Learn English - Full English 25 - Learn English on YouTube with Misterduncan

Don't worry, there is no need to adjust your computer screen. This really is a new episode

نگران نباشید، نیازی به تنظیم صفحه نمایش کامپیوتر شما نیست. این واقعاً یک قسمت جدید

of Misterduncan's Full English. This video is being made to celebrate my 10th anniversary

از انگلیسی کامل Misterduncan است. این ویدیو برای جشن 10 سالگی من

on YouTube. I thought to myself, what could be a better way of commemorating my tenth

در یوتیوب ساخته شده است. با خودم فکر کردم، چه راهی بهتر

year doing this, than a new 'Full English' lesson. So without any more beating about

از یک درس جدید "فول انگلیسی" برای بزرگداشت دهمین سال انجام این کار وجود دارد . بنابراین، بدون هیچ گونه ضرب و شتم بیشتر در

the bush, or messing around, let's get on with today's special anniversary Full English

مورد بوته، یا به هم ریختگی، بیایید با سالگرد ویژه امروز درس کامل انگلیسی را ادامه دهیم

Lesson right...now!

... همین حالا!

Can you see what I'm standing inside?

آیا می توانید ببینید که من در داخل چه ایستاده ام؟

This is something you will see a lot on a countryside walk here in England.

این چیزی است که شما در پیاده روی در حومه شهر در اینجا در انگلستان بسیار خواهید دید.

This is a type of gate that is used on public footpaths

این یک نوع دروازه است که در مسیرهای پیاده روی عمومی

in rural areas. It is called a 'kissing gate'. You will often see them around the

در مناطق روستایی استفاده می شود. به آن "دروازه بوسیدن" می گویند . شما اغلب آنها را در اطراف

edges of farmland where a public footpath comes into a farmer's field. The shape of

لبه های زمین های کشاورزی خواهید دید، جایی که یک مسیر پیاده روی عمومی به مزرعه یک کشاورز می رسد. شکل

a kissing gate means that only one person can go through at any time. The gate will

دروازه بوسیدن به این معنی است که فقط یک نفر در هر زمان می تواند از آن عبور کند. دروازه

not open right out, thus preventing livestock, such as sheep from escaping. The gate is closed

درست به بیرون باز نمی شود، بنابراین از فرار دام هایی مانند گوسفند جلوگیری می کند. دروازه

off on both sides. This is because of the shape of the enclosure. It is normally semi-circular

از دو طرف بسته است. این به دلیل شکل محفظه است. به طور معمول به شکل نیم دایره

or square in shape. The gate touches or 'kisses' each side of the enclosure, which gives this

یا مربع است. دروازه هر طرف محفظه را لمس می کند یا "بوس" می کند، که نام این

gate its name. It is a kissing gate. It allows people to pass through, whilst keeping the

دروازه را می دهد. دروازه بوسیدن است. این اجازه می دهد تا مردم از آنجا عبور کنند، در حالی که

farmer's livestock enclosed in the field.

دام های کشاورز را در مزرعه محصور نگه می دارد.

At some point in your life you will celebrate

در مقطعی از زندگی تان به نوعی سالگردی را جشن می گیرید

or commemorate an anniversary of some sort. The word anniversary is a noun that defines

یا بزرگداشت می کنید. کلمه سالگرد اسمی است که

the moment when a past event and the present meet. A point of time from the past converges

لحظه برخورد یک رویداد گذشته و حال را مشخص می کند. نقطه ای از زمان گذشته

with the present, albeit symbolically. It is your own perception of the past that creates

با زمان حال همگرا می شود، البته به صورت نمادین. این برداشت خود شما از گذشته است که

this feeling. The more you connect with the event, the more you feel its significance.

این احساس را ایجاد می کند. هرچه بیشتر با رویداد ارتباط برقرار کنید ، اهمیت آن را بیشتر احساس می کنید.

For example - the date when a member of your family died will always be more important

به عنوان مثال - تاریخی که یکی از اعضای خانواده شما درگذشت همیشه

to you, than when someone outside your family circle passes away. It is your emotional connection

برای شما مهمتر از زمانی است که فردی خارج از حلقه خانواده شما فوت می کند. این ارتباط عاطفی شماست

that creates the importance and of course the memories you have of that person. This

که اهمیت و البته خاطراتی را که از آن شخص دارید ایجاد می کند. این

can apply to happy events and sad ones. We tend to make a record of an anniversary. Some

می تواند در مورد رویدادهای شاد و غم انگیز صدق کند. ما تمایل داریم که یک سالگرد را ثبت کنیم. برخی از

people put a notice in the local newspaper, announcing anniversaries such as, the birth

افراد در روزنامه محلی اطلاعیه ای می گذارند و سالگردهایی مانند

of a child, or the passing of a loved one, or they might make a note of it in their personal

تولد فرزند یا فوت یکی از عزیزان را اعلام می کنند یا ممکن است آن را در

diary or journal. In October 2016 I celebrated a special anniversary. It was the tenth year

دفتر خاطرات شخصی یا دفترچه یادداشت کنند. در اکتبر 2016 یک سالگرد ویژه را جشن گرفتم. دهمین سالی بود

that I'd been making English lessons on YouTube. So for me, this was an important milestone.

که در یوتیوب درس های انگلیسی می ساختم. بنابراین برای من، این یک نقطه عطف مهم بود.

A milestone is an important point of a person's life. They have reached a significant moment

نقطه عطف یک نقطه مهم در زندگی یک فرد است. آنها به لحظه مهمی رسیده اند

that will never come again. A 50th birthday...A moment where a thing you did in the past becomes

که دیگر هرگز نخواهد آمد. تولد 50 سالگی... لحظه ای که در آن کاری که در گذشته انجام داده اید

momentous due to a certain amount of time passing. Such as with me and my YouTube anniversary.

به دلیل گذشت زمان معینی مهم می شود . مانند با من و سالگرد یوتیوب من.

Can you see what I have here? This is string. It is a useful item for tying things up with.

میتونی ببینی من اینجا چی دارم؟ این رشته است. این یک آیتم مفید برای گره زدن چیزها است.

You tie things with string. You tie up something to keep it in place or to bind things together.

شما چیزها را با نخ می بندید. شما چیزی را می‌بندید تا در جای خود بماند یا چیزها را به هم بچسبانید.

The word 'string' can also be used in other ways too. As a phrasal verb, you can use the

کلمه "رشته" را می توان به روش های دیگری نیز به کار برد. به عنوان یک فعل عبارتی، می‌توانید از

word 'string' to mean lead someone on by making them believe something that's not true. You

کلمه "string" به معنای هدایت کردن کسی استفاده کنید و با واداشتن آنها به چیزی که درست نیست باور کنید. شما

string them along. You are stringing them along. You are cheating them. To fool someone

آنها را در کنار خود رشته می کنید. شما آنها را در کنار هم قرار می دهید. شما دارید آنها را فریب می دهید. فریب دادن کسی

into believing something that's untrue is 'string along'. ''I don't believe a word of

به این که چیزی را نادرست باور کند، «رشته کردن» است. "من هیچ کلمه ای از

what you are saying, you're just stringing me along.'' As a verb, to string up means

آنچه شما می گویید را باور نمی کنم، شما فقط به من

to hang something with a rope. To execute a person by hanging them by their neck, is

می زنی." اعدام یک نفر با آویزان کردن او به گردن،

to 'string up'. Then there is the phrase 'highly strung', which means to be over sensitive

به معنای "بند زدن" است. سپس عبارت "highly string" وجود دارد که به معنای بیش از حد حساس بودن

and easily upset. A highly strung person tends to overreact to things. ''He has a reputation

و به راحتی ناراحت شدن است. یک فرد بسیار قوی تمایل دارد نسبت به چیزها بیش از حد واکنش نشان دهد. "او

for being highly strung, so be careful what you say.''

شهرت زیادی دارد، پس مراقب حرف‌هایتان باشید."

It's time to take a look at another buzzword

وقت آن است که نگاهی به واژه‌ای دیگر بیاندازیم

A buzzword is a word or phrase used frequently during a certain period or for

a certain reason. Today's buzzword is...

. کلمه رایج امروزی این است که

The word 'millennial' can be used as an adjective

... کلمه هزاره را می توان به عنوان صفت

or noun. In its general term the word refers to a period of 1000 years. For example - 'A

یا اسم استفاده کرد. در اصطلاح عام این کلمه به یک دوره 1000 ساله اطلاق می شود. به عنوان مثال - "یک

millennial cycle', which relates to the time something takes to complete or come round again.

چرخه هزاره"، که به زمانی مربوط می شود که چیزی کامل شود یا دوباره دور شود.

Then there is the more modern use, which is a person who will reach young adulthood

سپس استفاده مدرن تر وجود دارد، که فردی است که

during the early 21st century. A person who will be a young adult in the early 2000's

در اوایل قرن بیست و یکم به بلوغ جوانی می رسد. فردی که در اوایل دهه 2000 بالغ خواهد شد را

can be described as a millennial. We often hear about 'millennial trends' and 'millennial

می توان به عنوان یک هزاره توصیف کرد. ما اغلب در مورد "روندهای هزاره" و "

habits' concerning young adults in today's society. The adjective describes the person,

عادات هزاره" در مورد بزرگسالان جوان در جامعه امروزی می شنویم. صفت شخص را توصیف می کند،

while the noun refers to the status. Young adults in the early 21 century are millennials.

در حالی که اسم به وضعیت اشاره دارد. بزرگسالان جوان در اوایل قرن 21 هزاره هستند.

''The needs of the average millennial tend to be technology based.'' ''Social media sites

«نیازهای هزاره‌های متوسط مبتنی بر فناوری است.» «سایت‌های رسانه‌های اجتماعی

often find it hard to keep up with the demands of the millennial user.'' Are you a millennial?

اغلب به سختی می‌توانند با خواسته‌های کاربر هزاره‌ها هماهنگی داشته باشند.» آیا شما یک هزاره هستید؟

This particular buzzword is often used when discussing the needs and requirements of the

این کلمه خاص اغلب هنگام بحث در مورد نیازها و نیازهای

current and the next generation of young adults.

نسل فعلی و نسل بعدی جوانان استفاده می شود.

Here are a couple of words that sound alike, but have very different meanings.

در اینجا چند کلمه وجود دارد که شبیه به هم هستند، اما معانی بسیار متفاوتی دارند.

The words are 'aloud' and 'allowed'. They share the same phonetics

کلمات "بلند" و "مجاز" هستند. آنها آواشناسی یکسانی دارند

but their definitions are completely dissimilar. First of all, the word 'aloud' means to do

اما تعاریف آنها کاملاً متفاوت است. اول از همه، کلمه "بلند" به معنای انجام

something audibly. That is to say that something is done that can be heard. For example - not

کاری به صورت شنیداری است. یعنی کاری انجام می شود که شنیده می شود. به عنوان مثال -

in a low whisper, but in a voice that can be heard. The thing is question is being done

نه با زمزمه آهسته، بلکه با صدایی که شنیده می شود. مسئله این است که سوال

'aloud'. ''He read the letter aloud for all to hear.'' The word aloud is an adverb.

با صدای بلند انجام می شود. ''او نامه را با صدای بلند خواند تا همه بشنوند.'' کلمه aloud یک قید است.

It describes how something is being done. Then there is 'allowed', which is a verb that means

شرح می دهد که چگونه کاری انجام می شود. سپس «مجاز» است که فعلى است

to give permission or to consent to something. You allow something to happen. It is allowed.

به معناى اجازه دادن یا رضایت دادن به چیزى. شما اجازه می دهید اتفاقی بیفتد. مجاز است.

One person has allowed another person to do something. ''The sign says no ball games allowed.''

یک نفر به دیگری اجازه انجام کاری را داده است. "این علامت می گوید بازی با توپ مجاز نیست.

''I'm sorry but no one is allowed in this room.'' On a side note - to allow also means

" "متاسفم، اما هیچ کس اجازه ورود به این اتاق را ندارد." در یک یادداشت جانبی - اجازه دادن همچنین به معنای

to put aside something so something else can be done. ''I will allow a couple of hours

کنار گذاشتن چیزی است تا بتوان کار دیگری انجام داد. «

this afternoon for a rest.'' To consider something or to something in mind is also...'allow'.

امروز بعدازظهر چند ساعت استراحت می‌دهم.» در نظر گرفتن چیزی یا چیزی در ذهن نیز... «اجازه».

''You must allow for delays before starting your journey.''

"شما باید قبل از شروع سفر خود اجازه تاخیر دهید ."

So we have come to the end of this special anniversary Full English lesson. Thank you

بنابراین ما به پایان این درس کامل انگلیسی ویژه سالگرد رسیدیم.

for your company, not just for today, but also the past 10 years. I really could not

نه تنها برای امروز، بلکه در 10 سال گذشته از همراهی شما متشکرم. من واقعاً نمی توانستم

have done it without your kind words of support. Thank you for your loyalty and here's to another

بدون حمایت مهربانانه شما این کار را انجام دهم. از وفاداری شما سپاسگزاریم و

10 years of teaching English on YouTube. This is Misterduncan in England saying thank you

10 سال دیگر برای آموزش زبان انگلیسی در YouTube است. این میستردانکن در انگلیس است که می گوید از شما

for watching me for the past 10 years...teaching you. And of course until next time...

برای تماشای من در 10 سال گذشته تشکر می کنم ... به شما یاد می دهم. و البته تا دفعه بعد...

Ta ta for now.

فعلا تا تا.

As a verb, to string up means to hang something with a rope. To execute a person

به عنوان یک فعل، رشته کردن به معنای آویزان کردن چیزی با طناب است. برای اعدام یک نفر

by hanging...ugh...sorry, there's a, there's a wasp then. Damn it.

با حلق آویز کردن ... اوف ... متاسفم، وجود دارد، یک زنبور وجود دارد. لعنتی.

Hello I'm just here again, to remind you to join me every single Friday for my special live English lessons,

سلام، من دوباره اینجا هستم، تا به شما یادآوری کنم که هر جمعه برای درس‌های زنده انگلیسی ویژه‌ام، همین‌جا در YouTube، به من بپیوندید

right here on YouTube. Yes I will be live as live can be. Every single Friday and you

. بله، همانطور که می توانم زنده خواهم بود. هر جمعه و شما

can join in with my interactive chat box. I hope to see you then!

می توانید با جعبه چت تعاملی من بپیوندید. امیدوارم اون موقع ببینمت!