FAST & SLOW words and phrases - English Addict - Episode 252 - LIVE CHAT

Welcome to today's livestream.

به پخش زنده امروز خوش آمدید.

I hope you are feeling well. All.

امیدوارم حالتون خوب باشه همه.

Can you see me?

میتونی منو ببینی؟

I'm in my shorts today because it is so hot in the studio.

من امروز با شورت هستم چون در استودیو خیلی گرم است.

Do you like my lovely, sexy legs?

آیا پاهای دوست داشتنی و سکسی من را دوست دارید؟ دوو دوو دوو دوو دوو

Doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo

doo doo doo doo.

.

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

Oh, there you are over there.

اوه، شما آنجا هستید.

It's nice to see you back in my hot studio today.

خوشحالم که امروز دوباره شما را در استودیوی داغ من می بینم.

And I have to say, it's very, very hot in here.

و باید بگویم، اینجا خیلی خیلی گرم است.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England. How are you today?

این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy? I really hope so.

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟ من واقعا امیدوارم.

I am feeling rather excited today because the weather is good

من امروز نسبتاً هیجان زده هستم زیرا هوا خوب است

and my hay fever is not too bad either.

و تب یونجه من هم خیلی بد نیست.

Also, there are lots of baby

همچنین

birds at the moment in the garden feeding from their parents.

در حال حاضر تعداد زیادی بچه پرنده در باغ وجود دارد که از والدین خود تغذیه می کنند.

So everything at the moment is very busy

بنابراین همه چیز در حال حاضر

in the garden and also in here as well,

در باغ و همچنین در اینجا بسیار شلوغ است،

because we are back once again with another English addict.

زیرا ما یک بار دیگر با یک معتاد انگلیسی دیگر برگشتیم.

My name is Mr.

اسم من آقای

Duncan, as it says there at the bottom of the screen, and I am one of those up there.

دانکن است، همانطور که در پایین صفحه نوشته شده است، و من یکی از آن بالا هستم.

I am an English addict and I have a feeling

من یک معتاد انگلیسی هستم و این احساس را دارم

that you might be one of those as well.

که ممکن است شما نیز یکی از این افراد باشید.

It's good to see you today.

خوشحالم که امروز شما را می بینم.

It isn't too bad.

خیلی هم بد نیست گمان میکنم

I suppose. It's a nice day outside.

. بیرون روز خوبی است.

I have to say, the weather is absolutely incredible outside.

باید بگویم، هوای بیرون کاملا باورنکردنی است.

Look at the weather at the moment.

به حال و هوای این لحظه نگاه کنید.

It is amazing.

شگفت انگیز است.

I have to say.

من باید بگویم.

That is a nice day.

آن روز خوب است.

Everything is looking in full bloom at the moment.

در این لحظه همه چیز در حال شکوفایی کامل است.

We have some nice weather.

هوای خوبی داریم

It is warm.

آن گرم است.

In fact, you might say that it's getting hotter

در واقع، ممکن است بگویید که با گذشت روزها هوا گرمتر

and hotter as the days go by.

و گرمتر می شود.

I have to say, it's rather nice as you could hear already.

باید بگویم، همانطور که قبلاً شنیده اید، بسیار خوب است.

My voice is starting to break.

صدای من شروع به شکستن می کند.

I don't know why I don't know why.

نمی دانم چرا نمی دانم چرا.

What is going on at the moment.

آنچه در حال حاضر در جریان است.

One day my voice is okay and then the next day it's terrible.

یک روز صدایم خوب است و روز دیگر وحشتناک است.

And I think it has something to do with my

و فکر می کنم به

hay fever, if I was honest with you,

تب یونجه من ربطی داشته باشد، اگر با شما صادق باشم،

because we have been walking a lot over the last few days.

زیرا ما در چند روز اخیر زیاد پیاده روی کرده ایم .

We've been going all over the place because I am of course, getting myself fit and healthy

ما همه جا را گشته‌ایم زیرا مطمئناً

for our big rendezvous in Paris.

برای میعادگاه بزرگمان در پاریس تناسب اندام و سلامت دارم.

Mhm. Did you know that.

مهم آیا میدانستید که آیا می

Did you know that I will be meeting up with

دانستید که

some of you very soon?

به زودی با برخی از شما ملاقات خواهم کرد؟

And to be honest with you, I can't wait.

و صادقانه بگویم، من نمی توانم صبر کنم.

I'm quite excited.

من کاملا هیجان زده هستم.

If the truth were known.

اگر حقیقت معلوم بود.

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

And yes, we have made it all the way to the end of another week

و بله، ما آن را به پایان یک هفته دیگر

and also the end of another weekend and the start of a new month as well,

و همچنین پایان یک آخر هفته دیگر و همچنین شروع یک ماه جدید رسانده ایم،

because it is Sunday.

زیرا یکشنبه است.

Doo doo doo doo doo doo doo doo doo doo.

دوو دوو دوو دوو دوو.

PDP DVD.

PDP DVD.

Beep, beep, beep.

بوق، بیپ، بیپ.

Oh, it is a good day today.

اوه، امروز روز خوبی است.

It's a nice day.

روز خوبی است.

It's lovely, in fact.

در واقع دوست داشتنی است

And I'm feeling

و

quite chirpy, to be honest.

صادقانه بگویم، من کاملاً احساس صدای جیر جیر دارم.

Just like the birds.

درست مثل پرندگان

If you feel chirpy, it means you are feeling happy.

اگر احساس می کنید چهرخ می کنید، به این معنی است که احساس شادی می کنید.

Charlie, you are happy to see

چارلی، خوشحالی که

another day of this thing we call life.

روز دیگری از این چیزی که ما به آن زندگی می گوییم را می بینی.

Coming up later on, we have Mr. Steve. Yes.

بعداً، آقای استیو را داریم. آره.

He will be with us today.

او امروز با ما خواهد بود.

Steve is joining us later on.

استیو بعداً به ما می‌پیوندد.

We are also looking at words and phrases

ما همچنین به کلمات و عبارات

connected to the words fast

مرتبط با کلمات سریع

and slow, fast and slow.

و آهسته، سریع و آهسته نگاه می کنیم.

I might be first Mr.

من ممکن است اولین بار باشم که آقای

Steve sometimes is slow, especially

استیو گاهی اوقات کند است، مخصوصاً

when I'm waiting for him to join me on the live stream,

وقتی منتظر هستم تا او در جریان زنده به من ملحق شود،

which I will be at around about 2:30.

که حدود ساعت 2:30 خواهد بود.

I hope you are having a good day today.

امیدوارم امروز روز خوبی را سپری کرده باشید.

Hello also to the live chat.

سلام به چت زنده.

I suppose I should say hello to you as well.

فکر کنم باید به شما هم سلام کنم.

After all, that is the reason why we are here today to chat together.

به هر حال، به همین دلیل است که امروز اینجا هستیم تا با هم چت کنیم.

English

زبان انگلیسی

is a wonderful, interesting subject

یک موضوع فوق‌العاده و جالب است

and I know for some people it can also be a confusing subject.

و می‌دانم که برای برخی افراد نیز می‌تواند یک موضوع گیج کننده باشد.

So the reason why we join here together

بنابراین دلیل اینکه ما

on YouTube every Sunday from 2 p.m.

هر یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر اینجا با هم در YouTube می‌پیوندیم.

UK time is because we want to share our love of English.

زمان انگلستان به این دلیل است که ما می خواهیم عشق خود را به زبان انگلیسی به اشتراک بگذاریم.

I am here to help you learn English and improve

من اینجا هستم تا به شما کمک کنم زبان انگلیسی را بیاموزید و

not only your speaking but also your listening as well.

نه تنها صحبت کردن بلکه گوش دادن خود را نیز بهبود بخشم.

Hello. Live chat.

سلام. چت زنده.

Who was first here today, I wonder?

من تعجب می کنم که امروز اولین بار چه کسی اینجا بود؟

Oh, very interesting today.

اوه امروز خیلی جالبه

First we have Molson.

ابتدا ما مولسون را داریم.

Congratulations, Molson, you are first

تبریک می گویم، مولسون، شما اولین نفر

on today's live chat.

در چت زنده امروز هستید.

Thank you.

متشکرم.

Very, very nice to see you here.

خیلی خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Mohsen.

محسن.

We also have Beatrice is here as well.

ما همچنین بئاتریس اینجاست.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Nice to see you back with us.

خوشحالم که با ما برگشتی

Palmira is here.

پالمیرا اینجاست.

Florence Maria.

فلورانس ماریا.

We also have o of course we have

ما هم داریم o البته داریم که

Luis Mendez is here today also.

لوئیس مندز هم امروز اینجاست.

Thank you for joining us, Louis.

از اینکه به ما ملحق شدی متشکرم، لویی.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Who else?

کی دیگه؟

Rosa Zika.

رزا زیکا.

We are.

ما هستیم.

We have we also have jewellery.

ما جواهرات هم داریم.

Hello, Jewellery.

سلام جواهرات

Hello, my international friends and hello to Mr.

سلام دوستان بین المللی من و سلام به آقای

Duncan.

دانکن.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

We have

ما

so many names coming up.

نام های زیادی داریم.

I can't keep up with them.

من نمی توانم با آنها ادامه دهم.

Yes, sir.

بله قربان.

Hello? Yes, sir.

سلام؟ بله قربان.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. در حال

Watching all over the world in many different

تماشا در سراسر جهان در بسیاری از

countries, Brazil, Argentina,

کشورهای مختلف، برزیل، آرژانتین،

we even have many people watching in Italy

ما حتی افراد زیادی در ایتالیا داریم که تماشا می‌کنند

and also friends,

و همچنین دوستانی داریم

a big bond jaw,

،

if you are watching in France at the moment.

اگر در حال حاضر در فرانسه تماشا می‌کنید.

Also, we have Asia such as Vietnam, Japan,

همچنین، ما آسیایی مانند ویتنام، ژاپن

and maybe one or two people watching in China

و شاید یکی دو نفر در چین تماشا می کنند،

of course, today is a big day for those living in China

البته امروز روز بزرگی برای کسانی است که در چین زندگی می کنند،

because it is the anniversary of Tiananmen Square,

زیرا سالگرد میدان تیان آن من است،

or should I say the massacre that took place in Tiananmen Square.

یا باید بگویم قتل عام. مکانی در میدان تیان آن من

I think it's 34 years since it happened.

فکر می کنم 34 سال از این اتفاق می گذرد.

So a lot of people are commemorating that

بنابراین بسیاری از مردم آن را گرامی می دارند

and quite a few people are not being allowed

و تعداد کمی از مردم

to commemorate it for various reasons.

به دلایل مختلف اجازه ندارند آن را گرامی بدارند.

So hello to you wherever you are watching in the world.

پس سلام به شما در هر کجای دنیا که تماشا می کنید.

We also have Irene.

ما ایرن هم داریم.

Hello, Irene.

سلام ایرین.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Steve is coming up.

استیو می آید بالا.

We are talking about fast and slow words,

ما در مورد کلمات تند و کند صحبت می کنیم،

words and phrases connected to fast, things being fast

کلمات و عبارات مرتبط با سریع، سریع بودن

or maybe not being fast.

یا شاید سریع نبودن چیزها.

There are many uses of the word fast.

کاربردهای زیادی از کلمه سریع وجود دارد.

In fact, you might find there are more uses of the word fast

در واقع، ممکن است دریابید که استفاده های بیشتری از کلمه سریع

and there are of slow.

و کند وجود دارد.

We will look at those later on.

بعداً به آنها نگاه خواهیم کرد.

Oh, by the way, something I want to mention about my YouTube channel

اوه، به هر حال، چیزی که می خواهم در مورد کانال یوتیوب خود ذکر کنم،

I have started uploading short video lessons.

من شروع به بارگذاری دروس ویدیویی کوتاه کرده ام.

Don't say that.

اینو نگو

I don't listen to you because I do.

من به شما گوش نمی دهم چون گوش می دهم.

A lot of people have asked Mr.

بسیاری از مردم از آقای

Duncan, can you please make some short video lessons?

دانکن پرسیده اند، لطفاً می توانید چند درس ویدیویی کوتاه بسازید؟

And there they are.

و آنجا هستند.

So I have a playlist now with my English shorts.

بنابراین من اکنون یک لیست پخش با شورت انگلیسی خود دارم.

So these are short English lessons.

بنابراین این ها درس های کوتاه انگلیسی هستند.

They only last for around about one, maybe one and a half minutes.

آنها فقط حدود یک، شاید یک و نیم دقیقه دوام می آورند.

But in each lesson there is a lot of useful information.

اما در هر درس اطلاعات مفید زیادی وجود دارد.

Later on I will put the

بعداً

playlist under this video, so later on

لیست پخش را در زیر این ویدیو قرار خواهم داد، بنابراین بعداً

I will put this under the this video

آن را در زیر این ویدیو قرار خواهم داد

so you can look out for it underneath here later on.

تا بتوانید بعداً در اینجا به دنبال آن باشید.

So I just thought I would mention that now

بنابراین من فقط فکر کردم که ذکر کنم که اکنون

there are new videos and I will be posting them

ویدیوهای جدیدی وجود دارد و من آنها را

six days a week from Monday to Saturday

شش روز در هفته از دوشنبه تا شنبه

English shorts.

شورت های انگلیسی ارسال خواهم کرد.

So what they are all short

بنابراین آنچه که همه آنها

English lessons explaining briefly,

دروس کوتاه انگلیسی هستند که به طور خلاصه توضیح می دهند،

maybe a word or phrase, maybe something interesting about the English language.

شاید یک کلمه یا عبارت، شاید چیزی جالب در مورد زبان انگلیسی.

And there is the playlist.

و لیست پخش وجود دارد.

So that is something that is happening this month

بنابراین این چیزی است که در این ماه اتفاق می افتد،

besides other things.

علاوه بر چیزهای دیگر.

I have a feeling that June is going to be quite a busy month

من احساس می کنم که ژوئن ماه بسیار شلوغی خواهد بود

as the weather improves and everyone starts going out

زیرا هوا بهتر می شود و همه شروع به بیرون رفتن می کنند

and maybe you start to think about

و شاید شما شروع به

perhaps travelling somewhere, maybe abroad,

سفر به جایی کنید، شاید خارج از کشور،

maybe you are planning a trip to a certain place.

شاید قصد سفر به یک مکان خاص را دارید.

Maybe you're thinking of going somewhere, somewhere special, somewhere nice.

شاید به این فکر می کنید که به جایی بروید، جایی خاص، جایی خوب.

Perhaps you are thinking of going

شاید به فکر رفتن

to maybe a European city

به یک شهر اروپایی

such as Paris, for example.

مانند پاریس هستید.

But ooh la la.

اما اوه لا لا.

Why am I showing that?

چرا من این را نشان می دهم؟

Well,

خوب،

we might talk a little bit more about that later on.

ممکن است بعداً کمی بیشتر در مورد آن صحبت کنیم.

Don't go away.

نرو

There might be some very interesting information coming

ممکن است امروز اطلاعات بسیار جالبی

today about this very live stream.

در مورد این پخش زنده منتشر شود.

This actual YouTube channel, and maybe myself and Mr.

این کانال واقعی یوتیوب، و شاید من و آقای

Steve, we might be going somewhere different.

استیو، ممکن است به جایی متفاوت برویم.

Can you guess where it may be?

می توانید حدس بزنید ممکن است کجا باشد؟

I wonder.

من تعجب میکنم.

Can I say hello to Rosa?

میتونم به رزا سلام کنم؟

We also have who else is here today.

ما همچنین داریم که چه کسی امروز اینجاست.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

Yes, very interesting.

بله خیلی جالبه به هر حال،

Some interesting chat already happening on the live chat,

چند چت جالب در حال انجام در چت زنده،

by the way, for those who can't see the live chat,

برای کسانی که نمی توانند چت زنده را ببینند،

just in case you can't see it, don't worry.

فقط در صورتی که نمی توانید آن را ببینید، نگران نباشید.

You might have to refresh or reopen the YouTube player.

ممکن است لازم باشد پخش کننده YouTube را بازخوانی یا باز کنید.

So for those who can't see the live chat,

بنابراین برای کسانی که نمی توانند چت زنده را ببینند،

all you have to do is refresh the page or the screen

تنها کاری که باید انجام دهید این است که صفحه یا صفحه را بازخوانی کنید

and then a live chat will appear

و سپس یک چت زنده به صورت جادویی ظاهر می شود

as if by magic.

.

Hello, everyone.

سلام به همه

Welcome. We have a lot to talk about today.

خوش آمدی. امروز حرف های زیادی برای گفتن داریم.

We have some nature to show you.

ما طبیعتی داریم که باید به شما نشان دهیم.

We are also going to talk about my weight.

در مورد وزن من هم صحبت می کنیم.

As I mentioned earlier, I've been doing a lot of exercise since the end of January.

همانطور که قبلاً اشاره کردم، از اواخر ژانویه تمرینات زیادی انجام داده ام.

I've been doing more and more exercise

من بیشتر و بیشتر ورزش می کنم

and also changing the food that I eat.

و همچنین غذایی که می خورم را تغییر می دهم.

So I've been altering my diet as well.

بنابراین من رژیم غذایی خود را نیز تغییر داده ام.

Today, we are going to find out how much weight I have lost

امروز، می‌خواهیم بفهمیم چقدر وزن کم کرده‌ام

and I suppose the big question must be

و فکر می‌کنم این سوال بزرگ باید این باشد که آیا می‌توانم

will I be able to fit

into my skinny jeans

for the big rendezvous that is taking place in June?

برای میعادگاه بزرگی که در ماه ژوئن برگزار می‌شود، در شلوار جین تنگم جا بیفتم؟

So we will have to wait and find out.

پس باید منتظر بمانیم و بفهمیم.

All of that coming up today.

همه اینها امروز در راه است.

Hello, everyone, on the live chat.

سلام، همه، در چت زنده.

Oh, we have a lot of people using French today.

اوه، ما امروزه افراد زیادی داریم که از زبان فرانسه استفاده می کنند.

I wonder why.

تعجب می کنم که چرا.

I don't know why people are using French, but it would appear a lot of people are.

من نمی دانم چرا مردم از فرانسوی استفاده می کنند، اما به نظر می رسد بسیاری از مردم این کار را می کنند.

It's very true.

این خیلی درست است.

In Jilly's is here.

In Jilly's اینجاست.

Hello Inglese.

سلام اینگلز.

I hope I pronounce your name correctly.

امیدوارم نام شما را درست تلفظ کرده باشم.

It's always nice to see you.

دیدنت همیشه خوشحالم

Join me on the live chat.

در چت زنده به من بپیوندید.

Mr. Steve will be with us in a few moments

آقای استیو تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود

and I know a lot of people like

و من می‌دانم که بسیاری از مردم دوست دارند به

listening to Mr.

Steve, especially when he's complaining.

صحبت‌های آقای استیو گوش دهند، مخصوصا وقتی که او شاکی است.

I wonder what Steve is going to be complaining about today.

من تعجب می کنم که استیو قرار است امروز از چه چیزی شکایت کند.

I'm not sure at the moment, but I'm sure it will be something pretty

در حال حاضر مطمئن نیستم، اما مطمئن هستم که چیز بسیار مهمی خواهد بود

important.

.

We will find out a little bit later on.

کمی بعدا متوجه خواهیم شد.

While he was moaning yesterday, Steve was complaining about the Internet

در حالی که دیروز ناله می کرد، استیو از اینترنت شاکی بود

and it would appear these days a lot of people are complaining about the Internet.

و به نظر می رسد این روزها بسیاری از مردم از اینترنت شاکی هستند. به

It would appear that we sort of I always think that we have a sort of love

نظر می رسد که ما همیشه فکر می کنم که ما یک نوع

hate relationship with the Internet.

رابطه نفرت عشقی با اینترنت داریم.

So we love the Internet,

بنابراین ما عاشق اینترنت هستیم،

but sometimes we also hate the Internet.

اما گاهی اوقات از اینترنت نیز متنفریم. آیا

Isn't it strange, I would imagine, of all the inventions

تصور می کنم همه اختراعاتی

that have been thought up over the past 100 years besides television?

که در طول 100 سال گذشته به غیر از تلویزیون فکر شده است عجیب نیست؟

I would say the Internet is probably

من می‌توانم بگویم اینترنت احتمالاً

one of the biggest inventions and certainly one

یکی از بزرگترین اختراعات است و مطمئناً اختراعاتی است

that has changed the way we all live from our day to day lives.

که روش زندگی همه ما را از زندگی روزمره خود تغییر داده است.

We've completely changed the way we view the world,

ما نحوه نگرش به جهان و

the way we interact with each other.

نحوه تعامل با یکدیگر را کاملاً تغییر داده ایم.

And I suppose you could also mention the motorcar as well,

و فکر می‌کنم می‌توانید به موتور خودرو نیز اشاره کنید،

even though these days it would appear that the motor car,

اگرچه این روزها به نظر می‌رسد که

the automobile is not as popular as it used to be,

خودروهای موتوری مانند گذشته محبوب نیستند،

which might be bad news for Mr.

که ممکن است خبر بدی برای آقای

Steve because he really does love cars very much.

استیو باشد زیرا او واقعاً عاشق است. ماشین ها خیلی

So all of that coming up in a few moments.

بنابراین همه اینها در چند لحظه به دست می آید.

I thought it would be nice to take a look at some of the wildlife, some of the nature,

من فکر کردم خوب است که نگاهی به برخی از حیات وحش، برخی از طبیعت بیاندازم،

because to be honest with you, everything around here

زیرا صادقانه بگویم، همه چیز در اینجا

at the moment is absolutely lovely.

در حال حاضر کاملاً دوست داشتنی است.

And I don't know about you, but besides spring, I also love

و من شما را نمی دانم، اما من علاوه بر بهار، تابستان را نیز دوست دارم

summer as well.

.

are I couldn't resist sharing this

آیا نمی‌توانم در برابر اشتراک‌گذاری این مطلب مقاومت نکنم،

because summer is here and sometimes we just need to try and forget

زیرا تابستان فرا رسیده است و گاهی اوقات ما فقط باید تلاش کنیم و

about all of the troubles and all of the woes in life and enjoy

همه مشکلات و مشکلات زندگی را فراموش کنیم و

a little bit of nature.

کمی از طبیعت لذت ببریم.

English addict is with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Yes, we are meeting up very soon in person.

بله، ما به زودی حضوری ملاقات خواهیم کرد.

We've never done this before, Mr. Steve and myself.

ما قبلاً این کار را نکرده بودیم، آقای استیو و من.

We've never actually arranged

ما هرگز در واقع ترتیبی نداده‌ایم

what they call a YouTube meet up.

که آن‌ها جلسه YouTube می‌نامند.

Now, I remember around ten,

حالا، یادم می آید حدود ده،

maybe 12 years ago, they were very popular on YouTube.

شاید 12 سال پیش، آنها در یوتیوب بسیار محبوب بودند.

Lots of people would join together and they would meet a

افراد زیادی به هم می پیوندند و با یک

well known YouTube star.

ستاره معروف یوتیوب ملاقات می کنند.

The please don't misunderstand me,

لطفاً من را اشتباه نفهمید،

because I don't think that I am a YouTube star, to be honest with you.

زیرا من فکر نمی کنم که من یک ستاره یوتیوب هستم، صادقانه با شما.

So I'm not a YouTube celebrity.

بنابراین من یک سلبریتی یوتیوب نیستم.

However, we are going to have a meet up.

با این حال، ما قرار است یک ملاقات داشته باشیم.

We're going to get together with our super Duper Paris

ما به زودی با قرار ملاقات سوپر دوپر پاریس دور هم جمع می شویم

rendezvous coming up very soon.

.

By the way, if you want to follow this with captions, you can.

به هر حال، اگر می خواهید این را با زیرنویس دنبال کنید، می توانید.

All you have to do is press C on your keyboard.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که C را روی صفحه کلید خود فشار دهید.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

Magically captions will appear.

زیرنویس‌های Magically ظاهر می‌شوند.

Of course, they will be slightly delayed because I am doing this live right now.

البته کمی تأخیر خواهند داشت چون من در حال حاضر این کار را به صورت زنده انجام می دهم.

Steve will be with us soon.

استیو به زودی با ما خواهد بود.

We have one or two people joining us now. Regina.

الان یکی دو نفر به ما می پیوندند. رجینا.

Hello, Regina. Nice to see you here as well.

سلام رجینا خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Very nice to see you.

خیلی خوشحالم از دیدنت

Oh, we also have Tomek is here as well.

اوه، ما همچنین Tomek را در اینجا داریم. به

Tell me, are you excited?

من بگو، آیا شما هیجان زده اید؟

Are you intrigued?

آیا شما کنجکاو هستید؟

I have to say that there is

باید بگویم که

there is a well-known proverb or saying in English

یک ضرب المثل یا ضرب المثل معروف به زبان انگلیسی وجود دارد که

you should never meet your heroes

هرگز نباید قهرمانان خود

or the people who you idolise.

یا افرادی را که بت می کنید ملاقات کنید.

Because sometimes it can be disappointing.

زیرا گاهی اوقات ممکن است ناامید کننده باشد.

Has that ever happened to you?

که تا به حال برای شما اتفاق افتاده؟

Has there ever been a person that you've wanted to meet

آیا تا به حال شخصی بوده است که شما بخواهید با او ملاقات کنید

and then when you met them, face to face, they turned out to be

و پس از ملاقات رو در رو با آنها مشخص شد که می

an absolute

want to use a very naughty word, but I'm not going to.

خواهید مطلق از یک کلمه بسیار شیطون استفاده کنید، اما من نمی خواهم.

But you know what I'm saying out there in YouTube

اما می‌دانید که در

land, I think you do

سرزمین یوتیوب چه می‌گویم، فکر می‌کنم

sense a Reno is here

احساس می‌کنید که یک Reno اینجاست

and most and most than your YouTube channel.

و بیشتر و بیشتر از کانال YouTube شماست.

Mr. Duncan, Your YouTube channel is the favourite.

آقای دانکن، کانال یوتیوب شما مورد علاقه است.

My favourite YouTube channel.

کانال یوتیوب مورد علاقه من

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

That is so much pressure that you're putting on me now.

این فشار زیادی است که الان به من وارد می کنی.

It's too much pressure.

فشارش خیلی زیاده

Mr. Steve will be with us in a few moments.

آقای استیو تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

He is on his way.

او در راه است.

I wonder what he will be talking about today.

من نمی دانم که او امروز در مورد چه چیزی صحبت خواهد کرد.

We will find out in a few moments.

تا چند لحظه دیگر متوجه خواهیم شد.

Steve is on his way.

استیو در راه است.

We are also playing the sentence game

ما هم این روزها مشغول بازی جمله

or as I like to call it these days.

یا به قول من هستیم.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

If you want to fill in the blanks.

اگر می خواهید جاهای خالی را پر کنید.

That is coming up later on as well.

که بعداً نیز مطرح می شود.

But as I said, coming up next, it's Mr.

اما همانطور که گفتم، سری جدید آقای

Steve

استیو

Fielding's

فیلدینگ است

new series.

.

I think that might be my most

فکر می‌کنم

favourite of all the videos with the cows.

در بین همه ویدیوهای گاوها، این ممکن است مورد علاقه‌ام باشد.

I think it might be my most favourite of all is now lovely.

من فکر می کنم که ممکن است مورد علاقه ترین من در حال حاضر دوست داشتنی است.

Talking of animals that

صحبت از حیواناتی که

walk around in the field pooping everywhere.

در مزرعه راه می روند و همه جا مدفوع می کنند.

He's on his way.

او در راه است.

Mr. Steve is coming up now.

آقای استیو الان می آید.

DVD. We are in our shorts today.

دی وی دی. ما امروز در شورت هستیم.

We are wearing our shorts.

ما شورتمان را پوشیده ایم.

Mr. Steve is showing off his very sexy legs.

آقای استیو پاهای بسیار سکسی خود را نشان می دهد. آیا

Can you see them? There they are.

می توانی آنها را ببینی؟ آنجا هستند.

They are very beautiful.

آنها خیلی زیبا هستند.

In fact, I know that Steve, Steve often

در واقع، من می دانم که استیو، استیو اغلب

gets complimented on his his legs.

از پاهایش تعریف می کند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Here he is.

او اینجا است.

Anyway, I've mentioned him, Mr. Steve is here.

به هر حال، من به او اشاره کردم، آقای استیو اینجاست.

Hello? Hello.

سلام؟ سلام.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

Hello.

Of wonderful, beautiful, friendly,

سلام. بینندگان

شگفت انگیز، زیبا، دوستانه و

inspiring viewers from across the world.

الهام بخش از سراسر جهان.

I like. Inspiring.

من دوست دارم. الهام بخش

Yes, because you inspire us as much as we hope

بله، زیرا شما به ما الهام می‌دهید همانطور که امیدواریم

that you think we inspire you.

فکر کنید ما به شما الهام می‌دهیم.

Yeah, I like to think.

آره دوست دارم فکر کنم

Like to think that we are inspirational.

دوست داریم فکر کنیم که ما الهام بخش هستیم.

But you are, too, because you give us such lovely comments on the live chat

اما شما نیز چنین هستید، زیرا نظرات دوست داشتنی ای را در چت زنده به ما می دهید

and you are constantly interacting with us

و دائماً با ما

and everybody else in this community that Mr.

و سایر افراد در این انجمن که آقای

Duncan has created.

دانکن ایجاد کرده است در تعامل هستید.

And it's wonderful. By the way, you're talking of Paris.

و فوق العاده است. به هر حال، شما از پاریس صحبت می کنید.

I read a lovely comment about Irene MAXINE, who's on today,

من یک نظر دوست داشتنی در مورد ایرنه مکسین خواندم، که امروز در حال حاضر است، کسی

who met a vaccine, who met her husband in Paris.

که با یک واکسن آشنا شده است، کسی که شوهرش را در پاریس ملاقات کرده است.

Oh, yes.

آه بله.

It doesn't get more romantic.

عاشقانه تر نمی شود.

Yes, but I'm hoping to meet somebody in Paris.

بله، اما امیدوارم با کسی در پاریس ملاقات کنم.

I meet Mr. Duncan.

من با آقای دانکن آشنا شدم.

I don't mean that.

منظورم این نیست.

Of course I'm joking.

البته شوخی می کنم.

We will have none of that.

ما هیچ کدام از اینها را نخواهیم داشت.

There will be no hanky panky anywhere, especially in Paris.

هیچ جا هنگکی وجود نخواهد داشت، به خصوص در پاریس.

There will be enough hanky panky taking place anyway there.

به هر حال در آنجا به اندازه ی کافی هنکی وجود خواهد داشت.

By the way, I almost got caught out this week by by a practical joke.

اتفاقاً این هفته تقریباً با یک شوخی عملی گرفتار شدم.

As you know, I'm not a big fan of practical jokes,

همانطور که می دانید، من طرفدار شوخی های کاربردی نیستم،

but sometimes people like to play tricks or jokes on other people.

اما گاهی اوقات مردم دوست دارند با دیگران حقه بازی یا شوخی کنند.

And because we are living in this age of artificial intelligence

و از آنجا که ما در عصر هوش مصنوعی زندگی می کنیم

that a lot of people now are creating their own reality.

که بسیاری از مردم اکنون واقعیت خود را خلق می کنند.

And this is something that I nearly got caught out with this week

و این چیزی است که من تقریباً در این هفته گرفتار آن شدم

because it is, of course, Pride Week

زیرا البته هفته غرور است

or should I say Pride Month.

یا باید بگویم ماه پراید.

And this is something that appeared on the Internet during the week.

و این چیزی است که در طول هفته در اینترنت ظاهر شد .

And it is, of course, the Arc de Triomphe

و البته طاق پیروزی

with a rainbow flag going all the way around it.

با پرچم رنگین کمانی که دور تا دور آن می چرخد.

And through it,

و از طریق آن،

a lot of people thought that this was real, but it isn't.

بسیاری از مردم فکر می کردند که این واقعی است، اما اینطور نیست.

It's all been made inside a computer.

این همه در داخل یک کامپیوتر ساخته شده است.

But quite a few people did get caught out by this particular

اما تعداد زیادی از افراد تحت تأثیر این

artificial intelligence.

هوش مصنوعی خاص قرار گرفتند.

Right.

درست.

Created it means chat, CBT or whatever it's called.

ایجاد شده به معنای چت، CBT یا هر نام دیگری است.

No, no, really, it must have been something.

نه، نه، واقعاً باید چیزی بوده باشد.

Yes, probably.

You could probably just do that on it, on on anything.

بله، احتمالا.

شما احتمالاً می توانید این کار را روی آن انجام دهید، روی هر چیزی.

Can't you?

You probably don't need air to do that.

نمی تونی؟

احتمالاً برای این کار به هوا نیاز ندارید.

Well, the thing is, artificial intelligence has been around for a very long time.

خب، موضوع این است که هوش مصنوعی مدت زیادی است که وجود داشته است.

This is something I know many people are talking about this

این چیزی است که می دانم بسیاری از مردم در مورد آن صحبت می کنند

and it must be so boring for those who aren't interested.

و برای کسانی که علاقه ای به آن ندارند باید بسیار خسته کننده باشد.

But it is something that a lot of people are talking about.

اما این چیزی است که بسیاری از مردم در مورد آن صحبت می کنند.

But but artificial intelligence has actually been around for a long time.

اما هوش مصنوعی در واقع برای مدت طولانی وجود داشته است.

If your computer is doing something for you

اگر رایانه شما به نحوی کاری برای شما انجام می دهد، به

in some way, it is helping you.

شما کمک می کند.

You might say that that is artificial intelligence, it is helping you.

ممکن است بگویید که این هوش مصنوعی است، به شما کمک می کند.

So a human being is being helped by a machine,

بنابراین یک انسان توسط یک ماشین کمک می کند،

maybe

شاید

something you have to work out or maybe something that is very difficult.

چیزی که شما باید انجام دهید یا شاید چیزی که بسیار دشوار است.

You might even think of the pocket calculator

حتی ممکن است به ماشین حساب جیبی فکر کنید

that was all around everywhere in the seventies.

که در دهه هفتاد در همه جا وجود داشت.

A very simple device.

یک دستگاه بسیار ساده.

But nowadays we have our mobile phones, we have our smartphones.

اما امروزه ما تلفن های همراه خود را داریم، ما گوشی های هوشمند خود را داریم.

So in some ways artificial intelligence has been around for a long time,

بنابراین از برخی جهات هوش مصنوعی برای مدت طولانی وجود داشته است،

but it sort of ramped up a bit now, hasn't it ramped up?

اما اکنون کمی افزایش یافته است، آیا افزایش یافته است؟ آیا

Have you ramp something up?

چیزی را افزایش داده اید؟

It means you increase.

یعنی زیاد میشی

It's activity or it's it's it's influence in some way.

این فعالیت است یا به نوعی تأثیر آن است.

That's that.

همین است.

Let's ramp it up means that you're just going to do more of what you're doing now.

بیایید آن را افزایش دهیم به این معنی است که شما فقط کارهایی را که اکنون انجام می دهید بیشتر انجام خواهید داد.

So could say, come on, Mr.. Mr..

بنابراین می‌توان گفت، بیا، آقای

Mr.. Juncker, let's ramp it up on today's live

یونکر، بیایید آن را در پخش زنده امروز افزایش دهیم، به این

stream means we can more lively talking more English

معنی که می‌توانیم با نشاط بیشتری انگلیسی صحبت کنیم

and just get more excited and we just sort of take it up to a new level.

و فقط هیجان‌زده‌تر شویم و به نوعی آن را به یک برنامه جدید ببریم. مرحله.

Yeah.

آره

So there we go. You see, I'm teaching English already.

بنابراین ما به آنجا برویم. ببینید، من در حال حاضر انگلیسی تدریس می کنم.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

You can also say, take it a notch. Yes.

شما همچنین می توانید بگویید، آن را یک درجه بگیرید. آره.

If you take something up a notch,

اگر چیزی را تا حدی بالا ببرید، به این

it means you are increasing the effectiveness

معنی است که کارایی

of something, the intensity, the intensity, the power.

چیزی، شدت، شدت، قدرت را افزایش می دهید.

So artificial

بنابراین

intelligence has been around for a very long time.

هوش مصنوعی برای مدت بسیار طولانی وجود داشته است.

And because we are old people, Mr.

و چون من و آقای استیو پیر هستیم،

Steve and I, we can remember, we can remember life

می‌توانیم به یاد بیاوریم، می‌توانیم زندگی

before smartphones is incredible.

قبل از گوشی‌های هوشمند را به یاد بیاوریم.

I think a lot of people watching us can remember at the time before smartphones.

فکر می‌کنم بسیاری از افرادی که ما را تماشا می‌کنند، می‌توانند در آن زمان قبل از گوشی‌های هوشمند را به یاد بیاورند.

Well, I mean, I remember when I was at school in the seventies, when pocket

خوب، منظورم این است که یادم می آید زمانی که در مدرسه بودم در دهه هفتاد، زمانی که

calculators were introduced and it was quite a novelty.

ماشین حساب های جیبی معرفی شدند و کاملاً تازگی داشت.

If you had one of those as a student at school, probably I would say probably, yeah.

اگر شما یکی از آن‌ها را به عنوان دانش‌آموز در مدرسه داشتید، احتمالاً می‌گفتم، بله.

In the seventies they probably started to come in and I remember

در دهه هفتاد احتمالاً شروع به ورود کردند و یادم می‌آید که

we couldn't use them in exams

ما نمی‌توانستیم از آنها در امتحانات استفاده کنیم،

then they wouldn't let is used in exams.

سپس آنها اجازه نمی‌دادند در امتحانات استفاده شود.

They had a maths exam, for example.

مثلاً امتحان ریاضی داشتند.

You couldn't use your calculator.

شما نمی توانید از ماشین حساب خود استفاده کنید.

I think you probably can now. You can,

من فکر می کنم شما احتمالا اکنون می توانید. شما می توانید،

but yeah, they were,

اما بله، آنها بودند،

I had this lovely scientific calculator and somebody stole it

من این ماشین حساب علمی دوست داشتنی را داشتم و شخصی آن را دزدید

and I was it was made by Sharp

و من توسط شارپ ساخته شده بود و

and it was a beautiful, lovely device and I loved it.

یک دستگاه زیبا و دوست داشتنی بود و من آن را دوست داشتم.

And then somebody stole it.

و سپس کسی آن را دزدید.

Well, this might be an opportune opportunity to get it back.

خوب، این ممکن است فرصتی مناسب برای بازگرداندن آن باشد.

So if you in the 1970s stole Mr.

بنابراین اگر شما در دهه 1970

Steve's scientific calculator, can he please have it back?

ماشین حساب علمی آقای استیو را دزدیدید، لطفاً می تواند آن را پس بگیرد؟

Because when he's in a restaurant and he has to give a tip to the waiter

چون وقتی در رستوران است و باید به پیشخدمت

or the waitress, he has to work it out in his head.

یا پیشخدمت انعام بدهد، باید آن را در ذهنش حل کند.

And I'm good at that.

و من در آن خوب هستم.

And it takes ages.

و سن و سالی طول می کشد.

My mother is very good at mental arithmetic.

مادرم در محاسبات ذهنی خیلی خوب است.

And so you say every week on a set every week

و بنابراین شما می گویید هر هفته در یک مجموعه هر هفته

you can add up a column of figures like nobody else you've ever met.

می توانید ستونی از ارقام را اضافه کنید که مانند هیچ کس دیگری که تا به حال ندیده اید.

But you do.

You do say it every week.

اما شما انجام می دهید.

شما هر هفته می گویید

You can have a long columnist figures and she'd add them all up.

شما می توانید یک ستون نویس طولانی داشته باشید و او همه آنها را جمع کند.

And I like that. It's very clever.

و من این را دوست دارم. خیلی باهوشه

But then she did work in an office where you had to do lots of that.

اما پس از آن او در دفتری کار کرد که شما مجبور بودید کارهای زیادی را انجام دهید.

So she must have had practice over the years.

بنابراین او باید در طول سال ها تمرین داشته باشد.

We we were supposed to go away yesterday.

قرار بود دیروز بریم

Birtley Burley Yes, go away.

بیرتلی برلی بله، برو.

Where we were supposed to. Yes, yes.

جایی که قرار بود بریم بله بله.

Oh, you remember That was we, we were supposed to go away on a trip yesterday.

آه، یادت می آید همین ما بودیم، قرار بود دیروز به سفر برویم.

And this is something, a little thing in life.

و این یک چیز کوچک در زندگی است.

Now I'm going to share this with you.

حالا من این را با شما به اشتراک می گذارم.

You know, sometimes we share our lives with you.

می دانید، گاهی اوقات ما زندگی خود را با شما تقسیم می کنیم.

The things too much, sometimes too much.

چیزها بیش از حد، گاهی اوقات بیش از حد.

You overshare and it is possible.

شما بیش از حد به اشتراک می گذارید و این امکان پذیر است.

But yesterday we were supposed to go and see

اما دیروز قرار بود برویم و

some of Mr.

تعدادی از

Steve's long lost relatives.

اقوام گمشده آقای استیو را ببینیم.

And when we say long lost, we we can say that they are distant.

و وقتی می گوییم خیلی وقت است گم شده اند، می توانیم بگوییم که آنها دور هستند.

Or maybe you haven't seen them for a very long time.

یا شاید مدت زیادی است که آنها را ندیده اید.

So we were going to go yesterday.

پس دیروز قرار بود بریم

We'd had we had everything planned.

ما باید همه چیز را برنامه ریزی کرده بودیم.

We even booked a restaurant and we were going to travel a very long way.

ما حتی یک رستوران رزرو کردیم و قرار بود مسیر بسیار طولانی را طی کنیم.

So 3 hours in the car, which probably is nothing to some people, 3 hours

بنابراین 3 ساعت در ماشین، که احتمالا برای برخی افراد چیزی نیست، 3 ساعت در

there and 3 hours in the UK, a very long way off.

آنجا و 3 ساعت در بریتانیا، راه بسیار طولانی است.

And yesterday

و دیروز به هم

we were

bumped.

خوردیم

Well, we were.

خب ما بودیم

We were.

ما بودیم.

We were bumped yesterday. Can you believe it?

دیروز به هم خوردیم می تونی باور کنی؟

They cancelled.

لغو کردند.

They cancelled and we have everything prepared.

آنها لغو کردند و ما همه چیز را آماده کرده ایم.

Isn't that annoying?

آزاردهنده نیست؟

Does that ever happen to you there in YouTube land? What.

آیا تا به حال این اتفاق برای شما در سرزمین YouTube رخ می دهد ؟ چی.

When someone makes an arrangement and then they they cancel the arrangement,

وقتی کسی ترتیبی می‌دهد و بعد از آن توافق را لغو می‌کند،

but not two or three days before

اما نه دو یا سه روز قبل

on the actual day that you're supposed to be done?

از آن روزی که قرار است انجام شود؟

No, it was, it was on the Thursday.

نه، روز پنجشنبه بود.

Oh okay. That's all it was still.

اوه باشه فقط همین بود.

Anyway it was a bit mind you, you see I haven't seen them for 2 hours.

به هر حال کمی حواس تان بود، می بینید 2 ساعت است که آنها را ندیده ام.

We were going to go and see my mother's brother. Who.

قرار بود برویم برادر مادرم را ببینیم. سازمان بهداشت جهانی.

98. Yes.

98. بله.

And so, you know,

و بنابراین، شما می دانید،

and I haven't probably haven't seen him since for,

و من احتمالاً او را از آن زمان

for for that over 60 odd years.

برای بیش از 60 سال عجیب و غریب ندیده ام.

It's not 90 years.

90 سال نیست.

Which is.

که هست.

Yeah. I never go into that. I don't embarrass Mr.

آره من هرگز وارد آن نمی شوم. من شرمنده آقا نیستم

and but I knew I was going to see my cousins

و اما می دانستم که قرار است پسرعموهایم را

as well and probably some nephews I don't know

نیز ببینم و احتمالاً برادرزاده هایی که نمی شناسم

and I do know anyway it didn't happen.

و می دانم به هر حال این اتفاق نیفتاد.

Unfortunately,

متأسفانه،

it probably won't happen now.

احتمالاً اکنون این اتفاق نخواهد افتاد.

Cancelled.

لغو شد.

We got the I got the strong impression that they probably didn't really want to see us.

ما این تصور را داشتیم که احتمالاً واقعاً نمی‌خواهند ما را ببینند.

I mean, let's face it, we haven't seen them for 40 odd years,

یعنی 40 سال است که آنها را ندیده‌ایم،

so they're probably thinking, why did they want to come over now?

پس احتمالاً دارند فکر می‌کنند که چرا الان می‌خواستند بیایند؟

But my sister and I just thought, well,

اما من و خواهرم فقط فکر می‌کردیم، خوب،

we've got some I'm not working at the moment.

ما چیزهایی داریم که در حال حاضر کار نمی‌کنم.

It's very difficult to get a time when me and my sister are both got a day free

زمانی که من و خواهرم هر دو یک روز رایگان داشته باشیم بسیار سخت است

because my sister is working and she works weekends as well.

زیرا خواهرم کار می کند و او آخر هفته ها نیز کار می کند.

Okay, I'm going back to work soon.

باشه من به زودی برمیگردم سر کار

So we found this perfect weekend and it's probably not going to happen now because I'm going back to work.

بنابراین ما این آخر هفته عالی را پیدا کردیم و احتمالاً اکنون این اتفاق نخواهد افتاد زیرا من به سر کار برمی گردم.

Sisters having holidays, this, that and the other, it'll all get forgotten about and it won't happen,

خواهرانی که تعطیلات دارند، این، آن و دیگری، همه اینها فراموش می شود و این اتفاق نخواهد افتاد،

which is quite sad really.

که واقعاً بسیار ناراحت کننده است.

But there you go.

اما شما بروید.

We're trying to start something.

ما سعی می کنیم کاری را شروع کنیم.

But it didn't happen. No, it was cancelled.

اما این اتفاق نیفتاد. نه لغو شد

Then somebody bumped us.

بعد یک نفر با ما برخورد کرد.

Can you believe it? They didn't. They.

می تونی باور کنی؟ آنها این کار را نکردند. آنها.

They changed their mind.

نظرشان عوض شد.

Although, to be honest with you, I don't blame them.

اگرچه، صادقانه با شما، من آنها را سرزنش نمی کنم.

I mean, next actually, because.

منظورم، بعدی در واقع، به دلیل.

Because there are some people at the moment who are planning to meet us

زیرا در حال حاضر افرادی هستند که قصد ملاقات با ما را

in Paris and they're going to regret it.

در پاریس دارند و پشیمان خواهند شد.

And as I said earlier, sometimes sometimes meeting

و همانطور که قبلاً گفتم، گاهی اوقات ملاقات با

someone in real life might might be a disappointment.

کسی در زندگی واقعی ممکن است ناامید کننده باشد.

So that's what it was. Mr.

پس همین بود. آقای

Duncan Those relatives of mine had seen us on the live stream,

دانکن آن اقوام من ما را در پخش زنده دیده بودند

and they were too, too embarrassed to meet famous people.

و آنها هم از ملاقات با افراد مشهور خجالت می‌کشیدند.

I think that's what it was.

فکر کنم همین بود.

Mr. Duncan I think they just told we can't possibly meet them.

آقای دانکن فکر می کنم آنها فقط به ما گفتند که ما نمی توانیم آنها را ملاقات کنیم.

Right. I'm too nervous.

درست. من خیلی عصبی هستم.

They're so famous.

اونا خیلی معروفن

This might be this might be the reason why

این ممکن است دلیلی باشد که

many of our neighbours ignore us as well, because they've they've.

بسیاری از همسایگان ما نیز ما را نادیده می گیرند، زیرا آنها نادیده گرفته اند.

They've watched this. Maybe. Perhaps.

آنها این را تماشا کرده اند. شاید. شاید.

So we are meeting up it, you know, this month.

بنابراین ما در حال ملاقات با آن هستیم، می دانید، این ماه.

It's happening this month and hopefully the weather will be nice and I'm quite excited by it.

این ماه اتفاق می افتد و امیدوارم هوا خوب باشد و من کاملاً هیجان زده هستم. صدای

Can you hear my stomach. Your stomach.

شکمم را می شنوی شکمت.

Can you hear my stutter.

صدای لکنت من را می شنوید

Heard this sort loud rumbling noise.

این نوع سروصدای بلند را شنیدم.

I thought it was a cow.

فکر کردم گاو است. آیا

Did you from the fields, do the cows rumble?

از مزارع آمدی، آیا گاوها غوغا می کنند؟

Have you not eaten anything this morning, Mr. Day?

امروز صبح چیزی نخوردی آقای دی؟

I haven't eaten.

من نخورده ام

I haven't eaten much.

من زیاد نخوردم

And the reason is because I wanted to weigh myself.

و دلیلش این است که می خواستم خودم را وزن کنم.

I want to find out how much weight I've lost and I can reveal it.

من می خواهم بفهمم چقدر وزن کم کرده ام و می توانم آن را فاش کنم.

I might as well reveal it now.

شاید الان هم آن را فاش کنم.

I have lost

من

one and a half stone in weight,

یک و نیم سنگ وزن کم کردم

and I have to say I'm pretty pleased about that.

و باید بگویم که از این بابت بسیار راضی هستم.

I didn't want to lose too much weight straight away or quickly because it's not good for you.

من نمی‌خواستم فوراً یا سریع وزن کم کنم زیرا برای شما خوب نیست.

So I've slowly lost weight since the end of January.

بنابراین از اواخر ژانویه به آرامی وزن کم کردم.

So about one a half stone, which we ought to

بنابراین حدود یک نیم سنگ، که باید

explain is £14 in a stone.

توضیح دهیم 14 پوند در یک سنگ است.

Okay, Uh,

خوب، اوه،

that's £21 you've lost Mr.

این 21 پوند است که آقای دانکن را از دست داده اید

Duncan,

،

which I think is quite good.

که به نظر من بسیار خوب است.

Is that right? 14?

درست است؟ 14؟

No, not quite. Is it to you? It is

نه، نه کاملا. به شما مربوط است؟

£21, which I'm not sure is.

21 پوند است که مطمئن نیستم.

It's ten kilograms, something like that.

ده کیلو هست، یه همچین چیزی.

Not in 17, it's not nine years.

نه در 17 سالگی، نه سال است.

Then it's about ten kilograms I think. £14.

بعد فکر می کنم حدود ده کیلوگرم است. 14 پوند.

Somebody look that up for us please.

یکی دنبال ما باشه لطفا

But I think it's probably around ten kilograms anyway.

اما فکر می کنم به هر حال احتمالاً حدود ده کیلوگرم است.

I've lost one of Steve.

من یکی از استیو را از دست دادم.

Let me get back to my point.

بگذارید برگردم به حرفم.

I've lost one and a half stone.

من یک و نیم سنگ گم کرده ام.

I feel quite pleased about that.

من از این بابت کاملاً خوشحالم.

Of course, the big test is still to come.

البته آزمون بزرگ هنوز در راه است.

Will I be able to fit into my skinny jeans?

آیا می توانم در شلوار جین تنگم جا بیفتم؟

Well, uh, are you going to try it live today? No.

خوب، اوه، امروز می خواهید آن را به صورت زنده امتحان کنید؟ نه.

Oh, okay.

اوه، باشه.

I'm not putting them on today because. Well, how can I?

من امروز آنها را نمی پوشم زیرا. خوب، چگونه می توانم؟

I think that might be just something you might want to do.

من فکر می کنم این ممکن است فقط چیزی باشد که شما ممکن است بخواهید انجام دهید.

Yeah.

آره

No, not today.

نه امروز نه.

I'm going to find out when we meet up in Paris.

وقتی در پاریس همدیگر را ملاقات می کنیم، می خواهم بفهمم.

So if you are meeting us in Paris

بنابراین اگر در پاریس با ما ملاقات می کنید

and when you see us, I am not wearing my skinny jeans.

و وقتی ما را می بینید، من شلوار جین تنگم را نمی پوشم.

You will know straight away that I can't fit into them.

شما فوراً خواهید فهمید که من نمی توانم در آنها جا بیفتم.

Or if you see Mr.

یا اگر دیدی آقای

Duncan walking, walking awkwardly, not being able to stretch his legs,

دانکن در حال راه رفتن است، ناجور راه می‌رود، نمی‌تواند پاهایش را دراز کند،

if my voice is very high. Yes,

اگر صدای من خیلی بلند است. بله،

because that's the problem with tight trousers.

چون مشکل شلوارهای تنگ همین است.

If you're a man and only men will understand this

اگر مرد هستید و فقط مردها این را می فهمند

and maybe some women, who knows these days.

و شاید بعضی از خانم ها این روزها می دانند.

Oh, yes. Transitioning. Yep.

آه بله. در حال انتقال. بله

Yeah. You don't say it.

آره تو نگو

We all know what we mean.

همه ما می دانیم منظورمان چیست.

Yeah.

آره

So it can be.

بنابراین می تواند باشد. اگر

It can be a little bit uncomfortable when you're wearing tight trousers if you're a man,

مرد هستید، وقتی شلوار تنگ می‌پوشید، ممکن است کمی ناراحت‌کننده باشد،

because everything gets everything gets pinched

زیرا همه چیز گیر می‌کند

and it's all tight and uncomfortable.

و همه چیز تنگ و ناراحت‌کننده است.

Not good if you're thinking of having children, which we're not.

خوب نیست اگر به بچه دار شدن فکر می کنید، که ما نیستیم.

So that's that's okay. You can squash it, really.

پس اشکالی نداره شما می توانید آن را له کنید، واقعا.

And fortunately, I know no one said that they want to have my children.

و خوشبختانه، من می دانم که هیچ کس نگفته است که می خواهد فرزندان من را داشته باشد.

You know, if they do, I'll say, yeah.

می دانید، اگر آنها این کار را انجام دهند، من می گویم، بله.

How much you think if somebody.

چقدر فکر می کنی اگر کسی.

Well, I'm quite willing to, you know, make a donation, shall we say,

خوب، من کاملاً حاضرم ، می‌دانید، کمک مالی بکنم، باید بگوییم،

Is this is this a road we should be going down.

آیا این جاده‌ای است که باید طی کنیم؟

Well I see I quite like a child, but I wouldn't, wouldn't

خوب، می بینم که من کاملاً یک بچه را دوست دارم، اما نمی خواهم، آیا

I quite like to know that I'd, you know, fathered a child.

کاملاً دوست ندارم بدانم که، می دانید، یک فرزند داشتم.

I wouldn't want anything to do with it. Okay.

من نمی خواهم کاری با آن انجام دهم. باشه.

So maybe, you know, one of those banks

بنابراین، شاید، می دانید، یکی از آن بانک هایی که

you can go to that happens a lot nowadays.

می توانید به آن مراجعه کنید، امروزه بسیار اتفاق می افتد.

You can make a deposit in the bank.

می توانید در بانک سپرده گذاری کنید.

Men can do that, can't.

مردها می توانند این کار را انجام دهند، نمی توانند.

And then some random point in the future,

و سپس یک نقطه تصادفی در آینده، به

somebody will be given your seed, shall we put it that way.

کسی دانه شما داده خواهد شد، آیا آن را به این صورت بیان کنیم.

And and then there'll be a child that you, you know, will never know.

و پس از آن کودکی خواهد بود که شما هرگز نخواهید شناخت.

I suppose that might be a bit

فکر می کنم ممکن است

bit tragic. That really isn't it. I don't know.

کمی غم انگیز باشد. واقعا اینطور نیست من نمی دانم.

But if you never know that you've had a child with someone

اما اگر هرگز ندانید که

through donation, if you get my meeting,

از طریق اهدای مالی با کسی صاحب فرزند شده اید، اگر ملاقات من را دریافت کنید،

if you get my meaning donation, you know you

اگر منظورم را اهدا کنید، می دانید که

there you go.

آنجا هستید.

Don't say anything. I'm not saying anything.

هیچی نگو من چیزی نمی گویم.

Only adults, only adults will understand that.

فقط بزرگسالان، فقط بزرگسالان این را می فهمند. می

You see,

بینید،

I've got adults watching us.

من بزرگسالانی دارم که ما را تماشا می کنند.

Claudia says she's not feeling very well today.

کلودیا می گوید امروز حالش خیلی خوب نیست.

Well, sorry about that, Claudia.

خب، کلودیا، متاسفم.

I'm sure after what I've just said, you've probably feeling worse.

مطمئنم بعد از حرفی که زدم، احتمالاً حال شما بدتر شده است.

But I mean, in the old days, Mr.

اما منظورم این است که در زمان‌های قدیم، آقای

Duncan, back in the day, you know, hundreds of years ago, thousands of years ago,

دانکن، در آن زمان، صدها سال پیش، هزاران سال پیش،

I would imagine men were forcibly having sex with women all over the place.

تصور می‌کردم مردان به زور با زنان در همه جا رابطه جنسی دارند.

And they

و

probably didn't know half the children that they they were having.

احتمالاً نیمی از فرزندانی را که داشتند نمی دانستند .

I mean, let's face it, Boris Johnson is still doing it.

منظورم این است که اجازه دهید با آن روبرو شویم، بوریس جانسون هنوز این کار را انجام می دهد.

He doesn't know.

I mean, nobody knows how many children he's got.

او نمی داند.

منظورم این است که هیچ کس نمی داند او چند فرزند دارد.

He probably doesn't even know himself.

احتمالا خودش هم نمی شناسد.

I think that's one of the reasons why the population in the UK is is growing so much.

من فکر می‌کنم این یکی از دلایلی است که باعث می‌شود جمعیت در بریتانیا بسیار رشد کند.

It's not it's not because of migrants.

این به خاطر مهاجران نیست.

It's just Boris Johnson's offspring.

این فقط فرزندان بوریس جانسون است.

Is that what you mean?

منظورت همینه؟ من

It's I've been, I've been, I've been sunbathing.

بوده ام، بوده ام، آفتاب گرفته ام.

Mr. Duncan. Oh, okay.

آقای دانکن اوه، باشه

You showed a picture last week of me sunbathing, and I've been doing it again weeks time.

شما هفته گذشته عکسی از من در حال آفتاب گرفتن نشان دادید، و من هفته ها بار دیگر این کار را انجام داده ام.

Boost my vitamin D levels.

سطح ویتامین D من را افزایش دهید.

I'm not showing it today because you got so upset.

امروز نشونش نمیدم چون خیلی ناراحت شدی.

He got so upset. So upset.

خیلی ناراحت شد خیلی ناراحت.

He did.

او انجام داد.

He said afterwards, he said, I can't believe you showed

بعد گفت و گفت باورم نمی شود

that photograph of me lying in my underpants. Yes.

آن عکس من را که در زیر شلوارم دراز کشیده بودم را نشان دادی. آره.

I walk around Paris like that.

من همینطور در پاریس قدم می زنم.

Could you get arrested, Louis, If you walked around Paris

آیا ممکن است دستگیر شوی، لوئیس، اگر با لباس زیر در پاریس قدم زدی

in your underwear, that's probably the height of sophistication in Paris.

، احتمالاً این اوج پیچیدگی در پاریس است.

May be if it was a brand of underwear that was,

ممکن است اگر مارکی از لباس زیر باشد که می‌دانید

you know, haute couture or something.

مد لباس یا چیزی شبیه به آن بود.

It said underpants. Yes.

نوشته بود زیر شلواری آره.

You know, maybe it was Christian Dior underwear

می دانید، شاید لباس زیر کریستین دیور

or Dua Christie in the wall.

یا دوا کریستی در دیوار بود.

I didn't Devonshire overcoat, You know,

من پالتو دوونشایر نپوشیدم، می‌دانی،

it was some high class fashion brand of underwear.

این یک برند لباس زیر مد کلاس بالا بود.

Probably would be loaded and then people would be at your feet on their knees.

احتمالاً بارگیری می شد و سپس مردم به زانو در پای شما می آمدند.

You don't think the French people are ready for you in your underpants?

فکر نمی‌کنی مردم فرانسه با زیرشلواری برای تو آماده باشند ؟

I really don't think so.

من واقعا اینطور فکر نمی کنم.

To be honest, that that seems like a good way of being deported.

صادقانه بگویم، به نظر می رسد که این روش خوبی برای اخراج شدن است.

Can you walk around Paris in just shorts?

آیا می توانید فقط با شلوارک در پاریس قدم بزنید؟

Yes. With no top on?

آره. بدون بالا؟

Of course you can wear even women

البته می توانید بپوشید حتی خانم ها هم

know that does.

Maybe not. But I just think that can happen anywhere.

می دانند که این کار را می کند.

شاید نه. اما من فقط فکر می کنم که این می تواند در هر جایی اتفاق بیفتد.

But I'm not going to anyway because I don't wanna get sunburnt.

اما به هر حال نمی خواهم چون نمی خواهم آفتاب سوخته شوم.

I want to keep my youthful allure. Mr. Duncan.

من می خواهم جذابیت جوانی خود را حفظ کنم. آقای دانکن

My youthful allure.

جذابیت جوانی من

I did notice yesterday, by the way, the last couple of days

من دیروز متوجه شدم، اتفاقاً چند روز گذشته

I've been looking in the mirror very closely at myself and I've noticed.

در آینه با دقت به خودم نگاه می کردم و متوجه شدم.

But in fact, I saw it yesterday in one of the shop windows,

اما در واقع دیروز آن را در یکی از ویترین مغازه ها دیدم

and I noticed that I'm getting this weird thing now on my neck.

و متوجه شدم که الان دارم این چیز عجیب را به گردنم می اندازم.

You see this with a lot of older people and they get these these weird things.

شما این را در مورد بسیاری از افراد مسن می بینید و آنها این چیزهای عجیب و غریب را دریافت می کنند.

They look like string.

آنها شبیه رشته هستند.

You'll be all right, Mr. Duncan.

شما خوب می شوید، آقای دانکن.

But sometimes it turns into something else and it looks a bit rude.

اما گاهی اوقات به چیز دیگری تبدیل می شود و کمی بی ادب به نظر می رسد.

Well, I'm getting that.

خوب، من این را می فهمم. با

I'm getting as I'm approaching old age.

نزدیک شدن به سن پیری دارم حالم خوب می شود.

I've noticed now that certain parts of my body are are changing their appearance and shape.

اکنون متوجه شده ام که قسمت های خاصی از بدنم در حال تغییر ظاهر و شکل خود هستند.

Well, if you want to stay slim, Mr.

خوب، اگر می خواهید لاغر بمانید، آقای

Duncan, you don't want to be eating a cheesecake, do you?

دانکن، نمی خواهید چیزکیک بخورید، نه؟

So, Paula. Carl. Hello?

بنابراین، پائولا. کارل سلام؟

Hello, Paula.

سلام، پائولا.

Well, a cough or something?

خوب، سرفه یا چیزی؟

Not sure how we pronounce that second name.

مطمئن نیستیم که چگونه آن نام دوم را تلفظ می کنیم.

Just arrived and was busy making a Japanese cheesecake.

تازه رسیدم و مشغول درست کردن چیزکیک ژاپنی بودم.

What is a Japanese cheesecake?

چیزکیک ژاپنی چیست؟

Is it is it got sushi in it?

آیا آن را سوشی در آن است؟

Does it taste of fish?

مزه ماهی میده؟

Is it biscuit base with fish in it?

آیا پایه بیسکویتی با ماهی در آن است؟

Because, you know, Japanese food is a little strange to us Westerners.

چون می دانید غذاهای ژاپنی برای ما غربی ها کمی عجیب است.

Maybe you.

شاید تو.

So please tell us what a Japanese cheesecake is.

پس لطفا به ما بگویید کیک پنیر ژاپنی چیست.

It's not strange to me, by the way.

اتفاقا برای من عجیب نیست.

I think it's perfectly normal and all right.

من فکر می کنم کاملا طبیعی است و خوب است.

But I am intrigued. Yes.

اما من کنجکاو هستم. آره. رزا

To find out what is a Japanese cheesecake, Rosa wants to know as well.

برای اینکه بفهمد کیک پنیر ژاپنی چیست، می خواهد بداند.

And when can I have it?

و چه زمانی می توانم آن را داشته باشم؟

When are you going to send it to me?

کی میخوای برام بفرستی؟

And Lewis has confirmed that we can wander around Paris with virtually nothing on.

و لوئیس تأیید کرده است که می‌توانیم بدون هیچ چیزی در اطراف پاریس بچرخیم .

Yes, I'm sure.

بله مطمئن هستم.

But one thing I've always thought about the French.

اما یک چیز همیشه در مورد فرانسوی ها فکر می کردم.

They are more open minded.

آنها ذهن بازتری دارند.

So you often you often think of the French as being more open minded.

بنابراین اغلب فکر می‌کنید فرانسوی‌ها ذهن بازتری دارند.

I think nudism being naked.

فکر می کنم برهنه بودن برهنگی.

I think it's been around.

فکر می کنم این اطراف بوده است.

I mean, when when you look at the art.

منظورم این است که وقتی به هنر نگاه می کنید.

The art, we might go to the Louvre

هنر، ممکن است به موزه لوور برویم

and have a look around and there will be naked people everywhere.

و به اطراف نگاهی بیندازیم و همه جا مردم برهنه باشند.

What do you mean, paintings or just people walking around the museum?

منظورتان از نقاشی ها یا افرادی که در موزه قدم می زنند چیست؟

No. Well, maybe, but maybe both.

نه. خوب، شاید، اما شاید هر دو.

Maybe both.

شاید هر دو.

But anyway, I guess I'm going to expose myself, I think, because

اما به هر حال، حدس می‌زنم که می‌خواهم خودم را افشا کنم، فکر می‌کنم، زیرا

probably no,

احتمالاً نه، منظورم

I didn't mean in that way,

این نبود،

because obviously I'm hoping for a modelling contract.

زیرا واضح است که به یک قرارداد مدلینگ امیدوار هستم.

And why have you turn that down? Mr..

و چرا آن را رد کردی؟ آقای... من

I haven't said anything though.

چیزی نگفتم.

You were just doing my volume

شما فقط حجم من را انجام می دادید

because obviously the trouble is I can't really afford.

زیرا بدیهی است که مشکل این است که من واقعاً نمی توانم هزینه کنم.

It's too risky for me to walk around in shorts with my top off

برای من خیلی خطرناک است که با شلوارک با بالا تنه راه بروم،

because, you know, I'm going to get too much attention.

زیرا، می دانید، من بیش از حد مورد توجه قرار خواهم گرفت.

I'm just going to be mobbed.

من فقط قرار است مورد اوباش قرار بگیرم.

Yeah, well, you will certainly get attention mainly from the shop, you know, the gendarmes.

بله، خوب، مطمئناً توجه شما را عمدتاً از مغازه جلب می کنید، می دانید، ژاندارم ها.

We don't want that kind of distraction.

ما چنین حواس پرتی را نمی خواهیم.

You know, it it's just it's just too much.

میدونی، فقط خیلی زیاده.

And you've got people falling at their feet all the time after you.

و شما افرادی را دارید که همیشه بعد از شما به پای آنها می افتند.

It gets a bit boring after a while.

بعد از مدتی کمی خسته کننده می شود.

So I do that.

It's not anything that gets a bit boring after a while,

بنابراین من این کار را انجام می دهم.

این چیزی نیست که بعد از مدتی کمی خسته کننده شود،

but a modelling contract would be quite nice.

اما یک قرارداد مدلینگ بسیار خوب خواهد بود.

So, you know, maybe we are going to be in a prominent place.

بنابراین، می دانید، شاید ما قرار است در یک مکان برجسته باشیم.

So, you know, I'll just sort of wander around and it's a sort of place

بنابراین، می دانید، من فقط به نوعی در اطراف پرسه می زنم و این جایی است که

you get sort of picked up, is lucid and contrite today, by the way

شما به نوعی انتخاب می شوید، امروز شفاف و پشیمان کننده است، اتفاقاً

I would say that around this time they've just continued getting live there.

می توانم بگویم که در این مدت آنها به زندگی خود ادامه داده اند. .

I'm just lifting up. Mr. I'm going to ramp it up.

من فقط بلند می شوم آقای من می خواهم آن را افزایش دهم.

This is not lively.

این پر جنب و جوش نیست.

This is this is kind of a little bit insane.

این کمی دیوانه کننده است.

Mr. Duncan has got to linger over the volume button

آقای دانکن باید روی دکمه صدا بماند

and he's just waiting it just waiting to pull it down.

و فقط منتظر است تا آن را پایین بیاورد.

But if I say something, it's not saying something.

اما اگر من چیزی بگویم، چیزی نمی گویم.

It's when you start shouting, I'm not shouting.

این زمانی است که شما شروع به فریاد زدن می کنید، من فریاد نمی زنم.

Well, can't you microphones cope with that, Mr. Duncan?

خوب، آیا شما میکروفون ها نمی توانید با آن کنار بیایید، آقای دانکن؟

Well, I am not, so I'm not sure there is a piece of equipment that's designed

خوب، من نیستم، بنابراین مطمئن نیستم که تجهیزاتی وجود داشته باشد که

to withstand the, the bellows of your of your if you're going to sessions.

برای مقاومت در برابر فشارهای بدن شما طراحی شده باشد، اگر به جلسات می روید.

She's calling it cheesecake because it's got cream cheese in it.

او آن را چیزکیک می نامد زیرا پنیر خامه ای در آن وجود دارد.

Does it have a biscuit base which is what a cheesecake has you

آیا پایه بیسکویتی دارد که همان چیزکیک است که

sort of get biscuits and crushed them up and and sort of put

بیسکویت بگیرید و له کنید و

some butter in it and then flatten it all down and then put they put the cheesecake mix on top.

مقداری کره در آن بریزید و سپس همه را صاف کنید و سپس مخلوط چیزکیک را روی آن قرار دهید. آیا

Has it got a biscuit base or has it got a base of sushi

پایه بیسکویتی دارد یا

because it's Japanese.

به دلیل ژاپنی بودن پایه سوشی دارد.

That is, that is right.

یعنی درست است.

That is so offensive sensitive.

این خیلی توهین آمیز حساس است.

I just it might be sort of invoking

من آزادانه اعتراف می کنم که ممکن است نوعی استناد به

some kind of stereotype, I freely admit.

نوعی کلیشه باشد.

But, you know.

اما میدونی.

Yes we like people we think of the British and say fish and chips.

بله، ما افرادی را دوست داریم که به انگلیسی ها فکر می کنیم و می گویند ماهی اند چیپس.

I mean, we're not offended by that.

منظورم این است که ما از این موضوع ناراحت نیستیم.

I'm drinking a lot, Mr.

من زیاد مشروب می خورم، آقای

Brooks, because I've been outside cutting the grass and it was very hot work.

بروکس، چون بیرون رفته ام و چمن ها را می برم و کار خیلی گرم بود.

I do all the tough jobs around here.

من همه کارهای سخت اینجا را انجام می دهم.

Mr. Duncan, since here in the studio just twiddling his knobs,

آقای دانکن، از آنجایی که اینجا در استودیو فقط دستگیره‌هایش را می‌چرخاند،

We were we were out walking the other day and Mr.

آن روز بیرون بودیم که قدم می‌زدیم و آقای

Steve decides to get very friendly

استیو تصمیم می‌گیرد

with with a large dumb animal.

با یک حیوان گنگ بزرگ دوست شود.

And in fact, it might be two large animals.

و در واقع، ممکن است دو حیوان بزرگ باشند.

So there is Mr. Steve.

پس آقای استیو هست.

Oh, what are you doing there, Steve?

اوه، استیو، آنجا چه کار می کنی؟

Well, I'm feeding a feeding this highland cow.

خوب، من به این گاو کوهستانی غذا می دهم.

Yeah, it's that lovely.

آره خیلی دوست داشتنیه

I love this particular type of cow because they have the most amazing hair.

من عاشق این نوع خاص از گاو هستم زیرا آنها شگفت انگیزترین موها را دارند.

Look at the hair at the front.

به موهای جلو نگاه کنید.

It's almost as if it's been to the hairdressers and had a, a very modern style.

تقریباً انگار به آرایشگاه ها رفته است و سبکی بسیار مدرن داشته است.

Lots of teenagers these days have their hair like that.

بسیاری از نوجوانان این روزها موهای خود را چنین دارند.

I know.

Well, they don't normally that particular

میدانم.

خوب، آنها معمولاً آن

breed don't normally seem to come up to you like that.

نژاد خاص به نظر نمی رسد که به نظر شما اینطور باشد.

No, but it's been very keen on,

نه، اما علاقه زیادی به

on eating any

خوردن هر

anything green that I was giving it because the field that it was in

سبزی که به آن می دادم، داشتم، زیرا زمینی که در آن بود

was a bit sparse. This is sparse.

کمی کم بود. این پراکنده است.

It's not lovely.

دوست داشتنی نیست

Something is sparse.

چیزی کم است.

It means there isn't much of it around.

این بدان معناست که چیز زیادی از آن در اطراف وجود ندارد.

There wasn't much grass in the field.

چمن زیادی در زمین وجود نداشت.

It was sparse,

کم بود،

a bit like, you know, people watching this channel.

کمی شبیه مردمی بود که این کانال را تماشا می‌کردند.

Mr. Duncan, They're sparse,

آقای دانکن، آن‌ها پراکنده هستند

jerky.

.

Thanks to that.

با تشکر از آن.

It's a sponge cake, says Paula.

پائولا می گوید این یک کیک اسفنجی است.

Okay, okay, okay.

باشه، باشه، باشه.

Yeah.

آره

Paul has invited us to Portugal.

پل ما را به پرتغال دعوت کرده است.

Well, I think.

خوب، من فکر می کنم.

I think she's inviting us. Portugal?

فکر کنم داره ما رو دعوت میکنه کشور پرتغال؟

Well, we left Portugal that we've been there.

خوب، ما پرتغال را ترک کردیم که آنجا بودیم.

Yes, we've been there. We've been to Portugal.

بله، ما آنجا بوده ایم. ما به پرتغال رفته ایم.

I've been a few times, Mr.

من چند بار بودم آقای

Duncan, and I've been together about three years ago.

دانکن و حدود سه سال پیش با هم بودیم.

Where do we go to?

کجا برویم؟

What was the nearest town?

نزدیک ترین شهر کدام شهر بود؟

It was Oh, it's very interesting.

این بود اوه، خیلی جالب است.

We were talking about that whilst watching a cow eat.

ما داشتیم در مورد آن صحبت می کردیم در حالی که مشغول تماشای غذا خوردن یک گاو بودیم.

Where were we? Mr.

کجا بودیم؟ آقای

Duncan, do you Where we went.

دانکن، آیا شما کجا رفتیم.

Where we went in Portugal.

جایی که در پرتغال رفتیم.

Do you remember the name of the town?

اسم شهر رو یادتون هست؟

One of the towns that we visited.

یکی از شهرهایی که بازدید کردیم.

Do you remember?

یادت میاد؟

Do I remember one?

یکی یادم هست؟

I'm just asking you because I don't.

من فقط از شما می پرسم چون نمی خواهم.

I've forgotten these days.

این روزها را فراموش کرده ام

I'm asking you, why are you placing the onus on me?

من از شما می پرسم چرا مسئولیت را بر دوش من می گذارید؟

You normally Sintra. Sintra.

شما معمولا سینترا هستید. سینترا.

If that was it, we went to Sintra.

اگر اینطور بود، به سینترا رفتیم.

Yeah, it's Paula, which I'm sure you know is a is a

آره، این پائولا است، که مطمئنم می‌دانید که یک

a nice sort of highland area.

منطقه کوهستانی خوب است.

Lots of hills and trees and things like that.

تعداد زیادی تپه و درخت و چیزهایی از این قبیل.

And we had a lovely time there and we stayed in this hotel

و ما در آنجا اوقات خوشی را سپری کردیم و در این هتل اقامت داشتیم

and the famous footballer was also staying there at the same time.

و فوتبالیست معروف نیز در همان زمان در آنجا اقامت داشت.

Well they had a party there.

خوب آنها یک مهمانی در آنجا داشتند.

It was the wedding, the wedding.

عروسی بود، عروسی.

One of the Portuguese football players from the Portugal team was having a wedding

یکی از فوتبالیست های پرتغالی تیم پرتغال در حال برگزاری مراسم عروسی بود

and Cristiano Ronaldo was there.

و کریستیانو رونالدو در آنجا حضور داشت.

He was just across the road from where we were in the same in the same hotel.

او درست آن طرف جاده بود که ما در همان هتل بودیم.

And the next morning we went down and we went down to where the party was

و صبح روز بعد ما پایین رفتیم و به جایی که مهمانی بود رفتیم

and we decided to look around and we could see

و تصمیم گرفتیم به اطراف نگاه کنیم و دیدیم

that the

که

glasses, the wine glasses and the champagne glasses

لیوان ها، لیوان های شراب و لیوان های شامپاین

and everything was was there, just as it was when they all went.

و همه چیز آنجا بودند، درست مثل زمانی که همه آنها بودند. رفت

It was quite, quite interesting.

خیلی جالب بود

It's the nearest we've ever come to Cristiano Ronaldo.

این نزدیکترین چیزی است که تا به حال به کریستیانو رونالدو رسیده ایم.

I know, I know.

میدونم میدونم.

It's that Arena said that the cow has bangs,

این است که آرنا گفت که گاو چتری دارد،

that sort of hair.

آن جور مو.

I think the sort of hair extensions is what ladies put in.

من فکر می کنم نوع اکستنشن مو همان چیزی است که خانم ها استفاده می کنند.

Women put in their hair.

خانم ها در موهای خود قرار می دهند.

Bangs means hair that hangs down for a bit.

چتری یعنی موهایی که کمی آویزان می شوند.

Like hair has bangs.

مثل موها چتری دارد.

Yeah, That's very clever.

آره این خیلی باهوشه

That's a very that's a very good.

این خیلی خیلی خوب است.

Oh, Paula, like Rachel from Friends.

اوه، پائولا، مثل ریچل از دوستان.

Guess where Paul lives In Portugal I don't know, in Porto.

حدس بزنید پل کجا زندگی می کند در پرتغال نمی دانم، در پورتو.

Oh, Porto probably is how you would pronounce it.

اوه، پورتو احتمالاً اینگونه است که آن را تلفظ می کنید.

I'm not sure what that was.

من مطمئن نیستم که آن چه بود.

What do you do? You roll your R's in

چه کار میکنی؟ شما R's خود را در

Portugal,

پرتغال می‌چرخانید،

but obviously famous for,

اما به

I would think, for the wine, the Porto wine, which we

نظر من به خاطر شراب معروف است، شراب پورتو، که ما

we do like it.

آن را دوست داریم.

We adore it. Yes.

ما آن را می پرستیم. آره.

You say you would do something. It means you like it or not.

میگی یه کاری میکنی یعنی دوست داری یا نه

But it's normally said in a sort of I adore

اما معمولاً به نوعی گفته می شود که من

Porto wine.

شراب پورتو را دوست دارم.

I do, Yes.

دارم، بله.

You like something very much.

تو یه چیزی رو خیلی دوست داری

Almost to the point of obsession.

تقریباً در حد وسواس است.

Yes. You absolutely love it.

آره. شما کاملا آن را دوست دارید.

And we've we've got a bottle of porto wine in our cupboards.

و ما یک بطری شراب پورتو در کمدهایمان داریم.

Wow. And there's several at least three different varieties and they're paler.

وای. و حداقل سه گونه مختلف وجود دارد و رنگ پریده تر هستند.

And then they get darker. Yeah, that's me.

و سپس آنها تاریک تر می شوند. آره اون منم. به

I remember when whilst we were in Portugal, we had this lovely vintage Porto wine.

یاد دارم زمانی که در پرتغال بودیم، این شراب پرنعمت پورتو را می خوردیم.

It was absolutely delicious.

کاملا خوشمزه بود

It was a is about 60 or 70 years old.

حدوداً 60 یا 70 ساله بود.

And it was it was lovely. It was a bit expensive.

و دوست داشتنی بود کمی گران بود.

It's worth it.

ارزشش را دارد.

We can buy it from the local supermarket here.

ما می توانیم آن را از سوپرمارکت محلی اینجا بخریم.

Can't. REPORTER Wine? Yes.

نمی تواند. گزارشگر شراب؟ آره.

Guess who's on.

حدس بزنید چه کسی در

An elderly gentleman is on from the UK.

یک آقا مسن از بریتانیا آمده است.

That we know very well.

که ما به خوبی می دانیم.

Oh it is he over 40.

اوه او بیش از 40 سال دارد.

He is. He is just, you know, he's over the hill now.

او است. او فقط، می دانید، او اکنون بالای تپه است.

Very old.

No hope for and so on. Martin's here.

خیلی قدیمی.

امیدی به و غیره نیست. مارتین اینجاست

Hello, Marty.

سلام مارتی

Hello, Martin. Hello, Martin.

سلام مارتین سلام مارتین

Did you have a nice birthday on Friday? Was it good? Yes.

روز جمعه تولد خوبی داشتی؟ خوب بود؟ آره.

We haven't mentioned that Martin came over to see us on,

ما نگفتیم که مارتین برای دیدن ما آمده است،

what was it, Thursday, Thursday.

پنج شنبه، پنجشنبه چه خبر است.

And he's just turned 40, wasn't Thursday, It was Wednesday.

و او تازه 40 ساله شده است، پنجشنبه نبود، چهارشنبه بود.

Wednesday, even better.

چهارشنبه، حتی بهتر است.

And we had a lovely time.

و به ما خوش گذشت

We went for a walk in the in the sunshine we did into March when we had a lovely meal.

ما در ماه مارس در زیر نور آفتاب قدم زدیم، زمانی که یک غذای خوشمزه خوردیم.

We found this

ما این

fantastic restaurant that was that had an offer on

رستوران فوق‌العاده را پیدا کردیم که پیشنهادی برای شما داشت که

you can have these chefs and we had a lovely day and then we had a cup of tea

می‌توانید این سرآشپزها را داشته باشید و یک روز دوست‌داشتنی داشتیم و بعد یک فنجان چای نوشیدیم

and then we came back and then just relaxed in the garden and had a nice chat.

و سپس برگشتیم و فقط در باغ استراحت کردیم و یک گپ خوب داشتیم.

Okay, the tea.

باشه چایی

I think the cup of tea is the most important part of the whole story.

من فکر می کنم فنجان چای مهمترین بخش کل داستان است. یک

Very, very, very nice cup of tea.

فنجان چای بسیار بسیار عالی

Yeah, we just had a nice day.

آره، فقط روز خوبی داشتیم.

We didn't have a lovely day. It was a very nice day.

روز قشنگی نداشتیم روز خیلی خوبی بود

It was.

بود.

It's a very nice day and we look forward to doing it in ten years time when you're 50.

این روز بسیار خوبی است و ما مشتاقانه منتظریم تا ده سال دیگر در 50 سالگی آن را انجام دهیم.

Okay. I know we can do it when I'm 70.

بسیار خوب. می دانم وقتی 70 ساله شدم می توانیم این کار را انجام دهیم

That'll come up next. That's the next big one.

. این بزرگ بعدی است.

I know probably your 60th

من می دانم که احتمالاً 60 سالگی شما،

is the next Me Being 60 is the next big one.

من 60 سالگی بزرگ بعدی است.

The next big birthday.

تولد بزرگ بعدی

That's still two years away. So we're okay.

هنوز دو سال دیگر باقی است. پس ما خوبیم

We still get a bit longer.

ما هنوز کمی طولانی تر می شویم.

By the way, what you've forgotten to mention

به هر حال، چیزی که فراموش کردید به آن اشاره کنید،

is the lovely moment that occurred.

لحظه دوست داشتنی است که رخ داده است.

Yes, we saw a little animal.

بله، ما یک حیوان کوچک دیدیم.

In fact, Mr.

در واقع، آقای

Steve nearly stepped on it with his big, clumsy foot.

استیو تقریباً با پای بزرگ و دست و پا چلفتی اش پا به آن گذاشت.

Look at that.

Oh, that is a baby mouse.

به آن نگاه کنید.

اوه، این یک موش بچه است.

You probably can't tell how small it is there, but it's very, very small.

احتمالاً نمی توانید بگویید که آنجا چقدر کوچک است ، اما بسیار بسیار کوچک است.

A little baby mouse.

یه بچه موش کوچولو

And I saw it sitting in the middle of the footpath and Steve, with his great

و من آن را دیدم که در وسط مسیر پیاده‌روی نشسته بود و استیو، با

big boots, nearly stepped on it.

چکمه‌های بزرگ بزرگش، نزدیک بود روی آن پا بگذارد.

But I saved its life and there it is.

اما من زندگی اش را نجات دادم و هست.

Not lovely. So cute.

دوست داشتنی نیست خیلی ناز

So a little baby mouse.

بنابراین یک موش کوچک بچه.

I would imagine that it walked away from its nest.

من تصور می کنم که از لانه خود دور شده است.

I know there it was in the middle of the path.

می دانم آنجا وسط راه بود.

We nearly stepped on it.

تقریباً پا روی آن گذاشتیم.

Mr. Duncan picked it up and it was just a nice moment, wasn't it?

آقای دانکن آن را برداشت و این فقط یک لحظه خوب بود، اینطور نیست؟

And we don't know if it's alive.

و ما نمی دانیم که زنده است یا نه.

We did contemplate, but it was alive.

ما فکر کردیم، اما زنده بود.

It alive then. But it was it was fast asleep.

آن وقت زنده است اما خواب عمیقی بود.

It must have been a dormouse because that was sleeping on the Dormouse.

باید خوابگاه بوده باشد زیرا روی خوابگاه خوابیده است. آیا

Doesn't that mean a mouse that sleeps through that? Yeah.

این به معنای موشی نیست که از طریق آن می خوابد؟ آره

Do imagine sleeping

تصور کن

so. Yes.

اینطوری بخوابی آره.

And there it was, just in the middle of the path.

و آنجا بود، درست در میانه راه.

I nearly stepped on it. Mr. Duncan.

نزدیک بود روی آن پا بگذارم. آقای دانکن

Thankfully prevented that from happening.

خوشبختانه از این اتفاق جلوگیری کرد.

I saved its life.

جانش را نجات دادم

We don't know what we did.

ما نمی دانیم چه کردیم.

Contemplate, contemplate.

تأمل کن، تأمل کن. به این

Think about bringing it back with us

فکر کن که آن را با خودمان برگردانیم،

because we thought, well, it's lost its nest,

زیرا فکر کردیم، خوب، لانه اش را گم کرده،

Its mothers abandoned it

مادرانش

for whatever reason.

به هر دلیلی آن را رها کرده اند.

So we thought, shall we bring it back and try and feed it?

بنابراین فکر کردیم، آیا آن را برگردانیم و سعی کنیم به آن غذا بدهیم؟

But we thought, no, nature is strong,

اما ما فکر کردیم، نه، طبیعت قوی است،

that baby mass will survive somehow,

آن توده نوزاد به نوعی زنده می ماند،

even though you you kept saying it's going to die.

حتی اگر شما مدام می گفتید که قرار است بمیرد.

It's going to die. I'm pretty sure of it.

قراره بمیره من تقریباً از آن مطمئن هستم.

Well, it probably did, sadly, but we'll never know.

خوب، متأسفانه احتمالاً انجام شد، اما ما هرگز نخواهیم فهمید.

We just put it back into the bushes off the path and hopefully it survived.

ما فقط آن را در بوته های خارج از مسیر قرار دادیم و امیدواریم که زنده بماند.

Its mother found it because it was trying to suckle, wasn't it?

مادرش آن را پیدا کرد چون می خواست شیر ​​بخورد، اینطور نیست؟

It was trying to suck. And it turned over to

سعی در مکیدن داشت. و به

its mother was nearby,

مادرش در همان نزدیکی بود،

so it was totally incapable of looking after itself.

بنابراین کاملاً ناتوان از مراقبت از خود بود.

But, you know, we'll just we will never know.

اما، می دانید، ما فقط هرگز نخواهیم فهمید.

We'll never know. We'll never know.

ما هرگز نمی دانیم. ما هرگز نمی دانیم.

It's just we're never going to be never going to know what happened to that man.

فقط ما هرگز نخواهیم دانست که چه اتفاقی برای آن مرد افتاده است.

Never going to know what happened to that mouse.

هرگز نمی دانم چه اتفاقی برای آن موش افتاده است.

Maybe it's alive, maybe it's dead.

شاید زنده است، شاید مرده است.

Maybe it started a bit slow. Web business.

شاید کمی کند شروع شد. تجارت وب.

Maybe it's got its own podcast because let's face it,

شاید پادکست خودش را داشته باشد، زیرا اجازه دهید با آن روبرو شویم،

every everybody has a podcast there.

همه یک پادکست در آنجا دارند.

An owl might have eaten it says the test.

ممکن است جغدی آن را خورده باشد آزمایش می گوید.

Yes, I thought that was the start of a joke then, but

بله، آن موقع فکر می کردم این شروع یک شوخی بود، اما در

it was was actually making a serious comment.

واقع یک اظهار نظر جدی بود.

Yes, an owl might have eaten it,

بله، جغد ممکن است آن را خورده باشد،

although

اگرچه

it would have had to wait till night time or a cat might have got it.

باید تا شب صبر می کرد وگرنه ممکن است گربه آن را بگیرد.

Lots of cats around here.

گربه های زیادی در این اطراف وجود دارد.

Yeah, but probably not out there.

بله، اما احتمالاً وجود ندارد.

But anyway, hopefully it would have been able to survived.

اما به هر حال، امیدوارم که بتواند زنده بماند.

Yes, it. Yeah. I think we have

بله آن. آره فکر می کنم باید

to move on.

ادامه دهیم.

New Gen die. Hello.

نسل جدید بمیر. سلام.

Yes that's, that's a lot of people get that wrong.

بله اینطور است، بسیاری از مردم این اشتباه را دارند.

It's it's actually pronounced new in new brain.

این در واقع جدید در مغز جدید تلفظ می شود.

What about the person that Duong Nguyen.

در مورد شخصی که Duong Nguyen؟

Yes I'm doing die die

بله من انجام می دهم بمیر بمیر

We're not saying yeah anyway right.

ما به هر حال درست نمی گوییم بله.

So it's saying hello and it wants to know

بنابراین سلام می گوید و می خواهد بداند

how can they improve their

چگونه می توانند

speaking skills?

مهارت های گفتاری خود را بهبود بخشند؟

When I'm an introvert, I'm not sure.

وقتی درونگرا هستم، مطمئن نیستم.

I'm just wondering how you can improve your speaking skills.

من فقط تعجب می کنم که چگونه می توانید مهارت های صحبت کردن خود را بهبود بخشید .

Well, you've got a practice yesterday in Canberra, a sense that you've got to find somebody

خوب، دیروز تمرینی در کانبرا دارید، این حس را دارید که باید کسی را پیدا کنید

who speaks English or wants to learn it.

که انگلیسی صحبت کند یا بخواهد آن را یاد بگیرد.

You don't have to practise with them, you don't actually have to do that.

لازم نیست با آنها تمرین کنید، در واقع لازم نیست این کار را انجام دهید. به

That's why we're here.

همین دلیل ما اینجا هستیم.

So you can use the computer.

بنابراین می توانید از کامپیوتر استفاده کنید.

The computer can help you to learn English in many ways.

کامپیوتر می تواند به شما در یادگیری زبان انگلیسی از طرق مختلف کمک کند. می

You can listen to what is being said.

توانید به آنچه گفته می شود گوش دهید.

You read a caption receipt,

شما رسید شرح را می خوانید،

you can even record your own voice.

حتی می توانید صدای خود را ضبط کنید.

So if you are suffering from a lack of confidence

بنابراین، اگر از کمبود اعتماد به نفس رنج می برید

and many people do, many people do, whenever you start something

و بسیاری از مردم این کار را می کنند، بسیاری از مردم این کار را می کنند، هر زمان که کاری جدید را شروع می کنید

new, you might feel a little bit shy, a little bit worried

، ممکن است کمی احساس خجالتی کنید، کمی نگران باشید

whether or not you are getting it right.

که آیا آن را درست انجام می دهید یا خیر.

So it's normal. It's completely normal.

پس طبیعی است. کاملا طبیعی است.

I don't think you're as introverted as you say,

من فکر نمی کنم شما آنقدر که می گویید درونگرا باشید،

because you have come on to the live chat and made a comment.

زیرا وارد چت زنده شده اید و نظر داده اید.

So you've got to be reasonably confident

بنابراین

to be doing that anyway.

برای انجام این کار به هر حال باید نسبتاً مطمئن باشید.

So, yes, talk to yourself.

بنابراین، بله، با خودتان صحبت کنید. می‌گوید

Says Now mirror how you could do that

حالا نشان دهید که چگونه می‌توانید این کار را انجام دهید

as long as nobody else can hear you or you might get locked up

تا زمانی که کسی صدای شما را نشنود یا ممکن است

in an institution.

در یک موسسه حبس شوید.

If people see you talking to yourself, well, they might assume you religious, of course,

اگر مردم ببینند که شما با خودتان صحبت می کنید، خوب، ممکن است شما را مذهبی فرض کنند، البته،

but yeah, talk to yourself.

اما بله، با خودتان صحبت کنید.

Well, but ideally, you want to have a two way conversation, don't you?

خوب، اما در حالت ایده آل، شما می خواهید یک مکالمه دو طرفه داشته باشید، اینطور نیست؟

I, I sometimes hope that will happen with us.

من، گاهی اوقات امیدوارم این اتفاق برای ما بیفتد.

A two way conversation.

مکالمه دو طرفه

So yeah, find somebody that that in your local area

بنابراین بله، کسی را در منطقه خود پیدا کنید

that wants to learn English and then you can speak to each other and unlearn,

که می خواهد انگلیسی یاد بگیرد و سپس می توانید با یکدیگر صحبت کنید و یاد نگیرید، می

you know, just practise,

دانید، فقط تمرین کنید،

pick some sentences, pick some subjects

جملاتی را انتخاب کنید، موضوعاتی را انتخاب کنید که می

you want to talk about, and then off you go.

خواهید در مورد آنها صحبت کنید، و سپس خود را کنار بگذارید. برو

And before you know it, you'll be looking for a job

و قبل از اینکه متوجه شوید، به دنبال شغلی

in, an English speaking country that says you could be an interpreter,

در یک کشور انگلیسی زبان خواهید بود که می گوید می توانید مترجم باشید، می

you could be a translator, you could convert the language into another language.

توانید مترجم باشید، می توانید زبان را به زبان دیگری تبدیل کنید.

There are many, many options for you.

گزینه های زیادی برای شما وجود دارد. به

That is why I always say English can open many doors.

همین دلیل است که من همیشه می گویم انگلیسی می تواند درهای زیادی را باز کند.

We are looking at words and phrases connected to fast

ما در حال نگاه کردن به کلمات و عبارات مرتبط با سریع

and slow in a few moments.

و آهسته در چند لحظه هستیم.

First, I thought I would give you a taste of a place

اول فکر کردم یه جایی رو

that we may be going to this month.

که ممکنه این ماه بریم براتون بچشم.

In fact, Not only that, we are also meeting up

در واقع، نه تنها این، ما در حال ملاقات

with some of you.

با برخی از شما نیز هستیم.

uh, yes, the Eiffel Tower.

اوه، بله، برج ایفل.

Did you know that if you want to photograph the Eiffel Tower

آیا می‌دانستید که اگر می‌خواهید از برج ایفل

when it is twinkling with all of its lights,

در حالی که با تمام نورهایش چشمک می‌زند عکاسی کنید،

you have to actually get permission

باید در واقع اجازه بگیرید

because it is a piece of artwork.

زیرا این یک اثر هنری است. در

It's actually classed as a piece of artwork.

واقع به عنوان یک اثر هنری طبقه بندی می شود.

The Eiffel, The Boss.

ایفل، رئیس.

Yeah, the Eiffel Tower.

آره برج ایفل

You know, when the lights twinkle.

میدونی وقتی چراغها چشمک میزنن

Yes, I normally do it at, at the top of the hour and also half past the hour.

بله، من معمولاً این کار را در اوج ساعت و همچنین ساعت و نیم انجام می دهم.

I think so the twinkle.

من فکر می کنم که چشمک زدن.

But you can't use that for commercial purposes.

اما شما نمی توانید از آن برای مقاصد تجاری استفاده کنید. در

Have to actually get permission.

واقع باید مجوز بگیرد.

This is true, by the way.

اتفاقاً این درست است.

I am not lying about that.

من در مورد آن دروغ نمی گویم.

So did you get permission for that, Mr.

پس آیا برای آن اجازه گرفتی آقای

Duncan?

دانکن؟

Well, fortunately, I don't make any money from this.

خب، خوشبختانه من از این کار درآمدی ندارم.

I don't make any money from this. So.

من از این هیچ پولی در نمی آورم. بنابراین.

Well, okay, It's true that you have to you actually have to get permission

خوب، خوب، درست است که اگر می‌خواهید باید اجازه بگیرید

if you want to, to photograph or film the Eiffel Tower when it's twinkling,

، برای عکاسی یا فیلم‌برداری از برج ایفل وقتی که چشمک می‌زند،

because that is someone someone's artwork.

زیرا این اثر هنری یک نفر است.

So basically it's copyrighted.

بنابراین اساساً دارای حق چاپ است.

It's amazing.

این شگفت انگیز است.

But it's true.

اما این حقیقت دارد.

Tomek He's leaving the same message over and over again.

تومک او همان پیام را بارها و بارها می گذارد.

Okay.

It just says he keeps saying message retracted

باشه.

فقط می گوید که او مرتباً می گوید پیام

over and over again.

پس گرفته شده است.

If I go back here, it's the same message over and over again.

اگر به اینجا برگردم، بارها و بارها همان پیام است.

Message retracted, message retracted.

پیام پس گرفته شد، پیام پس گرفته شد.

We don't know what you're trying to say.

ما نمی دانیم می خواهید چه بگویید.

Hi. I'm joking. Of course.

سلام. من شوخی میکنم. البته.

Please leave it on a little bit longer

لطفاً آن را کمی دیگر روشن بگذارید

because we don't have time to necessarily read it

زیرا ما وقت نداریم لزوماً آن را بخوانیم

or take screenshots.

یا از صفحه عکس بگیریم.

Yeah, no, we do.

بله، نه، ما انجام می دهیم. وقتی پرونده دادگاه مطرح می شود،

We don't really for evidence

ما واقعاً به دنبال مدرک نیستیم

when the court case comes up.

.

Yes, you've got to give us time to at least take a screenshot. Yes.

بله، باید به ما زمان بدهید تا حداقل یک اسکرین شات بگیریم. آره.

Well I've got in my hand.

خوب من در دستم.

Um, I have the skinny jeans.

اوم، من شلوار جین تنگ دارم.

Here they are.

آن ها اینجا هستند. شلوار

The skinny jeans that I will be

جین تنگی که

hopefully wearing when we meet up in Paris.

امیدوارم وقتی در پاریس همدیگر را ببینیم، خواهم پوشید.

So they are very skinny.

بنابراین آنها بسیار لاغر هستند.

Can you see how slim they are?

می بینید چقدر لاغر هستند؟

So my my slim body hopefully will fit into these jeans

بنابراین، اندام باریک من امیدوارم در این شلوار جین جا بیفتد

and then you'll discover that skinny jeans are no longer in fashion.

و سپس متوجه خواهید شد که شلوار جین تنگ دیگر مد نیست.

They are still, in fact, very fashionable.

در واقع آنها هنوز هم بسیار شیک هستند.

Now, have you been the you know, with the younger people? No.

حالا، آیا با جوان‌ترها کسی بودید که می‌شناسید؟ نه.

You see a lot of people of all ages wearing skinny jeans.

شما افراد زیادی را در هر سنی می بینید که شلوار جین تنگ می پوشند.

There you go.

And I didn't like them because they just take so long to put on.

شما بروید.

و من آنها را دوست نداشتم زیرا پوشیدن آنها خیلی طول می کشد.

Yeah.

And they're very tight around around this area around here.

آره

و آنها در اطراف این منطقه اطراف اینجا بسیار فشرده هستند.

We don't want to know that.

ما نمی خواهیم این را بدانیم.

It's very, very constricting. It's like a it's like a

خیلی خیلی فشرده است. مثل یک دختری است که

you're like a girl wearing those interested,

علاقه‌مندان را می‌پوشد،

like a fist grabbing hold of your meat and to veg.

مثل مشتی که گوشت شما را می‌گیرد و سبزی می‌کند.

So we will see what happens.

پس خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

I think they'll be so tight you won't be able to bend your legs.

من فکر می کنم آنها آنقدر سفت خواهند بود که نمی توانید پاهای خود را خم کنید.

You'd be walking like this and it's like you've got to stiff legs.

اینجوری راه میرفتی و انگار پاهایت سفت شد.

It don't think you're in any position to criticise the way I walk.

فکر نمی کنم در موقعیتی باشید که از راه رفتن من انتقاد کنید.

We're very fit, by the way.

اتفاقا ما خیلی خوش اندام هستیم.

Only we are incredible physically.

فقط ما از نظر بدنی باورنکردنی هستیم.

We've been walking great distances.

ما مسافت های زیادی را پیاده روی کرده ایم.

Well at high speed.

خوب با سرعت بالا

This I know this is going to sound big headed and arrogant,

من می دانم که این به نظر بزرگ و متکبرانه می رسد،

but I think I look pretty good at the moment.

اما فکر می کنم در حال حاضر خیلی خوب به نظر می رسم.

I mean, I've lost so much weight my face,

منظورم این است که من آنقدر وزنم را از دست داده ام،

I can't remember the last time my face looked so, so well.

نمی توانم آخرین باری که صورتم اینقدر خوب به نظر می رسید، به یاد بیاورم. مارتین می گوید

This is for others to say

این برای دیگران است که بگویند

I have skinny jeans, says Martin.

من شلوار جین تنگ دارم.

Marty Ryan, you have to wear them next time you you come over

مارتی رایان، دفعه بعد که آمدی باید آنها را بپوشی

and you know, we can compare skinny jeans.

و می‌دانی، ما می‌توانیم شلوار جین تنگ را با هم مقایسه کنیم.

I don't have a pair I used I did I, I have No, I don't

من جفتی ندارم که استفاده کردم، من دارم، نه، ندارم،

because I just think they they look very uncomfortable.

زیرا فکر می کنم آنها بسیار ناراحت کننده به نظر می رسند.

This old jeans on.

این شلوار جین قدیمی.

You look skinny because your big fat legs

لاغر به نظر می آیی چون پاهای چاق تو

runners, legs, the people see your legs and they run

دونده، پاها، مردم پاهایت را می بینند و به

this nice used to go and tree trim like you didn't, you know, your legs are like tree trunks.

همین خوبی می دوند و درختان را مثل تو می دوند، می دانی، پاهایت مثل تنه درخت است.

Well, you know, I run up hills.

خوب، می دانید، من از تپه ها می دوم.

That's what it tries to do.

این چیزی است که سعی می کند انجام دهد.

A lot of running. Mr. Don't go anywhere That's not go into that.

دویدن زیاد آقای هیچ جا نرو .

Fantastic.

خارق العاده.

What do I do?

چکار کنم؟

I'm talking about a subject now right.

من در حال حاضر در مورد یک موضوع صحبت می کنم.

Let's get on with are we playing the you know, what game today?

بیایید ادامه دهیم آیا امروز چه بازی ای را انجام می دهیم؟

Do you know what game?

میدونی چه بازیه؟

We're still in the blank.

ما هنوز در جای خالی هستیم

Oh, I just fill in the blanks. Filling the blanks.

اوه، من فقط جاهای خالی را پر می کنم. پر کردن جاهای خالی

Are we playing that today? Yes. Good. It's coming up.

آیا امروز آن را بازی می کنیم؟ آره. خوب داره بالا میاد

I'll stay on them, which is why I'm trying to move on with our feedback.

من روی آنها خواهم ماند، به همین دلیل است که سعی می کنم با بازخورد خود ادامه دهم.

Okay, Steve, please.

باشه، استیو، لطفا.

Please stop talking, because we need to move on.

لطفاً صحبت نکنید، زیرا ما باید ادامه دهیم.

Let me go

بگذار

fast and slow.

سریع و آهسته بروم.

Words and phrases.

کلمات و عبارات.

We will get through this as fast as we can.

تا جایی که بتوانیم از این مشکل عبور خواهیم کرد.

Oh, so please don't slow me down.

اوه، پس لطفا سرعتم را کم نکنید.

Oh. Oh, that's.

اوه اوه همینه.

I wasn't being funny, by the way.

اتفاقاً من خنده دار نبودم.

I think this is a play on words, wasn't it, Mr..

من فکر می کنم این یک بازی با کلمات است، اینطور نیست، آقای...

Because I'm not sure if it's it.

چون مطمئن نیستم که اینطور باشد.

LAUGHTER To be honest, fast

خنده صادقانه بگویم،

and slow words and phrases, something fast moves

کلمات و عبارات سریع و آهسته، چیزی سریع

at a very quick pace or at high speed.

با سرعت بسیار زیاد یا با سرعت بالا حرکت می کند.

So here we go then. Are you ready?

پس ما به اینجا می رویم. اماده ای؟

Here we go. Here we go.

در اینجا ما می رویم. در اینجا ما می رویم.

You might make a first.

شما ممکن است برای اولین بار.

But so in this particular sense, book means money.

اما در این مفهوم خاص، کتاب به معنای پول است.

You make money very quickly.

شما خیلی سریع پول در می آورید.

So if you make a fast book,

بنابراین اگر یک کتاب سریع بسازید، آیا

can you think of a way of making a fast book?

می توانید راهی برای ساخت یک کتاب سریع بیاندیشید؟

I could sell my body on the streets.

می توانستم بدنم را در خیابان بفروشم.

What, to medical science?

چه به علم پزشکی؟

Yeah, Well, yes, you, you, you.

آره، خب، آره، تو، تو، تو.

Yeah. You might sell it.

آره ممکنه بفروشی

Sell your car. Martin.

ماشین خود را بفروشید مارتین

You might know I need some money.

شاید بدانید که من به مقداری پول نیاز دارم.

I'm going to sell me some.

من قصد دارم مقداری را به من بفروشم.

A car maker make a fast book.

یک خودروساز کتابی سریع می سازد.

The implication with that is that you're sort of diddling a bit, isn't it?

مفهوم آن این است که شما یک جورهایی در حال ولخرجی هستید، اینطور نیست؟

No, it is. It has nothing to do with that.

نه، این است. هیچ ربطی به آن ندارد.

If you're making money quickly, it means you what you are practising.

اگر به سرعت پول در می آورید، به این معنی است که شما چه چیزی را تمرین می کنید.

You're putting something into practice that will bring money quickly.

شما چیزی را در عمل به کار می برید که به سرعت پول می آورد.

So quite often if you sell something.

بنابراین اغلب اگر چیزی را بفروشید.

So what you said is actually right, you might suddenly decide to sell

بنابراین آنچه شما گفتید در واقع درست است، ممکن است ناگهان تصمیم بگیرید که

some of your belongings quickly because you need money.

برخی از وسایل خود را به سرعت بفروشید زیرا به پول نیاز دارید.

You make a fast book.

شما یک کتاب سریع درست می کنید.

But yes, you are kind of right.

اما بله، شما تا حدودی درست می گویید.

You might go from town to town, of course, selling things

ممکن است از شهری به شهر دیگر بروید، البته، چیزهایی را بفروشید

that are not of good quality and you move around

که کیفیت خوبی ندارند و در اطراف جابجا می شوید

and the thing you are selling seems very good

و چیزی که می فروشید بسیار خوب

or good quality, but in reality it isn't. Yes.

یا با کیفیت به نظر می رسد، اما در واقعیت اینطور نیست. آره.

So you might make a fast book or a quick, but as you go around

بنابراین ممکن است شما یک کتاب سریع یا سریع بسازید، اما وقتی

quite often, some you might somebody might be trying to sell you something.

اغلب به اطراف می‌گردید، ممکن است کسی سعی کند چیزی به شما بفروشد.

So it isn't necessarily deceptive.

بنابراین لزوماً فریبنده نیست.

Not necessarily, but sometimes it can be perceived that way.

نه لزوما، اما گاهی اوقات می توان آن را به این شکل درک کرد.

And you might say to somebody, somebody might be trying to sell you

و ممکن است به کسی بگویید، ممکن است کسی در حال تلاش برای فروش

something at a market stall or something like that.

چیزی در یک غرفه بازار یا چیزی شبیه به آن باشد.

And you look at it and you're not sure if it's very good quality,

و شما به آن نگاه می کنید و مطمئن نیستید که کیفیت بسیار خوبی دارد یا خیر،

the price seems maybe a bit too high

قیمت آن شاید کمی زیاد به نظر می رسد

and you might say, are you just trying to make a fast buck?

و ممکن است بگویید، آیا فقط سعی می کنید پول سریعی به دست آورید؟

In other words, you're trying to sell something at probably a overinflated price. Yes.

به عبارت دیگر، شما سعی می کنید چیزی را با قیمتی بیش از حد متورم بفروشید. آره.

To make a bit of money or maybe something.

برای به دست آوردن کمی پول یا شاید چیزی.

It's not good quality, but yes, we all like to do it, though.

کیفیت خوبی ندارد، اما بله، همه ما دوست داریم این کار را انجام دهیم.

We all we would all love to find

همه ما دوست داریم

a way to make a first book.

راهی برای ساختن اولین کتاب پیدا کنیم.

But it's not easy to do.

اما انجام آن آسان نیست.

I mean, there are many people these days selling the dream on the Internet.

منظورم این است که این روزها افراد زیادی هستند که رویا را در اینترنت می فروشند.

If you do something and you don't have to put any work into it,

اگر کاری را انجام می‌دهید و نیازی به انجام کاری ندارید،

but you can make a first book quite often.

اما می‌توانید اغلب کتاب اول را بسازید.

Yeah, you don't.

بله، شما این کار را نمی کنید.

The implication is you you want to make money, you want to do it quickly

مفهوم این است که شما می خواهید پول در بیاورید، می خواهید این کار را سریع انجام دهید

and you're not too bothered about the quality of the product or anything.

و در مورد کیفیت محصول یا هیچ چیز خیلی اذیت نمی شوید.

And and the

و

book presumably is, is it an Americanism?

احتمالاً کتاب این است که آیا آمریکایی‌گرایی است؟

Mr. Dingle But I mean, yes, dollar for dollar, but also generally speaking,

آقای دینگل اما منظورم این است که بله دلار به دلار، اما

it can also refer to money In general, selling insurance

به طور کلی می تواند به پول نیز اشاره کند

can seem like making a fast buck sometimes.

.

I suppose here we could say making a quick quid or a fast quid.

فکر می‌کنم در اینجا می‌توانیم بگوییم ساخت یک کود سریع یا یک کود سریع.

Yes. So quid Q You I'd

آره. بنابراین quid Q You I'd یک

is slang term for British money.

اصطلاح عامیانه برای پول بریتانیا است.

Quid.

کوید.

It's very nice. Here's another one, Steve.

خیلی خوبه. اینم یکی دیگه، استیو. در حال

Moving on.

حرکت

We've got to get him to be

باید کاری کنیم که او

on your feet.

روی پای شما باشد.

We might say that you're fast on your feet sometimes.

ممکن است بگوییم که گاهی اوقات تند تند می روید.

Yes, Well, sometimes, yeah. Fast.

بله، خوب، گاهی اوقات، بله. سریع.

And he sees athletic, spritely, agile.

و او ورزشکار، شیک و چابک می بیند.

You quick to react to things.

شما سریع به چیزها واکنش نشان می دهید.

If an opportunity presents itself,

اگر فرصتی پیش بیاید،

you're fast on your feet, quick to act.

سریع روی پای خود ایستاده اید و سریع عمل می کنید.

Is that

آیا این همان

the sort of meaning you were going for, Mr.

معنایی است که شما دنبال آن بودید، آقای

Dunn? Yes. To be fast on your feet.

دان؟ آره. برای اینکه سریع روی پاهایت باشد.

Well, it says that they're agile, athletic, sprightly.

خوب، می گوید که آنها چابک، ورزشکار، باهوش هستند. می

We can say that the person is is very lively.

توان گفت که فرد بسیار سرزنده است.

Maybe they are able to move around very quickly.

شاید آنها بتوانند خیلی سریع در اطراف حرکت کنند.

So some people are even if they're older,

بنابراین برخی از افراد حتی اگر مسن تر باشند، به

they seem to still keep this agility or this ability.

نظر می رسد هنوز این چابکی یا این توانایی را حفظ کرده اند. می

You can say that they are fast on their feet.

توان گفت که آنها روی پاهای خود تند هستند.

Can it be used in other ways?

آیا می توان از آن به روش های دیگری استفاده کرد؟

Not necessarily literal.

لزوما به معنای واقعی کلمه نیست.

If you were to say if you were going

اگر بخواهید

to chat up a girl, for example,

مثلاً با یک دختر چت کنید و می

and you know, and you hang about,

دانید و در مورد آن صحبت می کنید،

you might say, well, the girl might say, Oh, you'll fasten your feet,

ممکن است بگویید خوب، دختر ممکن است بگوید اوه، پاهایتان را ببندید،

meaning that you are quick to

یعنی شما سریع به

think fast your feet.

پاهای خود فکر می کنند. فکر می‌کنم می‌تواند به این

I think it can mean you'll find I think it can mean that you're you're quick to do something,

معنی باشد که پیدا خواهید کرد، فکر می‌کنم می‌تواند به این معنی باشد که شما سریع کاری انجام می‌دهید،

not necessarily to do with your feet or moving your fasten your feet.

نه لزوماً با پاهایتان یا حرکت دادن پاهایتان.

You know, you just hang about you you get things done quickly.

می دانید، شما فقط به خودتان می اندیشید و کارها را به سرعت انجام می دهید.

There is Mr.

Steve's version of the word. You have a project at work.

نسخه آقای استیو از این کلمه وجود دارد. شما یک پروژه در کار دارید.

Anyway, moving on your feet.

به هر حال، روی پاهای خود حرکت کنید.

Yes. Think fast.

آره. سریع فکر کنید.

Think fast.

سریع فکر کنید.

Another phrase using the word fast.

عبارت دیگر با استفاده از کلمه سریع.

Think fast.

سریع فکر کنید.

You have to have quick reflex or a very quick reaction.

شما باید رفلکس سریع یا واکنش خیلی سریع داشته باشید.

Maybe someone throws a ball in your direction.

شاید کسی توپی را به سمت شما پرتاب کند.

You have to catch it.

باید بگیریش.

They might say, Think fast, think fast, and you catch the ball very quickly.

آنها ممکن است بگویند، سریع فکر کن، سریع فکر کن، و تو خیلی سریع توپ را می گیری.

It's quite often used in American English houses.

این اغلب در خانه های انگلیسی آمریکایی استفاده می شود.

Yeah, it's okay.

آره اشکالی نداره

I haven't really heard that one. Mr. Duncan before.

من واقعاً آن یکی را نشنیده ام. آقای دانکن قبلا.

No. Well, are you gone there?

نه. خوب، شما آنجا رفته اید؟

Is that the difference between the way Mr.

آیا این تفاوت بین نحوه

Duncan pronounces f i t and myself is something worth noting, I think, isn't it?

تلفظ f i t توسط آقای دانکن و خودم چیزی است که ارزش توجه دارد، اینطور نیست؟

If you insist

اگر اصرار دارید

think fast, Mr.

سریع فکر کنید، آقای

Duncan would say yes. I would say think fast.

دانکن می‌گوید بله. من می گویم سریع فکر کنید.

Because you can say fast or fast

زیرا می توانید سریع یا سریع بگویید

and it just depends on how posh you are really.

و این بستگی به این دارد که واقعا چقدر شیک هستید.

But it is not necessarily that it's more regional,

اما لزوماً این نیست که منطقه ای تر است،

it's regional, but it's to do with breeding and upbringing and culture

منطقه ای است، بلکه مربوط به پرورش و پرورش و فرهنگ است

and see if I, if I weren't, if I said to my mother yes,

و ببینید اگر من نبودم، اگر به مادرم می گفتم بله،

think fast she would say fast, don't say fast.

سریع فکر کنید او سریع می گوید سریع نگو

I didn't bring you up to say fast.

نیاوردمت که سریع بگی

I brought you up to say fast because if you

من شما را مطرح کردم که سریع بگویید، زیرا اگر

fast doesn't mean anybody realises what you're doing.

روزه بگیرید به این معنی نیست که کسی متوجه می شود که شما چه می کنید.

Right.

You're in charge.

درست.

شما مسئول هستید.

Yes, I'm in charge sometimes.

بله، من گاهی اوقات مسئول هستم. ما

There we go, Steve.

برویم، استیو.

It's just to take take a step back.

فقط برای برداشتن یک قدم به عقب است.

Here we go. So think fast,

در اینجا ما می رویم. بنابراین سریع فکر کنید،

and then we have pull a fast one.

و سپس یک سریع بکشیم.

So this is the one that that might be used if a person is trying to deceive you

بنابراین اگر شخصی بخواهد شما را فریب دهد

or trick you into doing something, or

یا شما را فریب دهد تا کاری انجام دهید، یا

maybe they are trying to deceive you by selling you something

ممکن است با فروختن چیزی

that's not very good, they might be trying to pull a fast one.

که خیلی خوب نیست شما را فریب دهد، ممکن است استفاده شود، ممکن است سعی کند روزه بگیرد یکی

Are you trying to pull a fast one?

آیا شما سعی می کنید سریع بکشید؟

Or maybe a person is pretending to be ill and they want to have a day of work?

یا شاید فردی تظاهر به بیماری می کند و می خواهد یک روز کار داشته باشد؟

You might describe that person as pulling a fast one.

شما ممکن است آن شخص را به عنوان کسی که سریع می کشد توصیف کنید.

They Are deceiving you. Yeah,

دارن فریبت میدن آره

well, pull the other one.

خوب یکی دیگه رو بکش

Pull a fast.

روزه بکش

Yeah. You're not really ill.

آره تو واقعا مریض نیستی

You're trying to pull a fast one.

شما در حال تلاش برای کشیدن یک سریع هستید.

Fast one

سریع در حال

is turning into bad habit.

تبدیل شدن به عادت بد است.

Steve's turning into me.

استیو داره به من تبدیل میشه

Yeah, that's you trying to trick or deceive on somebody? Yes.

آره، شما سعی می کنید کسی را فریب دهید یا فریب دهید؟ آره.

It could be many different ways of of interpreting that one.

ممکن است روش های مختلفی برای تفسیر آن یکی باشد.

Here you go.

You might play fast and loose to behave

بفرمایید.

ممکن است برای رفتار

in an irresponsible or reckless way.

غیرمسئولانه یا بی پروا سریع و شل بازی کنید.

Maybe you are playing fast and loose with a young girl's emotions.

شاید شما در حال بازی سریع و شل با احساسات یک دختر جوان هستید. داری

You are pretending to be in love with her.

وانمود میکنی که عاشقش هستی

And then you you lead her into into this affair.

و سپس شما او را وارد این ماجرا می کنید.

But really, you're just using the girl.

اما در واقع، شما فقط از دختر استفاده می کنید.

You are playing fast and loose.

شما سریع و شل بازی می کنید.

You are being irresponsible and reckless towards

شما نسبت به کسی یا کاری که انجام می دهید بی مسئولیت و بی پروا هستید

someone or in something you do.

.

Maybe like doing

شاید مانند

bungee jumping or something, or just doing lots of reckless

بانجی جامپینگ یا چیزی شبیه به انجام ورزش های بی پروا زیاد

sport or something like that.

یا چیزی شبیه به آن.

Would you would you say?

No, that's what would you say. You be playing fast and loose.

آیا شما می گویید؟

نه، این چیزی است که شما می گویید. شما سریع و شل بازی می کنید.

Is it just with people?

آیا فقط با مردم است؟

It is just it's generally things where you're being irresponsible.

این فقط به طور کلی چیزهایی است که شما غیرمسئولانه رفتار می کنید.

Yeah, so I would say that.

بله، پس من این را می گویم.

So playing sport is not really responsible, but if you were jet skiing

بنابراین ورزش کردن واقعاً مسئول نیست، اما اگر در

around a lot of swimmers or a lot of sharks,

اطراف شناگران یا کوسه‌های زیادی جت اسکی می‌کردید،

all that would be playing fast and loose wouldn't If you were,

همه اینها سریع و شل بازی نمی‌کردند، اگر

for example, jet Ski, there's normally an element, an element of danger.

مثلاً جت اسکی بودید، معمولاً یک عنصر وجود دارد. ، عنصر خطر.

Yes. Or you were I don't know if you've

آره. یا شما بودید، نمی‌دانم آیا شما

you've got an e-scooter

یک اسکوتر الکترونیکی دارید

and you were on the pavement

و با آن در پیاده‌رو بودید

with it or in the street and they're dangerous.

یا در خیابان و آنها خطرناک هستند.

You're playing fast and loose

شما سریع و شل بازی می کنید

because it is element of danger and irresponsibility with your behaviour.

زیرا این عنصر خطر و بی مسئولیتی با رفتار شماست.

So yes.

درنتیجه بله.

And they've banned them in Paris.

و آنها را در پاریس ممنوع کرده اند.

Talking of E-Scooters, they haven't banned them, right.

در مورد اسکوترهای الکترونیکی صحبت می کنیم، آنها آنها را ممنوع نکرده اند، درست است.

They haven't banned them.

آنها را ممنوع نکرده اند.

They just they're getting rid, they're removing

آنها فقط دارند خلاص می شوند،

all of the public ones that are littering the streets

همه وسایل عمومی را که در خیابان ها پر از زباله هستند را حذف می کنند

because people are getting very sick and tired of falling over them.

زیرا مردم از افتادن روی آنها بسیار بیمار و خسته شده اند.

Well, so the ones you can just hire

خب، بنابراین آنهایی که می‌توانید فقط

on the streets, they're all being removed.

در خیابان استخدام کنید، همه آنها حذف می‌شوند.

That's a shame because I was having to play fast and in Paris.

شرم آور است زیرا مجبور بودم سریع و در پاریس بازی کنم.

But you can still e-scooter you can still ride them on the roads in Paris, right?

اما هنوز هم می‌توانید اسکوترهای الکترونیکی را در جاده‌های پاریس سوار کنید، درست است؟

Yeah, it's not on the but just to get rid of the public runs right outside.

بله، آن را نه، بلکه فقط برای خلاص شدن از شر عمومی اجرا می شود درست در خارج است.

There you go.

Another one, the word fast.

شما بروید.

یکی دیگر، کلمه سریع.

So we have other uses of the word fast.

بنابراین ما کاربردهای دیگری از کلمه سریع داریم.

The word fast can also mean

کلمه سریع می تواند به معنای

movable.

متحرک نیز باشد.

If something cannot be moved, we can say that it is fast.

اگر چیزی قابل جابجایی نباشد، می توان گفت که سریع است.

For example, my fingers were stuck fast to the table.

مثلا انگشتانم به سرعت به میز چسبیده بود.

It means I couldn't move my fingers.

یعنی نمی توانستم انگشتانم را تکان دهم.

I couldn't take my hand away.

نمیتونستم دستمو بردارم

It was stuck fast.

سریع گیر کرده بود.

So one thing might be wedged inside another.

بنابراین ممکن است یک چیز درون چیز دیگر گیر کند.

You can say that it is stuck fast.

می توان گفت سریع گیر کرده است.

It means you can't move it.

یعنی نمیتونی حرکتش بدی

The just stop oil protesters

معترضان نفت به

were stuck fast to the tarmac.

سرعت به آسفالت گیر کرده بودند.

That's actually quite good

این در واقع بسیار خوب است

because I don't know whether you are having it in your countries,

زیرا من نمی دانم که آیا شما آن را در کشورهای خود دارید یا خیر،

but in the UK, lots of eco worriers, as we call them, it is a worldwide movement.

اما در بریتانیا، بسیاری از نگران کننده های محیط زیست، همانطور که ما آنها را می نامیم، این یک جنبش جهانی است.

All right. Or just stop war.

خیلی خوب. یا فقط جنگ را متوقف کنید.

Protesters are gluing themselves with super glue

معترضان خود را با چسب فوق العاده

to the roads into and they're throwing orange paint over things

به جاده ها می چسبانند و رنگ نارنجی را روی چیزها می اندازند

to make a protest.

تا اعتراض کنند.

We have a comment about the protest.

در مورد اعتراض نظر داریم.

We're not going to comment about it.

ما در مورد آن اظهار نظر نمی کنیم.

Lots of people have got their opinions about it.

بسیاری از مردم نظرات خود را در مورد آن دریافت کرده اند.

But yeah, they are stuck fast to the road. Yes.

اما بله، آنها به سرعت به جاده چسبیده اند. آره.

And in some countries,

و در برخی از کشورها،

you see, we were very carefully removed and the police were very careful to remove them.

ببینید، ما با احتیاط زیادی حذف شدیم و پلیس برای حذف آنها بسیار مراقب بود.

But what country do see on the Internet?

اما چه کشوری در اینترنت می بینید؟

They tried it in one country. I think it was Spain or somewhere like that.

آنها آن را در یک کشور امتحان کردند. فکر کنم اسپانیا بود یا جایی مثل اون.

The police just came over and ripped the hands off the top. Yes.

پلیس آمد و دست ها را از بالا جدا کرد. آره.

So is the skin behind skin still left?

پس آیا پوست پشت پوست هنوز باقی مانده است؟

I don't think they're doing that anymore in that country, whichever country it is.

من فکر نمی کنم که آنها دیگر در آن کشور، هر کشوری که باشد، این کار را انجام نمی دهند.

Try doing that in the US.

سعی کنید این کار را در ایالات متحده انجام دهید.

Well, I won't mention any names, but certain countries, which you definitely wouldn't.

خوب، من هیچ نامی را ذکر نمی کنم، اما برخی از کشورها، که قطعا شما نمی خواهید.

They Would you. Definitely. You definitely wouldn't.

آنها شما را. قطعا. شما قطعا نمی خواهید.

I definitely know Tomic is going to play fast and loose in Paris with the group

من قطعا می دانم که تومیک قرار است در پاریس سریع و آزاد با گروه بازی کند

and this is what I'm is what I'm suggesting is

و این چیزی است که من پیشنهاد می کنم به همین

why Tomic seems to be quite interested in that phrase.

دلیل به نظر می رسد که تومیک کاملاً به آن عبارت علاقه مند است.

Quite

کاملا

unmoveable.

غیر قابل حرکت

Yes There are other people on the live chat, by the way.

بله، اتفاقاً افراد دیگری نیز در چت زنده وجود دارند .

I know, but I mentioned it lots of people.

میدونم ولی خیلی ها بهش اشاره کردم

Sebastian, AMC, Hello, Hello, hello, Hello.

سباستین، AMC، سلام، سلام، سلام، سلام.

Sebastian

Sebastian

AMC Does that mean master of ceremonies?

AMC آیا این به معنای استاد تشریفات است؟

Do you see yourself as a mover and shaker

آیا خود را به عنوان یک حرکت دهنده و تکان دهنده می بینید

or are they just initials that you to put after

یا فقط حروف اول هستند که باید بعد از

your handle?

دسته خود قرار دهید؟

The word fast

کلمه روزه

can elicit me to go with that food.

می تواند مرا وادار کند که با آن غذا همراه شوم.

So if you go without food for a certain period of time can also say you fast.

بنابراین اگر برای مدت معینی بدون غذا می روید نیز می تواند روزه بگیرد.

My new diet requires me to fast

رژیم جدید من مستلزم این است که

twice a week and there are people doing this.

هفته ای دو بار روزه بگیرم و افرادی هستند که این کار را انجام می دهند.

So I don't know if you've heard of this.

بنابراین من نمی دانم که آیا شما در مورد این چیزی شنیده اید یا خیر.

There is a type of diet where you eat one day

یک نوع رژیم غذایی وجود دارد که در آن یک روز غذا می خورید

and then the next day you eat nothing.

و روز بعد چیزی نمی خورید.

You might drink some water and then the day after

ممکن است مقداری آب بنوشید و روز بعد از

that you will eat some food and then the day after you fast.

آن مقداری غذا بخورید و روز بعد روزه بگیرید.

So you might go without food for a certain period of time.

بنابراین ممکن است برای مدت معینی بدون غذا بمانید.

Some people do that for religious purposes then at certain times of the year.

برخی از مردم این کار را برای مقاصد مذهبی در زمان های خاصی از سال انجام می دهند.

But yes, it is.

The latest add is to too.

اما بله، اینطور است.

آخرین افزوده نیز به.

And of course

و البته

we all fast overnight, hence the word breakfast

همه ما یک شبه روزه می‌گیریم، از این رو کلمه صبحانه

or break fast breakfast in the morning.

یا صبحانه ناشتا را ترک می‌کنیم.

You, you you haven't eaten for eight or 10 hours

شما، شما هشت یا 10 ساعت است که چیزی نخورده اید

and then you're going to eat first thing in the morning.

و بعد صبح اول غذا می خورید.

My dream, of course, would be to have a large tube when you go to bed,

البته رویای من این است که وقتی به رختخواب می روید یک لوله بزرگ داشته باشم ،

you just put a large tube into your mouth and down your throat,

فقط یک لوله بزرگ را در دهان و گلوی خود قرار دهید

and then food will slowly be fed into your mouth while you're sleeping.

و سپس در حالی که خواب هستید غذا به آرامی وارد دهان شما می شود.

And what would you want? Do that because you're still eating.

و چه می خواهید؟ این کار را انجام دهید زیرا هنوز در حال خوردن هستید.

Then what's the enjoyment from having breakfast?

پس لذت خوردن صبحانه چیست؟

You want to be hungry and ready to eat.

شما می خواهید گرسنه باشید و آماده غذا خوردن باشید.

I think it saves you having to have breakfast.

فکر می‌کنم باعث می‌شود صبحانه نخورید.

You can get on with your day much quicker.

شما می توانید خیلی سریعتر به روز خود ادامه دهید.

So people are talking a lot about love songs and people that write love songs.

بنابراین مردم در مورد آهنگ های عاشقانه و افرادی که آهنگ های عاشقانه می نویسند بسیار صحبت می کنند.

Mary Hopkins as Lewis. Yes,

مری هاپکینز در نقش لوئیس. بله،

she Hopkins You remember her.

او هاپکینز شما او را به یاد دارید.

She was sort of in the seventies when she was.

زمانی که بود به نوعی دهه هفتاد بود.

And so I think she. Didn't she win Eurovision?

و بنابراین من فکر می کنم او. آیا او برنده یوروویژن نشد؟

Yes. Would she knows World

آره. آیا او

Tour de France.

تور جهانی دو فرانس را می شناسد؟

I thought they'd never.

من فکر می کردم آنها هرگز.

And something, something, something, something, something.

و چیزی، چیزی، چیزی، چیزی، چیزی.

Jacques Brel.

ژاک برل.

Charles Aznavour or Charles Aznavour.

شارل آزناوور یا شارل آزناوور.

He is.

او هست.

She may be the girl.

ممکنه اون دختر باشه

A Catholic

یک

famous French singer who was very popular here in the UK

خواننده مشهور فرانسوی کاتولیک که

in the seventies, sixties and seventies, because it was always on the television here.

در دهه هفتاد، شصت و هفتاد در بریتانیا بسیار محبوب بود، زیرا همیشه در تلویزیون اینجا پخش می شد.

Always, always was. Yes.

همیشه، همیشه بود. آره.

And we've been listening to Beautiful song, haven't we, Mr.

و ما به آهنگ زیبا گوش می‌دادیم، مگر نه، آقای

Duncan?

I think we should probably save that for another tonight.

دانکن؟

فکر می‌کنم احتمالاً باید آن را برای یک شب دیگر ذخیره کنیم.

Okay. Thank you.

باشه. متشکرم.

Spoil everything about vinyl and move on, then move on.

همه چیز را در مورد وینیل خراب کنید و ادامه دهید، سپس ادامه دهید.

Yes. Stomach.

آره. معده.

Please stop cutting off my beloved Steve when he addresses me

لطفاً وقتی استیو محبوبم را خطاب می‌کند

and smiley face emoji, crying.

و با شکلک‌های خندان خطاب می‌کند و گریه می‌کند، حرفش را قطع نکنید.

And you know,

و می دانید،

you know that one that people do a lot with

شما آن یکی را می شناسید که مردم کارهای زیادی با

that emoji.

آن شکلک انجام می دهند.

When people are laughing so much, they're crying.

وقتی مردم اینقدر می خندند، گریه می کنند.

I thought it was a vomit.

فکر کردم استفراغ است.

Well, I thought there was green coming out of the mouth.

خوب، من فکر کردم سبزی از دهان بیرون می آید.

Before we get that next week.

قبل از اینکه هفته آینده آن را دریافت کنیم.

Next week? Why?

هفته بعد؟ چرا؟

Why next week? Steve What's happening next week?

چرا هفته آینده؟ استیو هفته آینده چه اتفاقی می افتد؟

I don't know. I'm going somewhere.

من نمی دانم. من دارم میرم یه جایی

Okay, move on, Mr. Duncan.

باشه، ادامه بده، آقای دانکن.

But yes, if you fast

اما بله، اگر روزه بگیرید

or fast, it means you are going without food for a period of time.

یا روزه بگیرید، به این معنی است که برای مدتی بدون غذا می مانید.

That's good.

خوبه.

So, yeah, this is pretty good.

بنابراین، بله، این خیلی خوب است.

Yes, I think so.

بله، من اینطور فکر می کنم.

Yes. Yes. No, I think that works quite well.

آره. آره. نه، من فکر می کنم که این کار بسیار خوب است.

You can also have words connected to slow

همچنین می‌توانید کلماتی را به آهسته‌رفتن

going very smoothly.

بسیار روان مرتبط کنید.

Who knew Mr.

چه کسی آقای استیو را می شناخت

Steve, how are you two day?

، شما دو روزه چطورید؟

I am very very well,

حالم خیلی خوبه

hopefully.

امیدوارم

Oh, hell shirt Mr.

اوه، پیراهن جهنمی آقای

T Yes.

T بله.

Slow motion is not a song. Slow motion.

حرکت آهسته یک آهنگ نیست. حرکت اهسته.

Slow motion.

حرکت اهسته.

If you reduce speed or under crank

اگر سرعت را کاهش دهید یا زیر میل لنگ را کاهش دهید،

it sounds like a rude expression, but it isn't.

مانند یک عبارت بی ادبانه به نظر می رسد، اما اینطور نیست.

If you slow down a film,

اگر سرعت یک فیلم را کاهش دهید،

you and the crank.

شما و میل لنگ.

Or maybe if you are filming something and you want it to appear faster

یا شاید اگر در حال فیلمبرداری از چیزی هستید و می خواهید

when you play the film back, you will slow it down.

هنگام پخش فیلم سریعتر ظاهر شود، سرعت آن را کاهش می دهید.

We call it under cranking.

ما آن را تحت لنگ می گوییم.

It's not a phrase you do, it's just a sort of technical phrase

این یک عبارت نیست که شما انجام می دهید، بلکه فقط یک نوع عبارت فنی است که

you use in the sort of, you know, in the sort of audio.

در نوعی، می دانید، در نوع صوتی استفاده می کنید.

It's not something you did in the film world.

این کاری نیست که شما در دنیای فیلم انجام داده باشید.

You wouldn't use that in everyday speak.

شما از آن در صحبت های روزمره استفاده نمی کنید.

Oh, I'm going to under Crank today.

اوه، امروز میرم زیر کرانک.

Yeah, it could be rhyming slang.

بله، ممکن است یک قافیه عامیانه باشد.

Yeah.

Slow motion, Dougie G Speed. Yes, that's it. Exactly.

آره

حرکت آهسته، Dougie G Speed. آره همینه. دقیقا.

I sometimes you feel like

من گاهی اوقات احساس می کنید که در

you're operating in slow motion.

حال کار با حرکت آهسته هستید.

If you've had a bad night's sleep or you've got a hangover or something like that.

اگر خواب بدی داشته اید یا خماری یا چیزی شبیه به آن دارید.

Or maybe if you, if you have an accident, a lot of people say when they have an accident,

یا شاید اگر شما، اگر تصادف کردید، بسیاری از مردم هنگام تصادف می گویند،

they feel as if they're in slow motion.

احساس می کنند که در حرکت آهسته هستند. به

Do you think it's okay? Right.

نظر شما اشکالی ندارد؟ درست.

It's as if the whole thing is happening slowly like that.

انگار همه چیز داره آهسته آهسته همینطور پیش میره.

Did you enjoy that?

آیا از آن لذت بردید؟

Well, I enjoy it is anyway, a thing

خوب، به هر حال از این لذت می برم، چیزی که

where a person not moving fast enough can be described

در آن فردی که به اندازه کافی سریع حرکت نمی کند، می توان

as a slow coke to a person.

به عنوان یک کک آهسته برای یک فرد توصیف کرد.

Maybe you are walking with someone and they're walking too slowly

شاید شما با کسی راه می روید و او خیلی آهسته راه می رود

because they are unhealthy or unfit or just bored.

زیرا ناسالم یا ناشایست یا فقط بی حوصله است.

Yeah.

آره

So you might say, Oh, come on, you slow, coach, hurry up.

بنابراین ممکن است بگویید، اوه، بیا، آهسته، مربی، عجله کن.

Yeah.

آره

So a slow coach is a single person

بنابراین یک مربی آهسته فردی است که

not moving fast enough now if you.

اکنون به اندازه کافی سریع حرکت نمی کند.

That's all one word isn't it. That is one word.

این همه یک کلمه است، اینطور نیست. این یک کلمه است.

Slow coach.

مربی آهسته.

And obviously it is annoying.

و بدیهی است که آزار دهنده است.

The idea is that somebody who's not walking fast

ایده این است که کسی که به اندازه کافی تند راه نمی‌رود

enough or not keeping up, it's annoying everybody else.

یا سرپا نمی‌رود، دیگران را آزار می‌دهد.

Just as you would be annoyed if you were behind

همانطور که اگر پشت

a bus or coach on the road and it was going very slowly.

اتوبوس یا اتوبوس در جاده بودید و خیلی کند پیش می رفت، اذیت می شوید.

That would be a slow

این یک مربی کند خواهد بود

coach.

.

I was.

We are talking about a person who is behaving

من بودم.

ما در مورد فردی صحبت می کنیم که

in a very slow and tardy manner.

بسیار کند و دیر رفتار می کند.

Tardy? That's a good word.

ترسناک؟ این کلمه خوبی است.

That means late. Means late. Yes.

یعنی دیر یعنی دیر آره.

Well, yes, Slow, coach. Come on, slow coach.

خب، بله، آهسته، مربی. بیا مربی آهسته

Keep up with everyone else. Yes.

با بقیه همگام باشید. آره.

You're slacking.

سستی می کنی

If you are slacking, it means you are going too slow.

اگر سست هستید، به این معنی است که خیلی کند پیش می روید.

You are a slow coach.

شما مربی کندی هستید.

So now that's very good, Mr. Steve.

خب الان خیلی خوبه آقای استیو.

Very good.

Interesting. And good to slow down.

خیلی خوب.

جالب هست. و خوب است که سرعت را کم کنید.

Of course, Generally speaking, to slow down is to reduce speed.

البته، به طور کلی، کاهش سرعت کاهش سرعت است.

One of the things I've noticed these days is how some people,

یکی از چیزهایی که این روزها به آن توجه کرده ام این است که چگونه برخی از مردم،

especially young people, they think that talking fast is better or talking

به ویژه جوانان، فکر می کنند تند صحبت کردن بهتر است یا صحبت کردن

is better, but actually quite often it's worse

بهتر است، اما در واقع اغلب اوقات بدتر است

because if you're talking to someone and you are trying to share information with them,

زیرا اگر با کسی صحبت می کنید و سعی می کنید اطلاعات را با آنها به اشتراک بگذارید،

sometimes talking too quickly or too fast can be can be the wrong thing to do.

گاهی اوقات صحبت کردن خیلی سریع یا خیلی سریع می تواند کار اشتباهی باشد.

It can be completely negative.

می تواند کاملا منفی باشد.

Moving at a snail's pace

حرکت با سرعت حلزون

is very good.

بسیار خوب است.

Thank you for that. Palmira

بابت آن تشکر می کنم. پالمیرا

snail pace of snail's pace is somebody

سرعت حلزون سرعت حلزون کسی است که

is is a slow coach

یک مربی کند

a synonym for that they are going far too slowly.

مترادف این است که آنها خیلی آهسته پیش می روند.

Slow down, will you?

آهسته تر، می خواهید؟

I can't understand a word you're saying.

من نمی توانم یک کلمه شما را بفهمم.

Okay.

باشه.

Another one I think we've got is something people often say about me on the live stream.

یکی دیگر از مواردی که فکر می کنم به آن رسیده ایم، چیزی است که مردم اغلب درباره من در جریان مستقیم می گویند.

Yes, please slow down, Mr. Steve. You're too.

بله، لطفا سرعت خود را کم کنید، آقای استیو. تو هم هستی.

You're too excited is what I sometimes say.

تو خیلی هیجان زده ای چیزی است که من گاهی می گویم.

And I think this one is

و من فکر می کنم این یکی

quite suitable for

برای

someone to be slow on the uptake.

کسی که در جذب کند باشد کاملاً مناسب است.

If you are slow on the uptake,

اگر در جذب کند هستید، به این

it means you take a long time to understand or comprehend something.

معنی است که برای درک یا درک چیزی زمان زیادی صرف می کنید .

Maybe you have to listen to something being explained

شاید لازم باشد

many times before you understand it.

قبل از اینکه چیزی را بفهمید، بارها به توضیح آن گوش دهید.

I don't know.

من نمی دانم.

Maybe you think that.

شاید شما فکر می کنید.

No, I'm not going to say that because that's unfair to be slow.

نه، نمی‌خواهم این را بگویم، زیرا کند بودن غیرمنصفانه است.

Actually, the phrase to be slow on the uptake,

در واقع، عبارت کند بودن در جذب،

you might describe a person as being a little bit slow

ممکن است فردی را کمی کند توصیف کنید

if if they're not very clever.

اگر خیلی باهوش نباشد.

Well, that's the implication, but it's not necessarily okay.

خوب، این مفهوم است، اما لزوماً مشکلی نیست.

You could say about me, Mr.

می‌توانید در مورد من بگویید، آقای

Steve is very when it comes to technology, Mr.

استیو وقتی صحبت از فناوری می‌شود،

Steve is very slow on the uptake, so he doesn't learn it

بسیار خوب است، آقای استیو در جذب بسیار کند است، بنابراین او آن را

very well, doesn't comprehend it, doesn't understand it.

خیلی خوب یاد نمی‌گیرد، آن را درک نمی‌کند، آن را نمی‌فهمد.

You're a bit of a Luddite.

شما کمی لودیت هستید.

No, that's a different thing. Yes. But

نه، این چیز دیگری است. آره. اما

you don't like technology?

شما تکنولوژی را دوست ندارید؟

Not particular. No, I don't mind it.

خاص نیست نه من برام مهم نیست

Yeah, I've just noticed people do it for me.

بله، من فقط متوجه شدم که مردم این کار را برای من انجام می دهند.

But yes, slow on the uptake.

اما بله، در جذب کند است.

You're slow to understand or to comprehend.

شما در درک یا درک دیر هستید.

Something doesn't necessarily mean you lazy or stupid.

چیزی لزوماً به معنای تنبل یا احمق نیست.

It just means that we've all got, you know, I can pick up music like that,

این فقط به این معنی است که همه ما داریم، می‌دانی، من می‌توانم اینطور موسیقی بخوانم،

but other things, you know, like technology take me.

اما چیزهای دیگر، مانند فناوری، مرا می‌برد.

I'm fast on the uptake when it comes to learning music and tunes, melodies,

وقتی صحبت از یادگیری موسیقی و آهنگ‌ها و ملودی‌ها به میان می‌آید، من در جذب سریع هستم،

but when it comes to certain things, I'm slow on the uptake and that's same with all of us.

اما وقتی صحبت از چیزهای خاصی می‌شود، در جذب کند هستم و این در مورد همه ما یکسان است.

We've all got different abilities and different speeds

همه ما توانایی های متفاوت و سرعت های متفاوتی

in which we learn things.

برای یادگیری چیزها داریم.

If you say so.

اگر شما بگویید.

And who am I to argue?

و من کی هستم که بخواهم بحث کنم؟

And that is that for now.

و فعلا همین است.

We're going to have a quick break and then we're coming back.

ما یک استراحت سریع خواهیم داشت و سپس برمی گردیم.

So we will we will be back very soon.

پس ما خیلی زود برمی گردیم.

But I thought it would be nice to take another look

اما فکر کردم خوب است که نگاهی دوباره

at the place that we may or may not be walking around.

به مکانی بیندازیم که ممکن است در آن قدم بزنیم یا نباشیم.

Say that.

آن را بگو.

Well, I mean, sort of in the near future, I don't want to give too much away.

خب، منظورم این است که در آینده ای نزدیک، نمی خواهم چیز زیادی بدهم.

You say,

شما می‌گویید،

who wants to see another video

چه کسی می‌خواهد ویدیوی دیگری

featuring the sights and sounds of Paris?

با مناظر و صداهای پاریس ببیند؟

I have to say,

I am really looking forward to our trip to Paris.

باید بگویم،

من واقعا مشتاق سفرمان به پاریس هستم.

And that video is not only made me look forward

و آن ویدیو نه تنها باعث شد که منتظر

to being there, but also trying a lot of the food as well.

حضور در آنجا باشم، بلکه بسیاری از غذاها را نیز امتحان کنم.

I can't wait.

من نمی توانم صبر کنم.

I can't wait to be back in Paris.

من نمی توانم صبر کنم تا به پاریس برگردم. ما

We'll have lots of food.

مقدار زیادی غذا خواهیم داشت.

I think I might come back from Paris a little heavier.

فکر می کنم ممکن است کمی سنگین تر از پاریس برگردم.

I might need to take another diet afterwards. Yes.

شاید لازم باشد بعد از آن رژیم دیگری بگیرم. آره.

Not as Louis points out, Sacré-Coeur

نه همانطور که لویی اشاره می کند، Sacré-Coeur

the mountain of martyrs

کوه شهدا

and will be we won't be using the scenic railway.

و خواهد بود، ما از راه آهن خوش منظره استفاده نخواهیم کرد.

We'll be walking up, Mr. Jim. Because you are what?

ما راه می رویم، آقای جیم. چون تو چی هستی؟

You won't get to walk up in your skinny jeans with your legs.

شما نمی توانید با شلوار جین تنگ خود با پاهای خود راه بروید.

You might have to carry me. Yes,

شاید مجبور شوی مرا حمل کنی بله،

but that is somewhere where we definitely want to go.

اما این جایی است که ما قطعاً می خواهیم برویم.

And I no doubt.

و من شک ندارم

Well, this

خوب، اکنون

is it time for

زمان آن فرا رسیده است که

I am looking forward to going to the Moulin to play again

من مشتاقانه منتظر حضور در مولن هستم تا دوباره بازی کنم

because they have the world's largest creme brulee.

زیرا آنها بزرگترین کرم بروله جهان را دارند.

The creme brulee is massive.

کرم بروله حجیم است.

It was like a giant pie and had one of them them, didn't we,

مثل یک پای غول پیکر بود و یکی از آنها را داشت، نه،

that we weren't paying because it was a work trip?

که چون یک سفر کاری بود پول نمی دادیم؟

Yeah.

آره

And as we as we all know that as a lot of people now, including Louis,

و همانطور که همه ما می دانیم که اکنون بسیاری از مردم ، از جمله لوئیس،

that is a very exclusive restaurant. Yes.

یک رستوران بسیار منحصر به فرد است. آره.

And last time that my company were paying

و آخرین باری که شرکت من پولی را پرداخت کرد

that I was working for because, you know, I've done so well at sales.

که من برای آن کار می کردم، زیرا، می دانید، در فروش خیلی خوب عمل کرده ام.

That's also the area around there.

اطراف آنجا نیز همینطور است.

You had I think you had Renoir and Monet and all of the famous artists as well.

فکر می کنم شما رنوار و مونه و همه هنرمندان مشهور را داشتید.

They were all hanging around in that area chasing after those ladies of the night.

همه آنها در آن منطقه در حال تعقیب آن خانم های شب بودند.

Anyway, we will look forward to that.

به هر حال ما مشتاقانه منتظر آن خواهیم بود.

And, you know how are we going to get to all these places?

و، می دانید چگونه می خواهیم به همه این مکان ها برسیم؟

By the way,

ضمناً

we have suggested that Louis comes out of retirement.

ما پیشنهاد کرده ایم که لویی از دوران بازنشستگی خارج شود.

It's all right.

همه چیز درست است.

You know, and you know, because the wishes to

می دانی و می دانی، زیرا آرزوها به صورت

has shared with us online that he used to drive taxis.

آنلاین با ما به اشتراک گذاشته است که تاکسی می راند.

Okay. So I wasn't sure where you were going.

باشه. بنابراین من مطمئن نبودم که کجا می روید.

My heading for is that, you know, you come out of retirement and we can just sort of text you.

هدف من این است که، می دانید، شما از دوران بازنشستگی خارج می شوید و ما فقط می توانیم به شما پیامک بزنیم.

You turn up and then take us to anywhere we need to go.

شما حاضر شوید و سپس ما را به هر جایی که نیاز داریم ببرید.

I'm joking. I'm joking.

من شوخی میکنم. من شوخی میکنم.

Of course I'm joking.

البته شوخی می کنم.

Of course we did need to use a taxi.

البته ما نیاز به استفاده از تاکسی داشتیم.

Who would you recommend, Louis is the question.

چه کسی را توصیه می کنید، سوال لویی است.

We because there may be times when we're late.

ما چون ممکن است زمان هایی وجود داشته باشد که دیر می کنیم.

So in the event that we're going to use the tube to ground, is that what they call it?

بنابراین در صورتی که ما از لوله برای زمین استفاده کنیم، آیا آنها به آن می گویند؟

The tube. We're going to use the underground. The Metro.

لوله. ما از زیرزمینی استفاده خواهیم کرد. قطار زیر زمینی.

The Metro? Yes, they have the metro in Paris.

قطار زیر زمینی؟ بله، مترو در پاریس دارند.

And of course, they are also building a very nice tram system as well.

و البته، آنها همچنین در حال ساخت یک سیستم تراموا بسیار زیبا هستند.

So lots many of the streets in Paris at the moment

بسیاری از خیابان های پاریس در حال حاضر به قدری هستند

that they're introducing trams as well.

که تراموا را نیز معرفی می کنند.

So I'm not sure how far they've got with building those, but I am looking forward to trying them.

بنابراین من مطمئن نیستم که آنها تا چه حد با ساختن آنها پیش رفته اند، اما مشتاقانه منتظر امتحان آنها هستم.

Maybe not this time, but maybe the next time we go there

شاید این بار نه، اما شاید دفعه بعد که

anyway, it's time as we approach.

به هر حال به آنجا می رویم، زمان نزدیک شدن ما فرا رسیده باشد.

Well, we've just passed 345 on a Sunday afternoon

خوب، ما فقط 345 را در یک بعد از ظهر یکشنبه پشت سر گذاشتیم

and it's now time to play the game that we all love to play.

و اکنون زمان آن است که بازی را انجام دهیم که همه ما دوست داریم انجام دهیم.

Well, okay, not everyone loves to play it, but some people do.

خوب، خوب، همه دوست ندارند آن را بازی کنند، اما برخی از مردم آن را دوست دارند.

You know what I'm talking about?

میدونی دارم راجع به چی حرف میزنم؟

Still in the blanks.

هنوز در جای خالی.

Fill in the blanks to do and fill in the blanks.

جاهای خالی را برای انجام دادن پر کنید و جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

To fill in the blanks.

برای پر کردن جاهای خالی

Fill in the blanks. Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

It's time to fill in the blanks.

وقت آن است که جاهای خالی را پر کنید.

And that's what we're doing right now.

و این همان کاری است که ما در حال حاضر انجام می دهیم.

So you wake up,

بنابراین شما بیدار می شوید، آیا

Will you fill in the blanks, Fancy you like your blanks,

جاهای خالی را پر می کنید، دوست دارید جای خالی خود را پر کنید،

and you like to fill them in.

و دوست دارید آنها را پر کنید.

Then you are in the right place.

سپس در جای درستی هستید.

Here we go. Then.

در اینجا ما می رویم. سپس. برای

Today's first fill in the blanks.

اولین بار امروز جاهای خالی را پر کنید.

All you have to do is see the the sentence.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که جمله را ببینید.

And there are some words missing.

و برخی از کلمات گم شده است.

You can add the words.

می توانید کلمات را اضافه کنید.

I've also given you a clue to help you as well.

من همچنین به شما یک سرنخ برای کمک به شما داده ام.

So there are some clues.

بنابراین سرنخ هایی وجود دارد.

The first one, I think the first one is quite easy, actually.

اولی، من فکر می‌کنم اولی، در واقع بسیار آسان است.

So here is the first one

بنابراین در اینجا اولین مورد

ready.

آماده است.

But you can something your

اما شما هم می توانید

something over there

چیزی را در آنجا انجام دهید

too. If if Martin is still watching,

. اگر مارتین همچنان در حال تماشا است،

you should have a distinct advantage over most people on this live stream.

باید نسبت به اکثر افراد در این پخش زنده مزیت مشخصی داشته باشید.

Being an English person, I think Martin's gone

از آنجایی که یک انگلیسی هستم، فکر می کنم مارتین رفته است

or a British person is probably snoring right at this moment.

یا یک انگلیسی احتمالاً در این لحظه خروپف می کند.

Right. Anyway, are you still here, Martin?

درست. به هر حال، تو هنوز اینجایی، مارتین؟

We want to know anyway. Yes.

به هر حال می خواهیم بدانیم. آره.

So there is probably more than one answer to this, but

بنابراین احتمالاً بیش از یک پاسخ برای این وجود دارد، اما

this hopefully it's just got one particular solution, hasn't it, as well.

امیدواریم که این فقط یک راه حل خاص داشته باشد، اینطور نیست.

The clue is underneath.

سرنخ در زیر است.

So we have the first missing word

بنابراین ما اولین کلمه گمشده را داریم که

begins with P for Peter,

با P برای پیتر شروع می شود،

and it has five letters on the second missing word

و دارای پنج حرف در کلمه گم شده دوم است که

begins with B for

با B برای Bertie شروع می شود

Bertie.

.

Bertie? Yes.

برتی؟ آره.

What about Bird?

در مورد پرنده چطور؟

B, The bird itself is ten letters.

ب، خود پرنده ده حرف است.

Ten letters.

ده حرف

So there we go. First word

بنابراین ما به آنجا برویم. کلمه اول

begins, 55 notice.

شروع می شود، 55 توجه کنید.

Second word We just said that I have.

کلمه دوم ما فقط گفتیم که دارم.

I'm getting tired, Mr. Duncan.

دارم خسته میشم آقای دانکن. می

I can tell,

توانم بگویم،

but yes, Please give us your suggestions.

اما بله، لطفاً پیشنهادات خود را به ما بدهید.

We've had one suggestion.

ما یک پیشنهاد داشتیم

You can park your car over there

شما می توانید ماشین خود را در آنجا پارک کنید

so that that does fit into the sentence.

تا در این جمله جا بیفتد.

However, it's not the one we're looking for, but that is good now.

با این حال، آن چیزی نیست که ما به دنبالش هستیم، اما اکنون خوب است.

That's very good. Very good. The car

این خیلی خوب است. خیلی خوب. ماشین

begins with C and it's only three letters dense.

با C شروع می شود و تنها سه حرف متراکم است.

Well, that's it. Yes.

خب همین. آره.

So we want.

پس ما می خواهیم.

Yeah.

آره

And car park is only four letters I think Tomek.

و پارک ماشین فقط چهار حرف است فکر می کنم Tomek.

I'm sure some it uses some sort of software to get these

من مطمئن هستم که برخی از آنها از نوعی نرم افزار برای دریافت این

and marshmallow.

و مارشملو استفاده می کنند.

Who previously said that he was well they were sorry.

که قبلاً گفته بود حالش خوب است متاسف بودند.

Slow on the uptake.

کندی در جذب

Definitely not slow on the uptake.

قطعا در جذب کند نیست. از

Has used a five letter word beginning with P which is point. Hmm.

یک کلمه پنج حرفی که با P شروع می شود استفاده کرده است که نقطه است. هوم

Which fits.

که مناسب است.

So you just want a ten letter word beginning with B to complete that sentence.

بنابراین شما فقط یک کلمه ده حرفی می خواهید که با B شروع شود تا آن جمله را کامل کنید.

You can point to your something over here.

می توانید در اینجا به چیزی که دارید اشاره کنید.

I went to what?

رفتم سراغ چی؟

Yes, of something rude beginning with B backside.

بله، از یک چیز بی ادبانه که با پشت B شروع می شود.

That's only eight letters missing and it never in there.

این فقط هشت حرف از دست رفته است و هرگز وجود ندارد.

Oh, oh, oh, there we go.

اوه، اوه، اوه، ما داریم می رویم.

Yes, Well. Oh, well, Telmex already got it. Yes.

بله، خب. اوه، خوب، تلمکس قبلا آن را دریافت کرده است. آره.

Well he's got something that definitely fits.

خوب او چیزی دارد که قطعاً مناسب است.

Is that

آیا این همان

the one that you at thought of Mr.

چیزی است که شما در مورد آقای

Is it.

I wonder if it is.

.

من تعجب می کنم که آیا آن است.

That's not the answer because then we can do two.

این راه حل نیست زیرا در این صورت می توانیم دو کار را انجام دهیم.

We will have lots of time you see, to do two more.

ما زمان زیادی خواهیم داشت تا دو مورد دیگر را انجام دهیم.

Here we go then.

پس ما اینجا می رویم.

The answer that I have here,

پاسخی که من در اینجا دارم،

it might not be the answer that you have be Oh, well done.

ممکن است این پاسخی نباشد که شما دارید اوه، آفرین.

You can place your belongings.

می توانید وسایل خود را قرار دهید.

So the word place can also be used as a to place something.

بنابراین کلمه مکان می تواند به عنوان a برای قرار دادن چیزی نیز استفاده شود .

You are putting something in a certain position or a certain location.

شما چیزی را در یک موقعیت خاص یا مکان خاصی قرار می دهید.

You place your belongings

شما وسایل خود را

the general term for things that you own

اصطلاح کلی برای چیزهایی که دارید

or things that belong to you or your belongings.

یا چیزهایی که متعلق به شما یا متعلقات شما هستند قرار می دهید.

You can place your belongings over there.

شما می توانید وسایل خود را در آنجا قرار دهید.

You might be visiting your friend's house and you've come straight from work

ممکن است به خانه دوستتان سر بزنید و مستقیم از سر کار آمده باشید

and you've got tea bags with you and things like that.

و چای کیسه ای و چیزهایی از این قبیل همراه داشته باشید.

And your friend might say, you know,

و دوستت ممکن است بگوید، می‌دانی،

Yeah, you can place your belongings over there, all your stuff. Hmm.

بله، می‌توانی وسایلت را آنجا بگذاری، همه چیزهایت را. هوم

They might say stuff.

ممکن است چیزهایی بگویند.

Place your stuff over there.

وسایلت رو اونجا بذار

Your bags, your things. Yes, that's right.

کیف هایت، وسایلت بله درست است.

Your clothes or your suitcases.

لباس هایت یا چمدان هایت

Especially if you're going away somewhere.

به خصوص اگر قرار است جایی بروید.

Yeah, if you're going away to a nice place, maybe you might be told when you stay with someone

بله، اگر به یک مکان خوب می روید، ممکن است وقتی با کسی می مانید به شما گفته شود

that you can place your belongings over there.

که می توانید وسایل خود را در آنجا قرار دهید.

I think we've got time. Two more quick.

فکر کنم وقت داریم دوتا دیگه سریع

Two more. Well done.

دو تا بیشتر. آفرین.

I really spoiling you today.

من امروز واقعا شما را لوس کردم

Here is another one.

اینم یکی دیگه

It will be something if we see something.

اگر چیزی ببینیم چیزی می شود.

The something act of something or oh, this one's a little bit more tricky.

عمل چیزی از چیزی یا اوه، این یک کمی مشکل تر است.

Don't give us any joking to make.

به ما شوخی نکن

We know that you're not using a I to get at the point.

ما می دانیم که شما از یک I برای رسیدن به نقطه استفاده نمی کنید.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Well, I people to answer fill in the blanks very quickly.

خب، من برای پاسخ دادن، جاهای خالی را خیلی سریع پر می کنم.

Well, in the future I'm hoping I will allow a machine to present this show

خب، در آینده امیدوارم به ماشینی اجازه بدهم که این نمایش را ارائه دهد

and then we can go off and do something else.

و بعد ما بتوانیم کار دیگری انجام دهیم.

That'd be boring, Mr. Duncan.

این خسته کننده خواهد بود، آقای دانکن.

But would it be as boring as this?

اما آیا به این اندازه خسته کننده خواهد بود؟

I will be, Yeah.

خواهم بود، آره

That's a four letters we want. There So we have B six,

این چهار حرفی است که ما می خواهیم. بنابراین ما B شش،

p8t7 and a seven.

p8t7 و هفت را داریم.

Think if you are planning a trip,

فکر کنید اگر قصد سفر دارید،

think If you are planning a trip.

فکر کنید اگر قصد سفر دارید.

Maybe you are planning to, go somewhere.

شاید قصد دارید، جایی بروید.

Maybe you have to get something before you go. Oh

شاید قبل از رفتن باید چیزی به دست آورید. اوه

yes, yes.

بله، بله.

I can't think what that could be because I don't know what these answers are.

من نمی توانم فکر کنم که چه چیزی می تواند باشد زیرا نمی دانم این پاسخ ها چیست.

I'm not privy to Mr.

من از آمادگی آقای دانکن اطلاعی ندارم

Duncan's preparation.

.

No privy.

بدون خصوصی.

If you're privy to something, it means you. You.

اگر از چیزی مطلع هستید، این به معنای شماست. شما.

You are in the circle of knowledge, aren't you?

شما در دایره دانش هستید، نه؟

Yeah. If you have access to the information.

آره اگر به اطلاعات دسترسی دارید.

Access to the information privy and something that's private

دسترسی به اطلاعات محرمانه و چیزی که خصوصی است

is something that's held aside or hidden away.

چیزی است که کنار گذاشته شده یا پنهان شده است.

Once.

یک بار.

So fill in the blanks.

پس جاهای خالی را پر کنید.

This is game two.

اینم بازی دو

It will be something if we something the something

اگر ما چیزی را

at the something B says.

در چیزی که B می گوید چیزی باشد، چیزی خواهد بود.

When Tomek is here, any mystery will be solved.

وقتی تامک اینجا باشد، هر معمایی حل خواهد شد.

Except the mystery of Tomek himself.

جز راز خود تومک.

Yes, well, but that also might be revealed soon.

بله، خوب، اما این نیز ممکن است به زودی فاش شود.

I'm sure that that Tomek will send

من مطمئن هستم که آن تومک

somebody else in his place to pretend to be him, to throw us off the scent.

شخص دیگری را به جای او می فرستد تا وانمود کند که او است، تا ما را از عطرش بیرون کند.

So I think, you know, because we didn't know what time it make is we don't know it.

بنابراین فکر می‌کنم، می‌دانید، چون نمی‌دانستیم ساعت چند است، آن را نمی‌دانیم.

We don't know what any of you know what we do know what some of you look like

ما نمی دانیم که هیچ یک از شما چه چیزی را می دانید که ما می دانیم که برخی از شما چگونه به نظر می رسد

your mind. It.

. آی تی.

But I've got a feeling it's going to send a doppelganger.

اما من این احساس را دارم که قرار است یک داپلگانجر بفرستد.

The problem is everyone knows where he's standing. Yes.

مشکل این است که همه می دانند او کجا ایستاده است. آره.

Okay, Steve, we get it to. Paris.

باشه، استیو، متوجه شدیم. پاریس.

So he can keep his air of mystery. And,

بنابراین او می تواند هوای اسرارآمیز خود را حفظ کند. و،

you know, either way, I couldn't care less.

می دانید، در هر صورت، من نمی توانستم اهمیتی بدهم.

Okay.

باشه.

Anarchy says O-M-G,

هرج و مرج می گوید O-M-G،

filling that blanks has become really hard in my absence.

پر کردن آن جاهای خالی در غیاب من واقعاً سخت شده است.

Yes, we've wrapped it. Yeah.

بله، ما آن را بسته بندی کرده ایم. آره می‌دانی

You know, you've got to give this a few and Mr.

، باید به این چند

Duncan's live streams, and that's it.

استریم زنده و آقای دانکن بدهید، و تمام.

Suddenly you're behind in the class.

ناگهان از کلاس عقب می مانید.

I thought the naked one we did.

من فکر کردم برهنه ما انجام دادیم. کاری که

The one we did when we were both naked.

وقتی هر دو برهنه بودیم انجام دادیم.

I thought that was quite a good one.

من فکر کردم که خیلی خوب بود.

Was. Yes. I got we got quite a few viewers for that.

بود. آره. من متوجه شدم که برای آن بیننده های زیادی داریم.

Talked about string theory, didn't I'm one on one

در مورد تئوری ریسمان صحبت کردم، آیا من یک نفر نبودم

and I think it was the souls of the universe and the other wasn't on the same episode.

و فکر می‌کنم روح‌های جهان هستی بود و دیگری در همان قسمت نبود.

I never were joking, of course.

البته هیچوقت شوخی نکردم

Oh, if we had to pick

اوه، اگر

a pick from Tom Mike every year, you know, he hasn't shown me.

هر سال مجبور بودیم از تام مایک انتخاب کنیم، می دانید، او به من نشان نداده است.

I have showed it to you.

من آن را به شما نشان داده ام.

He looks it looks, he looks,

او به نظر می رسد، او به نظر می رسد،

he looks quite I would say that he looks quite professional.

او کاملا به نظر می رسد من می توانم بگویم که او کاملا حرفه ای به نظر می رسد.

Whatever it whatever Tom is doing, he looks quite professional.

هر کاری که تام انجام می دهد، کاملا حرفه ای به نظر می رسد.

This is too hard.

این خیلی سخت است.

No one's got anything yet.

هنوز کسی چیزی نگرفته

Better and postpone.

بهتر است و به تعویق بیندازید.

I like that be.

من دوست دارم که باشد.

Could that be right, Mr.

آیا می تواند درست باشد، آقای

Cyrillic, whose name I did write down last week.

سیریلیک، که من هفته گذشته نام او را یادداشت کردم.

And Tomek chastised me for

و تومک مرا به خاطر

not remembering the name, and Mr.

فراموش نکردن نام تنبیه کرد و آقای

Jenkins turned the page over, so I haven't written it down.

جنکینز صفحه را ورق زد، بنابراین من آن را یادداشت نکردم.

Anyway,

به هر حال،

this is can't gain access to. Wow.

این امکان دسترسی به آن نیست. وای.

This is fascinating.

این جذاب است.

I think. Right this time. Please tell us more about that.

من فکر می کنم. درست این بار لطفا در مورد آن بیشتر به ما بگویید. ویتالی ویتالی

Your page turning

صفحه شما را برگرداند

are Vitaly

Vitaly See I'm not just a pretty face I wrote Vitaly

ببینید من فقط یک چهره زیبا نیستم که نوشتم ویتالی

I think it has come up with two words that definitely fit

فکر می کنم دو کلمه پیدا کرده است که قطعاً مناسب هستند

but I think is the correct two words.

اما فکر می کنم دو کلمه صحیح هستند.

Should we say you say yes or no and then that will help people get their out of it,

اگر بگوییم بله یا خیر بگویید و سپس این به مردم کمک می‌کند تا از این وضعیت بیرون بیایند،

get the rest is better and face spoken.

بهتر است بقیه را دریافت کنند و رودررو صحبت کنند.

Are those the two?

آیا این دو نفر هستند؟

That's one of one of the words is right.

این یکی از کلمات درست است.

Okay.

باشه.

One of them is right.

یکیشون درسته

Oh, postpone. Yes.

اوه به تعویق بیانداز آره.

That's a very clever word to get which one is right.

این یک کلمه بسیار هوشمندانه است تا بفهمیم کدام یک درست است.

Then as you move things along faster.

سپس همانطور که چیزها را سریعتر پیش می برید.

Duncan, the name is faster.

دانکن، نام سریعتر است.

Let's let's not be a slow coach.

بیایید مربی کندی نباشیم.

Let's move things on.

بیایید کارها را پیش ببریم.

It will be better.

بهتر خواهد شد.

Oh, so the first word is better?

اوه، پس کلمه اول بهتر است؟

It will be better if we postpone is a very good word to fit in there.

بهتر است اگر به تعویق بیفتیم کلمه بسیار خوبی است که در آنجا جا شود.

Postpone to put something off to a later date.

موکول کنید تا کاری را به تاریخ بعدی موکول کنید.

So what time Vitaly, for that.

پس چه وقت ویتالی، برای آن.

If you can come up with two of the words that fit okay, we will be impressed.

اگر بتوانید دو تا از کلماتی را که مناسب هستند بیاورید، تحت تأثیر قرار خواهیم گرفت.

Airport.

فرودگاه. اون

Is that another one? It might be.

یکی دیگه؟ شاید باشه.

Well, Marshmallow has come up with airport,

خب، مارشمالو فرودگاه را مطرح کرده است،

so can we assume that the first word is better?

پس آیا می توانیم فرض کنیم که حرف اول بهتر است؟

And the last word is airport? Yes.

و حرف آخر فرودگاه است؟ آره.

And then

و سپس

we may be able to get the other two.

ممکن است بتوانیم دو مورد دیگر را بدست آوریم.

So postpone is not the second one.

پس به تعویق انداختن مورد دوم نیست.

I repeat, postpone is not the second one.

تکرار می کنم، به تعویق انداختن دومین مورد نیست.

It was a very clever suggestion, but in fact, it is not the second word.

پیشنهاد بسیار هوشمندانه ای بود، اما در واقع کلمه دوم نیست.

So it will be better if we something

بنابراین بهتر است اگر

something at the airport,

چیزی در فرودگاه داشته باشیم،

maybe something you need

شاید چیزی که

before you get on the plane

قبل از سوار شدن به هواپیما به آن نیاز دارید

and then not talked about peanuts.

و بعد در مورد بادام زمینی صحبت نکنید.

Something you need before you get on the plane.

چیزی که قبل از سوار شدن به هواپیما به آن نیاز دارید.

If we. Uh.

اگر ما. اوه

Yes, something because you're not taking part of it.

بله، چیزی چون شما بخشی از آن را نمی گیرید.

I'm trying to get it easy. I say,

من سعی می کنم آن را آسان کنم. میگم

traveller.

مسافر

So what do you need before you get on a plane?

پس قبل از سوار شدن به هواپیما به چه چیزی نیاز دارید؟

What do you need for you get on the plane.

برای سوار شدن در هواپیما به چه چیزی نیاز دارید.

The drugs? Vitaly Yes.

داروها؟ ویتالی بله.

Vitaly is doing very well, though.

با این حال ویتالی خیلی خوب کار می کند.

He's a smart cookie, as Thomas says.

همانطور که توماس می گوید او یک کوکی هوشمند است.

A smart cookie,

یک کوکی هوشمند،

right?

درست است؟

Okay, so we're getting very close, but it's not postpone.

بسیار خوب، پس ما خیلی نزدیک می شویم، اما به تعویق نمی افتد.

No. Is lower Down, over, down. Yeah. Okay.

نه. پایین تر است پایین، بالا، پایین. آره باشه.

Where the we better if we

از کجا بهتر است اگر

something the tickets at the airport.

بلیط های فرودگاه را تهیه کنیم.

Is it tickets. Yes.

آیا بلیط است آره.

So you've got one word to go.

بنابراین شما باید یک کلمه صحبت کنید.

So. So if you don't have something what do you have to do.

بنابراین. پس اگر کاری ندارید باید چه کار کنید.

So you are very, very close.

پس شما خیلی خیلی نزدیک هستید.

Vitaly, if you don't have something, what do you have to do?

ویتالی، اگر چیزی ندارید، باید چه کار کنید؟

It would be better if we something the tickets at the airport.

بهتر است بلیط را در فرودگاه تهیه کنیم.

We better if.

بهتر است اگر.

We begins with P eight letters.

ما با هشت حرف P شروع می کنیم.

I can't make much sense.

من نمی توانم خیلی حس کنم.

Oh, is that right, Vitaly?

اوه، درست است، ویتالی؟

I'm. I'm starting to think Vitaly is very good

من هستم. من شروع به فکر می کنم که ویتالی در بازی جملات بسیار خوب است

at the sentence game or fill in the blanks as it's known.

یا همانطور که شناخته شده است جاهای خالی را پر می کند.

So here is the answer.

پس جواب اینجاست.

He comes the answer

او پاسخ

to this particular fill in the blanks.

این خاص را در جاهای خالی پر می کند.

The answer is, oh, it will be better

پاسخ این است، اوه، بهتر است

if we purchase the tickets at the airport.

اگر بلیط را در فرودگاه بخریم.

Francesca Got it as well.

فرانچسکا هم متوجه شد.

Tomek got the last word, but I think we have got to give

تومک حرف آخر را زد، اما من فکر می‌کنم که باید

tremendous credit to Vitaly, if that is your name, to remember that

به ویتالی، اگر نام شماست، اعتبار فوق‌العاده‌ای بدهیم، تا به خاطر داشته باشیم که

for what was quite a quite a difficult one.

برای چیزی که بسیار دشوار بود.

I thought that was difficult.

فکر می کردم سخت است.

And I think it's difficult because it's probably not accurate.

و من فکر می کنم دشوار است زیرا احتمالاً دقیق نیست.

Is it because you don't read, don't purchase your tickets when you get to the airport,

آیا به این دلیل است که شما مطالعه نمی کنید، وقتی به فرودگاه می رسید بلیط خود را خریداری نمی کنید، می

you can know you can buy tickets in airport.

توانید بدانید که می توانید بلیط را در فرودگاه بخرید.

I know you can, but is it better if you do?

می دانم که می توانی، اما اگر این کار را بکنی بهتر است؟

Well, if you can argue about the meaning of this,

خوب، اگر می‌توانید در مورد معنای این بحث بحث کنید،

it can be better if if you need them in a hurry or else you'd have to

اگر عجله به آنها نیاز داشتید، بهتر است در غیر این صورت باید

just wait because you might turn up to the airport and there's no tickets to buy.

فقط منتظر بمانید زیرا ممکن است به فرودگاه بروید و بلیطی برای خرید وجود نداشته باشد.

Yes. Or you turn at the airport and you've forgotten your ticket.

آره. یا در فرودگاه پیچید و بلیط خود را فراموش کردید.

Isn't it better to purchase your tickets online?

آیا بهتر نیست بلیط خود را به صورت آنلاین خریداری کنید؟

Well, we might argue about that as long as you're not in a hurry for them.

خوب، تا زمانی که شما برای آنها عجله ندارید، ممکن است در مورد آن بحث کنیم.

That's the point anyway.

به هر حال نکته همین است.

So it seems like something that

بنابراین به نظر می رسد چیزی است که

we don't need to get into at this stage because it's time to go.

در این مرحله نیازی به ورود به آن نداریم زیرا زمان آن فرا رسیده است.

Oh, it's time to say.

اوه، وقت آن است که بگویم.

Duncan, we have come to the end of today's live stream.

دانکن، ما به پایان پخش زنده امروز رسیدیم.

I hope you enjoyed playing Fill in the Blanks

امیدوارم از بازی Fill in the Blanks لذت برده باشید

and I hope you will play next time when we do it again.

و امیدوارم دفعه بعد که دوباره این کار را انجام دهیم، بازی کنید.

That's it, Mr. Steve. It's time for us to go.

همین است، آقای استیو. وقت رفتن ماست

It's time for us to weigh it said goodbye.

وقت آن است که آن را بسنجیم و خداحافظی کنیم.

Parting is bittersweet.

فراق تلخ است.

So it is sometimes, but we will be meeting the next time

گاهی اوقات هم همین‌طور است، اما دفعه بعد که

we do a live stream of next Sunday.

یک پخش زنده یکشنبه آینده انجام می‌دهیم، ملاقات خواهیم کرد.

We'll be with you again, of course, next Sunday.

ما دوباره با شما خواهیم بود، البته یکشنبه آینده.

And there will be new English lessons, short English lessons,

و درس های جدید انگلیسی، درس های کوتاه انگلیسی وجود خواهد داشت،

if I can put this on the screen very quickly, just to show you.

اگر بتوانم این را خیلی سریع روی صفحه نمایش بگذارم ، فقط برای نشان دادن شما.

So there are no short English lessons over Mr.

بنابراین هیچ درس انگلیسی کوتاهی روی

Steve's face.

صورت آقای استیو وجود ندارد.

In fact, I prefer it like that, to be honest.

راستش من اینطوری را ترجیح می دهم.

English shorts every day

شورت انگلیسی هر روز

from Monday to

از دوشنبه تا

What are you doing from Monday to Saturday?

از دوشنبه تا شنبه چه کار می کنید؟

New English lessons, English shorts.

دروس جدید انگلیسی، شورت انگلیسی.

Hadn't you better say as well, Mr..

بهتر نیست شما هم بگویید آقای...

I think it's important to say because next Sunday is going to be very different.

من فکر می کنم مهم است که بگوییم زیرا یکشنبه آینده بسیار متفاوت خواهد بود.

No, it isn't a life.

نه، این یک زندگی نیست.

We're live, but we don't know.

ما زنده ایم، اما نمی دانیم.

Yeah, we got to say that. Please.

آره باید اینو بگیم لطفا.

The time, you know, might not be exactly because it could be chaos in Paris.

زمان، می دانید، ممکن است دقیقاً به این دلیل نباشد که ممکن است در پاریس هرج و مرج باشد.

We've got What's the matter?

فهمیدیم قضیه چیه؟

The thing I'm just saying, we hope to be live 2 p.m.

چیزی که من فقط می گویم، امیدواریم ساعت 2 بعد از ظهر زنده باشیم.

UK time, but it may not be because.

زمان انگلستان، اما ممکن است به این دلیل نباشد.

What's the matter?

موضوع چیه؟

Well, I'm not going.

خوب، من نمی روم.

I wasn't going to mention that we're.

من قصد نداشتم به این موضوع اشاره کنم که ما هستیم.

Oh, right. Okay.

درسته. باشه.

Anyway, it's fine.

به هر حال خوب است.

It's just, you know, I think people know what's going on.

فقط، می دانید، من فکر می کنم مردم می دانند چه اتفاقی دارد می افتد.

Okay. But you know, everyone,

باشه. اما می دانید، همه،

we're in Paris next Sunday.

ما یکشنبه آینده در پاریس هستیم.

Paris, we will be there and hopefully live and hopefully,

پاریس، ما آنجا خواهیم بود و امیدوارم زندگی کنیم و امیدوارم،

maybe perhaps there will be some other people with us as well, some of our viewers.

شاید افراد دیگری نیز با ما باشند، تعدادی از بینندگان ما.

Oh, so next Sunday, hopefully from about 2 p.m.

اوه، بنابراین یکشنبه آینده، امیدوارم از حدود ساعت 2 بعد از ظهر. به

UK time, although it won't be UK time, it will be Paris next week.

وقت انگلستان، اگرچه زمان انگلستان نخواهد بود، اما هفته آینده پاریس خواهد بود.

So don't forget next Sunday around about 2 p.m.

پس یکشنبه آینده حدود ساعت ۲ بعد از ظهر را فراموش نکنید. به

Paris time we will be live on YouTube

وقت پاریس، ما در یوتیوب زنده خواهیم بود

and we will be doing a live stream

و یکشنبه آینده یک پخش زنده

from the centre of Paris next Sunday.

از مرکز پاریس انجام خواهیم داد.

But do bear with us because

اما ما را تحمل کنید زیرا

you know it's we were meeting people.

می دانید که ما در حال ملاقات با مردم بودیم.

Anything could happen, it could be chaos

هر اتفاقی ممکن است بیفتد، ممکن است هرج و مرج باشد

and we're going to be mobbed by fans It involves you.

و طرفداران ما را تحت فشار قرار دهند.

It will be chaos.

It may be difficult to get on exactly at 2 p.m..

هرج و مرج خواهد بود.

ممکن است سوار شدن دقیقاً در ساعت 2 بعد از ظهر دشوار باشد.

So if we're not there, we will be there.

بنابراین اگر آنجا نباشیم، آنجا خواهیم بود.

Well, at some point in time Mr.

خوب، در مقطعی از زمان، آقای

Duncan will send out messages and things to to that, you know, we will let you know before then as well.

دانکن پیام‌ها و چیزهایی را برای آن ارسال می‌کند، می‌دانید، قبل از آن نیز به شما اطلاع خواهیم داد.

There will be something put onto YouTube before

قبل از آن چیزی در یوتیوب قرار خواهد گرفت

then to give you some information as well. Right.

تا اطلاعاتی را نیز به شما بدهد. درست.

That's the Catalan.

این کاتالان است.

So the next time you will see our lovely faces, life will be in Paris.

بنابراین دفعه بعد که چهره های دوست داشتنی ما را خواهید دید، زندگی در پاریس خواهد بود.

We will you next Sunday.

یکشنبه آینده به شما خواهیم رسید.

Exciting, exciting.

هیجان انگیز، هیجان انگیز.

Steve is very excited, I have to say.

استیو بسیار هیجان زده است، باید بگویم.

Oh, right.

درسته.

Love you.

دوستت دارم.

And see you all again.

و دوباره همه شما را ببینم

Well, I won't see any of you on Sunday, but

خب من یکشنبه هیچکدومتونو نمیبینم ولی

anyway, have a good week and learn something.

به هر حال هفته خوبی داشته باشید و چیزی یاد بگیرید.

Hopefully. Hopefully.

خوشبختانه. خوشبختانه.

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next?

و البته، تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم، می دانید که چه اتفاقی می افتد؟

Until we meet together with our big Paris rendezvous next Sunday.

تا اینکه یکشنبه آینده با میعادگاه بزرگ خود در پاریس ملاقات کنیم .

You know what's coming next? Yes, you do...

میدونی بعدش چی میشه؟ بله، فعلاً...

ta ta for now,

تا تا،

Or should I say? Au revoir.

یا باید بگویم؟ خداحافظ.