Are you Learning English Wrong? - English Addict - 285 - 🔴LIVE CHAT \ Sunday 17th March 2024

It is Sunday.

یکشنبه است.

We are back together again on a rather a nice day.

در یک روز نسبتا خوب دوباره با هم برگشتیم .

The weather is better than it has been.

هوا بهتر از گذشته است.

It's quite mild.

کاملا خفیف است.

We have 14 Celsius is today.

امروز 14 درجه سانتیگراد داریم.

It is very warm indeed.

واقعا خیلی گرمه

Hello. Welcome.

سلام. خوش آمدی.

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

One small English addict is here again, coming to you live from the birthplace

یک معتاد انگلیسی کوچک دوباره اینجاست که از زادگاه

of the English language, which just happens to be England.

زبان انگلیسی که اتفاقاً انگلستان است، به صورت زنده نزد شما می آید.

We are back... back together

ما برگشتیم... دوباره با هم

we are back back together

ما برگشتیم با هم

Hi, everybody.

سلام، همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلستان است.

How are you today?

امروز چطوری؟ حالت

Are you okay?

خوبه؟

I hope so.

امیدوارم. آیا

Are you feeling happy today?

امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are feeling good because we are all back here again.

امیدوارم احساس خوبی داشته باشید چون همه ما دوباره به اینجا برگشتیم.

English addict is what this is called.

معتاد انگلیسی به این می گویند.

It is a live stream.

پخش زنده است. تعداد

There are very few English teachers

بسیار کمی از معلمان انگلیسی وجود دارند که

doing live streams like this.

چنین پخش زنده ای را انجام می دهند.

In fact, I can tell you now there is only one in the world doing this.

در واقع، می توانم به شما بگویم که اکنون تنها یک نفر در دنیا این کار را انجام می دهد.

And that's me.

و این من هستم.

So welcome.

پس خوش آمدید

And if it is your first time, can I say hello to you?

و اگر اولین بار است می توانم به شما سلام کنم؟

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

You might say

شاید بگویید

I am crazy

من دیوانه

about English.

انگلیسی هستم.

I love English very much.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

You might say that I am an English addict.

شاید بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم.

So that is what I am doing here today

بنابراین این همان کاری است که من امروز اینجا

for the next 2 hours.

برای 2 ساعت آینده انجام می دهم.

So find yourself a comfortable seat.

پس برای خود یک صندلی راحت پیدا کنید. برای

Get yourself a nice hot drink, or maybe something cool,

خود یک نوشیدنی گرم خوب، یا شاید یک چیز خنک،

or perhaps even something a little alcoholic, maybe

یا شاید حتی یک نوشیدنی کمی الکلی، شاید

a little bit of wine or whisky

کمی شراب یا ویسکی

or maybe a pint of Guinness.

یا شاید یک پیمانه گینس تهیه کنید. آیا

Can I say congratulations?

می توانم تبریک بگویم؟

Well done to all those

آفرین به همه کسانی

who are awake at the moment

که در حال حاضر

here in the UK and of course across Ireland as well,

اینجا در بریتانیا و البته در سراسر ایرلند بیدار هستند،

because it is St Patrick's Day today, of course,

زیرا امروز روز سنت پاتریک است، البته،

everyone will be celebrating by having a pint of Guinness.

همه با خوردن یک پیمانه گینس جشن خواهند گرفت.

It is something you must do every year on St Patrick's Day.

این کاری است که باید هر سال در روز سنت پاتریک انجام دهید.

You must have a glass at least one pint

شما باید حداقل یک لیوان گینس داشته باشید

of Guinness.

.

So hello to all those who are awake.

پس سلام به همه کسانی که بیدار هستند.

I have a feeling this time tomorrow you won't be awake.

احساس می کنم این بار فردا بیدار نخواهی بود.

Maybe you will be fast asleep sleeping off your hangover.

شاید در حالت خوابیدن از حالت خماری در خواب عمیق باشید.

By the way, if you sleep off

به هر حال، اگر از

something, it means you are recovering

چیزی بخوابید، به این معنی است که

normally by staying in bed.

با ماندن در رختخواب به طور طبیعی بهبود می‌یابید.

Apparently this is the new trend for young people.

ظاهراً این روند جدید برای جوانان است.

A lot of young people now quite often will spend

بسیاری از جوانان در حال حاضر اغلب

at least one or two days in bed.

حداقل یک یا دو روز را در رختخواب می گذرانند. ظاهراً

It has become a new trend

amongst those under the age of 30, apparently,

در بین افراد زیر 30 سال به یک روند جدید تبدیل شده است

and they call it bed rotting.

و آنها آن را پوسیدگی بستر می نامند.

Isn't that horrible?

این وحشتناک نیست؟

So do you sometimes like to stay in bed?

بنابراین آیا گاهی اوقات دوست دارید در رختخواب بمانید؟

I know I do.

من می دانم که انجام می دهم.

Sometimes in the morning I wake up.

گاهی صبح ها از خواب بیدار می شوم.

I do not want to get up at all and I like to stay in bed.

من اصلا نمی خواهم بلند شوم و دوست دارم در رختخواب بمانم.

But these days, apparently there are some people they want to stay in bed

اما این روزها ظاهراً افرادی هستند که می خواهند ساعت های زیادی در رختخواب بمانند

for many, many hours.

.

Not during the night, but during the day.

نه در شب، بلکه در روز.

And apparently they call it bed rotting.

و ظاهراً به آن می گویند گندیدگی بستر.

You rot in bed.

تو رختخواب می پوسی

You just lie there because you don't

تو فقط آنجا دراز می کشی چون نمی

want to do anything.

خواهی کاری بکنی.

Anyway, I hope you are up and about.

به هر حال امیدوارم سرحال باشید

Maybe you are watching me at the moment in bed or

شاید شما در حال حاضر در رختخواب من را تماشا می کنید یا

I I'm not sure if I can allow all that.

من مطمئن نیستم که آیا می توانم همه اینها را مجاز کنم.

I really don't know if I can allow you to watch, but in bed,

من واقعاً نمی دانم که آیا می توانم به شما اجازه تماشای آن را بدهم یا نه، اما در رختخواب،

because that might be seen as a little bit naughty.

زیرا ممکن است کمی شیطنت تلقی شود.

By the way, if you like this, please give me a big like and well,

در ضمن اگه اینجوری دوست داری لطفا یه لایک بزرگ و خوب به من بزن،

let's just say it will put a smile on my face

بگم اینجوری یه لبخند روی لبم میاره

like this. You see.

. می بینید.

So give me a light.

پس به من نور بده

And it would be very, very, very nice to see you here.

و خیلی خیلی خیلی خوشحال می شود که شما را اینجا ببینم. در

By the way,

ضمن

for those who can't find their coat hanger

برای اونایی که نمیتونن رخت آویز

or their clothes hanger, I have it here.

یا رخت آویزشون رو پیدا کنن من اینجا دارم.

Do you find these things annoying?

آیا به نظر شما این چیزها آزاردهنده است؟

They are really, really annoying.

آنها واقعاً آزاردهنده هستند.

You can never find one of these when you need it.

شما هرگز نمی توانید یکی از این موارد را در صورت نیاز پیدا کنید.

You might go to your closet or your wardrobe

ممکن است به کمد یا کمد لباس خود بروید

and you can never find a spare clothes hanger.

و هرگز نتوانید یک رخت آویز یدکی پیدا کنید.

Never.

هرگز.

Why is that?

چرا اینطور است؟

Now, I know some people are thinking, Mr.

حالا، می دانم که بعضی ها دارند فکر می کنند، آقای

Duncan, the world is a crazy place.

دانکن، دنیا جای دیوانه ای است.

There are many bad things happening and all you can think about

اتفاقات بد زیادی رخ می دهد و تنها چیزی که می توانید به آن فکر کنید

is not having enough clothes, hangers.

نداشتن لباس کافی، چوب لباسی است.

But to be honest with you, this is quite a big deal.

اما صادقانه بگویم، این یک معامله بزرگ است.

You might say that this is one of the problems that people

شاید بگویید این یکی از مشکلاتی است که

sometimes have to put up with.

گاهی افراد مجبورند با آن کنار بیایند.

It isn't a big thing.

چیز بزرگی نیست

It isn't a drastic thing.

چیز شدیدی نیست

It isn't a terrible thing.

چیز وحشتناکی نیست

But sometimes you can't find a clothes hunger.

اما گاهی اوقات شما نمی توانید یک لباس گرسنه پیدا کنید.

In fact, I would say at the moment, if you are watching this,

در واقع، در حال حاضر می‌گویم، اگر این را تماشا می‌کنید،

I would imagine over the past, over the past month, at least once

تصور می‌کنم در طول یک ماه گذشته، حداقل یک بار برای

you have had difficulty finding one of these.

پیدا کردن یکی از اینها مشکل داشته باشید.

Maybe you've been to the shops and you've bought a new item of clothing

شاید به مغازه ها رفته اید و لباس جدیدی خریده اید

and maybe you are looking for something to hang that thing on.

و شاید به دنبال چیزی برای آویزان کردن آن لباس هستید.

But you can't find one.

اما شما نمی توانید یکی را پیدا کنید.

You can't find one of these.

شما نمی توانید یکی از اینها را پیدا کنید.

I don't know why they are so annoying

من نمی دانم چرا آنها اینقدر آزاردهنده هستند

because you can never find one when you need it.

زیرا شما هرگز نمی توانید آن را در زمانی که به آن نیاز دارید پیدا کنید. فعلا

That is enough of that

همین کافی است

for now.

.

So it's nice to have you here today, Mr.

پس خوشحالم که امروز اینجا هستید، آقای

Duncan. That's me.

دانکن. منم.

We also have coming up later on, I suppose I should tell you now

ما همچنین بعداً خواهیم آمد، فکر می‌کنم اکنون باید به شما بگویم که

there is someone else joining me on the live stream.

شخص دیگری در جریان زنده به من می‌پیوندد.

And here it is, your your warning.

و اینجاست، هشدار شماست.

Stand by, because Mr.

منتظر باشید، زیرا آقای

Steve will be with us in around about 20 minutes from now.

استیو تا حدود 20 دقیقه دیگر با ما خواهد بود. پس

So don't go away.

نرو روی

Don't click something else.

چیز دیگری کلیک نکنید. به

Don't go away to look at those videos of dogs

تماشای ویدیوهای سگ

and cats licking themselves

و گربه که خودشان را لیس می‌زنند

and doing funny things.

و کارهای خنده‌داری می‌کنند، نرو.

Stay here with me because I am also

اینجا با من بمان چون من هم

a very lovely, fluffy animal.

حیوان بسیار دوست داشتنی و کرکی هستم.

So think of me as your pet dog.

پس من را به عنوان سگ خانگی خود در نظر بگیرید.

Think of me as your favourite animal.

به من به عنوان حیوان مورد علاقه خود فکر کنید.

And I would imagine we can all have a good time today.

و من تصور می کنم همه ما می توانیم امروز اوقات خوبی داشته باشیم.

So Mr.

بنابراین آقای

Steve will be with us a little bit later on.

استیو کمی بعد با ما خواهد بود .

We are talking about

ما در مورد

getting things wrong.

اشتباه کردن چیزها صحبت می کنیم.

Sometimes it happens.

گاهی اوقات اتفاق می افتد.

For example, last week I got something wrong I was talking about,

به عنوان مثال، هفته گذشته من اشتباهی داشتم که در مورد آن صحبت می کردم،

well, in fact I got two things wrong last week.

خوب، در واقع هفته گذشته دو چیز را اشتباه گرفتم.

Now I don't it I don't mind.

حالا من برام مهم نیست

I am a human being.

من یک انسان هستم. می

They say to

گویند

is human,

انسان بودن،

to forgive

بخشش

is divine.

الهی است.

So sometimes we do make mistakes.

بنابراین گاهی اوقات ما اشتباه می کنیم.

Human beings often make mistakes.

انسان ها اغلب اشتباه می کنند.

I got two things wrong last week.

هفته پیش دو چیز اشتباه کردم.

First of all, I said the capital of Haiti was princetown.

اول از همه گفتم پایتخت هائیتی پرینس تاون است.

But of course it isn't.

اما البته اینطور نیست.

It's Port au Prince.

پورت او پرنس است.

And also I couldn't remember

و همچنین نمی توانستم به یاد بیاورم

who was fighting in the American Civil War.

چه کسی در جنگ داخلی آمریکا می جنگید.

Now I knew it was the South and the North, but I did get a little bit confused.

حالا می دانستم جنوب و شمال است، اما کمی گیج شدم. البته در

The south, of course, where the Confederates, they wanted to

جنوب، جایی که کنفدراسیون ها می خواستند

to divide themselves away from the rest of the United States.

خود را از بقیه ایالات متحده جدا کنند.

And it was all because of slavery,

و این همه به خاطر برده داری بود،

because in the South they wanted to keep slavery

زیرا در جنوب آنها می خواستند برده داری را حفظ کنند

whilst the government at that time was trying to

در حالی که دولت در آن زمان در تلاش بود

to abolish slavery.

تا برده داری را لغو کند.

But but in the South, they didn't want to.

اما در جنوب، آنها نمی خواستند.

They wanted to keep their slaves.

آنها می خواستند بردگان خود را نگه دارند.

So they separated.

پس از هم جدا شدند.

They wanted to separate from from the rest of the United States.

آنها می خواستند از بقیه ایالات متحده جدا شوند.

And that brought about the beginning of the American Civil War.

و این باعث آغاز جنگ داخلی آمریکا شد.

And then the North.

و سپس شمال.

Of course, they were they were known as the union.

البته آنها به عنوان اتحادیه شناخته می شدند.

So the battle in the American Civil War,

بنابراین نبرد در جنگ داخلی آمریکا،

the main disagreement

اختلاف اصلی

was between the unions or the Unionists and also the Confederate side.

بین اتحادیه‌ها یا اتحادیه‌گرایان و همچنین طرف کنفدراسیون بود.

And they were in the South.

و در جنوب بودند.

They wanted to keep slavery going.

آنها می خواستند برده داری را ادامه دهند.

So so I did I did make a couple of mistakes.

بنابراین من این کار را کردم، چند اشتباه مرتکب شدم.

And to be honest, I never have a problem if I make a mistake,

و راستش را بخواهید، اگر اشتباه کنم،

if I say something

اگر چیزی بگویم

and it's wrong, I don't mind.

و اشتباه باشد، هیچ وقت مشکلی ندارم.

I have no problem admitting my mistake.

من با اعتراف به اشتباهم مشکلی ندارم.

So we are talking about that today.

بنابراین ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

There were many words and phrases we can use in the English language.

کلمات و عبارات زیادی وجود دارد که می توانیم در زبان انگلیسی استفاده کنیم.

The North was also known as the Yankees.

شمال به یانکی ها نیز معروف بود.

You are right. Yes, I think you are right.

حق با شماست. بله فکر می کنم حق با شماست.

So we had that big divide that took place.

بنابراین ما آن شکاف بزرگی را داشتیم که اتفاق افتاد.

Anyway, I got it wrong last week,

به هر حال من هفته پیش اشتباه کردم

but I am now correcting myself.

اما الان دارم خودم را اصلاح می کنم.

You see.

می بینید.

It's okay.

مشکلی نیست.

There is nothing wrong with being wrong.

اشتباه بودن اشکالی ندارد.

It is perfectly normal.

کاملا طبیعی است.

We all do it from time to time.

همه ما هر از گاهی این کار را انجام می دهیم.

Hello. Live chat, by the way.

سلام. اتفاقاً چت زنده.

We are live now.

ما الان زنده هستیم

And also you can join in as well

و همچنین می توانید

on the live chat which is now running.

در چت زنده ای که اکنون در حال اجرا است به آن بپیوندید.

I think it is is it's over there.

من فکر می کنم این است که آنجاست.

So if you are watching me on your computer, it will be over there.

بنابراین اگر من را در رایانه خود تماشا می کنید، آن جا خواهد بود.

Maybe it might be

شاید زیر آن باشد

underneath, maybe it might be above my head.

، شاید بالای سرم باشد.

But the important thing to remember is

اما نکته مهمی که باید به خاطر بسپارید این است که

the live chat is now running.

چت زنده اکنون در حال اجرا است. در حال

It is operating.

بهره برداری است.

So in life we often think that there is a right way

بنابراین در زندگی اغلب فکر می کنیم که یک راه درست

to do something and a wrong way to do something.

برای انجام کاری و یک راه اشتباه برای انجام کاری وجود دارد.

You do something in the right way, you do something in the wrong way,

شما کاری را درست انجام می دهید، کاری را اشتباه انجام می دهید،

you do something correctly, you do something incorrectly.

کاری را درست انجام می دهید، کاری را اشتباه انجام می دهید.

That is what we are talking about today.

این همان چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

Who by the way, very exciting news there is

اتفاقاً خبرهای بسیار هیجان انگیزی وجود دارد

and I have mentioned this very briefly on my Facebook page,

و من به طور خلاصه در صفحه فیس بوک خود به این موضوع اشاره کرده ام، به زودی

there is a new

یک کانال جدید وجود دارد،

channel

coming soon, a new YouTube channel.

یک کانال جدید یوتیوب.

It's big news.

خبر بزرگی است

It is the first time it's happened since 2006

این اولین بار است که از سال 2006

when I started making my YouTube videos.

که من شروع به ساخت ویدیوهای YouTube خود کردم، این اتفاق می افتد.

There is a new YouTube channel I will be on there.

یک کانال جدید یوتیوب وجود دارد که در آنجا حضور خواهم داشت.

There will be lots of lessons, a very different type

درس های زیادی وجود خواهد داشت، یک نوع کانال بسیار متفاوت

of channel, very different from this.

، بسیار متفاوت از این.

So all of that coming up.

بنابراین همه اینها در راه است.

Lots of details over the next few weeks about that.

جزئیات زیادی در چند هفته آینده در مورد آن.

So I won't tell you any more about that today.

بنابراین من امروز دیگر در مورد آن به شما نمی گویم.

I don't want to spoil the surprise.

من نمی خواهم غافلگیری را خراب کنم.

Hello to Vitesse.

سلام به ویتسه.

Vitesse,

ویتسه،

Congratulations.

تبریک می گویم.

You are first once again

شما بار دیگر

on today's live chat.

در چت زنده امروز اولین هستید.

Well done, Vytas.

آفرین، ویتاس.

Also, we have he is back. Everyone.

همچنین، ما داریم که او بازگشته است. هر کس.

Lou is smack dab hands is here today.

لو امروز اینجاست.

Hello, Louis. Nice to see you back as well.

سلام، لویی. از بازگشت شما نیز خوشحالم.

We also have Beatrix.

ما بئاتریکس را هم داریم.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Can I, first of all, say

میتونم اول از همه

thank you very much for the photograph you sent me.

تشکر کنم بابت عکسی که برام فرستادی.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

Beatrice.

بئاتریس

Now has a t shirt very similar to mine.

الان یه تی شرت خیلی شبیه منه

Not exactly the same.

دقیقاً یکسان نیست.

I have to say.

من باید بگویم. به

It is not as good as this one,

خوبی این یکی نیست،

but it does look very nice.

اما بسیار زیبا به نظر می رسد.

It's a kind of salmon, pink colour.

این یک نوع ماهی سالمون است، رنگ صورتی.

Where is this today?

امروز اینجا کجاست؟ آیا

Can you see my shirt?

می توانید پیراهن من را ببینید؟

Do you like it, by the way?

اتفاقاً آیا آن را دوست دارید؟

My shirt and my hat. I.

پیراهن و کلاه من. I.

I had this specially made for me

من این را مخصوص خودم ساخته بودم

and I asked the t shirt supplier.

و از تامین کننده تی شرت پرسیدم.

I asked for communist red.

من قرمز کمونیستی را خواستم.

Apparently it is a real colour.

ظاهرا یک رنگ واقعی است.

So this colour of my t shirt is communist red.

بنابراین این رنگ تی شرت من قرمز کمونیستی است.

Don't worry, I'm not a communist.

نگران نباش من کمونیست نیستم.

But I do like the colour red.

اما من رنگ قرمز را دوست دارم.

It's very nice.

خیلی خوبه. آیا

Have you noticed how many flags around the world?

توجه کرده اید که چند پرچم در سراسر جهان وجود دارد؟

There are many flags that actually have

پرچم های زیادی وجود دارند که در واقع

the colour red in them,

رنگ قرمز را در خود دارند،

including the union flag here in this country.

از جمله پرچم اتحادیه اینجا در این کشور.

So we do have red in our country as well on our flag.

بنابراین ما قرمز را در کشورمان نیز روی پرچم خود داریم.

But you will notice there are many flags around the world

اما متوجه خواهید شد که پرچم های زیادی در سراسر جهان به

representing each country and many of them

نمایندگی از هر کشور وجود دارد و بسیاری از آنها

have the colour red.

رنگ قرمز دارند.

Isn't that strange?

این عجیب نیست؟

So you might be surprised to find out.

بنابراین ممکن است از این موضوع متعجب شوید.

In fact, if we have time, we will try

در واقع، اگر وقت داشته باشیم، سعی می کنیم

to have Flags of the World

at around about 3:00, and then you can look,

حدود ساعت 3:00 پرچم های جهان را داشته باشیم، و سپس می توانید نگاه کنید،

you can watch all of the flags and you can see how many have red in them.

می توانید همه پرچم ها را تماشا کنید و می توانید ببینید که چند پرچم قرمز در آنها وجود دارد.

It is very strange.

خیلی عجیب است.

Hello, Laura.

سلام، لورا.

Hello. Also Palmira.

سلام. همچنین پالمیرا.

We have Mustafa. Hello, Mr..

مصطفی را داریم. سلام آقای...

Hello to you.

سلام بر شما.

Also.

Christina is here as well.

همچنین.

کریستینا هم اینجاست.

And also we have

و همچنین

Christina Jackson is here.

کریستینا جکسون اینجاست.

Hello? Christina Jackson. Olga.

سلام؟ کریستینا جکسون اولگا.

Hello, Olga.

سلام، اولگا.

I have spent the morning doing something very strange.

من صبح را صرف انجام یک کار بسیار عجیب کرده ام.

I do not know why.

نمی دانم چرا.

Maybe it is because of the time of year we are in.

شاید به خاطر فصلی از سال باشد که در آن هستیم.

But there seem to be lots of insects around,

اما به نظر می رسد که حشرات زیادی در اطراف وجود دارند،

especially ladybirds.

به خصوص کفشدوزک ها.

So here we call them ladybirds.

بنابراین در اینجا ما آنها را کفشدوزک می نامیم.

Other people might call them ladybugs, but they are very,

افراد دیگر ممکن است آنها را کفشدوزک بنامند، اما تشخیص آنها بسیار

very easy to spot because they they are bright red.

بسیار آسان است زیرا آنها قرمز روشن هستند.

Once again. Right.

یک بار دیگر. درست. می

You see, I seem to be talking about red quite a lot today.

بینید، به نظر می رسد که من امروز خیلی در مورد قرمز صحبت می کنم .

So they do seem to be getting everywhere in the house.

بنابراین به نظر می رسد که آنها به همه جای خانه می رسند.

I keep finding ladybirds all over the house, Palmira says Mr.

پالمیرا می گوید که آقای

Duncan bed rotting.

دانکن در حال پوسیدن تختخواب است. املا

Is the spelling right? Yes.

درسته؟ آره.

If you like to lie in bed, if you don't want to get up in the morning

اگر دوست دارید در رختخواب دراز بکشید، اگر نمی‌خواهید صبح از خواب بیدار شوید

and let's face it, most of us don't want to get out of bed

و بپذیریم، بیشتر ما نمی‌خواهیم صبح از رختخواب بلند شویم،

in the morning, including me, especially on a monday.

از جمله من، مخصوصاً در روز دوشنبه.

Monday has to be the worst day

دوشنبه باید بدترین روز

for getting out of bed.

برای بلند شدن از رختخواب باشد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Most people don't want to get up

بیشتر مردم نمی‌خواهند

in the morning, especially on Monday.

صبح‌ها، به‌ویژه دوشنبه، بیدار شوند.

Pedro. hello, Pedro.

پدرو. سلام پدرو

Pedro Palma

پدرو پالما

is here today.

امروز اینجاست.

I don't know what's wrong with me today.

نمی دانم امروز چه بلایی سرم آمده است.

I feel. I feel quite excited.

من احساس می کنم. احساس می کنم کاملا هیجان زده هستم.

You might describe me today as being a little bit

شما ممکن است امروز مرا کمی

hyper.

بیش از حد توصیف کنید.

Hyper.

هایپر

Now, there is an interesting word hyper today.

حالا، امروز یک کلمه جالب hyper وجود دارد.

I am a little bit hyper.

من کمی هیپر هستم.

It means excited

این به معنای هیجان زده بودن

to be very excited about something or buy something,

در مورد چیزی یا خریدن چیزی است،

maybe something is making you feel excited.

شاید چیزی شما را هیجان زده کند.

So today I am a little bit hyper,

بنابراین امروز من کمی بیش از حد،

which means over excited or something

یعنی بیش از حد هیجان زده یا چیزی

that is more than usual.

که بیش از حد معمول است.

So today I am feeling excited.

بنابراین امروز احساس هیجان دارم.

Maybe because spring is in the end, as you saw at the start of today's

شاید چون بهار در پایان است، همانطور که در شروع

live stream, the daffodils in the garden are now

پخش زنده امروز دیدید، نرگس های باغ اکنون

waving in the breeze.

در نسیم تکان می خورند.

Also, we can use the word hyper

همچنین، می توانیم از کلمه hyper

as a prefix, so

به عنوان پیشوند استفاده کنیم، بنابراین

if there is more than usual of something,

اگر چیزی بیش از حد معمول باشد،

we can use the prefix hyper.

می توانیم از پیشوند hyper استفاده کنیم.

For example, if you are breathing too fast,

به عنوان مثال، اگر بیش از حد تند نفس می‌کشید،

we can say that you are

می‌توانیم بگوییم که

hyper ventilating or hyperventilating.

تهویه یا هیپرتهویه دارید.

So a person who is breathing too fast

بنابراین فردی که خیلی سریع

or too quickly

یا خیلی سریع نفس می کشد دچار

is hyperventilating.

هیپرتهویه می شود.

They are breathing too fast.

آنها خیلی سریع نفس می کشند.

So if you are doing something too much

بنابراین اگر کاری را بیش از حد انجام می دهید

or if something is more than usual,

یا چیزی بیش از حد معمول است،

we can use the term hyper

می توانیم از عبارت hyper استفاده کنیم

or of course we can use it as a prefix as well.

یا البته می توانیم آن را به عنوان پیشوند نیز به کار ببریم.

If something is large, maybe you can have a hyper

اگر چیزی بزرگ است، ممکن است

hyper copper mark

علامت هایپر هایپر مس

or a hyper market, something that is larger than it usually

یا هایپر مارکت داشته باشید، چیزی که بزرگتر از حد معمول است

is something that is much larger than it usually is.

چیزی است که بسیار بزرگتر از حد معمول است.

Then we have the opposite.

سپس ما برعکس داریم.

There is an opposite, by the way.

اتفاقاً برعکسی هم وجود دارد.

Hypo hypo is the opposite to hyper.

Hypo hypo برعکس hyper است.

So if something is described as hypo,

بنابراین اگر چیزی به عنوان hypo توصیف شود، به این

it means it is under or low

معنی است که زیر یا پایین

or below a certain level.

یا زیر یک سطح مشخص است.

So quite often we can use

بنابراین اغلب ما می توانیم از

hypo as a prefix as well,

hypo به عنوان پیشوند نیز استفاده کنیم،

something that is lower than it should be,

چیزی که پایین تر از آنچه باید باشد،

something that is not as high as it should be.

چیزی که آنقدر که باید بالا نیست.

Hypoglycaemia is something a person can get.

هیپوگلیسمی چیزی است که فرد می تواند به آن مبتلا شود.

Maybe if there is not enough

شاید اگر

blood sugar,

قند خون کافی نباشد،

maybe if you're the sugar in your blood is too low,

شاید اگر قند خونتان خیلی پایین است،

you might start to become dizzy and feel unwell.

ممکن است شروع به سرگیجه کنید و احساس ناخوشایندی کنید.

So I am feeling not hypo.

بنابراین من احساس می کنم هیپو نیست.

I am feeling hyper.

من احساس هیپری دارم

You might say that I am quite excited to be with you today.

ممکن است بگویید که من از اینکه امروز با شما هستم بسیار هیجان زده هستم.

In fact, I would say, and I mean this

در واقع می گویم و منظورم این است

without you and without this, my life

بدون تو و بدون این زندگی من

would be meaningless.

بی معنا خواهد بود.

There would be nothing, nothing for me to get up for in the morning.

هیچ چیز و چیزی برای من وجود ندارد که صبح برای آن بیدار شوم.

I would definitely be in bed rotting in bed.

من قطعاً در رختخواب خواهم بود و در رختخواب می پوسیدم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Christina is talking about clothes hangers

کریستینا در مورد رخت آویز صحبت می کند

because you can never find one when you need it.

زیرا شما هرگز نمی توانید آن را در صورت نیاز پیدا کنید.

I often manage to break the hangers because they are made of plastic.

من اغلب موفق به شکستن چوب لباسی ها می شوم زیرا آنها از پلاستیک ساخته شده اند.

I prefer wooden ones.

من چوبی را ترجیح می دهم.

You all right?

شما خوبی؟

Because this one here is made of plastic,

چون این اینجا از پلاستیک ساخته شده

and they can break very easily.

و خیلی راحت می شکنند.

But this one is quite large.

اما این یکی بسیار بزرگ است.

So I think this one is used for maybe hanging a coat.

بنابراین فکر می کنم این یکی برای آویزان کردن کت استفاده می شود.

So you might hang a very heavy coat or a large dress.

بنابراین ممکن است یک کت بسیار سنگین یا یک لباس بزرگ آویزان کنید.

Something very heavy.

یه چیز خیلی سنگین

You will hang on this particular clothes hanger.

شما به این چوب لباسی خاص آویزان خواهید شد.

But the thing I hate about them is you can never find them.

اما چیزی که من از آنها متنفرم این است که هرگز نمی توانید آنها را پیدا کنید.

There are never enough.

هرگز به اندازه کافی وجود ندارد.

And I don't know why.

و من نمی دانم چرا. به

It is one of life's mysteries, I think.

نظر من این یکی از رازهای زندگی است.

Mr. Steve will be here soon.

آقای استیو به زودی اینجا خواهد بود.

I will give you another warning because I feel as if I should.

من یک هشدار دیگر به شما خواهم داد زیرا احساس می کنم که باید.

Really? Mr.

واقعا؟ آقای

Steve will be with us in 5 minutes from now.

استیو تا 5 دقیقه دیگر با ما خواهد بود .

Just another 5 minutes before Mr.

فقط 5 دقیقه دیگر قبل از اینکه آقای

Steve appears on your screens.

استیو روی صفحه نمایش شما ظاهر شود.

It is St Patrick's Day today.

امروز روز سنت پاتریک است. آیا

Can I say Happy St Patrick's Day?

می توانم روز سنت پاتریک را تبریک بگویم؟

If it is Sir Patrick's Day where you are, maybe you are celebrating somehow.

اگر روز سر پاتریک است، شاید به نحوی جشن می گیرید.

Maybe you are having a glass of Guinness

شاید بین من و تو یک لیوان گینس می خوری

between you and me.

.

I don't like Guinness.

من گینس را دوست ندارم.

I know.

میدانم.

I know what you're going to say, Mr. Duncan.

من می دانم که شما چه خواهید گفت، آقای دانکن.

That is terrible.

این وحشتناک است.

How dare you? How dare you say that?

چطور جرات میکنی؟ چطور جرات میکنی اینو بگی؟

But I don't like it. I don't like the taste.

اما من آن را دوست ندارم. از طعمش خوشم نمیاد

It's like drinking oil

این مانند روغن نوشیدنی است

that's just been drained out of your car.

که به تازگی از ماشین شما تخلیه شده است. از

I don't like the colour.

رنگش خوشم نمیاد از

I don't like the taste.

طعمش خوشم نمیاد از

I don't like the smell.

بو خوشم نمیاد

So I don't like Guinness.

پس من گینس را دوست ندارم.

So today I will not be drinking

بنابراین امروز

a glass of Guinness to celebrate St Patrick's Day.

برای جشن گرفتن روز سنت پاتریک یک لیوان گینس نمی نوشم.

But for those who are, can I say, have a good time and don't drink too much.

ولی برای اونایی که هستن میتونم بگم خوش بگذره و زیاد مشروب نخور.

Hello to anarchy.

سلام بر هرج و مرج

Hello, Inaki.

سلام، ایناکی.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

We have a lot of things to talk about.

ما چیزهای زیادی برای صحبت داریم.

By the way, we are going to look at something

به هر حال، ما بعداً به یک چیز

a little bit rude, rude and disgusting later on.

کمی بی ادبانه، بی ادبانه و نفرت انگیز نگاه خواهیم کرد.

Something rude and disgusting.

یک چیز بی ادبانه و نفرت انگیز. پس

So don't go away.

نرو

It will.

خواهد شد.

It will put you off your dinner.

این شما را از خوردن شام محروم می کند.

It will make you feel a little bit sick.

این باعث می شود کمی احساس بیماری کنید.

But I have to show you, because this is part of being British

اما باید به شما نشان دهم، زیرا این بخشی از بریتانیایی بودن است

and I do like to share some of our cultural ways with you.

و من دوست دارم برخی از راه های فرهنگی خود را با شما به اشتراک بگذارم.

There are many things we do here, many things we have

کارهای زیادی ما اینجا انجام می دهیم، چیزهای زیادی داریم

that other people don't.

که دیگران ندارند.

And this is something I'm going to show you a little bit later on with Mr.

و این چیزی است که قرار است کمی بعد با آقای استیو به شما نشان دهم

Steve.

.

And it is a little bit it might make you feel a little

و ممکن است با

unwell when you see it.

دیدن آن کمی احساس ناراحتی در شما ایجاد کند.

Also, it's a little bit rude as well.

همچنین، کمی بی ادبانه نیز هست.

You know, Pedro, apparent,

می دانید، پدرو، ظاهراً،

Lee Pedro Belmont has to go to the dentist.

لی پدرو بلمونت باید به دندانپزشکی برود.

I have had trouble with my teeth as well.

من هم با دندان هایم مشکل داشتم.

All of my teeth at the back.

تمام دندان های من در عقب.

I don't know why I hate it.

نمیدونم چرا ازش متنفرم

I hate this tooth.

من از این دندون متنفرم

I want to pull it out.

من می خواهم آن را بیرون بکشم. به

By the way, Claudia, thank you very much for your advice concerning my tooth.

هر حال، کلودیا، از راهنمایی شما در مورد دندان من بسیار سپاسگزارم.

You said that I should go to the dentist or I should have it pulled out.

گفتی که باید برم دندونپزشکی یا باید بکشمش.

Okay.

باشه.

Someone also suggested drinking warm water will help your tooth.

همچنین شخصی به شما توصیه کرد که نوشیدن آب گرم به دندان شما کمک کند.

It will stop it from hurting.

از آسیب دیدن آن جلوگیری می کند.

So, yes, we will see what happens there.

بنابراین، بله، ما خواهیم دید که در آنجا چه اتفاقی می افتد.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Quite TBA.

کاملا TBA.

Hello. Curitiba is here as well.

سلام. کوریتیبا نیز اینجاست.

Hello to you.

درود بر تو.

And also we have such hello to double Sash.

و همچنین ما چنین سلامی به ساش دوبرابر داریم .

It's nice to see you here today. Mr.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم. آقای

Steve is coming soon and I wonder what he's going to say to us.

استیو به زودی می آید و من تعجب می کنم که او به ما چه خواهد گفت.

Very nice.

بسیار خوب.

So lots of things to look forward to.

بنابراین چیزهای زیادی باید منتظر بود.

Of course, we are coming up towards Easter.

البته به عید پاک نزدیک می شویم.

Easter is on its way.

عید پاک در راه است.

And I suppose I should also mention that

و فکر می کنم باید به این نکته هم اشاره کنم که

at this time of year, many people are eating

در این زمان از سال، افراد زیادی در حال خوردن

hot cross buns.

نان کراس داغ هستند.

A lot of people love hot cross buns,

بسیاری از مردم نان کراس داغ را دوست دارند،

a very traditional thing

یک چیز بسیار سنتی

that a lot of people eat at this time of year.

که بسیاری از مردم در این زمان از سال می خورند.

And there they are floating by on the screen right now.

و آنها در حال حاضر روی صفحه نمایش شناور هستند.

Love the hot cross buns.

عاشق نان کراس داغ.

And last week, if you were watching last week, you will have noticed that Mr.

و هفته گذشته، اگر هفته گذشته تماشا می‌کردید، متوجه شده‌اید که آقای

Steve made his own

استیو

hot cross burn loaf spicy

نان تندش را

with lots of fruit inside.

با مقدار زیادی میوه درست کرده است.

Hello.

سلام.

Also to Matador.

همچنین به ماتادور.

Hello, Matador.

سلام ماتادور

I am wondering if you are a real matador.

من تعجب می کنم که آیا شما یک ماتادور واقعی هستید؟

Or maybe you are.

یا شاید شما هستید.

Maybe you just like

شاید دوست داشته باشید که

dressing up in the costume

لباس بپوشید

because it can look rather sexy, to be honest.

زیرا صادقانه بگویم می تواند نسبتاً جذاب به نظر برسد .

In a moment, Mr.

یک لحظه دیگر، آقای

Steve will be here, so don't go away.

استیو اینجا خواهد بود، پس نرو.

And we have lots of things to talk about

و ما

for the next one and a half hours.

برای یک ساعت و نیم آینده چیزهای زیادی برای صحبت داریم.

Everything will be interesting, trust me.

همه چیز جالب خواهد بود، به من اعتماد کنید.

And also, we have something rather rude to show you as well.

و همچنین، ما چیزی نسبتاً بی ادبانه برای نشان دادن شما نیز داریم.

All of that coming up

همه اینها

right after

درست بعد از

this.

این اتفاق می افتد.

Who is looking forward to going on holiday this year?

چه کسی مشتاقانه منتظر رفتن به تعطیلات امسال است؟

I have to say I am definitely looking forward to it.

باید بگویم که قطعا منتظر آن هستم. پس

Here we go then.

ما اینجا برویم.

English addict is with you.

معتاد انگلیسی با شماست.

And yes, he is on his way.

و بله، او در راه است.

You know who I'm talking about?

میدونی در مورد کی حرف میزنم؟

Here we are.

اینجا هستیم.

We're back.

ما برگشتیم.

We are doing our special Sunday live stream.

ما در حال انجام پخش زنده ویژه یکشنبه خود هستیم .

And he is here.

و او اینجاست.

Of course he is here.

البته او اینجاست.

It wouldn't be Sunday English addict

without the man who likes to walk around the garden.

بدون مردی که دوست دارد در باغ قدم بزند، یکشنبه معتاد انگلیسی نخواهد بود.

He likes to talk to the plants.

او دوست دارد با گیاهان صحبت کند.

He likes to hug the tree peas.

او دوست دارد نخود درختی را در آغوش بگیرد.

And sometimes he likes to do livestreams.

و گاهی اوقات دوست دارد پخش زنده انجام دهد.

Like now, for example, it is Mr.

مثلاً الان، آقای

Steve

استیو

and everyone, wonderful viewers across the globe.

و همه، بینندگان فوق العاده در سراسر جهان هستند.

And welcome to you, Mr.

و همینطور آقای دانکن به شما خوش آمدید.

Duncan, as well right there.

Steve.

استیو

Now, for some reason, I don't know why there is Second,

حالا، بنا به دلایلی، نمی‌دانم چرا دومی وجود دارد،

let me just sort this out.

اجازه دهید این را مرتب کنم.

Just give me a moment, because I think I think

فقط یک لحظه به من فرصت بده، چون فکر می کنم فکر می کنم

what I've done, I tell you what I've done, Steve,

چه کار کرده ام، به تو می گویم که چه کار کرده ام، استیو،

I've I've put Mr.

من

Steve's microphone in the wrong hole.

میکروفون آقای استیو را در سوراخ اشتباهی قرار داده ام.

So give me give me a second, Steve.

پس یک لحظه به من بده، استیو.

Just a moment. Don't.

فقط یک لحظه. نکن.

Don't say anything.

هیچی نگو

Let me just sort this out. It's my fault.

اجازه دهید من فقط این را مرتب کنم. تقصیر من است.

A technical error.

یک خطای فنی

Okay.

باشه.

Let's see if it works. Now.

ببینیم کار میکنه اکنون.

Mr. Steve? Yes.

آقای استیو؟ آره.

Is that better? Mr. Duncan?

آیا این بهتر است؟ آقای دانکن؟

That is better.

بهتره.

Am I now audible? You?

آیا من الان شنیدنی هستم؟ شما؟

Yes. You are going right into my ear.

آره. تو داری میری تو گوش من

That's good.

خوبه.

I shall say again.

باز هم می گویم.

Hello, lovely viewers from across the globe.

سلام، بینندگان عزیز از سراسر جهان.

And hello to you too, Mr. Duncan.

و سلام به شما هم آقای دانکن.

These thing will live. You can tell where live.

این چیزها زنده خواهند ماند می توانید بگویید کجا زندگی می کنید.

That's the excitement of us being here live.

این هیجان زنده بودن ما در اینجاست.

Anything can happen.

هر چیزی می تواند رخ دهد.

That is the strip off any minute.

که هر دقیقه نوار خاموش است. به

That is the reason why I love doing this, to be honest.

همین دلیل است که من این کار را دوست دارم، صادقانه بگویم.

The reason why I love doing this is because it's live spontaneous.

دلیل اینکه من این کار را دوست دارم این است که این کار خود به خود است.

You don't know what is going to happen.

نمیدونی قراره چی بشه

So the reason is the reason for your microphone.

پس دلیلش دلیل میکروفون شماست.

Problem is because I've been doing other things.

مشکل این است که من کارهای دیگری انجام داده ام.

I'm making lots of new video lessons

من در حال ساختن تعداد زیادی درس ویدیویی جدید هستم

because I'm launching a new

زیرا در حال راه اندازی یک

channel on YouTube.

کانال جدید در YouTube هستم.

I know I know what you're going to say.

میدونم میدونم چی میخوای بگی

So for the first time in 17 years, there will be a second

بنابراین برای اولین بار در 17 سال، یک

YouTube channel and well, I'm not going to say anything else.

کانال دوم یوتیوب وجود خواهد داشت و خوب، من هیچ چیز دیگری نمی گویم.

I will leave it for now.

فعلا میذارمش

I don't want to give all of it away.

من نمی خواهم همه آن را از دست بدهم.

So there will be something

بنابراین چیز

special coming, but so that's the reason why Mr.

خاصی در راه است، اما به همین دلیل است که

Steve's microphone was in the wrong hole.

میکروفون آقای استیو در سوراخ اشتباه قرار گرفته است.

There is nothing worse

هیچ چیز بدتر

than putting

از این نیست که

your microphone in the wrong hole.

میکروفون خود را در سوراخ اشتباه قرار دهید.

It can create a lot of problems.

می تواند مشکلات زیادی ایجاد کند.

Hello, Mr. Steve.

سلام آقای استیو.

guess what, Steve? Yes?

حدس بزن چیه، استیو؟ آره؟

Do you know what today is Today is Sunday.

آیا می دانید امروز چیست امروز یکشنبه است؟

It is Sunday and it is St Patrick's Day.

یکشنبه است و روز سنت پاتریک است.

right. Okay.

درست. باشه.

I didn't see that. Go on.

من که ندیدم ادامه دادن. آیا

Can you do an Irish accent for me?

می توانید یک لهجه ایرلندی برای من بنویسید؟

All right.

To be sure to be sure, it's St Patrick's Day today.

خیلی خوب.

برای اینکه مطمئن شوید، امروز روز سنت پاتریک است.

Okay.

That might be the worst Irish accent I've ever heard. You.

باشه.

شاید این بدترین لهجه ایرلندی باشد که تا به حال شنیده ام. شما. به نظرت

You sounded like a farmer.

کشاورز بود

I'm an Irish farmer, Mr. Duncan.

من یک کشاورز ایرلندی هستم، آقای دانکن.

I'm always a farmer, as you know, because I do like doing the farmer accent.

همانطور که می دانید من همیشه یک کشاورز هستم، زیرا لهجه کشاورز را دوست دارم.

I think that might be Steve.

من فکر می کنم ممکن است استیو باشد.

That might be the only accent you can do. Anyway.

شاید این تنها لهجه ای باشد که می توانید انجام دهید. به هر حال.

It is simple.

آسان است.

Patrick's Day, A lot of people are raising their glass of Guinness

روز پاتریک، بسیاری از مردم لیوان گینس خود را بالا می برند

and saying, Happy St Patrick's Day.

و می گویند، روز سنت پاتریک مبارک.

I don't like Guinness. Do you like it? Steve?

من گینس را دوست ندارم. آیا آن را دوست دارید؟ استیو؟

It's alright.

اشکالی نداره.

It gives me indigestion, gives me sort of acid reflux.

این به من سوء هاضمه می دهد، به من نوعی رفلاکس اسید می دهد.

It's a bit strong.

کمی قوی است.

Guinness is very dark cork, it's quite strong.

گینس چوب پنبه ای بسیار تیره است ، بسیار قوی است.

I don't mind sort of half a pint of it.

من از نصف پیمانه آن بدم نمی آید.

And then after that it just doesn't taste nice to me.

و بعد از آن فقط برای من مزه خوبی ندارد.

But then it's all you know, it's, I prefer a lighter beer.

اما تنها چیزی که می دانید، این است، من یک آبجو سبک تر را ترجیح می دهم.

Shall we put it that way. Yes. Maybe.

آیا آن را اینگونه بیان کنیم؟ آره. شاید.

Maybe lager.

شاید لاگر.

Maybe something that's been brewed at someone's house.

شاید چیزی که در خانه کسی دم کرده است.

It is a big thing in this country, isn't it?

این یک چیز بزرگ در این کشور است، اینطور نیست؟

A lot of people do like to make their own beer

بسیاری از مردم دوست دارند آبجو خود را

at home.

در خانه درست کنند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I mean, I don't know anyone that does, but my dad did.

یعنی من کسی را نمی شناسم که می شناسد، اما پدرم می دانست.

Yes. Yes.

آره. آره.

That was many decades ago, Mr. Dunk.

این چند دهه پیش بود، آقای دانک.

Neither.

But a lot of people still make their own beer at home.

هیچ کدام.

اما بسیاری از مردم هنوز هم آبجو خود را در خانه درست می کنند.

Well, I.

I used to make my own wine.

خوب، من. قبلاً

شراب خودم را درست می کردم.

We have a friend.

ما یک دوست داریم.

We used to go to his house, didn't we? He would.

ما به خانه اش می رفتیم، نه؟ او خواهد کرد.

He would give us glasses of beer he'd made himself.

او به ما لیوان های آبجو می داد که خودش درست کرده بود.

But the only thing was he made us pay for it.

اما تنها چیزی که ما را مجبور به پرداخت آن کرد.

no. He used to buy that in Mr. Duncan.

نه او قبلاً آن را در آقای دانکن می خرید. می

I see.

بینم.

Yes. He brought in a keg of beer and keg,

آره. او در یک بشکه آبجو و بشکه،

which is like a small round

که مانند یک بشکه کوچک گرد

barrel of the keg is basically a barrel.

از بشکه در اصل یک بشکه است.

Yes. And yeah, that was at the end of shows.

آره. و بله، این در پایان نمایش ها بود.

I used to make wine, Mr.

من شراب درست می کردم، آقای

Duncan, and I was like, my dad used to make beer.

دانکن، و مثل اینکه پدرم آبجو درست می کرد.

There's a warm part of the house where.

یک قسمت گرم از خانه وجود دارد که در آن.

Where there used to be a hot water tank and my dad used to make beer in there.

جایی که قبلا یک مخزن آب گرم بود و پدرم آنجا آبجو درست می کرد.

We have lots of tubes and all sorts of things.

ما لوله های زیادی و انواع چیزها داریم.

It's an incredibly complicated process making beer

این یک فرآیند فوق‌العاده پیچیده است که آبجو درست می‌کند

and it takes a very long time and I think you have to have a lot of patience.

و زمان زیادی طول می‌کشد و من فکر می‌کنم باید صبر زیادی داشته باشید.

Anyway, today is St Patrick's Day.

به هر حال امروز روز سنت پاتریک است.

the other thing I want to mention, it's also Ramadan at the moment.

نکته دیگری که می خواهم به آن اشاره کنم، در حال حاضر ماه رمضان است.

So all those out there celebrating Ramadan,

بنابراین، همه کسانی که آنجا ماه رمضان را جشن می گیرند،

I hope you are having a great time, even though during the day

امیدوارم به شما خوش گذشته باشد، حتی اگر در طول روز

you can't eat anything because you are fasting.

نمی توانید چیزی بخورید زیرا روزه هستید.

So a lot a lot of people now celebrating that.

بنابراین بسیاری از مردم در حال حاضر آن را جشن می گیرند.

And of course in the morning you will have the cool the call to prayer.

و البته در صبح شما خنکی اذان خواهید داشت.

So you have to go along to the mosque maybe as the sun rises

پس باید با طلوع خورشید به مسجد بروید

so you can have something to eat and then you have to make

تا بتوانید چیزی برای خوردن داشته باشید و سپس مجبور شوید

say your prayers and and then you can have something to eat.

نماز خود را بخوانید و سپس چیزی برای خوردن داشته باشید.

But you have to make sure you don't eat during the day.

اما باید مطمئن شوید که در طول روز غذا نخورید.

You can't you have to fast and is it

شما نمی توانید مجبور باشید روزه بگیرید و آیا

is is coinciding, isn't it, at the moment.

در حال حاضر همزمان است، اینطور نیست.

So you've got a Christian period of time and you're supposed to abstain

بنابراین شما یک دوره زمانی مسیحی دارید و قرار است

from something, avoid until Easter and Ramadan at the same time.

از چیزی پرهیز کنید، تا عید پاک و همزمان رمضان اجتناب کنید.

So this sort of which is unusual

بنابراین این نوع غیرعادی

doesn't happen very often, but that sort of coincides with this year.

زیاد اتفاق نمی افتد، اما این اتفاق با امسال مصادف می شود.

I've just just we've got Patrick Malveaux on.

من فقط پاتریک مالوو را داریم.

And Patrick, it's your day today.

و پاتریک، امروز روز توست.

It's St Patrick's Day.

روز سنت پاتریک است.

So congratulations to you.

پس به شما تبریک می گویم.

And we celebrate your day. Yes.

و ما روز شما را جشن می گیریم. آره.

So it's not just St Patrick's Day, it's also Patrick's Day as well.

بنابراین فقط روز سنت پاتریک نیست، روز پاتریک نیز هست. پس

So thank you for joining us, Patrick.

از اینکه به ما ملحق شدید متشکرم، پاتریک.

Patrick from us in in in France.

پاتریک از ما در فرانسه.

In France.

در فرانسه. پس

So welcome to you.

به شما خوش آمدید.

By the way, we are not meeting in France this year,

به هر حال، ما امسال در فرانسه ملاقات نداریم،

but we are possibly going to be meeting somewhere else.

اما احتمالاً قرار است در جای دیگری ملاقات کنیم.

Another thing to look forward to.

چیز دیگری که باید منتظر آن بود.

More details about that coming later as well.

جزئیات بیشتر در مورد آن نیز بعداً منتشر خواهد شد.

Not today, but later in the future.

نه امروز، بلکه بعداً در آینده.

But otherwise,

اما در غیر این صورت،

I think it's quite interesting because because Ramadan is here.

من فکر می کنم بسیار جالب است، زیرا ماه رمضان اینجاست.

I wonder if people have on their phone, if they have an alarm.

من تعجب می کنم که آیا مردم تلفن خود را دارند، آیا آنها زنگ هشدار دارند.

That sounds like the call to prayer.

این صدا شبیه اذان است.

So, you know, the call to prayer

بنابراین، می دانید، اغلب

quite often you have those little things at the top of the mosque.

اوقات شما آن چیزهای کوچک را در بالای مسجد دارید.

Is it minuet or minuet minuet.

مینوئت است یا مینوئت.

And they normally call people to prayer.

و معمولاً مردم را به نماز می خوانند.

So I wonder if anyone's done that yet, if anyone has an alarm on their phone.

بنابراین نمی‌دانم که آیا کسی هنوز این کار را انجام داده است، آیا کسی زنگ هشداری روی تلفن خود دارد یا خیر.

That sounds exactly the same as the call to prayer.

این دقیقاً شبیه صدای اذان است.

I remember when we were in Malaysia every morning at around about six

یادم می آید که هر روز صبح ساعت حدود شش

every morning there was a mosque at the back of the hotel

صبح در مالزی بودیم پشت هتل یک مسجد بود

and they would call everyone to prayer every morning.

و هر روز صبح همه را به نماز می خواندند . در

It actually became my alarm clock in the morning.

واقع ساعت زنگ دار من در صبح شد.

So I had an interesting discussion with that with a muslim

بنابراین من با یکی از

colleague of mine at work the other day they were talking about and he was

همکارهای مسلمانم در محل کارم بحث جالبی با آن داشتم، آن روز که آنها در مورد آن صحبت می کردند و

he was telling me that different Muslim sects disagree

او به من می گفت که فرقه های مختلف مسلمان در

on when Ramadan actually and stops.

مورد اینکه واقعاً چه زمانی ماه رمضان و چه زمانی پایان می یابد، اختلاف نظر دارند.

so it can vary by a couple of days here and there, depending on on which

بنابراین بسته به اینکه به کدام فرقه مسلمان تعلق دارید، ممکن است چند روز در اینجا و آنجا متفاوت باشد.

Muslim sect you belong to.

But it's a bit it's a bit like Orthodox

اما کمی شبیه

Christians and non-Orthodox because all of the celebrations

مسیحیان ارتدوکس و غیر ارتدوکس است زیرا همه جشن ها

fall on different days because they own they all have their own different

در روزهای مختلفی برگزار می شوند زیرا آنها متعلق به آنها هستند، همه آنها دیدگاه متفاوت خود را دارند

point of view.

.

So it is always interesting with religions that they all have

بنابراین همیشه در مورد ادیان جالب است که همه آنها

their own interpretation or maybe their own festivals

تفسیر خاص خود را دارند یا شاید جشنواره های خود

or their own ways of doing it.

یا روش های خود را برای انجام آن انجام دهند.

So in most religions you often find there is more than one group

بنابراین در بیشتر ادیان اغلب می‌بینید که بیش از یک گروه وجود دارد

and it involves in that overall general religion.

و در آن دین کلی دخالت دارد.

So I always find that quite, quite interesting today.

بنابراین من همیشه آن را امروز بسیار جالب می دانم.

By the way, Mr.

به هر حال، آقای

Steve, we are talking about mistakes, getting things wrong.

استیو، ما در مورد اشتباهات، اشتباه گرفتن چیزها صحبت می کنیم.

well, you started me off with a good mistake, Mr.

خوب، شما من را با یک اشتباه خوب شروع کردید، آقای

Duncan So yeah, there we go.

دانکن، پس بله، ما می رویم.

what's that with the microphone?

این میکروفون چیست؟ می

I see. Yes, I did.

بینم. بله، انجام دادم.

you did that deliberately, didn't you?

عمدا این کار را کردی، نه؟

No, no, I.

نه، نه، ای

I wish I could say that I did that deliberately,

کاش می توانستم بگویم عمدا این کار را کردم،

because the theme of today's show is mistakes.

زیرا موضوع نمایش امروز اشتباهات است.

I mean, you know what? I should.

یعنی میدونی چیه؟ من باید.

I could have covered that mistake by pretending

می‌توانستم آن اشتباه را با تظاهر

to have done it on purpose, but I didn't.

به اینکه عمدا انجام داده‌ام پوشش دهم، اما این کار را نکردم.

So I will put my hand on my heart and my other hand on my pancreas

پس دستم را روی قلبم و دست دیگرم را روی لوزالمعده می گذارم

and say that was a genuine mistake.

و می گویم این یک اشتباه واقعی بود.

It really was a mistake.

واقعا اشتباه بود

Definitely, unfortunately.

قطعا متأسفانه

So we are talking about making mistakes.

بنابراین ما در مورد اشتباه کردن صحبت می کنیم.

And I think sometimes I think people

و فکر می‌کنم گاهی فکر می‌کنم مردم

sometimes find it very difficult

گاهی اوقات

to admit to making mistakes.

اعتراف به اشتباهشان برایشان سخت است.

So I often find that quite, quite fascinating. Why?

بنابراین من اغلب آن را کاملاً جذاب می دانم. چرا؟

Why, why do human beings find it

چرا، چرا

so hard to actually admit

اعتراف به

that they got something wrong or they made a mistake?

اینکه اشتباهی انجام داده اند یا اشتباهی مرتکب شده اند، برای انسان ها سخت است؟

What do you think, Steve?

نظرت چیه استیو؟

I think probably people see it as a sign of weakness.

من فکر می کنم احتمالاً مردم آن را نشانه ضعف می دانند.

If you admit mistakes and it's like apologising.

اگر به اشتباهات خود اعتراف کنید و مانند عذرخواهی است.

Some people just will won't apologise.

بعضی از مردم عذرخواهی نخواهند کرد

It's there, some leaders won't, some.

آنجاست، برخی از رهبران نمی‌خواهند، برخی دیگر.

I've heard some people say that if I make a mistake,

شنیده ام که بعضی ها می گویند اگر اشتباه کنم هرگز

I will never apologise because they see it as a sign of weakness to apologise.

عذرخواهی نمی کنم چون عذرخواهی را نشانه ضعف می دانند.

Well well it's more, it's more admitting rather than apologising.

خوب خوب این بیشتر است، بیشتر اعتراف است تا عذرخواهی.

So actually to say, to say to someone

بنابراین در واقع گفتن، گفتن به کسی که

I made a mistake,

اشتباه کردم،

I got it wrong and it just seemed to be a really hard thing to do.

اشتباه کردم و به نظر کار بسیار سختی بود.

And I think you're right, Steve.

و من فکر می کنم حق با شماست، استیو.

I think it is it I think we see it is as a sign of weakness

فکر می‌کنم این است، فکر می‌کنم ما آن را نشانه‌ای از ضعف می‌دانیم

or maybe that person,

یا شاید آن شخص،

the other person might might view you

ممکن است شخص دیگری شما را

less as

کمتر

as less of a person because you made a mistake,

آدمی بداند زیرا اشتباه کرده‌اید،

particularly if your

به‌خصوص اگر

it must be more difficult if you are, say, a boss at a big firm,

مشکل شما سخت‌تر باشد. مثلاً شما رئیس یک شرکت بزرگ هستید،

some kind of leadership figure

نوعی شخصیت رهبری هستید

and, you make a mistake because you would be worried

و اشتباه می کنید زیرا نگران این هستید

that your subordinates or your employees

که زیردستان یا کارمندانتان

will lose confidence in you.

اعتماد خود را نسبت به شما از دست بدهند.

And interestingly enough, I read I following certain key people

و به اندازه کافی جالب، من خواندم که برخی افراد کلیدی

in the financial world, one of them being Ken Fisher in America.

در دنیای مالی را دنبال می کنم، یکی از آنها کن فیشر در آمریکا است.

And, and he was, you know, he's been doing this for four decades.

و او بود، می دانید، او این کار را برای چهار دهه انجام می دهد.

He's in his seventies now.

او الان هفتاد ساله است.

So presumably he's he's sort of mellowing in his old age.

بنابراین احتمالاً او در دوران پیری خود به نوعی دلپذیر است.

Maybe He always was quite modest.

شاید او همیشه بسیار متواضع بود.

I think he's quite a modest person.

من فکر می کنم او یک فرد بسیار متواضع است.

But anyway, he admitted that even if you are the best

اما به هر حال، او اعتراف کرد که حتی اگر شما بهترین

investor in the world, the best person who's ever

سرمایه‌گذار دنیا، بهترین فردی که تا به حال

invested or whatever was stocks and shares, you will still be wrong

سرمایه‌گذاری کرده‌اید یا هر چیزی که سهام و سهام بوده است، باز هم

about 30% of the time.

در حدود 30 درصد مواقع در اشتباه خواهید بود.

So you've got to be prepared to

بنابراین باید برای

to make mistakes and to admit to them.

انجام اشتباهات و اعتراف به آنها آماده باشید.

And because it doesn't matter

و چون مهم نیست که

how good you are, everyone is going to make mistakes.

چقدر خوب هستید، همه مرتکب اشتباه می شوند.

You can't be good at everything all the time.

شما نمی توانید همیشه در همه چیز خوب باشید .

No, I agree.

نه موافقم

You can. The people.

تو می توانی. مردم.

What separates people?

چه چیزی مردم را از هم جدا می کند؟

Big successes from people who aren't so successful is the fact

موفقیت‌های بزرگ از جانب افرادی که چندان موفق نیستند این واقعیت است

that they all make mistakes, but they probably just make slightly fewer,

که همه آنها اشتباه می‌کنند، اما احتمالاً فقط کمی کمتر،

only slightly fewer.

فقط کمی کمتر.

And they don't give up when they do make their mistakes, they carry on anyway.

و وقتی اشتباه می کنند تسلیم نمی شوند ، به هر حال ادامه می دهند.

But yes, you just have to accept that you will make mistakes. Yes.

اما بله، فقط باید قبول کنید که اشتباه خواهید کرد. آره.

And I don't know if you saw it yesterday, Steve, but Elon Musk has launched

و نمی‌دانم دیروز آن را دیدی، استیو، اما ایلان ماسک کشتی ستاره‌ای دیگر را به آب انداخته است

another starship and this one was successful.

و این یکی موفق بود.

In other words, it didn't blow up.

به عبارت دیگر منفجر نشد.

But but I think that's a very good example of

اما من فکر می کنم که این نمونه بسیار خوبی

of being willing

از تمایل

to make mistakes or get things wrong.

به اشتباه کردن یا اشتباه کردن چیزها است.

So he will probably launch

بنابراین او

maybe two or three rockets and they will blow up

احتمالاً دو یا سه موشک پرتاب خواهد کرد و آنها منفجر می شوند

or maybe they will crash or something will go wrong.

یا ممکن است سقوط کنند یا مشکلی پیش بیاید.

But he won't stop.

اما او متوقف نمی شود.

He just carries on.

او فقط ادامه می دهد.

And I think that's one of the things that we find difficult

و فکر می‌کنم این یکی از چیزهایی است که

if if other people see us

اگر دیگران ما را ببینند

or maybe they see you or me

یا شاید اشتباهی من یا شما را ببینند، برایمان مشکل است،

making a mistake, we might feel as if

ممکن است احساس کنیم

the things we do won't be taken seriously.

کارهایی که انجام می‌دهیم جدی گرفته نمی‌شوند.

You might lose some credibility, but I think sometimes

شما ممکن است اعتبار خود را از دست بدهید، اما من فکر می کنم گاهی اوقات

if you make a mistake or get something wrong, you carry on.

اگر اشتباه کنید یا اشتباهی انجام دهید، ادامه می دهید.

You continue.

شما ادامه دهید.

As Christina says, Hey, we are only human born to make mistakes.

همانطور که کریستینا می گوید، هی، ما فقط انسان به دنیا آمده ایم تا اشتباه کنیم.

And that brings up a certain phrase

و این یک عبارت خاص را به وجود می آورد

to is human.

که انسان است.

I don't know who who came up with that particular phrase, but yes.

من نمی دانم چه کسی این عبارت خاص را مطرح کرده است، اما بله.

Yeah.

آره

Well, to earn is to make a mistake.

خوب، به دست آوردن به معنای اشتباه کردن است.

I think that's where we get the word error from to her is to make a mistake.

من فکر می کنم اینجاست که کلمه خطا را از او می گیریم اشتباه کردن.

And of course the whole of the proverb is to

و البته کل ضرب المثل به

is human, to forgive is divine.

انسان است، بخشش الهی است.

I think the important thing is that if you if you are doing something, embarking on

من فکر می‌کنم مهم این است که اگر کاری را انجام می‌دهید،

some kind of risky venture, for example, then you've always got to have,

مثلاً وارد نوعی سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز می‌شوید، پس همیشه باید داشته باشید،

you know, you don't want to bet everything on a particular outcome.

می‌دانید، نمی‌خواهید همه چیز را روی یک نتیجه خاص شرط بندی کنید. .

You always want to have some kind of fallback plan

شما همیشه می خواهید یک نوع برنامه بازگشتی داشته باشید

that means that you won't be wiped out if you take a particular

که به این معنی است که اگر

risk in life.

ریسک خاصی در زندگی انجام دهید، از بین نخواهید رفت.

And of course, like with the on Musk, he's he's got you know,

و البته، مانند ماسک، او می داند که شما می دانید،

is not doesn't put all his money into one rocket in the hope

تمام پول خود را در یک موشک قرار نمی دهد به این امید

that that takes off in this successful Yes he's got enough money left over

که در این موفقیت موفق شود بله، او پول کافی

for another rocket and another

برای موشک دیگر و موشک دیگر دارد.

and I think that's the important thing when we're making

و من فکر می‌کنم این نکته مهمی است که وقتی در حال

when we're making decisions in life that we don't

تصمیم‌گیری در زندگی هستیم، این مهم است که

we don't bet everything on one spin at the turn of the dice.

همه چیز را روی یک چرخش در نوبت تاس شرط نبندیم.

Don't don't put all of your eggs into one basket. Yes.

همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار ندهید. آره.

Because you might drop the basket

زیرا ممکن است سبد را رها کنید

and then all of your eggs will be broken.

و سپس تمام تخم های شما شکسته شود.

They will all be destroyed.

همه آنها نابود خواهند شد.

So, yes, it kind of I think it's a very good way of looking at life, genuinely.

بنابراین، بله، به نظر من این یک راه بسیار خوب برای نگاه واقعی به زندگی است.

So we all make mistakes.

بنابراین همه ما اشتباه می کنیم.

I made a mistake today already.

من امروز اشتباه کردم به

As soon as Mr.

محض اینکه آقای

Steve appeared, I made a mistake.

استیو ظاهر شد، اشتباه کردم.

I had the microphone in the wrong socket, in the wrong hole.

من میکروفون را در سوکت اشتباه، در سوراخ اشتباهی داشتم.

But that's what happens sometimes.

اما این چیزی است که گاهی اوقات اتفاق می افتد.

And I think I think there are many reasons why we make mistakes.

و فکر می کنم دلایل زیادی برای اشتباه کردن ما وجود دارد.

Sometimes we just say things without thinking.

گاهی اوقات ما فقط بدون فکر چیزهایی می گوییم.

So I think that is a good example of making a mistake.

بنابراین من فکر می کنم که این مثال خوبی برای اشتباه کردن است.

You just open your mouth and say something and maybe you don't know all the facts.

شما فقط دهان خود را باز می کنید و چیزی می گویید و شاید همه واقعیت ها را نمی دانید.

Maybe you don't know everything about that subject.

شاید شما همه چیز را در مورد آن موضوع ندانید.

And so you say something and then you realise it's wrong.

و بنابراین شما چیزی می گویید و سپس متوجه می شوید که اشتباه است.

You've made a mistake.

تو اشتباه کردی

Inaki points out that economists are constantly

ایناکی خاطرنشان می کند که اقتصاددانان

making bad predictions

in their forecasts for for the economy.

در پیش بینی های خود برای اقتصاد دائماً پیش بینی های بدی انجام می دهند.

The same with the weather, says Cristina.

کریستینا می گوید در مورد آب و هوا هم همین طور.

Yes, there are certain things which as as you

بله، چیزهای خاصی وجود دارد که با

move forward in time to make a prediction

حرکت به جلو در زمان برای پیش بینی،

because there are so many variables,

زیرا متغیرهای زیادی وجود دارد،

you can only make an accurate prediction.

فقط می توانید یک پیش بینی دقیق انجام دهید.

Like with the weather and the economy.

مثل آب و هوا و اقتصاد.

There are so many different factors involved in

عوامل مختلفی دخیل هستند که

what an outcome could be in, say, six months time.

مثلاً در شش ماه یک نتیجه ممکن است داشته باشد .

You can't predict like with the weather, you can't predict really more

شما نمی توانید مانند آب و هوا پیش بینی کنید، نمی توانید واقعاً بیش

than a matter of a week or two weeks ahead.

از یک یا دو هفته آینده را پیش بینی کنید.

It's very difficult because there are so many variables.

بسیار دشوار است زیرا متغیرهای زیادی وجود دارد.

A low pressure that might be coming towards the country just might slightly

فشار کمی که ممکن است به سمت کشور بیاید، ممکن است کمی از

go a few degrees one way and then by the time it reaches you,

یک طرف چند درجه پیش برود و تا زمانی که به شما برسد،

it missed you altogether.

کلا دلتنگ شما شود.

I have to say I love the economy.

باید بگویم من عاشق اقتصاد هستم. برای

I find it interesting how they how they plan

من جالب است که چگونه

or plot the weather as it approaches.

آب و هوا را با نزدیک شدن به آن چگونه برنامه ریزی یا ترسیم می کنند.

So normally they use a computer and they they take all of the records from the past

بنابراین معمولاً آنها از رایانه استفاده می کنند و تمام سوابق

70 or maybe 100 years and they put it through a computer.

70 یا شاید 100 سال گذشته را می گیرند و آن را از طریق رایانه قرار می دهند.

And the computer will then decide what the most likely

و سپس کامپیوتر تصمیم خواهد گرفت که در صورت وقوع آن اتفاق خاص، محتمل ترین

weather event will be if that particular thing happens.

رویداد آب و هوایی چه خواهد بود .

So I always find that quite, quite an interesting thing.

بنابراین من همیشه آن را یک چیز کاملاً جالب می دانم.

And you. All right. Steve

و شما. خیلی خوب. استیو

Econom mis people who say they know

اکونوم دلتنگ افرادی است که می‌گویند می‌دانند

what the stock market is going to do next don't know.

بازار سهام بعداً قرار است چه کاری انجام دهد، نمی‌دانند.

They can only they can only guess calmly.

آنها فقط می توانند با آرامش حدس بزنند.

I can only get one. Yes.

فقط میتونم یکی بگیرم آره.

Start with the economy because you can't you can't take it's very difficult

با اقتصاد شروع کنید، زیرا نمی توانید، نمی توانید تحمل کنید، بسیار دشوار است

to factor in all the different things that could impact an economy

که همه چیزهای مختلفی را که می تواند بر اقتصاد تأثیر بگذارد، در نظر بگیرید

and then predict what's going to happen, say, a year in advance. Yes.

و سپس پیش بینی کنید که مثلاً یک سال قبل چه اتفاقی خواهد افتاد. آره.

I mean, obviously, the the the unforeseen events come along,

منظورم این است که، بدیهی است که هر چه اتفاقات پیش بینی نشده رخ دهد،

but even the foreseen events, the ones that you can see,

اما حتی رویدادهای پیش بینی شده، آن هایی که شما می توانید ببینید،

there's no way to see how they're actually going to shift.

هیچ راهی برای مشاهده چگونگی تغییر آنها وجود ندارد.

And actually, that's a that's a very good word as well to foresee.

و در واقع، این کلمه بسیار خوبی برای پیش بینی است.

ForeSee means to be able to see what's going to happen next.

ForeSee به این معنی است که بتوانیم ببینیم در آینده چه اتفاقی می‌افتد.

Almost as if as if you can see into the future

تقریباً انگار می توانید

for foreseeing the future.

برای پیش بینی آینده به آینده نگاه کنید.

But with many things, even our day to day lives,

اما با خیلی چیزها، حتی زندگی روزمره ما،

when you think about it, Steve, you might wake up in the morning,

وقتی به آن فکر می کنید، استیو، ممکن است صبح از خواب بیدار شوید، از

get out of bed and think, everything's okay, I'm going to have a great day.

رختخواب بلند شوید و فکر کنید، همه چیز اوکی است، من یک روز عالی خواهم داشت.

But something could could go wrong, something could happen,

اما ممکن است چیزی اشتباه پیش برود، چیزی ممکن است اتفاق بیفتد،

and you have absolutely no idea that that thing is going to happen.

و شما مطلقاً هیچ ایده ای ندارید که آن اتفاق قرار است بیفتد.

So I always find that slightly

بنابراین من همیشه آن را کمی

fascinating, but

جذاب، اما

also a little bit worrying at the same time.

در عین حال کمی نگران کننده می دانم.

So you never know, do you, what's going to happen

بنابراین شما هرگز نمی دانید، نه،

during the day for every individual on the planet.

در طول روز برای هر فرد روی این سیاره چه اتفاقی می افتد.

We don't really know.

ما واقعا نمی دانیم.

We can guess from past experience, but we don't really know.

ما می توانیم از تجربه گذشته حدس بزنیم، اما واقعا نمی دانیم.

And I think if you are putting yourself in a position, Steve, where you

و من فکر می کنم اگر شما خود را در موقعیتی قرار می دهید، استیو، جایی که می

where you say that you can forecast things even then,

گویید حتی در آن زمان هم می توانید چیزها را پیش بینی کنید، فکر می

I think there is always quite a a margin

کنم همیشه یک حاشیه

or maybe a lot of space

یا شاید فضای زیادی وجود دارد

where you can make mistakes or errors

که می توانید اشتباه یا خطا کنید

because that is today's theme.

زیرا این موضوع امروز است

We are talking about making mistakes.

ما در مورد اشتباه کردن صحبت می کنیم.

Mr. Steve Sometimes I think Mr.

آقای استیو گاهی اوقات فکر می کنم که آقای

Steve might make mistakes.

استیو ممکن است اشتباه کند.

I know you are perfect, Steve, In every way

می دانم که تو کاملی، استیو، از هر نظر

when I see you, I think there is a perfect person.

وقتی تو را می بینم، فکر می کنم یک فرد کامل وجود دارد.

But even Steve makes mistakes sometimes.

اما حتی استیو هم گاهی اوقات اشتباه می کند.

Yeah, I know you can't.

آره میدونم که نمیتونی

You can't believe it. But it happens.

شما نمی توانید آن را باور کنید. اما این اتفاق می افتد.

And I know I make mistakes.

و می دانم که اشتباه می کنم.

Last week I made two mistakes on the live stream, didn't I?

هفته گذشته در پخش زنده دو اشتباه کردم، اینطور نیست؟

I, I got the the capital of Haiti wrong.

من، پایتخت هائیتی را اشتباه گرفتم.

I said, I said, What did I say?

گفتم گفتم چی گفتم؟

Poor. Well, it's Port au Prince.

فقیر. خب، پورت او پرنس است.

Port au Prince is the capital of Haiti.

پورت او پرنس پایتخت هائیتی است.

And also I couldn't remember the the civil war, the American civil war,

و همچنین نمی‌توانستم جنگ داخلی، جنگ داخلی آمریکا را به یاد بیاورم، چه

who was actually fighting who I couldn't remember the names.

کسی واقعاً داشت می‌جنگید که نام‌شان را به خاطر نمی‌آورم.

Anyway, I cleared all of that earlier.

به هر حال من همه اینها را زودتر پاک کردم.

I cleared it all up.

همه رو پاک کردم

So if you do make a mistake, Steve, it is possible to to repair the mistake.

بنابراین اگر اشتباهی مرتکب شدید، استیو، ممکن است اشتباه را ترمیم کنید. آیا

Is that.

That's the thing. That's the thing. Mr.. Mr. Duncan.

آن است.

این شد یه چیزی. این شد یه چیزی. آقای دانکن.

Most things we do are are not

بیشتر کارهایی که انجام می دهیم غیر

are not irreversible.

قابل برگشت نیستند.

So you can I mean, you can, you can apply for a job and go for a job.

بنابراین شما می توانید منظورم، شما می توانید، شما می توانید برای یک کار درخواست کنید و برای کار بروید.

And you, you look at the company and and you seems okay.

و شما، به شرکت نگاه می کنید و به نظر می رسد که خوب هستید.

But then when you get you never quite know do you,

اما وقتی به این نتیجه رسیدید، هرگز کاملاً نمی‌دانید که

what a company is really, really like to work for until you do.

یک شرکت واقعاً دوست دارد تا زمانی که این کار را انجام ندهید برای آن کار کنید.

But if you do and you think, I don't like this, I was wrong about that.

اما اگر این کار را می کنید و فکر می کنید، من این را دوست ندارم، در مورد آن اشتباه کردم.

It's not an irreversible decision.

این یک تصمیم برگشت ناپذیر نیست.

You can apply and go for another job.

می توانید درخواست دهید و برای کار دیگری بروید.

Whereas getting married as aided, as pointed out, my marriage was a mistake.

در حالی که همان طور که اشاره شد، ازدواج با کمک من یک اشتباه بود.

He said probably. Or she's sorry,

گفت احتمالا یا او متاسف است،

probably joking, but

احتمالا شوخی می کند، اما می

certain things are, you know, to reverse a marriage is possible.

دانید که برخی چیزها ممکن است ازدواج را معکوس کند.

Of course you can get divorced.

البته میتونی طلاق بگیری

Yes, but it's going to be very stressful experience, very upsetting experience.

بله، اما تجربه بسیار استرس زا ، تجربه بسیار ناراحت کننده ای خواهد بود.

So you really got to be sure if you're going to marry somebody

بنابراین باید مطمئن باشید که قرار است با کسی ازدواج کنید یا خیر

and obviously we did that last year coming back for our anniversary,

و بدیهی است که ما این کار را در سال گذشته برای سالگرد خود انجام دادیم،

something not sure what Mr.

چیزی که مطمئن نیستم آقای

Duncan, whether I made a big mistake,

دانکن، آیا من اشتباه بزرگی مرتکب شده ام یا نه،

that's for some people do make that mistake.

برای برخی افراد این کار را انجام می دهند. اشتباه به طوری که

So so that that is even though we are joking about that it is a mistake.

حتی اگر ما در مورد آن شوخی کنیم اشتباه است.

Sometimes people make they they meet another person, they fall in love,

گاهی اوقات مردم مجبور می شوند با شخص دیگری ملاقات کنند، عاشق می شوند

or at least they think they fall in love and then they get married

یا حداقل فکر می کنند که عاشق می شوند و سپس ازدواج می کنند

and then they realise that maybe

و بعد متوجه می شوند که شاید ازدواج

it wasn't such a good idea getting married. So.

آنقدرها هم ایده خوبی نبوده است . بنابراین.

So even though sometimes people joke about that,

بنابراین، اگرچه گاهی اوقات مردم در مورد آن شوخی می کنند، اما در

it can actually happen where you marry the wrong person

واقع ممکن است این اتفاق بیفتد که با فرد اشتباهی ازدواج کنید

and then you realise it, you suddenly realise,

و سپس متوجه شوید، ناگهان متوجه می شوید،

I think I've made a mistake,

فکر می کنم اشتباه کرده ام،

I've made a big mistake, I've married the wrong person.

اشتباه بزرگی مرتکب شده ام، من ازدواج کرده ام. شخص اشتباه

So it can happen. I think so.

بنابراین ممکن است اتفاق بیفتد. من هم اینچنین فکر میکنم. با

Sometimes though, and I'm a bit like this if you're trying to make a decision

این حال، گاهی اوقات، و من تا حدودی اینگونه هستم، اگر می‌خواهید

about something, you're trying to weigh up a decision, up

درباره چیزی تصمیم بگیرید، سعی می‌کنید یک تصمیم،

a decision and about something.

یک تصمیم و چیزی را بسنجید.

And you might get all the all the your sort of evidence

و ممکن است تمام شواهد

or your research about what you want to do.

یا تحقیقات خود را در مورد کاری که می خواهید انجام دهید به دست آورید.

And but sometimes you can

و اما گاهی اوقات شما می توانید، شما

you can just be you can you can do it too much.

فقط می توانید، شما می توانید آن را بیش از حد انجام دهید. به قول خودشان

You get sort of paralysis by analysis, as they call it.

با تجزیه و تحلیل دچار نوعی فلج می شوید .

I used to call it at work.

سر کار بهش زنگ میزدم

You can do too much research

شما می توانید در مورد چیزی بیش از حد تحقیق کنید

about something and then you become indecisive.

و سپس دچار بلاتکلیفی شوید.

You can't actually make a decision.

شما در واقع نمی توانید تصمیم بگیرید.

Some people make are you used to be absolutely aghast.

برخی از مردم می گویند که شما قبلاً کاملاً متحیر هستید.

That's a good word for you, Mr.

این یک کلمه خوب برای شما است، آقای

Duncan Aghast, which is sort of

دانکن آغاست، که به نوعی

just I just can't believe something

فقط من نمی توانم چیزی را باور کنم

that somebody would do something like this.

که کسی چنین کاری انجام دهد.

So when I used to work, I've always worked for a company

بنابراین زمانی که کار می‌کردم، همیشه برای شرکتی کار می‌کردم

that gave you a company car because I'm in sales.

که به شما یک ماشین شرکتی داده بود، زیرا من در فروش هستم.

If you're in sales, you expect to get a company car.

اگر در زمینه فروش هستید، انتظار دارید یک ماشین شرکتی تهیه کنید.

So whenever I would, every three

بنابراین هر زمان که من می خواهم، هر سه

or four years, depending on the lease, you choose a new one.

یا چهار سال، بسته به اجاره، شما یک مورد جدید را انتخاب کنید.

I would go on test drives, I would go to the garages,

تست درایو می رفتم، می رفتم گاراژ،

I would do all this, you know, what is the seat comfortable?

همه این کارها را می کردم، می دانید صندلی راحت چیست؟

Is the car nice to drive because I've got to live with it for three years.

آیا رانندگی با ماشین خوب است زیرا من باید سه سال با آن زندگی کنم.

So all of the things that you you think you need,

بنابراین همه چیزهایی که فکر می کنید به آنها نیاز دارید،

you need to check every single one of those.

باید تک تک آنها را بررسی کنید.

But I would do that. Yes.

اما من این کار را خواهم کرد. آره.

That's what I would do.

این کاری است که من انجام می دهم.

I'd go and test drive three or four cars to make sure,

من می‌رفتم و سه یا چهار ماشین را تست می‌کردم تا مطمئن شوم،

but some people at work, they wouldn't do that at all.

اما برخی از افراد سر کار، اصلاً این کار را نمی‌کنند.

They would just look at the list and just say,

آنها فقط به لیست نگاه می کردند و فقط می گفتند،

I'll have that one.

آن را خواهم داشت.

Yeah, I'm used to it.

آره عادت کردم

They maybe they just like the design of it or the look of it.

آنها شاید فقط طراحی یا ظاهر آن را دوست داشته باشند.

That's it.

خودشه.

They've looked at the car, they've looked at the design of it,

آنها به ماشین نگاه کرده اند، آنها به طراحی آن نگاه کرده اند،

and I thought, Well, I want that one just based on the design,

و من فکر کردم، خوب، من آن را فقط بر اساس طراحی،

the exterior design, nothing else, nothing else.

طراحی بیرونی، هیچ چیز دیگر، هیچ چیز دیگری می خواهم.

And I used to have two or three colleagues that would do that.

و من قبلاً دو یا سه همکار داشتم که این کار را می کردند.

I'm not being

من

sexist here, but usually they were women

در اینجا جنسیت گرا نیستم، اما معمولاً آنها زن بودند،

because they would look at a car and a picture and say,

زیرا به یک ماشین و یک عکس نگاه می کردند و می گفتند،

that's a nice looking car.

ماشین خوبی است.

I'll have that one.

من آن یکی را خواهم داشت.

And then when they get it, they say, it's a bit uncomfortable.

و بعد وقتی آن را دریافت می کنند، می گویند، کمی ناراحت کننده است.

Or they didn't take account of the fact that it comes with 20 inch wheels

یا این که با چرخ های 20 اینچی عرضه می شود

and feels every bump or there was no air con on it or something like that.

و هر ضربه ای را احساس می کند یا تهویه هوا روی آن وجود نداشت یا چیزی شبیه به آن را در نظر نگرفتند.

But I would go into probably they would say

اما من وارد این موضوع می‌شوم که احتمالاً آنها می‌گویند که

I spent far too much time doing it.

من زمان زیادی را برای انجام آن صرف کرده‌ام.

But well, that said, isn't it

اما خب، اینطور نیست

that you can get you can be too you, you can be too lazy and not bother

که شما می توانید بدست آورید که می توانید بیش از حد خودتان باشید، می توانید خیلی تنبل باشید و مزاحم نشوید

and just buy something on impulse without thinking or checking.

و فقط بدون فکر یا بررسی چیزی را به صورت ناگهانی بخرید.

And then we can go to the other extreme, like Mr.

و سپس می‌توانیم به افراط دیگر برویم، مانند آقای

Steve, who will go through every time he detail

استیو، که هر بار جزئیات را بررسی می‌کند

to make sure it is all perfect.

تا مطمئن شود همه چیز عالی است.

I couldn't even I couldn't buy a fridge.

من حتی نمی توانستم یخچال بخرم.

I couldn't buy anything without checking it against all its other

من نمی‌توانستم چیزی بخرم بدون اینکه آن را در مقابل تمام

models, competitors.

مدل‌های دیگرش، رقبا، بررسی کنم.

I just would find that quite stressful.

من فقط آن را بسیار استرس زا می دانم.

But I mean, it's stressful process doing it.

اما منظورم این است که انجام آن فرآیند پر استرسی است.

But I do feel as though I often make the right decision

اما احساس می‌کنم اغلب تصمیم درستی می‌گیرم

and don't make mistakes because.

و اشتباه نمی‌کنم، زیرا.

I do a lot of research, but that research itself is very time

من تحقیقات زیادی انجام می دهم، اما خود آن تحقیق بسیار وقت

consuming and often stressful.

گیر و اغلب استرس زا است.

So that's what we're looking at today by the way.

بنابراین این همان چیزی است که ما امروز به آن نگاه می کنیم .

We're looking at making mistakes, getting things wrong, the way in

ما به دنبال اشتباه کردن هستیم، اشتباه کردن چیزها، راهی

which we we can sometimes not always

که می توانیم گاهی اوقات نه همیشه

because we don't always make mistakes, but sometimes we can.

زیرا همیشه اشتباه نمی کنیم، اما گاهی اوقات می توانیم.

We're looking at that.

ما در حال بررسی آن هستیم.

Also.

همچنین. بعداً

We are going to look at something really disgusting later on.

به چیزی واقعاً نفرت انگیز نگاه خواهیم کرد.

Steve I've just been I've just been

استیو من به تازگی بوده ام تازه

acquainted with looking like Lenin.

با شبیه لنین آشنا شدم.

You should grow a beard.

باید ریش بگذاری می

You see, That's strange.

بینید، این عجیب است.

You'd if you had the little beard,

اگر ریش کوچولو،

the little goatee, you would look just like Lenin.

بزی کوچولو داشتی، دقیقاً شبیه لنین بودی.

Or are you

sure they didn't mean John Lennon?

یا

مطمئنی منظورشون جان لنون نبوده؟

No, definitely.

نه قطعا

I always get them confused.

من همیشه آنها را گیج می کنم.

Anyway, Steve, we've got to move on. Right.

به هر حال استیو، ما باید ادامه دهیم . درست.

We are looking at something disgusting a little bit later on,

ما کمی بعد به چیز منزجر کننده ای نگاه می کنیم،

something that you you often see in this country

چیزی که اغلب در این کشور

at a certain time of year, or

در یک زمان خاص از سال می بینید، یا

if you have a certain type of person

اگر نوع خاصی از افراد

with a particular job coming to your house, I wonder if Mr.

با شغل خاصی به خانه شما می آیند، نمی دانم که آیا آقای

Steve can guess what it is.

استیو می تواند حدس بزند که چیست.

We are talking about that as well, right after we take a break.

ما در مورد آن نیز صحبت می کنیم، درست پس از استراحت.

And as I mentioned earlier, a lot of flags

و همانطور که قبلاً اشاره کردم، تعداد زیادی پرچم

that are displayed in various countries to represent their nationality.

که در کشورهای مختلف برای نشان دادن ملیت آنها نمایش داده می شود. به

They all seem to have the colour red.

نظر می رسد همه آنها رنگ قرمز دارند.

Take a look now and see if you can spot

اکنون نگاهی بیندازید و ببینید آیا می توانید متوجه شوید

how many flags have the colour red

که چند پرچم رنگ قرمز دارند

because it's time for Flags of the World

زیرا زمان پرچم های

Flags of the world.

جهان فرا رسیده است.

And yes, you see, I was right.

و بله، می بینید، حق با من بود.

There are many flags around the world that have the colour red.

پرچم های زیادی در سراسر جهان وجود دارند که رنگ قرمز دارند.

I don't know why red is so popular,

نمیدونم چرا رنگ قرمز اینقدر طرفدار داره

but it is very interesting.

ولی خیلی جالبه.

English addict is with you.

معتاد انگلیسی با شماست.

And of course he is here as well. Mr.

و البته او هم اینجاست. آقای

Steve is also here on the live chat.

استیو نیز در چت زنده اینجاست.

It's very nice to have you here, Mr.

خیلی خوب است که شما اینجا هستید، آقای

Steve.

استیو.

I must say I did quite like the my favourite colour is green

باید بگویم که کاملاً دوست داشتم رنگ مورد علاقه من سبز

and the Saudi flag is completely green.

و پرچم عربستان کاملاً سبز باشد.

So that's probably my favourite flag

بنابراین احتمالاً پرچم مورد علاقه من است

because green is my favourite colour.

زیرا سبز رنگ مورد علاقه من است.

But it is true reason and many flags have the colour red.

اما این دلیل واقعی است و بسیاری از پرچم ها رنگ قرمز دارند.

I think the Saudi flag would have been black.

فکر می کنم پرچم عربستان سیاه می شد.

I can sing oil but I can

من می توانم روغن بخوانم اما می توانم

think of at least five straight away.

بلافاصله به پنج نفر فکر کنم.

Five flags. Japan,

پنج پرچم ژاپن،

Turkey,

ترکیه،

China,

چین،

the UK.

بریتانیا.

Of course we have red and of course England.

البته ما قرمز داریم و البته انگلیس.

So England and the United Kingdom

بنابراین انگلیس و بریتانیا

both have red in their flags.

هر دو در پرچم های خود قرمز هستند.

The Chinese flag is virtually entirely red.

پرچم چین تقریباً کاملاً قرمز است.

Yes, it but you know, that's it if I want to go with.

بله، اما شما می دانید، اگر من بخواهم با آن بروم همین است.

Right, that's it.

درست است، همین.

The stars, the yellow stars and the red background.

ستاره ها، ستاره های زرد و پس زمینه قرمز.

But it is very interesting, isn't it?

اما خیلی جالب است، اینطور نیست؟

So I think it's interesting.

بنابراین به نظر من جالب است.

Anyway, another interesting thing to talk about, Mr.

به هر حال، یک چیز جالب دیگر برای صحبت، آقای

Steve, something really disgusting we're going to show you now.

استیو، یک چیز واقعا منزجر کننده که ما اکنون به شما نشان خواهیم داد.

So here is a warning.

بنابراین در اینجا یک هشدار وجود دارد.

I have to put this warning on.

من باید این هشدار را بگذارم.

I have been told by YouTube.

یوتیوب به من گفته است.

If I'm going to show this thing

اگر بخواهم این چیزی را نشان دهم

that I have to put a warning, warning everyone,

که باید یک اخطار بگذارم، به همه هشدار بدهم،

this thing you are about to see is really, really disgusting.

این چیزی که شما در شرف دیدن آن هستید واقعاً منزجر کننده است.

It might put you off your meal.

ممکن است شما را از وعده غذایی تان کنار بگذارد.

It is a thing we see very often here in the UK. Mr.

این چیزی است که ما اغلب در بریتانیا می بینیم. آقای

Steve Maybe if you are walking down the road

استیو شاید اگر در جاده قدم می زنید،

you might see some, some builders or maybe some people

ممکن است عده ای، برخی از سازندگان یا شاید برخی افراد را ببینید که

repairing the roads, for example, some workmen.

در حال تعمیر جاده ها هستند، مثلاً تعدادی کارگر.

And they are, they are working very hard,

و هستند، خیلی سخت کار می کنند،

they are busy and they might be bending down.

مشغول هستند و ممکن است خم شوند.

Mr. Duncan,

آقای دانکن،

I think I know what you're going to just show.

فکر می‌کنم می‌دانم قرار است چه چیزی را نشان دهید. این

It's the site that nobody wants to see.

سایتی است که هیچ کس نمی خواهد ببیند.

No. Particularly if because usually we go on, then you show it.

نه. به خصوص اگر ما معمولاً ادامه می دهیم ، پس شما آن را نشان دهید.

But but I'm wondering, Steve, whether this happens elsewhere

اما من می‌پرسم، استیو، آیا این اتفاق در جای دیگری در سراسر

around the world or is it only a thing that happens here in Britain?

جهان می‌افتد یا فقط یک اتفاقی است که اینجا در بریتانیا می‌افتد؟

So it's a may or may be.

بنابراین ممکن است یا ممکن است باشد.

Of course,

you have someone come around to your house to repair something in the kitchen.

مطمئناً

شما یک نفر به خانه شما آمده است تا چیزی را در آشپزخانه تعمیر کند.

I know we had someone come a couple of years ago to repair our boiler

من می دانم که ما یکی دو سال پیش برای تعمیر دیگ ما آمده بودیم

and he had this problem and I'm going to show you it right now.

و او این مشکل را داشت و من همین الان آن را به شما نشان خواهم داد.

So if you are easily offended and please look away now.

پس اگر به راحتی توهین می‌شوید ، لطفاً همین الان نگاه کنید.

So there it is, the workmen bum.

پس آنجاست، کارگران بداخلاق.

Now you can see that I've I've covered

اکنون می توانید ببینید که من

the offending part of the picture, but,

بخش توهین آمیز تصویر را پوشانده ام،

but I'm going just to take that away.

اما من فقط آن را حذف می کنم.

I'm going to take the sense away very briefly

من قصد دارم به طور خلاصه این حس را حذف کنم

just to show you what I'm on about.

تا به شما نشان دهم در مورد چه چیزی هستم.

And so you have to be very quick.

و بنابراین شما باید خیلی سریع باشید.

You might have to put your video on pause.

ممکن است مجبور شوید ویدیوی خود را در حالت مکث قرار دهید.

So here it is.

پس اینجاست.

So this is what I'm talking about when we talk about the work, Man boom.

بنابراین وقتی در مورد کار صحبت می کنیم، این همان چیزی است که من در مورد آن صحبت می کنم، Man boom.

Or we we sometimes call it the workmen crack

یا ما گاهی اوقات

as well for various reasons.

به دلایل مختلف آن را کارگران کرک می‌نامیم.

So here we go only very briefly.

بنابراین در اینجا ما فقط به طور خلاصه می رویم.

It's going to be on the screen briefly.

قرار است به طور خلاصه روی صفحه نمایش داده شود.

So you might have to hit the pause button.

بنابراین ممکن است مجبور شوید دکمه مکث را فشار دهید.

Cover your eyes. Here it is.

چشمان خود را بپوشانید. ایناهاش.

This is the work, man. Boom.

این کار است، مرد. رونق.

This is something you will often see in the UK when a man is working

این چیزی است که شما اغلب در بریتانیا می بینید وقتی مردی

outdoors or in the garden.

در فضای باز یا در باغ کار می کند.

Or maybe he is repairing your boiler any second

یا شاید او در حال تعمیر دیگ شما در هر ثانیه است.

now that the.

Did you see it?

دیدی؟

It was there.

آنجا بود.

Do you see it? Disgusting.

آن را میبینی؟ چندش آور.

I think they missed it.

فکر کنم دلشون تنگ شده

Okay, just one more time.

باشه فقط یه بار دیگه

One more time.

یک بار دیگر

Ready? Look away.

آماده؟ دور نگاه کن

It is the deceased.

آن مرحوم است.

No, you didn't see it.

نه تو ندیدی

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

Okay. Don't look directly into it.

باشه. مستقیم به آن نگاه نکنید.

So it's a bit like the sun.

بنابراین کمی شبیه خورشید است.

You never look directly at the sun.

شما هرگز مستقیم به خورشید نگاه نمی کنید. وقتی

You never look directly at a workman when he his trousers are coming down.

یک کارگر شلوارش پایین می آید، هرگز مستقیماً به او نگاه نمی کنید . پس الان

So one more time

یه بار دیگه

now. That's it.

خودشه.

So are you getting.

همینطور میگیری

I can't show you again because YouTube will come round

من نمی توانم دوباره به شما نشان دهم زیرا یوتیوب دور می شود

and they will cut my wire so I wouldn't mind.

و سیم من را قطع می کنند تا من مشکلی نداشته باشم.

But usually, usually they're

اما معمولاً، معمولاً آن‌ها از آن

the type of builder that would

دسته سازنده‌هایی هستند که

I wouldn't find attractive usually, but I don't think anyone finds as attractive.

معمولاً آن‌ها را جذاب نمی‌دانم، اما فکر نمی‌کنم کسی آن‌قدرها جذاب باشد.

A So if it if it looks attractive, you don't really want to look at it in

A بنابراین اگر جذاب به نظر می رسد، واقعاً نمی خواهید در خیابان به آن نگاه کنید

the street.

.

It's usually let's, let's be very frank about it.

این معمولا اجازه دهید، اجازه دهید در مورد آن بسیار صریح باشیم.

I know what you're going to say, Steve.

میدونم چی میخوای بگی، استیو.

They're let's just say they are people who are

آنها فقط می گویند که آنها افرادی هستند که

portly.

But I say maybe it's white.

خوش اخلاق هستند.

ولی من میگم شاید سفید باشه.

I disagree with you.

من با شما مخالفم

I've seen people who are not fat.

من افرادی را دیده ام که چاق نیستند.

They bend over and their trousers come down at the back,

خم می‌شوند و شلوارشان از پشت پایین می‌آید،

but it's quite often workmen in the street.

اما اغلب کارگران در خیابان هستند.

Maybe they are repairing the road and they're bending down busy

شاید دارند جاده را تعمیر می کنند و مشغول خم شدن هستند

and then slowly their trousers will come down.

و آرام آرام شلوارشان پایین می آید.

But you will see just a little bit.

اما شما فقط کمی خواهید دید.

disgusting.

چندش آور.

It really is where we saw it at a theatre.

واقعاً جایی است که ما آن را در یک تئاتر دیدیم.

This. It only happened here though.

این. هرچند فقط اینجا اتفاق افتاد

I want to know does it happen in other countries or is this a British thing? Yes.

می‌خواهم بدانم آیا این اتفاق در کشورهای دیگر می‌افتد یا این یک چیز بریتانیایی است؟ آره.

Is this a British or are men in other countries

آیا این یک بریتانیایی است یا مردان کشورهای دیگر متواضع‌تر هستند

more modest or more able to keep their trousers up?

یا بیشتر قادرند شلوار خود را بالا نگه دارند؟

but we actually went to

اما ما در واقع به

a theatre to watch a friend of ours in a show

یک تئاتر رفتیم تا یکی از دوستانمان را در یک نمایش تماشا کنیم

and the man in front of us got up,

و مرد روبروی ما بلند شد،

he was trying to, was moving around and it was just disgusting.

او سعی می کرد، در حال حرکت بود و این فقط منزجر کننده بود.

I mean surely you know, I remember that.

منظورم این است که حتما می دانید، من آن را به یاد دارم.

Surely you know, if your chances are coming down.

مطمئناً می دانید، اگر شانس شما در حال کاهش است.

I remember.

And I don't know why that happens, Steve I remember that.

یادم می آید.

و من نمی دانم چرا این اتفاق می افتد، استیو من آن را به یاد دارم.

I remember is looking at each other and both we didn't say anything,

یادم می‌آید که به هم نگاه می‌کند و هر دو چیزی نگفتیم،

but we just looked at each other with a disgusted look

اما فقط با نگاهی نفرت‌انگیز به هم نگاه می‌کردیم،

because this guy got up and he was he was really quite large.

زیرا این مرد بلند شد و او واقعاً بزرگ بود.

But his trousers had come all the way down.

اما شلوارش تا آخر پایین آمده بود.

I mean, this this fits on the screen.

منظورم این است که این روی صفحه نمایش قرار می گیرد.

Now that that that was nothing

حالا که آن چیزی بود که

to what we saw that night in the Grand Theatre.

آن شب در تئاتر بزرگ دیدیم.

We got the whole thing.

ما همه چیز را گرفتیم. در

It was disgusting actually.

واقع منزجر کننده بود

And you know, it should be, it should be an impressionable offence.

و می دانید، باید چنین باشد، باید جرمی قابل تاثر باشد. اولگا می‌گوید:

Apparently everyone is saying it's British, it's a British thing, says Olga.

ظاهراً همه می‌گویند این بریتانیایی است، این یک چیز بریتانیایی است.

It is dramatic.

دراماتیک است.

Lewis is disgusting, says Kristina.

کریستینا می گوید لوئیس منزجر کننده است.

It's.

It's the plumber's neckline, says Anna.

این است.

آنا می گوید این یقه لوله کش است.

Anna?

Yes. Plumbers.

آنا؟

آره. لوله کش ها

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

They're bending down and you sink.

آنها خم می شوند و شما غرق می شوید.

And for some reason. Under the sink.

و بنا به دلایلی در زیر سینک.

Under the sink. Yeah, it is.

در زیر سینک. آره آن است.

Mind you, Beatrice says in Argentina, there are lots of workers

توجه داشته باشید، بئاتریس می‌گوید در آرژانتین، کارگران زیادی

like that as well So it's over in Argentina.

مانند آن وجود دارند، بنابراین در آرژانتین تمام شده است. بئاتریس می‌گوید

So it's not just a British thing, says Beatrice.

پس این فقط یک موضوع بریتانیایی نیست .

May be, I think probably.

شاید، من فکر می کنم احتمالا.

I don't know. Why are the trousers so loose?

من نمی دانم. چرا شلوار اینقدر گشاد است؟

They would come down.

پایین می آمدند.

Maybe if you're bending down under a sink,

شاید اگر زیر سینک خم می‌شوید،

you've got to undo your button to make comfortable.

باید دکمه‌تان را باز کنید تا راحت شوید.

Yeah, I think that is it.

آره فکر کنم همینه

I may. Maybe.

من ممکن است. شاید.

Maybe this is just because the British man,

شاید این فقط به این دلیل است که مرد بریتانیایی،

the British workman works twice as hard as everyone else.

کارگر بریتانیایی دو برابر دیگران سخت کار می کند.

And maybe that's it.

و شاید همین باشد.

His clothes just keep coming off because he's he's

لباس‌های او مدام در می‌آیند، زیرا او

being so energetic with his work.

در کارش بسیار پرانرژی است.

But it's Olga says.

اما این اولگا می گوید.

When I visited the UK few years ago, I saw that all around

وقتی چند سال پیش از بریتانیا دیدن کردم، دیدم که در اطراف،

most of the young men didn't try to keep their trousers in place.

اکثر مردان جوان سعی نمی‌کنند شلوار خود را در جای خود نگه دارند.

Well, that is true.

خوب، این درست است.

That is a different thing.

این یک چیز متفاوت است.

so young men.

بنابراین مردان جوان

Quite often now the trend is to have

اغلب در حال حاضر تمایل این است که

your trousers half down showing your underwear.

شلوارتان را نیمه پایین بیاورید و لباس زیرتان را نشان دهید.

Yes, but that's.

بله، اما همین است.

But at least, at least they have underwear hiding everything.

اما حداقل، حداقل آنها لباس زیر دارند که همه چیز را پنهان می کند.

But this is just full on.

اما این فقط کامل است.

This is like staring into the sun and the pedo Steve

این مانند خیره شدن به خورشید و پدو استیو است که

apparently in Spanish, they call it the piggy

ظاهراً در اسپانیایی به آن می‌گویند

bank, right?

قلک، درست است؟

Yes. That's brilliant.

آره. محشره.

Vagina.

واژن. به

It looks like you could put a coin in the slot of disgusting.

نظر می رسد می توانید یک سکه در شکاف نفرت انگیز قرار دهید. می

I see. Anyway, that is.

بینم. به هر حال، یعنی.

it's like a piggy bank I love.

مثل قلکی است که دوستش دارم.

I thought that you.

فکر کردم تو

You have just one today's stream. You.

شما فقط یک جریان امروز دارید. شما.

That's it.

We can't make this any better.

خودشه.

ما نمی توانیم این را بهتر کنیم.

You've done. That's it. That's well done.

شما انجام داده اید. خودشه. این به خوبی انجام شده است.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

So apparently in Spanish, they call it the piggy bank

بنابراین ظاهراً در اسپانیایی، آنها به آن قلک می گویند

because you can put a coin

زیرا می توانید یک سکه

in the slot.

در شکاف بگذارید.

Regina says I in a workshop.

رجینا می گوید من در یک کارگاه هستم.

And it's very common for people with a bulky body.

و برای افرادی که بدن حجیم دارند بسیار رایج است.

Yes, that's it.

آره همینه.

I think that I think when you're when you get to a certain weight,

فکر می‌کنم وقتی به وزن خاصی می‌رسی، پوشیدن شلوار برایش

it's very difficult for the trousers to stay on.

خیلی سخت است .

I think you have to get I don't know it's

من فکر می کنم شما باید دریافت کنید. نمی دانم این است،

but yeah, it's it's not something we like to see.

اما بله، این چیزی نیست که ما دوست داریم ببینیم

I'm not I mean I don't mind if the person turns around and they're an Adonis.

منظورم این است که اگر آن شخص برگردد و او یک آدونیس باشد، مشکلی ندارم.

Yeah.

You know, I probably wouldn't complain about that

آره می

دانید،

if they're sort of, as Regina

اگر آن ها به قول رجینا

puts it, people with a bulky body of.

افرادی با جثه بزرگ باشند، احتمالاً از این موضوع شکایت نمی کنم.

But mind you, as some people might find, that does anyone

اما توجه داشته باشید، همانطور که برخی افراد ممکن است متوجه شوند، آیا کسی

is anyone watching us today who finds that sexy?

امروز ما را تماشا می کند که آن را جذاب می بیند؟

Well,

خوب

I'm not sure.

من مطمئن نیستم.

Anyway, that's not that's not a way I want to go,

به هر حال، این راهی نیست که من می‌خواهم آن را طی کنم،

but I'm just wondering whether it just happens here in the UK, because I've never

اما من فقط به این فکر می‌کنم که آیا این اتفاق در بریتانیا رخ می‌دهد، زیرا هرگز

I don't think I've ever seen it done anywhere else.

فکر نمی‌کنم هرگز آن را در جای دیگری ندیده باشم. در

All my years in China, I never saw anyone in China.

تمام سال‌هایی که در چین بودم، هرگز کسی را در چین ندیدم.

It and that's that's

این و این همان

the thing you see, I was trying to work out whether this

چیزی است که می بینید، من سعی می کردم بفهمم که آیا این

this phenomenon is actually a thing that only happens here

پدیده واقعاً چیزی است که فقط اینجا اتفاق می افتد

and apparently it doesn't It happens in other places as well.

و ظاهراً در جاهای دیگر هم اتفاق نمی افتد.

So so I think that's that's mainly a builder and a workmen thing.

بنابراین من فکر می کنم که این عمدتاً یک کار سازنده و کارگر است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So so I think we've I think we've cleared that up, as it were.

بنابراین من فکر می‌کنم که ما آن را برطرف کرده‌ایم.

And men, men for all men watching will always check

و مردان، مردان برای همه مردانی که تماشا می‌کنند، همیشه بررسی می‌کنند

that your trousers are pulled right up

که شلوار شما درست بالا کشیده شده باشد،

so we don't have to look at this any more.

بنابراین دیگر لازم نیست به این موضوع نگاه کنیم.

We don't want to. I'm not looking, Mr..

ما نمی خواهیم. من نگاه نمیکنم آقای...

It's all right. I feel sick.

اشکالی نداره. حالم خوب نیست. پس

So that's it.

همین است.

I think we've nailed that.

من فکر می کنم ما آن را میخکوب کرده ایم.

I think we've smashed it. Don't you?

من فکر می کنم ما آن را شکستیم. اینطور نیست؟

Yeah, I think so, Mr. Duncan.

آره، من اینطور فکر می کنم، آقای دانکن.

But yeah, it's English addict, by the way, for those wondering what the hell is.

اما بله، این معتاد انگلیسی است، اتفاقا، برای کسانی که می‌پرسند لعنتی چیست. آیا

Is this what am I watching now on my Internet device?

این چیزی است که من اکنون در دستگاه اینترنتی خود تماشا می کنم؟

Well, this is English addict.

خب، این معتاد انگلیسی است.

Every Sunday, by the way, we come here, and if you could give me a like

اتفاقاً هر یکشنبه ما اینجا می آییم و اگر بتوانی یک لایک به من بدهی

that would be ever so nice, and I will have a smile on my

خیلی خوب می شود و من

for the rest of the day.

تا آخر روز لبخند خواهم زد.

I guess it's Mr. Duncan channel.

حدس می زنم کانال آقای دانکن باشد.

Be seen far and wide, which is what Mr.

دور و دراز دیده شوید، چیزی که آقای

Duncan needs.

دانکن به آن نیاز دارد. امروز صبح

What happened to your your loaf this morning?

چه اتفاقی برای نان شما افتاد ؟

Mr. Steve made a hot cross loaf.

آقای استیو یک نان متقاطع داغ درست کرد.

A big with spice and fruit,

یک غذای بزرگ با ادویه و میوه،

but I could smell something burning earlier.

اما بوی سوختگی را زودتر حس می کردم.

And I went into the kitchen and it did smell like bread was on fire.

و من به آشپزخانه رفتم و بوی نان آتش گرفته بود.

I don't know what's gone wrong with it.

نمی دانم چه بلایی سرش آمده است.

Maybe I accidentally put it onto the wrong setting.

شاید به طور تصادفی آن را روی تنظیمات اشتباه قرار داده ام.

So you might say, Steve, that you made a mistake.

بنابراین ممکن است بگویید، استیو، اشتباه کردید.

I think the machine made a mistake.

فکر کنم ماشین اشتباه کرده

I don't think it was me.

فکر نمی کنم من بودم

You know what they say?

شما می دانید چه می گویند؟

A bad workman always blames his tools.

یک کارگر بد همیشه ابزار خود را مقصر می داند.

So if a person who is making something or constructing, if they make a mistake,

بنابراین اگر شخصی که چیزی می سازد یا می سازد، اگر اشتباهی مرتکب شود،

they will always blame the tool that they are using, not themselves.

همیشه ابزاری را که از آن استفاده می کند سرزنش می کند نه خود را.

So a bad workman always blames the tools.

بنابراین یک کارگر بد همیشه ابزارها را سرزنش می کند.

So that's what we're talking about today. Mr.

پس این چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم . آقای

Steve It's all it's almost as if I prepared that, but I hadn't.

استیو این همه چیزی است که انگار من آن را آماده کرده بودم، اما این کار را نکرده بودم.

I hadn't. That was all spontaneous.

من نداشتم. این همه خودجوش بود. پس

So here we go.

بزن که بریم.

Steve We are looking at words and phrases

استیو ما در حال بررسی کلمات و عبارات

connected to making a mistake or having a problem.

مرتبط با اشتباه یا داشتن یک مشکل هستیم.

Maybe you have an accident, maybe something you do, but it's incorrect.

شاید شما تصادف کرده اید، شاید کاری که انجام می دهید، اما نادرست است.

It's not right, it is wrong.

درست نیست، اشتباه است.

And that is what we are looking at today.

و این همان چیزی است که ما امروز به آن نگاه می کنیم.

Getting it wrong When a person gets something wrong.

اشتباه گرفتن وقتی کسی اشتباه می کند.

There are many words, many phrases that we can use in English

کلمات و عبارات زیادی وجود دارد که می توانیم در انگلیسی

when we are talking about making a mistake.

زمانی که در مورد اشتباه کردن صحبت می کنیم استفاده کنیم .

As I said earlier,

همانطور که قبلاً گفتم،

to make a mistake

اشتباه کردن

is human is something we all do.

کاری است که همه ما انجام می دهیم.

I do it.

من انجامش میدم.

You do it.

شما آن را انجام دهید.

I would imagine by the end of the day, Steve,

تصور می‌کنم تا پایان روز، استیو،

everyone watching at the moment will make a mistake.

هرکسی که در حال حاضر تماشا می‌کند، اشتباه می‌کند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

It will probably be make mistakes with some of the words,

احتمالاً با برخی از کلمات،

some of the pronunciations, some of our explanations.

برخی از تلفظ ها، برخی از توضیحات ما اشتباه می شود.

There may be something wrong there.

ممکن است مشکلی در آنجا وجود داشته باشد.

There may be a mistake. But, you know.

ممکن است اشتباهی وجود داشته باشد. اما میدونی.

Dorothy.

دوروتی.

Hello, Dorothy.

سلام دوروتی

By the way, I'm a friend of you.

اتفاقا من دوست شما هستم.

I think

من فکر می کنم

back to back is the Bert

پشت به پشت برت است

and the front is the paunch.

و جلوی آن پاچ است. می

I see. Yes, At the front.

بینم. بله، در جبهه

Yes. The round part at the front, I suppose, is the paunch.

آره. قسمت گرد در جلو، من فکر می کنم، پانچ است.

When we're talking about a man got a big belly to make a mistake.

وقتی در مورد مردی صحبت می کنیم شکم بزرگی برای اشتباه کردن دارد.

You are getting it wrong.

اشتباه میگیرید

When we make a mistake, it means you are taking

وقتی ما اشتباه می کنیم، به این معنی است که شما

the wrong

step choice.

قدم اشتباهی را انتخاب می کنید.

Well, maybe the thing you are doing a certain action is wrong.

خوب، شاید کاری که شما انجام می دهید یک عمل خاص اشتباه باشد.

So when you look at it mistake.

بنابراین وقتی به آن نگاه می کنید اشتباه می کنید.

The word itself shows that you are doing something wrong.

خود کلمه نشان می دهد که شما کار اشتباهی انجام می دهید.

So miss means quite often wrong.

بنابراین از دست دادن به معنای اغلب اشتباه است.

Take is is the attempt at doing it.

گرفتن تلاش برای انجام آن است.

So I think that's quite interesting.

بنابراین من فکر می کنم که بسیار جالب است.

A simple word mistake,

یک اشتباه کلمه ساده،

but with a big which is when a person does something

اما با یک اشتباه بزرگ که وقتی شخصی کاری را انجام می دهد

that they did not intend to do,

که قصد انجام آن را نداشته است،

they got it wrong to make an error.

اشتباه کرده است.

Mr. Steve The error

آقای استیو خطا

did. Now, do you think, Steve, with all of our modern technology,

انجام داد. حالا، به نظر شما، استیو، با تمام فناوری های مدرن ما، آیا فکر می

do you think it is possible for computers

کنید ممکن است کامپیوترها

to make a mistake?

اشتباه کنند؟

Well, I think with this

خوب، من فکر می کنم با

with this I was talking about I they and sort of

این صحبت من در مورد من آنها و

sort of

things like this chat GTP or whatever it is,

چیزهایی مانند این چت GTP یا هر چیز دیگری بود،

then they can make mistakes.

پس آنها می توانند اشتباه کنند.

They but I don't think a computer can't make a mistake with a calculation.

آنها اما من فکر نمی کنم یک کامپیوتر نمی تواند با یک محاسبه اشتباه کند.

Things like that, though.

هر چند چیزهایی از این قبیل.

It's, you know, it's difficult, but to make an error, you

می دانید، سخت است، اما اشتباه کردن، شما با

these various ways of putting that you can make an error of judgement,

این روش های مختلف بیان می کنید که می توانید در قضاوت اشتباه کنید،

you can make an error in your grammar, can't you?

می توانید در گرامر خود اشتباه کنید، اینطور نیست؟

You, I don't know if you're going to go through ways of using that.

شما، من نمی دانم که آیا می خواهید از طریق راه های استفاده از آن بروید.

Yes, you can make mistakes with grammar, you can make errors with grammar.

بله، شما می توانید با گرامر اشتباه کنید، می توانید با گرامر اشتباه کنید. مسلم -

Certain.

قطعی.

These words are sort of interchangeable, aren't they?

این کلمات به نوعی قابل تعویض هستند، اینطور نیست؟

In sentences

در جملات

Vitesse puts for zero four.

Vitesse برای صفر چهار قرار می دهد.

I know what you did there.

میدونم اونجا چیکار کردی

I know what you did.

میدانم چه کردی.

The people who people who are into computers

افرادی که به کامپیوتر علاقه دارند

will know exactly what that means.

دقیقاً می دانند که این به چه معناست.

Thank you.

متشکرم. خیلی ممنون نمیشم

I don't so thank you.

Ve tense that that is very clever.

تنش دارم که خیلی هوشمندانه است.

I have to say.

من باید بگویم.

I am very impressed with your that come in.

من از ورود شما بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم .

I think that's brilliant.

فکر می کنم عالی است.

So yes, sometimes computers can make mistakes,

بنابراین بله، گاهی اوقات رایانه ها ممکن است اشتباه کنند،

but quite often there is a human being

اما اغلب یک انسان

behind that mistake.

پشت این اشتباه وجود دارد.

So a computer can't just go off and do something and make a mistake

بنابراین یک کامپیوتر نمی تواند به سادگی خاموش شود و کاری انجام دهد و اشتباه کند

because quite often there is a human being somewhere

زیرا اغلب اوقات یک انسان در جایی وجود دارد که

programming that computer.

آن کامپیوتر را برنامه نویسی می کند.

So quite often when people say there was a computer error,

بنابراین اغلب وقتی مردم می گویند یک خطای کامپیوتری وجود داشته است،

what they really mean is there was a human

منظور آنها این است که یک انسان در حال

who was programming the computer.

برنامه نویسی کامپیوتر بوده است.

They made a mistake.

اشتباه کردند.

So I don't think it's possible for computers to genuinely make a mistake.

بنابراین من فکر نمی کنم که کامپیوترها واقعاً اشتباه کنند.

I think the human being programming or controlling

من فکر می کنم انسان برنامه نویسی یا کنترل

the computer makes the mistake, but she'll be.

کامپیوتر اشتباه می کند، اما او خواهد بود.

Mahmood points this out.

محمود به این نکته اشاره می کند.

Computers are made by humans so they can make mistakes.

کامپیوترها توسط انسان ساخته شده اند تا بتوانند اشتباه کنند.

They're only as good as the information that go into them.

آنها فقط به اندازه اطلاعاتی هستند که به آنها می رسد.

If the information that goes in is wrong,

اگر اطلاعاتی که وارد می شود اشتباه باشد،

the computer's not making judgements.

کامپیوتر قضاوت نمی کند.

It's not.

این نیست.

It's not making emotional decisions.

تصمیم گیری احساسی نیست.

It's acting on the information that's being put into it.

بر اساس اطلاعاتی که در آن قرار داده می شود عمل می کند.

That's it.

خودشه.

So if the information is wrong,

بنابراین اگر اطلاعات اشتباه است،

then it make a mistake, but it's not the computer's fault.

اشتباه می کند، اما تقصیر کامپیوتر نیست.

So the error.

پس خطا.

The error a person makes an error to her

خطایی که یک شخص به E double r خود خطایی می کند،

E double r is to make a mistake.

اشتباه کردن است.

You are to make a mistake.

شما باید اشتباه کنید

Hence the word error.

از این رو کلمه خطا است.

The error is

خطا این است که

to to make a mistake to make a faux pas.

اشتباه کنید تا یک پاس تقلبی انجام دهید.

Mr. Steve.

آقای استیو

Now, this is a French word,

حالا این یک کلمه فرانسوی است،

but it is also often used in English, isn't it?

اما اغلب در انگلیسی هم استفاده می شود ، اینطور نیست؟

Yes. If you make a faux pas, it means you have to say something

آره. اگر شما یک پاس تقلبی می کنید، به این معنی است که باید چیزی بگویید

that's inappropriate

که

for the company that you're in.

برای شرکتی که در آن هستید نامناسب است. می

you know, you make a mistake when you say something.

دانید، وقتی چیزی می گویید اشتباه می کنید.

Isn't that right, Mr. Duncan?

اینطور نیست، آقای دانکن؟

That's right, yes.

درست است، بله.

So to make a mistake can also be described as a faux pas.

بنابراین اشتباه کردن را می توان به عنوان یک خطا توصیف کرد.

Maybe you are going to a special occasion, maybe a big dinner,

شاید شما به یک مناسبت خاص، شاید یک شام بزرگ،

maybe a special party,

شاید یک مهمانی خاص می روید

and you go there, but you are wearing the wrong type of clothing.

و به آنجا می روید، اما لباس نامناسبی می پوشید.

So they they are all dressed in their smart clothes.

بنابراین همه آنها لباس های هوشمند خود را پوشیده اند.

But you go in fancy

اما شما با لباس‌های شیک می‌روید

dress, you are dressed as Napoleon, and you turn up to the party

، لباس ناپلئونی می‌پوشید، و به مهمانی می‌روید

and everyone else is dressed in their black

و بقیه لباس‌ها

black suit and tie, and they're all looking very smart.

و کراوات مشکی مشکی‌شان را می‌پوشند، و همه آنها بسیار باهوش به نظر می‌رسند.

But you are standing there dressed as Napoleon.

اما تو با لباس ناپلئون در آنجا ایستاده ای.

You might say that that is a faux pas.

ممکن است بگویید که این یک اشتباه است.

It is a mistake, particularly if it upsets other people.

این یک اشتباه است، به خصوص اگر باعث ناراحتی دیگران شود.

You might.

شما ممکن است.

You might call somebody by the wrong name and in a quite a public way

ممکن است کسی را به نام اشتباه و به صورت کاملاً عمومی صدا بزنید

or you might you might say that there if you're giving a speech,

یا ممکن است بگویید که اگر در حال سخنرانی هستید،

you might give out some wrong information about somebody

ممکن است اطلاعات اشتباهی در مورد کسی ارائه دهید

and upset them and other people as well.

و او و سایر افراد را نیز ناراحت کنید.

So yeah, it's it's a faux pas.

بنابراین بله، این یک پاس تقلبی است.

It's I mean, I did that.

یعنی من این کار را کردم.

I went to a dinner reception once.

یک بار به پذیرایی شام رفتم. به

That was, as we call it

قول ما

in the UK, a black tie event.

در بریتانیا، این یک رویداد کراوات سیاه بود.

And what that means is that you have to wear a dinner

و معنی آن این است که شما باید یک

jacket with a black bow tie, a formal sort of dinner.

کت شام را با یک پاپیون مشکی بپوشید، یک نوع شام رسمی.

And I didn't get the information

و من اطلاعاتی به دست نیاوردم

to say that you had to wear a dinner jacket.

که بگویم باید کت شام بپوشی .

And I just turned up in a shirt and trousers and I was the only one there.

و من فقط با یک پیراهن و شلوار آمدم و تنها من آنجا بودم.

So that was a faux pas.

پس این یک پاس تقلبی بود.

That was I don't know what that means.

این بود من نمی دانم معنی آن چیست.

Literally in French.

به معنای واقعی کلمه در فرانسه.

Perhaps somebody would tell us in French.

شاید کسی به ما به فرانسوی بگوید.

Well, I can tell you now it means false step.

خوب، می توانم به شما بگویم که این به معنای گام اشتباه است.

False step.

قدم غلط

If you make a false step, it means you make a faux pas, a false step.

اگر شما یک گام نادرست انجام دهید، به این معنی است که شما یک گام اشتباه، یک گام اشتباه انجام می دهید.

So that's what it means to do something wrong.

بنابراین این به معنای انجام یک کار اشتباه است.

So you might describe it as maybe

بنابراین ممکن است آن را به عنوان

a fool or trip.

یک احمق یا سفر توصیف کنید.

So your false step is when you stumble.

پس گام نادرست شما زمانی است که دچار لغزش می شوید.

And you might also say that when you stumble,

و همچنین ممکن است بگویید که وقتی زمین می خورید،

you are also getting something wrong.

اشتباه می کنید.

So I think that's how that ties into that word.

بنابراین من فکر می کنم که چگونه آن را به این کلمه پیوند می دهد.

It's usually sort of conversation, isn't it?

این معمولاً نوعی مکالمه است، اینطور نیست؟

You say something and

شما چیزی می گویید و

you you upset somebody because you've said something.

به خاطر اینکه چیزی گفته اید، کسی را ناراحت می کنید.

And afterwards you might say, Well, I made a bit of a faux pas there.

و پس از آن ممکن است بگویید، خوب، من در آنجا کمی اشتباه کردم.

You might I don't know.

شما ممکن است من نمی دانم. ممکن است

Somebody somebody the boss

یک نفر رئیس

might come, you might be speaking to your boss.

بیاید، شما ممکن است با رئیس خود صحبت کنید.

You might be a broom for a people.

شما ممکن است جارویی برای مردم باشید.

And you you go to your boss and make an inappropriate remark

و شما پیش رئیس خود می روید و اظهارات نامناسبی می کنید،

maybe about the way they're dressed or or a funny joke.

شاید در مورد نحوه لباس پوشیدن آنها یا یک شوخی خنده دار.

You Think it's a funny joke, but in fact, it turns out it's quite offensive.

شما فکر می کنید این یک شوخی خنده دار است، اما در واقع، معلوم می شود که کاملا توهین آمیز است.

For what if for some reason you can actually kind of

اگر به دلایلی واقعاً بتوانید

just say you can actually describe that as a social faux pas? Yes.

بگویید که واقعاً می توانید آن را به عنوان یک تقلب اجتماعی توصیف کنید، چه؟ آره.

So we will actually say that that thing is very specific.

بنابراین ما در واقع خواهیم گفت که آن چیز بسیار خاص است.

A social faux pas.

یک تقلب اجتماعی

Anyway, we're going to move on. We've got loads of these to look at.

به هر حال ما ادامه می دهیم . ما تعداد زیادی از اینها را داریم که باید به آنها نگاه کنیم.

By the way, there are so many you are getting it wrong.

به هر حال، تعداد زیادی وجود دارد که شما اشتباه می کنید.

And this is an expression we use quite often

و این عبارتی است که ما اغلب

in English, in British English.

در انگلیسی، در انگلیسی بریتانیایی استفاده می کنیم.

So here we will often say that we've made a cock up.

بنابراین در اینجا ما اغلب خواهیم گفت که ما یک خروس درست کرده ایم.

If you make a cock up, it means you make a mistake.

اگر خروس درست کنید به این معنی است که اشتباه می کنید.

You've got something wrong, you make a cock up, you make a mistake.

تو یه اشتباهی داری، یه جوری میکنی، اشتباه میکنی.

And we often use this that way in British English.

و ما اغلب از این روش در انگلیسی بریتانیایی استفاده می کنیم.

Steve Yes.

استیو بله.

So maybe, maybe a small mistake.

پس شاید، شاید یک اشتباه کوچک.

So a small thing that's gone wrong

بنابراین یک چیز کوچک که اشتباه رفته است

or maybe something that hasn't quite gone to right?

یا شاید چیزی که کاملاً درست نشده است؟

You might say that you've made a cock up.

شما ممکن است بگویید که شما یک خروس درست کرده اید.

For example, Mr.

مثلاً آقای

Steve made a cock up

استیو

when he set the bread maker

وقتی نان‌ساز را تنظیم کرد

to start baking the bread because Mr.

تا شروع به پخت نان کند، یک خروس درست کرد، چون فکر می‌کنم آقای

Steve pressed the wrong button,

استیو دکمه اشتباهی را فشار داده

I think, and that's why it came out a little bit burnt.

و به همین دلیل کمی سوخته است.

But you could be doing a presentation to a group of people and

اما شما ممکن است برای گروهی از مردم یک سخنرانی انجام دهید و

it all goes wrong and

همه چیز اشتباه می شود و

you fumbling your word to

شما حرف خود را به اشتباه می گویید

you, you can't answer their questions and you just wish you would.

، نمی توانید به سؤالات آنها پاسخ دهید و فقط آرزو می کنید که این کار را می کردید.

And then afterwards you come off and say, God, I made a right cock up of that.

و بعد از آن می‌آیید و می‌گویید، خدایا، من آن را درست کردم.

So you didn't maybe you didn't prepare well enough.

پس شاید به اندازه کافی خوب آماده نشدید.

We've all had that feeling.

همه ما این احساس را داشته ایم.

Maybe when you've done a presentation, it just hasn't gone well and

شاید وقتی ارائه ای را انجام می دهید، به خوبی پیش نرفته است و

you it all went wrong.

همه چیز اشتباه پیش رفته است.

It was embarrassing, probably because you didn't prepare enough.

خجالت آور بود، احتمالاً به این دلیل که به اندازه کافی آماده نبودید.

And then you can say, Well, I cock that up completely. Yes.

و سپس می توانید بگویید، خوب، من این را کاملاً حل می کنم. آره.

What a cock up.

چه خروسی

Yes. The whole thing.

آره. همه چیز.

The whole thing went wrong.

همه چیز اشتباه شد.

It was a complete cock up.

این یک خروس کامل بود.

So that is one thing we often say in British English.

بنابراین این چیزی است که ما اغلب در انگلیسی بریتانیایی می گوییم.

I don't think it's used in American English because they might

فکر نمی‌کنم در انگلیسی آمریکایی از آن استفاده شود، زیرا ممکن است

they might get the wrong idea

ایده اشتباهی

to to, to do something. So.

برای انجام کاری به دست بیاورند. بنابراین.

So that should say, See, I've made a mistake there.

بنابراین باید بگوید، ببینید، من در آنجا اشتباه کردم.

Can you see?

می توانی ببینی؟

So that should say to do something incorrectly

بنابراین باید بگوید کاری را اشتباه انجام دهید

but I've put to two to something.

اما من دو تا چیزی را قرار داده ام.

So you see there is a mistake.

بنابراین می بینید که یک اشتباه وجود دارد.

I made that mistake because I was typing too fast.

من این اشتباه را کردم چون خیلی سریع تایپ می کردم.

And sometimes that happens when you are typing fast,

و گاهی اوقات وقتی سریع تایپ می کنید این اتفاق می افتد،

your brain will will press the wrong keys.

مغز شما کلیدهای اشتباه را فشار می دهد.

So there is a very good example right there of getting something wrong

بنابراین یک مثال بسیار خوب در آنجا وجود دارد که در مورد اشتباهی وجود دارد که چنین

to do something incorrectly

کاری را به اشتباه انجام دهید

like like that there.

.

So that is incorrect.

پس این نادرست است.

That's a bit of a cock up. Mr.

این یه ذره خیانتکاره آقای

Duncan. Yeah, I made a cock up.

دانکن آره، یه خروس درست کردم

I made a mistake.

من اشتباه کردم

Only a minor will see this phrase cock up.

فقط یک خردسال این عبارت را می بیند.

People are

مردم به

sort of asking, Where does this

نوعی می پرسند، این

come from? Where does this word come from?

از کجا می آید؟ این کلمه از کجا آمده است؟

I'm not quite sure, but I don't think it means what you think it means.

من کاملاً مطمئن نیستم، اما فکر نمی‌کنم معنی آن چیزی باشد که شما فکر می‌کنید.

No, because of course, that particular word

نه، زیرا البته، آن کلمه خاص به

has as many connotation.

همان اندازه معانی دارد.

Yeah, So it's a bit

بله، پس

it's a bit of a not an offensive word, but it's certainly you would

کمی کلمه توهین آمیز نیست، اما مطمئناً از

you wouldn't use that phrase in polite English and

آن عبارت در زبان انگلیسی مؤدبانه استفاده نمی کردید و

it could be seen as a little because it's got the word Yes.

ممکن است کمی دیده شود زیرا کلمه بله را دارد.

Anyway, you don't need to.

به هر حال نیازی نیست

But I'm just explaining, as a people said, they wanted to use this this yes,

اما من فقط توضیح می دهم، همانطور که مردم گفتند، آنها می خواستند از این استفاده کنند بله،

this particular phrase is not is not offensive,

این عبارت خاص نیست توهین آمیز نیست،

but some people might take it the wrong way.

اما ممکن است برخی افراد آن را اشتباه بگیرند.

Anyway, moving on.

به هر حال، ادامه دارد.

It is it is it can be, you know.

این است که می تواند باشد، می دانید.

Okay Steve, I've made a mistake.

باشه استیو، من اشتباه کردم.

Would be a more polite way of saying it.

گفتن آن مودبانه تر خواهد بود.

To do something in error.

انجام کاری به اشتباه

Now, that might sound odd. As as

حالا ممکن است عجیب به نظر برسد. همانطور

as it's grammar,

که دستور زبان است،

but to do something in error

اما انجام کاری اشتباه به معنای

is to do something by mistake.

انجام کاری اشتباه است.

You did it in error, you did it by mistake.

شما این کار را به اشتباه انجام دادید، به اشتباه این کار را انجام دادید.

So it is possible to to put that into a short phrase,

بنابراین می توان آن را در یک عبارت کوتاه بیان کرد،

something in error has been done by mistake.

چیزی به اشتباه به اشتباه انجام شده است.

I did not intend for that to happen.

من قصد نداشتم این اتفاق بیفتد.

It was done in error.

به اشتباه انجام شد.

Maybe you send some

شاید در کریسمس چند

some cards to your friends and relatives at Christmas

کارت برای دوستان و اقوام خود بفرستید

and maybe you put the wrong name on the card

و شاید نام اشتباهی روی کارت گذاشته باشید

and and instead of sending it to Julie, you send it to Jennifer.

و به جای ارسال آن برای جولی، آن را برای جنیفر بفرستید.

So Julie gets the card, but it says Jennifer inside

بنابراین جولی کارت را دریافت می کند، اما در آن نوشته شده است که جنیفر داخل آن است

and that that might be something you do in error.

و ممکن است این کاری باشد که شما به اشتباه انجام می دهید.

It is something that you've done by mistake.

این کاری است که شما به اشتباه انجام داده اید.

So I find some of these phrases quite interesting.

بنابراین من برخی از این عبارات را بسیار جالب می دانم.

Here we go. Mr. Steve.

در اینجا ما می رویم. آقای استیو

Quite often when we decide to do something, we might we might make a plan.

اغلب اوقات وقتی تصمیم به انجام کاری می گیریم، ممکن است برنامه ریزی کنیم.

Would you say Yes.

آیا می گویید بله.

But when something does not go right,

اما وقتی چیزی درست پیش نمی‌رود،

when something wrong, we can say

وقتی چیزی اشتباه است، می‌توانیم بگوییم

that something did not go to plan.

که چیزی طبق برنامه پیش نرفت. آن

It did not go as expected. Yes.

طور که انتظار می رفت پیش نرفت. آره.

So you may you made a presentation and it all went wrong.

بنابراین ممکن است شما یک ارائه ارائه کردید و همه چیز اشتباه شد.

And you can say that didn't go according to plan,

و می توانید بگویید که طبق برنامه پیش نرفت،

which would be a nice way of saying

که روش خوبی برای گفتن

it was a cock up.

این موضوع است.

Yes, I made a mistake. I got it wrong.

بله اشتباه کردم من اشتباه متوجه شدم طبق

It did not go to plan.

برنامه پیش نرفت.

It didn't go the way I thought it would.

آنطور که فکر می کردم پیش نمی رفت.

Maybe you are planning a bank robbery and you have it all planned out

شاید شما در حال برنامه‌ریزی برای سرقت از بانک هستید و همه آن را برنامه‌ریزی کرده‌اید

and you know that you can get away with all of the money

و می‌دانید که می‌توانید با تمام پول فرار کنید

and no one will know that you did it or who did it.

و هیچ‌کس نمی‌داند که شما این کار را انجام داده‌اید یا چه کسی آن را انجام داده است.

But there might be some problems as you are doing that thing, as you're

اما ممکن است در حین انجام این کار مشکلاتی وجود داشته باشد، زیرا

all carrying out the bank robbery, things might happen that you were not expecting.

همه شما در حال انجام سرقت از بانک هستید، ممکن است اتفاقاتی بیفتد که انتظارش را نداشتید.

You can say that that did not go to plan.

می توان گفت که طبق برنامه پیش نرفت.

It did not go as it should.

آنطور که باید پیش نرفت. آن

It did not go as expected. It.

طور که انتظار می رفت پیش نرفت. آی تی.

It went wrong, basically

اشتباه پیش رفت، اساساً

something can go wrong now.

اکنون ممکن است مشکلی پیش بیاید.

This can be used in many, many ways.

این را می توان در بسیاری از موارد استفاده کرد.

This phrase, Steve, if something goes wrong,

این عبارت، استیو، اگر مشکلی پیش آمد،

you can use it to describe maybe a situation

می‌توانید از آن برای توصیف وضعیتی استفاده کنید

that that did not go the way you intend it.

که آنطور که مد نظر شما نبوده است. طبق

It did not go to plan.

برنامه پیش نرفت.

You can say that it went wrong

می توان گفت که اشتباه پیش رفت

or it might go wrong.

یا ممکن است اشتباه پیش برود.

Yes, Mr.

بله، آقای

Duncan, I did. So I know you are.

دانکن، من این کار را کردم. پس می دانم که هستی.

I know me so, Steve, I love watching your face.

من من را می شناسم، استیو، من عاشق تماشای چهره تو هستم.

Sometimes I am mesmerised by Mr.

گاهی اوقات من مجذوب

Steve's face because I have it right in front of me here on the screen

چهره آقای استیو می شوم زیرا آن را دقیقاً در مقابل خود در اینجا روی صفحه با

in Soup High definition.

وضوح سوپ بالا دارم.

It looks amazing. I guess you could see.

شگفت انگیز به نظر می رسد. من حدس می زنم شما می توانید ببینید.

Yes, It's just something.

بله، این فقط یک چیزی است.

Something has gone wrong to go wrong.

مشکلی پیش آمده تا اشتباه شود.

Yeah, it's.

بله، این است.

Yeah, you can use that in the past.

بله، شما می توانید از آن در گذشته استفاده کنید.

The present, the present state. Yes.

حال، حال حاضر. آره.

Yes. Of future.

آره. از آینده

So normally for, for the future it might go wrong in the future or in the past.

بنابراین معمولاً برای آینده، ممکن است در آینده یا در گذشته اشتباه پیش برود.

You can say it went wrong in the past

می توانید بگویید که در گذشته اشتباه بوده است،

but of course you can also use this

اما البته می توانید از آن

for things that are types of technology.

برای چیزهایی که انواع فناوری هستند نیز استفاده کنید.

Technology can go wrong.

فناوری ممکن است به خطا برود. به این

It means it stops functioning

معنی است که کار نمی کند

or it doesn't work in the way it's supposed to.

یا آنطور که باید کار نمی کند .

So something might go wrong.

بنابراین ممکن است مشکلی پیش بیاید.

You can say that your computer

می توان گفت که کامپیوتر شما دچار

went wrong, it stopped working.

مشکل شد، از کار افتاد.

There was a problem with it.

مشکلی در آن وجود داشت.

So we can say that if something goes wrong,

بنابراین می توان گفت که اگر مشکلی پیش بیاید، به این

it means a mistake was made, something did not go as planned

معنی است که اشتباهی رخ داده، چیزی طبق برنامه پیش نرفت

or something has stopped working.

یا چیزی از کار افتاده است. آن

It does not function in the way it is supposed to.

طور که باید عمل نمی کند.

You might be wrong

شما ممکن است اشتباه کنید

to be wrong to be incorrect.

که اشتباه کنید تا نادرست باشید.

So correct.

پس درسته

It means right.

یعنی درسته

You've done it the right way.

شما آن را به روش درست انجام داده اید.

The opposite, of course, is incorrect.

برعکس البته نادرست است.

Something is wrong.

چیزی اشتباه است.

now this is interesting

اکنون این جالب است

because a wrong thing

زیرا یک چیز اشتباه

can also be something illegal.

می تواند چیزی غیرقانونی نیز باشد.

So you do something wrong

بنابراین شما کاری را اشتباه انجام می دهید

can mean a mistake.

می تواند به معنای اشتباه باشد.

But also if you do something wrong, it means you are doing something illegal.

اما همچنین اگر کار اشتباهی انجام دهید، به این معنی است که شما کار غیرقانونی انجام می دهید.

Mr. Steve

آقای استیو

Yes, you might.

بله، ممکن است.

You might go up a drive the wrong way up a wrong way street,

ممکن است از مسیری اشتباه به سمت خیابانی

which is against the law.

که خلاف قانون است بالا بروید.

And yes, you could say, I did a wrong thing,

و بله، می توانید بگویید، من کار اشتباهی انجام دادم،

but that also would be illegal.

اما این نیز غیرقانونی خواهد بود.

You might rob a bank

ممکن است از بانک سرقت کنید

and that's a wrong thing, but it's also illegal.

و این کار اشتباهی است، اما غیرقانونی است.

You might you might get into a fight

ممکن است

with somebody and hit them

با کسی وارد دعوا شوید و

in a bar or in a pub and,

در یک بار یا در یک میخانه به او ضربه بزنید و،

you know, it's but it's also illegal. Yes.

می دانید، این غیرقانونی است. آره.

So in that sense, something that is wrong

بنابراین، از این نظر، چیزی که اشتباه است،

is something that should not be done

کاری است که نباید انجام شود

or it should not happen.

یا نباید اتفاق بیفتد.

Yes. In the face of criminal, something that's forbidden is wrong.

آره. در مواجهه با مجرم، چیزی که حرام است اشتباه است.

A wrong thing or something illegal.

یک چیز اشتباه یا یک چیز غیرقانونی. پس

So think of anything.

به هر چیزی فکر کن

Think of anything that is against the law.

به هر چیزی که خلاف قانون است فکر کنید.

And you can say that it is wrong.

و می توان گفت که اشتباه است.

You might have to

ممکن است مجبور شوید

say you might have to own up you.

بگویید که ممکن است مجبور شوید مالک شما شوید.

You might have to admit that you made a mistake.

ممکن است مجبور شوید اعتراف کنید که اشتباه کرده اید.

And the simplest way, Mr.

و ساده ترین راه، آقای

Steve, is to simply say,

استیو، این است که به سادگی بگویید،

I made a mistake.

من اشتباه کردم.

I made a mistake or a wrong thing or something illegal.

من یک اشتباه یا کار اشتباه یا چیز غیرقانونی انجام دادم.

So this is an interesting phrase because you can say this if you did

بنابراین این عبارت جالبی است زیرا اگر کار اشتباهی انجام دادید،

something wrong, if you made a mistake or if you did something illegal.

اگر اشتباهی انجام دادید یا اگر کار غیرقانونی انجام دادید می توانید این را بگویید.

So maybe in your past, Mr.

بنابراین، شاید در گذشته شما، آقای

Steve, maybe you did something bad when you were younger,

استیو، ممکن است در جوانی کار بدی انجام داده باشید،

you might say, Well, when I was young,

ممکن است بگویید، خوب، زمانی که من جوان بودم،

I did make some mistakes.

برخی از اشتباهات را مرتکب شدم.

So that can mean

پس این می تواند به این معنی باشد

that you did something maybe you should not have done,

که شما کاری را انجام دادید که شاید نباید انجام می دادید،

maybe something illegal, maybe something naughty,

ممکن است کاری غیرقانونی، شاید یک چیز شیطانی،

you did something wrong, Maybe you met you went to prison for it.

شما کار اشتباهی انجام دادید، شاید ملاقات کردید که به خاطر آن به زندان رفتید.

You might say that you paid for your mistake.

ممکن است بگویید که تاوان اشتباه خود را پرداخت کرده اید.

You had to

serve time in prison, Mr.

آقای

Steve, Because of your mistake. Yes.

استیو به خاطر اشتباهت مجبور شدی در زندان بگذری. آره.

You would have been in that situation if you went to prison for something.

اگر برای چیزی به زندان می رفتید در چنین شرایطی قرار می گرفتید.

You wouldn't just say I made a mistake.

شما فقط نمی گویید من اشتباه کردم.

That would be too mild a way to put it. Yes.

این یک راه بسیار ملایم برای بیان آن خواهد بود. آره.

But generally you would say yes.

اما به طور کلی می گویید بله.

You would say I made a big mistake.

می گویید اشتباه بزرگی کردم.

You could say, I married that particular person.

می توان گفت، من با آن شخص خاص ازدواج کردم.

I made a big mistake or I made it.

اشتباه بزرگی کردم یا مرتکب شدم.

Yeah, yeah, if it's a mistake.

آره آره اگه اشتباه باشه

But it's a big mistake.

اما این یک اشتباه بزرگ است.

You just say it's a big mistake.

شما فقط می گویید این یک اشتباه بزرگ است.

But something something wrong is not necessarily illegal.

اما چیزی که اشتباه است لزوماً غیرقانونی نیست.

And of course, the other way round, you can say that as well.

و البته، برعکس، می توانید این را نیز بگویید.

So it can depend on the context, I think.

بنابراین به نظر من می تواند به زمینه بستگی داشته باشد.

Yes, Instagram being illegal doesn't necessarily mean it's wrong.

بله، غیرقانونی بودن اینستاگرام لزوماً به معنای اشتباه بودن آن نیست.

Yes, Depends on how you view the law.

بله، بستگی به نگاه شما به قانون دارد.

Inaki says

ایناکی

the lyrics A song, a Blondie song.

متن ترانه را می گوید یک آهنگ، یک آهنگ بلوندی.

Don't get me wrong, I remember that song.

اشتباه نکنید، من آن آهنگ را به یاد دارم.

What does that mean in that context?

این در آن زمینه به چه معناست؟

But it's not. It's not Blondie, by the way.

اما اینطور نیست. اتفاقا بلوندی نیست . این

It's The Pretenders of The Pretenders.

The Pretenders of The Pretenders است. این

It's the Pretenders. Inaki Yeah.

مدعیان است. ایناکی آره

Apparently they don't get me wrong.

ظاهراً آنها مرا اشتباه نمی گیرند.

I don't know because I don't know the rest of the lyrics.

نمی دانم چون بقیه اشعار را نمی دانم.

But if you, if somebody, if you said to somebody, don't get me wrong,

اما اگر شما، اگر کسی، اگر به کسی گفتید، من را اشتباه نگیرید،

you're what you're saying to them is,

شما همانی هستید که به او می گویید، حرف

don't misunderstand what I'm saying.

من را اشتباه متوجه نشوید.

So I think maybe that's what it means in that song,

بنابراین فکر می‌کنم شاید این معنی در آن آهنگ باشد،

don't get me wrong.

اشتباه نکنید.

no, don't get me wrong.

نه، اشتباه نکنید

Because somebody, you might say something and somebody might say something back

چون ممکن است یکی، شما چیزی بگویید و کسی ممکن است چیزی را پاسخ دهد

and then you suddenly realise that they don't understand.

و بعد ناگهان متوجه شوید که آنها متوجه نمی شوند.

The meaning of what you're saying. Yes.

معنی چیزی که شما می گویید. آره.

And you say,

و شما می گویید،

you know, don't get me wrong, I don't mean that.

می دانید، من را اشتباه نگیرید، منظورم این نیست.

What I mean is and they say time corrected, it's a

منظورم این است و می گویند زمان تصحیح شد،

please don't misunderstand me. Yes.

لطفاً من را اشتباه نگیرید. آره.

Don't, don't get me wrong.

نکن، اشتباه نکن

Yeah.

You might be, might be having a conversation

آره

شما ممکن است با کسی صحبت کنید

with somebody and they think that You don't think.

و آنها فکر کنند که شما فکر نمی کنید.

I don't know.

I can't think of a good example off the top of my head.

من نمی دانم.

من نمی توانم مثال خوبی را در ذهنم بیاورم.

But you might.

اما شما ممکن است.

Well, you might say to someone that you like them

خوب، ممکن است به کسی بگویید که دوستش دارید

I like I like you, but the other person

من دوست دارم من شما را دوست دارم، اما ممکن است طرف مقابل

might get a bit worried or nervous.

کمی نگران یا عصبی شود.

No, please don't get me wrong.

نه، لطفا اشتباه نگیرید.

No, it's okay.

I don't mean I don't mean anything strange or weird.

نه این خوبه.

منظورم چیز عجیب و غریبی نیست. من

I just.

فقط.

I like you as a person, as a friend, nothing else.

من شما را به عنوان یک شخص دوست دارم، به عنوان یک دوست، هیچ چیز دیگری.

So please don't. Don't get me wrong.

پس لطفا این کار را نکنید. اشتباه نکنید

Don't get me wrong.

اشتباه نکنید

Or maybe if you are voicing your opinion

یا شاید اگر نظر خود را

about something, maybe something you feel.

در مورد چیزی بیان می کنید، شاید چیزی که احساس می کنید.

So please, please don't get me wrong.

پس لطفا، لطفاً من را اشتباه نگیرید.

So I want to tell you how I feel. But.

بنابراین می خواهم به شما بگویم که چه احساسی دارم. ولی.

But please don't. Don't get me wrong.

اما لطفا این کار را نکنید. اشتباه نکنید

Don't misunderstand what I'm going to say.

منظورم را اشتباه متوجه نشوید.

Maybe a person, maybe you see someone doing something.

شاید یک نفر، شاید کسی را می بینید که کاری انجام می دهد.

Maybe they are not doing it very well.

شاید آنها این کار را خیلی خوب انجام نمی دهند.

Maybe They are making a terrible job of that thing.

شاید آنها کار وحشتناکی از آن چیز می کنند. آن‌طور که باید این کار را

They are not doing it as well as they should.

انجام نمی‌دهند .

Or could.

یا می تواند.

You might say that you are doing it wrong.

ممکن است بگویید که این کار را اشتباه انجام می دهید.

Giovanni gives a good explanation of that as well.

جیووانی نیز توضیح خوبی در مورد آن ارائه می دهد .

So thanks for that.

بنابراین برای آن متشکرم.

To cheat is wrong, says Patrick.

پاتریک می گوید که تقلب اشتباه است.

Yes, you can.

بله، تو میتونی.

You can cheat in a game of cards.

شما می توانید در بازی با ورق تقلب کنید.

You can cheat your married partner

شما می توانید شریک متاهل خود را فریب دهید

and you could say, that's wrong sometimes.

و می توانید بگویید، گاهی اوقات این اشتباه است.

Sometimes you don't know whether something is right or wrong.

گاهی اوقات نمی دانید چیزی درست است یا غلط.

And you might have to ask opinion.

و شاید لازم باشد نظر خود را بپرسید.

So you might tell someone that they are doing it the wrong way.

بنابراین ممکن است به کسی بگویید که این کار را به روش اشتباه انجام می دهد.

And there is nothing more annoying than that is the Steve.

و هیچ چیز آزاردهنده تر از آن استیو نیست.

When you're doing something and another person is standing

وقتی کاری را انجام می دهید و شخص دیگری

behind you or nearby and they say

پشت سر شما یا نزدیک شما ایستاده است و می گویند

you don't do it like that, you're doing it wrong and.

شما آن کار را اینطور انجام نمی دهید، اشتباه انجام می دهید و.

There's nothing more annoying when another person is telling you

وقتی شخص دیگری به شما می گوید

how to do something.

چگونه کاری را انجام دهید هیچ چیز آزاردهنده تر نیست.

I'm not saying that there's anyone here

من نمی گویم کسی اینجاست

that does that that there's no one here in this room.

که این کار را انجام می دهد که هیچکس اینجا در این اتاق نیست.

Whoever does that, whoever says, No, you don't do it like that.

هر که این کار را می کند، هر که می گوید، نه، شما این کار را انجام نمی دهید.

You do it.

No, no, you're doing it wrong. You're doing it all wrong.

شما آن را انجام دهید.

نه، نه، شما اشتباه می کنید. شما این همه کار را اشتباه انجام می دهید.

You might also say

همچنین ممکن است بگویید

that something is a complete mess.

که چیزی کاملاً به هم ریخته است.

So when we say mess, we mean

بنابراین وقتی می گوییم بهم ریختگی، منظورمان

is disorganised or untidy.

نامرتب یا نامرتب است.

But of course, if we say that something is a complete mess,

اما مسلماً اگر بگوییم چیزی کاملاً به هم ریخته است،

we can also say that something has just gone wrong.

می توانیم بگوییم که یک چیزی به تازگی اشتباه شده است.

I tried to sing this song

سعی کردم این آهنگ را

in front of the audience.

جلوی تماشاگران بخوانم.

It was a complete mess.

این یک آشفتگی کامل بود.

I got it wrong.

من اشتباه متوجه شدم

The thing went badly

کار بد پیش رفت

or it was done in the wrong way.

یا به روش اشتباه انجام شد.

That meeting was a complete mess.

آن جلسه یک آشفتگی کامل بود.

Yeah.

آره

Again, there's lots of these words you can use

باز هم، تعداد زیادی از این کلمات وجود دارد که می توانید

interchangeably.

به جای یکدیگر استفاده کنید.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

There are so

some say, Mr.

بعضی ها می گویند آقای

Duncan, say it is.

دانکن می گویند اینطور است.

Yeah.

آره

Something went badly wrong.

مشکلی بد پیش رفت.

We don't know where that expression comes from.

ما نمی دانیم که این عبارت از کجا آمده است.

Or at least I don't. It went tits up.

یا حداقل من این کار را نمی کنم. آن دختران بالا رفت.

This is

این

British English we are talking about here.

انگلیسی بریتانیایی است که در اینجا در مورد آن صحبت می کنیم.

So if something went badly or if something went wrong,

بنابراین اگر مشکلی پیش آمد یا مشکلی پیش آمد،

we often say it went tits up.

اغلب می گوییم که مشکلی پیش آمده است.

And I think it

و من فکر می‌کنم

yes, I think it

بله، فکر می‌کنم به این مربوط می‌شود که

I think it has to do with if you fall over,

اگر زمین بخورید،

if you fall over, then then this

اگر زمین بخورید، پس این

this here will go up as you fall.

اینجا با سقوط شما بالا می‌رود.

So I think I think maybe that's where that comes from.

بنابراین فکر می کنم فکر می کنم شاید از آنجا ناشی می شود.

So we use that in British English.

بنابراین ما از آن در انگلیسی بریتانیایی استفاده می کنیم.

It is part of English.

بخشی از زبان انگلیسی است.

I'm not being rude.

من بی ادب نیستم

It is part of the English language.

بخشی از زبان انگلیسی است.

Yes, because let's explain that.

بله، زیرا اجازه دهید آن را توضیح دهیم.

Is breasts a slang word for women's breasts?

آیا سینه یک کلمه عامیانه برای سینه زنان است؟

So the implication is that if yeah, if you were to fall over,

بنابراین مفهوم این است که اگر بله، اگر قرار بود زمین بخورید، به

it means something's gone wrong.

این معنی است که مشکلی پیش آمده است.

It's just a crude

این فقط یک

way of saying something's gone wrong. Yes.

روش خام برای گفتن چیزی است که اشتباه رفته است. آره.

that, that all went tits up, didn't it?

که، همه چیز بالا رفت، اینطور نیست؟ می‌دانید،

You know, again, it could be a meeting and there were arguments took place

باز هم می‌توانست جلسه‌ای باشد و بحث‌هایی پیش بیاید

and it didn't go according to plan.

و طبق برنامه پیش نرود.

According to plan.

I don't think that is necessarily related to women.

طبق برنامه.

من فکر نمی کنم که لزوماً مربوط به زنان باشد.

So I think it's anything.

بنابراین من فکر می کنم هر چیزی است.

So it's not just women, women, but also men.

بنابراین فقط زنان، زنان، مردان نیز نیستند.

Of course, we we have we don't have

البته، ما نداریم، نداریم،

we don't have breasts as such,

سینه نداریم،

but we still have we still have something there.

اما هنوز داریم، هنوز چیزی در آنجا داریم. پس

So, yeah.

آره.

So it's not I don't think it's necessarily related to women, but

بنابراین، فکر نمی‌کنم لزوماً به زنان مربوط باشد،

but all things, all things when you use phrases like

اما همه چیز، همه چیز وقتی از عباراتی مانند

what a cock up or it went tits up,

چه خروس استفاده می‌کنی یا آن را بالا می‌برد،

you know, it's, it's a way of adding a lot sort of emotion

می‌دانی، این روشی است برای افزودن چیزهای زیادی

into what you're saying instead of just saying, that went a bit wrong.

به جای گفتن فقط به آنچه می گویید، احساس می کنید، کمی اشتباه پیش رفت.

I know there's no real emotion in that, but if you said go that went tits up

من می‌دانم که هیچ احساس واقعی در آن وجود ندارد، اما اگر گفتید بروید که باعث بالارفتن بچه‌ها شد

or that was a cock up,

یا این یک خروس بزرگ بود،

you're really putting emotion into what you're saying.

واقعاً احساساتی را در چیزی که می‌گویید وارد می‌کنید.

Yeah.

آره

And it is a great way of expressing that.

و این یک راه عالی برای بیان آن است. وقتی از آن عبارات برای چیزی استفاده می کنید،

It's a, it's a great way of expressing something in a sort of emotional way

این یک راه عالی برای بیان چیزی به نوعی احساسی است

when you use those phrases for something, for something going wrong.

.

But the live chat

اما چت زنده به

is not at all concentrating on what we're saying, but never mind.

هیچ وجه بر آنچه می گوییم متمرکز نیست، اما مهم نیست.

Well, it's okay.

Well, yes, but some people are chatting and some people are

خوب، اشکالی ندارد.

خوب، بله، اما برخی افراد در حال چت کردن هستند و برخی از افراد

listening to is following the wrong method

گوش می دهند که روش اشتباهی را دنبال می کنند

or the incorrect way of doing something is getting it wrong.

یا روش نادرست انجام کاری، اشتباه گرفتن آن است.

So the method, when we talk about method, we are talking about

بنابراین، روش، وقتی از روش صحبت می کنیم، در مورد

the stand that way of doing something.

ایستادگی آن روش برای انجام کاری صحبت می کنیم.

So if you do the wrong thing or you do something in the wrong way,

بنابراین اگر کار اشتباهی انجام می‌دهید یا کاری را به اشتباه انجام می‌دهید، به این

it means you are not following

معنی است که از روش پیروی نمی‌کنید،

the method, you're not doing it in the right way,

آن را به روش درست انجام نمی‌دهید،

you are not doing it in the correct way, you are doing it wrong.

آن را به روش صحیح انجام نمی‌دهید، شما آن را انجام می‌دهید. اشتباه.

Yes. By the

آره. به

way, Christina, you can use that phrase as well

هر حال، کریستینا، شما می توانید از این عبارت

to describe

برای توصیف استفاده کنید،

as is another way to say things have gone wrong.

همانطور که راه دیگری برای گفتن اینکه چیزها اشتباه پیش رفته اند.

Of course, when we

البته، زمانی که ما

when we're going in a certain direction.

زمانی که ما در حال رفتن به یک جهت خاص.

So movement.

بنابراین حرکت.

So this is something we haven't even mentioned yet.

بنابراین این چیزی است که ما هنوز به آن اشاره نکرده ایم.

Movement you can go

حرکت شما می توانید راه را

the wrong way.

اشتباه بروید.

You can go the wrong way.

شما می توانید راه را اشتباه بروید.

So maybe if you are actually

بنابراین شاید اگر واقعاً در حال

driving a car, going down the road, you might go

رانندگی با ماشین هستید، در جاده می روید، ممکن است

the wrong way, you might take the wrong turn.

راه را اشتباه بروید، ممکن است به پیچ اشتباه بروید.

However, we can also use that figuratively as well.

با این حال، می توانیم از آن به صورت مجازی نیز استفاده کنیم.

Figurative.

تصویری.

So not literally, but you can also go the wrong way.

بنابراین نه به معنای واقعی کلمه، بلکه می توانید راه را اشتباه بروید.

A person Who starts to do things that are wrong or maybe illegal,

فردی که شروع به انجام کارهای اشتباه یا غیرقانونی می کند،

you go the wrong way or the wrong path.

راه را اشتباه می روید یا راه اشتباه را.

Sorry, sir.

متاسفم قربان.

Sorry, Mr.

ببخشید آقای

Steve.

Yes, or taking the wrong path in life.

استیو

بله، یا در مسیر اشتباه زندگی.

Sometimes you might get involved with the wrong people.

گاهی ممکن است با افراد اشتباه درگیر شوید.

Your your your parents might say, I don't want you to see that person.

ممکن است پدر و مادرت بگویند، نمی‌خواهم آن شخص را ببینی. می

You know, they'll send you the wrong way

دانی، آنها تو را به راه اشتباهی می فرستند

or yo, yo you know, they'll set you on the wrong path.

یا ایو، ای می دانی، تو را در مسیر اشتباه قرار می دهند.

Yeah.

People that maybe are criminals or take drugs or something like that.

آره

افرادی که ممکن است مجرم باشند یا مواد مخدر یا چیزی شبیه به آن مصرف کنند.

So you make a mistake,

بنابراین شما اشتباه می کنید، کار

you do something wrong, you take the wrong turn.

اشتباهی انجام می دهید، راه را اشتباه می گیرید.

So maybe if you're driving a car, you take the wrong turn, you go the wrong way.

بنابراین شاید اگر در حال رانندگی با ماشین هستید، مسیر را اشتباه انتخاب کرده اید، راه را اشتباه می روید.

Or of course, figuratively in your life,

یا البته به صورت مجازی در زندگی تان

you do something that might cause problems later.

کاری انجام می دهید که ممکن است بعداً مشکلی ایجاد کند .

You are physically doing something, something your life and your

شما از نظر فیزیکی کاری انجام می دهید، کاری که زندگی و

your life will take the wrong turn.

زندگی شما به سمت اشتباهی می رود.

You will suddenly go down a very dark road.

شما ناگهان از یک جاده بسیار تاریک عبور خواهید کرد . آیا

Can we also say a few?

می توانیم چند مورد را هم بگوییم؟

But if you be a says Shibley,

اما اگر شیبلی می گویید،

I'm not sure what that word is.

مطمئن نیستم که این کلمه چیست.

FUBAR.

FUBAR.

FUBAR.

FUBAR.

Is that a word?

Mr. Duncan I don't recognise the word.

این یک کلمه است؟

آقای دانکن من این کلمه را نمی شناسم.

I think it might be.

فکر میکنم اون ممکنه باشه.

It might be a word used in another language.

ممکن است کلمه ای باشد که در زبان دیگری استفاده می شود.

But no, no, I'm not sure.

اما نه، نه، مطمئن نیستم.

Maybe it's spelt incorrectly.

شاید املای آن اشتباه باشد.

I don't know.

من نمی دانم.

Mr.. When something goes wrong,

آقای.. وقتی مشکلی پیش می‌آید،

we might say there is a lovely expression that we use in English.

ممکن است بگوییم یک عبارت دوست‌داشتنی وجود دارد که در انگلیسی از آن استفاده می‌کنیم.

We might say that something goes pear shaped,

ممکن است بگوییم که چیزی به شکل گلابی می‌رود،

something goes pear shaped,

چیزی به شکل گلابی می‌رود،

it means it goes wrong.

یعنی اشتباه می‌کند.

Is it is to go wrong.

آیا آن را به اشتباه است.

You make a mistake.

شما اشتباه می کنید.

Something was unsuccessful.

چیزی ناموفق بود.

We wanted to do it this way,

ما می خواستیم این کار را انجام دهیم،

but unfortunately it went pear shaped.

اما متأسفانه به شکل گلابی درآمد. به طوری

So that all went pear shaped.

که همه به شکل گلابی رفتند.

Yes. It just means.

آره. فقط یعنی

Yeah, again, you could use that.

بله، دوباره، شما می توانید از آن استفاده کنید.

I keep using this example of a meeting, you know, with customers or work

من به استفاده از این مثال از یک جلسه، می دانید، با مشتریان یا کار ادامه می دهم

and again it goes doesn't go how you wanted it to.

و دوباره آنطور که می خواهید پیش نمی رود.

You were nervous you stuttering on your words.

عصبی بودی که روی حرفات لکنت میزدی

You came out with some wrong information probably because you hadn't prepared

احتمالاً به این دلیل که به درستی آماده نشده بودید

properly or something unexpected happens and

یا اتفاق غیرمنتظره‌ای رخ داده بود، اطلاعات اشتباهی دریافت کردید و

you can say, that

می‌توانید بگویید،

just went that went pear shaped dinner where that expression comes from.

شام گلابی شکلی که از آنجا آمده است، رفت.

But it's sort of something, you know, something's

اما این یک چیزی است، می دانید، چیزی

just sort of not gone the way you want it to.

آنطور که شما می خواهید پیش نرفته است.

Maybe it refers to the circle.

شاید به دایره اشاره دارد.

So a circle would be perfect perfect.

بنابراین یک دایره کامل خواهد بود.

It might be.

شاید باشه.

But if something goes pear shaped, suddenly the circle has become distorted.

اما اگر چیزی به شکل گلابی باشد، ناگهان دایره منحرف شده است.

No longer perfect.

دیگر کامل نیست.

Yes, it did not go well.

بله خوب پیش نرفت.

Sort of dropped.

یه جورایی افتاد

It went it went pear shaped hair.

موی گلابی شکل رفت. به

Looks like all the whites at the bottom, just like a lot men do.

نظر می رسد همه سفیدپوستان در پایین هستند، درست مانند بسیاری از مردان.

A lot of men go pear shaped and then and then show their.

بسیاری از مردان به شکل گلابی می روند و سپس و سپس خود را نشان می دهند.

Yes. So there are cracks.

آره. بنابراین ترک هایی وجود دارد.

Bottom

پایین

is another one, Steve.

یکی دیگر است، استیو.

We have three more and then we're going, It's almost time to say goodbye.

ما سه تا دیگه داریم و بعد میریم، تقریبا وقت خداحافظیه.

We've had we've had an explanation for the third bar.

ما تا به حال توضیحی برای نوار سوم داشته ایم.

Thank you very much for that.

بابت آن بسیار ممنونم.

It's okay, then.

اشکالی نداره پس

Yes. So it's actually an anachronism?

آره. پس در واقع یک نابهنگاری است؟

Yes, an acronym.

بله، مخفف.

Okay. It's not a it's not a word.

باشه. این یک کلمه نیست.

It's an an acronym.

این یک مخفف است.

You see, you must you must give the details.

ببینید، شما باید جزئیات را ارائه دهید.

Something was wrongly done.

کاری به اشتباه انجام شد.

So in this sense, we are it as an adverb

بنابراین از این نظر، ما به عنوان یک قید

wrongly is referring to the action

به اشتباه به عمل

and how it was done at the same time.

و نحوه انجام آن در همان زمان اشاره می کنیم.

So the thing was wrong.

پس موضوع اشتباه بود.

It was wrongly done.

اشتباه انجام شد.

It is the ad we are using there.

این تبلیغی است که ما در آنجا استفاده می کنیم.

So a thing that was wrongly done was done in the wrong.

بنابراین کاری که به اشتباه انجام شده است به اشتباه انجام شده است.

It was done in the wrong way.

به روش اشتباه انجام شد.

Wrongly accused person might be accused

ممکن است فرد متهم به اشتباه

of a certain crime, a serious crime, but then later

به جرم خاصی متهم شود، جرمی جدی، اما بعداً

they discover that that person didn't do anything.

متوجه می‌شوند که آن شخص کاری انجام نداده است.

They were wrongly accused or they were wrong.

به اشتباه متهم شدند یا اشتباه کردند.

And there is a word you can use. Yes.

و یک کلمه وجود دارد که می توانید استفاده کنید. آره.

To something. You can be wrong.

به چیزی شما ممکن است اشتباه کنید.

So what's wrong with an ED on the end?

پس چه مشکلی با ED در انتهای آن وجود دارد؟

Which means, as you as you said, somebody accuses you of something

یعنی همانطور که شما گفتید، یکی شما را به چیزی متهم می کند

and they were wrong.

و اشتباه کرده است.

They were it was a mistake.

آنها این یک اشتباه بود.

Well, to be to be wronged is on the receiving end.

خوب، مورد ظلم قرار گرفتن است.

So you are on the receiving end of of that accusation.

بنابراین شما در حال دریافت آن اتهام هستید. به

I was wronged. Yes.

من ظلم شد آره.

So some another person did something against me.

بنابراین شخص دیگری علیه من کاری انجام داد.

You were accused of something.

به یه چیزی متهم شدی

Maybe you were accused of stealing something and it wasn't you.

شاید شما متهم به دزدی چیزی شده اید و آن شما نبوده اید.

And I'm not saying the police are involved.

و من نمی گویم پلیس درگیر است.

That wouldn't be you.

اون تو نیستی

You know, somebody some of these gone missing at work.

می دانید، برخی از این افراد در محل کار گم شده اند.

Yeah.

And you are accused of stealing may be out of a printer

آره

و شما متهم به سرقت ممکن است از

inks or something like that. And.

جوهر چاپگر یا چیزی شبیه به آن باشد. و.

And it wasn't you but somebody is convinced it is you and accuses you of it

و این تو نبودی اما یکی متقاعد شده که تو هستی و تو را متهم می کند

and you can say, well you know I was wronged.

و می توانی بگوئی، خوب می دانی که به من ظلم شد.

Yes that that but that wasn't that didn't happen

بله، اما این اتفاق نیفتاد،

then you might have to prove yourself or you can say you were wrongly

آنگاه ممکن است مجبور شوید خودتان را ثابت کنید یا می توانید بگویید که به اشتباه

accused, wrongly accused or wronged.

متهم شده اید، به اشتباه متهم شده اید یا به شما ظلم شده است.

I like it.

خوشم می آید.

Or you might somebody give you your girlfriend might might accuse you

یا ممکن است کسی دوست دخترتان را به شما بدهد ممکن است شما را

of cheating on her or your boyfriend

به خیانت به او متهم کند یا دوست پسرتان

might accuse you of cheating on the and

ممکن است شما را به خیانت متهم کند

and it all escalate.

و همه چیز تشدید شود.

And you can say I was wrong.

و می توان گفت اشتباه کردم. به

I was wrongly accused.

ناحق متهم شدم

Somebody might accuse you of having an affair with somebody at work.

ممکن است کسی شما را متهم کند که با کسی در محل کار رابطه داشته اید.

Yeah. Okay.

آره باشه.

Something was wrongly done. And

کاری به اشتباه انجام شد. و

some phrases. Now, Mr.

چند عبارت حالا، آقای

Steve, to get the wrong end of the stick.

استیو، برای گرفتن نقطه اشتباه از چوب.

If you get the wrong end of the stick,

اگر انتهای چوب را اشتباه گرفتید، به این

it means you misunderstand something.

معنی است که چیزی را اشتباه متوجه شده اید.

You take something the wrong way.

شما چیزی را اشتباه می گیرید.

You hear something that a person says

چیزی می شنوید که یک نفر می گوید

and you come to the wrong conclusion.

و به نتیجه اشتباه می رسید.

You get the wrong end of the stick.

شما انتهای چوب را اشتباه می گیرید.

Yes, it means you misunderstand,

بله، یعنی شما اشتباه متوجه شدید،

doesn't it, Mr. Duncan?

اینطور نیست، آقای دانکن؟

You misunderstand. Yes.

شما اشتباه می فهمید. آره.

Something that somebody is saying or you take you take what they've said

چیزی که کسی می‌گوید یا شما آن را

the wrong way.

اشتباه می‌گیرید.

You think that person is

شما فکر می کنید آن شخص

being cruel to you, but in fact they are being kind to you.

با شما ظلم می کند، اما در واقع آنها با شما مهربان هستند.

You get the wrong end of the stick.

شما انتهای چوب را اشتباه می گیرید.

And we have we have one more and. That's it.

و ما یکی دیگر داریم و. خودشه.

You might be on the wrong side of the law.

ممکن است در طرف اشتباه قانون باشید.

That means yes, that means that you you are breaking the law.

یعنی بله، یعنی شما قانون را زیر پا می گذارید.

In effect, you're on the wrong side of the law

در واقع، شما در طرف اشتباه قانون هستید

and you go up a one way street

و از یک خیابان یک طرفه بالا می روید

or you

یا

you steal something from a shop

چیزی از یک مغازه می دزدید

or you commit a crime. Yes.

یا مرتکب جرم می شوید. آره.

So you can be on right side of the law,

بنابراین شما می توانید در سمت راست قانون باشید، به این

which means you are a person who is always good and nice.

معنی که شما فردی هستید که همیشه خوب و خوب هستید.

You never break the rules.

شما هرگز قوانین را زیر پا نمی گذارید.

Or of course you can be on the wrong side of the law.

یا البته ممکن است در سمت اشتباه قانون قرار بگیرید.

And that means you do break the law.

و این بدان معناست که شما قانون را زیر پا می گذارید.

You do break the rules.

شما قوانین را زیر پا می گذارید

You are often on the wrong side of the law.

شما اغلب در سمت اشتباه قانون قرار می گیرید.

That means you do things that are naughty or illegal.

این بدان معناست که شما کارهایی انجام می دهید که شیطنت یا غیرقانونی است.

Ooh, and that is it, Mr.

اوه، و بس، آقای

Steve.

استیو.

So many things. Wow.

خیلی چیزها. وای.

And you might not believe this, Steve.

و شما ممکن است این را باور نکنید، استیو.

I probably could have found.

احتمالا میتونستم پیدا کنم

And at least another 20

و حداقل 20

words, phrases and all sorts of things connected to that subject.

کلمه، عبارت و انواع چیزهای مرتبط با آن موضوع.

We could have done 2 hours

ما می‌توانستیم 2 ساعت

about that one subject because for some reason I don't know why

در مورد آن موضوع کار کنیم، زیرا به دلایلی نمی‌دانم چرا

there are so many ways of expressing,

راه‌های زیادی برای بیان،

making a mistake and getting things wrong.

اشتباه کردن و اشتباه گرفتن چیزها وجود دارد.

Isn't that weird?

این عجیب نیست؟

Anyway, that's always death.

به هر حال این همیشه مرگ است.

We've I can't believe 2 hours

ما باورم نمی شود 2 ساعت به

has gone by so fast.

این سرعت گذشته است.

It always does. Mr. Duncan.

همیشه انجام می دهد. آقای دانکن

Yes, and I'm hungry.

بله، و من گرسنه هستم. مشتاقانه

Looking forward to a bit of burnt hot cross buns cake.

منتظر کمی کیک نان کراس داغ سوخته هستیم.

I'm hoping it's not burnt on the inside.

امیدوارم از داخل نسوخته باشد.

I'm going to cut all the burnt pieces.

تمام قطعات سوخته را می برم.

What's happened to that?

چه اتفاقی برای آن افتاده است؟

No, that's the.

نه، همین است.

The bread maker hasn't gone wrong.

نان ساز اشتباه نکرده است.

otherwise I'll be accusing it of making a mistake.

در غیر این صورت من آن را متهم به اشتباه می کنم.

I think.

من فکر می کنم.

I think it's Mr. Steve.

فکر کنم آقای استیو باشه

I think he pressed the wrong button. I do.

فکر کنم دکمه رو اشتباه فشار داده انجام میدهم.

Because you have.

You have to press it to say whether you want

چون داری.

باید آن را فشار دهید تا بگویید که

a lightly baked loaf, a medium bake or a well, baked loaf.

یک نان کم پخته می خواهید، یک نان متوسط ​​یا یک نان خوب پخته شده.

Is there a burnt setting?

آیا محل سوختگی وجود دارد؟

I think I'm not.

من فکر می کنم من نیستم.

If you have to go through this menu.

اگر باید از طریق این منو بروید.

Yes, I've got you.

بله، من شما را.

So I think I probably made a mistake.

بنابراین فکر می کنم احتمالاً اشتباه کرده ام.

It's I was wondering if there was a setting, just a piece of cold.

من می خواستم بدانم که آیا یک محیط وجود دارد، فقط یک تکه سرما. یه

It's sort of burning away.

جورایی داره میسوزه

I'm not sure, Mr. Duncan.

من مطمئن نیستم، آقای دانکن.

Anyway, it's almost time for Mr.

به هر حال، تقریباً وقت آن است که آقای

Steve to leave us, and I will also be leaving just afterwards

استیو ما را ترک کند، و من نیز بلافاصله بعد از آن خواهم رفت،

because we've come to the end of another English addict.

زیرا ما به پایان یک معتاد انگلیسی دیگر رسیده ایم.

And it's incredible.

و این باور نکردنی است.

But don't worry, because I am back with you on Wednesday day.

اما نگران نباشید، زیرا من در روز چهارشنبه پیش شما هستم.

Wednesday is when I'm with you next Wednesday, 2 p.m.

چهارشنبه زمانی است که من با شما هستم چهارشنبه آینده، ساعت 2 بعد از ظهر. به

UK time.

وقت انگلستان

Of course we have lots of things to look at during that live stream.

البته ما چیزهای زیادی داریم که در جریان پخش زنده باید به آنها نگاه کنیم.

Can I also mention that this will of this will of course be available.

همچنین می توانم اشاره کنم که این وصیت نامه این البته در دسترس خواهد بود.

All of this will be here to watch

همه این‌ها برای تماشا

with captions later on as well.

با شرح‌های بعدی نیز اینجا خواهند بود.

So they will be there.

بنابراین آنها آنجا خواهند بود.

Thank you for your company.

ممنون از همراهی شما

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Once again to, him over there.

یک بار دیگر به، او آنجا.

Mr. Steve.

آقای استیو

Thank you, Mr.

متشکرم، آقای

Duncan and I look forward to seeing you all again next week.

دانکن و من مشتاقانه منتظر دیدار مجدد شما در هفته آینده هستیم.

Is that lovely? And there he was.

دوست داشتنی است؟ و او آنجا بود.

Mr. Steve is now leaving,

آقای استیو اکنون در حال

leaving the building.

ترک ساختمان است.

He is now getting up.

الان داره بلند میشه

He's going across the room and he's walking into the kitchen

او از اتاق عبور می کند و به آشپزخانه می رود،

where he will now make a cup of tea for me and

جایی که حالا برای من یک فنجان چای درست می کند و

a slice of

یک تکه از

I don't know what between you and me.

نمی دانم بین من و تو چیست.

Mr. Steve really did get it wrong.

آقای استیو واقعا اشتباه متوجه شد. نمی

I don't know why

دانم چرا نان

his lovely, his lovely spicy fruity

میوه ای تند و دوست داشتنی اش

loaf is burnt for some reason.

به دلایلی سوخته است.

I don't know how.

من نمی دانم چگونه.

I don't know how it happened. I really don't.

نمی دانم چطور شد. من واقعا این کار را نمی کنم. از

Thank you Mr.

آقای

Steve, and thank you as well for watching.

استیو متشکرم و همچنین از تماشای شما متشکرم.

And I hope you've enjoyed today's live stream.

و امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I will see you on Wednesday

چهارشنبه میبینمت

and I will be busy today and also tomorrow.

و امروز و فردا هم سرم شلوغه.

I'm making lots of new lessons for my new

من در حال ساختن تعداد زیادی درس جدید برای کانال جدید YouTube خود هستم

YouTube channel. Who

.

are you intrigued?

شما مجذوب کی هستید؟

Are you keen to find out what is going on there?

آیا مشتاق هستید که بدانید آنجا چه خبر است؟

I hope you will join me then.

امیدوارم پس از آن به من بپیوندید.

Thank you for your company.

ممنون از همراهی شما خیلی

It's been nice having you here today.

خوشحالم که امروز اینجا بودی

I've enjoyed today's live stream much.

من از پخش زنده امروز بسیار لذت بردم.

It's been a very lively one, even though I say

خیلی پر جنب و جوش بود، هرچند

so myself.

خودم می گویم.

Thank you for watching.

ممنون که تماشا کردید

It's so nice to see so many of you here today as well.

خیلی خوشحالم که امروز هم خیلی از شما را اینجا می بینم.

Wednesday, 2 p.m.

چهارشنبه، ساعت 2 بعد از ظهر

UK Time is when I'm back with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگردم.

And also don't forget to give me a lovely like as well to show

و همچنین فراموش نکنید که یک لایک دوست‌داشتنی به من بدهید تا نشان دهم که

you can and I will be back on Wednesday

می‌توانید و من چهارشنبه برمی‌گردم

until then take care of yourselves stay happy

تا آن زمان مواظب خود باشید شاد بمانید و

stay safe Keep that smile

ایمن بمانید همینطور که در میان نسل بشر قدم می‌زنی این لبخند را

upon your face as you walk amongst the human race.

بر لبان خود نگه دارید .

And of course, I'm back on Wednesday.

و البته من چهارشنبه برگشتم.

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم، می دانید که چه چیزی در راه است.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

It is a shame that I have to say goodbye.

حیف است که باید خداحافظی کنم.

But don't worry.

اما نگران نباشید.

I will be back soon and of course...

من به زودی برمی گردم و البته فعلا...

ta ta for now.

See you on Wednesday.

چهارشنبه می بینمت.