کند.

He likes to act.

او دوست دارد بازیگری کند.

He likes to perform.

او دوست دارد اجرا کند.

He likes to dress up in strange clothes sometimes,

او دوست دارد گاهی اوقات لباس های عجیب و غریب بپوشد،

but that has nothing to do with his acting

اما این ربطی به بازیگری او ندارد

and he enjoys it as well.

و او هم از این کار لذت می برد.

Sadly, I can't play you the actual music because of copyright,

متأسفانه، متأسفانه به دلیل حق چاپ نمی توانم موسیقی واقعی را برای شما پخش کنم،

unfortunately, but we will be talking a bit about that later on.

اما بعداً کمی در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Mr. Steve is a man who is very talented.

آقای استیو مردی است که بسیار با استعداد است.

I think it is safe to say

فکر می کنم به جرات می توان گفت که

he is a man of many talents.

او مردی با استعدادهای فراوان است. من

He can do all sorts of things, I would say,

می‌توانم بگویم که او می‌تواند همه کارها را انجام دهد،

and I am I am surprised Mr.

و من تعجب می‌کنم که آقای

Steve can put his hand to anything.

استیو می‌تواند دستش را روی هر چیزی بگذارد.

So if you put your hand to something, it means you try it.

بنابراین اگر دست خود را روی چیزی بگذارید، به این معنی است که آن را امتحان کرده اید.

So it's a great idiom.

بنابراین این یک اصطلاح عالی است.

It means you try something, you put your hand to something,

یعنی چیزی را امتحان می‌کنید، دستتان را روی چیزی می‌گذارید،

you try to do it, or of course you do it.

سعی می‌کنید آن را انجام دهید یا البته انجامش می‌دهید.

You take your hand to something.

دستت را به سمت چیزی می گیری.

You are actually doing that thing.

شما در واقع این کار را انجام می دهید.

So I think it's a very interesting expression to take your hand.

بنابراین من فکر می کنم بیان بسیار جالبی است که دست شما را بگیرم.

Steve is very practical.

استیو بسیار کاربردی است.

He does a lot of things around the house, a lot of the

او کارهای زیادی در خانه انجام می دهد،

the hard work and the heavy work.

کارهای سخت و سنگین.

For example, in a few weeks

به عنوان مثال، چند هفته دیگر

as spring arrives here in England, Mr.

که بهار در انگلیس فرا می رسد، آقای

Steve will be out in the garden.

استیو در باغ خواهد بود.

He will be cutting the grass.

او چمن را خواهد برد.

He will be here in a few minutes.

او تا چند دقیقه دیگر اینجا خواهد بود.

Mr. Steve

آقای استیو

Very practical.

بسیار کاربردی.

He does lots of things.

او کارهای زیادی انجام می دهد.

I remember a couple of years ago he went into the garden and he did a lot of changes.

یادم می آید چند سال پیش به باغ رفت و تغییرات زیادی انجام داد.

He made a lot of changes.

او تغییرات زیادی ایجاد کرد.

He did a lot of work in the garden.

او کارهای زیادی در باغ انجام داد.

And I have to say I was quite amazed.

و باید بگویم که بسیار شگفت زده شدم.

In fact, I was very surprised at how much Steve can do.

در واقع، من از اینکه استیو چقدر می تواند انجام دهد بسیار شگفت زده شدم.

Last year he was busy chopping

سال گذشته او

logs in the back garden with a giant axe.

با تبر غول پیکر مشغول خرد کردن کنده های درخت در باغچه پشتی بود.

Mr. Steve was in the garden waving

آقای استیو در باغ بود و

this giant axe all over the place.

این تبر غول پیکر را همه جا تکان می داد. در

It's a little worrying, actually, when you see someone

واقع، وقتی فردی را می بینید که تبر به دست دارد کمی نگران کننده است

wielding an axe.

.

Well, that's an interesting word wield.

خوب، این یک کلمه جالب است.

If you wield something, it means you wave

اگر چیزی را به دست می گیرید، به این معنی است که دست تکان می دهید

or you move it around in a disorganised, honest way.

یا آن را به شکلی بی نظم و صادقانه به اطراف حرکت می دهید.

You wield something.

تو یه چیزی به دست میاری

Maybe you are chopping a tree down, you might

شاید شما در حال قطع کردن یک درخت هستید، ممکن است با

wield

an axe

یک الوار تبر

timber out.

بیرون بیاورید.

It's possible.

ممکن است.

It's possible.

ممکن است.

The live chance is very busy.

فرصت زنده بسیار شلوغ است.

Nice to see you here, Nicole.

از دیدنت خوشحالم، نیکول.

Hello, Nicole.

سلام، نیکول.

Nice to see you back with us.

خوشحالم که شما را دوباره با ما می بینم.

Mellion is here. Hello, Marlene.

ملیون اینجاست. سلام مارلین می

You see, it's not hard to give me

بینید، دادن

a little message on the live chat,

یک پیام کوچک در چت زنده به من سخت نیست،

so let me know you are there because sometimes I worry.

بنابراین به من بگویید که آنجا هستید زیرا گاهی اوقات نگران می شوم.

Sometimes I think there is no one there watching.

گاهی فکر می کنم هیچ کس آنجا نیست که تماشا کند.

So when I see your message,

بنابراین وقتی پیام شما را می بینم،

it makes me feel happy.

احساس خوشحالی می کنم.

It will.

خواهد شد.

From my heart, I have to say.

از ته دلم باید بگویم.

Christina.

کریستینا

Hello, Christina.

سلام کریستینا

We also have watching in Brazil.

در برزیل هم تماشا داریم.

It's Pedro Beaumont

این پدرو بومونت است

who's watching in Brazil.

که در برزیل تماشا می کند.

Hello to you as well.

سلام به شما هم.

Quite quote bar is here quite high.

نوار نقل قول کاملاً در اینجا بسیار بالا است.

Bar says I am going to get myself a drink,

بار می گوید من می روم برای خودم یک نوشیدنی بیاورم،

have a drink, sit down, make yourself comfortable.

یک مشروب بخورم، بنشین، خودت را راحت کن.

Maybe you are watching me on your mobile phone.

شاید داری با موبایلت منو نگاه میکنی

Maybe you are watching me on your computer, on the big monitor.

شاید شما در حال تماشای من در رایانه خود، روی مانیتور بزرگ هستید.

Or maybe

یا شاید

if you are feeling very relaxed,

اگر خیلی احساس آرامش می کنید،

maybe you are lying down on your sofa or on the couch

شاید روی مبل یا روی کاناپه دراز کشیده اید و

watching me on your big screen TV.

من را در تلویزیون صفحه بزرگ خود تماشا می کنید.

Maybe if you are.

شاید اگر هستی به

Am I looking okay?

نظر خوبم؟

How do I look on your 50 inch television?

در تلویزیون 50 اینچی شما چگونه نگاه کنم؟ به

Do I look okay? Not too scary, I hope.

نظرم خوبه؟ زیاد ترسناک نیست امیدوارم

Hello, sir.

سلام آقا.

Kuttab, hello to you as well.

کوتاب، به شما هم سلام.

Very nice to see so many people here.

خیلی خوشحالم که این همه آدم را اینجا می بینم.

It is busy.

مشغول است.

It's a busy one.

این یک شلوغ است.

We have Mr. Steve coming up in 10 minutes.

10 دقیقه دیگر آقای استیو را داریم.

I will give it you again.

دوباره بهت میدم

The Mr.

Steve Warning.

هشدار آقای استیو.

So you are prepared for this.

بنابراین شما برای این کار آماده هستید.

This is what will be happening soon.

این چیزی است که به زودی اتفاق خواهد افتاد.

Live on YouTube.

زنده در یوتیوب.

FB And as you know, if you have been watching before in the past,

FB و همانطور که می دانید، اگر قبلاً در گذشته تماشا کرده باشید،

you will know that we have no idea what we are going to say to each other.

می دانید که ما هیچ ایده ای نداریم که قرار است به یکدیگر چه بگوییم.

So anything can happen.

بنابراین هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد. آیا

Can I say hello to Beatrice?

می توانم به بئاتریس سلام کنم؟

Thank you very much, Beatrice, for the photographs you sent

بسیار متشکرم، بئاتریس، برای عکس هایی که

of the place you often visit.

از مکانی که اغلب بازدید می کنید ارسال کردید.

You often tell us that you go up to the mountains.

اغلب به ما می گویید که به کوه می روید.

But I was always wondering what the mountains

اما همیشه فکر می‌کردم کوه‌هایی

looked like, the ones that you actually visit.

که واقعاً از آن‌ها دیدن می‌کنید چه شکلی هستند.

So Beatrice has actually sent some lovely photographs.

بنابراین بئاتریس در واقع چند عکس دوست داشتنی فرستاده است.

I will show one and we will.

من یکی را نشان خواهم داد و خواهیم کرد.

We will have a look at some more later with Mr. Steve.

بعداً با آقای استیو به موارد دیگری خواهیم پرداخت.

So there is one of them.

بنابراین یکی از آنها وجود دارد.

Can you see it?

میتونی ببینیش؟ خیلی

It's a very nice scenic place.

جای دیدنی خوبیه

Very nice indeed.

خیلی قشنگه واقعا از

Thank you, Beatrice, for that.

شما، بئاتریس، برای آن متشکرم.

And we will look at some more of these photographs a little later on.

و کمی بعد به تعدادی دیگر از این عکس ها نگاه خواهیم کرد .

And there is a very unusual feature

و یک ویژگی بسیار غیر معمول

about this particular mountain, a very unusual feature.

در مورد این کوه خاص وجود دارد، یک ویژگی بسیار غیر معمول.

I wonder if you can spot what the feature is.

من نمی دانم که آیا می توانید متوجه شوید که این ویژگی چیست؟

So all of that coming up in a few moments from now.

بنابراین همه اینها در چند لحظه دیگر به دست می آید. چند لحظه دیگر

We will show some more of those photographs

تعدادی از آن عکس ها را نشان خواهیم داد

in a few moments time.

.

by the way, something I want to mention.

اتفاقاً چیزی که می خواهم به آن اشاره کنم.

Steve might talk about this later on as well, but I want to mention it now.

استیو ممکن است بعداً در مورد این موضوع صحبت کند، اما من می خواهم اکنون به آن اشاره کنم.

We have decided

ما تصمیم گرفتیم که

you might disagree with this,

ممکن است با این موضوع مخالف باشید،

but we have decided to start drinking

اما تصمیم گرفتیم شروع به نوشیدن

full cream milk.

شیر خامه کامل کنیم.

So for many years we used to have something called Semi-Skimmed.

بنابراین برای سال‌های متمادی چیزی به نام Semi-Skimmed داشتیم.

So that means some of the fat is taken out of the milk.

یعنی مقداری از چربی از شیر خارج می شود.

However, over recent times we've discovered

با این حال، در چند وقت اخیر ما

that full cream milk.

شیر خامه کامل را کشف کرده ایم.

So that is milk that as it's got all of the cream inside, it's had nothing.

پس این شیری است که چون تمام خامه داخل آن است، هیچ چیز ندارد.

Take it away. Full cream milk is

آن را بردارید. شیر خامه ای کامل

delicious in everything t coffee,

در همه چیز قهوه،

porridge, everything, in fact.

فرنی، همه چیز خوشمزه است.

So we've started using or drinking full cream milk.

بنابراین ما شروع به استفاده یا نوشیدن شیر خامه کامل کرده ایم.

A lot of people refer to it as whole milk

بسیاری از مردم از آن به عنوان شیر کامل و کامل یاد می کنند

wh0le whole, which means of course, complete.

که البته به معنای کامل است.

So whole milk is complete milk.

بنابراین شیر کامل شیر کامل است.

It has everything still in the actual milk, including the cream.

همه چیز را در شیر واقعی دارد، از جمله خامه.

So over the years a lot of people started to cut back

بنابراین در طول سال‌ها، بسیاری از مردم شروع به کاهش

on the amount of things that they ate, especially fat

مقدار غذاهایی که می‌خوردند، به‌ویژه چربی‌ها را کاهش دادند

and for many years we were told

و سال‌ها به ما می‌گفتند

that certain types of fat is bad for you.

که انواع خاصی از چربی برای شما مضر است.

But of course nowadays many

اما البته امروزه بسیاری از

medical experts have changed their mind.

متخصصان پزشکی نظر خود را تغییر داده اند.

So maybe we do need a little bit of fat in our daily diet.

بنابراین شاید ما به مقدار کمی چربی در رژیم غذایی روزانه خود نیاز داشته باشیم.

But I have to say

اما باید بگویم که

I do like fresh whole milk.

من شیر کامل تازه را دوست دارم.

And of course there is the other one as well.

و البته دیگری نیز وجود دارد. به آن می

The they called it skim and milk.

گفتند بدون چربی و شیر.

It's disgusting.

آن نفرت انگیز است.

How can anyone drink skimmed milk?

چگونه کسی می تواند شیر بدون چربی بنوشد؟

So that has virtually all of the fat taken out,

بنابراین تقریباً تمام چربی خارج شده است، به این

which means when you drink it,

معنی که وقتی آن را می نوشید،

it's almost like drinking water.

تقریباً مانند آب نوشیدن است.

There is no taste, there is no cream, there is nothing.

نه طعم دارد، نه خامه است، نه چیزی وجود دارد.

So to be honest with you, I don't like skim milk.

پس راستش را بخواهم، من شیر بدون چربی را دوست ندارم.

And over the past couple of months, we have started

و در طول چند ماه گذشته، ما شروع به

drinking less semi-skimmed milk.

نوشیدن کمتر شیر نیمه چرب کرده ایم.

So these days we often have whole milk instead.

بنابراین این روزها ما اغلب به جای آن شیر کامل می خوریم.

Because between you and me.

چون بین من و تو

Well, first of all, we don't drink that much milk anyway,

خوب اولا ما به هر حال آنقدر شیر نمی خوریم

and it tastes absolutely delicious.

و طعم آن کاملاً خوشمزه است.

It really, really does.

واقعاً، واقعاً اینطور است.

I like it.

خوشم می آید.

And Mr. Steve likes it as well.

و آقای استیو هم آن را دوست دارد.

I would say most people will go between

من می‌گویم که بیشتر مردم بین

semi-skimmed and whole, so I would imagine most people will go

نیم‌چربی و کامل می‌روند، بنابراین تصور می‌کنم بیشتر مردم

between those two types of milk person only.

فقط بین این دو نوع شیر می‌روند.

I prefer whole milk.

من شیر کامل را ترجیح می دهم.

You get all of the cream, all of the taste and everything.

شما تمام خامه، طعم و همه چیز را دریافت می کنید.

One thing I've never tried, I've never tried fresh milk,

یک چیزی که من هرگز امتحان نکردم، هرگز شیر تازه،

straight,

مستقیم،

straight from the cow.

مستقیم از گاو را امتحان نکردم.

I've never tried that.

من هرگز آن را امتحان نکرده ام.

So I've tried milk that's been processed,

بنابراین من شیری را امتحان کردم که فرآوری شده باشد،

but I've never had actually had

اما هرگز در واقع

fresh milk straight from the cow.

شیر تازه مستقیماً از گاو نخورده ام.

Never,

هرگز،

never tried it.

هرگز آن را امتحان نکردم.

I've never milked a cow ever.

من تا به حال یک گاو را دوشیده ام.

I've heard it's a very interesting feeling

من شنیده ام که

when you do it, when you have to grab hold of those things

وقتی این کار را انجام می دهید، وقتی باید آن چیزها را بگیرید

and pull them,

و بکشید، احساس بسیار جالبی است،

and then hopefully milk will come out

و امیدوارم که شیر بیرون بیاید

and always make sure you have a biscuit

و همیشه مطمئن شوید که یک بیسکویت

nearby as well to collect the milk.

در نزدیکی شما نیز برای جمع آوری شیر دارید.

In talking of cows,

در صحبت از گاوها،

we might have some cows coming up in a few moments

ممکن است چند لحظه دیگر چند گاو داشته باشیم

because I know you love the cows, you love to see the lovely cows.

زیرا می دانم که شما گاوها را دوست دارید، دوست دارید گاوهای دوست داشتنی را ببینید.

We have many cows at the back of the garden this year.

ما امسال گاوهای زیادی پشت باغ داریم.

They haven't arrived yet.

هنوز نرسیده اند.

It's a little bit too early for the cows, but maybe in a couple of months

برای گاوها کمی زود است، اما شاید چند ماه دیگر

or maybe just a few weeks from now, we will have some cows in the garden again.

یا شاید فقط چند هفته دیگر، دوباره چند گاو در باغ داشته باشیم.

So if you want to tell me what type of milk you like,

بنابراین اگر می خواهید به من بگویید چه نوع شیری را دوست دارید،

please let me know on the live chat.

لطفاً در چت زنده به من اطلاع دهید.

He will be with us in a few moments.

او تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

Mr. Steve will be here soon.

آقای استیو به زودی اینجا خواهد بود.

This is your final warning.

این آخرین هشدار شماست.

Mr. Steve will be here in a few moments.

آقای استیو تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

In fact, right after this.

در واقع درست بعد از این.

There I was having a splash around with my puddle dance,

در آنجا داشتم با رقص حوضچه‌ام در حال غوغا می‌کردم، در

talking of puddled, here is a man who is often described as ‘puddled’

مورد گودال صحبت می‌کردم، اینجا مردی است که اغلب به عنوان «آب‌دان» توصیف می‌شود،

He's coming up in a moment.

او در یک لحظه می‌آید.

Mr. Steve is on his way.

آقای استیو در راه است.

English addict.

معتاد انگلیسی

That's what it says on the screen, because that's what it is.

این چیزی است که روی صفحه می گوید، زیرا همان چیزی است که هست.

English addict is here with you.

معتاد انگلیسی اینجا با شماست.

And of course, joining me now

و البته که اکنون

in his own little comfortable corner,

در گوشه کوچک راحت خودش به من ملحق می شود، از

he welcomes it is the man who likes to appear on the Internet.

مردی که دوست دارد در اینترنت ظاهر شود استقبال می کند.

He likes to appear on the stage.

او دوست دارد روی صحنه ظاهر شود.

He likes to appear in front of the local magistrate.

او دوست دارد در مقابل قاضی محلی ظاهر شود.

He gets all over the place. It is

او همه جا را می گیرد. این

Mr. Steve

آقای استیو

London.

I know, Mr. Duncan.

لندن است.

می دانم، آقای دانکن.

Hello, beautiful, wonderful, loyal viewers from across the globe and the universe

سلام، بینندگان زیبا، شگفت انگیز، وفادار از سراسر جهان و جهان که

watching us today, trying to teach you some English.

امروز ما را تماشا می کنند، سعی می کنند کمی زبان انگلیسی را به شما آموزش دهند.

I can't wait to read your lovely comments in the live chat.

بی صبرانه منتظر خواندن نظرات دوست داشتنی شما در چت زنده هستم.

I can't see your faces, which would be nice, but I can't wait to to to look at your comments

من نمی توانم چهره های شما را ببینم، که خیلی خوب است، اما نمی توانم منتظر بمانم تا به نظرات شما نگاه کنم

and read them out and see your little own perspective on what we're talking about.

و آنها را بخوانم و دیدگاه کوچک شما را در مورد آنچه در مورد آن صحبت می کنیم ببینم.

So how are you, Mr. Duncan?

پس چطوری آقای دانکن؟

Well, first of all,

خوب، اول از همه،

it helps if the microphone is above you.

اگر میکروفون بالای سر شما باشد کمک می کند.

right.

درست.

Okay.

So let's start again. Mr. Duncan.

باشه.

پس بیایید دوباره شروع کنیم. آقای دانکن

That's okay.

اشکالی ندارد.

See, the thing is, I'm going to explain what happens before I come on.

ببینید، موضوع این است که قبل از آمدن، می‌خواهم توضیح دهم که چه اتفاقی می‌افتد.

Sometimes Steve arrives and I'm still setting everything up and it doesn't give me a chance.

گاهی اوقات استیو از راه می رسد و من هنوز دارم همه چیز را تنظیم می کنم و فرصتی به من نمی دهد.

You see, he starts asking me questions. Shall I sit here?

ببینید، او شروع به پرسیدن از من می کند. اینجا بشینم؟

What shall I do with this? Where shall I go?

با این چیکار کنم؟ کجا برم؟

And I'm trying to set everything up and Steve is just asking all these questions.

و من سعی می کنم همه چیز را تنظیم کنم و استیو فقط همه این سوالات را می پرسد.

So then I forgot to put the microphone near Steve

بنابراین فراموش کردم میکروفون را نزدیک استیو بگذارم

because he was above me, me, me, me, me, me, me, me, me, me.

زیرا او بالای سر من بود، من، من، من، من، من، من، من، من، من.

I wasn't Mr. Duncan. He's exaggerating.

من آقای دانکن نبودم. او اغراق می کند.

I can tell you how.

من می توانم به شما بگویم چگونه.

You know, when I sat down, I felt something's sticking in me today.

میدونی وقتی نشستم احساس کردم امروز یه چیزی تو دلم چسبیده.

Mr. Duncan. Really?

آقای دانکن واقعا؟

When I sat down in the seat and guess what was on the seat, I don't know.

وقتی روی صندلی نشستم و حدس زدم روی صندلی چه چیزی بود، نمی دانم.

This lump of blue tack.

این توده رنگ آبی.

Okay, That's very interesting, Steve.

خوب، این خیلی جالب است، استیو.

Well, I know, but, you know, I like Jack, you know,

خوب، می دانم، اما، می دانید، من جک را دوست دارم، می دانید،

have a nice, clean area to sit down to and have to sit on lumps of blue tack. Mr.

یک منطقه خوب و تمیز برای نشستن داشته باشید و باید روی تکه های رنگ آبی بنشینید. آقای

Duncan Well, I'm sure.

دانکن خب، مطمئنم.

I'm sure you've been in worse places than that.

مطمئنم در جاهای بدتر از این بوده اید.

Anyway, today we are back together.

به هر حال امروز دوباره با هم هستیم.

You were not here last week. And yesterday.

هفته پیش اینجا نبودی و دیروز

And also on Friday you were performing on stage.

و همچنین روز جمعه روی صحنه اجرا داشتید. به

We will briefly mention this.

اختصار به این موضوع اشاره می کنیم.

I will show a little bit of Mr.

من کمی از آقای

Steve on the stage. Are you ready? Here it comes.

استیو را روی صحنه نشان خواهم داد. اماده ای؟ اینجا می آید.

So there is Steve singing his little heart out.

بنابراین استیو در حال آواز خواندن قلب کوچک خود است.

And this was on Friday night.

و این در شب جمعه بود.

We can't actually play the music itself because, well, you know, because of the

ما واقعاً نمی‌توانیم خود موسیقی را پخش کنیم، زیرا، خوب، می‌دانید، به دلیل

the copyright goblins lurking around.

اجنه‌های کپی رایت که در کمین هستند.

So I'm on the right, by the way. Right, Steve?

بنابراین، اتفاقاً من در سمت راست هستم. درسته استیو؟

Yes. Well, we kind of recognise you.

آره. خوب، ما به نوعی شما را می شناسیم.

I just of course, you're the one on the right.

البته من فقط تو سمت راستی

We did not think you were the guy on the left.

ما فکر نمی کردیم که شما آن مرد سمت چپ باشید.

Unless, of course, you've been eating lots of pies.

مگر اینکه، البته، مقدار زیادی پای خورده باشید.

But there is Steve.

اما استیو وجود دارد.

So what were you doing there?

پس اونجا چیکار میکردی؟

Steve So this is Gilbert and Sullivan,

استیو پس این گیلبرت و سالیوان است،

which is, it's a light opera or operetta

یعنی یک اپرای سبک یا اپرت

as it's sometimes described.

همانطور که گاهی اوقات توصیف می شود.

So it's an opera, but it's light opera and it's sort of 1890s, that kind of 1880s, 1890s,

بنابراین این یک اپرا است، اما یک اپرای سبک و به نوعی دهه 1890 است، آن نوع از دهه های 1880، 1890،

comic opera by the famous

اپرای کمیک

writers of the time, Gilbert and Sullivan.

نویسندگان معروف آن زمان، گیلبرت و سالیوان.

Yes. Well, the interesting thing is they were,

آره. خوب، نکته جالب این است که آنها بودند،

they were the innovators of what we now call satire.

آنها مبتکر چیزی بودند که ما اکنون به آن طنز می گوییم.

So they were the first satirists.

پس آنها اولین طنزپردازان بودند.

They were the first people to actually make fun of those

آنها اولین افرادی بودند که در واقع

in authority, such as politicians and people with high status.

صاحبان قدرت، مانند سیاستمداران و افراد با موقعیت بالا را مسخره کردند.

So it is interesting to note that Gilbert

بنابراین جالب است بدانید که گیلبرت

and Sullivan were the first ever satirists.

و سالیوان اولین طنزپردازان تاریخ بودند.

They were the ones that used to make fun, or they started to make fun of those

آنها کسانی بودند که قبلاً مسخره می کردند یا شروع به مسخره کردن کسانی کردند

who were in authority, especially politics.

که در زمره اقتدارها به ویژه سیاست بودند. به

They seem to have a big problem with people in politics

نظر می رسد که آنها با افرادی در سیاست مانند لردها مشکل بزرگی دارند

such as the the, the Lords.

.

So they would often make fun of those people, wouldn't they?

بنابراین آنها اغلب آن افراد را مسخره می کنند، اینطور نیست؟

Steve? Yes, particularly pompous people in authority.

استیو؟ بله، مخصوصاً افراد با شکوه در اقتدار.

It was the sort of satire, satire of its day.

این یک نوع طنز بود، طنز آن روزگار.

Well, it's done to music. It did, yeah.

خوب، این کار برای موسیقی انجام شده است. شد، آره

Well, satire didn't really exist before genius.

خوب، طنز واقعاً قبل از نبوغ وجود نداشت.

So that's the interesting thing.

پس نکته جالب همین است.

They were they really were the innovators.

آنها واقعاً مبتکر بودند.

So you are going back a very long way.

بنابراین شما به یک راه بسیار طولانی به عقب بر می گردید.

And it is interesting to note that I suppose also Shakespeare

و جالب است بدانیم که گمان می‌کنم شکسپیر نیز

is another one who made a satire,

یکی دیگر از کسانی است که طنز می‌سازد،

I think,

فکر می‌کنم

in the way he used the English

به شیوه‌ای که از زبان انگلیسی استفاده می‌کرد

language, used to cause an uproar in its day because it used to make fun

، در زمان خود غوغا به پا می‌کرد، زیرا به

of very sort of prominent figures in authority

نوعی افراد برجسته را مسخره می‌کرد. چهره‌های اقتدار

and but, you know, we still do that, but

و اما، می‌دانید، ما هنوز این کار را انجام می‌دهیم، اما

but not not cleverly to music in the way that they did then of course.

نه به شکلی هوشمندانه که آن‌ها در آن زمان انجام می‌دادند.

But yeah it's lovely music it's it's happy

اما بله، این یک موسیقی دوست داشتنی است، این یک

jolly music and it's fun.

موسیقی شاد شاد و سرگرم کننده است.

It's comic, it's it's comic opera.

این کمیک است، این یک اپرای طنز است.

So people come to watch it.

بنابراین مردم برای تماشای آن می آیند. از

It's old fashioned.

مد افتاده است.

It's very old fashioned.

خیلی قدیمیه

And it's going out of popularity and has done for

و محبوبیت آن در حال از بین رفتن است و

certainly of the last 40 or 50 years in this country.

مطمئناً در 40 یا 50 سال گذشته در این کشور انجام شده است.

But it's still very popular in America.

اما هنوز هم در آمریکا بسیار محبوب است.

It's still very popular in Australia and other countries around the world.

هنوز هم در استرالیا و سایر کشورهای جهان بسیار محبوب است.

But we try in our own little way and our own amateur way

اما ما سعی می کنیم به روش کوچک و آماتور خود

to keep the traditions of the comic opera alive.

سنت های اپرای کمیک را زنده نگه داریم.

Well, you know, it's part of our heritage, part of our tradition. Yes.

خوب، می دانید، این بخشی از میراث ما، بخشی از سنت ما است. آره.

Well, you have lots of people coming up and they were complimenting the show,

خوب، شما افراد زیادی دارید که می آیند و آنها از نمایش تعریف می کردند،

but also also your your performance as well.

همچنین عملکرد شما را نیز تعریف می کردند. گیلبرت و سالیوان،

This particular one, if anyone's ever if anybody wants to look it up,

این یکی خاص، اگر کسی بخواهد آن را جستجو کند،

Gilbert and Sullivan, this one was called the Gondoliers.

گوندولیرز نام داشت.

The gondoliers.

گوندولی ها

So it's very Italian theme to it.

بنابراین موضوع آن بسیار ایتالیایی است.

The gondoliers from Venice taking people in their boats,

تله کابین های ونیز مردم را سوار قایق هایشان می کنند،

wooing the ladies and, and, and having fun.

خانم ها و و و و و سرگرم می شوند.

So it's an Italian take on, on, on that sort of John Yeah.

بنابراین این یک برداشت ایتالیایی از جان آره است. به

So to speak.

این ترتیب.

So yeah, it's, it's set in Italy and

پس بله، این در ایتالیا می گذرد و

in fact the piazza where it's set is still, it still exists today.

در واقع میدانی که در آن قرار دارد هنوز است، امروز هم وجود دارد.

I can't remember the name of it but actually was based on a particular place in Italy.

نام آن را به خاطر نمی آورم اما در واقع بر اساس یک مکان خاص در ایتالیا بود.

So anybody watching from Italy can look that up.

بنابراین هر کسی که از ایتالیا تماشا می کند می تواند آن را جستجو کند.

The gondoliers, the history of that and we'll see that it's actually

گوندولیرها، تاریخچه آن و خواهیم دید که در واقع

based on a place in Italy and it's just friendly, lovely music

بر اساس مکانی در ایتالیا است و فقط یک موسیقی دوستانه و دوست داشتنی است

and everybody went out laughing and, and saying that they had had a good fun.

و همه با خنده بیرون رفتند و گفتند که به آنها خوش گذشته است.

So that's, that's, that's, that's what we want to do.

پس این است، آن، این است، این چیزی است که ما می خواهیم انجام دهیم.

Entertain and keep up the traditions of the comic opera

سنت‌های اپرای کمیک را سرگرم کرده و حفظ کنید.

talking of which entertaining is something we want to do as well today on English Addict.

We have lots of things coming up today.

ما امروز چیزهای زیادی در پیش داریم.

Now we received some lovely

حالا چند عکس دوست داشتنی

photographs from Beatrice.

از بئاتریس دریافت کردیم.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

I did actually ask for some photographs of the mountains

من در واقع چند عکس از کوه ها خواستم

because quite often Beatrice will go to the mountains

زیرا اغلب بئاتریس به کوه می رود

and very kindly she has sent some photographs.

و با مهربانی او تعدادی عکس فرستاده است.

So here is one of them.

بنابراین در اینجا یکی از آنها است.

And isn't that lovely?

و آیا این دوست داشتنی نیست؟ به طوری

So that gives you a very nice flavour

که طعم بسیار خوبی

or a sense of the place.

یا حسی از مکان به شما می دهد.

Very open with beautiful mountains in the distance.

بسیار باز با کوه های زیبا در دوردست.

Another photograph. Here's another one.

یه عکس دیگه اینم یکی دیگه

Look at that.

به آن نگاه کنید.

And there is something rather unusual about this particular mountain.

و چیزی نسبتاً غیرعادی در مورد این کوه خاص وجود دارد.

I'm not sure if you can spot it, Steve, but this mountain

مطمئن نیستم که بتوانید آن را ببینید، استیو، اما این کوه

has something very interesting about it

چیز بسیار جالبی در مورد آن دارد

and if you look closely, you can actually see on this particular mountain

و اگر دقت کنید، در واقع می توانید در این کوه خاص

the place where Beatrice likes to go and spend her time.

جایی را ببینید که بئاتریس دوست دارد به آنجا برود و وقت خود را بگذراند.

You will see there is a human face staring upwards.

خواهید دید که صورت انسانی به سمت بالا خیره شده است.

It's not unusual.

این غیر معمول نیست.

I will give you another look, another view,

من یک نگاه دیگر به شما می‌دهم، یک نمای دیگر،

but I will turn the photograph around so you can see what I mean.

اما عکس را برمی‌گردانم تا متوجه منظور من شوید.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

There is a human face.

صورت انسان وجود دارد.

I can't see that.

من نمی توانم آن را ببینم.

What is it? One of those?

چیست؟ یکی از آنها؟

Yes, it's one of those situations where your brain

بله، این یکی از آن موقعیت‌هایی است که مغز شما

will try and and make sense,

تلاش می‌کند و معنا پیدا می‌کند،

because the brain is very much focussed on recognising human faces.

زیرا مغز بسیار روی تشخیص چهره انسان متمرکز است.

So if it sees patterns in rocks and in the landscape,

بنابراین اگر نقوشی را در صخره ها و منظره ببیند،

then we often see human face like in the moon and a man in the moon.

ما اغلب چهره انسان را مانند ماه و مردی در ماه می بینیم.

So can you see yet? I'm not sure if we have that long.

پس آیا هنوز می توانید ببینید؟ مطمئن نیستم که این مدت زمان داریم یا نه.

Yeah, I've only got two eyes and then a sort of smiling face and a nose.

آره، من فقط دو چشم دارم و بعد یک جور چهره خندان و یک بینی.

Yes, there's a smiling face.

بله، یک چهره خندان وجود دارد.

I think I can see that Mr. Jones.

فکر می کنم می توانم آن آقای جونز را ببینم. به

He looks like he's just watching something far away.

نظر می رسد که او فقط در حال تماشای چیزی دوردست است. پس

So that is very interesting.

خیلی جالبه

It is interesting.

جالبه.

Sometimes clouds will do the same thing.

گاهی اوقات ابرها همین کار را می کنند.

Clouds sometimes will will form

گاهی اوقات ابرها

certain shapes, or maybe they will resemble something.

اشکال خاصی را تشکیل می دهند، یا شاید شبیه چیزی شوند.

Or maybe in the morning when you are having your breakfast,

یا شاید صبح هنگام خوردن صبحانه،

maybe you put some toast inside the electric toaster

شاید مقداری نان تست را داخل توستر برقی قرار دهید

and then it pops up and there you can see there's a face of Jesus, for goodness sake.

و سپس ظاهر شود و در آنجا بتوانید به خاطر خدا چهره عیسی را ببینید.

How did that get there? See?

چطور رفته اونجا؟ دیدن؟

So it kind of happened.

You can see shapes and figures

بنابراین به نوعی این اتفاق افتاد.

شما می توانید اشکال و اشکال را

in all sorts of situations.

در انواع موقعیت ها ببینید.

So so sometimes when you look at the sky, you can see a face in the clouds

بنابراین گاهی اوقات وقتی به آسمان نگاه می کنید، می توانید چهره ای را در ابرها

or in the case of Beatrice, as with her photographs,

یا در مورد بئاتریس ببینید، همانطور که در عکس های او

you could see a face in the mountains.

می توانید چهره ای را در کوه ها ببینید.

Yes, up

آری به

towards the heavens.

سوی آسمان ها

The human brain wants to see those patterns because it's very important for us to recognise people's faces.

مغز انسان می خواهد آن الگوها را ببیند زیرا تشخیص چهره افراد برای ما بسیار مهم است.

We can always remember a face.

ما همیشه می توانیم یک چهره را به خاطر بسپاریم.

It's something that

این چیزی است که

our brains are very good at.

مغز ما در آن بسیار خوب است.

It is remembering somebodies face, you see,

این به یاد آوردن چهره یک نفر است، می بینید،

and then you see it ten years later and you will recognise the person.

و سپس آن را ده سال بعد می بینید و آن شخص را می شناسید.

And so we built into us

و به این ترتیب در خودمان ساختیم

to try and see patterns of eyes and nose and a mouth,

که سعی کنیم الگوهای چشم و بینی و دهان را ببینیم،

some eyes if we, if we see it and it's by coincidence, as you say, on a piece of toast

چند چشم اگر ببینیم و تصادفی باشد، همانطور که شما می گویید، روی یک تکه نان تست

or on a mountain or in a field or something, we are over in the moon.

یا روی کوه یا در یک مزرعه. یا چیزی دیگر، ما در ماه هستیم.

The man in the moon we will see a face even

مردی که در ماه است، حتی به این

because our brains are a try to do that.

دلیل که مغزمان سعی در انجام آن دارد، چهره ای خواهیم دید.

That's it.

خودشه.

Some people believe that the moon is made of cheese.

برخی معتقدند که ماه از پنیر ساخته شده است.

Some people believe that it is a giant death star.

برخی معتقدند که این یک ستاره غول پیکر مرگ است.

Who knows?

چه کسی می داند؟

But you can definitely see a little man's face when you look at the moon.

اما وقتی به ماه نگاه می کنید قطعا می توانید چهره یک مرد کوچک را ببینید . به

It looks like he's he's looking directly back.

نظر می رسد که او مستقیماً به عقب نگاه می کند.

And you say,

و شما می گویید،

Olga's asked if the music was live, what it was.

اولگا از او پرسید که آیا موسیقی زنده است، چیست؟

They have recorded it. It was just we only had piano.

آن را ثبت کرده اند. فقط ما فقط پیانو داشتیم.

We didn't actually have an orchestra.

ما در واقع ارکستر نداشتیم.

We just had a piano accompaniment.

ما فقط یک همراهی پیانو داشتیم.

And that because it was just a concert.

و این چون فقط یک کنسرت بود.

So the whole performance was live.

بنابراین کل اجرا زنده بود.

It was live, yes. With an audience.

زنده بود بله با یک مخاطب.

And we did record it, but

و ما آن را ضبط کردیم، اما

we didn't have an orchestra because it was just a fund raising concerns.

ارکستر نداشتیم، زیرا این فقط یک کمک مالی بود که نگرانی‌ها را ایجاد می‌کرد.

It wasn't a full on stage production.

این یک تولید کامل روی صحنه نبود.

It was just a fundraising concert that we put together in eight weeks.

این فقط یک کنسرت جمع آوری کمک مالی بود که ما آن را در هشت هفته جمع آوری کردیم.

Now, Nystrom mentioned something very interesting

اکنون، نیستروم

using popular culture in The Simpsons.

با استفاده از فرهنگ عامه در The Simpsons به چیز بسیار جالبی اشاره کرد.

Who remembers Sideshow Bob now?

چه کسی Sideshow باب را به یاد می آورد؟

He was the he was the the baddie who kept trying to kill Bart Simpson.

او همان بدی بود که مدام در تلاش برای کشتن بارت سیمپسون بود.

And he would he would keep appearing in various episodes.

و آیا او همچنان در قسمت های مختلف ظاهر می شود.

And he was always trying to to kill Bart Simpson.

و او همیشه در تلاش بود تا بارت سیمپسون را بکشد.

And In one episode, he was actually performing a piece

و در یک قسمت، او در واقع قطعه ای

from HMS Pinafore, which is, of course, by Gilbert

از HMS Pinafore را اجرا می کرد، که البته از گیلبرت

and Sullivan, a very famous operetta

و سالیوان است، یک اپرت بسیار معروف

by G and S, and that was Sideshow Bob.

از G و S، و آن Sideshow Bob بود. داشت این کار را می کرد

He was doing it.

.

So you might find Gilbert and Sullivan

بنابراین ممکن است گیلبرت و سالیوان را

used in popular culture quite often.

اغلب در فرهنگ عامه استفاده کنید.

I believe in an A in one of the and one of the Star Trek movies.

من به A در یکی از و یکی از فیلم های Star Trek اعتقاد دارم.

I believe they used

من معتقدم که آنها از

a segment of

بخشی از

Gilbert and Sullivan in that particular one of those movies.

گیلبرت و سالیوان در آن فیلم خاص استفاده کردند.

I think it was Dieter you know, the Android.

فکر می کنم دیتر بود، اندروید.

He's actually singing a piece of Gilbert and Sullivan.

او در واقع قطعه ای از گیلبرت و سالیوان را می خواند.

Very interesting how these things occur and appear,

بسیار جالب است که چگونه این چیزها رخ می دهند و ظاهر می شوند،

you know, even in modern culture, still very popular in America, probably.

می دانید، حتی در فرهنگ مدرن، احتمالاً هنوز در آمریکا بسیار محبوب است.

I mean, its popularity is decreasing because it was obviously very old.

منظورم این است که محبوبیت آن در حال کاهش است زیرا ظاهراً بسیار قدیمی بود.

But what happens is that people put them on it, slightly,

اما اتفاقی که می‌افتد این است که مردم آن‌ها را روی آن می‌گذارند، کمی،

rewrite it to fit in with with modern

بازنویسی می‌کنند تا با

events and modern people, change the name

رویدادهای مدرن و آدم‌های مدرن تطبیق پیدا کند، گاهی اوقات نام را تغییر می‌دهند

sometimes and change some of the wording to make it more modern.

و برخی از عبارت‌ها را تغییر می‌دهند تا آن را مدرن‌تر کنند.

And the reason it survived is because the music is so nice. Yes,

و دلیل زنده ماندن آن این است که موسیقی بسیار خوب است. بله،

the melodies that were written are so lovely

ملودی هایی که نوشته شده اند آنقدر زیبا

and so clever that it survived all these all these years, well over 100 years.

و هوشمندانه هستند که در تمام این سال ها، یعنی بیش از 100 سال، زنده مانده اند.

But sometimes to bring it up to date,

اما گاهی اوقات برای به روز کردن آن،

a company will change some of the words

یک شرکت برخی از کلمات

and the names of people in it to make it more up to date.

و نام افراد موجود در آن را تغییر می دهد تا آن را بیشتر به روز کند.

But certainly in this country it definitely is dying out

اما مطمئناً در این کشور قطعاً در حال نابودی است

because our audience is a very old, very elderly.

زیرا مخاطبان ما بسیار مسن و بسیار مسن هستند.

They would have grown up with it.

آنها با آن بزرگ می شدند.

It would have been in schools.

در مدارس می شد.

Their parents would have had recordings of it at home.

والدین آنها باید از آن در خانه ضبط شده باشند.

And you talk to anybody in the audience of a certain age

و شما با هر یک از مخاطبان یک سن خاص صحبت می کنید

and I mean sort of 70 plus, and they would always say,

و منظور من از 70 نفر به بالا است، و آنها همیشه می گفتند،

my parents used to play these records and it's nice to hear the songs again.

پدر و مادر من قبلاً این صفحه ها را پخش می کردند و شنیدن دوباره آهنگ ها خوب است.

But of course, people don't really buy.

اما مطمئناً مردم واقعاً خرید نمی کنند.

It's Gilbert and Sullivan that goes all play.

این گیلبرت و سالیوان هستند که همه بازی می کنند.

Steve It's like anything, anything, even even music

Steve It شبیه هر چیزی است، هر چیزی، حتی موسیقی

from the 1970s and also the 1980s.

دهه 1970 و همچنین 1980.

A lot of people see that is very old fashioned

بسیاری از مردم می بینند که بسیار قدیمی است

because it is for a certain age group.

زیرا برای یک گروه سنی خاص است.

So every, every generation comes and goes,

بنابراین هر، هر نسلی می آید و می رود،

and then there are new fashions, new styles,

و سپس مدهای جدید، سبک های جدید وجود دارد،

and you always find as the generations

و همیشه درمی یابید که با حرکت نسل ها،

move on those things from the from the past will stay,

آن چیزهایی از گذشته باقی می مانند،

but they will slowly over time, they will slowly fade away.

اما به آرامی با گذشت زمان، کم کم محو خواهند شد. .

Now, one of our friends last weekend was telling us about

حالا یکی از دوستانمان آخر هفته گذشته داشت به ما می گفت

I don't know

where it's happening, but apparently there is

نمی دانم

کجا اتفاق می افتد، اما ظاهرا

there is a disco that takes place

یک دیسکو هست که اتفاق می افتد

and it takes place before the

و قبل از

the main disco or the main club opens.

باز شدن دیسکو اصلی یا کلوپ اصلی اتفاق می افتد.

So lots of people in their fifties and sixties

بنابراین بسیاری از افراد پنجاه و شصت ساله

like us can go along and have have a dance, but they do it in the afternoon.

مانند ما می توانند همراه شوند و یک رقص داشته باشند، اما آنها این کار را بعد از ظهر انجام می دهند.

No, not at night. Yes.

نه شب نه آره.

So before the proper before the actual nightclub opens,

بنابراین قبل از اینکه کلوپ شبانه واقعی باز شود،

they will actually have a disco in the afternoon

آنها در واقع بعدازظهر یک دیسکو خواهند داشت

for people like us who are who are getting on a bit and they play all of the eighties music

برای افرادی مثل ما که کمی سوار می شوند و همه موسیقی دهه هشتاد را پخش می کنند

so we can have a dance to two things like Wham

تا بتوانیم با دو چیز مانند Wham برقصیم.

and culture Club and the Pet Shop Boys and things

و فرهنگ کلوپ و پت شاپ پسران و چیزهایی

like Abba, things we love from the 1980s

مانند آبا، چیزهایی که از دهه 1980

and the 1990s. Yes.

و 1990 دوست داریم. آره.

So yeah, it's because we all used to go out whatever music was playing in the eighties and nineties

بله، به این دلیل است که همه ما در دهه هشتاد و نود با هر موسیقی که می‌رقصیدیم بیرون می‌رفتیم

that we would dance to, might even be a bit of

، حتی ممکن است کمی

disco music, you know, traditional

موسیقی دیسکو باشد، می‌دانی،

disco music and that we would go and dance to that.

موسیقی سنتی دیسکو و اینکه می‌رفتیم و با آن می‌رقصیم. .

You can now rather than stay up late, you can, you can go between two and five

اکنون می توانید به جای اینکه تا دیر وقت بیدار بمانید، می توانید، می توانید بین دو تا پنج بروید

and go to one of the special disco is just for people of a certain age.

و به یکی از دیسکوهای ویژه بروید که فقط برای افراد در سن خاصی است.

It reminds me a little bit of those, those restaurants and places

کمی من را به یاد آن رستوران ها و مکان هایی می اندازد

where you can go in the afternoon and have a meal early.

که می توانید بعدازظهرها به آنجا بروید و صبح زود غذا بخورید.

And they they normally say it's people over 50 or over 60

و آنها معمولاً می گویند افراد بالای 50 یا 60 سال هستند

and they can go there in the afternoon and they can have a discount meal.

و می توانند بعد از ظهر به آنجا بروند و می توانند یک وعده غذایی با تخفیف بخورند.

So they have a nice meal, but it's it's a little cheaper

بنابراین آنها یک وعده غذایی خوب دارند، اما این غذا کمی ارزانتر است

and it's aimed at people who are older.

و برای افراد مسن تر است.

And I think this disco is very similar, so we might be able to go along.

و من فکر می کنم این دیسکو بسیار شبیه است، بنابراین ممکن است بتوانیم همراهی کنیم.

Stephen, have have a dance with all the other people

استفن، با همه افرادی

who remember the music from the 1970s and the 1980s.

که موسیقی دهه 1970 و 1980 را به خاطر دارند، یک رقص داشته باشید. آیا

Wouldn't that be great?

این عالی نخواهد بود؟ به

It sounds like fun, actually, yes, I do.

نظر می رسد سرگرم کننده است، در واقع، بله، من.

I do that.

من این کار را انجام می دهم.

The trouble is, though, it's it's nice to go to under a dancefloor and see young people.

اما مشکل اینجاست که رفتن به زیر یک میدان رقص و دیدن جوانان خوب است.

I don't really want to be dancing with a load of old people who are of the same age as me.

من واقعاً نمی خواهم با انبوهی از افراد مسن که هم سن و سال من هستند برقصم.

It's sort of struggling to even get up.

حتی برای بلند شدن هم به نوعی تقلا می کند.

So I don't think that it's going to be much for Steve.

بنابراین فکر نمی‌کنم برای استیو زیاد باشد.

You know what that is?

شما می دانید آن چیست؟

That is a jest.

این یک شوخی است.

Well, yes, you are very naughty.

خب آره تو خیلی شیطونی شما می گویید

We will see some young people, you say, because you weren't here

چند جوان را خواهیم دید، چون دیروز اینجا نبودید

yesterday, you didn't see what we were talking about.

، ندیدید درباره چه چیزی صحبت می کردیم.

We had a very long conversation about prejudice and ageism.

ما گفتگوی بسیار طولانی در مورد تعصب و سن گرایی داشتیم.

How how younger people how have a negative

چگونه افراد جوان چگونه دیدگاه منفی

point of view or a negative way of looking at people who are older.

یا نگاه منفی به افراد مسن دارند.

But I think it works the other way round as well.

اما فکر می کنم برعکس هم کار می کند.

But yeah, yes, it can happen, but I think it's a great

اما بله، بله، ممکن است اتفاق بیفتد، اما من فکر می‌کنم این یک

excuse and it's a great way

بهانه عالی است و یک راه عالی

of having fun because you can have fun in every age.

برای تفریح ​​است، زیرا در هر سنی می‌توانید سرگرم شوید.

You are never too old to have fun.

شما هیچ وقت برای خوش گذرانی پیر نیستید.

Now also mentioning Can I say thank you to Louis?

در حال حاضر همچنین به ذکر است آیا می توانم از لویی تشکر کنم؟

Can I say thank you, Louis Monday

آیا می توانم از شما تشکر کنم، لویی دوشنبه

for your letter that you wrote, your email message that you send?

برای نامه ای که نوشتید، پیام ایمیلی که ارسال کردید؟

Very nice. And I do agree with the things you said.

بسیار خوب. و من با مواردی که گفتی موافقم

And it is interesting when you look back on your childhood

و وقتی به دوران کودکی خود نگاه می کنید جالب است که

how certain things resonate

چگونه برخی چیزها طنین انداز می شوند

or they stay with you through your life.

یا در طول زندگی با شما می مانند.

So thank you, Louis, for that, for that message that you sent

بنابراین از شما، لوئیس، برای آن، برای پیامی که ارسال کردید، سپاسگزارم

as well.

.

Very, very nice today.

امروز خیلی خیلی خوبه

Steve, we are looking at ways of using words.

استیو، ما به دنبال راه هایی برای استفاده از کلمات هستیم.

And as I often say and I say it

و همانطور که اغلب می گویم و

very often, there is only one English language,

اغلب می گویم، فقط یک زبان انگلیسی وجود دارد،

only one English language,

فقط یک زبان انگلیسی،

that is the root language and everything else that comes off.

آن زبان اصلی و هر چیز دیگری است که از بین می رود.

It is a variation of that one language.

این یک تغییر از آن یک زبان است.

So maybe you are talking about things such as slang

بنابراین شاید شما در مورد چیزهایی مانند عامیانه

or maybe colloquialisms, which isn't easy to say.

یا شاید عامیانه صحبت می کنید، که گفتن آن آسان نیست.

So we are looking at that a little bit later on.

بنابراین ما کمی بعد به آن نگاه می کنیم.

Also, in a few moments, we are going to look at

همچنین تا چند لحظه دیگر به

a certain type of behaviour

نوع خاصی از رفتارها نگاه می کنیم

and it is something that's in the news again.

و این موضوعی است که دوباره در اخبار مطرح می شود.

Steve, I don't know if you read about this, but

استیو، نمی‌دانم درباره این مطلب خوانده‌اید یا نه، اما

there is at the moment a campaign

در حال حاضر کمپینی

to get lots and lots of different types of green energy

برای دریافت مقدار زیادی از انواع مختلف انرژی سبز

are being produced in certain parts of the country

در مناطق خاصی از کشور

by the sea and also in the countryside.

توسط دریا و همچنین در حومه شهر در حال تولید است.

However, the only problem is many of these types of

با این حال، تنها مشکل این است که بسیاری از این نوع

of energy production often involve

تولید انرژی اغلب شامل

a lot of space or many areas being taken up

فضای زیادی است یا بسیاری از مناطق به

normally by things such as wind farms.

طور معمول توسط چیزهایی مانند مزارع بادی اشغال می شوند.

So those big things that turn around in the wind,

بنابراین، آن چیزهای بزرگی که در باد می چرخند،

normally there are maybe two or three

معمولاً شاید دو یا سه

or maybe there are many, many wind

یا شاید تعداد زیادی

turbines lined up next to each other.

توربین بادی در کنار یکدیگر قرار دارند.

But there is a kind of cause

اما نوعی علت وجود دارد

that we often talk about, and this is a very British thing

که ما اغلب در مورد آن صحبت می کنیم، و این یک چیز بسیار بریتانیایی است

and soon as it comes on the screen, Steve, I think you will recognise it.

و به محض اینکه روی پرده آمد، استیو، فکر می کنم شما آن را تشخیص خواهید داد.

Here it is.

ایناهاش.

What is a NIMBY?

NIMBY چیست؟

NIMBY, NIMBY, Yes.

NIMBY، NIMBY، بله.

And I am BE

و من BE هستم

Why is it what would you call an Akron?

چرا آن را آکرون می نامید؟

Akron.

آکرون. ادامه

Go on. You tell me. Mr. Duncan.

دادن. به من بگو. آقای دانکن

Yes, it is. It's a type of an acronym.

بله همینطور است. این یک نوع مخفف است.

An acronym are the initials

مخفف حروف اول

of something that form another word. Yes.

چیزی است که کلمه دیگری را تشکیل می دهد. آره.

So this particular thing, NIMBY, actually has a meaning.

بنابراین این چیز خاص، NIMBY، در واقع معنایی دارد.

And the meaning is not in my backyard.

و معنی در حیاط خلوت من نیست.

This is a way of showing that you disagree

این راهی برای نشان دادن مخالفت شما

with something that is going to be built near to where you live.

با چیزی است که قرار است در نزدیکی محل زندگی شما ساخته شود.

So maybe you live in the countryside like we do,

بنابراین شاید شما هم مثل ما در حومه شهر زندگی می کنید

and maybe someone wants to build

و شاید کسی بخواهد

maybe a large factory or maybe something large

یک کارخانه بزرگ یا شاید چیزی بزرگ بسازد

that will take up a lot of the space, like a wind farm, as you say.

که فضای زیادی را اشغال کند، مثل یک مزرعه بادی، به قول شما.

A wind farm. And

یک مزرعه بادی و

people object

مردم به آن اعتراض می کنند

to it and they say that they don't want it nearby.

و می گویند که آن را نزدیک نمی خواهم.

And we often describe those types of people who object

و ما اغلب آن دسته از افرادی را که اعتراض می کنند

as NIMBYs.

به عنوان NIMBY توصیف می کنیم.

They are people who will often say, not in my back yard.

آنها افرادی هستند که اغلب می گویند، نه در حیاط پشتی من.

Yes, they believe in the thing

بله، آنها به چیزی

that should be built like a wind farm.

که باید مانند نیروگاه بادی ساخته شود اعتقاد دارند.

yes, we must have green energy.

بله، ما باید انرژی سبز داشته باشیم.

This is the problem with the NIMBYs

مشکل NIMBY ها این است

is that they want something to happen,

که آنها می خواهند اتفاقی بیفتد،

but they don't want it to happen near where they live. Yes.

اما نمی خواهند در نزدیکی محل زندگی آنها اتفاق بیفتد. آره.

So for example, are often described as NIMBYs

به عنوان مثال، اغلب به عنوان NIMBY

or wealthy middle class people,

یا افراد طبقه متوسط ​​ثروتمند توصیف می شوند،

because if we just take the example that you mentioned, Mr.

زیرا اگر مثالی را که شما آقای دانکن ذکر کردید،

Duncan, of the wind farm.

از مزرعه بادی در نظر بگیریم.

Well, the wind farm, of course, a lot of politicians will say, well,

خب، مزرعه بادی، البته، بسیاری از سیاستمداران خواهند گفت، خوب،

we must have wind farms, we must have green energy, but they won't have it near where they live.

ما باید مزارع بادی داشته باشیم، باید انرژی سبز داشته باشیم، اما آنها آن را نزدیک محل زندگی خود نخواهند داشت.

So not in my backyard means not near where I live.

بنابراین نه در حیاط خلوت من یعنی نزدیک محل زندگیم نیستم.

And so they will often push for it.

و بنابراین آنها اغلب برای آن فشار می آورند.

Green energy.

انرژی سبز.

We must green energy, but no, I don't want it near me.

ما باید انرژی سبز کنیم، اما نه، نمی‌خواهم آن را نزدیک خودم باشد.

Or housing, for example.

یا مثلا مسکن.

A new housing estate, because supposedly we don't have enough houses in this country

یک شهرک مسکونی جدید، زیرا ظاهراً ما در این کشور خانه کافی

or new builds of houses.

یا خانه های جدید نداریم.

But of course politicians will often build them in places

اما مطمئناً سیاستمداران اغلب آنها را در مکان هایی می سازند

that are not near them, like in green belt or in farmland.

که نزدیک آنها نیست، مانند کمربند سبز یا در زمین های کشاورزی.

And people said, Well, I don't want that new town near,

و مردم گفتند، خب، من نمی‌خواهم آن شهر جدید نزدیک باشد،

you know, I think we should have more houses.

فکر می‌کنم باید خانه‌های بیشتری داشته باشیم.

But no, don't have don't have it near me.

اما نه، نداشته باشید آن را نزدیک من نداشته باشید.

So it's a form of sort of what's the word I'm looking for, Mr.

بنابراین، این نوعی کلمه است که من به دنبال آن هستم، آقای

Duncan.

دانکن.

It's hypocrisy that NIMBYs are really hypocrites in a way, because quite they want it.

این ریاکاری است که NIMBY ها به نوعی منافق هستند، زیرا کاملاً آن را می خواهند.

They want it, but they don't want it near them.

آنها آن را می خواهند، اما نمی خواهند آن را در نزدیکی خود قرار دهند.

Yes, that's it.

آره همینه.

So I think this is a very interesting human behaviour

بنابراین من فکر می کنم این یک رفتار انسانی بسیار جالب است که در آن

where a person wants something but they don't want it near them.

شخص چیزی را می خواهد اما نمی خواهد آن را در نزدیکی خود قرار دهد. فکر می‌کنم

I suppose you might say the same thing about another big subject,

ممکن است در مورد یک موضوع بزرگ دیگر، یعنی

the migrant crisis that we are having.

بحران مهاجران که با آن روبرو هستیم، همین را بگویید.

Well, not just here, but across Europe as well, where lots of people are coming into the country.

خوب، نه فقط اینجا، بلکه در سراسر اروپا نیز، جایی که افراد زیادی وارد کشور می شوند.

But there are places where people can be put whilst

اما مکان هایی وجود دارد که می توان افراد را در حین رسیدگی

their application for residency is processed.

به درخواست اقامت آنها در آنجا قرار داد.

But no one wants to have

اما هیچ‌کس نمی‌خواهد

migrant camps or places near to them,

کمپ‌های مهاجران یا مکان‌هایی در نزدیکی خود داشته باشد،

even though they will stand up and say those things have to exist.

حتی اگر آنها بلند شوند و بگویند که این چیزها باید وجود داشته باشد.

Yeah.

Or or stand up for the rights of migrants.

آره

یا از حقوق مهاجران دفاع کنید.

There is, there is a lot of hypocrisy.

وجود دارد، ریاکاری زیاد است.

But then if you wanted to build a migrant camp

اما اگر می خواستید یک کمپ مهاجران

near where they live, they would suddenly object.

در نزدیکی محل زندگی آنها بسازید، ناگهان مخالفت می کردند.

And of course this is this is hypocrisy.

و البته این ریاکاری است.

Politicians often they are often

سیاستمداران اغلب آنها را

accused of being hypocrites because they will say that something must happen,

به ریاکاری متهم می کنند، زیرا می گویند که باید اتفاقی بیفتد،

but they don't want to have that thing near them or the people they represent.

اما آنها نمی خواهند آن چیز را در نزدیکی خود یا افرادی که نمایندگی می کنند داشته باشند.

But they want it somewhere but not near them.

اما آنها آن را در جایی می خواهند اما نه در نزدیکی آنها.

So that is what we mean when we say NIMBY.

بنابراین وقتی می گوییم NIMBY منظور ما این است.

We are talking about a person

ما در مورد شخصی صحبت می کنیم

who objects to something being placed nearby.

که با قرار دادن چیزی در این نزدیکی مخالف است.

I'm about to cough my head off.

نزدیک است سرم را سرفه کنم.

Yes, it's another example, and this is quite common.

بله، این یک مثال دیگر است، و این کاملاً رایج است.

You know, a religious group want to want to build

می‌دانید، یک گروه مذهبی می‌خواهند

a place for them to go and worship in.

جایی برای آنها بسازند تا بروند و در آن عبادت کنند.

And, you know, people say, no, yes, you must.

و می‌دانید، مردم می‌گویند، نه، بله، باید.

You must have your place of worship.

شما باید محل عبادت خود را داشته باشید.

And then they decide they want to build it in this particular place.

و سپس تصمیم می گیرند که می خواهند آن را در این مکان خاص بسازند.

And certainly the people that were on their side said, well, fine, you can have your place.

و مطمئناً افرادی که در کنار آنها بودند گفتند، خوب، خوب، شما می توانید جای خود را داشته باشید.

Well, I don't want it here.

خب من اینجا رو نمیخوام

And then they will put up

و سپس آنها

their will.

اراده خود را ارائه می کنند.

They will object to planning applications and things like that.

آنها به برنامه ریزی برنامه ها و مواردی از این قبیل اعتراض خواهند کرد.

And we see that a lot around here.

و ما این را در اینجا بسیار می بینیم.

Somebody wants to sell their land and we'll have an extension

یک نفر می خواهد زمین خود را بفروشد و ما تمدید

or something like that and and people will object to it.

یا چیزی شبیه آن خواهیم داشت و مردم به آن اعتراض خواهند کرد.

But yeah, the NIMBY is basically a hypocrite.

اما بله، NIMBY اساسا یک منافق است.

But then on the other hand, if, for example, I mean, I mean, just take myself as an example, okay?

اما از طرف دیگر، اگر مثلاً منظورم این است، یعنی فقط خودم را مثال بزنم، خوب؟

You know, I believe in, you know, we should be having more green energy.

می دانید، من معتقدم، می دانید، ما باید انرژی سبز بیشتری داشته باشیم.

We should be putting up more wind farms.

ما باید نیروگاه های بادی بیشتری راه اندازی کنیم.

But if somebody said, right, fine,

اما اگر کسی گفت، درست است، خوب،

there's a nice big space at the back of your house.

یک فضای بزرگ خوب در پشت خانه شما وجود دارد.

There's acres of field and the farmer's going to sell it, and this energy company

هکتارها زمین وجود دارد و کشاورز قرار است آن را بفروشد، و این شرکت انرژی

is going to come along and put up a wind farm 100,

قرار است بیاید و یک مزرعه بادی در 100

you know, miles, 100 yards from your house.

مایل، 100 یارد خانه شما ایجاد کند.

I would object because actually in the example of the wind farm, I don't think they should be onshore

من مخالفت می کنم زیرا در واقع در مثال مزرعه بادی، من فکر نمی کنم آنها به هر حال باید در خشکی باشند،

anyway, offshore this anyway, this is a that's a different debate altogether.

به هر حال این در خارج از ساحل، این یک بحث کاملاً متفاوت است.

This is this is not what we're talking about.

این چیزی نیست که ما در مورد آن صحبت می کنیم.

I know it's a bit, but you can see how it could easily Yes.

من می دانم که کمی است، اما می توانید ببینید که چگونه می تواند به راحتی بله.

How you could be thought as a hypocrite in in cases like that.

چگونه در چنین مواردی ممکن است شما را منافق تصور کنند.

So, yes, it happens all the time.

بنابراین، بله، همیشه اتفاق می افتد.

People are very good at giving advice, but they're not very good at taking their own advice.

مردم در نصیحت کردن خیلی خوب هستند، اما در قبول نصایح خودشان خیلی خوب نیستند.

And that is a human thing.

و این یک امر انسانی است.

So I think when people say not in my backyard,

بنابراین فکر می‌کنم وقتی مردم می‌گویند در حیاط خلوت من نیست،

they are often being a little hypocritical.

اغلب کمی ریا می‌کنند.

You to be honest with you.

شما با شما روراست باشید.

I'm going to break all of the conventions

من قصد دارم تمام قراردادهای

of what we've just been talking about because I quite like wind farms.

آنچه را که اخیراً در مورد آن صحبت کردیم، بشکنم، زیرا من کاملاً مزارع بادی را دوست دارم.

Hey, I don't know why whenever I see one, if you're driving in the car and you go by

هی، نمی‌دانم چرا هر وقت یکی را می‌بینم، اگر در ماشین رانندگی می‌کنی و می‌روی

and all those little things are waving to you

و آن چیزهای کوچک

from the top of the hill, it's like it's like lots of little hands

از بالای تپه برایت تکان می‌دهند، مثل این است که دست‌های کوچک زیادی

waving, saying hello,

تکان می‌دهند. با گفتن سلام،

we are providing some lovely clean energy for you. Yes.

انرژی پاک و دوست داشتنی را برای شما فراهم می کنیم. آره.

But then waving to you.

اما بعد برای تو دست تکان داد.

It's quite nice, Mr. Duncan. They are very noisy.

خیلی خوب است، آقای دانکن. آنها بسیار پر سر و صدا هستند.

As someone told me the other day, that they work near a factory

همانطور که روز گذشته یکی به من گفت، که آنها در نزدیکی یک کارخانه کار می کنند

and this factory put up a quite a big

و این کارخانه برای تولید انرژی یک بزرگی

not as big

نه به بزرگی

as the ones you see on the commercial scale for for, for energy production.

آنهایی که در مقیاس تجاری می بینید برای تولید انرژی قرار داده است.

But this company put up a big

اما این شرکت

what you call it, propeller. No.

پروانه بزرگی را که شما به آن می‌گویید نصب کرد. نه.

What's the word I'm looking for? A turbine?

کلمه ای که دنبالش هستم چیست؟ یک توربین؟

Yes, a wind turbine.

بله، یک توربین بادی.

A a on the back of their factory to generate power.

A در پشت کارخانه خود برای تولید برق.

And apparently when it's windy, it's almost all you can hear is the drone from this.

و ظاهراً وقتی باد می‌وزد، تقریباً تنها چیزی که می‌توانید بشنوید پهپاد از این است.

It's incredibly noisy and everyone's objected nearby and they've had I think they've taken it down.

فوق‌العاده پر سر و صدا است و همه با این نزدیکی مخالف هستند و فکر می‌کنم آن را پایین آورده‌اند.

They had to take it down. And that was just one.

مجبور شدند آن را پایین بیاورند. و این فقط یکی بود.

So I think they are extremely noisy.

بنابراین من فکر می کنم آنها بسیار پر سر و صدا هستند.

And, you know, this is very controversial, the fact that we're a small country anyway,

و، می دانید، این بسیار بحث برانگیز است، این واقعیت که ما به هر حال کشور کوچکی هستیم،

and then they put them on the nice hillside.

و سپس آنها را در دامنه تپه زیبا قرار دادند.

Imagine, Beatrice is a lovely hillside.

تصور کنید، بئاتریس یک تپه دوست داشتنی است.

They're covered in wind, covered in wind turbines.

آنها در باد پوشیده شده اند، در توربین های بادی پوشیده شده اند.

It would ruin the outlook. Well, who knows?

این چشم انداز را خراب می کند. خوب، چه کسی می داند؟

That might happen because Argentina now

ممکن است این اتفاق بیفتد زیرا آرژانتین اکنون

has has changed its direction with many different things.

مسیر خود را با چیزهای مختلف تغییر داده است.

Maybe the green agenda

شاید دستور کار سبز

in Argentina might go in one way or the other.

در آرژانتین به یک طریق پیش برود.

Now, they they have a new a new president there.

اکنون، آنها یک رئیس جمهور جدید در آنجا دارند.

So I'm not sure what his opinion is of of green energy.

بنابراین من مطمئن نیستم که نظر او در مورد انرژی سبز چیست. اما

But but it all depends.

همه چیز بستگی دارد.

You see, it all depends on the locality and also the attitude.

ببینید، همه چیز به محل و همچنین نگرش بستگی دارد.

But I think in this country, people are they're not sure

اما من فکر می‌کنم در این کشور، مردم مطمئن نیستند که آیا

if they want green energy or not because I suppose

انرژی سبز می‌خواهند یا نه، زیرا فکر می‌کنم

if there is no alternative, you would have to have it.

اگر جایگزینی وجود نداشته باشد، شما باید آن را داشته باشید.

And I think wind production is well,

و من فکر می کنم تولید باد خوب است،

wind, electricity or electricity produced from wind is probably

باد، برق یا برق تولید شده از باد احتمالاً

the one that is the most popular, but it's also one of the most wasteful,

محبوب ترین است، اما همچنین یکی از ضایع کننده ترین ها است،

because when you build one of those wind turbines,

زیرا وقتی یکی از آن توربین های بادی را می سازید، از

it uses all sorts of different energy to construct

همه نوع استفاده می کند. انرژی متفاوتی برای ساختن دارد

and did you know the large blades,

و آیا تیغه های بزرگ را می شناسید،

those big things that stick out and go round?

آن چیزهای بزرگی که بیرون زده و گرد می شوند؟

They only last for a certain amount of time

آنها فقط برای مدت معینی دوام می آورند

and then they have to be disposed of

و سپس باید دور ریخته شوند

and they can't be reused.

و نمی توان از آنها استفاده مجدد کرد.

So it is strange how that particular type of of energy production

بنابراین عجیب است که چگونه آن نوع خاص از تولید انرژی

is actually quite wasteful in a strange way.

در واقع به طرز عجیبی هدر می‌دهد.

I, I don't know in the full term of its life

من، نمی‌دانم در تمام مدت عمر آن

whether how the how the equation would work out there.

چگونه معادله در آنجا کار می‌کند یا خیر.

Well, there is there are pictures that have been produced on on the

خوب، تصاویری وجود دارد که در شبکه های اجتماعی در

on social media showing these large areas where all of these

رسانه های اجتماعی تولید شده است که این مناطق بزرگ را نشان می دهد که همه

these old blades are all piled up and they can't do anything with them.

این تیغه های قدیمی همه روی هم انباشته شده اند و نمی توانند با آنها کاری انجام دهند.

I think they're made of glass fibre. Yes.

من فکر می کنم آنها از الیاف شیشه ساخته شده اند. آره.

And you can't you can't recycle.

و شما نمی توانید، نمی توانید بازیافت کنید.

I think they're very difficult to recycle.

من فکر می کنم بازیافت آنها بسیار دشوار است.

So, yes, obviously it's a bit like nuclear power, isn't it?

بنابراین، بله، بدیهی است که این انرژی کمی شبیه انرژی هسته ای است، اینطور نیست؟

There's always some waste somewhere that's difficult to get rid of. Yes.

همیشه مقداری زباله در جایی وجود دارد که خلاص شدن از شر آنها دشوار است. آره.

Whereas with this is the same with coal.

در حالی که با این در مورد زغال سنگ نیز همینطور است.

Gas, of course, is is very clean.

البته گاز بسیار تمیز است.

You build your gas plant and then all you've all you've got is gas going in.

شما کارخانه گاز خود را می سازید و سپس تنها چیزی که دارید ورود گاز است.

I mean, obviously it's producing CO2.

منظورم این است که واضح است که CO2 تولید می کند.

but yes, I mean they're very they are relatively cheap to produce.

اما بله، منظورم این است که تولید آنها بسیار ارزان است. به همین

That's why it's become popular.

دلیل محبوب شده است.

And in this country we've got lots of wind.

و در این کشور بادهای زیادی داریم.

Well, if we were closer to

خوب، اگر به این نزدیکتر بودیم، یعنی

I mean, if we were living in, say, Portugal,

اگر مثلاً در پرتغال زندگی می‌کردیم،

then I would imagine that solar power

تصور می‌کردم که انرژی خورشیدی

is going to be a very popular

یک روش بسیار محبوب

way of producing alternative energy

برای تولید انرژی جایگزین

and solar panels last sort of 25 years.

و پنل‌های خورشیدی در 25 سال گذشته خواهد بود.

Well, that's the interesting part that we can't because we don't we don't have enough sun

خب، این قسمت جالبی است که ما نمی‌توانیم به دلیل نداشتن آفتاب کافی،

That's the interesting thing. I think solar

این چیز جالب است. من فکر می کنم خورشیدی

has has been around for so many years.

سال هاست که وجود داشته است.

I remember now when I was young, when I was in my early teens,

الان یادم می‌آید وقتی جوان بودم، زمانی که در اوایل نوجوانی بودم،

maybe at the beginning of the 1980s, solar power

شاید در اوایل دهه 1980، انرژی خورشیدی

did exist and there were there were types of solar power,

وجود داشت و انواعی از انرژی خورشیدی وجود داشت،

not not quite as extravagant

نه به‌اندازه آن‌هایی

as the ones that exist now, but it did exist.

که الان وجود دارند، زیاد. اما وجود داشت

Solar powered cars were always

ماشین‌های خورشیدی همیشه

seen as the thing of the future,

به‌عنوان چیز آینده در نظر گرفته می‌شدند،

cars that you could just drive around

ماشین‌هایی که می‌توانستید آن‌ها را بچرخانید

and they would constantly charge themselves

و دائماً خود را

for from the sunlight or from just natural light.

از نور خورشید یا فقط از نور طبیعی شارژ می‌کردند.

But of course, in reality it's not quite the same.

اما البته، در واقعیت کاملاً یکسان نیست.

But solar power I think is a good one.

اما من فکر می کنم انرژی خورشیدی خوب است.

The other one, of course, is nuclear.

دیگری البته هسته ای است.

You are right, Steve.

حق با شماست استیو

I still think it's a top of the list, so this is only my opinion.

من هنوز فکر می کنم که در صدر لیست است، بنابراین این فقط نظر من است.

But I think nuclear is still the best form and I think it's only a matter of time

اما من فکر می‌کنم هسته‌ای هنوز بهترین شکل است و فکر می‌کنم فقط زمان است که

before we all have our little nuclear reactor at the back of our houses.

همه ما راکتور هسته‌ای کوچک خود را در پشت خانه‌هایمان داشته باشیم.

So that's what they're looking at now, isn't it?

پس این چیزی است که آنها اکنون به آن نگاه می کنند، اینطور نیست؟

They're looking at these small these small scale nuclear reactors

آنها به این رآکتورهای هسته ای کوچک در مقیاس کوچک نگاه می کنند

that will be in local areas providing electricity.

که در مناطق محلی برق را تامین می کنند.

So I think that might be the way to go, despite the fact

بنابراین من فکر می‌کنم این راه ممکن است، با وجود این واقعیت

that if it goes wrong, well, it's not much fun.

که اگر اشتباه پیش برود، خوب، خیلی جالب نیست.

I know.

And if there's ever a war, you know what, one attack

میدانم.

و اگر زمانی جنگی رخ دهد، می‌دانید که چه، یک حمله

on a nuclear power plant and, you know, it's pretty much wiped out the country.

به یک نیروگاه هسته‌ای و، می‌دانید، تقریباً کشور را از بین می‌برد.

But I do like the idea of having a small one.

اما من ایده کوچک داشتن را دوست دارم.

So maybe you could have one at home.

پس شاید بتوانید یکی در خانه داشته باشید.

Just a tiny little nuclear reactor.

فقط یک راکتور هسته ای کوچک.

It's really small because they don't need to be large

واقعاً کوچک است زیرا

if it's just providing power for one house.

اگر فقط برق یک خانه را تأمین می کند، نیازی به بزرگ بودن ندارند.

So you could have this little reactor at the back of your house and it's just doing that

بنابراین شما می توانید این راکتور کوچک را در پشت خانه خود داشته باشید و فقط این کار را انجام می دهد

and it will last for for maybe 500 years or something like that.

و شاید تا 500 سال یا چیزی شبیه به آن دوام بیاورد.

It will just keep running and running and then you don't have to worry.

فقط به دویدن و دویدن ادامه خواهد داد و دیگر لازم نیست نگران باشید.

Well, I mean, if they if they ever managed to

خوب، منظورم این است که اگر آنها موفق شده اند

to work out fusion power,

قدرت همجوشی را

which they are getting making,

که در حال ساختن هستند کار کنند،

I mean, they've been trying ever since I can remember, certainly in the seventies

یعنی از زمانی که یادم می آید تلاش کرده اند، قطعاً در دهه هفتاد

when I used to watch science programmes, they thought they were going to crack nuclear fusion.

که من برنامه های علمی را تماشا می کردم. آنها فکر می کردند که می خواهند همجوشی هسته ای را بشکنند.

Yes. As a source of power.

آره. به عنوان منبع قدرت.

And even now, they've they still really haven't made that much progress.

و حتی در حال حاضر، آنها هنوز واقعاً آنقدر پیشرفت نکرده اند. در حال

They are making progress.

پیشرفت هستند.

That's the ultimate.

این نهایت است.

If we can crack that, then that that's free energy forever.

اگر بتوانیم آن را شکست دهیم، پس این انرژی رایگان برای همیشه است.

And solar, wind and new and nuclear power stations that we have

و نیروگاه‌های خورشیدی، بادی و نیروگاه‌های جدید و هسته‌ای که

now will vanish if they have a crack fusion power that's the ultimate goal.

اکنون در اختیار داریم، اگر نیروی همجوشی ترک داشته باشند که هدف نهایی است، ناپدید خواهند شد.

But is proving a very hard

اما ثابت می کند که یک فناوری بسیار سخت

technology to to to master.

برای تسلط بر آن است. به

We still seem to be a long way from having a mr.

نظر می رسد که ما هنوز تا داشتن یک آقا فاصله زیادی داریم.

Fusion in the back of our car.

فیوژن در عقب ماشین ما.

Well, people seem to think that we are getting very close to that.

خب، به نظر می رسد مردم فکر می کنند که ما به آن بسیار نزدیک شده ایم.

We are starting to get very close to it.

ما در حال نزدیک شدن به آن هستیم.

But that will be cheap and less energy forever.

اما این برای همیشه ارزان و انرژی کمتر خواهد بود.

And we will we will do that.

و ما این کار را انجام خواهیم داد.

Yes, One day we will we will work out how to do it

بله، یک روز ما کار خواهیم کرد که چگونه آن را انجام دهیم

and then all our power problems will be solved.

و سپس تمام مشکلات قدرت ما حل خواهد شد.

Not in our lifetime, though.

هرچند نه در دوران زندگی ما.

I think we will.

من فکر می کنم ما خواهیم کرد.

I think we could well see fusion power. I disagree.

من فکر می کنم که ما می توانیم قدرت فیوژن را به خوبی ببینیم. من مخالفم

I couldn't disagree with you more, Steve. I really don't.

من نمی توانستم بیشتر با شما مخالفت کنم، استیو. من واقعا این کار را نمی کنم.

I don't agree with that.

من با آن موافق نیستم.

I don't think we're going to see it in our lifetime because we've got we're too mixed up now

فکر نمی‌کنم در طول زندگی‌مان آن را ببینیم، زیرا اکنون

in all of this mess of going electric

در همه این آشفتگی‌های برقی شدن

and everything being plugged in to the electric supply.

و وصل شدن همه چیز به منبع برق، خیلی قاطی شده‌ایم.

I think all of that has slowed down the progress quite a lot.

من فکر می کنم همه اینها پیشرفت را بسیار کند کرده است.

We need to we need to push forward and get those nuclear

ما باید به جلو فشار دهیم و آن راکتورهای هسته ای را

reactors installed and under the the kitchen sink

نصب کنیم و زیر سینک آشپزخانه

or maybe at the back of the house, you just have this little glowing green box.

یا شاید در پشت خانه نصب کنیم، شما فقط این جعبه سبز درخشان را دارید.

I like that.

من آن را دوست دارم.

Lewis makes a good point.

لوئیس به نکته خوبی اشاره می کند.

But Lewis is saying that Portugal now has 40%

اما لوئیس می‌گوید که پرتغال اکنون ۴۰ درصد

of its energy comes from renewables.

انرژی خود را از انرژی‌های تجدیدپذیر تامین می‌کند.

So that's probably a mixture of

بنابراین،

solar and wind, I would think.

من فکر می کنم که احتمالاً ترکیبی از خورشید و باد است.

I don't know.

I mean, in this country now, I think we're up to 27%, something like that.

من نمی دانم.

یعنی الان تو این مملکت فکر می کنم تا 27 درصد هستیم یه همچین چیزی.

Huge strides are being made,

گام‌های بزرگی در حال برداشتن است،

but at the same time, energy consumption is going up all time as well.

اما در عین حال، مصرف انرژی نیز همیشه در حال افزایش است.

So we're only really keeping pace with the annual increase in demand for energy

بنابراین ما واقعاً همگام با افزایش سالانه تقاضا برای انرژی هستیم

that is ever going up anyway.

که به هر حال در حال افزایش است.

I mean, we don't I don't think we have any coal fired power stations anymore,

منظورم این است که ما فکر نمی‌کنم دیگر نیروگاه زغال‌سنگ داشته باشیم ،

certainly predominantly with gas in this country, which is obviously giving off CO2.

قطعاً عمدتاً با گاز در این کشور، که آشکارا CO2 تولید می‌کند.

And we have started the manufacture of new nuclear power plants.

و ما ساخت نیروگاه های هسته ای جدید را آغاز کرده ایم.

That's definitely going ahead now. Yes.

این قطعا در حال حاضر ادامه دارد. آره.

But it's going to be a mixture, certainly, as you're probably right, Mr.

اما این مخلوطی خواهد بود، مطمئناً، همانطور که احتمالاً حق با شماست، آقای

Duncan, in our lifetimes, we probably won't see fusion

دانکن، در طول زندگی ما احتمالاً همجوشی را نخواهیم دید

or we may see the early stages of it.

یا ممکن است مراحل اولیه آن را ببینیم. با همه اینها

It's rather like the space race as well with all of that,

بیشتر شبیه مسابقه فضایی است،

because we were all going to take a trip to Mars

زیرا همه ما قرار بود به مریخ سفر کنیم

and now suddenly we're only going as far as the moon

و اکنون ناگهان فقط تا ماه می رویم

because we realised that Mars is still too far away, still hard to get to.

زیرا متوجه شدیم که مریخ هنوز خیلی دور است ، هنوز سخت است. برای رسیدن به.

We're still concentrating on that.

ما هنوز روی آن تمرکز می کنیم.

But now we've realised that we can go to the moon instead and have a look around there.

اما اکنون متوجه شده ایم که می توانیم به جای آن به ماه برویم و به اطراف نگاهی بیندازیم.

Much easier to get to.

دسترسی به آن بسیار آسان تر است.

But yes, the point is this today

اما بله، نکته اینجاست که امروز

was a lot of people don't like having things nearby,

بسیاری از مردم دوست ندارند وسایلی در نزدیکی خود داشته باشند،

even though they want to enjoy the benefit of those things.

حتی اگر می‌خواهند از مزایای آن چیزها لذت ببرند.

So that was the point we were making with NIMBY.

بنابراین این نکته ای بود که ما با NIMBY بیان می کردیم.

And there's another example a nuclear power plant.

و نمونه دیگری از نیروگاه هسته ای وجود دارد.

So, you know, a government says we need

بنابراین، می دانید، یک دولت می گوید ما

for new nuclear power plants, something which I think is what we do need.

به نیروگاه های هسته ای جدید نیاز داریم، چیزی که به نظر من همان چیزی است که ما به آن نیاز داریم.

That's that's enough, Steve, of that because we're running out of time.

همین بس است، استیو، چون زمان ما رو به اتمام است.

Yeah, but if somebody was the only point I was making correctly was if somebody

بله، اما اگر کسی تنها نکته ای بود که من به درستی به آن اشاره می کردم این بود که آیا کسی در

if then the government decided to build it a mile of the road from you.

آن زمان دولت تصمیم می گرفت آن را در فاصله یک مایلی از جاده شما بسازد.

Yeah. You'd probably be checked.

آره احتمالاً بررسی می‌شوید.

Well, yes, of course.

خوب، بله، البته.

Because you might agree that we need them, but you don't want them near you.

زیرا ممکن است قبول کنید که ما به آنها نیاز داریم، اما نمی خواهید آنها در نزدیکی شما باشند.

So you're a NIMBY that says.

بنابراین شما یک NIMBY هستید که می گوید.

Well, that's, that's what I mean.

خب، منظورم همین است.

It will always happen.

همیشه اتفاق خواهد افتاد.

There will always be people objecting to something nearby.

همیشه افرادی هستند که به چیزی در این نزدیکی اعتراض دارند.

And quite often it is a thing that is very useful or can help.

و اغلب این چیزی است که بسیار مفید است یا می تواند کمک کند.

A lot of people anyway, can become an environment we are looking at.

به هر حال افراد زیادی می توانند به محیطی تبدیل شوند که ما به آن نگاه می کنیم.

Colloquialism.

عامیانه.

I wonder

تعجب می کنم

how many times you would say how many times can you say that word?

چند بار می گویید چند بار می توانید آن کلمه را بگویید؟

Colloquialism, colloquialism, colloquialism.

محاوره، محاوره، محاوره.

It's a very difficult word to pronounce.

تلفظ این کلمه بسیار سخت است.

It's not easy to say even for native English

گفتن آن حتی برای انگلیسی زبانان بومی نیز آسان نیست

speakers, we know luckily it was okay.

، ما می دانیم که خوشبختانه مشکلی نداشت.

So I'm just trying to say it to show how difficult it is.

بنابراین من فقط سعی می کنم آن را بگویم تا نشان دهم چقدر دشوار است.

Yes, but it is Well, I'm sure I'm you will give us plenty of examples over the next few minutes,

بله، اما خوب است، من مطمئن هستم که شما در چند دقیقه آینده به ما مثال های زیادی خواهید داد،

as I will as well.

همانطور که من نیز خواهم کرد.

All of that coming up in a moment.

همه اینها در یک لحظه به وجود می آیند.

We are looking at the ways of using English, informal English, you might say,

ما در حال بررسی راه‌های استفاده از انگلیسی، انگلیسی غیررسمی، شاید بتوانیم بگوییم،

and the way in which English can be changed depending

و روشی که می‌توان با آن زبان انگلیسی را بسته

on your location.

به موقعیت مکانی شما تغییر داد، بررسی می‌کنیم.

English addict is with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست.

I hope you are having a good day

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید

and everything is going your way.

و همه چیز بر وفق مرادتان باشد.

Mr Steve is here

آقای استیو اینجاست که

we are talking all about ways

همه در مورد روش های

of using English colloquialisms.

استفاده از زبان های محاوره انگلیسی صحبت می کنیم.

It is not an easy thing to say.

گفتنش کار ساده ای نیست.

It is a little difficult to say, in fact, but

در واقع گفتن آن کمی دشوار است، اما

it is a very common part of any language, in fact.

در واقع بخش بسیار رایج هر زبانی است.

So I'm sure they exist in all languages, different

بنابراین من مطمئن هستم که آنها در همه زبان ها،

informal or slang terms.

اصطلاحات غیر رسمی یا عامیانه متفاوت وجود دارند.

They exist not only in English, but also other languages as well.

آنها نه تنها در انگلیسی، بلکه در زبان های دیگر نیز وجود دارند.

So we are looking at very loose

بنابراین ما به دنبال روش های بسیار سست

ways of using certain words.

استفاده از کلمات خاص هستیم.

And it is interesting to note how that can change

و جالب است بدانیم که چگونه می تواند

from from area to area, even here in the UK.

از منطقه ای به منطقه دیگر تغییر کند، حتی در اینجا در بریتانیا.

Steve When, you think about it even right here

استیو وقتی، حتی در اینجا در بریتانیا به آن فکر می‌کنید،

in the UK, you might actually find

ممکن است در واقع متوجه شوید

that certain words or certain ways of describing something

که برخی کلمات یا روش‌های خاصی برای توصیف چیزی

change from one place to another,

از مکانی به مکان دیگر تغییر می‌کنند،

and that is how English can be altered

و این است که چگونه می‌توان زبان انگلیسی را

or changed depending on what your location is.

بسته به موقعیت مکانی تغییر داد یا تغییر داد. .

So that is what we are looking at today, something a little bit different.

بنابراین این چیزی است که ما امروز به آن نگاه می کنیم، چیزی کمی متفاوت.

So I suppose when we talk about different types

بنابراین فکر می کنم وقتی در مورد انواع مختلف

of expressions or different types of words,

عبارات یا انواع مختلف کلمات صحبت می کنیم،

you might ask

yourself one question What is real English?

ممکن است

یک سوال از خود بپرسید انگلیسی واقعی چیست؟

What is it?

چیست؟

What is the English language?

زبان انگلیسی چیست؟

How does it exist? Why does it exist?

چگونه وجود دارد؟ چرا وجود دارد؟

And how do we use English

و چگونه از انگلیسی

to create other types of

برای ایجاد انواع دیگر

dialect or local language?

گویش یا زبان محلی استفاده کنیم؟

Well, first of all, it's worth mentioning, Steve, that there is only one English language.

خوب اول از همه قابل ذکر است استیو که فقط یک زبان انگلیسی وجود دارد.

The language is the root.

زبان ریشه است.

The language is the place where all the other things

زبان جایی است که همه چیزهای دیگر

come from, including accents.

از جمله لهجه ها از آن سرچشمه می گیرند.

Quite often you will have variations or changes,

اغلب شما تغییرات یا تغییراتی خواهید داشت،

but the language itself only exists

اما خود زبان فقط

as a singular thing.

به عنوان یک چیز منحصر به فرد وجود دارد.

So there is only one English language,

بنابراین تنها یک زبان انگلیسی وجود دارد،

but there are many ways of using it.

اما راه های زیادی برای استفاده از آن وجود دارد.

So you might see some examples, Steve, of that.

بنابراین ممکن است چند نمونه از آن را ببینید، استیو.

You might have formal and informal professional and also everyday English.

شما ممکن است انگلیسی رسمی و غیر رسمی حرفه ای و همچنین انگلیسی روزمره داشته باشید.

So there is a difference between those two things.

بنابراین بین این دو چیز تفاوت وجود دارد. آیا

Isn't that you mean like, yes, the language of science

منظور شما مانند، بله، زبان علم

or the language of a lawyer or a solicitor

یا زبان وکیل یا وکیل

or yes, in medical

یا بله، در پزشکی

in the medical field where things have to be said.

در رشته پزشکی نیست که چیزهایی باید گفته شود.

Certainly in in law things have to be said in a certain way.

مطمئناً در قانون، چیزها باید به روش خاصی گفته شود.

I don't like and it has its own

من دوست ندارم و

its own its own English, really.

واقعاً انگلیسی خودش را دارد.

And you can't really alter it.

و شما واقعا نمی توانید آن را تغییر دهید.

Whereas in normal, everyday English, that's a different thing altogether.

در حالی که در زبان انگلیسی عادی و روزمره، این موضوع کاملاً متفاوت است.

Is that what you mean?

منظورت همینه؟

Yes. When we talk about professional and, informal,

آره. وقتی در مورد انگلیسی حرفه ای و غیررسمی

or maybe everyday English and professional English,

یا شاید روزمره و انگلیسی حرفه ای صحبت می کنیم،

quite often you have specific word

اغلب شما کلمه خاصی دارید

that are used in various fields and you are right, a good example

که در زمینه های مختلف استفاده می شود و شما درست می گویید، مثال خوبی است

that science is a good one.

که علم خوب است.

So maybe something where particular words are used

بنابراین ممکن است چیزی که در آن از کلمات خاصی استفاده می شود

so that would be professional or something

تا حرفه ای باشد یا چیزی

that is used in a certain type of work or a certain field

که در نوع خاصی از کار یا قانون زمینه خاصی استفاده می شود،

law would be another law in law is in the courts solicitors.

قانون دیگری در حقوق باشد در وکلا دادگاه.

Certainly the way it's written, there are certain

مطمئناً نحوه نگارش آن،

procedures and different ways of writing things.

رویه ها و روش های مختلفی برای نوشتن چیزها وجود دارد.

And yes, and a lot of Latin is used in law

و بله، و بسیاری از زبان لاتین در حقوق

and quite often also in medicine as well

و اغلب در پزشکی استفاده می شود،

as So when we talk about parts of the body, many of those have derived

بنابراین وقتی در مورد اعضای بدن صحبت می کنیم، بسیاری از آن ها

from from old languages early languages,

از زبان های قدیمی از زبان های اولیه گرفته شده اند

and they've just been adapted into English.

و به تازگی اقتباس شده اند. به انگلیسی

So when we talk about something formal, we are talking about something

بنابراین وقتی در مورد چیزی رسمی صحبت می کنیم، در مورد چیزی صحبت می کنیم

that also would be the correct thing to do at a certain time.

که در یک زمان خاص نیز کار درستی است.

For example, if you are writing a letter to someone

به عنوان مثال، اگر در حال نوشتن نامه ای برای شخصی هستید،

you normally do it

معمولاً آن را

in formal writing,

به صورت رسمی انجام می دهید، به

especially if you are doing something such as applying for a job,

خصوص اگر در حال انجام کاری مانند درخواست شغل هستید،

something where you need to be

چیزی که باید در مورد

very precise with what you are saying or what you are writing.

آنچه می گویید یا آنچه می نویسید بسیار دقیق باشید. .

So in that situation, if you are approaching someone

بنابراین در آن شرایط، اگر به کسی نزدیک می‌شوید

and you are inquiring about a job,

و در مورد شغلی جویا می‌شوید،

perhaps you have to use different types

شاید باید از انواع مختلف

of English, formal English, nothing informal,

انگلیسی استفاده کنید، انگلیسی رسمی، نه غیررسمی،

no slang, no abbreviations.

نه عامیانه، نه اختصاری.

Quite often you have to use formal English.

اغلب اوقات باید از انگلیسی رسمی استفاده کنید.

So I would say that is the line

بنابراین می‌توانم بگویم که این خطی است

that divides those different types of English professional.

که انواع مختلف حرفه‌ای‌های انگلیسی را تقسیم می‌کند.

And every day, every day be every anything.

و هر روز، هر روز، هر چیزی باشد.

Just natural ways of speaking slang,

فقط روش های طبیعی صحبت کردن به زبان عامیانه،

abbreviations, things that we will be looking

اختصارات، چیزهایی که

at a little bit later on. Yes.

کمی بعد به آنها خواهیم پرداخت. آره.

As you say, if you're applying for a job, if you're writing to a customer,

همانطور که شما می گویید، اگر برای شغلی درخواست می دهید، اگر برای یک مشتری نامه می نویسید، اگر

if you are writing to a solicitor,

به یک وکیل نامه می نویسید،

or if a solicitor is writing to you or an estate agent,

یا اگر یک وکیل برای شما یا یک مشاور املاک نامه می نویسد،

then it's going to be written, as you say, in a formal way,

باید نوشته شود، همانطور که شما می گویید، به شکل رسمی،

using as much correct?

با استفاده از همان اندازه صحیح؟

Grammar.

گرامر

Certainly correct grammar would be important

یقیناً دستور زبان صحیح

and certain phrases that you would use values.

عبارات مهم و خاصی است که شما از آنها استفاده می کنید.

You always end the letter. Don't your business letter yours.

شما همیشه نامه را تمام می کنید. نامه کاری خود را مال خود نکنید.

If you say Dear sir, you will say yours sincerely afterwards.

اگر بگویید جناب عزیز، بعد از آن صمیمانه می گویید.

This is what my always told me.

این چیزی است که من همیشه به من می گفتم.

If you put Dear sir, then it's

اگر جناب عزیز را قرار دهید،

yours sincerely at the end.

در پایان مال شماست.

That's formal writing. Yes, of you.

این نوشتن رسمی است. بله، از شما.

But the name of somebody and you can say yours

اما نام کسی و شما می توانید

faithfully, can't you.

صادقانه بگویید، نمی توانید.

You, it's that's formal writing.

شما، این نوشتن رسمی است.

Whereas you wouldn't say that if you were writing to a friend for example.

در حالی که اگر مثلاً برای دوستی می نوشتید، این را نمی گفتید.

I mean does anyone write to friends anymore.

منظورم این است که آیا کسی دیگر برای دوستان می نویسد.

I don't know because

نمیدونم چون

we text now. Don't we.

الان پیام میدیم نکنیم

Yes. With formal writing, with it with a pen is very much going out of fashion

آره. با نوشتن رسمی، با آن با قلم بسیار از مد افتاده است،

as we had a discussion with some friends of ours only last week.

زیرا هفته گذشته با برخی از دوستانمان بحثی داشتیم .

Yes So I think traditional, traditional ways of

بله، بنابراین فکر می‌کنم روش‌های سنتی و سنتی

of writing or communicating, they still exist.

نوشتن یا برقراری ارتباط، هنوز وجود دارند.

But I think more and more as time has gone on,

اما من فکر می کنم هر چه زمان می گذرد بیشتر و بیشتر

it is more of a professional field rather than everyday use.

یک زمینه حرفه ای است تا استفاده روزمره.

However, I still think there are situation ones

با این حال، من هنوز فکر می کنم شرایطی وجود دارد

where you should always be aware of writing formally.

که همیشه باید از نوشتن رسمی آگاه باشید.

If you are doing something where your first impression is important, especially

اگر کاری را انجام می دهید که اولین برداشت شما مهم است، به خصوص

if all they have is a piece of paper or an email, that's all they have to judge you on.

اگر تنها یک تکه کاغذ یا یک ایمیل باشد، این تنها چیزی است که باید در مورد شما قضاوت کنند.

So you have to make sure you wait.

بنابراین باید مطمئن شوید که منتظر بمانید.

You the right impression from the start.

شما از همان ابتدا برداشت درستی دارید.

Choose your words carefully can sometimes get you

کلمات خود را با دقت انتخاب کنید، گاهی اوقات می توانید به شما کمک کند

so you know, if you're doing if you're writing formally because as you say,

تا بدانید، اگر این کار را می کنید، اگر به طور رسمی می نویسید، زیرا همانطور که می گویید، آن را به دست

you've got it there, you would say Dear sir or dear

آورده اید، می گویید آقای عزیز یا

madam or dear Mr.

خانم عزیز یا آقای

or Mrs.

یا خانم عزیز.

Smith. Well, no wonder the name follows.

اسمیت خوب، جای تعجب نیست که این نام در زیر آمده است.

And then you would put at the end yours faithfully or yours sincerely.

و سپس مال خود را صادقانه یا خالصانه در پایان می گذارید. نمی

I don't know what you would say in your country's watching.

دانم در تماشای کشورتان چه می گویید.

So here are some examples.

بنابراین در اینجا چند نمونه آورده شده است.

Steve.

استیو

Okay, so formally

خوب، پس به طور رسمی

you have Hello.

شما Hello دارید.

So, hello is I would say that is formal.

بنابراین، سلام می توانم بگویم که رسمی است.

So if you greet someone, you say hello.

بنابراین اگر به کسی احوالپرسی می کنید، سلام می کنید.

However, maybe informal would be.

با این حال، شاید غیر رسمی باشد.

Hi there.

سلام.

Hi there.

سلام.

So you wouldn't go for a job interview and say hi there

بنابراین شما برای مصاحبه شغلی نمی روید و سلام نمی کنید و

you would say hello. Hello.

سلام می کنید. سلام.

Hello. Good to meet you.

سلام. از آشنایی با شما خوشحالم از

Nice to meet you. Hello.

ملاقات شما خوشبختم. سلام.

And you introduce yourself and say hello.

و شما خودتان را معرفی کنید و سلام کنید.

And you wouldn't use their first name if you hadn't met enough.

و اگر به اندازه کافی ملاقات نکرده بودید از نام کوچک آنها استفاده نمی کردید.

Or you would.

وگرنه.

And you may.

و شما ممکن است.

Maybe also we might say sir or madam.

شاید هم بگوییم آقا یا خانم.

So for a man, sir.

بنابراین برای یک مرد، آقا.

Hello, sir.

سلام آقا.

Or for a lady.

یا برای یک خانم

Hello, madam. Madam, Can I help you, sir?

سلام خانم. خانم، می توانم به شما کمک کنم، قربان؟

Can I help you?

میتونم کمکتون کنم؟

They use a Latin America.

آنها از آمریکای لاتین استفاده می کنند.

They? Yes. As a form of respect.

آنها؟ آره. به عنوان نوعی احترام

And then we.

و سپس ما.

And then we have the other.

و سپس دیگری را داریم.

The opposite. Which would be. Mate.

مخالف. که می شود. رفیق. باشه

All right, mate.

رفیق

Hello, mate.

سلام رفیق.

Hello, mate.

سلام رفیق.

Hello, mate. Well, you all right, mate?

سلام رفیق. خوب، خوبی رفیق؟

Nice to see you, mate.

از دیدنت خوشحالم رفیق

So quite often we will use that informally.

بنابراین اغلب ما از آن به صورت غیر رسمی استفاده می کنیم.

That is not formal.

که رسمی نیست.

And of course, maybe if we see a lady or young

و البته، شاید اگر یک خانم یا

a young lady, we might say, Girl, Hey, girl.

خانم جوانی را ببینیم، ممکن است بگوییم دختر، هی، دختر.

Hey, girl,

هی دختر دمت

you is hot.

گرم

No, don't say that.

نه اینو نگو

If you're going for a job interview, definitely don't say you write an email to somebody and it starts.

اگر برای مصاحبه شغلی می‌روید، قطعاً نگویید که برای کسی ایمیل می‌نویسید و شروع می‌شود.

Dear Mrs.

خانم

Smith or Dear Madam, then you know

اسمیت یا خانم عزیز، پس شما می دانید که

it's formal writing.

این یک نوشتن رسمی است.

If you know them most.

اگر بیشتر آنها را می شناسید.

Dear John de Souza.

جان دو سوزای عزیز.

So? So. Might even be dear.

بنابراین؟ بنابراین. حتی ممکن است عزیز باشد.

Just. Hi. Yes.

فقط سلام. آره.

So there is a definite difference between those two things.

بنابراین بین این دو چیز تفاوت قطعی وجود دارد.

Things that are are formal

چیزهایی که هستند رسمی هستند

and things that might be informal.

و چیزهایی که ممکن است غیر رسمی باشند.

Hello. Hi there.

سلام. سلام.

There is a difference.

یه تفاوت وجود دارد.

There is a difference in tone.

تفاوت در لحن وجود دارد.

And also it gives a very different impression

و همچنین تصور بسیار متفاوتی

of the person using it as well.

از شخصی که از آن استفاده می کند می دهد.

Types of words used or the way

انواع واژه ها یا نحوه

a word is used in everyday life.

استفاده از یک کلمه در زندگی روزمره.

So when we talk about formal and informal,

بنابراین وقتی در مورد رسمی و غیررسمی صحبت می کنیم،

we might look at types of words used or the

ممکن است به انواع کلمات استفاده شده یا

a word is used in everyday life.

کلمه ای که در زندگی روزمره استفاده می شود نگاه کنیم.

And it is interesting when we look at different words, there are many ways of expressing one thing.

و جالب است وقتی به کلمات مختلف نگاه می کنیم، راه های زیادی برای بیان یک چیز وجود دارد. با

In many ways, however, some of those words might only be used

این حال، از بسیاری جهات، برخی از این کلمات ممکن است فقط

in certain places, certain parts of the country.

در مکان‌های خاص، بخش‌های خاصی از کشور استفاده شوند.

So I will use England as an example.

بنابراین من از انگلیس به عنوان مثال استفاده می کنم.

If you go north, you might hear different

اگر به شمال بروید، ممکن است کلمات مختلفی را بشنوید که

words used to describe certain things.

برای توصیف چیزهای خاصی استفاده می شود.

If you go south, you will hear different words

اگر به جنوب بروید، کلمات مختلفی را می شنوید که

used to describe different things.

برای توصیف چیزهای مختلف استفاده می شود.

So as you travel around, even though everyone is speaking English,

بنابراین با سفر به اطراف، حتی اگر همه انگلیسی صحبت کنند،

the use of the words or the way in which they speak

استفاده از کلمات یا نحوه صحبت

or use English can change.

یا استفاده از انگلیسی آنها می تواند تغییر کند.

And that is very subtle.

و این بسیار ظریف است.

That is something that changes as you move around.

این چیزی است که با حرکت در اطراف تغییر می کند.

Of course, we also have accents, which is a completely different thing altogether.

البته ما لهجه هم داریم که کاملاً چیز دیگری است.

So today we're just looking at the syntax,

بنابراین امروز ما فقط به نحو نگاه می کنیم،

we're looking at the use of the sentences

ما به استفاده از جملات

and the words themselves.

و خود کلمات می پردازیم.

So what is real English?

پس انگلیسی واقعی چیست؟

Real English is the root, but There are many variations.

انگلیسی واقعی ریشه است، اما تغییرات زیادی وجود دارد.

The use of English changes in different parts of a country.

استفاده از زبان انگلیسی در مناطق مختلف یک کشور تغییر می کند.

So you might find accents, but also words

بنابراین ممکن است لهجه‌ها را پیدا کنید، اما کلمات

used will change as well as you move around.

استفاده شده نیز با حرکت در اطراف تغییر می‌کنند.

So is there anything you can think of

بنابراین آیا چیزی وجود دارد که بتوانید

straightaway, Steve Maybe a certain word or

بی درنگ به آن فکر کنید، Steve Maybe یک کلمه یا

type of word that will be used in one place

نوع کلمه خاص که در یک مکان استفاده می شود

but not in another, even though that thing is English?

اما در مکان دیگر استفاده نمی شود، حتی اگر آن چیز انگلیسی باشد؟

Yeah, I mean, I agree.

آره یعنی موافقم

Greetings are quite often different in different parts of the country, aren't they?

احوالپرسی اغلب در نقاط مختلف کشور متفاوت است، اینطور نیست؟

I mean, you can go to. I think it's London.

منظورم اینه که میتونی بری فکر کنم لندن باشه

Hello, Cock.

سلام خروس

that there might use that.

که ممکن است از آن استفاده شود.

That's a colloquialism.

این یک محاوره است.

It's a local area way of greeting somebody.

این یک روش محلی برای احوالپرسی است.

We've got quite a lot in the West Midlands.

ما در وست میدلندز خیلی چیزها داریم.

kids, certain phrases

بچه ها، عبارات خاصی

that eat basically 90% or

که اساساً 90٪ یا

5% of what somebody might say in a different region you could understand.

5٪ از آنچه ممکن است کسی در منطقه دیگری بگوید شما می توانید بفهمید می خورند.

And then occasionally there will be these odd phrases that a local or colloquialisms,

و سپس گاهی اوقات این عبارات عجیب و غریب وجود دارد که یک محلی یا عبارات محاوره ای،

as you would say, words or phrases

همانطور که شما می گویید، کلمات یا عباراتی هستند

which aren't used throughout the country,

که در سراسر کشور استفاده نمی شوند،

but you can usually much guess what they mean because of the way they say it.

اما معمولاً به دلیل نحوه بیان آن ها می توانید معنی آنها را حدس بزنید .

Okay. Or you might just want to ask, what does that mean?

باشه. یا ممکن است فقط بخواهید بپرسید که این به چه معناست؟

That's funny.

جالبه.

I'm just after the examples.

من فقط دنبال نمونه ها هستم.

First of all, I can't of one.

اول از همه، من نمی توانم.

okay. You don't get off the top of my head.

باشه. تو از سر من بلند نمی شوی

I remember a few weeks ago we went to Liverpool and a lot of people say,

یادم می آید چند هفته پیش به لیورپول رفتیم و بسیاری از مردم می گویند،

Kid, I'll kid All right, well, kid, kid,

بچه، من بچه می شوم، خب، بچه، بچه،

they will often use kid as a way of greeting.

آنها اغلب از بچه به عنوان یک احوالپرسی استفاده می کنند.

All right, All right, kid. And I tell a kids,

باشه، باشه بچه و من به بچه ها می گویم،

so maybe a family member they might refer to as are kids.

بنابراین شاید یکی از اعضای خانواده آنها ممکن است به عنوان بچه یاد کنند.

Yeah. okay.

آره باشه.

I d it just means how are you, my child?

منظورم این است که چطوری فرزندم؟

Well, maybe just as a greeting to a person they are familiar with as well.

خوب، شاید فقط به عنوان یک سلام به شخصی که با او آشنا هستند.

So maybe we would say pal p a l All right, pal.

پس شاید بتوانیم بگوییم pal p a l خیلی خوب، رفیق.

You're my pal. All right, kid.

تو رفیق من هستی باشه بچه

Right. Kid with the accent.

درست. بچه با لهجه. باشه

All right, all right, kid.

بچه

So that would be a colloquial way of saying hello

بنابراین این یک روش محاوره ای برای سلام کردن

or asking if someone is all right.

یا پرسیدن اینکه آیا کسی خوب است یا خیر است.

So it is interesting to note that those things can change

بنابراین جالب است بدانید که با حرکت در سراسر کشور، آن چیزها می توانند تغییر کنند

as you move around the country.

. در

Here's an interesting question from Giovani.

اینجا یک سوال جالب از جیوانی وجود دارد.

If I met along the street

اگر

when I'm walking a stranger,

هنگام قدم زدن با یک غریبه در کنار خیابان ملاقات کنم،

what?

How should I greet them?

چه؟

چگونه باید به آنها سلام کنم؟

Well, maybe.

خوب شاید.

Maybe not speaking to them at all

شاید اصلاً صحبت نکردن با آنها

would be a good idea because it is a retreat these days.

ایده خوبی باشد زیرا این روزها یک عقب نشینی است.

It's often the wisest option.

اغلب عاقلانه ترین گزینه است. فکر می‌کنم

I think if I if you in the UK, if you just meet somebody and I don't know,

اگر شما در بریتانیا باشید، اگر تازه با کسی ملاقات کنید و من نمی‌دانم، در

you end up talking to somebody, you might just say hi or hello.

نهایت با کسی صحبت کنید، ممکن است فقط سلام یا سلام کنید.

Yeah.

آره

Or if it was a

یا اگر

if you were in Liverpool, he might say something that Mr.

در لیورپول بودید، ممکن بود چیزی بگوید که آقای

Duncan just said.

دانکن همین الان گفت.

But yeah, you would just say hi, you know, if they got a dog they were walking a dog or something.

اما بله، شما فقط سلام می‌کردید، می‌دانید، اگر آنها سگ داشتند، یک سگ یا چیزی دیگر راه می‌رفتند.

And the, and this, this, this point happened where

و نقطه، و این، این، جایی اتفاق افتاد که

some conversation started. Hi.

صحبت هایی شروع شد. سلام.

nice to meet you.

Who are you? Yes, you might be.

از ملاقات شما خوشبختم.

شما کی هستید؟ بله، شما ممکن است.

You might be a group of you, two or three of you walking and you come across another group.

ممکن است گروهی از شما باشید، دو سه نفری در حال راه رفتن و با گروه دیگری برخورد کنید. سلام

hi. Wasn't it lovely weather today and.

. امروز هوا خوب نبود و

hello.

And then afterwards you would, you might say.

سلام.

و پس از آن، ممکن است بگویید.

nice to meet you. Yes, have a good day.

از ملاقات شما خوشبختم. بله روز خوبی داشته باشید

Well, we find that, but just would be fine. That's it.

خوب، ما آن را پیدا کردیم، اما خوب است. خودشه.

We find that quite often, don't we Steve, when we're at walking.

ما اغلب متوجه می شویم، نه استیو، وقتی در حال راه رفتن هستیم.

So we will walk.

پس راه میرویم

And then maybe one or two people are coming.

و بعد شاید یکی دو نفر بیایند.

The other way opposite towards us. They are.

راه دیگر برعکس ما. آن ها هستند.

And sometimes we will say hi.

و گاهی ما سلام خواهیم کرد.

hello. That's it.

سلام. خودشه.

And maybe the

و شاید آن

other person or the other people will say hi and that's it.

شخص یا افراد دیگر سلام کنند و تمام.

They were there won't be any other conversation taking place

آنها آنجا بودند که هیچ مکالمه دیگری در جریان نخواهد بود

and that the end of it.

و پایان آن بود.

So it's very brief.

پس خیلی مختصر است.

Hi. Well, smile.

سلام. خب لبخند بزن

That's a smile.

این یک لبخند است.

Just to let them know that you're not going to attack them.

فقط برای اینکه به آنها بفهمانید که قرار نیست به آنها حمله کنید.

Yeah, it's basically that's it.

بله، اساساً همین است.

It's sort of acknowledging the existence

این نوعی تایید وجود

of other people without getting too involved.

افراد دیگر بدون درگیر شدن زیاد است.

Of course, we get very and it's very easy to get offended if you go for a walk

البته ما خیلی ناراحت می‌شویم و خیلی راحت می‌توانی توهین کنیم اگر پیاده روی کنی

and you pass somebody, there's nobody else around

و از کنار کسی رد شوی، هیچ کس دیگری در اطراف نباشد

and somebody passes you and they don't acknowledge you.

و کسی از کنارت رد شود و تو را تصدیق نکنند. در

It's actually,

واقع،

it's quite an it you take it as rudeness.

این کاملاً یک بی ادبی است.

Yes, it is, But it is.

بله، این است، اما این است.

but of course, in, in a busy street in London, you're not going to say hello to everybody that you pass.

اما مطمئناً، در یک خیابان شلوغ در لندن، قرار نیست به هرکسی که رد می شوید سلام کنید.

No, because they would think that there was something with you.

نه، زیرا آنها فکر می کنند که چیزی با شما وجود دارد.

They think you're a bit weird.

آنها فکر می کنند شما کمی عجیب و غریب هستید.

I think the general rule in London is you don't look you don't make eye contact.

من فکر می کنم قانون کلی در لندن این است که شما نگاه نکنید و تماس چشمی برقرار نکنید.

You don't you don't make any contact with anyone in London.

شما با کسی در لندن تماس ندارید.

You just the same in most big cities, you just look,

شما در بیشتر شهرهای بزرگ همینطور هستید، فقط نگاه می کنید، هرچه

the more people

افراد بیشتری در

are around you, the less you're going to engage with them.

اطراف شما باشند، کمتر با آنها درگیر خواهید شد.

And but if you're out walking in the country and you you come across somebody even in the town,

و اما اگر در خارج از کشور قدم بزنید و حتی در شهر با کسی برخورد کردید،

if they're I would say if we go into much Wenlock,

اگر او هم باشد، می‌توانم بگویم که اگر به ونلاک زیادی برویم،

we're not really going to be acknowledging people as we're going down the street,

واقعاً مردم را آنطور که هستیم تصدیق نمی‌کنیم. رفتن به خیابان،

even if it's not very busy unless you know them, unless you know the names.

حتی اگر خیلی شلوغ نباشد مگر اینکه آنها را بشناسید، مگر اینکه نام آنها را بدانید.

Right. Smile.

درست. لبخند. می‌دانی،

You might pick up a nice, you know, and certainly if you're going into a shop

ممکن است یک کالای خوب برداری، و مطمئناً اگر به مغازه‌ای می‌روی

and somebody is coming out and they might hold the door open for you, you might.

و کسی بیرون می‌آید و ممکن است در را برایت باز نگه دارد، ممکن است.

Thank you.

متشکرم.

I but generally and

من اما به طور کلی و

but if you're out walking in the country

اما اگر شما در حال پیاده روی در کشور

or a path, a public footpath

یا یک مسیر هستید، یک مسیر عمومی

where you're not going to see people very often

که در آن اغلب مردم را نخواهید دید

and then suddenly somebody walks towards you, you would

و سپس ناگهان کسی به سمت شما می رود،

normally out of

معمولاً از روی

politeness and probably really just to try and

ادب و احتمالاً واقعاً فقط سعی کنید و

make sure that,

مطمئن شوید که، می

you know, you want to make sure that the people you're coming across aren't going to attack you.

دانید، می خواهید مطمئن شوید که افرادی که با آنها روبرو می شوید به شما حمله نمی کنند.

Yeah, it's, it's just a natural thing to I, I just a wave and a smile.

بله، این برای من یک چیز طبیعی است، من فقط یک تکان و یک لبخند.

And if they walk past you and completely ignore you, it's very rude.

و اگر از کنار شما عبور کنند و کاملاً شما را نادیده بگیرند، بسیار بی ادبانه است.

I take that as a quite offensive.

من آن را کاملا توهین آمیز می دانم.

That's offensive to me, particularly if you've said hello to them

این برای من توهین‌آمیز است، به خصوص اگر به آنها سلام کرده باشید

and they don't say hello back.

و آنها پاسخ سلام خود را ندهند.

That's quite offensive.

این کاملا توهین آمیز است.

I mean, they don't have to say hello to you.

منظورم این است که آنها مجبور نیستند به شما سلام کنند.

But no, I actually find that quite offensive.

اما نه، من در واقع آن را کاملا توهین آمیز می دانم.

If you're in the middle of nowhere, you haven't seen anybody for 10 minutes

اگر در وسط ناکجاآباد هستید، ۱۰ دقیقه است که کسی را ندیده اید

and then somebody walks past you and they just

و بعد یکی از کنار شما رد می شود و

they don't even make eye contact with you.

آنها حتی با شما تماس چشمی هم برقرار نمی کنند.

It annoying. I find that quite rude.

آزار دهنده است من آن را بسیار بی ادبانه می دانم.

It is.

این است.

It is very annoying when that happens.

وقتی این اتفاق می افتد بسیار آزاردهنده است.

I'm walking on Steve.

من روی استیو راه می روم.

I would say we find that if it's particularly if it's people who live in the towns

می‌توانم بگویم متوجه می‌شویم که اگر مخصوصاً افرادی باشند که در شهرها زندگی می‌کنند

and they come to the country, they they won't say hello to you

و به کشور می‌آیند، به شما سلام نمی‌کنند،

because they're not used to greeting and saying hello to people.

زیرا عادت به احوالپرسی و سلام کردن به مردم ندارند.

You live in a city because normally you just ignore people.

شما در یک شهر زندگی می کنید زیرا معمولاً مردم را نادیده می گیرید.

That's that's the joke we often make.

این همان شوخی است که ما اغلب می کنیم.

You can always tell when someone is is from the town.

شما همیشه می توانید تشخیص دهید که کسی اهل شهر است.

Yes, from another town or or a large area because they won't

بله، از یک شهر دیگر یا یک منطقه بزرگ، زیرا آنها

speak to other people and you know that they're from a city or something like that.

با افراد دیگر صحبت نمی کنند و می دانید که آنها از یک شهر یا چیزی شبیه به آن هستند.

That is the rule.

این قاعده است.

You never speak to other people.

شما هرگز با دیگران صحبت نمی کنید.

You never make eye contact.

شما هرگز تماس چشمی برقرار نمی کنید.

It's regional accents and local

لهجه‌های منطقه‌ای و

colloquialisms are often

محاوره‌های محلی اغلب

used as my voice starts to disintegrate.

استفاده می‌شود که صدای من شروع به از هم پاشیدن می‌کند.

So many places have their own way

بسیاری از مکان‌ها روش خاص خود را

of of speaking using words or of course, accents.

برای صحبت با استفاده از کلمات یا البته لهجه دارند.

And sometimes the two things come together and quite often

و گاهی اوقات این دو چیز با هم می آیند و اغلب اوقات

you might find the accents and also the words almost

ممکن است لهجه ها و کلمات نیز تقریباً

develop their own personality.

شخصیت خود را توسعه دهند.

It can happen in certain places.

ممکن است در مکان های خاصی اتفاق بیفتد.

Liverpool is a very good example because we were there

لیورپول مثال بسیار خوبی است زیرا ما آنجا بودیم

and whilst I was walking around Liverpool I did hear a lot

و وقتی در اطراف لیورپول قدم می زدم

of Scouse accents.

لهجه های اسکاوسی زیادی می شنیدم.

Scouse So that is the colloquial term for a person who lives in Liverpool.

Scouse پس این اصطلاح عامیانه برای شخصی است که در لیورپول زندگی می کند.

Do you know why?

میدونی چرا؟

Steve I know I don't suppose you know once

استیو می‌دانم فکر نمی‌کنم یکبار می‌دانی

Scouse is a type of meal made with meat,

اسکاوس نوعی غذا است که با گوشت،

vegetables, onion and potatoes,

سبزیجات، پیاز و سیب‌زمینی درست می‌شود،

like a big stew, thick stew,

مثل خورش بزرگ، خورش غلیظ،

and the name of that is Scouse.

و اسمش اسکاوس است.

And when potatoes were first introduced

و زمانی که سیب زمینی برای اولین بار

to this country, well, because the port where most of the potatoes were brought

به این کشور معرفی شد، خوب، چون بندری که بیشتر سیب زمینی ها در آن آورده می شد،

in was Liverpool, a lot of people used potatoes

لیورپول بود، بسیاری از مردم

in their cooking and one particular dish was, I think it was lump

در پخت و پز خود از سیب زمینی استفاده می کردند و یک غذای خاص بود، فکر می کنم

Scouse or loose Scouse, it was the name of the actual dish.

اسکوزه کلوچه یا شل بود. ، نام غذای واقعی بود.

I think it came from somewhere in Europe.

فکر می کنم از جایی در اروپا آمده است.

And that particular dish became very popular in Liverpool,

و آن غذای خاص در لیورپول بسیار محبوب شد، از این

hence the term Scouse.

رو اصطلاح Scouse نامیده می شود.

It is a type of meal, a dish served with meat

این یک نوع غذا است، غذایی که با گوشت

and potatoes and lots of vegetables, carrots

و سیب زمینی و مقدار زیادی سبزیجات سرو می شود، هویج

normally like a very thick stew so that you get

معمولاً مانند یک خورش بسیار غلیظ است، بنابراین شما

just going back to what we said earlier, Valentin makes a good point.

فقط به آنچه قبلاً گفتیم بر می گردید، والنتین به نکته خوبی اشاره می کند. می

You know, if you're sitting in the underground or the subway, it's not a good idea to.

دانید، اگر در زیر زمین یا مترو نشسته اید، ایده خوبی نیست.

Start smiling and greeting people because you might get beaten up.

شروع به لبخند زدن و احوالپرسی با مردم کنید زیرا ممکن است مورد ضرب و شتم قرار بگیرید.

They will just they will just think that you are crazy. Yes.

آنها فقط فکر می کنند که شما دیوانه هستید. آره.

Or beat you up. Yeah. So. Yeah.

یا کتک بزنی آره بنابراین. آره

So you have to choose the right time in the right place to be pleasant and friendly,

پس باید زمان مناسب را در مکان مناسب انتخاب کنید تا خوشایند و دوستانه باشید،

because sometimes being friendly can get you into a lot of trouble.

زیرا گاهی اوقات صمیمی بودن می تواند شما را به دردسرهای زیادی بیاندازد.

Palmira said that she remembers that phrase Alright kid,

پالمیرا گفت که او این عبارت را به خاطر می‌آورد خوب بچه،

because relatives not living far.

زیرا اقوام دوری زندگی نمی‌کنند.

Liverpool said that the Liverpool accent is

لیورپول گفت که لهجه لیورپولی

a particularly strong accent, and even for anybody that lives

لهجه‌ای بسیار قوی است و حتی برای هر کسی که

in the UK, it's a it's one of those accents and you probably have them in your country,

در بریتانیا زندگی می‌کند، این لهجه یکی از آن لهجه‌ها است و احتمالاً آنها را در کشور خود دارید،

probably in comedy shows or whatever, where

احتمالاً در برنامه‌های کمدی یا هر چیز دیگری، جایی که

the Scouse or the Liverpool accent is often one that's

Scouse یا لهجه لیورپولی اغلب لهجه‌ای است که برای

I wouldn't go so far to say ridicule, but it's seen

تمسخر کردن آن زیاد جلو نمی‌روم، اما به نظر می‌رسد

as it's good for comic effects.

برای جلوه‌های کمیک خوب است.

Yeah, because the Scouse accent to most people is seen as quite a funny accent,

بله، چون لهجه اسکوس برای اکثر مردم به عنوان یک لهجه خنده دار دیده می شود،

just like the Midlands accent is.

درست مانند لهجه Midlands.

Whereas the London Scouse

در حالی که لهجه لندن اسکاوس

is seen as quite an aggressive accent, like the London accent.

به عنوان یک لهجه کاملاً تهاجمی مانند لهجه لندنی دیده می شود.

Well, each each accent seems to have its own tag.

خوب، به نظر می رسد هر لهجه برچسب خاص خود را دارد.

Or maybe the type of view that people have of it.

یا شاید نوع نگاهی که مردم به آن دارند.

So the Scouse accent, the Liverpool accent might be seen as a little bit aggressive.

بنابراین لهجه Scouse، لهجه لیورپولی ممکن است کمی تهاجمی دیده شود.

Yeah. Where is the Birmingham accent?

آره لهجه بیرمنگام کجاست؟

Well, I think a lot of people misinterpret that

خوب، من فکر می کنم بسیاری از مردم این را به

as a person being a bit stupid,

عنوان یک فرد کمی احمق تفسیر می کنند،

which of course is unfair and not accurate.

که البته ناعادلانه و دقیق نیست.

I want to know because if it's tone whether I have another one.

من می خواهم بدانم زیرا اگر این تن است آیا من یکی دیگر دارم.

Steve Yes, so we have, we have other accents like very,

استیو بله، بنابراین، ما لهجه‌های دیگری داریم، مانند بسیار

very far down south Cornwall,

بسیار دور در جنوب کورنوال،

a very gentle accent, but very sort of welcoming and warm.

لهجه‌ای بسیار ملایم، اما بسیار خوش‌آمد و گرم.

So each accent does kind of

بنابراین هر لهجه به نوعی

have its own theme or its own tag

مضمون یا برچسب خاص خود را دارد

that people associate when they hear that accent.

که افراد با شنیدن آن لهجه با آن ارتباط برقرار می کنند.

Liverpool, a little bit aggressive.

لیورپول، کمی تهاجمی.

Birmingham, a little stupid.

بیرمنگام، کمی احمق.

Not true, though.

هرچند درست نیست.

I just want to make that clear. It's not true.

من فقط می خواهم این را روشن کنم. این درست نیست.

But that is what people tend to think.

اما این چیزی است که مردم تمایل دارند فکر کنند.

And then you go down south Cornwall, everyone is friendly

و سپس به سمت جنوب کورنوال می روید، همه دوستانه

and polite and quite, quite humble and homely.

و مودب و کاملاً متواضع و خانه دار هستند.

So well, it's just the impression the accent gives soon.

خیلی خوب، این فقط برداشتی است که لهجه به زودی ایجاد می کند.

It's not necessarily true, of course, but it's just the impression that the accent gives.

البته لزوماً درست نیست، اما این فقط تصوری است که لهجه ایجاد می کند.

London accent is quite an aggressive accent. Cockney.

لهجه لندن یک لهجه کاملاً تهاجمی است. کاکنی

A Cockney accent is a is an aggressive accent.

لهجه کاکنی یک لهجه تهاجمی است.

You always think of gangsters. Yes.

شما همیشه به گانگسترها فکر می کنید. آره.

And it sounds aggressive.

و تهاجمی به نظر می رسد.

So you must be very interested, actually, to know about accents

بنابراین، در واقع، شما باید بسیار علاقه مند باشید که در مورد لهجه های

in in your particular country, in France and Italy, Spain, Portugal,

کشور خاص خود، در فرانسه و ایتالیا، اسپانیا، پرتغال، بدانید که آیا

whether you have, say, comedy programmes where dial backs

مثلاً برنامه های کمدی دارید که معمولاً از شماره های پشتیبان

or accents from different parts of the country are often used in sort of comedy shows

یا لهجه های مناطق مختلف کشور استفاده می شود. در نوعی نمایش های کمدی

as as a source of comedy where everybody else will laugh at that particular accent.

به عنوان منبع کمدی که در آن همه به آن لهجه خاص می خندند.

Because certainly in the UK, if you want a comic effect,

زیرا مطمئناً در بریتانیا، اگر می‌خواهید یک افکت کمیک داشته باشید،

if you want somebody to sound funny, just give them a regional accent.

اگر می‌خواهید کسی خنده‌دار به نظر برسد، فقط به او لهجه منطقه‌ای بدهید.

Yeah, and put them in a comedy show and people will laugh just at the accent.

بله، و آنها را در یک برنامه کمدی قرار دهید تا مردم فقط به لهجه آن بخندند.

Yeah, we're of course, the other one is what people do for comedy.

بله، ما البته، دیگری کاری است که مردم برای کمدی انجام می دهند.

To make a person laugh is to use the accent whilst speaking English.

برای خنداندن یک شخص، استفاده از لهجه در حین صحبت کردن به زبان انگلیسی است.

So maybe you have a French accent, but you are speaking English.

بنابراین شاید شما لهجه فرانسوی دارید، اما انگلیسی صحبت می کنید.

Or maybe German. Yes, Italian.

یا شاید آلمانی. بله ایتالیایی

So that also can be a way

بنابراین این نیز می تواند راهی

of creating humour. But.

برای ایجاد طنز باشد. ولی.

But it might be unfair, but it can also be very amusing

اما ممکن است ناعادلانه باشد، اما در عین حال می‌تواند بسیار سرگرم‌کننده باشد،

at the same time, as long as it's done in a fun way.

به شرطی که به روشی سرگرم‌کننده انجام شود.

I think that is the most important part because it's because you don't want to insult people.

من فکر می کنم این مهمترین بخش است زیرا نمی خواهید به مردم توهین کنید.

No, but of course now it is becoming very difficult to.

نه، اما البته در حال حاضر بسیار دشوار است.

Take the mickey or

میکی را در نظر بگیرید یا

take comedy from somebody else's accent,

کمدی را از لهجه دیگران بگیرید،

particularly if they come from certain ethnic groups because it's difficult to being racist.

به خصوص اگر از گروه های قومی خاصی هستند، زیرا نژادپرست بودن دشوار است.

It's not really the same thing, though, is it?

با این حال، این واقعاً یکسان نیست، اینطور است؟

Well, it's sort of because you don't, you know, accents have

خوب، به این دلیل است که شما نمی دانید، لهجه ها به

it sort of fuses

نوعی در

over an hour into this sort of everything.

این نوع از همه چیز یک ساعت تلفیق می شوند.

If you try to make fun of somebody's accent

اگر سعی می کنید لهجه

or something in some way, it's often seen

یا چیزی را به نحوی مسخره کنید، اغلب به

as as as as the wrong thing to do.

عنوان کار اشتباهی تلقی می شود.

Now, comedy is suffering quite a lot.

حالا کمدی خیلی رنج می برد.

So because

پس چون

some great will always stand up and say, you're taking the mickey out

بعضی از بزرگ‌ها همیشه بلند می‌شوند و می‌گویند، تو داری میکی را بیرون می‌کشی

to be the case against, my God, I'm going to make sure I'm a state.

تا در مقابلش قرار بگیری، خدای من، من مطمئن می‌شوم که یک ایالت هستم.

This clearly there is a difference between race

این به وضوح بین نژاد

and just the location of a person they live.

و مکان شخصی که در آن زندگی می کنند تفاوت وجود دارد.

So I think that that's that that's the the race.

بنابراین من فکر می کنم که این همان مسابقه است.

But it sort of bleeds over as what is what I'm says.

اما این چیزی که من می گویم به نوعی خونریزی می کند.

Yes. I'm not disagreeing.

آره. من مخالف نیستم

I just will make that clear so we don't get any more complete emails

من فقط این را روشن می کنم تا ایمیل های کامل تری دریافت نکنیم که

have complaint emails. Mr..

ایمیل های شکایت دارند. آقای.

I always I get I got a few complaints from people.

من همیشه می گیرم از مردم چند شکایت گرفتم.

Yes, of course I do.

بله، البته دارم.

People complain something I've said or done.

مردم از چیزی که من گفته یا انجام داده ام شکایت دارند.

I was last week I mentioned something about Russia

من هفته گذشته چیزی در مورد روسیه گفتم

and I think someone was a little bit offended

و فکر می کنم یک نفر کمی

by it, were worried, but I was only joking at the time.

از آن رنجیده شده بود، نگران بود، اما من در آن زمان فقط شوخی می کردم.

So you see it can happen.

بنابراین می بینید که ممکن است اتفاق بیفتد.

So so quite often when you say something, you have to be clear or I have to be clear

بنابراین خیلی وقت ها وقتی چیزی می گویید، باید شفاف باشید یا من باید واضح بگویم،

because basically it's it's it's my show in I will

زیرا اساساً این نمایش من است که در I will

I will be the one getting cancelled, unfortunately.

من کسی هستم که لغو می شود، متأسفانه.

Yes. Correct.

آره. درست.

But it is you don't normally mimic a person

اما شما معمولاً از فردی تقلید نمی کنید که

who who whose race

نژادش

defines the way they speak.

نحوه صحبت کردنش را مشخص می کند.

I think you have there is there is definitely a line between those two things.

من فکر می کنم شما قطعاً مرزی بین این دو چیز وجود دارد.

But we used to be I have a son you can make fun of a person from Liverpool,

اما ما قبلاً بودیم که من یک پسر دارم که شما می توانید با یک نفر از لیورپول مسخره کنید، فکر

I suppose, and I think people still do.

می کنم، و فکر می کنم مردم هنوز هم دارند.

People still use accents and make fun of them.

مردم هنوز از لهجه استفاده می کنند و آنها را مسخره می کنند.

Far less though now, but it's not racial.

اگرچه اکنون بسیار کمتر است، اما نژادی نیست.

I Think when there's a problem.

وقتی مشکلی پیش میاد فکر میکنم

People now are very, very sensitive and are more sensitive than they used to be.

مردم الان خیلی خیلی حساس هستند و نسبت به قبل حساس ترند.

And people will complain if their accent is.

و مردم اگر لهجه شان باشد شکایت خواهند کرد.

There's always somebody now

الان همیشه کسی هست

who just can't see comedy for comedy

که نمی تواند کمدی را برای کمدی ببیند

and and people can't laugh at themselves like they used to be able to,

و مردم نمی توانند مثل سابق به خودشان بخندند،

I don't think is the problem we have in society now.

فکر نمی کنم مشکلی که الان در جامعه داریم باشد.

Our Christina says that we do have comedies

کریستینا ما می گوید که ما

in dialects in Italy.

در ایتالیا کمدی هایی به گویش داریم.

So that's yeah, that's interesting to know because obviously

بنابراین بله، دانستن این موضوع جالب است زیرا بدیهی است که

we only know from our own

ما فقط از

sitcoms or situation comedies where

کمدی های کمدی موقعیت یا کمدی خودمان می دانیم که در

there'll be somebody in there with a funny accent that we'll all laugh at.

آن فردی با لهجه خنده دار وجود دارد که همه ما به آن می خندیم.

And it's easy to stereotype people.

و کلیشه کردن مردم آسان است.

Of course, as Mr.

Duncan said, if you wanted somebody to sound

البته، همانطور که آقای

دانکن گفت، اگر می‌خواهید یک نفر

thick and stupid, you would give them a midland accent,

غلیظ و احمقانه به نظر برسد، به او لهجه میدلند می‌دهید،

which is very unfair, really, because it casts all Midland people in that way.

که واقعاً بسیار ناعادلانه است، زیرا همه مردم میدلند را اینطوری می‌کند.

But I have Steve, I hope our friend Martin isn't watching.

اما من استیو دارم، امیدوارم دوستمان مارتین تماشا نکند.

I know, but that is just the way things are.

من می دانم، اما همه چیز به همین شکل است.

I mean,

منظورم این است که

people take Mickey out of my accent sometimes.

مردم گاهی اوقات میکی را از لهجه من خارج می کنند. فکر می کنم می

I used to go see got what would people would describe as a fairly neutral accent, I think.

رفتم ببینم چه چیزی را مردم به عنوان لهجه نسبتاً خنثی توصیف می کنند.

I don't really have an accent.

من واقعا لهجه ندارم

You sound you sound snooty.

شما به نظر می رسد شما smooo.

But when I grew up, my mother used to speak extremely.

اما وقتی بزرگ شدم، مادرم به شدت صحبت می کرد.

I used to have a very posh accent. I used to speak very.

من قبلا لهجه بسیار شیکی داشتم. خیلی حرف میزدم

But of course a lot of people in the UK did have a very used to speak.

اما مسلماً بسیاری از مردم در بریتانیا به صحبت کردن بسیار عادت داشتند.

What we call the Queen's English, and a lot of people would try even

چیزی که ما به آن انگلیسی ملکه می گوییم، و بسیاری از مردم حتی

from not necessarily from rich families,

از خانواده های نه لزوماً ثروتمند نیز امتحان می کنند،

if you what we often find this autumn,

اگر شما همان چیزی هستید که اغلب در پاییز امسال پیدا می کنیم،

you often find this quite interesting.

اغلب این موضوع را بسیار جالب می بینید.

You literally said quite all like,

شما به معنای واقعی کلمه تقریباً همه چیز را می‌گفتید،

like the Queen often say that, you know,

همانطور که ملکه اغلب می‌گوید، می‌دانید،

and but my parents had very they used to speak like this.

و اما والدین من قبلاً اینطور صحبت می‌کردند.

It was all very precise and very, very, very correct.

همه چیز بسیار دقیق و بسیار بسیار بسیار درست بود.

But they weren't from posh backgrounds.

اما آنها از پس زمینه های شیک نبودند.

They were my family.

آنها خانواده من بودند.

My both my parents came from very poor backgrounds, but they spoke

پدر و مادرم هر دوی من از پیشینه بسیار ضعیفی بودند، اما به قول

with very precise, as you would call, the Queen's English.

شما انگلیسی ملکه بسیار دقیق صحبت می کردند.

Well, we don't we don't call it that now.

خوب، ما نمی توانیم آن را در حال حاضر به این نام.

We call it our P.

ما آن را P ما می نامیم.

Yes received pronunciation.

بله، تلفظ دریافت شد.

You might say that that my accent is a little bit hoppy,

ممکن است بگویید که لهجه من کمی هیجان انگیز است،

but there is a lot of Stafford in my accent and a lot of people

اما در لهجه من مقدار زیادی استافورد وجود دارد و بسیاری از مردم

don't realise that when they're listening to me because they can understand what I'm saying.

وقتی به من گوش می دهند متوجه این موضوع نمی شوند زیرا می توانند حرف من را بفهمند.

They think I'm speaking with a received pronunciation, but I'm not.

آنها فکر می کنند که من با یک تلفظ دریافت شده صحبت می کنم، اما اینطور نیست.

A lot of this is actually the Staffordshire area,

بسیاری از این در واقع منطقه Staffordshire است،

and so it is there, It is there.

و بنابراین آنجاست، آنجاست.

I do have an accent, definitely, but when I went to school,

من حتماً لهجه دارم، اما وقتی به مدرسه رفتم،

I went to school and I'm just saying accents and I've just finished this.

به مدرسه رفتم و فقط لهجه می گویم و تازه این را تمام کردم.

I went to school in Gloucestershire and they said I had a very, very posh.

من به مدرسه در گلاسترشایر رفتم و آنها گفتند که من خیلی خیلی شیک هستم.

They used to take the mickey out of me.

میکی را از من در می آوردند.

Okay.

I was a source of comedy for them with my posh accent.

باشه.

من با لهجه شیکم برای آنها منبع کمدی بودم.

But we often see a person like that

اما ما اغلب می بینیم که چنین فردی

as being pompous and a bit of an oaf

پر زرق و برق است و

anyway. Snob.

به هر حال کمی ابله است. اسنوب.

So we talk about different types

بنابراین ما در مورد انواع مختلف

of usage of words, colloquial Realism.

استفاده از کلمات، رئالیسم محاوره ای صحبت می کنیم.

It's a great word.

این یک کلمه عالی است.

Colloquialism, colloquialism.

محاوره، محاوره.

If you look at the words, you can get the pronunciation

اگر به کلمات نگاه کنید، می توانید به

quite easily from it, but it's still difficult to get your tongue around it.

راحتی تلفظ را از آن دریافت کنید، اما هنوز هم دشوار است که زبان خود را در اطراف آن قرار دهید.

Yes, you've got a lot of it, a lot of consonants, also a lot of confidence to get in there

بله، شما مقدار زیادی از آن، صامت های زیادی دارید، همچنین اعتماد به نفس زیادی برای ورود

to a local colloquialism,

به یک محاوره محلی،

colloquial colloquialism.

محاوره محاوره ای، دارید.

There's a bit of a yeah, we have slang as well as slang,

کمی بله، ما عامیانه و همچنین عامیانه داریم،

and slang is everyday use of English.

و عامیانه استفاده روزمره از انگلیسی است.

Maybe you changed the use of the word.

شاید شما استفاده از کلمه را تغییر دادید.

Maybe you introduce a brand new word or maybe a word that's used in other ways.

شاید یک کلمه کاملاً جدید یا شاید کلمه ای را معرفی کنید که به روش های دیگر استفاده می شود.

So slang, I always think, is a very interesting part

بنابراین، همیشه فکر می‌کنم زبان عامیانه، بخش بسیار جالبی

of any language because it is always changing.

از هر زبانی است، زیرا همیشه در حال تغییر است. در گفتار رسمی روزمره،

It is always evolving and changing into something else

همیشه در حال تکامل است و به چیز دیگری تبدیل می شود

in formal speech everyday speech.

.

So when we meet our friends in the street, quite often are English,

بنابراین، وقتی دوستان خود را در خیابان ملاقات می کنیم، اغلب انگلیسی هستند،

or maybe the way we speak in our own native language will be more informal

یا شاید نحوه صحبت ما به زبان مادری خود غیررسمی تر

and laid back local as well.

و همچنین محلی آرام تر باشد.

So maybe a local accent or a local dialect

بنابراین شاید یک لهجه محلی یا یک گویش محلی

or a way of of saying a particular thing.

یا روشی برای گفتن یک چیز خاص.

So here are some examples, Steve one thing,

بنابراین در اینجا چند مثال وجود دارد، استیو یک چیز،

but but many ways of describing it and I will show you on the screen right now.

اما راه های زیادی برای توصیف آن وجود دارد و من همین الان به شما روی صفحه نمایش خواهم داد.

So we have a child,

بنابراین ما یک فرزند، یک

child, a young person, a child,

کودک، یک فرد جوان، یک کودک داریم،

so it can be a boy or young girl child.

بنابراین می تواند یک فرزند پسر یا دختر خردسال باشد.

And then of course we have ban.

و البته ما ممنوعیت داریم.

Ban is often used in Scotland.

Ban اغلب در اسکاتلند استفاده می شود.

So when people speak to a child,

بنابراین وقتی مردم با یک کودک صحبت می کنند،

they see little bear and what is who is that?

خرس کوچک را می بینند و آن کیست؟

We ban we mean small

منظور ما ممنوع است، بنابراین

so quite often in Scottish, in the Scottish accent or the Scottish dialect,

اغلب در اسکاتلندی، در لهجه اسکاتلندی یا لهجه اسکاتلندی،

they will speak in English, they will use these particular words.

آنها به زبان انگلیسی صحبت می کنند، آنها از این کلمات خاص استفاده می کنند.

They have crept into English Ban means child.

آنها به انگلیسی Ban به معنی کودک رخنه کرده اند.

And then we have Nipper

و سپس نیپر

and little nipper

و نیپر کوچکی داریم

that is often used.

که اغلب استفاده می شود.

I think it's around Lancashire and that part of the country,

فکر می کنم اطراف لنکاوی و آن قسمت از کشور،

Northern England, Lancashire around that, that area.

شمال انگلستان، لنکاوی اطراف آن، آن منطقه است.

I think quite often they will say Nipper as you would do.

من فکر می کنم اغلب آنها همانطور که شما می گویید Nipper می گویند.

That's a slang word for a child isn't it.

این یک کلمه عامیانه برای یک کودک است، اینطور نیست.

A slang word, just an alternative word

یک کلمه عامیانه، فقط یک کلمه جایگزین

that isn't proper English, as you would say. Yes.

که به قول شما انگلیسی مناسب نیست. آره.

So we will often talk about a little nipper or a nipper.

بنابراین ما اغلب در مورد نیپر کوچک یا نیپر صحبت خواهیم کرد. نیشکر

The next door neighbour's nipper keeps kicking his football

همسایه همسایه مدام فوتبالش را

over my house or over my garden fence or kid would be another one, wouldn't it?

روی خانه من یا بالای حصار باغم می زند یا بچه دیگری می شود، اینطور نیست؟

That's that's like saying that's it.

این مثل این است که بگوییم همین است. خوب

So how's your kid Nipper?

بچه شما نیپر چطوره؟

Nipper.

نیپر

Ban child which is the formal use.

ممنوعیت کودک که استفاده رسمی است.

So most people will say child or as Steve just said, as you just said.

بنابراین اکثر مردم می گویند فرزند یا همان طور که استیو گفت، همانطور که شما گفتید.

So kid Kids, How are your kids?

پس بچه ها بچه ها، بچه های شما چطور هستند؟

That's a slang word for children. Yes.

این یک کلمه عامیانه برای کودکان است. آره.

So another one is Kitty Wink, wink.

پس یکی دیگر کیتی وینک است، چشمک.

Hello, Kitty winks.

سلام، کیتی چشمک می زند.

Hi, Kitty winks.

سلام، کیتی چشمک می زند.

Maybe if you're talking to a group of young children,

شاید اگر با گروهی از بچه‌های خردسال صحبت می‌کنید،

maybe you are going into a class or a school where there are lots of young children.

شاید به کلاس یا مدرسه‌ای می‌روید که در آن بچه‌های کوچک زیادی وجود دارند.

Hi, Kitty. Winks.

سلام، کیتی. چشمک می زند.

You are saying hello to the children.

شما به بچه ها سلام می کنید.

It's a great expression.

این یک بیان عالی است.

It is informal.

غیر رسمی است.

Also another one.

همچنین یکی دیگر.

I like this.

من این را دوست دارم.

Lots, lots of parents will refer to their children

بسیاری از والدین از فرزندان خود به

as ankle biters.

عنوان قوزک گزنده یاد می کنند.

I love that one. That's great.

من آن یکی را دوست دارم. عالیه.

I've never heard of that.

من هرگز در مورد آن نشنیده ام.

Mr. Silk, where have you been, Steve?

آقای سیلک، استیو کجا بودی؟

Never heard in the whole of my life.

در تمام عمرم نشنیده بودم

I've never heard that expression before.

من قبلاً این عبارت را نشنیده بودم.

You've never heard of ankle biter?

شما تا به حال در مورد مچ پا گزنده نشنیده اید؟ جواب منفی

Nope. No. Okay,

. نه. باشه،

There's another one.

Curtain crawler as well.

یکی دیگه هست. پرده

خزنده نیز. یک

Another one curtain crawler.

پرده خزنده دیگر.

Because apparently children like to hold onto the curtains

زیرا ظاهراً کودکان دوست دارند پرده‌ها را نگه دارند

and try to climb up the sink, crawl or curtain climber.

و سعی می‌کنند از سینک، خزیدن یا پرده‌نورد بالا بروند.

But ankle biter is great because you could imagine a child going around

اما گزش مچ پا عالی است، زیرا می‌توانید تصور کنید که کودکی به اطراف می‌رود

and they are they're not very tall and they normally get up to all sorts of mischief.

و آن‌ها قد بلندی ندارند و معمولاً دست به هر نوع شیطنت می‌زنند.

They will do bad things.

آنها کارهای بد انجام خواهند داد.

Maybe they will bite the ankles of their parents.

شاید مچ پای پدر و مادرشان را گاز بگیرند.

So an ankle biter is a firm expression for a child.

بنابراین قوزک گزیدگی بیان محکمی برای کودک است.

Spragg is another one.

اسپراگ یکی دیگر است.

Steve, you must have heard of that one.

استیو، حتما نام آن را شنیده اید.

yes. Prog.

آره. Prog.

That's a sort of disingenuous way to describe a child.

این یک نوع روش غیر صادقانه برای توصیف یک کودک است.

I would say that as is your next one as well.

من می گویم که مانند بعدی شما نیز همینطور است. اگر شروع به استفاده از کلماتی مانند قورباغه و برات کنید،

You can say Kid and Nipper

می توانید بگویید که Kid و Nipper

are sort of fairly neutral ways of describing a child

روش های نسبتاً خنثی برای توصیف کودک هستند

if you start using words like frog and brat.

.

Yeah, what a brat.

آره، چه احمقانه

Well, we'll come onto that one, but especially because

خوب، ما به آن یکی می‌رسیم، اما به‌ویژه به این دلیل که

Strong

Sprung is informal, but also it might mean baby as well.

Strong

Sprung غیررسمی است، اما ممکن است به معنای کودک نیز باشد.

Or you might be asking someone if they have any children.

یا ممکن است از کسی بپرسید که آیا فرزندی دارد یا خیر.

So do you have any sprouts?

پس جوانه داری؟

But do you have do you have any sprigs?

اما آیا شما شاخه هایی دارید؟

How many sprigs If you got they might just be offspring,

چند شاخه اگر داشته باشید ممکن است فقط فرزندان باشند،

children and yes, you'd be safer with kids

بچه و بله،

if you use the words sprung a DG refers.

اگر از کلمات sprung که DG اشاره دارد استفاده کنید، با بچه ها ایمن تر خواهید بود.

It's a bit of a almost an insult.

کمی تقریباً توهین است.

Are you sprigs?

شما شاخه ای هستید؟

You know, it's almost an insult.

میدونی، تقریبا توهین است.

You're not really showing

شما واقعاً

very much respect to the parent if you just if you refer to their children as sprung.

برای والدین احترام زیادی قائل نیستید اگر فقط به فرزندان آنها به عنوان فنر اشاره کنید.

It's quite dismissive.

کاملاً نادیده انگاشته است.

Yes, it's very dismissive, not showing very much respect as if you use the next word, Brat.

بله، این بسیار نادیده انگاشته است، احترام زیادی نشان نمی دهد که انگار از کلمه بعدی، برات استفاده می کنید.

The next one is brilliant, isn't it?

بعدی فوق العاده است، اینطور نیست؟

Now, we've all seen we've all been

اکنون، همه ما دیده‌ایم که همه

in situations where we've had to deal with a little brat.

در موقعیت‌هایی قرار گرفته‌ایم که مجبور بوده‌ایم با یک دلقک کوچک دست و پنجه نرم کنیم.

I remember the time we

یادمه زمانی که

went to Turkey Steve, we went to a place

به ترکیه رفتیم استیو، جایی رفتیم

and the reason why we went there is because it said no children.

و دلیل اینکه به آنجا رفتیم این بود که نوشته بود بچه نیست.

There are no children guaranteed at this particular place

هیچ کودکی در این مکان خاص تضمین نمی شود

because we want to go there and have peace and quiet and not have screaming children around us.

زیرا می خواهیم به آنجا برویم و آرامش و سکوت داشته باشیم و بچه هایی که جیغ می زنند در اطرافمان نباشند.

And we got there and there was one family and they they had with them

و ما به آنجا رسیدیم و یک خانواده وجود داشت و آنها

their little kid, a girl.

فرزند کوچک خود را که یک دختر بود همراه خود داشتند.

And she was a little brat.

و او کمی جسور بود.

She kept trying to get attention by,

او مدام سعی می کرد توجه را جلب کند،

making lots of noise and doing all sorts of things.

سر و صدای زیادی ایجاد می کرد و انواع کارها را انجام می داد.

She she wanted to be the centre of attention because I think

او می خواست در مرکز توجه باشد زیرا فکر می کنم

her parents spoilt her.

پدر و مادرش او را لوس کردند.

They gave her everything she wanted, so she loved the attention

آنها هر آنچه را که می خواست به او دادند، بنابراین او توجه را دوست داشت

and she was a real rest.

و او یک استراحت واقعی بود.

So that means normally we the word brat

بنابراین این بدان معناست که معمولاً ما کلمه brat

to mean a spoilt child or maybe a child

به معنای یک کودک لوس یا شاید کودکی است

who always expects everything to be given to them misbehaving.

که همیشه انتظار دارد همه چیز با بدرفتاری به آنها داده شود .

A misbehaving child, particularly in public where there's other people around.

یک کودک بدرفتار، به ویژه در مکان های عمومی که افراد دیگری در اطراف هستند.

I do remember that I was I was terrible.

من یادم می آید که در آن زمان وحشتناک بودم.

That kid really did deserve a little.

آن بچه واقعاً لیاقت کمی داشت.

Yes, because she was so naughty.

آره چون خیلی شیطون بود

She did bringing the cutlery together.

او کارد و چنگال را با هم جمع کرد.

She did it on purpose. Yes.

او این کار را از روی عمد انجام داد. آره.

She was doing Jews seeking.

او به دنبال یهودیان بود.

And her father wouldn't wouldn't, wouldn't stop her doing it

و پدرش این کار را نمی‌کرد، او را از انجام این کار منع نمی‌کرد،

because he knew if he did, she would start screaming and shouting.

زیرا می‌دانست که اگر این کار را می‌کرد، او شروع به جیغ زدن و داد و فریاد می‌کرد.

Yes, there was spoilt child.

بله، بچه لوس وجود داشت.

In fact, Steve, I would go one step further and say they were encouraging her to do it.

در واقع، استیو، من یک قدم جلوتر می رفتم و می گفتم که آنها او را تشویق می کردند که این کار را انجام دهد.

Some parents do do that.

برخی از والدین این کار را انجام می دهند.

They encourage their children to be just rude, just rudely.

آنها فرزندان خود را تشویق می کنند که فقط بی ادب باشند.

Is I word this ruling now unruly, unruly

آیا من این حکم را اکنون سرکش، بی ضابطه

or disruptive, disruptive or unruly because they like the attention themselves

یا مخل، مخل یا سرکش می گویم زیرا آنها خودشان توجه را دوست دارند،

just as when people go out to restaurants and take their dogs with them,

درست مانند زمانی که مردم به رستوران ها می روند و سگ های خود را با خود می برند،

they or their pets.

خود یا حیوانات خانگی شان.

And in fact, I had they want the attention.

و در واقع، من داشتم که آنها توجه را می خواهند.

Somebody the other day went on a train journey.

یک نفر روز دیگر به سفر با قطار رفت.

A colleague of mine was going to a work meeting,

یکی از همکارانم داشت به جلسه کاری می رفت،

a two hour train journey, and he sat down

یک سفر دو ساعته با قطار، نشست

and was horrified to see that the lady opposite had two cats with her

و با وحشت دید که خانم مقابل دو گربه همراه خود

on the train, which I didn't think was allowed, but,

در قطار دارد، که فکر نمی کردم مجاز باشد، اما

you know, proceeded to pretty much ruin.

میدونی، تا حد زیادی رو به نابودی رفت.

I didn't think you could take cats.

فکر نمی کردم بتونی گربه بگیری

You can take animals on a train.

می توانید حیوانات را سوار قطار کنید.

Yeah, but I didn't think you could sit opposite other people with animals.

آره، ولی فکر نمی کردم بتونی با حیوانات روبه روی آدمای دیگه بشینی.

But I think, well,

اما من فکر می کنم، خوب،

when I used to commute a lot, there was always dogs.

زمانی که من زیاد رفت و آمد می کردم، همیشه سگ ها وجود داشتند.

There would always be a dog somewhere on the train, normally

همیشه یک سگ در جایی در قطار وجود دارد که معمولاً

making lots of noise or just just annoyed because it had to stay on the train.

سر و صدای زیادی ایجاد می کند یا فقط به دلیل اینکه مجبور بود در قطار بماند آزار می دهد.

It didn't want to.

نمی خواست.

So so I don't I don't know.

بنابراین من نمی دانم.

I don't I don't think there was a rule bringing animals onto a train.

فکر نمی کنم قانونی برای آوردن حیوانات به قطار وجود داشته باشد.

Especially, of course, if you're blind, you might have a guide dog.

به خصوص، البته، اگر نابینا هستید، ممکن است یک سگ راهنما داشته باشید.

Yes, well, maybe a guide cat, maybe, maybe that's a real thing nowadays.

بله، خوب، شاید یک گربه راهنما، شاید، شاید امروزه این یک چیز واقعی است.

Maybe we have guide cats that can take you along

شاید ما گربه های راهنما داشته باشیم که می توانند شما را همراهی کنند

and you just follow the sound of their purring.

و شما فقط صدای خرخر آنها را دنبال کنید.

I guess a spoilt brat says Louis, is

من حدس می زنم که یک دلقک لوس می گوید لویی، آیا

we all know what a spoilt brat is when we see one.

همه ما می دانیم که یک دلقک لوس وقتی یکی را می بینیم چیست؟

Yes, it's an attention child.

بله، این یک کودک توجه است.

It disrupts everything and everyone around them.

همه چیز و همه اطرافیانشان را مختل می کند.

They are the worst. Here we go. Steve.

آنها بدترین هستند. در اینجا ما می رویم. استیو

Informal English can change the form of a word, but not the meaning

انگلیسی غیررسمی می تواند شکل یک کلمه را تغییر دهد، اما نه معنی آن،

so quite often we will change the word the way we say it.

بنابراین اغلب ما کلمه را به روشی که می گوییم تغییر می دهیم.

Or maybe there will be a different pronunciation

یا شاید تلفظ متفاوت

and quite often a different spelling as well.

و اغلب املای متفاوتی نیز وجود داشته باشد.

So here are some examples of that.

بنابراین در اینجا چند نمونه از آن وجود دارد.

Coulda, coulda.

كولدا، كانا

We often hear this in song.

ما اغلب این را در آهنگ می شنویم.

Coulda, shoulda, woulda, coulda could have.

می توانست، باید، می توانست، می توانست.

So when a person says I could have, I could have been someone

بنابراین وقتی شخصی می گوید می توانستم داشته باشم، می توانستم کسی باشم که

I could have, I could have been a successful life streamer.

می توانستم داشته باشم، می توانستم یک پخش کننده زندگی موفق باشم.

I could have been a big Internet influencer.

من می توانستم یک تأثیرگذار بزرگ اینترنت باشم. می

I could I could have or of course, should have.

توانستم می توانستم داشته باشم یا البته باید داشته باشم.

I should have.

من باید داشته باشم.

I should have been more caring.

باید بیشتر مراقب بودم

I should be more, say, more money should have,

من باید بیشتر باشم، بگویم، پول بیشتری باید داشته باشد،

should have, should have,

باید داشته باشد، باید داشته باشد،

should have.

باید داشته باشد.

Coulda could have.

می توانست داشته باشد.

Yes, of course we have. Woulda.

بله، البته که داریم. وولدا

We've got to go through these quite quickly, I'm afraid, because we are four,

ما باید خیلی سریع اینها را طی کنیم، می ترسم، زیرا ما چهار،

3 minutes away from the end. Yes, it's going fast.

3 دقیقه با پایان فاصله داریم. بله سریع پیش میره

Woulda would have I would have

اگر می

I woulda higher is another one.

خواستم یکی دیگر بالاتر باشد.

Yes, higher.

بله بالاتر

Yeah.

My parents my parents used to hate that phrase. Hi.

آره

پدر و مادرم والدینم از این جمله متنفر بودند. سلام.

Hello. Hello there. Hi.

سلام. سلام. سلام.

Yeah, I used to hate that.

آره قبلا ازش متنفر بودم

Here we go. Another one. Gonna.

در اینجا ما می رویم. یکی دیگه. میخوام.

I'm going to.

من می روم.

I'm going to write a letter to my friend.

من قصد دارم برای دوستم نامه بنویسم.

I'm going to. I'm going to see you tomorrow.

من می روم. فردا میرم ببینمت

I'm going to going to go.

قراره برم

Then I'm going to.

سپس من می روم.

I'm going to see you tomorrow.

فردا میرم ببینمت

I'm going to.

من می روم.

I'm going to see you on Wednesday on the live chat.

من می خواهم شما را چهارشنبه در چت زنده ببینم.

Want to I want to I want to see you tomorrow.

می خواهم من می خواهم می خواهم فردا ببینمت.

I want to see you on Wednesday.

من می خواهم چهارشنبه شما را ببینم.

I want a glass of milk.

من یه لیوان شیر میخوام

Yes, I want to of course.

بله، البته من می خواهم.

What these are is just easy ways of saying things.

آنچه اینها هستند، فقط راه های آسان برای گفتن چیزهاست.

It's a shortcut.

این یک میانبر است.

It's it's much harder to say.

گفتنش خیلی سخت تره

I want to go to the shops.

من می خواهم به مغازه ها بروم.

I want to go to the shops is much easier.

من می خواهم به مغازه ها خیلی راحت تر است.

Some people might say it's lazy, lazy, lazy English.

برخی از مردم ممکن است بگویند انگلیسی تنبل، تنبل، تنبل است.

Yeah, but this has crept into a lot of types of ways of speaking English at the moment.

بله، اما در حال حاضر این روش در بسیاری از انواع روش های صحبت کردن به زبان انگلیسی رخنه کرده است.

You will often hear now there is a type of London

اکنون اغلب می شنوید که یک نوع

speech of the English accent

گفتار لندنی با لهجه انگلیسی

or an English accent, which has it's kind of derived

یا لهجه انگلیسی وجود دارد که به نوعی

from the London accent, but it's also

از لهجه لندن مشتق شده است، اما همچنین

it also contains other elements as well.

حاوی عناصر دیگری نیز می باشد.

So maybe from street culture as well.

پس شاید از فرهنگ خیابانی نیز.

So the modern way of using English has changed a lot, especially with young people.

بنابراین روش مدرن استفاده از زبان انگلیسی به خصوص در مورد جوانان بسیار تغییر کرده است.

I'm not criticising because English always changes.

من انتقاد نمی کنم چون انگلیسی همیشه تغییر می کند.

Yeah, during my life there have been many new English words

بله، در طول زندگی من، بسیاری از کلمات انگلیسی

English slang, English ways

زبان عامیانه، روش های انگلیسی

of pronouncing words or using words.

برای تلفظ کلمات یا استفاده از کلمات وجود داشته است.

So it's always evolving.

بنابراین همیشه در حال تکامل است.

And that's the reason why I like English so much.

و به همین دلیل است که من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

Inaki makes a good point here very quickly.

ایناکی خیلی سریع به نکته خوبی اشاره می کند.

Are these abbreviations used in written English?

آیا از این اختصارات در زبان انگلیسی نوشتاری استفاده می شود؟

No, they might in in a text message.

نه، آنها ممکن است در یک پیام متنی وارد شوند.

Yes, you might not.

بله، شما ممکن است.

Not in formal English, but very relaxed, everyday English.

نه به زبان انگلیسی رسمی، بلکه انگلیسی بسیار آرام و روزمره.

So you might use them, as Steve says in a SMS messages.

بنابراین، همانطور که استیو در یک پیامک می گوید، ممکن است از آنها استفاده کنید.

Text messages.

پیام های متنی.

Gotcha. Is it that Christina says got I got to go to?

گوچا آیا کریستینا می گوید باید به آنجا بروم؟

Yeah. There's nothing good in a rap song

آره در آهنگ رپ

that's probably derived from American Aziz.

که احتمالاً از عزیز آمریکایی گرفته شده است، هیچ چیز خوبی وجود ندارد.

Aziz says that we do have these colloquialisms

عزیز می گوید که ما

in Arab English in Arab countries as well.

در کشورهای عربی نیز این محاورات را به زبان انگلیسی عربی داریم.

Most in Arab countries has its colloquial language beside the formal Arabic.

بیشتر کشورهای عربی زبان محاوره ای خود را در کنار عربی رسمی دارند.

So yeah, it's good to know that other countries do have this as well.

بنابراین بله، خوب است بدانید که کشورهای دیگر نیز این را دارند.

Yes, it also means thanks for that.

بله، همچنین به این معنی است که از آن تشکر می کنم.

Well, I know from my experiences of living in China

خب، من از تجربیاتم از زندگی در چین می‌دانم

that there are regional accents

که لهجه‌های منطقه‌ای وجود دارد

and and that used to happen in China

و این اتفاق قبلاً در چین می‌افتاد

where people would look down on certain accents.

که مردم به لهجه‌های خاصی نگاه می‌کردند.

So maybe people who lived in the countryside or rural areas

بنابراین ممکن است افرادی که در روستاها یا مناطق روستایی زندگی می‌کردند،

their way of speaking Chinese

نحوه صحبت کردنشان با چینی

or the way they use certain words was different

یا نحوه استفاده از کلمات خاص متفاوت باشد

and other people would make fun of of those particular

و دیگران آن‌ها را مسخره کنند که بگویند

they would say that they were uneducated or a little a little stupid.

بی‌سواد یا کمی احمق هستند.

But of course the reality was much different.

اما البته واقعیت بسیار متفاوت بود.

So we even in China, it happened.

بنابراین ما حتی در چین هم این اتفاق افتاد.

And offensive words quite often offensive words

و کلمات توهین‌آمیز اغلب کلمات توهین‌آمیز

can still be used in colloquial languages

هنوز هم می‌توانند در زبان‌های محاوره

or local languages because they don't realise they might not even realise that those words

یا زبان‌های محلی استفاده شوند، زیرا آنها نمی‌دانند که ممکن است حتی متوجه نباشند که آن کلمات

are now offensive.

اکنون توهین‌آمیز هستند.

So when we're talking about race for example, you might find certain words.

بنابراین هنگامی که به عنوان مثال در مورد نژاد صحبت می کنیم، ممکن است کلمات خاصی پیدا کنید.

I'm not saying any of the words,

من هیچ یک از کلمات را نمی گویم،

but you might go to certain parts of this country and still hear certain words used.

اما ممکن است به نقاط خاصی از این کشور بروید و هنوز هم کلمات خاصی را بشنوید. فکر می

I suppose one of them would be I don't think I don't think this is wrong.

کنم یکی از آنها این باشد که فکر نمی کنم این اشتباه باشد.

If I say this, even though a lot of people find out,

اگر این را بگویم، با وجود اینکه بسیاری از مردم متوجه می شوند،

we'll soon find out if I suddenly disappear.

به زودی متوجه می شویم که آیا من ناگهان ناپدید شده ام.

You'll know why

می‌دانید که چرا

coloured

رنگین‌ها

you will often travel around the country and you still hear

اغلب در سراسر کشور سفر می‌کنید و هنوز هم می‌شنوید که

people talk about anyone who is not white as coloured.

مردم درباره کسانی صحبت می‌کنند که سفید رنگ نیستند.

And it doesn't mean that they're being necessarily racist,

و این بدان معنا نیست که آنها لزوماً نژادپرست هستند،

but it's just that that local

بلکه فقط این

way of using that particular term.

روش محلی برای استفاده از آن اصطلاح خاص است.

And I think that is the only one I can use to be honest, without getting disconnected.

و فکر می‌کنم این تنها چیزی است که می‌توانم برای صادق بودن، بدون قطع ارتباط از آن استفاده کنم.

Yeah, my, my, my parents used to use that phrase to describe,

آره، من، من، والدینم از این عبارت برای توصیف

let's say, darker skinned people, any non-white, non-white.

افراد تیره پوست، هر غیرسفید یا غیرسفید استفاده می کردند.

But of course, we know now that that actually is offensive to non-white people.

اما البته، اکنون می دانیم که این در واقع برای افراد غیرسفید پوست توهین آمیز است.

But to us to to a British

اما برای ما برای یک

white person, certainly my mother, for example, coloured

سفیدپوست بریتانیایی، مطمئناً برای مثال، مادرم، رنگی برای

seemed like a nice way of saying anyway, you know, you wouldn't use

گفتن روش خوبی به نظر می‌رسید، می‌دانید، شما از آن استفاده نمی‌کنید،

it, but it wasn't offensive.

اما توهین‌آمیز نبود.

Just felt to to, you know, if it felt less offensive to use that word.

می دانید، اگر استفاده از آن کلمه کمتر توهین آمیز به نظر می رسید، فقط احساس می کردم.

We know it is offensive, but to us it felt

ما می‌دانیم که توهین‌آمیز است، اما برای ما

less offensive, use it and it certainly wasn't meant anyway.

کمتر توهین‌آمیز بود، از آن استفاده کنید و مطمئناً به هر حال منظورش نبود.

The point the point I'm making is sometimes offensive.

نکته ای که من به آن اشاره می کنم گاهی توهین آمیز است.

Words could might be used colloquially, but not necessarily in an offensive way.

کلمات را می توان به صورت عامیانه استفاده کرد، اما نه لزوماً به صورت توهین آمیز.

Yeah, just that that is a game.

بله، فقط این یک بازی است.

Very it's it's very delicate.

خیلی خیلی ظریفه

Language is delicate.

زبان ظریف است.

It is like a little flower growing,

مثل یک گل کوچک است که رشد می کند،

but it doesn't really know where it is growing.

اما واقعاً نمی داند کجا رشد می کند.

It is just growing wherever it can.

فقط هر جا که بتواند رشد می کند.

And language is very similar to that.

و زبان بسیار شبیه آن است.

So it doesn't necessarily mean that something is being said out of spite or hate.

بنابراین لزوماً به این معنی نیست که چیزی از روی کینه یا نفرت گفته می شود.

It might just exist as that particular word,

ممکن است فقط به عنوان آن کلمه خاص وجود داشته باشد،

but not always.

اما نه همیشه.

Of course, I'm not excusing the use of any bad words at all.

البته من به هیچ وجه استفاده از کلمات بد را توجیه نمی کنم.

And finally, Steve, finally, the root of all

و در نهایت، استیو، در نهایت، ریشه همه

in formal English derives from the established language.

در انگلیسی رسمی از زبان تثبیت شده نشات می گیرد.

So when we talk about English as the root, there is only one English,

بنابراین وقتی از زبان انگلیسی به عنوان ریشه صحبت می کنیم، فقط یک انگلیسی وجود دارد،

only one English language.

فقط یک زبان انگلیسی.

Not to be confused when we talk about American English, that is also

وقتی در مورد انگلیسی آمریکایی صحبت می کنیم، نباید گیج شویم، این نیز

a slight variation on that one

یک تغییر جزئی در آن یک

root, that one English language.

ریشه، آن یک زبان انگلیسی است.

I know I always get into trouble.

میدونم همیشه به مشکل میخورم

A lot of people disagree with me, but they're wrong, basically.

بسیاری از مردم با من مخالفند، اما اساساً اشتباه می کنند.

Yes. Yes. Valentine You're correct.

آره. آره. ولنتاین درست میگی

You are correct in what?

در چه چیزی درست می گویید؟

I know what you're saying. They're intelligent and. You're right.

میدونم چی میگی آنها باهوش هستند و حق با شماست.

But for my mother to use that word felt wrong to her

اما اینکه مادرم از این کلمه استفاده می‌کند برای او اشتباه می‌کرد

as it does to and it still feels funny to me.

و هنوز هم برای من خنده‌دار است.

She said it as well.

اون هم گفت با

She said it even though it was wrong.

اینکه اشتباه بود گفت.

She felt wrong doing it. Yes. Well, if for example.

او با انجام این کار اشتباه می کرد. آره. خوب، اگر برای مثال.

Well, if you feel wrong saying something, why would you say it?

خوب، اگر در گفتن چیزی اشتباه می کنید، چرا آن را می گویید؟

No, I meant for my mother to say coloured.

نه، منظورم این بود که مادرم رنگین پوست بگوید.

describe a black.

یک سیاه را توصیف کنید به

Keep saying it so we don't have to keep saying it now. I know.

گفتن آن ادامه دهید تا مجبور نباشیم اکنون آن را ادامه دهیم. میدانم.

But that felt

اما این احساس می‌کرد که

my mother

مادرم احساس

would felt very uncomfortable, as would a lot of people of that generation to use the word black.

ناراحتی می‌کرد، همانطور که بسیاری از افراد آن نسل از کلمه سیاه استفاده می‌کردند.

Okay.

باشه.

But we know that, you know, it's just I'm a white person.

اما ما می دانیم که، می دانید، فقط من یک فرد سفیدپوست هستم.

Nothing offensive in that.

هیچ چیز توهین آمیزی در آن وجود ندارد.

Okay, Steve, you've got to please stop speaking now.

باشه، استیو، باید لطفا همین الان صحبت نکن.

I'm just this is this is true. I'm not offending anybody.

من فقط این درست است. من به کسی توهین نمی کنم

No, I'm not saying you are offending anyone's hope.

نه، نمی گویم امید کسی را توهین می کنی.

I'm not just about to literally leave.

من فقط قرار نیست به معنای واقعی کلمه ترک کنم.

And now we've just opened a giant can of worms by.

و اکنون یک قوطی بزرگ کرم را باز کرده ایم.

But I think it's a can of worms. It's fine. Anyway. But.

اما به نظر من قوطی کرم است. خوبه. به هر حال. ولی.

But it is true.

اما حقیقت دارد.

Sometimes you have to be careful what you say in other places.

گاهی اوقات باید مراقب صحبت های خود در جاهای دیگر باشید.

It might not be offensive.

ممکن است توهین آمیز نباشد.

In others it might be.

در دیگران ممکن است باشد.

And of course it also on your age as well. Yes.

و البته در سن شما نیز همینطور. آره.

So if you're if you are over 60 or 70, your

بنابراین اگر بالای 60 یا 70 سال دارید،

your use of language might be a little bit more fruity.

استفاده شما از زبان ممکن است کمی مفیدتر باشد.

Let's just say yes.

فقط بگوییم بله.

Anyway, it's time to go.

به هر حال وقت رفتن است.

Steve, go.

استیو برو

sorry. I'm just saying time to go. okay.

متاسف. فقط میگم وقت رفتنه باشه.

We we've reached the end of today's live stream.

ما به پایان پخش زنده امروز رسیدیم.

Have you been nice and comfortable, Steve, In your comfortable corner?

آیا تو خوب و راحت بوده ای، استیو، در گوشه راحتت؟

I have.

I must say, Mr.

من دارم.

باید بگویم آقای

Duncan, I haven't pointed the new device that you've.

دانکن، من دستگاه جدیدی را که شما انتخاب کرده اید نشان نداده ام.

You've you've purchased here.

شما از اینجا خرید کرده اید.

I don't know if people can see that or.

من نمی دانم که آیا مردم می توانند آن را ببینند یا.

Well, I'm hoping they can't.

خوب، من امیدوارم که آنها نتوانند.

They can't.

It's a little it's a little special device that holds

آنها نمی توانند.

این یک دستگاه کوچک خاص است که

the the laptop in the perfect angle for me

لپ تاپ را در زاویه ای عالی نگه می دارد تا بتوانم

to be able to look at the live stream without having to strain my neck.

بدون نیاز به فشار دادن به گردنم به پخش زنده نگاه کنم.

So what I've got to say, I do have to strain to look at the screen.

بنابراین چیزی که باید بگویم، باید برای نگاه کردن به صفحه نمایش فشار بیاورم. این

It's an iPad and iPod.

آیپد و آیپاد است. اسمش را

Did I call it laptop and iPod?

گذاشتم لپ تاپ و آی پاد؟

Yes, that's it.

آره همینه.

It's just stand basically.

این فقط در اصل ایستاده است.

Yes, it's it's a stand that comes across.

بله، این جایگاهی است که به آن می رسد.

It allows me to very comfortably. Yes.

این به من اجازه می دهد تا خیلی راحت. آره. به

Observe the comments on that.

نظرات در مورد آن توجه کنید.

I you know, I went to so trouble to make sure no one could see that.

میدونی، من خیلی زحمت کشیدم تا مطمئن بشم هیچ کس نمیتونه اینو ببینه.

And you've just literally explained it in so much detail.

و شما به معنای واقعی کلمه آن را با جزئیات بسیار توضیح داده اید.

Well, I'm just saying I'm just pointing out that you did a good thing that Mr.

خوب، من فقط می گویم فقط به این نکته اشاره می کنم که شما کار خوبی کردید که آقای

Duncan. I did help helping.

دانکن. من کمک کردم

I don't want people to see it, but I'm not saying they can say I'm just.

من نمی خواهم مردم آن را ببینند، اما نمی گویم که می توانند بگویند من فقط هستم. بیا

Let's go. Mr.

بریم. آقای

Duncan, No one wants to know about my equipment.

دانکن، هیچ کس نمی خواهد در مورد تجهیزات من بداند.

No, you're always talking about your equipment.

نه، شما همیشه در مورد تجهیزات خود صحبت می کنید.

We're still talking about the same thing.

ما هنوز در مورد همان موضوع صحبت می کنیم.

I'm not sure a can of worms.

من مطمئن نیستم که یک قوطی کرم.

Yes, Inaki, that's a good phrase.

بله، ایناکی، این جمله خوبی است.

Yes, a can of worms is when you talk about something

بله، قوطی کرم زمانی است که شما در مورد چیزی صحبت می کنید

that has lots of implications and and maybe many effects.

که پیامدهای زیادی دارد و شاید اثرات زیادی داشته باشد.

So which is something is let out.

بنابراین چیزی است که اجازه می دهد.

Imagine if you have a can and you open it and all these worms come out

تصور کنید اگر یک قوطی دارید و آن را باز می‌کنید و همه این کرم‌ها بیرون می‌آیند

and you have to try and catch them one, you say one thing,

و باید سعی کنید آنها را بگیرید، یک چیز می‌گویید،

but actually then you're opening up a box that could there

اما در واقع بعد در جعبه‌ای باز می‌کنید که می‌تواند در آنجا

the discussion could go off in all sorts of usually

بحث ادامه پیدا کند. انواع

conflicting and controversial ways.

روش های معمولاً متضاد و بحث برانگیز.

It's not a box of worms. It's a can.

جعبه کرم نیست. این یک قوطی است.

It's a can of worms. Yep. Of the yeah, it's

این یک قوطی کرم است. بله بله،

yeah it's it's to describe the fact

بله، برای توصیف این واقعیت است

that a conversation could could take let's say quite a disruptive turn.

که یک مکالمه می تواند مثلاً یک چرخش کاملاً مخرب داشته باشد.

Yeah.

It's like if you suddenly start talking about religion or politics that's it.

آره

مثل این است که اگر ناگهان شروع به صحبت در مورد دین یا سیاست کنید، تمام است.

And you're saying anything that is open for debate might be described

و شما می گویید هر چیزی که برای بحث باز باشد ممکن است

as opening a can of worms where that debate could suddenly get very heated way.

به عنوان باز کردن یک قوطی کرم توصیف شود که در آن بحث می تواند ناگهان بسیار داغ شود.

Or, as Mr.

Steve says, a box of worms, a box of access, a can of worms.

یا به

قول آقای استیو، یک جعبه کرم، یک جعبه دسترسی، یک قوطی کرم.

Yeah.

Thank you, Steve, for being with us today.

آره

متشکرم، استیو، که امروز با ما بودید.

We have enjoyed it almost.

تقریباً از آن لذت برده ایم.

And we will see you next Sunday.

و یکشنبه آینده شما را خواهیم دید.

Next Sunday, by the way, is next month

اتفاقاً یکشنبه آینده، ماه آینده

into March.

به مارس است.

Already Already into March. Mr. Duncan.

در حال حاضر در ماه مارس. آقای دانکن

Yes, I know these first few months of the year always go very quickly

بله، می دانم این چند ماه اول سال همیشه خیلی سریع می گذرد،

don't that January February it was good but spring is on the way.

نه اینکه ژانویه بهمن خوب بود اما بهار در راه است. پس

So there's hope.

امید هست

There's a rebirth.

تولد دوباره وجود دارد

There's there's a lovely, nice spring weather to come for us, or at least to us here in most of Europe.

یک هوای بهاری دوست‌داشتنی برای ما یا حداقل برای ما اینجا در بیشتر اروپا وجود دارد.

So we look forward to that and I look forward to I will be here next week.

بنابراین ما مشتاقانه منتظر آن هستیم و من مشتاقانه منتظر هستم که هفته آینده اینجا باشم.

Good as far as I know.

تا جایی که من میدونم خوبه

So nice to be here and hope you all learnt something today.

خیلی خوشحالم که اینجا هستم و امیدوارم همه امروز چیزی یاد گرفته باشید.

I look forward to seeing you all again next week.

من مشتاقانه منتظر دیدار مجدد همه شما هستم.

Thank you, Mr.

Steve, for being with us today.

از اینکه امروز با ما بودید، آقای استیو متشکرم.

And there he goes. Mr.

و آنجا می رود. آقای

Steve is now leaving the building.

استیو اکنون ساختمان را ترک می کند.

I think we're still on.

من فکر می کنم ما هنوز در حال انجام.

Are we still on?

آیا ما هنوز ادامه داریم؟ باشه

Okay, good. I'm glad to hear that.

خوبه من از شنیدن آن خوشحالم.

I love it when. Mr.

من آن را دوست دارم وقتی. آقای

Steve leaves the room because everything in here goes up and down

استیو اتاق را ترک می کند زیرا همه چیز در اینجا بالا و پایین می شود

because this this studio is built

زیرا این استودیو به

literally on cardboard.

معنای واقعی کلمه روی مقوا ساخته شده است.

So whenever anyone moves in here,

بنابراین هرگاه کسی وارد اینجا می شود،

everything goes up and down like that.

همه چیز همینطور بالا و پایین می شود.

Anyway, I'm going now.

به هر حال من الان میرم

I hope you have enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

It has been fun, amongst other things.

از جمله چیزهای دیگر سرگرم کننده بوده است. از

Other words I could use also to describe it as well.

کلمات دیگری نیز می توانم برای توصیف آن استفاده کنم.

Thank you for being here. Thank you for joining me.

متشکرم که در اینجا حضور دارید. از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

It's been a lot of fun being with you today.

امروز با شما بودن بسیار لذت بخش بود.

This is Mr. Duncan.

این آقای دانکن است.

Thank you for watching.

ممنون که تماشا کردید به

Give me a lovely like as well.

من هم یه لایک دوست داشتنی بده

If you like this, please give me one of these.

اگر این را دوست دارید لطفا یکی از اینها را به من بدهید.

And I might go to bed tonight with a smile on my face.

و شاید امشب با لبخندی بر لب به رختخواب بروم.

and of

و

course, until Wednesday, which is when I'm back with you.

البته تا چهارشنبه که من با شما برگشتم.

I think it will be the final

فکر می کنم آخرین

live stream of February on Wednesday.

پخش زنده فوریه چهارشنبه باشد.

See you then and have a good time.

پس میبینمت و خوش بگذره

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying Thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید ممنون از تماشا کردن.

See you soon.

به زودی میبینمت. از

Enjoy the rest of your Sunday and have a good week until we meet again and.

بقیه یکشنبه خود لذت ببرید و هفته خوبی داشته باشید تا دوباره ملاقات کنیم و.

Of course, until the next time we meet right here on YouTube.

البته تا دفعه بعد که همین جا در یوتیوب همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید. فعلا

Stay happy and

شاد و

ta ta for now...

تاتا باشید...

see you on Wednesday.

چهارشنبه می بینمت.