- 🚑 ACCIDENTS will Happen - Learn English - LIVE - Join the chat / Have fun while learning

Welcome to today's livestream.

به پخش زنده امروز خوش آمدید.

I hope you are feeling well.

امیدوارم حالتون خوب باشه

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

See if you can guess.

ببینید آیا می توانید حدس بزنید.

Yes, we are back together again.

بله، ما دوباره با هم برگشتیم.

Oh my goodness.

اوه خدای من.

I can't believe it. Here we are. One small.

من نمی توانم آن را باور کنم. اینجا هستیم. یکی کوچولو

Coming to you live from the birthplace of the English language.

از زادگاه زبان انگلیسی به شما می آید.

However, you seem very far away.

با این حال، شما بسیار دور به نظر می رسید.

Why are you so far away?

چرا تو آنقدر دور هستی؟

Please come closer.

لطفا نزدیکتر بیا

Don't be shy.

خجالتی نباش

Give it a try or else you'll make Mr.

آن را امتحان کنید وگرنه آقای

Duncan cry.

دانکن را به گریه خواهید انداخت.

You will. Hi, everybody.

شما خواهد شد. سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling good? Are you feeling happy?

آیا احساس خوبی داری؟ آیا احساس خوشبختی می کنید؟

Are you feeling super duper?

آیا شما احساس فوق العاده احمقانه دارید؟

A lot of people think that.

بسیاری از مردم چنین فکر می کنند.

Most people don't say super duper, but they do.

اکثر مردم نمی گویند super duper، اما می گویند.

If something is amazing, wonderful.

اگر چیزی شگفت انگیز است، فوق العاده است.

You can say that it is super duper.

می توان گفت که فوق العاده احمقانه است.

It is amazing.

شگفت انگیز است.

And in fact, we are back together again.

و در واقع ما دوباره با هم برگشتیم.

It is Sunday.

یکشنبه است.

It's a rather wet Sunday.

یکشنبه نسبتاً مرطوبی است.

I'm going to be honest with you.

من قصد دارم با شما صادق باشم.

The weather at the moment is really strange.

هوا در این لحظه واقعا عجیب است.

No, I'm sure where you are.

نه مطمئنم کجایی

The weather is also strange.

هوا هم عجیب است. به

It would appear that the whole planet is enjoying

نظر می رسد که کل سیاره

or suffering in some way.

به نوعی لذت می برد یا رنج می برد.

The weather, the strange weather.

هوا، هوای عجیب.

Some people are enjoying the lovely warm sunshine.

برخی از مردم از آفتاب گرم و دوست داشتنی لذت می برند.

Some people are not enjoying it.

برخی از مردم از آن لذت نمی برند.

Some people are enjoying the cool weather.

برخی از مردم از هوای خنک لذت می برند.

Some people are not enjoying it.

برخی از مردم از آن لذت نمی برند. به

It would appear that Mother Nature can very, very rarely

نظر می رسد که

please everyone when you think about it.

وقتی به آن فکر می کنید، مادر طبیعت به ندرت می تواند همه را خوشحال کند.

So apparently the planet is now boiling global.

بنابراین ظاهراً سیاره اکنون در حال جوشش جهانی است.

Boiling is a new phrase that was introduced this week.

جوشاندن عبارت جدیدی است که این هفته معرفی شد.

Yeah, I have to be honest, growing up in the 1980s,

بله، باید صادقانه بگویم، وقتی در دهه 1980 بزرگ شدم،

all people used to talk about, by the way, you can go now.

همه مردم قبلاً در مورد آن صحبت می کردند، اتفاقا، اکنون می توانید بروید.

I don't need you now. I'll figure

من الان به تو نیاز ندارم من

all people talked about in the 1980s,

تمام افرادی که در دهه 1980 در مورد لایه اوزون صحبت می کردند را رقم خواهم زد

the ozone layer.

.

That's all you ever heard of and about during

این تمام چیزی است که در طول

the 1980s, people were talking all the time, all the time

دهه 1980 درباره آن شنیده اید، مردم همیشه

about the ozone layer and the fact that the Earth was getting hotter and hotter.

در مورد لایه اوزون و این واقعیت که زمین گرم و داغتر می شود صحبت می کردند.

And that was way back in the 1980s.

و این در دهه 1980 بود.

And in fact, as far back as the 1960s, people

و در واقع، در دهه 1960، مردم به دلایل مختلف در

were concerned about environmental issues

مورد مسائل زیست محیطی نگران بودند

for various reasons, quite often

، اغلب

relating to animal welfare or maybe protecting

مربوط به رفاه حیوانات یا شاید حمایت از

certain animals, which of course is a good thing.

حیوانات خاص، که البته چیز خوبی است.

We don't want to say goodbye

ما نمی خواهیم

to those weird and wonderful creatures,

با آن موجودات عجیب و غریب خداحافظی کنیم که

some of which happen to taste very nice.

اتفاقاً طعم برخی از آنها بسیار خوب است.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

But these days we are talking about the environment

اما این روزها ما در مورد محیط زیست

as in the heat, the temperature, the weather conditions and all of that sort of stuff.

مانند گرما، دما، شرایط آب و هوایی و همه چیزهای دیگر صحبت می کنیم.

And now we have global boiling.

و اکنون ما جوش جهانی داریم. اتفاقاً

I think

فکر می کنم

this is just my opinion by the way.

این فقط نظر من است.

I think that we are getting a little bit

من فکر می کنم که ما

too carried away with these words and these phrases.

با این کلمات و این عبارات کمی بیش از حد غرق می شویم. به

Global boiling, I think has gone too far.

نظر من جوشش جهانی بیش از حد پیش رفته است.

It's a step too far.

این یک قدم خیلی دور است.

Global warming.

گرم شدن کره زمین.

Yes, global boiling sounds a little bit too dramatic.

بله، جوش جهانی کمی بیش از حد دراماتیک به نظر می رسد.

And I think a lot of people will stop listening

و من فکر می کنم بسیاری از مردم دیگر

to what other people have to say about those types of issues.

به آنچه دیگران در مورد آن نوع مسائل می گویند گوش نمی دهند.

Anyway, enough of that.

به هر حال بسه

My name is Mr. Duncan.

اسم من آقای دانکن است.

I talk about English.

من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

You might say I'm one of those up there.

شاید بگید من یکی از اون بالا هستم آیا

Are you one of those?

شما یکی از آنها هستید؟

Well, I'm definitely one of those.

خوب، من قطعا یکی از آن ها هستم.

I know I am.

میدانم که هستم.

I looked in the mirror this morning and I thought to myself, Hmm,

امروز صبح در آینه نگاه کردم و با خودم فکر کردم، هوم،

You're one of those, Mr.

شما یکی از آن ها هستید، آقای

Duncan.

دانکن.

I am an English addict, and I have a feeling that you might be as well

من یک معتاد انگلیسی هستم و این احساس را دارم که ممکن است شما نیز همینطور باشید،

because you are here right now with me watching for those wondering.

زیرا در حال حاضر اینجا با من هستید و منتظر کسانی هستید که در تعجب هستند.

Mr. Steve will be here later.

آقای استیو بعداً اینجا خواهد بود.

We are doing

ما

2 hours.

2 ساعت کار می کنیم.

2 hours today.

امروز 2 ساعت

2 hours. Everyone, tell your friends.

2 ساعت. همه به دوستان خود بگویید. به

Tell your relatives to tune in 2 hours.

اقوام خود بگویید تا 2 ساعت دیگر کوک کنند.

We had a lot of complaints last week, especially last week.

هفته گذشته به خصوص هفته گذشته شکایت های زیادی داشتیم.

I don't know why, but people were really upset last week

نمی‌دانم چرا، اما مردم هفته گذشته واقعاً ناراحت بودند

because we only did one hour last Sunday.

زیرا ما یکشنبه گذشته فقط یک ساعت کار کردیم.

But the real reasons for it were our lives at the moment, my life and Mr.

اما دلایل واقعی آن زندگی ما در حال حاضر، زندگی من و

Steve's life.

زندگی آقای استیو بود.

It's it's really chaotic.

این واقعاً آشفته است.

I don't think I've known a period of my life or Steve's life

فکر نمی‌کنم

during the 34 years that we've known each other.

در طول ۳۴ سالی که همدیگر را می‌شناسیم، دوره‌ای از زندگی خودم یا استیو را نمی‌شناختم.

I've never known a period where

من هرگز دوره ای را نمی شناسم که

everything is being so chaotic.

همه چیز اینقدر آشفته باشد.

I am really in a tizz.

من واقعا در تیز هستم.

Ooh, that's a great expression to be in a tizz.

اوه، این یک تعبیر عالی برای حضور در یک تیز است.

Or you can also say to be in a tizzy means you are all confused.

یا همچنین می‌توانید بگویید که در یک گیج هستید یعنی همه شما گیج شده‌اید.

There are so many things going on around you, you don't know where to look, you don't know what to think.

چیزهای زیادی در اطرافت می گذرد، نمی دانی کجا را نگاه کنی، نمی دانی به چه فکر کنی.

Everything is happening all at the same time.

همه چیز در یک زمان اتفاق می افتد.

So yes, we are having a busy time at the moment, a busy period.

بنابراین بله، ما در حال حاضر اوقات پرمشغله ای را سپری می کنیم، یک دوره شلوغ.

August is coming.

مرداد می آید.

So tomorrow is the last day of July and then August

پس فردا آخرین روز جولای است و بعد مرداد فرا می

arrives.

رسد.

Mm. Yes, I can hear you saying it.

مم بله، می شنوم که شما آن را می گویید. می

I can hear you saying Mr.

شنوم که می گویید آقای

Duncan, we know what's happening in August.

دانکن، ما می دانیم در ماه اوت چه اتفاقی می افتد.

It is your birthday in August.

در مرداد ماه تولد شماست.

Mr. Duncan.

We know all about your birthday every year in August.

آقای دانکن

ما همه چیز را در مورد تولد شما هر سال در ماه اوت می دانیم. روز

It is your birthday.

تولد شماست.

So yes, next month it is my birthday.

پس بله، ماه آینده تولد من است.

Well, having a little trip as well.

خوب، داشتن یک سفر کوچک نیز.

We are going away for a short time.

ما برای مدت کوتاهی می رویم.

Nothing else.

هیچ چیز دیگر.

Just having a little break for a short time

فقط برای مدت کوتاهی در حوالی روز تولدم یک استراحت کوچک داشتم

around the period of my birthday.

.

But don't worry, we're not leaving you

اما نگران نباشید، ما شما را ترک نمی کنیم،

because my birthday is on Saturday this year.

زیرا تولد من شنبه امسال است.

So the 12th of August is my birthday,

بنابراین 12 آگوست تولد من است

and that's it, really.

و واقعاً همین است.

So I think I think August is going to be busy for that.

بنابراین فکر می کنم آگوست برای آن شلوغ خواهد بود.

But maybe other things as well.

اما شاید چیزهای دیگری هم باشد.

We will have to wait and see.

باید منتظر بمانیم و ببینیم.

The one thing I do know, talking of the weather again,

تنها چیزی که می دانم، صحبت دوباره درباره آب و هوا،

I do know one thing.

یک چیز را می دانم.

Apparently it's going to be wet and cold

ظاهراً

over the next two weeks here in England.

در دو هفته آینده اینجا در انگلیس سرد و مرطوب خواهد بود.

So I'm not sure about global boiling

بنابراین من در مورد جوش جهانی

may, maybe global cooling,

ممکن است، شاید خنک کننده جهانی مطمئن نیستم،

especially here because it's going to be really cold.

به خصوص در اینجا زیرا واقعاً سرد خواهد بود.

About 17, 17 cells here next week.

حدود 17، 17 سلول اینجا هفته آینده.

That's all that's that's

این همه چیزی است که

that's all they've promised us for August.

برای اوت به ما قول داده اند.

And normally lots of people like to get away during the month of August.

و معمولاً بسیاری از مردم دوست دارند در ماه اوت فرار کنند.

Oh, no.

وای نه.

Well, we have the live chat happening.

خوب، ما چت زنده را داریم.

It would not be English addict without you joining in on the live chat.

بدون پیوستن شما به چت زنده، معتاد انگلیسی نخواهد بود.

Don't forget it is now operating on your screen.

فراموش نکنید که اکنون روی صفحه نمایش شما کار می کند.

If you can't see it, just refresh the page

اگر نمی توانید آن را ببینید، فقط صفحه را رفرش کنید

and then it will appear as if by magic.

و سپس به صورت ماژیک ظاهر می شود.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Who is here? Oh, very interesting.

کی اینجاست؟ اوه خیلی جالبه

He is back.

او برگشته است.

Everyone he is by

هر کسی که او در کنار تیمز است

the Thames has returned

as number one, Number one on the live chat.

به عنوان شماره یک، شماره یک در چت زنده بازگشته است.

So congratulations, Vitus.

بنابراین تبریک می گویم، ویتوس.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

I knew that would happen.

می دانستم که این اتفاق خواهد افتاد.

I knew that would happen.

می دانستم که این اتفاق خواهد افتاد.

My little device.

دستگاه کوچک من

I don't know why it stops working sometimes.

نمیدونم چرا بعضی وقتا کارش قطع میشه

So instead I will do this.

بنابراین در عوض من این کار را انجام خواهم داد.

Even that's not working.

حتی این کار نمی کند.

Try again.

دوباره امتحان کنید.

This really does cause me a lot of stress.

این واقعاً استرس زیادی به من وارد می کند.

I can't begin to tell you

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم که

how much stress doing this causes

انجام این کار چقدر استرس باعث می شود

you to realise you're just out.

متوجه شوید که به تازگی خارج شده اید.

You have no idea how much stress exists in my life

شما نمی دانید چقدر استرس در زندگی من

because of YouTube.

به خاطر یوتیوب وجود دارد.

Honestly.

صادقانه.

Well done foetus.

آفرین جنین

You are first today we also have be trees.

شما اولین هستید امروز ما نیز درختان هستیم.

Hello Beatrice.

سلام بئاتریس.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Kyle or Mazen.

کایل یا مازن

Sandra Gonzalez is here as well.

ساندرا گونزالس هم اینجاست.

Nice to see you.

از دیدن شما خوشحالم.

Also we also have who else, Juan Juan Banal.

همچنین ما همچنین چه کسی دیگر، خوان خوان بانال را داریم.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Zika is here.

زیکا اینجاست

We also have

Irene Christie.

ایرنه کریستی هم داریم.

Nina.

نینا

Hello, Cristina, are you okay?

سلام کریستینا، خوبی؟

Because I do believe you've been having one or two mishaps

زیرا من معتقدم که شما یک یا دو اتفاق ناگوار داشته اید

which just happens to be the subject of today's live stream.

که اتفاقاً موضوع پخش زنده امروز است.

We are looking at accidents now.

ما الان به دنبال تصادفات هستیم.

It's not because of you, Christine.

این به خاطر تو نیست، کریستین.

I don't worry.

من نگران نیستم.

It's not because of your bicycle accident.

این به خاطر تصادف دوچرخه شما نیست.

It's not because of all the other things

این به خاطر همه چیزهای دیگری نیست

that happened last week.

که هفته گذشته اتفاق افتاد.

I hope you're feeling better, by the way.

در ضمن امیدوارم حالتون بهتر باشه

I hope you are.

امیدوارم که باشی

You are good.

تو خوبی.

I'm glad I can cheer you up from time to time.

خوشحالم که می توانم هر از گاهی به شما روحیه بدهم.

So, Cristina, we are talking about accidents, but it's not because of you.

بنابراین، کریستینا، ما در مورد تصادفات صحبت می کنیم، اما این به خاطر تو نیست.

Cristina, We are looking at the word accident.

کریستینا، ما به کلمه تصادف نگاه می کنیم.

We are looking at ways of using the word.

ما به دنبال راه های استفاده از کلمه هستیم.

Lots of phrases that go with

عبارات زیادی که

that word as well a little bit later on. Ooh.

کمی بعد با آن کلمه همخوانی دارند. اوه

Also, we are playing

همچنین، ما در حال بازی

fill in the blanks.

پر کردن جاهای خالی هستیم.

Fill in the blanks, Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید، جاهای خالی را پر کنید.

We are playing fill in the blanks later on for those who like playing

ما در حال بازی هستیم که بعداً برای کسانی که دوست دارند

that particular game, Conal is here.

آن بازی خاص را پر کنند، Conal اینجاست.

Hello, Connell.

سلام، کانل. از اینکه

Nice to see you here as well,

شما را اینجا می بینم نیز خوشحالم،

Paul.

پل.

FIFA mobile is here.

موبایل فیفا اینجاست.

We also have Olga.

اولگا را هم داریم.

So many people are joining me.

افراد زیادی به من می پیوندند.

Francesca, Or should I say Francesca?

فرانچسکا، یا باید بگویم فرانچسکا؟

I always get your name wrong.

من همیشه نام شما را اشتباه می گیرم.

Francesca.

فرانچسکا

Hello to Sam.

سلام به سام

Rain bow.

رنگين كمان.

Wow. It's been a long time since I joined a live stream,

وای. مدت زیادی از پیوستن من به یک پخش زنده می گذرد،

but I still remember many names from the chat.

اما هنوز نام های زیادی را از چت به یاد دارم.

Hello, Sam Rainbow.

سلام سام رینبو

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

We need a rainbow.

ما به رنگین کمان نیاز داریم

We need something to cheer everything up.

ما به چیزی نیاز داریم که همه چیز را شاد کند.

Oh, I can't tell you how angry I was yesterday.

آه، نمی توانم به شما بگویم که دیروز چقدر عصبانی بودم.

It takes a lot to make me angry.

خیلی طول می کشد تا من را عصبانی کند.

But yesterday I was. I was.

اما دیروز من بودم من بودم.

I was very angry.

خیلی عصبانی بودم.

It doesn't happen very often. Doesn't.

خیلی اوقات اتفاق نمی افتد. نمی کند.

Hello.

Also to Rose, sir.

سلام.

همچنین به رز، قربان.

I think I said hello to you already.

فکر کنم قبلاً به شما سلام کردم.

I wonder where Louis is. Where is Louis?

من تعجب می کنم که لویی کجاست. لویی کجاست؟

Oh, there you are.

اوه، شما اینجا هستید.

Of course we have Louis Mendez

البته ما داریم که لوئیس مندز

is here today as well.

هم امروز اینجاست.

We also have Claudia.

ما کلودیا را هم داریم.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

By the way, I loved the photographs of you with your dad.

اتفاقاً من عاشق عکسهای تو با پدرت بودم.

Some lovely photographs that I saw in your Facebook page.

چند عکس زیبا که در صفحه فیسبوک شما دیدم .

Lovely.

دوست داشتني.

Nice.

خوب. خیلی

It's great to see you spending time with your dad.

خوب است که می بینم با پدرت وقت می گذرانی.

And I did enjoy seeing them.

و من از دیدن آنها لذت بردم.

I hope you had a good birthday as well.

امیدوارم شما هم تولد خوبی داشته باشید. اون

I was going to mention something then, but I can't remember what it was.

موقع میخواستم یه چیزی بگم ولی یادم نمیاد چی بود.

I'm getting old, you see, That's what it is.

دارم پیر میشم میبینی همینه

Oh, I know what I meant. You.

اوه میدونم منظورم چی بود شما.

I know what I was going to say.

میدونم چی میخواستم بگم می

I was going to ask Claudia a very important question.

خواستم از کلودیا یک سوال بسیار مهم بپرسم.

What's cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia, What have you got in the pot?

کلودیا، چه چیزی در گلدان داری؟

What's cooking, Claudia?

چه آشپزی است، کلودیا؟

Is it something spicy and hot?

آیا چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not? Or.

چیز شوری هست یا نه؟ یا.

Claudia What is it?

کلودیا چیست؟

The pot.

دیگ.

Claudia What is in the past?

کلودیا در گذشته چیست؟

Is it something nice?

چیز خوبیه؟

Maybe a little bit of chicken, maybe some carrots, maybe some

شاید کمی مرغ، شاید کمی هویج، شاید کمی

potatoes or potatoes?

سیب زمینی یا سیب زمینی؟

Yummy.

لذیذ.

You know what I would be good at?

میدونی در چه کاری خوب خواهم بود؟

I should go onto Tick-Tock.

من باید به تیک تاک بروم.

I should go on to tick tock, and I should do that thing that all of the sexy girls are doing at the moment

من باید به تیک تاک ادامه دهم و باید کاری را انجام دهم که همه دخترهای سکسی در لحظه ای

where they're pretending to eat things that appear on the screen.

که تظاهر به خوردن چیزهایی می کنند که روی صفحه نمایش ظاهر می شود انجام می دهند.

Mm mm. Mango.

میلی متر. انبه.

Yum, yum. My favourite.

یام مورد علاقه من.

Hmm. Cake.

هوم کیک.

Make me big and fat.

من را بزرگ و چاق کن

Mm hmm. Cherries.

مم هوم گیلاس.

I don't like cherries.

من گیلاس دوست ندارم

Cherries. Bad.

گیلاس. بد

Mm. Spicy.

مم تند.

Too hot to spicy, that sort of thing.

خیلی تند تا تند، از این جور چیزها. آیا

Have you seen it?

آن را دیده اید؟

Non playable characters. Apparently.

شخصیت های غیر قابل بازی ظاهرا

It's the latest thing that lots of people are doing to make money.

این آخرین کاری است که بسیاری از مردم برای کسب درآمد انجام می دهند.

But of course, you do have to be very, very good

اما مطمئناً، شما باید بسیار بسیار زیبا

looking and female as well.

و همچنین زنانه باشید.

Claudia, what are you having today?

کلودیا، امروز چه می خوری؟

Today, Claudia is having Brussel sprouts.

امروز کلودیا کلم بروکسل می خورد.

Not everyone likes sprouts.

همه جوانه ها را دوست ندارند.

It is always something that divides everyone

این همیشه چیزی است که

during Christmas time.

در زمان کریسمس همه را از هم جدا می کند.

Some people like sprouts,

برخی از افراد جوانه را دوست دارند،

brussels sprouts and some people don't.

کلم بروکسل و برخی دیگر نه. من

Personally, myself, I like Brussels sprouts.

شخصاً کلم بروکسل را دوست دارم.

I think they are really nice when you have your Christmas meal, to be honest with you.

من فکر می کنم وقتی با شما غذای کریسمس می خورید واقعاً خوب هستند .

So it's a gloomy day here, but I hope where you are,

بنابراین اینجا یک روز غم انگیز است، اما امیدوارم جایی که شما هستید،

everything is shiny and bright.

همه چیز براق و روشن باشد.

Mr. Steve will be with us. Don't worry.

آقای استیو با ما خواهد بود. نگران نباشید.

He is here.

اون اینجاست.

We will be talking about

ما در مورد

his favourite subject.

موضوع مورد علاقه او صحبت خواهیم کرد.

Cars.

ماشین ها.

Mm. He's been talking about it quite a lot.

مم او خیلی در مورد آن صحبت کرده است.

In fact,

در واقع

Mohsin asks Mr.

محسن از آقای

Duncan, Do you intend to create a tick tock account?

دانکن می پرسد آیا قصد ایجاد اکانت تیک تاک را دارید؟

I'm only joking, by the way.

اتفاقا من فقط شوخی می کنم.

I don't think anyone, anyone would want to see me

فکر نمی‌کنم کسی، کسی بخواهد من را

on Tick Tock

در تیک تاک ببیند که

doing all that stuff.

این کارها را انجام می‌دهم. آیا

Have you seen it?

Have you seen the young girls?

آن را دیده اید؟ آیا

دختران جوان را دیده اید؟

They're all doing this. They're all going, Ooh, mango.

همشون دارن این کارو میکنن همه می روند، اوه، انبه.

Mm. Yummy. Ooh.

مم لذیذ. اوه

Birthday cake. Hmm.

کیک تولد. هوم

Happy birthday to me. Happy birthday to me.

تولدم مبارک. تولدم مبارک.

Bah bah bah bah. Papa, It's a bit early.

باه به باه. بابا یه کم زوده

It's not my birthday yet.

هنوز تولدم نرسیده

12th of August is my birthday.

12 مرداد تولد من است.

That's when it is. Hello. Also, two.

آن وقت است. سلام. همچنین، دو.

Oh, hello.

اوه سلام.

Also to

همچنین به

who else is here and shoo.

چه کسی دیگر اینجاست و شو.

Hello and shoo.

سلام و شو.

I don't recognise your name.

من اسم شما را نمی شناسم

Is it your first time?

آیا اولین بار است؟

If it is your first time here, please let me know.

اگر اولین بار است که اینجا هستید، لطفاً به من اطلاع دهید. در حال حاضر در اینجا

It's a very busy time of year at the moment around here, because the farmers

زمان بسیار شلوغی از سال است ، زیرا کشاورزان

have all started doing the thing that they love doing.

همه شروع به انجام کاری کرده اند که دوست دارند انجام دهند.

I'm not sure if they love doing it.

من مطمئن نیستم که آنها عاشق انجام این کار هستند یا خیر.

I wonder if farmers enjoy the work that they do.

من نمی دانم که آیا کشاورزان از کاری که انجام می دهند لذت می برند؟

But yesterday I was out with Mr.

اما دیروز من با آقای استیو بیرون بودم

Steve

and this is what we saw whilst walking around.

و این چیزی است که در حین راه رفتن دیدیم.

Oh, a lot of things are going on at the moment around this area.

اوه، چیزهای زیادی در حال حاضر در اطراف این منطقه در حال وقوع است.

Harvest time has arrived and there you can see

زمان برداشت فرا رسیده است و در آنجا می توانید

the farmers gathering the grain.

کشاورزان را در حال جمع آوری غلات ببینید.

I think in that particular field there is,

من فکر می کنم در آن زمینه خاص وجود دارد،

I think it's barley in that particular field.

فکر می کنم در آن زمینه خاص جو است.

So that is yesterday.

پس همین دیروز است.

I filmed that yesterday whilst out walking with Mr.

من دیروز در حالی که با آقای استیو قدم می زدم از آن فیلم گرفتم

Steve.

.

We were out, we went into town because the weather was not too bad,

ما بیرون بودیم، چون هوا خیلی بد نبود به شهر رفتیم،

although after we got back

اگرچه بعد از برگشتن

the weather did change

هوا تغییر کرد

and you can see where the farmer has been

و می‌توانید ببینید که کشاورز در کجا

gathering his crop or her crop.

محصول یا محصول خود را جمع می‌کند.

Of course farmers can be ladies as well.

البته کشاورزان نیز می توانند خانم باشند.

We often think of the farmer's wife, but it is not unusual these days

ما اغلب به همسر کشاورز فکر می کنیم، اما این روزها

to see women working on the farms

دیدن زنانی که در مزرعه کار می کنند، عجیب نیست

toiling.

.

And then you can see a very large combine harvester

و سپس می توانید یک کمباین بسیار بزرگ را ببینید که

collecting the grain and leaving behind the hay,

دانه ها را جمع آوری می کند و یونجه را پشت سر می گذارد،

which of course will come in very useful later

که البته بعداً

for the livestock, the cattle during the winter months.

برای دام ها، گاوها در ماه های زمستان بسیار مفید خواهد بود.

They can use it for for eating where

آنها می توانند از آن برای غذا خوردن در جایی

when food is very scarce.

که غذا بسیار کمیاب است استفاده کنند.

Excuse me.

ببخشید.

Well I just buy.

خوب من فقط خریدم

Oh, by Michael.

اوه، توسط مایکل.

Bye bye.

خداحافظ. خیلی

It was lovely having you here.

خوب بود اینجا بودن

So there it was.

پس آنجا بود.

Yesterday's event.

رویداد دیروز.

So outside

بنابراین بیرون از

the farmers, today

کشاورزان امروز

they are panicking because we are going to have days and days of rain.

وحشت زده اند زیرا روزها و روزهای بارانی خواهیم داشت. می

You can see behind me already it's raining behind me already.

توانی پشت سرم را ببینی که از قبل پشت سرم باران می بارد.

It is.

این است.

The farmers are working hard today.

کشاورزان امروز سخت کار می کنند.

You are right. They are.

حق با شماست. آن ها هستند.

The farmers are working very hard because

کشاورزان بسیار سخت کار می کنند زیرا

it's harvest time.

زمان برداشت است.

And if they don't collect all of the harvest,

و اگر همه محصول را جمع نکنند،

if they don't collect all of the grain now, it will all be ruined

اگر الان همه غلات را جمع نکنند، همه خراب می شود

because we are going to have days and days of heavy rain, apparently.

زیرا ظاهراً روزها و روزهای باران شدید خواهیم داشت.

And I can't say that I'm looking forward to that.

و نمی توانم بگویم که مشتاقانه منتظر آن هستم.

Really, you are right and true.

واقعا حق با شماست و راست می گویید.

Farmers are really hard working.

کشاورزان واقعا سخت کار می کنند.

You are right.

حق با شماست.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

In a few moments we have Mr.

چند لحظه دیگر ما آقای

Steve, but I couldn't resist showing you

استیو را داریم، اما من نتوانستم چیزی را به شما نشان دهم

something that I haven't showed for a long time.

که مدتهاست نشان نداده ام.

I've showed you a little bit of the video we are about to see.

من بخش کوچکی از ویدیویی که قرار است ببینیم را به شما نشان دادم .

But today I thought it would be nice to show the whole thing

اما امروز فکر کردم خوب است که همه چیز را نشان دهم

because I feel as if I need a break.

زیرا احساس می کنم به استراحت نیاز دارم.

I feel as if I need to go somewhere nice,

احساس می‌کنم باید به یک جای خوب،

somewhere pleasant, somewhere

جایی دلپذیر، جایی

near the sea.

نزدیک دریا بروم.

And then after this, it's Mr.

و بعد از این، آقای

Steve. Yes.

استیو است. آره.

He will be here live in the studio in a few minutes

او تا دقایقی دیگر به صورت زنده در استودیو حاضر خواهد شد

from now.

.

In the booth.

در غرفه.

So here we are, Mr.

پس ما اینجا هستیم، آقای

Duncan and Mr. Steve.

دانکن و آقای استیو.

Where are we?

ما کجا هستیم؟

We are now on the beach.

ما الان در ساحل هستیم.

On the beach at a typical British beach scene.

در ساحل در یک صحنه معمولی ساحل بریتانیا.

It's freezing cold.

هوا سرد است

We're wrapped up in wool in winter clothes that suns out.

ما در لباس‌های زمستانی پشمی پیچیده‌ایم . دوست

It looks lovely, but it's actually very cold.

داشتنی به نظر می رسد، اما در واقع بسیار سرد است.

So I've got the beach towel.

بنابراین من حوله ساحل را دارم.

And what have you got, Mr. Duncan?

و چه چیزی دارید، آقای دانکن؟

I have my spade so I can dig in the sand

من بیل خود را دارم تا بتوانم در شن ها حفاری کنم

because we are on a sandy beach and I have my bucket as well.

زیرا ما در یک ساحل شنی هستیم و سطل خود را نیز دارم.

My little bucket, so I can put the sand into the bucket

سطل کوچک من، بنابراین من می توانم شن و ماسه را در سطل بریزم

and I can build a little sandcastle here.

و می توانم یک قلعه شنی کوچک اینجا بسازم.

And I've got the same matching.

و من همان تطابق را دارم.

I've got the blue ones, you've got the red ones.

من آبی ها را دارم، شما قرمزها را.

So are we going to start building sand castles? Mr.

پس آیا می خواهیم ساخت قلعه های شنی را شروع کنیم؟ آقای

Duncan I have all excited.

دانکن من همه هیجان زده ام.

I think Mr.

من فکر می کنم آقای

Steve is very eager, even though the wind is blowing, it is quite windy on the beach.

استیو بسیار مشتاق است، با وجود اینکه باد می وزد، اما در ساحل کاملاً باد می آید.

We are very close to the sea.

ما به دریا خیلی نزدیک هستیم.

We are on the Welsh coast in a place called Aberdare V.

ما در سواحل ولز در مکانی به نام Aberdare V هستیم. در

It's very nice normally, but unfortunately it's a little cool and quite windy.

حالت عادی خیلی خوب است، اما متاسفانه هوا کمی خنک و کاملاً باد است.

What else have you got there, Steve?

چه چیز دیگری در آنجا دارید، استیو؟

I've got a beach towel.

من یک حوله ساحلی دارم.

Yeah.

Which I'm now using to keep warm with.

آره

که اکنون برای گرم نگه داشتن با آن استفاده می کنم.

Do you like, do you like Steve's beach towel?

آیا دوست دارید، آیا حوله ساحلی استیو را دوست دارید؟

I'm using it as a scarf to keep warm.

من از آن به عنوان روسری برای گرم نگه داشتن استفاده می کنم.

So let's start building some sand castles.

پس بیایید شروع به ساختن چند قلعه شنی کنیم.

Oh, I do like to be beside the seaside, though.

اوه، من دوست دارم در کنار دریا باشم.

I do like to be beside the sea all over the UK

من دوست دارم در سراسر بریتانیا در کنار دریا باشم

During the summer months, people come and they visit the seaside.

در طول ماه های تابستان، مردم می آیند و از ساحل دیدن می کنند.

They go to the beach.

آنها به ساحل می روند.

I don't know what it is about being near the sea.

نمی‌دانم نزدیک بودن به دریا چیست.

The sights, the sounds, the weather, and also the fresh air.

مناظر، صداها، آب و هوا و همچنین هوای تازه.

To be honest with you, there is a lot of fresh

صادقانه بگویم،

air around today because it's so windy.

امروز هوای تازه زیادی در اطراف وجود دارد، زیرا باد بسیار زیاد است.

And look at the sea.

و به دریا نگاه کن

Isn't it beautiful?

زیبا نیست؟

In fact, I think Mr.

در واقع، من فکر می کنم آقای

Steve is going to go into the water for a paddle.

استیو قرار است برای پارو زدن به آب برود.

You paddle in the water, you splash around in the sea.

در آب دست و پا می زنید، در دریا می پاشید.

All that splashing around in the sea has made Mr.

تمام آن آب پاشیدن در دریا باعث شده که آقای

Steve feel very hungry.

استیو به شدت احساس گرسنگی کند.

So he decides to go to the local chip shop.

بنابراین او تصمیم می گیرد به مغازه چیپس فروشی محلی برود.

There's nothing like a bag of fish and chips

هیچ چیز مانند یک کیسه ماهی و چیپس نیست که

piping hot from the fryer with extra salt and vinegar.

از سرخ کن با نمک و سرکه اضافی لوله می شود.

Mr. Steve appears to be enjoying his chips.

به نظر می رسد که آقای استیو از چیپس هایش لذت می برد.

Mm. Delicious.

مم خوشمزه - لذیذ.

Do you know what this bird is?

آیا می دانید این پرنده چیست؟

It's a seagull.

این یک مرغ دریایی است.

A very common bird that can often be found near

پرنده ای بسیار رایج که اغلب در نزدیکی

the seaside or on the coast.

ساحل یا در ساحل یافت می شود.

We decided to see what would happen if we threw

تصمیم گرفتیم ببینیم اگر

some of the chips on the ground.

مقداری از تراشه ها را روی زمین بیاندازیم چه اتفاقی می افتد.

Needless to say, the result was chaos.

نیازی به گفتن نیست که نتیجه هرج و مرج بود.

You will often see seagulls at the seaside,

شما اغلب مرغ های دریایی را در کنار دریا خواهید دید،

so our day trip to the seaside is almost at an end.

بنابراین سفر یک روزه ما به ساحل تقریباً به پایان رسیده است.

As we walk off together into the sun set.

همانطور که با هم به سمت غروب خورشید حرکت می کنیم.

I don't like the part where we fade away and I don't know why.

قسمتی که محو می شویم و نمی دانم چرا را دوست ندارم.

It always makes me feel a little bit sad.

همیشه کمی غمگینم می کند.

Talking of things that are sad.

صحبت از چیزهایی که غم انگیز است.

Yes, he's coming. He's on his way.

بله، او می آید. او در راه است.

You know who I'm talking about?

میدونی در مورد کی حرف میزنم؟

I wasn't supposed to do that.

من قرار نبود این کار را بکنم.

I wasn't. He did. Whether I tried again.

من نبودم او انجام داد. اینکه آیا دوباره تلاش کردم.

Oh, because of the game, Mr.

اوه، به خاطر بازی، آقای

Steve,

استیو،

I'm going to do it again.

من دوباره آن را انجام خواهم داد.

So now.

بنابراین در حال حاضر.

Oh, there you are.

اوه، شما اینجا هستید.

Where are your.

شما کجا هستید

Oh, you're over there now. Wasn't my fault this week, Mr.

اوه، تو الان اونجا هستی این هفته تقصیر من نبود آقای

Go. Anyway, I was there on time.

برو. به هر حال من به موقع آنجا بودم.

Okay.

باشه.

Hello.

سلام.

Hello, everyone.

سلام به همه

Nice to be here to see you all.

خوشحالم که اینجا هستم و همه شما را می بینم.

To see your lovely comments on the live stream.

برای دیدن نظرات دوست داشتنی شما در جریان زنده.

I'm not in a very good mood today.

امروز حالم خیلی خوب نیست

I was so angry yesterday.

دیروز خیلی عصبانی بودم

When was the last time you saw me?

آخرین باری که مرا دیدی کی بود؟

So angry?

خیلی عصبانی؟

I was so angry yesterday.

دیروز خیلی عصبانی بودم

I'm not going to say why I was angry, but I was.

نمی‌خواهم بگویم چرا عصبانی بودم، اما بودم.

I was just being angry.

من فقط عصبانی بودم

You don't remember the afternoon when I was really upset.

بعدازظهر را که واقعاً ناراحت بودم را یادت نمی آید.

Oh, okay. That's an interesting

اوه، باشه این یک

revelation.

افشاگری جالب است.

I don't remember you being angry yesterday, but were you angry that Mr.

یادم نیست دیروز عصبانی بودی، اما از اینکه آقای

Duncan used to remind YouTube?

دانکن به یوتیوب یادآوری می کرد عصبانی بودی؟

Oh, you. Oh, yeah. Yeah.

آه تو. اوه، آره آره

But you're always angry about YouTube.

اما شما همیشه از یوتیوب عصبانی هستید.

Yes. Well, not always.

آره. خوب، نه همیشه.

Okay, so this is like last week again.

خوب، پس دوباره مثل هفته قبل است.

Well, I'm not always angry about YouTube for 98% of the time.

خوب، من همیشه در 98٪ مواقع از YouTube عصبانی نیستم.

I love doing this.

من عاشق انجام این کار هستم.

And if a 2% of the time YouTube does something

و اگر 2٪ از مواقع یوتیوب کاری را انجام می دهد

that really annoys me and that's what happened yesterday anyway,

که واقعاً من را آزار می دهد و این همان اتفاقی است که دیروز رخ داد،

I didn't want to mention any of that, but we still mentioned it anyway.

من نمی خواستم به هیچ یک از آن اشاره کنم، اما به هر حال ما همچنان به آن اشاره کردیم.

So there you go. Mr. Steve is back everyone.

بنابراین شما بروید. آقای استیو همه برگشته اند. آیا

Are you happy to see Steve?

از دیدن استیو خوشحال هستید؟

I hope so, she says.

او می گوید امیدوارم اینطور باشد.

She says, I look very nice today. Thank you, Beatrice.

او می گوید، من امروز خیلی خوب به نظر می رسم. متشکرم، بئاتریس.

Inaki says Yes. Glad to see you again,

ایناکی می گوید بله. از اینکه دوباره می بینمت خوشحالم

Christina.

کریستینا.

Hello, Cristina.

سلام کریستینا

Hope you're feeling better

امیدوارم شما هم حالتون بهتر بشه

too. Yeah.

Anyway, we're talking about accidents later.

آره

به هر حال ما بعداً در مورد تصادفات صحبت می کنیم.

Yeah, Maybe Cristina would like to share that with us when we get onto that subject.

بله، شاید کریستینا دوست داشته باشد که وقتی به آن موضوع می پردازیم، آن را با ما در میان بگذارد.

But yes, Cristina wants to go to that beach in Wales,

اما بله، کریستینا می خواهد به آن ساحل در ولز برود،

the one that you just showed on the video, which was Abu Dhabi?

همان ساحلی که شما در ویدیو نشان دادید، که ابوظبی بود؟

I think it was. Yes, but actually it wasn't Barmouth.

من فکر می کنم این بود. بله، اما در واقع بارموث نبود.

No, I think it was Aberdyfi have heard of the

نه، فکر می‌کنم آبردیفی بود که شنیده‌ایم که

it is a Wales, it is a Welsh coastal town.

ولز است، شهر ساحلی ولز است.

It's lovely on the on the Welsh on the West Coast of Wales sort of north west.

این زیبا در ولز در ساحل غربی ولز در شمال غربی است.

Is it the whole of Wales. The West.

آیا این کل ولز است. غرب.

Well the west of Wales, the west coast of Wales

خوب غرب ولز، ساحل غربی ولز

and yes it's, it's a lovely place, it's a huge massive beach.

و بله، این یک مکان دوست داشتنی است، این یک ساحل عظیم است.

The town itself is a bit

خود شهر

there's not much to the town itself but maybe Yes,

کمی برای خود شهر وجود ندارد، اما شاید بله،

I don't know, we could meet there next time but we quite fancied coming to Italy.

نمی‌دانم، دفعه بعد می‌توانیم آنجا را ملاقات کنیم، اما ما خیلی دوست داشتیم به ایتالیا بیایم.

Yeah, of course we've seen some lovely photographs but anyway that's, that's another change.

بله، البته ما چند عکس دوست داشتنی دیده ایم، اما به هر حال این یک تغییر دیگر است.

Just real that one in because we're not, we're not going anywhere at the moment.

فقط واقعی است که چون ما نیستیم، در حال حاضر جایی نمی رویم.

We are going somewhere in August and August.

ما در مرداد و مرداد به جایی می رویم.

We are going somewhere, they're going to a little trip because it has become,

ما داریم می‌رویم یک‌جایی، آنها به یک سفر کوچک می‌روند، چون

I suppose you might say, it's become a little bit of a tradition.

فکر می‌کنم ممکن است بگویید، کمی سنتی شده است.

Yeah. Yeah, a tradition. Yes.

آره آره یه سنت آره. به

I think that's a good word. So.

نظر من این کلمه خوبی است. بنابراین.

So yes, around my birthday, which is next month, we are having a little trip.

پس بله، حوالی تولد من که ماه آینده است، ما یک سفر کوچک داریم.

We're going away to that lovely place in Wales,

ما به آن مکان دوست داشتنی در ولز می رویم،

not the coast, but somewhere else.

نه به ساحل، بلکه به جای دیگری.

Nothing else.

We're not doing anything else, so we're just going to relax and take it easy.

هیچ چیز دیگر.

ما هیچ کار دیگری انجام نمی‌دهیم، بنابراین فقط می‌خواهیم استراحت کنیم و راحت باشیم.

We're not doing anything else, are we

ما هیچ کار دیگری انجام نمی دهیم، آیا ما

known?

Absolutely nothing. No.

شناخته شده ایم؟

مطلقا هیچ چیزی. نه.

Just a boring holiday in Wales.

فقط یک تعطیلات خسته کننده در ولز.

Actually, in Wales, I would say it's boring.

در واقع، در ولز، من می گویم کسل کننده است.

All of us who who goes on holidays to be bored.

همه ما که به تعطیلات می رویم تا حوصله سر برود.

Something in my eye.

یه چیزی تو چشمم

Mr. Duncan, I've been mowing the grass today because it's.

آقای دانکن، من امروز چمن‌ها را می‌دویدم، چون همینطور است.

It's going to. Well, it is raining.

قرار است خوب، باران می بارد.

Yes. And I don't like to mow the grass when it's wet

آره. و من دوست ندارم وقتی چمن خیس است چمن بزنم

because it makes a mess of the machine and it takes a long time to clean it.

زیرا باعث به هم ریختگی دستگاه می شود و تمیز کردن آن زمان زیادی می برد.

But I've got some something in my eye that flicked up when I was.

اما من چیزی در چشمانم دارم که زمانی که من بودم تکان می خورد.

The bits of grass have gone in my eye. Mr.

تکه های علف در چشمم رفته است. آقای

Jones Great.

جونز عالیه

Steve But I'm just saying, I'm just worried if you see me rubbing my eye,

استیو اما من فقط می گویم، اگر دیدید که چشمانم را می مالیم،

which is not a good thing, do because you can get infections.

که چیز خوبی نیست، نگران هستم، این کار را انجام دهید زیرا ممکن است عفونت کنید.

You should never, never rub anything.

هرگز و هرگز نباید چیزی را مالش دهید.

Never rub.

هرگز مالش ندهید.

You should never rub any part of your body.

هرگز نباید قسمتی از بدن خود را مالش دهید.

Connell ever

کانل همیشه

come Saw me in their dreams yesterday.

آمده دیروز مرا در رویاهای خود دیدند.

So are you sure it wasn't a nightmare?

پس مطمئنی کابوس نبود؟

That's what I was told.

این چیزی بود که به من گفتند.

I would think of it.

من به آن فکر می کنم. از

Thank you very much for that,

این بابت بسیار متشکرم،

Sam Rainbow, Have you mentioned Sam Rainbow?

سام رینبو، آیا به سم رنگین کمان اشاره کرده اید؟

I have. Right. Okay, then move on.

من دارم. درست. باشه پس ادامه بده

Nice to see you again.

خوشحالم دوباره می بینمت.

I don't know.

من نمی دانم.

When was the last time you were on the live stream,

آخرین باری که در جریان مستقیم حضور داشتید کی بود،

but I think you've been getting some nice welcoming messages.

اما فکر می‌کنم پیام‌های خوشامدگویی خوبی دریافت کرده‌اید.

And here's one for Ismail.

و این هم یکی برای اسماعیل.

Lovely to see you again.

دوست دارم دوباره ببینمت از

Make the most of that. Steve was being friendly.

آن نهایت استفاده را ببرید. استیو رفتار دوستانه ای داشت.

I was being friendly, yes.

من دوستانه بودم، بله.

And I've run out of steam, Mr.

و من تمام شده ام، آقای

Duncan. I've nothing else to say.

دانکن. من دیگه حرفی ندارم

If you run out of steam, it means you've been talking a lot.

اگر بخارتان تمام شد، به این معنی است که زیاد صحبت کرده اید.

And then suddenly you run out of things to say and have.

و بعد ناگهان چیزهایی برای گفتن و داشتن تمام می شود.

I've run out of steam or lose energy.

بخار تمام شده یا انرژیم را از دست داده ام.

We get.

ما گرفتیم.

We get the idea, but I'm just explaining it.

ما ایده را دریافتیم، اما من فقط آن را توضیح می دهم.

This is an English channel.

این یک کانال انگلیسی است.

Yes, I know, but you've only been on for 7 minutes.

بله، می دانم، اما شما فقط 7 دقیقه است که روشن هستید.

I'm exhausted already, Mr. Duncan.

من دیگر خسته شده ام، آقای دانکن. یک

We do have another hour and.

ساعت دیگر فرصت داریم و

Oh, I thought we ran out.

اوه فکر کردم تمام شدیم

Of course, it's a longer it's a I've got it right.

البته، طولانی تر است و من درست متوجه شدم.

It's a longer show today, isn't it? Yes, I told you.

امروز نمایش طولانی تری دارد، اینطور نیست؟ بله، به شما گفتم.

I know.

So I've got to. I've got to meet out my energy.

میدانم.

پس من مجبورم من باید انرژی ام را تامین کنم.

Metre it out.

آن را اندازه گیری کنید.

Just let it out in little amounts.

فقط به مقدار کم آن را خارج کنید.

Little quantum amounts was first

ابتدا مقادیر کمی کوانتومی بود

and then I can last for the whole hour and a half.

و سپس می توانم تمام یک ساعت و نیم دوام بیاورم.

What do you mean, metre. Metre.

منظورت چیه متر متر.

If you metre something out it means you allow it in in a controlled way.

اگر چیزی را اندازه گیری کنید به این معنی است که به روشی کنترل شده به آن اجازه ورود می دهید.

Yes. In small stages.

آره. در مراحل کوچک.

Small stages, yes.

مراحل کوچک، بله.

You metre something out. Metre.

شما چیزی را اندازه گیری می کنید. متر.

It doesn't mean a length, it just means you let something out in small amounts like my energy

این به معنای طول نیست، فقط به این معنی است که شما چیزی را در مقادیر کم مانند انرژی من بیرون می‌دهید

and to rein it in.

و آن را مهار می‌کنید

What you're reigning continual measuring it out.

.

You should make your mind up because they are literally opposite.

شما باید تصمیم خود را بگیرید زیرا آنها به معنای واقعی کلمه مخالف هستند.

That's right.

Lewis Link Verne V And I think you've got the spelling right? Yes.

درست است.

Lewis Link Verne V و من فکر می کنم املای شما درست است؟ آره.

So congratulations.

پس تبریک میگم

You now speak Welsh.

شما اکنون ولزی صحبت می کنید.

Although to be honest with you, every word in the Welsh language

اگر چه برای صادق بودن با شما، هر کلمه در زبان ولزی

looks like it's been misspelt,

به نظر می رسد که اشتباه املایی شده است،

so it's very easy to spell Welsh words.

بنابراین املای کلمات ولزی بسیار آسان است.

You just spell them incorrectly because all of the letters look as if they're in the wrong place.

شما فقط آنها را اشتباه می نویسید زیرا همه حروف به نظر می رسد که در جای اشتباهی هستند.

Is the C cold?

C سرد است؟

Sandra's asked that and a few other people are asked it as well.

ساندرا این را پرسید و از چند نفر دیگر نیز پرسیده شد.

Well, it wasn't.

خوب، اینطور نبود.

It was. It wasn't too cold. No,

بود. خیلی سرد نبود نه،

because I think it was summertime.

چون فکر می کنم تابستان بود.

It wasn't summertime, wasn't it?

تابستان نبود، نه؟

No, it wasn't. It was. It was.

نه، اینطور نبود. بود. بود.

I think it was early April and it was it was quite cold and windy. Yes.

فکر کنم اوایل فروردین بود و هوا کاملا سرد و باد بود. آره.

And I was surprised that you went into the sea at that point.

و من تعجب کردم که تو در آن نقطه به دریا رفتی.

We're talking about the video that we just played. Yes.

ما در مورد ویدیویی صحبت می کنیم که همین الان پخش کردیم. آره.

So if you're wondering, you can rewind and have a look.

بنابراین اگر تعجب می کنید، می توانید به عقب برگردید و نگاهی بیندازید.

But the sea was is it was a cold day because it was so windy.

اما دریا این بود که روز سردی بود چون باد بسیار می‌وزید.

So it didn't feel as if I think I think it was early summer, but it's definitely cold.

بنابراین احساس نمی‌کنم که فکر می‌کنم اوایل تابستان بود، اما قطعاً سرد است.

It was cold.

سرد بود.

But we're going to have cold weather next week as well.

اما هفته آینده هم هوای سرد خواهیم داشت.

The sea, the sea.

دریا، دریا.

I mean, it's not a wall, not like the Mediterranean,

منظورم این است که این دیوار نیست، نه مانند مدیترانه،

but you can you know, it's a bit of a shock

اما می‌توانید بدانید،

when you first go in, but it's not freezing cold

وقتی برای اولین بار وارد می‌شوید کمی شوکه می‌شود، اما سرد نیست

because we've got the Gulf Stream heavenly

زیرا ما بهشتی گلف استریم را داریم

that warms the waters, but it's not Mediterranean.

که آب‌ها را گرم می‌کند. اما مدیترانه ای نیست

But I was I was anyway, before a few days before I went,

اما به هر حال من بودم، قبل از اینکه چند روز قبل از رفتنم،

I was having cold showers at home

در خانه دوش آب سرد می گرفتم تا

to acclimatise myself,

خودم را هم وفق دهم،

to acclimatise myself so that when I went in the cold water,

طوری که وقتی می رفتم در آب سرد،

because I do love swimming in the sea,

چون عاشق شنا کردن در دریا هستم،

I was prepared and it wouldn't be too much of a shock.

آماده شده و خیلی شوکه کننده نخواهد بود.

Unfortunately, he never goes very far out.

متأسفانه، او هرگز خیلی دور نمی رود.

He always turns around and comes back.

او همیشه برمی گردد و برمی گردد.

He while people get killed, yeah, they get sucked out. Mr.

او در حالی که مردم کشته می شوند، آره، آنها مکیده می شوند. آقای

Duncan's really into into strong current

دانکن واقعاً وارد جریان قوی شده است

I've never been sucked out and you have to be careful

in Wales, particularly in Aberdyfi, because

the tide is very strong.

.

So you get strong tides in on the coast in Britain.

بنابراین در سواحل بریتانیا جزر و مد شدیدی خواهید داشت.

So you've got to be very careful when you go swimming that

بنابراین شما باید هنگام شنا بسیار مراقب باشید که

you don't go out too far because it's impossible to swim against the

خیلی دور نروید زیرا غیرممکن است که بر خلاف

the tide if it's coming out and then people get trapped don't they.

جزر و مد شنا کنید اگر در حال بیرون آمدن باشد و سپس مردم به دام بیفتند، نه.

And the tide comes in, they get trapped on little islands of sand and then they drown.

و جزر و مد وارد می شود، آنها در جزایر کوچک شنی به دام می افتند و سپس غرق می شوند.

That happened to me when I was a kid.

وقتی بچه بودم این اتفاق برای من افتاد.

We went to a place called Real r H is it r h y al?

به جایی رفتیم به نام Real r H آیا این rh y al است؟

You see, it's right.

می بینید، درست است.

Like I just said, you can't you can't misspell Welsh words because they look.

همانطور که گفتم، نمی توانید کلمات ولزی را اشتباه املایی کنید زیرا به نظر می رسند.

They look

misspelt.

Anyway, we went to Rhyl.

غلط املایی به نظر می رسند.

به هر حال ما به سمت رایل رفتیم.

I was only a kid about maybe eight

من تقریباً هشت ساله بودم

and I was with my sister and we, we walked out on the beach

و با خواهرم و ما بودیم، از ساحل بیرون رفتیم

and the sea came in around us. Yes.

و دریا به اطرافمان آمد. آره.

And we were stranded on this this large island of sand.

و ما در این جزیره بزرگ شنی گیر افتادیم.

But the water was all around us and we panicked

اما آب در اطراف ما بود و ما وحشت کردیم

because we realised that maybe we were going to drown,

زیرا متوجه شدیم که ممکن است غرق شویم،

which, which as a child is never spit traumatic when you think about it.

که در کودکی وقتی به آن فکر می کنید هرگز آسیب زا نیست.

But fortunately, we were standing there waving our arms,

اما خوشبختانه ما آنجا ایستاده بودیم و دستانمان را تکان می دادیم و

and there were there was someone in a small motorboat

یک نفر در یک قایق موتوری کوچک بود

and they saw us and they came over and rescued us.

که ما را دیدند و آمدند و ما را نجات دادند.

They actually took us back to the shore.

در واقع ما را به ساحل بردند.

Yeah. Yeah.

آره آره

So just your parents are being very neglectful.

بنابراین فقط والدین شما بسیار بی توجه هستند.

No, they're not looking after you.

نه، آنها از شما مراقبت نمی کنند.

They weren't. It was our fault.

آنها نبودند. تقصیر ما بود

I will put my hand up and I will say it was my fault.

دستم را بالا می گیرم و می گویم تقصیر من بود.

My fault, my sister's fault, because we just wandered off.

تقصیر من، تقصیر خواهرم است، زیرا ما فقط سرگردان بودیم.

My parents had told us, Don't go too far.

پدر و مادرم به ما گفته بودند، زیاد دور نشویم.

But you know what kids are like?

اما می دانید بچه ها چگونه هستند؟

You know what children are like.

میدونی بچه ها چه شکلی هستن

They can be very disobedient.

آنها می توانند بسیار نافرمان باشند.

They like to have adventure.

آنها دوست دارند ماجراجویی داشته باشند.

And that's what we did.

و این کاری است که ما انجام دادیم.

And we nearly we nearly got drowned

و ما تقریباً

in Ark.

He says it's metre out

در آرک غرق می شدیم.

او می گوید که

despair at the same way as me to the length I was.

ناامیدی به همان اندازه من است که من بودم.

I think it's I think it's r e

فکر می‌کنم این است من فکر می‌کنم این است بله

yes m a t r e.

بله

We think that it could be e r Yeah.

ما فکر می کنیم که می تواند آره باشد.

So I think, I think it's a out. Yes.

بنابراین فکر می‌کنم، فکر می‌کنم این یک خروجی است. آره.

It just means, it just means you're doing something in certain in a controlled way.

این فقط به این معنی است که فقط به این معنی است که شما در حال انجام کاری به طور خاص به روشی کنترل شده هستید. به

Controlled way you're doing something in a controlled way.

روشی کنترل شده شما دارید کاری را به روشی کنترل شده انجام می دهید.

Another word you use is eke eke eke out.

کلمه دیگری که استفاده می کنید eke eke eke out است.

You can sort of eke out something you, you make something

شما می توانید به نوعی از چیزی که دارید بیرون بیاورید، کاری می کنید که

last over a period of time slightly different.

در یک دوره زمانی کمی متفاوت باقی بماند.

But yeah. Yes.

ولی آره. آره.

So thanks Mr. C says Sandra.

بنابراین متشکرم آقای سی می گوید ساندرا.

What for though?

اما برای چه؟

I'm not sure. Maybe about the temperature.

مطمئن نیستم. شاید در مورد دما.

Sandra says the C in Argentina is cold.

ساندرا می گوید C در آرژانتین سرد است.

Yes, I can imagine that being cold.

بله، من می توانم تصور کنم که سرد است. آیا

Isn't it The Atlantic?

اقیانوس اطلس نیست؟

Is it the Atlantic Ocean near Argentina?

آیا اقیانوس اطلس نزدیک آرژانتین است؟

So that's going to be cold.

پس سرد می شود.

We have something called the Gulf Stream, I think, isn't it?

ما چیزی به نام گلف استریم داریم، فکر می کنم، اینطور نیست؟

The Pacific Ocean?

اقیانوس آرام؟

I think you'll find it's the Pacific is not the other side.

فکر می کنم متوجه خواهید شد که اقیانوس آرام آن طرف نیست.

Okay.

باشه.

Well, I don't know don't ask questions that you don't know the answers to.

خوب، من نمی دانم سؤالاتی نپرسید که پاسخ آنها را نمی دانید.

I don't know, Steve.

من نمی دانم، استیو.

Well, that's why I'm asking Pacific sounds more Atlantic to me.

خب، به همین دلیل است که من از اقیانوس آرام می‌پرسم که برایم آتلانتیک‌تر به نظر می‌رسد.

Sounds cold.

سرد به نظر می رسد.

Well, it is, isn't it?

خوب است، اینطور نیست؟

Yes, Yes, it's Pacific Pacific.

بله، بله، اقیانوس آرام است.

It's the Atlantic Ocean between here and the Americas.

این اقیانوس اطلس بین اینجا و قاره آمریکاست.

Yes, Yes. I imagine it being Argentina is on this side of us.

بله بله. من تصور می کنم که آرژانتین در این سمت از ماست.

So I think it is the Atlantic. Please tell us,

بنابراین من فکر می کنم این اقیانوس اطلس است. لطفاً به ما بگویید،

Christine, not

کریستین، نه

Christine, Sandra or anyone, Beatrice, for that matter.

کریستین، ساندرا یا هر کسی، بئاتریس، برای آن موضوع.

Anyone from Argentina or anyone on the Internet.

هر کسی از آرژانتین یا هر کسی در اینترنت.

If you're watching us at the moment on the Internet, just tell us, is it sure it's the Atlantic?

اگر در حال حاضر ما را در اینترنت تماشا می کنید، فقط به ما بگویید، آیا مطمئن هستید که اقیانوس اطلس است؟

Atlantic. Okay, Steve saying Atlantic.

اقیانوس اطلس. خوب، استیو می گوید آتلانتیک.

I said Pacific because it seems it seems warmer.

گفتم اقیانوس آرام چون به نظر گرمتر است.

I don't know why. Well, yes, right.

نمی دانم چرا. خوب، بله، درست است.

So the Pacific, the other side, anywhere we just carry with this conversation for the next 20 minutes.

بنابراین اقیانوس آرام، طرف دیگر، هر جایی که ما فقط با این مکالمه برای 20 دقیقه آینده همراه هستیم.

Yes, why not?

بله چرا که نه؟

Steve. Steve, I've got to move on.

استیو استیو، من باید ادامه دهم.

That's my name.

اون اسم منه.

Yes, Steve.

بله، استیو.

Mr. Steve. Yes.

آقای استیو آره.

If I may. If I may.

اگر ممکن است. اگر ممکن است.

There is something you wanted to mention today, and this is we started. Mr.

امروز چیزی وجود دارد که می خواستید به آن اشاره کنید و ما شروع کردیم. آقای

Steve has his moment, my rant to talk

استیو لحظه لحظه اش را دارد، فحاشی من برای صحبت کردن

about something that he wants to get off his chest,

در مورد چیزی که می خواهد از سینه اش خارج شود،

not that

نه اینکه

he has much there, to be honest, but just.

او چیز زیادی در آنجا دارد، صادقانه بگویم، بلکه فقط.

But there is something you want to talk about

اما

this week, by the way, if Tomic is watching.

اتفاقاً اگر تومیک در حال تماشای آن است، چیزی وجود دارد که می‌خواهید در این هفته درباره آن صحبت کنید.

I don't think he is.

من فکر نمی کنم او باشد.

I don't think Tomic is on the live chat today.

من فکر نمی کنم تامیک امروز در چت زنده باشد.

But off the coast of Netherlands at the moment, yes,

اما در سواحل هلند در حال حاضر، بله،

there is a large container ship, a cargo ship on fire,

یک کشتی کانتینری بزرگ وجود دارد، یک کشتی باری در آتش است،

and it is full of cars,

و پر از ماشین است،

new cars on their way to be delivered to certain countries.

ماشین های جدید در راه هستند تا به کشورهای خاصی تحویل داده شوند.

However, something has gone wrong.

با این حال، چیزی اشتباه شده است. در حال حاضر

There are 5000 cars on this particular

5000 خودرو در این

a large cargo ship at the moment

کشتی باری بزرگ وجود دارد که در

floating off the coast of the Netherlands in the North Sea.

سواحل هلند در دریای شمال شناور است.

Now, the interesting thing about this is it's on fire.

حالا نکته جالب این است که در آتش است.

It's burning. It's been burning since last week.

داره میسوزه از هفته پیش داره میسوزه

I think last Wednesday it caught fire.

فکر کنم چهارشنبه گذشته آتش گرفت.

And what was the reason, Mr. Steve?

و دلیلش چی بود آقای استیو؟

What do they think the reason was?

فکر می کنند دلیل آن چه بوده است؟

Well, they think that there were obviously a number of electric cars on the 500,

خوب، آنها فکر می کنند که مشخصاً تعدادی ماشین الکتریکی روی 500 وجود دارد،

so a 10th of

بنابراین یک دهم

the total cargo that the batteries caught fire.

کل محموله ای که باتری ها آتش گرفتند.

And one of these cars, they think they think, but this has happened before.

و یکی از این ماشین ها فکر می کنند فکر می کنند اما قبلا این اتفاق افتاده است.

A container ship last year or early this year similarly caught

یک کشتی کانتینری در سال گذشته یا اوایل امسال به طور مشابه

fire as a result of electric car batteries going wrong.

در نتیجه اشتباه باتری خودروهای الکتریکی آتش گرفت.

Why they charged them up when they're going to ship them across the sea?

چرا وقتی می خواهند آنها را از دریا بفرستند آنها را شارژ کردند؟

I don't know.

من نمی دانم.

But anyway, it seems as though, yes,

اما به هر حال، به نظر می رسد، بله،

the electric car revolution is underway,

انقلاب خودروهای الکتریکی در حال وقوع است،

although and it's causing fires. Mr.

اگرچه و باعث آتش سوزی می شود. آقای

Duncan, you don't want to be stuck in in an electric car when it burst into flames,

دانکن، شما نمی خواهید در یک ماشین برقی گیر بیفتید که در شعله آتش می زند،

At least if it's petrol, diesel, you've got some chance to get out. Now.

حداقل اگر بنزین یا گازوئیل باشد، فرصتی دارید که از آن خارج شوید. اکنون.

I'm going to ask I'm going to ask the obvious question.

من می خواهم بپرسم من می خواهم سوال واضح را بپرسم.

The obvious question is

سوال واضح این است که

how did

this particular car catch fire?

این خودروی خاص چگونه آتش گرفته است؟

Because I wouldn't imagine that they're charging those cars up on the ship.

چون تصور نمی‌کنم که آن ماشین‌ها را در کشتی شارژ می‌کنند.

So are they saying that that car

پس آیا آنها می گویند که آن ماشین

with the little batteries inside, big batteries?

با باتری های کوچک داخل، باتری های بزرگ است؟

Well, okay, then it doesn't really matter.

خوب، پس واقعاً مهم نیست.

I mean, they're little batteries compared to batteries that are the size of this house.

منظورم این است که آنها در مقایسه با باتری هایی که به اندازه این خانه هستند، باتری های کوچکی هستند.

Oh, and anyway,

اوه، و به هر حال،

how did it start?

چگونه شروع شد؟

Because they weren't being charged up.

چون اتهامی از آنها گرفته نمی شد.

I wouldn't imagine that they were all plugged into chargers.

من تصور نمی کنم که همه آنها به شارژر وصل شده باشند.

Yeah. Yeah, I think so.

آره آره، من اینطور فکر می کنم.

So how, how would it just start?

پس چگونه، چگونه شروع می شود؟

Well, I think because maybe it gets very hot on the ship,

خوب، من فکر می کنم چون ممکن است در کشتی خیلی گرم شود،

because I do know that if you've got an electric car

زیرا می دانم که اگر یک ماشین الکتریکی دارید

and you leave it outside in the hot sun,

و آن را بیرون زیر آفتاب داغ بگذارید،

the cars have some kind of in-built cooling mechanism

ماشین ها نوعی مکانیزم خنک کننده داخلی دارند

that has to kick in to to keep the battery cool because there is this risk

که دارای برای خنک نگه داشتن باتری به داخل آن ضربه بزنید زیرا این خطر وجود دارد

that they can burst into flames even if they're not doing anything.

که آنها حتی اگر کاری انجام ندهند آتش بگیرند.

So I don't I don't know the details of and but no, they are

بنابراین من نمی دانم من جزئیات آن را نمی دانم و اما نه، آنها

the technology is not is a long way from being perfect

فن آوری هستند که راه زیادی تا کامل بودن

with batteries, to be honest.

با باتری ها نیست، صادقانه بگویم.

I can't see how they're going to contain that in the future because they want to pack

نمی‌توانم ببینم چگونه آنها در آینده می‌خواهند آن را مهار کنند، زیرا آنها می‌خواهند

more and more energy into even the batteries,

انرژی بیشتر و بیشتری را حتی در باتری‌ها ذخیره کنند،

which surely is going to make them even less safe.

که مطمئناً ایمنی آنها را حتی کمتر می‌کند.

But anyway, there you go.

اما به هر حال، شما بروید.

Yes, that's at least a second container ship full of thousands of cars

بله، این حداقل یک کشتی کانتینری دوم پر از هزاران اتومبیل است

that sink or on the way to sinking.

که غرق شده یا در راه غرق شدن است.

It hasn't sunk yet because of an electric car.

هنوز به خاطر ماشین برقی غرق نشده است.

How is that good for the environment?

چقدر برای محیط زیست خوب است؟

Well, it isn't.

خوب، اینطور نیست.

At least 10,000 cars have been written off.

حداقل 10000 خودرو از رده خارج شده است.

In fact, the 5000 cars,

در واقع، 5000 خودرو،

5000 cars in total are on this ship.

در مجموع 5000 خودرو در این کشتی هستند.

So if it sinks, those cars

بنابراین اگر غرق شود، آن خودروها

will, of course, sink to the bottom of the ocean.

به اعماق اقیانوس غرق خواهند شد.

500 of them

500 عدد از آنها

have batteries that are full of chemicals.

دارای باتری های پر از مواد شیمیایی هستند.

So they will also be in the ship as it goes down.

بنابراین آنها نیز در هنگام فرود کشتی در کشتی خواهند بود.

And then there will be some sort of reaction with the water and the batteries.

و سپس نوعی واکنش با آب و باتری ها وجود خواهد داشت.

As you as you know, if you drop if you drop a battery into water, it does all sorts of weird things.

همانطور که می دانید، اگر باتری را در آب بیاندازید، همه چیز عجیب و غریبی را انجام می دهد.

So it's not.

پس اینطور نیست.

And then they have to make more cars to replace

و سپس آنها باید ماشین های بیشتری بسازند تا

those cars that they lost.

ماشین هایی را که از دست داده اند جایگزین کنند.

So how is any of that?

پس چگونه هر یک از آن است؟

Well, of course,

خوب، البته،

how is it environmentally friendly, The whole electric vehicle, Eva,

چگونه سازگار با محیط زیست است، کل وسیله نقلیه الکتریکی، اوا،

so-called revolution, is starting to go into reverse in this country.

به اصطلاح انقلاب، در این کشور شروع به عقب رفتن می کند. آیا

Have you seen that, Mr. Duncan?

شما آن را دیده اید، آقای دانکن؟ به

We were told no, you must cannot buy

ما گفتند نه، شما نباید

a petrol or diesel powered car after 2030.

بعد از سال 2030 یک ماشین بنزینی یا دیزلی بخرید.

It's all electric.

همه اینها برقی است.

And of course, people have been getting very angry because

و البته، مردم بسیار عصبانی شده اند زیرا

unless you can charge it home, it's very inconvenient.

اگر نتوانید آن را در خانه شارژ کنید، بسیار ناخوشایند است.

Well, it's only 2023 now.

خوب، الان فقط 2023 است.

Rangers allow you and all the public infrastructure for charging is very poor anyway.

رنجرها به شما اجازه می دهند و به هر حال تمام زیرساخت های عمومی برای شارژ بسیار ضعیف است.

The governments have now realised that this is not going to be a vote winning issue. No.

اکنون دولت ها متوجه شده اند که این موضوع برنده رأی نیست. نه.

And the Conservatives yesterday announced, you know,

و محافظه‌کاران دیروز اعلام کردند، می‌دانید،

all they thinking about may be, you know,

تنها چیزی که به آن فکر می‌کنند ممکن است این باشد، می‌دانید،

let's not go quite so heavy into the EV revolution.

اجازه دهید اینقدر به انقلاب EV وارد نکنیم.

You know, they've realised they can get fairness back from.

می دانید، آنها متوجه شده اند که می توانند انصاف را از آن پس بگیرند. آیا

Can you say electric vehicle because when you say EUV it makes you sound a bit pompous.

می توانید بگویید وسیله نقلیه برقی زیرا وقتی می گویید EUV این صدای شما را کمی شلوغ می کند.

I mean my amendment every

منظورم اصلاحیه من هر

man I mean, if I'm not saying that this isn't good, I haven't got in TV

مردی است، اگر نگویم این خوب نیست، من وارد تلویزیون نشده ام

and no, will I get one.

و نه، آیا یکی می گیرم.

But that's not the point I'm making is it sounds a bit pretentious, even if you have.

اما این نکته ای نیست که من به آن اشاره می کنم، این است که کمی ادعایی به نظر می رسد، حتی اگر داشته باشید.

I can't keep saying electric.

نمی توانم مدام بگویم برق.

Everyone knows EV means electric vehicle just as I.

همه می دانند که EV به معنای وسیله نقلیه الکتریکی است، همانطور که من

That's the other thing now.

.

Ice cars. I see.

ماشین های یخی می بینم.

I have no idea what that means.

من درباره معنی آن نظری ندارم.

Oh, well, that means internal combustion engine, you see.

اوه، خوب، این یعنی موتور احتراق داخلی، می بینید.

So to distinguish between an IVA and a normal petrol or

بنابراین برای تمایز بین IVA و موتورهای بنزینی معمولی یا

internally combusted fuel

سوخت درون سوز

engines, now call those ice cars.

، اکنون به آن خودروهای یخی زنگ بزنید.

So we've got EV cars and ice cars.

بنابراین ما ماشین های برقی و ماشین های یخی داریم.

It just sounds like you're speaking a different language.

فقط به نظر می رسد که شما به زبان دیگری صحبت می کنید.

Well, you know, petrol engines, petrol or diesel?

خوب، می دانید، موتورهای بنزینی، بنزینی یا دیزلی؟

Yes, of course, they're going to have to.

بله، البته، آنها مجبورند.

I mean the Europe have already

منظورم این است که اروپا قبلاً

put it back to 2035

آن را به سال 2035 بازگردانده‌اند،

because they were going to go with 2030

زیرا قرار بود با سال 2030

to ban the sale of ice cars.

فروش خودروهای یخی را ممنوع کنند.

I've forgotten that they've now extended that to 2035 because, you know, BMW,

من فراموش کرده ام که آنها اکنون آن را تا سال 2035 تمدید کرده اند، زیرا، می دانید، BMW،

Audi and Mercedes have

آئودی و مرسدس

said, well, if you do that, you know, you're going to put us out of business.

گفته اند، خوب، اگر این کار را انجام دهید، می دانید، ما را از تجارت خارج خواهید کرد.

So they've applied pressure and the EU have relented.

بنابراین آنها فشار آورده اند و اتحادیه اروپا تسلیم شده است.

Relented as a good word.

به عنوان یک کلمه خوب تسلیم شد.

Mr. Duncan

آقای دانکن

okay.

باشه.

Well, you're going to explain the word to it's like that.

خوب، شما قصد دارید کلمه را به آن توضیح دهید اینطور است.

You explain really well, you explain it, Steve.

تو واقعاً خوب توضیح می‌دهی، استیو توضیح می‌دهی.

You put it up.

شما آن را قرار دهید.

You do you, you, you you've thought about going to do something

تو انجام می دهی، تو، تو که به انجام کاری فکر کرده ای

and you think about it and you then know, I'll I'll, I'll pull back on that thought.

و به آن فکر می کنی و بعد می دانی، انجام می دهم، آن فکر را پس می گیرم.

Yeah, it's too much and you might relent, You might, you might have second thoughts

بله، این خیلی زیاد است و ممکن است از آن پشیمان شوید، ممکن است

or second feelings about something.

در مورد چیزی افکار دوم یا احساس دوم داشته باشید.

Maybe you're not sure if you should be doing it.

شاید مطمئن نیستید که باید این کار را انجام دهید یا خیر.

Change your mind, change your mind.

نظرت را عوض کن، نظرت را عوض کن.

But 20, 30 is a very long way away.

اما 20، 30 راه بسیار طولانی است.

I remember this.

من این را به یاد دارم.

This is how old I am.

این چند سالمه

I remember when 20, 20,

20، 20 سالگی را به یاد می آورم،

the year that happened three years ago.

سالی که سه سال پیش اتفاق افتاد. به

I remember when 2020 was was the deadline

یاد دارم زمانی که سال 2020 بود آخرین مهلت

for certain things happening that never did.

برای اتفاقات خاصی بود که هرگز رخ ندادند.

So it always happens, doesn't it?

بنابراین همیشه اتفاق می افتد، اینطور نیست؟

This is what always happens.

این چیزی است که همیشه اتفاق می افتد.

We always have some sort of plan in the future, but it never happens.

ما همیشه یک نوع برنامه در آینده داریم، اما هرگز اتفاق نمی افتد.

It never comes.

هرگز نمی آید.

It never comes true because they always realise

این هرگز محقق نمی شود زیرا آنها همیشه با

as they get closer that they're not going to be able to do it.

نزدیکتر شدن متوجه می شوند که قادر به انجام آن نیستند.

So maybe it's going to be 2050.

بنابراین شاید قرار است سال 2050 باشد.

Yes, I think it'll be 21st and then they're going to say 20,

بله، من فکر می کنم 21 خواهد بود و سپس آنها می گویند 20،

21, 20, 100.

21، 20، 100.

But the only people buying electric will EVs

اما تنها افرادی که خودروهای برقی اراده الکتریکی می خرند،

are company car drivers who save a lot in tax

رانندگان خودروهای شرکتی هستند که صرفه جویی زیادی در این زمینه دارند. مالیات

and that company is buying them for them.

و آن شرکت آنها را برای آنها می خرد.

You save a lot in company car

شما در مالیات خودرو شرکتی صرفه جویی زیادی می کنید

tax, not road tax, which is a different thing altogether.

، نه مالیات جاده، که در کل چیز دیگری است.

Or people with lots of money.

یا افرادی که پول زیادی دارند.

Yeah, and people with lots of money.

بله، و افرادی که پول زیادی دارند.

If I know people with

اگر من افرادی را بشناسم که

we don't have to have lots of money, but you've got disposable income, you've got spare money

ما مجبور نیستیم پول زیادی داشته باشیم، اما شما درآمد قابل تصرفی دارید، پول اضافی دارید

and you can afford the extra monthly charges to buy an IVA.

و می توانید هزینه های اضافی ماهانه برای خرید IVA را بپردازید.

The reason people buy them, by the way, is that they're fast.

به هر حال دلیل اینکه مردم آنها را می خرند این است که سریع هستند.

Whenever you talk to somebody about EVs, okay, And they say,

هر وقت با کسی در مورد خودروهای برقی صحبت می کنی، باشه، و می گویند،

oh, it's it's better for the environment is seen.

اوه، بهتر است برای محیط زیست دیده شود. ایوی می‌گوید،

If you say ever again, I'm going to strangle everybody, says Evie, it's not I'm not being pompous.

اگر دوباره بگویید، همه را خفه می‌کنم، دلیلش این نیست که من پر زرق و برق نیستم.

Everybody says, if you don't, they everyone says EVs.

همه می گویند، اگر شما این کار را نکنید، همه می گویند EVs.

It's everywhere anyway.

به هر حال همه جا هست

People.

Then they start off talking about, Oh, yes, very clearly shouting that I'm saving on the tax.

مردم.

سپس آنها شروع به صحبت می کنند، اوه، بله، خیلی واضح فریاد می زنند که من در مالیات پس انداز می کنم.

It's good for the environment. And then you you sort of

برای محیط زیست خوب است. و سپس شما به نوعی با

counter those arguments,

این استدلال ها مقابله می کنید،

which are very easy to do because they're not green at all.

که انجام آنها بسیار آسان است زیرا آنها اصلاً سبز نیستند.

And it always.

و همیشه.

Oh yeah, but oh, it, it's really fast.

اوه بله، اما اوه، این واقعا سریع است.

So who are you talking to?

پس با کی حرف میزنی؟

Very own as they always come down to it.

بسیار خود را همانطور که آنها همیشه به آن پایین می آیند.

It's fast.

سریع است.

Okay. That's what they really buy them for.

باشه. واقعاً برای همین آنها را می خرند.

Yeah. Well are they.

آره خوب هستند.

Oh yes they are.

اوه بله آنها هستند.

Think you know that you need that level of speed.

فکر کنید می دانید که به آن سطح از سرعت نیاز دارید.

And also Blick is also you can go for a very deep pedal

و همچنین Blick همچنین شما می توانید برای یک پدال بسیار عمیق بروید

as well in an electric vehicle

و همچنین در یک وسیله نقلیه الکتریکی

can't call you.

نمی توانید با شما تماس بگیرید.

Is that true.

آیا این درست است.

What do you mean?

منظورت چیه؟

Well if you go well well, I've just said those words.

خوب، اگر خوب پیش بروید، من فقط آن کلمات را گفتم.

I've just said in that sentence, you can go through a very deep pedal in an electric vehicle.

من فقط در آن جمله گفتم، شما می توانید از یک پدال بسیار عمیق در یک وسیله نقلیه الکتریکی عبور کنید.

It's that right? Because.

درست است؟ زیرا.

Because your exhaust pipe doesn't get blocked?

چون لوله اگزوز شما مسدود نمی شود؟

No. Oh, no.

نه. اوه، نه.

I don't think there's any advantage.

فکر نمیکنم مزیتی داشته باشه

Or is that just a myth? That's a myth.

یا این فقط یک افسانه است؟ این یک افسانه است.

I've never heard of that one before. That is.

من قبلاً در مورد آن چیزی نشنیده بودم. به این معنا که.

And that is an easy myth. Yes.

و این یک افسانه آسان است. آره.

Because you don't want the you want the the batteries to get wet.

زیرا شما نمی خواهید باتری های مورد نظر شما خیس شوند.

So as I said earlier.

بنابراین همانطور که قبلاً گفتم.

So I think actually you are in terms

بنابراین من فکر می کنم در واقع شما از نظر

of going through deep puddles, you you would be much worse off.

عبور از گودال های عمیق، وضعیت شما بسیار بدتر خواهد بود.

And then Evie, because the batteries are always set very low in the car.

و سپس ایوی، زیرا باتری ها همیشه در ماشین بسیار پایین تنظیم می شوند.

Okay. Just, just a simple facet.

باشه. فقط، فقط یک جنبه ساده.

Yes. There's no is the answer. Yeah, that's a good point.

آره. جوابی وجود ندارد بله، این نکته خوبی است.

Actually. Yes.

در حقیقت. آره.

If you live in an area that's prone to flooding, I should imagine the last thing you want

اگر در منطقه ای زندگی می کنید که مستعد سیل است، باید تصور کنم آخرین چیزی که می خواهید این است که

is water coming into your car till they put the batteries on the roof.

آب وارد ماشین شما شود تا زمانی که باتری ها را روی سقف بگذارند.

You can have a big a big box on the roof with all of the batteries inside.

شما می توانید یک جعبه بزرگ روی پشت بام داشته باشید که تمام باتری ها در آن وجود دارد.

And then the lower part of the car, you can just do anything you want with it.

و سپس قسمت پایین ماشین، شما فقط می توانید هر کاری که می خواهید با آن انجام دهید.

By the way, that's my idea.

اتفاقا این ایده من است.

If Elon Musk is watching, that's my idea.

اگر ایلان ماسک در حال تماشا است، این ایده من است.

Having all the batteries on the roof of the car and then you can go anywhere.

داشتن تمام باتری ها روی سقف ماشین و سپس می توانید به هر جایی بروید.

Makes them very rather very heavy anyway. Well,

به هر حال آنها را بسیار سنگین می کند. خوب،

does it matter where they are?

مهم است کجا هستند؟

I'm not a fan of electric cars, Sandra,

من طرفدار ماشین های الکتریکی نیستم، ساندرا،

but anyway, I'm probably boring everybody, so let's change.

اما به هر حال، احتمالاً همه را خسته کرده ام، پس بیایید تغییر کنیم.

Subject away from cars.

سوژه دور از ماشین

Away, away.

دور، دور

And I thought it was a very interesting point.

و به نظرم نکته بسیار جالبی بود.

Well, it's the kind of just the joy that Steve,

خوب، این همان لذتی است که استیو،

you've just literally had 5 minutes of rabbiting.

شما به معنای واقعی کلمه 5 دقیقه خرگوش را تجربه کرده اید.

So it's my turn. This is mine now turn.

پس نوبت من است. حالا نوبت من است

So my point was just yesterday,

بنابراین منظور من همین دیروز بود،

everyone trying to explain almost with an embarrassed

همه سعی می کردند تقریباً با چهره ای خجالت زده توضیح دهند که

look on their face how that ship

چگونه آن کشتی

at the moment that's burning

در لحظه ای که

for days and days and days, it will be on fire

روزها و روزها و روزها می سوزد، آتش می گیرد

and then maybe it will sink to the bottom of the ocean.

و سپس شاید به ته کشتی فرو می رود. اقیانوس

How any of that is going to help the environment.

چگونه هر یک از آن به محیط زیست کمک می کند.

Another thing, of course, in Iceland, the volcanoes are all erupting again.

نکته دیگر، البته در ایسلند، آتشفشان ها دوباره در حال فوران هستند.

So it's not just it's not just boats

بنابراین نه فقط قایق های

full of cars sinking to the bottom of the ocean.

پر از اتومبیل که در اعماق اقیانوس غرق می شوند نه.

We also have natural disasters as well.

بلایای طبیعی هم داریم.

So all of this is going on.

بنابراین همه اینها ادامه دارد.

And you might say that every time we take a step forward,

و ممکن است بگویید که هر بار که یک قدم به جلو برمی‌داریم، به

we seem to take two steps back with everything.

نظر می‌رسد با همه چیز دو قدم به عقب بر می‌گردیم.

So maybe I add my my last point.

پس شاید آخرین نکته ام را اضافه کنم.

Maybe electric vehicles should all be made domestically,

شاید وسایل نقلیه الکتریکی همه باید در داخل کشور ساخته شوند،

so the vehicles, everything.

بنابراین وسایل نقلیه، همه چیز.

So each country is responsible for its own electric vehicle manufacturing.

بنابراین هر کشوری مسئول تولید خودروهای الکتریکی خود است.

And then you don't have to put them on large ships.

و سپس لازم نیست آنها را در کشتی های بزرگ قرار دهید.

Well, that would be ideal, but unfortunately, they would cost so much to make here,

خوب، این ایده‌آل خواهد بود، اما متأسفانه، ساخت آن‌ها در اینجا هزینه زیادی دارد، به همین

which is why China is going to take over the world

دلیل است که چین می‌خواهد دنیا را

with even manufacturing.

با تولید حتی تصاحب کند.

And because they cost a

و از آنجایی که قیمت آنها برای یک

the average EV costs about £10,000

خودروی برقی متوسط ​​حدود 10000 پوند

more than a petrol car and people can't afford them.

بیشتر از یک خودروی بنزینی است و مردم توانایی خرید آنها را ندارند.

I've just to clarify, probably people

فقط باید توضیح بدهم، احتمالاً مردم

don't realise that in this country

متوجه نیستند که در این کشور

the government have said that after 2030, yes,

دولت گفته است که بعد از سال 2030، بله،

you will not be allowed to buy

شما مجاز به خرید

any other car apart from an electric vehicle.

خودروی دیگری به غیر از خودروی برقی نخواهید بود.

Yeah.

So I don't suppose and it's similar, similar in Europe

آره

بنابراین فکر نمی‌کنم مشابه باشد، در اروپا مشابه است،

but probably other parts of the world haven't

اما احتمالاً سایر نقاط جهان

started with those types of restrictions yet.

هنوز با آن نوع محدودیت‌ها شروع نکرده‌اند.

So it has caused quite a lot of

بنابراین،

consternation, I would say,

من می‌توانم بگویم،

in this country because most people will find that very inconvenient

در این کشور باعث ایجاد حیرت بسیار زیادی شده است، زیرا اکثر مردم آن را بسیار ناخوشایند می‌دانند،

because charging is very difficult

زیرا شارژ کردن بسیار دشوار است

unless you can do it at home, which so most people can't.

مگر اینکه بتوانید آن را در خانه انجام دهید، که بسیاری از مردم نمی‌توانند.

I think

من فکر می کنم

for most people it's all confusing.

برای اکثر مردم این همه گیج کننده است.

I think a lot of people are just confused because they want to get up in the morning,

من فکر می‌کنم بسیاری از مردم فقط گیج شده‌اند، زیرا می‌خواهند صبح از خواب بیدار شوند، می‌خواهند

they want to get in their car, they want to just drive to the shops

سوار ماشینشان شوند، می‌خواهند فقط به مغازه‌ها بروند

or drive into town or go to see their relatives for the afternoon.

یا داخل شهر رانندگی کنند یا برای بعدازظهر به دیدن اقوام خود بروند.

And that's all they want to do.

و این تنها کاری است که آنها می خواهند انجام دهند.

They don't want all of the confusion that comes with it.

آنها تمام سردرگمی ناشی از آن را نمی خواهند.

So I think I think it's an interesting point, though, because it is it is always interesting

بنابراین فکر می‌کنم این نکته جالبی است، اما، زیرا همیشه جالب است که می‌بینید

when you see people having to explain these things without without actually saying,

مردم مجبورند این چیزها را بدون اینکه واقعاً بگویند،

yeah, most of it's most of it's rubbish, to be honest.

بله، بیشتر آن‌ها مزخرف توضیح دهند، صادقانه بگویم.

At the moment what we're doing, we have no clue what we're doing.

در حال حاضر چه کاری انجام می دهیم، هیچ سرنخی نداریم که داریم چه می کنیم.

We just want to make lots and lots of money by getting people to drive new cars.

ما فقط می‌خواهیم با ترغیب مردم به رانندگی ماشین‌های جدید، پول زیادی به دست آوریم.

Yeah, but that's what that's all ultimately boils down.

بله، اما این چیزی است که در نهایت تمام می شود.

That's it, That's it.

همین است، همین است.

Anyway, Steve, the whole green agenda is really all about

به هر حال، استیو، کل دستور کار سبز واقعاً به این موضوع مربوط می شود که

They're using the environment as an excuse, but really it's all about businesses making lots of money.

آنها از محیط زیست به عنوان بهانه استفاده می کنند، اما در واقع همه چیز در مورد کسب و کارهایی است که پول زیادی به دست می آورند.

The things I just said, I think that's it.

چیزهایی که من گفتم، فکر می کنم همین است.

That's it.

That's, that's the end of and of that. Right.

خودشه.

این پایان و از آن است. درست.

What are we moving on to now.

اکنون به سمت چه چیزی حرکت می کنیم.

Well I think draw attention to it.

خوب من فکر می کنم توجه را به آن جلب کنید.

Oh, what are we moving on to now?

اوه، الان داریم به سمت چی حرکت می کنیم؟

Because people are so bored, they're not really making any comments about the cars.

از آنجایی که مردم خیلی حوصله دارند، در واقع هیچ نظری در مورد ماشین ها نمی کنند.

And I think I think it's a subject that doesn't necessarily of interest to most people.

و فکر می‌کنم این موضوعی است که لزوماً برای اکثر مردم جالب نیست.

I think I think it's a very interesting subject.

فکر می کنم موضوع بسیار جالبی است.

Well, I think it is. Yes.

خوب، من فکر می کنم آن است. آره.

Saying no, judging by the lack of comment.

نه گفتن، با قضاوت در مورد عدم اظهار نظر.

Okay, Steve, just just just just take this.

باشه، استیو، فقط اینو بگیر.

Yes, it is interesting.

بله جالب است.

It is.

این است.

It is interesting because a lot of countries are having to adapt.

جالب است زیرا بسیاری از کشورها باید خود را وفق دهند.

And that's my point.

و این حرف من است.

Well, I should keep my petrol car. Okay.

خوب، من باید ماشین بنزینی ام را نگه دارم. باشه.

I'm trying to out my Ford Mustang. Mr..

من دارم سعی می کنم فورد موستانگ خود را بیرون بیاورم. آقا

I will keep it forever and no one can take it away from me.

من برای همیشه نگهش دارم و هیچکس نمی تواند آن را از من بگیرد.

This is the Ford Mustang that Steve's been buying for the past five years and still doesn't have.

این فورد موستانگ است که استیو در پنج سال گذشته می خرید و هنوز ندارد.

Well, I'm waiting for you to become rich and successful so that you can buy it for me.

خب منتظرم پولدار و موفق بشی تا برام بخری.

I can talk and I can tell you now.

من می توانم صحبت کنم و می توانم به شما بگویم.

Thanks for the sarcasm, by the way.

اتفاقاً برای کنایه متشکرم.

I think I can safely say that I'm not going to be rich or successful

فکر می‌کنم با خیال راحت می‌توانم بگویم که ثروتمند یا موفق

or any of the other things you might mention because.

یا چیزهای دیگری که ممکن است به آن اشاره کنید، نخواهم بود.

Well, okay, then.

خب پس باشه

So I might have to rethink my

بنابراین ممکن است مجبور شوم در مورد

relationship status

وضعیت رابطه‌ام

here, I think because I was hoping that you would be rich and successful

در اینجا تجدید نظر کنم، فکر می‌کنم چون امیدوار بودم اگر این اتفاق نیفتد، شما ثروتمند و موفق خواهید بود،

if that's not going to happen, that I'm going to have to rethink this whole thing.

باید در کل این موضوع تجدید نظر کنم.

I think I'm good.

فکر کنم خوبم

Yeah, I'm joking.

آره شوخی میکنم

I've long since excepted that that will never happen.

من مدتهاست که از این جدا شده ام که هرگز این اتفاق نخواهد افتاد.

Okay. This is not making me feel very good. By the way.

باشه. این حال من را خیلی خوب نمی کند. راستی.

I needed cheering up today, and all you're doing is making me feel a little more gloomy, Right?

من امروز نیاز به شادی داشتم، و تمام کاری که شما انجام می دهید این است که من را کمی غمگین تر کنید، درست است؟

We've got to get people back interested talking.

ما باید مردم را به صحبت کردن بازگردانیم.

Make some comment.

نظر بده

Okay, Steve.

باشه، استیو.

Yeah, and the sentence when

بله، و جمله وقتی که

when people get in their cars,

مردم سوار ماشینشان می شوند،

there is a course that's no way that

دوره ای وجود دارد که به هیچ وجه

when people get in their cars, there is always a chance,

وقتی مردم سوار ماشینشان می شوند، همیشه یک شانس وجود دارد،

a very small chance that they might have an accident.

یک شانس بسیار کوچک که ممکن است تصادف کنند. می

You see, that's where I thought I'd just.

بینید، همان جایی بود که فکر می کردم فقط می خواهم.

I just let the nice little segway.

فقط اجازه دادم سگوی کوچولو خوب باشه.

Well it was until you crashed all over it,

خوب تا زمانی که همه جا تصادف کردی،

so you might have an accident.

پس ممکن است تصادف کنی.

Today we are looking at the words and phrases connected to accidents.

امروز ما به کلمات و عبارات مرتبط با حوادث نگاه می کنیم.

You see?

می بینی؟

So you see how I did that then? Very clever, man.

پس می بینید که چگونه این کار را انجام دادم؟ خیلی باهوشه مرد

Very clever.

Nobody noticed the drawing there.

بسیار باهوش.

هیچ کس متوجه نقاشی آنجا نشد.

Nobody noticed it at all.

اصلاً کسی متوجه آن نشد.

They didn't notice anything going on there.

آنها متوجه هیچ چیز در آنجا نشدند.

It was weird or strange.

عجیب بود یا عجیب

It was just a nice, clean segway.

این فقط یک سگوی زیبا و تمیز بود.

So that's what we're doing in a few moments from now on.

پس این کاری است که ما در چند لحظه از این به بعد انجام می دهیم.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.

English addict is with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست.

I hope you are feeling well now.

امیدوارم الان حالتون خوب باشه دوو دوو دوو دوو

Doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo.

دوو.

Here we all live in the studio.

اینجا همه ما در استودیو زندگی می کنیم.

You will see there is not one but two.

خواهید دید که یکی نیست بلکه دو نفر است.

Mr. Steves, There is the strange Mr.

آقای استیو، آقای

Steve over there.

استیو عجیبی آنجاست.

And there is even stranger, Mr.

و حتی غریبه تر، آقای

Steve here and there is the real one.

استیو اینجا و آنجا واقعی است.

I'm not sure which one I prefer, but

من مطمئن نیستم که کدام یک را ترجیح می دهم، اما

I think they're just as bad as each other too, to be honest with you.

فکر می کنم آنها نیز به اندازه یکدیگر بد هستند، صادقانه بگویم.

I hope you're having a good Sunday.

امیدوارم یکشنبه خوبی داشته باشید

We are live at 3:05 o'clock.

ما ساعت 3:05 زنده هستیم.

We are on for 2 hours today because a lot of people last week complained.

امروز 2 ساعت روشن هستیم چون هفته گذشته خیلی ها شکایت کردند.

They said, why were you only on for one hour?

گفتند چرا فقط یک ساعت روشن بودی؟

We want 2 hours.

ما 2 ساعت می خواهیم.

So this is what we're doing this week, although we will probably get complaints

بنابراین این همان کاری است که ما در این هفته انجام می‌دهیم، اگرچه احتمالاً از افرادی شکایت خواهیم کرد که

from people saying, why are you on 2 hours?

می‌گویند، چرا شما 2 ساعته هستید؟

Are we playing a certain game later? We are.

آیا بعداً بازی خاصی انجام می دهیم؟ ما هستیم.

We're looking at words and phrases connected to accidents, having accidents.

ما به کلمات و عبارات مرتبط با تصادفات، تصادفات نگاه می کنیم.

And also we will be playing

و همچنین ما در حال بازی

fill in the blank, fill in the blanks.

پر کردن جای خالی، پر کردن جاهای خالی خواهیم بود.

That's a week to make up.

این یک هفته برای جبران است.

I was looking out of the window yesterday, and I also noticed on the wall that we had yesterday

دیروز داشتم از پنجره به بیرون نگاه می کردم، و همچنین روی دیوار متوجه شدم که دیروز داشتیم

that there were lots of butterflies

که پروانه های زیادی وجود دارد که

I've noticed this year, Steve, there are lots of butterflies.

امسال متوجه شدم، استیو، پروانه های زیادی وجود دارد.

There seem to be more butterflies around this year than normal.

به نظر می رسد امسال تعداد پروانه ها بیشتر از حد معمول باشد.

And there you can see yesterday.

و آنجا می توانید دیروز را ببینید.

So I filmed these butterflies yesterday

بنابراین دیروز در

during our walk into town and they were everywhere.

حین قدم زدن به شهر از این پروانه ها فیلم گرفتم و آنها همه جا بودند.

There seem to be lots of them all over the place.

به نظر می رسد تعداد زیادی از آنها در همه جا وجود دارد.

And we've noticed this this year with with the nature, haven't we.

و ما امسال با طبیعت متوجه این موضوع شده ایم، نه.

Yes, we've had we've had quite

بله، ما

a relatively wet summer.

تابستان نسبتاً مرطوبی داشته ایم.

We had a very dry period in June, but then it sort of rained a lot ever since,

ما در ماه ژوئن دوره بسیار خشکی داشتیم، اما بعد از آن یک جورهایی باران زیادی بارید،

which of course has brought the flowers out, the insects

که البته گلها را بیرون آورده، حشرات در حال

have been multiplying.

تکثیر هستند.

And yes, so there are the lovely butterflies are on.

و بله، بنابراین پروانه های دوست داشتنی وجود دارد.

This is a wild tree

این درخت وحشی است

that exists in the wild a lot in the UK,

که در بریتانیا زیاد در طبیعت وجود دارد،

particularly on wasteland and scrubland,

به ویژه در زمین‌های بایر و بوته‌زار،

because it grows very easily, but it attracts butterflies.

زیرا خیلی راحت رشد می‌کند، اما پروانه‌ها را جذب می‌کند.

Yeah. And it's got a particular name hasn't it, Mr. Doing.

آره و نام خاصی دارد ، نه آقای انجام.

Well, one of the names is the Butterfly Tree

خوب، یکی از نام ها درخت پروانه

or Butterfly bush, which I think is amazing

یا بوته پروانه است که به نظر من شگفت انگیز است

because it often has butterflies all over it, but it's more common.

زیرا اغلب در سراسر آن پروانه ها وجود دارد، اما رایج تر است.

Name is the bird Lear But Lear is what it's actually called.

نام پرنده لیر است اما لیر همان چیزی است که در واقع به آن می گویند.

So that pink flower you can say is called a bird lear.

به طوری که به آن گل صورتی که می توانید بگویید لیر پرنده می گویند.

And if you look very closely there, you can see there is a baby.

و اگر خیلی دقیق به آنجا نگاه کنید، می توانید ببینید که یک نوزاد وجود دارد.

There is a young butterfly that's just hatched out.

یک پروانه جوان وجود دارد که تازه از تخم بیرون آمده است.

And what it's doing, it's drying out its wings.

و کاری که انجام می دهد، بال هایش را خشک می کند.

So when the butterfly first first

بنابراین هنگامی که پروانه برای اولین بار

emerges from its little chrysalis,

از گل داودی کوچک خود بیرون می آید،

it has to wait for its wings to to dry out.

باید منتظر بماند تا بال هایش خشک شوند.

So that's what that butterfly was doing.

پس این کاری بود که آن پروانه انجام می داد.

But absolutely beautiful.

اما کاملا زیبا

They are looking for the nectar.

آنها به دنبال شهد هستند.

So that particular

بنابراین، آن

tree bush, it's a bush I think has contains a lot of

بوته درخت خاص، بوته ای است که فکر می کنم حاوی مقدار زیادی از چه چیزی است

what's what does it contain, Steve?

، استیو؟

Oh, is it a sneeze, Mr.. Don't you think?

اوه عطسه است آقای... فکر نمی کنی؟

I think that might be the pollen from the butler.

من فکر می کنم ممکن است گرده ساقی باشد.

Yeah, it certainly is, because I've been cutting the grass.

بله، مطمئناً اینطور است، زیرا من چمن را می بریدم.

Okay.

باشه.

Grass, Yes.

چمن، بله.

So, yes, there's lots of nectar in that particular flower.

بنابراین، بله، شهد زیادی در آن گل خاص وجود دارد.

The butterflies.

پروانه ها

Like, it's great that I could watch the butterflies all day.

مثل اینکه، خیلی خوب است که می‌توانم تمام روز پروانه‌ها را تماشا کنم.

I think it's just amazing.

من فکر می کنم این فقط شگفت انگیز است.

Well, that whole bush was covered in butterflies, wasn't it?

خوب، تمام آن بوته پر از پروانه بود، اینطور نیست؟

Must have been hundreds of butterflies all over that.

باید صدها پروانه در سراسر آن وجود داشته باشد.

Bush is a big bush.

بوش یک بوته بزرگ است.

I dunno.

I think they grow to to, you know, several metres high then the bushes. Yes.

نمیدونم.

من فکر می کنم آنها به ارتفاع چندین متر بعد از بوته ها می رسند. آره.

We've got a small one in our garden

ما یک درخت کوچک در باغ خود داریم

which does attract the butterflies, but the bigger the bush the more butterflies get attracted.

که پروانه ها را جذب می کند، اما هر چه بوته بزرگتر باشد، پروانه های بیشتری جذب می شوند.

That's what they say. They always have a big bush.

این چیزی است که آنها می گویند. آنها همیشه یک بوته بزرگ دارند.

Some people don't like big bushes.

برخی از مردم بوته های بزرگ را دوست ندارند.

They like to trim them, like to trim mine.

آنها دوست دارند آنها را کوتاه کنند، دوست دارند مال من را کوتاه کنند.

I like to some people like to trim the bushes right back

من دوست دارم برخی از مردم دوست دارند بوته ها را درست به عقب برش دهند،

because they don't want them to be too bushy.

زیرا نمی خواهند آنها خیلی پرپشت باشند.

So we are looking at accidents today.

بنابراین ما امروز به تصادفات نگاه می کنیم.

You could have had an accident on those swings, Mr.

شما ممکن است روی آن تاب ها تصادف کنید، آقای

Duncan, on the on the park

دانکن، در

ride that are meant for children.

سواری پارک که برای کودکان در نظر گرفته شده است.

Park rides.

پارک سواری می کند.

Yes. The swings and the and the slides.

آره. تاب ها و و سرسره ها.

The video that you just showed before we came back on Which video?

ویدیویی که قبل از بازگشت به کدام ویدیو نشان دادید؟

You mean this one and

منظورتان این و

that one?

آن یکی است؟

That's the one. Yes.

این یکی است. آره.

You could have had an accident there, Mr. Don't.

ممکنه اونجا تصادف کنی، آقای نکن.

Very easily.

خیلی راحت.

I'm always amazed that they put concrete

من همیشه تعجب می کنم که

underneath where there are children playing.

زیر جایی که بچه ها بازی می کنند بتن می گذارند.

They often put concrete, which I was think is

آنها اغلب بتن می گذاشتند، که به نظر من

a very strange material to put underneath

مواد بسیار عجیبی است برای گذاشتن زیر

swings and slides and things that children want to play on.

تاب و سرسره و چیزهایی که بچه ها می خواهند با آنها بازی کنند.

They should have large, large foam paving slabs or something.

آنها باید صفحات سنگفرش فوم بزرگ و بزرگ یا چیزی مشابه داشته باشند.

That's something that's underneath.

این چیزی است که زیر آن است.

It's very soft.

خیلی نرمه

So if they fall, they don't hurt themselves.

پس اگر زمین بخورند به خودشان صدمه نمی زنند.

We've got Steve on the live chat.

ما استیو را در چت زنده داریم.

Is there really Steve, the 172

آیا واقعاً استیو، 172 وجود دارد. آیا

Have we ever had another Steve on the live chat before.

قبلاً استیو دیگری در چت زنده داشتیم؟

Well, this Steve that's on now is telling me that the wings do not dry out.

خوب، این استیو که الان روی دست است به من می گوید که بال ها خشک نمی شوند.

Oh they don't they don't dry out they have to fill with body fluid

اوه آنها خشک نمی شوند باید با مایعات بدن پر شوند و

pushes them out doesn't it.

آنها را بیرون می راند نه.

I know it's nice to have somebody that knows something about nature, Mr.

من می دانم که داشتن کسی که چیزی در مورد طبیعت می داند خوب است، آقای

Duncan. Well, you know what I meant.

دانکن. خوب میدونی منظورم چی بود

We all knew what I meant.

همه می دانستیم منظورم چیست.

But thank you for that. So, Steve, the 172.

اما از این بابت متشکرم. بنابراین، استیو، 172. آیا

Are you a naturalist?

شما یک طبیعت شناس هستید؟

I sometimes have the same problem in the morning.

من گاهی اوقات صبح همین مشکل را دارم.

I have to wait for certain parts of my body.

باید منتظر قسمت های خاصی از بدنم باشم.

Body to fill with fluid.

بدن با مایع پر شود.

What? You mean?

چی؟ منظورت اینه؟

But it's the opposite with me. Mr. Dunn.

اما در مورد من برعکس است. آقای دان. به هر حال باید

Going to have to wait for certain parts to lose fluid anyway, right?

منتظر بمانید تا قسمت‌های خاصی مایع خود را از دست بدهند، درست است؟

Right. Okay, let's not go there.

درست. باشه اونجا نریم

But yes, thank you for that

اما بله، از شما برای آن

injection of injection summation about the wings of a butterfly.

تزریق خلاصه تزریق در مورد بال های یک پروانه سپاسگزارم.

Yes, true.

They are, from what you probably know a lot more about it than I do.

بله درسته.

آنها هستند، از آنچه شما احتمالاً خیلی بیشتر از من در مورد آن می دانید.

But yes, the wings expand through fluid, don't they?

اما بله، بال ها از طریق مایع منبسط می شوند، اینطور نیست؟

And is it their blood supply going into the.

و آیا جریان خون آنها به داخل می رود؟

We think it is. Yes, it is.

فکر می کنیم اینطور است. بله همینطور است.

I think it is.

من فکر میکنم که هست.

They sort of open out like a parachute.

آنها به نوعی مانند چتر نجات باز می شوند.

Tell us more.

بیشتر به ما بگویید.

A TV viewer says Steve, the 172, is that your age?

یک بیننده تلویزیونی می گوید استیو، 172 ساله، این سن شماست؟

If it is, congratulations.

اگر هست، تبریک می گویم.

Accidents, Mr.

تصادفات، آقای

Duncan. Yes. Too late.

دانکن. آره. خیلی دیر.

I'm out, you know.

من بیرونم میدونی

Well, no, I was.

خوب، نه، من بودم.

I do that anyway.

به هر حال این کار را می کنم.

My hands are always on that button down there. Always.

دستان من همیشه روی آن دکمه است. همیشه.

I like it, but it's controlling me as well, not just you.

من آن را دوست دارم، اما من را نیز کنترل می کند، نه فقط شما را.

All right, Steve,

بسیار خوب، استیو،

No one cares about this.

هیچ کس به این موضوع اهمیت نمی دهد.

This knob down here.

این دستگیره اینجا پایین

Oh, well, come to think of it, these knobs here, to be honest.

اوه، خوب، راستش را بخواهید، این دستگیره‌ها اینجا هستند.

So we are looking at accidents. Accidents?

بنابراین ما به دنبال تصادفات هستیم. تصادفات؟

My mum always said that I was an accident.

مامانم همیشه می گفت من تصادف کردم.

That power cuts.

که برق قطع میشه

That happened at Christmas in 1964.

این در کریسمس سال 1964 اتفاق افتاد.

Yes. All the lights went off and.

بله. همه چراغ ها خاموش شد و.

And a few months later I was born.

و چند ماه بعد به دنیا آمدم.

And that's that's normally how it happens, to be honest.

و صادقانه بگویم که معمولاً اینگونه است.

Yes, sir. Christine, thank you.

بله قربان. کریستین، ممنون

Christine

کریستین

has shared a recent accident that she has had

تصادف اخیر خود را به اشتراک گذاشته است که او

a bicycle that's start,

دوچرخه ای داشته است که شروع به کار کرده است،

first of all, with some of the words and then we'll we'll talk about that.

اول از همه، با برخی از کلمات و سپس ما در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Christina, I'm not I'm not stopping you.

کریستینا، من نیستم، من تو را متوقف نمی کنم.

I just want to get some of these done first, because it's already 3:15.

من فقط می خواهم ابتدا برخی از این کارها را انجام دهم، زیرا ساعت 3:15 است.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

Accidents, words and phrases.

حوادث، کلمات و عبارات.

And by the way, that little ambulance there, that is

و اتفاقاً آن آمبولانس کوچک آنجا، یعنی

that is a very interesting ambulance.

آمبولانس بسیار جالبی است.

Do you know why?

میدونی چرا؟

Because I created that with artificial intelligence.

زیرا من آن را با هوش مصنوعی ایجاد کردم.

I actually did that without existing

من در واقع این کار را بدون وجود انجام دادم

and I did that using my new Adobe AI interface.

و این کار را با استفاده از رابط هوش مصنوعی جدید Adobe انجام دادم.

Oh, so that is that is historic there.

اوه، پس این در آنجا تاریخی است.

That is the first thing I've ever created using AI.

این اولین چیزی است که من با استفاده از هوش مصنوعی ایجاد کردم.

Fascinating.

شگفت انگیز.

Well, I think it's fascinating.

خوب، به نظر من جذاب است.

I think the images of ambulances

من فکر می کنم تصاویر آمبولانس های

available on the Internet for you to use anyway.

موجود در اینترنت را برای شما به هر حال استفاده کنید.

Yes, but but it's quicker.

بله، اما سریعتر است.

I can just put in an ambulance, colourful ambulance, colourful

من فقط می توانم یک آمبولانس، آمبولانس رنگارنگ،

cartoon ambulance, and that's what I typed into the AI system.

آمبولانس کارتونی رنگارنگ بگذارم، و این چیزی است که در سیستم هوش مصنوعی تایپ کردم.

And then that pops up.

و سپس آن ظاهر می شود.

It just creates that for me.

این فقط آن را برای من ایجاد می کند.

I'm that's why I've used it.

من به همین دلیل از آن استفاده کردم.

So there is no copyright infringement. Yes.

بنابراین هیچ گونه نقض حق چاپ وجود ندارد. آره.

So that's the first ever handout method I have to point now.

بنابراین این اولین روشی است که اکنون باید به آن اشاره کنم. می

You see, I'm not going to do that for you, shall I?

بینی، من این کار را برای تو انجام نمی دهم، نه؟

I'll do that. There is the first.

این کار را انجام خواهم داد. اولی وجود دارد.

So there it is.

The first.

بنابراین وجود دارد.

اولین.

Like me doing this.

مثل من که این کار را می کنم.

And again, it is not.

و باز هم اینطور نیست.

It doesn't bother me, actually.

من را آزار نمی دهد، در واقع.

I'm just glad of the attention I is adobe a I free asks arose.

من فقط خوشحالم از توجه من خشت و من آزاد می پرسد بوجود آمد.

It is not.

این نیست.

It is in my package as it were, my Adobe package.

همانطور که بود در بسته من است، بسته Adobe من.

So no, it's not free.

پس نه، رایگان نیست.

But you can you can create anything but you don't have to pay the extra to get it once you've got.

اما شما می توانید هر چیزی را بسازید، اما مجبور نیستید پس از بدست آوردن آن، هزینه اضافی بپردازید.

That's it.

So because I've got a package from Adobe that's in there included so it's quite good

خودشه.

بنابراین از آنجایی که من یک بسته از Adobe دریافت کرده ام که در آن گنجانده شده است، بنابراین بسیار خوب است،

I should say Rosa, not Rosa anyway.

باید بگویم Rosa، نه Rosa.

Accidents, words and phrases.

حوادث، کلمات و عبارات.

So let's have a look, shall we.

پس بیایید نگاهی بیندازیم.

Accident used as a noun.

تصادف به عنوان اسم استفاده می شود.

If we use accident as a noun, we are saying that something is unintentional

اگر تصادف را به عنوان اسم به کار ببریم، می گوییم چیزی غیرعمد

or an unintentional mishap.

یا یک اتفاق ناخواسته است.

So quite often the result of an accident is always negative.

بنابراین اغلب اوقات نتیجه یک تصادف همیشه منفی است.

Quite often it is negative.

اغلب اوقات منفی است.

Of course it can be positive in certain uses,

البته در کاربردهای خاص می تواند مثبت باشد،

but as a general rule, as a noun, the word accident.

اما به عنوان یک قاعده کلی، به عنوان اسم، کلمه تصادف است.

Yes, is an an unintentional mishap.

بله، یک اتفاق ناخواسته است.

I began to talk about accidents that can lead to pleasant events.

شروع کردم به صحبت در مورد حوادثی که می تواند منجر به اتفاقات خوشایندی شود.

Yes. Oh, good, good. I'll save it then.

آره. اوه، خوب، خوب. من آن را ذخیره می کنم.

I've gotten about 30 of them.

من حدود 30 تا از آنها را گرفته ام.

30? Okay.

30؟ باشه.

So an accident is a noun As a Of course, if something is done

بنابراین تصادف یک اسم است به عنوان یک البته، اگر کاری

accidentally, of course that is the adverb use.

به طور تصادفی انجام شود، البته که استفاده از قید است.

So accident noun accidentally

پس اسم تصادف تصادفاً قید

adverb a calamity.

یک بلا است.

Oh, I like this word calamity.

آه من از این کلمه مصیبت خوشم می آید.

A calamity that came suddenly all comes suddenly without warning.

بلایی که ناگهان آمد، همه ناگهانی و بدون هیچ هشداری اتفاق می‌افتد.

So I suppose it would be fair to say that you can use accident

بنابراین فکر می‌کنم منصفانه باشد که بگوییم می‌توان از تصادف

to mean something that happens without warning.

به معنای چیزی استفاده کرد که بدون هشدار اتفاق می‌افتد.

Something you were not expecting. Would you say, Steve?

چیزی که انتظارش را نداشتید آیا می گویی استیو؟

Yes. I mean, a calamity is something that happens.

آره. منظورم این است که مصیبت چیزی است که اتفاق می افتد.

Yes, it could be an accident or it might it could be something else.

بله، ممکن است یک تصادف باشد یا ممکن است چیز دیگری باشد.

I mean, the the pandemic was a calamity,

منظورم این است که همه گیری یک فاجعه بود،

but it wasn't necessarily an accident.

اما لزوماً یک تصادف نبود.

But you could have a car accident.

اما ممکن است تصادف رانندگی داشته باشید.

Well, it's very serious. And that could be a calamity

خب خیلی جدیه و این می تواند یک فاجعه باشد

that's say, well, the calamity is just the actual thing that's taking place.

که بگوییم، خوب، فاجعه فقط همان چیزی است که در حال وقوع است.

The accident is the way it's taken place.

تصادف راهی است که اتفاق افتاده است.

So the calamity is the bad thing that happened suddenly.

پس مصیبت همان اتفاق بدی است که ناگهان اتفاق افتاده است.

So I'm not saying that calamity is the same word as accident because it isn't.

بنابراین من نمی گویم که مصیبت همان کلمه تصادف است زیرا اینطور نیست.

Calamity is normally the result.

فاجعه معمولاً نتیجه است.

Mass is here, Mass is.

توده اینجاست، توده است.

You don't have to apologise for being late.

لازم نیست بابت تاخیر عذرخواهی کنید.

You know, this

isn't this isn't a classroom where you have to turn up.

می دانید، اینجا

کلاسی نیست که باید در آن حاضر شوید.

It's always lovely to see you any of you

دیدن هرکدام از شما همیشه لذت بخش است،

whenever you decide that you want to drop in two or more things

هر زمان که تصمیم گرفتید دو یا چند چیز

clash or collide unexpectedly.

به طور غیرمنتظره ای با هم برخورد کنند یا با هم برخورد کنند.

So this in this sense, Steve, if you can just

پس این به این معنا، استیو، اگر بتوانید فقط

in this sense, Steve, it is a physical thing.

به این معنا، استیو، یک چیز فیزیکی است.

So an accident can also be physical as well.

بنابراین یک تصادف می تواند فیزیکی نیز باشد.

So two more things Clash or collide.

بنابراین دو چیز دیگر با هم برخورد می کنند یا با هم برخورد می کنند.

It happened by accident,

به طور تصادفی اتفاق افتاده است،

so maybe something happened accidentally.

بنابراین ممکن است اتفاقی تصادفی رخ داده باشد.

And as we hinted at earlier,

و همانطور که قبلا اشاره کردیم،

you can have a road accident, a car accident,

شما می توانید یک تصادف جاده ای، یک تصادف رانندگی،

maybe an accident in the house.

شاید یک تصادف در خانه داشته باشید.

I can think of five.

من می توانم به پنج فکر کنم.

Can you think of five places in the house

آیا می توانید به پنج مکان در خانه فکر کنید

where you might have an accident?

که ممکن است در آنها تصادف کنید؟

Yes. The first one is this studio. Yes.

آره. اولین مورد این استودیو است. آره.

This is the most

این بیشترین

this is the room that you are most liable to have a serious accident in.

اتاقی است که در آن بیشتر در معرض تصادف شدید.

Yes, Chef.

بله، سرآشپز.

You showed the other long distance shot like a studio, Mr.

شما نماي بلند ديگري را مانند استوديو نشان داديد، آقاي

Duncan, That gives you some idea.

دانكن، اين به شما كمي ايده مي دهد.

I would say there are probably 25,

من می گویم احتمالاً 25 نفر هستند،

what do you call them?

شما آنها را چه می نامید؟

Tripod, tripods and various

سه پایه، سه پایه و

bits of equipment strewn all over Mr.

قطعات مختلف تجهیزات در سرتاسر استودیو آقای دانکن پراکنده شده است

Duncan Studio.

.

They're all 15, 15 tripods,

همه آنها 15، 15 سه پایه هستند که

each one of which is a massive trip hazard. Yes.

هر کدام یک خطر بزرگ سفر است. آره.

You could fall over them.

شما می توانید از روی آنها بیفتید.

You could fall over and enjoy yourself quite significantly. Yes.

شما می توانید زمین بخورید و به طور قابل توجهی از خود لذت ببرید. آره.

So my studio is a good one.

بنابراین استودیوی من یک استودیوی خوب است.

Not everyone has a studio in their house, so somewhere else,

همه در خانه خود استودیو ندارند، بنابراین در جای دیگری،

the bathroom. The bathroom.

حمام. حمام.

I think I might be wrong here, but I think the most dangerous place in your house

فکر می‌کنم در اینجا اشتباه می‌کنم، اما فکر می‌کنم خطرناک‌ترین مکان در خانه شما

I suppose the stairs stairs is another one. But.

پله‌های پله دیگری است. ولی.

But I would say the bathroom is the room where

اما من می توانم بگویم حمام اتاقی است که در آن

many different accidents occur.

بسیاری از حوادث مختلف رخ می دهد.

I would imagine where you can fall off the toilet. Yes.

من تصور می کنم کجا می توانید از توالت بیفتید. آره.

No, but yes, because there's water.

نه، اما بله، چون آب وجود دارد.

And if you're having a shower or a bath or something, you know you can.

و اگر در حال دوش گرفتن یا حمام یا چیزی هستید، می دانید که می توانید.

I've nadi I in fact I have slipped over in the bathroom,

در واقع من در حمام لیز خوردم، می‌دانی،

you know, getting out

بیرون آمدم

because it's water, so it's slippery so you can fall over and hurt you.

چون آب است، پس لیز است تا بتوانی بیفتی و به تو آسیب برسانی. از

Enjoy yourself. Yeah,

خودت لذت ببر بله،

but yes, people don't tend to fall off toilets.

اما بله، مردم تمایلی به افتادن از توالت ندارند.

I was joking. Then.

شوخي كردم. سپس.

I think you can, because that's what happened to Elvis.

من فکر می کنم شما می توانید، زیرا این اتفاق برای الویس افتاد.

Elvis Presley.

الویس پریسلی

He fell off the toilet, wasn't he?

او از توالت افتاد، نه؟

Having heart attack at the time?

در آن زمان دچار حمله قلبی شده اید؟

Well, that was kind of the reason, but.

خوب، این یک نوع دلیل بود، اما.

But there was falling off the toilet involved.

اما افتادن از توالت درگیر بود.

You say so.

شما اینطور می گویید.

So he did. Yeah. So it can happen.

بنابراین او انجام داد. آره بنابراین ممکن است اتفاق بیفتد.

You can fall the toilet.

می توانید از توالت بیفتید.

If you're very young and small, you might fall into it.

اگر خیلی جوان و کوچک هستید، ممکن است در آن بیفتید.

Well, maybe you have an accident with electricity.

خب شاید با برق تصادف کردی.

Well, yes, I had a serious

خوب، بله، من در

electrical accident when I was a young child in the bathroom.

یک کودک خردسال در حمام تصادف شدید برق گرفتم.

No. What?

I was just sticking toy cars

نه. چی؟

من فقط ماشین های اسباب بازی را

into into sockets of outlets.

به پریزهای پریز می چسباندم.

And, you know, I got a nasty electric shock, but I'm on about the bath, but the bathroom.

و، می دانید، من شوک الکتریکی بدی گرفتم، اما در مورد حمام، اما حمام هستم.

The bathroom wall?

دیوار حمام؟

Yes, it's water.

بله، آب است.

Well, I remember it up on the floor.

خوب، من آن را روی زمین به یاد دارم.

Can't you if you get water on the floor by electricity, though.

هر چند اگر آب را با برق روی زمین بیاورید، نمی توانید.

Well, you tricity in a bathroom.

خوب، شما در حمام.

This is not you know, you don't have switches and plugs in bathroom, do you?

این را نمی دانید، شما کلید و دوشاخه در حمام ندارید، درست است؟

Now you don't.

They're always on the outside of the bathroom for safety.

حالا شما این کار را نمی کنید.

آنها همیشه برای ایمنی در بیرون حمام هستند .

Well, there's a place where you can plug your electric razor in.

خوب، جایی هست که می توانید تیغ برقی خود را به آن وصل کنید.

Yes, there's a light.

بله، یک چراغ وجود دارد.

There's a light fittings.

But generally, bathrooms are fairly safe from electrical.

یک اتصالات نور وجود دارد.

اما به طور کلی، حمام ها نسبتاً از برق در امان هستند.

What problems? Because, you know.

چه مشکلاتی؟ چون میدونی

Okay, I'm trying to get to a point, Steve, to argue with me during the seventies.

خوب، من سعی می کنم به نقطه ای برسم، استیو، که در طول دهه هفتاد با من بحث کند.

One of the things I remember during the 1970s, there were many people

یکی از چیزهایی که در طول دهه 1970 به یاد دارم، بسیاری از مردم

during the winter months who were electrocuting themselves by having

در ماه های زمستان بودند که با

a fire, an electric fire in the bathroom.

آتش گرفتن، آتش برق در حمام، خود را برق گرفتند.

So that because it was very cold in the seventies,

به طوری که از آنجایی که در دهه هفتاد، دهه 1970 هوا بسیار سرد بود، در دهه

the 1970s, it was very cold in the 1970s, people used to put their electric fires

1970 هوا بسیار سرد بود، مردم عادت داشتند آتش برق خود را

in the bathroom with a long piece of of electric cable.

با یک تکه کابل برق بلند در حمام قرار دهند.

But what sometimes would happen is they would put them in a place

اما اتفاقی که گاهی می‌افتد این است که آنها را در جایی قرار می‌دادند

where they would be very close to the bath and it would fall into the bath.

که خیلی نزدیک به حمام بود و داخل حمام می‌افتاد.

And this this electrocuting the first wasn't murder taking place. Mr.

و این اولین برق گرفتگی قتلی نبود . آقا

Know it was stupidity.

بدونید این حماقت بود.

Well, yes.

خب بله.

I mean that that's.

منظورم همینه

Yeah, right. Rosa says.

بله درسته. رزا می گوید.

Or chairs.

یا صندلی.

Yes. Very, very common source of accidents.

آره. منبع تصادفات بسیار بسیار رایج

A lot of people end up in an e

بسیاری از مردم

accident in emergency departments, in hospitals,

در بخش‌های اورژانس، بیمارستان‌ها،

particularly at the weekend because of DIY.

به‌ویژه در آخر هفته به دلیل DIY دچار تصادف الکترونیکی می‌شوند.

Do it yourself.

خودتان آن را انجام دهید.

Okay, people.

باشه مردم

What do chairs have to do with that?

صندلی ها چه ربطی به آن دارند؟

Are they making chairs now?

الان صندلی درست میکنن؟

Well, they're climbing on chairs, on ladders.

خوب، آنها روی صندلی ها، روی نردبان ها بالا می روند.

Lots of people have accidents in the home through DIY.

بسیاری از مردم از طریق DIY در خانه تصادف می کنند.

Do it yourself.

خودتان آن را انجام دهید.

They're using a saw or they're using some kind of electrical equipment

آنها از اره استفاده می کنند یا از نوعی تجهیزات الکتریکی استفاده می کنند

or are they climbing up on ladders and they fall off chopping off fingers?

یا از نردبان بالا می روند و با بریدن انگشتانشان می افتند؟

It's very, very common.

بسیار بسیار رایج است.

I mean, accident emergency departments at weekends are full of people

منظورم این است که بخش های اورژانس حوادث آخر هفته مملو از افرادی هستند

who have decided to do some work around

که تصمیم گرفته اند کارهایی را در

the house that they would probably in the past.

خانه انجام دهند که احتمالاً در گذشته انجام می دادند.

I think I've got somebody else professional to do that

فکر می‌کنم شخص حرفه‌ای دیگری را برای انجام این کار دارم،

because you can buy all this equipment now from DIY shops.

زیرا می‌توانید همه این تجهیزات را اکنون از فروشگاه‌های DIY خریداری کنید .

People like to have a go.

مردم دوست دارند که بروند.

I don't like to get on ladders if I'm going if I go

من دوست ندارم اگر می روم اگر

any higher than my own height, I feel very nervous.

بالاتر از قد خودم بروم روی نردبان سوار شوم، خیلی عصبی هستم. اشکالی ندارد

That's okay.

.

But how can you go higher than your own height?

اما چگونه می توانید بالاتر از قد خود بروید؟

That's what I mean. As soon as I climb higher.

منظورم همین است. به محض اینکه بالاتر بروم.

You mean on the ground?

یعنی روی زمین؟

Now, if I go up the ladder as soon as I get above what is my own height?

حالا اگر به محض اینکه از نردبان بالاتر رفتم قد خودم چقدر است؟

Oh, five foot five. Yeah.

اوه، پنج فوت پنج آره

So five foot nine and a half inches me.

بنابراین پنج فوت نه و نیم اینچ من.

So five and a half feet. If Steve is higher than that.

بنابراین پنج و نیم فوت. اگر استیو بالاتر از آن باشد.

Five foot nine, nearly five foot ten,

پنج فوت نه، تقریباً پنج فوت ده،

as Beatrice will attest to, Beatrice has matters.

همانطور که بئاتریس گواهی می دهد، بئاتریس مسائلی دارد.

I service Lewis and Lewis.

من در خدمت لوئیس و لوئیس هستم.

And Beatrice and Francesca and Christine.

و بئاتریس و فرانچسکا و کریستین.

It would all and Patrick

همه اینها و پاتریک

would all testify that I am in fact fairly

همگی شهادت خواهند داد که من در واقع

of average height for a man.

قد متوسطی برای یک مرد دارم.

And that's the reason why he's standing on a box at the moment.

و به همین دلیل است که او در حال حاضر روی یک جعبه ایستاده است.

Well, yes, but that's only because, you know, we want to be at the same.

خوب، بله، اما این فقط به این دلیل است که، می دانید، ما می خواهیم در همان حال باشیم.

You are taller than me anyway. I deny that.

به هر حال تو از من بلندتر هستی من آن را تکذیب می کنم.

But I don't know what we're debating at the.

اما من نمی دانم که ما در مورد چه چیزی بحث می کنیم.

Well, what I'm saying is I don't like to get higher than my own height.

خوب، چیزی که من می گویم این است که دوست ندارم از قد خودم بالاتر بروم.

It's on a ladder you've just told us.

روی نردبانی است که همین الان به ما گفتی.

Because the reason is I read years ago it's human body. Yes,

چون دلیلش این است که سالها پیش خواندم بدن انسان است. بله،

it can withstand.

می تواند تحمل کند.

It is designed to withstand a fall from your own height.

طراحی شده است تا در برابر سقوط از ارتفاع خود مقاومت کند.

What if.

چه می شود اگر.

What if you're very tall?

اگر خیلی قد بلند باشی چی؟ آیا

It Is that what it can withstand?

این همان چیزی است که می تواند تحمل کند؟

So what if you're 30 feet tall?

پس اگر 30 فوت قد داشته باشید چه؟

Well,

خب،

that was a man, Wasden.

این یک مرد بود، Wasden.

No, Robert Waldo.

نه، رابرت والدو.

Robert Waldo was something like 18 feet tall,

رابرت والدو چیزی حدود 18 فوت قد داشت،

so that if he fell from 18 feet, he'd be all right.

به طوری که اگر از ارتفاع 18 فوتی بیفتد، حالش خوب می شود.

Well, I don't know.

خوب، من نمی دانم.

We see you're being pedantic now, but generally speaking, human beings can withstand

ما می‌بینیم که شما در حال حاضر فضول هستید، اما به طور کلی، انسان‌ها می‌توانند

a 30 mile an hour impact anyway,

به هر حال ضربه 30 مایل در ساعت را تحمل کنند،

so the forward was at about 40 kilometres.

بنابراین حرکت رو به جلو در حدود 40 کیلومتر بود.

We designed to to to fall over from our own height and survive.

ما طراحی کردیم تا از ارتفاع خودمان بیفتیم و زنده بمانیم.

That's what we can withstand. Our bodies can withstand.

این چیزی است که ما می توانیم تحمل کنیم. بدن ما می تواند مقاومت کند. در حال حاضر

There are lots of elderly people in hospital at the moment

افراد مسن زیادی در بیمارستان هستند

who will disagree with that because they've all tripped up.

که با آن موافق نیستند زیرا همه آنها زمین خورده اند.

But of course there are people who fall of chairs who who don't do it accidentally.

اما مطمئناً افرادی هستند که از روی صندلی می افتند و به طور تصادفی این کار را انجام نمی دهند.

Vertigo.

سرگیجه. ما

There we go.

Lewis Yes, If you feel if you get dizzy

میرویم آنجا.

لوئیس بله، اگر

and scared and anxious when you climb up ladders

وقتی از نردبان بالا می روید احساس سرگیجه و ترس و اضطراب دارید،

or in fact, I don't even like going on bridges and looking down

من حتی دوست ندارم روی پل ها بروید و سرگیجه را به پایین نگاه کنم

vertigo.

It's that feeling you get of disorientation and fear

.

این همان احساس سرگیجه و ترس

and anxiety when you are on some you know, when you're at heights.

و اضطراب است که وقتی روی برخی از آنها که می شناسید، زمانی که در ارتفاع هستید، می گیرید.

I don't think I actually get vertigo as such, but I don't like the of it.

فکر نمی‌کنم در واقع سرگیجه داشته باشم، اما از آن خوشم نمی‌آید.

It probably is a mild form of vertigo.

احتمالاً یک شکل خفیف سرگیجه است.

Yeah,

آره

I heard.

شنیدم

I heard you. We we your pants when you're high up.

صدایت را شنیدم ما شلوار شما را وقتی بلند می شوید ما می کنیم.

Is that true. No.

آیا این درست است. نه.

To do that.

برای انجام این کار.

Yes. Beatrice. Yes.

آره. بئاتریس آره.

I was one of your bodyguards in Paris. Very.

من یکی از محافظان شما در پاریس بودم. خیلی

I was toughing it up on the streets of Paris.

داشتم در خیابان های پاریس سخت می گرفتم.

I think I'll get near Beatrice.

فکر می کنم به بئاتریس نزدیک شوم.

I think Beatrice was our bodyguard.

فکر کنم بئاتریس محافظ ما بود.

She was looking out for us. There was.

او به دنبال ما بود. وجود داشت.

There was her and Louis Mendez.

او و لوئیس مندز بودند.

Yes. And God, it guarding us.

آره. و خدا از ما محافظت می کند.

They were like our bodyguards in Paris.

آنها مثل محافظان ما در پاریس بودند.

I tell you, it was the other way round. You are correct.

بهت میگم برعکس بود شما درست می گویید.

But anyway, we went in and three of these, Steve, and I've got, I've got 13 more

اما به هر حال، ما وارد شدیم و سه تا از اینها، استیو، و من دارم، من 13 مورد دیگر دارم

and there's no way we're going to be able to do mishap.

و هیچ راهی وجود ندارد که بتوانیم اشتباه کنیم.

Christina Yes. Anyway, good word there.

کریستینا بله. به هر حال حرف خوبی هست.

There's going to be no fill in the blanks.

جای خالی پر نمی شود.

Well, coincidental occurrences can by accident.

خوب، اتفاقات تصادفی ممکن است تصادفی باشد.

So in this situation, it's not a bad thing.

بنابراین در این شرایط، چیز بدی نیست.

Something can happen just by coincidence.

اتفاقی ممکن است اتفاقی بیفتد.

Oh, fancy seeing you here.

اوه، دوست دارم شما را اینجا ببینم.

We saw each other accidentally.

اتفاقی همدیگر را دیدیم.

Accidentally? We did.

به طور تصادفی؟ ما انجام دادیم.

We didn't intend for it to happen, so something unintentional

ما قصد نداشتیم این اتفاق بیفتد، بنابراین چیزی غیرعمدی

is not necessarily something that's negative or bad.

لزوماً چیزی نیست که منفی یا بد باشد.

So you can say that you met your friend.

بنابراین می توانید بگویید که دوست خود را ملاقات کرده اید.

Accident only you met them accidentally.

تصادف فقط شما به طور تصادفی آنها را ملاقات کردید.

You didn't intend to.

تو قصد نداشتی

You could.

شما می توانید.

Yes. You bump into people?

آره. با مردم برخورد می کنید؟

Yeah. By accident.

آره تصادفی. با

I met somebody.

کسی آشنا شدم

You don't? Yes. If you say you.

شما این کار را نمی کنید؟ آره. اگر شما بگویید.

Oh, I bumped into my ex

اوه، من

by accident.

به طور تصادفی با سابقم برخورد کردم.

To you, your ex-partner.

به شما، شریک سابق شما.

Or you could meet your current partner.

یا می توانید شریک فعلی خود را ملاقات کنید.

You could say we met by accident at a party, or we bumped into each other and we got talking.

می توان گفت ما به طور تصادفی در یک مهمانی با هم آشنا شدیم، یا با هم برخورد کردیم و با هم صحبت کردیم.

Right? Yeah. Damage which occurs by chance.

درست؟ آره آسیبی که به طور اتفاقی رخ می دهد.

So this is probably what people mostly

بنابراین احتمالاً این همان چیزی است که مردم بیشتر

will think when they think of accident.

وقتی به تصادف فکر می کنند فکر می کنند.

So when an accident happens or an accident occurs,

بنابراین هنگامی که یک حادثه اتفاق می افتد یا یک تصادف رخ می دهد،

quite often there is damage which occurs by chance.

اغلب آسیب هایی وجود دارد که به طور تصادفی رخ می دهد.

So you might accidentally break a window.

بنابراین ممکن است به طور تصادفی یک پنجره را بشکنید.

He broke the window accidentally.

او به طور تصادفی شیشه را شکست.

He wasn't trying to break the window.

او سعی نمی کرد شیشه را بشکند.

Maybe he was doing something near the window and he he

شاید نزدیک پنجره داشت کاری می کرد و

knocked the window.

پنجره را زد.

He hit the window with something and it smashed.

با چیزی به شیشه زد و شکست.

Maybe some children were playing football in the garden

شاید بعضی از بچه ها در باغ فوتبال بازی می کردند

and they kick the ball and it hits the window and smashes the window.

و توپ را با لگد می زنند و به پنجره برخورد می کند و شیشه را می کوبد.

So, yes.

درنتیجه بله.

So damage that occurs by chance

پس خسارتی که بر حسب اتفاق

and intentional action is not an accident.

و عمل عمدی به وجود می آید تصادفی نیست.

So quite often in law we will a very clear

بنابراین اغلب در قانون ما تعریف بسیار روشنی

definition of something that is accidental

از چیزی که تصادفی است

and something that has been done on purpose,

و چیزی که از روی عمد انجام شده است،

something that was premeditated.

چیزی که از قبل برنامه ریزی شده است، ارائه می دهیم.

So I suppose in its simplest form, an accident.

بنابراین من تصور می کنم در ساده ترین شکل آن، یک تصادف است.

You didn't plan

شما چیزی را برنامه ریزی نکردید

something that was planned is intentional.

که برنامه ریزی شده عمدی است.

Intentional.

Sometimes an accident can occur as a result of your own negligence.

عمدی - قصدی.

گاهی اوقات ممکن است تصادف در نتیجه سهل انگاری شما رخ دهد.

You For example, you might be involved in a car accident

شما برای مثال، ممکن است در یک تصادف رانندگی درگیر شوید

and the police discover that you have a faulty tire.

و پلیس متوجه شود که لاستیک شما معیوب است.

Your car, one of your tires is worn,

ماشین شما، یکی از لاستیک‌های شما فرسوده شده است

or which meant that you were unable to brake effectively,

یا به این معنی است که شما نمی‌توانید به طور موثر ترمز کنید،

in which case you would be liable for that accident if it occurred.

در این صورت اگر اتفاق بیفتد مسئول آن تصادف خواهید بود .

Yes, right.

So you can use accidentally and by chance

بله درسته.

بنابراین می توانید تصادفی و تصادفی

and a synonym,

و مترادف،

something that happened accidentally, something that happened by chance.

چیزی که به طور تصادفی اتفاق افتاده است، چیزی که اتفاقی رخ داده است، استفاده کنید. در

It was not intended.

نظر گرفته نشده بود.

Here's another one Steve.

اینم یکی دیگه از استیو

We'll get through some of these a thing said by accident.

ما از طریق برخی از این چیزهایی که به طور تصادفی گفته شده است عبور خواهیم کرد.

It happens all the time, isn't it?

همیشه اتفاق می افتد، اینطور نیست؟

You you were a very good one at this.

تو در این کار خیلی خوب بودی

Steve often says things by accident.

استیو اغلب چیزهایی را تصادفی می گوید.

Maybe a secret that is supposed to keep or maybe something that he's not supposed to say

شاید رازی که قرار است آن را حفظ کند یا شاید چیزی که قرار نیست

in front of other people, but just accidentally.

جلوی دیگران بگوید، اما تصادفاً.

So a thing said by accident.

پس یک چیز اتفاقی گفته شد.

For example, you might reveal a secret.

برای مثال، ممکن است رازی را فاش کنید.

Yes, I might.

بله، من ممکن است.

You might reveal it in a conversation that two people are seeing each other romantically.

ممکن است در یک مکالمه نشان دهید که دو نفر عاشقانه یکدیگر را می بینند.

And you say, Oh, I didn't mean to say,

و تو می گویی، اوه، نمی خواستم بگویم، می

you know, you said it by accident.

دانی، تصادفی گفتی.

You weren't really thinking clearly about what you were saying.

شما واقعاً به طور واضح به آنچه می گویید فکر نمی کردید.

A few people are talking about their own accidents.

چند نفر در مورد تصادفات خود صحبت می کنند.

Is it time to reveal that or should we go on?

آیا زمان افشای آن فرا رسیده است یا باید ادامه دهیم؟

We'll do it.

We'll do a little bit more of this because we do have a lot to get through.

ما انجامش میدیم.

ما کمی بیشتر از این کار انجام خواهیم داد زیرا ما باید کارهای زیادی را انجام دهیم.

And then we'll talk about your accidents.

و سپس در مورد تصادفات شما صحبت خواهیم کرد.

I have accidents that I want to share.

من تصادفاتی دارم که می خواهم آنها را به اشتراک بگذارم.

You can share your accidents.

شما می توانید تصادفات خود را به اشتراک بگذارید.

Please do we want to know about the gory of the better? Yes.

لطفاً آیا ما می خواهیم در مورد گوری از بهتر بدانیم؟ آره.

You know, if blood spilled or limbs were broken. Yes.

می دانید اگر خون بریزد یا دست و پا شکسته باشد. آره.

Ambulance is we want.

آمبولانس ما می خواهیم

We want all you know.

ما می خواهیم همه شما را بدانید.

Well, we'll give marks for the for the best.

خوب، ما برای بهترین ها نمره می دهیم.

That's it.

خودشه.

A devastating event.

یک اتفاق ویرانگر

Actually, I missed that one out.

در واقع من آن یکی را از دست دادم.

Did not a thing said by accident. Maybe you swear.

چیزی اتفاقی گفته نشد شاید قسم بخوری

Maybe you make a little mistake when you are talking your speaking,

شاید زمانی که در حال صحبت کردن هستید اشتباه کوچکی مرتکب شوید،

you might say a swear word by accident.

ممکن است تصادفاً فحشی بگویید.

You don't.

شما این کار را نمی کنید.

You didn't intend to swear, but you said it by accident.

قصد فحش دادن نداشتی ولی اتفاقی گفتی.

Maybe a devastating event caused randomly,

شاید یک رویداد ویرانگر به طور تصادفی،

for example, a road traffic accident.

به عنوان مثال، یک تصادف رانندگی جاده ای ایجاد شود.

So again, we are looking at something that's happened, but not intentionally.

بنابراین دوباره، ما به چیزی نگاه می کنیم که اتفاق افتاده است، اما نه عمدی.

So that is the big thing to remember quite often

بنابراین این نکته مهمی است که باید به خاطر داشته باشید که اغلب

with accidents they happen, but they were not planned.

در تصادفاتی که اتفاق می‌افتند، اما برنامه‌ریزی نشده بودند.

Look, all good fortune.

ببین، همه بخت خوب.

And I think this is what you were going to say earlier.

و فکر می کنم این همان چیزی است که قبلاً می خواستید بگویید.

Look. Well, good fortune.

نگاه کن خوب، خوش شانس.

You might have good luck or good fortune.

شما ممکن است خوش شانس یا خوش شانس باشید.

Happens by accident.

تصادفی اتفاق می افتد.

It was unexpected.

غیر منتظره بود.

You might go past the news agent one day, Steve. Yes.

ممکن است روزی از جلوی نماینده خبر گذری، استیو. آره.

And you think

و شما فکر می کنید که

I might just go in there and buy some chewing gum,

من فقط می توانم به آنجا بروم و مقداری آدامس بخرم،

But whilst in there you also buy a lottery ticket as well.

اما در حالی که در آنجا هستید، یک بلیط بخت آزمایی نیز می خرید.

You didn't intend to do it, but you in the shop anyway,

شما قصد انجام این کار را نداشتید، اما به هر حال شما در مغازه هستید،

you can say, Oh, I was in there by accident.

می توانید بگویید، اوه، من تصادفی آنجا بودم.

I just wanted something and then something else happened.

من فقط چیزی می خواستم و بعد اتفاق دیگری افتاد.

And then a week later, win the lottery.

و سپس یک هفته بعد، در قرعه کشی برنده شوید.

You win the lottery.

تو لاتاری برنده میشی می

You can say I won the lottery by accident.

توان گفت من تصادفی در لاتاری برنده شدم.

I didn't intend for it to happen.

من قصد نداشتم این اتفاق بیفتد.

So it can be a good thing.

بنابراین می تواند چیز خوبی باشد.

Good fortune can be

خوش شانسی می تواند

an accident.

تصادف باشد.

It was not expected.

انتظار نمی رفت.

It was something an intended.

این چیزی بود که در نظر گرفته شده بود.

Do you like that?

آن را دوست داری؟

I like.

I like nice accidents.

من دوست دارم.

من تصادفات خوب را دوست دارم

You might say that.

ممکن است این را بگویید.

That when I went out one night on my birthday

که وقتی در سال 1989 یک شب در روز تولدم بیرون رفتم،

way back in 1989, in 1989, I went out.

در سال 1989 رفتم بیرون.

I was feeling a bit sad and lonely.

کمی غمگین و تنها بودم.

And then my whole life changed

و سپس تمام زندگی من زندگی من را تغییر داد

mine.

.

You might describe that as an accident. Yes.

شما ممکن است آن را به عنوان یک تصادف توصیف کنید. آره.

In law, Accidental refers

در قانون، تصادفی به رویدادی اطلاق می شود

to an event where no one individual is to blame.

که در آن هیچ فردی مقصر نیست.

So I think that's what we said earlier. Really?

بنابراین فکر می کنم این همان چیزی است که قبلاً گفتیم. واقعا؟

It wasn't it? Yes.

این نبود؟ آره.

Very similar.

Can you think of a situation where a person might be

بسیار شبیه. آیا

می توانید به موقعیتی فکر کنید که در آن شخصی ممکن است

liable or held to blame for something?

مسئول چیزی باشد یا مقصر شناخته شود؟

Yes. The one I mentioned earlier, a car accident.

آره. اونی که قبلا بهش اشاره کردم تصادف ماشینه. بهش

It's called an accident.

میگن تصادف

That car, when there's a crash between vehicles, they always call it a car accident,

آن ماشین، وقتی بین وسایل نقلیه تصادف می‌شود، همیشه آن را تصادف رانندگی می‌نامند،

even though in reality it's

حتی اگر در واقعیت

the accident probably could have been prevented.

احتمالاً می‌توان از تصادف جلوگیری کرد.

They're caught. They call it's an accident.

آنها گرفتار شده اند. میگن تصادفه

But often with cars, they're not accidents because it is usually somebody's fault.

اما اغلب در مورد اتومبیل ها، آنها تصادف نمی کنند زیرا معمولاً تقصیر کسی است.

Why it happened, It wasn't

چرا این اتفاق افتاد،

deliberate, poorly planned to happen,

عمدی نبود، برنامه ریزی ضعیفی برای اتفاق افتادن اتفاق افتاد،

but it happened as a result of some kind of bad driving,

اما در نتیجه نوعی رانندگی بد،

speeding, mechanical fault.

سرعت زیاد، خطای مکانیکی اتفاق افتاد.

One mechanical fault. It really would be an accident.

یک عیب مکانیکی واقعاً یک تصادف خواهد بود.

But then if it could be linked to the fact that you didn't maintain

اما اگر می‌توانست به این واقعیت مرتبط باشد که شما

your car properly, then you you would be held liable.

ماشین خود را به درستی نگهداری نکرده‌اید، شما مسئول خواهید بود.

It's like if you had a tyre that was under-inflated or worn,

مثل این است که اگر لاستیک کمتری باد کرده یا فرسوده داشته باشید،

you couldn't brake as well as you otherwise could have done.

نمی‌توانید به خوبی ترمز کنید .

If it was over, you might go through a red light,

اگر تمام می شد، ممکن بود از چراغ قرمز رد شوید،

causes a car accident, but you would be at fault

باعث تصادف رانندگی شوید، اما شما مقصر خواهید بود

because you jumped the red light, that sort of thing. Yes,

زیرا از چراغ قرمز پریدید، این چیزها. بله،

but a lot of accidents.

اما تصادفات زیاد است.

This is the thing with accidents.

این موضوع در مورد تصادفات است.

A lot of them are preventable.

بسیاری از آنها قابل پیشگیری هستند.

Yes, it's like DIY accidents.

بله، مثل تصادفات DIY است.

People take risks, they give up ladders and they don't secure them properly.

مردم ریسک می کنند، نردبان ها را رها می کنند و آن ها را به درستی ایمن نمی کنند.

And yes, they fall off and have an accident.

و بله، آنها سقوط می کنند و تصادف می کنند.

But that accident was probably preventable.

اما آن حادثه احتمالا قابل پیشگیری بود.

Stupid.

احمق.

A lot of cases, most accidents happen because of stupidity.

در بسیاری از موارد، بیشتر تصادفات به دلیل حماقت رخ می دهد.

Something that person does that they probably shouldn't have done.

کاری که آن شخص انجام می دهد که احتمالاً نباید انجام می داد.

Well, maybe they're not paying attention or maybe they're trying to do something quickly.

خوب، شاید آنها توجه نمی کنند یا شاید سعی می کنند کاری را سریع انجام دهند.

Quite often Accidents.

اغلب تصادفات

How many accidents are really blameless,

چقدر تصادفات واقعاً بی تقصیر هستند، تعجب

I wonder are really completely blameless.

می کنم واقعاً کاملاً بی تقصیر هستند.

Maybe because quite often, I mean, if slip in the bathroom

شاید به این دلیل که اغلب، منظورم این است که اگر در حمام

because it's wet, you could argue that you weren't taking enough care.

به دلیل مرطوب بودن سر بخورید، می توانید استدلال کنید که به اندازه کافی مراقبت نکرده اید.

Yeah. When you had that accident.

آره وقتی اون تصادف کردی

If you look back and, you've had accidents.

اگر به گذشته نگاه کنید، تصادف کرده اید.

a21 would be your

a21 شاید شما

maybe you're on your bike and you go around a corner,

روی دوچرخه خود هستید و به گوشه ای می روید،

there's just and you just get a puncture from nowhere.

فقط وجود دارد و شما فقط از ناکجاآباد پنچر می شوید.

Yes, your tyres were perfectly

بله لاستیک هاتون کاملا سالم بود

fine.

They were at the right pressure.

آنها در فشار مناسب بودند.

But there was something in the road you couldn't see and it punctured your tyre.

اما چیزی در جاده بود که نمی توانستید ببینید و لاستیک شما را پنچر کرد.

This happens with the car.

این اتفاق برای ماشین می افتد.

You can be driving it on the motorway and there's something that punctures your car tyre,

شما می توانید آن را در بزرگراه رانندگی کنید و چیزی وجود دارد که لاستیک ماشین شما را سوراخ می کند،

something like that.

چیزی شبیه به آن.

Or a stone flicked up and smashes your windscreen.

یا سنگی تکان خورد و شیشه جلوی شما را شکست. به

That is.

این معنا که.

There's nothing you could have done about that.

هیچ کاری نمی توانستید در مورد آن انجام دهید.

But a lot of accidents

اما بسیاری از تصادفات که

you could argue, are preventable. Yes,

می توانید استدلال کنید، قابل پیشگیری هستند. بله،

an accident can be described as a mishap.

تصادف را می توان به عنوان یک اتفاق ناگوار توصیف کرد.

I like that word mishap.

من این کلمه بدبختی را دوست دارم.

Something happens that was not intended.

اتفاقی می افتد که در نظر گرفته نشده است.

A mishap?

یک بدبختی؟

Disaster.

فاجعه.

I think it's safe to say that a lot of accidents could be described as a disaster.

من فکر می کنم به جرات می توان گفت که بسیاری از تصادفات را می توان به عنوان یک فاجعه توصیف کرد.

Catastrophe as well. A catastrophe.

فاجعه هم همینطور یک فاجعه

So something that's happening, one thing happens

بنابراین چیزی که در حال رخ دادن است، یک اتفاق می افتد

that leads to another thing happening that leads to something else. So

که منجر به اتفاق دیگری می شود که منجر به چیز دیگری می شود. بنابراین

sometimes accidents can on many levels on the motorway,

گاهی اوقات تصادفات در بسیاری از سطوح در بزرگراه ممکن است،

maybe one person is driving too fast in the fog.

شاید یک نفر در حال رانندگی با سرعت بیش از حد در مه باشد.

Yes, wet.

بله خیس

And they crash into the back of another car. But then the

و به عقب ماشین دیگری برخورد می کنند. اما بعد

all start crashing into each other.

همه شروع به برخورد با یکدیگر می کنند.

They all hit each other too.

همگی همدیگر را زدند.

The first accident then turns into a disaster or a catastrophe

اولین حادثه سپس به یک فاجعه یا فاجعه تبدیل می‌شود،

because many more people are affected, more lives are lost,

زیرا افراد بیشتری تحت تأثیر قرار می‌گیرند، جان‌های بیشتری از دست می‌روند،

things like that.

مواردی از این قبیل.

And of course, calamity as well.

و البته مصیبت هم همینطور.

A calamity is something that happens,

مصیبت چیزی است که اتفاق می افتد،

a horrible thing that occurs.

اتفاق وحشتناکی که روی می دهد.

The result of an accident could be the result of an accident.

نتیجه یک تصادف می تواند نتیجه یک تصادف باشد.

Yeah, the results of an accident a lot.

بله، نتایج تصادف زیاد است.

So there are many things that can happen when you have an accident.

بنابراین اتفاقات زیادی ممکن است در هنگام تصادف رخ دهد.

You can there can be damage,

ممکن است آسیبی به شما وارد شود،

injury that's the one we're looking at.

آسیبی که ما در حال بررسی آن هستیم.

That's the one we're interested in.

این موردی است که ما به آن علاقه مندیم.

Please don't forget to share as your gruesome details.

لطفاً فراموش نکنید که جزئیات وحشتناک خود را به اشتراک بگذارید.

If you have photographs, if you have photographs of your injuries.

اگر عکس دارید، اگر از جراحات خود عکس دارید.

Yes, please.

بله لطفا.

Shock. Shock.

شوکه شدن. شوکه شدن.

I suppose shock can also be a result of an accident loss.

من فکر می کنم شوک همچنین می تواند در نتیجه از دست دادن تصادف باشد.

Mm. And, of course, death.

مم و البته مرگ.

That's the one that

این همان چیزی است که

most people are interested in whenever the news is on.

اکثر مردم هر زمان که اخبار منتشر می شود به آن علاقه مند هستند. آیا به

Have you noticed the news?

اخبار توجه کرده اید؟

The news bulletins, the news reports?

بولتن های خبری، گزارش های خبری؟

It's always today.

همیشه همین امروز است.

Someone died, another person died. A lot of people died.

یک نفر مرد، یک نفر دیگر مرد. افراد زیادی مردند.

There was a lot of death here. A lot of death.

اینجا مرگ زیادی بود. مرگ زیاد

So yes.

درنتیجه بله.

And quite often the result of some sort of accident,

و اغلب نتیجه یک نوع تصادف،

a happy accident, Steve.

یک تصادف شاد، استیو.

So when we met for the first time way back in

بنابراین وقتی برای اولین بار در سال 1989 ملاقات کردیم، آیا

1989,

was it really that long ago, 1989?

واقعاً سال 1989 بود؟

There was no Twitter, there was no Facebook,

توییتر نبود، فیسبوک نبود،

there was no YouTube.

یوتیوب نبود.

There was no well,

چاهی وجود نداشت،

computers really weren't around that much.

کامپیوترها واقعاً آنقدر در اطراف نبودند.

They were they existed.

آنها وجود داشتند.

But every home didn't have one.

اما هر خانه ای یکی نداشت.

There were no smartphones in 1989, and yet we still found each other.

در سال 1989 هیچ گوشی هوشمندی وجود نداشت، اما ما هنوز همدیگر را پیدا کردیم.

Well, that's well, because people used to meet in the old fashioned, but they still.

خوب، خوب است، زیرا مردم قبلاً به سبک قدیمی با هم ملاقات می کردند، اما هنوز.

Yeah, but anyway,

بله، اما به هر حال،

yeah, a happy accident is a good coincidence.

بله، یک تصادف خوشحال کننده یک تصادف خوب است.

Two occurrences create a nice moment.

دو اتفاق یک لحظه خوب ایجاد می کند.

Maybe something that just happens by chance.

شاید اتفاقی که اتفاقی بیفتد.

So coincidence can also be an accident.

بنابراین تصادف نیز می تواند یک تصادف باشد.

A happy one is not nice.

یک شاد خوب نیست.

The opposite of that, of course.

برعکس آن البته.

Freak accident.

تصادف عجیب آیا

Have you ever seen the movie Final Destination?

تا به حال فیلم مقصد نهایی را دیده اید؟

I don't know.

من نمی دانم.

Final Destination is a brilliant movie.

مقصد نهایی فیلم درخشانی است.

Really, really

واقعاً واقعاً

terrifying.

وحشتناک

And It's about a group of teenagers and they all escape.

و این در مورد گروهی از نوجوانان است و همه آنها فرار می کنند.

They all.

همه آنها.

I think it's something to do with, I want to say, an aeroplane taking off and.

من فکر می کنم این چیزی است که می خواهم بگویم، یک هواپیما در حال بلند شدن و.

One person

یک نفر

has a premonition that something is going to happen on the plane and then all of the friends

پیش‌بینی می‌کند که قرار است اتفاقی در هواپیما بیفتد و بعد همه دوستان

and including the person who had the premonition,

و از جمله شخصی که پیش‌بینی کرده بود،

they all stay off the plane and the plane crashes.

همه از هواپیما خارج می‌شوند و هواپیما سقوط می‌کند.

It crashes

سقوط می کند

and then but what they've done, they've actually cheated death.

و سپس اما کاری که آنها انجام داده اند، در واقع مرگ را فریب داده اند.

So death decides to come and find them

بنابراین مرگ تصمیم می گیرد بیاید و آنها را پیدا کند

and they all die in very unusual ways, very strange.

و همه آنها به روش های بسیار غیرعادی، بسیار عجیب می میرند.

But this isn't reality.

اما این واقعیت نیست

There is this film, though. It's a movie.

اگرچه این فیلم وجود دارد. این یک فیلم است.

It's not a documentary.

مستند نیست

Yeah, I know. I'm just saying. I'm just leading up to it.

آره میدونم من فقط می گویم. من فقط به آن منتهی می شوم.

So it's a very interesting movie.

پس فیلم بسیار جالبی است.

So all of the events in that movie, all of the

بنابراین تمام اتفاقات آن فیلم، همه

the deaths are strange, unusual.

مرگ‌ها عجیب و غیرعادی هستند.

They are freak accidents, an accident

آنها تصادفات عجیبی هستند، تصادفی که

occurring in in strange circumstances.

در شرایط عجیبی رخ می دهد.

So you can sometimes have freak accidents,

بنابراین گاهی اوقات ممکن است تصادفات عجیبی داشته باشید،

something that is so unlikely.

چیزی که بسیار بعید است.

But it happens.

اما این اتفاق می افتد.

Yes, a freak accident.

بله، یک تصادف عجیب

It's something very unusual and very unexpected.

این چیزی بسیار غیرمعمول و بسیار غیرمنتظره است.

So to occur.

بنابراین رخ می دهد.

So, for example, you might you might fall over,

بنابراین، برای مثال، ممکن است از روی زمین بیفتید،

but there happens to be,

اما اتفاقاً، می دانید،

you know, a knife on the ground

یک چاقو روی زمین است

and it chops your head off or something, not a yes.

و سر شما را می کند یا چیزی دیگر، نه بله.

It's a freak accident.

این یک تصادف عجیب است.

You slip on that.

روی آن لغزشی در امتداد

You're walking along a path somewhere, you slip

مسیری در جایی قدم می‌زنید، می‌لغزید

and then you fall off and into into a ravine.

و سپس می‌افتید و وارد دره می‌شوید.

It's a very and it's an accident that's so unexpected.

این یک حادثه بسیار غیرمنتظره و بسیار غیرمنتظره است.

It's a series of events that occur that is so unexpected.

این یک سری اتفاقات است که بسیار غیرمنتظره است.

It's freakish.

عجیب است

It's just very unusual and normally

این بسیار غیرعادی است و معمولاً

is associated with sort of serious injuries or death, isn't it?

با جراحات جدی یا مرگ همراه است، اینطور نیست؟

Yeah, a freak accident.

آره، یک تصادف عجیب

It's just I just can't believe that happened.

فقط من نمی توانم باور کنم که این اتفاق افتاده است.

It's just it's one of these very random low chance events that happened.

این فقط یکی از این رویدادهای بسیار تصادفی کم شانس است که اتفاق افتاده است.

And, you know, anything's possible, isn't it?

و، می دانید، هر چیزی ممکن است، اینطور نیست؟

Any probability of any event could happen.

هر احتمالی از هر رویدادی ممکن است رخ دهد.

But if it's the most unlikely ones are

اما اگر بعیدترین آنها باشد این است

that these are the freak accidents, the ones where,

که اینها تصادفات عجیب و غریب هستند، آنهایی که، می

you know, you just doing something,

دانید، شما فقط کاری انجام می دهید،

do we just go for a walk somewhere new and something bizarre happens?

آیا ما فقط برای قدم زدن در یک مکان جدید و اتفاق عجیبی رخ می دهد؟

Yes, maybe.

بله شاید.

Maybe a car that's parked, it's handbrake comes off

شاید ماشینی که پارک شده باشد، ترمز دستی آن جدا شده

and you're walking along the road and the car suddenly comes down the hill,

و شما در حال راه رفتن در جاده هستید و ماشین ناگهان از تپه پایین می آید،

the handbrake has slipped and it's come off

ترمز دستی لیز خورده و جدا شده است

and suddenly the car hits you and you go bumping along.

و ناگهان ماشین به شما برخورد می کند و شما با هم برخورد می کنید.

You just happened to be there the wrong time.

اتفاقاً در زمان اشتباهی آنجا بودید. می‌دانی

You know, you go out, you go for a walk in the in the

، بیرون می‌روی، در حومه شهر برای قدم زدن می‌روی

in the countryside and a branch breaks off a tree and hits you on the head.

و شاخه‌ای از درخت می‌شکند و به سرت می‌زند.

It's a accident.

این یک تصادف است.

The chances of that are very low lightning.

احتمال آن رعد و برق بسیار کم است.

Yeah.

آره

You go outside. Yeah.

تو برو بیرون آره

And you get struck by lightning.

و رعد و برق شما را می زند.

Chances are very slim.

احتمالش خیلی کمه

But it does happen sometimes.

اما گاهی اوقات اتفاق می افتد.

So events that happen, accidents that happen

بنابراین حوادثی که اتفاق می‌افتند، حوادثی که

with a very low probability are called freak accident. Yes.

با احتمال بسیار کم اتفاق می‌افتند، تصادف عجیب نامیده می‌شوند. آره.

So the word

بنابراین کلمه

accident is derived from the Latin word, Steve.

تصادف از کلمه لاتین Steve گرفته شده است.

Yes. Yeah, I'm doing a bit now.

آره. آره الان دارم یه کم کار میکنم

The word accident is derived from the Latin

کلمه تصادف از

word for befall or to fall.

کلمه لاتین به معنای سقوط یا سقوط گرفته شده است.

So the actual word itself literally means to fall,

بنابراین خود کلمه واقعی در لغت به معنای افتادن،

fall over to fall or to drop suddenly.

افتادن برای افتادن یا افتادن ناگهانی است.

So befall or to fall is where the word accident

بنابراین رخ دادن یا سقوط، جایی است که کلمه تصادف

comes from, from that from the Latin word for fall, God says Hello, Olga.

از آن گرفته شده است، از کلمه لاتین برای سقوط، خدا می گوید سلام، اولگا.

Olga says, I walked close to the road once

اولگا می‌گوید، یک‌بار نزدیک جاده رفتم

and a and the a stone from a car

و یک سنگ از ماشین

flew up and hit me in the eye.

بالا رفت و به چشمم خورد.

Mm hmm. Yes.

مم هوم آره.

A freak accident.

یک تصادف عجیب

That stone could have gone anywhere. Hmm.

آن سنگ می توانست به هر جایی برود. هوم

But it happened to you right in the eyes.

اما درست در چشمان شما اتفاق افتاده است.

So it's a low probability event that that happened.

بنابراین این یک رویداد با احتمال کم است که اتفاق افتاده است.

You would call that a freak accident

شما می توانید آن را یک تصادف عجیب و غریب که

slipping on the ice.

روی یخ لیز خورده است.

Maybe you're going along the road and you slip on the ice, and then you fall in front of a bus.

شاید شما در امتداد جاده می روید و روی یخ لیز می خورید و سپس جلوی اتوبوس می افتید.

That is a freak accident.

این یک تصادف عجیب است. آیا

Have you ever been involved in an accident?

تا به حال تصادف کرده اید؟

Oh, well, yes. We've got some. Here we go.

اوه، خوب، بله. ما مقداری داریم در اینجا ما می رویم.

Okay. We want photographs.

باشه. ما عکس می خواهیم

We want all of the details.

ما همه جزئیات را می خواهیم.

We want to see bones sticking out of wounds.

ما می خواهیم استخوان هایی را ببینیم که از زخم ها بیرون زده اند.

We want to see severed limbs.

ما می خواهیم اعضای بریده شده را ببینیم.

You want to see We want to see your ear being held in your hand like that.

می‌خواهی ببینی ما می‌خواهیم ببینیم که گوشت را در دستت می‌گیرند.

Look, here's my ear.

ببین گوش من اینجاست

Well, we don't want anybody, right?

خوب، ما کسی را نمی خواهیم، ​​درست است؟

So Christina has been in the wars.

بنابراین کریستینا در جنگ بوده است.

We would say that's a good phrase.

ما می گوییم این عبارت خوبی است.

If you go through a period when lots of things seem to go wrong,

اگر دوره‌ای را پشت سر می‌گذارید که به نظر می‌رسد خیلی چیزها اشتباه می‌کنند،

you might have lots of accidents, you might lose your job.

ممکن است تصادفات زیادی داشته باشید، ممکن است شغل خود را از دست بدهید.

A lot of things all happening at the same time.

خیلی از چیزها همه در یک زمان اتفاق می افتد.

We can say that you are in the wars.

می توان گفت که شما در جنگ هستید.

You are is like a war.

تو مثل جنگ هستی

A lot of bad things happen.

اتفاقات بد زیادی می افتد.

Oh, I'm in the wars at the

اوه، من در حال حاضر در جنگ هستم

moment you can say lots of sort of unfortunate.

.

All bad things have been happening to you all at the same time.

همه اتفاقات بد به طور همزمان برای شما اتفاق افتاده است .

So it's sort of used figuratively.

بنابراین به نوعی به صورت مجازی استفاده می شود.

Yes, sir.

بله قربان.

Christine is fell off a bike this week.

کریستین این هفته از دوچرخه افتاد.

Yes. And injured and those

آره. و مجروحان و آن‌ها

plus also she got some disinfectant in her eye as well

نیز مقداری مواد ضدعفونی‌کننده در چشمش خورد

and had to go to accident emergency

و مجبور شد به

or casualty department in a hospital.

بخش اورژانس تصادفات یا بخش تلفات در بیمارستان برود.

So you I would say, Christina, you have been in the wars this week.

پس من می گویم، کریستینا، تو این هفته در جنگ بوده ای.

We would say two accidents very close to each other.

می گوییم دو تصادف خیلی نزدیک به هم.

And we're glad to know that you're better.

و ما خوشحالیم که می دانیم شما بهتر هستید.

Lewis says that

لوئیس می گوید

in all the time that he was a taxi driver,

در تمام مدتی که راننده تاکسی بوده،

he only had four accidents, which I think.

فقط چهار تصادف داشته است که فکر می کنم.

But we were on the same day.

اما ما در یک روز بودیم.

So we can say say that

بنابراین می‌توانیم بگوییم که من فکر می‌کنم

that was I mean, I've had I mean, you've probably driven

این بود، منظورم این بود، من فکر می‌کردم که شما احتمالاً

a million miles from our millions of miles, I would think, in your time as a taxi driver.

در زمان خود به عنوان یک راننده تاکسی، یک میلیون مایل از میلیون‌ها مایل ما رانده‌اید.

And of course, the chances of you having a car accident will increase

و البته، احتمال تصادف شما با

the more times you drive.

تعداد دفعات رانندگی افزایش می یابد. من می گویم

I've had three car accidents, three accidents, I would say.

سه تصادف اتومبیل داشتم، سه تصادف .

So what? Lewis, what happened?

پس چی؟ لوئیس، چی شد؟

Lewis said we want the details. Well, no one was killed.

لوئیس گفت ما جزئیات را می خواهیم. خب کسی کشته نشد

We know that. That's good.

ما آن را میدانیم. خوبه.

But were you driving?

اما آیا شما رانندگی می کردید؟

And then suddenly you realised that the Eiffel Tower

و ناگهان متوجه شدید که برج ایفل

was in front of you and you had to swerve to avoid it?

روبروی شماست و برای اجتناب از آن باید منحرف شوید؟

You're.

شما هستید.

But yes, I think that's quite a good record, to be honest.

اما بله، من فکر می کنم که این یک رکورد خوب است، صادقانه بگویم.

If you're a taxi driver, you are more liable to have accidents.

اگر راننده تاکسی هستید، بیشتر در معرض تصادف هستید.

Only having four.

فقط چهارتا داشتن

So you've had car accidents?

پس تصادف کرده اید؟

I've had, yeah, two or three car accidents.

بله، دو سه تصادف اتومبیل داشتم.

One quite serious. Mm. A drunk person.

یکی کاملا جدی مم یک فرد مست.

A doctor.

یک دکتر.

Yes. A drunk driving along a country road.

آره. رانندگی در حالت مستی در امتداد جاده ای روستایی.

And I went over the brim of it.

و من از لبه آن گذشتم.

I was very young at the time.

من در آن زمان خیلی جوان بودم.

I was driving my sporty triumph tr7.

من در حال رانندگی با tr7 اسپرت بودم.

So Steve was coming up the hill, coming over the hill and a

بنابراین استیو داشت از تپه بالا می آمد، از تپه عبور می کرد و

doctor that had been drinking

دکتری که

too much was overtaking on this narrow road.

بیش از حد مشروب خورده بود در این جاده باریک سبقت می گرفت.

And we hit head on, head on collision.

و ما سر به سر برخورد کردیم.

So it was a car accident.

پس یک تصادف رانندگی بود.

I broke my ankle and damaged my neck, thankfully.

مچ پام شکست و به گردنم صدمه زد، خوشبختانه.

Yeah, I got out of it. All right. So did he.

آره ازش بیرون اومدم خیلی خوب. او هم همینطور.

A bit of brain damage as well, probably.

احتمالاً کمی آسیب مغزی نیز وجود دارد.

Well, I already had that,

خوب، من قبلاً آن را داشتم،

so that was one.

پس یکی بود.

Then later on I've had two.

بعداً من دو تا داشتم.

A couple of other minor collisions.

چند برخورد جزئی دیگر.

It's it's unavoidable if you drive car, sooner or later you are going to have an accident.

این اجتناب ناپذیر است اگر ماشین سواری کنید، دیر یا زود تصادف خواهید کرد.

Yes, I've had accidents.

بله تصادف کرده ام

Who wants to hear about my accidents? No, they don't. No.

چه کسی می خواهد در مورد تصادفات من بشنود؟ نه، این کار را نمی کنند. نه.

So Beatrice had a bad car accident as well.

پس بئاتریس هم تصادف بدی داشت.

Really?

واقعا؟

And she had back injuries as a result, which put her off driving.

و در نتیجه کمرش آسیب دید که او را از رانندگی منصرف کرد.

I can't stop thinking.

نمی توانم از فکر کردن دست بردارم.

By the way, about Beatrice.

به هر حال، در مورد بئاتریس.

Beatrice, you have made such an impression on me

بئاتریس، در مورد آن شب آنقدر روی من تأثیر گذاشتی

about that one night that when she sat on you, that

که وقتی او روی تو نشست، این یک

that's joke.

شوخی است.

Okay. So fresh an impression. Yes, I know.

باشه. این تصور تازه است. بله میدانم.

So I know what it means to explain.

بنابراین می دانم توضیح دادن به چه معناست.

I know you know, but I'm just explaining it.

میدونم میدونی ولی من فقط توضیح میدم

I just had a lovely story there, this story to tell.

من فقط یک داستان دوست داشتنی در آنجا داشتم، این داستان برای گفتن.

Just try to resist explaining the word impression.

فقط سعی کنید در برابر توضیح کلمه Impression مقاومت کنید.

Yes, the impression is something that's left behind, a mark or indentation or.

بله، تصور چیزی است که پشت سر گذاشته شده است، یک علامت یا تورفتگی یا.

Anyway, that's it.

به هر حال همین.

That's all we need.

That's the

این تمام چیزی است که ما نیاز داریم.

این

something in my eye.

چیزی است که در چشم من است.

Maybe.

Maybe you need to get to the hospital now, Beatrice.

شاید.

شاید الان باید به بیمارستان بری، بئاتریس.

I still remember that night in Montmartre when.

من هنوز آن شب را در مونمارتر به یاد دارم که.

When Beatrice went off to try and find a taxi.

وقتی بئاتریس رفت تا تاکسی پیدا کند.

And then she was coming back and I.

و بعد اون داشت برمیگشت و من. به سمت

We ran towards each other, and I grabbed Beatrice, and I lifted her

هم دویدیم، و من بئاتریس رو گرفتم و بلندش کردم

right up and swung her around like a child.

و مثل یه بچه به اطراف چرخوندمش.

It was all in slow motion.

همه چیز در حرکت آهسته بود.

I couldn't move. It was.

نمی توانستم حرکت کنم. بود.

Oh, yes, Hello. Yeah, it was just so wonderful.

اوه، بله، سلام. آره، خیلی عالی بود

And I was I was really worried afterwards that I may have injured

و من بعد از آن واقعاً نگران بودم که ممکن است شما را مجروح کرده باشم

you because it was so unexpected.

زیرا خیلی غیرمنتظره بود.

And that can happen. Sometimes you can do things

و این می تواند اتفاق بیفتد. گاهی اوقات می توانید کارهایی را انجام دهید

that are very spontaneous,

که بسیار خودجوش هستند،

but they can lead to two odd situations.

اما می توانند به دو موقعیت عجیب و غریب منجر شوند.

I remember you telling me about one of your friends who was playing with a child in the garden

یادم می آید از یکی از دوستانت برایم می گفتی که با بچه ای در باغ بازی می کرد

and they fell back and they broke their neck.

و آنها عقب افتادند و گردنشان شکست.

You told me this.

Yes, that's right.

اینو بهم گفتی

بله درست است.

Yes, they broke the neck and there was suddenly in a wheelchair.

بله، گردنشان شکستند و ناگهان روی ویلچر نشستند.

Yeah, it was a moment. A freak accident.

آره یه لحظه بود یک تصادف عجیب

Yes, a freak accident.

بله، یک تصادف عجیب

That's a good example of one of those.

این نمونه خوبی از یکی از آن هاست.

And it really happened.

و واقعا این اتفاق افتاد.

So this wasn't in a movie.

پس این در یک فیلم نبود.

This was real.

این واقعی بود

Just playing with that child.

فقط با اون بچه بازی میکنه

Just in a moment of time, a small moment of time.

فقط در یک لحظه از زمان، یک لحظه کوچک از زمان.

She fell in a certain way that broke the neck.

او به شکلی افتاد که گردنش شکست.

And they were in a wheelchair.

و روی ویلچر بودند.

Yes. Just incredible. Francesca

آره. فقط باور نکردنی فرانچسکا

Has also had

نیز

a bad car accident.

یک تصادف بد رانندگی داشته است.

That's strange that we went to Paris and all that.

عجیب است که ما به پاریس رفتیم و اینها.

All these people have had serious accidents.

همه این افراد تصادفات سنگین داشته اند.

I'm now wondering safe we were because some people are accident prone.

من اکنون تعجب می کنم که ما امن بودیم زیرا برخی افراد مستعد تصادف هستند.

It was well, we weren't being driven.

خوب بود، ما رانده نمی شدیم.

I know. I'm joking. I'm joking.

میدانم. من شوخی میکنم. من شوخی میکنم.

Francesca was knocked down by a car

فرانچسکا

while driving a scooter broke her jaw and chin.

هنگام رانندگی یک اسکوتر توسط یک ماشین سرنگون شد و فک و چانه اش شکست.

Oh, my God.

اوه خدای من.

I hope you sued them. Yes.

امیدوارم از آنها شکایت کرده باشید. آره.

For compensation.

برای جبران.

I did get compensation for my car accident.

من غرامت تصادف رانندگی ام را دریافت کردم.

I remember at the time, Mr.

من در آن زمان، آقای

Duncan,

دانکن،

the police. About £2,000.

پلیس را به یاد دارم. حدود 2000 پوند

Beatrice, did you remember that night when I picked

بئاتریس، آن شب را به یاد آوردی که

picked her up and swung her around?

او را بلند کردم و چرخاندمش؟

I, I still can't believe I did that.

من، هنوز باورم نمی شود که این کار را کردم.

But they could have been serious.

اما آنها می توانستند جدی باشند.

Well, yes, that just goes to show.

خوب، بله، این فقط نشان می دهد.

So I had an accident as a child.

بنابراین من در کودکی تصادف کردم.

I was playing in the garden and father had been taking some something apart.

من در باغ بازی می کردم و پدر داشت چیزی جدا می کرد.

I can't remember what it was exactly.

دقیقا یادم نیست چی بود

Some fencing, I think it was.

کمی شمشیربازی، فکر می کنم این بود.

And I was playing in the garden and I stepped on a large nail.

و من در باغ بازی می کردم و روی یک میخ بزرگ قدم گذاشتم.

So my

foot went right on the nail and the nail went into my foot.

بنابراین

پای من درست روی میخ رفت و میخ به پای من رفت.

Nothing very painful.

هیچ چیز خیلی دردناکی نیست

I was hysterical.

هیستریک شده بودم

My mum used to always say he was running

مامانم همیشه می گفت که

around the garden screaming and shouting, I will never walk again.

دور باغ می دوید و فریاد می زد، من دیگر راه نمی روم.

And that's exactly what I said.

و این دقیقاً همان چیزی است که من گفتم.

I never walk again.

من دیگر هرگز راه نمی روم.

I will never walk again.

دیگر هرگز راه نخواهم رفت.

Which of course, when you think about it, when a large nail goes into your foot it might be

که البته، وقتی به آن فکر می‌کنید، وقتی یک میخ بزرگ به پای شما می‌رود، ممکن است

it might be natural for you to think maybe, maybe you won't walk again.

طبیعی باشد که فکر کنید شاید دیگر راه نروید.

So that was one of the one of the worst I think I've had.

بنابراین این یکی از بدترین مواردی بود که فکر می کنم داشته ام.

I also fell out of a tree once and twisted my neck.

من هم یک بار از درخت افتادم و گردنم را پیچاندم.

I didn't break it, but I was.

من آن را نشکستم، اما شکستم.

I was in a lot of pain for many days afterwards.

بعد از چند روز خیلی درد داشتم.

So accidents are things that can occur.

بنابراین حوادث چیزهایی هستند که ممکن است رخ دهند.

I remember Elvis Costello

یادم می آید که الویس کاستلو

and the Attractions

و جاذبه ها

had a song called Accidents Will Happen.

آهنگی داشتند به نام تصادفات اتفاق خواهند افتاد.

It's also a well-known phrase as well, Steve in English Accidents will happen.

این نیز یک عبارت شناخته شده است، استیو در انگلیسی تصادفات اتفاق خواهد افتاد.

They are certain to occur somewhere.

مطمئناً در جایی رخ می دهند.

Right now, as we're talking here,

همین الان که داریم اینجا صحبت می کنیم،

an accident is taking place somewhere.

یک تصادف در جایی رخ می دهد.

It could be anything.

این می تواند هر چیزی باشد.

Someone is falling off a chair, falling down the stairs.

یک نفر از روی صندلی می افتد، از پله ها می افتد.

Maybe that car is going off the road.

شاید آن ماشین از جاده خارج می شود.

Maybe they are choking on a sandwich.

شاید آنها در حال خفه شدن در یک ساندویچ هستند.

Some people are.

برخی از مردم هستند.

Another phrase is some people are said to be accident prone.

عبارت دیگر این است که گفته می شود برخی افراد مستعد تصادف هستند.

Yeah, well, it's funny you should say that, Mr.

بله، خوب، خنده دار است که شما باید این را بگویید، آقای

Steve, because

استیو، زیرا

person who always seems to be involved in some sort of calamity.

شخصی که به نظر می رسد همیشه درگیر نوعی مصیبت است.

You like that word, don't you? Today, Mr.

شما این کلمه را دوست دارید، نه؟ امروز به

Turnbull seem to enjoy using that word or accident.

نظر می رسد که آقای ترنبول از استفاده از آن کلمه یا تصادف لذت می برد.

Yes, some people are.

بله، برخی از مردم هستند.

Maybe because they have got some physical impairment

شاید به این دلیل که برخی از اختلالات جسمی دارند

or they just don't really look after themselves or take care.

یا واقعاً از خود مراقبت نمی کنند یا مراقبت نمی کنند.

They are always seen to be involved in accidents.

آنها همیشه درگیر تصادفات دیده می شوند.

We're not talking about you, Christine, at all.

ما اصلاً در مورد تو صحبت نمی کنیم، کریستین.

Never. Not.

هرگز. نه.

But because that was just a run of bad luck, as we say.

اما چون همانطور که می گوییم این فقط یک بدشانسی بود.

But but, yes, some people, you could say are accident prone.

اما، بله، می توان گفت برخی از افراد مستعد تصادف هستند.

They seem to be more liable than the average person to be involved in accidents.

به نظر می رسد که آنها بیش از یک فرد معمولی درگیر حوادث هستند.

And usually that's probably because of coincidence.

و معمولاً این احتمالاً به دلیل تصادف است.

Or maybe if they're doing something wrong, I don't know.

یا شاید اگر آنها کار اشتباهی انجام می دهند، من نمی دانم.

But anyway, and finally, finally, we can't we can't talk about this without mentioning

اما به هر حال، و در نهایت، نمی‌توانیم بدون ذکر

the weirdest, strangest accident I've ever heard of.

عجیب‌ترین و عجیب‌ترین تصادفی که تا به حال درباره آن شنیده‌ام، در مورد این موضوع صحبت کنیم.

And It's someone we know That is, of course, your friend's husband.

و این کسی است که ما می شناسیم که البته شوهر دوست شماست.

Yes. Who was playing tennis.

آره. که تنیس بازی میکرد

And he's his swing for ball.

و او تاب او برای توپ است.

And he caught his finger in that.

و انگشتش را در آن گرفت.

Oh, yes, That's the sentence I'm about to say.

اوه، بله، این جمله ای است که می خواهم بگویم.

He caught his ring in the net and it actually ripped

او حلقه خود را در تور گرفت و در واقع

his finger off. Yes.

انگشت او را پاره کرد. آره.

A freak accident if ever there was one.

یک تصادف عجیب و غریب اگر تا به حال وجود داشته باشد.

Yes. Playing tennis on holiday.

آره. بازی تنیس در تعطیلات

He was the net.

او تور بود.

I think it was going to take his shot in the ring, got caught up in the net

من فکر می‌کنم که قرار بود شوت او را در رینگ بزند، در تور گیر کرد

and literally the force ripped his finger right off.

و به معنای واقعی کلمه زور انگشت او را پاره کرد.

And that rings

و این که حلقه های حلقه

rings on your fingers are very

در انگشتان شما

often associated with serious accidents

اغلب با حوادث جدی همراه است

because they can get caught up in machinery as well.

زیرا ممکن است در ماشین آلات نیز گرفتار شوند.

I've had a few accidents of my ring and you can get you can get

من چند تصادف با حلقه ام داشته ام و شما می توانید دریافت کنید که می توانید

your finger, can get your ring caught up in door handles, all sorts of things.

انگشت خود را بگیرید، می توانید حلقه خود را در دستگیره های در گیر کنید، انواع چیزها.

And because of the momentum behind you moving, you can cause

و به دلیل تکانه پشت حرکت شما، می توانید

serious damage to your fingers.

آسیب جدی به انگشتان خود وارد کنید.

Jewellery can cause all sorts

جواهرات می توانند باعث ایجاد انواع

of long hair can cause accidents, earrings, long hair.

موهای بلند شوند می توانند باعث تصادف، گوشواره، موهای بلند شوند.

If you're using machinery, your hair can get caught up in the

اگر از ماشین آلات استفاده می کنید، موهای شما در ماشین گیر می کند

in the machinery and, you know, people get killed.

و می دانید، مردم کشته می شوند.

I said, it's not not, not a nice way to go, to be honest.

گفتم، راستش راه خوبی نیست.

And that's it.

و بس.

Rudy, we'll leave that because I want to fit in something else.

رودی، ما آن را ترک می کنیم زیرا می خواهم در چیز دیگری جا بیفتم.

And that thing is we can play one

و آن چیز این است که ما می توانیم یک بازی انجام دهیم

game.

.

I think we have 4 minutes.

فکر کنم 4 دقیقه وقت داریم.

We can play one game right of the game that we love to play.

ما می‌توانیم یک بازی را درست در همان بازی انجام دهیم که دوست داریم انجام دهیم.

You know what that game is? You know what it is?

میدونی اون بازی چیه؟ میدونی چیه؟

We all know what it is.

همه ما می دانیم که چیست.

A plank still in a plank to do it and fill in the blanks.

یک تخته هنوز در یک تخته برای انجام آن و پر کردن جای خالی.

Fill in the blanks to fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید تا جاهای خالی پر شود.

Fill in the blanks. Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks and yes, this is connected to today's subject.

جاهای خالی را پر کنید و بله، این به موضوع امروز مرتبط است.

Before anyone asks.

قبل از اینکه کسی بپرسد

So here it is then fill in the blanks, everyone.

بنابراین اینجاست که همه جاهای خالی را پر کنید.

We have time to play one game and

ما زمان داریم تا یک بازی انجام دهیم و

here is the Is it connected with accident?

اینجا این است که آیا با تصادف مرتبط است؟

I just said I literally just say I will just I just said I was looking at the livestream.

من فقط گفتم به معنای واقعی کلمه فقط می گویم من فقط می گویم من فقط به پخش زنده نگاه می کنم.

I just said it's connected today's to today's subject.

فقط گفتم موضوع امروز به موضوع امروز مرتبط است.

So here it is.

پس اینجاست.

The something.

چیزی

Describe the accident as a something and something.

تصادف را به عنوان یک چیزی و چیزی توصیف کنید.

Oh, the something described

اوه، چیزی

the accident as a something and something.

حادثه را به عنوان یک چیزی و چیزی توصیف کرد.

So maybe something happened somewhere

بنابراین ممکن است در جایی اتفاقی افتاده باشد که

involving something.

شامل چیزی باشد.

And someone described

و کسی

the accident as a something and something

تصادف را به‌عنوان یک چیز و چیزی توصیف کرد

that is a lot of something you can you can have

که بسیار چیزهایی است که می‌توانید داشته باشید،

if you if you accidentally pee your pants

اگر به طور تصادفی شلوار

or to your pants, you can say, oh, I've had a little accident.

یا شلوار خود را ادرار کردید، می‌توانید بگویید، اوه، من یک تصادف کوچک داشته‌ام.

I've done that.

من این کار را کرده ام.

That's it.

خودشه.

Yeah, I've literally just done it.

بله، من به معنای واقعی کلمه این کار را انجام دادم.

I know I'm on the way. Mr. Duncan.

می دانم که در راه هستم. آقای دانکن

Yes, I pulled my pants just before I came on.

بله، درست قبل از اینکه بیایم، شلوارم را کشیدم.

Christine is feeling better now.

کریستین الان احساس بهتری دارد.

Thankfully,

خوشبختانه

we have no dishwasher.

ماشین ظرفشویی نداریم.

Says who's What's that got to do with anything?

می گوید کیست چه ربطی به چیزی دارد؟

Doing the dishes?

شستن ظرف ها؟

Yes, doing the dishes.

بله ظرف شستن

You often have accidents, don't you?

شما اغلب تصادف می کنید، اینطور نیست؟

Because you're dealing with wet, slippery plates.

زیرا با بشقاب های خیس و لغزنده سر و کار دارید.

And it's easy to drop a plate in an accident. Yes.

و انداختن بشقاب در تصادف آسان است. آره.

So an accident isn't always you being injured.

بنابراین تصادف همیشه این نیست که شما مجروح شوید.

An accident can also be the breakage of some things.

تصادف نیز می تواند شکستن برخی چیزها باشد.

So maybe you're drawing the dishes and cash it smashes the floor.

بنابراین شاید شما در حال کشیدن ظروف هستید و پول نقد زمین را خرد می کند.

The dish has broken.

ظرف شکسته است.

You go to restaurant, and often the

شما به رستوران می روید، و اغلب

sometimes the waiters will drop the dishes because they're,

اوقات پیشخدمت ها ظرف ها را رها می کنند زیرا، می دانید،

you know, have to carry lots of plates or their arm.

مجبورند بشقاب های زیادی یا بازوی خود را حمل کنند.

How they do that is very skilful.

نحوه انجام این کار بسیار ماهرانه است.

The way they walk around the restaurant with, you know, two or three plates on each arm.

راه رفتن آنها در رستوران با دو یا سه بشقاب روی هر بازو.

It's very

skilled, isn't it, being being a waiter or waitress.

این خیلی

ماهر است، نه، گارسون یا پیشخدمت بودن.

But of course accidents will happen.

اما مسلما تصادفات رخ خواهد داد.

They will.

آن ها خواهند.

As Elvis Costello once said, accidents will happen.

همانطور که الویس کاستلو زمانی گفت، تصادفات اتفاق می افتد.

It's only and the answer is actually in this.

این فقط و پاسخ در واقع در این است.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Yes, it's in there, you see. Okay.

بله، آنجاست، می بینید. باشه.

I don't like Elvis Costello. I've never liked him.

من الویس کاستلو را دوست ندارم. من هرگز او را دوست نداشتم

I've noticed that.

من متوجه شده ام که

Here we go then. Steve.

پس ما اینجا می رویم. استیو

Oh, we have a couple of correct answers coming through.

اوه، ما چند پاسخ صحیح داریم.

Well, then some correct answers, Steve, if you'd like to know.

خوب، پس چند پاسخ صحیح، استیو، اگر مایلید بدانید.

Right.

درست.

Okay, So,

خوب، خب،

uh, now, what is this person's name?

اوه، حالا اسم این شخص چیست؟

I can't remember. I always forget.

من نمی توانم به یاد بیاورم. من همیشه فراموش می کنم.

Um, Mr.

ام، آقا

or Mrs.

یا خانم

Cyrillic. Can't remember the name. I'm sorry. We did.

سیریلیک. اسمش یادم نمیاد متاسفم. ما انجام دادیم.

We did.

ما انجام دادیم.

We did establish that in one of the future, one of the past live streams, but I can't remember.

ما آن را در یکی از پخش‌های زنده آینده، یکی از پخش‌های زنده گذشته، مشخص کردیم، اما نمی‌توانم به خاطر بیاورم.

Vitaly. Vitaly?

ویتالی ویتالی؟

Absolutely. Yeah. Sorry.

کاملا. آره متاسف.

I wrote it down, you see? Yes.

نوشتم، می بینی؟ آره.

Maybe you need to write it down in the answers.

شاید لازم باشد آن را در پاسخ ها بنویسید.

Yeah, right out, right here on the inside cover.

آره، همین جا روی جلد داخلی.

You'll know where to look and I know where it is because I've just written it and, uh, there we go.

شما می‌دانید کجا را نگاه کنید و من می‌دانم کجاست، زیرا به تازگی آن را نوشته‌ام و اوه، داریم می‌رویم.

I think that is Vitaly, uh.

من فکر می کنم ویتالی است، اوه.

Oh, yeah, we have a the answer is correct. Yes, we.

اوه، بله، ما پاسخ درستی داریم. بله ما.

It looks like we have answers coming through. Who else?

به نظر می رسد که ما پاسخ هایی در دست داریم. کی دیگه؟

Uh, well, I think that is the correct answer.

اوه، خوب، من فکر می کنم که این پاسخ صحیح است.

The one and only one.

یکی و تنها.

Beatriz almost has it.

Beatriz تقریبا آن را دارد.

Inaki also has it, Yes.

ایناکی هم دارد، بله.

So I will show you the answer.

پس جواب را به شما نشان خواهم داد.

I will reveal. Everything.

فاش خواهم کرد. همه چيز.

Are you Vitaly?

تو ویتالی هستی؟

I think you are with the Cyrillic name and

من فکر می کنم شما با نام سیریلیک و

the green B as your, uh,

B سبز رنگ خود هستید، اوه،

what would you call it?

What are those things like icons?

آن را چه می نامید؟

آن چیزهایی مانند آیکون چیست؟

Have I got that right? Yeah.

آیا این را درست فهمیدم؟ آره

The answer is the police described

پاسخ این است که پلیس

the accident as a hit and run hits and run.

این تصادف را به عنوان یک ضربه و فرار، ضربه و فرار توصیف کرده است.

So as it suggests, you might hit someone on the road,

بنابراین همانطور که نشان می‌دهد، ممکن است در جاده به کسی ضربه بزنید،

but then you drive off so you don't literally run away.

اما سپس رانندگی می‌کنید تا به معنای واقعی کلمه فرار نکنید.

You can also drive away as well.

همچنین می توانید رانندگی کنید.

So it is saying that you hit someone.

بنابراین می گویند شما یک نفر را زده اید.

An accident occurred, you didn't stay,

تصادف شد، نماندی،

you didn't wait and you drove off.

صبر نکردی و رفتی.

And the accident has been described as a hit and run.

و این تصادف به عنوان یک ضربه و فرار توصیف شده است.

Of course, if you ever have an accident on the road, you must always stay with the vehicle,

البته، اگر در جاده تصادف کردید، باید همیشه همراه وسیله نقلیه بمانید،

stay with the other person, and you must also exchange

با شخص مقابل بمانید و

your details of insurance as well.

همچنین باید مشخصات بیمه خود را نیز مبادله کنید.

And then quite often the police will also be involved as well.

و اغلب اوقات پلیس نیز درگیر خواهد شد.

So I think I think that's quite I think we've I think we've nailed that.

بنابراین فکر می‌کنم این کاملاً درست است، فکر می‌کنم ما به این نتیجه رسیدیم.

Steve smashed it. You smashed it,

استیو آن را شکست. شما آن را شکستید،

which could be an accident.

که ممکن است یک تصادف باشد.

Yes, it might be smashed.

بله، ممکن است خرد شود.

Something like Claudia accidentally

چیزی شبیه این که کلودیا هنگام شستن ظرف ها به طور تصادفی اجازه داد

letting the glasses fall from her hands when doing the dishes.

لیوان از دستانش بیفتد .

Yes, we've all done it.

بله، همه ما این کار را انجام داده ایم.

And it's easy to do.

و انجام آن آسان است.

But, you know,

اما، می دانید،

glasses are cheap, thankfully, So you can easily replace them.

خوشبختانه عینک ارزان است، بنابراین می توانید به راحتی آنها را جایگزین کنید.

That's it.

خودشه.

You can replace it.

می توانید آن را جایگزین کنید.

Sometimes we worry too much about things that break.

گاهی اوقات ما بیش از حد نگران چیزهایی هستیم که خراب می شوند.

But of course, it's not a human being.

اما البته این یک انسان نیست.

It's just an item. You can replace it.

این فقط یک آیتم است. می توانید آن را جایگزین کنید.

Of course, Spanish truck drivers are wonderful, says Lewis.

لوئیس می گوید البته رانندگان کامیون اسپانیایی فوق العاده هستند.

Super.

Yeah, because they like to prevent accidents

فوق العاده

آره، چون

anyway.

Yes, lots of accidents happen in this country because foreign truck drivers

به هر حال دوست دارند از تصادف جلوگیری کنند.

بله، تصادفات زیادی در این کشور اتفاق می‌افتد، زیرا رانندگان کامیون‌های خارجی

are not looking before

قبل از خروج از آن نگاه نمی‌کنند،

they pull out because they're on the other side of the cab.

زیرا در آن طرف کابین هستند.

And it's quite the this annoys me. Ooh.

و این کاملاً من را آزار می دهد. اوه

Anyway let's. Yes, right. We've got to end.

به هر حال بیایید. بله درسته. باید به پایان برسیم

We have to we have to leave your annoyance and fortunately you can be annoyed somewhere.

ما باید ناراحتی شما را کنار بگذاریم و خوشبختانه شما ممکن است در جایی اذیت شوید.

I'll pick it up next week.

هفته آینده می گیرمش

Well you're making the cup of tea in the kitchen.

خوب تو داری لیوان چای رو تو آشپزخونه درست میکنی

You can be annoyed in there.

شما می توانید در آنجا اذیت شوید.

You can make your tea in an angry way.

می توانید چای خود را با عصبانیت درست کنید.

We are going now talking of accidents.

ما الان داریم از تصادفات صحبت می کنیم.

We will be back next week

هفته آینده

from 2 p.m.

از ساعت 14 برمی گردیم. به

UK time.

وقت انگلستان

A big announcement also during the week.

یک اطلاعیه بزرگ نیز در طول هفته.

Really my London video has been made.

واقعا ویدیو لندن من ساخته شده است.

It's finished and there is a video, a new full length

تمام شد و یک ویدیو وجود دارد، یک ویدیوی کامل جدید

video of my time in London, visiting lots of places,

از زمان من در لندن، بازدید از مکان های زیادی،

talking to you and having fun at the same time.

صحبت کردن با شما و در عین حال لذت بردن.

So that will be posted on my YouTube channel during the week.

بنابراین در طول هفته در کانال یوتیوب من پست خواهد شد .

And of course, don't forget there are also my short video lessons.

و البته، فراموش نکنید که دروس ویدیویی کوتاه من نیز وجود دارد.

The YouTube link is under there to my playlists as well.

پیوند یوتیوب در زیر لیست های پخش من نیز وجود دارد.

And that's it.

و بس.

See you soon.

به زودی میبینمت.

Thank you, Mr. Steve.

ممنون آقای استیو.

All right, Mr. Duncan, we will see you very soon.

بسیار خوب، آقای دانکن، به زودی شما را خواهیم دید.

Goodbye to all your wonderful viewers from across the globe.

خداحافظ همه بینندگان فوق العاده شما از سراسر جهان.

And of course have an accident free week.

و البته یک هفته بدون تصادف داشته باشید.

I wonder what you're going to say then?

من تعجب می کنم که پس از آن چه می خواهید بگویید؟

I think you're going to say have an accident.

فکر کنم میخوای بگی تصادف کن

No, have an accident. Free week.

نه تصادف کن هفته آزاد.

In other words, please don't have any accident.

به عبارت دیگر لطفاً تصادف نکنید.

Yes, please don't.

بله، لطفا این کار را نکنید.

Stay safe.

ایمن بمان.

Everybody stay safe

همه

until next time.

تا دفعه بعد در امان باشید

This is Mr. Duncan and Mr.

این آقای دانکن و آقای

Steve saying thanks for watching.

استیو هستند که از تماشا کردن تشکر می کنند.

And of course, until the next time we meet, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Are you ready? Yes.

اماده ای؟ آره.

Ta ta for now.

تا تا فعلا