GOODBYE 2023 - 🔴LIVE - English Addict (274) - New Year's Eve -- Learn English in 2024 with Mr Duncan

Doo doo doo doo doo doo doo doo.

دوو دوو دوو دوو دوو.

Are you ready to go?

آماده ای که بروی؟ آیا

Are you ready to start today's live stream?

برای شروع پخش زنده امروز آماده هستید؟

I hope you are, because it's a little bit different today.

امیدوارم که باشید، چون امروز کمی متفاوت است.

We have some different things happening.

ما اتفاقات متفاوتی داریم.

Some lovely memories from the year that is about to come to an end.

چند خاطره دوست داشتنی از سالی که رو به پایان است.

Yes. This is English addict coming to you live from England.

آره. این معتاد انگلیسی است که به صورت زنده از انگلیس نزد شما می آید.

It's true.

درسته.

Oh, there you are.

اوه، شما اینجا هستید.

Hi, everybody. This is Mr. Duncan in England.

سلام به همه. این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم. آیا

Are you happy?

I hope you are happy.

شما خوشحال هستید؟

امیدوارم خوشحال باشی.

I hope you are feeling good and jolly today.

امیدوارم امروز احساس خوبی داشته باشید و شاد باشید.

For those wondering why I still have my jingle

برای کسانی که نمی‌دانند چرا هنوز زنگ‌های جرنگ جرنگ من

bells playing in the background during the countdown.

در طول شمارش معکوس در پس‌زمینه پخش می‌شوند.

Well, of course, for some people, Christmas hasn't arrived.

خب، البته، برای برخی افراد، کریسمس فرا نرسیده است.

It all depends on which calendar you happen to follow.

همه چیز به این بستگی دارد که از کدام تقویم پیروی می کنید.

Also, please excuse me.

ضمناً ببخشید.

I am eating my breakfast.

دارم صبحونه ام رو میخورم

I'm still eating my breakfast.

من هنوز دارم صبحانه میخورم

I've been so busy this morning preparing this.

امروز صبح خیلی مشغول آماده کردن این بودم.

I haven't had time to eat. So I'm doing it now.

وقت نکردم غذا بخورم پس الان دارم انجامش میدم

So please excuse me.

پس ببخشید لطفا

By the way, my name is Duncan.

راستی اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am a fan of English.

شاید بگویید من طرفدار زبان انگلیسی هستم.

And you would be right

و حق با شماست

if you thought that if you wake up in the morning and think.

اگر فکر کنید که اگر صبح از خواب بیدار شوید و فکر کنید.

I think Mr.

من فکر می کنم آقای

Duncan is an English addict, you would be 100% correct.

دانکن یک معتاد انگلیسی است، شما 100% درست می گویید.

So that is my introduction over with.

بنابراین این مقدمه من است.

Of course, we have someone else joining in today as well,

البته امروز یک نفر دیگر هم داریم که به آن ملحق می شود،

because we are saying goodbye.

چون در حال خداحافظی هستیم.

Goodbye to 2023.

خداحافظی با سال 2023.

We are waving goodbye to this year.

ما با این سال خداحافظی می کنیم.

A new year is just around the corner.

یک سال جدید نزدیک است. آیا

Are you excited for 2024?

برای سال 2024 هیجان زده اید؟

Do you have any plans?

آیا برنامه ای دارید؟

We are talking about New Year's resolutions today.

ما امروز در مورد تصمیمات سال نو صحبت می کنیم.

Also, we're going to look at some lovely moments from the past year

همچنین، می‌خواهیم به چند لحظه دوست‌داشتنی از سال گذشته نگاهی بیندازیم

and we have some nice memories to relive.

و خاطرات خوبی برای زنده کردن داشته باشیم.

So something a little bit different today.

بنابراین امروز چیزی کمی متفاوت است.

And of course, you have a chance to join in on the live chat.

و البته، شما فرصتی برای پیوستن به چت زنده دارید.

But here he is.

اما او اینجاست.

He is the guy that I like to

او مردی است که من دوست دارم

sometimes do live streams with

گاهی اوقات با او پخش زنده پخش کنم

him. He is it is

. او

everyone's favourite to co-host.

میزبانی مشترک مورد علاقه همه است.

It's Mr.

Steve.

این آقای

استیو است.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

Hello.

سلام. افراد

Wonderful, beautiful, attractive

شگفت انگیز، زیبا و جذابی

people who can talk English very well because of Mr.

که به دلیل پخش جریانی آقای دانکن در سراسر جهان، می توانند انگلیسی را خیلی خوب صحبت کنند

Duncan streams all over the world.

.

And I started 2024 by burning my fingers.

و سال 2024 را با سوزاندن انگشتانم شروع کردم.

Mr. Duncan Well, we haven't started yet,

آقای دانکن خب، ما هنوز شروع نکردیم،

haven't we?

نه؟

we know.

Yes. Right now, of course.

ما میدانیم.

آره. در حال حاضر، البته.

Is this tonight is now getting the days.

آیا این امشب در حال حاضر گرفتن روز است.

It's been so busy.

خیلی شلوغ بوده

So busy.

You've been busy in here preparing for the live stream.

خیلی گرفتار، خیلی مشغول.

شما در اینجا مشغول آماده سازی برای پخش جریانی زنده بودید.

I've been busy upstairs doing spring cleaning.

من در طبقه بالا مشغول نظافت بهاره بودم.

I call it spring cleaning, but I'm trying to sort out one room of the house,

من آن را نظافت بهاره می‌نامم، اما سعی می‌کنم یکی از اتاق‌های خانه را مرتب کنم،

which is looks an absolute mess, a tip.

که به نظر کاملاً آشفته است، یک نکته.

It's where I do my music practice and it's the one room I've never sorted out.

اینجا جایی است که تمرین موسیقی ام را انجام می دهم و این همان اتاقی است که هرگز مرتب نکرده ام.

I'm trying to get it done by the end of this year so that it looks all neat and tidy.

من سعی می کنم تا پایان امسال این کار را انجام دهم تا کاملاً تمیز و مرتب به نظر برسد.

I've got a new table in there from my mum's house.

من یک میز جدید در آنجا از خانه مامانم دارم.

I can put all the things that work look nice and neat and tidy.

من می‌توانم همه چیزهایی را که کار می‌کنند، زیبا، مرتب و مرتب قرار دهم.

That's what I'm trying to do.

این چیزی است که من سعی می کنم انجام دهم.

So I'm feeling a little stressed, Mr. Duncan.

بنابراین من کمی استرس دارم، آقای دانکن.

A little stressed.

کمی استرس دارد.

There's a lot of edge. I need to calm down.

لبه های زیادی وجود دارد. من باید آرام باشم. آیا به

Aren't you normally on edge and stressed?

طور معمول دچار استرس و استرس نیستید؟

Well, this is where we start talking about New Year resolutions.

خوب، اینجاست که ما شروع به صحبت در مورد تصمیمات سال نو می کنیم .

And I'm sure that we will touch on those later on and ask our viewers.

و من مطمئن هستم که بعداً آنها را لمس خواهیم کرد و از بینندگان خود سؤال خواهیم کرد.

Probably I'll leave it up to you.

احتمالاً آن را به شما واگذار می کنم.

I won't interfere with the flow of the live stream.

من در جریان پخش زنده دخالت نمی کنم.

But yes, may I say hello to everybody on the live stream?

اما بله، آیا می توانم به همه در جریان زنده سلام کنم؟

Giovani

جیوانی

wants to do a party.

می خواهد یک مهمانی برگزار کند.

Just wait a moment.

یک لحظه صبر کن.

We haven't we haven't yet introduced the live chat, so we have to wait.

ما هنوز چت زنده را معرفی نکرده ایم، پس باید منتظر بمانیم.

There is a format.

یک قالب وجود دارد.

Well, if you weren't eating well, I'll just eat and drink to that.

خوب، اگر تو خوب غذا نمی‌خوردی، من فقط می‌خورم و می‌نوشم.

Look, Steve, you are now arguing with me.

ببین، استیو، تو الان با من دعوا میکنی.

I'm not arguing with you,

من با شما بحث نمی کنم،

but we're not really arguing with joking.

اما ما واقعاً با شوخی بحث نمی کنیم.

Can I first say congratulations to be Because before his.

آیا می توانم ابتدا تبریک بگویم چون قبل از او باشم.

Hello, you were first on today's live chat.

سلام، شما اولین نفر در چت زنده امروز بودید.

We have to do this in the correct way.

ما باید این کار را به روش صحیح انجام دهیم. می

You see, then some people might actually stay around and watch us.

بینید، در این صورت ممکن است برخی افراد در اطراف بمانند و ما را تماشا کنند.

that would be very nice.

خیلی خوب میشه.

By the way, I haven't mentioned.

در ضمن من اشاره نکردم

Please give us a like as well if you like.

لطفا اگر دوست داشتید به ما هم لایک کنید

What you are watching right now on your computer device.

آنچه در حال حاضر در دستگاه رایانه خود تماشا می کنید.

And as long as it is my face that is in front of you,

و تا زمانی که این صورت من است که در مقابل شماست،

please give us a lovely like

لطفاً یک عکس دوست داشتنی به ما بدهید

it would be so nice if you could do that right now.

که خیلی خوب است اگر می توانستید همین الان این کار را انجام دهید.

Yes. And don't forget, what this does is it's

آره. و فراموش نکنید، کاری که این کار انجام می دهد این است که

not just a nice thing to do, but it helps Mr.

نه تنها کار خوبی است، بلکه به

Duncan's channel be seen by more people.

دیده شدن کانال آقای دانکن توسط افراد بیشتری کمک می کند.

And I know you're not selfish people.

و من می دانم که شما افراد خودخواه نیستید.

You don't want to keep this all to yourself, just the cosy

شما نمی خواهید همه اینها را برای خود نگه دارید، فقط

few that come on every week.

چند مورد دنج که هر هفته ارائه می شوند.

We want Duncan's channel to expand in 2024.

ما می خواهیم کانال دانکن در سال 2024 گسترش یابد.

I need new thinking. Really helps.

من به فکر جدیدی نیاز دارم. واقعا کمک می کند.

So, like, I need new blood.

بنابراین، من به خون جدید نیاز دارم.

Yes, we need.

بله، ما نیاز داریم.

Yeah.

That said, you've got to always have young, new blood coming in.

آره

گفته می‌شود، شما باید همیشه خون جوان و جدیدی داشته باشید. در

It's the same with the choir.

مورد گروه کر هم همین‌طور است.

I mean, Mr. Duncan.

منظورم آقای دانکن است.

Okay, It dies off if you don't have new people joining, and that's good.

بسیار خوب، اگر افراد جدیدی به آن ملحق نشوند، از بین می رود، و این خوب است.

But anyway, Giovanni Revathi, did you notice I rolled my eyes there.

اما به هر حال، جیووانی رواتی، متوجه شدید که من چشمانم را در آنجا گرد کردم.

I Revathi I can do it sometimes.

من Revathi من می توانم آن را گاهی اوقات انجام دهم.

Revathi

رواتی می

wants to sit in an armchair like me

خواهد مثل من روی صندلی راحتی بنشیند

so you can come and join me if you like.

تا اگر دوست داری بیایی و به من بپیوندی.

You can sit on my knee.

میتونی روی زانوم بشینی

Maybe I'll sit on your knee today.

شاید امروز روی زانوی تو بنشینم.

By the way, we have lots of memories to relive because we are coming towards the end.

به هر حال، ما خاطرات زیادی برای زنده کردن داریم زیرا به پایان نزدیک می شویم.

Maybe in Steve's world it is already 2005.

شاید در دنیای استیو سال 2005 باشد.

Mr. Duncan, can I interrupt you?

آقای دانکن، می توانم حرف شما را قطع کنم؟

Jemmy from Hong Kong says if you carry on this live stream for 2

جیمی از هنگ کنگ می گوید اگر این پخش زنده را به مدت 2

hours will reach 2024 in Hong Kong.

ساعت ادامه دهید، به سال 2024 در هنگ کنگ خواهید رسید.

Yes, well, that's what I'm planning to do.

بله، خوب، این چیزی است که من قصد انجام آن را دارم.

These are things that I'm going to say you see today,

اینها چیزهایی است که می خواهم بگویم امروز می بینید،

because it is New Year's Eve,

زیرا شب سال نو است،

not New Year's Day for those wondering, but for some it will be soon, New Year's Day.

نه روز سال نو برای کسانی که تعجب می کنند، اما برای برخی به زودی، روز سال نو خواهد بود.

So we are going to stay as long as we can, so we can share the new year

بنابراین تا جایی که بتوانیم می مانیم تا بتوانیم سال جدید را

with as many people as possible.

با هر چه بیشتر مردم به اشتراک بگذاریم.

Of course, it won't be hours.

البته ساعتی نخواهد بود.

We have to wait a little bit longer before

قبل از رسیدن باید کمی بیشتر صبر کنیم

arrives.

.

And I suppose it is worth mentioning that

و فکر می کنم لازم به ذکر است که

this year has been an interesting year for us.

امسال سال جالبی برای ما بوده است. فکر می‌کنم

I suppose it's been

این بوده است،

I suppose I would describe it as bittersweet.

فکر می‌کنم آن را تلخ توصیف کنم.

That means that there have been nice things

این بدان معناست که چیزهای خوبی وجود داشته است

and also not so nice things.

و همچنین چیزهای نه چندان خوبی.

So it has been an interesting year.

بنابراین سال جالبی بوده است.

I think it's been really weird, Steve, this year because we have done a lot of things

من فکر می‌کنم امسال واقعاً عجیب بود، استیو، زیرا ما کارهای زیادی انجام داده‌ایم

and a lot of personal things have also happened to us.

و چیزهای شخصی زیادی نیز برایمان اتفاق افتاده است.

Some of them great, some of them pleasant,

برخی از آنها عالی، برخی از آنها دلپذیر،

and some of them not very pleasant, unfortunately.

و برخی از آنها نه چندان دلپذیر، متاسفانه.

I suppose I should mention straight away in March we sadly lost my mum.

فکر می کنم باید فوراً در ماه مارس اشاره کنم که ما متأسفانه مادرم را از دست دادیم.

My mum sadly died in March and that was a big shock.

مادرم متأسفانه در ماه مارس فوت کرد و این یک شوک بزرگ بود.

Not not the easiest thing to deal with.

ساده ترین کار نیست.

We also had some nice moments as well, Steve, didn't we?

ما لحظات خوبی هم داشتیم، استیو، اینطور نیست؟

We had a little bit of fun with some of our viewers, didn't we?

ما با برخی از بینندگانمان کمی خوش گذشت، اینطور نیست؟

We did.

We had great fun in Paris and I'm going to sneeze.

ما انجام دادیم.

ما در پاریس خیلی خوش گذشت و من می روم عطسه کنم.

I'm trying to stop it.

دارم سعی میکنم جلویش رو بگیرم

It's always usually works.

این همیشه معمولا کار می کند.

It has worked, Mr.

کار کرده آقای

Duncan, that now it's coming back again.

دانکن که حالا دوباره برمی گردد.

Yes. We had some lovely moments.

آره. لحظات زیبایی داشتیم

That was a very special moment.

آن لحظه بسیار خاص بود.

That was probably one of the highlights of our life.

این احتمالاً یکی از نکات برجسته زندگی ما بود.

I don't know, about 2023. dear.

من نمی دانم، در مورد 2023. عزیز.

But meeting up with with some of your lovely viewers,

اما ملاقات با تعدادی از بینندگان دوست داشتنی شما،

which we're going to have a relook at,

که می خواهیم نگاهی دوباره به آن داشته باشیم،

was a very special moment for 2023.

لحظه بسیار ویژه ای برای سال 2023 بود.

And we're trying to arrange something for 2024,

و ما سعی می کنیم چیزی برای سال 2024 ترتیب دهیم،

but we haven't got any details on that yet.

اما هیچ جزئیاتی در مورد آن نداریم. که هنوز

No, not yet.

نه. هنوز نه.

It's a bit early to start planning trips for next year, but we are hoping, aren't we?

برای شروع برنامه ریزی برای سفرهای سال آینده کمی زود است، اما امیدواریم، اینطور نیست؟

We are hoping that there will be some sort of rendezvous

ما امیدواریم که در سال آینده نوعی قرار ملاقات

taking place next year.

برگزار شود.

Nothing has been planned yet, but I would imagine

هنوز هیچ چیزی برنامه ریزی نشده است، اما من تصور می کنم که

it will be around about the same time as the one this year.

تقریباً مشابه سال جاری خواهد بود .

If I was honest with you,

اگر با شما روراست بودم،

our if it

اگر

turns a new year and you are watching us

سال نو می شود و شما در حال تماشای ما هستید

while we are on, please let us know.

، لطفاً به ما اطلاع دهید.

I saw a message from I can't remember who it was now Japan, 45 minutes or less than that.

من پیامی دیدم که یادم نمی‌آید الان ژاپن کی بود ، 45 دقیقه یا کمتر از آن.

Now for 2 minutes it will be new year in I in Japan.

حالا به مدت 2 دقیقه در ژاپن سال نو خواهد بود.

So tell us if you are on, which would be incredible

بنابراین به ما بگویید که آیا در حال حرکت هستید،

anyway that you're watching us as we cross into the new year.

به هر حال باور نکردنی است که ما را در حالی که وارد سال جدید می شویم تماشا می کنید.

That alone is an incredible thing.

این به تنهایی یک چیز باور نکردنی است.

Then please let us know. Yes.

سپس لطفا به ما اطلاع دهید. آره.

And we can we can celebrate in style as you all cross the New Year.

و ما می توانیم با گذر از سال نو به سبک جشن بگیریم.

Okay.

باشه.

Now we mentioned the Paris rendezvous,

حالا ما به میعادگاه پاریس اشاره کردیم،

and I'm going to show you just a taster,

و من می‌خواهم یک چشنده را به شما نشان دهم،

first of all, of what we got up to whilst we were there.

اول از همه، آنچه را که در زمان حضورمان در آنجا بودیم.

So we were there for a few days and we had a wonderful time.

بنابراین ما چند روز آنجا بودیم و لحظات فوق العاده ای داشتیم.

I can't I can't actually say how much I enjoyed Paris because I really, really did

نمی‌توانم واقعاً نمی‌توانم بگویم چقدر از پاریس لذت بردم، زیرا واقعاً از

enjoy lots of the sights and also the sounds as well.

بسیاری از مناظر و همچنین صداها لذت بردم.

So it was pretty good.

پس خیلی خوب بود

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

It was a pretty good time.

زمان نسبتا خوبی بود

Everyone had lots of fun and I thought we would have a little bit of a taste, Mr.

همه خیلی لذت بردند و من فکر می‌کردم که ما کمی

Steve, of what happened whilst we were there way back in June

از اتفاقاتی که در ماه ژوئن در آنجا بودیم، آگاه می‌شویم

And there it was, our Paris rendezvous.

.

We are going to have a look at some clips from that a little bit later on.

قرار است کمی بعد به چند کلیپ از آن نگاه کنیم .

In fact, Mr.

در واقع، آقای

Steve and myself, we are here on New Year's Eve 2023.

استیو و من، ما در شب سال نوی 2023 اینجا هستیم.

A new year is just around the corner.

سال جدید نزدیک است.

One or two people will be celebrating

the arrival of the New Year whilst we are on.

در حالی که ما در راه هستیم، یکی دو نفر فرا رسیدن سال نو را جشن خواهند گرفت.

So if you are going to be one of those who will see in 2024

بنابراین اگر قرار است یکی از کسانی باشید که در سال 2024

whilst we are alive, please let us know and we will send you some special fireworks.

تا زمانی که ما زنده هستیم، خواهید دید، لطفاً به ما اطلاع دهید و ما برای شما آتش بازی های ویژه ای ارسال خواهیم کرد.

I was, I was that sound.

من بودم، من آن صدا بودم. به

I think it sounds lovely to be honest, Mr.

نظر من صادقانه بگویم زیبا به نظر می رسد، آقای

Steve. That's me.

استیو. منم.

What about your year, Mr. Steve?

در مورد سال شما، آقای استیو؟

Well, again, it's been every year different, isn't it?

خوب، دوباره، هر سال متفاوت بوده است، اینطور نیست؟

And that's, that's the good thing about life, is that it's

و این، خوبی زندگی است، این است که می

a, you know, it's great actually, if it's not the same all the time, every year is different.

دانید، در واقع عالی است، اگر همیشه یکسان نباشد ، هر سال متفاوت است.

Sadly lost quite a few friends this year

متاسفانه امسال تعداد زیادی از دوستانم را از دست دادم

to two very good friends of mine have depart this world

و دو دوست بسیار خوبم از دنیا رفتند

and they're the same age as me.

و آنها هم سن و سال من هستند.

So when that starts to happen as you get older.

بنابراین زمانی که این اتفاق با افزایش سن شروع می شود.

Mr. Duncan I don't want to be too maudlin.

آقای دانکن من نمی خواهم خیلی مادلین باشم.

That's a good word here. Maudlin just mean.

این یک کلمه خوب است. Maudlin فقط منظورم است.

Just sort of sad, isn't it?

فقط یه جورایی غمگینه، اینطور نیست؟

Modelling, thinking probably

مدل‌سازی، احتمالاً

too much about the past

بیش از حد فکر کردن به گذشته

in a rather sort of negative, depressing way.

به روشی نسبتاً منفی و افسرده‌کننده.

Maudlin. But I'm not being more dying.

مودلین. اما من بیشتر از این نمیمیرم

But I'm just saying, you know, when you start to get older and people of your age

اما من فقط می گویم، می دانید، وقتی شروع به پیر شدن می کنید و افراد هم سن و سال شما شروع

start to die, gets a little worrying.

به مرگ می کنند، کمی نگران می شوید.

Happy New Year.

سال نو مبارک.

So happy New Year. But anyway, yes.

پس سال نو مبارک اما به هر حال، بله.

So yes, that the lovely meet up

پس بله، آن دوست داشتنی

in June in Paris,

در ژوئن در پاریس ملاقات کردند و

starting a new job for the first time in 26 years.

برای اولین بار در 26 سال یک کار جدید را شروع کردند.

So that was quite a big thing for me.

پس این برای من خیلی چیز بزرگی بود.

Well, you were working full before then, but not.

خوب، شما قبل از آن کامل کار می کردید، اما نه.

Not the gap, was it? 26 years? Yes.

شکاف نیست، اینطور بود؟ 26 سال؟ آره.

I meant I hadn't worked for a different company for 26 years. Yes.

منظورم این بود که 26 سال برای شرکت دیگری کار نکرده بودم . آره.

It was actually only the one to.

این در واقع فقط یکی بود.

It's only the fourth job I've ever had in my life.

این تنها چهارمین شغلی است که در زندگی ام داشته ام.

So it's interesting to note that Steve did retire for a short time.

بنابراین جالب است بدانید که استیو برای مدت کوتاهی بازنشسته شد.

But then you you got a little bit restless and he thought,

اما بعد تو کمی بی قرار شدی و او فکر کرد،

no, I'm not ready for retirement just yet.

نه، من هنوز برای بازنشستگی آماده نیستم.

So you decided to carry on.

پس تصمیم گرفتی ادامه بدی

You decided to go back to work.

تصمیم گرفتی به سر کار برگردی

And I think I'm going to be honest with you.

و فکر می کنم با شما صادق باشم.

I think I think it is probably a thing that you are enjoying.

فکر می‌کنم احتمالاً این چیزی است که شما از آن لذت می‌برید.

And I don't think you are ready to retire.

و من فکر نمی کنم شما آماده بازنشستگی باشید.

If I was honest with you,

اگر با شما صادق بودم،

I wasn't quite ready.

کاملاً آماده نبودم.

I never wanted to leave.

من هرگز نمی خواستم ترک کنم.

I'll know when I'm ready at the moment.

وقتی در حال حاضر آماده باشم می دانم.

No, but maybe, I don't know, next year or the year after.

نه، اما شاید، نمی دانم، سال آینده یا سال بعد.

But depending on if they want me to stay, of course they know they might not like it.

اما بسته به اینکه آنها بخواهند من بمانم، البته می دانند که ممکن است دوست نداشته باشند.

They may decide that

آنها ممکن است تصمیم بگیرند که

they don't want be my six months

نمی خواهند شش ماه

probationary period.

دوره آزمایشی من باشد.

We have a like a six month probationary period in the UK when employees can just say goodbye

ما یک دوره آزمایشی شش ماهه در بریتانیا داریم که در آن کارمندان می توانند

with no consequences to them.

بدون هیچ عواقبی خداحافظی کنند.

Is up

on the 2nd of January.

در 2 ژانویه است.

So I may go back to work on Tuesday and they may,

بنابراین ممکن است روز سه‌شنبه به سر کار برگردم و ممکن است، می‌دانید،

you know, I might get a message saying, well, thanks for the last six months, but we don't want you.

ممکن است پیامی دریافت کنم که بگوید، خوب، برای شش ماه گذشته متشکرم، اما ما شما را نمی‌خواهیم.

Bye bye. You're rubbish.

خداحافظ. تو آشغال هستی

I'm hoping that won't happen, but it'll be an interesting

من امیدوارم که این اتفاق نیفتد، اما

start to 2024 if that does happen.

اگر این اتفاق بیفتد، شروع جالبی برای سال 2024 خواهد بود.

Okay. Anyway, that's good. I'm glad.

باشه. به هر حال این خوب است. من خوشحالم.

Mr.. Mr..

آقای آقای

Steve, you are happy in your new job.

استیو، شما در کار جدید خود راضی هستید.

Your job is going well.

کار شما خوب پیش می رود.

The year has been strange.

سال عجیبی بود

We've had some weird things happen.

اتفاقات عجیبی برای ما افتاده است.

Not only did we go to Paris,

ما نه تنها به پاریس رفتیم،

but also we had some strange incidents whilst there.

بلکه در آنجا با حوادث عجیبی روبرو شدیم.

We actually met someone, one of our Stuart

ما در واقع با یک نفر آشنا شدیم، یکی از استوارت

well, two of our students who watch, but they didn't know we were in Paris

، دو نفر از دانش‌آموزانمان که تماشا می‌کنند، اما آنها نمی‌دانستند ما در پاریس هستیم

and they accidentally bumped into us and that was amazing.

و تصادفاً با ما برخورد کردند و این شگفت‌انگیز بود.

I have to say, of all the things that have happened this year, I think accidentally meeting

باید بگویم، از بین تمام اتفاقاتی که امسال افتاده است ، فکر می کنم به طور تصادفی با

two of your viewers randomly.

دو نفر از بینندگان شما به طور تصادفی ملاقات کردم.

Yes. Whilst we were all in the same place.

آره. در حالی که همه در یک مکان بودیم.

So they weren't even coming for the rendezvous.

بنابراین آنها حتی برای قرار ملاقات هم نمی آمدند.

They just happened to be in Paris.

آنها اتفاقاً در پاریس بودند.

I have to say. I thought that was quite amazing.

من باید بگویم. من فکر کردم که بسیار شگفت انگیز است.

So I was recognised and also on the metro as well,

بنابراین من شناخته شدم و همچنین در مترو نیز،

someone recognised me, but there were too shy to say hello.

شخصی مرا شناخت، اما خجالتی‌تر از آن بودند که سلام کنند.

Don't forget, don't be shy, never be shy.

فراموش نکنید، خجالتی نباشید، هرگز خجالتی نباشید.

If you see me around, say a you, Mr.

اگر من را در اطراف دیدید، به شما بگویید، آقای

Duncan, and I will say, Leave me alone.

دانکن، و من می گویم، مرا رها کنید.

No, not really.

نه، نه واقعا.

But you know what I mean.

اما می دانید منظورم چیست.

Don't be shy.

خجالتی نباش

Give it a try or else you will make Mr.

آن را امتحان کنید وگرنه باعث

Duncan cry.

گریه آقای دانکن خواهید شد.

We have lots of people joining us today on the live chat we have.

امروز افراد زیادی در چت زنده ای که داریم به ما می پیوندند.

Of course, Louis Van Dyke is is here today.

البته، لوئیس ون دایک امروز اینجاست.

We also have Christina.

کریستینا هم داریم.

The 10th is here as well. Mr.

10 هم اینجاست. آقای

Steve, we have set a Renault.

استیو، ما یک رنو تنظیم کرده ایم.

We have Ms..

ما خانم را داریم

And we have who else is here?

و داریم چه کسی دیگر اینجاست؟

Z Second row, sir.

Z ردیف دوم آقا.

Yes, here.

بله اینجا.

Mohsen, if it is your first time, by the way, here, if you have found us

محسن اگه بار اوله اتفاقا اینجا اگه مارو پیدا کردی

and you were not intending to watch this, please let me know.

و قصد نداشتی اینو ببینی لطفا بهم خبر بده.

So if you are new, please say hello.

پس اگر تازه کار هستید لطفا سلام کنید.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

I am new, and then we will say hello to you as well.

من تازه واردم و بعد به شما هم سلام می کنیم.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟ آیا

Have you seen the special little thing from Palmira?

چیز کوچک خاص از پالمیرا را دیده اید؟

I, I haven't.

من، ندارم.

look up a bit.

کمی به بالا نگاه کن

Mr. Duncan, on a green POW.

آقای دانکن، در یک اسیر جنگی سبز رنگ.

Mia is giving you a nice little donation.

میا یک کمک مالی خوب به شما می دهد.

today. So,

امروز. بنابراین،

thank you very much for that, Palmira.

از شما بسیار سپاسگزارم، پالمیرا.

It's difficult for Mr.

برای آقای دانکن سخت است

Duncan to follow the live chat. Always.

که چت زنده را دنبال کند. همیشه.

That's my job. yes.

اون کار منه. آره.

So I've spotted that. Thank you, Palmira.

بنابراین من متوجه آن شده ام. متشکرم پالمیرا

It's nice to know that Steve is doing his job as well.

خوب است بدانید که استیو نیز کار خود را انجام می دهد.

Very well.

خیلی خوب.

Thank you, pal Mia, for your lovely soup sticker.

ممنون، دوست میا، برای برچسب سوپ دوست داشتنی شما.

And if you want to send a super sticker, you are more than welcome to do.

و اگر می‌خواهید یک برچسب فوق‌العاده بفرستید، می‌توانید این کار را انجام دهید.

So it's.

پس اینطور.

It's a pleasure to be here every Sunday and 2024 will be the same.

خوشحالم که هر یکشنبه اینجا هستم و 2024 هم همینطور خواهد بود.

We will be here every Sunday.

ما هر یکشنبه اینجا خواهیم بود.

2 p.m. UK time.

ساعت 2 بعد از ظهر به وقت انگلستان

So I suppose we should say that things will not be changing at this point.

بنابراین من فکر می کنم باید بگوییم که در این مرحله همه چیز تغییر نخواهد کرد.

And during the new year we will be here with you.

و در طول سال جدید ما اینجا با شما خواهیم بود.

Isn't it amazing?

شگفت انگیز نیست؟

So every Sunday you can join us with this from 2 p.m.

بنابراین هر یکشنبه می توانید از ساعت 14 به ما بپیوندید. به

UK time.

وقت انگلستان

So we've done a lot of things this year and I suppose another thing we did

بنابراین ما امسال کارهای زیادی انجام داده‌ایم و فکر می‌کنم کار دیگری که انجام دادیم

and something that we are by the way, going to talk about Christmas

و اتفاقاً می‌خواهیم در مورد

presents in a few moments

هدایای کریسمس در چند لحظه صحبت کنیم

and this is kind of leading into it.

و این به نوعی منجر به آن می‌شود.

So we had a very nice time.

پس به ما خیلی خوش گذشت.

We went away to a place very close to where we live called West Midlands Safari Park

ما به مکانی بسیار نزدیک به محل زندگی خود به نام پارک سافاری وست میدلندز رفتیم

and we had a rather nice time there doing some filming

و لحظات خوبی را در آنجا با فیلمبرداری

and looking at many of the wild animals.

و تماشای بسیاری از حیوانات وحشی سپری کردیم.

And then after this we are going to talk about our Christmas gifts.

و بعد از این می خواهیم در مورد هدایای کریسمس خود صحبت کنیم.

What did I buy for Mr.

من برای آقای استیو چه خریدم

Steve and what did Steve buy for me?

و استیو برای من چه خرید؟

More of that coming a little bit later on.

بیشتر از آن کمی بعد.

But now we have something very important to talk about, Mr.

اما اکنون ما یک موضوع بسیار مهم داریم که باید در مورد آن صحبت کنیم، آقای

Steve, because of course, last week it was Christmas, Christmas Eve, this time last week.

استیو، زیرا البته، هفته گذشته کریسمس بود، شب کریسمس، این زمان هفته گذشته.

And then of course the following day we all celebrated Christmas Day.

و البته روز بعد همه ما روز کریسمس را جشن گرفتیم.

We had a very relaxing, I have to say, I would describe it

ما یک روز بسیار آرامش بخش داشتیم، باید بگویم، من آن را

as a relaxing, a relaxing Christmas Day.

به عنوان یک روز کریسمس آرامش بخش توصیف می کنم.

We had a lovely meal. Mr.

ما یک غذای دوست داشتنی خوردیم. آقای

Steve, Once again, you made the most amazing Christmas meal.

استیو، یک بار دیگر شگفت‌انگیزترین غذای کریسمس را درست کردید.

But of course, the most important thing about Christmas Day

اما مطمئناً مهمترین چیز در مورد روز کریسمس

is the presents.

هدایا است.

And I tell you a funny quick story about the turkey.

و من یک داستان سریع خنده دار در مورد بوقلمون به شما می گویم.

Okay, Mr. Duncan, because,

باشه، آقای دانکن، چون،

well, we were cooking the turkey.

خوب، داشتیم بوقلمون را می پختیم.

And when the when you buy the turkeys in the UK,

و هنگامی که بوقلمون ها را در انگلستان خریداری می کنید،

normally inside the cavity,

معمولاً در داخل حفره،

they put the neck and the giblets.

گردن و قلوه را قرار می دهند.

So inside the bird they put the they,

پس داخل پرنده آنها را می گذارند،

they put the neck inside and the, the giblets which are the,

گردن را در داخل می گذارند و قلوه ها را که همان

the awful which is the, the organs, organs of the body light

هولناک است، اندام ها، اندام های بدن را

like the liver and the kidneys and, and those are used to make the gravy.

مانند جگر و کلیه ها روشن می کنند و، و آن ها عادت می کنند. سس را درست کنید

You boil them up and make the gravy but you must remember to take them out.

آنها را می جوشانید و سس را درست می کنید، اما باید به یاد داشته باشید که آنها را بیرون بیاورید.

You're not supposed to cook the turkey with these inside.

قرار نیست بوقلمون را با اینها بپزید.

Well, for obvious reasons. And anyway.

خوب، به دلایل واضح. و به هر حال.

Well, first of all, it's in a plastic bag.

خوب، اول از همه، آن را در یک کیسه پلاستیکی است.

Yeah, well, this is. Well, yeah.

آره خب اینه اره.

So we were cooking the two. I did.

پس در حال پختن این دو بودیم. من کردم.

I saw the neck and I took the neck out, had a look, couldn't see anything else,

گردن را دیدم و گردن را بیرون آوردم، نگاهی انداختم، چیز دیگری ندیدم

and only discovered after we'd been eating the turkey for two days.

و فقط بعد از دو روز خوردن بوقلمون متوجه شدم.

And we wondered what the strange plastic smell was when it was cooking.

و ما تعجب کردیم که بوی پلاستیک در هنگام پختن چه بوی عجیبی دارد.

Turned out I left the giblets inside the bird

معلوم شد قلوه های داخل پرنده را

in this plastic bag, and it was cooked inside.

در این کیسه پلاستیکی گذاشتم و داخل آن پخته شد.

The worst part was the plastic bag was still inside the turkey as well. Yes.

بدترین قسمت این بود که کیسه پلاستیکی هنوز داخل بوقلمون بود. آره.

So Steve was cooking the turkey

بنابراین استیو در حال پختن بوقلمون بود

and also melting some lovely plastic.

و همچنین مقداری پلاستیک دوست داشتنی را آب می کرد.

If we could smell it, we could smell it.

اگر می توانستیم آن را بو کنیم، می توانستیم آن را بو کنیم.

I thought, well, I've taken everything out.

فکر کردم، خوب، همه چیز را بیرون آورده ام.

That's a very bad mistake.

این یک اشتباه بسیار بد است.

Luckily, we weren't ill.

خوشبختانه ما مریض نبودیم.

We were fine.

ما خوب بودیم

And, you know, I don't know if any plastics got into our joints,

و، می‌دانید، نمی‌دانم که آیا پلاستیک وارد مفاصل ما شده است یا خیر،

but we'll have to see why that might be a good thing.

اما باید ببینیم که چرا این ممکن است چیز خوبی باشد.

That might be a good

thing having silicone or some sort of plastic inside your joints.

داشتن سیلیکون یا نوعی پلاستیک در داخل مفاصل ممکن است چیز خوبی باشد.

It might make them a bit stronger.

ممکن است آنها را کمی قوی تر کند.

We may have come across a new treatment for joint pain.

شاید با درمان جدیدی برای درد مفاصل مواجه شده باشیم.

Just.

فقط

Just eat plastic vapour.

فقط بخار پلاستیک بخور آیا

Can I say hello to Bella?

می توانم به بلا سلام کنم؟

Okay.

Steve Flower on Bella says I am old.

باشه.

استیو فلاور در بلا می گوید من پیر شده ام.

I. I'm one of your oldest friends, says Bella,

بلا می گوید: من یکی از قدیمی ترین دوستان شما هستم،

although I don't appear on the live chat very much.

اگرچه زیاد در چت زنده ظاهر نمی شوم.

Well, that's good.

خوب، این خوب است.

You see, we do know that lots of people watches and they don't

ببینید، ما می دانیم که افراد زیادی تماشا می کنند و

necessarily want to write things in the chat, and that's absolutely fine.

لزوماً نمی خواهند چیزهایی را در چت بنویسند، و این کاملاً خوب است.

But it's good to to see you, Bella,

اما خوب است که تو را ببینم، بلا،

and and and to know that you're still watching us

و و و بدانم که هنوز ما را تماشا می کنی

and you've communicated with us and we can we can tell everyone.

و با ما ارتباط برقرار کرده ای و ما می توانیم به همه بگوییم.

So thanks very much for that.

بنابراین از این بابت بسیار متشکرم.

So you say you're old. Do you want to give your age away?

پس میگی پیر شدی آیا می خواهید سن خود را از دست بدهید؟

I know you should never ask the age of a lady.

میدونم هیچوقت نباید سن یه خانوم رو بپرسی.

No. Well, you shouldn't, but I just want to see if you're older than Louis.

نه. خب، نباید، اما من فقط می‌خواهم ببینم از لویی بزرگ‌تر هستی یا نه.

Well, so don't ask, but better debate.

خب پس نپرس ولی بهتره بحث کن.

And somebody who I haven't seen before,

و آیا کسی را که قبلاً ندیده ام،

Crikey or Crick or his stories have we heard of this person?

کریکی یا کریک یا داستان هایش، درباره این شخص شنیده ایم؟

Mr. Duncan, are you new on here? Says

آقای دانکن، شما تازه وارد اینجا هستید؟ می گوید

Hola.

هولا.

Buenos. Yes.

بوئنوس آره.

So I don't remember seeing your name before,

پس یادم نمی‌آید که قبلاً نام شما را دیده باشم،

but welcome to you as well.

اما به شما نیز خوش آمدید.

By the way, cavity

به هر حال، حفره

means a space inside something, a hollow space.

به معنای فضای درون چیزی، فضای توخالی است.

So, for example, the turkey inside

بنابراین، به عنوان مثال، بوقلمون داخل

has a hollow space.

یک فضای توخالی است.

And inside there was the plastic bag inside

و داخل آن کیسه پلاستیکی

with all of the internal organs of the turkey.

با تمام اعضای داخلی بوقلمون بود.

And Mr.

و آقای

Steve cooked the plastic bag as well as the turkey.

استیو کیسه پلاستیکی و همچنین بوقلمون را پخت.

So for those wondering what the cavity means, it is an empty, hollow space.

بنابراین برای کسانی که نمی‌دانند حفره به چه معناست، این یک فضای خالی و توخالی است.

Sometimes you might get cavities

گاهی اوقات ممکن است دچار حفره

or one cavity inside your teeth.

یا یک حفره در داخل دندان های خود شوید.

One tooth might start to rot on the inside and you will get a cavity anyway.

ممکن است یک دندان از داخل شروع به پوسیدگی کند و به هر حال شما دچار حفره شوید.

Steve

استیو

last Monday it was Christmas Day,

دوشنبه گذشته، روز کریسمس بود،

and I have to say we had a nice time

و باید بگویم به ما خوش گذشت

and here we are today

و امروز اینجا

with you to show you all of our prayers. And

با شما هستیم تا همه دعاهایمان را به شما نشان دهیم. و

I just made that up.

من همین الان درست کردم

I could be a song writer.

من می توانم یک ترانه سرا باشم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So Mr.

پس آقای

Steve, I bought something for you

استیو، من برای شما چیزی خریدم

and you bought something for me.

و شما هم برای من.

First of all, I will show what Mr.

اول از همه، من نشان خواهم داد که آقای

Steve bought for me. One thing.

استیو برای من چه خریدی کرده است. یک چیز.

First of all, the first thing

اول از همه، اولین چیز

and as you know, I always like useful things.

و همانطور که می دانید، من همیشه چیزهای مفید را دوست دارم.

And Mr.

و آقای

Steve bought me a lovely, smart pair of

استیو برای من یک

loose jogging trousers.

شلوار گشاد و زیبا خرید.

And these are things I can wear sometimes when I go out for walks

و اینها چیزهایی هستند که می توانم گاهی اوقات وقتی برای پیاده روی بیرون می روم

and also in the house when I'm feeling exceptionally lazy.

و همچنین در خانه وقتی احساس تنبلی استثنایی دارم بپوشم.

So this is one of the things I always like useful gifts.

بنابراین این یکی از چیزهایی است که من همیشه هدایای مفید را دوست دارم.

And you are similar, aren't you, Steve

و تو شبیه هم هستی، نه، استیو

Yes, it's it's it was it's

بله، این چنین بوده است،

always been a tradition in when I was growing up in our family

زمانی که من در خانواده مان بزرگ می شدم، همیشه یک سنت بوده است که

to buy things that you could use rather than things which

چیزهایی بخرم که بتوانید از آنها استفاده کنید، نه چیزهایی که

you probably

احتمالا

it's always it was always tradition to buy things for somebody that you knew they wanted.

همیشه اینطور بوده است، همیشه سنت بوده است. برای خرید چیزهایی برای کسی که می دانستید او می خواهد.

I suppose that is probably for a lot of people, but

من فکر می کنم که احتمالاً برای بسیاری از افراد است، اما

sometimes you get just random gifts from people, don't you?

گاهی اوقات شما فقط هدایای تصادفی از مردم دریافت می کنید، اینطور نیست؟

And you might not necessarily use them and you think, well, that's a bit of a waste.

و ممکن است لزوماً از آنها استفاده نکنید و فکر کنید، خوب، این مقداری اتلاف است.

But yes, it is something that, you know, the person

اما بله، این چیزی است که، می دانید، شخص

is going to use or, you know, that they probably do want it.

قرار است از آن استفاده کند یا، می دانید، احتمالاً آن را می خواهد.

Well, they even asked for it.

خوب، آنها حتی آن را خواستند.

The word I wanted to use it was frivolous.

کلمه ای که می خواستم از آن استفاده کنم بیهوده بود.

Yes. Something frivolous,

آره. یک چیز بیهوده،

something that has no meaning or use

چیزی که هیچ معنایی یا استفاده ای

it is something that might not even have any

از آن ندارد، چیزی است که حتی ممکن است

meaning to the person you are giving it to.

برای شخصی که آن را به او می دهید، معنایی نداشته باشد.

It is something just frivolous and unimportant,

این چیزی است که فقط بیهوده و بی اهمیت است،

something that might not be remembered, even frivolous.

چیزی که ممکن است فراموش نشود، حتی بیهوده.

I like that word. I don't like buying things anyway.

من آن کلمه را دوست دارم. به هر حال من دوست ندارم چیزهایی بخرم.

I don't like buying things that aren't going to be used because it just seems like a waste.

من دوست ندارم چیزهایی بخرم که مورد استفاده قرار نگیرند، زیرا فقط به نظر هدر می رود.

What about you, Mr. Steve?

شما چطور، آقای استیو؟

What did I buy?

چی خریدم؟

You show one of the gifts.

شما یکی از هدایا را نشان می دهید.

I don't remember. Did you buy me anything?

یادم نمیاد برای من چیزی خریدی؟

I don't remember, Mr. Duncan.

یادم نیست آقای دانکن.

I did. yes, I remember.

من کردم. بله یادم می آید

Yes. First of all, the want the thing You can hang on your wall.

آره. اول از همه، چیزی را می خواهید که می توانید به دیوار خود آویزان کنید.

Thing. I can hang on my board.

چیز. می توانم روی تخته ام آویزان شوم.

Yes. Well, there we go.

آره. خوب، ما می رویم.

This is, as you all know, I am a great fan of the

همانطور که همه شما می دانید، من از طرفداران بزرگ

the Ford Mustang car.

ماشین فورد موستانگ هستم.

So Mr. Duncan has bought me this. Lovely.

بنابراین آقای دانکن این را برای من خریده است. دوست داشتني. ما

There we go.

میرویم آنجا.

There's a lovely calendar

یک تقویم دوست‌داشتنی

for 2024 that I can hang on my I can't open it.

برای سال 2024 وجود دارد که می‌توانم آن را به آن ببندم، نمی‌توانم آن را باز کنم.

Just turn, it just shows the back.

فقط بچرخ، فقط پشت را نشان می دهد.

There we go again.

دوباره به آنجا می رویم.

So for every month of the year, I can turn this over and Mr.

بنابراین برای هر ماه از سال، من می توانم این را برگردانم و آقای

Duncan has bought me this probably for the last three years and January,

دانکن این احتمالاً در سه سال گذشته برای من خریده است و ژانویه،

February, March, etc., a new car,

فوریه، مارس و غیره هر سال یک ماشین جدید،

a new view of the Ford Mustang

یک نمای جدید از فورد موستانگ را خریده است.

every year.

By the way, a Ford Mustang is not

.

به هر حال، یک فورد موستانگ نیست،

it is not an SUV

یک SUV نیست

that an electric SUV that Ford a slapped

که یک SUV الکتریکی که فورد

for marketing reasons, the Ford Mustang name on

به دلایل بازاریابی به آن سیلی زده است، نام فورد موستانگ روی

it is only a two door coupe with a big engine at the front.

آن فقط یک کوپه دو در با یک موتور بزرگ در جلو است.

Yeah.

آره

Now that is the stuff that is the interesting

حالا این چیز جالبی است

thing, isn't it, Steve, with that particular car is there is a current version

، نه، استیو، با آن ماشین خاص یک نسخه فعلی وجود دارد

that is an SUV and they're trying to

که یک SUV است و آنها در تلاش هستند که

I think they're just trying to get the market

من فکر می کنم آنها فقط در تلاش هستند تا بازار را

to move towards that new car, even though

به به سمت آن ماشین جدید حرکت کنید، حتی اگر

to be honest, that that is the classic and of all the ones on the back, Steve,

صادقانه بگویم، این ماشین کلاسیک است و از بین همه ماشین های پشتی، استیو،

which one is your favourite?

کدام یک را مورد علاقه شماست؟

Well, actually that's my favourite because it's the current model.

خوب، در واقع این مورد علاقه من است زیرا مدل فعلی است.

I know it isn't. Let's have a look.

می دانم که نیست. بیایید نگاهی بیندازیم.

The current model is probably that one.

مدل فعلی احتمالاً همین است.

Their.

آنها

that's probably with the current model.

احتمالا با مدل فعلی.

That's my favourite.

این مورد علاقه من است.

Very nice.

بسیار خوب.

So yes, the Ford Mustang dates back to 1960 something.

بنابراین بله، فورد موستانگ به سال 1960 برمی گردد.

when they first brought it.

وقتی برای اولین بار آن را آوردند.

It's always been a two door sports sort of GTA coupe type car.

این همیشه یک خودروی اسپرت دو در از نوع کوپه GTA بوده است.

Would it be fair to describe it as a muscle car?

آیا منصفانه است که آن را به عنوان یک ماشین عضلانی توصیف کنیم؟

It's a muscle car, definitely the muscle coming

این یک ماشین عضلانی است، قطعا عضله ناشی

from the large number of cylinders in the engine.

از تعداد زیادی سیلندر در موتور است.

Normally it's associated with eight cylinder engines.

معمولاً با موتورهای هشت سیلندر مرتبط است.

The the good old V8 engine

موتور V8 خوب قدیمی

and Ford have recently brought out

و فورد اخیراً

as a lot of manufacturers have, they've gone into the electric car market.

مانند بسیاری از سازندگان، وارد بازار خودروهای الکتریکی شده‌اند.

They've brought out an SUV, which is an electric, but for unfathomable reasons known only to Ford.

آنها یک SUV را تولید کرده اند که الکتریکی است، اما به دلایل نامشخصی که فقط فورد می داند.

They have put the Mustang name on it and it's caused a lot of upset

اسم موستانگ را گذاشته اند و خیلی ناراحت است

because it is not a mustang, it's an electronic.

چون موستانگ نیست، الکترونیک است.

And we are showing Christmas gifts at the moment.

و در حال حاضر در حال نمایش هدایای کریسمس هستیم.

Right.

درست.

We are not getting on our soapbox about cars.

ما در مورد خودروها به جعبه صابون خود نمی نشینیم.

Okay. It's my turn.

باشه. نوبت من است.

Your turn? Yes.

نوبت شماست؟ آره.

It's a lovely gift that Mr.

این یک هدیه دوست داشتنی است که آقای

Steve bought for me.

استیو برای من خرید.

Something that is

چیزی که

I'm not sure if it's useful,

مطمئن نیستم مفید است یا نه،

but it is something that relates

اما چیزی است که مربوط

to a video I'm going to show in a few moments.

به ویدیویی است که قرار است چند لحظه دیگر نشان دهم.

Now, earlier this year, as you saw in the video I just played,

حالا، اوایل امسال، همانطور که در ویدیویی که من بازی کردم، دیدید،

we went to the large safari

به پارک بزرگ سافاری

park in a place called Bewdley.

در مکانی به نام بیودلی رفتیم.

We've never been there before and it was amazing.

ما قبلاً آنجا نرفته بودیم و شگفت انگیز بود.

And we saw the most amazing animals.

و شگفت انگیزترین حیوانات را دیدیم.

We saw some some hippopotamus, we saw some lions,

چند اسب آبی دیدیم، چند شیر دیدیم،

We saw a couple of tigers that were fast asleep.

چند تا ببر دیدیم که خواب عمیقی داشتند.

We saw quite a few different types of animal.

ما انواع مختلفی از حیوانات را دیدیم.

But there was one animal that we were really happy to see.

اما یک حیوان بود که ما واقعا از دیدنش خوشحال شدیم.

And I think you know which one it was, Mr.

و من فکر می کنم شما می دانید کدام یک بود، آقای

Steve.

استیو.

And look, this is what this is what Steve bought for me

و ببینید، این همان چیزی است که استیو برای من خرید

as a way of remembering that wonderful day we had with the giraffes.

تا به یاد آن روز فوق‌العاده‌ای که با زرافه‌ها داشتیم.

And there you can see. Look at that.

و در آنجا می توانید ببینید. به آن نگاه کنید.

So Mr.

بنابراین آقای

Steve has bought me this beautiful sculpture of a giraffe,

استیو این مجسمه زیبا از یک زرافه را برای من خریده است

and this will probably become part of my studio set.

و احتمالاً بخشی از مجموعه استودیو من خواهد شد.

So isn't that great? It's.

پس این عالی نیست؟ این است.

Yes, it's solid gold. Mr. Duncan.

بله، طلای جامد است. آقای دانکن

it is.

این است.

It is solid gold. It isn't.

طلای جامد است. این نیست.

It isn't just up saying that, Steve.

فقط گفتن این حرف نیست، استیو.

It is not solid, solid gold. It's.

طلای جامد و جامد نیست. این است.

It's a kind of resin that has been sprayed gold, but it's beautiful, I have to say.

یه جور رزینه که طلا پاشی شده ولی قشنگه باید بگم.

That is amazing.

شگفت آوره.

So that will go somewhere in my studio.

بنابراین به جایی در استودیوی من خواهد رفت.

I don't know where, but isn't that just the most amazing thing I love?

نمی دانم کجاست، اما آیا این شگفت انگیزترین چیزی نیست که دوست دارم؟

It's lovely. I really do love it.

دوست داشتنی است. من واقعا آن را دوست دارم.

Someone said, is it made of chocolate?

یکی گفت از شکلات درست شده؟

It isn't.

این نیست.

It isn't made of chocolate, because if it was, it wouldn't be here.

از شکلات ساخته نشده است، چون اگر بود، اینجا نبود.

It could be made of chocolate and covered in gold foil.

این می تواند از شکلات ساخته شود و با ورق طلا پوشانده شود.

Yes, but it isn't because it wouldn't be here.

بله، اما به این دلیل نیست که اینجا نبود.

It would be inside my tummy.

داخل شکمم خواهد بود

Instead, it's a solid gold giraffe.

در عوض، این یک زرافه طلای جامد است.

So it's not 24 carat?

پس 24 قیراط نیست؟

No, it isn't.

نه، اینطور نیست.

I know. I'm only joking.

میدانم. من فقط شوخی می کنم.

No. Well, say that you're joking.

نه خب بگو شوخی میکنی

Well, you would have.

خوب، شما باید داشته باشید.

You'd have trouble lifting it if it was nested and.

اگر تو در تو بود در بلند کردنش مشکل داشتید.

Okay, it isn't. It's plastic.

باشه، اینطور نیست. پلاستیکی است.

Okay, So those I'll mention at this point

خوب، پس کسانی که در این مرحله به آنها اشاره خواهم کرد،

anyway, Steve, can I just say thank you for the gift?

استیو، آیا می توانم فقط از شما برای هدیه تشکر کنم؟

You can't, because changing the subject just already thanked me.

شما نمی توانید، زیرا تغییر موضوع قبلاً از من تشکر کرده است.

Yes, well, I'm thanking you again.

بله خب بازم ازتون تشکر میکنم

Sometimes you have to say thank you more than once.

گاهی اوقات باید بیش از یک بار تشکر کنید.

So isn't this great?

پس این عالی نیست؟

I love this. I think it's so amazing.

من عاشق اینم. فکر می کنم خیلی شگفت انگیز است.

Giraffes are amazing creatures.

زرافه ها موجودات شگفت انگیزی هستند.

Blue. Hello, My name is Mr.

آبی. سلام اسم من آقای

Giraffe. I'm Johnny.

زرافه است. من جانی هستم

Johnny the giraffe. Johnny the giraffe.

جانی زرافه جانی زرافه

I like that.

من آن را دوست دارم.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

Thank you, Mr. Steve. That is fantastic.

متشکرم، آقای استیو. این فوق العاده است. اتفاقاً

Both Christine and Palmira, by the way, asked us about this safari.

کریستین و پالمیرا هر دو در مورد این سافاری از ما پرسیدند.

Was it dangerous?

خطرناک بود؟ دلیلش این

It wasn't

نبود

because we were in the car and etc., etc.,

که ما در ماشین و غیره و غیره بودیم

and we were quite separated from the dangerous animals.

و کاملاً از حیوانات خطرناک جدا شده بودیم.

But they said they've both been on safaris, real safaris.

اما آنها گفتند که هر دو در سافاری بوده اند، سافاری واقعی. به

Tell me, Christine.

من بگو کریستین

And it was very scary.

و خیلی ترسناک بود

And I've got a friend who's been on several safaris,

و من دوستی دارم که در چندین سافاری بوده است

and she said she's had some very scary moments.

و او گفت که لحظات بسیار ترسناکی داشته است.

So, yeah, it wasn't scary on this safari park.

بنابراین، بله، در این پارک سافاری ترسناک نبود.

It was quite safe.

کاملا امن بود هیچ

Didn't ever feel unsafe at all.

وقت اصلا احساس ناامنی نکردم

But I understand a real safari can be quite dangerous.

اما من می دانم که یک سافاری واقعی می تواند بسیار خطرناک باشد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

You do have to be careful.

شما باید مراقب باشید

I have.

من دارم.

If I can find it. Where are we? yes.

اگه بتونم پیداش کنم ما کجا هستیم؟ آره.

We have some giraffes coming up right now.

ما در حال حاضر چند زرافه داریم.

We are going to take a quick break.

قرار است یک استراحت سریع داشته باشیم.

So talking of the safari park that we went

بنابراین در مورد پارک سافاری که به آن رفتیم صحبت کردیم، در

to, we did actually come face to face.

واقع رودررو شدیم.

In fact, Steve, we came very close

در واقع، استیو، ما خیلی

to the giraffes, didn't way

به زرافه ها نزدیک شدیم،

it was the most exciting thing I've seen for many years.

این هیجان انگیزترین چیزی بود که برای چندین سال دیدم.

I guess what you are about to see it as we get very close,

حدس می‌زنم که وقتی خیلی به ما نزدیک می‌شویم می‌خواهید آن را ببینید،

or should I say the giraffe gets very close to us.

یا باید بگویم زرافه خیلی به ما نزدیک می‌شود.

That that is just so amazing

این بسیار شگفت‌انگیز است

One of the most amazing interactions I think we've ever had with another creature.

یکی از شگفت‌انگیزترین تعاملاتی که فکر می‌کنم تا به حال با موجود دیگری داشته‌ایم.

Quite memorable, would you say?

کاملا به یاد ماندنی، می گویید؟

Absolutely.

You don't realise how big they are till they suddenly walk past the car.

کاملا.

تا زمانی که ناگهان از کنار ماشین رد می شوند متوجه بزرگی آنها نمی شوید.

I mean, the legs to leave

منظورم این است که پاها

just their legs at all, you know, twice as tall as the car.

اصلاً فقط پاهایشان را رها کنند، می دانید، دو برابر ماشین بلندتر هستند.

It was just it was like

مثل این بود که با

coming across a dinosaur or something.

یک دایناسور یا چیزی دیگر برخورد کنید.

Well, that's what they remind me of.

خوب، این چیزی است که آنها به من یادآوری می کنند.

They remind me of dinosaurs.

آنها مرا به یاد دایناسورها می اندازند.

I think they are the only creature that is like that

من فکر می کنم آنها تنها موجودی هستند که

with the the very tall body, the very high neck.

با جثه بسیار بلند و گردن بسیار بلند چنین هستند.

Everything about the giraffe reminds me of

همه چیز در مورد زرافه مرا به یاد دایناسور می اندازد

a dinosaur, for want of a better word.

، زیرا نمی خواهم کلمه بهتری پیدا کنم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

And yeah, and I don't think they were fully grown.

و بله، و من فکر نمی کنم آنها کاملاً رشد کرده باشند.

Yes, yes, yes.

بله بله بله. می

You know, says I think these animals should live in their natural environment.

دانید، می گوید من فکر می کنم این حیوانات باید در محیط طبیعی خود زندگی کنند.

Yes, I do agree.

بله موافقم

I didn't.

من این کار را نکردم.

There are certain of the animals which just didn't look happy

بعضی از حیوانات هستند که خوشحال به نظر نمی رسیدند،

because you knew they didn't have enough space to move around in the lions, I think was,

زیرا می دانستید که فضای کافی برای حرکت در شیرها ندارند،

I would say,

من فکر می کنم

badly off in that environment, because they had a hole very small.

در آن محیط بسیار بد بودند، زیرا آنها یک سوراخ داشتند. کم اهمیت.

They had a whole area, though.

اگرچه آنها یک منطقه کامل داشتند.

Well, not as big as they would in the wild. Yes.

خوب، به اندازه آنها در طبیعت بزرگ نیست. آره.

But the enclosure the enclosure is quite, quite big, to be honest.

اما محفظه محفظه کاملاً بزرگ است، صادقانه بگویم.

We only saw a small part of it, but the enclosure is actually huge.

ما فقط بخش کوچکی از آن را دیدیم، اما محفظه در واقع بزرگ است.

So there are other parts.

بنابراین بخش های دیگری نیز وجود دارد.

You can go on a safari in a truck and you can go through

شما می توانید با یک کامیون به یک سافاری بروید و می توانید از

those areas where the the it is more open.

مناطقی عبور کنید که در آن بازتر است.

So then they are not mistreated.

پس با آنها بدرفتاری نمی شود.

I want to say that because because they're not.

من می خواهم بگویم که چون آنها نیستند.

And of course, a lot of animals are protected as well.

و البته، بسیاری از حیوانات نیز محافظت می شوند.

So being there means they are protected and a lot of breeding goes on

بنابراین حضور در آنجا به این معنی است که آنها محافظت می شوند و پرورش زیادی

in these types of places

در این نوع مکان ها انجام می شود

to allow the animals to thrive and survive.

تا به حیوانات اجازه رشد و بقای داده شود.

Because we know there are some horrible people, some

از آنجا که می دانیم افراد وحشتناکی وجود دارند،

I want to use a very bad, very naughty word to describe them.

من می خواهم برای توصیف آنها از یک کلمه بسیار بد، بسیار شیطانی استفاده کنم.

But there are people who go around just shooting animals like that for fun, just for sport

اما افرادی هستند که فقط برای تفریح ​​و فقط برای ورزش به حیواناتی مانند آن تیراندازی می کنند

so they can take a picture with awful medicine from the horns and things like that,

تا بتوانند با داروی وحشتناک از شاخ و چیزهایی از این قبیل عکس بگیرند،

which which obviously isn't good.

که بدیهی است که خوب نیست.

I mean, it does.

منظورم این است.

There is some case to be made for keeping some animals in captivity because at least they can breed.

مواردی وجود دارد که برخی از حیوانات را در اسارت نگه دارند زیرا حداقل می توانند تولید مثل کنند.

If if they're endangered, then then there is.

اگر آنها در معرض خطر هستند، پس وجود دارد.

But yes, I know what you mean.

اما بله، می دانم منظور شما چیست.

It's not it's nice to be able to go and see it, but, you know, it's not their real environment. Yes,

این خوب نیست که بتوانی بروی و آن را ببینی، اما، می‌دانی، این محیط واقعی آنها نیست. بله،

but it wasn't scary, but

اما ترسناک نبود، اما می

I can imagine a real safari would be scary.

توانم تصور کنم که یک سافاری واقعی ترسناک باشد.

I think also from an educational point of view as well, for people

من فکر می کنم از نظر آموزشی نیز، برای افرادی

who are very young, maybe they've never seen animals close up like that.

که بسیار جوان هستند، شاید هرگز حیوانات را از نزدیک ندیده باشند.

And I think it also gives a lot of young people a chance to actually see animals like that.

و من فکر می‌کنم این به بسیاری از جوانان فرصتی می‌دهد تا واقعاً چنین حیواناتی را ببینند.

So there is a lot lot to give back.

بنابراین چیزهای زیادی برای پس دادن وجود دارد.

But but of course, as I said, the animals are not mistreated.

اما البته همانطور که گفتم با حیوانات بدرفتاری نمی شود.

They are they are kept in in very what I would call

آنها در همان محیطی که من آن را طبیعی می نامم نگهداری می شوند

natural surroundings.

.

And to be honest with you, I think the giraffes

و صادقانه بگویم، فکر می‌کنم زرافه‌ها از

quite enjoy it because they were coming up to the cars

این کار بسیار لذت می‌برند، زیرا آنها به سمت ماشین‌ها می‌آمدند

and they were looking into each car, weren't they, Steve Trying to find food.

و به هر ماشینی نگاه می‌کردند، اینطور نیست، استیو تلاش می‌کرد تا غذا پیدا کند.

So certainly it's a better environment than a zoo

بنابراین مطمئناً این محیط بهتر از باغ وحشی است

where they really are in small cages and small environments.

که در آن واقعاً در قفس های کوچک و محیط های کوچک هستند.

A safari park is obviously a lot

یک پارک سافاری بدیهی است که خیلی

better than a zoo, but it's a shame that we have to have them at all.

بهتر از یک باغ وحش است، اما حیف است که ما اصلاً آنها را داشته باشیم.

Really. Yes, there you go.

واقعا بله، شما بروید.

But without that, we would never have had

اما بدون آن، ما هرگز

such a close encounter with that giraffe.

چنین برخورد نزدیکی با آن زرافه نداشتیم.

It was amazing.

شگفت انگیز بود.

And they were quite happy.

و کاملاً خوشحال بودند. می

You could tell that they were happy,

توان گفت که آنها خوشحال بودند، می

you know, they weren't unhappy.

دانید، آنها ناراضی نبودند.

And some of them had been born there, so they don't know anything else.

و برخی از آنها در آنجا متولد شده بودند، بنابراین آنها چیز دیگری نمی دانند.

In fact, you you couldn't put them in the wild because they wouldn't survive, some of them

در واقع، شما نمی توانید آنها را در طبیعت قرار دهید زیرا آنها زنده نمی مانند، برخی از آنها به این

because they've actually literally been born in captivity. Yes.

دلیل که در واقع در اسارت به دنیا آمده اند. آره.

This is the reason why you have animals like pandas and polar bears.

این دلیلی است که شما حیواناتی مانند پاندا و خرس های قطبی دارید.

Even in certain situations, they are in captivity.

حتی در شرایط خاص در اسارت هستند.

So they are kept in a place where their environment is is reproduced,

بنابراین آنها در مکانی نگهداری می شوند که محیط آنها تکثیر می شود،

but they are able to to live there safely without being hunted.

اما می توانند بدون شکار در آنجا با خیال راحت زندگی کنند .

Pandas are very lazy animals.

پانداها حیوانات بسیار تنبلی هستند.

They are so lazy they can't even be bothered to mate.

آنها آنقدر تنبل هستند که حتی حوصله جفت شدن را هم ندارند.

And that's one of the reasons why, you know, that they're so lazy.

و این یکی از دلایلی است که باعث تنبلی آنها می شود.

They just they just have no interest in anything.

آنها فقط به هیچ چیز علاقه ای ندارند.

They are so lethargic.

خیلی بی حالن

And this is why for years and years, many

و به همین دلیل است که سال‌ها و سال‌ها، بسیاری از

zoos, many places, especially in China, they keep trying to

باغ‌وحش‌ها، بسیاری از مکان‌ها، به‌ویژه در چین، تلاش می‌کنند تا

to get the pandas to mate and they won't.

پانداها را جفت‌گیری کنند و این کار را نمی‌کنند.

They're just too lazy to do it. It's great.

آنها فقط برای انجام آن تنبل هستند. عالیه.

I know, because I think I've read some of because they because they're always eating.

من می دانم، زیرا فکر می کنم برخی از آنها را خوانده ام زیرا آنها همیشه در حال خوردن هستند.

They have to eat certain leaves, don't they? The pandas

آنها باید برگ های خاصی را بخورند، اینطور نیست؟ پانداها

can't remember which leaves.

نمی توانند به یاد بیاورند کدام برگ ها را.

They are now eucalyptus, eucalyptus, bamboo, bamboo.

آنها اکنون اکالیپتوس، اکالیپتوس، بامبو، بامبو هستند.

That's it. The pandas eat bamboo.

خودشه. پانداها بامبو می خورند. این

It is it koala bears that eat eucalyptus.

خرس های کوالا هستند که اکالیپتوس می خورند.

But they're so difficult to digest and they have to spend so much time

اما هضم آنها به قدری دشوار است و باید زمان زیادی را صرف

eating in order to get enough energy from these these poor

غذا خوردن کنند تا انرژی کافی از این

quality foods that they've adapted to specialise

غذاهای بی کیفیت که آنها را برای تخصص

in eating, that they literally haven't got any energy to do anything else.

در خوردن تطبیق داده اند به دست آورند، که به معنای واقعی کلمه هیچ انرژی برای انجام دادن ندارند. چیز دیگری مد نظر دارید.

It makes them very sleepy.

آنها را بسیار خواب آلود می کند.

They just can't be bothered to do anything.

آنها فقط نمی توانند کاری انجام دهند.

There's a certain type of monkey that's a vegetarian that only eats,

نوع خاصی از میمون‌ها گیاهخوار هستند که فقط غذا می‌خورند،

only eats vegetable matter

فقط مواد گیاهی می‌خورند

and it has to spend 95% of its time

و باید 95 درصد وقت خود را صرف

eating in order to get enough energy from that, from the food.

غذا خوردن کنند تا انرژی کافی را از آن غذا دریافت کنند.

So, you know, that is quite difficult. Whereas a lion

بنابراین، می دانید، این بسیار دشوار است. در حالی که یک شیر

just has to

فقط باید

catch something, you know, every few days or something.

چیزی را بگیرد، می دانید، هر چند روز یک بار یا چیزی مشابه.

And there's enough energy in that that one animal, it's it's eaten to last it

و انرژی کافی در آن وجود دارد که آن یک حیوان،

for, for days and days or even weeks

برای روزها و روزها یا حتی هفته‌ها خورده می‌شود

anyway.

.

That's the beauty of being at the top of the food chain.

این زیبایی در بالای زنجیره غذایی است.

Mr. Duncan Anyway,

آقای دانکن به هر حال،

we celebrated Christmas Day last week, another gift.

ما هفته گذشته روز کریسمس را جشن گرفتیم، یک هدیه دیگر.

And Mr.

و آقای

Steve, would you like to show me another gift?

استیو، آیا می خواهید هدیه دیگری به من نشان دهید؟

Which do you want me to show you?

کدومو میخوای بهت نشون بدم؟

Any particular one? No, no, it's all right this time.

هر کدام خاص؟ نه، نه، این بار همه چیز درست است.

Okay, then.

باشه پس

Here's something that Mr.

این چیزی است که آقای

Duncan bought me for my computer.

دانکن برای کامپیوترم برای من خرید.

This is because at the moment.

این به این دلیل است که در حال حاضر.

Are you? Because there's two ways of connecting your computer.

شما هستید؟ زیرا دو راه برای اتصال کامپیوتر شما وجود دارد.

You can have a wireless silly or you can have it plugged in.

شما می توانید یک بی سیم احمقانه داشته باشید یا می توانید آن را به برق متصل کنید

And if you have it wirelessly, it's

not quite as fast or effective.

.

That's it.

So Mr.

خودشه.

بنابراین آقای

Duncan has bought me this, it plugs into the mains

دانکن این را برای من خریده است، به برق وصل می شود

and then you have a plug at one end, a plug upstairs.

و سپس شما یک دوشاخه در یک طرف دارید، یک دوشاخه در طبقه بالا.

But I am with my computer and then I can hardwire the computer in

اما من با کامپیوترم هستم و سپس می‌توانم کامپیوتر را به سختی وصل کنم

and I'll have and I do have much faster Internet now.

و اینترنت بسیار سریع‌تری دارم.

Mr. Duncan, It's giving you a direct connection.

آقای دانکن، این یک ارتباط مستقیم به شما می دهد.

A direct connection, but it goes through the electricity supply.

اتصال مستقیم است، اما از طریق منبع برق می رود.

But it goes through the electricity supply.

اما از طریق تامین برق می گذرد.

So you can buy these? Yes, we can turn off the wireless.

پس می توانید اینها را بخرید؟ بله، ما می توانیم بی سیم را خاموش کنیم.

And I'm not going to worry about being a radiated by the the wireless signals,

و من نگران تابش شدن سیگنال‌های بی‌سیم نیستم،

which I know people will think is anyway, again,

که می‌دانم مردم فکر می‌کنند به هر حال، باز هم

a bit extreme, but I do worry about these things.

کمی افراطی است، اما من نگران این چیزها هستم.

Okay, Steve, that's not what I wrote about, but that is the reason I want to.

باشه، استیو، این چیزی نیست که من در موردش نوشتم، اما این دلیلی است که می خواهم.

That is one of the reasons. Mr.

یکی از دلایلش همینه آقای

Duncan Also, the signal is a bit crap.

دانکن همچنین، سیگنال کمی مزخرف است.

A signal is the wi fi signal is bad upstairs. Yeah.

سیگنال این است که سیگنال وای فای در طبقه بالا بد است. آره

Anyway, I had to have it wired indirectly, so thank you very much, Mr.

به هر حال مجبور شدم به صورت غیر مستقیم سیم کشی کنم پس خیلی ممنون آقای

Duncan. Thank you. In the bottom of my heart.

دانکن. متشکرم. در ته قلبم.

that's great.

عالیه.

Can I just say that not one of those.

فقط می توانم بگویم که یکی از آن ها نیست. از

Those sort of nutcases.

این نوع آجیل ها

We're not nutcases that believe that everything

ما دیوانه نیستیم که باور کنیم همه چیز

is radiating into our brains just to make sure that you.

در مغز ما تابیده می شود تا مطمئن شویم که شما.

Well, I do.

انجامش می دهم.

Well, you do?

خوب، شما انجام می دهید؟

Yes, but then you're.

بله، اما شما هستید.

You're worried about everything, I suppose.

فکر می کنم شما نگران همه چیز هستید.

Something that Mr.

چیزی که آقای

Steve bought for me,

استیو برای من خرید،

something that I was very pleased to get

چیزی که من بسیار خوشحال شدم

and something that is useful for my studio as well.

و چیزی که برای استودیوی من نیز مفید است.

Look at this. Look what Mr. Steve bought for me.

به این نگاه کن ببینید آقای استیو برای من چه خرید.

I was so surprised by this.

من خیلی از این تعجب کردم.

I actually cried.

در واقع گریه کردم

He did? I'm not joking.

او انجام داد؟ شوخی نمی کنم.

He screamed and then cried. I'm not.

جیغ زد و بعد گریه کرد. من نیستم.

I don't cry very often over over many things.

من اغلب برای خیلی چیزها گریه نمی کنم.

But Mr.

اما آقای

Steve bought me this beautiful set of wireless

استیو این مجموعه زیبا از تلفن های بی سیم Micra را برای من خرید

Micra phones that I can now use and you can record

که اکنون می توانم از آنها استفاده کنم و شما می توانید

directly onto the microphones themselves

مستقیماً روی خود میکروفون ها ضبط کنید

and you can use them wirelessly

و می توانید از آنها به صورت بی سیم استفاده کنید

and there are two microphones so so Mr.

و دو میکروفون وجود دارد بنابراین آقای

Steve and myself we will be able to have a microphone each

استیو و من می توانیم وقتی با هم بیرون هستیم، هر کدام یک میکروفون داشته باشید

when we are outside together and that's quite good look at that.

و این خیلی خوب است .

So again thank you Mr.

بنابراین مجدداً از شما آقای

Steve for this because I know this was not cheap.

استیو برای این کار تشکر می کنم زیرا می دانم که این ارزان نبود.

Yes I know.

بله میدانم.

I'm going to have to work for another year, Mr.

من باید یک سال دیگر کار کنم، آقای

Duncan, to pay off the debt incurred by buying you that gift.

دانکن، تا بدهی را که با خرید آن هدیه برای شما ایجاد شده است، پرداخت کنم.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

well, we're still paying off the terrace.

خوب، ما هنوز در حال پرداخت تراس هستیم.

We're still paying off the Paris rendezvous. Very

ما هنوز در حال پرداختن به میعادگاه پاریس هستیم. خیلی

well.

خوب.

well, you're in charge of that, so.

خوب، شما مسئول آن هستید، بنابراین.

Yeah, just. Just just say yes.

آره، فقط فقط بگو بله.

Just say yes, we are.

فقط بگو بله، ما هستیم.

We're still paying off the Paris rendezvous.

ما هنوز در حال پرداختن به قرار ملاقات پاریس هستیم.

Anyway, talking of which.

به هر حال، صحبت از آن.

Mr. Steve, we had the Paris rendezvous earlier this year.

آقای استیو، اوایل امسال قرار ملاقات پاریس را داشتیم.

I did show a short video clip earlier.

من قبلا یک کلیپ ویدیویی کوتاه را نشان دادم.

Would you like to see some of actual livestream right now?

آیا می‌خواهید در حال حاضر برخی از پخش زنده واقعی را ببینید ؟

So here is this is around about 4 minutes of the live stream.

بنابراین در اینجا حدود 4 دقیقه از پخش زنده است.

By the way, if you are right now celebrating the new year

به هر حال، اگر همین الان سال نو را جشن می گیرید

because it has just turned 3:00.

زیرا به تازگی ساعت 3:00 شده است.

In fact, it's coming up to 3:00 right now.

در واقع، در حال حاضر تا ساعت 3:00 است.

There are some of you who might be celebrating the new year right now.

برخی از شما هستند که ممکن است همین الان سال جدید را جشن بگیرند.

So can I say

پس می توانم

Happy New Year?

سال نو را تبریک بگویم؟

I think it's those in Japan at the moment will now be seeing in the new year.

من فکر می کنم آنهایی که در ژاپن در حال حاضر هستند اکنون در سال جدید خواهند دید.

So congratulations on Wow.

پس تبریک می گویم وای.

If you're on and it's New Year for you, let us know.

اگر در راه هستید و سال نو برای شماست، به ما اطلاع دهید.

We give you a special

ما به شما یک

celebration and some fireworks.

جشن خاص و چند آتش بازی می دهیم.

Goodbye. And

خداحافظ.

and it'll be well worth you watching us.

و ارزش تماشای ما را دارد.

This pivotal moment.

این لحظه محوری

Look at that.

به آن نگاه کنید.

So we have Susan is in Japan.

بنابراین ما سوزان در ژاپن است.

Happy New Year.

سال نو مبارک. آیا

Are you actually in Japan?

واقعاً در ژاپن هستید؟

Mohsen? Now?

محسن؟ اکنون؟

I think he's saying in Japan it's now the new Year. Yes.

من فکر می کنم او در ژاپن می گوید که اکنون سال نو است. آره.

well, is there anyone watching from Japan?

خوب، آیا کسی از ژاپن تماشا می کند؟

I would imagine most people in Japan at the moment

تصور می کنم اکثر مردم ژاپن در حال حاضر

are waving their arms in the air and watching the fireworks.

دستان خود را در هوا تکان می دهند و آتش بازی را تماشا می کنند.

So I think I think so, to be honest.

بنابراین، صادقانه بگویم، فکر می کنم اینطور است.

I think that's what's happening at the moment.

من فکر می کنم این چیزی است که در حال حاضر اتفاق می افتد.

We had the Paris rendezvous, Steve.

ما میعادگاه پاریس را داشتیم، استیو.

It was a very interesting experience, wasn't it?

تجربه بسیار جالبی بود، اینطور نیست؟

It was absolutely wonderful, by the way, Chris

واقعا فوق العاده بود، اتفاقا کریس

Christina, we're not staying on for 7 hours until it's midnight in Italy.

کریستینا، ما تا نیمه شب در ایتالیا 7 ساعت نمی مانیم.

I'm sorry.

متاسفم.

That's a great idea.

ایده خیلی خوبی است.

But it would be nice.

اما خوب خواهد بود.

It would be nice, but we'd just be exhausted. Yes.

خوب است، اما ما فقط خسته شده ایم. آره.

So here we go, then we now going to have a look

بنابراین به اینجا می رویم، سپس اکنون می خواهیم نگاهی

at some of the live stream.

به برخی از پخش زنده داشته باشیم.

We are going to relive the Paris rendezvous.

قرار است دیدار پاریس را دوباره زنده کنیم.

And we have about three clips.

و ما حدود سه کلیپ داریم.

So this is going to give us a little bit of time to rest, to be honest.

بنابراین، صادقانه بگویم، این به ما کمی زمان برای استراحت می دهد.

So whilst you are enjoying this, Mr.

بنابراین در حالی که شما از این لذت می برید، آقای

Steve is going to have a drink.

استیو قرار است یک نوشیدنی بنوشد.

I'm going to have a lie down on the floor and watch

قرار است روی زمین دراز بکشم و

as we relive the wonderful moments from our Paris rendezvous.

لحظه‌های شگفت‌انگیز از میعادگاه پاریس را دوباره مرور کنیم.

This is not the whole thing.

این تمام ماجرا نیست.

It is just a few excerpts and then we will be back. Mr.

این فقط چند گزیده است و پس از آن باز خواهیم گشت. آقای

Steve and myself, and I believe Steve has another

استیو و من، و من معتقدم استیو یک

Christmas present to show that I bought for him.

هدیه کریسمس دیگر دارد تا نشان دهد که من برای او خریدم.

So all of that coming up in a bit.

بنابراین همه اینها در یک کمی آینده به وجود می آیند.

But now we're going back in time to June the 11th,

اما اکنون به گذشته برمی‌گردیم به 11 ژوئن،

when we had a super duper Paris

زمانی که ما یک میعادگاه فوق‌العاده دوپر پاریس

rendezvous, Jawbone, Jawbone jaw bone.

، استخوان فک، استخوان فک فک داشتیم.

Joel from Paris. Hi, everybody. This is Mr.

جوئل از پاریس سلام به همه. این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay? I hope so. Are you happy?

حالت خوبه؟ امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

I hope so.

امیدوارم.

Look, I have brought some of my friends with me as well from YouTube.

ببینید، من تعدادی از دوستانم را نیز از یوتیوب با خود آورده ام.

I'm going to try and remember all of your names.

من سعی می کنم همه نام های شما را به خاطر بسپارم. ما

We have Christina, Christina Louise mendez.

کریستینا، کریستینا لوئیز مندز را داریم.

Luke Lewis mendez

لوک لوئیس مندز

is here today.

امروز اینجاست.

We have at the back, by the way,

اتفاقاً ما در عقب،

the very suspicious looking person at the back.

فرد بسیار مشکوکی را داریم که به عقب نگاه می کند.

That's Tom at.

آن تام است.

So if the gendarmes are watching it, the moment

بنابراین اگر ژاندارم‌ها آن را تماشا می‌کنند، لحظه‌ای

is here, you're probably looking for him.

فرا رسیده است، احتمالاً به دنبال او هستید.

This is where he is.

او اینجاست.

So that's Tom over there.

پس تام آنجاست.

And in front, the lady in red.

و در جلو، خانم قرمزپوش.

Lady in red is dancing with me.

خانم قرمزپوش با من می رقصد.

Cheek to cheek it is Beatrice.

گونه به گونه آن بئاتریس است.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Hello, Mr..

Thank you, everyone.

سلام آقای ..

ممنون از همگی.

She's very excited.

او بسیار هیجان زده است.

We had we had a pizza last night and the pizza was bigger.

دیشب پیتزا خوردیم و پیتزا بزرگتر بود.

It was larger than Beatrice.

از بئاتریس بزرگتر بود.

It was so big.

خیلی بزرگ بود

It was a very big pizza, I have to say.

پیتزای خیلی بزرگی بود باید بگم.

And we also have Patrick here to say hello.

و ما همچنین پاتریک را اینجا داریم تا سلام کنیم.

Patrick.

پاتریک

Patrick is here as well.

پاتریک هم اینجاست.

He's come here on, I think on the train.

او به اینجا آمده است، فکر می کنم در قطار.

Is that right?

درست است؟

Yes. And we this is from

آره. و ما این

from a place from a place called

از مکانی به نام

City House

خانه شهر است

whose house at my French is becoming very good, I have to say

که خانه فرانسوی من در حال تبدیل شدن به خیلی خوب است، باید بگویم

it is say magnifique as they say

که آنطور که

in French and over here as well.

به فرانسوی می گویند و اینجا هم می گویند magnifique است. یه

Come on in a little bit.

کم بیا

Here we go.

Hello, Francesca from Italy.

در اینجا ما می رویم.

سلام فرانچسکا از ایتالیا.

We have Italy.

ما ایتالیا داریم.

Every one.

Italy is here as well.

هر کس.

ایتالیا هم اینجاست.

Francesca, who? Apparently,

فرانچسکا، کی؟ ظاهراً

I've got to tell you this.

باید این را به شما بگویم.

It's a secret, but apparently

این یک راز است، اما ظاهرا

Francesca wants to do my job.

فرانچسکا می خواهد کار من را انجام دهد.

I think she.

من فکر می کنم او

I think she wants to take over from me.

من فکر می کنم او می خواهد از من بگیرد.

Is that true?

آیا این درست است؟

I think so. I think. I think Francesca wants.

من هم اینچنین فکر میکنم. من فکر می کنم. فکر می کنم فرانچسکا می خواهد.

Francesca wants to do my job anyway.

فرانچسکا به هر حال می خواهد کار من را انجام دهد.

Are you all happy to be here?

آیا همه از بودن در اینجا خوشحال هستید؟

Yeah.

آره

I was rubbish.

من آشغال بودم

Yeah.

آره

There are people two miles away who sound more excited than that.

افرادی در دو مایلی دورتر هستند که هیجان‌زده‌تر از آن به نظر می‌رسند.

Are you excited to be here? Yeah,

آیا از بودن در اینجا هیجان زده اید؟ آره

that's better.

بهتره

The thunder has started.

رعد و برق شروع شده است.

The rain is falling.

باران در حال باریدن است.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

Just as I started today's live stream,

درست زمانی که پخش زنده امروز را شروع کردم، باران

it started to rain.

شروع به باریدن کرد.

It's so massive.

این خیلی عظیم است.

It's almost as if.

تقریباً انگار.

As if the Almighty was watching.

گویی حق تعالی نظاره گر بود.

And he said, Mr.

و او گفت، آقای

Duncan, there's no way you're going to have a live stream without getting soaking wet.

دانکن، هیچ راهی وجود ندارد که بدون خیس شدن یک استریم زنده داشته باشید.

By the way, we've missed somebody out there is a person missing, of course, and that is the man who.

به هر حال، ما یک نفر را از دست داده ایم، البته یک نفر گم شده است، و آن مردی است که.

Every week comes on and causes so much trouble.

هر هفته می آید و دردسرهای زیادی ایجاد می کند.

There he is. Look with his lovely pink umbrella.

او آنجاست. با چتر صورتی دوست داشتنی او نگاه کنید.

Hello, Mr. Save.

سلام آقای سیو.

I love your wake there.

من عاشق بیداری شما در آنجا هستم.

It's not my it's not my umbrella.

این مال من نیست، چتر من نیست.

It's Francesca's umbrella.

این چتر فرانچسکا است.

Christina is

کریستینا

that Christina?

آن کریستینا است؟

Ladies and gentlemen, as you can see, Mr.

خانم ها و آقایان، همانطور که می بینید، آقای

Steve is useless at remembering names.

استیو در به خاطر سپردن نام ها بی فایده است.

And if you wanted an indication of how bad Mr.

و اگر می‌خواستید نشانی از اینکه حافظه آقای استیو چقدر بد

Steve's memory is, there it is.

است، وجود دارد.

So, yes.

درنتیجه بله.

So, Steve, how have you enjoyed your time here and ever so gay?

بنابراین، استیو، چگونه از زمان خود در اینجا و تا به حال اینقدر همجنسگرا لذت برده اید ؟

Parry Well, I haven't seen much Gary Parry yet, but it's been fantastic to be with you, Mr.

پاری خب، من هنوز گری پری زیادی ندیده ام، اما بودن با شما فوق العاده بود، آقای

Duncan, But particularly with all these wonderful loyal supporters, the family

دانکن، اما به خصوص با این همه حامی وفادار فوق العاده، خانواده ای

that is the English addict's family

که خانواده معتاد انگلیسی هستند

and these wonderful people, it's fantastic to meet you.

و این افراد فوق العاده، فوق العاده است. از ملاقات شما.

And I just I'm speechless.

و من فقط لال هستم

I'm speechless because it's just one thing to be here is it's just wonderful to meet you.

من لال هستم زیرا تنها یک چیز اینجاست این است که دیدار با شما فوق العاده است.

It's a dream. It's like a dream.

این یک رویاست. مثل یک رویاست. می

You know, I will be coming round with my hat

دانید، من بعد از آن با کلاهم می آیم

afterwards to to take donations a little behind us.

تا کمک های مالی را کمی پشت سرمان ببرم.

By the way, you might notice a very large erection in the distance.

به هر حال، ممکن است متوجه نعوظ بسیار بزرگ در دوردست شوید.

Look, it. Isn't it big? It's.

نگاه کن بزرگ نیست؟ این است.

It's very big. It's a very large one.

این خیلی بزرگه. خیلی بزرگه

It's the Eiffel Tower.

این برج ایفل است.

Do you realise when the.

آیا متوجه می شوید زمانی که

Well, everyone else has gone into the shade to protect themselves from the sun? Mr.

خوب، بقیه برای محافظت از خود در برابر آفتاب به سایه رفته اند؟ آقای

Apart from Christina and Beatrice who have braved the sun.

غیر از کریستینا و بئاتریس که در برابر خورشید شجاعت کرده اند.

I So if you're just joining us today,

بنابراین، اگر امروز به ما ملحق می شوید،

if you're just joining us, I'm wondering what this is and who these wonderful people are.

اگر تازه به ما ملحق می شوید، در تعجب هستم که این چیست و این افراد شگفت انگیز چه کسانی هستند.

These are Mr. Duncan's loyal followers.

اینها پیروان وفادار آقای دانکن هستند.

For many years that I've travelled

سال‌هاست که برای

across Europe and across the world to get here.

رسیدن به اینجا به سراسر اروپا و سراسر جهان سفر کرده‌ام.

So if you haven't seen this already, Beatrice has come all the way from

بنابراین اگر قبلاً این را ندیده‌اید، بئاتریس از

Buenos Aires up to 14,000

بوئنوس آیرس تا مسافت 14000

kilometres, 14,000 kilometres, and Christina is

کیلومتری، 14000 کیلومتری را طی کرده است و کریستینا

Genoa, Genoa, Genoa, Italia and

جنوا، جنوا، جنوا، ایتالیا و

just everywhere. It's just so exciting. I'm just.

همه جا است. خیلی هیجان انگیز است. من فقط.

I'm speechless with excitement. Mr.

از هیجان لال شده ام. آقای

Duncan, at the fact that this has happened. Thank Mr. Stuart.

دانکن، با توجه به اینکه این اتفاق افتاده است. ممنون آقای استوارت

Mr. Steve is speechless. He is.

آقای استیو لال است. او هست.

He is without speech, which makes a nice change,

او بدون صحبت است، که تغییر خوبی ایجاد می کند،

really, when you think about I hope you've enjoyed this live stream.

واقعاً، وقتی به این فکر می کنید، امیدوارم از این پخش زنده لذت برده باشید.

It's been very different, hasn't it?

خیلی متفاوت بوده، اینطور نیست؟

Because because normally you are sitting behind your computers

زیرا به طور معمول شما پشت کامپیوتر خود نشسته اید

or looking at your iPhones and normally you are you are typing.

یا به آیفون خود نگاه می کنید و به طور معمول در حال تایپ هستید.

But today

اما امروز ما

we're here.

اینجا هستیم.

In reality, this is not a I,

در واقع، این یک من نیست،

this is not a computer generated picture.

این یک تصویر تولید شده توسط کامپیوتر نیست.

This is real, real human beings.

این انسان واقعی و واقعی است.

I could reach out now and I could I could touch.

حالا می توانستم دستم را دراز کنم و می توانستم لمس کنم.

Thank you

ممنون

for the good times that the ghost of

برای لحظات خوب که روح

I'm real.

من واقعی است.

I'm a real person I'm real.

من یک آدم واقعی هستم من واقعی هستم.

Honestly, sister,

راستش خواهر،

That's it. Anyway, we will go.

همین. به هر حال ما میریم.

I think that is it.

من فکر می کنم همونه.

Thank you very much for joining us today.

از اینکه امروز به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

It's been very unusual meeting up today in Paris and I hope you've enjoyed this live stream.

ملاقات امروز در پاریس بسیار غیرعادی بود و امیدوارم از این پخش زنده لذت برده باشید.

Things will be back to normal next Sunday.

یکشنبه هفته آینده همه چیز به حالت عادی بازخواهد گشت.

We are back in the studio in boring much Wenlock and it will just be me and Mr.

ما به استودیو بازگشته‌ایم و ونلاک بسیار خسته کننده است و فقط من و آقای

Steve in the studio.

استیو در استودیو خواهیم بود.

I'm sorry about that.

درباره ی آن قضیه متاسفم.

I wish I could come back to Paris next week and spend another afternoon with you.

کاش می توانستم هفته آینده به پاریس برگردم و بعدازظهر دیگری را با شما بگذرانم.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

We will have to organise the next get together trip

ما باید سفر بعدی را ترتیب دهیم

Which Rome or Rome?

کدام رم یا رم؟

England. England.

انگلستان. انگلستان.

A lot of people seem to want to meet in England.

به نظر می رسد بسیاری از مردم مایل به ملاقات در انگلیس هستند.

Meanwhile.

در همین حال.

what England?

چه انگلیس

England, England. Everyone's saying England. Which.

انگلستان، انگلستان. همه می گویند انگلیس. کدام

Which is great for me because I don't have to, I don't have to travel at all I could just.

که برای من عالی است زیرا مجبور نیستم، اصلاً مجبور نیستم به مسافرت بروم.

I could just stay in bed.

من فقط می توانستم در رختخواب بمانم.

Got the.

دریافت کردم.

I see.

می بینم.

And my garden.

و باغ من

I'm the gardener.

من باغبان هستم

Mr. Duncan just never goes in the garden.

آقای دانکن هرگز به باغ نمی رود.

Apart from to sit down and I bring him a drink.

جدا از اینکه بنشینم و برایش نوشیدنی بیاورم.

Well, this is like a character assassination right here.

خب، اینجا مثل یک ترور شخصیت است.

Now, I'm.

در حال حاضر، من هستم.

I'm outnumbered.

من بیشتر از تعدادم

There's only one of me and lots of lots of people picking on me almost.

فقط یکی از من وجود دارد و تعداد زیادی از مردم تقریباً مرا انتخاب می کنند.

Thank you very much, Mr. Steve, for that.

آقای استیو از این بابت بسیار متشکرم.

I just wanted to clear up the fact that I do all the gardening. Me?

من فقط می خواستم این واقعیت را روشن کنم که من تمام باغبانی را انجام می دهم. من؟

Yeah, you do all the live streaming and I do all the gardening.

بله، شما تمام پخش زنده را انجام می دهید و من تمام باغبانی را انجام می دهم.

I have to say, Steve I think we all know that now Steve is the gardener

باید بگویم، استیو، فکر می کنم همه ما می دانیم که اکنون استیو باغبان

and sometimes the cook, and I'm.

و گاهی آشپز است و من هستم.

I'm the entertainment, you might say.

شاید بگویید من سرگرمی هستم.

So, have you had a good time?

خب، آیا به شما خوش گذشت؟

Yes. Well, that doesn't sound very convincing.

آره. خوب، این خیلی قانع کننده به نظر نمی رسد.

I'm not convinced by that.

من با این قانع نیستم. ما

We'll try that again, shall we?

دوباره آن را امتحان خواهیم کرد، درست است؟

Have you had a good time? Yes.

خوش گذشت؟ آره.

Okay. There's a man with a giant gun coming over here.

باشه. مردی با یک تفنگ غول پیکر به اینجا می آید.

Now, Mr.

حالا آقای

Duncan, who paid for it?

دانکن کی پولش رو داد؟

I, i i What did he pay?

من، من او چه چیزی پرداخت کرد؟

What did I pay for? €10.

برای چه چیزی پرداختم؟ 10 یورو

All I say I person.

هرچی میگم منم

I think. I think. I think that's it.

من فکر می کنم. من فکر می کنم. فکر می کنم همین است. فکر می‌کنم

I think the suggestion is but that none of these people know me

پیشنهاد این است که هیچ‌کدام از این افراد من را نمی‌شناسند

or watch my livestreams and I've just paid lots of strangers

یا پخش زنده‌ام را تماشا نمی‌کنند و من فقط به افراد غریبه زیادی

on from the general public to come here

از عموم مردم پول داده‌ام که به اینجا بیایند

and pretend that that's exactly what I've done.

و وانمود کنند که دقیقاً همین کار را کرده‌ام.

I don't know any of these people.

من هیچ کدام از این افراد را نمی شناسم.

I'm just giving them euros and then they say nice things about me.

من فقط به آنها یورو می دهم و بعد آنها چیزهای خوبی در مورد من می گویند.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

Anyway, it's time to go.

به هر حال وقت رفتن است.

Thank you very much, boys and girls. Thank you very much.

خیلی ممنون دختر و پسر. بسیار از شما متشکرم.

It's been amazing.

شگفت انگیز بوده است.

I'm going to give pay the pay now, Mr.

من الان می‌خواهم حقوق را بدهم، آقای

Duncan. pay everyone all card.

دانکن. به همه کارت پرداخت کنید

They go.

آنها میروند.

Thank you, thank you.

با تشکر از شما با تشکر از شما.

Whatever your name is, you.

اسمت هر چی هست تو

Thank you.

متشکرم.

Lady in red

بانوی سرخ پوش

Fire. Thanks.

آتش. با تشکر.

thanks to Paris. Yes.

با تشکر از پاریس آره.

Paris has been a great host.

پاریس میزبان بزرگی بوده است.

I have to say one thing now.

الان باید یک نکته را بگویم.

I know I joke about things sometimes you might think Mr.

من می دانم که من با چیزهایی شوخی می کنم که گاهی ممکن است فکر کنید آقای

Duncan. You might think Mr. Duncan, you rude man.

دانکن. شما ممکن است فکر کنید آقای دانکن، شما مرد بی ادب.

But I have to say, I am impressed with how friendly people are here.

اما باید بگویم که من از رفتار دوستانه مردم در اینجا تحت تأثیر قرار گرفته ام.

The French people are friendly, polite, courteous.

مردم فرانسه دوستانه، مودب، مودب هستند.

If you cross the road, they will always stop for you.

اگر از جاده عبور کنید، همیشه برای شما توقف خواهند کرد.

And if you.

و اگر تو.

If you are for patient.

اگر برای صبور هستید

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Thank you. Yes, thank you.

متشکرم. بله متشکرم

Well, I'm patient for most of the time.

خب من بیشتر اوقات صبورم

Unless, of course, Mr.

البته مگر اینکه آقای

Steve is annoying me in which case I'm not very patient at all.

استیو من را اذیت کند که در آن صورت من اصلا صبور نیستم.

We will see you next week. And thank you very much.

هفته آینده شما را خواهیم دید. و بسیار از شما سپاسگزارم.

I don't want to end this, to be honest.

من نمی خواهم این را تمام کنم، صادقانه بگویم.

I wish we could just do this live stream forever.

ای کاش می توانستیم این پخش زنده را برای همیشه انجام دهیم. آیا

Could you do so for now together? yes.

می توانید فعلاً با هم این کار را انجام دهید؟ آره.

Shall we do that?

آیا این کار را انجام دهیم؟

Because at the end of all of my live streams and lessons over the past 17 years,

زیرا در پایان تمام استریم‌های زنده و درس‌هایم در 17 سال گذشته،

I always say to Tyler, For now, today we are going to do it together.

همیشه به تایلر می‌گویم، فعلا، امروز قرار است این کار را با هم انجام دهیم.

So this is Mr.

بنابراین این آقای

Duncan and everyone else, strangers here,

دانکن و همه افراد دیگر، غریبه‌های اینجا،

here in Paris, saying thanks for watching.

اینجا در پاریس هستند که از تماشا کردن تشکر می‌کنند.

See you again soon.

به زودی میبینمت.

Take care of yourselves, please.

مواظب خودت باش لطفا

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

You know what?

میدونی چیه؟

You know what's coming up next?

میدونی بعدش چی میشه؟

A lot of people shouting.

بسیاری از مردم فریاد می زنند.

Ta ta for now!

تا تا در حال حاضر!

ta ta for now.

تا تا فعلا

See you soon.

به زودی میبینمت.

And there it was.

و آنجا بود.

I hope you enjoyed that.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

A little excerpt from a wonderful time

گزیده ای کوچک از دوران فوق العاده ای که

we had in Paris, not only myself, but also Mr.

در پاریس داشتیم، نه تنها خودم، بلکه آقای

Steve.

استیو.

And, well, I suppose you might say, all of the gang

و خب، فکر می‌کنم می‌توانید بگویید، همه

English addict, New Year's Eve.

معتادان انگلیسی، شب سال نو.

It's New Year's Eve 2023.

شب سال نوی 2023 است.

A New Year is just around the corner.

سال نو در نزدیکی است.

A little bit later, we are looking at New Year's resolutions.

کمی بعد، تصمیمات سال نو را بررسی می کنیم.

As quite often at this time of year, people will make plans.

مانند اغلب اوقات در این زمان از سال، مردم برنامه ریزی می کنند.

They will make plans for themselves, normally

آنها برای خود برنامه ریزی می کنند، معمولاً

personal plans, something that they intend to do

برنامه های شخصی، کاری که قصد دارند به

normally as a way of making their lives better

طور معمول به عنوان راهی برای بهبود زندگی خود

or to improve a certain aspect of their lives.

یا بهبود بخشی از زندگی خود انجام دهند. به

I think it is fair.

نظر من عادلانه است.

Say, I wonder if Mr.

بگو، من تعجب می کنم که آیا آقای

Steve has any, and I definitely will.

استیو چیزی دارد، و من قطعا خواهم داشت.

I have one or two New Year's resolutions

من یک یا دو تصمیم برای سال نو دارم

and maybe we can some of those later on.

و شاید بعداً بتوانیم برخی از آنها را.

It was a wonderful time, wasn't it, Steve?

زمان فوق العاده ای بود، اینطور نیست، استیو؟

Some lovely comments.

چند کامنت دوست داشتنی

Lots and lots lovely comments on the on the live stream about that visit.

نظرات بسیار دوست داشتنی در جریان زنده در مورد آن بازدید.

Monsieur Helene and Miranda Cardoso.

مسیو هلن و میراندا کاردوسو.

Podesta was

پودستا

says that she has to go now.

گفته بود که الان باید برود.

Huge kiss for everyone

بوسه بزرگ برای همه کسانی که می

I knew wanted to read that one out because I wanted to say your name

شناختم می خواستند آن یکی را بخوانند زیرا می خواستم نام شما را بگویم

and I hope I'm pronouncing that correctly.

و امیدوارم که آن را درست تلفظ کرده باشم.

But yes, some lovely comments.

اما بله، چند کامنت دوست داشتنی.

You did a good job.

کارت خوب بود.

You did a good job of that, Steve yet?

تو این کار را خوب انجام دادی، استیو، هنوز؟

Well, only Marzia can tell me.

خب فقط مرضیه میتونه بهم بگه

Well, Beatrice could as well,

خوب، بئاتریس نیز می تواند،

or anyone who speaks a sort of

یا هر کسی که به نوعی به

Spanish languages Spanish times.

زبان اسپانیایی در زمان اسپانیا صحبت می کند.

But what's a Spanish Latin.

اما لاتین اسپانیایی چیست.

Latin say Latin. Okay,

لاتین می گویند لاتین. خوب،

yes, but the question is where are we going to go this year?

بله، اما سوال اینجاست که امسال کجا قرار است برویم؟

Yeah, that's the big question.

بله، این سوال بزرگ است.

But we've got to start planning, Mr.

اما ما باید برنامه ریزی را شروع کنیم، آقای

Duncan, because you know what happens if you don't plan?

دانکن، زیرا می دانید اگر برنامه ریزی نکنید چه اتفاقی می افتد؟

That's one of our New Year's resolution.

این یکی از تصمیمات سال نو ماست.

And yes, well, let's let's talk about that a little bit later on,

و بله، خوب، بیایید کمی بعد در مورد آن صحبت کنیم،

because now we have one more gift

زیرا اکنون یک هدیه دیگر

from last week Christmas Day was last Monday.

از هفته گذشته روز کریسمس که دوشنبه گذشته بود، داریم.

And I bought you something that you had asked

و من برای شما چیزی خریدم که

for a couple of times in the past.

در گذشته چند بار خواسته بودید.

And I knew you wanted this.

و میدونستم که اینو میخوای

So I've been saving up to buy Mr.

بنابراین من

C's gifts all year.

در تمام سال برای خرید هدایای آقای سی پس انداز کرده ام.

I've been putting a little bit of money aside so I can buy Mr.

من مقدار کمی پول کنار گذاشته ام تا بتوانم برای آقای

Steve something nice.

استیو چیز خوبی بخرم.

And this is something I know you wanted. Because

و این چیزی است که می دانم شما می خواستید. از آنجا که

the strange thing is, Mr.

نکته عجیب این است که آقای

Steve is very interested in this particular

استیو به این

aspect of of his daily life.

جنبه خاص از زندگی روزمره خود بسیار علاقه مند است.

So tell us all about it, Steve.

پس همه چیز را به ما بگو، استیو.

Well, I like to know what the temperature is.

خوب، من دوست دارم بدانم دما چقدر است.

I like monitoring the weather.

من دوست دارم هوا را کنترل کنم.

I got that from my father, who was very good at that.

من این را از پدرم گرفتم که در این کار بسیار خوب بود.

And I like to be out.

و من دوست دارم بیرون باشم

I know.

میدانم.

I like to know what the temperature is inside and outside.

من دوست دارم بدانم دمای داخل و خارج چقدر است.

And I have had one of these these the remote temperature

و من قبلا یکی از این دستگاه‌های کنترل از راه دور را داشتم

devices before, but it broke a long time ago.

، اما مدت‌ها پیش خراب شد.

And but Mr.

Duncan has bought me something that I've already set up.

و اما آقای

دانکن برای من چیزی خریده است که من قبلاً تنظیم کرده بودم.

It's a weather station,

این یک ایستگاه هواشناسی است،

a multifunction weather station.

یک ایستگاه هواشناسی چند منظوره.

That means I can monitor

یعنی می‌توانم

what it shows with the time, but it shows me the temperature

آنچه را که با زمان نشان می‌دهد نظارت کنم، اما دمای داخل خانه را به من نشان می‌دهد

inside the house, but also at three

، همچنین در سه

separate places that I choose to put it

مکان جداگانه که آن را برای قرار دادن آن

around the house.

در اطراف خانه انتخاب می‌کنم.

So what I've done is a three separate little monitors here,

بنابراین کاری که من انجام داده‌ام یک سه مانیتور کوچک جداگانه در اینجا است

and it connects or connects with this device inside.

و به این دستگاه در داخل متصل یا متصل می‌شود.

And you can see the temperature is in and I put it one outside,

و می توانید ببینید که دما در آن است و من آن را یکی در بیرون،

one in the garage and one up in the loft.

یکی در گاراژ و یکی را در زیر شیروانی قرار دادم.

So I've got I can at any time

بنابراین من می توانم در هر زمان که می

I can just look and say, what's the temperature?

توانم فقط نگاه کنم و بگویم که دما چقدر است؟

I know it sounds silly, but I just like to do this

می دانم که احمقانه به نظر می رسد، اما من فقط دوست دارم این کار را انجام دهم،

because I used to, you know, I have a sort of scientific background

زیرا قبلاً، می دانید، من نوعی پیشینه علمی دارم

and for some reason I just like to know, I just like looking at it and I've set it up.

و به دلایلی فقط دوست دارم بدانم، فقط دوست دارم به آن نگاه کنم و آن را تنظیم کرده ام. بالا

It works very well. So thank you, Mr. Duncan.

آن خیلی خوب کار می کند. پس ممنون آقای دانکن.

That's Okay, I can when it's getting cold, I'll be able to see if the pipes are about

اشکالی ندارد، می‌توانم وقتی هوا سرد می‌شود، می‌توانم ببینم آیا لوله‌ها در حال

to freeze up in the loft, because I'll be able to see if it says minus up in the loft.

یخ زدن هستند یا خیر، زیرا می‌توانم ببینم که آیا در اتاق زیر شیروانی می‌گوید منفی است یا خیر.

I'll have to act pretty quickly to prevent us having a flood.

من باید خیلی سریع اقدام کنم تا از سیل جلوگیری کنم.

But, yes, I

اما، بله، من

like to monitor things in a scientific way, like that.

دوست دارم مسائل را به روشی علمی رصد کنم.

So it tells me the temperature and the humidity and I'm just fascinated by it.

بنابراین دما و رطوبت را به من می گوید و من فقط مجذوب آن هستم.

And it sounds like an odd thing to to want as a present, but I do like it.

و چیزی عجیب به نظر می رسد که بخواهم به عنوان هدیه، اما من آن را دوست دارم.

I don't think it is odd because obviously they manufacture

من فکر نمی کنم عجیب باشد زیرا بدیهی است که آنها

those particular devices for people to use in their homes.

آن دستگاه های خاص را برای استفاده مردم در خانه های خود تولید می کنند.

So I think a lot of people are interested, especially if they have a room,

بنابراین من فکر می کنم بسیاری از مردم علاقه مند هستند، به خصوص اگر اتاقی داشته باشند،

maybe they need to keep the temperature at a certain level

شاید لازم باشد دما را در یک سطح مشخص نگه دارند

or maybe if certainly when it when the winter comes, because as you said

یا شاید مطمئناً زمانی که زمستان فرا می رسد، زیرا همانطور که شما گفتید

quite often the the water pipes

اغلب لوله های آب

might freeze up and sometimes they will burst and you won't know.

ممکن است منجمد شوید و گاهی اوقات آنها می ترکند و شما نمی دانید.

And then when you do find out it's too late because your house is flooded.

و بعد وقتی متوجه شدید که خیلی دیر شده است زیرا خانه شما آب گرفته است.

So maybe a certain room in the house you can keep,

بنابراین شاید یک اتاق خاص در خانه که بتوانید نگه دارید،

you can monitor the temperature all time.

بتوانید همیشه دما را کنترل کنید.

Giovanni has one of these.

جیوانی یکی از اینها را دارد.

Yeah,

بله،

but I only have one separate unit.

اما من فقط یک واحد جداگانه دارم.

Well, yes, my the last one I had before that broke probably about three years ago.

خب، بله، آخرین موردی که قبل از آن داشتم احتمالاً حدود سه سال پیش خراب شد.

It only had one unit,

فقط یک واحد داشت،

but this one's got three.

اما این یکی سه واحد دارد.

So Mr.

Duncan did a good job, didn't he?

پس آقای

دانکن کار خوبی انجام داد، اینطور نیست؟

It took me a long time to find that, by the way.

اتفاقاً مدت زیادی طول کشید تا آن را پیدا کنم.

Yes. And it works perfectly.

آره. و کاملاً کار می کند.

It even connects to

حتی به

the time it adjusts the time automatically.

زمانی متصل می شود که زمان را به طور خودکار تنظیم می کند.

So it was very little setting up to do.

بنابراین تنظیم بسیار کمی برای انجام بود.

Of course, as these devices come out, new ones,

البته، با بیرون آمدن این دستگاه ها، دستگاه های جدید،

they become easier to use.

استفاده از آنها آسان تر می شود.

So I won't, I won't for I don't know how much that cost.

بنابراین نمی‌کنم، نمی‌خواهم، زیرا نمی‌دانم هزینه آن چقدر است.

Looks very expensive, Mr. Duncan, but thank you very much

خیلی گران به نظر می رسد، آقای دانکن، اما از شما بسیار متشکرم

and I'll always know what temperature it is.

و من همیشه می دانم دمای آن چقدر است.

I should have brought it down.

باید می آوردمش پایین

I could have showed you what temperature it is in all different parts.

من می توانستم به شما نشان دهم که دمای آن در تمام نقاط مختلف چقدر است.

I would say you you are worth it, Mr. Steve.

من می گویم شما ارزشش را دارید، آقای استیو.

Definitely. You're right. I am.

قطعا. حق با شماست. من هستم.

Christina says Christina makes a very good point.

کریستینا می گوید کریستینا به نکته بسیار خوبی اشاره می کند.

You're all of your gifts are technological.

شما همه هدایای شما فناوری هستند.

Yes. Yes.

آره. آره.

So I have I have some technology for Mr.

بنابراین من یک فناوری برای آقای

Steve, for my studio, my lovely new wireless microphones.

استیو دارم، برای استودیویم، میکروفون های بی سیم جدید و دوست داشتنی ام.

I actually used one of those yesterday to record my New Year's

من در واقع از یکی از آن‌ها دیروز برای ضبط پیام شب سال نو خود استفاده کردم

Eve message, which is available on my YouTube channel right now.

که در حال حاضر در کانال YouTube من موجود است.

And I bought Mr.

و من برای آقای

Steve some technology as well to help with his WiFi connection so he doesn't have to use it anymore.

استیو مقداری فناوری خریدم تا به اتصال وای فای او کمک کنم تا دیگر مجبور نباشد از آن استفاده کند.

And also so he knows how warm it is

in SAT Marino has

مارینو

from her father an old humidity gauge.

از پدرش یک رطوبت سنج قدیمی دارد.

okay. Yes.

باشه. آره.

Because I've got one.

چون من یکی دارم

I maybe I'll show that in a future lesson,

شاید در درس آینده این را نشان دهم،

but I have an old style.

اما من یک سبک قدیمی دارم.

My my father had one.

پدرم یکی داشت.

He was hung it up in in the hallway.

او آن را در راهرو آویزان کرد.

And it's an old analogue gauge

و این یک گیج آنالوگ قدیمی است

and it shows you the pressure on what the weather's going to be in the humidity, in the temperature,

و فشار هوا را در رطوبت و دما به شما نشان می دهد

and you can give it a little tap and the needle moves and I'll show you which direction.

و می توانید کمی به آن ضربه بزنید و سوزن حرکت می کند و من به شما نشان می دهم که در کدام جهت.

Yeah, Old fashioned barometer.

آره، فشارسنج قدیمی.

I'm old fashioned.

من قدیمی هستم.

That's the word, Mr.

این کلمه آقای

Duncan, And it has a humidity gauge in it as well.

دانکن است و یک رطوبت سنج نیز در آن وجود دارد.

And it's been working for 60 years and it will probably go on working forever,

و 60 سال است که کار می کند و احتمالا برای همیشه کار می کند،

whereas these electronic ones, probably in two or three years, it'll break and I'll have to buy a new one.

در حالی که این الکترونیکی ها، احتمالاً دو یا سه سال دیگر، خراب می شوند و من باید یک جدید بخرم.

It certainly is a very scientific device,

مطمئناً این وسیله بسیار علمی است،

but but many houses used to have them.

اما بسیاری از خانه ها قبلاً آنها را داشتند.

So I remember growing up in the seventies and lots of houses did have these large barometers

بنابراین به یاد دارم که در دهه هفتاد بزرگ شدم و بسیاری از خانه‌ها این فشارسنج‌های بزرگ را

hanging on the walls normally in the hallway,

به طور معمول در راهرو روی دیوارها آویزان بودند

so they would know whether to take their umbrella with them to work

تا بدانند دقیقاً چتر خود را برای کار با خود ببرند یا خیر

Exactly.

.

And these will go on forever.

و اینها برای همیشه ادامه خواهند داشت.

So I look forward to sharing with you

بنابراین من مشتاقانه منتظر هستم تا

temperatures around where we live.

دمای اطراف محل زندگی خود را با شما به اشتراک بگذارم.

Of course, this year has been a busy year, hasn't it, Steve?

البته، امسال سال شلوغی بود، اینطور نیست، استیو؟

Something else happened, didn't it?

اتفاق دیگری افتاده، اینطور نیست؟

Something? yes, of course.

چیزی؟ بله حتما.

Something else. I'm not quite sure what it was.

یک چیز دیگر. من کاملاً مطمئن نیستم که چه چیزی بود.

What was it, Mr. Woolsey?

چی بود آقای وولسی؟

What did we do this year? No.

امسال چه کردیم؟ نه.

Did we do something this year?

امسال کاری کردیم؟

We did do something, didn't we.

ما کاری کردیم، نه.

What was it?

چی بود؟

What was it, Mr.

چی بود آقای

Duncan? I don't know.

دانکن؟ من نمی دانم.

I can't remember now.

الان یادم نمیاد

I think my brain has almost erased it.

فکر می کنم مغزم تقریباً آن را پاک کرده است.

Complete doing on my finger.

انجام کامل روی انگشت من.

So we don't know. We did do something else this year.

پس ما نمی دانیم. امسال کار دیگری انجام دادیم.

So we decide it to

بنابراین تصمیم می‌گیریم که

to to tie the knot, to get

گره را ببندیم، بند بیاوریم،

hitched, to

become

legal, as it were.

قانونی شود.

So. So that's what we did.

بنابراین. پس این کاری است که ما انجام دادیم.

We we did it the day before my birthday.

ما آن را یک روز قبل از تولد من انجام دادیم.

So whenever it is birthday, we know the day before

بنابراین هر زمان که تولد است، ما می دانیم که روز قبل

will be the anniversary of this thing being put onto my finger.

سالگرد این است که این چیز روی انگشت من گذاشته شود.

And to be honest, I can't get it off.

و صادقانه بگویم، نمی توانم آن را کنار بگذارم.

I think Mr.

فکر می کنم آقای

Steve has glued it onto my finger so I can't escape.

استیو آن را روی انگشت من چسبانده است تا من نتوانم فرار کنم.

How many years is it, Mr. Duncan? 34.

چند سال است آقای دانکن؟ 34.

34 years.

34 سال.

That's it.

خودشه.

I don't like wearing a ring.

من دوست ندارم حلقه بزنم

It annoys me.

اذیتم میکنه

But then I've never liked any jewellery I can because I must have very sensitive skin.

اما پس از آن من هرگز هیچ جواهری را دوست نداشتم زیرا باید پوست بسیار حساسی داشته باشم.

Mr. Duncan. Such a sensitive song

آقای دانکن آنقدر آهنگ حساسی

that I could, you know, necklaces, bracelets, rings, even a watch.

که می تونستم گردنبند، دستبند، انگشتر، حتی ساعت.

I don't even like wearing a watch.

من حتی دوست ندارم ساعت بپوشم.

I'm always aware of it.

من همیشه از آن آگاهم.

I don't know why, but that's just me.

نمی دانم چرا، اما این فقط من هستم.

But I'll wear it for you, Mr.

اما من آن را برای شما می پوشم، آقای

Duncan. Yes, that's nice.

دانکن. بله، این خوب است.

So we did that in August, and that was that was fun as well.

بنابراین ما این کار را در ماه اوت انجام دادیم، و این هم سرگرم کننده بود.

It was quite a good time.

زمان بسیار خوبی بود

We had an interesting time with that.

با آن دوران جالبی داشتیم.

We also

ما هم

well, I did we kind of did it together,

خوب، من این کار را انجام دادم، با هم این کار را انجام دادیم،

but I did this thing on my own, if that makes sense.

اما این کار را به تنهایی انجام دادم، اگر منطقی باشد.

We went to London because Steve had an important meeting

ما به لندن رفتیم زیرا استیو جلسه مهمی داشت

and I decided to go off on my own and.

و من تصمیم گرفتم خودم بروم و.

I actually made a lesson in London

من در واقع یک درس در لندن ساختم

and I have a feeling there might be lots of people who've never actually seen this lesson.

و احساس می کنم ممکن است افراد زیادی وجود داشته باشند که هرگز این درس را ندیده باشند.

But I did make a lesson where I was walking around London, I was doing lots of things.

اما در جایی که در لندن قدم می زدم، درسی درست کردم، کارهای زیادی انجام می دادم.

In fact, you might see it playing in the background now.

در واقع، ممکن است اکنون آن را در حال پخش در پس زمینه مشاهده کنید.

So there it was, the video that I made in London.

پس این بود، ویدیویی که من در لندن ساختم.

I think it was around.

فکر کنم اطرافش بود چه

When was it? Steve Around September.

زمانی بود؟ استیو در حدود سپتامبر.

It would have been September, yes,

باید سپتامبر بود، بله،

absolutely.

قطعا.

It would have been September.

شاید سپتامبر بود.

Mr. Duncan So I did some filming around London.

آقای دانکن بنابراین من در اطراف لندن فیلمبرداری کردم.

I have to say it was rather interesting.

باید بگم خیلی جالب بود

No, I was well, I was worried about doing it.

نه، حالم خوب بود، نگران این کار بودم.

But I have to say, once I arrived in London and I started filming, I felt quite relaxed.

اما باید بگویم زمانی که به لندن رسیدم و فیلمبرداری را شروع کردم، احساس آرامش کامل داشتم.

In fact, you might see in a moment just how relaxed I was because I was doing some filming.

در واقع، ممکن است در یک لحظه متوجه شوید که من چقدر آرام بودم زیرا مشغول فیلمبرداری بودم.

I went to Trafalgar Square and also here

من به میدان ترافالگار رفتم و همچنین اینجا

in Piccadilly Circus,

در سیرک پیکادیلی،

one of the busiest areas in London.

یکی از شلوغ ترین مناطق لندن.

So this is where I was doing some of my filming.

بنابراین این جایی بود که من مشغول انجام برخی از فیلمبرداری هایم بودم.

You might even see me in a few moments appearing on the screen.

حتی ممکن است چند لحظه دیگر من را ببینید که روی صفحه ظاهر می شوم.

If we wait long enough.

اگر به اندازه کافی صبر کنیم.

And I have to say, it's been many years since I went to London.

و باید بگویم که سال ها از رفتنم به لندن می گذرد.

And I did I did start to not

و من

the thought of going to London,

فکر کردم به لندن بروم،

but in fact, I have to say I did enjoy it.

اما در واقع، باید بگویم که از آن لذت بردم.

And there I am right there in Piccadilly Circus.

و من همانجا در سیرک پیکادیلی هستم.

And I did have a good time. I have to say. I enjoyed it.

و به من خوش گذشت من باید بگویم. من از آن لذت بردم.

And I would love this is what I would love to do, Steve.

و من دوست دارم این کاری است که دوست دارم انجام دهم، استیو.

I would love if we could go there

من دوست دارم اگر بتوانیم با هم به آنجا برویم

together

and do maybe a live stream from London.

و شاید یک پخش زنده از لندن انجام دهیم.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Yes, well, why not, Mr.

بله، خوب، چرا که نه، آقای

Duncan?

دانکن؟

You know, you can do a live stream wherever you like.

می دانید، می توانید در هر کجا که دوست دارید، یک پخش زنده انجام دهید. آیا

You did do did you do one?

شما یکی را انجام دادید؟

You did a livestream, didn't you, while you were?

در حالی که بودید، پخش زنده انجام دادید، نه؟

I did.

من کردم.

I did a livestream from outside the Houses

من یک پخش زنده از خارج از مجلس

of Parliament across from Westminster Bridge.

پارلمان روبروی پل وست مینستر انجام دادم.

That's right. It.

درست است. آی تی.

But yes, by the way, Lewis is saved up

اما بله، اتفاقاً، لوئیس ذخیره شده است

or is saving up for a potential meet up this year?

یا برای یک ملاقات احتمالی امسال پس انداز می کند؟

so we've got to do it now

بنابراین ما باید آن را اکنون انجام دهیم

because

زیرا

Lewis's already saved up for it, so.

لوئیس قبلاً برای آن پس انداز کرده است، بنابراین.

My goodness.

خدای من.

So wherever it may be, we're not sure it might be London,

بنابراین هر کجا که ممکن است باشد، مطمئن نیستیم که ممکن است لندن باشد،

although we're not very keen on that, are we.

اگرچه ما چندان مشتاق آن نیستیم.

Because, because for us it won't be a break.

چون، چون برای ما وقفه ای نخواهد بود.

So I think it would be lovely if it was a break for everyone, a change of scenery.

بنابراین فکر می‌کنم اگر یک استراحت برای همه باشد، یک تغییر منظره، دوست‌داشتنی خواهد بود.

So at the moment we have thought of a couple of places.

بنابراین در حال حاضر ما به چند مکان فکر کرده ایم.

We're not going to say where just yet because it might cause some confusion.

ما هنوز نمی‌خواهیم بگوییم کجاست زیرا ممکن است باعث سردرگمی شود.

So we don't want people booking tickets just yet.

بنابراین ما هنوز نمی خواهیم افرادی که بلیط رزرو کنند.

So we decided, but as soon as we know

بنابراین تصمیم گرفتیم، اما به محض اینکه بدانیم

we will let you know as well on the live chat.

در چت زنده نیز به شما اطلاع خواهیم داد.

So don't worry about here and I know it's going to be exciting.

پس نگران اینجا نباشید و می دانم که هیجان انگیز خواهد بود.

I think the whole year will revolve around this.

من فکر می کنم کل سال حول این محور خواهد بود.

Maybe we could go to several countries. I don't know.

شاید بتوانیم به چندین کشور برویم. من نمی دانم.

Maybe maybe one, maybe two, maybe two more.

شاید یکی، شاید دو، شاید دو تا دیگر.

I'm not sure about that.

مطمئن نیستم.

But yes, they will.

اما بله، آنها خواهند شد.

I think it'll probably have to be within Europe. Yes.

فکر می کنم احتمالا باید در اروپا باشد. آره.

At least this time

حداقل این بار

we may get further afield in in in the future.

ممکن است در آینده دورتر برویم.

But yeah, it's going to be very exciting.

اما بله، بسیار هیجان انگیز خواهد بود.

And wherever we are, we will do a live stream

و هر جا که باشیم، پخش زنده انجام می دهیم

and there will be lots of excitement.

و هیجان زیادی وجود خواهد داشت.

Somebody mentioned earlier that that we took the English weather with us to Paris.

یکی قبلاً گفته بود که هوای انگلیسی را با خود به پاریس بردیم.

I can't remember who said that.

یادم نمیاد کی گفته

That was quite a funny comment to make.

این اظهار نظر بسیار خنده دار بود.

It was a bit like that because, well, it started raining

کمی اینطور بود چون خوب، باران شروع شد

and then when the live stream started, suddenly the sun came out and it was lovely.

و بعد که پخش زنده شروع شد، ناگهان خورشید بیرون آمد و دوست داشتنی بود.

So it was very strange.

پس خیلی عجیب بود.

by the way, can I just wish your sister

در ضمن، آیا می توانم فقط

happy birthday for tomorrow?

برای فردا تولد خواهرت را تبریک بگویم؟

And this is quite incredible.

و این کاملاً باورنکردنی است.

Your sister has her birthday on the 1st of January and we're going over tomorrow.

خواهرت 1 ژانویه تولد دارد و ما فردا میریم.

We're going over to see Mr. Stevens sister only

ما می رویم تا خواهر آقای استیونز را ببینیم

we are. Yes.

. آره.

It's a special age. We won't say what it is.

سن خاصی است. ما نمی گوییم آن چیست.

No, I say it's a round number.

نه، من می گویم این یک عدد گرد است.

By the way, I must have a yes. It yeah.

اتفاقا من باید یک بله داشته باشم. بله

We've been together 34 years and we decided

ما 34 سال است که با هم هستیم و تصمیم گرفتیم

that we would finally

که بالاخره

get to tie the knot.

عقد را ببندیم.

So. Yep.

Thanks for asking,

بنابراین. بله

ممنون که پرسیدید،

but yes.

اما بله.

hello. From China.

سلام. از چین.

We've got somebody watching us from China. Mr. Duncan.

ما کسی را داریم که از چین ما را تماشا می کند. آقای دانکن

That's very rare because we know it's difficult for you to

این بسیار نادر است زیرا ما می دانیم که به اصطلاح بیرون کشیدن برای شما دشوار است

to break out so to speak.

.

Yes. And get and get to see us. So.

آره. و به ما برس و ببین. بنابراین.

Hi. Hello. Hello. A big niggle to you.

سلام. سلام. سلام. یک غرور بزرگ برای شما

And I suppose you have already

و من فکر می کنم شما قبلاً

had your New Year's celebrations as well.

جشن های سال نو خود را نیز برگزار کرده اید.

So I would imagine it's already 2024 in China.

بنابراین من تصور می کنم در حال حاضر سال 2024 در چین است.

It's not here yet.

هنوز اینجا نیست.

We have to wait a few more hours before we can have our new year.

باید چند ساعت دیگر منتظر بمانیم تا بتوانیم سال جدید را جشن بگیریم.

But congratulations.

ولی تبریک میگم

And yes, I hope you enjoy today's live stream.

و بله، امیدوارم از پخش زنده امروز لذت ببرید.

Watching from China, a place that I know quite well because I used to live there.

از چین تماشا می کنم، جایی که به خوبی می شناسم زیرا قبلاً در آنجا زندگی می کردم.

Your sister gave us

خواهرت

the most amazing card and I didn't show it last week.

شگفت انگیزترین کارت را به ما داد و من هفته گذشته آن را نشان ندادم.

So I'm going to put things right now,

بنابراین من می خواهم چیزها را همین الان قرار دهم،

and this is this is a lovely Christmas card.

و این یک کارت کریسمس دوست داشتنی است.

And if you look at it, it's three dimensional.

و اگر به آن نگاه کنید، سه بعدی است.

I've never seen a card like this before.

من تا به حال چنین کارتی ندیده بودم. آیا

Isn't that amazing?

این شگفت انگیز نیست؟

I know a beautiful card.

من یک کارت زیبا می شناسم.

And if you open it, it turns into a three dimensional picture.

و اگر آن را باز کنید به یک تصویر سه بعدی تبدیل می شود.

So you can actually look at the picture and you can go into it.

بنابراین می توانید در واقع به تصویر نگاه کنید و می توانید وارد آن شوید.

So as I move my camera around,

بنابراین همانطور که دوربینم را به اطراف حرکت می دهم،

you can see that it's actually three dimensional.

می بینید که در واقع سه بعدی است.

Isn't that wonderful?

این فوق العاده نیست؟

So can I say thank you to Janice for your lovely Christmas card?

بنابراین می توانم از جانیس برای کارت کریسمس دوست داشتنی شما تشکر کنم؟

Absolutely amazing.

واقعا شگفت انگیز. اگر با شما صادق باشم،

I think it's one of the the most unusual Christmas cards I've ever received, if I was honest with you.

فکر می کنم این یکی از غیر معمول ترین کارت های کریسمس است که تا به حال دریافت کرده ام.

Yeah, because it seems like a normal card when you when you get it and then it suddenly springs open,

بله، چون زمانی که کارت را دریافت می کنید، به نظر یک کارت معمولی می رسد و ناگهان

as you say, into this three dimensional

به قول شما به این شکل سه بعدی باز می شود

form,

which is.

.

Yeah, very beautiful.

آره خیلی قشنگه

In fact, we did receive quite a few Christmas cards and we did show them last Monday.

در واقع، ما تعداد زیادی کارت کریسمس دریافت کردیم و دوشنبه گذشته آنها را نشان دادیم.

So if you didn't see last Monday's live stream

بنابراین، اگر پخش زنده دوشنبه گذشته را ندیدید

sorry, last Sunday, last Sunday, which was Christmas Eve,

، متأسفیم، یکشنبه گذشته، یکشنبه گذشته، که شب کریسمس بود،

we did show many of our Christmas cards just case

ما بسیاری از کارت‌های کریسمس خود را فقط در صورتی که

you did not see it.

آن را ندیده‌اید نشان دادیم.

Wonderful.

And I'm looking forward tomorrow to seeing your sister and helping her

فوق العاده است.

و من مشتاقانه منتظر فردا هستم تا خواهرت را ببینم و به او کمک کنم تا

celebrate birthday on January the first.

تولد اول ژانویه را جشن بگیرد.

Imagine that.

تصور کنید که.

And I think that's three.

و من فکر می کنم این سه است. به

Is that the reason why her name is Jan?

همین دلیل اسمش جان است؟

Yeah, I think so.

آره، من اینطور فکر می کنم.

nice. Yes.

خوب. آره.

Yeah, exactly that. That is the reason.

آره دقیقا همینطوره دلیلش همین است.

I think it's like my older sister.

فکر کنم مثل خواهر بزرگترم باشه

My older sister is

خواهر بزرگترم

called April.

آپریل نام دارد.

Can you guess when she was born?

آیا می توانید حدس بزنید او چه زمانی به دنیا آمد؟

Yes. And only certain names aren't

آره. و فقط نام های خاصی

that the same or very similar to the months?

شبیه ماه ها نیستند یا خیلی شبیه آن ها هستند؟

I don't think this one.

من فکر نمی کنم این یکی

I don't know. Maybe August. You could be Augustus.

من نمی دانم. شاید مرداد. شما می توانید آگوستوس باشید.

Yes, you could be Augustus, couldn't you?

بله، شما می توانید آگوستوس باشید، نه؟

A nice Roman name may or may just.

یک نام رومی زیبا ممکن است یا ممکن است.

We've had Jan.

ما ژانویه را داشتیم.

It's the one for February.

این یکی برای فوریه است.

No, this should be.

نه، این باید باشد.

No, I don't think there's any names that match any of the other name for. Yes.

نه، فکر نمی‌کنم هیچ نامی وجود داشته باشد که با نام دیگری مطابقت داشته باشد. آره.

We've got Janice for Jan March.

ما جنیس را برای ژانویه مارس داریم.

She's the one from March April.

او یکی از مارس آوریل است.

April, May.

آوریل، می.

Augustus may be.

آگوستوس ممکن است باشد.

That's not a popular name these days, is it.

این نام محبوب این روزها نیست، درست است.

I always think of Willy Wonka and the Chocolate Factory

من همیشه به ویلی ونکا و کارخانه شکلات سازی فکر می کنم

because Augustus was the I think he was the fat kid

زیرا آگوستوس همان بچه چاقی بود

who ended up falling into the chocolate machine

که در نهایت در دستگاه شکلات سازی افتاد

and he gets stuck in the chocolate machine.

و در دستگاه شکلات گیر کرد.

I think that's him, isn't it, Augustus Gloom or something like that.

فکر می کنم او باشد، نه، آگوستوس گلوم یا چیزی شبیه به آن.

I've never known anybody called Augustus.

من هرگز کسی را به نام آگوستوس نشناختم.

Maybe it maybe it's popular in Italy. I don't know.

شاید در ایتالیا محبوب باشد. من نمی دانم.

It may.

ممکن است.

It may be.

ممکن است.

Maybe.

Maybe somebody could tell us.

شاید.

شاید کسی به ما بگوید

Maybe Christine, You could tell us or Francesca.

شاید کریستین، شما می توانید به ما بگویید یا فرانچسکا.

I think so. Or

من هم اینچنین فکر میکنم. یا

anyone who is watching is my brain's going.

هرکسی که تماشا می کند مغز من در حال حرکت است.

My brain's getting fried.

مغزم داره سرخ میشه

Giovanni could tell us whether Augustus had a popularity.

جیووانی می تواند به ما بگوید که آیا آگوستوس محبوبیتی داشته است یا خیر.

I suppose if your name was Jesus, that would definitely be associated with.

من فکر می کنم اگر نام شما عیسی بود، قطعاً با آن مرتبط می شد.

With December.

با دسامبر.

Yeah, Well, you might be surprised that it is actually very popular name in certain parts of the world.

بله، خوب، ممکن است تعجب کنید که این نام واقعاً در برخی از نقاط جهان بسیار محبوب است.

Yes, the name Jesus.

بله نام عیسی

Or sometimes I think it's Hassocks as well.

یا گاهی فکر می کنم هاسوکس هم هست.

Some people use that particular phrase, but yeah.

برخی از افراد از آن عبارت خاص استفاده می کنند، اما بله.

Yeah. Yes it it is.

آره بله همینطور است. افراد

There are many, many Jesus

بسیار زیادی

named people around the world.

به نام عیسی در سراسر جهان وجود دارند.

Steve, we are going to take one last

استیو، ما قصد داریم آخرین

look at the safari park that we visited this year.

نگاهی به پارک سافاری که امسال از آن بازدید کردیم بیاندازیم.

And then we are going to talk about New Year's.

و سپس در مورد سال نو صحبت خواهیم کرد.

Yes, we want to know what your resolutions are, so get ready to put them on the live chat.

بله، ما می‌خواهیم بدانیم تصمیمات شما چیست، پس آماده باشید تا آنها را در چت زنده قرار دهید.

Get ready and we will hold you to them.

آماده شوید و ما شما را نزد آنها نگه می داریم.

So what are your New Year's resolutions?

پس تصمیمات سال نو شما چیست؟

What are your plans?

برنامه هات چیه؟

We will show you some of ours and you can show us

ما تعدادی از خود را به شما نشان خواهیم داد و شما می توانید

some of yours.

تعدادی از خود را به ما نشان دهید.

There it was.

آنجا بود.

And we had a great time.

و به ما خوش گذشت.

West Midlands Safari Park is the name of the place.

پارک سافاری وست میدلندز نام این مکان است.

That's what it's called.

اسمش همینه

You wait there, Steve.

تو اونجا صبر کن استیو

They there it.

آنها آنجا هستند.

It's just me at the moment.

در حال حاضر فقط من هستم.

Okay, It's okay.

باشه، اشکالی نداره

That was good.

خوب بود. آیا

Did you like this? Do you enjoy that moment of time?

این را دوست داشتید؟ آیا از آن لحظه لذت می بری؟

For those who are wondering, English addict is with you today, New Year's Eve.

برای کسانی که در تعجب هستند، معتاد انگلیسی امروز، شب سال نو، با شماست.

We are alive at the moment for about another 20 minutes.

ما در حال حاضر حدود 20 دقیقه دیگر زنده هستیم.

If are celebrating the new year, can I say Happy New Year to you?

اگر سال نو را جشن می گیرید، می توانم سال نو را به شما تبریک بگویم؟

I hope you have a super duper

امیدوارم

Happy New Year wherever are watching in the world.

سال نو را در هر کجای دنیا که تماشا می کنید، مبارک باشد.

Of course, we also have here he is.

البته اینجا هم داریم که او هست. می

You can say you can say something now, Steve,

تونی بگی الان می تونی چیزی بگی، استیو،

honestly, I know I'm back. Yes.

راستش، می دونم که برگشتم. آره.

Yeah.

We've already got people putting their New Year's resolutions in

آره

ما قبلاً افرادی را داریم که تصمیمات سال نو خود را در

anarchy says My only resolution is that I'm not going to make any resolutions.

هرج و مرج قرار می دهند و می گویند تنها تصمیم من این است که هیچ تصمیمی نخواهم گرفت.

That's just. That's a good one.

فقط همین است. این یکی خوب است.

I think it is good because,

من فکر می کنم خوب است زیرا،

yeah, I mean, the thing is,

بله، منظورم این است که، می دانید،

you know, lots of people make New Year's resolutions and I've made them over the years.

افراد زیادی تصمیمات سال نو را می گیرند و من آنها را در طول سال ها اتخاذ کرده ام.

But how many of them do actually

اما چه تعداد از آنها واقعاً

stick to and this is the problem.

به آنها پایبند هستند و این مشکل است.

Is it actually worth making any or not?

آیا واقعا ارزش ساختن دارد یا خیر؟

Because unless you're very very

چون اگر خیلی خیلی

dedicated and very well aware, I'm looking for well motivated.

فداکار و خیلی خوب آگاه نباشید، من به دنبال انگیزه خوبی هستم.

Motivated, then probably you will forget about them

با انگیزه، احتمالاً به

quite quickly as soon as you go back to work.

محض اینکه به سر کار برگشتید، آنها را به سرعت فراموش خواهید کرد.

And so maybe you could make,

و بنابراین شاید بتوانید، به

I think, the answer is to make maybe one,

نظر من، پاسخ این است که شاید یکی بسازید،

because you can at any time of the year, you can decide you want to do something. Yes.

زیرا می توانید در هر زمانی از سال، تصمیم بگیرید که می خواهید کاری انجام دهید. آره.

You don't have to do it now and put that pressure on yourself.

الان لازم نیست این کار را انجام دهید و این فشار را به خودتان وارد کنید.

Maybe you could say one thing

شاید بتوانید چیزی بگویید

that might be a short term goal because.

که ممکن است یک هدف کوتاه مدت باشد زیرا.

That's the trouble with lots of long term goals is that they're difficult to achieve

مشکل بسیاری از اهداف بلندمدت این است که دستیابی به آنها دشوار است،

because they often require lots of steps in between

زیرا اغلب به گام‌های زیادی در این بین نیاز دارند

to get to the big that you're after.

تا به اهداف بزرگی برسید.

And we've discussed, as in

و همانطور که در

previous run ups and when we've talked

دوره‌های قبلی و زمانی که

about New Year's resolutions, is that the the bigger

در مورد تصمیمات سال نو صحبت کردیم، بحث کرده‌ایم، این است که هر چه

the goal, probably the more steps you can have to break it down.

هدف بزرگ‌تر باشد، احتمالاً مراحل بیشتری برای شکستن آن خواهید داشت.

It's going to need a lot of planning to get to.

برای رسیدن به آن به برنامه ریزی زیادی نیاز است.

But if it's something worthwhile and something you want to do, it is worth doing.

اما اگر کاری ارزشمند است و می‌خواهید انجام دهید، ارزش انجام آن را دارد.

Normally what people tend

معمولاً کاری که مردم

to do at this time of year, they think of two things.

در این زمان از سال انجام می دهند، به دو چیز فکر می کنند.

They think of their own personal happiness.

آنها به خوشبختی شخصی خود فکر می کنند.

So maybe something that they are happy with or maybe unhappy with.

بنابراین شاید چیزی که از آن راضی یا شاید ناراضی باشند.

Quite often it's the latter,

اغلب اوقات دومی است

and we often think of things like health.

و ما اغلب به چیزهایی مانند سلامت فکر می کنیم.

So it's normally things that we are doing

بنابراین معمولاً کارهایی که ما انجام می‌دهیم و

that we feel are not good for us, things

احساس می‌کنیم برای ما خوب نیستند، چیزهایی که

we feel that are bad for us, maybe overeating.

احساس می‌کنیم برای ما مضر هستند، شاید پرخوری.

And let's face it, that's what we do at time of year.

و اجازه دهید با آن روبرو شویم، این کاری است که ما در زمان سال انجام می دهیم. می‌دانم که

I know we have we were we were eating cheese last night, Mr.

دیشب داشتیم پنیر می‌خوردیم، آقای

Steve and myself, as this as if cheese was about to vanish from the planet.

استیو و من، انگار که پنیر از روی کره زمین محو می‌شود.

We were we were eating it. It's because it's so lovely.

ما داشتیم می خوردیمش دلیلش اینه که خیلی دوست داشتنیه

But now I realise that I am once again going to have to lose a bit of weight.

اما اکنون متوجه شدم که یک بار دیگر باید کمی وزن کم کنم.

I have put some weight on over the past couple of weeks

در چند هفته گذشته مقداری وزن اضافه کرده ام

and now I have to lose it again.

و اکنون باید دوباره آن را کم کنم.

So we often think of health that we stay very common, for

بنابراین ما اغلب به سلامت فکر می‌کنیم که بسیار رایج می‌مانیم، زیرا

there are certain companies that specialise in helping people lose weight,

شرکت‌های خاصی وجود دارند که در کمک به کاهش وزن افراد متخصص هستند،

like slimming world for example,

مانند دنیای لاغری برای مثال، یکی از

is a popular one in the UK and

محبوب‌ترین موارد در بریتانیا است و

their classes will be full.

کلاس‌هایشان پر خواهد بود.

They must be rubbing hands together in January.

آنها باید در ژانویه دست خود را به هم بمالند.

The Health Spa's the Health Clinic gyms, the gyms

اسپا هلث، سالن‌های ورزشی کلینیک سلامت است، سالن‌های بدنسازی

because people suddenly sign up because they want to get healthy.

به این دلیل که مردم ناگهان ثبت‌نام می‌کنند زیرا می‌خواهند سالم باشند.

It's a New Year's resolution.

این یک تصمیم سال نو است.

They might say, I want to lose weight, or

آنها ممکن است بگویند، من می خواهم وزن کم کنم، یا

they might say, Well, I'm going on holiday in July.

ممکن است بگویند، خوب، من در ماه جولای به تعطیلات می روم.

I want to lose so much weight by then.

میخوام تا اون موقع خیلی وزن کم کنم

And that's good to have something a goal to reach for.

و این خوب است که هدفی برای رسیدن به آن داشته باشید.

And I think that's the thing with New Year's resolutions, it's too easy to be very vague with them.

و من فکر می کنم این چیزی است که در مورد تصمیمات سال نو وجود دارد، خیلی آسان است که با آنها بسیار مبهم باشیم.

And I think you have to be very precise with

و من فکر می کنم شما باید خیلی دقیق باشید

because they are goals in effect, aren't they? Yes.

زیرا آنها اهدافی هستند که در عمل هستند، اینطور نیست؟ آره.

New Year's resolution are things you want to achieve their goals, just like in work.

تصمیمات سال نو چیزهایی هستند که شما می خواهید به اهداف آنها برسید، درست مانند کار.

And you have to be specific

و شما باید

in how you write out

در نحوه نوشتن دقیق باشید

and you have to say by a

و باید در

certain time it has to be quite

زمان مشخصی بگویید که باید کاملاً

precise.

It's no good just to say, I want to lose weight.

دقیق باشد.

خوب نیست فقط بگویم می خواهم وزن کم کنم.

Well, that's not a very achievable goal.

خوب، این هدف چندان دست یافتنی نیست.

How much do you want to lose and by when?

چقدر می خواهید از دست بدهید و تا کی؟

And then that focus is it in the mind?

و سپس آن تمرکز در ذهن است؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I think you're right. Yes, That is that is a good point.

فکر می کنم حق با شماست. بله، این نکته خوبی است.

So when we think of resolutions, quite often they are personal things,

بنابراین وقتی به تصمیم‌ها فکر می‌کنیم، اغلب آنها چیزهای شخصی هستند،

some sort of personal improvement or growth

نوعی پیشرفت یا رشد شخصی

that we want to actually make real during the following year.

که می‌خواهیم در طول سال آینده آن را واقعی کنیم.

And I think it is it is a good thing as long as you can actually do it,

و من فکر می‌کنم این کار خوبی است تا زمانی که واقعاً بتوانید آن را انجام دهید،

as long as you can actually carry that thing out.

تا زمانی که واقعاً بتوانید آن کار را انجام دهید.

But quite often, as you know, the best

اما اغلب، همانطور که می‌دانید، بهترین

laid plans of mice and men fairly rarely,

برنامه‌های موش‌ها و مردان نسبتاً به ندرت، به

rarely come to fruition,

ندرت محقق می‌شوند،

and that's what happens normally this time of year.

و این چیزی است که به طور معمول در این زمان از سال اتفاق می‌افتد.

So I suppose I have a couple of New Year's resolutions that I'm going to share with you.

بنابراین فکر می کنم چند تصمیم سال نو دارم که با شما در میان می گذارم.

One of them,

یکی از آنها،

in fact, it's one I've already started acting on,

در واقع، یکی از آنها است که من قبلاً بازی در آن را شروع کرده‌ام،

and that is not worrying

و این نگرانی

so much about the things you cannot change.

در مورد چیزهایی است که نمی‌توانید تغییر دهید.

Don't worry about what you can't change.

نگران چیزی نباشید که نمی توانید تغییر دهید.

So this is probably something going to continue from this year into the new year.

بنابراین احتمالاً این چیزی است که از امسال تا سال جدید ادامه خواهد یافت.

Don't worry about what people think.

نگران نظر مردم نباشید.

Sometimes we think too much or we overthink

گاهی اوقات ما بیش از حد فکر می کنیم یا

about what others are thinking about us

در مورد آنچه دیگران در مورد ما فکر می کنند بیش از حد فکر می کنیم

and sometimes we can be completely wrong about it.

و گاهی اوقات ممکن است در مورد آن کاملاً اشتباه کنیم.

We might think that a person hates us or dislikes us,

ما ممکن است فکر کنیم که شخصی از ما متنفر است یا از ما متنفر است،

and yet they might, that they might have no opinion whatsoever.

و با این حال آنها ممکن است که هیچ نظری نداشته باشند.

So it is easy to overthink and

بنابراین افراط اندیشی آسان است و

have I have, over the past three or four months started to relax more and more

در طول سه یا چهار ماه گذشته شروع به آرامش بیشتر و بیشتر کردم

to try and and focus on the future

تا

instead of letting the past dominate my life.

به جای اینکه بگذارم گذشته بر زندگی من مسلط شود، روی آینده تمرکز کنم.

I'm sure a lot of people are like this. Steve.

مطمئنم خیلی ها اینجوری هستن استیو

They are absolutely.

آنها کاملا هستند.

I think.

من فکر می کنم.

I mean, Christina has touched on it and so has Patrick by saying Patrick said my

منظورم این است که کریستینا آن را لمس کرده است و همینطور پاتریک با گفتن پاتریک گفت که

my best resolution is living in moment

بهترین تصمیم من زندگی در لحظه ای است

that this is something that I am very bad at.

که من در آن بسیار بد هستم.

I'm always living up in my head

من همیشه در ذهنم زندگی می کنم

and my imagination is I'm always somewhere else. Mr.

و تصورم این است که همیشه جای دیگری هستم. آقای

Duncan's always complaining that time I'm not in the moment

دانکن همیشه شاکی است که من در آن لحظه نیستم

and you know, he's talking to me or we're going for a walk.

و می دانید، او با من صحبت می کند یا می رویم پیاده روی.

But I'm thinking of something else,

اما من به چیز دیگری فکر می کنم،

something I want to do.

کاری که می خواهم انجام دهم.

Maybe work may be a tune's going over my head.

شاید کار ممکن است یک آهنگ بالای سرم باشد.

May be a conversation I had with somebody that is making me angry.

ممکن است صحبتی باشد که با کسی داشتم که باعث عصبانیت من شود.

And that's very bad for you living in the moment.

و این برای شما که در لحظه زندگی می کنید بسیار بد است.

If and I know people, I've had friends

اگر و من مردم را می شناسم، دوستانی داشته ام

and I have got friends who live in the moment.

و دوستانی دارم که در لحظه زندگی می کنند.

Absolutely.

کاملا.

I like being around them because it's very refreshing to be with somebody who is noticing things,

من دوست دارم در کنار آنها باشم زیرا بودن با کسی که به چیزهایی توجه می کند و از

who is enjoying life, because you can't you can only enjoy this moment, can't you?

زندگی لذت می برد بسیار شاداب است، زیرا شما نمی توانید فقط از این لحظه لذت ببرید، نه؟

We've only got this moment like now on this livestream.

ما فقط همین لحظه مثل الان را در این پخش زنده داریم.

This is all we've got this is, this is reality.

این تمام چیزی است که ما داریم، این واقعیت است.

And if we can't live in it, if we're which is why I like

و اگر نمی‌توانیم در آن زندگی کنیم، به همین دلیل است که دوست دارم

being on the live streams, because I can only be in the moment.

در جریان‌های زنده باشم، زیرا فقط می‌توانم در لحظه باشم.

Yes. I cannot be doing anything else or thinking because you'd all notice that I wasn't here.

آره. من نمی توانم کار دیگری انجام دهم یا فکر کنم زیرا همه شما متوجه می شوید که من اینجا نیستم.

So I do like the live streams because I can be living.

بنابراین من پخش زنده را دوست دارم زیرا می توانم زندگی کنم.

I am literally living in this second. Yes.

من به معنای واقعی کلمه در این ثانیه زندگی می کنم. آره.

And I cannot do anything else.

و من نمی توانم کار دیگری انجام دهم.

And that then relaxes your mind when you're only focusing on one thing instead of maybe thinking about,

و این ذهن شما را آرام می کند، زمانی که به جای اینکه فکر کنید، فقط روی یک چیز تمرکز می کنید،

I've got to do that tomorrow.

من باید فردا این کار را انجام دهم.

there's a tune going over in your head and then you having a conversation

آهنگی در ذهنت می گذرد و بعد

with somebody, somebody else, You an argument with the other day.

با کسی صحبت می کنی، یکی دیگر، با آن روز بحث می کنی.

You can have two or three or more things going on at the same time

شما می توانید دو یا سه یا چند مورد را به طور همزمان داشته باشید

that creates stress in your head.

که باعث ایجاد استرس در سر شما شود.

But if you're doing

اما اگر اکنون

just one thing like this livestream

فقط یک کار مانند این پخش زنده انجام می‌دهید

now or having a conversation with somebody,

یا با کسی صحبت می‌کنید،

you will automatically relax as long as you're not arguing in that moment

تا زمانی که در آن لحظه بحث نکنید، به طور خودکار آرامش خواهید داشت،

because you're just focusing on that one thing and all your energy is concentrated on that.

زیرا فقط روی آن یک چیز تمرکز می‌کنید و تمام انرژی شما صرف است. روی آن متمرکز شد.

So thank you for that, Patrick.

پس بابت آن متشکرم، پاتریک.

And and also Beatrice mentioned that this is about

و همچنین بئاتریس اشاره کرد که این موضوع است

and that is what my resolution is,

و تصمیم من این

is that to live in the moment, to enjoy life

است که زندگی در لحظه، لذت بردن از زندگی

because of losing friends and losing relatives

به دلیل از دست دادن دوستان و از دست دادن خویشاوندان

makes you realise that you need to enjoy life

باعث می شود متوجه شوید که باید از زندگی لذت ببرید

and live in the moment because you don't know how much time you've got left.

و در لحظه زندگی کنید. نمی دانی چقدر زمان برایت باقی مانده است

Well, it's it's like the old cliche.

خوب، مثل کلیشه های قدیمی است.

Life is short and it is.

زندگی کوتاه است و هست.

And you don't want to regret

و نمی خواهید از

things that you haven't done.

کارهایی که انجام نداده اید پشیمان شوید.

Inaki asks, Has someone ever measured

ایناکی می پرسد، آیا کسی تا به حال اندازه گیری کرده است که

how long the average resolution lasts?

وضوح متوسط ​​چقدر طول می کشد؟

Now, if had to guess, I would say

حالا اگر بخواهم حدس بزنم، می گویم

for the first two weeks or three weeks of January.

برای دو هفته یا سه هفته اول ژانویه.

So. So I would imagine a lot of people

بنابراین. بنابراین تصور می‌کنم بسیاری از مردم

give up their resolutions before the end of January

قبل از پایان ژانویه تصمیم‌های خود را رها می‌کنند

and then some might continue for a few weeks,

و سپس برخی ممکن است برای چند هفته ادامه پیدا کنند،

but then slowly that resolution starts to disappear.

اما به تدریج این قطعنامه شروع به ناپدید شدن می‌کند.

The things they were doing starts to well,

کارهایی که آنها انجام می دادند به خوبی شروع می شود،

it starts to stop basically.

اساساً شروع به متوقف شدن می کند.

The other thing I want, the other thing I want to do

چیز دیگری که می خواهم، کار دیگری که می خواهم انجام دهم این است که

is, is stop worrying about things.

نگران چیزها نباشم.

I have got no control over.

من کنترلی ندارم

If you know, control what you can control

اگر می دانید، آنچه را که می توانید کنترل کنید کنترل کنید

and stop worrying about things you can't control.

و نگران چیزهایی نباشید که نمی توانید کنترل کنید.

Yes. Like what other people are saying about you

آره. مانند آنچه دیگران در مورد شما می گویند

or there are certain things you know, something happens and you don't like it.

یا چیزهای خاصی وجود دارد که شما می دانید، اتفاقی می افتد و شما آن را دوست ندارید.

You can this is maybe some action you can take to change it.

شما می توانید این شاید اقدامی باشد که می توانید برای تغییر آن انجام دهید.

But there are lots of things that you can't change like the past.

اما چیزهای زیادی وجود دارد که شما نمی توانید آنها را مانند گذشته تغییر دهید.

You can't change the past.

شما نمی توانید گذشته را تغییر دهید.

The past is the past. It's happened

گذشته ها گذشته. این اتفاق افتاده

and worrying about it.

و نگران آن هستم.

I know it's easy to say, but this is what I want to try

می‌دانم گفتنش آسان است، اما این چیزی است که می‌خواهم تلاش کنم

and achieve is stop worrying what other people think of me.

و به آن برسم این است که دیگر نگران این نباشم که دیگران در مورد من چه فکر می‌کنند.

I live in the moment and just enjoy life more.

من در لحظه زندگی می کنم و از زندگی بیشتر لذت می برم.

Well, the one thing that I remember last year,

خوب، چیزی که سال گذشته به یاد دارم،

at the end of last year, we made a resolution this year

در پایان سال گذشته، امسال تصمیم گرفتیم

and that was to travel more and experience more things.

و آن این بود که بیشتر سفر کنیم و چیزهای بیشتری را تجربه کنیم.

And in a way we have we've done that.

و به نوعی ما این کار را انجام داده ایم.

So, yes, I would like to announce right now that we did

بنابراین، بله، می‌خواهم همین الان اعلام کنم که ما

manage to achieve at least one of our resolutions

موفق شدیم حداقل به یکی از تصمیماتمان

from last year, which was to see more of the world

در سال گذشته دست پیدا کنیم که این بود که بیشتر دنیا را ببینیم

and have our lovely rendezvous with our viewers.

و قرار ملاقات دوست داشتنی خود را با بینندگانمان داشته باشیم.

And we are hoping to do the same thing again in 2024.

و ما امیدواریم که در سال 2024 دوباره همین کار را انجام دهیم.

So we will keep you up to date as soon as we know what is happening

بنابراین به محض اینکه بدانیم

with the 2024 rendezvous.

با قرار ملاقات 2024 چه اتفاقی می افتد، شما را در جریان قرار خواهیم داد.

Are you excited Now?

الان هیجان زده ای؟

I have to say my stomach, my tummy is going over and over with excitement.

باید بگویم شکمم، شکمم با هیجان بارها و بارها می رود.

I have to say. So we at least we did that.

من باید بگویم. بنابراین ما حداقل این کار را کردیم.

We did manage to keep to, to,

ما موفق شدیم

to at least one of our resolutions from this year.

حداقل به یکی از قطعنامه های امسال خود پایبند باشیم.

And I think I think it's a lot of people do say you've got to be careful.

و من فکر می کنم که بسیاری از مردم می گویند که شما باید مراقب باشید.

I think as well. We live in the moment. Live in the moment.

من هم فکر می کنم. ما در لحظه زندگی می کنیم. در لحظه زندگی کن.

But you have to you have to plan to a certain extent for the future.

اما باید تا حدی برای آینده برنامه ریزی کنید.

Yes, not Miles in the future.

بله، نه مایلز در آینده.

There's only I know in business,

فقط من در تجارت می شناسم،

they they they it's very difficult to plan,

آنها برای آنها برنامه ریزی بسیار دشوار است، می

you know, anything beyond sort of a few years.

دانید، هر چیزی فراتر از چند سال.

It's so many variables, it's almost impossible to plan.

آنقدر متغیر است که برنامه ریزی تقریبا غیرممکن است.

But you can certainly plan short term things.

اما مطمئناً می توانید برای کارهای کوتاه مدت برنامه ریزی کنید.

You need to plan some things, otherwise you won't achieve anything.

شما باید برای برخی چیزها برنامه ریزی کنید، در غیر این صورت به هیچ چیز نمی رسید.

You can't just only live in moment and just enjoy life all the time.

شما نمی توانید فقط در لحظه زندگی کنید و همیشه از زندگی لذت ببرید .

You have to have some goals, something you want to change, something to work towards.

شما باید اهدافی داشته باشید، چیزی که می خواهید تغییر دهید، چیزی برای تلاش برای رسیدن به آن.

But just

اما بله

in yeah, enjoying life, living more in the moment and stop worrying about things

، لذت بردن از زندگی، زندگی بیشتر در لحظه و دست از نگرانی در مورد چیزهایی

that have happened in the past that I can't change. Yes.

که در گذشته اتفاق افتاده و من نمی توانم آنها را تغییر دهم. آره.

And that I've got no control over.

و اینکه کنترلی روی آن ندارم

Like I got very upset about going to see

مثل اینکه از رفتن به دیدن

a customer budget before Christmas and I turned up there.

بودجه مشتری قبل از کریسمس بسیار ناراحت شدم و آنجا آمدم.

It was a long way to and they weren't there.

راه طولانی بود و آنها آنجا نبودند.

They had forgotten I was going.

آنها فراموش کرده بودند که من می روم.

I got very annoyed and upset about it, but I shouldn't have done because it's beyond my control.

من از این موضوع خیلی اذیت و ناراحت شدم، اما نباید این کار را می کردم، زیرا این کار خارج از کنترل من است.

But actually it probably was.

اما در واقع احتمالا اینطور بوده است.

I probably could have found out first.

من احتمالا می توانستم اول بفهمم.

But yeah, that's just a small example.

اما بله، این فقط یک مثال کوچک است.

Yes, but anyway, that's me.

بله، اما به هر حال، من هستم.

Leave the past behind because the past is the past.

گذشته را پشت سر بگذارید زیرا گذشته گذشته است.

Especially things that have caused you maybe heartache or difficulty or anger.

به خصوص چیزهایی که باعث درد دل یا مشکل یا عصبانیت شما شده است.

Some sort of strong emotional response that was negative.

نوعی واکنش احساسی قوی که منفی بود.

Try to leave it behind.

سعی کنید آن را پشت سر بگذارید.

And I always think the new Year is a good opportunity to do that.

و من همیشه فکر می کنم سال جدید فرصت خوبی برای انجام این کار است.

You can leave the old behind.

شما می توانید قدیمی را پشت سر بگذارید.

So if things didn't go as planned,

بنابراین اگر همه چیز طبق برنامه پیش نرفت،

you have a whole new year to play with.

یک سال جدید برای بازی دارید.

And I think that's that's the best way of looking at it doesn't anarchy makes a good point.

و من فکر می کنم که این بهترین راه برای نگاه کردن به آن است که هرج و مرج نکته خوبی را نشان نمی دهد.

A long term planning for the long term is

برنامه ریزی بلندمدت برای بلندمدت

difficult, but short term

دشوار است، اما کوتاه مدت

is much easier because you've got more control over over events.

بسیار آسان تر است، زیرا کنترل بیشتری بر رویدادها دارید.

Yes, I mean, it's impossible to predict what's going to happen five years down the road.

بله، منظورم این است که نمی توان پیش بینی کرد که در پنج سال آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.

It's just it's just impossible.

این فقط غیر ممکن است.

I mean, you might plan for something, but there are all sorts of other things will crop along the way. Yes.

منظورم این است که شما ممکن است برای چیزی برنامه ریزی کنید، اما چیزهای دیگری نیز در این راه به وجود می آیند. آره.

That will probably make it impossible.

که احتمالا آن را غیرممکن می کند.

Well, I think if if if 2020 has taught us anything

خوب، من فکر می‌کنم اگر سال 2020 چیزی به ما آموخته باشد

when the pandemic came around and everything went crazy,

که همه‌گیری همه‌گیر شد و همه چیز دیوانه‌کننده شد،

if there's one thing that that has taught us is you never quite know what's coming next.

اگر چیزی باشد که به ما یاد داده این است که هرگز کاملاً نمی‌دانی که آینده چه خواهد شد.

You never know what's coming next.

هیچوقت نمیدونی بعدش چی میشه

And one Rosa makes a good point here.

و یکی از رزا در اینجا به نکته خوبی اشاره می کند.

Living in the moment reduces anxiety and that's very true.

زندگی در لحظه اضطراب را کاهش می دهد و این بسیار درست است.

If you're always living up here thinking about things

اگر شما همیشه در اینجا زندگی می کنید و به چیزهایی فکر می کنید

and what can happen is you can and I do this a lot

و آنچه ممکن است اتفاق بیفتد این است که شما می توانید و من این کار را زیاد انجام می دهم این است

is that you end up in a fantasy world.

که در نهایت به یک دنیای فانتزی می پردازید.

You're not living in reality.

تو در واقعیت زندگی نمی کنی

You're living in a fantasy world.

شما در یک دنیای فانتزی زندگی می کنید.

Yes. And it's quite dangerous.

آره. و کاملا خطرناک است.

And that causes anxiety.

و این باعث اضطراب می شود.

So you're absolutely right there.

بنابراین شما کاملاً در آنجا هستید.

I think that's the secret to it.

من فکر می کنم این راز آن است.

The things you are imagining, negative things.

چیزهایی که شما تصور می کنید، چیزهای منفی.

Then your body will react as if it's real yet because you're exactly yo if you

سپس بدن شما طوری عکس العمل نشان می دهد که گویی واقعی است، زیرا اگر

if you're having arguments with people in your head, your your

با افراد در سرتان بحث و جدل داشته باشید،

your brain thinks is actually happening

مغزتان فکر می کند واقعاً اتفاق می افتد

and it reacts accordingly with stress and anxiety.

و بر همین اساس با استرس و اضطراب واکنش نشان می دهد.

So, yes, it's very dangerous.

بنابراین، بله، بسیار خطرناک است.

That's something I want to really try and control this year a bit better.

این چیزی است که من واقعاً می خواهم سعی کنم و امسال کمی بهتر آن را کنترل کنم.

Well, in a few hours you will have the chance to do that

خوب، تا چند ساعت دیگر شما این فرصت را خواهید داشت که این کار را انجام دهید

because the new year is just around the corner.

زیرا سال جدید نزدیک است.

And we are about to say. Goodbye.

و ما در حال گفتن هستیم. خداحافظ.

So we are.

ما هم همینطور.

I was 2 hours.

من 2 ساعت بودم

There's one one thing you do need to plan long term for is your financial future.

یک چیز وجود دارد که باید برای آن برنامه ریزی بلندمدت داشته باشید، آینده مالی شماست.

And you can do that, but we won't get into that.

و شما می توانید این کار را انجام دهید، اما ما وارد آن نمی شویم.

But that is something you cannot ignore.

اما این چیزی است که نمی توانید نادیده بگیرید.

Yeah, yeah.

آره آره.

All I can say is all I can say is

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که

I hope your your New Year's plans go well.

امیدوارم برنامه های سال نو شما به خوبی پیش برود.

I hope your resolutions come true, however long you

امیدوارم تصمیمات شما محقق شود، هر چقدر که

you stick at them or you stay doing them.

به آنها پایبند باشید یا در انجام آنها بمانید.

I hope you have a super duper time.

امیدوارم بهت خوش گذشته باشه

It's always time to say goodbye. Can you believe it?

همیشه وقت خداحافظی است. می تونی باور کنی؟

We've been here for 2 hours talking to

ما 2 ساعت اینجا بودیم و

on New Year's Eve 2023.

در شب سال نوی 2023 با هم صحبت می کردیم.

A new year is just around the corner.

سال جدید نزدیک است.

Are you excited?

آیا شما هیجان زده هستید؟

I am.

من هستم.

And can safely say that I've

و به جرات می توانم بگویم که در

been living in the moment for the last 2 hours.

2 ساعت گذشته در لحظه زندگی کرده ام.

I'll often say to you then to Mr.

من اغلب به آقای دانکن می گویم

Duncan, that I might be feeling quite stressed and anxious,

که ممکن است کاملاً استرس و اضطراب داشته باشم،

but then when I come on the live stream, by the time it's finished, it's all gone.

اما وقتی به پخش زنده می آیم، وقتی تمام شد، همه چیز تمام شده است.

Because I've been focusing on one thing and living in the moment.

چون روی یک چیز تمرکز کرده ام و در لحظه زندگی می کنم.

It is a great distraction.

این یک حواس پرتی بزرگ است.

It really is.

واقعا هست.

And yes, I agree with some of the lovely comments today.

و بله، من با برخی از نظرات دوست داشتنی امروز موافقم.

Creek Hoy Stories says there are many good people in the world

Creek Hoy Stories می گوید افراد خوب زیادی در دنیا وجود دارند

to counteract the bad people.

که با افراد بد مقابله کنند.

Well, I always say that the bad people, the evil people,

خوب، من همیشه می گویم که افراد بد، افراد شرور،

the wicked people, the murderers, the robbers,

افراد شرور، قاتلان، دزدان،

the people who want to destroy other people's lives,

افرادی که می خواهند زندگی دیگران را نابود کنند،

they are always the minority.

آنها همیشه در اقلیت هستند.

They are most people

آنها اکثر مردم هستند که

want to have a quiet life, a safe life.

می خواهند یک زندگی آرام، یک زندگی امن داشته باشند.

Maybe they just want to take care of their family.

شاید آنها فقط می خواهند از خانواده خود مراقبت کنند.

They want to have a simple existence.

آنها می خواهند یک وجود ساده داشته باشند.

They don't want anything too complicated, which is great,

آنها هیچ چیز خیلی پیچیده ای را نمی خواهند، که عالی است،

and that is the majority.

و این اکثریت است.

Most people want peace. Most people want

بیشتر مردم خواهان صلح هستند. اکثر مردم

in their life

در زندگی خود

nothing too complicated, and that is the average person.

هیچ چیز پیچیده ای را نمی خواهند، و این افراد معمولی هستند.

So whatever the television or the news tells you,

بنابراین تلویزیون یا اخبار هر چه به شما می گوید،

all they are doing is exaggerating the minority.

تنها کاری که آنها انجام می دهند اغراق در مورد اقلیت است.

The small things that happen, most people are lovely,

چیزهای کوچکی که اتفاق می افتد، اکثر مردم دوست داشتنی،

nice, kind, generous.

خوب، مهربان، سخاوتمند هستند.

They think of others.

به دیگران فکر می کنند.

Maybe they try to better themselves in some way to make their better,

شاید آنها سعی می کنند خود را به نحوی بهتر کنند تا بهتر شوند،

and maybe they feel as if they want to give something back.

و شاید احساس می کنند که می خواهند چیزی را پس بدهند.

And I think that is is a good reason for doing anything.

و من فکر می کنم این دلیل خوبی برای انجام هر کاری است.

I ask like us stories associate yourself with the good people

من مثل داستان‌های ما می‌پرسم که خودتان را با افراد خوب مرتبط کنید

and they're all on this life stream.

و همه آنها در این جریان زندگی هستند.

Yeah, it is true that there is nice niceness everywhere.

بله، درست است که همه جا زیبایی خوبی وجود دارد.

Nice things exist all over the place.

چیزهای خوبی در همه جا وجود دارد.

Yeah.

آره

And, and the community

و جامعه

on English addicts are all lovely people.

معتادان انگلیسی همگی افراد دوست داشتنی هستند.

And that's why we like doing it and why we like to associate you.

و به همین دلیل است که ما دوست داریم این کار را انجام دهیم و دوست داریم شما را همراهی کنیم.

I really hope you feel the same.

واقعا امیدوارم شما هم همین حس را داشته باشید.

Yeah, we love it.

بله، ما آن را دوست داریم.

We love doing it, and we will continue doing it throughout the New Year

ما عاشق انجام آن هستیم و این کار را در طول سال جدید

2024 and onwards into the future.

2024 و به بعد در آینده ادامه خواهیم داد.

well, we are not with you tomorrow

خوب، ما فردا با شما نیستیم

because we are celebrating Mr.

زیرا

Steve's sister's birthday tomorrow.

فردا تولد خواهر آقای استیو را جشن می گیریم.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

by the way, I think some some other people are now entering the new year.

به هر حال، من فکر می کنم برخی از افراد دیگر در حال حاضر وارد سال جدید می شوند.

So if you are entering the new year right now,

بنابراین اگر همین الان وارد سال جدید می شوید،

I will put some fireworks underneath.

زیر آن چند آتش بازی می گذارم.

There you go.

شما بروید.

So if you are celebrating the new year, we have just past 4:00.

بنابراین اگر سال جدید را جشن می گیرید، ما به تازگی از ساعت 4:00 گذشته ایم.

So in some countries it is now the new year.

بنابراین در برخی از کشورها اکنون سال جدید است.

Isn't that great?

این عالی نیست؟

It is.

این است.

So if it is your 2024

پس اگر لحظه 2024 شماست

moment,

،

Happy New Year to you.

سال نو بر شما مبارک باد.

That's it, Steve. It's time.

همین است، استیو. وقتشه.

It's time to say goodbye and happy New when it arrives.

وقت خداحافظی و خوشحالی جدید است که از راه رسید.

Yes, we have about another.

بله، در مورد دیگری داریم.

How long?

چه مدت؟

How long would you say this is?

شما می گویید این مدت چقدر است؟

6 hours. 8 hours.

6 ساعت. 8 ساعت.

We have to wait for another 8 hours before the new year arrives.

باید 8 ساعت دیگر صبر کنیم تا سال جدید فرا برسد.

Thank you very much for watching.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

See you soon. Take care of yourselves.

به زودی میبینمت. مراقب خودت باش.

We've had a great year with you,

ما سال خوبی را با شما سپری کردیم،

and we don't have to say anything else for you, too.

و لازم نیست چیز دیگری برای شما بگوییم.

There's nothing else to say.

چیز دیگری برای گفتن نیست

I don't think if I was honest with you, because I think we've

فکر نمی‌کنم با شما صادق باشم، زیرا فکر می‌کنم ما

pretty much said everything there is to say.

تقریباً همه چیزهایی را که برای گفتن وجود دارد، گفته‌ایم.

More English addict for you during 2024.

در سال 2024 معتاد بیشتر به زبان انگلیسی برای شماست.

More lessons, more live streams, more everything.

درس‌های بیشتر، پخش‌های زنده بیشتر، همه چیز بیشتر. از

Thank you, Mr. Steve, for being us as well.

شما متشکرم، آقای استیو، که ما نیز هستید.

Giving up your time for free just as I do.

همانطور که من وقت خود را رایگان می دهم.

So everything you see here is free.

بنابراین هر چیزی که اینجا می بینید رایگان است.

It's free of charge and if you want to make a donation, you are more than welcome to do so.

این رایگان است و اگر می‌خواهید کمک مالی کنید، می‌توانید این کار را انجام دهید.

I will put it on the screen very quickly.

خیلی سریع آن را روی صفحه می گذارم.

I know.

میدانم.

I know some people get annoyed by this, but this helps my work

من می دانم که برخی از مردم از این موضوع عصبانی می شوند، اما این کمک می کند تا کار من برای

continue forever and ever and ever.

همیشه و همیشه و همیشه ادامه یابد.

So if you want to make a donation, you can.

بنابراین اگر می خواهید کمک مالی کنید، می توانید.

That's it.

خودشه.

Steve, We are off now to see the new year arrive slowly.

استیو، ما اکنون راه افتادیم تا ببینیم سال جدید به آرامی فرا می رسد. از

Thank you all for

your lovely messages of good wishes for Happy New Year.

همه شما به خاطر

پیام های زیبای شما برای تبریک سال نو سپاسگزارم. از

Thank you for all your your lovely wishes on there on the live chat

شما برای همه آرزوهای دوست داشتنی شما در گفتگوی زنده

and see you in 2024.

و دیدن شما در سال 2024 سپاسگزارم.

There are so many things I want to say at the moment, but I know I will become quite emotional if I do.

در حال حاضر چیزهای زیادی وجود دارد که می خواهم بگویم، اما می دانم که اگر انجام دهم کاملاً احساساتی خواهم شد.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

See you soon. And of course, on behalf of myself and Mr.

به زودی میبینمت. و البته از طرف خودم و آقای

Steve, happy New Year and.

استیو سال نو مبارک و.

Of course, until the next time we meet.

البته تا دفعه بعد که همدیگه رو ببینیم.

You know what's coming next.

میدونی بعدش چی میشه

Yes, you do enjoy your New Year's

بله، شما از شب سال نو خود لذت می برید

Eve and have a super duper 2024.

و سال 2024 فوق العاده دوپر خواهید داشت.

And of course, until the next time we meet.

و البته، تا دفعه بعدی که ملاقات می کنیم.

Are you ready, Steve? I'm ready.

آماده ای استیو؟ من آماده ام.

You know what's coming next

شما می دانید تا تا تا در حال حاضر چه چیزی در راه است

Ta ta for now

Happy New Year!

سال نو مبارک!