LET YOUR HAIR DOWN !!! / English Addict - Episode 217 - LIVE chat & learning - Sun 9th October 2022

Hello

سلام به

Everybody.

همه.

How are you?

چطور هستید؟

Everybody.

همه

It's so nice to see you all here where you belong.

خیلی خوشحالم که همه شما را اینجا جایی که به آن تعلق دارید می بینم.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

We are back with you.

ما با شما برگشتیم

And yes, we are definitely 100%.

و بله، ما قطعاً 100٪ هستیم.

Life as life can be coming to you live

زندگی به عنوان زندگی می تواند

from the birthplace of the English language, which just happens to be.

از زادگاه زبان انگلیسی به سراغ شما بیاید که اتفاقاً همینطور است.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

Tell your friends, tell your relatives, tell everyone you know.

به دوستان خود بگویید، به اقوام خود بگویید، به همه کسانی که می شناسید بگویید.

It comes live from England.

از انگلستان به صورت زنده می آید.

It does.

این کار را انجام می دهد.

A lot of people don't believe me.

خیلی ها حرف من را باور نمی کنند.

They say, Mr.

می گویند آقای

Duncan, there is no way that you come live from England.

دانکن راهی نیست که از انگلیس زنده بیایی.

But yes, we are now live from England.

اما بله، ما اکنون از انگلیس زنده هستیم.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay? I hope so. Are you happy?

حالت خوبه؟ امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

I hope so.

امیدوارم.

We are talking all about having fun today because

ما امروز همه چیز در مورد خوش گذرانی صحبت می کنیم زیرا

and I'm sure you don't need me to remind

و مطمئنم نیازی به یادآوری

you, things are a little bit gloomy at the moment

من نیست، همه چیز در حال حاضر

in many ways, not just events

از بسیاری جهات کمی تاریک است، نه فقط رویدادهای

around the world, but also this time of year.

سراسر جهان، بلکه در این زمان از سال. .

The days are getting shorter.

روزها کوتاه تر می شوند.

Everything is becoming a little gloomy.

همه چیز کمی تیره و تار می شود.

Maybe as autumn arrives, even though we have the beautiful colours,

شاید با فرا رسیدن پاییز، حتی با وجود داشتن رنگ‌های زیبا

it can also be a rather depressing time of year

، می‌تواند زمان نسبتاً افسرده‌کننده‌ای از سال باشد

as we get less and less light.

زیرا نور کمتر و کمتری دریافت می‌کنیم.

And they all people.

و آنها همه مردم.

It might seem strange

ممکن است

even now, even though many people now believe that this is a real thing.

حتی در حال حاضر عجیب به نظر برسد، حتی اگر بسیاری از مردم اکنون معتقدند که این یک چیز واقعی است.

There are people who become depressed and sad

افرادی هستند که

during the winter months because they don't get enough light.

در ماه های زمستان به دلیل کمبود نور، افسرده و غمگین می شوند.

Seasonal Affective Disorder

اختلال عاطفی فصلی

is literally a thing that exists,

به معنای واقعی کلمه چیزی است که وجود دارد،

and that is one of the reasons why more people feel

و این یکی از دلایلی است که باعث می‌شود افراد بیشتری در این ماه‌های زمستان احساس

depressed and maybe sad down

افسردگی و شاید غمگینی

and maybe

و

perhaps a little gloomy as well during these winter months.

شاید کمی تاریک کنند .

However, I can tell you now I am here to put a smile on your face

با این حال، می توانم به شما بگویم که اکنون اینجا هستم تا لبخندی بر لبان شما بنشانم

because we are all here for the same reason to talk about that wonderful thing.

زیرا همه ما به یک دلیل اینجا هستیم تا در مورد آن چیز شگفت انگیز صحبت کنیم.

Yes, I am one of those.

بله، من یکی از آنها هستم.

And I have a feeling you might be one of those as well.

و من احساس می کنم ممکن است شما نیز یکی از این افراد باشید.

An English addict because you love the English language so much.

یک معتاد انگلیسی چون خیلی عاشق زبان انگلیسی هستید.

My name is Mr.

نام من آقای

Duncan and yes, I do talk about the English language

دانکن است و بله، من اغلب در مورد زبان انگلیسی صحبت

quite often, and that's what we're doing today, to be honest.

می کنم، و این همان کاری است که ما امروز انجام می دهیم، صادقانه بگویم.

I hope you've had a good week.

امیدوارم هفته خوبی را سپری کرده باشید

I hope the weekend has gone well for you

امیدوارم آخر هفته براتون خوب بوده باشه

and I hope you have had a little bit of fun this weekend.

و امیدوارم این آخر هفته کمی بهتون خوش گذشته باشه.

And if you haven't, well, maybe we can have some today.

و اگر این کار را نکرده اید، خوب، شاید امروز بتوانیم برخی از آنها را داشته باشیم.

Does that sound like a good idea?

آیا این ایده خوبی به نظر می رسد؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Yes, it's nice to see you here on the end.

بله، خوشحالم که شما را در پایان اینجا می بینم.

We have reached the end of another weekend.

به پایان یک آخر هفته دیگر رسیدیم.

Yes, it's Sunday, BBC.

بله، یکشنبه است، بی بی سی.

Did you give me the opportunity to

آیا به من این فرصت

how is your Sunday

را

going so far?

دادید که یکشنبه شما تا اینجا چگونه می گذرد؟

I hope it's going all right.

امیدوارم همه چیز خوب پیش بره

I will try my best to put a smile on your face.

تمام تلاشم را می کنم تا لبخندی بر لبان شما بنشانم.

Also joining us today, we have the man.

همچنین امروز به ما ملحق شد، ما مرد را داریم.

He is back with us today.

او امروز با ما بازگشته است.

Mr. Steve is coming good as usual, on a Sunday.

آقای استیو مثل همیشه خوب می آید، یکشنبه.

He is keeping himself very busy

او خودش را بسیار مشغول نگه

that is literally what Mr.

می دارد که به معنای واقعی کلمه همان کاری است که آقای

Steve was doing yesterday for the final time this year.

استیو دیروز برای آخرین بار امسال انجام می داد.

He was cutting the grass in the garden.

داشت علف های باغ را می برید.

I bet you really wanted to know that.

شرط می بندم واقعاً می خواستی بدانی

I'm sure last night you were lying in bed wondering whether Mr.

مطمئنم دیشب تو در رختخواب دراز کشیده بودی و فکر می کردی که آیا آقای

Steve has cut the grass.

استیو علف ها را بریده است.

Well, I can answer the question.

خب من میتونم جواب سوال رو بدم

Yes, he has.

بله او دارد.

In fact, he's cut the grass.

در واقع، او چمن را بریده است.

And this morning we noticed.

و امروز صبح متوجه شدیم.

Would you like to see Mr.

آیا دوست دارید آقای

Steve in his underpants?

استیو را با شلوار زیرش ببینید؟

Really?

واقعا؟

You really do want to see Mr. Steve in his underpants?

آیا واقعاً می خواهید آقای استیو را در زیرشلوار ببینید؟

Well, this morning we noticed that the cows at the back of the garden

خب، امروز صبح متوجه شدیم که گاوهای پشت باغ

are actually eating the grass that Mr.

در واقع در حال خوردن علف‌هایی هستند که آقای

Steve kept yesterday.

استیو دیروز نگه داشته بود.

So all of the cuttings, all of the little pieces of grass that Mr.

بنابراین تمام قلمه‌ها، تمام تکه‌های کوچک علف‌هایی که آقای

Steve trimmed yesterday and look at that besides Mr.

استیو دیروز کوتاه کرد و به آن نگاه کنید، علاوه بر آقای

Steve in the garden, in his underpants, you can also see the cows as well.

استیو در باغ، در زیرشلوارش، می‌توانید گاوها را نیز ببینید.

They are eating

آنها در حال خوردن

the large pile of grass that Mr.

توده بزرگی از علف هستند که آقای

Steve has left for them.

استیو برای آنها گذاشته است.

I'm not sure if we should be showing Mr.

من مطمئن نیستم که باید آقای

Steve in his underwear in the garden, but there it is.

استیو را با لباس زیر در باغ نشان دهیم یا نه، اما اینجاست.

It's too late. It's happened.

خیلی دیر شده است. اتفاق افتاد.

So if YouTube come round later today

بنابراین اگر یوتیوب بعداً امروز بیاید

and tell me that I must delete Mr.

و به من بگوید که باید

Steve's underpants. Well, I will.

زیرشلواری آقای استیو را حذف کنم. خوب، من.

I will try my best to do something so I don't offend anyone.

تمام تلاشم را می کنم که کاری انجام دهم تا به کسی توهین نکنم.

But it's too late. I suppose we've. We've seen it.

ولی الان خیلی دیر است. من فکر می کنم ما. ما آن را دیده ایم.

You might say that the cat is out of the bag.

ممکن است بگویید که گربه از کیف بیرون آمده است.

Oh, look, you can also see one of the cameras running down as well.

اوه، نگاه کنید، شما همچنین می توانید یکی از دوربین ها را ببینید که از کار افتاده است.

Another one has come down to join in the eating fun.

یکی دیگر آمده است تا به سرگرمی غذا خوردن بپیوندد.

We might see a little bit more of that later on.

ممکن است بعداً کمی بیشتر از آن را ببینیم.

So we are here today and I hope you are having a good day.

پس امروز اینجا هستیم و امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

I wonder who was first on today's live chat.

نمی دانم چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود.

Shall we have a look? Oh, very interesting.

یه نگاهی بندازیم؟ اوه خیلی جالبه

First, today we have flour.

اول اینکه امروز آرد داریم.

I spoke to.

من صحبت کردم با.

Congratulations.

تبریک می گویم.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Good. Congratulations, Flour.

خوب تبریک میگم آرد.

Can I also say thank you very much to you

آیا می توانم از شما

for your lovely photograph that you sent from Morocco?

بابت عکس زیبایتان که از مراکش ارسال کرده اید بسیار تشکر کنم؟

I have to say, and I'm going to say this a few times today,

باید بگویم، و امروز چند بار این را خواهم گفت،

because we have some more holiday photographs to show you.

زیرا ما چند عکس دیگر از تعطیلات داریم که به شما نشان می دهیم.

I am very jealous of anyone who is having a holiday at the moment because I am not having one.

من به هر کسی که در حال حاضر تعطیلات دارد بسیار حسادت می کنم زیرا من تعطیلات ندارم.

You see, I'm here doing this every Sunday,

ببینید، من هر یکشنبه اینجا هستم و این کار را انجام می‌دهم،

so I can't go very far away at the moment because I have my responsibilities.

بنابراین فعلاً نمی‌توانم خیلی دور بروم زیرا مسئولیت‌های خودم را دارم.

So thank you very much.

خوب، خیلی ممنون.

Flour, for sending the photograph.

آرد برای ارسال عکس

And that is a very beautiful country

و این کشور بسیار زیبایی است

called Morocco and the Sea

به نام مراکش و دریا

and the landscape and everything there looks very inviting.

و مناظر و همه چیز آنجا بسیار جذاب به نظر می رسد.

I have to say congratulations

باید

once again

یک بار دیگر

for for being first at today's live chat.

به خاطر اولین بودن در چت زنده امروز تبریک بگویم.

I don't know what that was, by the way.

اتفاقاً نمی دانم این چه بود.

You might notice behind me the scenery at the moment

ممکن است متوجه شوید که مناظر در حال حاضر در پشت من

is looking rather nice.

بسیار زیبا به نظر می رسد.

Autumnal.

پاییزی.

Yesterday we took a lovely walk. Mr.

دیروز یه پیاده روی قشنگ داشتیم آقای

Steve and myself, we have started walking much more

استیو و من، ما خیلی بیشتر از حد معمول راه رفتن را شروع کرده

than we normally do.

ایم.

We are making the most of the weather at the moment.

ما در حال حاضر بهترین استفاده را از آب و هوا داریم.

We are having some nice weather.

هوای خوبی داریم

So we have been having regular walks this week and we are trying to

بنابراین ما در این هفته پیاده روی منظم داشته ایم و سعی

I would say that we are trying to improve

می کنیم که می توانم بگویم که سعی می

our health a little bit.

کنیم کمی سلامت خود را بهبود بخشیم.

So this is yesterday.

پس این دیروز است.

Would you like to have a look?

آیا دوست دارید نگاهی بیندازید؟

Now you can see that autumn is definitely in the air.

اکنون می توانید ببینید که پاییز قطعا در هوا است.

So this is

پس

well, this is a video taken yesterday during one of our walks.

خوب است، این ویدیویی است که دیروز در یکی از پیاده روی های ما گرفته شده است.

And you can see the leaves on the trees are now falling

و شما می توانید ببینید که برگ های درختان در حال ریزش هستند

and autumn is definitely in the air.

و پاییز قطعا در هوا است.

You can really feel

even from this video image, you can see that

حتی از این تصویر ویدیویی واقعاً می توانید احساس کنید، می توانید ببینید که

autumn has definitely arrived and it was a nice day yesterday, I have to be honest.

پاییز قطعا فرا رسیده است و دیروز روز خوبی بود، باید صادقانه بگویم.

We had a lovely walk.

پیاده روی قشنگی داشتیم

It was one of those perfect autumnal days

یکی از آن روزهای عالی پاییزی بود

where everything is just right.

که همه چیز درست است.

It wasn't too hot, it wasn't too cold, it was absolutely lovely.

نه خیلی گرم بود، نه خیلی سرد، خیلی دوست داشتنی بود.

And we had some nice sunshine as well

و همچنین آفتاب خوبی داشتیم که از

to enjoy, which was rather nice to say the least.

آن لذت ببریم، که دست کم خوب بود.

Today we are looking at a very interesting subject

امروز

by trying to cheer everyone up, by having some fun words and phrases connected to fun.

با استفاده از چند کلمه و عبارات سرگرم کننده مرتبط با سرگرمی، به موضوع بسیار جالبی نگاه می کنیم که سعی می کنیم همه را شاد کنیم.

Maybe we can also talk about the last time we had any fun at all.

شاید بتوانیم در مورد آخرین باری که اصلاً تفریح ​​کردیم صحبت کنیم.

When was the last time you had a fun time?

آخرین باری که اوقات خوشی داشتید کی بود؟

When was the last time you had a big smile on your face

آخرین باری که لبخند بزرگی بر لب

and you were enjoying something?

داشتید و از چیزی لذت می بردید کی بود؟

It could be anything.

این می تواند هر چیزی باشد.

Well, almost anything.

خوب، تقریباً هر چیزی.

Let's just say

بیایید

we also have Palmira on the live chat.

بگوییم که پالمیرا را نیز در چت زنده داریم.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Vitus is here watching

Vitus اینجاست

and you are in fourth place today.

و شما امروز در جایگاه چهارم هستید.

We also have Anna who is slightly

آنا را هم

ahead of you today on the live chat.

داریم که امروز در چت زنده کمی جلوتر از شماست.

Valentin we have Mazen we have go see.

والنتین مازن داریم باید برویم ببینیم.

Paolo is here as well.

پائولو هم اینجاست.

Nice to see you.

از دیدن شما خوشحالم.

Welcome, Zico.

خوش اومدی زیکو

Inaki is here as well.

ایناکی هم اینجاست.

Hello, Alfie.

سلام الفی

And we will.

و ما خواهیم کرد.

Dani, hello to you.

دنی سلام به تو

Yes, we are live right now.

بله، ما در حال حاضر زنده هستیم.

It is 2:16 o'clock on a Sunday afternoon.

ساعت 2:16 بعدازظهر یکشنبه است.

And today we are we are letting our hair down.

و امروز ما داریم موهایمان را رها می کنیم.

I know it's not easy for me to do that or Mr.

می دانم که انجام این کار برای من یا آقای استیو آسان نیست

Steve, but today we are letting our hair down.

، اما امروز موهایمان را ول می کنیم.

It is a great expression which we will talk about

این یک بیان عالی است که

a little bit more later on today.

امروز کمی بیشتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Hello, Bruno.

سلام برونو

Hello, Bruno.

سلام برونو

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

We have

ما داریم چه

who else is here today?

کسی دیگر امروز اینجاست؟

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

Christina, I hope you are feeling 100% today.

کریستینا، امیدوارم امروز 100% احساس داشته باشی.

Christina, nice to see you joining us as well.

کریستینا، خوشحالم که تو را هم می بینم که به ما ملحق می شوی.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Victoria, nice to see you back.

ویکتوریا، خوشحالم که تو را برگشتم.

Also very nice to see so many people joining in

همچنین بسیار خوب است که می بینم افراد زیادی در

on the live chat already.

حال حاضر به چت زنده می پیوندند.

I had, you know, I like to share these things with you.

می‌دانی، دوست داشتم این چیزها را با تو به اشتراک بگذارم.

I had the most amazing sleep last night.

دیشب شگفت انگیزترین خواب را داشتم.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Over the past few nights, I've slept, kept like a log.

در چند شب گذشته، من خوابیده ام، مانند یک سیاهه.

I've slept solidly, completely.

من کاملاً محکم خوابیده ام.

I close my eyes, I go to sleep, I wake up, it's morning.

چشمانم را می بندم، می خوابم، بیدار می شوم، صبح است.

It almost seems like just a few moments of time.

تقریباً فقط چند لحظه از زمان به نظر می رسد.

But I'm having I'm having a lovely, solid

اما من شبها خواب خوب و محکمی

sleep at night and I don't know why.

دارم و نمی دانم چرا.

I feel very rested at the moment, very laid back.

من در حال حاضر خیلی احساس آرامش می کنم، خیلی آرام.

It's not the right word to use.

این کلمه مناسبی برای استفاده نیست.

You be rich.

تو پولدار باش

If you are laid back, it means you are relaxed.

اگر آرام هستید، به این معنی است که شما آرام هستید.

You are feeling good about things.

شما در مورد چیزها احساس خوبی دارید.

However, I don't know why I've had the most amazing

با این حال، نمی‌دانم چرا شگفت‌انگیزترین

sleeps,

خواب‌ها را داشته‌ام،

even though sometimes and this is a confession,

اگرچه گاهی اوقات و این یک اعتراف است،

I'm sure you do the same thing as well in the afternoon

مطمئن هستم که شما هم همین کار را بعد از ظهر انجام می‌دهید،

because Steve is not working anymore.

زیرا استیو دیگر کار نمی‌کند.

We have a lot of free time during the day to do things and quite often

ما در طول روز وقت آزاد زیادی برای انجام کارها داریم و اغلب اوقات

we will have a little nap.

کمی چرت خواهیم داشت.

I know I've talked about this before,

می دانم که قبلاً در مورد این موضوع صحبت کرده ام،

but it is popular in many cultures.

اما در بسیاری از فرهنگ ها رایج است.

Many people do like to have a little sleep in the afternoon.

بسیاری از مردم دوست دارند بعد از ظهر کمی بخوابند.

So that's what we we also do.

پس این کاری است که ما نیز انجام می دهیم.

We only have a little sleep around about 4:00 in the afternoon.

ما فقط حدود ساعت 4 بعد از ظهر کمی می خوابیم.

I don't know why, but I still manage to have a good night's sleep as well,

نمی‌دانم چرا، اما هنوز هم می‌توانم شب‌های خوبی بخوابم،

because a lot of people don't like to go to sleep during the day

زیرا بسیاری از مردم دوست ندارند در طول روز بخوابند

because they think that later on

زیرا فکر

they won't be able to get to sleep when they should.

می‌کنند بعداً نمی‌توانند بخوابند. زمانی که باید بخوابند

However, I don't know why.

با این حال، نمی دانم چرا.

At the moment I am loving.

در حال حاضر من عاشق هستم.

I'm loving the experience

of going to sleep, Alfie Yan says.

الفی یان می گوید که من عاشق تجربه خوابیدن هستم.

Maybe Mr.

شاید آقای

Duncan, perhaps you are more tired because of the extra walking.

دانکن، شاید شما به دلیل پیاده روی اضافی خسته تر شده اید.

Yes, you might be right.

بله، ممکن است حق با شما باشد.

I didn't think of that.

من به این فکر نکردم.

I did not think of that.

. فکرشو نکردم

So thank you for suggesting that.

پس ممنون از پیشنهادت

Yes, I think you might be right that

بله، من فکر می کنم ممکن است حق با شما باشد که

we are certainly getting more exercise these days

ما مطمئناً این روزها بیشتر ورزش می کنیم

because Steve is now not working.

زیرا استیو اکنون کار نمی کند.

So we do have a lot of free time and we are trying our best

بنابراین ما وقت آزاد زیادی داریم و تمام تلاش خود را می کنیم

to enjoy this beautiful or terminal weather.

تا از این هوای زیبا یا پایانی لذت ببریم.

Everything is so nice at the moment.

فعلا همه چیز خیلی خوبه

The days are becoming shorter, but it doesn't matter.

روزها کوتاه تر می شوند، اما مهم نیست.

You know why?

میدونی چرا؟

Because autumn

زیرا

is the most beautiful time of year.

پاییز زیباترین فصل سال است.

We love the autumn weather.

ما هوای پاییزی را دوست داریم.

We love it so much.

ما آن را خیلی دوست داریم.

The colour, the feeling,

رنگ، احساس،

everything about autumn

همه چیز در مورد

is really, really lovely.

پاییز واقعا، واقعا دوست داشتنی است.

So now Autumn has arrived.

پس حالا پاییز فرا رسیده است.

Definitely here, Francesco says

قطعاً در اینجا، فرانچسکو می گوید

a sleep in the afternoon is called a siesta.

به خواب بعد از ظهر، سیستا می گویند.

Yes, a lot of people do have siestas.

بله، بسیاری از مردم سیستا دارند.

I think one of the main reasons, of course, is

من فکر می کنم یکی از دلایل اصلی، البته، این است که

maybe if you live in a hot country,

شاید اگر در یک کشور گرم زندگی می کنید،

it's too hot to go outside and work

برای بیرون رفتن و

or it's too hot to do anything.

کار کردن خیلی گرم است یا برای انجام هر کاری خیلی گرم است.

So quite often having a rest in the afternoon during the hot

بنابراین اغلب اوقات استراحت در بعد از ظهر در طول دوره گرما

period of time is actually a good thing.

در واقع چیز خوبی است.

So, yes, you might have

بنابراین، بله، ممکن است در

a good point there,

آنجا نکته خوبی داشته باشید،

although I do not know what my excuse is, to be honest, because I have

اگرچه من نمی دانم بهانه من چیست، صادقانه بگویم، زیرا اگر با شما صادق

I have started enjoying my afternoon naps, if I was honest with you.

باشم، شروع به لذت بردن از چرت های بعد از ظهر خود کرده ام .

We have some more photographs to show you.

ما چند عکس دیگر برای نشان دادن شما داریم.

By the way, I mentioned holidays earlier on.

اتفاقاً قبلاً به تعطیلات اشاره کردم.

Can I first of all, say hello to Claudia?

آیا می توانم اول از همه به کلودیا سلام کنم؟

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

I know that you are having a good time at the moment.

می دانم که در حال حاضر به شما خوش می گذرد.

We will look at that in a few seconds from now.

چند ثانیه دیگر به آن نگاه خواهیم کرد.

But last week, if you remember last Wednesday,

اما هفته گذشته، اگر چهارشنبه گذشته را به خاطر داشته باشید،

I was talking about what was cooking in Claudia's pot

داشتم در مورد چیزهایی که در قابلمه کلودیا پخته می شد صحبت می کردم

and Claudia was making a fish pie, and I was interested to see it.

و کلودیا در حال درست کردن پای ماهی بود و برایم جالب بود که آن را ببینم.

Well, guess what?

خوب حدس بزن چی؟

Here it is.

ایناهاش.

Here is the actual fish pie that Claudia made last week.

در اینجا پای ماهی واقعی است که کلودیا هفته گذشته درست کرد.

And I have to say, I've never seen

و باید بگویم که تا به حال چنین

anything like that before.

چیزی ندیده بودم.

I've never seen an actual fish pie that had pastry.

من هرگز پای ماهی واقعی ندیده ام که شیرینی داشته باشد.

And as I mentioned last week, we often have a type of fish pie

و همانطور که هفته گذشته اشاره کردم، ما اغلب یک نوع پای ماهی

here that is made with potatoes.

در اینجا داریم که با سیب زمینی درست می شود.

So instead of pastry, you actually put potatoes on top of the fish.

بنابراین به جای شیرینی ، در واقع سیب زمینی را روی ماهی قرار می دهید.

But we still call it fish pie.

اما ما هنوز آن را پای ماهی می نامیم.

So thank you, Claudia, for sending that photograph to me.

پس از شما متشکرم، کلودیا، برای ارسال آن عکس برای من.

And I have to say,

و باید بگویم

it does look rather delicious.

که به نظر بسیار خوشمزه است.

Another photograph from Claudia here

عکس دیگری از کلودیا در

is Claudia on holiday at a place called Mar del Plata.

اینجا کلودیا در تعطیلات در مکانی به نام مار دل پلاتا است.

Mar del Plata or platter?

مار دل پلاتا یا بشقاب؟

Isn't that fantastic?

این فوق العاده نیست؟

Beautiful beach.

ساحل زیبا.

I like the palm trees, by the way.

اتفاقاً من درخت خرما را دوست دارم.

I have some palm trees very similar

من چند درخت خرما دارم که خیلی شبیه

to that in my garden, but does not look lovely. So.

به آن در باغم است، اما دوست داشتنی به نظر نمی رسد. بنابراین.

So Claudia is having the time of her life

بنابراین کلودیا لحظات زندگی خود را

on the beach.

در ساحل می گذراند.

And I have to say, I am slightly jealous.

و باید بگویم کمی حسودم.

But the big question is, where is Claudia? Where are you?

اما سوال بزرگ این است که کلودیا کجاست؟ شما کجا هستید؟

Claudia, can we see a photograph of you enjoying yourself on the beach?

کلودیا، آیا می‌توانیم عکسی از شما در حال لذت بردن در ساحل ببینیم؟

Yes, we can, apparently.

بله، ظاهراً می توانیم.

There it is.

ایناهاش.

Claudia, you are having a great time on the beach.

کلودیا، شما در ساحل اوقات خوبی را سپری می کنید.

I hope you had a good time.

امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه

I noticed there is a man behind you.

متوجه شدم مردی پشت سر شماست.

I wonder if you were watching him because he has no shirt on at the moment

تعجب می کنم که اگر او را تماشا می کردید زیرا او در حال حاضر

in that photograph, what were you doing?

در آن عکس پیراهن ندارد، چه کار می کردید؟

Were you watching the hunky man on the beach?

آیا در حال تماشای مرد قشقرق در ساحل بودید؟

I wonder. I'm starting to wonder now.

من تعجب میکنم. الان دارم تعجب میکنم

Anyway, I hope you had a good time, Claudia.

به هر حال، امیدوارم به شما خوش گذشته باشد، کلودیا.

And yes, I am slightly jealous because you are having a good time by the sea.

و بله، من کمی حسادت می کنم زیرا شما در کنار دریا اوقات خوبی را سپری می کنید.

Very nice.

بسیار خوب.

I love seeing your photographs.

من عاشق دیدن عکس های شما هستم

Even if I sometimes feel slightly jealous.

حتی اگر گاهی اوقات کمی حسادت می کنم.

A little bit jealous because you're doing those things

کمی حسادت می کنم چون تو این کارها را می کنی

and I'm not.

و من نه.

Is Lewis here today?

آیا لوئیس امروز اینجاست؟

Yes, we have.

بله ما داریم.

Lewis Mendez.

لوئیس مندز

Guess what, Lewis?

حدس بزن چی، لوئیس؟

I also have one of your photographs here to show you.

من هم یکی از عکس های شما را اینجا دارم که به شما نشان دهم.

So this is a photograph taken?

پس این عکس گرفته شده است؟

I think it's a lake, but apparently

فکر می کنم دریاچه است، اما

it's at the park of Lewis's house.

ظاهراً در پارک خانه لوئیس است.

So I think you are very lucky to have something so beautiful

بنابراین من فکر می کنم شما بسیار خوش شانس هستید که چیزی به این

as close it is, it is to your house.

زیبایی نزدیک به خانه خود دارید.

So I think that's very nice,

بنابراین من فکر می کنم که بسیار خوب است،

I have to say.

باید بگویم.

Can I ask a question here, Lewis?

میتونم اینجا یه سوال بپرسم لوئیس؟

You've sent me another photograph as well,

شما یک عکس دیگر نیز برای من فرستاده اید،

but I'm not sure what I am looking at.

اما من مطمئن نیستم که به چه چیزی نگاه می کنم.

Is that wine

آیا آن شراب

or is it something else?

است یا چیز دیگری است؟

So I'm intrigued to find out what that is.

بنابراین من شیفته این هستم که بدانم آن چیست.

I can see some grapes, so I have a feeling

من می توانم مقداری انگور ببینم، بنابراین احساس می کنم

maybe this is something that you like to have as a snack

شاید این چیزی است که شما دوست دارید به عنوان میان وعده میل کنید

so I can see some grapes in the photograph

تا من بتوانم مقداری انگور در عکس

and also something else, but I'm not sure what it is.

و همچنین چیز دیگری ببینم، اما مطمئن نیستم که چیست.

So maybe it is wine, maybe it is a type of wine.

پس شاید شراب باشد، شاید نوعی شراب باشد.

Please let me know on the live chats and then I can tell everyone else what it is

لطفاً در چت های زنده به من اطلاع دهید و سپس می توانم به دیگران بگویم که چیست

and then I will know as well.

و سپس من نیز می دانم.

Thank you for your photographs.

ممنون از عکس های شما

You can send almost anything to me if you want.

اگر بخواهید می توانید تقریباً هر چیزی را برای من ارسال کنید.

Here is the email address.

این آدرس ایمیل است.

I will keep it on the screen for a few moments maybe.

شاید برای چند لحظه آن را روی صفحه نگه دارم.

Beep. Beep, beep, beep.

بوق بوق، بیپ، بیپ.

Beep, beep, beep.

Beep, beep, beep.

بوق، بیپ، بیپ.

بوق، بیپ، بیپ.

Beep, beep, beep.

بوق، بیپ، بیپ.

Beep, beep, beep, beep.

بوق، بیپ، بیپ، بیپ.

Keep it.

نگهش دار.

There is the email address

آدرس ایمیل وجود دارد

and if you want to send me a photograph or

و اگر می خواهید برای من عکس بفرستید یا

just say hello, you can always say hello.

فقط سلام کنید، همیشه می توانید سلام کنید.

You could just say hello. Mr. Duncan.

شما فقط می توانید سلام کنید. آقای دانکن

I do receive a lot of emails

من ایمیل‌های زیادی دریافت

that have nothing but the word hello,

می‌کنم که چیزی جز کلمه سلام ندارند،

which is rather nice.

که نسبتاً خوب است.

It certainly makes them easier to read

اگر خیلی کوتاه باشند، مطمئنا خواندن آنها را آسانتر می کند

if they're very short.

.

I do receive a lot of emails and all they say is Hello Mr.

من ایمیل های زیادی دریافت می کنم و همه آنها می گویند سلام آقای

Duncan or Hello,

دانکن یا سلام،

which is nice.

که خوب است.

So if you want to send a photograph, a message or anything at all,

بنابراین اگر می‌خواهید عکس، پیام یا هر چیز دیگری

you can send it to this email address.

بفرستید، می‌توانید آن را به این آدرس ایمیل ارسال کنید.

So now we know.

بنابراین اکنون می دانیم.

Back to today's live stream.

بازگشت به پخش زنده امروز.

English addict apparently.

معتاد انگلیسی ظاهرا

Oh, Sandra says maybe that is whisky, maybe.

اوه، ساندرا می گوید شاید این ویسکی باشد، شاید.

Oh, it could be.

اوه، ممکن است.

I'm not sure what it is actually, Louis,

من مطمئن نیستم که واقعاً چیست، لوئیس،

if you're watching now, please let us know what it is.

اگر اکنون در حال تماشای آن هستید، لطفاً به ما اطلاع دهید که چیست.

Because even even I am intrigued.

چون حتی من هم کنجکاو هستم.

I want to find out what it is. So there it is again.

میخوام بفهمم چیه بنابراین دوباره وجود دارد.

What is it?

چیست؟

What is in the bottle?

در بطری چیست؟

Is it alcohol?

آیا الکل است؟

Maybe it is something else.

شاید چیز دیگری باشد.

Maybe it is syrup, maybe it's something alcoholic.

شاید شربت باشد، شاید یک چیز الکلی باشد.

Or maybe it is something that you add to your food.

یا شاید چیزی است که به غذای خود اضافه می کنید.

I wonder.

من تعجب میکنم.

Hmm. Yes, it does look like a type of

هوم بله، شاید شبیه یک نوع

wine, maybe.

شراب باشد.

I think it might be.

فکر میکنم اون ممکنه باشه.

Anyway, the only person who can tell us what it is

به هر حال، تنها کسی که می تواند به ما بگوید این چیست

is Louis.

، لوئیس است.

So what is it?

پس چیست؟

Louis, please put this out of our mystery.

لویی، لطفا این را از رمز و راز ما خارج کنید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Mr. Steve will be here in a few moments.

آقای استیو تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

We are looking at funny things.

ما به چیزهای خنده دار نگاه می کنیم.

I also received something very nice yesterday.

دیروز هم یه چیز خیلی خوب دریافت کردم.

It isn't very often that I am left speechless,

خیلی وقت‌ها پیش نمی‌آید که لال می‌مانم،

but yesterday morning I received something really nice through the post.

اما دیروز صبح چیز بسیار خوبی از طریق پست دریافت کردم.

I was very moved, very touched by it.

خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.

We will be talking about that

ما در مورد آن صحبت خواهیم کرد

also if

همچنین اگر

you see Mr.

Steve in a few moments,

چند لحظه دیگر آقای استیو را دیدید،

ask him about his car

از او در مورد ماشینش بپرسید،

because he wants to talk about his car today,

زیرا او می خواهد امروز در مورد ماشینش صحبت کند،

but he's feeling a little bit shy about it.

اما از این موضوع کمی خجالتی است.

So when we see Mr.

بنابراین وقتی امروز آقای

Steve today, ask him

استیو را دیدیم، از او

about his car, just say Mr.

در مورد ماشینش بپرسید، فقط بگویید آقای

Steve, tell us all about your car, because he's been busy

استیو، همه چیز را در مورد ماشین خود به ما بگویید، زیرا او

this week doing something to his car.

این هفته مشغول انجام کاری با ماشینش بوده است.

I have a feeling he may have

من احساس می کنم که او ممکن

a very strange obsession going on.

است وسواس بسیار عجیبی دارد.

So Steve will be here with us in a few moments.

بنابراین استیو تا چند لحظه دیگر اینجا با ما خواهد بود.

Up until that moment of time, we will take a little break and then Steve will be with us.

تا آن لحظه، کمی استراحت خواهیم کرد و سپس استیو با ما خواهد بود.

We are having some fun, some enjoyment today.

ما امروز کمی لذت می بریم، کمی لذت می بریم.

In fact, we are looking at words and phrases connected to having fun.

در واقع، ما به کلمات و عبارات مرتبط با تفریح ​​نگاه می کنیم.

All of that coming up right after this.

همه اینها درست بعد از این اتفاق می افتد.

There was Mr.

آقای

Steve walking around in the rain, but don't worry,

استیو زیر باران راه می رفت، اما نگران نباشید،

he had protection.

او محافظی داشت.

Here he is again...

او دوباره ...

Hello. Hello.

سلام. سلام.

Wonderful, wonderful people from across the globe.

مردم شگفت انگیز و شگفت انگیز از سراسر جهان.

And hello again to you, Mr.

و سلام مجدد به شما آقای

Duncan, because we have been apart

دانکن، زیرا ما چند ساعتی است که از هم دور بودیم

for a few hours while you've been preparing for this live stream.

و شما برای این پخش زنده آماده می شدید.

I've been doing lots of things outside.

من کارهای زیادی در بیرون انجام داده ام.

Sun is always a strange day, isn't it?

خورشید همیشه روز عجیبی است، اینطور نیست؟

Yes, because we're always busy.

بله، چون همیشه سرمان شلوغ است.

Most people in England are actually being lazy and just lying around doing nothing.

اکثر مردم در انگلیس در واقع تنبل هستند و فقط دراز می کشند و هیچ کاری انجام نمی دهند.

We have possibly, certainly these days because Steve is no longer working.

ما احتمالاً، مطمئناً این روزها داریم زیرا استیو دیگر کار نمی کند.

I think Sun is probably one of the busiest days of the week for both of us now.

من فکر می کنم که خورشید احتمالاً یکی از شلوغ ترین روزهای هفته برای هر دوی ما در حال حاضر است.

So being so busy sweat from my brow,

بنابراین، از آنجایی که از پیشانی‌ام خیلی شلوغ

by the way, I've just noticed I was watching the live stream upstairs before I got changed.

می‌شوم، تازه متوجه شدم که قبل از اینکه عوض شوم، پخش زنده را در طبقه بالا تماشا می‌کردم.

It's a bottle of cognac that Louis has there. Yes.

این یک بطری کنیاک است که لویی آنجا دارد. آره.

Oh, how lovely.

اوه چقدر دوست داشتنی

So it is. It is alcoholic.

پس اینطور. الکلی است.

Like that friend of mine was in Britain that his son has got a vineyard. Oh,

مثل آن دوست من در بریتانیا بود که پسرش تاکستان دارد. اوه،

it's cancer cultured.

این سرطان کشت شده است.

Well, Louis, you know, in cognac, Louis, I imagine there will be a queue of people

خب، لویی، می‌دانی، در کنیاک، لوئیس، فکر می‌کنم یک صف از مردمی باشد

now wanting to visit the Vineyard, to be honest.

که اکنون می‌خواهند از تاکستان دیدن کنند، صادقانه بگویم.

So that's that's.

پس همین است.

Yes, well, I didn't know what it was.

آره خب نمیدونستم چیه

I thought it was syrup.

فکر کردم شربته

And you see, I thought it was syrup to go with the grapes.

و می بینید، من فکر کردم شربتی است که با انگور همراه شود.

But apparently it's not.

اما ظاهرا اینطور نیست.

Apparently, apparently it's alcohol.

ظاهراً، ظاهراً الکل است.

Well, it's just as I said, it's so cultured.

خب همین که گفتم خیلی با فرهنگ است.

Sounds so cultured.

خیلی بافرهنگ به نظر می رسد

Everybody, Louis, there is this culture coach.

همه، لویی، این مربی فرهنگی وجود دارد.

He'd be telling his next he's going to the opera

او به آینده اش می گفت که به اپرا می رود

or something like that.

یا چیزی شبیه به آن.

Okay, well, you know, dressing up in a bow tie

خوب، خوب، می دانید، پوشیدن یک پاپیون

and a dinner a dinner jacket to get some are really high class and cultured.

و یک کت شام برای به دست آوردن برخی از آنها واقعاً با کلاس و با فرهنگ است.

Well, that's it.

When you're in France.

خب همین.

وقتی در فرانسه هستید.

Everything, everything is high class. Everything is

همه چیز، همه چیز درجه یک است. همه

high class.

چیز درجه یک است.

Slightly understated culture, history,

فرهنگ، تاریخ، جاذبه کمی دست کم گرفته شده

gravitas, it's all there.

، همه چیز وجود دارد.

A far cry from football matches.

دور از مسابقات فوتبال.

Okay. Yes.

باشه. آره.

Louis is doing lots of work.

لویی کارهای زیادی انجام می دهد.

He's got to complete it by the 20th of October.

او باید آن را تا 20 اکتبر تکمیل کند.

Whatever that is.

هر چه که باشد.

Must be some sort of maintenance.

باید نوعی تعمیر و نگهداری باشد

Steve, Christina has a question for you.

استیو، کریستینا یک سوال از شما دارد.

You have to go down a bit more.

باید کمی بیشتر پایین بیای.

Christina, Christina, that we get out.

کریستینا، کریستینا، که ما بیرون برویم.

What about your car? Well, what about my car?

ماشین شما چطور؟ خوب، ماشین من چطور؟

I noticed as well that Thomas asked the same question.

همچنین متوجه شدم که توماس همین سوال را پرسید.

Have you been saying something? Mr.

چیزی گفته بودی؟ آقای

me, I haven't been saying anything, but yes, yes.

من، من چیزی نگفته ام، اما بله، بله.

Apparently a lot of people want to know about your car because

ظاهراً بسیاری از مردم می خواهند در مورد ماشین شما بدانند، زیرا بسیار

okay, I'm going to admit it.

خوب، من آن را اعتراف می کنم.

I did mention it.

من به آن اشاره کردم

I'm getting obsessed.

دارم وسواس میشم

Steve has become a little bit obsessed.

استیو کمی وسواس پیدا کرده است.

And this does happen sometimes, doesn't it?

و این گاهی اوقات اتفاق می افتد، اینطور نیست؟

I get obsessed, but because I'm not working, of course now I can do all those things

من وسواس دارم، اما چون کار نمی‌کنم ، البته اکنون می‌توانم تمام کارهایی را

which I've always enjoyed doing, but

که همیشه از انجامشان لذت می‌بردم، انجام دهم، اما

I've never

had the time to do, like polishing the car.

هرگز وقت انجام ندادم، مثل پولیش کردن ماشین.

But this is not polishing.

اما این پولیش نیست.

Polishing is when you go outside and give your car

پولیش زمانی است که بیرون می روید و

a little bit of a rub to make it look clean.

کمی به ماشینتان مالش می دهید تا تمیز به نظر برسد.

But Steve has taken cleaning your car

اما استیو تمیز کردن ماشین شما را

to a new level of craziness, professional detailing.

به سطح جدیدی از جنون و جزئیات حرفه ای رسانده است.

They call it detailing. Detailing.

به آن می گویند جزئیات. جزئیات.

It's not just just a one off polish.

این فقط یک پولیش یکبار نیست.

Well, I always used to love doing it.

خوب، من همیشه دوست داشتم این کار را انجام دهم.

I always take great pride in my.

من همیشه به خودم افتخار می کنم.

You know, what obsession I've got with cars?

میدونی من چه وسواسی با ماشین دارم؟

Yes. They've got to look nice.

آره. آنها باید زیبا به نظر برسند.

The windows always get coated in this.

پنجره ها همیشه با این پوشش می شوند.

This special solution to the water beat off.

این راه حل ویژه برای آب ضرب و شتم خاموش.

That's great. In the winter, it's safe.

عالیه. در زمستان، امن است.

But the bodywork.

اما بدنه.

I hadn't polished this car for four years because I've been so busy with work

من چهار سال بود که این ماشین رو پولیش نزده بودم چون سرم خیلی شلوغ بود

and I've removed all the tar from it

و

with special remover it twice.

دوبار با پاک کننده مخصوص کل قیر رو ازش پاک کردم.

This is it.

Well, I'm going to explain from the start Steve ordered

این است.

خوب، من می خواهم از همان ابتدا توضیح دهم که استیو

loads of things different products

چیزهای

for making his car look like it's

مختلفی را سفارش داد تا ماشینش را

so shiny when you look at it now you have to wear sunglasses.

طوری براق کند که وقتی به آن نگاه می کنید اکنون باید عینک آفتابی بزنید.

You literally do your makeup in any of the panels.

شما به معنای واقعی کلمه آرایش خود را در هر یک از پانل ها انجام می دهید.

You could comb your hair if you had any.

اگر داشتید می توانید موهایتان را شانه کنید.

That is, I was I was worried that you might actually rub all of the paint

یعنی من نگران بودم که ممکن است تمام آب رنگ را بمالید

water, just beads off, beads, beads off.

، فقط دانه‌ها، دانه‌ها، دانه‌ها.

So that's actually an action bead.

بنابراین در واقع یک مهره اکشن است.

If something beads, it means it runs away very

اگر چیزی منجوق شود، به این معنی است که بسیار فرار

it turns into little beads and then runs off. Yes.

می کند و به دانه های کوچک تبدیل می شود و سپس فرار می کند. آره.

So one thing is repelling.

پس یک چیز دفع کننده است.

Another thing, the water will bead away.

یک چیز دیگر، آب از بین می رود.

And there are many products you can buy nowadays

و امروزه محصولات زیادی وجود دارد که می توانید

for protecting your car and the windows, especially,

برای محافظت از ماشین و شیشه های خود بخرید، به خصوص، به

I think the worst part of a car to keep clean is the window.

نظر من بدترین قسمت یک ماشین برای تمیز نگه داشتن پنجره است.

It's the hardest part, I think

این سخت‌ترین بخش است، فکر

I just like doing it

می‌کنم دوست دارم آن را

as good exercise as well for your muscles, you know, build your build your muscles.

به همان اندازه که ورزش خوبی برای عضلات شما انجام دهم، می‌دانید، عضلات خود را بسازید.

All that polishing.

این همه پولیش

Yes. So, yes, it's looking lovely

آره. بنابراین، بله، به نظر دوست داشتنی است

and it should be now protected from the winter elements.

و اکنون باید از عناصر زمستانی محافظت شود.

And I just feel proud of it, mind you.

و من فقط به آن افتخار می کنم، توجه داشته باشید.

You see, I gave up doing this years ago.

می بینید، من سال ها پیش این کار را رها کردم.

Let me tell you about an incident that happened about.

اجازه دهید از یک حادثه برای شما بگویم که در مورد آن اتفاق افتاده است.

Stand by, everyone.

همه بایستید

Steve.

استیو

Steve is going to tell you a story of an incident, an inside dent

استیو قصد دارد داستانی از یک حادثه برای شما تعریف کند، یک فرورفتگی درونی

that upset me greatly

که من را به شدت ناراحت

and stopped me from ever polishing cars again.

کرد و من را از صیقل دادن دوباره ماشین ها باز داشت.

I used to do it ever since I had my first car when I was about 22

از زمانی که اولین ماشینم را داشتم، زمانی که حدود 22 سال داشتم این کار را انجام می

polished. Everything looked after.

دادم. به همه چیز رسیدگی شد

And then one day I was probably I just finished this lovely,

و سپس یک روز احتمالاً این

lovely car, beautiful deep blue colour, and I polished it one weekend.

ماشین دوست داشتنی، دوست داشتنی، رنگ آبی تیره زیبا را تمام کردم و یک آخر هفته آن را جلا دادم.

Did you know I spent all weekend doing it?

آیا می دانستید که تمام آخر هفته را صرف انجام آن کردم؟

I took it to Birmingham to holiday with some friends.

من آن را برای تعطیلات با چند دوست به بیرمنگام بردم.

This is probably in around 2004, something like that.

این احتمالاً در حدود سال 2004 است، چیزی شبیه به آن.

I know what's coming.

من می دانم چه چیزی در راه است.

Parked the car in Birmingham came back and somebody had smashed

ماشین را که در بیرمنگام پارک کرده بود برگشت و یک نفر

the side window and broken into the car.

شیشه کناری را شکست و وارد ماشین شد.

And not only that, they had obviously

و نه تنها این، آنها بدیهی

to get smashed that side window.

است که باید آن پنجره جانبی را شکستند.

They must have used a rock because there was a huge dent in the door

آنها باید از سنگ استفاده کرده باشند زیرا یک فرورفتگی بزرگ در در وجود داشت

where they'd missed the first time and hit the door.

که اولین بار آن را از دست داده بودند و به در برخورد کردند.

So all that beautiful paintwork, all that work.

بنابراین تمام آن نقاشی های زیبا، آن همه کار.

And I vowed I was very upset by that.

و من عهد کردم که از این موضوع خیلی ناراحت شدم.

I vowed I made a vow.

نذر کردم نذر کردم.

I said, I'm never going to bother polishing or doing anything to a car ever again

گفتم، دیگر هرگز زحمت پولیش کردن یا انجام کاری با ماشینی

because it's too heartbreak when you spend all that time and and another car

را ندارم، زیرا وقتی این همه زمان را صرف می‌کنید و ماشین دیگری

scratched a key or down the side of it as well.

کلید یا کناره آن را خراش می‌دهد، خیلی ناراحت‌کننده است.

That was it, I said, never again.

همین بود، گفتم دیگر هرگز.

But I have relented relented. Yeah, it's gone.

اما من پشیمان شده ام. آره رفته

What does that mean?

That means I've gone back on what I said. Yes.

معنی آن چیست؟

یعنی من به آنچه گفتم برگشتم. آره.

If you relent, you go. You think, Oh, no, maybe not.

اگر تسلیم شدی، برو. شما فکر می کنید، اوه، نه، شاید نه.

So you give it a second thought, just a second thought.

بنابراین شما به آن فکر می کنید، فقط یک فکر دوم.

And I thought, No, I'm just going to do it.

و من فکر کردم، نه، من فقط این کار را انجام خواهم داد.

So hopefully I won't park it in Birmingham any more.

بنابراین امیدوارم دیگر آن را در بیرمنگام پارک نکنم.

It might get broken into. So a little tip there.

ممکن است شکسته شود. بنابراین یک نکته کوچک وجود دارد.

You are learning things today.

امروز در حال یادگیری چیزهایی هستید.

Don't park your car in the centre of Birmingham

اگر به خودروی خود پولیش داده اید در مرکز بیرمنگام پارک نکنید

if you've just given it a very high polish because people will think that

زیرا مردم فکر می کنند که

you might be very wealthy.

شما ممکن است بسیار ثروتمند باشید.

You see enock use as a good freight phrase.

شما استفاده از enock را به عنوان یک عبارت حمل و نقل خوب می بینید.

Hey, hello Inaki.

سلام ایناکی.

I guess you are meticulous.

من حدس می زنم شما دقیق هستید.

Yes, I think that is a good word.

بله، به نظر من این کلمه خوبی است.

That is a fantastic word.

این یک کلمه فوق العاده است.

I think that's a brilliant word introduced to everybody, meticulous. Yes.

من فکر می کنم این یک کلمه درخشان است که به همه معرفی شده است، دقیق. آره. می دانید

Fine details, doing everything,

جزئیات دقیق، انجام همه کارها

you know, not just doing it ad hoc.

، نه فقط انجام آن به صورت موقت.

Just doing it to find details going every every little inch.

فقط این کار را انجام دهید تا جزئیات هر اینچ را پیدا کنید.

Every little square. Meticulous. Yes.

هر مربع کوچک دقیق. آره.

I always think being meticulous can also be

من همیشه فکر می‌کنم دقیق بودن می‌تواند باعث

maybe a of disorder

اختلال

can be can be, because I think you can become too obsessed.

شود، زیرا فکر می‌کنم شما می‌توانید بیش از حد وسواس پیدا کنید.

That's what I thought was happening this week.

این چیزی است که من فکر می کردم در این هفته اتفاق می افتد.

I thought, well, that's it.

فکر کردم، خوب، همین است.

Mr. Steve finally flipped.

آقای استیو بالاخره ورق زد.

Well, I've got time now. Time on my hands.

خب الان وقت دارم زمان روی دست من است

Tom asks, How does it feel being away from work?

تام می پرسد، دوری از کار چه احساسی دارد؟

Do you miss it a bit? Yes, I do, actually. Hmm.

کمی دلت برایش تنگ شده؟ بله، من، در واقع. هوم

I do miss it. Well,

دلم براش تنگ شده خوب

the thing is, we've had, you know,

، موضوع این است که، می دانید،

after I stopped working a week later,

بعد از اینکه من یک هفته بعد از کار دست کشیدم،

as you know, Saturday, my mother died.

همانطور که می دانید شنبه، مادرم درگذشت.

So I've had a lot of things to think about

بنابراین من در

in the last few weeks and in the months since that's happened.

چند هفته گذشته و در ماه‌های پس از وقوع آن چیزهای زیادی برای فکر کردن داشتم.

So I haven't really had a chance to think about it

بنابراین من واقعاً فرصتی

too much about not being in work.

نداشتم که در مورد کار نکردن زیاد به آن فکر کنم.

But, yes, I well, I'm not missing it

اما، بله، خوب، من آنقدر که فکر می کردم از دست

as much as I thought I would. Mm.

نمی دهم. مم

Thank you for asking.

ممنون که پرسیدید

But I think, you know, as the winter months

اما من فکر می‌کنم، می‌دانی، با پیشرفت ماه‌های زمستان

progressed, as there's less to do outside in the garden, R.V.

، از آنجایی که کارهای کمتری برای انجام بیرون در باغ وجود دارد، R.V.

twiddling my thumbs, thinking, What am I doing?

شست‌هایم را تکان می‌دهم، فکر می‌کنم، دارم چه کار می‌کنم؟

And I will probably miss talking to people at work.

و احتمالاً دلم برای صحبت با مردم در محل کار تنگ خواهد شد.

Mm. Contacting my customers.

مم تماس با مشتریانم

I used to enjoy that

قبلاً از آن لذت می

and I probably will miss it.

بردم و احتمالاً دلم برای آن تنگ خواهد شد.

And I might at that point start looking for another job maybe.

و ممکن است در آن لحظه شروع به جستجوی شغل دیگری کنم.

Yeah. Mr.

آره آقا

doesn't think and doesn't want me to get out of town.

فکر نمی کند و نمی خواهد من از شهر بروم.

Well, I guess it is your life choice.

خب، حدس می‌زنم این انتخاب زندگی شماست.

If there is one thing that I always say to Steve, it's it's up to you.

اگر همیشه یک چیز را به استیو می گویم، این به شما بستگی دارد.

It's your choice. If you are here. I'm happy.

این انتخاب تو است. اگر اینجا هستید. من خوشحالم.

If you are working, I'm happy because you are happy and that's it.

اگر کار می کنی خوشحالم چون تو راضی هستی و بس.

So as long as you are happy with

بنابراین تا زمانی که شما از

whatever it is you are doing, I am happy at the moment with within walking into town.

هر کاری که انجام می دهید راضی هستید، من در حال حاضر با قدم زدن به شهر خوشحال هستم.

Yes, yes.

Having cups of coffee and all.

بله بله.

خوردن فنجان قهوه و همه چیز.

It's been lovely.

دوست داشتنی بوده

And the lovely weather. Yes.

و هوای دوست داشتنی آره.

Shafiq. Daniel.

شفیق. دانیال

Is there a difference between meticulous and OCD behaviour?

آیا تفاوتی بین رفتار دقیق و OCD وجود دارد؟

Oh yes, that's a. Oh, definitely.

اوه بله، این یک اوه، قطعا.

I. Not necessarily though you can.

I. نه لزوما هر چند شما می توانید.

Yes, I think it's I think it's a very fine

بله، من فکر می کنم این یک خط بسیار ظریف است

line.

.

The balance is very fine.

تعادل خیلی خوبه

You can be meticulous lists, but I think when you become obsessed,

شما می‌توانید فهرست‌های دقیقی داشته باشید، اما من فکر می‌کنم وقتی وسواس پیدا می‌کنید،

that thing then takes over your whole life.

آن چیز تمام زندگی‌تان را فرا می‌گیرد.

It becomes everything.

همه چیز می شود.

So you don't stop doing that thing.

بنابراین شما از انجام این کار دست نکشید.

Or maybe a habit that you can't break out of and it starts to disrupt

یا شاید عادتی که نمی توانید آن را ترک کنید و شروع به مختل کردن

or damage your your life in some way.

یا آسیب رساندن به زندگی شما کند.

Well, that's OCD behaviour is like when you go out of your house

خوب، این رفتار OCD مانند زمانی است که از خانه خود بیرون

and you keep going back to check that you've locked the door. Yes.

می روید و مدام برمی گردید تا بررسی کنید که در را قفل کرده اید. آره.

Or you keep checking, you've switched off a light switch.

یا مدام چک می کنید، کلید چراغ را خاموش کرده اید.

Meticulous just means you spending a lot of time on a task doing it

دقیق فقط به این معنی است که شما زمان زیادی را صرف انجام یک کار می‌کنید و آن

very well to the finest detail.

را با جزئیات بسیار خوب انجام می‌دهید.

You want to have pride in what you've done.

شما می خواهید به کاری که انجام داده اید افتخار کنید.

You want to be able to enjoy the thing you've done.

شما می خواهید بتوانید از کاری که انجام داده اید لذت ببرید.

So quite often a person will be meticulous.

بنابراین اغلب یک فرد دقیق خواهد بود.

Maybe a person who is creating things,

شاید فردی که در حال خلق چیزهایی است،

maybe if they are, they are a person, an artist.

شاید اگر هستند، یک فرد هستند، یک هنرمند.

Maybe they they want to make sure the thing they are doing or producing is perfect.

شاید آنها می خواهند مطمئن شوند کاری که انجام می دهند یا تولید می کنند بی نقص است.

So they will be very meticulous.

بنابراین آنها بسیار دقیق خواهند بود.

They will do it very carefully.

آنها این کار را بسیار با دقت انجام خواهند داد.

Yeah, but I think obsessive compulsion

بله، اما من فکر می کنم وسواس

is when you go too far.

اجباری زمانی است که شما زیاده روی کنید.

So that is that is always a type of disorder.

بنابراین این همیشه نوعی اختلال است.

And normally

و

it will cause some sort of negative disruption

معمولاً باعث ایجاد نوعی اختلال منفی

or affect on your life.

یا تأثیر بر زندگی شما می شود.

Yes, that's right. So, I mean, Mr.

بله درست است. بنابراین، منظورم این است که آقای

Duncan is meticulous in the way that he prepares

دانکن در روشی که درس هایش را آماده می

his lessons, his recorded lessons to go out.

کند، درس های ضبط شده اش را برای بیرون رفتن آماده می کند.

He goes over it and over it to make sure the music is just right, everything is just right.

او روی آن و روی آن می رود تا مطمئن شود که موسیقی درست است، همه چیز درست است.

Perfect the way he wants it.

آن طور که او می خواهد کامل شود.

You can do a report at work

شما می توانید در محل کار گزارشی تهیه کنید

and you can go through every word to make sure there aren't any spelling mistakes, that there aren't

و می توانید تمام کلمات را مرور کنید تا مطمئن شوید که هیچ غلط املایی وجود ندارد،

anything

wrong with the report everything's in that you want you going over it

هیچ

مشکلی در گزارش وجود ندارد

with a fine tooth comb is another way of saying it.

. راه دیگری برای گفتن آن

Just checking it for mistakes. Yes.

فقط آن را برای اشتباهات بررسی کنید. آره.

And to make sure there's nothing wrong with it. But.

و مطمئن شوید که هیچ مشکلی در آن وجود ندارد. ولی.

But yes. Meticulous. It's a good word for that to know.

اما بله. دقیق. این کلمه خوبی است که بدانیم.

It is a good word. I like it. I like it a lot.

حرف خوبی است. من این را دوست دارم. این را بسیار دوست دارم.

People were talking about having a nap earlier, having afternoon naps.

مردم در مورد چرت زدن زودتر، چرت بعد از ظهر صحبت می کردند.

Did you discuss that? It's all a new habit, you see.

در مورد آن بحث کردید؟ همه اینها یک عادت جدید است، می بینید.

Have you already discussed it?

آیا قبلاً در مورد آن بحث کرده اید؟

Well, I was saying that over the past few nights I've had really good sleeps.

خب، می‌گفتم که در چند شب گذشته خواب‌های بسیار خوبی داشته‌ام.

So my sleeping pattern, my habit has become very stable and very

بنابراین الگوی خواب من، عادت من بسیار پایدار شده است و

I suppose I wake up every morning and I really do feel as if I've had a sleep.

فکر می کنم هر روز صبح از خواب بیدار می شوم و واقعاً احساس می کنم که خوابیده ام.

But we've also got into the habit of having a little sleep in the afternoon

اما ما عادت کرده‌ایم بعد از ظهر کمی بخوابیم

and quite often people do in hot countries when it's too hot to go outside,

و اغلب مردم در کشورهای گرم وقتی هوا برای بیرون رفتن خیلی گرم است این کار را می‌کنند

the best place to be is in a cool room lying on the bed, I think.

، فکر می‌کنم بهترین مکان برای بودن در یک اتاق خنک روی تخت است. .

So what is the meaning of OCD?

بنابراین منظور از OCD چیست؟

Yes, I'm a bit of obsessive compulsive disorder.

بله، من کمی مبتلا به وسواس فکری هستم.

So a person who develops habits that they can't stop doing.

بنابراین فردی که عادت هایی در خود ایجاد می کند که نمی توانند از انجام آن دست بکشند.

But also these habits take over their whole life.

اما همچنین این عادات تمام زندگی آنها را فرا می گیرد.

And quite often the habits also mean

و اغلب این عادت ها به این معنی است

that maybe even the simplest task that they carry out during the day

که شاید حتی ساده ترین کاری که در طول روز انجام می دهند

becomes much more than it normally is.

بسیار بیشتر از حد معمول باشد.

You just gave a very good example locking your door, so maybe the person will go back.

شما فقط یک مثال بسیار خوب برای قفل کردن درب ارائه کردید، بنابراین ممکن است آن شخص برگردد.

The person with OCD will still will keep going back

فرد مبتلا به وسواس فکری وسواسی همچنان

to check to check that the door is locked

برای بررسی قفل

and then they will do it again, check.

بودن در باز خواهد گشت و سپس دوباره این کار را انجام می دهد و بررسی می کند.

And then they go away and then they go back again and still check.

و سپس آنها می روند و سپس دوباره برمی گردند و همچنان چک می کنند.

They are they really need to make sure

آنها واقعاً

to assure themselves that the door is locked

باید مطمئن شوند که در قفل است

and that over time can become a type of disorder.

و به مرور زمان می تواند به نوعی اختلال تبدیل شود.

Whereas with my polishing the car, I've done it.

در حالی که با پولیش کردن ماشین، این کار را انجام داده ام.

Now it's done.

حالا تمام شد.

I was just meticulous in getting it,

من فقط در به دست آوردن آن دقیق

but I'm not going to keep going back to check now that I've done it.

بودم، اما اکنون که این کار را انجام دادم، برای بررسی دوباره برنگردم.

Right.

درست.

So it's yeah, some people wash their hands a lot as well

بنابراین بله، برخی از افراد دست‌های خود را زیاد می‌شویند،

because they're a bit obsessed with germs on, their hand.

زیرا کمی وسواس زیادی نسبت به میکروب‌ها روی دست خود دارند.

I think a lot of people are like that now and you cannot in fact, I know somebody that does that

من فکر می‌کنم خیلی‌ها الان این‌طور هستند و شما در واقع نمی‌توانید، من کسی را می‌شناسم که این کار را می‌کند

and they're always washing their hands and they get sores all over their hands.

و همیشه دست‌هایش را می‌شویند و سرتاسر دست‌هایشان زخم می‌شود.

The constant that's probably OCD. Yeah,

ثابت که احتمالا OCD است. بله،

because you obviously don't need to wash your hands that much,

چون واضح است که شما نیازی به شستن دست های خود ندارید ،

but it can become you know, I can imagine how that could happen.

اما ممکن است بدانید، من می توانم تصور کنم که چگونه ممکن است این اتفاق بیفتد.

I mean, I'm a bit like that.

یعنی من کمی اینطوری هستم.

You can the people often say I'm a bit OCD

شما می توانید اغلب می گویند که من کمی OCD دارم

with as a bit of a sort of a light hearted sort of joke.

به عنوان یک جوک سبک.

Well, some people believe that they are, even if it's just a very small thing,

خوب، برخی از مردم معتقدند که هستند، حتی اگر این فقط یک چیز بسیار کوچک باشد،

but really that they don't.

اما واقعاً اینطور نیست.

I think I think a lot of people like to label themselves with these things

فکر می‌کنم خیلی‌ها دوست دارند برای جلب توجه به این چیزها به خود برچسب بزنند

to get some sort of attention.

.

So a lot of people say, oh, I'm so OCD, but.

بنابراین بسیاری از مردم می گویند، اوه، من بسیار OCD هستم، اما.

But they're not.

اما آنها نیستند.

They're not. Yes.

آنها نیستند. آره.

When you get that sort of disorder, it takes over your whole life when it's.

وقتی به این نوع بی نظمی مبتلا می شوید، تمام زندگی شما را در آن زمان تحت تأثیر قرار می دهد.

Yes, some people say, well, I'm a bit OCD with cleaning my bathroom

بله، بعضی ها می گویند، خوب، من با تمیز کردن

sink or something or that or the toilet

سینک حمام یا چیزی یا آن چیز یا توالت کمی دچار OCD هستم

or it could be when you're locking your car,

یا ممکن است زمانی باشد که در ماشین خود را قفل می کنید،

even you lock your car, then you Oh, did I lock it then you go back.

حتی شما ماشین خود را قفل می کنید، پس شما اوه، آیا من قفلش کن بعد برگردی

I do, I do that. Yeah.

من انجام می دهم، من آن را انجام می دهم. آره

I could say I'm a bit OCD with locking the car, but you're not.

می توانم بگویم که من با قفل کردن ماشین کمی دچار OCD هستم، اما شما اینطور نیستید.

But it's not a disorder.

اما این یک اختلال نیست.

It's just that I forget I've done it.

فقط فراموش می کنم که این کار را انجام داده ام.

And then I, you know, in that situation, you were just making sure you were just checking.

و بعد من، می دانید، در آن موقعیت، شما فقط مطمئن می شدید که فقط چک می کنید.

So that's that's very different from, from doing it

بنابراین این بسیار متفاوت است، از

a thousand times every day in a certain way.

انجام هزاران بار در روز به روشی خاص.

So speaking of fun.

بنابراین صحبت از سرگرم کننده است.

Oh, Tom EK. Hello, Tom EK.

اوه، تام ای.کی. سلام، تام ای.کی.

That he pulled his tooth out this week.

که این هفته دندانش را درآورد.

Well, that doesn't sound like fun to me.

خب، این به نظر من سرگرم کننده نیست.

Did you know that they could?

آیا می دانستید که آنها می توانند؟

Because of the rising prices of things, everything is becoming more and more expensive.

به دلیل افزایش قیمت اشیا، همه چیز بیشتر و بیشتر گران می شود.

You may have noticed, however, this is still free.

ممکن است متوجه شده باشید، با این حال، این هنوز هم رایگان است.

This, by the way, is free.

به هر حال، این رایگان است.

It doesn't cost anything.

هیچ هزینه ای ندارد.

It costs us a lot to do it. But

انجام آن هزینه زیادی برای ما دارد.

it doesn't cost you anything.

اما هیچ هزینه ای برای شما ندارد.

So don't worry about that. Okay.

پس نگران این نباش. باشه.

We've got somebody watching from Crimea today.

امروز کسی را داریم که از کریمه تماشا می کند.

I was going to say sorry.

قرار بود بگم ببخشید

I was going to say a lot of people that are doing their own dentistry

می‌خواستم بگویم بسیاری از افرادی که خودشان دندانپزشکی

because they can't afford to go to the dentist, so they are pulling their own teeth out.

می‌کنند چون توانایی مالی رفتن به دندانپزشک را ندارند، بنابراین خودشان دندان‌هایشان را بیرون می‌کشند.

That's what Timex doing. Obviously. Yes.

این کاری است که تایمکس انجام می دهد. به طور مشخص. آره.

So sorry, Steve.

خیلی متاسفم استیو

You do make do your own ear ringing as well.

صدای زنگ گوش خود را نیز انجام می دهید.

We saw that.

ما آن را دیدیم.

No, don't don't do that.

نه، این کار را نکن

Don't put anything in your ear and do your own ears arranging

چیزی را در گوش خود قرار ندهید و گوش های خود را مرتب کنید

because you can you can damage burst an eardrum.

زیرا می توانید به پارگی پرده گوش آسیب بزنید.

Yeah but you see what this is on.

بله، اما می بینید که این در چیست.

We watched a programme last night and it's true in the UK it's very difficult.

ما دیشب یک برنامه دیدیم و درست است که در بریتانیا خیلی سخت است.

You used to be able to get your ears.

قبلاً می توانستی گوش هایت را بگیری.

Sorry, but nobody knows what you're talking about to get wax out of your ears.

متاسفم، اما هیچ کس نمی داند که در مورد چه چیزی صحبت می کنید تا موم از گوش شما خارج شود.

Sometimes people have this condition where the wax builds up in the ear and you can't hear properly.

گاهی اوقات افراد به این حالت مبتلا می شوند که در آن موم در گوش جمع می شود و شما نمی توانید به درستی بشنوید.

So you have to go to the doctor and they have the nurse and they do something and take the wax out.

پس باید بری دکتر و اونا پرستار رو دارن و یه کاری میکنن و واکس رو بیرون میارن.

You used to be able to get it used to be able to get it done for free in the UK.

قبلاً می توانستید آن را عادت دهید تا بتوانید آن را به صورت رایگان در بریتانیا انجام دهید.

I think you still can.

من فکر می کنم شما هنوز هم می توانید.

Well, not only in some places, most doctor surgeries stopped doing it for free now.

خوب، نه تنها در بعضی جاها، اکثر جراحی های پزشک در حال حاضر انجام آن را به صورت رایگان متوقف کردند.

And I know that because my mum used to have to have that done and you have to go and pay to have it done.

و من می دانم که چون مادرم قبلاً باید این کار را انجام می داد و شما باید بروید و برای انجام آن پول بپردازید.

But it's very tricky because you can get burst eardrums and you don't do that

اما این بسیار مشکل است زیرا ممکن است پرده گوش پارگی کند و خودتان این کار را انجام نمی

yourself and that never put anything in your ears.

دهید و هرگز چیزی در گوش شما نمی گذارد.

Anything, your finger.

هر چیزی، انگشت شما.

Yes, I suppose your finger is okay.

بله، فکر می کنم انگشت شما مشکلی ندارد.

So I sometimes like to put my finger in my ear

بنابراین من گاهی اوقات دوست دارم انگشتم را در گوشم بگذارم

and have a little poke cotton wool buds and it's comfortable.

و کمی غنچه های پشم پنبه را بکوبم و راحت است.

But sometimes I like to smell my finger as well.

اما گاهی دوست دارم انگشتم را هم بو کنم.

Guesting afterwards, I don't know why I always

بعد از مهمانی، نمی دانم چرا

find the smell of my ear wax quite, quite enjoyable.

همیشه بوی موم گوشم کاملاً لذت بخش است.

Is that weird?

آیا این عجیب است؟

That is we use yes.

یعنی از بله استفاده می کنیم.

We have somebody watching from Crimea,

ما کسی را داریم که از کریمه تماشا می کند،

but the name is it's Cyrillic.

اما نام آن سیریلیک است.

So I couldn't couldn't, couldn't pronounce the name.

بنابراین من نمی توانستم نمی توانستم، نمی توانستم اسم را تلفظ کنم.

Hello. Hello. You've been on the news.

سلام. سلام. شما در اخبار بوده اید.

We saw it. You know, we saw that.

ما آن را دیدیم. می دانید، ما آن را دیدیم.

What's happened to your bridge?

چه اتفاقی برای پل شما افتاده است؟

You know, now that that's a lot going on, isn't that?

می دانی، حالا که این موضوع زیاد است، اینطور نیست؟

Why are you laughing? I'm not laughing. Oh, okay.

چرا میخندی؟ من نمیخندم. اوه، باشه

But but yes, it's nice to have you on

اما بله، خوشحالم که شما را

and be nice to hear, you know, any comments that you want to make about

همراهی می کنم و از شنیدن هر نظری که می خواهید در مورد

what's happening, what's happened to your bridge?

اتفاقی که در حال رخ دادن است، چه اتفاقی برای پل شما افتاده است، بشنوید؟

Are we going oh, are going to have World War Three?

آیا ما می رویم آه، آیا قرار است جنگ جهانی سوم داشته باشیم؟

Well, I'm hoping to

خوب، من امیدوارم

I have to say, I've always wondered what it would be like.

که باید بگویم، همیشه فکر کرده ام که چگونه خواهد بود.

So you want to find out?

پس می خواهید بفهمید؟

So I know that's the problem. It's fun. Fun today, Mr.

پس میدونم مشکل همینه خوش می گذرد. امروز سرگرم کننده است، آقای

Duncan. Fun. Okay.

دانکن. سرگرم کننده. باشه.

What we're going to talk about war.

چیزی که قرار است در مورد جنگ صحبت کنیم.

I started it. I know it's my fault.

من آن را شروع کردم. میدونم تقصیر منه

It's you that kind of brought it up. Yes.

این شما هستید که آن را مطرح کرده اید. آره.

But anyway, it's exciting to have somebody watching from Crimea.

اما به هر حال، داشتن کسی که از کریمه تماشا می کند، هیجان انگیز است.

I thought.

فکر کردم

I thought you're going to say it's exciting having World War Three.

فکر کردم می خواهید بگویید که داشتن جنگ جهانی سوم هیجان انگیز است.

I mean,

منظورم این است

I suppose it is kind of exciting, but

که فکر می کنم به نوعی هیجان انگیز است،

I guess I wouldn't like to do it more than once.

اما حدس می زنم که دوست ندارم بیش از یک بار آن را انجام دهم.

Even cotton wool buds in your ear is dangerous.

حتی جوانه های پشم پنبه در گوش شما خطرناک است.

That is true.

این درست است.

Never stick anything in your ears because you can you can damage your ear drum.

هرگز چیزی را در گوش خود نچسبانید زیرا می توانید به پرده گوش خود آسیب بزنید.

You can get infections, all sorts of things like that. Yes.

شما می توانید عفونت داشته باشید، انواع چیزهایی مانند آن. آره.

People people ignore their ears, though.

اگرچه مردم گوش های خود را نادیده می گیرند.

You never really think of your ears.

شما هرگز واقعاً به گوش های خود فکر نمی کنید.

They're there on the side of your head on either side.

آنها در دو طرف سر شما هستند.

Most people have them, but

اکثر مردم آنها را دارند، اما

you never really think about them very much

شما هرگز واقعاً به آنها فکر نمی کنید

until they go wrong.

تا زمانی که آنها اشتباه کنند.

And then suddenly it's everything is, oh, the world is coming to an end because your ears have a problem.

و ناگهان همه چیز است، آه، دنیا به پایان می رسد زیرا گوش های شما مشکل دارند.

But yes, it's true, Tom. We keep talking about Tommy.

اما بله، این درست است، تام. ما مدام در مورد تامی صحبت می کنیم.

He's mentioned about you, and we have discussed this

او در مورد شما صحبت کرده است، و ما در

about you selling your merchandise merch.

مورد فروش کالای تجاری خود صحبت کرده ایم.

Yeah, it's your t shirt.

آره، این تی شرت توست.

And we have discussed this.

و ما در این مورد بحث کرده ایم.

In fact, we were only talking we've spoken about it in previous weeks.

در واقع، ما فقط در مورد آن در هفته های گذشته صحبت کرده بودیم.

Yes. We could sell mugs as well.

آره. می توانستیم لیوان هم بفروشیم.

Well, let's just Steve, if you want one.

خوب، اگر می خواهید، فقط استیو را در نظر بگیرید.

Steve, I have to be honest.

استیو، من باید صادق باشم.

A lot of people on YouTube over the years I've done this

بسیاری از افراد در یوتیوب در طول سال‌ها این کار

and they have got into a lot

را انجام داده‌ام و با مشکلات

of trouble. Why?

زیادی مواجه شده‌اند. چرا؟

Because they can't sell the things.

چون نمی توانند چیزها را بفروشند.

So it always appears to be a great thing when you think of merchandise, maybe a mr.

بنابراین زمانی که به کالا فکر می کنید همیشه چیز خوبی به نظر می رسد ، شاید یک آقای.

Duncan Cup or maybe a mr.

جام دانکن یا شاید یک آقای.

Duncan Hat.

کلاه دانکن

But when you think about it,

اما وقتی به آن فکر می‌کنید،

why, why, why would you go around the streets

چرا، چرا، چرا

in your local area wearing this?

با پوشیدن این لباس در خیابان‌های منطقه خود می‌چرخید؟

I mean, really, why?

یعنی واقعا چرا؟

Why why would you do it?

چرا این کار را انجام می دهید؟

Maybe you're a teacher and you'd like all your students to wear one.

شاید شما یک معلم هستید و دوست دارید همه دانش آموزانتان یکی از آن ها را بپوشند.

Yes, that's that's a that's a very small market.

بله، این یک بازار بسیار کوچک است.

If you would like if we can if if we can get it

اگر مایلید اگر بتوانیم اگر بتوانیم آن را

to a hundred, then we'll do it.

به صد برسانیم، آن را انجام خواهیم داد.

Now, it has to be more than that. Steve Thousand then.

حالا باید بیشتر از این باشد. پس استیو هزار

Yes, it has to be at least a thousand bit good because there are overheads

بله حداقل باید هزار بیت خوب باشه چون سربار

as well.

It's an overhead.

هم هست.

سربار است.

Mr. DENTON Overhead is, is the expense of doing something.

آقای DENTON سربار است، هزینه انجام کاری است.

So whenever you do anything, certainly commercial,

بنابراین هر زمان که شما کاری انجام می دهید، قطعاً تجاری،

anything, commercial, anything from a business point of view, there is also always

هر کاری، تجاری، هر کاری از نقطه نظر تجاری، همیشه

a certain amount of money that you have to spend yourself to, to operate

مقدار مشخصی پول وجود دارد که باید خودتان را برای آن خرج کنید، کار

and to to get the materials.

کنید و مواد را تهیه کنید.

So this this is a great idea.

بنابراین این یک ایده عالی است.

I didn't realise people would actually want this t shirt, but we will see what happens.

من نمی دانستم که مردم واقعاً این تی شرت را می خواهند، اما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Yeah, if you do, let is know.

بله، اگر انجام دادید، اطلاع دهید.

But I get to a certain level we can do it.

اما من به سطح خاصی می رسم که می توانیم آن را انجام دهیم.

I do know from experience there are some YouTubers

من از تجربه می‌دانم که برخی از یوتیوب‌برها هستند

who have got themselves into a lot of problems.

که خود را درگیر مشکلات زیادی کرده‌اند.

Well because the positive because. No I'm not.

خوب چون مثبت چون. نه من نیستم.

Well I'm not I'm not being negative I'm just talking about other people's experiences.

خوب من نیستم من منفی نگر نیستم فقط در مورد تجربیات دیگران صحبت می کنم.

So, yes, I'm a little wary.

بنابراین، بله، من کمی محتاط هستم.

I'm not quite sure at the moment,

در حال حاضر کاملاً مطمئن نیستم،

but if we have a thousand people who want one of my t shirts, then maybe yes. But

اما اگر هزار نفر داریم که یکی از تی شرت های من را می خواهند، شاید بله.

it has to be a lot of people, unfortunately, because that's the way it works.

اما متأسفانه باید افراد زیادی باشند، زیرا این روش کار می کند.

Oh, we don't know what the break even is.

اوه، ما نمی دانیم که وقفه چیست.

Do we have to work to work out very well?

آیا باید کار کنیم تا خیلی خوب تمرین کنیم؟

I know what it is. It's about a thousand, right?

من میدانم آن چیست. حدود هزار است، درست است؟

Okay. Yes.

باشه. آره.

Olga says Hello, Olga.

اولگا می گوید سلام، اولگا.

It's interesting you're speaking about ear wax

جالب است که شما در مورد موم گوش صحبت می کنید

because today I pulled a lot of wax from my son's ear.

زیرا من امروز مقدار زیادی موم از گوش پسرم کشیدم.

Okay, you. Yeah, I would.

باشه، تو بله، من می خواهم.

I would collect it and then, you know,

من آن را جمع می کنم و بعد، می دانید،

because of the the energy problem we've got at the moment,

به دلیل مشکل انرژی که در حال حاضر داریم،

collect all your ear wax, make it into a candle,

تمام موم گوش شما را جمع آوری کرده، آن را به شکل شمع درآورید،

and then you can use that to save on electricity.

و سپس می توانید از آن برای صرفه جویی در مصرف برق استفاده کنید.

That sounds disgusting.

منزجر کننده به نظر می رسد.

I wonder if it would work.

من نمی دانم که آیا این کار می کند.

Maybe you could just put a wick inside your son's ear and just light it.

شاید بتوانید فقط یک فتیله داخل گوش پسرتان بگذارید و آن را روشن کنید.

Yeah.

And he could walk around the house with a little, little flame.

آره

و می‌توانست با شعله‌ای کوچک در خانه قدم بزند.

Yes, I.

بله، من.

Yeah, yeah.

بله، بله.

Well, apparently already there's a shortage of candles in this country.

خب، ظاهرا در حال حاضر کمبود شمع در این کشور وجود دارد.

People have gone mad, they've gone crazy.

مردم دیوانه شده اند، دیوانه شده اند.

They've all gone out because they think the electricity

همه آنها بیرون رفته اند زیرا فکر می کنند برق

in the UK is going to start well going off.

در بریتانیا به خوبی شروع به کار خواهد کرد.

So they will be spending nights in darkness.

پس شبها را در تاریکی خواهند گذراند.

So lots of people now have gone mad.

بنابراین بسیاری از مردم اکنون دیوانه شده اند.

They've gone crazy as they always do.

آنها مثل همیشه دیوانه شده اند.

First it was toilet paper during coronavirus

ابتدا در دوران کرونا دستمال توالت بود

and now we have the energy crisis and lots of people have gone crazy buying candles.

و اکنون با بحران انرژی روبرو هستیم و بسیاری از مردم دیوانه خرید شمع شده اند.

Candles.

شمع ها.

What will happen is that people will buy candles.

اتفاقی که می افتد این است که مردم شمع می خرند.

There will be a power cuts and then people will set fire to their homes and cities in the states. Yes.

برق قطع خواهد شد و سپس مردم خانه ها و شهرهای خود را در ایالت ها آتش خواهند زد. آره.

So instead of having power cuts, we'll just have lots of house fires.

بنابراین به جای قطع برق ، ما فقط خانه های زیادی را آتش می زنیم.

You'd be better off probably buying some batteries

احتمالاً بهتر است چند باتری بخرید

and and getting some some love energy torches. Yes.

و چند مشعل انرژی عشق تهیه کنید. آره.

And, you know, rechargeable batteries that I think

و، می دانید، باتری های قابل شارژی که فکر

that would be safe and candles sound nice.

می کنم ایمن باشند و صدای شمع ها خوب باشد.

But there are a lot of house fires every year caused by people to burn candles. Yes.

اما هر ساله تعداد زیادی آتش سوزی در خانه ها به دلیل سوزاندن شمع توسط مردم رخ می دهد. آره.

So, you know, it's something to be wary of.

بنابراین، می دانید، این چیزی است که باید مراقب آن بود.

They're doing a lot of service today, by the way.

اتفاقاً امروز خدمات زیادی انجام می دهند.

We're giving lots of good advice.

ما توصیه های خوب زیادی می کنیم.

Don't put your finger in your ear or anything in your ear.

انگشت خود را در گوش خود یا چیزی را در گوش خود قرار ندهید.

Don't put it into fire.

آن را در آتش نگذارید

And also, if you are going to

و همچنین، اگر

to make sure you are prepared for your power cuts,

می خواهید مطمئن شوید که برای قطع برق خود آماده هستید، به جای شمع

use torch or a battery operated light instead of candles.

از مشعل یا چراغ باتری استفاده کنید.

So I think we're doing a very good job today.

بنابراین من فکر می کنم که ما امروز کار بسیار خوبی را انجام می دهیم.

I think we deserve some sort of Nobel prise

من فکر می کنم ما برای کمک به مردم شایسته نوعی جایزه نوبل هستیم

for helping people. Yes.

. آره.

I was going to say then, this is not in my head.

آن موقع می خواستم بگویم این در ذهن من نیست.

Yeah, they're talking about us having to have three hour power cuts.

بله، آنها در مورد ما صحبت می کنند که باید سه ساعت برق را قطع کنیم.

Yeah.

آره

Because if, you know, not to not have gas coming across,

چون می دانید اگر گاز نرسد،

okay, that's not that's not going to work.

خوب، اینطور نیست که کار نمی کند.

It's highly unlikely.

خیلی بعید است

And if it if it is, it's not probably not going to be at night.

و اگر اینطور باشد، احتمالاً در شب نخواهد بود.

So. Well, they're saying they're not buying candles.

بنابراین. خوب، آنها می گویند که شمع نمی خرند.

Well, they are.

They're saying in the evening, 3 hours in the evening, between four and seven.

خوب، آنها هستند.

می گویند عصر، 3 ساعت بعد از ظهر، بین چهار تا هفت.

But when you're cooking empty, well, that's what I can't believe.

اما وقتی تو خالی آشپزی می کنی، خب، این چیزی است که من نمی توانم باور کنم.

The stupid Thames River power cuts.

برق احمقانه رودخانه تیمز قطع می شود.

The last time we had power cuts, when the electricity was purposely

آخرین باری که برق در

cut off around the country, was in the 1970s.

سراسر کشور قطع شد، در دهه 1970 بود.

So that's the last time it actually happened was when everything when in fact,

بنابراین این آخرین باری بود که واقعاً اتفاق افتاد زمانی بود که همه چیز در واقع، با

thinking about it, the 1970s,

فکر کردن به آن، دهه 1970،

at least the mid 1970s, are very similar to what we're experiencing now.

حداقل اواسط دهه 1970، بسیار شبیه به آنچه اکنون داریم تجربه می کنیم.

Energy problems, energy shortages,

مشکلات انرژی، کمبود انرژی،

everything became very expensive, lots of economic problems.

همه چیز بسیار گران شد، مشکلات اقتصادی فراوان.

So it is strange.

پس عجیب است.

We're having a very strange feeling

ما در حال حاضر احساس بسیار عجیبی

of déja vu at the moment.

از دژاوو داریم.

It would appear that we are reliving the 1970s,

به نظر می رسد که ما دهه 1970 را دوباره مرور می کنیم

earlier, as Jane says,

، همانطور که جین می گوید

we might wear your t shirt while

، ممکن است در هنگام

watching your lessons if you want to sell some.

تماشای درس های شما تی شرت شما را بپوشیم، اگر می خواهید برخی از آنها را بفروشید.

Yes. Yes.

آره. آره.

Anyway, we will see what happens there.

به هر حال خواهیم دید آنجا چه اتفاقی می افتد.

It's a it's a very big commitment

این یک تعهد بسیار بزرگ

on my part.

از سوی من است.

Yeah.

She's sort of done that before, haven't you?

آره

او قبلاً این کار را کرده است، نه؟

Well, I've never actually done it before.

خوب، من قبلاً هرگز آن را انجام نداده بودم.

I went well it's not, it's not going to be fun, fun, fun.

خوب رفتم اینطور نیست، قرار نیست سرگرم کننده باشد، سرگرم کننده، سرگرم کننده.

Brenda. Venus. Hello, Brenda.

برندا سیاره زهره. سلام برندا

Something happy we have Brenda for the first time.

چیزی خوشحال کننده که برندا را برای اولین بار داریم.

Brenda Lammas.

برندا لاماس.

Hello to you, Brenda.

سلام بر تو، برندا.

Can I say hi and welcome.

می توانم سلام و خوش آمد بگویم.

It's nice to see you here today from Argentina.

خوشحالم که امروز شما را از آرژانتین اینجا می بینم.

Argentina. We have a lot of people watching.

آرژانتین ما افراد زیادی داریم که تماشا می کنند.

We do.

ما انجام می دهیم.

From from South America.

از آمریکای جنوبی.

Yes. Brazil, Argentina, Brazil.

آره. برزیل، آرژانتین، برزیل.

A lot of people.

بسیاری از مردم.

So you are not alone.

پس تو تنها نیستی.

You're going to have lots of friends of

شما دوستان زیادی از

Chile. Yes.

شیلی خواهید داشت. آره.

Really? I'm not. I'm fine.

واقعا؟ من نیستم. من خوبم.

I'm quite warm, actually.

من خیلی گرم هستم، در واقع.

That was a joke.

این یک شوخی بود.

Chile, if you say you're Chile, that's a country.

شیلی، اگر می گویید شیلی هستید، این یک کشور است.

But if you're Chile means you cold as an English word, doesn't it, Mr.

اما اگر شما شیلی هستید به عنوان یک کلمه انگلیسی به معنای سرماخوردگی است، اینطور نیست، آقای

General? It does explain these things.

ژنرال؟ این چیزها را توضیح می دهد.

The spelling is different in Spanish it's different, but the pronunciation is the same.

املا در اسپانیایی متفاوت است، متفاوت است، اما تلفظ یکسان است.

Yes, they are homophones.

بله، آنها هموفون هستند.

Yes, that's what it is.

بله، همین است.

Two words that sound similar.

دو کلمه که شبیه هم هستند. پالمیرا می‌گوید

They sound the same,

صدای آنها یکسان است

Palmira says.

.

I avoid eating apples in bed. I wonder why?

من از خوردن سیب در رختخواب اجتناب می کنم. تعجب می کنم که چرا؟

What's?

چه؟

There is a sentence I did not expect to hear today.

جمله ای هست که انتظار نداشتم امروز بشنوم.

I like eating apples in bed now I avoid doing it says probably.

من دوست دارم سیب در رختخواب بخورم اکنون از انجام آن اجتناب می کنم می گوید احتمالا.

Yes, it's probably good because I don't know why.

بله، احتمالاً خوب است زیرا نمی دانم چرا.

Oh yes, an apple could have come out of your ears

اوه بله، ممکن است یک سیب از گوش شما بیرون بیاید

as sensory know something to do with the wax.

زیرا حسی می داند که با موم ارتباط دارد.

Well, that's what my mother used to say to me.

خب مامانم همینو بهم میگفت.

Well, my mother used to say to me, your ears are full of wax.

خوب مامانم به من می گفت گوش هایت پر از موم است.

And she said, there are carrots growing inside your ears.

و او گفت ، داخل گوش هایت هویج رشد می کند.

That's what my mum used to say to me.

این چیزی بود که مامانم به من می گفت.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

I mean, first of all, it's physically impossible to have carrots

منظورم این است که اولاً از نظر جسمی غیرممکن است که هویج

growing inside your ears, but that's what it means to sack children, isn't it?

در داخل گوش شما رشد کند، اما این همان معنایی است که بچه‌ها را بیرون می‌کشید، اینطور نیست؟

Yeah, it's what they say to children.

بله، این چیزی است که آنها به بچه ها می گویند.

Oh, yes.

آه بله.

Christina says if you have a Turkish bath

کریستینا می گوید اگر حمام ترکی دارید

and we would say sauna. Hmm.

و ما می گوییم سونا. هوم

So lots of steam.

بنابراین مقدار زیادی بخار

Yeah.

That improves the.

آره

که بهبود می بخشد.

The earwax situation. Oh, yes.

وضعیت جرم گوش آه بله.

Because it will loosen it up, won't it?

چون آن را شل می کند، اینطور نیست؟

Will it all fall out? Maybe it will.

آیا همه چیز از بین می رود؟ شاید بشه.

It may be.

ممکن است.

It's very slippery inside a Turkish bath because everyone's earwax is coming out.

داخل حمام ترکی بسیار لغزنده است زیرا جرم گوش همه در حال بیرون آمدن است.

They'll melt and you might slip up.

آنها ذوب می شوند و شما ممکن است بلغزید.

You know, you end up looking like a melted candle.

می دانید، در نهایت مانند یک شمع آب شده به نظر می رسید.

Yeah.

You've got these sort of dribbles of wax coming out of your ear.

آره

این نوع قطره های موم از گوش شما بیرون می آید.

But when you have to sort of soften the I mean, my mother used to have this problem,

اما وقتی باید یک جورایی نرم کنید منظورم این است که مادر من قبلا این مشکل را داشت

you just have to put oral drops in to soften the wax.

، فقط باید قطره های خوراکی بریزید تا موم نرم شود.

And so it must be a similar thing going into a steam.

و بنابراین باید چیز مشابهی باشد که به بخار می رود.

Yeah, we'll have to get one, Mr. Duncan.

آره، باید یکی بگیریم، آقای دانکن.

Not that we've got earwax problems.

نه اینکه ما مشکل جرم گوش داشته باشیم.

No, I don't. It's not something I suffer from.

نه، نه. این چیزی نیست که من از آن رنج ببرم.

Thankfully, everything else is going wrong with my ears.

خوشبختانه، همه چیز دیگر در گوش من مشکل دارد.

I have I have tinnitus that sometimes gets on my nerves, especially at night.

من دارم وزوز گوش دارم که گاهی اعصابم را خراب می کند، مخصوصا در شب.

I can hear

من می‌توانم

in my ear and having a bit of that haven't even my ear

در گوشم بشنوم و با داشتن مقداری از آن، حتی جرم گوش من نیز

earwax heals councils says

مجالس را بهبود می‌بخشد

and interesting to hear so straight out of here and then under there.

و جالب است که مستقیماً از اینجا و سپس از آنجا بشنوم.

Or maybe you have to get somebody else's earwax.

یا شاید مجبور باشید جرم گوش شخص دیگری را بگیرید.

You have to go up to somebody in the street and you have to say, Could I have some of your earwax,

باید بری پیش کسی تو خیابون و باید بگی، لطفاً میتونم مقداری از جرم گوشت رو بگیرم

please?

؟

We've got our cold here from Colombia.

ما اینجا از کلمبیا سرما خورده ایم.

I've know I've probably taken your name incorrectly

من می دانم که احتمالاً نام شما را

according to our Bynea line.

بر اساس خط ما به اشتباه گرفته ام.

Sorry, I can't pronounce your language.

متأسفم، من نمی توانم زبان شما را تلفظ کنم.

You're from Colombia.

شما اهل کلمبیا هستید

So there we have somebody else from South America.

بنابراین ما یک نفر دیگر از آمریکای جنوبی داریم.

We do.

ما انجام می دهیم.

We have we have is in South America, isn't it?

ما داریم که در آمریکای جنوبی است، اینطور نیست؟

I mean, I'm

منظورم این است که

you know, I might look stupid by saying that. Yes.

می دانم، ممکن است با گفتن این حرف احمق به نظر برسم. آره.

I mean, you look stupid saying is it.

منظورم این است که شما احمقانه به نظر می رسید که می گویید این است.

Well, I did. I'm not

خوب، من انجام دادم. من

100% familiar with Colombia is definitely.

100٪ با کلمبیا آشنا نیستم قطعا.

Yes, yes.

بله بله.

I can assure you, Christine is suffering from tonight as well.

من می توانم به شما اطمینان دهم، کریستین از امشب نیز رنج می برد.

It's quite common, probably all your days in nightclubs when you were younger

این کاملاً رایج است، احتمالاً تمام روزهای شما در کلوپ های شبانه در زمانی که جوان تر بودید

and when you were doing radio or maybe just doing headphones,

و وقتی که رادیو کار می کردید یا شاید فقط هدفون

maybe just doing this live stream with you shouting in my ear, we'll have to get like that.

کار می کردید، شاید فقط این پخش زنده را با شما که در گوش من فریاد می زدید انجام می دادید، ما باید اینطور باشیم.

Like a a plastic sort of babble.

مثل یه جور حرف پلاستیکی.

Okay.

باشه.

They do that now in orchestras

آنها اکنون این کار را در ارکسترها انجام می دهند،

because if some of the

زیرا اگر برخی از آنها

say you're in an orchestra and you've obviously got

می گویند که شما در یک ارکستر هستید و

the brass instruments like the trumpet, the trumpets are very loud and the. Yes.

آشکارا سازهای برنجی مانند ترومپت را دارید ، ترومپت ها بسیار بلند و بلند هستند. آره.

Well that they now put these baffles up, these plastic screens so that the people

خوب که حالا این حفره ها را، این صفحه های پلاستیکی را می گذارند تا

in front of the brass instruments

مردم جلوی سازهای برنجی

don't get ear problems from that, from the noise of that.

از آن، از سر و صدای آن، دچار مشکل گوش نشوند.

Same with the drums.

در مورد طبل ها هم همینطور.

Yeah.

آره

You see it quite often in bands.

شما اغلب آن را در گروه های موسیقی می بینید.

Yes, quite often. The drum section.

بله، اغلب. بخش درام.

The drummer will be behind some sort of screen because the other musicians

درامر پشت نوعی صفحه نمایش خواهد بود زیرا نوازندگان دیگر

are very close to the impact, the actual sound of the drum.

به ضربه، صدای واقعی طبل بسیار نزدیک هستند.

So it causes a percussive reaction.

بنابراین باعث واکنش ضربه ای می شود.

And if you have that for too long or too many times, it can really.

و اگر آن را برای مدت طولانی یا چند بار داشته باشید، واقعاً می تواند.

It can really mess your ears.

واقعاً می تواند گوش شما را به هم بریزد.

Yeah.

آره

Like if you you're working in any noisy environment, say you're working on digging roads

مثلاً اگر در هر محیط پر سر و صدایی کار می کنید، بگویید که در حال حفر جاده ها

and you've got a pneumatic drill or in a factory, people used to get it.

هستید و مته پنوماتیک دارید یا در یک کارخانه، مردم قبلاً آن را تهیه می کردند.

So that's could be why you've got a bit of that tinnitus or tinnitus.

بنابراین به همین دلیل است که شما کمی از آن وزوز گوش یا وزوز گوش دارید.

Yeah. So deafness

آره پس کری

because of the deaf and I used to Hasan Hasan.

به خاطر کر و من به حسن حسن عادت کردم.

He's an interesting story about you better be.

او یک داستان جالب در مورد شما بهتر است.

It's interesting and it's fun if feels right.

جالب است و اگر درست باشد سرگرم کننده است.

So when I used to go to nightclubs the next day,

پس وقتی روز بعد به کلوپ های شبانه می رفتم،

your hearing is gone a bit, hasn't it?

شنوایی شما کمی از بین رفته است، اینطور نیست؟

So your hearing is being reduced the next day.

بنابراین روز بعد شنوایی شما کاهش می یابد.

You're aware it takes a so I got into the habit thinking

می‌دانید که طول می‌کشد، بنابراین من به این عادت عادت کردم

I don't want to my hearing to decrease as I got older the damage

که فکر می‌کنم نمی‌خواهم با افزایش سن آسیب شنوایی‌ام کاهش یابد ،

so I used to buy these ear plugs

بنابراین من این گوش‌گیرها را

these wax ear plugs which you can buy from a chemist.

این گوش‌گیرها را می‌خریدم که می‌توانید از یک شیمیدان بخرید.

When you say wax, though, it's not else's ear wax.

اما وقتی می گویید موم، موم گوش دیگران نیست.

No, it looks like sort of white.

نه به نظر یه جورایی سفیده

You can get these these sort of foam things to put in your ears.

شما می توانید این نوع مواد فوم را در گوش خود قرار دهید.

So this is a fun story. Well, I'm saying it's fun.

بنابراین این یک داستان سرگرم کننده است. خوب، من می گویم سرگرم کننده است.

It is. Bear with me.

این است. تحملم کن

I didn't like the foam ones because they're bright yellow and they look stupid in a nightclub.

من فوم ها را دوست نداشتم چون زرد روشن هستند و در کلوپ شبانه احمقانه به نظر می رسند.

So I used to buy these black swans, that little wax sort of cylinders,

بنابراین من قبلاً این قوهای سیاه را می‌خریدم، آن استوانه‌های مومی کوچک،

and you mow them and you push them into area and it just takes all the

و شما آنها را می‌چرخانید و آنها را به منطقه فشار می‌دهید و فقط تمام آنچه را

you know, it protects your ears against the sound of the loud music.

که می‌دانید می‌گیرد، از گوش‌های شما در برابر صدای موسیقی بلند محافظت می‌کند.

Okay, so I used to do this every time I went out to a nightclub.

خوب، پس هر بار که به کلوپ شبانه می رفتم این کار را انجام می دادم.

But one day

اما یک روز

when you get hot, they they get very soft.

که گرم می شوید خیلی نرم می شوند.

And one morning I couldn't get it out.

و یک روز صبح نتوانستم آن را بیرون بیاورم.

It had gone right inside my ear.

درست داخل گوشم رفته بود.

This wax from this ear defender, a defender, I call it.

این موم از این محافظ گوش، یک مدافع، من به آن می گویم.

And I had to go to the doctors.

و من مجبور شدم به دکترها بروم.

And then I was referred to the hospital because they couldn't get it out, because it had gone

و سپس من را به بیمارستان ارجاع دادند زیرا نتوانستند آن را بیرون بیاورند، زیرا

solid in my ear and I had to go and have somebody

در گوشم سفت شده بود و مجبور شدم بروم و از کسی بخواهم

with a pair of tweezers pull it out of my ear.

با یک موچین آن را از گوشم بیرون بیاورد.

This is your fun story.

این داستان سرگرم کننده شماست.

I mean, it's fun.

منظورم این است که سرگرم کننده است.

It's fun.

It was fun because we were laughing

خوش می گذرد.

سرگرم کننده بود زیرا ما

at the fact that I'd done something to try and protect my ears from the sound.

به این واقعیت می خندیدیم که من کاری انجام داده ام تا سعی کنم از گوش هایم در برابر صدا محافظت کنم.

Yes, I got the wax stuck in my ears.

بله، من موم را در گوشم گیر کردم.

So you've got to be careful where you get the irony.

بنابراین شما باید مراقب باشید که طنز از کجا به دست می آید.

But you're happy anyway.

اما به هر حال شما راضی هستید.

You're hearing's pin sharp. You can hear that.

صدای تیز پین را می شنوید. شما می توانید آن را بشنوید.

You can hear everything you can.

شما می توانید هر چیزی را که می توانید بشنوید.

A lot of people wake up the next morning

بسیاری از مردم صبح روز

after going to a nightclub and they find

بعد پس از رفتن به یک کلوپ شبانه از خواب بیدار می

a lot of strange things stuck

شوند و چیزهای عجیب و غریب زیادی را

in various parts of their body.

در قسمت های مختلف بدن خود می بینند.

Yeah, it's dope.

آره دوپینگه

So you can buy Louis. You can actually buy the chemist.

بنابراین می توانید لویی را بخرید. در واقع می توانید شیمیدان را بخرید.

These these ear defenders, they're called.

به این گوش‌ها می‌گویند.

Okay, and they are made of wax.

خوب، و آنها از موم ساخته شده اند.

You can get the foam ones, but you can also get wax ones.

می توانید فوم ها را تهیه کنید، اما می توانید فوم ها را نیز تهیه کنید.

And they are designed better than the foam ones and they don't.

و بهتر از فوم ها طراحی شده اند و اینطور نیست.

They're discreet as well.

آنها نیز محتاط هستند.

You can't see them.

شما نمی توانید آنها را ببینید.

Where is the foam one? The bright yellow. They stick out.

فومش کجاست؟ زرد روشن. بیرون می زنند.

You look stupid. Oh, you're being sponsored by them.

احمق به نظر میای اوه، شما توسط آنها حمایت می شوید.

But you can definitely get the the wax is very it's a bit like candle wax,

اما مطمئناً می توانید موم را دریافت کنید که بسیار شبیه موم شمع است،

but it's softer and you can mould it. Yes.

اما نرم تر است و می توانید آن را قالب بزنید. آره.

So it's it's a real thing.

بنابراین این یک چیز واقعی است.

You got to be careful not to push it into.

شما باید مراقب باشید که به آن فشار نیاورید. آقای استیو

After spending 40 minutes telling people not to not stick things in their ears, Mr.

پس از صرف 40 دقیقه به مردم گفت که چیزها را در گوش خود نچسبانند،

Steve tells you that he likes sticking things into it.

به شما می گوید که دوست دارد چیزهایی را در گوش خود بچسبانند.

Well, I think I just put it too far.

خوب، من فکر می کنم من فقط آن را خیلی دور انداختم.

It went too far in young people.

در جوانان خیلی زیاد شد.

Yes, it better make sense. Earwax stories is a fun now.

بله، بهتر است منطقی باشد. داستان های موم گوش اکنون سرگرم کننده است.

Did you contemplate Mr.

آیا امروز به آقای

Duncan today?

دانکن فکر کردید؟

We might end up talking about earwax.

ممکن است در نهایت در مورد جرم گوش صحبت کنیم.

No, there's always some surprise on the live stream.

نه، همیشه در جریان زنده یک شگفتی وجود دارد.

Is when there's always some subject we didn't plan to talk about.

زمانی است که همیشه موضوعی وجود دارد که ما قصد صحبت در مورد آن را نداشتیم.

But because of you wonderful people

اما به خاطر شما افراد فوق العاده ای که

on here, then we

در اینجا هستید، پس ما

suggesting all these things to us.

همه این موارد را به ما پیشنهاد می کنیم.

Then we can.

سپس ما می توانیم.

We end up talking about all sorts of different subjects.

ما در نهایت در مورد انواع موضوعات مختلف صحبت می کنیم.

We are having fun today.

امروز داریم خوش میگذرونیم

It might not look like it.

ممکن است شبیه آن نباشد.

It might not look like it where you are sitting at the moment.

ممکن است در جایی که در حال حاضر نشسته اید به نظر نرسد.

But we are having fun

ولی

today.

امروز داریم خوش میگذره

I hope you are enjoying yourself this morning.

امیدوارم از امروز صبح لذت برده باشید.

Oh yes.

Wants to buy boxer shorts with your face on boxer shorts

آه بله.

می خواهد باکسر با صورت شما روی شلوارک باکسر

with my face on the front or the back.

با صورت من در جلو یا پشت بخرد.

Maybe it maybe they want my face on the back

شاید آن‌ها می‌خواهند صورت من در پشت

to remind them where they are is

به آنها یادآوری کند که کجا هستند

because, because my face, you see, I forget it.

، زیرا، می‌بینی، چهره‌ام فراموشش می‌کنم.

Talking of underpants.

صحبت از زیر شلواری.

Here's Mr.

Steve in the garden this morning. In his underpants?

امروز صبح آقای استیو در باغ است. با شلوارش؟

Oh, Mr. Duncan, why are you showing that up?

اوه، آقای دانکن، چرا این را نشان می دهید؟

It's.

I don't share that, Mr..

این است.

من این را به اشتراک نمی‌گذارم، آقای

Don't get Mr.

Steve in the garden this morning in his underpants.

استیو امروز صبح با شلوار زیرش به باغ نروید.

I don't know what he was doing with those cows, but he looks

نمی دانم با آن گاوها چه می کرد، اما

very excited, I thought.

فکر کردم خیلی هیجان زده به نظر می رسد.

Mr. Duncan Well, that's funny.

آقای دانکن خب، این خنده دار است.

I suppose that is funny.

فکر کنم خنده دار باشه

That is that you mean that Mr.

منظور شما این است که آقای

Steve in his underpants in the garden.

استیو با زیرشلواری در باغ.

Why were you walking around the garden this morning in your underpants

چرا امروز صبح با زیر شلوارت در باغ قدم می زدی

while I was not fully dressed and I saw the cows

در حالی که من لباس کامل نپوشیده بودم و گاوهایی را که در باغ می بینی دیدم دارند

you see in the garden eating, the grass cuttings

غذا می خورند، قلمه های علف

that I put out for them because I cut the grass yesterday, hopefully for the last time.

هایی که برایشان گذاشتم چون دیروز علف ها را بریدم، امیدوارم برای آخرین بار. زمان.

Okay, good.

باشه خوبه

Before winter.

قبل از زمستان.

And I'm always excited when the cows come out.

و من همیشه وقتی گاوها بیرون می آیند هیجان زده می شوم.

So I went out and had a look at them and I hadn't got any

بنابراین بیرون رفتم و نگاهی به آنها انداختم و هیچ

just I couldn't be bothered to go upstairs

and go what I look like anyway.

چیزی نداشتم.

Yes. Oh, Mr.

آره. اوه، آقای

Duncan, what are you wearing?

دانکن، چه پوشیده ای؟

Oh, those are those underpants.

اوه، این همان شلوارهای زیر است.

I'm not going to say what they are. I think they are underpants.

من نمی خواهم بگویم آنها چه هستند. فکر کنم زیر شلواری هستن

I'm not going to say what they are.

من نمی خواهم بگویم آنها چه هستند.

Mr. Steve is walking around the garden in his underwear

آقای استیو با لباس زیر در باغ قدم می زند

and we wonder why the neighbours always complain about his salary.

و ما تعجب می کنیم که چرا همسایه ها همیشه از حقوق او شکایت دارند.

She says Hello and goodbye.

او می گوید سلام و خداحافظ.

I'm in the street waiting the rent.

من در خیابان منتظر اجاره هستم.

I'm on holiday.

من در تعطیلات هستم.

Yes, I mean, I'm in Mar del Plata.

بله، منظورم این است که من در مار دل پلاتا هستم.

Yes, we know because we looked earlier.

بله، ما می دانیم زیرا قبلاً نگاه کردیم.

Would you like to see who he is?

دوست داری ببینی کیه؟

Claude, here on the beach, Mr. Steve?

کلود، اینجا در ساحل، آقای استیو؟

That she is.

که او است.

She's having fun.

داره خوش میگذره

Claudia is on the beach.

کلودیا در ساحل است.

Having fun. Having fun.

تفریح ​​کردن تفریح ​​کردن

She's having fun. David, look at that. I'm jealous.

داره خوش میگذره دیوید، به آن نگاه کن من حسودم.

Yeah, I'm jealous. I said that earlier.

آره حسودیم میشه قبلا هم گفتم

We are very jealous because we want to have a holiday,

ما خیلی حسودیم چون می‌خواهیم تعطیلات داشته باشیم،

but it looks as if we're not going to have a holiday well, we were thinking of going abroad.

اما انگار قرار نیست تعطیلات خوبی داشته باشیم، به رفتن به خارج از کشور فکر می‌کنیم.

It's not it's not looking good.

اینطور نیست که ظاهر خوبی ندارد.

It's already mid-October. And to be honest with you,

الان اواسط اکتبر است. و صادقانه بگویم

the weather in Europe is not great at this time of year.

، آب و هوای اروپا در این زمان از سال عالی نیست.

I will be honest with you. Well, thank you, Christine.

من با شما صادق خواهم بود. خب متشکرم کریستین

What's that?

آن چیست؟

Resilience.

I've got beautiful legs.

تاب آوری.

من پاهای زیبایی دارم

A lot of people do.

خیلی از مردم این کار رو می کنند.

You shouldn't be so worried then about your your journey

پس نباید آنقدر نگران سفر خود

into the garden this morning in your underpants.

به باغ امروز صبح با زیر شلواری باشید.

So you shouldn't worry about it.

پس نباید نگران آن باشید.

It's it's probably it's probably going to get us

احتمالاً احتمالاً می‌خواهد

lots of new view is like this you see so there is Mr.

دیدهای جدید زیادی را به ما بدهد، مثل این است که می‌بینید، بنابراین آقای

Steve talking to the cows this morning in his underwear

استیو امروز صبح با لباس زیرش

and the cows don't look very interested for some reason.

با گاوها صحبت می‌کند و گاوها بنا به دلایلی چندان علاقه‌مند به نظر نمی‌رسند.

I know the cows don't appreciate my legs at all.

می دانم که گاوها اصلاً قدر پاهای من را نمی دانند.

No, they don't.

نه، این کار را نمی کنند.

They're sturdy runners.

آنها دونده های سرسختی هستند.

Those are all years of cross-country running. Okay.

همه آن سال‌های دویدن در میان کشور است. باشه.

Although it's played havoc with my hips. Yes.

گرچه با باسنم خراب شده است. آره.

Mr. Steve at the moment has an obsession with his hips.

آقای استیو در حال حاضر وسواس زیادی با باسن خود دارد.

He believes he he believes that

او معتقد است که او معتقد است که

maybe his hips are starting to wear away.

شاید باسنش شروع به از بین رفتن کرده است.

So he is a little bit worried he might have to have his hips replaced.

بنابراین او کمی نگران است که ممکن است باسن خود را تعویض کند.

I'm thinking, you know, I'm going to book myself, book myself in

من فکر می کنم، می دانید، می خواهم خودم رزرو کنم، خودم را رزرو کنم

because there's a 2 to 3 year waiting list in the UK to have your hips replaced. Yes.

زیرا یک لیست انتظار 2 تا 3 ساله در بریتانیا برای تعویض لگن شما وجود دارد. آره.

Well that's it.

خب همین.

So I need to, you know, get to the doctor

بنابراین، می‌دانی، باید به دکتر بروم

and say, book me in now, book your place now.

و بگویم، اکنون من را رزرو کن، اکنون جای خود را رزرو کن.

Because I think in 2 to 3 years time I'm

چون فکر می‌کنم 2 تا 3 سال دیگر

going to be hobbling around with sticks. Yeah.

با چوب دست و پا می‌زنم. آره

Because of all the running

به دلیل تمام دویدن

I've done in my formative years,

هایی که در سال های شکل گیری خود انجام داده ام،

over many years has worn my hips away.

طی سال ها باسنم را فرسوده کرده است.

I don't think it's that serious, actually, but I've got to be careful.

فکر نمی‌کنم آنقدرها جدی باشد، اما باید مراقب باشم.

But yes. So fun, Mr. Duncan.

اما بله. خیلی جالبه آقای دانکن

Don't do that. Mr.

این کار را نکن آقای

Duncan, please.

دانکن، لطفا.

What?

چی؟

What, what if anyone went past walking their dog?

چه می شود، اگر کسی از کنار سگش رد شود چه؟

Well, yes. Well, the neighbour could have seen me.

خب بله. خوب، همسایه می توانست مرا ببیند.

They would had they would have been outraged by that that sight.

آنها اگر از آن منظره خشمگین می شدند.

That's almost obscene.

این تقریباً زشت است.

There are people that hang around local parks doing that and there is Mr.

افرادی هستند که در اطراف پارک های محلی این کار را انجام می دهند و آقای

Steve taunting the cows.

استیو نیز در حال تمسخر گاوها است.

Yes, Inaki, I will do that.

بله، ایناکی، من این کار را خواهم کرد.

You will have to take a video shot for Mr.

شما باید

Duncan behind his back without him knowing.

پشت سر آقای دانکن بدون اینکه او بداند ویدیویی بگیرید.

Oh, yes.

آه بله.

And an embarrassing one.

و شرم آور.

Oh, but the thing is, Inaki, I wouldn't know how to put on. Mr.

اوه، اما مسئله این است، ایناکی، من نمی دانم چگونه بپوشم. آقای

Duncan has full control, so I therefore

دانکن کنترل کامل دارد، بنابراین من

just.

فقط.

I think that's why the cows came over, because they obviously saw me.

فکر می کنم به همین دلیل گاوها آمدند، زیرا آنها آشکارا مرا دیدند.

Yeah.

آره

You know, in my hand, they must have thought you were the bull.

می دونی، در دست من ، حتما فکر می کردند که تو گاو نر هستی.

I don't know how the

من نمی دانم چگونه

Mr.. We're not going to go there, although it is fun.

آقای... ما قرار نیست به آنجا برویم، اگرچه جالب است.

We're having fun.

داریم خوش میگذرونیم

So we are talking about we're talking about fun today.

بنابراین ما در مورد سرگرمی امروز صحبت می کنیم.

Fun things.

چیزهای سرگرم کننده

Do you like to have fun?

دوست داری تفریح ​​کنی؟

I know I do sometimes.

من می دانم که گاهی اوقات انجام می دهم.

Apparently, Mr. Steve is rowdy.

ظاهراً آقای استیو جنجالی است.

I'm not sure if Mr. Steve is rowdy.

من مطمئن نیستم که آقای استیو مزاحم باشد.

He might be causing.

او ممکن است باعث شود

Causing some distress to the local wildlife fun.

ایجاد ناراحتی در تفریحات محلی حیات وحش.

We're having fun. That's all it is.

داریم خوش میگذرونیم همه چیز همین است.

Although if there is a hungry bird nearby, there might be a little for them to bite into.

اگرچه اگر یک پرنده گرسنه در این نزدیکی وجود داشته باشد، ممکن است کمی برای آنها نیش بزند.

You see, I just love that.

می بینید، من فقط آن را دوست دارم.

I don't even know what you're doing there.

من حتی نمی دانم شما آنجا چه می کنید.

Well, I was just trying to touch the cow because I like to make contacts, okay?

خوب، من فقط سعی می کردم گاو را لمس کنم، زیرا دوست دارم تماس برقرار کنم، باشه؟

With my fellow creatures.

با همنوعانم

And that's my Lord, the judge and the prosecution is Mr.

و این پروردگار من است ، قاضی و دادستان آقای

Steve Defence.

استیو دیفنس است.

I'd to hug a cow, but they don't seem to like it.

من می خواهم یک گاو را در آغوش بگیرم، اما به نظر می رسد آنها دوست ندارند.

No, they don't.

نه، این کار را نمی کنند.

Whenever you try, they sort of run off, especially when you're in your underpants.

هر وقت تلاش می کنید، به نوعی فرار می کنند، به خصوص زمانی که در زیر شلواری خود هستید.

Yes, maybe They think I'm going to try and do something inappropriate

بله، شاید آنها فکر می‌کنند که من سعی می‌کنم کاری نامناسب

to them, you know.

برای آنها انجام دهم.

Okay.

باشه.

And so we just leave that there, right there with how well it happens.

و بنابراین ما فقط آن را همانجا رها می کنیم، درست همان جا که چقدر خوب اتفاق می افتد.

If you do things to animals that you're not supposed to, what other can the police be called?

اگر با حیوانات کارهایی انجام می دهید که قرار نیست، پلیس دیگری را می توان نامید؟

Yes, it's illegal.

بله غیرقانونی است

Is it? Yes, I didn't know that. Very, very.

آیا این است؟ بله، من این را نمی دانستم. خیلی خیلی.

And what

و در مورد چه چیزی

can we talk about?

می توانیم صحبت کنیم؟

Earwax again, I know that suddenly earwax seems like a much more interesting

جرم گوش دوباره، من می‌دانم که جرم گوش ناگهان موضوع جالب‌تری

subject than what Steve was was heading towards bear.

نسبت به چیزی است که استیو به سمت خرس می‌رفت.

Anyway, we've all seen your underwear today, Omar in Colombia as well,

به هر حال، امروز همه ما لباس زیر شما را دیده‌ایم ، عمر در کلمبیا

to people from Colombia, South America.

و افرادی از کلمبیا، آمریکای جنوبی.

Oh, yes.

We like to know where you all are we like to know.

آه بله.

ما دوست داریم بدانیم همه شما کجا هستید، دوست داریم بدانیم.

I was touched yesterday.

دیروز تحت تاثیر قرار گرفتم

What did you call the police?

به پلیس چه زنگ زدی؟

I was touched deeply.

عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفتم.

Oh You mean touched in an emotional way?

اوه یعنی به روشی احساسی لمس شده؟

My heart skipped a beat because your sister sent

قلبم به تپش افتاد زیرا خواهرت

something lovely as thank you gift for my support

هدیه ای دوست داشتنی به عنوان هدیه تشکر برای حمایت من

during your recent bereavement

در طول سوگ اخیرت

and the things I helped to do during.

و کارهایی که من در انجام آنها کمک کردم فرستاد.

The funeral service and I received this yesterday from Steve's sister.

مراسم تشییع جنازه و من دیروز این را از خواهر استیو دریافت کردیم.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

A box of biscuits. And on the front it says.

یک جعبه بیسکویت. و در جلو می گوید.

Thank you.

متشکرم.

Written out in lovely icing letters.

با حروف شیرین و زیبا نوشته شده است.

Isn't that great?

این عالی نیست؟

So I haven't eaten those yet, but

بنابراین من هنوز آنها را نخوردم، اما

I can guarantee later on I will be eating those.

می توانم تضمین کنم که بعداً آنها را خواهم خورد.

So thank you very much to Janice, Mr.

بنابراین از جنیس،

Steve's sister, for sending those yesterday to me with a lovely personal message as well.

خواهر آقای استیو، بسیار سپاسگزارم که دیروز را با یک پیام شخصی دوست داشتنی برای من فرستاد.

And I have to say, I was moved.

و باید بگویم متاثر شدم.

Yes, she to Mr.

بله، او به آقای

Duncan, have you explained what you did at the funeral?

دانکن، توضیح داده اید که در مراسم تشییع جنازه چه کردید؟

I've explained some of it, but I don't really want talk too much about it. No.

من برخی از آن را توضیح داده ام، اما واقعاً نمی خواهم زیاد در مورد آن صحبت کنم. نه.

So I did I did record.

پس انجام دادم و ضبط کردم.

I did I did film the funeral service for your mother

من این کار را کردم و از مراسم تشییع جنازه مادرت فیلم گرفتم

because many relatives couldn't get along to see it.

زیرا بسیاری از اقوام نتوانستند آن را ببینند.

And so Mr. Duncan filmed it.

و بنابراین آقای دانکن از آن فیلم گرفت.

But you set the cameras up and then you sat down, obviously. Yes.

اما شما دوربین ها را تنظیم کردید و سپس نشستید، واضح است. آره.

Okay. Yes. So, yeah.

باشه. آره. پس آره.

And then I edited the film and we were able

و سپس من فیلم را ویرایش کردم و توانستیم

to send that to particularly Mum's

آن را به خصوص برای

brothers and sisters and

برادران و خواهران و خواهر و

siblings who because of their elder, they couldn't travel.

برادرهای مامان که به دلیل بزرگترشان نمی توانستند سفر کنند ارسال کنیم.

Yeah, all the distance and they've really appreciate it.

بله، این همه فاصله و آنها واقعاً قدردان آن هستند.

And my sister sent that as a thank. Yes.

و خواهرم برای تشکر فرستاد. آره.

So I thought I thought that was really nice.

بنابراین فکر کردم که واقعاً خوب است.

It is some too.

مقداری هم هست

Sometimes you do things you don't think that you're going to get something in return.

گاهی اوقات کارهایی می کنید که فکر نمی کنید در ازای آن چیزی به دست خواهید آورد.

Quite often I do things and I don't think one day I will get some sort of reward.

اغلب کارهایی را انجام می دهم و فکر نمی کنم روزی به نوعی پاداش بگیرم.

I don't think about that.

من در مورد آن فکر نمی کنم.

So I did that because I thought it was the right thing to do

بنابراین من این کار را انجام دادم زیرا فکر می کردم این کار درستی است

because many people could not attend your mother's funeral.

زیرا بسیاری از مردم نمی توانند در مراسم تشییع جنازه مادر شما شرکت کنند.

So I write the it, film it and those are biscuits and we eat though.

بنابراین من آن را می نویسم، از آن فیلم می گیرم و آن ها بیسکویت هستند و ما می خوریم.

The strange thing is we might actually have a business idea there.

نکته عجیب این است که ممکن است واقعاً یک ایده تجاری در آنجا داشته باشیم.

Maybe that's something we could start doing.

شاید این کاری باشد که بتوانیم آن را شروع کنیم.

Filming funerals for people.

فیلمبرداری مراسم تشییع جنازه برای مردم

That sounds like fun. Yes.

به نظر سرگرم کننده است. آره.

Well, it's it at least it's it's easy to control the crowds.

خوب، حداقل کنترل جمعیت آسان است.

You never have any drunk behaviour at a funeral.

شما هرگز در مراسم تشییع جنازه رفتار مستی ندارید.

Everyone's normally very still and quiet, so I would imagine the environment must be very good.

همه به طور معمول بسیار آرام و ساکت هستند، بنابراین تصور می‌کنم محیط باید بسیار خوب باشد.

But yeah, maybe, maybe it could be a big thing.

اما بله، شاید، شاید این می تواند یک چیز بزرگ باشد.

Victorious. Yes.

پیروز. آره.

DUFFY Yeah.

دافی آره

BE Victoria says lovely present.

BE ویکتوریا می گوید هدیه دوست داشتنی.

She must be as nice as her brother. Thank you.

او باید مثل برادرش خوب باشد. متشکرم.

Well, my sister and I,

خب من و خواهرم،

my mother said, you know

مادرم گفت، می‌دانی

what siblings like brothers and sisters, they don't always get on well.

چه خواهر و برادری دوست دارند، همیشه حالشان خوب نیست.

And they have sort of arguments or differences of opinion.

و آنها نوعی استدلال یا اختلاف نظر دارند.

Yes, but my mother,

بله، اما مادرم

when she was in hospital not long before she passed, she said,

زمانی که در بیمارستان بستری بود، مدتی پیش از مرگش نگذشته بود،

I don't want you to meaning me and my sister to argue.

گفت نمی‌خواهم منظور من و خواهرم را با هم دعوا کنید.

So we have been very good.

بنابراین ما خیلی خوب بوده ایم.

I mean, we do. We are quite opposite in character.

منظورم این است که ما انجام می دهیم. ما در شخصیت کاملاً متضاد هستیم.

Yeah, I think so. I Think that's fair to say.

آره، من اینطور فکر می کنم. من فکر می کنم منصفانه است که بگویم.

But we are we haven't argued at all over anything to do with the funeral.

اما ما اصلاً بر سر هیچ موضوعی در مورد مراسم تشییع جنازه بحث نکرده ایم.

And we're not going to we're not going to because, you know, I that's all I've got

و ما به آنجا نخواهیم رفت، زیرا، می دانید، من تنها چیزی که برایم

left is my sister now because, you know, my father's died.

باقی مانده، خواهرم است ، زیرا، می دانید، پدرم مرده است.

The mother's died. I've only got the sister.

مادر فوت کرده من فقط خواهر را دارم

So we've got to we've got to get on.

بنابراین ما باید به ما باید به در.

Yes, that's it.

آره همینه.

We mustn't fall out.

ما نباید بیرون بیفتیم

We're missing dialogue, you know,

می دانید که

and we must talk things out.

ما گفتگو را از دست داده ایم، و باید درباره مسائل صحبت کنیم.

If we've got differences of opinion.

اگر اختلاف نظر داریم

But that's not very funny, is it?

اما این خیلی خنده دار نیست، اینطور است؟

No, this is right back to back to fun.

نه، این پشت به پشت به سرگرمی است.

Fun, huh?

سرگرم کننده، ها؟

What?

چی؟

I'm having fun. Yes. Okay, then

داره بهم خوش میگذره. آره. باشه پس

I'm just watching.

من فقط دارم نگاه میکنم

The View is start to disappear.

نمای شروع به ناپدید شدن می کند.

Talking of fun and talking of having holidays,

صحبت از سرگرمی و صحبت از داشتن تعطیلات،

because we looked earlier at some lovely holiday photographs.

زیرا قبلاً به چند عکس زیبای تعطیلات نگاه کردیم .

Do you remember the time we went to the beach?

یادت هست چه زمانی به ساحل رفتیم؟

We had quite a lot of fun there.

آنجا خیلی خوش گذشت.

A strange thing about that.

یک چیز عجیب در این مورد.

A lot of people think we rehearse all of these things that we film.

بسیاری از مردم فکر می کنند که ما همه این چیزهایی را که فیلم می گیریم تمرین می کنیم.

Can I just say we don't we don't rehearse any of this.

آیا می توانم فقط بگویم که ما نمی توانیم هیچ یک از این ها را تمرین نکنیم.

Everything we do is just completely spontaneous, whether it is live

هر کاری که ما انجام می دهیم کاملاً خودجوش است، چه زنده باشد

or recorded. Mhm.

و چه ضبط شده. مهم

I'm thirsty. I'm very thirsty.

من تشنه هستم. خیلی تشنه هستم.

Well yes.

خب بله.

You've got to keep up your hydration Mr. Duncan.

شما باید هیدراتاسیون خود را حفظ کنید آقای دانکن.

Oh that's up from them. Yes. No. Yes.

اوه از آنها گذشته است. آره. خیر بله.

You drink water.

It's fun. Fun.

آب میخوری

خوش می گذرد. سرگرم کننده.

Everything's fun, right. Yes.

همه چیز سرگرم کننده است، درست است. آره.

What have we got here? A joke from the.

اینجا چی داریم؟ یک شوخی از.

Yes, that's it.

We're relying on you the tests for lots of fun jokes.

آره همینه.

ما به تست های بسیاری از جوک های سرگرم کننده بر شما تکیه می کنیم.

And if anyone else has any anything, any sort of moments of fun

و اگر کس دیگری چیزی، هر نوع لحظات سرگرم کننده ای

in their lives that they would like to share with us.

در زندگی خود دارد که دوست دارد با ما به اشتراک بگذارد.

Yes. Then we will read them out or anything.

آره. سپس آنها را می خوانیم یا هر چیز دیگری.

Just anything that's fun.

فقط هر چیزی که سرگرم کننده است.

Anything like that was that was fun on the beach.

هر چیزی شبیه آن بود که در ساحل سرگرم کننده بود.

Although I seem to remember we were arguing before we actually filmed that.

اگرچه به نظر می‌رسد یادم می‌آید که قبل از فیلمبرداری آن با هم دعوا می‌کردیم.

Isn't it strange?

عجیب نیست؟

What a photograph can paint a picture

چه عکسی می‌تواند تصویری را ترسیم کند،

and but you know, you can see a picture of somebody in a smiling.

اما می‌دانید، می‌توانید تصویر کسی را در حال خندان ببینید.

But you have no idea what happened

اما شما نمی دانید

before that photograph, after I remember that day, the day

قبل از آن عکس چه اتفاقی افتاده است، بعد از اینکه آن روز را به یاد می آورم، روزی که روز

it was a very strange day when we went to the beach because, well, first of all,

بسیار عجیبی بود که ما به ساحل رفتیم ، زیرا خوب، اول از همه،

I've never film on a beach before, never, never done it before.

من قبلاً هرگز در ساحل فیلم نگرفته ام. ، قبلاً آن را انجام نداده بود.

So I was feeling a little nervous anyway, because if you've ever been on the beach,

بنابراین به هر حال من کمی عصبی بودم، زیرا اگر تا به حال در ساحل بوده

you will know that if it is windy, there is sand blowing everywhere.

باشید، می دانید که اگر باد باشد ، شن و ماسه در همه جا می وزد.

So I was a little bit nervous about my equipment

بنابراین در مورد تجهیزاتم

that I was using on the beach because the sand will get everywhere.

که در ساحل استفاده می کردم کمی عصبی بودم زیرا شن و ماسه به همه جا می رسد.

It can get into your machinery and your technology and break it.

می تواند وارد ماشین آلات و فناوری شما شود و آن را خراب کند.

But yes, I was a little bit nervous and on edge, but we are now talking about fun things.

اما بله، من کمی عصبی و عصبی بودم، اما ما اکنون در مورد چیزهای سرگرم کننده صحبت می کنیم.

Would you like to have some fun?

آیا دوست دارید کمی تفریح ​​کنید؟

I, I must be honest with you,

من، باید با شما صادق باشم،

during these very strange, unpredictable times, we all need a little smile.

در این زمان های بسیار عجیب و غیرقابل پیش بینی، همه ما به یک لبخند کوچک نیاز داریم.

We do, we do. We do.

انجام می دهیم، انجام می دهیم. ما انجام می دهیم.

The more the merrier, as they say.

همانطور که می گویند هر چه بیشتر بهتر است.

Yes, definitely.

بله قطعا.

So what have you got for us, Mr. Duncan?

پس چه چیزی برای ما دارید، آقای دانکن؟

What have I got for you?

چی دارم برات؟

Well, you can ask that and I will answer it fun

خوب، شما می توانید آن را بپرسید و من

and enjoyment words and phrases also today.

امروز به کلمات و عبارات سرگرم کننده و لذت بخش پاسخ خواهم داد.

Well, we're asking when you last had some fun.

خب، ما می پرسیم آخرین بار کی خوش گذشت؟

To have fun is to enjoy an experience.

لذت بردن یعنی لذت بردن از یک تجربه.

So anything it can be any experience.

بنابراین هر چیزی می تواند هر تجربه ای باشد.

It doesn't have to be some be something fantastic.

لزومی ندارد که چیزی خارق العاده باشد.

It doesn't have to be something really amazing.

لازم نیست واقعاً چیز شگفت انگیزی باشد.

It can be just something.

می تواند فقط چیزی باشد.

Maybe if you're sitting on your own, having a cup of tea, that can be fun.

شاید اگر به تنهایی نشسته اید و یک فنجان چای می نوشید، می تواند سرگرم کننده باشد.

It's just nice to relax.

فقط استراحت کردن خوب است.

So fun can be any experience

بنابراین سرگرمی می تواند هر تجربه ای باشد

that you are actually enjoying something is fun.

که شما واقعاً از چیزی لذت می برید سرگرم کننده است.

It's fun, it's nice.

سرگرم کننده است، خوب است.

It's a pleasant moment of time.

این یک لحظه خوشایند از زمان است.

It gives you some pleasure.

کمی لذت به شما می دهد.

So to have fun is to enjoy you.

پس لذت بردن یعنی لذت بردن از شما.

Enjoy an experience, maybe enjoy it in the like.

از یک تجربه لذت ببرید، شاید از آن لذت ببرید.

A child would enjoy something. Yes.

یک کودک از چیزی لذت می برد. آره.

When I think of fun, I think of children playing

وقتی به سرگرمی فکر می کنم، به بچه هایی فکر می کنم

with no self-consciousness at all.

که اصلاً بدون خودآگاهی بازی می کنند.

They're just doing what comes naturally, what they want to do.

آنها فقط کاری را انجام می دهند که به طور طبیعی حاصل می شود، آنچه می خواهند انجام دهند.

They're laughing.

دارن میخندن

They're having fun, they're playing outside,

آنها سرگرم می شوند، بیرون بازی می کنند،

and they're not worrying what other people think because children don't really have

و نگران نیستند که دیگران چه فکری می کنند، زیرا کودکان واقعاً چنین چیزی را ندارند،

they haven't developed that self consciousness note

آنها این یادداشت

blights a lot of adults as they go through puberty

خودآگاهی بسیاری از بزرگسالان را در دوران بلوغ آزار می دهد

because you suddenly become very self-conscious

زیرا شما ناگهان نسبت به

of your appearance and in everything you do.

ظاهر و هر کاری که انجام می دهید بسیار خودآگاه می شوید.

And that's something that to an extent

و این چیزی است که تا حدی

that has affected me sometimes for the rest of your life as well,

من را گاهی تا آخر عمر تحت تاثیر قرار داده است،

always sort of worrying what other people are thinking when you're doing something or what you wear

همیشه نگران این هستم که دیگران در هنگام انجام کاری به چه فکر می کنند یا لباسی که می پوشید

or how you pronounce words or or

یا چگونه کلمات را تلفظ می کنید یا

or just anything that you do.

یا فقط هر چیز دیگری. که شما باید انجام دهید.

And that takes the fun out of things.

و این لذت را از چیزها می گیرد.

I always I always envy

من همیشه به

people who can live in the moment spontaneously.

افرادی که می توانند خود به خود در لحظه زندگی کنند حسادت می کنم.

They're not thinking about how they might be perceived or what other people are thinking.

آنها به این فکر نمی کنند که چگونه ممکن است درک شوند یا دیگران چه فکری می کنند.

They're just having fun and just let themselves go.

آنها فقط دارند سرگرم می شوند و فقط خودشان را رها می کنند.

I think I live more in the moment, whereas you tend to drift away and worry about things.

فکر می‌کنم بیشتر در لحظه زندگی می‌کنم، در حالی که شما تمایل دارید از خود دور شوید و نگران چیزهایی باشید.

I'm always up here thinking overthinking things.

من همیشه اینجا هستم و به چیزهایی بیش از حد فکر می کنم.

That's what it's like when I go for a walk with you.

وقتی با تو به پیاده روی می روم اینطور است.

Sometimes Mr.

Duncan will walk for like half an hour into town and we've gone

گاهی اوقات آقای

دانکن نیم ساعتی به داخل شهر راه می‌رود و ما از

through all these lovely fields over the hills, and I haven't seen any of it

میان این مزارع دوست‌داشتنی بر فراز تپه‌ها رفته‌ایم، و من هیچ کدام از آن‌ها را ندیده‌ام،

because I'm

زیرا دارم به این

thinking about what I want to do up here or worrying about something.

فکر می‌کنم که می‌خواهم اینجا انجام دهم یا نگرانی در مورد چیزی

And but at least with your new

و اما حداقل با

your new period of relaxation,

دوره جدید استراحت خود،

now you don't have your job to worry about.

اکنون شغل خود را برای نگرانی ندارید.

I think I think you are improving.

من فکر می کنم شما در حال بهبود هستید.

You can't have fun

تا زمانی که آرامش نداشته باشید، نمی‌توانید به تفریح

unless you relaxed, unless you stop worrying what other people think about what you're doing.

بپردازید، مگر اینکه دیگر نگران این نباشید که دیگران درباره کاری که انجام می‌دهید چه فکر می‌کنند.

I think that's what I like about these livestreams.

من فکر می کنم این چیزی است که در مورد این پخش زنده دوست دارم.

Mr. Duncan, we have fun because I have to be.

آقای دانکن ما خوش می گذرانیم چون من باید باشم.

I haven't got time to think about any worries in my life.

من فرصتی برای فکر کردن به هیچ نگرانی در زندگی ام ندارم.

No, because I'm on camera.

نه، چون جلوی دوربین هستم.

People are watching me, so I can be myself spontaneous.

مردم من را تماشا می کنند، بنابراین من می توانم خودم را خودجوش باشم.

You know, I can. I can just be me.

میدونی من میتونم من فقط میتونم خودم باشم

And because, you know, I'm

و از آنجا که، می دانید، من

living in the moment, which is very rare for me,

در لحظه زندگی می کنم، که برای من بسیار نادر است،

people see me like this, you know, sort of fun and happy.

مردم مرا این گونه می بینند، می دانید، تا حدودی سرگرم کننده و شاد.

Yeah. Okay. Be giving it to you. Not now.

آره باشه. به تو بدهد الان نه.

I don't.

من این کار را نمی کنم.

You're always like, no.

تو همیشه همینطوری، نه

Okay, Steve, I don't know what you're on about now.

باشه، استیو، من نمی‌دونم الان در مورد چی هستی.

Unique Life Design says happiness is an art.

Unique Life Design می گوید شادی یک هنر است.

You have to learn how to be happy.

شما باید یاد بگیرید که چگونه شاد باشید.

Yes, you have to forget about yourself.

بله، شما باید خود را فراموش کنید.

I think it's more about relaxing.

من فکر می کنم این بیشتر در مورد آرامش است.

It's very strange.

خیلی عجیب است.

We often think of relaxing as being still out or doing nothing.

ما اغلب فکر می‌کنیم که استراحت کردن به‌عنوان بی‌حرکت بودن یا انجام هیچ کاری نیست.

But in fact you can relax

اما در واقع می توانید

whilst doing things which which seems.

در حین انجام کارهایی که به نظر می رسد آرامش داشته باشید.

It seems like those two words don't go together.

به نظر می رسد این دو کلمه با هم نمی آیند.

But they do.

اما آنها انجام می دهند.

You can you can be active and relaxed at the same time.

شما می توانید در عین حال فعال و آرام باشید.

So it's more about the attitude that you have towards the thing you are doing.

بنابراین بیشتر به نگرش شما نسبت به کاری که انجام می دهید مربوط می شود.

So it's not necessarily about relaxing and staying

بنابراین لزوماً آرامش و بی حرکت ماندن

still or calm, it's also about enjoying that moment.

یا آرام نیست، بلکه لذت بردن از آن لحظه نیز هست.

Well, so relaxation, relaxing when you are doing

خوب، پس آرامش، استراحت کردن زمانی که در

something is not not being out of that moment, but in the moment you are enjoying yourself.

حال انجام کاری هستید خارج از آن لحظه نیست، بلکه در لحظه ای است که از خودتان لذت می برید.

You're you are enjoying the experience.

شما از تجربه لذت می برید

A fun event or experience is fun.

یک رویداد یا تجربه سرگرم کننده سرگرم کننده است.

The thing is fun.

موضوع سرگرم کننده است.

You are describing that thing as fun

شما آن چیز را سرگرم کننده توصیف می کنید

and we can think of many things that we do that are fun.

و ما می توانیم به بسیاری از کارهایی که انجام می دهیم فکر کنیم که سرگرم کننده هستند.

Maybe a party, maybe some sort of reunion

شاید یک مهمانی، شاید نوعی دیدار مجدد

with your friends or relatives going to the fair?

با دوستان یا اقوام خود که به نمایشگاه می روند؟

Yes. Riding on the dodgems. Yes.

آره. سوار بر طفره ها. آره.

Or going in the ghost train

یا رفتن به قطار ارواح

or going to those mirrors that distort your appearance.

یا رفتن به آینه هایی که ظاهر شما را مخدوش می کند.

The House of Mirrors. House of mirrors.

خانه آینه. خانه آینه.

Or to make you look fatter or thinner or strange.

یا اینکه چاقتر یا لاغرتر یا عجیب به نظر برسید.

That's fun. Yes.

این سرگرم کننده است. آره.

Because alcohol helps to relax you, doesn't it?

چون الکل به آرامش شما کمک می کند، اینطور نیست؟

Well, you tend to have fun at a party if you have something to drink.

خوب، اگر چیزی برای نوشیدن دارید، تمایل دارید در یک مهمانی خوش بگذرانید .

Sometimes some people need that. Yeah, people don't.

گاهی اوقات برخی از افراد به آن نیاز دارند. بله، مردم این کار را نمی کنند.

We call it Dutch courage.

ما آن را شجاعت هلندی می نامیم.

It's a great expression.

این یک بیان عالی است.

A person? Yes.

یک شخص؟ آره.

A person who needs Dutch courage is a person who needs something

فردی که به شجاعت هلندی نیاز دارد، فردی است که به چیزی نیاز دارد

to reinforce their confidence or to give them a little bit

تا اعتماد به نفس او را تقویت کند یا به نوعی به آنها

of courage in some way.

کمی شجاعت بدهد.

And we call it Dutch courage.

و ما آن را شجاعت هلندی می نامیم.

I always find that very strange.

من همیشه آن را بسیار عجیب می دانم.

Well, I think it's because we see the Dutch as very

خوب، من فکر می کنم به این دلیل است که ما هلندی ها

as having been very courageous and and Dutch courage.

را بسیار شجاع و شجاع هلندی می بینیم.

If you say, you know, if you're going to make a speech

اگر می گویید، می دانید، اگر قرار است سخنرانی

or you're going to do a performance

کنید یا اجرائی را اجرا کنید

where there is pressure on you, people are watching.

که در آن فشار روی شما باشد، مردم تماشا می کنند.

Then the Dutch courage is to have a little drink of whisky or something like that just to relax.

سپس شجاعت هلندی این است که فقط برای استراحت کمی نوشیدنی ویسکی یا چیزی شبیه آن بنوشید.

You can call it Dutch courage. Having some alcohol.

می توان آن را شجاعت هلندی نامید. داشتن مقداری الکل

So you're not trying to get drunk, but you are just trying to just.

بنابراین شما سعی نمی کنید مست شوید، بلکه فقط سعی می کنید مست شوید.

Oh, I feel better now.

اوه الان احساس بهتری دارم

I feel slightly more courageous. Yes.

احساس می کنم کمی شجاع تر هستم. آره.

Something just to make you feel more

چیزی که فقط برای ایجاد احساس بیشتر در شما ایجاد

so tomake, you know, must be always sort of courage.

می کند، می دانید، باید همیشه نوعی شجاعت باشد.

Okay.

Because we call it I don't know why we call it Dutch courage, but we must think of the Dutch

باشه.

چون ما به آن می گوییم، نمی دانم چرا به آن می گوییم شجاعت هلندی، اما باید به هلندی ها

just being, you know, courageous and always relaxed and and not getting nervous.

فکر کنیم که شجاع هستند و همیشه آرام هستند و عصبی نمی شوند.

So that alcohol we call it Dutch courage.

بنابراین ما آن الکل را شجاعت هلندی می نامیم.

I give you the courage of a Dutchman.

من به شما شجاعت یک هلندی را می دهم.

I'm not sure either.

من هم مطمئن نیستم.

Okay.

باشه.

But I hope it's not. Not a negative thing.

اما امیدوارم اینطور نباشد. چیز منفی نیست

No, it's not.

نه اینطور نیست.

Oh, you pretty sure of that liquid courage since Mitchum?

اوه، شما نسبت به آن شجاعت مایع از زمان میچام کاملا مطمئن هستید؟

Yes. Yes. That's another way of saying liquid courage.

آره. آره. این یک راه دیگر برای گفتن شجاعت مایع است.

It means alcohol. Yes, Dutch courage means alcohol.

یعنی الکل. بله شجاعت هلندی یعنی الکل.

That's it.

Just something just to not.

خودشه.

فقط یه چیزی که فقط نباید.

Not to get you drunk or intoxicated, but just something

نه برای اینکه شما را مست یا مست کنید، بلکه فقط چیزی که

just it just gives you a little bit more confidence before you do something.

فقط قبل از انجام کاری به شما اعتماد به نفس بیشتری می دهد.

Is a left of field comment.

سمت چپ نظر میدانی است.

Left field unexpected, unexpected comment

فیلد چپ، نظر غیرمنتظره، نظر غیرمنتظره ای

that has no relation to anything else we're talking about at the moment.

که هیچ ارتباطی با چیز دیگری که در حال حاضر درباره آن صحبت می کنیم ندارد.

Tom says What happened to the bakery shop in Much Wenlock

تام می گوید چه اتفاقی برای مغازه نانوایی در Much Wenlock

when it closed down for a while and then someone else took it over.

افتاد که برای مدتی تعطیل شد و بعد شخص دیگری آن را تحویل گرفت.

But the bread in there is not is nice, I have to be honest.

اما نان در آنجا خوب نیست ، باید صادقانه بگویم.

But there is a new place that's opened a cafe

اما یک مکان جدید وجود دارد که کافه ای را باز کرده است

that we've become rather addicted to because they have the most amazing food

که ما نسبتاً به آن معتاد شده ایم زیرا آنها شگفت انگیزترین غذاهایی را

that they make themselves and the most delicious coffee.

که خودشان درست می کنند و خوشمزه ترین قهوه را دارند.

So we don't go to the bakery anymore because the bread is not so good.

پس دیگه نانوایی نمیریم چون نان خیلی خوب نیست.

Unfortunately, we don't like to say that, but it isn't as good as it used to be now.

متأسفانه، ما دوست نداریم این را بگوییم، اما به خوبی الان نیست.

But there is a lovely cafe that we go and we always have fun time when we go there.

اما یک کافه دوست داشتنی هست که ما می رویم و همیشه وقتی به آنجا می رویم اوقات خوشی را سپری می کنیم.

You have a fun time or you are having fun so you have a fun time.

شما اوقات خوشی می گذرانید یا در حال تفریح هستید بنابراین اوقات خوشی را سپری می کنید.

It means the period of time that you are doing something is enjoyable

یعنی مدت زمانی که در حال انجام کاری هستید لذت بخش است

or you are having fun.

یا در حال تفریح ​​هستید.

And that means during that activity

و این بدان معناست که در طول آن فعالیت

you are enjoying yourself, you are enjoying

شما از خود لذت می برید، از

the experience, you are having fun.

تجربه لذت می برید، در حال تفریح ​​هستید.

So Vitus says that he's been retired for a long time.

بنابراین ویتوس می گوید که او مدت زیادی است که بازنشسته شده است.

Do you have a lot of fun?

خیلی خوش میگذره؟

Because, you know, I might retire if I don't fancy getting another.

زیرا، می دانید، اگر تمایلی به گرفتن دیگری نداشته باشم، ممکن است بازنشسته شوم.

Is it something that you know is worth doing this

آیا کاری است که می دانید ارزش انجام این کار را دارد

or are you having lots of fun in your retirement? Hmm.

یا در دوران بازنشستگی خود بسیار سرگرم می شوید؟ هوم

I don't think any of these things are necessarily negative.

من فکر نمی کنم هیچ یک از این چیزها لزوما منفی باشد.

I don't necessarily negative things.

من لزوما چیزهای منفی نیستم.

It is or always it's always the same thing.

همیشه یا همیشه همین است.

It's your own attitude towards it, towards

این نگرش خود شما نسبت به آن است، نسبت به

anything that happens to you or even even your your own life,

هر چیزی که برای شما اتفاق می افتد یا حتی زندگی شما،

the whole of your existence is

it is all about your your own way of looking.

تمام وجود شما به نوع نگاه شما بستگی دارد.

I might says I use a different substance

ممکن است بگویم

to gain confidence and settle my nerves.

برای به دست آوردن اعتماد به نفس و آرام کردن اعصابم از ماده دیگری استفاده می کنم.

Well, you like that? I think.

خوب، شما آن را دوست دارید؟ من فکر می کنم.

I think what?

فکر کنم چی؟

Well, you know, Amsterdam and all that.

خوب، می دانید، آمستردام و همه اینها.

Okay, but yes. We've been to Amsterdam.

باشه، اما بله. ما به آمستردام رفته ایم.

Yes Exactly.

بله دقیقا.

Well, you know, why not?

خوب میدونی چرا که نه

Why not?

چرا که نه؟

We are not here to criticise or to judge in any way, shape or form.

ما اینجا نیستیم که به هر شکل، شکل یا شکلی انتقاد کنیم یا قضاوت کنیم.

It's fun to today fun or encourage

امروز سرگرم کننده یا تشویق است

and but if we haven't made it, we're not here to encourage you.

، اما اگر موفق نشده ایم، اینجا نیستیم که شما را تشویق کنیم.

If we do meet up in Paris,

اگر ما در پاریس ملاقات کنیم،

wherever that substance is, brings them with you.

هر جا که این ماده باشد، آنها را با شما می آورد.

Yeah, I think.

آره فکر میکنم

I think you might find the attitude in Paris is a little different.

من فکر می کنم ممکن است متوجه شوید که نگرش در پاریس کمی متفاوت است.

I think he's fun. Fun.

من فکر می کنم او سرگرم کننده است. سرگرم کننده.

Mr. don't just having anything else illegal that you want to encourage.

آقا فقط چیز غیرقانونی دیگری که بخواهید تشویق کنید نداشته باشید.

I'm not necessarily saying that, you know, I'm just having fun.

من لزوماً این را نمی گویم، می دانید، من فقط سرگرم هستم.

Just having fun. Fun is the sensation of enjoyment.

فقط سرگرم شدن تفریح، احساس لذت است.

So the feeling, a feeling you have and it is strange, it is a very physical thing.

بنابراین احساس، احساسی که دارید و عجیب است، یک چیز بسیار فیزیکی است.

I think fun is physical.

فکر می کنم تفریح ​​فیزیکی است.

It's it goes through your body feel fun.

آن را از طریق بدن شما می گذرد احساس سرگرم کننده است.

You feel the fun moment.

لحظه سرگرم کننده را احساس می کنید.

You feel the emotion of of having fun.

احساس لذت بردن را احساس می کنید.

Maybe something that you weren't expecting.

شاید چیزی که انتظارش را نداشتی

Maybe a surprise.

شاید سورپرایز.

Maybe a party that you weren't expecting. Surprise.

شاید مهمانی که انتظارش را نداشتید. تعجب.

Fun? Yes.

سرگرم کننده؟ آره.

How about this?

در مورد این چطور؟

Oh, I was very happy.

اوه خیلی خوشحال شدم

I was happier.

من خوشحال تر بودم.

I was having the tickling would make you laugh.

داشتم قلقلک می دادم که می خندید.

That's fun.

این سرگرم کننده است.

That was very enjoyable.

این خیلی لذت بخش بود

And you certainly tickle somebody.

و مطمئناً کسی را قلقلک می دهید.

That's fun.

این سرگرم کننده است.

That is the most physical attention I've had for Mr.

این بیشترین توجه فیزیکی من به آقای

Steele for about 15 years.

استیل برای حدود 15 سال است.

It's obviously got no sensation.

معلومه که هیچ حسی نداره

That's all I know of this.

این تمام چیزی است که من از این می دانم.

But I've accepted that. Well, well, that's it.

اما من این را پذیرفته ام. خوب، خوب، همین است.

I become completely desensitised.

من کاملاً بی حس می شوم.

And so because I never get touched

و بنابراین چون من هرگز به هیچ وجه تحت تأثیر

in any way, I mean, Mr.

قرار نمی‌گیرم، منظورم این است که آقای

Steve has to go into the garden now in his underpants

استیو باید با زیرشلواری

you say and at tempt.

که شما می‌گویید و برای وسوسه به باغ برود.

See that was fun.

ببین جالب بود

That was fun.

I don't that again you look like you're having fun there Steve.

جالب بود.

من این را نمی دانم که شما به نظر می رسد که شما در حال خوش گذرانی در آنجا استیو.

In your underpants in the garden with the cows.

با شلوار زیر در باغچه با گاوها.

For some reason I think we'll get there anymore.

بنا به دلایلی فکر می کنم دیگر به آنجا خواهیم رسید.

Is there any psychiatrist watching?

آیا روانپزشکی هست که نگاه کند؟

Maybe you can work out what that's all about.

شاید بتوانید بفهمید که این موضوع چیست.

Fun is the sensation.

سرگرمی احساس است.

It is the feeling that you have when something good is happening, it goes right through your body.

این احساسی است که وقتی یک اتفاق خوب در حال رخ دادن است، در بدن شما می گذرد.

You might say your heart will maybe beat faster.

ممکن است بگویید قلب شما ممکن است تندتر بزند.

Maybe your breathing will increase.

شاید تنفس شما افزایش یابد.

And you feel you feel the sensation of enjoyment.

و احساس می کنید که احساس لذت می کنید.

You enjoy the moment, you enjoy the experience.

شما از لحظه لذت می برید، از تجربه لذت می برید.

So quite often the moment is, is actually that

بنابراین اغلب اوقات لحظه، در واقع همان

period of time when it is happening.

دوره زمانی است که در حال وقوع است.

But the experience is the feeling of doing it.

اما تجربه، احساس انجام آن است.

So even though they look like the same thing, they are actually very different.

بنابراین، اگرچه آنها شبیه به هم هستند، اما در واقع بسیار متفاوت هستند.

So the moment is the period of time that you are fun in.

بنابراین لحظه، دوره زمانی است که شما در آن سرگرم هستید

The experience is the thing you are actually

. تجربه کاری است که در واقع

doing, the feeling of doing it.

انجام می دهید، احساس انجام آن.

So it is interesting.

پس جالب است.

See the differences there between those two things.

تفاوت بین این دو مورد را در آنجا ببینید.

Oh, here's one we can do, Steve.

اوه، یکی از کارهایی که می توانیم انجام دهیم، استیو.

You let your hair down.

موهاتو ول کردی

Well, yes, we don't mean it literally, of course.

خب، بله، البته منظور ما به معنای واقعی کلمه نیست.

No, it's

نه، این

what was be the phrase for that. Mr..

همان عبارتی است که برای آن وجود داشت. آقای

Mr.. DUNCAN It's a figurative, isn't it?

آقای دانکن این فیگوراتیو است، اینطور نیست؟

It is. It's figurative. So it's an idiom.

این است. فیگوراتیو است. پس این یک اصطلاح است.

It's an idiom, right?

این یک اصطلاح است، درست است؟

Because obviously if you I mean, women often men

زیرا بدیهی است که اگر منظور شما این است،

tend to have long hair very much these days, not used to, but women typically will.

این روزها معمولاً مردان معمولاً معمولاً موهای بلندی دارند، اما زنان معمولاً موهای بلند دارند.

If they've got long flowing hair, they will often tie it up

اگر موهای بلندی داشته باشند، اغلب آن‌ها را می‌بندند،

maybe into a bun or they will tie it up.

شاید به صورت یک مو یا می‌بندند.

And of course, that means you

و البته، این بدان معناست که

you might be at work, you could be serious, you could be doing your job of what.

شما ممکن است سر کار باشید، می توانید جدی باشید، می توانید کار خود را انجام دهید.

But then if you let your hair down, you take out those

اما اگر موهایتان را پایین بیاورید، آن

elastic bands and let the hair flow down.

نوارهای الاستیک را بیرون می‌آورید و اجازه می‌دهید موها به سمت پایین بریزند.

That means you're relaxing and you're having fun

این بدان معناست که شما در حال استراحت هستید و از آن لذت می برید

and we let your hair down.

و ما موهایتان را رها کردیم.

Yeah, you know, have some fun. Yes.

بله، می دانید، کمی لذت ببرید. آره.

Uh, don't be all buttoned up.

اوه، همه دکمه ها را نبندید.

And if you're buttoned up, it means that you don't have any fun.

و اگر دکمه‌ها را بسته‌اید، به این معنی است که هیچ لذتی ندارید.

You're all sort of series all the time. And

تو همیشه یه جور سریالی و

if you're buttoned up, it means everything.

اگر دکمه‌ها را بسته‌اید، به معنای همه چیز است.

You know, everything's buttoned up.

میدونی، همه چی بسته شده

You're being very, very prim and proper and conservative.

شما خیلی خیلی بد اخلاق و درست و محافظه کار هستید.

You're keeping everything inside.

شما همه چیز را در داخل نگه می دارید.

You're hiding your body, you know, that sort of thing,

تو بدنت را پنهان می کنی، می دانی، چنین چیزهایی،

keeping everything in.

همه چیز را درون خود نگه می داری.

You want to let it all out, your hair down, let it all out and do your shirt,

go into the garden, in your underwear, you know, that sort of thing. Yes.

بدانید، این نوع چیزها آره.

You mean you mean like this.

یعنی منظورت اینجوریه

But of course, to let your hair down, to have fun, you've got to be relaxed

اما مطمئناً، برای اینکه موهایتان را ریزش کنید، برای لذت بردن ، باید آرام

and you've got to stop being self-conscious.

باشید و باید از خودآگاهی دست بردارید.

I mean, you've got to stop thinking about, oh, if I do that, what will people think?

منظورم این است که باید از فکر کردن دست بردارید، اوه، اگر من این کار را انجام دهم، مردم چه فکری خواهند کرد؟

Oh, what do I look like when I do that?

اوه، وقتی این کار را می کنم چه شکلی می شوم؟

Well, I better not wear that because people might think, Oh, I've had enough, too many drinks.

خوب، بهتر است آن را نپوشم، زیرا ممکن است مردم فکر کنند، اوه، من به اندازه کافی مشروب خوردم.

Okay, Steve, it's becoming a diatribe.

باشه، استیو، داره تبدیل به یه دیاتریب میشه.

It's it's like you had this is where I'm getting my tonight.

مثل اینکه تو داشتی اینجا جاییه که من امشب می گیرم.

It's from it's it's it's from Steve talking

این از آن است که صحبت

bumping his gum lyrics paint the town red.

می کند و اشعار آدامسش شهر را قرمز می کند.

That's another one.

اون یکی دیگه

That's another one. Yes. If you paint the town red.

اون یکی دیگه آره. اگر شهر را قرمز رنگ کنید.

What does that mean, Mr. Duncan?

این یعنی چه آقای دانکن؟

Yes. Well, you go out and have a great time.

آره. خب تو برو بیرون و خوش بگذرونی

Yes, maybe you go to some bars or a club

بله، شاید شما به برخی از بارها یا یک باشگاه بروید

or maybe you enjoy some some entertainment.

یا شاید از برخی تفریحات لذت ببرید.

You go out and you paint the town red.

بیرون می روی و شهر را قرمز می کنی.

I should think Lewis does that after he has a few swigs of that.

من باید فکر کنم که لوئیس این کار را بعد از چند نوبت انجام می دهد.

Is it Brandy or was it it.

براندی بود یا بود.

No, it's it's cognac.

نه، این کنیاک است.

Cognac, please.

کنیاک لطفا

Swigs of that.

And out he goes to paint the town red. Yeah.

تکه های آن.

و بیرون می رود تا شهر را قرمز رنگ کند. آره

I don't know where that comes from actually I know, but.

من نمی دانم از کجا می آید در واقع می دانم، اما.

Well, we don't know.

خوب، ما نمی دانیم.

So it just means to go out, relax and have fun.

بنابراین فقط به معنای بیرون رفتن، استراحت و تفریح ​​است.

Have fun. A chance to have fun.

خوش بگذره. فرصتی برای تفریح.

There are many opportunities to have fun.

فرصت های زیادی برای تفریح ​​وجود دارد.

You might go to a party, you might be at a celebration of some sort to have fun.

شما ممکن است به یک مهمانی بروید ، ممکن است در یک جشن برای تفریح ​​باشید.

So there are many situations you might find yourself

بنابراین موقعیت‌های زیادی وجود دارد که ممکن است در آن‌ها موقعیت‌های

in where there is fun taking place.

تفریحی داشته باشید.

There is also a chance that you might be doing something

همچنین این احتمال وجود دارد که شما کاری را انجام دهید

that is frightening,

که ترسناک است،

or maybe something that might cause you to become afraid or frightened.

یا شاید کاری که ممکن است باعث ترس یا ترس شما شود.

But it can also be fun.

اما می تواند سرگرم کننده نیز باشد.

So it is possible to derive enjoyment or fun from something

بنابراین می توان از چیزی

that might also be a little scary as well.

که ممکن است کمی ترسناک نیز باشد لذت یا سرگرمی را به دست آورد.

So maybe you are doing something dangerous,

بنابراین شاید شما دارید کار خطرناکی انجام می دهید،

but also you get some fun from that experience.

اما از آن تجربه لذت می برید.

The actual physical feeling, the adrenaline going around your body,

احساس فیزیکی واقعی ، آدرنالینی که در بدن شما می چرخد،

maybe the excitement that comes with it.

شاید هیجانی که با آن همراه است.

You can say, Oh, that was fun.

می توان گفت، اوه، این سرگرم کننده بود.

That was fun.

جالب بود.

I just jumped off the side of a cliff attached

من فقط از کنار صخره ای که

to a piece of plastic that was fun.

به یک تکه پلاستیک چسبیده بود پریدم که جالب بود.

Even though ocean, even though at the time I was so frightened and afraid.

حتی اگر اقیانوس، حتی اگر در آن زمان من بسیار ترسیده و ترسیده بودم.

And yet it was also fun.

و با این حال سرگرم کننده نیز بود.

And I suppose in other words, Steve is a exhilarating,

و به عبارت دیگر، استیو یک چیز هیجان‌انگیز و

exhilarating something that well, it gives you a thrill,

هیجان‌انگیز است که به خوبی به شما هیجان می‌دهد،

but also it makes you feel a little excited or maybe slightly uncomfortable.

اما همچنین باعث می‌شود کمی هیجان‌زده یا شاید کمی ناراحت شوید.

At the same time.

همزمان.

It's exhilarating, Inaki says, Let your hair down or throw caution to the wind.

ایناکی می‌گوید این هیجان‌آور است، موهایت را رها کن یا احتیاط را به باد بیاور.

That's a good one.

این یکی خوب است.

Caution to the wind, you would say throw caution to the wind.

احتیاط به باد، می گویید احتیاط را به باد بیندازید.

So it just means that you're not thinking

بنابراین فقط به این معنی است که شما به

about the negative things that could happen if you have fun.

چیزهای منفی که در صورت تفریح ​​ممکن است رخ دهد فکر نمی کنید.

That's it, you know. Yeah.

همین است، می دانید. آره

Because you might think, oh, if I have five or a few drinks or but I might get a hangover

زیرا ممکن است فکر کنید، اوه، اگر پنج یا چند نوشیدنی بخورم یا ممکن است

the next day or, you know, I might make myself look silly. So

روز بعد خماری کنم یا، می دانید ، ممکن است خودم را احمقانه جلوه دهم. پس

that's you being cautious if you do that?

اگر این کار را بکنید محتاط هستید؟

Well, I'm not going to

خب، من نمی‌خواهم

run around looking stupid because people think I'm silly.

به‌نظر احمقانه بدوم چون مردم فکر می‌کنند من احمق هستم.

That's it.

خودشه.

So throw caution to the wind.

پس احتیاط را به باد بیاورید.

Yes. And Telmex says have it.

آره. و تلمکس می گوید آن را داشته باشید.

Have the time of your life.

زمان زندگی خود را داشته باشید.

Have a blast of a ball, have a great time, have a blast.

از یک توپ لذت ببرید، اوقات خوبی داشته باشید، لذت ببرید.

Have a ball.

یک توپ داشته باشید.

Just means you can just go out, relax and have fun with substance

فقط به این معنی است که شما می توانید با موادی

that you want to partake in at the same time,

که می خواهید در همان زمان در آن شرکت کنید،

which is definitely going to be brought to Paris.

که قطعاً به پاریس آورده می شود، بیرون بروید، استراحت کنید و سرگرم شوید.

Yes. Well, I'm looking forward to spending a night

آره. نیستروم می گوید، خب، من مشتاقانه منتظر گذراندن یک شب

in a Paris police cell, Nystrom says.

در سلول پلیس پاریس هستم.

I've had the time of my life, you know,

من دوران زندگی ام را گذرانده ام، می دانید،

I've never felt like this before.

قبلاً چنین احساسی نداشته ام.

That's a good one.

این یکی خوب است.

Yeah, that's a song that is. It's a song.

بله، این یک آهنگ است. این یک آهنگ است.

And they're having the time of their life. They're having fun.

و آنها زمان زندگی خود را می گذرانند. دارن خوش میگذرونن

Who actually, you know, I'm sure you know Mr.

مطمئنم که آقای دانکن را می شناسید

Duncan who actually sang that song.

که واقعاً آن آهنگ را خوانده است.

Who wrote it right.

کی درست نوشته

I said, You love putting me on the spot.

گفتم: دوست داری من را سر جایش بگذاری.

You know me.

تو منو میشناسی

You know all these sounds. And it's it is so time

شما همه این صداها را می شناسید. و وقت آن است که

I to you

من به تو

I can't Janet, I want to say Jennifer Warnes and.

بگویم من نمی توانم جانت، می خواهم بگویم جنیفر وارنز و.

Oh, who is the other guy?

اوه، اون پسر دیگه کیه؟

Who is the other guy?

آن پسر دیگر کیست؟

I can't remember his name, but it was a it was a big hit in the eighties.

اسمش را به خاطر نمی‌آورم، اما در دهه هشتاد یک موفقیت بزرگ بود.

And it was taken from a movie called Was It Dirty Dancing?

و برگرفته از فیلمی به نام آیا رقص کثیف بود؟

I believe it was Dirty Dancing Dirty Dancing.

من معتقدم رقص کثیف رقص کثیف بود.

I don't know what Dirty Dancing is.

من نمی دانم رقص کثیف چیست.

Somebody will look it up for it doesn't sound pretty down the line.

کسی آن را جستجو می کند که به نظر قشنگ نمی آید.

It doesn't sound very hygienic to me.

به نظر من خیلی بهداشتی نیست

If you are at a celebration or maybe a recreational event, maybe sport,

اگر در یک جشن یا شاید یک رویداد تفریحی هستید، شاید ورزش،

perhaps you are playing a certain type of sport, you are involved in a sporting activity.

شاید در حال انجام یک نوع ورزش خاص هستید، درگیر یک فعالیت ورزشی هستید.

Bill Medley Oh, that's right.

بیل مدلی اوه، درست است.

Thank you.

متشکرم.

Bill Medley But I think it was Jennifer Warnes as well.

بیل مدلی اما فکر می کنم جنیفر وارنز هم بود.

Am I right?

درست میگم؟

Am I half right?

نصف من درسته؟

Please give me 50% correct.

لطفا 50 درصد درست را به من بدهید.

At least

حداقل

please, please allow me

خواهش می کنم، لطفاً به من اجازه دهید

to keep some of my dignity so I never like that song.

تا کمی از حیثیت خود را حفظ کنم تا هرگز آن آهنگ را دوست نداشته باشم.

It sort of dragged on a bit and a bit slow.

کمی و کمی کند کشیده شد.

But now we haven't got the we haven't got the other singing yet.

اما حالا ما هنوز آواز دیگری را نگرفتیم.

We've got Bill Medley opposes.

ما باید بیل مدلی مخالفت کند.

Yes, said A.S.

گفت بله، ع.س.

Yes, it was. Yes. Oh, thank goodness for that.

آره اینجوری بود. آره. اوه، خدا را شکر برای آن.

So I was 50% correct.

پس من 50 درصد درست گفتم.

That's a good name for a singer, isn't it, Bill Medley. Mm.

این نام خوبی برای یک خواننده است ، اینطور نیست، بیل مدلی. مم

Well, a medley is a collection of

خوب، یک medley مجموعه ای از

songs isn't it, if you sing one song.

آهنگ ها است، اینطور نیست، اگر یک آهنگ بخوانید.

But that song contains lots of different pieces or parts of other songs.

اما آن آهنگ حاوی تعداد زیادی قطعات مختلف یا بخش هایی از آهنگ های دیگر است.

Yes, it is a.

بله، یک است.

Medley If you go from one song to another doing short

Medley اگر از آهنگی به آهنگ دیگر بروید و

excerpts, so to speak, of each song, you might do five or six songs.

گزیده هایی کوتاه از هر آهنگ انجام دهید ، ممکن است پنج یا شش آهنگ بسازید.

It's a medley.

این یک مخلوط است.

They all follow one after another without without a break in between.

همه آنها بدون هیچ وقفه ای یکی پس از دیگری دنبال می شوند.

Yes, a person might let go.

بله، یک نفر ممکن است رها کند.

Dirty dancing.

رقص کثیف

Yes, it was a person might let go.

بله، ممکن است یک نفر آن را رها کند.

They let go.

رها کردند.

You let yourself go and have fun

شما خود را رها می‌کنید و از آن لذت می‌برید،

so a person will stop being self-conscious

بنابراین یک فرد از خودآگاهی خود دست بر

all inhibited, inhibited, inhibited.

می‌دارد.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

You have inhibitions a person who has inhibitions

شما ممانعت هایی دارید، شخصی که ممانعت

they have things that they would never dared do.

هایی دارد، کارهایی دارد که هرگز جرات انجام آن ها را ندارد.

They would never do those things. Like I don't.

آنها هرگز آن کارها را انجام نمی دهند. مثل اینکه من ندارم.

I, for example, stand in the garden in your underpants like that.

من مثلاً با زیرشلوار تو در باغ می ایستم.

So, so maybe maybe they would. Maybe they wouldn't.

بنابراین، پس شاید آنها این کار را انجام دهند. شاید این کار را نکنند.

A person might let go.

یک نفر ممکن است رها کند.

You let yourself go and have some.

خودت را رها کن و مقداری داشته باش.

So I think that's a nice way of describing it, to be honest.

بنابراین من فکر می کنم که این روش خوبی برای توصیف آن است، صادقانه بگویم.

Just let yourself go.

فقط خودت را رها کن

And again, we're back to things that can help you to do that.

و دوباره، ما به چیزهایی بازگشته‌ایم که می‌توانند به شما در انجام این کار کمک کنند.

Certain substances. Oh, Steve. Right, Steve.

مواد خاص اوه، استیو. درست است، استیو.

No, once.

نه یکبار

But sometimes some people need that little bit of touch. Yes.

اما گاهی اوقات برخی از افراد به آن کمی لمس نیاز دارند. آره.

Once is okay mentioning it because that's in relation to something else that a person said.

یک بار ذکر آن اشکالی ندارد زیرا این در رابطه با چیز دیگری است که شخص گفته است.

But now you're just bringing it up on your own

اما حالا شما فقط خودتان آن را مطرح می کنید

and have to say, I think you might be.

و باید بگویید، من فکر می کنم ممکن است.

It's fun. Having fun. It's all fun.

خوش می گذرد. تفریح ​​کردن این همه سرگرم کننده است.

A lively event often leads to fun.

یک رویداد پر جنب و جوش اغلب منجر به سرگرمی می شود.

Like this livestream, you mean?

یعنی این پخش زنده را دوست دارید؟

Yeah, I think this is fun.

بله، من فکر می کنم این سرگرم کننده است.

Is it fun?

آیا سرگرم کننده است؟

Is this fun?

آیا این سرگرم کننده است؟

Are you having fun?

خوش میگذرد؟

That's what we want to know.

این چیزی است که ما می خواهیم بدانیم.

Maybe we shouldn't be saying that, because I think the more you try to make something fun,

شاید نباید این را بگوییم، زیرا فکر می‌کنم هرچه بیشتر سعی کنید چیزی سرگرم‌کننده بسازید

the less enjoyable it becomes.

، لذت آن کمتر می‌شود.

Because. Because you're trying so hard to do it.

زیرا. چون برای انجامش خیلی تلاش میکنی

Well, you should have got balloons and those those things that you blow that

خوب، شما باید بادکنک و آن چیزهایی

that make a noise at parties. Okay.

که در مهمانی‌ها به صدا در می‌آیند، می‌داشتید. باشه.

But then they they hold and I'm not sure what you are blowing at parties, but I don't think I want to know.

اما بعد آنها نگه می دارند و من مطمئن نیستم که شما در مهمانی ها چه می دمید، اما فکر نمی کنم بخواهم بدانم.

That's fun.

این سرگرم کننده است.

A lively event often leads to fun.

یک رویداد پر جنب و جوش اغلب منجر به سرگرمی می شود.

What you call those, you get them in crackers and you blow them in.

آنچه شما به آن ها می گویید، آنها را در کراکر می گیرید و آنها را در می آورید.

Mm hmm.

What do you call them?

بهشون چی میگی؟

I don't know what they call.

نمیدونم اسمشون چیه

That's fun.

این سرگرم کننده است.

They sound like kazoos. Yes, but they're not.

صدای آنها شبیه کازو است. بله، اما آنها نیستند.

Yes, I know what you mean.

بله، می دانم منظور شما چیست.

You blow into them and it rolls out.

شما به آنها منفجر می شوید و بیرون می زند.

Yes, I make some noise. We should have got some of those

بله، من سر و صدا می کنم. ما باید برخی از آن ها را می

because we're not really doing anything to have fun.

داشتیم زیرا واقعاً کاری برای تفریح ​​انجام نمی دهیم.

Do we still have those?

آیا ما هنوز آن ها را داریم؟

I think so. I've never.

من هم اینچنین فکر میکنم. من هرگز.

I can't remember the last time I saw one of those.

آخرین باری که یکی از آن ها را دیدم یادم نمی آید.

I don't know what they're called, by the way.

اتفاقاً نمی دانم اسم آنها چیست.

Party whistles, baby party whistles.

سوت های مهمانی، سوت های مهمانی کودک.

A lively event can lead to fun.

یک رویداد پر جنب و جوش می تواند به سرگرمی منجر شود.

I hope today you are having fun.

امیدوارم امروز بهتون خوش بگذره

I hope you are feeling joy foetuses

امیدوارم جنین ها احساس شادی داشته باشید امیدوارم لذت ببرید

I hope you are having some enjoyment.

.

And here's an interesting word. Ralph Fiennes.

و این یک کلمه جالب است. رالف فاینس

Oh, here's an itch.

اوه، اینجا یک خارش است.

Yes, I'm showing something on the screen that stays fun.

بله، من چیزی را روی صفحه نمایش می دهم که سرگرم کننده می ماند.

You are having a joy.

شما در حال شادی هستید.

You experience joy, you have enjoyment.

شما شادی را تجربه می کنید، لذت دارید.

You are enjoying a moment.

شما در حال لذت بردن از یک لحظه.

You have frivolity.

تو بیهوده ای داری

I that word frivolity.

من آن کلمه بیهودگی.

You are enjoying that moment.

شما از آن لحظه لذت می برید.

You are being playful.

داری بازیگوش میشی

You are having a good time.

به شما خوش می گذرد.

So frivolity means you are not taking things too

بنابراین سبکسری به این معنی است که شما چیزها را خیلی

seriously, you are having fun, and that word can be used negatively as well. Hmm.

جدی نمی گیرید، در حال تفریح ​​هستید، و از این کلمه می توان به صورت منفی نیز استفاده کرد. هوم

So somebody might saying stop being so frivolous.

بنابراین ممکن است کسی بگوید اینقدر بیهوده نباشید.

So, you know, sometimes it's inappropriate to be having too much fun. Yes.

بنابراین، می دانید، گاهی اوقات تفریح ​​بیش از حد نامناسب است. آره.

Maybe you're laughing and joking all the time

شاید شما همیشه در یک جلسه کاری یا چیزی دیگر می خندید و شوخی می کنید

at a work meeting or something

and somebody says, Oh, stop being so frivolous.

و یکی می گوید، اوه، اینقدر بیهوده نباشید.

So you're you're making silly comments and things.

پس داری کامنت ها و چیزای احمقانه میزنی.

Sometimes it can be inappropriate. Yes.

گاهی اوقات ممکن است نامناسب باشد. آره.

And but in this context of having fun, it means having fun. Yes.

و اما در این زمینه خوش گذرانی به معنای خوشگذرانی است. آره.

Being being playful, enjoying yourself.

بازیگوش بودن، لذت بردن از خودتان.

That's it. Laughing, joking and anything.

خودشه. خنده، شوخی و هر چیزی.

But you have to be careful when you are enjoying yourself.

اما زمانی که از خود لذت می برید باید مراقب باشید.

You have to make sure that you are having fun and enjoying yourself at the right moment,

ایناکی می‌گوید، باید مطمئن شوید که در لحظه‌ی مناسب سرگرم هستید و از خود لذت می‌برید،

not a moment that is inappropriate in Spanish, says Inaki.

نه لحظه‌ای که در اسپانیایی نامناسب است.

We call it the mother in law killer. So.

ما آن را قاتل مادرشوهر می نامیم. بنابراین.

Well, it's having fun, I presume. Oh, really? Yes.

خوب، فکر می کنم سرگرم کننده است. اوه، واقعا؟ آره.

Oh, okay.

اوه، باشه

Well, mother in laws, they've always they're always the butt of jokes aren't they.

خوب، مادرشوهر، آنها همیشه اهل شوخی هستند، اینطور نیست.

Yeah.

آره

I don't understand what they actually refers to.

من نمی فهمم آنها در واقع به چه چیزی اشاره می کنند.

The mother in law killer.

قاتل مادرشوهر

Yeah. What is the mother in law killer then?

آره اونوقت قاتل مادرشوهر چیه؟

I know I can understand what what you're saying must be one of the words

من می دانم که می توانم آنچه را که شما می گویید، درک کنم، باید یکی از کلماتی باشد

that we had on her hand on there previously.

که قبلاً در آنجا روی دست او بودیم.

Which word was that, Inaki? Hmm.

این کدام کلمه بود ایناکی؟ هوم

Which word in Spanish do you call the mother in law killer?

به کدام کلمه در اسپانیایی مادرشوهر قاتل می گویید؟

Which way did Mr.

آقای دانکن کدام راه را در پیش

Duncan put up?

گرفت؟

Some people do not like to have fun.

برخی افراد دوست ندارند تفریح ​​کنند.

This person here.

این آدم اینجاست

But I like to have fun.

اما من دوست دارم خوش بگذرونم.

It depends on who I'm with.

بستگی داره با کی باشم

You have your moments, I suppose.

فکر می کنم شما لحظات خود را دارید.

We all have our moments.

همه ما لحظات خود را داریم.

I think some people do not like to have fun.

فکر می کنم بعضی ها دوست ندارند خوش بگذرانند.

They are unwilling to enjoy the moment.

آنها تمایلی به لذت بردن از لحظه ندارند.

Maybe they are a person who just wants to sit and watch people.

شاید آنها فردی هستند که فقط می خواهند بنشینند و مردم را تماشا کنند.

Maybe they are at a party and they don't feel like joining in with the fun.

شاید آنها در یک مهمانی هستند و تمایلی به شرکت در این جشن ندارند.

So you just that person can be described, as

بنابراین شما فقط آن شخص را می‌توان، همانطور که

Tomic has put it, as a stick in the mud like they could, I suppose a stick in the mud

تومیک گفته است، مانند چوبی در گل توصیف کرد، من تصور می‌کنم چوب در

is a person who

گل کسی است که

tries to prevent other people having fun. Hmm.

سعی می‌کند از تفریح ​​دیگران جلوگیری کند. هوم

A stick in the mud? Well, yes, they just.

چوبی در گل؟ خوب، بله، آنها فقط.

They don't have fun. If you're a stick in the mud.

آنها سرگرمی ندارند. اگر چوبی در گل و لای هستی

I don't know. I don't know where that phrase comes from.

من نمی دانم. من نمی دانم این عبارت از کجا آمده است.

Well, it's some of it's something that won't move.

خوب، بخشی از آن چیزی است که حرکت نمی کند.

It's just stuck.

فقط گیر کرده

So I imagine it's on the screen now, by the way.

بنابراین تصور می کنم اتفاقاً اکنون روی صفحه است.

Oh, you've got that one. You have that you say.

اوه، شما آن یکی را دارید. تو داری که میگی

So if someone is behaving like a stick

بنابراین اگر کسی مانند چوب در گل رفتار می کند

in the mud, it means they are stuck in that place.

، به این معنی است که در آن مکان گیر کرده است.

They don't move.

آنها حرکت نمی کنند.

So it's showing once again, we are using it

بنابراین یک بار دیگر نشان می‌دهد، ما به صورت مجازی از آن استفاده

figuratively, but we are showing that that person isn't doing anything.

می‌کنیم، اما نشان می‌دهیم که آن شخص هیچ کاری انجام نمی‌دهد.

They are a bit of a stick, stick in the mud.

آنها کمی چوب هستند، در گل می چسبند.

They are

آنها

maybe boring

ممکن است کسل کننده

or unhappy, a dour person, dour, dour.

یا ناراضی باشند، یک فرد خجالتی، خشن، خشن.

So there is a great word on the screen now.

بنابراین اکنون یک کلمه عالی روی صفحه نمایش وجود دارد.

A dour person does not want to have fun with that.

آدم اخمو نمی خواهد با آن خوش بگذراند.

I can't say it that way, although is it is just the dower is a yes.

من نمی توانم آن را اینطور بگویم، اگرچه این فقط مهریه یک بله است.

A person who is always serious

آدمی که همیشه جدی است

and never lets themselves go and doesn't fun.

و هیچ وقت خودش را رها نمی کند و خوش نمی گذرد.

Dower So do you know somebody like that at work who or maybe in the family

Dower پس آیا شما همچین کسی را در محل کار می شناسید که یا شاید در خانواده

that wherever you whenever you meet them they're always

که هر جا که آنها را ملاقات می کنید، همیشه

never laughing, never smiling,

هرگز نمی خندند، هرگز لبخند نمی زنند،

don't seem to have any fun.

به نظر می رسد هیچ لذتی ندارند.

Maybe they don't know how to or don't want to.

شاید ندانند یا نخواهند.

The Dower

Dower

usually

used to describe a woman actually, isn't it?

معمولاً برای توصیف یک زن استفاده می شود، اینطور نیست؟

Inaki, can I just say that thing?

ایناکی فقط همینو بگم؟

You know, the thing you blow and go is yes.

می دانی، چیزی که باد می کنی و می روی، بله است.

Part of that is the mother in law killer.

بخشی از آن قاتل مادرشوهر است.

Oh, right.

درسته.

Instead, I just I'm more confused than I was before, too.

در عوض، من هم بیشتر از قبل گیج هستم.

That does not clear anything up.

این چیزی را روشن نمی کند.

I still I still don't know why it's called that.

من هنوز نمی دانم چرا به آن می گویند.

And when you blow it, it it does it

و هنگامی که آن را منفجر می کنید، آن را انجام می

does it surprise the mother in law

دهد و باعث تعجب مادر شوهر می شود

and it's a figurative phrase literally killing the mother no.

و این یک عبارت مجازی است که به معنای واقعی کلمه مادر را می کشد نه.

So maybe it might give her a shock. Is that what it is?

پس شاید این ممکن است به او شوک وارد کند. این همان چیزی است که هست؟

Is that what it is?

این همان چیزی است که هست؟

It gives her a shock or a surprise.

به او یک شوک یا غافلگیری می دهد.

Last time I had fun, says Christina.

کریستینا می گوید آخرین باری که سرگرم شدم.

Obviously, apart from today on the live.

بدیهی است که به غیر از امروز در زنده.

So this is very fun.

بنابراین این بسیار سرگرم کننده است.

It was during a concert of the Rolling Stones.

در جریان کنسرت گروه رولینگ استونز بود.

Okay. Well, yes, I suppose.

باشه. خب، بله، فکر می کنم.

Yes. Well, that's it.

آره. خب همین.

You can have fun at concerts I've been watching.

می توانید در کنسرت هایی که من تماشا کرده ام لذت ببرید.

Who's that?

I'll watch that German

اون کیه؟

من آن رهبر گروه آلمانی را تماشا خواهم کرد

bandleader.

.

I can't remember his name.

اسمش یادم نمیاد

He can't. His name.

او نمی تواند. نام او.

The person you listen to all the time.

فردی که همیشه به او گوش می دهید.

Yes, James. Last James.

بله، جیمز. آخرین جیمز.

Last recordings of him doing live concerts.

آخرین ضبط های او در حال اجرای کنسرت های زنده.

That is so much fun.

این خیلی سرگرم کننده است.

I Watch that.

من آن را تماشا می کنم.

And I'm bright and laughing and cheery and happy

و من روشن و خندان و شاد و خوشحال هستم

and you know, and music.

و شما می دانید و موسیقی.

Music is a great source of happiness and fun. Yes.

موسیقی منبع بزرگ شادی و سرگرمی است. آره.

And as long as it's not, you know, a requiem or something

و تا زمانی که، می‌دانید، یک مرثیه یا چیزی

like that, a dour person, dancing, dance, music.

شبیه به آن، یک آدم خشن، رقص، رقص، موسیقی نباشد.

Mr. Duncan. Dance music. Disco music. There's fun. Yeah.

آقای دانکن موسیقی رقص. موسیقی دیسکو. سرگرم کننده وجود دارد. آره

So if a person does not want to have fun, they are gloomy,

بنابراین اگر فردی نمی خواهد خوش بگذراند،

sullen, glum, bleak.

عبوس، عبوس، عبوس، تیره و تار است.

They are unwilling to join in with the fun, glum.

آنها تمایلی به پیوستن به سرگرمی و دلتنگی ندارند.

I like that word glum.

من از این کلمه گلوم خوشم می آید.

Turn Tony face to the camera

صورت تونی را به سمت دوربین برگردان

and tell me what to do.

و به من بگو چه کار کنم.

You're looking.

شما به دنبال.

You're looking at yourself.

داری به خودت نگاه میکنی

There you see, we're not glum today.

می بینید، ما امروز غمگین نیستیم.

Glum, downturned, mouth.

دلتنگی، رو به پایین، دهان.

Anyone just clicking on to that? Then

کسی فقط روی آن کلیک می کند؟ سپس

they'd probably be thinking what the near term nature has.

آنها احتمالاً به این فکر می کنند که طبیعت کوتاه مدت چه چیزی دارد.

As has referenced a quote from The Simpsons.

همانطور که به نقل قولی از The Simpsons اشاره کرده است.

Okay, well known cartoon series from America

بسیار خوب، سریال کارتونی شناخته شده ای از آمریکا

about a funeral home

در مورد یک تشییع جنازه

where the sign above it said, We put the fun into funeral.

که روی تابلوی بالای آن نوشته شده بود، ما سرگرمی را در مراسم تدفین گذاشتیم.

Yes, because the word fun is in funeral.

بله، چون کلمه تفریح ​​در تشییع جنازه است.

Yes, the word fun is in funeral. Thunderball.

بله، کلمه تفریح ​​در تشییع جنازه است. تاندربال

So that that yes, it is strange.

به طوری که بله، عجیب است.

It's almost ironic.

تقریباً طعنه آمیز است.

That is ironic.

این طعنه آمیز است.

Yes. That you have the word fun in a funeral.

آره. این که در مراسم تدفین کلمه تفریح ​​را دارید.

It's a bit like what's what's the other one?

کمی شبیه آن است که دیگری چیست؟

Manslaughter.

قتل غیر عمد.

Manslaughter is an interesting word because if you split it up,

قتل عمد کلمه جالبی است زیرا اگر آن را تقسیم کنید،

it actually can also be read as man's laughter.

در واقع می توان آن را به عنوان خنده مرد نیز خواند.

It's true.

درسته.

So men's laughter, if you put those two words

پس خنده مردان، اگر این دو کلمه را

together, you end up with manslaughter.

کنار هم بگذارید، در نهایت به قتل عمد ختم می‌شود.

It's very strange.

خیلی عجیب است.

You might describe a person who avoids having fun as a stick in the mud.

شما ممکن است فردی را که از خوش گذرانی اجتناب می کند مانند چوبی در گل توصیف کنید.

We've already said that.

ما قبلاً این را گفته ایم.

We've lost some of the suggestions for that, have we?

ما برخی از پیشنهادات برای آن را از دست داده ایم، آیا؟

Yes A person that doesn't like having fun?

بله شخصی که خوشش نمی آید؟

A spoilsport.

اسپویل اسپورت

Oh, okay. A spoilsport.

اوه، باشه اسپویل اسپورت

That was from Victoria.

از ویکتوریا بود.

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

Is somebody that likes to stop other people having fun. Hmm.

کسی است که دوست دارد جلوی تفریح ​​دیگران را بگیرد. هوم

So somebody that might go.

بنابراین کسی که ممکن است برود.

You might be who would be having fun at a party and a neighbour comes round and says, well,

شما ممکن است کسی باشید که در یک مهمانی سرگرم می شوید و همسایه ای می آید و می گوید، خوب،

just somebody else in the party who's a stick in the mud

فقط یکی دیگر از مهمانی که چوبی در گل

might say, Oh, will you stop all this noise and laughter?

است می تواند بگوید، اوه، این همه سر و صدا و خنده را متوقف می کنید؟

It's getting on my nerves

or turn the music down.

داره اعصابمو خورد میکنه یا موزیک رو کم میکنم.

That would be a spoilsport.

این یک اسپویل اسپورت خواهد بود.

Yeah.

Someone who's trying to stop other people having fun.

آره

کسی که سعی می کند جلوی تفریح ​​دیگران را بگیرد.

Either because they're jealous or for some other reason,

یا به خاطر حسادت آنها یا به دلایل دیگر،

so that they are literally spoiling that moment of fun.

به طوری که آنها به معنای واقعی کلمه دارند آن لحظه سرگرمی را خراب می کنند.

A party pooper, says Nick.

نیک می‌گوید که یک مهمانی است.

Trump's a party pooper.

ترامپ یک حزب فقیر است.

Yeah.

It does not mean somebody that poops at a party.

آره

این به این معنی نیست که کسی در یک مهمانی مدفوع کند.

Well, have you ever pooped at a party, though?

خوب، آیا تا به حال در یک مهمانی مدفوع کرده اید؟

I think I pooped. What's it? A party.

فکر کنم مدفوع کردم این چیست؟ یک مهمانی.

I think if somebody did poop at a party, they would literally be a party pooper.

من فکر می کنم اگر کسی در یک مهمانی مدفوع می کرد، به معنای واقعی کلمه یک پارتی مدفوع می شد.

Yes, but we're not talking about that.

بله، اما ما در مورد آن صحبت نمی کنیم.

A party pooper is somebody who just takes

پوپر مهمانی کسی است که فقط

the fun and enjoyment out of a party

by saying something or just sitting

با گفتن چیزی یا فقط

looking miserable all the time.

نشستن مدام بدبختانه از یک مهمانی لذت می برد.

What time are we going home?

ساعت چند بریم خونه؟

It's getting late.

داره دیر میشه.

So that's what you do normally?

پس این همان کاری است که شما به طور معمول انجام می دهید؟

Yeah, that's what I do.

Yeah, all the time. No, but yeah. Yeah.

بله، این کاری است که من انجام می دهم.

آره همیشه نه، اما آره آره

A party pooper. Some party pooper.

پوپر پارتی یه عده پارتی.

So it's great.

پس عالیه

Thank you for these.

بابت اینها ممنونم

A person who takes all the fun away from something.

کسی که تمام لذت را از چیزی می گیرد.

We will be going away very soon, Mr.

ما خیلی زود میریم، آقای

Steele, because we are 5 minutes away from 4:00,

استیل، چون تا ساعت 4:00 5 دقیقه فاصله داریم،

just five more minutes to go and we will be disappearing.

فقط پنج دقیقه دیگر به پایان راه داریم و ناپدید خواهیم شد.

But don't worry, I am back on Wednesday. Mr.

اما نگران نباشید، من چهارشنبه برگشتم. آقای

Steve will not be here on Wednesday.

استیو چهارشنبه اینجا نخواهد بود.

But I think from week I think Steve might be joining us on Wednesday.

اما فکر می‌کنم از این هفته فکر می‌کنم استیو ممکن است چهارشنبه به ما ملحق شود.

So we will see what happens.

پس خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

But Steve will be busy on Wednesday.

اما استیو روز چهارشنبه مشغول خواهد بود.

I will be here on Wednesday with you,

من چهارشنبه اینجا با شما خواهم بود،

so I hope you can join us then for more fun.

بنابراین امیدوارم که برای سرگرمی بیشتر به ما بپیوندید.

Far more fun.

بسیار سرگرم کننده تر.

LAUGHTER and frivolity.

خنده و بیهودگی.

Yes. Have we mentioned frivolous?

آره. آیا ما به بیهودگی اشاره کرده ایم؟

Yes, we have.

We have we have to be frivolous to to not take something seriously.

بله ما داریم.

ما باید بیهوده باشیم تا چیزی را جدی نگیریم.

There are moments when you can be frivolous and moments

لحظاتی هست که می‌توانی بی‌اهمیت باشی و لحظاتی هم هست

when you should not be frivolous.

که نباید بی‌اهمیت باشی.

So what about today, Steve?

پس امروز چطور استیو؟

Are you going to clean your car again?

آیا می خواهید دوباره ماشین خود را تمیز کنید؟

No, I've given it,

نه، من به آن،

in effect, three layers of wax.

در واقع، سه لایه موم داده ام.

I don't think it can take anymore.

فکر نمی کنم بیشتر طول بکشد.

And I don't think my hands and my arms and my shoulders can take any more polishing.

و فکر نمی‌کنم دست‌ها، بازوها و شانه‌هایم بیشتر از این تحمل کنند.

Exactly.

دقیقا.

So, no, I won't be doing that.

بنابراین، نه، من این کار را نمی کنم.

What am I going to be doing after this livestream?

بعد از این پخش زنده چه کار خواهم کرد؟

Probably having some to eat and falling asleep in front of the television that sounds right

احتمالا داشتن مقداری برای خوردن و خوابیدن در مقابل تلویزیون که درست به نظر می‌رسد

is right back to the subject people were talking about when I first looked about having afternoon naps.

، درست به موضوعی برمی‌گردد که وقتی برای اولین بار به چرت‌های بعد از ظهر نگاه کردم، مردم درباره آن صحبت می‌کردند.

Yes, I think so.

بله، من اینطور فکر می کنم.

And it's interesting what people said because Flower said

و جالب است که مردم چه می گویند زیرا فلاور می گوید

that she feels depressed and anxious

که او

after having an afternoon nap.

پس از چرت بعد از ظهر احساس افسردگی و اضطراب می کند.

And that's probably, as Garcia said, because

و این احتمالاً همانطور که گارسیا گفت، به این دلیل است که

maybe it was too long because they do recommend you have an afternoon nap.

شاید خیلی طولانی بود زیرا آنها به شما توصیه می کنند یک چرت بعد از ظهر داشته باشید.

It shouldn't be more than about 20 minutes. Yes.

نباید بیشتر از 20 دقیقه باشد. آره.

Otherwise you go into, you know.

در غیر این صورت وارد می شوید، می دانید.

Anyway, I won't get into that.

به هر حال من وارد این موضوع نمی شوم.

I think I think it really does mess your body. Yes.

فکر می کنم واقعاً بدن شما را به هم می زند. آره.

It confuses your your body.

بدن شما را گیج می کند.

Everything becomes confused.

همه چیز گیج می شود.

It doesn't know what's going on.

نمی داند چه خبر است.

So that is one of the problems with sleeping during the day, but not today.

بنابراین این یکی از مشکلات خواب در طول روز است، اما امروز نه.

We don't have time for sleeping today if we've had a busy day.

اگر روز شلوغی داشته باشیم، امروز برای خوابیدن نداریم.

So say we'll see what happens.

پس بگو ببینیم چی میشه

I'm sure we will celebrate the end of today's

مطمئنم که پایان

live stream with a cup of tea and maybe one of those lovely biscuits

پخش زنده امروز را با یک فنجان چای جشن خواهیم گرفت و شاید یکی از آن بیسکویت های دوست داشتنی

we, as your sister, gave to me so kindly, and she also gave you some macaroons.

که به عنوان خواهر شما با مهربانی به من دادیم و او هم به شما ماکارونی داد.

We've got some macaroon.

ما مقداری ماکارون داریم.

Macaroon in the fridge as well.

ماکارون هم در یخچال.

Can't be bad.

نمیتونه بد باشه

I think we have an afternoon of eating

فکر می‌کنم بعد از ظهری داریم که می‌خوریم

and maybe watching

و شاید

our favourite television show, Colombo

برنامه تلویزیونی مورد علاقه‌مان، کلمبو را تماشا می‌کنیم،

Oh, yes, I don't want to get into that today.

اوه، بله، امروز نمی‌خواهم وارد این موضوع شوم.

The thing is, though, they keep showing them and and it's always the same one.

اما مسئله این است که آنها مدام آنها را نشان می دهند و همیشه همین است.

Yes, they can.

They keep showing the same five or six episodes all the time.

بله آنها میتوانند.

مدام همان پنج شش قسمت را نشان می دهند .

And when you've watched them many times, you really do know what's going to happen next.

و وقتی بارها آنها را تماشا کرده باشید، واقعاً می دانید که در آینده چه اتفاقی قرار است بیفتد.

Thank you. Mr.

Stomach's raising four pizzas to be delivered.

متشکرم.

آقای معده در حال بالا بردن چهار پیتزا برای تحویل است.

That's a fun food pizza, isn't it?

این یک پیتزا غذای سرگرم کننده است، اینطور نیست؟

It's a fast food fun.

این یک سرگرمی فست فود است.

But don't don't put pineapple on your pizza.

اما آناناس را روی پیتزا نریزید.

It's a party. Why?

یه جشنه. چرا؟

Why do people put pineapple on their side?

چرا مردم آناناس را کنار خود می گذارند؟

I pineapple on pizza.

من آناناس روی پیتزا.

It's disgusting.

آن نفرت انگیز است.

It makes it makes all the bread go soggy.

این باعث می شود همه نان ها خیس شوند.

Underneath it is it's a fun food because you associate with parties and fun and everybody

زیر آن یک غذای سرگرم کننده است زیرا شما با مهمانی ها و سرگرمی ها همراه هستید و همه در حال

sharing food and having some alcohol maybe, and just having a laugh with friends and family.

اشتراک غذا هستند و شاید مقداری الکل می خورند و فقط با دوستان و خانواده می خندند.

Are you guys no way to end the live stream? It is.

بچه ها راهی برای پایان دادن به پخش زنده ندارید؟ این است.

I like cake as well.

کیک هم دوست دارم

Well, Tommy likes cake, but we won't go into

خوب، تامی کیک را دوست دارد، اما ما به

a particular type of cake that he mentioned earlier.

نوع خاصی از کیک که قبلاً اشاره کرد نمی پردازیم.

How can you also bring to Paris?

چگونه می توانید به پاریس نیز بیاورید؟

Right, Mr. Duncan?

درست است، آقای دانکن؟

I'm going to put the kettle on and I'm going to make the kettle make the team.

من می خواهم کتری را بگذارم و می خواهم کتری را به تیم تبدیل کنم.

You can make it to make the tea in a fun way. Mr.

می توانید آن را برای تهیه چای به روشی سرگرم کننده درست کنید. آقای

Duncan, I'm going to just spill boiling hot water everywhere and just.

دانکن، من فقط آب گرم جوش را همه جا و فقط می ریزم.

Oh, yes. So this is fun.

آه بله. بنابراین این سرگرم کننده است.

I'm burning my skin.

دارم پوستم میسوزه

So just like you normally do.

پس درست مثل شما که معمولا انجام می دهید.

See you all next week.

هفته آینده همه شما را می بینیم.

Have a fun week.

هفته خوبی داشته باشید

Enjoying English and I look forward to being here again.

از انگلیسی لذت می برم و مشتاقانه منتظر حضور دوباره در اینجا هستم.

Thank you, Steve.

متشکرم، استیو.

He has gone, you might notice outside everything is starting to look like.

او رفته است، ممکن است متوجه شوید که بیرون همه چیز دارد شبیه به نظر می شود.

Well, it's starting to like autumn is in the air

خوب، انگار پاییز در هوا است

and that is the view right now outside the window.

و این منظره بیرون از پنجره است.

And yes, the days are also getting shorter and shorter.

و بله، روزها نیز کوتاه تر و کوتاه تر می شوند.

That's it for me for today.

برای امروز برای من همین است.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

For the past 2 hours you have been watching English with myself.

در 2 ساعت گذشته شما با من انگلیسی تماشا می کنید.

Mr. Duncan, thank you very much to Mr.

آقای دانکن، از آقای

Steve for joining as well and also you for joining in on the live chat.

استیو برای پیوستن شما و همچنین برای پیوستن شما به چت زنده بسیار سپاسگزارم.

I'm back on Wednesday from 2 p.m.

من چهارشنبه از ساعت 14 برگشتم.

UK time.

به وقت انگلستان

This is Mr.

Duncan in the birthplace of English saying Thanks for watching.

این آقای

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید از تماشای شما تشکر می کنم.

See you.

به امید دیدار.

And of course, until the next time we meet right here, you know what's coming next?

و البته، تا دفعه بعد که همین جا همدیگر را ملاقات کنیم، می دانید بعد از آن چه می شود؟

Yes, you do. Stay happy. Take care of yourself and of course...

بله، شما انجام می دهید. شاد بمان. مواظب خودت باش و البته...

ta ta for now

تا تا فعلا