Learn English COLOUR idioms - LIVE LESSON - English Addict - WED 27th March 2024

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

And as you can see, things are very busy in the garden right now.

و همانطور که می بینید، در حال حاضر همه چیز در باغ بسیار شلوغ است.

The birds are going crazy as their mating season arrives.

با فرا رسیدن فصل جفت گیری پرندگان دیوانه می شوند.

Many of them now are busily build the building nests in the garden.

بسیاری از آنها اکنون مشغول ساختن لانه های ساختمانی در باغ هستند.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

There are so many birds frantically flying around.

پرندگان زیادی دیوانه وار در اطراف پرواز می کنند.

Here we are then.

پس ما اینجا هستیم.

it's ever so nice to see you.

خیلی خوشحالم که تو را می بینم

Here we are back together again, by the way.

اتفاقاً اینجا دوباره با هم برگشتیم.

English addict is with you once more.

معتاد انگلیسی یک بار دیگر با شماست.

Coming to you live from the birthplace of the English language.

از زادگاه زبان انگلیسی به شما می آید.

The birthplace is, of course.

زادگاه البته است.

Well, you know where it is.

خوب میدونی کجاست

It's England.

انگلستان است.

We are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم.

And it's so nice to have you here.

و خیلی خوب است که شما اینجا هستید.

I haven't really spoken for two days.

دو روزه واقعا حرف نزدم

I've been lying on my back

من به پشت دراز کشیده ام و

trying to recover.

سعی می کنم بهبود پیدا کنم.

If you were watching on Sunday, you will know that I wasn't feeling very well.

اگر یکشنبه تماشا می کردید، می فهمید که حالم خیلی خوب نبود.

For some reason.

بنا به دلایلی

My back has been very painful to the point where I couldn't move.

کمرم خیلی دردناک بود به حدی که نمی توانستم حرکت کنم.

So over the past couple of days, I've been trying to make

بنابراین در چند روز گذشته، سعی کرده‌ام

my back better again by fixing it.

با رفع آن، کمرم را دوباره بهتر کنم.

I've been doing some exercises, but also I have been

من در حال انجام برخی تمرینات بوده ام، اما همچنان

lying still

flat on my lovely electric blanket.

روی پتوی برقی دوست داشتنی ام دراز کشیده ام.

And I have to say, I feel much better.

و باید بگویم که احساس خیلی بهتری دارم.

Not 100%.

نه 100%

I have to say I am not in the pink.

باید بگویم که در صورتی نیستم.

I am still a little bit and well with my back.

من هنوز کمی کمرم خوب است. به اندازه

It isn't as bad as it was at the weekend.

آخر هفته بد نیست.

Thank goodness.

خدا را شکر.

I don't know what's happening today

نمی دانم امروز چه اتفاقی می افتد

because I haven't used my voice much.

زیرا از صدایم زیاد استفاده نکرده ام.

Suddenly I'm finding it very hard to speak.

ناگهان صحبت کردن برایم خیلی سخت است.

Isn't that strange?

این عجیب نیست؟

Hi, everybody. This is Mr.

سلام به همه. این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay? I hope so.

حالت خوبه؟ امیدوارم. آیا

Are you happy?

شما خوشحال هستید؟

I hope you are happy today. I'm not too bad.

امیدوارم امروز خوشحال باشید. زیاد بد نیستم.

Even though my voice doesn't seem to be working.

با اینکه به نظر نمیاد صدایم کار کنه.

Okay. My back is hurting.

باشه. کمرم درد میکنه

I have a feeling

احساس می کنم

I might be falling apart.

ممکن است از هم بپاشم.

Is it my age or is it because I am a man?

سن من است یا به خاطر مرد بودنم؟

now, this is a criticism

اکنون، این انتقادی است

that I've heard quite often from people saying that

که من اغلب از افرادی شنیده ام که می گویند

men are not as health

مردان به

conscious as women may be.

اندازه زنان مراقب سلامتی نیستند.

Women are more aware

زنان بیشتر

of their health and the needs of their health.

به سلامتی خود و نیازهای سلامت خود آگاه هستند.

But men quite often are not very health conscious.

اما مردان اغلب از سلامتی آگاه نیستند.

When we say that someone is health conscious, we mean that they are constantly

وقتی می گوییم فردی مراقب سلامتی است، منظور ما این است که آنها دائماً

all always aware of keeping fit,

همیشه از تناسب اندام خود آگاه هستند،

but also they are always aware of how well they are.

اما همچنین همیشه از وضعیت خوب خود آگاه هستند.

General DeLay your general health.

عمومی سلامت عمومی خود را به تاخیر بیندازید.

So are men health conscious?

پس آیا مردان به سلامتی توجه دارند؟

And I've heard this a lot in the past that men would rather suffer

و من این را در گذشته زیاد شنیده ام که مردان ترجیح می دهند رنج بکشند

and not go to the doctor or do anything about it.

و به دکتر مراجعه نکنند یا کاری در مورد آن انجام ندهند.

They would rather be unwell or feel uncomfortable

آنها ترجیح می دهند که حالشان خوب نباشد یا احساس ناراحتی کنند

than get medical advice.

تا از مشاوره پزشکی.

Is that true, though?

با این حال آیا این درست است؟

I'm wondering if that is a real thing or whether it has been made up.

من نمی دانم که آیا این یک چیز واقعی است یا اینکه آیا ساخته شده است.

But some people do say that men are not very health conscious.

اما برخی از مردم می گویند که مردان خیلی مراقب سلامتی نیستند.

And of course, women sometimes say that men

و البته، زنان گاهی اوقات می گویند که مردان

often suffer more or they appear to suffer

معمولاً بیشتر رنج می برند یا به نظر می رسد که

more when they get things like flu

در هنگام ابتلا به مواردی مانند آنفولانزا

or maybe the common cold.

یا شاید سرماخوردگی بیشتر رنج می برند.

So I'm not sure.

بنابراین مطمئن نیستم.

You see, I think sometimes I do

ببینید، من فکر می کنم گاهی اوقات از

neglect my health,

سلامتی خود غافل می شوم،

especially if I'm busy and maybe that's one of the things.

به خصوص اگر سرم شلوغ باشد و شاید این یکی از چیزها باشد.

Maybe men are too busy to take care of their health.

شاید مردان آنقدر شلوغ هستند که نمی توانند مراقب سلامتی خود باشند.

Maybe that's the reason why, but I'm not really sure.

شاید به همین دلیل است، اما من واقعا مطمئن نیستم.

So what do you think?

خب چی فکر می کنی؟

Do you think men are more conscious

آیا فکر می کنید مردان بیشتر

or less conscious of their health?

از سلامتی خود آگاه هستند یا کمتر؟

Because I wasn't feeling

چون

very well at the weekend because of my painful back.

آخر هفته به خاطر کمردردم حالم خیلی خوب نبود.

But I didn't go to the doctors and I still haven't.

اما دکتر نرفتم و هنوز هم نرفتم.

So I've tried to put this right.

بنابراین من سعی کردم این را درست کنم.

I've tried to fix it on my own.

من سعی کردم آن را به تنهایی درست کنم.

So I wonder if it's true.

بنابراین من تعجب می کنم که آیا این حقیقت دارد.

Is it true that men are less health conscious than women?

آیا این درست است که مردان نسبت به زنان از سلامتی کمتری آگاه هستند؟

We don't like going to the doctors.

ما دوست نداریم دکتر برویم

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

Men quite often will avoid

مردان اغلب از

everything

همه چیز

concerning their health.

در مورد سلامت خود اجتناب می کنند.

They won't go there.

اونجا نمیرن

They won't go to the doctors.

آنها به دکتر نمی روند.

They don't want to admit that they are unwell

آنها نمی خواهند اعتراف کنند که حالشان خوب نیست

because maybe it is seen as a sign of weakness.

زیرا شاید به عنوان نشانه ای از ضعف تلقی شود.

Perhaps.

شاید.

Maybe some men don't want to appear weak or unwell,

شاید برخی از مردان نمی خواهند ضعیف یا ناخوش به نظر برسند،

so maybe it is something

بنابراین شاید این چیزی است

that is generally accepted.

که به طور کلی پذیرفته شده است.

But I think sometimes men are like to be brave.

اما من فکر می کنم گاهی اوقات مردها دوست دارند شجاع باشند.

We like to be macho.

ما دوست داریم ماچو باشیم.

We don't like other people to know that we are unwell.

ما دوست نداریم دیگران بدانند حال ما خوب نیست.

So maybe that's part of it.

پس شاید این بخشی از آن باشد.

Here we are.

We are back together.

اینجا هستیم.

ما دوباره با هم هستیم.

Everything is very busy.

همه چیز خیلی شلوغ است.

The birds are busy outside.

پرندگان بیرون مشغول هستند.

Spring is definitely on the way.

قطعا بهار در راه است.

Everything is looking lovely outside.

همه چیز بیرون زیبا به نظر می رسد.

We have sunshine earlier, we had rain later.

ما زودتر آفتاب داریم، دیرتر باران داشتیم.

Apparently we are going to get rain as well.

ظاهرا قرار است بارون هم بباریم.

It's very chilly here in England,

اینجا در انگلستان بسیار سرد است،

only eight Celsius heat.

فقط هشت درجه سانتیگراد گرما.

So it doesn't feel like spring,

بنابراین احساس بهار نمی کند،

even though it does look like it outside.

حتی اگر در بیرون به نظر برسد.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

congratulations once again to our super champ.

یک بار دیگر به قهرمان فوق العاده خود تبریک می گویم.

You have a very fast finger, Vitesse.

تو انگشت خیلی سریعی داری، ویتس.

Well done.

آفرین.

You are first once again on today's live chat.

شما بار دیگر در چت زنده امروز اولین هستید.

Very nice.

بسیار خوب.

Very good. Congratulations, Vitesse.

خیلی خوب. تبریک میگم، ویتسه.

Most news here as well.

بیشترین اخبار اینجا هم هست

Beatrice is here as well, but only for a short time.

بئاتریس نیز اینجاست، اما فقط برای مدت کوتاهی.

Also, we have.

همچنین، ما داریم.

he is here.

اون اینجاست.

You know who I'm talking about?

میدونی در مورد کی حرف میزنم؟

Luis Mendez is here today.

لوئیس مندز امروز اینجاست.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. یک

We also have someone called Rustam.

نفر هم داریم به نام رستم.

Hello, Rustam.

سلام رستم

Hi there, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

I think my day is going to be more colourful with Syd Barrett's song Gigolo.

فکر می‌کنم با آهنگ جیگولو سید بارت، روزم رنگارنگ‌تر خواهد شد.

Aunt aren't all right. Magical.

عمه حالشون خوب نیست جادویی.

my gigolo arms.

بازوهای ژیگولو من

I love to be a gigolo, aunt.

من عاشق ژیگولو بودن هستم خاله

Every day of the week.

هر روز هفته.

Something like that.

یه چیزی شبیه اون.

Anyway, is that.

به هر حال همین است.

Is that how the song goes?

آهنگ اینطوری میشه؟

I've never heard of it.

تا حالا درباره اش نشنیده ام.

And it's lovely to be here with your livestream.

و دوست داشتنی است که با پخش زنده خود در اینجا باشید.

Also will be very colourful.

همچنین بسیار رنگارنگ خواهد بود.

Colourful? Yes.

رنگارنگ؟ آره.

Well, we are talking about colour today.

خب، ما امروز در مورد رنگ صحبت می کنیم.

So you are right, Rostam.

پس حق با توست رستم.

By the way, it is your first time on the live chat.

به هر حال، این اولین بار است که در چت زنده وارد می شوید.

Can I say a big hello to you?

می توانم یک سلام بزرگ به شما بگویم؟

But yes, we are talking about colour

اما بله، ما در مورد رنگ صحبت می کنیم،

sometimes life can be a little dull.

گاهی اوقات زندگی ممکن است کمی کسل کننده باشد.

Maybe, maybe we we can think that

شاید، شاید بتوانیم فکر کنیم که

perhaps there is not much colour in life.

شاید رنگ زیادی در زندگی وجود ندارد.

Maybe colour is not around us.

شاید رنگ در اطراف ما نباشد.

Maybe we are feeling a little dark inside.

شاید درونمان کمی تاریک است.

Maybe there is no colour to see in our lives.

شاید هیچ رنگی برای دیدن در زندگی ما وجود نداشته باشد.

There are many ways of expressing colour

راه های زیادی برای بیان رنگ

in English, many ways of doing it.

در انگلیسی وجود دارد، روش های زیادی برای انجام آن.

In fact, did you know that there are many idioms,

در واقع، آیا می‌دانستید که اصطلاحات،

many phrases, many expressions relating to

عبارات و عبارات زیادی در رابطه با

colour and

رنگ وجود دارد و

that is one of the things we are looking at today.

این یکی از چیزهایی است که ما امروز به آن نگاه می‌کنیم.

Did you see Sunday's live stream, by the way?

راستی پخش زنده یکشنبه را دیدید؟

Did you see it? Well,

دیدی؟ خوب،

here is the best moment

اینجا بهترین لحظه

from last Sunday's live stream night.

از شب پخش زنده یکشنبه گذشته است.

Now don't blink because you will miss it, but this was,

حالا پلک نزنید چون آن را از دست خواهید داد، اما این

for me, the best moment from last Sunday's live stream.

برای من بهترین لحظه از پخش زنده یکشنبه گذشته بود.

Well, that's what I'm getting at the moment.

خوب، این چیزی است که من در حال حاضر دریافت می کنم.

I'm feeling as if my back is is it's painful.

احساس می کنم که انگار کمرم دردناک است.

But I would say also, as

اما من همچنین می گویم، به عنوان

sorry about that.

متاسفم در مورد آن.

Did you enjoy that stage? I just had a sneeze. Bless you.

آیا از آن مرحله لذت بردید؟ من فقط عطسه کردم به تو برکت دهد.

Bless, Mr. Steve.

مبارکت باشه آقای استیو.

So that was last Sunday, Mr. Steve.

پس یکشنبه گذشته بود، آقای استیو.

For some reason I don't know why, but whenever I do a live stream,

به دلایلی نمی‌دانم چرا، اما هر زمان که من یک استریم زنده انجام می‌دهم،

Steve always sneezes at least once.

استیو همیشه حداقل یک بار عطسه می‌کند.

And last Sunday was no exception.

و یکشنبه گذشته نیز از این قاعده مستثنی نبود.

Beatriz is here for a moment, but then

بئاتریز برای لحظه ای اینجاست، اما بعد می

she is going because

رود چون

she is in town doing something.

در شهر است و کاری انجام می دهد.

Ooh, I wonder what it could be.

اوه، من تعجب می کنم که چه چیزی می تواند باشد.

I hope it's something nice.

امیدوارم چیز خوبی باشه

Hello to Mike. Mike?

سلام به مایک. مایک؟

Who says here in Colombia it is just after 9:00 in the morning.

چه کسی می گوید اینجا در کلمبیا درست بعد از ساعت 9:00 صبح است.

One of the wonderful things about watching in that part of the world

یکی از چیزهای شگفت انگیز در مورد تماشای آن قسمت از جهان این

is quite often it is early morning.

است که اغلب اوقات صبح زود است.

So when I start my live stream,

بنابراین وقتی پخش زنده ام را شروع می کنم،

it is 2:00 in the afternoon.

ساعت 2 بعد از ظهر است.

But if you are watching in South America quite often,

اما اگر اغلب در آمریکای جنوبی تماشا می کنید،

it will be very early, of course, next Sunday.

البته یکشنبه آینده خیلی زود است.

It is worth mentioning, I will mention this now, next Sunday,

شایان ذکر است این را هم اکنون عرض می کنم یکشنبه هفته آینده

the clocks will go forward one hour next Sunday.

ساعت ها یکشنبه آینده یک ساعت جلو می رود.

So if the time appears to be different next Sunday, that is the reason why.

بنابراین اگر به نظر می رسد زمان یکشنبه آینده متفاوت است، دلیل آن است.

And of course, it is Easter,

و البته، عید پاک،

Easter Sunday, next Sunday as well.

یکشنبه عید پاک، یکشنبه آینده نیز هست.

A lot of things to talk about next Sunday.

چیزهای زیادی برای صحبت در مورد یکشنبه آینده.

I have my new channel, which is coming soon.

من کانال جدیدم رو دارم که به زودی میاد.

Lots of new English lessons for those who are heading

بسیاری از درس های جدید انگلیسی برای کسانی که در حال شروع

or starting their English learning journey.

یا شروع سفر یادگیری انگلیسی خود هستند.

Or perhaps you just want to refresh

یا شاید فقط می خواهید

your English studies.

مطالعات انگلیسی خود را تازه کنید.

So there is something coming up, a brand new channel

بنابراین چیزی در راه است، یک کانال کاملاً جدید که

I'm on there,

من در آنجا هستم،

but please don't let that put you off.

اما لطفاً اجازه ندهید که شما را ناامید کند.

Please don't be put off by that.

لطفاً از این موضوع دلسرد نشوید. کریستینا می گوید

I hope it does not discourage you,

امیدوارم این شما را دلسرد نکند

Christina says.

.

I don't like going to the doctors.

من دوست ندارم دکتر بروم

I avoid it if possible.

در صورت امکان از آن اجتناب می کنم.

I try to have a healthy life.

سعی می کنم زندگی سالمی داشته باشم.

I think I am aware of my health.

فکر می کنم از سلامتی خودم آگاهم.

Well, I think maybe, maybe women are more conscious

خوب، من فکر می کنم شاید، شاید زنان بیشتر

or aware of their health than men.

از مردان نسبت به سلامتی خود آگاه هستند.

I think sometimes men will pretend to be okay

فکر می‌کنم گاهی مردها وانمود می‌کنند که خوب هستند،

even if they are not feeling okay, that

حتی اگر احساس خوبی نداشته باشند،

maybe we don't like to appear weak.

شاید ما دوست نداریم ضعیف به نظر برسیم.

I think that might be it.

من فکر می کنم ممکن است آن باشد.

That might be the reason why.

شاید دلیلش همین باشد. می

You see.

بینید.

Yes, we will be together on Easter.

بله، ما در عید پاک با هم خواهیم بود.

Next Sunday is Easter Sunday a

یکشنبه آینده یکشنبه عید پاک است

Hi. Can we see real time subtitles?

سلام. آیا می‌توانیم زیرنویس‌های زمان واقعی را ببینیم؟

Yes, you can.

بله، تو میتونی.

If you activate the captions.

اگر زیرنویس ها را فعال کنید.

Now during the live stream there are live captions

اکنون در طول پخش زنده زیرنویس‌های زنده وجود دارد که

you might have to press c on your keyboard.

ممکن است مجبور شوید c را روی صفحه کلید خود فشار دهید.

Or of course you can activate.

یا البته می توانید فعال کنید.

You can turn on the captions

می‌توانید زیرنویس‌ها را روشن کنید

and they will be live captions.

و زیرنویس‌های زنده خواهند بود.

So yes, to answer your question,

بنابراین بله، برای پاسخ به سوال شما،

there are live captions right now.

در حال حاضر زیرنویس‌های زنده وجود دارد.

S c j u.

S c j u.

There are live captions just for you.

زیرنویس‌های زنده فقط برای شما وجود دارد.

Definitely. Hello to bambu.

قطعا. سلام به بامبو

Hello to you as well.

سلام به شما هم.

We also have z.

z هم داریم.

Z care is here as well.

Z مراقبت در اینجا نیز هست.

It's so nice to see you here as well.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا هم می بینم.

I think sometimes men

فکر می‌کنم گاهی مردها

are ashamed about being unwell.

از اینکه حالشان خوب نیست خجالت می‌کشند.

We don't like to appear sick, even though on Sunday I was, I was telling you everything.

ما دوست نداریم بیمار به نظر برسیم، با اینکه یکشنبه بودم، همه چیز را به شما می گفتم.

One of the things I love

یکی از چیزهایی که من

about doing this live stream is sometimes I can tell you

در مورد انجام این پخش زنده دوست دارم این است که گاهی اوقات می توانم

all about what is happening in my life.

همه چیز را در مورد آنچه در زندگی من اتفاق می افتد به شما بگویم. هم

The good things

چیزهای خوب

and the not so good things as well.

و هم چیزهای نه چندان خوب. در حال حاضر

There is no link to the new channel

پیوندی به کانال جدید وجود ندارد

at the moment because it hasn't been launched.

زیرا راه اندازی نشده است.

I'm busy at the moment creating new lessons

من در حال حاضر مشغول ایجاد درس های جدید

and also preparing everything else to go with it as well.

و همچنین آماده کردن هر چیز دیگری برای همراهی با آن هستم.

So it is not available yet.

بنابراین هنوز در دسترس نیست.

There is no new YouTube channel yet.

هنوز کانال YouTube جدیدی وجود ندارد.

However, in April there will be

با این حال، در ماه آوریل وجود خواهد داشت

and that is all I can tell you at the moment about that.

و این تنها چیزی است که در حال حاضر می توانم در مورد آن به شما بگویم.

So for those who are wondering, yes,

بنابراین برای کسانی که تعجب می‌کنند، بله،

there are live captions

right now as you watch the live stream, you have to activate,

در حال حاضر زیرنویس‌های زنده وجود دارد که جریان زنده را تماشا می‌کنید، باید آن‌ها را فعال کنید، باید

you have to turn on the captions so you can see them

زیرنویس‌ها را روشن کنید تا بتوانید آنها را ببینید

and then they will be there.

و سپس آن‌ها آنجا خواهند بود.

Today we are looking at idioms, phrases and idioms connected to colour.

امروز ما به اصطلاحات، عبارات و اصطلاحات مرتبط با رنگ نگاه می کنیم.

And why?

و چرا؟

Why do we see colour and how many colours are there?

چرا رنگ را می بینیم و چند رنگ وجود دارد؟

What are the main colours that this we can see?

رنگ های اصلی که ما می توانیم ببینیم چیست؟

And how does the human eye see colour?

و چشم انسان چگونه رنگ را می بیند؟

All of that coming up later today.

همه اینها بعداً امروز در راه است.

It is a nice day, I have to say.

روز خوبی است، باید بگویم.

We are having some nice weather.

هوای خوبی داریم

I hope you are as well.

امیدوارم شما هم همینطور باشید

It hasn't been too bad.

خیلی هم بد نبوده است.

The daffodils are now out in the garden.

نرگس ها اکنون در باغ هستند.

If you noticed last week I did show you last week the daffodils

اگر متوجه شده اید هفته گذشته من هفته گذشته نرگس ها را به شما نشان دادم

and right now they are all out,

و در حال حاضر همه آنها بیرون هستند،

even though some of them have been damaged by the wind

حتی اگر برخی از آنها در اثر باد آسیب دیده اند

because we have had a lot of strong wind over the past few days.

زیرا در چند روز گذشته باد شدید زیادی داشته ایم.

But you can see the beautiful

اما شما می توانید

yellow daffodils.

نرگس های زرد زیبا را ببینید.

You might be interested to know there aren't many phrases

شاید برایتان جالب باشد که بدانید عبارات

or idioms connected to the colour yellow.

یا اصطلاحات زیادی به رنگ زرد مرتبط نیست.

There aren't.

وجود ندارد.

I can only think of one which is yellow,

من فقط می توانم به یکی از آنها فکر کنم که زرد است و

describing a person who is a coward or afraid.

توصیف کننده فردی ترسو یا ترسو است.

So a person who is easily scared or afraid

بنابراین فردی که به راحتی می ترسد یا می ترسد

might be described as yellow,

ممکن است زرد رنگ توصیف شود،

just like the daffodils that are out in the garden.

درست مانند نرگس هایی که در باغ هستند.

Not only the daffodils, but also there are

نه تنها نرگس ها، بلکه

lots of bumblebees buzzing around as well.

زنبورهای زیادی نیز در اطراف وزوز می کنند.

I love spring.

من بهار را دوست دارم.

I have to say.

من باید بگویم.

I really do like spring very much indeed, and I hope you do as well.

من واقعاً بهار را خیلی دوست دارم و امیدوارم شما هم همینطور.

As we step into spring 2024.

همانطور که به بهار 2024 قدم می گذاریم.

It is great.

عالی است.

I have to say

باید بگویم

Amelia is here.

آملیا اینجاست.

Hello, Amelia, who are watching in Panama.

سلام، آملیا، که در پاناما تماشا می کنید.

It is also

همچنین

at the moment it is 20,

در حال حاضر ساعت 20،

9:20 o'clock in the morning in Panama.

9:20 صبح در پاناما است.

A very good morning to you.

یک صبح بسیار بخیر برای شما

Have you had a nice breakfast?

صبحانه خوبی خوردی؟ اتفاقاً

Thank you very much for all of your lovely message

برای همه پیام های دوست داشتنی شما

messages concerning my back, by the way.

در مورد پشت من بسیار سپاسگزارم. به همین

That's the reason why I seem a little strange today, because I have been lying down

دلیل است که امروز کمی عجیب به نظر می‌رسم، زیرا

for the past couple of days trying to repair my back.

در چند روز گذشته دراز کشیده بودم و سعی می‌کردم کمرم را ترمیم کنم.

And I have to say, it is almost fixed.

و باید بگویم که تقریباً رفع شده است.

Almost.

تقریبا.

I still have a little bit of pain first.

اولش هنوز یه ذره درد دارم

It's almost

تقریباً

please give me a like yes, please give Mr.

لطفاً به من لایک کنید بله، لطفاً

Duncan a like if you like what you see, if you are enjoying this

اگر چیزی را که می بینید دوست دارید آقای دانکن را لایک کنید، اگر از این

interactive livestream, please give me a lovely

پخش زنده تعاملی لذت می برید، لطفاً یک لایک دوست داشتنی به من بدهید

like and I will be ever so pleased.

و من همیشه خوشحال خواهم شد.

So that is what we are talking about today.

پس این همان چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

We're talking about the beautiful colours

ما در مورد رنگ های زیبای

around us and all of the things connected to it.

اطرافمان و همه چیزهایی که به آن مرتبط هستند صحبت می کنیم.

Also, if we have time, we might talk about something else as well.

همچنین، اگر وقت داشته باشیم، ممکن است در مورد چیز دیگری نیز صحبت کنیم. آیا

Can we still laugh at things?

هنوز می توانیم به چیزهایی بخندیم؟

It would appear these days that more and more people are becoming offended

این روزها به نظر می رسد که افراد بیشتری از

or upset by other people making jokes.

شوخی کردن افراد دیگر آزرده یا ناراحت می شوند.

But can we still do that?

اما آیا هنوز هم می توانیم این کار را انجام دهیم؟

Is it still possible to have a little bit of fun in this life?

آیا هنوز هم می توان در این زندگی کمی خوش گذشت؟

If we have time, we will talk about that as well.

اگر وقت داشته باشیم در مورد آن هم صحبت خواهیم کرد.

Today coming up next.

امروز در راه است بعدی.

So today's subject, we are looking at words and phrases,

بنابراین موضوع امروز، ما به کلمات و عبارات،

lovely idioms connected to colour.

اصطلاحات دوست داشتنی مرتبط با رنگ نگاه می کنیم.

Before that, we will have a look at some lovely colours

قبل از آن نگاهی خواهیم داشت به چند رنگ دوست داشتنی

that occur in nature at this time of year

که در این فصل از سال در طبیعت وجود دارد

because it is spring time.

زیرا فصل بهار است.

The spring

colours are in the air and everything is looking quite nice.

رنگ های بهاری در هوا هستند و همه چیز بسیار زیبا به نظر می رسد.

To be honest,

صادقانه بگویم،

English addict is with you

معتاد انگلیسی

for this Wednesday the 27th of March.

برای این چهارشنبه 27 مارس با شماست. به

We are coming towards the end of another month.

پایان یک ماه دیگر نزدیک می شویم.

I can't believe how fast this year is going by already.

من نمی توانم باور کنم که امسال چقدر سریع می گذرد. به

It seems as if it is going by very quickly indeed.

نظر می رسد که واقعاً خیلی سریع می گذرد.

Today we are looking at words and phrases,

امروز ما به کلمات و عبارات،

idioms, ways of using colour.

اصطلاحات، روش های استفاده از رنگ نگاه می کنیم.

One of the things I love about my studio, if you look around my studio,

یکی از چیزهایی که من در مورد استودیوی خود دوست دارم، اگر به اطراف استودیوی من نگاه کنید،

you will notice there are many colours vivid,

متوجه خواهید شد که رنگ های بسیار زنده،

clear, bright colours.

شفاف و روشن وجود دارد.

We have red, we have blue.

ما قرمز داریم، آبی داریم.

There is even a little bit of green here in there

حتی کمی سبز در اینجا وجود دارد

and they just happen to be the main colours

و اتفاقاً آنها رنگ های اصلی هستند

that we are talking about today.

که امروز در مورد آنها صحبت می کنیم.

We are looking at idioms, phrases and expressions

ما به اصطلاحات، عبارات و عبارات

connected to colour, colour, idioms

مرتبط با رنگ، رنگ، اصطلاحات نگاه می کنیم

and there are quite a few.

و تعداد کمی وجود دارد.

So when we talk about colour we are describing the appearance of something.

بنابراین وقتی در مورد رنگ صحبت می کنیم، ظاهر چیزی را توصیف می کنیم.

But of course there are many other ways of describing

اما مسلماً راه‌های زیادی برای توصیف اینکه

how something looks when we look at something

وقتی به چیزی نگاه می‌کنیم، چگونه به نظر می‌رسد،

light will reflect off the object.

نور از جسم منعکس می‌شود، وجود دارد.

Whatever it is we are looking at, it will reflect back towards us.

هر چیزی که به آن نگاه می کنیم، به سمت ما منعکس خواهد شد.

We might see colour, we might see the hue.

ما ممکن است رنگ را ببینیم، ممکن است رنگ را ببینیم.

And I love that word, something that appears in a certain shade

و من آن کلمه را دوست دارم، چیزی که در سایه

or a certain tone.

یا لحن خاصی ظاهر می شود.

We can talk about the hue.

ما می توانیم در مورد رنگ صحبت کنیم.

What colour does it have?

چه رنگی داره؟

Maybe it is a combination of more than one colour.

شاید ترکیبی از بیش از یک رنگ باشد.

Sometimes you can mix colours together to produce a new one.

گاهی اوقات می توانید رنگ ها را با هم ترکیب کنید تا رنگ جدیدی تولید کنید.

Also we have shade as well.

همچنین ما سایه نیز داریم.

How bright something is, how dark it appears.

چقدر چیزی روشن است، چقدر تاریک به نظر می رسد.

So not only do we have colour, we also have hue shade.

بنابراین ما نه تنها رنگ، بلکه سایه رنگ نیز داریم.

And I suppose we can say that sometimes

و گمان می‌کنم می‌توانیم بگوییم که گاهی

a thing will glow as well.

یک چیز نیز می‌درخشد.

If something is extra bright, you might find it will glow,

اگر چیزی بیش از حد روشن باشد، ممکن است متوجه شوید که می درخشد،

especially when the surrounding area is dark.

به خصوص زمانی که محیط اطراف تاریک است.

You might find

ممکن است متوجه شوید

that a streetlight at night will glow.

که یک چراغ خیابان در شب می درخشد.

Maybe a person can appear to to glow

شاید اگر فردی شیک یا شیک به نظر برسد، می تواند درخشان به نظر برسد

if they look well or if they look stylish or fashionable.

.

So quite often these days, a person who who makes themselves look beautiful

بنابراین اغلب این روزها، شخصی که خود را زیبا جلوه می دهد

or maybe they try to improve their appearance

یا شاید سعی می کند ظاهر خود را بهبود بخشد

and they want to stand out in the crowd,

و می خواهد در میان جمعیت برجسته باشد،

we might say that that person will glow.

ممکن است بگوییم که آن شخص می درخشد.

So there are many ways of describing colour

بنابراین راه های زیادی برای توصیف رنگ

and also shade as well.

و همچنین سایه وجود دارد.

Not only colour, but also the differences between

نه تنها رنگ، بلکه تفاوت بین

light and dark.

روشن و تیره نیز وجود دارد.

When we talk about colours,

وقتی در مورد رنگ‌ها صحبت می‌کنیم،

we often refer to the main colours red,

اغلب به رنگ‌های اصلی قرمز،

green and blue, quite often with televisions sets

سبز و آبی اشاره می‌کنیم، اغلب در مورد تلویزیون‌ها

or computer monitors or even mobile phones,

یا مانیتورهای کامپیوتر یا حتی تلفن‌های همراه،

you often find the screen will be based

اغلب متوجه می‌شوید که صفحه نمایش بر اساس

on those three colours red, green and blue.

آن سه رنگ قرمز، سبز و آبی است.

They are classed as primary colours,

آنها به عنوان رنگ های اصلی طبقه بندی می شوند،

so they naturally reflect light

بنابراین به طور طبیعی نور را منعکس می کنند

as as the human eye can also see the colour as well.

همانطور که چشم انسان نیز می تواند رنگ را ببیند.

So quite often we have televisions and also computer monitors.

بنابراین اغلب ما تلویزیون و همچنین مانیتور کامپیوتر داریم.

The things you are watching right now

چیزهایی که در حال حاضر تماشا می‌کنید،

the main primary colours are red, green and blue

رنگ‌های اصلی قرمز، سبز و آبی هستند

and everything else you can see is a combination of those things

و هر چیز دیگری که می‌توانید ببینید ترکیبی از آن چیزها است

and then

you can see on the screen right now you have r, g,

و سپس می‌توانید

هم‌اکنون روی صفحه ببینید r، g،

B, which is red, green and blue.

B، که قرمز است. ، سبز و آبی.

And then we have something called C and Y K,

و سپس چیزی به نام C و Y K داریم

which is a different thing altogether.

که کاملاً یک چیز متفاوت است.

That of course refers to different colours

این البته به رنگ‌های مختلفی اشاره دارد

which can be used in a specific way quite often with printers.

که می‌توانند به روشی خاص اغلب با چاپگرها استفاده شوند.

So when you print something on a piece of paper

بنابراین وقتی چیزی را روی یک تکه کاغذ چاپ می‌کنید

that is using other colours, other

که از رنگ‌های دیگر،

specific colours as well,

رنگ‌های خاص دیگر نیز استفاده می‌کند،

I will show that once again very quickly.

من آن را یک بار دیگر خیلی سریع نشان خواهم داد.

So red, green and blue are the basic colours primary.

بنابراین قرمز، سبز و آبی رنگ های اصلی هستند.

And then we have cyan, magenta, yellow and black

و سپس فیروزه ای، سرخابی، زرد و مشکی داریم

and they are often used when we want to print something.

و اغلب زمانی که می خواهیم چیزی را چاپ کنیم از آنها استفاده می شود. به

That is the reason why when you buy printer ink,

همین دلیل است که وقتی جوهر چاپگر می‌خرید،

those are the colours that your printer will use.

آن رنگ‌هایی هستند که چاپگر شما استفاده می‌کند.

I hope that's being useful.

امیدوارم که مفید باشد

The colour of something.

رنگ چیزی

when we look at something, maybe a flower,

وقتی به چیزی نگاه می کنیم، شاید یک گل،

maybe you might look at some colourful

شاید شما ممکن است به لباس های رنگارنگی نگاه کنید

clothing that a person is wearing,

که یک نفر پوشیده است،

how something appears to the eye,

چگونه چیزی در چشم ظاهر می شود،

because that is where it all happens in the eye,

زیرا اینجاست که همه چیز در چشم اتفاق می افتد،

the colour, the light, the darkness, the shade, the tone.

رنگ، نور، تاریکی. ، سایه ، لحن.

Everything is perceived by the eye.

همه چیز با چشم درک می شود.

That is where it all goes on.

اینجاست که همه چیز ادامه دارد.

Some colours are sent directly to the eyes

برخی از رنگ ها مستقیماً به چشم ارسال می شوند

whilst others reach the eyes through reflection.

در حالی که برخی دیگر از طریق بازتاب به چشم می رسند.

So not direct colour.

بنابراین رنگ مستقیم نیست.

And of course the eyes are amazing.

و البته چشم ها شگفت انگیز هستند.

I remember at school being fascinated by the human eye.

یادم می آید در مدرسه مجذوب چشم انسان بودم.

I used to love studying biology

من قبلاً عاشق مطالعه زیست شناسی بودم

and the eye always fascinated me because it is such an amazing part of the body.

و چشم همیشه مرا مجذوب خود می کرد زیرا بخش شگفت انگیزی از بدن است.

It really is so many small things

این واقعاً چیزهای کوچک زیادی

inside the eye, all working together

در داخل چشم است که همه با هم کار می کنند

so we can see it is the most amazing thing.

تا بتوانیم آن را شگفت انگیزترین چیز ببینیم.

The primary colours are seen through cone cells,

رنگ های اصلی از طریق سلول های مخروطی دیده می شوند،

so the back of your eye is called the retina

بنابراین پشت چشم شما شبکیه نامیده می شود

and at the back you have different types of cells.

و در پشت شما انواع مختلفی از سلول ها را دارید.

You have cone cells and rot cells.

شما سلول های مخروطی و سلول های پوسیده دارید.

And each of those things are sensitive to different types of light.

و هر یک از آن چیزها به انواع مختلف نور حساس هستند.

For example,

به عنوان مثال،

the cone cells

سلول های مخروطی

can can get colour, they perceive colour,

می توانند رنگ بگیرند، آنها رنگ را درک می کنند،

the cones see colour,

مخروط ها رنگ را می بینند،

the primary colours are seen through cone cells in each eye,

رنگ های اصلی از طریق سلول های مخروطی در هر چشم دیده می شوند،

shade is seen through rods,

سایه از طریق میله ها،

cells, those which are sensitive in low light.

سلول ها، آنهایی که در نور کم حساس هستند دیده می شود.

So in darkness different cells

بنابراین در تاریکی سلول های مختلف

are absorbing the light.

نور را جذب می کنند.

So I think it's a very interesting subject

بنابراین فکر می‌کنم این موضوع بسیار جالبی است که

looking at parts of the body who we might do this again, actually in low light,

به قسمت‌هایی از بدن نگاه می‌کنیم که ممکن است دوباره این کار را انجام دهیم، در واقع در نور کم،

we see in black and white because the rod cells in

سیاه و سفید می‌بینیم زیرا سلول‌های میله‌ای در

the eye do not process colour.

چشم رنگ را پردازش نمی‌کنند.

So that's the reason why if you go out on a dark evening

بنابراین به همین دلیل است که اگر در یک عصر تاریک بیرون بروید

and you look around, there is no colour.

و به اطراف نگاه کنید، رنگی وجود ندارد.

Everything appears in shade.

همه چیز در سایه ظاهر می شود.

You can only see dark and light, you can't actually see colour.

شما فقط می توانید تاریک و روشن را ببینید، در واقع نمی توانید رنگ را ببینید.

And that is the reason why certain cells in

و به همین دلیل است که سلول های خاصی در

your eyes can only see in black and white.

چشم شما فقط سیاه و سفید می بینند.

There is no colour being processed, only shade.

هیچ رنگی در حال پردازش نیست، فقط سایه است.

Some people are not able to

برخی افراد قادر به

see colours accurately, so there are people who are unfortunate.

دیدن دقیق رنگ ها نیستند، بنابراین افرادی هستند که متأسف هستند.

Maybe their eyes have some problem,

شاید چشم آنها مشکلی داشته باشد،

some people are not able to see colours accurately.

برخی افراد قادر به دیدن دقیق رنگ ها نیستند. به

They are referred to as Colour-Blind.

آنها کور رنگ می گویند.

A person who is colour-blind cannot see colours

فردی که کوررنگ است نمی تواند رنگ ها را ببیند

or perhaps they see certain colours but in the wrong way.

یا شاید رنگ های خاصی را می بیند اما به روشی اشتباه.

So maybe certain colours will appear different to what they actually are.

بنابراین ممکن است رنگ های خاصی با آنچه در واقع هستند متفاوت به نظر برسند.

Some animals as well have colour blindness.

برخی از حیوانات نیز کوررنگی دارند.

They cannot see colour dogs, I believe dogs

آنها نمی توانند سگ های رنگی را ببینند، من معتقدم که سگ ها

cannot see colour.

نمی توانند رنگ را ببینند.

They can only see in black and white.

آنها فقط می توانند سیاه و سفید ببینند.

And there are other animals as well who cannot

و حیوانات دیگری نیز وجود دارند که نمی توانند

see colours accurately.

رنگ ها را به دقت ببینند.

By the way.

راستی. فکر می‌کنم

I suppose should mention straight away that the word colour

باید فوراً اشاره کنم که املای کلمه رنگ

is spelt differently in American English.

در انگلیسی آمریکایی متفاوت است.

In British English you can see that

در انگلیسی بریتانیایی می‌بینید که

the spelling in British English has the letter U.

املای انگلیسی انگلیسی دارای حرف U است.

In American English

در انگلیسی آمریکایی

it is spelt without the U.

بدون U نوشته می‌شود.

So that is the spelling in British English.

بنابراین املای انگلیسی بریتانیایی این است.

And there is the spelling in American English.

و املا در انگلیسی آمریکایی وجود دارد.

Sometimes these two different ways of using

گاهی اوقات این دو روش مختلف استفاده از

the English language can have some slight differences.

زبان انگلیسی می توانند تفاوت های جزئی داشته باشند.

Sometimes times in the spelling of certain words.

گاهی اوقات در املای برخی از کلمات.

The word colour can be used

کلمه رنگ را می توان

as a noun and a verb.

به عنوان اسم و فعل استفاده کرد.

The colour of something

رنگ چیزی

is the noun to colour something.

اسم رنگ کردن چیزی است.

Maybe you are changing the colour of something,

شاید دارید رنگ چیزی را تغییر می دهید،

maybe you are adding colour to something.

شاید دارید به چیزی رنگ می دهید.

So we can say that you colour something as a verb.

بنابراین می توانیم بگوییم که شما چیزی را به عنوان یک فعل رنگ آمیزی می کنید.

So it is possible to use the word colour as both a noun

بنابراین می توان از کلمه رنگ هم به عنوان اسم

and also a verb as well

و هم به عنوان فعل و

as an adjective.

همچنین به عنوان صفت استفاده کرد.

The word colour describes something utilising or using colour.

کلمه رنگ به معنای استفاده از رنگ یا استفاده از آن است.

A very good example, of course, being the colour, television,

یک مثال بسیار خوب، البته، رنگ، تلویزیون،

colour, televisions utilise or use colour

رنگ، تلویزیون ها از رنگی استفاده می کنند

that is part of their function.

که بخشی از عملکرد آنهاست.

So it is a way of identifying that particular

بنابراین راهی برای شناسایی

thing visually as an adjective.

بصری آن چیز خاص به عنوان یک صفت است.

The word colour describes something utilising

کلمه رنگ به چیزی در استفاده

or using colour such as

یا استفاده از رنگ مانند

a colour television.

تلویزیون رنگی اشاره می کند.

Something possessing

چیزی که دارای

colour might be described as coloured.

رنگ باشد ممکن است رنگی توصیف شود.

Now this is a very sensitive word

حالا این یک کلمه بسیار حساس است

because some people don't use this nowadays

زیرا برخی از مردم این روزها از آن استفاده نمی کنند

because it can be used in a negative way.

زیرا می توان از آن به صورت منفی استفاده کرد.

Something possessing colour might be described as coloured,

چیزی که دارای رنگ باشد را می توان به عنوان رنگی،

a coloured t shirt.

یک تی شرت رنگی توصیف کرد.

So maybe if a t shirt has

پس شاید اگر تی شرت

a certain colour or many colours

رنگ خاصی یا رنگ های زیادی داشته باشد

we can say that it is coloured.

بتوانیم بگوییم رنگی است.

So a thing that has one colour

بنابراین چیزی که یک رنگ دارد

may be a very bright colour or lots of colours.

ممکن است یک رنگ بسیار روشن یا رنگ های زیادی باشد.

We can say it is coloured.

می توان گفت رنگی است.

If it has many colours we can say

اگر رنگ های زیادی داشته باشد می توانیم بگوییم

something is multi coloured,

چیزی چند رنگ است،

it has many colours.

رنگ های زیادی دارد.

So maybe if you are wearing a type of clothing

بنابراین شاید اگر لباسی می پوشید

that has lots of different colours,

که رنگ های مختلف زیادی دارد،

we can say that it is multi

می توانیم بگوییم که چند

coloured, it has many colours,

رنگ است، رنگ های زیادی دارد،

There are

many idioms in English

اصطلاحات زیادی در انگلیسی وجود دارد

that use certain colours in express form,

که از رنگ های خاصی به صورت اکسپرس استفاده می کنند،

so there are in English many ways of expressing colour,

بنابراین در انگلیسی وجود دارد. راه های زیادی برای بیان رنگ،

but using it figuratively.

اما استفاده از آن به صورت مجازی.

So maybe you use a certain

بنابراین شاید از

colour to describe the way you feel

رنگ خاصی برای توصیف احساس

or your mood.

یا خلق و خوی خود استفاده کنید.

Yes. What are the most common

آره. رایج ترین

forms of colourblindness is between red and green.

اشکال کوررنگی بین قرمز و سبز است.

You are right. Yes.

حق با شماست. آره.

Thank you V tests for that.

با تشکر از شما تست های V برای آن.

You are right.

حق با شماست.

Here is our first idiom for today.

این اولین اصطلاح امروز ما است.

Someone is feeling in the pink

کسی احساس صورتی می کند

If you are in the pink, it means you are feeling well.

اگر شما صورتی هستید، به این معنی است که احساس خوبی دارید.

You feel fit to be feeling unwell and fit.

شما احساس ناخوشایندی و تناسب اندام دارید.

You feel healthy.

شما احساس سلامتی می کنید.

You feel as if your body is strong

احساس می کنید بدنتان قوی است

and you feel very well.

و احساس خوبی دارید.

We can say that you are in the pink.

می توان گفت که شما در صورتی هستید.

I am in the pink today.

من امروز صورتی هستم

You might say that a person looks in the pink.

ممکن است بگویید که یک فرد صورتی به نظر می رسد.

You look very well.

خیلی خوب به نظر میای

You look in the pink.

شما به رنگ صورتی نگاه می کنید. به این

It means that person is looking well.

معنی است که آن شخص خوب به نظر می رسد.

I think it actually refers to the skin colour.

من فکر می کنم در واقع به رنگ پوست اشاره دارد.

So maybe if a person looks radiant or healthy,

بنابراین شاید اگر فردی درخشان یا سالم به نظر می رسد،

you might say that someone looks in the pink.

ممکن است بگویید که فردی صورتی به نظر می رسد.

Then we have another phrase, tickled pink.

سپس عبارت دیگری داریم، صورتی غلغلک داده شده.

Tickled pink

صورتی غلغلک داده شده

to be tickled pink is to feel pleased about something.

برای غلغلک دادن به صورتی است که از چیزی احساس رضایت کنیم.

You feel very pleased.

شما خیلی خوشحال هستید.

You feel happy about something a certain thing occurs

شما نسبت به اتفاق خاصی احساس خوشحالی می کنید

and you feel tickled pink.

و احساس می کنید صورتی غلغلک داده شده است.

I'm tickled pink to have been chosen.

من غلغلک دادم صورتی که انتخاب شده ام.

Maybe you have been chosen to take part in a contest or a competition,

شاید شما برای شرکت در یک مسابقه یا مسابقه انتخاب شده باشید،

or maybe you have been chosen to represent a certain group of people.

یا شاید به عنوان نماینده گروه خاصی از افراد انتخاب شده باشید. می

You can say that you feel proud, you feel great, you are

توانید بگویید که احساس غرور می کنید، احساس خوبی دارید،

tickled pink,

صورتی غلغلک می دهید،

you feel very happy about something.

از چیزی احساس خوشحالی می کنید.

I am tickled pink to be here with you today.

من غلغلک می‌دهم که امروز اینجا با شما هستم. در

Here's another one using the colour red.

اینجا یکی دیگر از رنگ قرمز استفاده شده است.

Now, if you are in the red,

حالا، اگر شما در قرمز هستید،

I'm sure from time to time we have all been in the red.

من مطمئن هستم که هر از گاهی همه ما در قرمز بوده ایم.

I know I have.

من می دانم که دارم.

If you are in the red, it means you owe money to the bank.

اگر شما در قرمز هستید به این معنی است که به بانک بدهکار هستید.

Maybe you have no money in the bank.

شاید شما پولی در بانک ندارید.

You have borrowed money from the bank.

شما از بانک پول قرض کرده اید.

So you have no credit.

پس هیچ اعتباری ندارید.

There is no surplus of money in the bank.

پول مازاد در بانک وجود ندارد.

So instead of having lots of money in the bank,

بنابراین به جای داشتن پول زیاد در بانک،

maybe have lots of debts in the bank,

شاید بدهی های زیادی در بانک داشته باشید،

you are in the red, you are in debt.

شما در قرمز هستید، شما بدهکار هستید.

You owe money to someone.

شما به کسی بدهکار هستید.

You are.

شما هستید.

You have no money in the bank.

تو بانک پول نداری

You are in the red.

تو قرمز هستی

You are losing money.

شما در حال از دست دادن پول هستید.

So sometimes a business at the end of the year,

بنابراین گاهی اوقات یک کسب و کار در پایان سال،

a business can decide whether they are

یک کسب و کار می تواند تصمیم بگیرد که آیا

making money or losing money.

پول در می آورد یا ضرر می کند.

So if they are in the red, it means they are losing money.

بنابراین اگر آنها در قرمز هستند، به این معنی است که آنها پول را از دست می دهند.

They have no credit.

اعتباری ندارند.

Another one using the word red

یکی دیگر از کلمه قرمز

to see red.

برای دیدن قرمز استفاده می کند.

If you see red, it means to become angry

اگر قرمز می بینید به معنای عصبانی شدن

or enraged by one thing.

یا عصبانی شدن از یک چیز است.

That news made me see red.

این خبر باعث شد قرمز ببینم.

It did.

انجام داد.

I was so angry.

خیلی عصبانی بودم

It made me see red.

باعث شد قرمز ببینم

So when a person sees red,

بنابراین وقتی شخصی قرمز می بیند، به این

it means they become angry, outraged,

معنی است که از چیزی عصبانی، خشمگین

or enraged by something.

یا عصبانی می شود.

They see red.

قرمز می بینند. در

Here's another one using the colour red.

اینجا یکی دیگر از رنگ قرمز استفاده شده است.

You might have a great day where everything goes

ممکن است یک روز عالی داشته باشید که در آن همه چیز خوب پیش می رود

well, you might receive a nice surprise as someone might come to see you.

، ممکن است یک سورپرایز خوب دریافت کنید زیرا ممکن است کسی برای دیدن شما بیاید.

Maybe you have some good news about a job

شاید در مورد شغلی که برایش درخواست می کردید خبرهای خوبی داشته باشید

you were applying for.

.

Maybe you find out that something nice

شاید متوجه شوید که قرار است اتفاق خوبی

is about to happen to you.

برای شما بیفتد.

You can say that this is your red letter day.

می توان گفت که امروز روز نامه قرمز شماست.

The red letter day is a special moment when something good happens.

روز نامه قرمز لحظه خاصی است که اتفاق خوبی می افتد.

It's been a red letter day for me.

برای من روز نامه قرمز بود.

Maybe everything has gone perfectly.

شاید همه چیز به خوبی پیش رفته باشد.

Maybe something nice has happened.

شاید اتفاق خوبی افتاده

You can say that today is a red letter day.

می توان گفت امروز روز حروف قرمز است.

It means everything is going quite well.

یعنی همه چیز خیلی خوب پیش می رود.

Something nice has occurred.

اتفاق خوبی افتاده است

Here we go.

Another one.

در اینجا ما می رویم.

یکی دیگه. به

There seem to be a lot of idioms using the colour red

نظر می رسد که اصطلاحات زیادی از رنگ قرمز استفاده می کنند

and I don't know why, but I'm sure

و من نمی دانم چرا، اما مطمئن هستم که

there are many reasons for it.

دلایل زیادی برای آن وجود دارد.

But Red does seem to be a very common colour when we are expressing things.

اما به نظر می رسد قرمز رنگ بسیار رایجی است که در حال بیان چیزها هستیم.

And I think it's because Red of course

و من فکر می کنم به این دلیل است که قرمز البته

is seen as a very expressive colour for anger,

به عنوان یک رنگ بسیار رسا برای خشم،

love,

عشق،

hate.

نفرت دیده می شود.

Quite often red is associated

اغلب قرمز

with those particular emotions.

با آن احساسات خاص مرتبط است.

So maybe that is the reason why

بنابراین شاید به همین دلیل است که

if something is described as a red herring,

اگر چیزی به عنوان شاه ماهی قرمز توصیف شود،

we can say that it is a false assumption

می توانیم بگوییم که این یک فرض نادرست

from a misleading clue.

از یک سرنخ گمراه کننده است.

So may be something you think is important

بنابراین ممکن است چیزی باشد که فکر می کنید مهم است

and then you follow it or pursue it,

و سپس آن را دنبال می کنید یا آن را دنبال می کنید،

but then you find out it was meaningless.

اما بعد متوجه می شوید که بی معنی است.

Or maybe someone did that to mislead you.

یا شاید کسی این کار را کرده است تا شما را گمراه کند.

We can say that that thing is a red herring.

می توان گفت که آن چیز شاه ماهی قرمز است.

It is something that is there to mislead a person

این چیزی است که برای گمراه کردن یک شخص

or to make them follow the wrong trail.

یا مجبور کردن او به دنبال مسیر اشتباه است.

The fake letter was just a red herring.

نامه جعلی فقط یک شاه ماهی قرمز بود.

Something that is a red herring is that is placed

چیزی که شاه ماهی قرمز است آن است که قرار داده می شود

or is there to mislead a person

یا در آنجا قرار می گیرد تا شخص را گمراه کند

to make them come to the wrong can.

تا او را به قوطی اشتباه بیاورد.

Conclusion.

نتیجه.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Maybe if there is an emergency, something goes wrong,

شاید اگر اورژانسی پیش بیاید، مشکلی پیش بیاید،

something goes badly wrong, maybe something happens.

مشکلی بدی پیش بیاید، شاید اتفاقی بیفتد.

And lots of people have to be warned to leave the area.

و باید به افراد زیادی هشدار داده شود که منطقه را ترک کنند.

Very quickly,

خیلی سریع

you have a red alert

یک هشدار قرمز

and and and a type

و و و

a type of sudden warning in the form of a sound or alarm.

یک نوع هشدار ناگهانی به صورت صدا یا آلارم دارید.

So quite often when we have a red alert, normally there will be something

بنابراین اغلب وقتی هشدار قرمز داریم، معمولاً چیزی به

telling you that a thing is

شما می‌گوید که چیزی در

happening, something dangerous, something bad,

حال رخ دادن است، چیزی خطرناک، چیز بد،

something terrible is approaching

چیزی وحشتناک در حال نزدیک شدن است

and you have to get out of the area.

و شما باید از منطقه خارج شوید.

You have to run away as quickly as you can.

شما باید هر چه سریعتر فرار کنید.

We call it a red alert.

ما به آن هشدار قرمز می گوییم.

Quite often there will be a sound and sometimes there will be a light

اغلب اوقات صدایی شنیده می شود و گاهی اوقات نوری

flashing as well to tell everyone

چشمک می زند تا به همه بگوید

to get out, to run as fast as you can.

بیرون بروید، تا می توانید سریع بدوید.

A very stern warning,

یک هشدار بسیار جدی که

normally given in the form of a sound

معمولاً به صورت صدا

or some sort of alarm, a red alert siren.

یا نوعی زنگ خطر، آژیر هشدار قرمز داده می شود.

One woke up the camp.

یکی اردوگاه را بیدار کرد.

So maybe early in the morning, maybe an alarm started going off.

بنابراین شاید در اوایل صبح، شاید زنگ هشدار به صدا در آمد.

A warning siren telling

آژیر هشداری که به

people to be alert,

مردم می‌گوید هوشیار باشند،

quite often used, especially these days,

اغلب استفاده می‌شود، مخصوصاً این روزها،

green with envy.

سبز از حسادت.

We have another colour now, another one of our lovely prime colours to be jealous

ما اکنون یک رنگ دیگر داریم، یکی دیگر از رنگ های اصلی دوست داشتنی خودمان برای حسادت

or to be showing signs of jealousy.

یا نشان دادن نشانه های حسادت.

We can say that a person is green

می توان گفت که انسان

with envy.

از حسادت سبز است.

When someone is green with envy, we are saying that

وقتی شخصی از حسادت سبز می شود، می گوییم که

that person is showing jealousy.

آن شخص حسادت نشان می دهد.

That person is jealous, they are envious,

آن شخص حسود است، حسود است،

they feel envy towards another person

نسبت به دیگری حسادت می کند که

to be green with envy.

از حسادت سبز شود.

He was green with envy.

از حسادت سبز شده بود.

When he saw my new car.

وقتی ماشین جدیدم را دید.

He was looking over the fence

او به بالای حصار نگاه می کرد

and I could tell from the look on his face he was jealous.

و از قیافه اش متوجه می شدم که حسادت می کند. از حسادت

He was green

سبز شده بود

with envy.

.

He was jealous.

او حسادت می کرد.

So quite often we will express the emotion of jealousy

بنابراین اغلب ما احساس حسادت را

as green with envy.

به رنگ سبز با حسادت بیان می کنیم.

A person might be described as green,

ممکن است فردی سبز رنگ توصیف شود،

a person who is new at something.

فردی که در چیزی تازه کار است.

Or maybe they have very little experience.

یا شاید آنها تجربه بسیار کمی دارند.

They are inexperienced.

آنها بی تجربه هستند.

A person who is inexperienced

فردی که بی تجربه است

is someone who has little or

کسی است که تجربه کمی دارد یا

no experience at all.

اصلاً تجربه ندارد.

I am green when it comes to dating.

وقتی نوبت به دوستیابی می رسد من سبز هستم.

I am green when it comes to dating.

وقتی نوبت به دوستیابی می رسد من سبز هستم.

That means that person has never tried it before.

این بدان معناست که آن شخص هرگز آن را امتحان نکرده است.

They've never tried dating.

آنها هرگز دوستیابی را امتحان نکرده اند.

They've never tried to meet someone

آنها هرگز سعی نکرده اند با کسی ملاقات کنند

that they would like to get to know better.

که دوست دارند بیشتر با او آشنا شوند.

Dating

قرار ملاقات با

a person has to start at some point,

یک فرد باید از یک نقطه شروع شود،

and when you begin something new, we can say that you are green.

و وقتی چیز جدیدی را شروع می کنید، می توانیم بگوییم که شما سبز هستید.

You are green, you are new, you are in experienced.

شما سبز هستید، شما جدید هستید، شما در تجربه هستید.

You have no experience of that particular thing.

شما هیچ تجربه ای در مورد آن چیز خاص ندارید.

You might be feeling blue.

ممکن است احساس آبی داشته باشید.

If you are feeling blue, then it means you feel sad.

اگر احساس آبی دارید، به این معنی است که احساس ناراحتی می کنید.

You feel

شما احساس

unhappy, maybe you feel gloomy

ناراحتی می کنید، شاید

about something to feel sad or unhappy.

در مورد چیزی احساس غمگینی یا ناراحتی کنید.

A general feeling of unhappiness.

احساس کلی ناراحتی. می

We can say that someone is feeling blue.

توان گفت که فردی احساس آبی دارد.

Maybe you are feeling blue about something.

شاید در مورد چیزی احساس آبی دارید.

A thing that is on your mind, making you feel sad.

چیزی که در ذهن شماست و شما را غمگین می کند.

Maybe you've received some bad news

شاید خبر بدی دریافت کرده اید

and now you feel blue.

و اکنون احساس آبی دارید.

I am feeling blue about failing my driving test.

به خاطر مردود شدن در آزمون رانندگی احساس آبی دارم.

I took my driving test and I failed.

امتحان رانندگی دادم و مردود شدم.

And now

و الان

I feel blue.

احساس آبی دارم.

To feel blue is to feel sad, upset

آبی بودن احساس غم، ناراحتی

and unhappy.

و ناراحتی است.

You feel blue?

احساس آبی می کنی؟ در

here's another one using the colour blue

اینجا یکی دیگر از رنگ آبی با استفاده از

a blue joke

جوک

When we tell a blue joke

or if we hear a blue joke

آبی است

that means a person is telling a joke

that is rude.

.

Maybe it has some bad language

شاید زبان بدی داشته باشد

or maybe something rude is contained within that joke.

یا شاید چیز بی ادبانه ای در آن شوخی وجود داشته باشد.

So when we say that a comedian

بنابراین وقتی می گوییم که یک کمدین

is telling blue jokes,

جوک های آبی می گوید، می

we can say that that person is telling rude jokes,

توانیم بگوییم که آن شخص جوک های بی ادبانه،

naughty jokes using swear words.

جوک های شیطنت آمیز را با استفاده از کلمات ناسزا می گوید.

Perhaps I walked out because of the blue jokes being told.

شاید به خاطر جوک های آبی که گفته می شد بیرون رفتم.

Maybe you went along to a club and

شاید با هم به یک باشگاه رفتید و

there was a comedian on stage telling jokes

یک کمدین روی صحنه بود که جوک می گفت

and maybe some of the jokes were a little bit naughty.

و شاید برخی از جوک ها کمی شیطنت آمیز بود.

You can describe them as blue jokes.

می توانید آنها را به عنوان جوک های آبی توصیف کنید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

This time we are using the colour black.

این بار از رنگ مشکی استفاده می کنیم.

Black, I suppose, is a colour.

مشکی، به نظر من، یک رنگ است.

It is a shade from light

این یک سایه از روشن

to dark, from whites

به تیره، از سفید

to black.

به سیاه است.

We have black sheep, I'm sure, in our families.

ما مطمئنم در خانواده‌هایمان گوسفند سیاه داریم.

Your families, My family is everyone's families.

خانواده های شما، خانواده من خانواده همه هستند.

I am sure we all have at least one

من مطمئن هستم که همه ما حداقل یک

black sheep in the family,

گوسفند سیاه در خانواده داریم،

a relative who has brought great shame on their family

یکی از اقوام که باعث شرمساری شدید خانواده خود شده است را

can be described as a black sheep.

می توان گوسفند سیاه توصیف کرد.

That person is the black sheep of the family.

آن شخص گوسفند سیاه خانواده است.

There is always one person in the family.

همیشه یک نفر در خانواده وجود دارد.

Maybe they did something bad, they did something wrong.

شاید کار بدی انجام دادند، کار اشتباهی کردند.

Maybe they went to prison for a crime.

شاید به خاطر جرمی به زندان رفتند. می

We can say that

توان گفت که

that person is the black sheep of the family.

آن فرد گوسفند سیاه خانواده است.

My brother is the black sheep of the family.

برادر من گوسفند سیاه خانواده است.

He's done something very naughty and now the whole family

او یک کار بسیار شیطنت آمیز انجام داده است و اکنون تمام خانواده

feel ashamed because of it.

به خاطر آن احساس شرمندگی می کنند.

So I think it is fair to say that

بنابراین من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم

everyone has at least one black sheep in their family.

هر کسی حداقل یک گوسفند سیاه در خانواده خود دارد.

It's a very expressive term.

این یک اصطلاح بسیار گویا است.

Here's another one once again, using the colour black

این هم یک بار دیگر، با استفاده از لیست سیاه رنگی

blacklist.

. آیا

Have you ever been on the blacklist?

تا به حال در لیست سیاه بوده اید؟

I don't think I have.

فکر نمی کنم داشته باشم.

Although maybe I am.

اگرچه شاید من هستم.

Perhaps I am on the blacklist and I just don't realise it

شاید من در لیست سیاه هستم و متوجه آن نیستم

because sometimes you can be on a blacklist but you don't realise it.

زیرا گاهی اوقات ممکن است شما در لیست سیاه باشید اما متوجه آن نیستید.

Names of people or companies that have been blocked

اسامی افراد یا شرکت هایی که مسدود

or banned.

یا ممنوع شده اند.

He was on the Hollywood blacklist for many years,

او سال‌ها در لیست سیاه هالیوود بود،

so way back when there was a lot of tension

پس زمانی که تنش‌های زیادی

in the United States about communism.

در ایالات متحده در مورد کمونیسم وجود داشت، بازمی‌گشت.

There was a period of time where people,

یک دوره زمانی بود که مردم،

if anyone, spoke out in support of communism, they were immediately

اگر کسی از کمونیسم حمایت می‌کرد، بلافاصله در

blacklisted, especially people in the entertainment business.

لیست سیاه قرار می‌گرفتند، به‌ویژه افرادی که در تجارت سرگرمی بودند.

Hollywood, for example, so many people who appeared

به عنوان مثال، هالیوود، بسیاری از افرادی که به نظر می رسید

to have some sort of sympathy for communism

نوعی همدردی با کمونیسم دارند،

were often singled out, and quite often

اغلب مشخص می شدند، و اغلب

they would end up on a blacklist.

آنها در لیست سیاه قرار می گرفتند.

It did happen.

این اتفاق افتاد.

Of course.

البته.

These days we see that particular period as unfair

این روزها آن دوره خاص را ناعادلانه

and unjust.

و ناعادلانه می بینیم.

Some people say that it was a period of paranoia.

بعضی ها می گویند دوره پارانویا بود.

Then we have whitewash.

سپس وایت واش داریم.

Maybe there is something that you have done or your company has done

شاید کاری وجود داشته باشد که شما انجام داده اید یا شرکت شما انجام داده است

that you want to hide, you want to cover it.

که می خواهید آن را پنهان کنید، می خواهید آن را پوشش دهید.

Maybe you will try to distract people with something else,

شاید سعی کنید با چیز دیگری حواس مردم را پرت کنید،

or you try to cover up the thing that you did

یا سعی کنید کاری را که انجام دادید

that might get you into trouble.

که ممکن است شما را به دردسر بیاندازد، پنهان کنید.

You whitewash something to cover up a scandal

شما چیزی را سفید می کنید تا

or bad deed by hiding it.

با پنهان کردن یک رسوایی یا کار بد، آن را بپوشانید.

You cover it.

شما آن را بپوشانید.

Maybe you have to give a report about your company.

شاید باید گزارشی از شرکت خود ارائه دهید.

Maybe you will cover up all of the bad things

شاید همه چیزهای بد را بپوشانید

and you will exaggerate all of the good thing.

و همه چیزهای خوب را اغراق کنید.

So then people will not look

بنابراین مردم

at the bad things you did to cover up a scandal

به کارهای بدی که برای سرپوش گذاشتن بر یک رسوایی

or a bad deed by hiding it

یا کار بد انجام داده اید، با پنهان کردن آن

or trying to cover it.

یا تلاش برای پوشاندن آن نگاه نخواهند کرد.

They whitewashed the report to avoid punishment,

آنها گزارش را سفید کردند تا از مجازات جلوگیری کنند،

so you might whitewash something

بنابراین شما ممکن است چیزی را سفید کنید

to hide all of the bad details.

تا همه جزئیات بد را پنهان کنید.

All of the bad things are contained within.

همه چیزهای بد در درون وجود دارد.

Here's a good one.

اینجا یکی خوبه

A person at work, I'm sure you know someone who is like this

فردی در محل کار، من مطمئن هستم که شما فردی را می شناسید که شبیه این است،

a person who always wants to make their boss happy.

فردی که همیشه می خواهد رئیس خود را خوشحال کند.

Perhaps they they want a promotion in their job.

شاید آنها خواهان ارتقاء شغلی هستند.

Maybe are looking for something from their boss.

شاید به دنبال چیزی از رئیس خود هستند.

So they have to be nice to him.

بنابراین آنها باید با او مهربان باشند.

They have to be kind to the boss.

آنها باید با رئیس مهربان باشند.

They have to always

آنها باید همیشه

say nice things to get some favour.

چیزهای خوبی بگویند تا لطف کنند.

A person that seeks favour by falsely

شخصی که با نیکی نادرست

being nice to the boss.

با رئیس به دنبال لطف است.

So that is actually an example.

پس این در واقع یک مثال است.

I'm using that.

من از آن استفاده می کنم.

So maybe in a work situation

بنابراین ممکن است در یک موقعیت کاری،

someone will always be nice to the boss.

کسی همیشه با رئیس رفتار خوبی داشته باشد.

They will always say nice things to them.

آنها همیشه چیزهای خوبی به آنها خواهند گفت.

They will always try to please them.

آنها همیشه سعی خواهند کرد آنها را راضی کنند.

We can describe that person as a brown

ما می توانیم آن شخص را به عنوان یک بینی قهوه ای توصیف کنیم

nose, a person who is a brown nose

، فردی که بینی قهوه ای دارد

is a person who is always

فردی است که همیشه

trying to please the boss or the supervisor.

سعی می کند رئیس یا سرپرست را راضی کند.

They are always trying to get their favour.

آنها همیشه در تلاش برای جلب لطف خود هستند.

If you want that promotion,

اگر می خواهید آن ارتقاء را داشته باشید،

you will have to do some brown nosing.

باید کمی بینی قهوه ای انجام دهید.

So a person who does?

پس فردی که انجام می دهد؟

Brown nosing is a person who will creep.

بینی قهوه ای فردی است که خزش می کند.

They will try to cajole their boss.

آنها سعی خواهند کرد رئیس خود را فریب دهند.

They want to be seen as the good person

آنها می خواهند به عنوان یک فرد خوب

in the company, so they will see lots of nice things to the boss

در شرکت دیده شوند، بنابراین چیزهای خوب زیادی را به رئیس می بینند

to try and get them to do that.

تا سعی کند آنها را به انجام این کار وادار کند.

It does happen quite often.

اغلب اوقات اتفاق می افتد.

There are there are always people in the office maybe,

شاید همیشه افرادی در دفتر باشند

and they are always nice to the boss because they want something

و همیشه با رئیس رفتار خوبی دارند زیرا چیزی

in the future.

در آینده می خواهند.

Earlier

we had in the red, Well, now we have the opposite.

قبلاً

در قرمز بودیم، خوب، اکنون برعکس داریم.

If you are in the black,

اگر در سیاهی هستید، به این

it means to have money in your bank account

معنی است که در حساب بانکی خود پولی دارید

that is yours.

که مال شما است.

So money that you have that belongs to you, it is your money.

پس پولی که دارید متعلق به شماست، پول شماست.

It is not my money.

پول من نیست.

It is your money.

این پول شماست.

And you have lots of money in the bank.

و شما پول زیادی در بانک دارید.

You are in credit

شما اعتباری دارید

and you have money.

و پول دارید.

So you don't owe the bank money.

پس شما به بانک بدهکار نیستید.

You have money.

تو پول داری.

You are in the black.

شما در سیاهی هستید.

Maybe a company will describe profit.

شاید یک شرکت سود را توصیف کند.

So if a company is making profit,

بنابراین اگر شرکتی سود می‌برد،

they are making money instead of losing money,

به جای ضرر دادن پول در می‌آورد،

we can say that they are in the black.

می‌توان گفت که آنها در سیاهی هستند.

The business will be in the black next year.

تجارت در سال آینده سیاه خواهد شد.

That means we will be making money.

یعنی ما پول در می آوریم.

It means we don't have to owe money to other people

این بدان معناست که ما مجبور نیستیم به دیگران پول بدهیم

because we are in the black.

زیرا در سیاهی هستیم.

Finally, you might give someone

در نهایت، ممکن است به کسی

the green light to give someone

چراغ سبز نشان دهید تا به کسی

the green light means to allow something to go ahead and be done.

چراغ سبز نشان دهد به این معنی که اجازه دهید کاری پیش برود و انجام شود.

You approve of something,

شما چیزی را تأیید می کنید،

so maybe you have to look some plans.

بنابراین شاید مجبور شوید برنامه هایی را بررسی کنید.

Yes. Yes, I look so.

آره. بله من اینطور به نظر میرسم

Okay. You give it the green light.

باشه. شما به آن چراغ سبز نشان می دهید.

You say that thing can go ahead.

شما می گویید که این کار می تواند پیش برود.

You give it the green light.

شما به آن چراغ سبز نشان می دهید.

Quite often when you are waiting at traffic lights, traffic

معمولاً وقتی پشت چراغ راهنمایی منتظر می‌مانید،

lights will go on red to stop you.

چراغ‌های راهنمایی قرمز می‌شوند تا شما را متوقف کنند.

Then eventually they will go on green, which means you can go.

سپس در نهایت آنها سبز خواهند شد، به این معنی که شما می توانید بروید.

So when you give someone the green light, it means you are saying

بنابراین وقتی به کسی چراغ سبز نشان می دهید، به این معنی است که می گویید

that they can do that thing.

او می تواند آن کار را انجام دهد.

You are approving something,

شما دارید چیزی را تایید می کنید، می

You are saying that thing can go ahead.

گویید که آن چیز می تواند ادامه پیدا کند.

The government have given the green light to the project.

دولت به این پروژه چراغ سبز نشان داده است.

That means they have allowed that thing to go ahead.

این بدان معناست که آنها اجازه داده اند که این کار پیش برود.

They have approved that thing.

آن چیز را تایید کرده اند.

There are many colour idioms in the English language

اصطلاحات رنگی زیادی در زبان انگلیسی وجود دارد

and those that we have looked at today,

و آنهایی که امروز به آنها نگاه کرده ایم،

I would say they are the most

می توانم بگویم که

popular ones from the whole list.

محبوب ترین آنها از کل لیست هستند.

That is almost dates for me for today.

این تقریباً برای امروز تاریخ است.

We do have a subject coming up on Sunday, so we are going to talk on Sunday

ما یک موضوعی داریم که در روز یکشنبه مطرح می‌شود، بنابراین می‌خواهیم یکشنبه

about being able to joke or laugh about things.

در مورد اینکه بتوانیم درباره چیزها شوخی کنیم یا بخندیم صحبت کنیم. آیا

Have we lost our sense of humour?

ما حس شوخ طبعی خود را از دست داده ایم؟ آیا

Have we lost it?

آن را گم کرده ایم؟

Is there a point in time where people stopped laughing?

آیا نقطه ای از زمان وجود دارد که مردم از خندیدن دست بردارند؟

These days everyone seems so sensitive about certain topics.

این روزها به نظر می رسد همه در مورد موضوعات خاص بسیار حساس هستند. به

It would appear that most people are afraid to make jokes

نظر می رسد که بیشتر مردم از شوخی کردن می ترسند

just in case they upset another person.

فقط در صورتی که باعث ناراحتی شخص دیگری شود.

So that is something we are looking at on Sunday with Mr.

بنابراین این چیزی است که ما در روز یکشنبه با آقای

Steve.

استیو به آن نگاه می کنیم.

Of course, Steve will be with us on Sunday

البته استیو یکشنبه با ما خواهد بود

and it is Easter, which of course

و عید پاک است که البته

that there will be lots and lots of hot

تعداد زیادی

cross buns to eat as well.

نان کراس داغ نیز برای خوردن وجود خواهد داشت.

I am looking forward to Eastern this Sunday.

من مشتاقانه منتظر شرق این یکشنبه هستم.

It is Easter.

عید پاک است.

Besides Hot Cross buns, there

علاوه بر نان هات کراس،

will also be Easter eggs as well,

تخم‌مرغ‌های عید پاک نیز وجود خواهد داشت،

so I hope you will join me for that.

بنابراین امیدوارم برای آن به من بپیوندید.

We have lots of things to talk about on Sunday.

ما در روز یکشنبه چیزهای زیادی برای صحبت داریم.

My new channel coming in April.

کانال جدید من در آوریل می آید.

Also another thing I want to mention on Sunday, which is rather exciting

همچنین نکته دیگری که می خواهم در روز یکشنبه به آن اشاره کنم که نسبتاً هیجان انگیز است

and of course it's Easter as well.

و البته عید پاک نیز هست.

So lots of things to talk about on Sunday.

خیلی چیزها برای صحبت در روز یکشنبه.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

If you want to watch it again later on,

اگر می‌خواهید بعداً دوباره آن را تماشا کنید،

there will be captions

زیرنویس‌هایی وجود دارد

and you can watch it as many times as you want.

و می‌توانید آن را هر چند بار که بخواهید تماشا کنید.

One time or a thousand if you want,

اگر بخواهید یک بار یا هزار بار،

if you are feeling brave.

اگر احساس شجاعت می کنید.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I'm back on Sunday with Mr.

من یکشنبه با آقای

Steve and we will do again for 2 hours.

استیو برگشتم و دوباره به مدت 2 ساعت این کار را انجام خواهیم داد.

We will be with you on Sunday.

یکشنبه با شما خواهیم بود.

This is Mr.

این آقای

Duncan, in the birthplace of English, saying thank you for watching.

دانکن، در زادگاه انگلیسی است که می گوید از تماشای شما متشکرم.

See you soon. And of course, until the next time we meet.

به زودی میبینمت. و البته تا دفعه بعد که همدیگه رو ببینیم.

Have fun.

Enjoy the rest of your Wednesday.

خوش بگذره. از

بقیه روزهای چهارشنبه خود لذت ببرید. به

Give me a like,

من لایک کنید،

if you don't mind, I will be very happy about that as well.

اگر اشکالی ندارد، من هم از این بابت بسیار خوشحال خواهم شد.

And of course,

و البته،

until the next time we meet, you know what's coming next.

تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do...

بله، فعلاً...

ta ta for now.

تا تا.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

Don't be late

دیر نکن