Emojis - 😀Smiley Face / 🍆Eggplant? | part 1 @EnglishAddict - Episode 219 - CHAT - Sun 23rd Oct 2022

It's a lovely day to day.

این یک روز دوست داشتنی است.

Autumn is in the air and also on your screens.

پاییز در هوا و همچنین در صفحه نمایش شماست.

They say that talk is cheap.

می گویند صحبت ارزان است.

Well, it doesn't come much cheaper than this.

خوب، خیلی ارزانتر از این نمی آید.

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

English addict coming to you live and direct from.

معتاد انگلیسی که به صورت زنده و مستقیم نزد شما می آید.

Please don't laugh when I say this

لطفا وقتی این را می گویم نخندید

because I know a lot of people want to laugh.

زیرا می دانم که خیلی ها می خواهند بخندند.

We are coming to you live from England.

ما به صورت زنده از انگلیس به شما مراجعه می کنیم.

I said, don't laugh.

گفتم نخند.

We are back.

ما برگشتیم.

Hello, everyone.

سلام به همه

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

Why do people keep laughing every time I say England?

چرا هر بار که انگلیس می گویم مردم به خنده ادامه می دهند؟

Can you stop laughing?

آیا می توانی جلوی خنده را بگیری؟

Every time I say England?

هر بار می گویم انگلیس؟

What's funny about that?

چه چیز خنده دار در مورد آن است؟

England.

انگلستان.

The greatest country in the world.

بزرگترین کشور جهان.

Thanks a lot.

خیلی ممنون.

Hi, everybody. This is.

سلام به همه. این هست.

Well, it's me, Mr. Duncan.

خب، من هستم، آقای دانکن.

They call me Mr. Duncan.

به من می گویند آقای دانکن.

They also sometimes call me other things as well that I can't say,

آنها همچنین گاهی اوقات به من چیزهای دیگری نیز می گویند که

unfortunately, here on YouTube, because they will cut me right off.

متأسفانه اینجا در یوتیوب نمی توانم بگویم، زیرا آنها به درستی من را قطع می کنند.

So I can't say those things.

بنابراین من نمی توانم آن چیزها را بگویم.

I might be able to show you something later that might express those thoughts, perhaps.

شاید بتوانم بعداً چیزی را به شما نشان دهم که ممکن است این افکار را بیان کند.

My name is Duncan. I talk about English.

اسم من دانکن است. من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

I love English very much.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

I'm one of those.

من یکی از آن ها هستم.

A lot of people say Mr. Duncan is one of those.

بسیاری از مردم می گویند که آقای دانکن یکی از این افراد است.

Yes, you are right.

بله حق با شماست.

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

Exactly.

دقیقا.

And it's a beautiful day today.

و امروز روز زیبایی است.

We have lots of autumn colours in the air.

ما رنگ های پاییزی زیادی در هوا داریم.

We will be following Mr.

ما آقای

Steve on his walk yesterday because a lot of people said

استیو را در پیاده روی دیروز او دنبال خواهیم کرد زیرا بسیاری از مردم گفتند که

we loved the pictures and the video that you showed last week of Mr.

ما عکس ها و ویدیویی را که هفته گذشته از

Steve walking through the trees.

راه رفتن آقای استیو از میان درختان نشان دادید دوست داریم.

So we will have another look at one of the views of Mr.

بنابراین نگاهی دیگر به یکی از نماهای آقای

Steve walking that I filmed yesterday.

استیو در حال راه رفتن که دیروز فیلمبرداری کردم خواهیم داشت.

And also something else I'm going to be talking to the cow

و همچنین چیز دیگری که بعداً با گاو صحبت خواهم

later on.

کرد.

You've never seen this before.

شما قبلاً این را ندیده اید.

It's brand new.

کاملا نو است

You've never seen me talk to the cows before.

تا حالا ندیدی که با گاوها حرف بزنم.

But today I'm going to do it.

اما امروز قرار است این کار را انجام دهم.

So we are here once again.

بنابراین ما یک بار دیگر اینجا هستیم.

And as if you needed reminding, Autumn is definitely in the air.

و انگار نیاز به یادآوری داشتی، پاییز قطعا در هواست.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

The leaves on the trees are turning old

برگ های درختان در حال پیر شدن هستند

and everything is becoming smelly and old,

و همه چیز بدبو و پیر می شود،

including me.

از جمله من.

For those who love English, well, this is English addict coming to you on the final day of the week.

برای کسانی که عاشق انگلیسی هستند، خوب، این معتاد انگلیسی است که در روز آخر هفته نزد شما می آید.

And we are now over halfway through October.

و اکنون در نیمه های ماه اکتبر هستیم.

And of course, a lot of people have asked Mr.

و البته، بسیاری از مردم از آقای دانکن پرسیده اند

Duncan,

are you going to be celebrating your anniversary, the anniversary of your YouTube

، آیا قرار است سالگرد خود را جشن بگیرید، سالگرد

channel being created way back in 2006?

ایجاد کانال YouTube شما در سال 2006؟

The answer to that is yes.

پاسخ مثبت است.

I will be celebrating at the end of this month

من در پایان این ماه جشن می‌گیرم

when we have the 16th

که شانزدهمین

anniversary of my YouTube channel being created.

سالگرد ایجاد کانال YouTube من باشد.

But for now, it's Sunday.

اما فعلا یکشنبه است.

TBD, TBD,

TBD، TBD،

TBD, TBD, TBD, TBD, TBD.

TBD، TBD، TBD، TBD، TBD.

We have made it all the way to the end

ما آن را به

of another week and weekend as well.

پایان یک هفته دیگر و آخر هفته نیز رساندیم.

Yes, it is.

بله همینطور است.

Mr. Duncan,

آقای دانکن

in the birthplace of the English language,

در زادگاه زبان انگلیسی

which is, of course, England.

که البته انگلستان است.

Why do people keep doing that?

چرا مردم به این کار ادامه می دهند؟

Why do you keep laughing every time I say that?

چرا هر بار که این حرف را می زنم می خندی؟

It's not as if this country

انگار نه انگار که این

has become the figure of fun.

کشور تبدیل به چهره ی سرگرمی شده است.

It's not as if this country has developed

اینطور نیست که این کشور

a bit of a reputation of being one big, massive joke.

به یک شوخی بزرگ و بزرگ شهرت پیدا کرده باشد.

No, nothing like that. I don't know. At least.

نه، چنین چیزی نیست. من نمی دانم. حداقل.

At least we're not dragging people away

حداقل ما مردم را

on live television in their parliament.

در تلویزیون زنده در مجلس آنها نمی کشانیم.

Oh, yes, Mr.

اوه، بله، آقای

Duncan, we know what you're talking about.

دانکن، ما می دانیم که در مورد چه چیزی صحبت می کنید.

Quite shocking.

کاملا تکان دهنده

And some people are saying not exactly unexpected.

و برخی افراد می گویند که دقیقاً غیرمنتظره نیست.

Did you see the scenes of the Chinese

آیا صحنه های

Congress meeting on their final day?

جلسه کنگره چین در روز پایانی آن را دیدید؟

And poor old Hu Jintao, who I remember

و پیر بیچاره هو جینتائو، که به یاد دارم

because he was actually in charge when I was in China,

چون زمانی که من در چین

when I was living there and seeing him dragged away.

بودم، زمانی که من در چین زندگی می‌کردم و او را می‌دیدم که او را می‌کشیدند، در واقع مسئول بود.

Although now people are saying that perhaps he was taken ill.

اگرچه اکنون مردم می گویند که شاید او بیمار شده است.

Maybe he was unwell, but it didn't look like it.

شاید حالش خوب نبود، اما به نظر نمی رسید.

I've I've watched the video many times

من بارها ویدیو را تماشا کرده ام

and it looks as if he does not want to go.

و به نظر می رسد که او نمی خواهد برود.

I think maybe because of

من فکر می‌کنم شاید به

the slight reputation

خاطر شهرت کمی

that China has of taking people away and never seeing them again.

که چین دارد مردم را می‌برد و دیگر هرگز آنها را نمی‌بیند.

Maybe perhaps that's the reason why until lighter things.

شاید به همین دلیل است که تا چیزهای سبک تر.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Nice to see you all here today as well. We have Mr.

خوشحالم که همه شما را امروز اینجا می بینم. ما آقای

Steve coming up.

استیو را داریم.

We are going to talk about the subject we were talking about last week

ما قرار است در مورد موضوعی که هفته گذشته در مورد آن صحبت می کردیم صحبت

and we never got to actually talk about it.

کنیم و هرگز نتوانستیم در مورد آن صحبت کنیم.

We were going to talk about it and then we didn't have time

قرار بود در موردش صحبت کنیم و بعدش وقت نکردیم

because a certain person was talking too much.

چون فلان شخص زیاد حرف می زد.

You know who I'm on about?

میدونی با کی طرفم؟

I know who I'm on about.

من می دانم که در مورد چه کسی هستم.

And he will be here later on at around about 2:30 UK.

و او بعداً در حدود ساعت 2:30 انگلستان اینجا خواهد بود.

Time to join us on the live chat.

وقت آن است که در چت زنده به ما بپیوندید.

Very nice to see Mr.

خیلی خوشحالم که آقای

Steve back later on today.

استیو را بعداً امروز دیدم.

He will be with us live in the studio.

او به صورت زنده در استودیو با ما خواهد بود.

What else today?

امروز دیگه چی؟

Oh, we are looking at emojis,

اوه، ما به ایموجی ها نگاه می کنیم،

those things that people use all the time.

آن چیزهایی که مردم همیشه از آنها استفاده می کنند.

Now, the reason why I'm mentioning this is well, a couple of things.

حالا دلیل اینکه من به این موضوع اشاره می کنم خوب است، یکی دو چیز.

First of all, I think people use

اول از همه، من فکر می‌کنم مردم اغلب از

those little emoji icons

آن نمادهای ایموجی کوچک استفاده

too often, and sometimes they use them in situations

می‌کنند، و گاهی اوقات آنها را در موقعیت‌ها

or as a response to a situation

یا به عنوان پاسخی به موقعیتی استفاده

that maybe should not have

می‌کنند که شاید نباید

an emoji of any type.

هیچ نوع ایموجی داشته باشد.

Maybe if you are passing on bad news or maybe something really sad has happened,

شاید اگر در حال انتقال اخبار بد هستید یا شاید اتفاقی واقعا غم انگیز رخ داده باشد،

or perhaps something terrible

یا شاید کار وحشتناکی

that a person has done, maybe, maybe England.

که شخصی انجام داده باشد، شاید انگلیس.

Maybe.

شاید.

If I say England, maybe there is a certain type of emoji

اگر بگویم انگلستان، شاید نوع خاصی از شکلک وجود دارد

that you might think of straight away.

که ممکن است بلافاصله به آن فکر کنید.

Thanks a lot.

خیلی ممنون.

What's going on today?

امروز چه خبر است؟

Why are you picking on my lovely country?

چرا کشور دوست داشتنی من را انتخاب می کنید؟

It's not as if we've done anything stupid.

اینطور نیست که ما کار احمقانه ای انجام داده باشیم.

It's not as if our government have been acting like complete.

اینطور نیست که دولت ما کامل عمل کرده باشد.

What's the word?

کلمه چیست؟

Oh, there is a word, but I can't use it.

اوه، یک کلمه وجود دارد، اما من نمی توانم از آن استفاده کنم.

Unfortunately, YouTube would close me down once again.

متأسفانه یوتیوب دوباره مرا تعطیل کرد.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Nice to see you here. Who was first?

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. اول کی بود؟

Who was first on today's live chat?

چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود؟

Does anyone know?

کسی میدونه؟

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

First, on today's live chat, we have Lewis Mendez.

اول، در چت زنده امروز، لوئیس مندز را داریم.

Congratulations, Lewis.

تبریک می گویم، لوئیس.

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

Lewis Mendez, you are first today

لوئیس مندز، شما امروز اولین نفر

on the live chat.

در چت زنده هستید.

Am I okay? I'm okay.

من خوبم؟ خوبم.

No problem.

مشکلی نیست

Yes, I know the world at the moment

بله، می دانم که جهان در حال حاضر

is laughing at the UK.

به بریتانیا می خندد.

The government of this country is now being left

دولت این مملکت الان

backed by everyone, but it has nothing to do with me.

پشتوانه همه است اما به من ربطی ندارد.

Although I have been asked secretly

اگرچه مخفیانه از من پرسیده شده که

if I would like to be the Prime Minister for maybe an hour or two

آیا می خواهم سال آینده شاید برای یک یا دو ساعت نخست وزیر

next year, I think around about June or July next year.

شوم، اما به ژوئن یا ژوئیه سال آینده فکر می کنم.

So it looks as if I might have a chance of being the Prime Minister of this country

بنابراین به نظر می رسد که من ممکن است برای مدت بسیار کوتاهی شانس نخست وزیری این کشور را

for a very short time, because apparently that's what you do now.

داشته باشم، زیرا ظاهراً این همان کاری است که شما اکنون انجام می دهید.

You don't do it for very long.

شما این کار را برای مدت طولانی انجام نمی دهید.

You just do it for a few hours and then somebody else comes along and replaces you.

شما فقط چند ساعت این کار را انجام می دهید و سپس شخص دیگری می آید و جایگزین شما می شود.

That's what we do know about apparently.

این چیزی است که ما ظاهراً در مورد آن می دانیم.

Well, mean, apparently.

خب، ظاهراً.

That's what we do now. Hello. Also Vitesse.

این کاری است که ما اکنون انجام می دهیم. سلام. همچنین ویتسه.

Vitesse is here on the live chat.

Vitesse اینجا در چت زنده است.

Hello, Valentin and Paolo is here.

سلام، والنتین و پائولو اینجا هستند.

I haven't seen you for a while, Paolo.

مدتی است که تو را ندیده ام، پائولو.

How have you been?

چطور بودی؟

Busy playing your guitar, I wonder.

در تعجبم که مشغول نواختن گیتار شما هستم.

Zoot Sica.

زوت سیکا.

We also have Beatrice.

بئاتریس هم داریم.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Nice to see you back on the live chat as well.

خوشحالم که دوباره شما را در چت زنده می بینم.

Lots to talk about today.

امروز چیزهای زیادی برای صحبت کردن است.

Hard things and easy things.

چیزهای سخت و چیزهای آسان.

We were going to talk about it last week, but Mr.

هفته گذشته قرار بود در مورد آن صحبت کنیم، اما آقای

Steve was talking so much

استیو آنقدر صحبت

he would not keep his mouth shut

می کرد که هفته گذشته دهانش را بسته نگه نداشت

last week.

.

Did you see it?

دیدی؟

Someone said, Mr.

یکی گفت، آقای

Duncan, you reminded me of a double act.

دانکن، شما مرا یاد یک عمل دوگانه انداختید.

Two comedians being funny.

دو کمدین بامزه بودن

Well, that would be nice

خوب،

if we actually had intended to be funny, but we hadn't.

اگر واقعاً قصد داشتیم خنده دار باشیم، خوب بود، اما این کار را نکرده بودیم.

But apparently everyone found it hilarious last week,

اما ظاهراً همه آن را در هفته گذشته خنده دار دانستند،

so we will find out what happens today.

بنابراین ما امروز خواهیم فهمید که چه اتفاقی می افتد.

Oh, Lena is here. Hello, Lena.

اوه، لنا اینجاست. سلام لنا

I haven't seen you for a while, and I know when you pop in, you don't stay for very long, so.

مدتی است که تو را ندیده‌ام و می‌دانم وقتی وارد می‌شوی ، مدت زیادی نمی‌مانی، بنابراین.

Hello, Lena. Welcome back.

سلام لنا خوش برگشتی.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Magdalena.

ماگدالنا.

Apparently.

ظاهرا

Magdalena.

ماگدالنا.

Can I send you a big special get?

آیا می توانم یک دریافت ویژه بزرگ برای شما بفرستم؟

Well soon because you are now with the dreaded Luca.

به زودی چون الان با لوکای مخوف هستید.

Now you are in isolation because you have COVID.

اکنون به دلیل ابتلا به کووید در انزوا هستید.

Can I say we will try to keep you happy

آیا می توانم بگویم که امروز سعی می کنیم شما را راضی

and keep that smile on your face today, even though you are not feeling very well.

نگه داریم و این لبخند را روی لبانتان نگه داریم، حتی اگر احساس خوبی ندارید.

Get well soon, please.

زود خوب شو لطفا

Hello.

Also, Valentina.

سلام.

همچنین والنتینا.

Samir. Hello, Samir.

سمیر. سلام سمیر.

Thank you very much for being here today.

از اینکه امروز اینجا هستید بسیار سپاسگزارم.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Oh, Claudia is here.

اوه، کلودیا اینجاست.

Now, I think I might be wrong,

حالا، فکر می‌کنم ممکن است اشتباه

but I think I know what you are cooking today.

کنم، اما فکر می‌کنم می‌دانم امروز چه می‌پزی.

In your part, I wonder.

در قسمت شما تعجب می کنم.

But anyway, we will ask the question.

اما به هر حال ما این سوال را خواهیم پرسید.

The question we always ask when we want to know

سوالی که همیشه وقتی می خواهیم

what Claudia is cooking.

بدانیم کلودیا در حال پختن چه چیزی است می پرسیم.

We always sing this lovely song.

ما همیشه این آهنگ زیبا را می خوانیم.

What's cooking, Claudia?

چه آشپزی است، کلودیا؟

What have you got in the pot?

چه چیزی در گلدان دارید؟

What's cooking, Claudia?

چه آشپزی است، کلودیا؟

Is it something spicy and hot?

آیا چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not?

چیز شوری هست یا نه؟

Oh, Claudia,

اوه، کلودیا،

what is in the pot?

چه چیزی در قابلمه است؟

Claudia, what is in the pot today?

کلودیا، امروز در گلدان چیست؟

Please let me know.

لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

I have a feeling that you might have.

من یه حسی دارم که شاید تو داشته باشی

If I can find it, you might have one of these.

اگر بتوانم آن را پیدا کنم، ممکن است یکی از اینها را داشته باشید.

Oh, yes.

آه بله.

I saw your messages earlier.

من قبلا پیام های شما را دیدم.

You said, Mr.

گفتی آقای

Duncan, I might be having eggplant today.

دانکن، شاید امروز بادمجان بخورم.

That is also a very famous emoji

این همچنین یک ایموجی بسیار معروف است

that a lot of people like to use from time to time.

که افراد زیادی دوست دارند هر از گاهی از آن استفاده کنند.

And that just happens to be the subject that we are talking about today.

و این موضوعی است که امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

We are talking all about lovely.

ما در مورد دوست داشتنی صحبت می کنیم.

He moved cheese to you like emojis.

او پنیر را مانند ایموجی به شما منتقل کرد.

A lot of people

افراد زیادی

use emojis every day.

هر روز از ایموجی ها استفاده می کنند.

They certainly do.

آنها قطعا انجام می دهند.

And that's what we're talking about.

و این چیزی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم.

Later on when Mr.

بعداً وقتی آقای

Steve joins us, we will be looking at certain types of

استیو به ما ملحق شد، انواع خاصی از

emoji.

ایموجی ها را بررسی خواهیم کرد.

It's a whole complex thing.

این یک چیز کاملا پیچیده است.

Did you know that there are certain processes

آیا می‌دانستید که فرآیندهای خاصی وجود دارد

that a new emoji has to go through

که یک ایموجی جدید باید

before it can be approved?

قبل از تایید آن را طی کند؟

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

There is actually an organisation that has to approve emojis

در واقع سازمانی وجود دارد که باید ایموجی ها را

before they can become used in day to day life.

قبل از اینکه در زندگی روزمره مورد استفاده قرار گیرند تأیید کند.

I find that amazing, but it's true.

به نظر من این شگفت انگیز است، اما این حقیقت دارد.

So we are looking at emojis today.

بنابراین ما امروز به ایموجی ها نگاه می کنیم.

Please, Claudia.

لطفا، کلودیا.

What are you cooking to day?

امروز چی میپزی؟

Oh, yes.

آه بله.

Roasted beef today with eggplant,

گوشت گاو برشته شده امروز با بادمجان، تهیه

made with vinegar, garlic and basil.

شده با سرکه، سیر و ریحان.

Can I just say that sounds absolutely delicious.

فقط می توانم بگویم که کاملاً خوشمزه به نظر می رسد.

Once again, you leave me green with envy.

بار دیگر از حسادت مرا سبز می کنی.

I do like the sound of that.

من صدای آن را دوست دارم

I love eggplant.

من عاشق بادمجان هستم

Who said aubergines?

کی گفته بادمجان؟

Tolmach.

تولماچ.

Tolmach says. Oh, Mr. Duncan.

تولماچ می گوید. اوه، آقای دانکن.

Do you mean aubergines?

منظورت بادمجانه؟

Maybe. Maybe not.

شاید. شاید نه.

Who knows?

چه کسی می داند؟

England.

انگلستان.

What? Why?

چی؟ چرا؟

Why do you keep laughing every time I say that?

چرا هر بار که این حرف را می زنم می خندی؟

I don't know. Why.

من نمی دانم. چرا.

I don't know.

I'm sure Mr.

من نمی دانم.

من مطمئن هستم که آقای

Steve will be able to tell us what that is all about later on.

استیو بعداً می‌تواند به ما بگوید همه چیز در مورد چیست.

I don't know why people keep laughing every time I say that.

نمی دانم چرا هر بار که این را می گویم مردم به خنده ادامه می دهند.

It's a disgrace. It really is.

این مایه شرمساری است. واقعا هست.

Would you like to go and have a look at the cows?

دوست داری بری و به گاوها نگاه کنی؟

We are now going to have a look at the beautiful cows.

اکنون قصد داریم نگاهی به گاوهای زیبا داشته باشیم.

Yesterday I went for a little walk and I walked up the hill by my house

دیروز رفتم کمی پیاده روی کردم و از تپه کنار خانه بالا رفتم

and guess who I met?

و حدس زدم چه کسی را دیدم؟

Can you can you guess?

آیا می توانید حدس بزنید؟

It's the friends, the cows.

این دوستان، گاوها هستند.

You see, many people

ببینید، بسیاری از مردم

are afraid of cows, but in fact,

از گاو می ترسند، اما در واقع،

if you are nice to them, they will be nice to you.

اگر شما با آنها مهربان باشید، آنها نیز با شما مهربان خواهند بود.

And as you can see, these cows are ever so friendly.

و همانطور که می بینید، این گاوها همیشه بسیار دوستانه هستند.

Oh, they lovely

اوه، آنها

other women.

زنان دیگر را دوست دارند.

They're there and they say hello to you as well.

آنها آنجا هستند و به شما هم سلام می کنند.

Really?

واقعا؟

She's showing me her udders.

او پستان هایش را به من نشان می دهد.

I think that cow is a little

من فکر می کنم آن گاو کمی

nervous, but these over here, they are not nervous.

عصبی است، اما این اینجا، آنها عصبی نیستند.

Look how friendly they are.

ببین چقدر صمیمی هستن

Well, they were, but now they've gone back

خوب، آنها بودند، اما اکنون آنها

to eating their food.

به خوردن غذای خود بازگشته اند.

So there it was yesterday.

پس دیروز بود.

We had a lovely time out walking.

اوقات خوشی را با پیاده روی داشتیم.

The weather was absolutely beautiful.

هوا کاملا زیبا بود.

It was it was a lovely day.

روز قشنگی بود

And I couldn't resist going up the hill near my house to have a look at the cows.

و نمی‌توانستم در برابر بالا رفتن از تپه نزدیک خانه‌ام مقاومت کنم تا نگاهی به گاوها بیندازم.

And they were rather friendly.

و آنها نسبتاً دوستانه بودند.

They are friendly.

آنها دوستانه هستند.

They are once again one of those animals that are misunderstood.

آنها بار دیگر یکی از آن حیواناتی هستند که مورد سوء تفاهم قرار می گیرند.

A lot of people do.

خیلی از مردم این کار رو می کنند.

They misunderstand the cows and the sheep as well.

آنها گاو و گوسفند را هم اشتباه می فهمند.

They are often misunderstood people.

آنها اغلب افرادی هستند که سوء تفاهم می شوند.

Get them wrong, you see.

آنها را اشتباه بگیرید، می بینید.

They get the wrong end of the stick.

آنها انتهای چوب را اشتباه می گیرند.

If you get the wrong end of the stick, it means you misunderstand something.

اگر انتهای چوب را اشتباه گرفتید، به این معنی است که چیزی را اشتباه متوجه شده اید.

Maybe you come to the wrong conclusion about something.

شاید در مورد چیزی به نتیجه اشتباه رسیدید.

If you get hold of the wrong end of the stick,

اگر انتهای اشتباه چوب را بگیرید،

you reach

the wrong conclusion about something.

در مورد چیزی به نتیجه اشتباه می رسید.

6 minutes to go and then Mr.

6 دقیقه مانده و بعد آقای

Steve will be here. And Claudia is.

استیو اینجا خواهد بود. و کلودیا است.

Yes, Claudia has herbs

بله، کلودیا سبزی

and eggplant.

و بادمجان دارد.

I love eggplant very much.

من بادمجان را خیلی دوست دارم.

We used to have it at the school where I used to work

قبلاً آن را در مدرسه ای می خوردیم که من قبلاً در آن کار می کردم

and they would often have eggplant for for lunch.

و آنها اغلب برای ناهار بادمجان می خوردند.

Very nice.

بسیار خوب.

Cooked in olive oil.

در روغن زیتون پخته شده است.

Delicious.

خوشمزه - لذیذ.

So today we have Mr.

بنابراین امروز ما آقای

Steve coming up.

استیو را داریم.

We are talking about hard and easy things as well.

ما در مورد چیزهای سخت و آسان نیز صحبت می کنیم.

Maybe we will find out about what Mr.

شاید بفهمیم که آقای استیو چه کار

Steve has been doing.

کرده است.

He he is in a bit of a difficult situation at the moment, Mr.

او در حال حاضر در شرایط سختی قرار دارد ، آقای

Steve, because he's trying to work out and this is one thing Mr.

استیو، زیرا او در تلاش است تا تمرین کند و این چیزی است که آقای

Steve is not very good at.

استیو در آن خیلی خوب نیست.

He's not very good at making decisions.

او در تصمیم گیری خیلی خوب نیست.

And this is one of the things that he's finding hard to solve at the moment,

و این یکی از چیزهایی است که او در حال حاضر به سختی می تواند آن را حل کند،

because he wants to buy some new trees,

زیرا او می خواهد چند درخت جدید بخرد،

some small trees to go at the side of the garden,

چند درخت کوچک برای رفتن به کنار باغ،

because last year we had to cut them down, we had to start cutting them down, and now they've all gone.

زیرا سال گذشته مجبور بودیم آنها را قطع کنیم. برای شروع به قطع کردن آنها، و اکنون همه آنها رفته اند.

And we

are using them now as firewood because they all died.

و ما

اکنون از آنها به عنوان هیزم استفاده می کنیم زیرا همه آنها مرده اند.

So Steve wants to replace the trees with some new trees, but he can't decide.

بنابراین استیو می خواهد درختان را با چند درخت جدید جایگزین کند، اما نمی تواند تصمیم بگیرد.

He can't make up his mind.

او نمی تواند تصمیم خود را بگیرد.

He is indecisive.

او بلاتکلیف است.

Sometimes a person who is indecisive

گاهی اوقات فردی که تصمیم

is a person who can't make a decision about something.

نمی گیرد فردی است که نمی تواند در مورد چیزی تصمیم بگیرد.

They have a choice.

آنها یک انتخاب دارند.

Maybe two things or maybe three things or maybe a dozen things.

شاید دو چیز یا شاید سه چیز یا شاید ده چیز.

And they have to choose one thing from that group.

و باید یک چیز را از آن گروه انتخاب کنند.

And sometimes it's not easy to do.

و گاهی اوقات انجام آن آسان نیست.

I think it is fair to say that

من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم

Mr. Steve sometimes

آقای استیو گاهی

finds it very hard to make decisions.

اوقات تصمیم گیری برای او بسیار سخت است.

Nick Tram is here. Hello. Near Tram.

نیک ترام اینجاست. سلام. نزدیک تراموا

The cows look at people at a party and you have gatecrashed.

گاوها در یک مهمانی به مردم نگاه می‌کنند و شما از آن عبور کرده‌اید.

Well, they don't mind.

خوب، آنها مهم نیستند.

They love it.

آنها آن را دوست دارند.

They love it when Mr.

وقتی من و آقای استیو از کنار آن رد می‌شویم، آن‌ها دوست دارند

Steve and myself walk by because they always have a little look.

زیرا همیشه نگاه کوچکی دارند.

They are curious and the reason why they are always happy to see us

آنها کنجکاو هستند و دلیل اینکه آنها همیشه از دیدن ما خوشحال می شوند

is because quite often we will give some give them some grass

این است که اغلب اوقات ما به برخی از آنها مقداری علف

or some leaves from all trees.

یا تعدادی برگ از همه درختان می دهیم.

That's the reason why

به همین دلیل است که

animals are very simple creatures

حیوانات موجودات بسیار ساده ای هستند

with their likes and dislikes.

با علایق و علاقه هایشان.

And when you give them food

و وقتی به آنها

and anyone who owns a pet, if you have a cat or a dog, you will know that

و هر کسی که حیوان خانگی دارد، غذا بدهید، اگر گربه یا سگ دارید، می‌دانید

it doesn't take very long for an animal to realise

که طولی نمی‌کشد تا یک حیوان بفهمد

that human beings are a very good source of food.

که انسان منبع غذایی بسیار خوبی است.

Which is why many animals love human beings very much.

به همین دلیل است که بسیاری از حیوانات انسان را بسیار دوست دارند.

Olga is here. Hello, Olga.

اولگا اینجاست سلام، اولگا.

I recognise myself as being indecisive.

من خودم را بلاتکلیف می دانم.

It is true.

درست است.

I would say that many people are indecisive from time to time.

من می گویم که بسیاری از افراد گهگاهی بلاتکلیف هستند.

Maybe you have a wonderful choice of things

شاید انتخاب شگفت انگیزی از چیزهایی داشته باشید

that you could have, but you can only choose one thing.

که می توانستید داشته باشید، اما فقط می توانید یک چیز را انتخاب کنید.

But you want all of them.

اما شما همه آنها را می خواهید.

You want everything that's fair.

شما هر چیزی را می خواهید که منصفانه باشد.

But you can't. You can only have one thing.

اما شما نمی توانید. شما فقط می توانید یک چیز داشته باشید.

Sometimes making a decision is not easy.

گاهی اوقات تصمیم گیری آسان نیست.

We have some lovely photographs to show you.

ما چند عکس زیبا داریم که به شما نشان می دهیم.

By the way, can I say thank you to Claudia?

به هر حال، می توانم از کلودیا تشکر کنم؟

Claudia is always going somewhere.

کلودیا همیشه در حال رفتن به جایی است.

Thank you, Claudia, for your lovely photographs.

با تشکر از شما، کلودیا، برای عکس های دوست داشتنی شما.

Look, isn't this lovely?

ببین، این دوست داشتنی نیست؟

Isn't that ever so nice?

آیا هرگز آنقدر خوب نیست؟

Beautiful.

زیبا.

A very beautiful photograph.

یک عکس بسیار زیبا

It looks very tropical.

بسیار گرمسیری به نظر می رسد.

It looks like maybe you are on a small desert island somewhere

به نظر می رسد شاید در یک جزیره کویری کوچک در جایی هستید

with a bridge going through the middle.

که پلی از وسط آن می گذرد.

And here's another photograph sent to us by Claudia.

و در اینجا یک عکس دیگر توسط کلودیا برای ما ارسال شده است.

Claudia? Claudia.

کلودیا؟ کلودیا

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

Now, apparently, this is a place called El Rosado

حالا ظاهراً اینجا مکانی به نام ال روزادو

Del Palmero, which I think might be the Rose Garden

دل پالمرو است که به نظر من ممکن است باغ گل رز

or the Park Garden of Rose Roses.

یا پارک باغ گل رز باشد.

So I'm not sure it might it might be translate

بنابراین من مطمئن نیستم که ممکن است

it as the Rose Park or the Rose Garden.

آن را به عنوان پارک گل رز یا باغ رز ترجمه کند.

Am I right or am I wrong?

آیا من درست هستم یا اشتباه می کنم؟

Maybe wrong.

شاید اشتباه باشد.

Talking of photographs, we also have a picture from Luis Méndez.

در مورد عکس ها ، عکسی هم از لوئیس مندز داریم.

Thank you, Luis. Out walking.

ممنون لوئیس بیرون پیاده روی

If there is one thing that is good to do, even when the weather is not very nice,

اگر انجام یک کار خوب است، حتی زمانی که هوا خیلی خوب نیست،

going outside for a walk is a good thing to do.

بیرون رفتن برای پیاده روی کار خوبی است.

So thank you also Luis for your lovely photographs.

بنابراین از لوئیس نیز برای عکس های دوست داشتنی شما متشکرم.

I do like this photograph and there is a reason why I like this picture

من این عکس را دوست دارم و دلیلی وجود دارد که چرا این عکس را دوست دارم این

is because I am always fascinated by reflections.

است که همیشه مجذوب بازتاب ها هستم.

I love looking at reflections maybe on a river or a lake.

من عاشق تماشای انعکاسات شاید در یک رودخانه یا یک دریاچه هستم.

And you can see

و در آنجا می توانید ببینید

there how perfectly captured the reflections are.

که چقدر انعکاس ها به خوبی ثبت شده اند.

In fact, if you turned that photograph upside down,

در واقع، اگر آن عکس را وارونه

it would still virtually look the same.

می کردید، همچنان تقریباً یکسان به نظر می رسید.

So I am I am fascinated by photography

بنابراین من مجذوب عکاسی

and filmmaking when it involves reflections.

و فیلم‌سازی می‌شوم که شامل بازتاب است.

I do like that very much

من آن را خیلی دوست دارم

so. Thank you, Claudia and Louis, for your lovely photographs.

. از شما، کلودیا و لوئیس، برای عکس های دوست داشتنی شما متشکرم.

If you want to send something to me, of course you can.

اگر می خواهید چیزی برای من بفرستید، البته می توانید.

Here is the address.

آدرس اینجاست.

There it is.

ایناهاش.

My email address is at the bottom of the screen.

آدرس ایمیل من در پایین صفحه است.

You can see it there right now.

همین الان می توانید آن را در آنجا ببینید.

If you want to say hello, Mr.

اگر می خواهی سلام کنی آقای

Duncan, or if you want to say, I don't like you, Mr.

دانکن یا می خواهی بگویی من از تو خوشم نمی آید آقای

Duncan, you smell of cabbage, Mr.

دانکن، بوی کلم می دهی، آقای

Duncan,

دانکن،

you are free to do it.

آزاد هستی.

No problem. So there is the email address.

مشکلی نیست بنابراین آدرس ایمیل وجود دارد.

Of course, you can also send some photographs, maybe something nice

البته، می توانید چند عکس هم بفرستید، شاید یک چیز خوب

if you want to send something to me, something

اگر می خواهید چیزی برای من بفرستید، یک چیز

cheerful, maybe something you want to tell me.

شاد، شاید چیزی که می خواهید به من بگویید.

Maybe you have some good news.

شاید شما یک خبر خوب داشته باشید.

Maybe something nice has happened to you.

شاید اتفاق خوبی برای شما افتاده باشد.

Mr. Steve.

آقای استیو

Will be here in a few moments.

چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

I can hear him now.

اکنون می توانم او را بشنوم.

He's coming down the stairs.

داره از پله ها پایین میاد

He's moaning about something.

او برای چیزی ناله می کند.

He's always complaining about things.

او همیشه از چیزهایی شاکی است.

However, yesterday we decided to take a little bit of rest and relaxation.

با این حال، دیروز تصمیم گرفتیم کمی استراحت و آرامش داشته باشیم.

We went out for a lovely walk and this is what Mr Steve got up to.

ما برای یک پیاده روی دوست داشتنی بیرون رفتیم و این همان چیزی است که آقای استیو بلند شد.