English Addict - 2nd OCTOBER 2024 -🔴LIVE stream TOPIC - 'BOOK idioms' - Chat Live & Learn English

I would describe today's weather

هوای امروز را

as gloomy, cloudy, and a little bit dull.

تاریک، ابری و کمی کسل کننده توصیف می کنم.

Unlike my studio, where everything is lovely and bright and cheerful.

برخلاف استودیوی من که همه چیز دوست داشتنی و روشن و شاد است.

Here we go again.

اینجا ما دوباره می رویم.

It is English addict coming to you live and direct from the birthplace of the English language.

این معتاد انگلیسی است که به صورت زنده و مستقیم از زادگاه زبان انگلیسی به سراغ شما می آید.

We all know where it is. You know where it is.

همه می دانیم کجاست. میدونی کجاست

Everyone knows it is.

همه می دانند که هست.

Of course, England. And?

البته انگلیس. و

I'm. All back together again.

من هستم. همه دوباره با هم

I hope you are having a super duper day today.

امیدوارم امروز روز فوق العاده ای را سپری کرده باشید.

Hey, you!

هی، تو!

I really hope everything is going nice where you are.

من واقعا امیدوارم همه چیز در جایی که شما هستید خوب پیش برود.

Hi, everybody. This is Mr. Duncan in England.

سلام به همه این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم اینطور باشد.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

I hope everything in your world is

امیدوارم همه چیز در دنیای شما

super duper.

بسیار احمقانه باشد.

Is it? I really hope so.

آیا این است؟ من واقعا امیدوارم.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

I am now with you live, not recorded.

من الان با شما زنده هستم، ضبط نشده است.

This is 100% live as we are now streaming on Wednesday.

این 100٪ زنده است زیرا ما اکنون در حال پخش در روز چهارشنبه هستیم.

It is no ordinary Wednesday because.

چهارشنبه معمولی نیست زیرا.

We have made it all the way to October.

ما آن را تا اکتبر رسانده ایم.

October is now here and if you are a person who watches quite often, even if you are new here, I will explain.

اکتبر اکنون اینجاست و اگر فردی هستید که اغلب تماشا می کنید، حتی اگر تازه وارد هستید، توضیح خواهم داد.

October is an important month because it is the month when I started my

اکتبر ماه مهمی است، زیرا زمانی است که من

YouTube channel way back in

کانال یوتیوب خود را در

2006, that is a very long time ago.

سال 2006 شروع کردم، یعنی زمانی بسیار طولانی.

Can you remember that far back? What were you doing?

می توانید آن دور را به یاد بیاورید؟ داشتی چیکار میکردی؟

That's a good question.

این سوال خوبی است.

What were you doing in 2006?

در سال 2006 چه کار می کردید؟

I know it's a very long time ago.

میدونم خیلی وقت پیشه

It is a distant time.

زمان دوری است.

Long ago.

خیلی وقت پیش.

The world was so different back then. Life

اون موقع دنیا خیلی فرق داشت زندگی ساده به

seemed

نظر می رسید

simple. It wasn't.

. این نبود.

Of course it wasn't.

البته اینطور نبود.

2006 wasn't a simple year.

سال 2006 سال ساده ای نبود.

There were many things happening around the world. Quite a few of them.

اتفاقات زیادی در سرتاسر دنیا افتاد. تعداد کمی از آنها.

Not very nice, but

خیلی خوب نیست، اما

2006 is when I started, and it was at the end of October 2006 when I started doing my YouTube

سال 2006 زمانی است که من شروع کردم، و در پایان اکتبر 2006 بود که شروع به ساخت ویدیوهای YouTube خود کردم

videos, and later on I started doing this as well.

و بعداً این کار را نیز شروع کردم.

The strange thing is now this is the most incredible part.

نکته عجیب این است که اکنون این باورنکردنی ترین بخش است.

When I started doing my YouTube videos, there was no live streaming.

وقتی شروع به پخش ویدیوهای یوتیوب کردم، پخش زنده وجود نداشت.

It didn't exist.

وجود نداشت

You couldn't live stream

anywhere on the internet.

در هیچ کجای اینترنت نمی‌توانید پخش زنده داشته باشید.

It was very hard to do for two reasons one,

انجام این کار بسیار سخت بود به دو دلیل، یکی،

computers were not powerful enough to do it.

کامپیوترها به اندازه کافی برای انجام آن قدرتمند نبودند.

And the other thing, the internet speed was also not very good.

و نکته دیگر اینکه سرعت اینترنت هم خیلی خوب نبود.

So a lot of people were still using very slow internet.

بنابراین بسیاری از مردم هنوز از اینترنت بسیار کند استفاده می کردند.

Even as late as 2006, you might be surprised to find out that.

حتی در اواخر سال 2006، ممکن است از فهمیدن این موضوع متعجب شوید.

But of course, now we are in 2024 and everything

اما البته، اکنون در سال 2024 هستیم و همه چیز

is so much better.

بسیار بهتر است.

Almost.

تقریبا

It's almost better.

تقریبا بهتر است.

We do still have a few problems in the world, which may or may not be sorted out.

ما هنوز چند مشکل در جهان داریم که ممکن است حل شوند یا نشوند.

Hello to the live chat!

سلام به چت زنده!

It's nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

By the way, we have lots of things to talk about.

اتفاقاً ما چیزهای زیادی برای صحبت داریم.

Of course, we always have a subject.

البته ما همیشه یک موضوع داریم.

We always have something we like to discuss.

ما همیشه چیزی داریم که دوست داریم درباره آن بحث کنیم.

I will talk to you here.

من اینجا با شما صحبت خواهم کرد.

And of course, you can chat to me on the live chat.

و البته، می توانید در چت زنده با من چت کنید.

Why not give it a try?

چرا آن را امتحان نمی کنید؟

Don't be shy.

خجالتی نباش

Go on. Have a go.

ادامه بده برو

You never know.

شما هرگز نمی دانید.

You might actually enjoy it.

ممکن است واقعاً از آن لذت ببرید.

Today we are looking at words and phrases connected to books.

امروز ما به کلمات و عبارات مرتبط با کتاب نگاه می کنیم.

Reading books.

کتاب خواندن.

When was the last time you actually read a book?

آخرین باری که واقعا کتاب خواندید کی بود؟

An actual book.

یک کتاب واقعی

Something that you picked up and you opened and you turned the pages very slowly.

یه چیزی که برداشتی و باز کردی و خیلی آروم ورق زدی.

And you read the book.

و شما کتاب را بخوانید.

Where was the last time you actually sat down and looked at a real book?

آخرین باری که واقعاً نشستید و به یک کتاب واقعی نگاه کردید کجا بود؟

Not something on the internet, not an audio book.

نه چیزی در اینترنت، نه یک کتاب صوتی.

That's cheating.

این تقلب است.

An actual, real book.

یک کتاب واقعی و واقعی

When was the last time? We are looking at words and phrases connected to that very thing.

آخرین بار کی بود؟ ما به کلمات و عبارات مرتبط با آن چیز نگاه می کنیم.

Also words and ways of expressing freshness.

همچنین کلمات و راه های بیان تازگی.

You might be surprised how many ways we can use it.

ممکن است تعجب کنید که چگونه می توانیم از چند راه استفاده کنیم.

And another thing we're talking about today, a thing that we do.

و چیز دیگری که امروز درباره آن صحبت می کنیم، کاری که انجام می دهیم.

I don't know if you do it, but we have to do it here.

نمی دانم شما این کار را انجام می دهید یا نه، اما ما باید این کار را اینجا انجام دهیم.

A type of chore that is really, really pointless.

یک نوع کار طاقت فرسا که واقعاً واقعاً بی معنی است.

We will be talking about that later on as well.

در ادامه نیز در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

We have the live chat. Hello to the live chat.

ما چت زنده را داریم. سلام به چت زنده

It's nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Who was first?

اول کی بود؟

Why do I bother asking?

چرا حوصله می پرسم؟

Really? Why do I bother asking?

واقعا؟ چرا حوصله می پرسم؟

We all know who was first.

همه ما می دانیم که چه کسی اولین بود.

We all know who was here first. On the live chat.

همه ما می دانیم چه کسی اول اینجا بود. در چت زنده

Yes. He's at the top once again.

بله. او یک بار دیگر در اوج است.

It is, of course, Vytas.

البته ویتاس است.

Now, if anyone is joining at this very second and they see me doing this,

حالا، اگر کسی در همین لحظه به آن ملحق شود و ببیند که من این کار را انجام می دهم،

they will know that Vytas was first on the live chat.

می دانند که Vytas اولین بار در چت زنده بوده است.

They won't even have to guess.

آنها حتی نیازی به حدس زدن نخواهند داشت.

They won't have to rewind the live stream to have a look.

آنها مجبور نیستند جریان مستقیم را به عقب برگردانند تا نگاهی بیندازند.

They will know why I was doing that.

آنها متوجه خواهند شد که چرا این کار را انجام دادم.

Congratulations.

تبریک میگم

Also we have we have sash sash or as I like to call you, double sash.

همچنین ما ارسی ارسی داریم یا همانطور که من دوست دارم به شما بگویم ارسی دوبل.

Hello to you.

سلام بر شما

Flower is here as well.

گل هم اینجاست

We also have Palmira.

پالمیرا هم داریم.

We have Claudia. Hello, Claudia. It's nice to see you here as well.

ما کلودیا را داریم. سلام، کلودیا. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have.

ما هم داریم.

Oh, yes. He is here.

اوه، بله. او اینجاست.

You know who I'm talking about? The one.

میدونی دارم از کی حرف میزنم؟ یکی.

The only Luis Mendez,

تنها لوئیس مندز،

is here today. Hello, Luis.

امروز اینجاست. سلام، لوئیس.

Nice to see you back with us as well.

خوشحالم که شما را دوباره با ما می بینم.

I hope everything is going as well as it can in your world.

امیدوارم همه چیز در دنیای شما به خوبی پیش برود.

Who else is here today? We have Zika.

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟ ما زیکا داریم

We have Beatriz. Hello, Beatriz.

ما Beatriz داریم. سلام بئاتریز.

I believe you will be soon

من معتقدم به زودی

coming down

from the mountains.

از کوه پایین می آیی.

So no more will I be able to use my echo effect for that.

بنابراین دیگر نمی توانم از افکت اکو خود برای آن استفاده کنم.

I hope you are having a good time where you are.

امیدوارم همینجا که هستی بهت خوش بگذره

And I hope you can receive me loud and clear, because I know some people are watching in very unusual places.

و امیدوارم بتوانید با صدای بلند و واضح مرا پذیرایی کنید، زیرا می دانم که برخی افراد در مکان های بسیار غیرعادی تماشا می کنند.

I wonder

من تعجب می کنم

what is the most unusual place that you are watching or have watched in the past?

غیر معمول ترین مکانی که در حال تماشای آن هستید یا در گذشته تماشا کرده اید چیست؟

I wonder where was the strangest place you've ever watched this?

تعجب می کنم عجیب ترین جایی که تا به حال این را تماشا کرده اید کجا بوده است؟

I wonder?

تعجب می کنم؟

Maybe a place that you are too embarrassed to even mention.

شاید جایی که از ذکر آن خجالت می‌کشید.

We will have to wait and see.

باید منتظر بمانیم و ببینیم.

We might get some answers for that.

ممکن است برای آن پاسخ هایی دریافت کنیم.

I have a feeling we want to be honest.

من احساس می کنم که می خواهیم صادق باشیم.

Natural beauty.

زیبایی طبیعی.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Hello to natural beauty.

سلام به زیبایی های طبیعی

It is nice when you see a person with their natural beauty.

وقتی آدمی را با زیبایی طبیعی اش می بینی خیلی خوب است.

Instead of all that horrible makeup all over their faces.

به جای آن همه آرایش وحشتناک روی صورتشان.

It is nice to have a little bit of natural beauty as well.

داشتن کمی زیبایی طبیعی نیز خوب است.

I'm not talking about myself, although I might be.

من در مورد خودم صحبت نمی کنم، اگرچه ممکن است.

I haven't made up my mind yet.

هنوز تصمیمم را نگرفتم

Hello, Franco. Franco. Ferrari.

سلام فرانکو فرانکو فراری

I'm, I'm.

من هستم، من هستم.

I must stop doing these stupid noises because I'm sure it must put people off.

من باید از انجام این صداهای احمقانه دست بردارم زیرا مطمئن هستم که این صداها باید مردم را ناامید کند.

If anyone is watching this for the first time,

اگر کسی برای اولین بار است که این را تماشا می کند

and the first thing you hear is me telling them I'm.

و اولین چیزی که می شنوید این است که به او می گویم من هستم.

They probably think I am a bit weird.

آنها احتمالا فکر می کنند من کمی عجیب و غریب هستم.

Of course you would be right.

البته حق با شماست

You would be correct.

شما درست می گویید.

Be okay. Is here as well.

خوب باش اینجا هم هست

Virginia. Hello, Virginia.

ویرجینیا سلام، ویرجینیا.

Virginia and Rowan.

ویرجینیا و روون

I watch you sometimes, and I like it very much.

من گاهی اوقات شما را تماشا می کنم و آن را بسیار دوست دارم. از

Thank you very much as well for saying that.

شما نیز بسیار سپاسگزارم که این را گفتید.

It's really cheered me up. Sometimes you need a lift.

واقعاً مرا خوشحال کرد. گاهی اوقات به آسانسور نیاز دارید.

Sometimes you need to hear something positive to make you feel better.

گاهی اوقات لازم است یک چیز مثبت بشنوید تا احساس بهتری داشته باشید.

Thank you very much for that.

از این بابت بسیار متشکرم.

J f a Nala or Anjali says hello.

ج ف آ نالا یا انجلی سلام می کند.

Hello to you as well. Thank you for joining me on this Wednesday afternoon.

سلام به شما نیز. از اینکه در این چهارشنبه بعد از ظهر به من ملحق شدید متشکرم.

We have started a new month.

ما یک ماه جدید را شروع کردیم.

October has arrived and I hope you will stay with me during the month of October.

مهر فرا رسیده است و امیدوارم در ماه اکتبر پیش من بمانید.

Lots of things to come.

چیزهای زیادی در راه است.

Maybe a few surprises as well.

شاید چند سورپرایز نیز باشد.

As we go through this month. We will see what happens.

همانطور که این ماه را پشت سر می گذاریم. خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

It is nice to see so many people here.

دیدن این همه آدم در اینجا خوشحال کننده است.

Vista is here as well.

ویستا هم اینجاست.

Although you have just

اگر چه شما به تازگی

deleted your message, I wonder what it was.

پیام خود را حذف کرده اید، من نمی دانم که چه بود.

Was it something nice? So maybe you changed your mind?

چیز خوبی بود؟ پس شاید نظرت عوض شد؟

I do this quite often.

من این کار را اغلب انجام می دهم.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

Sometimes when I see something on the internet and I want to leave a comment.

گاهی اوقات وقتی چیزی را در اینترنت می بینم و می خواهم نظر بگذارم.

Sometimes.

گاهی اوقات.

I will type something,

من چیزی را تایپ می کنم،

maybe in a moment of anger or frustration, and I will type something.

شاید در یک لحظه عصبانیت یا ناامیدی، و چیزی را تایپ می کنم.

And then just before I send it,

و سپس درست قبل از ارسال آن،

I change my mind.

نظرم را تغییر می دهم.

I decide not to send it.

تصمیم دارم ارسال نکنم

Instead, I delete it.

در عوض من آن را حذف می کنم.

I delete the comment and I don't send it.

کامنت رو پاک میکنم و نمیفرستم.

Sometimes it is a good idea to do that.

گاهی اوقات انجام این کار ایده خوبی است.

We all have moments where we might feel strongly or we have a strong feeling about a certain thing, and

همه ما لحظاتی را داریم که ممکن است به شدت احساس کنیم یا نسبت به یک چیز خاص احساس قوی داشته باشیم، و

now and again we

هرازگاهی

can lose control of what we are actually typing on the internet.

می توانیم کنترل آنچه را که واقعاً در اینترنت تایپ می کنیم از دست بدهیم.

So it can happen.

بنابراین ممکن است اتفاق بیفتد.

It can happen.

ممکن است اتفاق بیفتد.

We've all done it.

همه ما آن را انجام داده ایم.

But I think sometimes when you type a comment,

اما من فکر می کنم گاهی اوقات وقتی نظری را تایپ می کنید،

always check, always read it before you send it.

همیشه بررسی کنید، همیشه قبل از ارسال آن را بخوانید.

Because these days there are people who save those messages.

زیرا این روزها افرادی هستند که آن پیام ها را ذخیره می کنند.

They will see them and they will take a screenshot.

آنها آنها را می بینند و اسکرین شات می گیرند.

So please be careful if you are feeling a little angry about something.

پس لطفاً اگر در مورد چیزی کمی عصبانی هستید مراقب باشید.

Always think before you start typing.

همیشه قبل از شروع تایپ فکر کنید.

I have had moments in my life where I have almost typed or sent an email.

من لحظاتی در زندگی ام داشته ام که تقریباً ایمیلی را تایپ کرده یا ارسال کرده ام.

That's a bad one.

این یکی بد است.

Never send an email to someone if you are feeling angry about something that they've done.

اگر نسبت به کاری که انجام داده است عصبانی هستید، هرگز برای کسی ایمیل ارسال نکنید.

Never do that.

هرگز این کار را نکنید.

Always wait until you've calmed down, relax and then think about it.

همیشه صبر کنید تا آرام شوید، استراحت کنید و سپس به آن فکر کنید.

Never do anything in anger because you might find that one day you will regret it.

هرگز با عصبانیت کاری نکنید زیرا ممکن است روزی پشیمان شوید.

Palmira

says there was a time when your live stream would start at 10 p.m.

پالمیرا

می‌گوید زمانی بود که پخش زنده شما ساعت 10 شب شروع می‌شد.

in my country.

در کشور من

Oh, yes.

اوه، بله.

Now, that was when I used to do my live streams very late on Wednesday night.

حالا، آن موقع بود که من شب چهارشنبه خیلی دیر پخش زنده ام را انجام می دادم .

Who remembers my late and live English lessons?

چه کسی درس های انگلیسی دیرهنگام و زنده من را به یاد می آورد؟

That's going back quite a long way.

این به خیلی دور برمی گردد.

But apparently Palmira had to wear headphones so you wouldn't disturb anyone else.

اما ظاهرا پالمیرا مجبور بود از هدفون استفاده کند تا مزاحم کسی نشوید.

That is one of the things you see.

این یکی از چیزهایی است که می بینید.

So if it is after midnight and everyone is asleep.

پس اگر بعد از نیمه شب باشد و همه خواب باشند.

But you want to listen to Mr.

اما شما می خواهید به صحبت های آقای

Duncan on the internet, then yes.

دانکن در اینترنت گوش دهید، بله.

Perhaps you should wear some.

شاید شما باید مقداری بپوشید.

Earphones or headphones.

هدفون یا هدفون.

Or you can just read the captions. I suppose,

یا فقط می توانید زیرنویس ها را بخوانید. فکر می کنم،

which is a good thing, because then you don't have to listen to my voice.

این چیز خوبی است، زیرا در این صورت مجبور نیستید به صدای من گوش دهید.

You can just watch what I'm saying.

شما فقط می توانید آنچه را که من می گویم تماشا کنید.

But it is true.

اما حقیقت دارد.

So I would say that maybe, perhaps you were listening to me whilst lying down in bed.

بنابراین من می گویم که شاید، در حالی که در رختخواب دراز کشیده بودید به من گوش می دادید.

I don't know.

من نمی دانم.

So I am wondering what.

بنابراین من در تعجب هستم که چه چیزی.

What the strangest thing you've done or been in the place you've been in whilst watching me.

عجیب ترین کاری که در زمانی که من را تماشا می کردی انجام دادی یا در جایی بودی که بودی.

Hello to

Hello to

Natural Beauty is also watching in India.

Natural Beauty نیز در هند تماشا می کند.

That is very good. Thank you very much.

این خیلی خوب است. خیلی ممنون.

I know I have a lot of new viewers.

می دانم که بیننده های جدید زیادی دارم.

A lot of people now are watching in India.

اکنون بسیاری از مردم در هند تماشا می کنند.

Thank you very much for the as well.

همچنین از شما بسیار سپاسگزارم

Today we have a couple of topics to look at.

امروز چند موضوع برای بررسی داریم. ما

We have some words. We have some phrases.

چند کلمه داریم. عباراتی داریم

You know I love the English language.

می دانید که من عاشق زبان انگلیسی هستم.

And I have a feeling maybe perhaps you like English as well.

و من این احساس را دارم که شاید شما هم انگلیسی را دوست داشته باشید.

There are a lot of words, a lot of phrases in the English language.

کلمات و عبارات زیادی در زبان انگلیسی وجود دارد.

And here is an interesting word that can be used in many

و در اینجا یک کلمه جالب است که می تواند در بسیاری از

interesting ways.

موارد جالب استفاده شود.

Would you like to have a look? Here we go.

آیا دوست دارید نگاهی بیندازید؟ در اینجا ما می رویم.

So here is one of the many words we will be looking at today.

بنابراین در اینجا یکی از کلمات بسیاری است که امروز به آن خواهیم پرداخت.

This word is fresh.

این کلمه تازه است.

It's a great word.

این یک کلمه عالی است.

I always think this particular word is quite positive.

من همیشه فکر می کنم این کلمه خاص کاملا مثبت است.

It's quite happy a word.

این یک کلمه کاملا خوشحال کننده است.

You always think of something positive.

شما همیشه به یک چیز مثبت فکر می کنید.

When you think of fresh, something that is fresh, it's is new.

وقتی به تازه فکر می کنید، چیزی که تازه است، جدید است.

It has not been done before.

قبلا انجام نشده است.

So perhaps the thing

بنابراین شاید کاری

that is being done that has never been done before.

که در حال انجام است و قبلاً انجام نشده است.

You might say that that thing is fresh, something new.

ممکن است بگویید که آن چیز تازه است، چیز جدیدی است.

Something that has never been done before.

کاری که قبلا انجام نشده بود.

We can use.

می توانیم استفاده کنیم.

Fresh as an adjective.

تازه به عنوان صفت.

It is not being done before. That is new.

قبلا انجام نمی شود. که جدید است.

That is new.

We are doing it in a new way.

که جدید است.

ما آن را به روشی جدید انجام می دهیم.

We are doing it in a fresh way. Just added.

ما آن را به روشی تازه انجام می دهیم. تازه اضافه شده

If something has just been added or it is being added, we can say that it is a recent addition, something that has been added recently.

اگر چیزی تازه اضافه شده یا در حال اضافه شدن است، می‌توانیم بگوییم که اخیراً اضافه شده است، چیزی که اخیراً اضافه شده است.

It can be renewed.

قابل تمدید است.

A thing that looks new but it was old and then it was renewed.

چیزی که جدید به نظر می رسد اما قدیمی بود و سپس تجدید شد.

You might make something fresh.

ممکن است چیزی تازه درست کنید.

You freshen that thing, you are doing it.

شما آن چیز را تازه می کنید، دارید آن را انجام می دهید.

You renew something.

یه چیزی رو تمدید میکنی

So you might buy a phone, maybe a smart phone that is rather old, but it has been refreshed.

بنابراین ممکن است یک تلفن بخرید، شاید یک تلفن هوشمند که نسبتا قدیمی است، اما به روز شده است.

It has been made new.

نو ساخته شده است.

So now the phone looks fresh.

بنابراین اکنون گوشی تازه به نظر می رسد. به

It looks new because it has been repaired.

نظر نو هست چون تعمیر شده

It has been fixed.

رفع شده است.

So a thing can be fresh.

بنابراین یک چیز می تواند تازه باشد.

It is as good as new.

در حد نو خوبه

It has fresh parts added to it.

قطعات تازه ای به آن اضافه شده است.

Quite often with technology such as smartphones,

اغلب با فناوری هایی مانند گوشی های هوشمند،

computers, you can buy something and it has lots of fresh or new parts.

رایانه ها، می توانید چیزی بخرید و قطعات تازه یا جدید زیادی دارد.

So you can say that that thing is new. It is fresh.

بنابراین می توان گفت که آن چیز جدید است. تازه است.

Something different can be described as fresh.

چیزی متفاوت را می توان تازه توصیف کرد.

A fresh thing can be different.

یک چیز تازه می تواند متفاوت باشد.

It has a different appearance.

ظاهر متفاوتی دارد.

We can say that something has a fresh appearance.

می توان گفت که چیزی ظاهری تازه دارد.

Perhaps something you've never seen before, or maybe something that is being done in a very different way.

شاید چیزی که قبلاً هرگز ندیده اید، یا شاید کاری که به روشی بسیار متفاوت انجام می شود.

People used to describe my teaching methods as fresh, different, unusual.

مردم روش های تدریس من را تازه، متفاوت، غیرعادی توصیف می کردند.

A different way of doing something can also be described as fresh.

روشی متفاوت برای انجام کاری را نیز می‌توان به‌عنوان تازه توصیف کرد.

That is a fresh idea.

این یک ایده تازه است.

A fresh approach.

یک رویکرد تازه

The way you are doing something, it appears fresh, new and exciting.

روشی که شما کاری را انجام می دهید، تازه، جدید و هیجان انگیز به نظر می رسد.

Perhaps the appearance of something can be fresh.

شاید ظاهر چیزی تازه باشد.

It looks fresh. Wow.

تازه به نظر می رسد. عجب

What have you done?

چه کار کرده ای؟

You look so fresh today.

امروز خیلی سرحال به نظر میای

Another word we can use is right.

کلمه دیگری که می توانیم استفاده کنیم، درست است.

So we can use the word fresh to mean ripe.

بنابراین می توانیم از کلمه تازه به معنای رسیده استفاده کنیم.

Quite often referring to fruit.

اغلب به میوه اشاره دارد.

So when we talk about fruit, we might actually be referring to something that's just been picked from the tree or the bush.

بنابراین وقتی در مورد میوه صحبت می کنیم، ممکن است در واقع به چیزی اشاره کنیم که به تازگی از درخت یا بوته چیده شده است.

Something very fresh, very ripe, something that has just

چیزی بسیار تازه، بسیار رسیده، چیزی که تازه

been picked is fresh.

چیده شده، تازه است.

We can also use the word ripe.

می توانیم از کلمه رسیده نیز استفاده کنیم.

It is perfect quality.

کیفیتش عالیه

The quality is perfect because it is fresh.

کیفیتش عالیه چون تازه هست

We can also use the word fresh to mean refreshing or clear something that is fresh.

همچنین می توانیم از کلمه تازه به معنای تازه کردن یا پاک کردن چیزی که تازه است استفاده کنیم.

Perhaps if you go out on a cold day, there might be lots of fresh air around.

شاید اگر در یک روز سرد بیرون بروید، ممکن است هوای تازه زیادی در اطراف وجود داشته باشد.

Maybe if you travel to the coast by the sea and that lovely sea air is coming in.

شاید اگر از کنار دریا به ساحل سفر کنید و آن هوای دریای دوست داشتنی وارد شود.

Quite often we say that sea, is very fresh.

اغلب ما می گوییم که دریا، بسیار با طراوت است.

It can be refreshing.

می تواند با طراوت باشد.

Something that is clear.

چیزی که مشخص است.

Fresh air can make you feel better.

هوای تازه می تواند حال شما را بهتر کند.

It can clear your head.

می تواند سر شما را پاک کند.

It can make you feel alive and refreshed.

می تواند به شما احساس سرزندگی و شادابی بدهد.

We will look at that word in a moment. By the way.

ما در یک لحظه به آن کلمه نگاه خواهیم کرد. به هر حال.

So something clear? Something something fresh.

پس چیزی روشن است؟ یه چیزی یه چیز تازه

Something that is refreshing.

چیزی که طراوت بخش است.

Perhaps you have a drink of water and that might be refreshing.

شاید شما یک نوشیدنی آب می نوشید و ممکن است خنک کننده باشد.

Something that makes you feel

چیزی که به شما احساس

more lively.

سرزندگی بیشتری می دهد.

It is refreshing.

طراوت بخش است.

Something makes you feel alive

چیزی به شما احساس سرزندگی

and excited.

و هیجان می دهد.

Fresh.

تازه

We can use it as a verb, of course, to refresh something, to make something new again.

ما می توانیم آن را به عنوان یک فعل استفاده کنیم، البته، برای تازه کردن چیزی، برای ایجاد دوباره چیزی جدید.

To reset something or reload something quite often with computers.

برای بازنشانی چیزی یا بارگیری مجدد چیزی اغلب با رایانه.

Sometimes you have to refresh the page you are looking at.

گاهی اوقات باید صفحه ای را که به آن نگاه می کنید، به روز کنید.

Sometimes you will have to press a button on your keyboard and you have to refresh the page.

گاهی اوقات باید دکمه ای را روی صفحه کلید خود فشار دهید و باید صفحه را به روز کنید.

You need to make that thing reappear.

شما باید کاری کنید که آن چیز دوباره ظاهر شود.

You refresh.

تازه میکنی

You make that thing appear as new.

شما کاری می کنید که آن چیز جدید به نظر برسد.

Clean up or wash.

تمیز کنید یا بشویید.

So maybe a person will refresh themselves.

پس شاید یک نفر خودش را تازه کند.

Maybe they will wash their face.

شاید صورتشان را بشویند.

Perhaps they've been working outside in the hot weather.

شاید آنها در هوای گرم بیرون کار کرده اند. می

They come in and they will cool down with some water.

آیند و با مقداری آب خنک می شوند.

They will refresh themselves. They will clean up.

آنها خود را تازه خواهند کرد. پاکسازی خواهند کرد.

They will wash themselves clothes.

آنها لباس های خود را خواهند شست.

So you might refresh yourself by actually washing

بنابراین ممکن است با شستن

as a way of cooling down.

به عنوان راهی برای خنک شدن، خود را شاداب کنید.

Freshen up.

تازه کن

You might freshen something up.

ممکن است چیزی را تازه کنید.

You renovate, renew, revive or reinvigorate.

شما نوسازی، تجدید، احیا یا تجدید قوا می کنید.

I have to say, I like that last word.

باید بگویم که من از این کلمه آخر خوشم می آید.

Reinvigorate means add new energy or make something look as good as new.

Reinvigorate به معنای افزودن انرژی جدید یا ساختن چیزی به خوبی جدید است.

You freshen up.

تازه میشی

Something, perhaps the outside of your house is looking a little old and untidy.

چیزی، شاید بیرون خانه شما کمی قدیمی و نامرتب به نظر برسد.

Maybe you will paint the front of your house.

شاید جلوی خانه تان را رنگ کنید.

You freshen up the appearance of your house.

ظاهر خانه خود را تازه می کنید.

You make it look better.

شما آن را بهتر جلوه می دهید.

You make it look bright and new.

شما آن را روشن و جدید می کنید.

But you also have a phrase that uses the word fresh.

اما شما همچنین عبارتی دارید که از کلمه تازه استفاده می کند.

Something can be as fresh as a daisy.

چیزی می تواند به اندازه گل مروارید تازه باشد.

Fresh as a daisy.

تازه مثل دیزی.

This is a phrase that we use to describe a thing that is as good as new,

این عبارتی است که ما از آن برای توصیف چیزی استفاده می کنیم که به همان خوبی جدید است،

something that is new or perfect, or in very good condition.

چیزی که جدید یا کامل است یا در شرایط بسیار خوب است.

It is as fresh as a daisy.

مثل گل مروارید تازه است.

Revived and fresh.

احیا و تازه شده.

Perhaps yourself.

شاید خودت

Maybe you wake up in the morning after a very good night's sleep, and you feel,

شاید شما صبح بعد از یک خواب بسیار خوب شبانه از خواب بیدار شوید و احساس کنید،

ooh, you feel as fresh as a daisy.

اوه، مثل یک گل مروارید احساس شادابی می کنید. با

You wake up feeling renewed and full of energy.

احساس تجدید و پر انرژی از خواب بیدار می شوید.

So the word fresh can actually be used in many different ways.

بنابراین کلمه تازه در واقع می تواند به روش های مختلف استفاده شود.

Those were the most common ways in which the word fresh can be used.

اینها رایج ترین راه هایی بودند که در آنها می توان از کلمه تازه استفاده کرد.

And I hope you enjoyed that.

و امیدوارم از آن لذت برده باشید.

There is, of course, lots more to come.

البته چیزهای بیشتری در راه است.

We have words and phrases connected to the book, but you also will be looking at

ما کلمات و عبارات مرتبط با کتاب را داریم، اما شما همچنین به

a type of chore that people do around the house that might be seen as a little pointless.

نوعی از کارهای روزمره که مردم در خانه انجام می دهند نگاه خواهید کرد که ممکن است کمی بیهوده دیده شود.

We will be looking at that in a few moments from now.

تا چند لحظه دیگر به بررسی آن خواهیم پرداخت.

Whatever you do, don't go away.

هر کاری میکنی نرو

This is English addict with you on a Wednesday.

این معتاد انگلیسی با شما در چهارشنبه است.

Stay there.

آنجا بمان.

Lots more to come.

خیلی بیشتر در راه است.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.

English addict is with you.

معتاد انگلیسی با شماست.

It is Wednesday.

چهارشنبه است.

I hope you are having a good Wednesday.

امیدوارم چهارشنبه خوبی داشته باشید.

I hope everything is lovely and wonderful for you.

امیدوارم همه چیز برای شما دوست داشتنی و فوق العاده باشد.

Can I say hello to Michelle Oliviera?

آیا می توانم به میشل اولیویرا سلام کنم؟

I am Brazilian and I am learning English.

من برزیلی هستم و در حال یادگیری زبان انگلیسی هستم.

I want to dedicate myself to learning more.

من می خواهم خودم را وقف یادگیری بیشتر کنم.

I live at the moment. I live in Ireland. Hello, Michelle.

من در حال حاضر زندگی می کنم. من در ایرلند زندگی می کنم. سلام، میشل.

Nice to see you as well.

از دیدن شما هم خوشحالم

We also have Virginia, who is watching in Italy but was born in Romania.

ویرجینیا را هم داریم که در ایتالیا دارد تماشا می کند اما در رومانی به دنیا آمده است.

So I hope you are having a super duper time there in Italy, a beautiful country

بنابراین امیدوارم که در ایتالیا اوقات خوشی را سپری کنید، کشوری زیبا

that I am looking forward to visiting again in the future.

که مشتاقانه منتظر دیدار مجدد در آینده هستم.

We were talking a few moments ago about things being fresh or new.

چند لحظه پیش داشتیم در مورد تازه یا جدید بودن چیزها صحبت می کردیم.

Well, this morning I noticed something rather disturbing outside the house.

خوب، امروز صبح متوجه چیزی نسبتاً آزاردهنده بیرون از خانه شدم.

I noticed that something that we use quite often

متوجه شدم چیزی که ما اغلب استفاده می کنیم آن را

has broken

خراب کرده است

it. Now

. حالا

does not function as it should.

آنطور که باید عمل نمی کند.

The thing in question is

مورد بحث

the wheelie bin.

سطل زباله است.

There it is the wheelie bin.

آنجا سطل زباله است.

I love the wheelie bin.

من عاشق سطل چرخدار هستم. با

We call or refuse bin or the rubbish bin.

سطل زباله یا سطل زباله تماس می گیریم یا رد می کنیم.

If we put all of our household waste into we call it a wheelie bin.

اگر همه زباله های خانگی خود را داخل آن بریزیم به آن سطل زباله می گوییم.

And the reason why we call it a wheelie bin is because you can push it around on wheels.

و دلیل اینکه ما آن را سطل زباله می نامیم این است که می توانید آن را روی چرخ ها فشار دهید.

I have a feeling that many people have these so they are not exclusive to the UK.

من این احساس را دارم که بسیاری از مردم اینها را دارند، بنابراین آنها منحصر به بریتانیا نیستند.

I know that they exist everywhere else around the world, but unfortunately this morning I noticed that

من می دانم که آنها در همه جای دنیا وجود دارند، اما متأسفانه امروز صبح متوجه شدم

that my wheelie bin has broken.

که سطل چرخ من شکسته است.

It has a huge crack going through the middle and also the top has broken up as well

از وسط آن یک ترک بزرگ دارد و همچنین قسمت بالایی آن شکسته است

and unfortunately it cannot be repaired or fixed.

و متاسفانه قابل تعمیر و یا تعمیر نیست.

So unfortunate.

خیلی بدبخت به

It looks as if we have to buy a new one because the council won't give it to us for free.

نظر می رسد که باید یک دستگاه جدید بخریم زیرا شورا آن را مجانی به ما نمی دهد.

You have to pay for it, so it looks as if we will have to get a new wheelie bin for outside the house.

شما باید هزینه آن را بپردازید، بنابراین به نظر می رسد که ما باید یک سطل چرخ دار جدید برای بیرون از خانه تهیه کنیم.

The one we have now has seen better days.

روزی که الان دیدیم روزهای بهتری را دیده است.

Now there is an interesting phrase.

حالا یک جمله جالب وجود دارد.

If we describe something as having seen better days, it has seen better days.

اگر چیزی را توصیف کنیم که روزهای بهتری را دیده است، روزهای بهتری را دیده است.

It means it is old.

یعنی قدیمی است.

It is worn out.

فرسوده شده است.

It no longer functions very well.

دیگر خیلی خوب کار نمی کند.

I'm talking about the wheelie bin, not me.

من در مورد سطل زباله صحبت می کنم، نه من.

By the way.

به هر حال.

Although you might say that.

اگرچه ممکن است این را بگویید.

So if something is,

بنابراین اگر چیزی وجود دارد،

can you see that? Can you?

آیا می توانید آن را ببینید؟ می توانید؟

If something is beyond repair,

اگر چیزی غیر قابل تعمیر است،

it means it cannot be fixed.

به این معنی است که نمی توان آن را تعمیر کرد.

Something that is beyond repair and cannot be fixed.

چیزی که قابل تعمیر نیست و قابل تعمیر نیست.

So, unfortunately, my lovely wheelie bin cannot be repaired.

بنابراین، متأسفانه، سطل زباله دوست داشتنی من قابل تعمیر نیست.

It cannot be fixed. It has physically broken.

نمی توان آن را رفع کرد. از نظر فیزیکی شکسته است.

It has a giant crack going through the middle.

شکاف بزرگی دارد که از وسط می گذرد.

So unfortunately we will have to buy a new one.

بنابراین متأسفانه مجبور به خرید یک دستگاه جدید خواهیم بود.

So that is the sad story.

پس این داستان غم انگیز است.

The sad tale of Mr.

داستان غم انگیز

Duncan's wheelie bin, which now no longer

سطل زباله آقای دانکن که حالا دیگر آن

does what it's supposed to.

کاری را که باید انجام نمی دهد.

Unfortunately,

متأسفانه،

talking of things that we have to do in our day to day lives because there are many chores, many things we have to do

صحبت از کارهایی است که باید در زندگی روزمره انجام دهیم، زیرا کارهای روزمره زیادی وجود دارد، بسیاری از کارهایی که باید

quite often in our lives, every day there are many jobs

اغلب در زندگی خود انجام دهیم، هر روز کارهای زیادی وجود دارد

that we have to do and also many chores that we have to do as well.

که باید انجام دهیم و همچنین کارهای زیادی که باید انجام دهیم. ما نیز باید انجام دهیم.

The word chore simply means a type of job, some sort of task that has to be carried out quite often on a regular basis.

کلمه chore به سادگی به معنای یک نوع کار است، نوعی کار که باید اغلب به طور منظم انجام شود.

So something you have to do, maybe you have to clean the dishes every day.

بنابراین کاری که باید انجام دهید، شاید مجبور باشید هر روز ظروف را تمیز کنید.

You have to clean the carpet, or you have to

باید فرش را تمیز کنید یا

take the dog for a walk.

سگ را به پیاده روی ببرید.

If you have a dog, which I don't,

اگر سگ دارید، که من ندارم،

although sometimes I have to take Mr.

اگرچه گاهی اوقات باید آقای

Steve outside.

استیو را بیرون ببرم.

For his exercise.

برای ورزشش

But there is something that we have to do, and we do it even though, in my opinion, it is a complete waste of time.

اما کاری هست که باید انجام دهیم و آن را انجام می دهیم ، هرچند به نظر من اتلاف وقت کامل است.

So I don't know what you think about this, but I think this particular thing I'm about to mention

بنابراین من نمی دانم نظر شما در مورد این چیست، اما فکر می کنم این موضوع خاصی که می خواهم به آن اشاره کنم

is a waste of time.

اتلاف وقت است.

And the thing is.

و موضوع این است.

Window cleaning.

تمیز کردن پنجره.

Cleaning the windows.

تمیز کردن پنجره ها.

Now we have a lot of windows on our house.

اکنون ما پنجره های زیادی در خانه خود داریم.

In fact, I always make a joke with Mr.

در واقع من همیشه با آقای استیو شوخی می کنم

Steve that most of our house is actually made of glass.

که بیشتر خانه ما در واقع شیشه است.

It isn't, but sometimes it feels as if it is window cleaning.

اینطور نیست، اما گاهی به نظر می رسد که در حال تمیز کردن پنجره است.

Now, this is just my opinion.

حالا این فقط نظر منه

You might disagree, but I think. Window cleaning.

شما ممکن است مخالف باشید، اما من فکر می کنم. تمیز کردن پنجره.

Going outside.

بیرون رفتن

Climbing up a ladder and washing the glass to make it clean and sparkly.

بالا رفتن از نردبان و شستن شیشه برای تمیز و درخشان شدن آن.

I think it is a waste of time because it doesn't take very long before the glass becomes dirty again,

فکر می کنم وقت تلف کردن است زیرا خیلی طول نمی کشد تا شیشه دوباره کثیف شود،

especially around here, because we get a lot of rain, a lot of things blowing around.

مخصوصاً در اینجا، زیرا ما باران زیادی می باریم، چیزهای زیادی در اطراف می وزد.

Sometimes we get dust from the farmer's fields, so it doesn't take very long for the windows to become dirty again.

گاهی اوقات ما از مزارع کشاورز گرد و غبار می گیریم، بنابراین زمان زیادی طول نمی کشد تا پنجره ها دوباره کثیف شوند.

And of course, there is another thing that makes your windows dirty.

و البته چیز دیگری هم هست که باعث کثیف شدن پنجره های شما می شود.

Birds.

پرندگان

They will do their

آنها

poops on your window as well.

مدفوع خود را روی پنجره شما نیز انجام می دهند.

Many times, normally just after cleaning the windows.

اغلب اوقات، معمولاً فقط پس از تمیز کردن پنجره ها.

Quite often a bird will come by and it will sit just above the window and it will

اغلب اوقات پرنده ای می آید و درست بالای پنجره می نشیند و مدفوع

do a giant poop.

غول پیکری می کند.

And the poop will go all down the glass

و مدفوع تمام شیشه پایین می رود

and it will stay there.

و همانجا می ماند.

It will go dry. It will go hard.

خشک خواهد شد. سخت پیش خواهد رفت.

And then when you come to clean, it is very hard to get off the glass.

و وقتی برای تمیز کردن می آیید، خارج شدن از شیشه بسیار سخت است.

It's very hard to remove it.

حذفش خیلی سخته

So I think that.

بنابراین من فکر می کنم که.

Cleaning the window or windows is a waste of time.

تمیز کردن پنجره یا پنجره ها اتلاف وقت است.

Maybe on the inside, but on the outside it takes a lot of effort to clean the window.

شاید در داخل، اما در خارج، تلاش زیادی برای تمیز کردن پنجره لازم است. به

Especially if you have windows that are high up, you have to climb up the ladder.

خصوص اگر پنجره هایی دارید که بالا هستند، باید از نردبان بالا بروید.

You have to clean all of those annoying marks

شما باید تمام آن علائم مزاحم

and the other things that I just mentioned.

و موارد دیگری را که من ذکر کردم را پاک کنید.

You have to get rid of all of those things as well.

شما باید از شر همه آن چیزها نیز خلاص شوید.

so I think cleaning the windows is a pointless job.

بنابراین فکر می کنم تمیز کردن پنجره ها کار بیهوده ای است.

It is a job that needs doing, but somehow seems pointless as it soon needs doing.

این کاری است که نیاز به انجام دارد، اما به نوعی بیهوده به نظر می رسد زیرا به زودی نیاز به انجام دارد.

Okay, so in this sentence you can see a job that needs doing is something that has to be done.

خوب، بنابراین در این جمله می توانید ببینید کاری که باید انجام شود، کاری است که باید انجام شود.

However,

با این حال،

from my point of view, it would appear that cleaning your windows is pointless

از نظر من، به نظر می رسد که تمیز کردن پنجره های شما بی معنی است،

because it doesn't take very long before they become dirty and covered with marks and bird poop.

زیرا زمان زیادی طول نمی کشد تا آنها کثیف شوند و با علائم و مدفوع پرندگان پوشیده شوند.

Again.

دوباره

So as soon as you do it, it doesn't take long before it needs doing again.

بنابراین به محض اینکه این کار را انجام دادید، زمان زیادی طول نمی کشد تا نیاز به انجام مجدد داشته باشد.

So in that sense, we are saying done something you have to do, you have to do it.

بنابراین از این نظر، ما می گوییم انجام کاری را که باید انجام دهید، باید آن را انجام دهید.

It is something that you are doing.

این کاری است که شما انجام می دهید.

It is something that needs doing, something you must do, something that needs to be done, something that needs doing.

این چیزی است که نیاز به انجام دارد، کاری است که باید انجام دهید، کاری است که باید انجام شود، کاری است که نیاز به انجام دارد.

And as you can see here, by the way, if you're wondering what that is,

و همانطور که در اینجا می بینید، به هر حال، اگر می پرسید

that little animal there that is a type of antelope known as a shammy.

آن حیوان کوچک موجود در آنجا چیست که نوعی بز کوهی است که به عنوان شمی شناخته می شود.

Now shammy is a type of cloth that you use to clean your windows.

حالا شمی نوعی پارچه است که برای تمیز کردن پنجره ها از آن استفاده می کنید.

And traditionally, that type of cloth was made from this little animal here, the shammy, a shammy antelope.

و به طور سنتی، این نوع پارچه از این حیوان کوچک در اینجا، شمی، یک بز کوهی ساختگی ساخته می شد.

Fortunately, nowadays you can get artificial shammy.

خوشبختانه امروزه می توانید شمی مصنوعی دریافت کنید.

So it looks like leather, but it actually isn't.

بنابراین شبیه چرم است، اما در واقع اینطور نیست.

It is actually synthetic.

در واقع مصنوعی است.

So this little creature here is very pleased because in certain parts of Europe, it was almost hunted out of existence for its skin.

بنابراین این موجود کوچک در اینجا بسیار خوشحال است زیرا در مناطق خاصی از اروپا تقریباً به خاطر پوستش از بین رفته است.

But now, fortunately, these little chaps are now protected and looked after very well.

اما در حال حاضر، خوشبختانه، این بچه های کوچک در حال حاضر محافظت و مراقبت از آنها بسیار خوب است.

So I don't know what you think.

بنابراین من نمی دانم شما چه فکر می کنید.

Do you agree with me?

با من موافقی؟

Do you think that cleaning the windows is a pointless task?

آیا فکر می کنید تمیز کردن پنجره ها کار بیهوده ای است؟

There is no point doing it because very soon they will become dirty again.

انجام این کار فایده ای ندارد زیرا خیلی زود دوباره کثیف می شوند.

Perhaps there is another chore. Perhaps there is something else that you don't like doing.

شاید کار دیگری باشد. شاید کار دیگری وجود داشته باشد که دوست ندارید انجام دهید.

And if you watch me regularly,

و اگر مرتب مرا تماشا کنید،

you will know that I hate doing household chores.

متوجه خواهید شد که از انجام کارهای خانه متنفرم.

I really do.

من واقعا دارم.

I don't like doing them at all. To be honest with you.

من اصلا دوست ندارم آنها را انجام دهم. برای اینکه با شما صادق باشم.

But I do think cleaning the windows is a waste of time.

اما من فکر می کنم تمیز کردن پنجره ها اتلاف وقت است.

Hello. English with. With camel.

سلام. انگلیسی با. با شتر.

Mr. Duncan, do you know it is the first time that I came here.

آقای دانکن، آیا می دانید اولین بار است که به اینجا می آیم؟

And you are a really talented teacher. Thank you very much.

و شما یک معلم واقعا با استعداد هستید. خیلی ممنون.

That's very kind of you to say. I have been teaching English here in Algeria.

این خیلی لطف شماست که می گویید. من اینجا در الجزایر انگلیسی تدریس کرده ام.

How long have you been teaching English for?

چه مدت است که انگلیسی تدریس می کنید؟

Have you been doing it for a long time.

آیا مدت زیادی است که این کار را انجام می دهید.

And do you enjoy it?

و آیا از آن لذت می برید؟

I have a feeling that the answer to that question is yes.

من احساس می کنم که پاسخ به آن سوال مثبت است.

So English with camel.

پس انگلیسی با شتر.

Hello to you.

سلام بر شما

And it's nice to see you here for the first time. Very nice.

و خوشحالم که شما را برای اولین بار اینجا می بینم. خیلی خوبه

Lewis.

لوئیس

Lewis Mendez says, when I was a boy, I used to tell my mother.

لوئیس مندز می گوید وقتی پسر بودم به مادرم می گفتم.

Why should I wash my face?

چرا باید صورتم را بشورم؟

It will be dirty within an hour. This is true.

ظرف یک ساعت کثیف می شود. این درست است.

And I think that is a very good point.

و به نظر من این نکته بسیار خوبی است.

The curse.

نفرین.

Most things.

اکثر چیزها

Most chores

اکثر کارهای خانه را

can be described as being completely useless or pointless.

می توان به عنوان کاملاً بی فایده یا بیهوده توصیف کرد.

If you wash the dishes.

اگر ظرف ها را بشویید.

What's the point?

چه فایده ای دارد؟

Because the next day or even later on the same day, you will just make them dirty again.

زیرا روز بعد یا حتی بعد از آن در همان روز، دوباره آنها را کثیف خواهید کرد.

But of course, there are many other reasons why you must do those things.

اما البته، دلایل زیادی وجود دارد که چرا باید آن کارها را انجام دهید.

I suppose a lot of it is connected to hygiene.

من فکر می کنم بسیاری از آن به بهداشت مرتبط است.

Staying clean and healthy.

تمیز و سالم بمانید.

So maybe it has something to do with that.

پس شاید ربطی به آن داشته باشد.

In a few moments from now, we will be looking at words and phrases connected to

تا چند لحظه دیگر نگاهی به کلمات و عبارات مرتبط با کتاب خواهیم داشت

books.

.

What about you? Do you read books?

شما چطور؟ آیا شما کتاب می خوانید؟

I have to be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

It is a long time since I actually sat down and read a book.

خیلی وقت بود که نشستم و کتابی خواندم.

However, I do read books about certain subjects

با این حال، من کتاب هایی در مورد موضوعات خاص

or maybe certain areas of culture.

یا شاید حوزه های خاصی از فرهنگ می خوانم.

I'm having a little bit of a crazy time at the moment,

من در حال حاضر زمان کمی دیوانه وار دارم و

looking at the world of art, because there is an exhibition taking place at the moment in London

به دنیای هنر نگاه می کنم، زیرا در حال حاضر نمایشگاهی در لندن

at the big National Gallery in London, and they are having a special event dedicated to Vincent van Gogh.

در گالری بزرگ ملی لندن در حال برگزاری است و آنها یک رویداد ویژه اختصاص داده اند. به ونسان ون گوگ

And I have to say, I really want to go down to London and have a look at that.

و باید بگویم، من واقعاً می خواهم به لندن بروم و به آن نگاهی بیندازم.

So that will be running until January next year,

بنابراین تا ژانویه سال آینده ادامه خواهد داشت،

so I'm hoping that I will get a chance to go down to London and have a look at this special.

بنابراین امیدوارم فرصتی برای رفتن به لندن و نگاهی به این ویژه داشته باشم. نمایشگاه

Vincent Van Gough

وینسنت ون گوگ

exhibition taking place at the National Gallery.

در گالری ملی برگزار می شود.

Even though last week I don't I don't know if you saw it, but some young people

با اینکه هفته گذشته نمی دانم دیدید یا نه، اما چند جوان

decided to vandalise.

تصمیم گرفتند خرابکاری کنند.

They threw soup at

سوپ به سمت

Van Gogh, very famous

ون گوگ پرتاب کردند، عکس بسیار معروف

picture.

.

Yo, man. Hello, yo.

ای مرد سلام، یو

Nice to see you here as well. Thank you very much for joining me today.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

So I am crazy at the moment about art.

بنابراین من در حال حاضر دیوانه هنر هستم.

I am crazy about the world of art.

من دیوانه دنیای هنر هستم.

I am watching a very interesting programme at the moment about Baroque art.

در حال حاضر برنامه بسیار جالبی در مورد هنر باروک می بینم.

A lot of that, of course, originated in Italy.

البته بسیاری از آن ها از ایتالیا سرچشمه می گیرد.

Baroque, the style of buildings and of course painting as well.

سبک باروک، سبک ساختمان ها و البته نقاشی نیز.

So a lot of people forget.

بنابراین بسیاری از مردم فراموش می کنند.

They always think when they think of baroque, they always think of buildings.

آنها همیشه وقتی به باروک فکر می کنند، همیشه به ساختمان ها فکر می کنند.

All of the magnificent cathedrals and churches that exist in Italy.

تمام کلیساها و کلیساهای باشکوهی که در ایتالیا وجود دارند.

But of course, we also have artists as well, painters painting with the Baroque style, ultra realistic,

اما البته، ما هنرمندانی نیز داریم، نقاشانی که با سبک باروک نقاشی می‌کنند، فوق‌العاده واقع‌گرا،

sometimes a little unusual.

گاهی اوقات کمی غیرعادی.

In fact, the word baroque means

در واقع کلمه باروک به معنای

a deformed pearl.

مروارید تغییر شکل یافته است.

So if a pearl is perfect,

بنابراین اگر مروارید کامل باشد،

there is nothing wrong with it but a type of pearl that is unusual in shape.

اشکالی ندارد جز نوعی مروارید که شکل غیر معمولی دارد.

It might have a strange formation.

ممکن است ساختار عجیبی داشته باشد.

It is often referred to as baroque, something that is rather unusual to look at.

اغلب از آن به عنوان باروک یاد می شود، چیزی که نگاه کردن به آن غیرعادی است.

So I am looking at a lot of things at the moment

بنابراین من در حال حاضر به دنبال چیزهای زیادی

books,

کتاب،

information on the internet and also reading.

اطلاعات در اینترنت و همچنین مطالعه هستم.

I'm going next week to buy a book all about Baroque art.

من هفته آینده می روم تا کتابی درباره هنر باروک بخرم.

Next week.

هفته آینده

Beatrice.

بئاتریس

I could enjoy the great immersive exhibition of Van Gough

من می توانم از نمایشگاه همهجانبه بزرگ ون گوف در

next year. Oh. Last year.

سال آینده لذت ببرم. اوه سال گذشته

Oh, I see, so you've already seen it.

اوه، می بینم، پس شما قبلاً آن را دیده اید.

Beatrice, you've had it already in Argentina. Very interesting.

بئاتریس، قبلاً آن را در آرژانتین داشته‌ای. خیلی جالبه

But I am looking forward to seeing it.

اما من مشتاقانه منتظر دیدنش هستم.

I hope I will get a chance to go down to London and visit the National Gallery Gallery in London

امیدوارم فرصتی پیدا کنم که به لندن بروم و از گالری ملی گالری لندن دیدن کنم

and have a look at this, this very interesting exhibition.

و نگاهی به این نمایشگاه بسیار جالب داشته باشم.

How can I say hello to Lucas?

چگونه می توانم به لوکاس سلام کنم؟

Hello, Lucas. Lucas asks Mr. Duncan.

سلام، لوکاس. لوکاس از آقای دانکن می پرسد.

Can you please say my name? There you go.

میشه لطفا اسم منو بگید شما بروید.

I have just a few moments ago.

همین چند لحظه پیش دارم

Hello, Lucas.

سلام، لوکاس.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Talking of books, we are now going to look at some words and phrases connected to.

در مورد کتاب ها، اکنون می خواهیم به برخی از کلمات و عبارات مرتبط با آنها نگاه کنیم.

Books.

کتاب ها

You might be surprised to find out just how many words and phrases they are connected to.

شاید تعجب کنید که بدانید آنها به چند کلمه و عبارات مرتبط هستند.

Books.

کتاب ها

Do you have many books in your house?

آیا در خانه خود کتاب های زیادی دارید؟

We do.

ما انجام می دهیم.

We have all sorts of books, lots of information, books, text books,

ما انواع کتاب ها، اطلاعات زیادی، کتاب ها، کتاب های درسی

and also books about certain subjects such as movies and famous actors.

و همچنین کتاب هایی در مورد موضوعات خاص مانند فیلم ها و بازیگران مشهور داریم.

So I am I am a very big fan of movies and also people who appear in movies as well.

بنابراین من از طرفداران پر و پا قرص فیلم ها و همچنین افرادی هستم که در فیلم ها ظاهر می شوند.

We often describe them as reference books.

ما اغلب آنها را به عنوان کتاب های مرجع توصیف می کنیم.

So when you describe a type of book as a reference book, it is something that you look at for information

بنابراین وقتی یک نوع کتاب را به عنوان یک کتاب مرجع توصیف می کنید، چیزی است که برای اطلاعات

about a certain thing, a certain type of information about a certain subject book.

در مورد یک چیز خاص، نوع خاصی از اطلاعات در مورد یک کتاب موضوعی خاص به آن نگاه می کنید.

Words and idioms.

کلمات و اصطلاحات.

We will look at some phrases that we use.

ما به برخی از عباراتی که استفاده می کنیم نگاه خواهیم کرد.

Here is the first one to do it by the book.

در اینجا اولین موردی است که این کار را توسط کتاب انجام می دهد.

If you do something by the book, it means you do something the correct way as it should be done.

اگر کاری را طبق کتاب انجام دهید، به این معنی است که کاری را به روشی که باید انجام دهید، انجام می دهید.

As the rules actually state.

همانطور که قوانین در واقع بیان می کنند.

So when you do something by the book, it means you are following all of the correct procedures.

بنابراین وقتی کاری را طبق کتاب انجام می دهید، به این معنی است که همه رویه های صحیح را دنبال می کنید.

You are doing it the way the book is telling you.

شما آن را همانطور که کتاب به شما می گوید انجام می دهید.

So this is an interesting phrase we use when we are saying that we are doing something in the correct way.

بنابراین این عبارت جالبی است که وقتی می گوییم کاری را به درستی انجام می دهیم استفاده می کنیم.

We are doing it by the book.

ما این کار را با کتاب انجام می دهیم.

You are following those rules as they are written down.

شما از آن قوانین همانطور که نوشته شده است پیروی می کنید.

And sometimes you have to.

و گاهی اوقات مجبوری.

Sometimes you must do things by the book.

گاهی اوقات باید کارها را با کتاب انجام دهید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Here's a good phrase to be on the same page,

در اینجا یک عبارت خوب برای در یک صفحه بودن،

to share the same point of view, or have a mutual understanding.

به اشتراک گذاشتن یک نقطه نظر یا داشتن درک متقابل وجود دارد.

You are in the same place.

شما در همان مکان هستید.

So I might have a very similar opinion to someone else.

بنابراین ممکن است من نظر بسیار مشابهی با شخص دیگری داشته باشم.

Or maybe we both understand a certain thing.

یا شاید هر دوی ما چیز خاصی را درک می کنیم.

Clearly we can say that we are both on the same page.

واضح است که می‌توان گفت که هر دو در یک صفحه هستیم.

We both have the same thought.

هر دوی ما فکر یکسانی داریم.

We both agree on that particular thing.

ما هر دو در مورد آن چیز خاص موافق هستیم.

We are both on the same page.

ما هر دو در یک صفحه هستیم.

Here's another one. Two.

اینم یکی دیگه دو

Throw the book at someone.

کتاب را به طرف کسی پرتاب کن

If you throw the book at someone,

اگر کتاب را به طرف کسی پرتاب کنید،

it means to hand out punishment to someone.

به معنای تنبیه کردن به کسی است.

You are punishing someone.

داری کسی رو تنبیه میکنی

So quite often we will describe this as an action done in law.

بنابراین اغلب ما این را به عنوان یک عمل انجام شده در قانون توصیف می کنیم.

Maybe if you do something wrong, perhaps you will have to go on trial.

شاید اگر کار اشتباهی انجام دهید، شاید مجبور شوید محاکمه شوید.

Or maybe you will have to receive some punishment.

یا شاید مجبور شوید مجازاتی دریافت کنید.

You will receive all of the punishment.

شما تمام مجازات را دریافت خواهید کرد.

They will throw the book at you.

آنها کتاب را به سمت شما پرتاب می کنند.

The full weight of justice will be served because they will throw the book at you.

تمام وزن عدالت اجرا می شود زیرا آنها کتاب را به سمت شما پرتاب می کنند.

Here's another one slightly more positive than the last one.

در اینجا یک مورد دیگر است که کمی مثبت تر از قبلی است.

To turn over a new leaf.

برای ورق زدن یک برگ جدید

If you turn a new leaf, it means you are turning the page in a book.

اگر یک برگ جدید ورق بزنید، به این معنی است که در حال ورق زدن یک کتاب هستید.

So each page in a book can be described as a leaf.

بنابراین هر صفحه از یک کتاب را می توان به عنوان یک برگ توصیف کرد.

You turn over a new leaf, you reveal a fresh page to make a new or fresh start.

شما یک برگ جدید را ورق می زنید، یک صفحه تازه را برای شروعی جدید یا تازه نشان می دهید.

You start afresh.

شما از نو شروع کنید

You start as new.

شما به عنوان جدید شروع می کنید.

You turn over a new leaf.

برگ جدیدی را برمی گردانی.

Maybe a person who in their life has done bad things.

شاید فردی که در زندگی خود کارهای بدی انجام داده است.

Well, maybe they are not a very nice person.

خب، شاید آنها آدم خوبی نیستند.

They might try to make themselves a better person.

آنها ممکن است سعی کنند خود را به فرد بهتری تبدیل کنند.

They might try to be more friendly and kind to others.

آنها ممکن است سعی کنند با دیگران دوستانه تر و مهربان تر باشند.

So they will turn over a new leaf.

بنابراین آنها برگ جدیدی را برمی گردانند.

They will try to become better.

آنها برای بهتر شدن تلاش خواهند کرد.

They will try to become a better person, to make a new or fresh start.

آنها سعی خواهند کرد که به فرد بهتری تبدیل شوند، شروعی جدید یا تازه داشته باشند.

You might say that the new leaf is a blank page.

ممکن است بگویید که برگ جدید یک صفحه خالی است.

So you are starting from a fresh point.

بنابراین شما از یک نقطه تازه شروع می کنید.

You are changing the way you behave, the way you act towards other people.

شما در حال تغییر نحوه رفتار خود، نحوه رفتار خود با دیگران هستید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

I think this is probably one of the most common and popular

من فکر می کنم این احتمالا یکی از رایج ترین و محبوب ترین

ones.

ها است.

One of the most popular of all the phrases connected to the book.

یکی از محبوب ترین عبارات مرتبط با کتاب.

Judge a book by its cover.

کتاب را از روی جلد آن قضاوت کنید.

So the phrase we often use is don't judge a book by its cover

بنابراین عبارتی که اغلب استفاده می کنیم این است که کتاب را از روی جلد یا جلد آن قضاوت نکنید

or by the cover.

.

Make judgements based on what a person looks like, or maybe what something looks like.

بر اساس ظاهر یک شخص یا شاید ظاهر چیزی قضاوت کنید.

So you can judge anything.

بنابراین شما می توانید هر چیزی را قضاوت کنید.

You can decide if something looks old and broken.

شما می توانید تصمیم بگیرید که آیا چیزی قدیمی و شکسته به نظر می رسد.

Or maybe a person

یا ممکن است شخصی به

might look as if they haven't changed their clothes for many days.

نظر برسد که گویی چند روز است که لباس خود را عوض نکرده است.

Maybe their clothes that look old.

شاید لباس هایشان کهنه به نظر می رسد.

You might decide to judge that person.

ممکن است تصمیم بگیرید که آن شخص را قضاوت کنید.

You might judge them harshly,

شما ممکن است آنها را به شدت، ناعادلانه قضاوت کنید

unfairly.

.

So don't judge a book by its cover, because inside

بنابراین یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت نکنید، زیرا

there might be a very interesting story contained

ممکن است داستان بسیار جالبی بین جلدها وجود داشته باشد

between the covers.

.

So it is often

بنابراین اغلب

a thing that happens where people do judge others based on their appearance.

اتفاقی می افتد که مردم دیگران را بر اساس ظاهرشان قضاوت می کنند. اغلب

It does happen quite often.

اوقات اتفاق می افتد.

Hello, Wendy.

سلام وندی

Wendy. Speak Chinese.

وندی چینی صحبت کن

Hello, teacher.

سلام استاد

And everyone, it's Wendy here to learn English with this awesome teacher.

و همه، وندی اینجاست تا با این معلم عالی انگلیسی یاد بگیرد.

Hello, Wendy. Watching. Are you watching in China right now?

سلام وندی تماشا کردن. آیا در حال حاضر در چین تماشا می کنید؟

If you are.

اگر شما هستید.

Can I say ni hao or. Sure, Mr. Duncan.

می توانم بگویم نی هاو یا. مطمئنا، آقای دانکن.

I will be your lawyer for today.

امروز وکیل شما خواهم بود

Which means. Hello, I'm Mr. Duncan.

یعنی. سلام من آقای دانکن هستم.

I will be your teacher for today in Chinese.

من امروز به زبان چینی معلم شما خواهم بود.

You have come to a very good place to improve your English.

شما به مکان بسیار خوبی برای بهبود زبان انگلیسی خود آمده اید.

There are many ways of using the word book.

راه های زیادی برای استفاده از کلمه کتاب وجود دارد.

Now, I'm going to try and explain all of these uses because there are many, many of them.

اکنون، من سعی می کنم همه این کاربردها را توضیح دهم زیرا تعداد بسیار زیادی از آنها وجود دارد.

First of all, book can mean reserve something.

اول از همه، کتاب می تواند به معنای رزرو چیزی باشد.

You want to put something back.

شما می خواهید چیزی را برگردانید.

You want to save something normally something that you are planning to do in the future.

شما می خواهید چیزی را که در آینده قصد انجام آن را دارید به طور معمول ذخیره کنید.

Maybe you are going on a journey.

شاید در حال رفتن به سفر هستید.

Maybe you want to stay in a certain place.

شاید بخواهید در یک مکان خاص بمانید.

You book something to reserve.

شما چیزی برای رزرو رزرو می کنید.

So in a very simple way we are using that word.

بنابراین به روشی بسیار ساده از آن کلمه استفاده می کنیم.

So book in this sense is being used to describe reserving something,

بنابراین کتاب به این معنا برای توصیف رزرو چیزی،

maybe a hotel room, maybe a flight to your favourite holiday destination.

شاید یک اتاق هتل، شاید پرواز به مقصد تعطیلات مورد علاقه شما استفاده می شود.

Then we have book in.

سپس ما رزرو داریم.

If you book in, it means you check in.

اگر رزرو کنید، به این معنی است که وارد می شوید.

You arrive at the hotel and you will book in.

به هتل می رسید و رزرو می کنید.

You will write your name on the hotel register.

نام خود را در دفتر ثبت هتل می نویسید.

Normally you have to give lots of details about yourself as well.

معمولاً شما باید جزئیات زیادی در مورد خودتان نیز ارائه دهید.

You book in, you check in.

شما رزرو می کنید، وارد می شوید.

Normally you do this at a hotel or maybe an airport.

معمولاً این کار را در یک هتل یا شاید در فرودگاه انجام می دهید.

When you arrive to catch a flight,

وقتی برای گرفتن پرواز می‌رسید،

book up.

رزرو کنید.

To book up means to arrange or reserve something.

رزرو کردن به معنای ترتیب دادن یا رزرو چیزی است.

You booked up something.

چیزی رزرو کردی

You pick up your holiday.

شما تعطیلات خود را انتخاب می کنید.

You book up your flight reservations,

شما رزرو پرواز خود را رزرو می کنید،

and here is a negative one over book.

و در اینجا یک مورد منفی روی رزرو وجود دارد.

If you overbook something, it means you have over allocated.

اگر چیزی را بیش از حد رزرو کنید، به این معنی است که بیش از حد تخصیص داده اید.

You have given too many of those things away.

شما خیلی از آن چیزها را داده اید.

Perhaps you want to stay in your favourite hotel, but unfortunately the hotel has overbooked.

شاید بخواهید در هتل مورد علاقه خود اقامت کنید، اما متاسفانه هتل بیش از حد رزرو کرده است.

They have reserved more rooms than they actually have.

آنها اتاق های بیشتری از آنچه که در واقع دارند رزرو کرده اند.

And this can happen sometimes.

و این ممکن است گاهی اتفاق بیفتد.

Quite often, quite often airlines will overbook their flights

اغلب، اغلب خطوط هوایی پروازهای خود را بیش از حد رزرو می کنند،

because they always assume lots of people will change their mind or cancel.

زیرا همیشه تصور می کنند بسیاری از افراد نظر خود را تغییر داده یا لغو می کنند.

So it is common for airlines airline companies

بنابراین برای شرکت های هواپیمایی معمول است

to overbook their flights and it can be rather annoying.

که پروازهای خود را بیش از حد رزرو می کنند و می تواند آزار دهنده باشد.

You might have to book out.

ممکن است مجبور شوید رزرو کنید.

To book out means to leave or check out.

رزرو کردن به معنای خروج یا چک کردن است.

So that is the opposite to the opposite of booking.

بنابراین این برعکس خلاف رزرو است.

Check in.

ثبت نام کنید.

You book out.

شما رزرو کنید.

You check out.

شما چک کنید.

You are about to leave.

شما در حال رفتن هستید.

You might book a suspect if you book a suspect.

اگر مظنونی را رزرو کنید، ممکن است یک مظنون را رزرو کنید.

It means you charge that person or you arrest them.

یعنی شما آن شخص را متهم می کنید یا دستگیر می کنید.

So maybe the police will book a subject.

بنابراین شاید پلیس موضوعی را رزرو کند.

This is often used in American English with the American police force.

این اغلب در انگلیسی آمریکایی با نیروی پلیس آمریکایی استفاده می شود.

So you might book someone you are charging that person with some sort of offence.

بنابراین ممکن است شخصی را رزرو کنید که آن شخص را به نوعی جرم متهم می کنید.

The booking can be an arrest or a reservation.

رزرو می تواند بازداشت یا رزرو باشد.

Something you are saving, something you are putting aside, something you are reserving can be described as a booking.

چیزی که در حال پس انداز هستید، چیزی که کنار می گذارید، چیزی که رزرو می کنید را می توان به عنوان رزرو توصیف کرد.

It can also be an arrest as well.

همچنین می تواند دستگیری باشد.

If something is described as

اگر چیزی

fully booked, it means there is no more available.

کاملاً رزرو شده توصیف شود، به این معنی است که چیز دیگری در دسترس نیست.

Everything or all has been allocated.

همه یا همه تخصیص داده شده است.

There are no rooms available in the hotel.

هیچ اتاقی در هتل موجود نیست.

The hotel is fully booked.

هتل به طور کامل رزرو شده است.

We can describe a person

می‌توانیم فردی را

who looks as if they read lots of books as

که به نظر می‌رسد کتاب‌های زیادی می‌خواند،

bookish.

کتاب‌خواه توصیف کنیم.

A person who appears to be maybe a student, or maybe they wear glasses like me.

فردی که به نظر می رسد شاید دانش آموز است یا شاید مثل من عینک می زند.

People often assume a person who wears glasses must study quite a lot.

مردم اغلب تصور می کنند فردی که عینک می زند باید بسیار مطالعه کند.

They must read a lot of books.

آنها باید کتاب های زیادی بخوانند.

So the word bookish means studious.

پس کلمه کتابش به معنای اهل مطالعه است.

A person who looks as if they read lots of books.

فردی که انگار کتاب های زیادی می خواند.

You might book a room at a hotel, or maybe book a flight.

ممکن است یک اتاق در یک هتل رزرو کنید، یا شاید یک پرواز رزرو کنید.

So, as I said earlier, the word book in this particular sense means reserve.

بنابراین، همانطور که قبلاً گفتم، کلمه کتاب در این معنای خاص به معنای ذخیره است.

You are reserving something, you will phone up the hotel and you will book a room.

شما در حال رزرو چیزی هستید، با تلفن هتل تماس می گیرید و اتاق رزرو می کنید.

You want a room to be saved for you.

شما می خواهید یک اتاق برای شما ذخیره شود.

You might book a flight.

ممکن است یک پرواز رزرو کنید.

You want to catch a flight at a certain time to a certain place.

شما می خواهید در یک زمان خاص به یک مکان خاص پرواز کنید.

You might arrange a vacation trip.

ممکن است یک سفر تعطیلات ترتیب دهید.

You will book a holiday.

تعطیلات را رزرو خواهید کرد.

I have to say, I am really looking forward to booking a holiday.

باید بگویم، من واقعا مشتاقانه منتظر رزرو تعطیلات هستم.

I really feel as if I need a break.

واقعا احساس می کنم که به استراحت نیاز دارم.

You might also decide to book a day off from work.

همچنین ممکن است تصمیم بگیرید یک روز مرخصی از محل کار رزرو کنید.

If you book a day off, it means you arrange with your boss or your manager to take a certain day off from work.

اگر یک روز مرخصی رزرو می کنید، به این معنی است که با رئیس یا مدیر خود ترتیبی داده اید که یک روز مشخص از محل کار خود را مرخصی بگیرید.

You don't want to work on one particular day, so you will book a day off from work.

شما نمی خواهید در یک روز خاص کار کنید، بنابراین یک روز تعطیل از محل کار رزرو خواهید کرد.

You will arrange for that to be done.

شما ترتیب انجام آن را خواهید داد.

You might do something by the book.

ممکن است با کتاب کاری انجام دهید.

As I said earlier, if you do something by the book, it means you follow the correct rules.

همانطور که قبلاً گفتم، اگر کاری را طبق کتاب انجام دهید، به این معنی است که از قوانین صحیح پیروی می کنید.

You follow all of the rules.

شما تمام قوانین را رعایت می کنید

You carefully observe the rules and follow them

شما قوانین را به دقت رعایت می کنید و

by the book

در کتابی

as they are written down.

که نوشته شده اند از آنها پیروی کنید.

In other words, connected to books.

به عبارت دیگر متصل به کتاب.

Parts of a book.

بخش هایی از یک کتاب

We have the word chapter.

ما کلمه فصل را داریم.

Chapter a certain section of a book.

بخش خاصی از یک کتاب را فصل کنید.

Part of a book.

بخشی از یک کتاب

A story might be divided into chapters.

یک داستان ممکن است به فصل تقسیم شود.

A chapter is often numbered and also titled.

یک فصل اغلب شماره گذاری شده و همچنین عنوان می شود.

So each part of a story normally will have a number.

بنابراین هر قسمت از یک داستان به طور معمول دارای یک عدد است.

Chapter one. Chapter two. Chapter three.

فصل اول. فصل دوم. فصل سوم.

And sometimes they will also have a title.

و گاه عنوانی نیز خواهند داشت.

For example, chapter one.

مثلاً فصل اول.

Mr. Duncan is born.

آقای دانکن متولد شد.

Chapter two Mr.

فصل دوم آقای

Duncan goes to school.

دانکن به مدرسه می رود.

Chapter three Mr.

فصل سوم آقای

Duncan tries to find a job.

دانکن تلاش می کند تا شغلی پیدا کند.

Does the story have a happy ending though?

اما آیا داستان پایان خوشی دارد؟

Does it and end happily?

آیا آن را به خیر و خوشی به پایان می رسد؟

Does it have a happy ending?

آیا پایان خوشی دارد؟

Chapters.

فصل ها.

All sections of a story.

تمام بخش های یک داستان

Then we have the word free phase or preface.

سپس کلمه فاز آزاد یا مقدمه را داریم.

A section at the start of a book.

بخشی در ابتدای کتاب

A foreword or preface come before the story.

پیش گفتار یا پیشگفتار قبل از داستان آمده است.

So quite often when you first open a book, there is quite often some information at the front of the book or before

بنابراین اغلب وقتی برای اولین بار کتابی را باز می کنید، اغلب اطلاعاتی در جلوی کتاب یا قبل از

the book actually begins.

شروع واقعی کتاب وجود دارد.

We often call it a preface.

ما اغلب آن را مقدمه می نامیم.

Or sometimes a person will write something at the start of the book.

یا گاهی اوقات شخصی در ابتدای کتاب چیزی می نویسد.

They call it a foreword, but

آنها آن را پیش گفتار می نامند، اما

a text book might have an introduction, something that will introduce the subject.

یک کتاب درسی ممکن است مقدمه ای داشته باشد، چیزی که موضوع را معرفی کند.

Then we have the opposite the back of a book.

سپس عکس پشت یک کتاب را داریم.

The end of a book is called the appendix.

انتهای کتاب را ضمیمه می نامند.

So it's the back at the end of the book.

پس در انتهای کتاب آمده است.

We have the appendix A section at the end of the book, an index listing.

ما بخش پیوست A را در انتهای کتاب داریم، فهرست فهرست.

Contents of the book is often added at the back.

محتوای کتاب اغلب در پشت اضافه می شود.

So when we talk about index, we are looking at a list of things, normally in some sort of order.

بنابراین وقتی در مورد شاخص صحبت می کنیم، به لیستی از چیزها نگاه می کنیم، معمولاً به نوعی.

And you can find certain things in that index.

و شما می توانید چیزهای خاصی را در آن فهرست پیدا کنید.

It is there to make it easier for you to find the information.

این وجود دارد تا یافتن اطلاعات را برای شما آسان تر کند.

We can also say that it is a listing of reference notes.

همچنین می توان گفت که فهرستی از یادداشت های مرجع است.

So if you read a book with lots of information, you can go to the back of the book

بنابراین اگر کتابی با اطلاعات زیاد مطالعه می‌کنید، می‌توانید به پشت آن کتاب بروید

and you will see all of the references where that information came from and how they obtained it.

و تمام مراجع را خواهید دید که آن اطلاعات از کجا آمده و چگونه آن را به دست آورده‌اند.

A bridge.

یک پل

So this is an interesting word, the word a bridge.

پس این کلمه جالبی است، کلمه پل.

This means the shortened version of a long story.

این به معنای نسخه کوتاه شده یک داستان طولانی است.

So sometimes a story can be long.

بنابراین گاهی اوقات یک داستان می تواند طولانی باشد.

The famous story.

داستان معروف.

War and peace is a very long story.

جنگ و صلح داستان بسیار طولانی است.

Tolstoy really did enjoy writing that book.

تولستوی واقعاً از نوشتن آن کتاب لذت برد.

In fact, he didn't know when to stop, to be honest.

راستش نمی‌دانست کی باید متوقف شود.

So you might a bridge or a story.

بنابراین شما ممکن است یک پل یا یک داستان.

It means you shorten the story.

یعنی شما داستان را کوتاه می کنید.

You make it easier to read.

شما خواندن را آسان تر می کنید.

Over a short period of time, a book might be abridged to be less, to be clearer or less complex.

در یک دوره زمانی کوتاه، یک کتاب ممکن است به گونه ای خلاصه شود که کمتر، واضح تر یا پیچیده تر باشد.

So you might shorten the story to make it clearer and easier to understand.

بنابراین ممکن است داستان را کوتاه کنید تا واضح تر و قابل درک تر شود.

We often describe it as an abridged version.

ما اغلب آن را به عنوان یک نسخه خلاصه شده توصیف می کنیم.

So maybe you get a book, a story, and it has been shortened.

بنابراین ممکن است شما یک کتاب، یک داستان، و آن را کوتاه شده است.

We can say that that story has been abridged.

می توان گفت که آن داستان خلاصه شده است.

It has been shortened.

کوتاه شده است.

Certain parts have been removed.

قسمت های خاصی حذف شده است.

There are, of course, different types of book, different types of story.

البته کتاب‌ها انواع مختلفی دارند، انواع مختلفی از داستان‌ها.

You can have a novel.

شما می توانید یک رمان داشته باشید.

Novels are wonderful.

رمان ها فوق العاده هستند.

They are often long, complex stories with lots of characters and lots of drama.

آنها اغلب داستان های طولانی و پیچیده با تعداد زیادی شخصیت و درام هستند.

Normally they are not true or not real.

معمولاً آنها واقعی نیستند یا واقعی نیستند.

They are fiction.

آنها داستان هستند.

But these days, sometimes they have a little bit of truth and some fiction.

اما این روزها گاهی اوقات کمی حقیقت و کمی تخیلی دارند.

So when we talk about novels, we are talking about long stories,

بنابراین وقتی درباره رمان صحبت می‌کنیم، در مورد داستان‌های طولانی صحبت می‌کنیم،

complicated stories, normally involving lots of different characters.

داستان‌های پیچیده‌ای که معمولاً شامل تعداد زیادی شخصیت مختلف است.

And quite often a lot of drama as well.

و اغلب اوقات درام زیادی نیز وجود دارد.

So we have fiction.

پس ما داستان داریم.

The word fiction is a type of story, a created story that is not real or true.

کلمه تخیلی نوعی داستان است، داستانی خلق شده که واقعی یا واقعی نیست.

It is something that has been made up.

چیزی است که ساخته شده است.

It has been created. It is not real. It is not true.

ایجاد شده است. واقعی نیست. درست نیست.

It is fiction.

تخیلی است.

And then, of course, we have non-fiction.

و سپس، البته، ما غیر داستانی داریم.

So anything dealing with facts, anything dealing with history,

بنابراین هر چیزی که با حقایق سروکار دارد، هر چیزی که با تاریخ سروکار دارد،

things that really happened or things that are actually happening, we will use

چیزهایی که واقعاً اتفاق افتاده یا چیزهایی که واقعاً در حال وقوع هستند، ما از کلمه غیرداستانی استفاده خواهیم کرد

the word non-fiction, something that is non fiction.

، چیزی که غیر داستانی است.

And that is everything you need to know about books.

و این همه آن چیزی است که باید در مورد کتاب بدانید.

All of the words, all of the phrases connected to those things.

همه کلمات، تمام عبارات مرتبط با آن چیزها.

Beatrice says I love novels that have a happy ending.

بئاتریس می گوید من عاشق رمان هایی هستم که پایان خوشی دارند.

I have to say, I have to say it is nice to read a story.

باید بگویم، باید بگویم خواندن یک داستان خوب است.

Not always.

نه همیشه.

Many stories do not have a happy ending.

بسیاری از داستان ها پایان خوشی ندارند.

Romeo and Juliet is a famous story written by William the Shakespeare, and that is not a happy ending.

رومئو و ژولیت داستان معروفی است که توسط ویلیام شکسپیر نوشته شده است و پایان خوشی ندارد.

Not at all.

نه اصلا.

So sometimes a story can have a positive outcome or a happy end.

بنابراین گاهی اوقات یک داستان می تواند نتیجه مثبت یا پایان خوشی داشته باشد.

And sometimes the opposite.

و گاهی برعکس.

Very much the opposite.

خیلی برعکس

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

Thank you very much for watching me and I hope you enjoy today's English addict.

از اینکه مرا تماشا کردید بسیار متشکرم و امیدوارم از معتاد انگلیسی امروز لذت ببرید.

I am back with you, by the way, on Sunday Sunday, 2 p.m.

اتفاقا یکشنبه ساعت 2 بعد از ظهر با شما برگشتم.

UK. Time is when I am back with you.

انگلستان زمان زمانی است که من با شما برگشتم.

On Sunday there is me and there is Mr.

یکشنبه من هستم و آقای

Steve as well, so he will be joining us as well on Sunday the same time.

استیو نیز هست، بنابراین او نیز یکشنبه در همان ساعت به ما خواهد پیوست.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر

UK time is when we are back with you and I look forward to seeing you on Sunday.

زمان انگلستان زمانی است که ما با شما برگشتیم و من مشتاقانه منتظر دیدار شما در یکشنبه هستم.

We have lots of things to look at, lots of things to talk about.

ما چیزهای زیادی برای بررسی داریم، چیزهای زیادی برای صحبت کردن.

We might even have some information about the big rendezvous next year.

حتی ممکن است اطلاعاتی در مورد میعادگاه بزرگ سال آینده داشته باشیم.

We might. We are still making some arrangements. There.

ما ممکن است. ما هنوز در حال انجام برخی هماهنگی ها هستیم. وجود دارد.

Lewis says Pride and prejudice.

لوئیس می گوید غرور و تعصب.

I don't know what you mean by that.

من نمی دانم منظور شما از آن چیست.

Do you mean it has a happy ending? Or maybe it is a story that you enjoy.

یعنی پایان خوشی داره؟ یا شاید داستانی است که از آن لذت می برید.

Tell me on Sunday, please.

لطفا یکشنبه به من بگو

Thank you very much for your.

از شما بسیار سپاسگزارم

Information there today.

اطلاعات امروز وجود دارد.

Hello at ways.

سلام راه ها.

Hello at ways.

سلام راه ها.

Watching in Kerala.

تماشا در کرالا

Hello to you and thank you for joining me today.

سلام به شما و ممنون از اینکه امروز به من پیوستید.

It's very nice to see you.

خیلی خوشحالم که میبینمت

I will see you on Sunday.

یکشنبه میبینمت

Take care.

Enjoy the rest of your Wednesday.

مراقب باشید. از

بقیه روزهای چهارشنبه خود لذت ببرید.

I hope today's lesson has been useful and helpful.

امیدوارم درس امروز مفید و مفید بوده باشد.

Don't forget you can watch this again later with lovely captions.

فراموش نکنید که می‌توانید بعداً دوباره این را با زیرنویس‌های زیبا تماشا کنید.

Later you can watch this all over again.

بعداً می توانید دوباره این را تماشا کنید.

Don't forget my YouTube channel has lots and lots of

فراموش نکنید کانال یوتیوب من ویدیوهای زیادی دارد

videos.

.

In fact, you might say almost almost too many to be honest.

در واقع، ممکن است برای صادق بودن، تقریباً بیش از حد بگویید.

Almost too many of them.

تقریباً تعدادشان خیلی زیاد است.

If you want to follow, if you want to subscribe, then guess what?

اگر می‌خواهید دنبال کنید، اگر می‌خواهید مشترک شوید، حدس بزنید چیست؟

You are also welcome to do that as well.

شما نیز از انجام آن خوش آمدید.

Please follow, subscribe and don't forget to click on the notifications as well so you will find out when I am on.

لطفا فالو کنید، مشترک شوید و فراموش نکنید که روی اعلان‌ها نیز کلیک کنید تا زمانی که من فعال هستم متوجه شوید.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English saying thank you for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید از تماشای شما تشکر می کنم.

I hope this has been useful.

امیدوارم این مطلب مفید بوده باشد.

It's always a pleasure for me to be here with you.

برای من همیشه خوشحالم که اینجا با شما هستم.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت

Take care.

مراقب باشید.

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race.

هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید، آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید.

And I will see you on Sunday.

و یکشنبه میبینمت

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم، می دانید که چه اتفاقی می افتد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

As I always say...

همانطور که همیشه می گویم ...

Ta ta for now.

تا تا فعلا.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت