Check Your '' ATTITUDE '' / English Addict LIVE chat & Learning / Sun 27th FEB 2022 - with Mr Duncan

Doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo.

دوو دوو دوو دوو دوو.

Here we go, then. Yes, we are. Back.

پس ما اینجا می رویم. بله ما هستیم. بازگشت.

And all I can say is I can't believe

و تنها چیزی که می توانم بگویم این است که نمی توانم

what has happened this week.

آنچه را که این هفته اتفاق افتاده است، باور کنم.

Of course, we have the obvious thing,

البته، ما یک چیز بدیهی داریم،

but also one or two dramas behind the scenes here

اما یک یا دو درام در پشت صحنه اینجا

as well concerning my technology.

نیز در مورد فناوری من وجود دارد.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Yes, it is another English addict.

بله، این یک معتاد انگلیسی دیگر است.

And yes, look out the window.

و بله، از پنجره به بیرون نگاه کنید.

We are having the most amazing day.

شگفت انگیزترین روز را سپری می کنیم.

I almost did the live stream outside,

تقریباً پخش زنده را در خارج انجام دادم،

but sadly, I have so many problems at the moment with my equipment.

اما متأسفانه، در حال حاضر مشکلات زیادی با تجهیزاتم دارم.

Perhaps it's my age.

شاید هم سن من است

Who knows?

چه کسی می داند؟

Yes, it is.

بله همینطور است.

English addict coming to you live from the birthplace

معتاد انگلیسی که از

of the English language, which just happens to be England

زادگاه زبان انگلیسی که اتفاقاً انگلستان است به

Do you see what I mean?

شما مراجعه می کند. متوجه منظور من می شوید؟

Now, you know what I mean.

حالا منظورم را فهمیدی

So that was not supposed to do that.

پس قرار نبود این کار را بکند.

It was supposed to do something else.

قرار بود کار دیگری انجام دهد.

Let's try that again, shall we?

بیایید دوباره آن را امتحان کنیم، درست است؟

I like to get things right.

من دوست دارم همه چیز را درست کنم.

You see, this is what I like to do. I like.

می بینید، این کاری است که من دوست دارم انجام دهم. من دوست دارم.

I always like to get things right.

من همیشه دوست دارم همه چیز را درست کنم.

I am.

من هستم.

I suppose you might call me a perfection list.

فکر می کنم ممکن است من را یک لیست کمال بنامید.

If things don't go right, then I do become annoyed.

اگر همه چیز درست پیش نرود، من عصبانی می شوم.

Very annoyed.

خیلی اذیت شده

Here we go. Yes. English addict.

در اینجا ما می رویم. آره. معتاد انگلیسی

Coming to your life.

به زندگی شما می آید.

From the birthplace of English, which just happens

از زادگاه انگلیسی

to be England.

که اتفاقا انگلستان است.

There is one thing

من به یک چیز

I believe in,

اعتقاد دارم

and that is if at first you don't succeed.

و آن این است که اگر در ابتدا موفق نشدی.

Try, try, try.

تلاش کن، تلاش کن، تلاش کن

Again.

از نو.

That's what I'm doing today.

این کاری است که من امروز انجام می دهم.

Here we go, then. Hi, everybody.

پس ما اینجا می رویم. سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I really hope so.

من واقعا امیدوارم.

I don't know where to start.

نمی دانم از کجا شروع کنم.

It seems so sad

خیلی غم انگیز به نظر می رسد که

to be here on such a glorious, beautiful day

در چنین روز باشکوه و زیبایی اینجا هستم

and this week has been eventful.

و این هفته پر حادثه بوده است.

Let's just say in many, many ways.

بیایید از جهات مختلف بگوییم.

Wherever you are watching in the world, whatever you are doing at the moment,

هر کجای دنیا که تماشا می کنی، هر کاری که در این لحظه انجام می دهی،

I hope you are sitting safe and well.

امیدوارم سالم و سلامت بنشینی.

Wherever you are in the world.

هر کجای دنیا که هستید.

Here we go, then. Yes, it's English.

پس ما اینجا می رویم. بله، انگلیسی است.

Addict with myself, Mr. Duncan.

معتاد با خودم، آقای دانکن.

I talk about English.

من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

You might say I'm one of those.

شاید بگویید من یکی از آن ها هستم.

A lot of people say I am one of those and yes,

خیلی‌ها می‌گویند من یکی از آن‌ها هستم و بله،

I am definitely one of those English addicts.

من قطعاً یکی از آن معتادان انگلیسی هستم.

I love the English language so much.

من زبان انگلیسی را خیلی دوست دارم.

You might say that I am an English addict.

شاید بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم.

You say, Yeah, well, that's it.

شما می گویید، بله، همین است.

That's normally how it works.

به طور معمول کارش همین است.

I'm hoping that everything is working.

من امیدوارم که همه چیز کار می کند.

All right. Here

خیلی خوب. در اینجا

I am a little bit worried today, you see,

من امروز کمی نگران هستم، می بینید،

because I've had a lot of drama with my computer.

زیرا من با کامپیوترم درام زیادی داشته ام.

If you remember last week, I did have quite a few problems with my computer device.

اگر به یاد داشته باشید هفته گذشته، من با دستگاه کامپیوترم مشکلات زیادی داشتم.

My computer equipment, which has been playing up.

تجهیزات کامپیوتر من که در حال پخش شدن است.

It has been misbehaving.

بدرفتاری کرده است.

It has been

این

not working very well, let's just say.

خیلی خوب کار نکرده است، فقط بگوییم.

And during the week I decided to completely

و در طول هفته

take my computer to pieces.

تصمیم گرفتم کامپیوترم را کاملاً تکه تکه کنم.

I opened the box.

جعبه را باز کردم.

I took the side of my computer and I pulled out all of the bits and pieces.

کنار کامپیوترم را گرفتم و همه تکه ها را بیرون کشیدم.

And I've actually bought some new parts

و من در واقع چند قطعه جدید

for the computer and I put them in myself.

برای کامپیوتر خریدم و آنها را در خودم قرار دادم.

I did it all on my own.

من همه این کارها را به تنهایی انجام دادم.

Unfortunately, at first it didn't work properly.

متأسفانه در ابتدا به درستی کار نمی کرد.

I couldn't get the computer to actually work.

من نتوانستم کامپیوتر را عملی کنم.

So I spent two days trying to get my computer to work,

بنابراین من دو روز تلاش کردم تا کامپیوترم را به کار برسانم،

which also included getting up very early in the morning.

که شامل صبح زود بیدار شدن نیز بود.

So one morning I actually got up at around

بنابراین یک روز صبح تقریباً

about 6:00 in the morning and I spent 2 hours

حدود ساعت 6 صبح از خواب بیدار شدم و 2 ساعت

working on the computer trying to get it

روی رایانه کار کردم و سعی کردم آن

functioning again because it wouldn't work.

را دوباره به کار بیاورم زیرا کار نمی کند.

You know what? It's like technology.

میدونی چیه؟ مثل تکنولوژی است.

When it goes wrong, it's really annoying, in fact.

وقتی اشتباه می شود، در واقع واقعا آزاردهنده است.

Here we go then. Yes, we are back once more.

پس ما اینجا می رویم. بله، ما یک بار دیگر برگشتیم.

We have made it

ما

to the end of not only another week,

نه تنها یک هفته دیگر،

but also towards the end of another weekend as well.

بلکه به پایان یک آخر هفته دیگر نیز رسیده ایم.

Without blowing ourselves up

بدون اینکه هنوز خودمان را منفجر

just yet.

کنیم.

Oh, and also March is just around the corner as well,

اوه، و همچنین مارس نزدیک است،

which means that spring time is on the way

به این معنی که بهار در راه است

Yes, it's Sunday

بله، یکشنبه است،

so beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep,

بنابراین بوق، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ،

gimme, gimme, gimme, gimme, gimme, gimme, gimme, gimme, gimme, gimme, doo doo doo doo poo poo poo poo.

بیپ، بیپ، بیپ , گیم , گیم , گیم , گیم , گیم , گیم , گیم .

Sunday has arrived.

یکشنبه رسید.

I hope your day is going as well.

امیدوارم روز شما هم همینطور پیش بره

Is it can.

آیا می تواند.

It is a beautiful day.

روز زیبایی است.

I can't believe how nice it is.

باورم نمیشه چقدر خوبه

You can see behind the sun is out at the moment.

شما می توانید ببینید پشت خورشید در حال حاضر بیرون است.

You might see the occasional car driving by.

ممکن است گهگاه ماشینی را ببینید که در حال رانندگی است.

And also, look, if you look very closely,

و همچنین، نگاه کنید، اگر خیلی دقیق نگاه کنید

there are some sheep as well in the field.

، گوسفندهایی نیز در مزرعه هستند.

Some things for you to watch.

بعضی چیزها را برای شما تماشا کنید.

So if you get bored

بنابراین اگر از

looking at my face, you can always watch the sheep up there,

نگاه کردن به صورت من خسته شدید، همیشه می‌توانید گوسفندها را در آنجا تماشا کنید،

although you won't be able to see them for very long

اگرچه برای مدت طولانی نمی‌توانید آنها را ببینید،

because interrupting your view in a roundabout 15 minutes we have Mr.

زیرا دید شما را در یک دوربرگردان 15 دقیقه قطع می‌کنیم، ما آقای

Steve.

استیو را داریم.

Mr. Steve yesterday was performing

آقای استیو دیروز

in a show and I went along to see him doing that.

در یک برنامه اجرا می کرد و من رفتم تا او را در حال انجام این کار ببینم.

Not only that, but I also managed to do a little bit of filming as well.

نه تنها این، بلکه توانستم کمی فیلمبرداری را نیز انجام دهم.

So we have Mr.

Steve up on stage

بنابراین، ما

a video clip with some excerpts from the show that Mr.

یک کلیپ ویدیویی با گزیده‌هایی از نمایشی که آقای

Steve starred in yesterday.

استیو دیروز در آن بازی کرد، روی صحنه داریم.

He was there singing with his lovely, rich tenor voice.

او آنجا بود و با صدای زیبای تنور خود آواز می خواند.

So I look forward to that, and I hope you do as well.

بنابراین من مشتاقانه منتظر آن هستم و امیدوارم شما نیز همینطور انجام دهید.

Yes, we have the live chat also.

بله، ما چت زنده را نیز داریم.

Hello, live chat.

سلام چت زنده

How are you today?

امروز چطوری؟

I hope you are having a good day wherever you are in the world.

امیدوارم هر کجای دنیا که هستید روزهای خوبی را سپری کرده باشید.

Yes, we are back once again

بله، ما یک بار دیگر برگشتیم

and oh, I see

و اوه، می بینم

I can see who was first on today's live chat.

که می توانم ببینم چه کسی اولین نفر در چت زنده امروز بود.

Congratulations once again to Vitesse.

یک بار دیگر به ویتسه تبریک می گویم.

You are the king

شما

of clicking.

پادشاه کلیک هستید.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Congratulations.

تبریک می گویم.

You are first on today's live chat

شما اولین بار در چت زنده امروز

where are you?

هستید کجا هستید؟

Where are you watching today?

امروز کجا تماشا می کنی؟

Wherever you are in the world, whoever you are,

در هر کجای دنیا که هستید، هر کسی که هستید،

join in right now on the live chat.

همین حالا در چت زنده به آن بپیوندید.

Everyone is welcome.

همه خوش امدید.

I will not turn anyone away.

من کسی را دور نمی کنم.

Everyone is welcome here.

اینجا همه خوش آمدید.

And if you want to tell me where you are in the world, please do that as well.

و اگر می خواهید به من بگویید کجای دنیا هستید، لطفاً این کار را نیز انجام دهید.

I'm always interested to find out where you are,

من همیشه علاقه مندم که بدانم شما کجا هستید،

whether you are just around the corner from my house.

آیا در گوشه ای از خانه من هستید یا خیر.

Perhaps I have a feeling that some of my neighbours might watch this live stream.

شاید این احساس را داشته باشم که برخی از همسایگانم ممکن است این پخش زنده را تماشا کنند.

So just in case, maybe perhaps

بنابراین برای هر موردی، شاید

one of my neighbours is watching Hello?

یکی از همسایه های من در حال تماشای Hello باشد؟

Yes, I'm that strange guy that lives at the top of the hill.

بله، من آن پسر عجیبی هستم که در بالای تپه زندگی می کند.

You will often see me walking around the village

اغلب مرا در حال قدم زدن در روستا

with my camera and my microphone in my hand.

با دوربین و میکروفون در دست خواهید دید.

That's what it is.

همین است.

Yes, it's a microphone.

بله، میکروفون است.

So don't panic

پس

wherever you are in the world.

در هر کجای دنیا که هستید وحشت نکنید.

Hello to you and congratulations to Vitus Vitesse.

سلام به شما و تبریک به Vitus Vitesse.

Well done.

آفرین.

Can I say a special hello to you, Claudia,

می توانم یک سلام ویژه به تو بگویم، کلودیا،

who is not feeling very well at the moment if Claudia is here.

که اگر کلودیا اینجا باشد، در حال حاضر حال خوبی ندارد .

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

I hope you are watching.

امیدوارم تماشا کنید.

You might not be on the live chat.

ممکن است در چت زنده نباشید.

I understand, but I hope you are feeling okay.

میفهمم ولی امیدوارم حالتون خوب باشه

If you want to tell everyone what is happening with you, you can I won't.

اگر می خواهی به همه بگوئی که با تو چه اتفاقی می افتد، نمی توانی.

Because it's your personal

چون این

business, your personal affair, you see?

کار شخصی شماست، موضوع شخصی شماست، می بینید؟

So if you want to tell everyone you can.

بنابراین اگر می خواهید به همه بگویید می توانید.

But I won't.

اما من این کار را نمی کنم.

For obvious reasons.

به دلایل واضح.

Hello to Myanmar.

سلام به میانمار

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

Hello, Myanmar.

سلام میانمار

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

I do have some people watching

من افرادی را دارم

where you are, but can I say welcome to Myanmar?

که شما را در آنجا تماشا می کنند، اما آیا می توانم بگویم به میانمار خوش آمدید؟

Very nice to see you here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

So many people already joining in, I think.

من فکر می کنم افراد زیادی در حال حاضر به آن ملحق شده اند.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

Yes, Claudia is here. Hello, Claudia.

بله، کلودیا اینجاست. سلام، کلودیا.

If you want to tell everyone what is happening with you, you can.

اگر می خواهید به همه بگویید که با شما چه اتفاقی می افتد، می توانید.

Don't worry, but I won't mention it because it's your personal thing.

نگران نباشید، اما من به آن اشاره نمی کنم زیرا این موضوع شخصی شماست.

You say hello. Also, Tomek Palmira.

شما سلام کنید. همچنین، Tomek Palmira.

Sandra Gonzalez is here today.

ساندرا گونزالس امروز اینجاست.

I know that we will not have Louis.

می دانم که لویی را نخواهیم داشت.

Luis Mendez will not be here today.

لوئیس مندز امروز اینجا نخواهد بود.

And Luis Mendez

و لوئیز مندز

is not here today because he is having the same problem.

امروز اینجا نیست زیرا او نیز همین مشکل را دارد.

As me.

مثل من.

His computer has gone kaput,

کامپیوتر او از کار افتاده است،

so he's waiting to have his computer repaired

بنابراین او منتظر است تا کامپیوترش را تعمیر کند،

so that is the reason why Luis is not here today.

بنابراین به همین دلیل است که لوئیس امروز اینجا نیست.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

We have we have Ukraine been here.

ما داریم که اوکراین اینجا بوده ایم.

Hello, Ukraine.

سلام اکراین

I know I have a lot of viewers and a lot of followers and subscribers watching in Ukraine.

می دانم که بینندگان زیادی دارم و دنبال کنندگان و مشترکین زیادی در اوکراین دارم که تماشا می کنند.

So can I say hello to you as well

پس می توانم به شما هم سلام

and I hope you are staying safe.

کنم و امیدوارم سالم بمانید.

Hello also to Maria.

سلام به ماریا.

We also have Hamed.

حامد را هم داریم.

Hello, Hamed.

سلام حامد

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Yes, you did hear me correctly. Mr.

بله درست شنیدید آقای

Steve will be here live but also we are going to watch and we will listen to Mr.

استیو به صورت زنده اینجا خواهد بود، اما ما هم قرار است تماشا کنیم و

Steve singing yesterday in a special show

دیروز در یک برنامه ویژه

that he was part of.

که او بخشی از آن بود به آواز آقای استیو گوش خواهیم داد.

Hello, Sunseeker.

سلام، Sunseeker.

We also have Laura Pavone.

ما لورا پاوون را هم داریم.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

We also have Roseanne Harken.

ما روزان هارکن را هم داریم.

Hello to Hakone watching in Indonesia.

سلام به هاکون که در اندونزی تماشا می کنند.

You might be

شما ممکن است

one of the most distant viewers

یکی از دورترین بینندگان باشید

because Indonesia is a very long way from England.

زیرا اندونزی فاصله بسیار زیادی با انگلستان دارد.

So you might be one of the most distant viewers.

بنابراین شما ممکن است یکی از دورترین بینندگان باشید.

Hello to you.

درود بر تو.

Hello.

سلام.

Also to

همچنین به

ring sac.

کیسه حلقه.

Hello, ring sac watching in Thailand.

سلام، تماشای کیسه حلقه در تایلند.

Hello to you.

درود بر تو.

And a big hi to everyone watching in Thailand.

و یک سلام بزرگ به همه کسانی که در تایلند تماشا می کنند.

It is an international English corner.

این یک گوشه انگلیسی بین المللی است.

In fact, this might be the largest classroom

در واقع، این ممکن است بزرگترین کلاس درس

in the world because it's not just me here.

در جهان باشد، زیرا اینجا فقط من نیستم.

In my studio in England.

در استودیوی من در انگلستان.

It's you as well around the world watching right now.

این شمایید که در سراسر جهان همین الان تماشا می کنید.

So it's very nice to see you here today.

بنابراین خیلی خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

A very busy week.

یک هفته بسیار شلوغ

I had some technical problems with my computer and I can't believe it.

من با کامپیوترم مشکلات فنی داشتم و باورم نمی شود.

I can't believe that I was able to fix my computer,

من نمی توانم باور کنم که من توانستم کامپیوترم را تعمیر کنم،

although it is not 100%.

اگرچه 100٪ نیست.

There is something else I have to buy.

یه چیز دیگه هم هست که باید بخرم

If you know about computers, you will know that if you want to do certain types of things

اگر در مورد کامپیوتر اطلاعات داشته باشید، می دانید که اگر می خواهید انواع خاصی از کارها

such as play games or live stream

مانند بازی کردن یا پخش زنده

like this, you need to have a very good computer.

مانند این را انجام دهید، باید یک کامپیوتر بسیار خوب داشته باشید.

So my computer now is over four years old and some of the parts were starting to

بنابراین رایانه من اکنون بیش از چهار سال سن دارد و برخی از قطعات شروع

to break or marathon action.

به شکستن یا اکشن ماراتن کرده بودند.

They were starting to break down.

آنها شروع به شکستن کردند.

So I've changed some of the parts,

بنابراین من برخی از قطعات را تغییر دادم،

but other parts I still have to wait for

اما قطعات دیگر هنوز باید منتظر بمانم

because they are very expensive.

زیرا بسیار گران هستند.

If you know about computers, you will know exactly what I'm talking about.

اگر در مورد کامپیوتر اطلاعات داشته باشید، دقیقاً متوجه خواهید شد که من در مورد چه چیزی صحبت می کنم.

Of course, I'm talking about graphics cards.

البته من در مورد کارت گرافیک صحبت می کنم.

The graphics card is the thing that I'm talking about,

کارت گرافیک چیزی است که من در مورد آن صحبت می کنم،

very expensive at the moment.

در حال حاضر بسیار گران است.

The graphics card, if you want one of those for your computer, it will cost you a lot of money

کارت گرافیک، اگر یکی از آن ها را برای کامپیوتر خود بخواهید، هزینه زیادی برای شما خواهد داشت،

because a lot of people have been using them for Bitcoin mining.

زیرا افراد زیادی از آن برای استخراج بیت کوین استفاده کرده اند.

I'm sure you've heard about this on the news.

مطمئنم این موضوع را در اخبار شنیده اید.

So a lot of people have been buying these parts

بنابراین افراد زیادی این قطعات را می‌خرند

and using them to to mine for Bitcoin.

و از آنها برای استخراج بیت‌کوین استفاده می‌کنند.

And because of that, there

و به همین دلیل،

has been a big shortage of graphics cards or

کمبود زیادی در کارت های گرافیک وجود داشته است یا

I think they were also called GPU use graphics

فکر می کنم به آنها واحدهای کارت گرافیک استفاده از GPU نیز گفته می شود

card units

Hello to William.

Hello to William.

Hello, William. Hello.

سلام، ویلیام. سلام.

Hello. Hello to you as well.

سلام. سلام به شما نیز.

Yes, we have Mr.

بله، ما آقای

Steve here we also have our usual video

استیو را در اینجا داریم، کلیپ های ویدیویی همیشگی خود را نیز داریم

clips, things to take our minds off.

، چیزهایی که باید ذهنمان را از بین ببریم.

Some of the things that have been happening this week.

برخی از اتفاقاتی که در این هفته رخ داده است.

However, if you want to talk about that, you can.

با این حال، اگر می خواهید در مورد آن صحبت کنید، می توانید.

Well, I don't want to get too involved, of course, with that because it is a sensitive subject.

خب، من نمی خواهم زیاد درگیر این موضوع شوم، چون موضوع حساسی است.

It really is.

واقعا هست.

And something that is ongoing, something that has just started this week so we will see what happens.

و چیزی که در حال انجام است، چیزی که به تازگی این هفته آغاز شده است، بنابراین خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Thank you, pal. Me.

ممنون رفیق من

Mr. Duncan, you are very skilled.

آقای دانکن، شما بسیار ماهر هستید.

I'm not sure about that

امروز در مورد آن مطمئن نیستم

today.

.

We are looking at two words that seem very similar.

ما به دو کلمه نگاه می کنیم که بسیار شبیه به هم هستند.

Later on, we are looking at latitude

بعداً، ما به عرض جغرافیایی و استعداد نگاه می کنیم،

and aptitude

so they are two different words, attitude and aptitude.

بنابراین آنها دو کلمه متفاوت هستند، نگرش و استعداد.

We are looking at those words a little bit later on.

ما کمی بعد به این کلمات نگاه می کنیم.

We're going to take a break as Mr.

وقتی آقای

Steve gets ready to come into the studio and make himself all comfortable.

استیو آماده می شود تا به استودیو بیاید و خودش را راحت کند، استراحت می کنیم.

Mr. Steve will be here and around about 7 minutes.

آقای استیو اینجا خواهد بود و حدوداً 7 دقیقه.

Here is an excerpt from one of my full English lessons

در اینجا گزیده‌ای از یکی از درس‌های انگلیسی کامل من است

to take us right up to that moment.

تا ما را تا آن لحظه ببرد.

Where Mr.

جایی که آقای

Steve comes into the studio and says Hello.

استیو وارد استودیو می شود و سلام می کند.

And yes, we will be taking a look at Steve singing yesterday.

و بله، دیروز نگاهی به آواز خواندن استیو خواهیم داشت.

So if you've never heard Mr.

بنابراین اگر

Steve sing ever, then all I can say is

تا به حال آواز آقای استیو را نشنیده‌اید، تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است

you are in for a treat.

که در انتظار شما هستید.

All of that coming up

همه اینها که در راه است

are you learning English?

آیا شما انگلیسی یاد می گیرید؟

Do you find it difficult to remember words and their definitions?

آیا به خاطر سپردن کلمات و تعاریف آنها برایتان مشکل است؟

Well, guess what?

خوب حدس بزن چی؟

You are going through the most normal part of learning anything.

شما در حال گذراندن عادی ترین بخش یادگیری هر چیزی هستید.

Grasping something new is not easy at first,

درک چیز جدید در ابتدا آسان نیست،

but don't worry, because help is at hand.

اما نگران نباشید، زیرا کمک در دسترس است.

My full English lessons will make learning English a total.

دروس کامل انگلیسی من باعث می شود که یادگیری زبان انگلیسی به طور کامل انجام شود.

It will become as easy as pie.

به آسانی پای خواهد شد.

From now on, it will be a piece of cake which means easy.

از این به بعد یک تکه کیک به معنای آسان است.

I will help you overcome your worries and fears of mastering English.

من به شما کمک خواهم کرد تا بر نگرانی ها و ترس های خود از تسلط بر زبان انگلیسی غلبه کنید.

In fact, you are doing it right now.

در واقع، شما در حال انجام آن هستید.

Just by watching this video.

فقط با دیدن این ویدیو

Welcome to another full English video lesson.

به یک درس ویدیویی کامل انگلیسی دیگر خوش آمدید.

I'm happy to see you here watching me teaching you

از اینکه شما را اینجا می بینم و در حال تماشای من در حال آموزش به شما خوشحالم،

So without any more dilly dallying or idle chit chat,

بنابراین بدون هیچ گونه چت شیطنت آمیز یا بیهوده دیگری،

let's get on with today's full English lesson right

بیایید همین الان به درس کامل انگلیسی امروز

now Do

you ever hear someone make a statement that seems hard to believe?

بپردازیم.

Has anyone ever said something to you?

آیا تا به حال کسی چیزی به شما گفته است؟

That you found hard to accept as true?

که به سختی قبول کردی که درست است؟

This might happen when someone is trying to impress you with something they have done.

این ممکن است زمانی اتفاق بیفتد که کسی بخواهد شما را با کاری که انجام داده تحت تاثیر قرار دهد.

A thing they saw was something that happened to them.

چیزی که آنها دیدند اتفاقی بود که برایشان افتاد.

That seems unlikely.

بعید به نظر می رسد.

There are many ways of expressing the reaction of disbelief.

راه های زیادی برای بیان واکنش ناباوری وجود دارد.

You doubt what the person is telling you is true.

شما در صحت آنچه آن شخص به شما می گوید شک دارید.

You question the facts or you find what was said.

شما حقایق را زیر سوال می برید یا آنچه گفته شده را می یابید.

Questionable and hard to believe.

سوال برانگیز و باورش سخت است.

You are certain as to what was said is in fact true.

شما مطمئن هستید که آنچه گفته شد در واقع درست است.

We sometimes like to exaggerate

ما گاهی دوست داریم

or embellish an event or achievement.

یک رویداد یا دستاورد را اغراق کنیم یا آن را تزیین کنیم.

You might find what was said.

ممکن است آنچه گفته شد را پیدا کنید.

Hard to swallow.

سخت قورت دادن

He claims to have been to university, but I find that hard to swallow.

او ادعا می کند که به دانشگاه رفته است، اما من به سختی می توانم آن را قورت بدهم.

In this

در این

sentence, we are expressing doubt about the claim.

جمله در مورد ادعا اظهار تردید می کنیم.

There is a good chance that the claim is false.

احتمال زیادی وجود دارد که ادعا نادرست باشد.

If you find something hard to swallow, then you are expressing doubt.

اگر چیزی برای قورت دادن به شما سخت است، در این صورت شک دارید.

You feel as if the statement is false and untrue.

شما احساس می کنید که گزاره نادرست و نادرست است.

You find it hard to swallow

قورت دادن برای شما سخت است

Another great expression refers to taking something with a pinch of salt.

تعبیر عالی دیگر به گرفتن چیزی با کمی نمک اشاره دارد.

Again, the thing being said is hard to believe.

باز هم باور کردن چیزی که گفته می شود سخت است.

His claims that he lived in Hollywood for a few years

ادعاهای او مبنی بر اینکه چند سال در هالیوود زندگی کرده است را

should be taken with a pinch of salt.

باید با کمی نمک گرفت.

The thing said seems unlikely

چیزی که گفته شد بعید به نظر

it seems as if the person is telling a lie.

می رسد به نظر می رسد که فرد دروغ می گوید.

We might accuse someone of being full of crap or full of shit.

ممکن است کسی را متهم کنیم که پر از مزخرف است یا پر از چرند.

You never went to university.

تو هیچوقت دانشگاه نرفتی

You are full of crap.

تو پر از مزخرف هستی

The thing being said might be described as bullshit and untrue.

چیزی که گفته می شود ممکن است مزخرف و نادرست توصیف شود.

Statement or false claim can be described as bullshit.

اظهارات یا ادعای نادرست را می توان به عنوان مزخرف توصیف کرد.

Or if you want to be polite, we can say that someone is full of it.

یا اگر می خواهید مودب باشید، می توانیم بگوییم که یک نفر از آن پر است.

He never went to university.

او هرگز به دانشگاه نرفت.

He is full of it.

او پر از آن است.

An official statement or declaration that seems untrue

بیانیه یا اعلامیه رسمی که نادرست به نظر می رسد را

can be described as inaccurate or misleading.

می توان نادرست یا گمراه کننده توصیف کرد.

To accuse someone of lying can be described as calling someone out.

متهم کردن کسی به دروغگویی می تواند به عنوان فراخواندن کسی توصیف شود.

The person lying has been revealed to be a fraud.

فردی که دروغ می گوید کلاهبردار است.

A false claim can be described as fraudulent.

ادعای نادرست را می توان به عنوان تقلب توصیف کرد.

The company was punished for the fraudulent claims about their product.

این شرکت به دلیل ادعاهای تقلبی در مورد محصول خود مجازات شد.

In everyday life,

در زندگی روزمره

we might make the occasional claim that is slightly exaggerated

، ممکن است ادعای گاه به گاه مبالغه آمیز داشته

to make some things seem better or worse than it was

باشیم تا برخی چیزها را بهتر یا بدتر از آنچه بوده به نظر برسانیم،

is a normal part of social interaction.

بخشی عادی از تعامل اجتماعی است.

However, these claims can sometimes

با این حال، این ادعاها گاهی

get you into deep trouble.

اوقات شما را به دردسر عمیقی می اندازند.

To be revealed as a liar or cheat is damaging.

فاش شدن به عنوان یک دروغگو یا کلاهبردار آسیب زا است.

So as long as the claims made are not too bizarre, or damaging,

بنابراین تا زمانی که ادعاهای مطرح شده خیلی عجیب و غریب یا مضر نباشند

then we are often willing to look the other way.

، اغلب مایلیم به سمت دیگری نگاه کنیم.

We accept that sometimes a person

ما می پذیریم که گاهی اوقات

is not being completely honest with us.

یک فرد کاملاً با ما صادق نیست.

And outlandish claim or wild story that seems unlikely

و ادعای عجیب و غریب یا داستان وحشی که بعید به نظر می

will often be taken

رسد اغلب

with a pinch of salt 00.

با کمی نمک 00 گرفته

What is it?

می شود. چیست؟

To express yourself.

برای ابراز وجود.

How do we define those little signals that we give off?

چگونه سیگنال های کوچکی را که منتشر می کنیم تعریف کنیم؟

Do we really have control of what we give away about ourselves?

آیا ما واقعاً کنترل آنچه را که در مورد خودمان می دهیم را داریم؟

When we say express yourself, we mean that you show the way

وقتی می گوییم خودت را بیان کن، منظورمان این است

you feel your interest in or reaction to something.

که شما علاقه خود را به چیزی نشان می دهید یا نسبت به آن واکنش نشان می دهید.

You can express yourself in two ways

شما می توانید خود را به دو صورت

by doing or by saying.

با انجام دادن یا با گفتن بیان کنید.

Doing normally means a physical action using your body.

انجام به طور معمول به معنای یک عمل فیزیکی با استفاده از بدن شماست.

Maybe the expression on your face

شاید حالت

will change, but you say nothing. You

صورتت تغییر کند، اما چیزی نگویی. شما

pull a face or you might show your reaction.

یک صورت را می کشید یا ممکن است واکنش خود را نشان دهید.

By doing something physical.

با انجام یک کار فیزیکی

You might become agitated and wave your arms with frustration or anger.

ممکن است آشفته شوید و با ناامیدی یا عصبانیت دستان خود را تکان دهید.

You might react passively and walk away.

ممکن است منفعلانه واکنش نشان دهید و دور شوید.

We call these reactions body language.

ما این واکنش ها را زبان بدن می نامیم.

You might express yourself by saying something directly.

شما ممکن است خود را با گفتن مستقیم چیزی بیان کنید.

This is not subtle.

این ظریف نیست.

This is direct communication.

این ارتباط مستقیم است.

You are expressing yourself using words and the tone of your voice.

شما خود را با استفاده از کلمات و لحن صدای خود بیان می کنید.

You might even use that language and swear.

حتی ممکن است از آن زبان استفاده کنید و فحش بدهید.

I have never heard him swear before.

تا حالا نشنیدم که فحش بده.

He must have been furious.

او باید عصبانی شده باشد.

You might just say what you feel without cursing or swearing.

شما فقط می توانید آنچه را که احساس می کنید بدون فحش دادن یا فحش دادن بگویید.

Perhaps you will shout and yell or the opposite might occur

شاید شما فریاد بزنید و فریاد بزنید یا ممکن است برعکس این اتفاق بیفتد

and your voice may become very soft and hard to understand.

و صدای شما بسیار نرم و قابل درک شود.

So direct action using movement and speech

بنابراین کنش مستقیم با استفاده از حرکت و

are the two most obvious ways of expressing yourself.

گفتار دو راه واضح برای ابراز وجود هستند.

You may not realise it, but we actually use body language all the time.

شاید متوجه نباشید، اما ما در واقع همیشه از زبان بدن استفاده می کنیم.

Even when we are sitting still and saying nothing

حتی زمانی که بی‌حرکت می‌نشینیم و چیزی

We are sending out messages to other people.

نمی‌گوییم، به دیگران پیام می‌فرستیم.

For example, if you are sitting near a person you like,

به عنوان مثال، اگر نزدیک فردی که دوست دارید نشسته اید،

then your body language will show it And of course if you are near

زبان بدن شما آن را نشان می دهد و البته اگر نزدیک

someone you don't like, then your body language will also express it.

فردی باشید که دوستش ندارید، زبان بدن شما نیز آن را بیان می کند.

I can see, by

میبینم اتفاقا

the way, you are sitting that you don't want to know me.

نشستی که نمیخوای منو بشناسی.

When were you looking for a partner?

چه زمانی به دنبال شریک بودید؟

Their body language is very important.

زبان بدن آنها بسیار مهم است.

You want the other person to know you are attracted to them.

می خواهید طرف مقابل بداند که جذب او شده اید.

There are many ways to get the attention of a possible mate,

راه های زیادی برای جلب توجه همسر احتمالی وجود دارد،

but out of all the possible methods, body language is still the best.

اما در بین همه روش های ممکن، زبان بدن همچنان بهترین است.

We call this particular action flirting.

ما این اقدام خاص را معاشقه می نامیم.

Both men and women are capable of this.

هم مرد و هم زن توانایی این را دارند.

You could say that it is a part of nature,

می توان گفت که جزئی از طبیعت است،

just like the wild animals in the jungle.

درست مانند حیوانات وحشی در جنگل.

So the next time you are sitting on a train or enjoying a party

بنابراین دفعه بعد که در قطار می‌نشینید یا از یک مهمانی لذت می‌برید

or just walking through town, remember

یا فقط در شهر قدم می‌زنید، به یاد داشته

you were always giving off signals to other people.

باشید که همیشه به دیگران سیگنال می‌دادید.

Your body language is always sending out those subliminal signals

زبان بدن شما همیشه در حال ارسال آن سیگنال های پنهانی است

that have the ability to give away what is really going on in your mind.

که این توانایی را دارند که آنچه را که واقعاً در ذهن شما می گذرد، نشان دهند.

Hmm. It was one of my

هوم این یکی

my many English lessons that you can find on my YouTube channel.

از بسیاری از درس های انگلیسی من بود که می توانید در کانال یوتیوب من پیدا کنید.

They are all over the Internet.

آنها در سراسر اینترنت هستند.

In fact, some of them uploaded by me,

در واقع برخی از آنها توسط من آپلود شده اند

and some of them are uploaded by other people.

و برخی از آنها توسط افراد دیگر آپلود شده اند.

Which is nice when you think about it.

که وقتی به آن فکر می کنید خوب است.

Hello, everyone. Welcome.

سلام به همه خوش آمدی.

Yes, this is English addict coming to life from England.

بله، این معتاد انگلیسی است که از انگلیس زنده می شود.

Hmm. Here we go.

هوم در اینجا ما می رویم.

Hello.

سلام.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

Hello.

سلام.

Wonderful viewers watching us from across the world who come here

بینندگان شگفت انگیزی که ما را از سراسر جهان تماشا می کنند و

for a bit of entertainment and a bit of learning English. Yes.

برای کمی سرگرمی و کمی یادگیری انگلیسی به اینجا می آیند. آره.

We can't promise we can't promise the entertainment,

ما نمی‌توانیم قول بدهیم که نمی‌توانیم وعده سرگرمی را

but we will try our best to do it.

بدهیم، اما تمام تلاش خود را می‌کنیم تا این کار را انجام دهیم.

I am about 40% certain

من تقریباً 40٪ مطمئن هستم

that at some point today you will be entertained.

که امروز در مقطعی سرگرم خواهید شد.

40% and I know it's not very good, but for that, I think that's as high as we can get.

40 درصد و من می دانم که خیلی خوب نیست، اما برای آن، فکر می کنم تا جایی که می توانیم به آن برسیم.

We'll do our best.

ما تمام تلاش خود را خواهیم کرد.

We will try our best. Well, you nearly didn't have anything

ما تمام تلاش خود را خواهیم کرد. خب، شما تقریباً چیزی نداشتید

I expect Mr.

Duncan's already mentioned it.

که انتظار داشتم آقای

دانکن قبلاً به آن اشاره کرده باشد. ما معتقدیم که

Lewis is not here today,

لوئیس امروز اینجا نیست

we believe, because of a computer issue,

، به دلیل یک مشکل کامپیوتری،

and we might not have been here because of a computer issue due to Mr.

و ممکن است به دلیل یک مشکل کامپیوتری به دلیل زیرکی

Duncan's

آقای دانکن، اینجا

cleverness.

نبودیم.

Oh, was it a notebook?

اوه، دفترچه بود؟

Look, I think it's.

ببین فکر کنم همینطوره

Look, I had to take my computer completely to pieces.

ببین، من مجبور شدم کامپیوترم را کاملاً تکه تکه کنم.

I have a PC that I use for my video editing, but also for this.

من یک رایانه شخصی دارم که از آن برای ویرایش ویدیوهایم استفاده می کنم، بلکه برای این کار نیز استفاده می کنم.

The thing you are watching now is going through the same computer,

چیزی که اکنون تماشا می کنید از همان رایانه عبور می کند،

which and this is a part of my computer So this is one of the ram cards that I changed.

که و این بخشی از رایانه من است، بنابراین این یکی از کارت های رم است که من آن را تغییر دادم.

And also

و همچنین

something else that has not been working

چیز دیگری که به درستی کار

properly is the cooler for the chip.

نمی کند خنک کننده تراشه است.

The CPU is, they call it.

سی پی یو است، به آن می گویند.

So I had to to fit a new one.

بنابراین مجبور شدم یک مورد جدید را بسازم.

And there is the old one.

و قدیمی وجود دارد.

So there is a piece of my old computer

بنابراین یک قطعه از رایانه قدیمی

or my new computer, but it's old now.

یا رایانه جدید من وجود دارد، اما اکنون قدیمی است.

Four years ago, I bought it and that is part of it.

چهار سال پیش آن را خریدم و این بخشی از آن است.

So everything was overheating.

بنابراین همه چیز بیش از حد گرم شده بود.

So now I've replaced the heat pump or the coolant pump

بنابراین اکنون پمپ حرارتی یا پمپ خنک کننده را جایگزین

so that normally keeps the the central processing unit nice and cool.

کرده ام تا به طور معمول واحد پردازش مرکزی را خوب و خنک نگه دارد.

It looks like some kind of

به نظر نوعی

torture device, Mr.

وسیله شکنجه است، آقای

Duncan. That's what is broken. What do you mean?

دانکن. این چیزی است که شکسته است. منظورت چیه؟

Why can't I touch it?

چرا نمی توانم آن را لمس کنم؟

Because there there is something called thermal paste.

چون چیزی به نام خمیر حرارتی وجود دارد.

Okay. Yes.

باشه. آره.

And I'm going to show you something.

و من می خواهم چیزی را به شما نشان دهم.

Here is a little tip that I learnt this week.

این یک نکته کوچک است که این هفته یاد گرفتم.

So thermal paste is very important because you put that

بنابراین خمیر حرارتی بسیار مهم است زیرا شما آن

in between your cooling pump and the processor

را بین پمپ خنک کننده و پردازنده قرار می دهید

and that stops it from overheating.

و از گرم شدن بیش از حد آن جلوگیری می کند.

But I discovered this week that there is a way of getting

اما من این هفته متوجه شدم که راهی برای پاک

the old thermal paste off

کردن خمیر حرارتی قدیمی وجود دارد

and it's using one of these, one of these little

و آن استفاده از یکی از اینها، یکی از این

coffee filters So apparently a coffee

فیلترهای کوچک قهوه است، بنابراین ظاهرا

filter is a very good way

فیلتر قهوه راه بسیار خوبی برای پاک

of getting the old thermal paste

کردن خمیر حرارتی قدیمی است

off. Removing it. I'm going to show you it.

. حذف آن. من آن را به شما نشان خواهم داد.

Just work.

فقط کار.

What's that to do to

برای

taking off the old thermal paste?

برداشتن خمیر حرارتی قدیمی چه باید کرد؟ باید بگویم

This is fascinating research,

این تحقیقات جذابی است

I've got to say.

.

Yeah, sure.

اره حتما.

I'm sure the viewers watching today

من مطمئن هستم که بینندگان امروز طوری تماشا می

the way that Steve don't interrupt my lovely little moment.

کنند که استیو لحظه کوچک دوست داشتنی من را قطع نمی کند.

Here it is.

ایناهاش.

So there is a bit of thermal paste on there and now it is on there.

بنابراین مقداری خمیر حرارتی در آنجا وجود دارد و اکنون در آنجا موجود است.

So all you need to do is use some of these lovely coffee filters.

بنابراین تنها کاری که باید انجام دهید این است که از برخی از این فیلترهای قهوه دوست داشتنی استفاده کنید.

Use one of those.

از یکی از آن ها استفاده کنید

And the reason is because you don't get any dust or any lint

و دلیل آن این است که هیچ گرد و غبار و پرز نمی گیرید

and these are guaranteed not to cause any problem.

و تضمین می شود که هیچ مشکلی ایجاد نمی کند.

What's going in my water, Mr. Duncan?

در آب من چه خبر است آقای دانکن؟

I probably got thermal paste.

احتمالا خمیر حرارتی گرفتم.

Dust has gone into my water.

گرد و غبار به آب من رفته است.

Well, I'll throw that away.

خوب، من آن را دور می اندازم.

Look on the bright side. You will never overheat. So.

خوش بین باش. شما هرگز بیش از حد گرم نخواهید شد. بنابراین.

So that's what I've been doing this week with my poor computer,

پس این همان کاری است که من این هفته با کامپیوتر ضعیفم انجام داده ام،

which was if you wee if any of you will remember that Mr.

که اگر شما بیایید آیا یکی از شما یادتان می آید که آقای

Duncan did a fundraising.

دانکن یک جمع آوری کمک مالی انجام داده است.

How long have you had that computer now?

الان چند وقته اون کامپیوتر رو داری؟

About five years.

حدود پنج سال.

Just over four years.

فقط بیش از چهار سال

Four years.

چهار سال.

And many of you probably watching would have helped to contribute towards Mr.

و احتمالاً بسیاری از شما که تماشا می‌کنید به کمک آقای

Duncan having to get a new computer.

دانکن برای خرید یک کامپیوتر جدید کمک کرده‌اید.

Yeah,

آره،

well, we all we all joined in you gave me a little bit.

خوب، همه ما که به تو پیوستیم کمی به من دادیم.

Yeah, I put some of my own money in.

بله، من مقداری از پول خودم را گذاشتم

And also, you also donated as well.

. همچنین، شما نیز کمک مالی کردید.

So I was able to buy that computer.

بنابراین من توانستم آن کامپیوتر را بخرم.

But, of course, that particular computer is being used

اما، البته، آن رایانه خاص

a lot over the past four years.

در چهار سال گذشته بسیار مورد استفاده قرار گرفته است.

And of course, as with all technology,

و البته، مانند تمام فناوری‌ها،

sometimes it will start to go wrong if it is used a lot.

گاهی اوقات اگر زیاد استفاده شود، شروع به خراب شدن می‌کند.

And that's what happened.

و همین شد.

But I still can't believe that I did it.

اما هنوز نمی توانم باور کنم که این کار را کردم.

I can't believe that I took the computer to pieces because I have no background.

من نمی توانم باور کنم که کامپیوتر را تکه تکه کردم زیرا هیچ سابقه ای ندارم.

Well, I'm not sure if I can I can sit on the screen anymore.

خوب، مطمئن نیستم که بتوانم دیگر روی صفحه بنشینم.

Mr. Duncan, your head's getting bigger and bigger.

آقای دانکن، سر شما بزرگتر و بزرگتر می شود.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

I still but I can't I can't believe that I fixed the computer for now.

من هنوز اما نمی توانم باور کنم که فعلاً کامپیوتر را تعمیر کردم.

There are still some issues.

هنوز برخی مسائل وجود دارد.

As I mentioned earlier, the graphics card needs replacing

همانطور که قبلاً اشاره کردم، کارت گرافیک نیاز به تعویض دارد

But unfortunately, they are rather expensive to buy.

اما متأسفانه خرید آنها نسبتاً گران است.

They are at the moment, yes.

آنها در حال حاضر هستند، بله.

And you run into computers, which are both

و به رایانه‌هایی برخورد می‌کنید که هر دو هستند

Well, you know, if there's

، خوب، می‌دانید، اگر

100% more expensive than they were before the pandemic

100 درصد گران‌تر از قبل از همه‌گیری باشد،

because of all those Bitcoin miners ripping people off

زیرا این همه ماینرهای بیت‌کوین که مردم را از بین

Yes, Bitcoin mining is a sector of all the world's

می‌برند، بله، استخراج بیت‌کوین بخشی از تمام تولید کارت‌های گرافیک در جهان است.

production of graphics cards

and also processor processor chips

و همچنین تراشه های پردازنده پردازنده

Thank you for saying hello to me, everybody.

از اینکه به من سلام کردید، متشکرم.

Yes, thermal paste is silver paste, apparently.

بله خمیر حرارتی ظاهراً خمیر نقره است.

Well, I didn't I didn't think

خب،

I'd met a lot of you today coming onto Mr.

فکر نمی‌کردم امروز با تعداد زیادی از شما که به

Duncan's English Channel with the last thing you'd expect to learn about

کانال انگلیسی آقای دانکن آمده‌اید ملاقات کرده باشم و آخرین چیزی که انتظار دارید درباره آن بیاموزید این

was how to remove thermal paste from your microchip.

بود که چگونه خمیر حرارتی را از میکروچیپ خود پاک کنید.

But now you know.

اما حالا می دانید.

But, you know, where else could you have got this information?

اما، می دانید، از کجا می توانید این اطلاعات را به دست آورید؟

But it might save your life one day because you might blow up your computer

اما ممکن است روزی جان شما را نجات دهد زیرا ممکن است رایانه خود را منفجر کنید

because you use the wrong thing to wipe the thermal paste off.

زیرا از چیز اشتباهی برای پاک کردن خمیر حرارتی استفاده می کنید.

So it's a great tip.

بنابراین یک نکته عالی است.

It's a great tip.

And I still can't believe that we are now.

این یک نکته عالی است.

و من هنوز نمی توانم باور کنم که الان هستیم.

I thought

that that was it when the computer wouldn't restart.

من فکر

می کردم که این زمانی است که کامپیوتر دوباره راه اندازی نمی شود.

I thought that and say it's over.

فکر کردم و گفتم تمام شد.

But here we are proving that sometimes

اما در اینجا ما ثابت می کنیم که گاهی اوقات

if you just keep pushing everything in

اگر فقط به همه چیز فشار بیاورید

until it works,

تا زمانی که کار کند،

then that I think that is the best way of doing it.

فکر می کنم این بهترین راه برای انجام آن است.

I did say, Mr.

من به آقای دانکن گفتم، آقای

Duncan, to Mr.

Duncan, you probably should

دانکن، احتمالاً

take this to a professional. Yeah.

باید این موضوع را پیش یک متخصص ببرید. آره

So downstairs, Steve had no faith in me, but I could see disaster

بنابراین در طبقه پایین، استیو به من ایمان نداشت، اما من می‌توانستم فاجعه را

I think I think we've avoided disaster on a knife edge.

ببینم، فکر می‌کنم فکر می‌کنم از فاجعه روی لبه چاقو جلوگیری کرده‌ایم.

So now you need to eat your words because he was.

پس حالا باید حرف هایت را بخوری چون او چنین بود.

You know, I didn't say it couldn't.

میدونی من نگفتم نمیشه

I just thought it would be a risk.

من فقط فکر می کردم این یک ریسک است.

But anyway, he doubted me.

اما به هر حال او به من شک کرد.

Mr. Steve, I should never doubt Mr. Duncan.

آقای استیو، من هرگز نباید به آقای دانکن شک کنم.

Talking of skill,

صحبت از مهارت شد،

you yesterday were showing off your skill.

شما دیروز داشتید مهارت خود را نشان می دادید.

But yes, I've mentioned this in previous weeks that I've been practising

اما بله، من در هفته‌های گذشته به این موضوع اشاره کرده‌ام که

rehearsing for amateur dramatic production of HMS Pinafore.

برای تولید نمایشی آماتور HMS Pinafore تمرین می‌کردم.

And we had one performance on Friday night and another one yesterday afternoon. Mr.

و جمعه شب یک اجرا داشتیم و بعدازظهر دیروز یکی دیگر. آقای

Duncan came to watch yesterday afternoon.

دانکن دیروز بعد از ظهر برای تماشا آمد.

I just give some background information.

من فقط یک سری اطلاعات پیش زمینه می دهم.

HMS Pinafore is a musical

HMS Pinafore یک موزیکال است

written by Gilbert and Sullivan, and they actually wrote a lot of these.

که توسط گیلبرت و سالیوان نوشته شده است و آنها در واقع بسیاری از اینها را نوشته اند.

I would say that they are satirical musicals, so they are set hiring

من می‌توانم بگویم که آنها موزیکال‌های طنزی هستند، بنابراین

things that were around in that time.

چیزهایی را که در آن زمان وجود داشت را استخدام می‌کنند.

So they were in fact the first ever satirists

بنابراین آنها در واقع اولین طنزپردازانی

to actually put satire into musical performance

بودند که طنز را در اجرای موسیقی قرار دادند

and it's something that's been around ever since.

و این چیزی است که از آن زمان تاکنون وجود داشته است.

So HMS Pinafore, and that's the show.

بنابراین HMS Pinafore، و این نمایش است.

And Mr. Steve was in it.

و آقای استیو در آن حضور داشت.

We are going to watch some of the show,

قرار است چند لحظه دیگر چند قطعه از این نمایش را تماشا کنیم

some excerpts in a few moments and light hearted relief.

و تسکین دلنشینی را به همراه داشته باشیم.

And you will hear Mr.

و شما

Steve singing, I haven't seen this yet, so I'm glad you were doing it.

آواز آقای استیو را خواهید شنید، من هنوز این را ندیده ام، بنابراین خوشحالم که این کار را انجام دادید.

I know, but you don't know what you sound like when.

من می دانم، اما تو نمی دانی چه زمانی صدا می کنی.

Yes, it's the same as when you're talking.

بله، مثل زمانی است که شما دارید صحبت می کنید.

If you do a talk or if you're on the phone, when you hear yourself

اگر صحبتی انجام می دهید یا در حال صحبت با تلفن هستید، وقتی صدای خود را

when you hear

می شنوید

your voice played back to you, it's always a shock to you

که برای شما پخش می شود ، همیشه برای شما شوکه کننده است

because that's not how you hear it.

زیرا اینطوری نمی شنوید.

How what goes out of here and back into

your own is is not how other people hear you.

اینکه دیگران چگونه شما را می شنوند این نیست که آنچه از اینجا بیرون می آید و به خودتان باز می گردد.

So it's always a shock if anyone's ever listened to themselves on a recording of that.

بنابراین همیشه شوکه کننده است اگر کسی تا به حال به خودش در ضبط آن گوش دهد.

Do I sound like that?

آیا من اینطور صدا می کنم؟

It's always a bit of a shock, isn't it?

همیشه کمی شوکه کننده است، اینطور نیست؟

It is. So,

این است. پس

yeah.

آره.

Anyway, Mark, if I walk off

به هر حال، مارک، اگر راه

or burst into tears, you know why I.

بروم یا گریه کنم، می‌دانی چرا من.

No, I know this is going to be this is going to be.

نه، می‌دانم که اینطور خواهد شد.

I've already checked it.

من قبلا آن را بررسی کرده ام.

Mr. Steve sounded great yesterday, and I managed to take some

دیروز صدای آقای استیو عالی بود و من موفق شدم

some short video clips with my mobile phone.

چند کلیپ ویدیویی کوتاه با تلفن همراهم بگیرم.

So if the quality isn't very good, that's the reason why.

پس اگر کیفیت خیلی خوب نیست، دلیلش همین است.

Here we go then, Steve.

ما به اینجا می رویم، استیو.

Now, 3 minutes

حالا 3 دقیقه

of yesterday's performance.

از اجرای دیروز.

You might not be the only person doing that, by the way.

اتفاقاً ممکن است شما تنها کسی نباشید که این کار را انجام می دهد.

There might be people all around the world.

ممکن است افرادی در سراسر جهان وجود داشته باشند.

Bear in mind, it's amateur.

به خاطر داشته باشید که آماتور است.

There might be people all around the world with their fingers in their ears.

ممکن است افرادی در سرتاسر دنیا باشند که انگشتانشان در گوششان باشد.

Still, it might bring world peace.

با این حال، ممکن است صلح جهانی را به ارمغان بیاورد.

Who knows? Here we go, then.

چه کسی می داند؟ پس ما اینجا می رویم.

This is 3 minutes, three and a half minutes of Mr.

این 3 دقیقه، سه دقیقه و نیم از

Steele's performance yesterday.

اجرای دیروز آقای استیل است.

With his operatic group performing HMS Pinafore by Gilbert and Sullivan.

با گروه اپرایی خود که HMS Pinafore توسط گیلبرت و سالیوان را اجرا می کند.

And then we will be back

و سپس باز خواهیم گشت.

he has some more great

او خون بسیار خوبی

blood on a

در

oh, level one.

سطح اول دارد.

Mom's in Spain least.

مادر حداقل در اسپانیا است.

Oh, oh, he's always on.

اوه، اوه، او همیشه روشن است.

The queen is very

ملکه خیلی همینه

this one.

More like ringing

بیشتر شبیه زنگ زدن به

a line

یک خط

to see who's actually supported.

برای دیدن اینکه چه کسی واقعاً پشتیبانی می شود.

We should not see 06 shows a quarter.

ما نباید نمایش های 06 را یک چهارم ببینیم.

Please see me.

لطفا مرا ببینید.

My heart is redesigned

قلب من دوباره طراحی شده است

Restore All is down to me if all

بازگردانی همه چیز به من بستگی دارد اگر

she lost my love to score

او تمام عشقم را از دست داد تا گل بزند،

yet I want it for

اما من آن را برای

my home with the language

خانه ام می خواهم با زبانی

put on song here for

که در اینجا برای

she lost my home.

او خانه ام را از دست داده است.

Oh, me too. Strong.

اوه منم همینطور. قوی

Yes, my. 00

بله، من. 00

you will shoot from price we pay.

شما از قیمتی که ما می پردازیم شلیک خواهید کرد.

You have your baby on you pretty well.

شما بچه خود را به خوبی بر روی خود دارید.

Oh, my waist.

اوه کمر من

Oh, oh

آه، اوه

know the song and hang up

آهنگ را بلد باش و

that friend of mine with my album of the night and you.

آن دوستم را با آلبوم شب من و تو قطع کن.

I hope you'll be able to do it from 00100 now

امیدوارم بتوانید از 00100 این کار را انجام دهید، اکنون

one of the

یکی از

dances

رقص های

10, no, no, no.

10، نه، نه، نه.

I, I can

من، من می توانم

whatever

هر چه

all oh,

همه آه،

we were enjoying that.

ما از آن لذت می بردیم.

You enjoyed that, really? Mr. Steve.

واقعاً از آن لذت بردید؟ آقای استیو

So there he was yesterday.

پس دیروز آنجا بود.

Steve performing in HMS Pinafore.

استیو در حال اجرا در HMS Pinafore.

Well, well done.

خوب، آفرین.

Bravo, bravo.

براوو، براوو

I think.

I think we should have a round of applause for that.

من فکر می کنم.

من فکر می کنم ما باید یک دور تشویق برای آن داشته باشیم.

Oh, oh,

اوه، اوه،

apparently you are the new Pavarotti.

ظاهراً شما پاواروتی جدید هستید.

Thank you for the lovely comments.

ممنون از نظرات زیباتون

And on to the next.

و به سراغ بعدی.

Well, we're doing a Orpheus in the Underworld next.

خوب، ما در مرحله بعدی یک Orpheus in the Underworld را انجام می دهیم.

That sounds very scary.

این خیلی ترسناک به نظر می رسد.

It's. It's a musical by often Bach.

این است. این یک موزیکال اغلب باخ است.

So that'll be.

بنابراین این خواهد شد.

You know, when we do that, we'll show some clips of that as well.

می دانید، وقتی این کار را انجام دادیم، چند کلیپ از آن را نیز نشان خواهیم داد.

I, I love it when Steve gets a little bit embarrassed

من، من دوست دارم وقتی استیو

about seeing himself or doing something, and then afterwards, you feel a little unsure.

از دیدن خودش یا انجام کاری خجالت می‌کشد، و بعد از آن، کمی مطمئن نیستی.

I think this is normal, though, with performers I think if you perform,

من فکر می‌کنم این طبیعی است، هرچند، در مورد اجراکنندگان فکر می‌کنم اگر شما اجرا کنید،

if you do something that other people are going to see and then they are going to judge the thing you did.

اگر کاری را انجام دهید که دیگران آن را ببینند و سپس آنها درباره کاری که شما انجام داده‌اید قضاوت می‌کنند.

So I think it can be a little bit worrying.

بنابراین فکر می کنم ممکن است کمی نگران کننده باشد.

Yes. Because you worry about forgetting your lines or forgetting.

آره. زیرا نگران فراموشی خطوط یا فراموشی خود هستید.

That's always my biggest worry.

این همیشه بزرگترین نگرانی من است.

Is forgetting.

داره فراموش میکنه

You get halfway through a song and then you forget the next verses.

یک آهنگ را به نیمه می رسی و بعد شعرهای بعدی را فراموش می کنی.

It's the worst feeling in the world, but it's fun.

این بدترین حس دنیاست، اما سرگرم کننده است.

We enjoy doing it.

ما از انجام آن لذت می بریم.

So that's why I do it.

پس به همین دلیل این کار را انجام می دهم.

Well, I can I can safely say, Steve, yesterday I didn't hear you do anything or make any mistakes,

خوب، می توانم با خیال راحت بگویم، استیو، دیروز من نشنیدم که شما هیچ کاری انجام دهید یا اشتباهی مرتکب شوید،

although there were one or two other people that kept forgetting their line practising quite hard. Yes.

اگرچه یکی دو نفر دیگر بودند که مرتباً خط خود را فراموش کردند که خیلی سخت تمرین می کردند. آره.

So over the past two or three months, I've been actually listening to Mr.

بنابراین در طول دو یا سه ماه گذشته، من در واقع به آقای

Steve upstairs in his music room,

استیو در طبقه بالا در اتاق موسیقی اش گوش

going through all of the music room going,

می دادم، تمام اتاق موسیقی را مرور می کردم،

Well, it a music I know it's just a bedroom that I've got a keyboard in.

خوب، این یک موسیقی است که می دانم فقط یک اتاق خواب است که من دارم. یک کیبورد داخل.

It's not a bedroom because there's no bed in there.

این اتاق خواب نیست زیرا تختی در آنجا نیست.

Well, you know what I mean.

خوب میدونی منظورم چیه

It was designed as a bedroom.

به عنوان اتاق خواب طراحی شده بود.

Yeah, well, I think, well, setting up a music room makes me sound very pretentious.

بله، خوب، فکر می‌کنم، خوب، راه‌اندازی یک اتاق موسیقی باعث می‌شود به نظر من بسیار پرمدعا به نظر برسم.

Like, that's like saying that this is not a studio that we're in.

مثل این است که بگوییم این استودیویی نیست که ما در آن هستیم

This is a bedroom. Yes. But anyway. Right. Never mind.

. اینجا یک اتاق خواب است. آره. ولی به هر حال. درست. بیخیال.

Thank you for your lovely comments.

تشکر به خاطر نظر دوست داشتنیت.

You know, sometimes being modest can be a bad thing

می‌دانی، به هر حال گاهی متواضع بودن می‌تواند چیز بدی

anyway, because you end up and I'm talking about generally not it's not all about you, Steve.

باشد، زیرا در نهایت نتیجه می‌گیری و من در مورد آن صحبت می‌کنم که عموماً همه چیز به تو مربوط نیست، استیو.

I thought it was no

فکر می‌کردم فکر

make your mind it

sometimes you can be too modest.

نمی‌کنی گاهی اوقات می‌توانی خیلی متواضع باشی.

Sometimes you have to let your light shine.

گاهی باید اجازه دهید نورتان بدرخشد.

No, I'm brilliant. Mr. Duncan.

نه، من درخشان هستم. آقای دانکن

Oh, I'm fantastic.

اوه، من فوق العاده هستم.

I'm loving holding it all in. I'm the best.

من عاشق نگه داشتن آن هستم. من بهترینم.

There we go.

ما میرویم آنجا.

See, now you're just boasting and bragging

ببینید، حالا شما فقط لاف می زنید و لاف می

oh, never mind.

زنید، مهم نیست.

It's not.

این نیست.

Oh, I wish.

اوه، ای کاش.

Then just why did you just shout in my ear?

پس چرا فقط در گوش من فریاد زدی؟

You know what I'm like once I've been.

تو میدونی یه بار که بودم چه حالی دارم

Well, I've been on the stage for a few days.

خب من چند روزی است که روی صحنه هستم.

I'm over the top with everything for four weeks afterwards,

من چهار هفته بعد از همه چیز در اوج هستم

by the way, over the top means exaggerate, exaggerating. You.

، اتفاقاً بیش از حد یعنی اغراق کردن، اغراق کردن. شما.

You sort of do things in a way that seems like an overreaction to everything.

شما کارها را به گونه ای انجام می دهید که به نظر واکنش بیش از حد نسبت به همه چیز است.

You know, you use

می دانید، شما

lots of emotion to describe what you're doing, and you use hand gestures and probably more

از احساسات زیادی برای توصیف کاری که انجام می دهید استفاده می کنید، و از حرکات دست و احتمالاً

so than you would in normal everyday conversations with people

بیشتر از آنچه در مکالمات عادی روزمره با مردم استفاده می کنید استفاده می کنید

but anyway,

، اما به هر حال،

so we've had we've had one or two things happen this week.

بنابراین ما یک یا دو مورد داشته ایم. این هفته اتفاق بیفتد

I had my I had my computer go wrong.

من داشتم کامپیوترم خراب شده بود.

Mr. Steve had nerves in his tummy

آقای استیو اعصاب در شکمش

because he was performing in a show.

داشت چون در یک نمایش اجرا می کرد.

Well, we also went for a lovely Chinese meal last night, but I think

خوب، ما دیشب هم برای یک غذای چینی دوست‌داشتنی رفتیم ، اما فکر می‌کنم

there was too much salt in the food

نمک زیادی در غذا وجود داشت،

because we couldn't when we got back, we kept drinking,

زیرا وقتی برگشتیم نتوانستیم، به نوشیدنی‌ها ادامه دادیم،

drinking the amounts of water, drinking water, copious amounts.

مقادیر زیادی آب می‌نوشیدیم، آب می‌نوشیدیم، مقدار زیادی آب می‌نوشیدیم.

If you drink copious amounts of something, it means a lot.

اگر مقدار زیادی از چیزی بنوشید ، معنی زیادی دارد.

Copious.

A large quantity, a quantity of something

فراوان.

یک مقدار زیاد، یک مقدار چیزی

but yes.

اما بله.

So have we got any particular theme to today's lesson?

بنابراین آیا ما موضوع خاصی برای درس امروز داریم؟

Because there is there's always a theme of some so I don't know what it is because I.

از آنجا که همیشه یک موضوع از برخی وجود دارد، بنابراین من نمی دانم آن چیست زیرا من.

Mr. Duncan, I just come in, Mr.

آقای دانکن، من تازه وارد شدم، آقای

Duncan prepares it, and I'm just totally oblivious. Yes.

دانکن آن را آماده می کند، و من کاملاً غافل هستم. آره.

And then you to tell me what it is.

و بعد شما به من بگویید که آن چیست.

And then I've got to think, isn't that your normal state

و سپس باید فکر کنم ، آیا این حالت عادی شما

just oblivious to everything that's happening around you?

نسبت به همه چیزهایی که در اطراف شما اتفاق می افتد غافل نیست؟

We, by the way, yesterday can I just say Steve is a local star now because we were walking

اتفاقاً، دیروز فقط می توانم بگویم استیو یک ستاره محلی است حالا چون در حال پیاده روی

were we saw the Chinese restaurant

بودیم که رستوران چینی را دیدیم

and suddenly I could hear this voice

و ناگهان صدای این صدا را شنیدم

shouting, Steve, Steve, Steve.

که فریاد می زد، استیو، استیو، استیو.

And it was this this little old lady in a car.

و این پیرزن کوچک در ماشین بود.

She was driving the car and she she was shouting to get Steve's attention.

او در حال رانندگی ماشین بود و برای جلب توجه استیو فریاد می زد.

And she recalled she thought she saw Steve and recognised him oh, I've got I've got to say,

و او به یاد آورد که فکر می کرد استیو را دیده و او را شناخت، اوه، باید

I mean, my hand today is so sore from having to sign all those autographs. Yes.

بگویم، یعنی امروز دستم به خاطر امضای همه آن امضاها خیلی درد می کند. آره.

Everyone was coming up to Mr. Steve Bandage on.

همه به سمت آقای استیو باندج می آمدند.

To be honest, we were in the local Sainsbury's in Wolverhampton yesterday

راستش را بخواهید، دیروز در Sainsbury's محلی در ولورهمپتون بودیم

and he was having to sign people's gherkins.

و او باید غوره های مردم را امضا می کرد.

Yes, at least I think they were gherkins.

بله، حداقل فکر می کنم آنها غوره بودند.

I don't think I can do anything with this, this hand today, Mr.

من فکر نمی کنم امروز با این دست ، کاری از دستم بربیاید، آقای

Duncan. It'll lead strapping up.

دانکن. منجر به بستن تسمه خواهد شد.

Not the only thing

تنها چیزی نیست،

so what is today's theme?

پس موضوع امروز چیست؟

You haven't told me yet, Mr. Duncan. No.

هنوز به من نگفتی آقای دانکن. نه.

You're the only person that doesn't know.

تو تنها کسی هستی که نمیدانی.

By the way, today we're looking at words to do with attitude.

به هر حال، امروز ما به دنبال کلمات مرتبط با نگرش هستیم.

Attitude, attitude, and also aptitude as well.

نگرش، نگرش، و همچنین استعداد.

All right.

خیلی خوب.

Okay, so the different things.

خوب، پس چیزهای مختلف.

Yes, the words seem very similar.

بله، کلمات به نظر بسیار شبیه هستند.

Attitude, aptitude, but actually they have

نگرش، استعداد، اما در واقع

a very different meaning.

معنای بسیار متفاوتی دارند.

You know what I'm going to do?

میدونی قراره چیکار کنم؟

You know what I'm doing today, don't you know

میدونی من امروز چیکار میکنم،

you're going to eat a Jaffa cake leave?

نمیدونی میخوای یه مرخصی کیک یافا بخوری؟

No, we are.

نه، ما هستیم.

We are going to have flags of the world, are we?

ما قرار است پرچم های جهان را داشته باشیم، اینطور نیست؟

Yes. Pedro, one.

آره. پدرو، یک

I don't know.

من نمی دانم.

This is a reason I think it's not just for Pedro.

این دلیلی است که فکر می کنم فقط برای پدرو نیست.

It's for everyone around the world.

این برای همه در سراسر جهان است.

The world is a big place,

جهان مکان بزرگی است،

as you may have.

همانطور که ممکن است داشته باشید.

But we know Pedro has a certain fondness. Yes.

اما می دانیم که پدرو علاقه خاصی دارد. آره.

Anyway, the flags of the world.

به هر حال پرچم های دنیا.

Anyway, moving on, we are going to add, we've got one particular flag in there, Mr.

به هر حال، ادامه می دهیم، ما می خواهیم اضافه کنیم، ما یک پرچم خاص در آنجا داریم، آقای

Duncan. We'll be looking out for that one, I think.

دانکن. من فکر می کنم ما به دنبال آن خواهیم بود.

Okay. Which one is wrote about?

باشه. در مورد کدام نوشته شده است؟

First letter is are you

حرف اول این است که آیا شما

Uzbekistan?

ازبکستان هستید؟

I think I think the view is now there's been lots of comments on today. Yes.

فکر می‌کنم اکنون دیدگاه‌ها این است که نظرات زیادی درباره امروز وجود دارد. آره.

So anyway, Mr.

پس به هر حال، آقای

Duncan. Good. Yeah. Well, that's killed.

دانکن. خوب آره خب این کشته شده

That's killed.

که کشته شده

The the mood of the live stream to notice where you can stick.

حال و هوای پخش زنده برای توجه به جایی که می توانید بچسبید.

Well, I'm talking Steve.

خوب، من دارم استیو صحبت می کنم.

You don't talk because we just talk at the same time.

شما صحبت نمی کنید چون ما فقط همزمان با هم صحبت می کنیم.

People can't hear us

مردم نمی توانند صدای ما را

uh, to.

بشنوند.

Yes, it. So what time are we having Flags of the world?

بله آن. پس ساعت چند پرچم دنیا داریم؟

In 2 minutes time. Yes, it's 3:00.

در مدت زمان 2 دقیقه بله، ساعت 3:00 است.

As I just literally just said.

همانطور که به معنای واقعی کلمه گفتم.

People, plenty of time to go off and put the kettle on and make a cup of tea or coffee.

مردم، زمان زیادی برای رفتن و گذاشتن کتری و درست کردن یک فنجان چای یا قهوه.

That's good.

خوبه.

Yes. Yes.

آره. آره.

We definitely should be encouraging people just to go away. Now.

ما قطعاً باید مردم را تشویق کنیم که فقط دور شوند. اکنون.

That's.

یعنی.

That's good.

That's good. Steve, we need those viewers.

خوبه.

خوبه. استیو، ما به آن بینندگان نیاز داریم.

Bert.

برت.

Bert.

برت.

And it's a big Bert.

و این یک برت بزرگ است.

This is we're not talking about my big

این است که ما در مورد بزرگ من صحبت نمی

but we have Flags of the World coming up in a few moments.

کنیم، اما ما پرچم های جهان را تا چند لحظه دیگر خواهیم داشت.

I think it's a good idea, to be honest with you.

من فکر می کنم ایده خوبی است، صادقانه با شما.

So what's happening on the live chat, Steve?

پس در چت زنده چه اتفاقی می افتد، استیو؟

Well, people are making comments about me, of course.

خب، البته، مردم در مورد من نظر می دهند.

Lots of nice comment. Thank you very much.

نظرات بسیار زیبا بسیار از شما متشکرم.

And yes, that is what the you stood for.

و بله، این همان چیزی است که شما برای آن ایستاده اید.

And I think we should make a small sum, too.

و من فکر می کنم ما باید مبلغ کمی نیز داشته باشیم.

We didn't want to do we?

ما نمی خواستیم انجام دهیم؟

We know what's going on in a certain part of Europe.

ما می دانیم در بخش خاصی از اروپا چه می گذرد.

It's very sad.

خیلی غم انگیز است.

But we didn't want to speak

اما ما نمی‌خواستیم

too much about it on today because you got to be careful what you say.

در مورد آن امروز زیاد صحبت کنیم زیرا باید مراقب صحبت‌های خود باشید.

Well, I'm thinking about well, this that is very sad, of course. Yes.

خوب، من در مورد خوب فکر می کنم، این البته بسیار ناراحت کننده است . آره.

Well, war is bad for me.

خب، جنگ برای من بد است.

Okay, Steve, everyone.

باشه، استیو، همه.

And it's the civilians in those countries that always suffer the most.

و این غیرنظامیان در آن کشورها هستند که همیشه بیشترین آسیب را می بینند.

Okay?

باشه؟

But we

اما ما

don't want to make any comments, take any sides or anything,

نمی‌خواهیم هیچ نظری بدهیم ، هیچ طرف یا چیز دیگری بگیریم،

because I don't think that's our I don't think we should be doing well.

چون فکر نمی‌کنم این کار ما باشد، فکر نمی‌کنم که باید خوب کار کنیم.

We're not commentators anyway. We're not we're not you.

به هر حال ما مفسر نیستیم. ما نیستیم شما نیستیم

Well, we're not we're not geopolitical commentators.

خوب، ما نیستیم، ما مفسران ژئوپلیتیک نیستیم.

You can get that elsewhere. On YouTube.

شما می توانید آن را از جای دیگری دریافت کنید. در یوتیوب.

But we're we're not we're not professional, you see, we're not professional

اما ما نیستیم، ما حرفه ای نیستیم، می بینید، ما متخصص ژئوپلیتیک حرفه ای نیستیم

geopolitics, politics experts.

، متخصص سیاست.

So so there is no way we can go down that road.

بنابراین هیچ راهی وجود ندارد که بتوانیم آن راه را طی کنیم.

However, wherever you are watching in the world and whatever is happening at the moment,

با این حال، هر کجای دنیا که تماشا می‌کنید و هر اتفاقی که در حال حاضر روی می‌دهد،

can you can I just say I hope you are staying safe

می‌توانید فقط بگویم امیدوارم در امان باشید

yes. And our hearts go out to all the civilians

بله. و قلب ما به ویژه غیرنظامیانی است

in particular who are going to be suffering at this time.

که در این زمان رنج خواهند برد.

So here we are again, 3:00 flags of the world are coming up.

پس دوباره اینجا هستیم، ساعت 3:00 پرچم های جهان در حال بالا رفتن هستند.

And I think

و من فکر

we are going

to have quite a collection of flags to look at.

می‌کنم که مجموعه‌ای از پرچم‌ها را برای تماشا خواهیم داشت.

And then we will be back after this.

و بعد از این باز خواهیم گشت.

We are looking at attitude and aptitude on today's

ما در حال بررسی نگرش و استعداد در

English addict live stream

پخش زنده معتاد انگلیسی امروزی

you know,

هستیم، می‌دانی، می‌دانی، می‌دانی،

you know, you

you you

know, you

you know,

there

doo doo doo doo doo

doo doo doo do

Steve was just panicking

don't worry, Steve.

می‌دانی، می‌دانی.

Stay cool.

خونسرد بمان.

Thank you.

Well, of course, that that is quite an old video, so don't say anything.

متشکرم.

خب، البته، این یک ویدیو کاملا قدیمی است، پس چیزی نگویید.

Please don't say anything. Steve.

لطفا چیزی نگو استیو در این لحظه

Wherever you are in the world

در هر کجای دنیا هستید

at the moment, we are all here together.

، ما همه اینجا هستیم.

That's the message today.

این پیام امروز است.

You see decent about individual countries.

شما در مورد کشورها مناسب می بینید.

It is about everyone. It's about people.

مربوط به همه است. این در مورد مردم است.

It's about humanity.

این در مورد انسانیت است.

It's about everyone sharing their similarities

این در مورد این است که همه شباهت های خود را به اشتراک می گذارند

and trying to understand each other's differences.

و سعی می کنند تفاوت های یکدیگر را درک کنند.

That's all we can do as people.

این تنها کاری است که ما به عنوان مردم می توانیم انجام دهیم.

Yeah. This is an English teaching channel and a story.

آره این یک کانال آموزش زبان انگلیسی و یک داستان است.

That's it.

خودشه.

Right.

Let's move on, Mr. Duncan.

درست.

بیایید ادامه دهیم، آقای دانکن.

So there's no need to panic, Mr. Steve. Don't worry about it.

پس نیازی به وحشت نیست، آقای استیو. نگرانش نباش

By the way, one thing I haven't really mentioned much today is the weather

به هر حال، چیزی که من واقعاً امروز خیلی به آن اشاره نکردم ، آب و هوای امروزی است که

we are having the most today.

ما بیشترین تجربه را داریم.

Carry on this.

این را ادامه دهید

Today we are having the most amazing weather.

امروز شگفت انگیزترین آب و هوا را داریم.

Today it is gorgeous, sunny, cold, it is cold, isn't it, Steve?

امروز بسیار زیبا، آفتابی، سرد، سرد است، اینطور نیست، استیو؟

It's cold, but I've been out in the garden, so

هوا سرد است، اما من در باغ رفته ام، پس

yes, I was cold.

بله، سردم بود.

But I mean, it's when I said cold is and it's about eight degrees or something.

اما منظورم این است که من گفتم سرد است و حدود هشت درجه یا چیزی شبیه به آن است.

It's not not really cold. No.

واقعا سرد نیست نه.

You know, not not as

می‌دانی، نه آن‌طور

you know, it's it's not too seriously cold today.

که می‌دانی، امروز خیلی سرد نیست.

You couldn't actually you couldn't say it was unbearable.

شما نمی توانید در واقع نمی توانید بگویید که غیر قابل تحمل است.

No, because it's not

نه، چون

even it's down that means.

حتی آن را پایین نیست به این معنی است.

But it's cold.

اما سرد است.

It's not it's not 90 degrees it's not winter.

90 درجه نیست، زمستان نیست.

It's not that. Yes.

این، آن نیست. آره.

That was what I was going to say. It is winter.

این چیزی بود که می خواستم بگویم. زمستان است.

But I'm hoping as March arrives,

اما امیدوارم با فرا رسیدن ماه مارس،

March is just around the corner and we are going to have spring time.

مارس نزدیک باشد و ما بهار را داشته باشیم.

Hopefully.

خوشبختانه.

Hopefully we will have lots of days like that.

امیدوارم روزهای زیادی از این دست داشته باشیم.

I hope so so we are looking at words and phrases.

امیدوارم که ما به کلمات و عبارات نگاه کنیم.

I do feel like I'm walking on eggshells today with Steve.

احساس می کنم امروز با استیو روی پوسته تخم مرغ راه می روم .

I don't know why he always gets like this.

نمیدونم چرا همیشه اینجوری میشه

So you know what it's like.

بنابراین شما می دانید که چگونه است.

I'm fine with performers and artistic types.

با مجری ها و تیپ های هنری حالم خوب است.

Oh. Oh, I see. So temperate naming me, right?

اوه اوه می فهمم. خیلی معتدل نامم را می برید، درست است؟

That's fine.

خوبه.

They're so temperamental and sensitive.

آنها بسیار با خلق و خو و حساس هستند.

They are.

آن ها هستند.

So here we go.

Steve, today we're looking at some words connected to attitude.

پس بزن که بریم.

استیو، امروز به چند کلمه مرتبط با نگرش نگاه می کنیم.

I think attitude is something that goes through everyone's lives.

من فکر می کنم نگرش چیزی است که در زندگی همه می گذرد.

The way we deal with people, the way we view things, the way we

نحوه برخورد ما با مردم ، نحوه نگرش ما به چیزها، نحوه

live and we do things,

زندگی و انجام کارها،

attitude.

نگرش.

You can have an attitude, a certain type of attitude.

شما می توانید یک نگرش داشته باشید، نوع خاصی از نگرش.

I rarely want to tell you what's going on here.

من به ندرت می خواهم به شما بگویم اینجا چه خبر است.

I call it attitude words, Steve.

من آن را کلمات نگرش می نامم، استیو.

Attitude, words, attitude, words.

نگرش، کلمات، نگرش، کلمات.

So when you think of attitude, I suppose the first thing we think of,

بنابراین وقتی به نگرش فکر می‌کنید، فکر می‌کنم اولین چیزی که به آن فکر می‌کنیم،

well, we can

خوب،

we can say that the word attitude describes

می‌توانیم بگوییم که کلمه

the form of approach to something.

نگرش شکل رویکرد به چیزی را توصیف می‌کند.

I am going to put that pen up your nose, at least it here.

من می خواهم آن خودکار را روی بینی شما بگذارم، حداقل آن را اینجا.

You start it here, is it?

شما آن را از اینجا شروع کنید، اینطور است؟

Oh, oh, o.

اوه، اوه، اوه

If I need to fiddle with a pen, I will fiddle with a pen.

اگر لازم باشد با قلم کمانچه بزنم، با قلم کمانچه خواهم زد.

It's very distracting.

خیلی حواس پرتی است

I do it every week.

من هر هفته این کار را انجام می دهم.

Steve is holding a pen in his hand and he just keeps playing with the pen and moving around a bit.

استیو یک خودکار در دست گرفته است و فقط به بازی با خودکار ادامه می دهد و کمی به اطراف حرکت می کند.

Oh, it's so dark and

اوه، هوا خیلی تاریک است و

so that's why Jim Berwyn

به همین دلیل است که جیم بروین

gets angry when people are playing with their darts.

وقتی مردم با دارت خود بازی می کنند عصبانی می شود.

They keep fiddling with their darts on bulls eye.

آنها همچنان با دارت های خود روی چشم گاو نر بازی می کنند.

He sometimes hits the contestants, and I might have to do that to Mr.

او گاهی اوقات به شرکت کنندگان ضربه می زند، و من ممکن است در آن لحظه مجبور باشم این کار را با آقای

Steve in the moment.

استیو انجام دهم.

The word attitude describes the form of approach to something.

کلمه نگرش شکل رویکرد به چیزی را توصیف می کند.

Your attitude, I suppose you could say

نگرش شما، من فکر می کنم می

your attitude towards something

توانید نگرش خود را نسبت به چیزی

a bottle. I'm.

یک بطری بگویید. من هستم.

I'm letting you carry on, Mr. Duncan. Nice. Okay.

من به شما اجازه می دهم ادامه دهید، آقای دانکن. خوب. باشه.

Carry on that

ادامه دهید که

I've got nothing to say at this particular moment.

در این لحظه خاص چیزی برای گفتن ندارم.

Oh, okay, then.

اوه خوب پس.

That's. That's a good attitude.

یعنی. این نگرش خوبی است.

A point of view or an opinion.

یک دیدگاه یا یک نظر.

Shows a person's attitude.

نگرش یک فرد را نشان می دهد.

So I suppose.

بنابراین من فکر می کنم.

Yes, that's one way of showing a person's view

بله، این یکی از راه‌های نشان دادن دیدگاه یک فرد

or the way they see something, their opinion.

یا روشی است که او چیزی را می‌بیند، نظرش را.

We can often talk about a person's

ما اغلب می توانیم در مورد نگرش یک فرد صحبت کنیم

attitude.

.

Would you say that you have a good attitude, Mr.

آیا می گویید نگرش خوبی دارید، آقای

Steve Well, it depends what you mean by good attitude.

استیو خب، بستگی دارد که منظور شما از نگرش خوب چیست.

It's your approach to a particular subject or topic isn't a topic.

این رویکرد شما به یک موضوع خاص است یا موضوع یک موضوع نیست.

If you're talking about something.

اگر در مورد چیزی صحبت می کنید.

It depends whether you take a positive view of things and negative attitudes

این بستگی دارد که آیا شما دیدگاه مثبتی نسبت به چیزها و نگرش های منفی داشته باشید

or whether you're tied up with your own preconceptions about how you think

یا با پیش فرض های خود در مورد اینکه فکر می کنید

a particular subject should should go will be spoken about.

یک موضوع خاص باید چگونه پیش برود، در ارتباط باشید.

But yes, it's an interesting word attitude

اما بله، نگرش کلمه جالبی است

Mr. Duncan,

آقای دانکن،

I'm just reading the comments on the live chat.

من فقط نظرات را در چت زنده می خوانم.

Okay. Okay.

باشه. باشه.

Yes, I'm not going to comment on the comments

بله، من قصد ندارم در مورد نظرات اظهار نظر کنم

so attitude.

.

Suffice to say, this is an English teaching achievement.

کافی است بگوییم، این یک دستاورد آموزشی زبان انگلیسی است.

It's also a very hard place to comment on the world event.

همچنین اظهار نظر در مورد رویداد جهانی بسیار سخت است.

It's a very awkward one. As well.

خیلی ناجوره همچنین.

It's a very awkward life.

این یک زندگی بسیار ناخوشایند است.

I don't think I've ever done such an awkward live stream ever in my life.

فکر نمی کنم تا به حال در زندگی ام چنین پخش زنده ناخوشایند انجام داده باشم.

And we've we've been on during COVID.

و ما در طول کووید از آن استفاده کرده‌ایم.

The problem is when you are Mr.

مشکل اینجاست که شما

Duncan in particular, I just come here on a Sunday.

به خصوص آقای دانکن هستید، من فقط یکشنبه می آیم اینجا.

We are broadcasting to the entire world

ما در حال پخش برای کل جهان هستیم

and things that you say can be taken out of context,

و چیزهایی که شما می گویید را می توان از متن خارج کرد،

particularly with regard to world events, have to be very careful

به ویژه در مورد رویدادهای جهان، باید بسیار

what we say.

مراقب صحبت هایمان باشیم.

I mean, I've already said that, you know, it's desperately sad

منظورم این است که من قبلاً گفته ام که، می دانید،

what's happening to civilians in any war and any country around them.

آنچه که برای غیرنظامیان در هر جنگی و هر کشوری در اطراف آنها اتفاق می افتد بسیار غم انگیز است.

And let's not forget there are lots of wars taking place at the moment.

و فراموش نکنیم که در حال حاضر جنگ های زیادی در حال وقوع است.

We have across Africa, there are many skirmishes

ما در سراسر آفریقا داریم، درگیری ها

and disagreements we have in the Middle East as well.

و اختلافات زیادی در خاورمیانه نیز داریم.

All across the world there are problems

در سراسر جهان مشکلات

and some quite violent conflicts.

و برخی درگیری‌های کاملاً خشونت‌آمیز وجود دارد.

So we are aware aren't even reported we are aware of those things.

بنابراین ما آگاه هستیم که حتی گزارش نشده است ما از آن چیزها آگاه هستیم.

But there is a time and there is a place for doing those things, would you say?

اما آیا می گویید زمانی و مکانی برای انجام آن کارها وجود دارد؟

Yes, definitely.

بله قطعا.

And of course, I mean, I was watching the news last night.

و البته منظورم این است که دیشب داشتم اخبار را دنبال می کردم.

It's very sad. I had tears in my eyes watching.

خیلی غم انگیز است. در حال تماشای چشمانم اشک جمع شده بود.

It is desperately sad to see what's happening, but you know,

بسیار غم انگیز است که ببینیم چه اتفاقی می افتد، اما می دانید،

that's all we're going to say on the subject.

این تمام چیزی است که ما در مورد این موضوع می گوییم.

We just wish everybody involved that they can stay safe and well as they possibly can.

ما فقط آرزو می کنیم همه کسانی که درگیر هستند بتوانند تا آنجا که ممکن است ایمن و خوب بمانند.

It's not about not having empathy or feelings.

این در مورد نداشتن همدلی یا احساس نیست.

There are things that I see.

چیزهایی هست که من می بینم.

There are things that I hear about every day that upsets me.

چیزهایی هست که هر روز در مورد آنها می شنوم که باعث ناراحتی من می شود.

But if I stood here

اما اگر من اینجا

talking about them all, I don't think anyone will be watching.

بایستم و در مورد همه آنها صحبت کنم ، فکر نمی کنم کسی آن را تماشا کند.

No one will be watching.

هیچ کس تماشا نخواهد کرد.

Trust me, exactly. I mean it.

به من اعتماد کن دقیقا منظورم همینه

Yeah, right. That's all we're going to say.

بله درسته. این تمام چیزی است که ما می خواهیم بگوییم.

Yes. We just wish everybody and anybody

آره. ما فقط آرزو می کنیم که همه و هر کسی

watching us from any country where there is conflict taking place,

که ما را از هر کشوری که در آن درگیری در حال وقوع است، تماشا کند،

we you know, we hope because it's always the innocent civilians that suffer.

ما می دانید، امیدواریم زیرا همیشه غیرنظامیان بی گناه هستند که رنج می برند.

Leaders of countries make decisions

رهبران کشورها تصمیم می گیرند

and it's the innocent civilians that always have to take the brunt

و این غیرنظامیان بی گناه هستند که همیشه باید بیشترین

of their decisions on both sides.

بار تصمیمات خود را از هر دو طرف بپذیرند.

In fact.

And this is what will happen with this conflict.

در حقیقت.

و این همان چیزی است که با این درگیری اتفاق می افتد.

Innocent civilians on both sides will be suffering one way or the other.

غیرنظامیان بی گناه در هر دو طرف به هر طریقی رنج خواهند برد.

Okay, Steve,

خوب، استیو،

so so while we're not talking about it,

پس در حالی که ما در مورد آن صحبت نمی کنیم،

we are talking about it, but we're not going to talk about it anymore.

در مورد آن صحبت می کنیم، اما دیگر قرار نیست در مورد آن صحبت کنیم.

Okay. That's our attitude on the subject. Yes.

باشه. این نگرش ما در مورد این موضوع است. آره.

Well, it's about being professional.

خوب، این در مورد حرفه ای بودن است.

When you're presenting a show about teaching English as a second language,

وقتی برنامه ای درباره آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم ارائه می دهید

it's for example, if I was reading the weather

، مثلاً اگر من هواشناسی می خواندم

and telling you the weather forecast, I wouldn't start talking about geopolitics as well.

و پیش بینی آب و هوا را به شما می گفتم، شروع به صحبت در مورد ژئوپلیتیک هم نمی کردم.

Whilst I was doing that, so that's the reason why we are doing what we're doing

در حالی که من این کار را انجام می‌دادم، به همین دلیل است که ما کاری را که انجام می‌دهیم انجام

and we are keeping our distance from that.

می‌دهیم و از آن فاصله می‌گیریم.

Because when you say things

زیرا وقتی چیزها را خوب می گویید

well, they are

،

there forever because we have the Internet nowadays.

برای همیشه وجود دارند، زیرا ما امروزه اینترنت داریم.

If this is the thing, you can make one comment

اگر این موضوع است، می‌توانید یک نظر بدهید

and it's misinterpreted and Mr.

و سوء تعبیر شده است و آقای

Dunk has got to think about his channel moving forward.

دانک باید به پیشرفت کانالش فکر کند.

And, you know, strikes can be made against you channel as well.

و، می دانید، می توان علیه کانال شما نیز اعتصاب کرد.

By all sorts of things.

با همه جور چیزها.

It's not about protecting me now.

حالا بحث محافظت از من نیست.

That's actually not why I'm saying that.

در واقع به این دلیل نیست که من این را می گویم.

I just don't want anyone to get the wrong impression

من فقط نمی خواهم کسی تصور

or idea and someone say, Oh, you said that.

یا ایده اشتباهی داشته باشد و کسی بگوید، اوه، تو این را گفتی.

That means you must think that, oh, you said that other thing that that means

یعنی شما باید فکر کنید که، اوه، شما آن چیز دیگری را گفتید،

you must think that it's very easy these days to have your words

یعنی باید فکر کنید که این روزها خیلی آسان است که کلمات خود

taken out of context.

را از متن خارج کنید.

So that's the reason why. Exactly.

پس به همین دلیل است. دقیقا.

Yes. And you know, that's

آره. و می‌دانی، این

you we can't be seen to be taking saying hello to Jemmy from Hong Kong.

تو هستی که نمی‌توانیم ببینیم به جمی از هنگ کنگ سلام می‌کنیم.

Moving on, Steve Jemmy from Hong Kong.

در حال حرکت، استیو جیمی از هنگ کنگ.

If you take the brunt.

اگر بار اصلی را بپذیرید.

Yes. You take the the largest amount of force or the largest amount of damage.

آره. شما بیشترین مقدار نیرو یا بیشترین میزان آسیب را می گیرید.

If you take the brunt of something, you take the largest

اگر شما بار اصلی چیزی را بپذیرید، بیشترین

or the largest proportion of something to take the brunt.

یا بیشترین نسبت چیزی را می گیرید.

That's a good word, by the way, Steve.

این کلمه خوبی است، اتفاقا، استیو.

So a way of relating to something quite often reveals

بنابراین، شیوه ارتباط با چیزی اغلب

the attitude of a person

نگرش یک

the way of relating to anything,

شخص را نشان می دهد. نحوه ارتباط با هر چیزی، به

I suppose, is your attitude,

گمان من، نگرش شماست

the manner of one person towards another.

، رفتار یک فرد نسبت به دیگری.

Well,

خوب،

there there is something that we've literally just been talking about.

چیزی وجود دارد که ما به معنای واقعی کلمه در مورد آن صحبت کرده ایم.

So the way people behave towards each other, their attitude

بنابراین نحوه رفتار مردم با یکدیگر، نگرش

and the way they treat each other

و رفتار آنها با یکدیگر در هر

wherever they are in the world.

کجای دنیا که هستند.

Words used or actions

کلمات استفاده شده یا اقدامات

taken will often show a person's attitude.

انجام شده اغلب نگرش فرد را نشان می دهد.

I'm sure we've all met people

مطمئنم همه ما با افرادی برخورد کرده ایم

who seem to have the wrong attitude,

که به نظر می رسد نگرش اشتباهی دارند،

especially if they want to be good at something or to be successful at something.

به خصوص اگر می خواهند در کاری خوب باشند یا در کاری موفق باشند.

I think sometimes Mr.

من فکر می کنم گاهی اوقات آقای

Steve hides his abilities, sometimes

استیو توانایی های خود را پنهان می کند، گاهی اوقات

too much, and that can be a negative attitude.

بیش از حد، و این می تواند یک نگرش منفی باشد.

Even though modesty is a good thing, it can sometimes work against you as well.

حتی اگر تواضع چیز خوبی است ، گاهی اوقات می تواند بر علیه شما نیز اثر بگذارد.

I mean, I suffer from the same thing.

یعنی منم از همین عذاب میکشم

I don't like to talk.

من دوست ندارم حرف بزنم

Well, I don't normally light to What do you left for laughing?

خوب، من به طور معمول روشن نمی کنم به چه چیزی برای خندیدن گذاشتی؟

I don't normally like to talk to other people about what I do.

من معمولاً دوست ندارم در مورد کاری که انجام می دهم با دیگران صحبت کنم.

I always feel a little embarrassed because I don't like to talk about it away from everything.

من همیشه کمی خجالت می کشم زیرا دوست ندارم دور از همه چیز در مورد آن صحبت کنم.

Well, you said yesterday when you saw me, I was just standing in the corner of the hall

خوب دیروز وقتی منو دیدی گفتی من فقط گوشه سالن

on my own, looking really awkward, and that's it.

ایستاده بودم و واقعاً ناجور به نظر می رسیدم و تمام.

That's what I do.

کارم همینه.

But I'm in a social situation quite often.

اما من اغلب در یک موقعیت اجتماعی هستم.

I will say you looked awkward.

من می گویم شما بی دست و پا به نظر می رسید.

Well, no, but I felt awkward.

خوب، نه، اما من احساس ناخوشایندی داشتم.

I thought that.

من فکر کردم که.

I'm just telling you how I felt at the time.

من فقط به شما می گویم که در آن زمان چه احساسی داشتم.

Anyway,

به هر

this is this is going really well.

حال این واقعاً خوب پیش می رود.

I almost wish I hadn't fixed my computer.

تقریباً ای کاش کامپیوترم را تعمیر نمی کردم.

If I was honest.

اگر صادق بودم

We can describe attitude

ما می توانیم نگرش را

as feelings or the expression of feelings.

به عنوان احساسات یا بیان احساسات توصیف کنیم.

So the way you feel about something, your attitude, you'll feeling

بنابراین نحوه احساس شما در مورد چیزی، نگرش شما،

the expression of feelings is also your attitude.

احساس ابراز احساسات نیز نگرش شماست.

So you might ask a person a question.

بنابراین ممکن است از یک نفر سوال بپرسید.

You might ask them what they are doing with their life.

ممکن است از آنها بپرسید که با زندگی خود چه می کنند.

You might ask them how they feel

ممکن است از آنها بپرسید که در

about their life or their work, or the things they are doing.

مورد زندگی یا کارشان یا کارهایی که انجام می دهند چه احساسی دارند.

So yes, there are many ways of expressing attitude.

بنابراین بله، راه های زیادی برای بیان نگرش وجود دارد.

The individual attitude of a person is there

نگرش فردی یک فرد وجود دارد

and I like this word, Steve their mindset

و من این کلمه را دوست دارم، طرز فکر استیو

and this is something you are quite interested in.

و این چیزی است که شما کاملاً به آن علاقه دارید.

Yes. Your mindset, how you view

بله. طرز فکر شما، نحوه نگرش شما به

things it's a collection of of ideas and concepts

چیزها مجموعه ای از ایده ها و مفاهیمی است

that you've built up about the world in your head, probably from a very young age and

که در مورد جهان در ذهن خود ساخته اید، احتمالاً از سنین بسیار پایین و

often your

اغلب

mindset can be skewed in one direction or another,

ذهنیت شما می تواند در یک جهت یا جهت دیگر منحرف شود،

which may not give you an accurate

که ممکن است اینطور نباشد. به شما دید دقیقی

view of events. Hmm.

از رویدادها می دهد. هوم

What's your what's your mindset when it comes to all sorts of subjects?

در مورد انواع موضوعات چه طرز فکری دارید؟

You can have a particular it's just your point of view, isn't it, Mr.

شما می توانید یک موضوع خاص داشته باشید، این فقط دیدگاه شماست، مگر نه، آقای

Duncan, that you have on a particular subject your perception, your perception of something.

دانکن، که شما در مورد یک موضوع خاص برداشت خود را دارید، درک خود از چیزی.

I mean, the

منظورم این است

the word having the word set in there.

که کلمه ای که کلمه را دارد در آنجا قرار می گیرد.

If something is set, it means it's fixed.

اگر چیزی تنظیم شده باشد، به این معنی است که ثابت شده است.

It's like having a jelly that sets

مثل داشتن ژله ای که سفت می کند

or a custard that sets it gives the impression that whatever

یا کاستردی که سفت می کند، این تصور را ایجاد می کند که هر چه

your attitudes are, they're probably fairly fixed in something.

که هستید، احتمالاً در چیزی کاملاً ثابت است.

Yeah. Your mind is set

آره ذهن شما

it's fixed on a particular way of thinking,

بر روی طرز فکر خاصی متمرکز شده است،

particularly with regard to maybe race and things like that.

به ویژه در مورد شاید نژاد و چیزهایی از این قبیل.

You know, what is your

می دانید،

mindset when it comes to thinking about race?

طرز فکر شما در مورد فکر کردن به نژاد چیست؟

I mean, that's a very topical subject now.

منظورم این است که الان یک موضوع بسیار موضوعی است.

Of course, when it comes in America, what's your

البته، وقتی صحبت از آمریکا می شود،

what's your mindset or your attitude towards owning guns?

طرز فکر یا نگرش شما نسبت به داشتن اسلحه چیست؟

You know, some people would be against it, some people wouldn't.

می دانید، برخی از مردم مخالف آن هستند، برخی از مردم نه.

Yeah.

آره

And of course, there's lots of different attitudes and mindsets.

و البته، نگرش ها و طرز فکرهای متفاوت زیادی وجود دارد .

Yeah.

آره

Well, on all sorts of subject, what's your political mindset are you conservative?

خوب، در مورد همه جور موضوعات، طرز فکر سیاسی شما چیست، آیا شما محافظه کار هستید؟

Are you conservative in your thinking?

آیا در تفکر خود محافظه کار هستید؟

Yeah. Or are you more liberal?

آره یا لیبرال تری؟

Maybe you're thinking more left wing or right wing.

شاید بیشتر به جناح چپ یا راست فکر می کنید.

That's a mindset that.

این یک طرز فکر است که

So if you if you say I'm you know, I'm a conservative person around right wing,

بنابراین اگر می‌گویید من می‌دانید، من یک فرد محافظه‌کار در جناح راست هستم،

then you've got a certain set of ideas and beliefs in your head.

مجموعه‌ای از ایده‌ها و باورها در سرتان وجود دارد.

That's your mindset,

این طرز فکر شماست،

and they'll be

و از نظر سیاسی با

very different to somebody who's on the left,

افرادی که در سمت چپ هستند بسیار متفاوت خواهند

politically speaking, so a different set of values.

بود، بنابراین مجموعه ای متفاوت از ارزش ها.

So mindset can be the individual or the group.

بنابراین ذهنیت می تواند فردی یا گروهی باشد.

So you might say the mindset of one person

بنابراین می‌توانید طرز فکر یک فرد

or the mindset of a group of people

یا طرز فکر گروهی از مردم را بگویید

who all hold very similar views.

که همگی دیدگاه‌های بسیار مشابهی دارند.

Mindset. I do like that word, by the way.

طرز فکر اتفاقاً من این کلمه را دوست دارم.

It's used quite a lot in I think it's in social sociology and maybe psychology as well.

من فکر می کنم در جامعه شناسی اجتماعی و شاید روانشناسی نیز بسیار از آن استفاده می شود.

The mindset, your attitude it is possible to have a good attitude

طرز فکر، نگرش شما ممکن است یک نگرش خوب

or a bad attitude,

یا یک نگرش بد،

a good attitude or a bad attitude.

یک نگرش خوب یا یک نگرش بد داشته باشید.

I did mention this briefly earlier.

قبلاً به طور خلاصه به این موضوع اشاره کردم.

So your, your, your way of seeing things

بنابراین، روش شما برای دیدن چیزها

or viewing things, your ability to

یا نگاه کردن به چیزها، توانایی شما در

I suppose make friends

دوست یابی، فکر می کنم

is, is all about attitude, your attitude towards people, you know,

همه چیز مربوط به نگرش است، نگرش شما نسبت به مردم، می دانید،

your attitude towards your work colleagues.

نگرش شما نسبت به همکاران کاریتان.

I think one of the hardest situations to deal with, Steve,

من فکر می کنم یکی از سخت ترین موقعیت ها برای کنار آمدن با آن، استیو

is being in

، بودن در

a work environment I was going to mention work

محیط کاری است که می خواستم به کار اشاره کنم،

because attitude comes up a lot in work

زیرا نگرش در کار

and it can be used actually as a weapon.

بسیار مطرح می شود و می توان از آن در واقع به عنوان یک سلاح استفاده کرد.

Against you by other colleagues as well.

در مقابل شما توسط سایر همکاران نیز.

So if, for example, a company we get there's a lot at work,

بنابراین، اگر، برای مثال، شرکتی که ما در آنجا حضور پیدا می کنیم، زیاد در حال کار باشد

the company might introduce a new way of doing things

، ممکن است شرکت روش جدیدی را برای انجام

a change.

کارها تغییر دهد.

Companies are always changing things, particularly if they want to stay up to date and relevant.

شرکت ها همیشه در حال تغییر چیزها هستند، به خصوص اگر بخواهند به روز و مرتبط بمانند.

But of course, employees

اما مطمئناً، کارمندان

might be used to doing things in a certain way, and nobody really likes change.

ممکن است عادت داشته باشند کارها را به روشی خاص انجام دهند و هیچ کس واقعاً تغییر را دوست ندارد.

Most people

اکثر مردم

object to change because it means you've got to make an effort

با تغییر مخالفت می کنند زیرا به این معنی است که شما باید از نظر ذهنی تلاش کنید

mentally to come to that new place.

تا به آن مکان جدید بیایید.

So if your company, for example, decides that they want

بنابراین اگر شرکت شما، برای مثال، تصمیم بگیرد که از

you to, it's going to change all your IT equipment

شما می‌خواهد، تمام تجهیزات IT شما را تغییر می‌دهد

or you've got to talk to your customers in a different way.

یا باید به روشی متفاوت با مشتریان خود صحبت کنید .

I mean, there was something during the pandemic for example,

منظورم این است که چیزی در طول همه گیری وجود داشت، به عنوان مثال،

they introduced

آنها

Zoom.

Zoom را معرفی کردند.

In fact, it was just before the pandemic, but they introduced Zoom.

در واقع، درست قبل از همه گیری بود، اما آنها Zoom را معرفی کردند.

But we've never traditionally the way I interacted

اما ما هرگز به طور سنتی به شیوه ای

with my customers was mainly face to face,

که من با مشتریانم در تعامل بودم، عمدتاً چهره به چهره نبوده ایم، یا به صورت

going to see them physically or it would be on the phone.

فیزیکی آنها را می بینم یا تلفنی.

And then the company introduced well, you could saying

و سپس شرکت به خوبی معرفی کرد، می

you can contact your customers now using Zoom.

توانید بگویید که اکنون می توانید با استفاده از Zoom با مشتریان خود تماس بگیرید.

Now, this was quite radical very different.

اکنون، این کاملاً رادیکال بسیار متفاوت بود.

But your attitude towards that change at work

اما نگرش شما نسبت به آن تغییر در محل کار

was noted, was seen by your manager.

مورد توجه قرار گرفت و توسط مدیرتان مشاهده شد.

So if you immediately took up a negative attitude,

بنابراین اگر فوراً نگرش منفی به خود

you would be saying things like, Oh, I don't think that'll work.

گرفتید، چیزهایی مانند، اوه، فکر نمی‌کنم کارساز باشد.

Oh, I've got a poor connexion at home.

اوه، من ارتباط ضعیفی در خانه دارم.

I've tried it, but the customer didn't like it.

من آن را امتحان کردم، اما مشتری آن را دوست نداشت.

It's almost like they're finding reasons for something not to work,

تقریباً مثل این است که آنها در حال یافتن دلایلی برای کار نکردن چیزی هستند،

or may be reasons why something will fail

یا ممکن است دلایلی برای شکست چیزی باشد،

So yes, that attitude is always negative.

بنابراین بله، این نگرش همیشه منفی است.

So I noticed amongst my colleagues different attitudes when that was introduced.

بنابراین در میان همکارانم متوجه نگرش‌های متفاوتی در هنگام معرفی آن شدم.

So we had a lot of training and then we were asked to ask customers

بنابراین ما آموزش‌های زیادی داشتیم و سپس از ما خواسته شد که از مشتریان بپرسیم که

if we could contact them in this way because we couldn't see them face to face because of the pandemic.

آیا می‌توانیم از این طریق با آنها تماس بگیریم زیرا به دلیل همه‌گیری نمی‌توانیم آنها را رو در رو ببینیم.

So I could see different reactions from different colleagues and generally the older

بنابراین می‌توانستم واکنش‌های متفاوتی را از سوی همکاران مختلف ببینم و به طور کلی هر

the colleague, probably myself, and the older the person in the company,

چه همکار، احتمالاً خودم، و هر چه سن فرد در شرکت بزرگ‌تر باشد

the less willing they were to adapt to this change.

، کمتر تمایلی به انطباق با این تغییر دارند.

And you would get all the barriers coming up,

و شما می توانستید همه موانع را بالا بیاورید،

whereas the younger people were more tempted to say, Oh, we all have a go at that.

در حالی که جوان ترها بیشتر وسوسه می شدند که بگویند، اوه، همه ما در این راه کار داریم.

That sounds like a good idea.

به نظر می رسد ایده خوبی است.

It's a good way of staying in touch with my customers.

این یک راه خوب برای حفظ ارتباط با مشتریان من است.

I'm not, you know, I'm not sure if it will work, but let's have a go anyway and try it.

من نیستم، می دانید، مطمئن نیستم که کار کند یا نه، اما به هر حال بیایید برویم و آن را امتحان کنیم.

And that's what you're manager always.

و این چیزی است که شما همیشه مدیر هستید.

I've noticed this with managers over the year.

من در طول سال متوجه این موضوع با مدیران شده ام.

Over the years, something new is introduced.

با گذشت سالها، چیز جدیدی معرفی می شود.

They just want you to say, and I've been a manager before

آنها فقط از شما می خواهند که بگویید، و من قبل از آن مدیر بودم،

all you want to hear is, yes, I'll have I'll try it. Yes.

تمام چیزی که می خواهید بشنوید این است، بله، باید امتحانش کنم. آره.

You know, because you don't know whether it's going to work or not, but let's just try it and see.

میدونی، چون نمیدونی درست میشه یا نه، اما بیایید امتحانش کنیم و ببینیم.

And if it doesn't, then at least you've tried.

و اگر اینطور نیست، حداقل شما تلاش کرده اید.

I think that's one of the jobs of someone who is in a managerial position.

من فکر می کنم این یکی از مشاغل فردی است که در پست مدیریتی است.

And if they're overseeing lots of people, you've got to keep

و اگر آنها بر افراد زیادی نظارت می کنند، باید

that that spark of positivity

آن جرقه مثبت بودن را حفظ کنید،

because I think certainly the last two years

زیرا من فکر می کنم مطمئناً در دو سال گذشته

and I think it's a great point, Steve, a great point to make.

و فکر می کنم این یک نکته عالی است، استیو، یک نکته عالی برای بیان.

Everything everything has changed.

همه چیز همه چیز تغییر کرده است.

Let's not even

بیایید

that's not

even pretend that everything is getting back to normal because I don't think it ever will.

حتی وانمود نکنیم که همه چیز در حال بازگشت به حالت عادی است زیرا فکر نمی‌کنم هرگز اینطور شود.

I don't think things are ever going to be normal as far as the way we behave socially.

من فکر نمی‌کنم تا آنجایی که ما از نظر اجتماعی رفتار می‌کنیم، همه چیز عادی نخواهد بود.

I don't think it's ever going to change.

فکر نمیکنم هیچوقت تغییر کنه

One of our friends, we were horrified to find out that a friend of ours

یکی از دوستانمان، وقتی فهمیدیم یکی از

has has literally locked himself in his house for the past two years.

دوستانمان به معنای واقعی کلمه در دو سال گذشته خود را در خانه اش حبس کرده است، وحشت کردیم .

Virtually, yes.

به صورت مجازی، بله.

And we didn't even realise we we thought he was just off living his life

و ما حتی متوجه نشدیم که فکر می‌کردیم او به تازگی زندگی خود را سپری می‌کند

and having a great time and we were shocked to find out he hasn't really left the house yet.

و اوقات خوشی را سپری می‌کند و وقتی فهمیدیم او واقعاً هنوز خانه را ترک نکرده است شوکه شدیم.

So that's a mindset.

پس این یک طرز فکر است.

So his mindset is if I go outside

بنابراین طرز فکر او این است که اگر من بروم

and I am going to catch a disease, I'm going to catch cold and it could kill me,

بیرون و قرار است به بیماری مبتلا شوم، سرما می خورم و ممکن است مرا بکشد،

you know, it's unlikely he's fit, he's healthy.

می دانید، بعید است که او سالم باشد، او سالم است.

Yes, he's elderly, but his first is healthy.

بله، او سالخورده است، اما اولیش سالم است.

He's had all the jabs.

او تمام ضربات را داشته است.

So, you know, and he used to be he was a doctor and yet he is so frightened,

بنابراین، می دانید، و او قبلاً پزشک بود و با این حال بسیار ترسیده است،

his mindset has become I'm going to stay indoors

ذهنیت او این شده است که من می خواهم در خانه بمانم،

because I this could kill me.

زیرا این می تواند من را بکشد.

And he's, you know, to be a sort of

و او به نوعی

yeah, I'm depression but all sorts of problems.

آره است، من افسرده ام اما انواع مشکلات.

But that's a mindset that's been developed by a lot of people through fear.

اما این طرز فکری است که توسط افراد زیادی از طریق ترس ایجاد شده است.

Yeah. And through the media.

آره و از طریق رسانه ها.

Probably overreporting it as well.

احتمالا بیش از حد آن را نیز گزارش کرده اند.

So and so day, you know.

فلان روز، می دانید.

So that's the mindset that's been developed for a lot of people now are a changing their minds that

بنابراین این طرز فکری است که برای بسیاری از مردم ایجاد شده است که اکنون در حال تغییر است

and you can change your mindset because you've got to at the moment with a pandemic,

و شما می توانید طرز فکر خود را تغییر دهید زیرا در حال حاضر با یک بیماری همه گیر مجبور هستید،

people saying particularly in, you know, say in the UK everyone's had three jobs.

مردم به ویژه در بریتانیا می گویند، می دانید همه سه شغل داشتند

If the choice has been there in a lot of countries, if you've had three jobs in

اگر انتخاب در بسیاری از کشورها وجود داشته است، اگر سه شغل

you fit and healthy, you're probably going to be all right.

در تناسب اندام و سالم داشته باشید، احتمالاً همه چیز خوب خواهید بود.

How many how long are you going to stay locked in your house?

تا کی میخوای تو خونه خودت بمونی؟

Yeah, so we've had to change our mindset, haven't we?

بله، پس ما مجبور شدیم طرز فکر خود را تغییر دهیم، اینطور نیست؟

Because what I was going to say is it's not just the physical aspect when you think of COVID,

زیرا چیزی که می‌خواستم بگویم این است که وقتی به کووید فکر می‌کنید فقط جنبه فیزیکی نیست،

you think of the illness, you think of the cough

به بیماری فکر می‌کنید، به سرفه

and the sneezing and the difficulty in breathing,

و عطسه و مشکل در تنفس فکر می‌کنید،

but then there is a long lasting effect on all of the changes.

اما بعد از آن تأثیر طولانی‌مدت روی همه افراد وجود دارد. از تغییرات

And what we're really talking about is a person's mental wellbeing.

و آنچه ما واقعاً در مورد آن صحبت می کنیم، سلامت روانی یک فرد است.

The way we perceive things.

روشی که ما چیزها را درک می کنیم.

And yes, as Steve said, their attitude, their mindset has changed.

و بله، همانطور که استیو گفت، نگرش و طرز فکر آنها تغییر کرده است.

So I think they're all going to be changes.

بنابراین من فکر می کنم که همه آنها تغییر خواهند کرد.

We can't avoid it.

ما نمی توانیم از آن اجتناب کنیم.

The way we work has changed, the way we live, the way we shop, everything has changed.

روش کار ما تغییر کرده است، روش زندگی ما ، نحوه خرید ما، همه چیز تغییر کرده است.

I know things are slowly getting back to normal here.

می دانم اینجا کم کم اوضاع به حالت عادی برمی گردد.

In fact, yesterday we were out, we went to a show,

در واقع، دیروز بیرون بودیم، به یک نمایش

we walked around a supermarket,

رفتیم، در یک سوپرمارکت قدم زدیم،

and then we went to have a Chinese meal

و بعد رفتیم تا یک غذای چینی بخوریم

and there were people in that and no one was wearing masks.

و افرادی در آن حضور داشتند و هیچ‌کس ماسک نداشت.

And so everything seems like it's back to normal.

و بنابراین به نظر می رسد همه چیز به حالت عادی بازگشته است.

But there is still a stress change

اما هنوز یک احساس تغییر استرس

feeling, you know, that things aren't quite back to normal.

وجود دارد، می دانید که همه چیز به حالت عادی بازنگشته است.

You can't explain it.

شما نمی توانید آن را توضیح دهید.

You can't express it in words, but it's just the feeling,

شما نمی توانید آن را با کلمات بیان کنید، اما این فقط یک احساس است،

you know, things aren't quite back to normal,

می دانید، همه چیز کاملاً به حالت عادی بازنگشته است،

even though the appearance is that things are

حتی اگر ظاهر این است که همه چیز هستند،

but I don't think things are ever going to be back to normal

اما من فکر نمی کنم همه چیز هرگز به حالت عادی برگردد.

100%, because I think in here

100 درصد، چون فکر می‌کنم

a lot of people have been I want to say damaged

افراد زیادی در اینجا آسیب دیده‌اند

or they've they've been upset by what's happened.

یا از اتفاقی که افتاده ناراحت شده‌اند.

And that takes a lot longer to put.

و قرار دادن آن زمان زیادی طول می کشد.

Right.

درست.

And Laura makes a good point saying learning another language is a very good way to change your mindset.

و لورا به نکته خوبی اشاره می کند که یادگیری یک زبان دیگر راه بسیار خوبی برای تغییر ذهنیت شماست.

Yes. Yes, very good.

آره. بله خیلی خوبه

Because you then you're just not learning a new language,

چون شما فقط یک زبان جدید یاد نمی گیرید،

which when you when you're learning anything, it tends to expand your mind intellectually.

که وقتی چیزی یاد می گیرید، ذهن شما را از نظر فکری گسترش می دهد.

But when you're learning a language because you say we were to learn French

اما وقتی زبانی را یاد می گیرید چون می گویید قرار بود فرانسوی

or for example, German,

یا مثلاً آلمانی یاد بگیریم،

I don't know how to speak German, but if I was to learn it German, for example,

من نمی دانم چگونه آلمانی صحبت کنم، اما اگر مثلاً بخواهم آن را آلمانی یاد بگیرم، به

then automatically that would give me interest in the country.

طور خودکار این کار به من می دهد. علاقه به کشور

So I would look up about Germany and find out more about its culture and its people.

بنابراین من در مورد آلمان جستجو می کنم و اطلاعات بیشتری در مورد فرهنگ و مردم آن پیدا می کنم.

And that's what happens when you learn a language.

و این چیزی است که وقتی یک زبان یاد می گیرید اتفاق می افتد.

So yes, it changes your mindset because you might have a particular view of a country,

بنابراین بله، این طرز فکر شما را تغییر می‌دهد زیرا ممکن است دیدگاه خاصی نسبت به یک کشور داشته باشید،

but then when you learn its language, then you understand more about the people and

اما وقتی زبان آن کشور را یاد می‌گیرید، در مورد مردم

and everything there is and that's what education is so good generally

و هر چیزی که وجود دارد بیشتر می‌فهمید و این همان چیزی است که تحصیلات به طور کلی بسیار خوب است

because it expands your mind and gives you a different points of view, different

زیرا شما را گسترش می‌دهد. ذهن و دیدگاه های متفاوت، دیدگاه های متفاوت

perspectives, on things.

، در مورد چیزها را به شما می دهد.

Whereas if you just

در حالی که اگر

have the same circle of friends all the time and just talk to the same people,

همیشه حلقه دوستان یکسانی داشته باشید و فقط با همان افراد صحبت کنید

it's like people go on to the internet and, and the algorithm algorithms

، مثل این است که مردم به اینترنت سر می زنند و الگوریتم های الگوریتم

just give them information that's similar to what they're already reading about.

فقط اطلاعاتی را به آنها می دهند که مشابه چیزی است که قبلاً در مورد آن می خوانند.

So they get to here.

بنابراین آنها به اینجا می رسند.

So if you only have the same circle of friends, then you just get the same attitude.

بنابراین اگر فقط حلقه دوستان یکسانی دارید، همان نگرش را خواهید داشت.

You people tend to associate with people who have got the same mindset

شما افراد تمایل به معاشرت با افرادی دارید که طرز فکر

or the same attitudes because there's no conflict in those situations.

یا نگرش یکسانی دارند، زیرا در آن موقعیت ها هیچ تعارضی وجود ندارد.

But you get a very closed view of events.

اما شما دید بسیار بسته ای از رویدادها دارید.

So so this is why I like travel.

بنابراین به همین دلیل است که من سفر را دوست دارم.

I think travel is a good thing.

به نظر من سفر چیز خوبی است.

If you can travel to other parts of the country or other parts of the world, you can learn things.

اگر بتوانید به نقاط دیگر کشور یا سایر نقاط جهان سفر کنید، می توانید چیزهایی یاد بگیرید.

There's always something new to find out.

همیشه چیز جدیدی برای کشف کردن وجود دارد.

Even even if even if we're talking about the place where you live, even the town

حتی اگر در مورد مکانی که در آن زندگی می کنید، حتی شهری

where you live, or the country that you live in,

که در آن زندگی می کنید، یا کشوری که در آن زندگی

you can still find out new things.

می کنید صحبت کنیم، باز هم می توانید چیزهای جدیدی پیدا کنید.

So imagine travelling to a new place or learning a new language or learning about a different culture.

بنابراین تصور کنید که به یک مکان جدید سفر می کنید یا یک زبان جدید یاد می گیرید یا در مورد فرهنگ متفاوتی یاد می گیرید.

All of the information, all of the things you will learn

همه اطلاعات، همه چیزهایی که

about other people's way of living another thing is incredible

در مورد شیوه زندگی دیگران در چیزهای دیگر خواهید آموخت، باور نکردنی است

and that is probably a good way

و احتمالاً راه خوبی برای

of improving the attitude that each person has I know it's changed my life.

بهبود نگرش هر فرد است، می دانم که زندگی من را تغییر داده است.

Travelling around the world and seeing other people meeting

سفر به دور دنیا و دیدن افراد دیگر که

different people has changed my attitude

با افراد مختلف ملاقات می‌کنند نگرش من را تغییر داده است،

so I think it's an important thing to talk about.

بنابراین فکر می‌کنم موضوع مهمی است که در مورد آن صحبت کنم.

We might say a person has the right attitude,

ممکن است بگوییم فردی نگرش درستی دارد

a person who seems to treat everyone

، فردی که به نظر می رسد با همه به یک اندازه رفتار می کند

equally, or maybe they are very open

، یا شاید

with their attitude towards others.

با نگرش خود نسبت به دیگران بسیار باز باشد.

So we might say that a person has the right attitude.

بنابراین ممکن است بگوییم که یک فرد نگرش درستی دارد.

A lot of people like you, you say they like Mr.

بسیاری از مردم شما را دوست دارند، شما می گویید که از آقای

Steve because Mr.

استیو خوششان می آید، زیرا آقای

Steve, I suppose you are what we would call approachable.

استیو، فکر می کنم شما چیزی هستید که ما آن را قابل دسترس می نامیم.

I'm not and I admit it, I'm not a very approachable person.

من نیستم و به آن اعتراف می کنم، من خیلی آدم قابل برخوردی نیستم.

A lot of people

بسیاری از مردم

are. I

هستند. یادم می

remember when I was teaching in China, a lot of students used to say,

آید زمانی که در چین تدریس می کردم ، بسیاری از دانش آموزان می گفتند،

We want to say hello to Mr.

می خواهیم به آقای

Duncan, but we we feel a little bit afraid.

دانکن سلام کنیم، اما کمی احساس ترس می کنیم.

And I don't know why I've never understood that.

و نمی دانم چرا هرگز این را نفهمیدم.

But if you are more open, you have a better attitude.

اما اگر بازتر باشید، نگرش بهتری دارید.

My attitude sometimes is a little bit closed.

نگرش من گاهی اوقات کمی بسته است.

I don't give too much away.

من زیاد تقدیم نمی کنم.

But but Mr.

اما آقای

Steve likes to wear his heart on his sleeve.

استیو دوست دارد قلبش را روی آستینش ببندد.

Yes. Whereas as I keep a lot of that in,

آره. در حالی که از آنجایی که من بسیاری از آن را در خود نگه می‌دارم،

and I think it does it does concern people

و فکر می‌کنم این موضوع باعث می‌شود

when they meet me for the first time, because they're not quite sure where I'm coming from.

که وقتی برای اولین بار با من ملاقات می‌کنند، به آن‌ها توجه می‌شود، زیرا آنها کاملاً مطمئن نیستند که من از کجا آمده‌ام.

What's the deal with him?

چه کار با اوست؟

Yes. If there's a good expression,

آره. اگر یک بیان خوب وجود دارد،

if you wear your heart on your sleeve, it means that

اگر قلب خود را در آستین خود می پوشانید، به این معنی است که

what you're thinking about is there for all to see.

آنچه به آن فکر می کنید برای همه وجود دارد.

Your heart isn't hidden.

دلت پنهان نیست

It's right there.

همین جاست.

You can tell from what the person is saying and their expressions

شما می توانید از آنچه فرد می گوید و عبارات او

exactly what they're thinking and feeling at that moment.

دقیقاً به آنچه در آن لحظه فکر و احساس می کند پی ببرید.

Yes, I'm not very good I wouldn't be very good at playing poker, would I?

بله، من خیلی خوب نیستم، در بازی پوکر خیلی خوب نیستم، درست است؟

Yeah. So you can't hide his feelings.

آره بنابراین نمی توانید احساسات او را پنهان کنید.

I'm very good at it.

من در آن خیلی خوب هستم.

Whereas I'm very good at hiding my feelings.

در حالی که من در پنهان کردن احساساتم بسیار خوب هستم.

I can bury my my emotional state quite deep inside.

من می توانم وضعیت عاطفی خود را کاملاً در اعماق درونم دفن کنم.

And that's one of the reasons why sometimes people find me a little bit cold

و این یکی از دلایلی است که گاهی اوقات مردم من را کمی سرد

or they find me unapproachable because that's what I come across.

می یابند یا من را غیرقابل دسترس می دانند زیرا این چیزی است که من با آن روبرو می شوم.

Nice. But I'm not really like that.

خوب. اما من واقعا اینطور نیستم.

Sometimes I'm just I just feel awkward in certain situations,

گاهی اوقات من فقط در شرایط خاص احساس ناخوشایندی می کنم،

which just seem difficult

که

to believe when you see us doing this.

وقتی می بینید ما در حال انجام این کار هستیم، باورش سخت به نظر می رسد.

And that is pages asking me.

و این صفحاتی است که از من می پرسند.

Oh, yes,

اوه، بله،

yeah, I'm fine.

آره، من خوبم.

I'm fine. I'm good. I'm good.

من خوبم. من خوبم. من خوبم.

Steve asking Steve is very happy today.

استیو از استیو می پرسد امروز بسیار خوشحال است.

Steve is happier because he's been performing. Yes.

استیو خوشحال تر است زیرا او در حال اجرا است. آره.

The subtitles are slow.

زیرنویس کند است.

That's because you're watching me live.

این به این دلیل است که شما مرا به صورت زنده تماشا می کنید.

So the captions will not appear straight away.

بنابراین زیرنویس ها بلافاصله ظاهر نمی شوند.

There is a slight delay with the captions.

کمی تأخیر در زیرنویس وجود دارد.

If you are watching live guests because the captions have to come on to the screen.

اگر مهمان‌های زنده را تماشا می‌کنید زیرا زیرنویس‌ها باید روی صفحه نمایش داده شوند.

The captions

زیرنویس‌ها

don't know what I'm going to say because it's live.

نمی‌دانند چه می‌خواهم بگویم، زیرا زنده است.

So there is a slight delay.

بنابراین کمی تاخیر وجود دارد.

I think it's around about maybe two or 3 seconds.

من فکر می کنم حدوداً دو یا سه ثانیه است.

The delay between me saying the word

تاخیر بین من در گفتن کلمه

and the word actually appearing in the subtitles.

و کلمه در واقع در زیرنویس ظاهر می شود.

But that's because it's life.

اما این به این دلیل است که زندگی است.

That's one of the reasons why it's very hard, unless, of course, we have psychic

این یکی از دلایلی است که خیلی سخت است، مگر اینکه ما زیرنویس های روانی داشته باشیم

subtitles, so they know exactly what I'm going to say.

، بنابراین آنها دقیقاً می دانند که من چه می خواهم بگویم.

But we can't do that, unfortunately, because it doesn't exist.

اما متأسفانه ما نمی توانیم این کار را انجام دهیم، زیرا وجود ندارد.

But thank you anyway for that.

اما به هر حال از این بابت ممنونم.

That question,

این سوال

the approach towards something might be described as good or bad.

، رویکرد نسبت به چیزی ممکن است خوب یا بد توصیف شود.

So your approach or your attitude can be described

بنابراین رویکرد یا نگرش شما را می توان به

as good or bad, how you view every part of your life.

عنوان خوب یا بد توصیف کرد، اینکه شما چگونه به هر بخش از زندگی خود نگاه می کنید.

So I said work.

پس گفتم کار کن

I suppose most people think of that.

فکر می کنم بیشتر مردم به این فکر می کنند.

They attitude towards work.

نگرش آنها نسبت به کار

Do you love your job

آیا کار خود را

or do you hate it?

دوست دارید یا از آن متنفرید؟

Do you like your job or do you sometimes find your job boring?

آیا شغل خود را دوست دارید یا گاهی اوقات شغل خود را خسته کننده می بینید؟

And maybe unsatisfying?

و شاید رضایت بخش نباشد؟

So yeah, we can we can talk about those things

بنابراین بله، ما می توانیم اغلب در مورد آن چیزها

quite often when we are talking about work.

صحبت کنیم زمانی که ما در مورد کار صحبت می کنیم.

Rude.

بی ادب

We've all met people like this, haven't we, Steve?

همه ما چنین افرادی را ملاقات کرده ایم، اینطور نیست، استیو؟

And yes, lots of people have met years.

و بله، افراد زیادی سال ها ملاقات کرده اند.

Well, yeah,

خب آره

thank you.

ممنون می توان گفت که

A rude and disrespectful person can be said to have a bad attitude.

یک فرد بی ادب و بی احترامی رفتار بدی دارد.

We've all met people like this who have a bad attitude.

همه ما با چنین افرادی برخورد کرده ایم که رفتار بدی دارند.

And again, it can be towards anything

و باز هم، می تواند نسبت به هر چیزی

towards their political view

نسبت به دیدگاه سیاسی آنها باشد

or maybe their view of the people race

یا شاید دیدگاه آنها نسبت به نژاد مردم

is what Steve mentioned, gender equality, how many genders exist?

همان چیزی است که استیو ذکر کرد، برابری جنسیتی، چند جنسیت وجود دارد؟

All of these things, social, social things,

همه اینها، امور اجتماعی، اجتماعی،

social activities, the way people behave in society.

فعالیت های اجتماعی، نحوه رفتار مردم در جامعه.

So a person's attitude can be good or bad,

بنابراین نگرش یک فرد می تواند خوب یا بد باشد،

but quite often we would describe a rude person or a disrespectful person,

اما اغلب ما یک فرد بی ادب یا یک فرد بی احترام را توصیف می کنیم

a person who is just being horrible.

، فردی که فقط وحشتناک است.

We because we can say that they have a bad attitude.

ما چون می توانیم بگوییم نگرش بدی دارند.

Yes. I've often noticed as well in

آره. من اغلب

in work,

در محل کار،

work situations, meetings and as I said earlier, when when

موقعیت های کاری، جلسات و همانطور که قبلاً گفتم، زمانی

the company introduced something new,

که شرکت چیز جدیدی را معرفی کرد

is that your frame of mind at the time

، متوجه شده ام که چارچوب ذهنی شما در آن زمان

can have quite a big effect

می تواند تأثیر بسیار زیادی

on what your attitude can be in that particular moment.

بر نگرش شما داشته باشد. در آن لحظه خاص

So if you're in a bad frame of mind

بنابراین اگر از نظر ذهنی بدی هستید،

because maybe somebody is upset, you

زیرا ممکن است کسی ناراحت باشد،

may be your partner, maybe you've had a round with your partner

ممکن است شما شریک زندگی خود باشید، شاید با شریک زندگی خود

maybe and neighbours upset you or something like that,

دعوا کرده اید و شاید همسایه ها شما را ناراحت کرده اند یا چیزی شبیه به آن،

and then you go to work, particularly if you then drive.

و سپس به سر کار می روید. به خصوص اگر پس از آن رانندگی کنید.

I often see that in my attitude to driving.

من اغلب این را در نگرش خود به رانندگی می بینم.

If I am

اگر

something that upset me before I get into the car and drive,

قبل از اینکه سوار ماشین شوم و رانندگی کنم چیزی باعث ناراحتی من شده است

then if I'm upset, then I'm more likely to overreact

، پس اگر ناراحت باشم، احتمالاً هنگام رانندگی بیش از حد واکنش نشان داده

or have a bat out bad attitude when I'm driving.

یا نگرش بدی داشته باشم.

Or I might have a bad attitude if we have a work meeting,

یا اگر یک جلسه کاری داشته باشیم، ممکن است نگرش بدی داشته باشم ،

which is that's but certain,

که مسلم است،

you know, at work it probably won't matter too much.

می‌دانید، در محل کار احتمالاً اهمیت زیادی نخواهد داشت.

But if you have a if you're in a bad frame of mind

اما اگر زمانی که در جاده حرکت می

or you've got a bad attitude when you set off on the road,

کنید در وضعیت بدی هستید یا نگرش بدی دارید،

that can have quite serious consequences because your behaviour can be very dangerous

این می تواند عواقب بسیار جدی داشته باشد زیرا رفتار شما می تواند بسیار خطرناک باشد

because you're driving, you know, a two to one missile down the road. Yes.

زیرا در حال رانندگی هستید. می دانید، یک موشک دو به یک در راه است. آره.

Which you know, if you overreact

که می دانید،

because you're upset, because you've got a bad attitude,

اگر به دلیل ناراحتی، به دلیل داشتن نگرش بد،

something that someone's upset you at work or anything then it can have real implications.

چیزی که کسی شما را در محل کار ناراحت کرده یا هر چیز دیگری بیش از حد واکنش نشان دهید، می تواند پیامدهای واقعی داشته باشد.

Whereas if you have a bad attitude in one work meeting,

در حالی که اگر در یک جلسه کاری نگرش بدی داشته

you know, you could, you might feel much better the next day.

باشید، می دانید، می توانید، ممکن است روز بعد احساس بهتری داشته باشید .

You might think about it and then you might go to your boss and say,

شما ممکن است در مورد آن فکر کنید و سپس ممکن است به رئیس خود بروید و بگویید، در

Actually I've had to think about it, you know, I'm going to have a go.

واقع من باید در مورد آن فکر می کردم، می دانید، من می روم.

I think this could work.

من فکر می کنم این می تواند کار کند.

Whereas, you know, you can reverse certain situations.

در حالی که، می دانید، می توانید شرایط خاصی را معکوس کنید.

But if you if you have a bad attitude on the road, it can,

اما اگر نگرش بدی در جاده داشته باشید

you know, consequences can can occur.

، می‌دانید که می‌تواند عواقبی داشته باشد.

Well, that is sometimes why a person will try

خوب، گاهی اوقات به همین دلیل است که یک فرد سعی

to change their attitude towards something.

می کند نگرش خود را نسبت به چیزی تغییر دهد.

Martin's here. So Martin no.

مارتین اینجاست پس مارتین نه.

Marty. Hello, Martin.

مارتی سلام مارتین

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We had a we had a Chinese meal last night without you.

دیشب بدون شما یک غذای چینی خوردیم.

We did. We thought of you.

ما انجام دادیم. ما به تو فکر کردیم

We were going to have spare ribs, but I realised that I couldn't eat them all

قرار بود دنده زاپاس داشته باشیم، اما متوجه شدم که نمی‌توانم همه آنها را بخورم،

because normally you have to be with us to help us eat the spare ribs.

زیرا معمولاً باید با ما همراه باشید تا به ما کمک کنید تا دنده‌های زاپاس را بخوریم.

So we didn't have them.

بنابراین ما آنها را نداشتیم.

We were yes.

بله بودیم

I had to show it was our last night of our concert. Yes.

باید نشان می دادم که آخرین شب کنسرت ما بود. آره.

So Duncan came he wasn't going to

بنابراین دانکن آمد که قرار نیست به آنجا برود

and we went for a Chinese meal afterwards, which was very nice, but incredibly salty.

و ما بعد از آن برای یک غذای چینی رفتیم، که بسیار خوب بود، اما فوق العاده شور بود.

So I'll ask them to leave out the MSG next time.

بنابراین من از آنها می خواهم دفعه بعد MSG را کنار بگذارند.

But yes,

اما بله،

people can have bad attitudes in in a party if one person's got a bad attitude,

مردم می توانند در یک مهمانی نگرش بدی داشته باشند، اگر یک نفر نگرش بدی داشته باشد،

if you've got a roomful of people and one person's got a bad attitude,

اگر شما یک اتاق پر از مردم داشته باشید و یک نفر رفتار بدی داشته باشد،

it can really ruin things,

واقعاً می تواند اوضاع را خراب کند،

can really set a bad atmosphere.

واقعاً می تواند فضای بدی ایجاد کند.

That's why you want all of your work colleagues to have a good attitude,

به همین دلیل است که می‌خواهید همه همکارانتان نگرش خوبی داشته باشند، در

or else it starts to it's like an infection.

غیر این صورت مثل یک عفونت است.

It just gets worse and worse.

فقط بدتر و بدتر می شود.

So here to phrase is that people might use towards

بنابراین در اینجا برای بیان این است که مردم ممکن است در مورد

another person who has a bad attitude.

شخص دیگری که نگرش بدی دارد استفاده کنند.

You might tell someone to leave your bad attitude at the door

شما ممکن است به کسی بگویید که رفتار بد خود را در خانه رها کند،

if you are coming here into my house,

اگر به اینجا وارد خانه من

you leave your bad attitude at the door.

می شوید، رفتار بد خود را پشت در بگذارید.

You don't come into my house and with your bad

تو به خانه من نمی آیی و با

attitude, you leave it at the door.

رفتار بدت آن را دم در می گذاری.

And then we have I will have less of your attitude.

و سپس ما باید من کمتر از نگرش شما داشته باشد.

So when we say that quite often we mean bad attitude,

بنابراین وقتی می گوییم که اغلب منظور ما نگرش بد است،

I will have less of your attitude.

من از نگرش شما کمتر خواهم داشت.

Quite often a teacher will say, it to one of their pupils

اغلب یک معلم به یکی از دانش‌آموزانش می‌گوید که احترامی از خود

who is showing no respect,

نشان نمی‌دهد،

or maybe they are misbehaving in class.

یا شاید در کلاس بدرفتاری می‌کنند.

I will have less of your bad attitude.

من از رفتار بد شما کمتر خواهم داشت.

Or we can just say I will have less of your attitude.

یا فقط می توانیم بگوییم که من کمتر از نگرش شما برخوردار خواهم بود.

Yeah, quite often we will say that yes, it means stop it.

بله، اغلب ما می گوییم که بله، به این معنی است که آن را متوقف کنید.

If someone says I will have less of your attitude,

اگر کسی بگوید من از نگرش شما کمتر خواهم داشت، به

it means that that attitude being displayed is

این معنی است که این نگرش

wrong, is bad.

اشتباه است، بد است.

Yes, attitude.

بله، نگرش.

Normally that word is usually used in a negative phrase and it quite often

معمولاً آن کلمه معمولاً در یک عبارت منفی استفاده می شود و

used it in a negative way.

اغلب آن را به صورت منفی استفاده می کند.

So normally we don't have to actually say bad attitude

بنابراین معمولاً لازم نیست واقعاً نگرش بد بگوییم

because if we say a person has an attitude, it means quite often

زیرا اگر می گوییم فردی نگرش دارد، به این معنی است که اغلب

they have a negative attitude and yes, so their attitude is not good

آنها نگرش منفی دارند و بله، بنابراین نگرش آنها خوب نیست

and that could be because you have a mindset, a certain mindset,

و این می تواند به این دلیل باشد که شما یک طرز فکر دارید، یک طرز فکر خاص،

which means that you are probably more prone

به این معنی که شما احتمالاً بیشتر

to not being able to accept changes,

مستعد پذیرش تغییرات،

particularly at work.

به ویژه در محل کار هستید.

I mean, I don't like

منظورم این است که من

change when it comes to IT systems.

تغییر را در مورد سیستم های IT دوست ندارم.

It works.

کار می کند.

So automatically I tend to have a negative

بنابراین

bad attitude when I know

وقتی

that some new form of tech is going to be introduced

می‌دانم شکل جدیدی از فناوری قرار است معرفی شود، به‌طور خودکار تمایل دارم نگرش بدی منفی داشته

because I automatically, I mean, my automatic,

باشم، زیرا به‌طور خودکار، یعنی خودکار من،

my mindset was when when they said, use Zoom

طرز فکر من زمانی بود که می‌گفتند از زوم

with customers, my immediate mindset was that won't work.

با مشتریان استفاده کنید، ذهنیت فوری من. این کار نخواهد کرد

Customers want to do it.

مشتریان می خواهند این کار را انجام دهند.

It was all negative, negative, negative. Yes.

همه چیز منفی، منفی، منفی بود. آره.

You can sometimes be negative when you're having to do something

گاهی اوقات می‌توانید زمانی که مجبور به انجام کاری

that you don't want to do or something that you know will be a lot of work.

هستید که نمی‌خواهید انجام دهید یا کاری که می‌دانید کار زیادی خواهد بود، منفی نگر باشید.

And let's face it, when we're talking about technology,

و اجازه دهید با آن روبرو شویم،

as I found out this week, quite

همانطور که من در این هفته متوجه شدم، وقتی در مورد فناوری صحبت می کنیم،

often things go disastrously wrong.

اغلب چیزها به طرز فاجعه باری اشتباه پیش می روند.

As I found out,

همانطور که متوجه شدم

unfortunately, a friendly person,

، متأسفانه یک فرد صمیمی،

a friendly person who shows respect

فردی صمیمی که به دیگران احترام می گذارد

towards others has a good attitude.

، رفتار خوبی دارد.

You might describe a person that as as having a good attitude, if they are pleasant in their work,

شما ممکن است فردی را با نگرش خوب توصیف کنید، اگر در کارش خوشایند باشد،

or maybe if they are good at their job and their attitude towards their job is good.

یا شاید اگر در کارش خوب است و نگرشش نسبت به شغلش خوب است.

So I would say, generally speaking, Steve

بنابراین من می گویم، به طور کلی،

has a good attitude especially in social situations.

استیو نگرش خوبی به خصوص در موقعیت های اجتماعی دارد.

You are brilliant, by the way.

اتفاقا تو فوق العاده ای

Steve is amazing in social situations

استیو در موقعیت های اجتماعی شگفت انگیز است

and I am awful in social situations.

و من در موقعیت های اجتماعی افتضاح هستم.

As someone said earlier, Mr.

همانطور که قبلاً شخصی گفت، آقای

Duncan, you are quite maybe reserved or private.

دانکن، شما ممکن است کاملاً محفوظ یا خصوصی باشید.

I suppose I am in a way.

فکر می کنم به نوعی هستم.

So I choose my moments.

پس من لحظه هایم را انتخاب می کنم.

I'm very good at this.

من در این کار خیلی خوب هستم. بدون مشکل

I can stand up and perform or do a live stream

می توانم بلند شوم و اجرا کنم یا یک پخش زنده انجام دهم

or teach in front of hundreds of people no problem.

یا در مقابل صدها نفر تدریس کنم.

But in a social situation then

اما در یک موقعیت اجتماعی

then in that situation I don't have so much control, you see.

پس در آن موقعیت من آنقدر کنترل ندارم، می بینید.

So I feel a little bit more self-conscious.

بنابراین من کمی خودآگاه تر هستم.

Yes, I know. It's true. It is true.

بله میدانم. درسته. درست است.

So a friendly person like Mr. Steve

بنابراین یک فرد دوستانه مانند آقای استیو

and quite often he he is very respectful towards people.

و اغلب او نسبت به مردم بسیار محترم است.

Marty says, I'm a I'm a for spitting today.

مارتی می‌گوید، من امروز اهل تف کردن هستم.

I'm a friendly person.

من آدم دوستانه ای هستم.

I know. Yes, I would agree with that.

میدانم. بله، من با آن موافق هستم.

You were spitting a lot last week.

هفته پیش زیاد تف می کردی.

My iPad last week was covered in Mr.

آی‌پد من هفته‌ی گذشته در

Steve's spit.

تف آقای استیو پوشیده شد.

I was spitting on stage and I was singing last night.

دیشب داشتم روی صحنه آب دهان می ریختم و می خواندم.

I could see spit coming out of my mouth. Oh, yeah.

می توانستم تف از دهانم بیرون بیاید. اوه، آره

That poor pianist below me since

آن پیانیست بیچاره زیر من از زمانی

my poor eye package of I've tested myself

که پکیج چشم بدی که خودم را امتحان کردم،

I could have been I could have been a,

می توانستم باشم،

you know, a spreader last night.

می توانستم دیشب یک پخش کننده باشم.

A super spreader.

پخش کننده فوق العاده

A super spreader. Yes.

پخش کننده فوق العاده آره.

Yeah.

Attitude is is an important thing, particularly when it comes to work.

آره

نگرش یک چیز مهم است، به خصوص در مورد کار.

I mean, but the thing is, you can get into habits currently very easily.

منظورم این است که، اما مسئله این است که در حال حاضر خیلی راحت می‌توانید به عادت‌ها دست پیدا کنید .

You can you can get it.

شما می توانید آن را دریافت کنید.

And if you get away with it, if, if you have a particular attitude,

و اگر از آن دور شوید، اگر نگرش

particularly towards your part, there may be more towards certain work colleagues.

خاصی به خصوص نسبت به قسمت خود دارید ، ممکن است نسبت به برخی از همکاران کاری بیشتر باشد.

If you if you try if you behave in a certain way

اگر سعی کنید به شیوه ای خاص رفتار کنید

and they don't react back, then that becomes like a default behaviour to you.

و آنها واکنشی نشان ندهند، آن وقت برای شما مانند یک رفتار پیش فرض می شود.

And then

و سپس

that's what people do with their managers at work.

این کاری است که مردم با مدیران خود در محل کار انجام می دهند.

They're always pushing as far as they can to see what they can get away with,

آن‌ها همیشه تا آنجا که می‌توانند تلاش می‌کنند تا ببینند چه چیزی می‌توانند از پس آن برآیند،

usually to to do the least amount of work

معمولاً برای انجام کمترین کار

is it isn't that what everyone does though.

، این چیزی نیست که همه انجام می‌دهند.

Who, who wants to work hard?

چه کسی، چه کسی می خواهد سخت کار کند؟

Who wants to spend all of their day working hard?

چه کسی می خواهد تمام روز خود را به سختی کار کند؟

No one does really.

هیچ کس واقعا انجام نمی دهد.

We always try to find ways of making our life a little bit easier.

ما همیشه سعی می‌کنیم راه‌هایی پیدا کنیم که زندگی‌مان را کمی آسان‌تر کنیم.

We don't like working too hard.

ما دوست نداریم خیلی سخت کار کنیم.

When you have a long day at work, sometimes

وقتی یک روز کاری طولانی دارید، گاهی اوقات

you want to make it a little bit easier.

می خواهید کمی آن را آسان کنید.

So it's not necessarily a bad thing, but

بنابراین لزوماً چیز بدی نیست، اما

it can change your attitude.

می تواند نگرش شما را تغییر دهد.

Christina makes a comment that I live at work

کریستینا نظر می دهد که من در محل کار

with colleagues with bad attitudes, and this has caused many problems in the company.

با همکارانی با نگرش بد زندگی می کنم و این باعث ایجاد مشکلات زیادی در شرکت شده است.

So yes, it can really be, particularly if it gathers momentum.

بنابراین بله، واقعاً می تواند باشد، به خصوص اگر شتاب بیشتری داشته باشد.

If one person

اگر یک

has a bad

نفر نگرش بدی

attitude, say, to the introduction is something new

دارد، مثلاً مقدمه چیز جدیدی است

that the company want to try to try and improve

که شرکت می‌خواهد تلاش کند تا

maybe profits or trying to make things more efficient,

شاید سودها را بهبود بخشد یا سعی کند کارها را کارآمدتر کند،

then if you've got one or two people

پس اگر یک یا دو نفر دارید

who have a bad attitude, attitude,

که وضعیت بدی دارند. نگرش، نگرش،

they can spread that.

آنها می توانند آن را گسترش دهند.

They can, in fact, other people with that.

آنها در واقع می توانند افراد دیگری را با آن کار کنند.

It's like a fruit and it grows something going rotten.

مثل میوه است و چیزی در حال فاسد شدن رشد می کند.

Yeah, it's like a rot.

آره مثل پوسیدگیه

Something starts to go rotten inside and and the same thing can happen

چیزی از درون شروع به پوسیدگی می کند و

if you have a negative attitude in your in your work.

اگر در کار خود نگرش منفی داشته باشید همین اتفاق می تواند بیفتد.

It can really it can really drag things down in ten

این واقعاً می تواند واقعاً چیزها را در ده دقیقه به پایین بکشاند

in, you know, at work

، می دانید، در محل کار

we often see this and and

ما اغلب این را می بینیم و

often see this a lot at work.

اغلب این را در کار زیاد می بینیم.

I mean, we're quite positive at work in our company.

منظورم این است که ما در شرکت خود کاملاً مثبت هستیم.

Most people are fairly positive, but you only need one or two people.

اکثر مردم نسبتا مثبت هستند، اما شما فقط به یک یا دو نفر نیاز دارید.

It can really

این واقعا می

drag everything down

تواند همه چیز را به پایین بکشد

but. Yeah, okay.

اما. آره باشه

Okay.

Interesting.

باشه.

جالب هست.

Any more words, Mr. Duncan?

حرف دیگری دارید، آقای دانکن؟

Yes, we've got more words. In a moment.

بله، ما کلمات بیشتری داریم. در یک لحظه.

So we were talking about attitude.

بنابراین ما در مورد نگرش صحبت می کردیم.

There is another word that it looks very similar.

کلمه دیگری وجود دارد که بسیار شبیه به نظر می رسد.

Very similar to attitude.

خیلی شبیه نگرش

And that word is, if I can find it,

و این کلمه، اگر بتوانم آن را پیدا کنم،

aptitude.

استعداد است.

Um, aptitude another important word

اوم، استعداد کلمه مهم دیگری است

when we are talking about the way you do things,

که در مورد نحوه انجام کارها صحبت می کنیم،

but this is something that can occur naturally

اما این چیزی است که می تواند به طور طبیعی

in any person, any individual.

در هر شخصی، هر فردی رخ دهد.

The word aptitude relates to

واژه استعداد

to the display of a natural ability,

به نمایش یک توانایی طبیعی مربوط می شود،

something you are able to do.

کاری که شما قادر به انجام آن هستید.

So maybe something you, you already have

بنابراین ممکن است کاری که شما در حال حاضر

a natural ability to do.

توانایی طبیعی انجام آن را داشته باشید.

Maybe I suppose a good example is singing.

شاید من فرض می کنم یک نمونه خوب آواز خواندن است.

You might have an aptitude towards singing

شما ممکن است استعدادی نسبت به آوازخوانی داشته باشید، به

so that is a natural ability that you have

طوری که یک توانایی طبیعی است که شما

something you are able to do and it is something that is almost part of you

کاری را دارید که قادر به انجام آن هستید و این چیزی است که تقریباً بخشی از وجود شماست،

almost the way your brain has been wired

تقریباً همانطور که مغز شما سیم کشی شده است

or your body has been put together.

یا بدن شما در کنار هم قرار گرفته است.

When you were growing.

وقتی در حال رشد بودی

So you can have extra strength, extra ability,

بنابراین شما می توانید قدرت اضافی، توانایی اضافی داشته باشید،

maybe you have some ability

شاید

in your mind that you are able to do a talent.

در ذهن خود توانایی بیشتری داشته باشید که بتوانید یک استعداد را انجام دهید.

Talent is aptitude.

استعداد استعداد است.

It is something that you can do.

کاری است که می توانید انجام دهید.

Yes, it's another word.

بله، این یک کلمه دیگر است.

It's a synonym.

این یک مترادف است.

Would you say aptitude and talent are synonyms?

آیا می گویید استعداد و استعداد مترادف یکدیگرند؟

Yes. So I we're all human.

آره. پس من همه انسان هستیم

We've all basically got the set.

همه ما اساساً مجموعه را داریم.

You know, most of us have got live arms and legs.

می دانید، اکثر ما دست و پاهای زنده داریم.

And if you're a fully functioning human being, let's say,

و اگر شما یک انسان کاملاً کارآمد هستید، فرض کنید،

and then we've all got

و آنگاه همه ما

basically the same brains, the same abilities.

اساساً مغزهای یکسان، توانایی‌های یکسانی داریم.

I mean, I think humans pretty much

منظورم این است که من فکر می‌کنم انسان‌ها تقریباً

we can do pretty much anything we can all do pretty much anything.

هر کاری را می‌توانیم انجام دهیم.

I mean, you know, I could Mr.

منظورم این است که می‌دانید، من می‌توانم آقای

Duncan could probably be trained to do brain surgery.

دانکن احتمالاً برای انجام جراحی مغز آموزش ببیند.

You know, I might be somebody

می دانید، من ممکن است کسی باشم که

might be able to train me on on how to be a weightlifter

می تواند به من آموزش دهد که چگونه وزنه بردار باشم

or how to repair a computer or something like that.

یا چگونه کامپیوتر را تعمیر کنم یا چیزی شبیه به آن.

But they're not things I'd be naturally very good at.

اما آنها چیزهایی نیستند که من به طور طبیعی در آنها خوب باشم.

But an aptitude relates to something

اما استعداد مربوط به چیزی است

that you have a natural ability for. It

که شما توانایی طبیعی برای آن دارید.

that is over and above what other people can do.

چیزی که افراد دیگر می توانند انجام دهند، فراتر از آن است.

So, yes, I might. You might.

بنابراین، بله، من ممکن است. شما ممکن است.

All of us watching could probably be all be trained to do a bit of brain surgery

همه ما که تماشا می‌کنیم، احتمالاً می‌توانیم برای انجام کمی جراحی مغز آموزش

but we wouldn't all be very good at it.

ببینیم، اما همه ما در آن خیلی خوب نخواهیم بود.

So the people with an aptitude or a talent will be very good at it.

بنابراین افراد با استعداد یا استعداد در آن بسیار خوب خواهند بود.

And that's when you that's when you

و این زمانی است که شما آن زمان است

that's particularly noticeable in the arts. Yes.

که به ویژه در هنر قابل توجه هستید. آره.

A natural ability maybe for drawing, painting yes.

یک توانایی طبیعی شاید برای طراحی، نقاشی بله.

Maybe for playing a certain musical instrument.

شاید برای نواختن یک ساز خاص.

So that's something that's that's something that often happens in schools yes.

پس این چیزی است که اغلب در مدارس اتفاق می افتد بله.

You will find that they will often encourage the children to try different things,

خواهید دید که آنها اغلب کودکان را تشویق می کنند تا چیزهای مختلفی را امتحان کنند،

such as playing the piano or the violin

مانند نواختن پیانو یا ویولن

or maybe something that they they hadn't tried before.

یا شاید چیزی که قبلاً امتحان نکرده بودند.

So they are trying to find those

بنابراین آنها سعی می کنند کسانی را پیدا کنند

who have that natural ability because we can all be trained to play them.

که این توانایی طبیعی را دارند زیرا همه ما می توانیم برای بازی کردن با آنها آموزش ببینیم.

We can all be taught to play the violin or the piano.

به همه ما می توان نواختن ویولن یا پیانو را آموخت.

There's going to be very few people that couldn't do it a bit. Hmm.

افراد بسیار کمی وجود خواهند داشت که نتوانند این کار را انجام دهند. هوم

But the people that have

اما افرادی

an aptitude

که استعداد

and natural talent will be just I mean, look, at Beethoven.

و استعداد طبیعی دارند فقط بتهوون خواهند بود.

He was he was playing he was writing music when he was eight or something, wasn't he?

وقتی هشت ساله بود داشت می‌نواخت و داشت موسیقی می‌نوشت، اینطور نیست؟

Yes. And see, that's that's an aptitude.

آره. و ببینید، این یک استعداد است.

That's a special talent.

این یک استعداد خاص است.

You would probably describe him as a prodigy. Yes.

شما احتمالا او را به عنوان یک اعجوبه توصیف خواهید کرد. آره.

A child prodigy.

یک کودک اعجوبه

But I mean, like a painter.

اما منظورم مثل یک نقاش است.

Take a famous picture a painter like Picasso or anybody like that.

از یک نقاش مانند پیکاسو یا هر کس دیگری مانند آن عکس مشهوری بگیرید.

We can all we could all do a bit of painting.

همه ما می توانیم همه ما می توانیم کمی نقاشی انجام دهیم.

We've all probably had a go,

همه ما احتمالاً تلاش کرده‌ایم،

but doesn't mean we've got a natural aptitude towards it.

اما به این معنی نیست که استعداد طبیعی نسبت به آن داریم.

It just means we're human beings.

این فقط به این معنی است که ما انسان هستیم.

We can all basically do everything that everybody else can do.

همه ما اساساً می توانیم هر کاری را انجام دهیم که بقیه می توانند انجام دهند.

It's just that we can't do it particularly well.

فقط این است که ما نمی توانیم آن را به خوبی انجام دهیم.

Some people don't really have any. Some people are just

بعضی از مردم واقعاً ندارند. برخی از مردم فقط

fairly good at everything.

در همه چیز نسبتاً خوب هستند.

And what's that phrase, Mr. Duncan?

و آن عبارت چیست، آقای دانکن؟

A jack of all trades master of none. Yes.

یک جک از همه معاملات استاد هیچ. آره.

So you are able to do lots of things, but you are not very good at any of them.

بنابراین شما قادر به انجام بسیاری از کارها هستید، اما در هیچ یک از آنها خیلی خوب نیستید.

But you can do them.

اما شما می توانید آنها را انجام دهید.

You are able to do them, but you don't.

شما قادر به انجام آنها هستید، اما نمی توانید.

You don't do them very well.

شما آنها را خیلی خوب انجام نمی دهید.

And you're not an expert in those areas. Yes.

و شما در این زمینه ها متخصص نیستید. آره.

I mean, I can do a bit of singing,

منظورم این است که من می‌توانم کمی آواز بخوانم،

but I'll never be, you know, a Pavarotti

اما هرگز نمی‌توانم یک پاواروتی

because I've got a little bit of

باشم، زیرا کمی از آن را

I think it's more that I want to do it rather than I've got you know, I've got huge talent.

دارم، فکر می‌کنم بیشتر این است که می‌خواهم این کار را بکنم تا اینکه تو را بدانم. ، من استعداد زیادی دارم.

I know I haven't got to be talented.

می دانم که نباید با استعداد باشم.

I can do it a bit. Yes.

من می توانم آن را کمی انجام دهم. آره.

And through doing it over over a long period of time, I've got slightly better.

و با انجام این کار در مدت زمان طولانی، کمی بهتر شدم.

But I'll never be

اما

a Pavarotti because I haven't got that natural aptitude.

من هرگز پاواروتی نخواهم بود زیرا آن استعداد طبیعی را ندارم.

That is something wired into your brain. Yes.

این چیزی است که به مغز شما متصل شده است. آره.

That's that's to do with the way your throat is constructed, your voice box and everything else.

این مربوط به نحوه ساخت گلوی شما، جعبه صدای شما و هر چیز دیگری است.

You can't fight

شما نمی توانید با

what you're born with, but you can.

چیزی که با آن متولد شده اید مبارزه کنید، اما می توانید.

You can.

تو می توانی.

We can all do we can all do everything.

همه ما می توانیم انجام دهیم همه ما می توانیم همه چیز را انجام دهیم.

I don't think there's anything that we could all we we might not want to do,

فکر نمی‌کنم کاری وجود داشته باشد که ما می‌توانیم انجام دهیم،

but we could all pretty much do anything, any one any any job that any one's doing in the world.

اما همه ما تقریباً می‌توانیم هر کاری انجام دهیم، هر کسی هر کاری که هر کسی در دنیا انجام می‌دهد.

Now, we could all do it a bit. Hmm.

حالا، همه ما می توانستیم کمی این کار را انجام دهیم. هوم

But we don't we wouldn't

اما ما این کار را نمی‌کنیم،

all necessarily do it and have a natural.

همه ما لزوماً این کار را نمی‌کنیم و یک امر طبیعی داریم.

I think I've made my point several times.

فکر می‌کنم چندین بار حرفم را زده‌ام.

The word aptitude is often used positively to show

واژه استعداد اغلب به صورت مثبت استفاده می شود تا نشان دهد

that a person has ability they have a certain ability.

که یک فرد توانایی دارد و توانایی خاصی دارد.

They have an aptitude for something or

آنها استعداد به چیزی

an aptitude towards something.

یا استعداد به چیزی دارند.

You might say that a person is naturally gifted or able.

ممکن است بگویید که یک فرد به طور طبیعی استعداد یا توانایی دارد.

So this is this is a common one.

بنابراین این یک مورد رایج است.

So you might say, Oh, little Johnny,

بنابراین ممکن است بگویید، اوه، جانی کوچولو،

little Johnny, he picked up the violin, and it's almost as if

جانی کوچولو، او ویولن را برداشت، و تقریباً

he had been playing the violin for years.

انگار سال‌ها ویولن می‌نواخت.

He is naturally gifted or he is naturally able to do it.

او به طور طبیعی استعداد دارد یا به طور طبیعی قادر به انجام آن است.

And that is.

و این است.

Well, I suppose another good example is Monet.

خب، من فرض می کنم یکی دیگر از نمونه های خوب مونه باشد.

Monet, who started painting at a very young age,

مونه که نقاشی را از سنین پایین شروع کرد

and he excelled

و

even as a child and one of his most famous works.

حتی در کودکی و یکی از معروف ترین کارهایش به خوبی ظاهر شد.

I think he did it when he was about 20, maybe 21.

فکر می‌کنم او این کار را زمانی انجام داد که حدوداً 20، شاید 21 سال داشت.

So already before that time he had been painting for many, many years.

بنابراین قبل از آن زمان، او سال‌های زیادی نقاشی می‌کرد.

He became very interested in the structure and the appearance of everything around it.

او به ساختار و ظاهر همه چیز در اطراف آن بسیار علاقه مند شد.

So you can do it, you can have a natural ability you can be naturally gifted.

بنابراین شما می توانید آن را انجام دهید، می توانید یک توانایی طبیعی داشته باشید که می توانید به طور طبیعی استعداد داشته باشید.

Yes. In something.

آره. در چیزی

And then if you want to develop that talent to its maximum potential,

و سپس اگر می خواهید آن استعداد را به حداکثر پتانسیل خود توسعه دهید،

then you have to do lots of practise

باید تمرین های زیادی انجام دهید

to take it to its maximum level.

تا آن را به حداکثر سطح خود برسانید.

I mean, we all know what it was like when we were at school.

منظورم این است که همه ما می دانیم وقتی در مدرسه بودیم چه حالی داشتیم.

We were in class.

سر کلاس بودیم

There was said, for example, maths, mathema six.

گفته شد مثلاً ریاضی، ریاضی شش.

I just don't have any natural aptitude towards that.

من فقط هیچ استعداد طبیعی نسبت به آن ندارم.

Yeah, I can do it a bit.

بله، من می توانم آن را کمی انجام دهم.

You know, I can add up, I can do certain sums but

می‌دانی، من می‌توانم جمع کنم، می‌توانم مقادیر مشخصی را انجام دهم،

you know, if you're sitting by somebody in a classroom

اما می‌دانی، اگر در کلاس درس کنار کسی نشسته‌ای

and they're very good at maths, they've got a natural aptitude towards it.

و او در ریاضیات خیلی خوب باشد ، استعداد طبیعی نسبت به آن دارد.

And yes, you can make yourself a bit better, but if you haven't got some natural talent

و بله، شما می توانید خود را کمی بهتر کنید، اما اگر استعداد طبیعی

there to start off with then and obviously some people, if they

برای شروع در آن زمان ندارید و مشخصاً برخی از افراد، اگر تمرین کنند،

practise and

تمرین

practise and practise, they might get slightly better than someone

کنند و تمرین کنند، ممکن است کمی بهتر از کسی شوند

who's got a natural aptitude who doesn't do any practise.

که این استعداد را دارد. استعداد طبیعی که هیچ تمرینی انجام نمی دهد.

But if that person who's got that natural ability develops, then they'll be straight ahead.

اما اگر آن فردی که این توانایی طبیعی را دارد ، رشد کند، مستقیماً جلو خواهد رفت.

That's why that's interesting is that

به همین دلیل است که جالب است آن

famous historian

مورخ معروفی

that you like that we've mentioned before

که دوست دارید قبلاً ذکر

who's got his own YouTube channel now?

کردیم که اکنون کانال یوتیوب خود را دارد؟

Oh, David.

اوه دیوید

David Starkey.

دیوید استارکی.

David Starkey, this guy, you mean you mean this guy?

دیوید استارکی، این پسر، منظورت این مرد است؟

That's right, yes.

درست است، بله.

So you say he can't believe that you couldn't remember his name, so.

بنابراین شما می گویید او نمی تواند باور کند که شما نمی توانید نام او را به خاطر بسپارید، بنابراین.

Yes, sir.

بله قربان.

There's a very clever, intelligent person went to, you know,

یک فرد بسیار باهوش و باهوشی به

university in in the UK

دانشگاه در انگلستان رفت

and he said he was very good at maths, but he was also very good at history.

و گفت که در ریاضیات بسیار خوب است، اما در تاریخ نیز بسیار خوب است.

And he said no or science that said he did science all there was, it massacred him anyway.

و او گفت نه، یا علمی که می‌گفت هر چه هست علم کرده است، به هر حال او را قتل عام کرد.

I think he's probably a lot cleverer than I am even at maths.

من فکر می کنم که او احتمالاً حتی در ریاضیات بسیار باهوش تر از من است .

But he said

اما او

when he was with people

گفت وقتی با افرادی

who had a natural aptitude towards it, he said they were far, far better at it than him.

بود که استعداد طبیعی نسبت به آن داشتند، گفت که آنها در این کار بسیار بهتر از او بودند.

And it's just the way your brain is wired.

و این دقیقاً راهی است که مغز شما سیم کشی شده است.

Yes, I mean to be good at,

بله، منظورم این است که

very good at maths and science, you have to have a brain that's wired in a certain way.

در ریاضیات و علوم خیلی خوب باشید، باید مغزی داشته باشید که به روش خاصی سیم کشی شده باشد.

If you want to be a good singer,

اگر می خواهید خواننده خوبی

you've got to have

باشید، باید

the voice box.

جعبه صدا را داشته باشید.

It's got to be made in a certain way.

باید به روش خاصی ساخته شود.

You can never change that.

شما هرگز نمی توانید آن را تغییر دهید.

You can make the most of it, but you will never get that lovely in that state.

شما می توانید از آن نهایت استفاده را ببرید، اما هرگز در آن حالت به آن زیبایی نخواهید رسید.

Yeah, and you've made that point very clear link.

بله، و شما این نکته را لینک بسیار واضحی بیان کرده اید.

I have, yes.

A person can be tested for a natural ability.

دارم، بله

یک فرد را می توان برای یک توانایی طبیعی آزمایش کرد.

They undertake an aptitude test.

آنها یک آزمون استعداد شرکت می کنند.

This is something that is often carried out

این چیزی است که اغلب

during a during a person's childhood.

در دوران کودکی فرد انجام می شود.

Or maybe slightly later.

یا شاید کمی دیرتر.

If you are trying to find out what a person,

اگر می‌خواهید بفهمید یک فرد،

an individual is able to do, you can take an aptitude test.

یک فرد قادر به انجام چه کاری است، می‌توانید در یک آزمون استعداد شرکت کنید.

Also, of course, if you are trying to work out whether a person

همچنین، البته، اگر می‌خواهید بفهمید که آیا فردی

has a certain level of intellect,

دارای سطح خاصی از هوش است یا خیر

you might have an aptitude test starts it.

، ممکن است یک آزمون استعداد برای شروع آن داشته باشید.

You can't check your whatever your IQ is.

شما نمی توانید ضریب هوشی خود را بررسی کنید.

You I mean, you can flex it a bit

منظورم این است که شما می توانید کمی آن را منعطف کنید،

but you have to

اما باید

you have to put a hell of a lot of work into it.

کار زیادی را برای آن انجام دهید.

You can't change your your IQ by very much.

شما نمی توانید ضریب هوشی خود را خیلی تغییر دهید.

I mean, you couldn't go from an IQ of 100 to 150.

منظورم این است که شما نمی‌توانید از ضریب هوشی 100 به 150 برسانید.

I don't think you could do that physically.

فکر نمی‌کنم بتوانید این کار را از نظر فیزیکی انجام دهید.

I don't really I mean, I don't know how that actually works.

من واقعاً منظورم این نیست، من نمی دانم که چگونه کار می کند.

Let's not talk about that because we don't really know.

بیایید در مورد آن صحبت نکنیم زیرا واقعاً نمی دانیم.

Well, I'd rather you.

خوب، من شما را ترجیح می دهم.

Oh, okay.

اوه، باشه

Oh, I didn't know you were a member of Mensa

اوه، من نمی دانستم که شما عضو منسا هستید،

but I'm not a member of Men, so that's the point I'm making.

اما من عضو مردان نیستم، بنابراین این نکته ای است که می گویم.

But I've, I've read

اما من

something in the past about, about that you can get

قبلاً مطالبی در مورد آن خوانده ام، در مورد آن که می توانید به آن دست پیدا

you can increase your skill in something, but

کنید، می توانید مهارت خود را در چیزی افزایش دهید، اما

you can't fight what you're born with.

نمی توانید با چیزی که با آن متولد شده اید مبارزه کنید.

Yet you can only you can only flex it to a certain extent.

با این حال، فقط شما می توانید آن را تا حدی خم کنید.

It's like it's a bit like trying to win Formula One on a bicycle.

انگار کمی شبیه تلاش برای برنده شدن در فرمول یک با دوچرخه است.

You have a bicycle.

شما یک دوچرخه دارید.

That's all you have.

این تمام چیزی است که شما دارید.

You don't have a have a high performance car.

شما ماشینی با کارایی بالا ندارید.

You have a bicycle.

شما یک دوچرخه دارید.

So some people have a bicycle up here

بنابراین برخی از مردم یک دوچرخه در اینجا دارند

and some people have a Formula One racing car.

و برخی افراد یک ماشین مسابقه فرمول یک.

But you can't change that.

اما شما نمی توانید آن را تغییر دهید.

You can't change that.

شما نمی توانید آن را تغییر دهید.

However, you can make the best of what you've got, and that's what I've done.

با این حال، شما می توانید از آنچه دارید بهترین استفاده را ببرید، و این کاری است که من انجام داده ام.

Yes, Maitland, I am terrible.

بله، میتلند، من وحشتناک هستم.

I am think when it comes to maths

من فکر می کنم وقتی صحبت از ریاضیات و اعداد به میان می آید

and numbers, I am completely blind.

، کاملاً کور هستم.

I'm terrible at adding in my head.

من در اضافه کردن در سرم وحشتناک هستم.

I can't add and subtract in my head.

من نمی توانم در ذهنم کم و زیاد کنم.

I'm the numbers all just become very confusing.

من همه اعداد بسیار گیج کننده هستند.

It's like that.

مثل اونه.

It's just a big mess in my brain.

این فقط یک آشفتگی بزرگ در مغز من است.

So I know that I know that I'm limited

بنابراین می دانم که می دانم

to that and by that.

به آن و به آن محدود شده ام.

But there are other things that I'm able to do and that's it.

اما کارهای دیگری هم هست که می توانم انجام دهم و بس.

You find out that's why it's good to find out what you can

شما متوجه می شوید به همین دلیل خوب است بدانید چه کاری می

and can't do because then you know which road to take.

توانید انجام دهید و چه کاری را نمی توانید انجام دهید زیرا در این صورت می دانید که کدام راه را انتخاب کنید.

We all have an ability.

همه ما یک توانایی داریم.

We all have something that we are better at than somebody in that, you know, naturally better.

همه ما چیزی داریم که در آن بهتر از کسی هستیم، می دانید که طبیعتاً بهتر است.

Yes. Good Ten says I have an aptitude for for learning English.

آره. Good Ten می گوید من برای یادگیری زبان انگلیسی استعداد دارم.

Good.

خوب

Yeah.

آره

Some people are very good at learning languages.

برخی افراد در یادگیری زبان بسیار خوب هستند.

That's it. They have a natural ability to hear.

خودشه. آنها یک توانایی طبیعی برای شنیدن دارند.

And then remember, it's almost as if the their brain

و سپس به یاد داشته باشید، تقریباً مثل این است که مغز آنها

can just take all of the information

فقط می تواند تمام اطلاعات را بگیرد

and they do it very easily.

و آنها این کار را خیلی راحت انجام می دهند.

They do it without even trying sometimes.

آنها این کار را حتی گاهی اوقات بدون تلاش انجام می دهند.

So there are people polyglot who are able

بنابراین افرادی چند زبانه هستند که قادر

to speak and understand lots of different languages.

به صحبت کردن و درک بسیاری از زبان های مختلف هستند.

That is, again, part of the brain that works very well.

یعنی دوباره بخشی از مغز که خیلی خوب کار می کند.

And there are differences in natural skills between the sexes as well.

و همچنین تفاوت هایی در مهارت های طبیعی بین دو جنس وجود دارد.

But to be careful what we say, because there are lots of different sexes these days, that are registered.

اما مواظب حرف‌هایمان باشیم ، چون این روزها جنسیت‌های مختلف ثبت شده‌اند.

But if we just talk about men and women, let's keep it simple for this

اما اگر فقط در مورد مردان و زنان صحبت می کنیم، بیایید آن را برای این تحلیل ساده نگه داریم

analysis.

.

They tend to say that women are better

آنها تمایل دارند بگویند که زنان

at multitasking than men because brains are wired differently.

در انجام چند کار بهتر از مردان هستند زیرا مغزها به طور متفاوتی سیم کشی می کنند.

So that's a natural ability.

پس این یک توانایی طبیعی است.

But and

اما

they say men are better at other things,

آنها می گویند مردان در کارهای دیگر بهتر هستند،

but that's to do with, you know, physical skills.

اما این به مهارت های بدنی مربوط می شود.

I mean,

منظورم

the fastest people, the fastest person in the world is a man.

این است که سریع ترین مردم ، سریع ترین فرد جهان یک مرد است.

And that's you can't change that.

و این است که شما نمی توانید آن را تغییر دهید.

But that's the physical makeup.

اما این آرایش فیزیکی است.

You can't, you know, a woman couldn't develop that.

شما نمی توانید، می دانید، یک زن نمی تواند آن را توسعه دهد.

That's just a natural.

این فقط یک امر طبیعی است.

But whether you call that an aptitude

اما چه شما آن را استعداد بنامید

and it's the same men with specific talents for women against men, there's certain things

و چه مردانی با استعدادهای خاص برای زنان در مقابل مردان باشند، چیزهای خاصی وجود دارد که

you can't change but there are certain things you report that you are born with

نمی توانید تغییر دهید، اما موارد خاصی وجود دارد که گزارش می دهید که با

different skills that you have.

مهارت های متفاوتی متولد شده اید که دارید.

So we all have some sort of aptitude or ability everyone does.

بنابراین همه ما به نوعی استعداد یا توانایی هایی داریم که همه دارند.

You do, Mr. Steve does. I do.

شما انجام می دهید، آقای استیو انجام می دهد. انجام میدهم.

I haven't got many.

من زیاد ندارم

Everyone has something that they are able to do.

هر کسی کاری دارد که می تواند انجام دهد.

The the difficult part is finding it.

بخش سخت پیدا کردن آن است.

Quite often we go through life

اغلب اوقات ما در طول زندگی

never even

می گذرانیم و حتی نمی

knowing or realise what we can actually do, and I think that's tragic.

دانیم یا متوجه نمی شویم که واقعاً چه کاری می توانیم انجام دهیم، و به نظر من این غم انگیز است.

And there are so many people who waste their lives or waste

و افراد زیادی هستند که زندگی خود را هدر می دهند یا

a talent that they could utilise or use in some way

استعدادی را هدر می دهند که می توانند از آنها استفاده کنند یا به طریقی از آنها استفاده کنند

and sometimes you might not even realise you have it.

و گاهی اوقات شما حتی ممکن است متوجه نشوید که آن را دارید.

That's the worst part of all.

این بدترین قسمت از همه چیز است.

Well I'm there in lies.

خوب من آنجا در دروغ هستم.

Another conundrum in a way.

یک معمای دیگر به نوعی.

Some people have a natural ability and a skill and a talent,

برخی از افراد توانایی و مهارت و استعداد طبیعی دارند،

but they don't want to use it.

اما نمی خواهند از آن استفاده کنند.

I mean there's been lots of famous people

منظورم این است که افراد مشهور زیادی وجود

who lots of people

who who have got tremendous talent and, and they just

داشته‌اند که افراد زیادی استعداد فوق‌العاده‌ای دارند، و

but they haven't got the motivation to develop it because they don't really have an interest.

فقط انگیزه توسعه آن را ندارند زیرا واقعاً علاقه‌ای ندارند.

So you can be born with a talent and not actually want to,

بنابراین شما می توانید با یک استعداد به دنیا بیایید و در واقع نمی خواهید،

not actually want to develop that talent because you for whatever reason, you're not interested.

در واقع نمی خواهید آن استعداد را توسعه دهید زیرا به هر دلیلی علاقه ای به آن ندارید.

You might be talented in lots of different ways.

شما ممکن است به طرق مختلف استعداد داشته باشید.

You might have lots of different talents.

شما ممکن است استعدادهای مختلف زیادی داشته باشید.

And you've got to you can choose between your abilities

و شما باید بین توانایی های خود یکی را انتخاب کنید

which would be very nice to have, wouldn't it?

که داشتن آن بسیار خوب است، اینطور نیست؟

Yeah. Autumn, hello, Autumn.

آره پاییز، سلام، پاییز.

Smart phone has an aptitude for sleeping.

تلفن هوشمند توانایی خوابیدن دارد.

I have to be honest.

من باید صادق باشم.

I might share that with you.

من ممکن است آن را با شما به اشتراک بگذارم.

You see, I think I think also I enjoy naturally

می بینید، من فکر می کنم فکر می کنم به طور طبیعی لذت می

I have a natural ability just to fall asleep at any moment of time.

برم، من یک توانایی طبیعی دارم که فقط در هر لحظه از زمان به خواب بروم.

We will be going in a few moments.

تا چند لحظه دیگه میریم

Okay.

باشه.

Physical aptitude

استعداد جسمانی

and mental attitude so they are different things.

و نگرش ذهنی پس چیزهای متفاوتی هستند.

And this is this is what you were saying earlier.

و این همان چیزی است که قبلاً گفتید.

Your aptitude towards something

استعداد شما نسبت به چیزی

mentally appear something you are able to do.

به نظر می رسد که شما قادر به انجام آن هستید.

But of course, physically, Steve mentioned Pavarotti, a very

اما البته، از نظر فیزیکی، استیو به پاواروتی اشاره کرد، طراحی بسیار

specific design

خاصی

your body is designed in a certain way,

که بدن شما به روش خاصی طراحی شده است

which gives you certain abilities. Yes.

که به شما توانایی های خاصی می دهد. آره.

And that's it.

و بس.

I could practise singing my entire life.

من می توانستم در تمام عمرم آواز خواندن را تمرین کنم.

I could even I could have even if Pavarotti was still alive, I could get him to teach me how to sing.

من حتی می توانستم حتی اگر پاواروتی هنوز زنده بود، از او بخواهم که آواز خواندن را به من بیاموزد.

But I would never, ever sound like him because I haven't got that.

اما من هرگز و هرگز شبیه او نمی‌شوم زیرا آن را درک نکرده‌ام .

I haven't built that way.

من اینطوری نساخته ام

You can't develop that.

شما نمی توانید آن را توسعه دهید.

You can't become like that unless you've got the voice box

شما نمی توانید اینگونه شوید مگر اینکه جعبه صوتی

the chest, the cavities or the facial bone structure

قفسه سینه، حفره ها یا ساختار استخوانی صورت را

necessary to do that.

که برای انجام این کار لازم است داشته باشید.

So, yeah, that's the sad fact of life.

بنابراین، بله، این واقعیت غم انگیز زندگی است.

We have to accept our limitations.

ما باید محدودیت های خود را بپذیریم.

And sometimes that's it.

و گاهی همین است.

We have to select we have to accept our style our mentioning Pavarotti.

ما باید انتخاب کنیم باید سبک خود را بپذیریم که از پاواروتی نام می برد.

There are, of course, many other

البته بسیاری از

famous opera singers,

خوانندگان معروف اپرا نیز وجود دارند،

but, you know, just I'm only mentioning Pavarotti

اما، می دانید، من فقط به پاواروتی اشاره می کنم،

because most people have heard of him

زیرا بیشتر مردم نام او را

as a as a as a, you know, world renowned singer.

به عنوان یک خواننده مشهور جهان شنیده اند.

I think he's probably the most well known singer in the world.

من فکر می کنم او احتمالاً شناخته شده ترین خواننده جهان است.

I would say yes.

من می گویم بله.

Was he's not alive anymore. Yes.

آیا او دیگر زنده نیست آره.

Definitely.

قطعا.

Physical aptitude, your ability to run fast,

استعداد بدنی، توانایی شما برای دویدن سریع،

your ability to lift heavy weights above your head,

توانایی شما در بلند کردن وزنه های سنگین بالای سر،

your physical ability to

توانایی فیزیکی شما

to do things that other people call it may be part of your body

در انجام کارهایی که دیگران آن را می نامند ممکن است بخشی از بدن شما باشد

will will do something that others can not.

، کاری را انجام خواهد داد که دیگران نمی توانند.

Maybe you can put your hands behind your back

شاید بتوانید دست هایتان را پشت سر بگذارید

and scratch the elbows of each arm.

و آرنج هر بازو را بخراشید.

It's not

اگر تا

it's not as easy to do if you ever have you ever tried that,

به حال آن را امتحان کرده باشید،

you put your arms behind your back and then you try to touch the elbows, your elbows.

انجام دادن آن به این آسانی نیست، بازوهایتان را پشت سر بگذارید و سپس سعی کنید آرنج ها، آرنج هایتان را لمس کنید.

I can only do because I've got a shoulder injury here.

من فقط می توانم این کار را انجام دهم زیرا در اینجا از ناحیه شانه آسیب دیدم.

So I can I can only do it with one.

بنابراین من می توانم فقط با یکی این کار را انجام دهم.

But you can't do it at all.

اما شما اصلا نمی توانید این کار را انجام دهید.

It's actually almost impossible to do what you're trying to do.

در واقع انجام کاری که می خواهید انجام دهید تقریبا غیرممکن است.

Touch the opposite elbows.

آرنج های مخالف را لمس کنید. نانا مارتینا می گوید:

Oh, I don't try to do is to just do that, Nana Martina says, Anna.

اوه، من سعی نمی کنم فقط این کار را انجام دهم ، آنا.

Rita says, I'm still searching for my natural aptitude

ریتا می‌گوید، من هنوز به دنبال صورتک با استعداد طبیعی خود هستم

smiley face.

.

Well, you could be one of these people

خوب، شما می توانید یکی از این افراد باشید

who is is good at a lot of things.

که در بسیاری از کارها خوب است.

See, quite often these very talented people who are who have got this

ببینید، اغلب این افراد بسیار با استعدادی که این

massive ability are good at that one. Thing and then very bad at other things.

توانایی عظیم را دارند، در آن مهارت خوب هستند. یک چیز و سپس در چیزهای دیگر بسیار بد.

So there's often a trade off.

بنابراین اغلب یک معامله وجود دارد.

Isn't that you can't be good at everything. Yes.

آیا شما نمی توانید در همه چیز خوب باشید. آره.

And I don't know how that works.

و من نمی دانم چگونه کار می کند.

A trade off.

یک تجارت.

A trade off.

یک تجارت.

Yes. I mean, it's a you you prefer one thing over another.

آره. منظورم این است که شما یک چیز را بر چیز دیگر ترجیح می دهید.

So you are willing to give up one thing

بنابراین شما حاضرید یک چیز را رها کنید

so you can do another thing or.

تا بتوانید کار دیگری انجام دهید یا.

Oh, you literally, you know, you've only got so many resources

اوه، شما به معنای واقعی کلمه، می دانید، شما فقط منابع زیادی دارید

and if a lot of those resources are all going towards that one talent, it may be

و اگر بسیاری از این منابع همه به سمت آن یک استعداد می رود، ممکن است

I mean, often famous performers

منظورم این باشد که اغلب مجریان مشهور

just have this inability to to run their lives properly

این توانایی را ندارند که زندگی خود را به درستی اداره کنند.

because they, you know, to become for

می دانید، زیرا آنها

to be very talented in something like a a very good actor or

برای اینکه در چیزی مانند یک بازیگر یا مجری بسیار خوب با استعداد

performer, they often tend

باشند، اغلب

to be had sort of mental problems,

معمولاً دچار نوعی مشکلات روحی می شوند،

but they often have great difficulties in managing their everyday lives.

اما اغلب در اداره زندگی روزمره خود با مشکلات زیادی روبرو هستند.

So they have disastrous relationships, for example,

بنابراین، مثلاً روابط فاجعه‌باری دارند،

or they can't look after money or they

یا نمی‌توانند از پول مراقبت کنند یا

they they have you know, they eat too much or something.

دارند، خیلی می‌خورند یا چیزی.

Whereas if you are more balanced in your abilities,

در حالی که اگر در توانایی های خود تعادل بیشتری داشته باشید،

like Anna, for example,

مثلاً آنا

then you'll probably be good.

، احتمالاً خوب خواهید بود.

Everything in your life will be quite balanced and successful, often talented,

همه چیز در زندگی شما کاملا متعادل و موفق خواهد بود، اغلب با استعداد،

people have have neuroses and they have other problems because they can't manage other aspects.

افراد مبتلا به روان رنجوری هستند و مشکلات دیگری دارند زیرا نمی توانند جنبه های دیگر را مدیریت کنند.

They are going to stop there for a second.

آنها قرار است برای یک ثانیه در آنجا توقف کنند.

Okay.

It's got to stop there because we're going in a second.

باشه.

باید در آنجا متوقف شود زیرا ما در یک ثانیه می رویم.

So I think, I think it's fair

بنابراین فکر می‌کنم، فکر می‌کنم منصفانه

to say that everyone has some ability, something

است که بگوییم هر کسی توانایی‌هایی دارد، کاری که

we are able to do, some natural aptitude.

ما قادر به انجامش هستیم، استعداد طبیعی.

And yes, I agree.

و بله موافقم

I think we just had a comment on the live chat saying

من فکر می کنم ما فقط یک نظر در چت زنده داشتیم که می گفت

that this is the reason why we must always

این دلیلی است که ما همیشه

make sure that we know what children are able to do. Yes.

باید مطمئن شویم که می دانیم کودکان چه کاری می توانند انجام دهند. آره.

I wonder how many how many Picasso's or

من تعجب می کنم که چند تا پیکاسو یا

how many Van Golfs or how many Sharon Stones

چند ون گلف یا چند شارون استون

showing my age there, aren't I?

سن من را در آنجا نشان می دهد، نه؟

Well, how many Tom Cruise is or how many scientists,

خوب، چند تام کروز یا چند دانشمند است،

how many people have slipped through the system

چند نفر از این سیستم عبور کرده اند

and they could have changed the world for better?

و می توانستند دنیا را برای بهتر شدن تغییر دهند؟

Yeah.

آره

So there must be lots of people who just miss out

بنابراین باید افراد زیادی وجود داشته باشند

on being discovered their natural ability

که کشف توانایی طبیعی

or their natural talent, something that a person is aware of.

یا استعداد طبیعی خود را از دست می دهند، چیزی که فرد از آن آگاه است.

But they think I better not tell anyone

اما آنها فکر می کنند بهتر است به کسی نگویم

because they will think that I'm weird

زیرا آنها فکر می کنند که من عجیب

and that I'm sure that happens quite often.

هستم و مطمئن هستم که اغلب این اتفاق می افتد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Finding your talent and your ability.

استعداد و توانایی خود را پیدا کنید.

So I suppose we all have strong points, abilities,

بنابراین فکر می‌کنم همه ما نقاط قوت، توانایی‌ها،

a certain thing that we are good at doing.

کار خاصی داریم که در انجام آن خوب هستیم.

It's almost time to say goodbye.

تقریباً زمان خداحافظی فرا رسیده است.

We've had a busy week here

ما یک هفته شلوغ را در اینجا

with my poor computer deciding to break down

گذراندیم که کامپیوتر ضعیف من تصمیم گرفت خراب شود

and I still can't believe that I took it to pieces, completely to pieces.

و من هنوز نمی توانم باور کنم که آن را کاملاً تکه تکه کردم.

All of the bits were in my hand.

تمام بیت ها در دست من بود.

I remember Steve, you came into the into the dining room where I was doing it, and I remember

به یاد دارم استیو، تو وارد اتاق ناهارخوری جایی شدی که من آن را انجام می‌دادم، و یادم می‌آید

you looking at the computer with all of the bits

که به کامپیوتر نگاه می‌کردی با تمام قطعات

and all of the parts all over the table.

و تمام قطعات روی میز.

And I think Steve was a little bit horrified.

و من فکر می کنم استیو کمی ترسیده بود.

I'm a little concerned that it hasn't been safety tested,

من کمی نگران هستم که ایمنی آن تست نشده است،

but it's it's safe.

اما ایمن است.

But let's hope it is.

اما بیایید امیدوار باشیم که باشد.

Anyway, nice to be here.

به هر حال خوشحالم که اینجا هستم

I hope you all have a lovely week and hopefully see you all again next week. Yes.

امیدوارم همه شما هفته خوبی داشته باشید و امیدوارم هفته آینده دوباره همه شما را ببینم. آره.

And we will be back next week.

و هفته آینده برمی گردیم.

Whatever happens, we will be here

هر اتفاقی بیفتد، ما اینجا خواهیم بود

and one way or another, I think that's fair to say, isn't it? Yes.

و به هر طریقی، فکر می کنم این منصفانه است، اینطور نیست؟ آره.

As long as World War Three hasn't started, we'll be here next week.

تا زمانی که جنگ جهانی سوم شروع نشده باشد، هفته آینده اینجا خواهیم بود.

No, even even if it has.

نه، حتی اگر داشته باشد.

Even if it has.

حتی اگر داشته باشد.

Even if World War Three is started, we'll be here

حتی اگر جنگ جهانی سوم آغاز شود، ما اینجا خواهیم بود

and there might be nothing behind us.

و ممکن است چیزی پشت سر ما نباشد.

Everything will just be flat and on fire, but we'll be here.

همه چیز صاف و در آتش خواهد بود، اما ما اینجا خواهیم بود.

So whatever happens, come rain, come shine,

پس هر اتفاقی بیفتد، بیا باران، بیا بدرخش،

come nuclear war we will be here

بیا جنگ هسته ای، ما

every Sunday and of course, Wednesday.

هر یکشنبه و البته چهارشنبه اینجا خواهیم بود.

I'm back with you on Wednesday as well.

چهارشنبه هم با شما برگشتم

So don't forget, we'll take each day as it comes from now on.

پس فراموش نکنید، از این به بعد هر روز را همانطور که می‌گذرد می‌گیریم.

Okay?

باشه؟

I shall go into the kitchen and make a cup of tea, and I'm hungry.

من به آشپزخانه می روم و یک فنجان چای درست می کنم و گرسنه هستم.

So again, once again, nice to be here.

پس دوباره، یک بار دیگر، خوشحالم که اینجا هستم.

Nice to see you all and have a nice week.

از دیدن همه شما خوشحالم و هفته خوبی داشته باشید.

Every day.

هر روز.

Every day.

هر روز.

Thank you, Mr.

از اینکه

Steve, for joining us today.

امروز به ما پیوستید، آقای استیو متشکرم.

Very nice.

بسیار خوب.

Do you?

It's almost time to say goodbye.

آیا تو؟

تقریباً زمان خداحافظی فرا رسیده است.

I hope you've enjoyed today's live stream

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت

it's almost time to go.

برده باشید، تقریباً زمان آن فرا رسیده است.

And yes, I will be going.

و بله، من خواهم رفت.

But as I mentioned, I will be back with you on Wednesday.

اما همانطور که اشاره کردم، چهارشنبه با شما بازخواهم گشت.

Wednesday, 2 p.m. UK time.

چهارشنبه، ساعت 2 بعد از ظهر به وقت انگلستان

I hope you enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

It's been a busy one and yes, we have had some big topics

این یک موضوع شلوغ بود و بله، ما موضوعات مهمی داشتیم،

some big conversations,

گفتگوهای بزرگی داشتیم،

everyone having a chance to express their point of view,

همه فرصتی برای بیان دیدگاه خود داشتند،

which of course is one of the reasons why we join each other every Sunday and Wednesday

که البته این یکی از دلایلی است که ما هر یکشنبه و چهارشنبه به یکدیگر می پیوندیم

so we can share our experiences together

تا بتوانیم به اشتراک بگذاریم. تجربیات ما با هم

and communicate as one which I think is a good idea.

و به عنوان یکی از آنها ارتباط برقرار می کنیم که فکر می کنم ایده خوبی است.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I will see you later.

بعدا میبینمت.

Take care of yourself and I will leave you

مواظب خودت باش و من تو را

with the beautiful view outside my window.

با منظره زیبای بیرون پنجره ام ترک خواهم کرد.

It is very nice.

این بسیار خوب است.

I hope where you are, you stay well, you stay safe

امیدوارم جایی که هستی خوب بمونی، سالم

and most importantly of all, you stay happy.

بمونی و از همه مهمتر شاد باشی.

This is Mr.

این آقای

Duncan, in the birthplace of English, saying Thank you for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید از تماشای شما متشکرم.

See you soon.

به زودی میبینمت.

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

Right here.

درست همین جا.

You know what's coming next? Yes, you do.

میدونی بعدش چی میشه؟ بله، شما انجام می دهید.

ta ta for now.

تا تا فعلا