STEP into AUTUMN 🍂 - ENGLISH ADDICT episode 269 - LEARN LIVE 🔴 and CHAT

It is wet,

مرطوب،

windy and wild.

باد و وحشی است.

And that's just in the studio.

و این فقط در استودیو است.

Here we go again. It is English attic.

دوباره شروع کنیم. اتاق زیر شیروانی انگلیسی است.

Coming to you live from the birthplace of English, which just happens to be.

آمدن به شما زندگی می کنند از زادگاه انگلیسی، که اتفاقا می باشد.

Well, you know where it is.

خوب میدونی کجاست

It is England.

انگلستان است.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

We are back.

ما برگشتیم.

Everyone, please bear in mind.

همه لطفا در نظر داشته باشید

Please remember today I'm going to mention this straight away.

لطفاً به یاد داشته باشید که امروز می خواهم بلافاصله به این موضوع اشاره کنم.

I've only had 3 hours sleep, and I think Mr.

من فقط 3 ساعت خوابیده ام و فکر می کنم آقای

Steve has only had about 3 hours sleep

استیو فقط حدود 3 ساعت خوابیده است

because he was away last night partying.

زیرا دیشب برای مهمانی نبود.

And I was here feeling lonely.

و من اینجا احساس تنهایی می کردم.

And neither of us got any sleep because of that.

و هیچکدام از ما به خاطر آن نخوابیدیم.

So he was very restless at his friend's house,

بنابراین او در خانه دوستش،

some of his ex work colleagues, all of them ladies.

برخی از همکاران سابقش که همگی خانم بودند، بسیار بی قرار بود.

So he spent the night last night with lots of women.

بنابراین او شب گذشته را با زنان زیادی گذراند.

And I was here alone on my own.

و من اینجا تنها بودم.

And neither of us got very much sleep.

و هیچ کدام از ما زیاد نخوابیدیم.

Anyway, we are here.

به هر حال ما اینجا هستیم.

English addict is back with you.

معتاد انگلیسی با شما بازگشته است.

And yes, it is myself.

و بله، من خودم هستم.

And also him over there.

و همچنین او آنجا

Hello, Mr. Steve. Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای استیو. سلام آقای دانکن

Hello.

سلام.

Yes, We're going to stay awake just for you all you lovely views from across the world.

بله، ما فقط برای شما بیدار می مانیم .

I was alone in a house with four other women, and they all felt very safe.

من با چهار زن دیگر در خانه ای تنها بودم و همه آنها احساس امنیت می کردند.

Perhaps.

شاید.

But we know why.

اما می دانیم چرا.

But were you safe from them?

اما آیا از آنها در امان بودید؟

Well, this is the thing. You.

خب موضوع همینه شما.

You know, we were. The two of them were sharing beds.

میدونی ما بودیم آن دو در تخت های مشترک بودند.

I was on.

I was on an I was on a a blower bed, which was fine.

من روشن بودم

من روی تخت دمنده بودم که خوب بود.

But is it one of those things that's made of rubber and you have to inflate it? Yes.

اما آیا این یکی از آن چیزهایی است که از لاستیک ساخته شده و باید آن را باد کنید؟ آره.

Somebody had a lot of puff,

یک نفر پف زیادی داشت

and it wasn't me.

و آن من نبودم.

But didn't you use a machine? I don't know.

اما از ماشین استفاده نکردی؟ من نمی دانم.

They probably did.

احتمالا انجام دادند.

I didn't see I arrived rather all that had been set up.

من ندیدم که رسیدم بلکه همه چیزهایی که تنظیم شده بود.

Yes. So, yeah, the inflation had already taken place.

آره. بنابراین، بله، تورم قبلاً رخ داده بود.

Yes. So we didn't sleep very well because obviously both of us were sleeping in,

آره. بنابراین ما خیلی خوب نخوابیدیم زیرا واضح است که هر دوی ما

you know, apart all of us, which is unusual for us.

جدا از همه ما در خواب بودیم، که برای ما غیرعادی است.

But if it's if it's two people, it's both.

اما اگر دو نفر باشند، هر دو است.

If it's more than two, it's all all of us.

اگر بیشتر از دو باشد، همه ما هستیم.

Both of us.

هر دوی ما.

All of us.

همه ما.

If it's more than two, look at that. We're teaching English already.

اگر بیشتر از دو است، به آن نگاه کنید. ما در حال حاضر انگلیسی تدریس می کنیم.

Christina says, Why didn't you join the party, Mr.

کریستینا می گوید، آقای دانکن چرا به حزب نپیوستی

Duncan? That is because Mr. Duncan was not advised.

؟ دلیلش این است که آقای دانکن توصیه نشده است.

It is true because it is literally just is this.

این درست است زیرا به معنای واقعی کلمه فقط این است.

We were expert colleagues that used to work together.

ما همکاران متخصصی بودیم که با هم کار می کردیم.

Yes, sort of 15 years ago.

بله، حدود 15 سال پیش.

Well, let's just remain friends and we meet at once a year. Yes.

خوب، بیایید فقط دوست بمانیم و سالی یک بار همدیگر را ملاقات کنیم. آره.

It's the kind of thing that happens every year.

این چیزی است که هر سال اتفاق می افتد.

And it's only you and your your girlfriends from work. Yes.

و فقط شما و دوست دخترتان در محل کار هستید. آره. با

Who you used to work with.

کسانی که قبلاً با آنها کار می کردید.

But I'm not invited.

اما من دعوت نیستم.

But that's okay.

It's okay. I'm used to it.

اما اشکالی ندارد.

مشکلی نیست. من به آن عادت کرده ام.

I mean, nobody ever invites me.

یعنی هیچ کس من را دعوت نمی کند.

We just happened to be in the same team together, so they leave their husbands

ما اتفاقاً در یک تیم با هم بودیم، بنابراین آنها شوهرانشان را

away for a weekend, and we all meet up somewhere, and we do it every year.

برای یک آخر هفته دور می‌گذارند و همه ما در جایی دور هم جمع می‌شویم و هر سال این کار را انجام می‌دهیم.

And it was.

و این بود.

It was good fun.

It's also worth mentioning that they are crazy.

سرگرم کننده خوبی بود

همچنین لازم به ذکر است که آنها دیوانه هستند.

They're all crazy, but we all are in sales.

همه آنها دیوانه هستند، اما همه ما در حال فروش هستیم.

So, you know, we're all a bit lunatic. Lunatic.

بنابراین، می دانید، همه ما کمی دیوانه هستیم. دیوانه.

Anyway, here we are.

به هر حال ما اینجا هستیم.

We are here today. English addict.

ما امروز اینجا هستیم. معتاد انگلیسی

For those who don't know what this is.

برای کسانی که نمی دانند این چیست.

And all I can say is, why not?

و تنها چیزی که می توانم بگویم این است که چرا که نه؟

Why don't you know what this is?

چرا نمیدونی این چیه؟

You should be very aware of it right now.

شما باید در حال حاضر بسیار از آن آگاه باشید.

English addict.

معتاد انگلیسی

We talk about the English language and today we are enjoying,

ما در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنیم و امروز داریم لذت می بریم،

I suppose I would call it autumn, even though it's day.

فکر می کنم اسمش را بگذارم پاییز، هرچند روز است.

The weather is all over the place.

هوا همه جا را فرا گرفته است.

We've we've had lots of wind and rain.

ما باد و باران زیادی داشته ایم.

It's all wet and damp.

همه اش خیس و نمناک است.

You know what it's like.

میدونی چه جوریه

Everything at the moment is, is rather atmospheric.

همه چیز در حال حاضر، نسبتاً جوی است.

So I thought it would be nice to show a little bit of autumn to start off today

بنابراین فکر کردم خوب است که کمی از پاییز را برای شروع امروز نشان دهم

because it is autumn and autumn has arrived. So.

زیرا پاییز است و پاییز فرا رسیده است. بنابراین.

So here is something we did In fact, this is from last year

بنابراین این چیزی است که ما انجام دادیم در واقع، این مربوط به سال گذشته است

when we had a little walk, myself and also Mr.

که من و همچنین آقای استیو کمی پیاده روی داشتیم

Steve.

And then we are back with more details of everything

.

و سپس با جزئیات بیشتری از همه چیزهایی

that is coming up on this English addict live stream.

که در پخش زنده این معتاد انگلیسی در حال انجام است، بازگشته ایم. می

You know, as if we needed

دانی، انگار نیاز داشتیم

reminding that autumn has arrived there.

یادآوری کنیم که پاییز به آنجا رسیده است.

It is some beautiful autumn colours starting off today's live English.

این چند رنگ زیبای پاییزی است که از زبان انگلیسی زنده امروزی شروع می شود.

And I thought we would do something a little bit different.

و من فکر می کردم که ما یک کار کمی متفاوت انجام خواهیم داد.

So I hope you don't mind that we we are both feeling.

پس امیدوارم از اینکه ما هر دو احساس می کنیم ناراحت نباشید.

I think it's fair to say that we are both feeling delicate.

من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم هر دو احساس ظریفی داریم.

When you feel delicate, it means that you.

وقتی احساس ظرافت می کنید، به این معنی است که شما.

You feel maybe more sensitive

احساس می کنید شاید حساس تر

or maybe more fragile than you normally do.

و یا شاید شکننده تر از حالت عادی هستید.

I didn't get much sleep last night.

دیشب زیاد نخوابیدم

And you know what it's like.

و شما می دانید که چگونه است.

We've talked about this in the past.

ما در گذشته در این مورد صحبت کرده ایم.

When you don't get enough sleep, Mr.

وقتی به اندازه کافی نمی خوابید، آقای

Steve, strange things start to happen to you.

استیو، اتفاقات عجیبی برای شما رخ می دهد.

You find that you can't concentrate very well on things,

متوجه می‌شوید که نمی‌توانید به خوبی روی چیزها تمرکز کنید،

and maybe your brain just becomes

و شاید مغزتان

very fuzzy or foggy.

بسیار مبهم یا مه آلود شود.

It's a very strange feeling I feel today

این احساس بسیار عجیبی است که امروز احساس می‌کنم

as if I've just been on a very long flight

انگار در یک پرواز بسیار طولانی بوده‌ام،

because I have been deprived and deprived.

زیرا محروم و محروم شده‌ام.

You'll be fine, Mr. Duncan.

خوب میشی آقای دانکن

You'll be fine. Just liven up.

تو خوب میشی فقط زنده کن

Get in the action.

وارد عمل شوید.

And let's pretend that we had that.

و بیایید وانمود کنیم که آن را داشتیم.

Nobody knows about it. We have a good night's sleep. That's fine.

هیچ کس از آن خبر ندارد. ما یک شب راحت می خوابیم. خوبه.

Let's just get on with what we do.

بیایید به کاری که انجام می دهیم ادامه دهیم.

Well, I'm just worried about falling asleep. You say? Just.

خوب، من فقط نگران خوابیدنم. تو بگو؟ فقط

Just just like the viewers.

درست مثل بینندگان.

Well, if you keep talking about it anyway, right?

خوب، اگر به هر حال در مورد آن صحبت کنید، درست است؟

Yes, Autumn.

بله پاییز

Autumn is here, but it's come very late this year.

پاییز اینجاست، اما امسال خیلی دیر آمد.

Yes, it's a weird one.

بله، عجیب است.

Yeah.

آره

Most of us in this sort of northern hemisphere

اکثر ما در این نوع از نیمکره شمالی

will have an autumn.

پاییز خواهیم داشت. آیا

Are all the trees, the deciduous trees lose their leaves.

همه درختان هستند، درختان برگریز برگ های خود را از دست می دهند.

So when we say deciduous, it means that those particular trees lose their leaves.

بنابراین وقتی می گوییم برگریز به این معنی است که آن درختان خاص برگ های خود را از دست می دهند.

So really, anything except the conifers,

بنابراین واقعاً، هر چیزی به جز درختان مخروطی،

the kind of trees would lose their lives because they want to protect themselves

این نوع درختان جان خود را از دست می دهند زیرا می خواهند از خود

against the frost and they are classed as whether they are classed as evergreen.

در برابر یخبندان محافظت کنند و به عنوان همیشه سبز طبقه بندی می شوند.

Evergreen? Yes.

همیشه سبز؟ آره.

The ones that keep their leaves are evergreens, mostly the conifers.

آنهایی که برگهای خود را حفظ می کنند همیشه سبز هستند، بیشتر مخروطیان.

And then of course, the deciduous trees, like the beech,

و البته، درختان برگریز، مانند راش،

anything with a leaf that falls off when it gets cold.

هر چیزی که برگ دارد و با سرد شدن هوا می ریزد.

But it's come very late this year.

اما امسال خیلی دیر آمد.

I mean, a lot of the trees are still got the leaves on and we're nearly halfway through

منظورم این است که بسیاری از درختان هنوز برگ دارند و ما تقریباً در نیمه راه هستیم

or we are halfway through November, which is very late.

یا در نیمه نوامبر هستیم که بسیار دیر شده است.

Sometimes the trees lose their lives in sort of September,

گاهی اوقات درختان در ماه سپتامبر جان خود را از دست می دهند ،

but it's November because there's been very mild climate change.

اما ماه نوامبر است زیرا تغییرات آب و هوایی بسیار ملایمی رخ داده است.

Mr. Juncker okay, Steve, we're just about four weeks away from the for the shortest day already.

آقای یونکر باشه، استیو، ما فقط چهار هفته تا کوتاه ترین روز فاصله داریم.

So just four weeks.

پس فقط چهار هفته

It's normally around the 21st, but it's been mild and we haven't even had a single frost yet.

معمولاً حدود 21 است، اما هوا ملایم بوده و ما هنوز حتی یک یخ زدگی هم نداشته ایم.

We had not a single frost, and we're into November so we can get frost.

ما حتی یک یخبندان نداشتیم و در ماه نوامبر هستیم تا بتوانیم سرما بخوریم.

I mean, you know, September easily.

منظورم این است که می دانید، سپتامبر به راحتی.

Yes, but we're two months in.

بله، اما ما دو ماه دیگر هستیم.

I mean, winter officially is here, but it still feels like autumn

منظورم این است که زمستان رسماً فرا رسیده است، اما هنوز مانند پاییز به نظر می رسد

because a lot of the trees still have the leaves on them.

زیرا بسیاری از درختان هنوز برگ های خود را دارند.

It's a weird one this year.

امسال اتفاق عجیبی است.

Anyway.

You can't you can see the beautiful colours already.

به هر حال.

شما نمی توانید رنگ های زیبا را از قبل ببینید.

So behind us that is a view out of the window.

پس پشت سر ما منظره ای از پنجره است.

So you can see it is windy.

بنابراین می توانید ببینید که باد می وزد.

We had rain and it's, it's, it's not too

ما باران داشتیم و هوا، هوا خیلی

cold, it's, it's around 13 Celsius today.

سرد نیست، امروز حدود 13 درجه سانتیگراد است.

Well Valentine has had snow.

خوب ولنتاین برف باریده است.

Valentine.

Which are you.

ولنتاین

کدومش تویی.

You're in Italy somewhere I believe. I can't remember.

شما در ایتالیا هستید جایی که من باور دارم. من نمی توانم به خاطر بیاورم.

Correct me if I'm wrong.

اگر اشتباه می کنم مرا اصلاح کنید.

Maybe you're up near a mountain somewhere. I don't know.

شاید در جایی نزدیک کوهی باشید. من نمی دانم.

But do let us know.

اما به ما اطلاع دهید

Because if you've had snow

زیرا اگر در آن زمان برف باریده اید

then and you're in Italy, then that's quite interesting.

و در ایتالیا هستید، بسیار جالب است.

It is amazing heart.

قلب شگفت انگیزی است

It is amazing how many people get snow around the world.

شگفت انگیز است که چند نفر در سراسر جهان برف می گیرند.

And you not you might not even realise that snow falls in those areas.

و شما حتی ممکن است متوجه نباشید که برف در آن مناطق می بارد.

I remember the time when we were in Turkey

یادم می آید زمانی که در ترکیه بودیم

and I suppose it was it was around.

و فکر می کنم همین حوالی بود.

I I'm trying to remember when it was, I think it was early in the year around April,

من سعی می کنم به یاد بیاورم که چه زمانی بود، فکر می کنم اوایل سال در حدود آوریل بود،

and I was amazed in the distance

و من از دور شگفت زده شدم که

you could see the mountains and they were all covered in snow

می توانی کوه ها را ببینی و همه آنها پوشیده از برف بودند

and yet we were enjoying quite nice temperatures

و با این حال ما از دمای بسیار خوبی لذت می بردیم.

and mild today, very strange snow.

امروز ملایم، برف بسیار عجیب

Not even around Turkey.

نه حتی در اطراف ترکیه.

You can get snow high up.

شما می توانید برف را در ارتفاع بالا بیاورید.

I mean, it's about 12 or 13 degrees out there today.

منظورم این است که امروز حدود 12 یا 13 درجه است. در

It is actually said, yeah, it's warm.

واقع گفته می شود، بله، گرم است.

Yeah, it's quite a wee bit.

آره، خیلی کمه

Anyway.

I'm sure you know, I'm sure we will get some cold weather.

به هر حال.

مطمئنم میدونی، مطمئنم هوای سردی خواهیم داشت.

We're bound to at some point and we're not shrinking today.

ما در یک نقطه مقید هستیم و امروز کوچک نمی شویم.

Do I. I'm just I'm just arresting myself,

آیا من فقط دارم خودم را دستگیر می کنم، می

you see, I'm just doing what I normally do.

بینید، من فقط همان کاری را که معمولا انجام می دهم انجام می دهم.

You see, Steve is tired. I'm not tired. I'm livid.

می بینید، استیو خسته است. من خسته نیستم. من عصبانی هستم

I came back, Mr.

من برگشتم آقای

Duncan, I clean the car, which is a big effort because it was covered in mud.

دانکن، ماشین را تمیز می کنم که زحمت زیادی است چون گل و لای بود.

My friends lived down a very, very muddy track.

دوستان من در مسیری بسیار بسیار گل آلود زندگی می کردند.

And you never knowing me, that never being able to have a clean car.

و تو هرگز مرا نشناختی، این که هرگز نتوانی یک ماشین تمیز داشته باشم.

But anyway, so I've been out there.

اما به هر حال، بنابراین من آنجا بوده ام.

I've got the mail on Mr. Duncan as well.

من هم نامه آقای دانکن را دارم.

I've been very busy. Okay.

سرم خیلی شلوغ بود. باشه.

I mean, this has brought something to their lives.

منظورم این است که این چیزی به زندگی آنها آورده است.

It doesn't kill you. It's. It strengthens you.

شما را نمی کشد. این است. شما را تقویت می کند.

Is that the phrase is? Yes.

آیا این عبارت است؟ آره.

So all these sort of things that test you, that building resilience.

بنابراین همه این چیزهایی که شما را آزمایش می کنند، که انعطاف پذیری را ایجاد می کنند.

Okay.

باشه.

Going without sleep.

بدون خواب رفتن

The soldiers have to give that sleep.

سربازها باید آن خواب را بدهند.

We're going to have to carry on because they've got to fight.

ما باید ادامه دهیم زیرا آنها باید بجنگند.

Well, they have no choice.

خب چاره ای ندارند.

Well, that's it.

But the part of their training is that they get them up at sort of four in the morning,

خب همین.

اما بخشی از آموزش آنها این است که آنها را ساعت چهار صبح از خواب بیدار می کنند،

go for a get together, tramp through the forest.

برای دور هم جمع می شوند، در جنگل قدم می زنند.

Schramm part of their road, marched them off

Schramm بخشی از جاده خود را، آنها را

in the early hours of the morning to ride to get them acclimatised seem to like it.

در ساعات اولیه صبح راهپیمایی کردن تا سوار شوند تا آنها را سازگار کنند، به نظر می رسد که آن را دوست دارند.

I'm not in the mood for your What I exaggeration today.

من امروز در حال و هوای شما نیستم.

I'm not exaggerating. That's what they do with soldiers.

من اغراق نمی کنم. این کاری است که آنها با سربازان انجام می دهند.

This is a Well, I can hear you shouting.

این یک خوب است، من می توانم فریاد شما را بشنوم.

I'm not shouting.

من فریاد نمی زنم.

I'm just talking. The I did say that I'm sensitive today.

من فقط دارم حرف میزنم من گفتم که امروز حساس هستم.

I'm sorry.

متاسفم.

What? Nothing.

چی؟ هیچ چی.

Carry on.

ادامه دادن.

I'm just feeling off as usual.

مثل همیشه حالم خوبه

Yeah, right.

بله درسته.

Okay.

باشه. آیا

Have you ever walked on snow in the middle of summer?

تا به حال در وسط تابستان روی برف راه رفته اید؟

No, I haven't. Giovanni. No.

نه، ندارم. جیووانی نه.

And the temperatures 35 degrees.

و درجه حرارت 35 درجه.

How is that possible?

چطور ممکن است؟

How can there be snow around? And it's 35 degrees.

چگونه ممکن است برف در اطراف باشد؟ و 35 درجه است.

I don't know

نمیدونم

what's nice. Mr.

چی خوبه آقای

Duncan, with as I start saying that.

دانکن، با شروع به گفتن آن.

please, please don't say what's next.

لطفا، لطفاً نگویید بعدش

God, it sounds so amateurish.

خداییش خیلی آماتوری به نظر میاد

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Anyway, so I'm just I'm just very sensitive.

به هر حال من فقط خیلی حساسم.

My head is really banging away.

سرم واقعاً دارد می‌کوبد.

I feel like I want to get in bed is a phrase for you, then for autumn.

احساس می‌کنم می‌خواهم در رختخواب بروم برای تو یک عبارت است، سپس برای پاییز.

The autumn of your life.

پاییز زندگیت

Yes. That's what I feel like.

آره. این چیزی است که من احساس می کنم.

I'm at the autumn of your life.

من در پاییز زندگی تو هستم

Which means you're in the sort of the last

این بدان معناست که شما در آخرین

sort of third quarter of your life.

ربع سوم زندگی خود هستید.

Okay, well, it's a phrase.

خوب، خوب، این یک عبارت است.

The autumn of your year is the autumn of your years is death is approaching.

پاییز سال تو پاییز سالهای توست که مرگ نزدیک است.

It's sort of means you're sort of probably in your sixties,

این به این معنی است که شما احتمالاً در دهه شصتی هستید،

and yeah, in your

و بله، در

sixties moving into the seventies, the autumn of your years.

دهه شصتی خود به دهه هفتاد می روید، پاییز سال های شما.

And it's, it's a, it's a kind way of saying you're getting old.

و این یک راه مهربانی است برای گفتن اینکه پیر شده اید.

Yeah, it's, well, it's more, it's more about you are growing old graciously.

بله، خوب، بیشتر است، بیشتر این است که شما با مهربانی پیر می شوید.

You are in the autumn of your life

شما در پاییز زندگی خود هستید

and maybe you are starting to relax and calm down

و شاید شروع به آرام شدن و آرام شدن کرده اید

and take the dropping off and take things easier.

و ریزش را کنار می گذارید و کارها را آسان تر می کنید.

Maybe a few things, a sort of withering and dropping off and sagging.

شاید چند چیز، نوعی پژمرده شدن و افتادن و افتادگی.

So I haven't seen some of my things for years.

بنابراین من چندین سال است که برخی از چیزهایم را ندیده ام.

They've they've disappeared completely.

آنها کاملا ناپدید شده اند.

How many degrees?

چند درجه؟

Whether in last night's drinks.

چه در نوشیدنی های دیشب.

But I didn't have that much because I'm not a big drinker.

اما من آنقدر نداشتم چون اهل نوشیدنی زیاد نیستم.

But we had about two beers and I actually I did have a glass of wine as well.

اما ما تقریباً دو آبجو خوردیم و من در واقع یک لیوان شراب هم خوردم.

And but I don't fit as though

و اما من به گونه‌ای که گویی

I overindulged overindulge.

در زیاده‌روی زیاده‌روی کردم مناسب نیستم.

There's a good phrase where you have more than you, more of something

یک عبارت خوب وجود دارد که در آن شما بیشتر از خودتان دارید، چیزی

like alcohol.

شبیه الکل.

sweets, coffee, anything.

شیرینی، قهوه، هر چیزی

If you have too much of something, things you've overindulged normally in something that is enjoyable.

اگر چیزی بیش از حد دارید، چیزهایی که به طور معمول در چیزی که لذت بخش است زیاده روی کرده اید.

Illegal drugs, maybe.

داروهای غیرقانونی، شاید.

Yes. A lot of famous film stars do that.

آره. بسیاری از ستاره های مشهور سینما این کار را انجام می دهند.

You see, they they take some and then they want more, and then they stop taking it for a while.

ببینید مقداری می گیرند و بعد بیشتر می خواهند و بعد مدتی مصرف آن را قطع می کنند.

And then they take the normal amount that they were taking.

و سپس مقدار معمولی که مصرف می کردند را می گیرند.

And then it kills them because their body has has lost the tolerance.

و سپس آنها را می کشد زیرا بدن آنها تحمل را از دست داده است .

That happens a lot in showbusiness.

این اتفاق در تجارت نمایشی زیاد می افتد.

You think of anyone, any actor who has died of a drugs

به هر کسی فکر می‌کنید، هر بازیگری که در اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر جان خود را از دست داده باشد،

overdose quite often

they've normally stopped taking the drugs that they were addicted to and then they start back on.

معمولاً داروهایی را که به آن معتاد شده بود، قطع کرده و دوباره شروع می‌کند.

But they they take the dose that they were taking

اما آنها دوزی را که

when they stopped and and normally it's too much for them.

در زمان قطع مصرف می کردند را مصرف می کنند و معمولاً برای آنها زیاد است.

So that is common.

بنابراین رایج است.

You think of many, many actors.

شما به بازیگران زیادی فکر می کنید.

I think I think I can think of a couple.

فکر می کنم می توانم به یک زوج فکر کنم.

We've seen six, for example, very young.

مثلاً شش نفر را دیده‌ایم که خیلی جوان بودند.

How can you be young, good looking and wealthy

چگونه می توانید جوان، خوش قیافه و ثروتمند باشید

and still want to ruin your life with drugs?

و همچنان بخواهید زندگی خود را با مواد مخدر خراب کنید؟

I always find that quite amazing when you have everything.

من همیشه وقتی همه چیز داری خیلی شگفت انگیز می دانم.

Everything is in front of you.

همه چیز پیش روی شماست.

Your whole life is ahead of you and you still can't escape

تمام زندگی شما پیش روی شماست و هنوز نمی توانید از آن

that That thing that that demon inside.

چیزی که آن شیطان درونش است فرار کنید.

It's amazing. It always fascinates me that.

این شگفت انگیز است. این همیشه من را مجذوب خود می کند.

Mr. Steve Yes, We have not said congrats

آقای استیو بله، ما تبریک نگفته‌ایم.

Relations to who Who was first today? Yes.

آره.

You know who is third?

میدونی سوم کیه؟

We know who was first V task Congratulations.

ما می دانیم که اولین وظیفه V چه کسی بود، تبریک می گوییم.

I am I don't know.

من هستم نمی دانم

I'm a little bit tetchy today because I just I just haven't had much sleep.

من امروز کمی بی حالم چون فقط زیاد نخوابیده ام.

Yes, we know just what he said, but no, I'm just well, I'm just explaining again,

بله، ما فقط می دانیم که او چه گفت، اما نه، من فقط خوب هستم، فقط دوباره توضیح می دهم،

if I seem a little bit irritable today, it's I haven't had much sleep.

اگر امروز کمی عصبانی به نظر می رسم، این است که زیاد نخوابیده ام.

You know what it's like.

میدونی چه جوریه

You can't think straight.

شما نمی توانید درست فکر کنید.

You can't think clearly. You become irritable.

شما نمی توانید واضح فکر کنید. تحریک پذیر می شوید.

So that's how I feel today.

بنابراین من امروز این احساس را دارم.

I feel I feel very sensitive to things.

احساس می کنم نسبت به مسائل بسیار حساس هستم.

So please bear with me.

لطفا با من مدارا کن.

Thank you. they won't bear with you.

متشکرم. آنها با شما تحمل نخواهند کرد

They want action. They want.

آنها عمل می خواهند. آنها می خواهند.

They want content. They want to be taught.

آنها محتوا می خواهند. آنها می خواهند به آنها آموزش داده شود.

There's no excuses.

هیچ بهانه ای وجود ندارد

Just have to carry on.

فقط باید ادامه داد

Mr. Duncan, if you you're in a studio,

آقای دانکن، اگر در استودیو هستید، می

you know, I'm reading the news.

دانید، من دارم اخبار را می خوانم.

You couldn't make any excuses.

هیچ بهانه ای نمی توانستید بیاورید.

You're like, Carry on and say nothing.

تو مثل این هستی که ادامه بده و چیزی نگو.

Well, if I was reading the news, I wouldn't have spent all night awake

خوب، اگر من اخبار را می خواندم، تمام شب را بیدار نمی گذراندم و به

wondering where you were in thinking and missing.

این فکر نمی کردم که تو کجا فکر می کنی و کجا گم می کنی.

Missing. Mr.

گم شده. آقای

Steve Because he was off with his girls.

استیو چون با دخترانش رفته بود.

Yes. Giovanni. Yes.

آره. جیووانی آره.

So, yes, I think about this snow. Yeah, you can.

بنابراین، بله، من به این برف فکر می کنم. بله، شما می توانید.

It can be hot up in the mountains that the snow probably is on the ground,

ممکن است در کوه ها گرم باشد که احتمالاً برف روی زمین باشد،

but it can be very hot, the air.

اما می تواند بسیار گرم باشد، هوا.

But the snow is so thick it hasn't all melted.

اما برف آنقدر غلیظ است که همه آن آب نشده است. فکر می‌کنم

I think I know what you mean now about walking up in the mountain when it 30 degrees

منظور شما از راه رفتن در کوه وقتی 30 درجه است

and there's still snow around because it just hasn't

و هنوز برف در اطراف وجود دارد، می‌دانم، زیرا

even a hot day.

حتی یک روز گرم هم ندارد.

But the snow still there from the winter and it hasn't melted.

اما برف از زمستان هنوز آنجاست و آب نشده است.

I think that's what you mean.

فکر کنم منظورت همینه

So I understand now and you can you can have the reverse where it is

بنابراین من اکنون می فهمم و شما می توانید برعکس آن را داشته باشید که در

hot near the ground and cold high up,

نزدیکی زمین گرم است و در بالا سرد است،

as I found in Turkey, was very strange.

همانطور که در ترکیه متوجه شدم، بسیار عجیب بود.

Can I just say hello to.

میتونم فقط بهش سلام کنم

Christina has mentioned, of course, recently.

کریستینا البته اخیراً اشاره کرده است.

Very sad.

خیلی غمگین.

Matthew Perry from Friends, another victim

متیو پری از دوستان، یکی دیگر از قربانیان

of that of that self-destructive habit.

عادت خود ویرانگر.

And we all have them. I was doing it last night.

و همه ما آنها را داریم. دیشب داشتم انجامش میدادم

I can let you in on a secret.

من می توانم شما را در مورد یک راز به شما معرفی کنم.

I was eating lots of junk last night.

دیشب داشتم آشغال های زیادی می خوردم.

I was missing Mr.

دلم برای آقای استیو تنگ شده بود

Steve, so I had to console myself.

، پس باید خودم را دلداری می دادم.

I tried to make myself feel better about my dad.

سعی کردم احساس بهتری نسبت به پدرم داشته باشم.

You can sell yourself with lots of lots of junk food, chocolate, horrible,

شما می توانید خود را با مقدار زیادی غذای ناسالم، شکلات،

horrible things that you shouldn't eat a lot of.

چیزهای وحشتناک و وحشتناکی که نباید زیاد بخورید، بفروشید.

And I did.

و من انجام دادم.

So even I do it. But.

بنابراین حتی من این کار را انجام می دهم. ولی.

But only because I was missing Steve.

اما فقط به این دلیل که دلم برای استیو تنگ شده بود.

But now he's back and I'm okay.

اما الان برگشته و من خوبم.

And I don't feel like eating junk while he's here.

و من حوصله خوردن آشغال را تا زمانی که او اینجاست ندارم.

I wonder what's.

تعجب می کنم که چیست.

you haven't seen the meal I've put on yet.

شما هنوز غذایی را که من خورده ام ندیده اید.

Well, that's not junk, is it?

خب، این آشغال نیست، اینطور است؟

I know. I'm joking. I'm joking.

میدانم. من شوخی میکنم. من شوخی میکنم.

Yes, but I suppose

بله، اما فکر می‌کنم

alcohol is what I wonder what's worse If you're sitting lonely

الکل چیزی است که می‌دانم چه بدتر است اگر تنها نشسته‌اید

and you know you haven't got any friends to go and see

و می‌دانید که هیچ دوستی ندارید که بروید و ببینید

or speak to, and you're feeling just sort of.

یا صحبت کنید، و فقط احساس می‌کنید.

You're feeling sorry for yourself. You're at home.

برای خودت متاسف شدی شما در خانه هستید. آیا

Do you have lots of alcohol or do you consume

مقدار زیادی الکل دارید یا

lots of chocolate cakes, biscuits?

کیک شکلاتی و بیسکویت زیادی مصرف می کنید؟

I know, but I wonder which is worse for you.

من می دانم، اما تعجب می کنم که کدام برای شما بدتر است. نمی

I wonder if the chocolates and the cakes are worse for you

دانم آیا شکلات ها و کیک ها برای شما بدتر

than the alcohol or heroin of.

از الکل یا هروئین هستند؟

Yes, I don't think. Yeah. Anyway, which is worse for you.

بله، من فکر نمی کنم. آره به هر حال که برای شما بدتر است.

Would you be better off and overindulging with alcohol or with cakes and sweets.

آیا بهتر است در مصرف الکل یا کیک و شیرینی زیاده روی کنید.

I would imagine that both is bad. Yes you can.

من تصور می کنم که هر دو بد هستند. بله، تو میتونی.

You can have too much of anything really can't you.

شما می توانید بیش از حد از هر چیزی داشته باشید، واقعاً نمی توانید.

But, but I like that.

اما، اما من آن را دوست دارم.

And I've admitted this in the past.

و من این را در گذشته اعتراف کرده ام.

I am a person who comfort eats.

من آدمی هستم که راحت غذا می خورد.

I think it does happen.

من فکر می کنم این اتفاق می افتد.

So it's not a big deal really, when you think about it.

بنابراین وقتی به آن فکر می کنید واقعاً چیز مهمی نیست.

I think everyone does it.

فکر می کنم همه این کار را می کنند. دوست داری

you you like you like to eat something.

دوست داری چیزی بخوری

It is very comforting.

خیلی آرامش بخشه

I don't know why it is.

نمی دانم چرا اینطور است.

Our guest says that the video quality is not very good today.

مهمان ما می گوید کیفیت فیلم امروز زیاد خوب نیست .

Is it just all we've got or is it anybody else's? Wow.

آیا این تنها چیزی است که ما داریم یا مال دیگران است؟ وای.

okay. Please let us know.

باشه. لطفا اجازه دهید تا ما بدانیم.

We've got it here. Playing on our devices.

ما اینجا داریم. در حال پخش در دستگاه های ما

So it's okay. Yeah, well, just asking. Yeah, that's it.

پس اشکالی ندارد. آره خوب فقط بپرسم آره همینه. می

I was going to mention something.

خواستم به چیزی اشاره کنم.

yes. Olga also says that Olga has started

آره. اولگا همچنین می گوید که اولگا شروع به

using her bread maker, Mr.

استفاده از نان ساز خود آقای

Duncan.

دانکن کرده است.

I usually make bread on a Sunday, but because I was back

من معمولا یکشنبه ها نان درست می کنم، اما چون

late, I haven't had time to make the bread today.

دیر برگشتم، امروز وقت نکردم نان را درست کنم.

So Olga wants a competition on the bread making.

بنابراین اولگا می خواهد مسابقه ای در زمینه تهیه نان داشته باشد.

Olga says she's nearly using it every day.

اولگا می گوید که تقریباً هر روز از آن استفاده می کند.

That's the trouble once you start.

وقتی شروع کردی مشکل همینه

It's so addictive and so much better than shop bought bread in a packet.

این بسیار اعتیاد آور است و بسیار بهتر از خرید نان در یک بسته است.

Talking of things that we can't stop doing.

صحبت از چیزهایی که نمی توانیم از انجام آنها دست برداریم.

Mr. Steve Every day, almost every day he makes bread and we eat all of it.

آقای استیو هر روز، تقریباً هر روز نان درست می کند و ما همه آن را می خوریم.

So maybe, maybe that is another addiction.

پس شاید، شاید این اعتیاد دیگری باشد.

White bread, eating too much bread.

نان سفید، خوردن نان زیاد.

Christina says Yes.

کریستینا می گوید بله.

I once had a bad experience

من یک بار

after drinking lots of alcohol at parties,

پس از نوشیدن مقدار زیادی الکل در مهمانی ها تجربه بدی داشتم

and now that I can't, I can't do it now.

و حالا که نمی توانم، اکنون نمی توانم این کار را انجام دهم.

Yes, well, I didn't drink much because probably the same reason.

بله، خوب، من زیاد مشروب نخوردم، احتمالاً به همین دلیل است.

Once you've had a bad experience and it ruins your day, the next day, because you might have things to do

وقتی تجربه بدی داشتید و روزتان را خراب کرد، روز بعد، زیرا ممکن است کارهایی برای انجام دادن داشته باشید

and you

و

sort of feel bad and and then you've got to go to work on Monday.

احساس بدی داشته باشید و سپس باید دوشنبه به سر کار بروید.

And is it really worth it?

و آیا واقعا ارزشش را دارد؟

I think as we get older, maybe it isn't.

فکر می کنم هر چه بزرگتر می شویم، شاید اینطور نباشد.

I don't know.

من نمی دانم.

But it's different for different people, isn't it?

اما برای افراد مختلف متفاوت است، اینطور نیست؟

Yeah. As we all have different tolerances.

آره همانطور که همه ما تحمل های متفاوتی داریم.

So your tolerance is the thing that you can actually take

بنابراین تحمل شما چیزی است که در واقع می توانید

without any bad effects occurring.

بدون اینکه هیچ اثر بدی رخ دهد آن را تحمل کنید.

But of course if you eat more of something

اما مطمئناً اگر مقدار بیشتری از چیزی بخورید

or take more of something, then your tolerance goes up.

یا مقدار بیشتری از چیزی مصرف کنید، تحمل شما بالا می رود.

And that's what I was talking about earlier.

و این همان چیزی است که قبلاً در مورد آن صحبت کردم.

So people who might stop doing something then go back to it.

بنابراین افرادی که ممکن است انجام کاری را متوقف کنند، به آن باز می گردند.

You might suddenly find your tolerance has dropped

ممکن است ناگهان متوجه شوید که تحمل شما کاهش یافته است

and it can be a very dangerous going back to bread. Mr.

و بازگشت به نان می تواند بسیار خطرناک باشد. آقای

Duncan, you've always wanted to try sourdough bread, haven't you?

دانکن، شما همیشه دوست داشتید نان خمیر ترش را امتحان کنید، اینطور نیست؟

I have.

من دارم.

Well, I've never tried it, but somebody brought in a sort of group

خوب، من هرگز آن را امتحان نکرده‌ام، اما یک نفر گروهی

of friends, group that I met up with yesterday.

از دوستان را با خود آورد، گروهی که من دیروز با آنها ملاقات کردم.

Somebody bought a loaf of bread.

یکی یک قرص نان خرید.

I a sour bread loaf.

من یک قرص نان ترش.

And I thought, I'm going to try this.

و من فکر کردم، می خواهم این را امتحان کنم.

I wasn't keen.

من مشتاق نبودم

It was very sort of tough and sort of full of holes.

خیلی سخت و پر از سوراخ بود.

It wasn't I didn't like it.

این نبود که دوست نداشتم

I don't know what all the fuss is about.

من نمی دانم این همه هیاهو برای چیست.

Everyone went mad for sour bread in the UK during lockdowns.

همه برای نان ترش در بریتانیا در طول قرنطینه دیوانه شدند.

Everyone was getting obsessed with it, making sour dough bread.

همه به وسواس افتاده بودند ، نان خمیر ترش درست می کردند.

But I've got to say, I don't think much to it.

اما باید بگویم که زیاد به آن فکر نمی کنم.

Well, that's the secret of it.

خب رازش همینه

And why people like it is because it's it's it's healthier.

و چرا مردم آن را دوست دارند به این دلیل است که سالم تر است.

It's actually a healthy option.

در واقع یک گزینه سالم است.

If you want to eat bread that is not so bad for you.

اگر می خواهید نان بخورید برای شما بد نیست.

Sour dough bread is better because it ferments longer,

نان خمیر ترش بهتر است زیرا مدت طولانی تری تخمیر می شود،

so there is less of the horrible stuff that's still in there.

بنابراین مواد وحشتناکی که هنوز در آن وجود دارد کمتر است.

So the shorter, the less time you ferment the bread,

بنابراین هر چه کوتاهتر، زمان کمتری برای تخمیر نان باشد،

the more unhealthy it is for you.

برای شما ناسالم تر است.

well, I think what it is, you see, I don't put sugar, You don't have to put sugar in with sanitary bread,

خوب فکر کنم چی هست ببین من شکر نمیزنم با نان بهداشتی نباید شکر بزنی

but I don't put sugar in anyway and it still comes out fine.

ولی به هر حال شکر نمیزنم و باز هم خوب میاد.

So I think my bread is just as healthy and tastes much better.

بنابراین فکر می کنم نان من به همان اندازه سالم است و طعم بسیار بهتری دارد.

Yes, it was tough. It was like, sure, we can all be clever.

بله سخت بود مطمئناً همه ما می توانیم باهوش باشیم.

Yeah, of course, at our age we have to be careful of our teeth

بله، البته، در سن ما باید مراقب دندان هایمان باشیم،

because our teeth become all loose and they start falling out.

زیرا دندان هایمان لق می شوند و شروع به افتادن می کنند.

So we have to be careful not to bite into anything too hard.

بنابراین باید مراقب باشیم که چیزی را خیلی سخت گاز نگیریم.

Florence is making

فلورانس

bread with a hands without a bread maker.

با دستان بدون نان ساز نان درست می کند.

Well, good for you.

خوب، برای شما خوب است.

Well, aren't you?

خوب، نه؟

Aren't you something?

تو چیزی نیستی؟

Well done, Florence.

I'm only joking. I'm being sarcastic.

آفرین، فلورانس.

من فقط شوخی می کنم. من دارم طعنه میزنم

But yeah, I used to like making it.

اما آره، قبلا درست کردنش را دوست داشتم.

It's quite therapeutic, kneading the dough, isn't it?

کاملاً درمانی است، ورز دادن خمیر، اینطور نیست؟

It's quite. You know, you can take out your frustrations on it.

این کاملا است. می‌دانی ، می‌توانی ناراحتی‌هایت را از خود دور کنی.

Bertrand Russell and he, he writes some great stuff.

برتراند راسل و او، او چیزهای عالی می نویسد.

He said that drunkenness is a is a type of temporary suicide.

وی گفت که مستی نوعی خودکشی موقت است.

And I think that's a very good way of putting it, actually.

و من فکر می کنم که این روش بسیار خوبی برای بیان آن است، در واقع.

I think overindulging in anything because I felt sick last night.

فکر می کنم در هر کاری زیاده روی کنم چون دیشب احساس بیماری کردم.

I was eating all that stuff last night.

دیشب داشتم این همه چیز را می خوردم.

Steve And afterwards I felt sick and I thought, Why do I do it?

استیو و پس از آن احساس بیماری کردم و فکر کردم، چرا این کار را انجام دهم؟

And we all do this.

و همه ما این کار را انجام می دهیم.

We do something.

یه کاری میکنیم

We do it too much, and then it makes this bad.

ما این کار را بیش از حد انجام می دهیم و بعد این کار را بد می کند.

And then we ask ourselves, why did we do it?

و سپس از خود می پرسیم چرا این کار را انجام دادیم؟

And then we go through the cycle again and again.

و سپس دوباره و دوباره این چرخه را طی می کنیم. به

I suppose there are many different types of addiction.

نظر من انواع مختلفی از اعتیاد وجود دارد.

I suppose gambling in this country.

من فرض می کنم در این کشور قمار است.

We have a big problem at the moment in this country with gambling

ما در حال حاضر در این کشور با قمار مشکل بزرگی داریم،

because it's much easier to gamble.

زیرا قمار کردن بسیار آسان تر است.

You can use your mobile device, you can use your computer.

می توانید از دستگاه تلفن همراه خود استفاده کنید، می توانید از رایانه خود استفاده کنید.

There is there are lots of ways of gambling your money away.

راه های زیادی برای قمار کردن پول وجود دارد.

And so lots of people have become addicted to that.

و بسیاری از مردم به آن معتاد شده اند. به

It was sort of they changed all the laws, I think it was it Margaret Thatcher and through

نوعی آنها همه قوانین را تغییر دادند، من فکر می کنم این مارگارت تاچر بود و از طریق

it was Margaret Thatcher. It was it was later than that.

آن مارگارت تاچر بود. دیرتر از آن بود.

Much later, I think it was actually

خیلی بعد، فکر می‌کنم در واقع

I want to say it was the Conservatives.

می‌خواهم بگویم که محافظه‌کاران بودند.

I think you'll find.

فکر کنم پیدا کنی

Yes, they relaxed all the laws on that.

بله، آنها همه قوانین را در این مورد کاهش دادند.

So you could only gamble if you went to a licensed

بنابراین فقط در صورتی می‌توانید قمار کنید که

place like a horse for gambling on the horses or somewhere.

برای قمار روی اسب‌ها یا جایی به مکانی مجاز مانند اسب بروید.

But now the casino could see a yes or yes or a betting office or something.

اما اکنون کازینو می تواند یک بله یا بله یا یک دفتر شرط بندی یا چیزی را ببیند.

But but now, like in a lot of countries, but not all countries, some countries are still don't

اما اکنون، مانند بسیاری از کشورها، اما نه همه کشورها، برخی از کشورها هنوز

allow it where you can gamble online on your phone or on the internet.

اجازه نمی دهند که در آن شما می توانید به صورت آنلاین روی تلفن یا اینترنت خود قمار کنید.

But but some countries have still banned this.

اما برخی از کشورها هنوز این را ممنوع کرده اند.

Amazingly, the United States has some of the toughest

به طور شگفت انگیزی، ایالات متحده برخی از سخت ترین

gambling and casino laws here.

قوانین قمار و کازینو را در اینجا دارد.

We are almost the opposite in this country where, like Macao,

ما در این کشور تقریباً برعکس هستیم، جایی که، مانند ماکائو،

I don't know if

نمی‌دانم

you know about Macao, Steve, but Macao is a small island

شما در مورد ماکائو می‌شناسید، استیو، اما ماکائو جزیره‌ای کوچک

near Hong Kong and and all of the relaxing

در نزدیکی هنگ کنگ است و همه

of the gambling laws have taken place there.

قوانین قمار در آنجا آرامش‌بخش بوده است.

And that's where everyone goes.

و اینجاست که همه می روند.

They all go there from China and they all go to gamble at the weekend

همه آنها از چین به آنجا می روند و همه آنها آخر هفته برای قمار می روند

because you can well, they they relaxed the laws on gambling in this country

زیرا شما خوب می توانید، آنها قوانین مربوط به قمار را در این کشور تسهیل کردند

because of course they get a cut, the government get a cut

زیرا البته آنها کاهش می یابند، دولت

of all the revenues of these companies.

تمام درآمدهای این شرکت ها را کاهش می دهد. .

So it was a good way of raising tax revenue, whereas at the same time destroying a lot of people's lives.

بنابراین این راه خوبی برای افزایش درآمد مالیاتی بود، در حالی که در عین حال زندگی بسیاری از مردم را نابود کرد.

Yes, but but a lot of things.

بله، اما خیلی چیزها.

Do you suppose you could say the same thing about everything?

آیا فکر می کنید می توانید در مورد همه چیز همین را بگویید؟

I suppose everything that brings something to other people

من فکر می کنم هر چیزی که چیزی را برای دیگران به ارمغان می آورد

is is destructive in some way.

به نوعی مخرب است.

I don't agree with it because it's taking advantage of people with

من با آن موافق نیستم، زیرا از افرادی با

addictive personalities and not giving them any protections.

شخصیت اعتیادآور سوء استفاده می کند و هیچ گونه حمایتی از آنها نمی کند.

And it's probably destroyed thousands of lives.

و احتمالا جان هزاران نفر را نابود کرده است.

I think we all we all have some addiction

من فکر می کنم همه ما تا حدی اعتیاد داریم

and it is easy to become very addicted to one particular thing.

و به راحتی می توان به یک چیز خاص بسیار معتاد شد.

by the way, did you see the Big bang yesterday?

به هر حال، آیا شما انفجار بزرگ دیروز را دیدید؟

Elon Musk

ایلان ماسک

launched his very big starship relay.

رله کشتی فضایی بسیار بزرگ خود را راه اندازی کرد.

I watched it live and it was quite dramatic.

من آن را زنده تماشا کردم و بسیار دراماتیک بود.

It was very dramatic.

خیلی دراماتیک بود.

In fact, one of the well, it's the largest thing ever launched

در واقع، یکی از چاه ها، بزرگترین چیزی است که

from from the surface of the planet ever.

تا کنون از سطح سیاره پرتاب شده است.

And it went up to zero. It did go up.

و به صفر رسید. بالا رفت آن را

It went it with its big booster rocket, 33 engines.

با موشک تقویت کننده بزرگ خود، 33 موتور، پیش برد.

Great.

عالی.

Now, normally when they used to launch the space shuttle,

حالا، معمولاً زمانی که شاتل فضایی را پرتاب می‌کردند،

there were two two rockets,

دو موشک وجود داشت،

two booster rockets that would go up when it took off.

دو موشک تقویت‌کننده که هنگام بلند شدن بالا می‌رفتند.

But this had three engines

اما این سه موتور

at the bottom, three,

در پایین داشت، سه موتور،

the tail, the flame coming out the back

دم، شعله ای که از پشت بیرون می آمد

was a thousand feet long.

هزار پا طول داشت.

Huge.

بزرگ.

It's it is hard to appreciate the scale of this thing, however, was that

درک مقیاس این چیز دشوار است، با این حال، این بود که

however, unfortunately, things didn't go as planned.

متاسفانه، همه چیز آنطور که برنامه ریزی شده بود پیش نرفت.

They had

آنها

they had a slight problem.

یک مشکل کوچک داشتند.

And I do like this phrase.

و من این عبارت را دوست دارم

I'm going to show you the phrase that they used yesterday, Steve, because I love this phrase.

من عبارتی را که دیروز استفاده کردند را به شما نشان خواهم داد، استیو، زیرا من این عبارت را دوست دارم.

Apparently they had what they call an R, you d a red.

ظاهراً آنها چیزی داشتند که به آن R، شما قرمز می گویند.

They call it

آنها آن را

rapid unscheduled disassembly.

جداسازی سریع و بدون برنامه ریزی می نامند.

Did it blow up? It blew up.

منفجر شد؟ منفجر شد.

first of all, first of all, the booster rocket broke away

اول از همه، اول از همه، موشک تقویت کننده شکست

and that was supposed to come back down to earth.

و قرار بود به زمین بازگردد.

But the size of these things, these are the largest things ever launched

اما اندازه این چیزها، اینها بزرگترین چیزهایی هستند که تا کنون

from from the surface of the planet.

از سطح سیاره پرتاب شده اند.

So the booster separated

بنابراین تقویت کننده جدا شد

and then exploded a few moments later

و چند لحظه بعد منفجر شد

and a massive, massive explosion.

و یک انفجار مهیب و عظیم.

And then the actual starship carried on.

و سپس کشتی فضایی واقعی ادامه یافت.

And then suddenly that vanished as well.

و سپس ناگهان آن نیز ناپدید شد.

It disappeared from the radar and everything.

از رادار و همه چیز محو شد.

We didn't see that blew up.

ما ندیدیم که منفجر شد.

There was nobody on board.

هیچ کس در هواپیما نبود.

I think it was unmanned.

فکر کنم بدون سرنشین بود

Yes. These these are very thorough tests.

آره. اینها آزمایشات بسیار کاملی هستند.

Unmanned, as they say, because there was no one on board, not even a dog,

همانطور که می گویند بدون سرنشین، زیرا هیچ کس، حتی یک سگ،

not even a monkey, not even a chimpanzee, because that's what we used to do

نه حتی یک میمون، نه حتی یک شامپانزه در هواپیما نبود، زیرا این کاری است که

before we sent people up into space.

ما قبل از فرستادن مردم به فضا انجام می دادیم.

We used to just send animals.

ما فقط حیوانات می فرستادیم. از

We went through them all. There was a horse.

همه آنها گذشتیم. اسبی بود.

They sent a horse up into space.

آنها یک اسب را به فضا فرستادند.

The horse was the first one. Not many people know this.

اسب اولین نفر بود. افراد زیادی این را نمی دانند.

It didn't go very well because the horse just kept running around in the rocket,

خیلی خوب پیش نرفت چون اسب فقط در موشک می دوید و

causing all sorts of chaos and saying they need to go up here.

انواع هرج و مرج ایجاد می کرد و می گفت که باید به اینجا بروند.

I don't want to give. He's joking.

من نمی خواهم بدهم. او شوخی می کند.

And then they sent a flock of sheep up into space

و سپس آنها یک گله گوسفند را به فضا فرستادند

and that was just chaos as well, because you can imagine they're a giraffe as well.

و این فقط یک هرج و مرج بود، زیرا می توانید تصور کنید که آنها نیز یک زرافه هستند.

They did try to send a giraffe, but unfortunately, it got

آنها سعی کردند یک زرافه بفرستند، اما متأسفانه،

he got very a very stiff neck from from getting into the capsule.

گردن او از ورود به داخل کپسول بسیار سفت شد.

But once he was up in space, it must have been very, very easy, didn't have to hold its big neck up anymore.

اما هنگامی که او در فضا بود، باید بسیار بسیار آسان بود، دیگر لازم نبود گردن بزرگش را بالا نگه دارد.

And then they realised they could send monkeys because a chimpanzee

و سپس متوجه شدند که می توانند میمون بفرستند زیرا شامپانزه

is very close in some cases

در برخی موارد

almost identical to human beings.

تقریباً شبیه به انسان است.

And so they sent monkeys up.

و بنابراین آنها میمون ها را فرستادند.

And and also I think it was the Russians, did the Russians,

و همچنین فکر می‌کنم روس‌ها بودند، آیا روس‌ها،

as I want to say, they sent or the Soviets

همانطور که می‌خواهم بگویم، فرستادند یا شوروی

before anyone corrects me,

قبل از اینکه کسی مرا تصحیح کند،

they sent a dog up into space.

سگی را به فضا فرستادند.

Was that Ling Co or Ling Ling go down his name.

آیا لینگ کو یا لینگ لینگ نام او را پایین می آورد.

This poor little dog went up into space and then I think it just went off.

این سگ کوچولوی بیچاره به فضا رفت و بعد فکر می‌کنم به سرعت پرت شد.

It didn't it? Just go off.

اینطور نیست؟ فقط برو

I can't remember forever and ever.

من نمی توانم همیشه و همیشه به یاد بیاورم.

It's probably still up there.

احتمالا هنوز اون بالا هست

Yes, it's probably still up there somewhere in Aki says the pronunciation of schedule

بله، احتمالاً هنوز جایی در آکی وجود دارد که می گوید تلفظ برنامه

is always a mystery to me.

همیشه برای من یک راز است.

So yeah, there are two ways out there to pronounce that you're an American or not.

بنابراین بله، دو راه وجود دارد که می‌توانید بگویید آمریکایی هستید یا نه.

That's it. Schedule.

خودشه. برنامه.

I think you'll find schedule is more commonly used even here.

من فکر می کنم شما خواهید دید که برنامه حتی در اینجا بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد.

But in British English, we often say schedule.

اما در انگلیسی بریتانیایی اغلب می گوییم برنامه زمان بندی.

So it's pronounced like shoe schedule.

بنابراین مانند برنامه کفش تلفظ می شود.

But in American English you might find schedule set.

اما در انگلیسی آمریکایی شما ممکن است برنامه زمانبندی را پیدا کنید.

You have got a busy schedule today.

امروز برنامه شلوغی دارید

Yeah, whatever that was.

آره هر چی بود

that just said Yeah.

که فقط گفت آره

Yeah.

آره

So you can say schedule is the sca.

بنابراین شما می توانید بگویید که برنامه زمان بندی اسکا است.

It is a set. Yeah.

یک مجموعه است. آره

So yeah.

پس آره.

Like S-H, if you left out the C

مانند S-H، اگر C را کنار گذاشته باشید،

it would just be show schedule or schedule.

فقط برنامه یا برنامه نمایش خواهد بود.

And the debate of course is that in the word school, we say school.

و البته بحث این است که در کلمه مدرسه می گوییم مدرسه.

So the pronunciation that is used in American

بنابراین تلفظی که در انگلیسی آمریکایی استفاده می شود

English might actually be more precise because we we don't say,

ممکن است در واقع دقیق تر باشد زیرا ما نمی گوییم،

we don't say schedule, we say school.

نمی گوییم برنامه، می گوییم مدرسه.

So schedule and schedule.

بنابراین برنامه و زمان بندی کنید.

But both of them are acceptable. Yes,

اما هر دوی آنها قابل قبول هستند. بله،

but yes, if you wanted to sound American, you would say schedule.

اما بله، اگر می خواستید آمریکایی به نظر برسید، می گفتید برنامه.

So yesterday the big rocket went off.

بنابراین دیروز موشک بزرگ منفجر شد.

But but of course, what we often refer to this

اما البته، آنچه ما اغلب به آن

as is trial and error.

به عنوان آزمون و خطا اشاره می کنیم.

So yesterday's explosion of the big rocket

بنابراین انفجار دیروز موشک بزرگ در

was not actually a disaster because they expected there would be some problems.

واقع یک فاجعه نبود زیرا آنها انتظار داشتند مشکلاتی وجود داشته باشد.

But if you're going to test these things, don't you? Yes.

اما اگر قرار است این چیزها را آزمایش کنید، اینطور نیست؟ آره.

Especially when you're dealing with human lives.

به خصوص وقتی با جان انسان ها سر و کار دارید.

And this is something that happened in the past.

و این چیزی است که در گذشته اتفاق افتاده است.

I mean, in the past people have perished.

منظورم این است که در گذشته مردم از بین رفته اند.

They have died when they were testing rockets.

آنها هنگام آزمایش موشک کشته شده اند.

They would send people up sometimes

آنها گاهی اوقات مردم را به سمت بالا می فرستند

and quite often they would come to a rather

و اغلب اوقات به یک وضعیت

unfortunate same when, you know, if you're a test

تاسف بار می رسند، زمانی که، می دانید، اگر شما یک هواپیمای آزمایشی هستید

aircraft, same thing happen when they're developing aircraft.

، همین اتفاق در هنگام توسعه هواپیما رخ می دهد.

Somebody's got to go out there and test it.

یکی باید بره اونجا و تستش کنه

But probably in the future, humans won't be getting up there because there will be robots

اما احتمالاً در آینده، انسان‌ها به آنجا نخواهند رسید، زیرا روبات‌ها

and that kind of stuff.

و این چیزها وجود خواهند داشت.

They probably won't need to send humans up into space in the future. So

آنها احتمالاً در آینده نیازی به فرستادن انسان به فضا نخواهند داشت. بنابراین

Olga says

اولگا می گوید

schedule or schedule is a very confusing word.

برنامه یا زمان بندی کلمه بسیار گیج کننده ای است.

It is your plane. Not anymore.

این هواپیمای شماست دیگر نه.

Your plan, the plan that you have for the future,

برنامه شما، برنامه ای که برای آینده دارید،

something that you have organised into a certain

چیزی که در یک روال خاص سازماندهی کرده اید،

routine is your schedule or schedule? Yes.

برنامه یا برنامه شماست؟ آره.

What is your what is your schedule for today?

برنامه شما برای امروز چیست؟

What, at 9:00 over a meeting with the partners and at 10:00

چه، در ساعت 9:00 در جلسه ای با شرکا و ساعت 10:00

I'm going out to see a customer that'll take me to lunchtime.

من برای دیدن مشتری که مرا به وقت ناهار می برد بیرون می روم.

Then it's my lunch and then at 2:00 I with an appointment with etc..

سپس ناهار من است و سپس ساعت 2:00 من با قرار ملاقات با غیره.

That's your schedule or schedule.

این برنامه یا برنامه شماست.

A schedule. Schedule. Yes.

یک برنامه زمانبندی برنامه. آره.

It doesn't matter which, long as somebody can understand you, that's all that matters.

مهم نیست کدامیک، تا زمانی که کسی بتواند شما را درک کند، این تنها چیزی است که اهمیت دارد.

That is the important thing when it comes to learning English,

وقتی صحبت از یادگیری زبان انگلیسی به میان می‌آید، این نکته مهم است،

when you pronounce words,

وقتی کلمات را تلفظ می‌کنید،

when you're pronunciation has become good enough

وقتی تلفظ شما به اندازه‌ای خوب شده است

for people to understand what you're saying, then

که مردم بفهمند چه می‌گویید، پس می‌دانید

you know that you are speaking English very well.

که به خوبی انگلیسی صحبت می‌کنید.

If people keep looking at you in a confused way.

اگر مردم همچنان گیج به شما نگاه می کنند.

well, well, well, well, well, well, you.

خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، شما.

What are you saying? I can't understand.

چی میگی؟ من نمی توانم درک کنم.

Then maybe you need to practice your English more, and that's it early.

سپس شاید لازم باشد زبان انگلیسی خود را بیشتر تمرین کنید و این خیلی زود است.

It's very simple.

خیلی ساده است.

It's very simple. Yes.

خیلی ساده است. آره.

I think, as Mrs.

Duncan said, if you think of it like school

من فکر می کنم، همانطور که خانم

دانکن گفت، اگر شما آن را مانند برنامه مدرسه فکر کنید

schedule, school, very similar.

، مدرسه، بسیار شبیه است. به

That would be an easy one to remember.

خاطر سپردن آن آسان خواهد بود.

So now, you know,

بنابراین اکنون، می دانید،

but things don't always go right when you try to do new things.

اما همیشه وقتی سعی می کنید کارهای جدید انجام دهید، همه چیز درست پیش نمی رود.

So. So that's what Elan,

بنابراین. پس همین الن،

Elan, what a great who named Elan.

ایلان، چه بزرگی که اسم الن گذاشت.

Elan. It's a great name, by the way.

ایلان. اتفاقاً اسم خوبی است.

Even the surname is bizarre.

حتی نام خانوادگی هم عجیب است.

Well, one of his kids is called X, like just the letter

خب، یکی از بچه‌هایش X نام دارد، مثل حرفی که

just now, hence the change of Twitter acts then. Yes.

همین الان بود، از این رو توییتر در آن زمان تغییر کرد. آره.

Well, he's he's obsessed with it.

خوب، او در این مورد وسواس دارد.

You see, he's apparently he he'd already

ببینید، او ظاهراً همان کسی است که

bought all of all of the

references to the letter X on the Internet in the past.

قبلاً همه ارجاعات به حرف X را در اینترنت خریداری کرده بود.

For some reason it it's either something that he thinks is lucky

به دلایلی یا چیزی است که او فکر می کند خوش شانس است

or maybe something that he likes to follow.

یا شاید چیزی است که دوست دارد دنبال کند.

But yes, that's the reason why he's there.

اما بله، به همین دلیل است که او آنجاست.

And just yes.

و فقط بله.

Tomic schedule a gender.

تومیک یک جنسیت را برنامه ریزی می کند.

Would you use those as synonyms you could do maybe this your agenda, your schedule, your roster,

آیا از آن‌ها به‌عنوان مترادف‌هایی استفاده می‌کنید که می‌توانید انجام دهید، شاید این برنامه، برنامه، فهرست شما،

the thing you are doing in the future, roster?

کاری که در آینده انجام می‌دهید، فهرستی باشد؟

Yes. Roster not roaster.

آره. فهرست نه بریان.

You wouldn't have an A in there but yes, very similar.

شما یک A در آنجا نخواهید داشت، اما بله، بسیار شبیه است.

What's your agenda for today?

برنامه شما برای امروز چیست؟

What's your schedule for today?

برنامه شما برای امروز چیست؟

But an agenda is could be more specific in that if you are if you are for example,

اما یک دستور کار می تواند از این نظر مشخص تر باشد که اگر مثلاً می خواهید

going to lay out an agenda for a meeting,

دستور جلسه ای را تنظیم کنید، از

you would you would use the word agenda in that point.

کلمه دستور جلسه در آن نقطه استفاده می کنید.

Say you've got 30 people coming to a meeting.

بگویید 30 نفر برای یک جلسه حضور دارند.

What's the agenda for today?

دستور کار امروز چیست؟

You would list what's going to happen during that meeting

شما آنچه را که قرار است در آن جلسه اتفاق بیفتد لیست می کنید، اگر

that would that Yeah, you wouldn't call that a schedule.

بله، شما آن را برنامه زمان بندی نمی نامید.

A schedule is more a personal thing, isn't it personal to you what you're going to do.

یک برنامه بیشتر یک چیز شخصی است، آیا کاری که قرار است انجام دهید برای شما شخصی نیست.

Whereas an agenda is more to do with say you've got a meeting

در حالی که یک دستور کار بیشتر به این مربوط می شود که بگوییم شما یک جلسه دارید

and you've got things at different times and you want to invite certain speaker at a certain

و چیزهایی در زمان های مختلف دارید و می خواهید سخنران خاصی را در یک

time for 2 hours, then you might have breakout sessions,

زمان خاص به مدت 2 ساعت دعوت کنید، سپس ممکن است جلسات جدایی داشته باشید،

then you might have another speaker, then it might be lunch.

سپس ممکن است یک سخنران دیگر، پس ممکن است ناهار باشد.

So if it Yeah.

پس اگه آره

So I think I've overexplain in that an agenda is more

بنابراین من فکر می‌کنم که بیش از حد توضیح داده‌ام که یک دستور کار بیشتر چیزی است که

what's the agenda for today is when you're involving other people.

دستور کار امروز زمانی است که شما افراد دیگر را درگیر می‌کنید.

I think it's a schedule is more is more.

من فکر می کنم این یک برنامه بیشتر است. آیا می

Would you say

گویید

not really know

واقعاً نمی دانم

that you wouldn't even go to a meeting and say well what's the schedule for this meeting.

که حتی به یک جلسه نمی روید و خوب نمی گویید برنامه این جلسه چیست؟

You'd say, What's the agenda?

می گویید دستور کار چیست؟

Maybe if it was it was going on during the whole day and then you would have breaks.

شاید اگر در کل روز ادامه داشت و بعد از آن وقفه هایی داشتید.

So a plan is just is just the the the list of things you are going to do.

بنابراین یک برنامه فقط لیست کارهایی است که قرار است انجام دهید.

So the simplest way is just to say plan.

بنابراین ساده ترین راه این است که بگوییم برنامه.

What is the plan for this meeting?

برنامه این جلسه چیست؟

What is the plan for tomorrow?

برنامه فردا چیست؟

So anything that you have planned is genuinely speaking

بنابراین هر چیزی که شما برنامه ریزی کرده اید، واقعاً

the schedule or the schedule,

برنامه یا برنامه را بیان می کند،

the thing you are going to follow in a certain order,

چیزی که قرار است به ترتیب خاصی دنبال کنید،

normally related to activities, but in meetings certainly you would use the word agenda.

معمولاً مربوط به فعالیت ها است، اما در جلسات مطمئناً از کلمه دستور کار استفاده می کنید.

What's the agenda for this meeting anyway?

به هر حال دستور کار این جلسه چیست؟

What are you going to do in this meeting thing?

در این جلسه قرار است چه کار کنید؟

I think we've definitely would use agenda I think we've definitely cleared that one up.

من فکر می کنم ما قطعا از دستور کار استفاده کرده ایم، فکر می کنم ما قطعاً آن را پاکسازی کرده ایم.

Definitely like it was the name of the dog, apparently that I wasn't sure.

قطعاً مثل این که اسم سگ بود، ظاهراً مطمئن نبودم.

I was like, Yeah, it's like a

من انگار، آره، مثل

dog that went up into space.

سگی است که به فضا رفته است.

What's the difference between, gosh, I miss that one sofa and couch?

چه فرقی می کند خدایا دلم برای آن یک مبل و کاناپه تنگ شده است؟

Would you say they were the same thing? No difference.

آیا می گویید آنها یکسان بودند؟ فرقی ندارد.

Yeah, I'm sitting on the sofa. I'm sitting on the couch.

آره روی مبل نشسته ام روی کاناپه نشسته ام.

The thing the thing you might find some sometimes with couch is sometimes the shape might be different.

چیزی که گاهی اوقات ممکن است با کاناپه پیدا کنید این است که گاهی اوقات شکل آن ممکن است متفاوت باشد.

It might be, but generally speaking, sofa, couch.

ممکن است، اما به طور کلی، مبل، کاناپه باشد.

And also here we often say settee.

و همچنین در اینجا ما اغلب می گوییم صندلی راحتی.

Settee, settee, which means just a thing

سیت، سیت، که به معنای چیزی است

that is in a certain position to sit on.

که در موقعیت خاصی برای نشستن است.

So that's what my parents used to call the couch.

پس پدر و مادرم به این کاناپه می گفتند.

We called it the city or sofa, I think a couch.

اسمش را گذاشتیم شهر یا مبل، فکر کنم کاناپه.

I think you're right, I think it's a slightly different design of Yeah.

فکر می کنم حق با شماست، من فکر می کنم این یک طراحی کمی متفاوت از بله است.

So your normal so for your setting is the comfortable chair you sit in.

بنابراین معمولی شما برای تنظیم شما صندلی راحتی است که روی آن می نشینید.

But generally in American English they will say couch, maybe American,

اما به طور کلی در انگلیسی آمریکایی می گویند کاناپه، شاید آمریکایی،

whatever it is, whatever it is, they will say couch.

هر چه که باشد، هر چه باشد، می گویند کاناپه.

But basically the same thing if you sit on it and it's big and comfortable,

اما اساساً همان چیزی است که اگر روی آن بنشینید و بزرگ و راحت باشد،

it is a couch or sofa

یک کاناپه یا مبل

or settee, as we call it here.

یا نیمکت است که ما در اینجا به آن می گوییم.

Giovani says there's a lot of debate about what accent

جیوانی می‌گوید که بحث‌های زیادی در مورد اینکه چه لهجه‌ای

you should have and out there, when you're learning English,

باید داشته باشید وجود دارد و وقتی در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید،

is that learning one of them,

آیا یادگیری یکی از آنها

which you like, is a good thing? Yes.

که دوست دارید چیز خوبی است؟ آره.

Yeah.

آره

It doesn't matter which as long as people will understand you, it doesn't matter,

فرقی نمی کند که تا زمانی که مردم شما را درک کنند، مهم نیست،

but it depends whether you want to sound American or if you want to sound British or if you don't.

اما بستگی به این دارد که بخواهید آمریکایی به نظر برسید یا انگلیسی به نظر برسید یا نه.

If you don't want to sound like anything you like.

اگر نمی خواهید مانند هر چیزی که دوست دارید صدا کنید.

Yeah, This is the oldest debate by the way,

بله، این قدیمی ترین بحث است،

to do with the English language

در مورد زبان انگلیسی

and all English, all types of English,

و همه انگلیسی، همه انواع انگلیسی،

all places that English is used English

همه جاهایی که انگلیسی

as a complete subject.

به عنوان یک موضوع کامل استفاده می شود.

The biggest thing that people often

بزرگترین چیزی که مردم اغلب با آن

fight become

دعوا می کنند،

angry about something that divides people.

عصبانی شدن از چیزی است که بین مردم تفرقه می اندازد.

It is a huge subject.

موضوع بسیار بزرگی است.

I'm not going to get too deeply into it, but accents

من قصد ندارم خیلی عمیق به آن وارد شوم، اما لهجه ها

and how you speak English is

و نحوه صحبت کردن شما به زبان انگلیسی

I think one of the biggest dividing things

به نظر من یکی از بزرگترین چیزهای جداکننده

between students and also teachers as well.

بین دانش آموزان و همچنین معلمان است.

I have heard arguments between teachers.

من بحث های بین معلمان را شنیده ام.

I've seen people fighting online about which accent

من افرادی را دیده ام که به صورت آنلاین دعوا می کنند که

you should really have when you're speaking English

وقتی انگلیسی صحبت می کنید واقعاً چه لهجه ای باید داشته باشید

and to be honest, as I said earlier, if you can go into a shop

و صادقانه بگویم، همانطور که قبلاً گفتم، اگر می توانید به مغازه ای بروید

and ask for a loaf of bread and the person can understand

و یک قرص نان بخواهید و آن شخص بتواند

you, job done, that's it.

شما را درک کند. ، کار انجام شد، همین.

You have achieved your goal.

شما به هدف خود رسیده اید. یک

Another century.

قرن دیگر.

You sat in the use of the word memorandum,

شما در استفاده از کلمه یادداشت نشستید

which is often shortened to memo.

که اغلب به یادداشت کوتاه می شود.

That's not the same as a schedule or a schedule.

این با برنامه یا برنامه یکسان نیست.

A memo or a memorandum is

یک یادداشت یا یک یادداشت

just some information you might send to somebody or a group of people.

فقط برخی از اطلاعاتی است که ممکن است برای کسی یا گروهی از افراد ارسال کنید.

Just one bit of information.

فقط یه ذره اطلاعات

can you send a memo about

می توانید یادداشتی در مورد

tomorrow's meeting?

جلسه فردا بفرستید؟ می

You could say we've got a meeting tomorrow at 12:00.

توان گفت فردا ساعت 12:00 جلسه داریم.

That's the memo.

این یادداشت است.

It's just a short bit of information about something specific.

این فقط اطلاعات مختصری در مورد چیزی خاص است. دارد

It's setting out.

راه می‌رود.

They might not set it.

ممکن است آن را تنظیم نکنند.

It's not a it's not a a series of events. No.

این یک سری از رویدادها نیست. نه.

You might write it.

شما ممکن است آن را بنویسید.

You might you might write a memo that will include a schedule.

ممکن است یادداشتی بنویسید که شامل یک برنامه باشد.

Yes. For a meeting. So that is a very different thing.

آره. برای یک جلسه بنابراین این یک چیز بسیار متفاوت است.

So the activity is the writing of a memo

بنابراین فعالیت، نوشتن یادداشت

or a note or a letter, a message.

یا یادداشت یا نامه، پیام است.

You are writing that thing down.

شما آن چیز را یادداشت می کنید.

Or of course, these days we or send it on our phones

یا البته این روزها ما یا آن را روی گوشی خود می فرستیم

so you can send a schedule in the form of a memo,

تا بتوانید برنامه ای را در قالب یک یادداشت ارسال کنید،

you have a little note.

یک یادداشت کوچک دارید.

So they are completely different things.

بنابراین آنها چیزهای کاملاً متفاوتی هستند.

But is it a problem if I do a mixture of British and American English just doesn't matter.

اما آیا اگر ترکیبی از انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی را انجام دهم مشکلی نیست.

It doesn't matter.

Does it matter? Calm down, cool down.

مهم نیست.

آیا این مهم است؟ آرام باش، خنک شو

You don't have to worry about accents or how you sound.

شما لازم نیست نگران لهجه ها یا نحوه صدای خود باشید.

There will always be people out there who will try to cause trouble and create

همیشه افرادی وجود خواهند داشت که سعی می کنند دردسر ایجاد کنند و بحث ایجاد کنند که

debate about which

or what is the best way to speak English as long as the person understand you,

بهترین راه برای صحبت کردن به انگلیسی کدام یا چیست تا زمانی که فرد شما را درک کند،

you are doing the job you want, You have achieved your goal because it depends on

شما کاری را که می خواهید انجام می دهید، به هدف خود رسیده اید زیرا بستگی به این دارد که منظورم این است

I mean, if you are going to go and work in America, you'd probably want to get an American accent.

، اگر می خواهید به آمریکا بروید و کار کنید، احتمالاً می خواهید لهجه آمریکایی بگیرید.

I would say so to say no.

من می گویم که نه بگویم.

So if I wanted to go and work in the United States, I would have to speak with an American accent.

بنابراین اگر می خواستم بروم و در آمریکا کار کنم، باید با لهجه آمریکایی صحبت کنم.

Well, you wouldn't know because you're British, so there's expect you to have a British accent.

خوب، شما نمی دانید چون بریتانیایی هستید، بنابراین انتظار می رود که لهجه انگلیسی داشته باشید.

But I'm just, you know, you it doesn't matter what your accent is,

اما من فقط، می دانید، شما مهم نیست لهجه شما چیست،

but you might want to choose one if you depending on what you like, the sound of,

اما ممکن است بخواهید یکی را انتخاب کنید، اگر بسته به چیزی که دوست دارید، صدای آن،

but chances are you would end up with one or the other

اما به احتمال زیاد در نهایت با یکی یا دیگر به این

because you would be learning of a specific person or group of people.

دلیل که شما در حال یادگیری یک فرد یا گروه خاصی از افراد هستید.

Okay, but accents can actually be the accent

بسیار خوب، اما لهجه ها در واقع می توانند لهجه ای باشند

that you already speak with your native language.

که قبلاً با زبان مادری خود صحبت می کنید.

So that's it. It's a terrible.

پس همین است. این وحشتناک است.

I don't want to get into this subject because it is one that you just dig

من نمی خواهم وارد این موضوع شوم، زیرا این موضوعی است که شما فقط

and dig the hole and eventually we all fall into it and we are stuck.

چاله را حفر می کنید و در نهایت همه ما در آن می افتیم و گیر می کنیم.

So it's a bit like I always think accents is a bit like religion.

بنابراین کمی شبیه به من است که همیشه فکر می کنم لهجه ها کمی شبیه مذهب هستند.

Once you start talking about it, everyone has their own idea and opinions, so accents

هنگامی که شروع به صحبت در مورد آن می کنید، هرکس ایده و نظرات خود را دارد، بنابراین

if the other person can understand you,

اگر طرف مقابل شما را درک کند، لهجه کنید،

job done, that's it.

کار انجام شده است، همین.

So that arena says couch potato.

پس آن عرصه می گوید سیب زمینی کاناپه.

Yes, that's a good phrase.

بله، این عبارت خوبی است.

Somebody who spends a lot of time

کسی که زمان زیادی را با

sitting in front of the television probably eating junk food is a couch potato.

نشستن جلوی تلویزیون صرف خوردن غذاهای ناسالم می کند، احتمالاً یک کاناپه است.

Yes, It spends too much time sitting in front of the television.

بله، زمان زیادی را صرف نشستن در مقابل تلویزیون می کند.

yeah.

That's Pacific Radio playing games or something.

بله

این رادیو اقیانوس آرام است که بازی می کند یا چیز دیگری.

But I would say in front of the television would be the what you would use that for.

اما من می گویم جلوی تلویزیون همان چیزی است که از آن استفاده می کنید.

Just a lazy person,

فقط یک آدم تنبل،

a lazy, a lazy person, a slob.

یک تنبل، یک آدم تنبل، یک تنبل.

That's what I was doing last night.

این کاری بود که من دیشب انجام می دادم.

I was I was just watching all sorts of rubbish on

من دیشب داشتم انواع آشغال ها را از

television last night and I was just eating

تلویزیون تماشا می کردم و فقط می خوردم

and stuffing my face full of junk.

و صورتم را پر از آشغال می کردم.

And why?

و چرا؟ به

Because of him. It's his fault.

خاطر او. تقصیر اوست

It's not my fault if you haven't got any self-control.

تقصیر من نیست اگر شما خودکنترلی ندارید.

Mr. Juncker.

آقای یونکر.

No, I was. I was.

نه من بودم من بودم.

I needed that.

من به آن نیاز داشتم.

I needed that. That hit

من به آن نیاز داشتم. که

just like Mr..

درست مثل کارن

Mr.. Steve's chilli con carne. Later.

فلفلی آقای. آقای استیو. بعد.

I can smell it cooking now. I've got it on. Hi.

الان بوی پختن آن را حس می کنم. من آن را در. سلام.

It's becoming very distracting by the way, because all I can smell is Mr.

اتفاقاً حواس‌تان را پرت می‌کند، زیرا تنها چیزی که حس می‌کنم

Steve's gorgeous chilli.

فلفل‌های فوق‌العاده آقای استیو است.

I'm not even hungry. Mr. Duncan was.

من حتی گرسنه نیستم. آقای دانکن بود.

I had far too much to eat yesterday,

دیروز غذای زیادی خوردم،

but there we go.

اما به پایان رسید.

Never mind.

بیخیال.

No, it's.

Or worse, things happen at sea.

نه، این است.

یا بدتر از آن، اتفاقاتی در دریا رخ می دهد.

That's what we say.

این چیزی است که ما می گوییم.

We're only here for an hour. By the way.

ما فقط یک ساعت اینجا هستیم راستی.

So we are.

ما هم همینطور. به

We are approaching the end of today's live stream.

پایان پخش زنده امروز نزدیک می شویم.

I did have something planned, but it's something I can actually talk about on Wednesday.

من چیزی برنامه ریزی داشتم، اما این چیزی است که می توانم در واقع در مورد چهارشنبه صحبت کنم.

So I am, of course, on Wednesday

بنابراین، البته، روز چهارشنبه

with another live stream as we head towards

با یک پخش زنده دیگر در حالی که به

December next week, by the way.

دسامبر هفته آینده می رویم، هستم.

next Friday.

جمعه بعد.

Next Friday, it's Black Friday.

جمعه آینده، جمعه سیاه است.

Are you planning to to buy something,

آیا قصد دارید چیزی بخرید،

maybe something in the sales, maybe something that might be on special offer.

شاید چیزی در فروش، شاید چیزی که ممکن است در پیشنهاد ویژه باشد.

So it is Black Friday next week.

بنابراین هفته آینده جمعه سیاه است.

Black Friday is a very interesting thing.

جمعه سیاه چیز بسیار جالبی است.

It's a tradition that goes back a long time.

این یک سنت است که به گذشته برمی گردد.

And I think it actually came about in the United States when they

و من فکر می کنم در واقع در ایالات متحده زمانی اتفاق افتاد که آنها

wanted to to correct their

می خواستند اصلاح کنند

if their

اگر سودشان

profits were down, they would try to bring the profits back

کاهش یافت، آنها سعی می کردند سود را

in the last month or the last couple of months of the year.

در ماه آخر یا دو ماه آخر سال برگردانند.

So they would often encourage people to rush out and buy things

بنابراین اغلب مردم را تشویق می‌کردند که عجله کنند و چیزهایی بخرند

and then to make it more attractive,

و سپس برای جذاب‌تر کردن آن،

they would reduce many of the prices.

بسیاری از قیمت‌ها را کاهش دهند.

So we used to have a similar thing, not exactly the same as Black Friday,

بنابراین ما قبلاً چیزی مشابه داشتیم، نه دقیقاً مشابه جمعه سیاه،

but we used to have the the New Year's Day sales and it was like a huge thing.

اما قبلاً فروش روز سال نو را داشتیم و مانند یک چیز بزرگ بود.

People would queue outside department stores.

مردم بیرون فروشگاه های بزرگ صف می کشیدند.

But now, of course, because the shops are open every day, we don't have that now.

اما الان البته چون مغازه ها هر روز باز هستند الان نداریم.

But of course on the internet we have Black Friday.

اما البته در اینترنت جمعه سیاه داریم.

Do you have anything planned for Black Friday?

آیا برای جمعه سیاه برنامه ای دارید؟

I don't know if I need something,

نمی‌دانم به چیزی نیاز دارم یا نه،

then I will just buy it

فقط آن را می‌خرم

and then I will at the time that I want that particular thing,

و سپس در زمانی که آن چیز خاص را می‌خواهم، در

I will search online to find the best price

اینترنت جستجو می‌کنم تا بهترین قیمت را پیدا کنم،

because I think it's all a bit of a con Black Friday.

زیرا فکر می‌کنم همه چیز کمی مشکی است. جمعه.

I mean, Black Friday hasn't been in the UK.

منظورم این است که جمعه سیاه در بریتانیا نبوده است.

We haven't had it that long here.

ما خیلی وقت است اینجا آن را نداشتیم.

Maybe fast, five or ten.

شاید سریع، پنج یا ده.

Now you think about it, it started about 15 years ago, believe it or not.

حالا شما فکرش را بکنید، چه باور کنید چه نه، حدود 15 سال پیش شروع شد.

Yes, it did.

بله، این کار را انجام داد. در

It started around 2006, 2007.

حدود سال 2006، 2007 شروع شد. تبدیل به

It became a thing.

یک چیز شد.

And then I remember when I was back here from China, it was already started.

و بعد یادم می‌آید وقتی از چین برگشتم اینجا شروع شده بود.

It was already underway.

قبلاً در حال انجام بود.

So every year they would have sales in the shops.

بنابراین هر سال در مغازه ها فروش داشتند.

Black Friday.

جمعه سیاه.

But of course now most people have moved onto the Internet, so now it's taken

اما مطمئناً اکنون اکثر مردم به اینترنت رفته اند، بنابراین اکنون

over the Internet in a very big way and you can get your cheap

اینترنت به شکل بسیار گسترده ای در اختیار گرفته شده است و می توانید

electronic devices on the following Monday.

دستگاه های الکترونیکی ارزان خود را در دوشنبه آینده دریافت کنید. به

They call it Cyber Monday.

آن دوشنبه سایبری می گویند.

So Kristina

بنابراین کریستینا می

says it's dangerous because the temptation is there to buy things.

گوید خطرناک است زیرا وسوسه خرید چیزها وجود دارد.

But of course, what they what they often do is that they you think you're getting a bargain,

اما مطمئناً، کاری که آنها اغلب انجام می دهند این است که فکر می کنند شما در حال معامله هستید،

but they they've they've actually discovered what a lot of companies do in the lead up to these

اما آنها در واقع کشف کرده اند که بسیاری از شرکت ها در پیش از این فروش چه می کنند

sales, like the January sales in the UK

، مانند فروش ژانویه. در انگلستان

or Black Friday is they actually increase the prices

یا بلک فرایدی این است که آنها در واقع قیمت ها را

in the few days or weeks leading up to Black Friday and then they give you the discount

در چند روز یا چند هفته منتهی به جمعه سیاه افزایش می دهند و سپس به شما تخفیف می دهند

and it's only just going down to where it was before

و فقط به جایی می رسد که قبل از اینکه

you might get the really good bargain.

بتوانید معامله بسیار خوبی را بدست آورید.

I'm sure they are out there, but Probably you would find that

من مطمئن هستم که آنها آنجا هستند، اما احتمالاً متوجه خواهید شد که

if you went on at any time of the year for that particular thing

اگر در هر زمانی از سال برای چیز خاصی

that you wanted to buy, you would be able to find it probably at that price from somebody.

که می‌خواهید بخرید ادامه دهید، احتمالاً می‌توانید آن را با آن قیمت از کسی پیدا کنید.

But yeah, I mean, it's

اما بله، منظورم این است که

very exciting if you want to get into it is it is a little bit

اگر بخواهید وارد آن شوید بسیار هیجان انگیز است، زیرا

a little bit misleading, That's all I'm saying.

کمی گمراه کننده است، این تمام چیزی است که من می گویم.

But I'm not going to be tempted.

اما قرار نیست وسوسه شوم.

I think I will resist as long as I possibly can.

فکر می کنم تا جایی که بتوانم مقاومت خواهم کرد.

Room.

اتاق.

hello, Rhubarb.

سلام ریواس

Rhubarb wants to talk about politics.

ریواس می خواهد در مورد سیاست صحبت کند.

Well, I suppose there is a lot of political stuff going on in the world at the moment.

خب، فکر می‌کنم در حال حاضر چیزهای سیاسی زیادی در جهان در جریان است. در مورد

Most of it we're not going to talk about.

بیشتر آن صحبت نمی کنیم.

This is yeah, this is the go on, but this is here in the UK.

این بله، این ادامه دارد، اما اینجا در بریتانیا است.

So last week there were many changes to wall to wall government.

بنابراین هفته گذشته تغییرات زیادی در دولت دیوار به دیوار انجام شد.

The people who were sitting in government

افرادی که در دولت نشسته بودند

and there were there were some changes.

و تغییراتی رخ داد.

One person got sacked.

یک نفر اخراج شد

Stay where they were kicked out.

همانجا بمانید که آنها را بیرون کردند. به

They were told to go away and others were replaced.

آنها گفته شد که بروند و دیگران جایگزین شوند.

Cruella And what, what a strange thing that we had someone from the past.

Cruella و چه چیز عجیبی است که ما کسی از گذشته را داشتیم.

A name from the past.

نامی از گذشته

David Cameron, the guy who is

دیوید کامرون، مردی که

of course responsible for Brexit.

البته مسئول برگزیت است.

And he's back.

و او برگشته است.

He's not even an MP, so he's now going to be,

او حتی یک نماینده مجلس هم نیست، بنابراین حالا می شود،

I think it's Lord Cameron of Chipping Norton

فکر می کنم لرد کامرون از چیپینگ نورتون

has now his new title, which is the poshest, one of the poshest places in the UK.

اکنون عنوان جدید خود را دارد، که شیک ترین، یکی از شیک ترین مکان ها در بریتانیا است.

That's where he lives, as well as Chipping Norton is one of the poshest places in the UK.

جایی که او زندگی می کند، و همچنین چیپینگ نورتون یکی از شیک ترین مکان ها در بریتانیا است.

Yes, in the country.

بله، در کشور.

You can't do that unless you're a millionaire. So.

شما نمی توانید این کار را انجام دهید مگر اینکه میلیونر باشید. بنابراین.

So anyway, David Cameron is back.

بنابراین به هر حال دیوید کامرون بازگشته است.

Some people are happy, some people aren't.

برخی از مردم خوشحال هستند، برخی از مردم نه.

But it's interesting how a name that has faded away somewhat has suddenly come back.

اما جالب است که چگونه نامی که تا حدودی رنگ باخته است، ناگهان دوباره برگشته است.

And and now, of course, I'm all I'm thinking about now is who else

و حالا، البته، تمام چیزی که الان به آن فکر می‌کنم این است که چه کس دیگری را می‌خواهند

they're going to bring back as everything keeps going wrong for them.

برگردانند، زیرا همه چیز برای آنها بد پیش می‌رود.

Maybe, maybe we will have Theresa may.

شاید، شاید ترزا می را داشته باشیم.

Maybe John Major will come back in his wheelchair and his his walking sticks

شاید جان میجر با ویلچر خود برگردد و عصای او

may be maybe Who else I'm trying to think of

ممکن است

of prime ministers who are still alive.

به نخست وزیرانی فکر کنم که هنوز زنده هستند.

I think John Major is the is the oldest one, isn't he? No.

فکر می کنم جان میجر مسن ترین است، اینطور نیست؟ نه.

Yes, of course. As Mr.

بله، البته. همانطور که آقای

Duncan said, Cameron was was responsible for allowing the vote

دانکن گفت، کامرون مسئول اجازه دادن به رای گیری در

on on

for Brexit, which he had to do in order to become prime minister.

مورد برگزیت بود، کاری که باید انجام می داد تا نخست وزیر شود.

It was a bribe.

رشوه بود.

Yes, he had to do it

بله، او باید این کار را می کرد

because otherwise they wouldn't ever let him

زیرا در غیر این صورت هرگز اجازه نمی دادند که

be Prime Minister or leader of his party.

نخست وزیر یا رهبر حزبش شود.

So whether you win an election based on that, that's it.

بنابراین این که آیا بر اساس آن در انتخابات پیروز می شوید، همین است.

And you know, come does

و می دانی، بیا

and then because he he as soon as he lost, he just paid off resigned

و بعد چون او به محض باخت، فقط استعفا داد

but he left because because he wasn't a supporter of it.

اما به دلیل اینکه طرفدار آن نبود، رفت.

That's what I mean.

منظورم همین است.

He he didn't stay to try and fix it.

او نمی ماند تا تلاش کند و آن را درست کند.

He was against leaving anyway.

به هر حال با رفتن مخالف بود.

Yeah I know, that's what I'm saying.

آره میدونم همینو میگم

But he caused the problems and then he left afterwards and now he's come back anyway.

اما او مشکلات را ایجاد کرد و بعد از آن رفت و حالا به هر حال برگشته است.

And this all about if you want to move, what's going on?

و این همه در مورد اگر می خواهید حرکت کنید، چه اتفاقی می افتد؟

This is all about the Conservative Party. Steve.

این همه مربوط به حزب محافظه کار است. استیو

You're right. I'll just finish.

حق با شماست. من فقط تمام می کنم.

The Conservative Party are trying to desperately to survive because they know

حزب محافظه کار ناامیدانه در تلاش برای زنده ماندن است زیرا می داند که در

they're going to lose the next election and they're trying anything to try and stay relevant.

انتخابات بعدی شکست خواهد خورد و سعی می کند هر کاری را انجام دهد و مرتبط بماند.

And, you know.

و شما می دانید.

Okay, But anyway, anyway, I was just talking about the detail of someone

خوب، اما به هر حال، من فقط در مورد جزئیات شخصی

from the past re-emerging Again, very interesting that how some people do come back,

از گذشته صحبت می کردم که دوباره ظاهر می شود، بسیار جالب است که چگونه برخی از افراد برمی گردند،

they they vanish for a long time and then they suddenly reappear.

آنها برای مدت طولانی ناپدید می شوند و سپس ناگهان دوباره ظاهر می شوند.

Maybe one day I will reappear in the YouTube algorithms.

شاید روزی دوباره در الگوریتم های یوتیوب ظاهر شوم .

Maybe, maybe once again, YouTube will decide that they loved me again

شاید، شاید یک بار دیگر، یوتیوب تصمیم بگیرد که دوباره من را دوست دارد

and they want to feature me as maybe Tony Blair will come back.

و می خواهد من را معرفی کند، زیرا شاید تونی بلر برگردد.

But behind the scenes he is pulling levers in the Labour Party.

اما در پشت صحنه او اهرم هایی را در حزب کارگر می کشد.

Yes, he's he's still there. Actually.

بله، او هنوز آنجاست. در حقیقت.

He is actually placed in the Labour Party as an adviser.

او در واقع به عنوان مشاور در حزب کارگر قرار می گیرد .

He's a special adviser.

او یک مشاور ویژه است.

So he's there. He's actually in place.

پس او آنجاست. او در واقع سر جایش است.

But I don't think he'll be doing anything else anyway.

اما من فکر نمی کنم او به هر حال کار دیگری انجام دهد.

It's very interesting.

خیلی جالبه

That's all the politics for talking about it,

این تمام سیاست برای صحبت در مورد آن است،

because there are many other things we could mention, but we're not going to.

زیرا موارد بسیار دیگری وجود دارد که می‌توانیم به آن اشاره کنیم، اما قرار نیست.

If you want to find out all the other stuff you can watch, any TV channel, any news outlet

اگر می‌خواهید همه چیزهای دیگری را که می‌توانید تماشا کنید، هر کانال تلویزیونی، هر رسانه خبری

or look at any website for all of that.

یا برای همه این موارد به هر وب‌سایتی نگاه کنید.

That's all I can say. Anyway, we're going now.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم. به هر حال ما الان میریم

It's time to say short and sweet, as they say.

وقت آن است که بگوییم کوتاه و شیرین به قول خودشان.

It's a well, we've been here for an hour.

چاه است، یک ساعت است که اینجا هستیم.

Yes, I think that's good.

بله، به نظر من این خوب است.

I think I think you've done very well today getting an hour after me

فکر می کنم امروز یک ساعت بعد از من خیلی خوب کار کردی

because I woke up this morning, I spoke to non.

چون امروز صبح از خواب بیدار شدم، با غیر صحبت کردم. در حال

Coming up, Mr.

Duncan now we're leaving has more people joining. Okay.

آمدن، آقای

دانکن اکنون که ما می رویم، افراد بیشتری به آن ملحق می شوند. باشه.

Never mind.

بیخیال.

You'll be back on Wednesday, won't you?

چهارشنبه برمیگردی، نه؟

Yes. Well, I was saying something, actually, Steve.

آره. خب، من داشتم چیزی می گفتم، در واقع استیو.

Well, you're lucky to get an hour from me today because I woke up this morning and I felt dreadful.

خب، تو خوش شانسی که امروز یک ساعت از من گرفتی چون امروز صبح از خواب بیدار شدم و احساس وحشتناکی داشتم.

Yeah, we know you said that I know about.

بله، ما می دانیم که شما گفتید که من در مورد آن می دانم.

I'm just saying it again because people have joined since then.

من فقط دوباره آن را می گویم زیرا مردم از آن زمان به آن ملحق شده اند.

Okay.

Steve is a very strange dynamic going on today.

باشه.

استیو امروز پویایی بسیار عجیبی دارد.

So. So I think I did.

بنابراین. بنابراین فکر می کنم این کار را کردم.

Well, I if you want to give me some points at the end,

خوب، من اگر بخواهید در پایان چند امتیاز به من بدهید،

maybe ten out of ten or maybe eight out of ten.

شاید ده از ده یا شاید هشت از ده.

And don't forget, also, I haven't even mentioned this.

و فراموش نکنید، همچنین، من حتی به این موضوع اشاره نکرده ام.

Can you please give me a lovely life?

میشه لطفا یه زندگی دوست داشتنی به من بدی؟ به

Give me a like to show you care, please like this.

من یک لایک بدهید تا به شما اهمیت بدهم، لطفا این را لایک کنید.

And then maybe I will smile later on to myself.

و شاید بعداً به خودم لبخند بزنم.

That's it.

Then we're off.

خودشه.

بعد ما راه افتادیم

We last just appeared. But to you, if you can.

آخرین بار ظاهر شدیم اما به شما، اگر می توانید.

You can watch this from the beginning, Mr.

شما می توانید این را از ابتدا تماشا کنید، آقای

Duncan. I'll put it on. I will be.

دانکن. می گذارمش. من خواهم بود.

I will be going to bed.

من به رختخواب خواهم رفت.

I'm going to bed in a bit.

یه کم دیگه میرم بخوابم

I'm going to finish my sleep that I didn't get last night.

خوابم رو که دیشب نگرفتم تموم میکنم.

Now that now that Steve has returned and to my bosom,

حالا که استیو برگشته و به آغوش من برگشته است،

I hope you've enjoyed this autumn theme today.

امیدوارم از این تم پاییزی امروز لذت برده باشید.

I have to say I do like this time of year.

باید بگویم که این فصل از سال را دوست دارم.

I think of all the seasons that we have.

من به تمام فصل هایی که داریم فکر می کنم.

I think that autumn is one of my favourites

فکر می‌کنم پاییز یکی از مورد علاقه‌های من است،

because it just it just makes you feel good when you're walking around.

زیرا فقط وقتی در حال قدم زدن هستید احساس خوبی به شما می‌دهد.

We were walking yesterday where we, we had

دیروز داشتیم در جایی قدم می زدیم که داشتیم

it was just so pleasant

with all of the colours and the feeling as well.

با همه رنگ ها و حس بسیار دلپذیر بود.

So if you are going out somewhere today, I hope you have a nice time wherever you're,

بنابراین اگر امروز جایی بیرون می روید، امیدوارم هر جا که هستید،

wherever it is, have fun and enjoy yourself.

هر کجا که هستید اوقات خوبی را سپری کنید، خوش بگذرانید و لذت ببرید. من

I am back on Wednesday.

چهارشنبه برگشتم

I will say that again because sometimes it is missed.

باز هم می گویم چون گاهی از قلم می افتد.

I will be back on Wednesday from 2 p.m.

چهارشنبه از ساعت 14 برمی گردم. به

UK time.

وقت انگلستان

Steve will be here as well on Sunday,

استیو نیز یکشنبه آینده اینجا خواهد بود،

next Sunday as we come towards the end of November and we all know what that means.

زیرا به پایان نوامبر نزدیک می شویم و همه ما می دانیم که این به چه معناست.

December will be arriving

دسامبر فرا می رسد

and I think some people,

و من فکر می کنم برخی از افراد،

especially children and adults

به ویژه کودکان و بزرگسالان

who are rather childlike, will be getting excited.

که نسبتاً کودکانه هستند، هیجان زده خواهند شد.

I think you know what I'm on about. Steve

فکر می کنم شما می دانید که من در مورد چه چیزی هستم. استیو

that mentioned that. Mrs. M Don't mention it yet.

که به آن اشاره کرد. خانم م هنوز به آن اشاره نکنید.

It's too early.

خیلی زود است.

It's too early for it.

برای آن خیلی زود است.

See you soon.

به زودی میبینمت.

Take care.

مراقب باش.

And thank you very much for joining me today.

و از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم. من

I am now going to take 40 winks,

الان 40 چشمک میزنم،

maybe 80, maybe a hundred.

شاید 80، شاید صد.

See you soon.

به زودی میبینمت.

And of course, until the next time we meet, you can watch this again.

و البته تا دفعه بعدی که همدیگر را ملاقات می کنیم، می توانید دوباره این را تماشا کنید.

By the way, the next time we meet here will be Wednesday 2 p.m.

ضمناً دفعه بعد که اینجا همدیگر را می بینیم چهارشنبه ساعت 14 خواهد بود. به

UK time.

وقت انگلستان

And of course.

و البته.

Are you ready, Mr.

آیا آماده اید، آقای

Steve? I'm ready. You did a different last week.

استیو؟ من آماده ام. هفته گذشته کار متفاوتی انجام دادی.

Well, you you were very you know, you can say different.

خوب، شما خیلی می دانید، می توانید متفاوت بگویید.

You did it different.

شما آن را متفاوت انجام دادید.

It was a different approach

این یک رویکرد متفاوت

to the end of the live stream last week I was very impressed.

برای پایان پخش زنده هفته گذشته بود که بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم.

I don’t remember... oh I see, well, last week I said part of it and then you said part of it.

یادم نیست... اوه می بینم، خوب، هفته گذشته بخشی از آن را گفتم و شما بخشی از آن را گفتید.

You know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟

Ta ta for now.

تا تا فعلا

Bye bye.

خداحافظ.