➡ LEARN ENGLISH ➡ 🔴 LIVE FROM ENGLAND and join the CHAT / MONDAY 23rd October 2023

Welcome, everybody,

همگی

to my lovely live stream.

به پخش زنده دوست داشتنی من خوش آمدید.

It's nice to have you here on Monday.

خوشحالم که دوشنبه اینجا هستید.

It seems very strange to be here, but we're here.

اینجا بودن خیلی عجیب به نظر می رسد، اما ما اینجا هستیم.

We are.

ما هستیم.

We are together again.

ما دوباره با هم هستیم.

Live on YouTube.

زنده در یوتیوب.

How are you today?

امروز چطوری؟

Here we are.

اینجا هستیم.

Welcome to my underground studio

به استودیوی زیرزمینی من در

deep under the town of Much Wenlock.

اعماق شهر Much Wenlock خوش آمدید.

Do you like my new studio?

آیا استودیوی جدید من را دوست دارید؟

I think it's lovely, actually.

من فکر می کنم دوست داشتنی است، در واقع.

Here we go, then. Hi, everybody.

پس ما اینجا می رویم. سلام به همه.

You know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

That's me, by the way, for those wondering who that strange man is talking to them at the moment

اتفاقاً این من هستم، برای کسانی که نمی‌دانند آن مرد غریبه در حال حاضر با آنها

on your computer device, maybe your mobile phone,

در دستگاه رایانه شما صحبت می‌کند، شاید تلفن همراه شما،

perhaps your tablet, or even your watch.

شاید تبلت یا حتی ساعت شما.

Apparently now you can even watch videos

ظاهراً اکنون حتی می‌توانید ویدیوها را

on your smartwatch, which I find a little strange because.

در ساعت هوشمند خود تماشا کنید، که به نظر من کمی عجیب است زیرا.

Well, first of all, the image would be very small.

خوب، اول از همه، تصویر بسیار کوچک خواهد بود.

So what's the point,

بنابراین،

really, when you have your smart phone nearby?

وقتی تلفن هوشمند خود را در نزدیکی دارید، واقعاً چه فایده ای دارد؟

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

For those wondering, I am an English teacher.

برای کسانی که تعجب می کنند، من یک معلم زبان انگلیسی هستم.

I have been here on YouTube for ever such a long time.

من برای مدت طولانی اینجا در یوتیوب بودم.

In fact, this year I'm celebrating 17 years on YouTube.

در واقع، امسال من 17 سالگی را در یوتیوب جشن می‌گیرم.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

17 years?

17 سال؟

Not two months.

نه دو ماهه

Not six weeks.

نه شش هفته

Not 13 hours, but 17 years.

نه 13 ساعت، بلکه 17 سال.

Way back in 2006, whilst I was still living in China,

در سال 2006، زمانی که هنوز در چین زندگی می کردم،

I started my YouTube channel way back then.

کانال یوتیوب خود را از همان زمان شروع کردم.

And here I am still doing it now.

و در اینجا من هنوز آن را در حال حاضر انجام می دهم.

Next week, next Tuesday, we are of course

هفته آینده، سه شنبه آینده، ما البته

celebrating the actual date, the 31st of October.

تاریخ واقعی، 31 اکتبر را جشن می گیریم.

So I thought leading up to that particular date

بنابراین فکر کردم قبل از آن تاریخ خاص،

I thought we would do something different.

فکر می‌کردم کار متفاوتی انجام دهیم.

Doing livestreams every day.

انجام پخش زنده هر روز.

How does that sound?

این صدا چگونه است؟

Does that tickle your fancy?

آیا این خیال شما را غلغلک می دهد؟

Whoo!

اووو

Now, that is an interesting expression we often use in English.

اکنون، این یک عبارت جالب است که ما اغلب در انگلیسی استفاده می کنیم.

We use it quite often when something interests us.

ما اغلب زمانی از آن استفاده می کنیم که مورد علاقه ما باشد.

Or maybe something that makes you go,

یا شاید چیزی که شما را وادار به رفتن کند،

I would

من

like to have a try of that or something.

دوست دارم آن یا چیزی را امتحان کنم.

You like the sound of it

دوست داری صدایش

tickles your fancy.

حس و حالت را قلقلک می دهد.

It's a great expression and it is one of many

این یک عبارت عالی است و یکی از بسیاری است

that we use in the English language.

که ما در زبان انگلیسی استفاده می کنیم.

So here we are then. It's very nice to see you here.

پس ما اینجا هستیم. خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Lots of people on the live chat.

افراد زیادی در چت زنده.

We have Vitus.

ما ویتوس داریم

Hello, Vitus.

سلام ویتوس

Also, we have Claudia.

همچنین، ما کلودیا را داریم.

Hello to Claudia.

سلام به کلودیا

I hope your father is feeling better today.

امیدوارم امروز حال پدرت بهتر شده باشد.

I know you were taking care of him yesterday,

می دانم که دیروز از او مراقبت می کردی،

so I know you couldn't join in yesterday.

پس می دانم که دیروز نمی توانستی به او بپیوندی.

But I do understand when you have other things to do.

اما وقتی کارهای دیگری دارید می فهمم.

I do understand also, Beatrice.

من هم متوجه هستم، بئاتریس. آیا

Are you still up in the mountains?

هنوز در کوه هستید؟

Are you still there?

هنوز آنجا هستی؟

Beatrice.

بئاتریس

Hello. Also to you.

سلام. همچنین برای تو.

Luis Méndez is here as well.

لوئیس مندز نیز اینجاست.

So nice to see so many people here today on the livestream.

خیلی خوشحالم که امروز افراد زیادی را اینجا در پخش زنده می بینم.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

We also have Moustafa. Hello to you as well.

مصطفی هم داریم. سلام به شما نیز.

We have Duong Nguyen. Di.

ما دوونگ نگوین را داریم. دی.

Hello to you.

درود بر تو.

I have a feeling you might be watching in Vietnam.

من احساس می کنم شما ممکن است در ویتنام تماشا کنید.

We have a very interesting subject to talk about today.

امروز یک موضوع بسیار جالب برای صحبت داریم.

It's an interesting question.

سوال جالبی است.

In fact, I think I'm sure

در واقع، فکر می‌کنم مطمئن هستم که

there was a song many years ago that went

سال‌ها پیش آهنگی وجود داشت که

if I rolled into the world,

اگر به دنیا می‌رفتم،

I would create a really nice situation

موقعیت واقعاً خوبی را

for everyone around and every everything would be lovely.

برای همه اطرافیان ایجاد می‌کردم و همه چیز دوست‌داشتنی می‌شد.

Free candy every Wednesday, I think.

من فکر می کنم هر چهارشنبه آب نبات رایگان.

So if I ruled the world. What about you?

پس اگر من بر جهان حکومت می کردم. تو چطور؟

What would you do if you had the chance to decide what happens in the world?

اگر این فرصت را داشتید که تصمیم بگیرید در دنیا چه اتفاقی می افتد چه می کردید؟

How would you run the world?

چگونه جهان را اداره می کنید؟

How would you do it?

چگونه آن را انجام می دهید؟

What would you decide?

چه تصمیمی می گیرید؟

So imagine if you could decide any law that you wanted.

بنابراین تصور کنید که آیا می توانید هر قانونی را که می خواهید تصمیم بگیرید.

You could make any law, you could bring it forward

شما می توانید هر قانونی را وضع کنید، می توانید آن را مطرح کنید

and you could say, this is what you have to do from now on.

و می توانید بگویید از این به بعد این کاری است که باید انجام دهید.

Maybe something strict, maybe something

شاید چیزی سختگیرانه، شاید چیزی

that you would want to change in society.

که بخواهید در جامعه تغییر دهید.

So imagine, imagine for a moment if you could actually do that, if you could take over

پس تصور کنید، برای یک لحظه تصور کنید که آیا واقعاً می‌توانید این کار را انجام دهید، اگر می‌توانید

maybe just for one day and make some changes, imagine what you could do.

فقط برای یک روز مسئولیت را بر عهده بگیرید و تغییراتی ایجاد کنید، تصور کنید چه کاری می‌توانید انجام دهید.

So we are looking at words and phrases connected to ruling,

بنابراین، به نظر من، ما به کلمات و عبارات مرتبط با حاکمیت،

controlling different types

کنترل انواع مختلف

of government, I suppose as well.

حکومت نگاه می کنیم.

Hello.

سلام.

Also to Jemmy Jemmy in Hong Kong.

همچنین به Jemmy Jemmy در هنگ کنگ.

Now, yesterday Mr.

حالا دیروز آقای

Steve, who was with me yesterday but isn't here today because he has to work.

استیو که دیروز با من بود اما امروز اینجا نیست چون باید کار کند.

Unfortunately, not like me.

متاسفانه مثل من نیست

I can stand here and relax and talk to the world.

من می توانم اینجا بایستم و استراحت کنم و با دنیا صحبت کنم.

Isn't it nice?

خوب نیست؟

So, Steve yesterday was asked about football.

بنابراین، دیروز از استیو در مورد فوتبال پرسیده شد.

It is fair to say that we know nothing about football.

منصفانه است که بگوییم ما چیزی از فوتبال نمی دانیم.

Mr. Steve and myself, we don't really follow football.

من و آقای استیو، ما واقعاً فوتبال را دنبال نمی کنیم.

But I do know that Jemmy is a big fan of football.

اما من می دانم که جمی از طرفداران پر و پا قرص فوتبال است.

I think it is fair to say.

من فکر می کنم منصفانه است که بگویم.

Hello to you, Jen.

سلام به تو جن.

Hello to you.

درود بر تو.

Where were you watching at the moment?

در آن لحظه کجا را تماشا می کردید؟

I don't recognise your name.

من اسم شما را نمی شناسم

Maybe it may.

شاید ممکن است.

If it is your first time, please let me know.

اگر اولین بار است به من اطلاع دهید.

Please say, Mr.

Duncan, It is my first time here.

لطفاً بگویید آقای

دانکن، اولین بار است که اینجا هستم.

Zika is here as well.

زیکا اینجا هم هست.

Hello, Mr. Duncan. It is raining a lot.

سلام آقای دانکن باران زیاد می بارد.

Also, there are many stones.

همچنین سنگ های زیادی وجود دارد.

I would imagine that.

من آن را تصور می کنم.

You mean hail. Hail. So when.

منظورت تگرگ هست تگرگ. بنابراین، هنگامی که.

When the rain freezes, normally we say that

وقتی باران یخ می زند، معمولاً می گوییم که

it turns to ice or hail.

تبدیل به یخ یا تگرگ می شود.

Hail.

تگرگ.

It is a type of frozen rain.

این یک نوع باران یخ زده است.

And sometimes the pieces of ice can be huge.

و گاهی اوقات تکه های یخ می توانند بزرگ باشند.

Sometimes the size of golf

گاهی اوقات اندازه

balls or even larger from that.

توپ گلف یا حتی بزرگتر از آن است.

So it is possible to have hail and also to have a lot of

بنابراین امکان تگرگ وجود دارد و همچنین احتمال

hailstones falling as well.

ریزش تگرگ زیاد نیز وجود دارد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello also to Palmira is here today.

سلام به پالمیرا نیز امروز اینجاست.

Thank you.

متشکرم.

I am doing some special livestreams, so I am with you every day

من در حال انجام چند پخش زنده ویژه هستم، بنابراین

until next week until the 31st.

تا هفته آینده تا 31 هر روز با شما هستم.

So for those who are wondering, why are you here on Monday?

بنابراین برای کسانی که می‌پرسند، چرا دوشنبه اینجا هستید؟ به

That is the reason why.

همین دلیل است.

Hello to.

سلام به.

Who else is here today? Let's have a look.

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟ بیایید نگاهی بیندازیم.

I'm just going through my big list.

من فقط فهرست بزرگ خود را مرور می کنم.

There are many people joining me.

افراد زیادی به من می پیوندند.

apparently you are, Jen.

ظاهرا تو هستی جن

It is your first time here on the live chat.

این اولین بار است که در چت زنده اینجا هستید.

Congratulations.

تبریک می گویم.

I always like to make

همیشه دوست دارم کاری کنم که

everyone feel welcome on my live stream.

همه در جریان زنده من احساس خوش آمد گویی کنند.

So welcome.

پس خوش آمدید

And if you want to tell us where you are, I would be very interested

و اگر می خواهید به ما بگویید کجا هستید، من بسیار علاقه مند هستم

to find out if I was honest with you.

که بدانم آیا من با شما صادق هستم یا خیر.

It's nice to see so many people here.

دیدن این همه آدم در اینجا خوب است.

Sameh is here today watching in Egypt.

سامه امروز اینجاست و در مصر تماشا می کند.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Fortunately, it is not raining today.

خوشبختانه امروز باران نمی بارد.

We don't have much rain or hail stones.

باران و تگرگ زیاد نداریم.

Definitely not,

قطعا نه،

I can safely say.

به جرات می توانم بگویم.

So we are looking very briefly at words

بنابراین ما به طور خلاصه به کلمات

and phrases connected to ruling the world.

و عبارات مرتبط با حکومت بر جهان نگاه می کنیم.

So imagine if you had the chance

بنابراین تصور کنید که اگر این شانس را داشتید که

maybe to decide one or two

شاید برای یک یا دو

new laws, so new laws

قانون جدید تصمیم گیری کنید، قوانین جدیدی

that you could bring in and say, I want to change this

که می توانید وارد کنید و بگویید، من می خواهم این را تغییر دهم

or I want to change that particular thing.

یا می خواهم آن چیز خاص را تغییر دهم.

What would you do?

شما چکار انجام خواهید داد؟

I would have free candy

من

or free sweets and chocolate every Wednesday.

هر چهارشنبه آب نبات یا شیرینی و شکلات رایگان می خورم.

So every Wednesday you could have one bar of chocolate or maybe your favourite candy,

بنابراین هر چهارشنبه می‌توانید یک تکه شکلات یا شاید آب نبات مورد علاقه‌تان،

something that you love to eat, and that would be free every Wednesday for the rest of the week.

چیزی که دوست دارید بخورید، و هر چهارشنبه برای بقیه هفته رایگان است.

You would have to pay for it, but every Wednesday you would have free

شما باید هزینه آن را بپردازید، اما هر چهارشنبه

chocolate or free candy.

شکلات یا آب نبات رایگان خواهید داشت.

Is that a good idea?

آیا ایده ی خوبی است؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم. به

I think it's a very good idea.

نظر من ایده بسیار خوبی است.

Our Bob is here as well.

باب ما هم اینجاست.

It's nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Please let me know where you are.

لطفا به من اطلاع دهید که کجا هستید.

If you want to say hello to me.

اگر می خواهید به من سلام کنید.

So if you could rule the world.

پس اگر می توانستی بر جهان حکومت کنی

There it is on the screen.

آنجا روی صفحه است.

Everything is very moody today.

امروز همه چیز خیلی بد است.

Do you like my new studio, by the way?

اتفاقاً استودیوی جدید من را دوست دارید؟

This is my steampunk studio.

این استودیوی استیم پانک من است.

You might not realise it, but I'm very much into Steve Punk.

شاید متوجه نشوید، اما من به شدت به استیو پانک علاقه دارم.

And for those who wonder what it looks like, it looks a little bit like this.

و برای کسانی که تعجب می کنند که چگونه به نظر می رسد، کمی شبیه به این است.

Very dark and gothic with lots of pipes

بسیار تاریک و گوتیک با مقدار زیادی لوله

and mechanics and steam.

و مکانیک و بخار.

So I hope you like the look of my new studio.

بنابراین امیدوارم از ظاهر استودیوی جدید من خوشتان بیاید.

I think it looks rather nice, actually.

من فکر می کنم به نظر می رسد نسبتا زیبا، در واقع.

Very atmospheric, to be honest.

خیلی جوی است، صادقانه بگویم.

Duong says,

دوونگ می گوید،

I have just gained 620 points in my two week test.

من به تازگی در آزمون دو هفته ای خود 620 امتیاز کسب کرده ام.

Thank you, Mr. Duncan.

ممنون آقای دانکن

I have learnt English from your useful lessons,

من زبان انگلیسی را از درس های مفید شما یاد گرفته ام

and my next target is to expand to 785.

و هدف بعدی من این است که به 785 برسم.

So you are on your way to becoming very fluent in English.

بنابراین شما در راه هستید تا به زبان انگلیسی بسیار مسلط شوید.

In fact, you are on your way to becoming

در واقع، شما در راه تبدیل شدن به

expert level.

سطح متخصص هستید.

I like that.

من آن را دوست دارم.

So good luck with the rest of your studies.

پس در ادامه تحصیل موفق باشید.

And yes, keep on climbing.

و بله، به صعود ادامه دهید.

That's what I say and I'm sure you can do it.

این چیزی است که من می گویم و مطمئن هستم که شما می توانید آن را انجام دهید.

So here we are then. Rule the world.

پس ما اینجا هستیم. حکومت بر جهان است.

If you could rule the world for one day, what would you change?

اگر می توانستید برای یک روز بر جهان حکومت کنید، چه چیزی را تغییر می دادید؟

Something nice.

یه چیز خوب

So I know there might be things you could think of

بنابراین می دانم که ممکن است چیزهایی وجود داشته باشد که بتوانید به آنها فکر کنید که

that might be not so nice, but what about a nice thing?

ممکن است چندان خوب نباشند، اما در مورد یک چیز خوب چطور؟

I think it's good to talk about something nice today.

من فکر می کنم خوب است که امروز در مورد یک چیز خوب صحبت کنیم.

So if you could rule the world, what would you change?

بنابراین اگر می توانستید بر جهان حکومت کنید، چه چیزی را تغییر می دادید؟

So mine would be free chocolate every Wednesday.

بنابراین مال من هر چهارشنبه شکلات رایگان خواهد بود.

So you could go to the shop.

بنابراین می توانید به مغازه بروید. می

You can go in and you can say hello.

توانید وارد شوید و می توانید سلام کنید.

Hello, Mr.

سلام آقای

Candy store owner.

صاحب فروشگاه آب نبات.

I will have my free bar of chocolate today

من امروز شکلات رایگان خود را خواهم داشت

and then you will go home and you will eat your lovely bar of chocolate.

و سپس شما به خانه می روید و شکلات دوست داشتنی خود را می خورید.

I think that's a really good idea.

من فکر می کنم که این یک ایده واقعا خوب است.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you have any good ones? If you had a chance.

آیا موارد خوبی دارید؟ اگه فرصت داشتی

What would you change in the world?

چه چیزی را در دنیا تغییر می دهید؟

I suppose there are many ways of describing the controlling or maybe the way you.

من فکر می کنم راه های زیادی برای توصیف کنترل یا شاید روش شما وجود دارد.

You decide what happens in a country.

شما تصمیم می گیرید در یک کشور چه اتفاقی بیفتد.

You might say that you run a country, run.

ممکن است بگویید که شما یک کشور را اداره می کنید، اجرا کنید.

So I think the word run is actually quite

بنابراین من فکر می کنم کلمه اجرا در واقع

interesting to run something.

برای اجرای چیزی بسیار جالب است.

You run a country, you decide

شما یک کشور را اداره می کنید، شما تصمیم می گیرید که

how that thing is controlled.

چگونه آن چیز کنترل شود.

You decide how it is run.

شما تصمیم می گیرید که چگونه اجرا شود.

So quite often we use the word run in English

بنابراین اغلب ما از کلمه run در انگلیسی

to describe the way something is operated or controlled.

برای توصیف نحوه عملکرد یا کنترل چیزی استفاده می کنیم.

You run a country

شما یک کشور را

in computer programming, you can run a sequence of processes.

در برنامه نویسی کامپیوتری اداره می کنید، می توانید دنباله ای از فرآیندها را اجرا کنید.

So quite often in computing, we run a program.

بنابراین اغلب در محاسبات، یک برنامه را اجرا می کنیم.

Something is operating.

یه چیزی داره کار میکنه

Something is working in a certain way.

چیزی به روش خاصی کار می کند.

Paul May says, Today I have laundry day.

پل می می گوید، امروز روز لباسشویی دارم.

Sadly, my washing machine has broken.

متاسفانه ماشین لباسشوییم خراب شده

It has worked for over 20 years.

بیش از 20 سال کار کرده است.

Well, maybe.

خوب شاید.

Perhaps it might be time to get a new one.

شاید زمان آن رسیده که یک مورد جدید تهیه کنید.

Maybe.

شاید.

I remember my grandmother used to wash

یادم می آید مادربزرگم

many of her clothes by hand.

خیلی از لباس هایش را با دست می شست.

That's how far back my memory goes.

حافظه من به همین اندازه به عقب می رود.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Yes. You are welcome.

آره. خواهش میکنم.

I'm sure you'll English will improve every day.

من مطمئن هستم که زبان انگلیسی شما هر روز بهتر خواهد شد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So if you run something,

بنابراین اگر چیزی را اجرا می کنید، به این

it means you control that particular thing.

معنی است که آن چیز خاص را کنترل می کنید.

You might, of course, run a company.

البته ممکن است یک شرکت را اداره کنید.

You run maybe a small business.

شاید یک تجارت کوچک را اداره کنید.

You are in charge.

تو مسئولی.

Maybe you are the person who makes all of the big decisions.

شاید شما فردی باشید که تمام تصمیمات بزرگ را می‌گیرد.

Maybe you are the one putting money into the company.

شاید شما هستید که پول را به شرکت می‌ریزید.

So you are running the company.

بنابراین شما شرکت را اداره می کنید.

You are controlling that particular thing.

شما در حال کنترل آن چیز خاص هستید.

no. I like this decree.

نه من این فرمان را دوست دارم.

If you decree something, you are making a decision.

اگر چیزی را حکم کنید، در حال تصمیم گیری هستید. داری

You are making a rule.

قانون می کنی

You decree something.

تو یه چیزی حکم میکنی

So a decree is normally a rule that is introduced.

بنابراین یک فرمان به طور معمول یک قاعده است که معرفی می شود.

You decree, you introduce a rule, you decree something.

شما حکم می کنید، یک قاعده معرفی می کنید، یک چیزی حکم می کنید.

I like that.

من آن را دوست دارم.

I think that stems way back from from Latin

من فکر می‌کنم که این امر از

rule and control.

حکومت و کنترل لاتین ناشی می‌شود.

So when we say that you rule, you control,

بنابراین وقتی می گوییم شما حکومت می کنید، شما کنترل می کنید،

you make all the decisions,

همه تصمیم ها را می گیرید،

you decide what happens next.

تصمیم می گیرید که بعدا چه اتفاقی بیفتد.

So maybe once again, you can rule a certain area.

بنابراین شاید یک بار دیگر، شما بتوانید بر یک منطقه خاص حکومت کنید.

You can rule a country.

شما می توانید یک کشور را اداره کنید.

Or as I've been talking about today, you can rule the world.

یا همانطور که من امروز در مورد آن صحبت کردم، شما می توانید بر جهان حکومت کنید.

Imagine that.

تصور کنید که.

It's a little bit like James Bond villains.

کمی شبیه شخصیت های شرور جیمز باند است.

They always want to rule the world, but of course,

آنها همیشه می خواهند بر جهان حکومت کنند، اما البته،

they are always foiled at the end for you.

همیشه در پایان برای شما خنثی می شوند.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

If you spoil something,

اگر چیزی را خراب کنید، به این

it means you stop it from happening.

معنی است که از وقوع آن جلوگیری می کنید.

You prevent that thing.

شما جلوی آن چیز را بگیرید.

You find out what is happening and you stop it from occurring.

شما متوجه می شوید که چه اتفاقی می افتد و از وقوع آن جلوگیری می کنید.

You follow something.

یه چیزی رو دنبال میکنی

Maybe an evil person who wants to take over the world with their big laser beam.

شاید یک آدم شیطانی که می خواهد با پرتو لیزر بزرگ خود دنیا را تسخیر کند.

You might foil their plans

شما ممکن است برنامه های آنها

for world domination.

برای تسلط بر جهان را خنثی کنید.

Rosa?

رزا؟

Rosa. Hello, Rosa.

رزا سلام رزا

Apparently, your local supermarket gives you free coffee.

ظاهراً سوپرمارکت محلی شما قهوه رایگان به شما می دهد. می

You see, I like that.

بینید، من آن را دوست دارم.

I like that free coffee.

من آن قهوه رایگان را دوست دارم.

Now, there are some supermarkets here

اکنون، برخی از سوپرمارکت‌ها

in the UK that actually give you free coffee.

در بریتانیا وجود دارند که در واقع قهوه رایگان به شما می‌دهند.

So if you go into the shop, you do some shopping,

بنابراین اگر وارد مغازه می‌شوید، کمی خرید می‌کنید

and then you go to their little restaurant or cafe.

و سپس به رستوران یا کافه کوچک آنها می‌روید.

You can actually get a free cup of coffee.

در واقع می توانید یک فنجان قهوه رایگان دریافت کنید.

I suppose it is a way of saying thank you for being a customer.

فکر می کنم این روشی برای تشکر از مشتری بودن شما باشد.

That's what I think anyway.

به هر حال این چیزی است که من فکر می کنم.

So yes, I suppose that's as a nice rule.

بنابراین بله، من فکر می کنم که به عنوان یک قانون خوب است.

A supermarket here provides

یک سوپرمارکت در اینجا

free coffee every day for its clients.

هر روز قهوه رایگان برای مشتریان خود فراهم می کند.

So you could actually go there every day

بنابراین می توانید هر روز به آنجا بروید

and have free coffee every time you go shopping?

و هر بار که به خرید می روید قهوه مجانی بخورید؟

I like that.

من آن را دوست دارم.

That's quite a good idea.

این ایده کاملاً خوبی است.

So that is a good rule. A nice rule.

پس این یک قانون خوب است. یک قانون خوب

Very similar to mine.

خیلی شبیه مال منه

My lovely rule about having free candy,

قانون دوست داشتنی من در مورد داشتن آب نبات رایگان،

free chocolate every Wednesday.

شکلات رایگان هر چهارشنبه.

So if you rule something, it means normally

بنابراین اگر شما بر چیزی حکمرانی می کنید، به این معنی است که معمولاً

you are making the decisions.

تصمیم می گیرید.

We often describe that kind of person as a ruler,

ما اغلب آن نوع از افراد را به عنوان یک حاکم توصیف می کنیم،

the ruler of a certain place,

حاکم یک مکان خاص،

the person who has normally complete control.

شخصی که به طور معمول کنترل کامل دارد.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Some words that are not so positive.

چند کلمه که چندان مثبت نیست.

Of course, we have to look at all of the words, the happy ones, the positive ones,

البته ما باید به همه کلمات نگاه کنیم، خوشایند، مثبت

and the not so positive ones.

و نه چندان مثبت.

Despots.

مستبدان.

A person who rules completely with authority.

فردی که کاملاً با اقتدار حکومت می کند.

Despots.

مستبدان.

A person who controls everything.

فردی که همه چیز را کنترل می کند.

So they make the decisions.

بنابراین آنها تصمیم می گیرند.

They have no freedom.

آنها آزادی ندارند.

Quite often we often say a despot is a person

غالباً ما اغلب می گوییم مستبد شخصی است

also who does not allow freedom amongst

که اجازه آزادی در بین

the community.

جامعه را نیز نمی دهد.

And I'm losing my voice.

و من صدایم را از دست می دهم.

Isn't that nice?

این خوب نیست؟ به

This is why you should always have some water nearby.

همین دلیل است که همیشه باید مقداری آب در این نزدیکی داشته باشید.

When you're

doing a live stream, you must always have some water nearby.

وقتی

در حال پخش زنده هستید، همیشه باید مقداری آب در نزدیکی خود داشته باشید.

So when we talk about the despots, a person who has complete control.

بنابراین وقتی در مورد مستبدان صحبت می کنیم، فردی که کنترل کامل دارد.

And quite often that comes with no freedom.

و اغلب اوقات این بدون آزادی است.

An autocrat is another person,

خودکامه شخص دیگری است،

another type of person who puts themselves in control.

نوع دیگری از افراد که خود را تحت کنترل قرار می دهند.

I'm sure there are many other words you could think of using as well.

من مطمئن هستم که بسیاری از کلمات دیگر نیز وجود دارد که می توانید به استفاده از آنها فکر کنید.

Some of them perhaps. Not so nice.

برخی از آنها شاید. خیلی قشنگ نیست

Not so pleasant.

چندان خوشایند نیست

Here we go. Another one.

در اینجا ما می رویم. یکی دیگه.

Dictator.

دیکتاتور.

I suppose over history, there have been many dictators.

فکر می کنم در طول تاریخ، دیکتاتورهای زیادی وجود داشته اند.

Many people who have ruled a certain place

بسیاری از مردمی که بر یک مکان

or a country whilst taking away

یا یک کشور حکومت می کنند و در عین حال

many of the freedoms, many of the types of freedom.

بسیاری از آزادی ها و بسیاری از انواع آزادی را سلب کرده اند.

So I suppose we can all think of at least one

بنابراین من فکر می کنم همه ما می توانیم حداقل به یک

dictator over time.

دیکتاتور در طول زمان فکر کنیم.

History has recorded many people

تاریخ افراد زیادی را ثبت کرده است

who have taken over countries, many different parts of the world.

که کشورها، بسیاری از نقاط مختلف جهان را تسخیر کرده اند.

We describe them as a dictator.

ما آنها را به عنوان یک دیکتاتور توصیف می کنیم.

They decide what happens and only them.

آنها تصمیم می گیرند چه اتفاقی بیفتد و فقط آنها.

Only they make the decisions.

فقط آنها تصمیم می گیرند.

And sometimes those decisions can be can be good.

و گاهی اوقات این تصمیمات می توانند خوب باشند.

But quite often they can also be

اما اغلب آنها همچنین می توانند

bad or restrictive.

بد یا محدود کننده باشند.

Hello to Arielle.

سلام به آریل.

Thank you very much for your Super chat.

از سوپر چت شما بسیار سپاسگزارم.

Arielle.

آریل.

Thank you very much. Hello Mr. Duncan.

بسیار از شما متشکرم. سلام آقای دانکن

I would like to put two Christmases per year to get more presents.

من می خواهم دو کریسمس در سال بگذارم تا هدایای بیشتری دریافت کنم.

Sally is very good, so maybe we could have

سالی خیلی خوب است، بنابراین شاید بتوانیم

two celebrations or two public holidays

دو جشن یا دو تعطیلات عمومی داشته باشیم

where people can get together and eat

که مردم بتوانند دور هم جمع شوند و غذا بخورند

and they can share time and also share gifts as well.

و بتوانند وقت خود را به اشتراک بگذارند و همچنین هدایایی را به اشتراک بگذارند.

You know, I like that one.

میدونی من اون یکی رو دوست دارم

There are certain types of holidays

انواع خاصی از تعطیلات

or festivals where you can get many presents over lots of days.

یا فستیوال ها وجود دارد که در آنها می توانید هدایای زیادی را در روزهای زیادی دریافت کنید.

So I would like that maybe Christmas we could have

بنابراین من دوست دارم که شاید بتوانیم

Christmas twice a year

کریسمس را دو بار در سال

or even three times.

یا حتی سه بار جشن بگیریم. آیا

Am I being greedy by saying that?

با گفتن این جمله حریص می شوم؟

Maybe so.

شاید اینطور باشد. از

Thank you, Arielle, for your lovely, very, very generous super chat.

شما، آریل، برای چت فوق العاده دوست داشتنی، بسیار بسیار سخاوتمندانه شما متشکرم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Claudia says.

کلودیا می گوید.

I think the world can be better if the teaching system is changed.

من فکر می کنم اگر سیستم آموزشی تغییر کند، جهان می تواند بهتر شود .

More empathy, more creativity,

همدلی بیشتر، خلاقیت بیشتر،

paying attention to the ability of each child

توجه به توانایی هر کودک

and developing their ability.

و شکوفا کردن توانایی آنها. به

I think that is actually a very good suggestion.

نظر من در واقع پیشنهاد بسیار خوبی است.

I have over the years expressed

من در این سال ها

some of my opinions.

برخی از نظرات خود را بیان کرده ام.

By the way, I'm taking this off the screen.

به هر حال، من این را از صفحه نمایش حذف می کنم.

I'm taking this off just in case you think that refers to me.

من این را حذف می کنم فقط در صورتی که فکر کنید به من مربوط می شود.

That is not me. I'm not the dictator.

این من نیستم. من دیکتاتور نیستم

So I will take that off the screen very quickly,

بنابراین من آن را خیلی سریع از روی صفحه نمایش حذف می کنم،

just in case you tune in and you're not sure what's going on.

فقط در صورتی که تنظیم کنید و مطمئن نباشید که چه اتفاقی می افتد.

But I think you're right. Yes.

اما فکر می کنم حق با شماست. آره.

The education system, even here in the UK, I think there are many problems

سیستم آموزشی، حتی در اینجا در بریتانیا، من فکر می کنم مشکلات زیادی

that exist in the education system here in the UK as well.

در سیستم آموزشی اینجا در بریتانیا وجود دارد.

Many things,

خیلی چیزها،

especially when we talk about the size of the classes.

به خصوص وقتی در مورد اندازه کلاس ها صحبت می کنیم.

So sometimes you can have maybe 35

بنابراین گاهی اوقات شما می توانید شاید 35

or 40 students in one classroom.

یا 40 دانش آموز در یک کلاس درس داشته باشید.

And this is something I've always disagreed with,

و این چیزی است که من همیشه با آن مخالف بودم،

even for my own experience

حتی برای تجربه خودم

of being at school, which was a very long time ago, by the way.

از حضور در مدرسه، که اتفاقاً خیلی وقت پیش بود.

But I do remember that the classes were

اما به یاد دارم که کلاس‌ها

always very large, lots of students in the classroom.

همیشه بسیار بزرگ بودند، تعداد زیادی دانش‌آموز در کلاس درس.

And I also know from my own experience that quite often

و همچنین از تجربه خودم می‌دانم که اغلب اوقات

you could be overlooked or neglected by the teacher.

ممکن است معلم شما را نادیده بگیرد یا نادیده بگیرد.

And I have to say, it's not always the teacher's fault.

و باید بگویم که همیشه تقصیر معلم نیست.

Sometimes they are asked to teach

گاهی از آنها خواسته می شود که در

very large classrooms full of many, many students.

کلاس های بسیار بزرگ پر از دانش آموزان بسیار زیاد تدریس کنند.

So it is difficult to give attention

بنابراین توجه

to every student in the classroom

به هر دانش آموز در کلاس دشوار است

and also also I think

و همچنین فکر می کنم

there are many students

بسیاری از دانش آموزان هستند

who are who are never given the chance

که هرگز به آنها فرصت داده نمی شود

because decisions are made that change their education

زیرا تصمیماتی گرفته می شود که تحصیلات آنها را تغییر می دهد

or maybe change their actual life,

یا شاید زندگی واقعی آنها را تغییر می دهد.

the direction that they are going in.

I suppose I learnt this from my own experience

فکر می کنم وقتی در مدرسه بودم این را از تجربه خودم یاد گرفتم

when I was at school because I was quite quiet.

زیرا کاملاً ساکت بودم.

I was shy and quite often I think I was overlooked by the teachers.

من خجالتی بودم و اغلب فکر می‌کنم معلمان مرا نادیده می‌گیرند.

So because of that they would often

بنابراین به همین دلیل آنها اغلب

not even notice that you were there.

حتی متوجه حضور شما نمی شوند. کلودیا گفت

They would, they would, you would almost vanish

، آنها می‌کردند، می‌کردند، تو تقریباً

in the classroom, you would almost disappear,

در کلاس ناپدید می‌شوی، تقریباً ناپدید می‌شوی

Claudia said.

.

That's incredible.

این باور نکردنی است.

53 students in your classroom

53 دانش آموز در کلاس شما

when you visit school, that's that's too many, to be honest with you.

وقتی از مدرسه دیدن می کنید، این تعداد زیاد است، اگر با شما صادق باشم.

That is too many students.

تعداد دانش آموزان بسیار زیاد است.

Far too many.

خیلی زیاد.

So I think you are right, Claudia.

بنابراین فکر می کنم حق با شماست، کلودیا.

I think quite often sometimes it is not the fault of the teacher.

من فکر می کنم اغلب گاهی اوقات تقصیر معلم نیست.

Sometimes it is just the fault of the way

گاهی اوقات تقصیر از نحوه

the classrooms or the classes are arranged.

چیدمان کلاس ها یا کلاس هاست.

But at the moment,

اما در حال حاضر،

what I will say at the moment is here

چیزی که در حال حاضر می گویم این است که در اینجا

teaching has become a rather difficult occupation

تدریس به دلایل بسیاری به شغل نسبتاً دشواری تبدیل شده است،

for many reasons, not least of all

مهمتر از همه به این

because many teachers receive very little salary,

دلیل که بسیاری از معلمان حقوق بسیار کمی دریافت می کنند، و

they are not paid very well.

حقوق چندان خوبی دریافت نمی کنند.

So there is I suppose

بنابراین فکر می کنم

there is a shortage of teachers here in the UK,

اینجا در بریتانیا کمبود معلم وجود دارد،

so I'm not sure what the education system is

بنابراین من مطمئن نیستم که سیستم آموزشی در

like where you are in in Argentina,

جایی که شما در آرژانتین هستید چگونه است،

but I would imagine there are problems there as well.

اما تصور می کنم در آنجا نیز مشکلاتی وجود داشته باشد.

But they are everywhere.

اما آنها همه جا هستند.

There is no perfect education system.

هیچ سیستم آموزشی کاملی وجود ندارد.

In fact, I can say that many people now are moving more

در واقع، می توانم بگویم که بسیاری از مردم در حال حاضر بیشتر به

towards private education for their children or even

سمت آموزش خصوصی برای فرزندان خود یا حتی می روند

and this is the thing I've never experienced.

و این چیزی است که من هرگز تجربه نکرده ام.

Many children are now being taught.

اکنون به بسیاری از کودکان آموزش داده می شود.

They're being taught at home.

آنها در خانه آموزش می بینند.

Home teaching has also become

تدریس در خانه نیز

quite popular, especially after the pandemic,

بسیار رایج شده است، به ویژه پس از همه گیری، که

where many people, of course, had to stay at home

در آن بسیاری از مردم، البته، مجبور بودند در خانه بمانند

and quite often the schools would close.

و اغلب مدارس تعطیل می شوند.

And so the children are at home as well.

و بنابراین بچه ها نیز در خانه هستند.

So home schooling, teaching your children actually at home

بنابراین آموزش در خانه، آموزش به فرزندان خود در خانه

and not sending them to school at all has become very popular.

و عدم فرستادن آنها به مدرسه بسیار محبوب شده است.

So many people joining in.

افراد بسیار زیادی به آن ملحق می شوند.

Thank you very much.

بسیار متشکرم.

It's nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

I'm here every day until next Tuesday.

من هر روز اینجا هستم تا سه شنبه آینده.

We are doing something different, something special,

ما هر روز در حال انجام کار متفاوت، چیزی خاص،

live streams every day.

پخش زنده هستیم.

We just talked about dictators

ما فقط در مورد دیکتاتورها صحبت کردیم

and I'm sure we can think of many when we look back over history.

و من مطمئن هستم که وقتی به تاریخ نگاه می کنیم می توانیم به بسیاری از آنها فکر کنیم.

What about this one?

در مورد این یکی چی؟

A plutocracy?

پلوتوکراسی؟

I like this word. It sounds nice.

من این کلمه را دوست دارم. به نظر قشنگ میاد به

It sounds like it has something to do with planets, but it doesn't.

نظر می رسد که ربطی به سیارات دارد، اما اینطور نیست.

It's actually to do with money.

در واقع به پول مربوط می شود.

So we are talking about the old word for for money.

بنابراین ما در مورد کلمه قدیمی برای پول صحبت می کنیم.

So by that, you can guess that a plutocracy

بنابراین با آن، می توانید حدس بزنید که یک پلوتوکراسی

is a country or a government

کشور یا دولتی است

that is run for the wealthy by the wealthy.

که توسط ثروتمندان برای ثروتمندان اداره می شود.

So quite often it is a type of government

بنابراین اغلب نوعی حکومت است

that is run or a country

که اداره می شود یا کشوری

that is ruled by those with wealth.

که توسط افراد دارای ثروت اداره می شود.

You might say, I know I'm I'm putting myself at risk here

ممکن است بگویید، من می دانم که با گفتن این حرف، خودم را در اینجا به خطر می اندازم

by saying this, but you might say that in the past, this country,

، اما ممکن است بگویید که در گذشته، این کشور، کشوری که

the one I'm in now, England,

من اکنون در آن هستم، انگلستان،

was sort of a plutocracy

نوعی پلوتوکراسی بود،

because the people who made all the decisions

زیرا افرادی که همه تصمیم‌ها را می‌گرفتند،

were the wealthy and everyone else

ثروتمندان بودند و بقیه

was at the bottom.

در پایین‌ترین نقطه بودند.

They were all the peasants.

همه آنها دهقان بودند.

So you might say that even in the past here in this country,

بنابراین ممکن است بگویید که حتی در گذشته اینجا در این کشور،

maybe this country was a plutocracy.

شاید این کشور یک پلوتوکراسی بوده است.

But we often think of countries where the wealthy,

اما ما اغلب به کشورهایی فکر می کنیم که در آن افراد ثروتمند،

those with lots of money, make all the decisions.

آنهایی که پول زیادی دارند، همه تصمیمات را می گیرند.

Then we have another word that

سپس کلمه دیگری داریم که می

we hear used quite often democracy.

شنویم اغلب از دموکراسی استفاده می شود.

Mr. Duncan, we've heard of that word.

آقای دانکن، ما این کلمه را شنیده ایم.

Democracy, of course, refers

البته دموکراسی به این اشاره دارد که گاهی اوقات به

to giving the people, the population,

مردم، جمعیت،

the choices, the decisions of theirs

انتخاب ها، تصمیمات آنها داده شود

sometimes.

.

So quite often, I suppose I would use this country

بنابراین اغلب، تصور می کنم از این کشور

as a way of describing that we have a government.

به عنوان راهی برای توصیف اینکه ما یک دولت داریم استفاده می کنم.

The government has people involved,

دولت افرادی درگیر دارد،

a group of people who are elected

گروهی از مردم که

by the in individuals like myself.

توسط افرادی مانند من انتخاب می شوند.

So we will decide who runs the country,

بنابراین ما تصمیم خواهیم گرفت که چه کسی کشور را اداره می کند،

who is in charge.

چه کسی مسئول است.

We choose.

ما انتخاب میکنیم.

So quite often I suppose this is the most basic way of describing

بنابراین اغلب تصور می‌کنم این اساسی‌ترین راه برای توصیف

democracy is giving the people, giving the population

دموکراسی، دادن

the choice or a chance to make decisions.

حق انتخاب یا فرصت تصمیم‌گیری به مردم است. فکر می‌کنم

I suppose in recent history in this country,

در تاریخ اخیر در این کشور، می‌توانم

I would say the biggest decision

بگویم بزرگترین تصمیمی

that we had to make in this country

که ما در این کشور باید می‌گرفتیم،

was in 2016,

در سال 2016 بود که

when the referendum for leaving

همه‌پرسی خروج از

the European Union was decided.

اتحادیه اروپا قطعی شد.

And of course people voted

و البته مردم رای دادند

and they voted to leave the European Union.

و به خروج از اتحادیه اروپا رای دادند.

So that is one thing you see a very good example of democracy

بنابراین این یک چیز است که شما نمونه بسیار خوبی از دموکراسی

or Democrat or democratic

یا تصمیمات دموکرات یا دموکراتیک را می بینید

decisions being made.

.

So a democratic decision is one that is made

بنابراین یک تصمیم دموکراتیک تصمیمی است که

by the people normally, through a voting system.

توسط مردم به طور معمول و از طریق سیستم رای گیری گرفته می شود.

So I would say the last time anything changed in this country

بنابراین می‌توانم بگویم آخرین باری که چیزی در این کشور

based on a decision that was made by everyone

بر اساس تصمیمی که همه گرفته بودند تغییر کرد، توافق

was the Brexit

برگزیت بود

agreement,

،

where we decided that we did not want to stay in Europe.

جایی که ما تصمیم گرفتیم که نمی‌خواهیم در اروپا بمانیم.

We wanted to say good bye.

خواستیم خداحافظی کنیم.

And I'm sure someone is going to ask Mr.

و من مطمئن هستم که یکی از آقای

Duncan, what did you vote for?

دانکن می پرسد که شما به چه چیزی رای دادید؟

What did you vote for?

به چی رای دادی؟

Did you vote for Brexit

آیا به برکسیت رای دادید

or did you did you vote against it?

یا مخالف آن؟

I bet you would love to know that, wouldn't you?

شرط می بندم که دوست داری بدانی، اینطور نیست؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

People are who we are now.

مردم همانی هستند که ما الان هستیم.

This is interesting.

جالب است.

People are hungry all over the world and they don't know how to feed

مردم در سرتاسر دنیا گرسنه هستند و نمی‌دانند چگونه

or look after themselves with basic ways

با روش‌های اولیه کشاورزی از خود تغذیه یا مراقبت کنند

of farming.

.

For example, I am a very big fan of farming.

به عنوان مثال، من از طرفداران بسیار زیادی کشاورزی هستم.

I think

فکر می‌کنم

farming is the most basic source

کشاورزی اساسی‌ترین منبع

of maybe wealth and health

ثروت و سلامتی است

and I suppose a comfortable life

و فکر می‌کنم یک زندگی راحت

that we all now expect to have.

که اکنون همه ما انتظار داریم داشته باشیم.

So because of farming, over the years

بنابراین به دلیل کشاورزی، در طول سال ها

things have changed for many of us,

همه چیز برای بسیاری از ما تغییر کرده است،

including here in the UK.

از جمله اینجا در بریتانیا.

So I would say that farming is a very important thing

بنابراین من می گویم که کشاورزی یک چیز بسیار مهم

and also a very important skill and probably should always be encouraged.

و همچنین یک مهارت بسیار مهم است و احتمالا همیشه باید تشویق شود.

Democracy,

دموکراسی،

It's a very interesting word.

کلمه بسیار جالبی است.

Now if you have a long memory,

حالا اگر حافظه طولانی داشته باشید،

you will know that quite often countries

می‌دانید که اغلب کشورهایی

that don't have democracy are often

که دموکراسی ندارند اغلب

persuaded to take it on or accept it

متقاعد می‌شوند که آن را قبول کنند یا اغلب آن را بپذیرند،

quite often the consequences are not great,

عواقب آن زیاد نیست،

but that, as they say, is another story.

اما آن‌طور که می‌گویند، این داستان دیگری است.

Finally, before I go, Mr.

بالاخره قبل از اینکه من برم آقای

Duncan, you are being very naughty now.

دانکن، شما الان خیلی شیطون می کنید.

Communism or

کمونیسم یا

communism.

کمونیسم.

Communism is a system where

کمونیسم سیستمی است که در آن

people have nothing but it is all shared equally

مردم چیزی ندارند اما همه آنها به طور مساوی تقسیم می شوند

and the state always own the things that you have.

و دولت همیشه مالک چیزهایی است که شما دارید.

So I suppose that is the most basic way of stating what communism is.

بنابراین من فکر می کنم این اساسی ترین راه برای بیان چیستی کمونیسم است.

But it is of course supposed to be a fair system where everyone

اما مطمئناً قرار است یک سیستم عادلانه باشد که در آن همه

gets an equal share and in reality

سهم مساوی داشته باشند و در واقع

I think it is fair to say that does not happen.

فکر می کنم منصفانه است که بگوییم این اتفاق نمی افتد.

Now, I have lived in a communist country, I've lived in China,

اکنون، من در یک کشور کمونیستی زندگی کرده‌ام، در چین زندگی کرده‌ام

and I spent many years living in China.

و سال‌های زیادی را در چین زندگی کرده‌ام.

So I know from from my own experience

بنابراین من از تجربه خودم می دانم

what living in a communist country is actually like.

که زندگی در یک کشور کمونیستی در واقع چگونه است.

So I'm not just making things up because I've actually had life

بنابراین من فقط چیزهایی را نمی سازم زیرا در واقع

experience of this particular political system.

تجربه زندگی از این نظام سیاسی خاص را داشته ام.

My own opinions.

نظرات خودم

Well, I suppose I would say that it isn't exactly

خب، من فکر می‌کنم که بگویم این دقیقاً

a very fair system, Any system of government, any system

یک سیستم خیلی عادلانه نیست، هر سیستم حکومتی، هر سیستمی که در آن

where one person or a small group of people

یک فرد یا گروه کوچکی از مردم

make decisions for the of the people.

برای مردم تصمیم بگیرند.

You can guarantee

شما می توانید تضمین کنید که

99% of the time

99٪ مواقع

there is some form of greed or corruption.

نوعی حرص و آز یا فساد وجود دارد.

And I'm not just saying that that exists in communism

و من فقط نمی گویم که این در کمونیسم وجود دارد،

because it exists everywhere, even in this country over the years,

زیرا در همه جا وجود دارد، حتی در این کشور طی سال ها،

many people have been found out

افراد زیادی کشف شده اند

or they've been discovered to be corrupt.

یا کشف شده اند که فاسد هستند.

So that's pretty much what it is all about

بنابراین،

ruling the world, I don't think, to be honest with.

صادقانه بگویم، فکر نمی‌کنم که این تقریباً همان چیزی است که در مورد اداره جهان است.

You I would love to have the chance to rule the world for one day,

تو من دوست دارم این شانس را داشته باشم که یک روز بر جهان حکومت کنم،

but I have a feeling

اما احساس می کنم که

it's not easy to know why.

فهمیدن دلیل آن آسان نیست.

Because people

چون آدمها با

are different.

هم فرق دارند.

Everywhere you go, people have different attitudes, different ways of living,

هر جا که می روید، مردم نگرش های متفاوتی دارند، شیوه های زندگی متفاوتی دارند،

different beliefs, so they all think differently.

باورهای متفاوتی دارند، بنابراین همه آنها متفاوت فکر می کنند.

So quite often, one person having control

بنابراین اغلب اوقات، کنترل یک نفر

over a large number of people might not be a good idea all the time.

بر تعداد زیادی از افراد ممکن است همیشه ایده خوبی نباشد .

So I don't think it is something I would like to try.

بنابراین فکر نمی کنم چیزی باشد که بخواهم آن را امتحان کنم.

But in my mind up here, in my imagination,

اما در ذهنم در اینجا، در تخیلم،

I like to think that I would be a good ruler of the planet.

دوست دارم فکر کنم که فرمانروای خوبی بر این سیاره خواهم بود.

Don't forget

free chocolate every Wednesday.

هر چهارشنبه شکلات رایگان را فراموش نکنید.

So that would be my rule

پس این قانون من خواهد بود

Vitus, says, Mr.

ویتوس می گوید، آقای

Duncan, we know that you lived in China.

دانکن، ما می دانیم که شما در چین زندگی می کردید.

You lived in a communist country for four years.

شما چهار سال در یک کشور کمونیستی زندگی کردید.

I did.

من کردم.

So I was living in China at the same time

بنابراین همزمان با تولد کانال یوتیوب من در چین زندگی می کردم

as my YouTube channel was born.

.

So I actually create my YouTube channel whilst living in China.

بنابراین من در واقع کانال YouTube خود را در حالی که در چین زندگی می کنم ایجاد می کنم.

So it all started that way back in 2006

بنابراین همه چیز به همین شکل در سال 2006 شروع شد

and way back then, of course, YouTube

و در آن زمان، البته، یوتیوب

was a very different place,

مکانی بسیار متفاوت بود،

very different from what it is now, to be honest.

صادقانه بگویم، بسیار متفاوت از آنچه اکنون است.

Very, very different.

خیلی خیلی متفاوته

Not only from the way the channel

نه تنها از طریق نحوه

or the site was run, but also

اجرای کانال یا سایت، بلکه

from the technology that was involved.

از نظر فناوری که در آن دخیل بوده است.

So when you put a video onto YouTube in 2006, the quality was very poor.

بنابراین وقتی در سال 2006 یک ویدیو را در YouTube قرار دادید، کیفیت بسیار پایینی داشت.

It was very low definition.

خیلی کم تعریف بود

It was not clear.

معلوم نبود.

And of course, if you remember way back in 2006,

و البته، اگر سال 2006 را به خاطر داشته باشید،

you could only have a video that was 10 minutes or less.

فقط می‌توانید ویدیویی 10 دقیقه یا کمتر داشته باشید.

You couldn't put anything on there.

شما نمی توانید چیزی را در آنجا قرار دهید.

It was longer than 10 minutes. So I do remember that,

بیشتر از 10 دقیقه بود. پالمیرا می‌گوید پس من آن را به یاد دارم

Palmira says.

.

Winston Churchill said that democracy is not very good.

وینستون چرچیل گفت که دموکراسی خیلی خوب نیست.

But what is better?

اما چه چیزی بهتر است؟

Yes. Yes.

آره. آره.

He was quite outspoken about democracy.

او در مورد دموکراسی کاملاً صریح بود.

He said it isn't great, but it's the best that we have.

او گفت عالی نیست، اما بهترین چیزی است که ما داریم.

There isn't anything really better than that.

واقعا هیچ چیز بهتر از این وجود ندارد.

It is the nearest the nearest

این نزدیکترین چیزی است که

you can get to something that actually works.

می توانید به چیزی برسید که واقعاً کار می کند.

So, yes, maybe that maybe that is it.

بنابراین، بله، شاید همین باشد.

Lewis is going see you later, Lewis.

لوئیس بعداً می‌رود شما را ببیند، لوئیس.

Well, I am back with you tomorrow.

خب من فردا پیش شما هستم

I am going in a few moments, by the way.

اتفاقاً چند لحظه دیگر می روم.

So this is just a short live stream.

بنابراین این فقط یک پخش زنده کوتاه است. لوئیس می‌گوید

I'm doing a short live stream every single day between now

من از هم‌اکنون تا 31 اکتبر هر روز یک پخش زنده کوتاه پخش می‌کنم

and the 31st of October,

Lewis says.

.

We had 50 pupils in primary school

ما در مقطع ابتدایی 50 دانش آموز داشتیم

and most of the time the pupils in the last year

و بیشتر اوقات دانش آموزان سال آخر به

would help the ones in the first year.

دانش آموزان سال اول کمک می کردند.

I think that's a great idea.

من فکر می کنم این یک ایده عالی است.

I think that's a wonderful thing.

من فکر می کنم این چیز فوق العاده ای است.

So The senior students would help

بنابراین دانش آموزان ارشد به

the students who have just started school.

دانش آموزانی که به تازگی مدرسه را شروع کرده اند کمک خواهند کرد.

I like that. I think that's a lovely idea. In fact.

من آن را دوست دارم. من فکر می کنم این یک ایده دوست داشتنی است. در حقیقت.

So I suppose my own

بنابراین فکر می کنم

experience of being at school was not a great one.

تجربه خودم از حضور در مدرسه تجربه خوبی نبود.

I know I've said this before, I didn't have a great time at school.

می دانم که قبلاً این را گفته ام، در مدرسه اوقات خوبی نداشتم.

I didn't enjoy it very much.

من زیاد ازش لذت نبردم

In fact, sometimes you can learn a lot more

در واقع، صادقانه بگویم، گاهی اوقات می توانید

after leaving school than whilst

بعد از ترک مدرسه خیلی بیشتر از زمانی که

you are there, to be honest.

آنجا هستید یاد بگیرید.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم. از

Enjoyed being with you and I am with you.

بودن با شما لذت بردم و با شما هستم.

Tomorrow I will be once again live on YouTube.

فردا دوباره در یوتیوب زنده خواهم بود.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر به

UK time you can watch this again and later on

وقت انگلستان، می‌توانید دوباره این را تماشا کنید و بعداً

there will be lovely captions on the screen

زیرنویس‌های دوست‌داشتنی روی صفحه نمایش داده می‌شود

as well for you to enjoy.

تا از آن لذت ببرید.

So I will be back with you tomorrow.

پس فردا پیش شما خواهم بود.

Back again from 2 p.m.

برگشت دوباره از ساعت 2 بعد از ظهر به

UK time and of course

وقت انگلستان و البته تا

until then you know what's coming next.

آن زمان شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes you do.

بله شما انجام می دهید.

Take care of yourself.

مراقب خودت باش. از

Enjoy the rest of your Monday.

بقیه روزهای دوشنبه خود لذت ببرید.

It seems very strange being on Monday.

روز دوشنبه بودن خیلی عجیب به نظر می رسد.

It really gets

واقعا

very weird.

In fact.

خیلی عجیب میشه

در حقیقت.

See you tomorrow.

فردا می بینمت. ساعت

Don't forget 2 p.m.

2 بعد از ظهر را فراموش نکنید

and I will see you then.

و من شما را در آن زمان می بینم.

Thank you very much. Thank you, Miss Staffer.

بسیار از شما متشکرم. با تشکر از شما، خانم کارکنان.

Thank you. Also VHS.

متشکرم. همچنین VHS.

Thank you.

متشکرم.

Palmira also.

پالمیرا نیز.

Lewis, thank you very much to Claudia.

لوئیس، از کلودیا بسیار سپاسگزارم.

Thank you for joining us today. See you tomorrow.

از اینکه به ما پیوستید، از شما ممنونم. فردا می بینمت.

And of course, you know what's coming next.

و البته، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

there you are.

شما آنجا هستید

Ta ta.

for now.

تا تا.

در حال حاضر

See you tomorrow.

فردا می بینمت.