English Addict - Episode 257 / 'Resist' - 'Push' - 'Pull' words and phrases / Listen and Learn LIVE

Welcome to today's livestream.

به پخش زنده امروز خوش آمدید.

I hope you are feeling well.

امیدوارم حالتون خوب باشه ساعت

It's 2:02 in the UK

2:02 در انگلستان است

and we are back together again.

و ما دوباره با هم برگشتیم.

There you are hiding in the corner.

در آنجا در گوشه ای پنهان شده اید.

So far away you are so far away.

خیلی دوری تو خیلی دوری

Does anybody stay in one place anymore?

آیا کسی دیگر در یک مکان می ماند؟ بیا

Come on. Come over here.

دیگه. بیا اینجا.

Don't be shy.

خجالتی نباش

Give it a try.

آن را امتحان کنید.

You might like it.

تو شاید این را دوست داشته باشی.

In fact, here we go again.

در واقع، ما دوباره به اینجا می رویم.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan.

این آقای دانکن است.

And also. Yes,

و همچنین. آره

I don't know what my name is. Mr. Duncan.

نمیدونم اسمم چیه آقای دانکن آیا

Have you forgotten?

فراموش کرده اید؟

I've forgotten. That doesn't surprise me.

من فراموش کرده ام این من را شگفت زده نمی کند.

Oh, it's Mr. Steve. It's Mr. Steve. It.

اوه، این آقای استیو است. این آقای استیو است. آی تی.

That is my name.

این نام من است.

Hello. Wonderful viewers from across the globe.

سلام. بینندگان شگفت انگیز از سراسر جهان.

Nice to be here again with all the lovely familiar faces.

خوشحالم که دوباره اینجا هستم با تمام چهره های آشنا.

So many names.

اینهمه اسم

All the names we love so much.

همه نام هایی که ما خیلی دوست داریم.

And I'm starting off today with something slightly different.

و من امروز را با چیزی کمی متفاوت شروع می کنم. آیا

Can I say a big hello to Claudia?

می توانم یک سلام بزرگ به کلودیا بگویم؟

And also, can I say happy birthday, Claudia,

و همچنین، می توانم تولدت مبارک، کلودیا،

for the 18th of July, because it is your birthday

برای 18 جولای، چون تولد شما

on the 18th of July, we won't be on. But

در 18 جولای است، ما در آن حضور نداریم. اما در

there it is right now.

حال حاضر وجود دارد. روز

Happy birthday for your birthday, which is coming on Tuesday.

سه شنبه تولدت مبارک.

I'm not sure that Claudia is on at the moment.

من مطمئن نیستم که کلودیا در حال حاضر حضور داشته باشد.

Oh, I see. You missed that.

اوه می فهمم. از دستش دادی

You might have to repeat that later, Mr. Duncan. Yes.

ممکن است مجبور شوید بعداً آن را تکرار کنید، آقای دانکن. آره.

Oh, Claudia can watch the replay

اوه، کلودیا می‌تواند پخش مجدد را

when it is available on YouTube.

زمانی که در YouTube در دسترس است تماشا کند.

So happy birthday for your birthday, which is coming on Tuesday.

پس تولدت مبارک که روز سه شنبه در راه است.

I hope you have a super duper time.

امیدوارم بهت خوش گذشته باشه

By the way, my name is Duncan.

راستی اسم من دانکن است.

I talk about English.

من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am one of those.

شاید بگویید من یکی از این افراد هستم. آیا

Are you one of those?

شما یکی از آنها هستید؟

Mr. Steve deafened? Actually, not Mr. Duncan.

آقای استیو کر شد؟ در واقع، نه آقای دانکن.

Definitely. No. You are not an English addict.

قطعا. نه. شما معتاد انگلیسی نیستید.

Not particularly.

نه به خصوص.

I just, you know, you asked me to come along and I turn up

فقط، میدونی، از من خواستی بیام و من

okay, and, you know,

خوب اومدم، و میدونی،

do you know how many people you've just disappointed that they know I'm joking?

میدونی چند نفر رو ناامید کردی که میدونن دارم شوخی میکنم؟

Yeah.

Well, as I was about four by fours last week.

آره

خوب، همانطور که هفته گذشته حدود چهار در چهار بودم.

Yeah. By the way, Mr.

آره به هر حال، آقای

Steve was worried during the week because you were you were a little worried

استیو در طول هفته نگران بود، زیرا شما کمی نگران بودید

that you had upset everyone.

که همه را ناراحت کرده باشید.

I had a rant.

من فحش داشتم

You were getting angry last week about big cars.

شما هفته گذشته در مورد ماشین های بزرگ عصبانی می شدید.

We won't repeat what you said, but Steve did get very passionate.

ما آنچه شما گفتید را تکرار نمی کنیم، اما استیو بسیار پرشور شد.

And you know that Steve loves cars very much, who, by the way,

و می دانید که استیو ماشین ها را بسیار دوست دارد ، که اتفاقاً

a little bit of news for you coming up today.

امروز یک خبر کوچک برای شما خواهد آمد.

A little bit of important news.

کمی خبر مهم

I am going places now.

الان دارم جاهایی میرم

You've probably heard this, Steve.

احتمالا این را شنیده اید، استیو.

I am going places where we say that someone is going places.

من به جاهایی می روم که می گوییم فلانی دارد جاهایی می رود.

It means maybe their life or their career will advance

این بدان معنی است که شاید زندگی یا حرفه آنها

in an exciting way.

به شکلی هیجان انگیز پیشرفت کند.

So I am going places, but literally I'm going somewhere else this week

بنابراین من به جاهایی می روم، اما به معنای واقعی کلمه این هفته به جای دیگری می روم

because Steve is busy now with his new job and I've got very restless.

زیرا استیو اکنون مشغول کار جدیدش است و من خیلی بی قرارم.

So I've decided to go somewhere different next week, a different place,

بنابراین من تصمیم گرفتم هفته آینده به جایی متفاوت بروم، یک مکان متفاوت،

and I will be doing a live stream on Wednesday

و روز چهارشنبه یک پخش زنده

from that place all will be revealed later on.

از آن مکان انجام خواهم داد که همه بعداً فاش خواهند شد.

So don't go away.

پس نرو

You will find out all of the details later on.

بعداً تمام جزئیات را خواهید فهمید.

Is it a big place, Mr. Duncan?

آیا جای بزرگی است آقای دانکن؟

Is it a big place somewhere? Ready?

آیا جایی جای بزرگی است؟ آماده؟

Somewhere you've never been before?

جایی که قبلا نرفته اید؟

Maybe it is a place I've been to before.

شاید جایی باشد که قبلاً آنجا بوده ام.

A big place, I suppose.

یک مکان بزرگ، فکر می کنم.

Maybe a place that I haven't been to for a long time.

شاید جایی که خیلی وقت بود نرفته بودم.

Sometimes I go there, but I don't stay there for long.

گاهی اوقات به آنجا می روم، اما مدت زیادی آنجا نمی مانم.

So there is a clue.

بنابراین یک سرنخ وجود دارد.

And that is it.

و همین است.

That is the clue.

سرنخ همین است.

But I will tell you later on where I will be next week and I will be doing a live stream

اما من بعداً به شما خواهم گفت که هفته آینده کجا خواهم بود و یک استریم زنده

and maybe also some short video

و شاید چند درس ویدیویی کوتاه نیز

lessons as well from that place.

از آن مکان انجام خواهم داد.

As you know, about four weeks ago we were in Paris

همانطور که می دانید حدود چهار هفته پیش در پاریس بودیم

and now everyone is talking about Paris for various reasons.

و اکنون همه به دلایل مختلف در مورد پاریس صحبت می کنند .

Oh, by the way, some sad news.

اتفاقا یه خبر ناراحت کننده

Jane Birkin, well-known model, actress,

جین بیرکین مدل، بازیگر،

singer, sadly passed away today.

خواننده سرشناس امروز متاسفانه دار فانی را وداع گفت.

A lot of people think she is French, but she isn't.

بسیاری از مردم فکر می کنند که او فرانسوی است، اما اینطور نیست.

What was she and Mr. Duncan?

او و آقای دانکن چه بودند؟

I remember her one film that I remember, Jane Birkin

من یک فیلم او را که به یاد دارم، جین بیرکین

in was Death on the Nile.

در آن، مرگ بر روی نیل بود.

She was in that with Peter Ustinov

او با پیتر اوستینوف

and a very famous Agatha Christie story.

و داستان بسیار معروف آگاتا کریستی در این کار بود.

And I also remember Jane Birkin from that very, very

و همچنین جین بیرکین را از آن

naughty song you attend.

آهنگ بسیار شیطنت آمیزی که در آن شرکت کردی به یاد دارم.

Did you hate ADT?

آیا از ADT متنفر بودید؟

Oh, yes.

آه بله.

Did you see that?

اون رو دیدی؟

Serge Gainsbourg Oh,

سرژ گینزبورگ اوه، آیا بیشتر

would I lie

دروغ می گویم

more?

؟

And the BBC banned it.

و بی بی سی آن را ممنوع کرد. آیا می

Did you know Showtime is written by Jane Birkin?

دانستید که شوتایم توسط جین بیرکین نوشته شده است؟

So Serge Gainsbourg That's it.

پس سرژ گینزبورگ همین است. به همین

So that's why she was known for that

دلیل است که او برای آن

rather suggestive song that she was in.

آهنگ نسبتاً پیشنهادی که در آن حضور داشت شناخته می شد.

She was actually a model as well at the same time.

او در واقع یک مدل نیز در همان زمان بود.

And of course, she was romantically involved

و البته، او عاشقانه

with Serge Gainsbourg, which made that song

با سرژ گینزبورگ درگیر بود، که این آهنگ را

even more suggestive because they really were the back in, back in the olden days.

حتی بیشتر وسوسه‌انگیزتر می‌کرد، زیرا آنها واقعاً در روزهای قدیم حضور داشتند.

Mr. Duncan It was it was okay for an older man to have a relationship with a young girl.

آقای دانکن برای یک مرد مسن مشکلی نداشت که با یک دختر جوان رابطه داشته باشد.

And now it is is not seen as particularly

و در حال حاضر به طور خاص درست دیده نمی شود،

correct, is it?

اینطور است؟

I know it's questioned.

میدونم زیر سوال رفته

I know we've talked about this before, but

می‌دانم که قبلاً در مورد این موضوع صحبت کرده‌ایم، اما

yes, I think I think there is there is some

بله، فکر می‌کنم برخی از

some people there are some people who frown upon it.

افراد هستند که برخی از افراد به آن اخم می‌کنند.

You you get accused of all sorts of things these days.

این روزها شما را به همه چیز متهم می کنند.

If you have relationships with people who are

اگر با افرادی رابطه دارید که

you a lot younger than yourself?

خیلی جوانتر از خودتان هستند؟

Well, I suppose as long as it's legal. Yes.

خب، من فکر می کنم تا زمانی که قانونی باشد. آره.

No, Claudia's here.

نه، کلودیا اینجاست.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

We have just wished you happy birthday for Tuesday,

ما به تازگی تولد شما را برای سه شنبه تبریک گفتیم،

so I hope you have a superduper birthday on the 18th of July.

بنابراین امیدوارم در 18 جولای تولد سوپردوپر داشته باشید .

It is Claudia's birthday, baby.

تولد کلودیا است عزیزم.

She said that she cannot resist.

او گفت که نمی تواند مقاومت کند.

Presumably she means coming on the live stream despite being

احتمالاً منظور او این است که علیرغم اینکه

having many troubles in her life at the moment.

در حال حاضر مشکلات زیادی در زندگی خود دارد، وارد پخش زنده می شود.

Career, ill father, etc., etc..

شغل، پدر بیمار، و غیره، و غیره.

But she can't resist coming on to see you, Mr.

اما او نمی تواند مقاومت کند که شما را ببیند، آقای

Duncan.

دانکن.

Can you blame her?

آیا می توانید او را سرزنش کنید؟

I can't blame you, really, to be honest with you.

من نمی توانم شما را سرزنش کنم، واقعاً، صادقانه با شما.

I'm thinking I don't know if you've seen the latest trend on Tik Tok, but there is a trend

فکر می‌کنم نمی‌دانم آیا شما آخرین روند تیک توک را دیده‌اید یا نه، اما

at the moment where people, they go on and they pretend

در حال حاضر روندی وجود دارد که مردم ادامه می‌دهند و وانمود می‌کنند

to be a computer generated character like this.

که یک شخصیت کامپیوتری مانند این هستند.

And then what they

و سپس چیزی که

encourage people to do is to send them little gifts.

مردم را به انجام آن تشویق می کنند ارسال هدایای کوچک است.

And normally these little gifts are in the form

و معمولاً این هدایای کوچک به شکل

of emojis, quite often food related.

ایموجی هستند که اغلب مربوط به غذا هستند.

And what the person on the screen does is they pretend

و کاری که شخص روی صفحه انجام می دهد این است که وانمود می کند

to eat the fruit,

میوه را می خورد

and every time they eat a certain thing, they make a little noise.

و هر بار که یک چیز خاص را می خورند، کمی سر و صدا می کنند.

And apparently this is the big thing at the moment.

و ظاهراً این نکته بزرگ در حال حاضر است.

On Tik Tok.

در تیک توک.

I don't have Tik Tok at the moment, but I'm thinking of doing this

من در حال حاضر تیک توک ندارم، اما به این فکر می کنم که این کار را انجام دهم

so I could pretend to be one of these

تا بتوانم وانمود کنم یکی از این

electronic generated characters and I can eat things

شخصیت های الکترونیکی تولید شده هستم و بتوانم چیزهایی را بخورم

that my audience send to me, but of course they have to pay for them.

که مخاطبانم برای من ارسال می کنند، اما البته آنها باید هزینه کنند. برای آنها.

And apparently in one hour, in one hour

و ظاهراً در یک ساعت، در یک ساعت

you can make over £1,000 just for doing that for one hour.

می توانید بیش از 1000 پوند فقط با انجام این کار برای یک ساعت به دست آورید.

So all you have to do is stand there, do this,

بنابراین تنها کاری که باید انجام دهید این است که آنجا بایستید، این کار را انجام دهید

and then eat the things that appear on the screen.

و سپس چیزهایی را که روی صفحه ظاهر می شوند بخورید.

You go, Oh, but every time you eat a certain thing, you have to make a sound.

تو برو، اوه، اما هر بار که فلان چیز را می خوری، باید صدایی در بیاوری.

For example, there's one woman, she goes, Gum, gum.

مثلاً یک زن است، می رود، آدامس، آدامس.

Every time she eats certain thing, or maybe, maybe

هر بار که او چیز خاصی می خورد، یا شاید،

a doughnut, moon, doughnut.

یک دونات، ماه، دونات.

But of course,

اما البته،

they are normally female and very good looking.

آنها معمولاً زن هستند و ظاهر بسیار خوبی دارند.

So I might think about that. I'm going to do that.

بنابراین من ممکن است در مورد آن فکر کنم. من قصد دارم این کار را انجام دهم.

I'm going to try it maybe next month and I will spend a week on Tik

شاید ماه آینده آن را امتحان کنم و یک هفته در تیک

Tok and I will do that thing and I will try

توک وقت بگذارم و آن کار را انجام خواهم داد و سعی خواهم کرد که

to make my fat myself famous and may be rich at the same time.

خودم چاقم را مشهور کنم و در عین حال ثروتمند هم باشم.

You'll probably have to wear a blonde wig.

احتمالاً باید کلاه گیس بلوند بپوشید.

I'm not into the tik tok, Mr.

من اهل تیک توک نیستم، آقای

Duncan, The Facebooks, all those, all those social media is I'm not really into that.

دانکن، فیس بوک، همه اینها، همه آن رسانه های اجتماعی این است که من واقعاً به آن علاقه ندارم.

Okay.

باشه.

Tik Tok, is anybody watching today?

تیک توک، آیا کسی امروز تماشا می کند؟

Do you use Tik Tok?

آیا از تیک توک استفاده می کنید؟

It is very pop.

خیلی پاپ است.

It's very popular with the young people and not so young people.

در بین جوانان بسیار محبوب است و نه چندان جوان.

So I'm thinking of doing that. I might branch out.

بنابراین من به انجام آن فکر می کنم. ممکنه منشعب بشم

If you branch out, it means you try something new,

اگر منشعب شوید، به این معنی است که چیز جدیدی را امتحان می کنید، به

You move on to something new, maybe a new thing that you are going to try.

سمت چیز جدیدی می روید، شاید چیز جدیدی که قرار است آن را امتحان کنید.

Or maybe you expand your horizons.

یا شاید افق دید خود را گسترش دهید.

Somehow you try something different.

به نوعی شما چیز متفاوتی را امتحان می کنید.

So I might do that.

بنابراین من ممکن است این کار را انجام دهم.

You might lose all your viewers on the English addict

شما ممکن است تمام بینندگان خود را در مورد معتاد انگلیسی از دست بدهید

because they might lose respect for you if I tried doing something.

زیرا اگر من سعی در انجام کاری داشته باشم ممکن است احترام آنها را نسبت به شما از دست بدهند .

So I distaste for, I would say, distasteful.

بنابراین من از، می توانم بگویم، ناپسند هستم.

A girl has to earn her money.

یک دختر باید پولش را به دست بیاورد.

And if I have to do that, if I have to reduce myself

و اگر مجبور باشم این کار را انجام دهم، اگر مجبور باشم خودم را

to pretending to be a computer game character,

به تظاهر به شخصیت بازی های رایانه ای تقلیل دهم،

pretending to eat things that appear on the screen for money, I will do it.

وانمود کنم که چیزهایی را که برای پول روی صفحه نمایش می خورند، این کار را خواهم کرد.

I will see it is on Tik tok

می بینم که در تیک توک است

and says, It's funny Who?

و می گوید، خنده دار است کی؟

I suppose I should also say hello.

فکر می کنم من هم باید سلام کنم.

Go see because you are first on today's live chat and then I love you.

برو ببین چون اول تو چت زنده امروزی و بعد دوستت دارم.

Well, thanks.

خوب ممنون.

And of course, in rapid succession we have Beatrice Vitesse,

و البته، ما به سرعت بئاتریس ویتس،

Olga Roza, Palmira,

اولگا روزا، پالمیرا،

Maria Giovanna, La Rosa,

ماریا جووانا، لا روزا را داریم

who I love saying that name of Maria Giovanna La Rosa.

که من عاشق گفتن این نام از ماریا جووانا لا روزا هستم.

Yes, you see, I rolled my eyes there, Mr.

بله، می بینید، من چشمانم را در آنجا چرخاندم، آقای

Duncan, in an Italian way,

دانکن، به روش ایتالیایی،

probably you

احتمالاً شما

need to say it a bit quicker than I said it

باید کمی سریعتر از آنچه من گفتم آن را بگویید

and I should think it's.

و فکر کنم اینطور است.

Yeah.

آره

Anyway, hopefully, hopefully I got close to the correct pronunciation of your name,

به هر حال، امیدوارم، امیدوارم که به تلفظ صحیح نام شما نزدیک شده باشم،

but I would imagine it felt like it was in slow motion

اما تصور می کنم این احساس در حرکت آهسته است،

because I probably said it much slower than you would actually say it in Italian.

زیرا احتمالاً آن را بسیار کندتر از آنچه شما در واقع به ایتالیایی می گویید، گفتم.

Okay, Steve, that was.

باشه، استیو، همین بود.

Oh blimey, I wish, I wish you'd said what you just said a bit faster.

ای بلیمی، ای کاش، کاش چیزی را که گفتی کمی سریعتر می گفتی.

Paul.

FIFA mobile says hello and I don't think we've seen you before.

پل.

فیفا موبایل می گوید سلام و فکر نمی کنم قبلاً شما را ندیده باشیم.

I've only been on before.

من فقط قبلا بودم

Paul, FIFA looks like a new name. So why?

پل، فیفا یک نام جدید به نظر می رسد. پس چرا؟

That is a regular viewer.

که یک بیننده معمولی است.

Oh, so my mistake.

اوه، پس اشتباه من.

Welcome back and hope you're enjoying today's show.

خوش آمدید و امیدوارم از نمایش امروز لذت ببرید.

What are we talking about today, Mr. Duncan?

آقای دانکن امروز در مورد چی صحبت می کنیم؟

Because we're only on for an hour. Yes, it's a show.

چون ما فقط یک ساعت روشن هستیم. بله، این یک نمایش است.

It's a very short one.

خیلی کوتاهه

Of course, Mr. Steve is used to having a show at one

البته آقای استیو عادت دارد که

T only when I'm at home.

فقط زمانی که من در خانه هستم در یک T برنامه داشته باشد.

It's the jokes you see. It's the jokes.

این جوک هایی است که می بینید. این جوک است.

Today we are looking at words and phrases

امروز ما به کلمات و عبارات

connected to resist.

مرتبط با مقاومت نگاه می کنیم.

Push and pull, resist, resist

فشار و کشیدن، مقاومت، مقاومت در برابر

temptation, push

وسوسه، فشار

and pull.

و کشیدن.

So that's what we're looking at today.

بنابراین این چیزی است که ما امروز به آن نگاه می کنیم.

Words and phrases connected to those things.

کلمات و عبارات مرتبط با آن چیزها.

And if we have time, if we have enough time today,

و اگر وقت داشته باشیم، اگر امروز وقت کافی داشته باشیم،

we are going to play fill in the blanks.

قرار است جاهای خالی را پر کنیم.

Fill in the blanks. We will have time. We will make time.

جاهای خالی را پر کنید. ما زمان خواهیم داشت. وقت خواهیم گذاشت.

Yes. Well, we know it's popular.

آره. خوب، ما می دانیم که محبوب است.

You have to keep it short.

شما باید آن را کوتاه نگه دارید.

So that's what it's all to reference again.

پس این همان چیزی است که باید دوباره به آن اشاره کرد.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

Apparently today a lot of people already mentioning the tennis because, of course, tennis is taking place.

ظاهراً امروزه بسیاری از مردم قبلاً به تنیس اشاره می کنند زیرا البته تنیس در حال برگزاری است.

It was taking place yesterday with the women's final.

دیروز با فینال بانوان برگزار شد.

And today, of course, it is the men's final.

و البته امروز فینال مردان است.

So I suppose

بنابراین من فکر می کنم

we should do this.

ما باید این کار را انجام دهیم.

Steve was

استیو

just mentioning the the garden looked very different then.

فقط به این اشاره کرد که باغ در آن زمان بسیار متفاوت به نظر می رسید.

Quite quite different indeed. In fact. Yes.

در واقع کاملاً متفاوت است. در حقیقت. آره.

Because those those bushes.

چون اون بوته ها

Yeah.

At the end on the left, those conifer bushes.

آره

در انتهای سمت چپ، آن بوته های مخروطی.

Okay.

They are the ones that died and I had to have them chopped down

باشه.

آنها کسانی بودند که مردند و من مجبور شدم آنها را خرد کنم

and I have now replaced them with new conifers and we are watching them growing

و اکنون آنها را با درختان مخروطی جدید جایگزین کرده ام و ما شاهد رشد آنها هستیم

and hopefully they will shield us from next door's prying eyes because.

و امیدوارم آنها ما را از چشمان کنجکاو همسایه محافظت کنند زیرا.

Because we are famous, you see. Yes.

چون ما معروفیم، می بینید. آره.

We have a lot of people trying to have a look at us.

ما افراد زیادی داریم که سعی می کنند به ما نگاه کنند.

They want to see the way we do our things in the house,

آنها می خواهند ببینند که ما چگونه کارهایمان را در خانه انجام می دهیم،

that they are standing at the back of the house.

که آنها پشت در خانه ایستاده اند.

So maybe looking over the fence, trying to see what we are doing in our private time.

بنابراین شاید به بالای حصار نگاه کنیم، سعی کنیم ببینیم در زمان خصوصی خود چه می کنیم.

But our private time is our private time so that tennis is taking place today.

اما زمان خصوصی ما زمان خصوصی ماست به طوری که امروز تنیس برگزار می شود.

Tennis.

I have absolutely no idea who is playing in the men's final.

تنیس.

من مطلقاً نمی دانم چه کسی در فینال مردان بازی می کند.

Is it Djokovic and

آیا این جوکوویچ و

who sounds like a fungal disease?

چه کسی شبیه یک بیماری قارچی است؟

Is it Djokovic and some young lad

آیا این جوکوویچ و چند جوان جوانی هستند

who is a low seed or a high superior?

که یک نفر پایین هستند یا برتر؟

I think it's Djokovic. Maybe he's short.

فکر کنم جوکوویچ باشه شاید قدش کوتاهه

Maybe his shorts are too tight.

شاید شورتش خیلی تنگ باشه.

He's got fleas in his pants.

او در شلوارش کک دارد.

Well, it sounds like it, doesn't it?

خوب، به نظر می رسد، اینطور نیست؟

I've got I've got it.

من دارم من آن را دارم.

I've got an itchy Majok area, Djokovic

من یک ناحیه ماژوک خارش دارم، جوکوویچ

I think it is.

فکر می کنم اینطور است.

But bizarrely enough, it's I've hardly been aware that it's been on at all.

اما به طرز عجیبی، به سختی می‌دانستم که اصلاً روشن بوده است.

I don't remember very much coverage on the news.

من پوشش خبری زیادی را به خاطر ندارم.

Normally it's sort of that's all people talking about.

به طور معمول این چیزی است که مردم در مورد آن صحبت می کنند.

But the only time that we're talking about it is when those protesters run on to the to the court.

اما تنها زمانی که ما در مورد آن صحبت می کنیم زمانی است که آن معترضان به سمت دادگاه می روند.

And they through the there are orange glitter everywhere.

و آنها از طریق درخشش نارنجی در همه جا وجود دارد.

And that was it really.

و واقعا همین بود.

That's the only time people were really talking about it, I suppose.

فکر می کنم تنها زمانی بود که مردم واقعاً در مورد آن صحبت می کردند.

I suppose you think we always think about tennis.

فکر می کنم فکر می کنید ما همیشه به تنیس فکر می کنیم.

When I think about tennis, I always think about the big players

وقتی به تنیس فکر می کنم، همیشه به بازیکنان بزرگ دهه

from the 1970s and 1980s.

1970 و 1980 فکر می کنم.

Bjorn Borg.

بیورن بورگ.

And who was that other guy too?

و اون مرد دیگه هم کی بود؟

John McEnroe.

جان مک انرو.

Yeah, He's the one who always used to lose his temper.

آره، اون کسیه که همیشه عصبانی میشد.

He used to smash his racket and they always get abusive

او عادت داشت راکت خود را در هم بکوبد و آنها همیشه

with the lions people, the people who were or the umpire.

با شیرمردان، افرادی که بودند یا داور مورد سوء استفاده قرار می گرفتند.

They would get really annoyed with him and he would storm off like a big sissy.

آنها واقعاً از دست او عصبانی می شدند و او مانند یک دختر بزرگ هجوم می آورد.

Go Yes, is Djokovic and Carlos I'll.

برو بله، جوکوویچ و کارلوس من خواهند بود.

KARRAS Oh, okay.

کاراس اوه، باشه.

I'm not sure where he's from, but it is quite attractive.

من مطمئن نیستم که او اهل کجاست، اما بسیار جذاب است.

I know that much.

من اینقدر می دانم.

So a picture of him earlier and yeah, so I mean, that's

بنابراین یک عکس از او قبلاً و بله، بنابراین منظورم این است که این

the only reason that I would normally watch it if somebody was attracted.

تنها دلیلی است که اگر کسی جذب شود، معمولاً آن را تماشا می کنم .

The crowds don't like Djokovic.

جمعیت جوکوویچ را دوست ندارند.

Why not?

چرا که نه؟

I don't know why, but the crowds don't warm to him.

نمی دانم چرا، اما جمعیت به او گرم نمی شود.

If you warm to somebody, it means you like them.

اگر با کسی گرم شوی، یعنی دوستش داری.

You like watching them, you like their personality, you get excited.

شما دوست دارید آنها را تماشا کنید، شخصیت آنها را دوست دارید، هیجان زده می شوید.

But for some reason, the crowds don't really like Djokovic.

اما به دلایلی، جمعیت واقعا جوکوویچ را دوست ندارند.

I know. I know that feeling.

میدانم. من آن احساس را می دانم.

And I don't know why.

و من نمی دانم چرا.

They just don't seem to apparently.

آنها فقط ظاهراً به نظر نمی رسند.

I mean, I don't it's not my opinion, just what I've read. No.

منظورم این است که من این نظر من نیست، فقط چیزی است که خوانده ام. نه.

And of course, we mustn't forget that.

و البته، ما نباید این را فراموش کنیم.

Yesterday Magdalena has pointed out

دیروز ماگدالنا اشاره کرد

that the winner yesterday was a female from the Czech Republic. Hmm.

که برنده دیروز یک زن از جمهوری چک بود . هوم

What was her name?

اسمش چی بود

Because, as I say, I haven't been following it at all.

چون همونطور که گفتم اصلا دنبالش نکردم.

But I think she was.

اما من فکر می کنم او بود.

She won unexpectedly.

او به طور غیر منتظره برنده شد.

She was.

او بود.

She wasn't like a high ranking seed.

او مثل یک بذر رتبه بالا نبود.

Yes. She was sort of came from nowhere.

آره. او به نوعی از ناکجاآباد آمده بود.

And beat everybody.

و همه را بزن

And I think this is the same with this is, as you could describe her has has an outsider.

و من فکر می کنم که این همان است، همانطور که می توانید توصیف کنید او یک خارجی دارد.

She was an outsider.

او یک خارجی بود.

Yes, I know that feeling goes up because I'm an outsider.

بله، می دانم که این احساس بالا می رود زیرا من یک فرد خارجی هستم.

Sampras is my was it Sampras

سامپراس من است

my mother used to like is the American guy, Roger Federer.

.

Federer That said, so what happened to Federer?

فدرر گفت، پس چه اتفاقی برای فدرر افتاد؟

Did he get knocked out?

آیا او ناک اوت شد؟

He must have done he's retired, I think. Right?

او باید انجام داده باشد، فکر می کنم بازنشسته شده است. درست؟

I think yeah, I think he retired about two years ago.

فکر می کنم بله، فکر می کنم او حدود دو سال پیش بازنشسته شد.

All right.

Okay, then, uh, that was always my mother's favourite.

خیلی خوب.

خوب، پس، اوه، این همیشه مورد علاقه مادرم بود.

Yeah.

آره

And she always wanted the English.

و او همیشه انگلیسی ها را می خواست.

Who's the English champ from Scotland?

قهرمان انگلیس از اسکاتلند کیست؟

The English Channel.

کانال انگلیسی.

Andy Murray. Andy Murray. That's it.

اندی موری. اندی موری. خودشه.

So whenever there was a final with,

بنابراین هر زمان که یک فینال با آن برگزار می شد،

it was the one that my mum loved

نامی بود که مادرم از

the name you just mentioned Roger Federer.

نامی که شما به آن اشاره کردید راجر فدرر را دوست داشت.

Federer.

فدرر

If there was ever a match between Federer and Andy Murray,

اگر زمانی بین فدرر و اندی موری مسابقه ای برگزار می شد،

despite the fact that Andy Murray was British,

با وجود اینکه اندی موری بریتانیایی بود،

my mother always wanted the American to win.

مادرم همیشه دوست داشت آمریکایی برنده شود.

Yeah. Who who is

آره این کیست که

the one is from America, isn't he? Yes.

اهل آمریکاست، نه؟ آره.

Let's I just mention Federer. That's it.

بگذارید فقط به فدرر اشاره کنم. خودشه.

See, this is why I'm no good with names.

ببینید، به همین دلیل است که من با نام ها خوب نیستم. همانطور که در این هفته کشف کردیم،

I cannot remember names or places, as we discovered this week.

نمی توانم نام یا مکان را به خاطر بسپارم .

By the way, if the people at Mr.

به هر حال، اگر افراد در

Steve's new company, the company he's just bought, he's just joined.

شرکت جدید آقای استیو، شرکتی که او به تازگی خریده است، او تازه به آن ملحق شده است.

Steve Start is a new job if you're watching at the moment, this this is a hope to God they're not

اگر در حال حاضر مشغول تماشای آن هستید، استیو استارت یک کار جدید است، این یک امید به خداست که آنها نیستند،

this is a good representation of what you've just employed.

این نشان دهنده خوبی از چیزی است که شما به تازگی به کار گرفته اید.

Oh but you see what I am good at is is selling

اوه، اما می بینید که من در آن خوب هستم، فروش

and being charming to my customers and they want to see me

و جذاب بودن برای مشتریانم است و آنها می خواهند من را ببینند

and they listen to me even though I talk complete rubbish.

و به من گوش می دهند، حتی اگر من کاملاً مزخرف صحبت می کنم.

No, I don't see.

نه، من نمی بینم.

I'm quite good at learning about the products.

من در یادگیری در مورد محصولات کاملاً خوب هستم.

I've never been good at names.

من هرگز در اسم ها خوب نبودم.

I've never been good at names or remembering where people live or anything.

من هرگز در نام بردن یا به خاطر آوردن محل زندگی مردم یا چیزهای دیگر خوب نبوده ام.

As we discovered on the

همانطور که در می دانید،

you know, I keep getting mixed up with that anyway.

من به هر حال با آن قاطی می شوم.

Francesca Steve, this is your this is your time out.

فرانچسکا استیو، این وقت شماست.

Time out for rambling where you had your ramble earlier, but never mind.

برای گشت و گذار در جایی که قبلاً در آن رفت و آمد داشتید وقت بگذارید، اما مهم نیست.

Martina Navratilova Yes, Palmira.

مارتینا ناوراتیلووا بله، پالمیرا.

She is my favourite.

او مورد علاقه من است.

Martina Navratilova No, it wasn't her, was it? Yes.

مارتینا ناوراتیلووا نه، او نبود، نه؟ آره.

No, Chris, I was Chris Who?

نه، کریس، من کریس کی بودم؟

Oh no, it was my favourite.

اوه نه، مورد علاقه من بود.

The American Lady.

بانوی آمریکایی.

That's done a lot for women's tennis. Billie Jean. Billie Jean King.

این کار برای تنیس زنان بسیار انجام شده است . بیلی جین. بیلی جین کینگ.

That's it.

خودشه.

Do you remember?

یادت میاد؟

You're like all these people ever so much, but you can't remember the names.

شما خیلی شبیه همه این افراد هستید، اما نمی توانید نام ها را به خاطر بسپارید.

Billie Jean King was always my favourite when I was growing.

وقتی در حال رشد بودم، بیلی جین کینگ همیشه مورد علاقه من بود.

You know, my best friend is I can't remember the name, but they're they're

میدونی، بهترین دوستم اینه که اسمشو یادم نمیاد، اما

my best friend every night I think of them.

هر شبی که بهشون فکر میکنم بهترین دوستم هستن.

I can't remember the name.

اسمشو یادم نمیاد

I can't remember the name at all.

اصلا اسمشو یادم نمیاد

So Billie Jean King.

پس بیلی جین کینگ.

Yes. Very famous and groundbreaking.

آره. بسیار معروف و راهگشا.

She's done a lot for for women's tennis. Yeah.

او کارهای زیادی برای تنیس زنان انجام داده است. آره

Sorry. I'm now coding

متاسف. من الان دارم کد نویسی می کنم

says hello.

سلام.

That is a name.

این یک نام است.

I don't think we've seen you before, but welcome.

فکر نمی کنم قبلاً شما را ندیده باشیم، اما خوش آمدید.

Mr. Duncan will correct me and say that you're here on every week.

آقای دانکن مرا تصحیح می کند و می گوید که شما هر هفته اینجا هستید.

No, I don't recognise.

نه، من نمی شناسم.

Sorry, I am coding.

ببخشید من در حال کدنویسی هستم

I'm writing some code.

دارم یه کد مینویسم

Maybe you are coming up with your own form of artificial intelligence.

شاید شما در حال ساختن نوع خود از هوش مصنوعی هستید.

Maybe I could do with some of that air.

شاید بتوانم مقداری از آن هوا را انجام دهم.

Chris, To be honest, I could do with some artificial intelligence because this is the real thing.

کریس، صادقانه بگویم، می‌توانم با کمی هوش مصنوعی کار کنم، زیرا این موضوع واقعی است.

There's no doubt.

شکی نیست

I am not artificially, artificially intelligent in any way or naturally.

من به هیچ وجه یا به طور طبیعی هوش مصنوعی و مصنوعی ندارم.

Thank you.

Chris Everett Yes, it was always the it was always the big fight, wasn't it,

متشکرم.

کریس اورت بله، همیشه جنگ بزرگی بود، نه،

between Chris, Chris Everett and Billie Jean King in the

بین کریس، کریس اورت و بیلی جین کینگ در

in the finals of tennis and Chris Evert.

فینال تنیس و کریس اورت. فکر

I don't think she ever beat Billie Jean King because Chris Everett used to stand

نمی‌کنم او هرگز بیلی جین کینگ را شکست دهد، زیرا کریس اورت

right at the back of the court and just sort of slowly sort of hit them back.

درست در پشت زمین می‌ایستاد و به آرامی به آنها ضربه می‌زد.

And Billie Jean King came rushing in aggressively and he's just smashed through it, a feat

و بیلی جین کینگ با عجله وارد شد و او فقط با آن شکست خورد، شاهکاری

that was

always he always used to laugh when you there was ever there was a match with Chris Everton

که

همیشه برای خندیدن از آن استفاده می کرد، زمانی که شما با کریس اورتون مسابقه می دادید،

because she just sort of stood at the back and just you just

زیرا او به نوعی پشت سر ایستاده بود و فقط شما فقط

literally told us that I know

به معنای واقعی کلمه به ما گفت که می دانم

she was American. Of course.

او آمریکایی است. البته.

But anyway, there you go. Yes.

اما به هر حال، شما بروید. آره.

But I expect she was the right time to mention Chris and Steve.

اما من انتظار دارم که او زمان مناسبی بود که از کریس و استیو نام برد.

Take it. Just just take a breath.

آن را بگیرید. فقط یک نفس بکش

But don't forget to put those full stops at the end of your sentences, for goodness sake.

اما فراموش نکنید که به خاطر خدا، آن نقطه را در انتهای جملات خود قرار دهید.

So we have lots of things to talk about

بنابراین برای 35 دقیقه آینده چیزهای زیادی برای صحبت داریم

for the next 35 minutes.

.

Why does it go so fast?

چرا اینقدر سریع می رود؟

Right. Get on with it, Mr. Duncan.

درست. ادامه بده، آقای دانکن.

They really just go by so fast, I have to say,

آنها واقعاً خیلی سریع می گذرند، باید بگویم

where am I going to be on Wednesday?

چهارشنبه کجا خواهم بود؟

I am going to be in

من قرار است در

the capital city of this country.

پایتخت این کشور باشم.

I will be in London on Wednesday,

من چهارشنبه در لندن خواهم بود،

really doing a live stream from London.

واقعاً یک پخش زنده از لندن انجام می دهم.

I'm not sure where in London, but I will be in London

من مطمئن نیستم در کجای لندن هستم، اما من چهارشنبه در لندن خواهم بود

on Wednesday and I will be doing a live stream.

و یک استریم زنده انجام خواهم داد.

Maybe from in front of Tower Bridge

شاید از جلوی پل برج

or maybe Nelson's column

یا شاید ستون نلسون

or perhaps even Big Ben.

یا شاید حتی بیگ بن.

Oh, well, wherever you go, Mr.

اوه، خوب، آقای دانکن، هر جا می روید

Duncan, make sure you don't get arrested.

، مطمئن شوید که دستگیر نمی شوید.

Yes, You have to be careful nowadays, because if you walk around London with with a rucksack

بله، این روزها باید مراقب باشید، زیرا اگر با کوله پشتی و میکروفون در لندن قدم بزنید

and the microphone, they think that you are maybe a troublemaker.

، فکر می کنند که شاید شما یک مشکل ساز هستید.

So I do have to be careful that I don't get arrested, but I will be in London

بنابراین باید مراقب باشم که دستگیر نشوم، اما روز چهارشنبه در لندن خواهم بود و

on Wednesday doing a live stream, a special live stream from London.

یک پخش زنده ویژه از لندن انجام می دهم.

That's pretty big news. It is big news.

این خبر بسیار بزرگی است. خبر بزرگی است

So anyone who is sort of

بنابراین هرکسی که

watching today from London look out for Mr.

امروز از لندن به نوعی تماشا می کند، مراقب آقای

Duncan.

How many people living in London are learning English?

دانکن باشد.

چند نفر از ساکنان لندن در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند؟

Oh, Booker, they might be, you know, from a from another country.

اوه، بوکر، ممکن است آنها از کشور دیگری باشند.

And they're wanting to learn English, I think in London is 50% people from other countries.

و آنها می خواهند انگلیسی یاد بگیرند، من فکر می کنم در لندن 50٪ مردم کشورهای دیگر هستند.

Okay.

I would say it's quite a melting pots and melting pot, as we say, with

باشه.

من می توانم بگویم که کاملاً یک دیگ ذوب و دیگ ذوب است، همانطور که ما می گوییم، با

lots of different cultures and creeds and all sorts of things.

فرهنگ ها و عقاید مختلف و انواع چیزها.

Creeds.

اعتقادنامه ها

Does anyone say creed? Yes, I think they do.

کسی میگه عقیده؟ بله، من فکر می کنم آنها انجام می دهند.

Yes, you can say cultures and creed, different creed that refers to your religious beliefs.

بله، می توان گفت فرهنگ ها و عقاید، عقاید متفاوتی که به اعتقادات مذهبی شما برمی گردد.

I believe so. Mr. Duncan. Yes.

من این طور فکر می کنم. آقای دانکن آره.

Your beliefs certainly are religious beliefs.

باورهای شما قطعاً اعتقادات مذهبی است.

Buckingham Palace.

کاخ باکینگهام.

Oh, maybe I might go to see the King because there is no queen.

اوه، شاید به دیدن شاه بروم چون ملکه ای وجود ندارد.

And you know what?

میدونی چیه؟

Camilla is not the queen.

کامیلا ملکه نیست.

Can we just get that right? She's not the queen.

آیا ما می توانیم آن را درست انجام دهیم؟ او ملکه نیست

She's not the queen. There's a king.

او ملکه نیست یه پادشاه هست

But no queen said so stop calling Camilla the queen, because she's not she's really the

اما هیچ ملکه‌ای نگفته است که کامیلا را ملکه خطاب نکنید، زیرا او واقعاً

the the the the king's consort, as we would say, sort of

همسر پادشاه نیست، همانطور که می‌گوییم، نوعی

companion.

همراه.

It really boils my way. They're calling it queen.

این واقعاً به نظر من می جوشد. بهش میگن ملکه

But she's got you know, she's got anyway, she's got no power

اما او شما را متوجه شده است، او به هر حال، او قدرتی ندارد

over.

.

Yes. So yes.

آره. درنتیجه بله. داری میری

You're going to London. London, London, London.

لندن لندن، لندن، لندن.

Yes, I'm going to London. Did I mention that?

بله، من به لندن می روم. آیا من به آن اشاره کردم؟ به

Did you mention it?

آن اشاره کردید؟

Oh, I think I think maybe Tomic is complaining about bragging that I'm going to London.

اوه، فکر می‌کنم شاید تومیک از اینکه به لندن می‌روم از لاف زدن شکایت می‌کند.

Well, to be honest, I don't go to London very often, so I'm going to London next Wednesday.

خب، راستش را بخواهید، من زیاد به لندن نمی روم، بنابراین چهارشنبه آینده به لندن می روم.

I'm doing a live stream.

من در حال پخش زنده هستم.

I'm putting a lot of effort into this.

من تلاش زیادی برای این کار می کنم. آیا

Can you see how much trouble, how much effort I'm putting into doing this?

می توانید ببینید چقدر زحمت می کشم، چقدر برای انجام این کار تلاش می کنم؟

I'm going to London to do this.

من برای انجام این کار به لندن می روم.

I could get shot wherever she going.

هر جا که او می رفت می توانستم گلوله بخورم.

I could get shot or arrested or stabbed.

ممکن است مورد اصابت گلوله قرار بگیرم یا دستگیر شوم یا چاقو بخورم.

Well, don't say that, Mr. Duncan. So.

خب، این را نگو، آقای دانکن. بنابراین.

So don't forget, I'm also risking my life for you as well.

پس فراموش نکن، من هم برای تو جانم را به خطر می اندازم.

So not only am I travelling a long way,

بنابراین نه تنها راه طولانی را طی می کنم، بلکه

I am also risking my, my, my health and my life.

سلامتی و جان خود را نیز به خطر می اندازم.

I might fall.

I might fall in the River Thames.

ممکنه سقوط کنم

ممکن است در رودخانه تیمز بیفتم.

Sorry I'm not coding.

ببخشید من کدنویسی نمیکنم

Said I'm the person that said I'm a most handsome man.

گفت من همان کسی هستم که گفت من خوش تیپ ترین مرد هستم.

Ha ha. Do you remember that?

ها ها آیا آن را به خاطر دارید؟

No, sorry, I don't. I don't remember that.

نه، متاسفم، ندارم. من آن را به خاطر نمی آورم.

But it seems like something that you do apologise for not remembering that it's not very memorable.

اما به نظر می رسد چیزی است که شما عذرخواهی می کنید که به خاطر نمی آورید که خیلی به یاد ماندنی نیست.

But say something else.

ولی یه چیز دیگه بگو

Very memorable. Yes.

خیلی خاطره انگیز آره.

And then we'll remember you next time.

و بعد دفعه بعد به یادت خواهیم بود

But anyway, lovely to have you back.

اما به هر حال خوشحالم که برگشتی

Tatiana says you can take Mr.

تاتیانا می گوید می توانید آقای

Steve as your bodyguard, to be honest with you.

استیو را به عنوان محافظ خود انتخاب کنید تا با شما صادق باشم.

Can I just say Mr. Steve would be useless.

فقط می توانم بگویم آقای استیو بی فایده است.

I would not be useless.

من بی فایده نخواهم بود.

I would defend you to the last Mr.

من تا آخرین آقای دانکن از شما دفاع خواهم کرد

Duncan.

.

So I'm going to take my umbrella with me.

پس چترم را با خودم ببرم.

So if anyone comes up to me and tries to to rob me or mug me

بنابراین اگر کسی به سراغ من بیاید و بخواهد مرا دزدی کند،

or anything else they might try to do to me, some of it might be welcome.

یا هر کار دیگری که ممکن است بخواهد با من انجام دهد، انجام دهد، ممکن است برخی از آن ها خوش آمدید.

To be honest, I might not complain at all.

راستش را بخواهید شاید اصلا شکایت نکنم.

I have my umbrella and I can hit them.

من چترم را دارم و می توانم آنها را بزنم.

I can beat them off

من می توانم آنها را

with me.

You get arrested for that as well with my umbrella.

با خودم شکست دهم.

به خاطر آن با چتر من نیز دستگیر می شوید.

Right?

درست؟

Let's let me finish the sentence.

بگذار جمله را تمام کنم.

That sounded quite bad it first.

اولش خیلی بد به نظر می رسید.

So, I mean, how long does it take to get too much for much Wenlock to London?

بنابراین، منظورم این است که چقدر طول می‌کشد تا مقدار زیادی از Wenlock به لندن برود؟

Well, it takes around about 2 hours longer than that.

خوب، حدود 2 ساعت بیشتر از این طول می کشد.

So if you could just let me finish.

پس اگه تونستی اجازه بده حرفمو تموم کنم

I can finish the sentence, Steve.

می توانم جمله را تمام کنم، استیو.

By train.

با قطار.

It takes around 2 hours,

حدود 2 ساعت طول می کشد،

but you can get there quicker if you go on a train that has no stops.

اما اگر با قطاری بروید که توقف ندارد، می توانید سریعتر به آنجا برسید.

So there are some express trains that go there

بنابراین برخی از قطارهای سریع السیر وجود دارند که

in a roundabout one hour and 40 minutes,

یک ساعت و 40 دقیقه به آنجا می روند،

but on average it's around 2 hours to get from here

اما به طور متوسط ​​حدود 2 ساعت طول می کشد تا از اینجا

all the way down to London, which is where I will be on Wednesday.

به لندن برسیم، جایی که من در روز چهارشنبه خواهم بود. آیا

Did I mention that?

من به آن اشاره کردم؟

I think I mentioned it Did know when you got 30 minutes left, Mr.

من فکر می کنم به آن اشاره کردم آیا می دانستم وقتی 30 دقیقه دیگر به شما فرصت باقی مانده است، آقای

Duncan. Chop chop, chop, chop, chop, chop.

دانکن. ریز خرد کنید، خرد کنید، خرد کنید، خرد کنید، خرد کنید.

You say chop chop. It means hurry up.

شما می گویید ریز ریز. یعنی عجله کن

Okay, let's do it then, shall we?

خوب، پس بیایید آن را انجام دهیم، می توانیم؟

Here we go.

Words and phrases connected to something that.

در اینجا ما می رویم.

کلمات و عبارات مرتبط با چیزی که.

Well, I suppose we are hearing a lot of uses of this particular word at the moment.

خب، فکر می کنم در حال حاضر کاربردهای زیادی از این کلمه خاص می شنویم.

We are looking at the words resist, push

ما به کلمات مقاومت، فشار

and pull words and phrases connected to these things.

و کشیدن کلمات و عبارات مرتبط با این چیزها نگاه می کنیم.

So we will try to get through these quickly

بنابراین ما سعی خواهیم کرد که به سرعت از این موارد عبور کنیم

and then hopefully we will have maybe five or 6 minutes

و سپس امیدواریم که شاید پنج یا 6 دقیقه فرصت داشته باشیم

where we can play, fill in the blanks.

که بتوانیم بازی کنیم و جاهای خالی را پر کنیم.

So I hope you are looking forward to that because I know

بنابراین امیدوارم که شما مشتاقانه منتظر آن باشید زیرا می دانم که

I, I really can't wait.

من واقعاً نمی توانم صبر کنم.

So first of all, we have resist.

پس اول از همه، ما باید مقاومت کنیم.

There are many ways of describing the action of resisting.

راه های زیادی برای توصیف عمل مقاومت وجود دارد.

You can defy,

شما می توانید مخالفت کنید،

oppose, challenge,

مخالفت کنید، به چالش بکشید، در

push against or stand firm.

مقابل فشار بیاورید یا محکم بایستید.

So quite often when we think of Resist, we are talking about something

بنابراین اغلب وقتی به مقاومت فکر می کنیم، در مورد چیزی صحبت می کنیم

that we are trying to to push away from

که سعی می کنیم آن را کنار بزنیم

or trying to push away from us.

یا سعی می کنیم از خود دور کنیم.

You resist.

تو مقاومت کن آیا

Can you think of a way that we could use the word resist Very briefly? Yes.

می توانید راهی را در نظر بگیرید که بتوانیم از کلمه مقاومت بسیار کوتاه استفاده کنیم؟ آره.

You could say, oh, Jeff

می توانید بگویید، اوه، جف در

is is trying to get me to go out with him.

تلاش است تا من را وادار کند که با او بیرون بروم.

Okay.

باشه.

But I'm resisting him.

اما من در برابر او مقاومت می کنم.

So in other words, you don't

بنابراین به عبارت دیگر، شما نمی

want to go out with Jeff or whoever it might be and you are resisting.

خواهید با جف یا هر کسی که ممکن است باشد بیرون بروید و مقاومت می کنید.

You are putting him off in some way.

شما به نوعی او را به تعویق می اندازید.

You're pushing back against his advances.

شما در برابر پیشرفت های او عقب نشینی می کنید.

And yeah, so so despite his attempts

و بله، بنابراین علیرغم تلاش‌های او

to get you to go with him on a date, you are resisting, you are pushing back.

برای اینکه شما را به قرار ملاقات با او وادار کند، شما مقاومت می‌کنید، به عقب رانده می‌شوید.

If you are standing firm, you can resist arrest.

اگر محکم بایستید، می توانید در مقابل دستگیری مقاومت کنید.

Oh, very good. Can resist arrest.

اوه خیلی خوبه می تواند در مقابل دستگیری مقاومت کند.

If a policeman comes up and tries to arrest you

اگر پلیسی بیاید و بخواهد شما را

for a crime like, you know, filming outside the Houses of Parliament, for example.

به جرمی مانند، مثلاً فیلمبرداری در بیرون از مجلس، دستگیر کند.

Well, I might be taken away in a police car.

خب، ممکن است مرا با ماشین پلیس ببرند.

You might.

شما ممکن است.

Instead of just going without a fight,

به جای اینکه فقط بدون دعوا بروید،

you might resist, you might fight the police

ممکن است مقاومت کنید، ممکن است با پلیس بجنگید

and you cause you can get into trouble for resisting arrest.

و باعث می‌شوید که برای مقاومت در برابر دستگیری دچار مشکل شوید.

He might get his big truncheon out from his trousers

ممکن است قمه بزرگش را از شلوارش بیرون بیاورد

and he might beat me with it.

و با آن مرا بزند.

He might say Hello, Hello, hello.

او ممکن است بگوید سلام، سلام، سلام.

What's going on there then?

اونوقت اونجا چه خبره؟

Why are you filming?

چرا فیلم می گیری؟

What are you doing, you naughty man?

داری چیکار میکنی ای مرد شیطون

You can put up a resistance.

شما می توانید مقاومت کنید.

So to resist is to put up a resistance.

پس مقاومت کردن یعنی مقاومت کردن.

So you might say that you are creating the force

بنابراین ممکن است بگویید که در حال ایجاد نیرو

to repel something you are pushing against that thing.

برای دفع چیزی هستید که به آن چیز فشار می آورید.

You put up a resistance you go against.

شما مقاومتی انجام می دهید که در مقابل آن می روید.

Yes, that's the literal meaning, isn't it?

بله معنای لغوی همین است، اینطور نیست؟

Yes. You resist thing.

آره. شما در مقابل چیزی مقاومت می کنید

Tatiana has put up a very good example.

تاتیانا مثال بسیار خوبی زده است.

I will resist temptation.

من در برابر وسوسه مقاومت خواهم کرد.

Oh, yes.

آه بله.

So you might be tempted by food, chocolate,

بنابراین ممکن است با غذا، شکلات،

alcohol, cigarettes.

الکل، سیگار وسوسه شوید.

But you are going to resist the temptation.

اما شما در مقابل وسوسه مقاومت خواهید کرد.

That's a very, very good use of that. Yes.

این یک استفاده بسیار بسیار خوب از آن است. آره.

So something that is luring you towards it, you are fighting against it.

بنابراین چیزی که شما را به سمت خود می کشاند، شما در حال مبارزه با آن هستید.

Here we go. A show of resistance.

در اینجا ما می رویم. نمایش مقاومت.

So quite often, maybe if maybe, perhaps a government,

بنابراین اغلب، شاید اگر شاید، شاید یک دولت،

no particular government

هیچ دولت خاصی

has decided to bring in some laws

تصمیم به وضع قوانینی اتخاذ نکرده است

that maybe the population is not very keen on adopting.

که شاید مردم چندان مشتاق به تصویب آن نباشند.

They might protest, they might resist that particular law.

آنها ممکن است اعتراض کنند، ممکن است در برابر آن قانون خاص مقاومت کنند.

So a visible demonstration or opposition of resistance? Yes.

پس تظاهرات قابل مشاهده یا مخالفت مقاومت؟ آره.

I mean, at the moment there are lots of people striking because they want more pay.

منظورم این است که در حال حاضر تعداد زیادی از مردم اعتصاب می کنند زیرا می خواهند حقوق بیشتری داشته باشند.

There was one I mean, the doctors are striking.

یکی بود منظورم این بود که دکترها اعتصاب می کنند.

That's it.

خودشه.

That's here in the UK.

اینجا در انگلستان است.

Here in the UK. And Amazon workers were

اینجا در انگلستان. و کارگران آمازون

out on strike again this week as well.

این هفته نیز دوباره دست به اعتصاب زدند.

In the UK, they're showing resistance against their employer

در بریتانیا، آنها در برابر کارفرمای خود مقاومت نشان می دهند،

because they don't want to they won't accept a low pay increase.

زیرا نمی خواهند افزایش حقوق کم را نپذیرند.

They want a higher increase that employers have said, no, that's all you're getting.

آنها افزایش بیشتری را می خواهند که کارفرمایان گفته اند، نه، این تمام چیزی است که شما دریافت می کنید.

But they're resisting and showing that by going out on strike.

اما آنها مقاومت می کنند و این را با اعتصاب نشان می دهند.

And of course we have demonstrate actions taking place in France, for example,

و البته ما اقدامات نمایشی داریم که در فرانسه انجام می شود، برای مثال، در

many of the countries where people are not happy

بسیاری از کشورهایی که مردم

about what is happening, I suppose you might say.

از آنچه در حال رخ دادن است خوشحال نیستند، فکر می کنم ممکن است بگویید.

Also at the moment, actors, film actors are going on strike.

همچنین در حال حاضر بازیگران، بازیگران سینما دست به اعتصاب می زنند.

Well, I have to say, I don't think anyone really cares, do they?

خب، باید بگویم، فکر نمی‌کنم کسی واقعاً به این موضوع اهمیت بدهد، نه؟

In fact, they could be doing as a favour, to be honest, because it means

در واقع، صادقانه بگویم، آنها می توانند به عنوان لطفی انجام دهند، زیرا این بدان معناست که

we don't have to sit through all those crappy movies.

ما مجبور نیستیم تمام آن فیلم های مزخرف را بنشینیم.

Why is this even a news story?

چرا این حتی یک خبر است؟

I mean, who cares about whether a film's made or not?

یعنی چه کسی به ساختن یا نشدن فیلم اهمیت می دهد؟

There are so many good films that have been made over the.

فیلم های خوب زیادی وجود دارد که در این مدت ساخته شده است.

This is a non-story, isn't it?

این غیر داستانی است، اینطور نیست؟

Because nobody really cares apart from that, you know, if

از آنجا که هیچ کس واقعاً به غیر از این اهمیت نمی دهد ، اگر

if it's if it's policemen going on strike or health workers, well, that affects us.

پلیس ها اعتصاب می کنند یا کارکنان بهداشت، خوب، این روی ما تأثیر می گذارد.

It doesn't affect anybody unless you're desperate to see this film, it's

هیچ کس را تحت تأثیر قرار نمی دهد، مگر اینکه از دیدن این فیلم ناامید باشید،

not really going to affect you, you know, to, you know, the one I've seen last week.

واقعاً بر شما تأثیر نخواهد گذاشت، می دانید، می دانید، می دانید، می دانید، می دانید، فیلمی که هفته گذشته دیدم.

I've seen some pictures from the new version

من چند عکس از نسخه جدید

of Snow White and the Seven Dwarfs.

سفید برفی و هفت کوتوله دیده ام.

If you haven't seen the pictures trying to find them,

اگر تصاویری را که در تلاش برای یافتن آنها هستند ندیده اید،

they are hilarious.

خنده دار هستند.

Yes, that's all I'm saying.

بله، این تمام چیزی است که می گویم.

And of course, we have the new Willy Wonka movie as well coming out.

و البته، فیلم جدید ویلی ونکا نیز در حال اکران است.

We have Timothy's Chalet. Oh, my God.

ما کلبه تیموتی داریم. اوه خدای من.

Am I so sick of seeing that guy's face

آیا من از دیدن چهره آن پسر

every time I go on Instagram and I start flicking through Instagram, He's.

هر بار که وارد اینستاگرام می شوم و شروع به ورق زدن در اینستاگرام می کنم، حالم به هم می خورد.

Oh, Timothy's family.

آه، خانواده تیموتی.

Oh, Timothy family.

آه، خانواده تیموتی.

Oh, for goodness sake, Kenneth.

اوه، به خاطر خدا، کنت.

Anyway, there's only one Willy Wonka.

به هر حال، فقط یک ویلی ونکا وجود دارد.

And it's not Johnny Depp, It's not Timothy Sharmila.

و این جانی دپ نیست، تیموتی شارمیلا نیست.

It is, of course, Gene Wilder.

البته این جین وایلدر است.

He will always be the one and only Willy Wonka.

او همیشه تنها ویلی ونکا خواهد بود.

Time out, Time out.

تایم اوت، تایم اوت.

Move on. By the way, Hugh Grant.

حرکت کن. به هر حال، هیو گرانت.

Hugh Grant.

You know Hugh Grant?

هیو گرانت

هیو گرانت را میشناسی؟

Yes. The sort of very posh British actor.

آره. یک هنرپیشه بریتانیایی بسیار شیک.

He's playing an plumper.

او دارد یک پرنده بازی می کند.

I'm not joking. A desperate, desperate.

شوخی نمی کنم. یک ناامید، ناامید.

Watch the trailer.

تریلر را تماشا کنید.

Watch the trailer for the movie.

تریلر فیلم را تماشا کنید.

And you will find that

و خواهید دید که

he's in that he's another meaning of the word.

او معنای دیگری از این کلمه دارد.

If you in circuit boards, Mr. Duncan.

آقای دانکن، اگر در برد مدارها هستید.

Circuit boards, electronics.

برد مدار، الکترونیک.

They have resistors which they put in there.

آنها مقاومت هایی دارند که در آنجا قرار می دهند.

And their job is to slow down

و کار آنها این است که جریان را کاهش دهند

the current or I think they may even reduce the current.

یا به نظر من حتی ممکن است جریان را کاهش دهند.

So they it's an interesting name, a resistor.

بنابراین آنها این یک نام جالب است، یک مقاومت.

So it's it's holding back.

بنابراین آن را نگه می دارد.

It's it's literally is resisting the current is that there's

این به معنای واقعی کلمه مقاومت در برابر جریان است این است که

not the sign for it may well be something like that isn't it.

نشانه ای وجود ندارد که ممکن است چیزی شبیه به آن باشد، نه.

I remember from my my days of electronics

از دوران الکترونیکی ام به یاد می آورم

that devices designed to sort of stop the

که دستگاه هایی طراحی شده اند که به نوعی

flow of current will slow it down in some way.

جریان جریان را متوقف کنند، آن را به نوعی کند می کنند.

Yeah. I just drew that.

آره همین الان کشیدم

I think that's the sign though.

من فکر می کنم این نشانه است.

That's electronic sign for for resistor.

این علامت الکترونیکی برای مقاومت است.

I think slightly different to that. But I think you're far off.

من فکر می کنم کمی متفاوت از آن است. اما من فکر می کنم شما دور هستید.

Well that's a good because it's showing that it's slowing down the the current I think that's it's wrong

خوب این خوب است زیرا نشان می دهد که جریان را کاهش می دهد، فکر می کنم اشتباه است،

but that's a good name but they're called resistors

اما این نام خوبی است، اما به آنها مقاومت می گویند

and you can see why they are given that name.

و می توانید ببینید که چرا این نام را به آنها داده اند.

Uh, right.

اوه، درسته

I've got a few questions here.

من اینجا چند سوال دارم

I ran out with Patrick.

با پاتریک بیرون دویدم.

Hello, Patrick. Patrick.

سلام پاتریک پاتریک

I know Patrick is from from is use.

من می دانم که پاتریک از استفاده است.

Patrick's been busy in the garden, by the way.

اتفاقاً پاتریک در باغ مشغول بوده است.

Is in the garden and he has.

در باغ است و دارد.

He's been very healthy as well and

او نیز بسیار سالم و

Right.

درست است.

So his question is what's the difference between resist and withstand?

بنابراین سوال او این است که تفاوت بین مقاومت و مقاومت چیست؟

Well, resist is to push against.

خوب، مقاومت یعنی فشار بر علیه.

Withstand is to bear something.

تحمل یعنی تحمل چیزی.

So you are taking the pressure,

بنابراین شما فشار را تحمل می کنید،

but you can withstand the pressure.

اما می توانید فشار را تحمل کنید.

You can bear the pressure, but resist.

شما می توانید فشار را تحمل کنید، اما مقاومت کنید.

Of course, it's the opposite. You are pushing away.

البته برعکس است. داری دور میزنی

You are pushing that thing away.

شما آن چیز را کنار می زنید.

You are stopping that thing from affecting you.

شما جلوی تأثیر آن چیز را می گیرید.

Withstand means that you are trying to bear that thing.

تحمل به این معنی است که شما سعی می کنید آن چیز را تحمل کنید.

You're accepting what's coming at you.

شما آنچه را که به سراغتان می آید را می پذیرید.

Even even if it's painful, you're not.

حتی اگر دردناک باشد، شما اینطور نیستید.

You might be resisting it, but you're certainly withstanding pressure

شما ممکن است در مقابل آن مقاومت کنید، اما مطمئناً در مقابل فشار

or something, you know, of that nature so that they're not, you know, we have to move on.

یا چیزی از این نوع مقاومت می کنید، به طوری که آنها مجبور نیستند، می دانید، ما مجبور به حرکت هستیم.

We have to move on, resist, to stand firm, to be resolute.

ما باید حرکت کنیم، مقاومت کنیم، محکم بایستیم، مصمم باشیم.

But now there is an interesting word.

اما حالا یک کلمه جالب وجود دارد.

It might be a new word for you, resolute.

ممکن است کلمه جدیدی برای شما باشد، مصمم.

If a person is resolute, it means they are standing firm.

اگر فردی مصمم باشد، به این معنی است که ثابت قدم است.

They are resisting.

مقاومت می کنند.

They will not move, but is not the same as withstand.

آنها حرکت نمی کنند، اما همان مقاومت نیست.

Well, to be resolute is to resist, to to push against.

خوب، مصمم بودن یعنی مقاومت کردن، فشار بر علیه.

To be resolute.

مصمم بودن

So you are not going to allow that thing to affect you

بنابراین شما اجازه نمی دهید آن چیز روی شما تاثیر بگذارد

so you can resist something very different.

تا بتوانید در برابر چیزی بسیار متفاوت مقاومت کنید.

I suppose it is a bit different to withstand.

حدس می زنم تحملش کمی متفاوت باشد.

I am resolute.

من مصمم هستم.

I will not give you a 10% pay rise.

10 درصد افزایش حقوق به شما نمی دهم.

You will have to accept 5% as the maximum you refuse standing firm on that offer.

شما باید 5% را به عنوان حداکثری که از ایستادن در آن پیشنهاد خودداری می کنید بپذیرید.

You refuse to give in.

شما حاضر به

You refuse to surrender.

تسلیم نیستید.

But yes, you can. You can, you can.

اما بله، شما می توانید. شما می توانید، شما می توانید.

You could. The conversation could go.

شما می توانید. گفتگو می تواند ادامه یابد.

And employers and employees, the employee

و کارفرمایان و کارمندان، کارمند

says, right, you want 5%, 10%.

می گوید، درست است، شما 5٪، 10٪ می خواهید.

I'm giving you 5%. I'm standing firm.

من به شما 5 درصد می دهم. من محکم ایستاده ام

And the the employers say, well, no, I'm going to resist that.

و کارفرمایان می گویند، خوب، نه، من در مقابل آن مقاومت می کنم.

We're going on strike. Hmm.

اعتصاب می کنیم هوم

So you to resist.

پس تو مقاومت کن

I will resist your insults.

من در برابر توهین شما مقاومت خواهم کرد.

So if you look at these two sentences, you can see one is showing strength

بنابراین اگر به این دو جمله نگاه کنید، می بینید که یکی نشان دهنده قدرت

and the other one is showing weakness.

و دیگری نشان دهنده ضعف است.

But both of them are using the word resist.

اما هر دوی آنها از کلمه مقاومت استفاده می کنند.

So the first one, I will resist your insults.

پس اولی، من در برابر توهین شما مقاومت می کنم.

That means you are pushing against them.

یعنی شما به آنها فشار می آورید.

Whatever that person says, you will not be bothered by it.

هر چه آن شخص بگوید، شما از آن ناراحت نخواهید شد.

You will push them away.

آنها را دور خواهید زد.

You will ignore what they say.

شما به آنچه آنها می گویند نادیده خواهید گرفت.

You are resisting those bad things.

شما در مقابل آن چیزهای بد مقاومت می کنید. داری

You are showing strength.

قدرت نشون میدی

But also you might show weakness by saying,

اما همچنین ممکن است با گفتن این جمله که

I can't resist a piece of that cream cake like you said earlier.

من نمی توانم در برابر تکه ای از آن کیک خامه ای که قبلاً گفتید مقاومت کنم، ضعف نشان دهید.

So that's it. You can't resist something

پس همین است. شما نمی توانید در برابر چیزی مقاومت کنید،

just as

همانطور که

stomach can't resist a can of JD and some coke.

معده نمی تواند در برابر یک قوطی JD و مقداری کک مقاومت کند.

Okay.

I presume you mean the drink and the hard drug.

باشه.

فکر می کنم منظور شما نوشیدنی و مواد مخدر سخت است.

Although you know

اگرچه می دانید

anything's possible.

هر چیزی ممکن است.

Yes. So. Yes.

آره. بنابراین. آره.

Stomach can't resist. JD Mixed was.

معده نمی تواند مقاومت کند. جی دی میکسد بود.

JD was JD.

جی دی جی دی بود.

Oh, okay. Well, I think it's whisky.

اوه، باشه خوب، فکر کنم ویسکی است.

Oh. Oh, yeah.

اوه اوه، آره

Jack Daniel's, of course, mixed with.

جک دنیل، البته، مخلوط با.

Well, it's you know you are a bad word. Name.

خوب، می دانید که کلمه بدی هستید. نام. اگر مجبور به مصرف الکل هستید،

The live stream of sleep must be unbearable if you're having to take alcohol to.

پخش زنده خواب باید غیرقابل تحمل باشد .

I just wonder what else people are taking to.

من فقط تعجب می کنم که مردم به چه چیز دیگری می روند.

To to to withstand our live stream.

برای مقاومت در برابر پخش زنده ما.

But it does sound quite good. I like.

اما صداش خیلی خوبه من دوست دارم.

I like rum and coke.

من رام و کوکا را دوست دارم.

Okay, Steve.

باشه، استیو.

Steve, have rum.

استیو، رم بخور

Time out, Time out.

تایم اوت، تایم اوت.

Waffling.

وافل زدن.

I'm going to resist you, Mr. Duncan.

من در مقابل شما مقاومت می کنم، آقای دانکن.

I'm going to press on with my funny quips.

من به طعنه های بامزه ام ادامه خواهم داد.

Yeah, well, I have my fingers on the controls.

بله، خوب، من انگشتانم را روی کنترل دارم.

I can't resist spicy food, says Ashton.

اشتون می گوید من نمی توانم در برابر غذاهای تند مقاومت کنم. تومیک دوباره می‌گوید، می‌دانی

You know, I'm couldn't resist a refreshing cocktail, says Tomic again.

، من نمی‌توانم در برابر یک کوکتل با طراوت مقاومت کنم.

Jack Daniels?

جک دنیلز؟

Yeah. Okay.

آره باشه.

Stiff resistance is futile.

مقاومت سخت بیهوده است.

You might say this when you are telling

ممکن است این را زمانی بگویید که به

a person that even if they try to fight back,

فردی می گویید که حتی اگر سعی کند مقابله کند،

even if they try to resist, it will fail.

حتی اگر تلاش کند مقاومت کند، شکست می خورد.

Yeah, you're trying to you're trying to make the other your your opponent

آره، تو داری سعی میکنی که طرف مقابلت رو

worried, aren't you.

نگران کنی، نه.

You're trying to worry them by saying don't resist me.

شما با گفتن اینکه در مقابل من مقاومت نکنید، سعی می کنید آنها را نگران کنید.

It's futile.

بیهوده است.

That's where you're trying to to actually stop them from doing anything

اینجاست که شما سعی می کنید در واقع آنها را از انجام هر کاری منع کنید،

because you're just saying it's pointless, don't bother.

زیرا فقط می گویید این کار بیهوده است، خسته نباشید.

But you're trying to put them off like.

اما شما سعی می کنید آنها را به تعویق بیندازید.

Like in the TV show Star Trek Resistance is futile because that the Borg, Mr.

مانند نمایش تلویزیونی Star Trek Resistance بیهوده است زیرا بورگ، آقای

Duncan, it was the Borg, not Bjorn Borg.

دانکن، آن بورگ بود، نه بیورن بورگ.

That's a different Borg.

اون یه بورگ متفاوته

Yeah. Complacency is futile.

آره از خود راضی بودن بیهوده است.

So you use that as an attempt to to put off your opponent.

بنابراین شما از آن به عنوان تلاشی برای عقب انداختن حریف خود استفاده می کنید.

May maybe, you know, in the tennis,

شاید، می دانید، شاید در تنیس،

maybe in the dressing room before coming out,

شاید در رختکن قبل از بیرون آمدن،

Djokovic said to his opponent, Resistance is futile.

جوکوویچ به حریفش گفت: مقاومت بیهوده است.

It really does not.

واقعا اینطور نیست.

So weaken him in some way.

پس به نوعی او را ضعیف کنید.

I think normally in war or something

من فکر می کنم معمولاً در جنگ یا چیز

a little bit more serious, I do not rum and coke, You know, if I have rum. Mr..

کمی جدی تر، من رم و کوکاگو نمی خورم، می دانید، اگر رم داشته باشم. آقای.

Can I get very violent?

آیا می توانم خیلی خشن شوم؟

I do. It's true.

انجام میدهم. درسته.

My friends don't If I to to my friends in Birmingham, they stop serving me rum

دوستانم این کار را نمی کنند اگر من به دوستانم در بیرمنگام مراجعه کنم، آنها از سرو کردن رم به من منصرف می شوند،

because I used to get very I get quite really it did something to me

زیرا من خیلی احساس می کردم واقعاً واقعاً این کار

made me excited in search of ice, the very, very argumentative and violent

باعث شد من در جستجوی یخ هیجان زده شوم، زمان بسیار، بسیار بحث برانگیز و خشونت آمیز. داستان

time I was not so

من خیلی

good story Steve Ashton who fighting my elder sister is futile.

خوب نبود استیو اشتون که مبارزه با خواهر بزرگترم بیهوده است.

That's it. Exactly.

خودشه. دقیقا.

Yeah.

Never try to fight with a girl because you will always lose men who are married to women.

آره

هرگز سعی نکنید با یک دختر دعوا کنید زیرا همیشه مردانی را که با زنان ازدواج کرده اند از دست خواهید داد.

It is futile to resist your wife.

مقاومت در برابر همسر بیهوده است.

She will always win.

او همیشه برنده خواهد شد.

You will. You could always see

شما خواهد شد. شما همیشه می توانید ببینید که چه

when you can always tell when A couple have been married for many years

زمانی می توانید بگویید که یک زوج سال هاست ازدواج کرده اند،

because the husband says nothing and the wife does all the talking and that's it.

زیرا شوهر چیزی نمی گوید و زن تمام صحبت ها را انجام می دهد و تمام.

That's the natural order of things. That's how it goes.

این نظم طبیعی چیزهاست. اینطوری می شود.

Push, Steve.

فشار، استیو.

Push, push.

فشار، هل دادن.

We have push now.

ما اکنون فشار داریم.

Push force.

نیروی فشار.

You force movement so you make something move.

شما حرکت را مجبور می کنید بنابراین چیزی را به حرکت در می آورید.

Mr. Steve is trying to push me off.

آقای استیو سعی می کند من را هل دهد.

And you were trying to resist but failed. Yes.

و تو سعی داشتی مقاومت کنی اما شکست خوردی. آره.

So to set

بنابراین برای به

something in motion is to use the word push.

حرکت در آوردن چیزی استفاده از کلمه فشار است.

You push forward.

شما به جلو فشار می آورید.

For example, you go ahead with a plan.

مثلاً با یک برنامه پیش می روید.

You decide to push forward with a plan.

شما تصمیم می گیرید با یک برنامه جلو بروید.

You decide to go ahead with it.

شما تصمیم می گیرید که با آن پیش بروید.

So maybe if there is something are planning

بنابراین شاید اگر چیزی در حال برنامه‌ریزی است

and you intend to begin it,

و قصد شروع آن را دارید، می‌توانید

you can say that you have decided to push forward with your plan.

بگویید که تصمیم گرفته‌اید با برنامه‌تان پیش بروید.

Francesca says Hello.

فرانچسکا می گوید سلام.

Francesca from Rome

فرانچسکا از رم

says, Are are you are you surprised I remembered Mr.

می‌گوید، آیا شما تعجب کردید که یاد آقای

Duncan, I can't resist to watch your livestream. Hmm.

دانکن افتادم، نمی‌توانم در برابر تماشای پخش زنده شما مقاومت کنم. هوم

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

Yes. Meeting Christine is a day she's probably hung over from.

آره. ملاقات با کریستین روزی است که او احتمالاً از آن معتاد شده است.

She went to see

او به دیدن

a pop band, didn't she, the other night?

یک گروه پاپ رفت، نه، آن شب؟

Uh, now, where was it now?

اوه، حالا کجا بود؟

It was off.

خاموش بود.

What was the name of the band? Mr. Duncan.

اسم گروه چی بود؟ آقای دانکن

Depeche Mode. Depeche Mode. That's it.

حالت دپش. حالت دپش. خودشه.

Yes. God's sake.

آره. به خاطر خدا

You know, now, again, if Mr.

می دانید، حالا، دوباره، اگر

Steve's new employer is watching, then he is really good.

کارفرمای جدید آقای استیو در حال تماشای آن باشد، او واقعاً خوب است.

Honestly, you're not seeing Steve at his best know today.

راستش را بخواهید، امروز استیو را در بهترین حالت خود نمی بینید.

So please don't.

پس لطفا نکن.

Please don't turn him away The next time you see him, don't sack him or get rid of him, please.

لطفاً او را دور نکنید دفعه بعد که او را دیدید، او را اخراج نکنید یا از شر او خلاص نکنید، لطفا.

Well, I will never hear the last of it.

خوب، من هرگز آخرین آن را نخواهم شنید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

When push comes to shove,

هنگامی که فشار برای هل دادن می آید،

when push comes to shove,

زمانی که فشار برای هل دادن می آید، به

that means that you are having to view

این معنی است که شما باید

a certain matter or an issue seriously.

یک موضوع یا یک موضوع را جدی ببینید.

So when push comes to shove, it means you have to take serious action.

بنابراین وقتی فشار برای هل دادن می آید، به این معنی است که باید اقدام جدی انجام دهید.

So maybe something you've been thinking about, but now you have to take it seriously.

بنابراین شاید به چیزی فکر می کردید، اما اکنون باید آن را جدی بگیرید.

Quite often in business they will use this.

اغلب در تجارت آنها از این استفاده می کنند.

When push comes to shove, we will have to close some of our shops down.

هنگامی که فشار وارد می شود، باید برخی از مغازه های خود را ببندیم.

So it means we have to take that seriously and we have to take action.

بنابراین به این معنی است که ما باید آن را جدی بگیریم و باید اقدام کنیم.

So a shove is is an aggressive push,

بنابراین یک هل دادن یک فشار تهاجمی است،

isn't if you shove some juice my elbows in.

اگر مقداری آب میوه آرنج من را فرو کنید اینطور نیست.

Yeah.

بله.

So a shove is a

بنابراین یک ضربه زدن

is a sort of rude way of a of getting somebody out of the way.

نوعی روش بی ادبانه برای کنار گذاشتن کسی از سر راه است.

You shoved your way through the crowd like in London

تو راهت را در میان جمعیت رد کردی مانند لندن،

which is where I'll be next Wednesday in London.

جایی که من چهارشنبه آینده در لندن خواهم بود.

Did I mention that I be walking through the streets and everyone in London is very,

آیا گفتم که من در خیابان ها قدم می زنم و همه در لندن بسیار بسیار

very unfriendly and rude.

غیر دوستانه و بی ادب هستند.

They always shove you out of the way because they're so important.

آنها همیشه شما را از راه دور می کنند زیرا بسیار مهم هستند.

Oh, here's a good use of the phrase a pushover. Yes.

اوه، در اینجا به خوبی از عبارت pushover استفاده شده است. آره.

Well, is that coming up?

خوب، آیا این در راه است؟

It might be.

شاید باشه.

It might be.

شاید باشه.

So it's already been pre-empted. Yes.

بنابراین از قبل از قبل استفاده شده است. آره.

On the live chat light like that.

در نور چت زنده مانند آن.

Like now

مثل الان

to be a pushover, a weak willed or ineffectual person.

که یک فرد مستهلک، یک فرد ضعیف یا بی‌اثر باشید.

Well, thank you, Tom,

خوب، متشکرم، تام،

because you just said that I was a pushover.

زیرا تو فقط گفتی که من یک نفر هوسباز هستم.

Oh, I see. Which is true, actually.

اوه می فهمم. که در واقع درست است.

So if a person is a pushover, it means they are weak willed

بنابراین اگر فردی تسلیم کننده باشد، به این معنی است که اراده ضعیفی دارد

or they are ineffectual.

یا بی اثر است.

Depends on the thing we're talking about.

بستگی به موضوعی دارد که در مورد آن صحبت می کنیم.

Some things I am definitely not a pushover with other things I am.

بعضی چیزها من قطعاً با چیزهای دیگری که هستم طرفدار نیستم.

But then we're all like that, aren't we?

اما پس از آن همه ما اینگونه هستیم، اینطور نیست؟

But I am easily

اما من به راحتی تحت

influence, you know, It's very especially as a child, I got myself into a lot of trouble

تأثیر قرار می‌گیرم، می‌دانید، مخصوصاً در دوران کودکی، من

at school by being easily influenced and persuaded

در مدرسه به راحتی تحت تأثیر قرار گرفتم و متقاعد شدم که

to do things that were wrong.

کارهای اشتباه انجام دهم.

Okay, good

خوب، خوب است

to feel a push back.

که احساس عقب نشینی کنید.

So maybe if you sense or you feel

بنابراین شاید اگر احساس کنید یا احساس کنید

that people are resisting something, they are pushing back

که مردم در برابر چیزی مقاومت می کنند، آنها

towards you, you can feel a push back.

به سمت شما عقب می رانند، شما می توانید پس زدن را احساس کنید.

You can feel the resistance from something.

شما می توانید مقاومت را از چیزی احساس کنید.

Maybe someone objects.

شاید کسی مخالفت کند.

You can push your way to the front of a queue.

شما می توانید راه خود را به جلوی یک صف فشار دهید.

Yes, not in this country.

بله، در این کشور نیست.

You would get beaten if you did that. Never do that.

اگر این کار را می کردی کتک می خوردی. هرگز این کار را نکنید.

If you are visiting the UK and you decide to go to a shop

اگر در حال بازدید از انگلستان هستید و تصمیم دارید به مغازه ای بروید

where there is a long line of people do not

که در آن صف طولانی مردم در آنجا

in, do not jump to the front because you will be killed.

حضور ندارند، به جبهه نپرید زیرا کشته خواهید شد.

It's like the exaggerating, I'm sure it's happened,

این مانند اغراق است، من مطمئن هستم که این اتفاق افتاده است،

but yes, we like our orderly queues in

اما بله، ما صف های منظم خود را در

the UK, never pushing it as a queue.

بریتانیا دوست داریم، هرگز آن را به عنوان یک صف فشار نمی دهیم.

You get to the back of it and if you try to go to the front, somebody will resist.

شما به پشت آن می رسید و اگر سعی کنید به جلو بروید، کسی مقاومت می کند.

You see, this sort of thing happens in China.

ببینید، چنین اتفاقی در چین می افتد.

In China you can push straight to the front if you want and no one cares.

در چین اگر بخواهید می توانید مستقیماً به جلو فشار دهید و هیچ کس اهمیتی نمی دهد.

But here it's not quite the same thing,

اما اینجا کاملاً یک چیز نیست،

pushing and shoving.

هل دادن و هل دادن.

So if you go to a to a place where

بنابراین اگر به مکانی بروید که در آن

there are lots of people and they're all angry, you might find that

افراد زیادی وجود دارد و همه آنها عصبانی هستند، ممکن است متوجه شوید که

all of the people there are in a hurry.

همه مردم آنجا عجله دارند.

They are in a hurry to get somewhere you might find they are pushing and shoving.

آنها عجله دارند تا به جایی برسند که ممکن است متوجه شوید در حال هل دادن و هل دادن هستند.

Maybe if there is an emergency, maybe a fire

شاید اگر اضطراری باشد، شاید

breaks out in a building, people will start running.

در ساختمانی آتش سوزی شود، مردم شروع به دویدن کنند.

They will be pushing and shoving football matches.

آنها مسابقات فوتبال را هل می دهند و هل می دهند.

Yes, people are pushing and shoving and it can be very dangerous.

بله، مردم در حال هل دادن و هل دادن هستند و این می تواند بسیار خطرناک باشد.

Of course, Francesca went to to see a pop concert,

البته فرانچسکا یک هفته پیش هم برای دیدن یک کنسرت پاپ رفت،

didn't she, a week or so ago as well.

نه.

I remember.

یادم می آید.

You can't remember Bon Jovi. Bon Jovi.

شما نمی توانید بون جووی را به یاد بیاورید. بون جووی.

He was gorgeous when he was younger.

او در جوانی بسیار زیبا بود.

It was Bon Jovi.

بون جووی بود.

It wasn't.

این نبود.

It wasn't it. There's Guns N Roses.

این نبود. Guns N Roses وجود دارد.

Didn't always claim it was close.

همیشه ادعا نمی کرد که نزدیک است.

It's a completely different group.

این یک گروه کاملا متفاوت است.

Axl Rose, apparently.

ظاهرا اکسل رز

Axl Rose appeared recently at Glastonbury

اکسل رز اخیراً در گلستونبری ظاهر شد

and everyone was saying how bad the performance was.

و همه می گفتند که عملکرد چقدر بد است.

However, they did find two baby owls

با این حال، آنها دو بچه جغد را پیدا کردند

that were living underneath the stage

که در زیر صحنه ای

where Guns N Roses were performing.

که Guns N Roses در آن اجرا می کردند زندگی می کردند.

And that is a true story. Check it out.

و این یک داستان واقعی است. آن را بررسی کنید.

But they weren't there.

اما آنها آنجا نبودند.

Once they started, they fired up the amp, the amps missed it and the amplifiers.

یکبار شروع کردند، آمپر را روشن کردند، آمپلی فایرها و آمپلی فایرها را از دست دادند.

And finally we have we have my favourite word pull

و در نهایت ما کلمه مورد علاقه من pull

for pull.

برای کشش را داریم.

You draw something towards you,

چیزی را به سمت خود می کشی،

you bring something closer to pull.

چیزی را برای کشیدن نزدیک می کنی.

Do you like my mime artistry?

آیا هنر میمکی من را دوست دارید؟

Look at that.

به آن نگاه کنید.

I mean, I could be on the Paris sidewalk doing this and I would earn

منظورم این است که من می‌توانم در پیاده‌روی پاریس باشم و این کار را انجام دهم و

hundreds and hundreds of French francs,

صدها و صدها فرانک فرانسوی به دست بیاورم،

which would be useless because they don't have them anymore.

که بی‌فایده است زیرا آنها دیگر ندارند.

His. So here's another use of the word pull to pull a fast one.

خود. بنابراین در اینجا استفاده دیگری از کلمه کشش برای کشیدن سریع وجود دارد.

I like this one.

من این یکی را دوست دارم.

If you pull a fast one, it means you are cheating.

اگر سریع بکشید به این معنی است که دارید تقلب می کنید.

You are playing a trick, You're trying to con

شما دارید یک حقه بازی می کنید، می خواهید

someone or swindle.

کسی را فریب دهید یا کلاهبرداری کنید.

Yes, you might try and sell somebody something like a second hand car

بله، ممکن است سعی کنید به کسی چیزی مانند یک ماشین دست دوم بفروشید

and you might charge them far more than it's worth.

و ممکن است خیلی بیشتر از ارزش آن از او هزینه کنید.

Or there's something wrong with the car.

یا مشکلی در ماشین وجود دارد.

And you know, somebody goes around, has a look at the car and notices

و می‌دانی، یکی می‌رود، نگاهی به ماشین می‌اندازد و متوجه می‌شود

that there is a big oil leak, and they say, Oh, you're trying to pull a fast one.

که روغن بزرگی نشتی دارد، و می‌گوید، اوه، تو می‌خواهی سریع بکشی.

Are you trying to charge me a lot of money for a car that's faulty?

آیا می خواهید برای خودرویی که معیوب است از من پول زیادی بگیرید ؟

Mm hmm. But it might not be a car. It could be anything.

مم هوم ولی ممکنه ماشین نباشه این می تواند هر چیزی باشد.

That's it.

They are trying to swindle, swindle.

خودشه.

سعی می کنند کلاهبرداری کنند، کلاهبرداری کنند.

You cheat you to pull someone up on something.

شما فریبتان می‌دهید تا کسی را به چیزی بکشانید.

This happens at work quite often.

این اغلب در محل کار اتفاق می افتد.

Maybe the boss wants to have a word with you in his office.

شاید رئیس بخواهد در دفترش با شما حرفی بزند.

He might decide that he has to pull you up on something.

او ممکن است تصمیم بگیرد که باید شما را به چیزی بکشاند.

To point out a person's mistake or error

اشاره به اشتباه یا خطای یک فرد به

is to pull someone up.

معنای بالا کشیدن کسی است.

You are correcting them

شما آنها را اصلاح می کنید

to tell someone to pull their weight.

که به کسی بگویند وزنش را بکشد.

This is what Mr.

این همان چیزی است که

Steve might be told next week when he goes back to work

ممکن است هفته آینده به آقای استیو گفته شود که او به سر کار بازگردد

to tell someone to pull their weight.

تا به کسی بگوید وزنش را بکشد.

You inform a person that they need to work harder.

شما به یک نفر اطلاع می دهید که باید بیشتر کار کند.

Yes, because they are not.

بله، چون نیستند.

They are a bit lazy at work.

آنها در کار کمی تنبل هستند.

Maybe there's a team of people.

شاید تیمی از مردم وجود داشته باشد.

Everyone's working at a certain pace, but you are not working as hard as them

همه با سرعت خاصی کار می کنند، اما شما به اندازه آنها سخت کار نمی کنید

and said it was like pull your weight.

و می گویید که مانند وزنه خود را بکشید.

So the impact I mean, literally if you were all trying to, you know,

بنابراین تاثیری که منظورم این است، به معنای واقعی کلمه، اگر همه شما تلاش می‌کردید، می‌دانید که

you're not making enough effort in your job, putting your weight around the house

تلاش کافی در کار خود انجام نمی‌دهید، وزن خود را در اطراف خانه قرار نمی‌دهید

and do some of the cleaning, I think it stems from

و بخشی از تمیز کردن را انجام می‌دهید، فکر می‌کنم

maybe when people used to have to pull things

شاید از زمانی ناشی می‌شود که مردم استفاده می‌کردند. مجبور به کشیدن اشیا

by hand, literally, maybe large

با دست، به معنای واقعی کلمه، شاید

pieces of stone or something like that.

تکه های سنگ بزرگ یا چیزی شبیه به آن.

You have to pull your weight. We have to move.

شما باید وزن خود را بکشید. باید حرکت کنیم.

What's happened there?

آنجا چه اتفاقی افتاده است؟

Are you still on pole?

هنوز روی قطب هستید؟

Because we've got some good suggestions.

چون پیشنهادهای خوبی داریم.

Yes. Here from the Lions.

آره. اینجا از شیرها.

Pull in to

pull in to yes, if you're driving

اگر در حال رانندگی هستید، وارد شوید تا وارد شوید تا بله،

and you might pull in to a layby if you're driving.

و اگر در حال رانندگی هستید، ممکن است به یک layby بکشید.

I'm going to pull in to this layby.

من می خواهم به این layby بکشم.

I'm going to.

من می روم.

Yeah.

You go off the road and you find a place to park and you might say, I've got to go to.

آره

شما از جاده خارج می شوید و جایی برای پارک پیدا می کنید و ممکن است بگویید، باید بروم.

Yeah, okay. You might say, Oh, I'm tired, Mr. Duncan.

آره باشه ممکن است بگویید، اوه، من خسته هستم، آقای دانکن.

I've been driving for 2 hours.

من 2 ساعت رانندگی کردم.

I'm going to pull over. Yeah.

من می روم جلو. آره

And have a rest. Basically the same thing.

و استراحت کن اساساً همان چیزی است.

Yeah. Two pulls.

آره دو کشش

So that same thing. Here we go.

بنابراین همان چیز. در اینجا ما می رویم.

Steve the pull someone Maybe you are. It's disco.

استیو کسی را می کشد شاید شما هستید. دیسکو است.

You see an attractive lady or a handsome guy

یک خانم جذاب یا یک پسر خوش تیپ را می بینید که

maybe might happen to be next week in London.

شاید هفته آینده در لندن باشد.

You know this this is London already for this I don't know.

شما می دانید اینجا لندن در حال حاضر برای این من نمی دانم.

You might pull someone, You might attract a person.

شما ممکن است کسی را بکشید، ممکن است یک نفر را جذب کنید.

I pulled a lovely girl at the club last.

آخرین بار یک دختر دوست داشتنی را در باشگاه کشیدم.

Oh, here's a good one from Louis.

اوه، اینم یکی خوب از لویی.

Pull the strings. Oh, yes, yes.

رشته ها را بکشید. اوه، بله، بله.

If you pull somebody strings, it means that you are controlling them

اگر رشته های شخصی را بکشید، به این معنی است که شما آنها را کنترل می کنید

or manipulating manipulating them in some way.

یا به نوعی دستکاری آنها را انجام می دهید.

Not not literally with strings.

نه به معنای واقعی کلمه با رشته ها.

But imagine if you had a puppet and you controlled the puppet.

اما تصور کنید اگر عروسک داشتید و عروسک را کنترل می‌کردید.

The strings.

رشته ها

So metaphorically, you are controlling.

بنابراین به طور استعاری، شما در حال کنترل هستید.

Somebody may be with what you say.

ممکن است کسی با آنچه شما می گویید باشد.

Your behaviour towards them.

رفتار شما نسبت به آنها

Yeah. You're pulling the strings.

آره داری رشته ها رو می کشی

So it may appear I mean, you might be in the background.

بنابراین ممکن است به نظر برسد یعنی شما ممکن است در پس زمینه باشید.

You could have to say that about politicians don't they.

شما می توانید این را در مورد سیاستمداران بگویید .

Like Joe Biden, You know, he's not in control.

مانند جو بایدن، می دانید، او کنترلی در دست ندارد.

He's strings are being pulled.

رشته های او در حال کشیده شدن است.

So somebody else in the background you can't see is telling him

بنابراین شخص دیگری در پس‌زمینه که نمی‌بینید به او می‌گوید

what to do and say and controlling everything.

چه کاری انجام دهد و بگوید و همه چیز را کنترل می‌کند.

And finally to pull the wool over someone's eyes.

و در نهایت پشم را روی چشم کسی بکشد.

You hide information from someone,

شما اطلاعاتی را از کسی مخفی می کنید،

you mislead a person or you deceive them.

فردی را گمراه می کنید یا او را فریب می دهید.

You pull the wool over their eyes, you are

پشم را روی چشمانشان می کشی،

leading them maybe to do something

شاید آنها را به انجام کاری سوق می دهی

or maybe you are deceiving them in some way.

یا به نوعی فریبشان می دهی.

You'll finding them pull the wool over.

خواهید دید که پشم را می کشند.

They're not pulling the wool over my eyes.

پشم را روی چشمانم نمی کشند.

So you've, you've, you give your wife.

پس دارید، دارید، همسرتان را می دهید.

Yeah.

Has been comes back and the wife says you're having an affair with somebody.

آره او

برگشته است و زن می گوید با کسی رابطه نامشروع دارید.

I know you are.

می دانم که تو هستی.

He says no I'm not.

میگه نه من نیستم

So I was at work all night, I was working hard.

بنابراین من تمام شب سر کار بودم، سخت کار می کردم.

I just don't pull the wool over my eyes.

من فقط پشم را روی چشمانم نمی کشم.

In other words, you know, don't try and deceive me.

به عبارت دیگر، می دانید، سعی نکنید من را فریب دهید.

I can see right through you.

من می توانم درست از طریق تو ببینم.

That's it.

We have. Pull your punches.

خودشه.

ما داریم. مشت هایت را بکش

We have 4 minutes.

4 دقیقه وقت داریم

4 minutes left, and we have

4 دقیقه باقی مانده است و ما

the moment everyone's been waiting for.

لحظه ای را داریم که همه منتظرش بودند.

Certain people love this.

افراد خاصی این را دوست دارند.

Other people don't love it.

دیگران آن را دوست ندارند.

It's time.

وقتشه.

And this is connected to today's theme.

و این به موضوع امروز مرتبط است.

By the way, it's time to play in the tank.

به هر حال، زمان بازی در تانک است.

Fill in the blanks to do it and fill in the blanks.

برای انجام این کار جاهای خالی را پر کنید و جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks to fill the blanks.

جاهای خالی را پر کنید تا جاهای خالی پر شود.

Fill in the blanks. Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks is what?

جاهای خالی را پر کنید چیست؟ جاهای

Where do we are filling in the blanks.

خالی را کجا پر می کنیم.

I will show you a sentence.

من یک جمله به شما نشان خواهم داد.

It is going to come up on the screen right now.

قرار است همین الان روی صفحه نمایش داده شود.

Let me go three straight in with a three word. Hmm.

اجازه دهید سه کلمه مستقیم وارد شوم. هوم

And while people are too, I count something.

و در حالی که مردم هم هستند، من چیزی را حساب می کنم.

Trying a something of that something.

امتحان کردن چیزی از آن چیزی

Yes. And underneath it tells you what the first letter is.

آره. و زیر آن به شما می گوید که حرف اول چیست.

And then by the size of it, the number of letters in the word.

و سپس با اندازه آن، تعداد حروف در کلمه.

So do get that A over.

پس A را تمام کنید.

By the way, a mirror has, if you put the word pull and over together,

در ضمن، یک آینه، اگر کلمه pull و over را کنار هم قرار دهید،

you get pull over and that is a jumper to keep you warm. Yes.

کشش می کنید و این یک جامپر برای گرم نگه داشتن شما است. آره.

This is the type of woollen item of clothing that covers your upper half.

این نوع لباس پشمی است که نیمه بالایی شما را می پوشاند.

But if you separate words, it means something like I was speeding

اما اگر کلمات را از هم جدا کنید، به این معنی است که من با سرعت زیاد بودم

and the policeman pulled me over.

و پلیس من را کشید.

So here we are.

بنابراین ما اینجا هستیم.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

I can't.

من نمی توانم.

Or something trying something of that.

یا چیزی سعی در چیزی از آن دارد.

Something.

یه چیزی

It refers to what we've talked about today.

به آنچه امروز در مورد آن صحبت کردیم اشاره دارد.

Pull yourself together, Mr. Duncan.

خودت را جمع کن، آقای دانکن.

That's a good one from Tatianna.

این یکی خوب از تاتیانا است.

Pull yourself together.

خودت رو جمع و جور کن.

In other words, you know, compose yourself yourself.

به عبارت دیگر، می دانید، خودتان را جمع و جور کنید.

Don't be panicky.

دستپاچه نباش

Don't be worried.

نگران نباش

You might be you might be back to do your driving test.

ممکن است برای انجام تست رانندگی برگردید.

And you know, I'm not going to fail.

و می دانید، من شکست نمی خورم.

I'm sure I'm not going to do very well.

من مطمئن هستم که خیلی خوب کار نمی کنم.

Somebody says, you pull yourself together. Yes.

یکی می گوید خودت را جمع کن. آره.

You know, compose yourself.

میدونی خودت جمع کن

Calm down. Yes.

آرام باش. آره.

Thank you, sir.

ممنون آقا

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

Snap out of it.

از آن خارج شوید. برای

That's why they say I can't do something.

همین می گویند من نمی توانم کاری انجام دهم.

Trying something off that something.

امتحان کردن چیزی از آن چیزی

Oh, I think we've got somebody from Nordstrom here.

اوه، من فکر می کنم ما یک نفر از نوردستروم اینجا داریم.

Yes. And Tatianna as well.

آره. و تاتیانا نیز همینطور.

Tomic says I can't resist

تومیک می‌گوید من نمی‌توانم در مقابل

this cell

این سلول مقاومت کنم که

trying a cell of that car, but not that that is terrible.

یک سلول آن ماشین را امتحان کند، اما نه این که وحشتناک است. از نظر

That is not grammatically correct.

گرامری درست نیست.

And go to the back of the class letters.

و به پشت حروف کلاس بروید.

Either you just retract as ever.

یا فقط مثل همیشه عقب نشینی کنید.

To date, we've seen it the back of the class.

تا به امروز، ما آن را در پشت کلاس دیده‌ایم.

You've got to have the big triangle of love because he's drunk getting drunk.

شما باید مثلث بزرگ عشق را داشته باشید زیرا او در حال مست شدن مست است. می

You see what happens, snorting all that coke.

بینید که چه اتفاقی می افتد، این همه کوکا را خرخر می کنید.

Do not too.

هم نکن.

Okay, Steve, Drinking that coke, We have one correct answer, two correct answers.

خوب، استیو، در حال نوشیدن آن کوکا، ما یک پاسخ درست، دو پاسخ صحیح داریم.

Completely correct. And Valentine as well.

کاملا درسته و همینطور ولنتاین

And yes, quite a few of you have got it right.

و بله، تعداد کمی از شما درست متوجه شده اید.

Okay, Another one.

باشه یکی دیگه

And at this rate, yes, we won't because it's 3:00.

و با این سرعت، بله، ما این کار را نمی کنیم زیرا ساعت 3:00 است.

Okay.

باشه.

The answer I will give you the answer now.

جواب را الان به شما خواهم داد. آیا

Are you ready for the answer?

برای پاسخ آماده هستید؟

Well, here it is.

خب، اینجاست.

The answer to today's

پاسخ امروز به

fill in the blanks is

پر کردن جاهای خالی

pink,

صورتی،

resist, slice,

مقاومت، برش،

cake.

کیک است.

And in fact, somebody in the live stream said exactly that earlier on.

و در واقع، یک نفر در جریان زنده دقیقاً همین را قبلاً گفته بود.

I can't resist a slice of cake.

من نمی توانم در برابر یک تکه کیک مقاومت کنم.

Somebody said that earlier.

یکی قبلا گفته بود

And if I can find it, I will tell you who it was

و اگر بتوانم آن را پیدا کنم، به شما می گویم که این کی بود،

because we were talking about roses.

زیرا ما در مورد گل رز صحبت می کردیم.

Somebody actually actually said that earlier on.

واقعاً یک نفر قبلاً این را گفته است.

I can't resist a refreshing cocktail.

من نمی توانم در برابر یک کوکتل با طراوت مقاومت کنم.

Okay, State somebody weight doesn't matter.

خوب، بگو وزن کسی مهم نیست.

But somebody did say that earlier.

اما یک نفر قبلاً این را گفته بود.

I'm not.

من نیستم.

I'm high not drunk. Okay.

من بالا هستم مست نیستم باشه.

Well, that's because you're watching us.

خوب، به این دلیل است که شما ما را تماشا می کنید.

Of course, we we send people into a state of euphoria. Yes.

البته ما مردم را به حالت سرخوشی می فرستیم. آره.

When they watch is euphoria means a blissful place to be.

وقتی تماشا می کنند سرخوشی است یعنی مکانی شاد برای بودن.

A wonderful place. We are dreamlike. Okay, Steve,

یک مکان فوق العاده ما رویایی هستیم باشه، استیو،

it's time to go.

وقت رفتن است.

It's time to say goodbye.

موقع خداحافظی است.

I will see you on Wednesday.

چهارشنبه میبینمت

Wednesday, I will be back with you from London.

چهارشنبه، از لندن با شما بازخواهم گشت.

I'll be in the capital city on London of London.

من در پایتخت لندن لندن خواهم بود.

You know London.

شما لندن را می شناسید. آیا نام

Have you heard of London? It's very nice. It's quite big.

لندن را شنیده اید؟ خیلی خوبه. خیلی بزرگه

Lots of people walking around big red buses and

افراد زیادی در اطراف اتوبوس های قرمز بزرگ قدم می زنند و

lots of crime.

جنایت های زیادی انجام می دهند.

Hopefully I won't see any of that or be a victim of it.

امیدوارم هیچ کدام از آن ها را نبینم یا قربانی آن نباشم.

It will be a victim of it. I will try my best not to be.

قربانی آن خواهد شد. تمام تلاشم را می کنم که نباشم.

Yes, but I will be with you on Wednesday from 2 p.m.

بله، اما من چهارشنبه از ساعت 14 با شما هستم. به

UK time and we will be back next Sunday from 2 p.m.

وقت انگلستان و یکشنبه آینده از ساعت 2 بعد از ظهر برمی گردیم. به

UK time.

وقت انگلستان از

Thank you all for for watching and listening.

همه شما برای تماشا و گوش دادن سپاسگزارم.

Hope you've enjoyed it today and I look forward to seeing you all again next week.

امیدوارم امروز از آن لذت برده باشید و من مشتاقانه منتظر دیدار مجدد همه شما در هفته آینده هستم.

Mm hmm.

مم هوم

Yes, I might have a slice of cake and a cup of tea.

بله، ممکن است یک تکه کیک و یک فنجان چای بخورم.

I might go to Claridge's

ممکن است به کلاریج

or maybe Fortnum and Mason and have an afternoon cup of tea.

یا شاید فورتنوم و میسون بروم و بعد از ظهر یک فنجان چای بنوشم.

Harrods. Harrods, perhaps.

هارودز شاید هارودز

Maybe not Harrods.

شاید هارودز نباشد.

No, I don't want to go to Harrods. I'll have my reasons.

نه، من نمی خواهم به هارودز بروم. من دلایلم را خواهم داشت.

Okay. I know.

باشه. میدانم.

So we will see you next Sunday.

بنابراین یکشنبه آینده شما را خواهیم دید.

I will see you on Wednesday in London.

من شما را چهارشنبه در لندن می بینم.

This is Mr.

این

Mr. Duncan.

آقای دانکن است.

That's me, by the way.

اتفاقا اون منم

I'm Mr. Duncan, and this is Mr.

من آقای دانکن هستم و این را آقای

Steve saying. Thanks for watching.

استیو می گوید. ممنون از ملاحظه تان.

See you again soon.

به زودی میبینمت. از

Enjoy the rest of your weekend and have a super duper week.

بقیه تعطیلات آخر هفته خود لذت ببرید و هفته ای فوق العاده داشته باشید.

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم، می دانید که چه چیزی در راه است.

Yes, you do. Are you ready?

بله، شما انجام می دهید. اماده ای؟

And don't forget, you can join in as well.

و فراموش نکنید، شما نیز می توانید به آن بپیوندید.

You can say it to us as we say it to you,

شما می توانید آن را به ما بگویید همانطور که ما به شما می گوییم،

ta ta for now.

تا الان. می

See you in London.

بینمت لندن