"You're Getting On My Nerves" - English Addict eXtra - LIVE Lesson - Learn words for being annoyed

How lovely it is to see you

چقدر دوست داشتنی است که شما را

at the end of the week.

در پایان هفته ببینم.

Don't worry, there is nothing wrong with your calendar.

نگران نباشید، تقویم شما مشکلی ندارد.

Yes, we are here together and it is a rather strange

بله، ما اینجا با هم هستیم و روز نسبتاً عجیبی است

day here in England we have wind, we have sunshine,

اینجا در انگلستان، باد داریم، آفتاب داریم،

and also we have lots of pretty colours of nature

و همچنین بسیاری از رنگ‌های زیبای

as well to enjoy today. Hi.

طبیعت برای لذت بردن از امروز داریم. سلام.

Here we go. Yes, it is. English addict.

در اینجا ما می رویم. بله همینطور است. معتاد انگلیسی

Something slightly different today, you may notice,

ممکن است متوجه شوید که امروز چیزی کمی متفاوت است،

because, well,

زیرا، خوب،

we're not normally on on this particular day,

ما معمولاً در این روز خاص

but we are today coming to you live from the birthplace of the English language,

نیستیم، اما امروز به صورت زنده از زادگاه زبان انگلیسی به شما می آییم،

which just happens to be, oh, my goodness,

که اتفاقاً خدای من است.

it's England.

، انگلیس است.

It's something very strange is happening.

اتفاق بسیار عجیبی در حال رخ دادن است.

I hope you can see me all right, because I think maybe there might be

امیدوارم بتوانید من را به خوبی ببینید، زیرا فکر می کنم شاید

a little problem with the live stream.

مشکل کوچکی در پخش زنده وجود داشته باشد.

Let's see, shall we?

بیایید ببینیم، می توانیم؟

I hope it is working all right.

امیدوارم کارش درست باشه

If it isn't.

اگر اینطور نیست.

Well, I might be in big trouble.

خب ممکنه من به دردسر بزرگی برسم

Oh, no, we are. Okay.

اوه، نه، ما هستیم. باشه.

Something very strange just happened, you see, to one of my devices.

می بینید که برای یکی از دستگاه های من اتفاق بسیار عجیبی افتاده است.

Hi, everybody. This is Mr.

سلام به همه. این آقای

Duncan in England. How are you today?

دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so. Are you feeling happy?

امیدوارم. آیا احساس خوشبختی می کنید؟

Do you have one of these on your face at the moment?

آیا در حال حاضر یکی از این موارد را روی صورت خود دارید؟

I hope you do, because, yes,

امیدوارم انجام دهید، زیرا، بله،

we get to do this all over again.

ما می‌توانیم این کار را دوباره انجام دهیم.

Not only the live stream, but also life itself.

نه تنها پخش زنده، بلکه خود زندگی.

We get to enjoy another day of this.

ما می توانیم از یک روز دیگر از این لذت ببریم.

My name is Mr. Duncan.

اسم من آقای دانکن است.

I. I am a person who sometimes appears on YouTube.

I. من فردی هستم که گاهی اوقات در یوتیوب ظاهر می شوم.

I pop up and you might describe me as one of those.

من ظاهر می شوم و شما ممکن است من را به عنوان یکی از آنها توصیف کنید.

A lot of people say that I am one of those, an English addict.

بسیاری از مردم می گویند که من یکی از آنها هستم، یک معتاد انگلیسی.

I like English very much, and I have a feeling

من انگلیسی را خیلی دوست دارم و احساس می کنم

the reason why you are here today is because you like English as well.

دلیل اینکه امروز اینجا هستید این است که انگلیسی را هم دوست دارید.

Or maybe you just like watching me.

یا شاید شما فقط دوست دارید من را تماشا کنید.

It is true

درست است

that a lot of people do find me slightly annoying.

که بسیاری از مردم مرا کمی آزاردهنده می دانند.

Can you believe that there are people out there who say that Mr.

آیا می توانید باور کنید که افرادی هستند که می گویند آقای

Duncan is really annoying?

دانکن واقعا آزار دهنده است؟

I can't stand that guy.

من نمی توانم آن مرد را تحمل کنم.

I know you as shocked as I am, to be honest.

صادقانه بگویم، من شما را به اندازه من شوکه کرده اید.

Talking of which, we are discussing

صحبت از آن، ما امروز در مورد

annoying things today.

چیزهای آزار دهنده بحث می کنیم.

Many annoying things around.

بسیاری از چیزهای آزار دهنده در اطراف.

Maybe something that you find irritating

شاید چیزی که به نظر شما آزاردهنده است،

something that makes you feel annoyed.

چیزی که شما را آزار می دهد.

Some things it is annoying is a thing

بعضی چیزها آزاردهنده است چیزی است

that makes you feel annoyed.

که باعث می شود شما احساس ناراحتی کنید.

So the annoyance is the thing

بنابراین آزاردهنده چیزی است

that is causing you to feel annoyed.

که باعث می شود شما احساس ناراحتی کنید.

And we might also say that that thing is annoying.

و همچنین ممکن است بگوییم که آن چیز آزار دهنده است.

All of that coming up later on

همه اینها بعداً مطرح می شود

and I hope you will stay with me as well.

و امیدوارم شما نیز با من بمانید.

Yes, it is a little bit different because we are doing this

بله، کمی متفاوت است زیرا ما این کار را

on a day where we don't normally come together.

در روزی انجام می دهیم که معمولاً دور هم جمع نمی شویم.

And there is a reason for that because I am not with you on Sunday.

و دلیلی برای آن وجود دارد زیرا من در یکشنبه با شما نیستم.

Normally I am with you every Sunday and Wednesday,

به طور معمول من هر یکشنبه و چهارشنبه با شما هستم،

but this week I'm not.

اما این هفته نیستم.

So I will not be with you on Sunday.

پس یکشنبه با شما نخواهم بود.

This Sunday coming there will be no English addict,

این یکشنبه که می آید، معتاد انگلیسی وجود نخواهد داشت،

but at least we can enjoy each other's company today because it is the end of the week.

اما حداقل می توانیم امروز از همراهی یکدیگر لذت ببریم، زیرا آخر هفته است.

Yes, it's Friday.

بله، جمعه است.

It is Friday

جمعه است

and we are here together.

و ما با هم اینجا هستیم.

I hope you are feeling good.

امیدوارم حالتون خوب باشه

I suppose we should be feeling good today

فکر می کنم امروز باید احساس خوبی داشته باشیم

because it is the end of the week for many people.

زیرا برای بسیاری از مردم آخر هفته است.

The weekend is just around the corner

آخر هفته نزدیک است

and then we have at least two days to enjoy ourselves.

و پس از آن حداقل دو روز فرصت داریم تا از خود لذت ببریم.

Anything planned for you this weekend?

آیا چیزی برای شما در این آخر هفته برنامه ریزی شده است؟

Anything interesting happening?

اتفاق جالبی افتاده؟

Maybe we will see what happens

شاید ببینیم

over the next couple of days.

طی یکی دو روز آینده چه اتفاقی می افتد.

And you know what it's like.

و شما می دانید که چگونه است.

Life can be unpredictable.

زندگی می تواند غیر قابل پیش بینی باشد.

You have no idea what is around the corner.

شما هیچ ایده ای در این گوشه ندارید.

Everything looking lovely outside at the moment.

در حال حاضر همه چیز در بیرون زیبا به نظر می رسد.

There it is. That is one of the plants in the garden.

ایناهاش. این یکی از گیاهان باغ است.

And you can see there are lots of bees

و می توانید ببینید که زنبورهای زیادی

buzzing around this particular plant.

در اطراف این گیاه خاص وزوز می کنند.

So this plant is called a dung Kilis or Cardon?

پس این گیاه را سرگین کیلیس یا کاردون می نامند؟

Kilis.

کیلیس.

And if you look closely, you can see there are some buzzing bees.

و اگر از نزدیک نگاه کنید، می توانید متوجه شوید که زنبورهایی در حال وزوز هستند.

They are taking the pollen

آنها گرده

and also the nectar from the plants.

و همچنین شهد گیاهان را می گیرند.

And a few days ago, there were so many bees

و چند روز پیش زنبورهای

buzzing around on this particular plant.

زیادی روی این گیاه خاص وزوز می کردند.

It was a very unusual sight, to say the least.

این یک منظره بسیار غیر معمول بود، حداقل بگویم.

You can see that the sun is out.

می بینید که خورشید بیرون است.

We do have some sunshine today.

امروز کمی آفتاب داریم

In fact, if we look at the other camera angle,

در واقع، اگر به زاویه دوربین دیگر نگاه کنیم

you can see it is rather nice today.

، می‌بینیم که امروز نسبتاً خوب است.

So there it is, some lovely fluffy white clouds

همینطور است، چند ابر سفید کرکی دوست داشتنی

and also some blue sky and everything looking rather

و همچنین مقداری آسمان آبی و همه چیز

nice today, even though over the past couple of days we've had a lot of rain,

امروز نسبتاً زیبا به نظر می رسد، حتی اگر در چند روز گذشته باران زیادی داشتیم،

but things have settled down

اما همه چیز آرام شده است

and everything is not too bad.

و همه چیز خیلی بد نیست .

A cool day today.

یه روز باحال امروز

A little cool.

کمی باحال

It is only 19 Celsius, although it does feel rather nice

دمای آن تنها 19 درجه سانتیگراد است، اگرچه

compared to what we had a few days ago

در مقایسه با آنچه که چند روز پیش داشتیم،

when it was very, very hot.

زمانی که هوا بسیار بسیار گرم بود، بسیار خوب است.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

I must not forget you because without your cooperation,

من نباید شما را فراموش کنم زیرا بدون همکاری شما

I wouldn't be

here because I would have no one to talk to.

من

اینجا نبودم زیرا کسی را نداشتم که با او صحبت کنم.

So hello to the live chat.

پس سلام به چت زنده.

Hello.

سلام.

Also to I am not sure who was on today first

همچنین به من مطمئن نیستم که اولین بار امروز چه کسی بود

because I will just check.

زیرا من فقط بررسی خواهم کرد.

I think it is, Alexandra.

فکر کنم همینطوره الکساندرا

Let's just have a look.

بیایید فقط نگاهی بیندازیم.

Just a moment.

فقط یک لحظه.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

Oh, valid ten.

اوه، ده معتبر است.

Hello, Valentin.

سلام والنتین

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Congrats.

تبریک میگم

Relations to you.

روابط با شما

Thank you, Valentin.

متشکرم، والنتین.

Thank you very much for joining today

از اینکه امروز شرکت کردید

and also being the first on the live chat.

و همچنین اولین نفر در چت زنده بودید بسیار سپاسگزاریم.

We also have Beatrix.

ما بئاتریکس را هم داریم.

Hello, Beatrice, nice to see you here.

سلام، بئاتریس، خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We have Mika.

ما میکا را داریم.

Hello, Mika.

سلام میکا

Nice to see you on the live stream as well.

از دیدن شما در پخش زنده نیز خوشحالم.

I know where you are.

میدونم کجایی

It is not easy to come on all the time and watch

این آسان نیست که همیشه بیایید و تماشا کنید

because it is quite late where you are.

زیرا جایی که هستید بسیار دیر است.

Hello. Also to Vitesse.

سلام. همچنین به ویتسه.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

Mega is here as well, Palmira.

مگا اینجا هم هست، پالمیرا.

We also have Claudia.

ما کلودیا را هم داریم.

Oh, hello, Claudia.

اوه، سلام، کلودیا.

Guess what?

حدس بزن چی شده؟ چند لحظه دیگر

I'm going to show some photographs that you sent me

چند عکسی را که در مورد غذایتان برایم فرستاده اید نشان خواهم داد

concerning your food in a few moments.

.

We also have v tense.

زمان v هم داریم.

Nice to see you back as well. Z Sica

از بازگشت شما نیز خوشحالم. Z سیکا

Cui Hui Wu.

کوی هوی وو.

Hello, Cui Wu, nice to see you today on the live stream as well.

سلام، کوی وو، خوشحالم که امروز شما را در پخش زنده می بینم .

Laura is here.

لورا اینجاست

We also have Magdalena.

ماگدالنا هم داریم.

Nice to see you back here today.

خوشحالم که امروز دوباره شما را اینجا می بینم.

By cook.

توسط آشپز

Hello. By cook.

سلام. توسط آشپز

Oussama, hello to you.

اوساما، سلام به شما.

I am new.

من اینجا جدیدم.

Are you?

شما هستید؟

Is it your first time on the live chat?

آیا اولین بار است که در چت زنده شرکت می کنید؟

Well, all I can say is welcome

خوب، فقط می توانم بگویم خوش آمدید

and I hope you have a good time here.

و امیدوارم لحظات خوبی را در اینجا داشته باشید.

I always get excited when we have new people on the live chat.

من همیشه وقتی افراد جدیدی در چت زنده داریم هیجان زده می شوم.

So welcome to you.

پس به شما خوش آمدید.

We also have Anna.

آنا را هم داریم.

Hello, Anna.

سلام آنا.

Nice to see you on the live stream as well.

از دیدن شما در پخش زنده نیز خوشحالم.

A little different today because I'm not normally here on Friday,

امروز کمی متفاوت است زیرا من معمولاً جمعه اینجا نیستم،

but I am here today.

اما امروز اینجا هستم.

Did you know you might not know this, but when I first started doing my livestreams,

آیا می‌دانستید ممکن است این را ندانید، اما وقتی برای اولین بار پخش زنده‌ام را شروع کردم،

I would always do them on Friday.

همیشه آن‌ها را جمعه انجام می‌دادم.

Who remembers that way?

چه کسی آن راه را به یاد می آورد؟

Back in 2006, when I started doing my livestreams, I used to do them

در سال 2006، زمانی که پخش زنده‌ام را شروع کردم،

every Friday at 1:00

UK time for around about five or six months.

تقریباً پنج یا شش ماه هر جمعه ساعت 1:00 به وقت بریتانیا آن‌ها را انجام می‌دادم.

And then I changed the time because I realised it might be a better idea

و سپس زمان را تغییر دادم زیرا متوجه شدم که ممکن است ایده بهتری

to do my livestreams on Sunday

باشد که پخش زنده خود را در روز یکشنبه

when there are more people around.

که افراد بیشتری در اطراف هستند انجام دهم.

So that's the reason why I changed. But yes, it's true.

پس به همین دلیل تغییر کردم. اما بله، درست است.

When I first started doing my livestreams,

وقتی برای اولین بار شروع به پخش زنده خود کردم،

I actually did them on a Friday, but then I stopped.

در واقع آنها را در روز جمعه انجام دادم، اما بعد متوقف شدم.

Hello. Also to my roots.

سلام. همچنین به ریشه های من.

Nice to see you here today. Hello, Miguel.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم. سلام، میگل.

Who says thank you, Mr.

چه کسی می‌گوید متشکرم، آقای

Duncan, for coming on live today?

دانکن، که امروز روی آنتن زنده آمدید؟

It is like a big, amazing surprise for us and a great start to the weekend.

این مانند یک سورپرایز بزرگ و شگفت انگیز برای ما و شروعی عالی برای آخر هفته است.

Thank you very much for your lovely compliment.

از تعریف زیبای شما بسیار سپاسگزارم.

Thank you. I appreciate it.

متشکرم. من از آن قدردانی می کنم.

We also have,

ما همچنین داریم،

you know, what's coming next.

می دانید، چه چیزی در آینده در راه است.

A big welcome to Luis Menendez

امروز یک استقبال بزرگ از لوئیس منندز

is here today.

است.

Hello, Lewis. Thank you for joining us again.

سلام، لوئیس. از اینکه دوباره به ما ملحق شدید متشکرم

And I hope you have had a good week where you are.

و امیدوارم هفته خوبی را در جایی که هستید سپری کرده باشید.

We also have

ما هم داریم

who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Hams.

ژامبون ها

Amin is here as well.

امین هم اینجاست

You have just arrived at the right time

شما به‌تازگی در زمان مناسب وارد شده‌اید،

because we are talking about a few things today.

زیرا امروز در مورد چند چیز صحبت می‌کنیم.

We will be looking outside as well.

ما به بیرون نیز نگاه خواهیم کرد.

Hello, Balram.

سلام بالرام

Balram says hello as well.

بالرام هم سلام می کند.

Oh, quite a few people joining in already on the live chat.

اوه، افراد زیادی از قبل در چت زنده به آن ملحق شده‌اند.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم. همچنین

Thank you also for your lovely compliments about my shirt.

از شما برای تعریف های زیبای شما در مورد پیراهن من سپاسگزارم.

You can see here it says on my shirt,

می توانید اینجا را ببینید که روی پیراهن من نوشته شده است،

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

Are you?

شما هستید؟

That's what it says.

این چیزی است که می گوید.

For those wondering.

برای کسانی که تعجب می کنند.

And you might be able to purchase these soon.

و شاید بتوانید به زودی اینها را خریداری کنید.

You might.

شما ممکن است.

I'm just

trying to sort things out with that, to be honest.

صادقانه بگویم، من فقط سعی می کنم با آن چیزها را مرتب کنم.

Hello, Irene.

سلام ایرین.

Hello. Also to.

سلام. همچنین به.

Hello.

سلام.

Hello, Mika.

سلام میکا

Mika says my husband is watching my neighbour

میکا می‌گوید شوهرم همسایه‌ام،

my neighbour

همسایه‌ام،

Totoro on TV now besides me.

توتورو را از تلویزیون تماشا می‌کند، حالا به غیر از من.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

So are you watching me alone or are you watching me with someone else?

پس تو تنهایی منو تماشا میکنی یا با یکی دیگه نگاهم میکنی؟

Interesting.

جالب هست.

Tatyana Hello?

تاتیانا سلام؟

Tatiana Nice to see you here today as well.

تاتیانا خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

So many people joining in. I never know.

افراد زیادی در حال پیوستن هستند. من هرگز نمی دانم.

I'm never sure how many people are actually going to join me

من هرگز مطمئن نیستم که وقتی من در زمان‌های مختلف پخش زنده غیرمعمول خود را انجام می‌دهم، واقعاً چند نفر به من ملحق می‌شوند

when I do my unusual

live streams at different times.

.

So I'm always interested to find out how many people actually join me.

بنابراین من همیشه علاقه مند هستم که بدانم واقعاً چند نفر به من می پیوندند.

Hello. Also, Kristina again. Hello.

سلام. همچنین دوباره کریستینا. سلام.

Nice to see you back here as well.

خوشحالم که شما را به اینجا برگشتم.

I have received some lovely photographs over the past few days.

در چند روز گذشته چند عکس زیبا دریافت کردم .

Can I say a big thank you to Irene?

آیا می توانم یک تشکر بزرگ از ایرن بگویم؟

Hello, Irene. For your lovely dog.

سلام ایرین. برای سگ دوست داشتنی شما

You sent me a beautiful photograph of your little doggy.

عکس قشنگی از سگ کوچولو برام فرستادی

Always in that lovely.

همیشه در آن دوست داشتنی

It's very small.

خیلی کوچک است.

It looks like a small dog.

شبیه یک سگ کوچک است.

But then I think it might be a puppy.

اما بعد فکر می کنم ممکن است توله سگ باشد.

Is it a young dog?

سگ جوان است؟

A baby dog?

بچه سگ؟

Maybe so.

شاید اینطور باشد.

This is Irene's dog.

این سگ ایرنه است.

And its name is.

و نام آن است.

Oh, it's a she, by the way.

اوه، به هر حال، او است.

It's a lady dog.

این یک سگ خانم است.

Nina.

نینا

Nina.

نینا

Hello, Nina.

سلام نینا

Is your dog watching as well?

آیا سگ شما هم تماشا می کند؟

A big reference

یک اشاره بزرگ

to you, Nina.

به تو، نینا.

And also thank you to Irene for sending the photograph.

و همچنین از ایرن برای ارسال عکس تشکر می کنم.

We also have another picture.

یه عکس دیگه هم داریم

Oh, yes.

آه بله.

Now, this is more like it.

حالا این خیلی شبیه آن است.

Food.

غذا.

We are talking food now.

الان داریم درباره غذا صحبت می کنیم.

This is from Claudia.

این از کلودیا است.

And as you know, I always like to ask Claudia

و همانطور که می دانید، من همیشه دوست دارم از کلودیا

what she is cooking in her pot.

بپرسم که در قابلمه اش چه می پزد.

And this was a meal that Claudia was making on, I think it was on Wednesday,

و این غذایی بود که کلودیا در آن درست می کرد، فکر می کنم چهارشنبه،

spring. It's

بهار بود.

interesting.

جالب است.

I like sprouts also.

من هم جوانه دوست دارم

Onions, fried onions and carrots as well.

پیاز، پیاز سرخ شده و هویج نیز.

And apparently also lots and lots of garlic.

و ظاهراً سیر زیاد و زیاد.

I do like garlic on my food.

من سیر روی غذا را دوست دارم.

I know I mentioned this all the time.

من می دانم که من همیشه به این موضوع اشاره کردم.

Another photograph from Claudia.

عکس دیگری از کلودیا.

Now, this is the fish that we were talking about the other day.

حالا این همان ماهی است که روز گذشته در مورد آن صحبت می کردیم.

Do you remember we were talking about what Claudia was making

یادت می‌آید داشتیم در مورد چیزی که کلودیا درست می‌کرد صحبت می‌کردیم

and you were making some fish, a certain type

و تو

of fish called hake.

داشتی ماهی درست می‌کردی، نوعی ماهی به نام هیک.

Now, I'm going to be honest with you, I don't think I've ever tried

حالا، من با شما روراست خواهم بود، فکر نمی‌کنم تا به حال

eating hake before.

خوردن هیک را امتحان کرده باشم.

However, there it is.

با این حال، وجود دارد.

That's what it looks like. I will be honest with you.

این چیزی است که به نظر می رسد. من با شما صادق خواهم بود.

It does remind me a little bit of cod.

من را کمی به یاد COD می اندازد.

You are doing one of two things now.

شما در حال حاضر یکی از دو کار را انجام می دهید.

You are either agreeing with me

شما یا با من موافقید

or you are now

یا الان

shouting at your screen.

روی صفحه خود فریاد می زنید.

So I think this looks like cod.

بنابراین من فکر می کنم این شبیه کد است.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

I wonder what it tastes like.

موندم چه مزه ای داره

So there it is. Hake.

بنابراین وجود دارد. هاک.

Thank you very much, Claudia, for sending those photographs in to me.

از شما بسیار متشکرم، کلودیا، برای ارسال آن عکس ها برای من.

And as a way of keeping my appetite

و به عنوان راهی برای حفظ اشتهایم

going as well, I have to say, I do feel a little hungry.

، باید بگویم که کمی احساس گرسنگی می کنم.

I'm hungry today because all I've eaten today.

من امروز گرسنه ام چون تمام چیزی که امروز خورده ام.

This is not a lie.

این دروغ نیست.

All I've had today is one piece of toast.

تمام چیزی که امروز خوردم یک تکه نان تست است.

And I know, I know I am always being told off.

و می دانم، می دانم که همیشه به من می گویند.

I am always being scolded

همیشه به

for not eating enough food.

خاطر نخوردن غذای کافی سرزنش می شوم.

But yes, all I've had today is a little piece of toast, so I am feeling quite hungry.

اما بله، تمام چیزی که امروز خوردم یک تکه نان تست است، بنابراین کاملاً احساس گرسنگی می کنم.

Thank you very much for that.

بابت آن بسیار ممنونم.

We also have who else is here today?

ما همچنین داریم که چه کسی امروز اینجاست؟

I like to say hello to everyone.

دوست دارم به همه سلام کنم.

MOHSIN Hello.

MOHSIN سلام.

Mohsin Welcome back.

محسن خوش اومدی

Nice to see you all here on Friday.

خوشحالم که همه شما را در روز جمعه اینجا می بینم.

It feels very strange.

خیلی حس عجیبیه

So this is a slightly shorter one.

بنابراین این یک کمی کوتاه تر است.

It isn't going to be for 2 hours.

قرار نیست 2 ساعت باشه

Some of you might be pleased to hear that.

ممکن است برخی از شما از شنیدن آن خوشحال شوید.

Some of you might be very pleased to find out

ممکن است برخی از شما بسیار خوشحال شوند

that I'm not here for 2 hours today.

که بفهمند من امروز 2 ساعت است که اینجا نیستم.

Here is.

اینجاست.

Well, here are some interesting expressions

خوب، در اینجا چند عبارت جالب

using the colour green and red.

با استفاده از رنگ سبز و قرمز وجود دارد.

And I thought it would be interesting to show these expressions to you.

و من فکر کردم جالب است که این عبارات را به شما نشان دهم.

So first of all, this particular phrase

بنابراین اول از همه، این عبارت

or sentence is using the colour green.

یا جمله خاص از رنگ سبز استفاده می کند.

You might give the green light,

ممکن است چراغ سبز نشان دهید

which is a very interesting phrase.

که عبارت بسیار جالبی است.

I'm sure you may have you may have heard of this before in the past

من مطمئن هستم که ممکن است قبلاً در مورد این موضوع شنیده باشید،

when you agree on something

زمانی که در مورد چیزی توافق می کنید

or maybe if you give permission for something to happen or go ahead,

یا شاید اگر اجازه می دهید اتفاقی بیفتد یا ادامه یابد،

we often say that you give the green light

اغلب می گوییم که شما چراغ سبزی را

you are saying or you are giving permission.

که می گویید یا شما می کنید. دارند اجازه می دهند.

You are allowing something to go ahead.

شما اجازه می دهید چیزی پیش برود.

You give it the green light.

شما به آن چراغ سبز می دهید.

So quite often if you give someone the green light,

بنابراین اغلب اگر به کسی چراغ سبز نشان دهید، به

it means you are giving them permission.

این معنی است که به او اجازه می دهید.

You are allowing them to do a particular thing

شما به آنها اجازه می دهید تا کار خاصی را انجام

to green light something as well.

دهند تا چیزی را نیز سبز کنند.

So another expression is green light.

بنابراین عبارت دیگر چراغ سبز است.

A particular thing.

یه چیز خاص

Again, that means something has been approved.

باز هم این یعنی چیزی تایید شده است.

You have given permission for something to happen.

شما اجازه داده اید که اتفاقی بیفتد.

So you might give the green light to a building project.

بنابراین ممکن است به یک پروژه ساختمانی چراغ سبز نشان دهید .

You give the green light to planning permission

شما به مجوز برنامه ریزی چراغ سبز نشان می دهید

or you allow planning or building to take place.

یا اجازه می دهید برنامه ریزی یا ساخت و ساز انجام شود.

You give the green light you are giving

شما به چیزی چراغ سبز نشان می دهید

the go ahead to something.

.

Another colour that we sometimes use in phrases is red.

رنگ دیگری که گاهی در عبارات استفاده می کنیم قرمز است.

We might say that something is a red flag.

ممکن است بگوییم که چیزی یک پرچم قرمز است.

Now quite often when we think of a red flag,

اکنون اغلب وقتی به پرچم قرمز

we often think of warning or danger.

فکر می کنیم، اغلب به هشدار یا خطر فکر می کنیم.

So when we say that something is a red flag,

بنابراین وقتی می گوییم چیزی پرچم قرمز است،

it means something that we should be

به معنای چیزی است که باید

worried about or cautious about.

نگران یا احتیاط در مورد آن باشیم.

Maybe we should be very wary

شاید ما باید بسیار محتاط

or aware of that particular thing.

باشیم یا نسبت به آن چیز خاص آگاه باشیم.

So when we talk about something as a red flag,

بنابراین وقتی در مورد چیزی به عنوان پرچم قرمز صحبت می کنیم،

we are saying that that thing might be dangerous, it might cause harm,

می گوییم که آن چیز ممکن است خطرناک باشد، ممکن است باعث آسیب شود،

or maybe you are approaching a situation

یا شاید شما به موقعیتی نزدیک می شوید

or maybe a person is behaving in a very strange way,

یا ممکن است شخصی رفتار بسیار عجیبی داشته باشد،

or maybe they appear to be dangerous.

یا شاید به نظر می رسد خطرناک باشد

You can say that something is a red flag

می توانید بگویید که چیزی یک پرچم قرمز است

and then we have another one using red.

و سپس یک پرچم دیگر داریم که از قرمز استفاده می کند.

We might say that something is a red light.

ممکن است بگوییم که چیزی چراغ قرمز است.

Now, when we think about driving on the road, we often

اکنون، وقتی به رانندگی در جاده فکر می کنیم، اغلب

think of red as the colour of danger.

به رنگ قرمز به عنوان رنگ خطر فکر می کنیم.

But also it is the colour that is used when you want to say stop,

اما همچنین این رنگی است که وقتی می خواهید بگویید ایست استفاده می شود،

when you come

وقتی

to the end of a road or a junction,

به انتهای یک جاده یا یک تقاطع می رسید

you have to wait and quite often there are traffic lights.

، باید منتظر بمانید و اغلب چراغ های راهنمایی وجود دارد.

So when the traffic lights turn red, it means stop.

بنابراین وقتی چراغ راهنمایی قرمز می شود به معنای توقف است.

Don't go any further, you have to wait.

بیشتر از این نرو، باید صبر کنی.

So when something is a red light,

بنابراین وقتی چیزی چراغ قرمز است، به

it means something is a warning.

این معنی است که چیزی یک هشدار است.

Something is acting as a warning that something might be happening.

چیزی به عنوان یک هشدار عمل می کند که ممکن است اتفاقی بیفتد.

Something negative, something bad, a thing in the future

یک چیز منفی، یک چیز بد، یک چیز در آینده

might be dangerous, or it might also be a problem.

ممکن است خطرناک باشد، یا همچنین ممکن است یک مشکل باشد.

Something is a red light.

یه چیزی چراغ قرمزه

You are saying that that thing might cause harm.

شما می گویید که آن چیز ممکن است باعث آسیب شود.

It might be dangerous.

ممکنه خطرناک باشه

I always like to show you new sentences and new words

من همیشه دوست دارم جملات جدید و کلمات جدید را به شما نشان دهم

because that is the reason why we are here doing this.

زیرا به همین دلیل است که ما در اینجا این کار را انجام می دهیم.

A quick break and then we are back today.

یک استراحت سریع و سپس ما امروز برگشتیم.

We are looking at things that are annoying.

ما به چیزهایی نگاه می کنیم که آزاردهنده هستند.

Maybe today you can think about all of the things in your life

شاید امروز بتوانید به همه چیزهایی در زندگی خود فکر کنید

that are annoying or maybe there is something that irritates

که آزاردهنده هستند یا شاید چیزی وجود دارد که شما را عصبانی

or annoys you.

یا آزار می دهد.

Maybe that person or that thing

شاید آن شخص یا آن

is me.

چیز من باشم.

I hope not.

امیدوارم اینطور نباشه.

Sadly, Mr. Steve is not here today and he won't be here on Sunday,

متأسفانه، آقای استیو امروز اینجا نیست و او یکشنبه نخواهد بود،

come to think of it, nor will I.

بیا و من هم نمی خواهم.

We are having a little break on Sunday, but don't worry, we are back next week.

یکشنبه کمی استراحت می کنیم، اما نگران نباشید، هفته آینده برمی گردیم.

Everything will be back to normal.

همه چیز به حالت عادی بازخواهد گشت.

I hope.

امیدوارم.

Deep, deep, deep.

It is Friday.

عمیق، عمیق، عمیق.

جمعه است.

It is Friday.

جمعه است.

It feels very strange to be here on Friday, but we are here on Friday.

خیلی عجیب است که جمعه اینجا باشید، اما ما جمعه اینجا هستیم.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

Guess what? So are you.

حدس بزن چی شده؟ شما هم همینطور.

You're also here on Friday as well.

شما هم جمعه اینجا هستید.

I don't want to end the week on a miserable,

من نمی خواهم هفته را با یک

sad note, but we are talking about annoying things today.

یادداشت غم انگیز و غم انگیز به پایان برسانم، اما امروز در مورد چیزهای آزار دهنده صحبت می کنیم.

Words and expressions connected to annoying things.

کلمات و عبارات مرتبط با چیزهای مزاحم.

One thing I just noticed, Mr.

آقای

Steve, in the video that we just saw was cutting his grass.

استیو، در ویدیویی که همین الان دیدیم، متوجه شدم یک چیز در حال بریدن چمن هایش بود.

The strange thing is this year, Steve has hardly

نکته عجیب این است که امسال، استیو به سختی

cut the grass because the weather has been so extreme with the heat.

چمن را بریده است، زیرا هوا با گرما بسیار شدید بوده است.

And also we've had so little rain, almost no rain.

و همچنین ما باران بسیار کمی داشته ایم، تقریبا هیچ بارانی.

And poor Mr.

و

Steve's grass at the moment is not looking very healthy.

چمن آقای استیو بیچاره در حال حاضر چندان سالم به نظر نمی رسد.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

It's not looking very good at all,

اصلاً خیلی خوب به نظر نمی رسد،

although we do need a lot of rain.

اگرچه ما به باران زیادی نیاز داریم.

Most of the rain is not actually staying on the ground.

بیشتر باران در واقع روی زمین نمی ماند.

So the strange thing about rain sometimes when you

بنابراین چیز عجیبی در مورد باران گاهی اوقات

you think that it will make a problem

وقتی فکر می کنید که مشکل را

better or ease a problem.

بهتر می کند یا مشکل را آسان می کند.

Quite often rain can make things much worse.

اغلب باران می تواند اوضاع را بسیار بدتر کند.

For example, dry ground rain perfect.

به عنوان مثال، باران زمین خشک کامل است.

Unfortunately, it isn't because the rain will not soak into the ground.

متأسفانه، به این دلیل نیست که باران در زمین خیس نمی شود.

It will not go into the ground.

داخل زمین نخواهد رفت.

So it can be a little awkward when you get rain

بنابراین زمانی که

after a dry spell of weather.

بعد از یک دوره هوای خشک باران می‌بارید، ممکن است کمی ناخوشایند باشد.

And that's what's happening here at the moment.

و این چیزی است که در حال حاضر در اینجا اتفاق می افتد.

So even though we've had a lot of rain over the past

بنابراین، با وجود اینکه در چند روز گذشته بارندگی زیادی داشته ایم

couple of days, it doesn't seem to be making the problem any better.

، به نظر نمی رسد که مشکل را بهتر کند.

It is not making the problem go away.

باعث از بین رفتن مشکل نمی شود.

We still have a lot of dry land

هنوز زمین های خشک زیادی داریم

and everyone is still feeling feeling

و همه هنوز

the pain of the hot weather that we had.

درد گرمای هوا را که داشتیم احساس می کنند.

So Pat is here.

پس پت اینجاست.

Hello, Sue Cat, how nice to see you here as well.

سلام، سو گربه، چقدر خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Very nice to see you here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have teak shore as well.

ساحل ساج هم داریم.

Hello, Mr.

سلام، آقای

Duncan and everyone here.

دانکن و همه اینجا.

Hello, Teak Sha.

سلام ساج شا.

Nice to see you back here as well on the live chat. Wow.

خوشحالم که شما را در اینجا در چت زنده می بینم . وای.

So many people are watching right now.

بسیاری از مردم در حال حاضر تماشا می کنند.

Should I feel nervous

آیا باید از این

that so many people are hanging on

که افراد زیادی

to my every word? Wow,

به تک تک کلمات من می چسبند، عصبی باشم؟ عجب

so much pressure.

فشار زیادی

So much pressure indeed.

واقعا خیلی فشار

So today we are looking at things,

بنابراین امروز ما به چیزها،

words and expressions that might describe

کلمات و عباراتی نگاه می کنیم که ممکن

something that is annoying.

است چیزی آزاردهنده را توصیف کنند.

For example, annoying things, annoying

به عنوان مثال، چیزهای آزار دهنده،

habits, things that can be annoying.

عادات آزاردهنده، چیزهایی که می توانند آزاردهنده باشند.

So let's have a quick look at some of the words.

پس بیایید نگاهی گذرا به برخی از کلمات داشته باشیم.

Well, first of all, we might say that

خوب، اول از همه، ممکن است بگوییم که

an annoying thing disturbs something that is annoying.

یک چیز آزار دهنده، چیزی را که آزاردهنده است، مزاحم می کند.

Might break your concentration.

ممکن است تمرکز شما را بشکند

It might it might break your your peace and relaxation.

ممکن است آرامش و آرامش شما را به هم بزند.

Something annoying is a thing

چیزی آزاردهنده چیزی

that is bothering you and an annoying thing.

است که شما را آزار می دهد و یک چیز آزاردهنده.

For example, you might say that car alarm is annoying.

مثلا ممکن است بگویید دزدگیر ماشین آزاردهنده است.

Oui, oui.

اوی، اوی.

We re really, really, really, really,

ما واقعاً، واقعاً، واقعاً، واقعاً،

really, really, really, really.

واقعاً، واقعاً، واقعاً، واقعاً هستیم.

How annoying is that?

چقدر آزار دهنده است؟

That car alarm is annoying.

دزدگیر ماشین آزار دهنده است.

Your loud music is annoying.

موسیقی بلند شما آزار دهنده است.

I would imagine that one of the most common complaints that people have about their neighbours

تصور می‌کنم یکی از رایج‌ترین شکایت‌هایی که مردم از همسایه‌های

will be and is noise.

خود دارند، سروصدا بوده و هست.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Various types of noise.

انواع نویز.

Maybe your friend or maybe somebody living nearby.

شاید دوست شما یا شاید کسی که در نزدیکی زندگی می کند.

Someone you know, their car alarm

کسی که می شناسید، دزدگیر ماشینش

keeps sounding, it keeps going off and making a lot of noise.

مدام به صدا در می آید، همچنان خاموش می شود و صدای زیادی ایجاد می کند.

We might also be annoyed about a person's loud music.

ما همچنین ممکن است از موسیقی بلند یک فرد آزرده شویم.

Your loud music is annoying.

موسیقی بلند شما آزار دهنده است.

Some people like to play their music loud.

برخی از افراد دوست دارند موسیقی خود را با صدای بلند پخش کنند.

They like to open their windows so all the neighbours can hear

آنها دوست دارند پنجره های خود را باز کنند تا همه همسایه ها بتوانند

the music.

موسیقی را بشنوند.

The word annoy can also be used to mean,

همچنین می توان از کلمه آزار به معنی، آزار

bother or pester.

یا اذیت کردن استفاده کرد.

I like that word pester.

من این کلمه pester را دوست دارم.

If you pester someone you pester.

اگر کسی را آزار می دهید، آزار می دهید.

It means you are constantly annoying them

یعنی مدام

or you are bothering them, or you keep disturbing them.

آنها را آزار می دهید یا اذیتشان می کنید یا مدام مزاحمشان می شوید.

You pester that person.

شما آن شخص را اذیت می کنید

Maybe you keep asking someone for a favour,

شاید مدام از کسی درخواست کمک می کنید،

or maybe you keep wanting to call them on the telephone.

یا ممکن است مدام بخواهید از طریق تلفن با او تماس بگیرید.

You pester them, you won't leave that person alone.

شما آنها را آزار می دهید، آن شخص را تنها نمی گذارید.

And it can be quite annoying.

و می تواند کاملا آزاردهنده باشد.

You might say that you annoy me.

ممکنه بگی اذیتم کردی

Why do you keep annoying me?

چرا مدام اذیتم می کنی؟

A person who will not leave you alone?

کسی که شما را تنها نمی گذارد؟

They keep wanting to talk to you.

آنها مدام می خواهند با شما صحبت کنند.

Or maybe if you are in a hurry, maybe you see them in the street

یا شاید اگر عجله دارید، شاید آنها را در خیابان می بینید

and they want to talk.

و می خواهند صحبت کنند.

But you are in a hurry.

اما شما عجله دارید.

It can be rather annoying.

می تواند نسبتاً آزاردهنده باشد.

A thing you wish would stop

چیزی که آرزو می کنید متوقف

is annoying.

شود آزار دهنده است.

So maybe something that is happening or something that you can hear, something

بنابراین ممکن است چیزی که در حال رخ دادن است یا چیزی که می توانید بشنوید، چیزی

that is bothering you is annoying.

که شما را آزار می دهد آزاردهنده باشد.

A thing you wish would stop is annoying.

چیزی که آرزو می کنید متوقف شود آزار دهنده است.

His life is very annoying.

زندگی او بسیار آزاردهنده است.

Some people make a very strange sound when they laugh.

برخی افراد هنگام خندیدن صدای بسیار عجیبی تولید می کنند.

What about you?

تو چطور؟

Do you have a nice life or is your life annoying?

آیا زندگی خوبی دارید یا زندگی شما آزاردهنده است؟

Does it annoy people?

آیا مردم را آزار می دهد؟

So maybe a person might wish that another one

بنابراین ممکن است شخصی آرزو کند که

or another person they know would stop laughing

شخص دیگری که می شناسد از خنده دست بردارد

because the sound that they make is annoying.

زیرا صدایی که آنها تولید می کنند آزاردهنده است.

A bad habit.

یک عادت بد

Oh yes. This is the one.

آه بله. این یکی است.

This is the thing that can cause all sorts of problems.

این همان چیزی است که می تواند باعث انواع مشکلات شود.

A bad habit or characteristic

یک عادت یا ویژگی

is annoying.

بد آزار دهنده است.

Maybe a bad habit that a person has.

شاید یک عادت بدی که انسان دارد.

We can think of many bad habits.

ما می توانیم به بسیاری از عادت های بد فکر کنیم.

I'm sure we can think of many of them, for example.

من مطمئن هستم که می توانیم مثلاً به بسیاری از آنها فکر کنیم.

Well, here's a good one.

خوب، اینجا یکی خوب است.

People who bite their nails,

افرادی که ناخن هایشان را می جوند،

I suppose it's not it's not a bad thing.

فکر می کنم این چیز بدی نیست.

But when you see someone doing it, it can be a little annoying, maybe a bad habit

اما وقتی می بینید که شخصی این کار را انجام می دهد، ممکن است کمی آزاردهنده باشد، شاید یک عادت بد

or a characteristic that a person keeps, and maybe you find it annoying.

یا یک ویژگی باشد که فرد آن را حفظ می کند و شاید برای شما آزار دهنده باشد.

Maybe you find it something that is irritating.

شاید شما آن را چیزی آزاردهنده پیدا کنید.

Do you have to?

آیا شما مجبور هستید؟

Do you have to keep biting your nails?

آیا باید به ناخن جویدن ادامه دهید؟

She has this annoying habit

او عادت آزاردهنده

of biting her fingernails.

جویدن ناخن هایش را دارد.

Some people do that when they are feeling anxious or maybe nervous about something.

برخی از افراد زمانی این کار را انجام می دهند که در مورد چیزی مضطرب و یا شاید عصبی هستند.

Some people will bite their nails

برخی از افراد زمانی که حوصله شان سر می رود ناخن

when they are bored and they have nothing else to do.

هایشان را می جوند و کار دیگری ندارند.

Unfortunately, if you have

متأسفانه، اگر مجبور

to watch someone biting their nails, it is not much fun.

باشید کسی را تماشا کنید که ناخن هایش را می جود، خیلی جالب نیست.

Another habit

یکی دیگر از عادت

that can be very annoying and not very nice to look at

هایی که می تواند بسیار آزاردهنده باشد و نگریستن به آن خیلی خوب نیست

is when a person picks their nose.

، زمانی است که فرد بینی خود را می گیرد.

We all do it.

همه ما این کار را انجام می دهیم.

I know sometimes I do

می‌دانم که گاهی اوقات

normally when I think that there is no one around.

وقتی فکر می‌کنم کسی در اطراف نیست، این کار را انجام می‌دهم.

We all like to have a little forage.

همه ما دوست داریم کمی علوفه داشته باشیم.

We all like to explore our little snot

همه ما دوست داریم هر از گاهی غارهای کوچک خود را کاوش

caves from time to time,

کنیم،

even though it is quite a disgusting thing to do.

حتی اگر این کار بسیار منزجر کننده باشد.

So a bad habit can also be something such as biting your nails,

بنابراین یک عادت بد نیز می تواند چیزی مانند جویدن ناخن،

picking your nose.

چیدن بینی باشد.

She has this annoying habit of picking her.

او این عادت آزاردهنده را دارد که او را انتخاب کند.

Her nose?

دماغش؟

Yes. Even women.

آره. حتی زنان.

Ladies, girls, they sometimes pick their nose.

خانم ها، دختران، گاهی اوقات بینی خود را می چینند.

We often think that

ما اغلب فکر می کنیم که

that particular habit is a male thing.

آن عادت خاص یک چیز مردانه است.

But I think women I think women can pick their noses.

اما من فکر می کنم زنان به نظر من زنان می توانند بینی خود را بچینند.

I'm sure it happens

مطمئنم گاهی این اتفاق می افتد

sometimes.

.

Another annoying thing,

یک چیز آزاردهنده دیگر،

and I'm sure you will all appreciate

و من مطمئنم که همه شما متوجه خواهید شد

how annoying this is if you are on an aeroplane

که چقدر آزاردهنده است اگر در هواپیما باشید

and a child is sitting behind you,

و کودکی پشت سر شما نشسته باشد، اما اگر پرواز بسیار طولانی داشته باشید،

but they keep kicking the back of your seat

آنها به پشت صندلی شما لگد می زنند.

if you are taking a very long flight,

if you are going on a long flight,

شما در حال رفتن به یک پرواز طولانی،

maybe five or 6 hours,

شاید پنج یا 6 ساعت،

maybe even ten or 12 hours,

شاید حتی ده یا 12 ساعت هستید،

and there is a child behind you and they are noisy

و یک کودک پشت شما است و آنها پر سر و صدا هستند

and they keep kicking the back of your seat.

و مدام به پشتی صندلی شما لگد می زنند.

That can be annoying.

که می تواند آزار دهنده باشد.

I would I would say the worst thing

من می‌توانم بگویم بدترین

the worst thing on an aeroplane

چیز، بدترین چیز در هواپیما،

besides people who want to keep talking all the time and they won't shut up.

غیر از افرادی که می‌خواهند مدام حرف بزنند و ساکت نمی‌شوند.

A crying baby.

یه بچه گریان

A baby crying.

بچه ای که گریه می کند

Have you ever been on a flight where there was a young baby

آیا تا به حال در پروازی بوده اید که در آن یک نوزاد کوچک وجود داشته باشد

and it was getting really angry because babies do not like flying.

و واقعاً عصبانی شده باشد زیرا نوزادان پرواز را دوست ندارند.

You might not realise, but the air pressure inside

ممکن است متوجه نشوید، اما فشار هوای

an aeroplane can actually cause a baby's ears

داخل هواپیما در واقع می‌تواند باعث شود گوش‌های کودک

to to well, to become painful inside.

خوب شده و درون آن دردناک شود.

So it can cause discomfort and pain

بنابراین می تواند باعث ناراحتی و درد

for very small children and babies.

برای کودکان بسیار کوچک و نوزادان شود.

Oh, here is another one.

اوه اینم یکی دیگه

This is this is for the ladies.

این برای خانم هاست

All of the ladies watching

همه خانم

men have a very annoying habit.

هایی که مردها را تماشا می کنند عادت بسیار آزاردهنده ای دارند.

Do you know what that habit is?

آیا می دانید این عادت چیست؟

Yes, we have an annoying habit.

بله، ما یک عادت آزاردهنده داریم.

Some men,

برخی از مردان،

not all men.

نه همه مردان.

But if you are in a relationship, if you have a boyfriend or husband,

اما اگر در یک رابطه هستید، اگر دوست پسر یا شوهر

you will know that quite often the man will leave

دارید، می دانید که اغلب مرد

the toilet seat up.

صندلی توالت را ترک می کند.

It's very annoying.

خیلی آزار دهنده است.

It's very annoying.

خیلی آزار دهنده است.

But there is a reason for that.

اما دلیلی برای آن وجود دارد.

You see, men are actually being very kind and considerate it

ببینید، مردان در واقع بسیار مهربان و با ملاحظه هستند،

because they they put the toilet seat up

زیرا آنها صندلی توالت را بالا

so the we

we will not go on the seat,

می‌آورند تا ما روی صندلی نرویم

you see.

.

So in fact they are doing it for a nice reason.

بنابراین در واقع آنها این کار را به دلیل خوبی انجام می دهند.

I know sometimes it might be annoying, but yeah, that's why men do it.

می دانم گاهی اوقات ممکن است آزاردهنده باشد، اما بله، به همین دلیل است که مردان این کار را انجام می دهند.

So we always put the toilet seat up

بنابراین، وقتی به سراغ شماره یک می رویم، همیشه صندلی توالت را بالا

when we go for

می گذاریم

a number one.

.

So then the seat will stay clean.

بنابراین صندلی تمیز خواهد ماند.

The only problem is quite often we will forget to put the seat back down again

تنها مشکل این است که اغلب فراموش می کنیم پس از آن دوباره صندلی را پایین بیاوریم

afterwards, and that can cause quite a lot

، و این می تواند باعث

of annoyance in relationships.

آزار زیادی در روابط شود.

It really can.

واقعا می تواند.

So a bad habit or a characteristic can be annoying

بنابراین یک عادت بد یا یک ویژگی می تواند آزاردهنده

to repeat the same thing many times can be annoying.

باشد که تکرار یک چیز یکسان به دفعات آزاردهنده باشد.

Maybe you are learning English.

شاید در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید.

A lot of people do complain about having to repeat things,

بسیاری از مردم از اینکه مجبورند چیزها را تکرار کنند شکایت دارند،

but it is a good part and a useful thing to do

اما

when you are learning a second language.

زمانی که در حال یادگیری زبان دوم هستید، این بخش خوب و مفیدی است.

Maybe you are singing a song, maybe

شاید شما در حال خواندن یک آهنگ هستید، شاید

you belong to a choral group

به یک گروه کر تعلق

and you have to keep singing the same piece

دارید و باید همان

of music over and over again.

قطعه موسیقی را بارها و بارها بخوانید.

It might begin to become annoying.

ممکن است شروع به آزاردهنده شدن کند.

So if you have to repeat something again and again,

بنابراین اگر مجبور هستید چیزی را بارها و بارها تکرار کنید،

another thing that can be annoying is when when a person

یکی دیگر از مواردی که می تواند آزاردهنده باشد، زمانی است که یک فرد

cannot hear

نمی تواند

what you're saying, even though you are very close to them.

آنچه را که می گویید بشنود، حتی اگر خیلی به او نزدیک باشید.

So maybe again, in relationships, quite often

بنابراین، ممکن است دوباره، در روابط،

the husband or the wife, the girlfriend or boyfriend

اغلب شوهر یا زن، دوست دختر یا دوست پسر

might say something to their partner.

ممکن است چیزی به شریک زندگی خود بگویند.

And the partner keeps saying, what, what,

و شریک مدام می گوید، چه، چه،

what?

چه؟

Over time that can become quite annoying.

با گذشت زمان می تواند بسیار آزاردهنده شود.

So you do find in relationships

بنابراین آیا در روابط

at least one person in the relationship keeps?

حداقل یک نفر را در رابطه می بینید؟

Well, it's almost as if they've lost their hearing because they keep saying what

خوب، تقریباً مثل این است که آنها شنوایی خود را از دست داده اند، زیرا مدام می گویند چه

what, even though you're right next to them.

چیزی، حتی اگر شما دقیقاً در کنار آنها هستید.

Can I just say Mr.

آیا می توانم فقط بگویم آقای

Steve does that sometimes I might be sitting next to Mr.

استیو این کار را می کند که گاهی ممکن است من در کنار آقای

Steve and I will say something to him

استیو بنشینم و چیزی به او بگویم

and then he says, What?

و بعد او بگوید: چی؟

And I think, how can you not hear

و من فکر می کنم، چگونه می توانید چیزی را

what I'm saying?

که من می گویم نشنوید؟

So I suppose that can be a little bit annoying as well.

بنابراین من فکر می کنم که می تواند کمی آزاردهنده نیز باشد.

Annoying things.

چیزهای آزار دهنده

That's what we're talking about today.

این چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

A feeling that won't go away can annoy you.

احساسی که از بین نمی رود می تواند شما را آزار دهد.

Maybe you have pain in your body.

شاید در بدنتان درد دارید.

Maybe you have injured yourself, maybe you have injured

شاید به خودت آسیب رسانده ای، شاید

your leg or your arm, and now you are in pain.

به پا یا دستت آسیب رسانده ای و حالا درد می کشی.

You are feeling discuss.

شما احساس بحث می کنید

It's a feeling that won't go away can annoy you.

این احساسی است که از بین نمی رود می تواند شما را آزار دهد.

This toothache is so annoying something annoying

این دندان درد بسیار آزار دهنده است و احتمالاً درد آزار دهنده ای است

pain probably.

.

I would say that pain is the worst thing that anyone can suffer.

من می گویم که درد بدترین چیزی است که هر کسی می تواند تحمل کند.

If you are feeling pain, then

اگر احساس درد می کنید،

you will become quite annoyed

خیلی سریع آزرده خاطر خواهید شد

very quickly.

.

Toothache. Oh,

دندان درد اوه،

please don't get me started.

لطفا من را شروع نکنید.

I'm not going to talk about teeth.

من در مورد دندان صحبت نمی کنم.

Not today.

امروز نه.

An irritating thing is annoying.

یک چیز تحریک کننده آزار دهنده است.

A lot of people say, can you believe it?

بسیاری از مردم می گویند، آیا می توانید آن را باور کنید؟

A lot of people say that I am annoying. I don't know why.

خیلی ها می گویند من اذیت می شوم. نمی دانم چرا.

Maybe it's because I always have a smile on my face.

شاید به این دلیل است که همیشه لبخند بر لبانم است.

You often find

اغلب می‌بینید

people who are happy

افرادی که خوشحال هستند

might also be a little bit annoying.

ممکن است کمی آزاردهنده باشند.

I don't know why, but yes, some people do say that I am annoying.

نمی دانم چرا، اما بله، بعضی ها می گویند که من مزاحم هستم.

Maybe it's my personality. I don't know.

شاید این شخصیت من است. من نمی دانم.

An irritating thing is annoying.

یک چیز تحریک کننده آزار دهنده است.

I wish I really do wish.

کاش واقعا آرزو می کردم

You know what's coming.

میدونی چی میاد

I really do wish

من واقعاً آرزو

that dog would stop barking

می کنم که آن سگ همیشه پارس

all the time.

نمی کند.

It is annoying.

آزار دهنده است.

It is annoying as how

آزاردهنده است که

I wish that dog would stop barking.

چگونه آرزو می کنم آن سگ از پارس کردن دست بردارد.

It is annoying as hell.

مثل جهنم آزار دهنده است

I'm sure we've all been in this situation in the past.

مطمئنم همه ما در گذشته در این شرایط بوده ایم.

We've all been in this position where maybe a neighbour,

همه ما در این موقعیت بوده‌ایم که شاید همسایه‌ای،

someone who lives nearby, has a dog that will not stop barking.

کسی که در نزدیکی زندگی می‌کند، سگی داشته باشد که پارس نمی‌کند.

Maybe during the night,

شاید در طول شب،

maybe during the day it can be irritating.

شاید در روز می تواند تحریک کننده باشد.

So something that is irritating is annoying.

بنابراین چیزی که تحریک کننده است آزار دهنده است.

Maybe you can feel discomfort or pain,

ممکن است احساس ناراحتی یا درد داشته باشید،

or maybe you just feel annoyed by something

یا شاید فقط از چیزی آزاردهنده احساس ناراحتی کنید

annoying.

.

Well, we can say that something that is annoying

خوب می توان گفت چیزی که آزاردهنده است

gets on your nerves.

اعصاب شما را به هم می ریزد.

If something gets on your nerves, it means it is causing annoyance.

اگر چیزی روی اعصاب شما خورد، به این معنی است که باعث آزار شما شده است.

It is making you feel quite annoyed.

این باعث می شود که شما کاملاً عصبانی شوید.

Claudia

کلودیا

I often ask what?

من اغلب می پرسم چیست؟

What quite often when I don't understand something.

خیلی وقت ها وقتی چیزی را نمی فهمم.

But I understand you very well.

اما من شما را به خوبی درک می کنم.

Thank you, Claudia.

متشکرم، کلودیا.

That's very kind of you.

این خیلی از شما مهربان است.

A little break so I can clear my throat, because I think

کمی استراحت کنم تا بتوانم گلویم را صاف کنم، زیرا فکر

I am about to start coughing my head off,

می کنم در شرف سرفه کردن سرم هستم

which is quite annoying.

که بسیار آزاردهنده است.

I'm a big boy now

من پسر بزرگی هستم الان

we're back.

برگشتیم.

I just had a lovely

من فقط یک نوشیدنی دوست داشتنی

drink of water.

آب خوردم.

I just had a lovely drink of refreshing water.

من فقط یک نوشیدنی دوست داشتنی از آب گوارا خوردم.

And now my throat is much better.

و الان گلویم خیلی بهتر شده.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

It happens sometimes, especially when you are talking

گاهی اوقات این اتفاق می افتد، به خصوص زمانی که

for a long period and maybe your throat becomes dry.

برای مدت طولانی صحبت می کنید و ممکن است گلوی شما خشک شود.

So that is what was happening there.

پس این همان چیزی است که در آنجا اتفاق می افتاد.

We are looking at

ما

annoying thing today.

امروز به چیزهای آزاردهنده نگاه می کنیم.

We are taking a look at things that can be irritating

ما به چیزهایی نگاه می کنیم که می توانند آزاردهنده

or annoying.

یا آزاردهنده باشند.

So we just looked at things that can be irritating.

بنابراین ما فقط به چیزهایی نگاه کردیم که ممکن است آزاردهنده باشند.

Also something that is annoying

همچنین چیزی که آزاردهنده است

gets on your nerves,

اعصاب شما را به هم می زند،

maybe something that is happening around you that you don't like.

شاید چیزی که در اطراف شما اتفاق می افتد که دوست ندارید.

It can be annoying.

می تواند آزار دهنده باشد.

We can say that it gets on your nerves.

می توان گفت اعصاب شما را به هم می ریزد.

Your complaining is starting to get on my nerves

شکایت شما

all this talk of politics really gets on my nerves.

اعصاب من را به هم می زند.

There are many people who do not like talking about politics,

بسیاری از مردم هستند که دوست ندارند در مورد سیاست صحبت کنند،

although it would appear that these days

اگرچه به نظر می رسد که این روزها

politics is a hot topic.

سیاست یک موضوع داغ است.

But many people don't like talking about it because they find

اما بسیاری از مردم دوست ندارند در مورد آن صحبت کنند، زیرا متوجه

that it can cause arguments,

می شوند که می تواند باعث بحث شود،

or maybe they just don't want to hear about it.

یا شاید آنها فقط نمی خواهند در مورد آن بشنوند.

So something that is annoying, we can say that it gets on your nerves.

بنابراین چیزی که آزار دهنده است، می توانیم بگوییم که اعصاب شما را به هم می زند.

The word annoy can also mean or be used to express upset.

کلمه مزاحم همچنین می تواند به معنی یا برای بیان ناراحتی استفاده شود.

If you irritate

اگر کسی را عصبانی کردید

someone, if you wind up someone,

، اگر کسی را به باد داد،

you are annoying them.

او را آزار می دهید.

You are making them feel annoyed, upset, irritated.

شما باعث می‌شوید که آنها احساس ناراحتی، ناراحتی، عصبانیت کنند.

You are winding them up.

شما در حال پیچیدن آنها هستید.

So maybe a person who is becoming annoyed by something,

بنابراین ممکن است شخصی که از چیزی

maybe they start to feel angry inside.

عصبانی می شود، ممکن است از درون شروع به عصبانیت کند.

When you feel annoyed, it is a strong

وقتی احساس ناراحتی می کنید، این یک

emotional response to something that's

واکنش احساسی قوی به چیزی است که

you don't like.

دوست ندارید.

You are starting to upset me.

داری شروع می کنی به ناراحتی من

His noise is slurping.

سر و صدایش می پیچد.

Yeah.

آره

You is irritating me.

داری اذیتم میکنی

Please don't mind me up.

لطفا از من ناراحت نباش

If you whined someone up it means you are doing something

اگر کسی را ناله کردید به این معنی است که دارید کاری انجام می دهید

that is annoying that person.

که آن شخص را آزار می دهد.

You are winding them up

شما آنها را از بین

you are making them feel angry.

می برید و آنها را عصبانی می کنید.

Something offensive or disgusting can annoy you.

چیزی توهین آمیز یا منزجر کننده می تواند شما را آزار دهد.

As we mentioned earlier, there are many bad habits that people can have.

همانطور که قبلا ذکر کردیم، عادت های بد بسیاری وجود دارد که افراد می توانند داشته باشند.

There are habits that people can have.

عادت هایی وجود دارد که افراد می توانند داشته باشند.

Sometimes they don't realise they are doing it

گاهی اوقات آنها متوجه نمی شوند که این کار را انجام می دهند

and this is one thing I always find fascinating

و این چیزی است که من همیشه

about bad habits.

در مورد عادت های بد جذاب می دانم.

You will be amazed how many people don't even realise that they are doing it.

شما شگفت زده خواهید شد که چگونه بسیاری از مردم حتی متوجه نمی شوند که این کار را انجام می دهند.

Why do you have to pick your nose?

چرا باید بینی خود را بردارید؟

It is so annoying.

خیلی آزار دهنده است.

It's annoying how you eat with your mouth open.

این که چگونه با دهان باز غذا می خورید آزاردهنده است.

We all know someone, especially children.

همه ما کسی را می شناسیم، مخصوصا بچه ها.

Quite often children will eat their food with their mouth open.

اغلب کودکان غذای خود را با دهان باز می خورند.

Na na na na.

نه نه.

Yeah, it's quite annoying,

بله، این کاملا آزاردهنده است،

but it's even more annoying when an adult is doing it.

اما وقتی یک بزرگسال این کار را انجام می دهد، آزاردهنده تر است.

When an adult a grown up, is eating with their mouth full hold

هنگامی که یک فرد بالغ با دهان پر غذا می خورد

and then they open their mouth whilst they are chewing.

و سپس در حین جویدن دهان خود را باز می کند.

It can be quite annoying and a little bit disgusting.

این می تواند کاملا آزار دهنده و کمی منزجر کننده باشد.

An annoying thing is generally bad,

یک چیز آزاردهنده به طور کلی بد است،

so a bad thing, something that is happening that is bad

بنابراین یک چیز بد، چیزی که اغلب بد اتفاق می افتد

quite often can also be annoying.

نیز می تواند آزاردهنده باشد.

You have this annoying habit of

شما این عادت آزاردهنده را دارید که

tapping your feet

به پاهایتان

or maybe you tap your fingers

ضربه می زنید یا شاید اینطور به انگشتانتان ضربه بزنید

like that.

.

So a person who is doing something they don't even realise that they are doing

بنابراین شخصی که کاری را انجام می دهد که حتی متوجه انجام آن

can be annoying, a bad habit

نمی شود می تواند آزاردهنده، یک عادت بد

or something that someone doesn't even realise that they are doing.

یا کاری باشد که کسی حتی متوجه انجام آن نمی شود.

You have this annoying habit of tapping your feet

شما این عادت آزاردهنده ضربه زدن به پاهایتان را

you have this annoying habit of

دارید، این عادت آزاردهنده

tapping your fingers as well.

ضربه زدن به انگشتانتان را نیز دارید.

So something that a person is doing and maybe they don't even realise

بنابراین کاری که یک فرد انجام می دهد و شاید حتی متوجه

it can be very annoying.

آن نباشد می تواند بسیار آزاردهنده باشد.

Annoyance is often expressed in anger,

عصبانیت اغلب در خشم بیان می شود،

so when you become annoyed by something,

بنابراین وقتی از چیزی عصبانی می

if something annoys you,

شوید، اگر چیزی شما را آزار می دهد،

you will feel angry.

احساس عصبانیت خواهید کرد.

Anger is the feeling of annoyance, something that is annoying you,

خشم احساس آزار است، چیزی که شما را آزار می دهد،

something that is getting on your nerves is making you feel angry.

چیزی که اعصاب شما را به هم می ریزد باعث عصبانیت شما می شود.

I can't stand the way you chew your food.

من نمی توانم جوری که غذای خود را می جوی، تحمل کنم.

Stop following me for goodness sake,

به خاطر خدا دنبال من نرو،

shut that dog up.

آن سگ را ببند.

I like the last one.

از اون آخری خوشم میاد.

Many neighbours will say that if their next door

بسیاری از همسایه‌ها خواهند گفت که اگر

neighbour has a dog that keeps barking all the time,

همسایه همسایه‌شان سگی دارد که مدام پارس می‌کند،

for goodness sake,

به خاطر خدا،

shut that dog up.

دهان آن سگ را ببندید.

Maybe someone is following you around the street and they keep wanting to talk to you

شاید کسی تو را در خیابان تعقیب کند و مدام بخواهد با تو صحبت کند

Stop following me

دنبال

You are showing that you are annoyed.

من نرو.

Maybe you have to sit at the dining table every night with your husband

شاید مجبور باشید هر شب با شوهرتان پشت میز ناهارخوری بنشینید

and he is chewing his food and he's making a lot of noise at the same time.

و او در حال جویدن غذای خود باشد و در عین حال سر و صدای زیادی به پا کند.

I can't stand the way you chew your food.

من نمی توانم جوری که غذای خود را می جوی، تحمل کنم.

Of course, there is

البته

a bright side to all of this.

همه اینها جنبه روشنی هم دارد.

It is not all doom and gloom.

این همه عذاب و غم نیست.

Everyone and I mean everyone.

همه و منظورم همه هستند.

Every person on the planet can be annoying at times.

هر فردی در این سیاره ممکن است گاهی آزاردهنده باشد.

So even if you are in a relationship, even if you are married to someone,

بنابراین حتی اگر در یک رابطه هستید، حتی اگر با کسی ازدواج کرده باشید،

you might find that that person is annoying.

ممکن است متوجه شوید که آن شخص آزار دهنده است.

That person makes you feel annoyed from time to time.

آن شخص هر از گاهی باعث می شود که شما احساس ناراحتی کنید.

Not always,

نه همیشه،

but sometimes.

اما گاهی اوقات.

Sometimes they make you feel annoyed,

گاهی اوقات باعث می شوند که شما احساس ناراحتی کنید،

yet they can be annoying.

اما می توانند آزاردهنده باشند.

So everyone, all people,

بنابراین همه، همه مردم،

we all have something that is annoying

همه ما چیزی داریم که آزاردهنده است

or can annoy another person.

یا می تواند شخص دیگری را آزار دهد.

So even if you are in a loving relationship, even if you are deeply in love with someone,

بنابراین حتی اگر در یک رابطه عاشقانه هستید، حتی اگر عمیقا عاشق کسی باشید،

it is possible to annoy

ممکن است یکدیگر را آزار دهید

each other. Mr.

. آقای

Steve sometimes annoys me and

استیو گاهی اوقات من را آزار می دهد و

I know you don't believe this,

می دانم که شما این را باور ندارید،

but sometimes I can be quite annoying.

اما گاهی اوقات من می توانم کاملاً آزاردهنده باشم.

I know you can't believe it.

میدونم باورت نمیشه

You're shocked. So am I.

شما شوکه شده اید. من هم همینطور.

But it is true.

اما حقیقت دارد.

Apparently sometimes I can be a little bit annoying.

ظاهراً گاهی اوقات می توانم کمی آزاردهنده باشم.

According to Mr.

Steve.

به قول آقای

استیو.

So I suppose I should finish by asking you, asking you the question

بنابراین فکر می‌کنم باید با پرسیدن از شما این سوال را به پایان برسانم

what annoys you?

که چه چیزی شما را آزار می‌دهد؟

Is there something that in your life,

آیا چیزی وجود دارد که در زندگی شما،

in your daily life, annoys you?

در زندگی روزمره، شما را آزار دهد؟

Maybe something that gets on your nerves, something that annoys me.

شاید چیزی که اعصاب شما را به هم می زند، چیزی که من را آزار می دهد.

I will I will start this off.

من این را شروع خواهم کرد.

So you can have your own suggestion if you have something in your life

بنابراین اگر چیزی در زندگی دارید

that is annoying you.

که شما را آزار می دهد می توانید پیشنهاد خود را داشته باشید.

Something that annoys me is when I say I switch the television on

چیزی که من را آزار می دهد این است که می گویم تلویزیون را روشن

and I want to watch something entertaining, which these days is not easy to do

می کنم و می خواهم چیز سرگرم کننده ای تماشا کنم، که این روزها انجام آن کار آسانی نیست،

because most TV programmes are rubbish

زیرا بیشتر برنامه های تلویزیونی

to be honest, but they are always there.

صادقانه بگویم مزخرف هستند، اما همیشه وجود دارند.

Always seem to be commercials

به نظر می رسد همیشه تبلیغات

on all the time.

تبلیغاتی باشد.

So maybe you sit down and you watch a film and there is a film playing on TV

بنابراین شاید شما بنشینید و فیلمی را تماشا کنید و یک فیلم در تلویزیون پخش شود

and you think, Oh good, I haven't seen this movie for a long time.

و فکر کنید، اوه خوب، من مدت زیادی است که این فیلم را ندیده ام.

And then you get comfortable and you watch the movie

و بعد راحت می‌شوی و فیلم

for around six or 7 minutes,

را حدود شش یا ۷ دقیقه تماشا می‌کنی،

and then suddenly there's an advert, a commercial break,

و بعد ناگهان یک آگهی تبلیغاتی می‌شود،

and it seems to go on

و به نظر می‌رسد که

forever, maybe three or 4 minutes,

برای همیشه ادامه می‌یابد، شاید سه یا ۴ دقیقه،

commercials playing one after the other,

آگهی‌های تبلیغاتی یکی پس از دیگری پخش می‌شوند،

and you're waiting for your movie to come back on because you want to see the rest of it.

و شما منتظر بازگشت فیلم خود هستید زیرا می خواهید بقیه آن را ببینید.

So I must admit, I do find commercials on television.

بنابراین باید اعتراف کنم که من تبلیغات تلویزیونی را پیدا می کنم. مدالنا می‌گوید

Television commercials can be rather annoying sometimes,

آگهی‌های تبلیغاتی تلویزیونی گاهی اوقات می‌توانند آزاردهنده باشند،

especially when there are lots of them, Maddalena says.

به خصوص زمانی که تعداد زیادی از آنها وجود دارد.

Selfish, and people that don't have respect for others annoy me.

خودخواه و افرادی که برای دیگران احترام قائل نیستند مرا آزار می دهند.

Yes, I think they can.

بله، من فکر می کنم آنها می توانند.

And we do live in a world, you might say that the world we live in

و ما در جهانی زندگی می کنیم ، ممکن است بگویید جهانی که در آن زندگی

can be a selfish place.

می کنیم می تواند مکانی خودخواه باشد.

People can be selfish and heartless.

مردم می توانند خودخواه و بی عاطفه باشند.

Maybe they are only thinking about themselves and not other people.

شاید آنها فقط به فکر خودشان هستند و نه دیگران.

They can be self-centred, egotistical, perhaps.

آنها می توانند خود محور، خودخواه باشند، شاید.

Yes, I think that's a good one.

بله، من فکر می کنم که یکی خوب است.

So I do think

بنابراین من فکر می‌کنم

there are many things that might annoy us, although I suppose it's fair

چیزهای زیادی وجود دارد که ممکن است ما را آزار دهد، اگرچه من فکر می‌کنم منصفانه

to say that most of those things will just pass you by,

است که بگوییم بیشتر آن چیزها از کنار شما می‌گذرند،

so maybe you will feel annoyed for just a few moments, and then after that

بنابراین شاید فقط برای چند لحظه احساس ناراحتی کنید و بعد از

it passes, it goes away, it fades.

آن بگذرد. از بین می رود، محو می شود.

However, some people find

با این حال، برخی از افراد

many things annoying.

بسیاری از چیزها را آزاردهنده می دانند.

All I can say is their day.

تنها چیزی که می توانم بگویم روز آنهاست. کریستین می گوید که

Their average day must be absolutely awful,

میانگین روز آنها باید کاملاً وحشتناک

Christine says.

When I try to watch a film on TV and someone is talking,

باشد.

وقتی سعی می کنم فیلمی را از تلویزیون تماشا کنم و کسی صحبت می کند،

Oh, Christina, who is it?

اوه، کریستینا، آن کیست؟

Who are you talking about?

در مورد کی حرف می زنی؟

Who is the person who keeps annoying you

when you are trying to watch television?

وقتی می خواهید تلویزیون تماشا کنید چه کسی شما را اذیت می کند؟

There is, yes.

وجود دارد، بله.

Uh, people who are who are false

اوه، افرادی که

and lie can also be annoying.

دروغ می گویند و دروغ می گویند نیز می توانند آزاردهنده باشند.

Yes. Well, when we think of the Internet, let's face it,

آره. خوب، وقتی به اینترنت فکر می کنیم، بیایید با آن روبرو شویم

the Internet, this thing you are watching now

، اینترنت، این چیزی که شما الان تماشا

is full of

می کنید پر از افراد

fake, false

جعلی، نادرست

and I suppose

و

deceptive people who are saying things or doing things

فریبنده است که چیزهایی می گویند یا انجام می دهند

or pretending to be something that they are not.

یا وانمود می کنند چیزی هستند که نیستند.

The Internet is full of those, I suppose.

فکر می کنم اینترنت پر از آن هاست.

I suppose YouTube has quite a few people who pretend to be something,

فکر می‌کنم یوتیوب افراد زیادی دارد که وانمود می‌کنند چیزی هستند،

but I would imagine one of the worst places is Instagram.

اما تصور می‌کنم یکی از بدترین مکان‌ها اینستاگرام است.

Instagram people are always talking about Instagram and they say, Oh, the people on there,

افراد اینستاگرام همیشه در مورد اینستاگرام صحبت می کنند و می گویند، آه، مردم آنجا،

they are so fake, they pretend to have wonderful lives, but in reality they don't.

آنها آنقدر جعلی هستند، وانمود می کنند که زندگی شگفت انگیزی دارند، اما در واقعیت اینطور نیست.

They are just pretending.

آنها فقط تظاهر می کنند.

So yes, I think that is good, Palmira says. Mr.

پالمیرا می‌گوید پس بله، فکر می‌کنم خوب است. آقای

Duncan, it is a good thing that you are off on Sunday because.

دانکن، این خیلی خوب است که شما یکشنبه تعطیل هستید، زیرا.

I am going to meet my school friends.

من قصد ملاقات با دوستان مدرسه ام را دارم.

Good.

خوب

Well, I am glad that you've managed to find something to do because I won't be with you on Sunday.

خوب، خوشحالم که توانستید کاری برای انجام دادن پیدا کنید زیرا من یکشنبه با شما نخواهم بود.

I hope that does not annoy you.

امیدوارم که شما را آزار ندهد.

I hope you don't feel irritated by that.

امیدوارم از این موضوع ناراحت نشوید.

So just to remind you again, I am not with you on Sunday.

پس فقط برای یادآوری دوباره، من یکشنبه با شما نیستم.

Sunday I am not here.

یکشنبه من اینجا نیستم

And the reason is because, well, other things are happening, to be honest with you.

و دلیل آن این است که، خوب، اتفاقات دیگری در حال رخ دادن است، صادقانه با شما.

A lot of things going on at the moment.

در حال حاضر خیلی چیزها در جریان است.

I might tell you what they are next week.

من ممکن است به شما بگویم که آنها در هفته آینده چه هستند.

So I am going.

پس من دارم میرم

I hope you've enjoyed this past hour, 61 minutes.

امیدوارم از این ساعت گذشته، ۶۱ دقیقه لذت برده باشید.

I being with you.

من با تو هستم

I will go and I will see you again next Wednesday.

من میرم و چهارشنبه آینده دوباره میبینمت.

So the next time I'm on here.

بنابراین دفعه بعد که من اینجا هستم.

Yes, I know. It's a long time.

بله میدانم. خیلی وقته.

You are going to say, Mr.

شما می خواهید بگویید، آقای

Duncan, that is very annoying.

دانکن، این خیلی آزاردهنده است.

I'm annoyed because you what?

من اذیتم چون تو چی؟

You won't be here until next Wednesday.

شما تا چهارشنبه آینده اینجا نخواهید بود.

It's too long.

خیلی طولانی است.

But no, I have to do some other things this weekend

اما نه، من باید این آخر هفته کارهای دیگری انجام دهم

and next Wednesday I will be back with you from 2 p.m.

و چهارشنبه آینده از ساعت 2 بعد از ظهر پیش شما خواهم بود.

UK time and then after that everything will be back to normal

به وقت انگلستان و پس از آن همه چیز به حالت عادی باز خواهد گشت

and hopefully it will stay that way.

و امیدوارم همینطور باقی بماند.

We will see what happens.

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

So thanks for your company.

بنابراین از شرکت شما متشکرم

Enjoy the rest of your weekend and I hope this has been different.

از بقیه آخر هفته خود لذت ببرید و امیدوارم این متفاوت بوده باشد.

It feels very strange to be with you on Friday, but

بودن با شما در روز جمعه بسیار عجیب است،

it also felt very good as well.

اما همچنین احساس بسیار خوبی نیز داشت.

There was there wasn't a single moment where I felt annoyed.

حتی یک لحظه نبود که من احساس ناراحتی کنم.

I loved all of it.

همه اش را دوست داشتم.

Thanks for your company.

با تشکر از شرکت شما

I will see you again next Wednesday.

چهارشنبه آینده دوباره می بینمت.

I will mention that a couple of times.

من یکی دو بار اشاره می کنم.

So you know when I will be back

بنابراین می دانید که من چه زمانی چهارشنبه آینده برمی گردم

next Wednesday, not Sunday.

، نه یکشنبه.

Next Wednesday. I will be back with you.

چهارشنبه بعد. من با شما بر می گردم.

Thanks for your company.

با تشکر از شرکت شما

I hope you've enjoyed this.

امیدوارم از این کار لذت برده باشید.

Thank you for your lovely comments today.

از نظرات زیبای امروز شما متشکرم.

I will see you next week. Next Wednesday. This is Mr.

هفته آینده می بینمت. چهارشنبه بعد. این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که از تماشای شما تشکر می کند.

See you again soon.

به زودی میبینمت.

Just a few days.

فقط چند روز.

And then we will be back together again, reunited.

و سپس ما دوباره با هم خواهیم بود، دوباره متحد می شویم.

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next? Yes, you do

میدونی بعدش چی میشه؟ بله، شما

take care of yourself and enjoy your weekend.

مراقب خود هستید و از آخر هفته خود لذت می برید.

And of course, I will miss you all...

و البته، فعلاً دلم برای همه شما تنگ خواهد شد

ta ta for now.

.