MISTERDUNCAN is The English Addict - Live stream / Lesson / Chat - Wed 18th October 2023

It is a windy one today.

امروز یک باد است.

We have a very windy day.

ما یک روز بسیار بادی داریم.

You might say that it is blowing a gale outside.

ممکن است بگویید که بیرون در حال وزش باد است.

We are back together, English at it for Wednesday.

ما دوباره با هم هستیم، انگلیسی در آن برای چهارشنبه.

We are here again.

ما دوباره اینجا هستیم.

And I hope you are feeling well

و امیدوارم حالتون خوب باشه

and in the mood

و حالتون خوب باشه

to do.

.

there you are.

شما آنجا هستید

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

Maybe you haven't seen me for a while.

شاید مدتی است که مرا ندیده ای.

I have received some very interesting messages from people saying.

من پیام های بسیار جالبی از مردم دریافت کرده ام که می گویند.

Mr. Duncan, we can't believe that you are still on YouTube.

آقای دانکن، ما نمی توانیم باور کنیم که شما هنوز در YouTube هستید.

To be honest, I haven't been anywhere.

راستش من جایی نرفته ام.

I haven't left YouTube.

من یوتیوب را ترک نکرده ام.

I've been here constantly making new video lessons

من دائماً اینجا بوده ام و درس های ویدیویی جدید می سازم

and constantly being live.

و دائماً زنده بوده ام.

Well, at least since 2006.

خوب، حداقل از سال 2006.

It was in July 2006 when I started doing my livestreams.

در جولای 2006 بود که من شروع به پخش زنده خود کردم.

So even those I've been doing for a long time

بنابراین، صادقانه بگویم، حتی کارهایی که برای مدت طولانی

without any real break, to be honest.

بدون وقفه واقعی انجام داده ام.

And this year, on the 31st of October,

و امسال، در 31 اکتبر،

it is my anniversary, 17 years.

سالگرد من است، 17 سالگی.

One thing that I've noticed.

یک چیزی که من متوجه شده ام. به

YouTube doesn't seem to like people

نظر می‌رسد یوتیوب افرادی را

who have been on for many years.

که سال‌ها در آن فعال بوده‌اند، دوست ندارد.

They tend to forget about them or try to push them aside.

آنها تمایل دارند آنها را فراموش کنند یا سعی می کنند آنها را کنار بزنند.

So you might say that I am one of those early YouTubers.

بنابراین ممکن است بگویید که من یکی از آن یوتیوب‌برهای اولیه هستم.

I started way back in 2006 when YouTube was still very young,

من در سال 2006 شروع کردم، زمانی که یوتیوب هنوز خیلی جوان بود،

and here I am many years later and also many years

و سال ها بعد و همچنین سال ها بزرگتر اینجا هستم

older,

،

still here doing it.

هنوز اینجا هستم و این کار را انجام می دهم.

And it's nice to see you here today.

و خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

It is Wednesday, the 18th of October.

چهارشنبه 18 مهرماه است.

Already we are over halfway through October.

در حال حاضر از نیمه ماه اکتبر گذشته ایم.

November is already on the horizon and we all know what that means.

نوامبر در حال حاضر در افق است و همه ما می دانیم که این به چه معناست.

That one thing that

آن چیزی که

some people are already mentioning, I'm not mentioning it just yet.

برخی افراد قبلاً به آن اشاره می کنند، من هنوز به آن اشاره نمی کنم.

You know what I'm on about.

شما می دانید که من در مورد چه چیزی هستم.

I know what I'm on about.

من می دانم که در مورد چه چیزی هستم.

And we all know what is coming

و همه ما می دانیم که

towards the end of this year, a certain festival.

در پایان امسال چه چیزی در راه است، یک جشنواره خاص.

Hello to the live chat. I want to say hello.

سلام به چت زنده من می خواهم سلام کنم.

First of all, hello to Joop.

اول از همه سلام به جوپ.

Hello, Joop.

سلام جوپ

Nice to see you.

Here you are first on today's live chat.

از دیدن شما خوشحالم. در

اینجا شما برای اولین بار در چت زنده امروز هستید.

Very nice.

بسیار خوب.

Hello, Joop.

سلام جوپ

I think I've seen you here before. Definitely.

فکر می کنم قبلاً شما را اینجا دیده ام. قطعا.

Beatriz is here as well.

Beatriz اینجا هم هست.

A big hello to Beatriz.

یک سلام بزرگ به Beatriz.

It's so nice to see you here as well.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا هم می بینم.

Beatriz, I believe you are staying in the mountains at the moment.

بئاتریز، من فکر می کنم شما در حال حاضر در کوه می مانید .

Very high up.

خیلی بالا

What is the weather like where you are?

جایی که شما هستید هوا چگونه است؟

We have a big storm coming over the next 24 hours.

طوفان بزرگی در 24 ساعت آینده در راه است.

The name of the storm is Storm Babette.

نام طوفان طوفان بابت است.

It is a very interesting name.

خیلی اسم جالبیه

So quite often when we have bad storms, violent wind,

بنابراین اغلب وقتی طوفان های بد، باد شدید،

stormy conditions, we often give them names.

شرایط طوفانی داریم، اغلب نام آنها را می گذاریم.

So the particular storm I'm talking about

بنابراین طوفان خاصی که من در مورد

that is now on its way towards us

آن صحبت می‌کنم و اکنون به سمت ما در راه است

and it will cause some localised sized damage.

و باعث آسیب‌های محلی می‌شود.

Apparently Storm Babette is on her way

ظاهراً طوفان بابت در راه است

and apparently she's going to cause all sorts of chaos, as I understand.

و ظاهراً همانطور که می‌دانم، او همه نوع هرج و مرج را ایجاد خواهد کرد .

So that is what is coming up here weather wise.

بنابراین این چیزی است که از نظر آب و هوا به اینجا می رسد.

Otherwise I am here with you live today.

در غیر این صورت من امروز اینجا با شما هستم.

Between now and around about 3:00.

از الان تا حدود ساعت 3:00.

I will be with you live.

زنده با شما خواهم بود

And of course, next week we are starting some special live streams

و البته، هفته آینده ما چند پخش زنده ویژه را شروع می کنیم

because we are heading towards the anniversary.

زیرا به سمت سالگرد پیش می رویم.

As I mentioned at the start of today's live stream.

همانطور که در ابتدای پخش زنده امروز ذکر کردم.

So if you

بنابراین اگر می‌خواهید

want to join in next week, we have some special live streams

هفته آینده به آن بپیوندید، همزمان با سالگرد، پخش‌های زنده ویژه‌ای داریم

as we head towards the anniversary.

.

Well, for me, it's a big thing.

خوب، برای من، این یک چیز بزرگ است.

Maybe not for other people.

شاید برای افراد دیگر نباشد.

Maybe other people just don't care less about it.

شاید افراد دیگر به آن اهمیت نمی دهند.

If you couldn't care less.

اگه نمیتونستی اهمیت بدی

We say that that person really has

ما می گوییم که آن شخص واقعاً

no interest in a particular thing.

علاقه ای به چیز خاصی ندارد.

I couldn't care less about Mr.

نمی توانستم به

Duncan's anniversary.

سالگرد آقای دانکن اهمیتی بدهم.

I couldn't care less.

نمیتونستم اهمیت بدم

That means I have no interest in that thing at all.

یعنی من اصلا علاقه ای به این موضوع ندارم.

Hello. Also to Palmira.

سلام. همچنین به پالمیرا.

We have Mazen.

مازن داریم.

We also have

ما همچنین داریم که

Luis Menendez

لوئیس منندز

is here today. Hello, Louis.

امروز اینجاست. سلام، لویی.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have who else is here.

ما همچنین داریم که چه کسی دیگر اینجاست.

Hello, also to

درود بر

Mustafa Abdallah.

مصطفی عبدالله.

Nice to see you here as well. Thank you for joining us.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. با تشکر از شما برای پیوستن به ما.

Lots of people joining as I talk right now,

افراد زیادی که در حال صحبت کردن با من می‌پیوندند،

we are looking at self-image,

ما به تصویر از خود نگاه می‌کنیم،

many words connected to the word self,

بسیاری از کلمات مرتبط با کلمه خود،

things that relate to you.

چیزهایی که به شما مربوط می‌شوند.

If you are a regular viewer,

اگر بیننده دائمی باشید،

you will know that I am very interested in this particular subject because, well,

می دانید که من به این موضوع خاص بسیار علاقه مند هستم، زیرا،

between you and me,

بین من و شما،

apparently

ظاهراً

I'm quite well known in certain parts of the Internet,

در بخش های خاصی از اینترنت،

especially for people who are learning English.

به ویژه برای افرادی که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند، کاملاً شناخته شده هستم.

But of course

اما مطمئناً

there is a good side to that and also a bad side.

یک جنبه خوب و همچنین یک جنبه بد وجود دارد.

The good side is that I get

جنبه خوب این است که من در

exposure here on the Internet.

اینجا در اینترنت قرار می‌گیرم.

I am able to show myself to you and share

من می توانم خودم را به شما نشان دهم و

some of my experiences of teaching English and hopefully also help

برخی از تجربیات خود را از آموزش زبان انگلیسی به اشتراک بگذارم و امیدوارم به

you learn the English language at the same time.

شما در یادگیری زبان انگلیسی نیز کمک کنم.

Also, there is a downside.

همچنین، یک نقطه ضعف وجود دارد.

Quite often many people

معمولاً بسیاری از مردم

have to reveal themselves when they are teaching,

مجبورند وقتی در حال آموزش، اجرا، انجام کاری هستند، خودشان را آشکار کنند،

performing, doing something where lots of other people might watch

جایی که بسیاری از افراد ممکن است

you doing the thing that you are doing

شما را در حال انجام کاری که انجام می‌دهید تماشا کنند

and you might find, Well, from my point of view,

و شما ممکن است متوجه شوید، خوب، از دیدگاه من،

I would say that sometimes it is stressful

من می‌گویم که گاهی اوقات استرس

not because of the work, but because of this

نه به خاطر کار، بلکه به خاطر این

the image that appears on the screen.

تصویری است که روی صفحه ظاهر می شود.

So you might say that for a person who is in the public eye or maybe is well known

بنابراین ممکن است بگویید که برای فردی که در معرض دید عموم است یا شاید شناخته شده باشد

or maybe has to perform in some way,

یا شاید مجبور باشد به نحوی اجرا کند،

maybe the pressure for them to look good,

شاید فشاری برای او باشد که خوب به نظر برسد،

to have self-confidence, to project

اعتماد به نفس داشته باشد، و

a positive self-image is important

تصویر مثبتی از خود ایجاد کند. مهم است

and it can lead to a lot of pressure

و می تواند منجر به فشار زیادی

being being put on that particular person,

بر روی آن شخص خاص شود،

especially nowadays because it's so hard

به خصوص امروزه زیرا جلب توجه بسیار سخت است

to get attention.

.

It might seem easy, but it is very hard

ممکن است آسان به نظر برسد، اما

these days to get attention on the Internet

این روزها جلب توجه در اینترنت بسیار سخت است،

because there are millions of people out there

زیرا میلیون‌ها نفر در آنجا هستند که

doing very similar things.

کارهای بسیار مشابهی را انجام می‌دهند.

So I think these days there is pressure,

بنابراین فکر می‌کنم این روزها فشارها،

different types of pressure on people

انواع مختلفی از فشارها روی افراد وجود دارد

to perform well, but also to be appealing.

تا عملکرد خوبی داشته باشند، اما در عین حال جذاب باشند.

You have to appeal to your audience

شما باید برای مخاطبان خود جذابیت داشته باشید

and sometimes it is not easy to do that.

و گاهی اوقات انجام این کار آسان نیست.

The self image

words and phrases connected to those things.

کلمات و عبارات تصویری از خود مرتبط با آن چیزها.

hello to Mika.

سلام به میکا

Hello Mika.

سلام میکا.

A very rare appearance on the live chat.

یک ظاهر بسیار نادر در چت زنده.

It's very nice to see you back with us again.

خیلی خوشحالم که دوباره شما را با ما می بینم.

I do understand that where you are, it is late at night.

من می فهمم جایی که شما هستید، شب است.

In fact, I think maybe it is coming up to

در واقع، من فکر می کنم شاید به

the next day where you are.

روز بعد در جایی که شما هستید نزدیک است.

So thank you, Mika, for joining us.

پس از شما متشکرم، میکا، که به ما پیوستید.

I hope you are okay where you are today.

امیدوارم جایی که امروز هستید خوب باشید.

Giovani is here as well.

جیوانی هم اینجاست.

Very nice to see you again.

خیلی خوشحالم که دوباره می بینمت

So we have a very nasty weather condition coming our way.

بنابراین شرایط آب و هوایی بسیار بدی در پیش داریم.

Lots of wind I suppose, at this time of year.

فکر می کنم در این زمان از سال باد زیادی می بارد.

We do get storms,

ما دچار طوفان می شویم،

especially as the warm air slowly drifts away

به خصوص که هوای گرم به آرامی دور می شود

and we might have some cool air coming in as well.

و ممکن است هوای خنک نیز وارد شود.

So quite often the wind and the rain does

بنابراین اغلب باد و باران در

build up during this time.

این مدت افزایش می یابد.

It can happen.

ممکن است اتفاق بیفتد.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Very nice to see you right here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Of course, every Sunday you can watch me live from 2 p.m.

البته هر یکشنبه از ساعت 14 می توانید من را به صورت زنده تماشا کنید.

UK time and Mr.

زمان انگلستان و آقای

Steve who isn't here at the moment.

استیو که در حال حاضر اینجا نیست.

You may have noticed there is no

شاید متوجه شده باشید که

there is no Mr.

هیچ آقای

Steve in the studio. did you see that.

استیو در استودیو وجود ندارد. اون رو دیدی.

Did you see that on the back of my shirt?

پشت پیراهن من را دیدی؟

I've never showed the back of my shirt before.

من تا به حال پشت پیراهنم را نشان نداده ام.

Would you like to have another look?

آیا دوست دارید یک نگاه دیگر داشته باشید؟

Okay.

باشه.

Yes. The address of my

آره. آدرس

YouTube channel is on the back of my shirt.

کانال یوتیوب من پشت پیراهن من است.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Because I'm the only person that sees it.

چون من تنها کسی هستم که آن را می بینم.

Of course, if there is anyone out there

البته، اگر کسی در آنجا باشد

who has an interest in maybe buying one of the shirts,

که علاقه مند به خرید یکی از پیراهن ها باشد،

because at the moment there is well,

زیرا در حال حاضر خوب است، در

there aren't any for sale at the moment, but it's another enough people

حال حاضر هیچ پیراهنی برای فروش وجود ندارد، اما به اندازه کافی افراد

express an interest in having one of these.

علاقه مند به خرید هستند. یکی از اینها.

Maybe you could have your own English addict t shirts.

شاید بتوانید تی شرت های انگلیسی معتاد خود را داشته باشید.

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Lots of people on the live chat. Sam is here.

افراد زیادی در چت زنده. سام اینجاست

Hello to Sam.

سلام به سام

Sam, Rainbow, nice to see you here as well.

سام، رنگین کمان، خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Lots of people joining in.

افراد زیادی در حال پیوستن هستند.

So today we are looking at a very interesting subject.

بنابراین امروز ما به موضوع بسیار جالبی نگاه می کنیم.

I find anything to do

من هر چیزی را

with the way we think or the way we behave.

با طرز فکر یا رفتارمان ربطی پیدا می کنم.

I, I find all of these things rather fascinating.

من، همه این چیزها را بسیار جذاب می دانم.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

So this is something

بنابراین این چیزی است

that I am interested in and I hope you are as well.

که من به آن علاقه دارم و امیدوارم شما نیز به آن علاقه داشته باشید.

We are looking at

ما به

the image of the self.

تصویر خود نگاه می کنیم.

When we talk about self,

وقتی در مورد خود صحبت می کنیم،

we are often referring to one individual,

اغلب به یک فرد اشاره می کنیم،

their own way of living or acting or behaving.

شیوه زندگی یا عمل یا رفتار خودش.

The self is the individual.

خود فرد است.

Quite often the things that go on appear

اغلب چیزهایی که در جریان هستند ظاهر می شوند

because everything that happens in your life,

زیرا همه چیزهایی که در زندگی شما اتفاق می افتد، همه چیزهایی

everything that happens in your existence, all of the things you see

که در وجود شما اتفاق می افتد، همه چیزهایی که در

and perceive around you all happen up here.

اطراف خود می بینید و درک می کنید، همه در اینجا اتفاق می افتد.

And also buried up here is your self.

و همچنین خود شما در اینجا دفن شده اید.

The ID,

شناسنامه،

your identity,

هویت شما،

your way of life, the way of doing things

شیوه زندگی شما، روش انجام کارها

from an individual point of view, the image of the self.

از دیدگاه فردی، تصویری از خود.

So I suppose when we look at the image of the self,

بنابراین من فکر می کنم وقتی به تصویر خود نگاه می کنیم، به

we are looking at being self aware.

خودآگاه بودن نگاه می کنیم.

So I think this is an interesting phrase to be self aware,

بنابراین به نظر من این عبارت جالبی برای خودآگاهی است،

if you are self aware, it means you are conscious,

اگر خودآگاه باشید، به این معنی است که شما آگاه هستید، شما

you are aware that you are alive,

آگاه هستید که زنده هستید،

you are aware of everything around you,

از همه چیز اطراف خود آگاه هستید،

but of course you can also be self aware of your own

اما البته می توانید خودآگاه نیز باشید. از

actions, the way you behave,

اعمال خود، نحوه رفتار و

the way you appear to other people.

ظاهر شما در مقابل دیگران.

Some people have no self awareness in that particular area.

برخی افراد در آن زمینه خاص خودآگاهی ندارند.

So when we are talking about the way you behave or maybe the way people see you,

بنابراین وقتی در مورد نحوه رفتار شما یا شاید دید مردم به شما صحبت می کنیم،

sometimes it is possible not to be aware of it.

گاهی اوقات ممکن است که از آن آگاه نباشید.

You might know that you're alive,

شما ممکن است بدانید که زنده هستید،

but you might not be aware of how you appear to other people.

اما ممکن است از نحوه ظاهر خود برای دیگران آگاه نباشید.

Maybe no one has ever said

شاید هیچ کس تا به حال نگفته

Mr. Duncan.

آقای دانکن.

I hope you don't mind me saying, but you are a little bit strange

امیدوارم ناراحت نشوید که می گویم، اما شما گاهی اوقات کمی عجیب هستید،

sometimes, that sort of thing.

این جور چیزها.

Fortunately for me, I am aware

خوشبختانه برای من، من

of what some people think because they often tell me

از نظر برخی افراد آگاه هستم زیرا آنها اغلب

sometimes in writing

گاهی به صورت مکتوب

and sometimes

و گاهی

to my face as well.

به صورت من می گویند.

So that's very nice.

پس خیلی خوبه

So you might find that being self aware covers many things.

بنابراین ممکن است متوجه شوید که خودآگاهی چیزهای زیادی را پوشش می دهد.

We are of course the only animal as far as we know

البته تا آنجا که می دانیم ما تنها حیوانی

on the planet that is self aware is actually conscious

روی کره زمین هستیم که خودآگاه است در واقع آگاه است

that they are alive and doing things, moving around.

که زنده هستند و کارهایی انجام می دهند و در حال حرکت هستند.

We are the only animal that can actually make sense

ما تنها حیوانی هستیم که واقعاً می‌توانیم دنیای اطرافمان را معنا کنیم

of the world around us

and I suppose to have perception of those things as well.

و گمان می‌کنم این چیزها را نیز درک کنیم.

So I think it is true to say that humans

بنابراین من فکر می کنم درست است که بگوییم انسان ها

are the only creatures on the planet

تنها موجودات روی کره زمین هستند که

to be completely self aware.

کاملاً خودآگاه هستند.

I sometimes have a nightmare.

من گاهی کابوس می بینم.

This is a nightmare that I sometimes happen and I don't know about you,

این یک کابوس است که من گاهی پیش می‌آید و شما را نمی‌دانم،

but I sometimes have the nightmare where all animals, animals,

اما گاهی اوقات این کابوس را می‌بینم که همه حیوانات، حیوانات،

especially ones that we eat,

مخصوصاً آنهایی که می‌خوریم،

they become self aware.

خودآگاه می‌شوند.

Or maybe it is revealed that they were always self aware.

یا شاید معلوم شود که آنها همیشه خودآگاه بوده اند.

So they know everything that is happening around them.

بنابراین آنها همه چیزهایی را که در اطرافشان اتفاق می افتد می دانند.

So I always think I always have a feeling that maybe

بنابراین همیشه فکر می‌کنم همیشه این احساس را دارم که شاید

if animals are self-aware

اگر حیوانات

other than human beings, it wouldn't be a very nice situation.

غیر از انسان‌ها خودآگاه باشند، وضعیت خیلی خوبی نباشد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello to Pal Mirror.

سلام به پال آینه.

We have the heating on. Yes, so do we.

گرمایش روشن است بله، ما هم همینطور.

Especially at night.

به خصوص در شب.

It is getting very cold at night.

شب خیلی سرد می شود.

Self aware a person

خودآگاه فردی است

who is aware of their existence

که از وجود خود

or the way they appear to others.

یا نحوه ظاهر آنها در مقابل دیگران آگاه است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

I was talking about the internet a few moments ago.

چند لحظه پیش داشتم در مورد اینترنت صحبت می کردم.

This is a great place.

این یک محل عالی است.

If you want to show what you can do,

اگر می‌خواهید نشان دهید که چه کاری می‌توانید انجام دهید،

if you want to show your self and project

اگر می‌خواهید خود را نشان دهید و

your image self-expression,

خود بیان تصویر خود را به نمایش بگذارید،

self-expression can come in many different

بیان خود می‌تواند به

forms, many different shapes and sizes.

اشکال مختلف، شکل‌ها و اندازه‌های بسیار متفاوت باشد.

Your self-expression, all the things that you want to reveal about your self,

بیان خود، همه چیزهایی که می خواهید در مورد خودتان آشکار کنید،

or maybe the things that you can do,

یا شاید کارهایی که می توانید انجام دهید،

or maybe reveal a certain talent.

یا شاید استعداد خاصی را آشکار کنید.

Or maybe what you are thinking or how you feel.

یا شاید به چه فکر می کنید یا چه احساسی دارید.

Maybe you want to express yourself through poetry

شاید بخواهید خود را از طریق شعر

or writing a story,

یا نوشتن یک داستان بیان کنید،

or maybe painting a picture self expression.

یا شاید تصویری از خود بیان کنید.

So when we think about famous artists, people who have produced

بنابراین وقتی به هنرمندان مشهور فکر می‌کنیم، افرادی که

or created wonderful paintings

نقاشی‌های شگفت‌انگیزی تولید کرده‌اند یا خلق کرده‌اند

that from their point of view

که از دیدگاه آن‌ها

is self expression,

بیانگر خود است،

quite often an artist will take a little bit of themselves

اغلب یک هنرمند کمی از خود

or their feelings, and they use it to express themselves.

یا احساسات خود می‌گیرد و از آن برای بیان خود استفاده می‌کند.

They use it to show how they feel.

آنها از آن برای نشان دادن احساس خود استفاده می کنند.

So I think

بنابراین من فکر می کنم

self-expression is one of the most important parts

ابراز وجود یکی از مهمترین بخش ها

or maybe one of the most important attributes that a person can have.

یا شاید یکی از مهمترین ویژگی هایی است که یک فرد می تواند داشته باشد.

And we all have our own way of showing how we feel

و همه ما راه خود را برای نشان دادن احساس

self-determining.

خود تعیین می کنیم.

A person who is self-determining is a person

شخصی که خود تعیین کننده است شخصی است

who has control over their destiny

که بر سرنوشت خود

or their path through life.

یا مسیر زندگی خود کنترل دارد.

A self-determining person

فردی که خود تعیین کننده

is choosing the path to take in their life,

است، مسیری را برای زندگی خود انتخاب می کند

and also they might have control

و همچنین ممکن است

over all the things around them as well.

بر همه چیزهای اطراف خود نیز کنترل داشته باشد.

Self-determining

خود تعیین کننده،

is a person or a person who has

شخص یا فردی است که

a path that they can create for themselves.

مسیری دارد که می تواند برای خود ایجاد کند.

Self-Image, The self image.

تصویر از خود، تصویر از خود.

I suppose it's very hard to talk about the self without talking about the image

من فکر می کنم خیلی سخت است که در مورد خود بدون صحبت در مورد تصویری

that a person has of themselves.

که یک فرد از خود دارد صحبت کنیم.

So it is possible to have a self-image,

بنابراین می توان تصویری از خود داشت،

the image that you have when you think about how you appear to other people.

تصویری که وقتی در مورد ظاهر خود در مقابل دیگران فکر می کنید، دارید.

Some people

برخی از افراد

feel comfortable when they are on show

زمانی که در نمایش هستند

or maybe when they reveal themselves in some way to others.

یا شاید زمانی که خود را به نحوی برای دیگران نشان می دهند احساس راحتی می کنند.

Your self-image is the way you feel

تصور شما از خود، احساسی است که دارید

or the way you see yourself

یا خود را می بینید

or the way you hope

یا امیدوارید

others see you as well.

دیگران نیز شما را ببینند.

Self-Image

خودانگاره

can be

می تواند

many things

چیزهای زیادی برای

self esteem.

عزت نفس باشد.

This is a big one.

این یکی بزرگ است.

This is a very big word

این کلمه بسیار بزرگی است

because self-esteem is how you see your self,

زیرا عزت نفس به این معناست که شما چگونه خود،

your own confidence, or maybe the way you feel about yourself generally,

اعتماد به نفس خود، یا شاید احساسی که نسبت به خود به طور کلی،

your abilities, or maybe your inner

توانایی هایتان، یا شاید

confidence, your self esteem.

اعتماد درونی، عزت نفس دارید، می بینید.

So there are many people who have high esteem.

بنابراین افراد زیادی هستند که از احترام بالایی برخوردارند.

They feel very confident.

آنها احساس اعتماد به نفس زیادی می کنند.

Maybe even to confident self esteem

شاید حتی برای اعتماد به نفس

can also be seen as being overcome evident.

نیز بتوان بر عزت نفس غلبه کرد مشهود دانست.

Maybe you are too confident

شاید شما بیش از حد اعتماد به نفس دارید

so it can be used negatively as well.

بنابراین می توان از آن به طور منفی نیز استفاده کرد.

Self esteem

عزت نفس

your way of viewing yourself

خود را از طریق

the way you think

you are inside from your abilities.

توانایی های خود به شیوه ای که فکر می کنید در درون خود دارید نگاه کنید.

Maybe the things you think you can do,

شاید کارهایی که فکر می‌کنید می‌توانید انجام دهید،

or maybe the things you believe you can't do.

یا شاید چیزهایی که باور دارید نمی‌توانید انجام دهید.

A lot of people also have low self esteem.

بسیاری از افراد نیز عزت نفس پایینی دارند. می‌توانی

You can be you can have no confidence, you know, self.

باشی، نمی‌توانی اعتماد به نفس نداشته باشی، می‌دانی، به خودت.

You can have very little confidence.

شما می توانید اعتماد به نفس بسیار کمی داشته باشید.

You might feel as if all of your abilities are useless or pointless.

ممکن است احساس کنید که همه توانایی های شما بی فایده یا بیهوده است.

You have low self esteem.

شما عزت نفس پایینی دارید

So both of those things can happen as well.

بنابراین هر دوی این موارد ممکن است اتفاق بیفتد.

Often we link this particular thing

اغلب ما این چیز خاص را

with the previous one, so self esteem is often

با مورد قبلی مرتبط می کنیم، بنابراین عزت نفس اغلب

related to self worth.

با ارزش خود مرتبط است.

Your self-worth is also a way of looking at your self,

عزت نفس شما نیز راهی برای نگریستن به خود است،

but it is more about whether you feel

اما بیشتر به این بستگی دارد که آیا احساس می کنید

as if you are worthy of other

لایق

people around you, your self-worth

افراد اطرافتان هستید، ارزش خود را دارید

or I suppose you could say your self value.

یا فکر می کنم می توانید ارزش خود را بگویید.

Imagine a person

تصور کنید شخصی

having value, maybe a certain amount of money, maybe a certain price.

دارای ارزش است، شاید مقدار مشخصی پول، شاید یک قیمت مشخص.

Your self-worth can either be high, you can be valuable,

ارزش خود شما می تواند بالا باشد، شما می توانید ارزشمند باشید،

or your price might be low

یا ممکن است قیمت شما پایین باشد

and have no value whatsoever.

و هیچ ارزشی نداشته باشد.

So a person's self worth

بنابراین ارزش شخصی یک فرد این

is how they feel about the world around them

است که چگونه نسبت به دنیای اطراف خود احساس می کند

and how the world around them values them as an individual.

و چگونه جهان اطراف او را به عنوان یک فرد ارزش قائل است.

All he is

تمام چیزی که او

here is something that a lot of people do in their life,

اینجاست، کاری است که بسیاری از مردم در زندگی خود انجام می دهند،

I think, and I'm going to be honest with you now, you know,

من فکر می کنم، و من اکنون با شما روراست خواهم بود، می دانید،

I like to be honest here on the live stream

من دوست دارم در اینجا در پخش زنده صادق باشم،

sometimes I think I am a little bit self-destructive.

گاهی اوقات فکر می کنم من یک کمی خود ویرانگر

Sometimes I fear

گاهی از

success or some sort of pressure.

موفقیت یا نوعی فشار می ترسم.

So I make sure that it doesn't happen.

بنابراین مطمئن می شوم که این اتفاق نمی افتد.

Maybe I am sometimes a little self-destructive.

شاید من گاهی اوقات کمی خود ویرانگر هستم.

I think people can be.

من فکر می کنم مردم می توانند باشند.

I think we all have this ability, this thing inside us.

من فکر می کنم همه ما این توانایی را داریم، این چیز را در درون خود داریم.

Maybe it is used as a way of keeping us safe.

شاید به عنوان راهی برای ایمن نگه داشتن ما استفاده شود.

It is a type of safety mechanism, self-destruction.

این یک نوع مکانیسم ایمنی، خود تخریبی است.

You may you may destroy something you are creating.

ممکن است چیزی را که در حال ایجاد آن هستید نابود کنید.

You might destroy your chances of having a certain career

شما ممکن است شانس خود را برای داشتن یک شغل خاص از بین ببرید

because you you are afraid of following that path.

زیرا از دنبال کردن آن مسیر می ترسید.

So it is possible to to self-destruct.

بنابراین ممکن است به خود تخریبی.

We might also think of bad habits as well.

ممکن است به عادت های بد نیز فکر کنیم.

We all have bad habits in our lives.

همه ما عادت های بدی در زندگی خود داریم.

I have bad habits, and I'm sure you do.

من عادات بدی دارم و مطمئنم شما هم دارید.

But some of those habits can be destructive.

اما برخی از این عادت ها می توانند مخرب باشند.

Certain types of habit might cause

انواع خاصی از عادت ممکن است باعث

you harm illness

آسیب به بیماری

or worse, for that matter.

یا بدتر از آن شود.

So it is possible to self destruct,

بنابراین ممکن است

sometimes accidentally, sometimes through habits

گاهی به صورت تصادفی، گاهی از طریق عادات

and sometimes on purpose.

و گاهی عمدی خود تخریب شود.

And I think in the past, I think it is safe to say that I have in the past done things

و فکر می‌کنم در گذشته، فکر می‌کنم می‌توان گفت که در گذشته کارهایی انجام داده‌ام

to to destroy a thing that I was doing.

تا کاری را که انجام می‌دادم نابود کنم.

Or maybe if I was following a certain path,

یا شاید اگر مسیر خاصی را دنبال می‌کردم،

maybe I become worried, afraid

ممکن است

or scared of the pressure or

از فشار یا

or even the success as well.

حتی موفقیت نیز نگران، ترس یا هراس باشم.

It's very strange, isn't it?

خیلی عجیب است، اینطور نیست؟

Very strange.

خیلی عجیب.

Human beings are complex.

انسان پیچیده است.

We are very complex

ما بسیار پیچیده هستیم

to self-destruct

تا خود تخریب کنیم

and now

و اکنون

to have self confidence.

اعتماد به نفس داشته باشیم.

And I think of all the attributes.

و من به تمام صفات فکر می کنم.

And when we talk about attributes, we mean the parts of your character,

و وقتی در مورد ویژگی ها صحبت می کنیم، منظور ما قسمت هایی از شخصیت شما است،

the things that make you what you are,

چیزهایی که شما را آنطور که هستید،

the features, the shape,

ویژگی ها، شکل و

the way you behave.

نحوه رفتار شما می سازد.

They are all parts of you.

همه آنها جزئی از شما هستند.

They are your attributes.

آنها صفات شما هستند.

And I think one of the most important ones

و من فکر می کنم یکی از مهمترین آنها

is self confidence.

اعتماد به نفس است.

I know as a child I was not very confident.

می دانم که در کودکی چندان اعتماد به نفس نداشتم.

I was very shy, quite introverted.

من خیلی خجالتی بودم، کاملا درونگرا.

I did not like to show myself off

دوست نداشتم

to other people in every single way, including the way I looked as well.

از هر نظر خود را به دیگران نشان دهم، از جمله ظاهرم.

I was very self-conscious about the way I looked.

من در مورد ظاهرم بسیار خودآگاه بودم.

So self-confidence comes from a belief in yourself,

بنابراین اعتماد به نفس ناشی از اعتقاد به خود،

or maybe a reassurance of

یا شاید اطمینان از

your worth, or perhaps even

ارزش خود، یا شاید حتی

the opinions of other people.

نظرات دیگران است.

And it is incredible how the words that other people use to

و باور نکردنی است که چگونه کلماتی که دیگران برای شما به کار می برند

you can have a big effect on your self confidence.

می تواند تاثیر زیادی بر اعتماد به نفس شما داشته باشد.

Hello Mika.

سلام میکا.

Mika asks, Is imposter

میکا می پرسد، آیا

syndrome related to those words?

سندرم خیانتکار به آن کلمات مرتبط است؟ به

I think that's a very good point.

نظر من این نکته بسیار خوبی است.

And for those people who have a certain amount of success

و برای آن دسته از افرادی که میزان مشخصی از موفقیت دارند

or maybe they go down a certain route in their lives

یا ممکن است مسیر خاصی را در زندگی خود طی کنند

where they fear

که در آن از

success or failure,

موفقیت یا شکست می ترسند،

all of those things might cause you to have doubts about yourself,

همه این موارد ممکن است باعث شود که شما نسبت به خودتان شک داشته باشید،

especially if you are successful.

به خصوص اگر موفق باشید.

Imposter syndrome is a psychological disorder.

سندرم ایمپوستر یک اختلال روانی است.

It is something that a person has when they believe the thing they are doing.

این چیزی است که یک فرد وقتی به کاری که انجام می دهد باور می کند دارد.

The success that they have is in some way undeserved.

موفقیتی که آنها به دست آورده اند به نوعی سزاوار نیست.

Maybe they feel as if they are cheating other people.

شاید آنها احساس می کنند که دارند دیگران را فریب می دهند.

Maybe they feel as if their success is not

شاید آنها احساس می کنند که موفقیت آنها

deserved.

سزاوار نیست.

So it is an interesting one. Yes.

پس موضوع جالبی است. آره. از

Thank you for mentioning that, Mika, because that was not on my list,

شما متشکرم که به آن اشاره کردید، میکا، زیرا در لیست من نبود،

but I think it does relate to the way

اما فکر می‌کنم این به طرز

you see yourself and the way you feel about yourself.

فکر شما و احساسی که نسبت به خودتان دارید مربوط می‌شود.

Self-confidence is not easy and I'm sure

اعتماد به نفس آسان نیست و من مطمئن هستم که

because you are learning English as a second language,

از آنجایی که شما در حال یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم هستید، می

you want to be confident, especially when speaking.

خواهید اعتماد به نفس داشته باشید، به خصوص هنگام صحبت کردن.

So one of the hardest parts of learning a language,

بنابراین یکی از سخت‌ترین بخش‌های یادگیری زبان،

a second language is using it

زبان دوم، استفاده از آن به صورت

verbally speaking.

کلامی است.

It is a kind of performance.

نوعی اجراست.

I always think that speech or the act of speaking is like performing.

من همیشه فکر می کنم که گفتار یا عمل صحبت کردن مانند اجراست.

It's a bit like this, really, when you think about it.

واقعاً وقتی به آن فکر می کنید، کمی شبیه این است.

As soon as my camera activates,

به محض اینکه دوربین من فعال می شود،

I have to make sure that everything I'm doing is okay,

باید مطمئن شوم که همه کارهایی که انجام می دهم درست است،

not just the technology, but also myself as well.

نه فقط فناوری، بلکه خودم نیز.

I have to make sure that I'm working okay as well.

باید مطمئن شوم که کارم هم خوب است.

we have.

ما داریم.

Pedro Belmont is here today.

پدرو بلمونت امروز اینجاست.

Hello, Pedro.

سلام پدرو

Nice to see you. He

از دیدن شما خوشحالم. او فکر می‌کنم

I think sometimes

گاهی اوقات هرچه

the more success you have or maybe the more attractive

موفقیت بیشتری داشته باشید یا شاید جذاب‌تر

you are or the more attractive you feel to other people,

باشید یا برای دیگران جذاب‌تر باشید،

the more pressure there is to to keep it.

فشار بیشتری برای حفظ آن وجود دارد.

And we often hear of famous film

و ما اغلب از ستاره های مشهور سینما می شنویم

stars, famous celebrities

، افراد مشهور مشهوری

who in their young days were very famous.

که در دوران جوانی بسیار مشهور بودند.

They were always wanted out because they were young and beautiful.

آنها همیشه تحت تعقیب بودند زیرا جوان و زیبا بودند.

But of course, as we all do, we all have to get older.

اما البته، همانطور که همه ما انجام می دهیم، همه ما باید پیرتر شویم.

And so as they get older, their look, their appearance

و بنابراین با افزایش سن، ظاهر، ظاهر آنها

may fade over time

ممکن است به مرور زمان محو شود

and maybe their confidence will also go as well.

و شاید اعتماد به نفس آنها نیز از بین برود.

So I think it is possible for a person

بنابراین فکر می‌کنم برای یک فرد

who is successful or a person who has a certain

موفق یا فردی که

type of appeal, especially when we are talking

نوع خاصی از جذابیت دارد، امکان پذیر است، به خصوص وقتی صحبت

about physical appearance, physical attraction.

از ظاهر فیزیکی، جذابیت فیزیکی است.

When that starts to disappear,

هنگامی که شروع به ناپدید شدن می کند،

when it starts to fade away, it can cause

زمانی که شروع به محو شدن می کند، می تواند

lots of different problems.

مشکلات مختلفی را ایجاد کند.

Geo Vani Revathi

Geo Vani Revathi

I am an old I am almost a regular viewer.

من یک پیر هستم تقریباً یک بیننده معمولی هستم.

I do like Mr. Duncan and Mr.

من آقای دانکن و آقای

Steve as persons and teachers.

استیو را به عنوان افراد و معلمان دوست دارم.

I would love to meet them one day.

دوست دارم روزی با آنها ملاقات کنم.

Well, who knows?

خوب، چه کسی می داند؟

We might have a chance to meet up again.

شاید فرصتی برای ملاقات دوباره داشته باشیم.

I know Mr.

من می دانم که آقای

Steve is very keen to meet up.

استیو بسیار مشتاق ملاقات است.

Maybe the next time we have a rendezvous, because we did have one this year.

شاید دفعه بعد یک قرار ملاقات داشته باشیم، چون امسال یکی داشتیم.

We had a super time meeting up with some of our viewers

ما در اوایل امسال با تعدادی از بینندگان خود

in Paris earlier this year.

در پاریس ملاقات داشتیم.

So next year we might do it again.

بنابراین سال آینده ممکن است دوباره این کار را انجام دهیم.

I don't know where,

من نمی دانم کجا،

but we might do it again.

اما ممکن است دوباره این کار را انجام دهیم.

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد. در

Here is something

اینجا چیزی است

that we all have to have from time to time,

که همه ما باید هر از گاهی داشته باشیم،

because if we don't have it, we might get into trouble.

زیرا اگر آن را نداشته باشیم، ممکن است دچار مشکل شویم.

We might cause our self harm, we might get into a difficult

ممکن است به خودمان آسیب برسانیم، ممکن است در شرایط دشواری قرار بگیریم،

situation, self control, having control

خود را کنترل کنیم،

all over your actions, your

بر اعمالتان،

impulses, your feeling,

تکانه‌هایتان، احساساتتان،

your self control.

کنترل خودتان را کنترل کنید.

So it's a bit like driving a car.

بنابراین کمی شبیه رانندگی با ماشین است.

I suppose if you are driving your car down the road, you are in control.

من فکر می کنم اگر ماشین خود را در جاده رانندگی می کنید، کنترل را در دست دارید.

So with yourself from an individual point of view,

بنابراین با خودتان از دیدگاه فردی، بر

you are also in control of your own decisions, the things that you do,

تصمیمات خود، کارهایی که انجام می دهید،

self control.

کنترل خود را نیز کنترل می کنید.

We all have self control

همه ما اغلب اوقات خود را کنترل می کنیم

for most of the time,

،

but it is of course possible to lose your self control,

اما مطمئناً ممکن است که کنترل خود را از دست بدهید،

especially when we are talking about things that give us pleasure.

به خصوص وقتی در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که ما را خوشحال می کند.

For example, food.

مثلا غذا. باید

I have to say I love eating, I love food,

بگویم عاشق غذا خوردن هستم، غذا را دوست دارم،

I love sweet food, I love chocolate, I love cake,

غذای شیرین را دوست دارم، شکلات را دوست دارم، کیک را دوست دارم،

I love anything

هر چیزی

that is delicious and tasty.

که خوشمزه و خوش طعم باشد را دوست دارم.

So I think it is safe to say that I have

بنابراین فکر می‌کنم به جرات می‌توان گفت که

sometimes moments of weakness where I have no self-control

گاهی اوقات لحظات ضعفی دارم که هیچ کنترلی بر خود ندارم

and for me, for most of the time

و برای من، بیشتر اوقات

it is related to food.

به غذا مربوط می‌شود.

I have very little self-control when it comes to food.

وقتی صحبت از غذا به میان می آید، خودکنترلی بسیار کمی دارم.

So your self-control is also

بنابراین، خودکنترلی شما همچنین

maybe your you're ability to stop yourself

ممکن است توانایی شما در جلوگیری

from doing things that you know are bad for you

از انجام کارهایی باشد که می‌دانید برای شما مضر هستند

or may be harmful.

یا ممکن است مضر باشند.

Here's another word.

اینجا یک کلمه دیگر است.

Now, I think this is an interesting word

حالا فکر می کنم این کلمه جالبی

to be selfish.

برای خودخواه بودن است.

Mr. Steve and myself, we often talk

آقای استیو و من، ما اغلب

about this particular subject selfishness,

در مورد این موضوع خاص خودخواهی صحبت می کنیم،

the act of being selfish,

عمل خودخواه بودن،

a person who is self-centred

فردی که خود محور است

thinks about themselves more than other people.

بیشتر از دیگران به خودش فکر می کند.

So maybe your own happiness, your own wealth,

پس شاید خوشبختی خودتان، ثروت خودتان،

your own comfort is the most important thing.

آسایش خودتان مهمترین چیز باشد.

And then the needs of everyone else around you is not as important.

و سپس نیازهای هر کس دیگری که در اطراف شما وجود دارد آنقدر مهم نیست.

Selfish to be

selfish, I think, as we live in this day and age, Mr.

من فکر می کنم خودخواه برای خودخواه بودن، همانطور که در این روزگار زندگی می کنیم، آقای

Steve and myself, we also think the same thing.

استیو و من، ما نیز همین فکر را می کنیم.

We agree that the world does seem to be more

ما موافقیم که دنیا به نظر

selfish.

خودخواه تر است. به

People seem to be more selfish than they used to be.

نظر می رسد مردم نسبت به گذشته خودخواه تر هستند.

Everyone wants everything.

همه همه چیز را می خواهند.

They don't want to wait for it.

آنها نمی خواهند منتظر آن باشند.

They don't want to work for it.

آنها نمی خواهند برای آن کار کنند.

They want it now.

الان می خواهند.

So I think selfishness might be something

بنابراین فکر می‌کنم خودخواهی چیزی است

that is quite apparent these days,

که این روزها کاملاً آشکار است،

especially in this materialistic world where everyone wants everything and they want it now.

به‌خصوص در این دنیای مادی‌گرا که همه همه چیز را می‌خواهند و اکنون هم آن را می‌خواهند.

They don't want to wait for it.

آنها نمی خواهند منتظر آن باشند.

They want it straight away.

آنها فوراً آن را می خواهند.

Joop says there are many things

جوپ می گوید چیزهای زیادی وجود دارد

that might cause you to lose your self-control.

که ممکن است باعث شود شما کنترل خود را از دست بدهید.

Many vices.

بسیاری از رذایل.

yes, very interesting.

بله خیلی جالبه

Vice Vice quite often

Vice Vice اغلب

relates to something you shouldn't have or you shouldn't be doing

به چیزی مربوط می شود که شما نباید داشته باشید یا نباید انجام دهید،

Maybe things that are seen as bad

شاید کارهایی که

or maybe bad for the individual.

برای فرد بد یا شاید بد تلقی می شوند.

Very interesting.

بسیار جالب.

Sugar.

قند.

I think that is my weakness.

فکر می کنم این نقطه ضعف من است.

Yes, definitely.

بله قطعا.

So that is the one thing that I have no self-control over.

بنابراین این تنها چیزی است که من هیچ کنترلی روی آن ندارم.

Sugar.

قند.

Sweet things, food, chocolate.

چیزهای شیرین، غذا، شکلات.

Alka Hall.

سالن الکا.

Well, I suppose if you are a person who likes to drink alcohol,

خب، فکر می‌کنم اگر فردی هستید که دوست دارید الکل بنوشید،

then maybe you can lose your self-control

ممکن است کنترل خود را از دست بدهید

and keep drinking until you fall over.

و تا زمانی که زمین بخورید به نوشیدن ادامه دهید.

Women.

زنان.

I have a feeling that Joop might actually be telling us

من این احساس را دارم که ژوپ ممکن است در واقع

their own weaknesses.

نقاط ضعف خود را به ما بگوید.

I think so,

Pedro says.

پدرو می گوید، فکر می کنم اینطور است.

I am not a selfish person. I am very gentle.

من آدم خودخواه نیستم. من خیلی لطیف هستم.

That is good to know.

دانستنش خوب است. خوب است که آن را بدانی.

Thanks for joining me today, by the way.

به هر حال از اینکه امروز به من پیوستید متشکرم.

It's very nice to see you here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

So here are some serious words coming up now.

بنابراین در اینجا چند کلمه جدی در راه است.

Very serious words, by the way, the opposite of selfish,

حرف های خیلی جدی اتفاقاً متضاد خودخواهی

of course, is selfless.

البته از خودگذشتگی است.

A person who is selfless, a person who is generous,

فردی فداکار، فردی سخاوتمند،

kind, giving, thoughtful.

مهربان، بخشنده، متفکر.

That is the opposite of being selfish.

این برعکس خودخواه بودن است.

Mr. Duncan, can you please pronounce that word for us?

آقای دانکن، لطفا این کلمه را برای ما تلفظ کنید؟

The word is psychopath.

کلمه روانی است. آیا

Have you ever met a psychopath?

تا به حال با یک روانشناس ملاقات کرده اید؟

A psychopath is a person

سایکوپات فردی است

who has no control over their actions, their feelings.

که کنترلی بر اعمال و احساسات خود ندارد.

They cannot

آنها نمی توانند

control their urges.

اصرار خود را کنترل کنند.

Maybe they have thoughts, feelings, ideas.

شاید آنها افکار، احساسات، ایده هایی دارند.

Maybe they feel as if they want to do something

شاید آنها احساس می کنند که می خواهند کاری انجام دهند

and they have no control over that thing.

و هیچ کنترلی روی آن کار ندارند.

They have no control over it.

کنترلی بر آن ندارند.

So quite often a psychopath is a person whose mind

بنابراین معمولاً یک روان‌پریشی فردی است که ذهنش

has no barrier around it.

هیچ مانعی در اطرافش ندارد.

There is nothing stopping them from doing whatever they want, even though

هیچ چیز آنها را از انجام هر کاری که می‌خواهند باز نمی‌دارد، حتی اگر

I think it would be fair to say most people who are psychopaths

فکر می‌کنم منصفانه است که بگوییم اکثر افرادی که روان‌پریشی هستند

have a certain amount of control or else

مقدار مشخصی کنترل دارند وگرنه

it would be very easy to spot them.

تشخیص آنها بسیار آسان است.

Some people think that politicians

برخی از مردم فکر می کنند که سیاستمداران

are psychopaths.

روانی هستند.

I'm not saying anything, but some people think that

من چیزی نمی گویم، اما برخی از مردم چنین فکر می کنند،

because they seem to have no control over what they want.

زیرا به نظر می رسد کنترلی بر آنچه می خواهند ندارند. به

They seem to be very selfish, very greedy.

نظر می رسد آنها بسیار خودخواه، بسیار حریص هستند. به

They don't seem to deep down

نظر می رسد که آنها در عمق خود

care about other people's feelings.

به احساسات دیگران اهمیت نمی دهند.

A psychopath is a person

سایکوپات فردی است

who has no control over their urges, their desires,

که هیچ کنترلی بر تمایلات و خواسته های خود ندارد

and there is nothing stopping them

و هیچ چیزی مانع

from doing the things they want to do.

از انجام کارهایی که می خواهند انجام دهند وجود ندارد.

It's a very interesting word.

کلمه بسیار جالبی است.

Quite often in psychology we see a psychopath

غالباً در روانشناسی می بینیم که یک روانپزشک

is a person who really

فردی است که واقعاً

well, they are capable of doing things that other people wouldn't do

خوب است، آنها قادر به انجام کارهایی هستند که دیگران انجام نمی دهند

or would never dare do.

یا هرگز جرات انجام آن را ندارند.

And then we have a word that is related

و بعد کلمه ای داریم که

related to that sociopath.

مربوط به آن جامعه شناسی است.

A sociopath is a person once again,

یک سوسیوپات فردی است که بار دیگر

who feels no remorse

احساس پشیمانی نمی کند

or they have no understanding of other people's feelings.

یا از احساسات دیگران درکی ندارد.

So very similar to psychopath.

بنابراین بسیار شبیه به روانپزشک است.

We often see psychopath and sociopath

ما اغلب روان‌پرستان و جامعه‌شناس را

as being linked together, very similar things.

به‌عنوان چیزهایی بسیار شبیه به هم مرتبط می‌بینیم.

One is more related to behaviour and self-control.

یکی بیشتر مربوط به رفتار و خودکنترلی است.

The other one is more about the way you behave

مورد دیگر بیشتر در مورد نحوه رفتار شما با

around other people or with other people.

افراد دیگر یا با افراد دیگر است.

Quite often sociopaths will not have many friends.

اغلب اوقات، افراد اجتماعی دوستان زیادی نخواهند داشت.

They will not be very sociable, they won't make friends very easily.

آنها خیلی اجتماعی نخواهند بود، خیلی راحت دوست نمی شوند.

Maybe they often get into trouble.

شاید آنها اغلب دچار مشکل می شوند.

Maybe they have a deep seated

شاید آنها

hatred for all of the people.

تنفر عمیقی نسبت به همه مردم دارند.

In that case,

در این صورت،

there must be a lot of sociopaths around.

باید افراد جامعه شناسی زیادی در اطراف باشند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So we often link those words

بنابراین ما اغلب این کلمات را

to a person who has no self-control

به فردی مرتبط می‌کنیم که خودکنترلی ندارد

or they have no feeling deep inside

یا احساس عمیقی نسبت

for others, no empathy.

به دیگران ندارد، همدلی ندارد.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

Empathy is a great word to have.

همدلی کلمه بسیار خوبی است.

Empathy is to feel

همدلی این است که احساس کنید در

here inside

درون خود

you understand other people's emotions, their feelings.

احساسات دیگران و احساسات آنها را درک کنید.

Maybe you don't want to hurt another person with the things you say.

شاید نمی خواهید با حرف هایی که می زنید به شخص دیگری آسیب برسانید.

Empathy.

یکدلی.

You have empathy.

شما همدلی دارید.

Whereas

در حالی که یک

the sociopath or a psychopath

بیمار روانی یا روانی

quite often has no empathy whatsoever.

اغلب هیچ همدلی ندارد.

We have two more words.

ما دو کلمه دیگر داریم.

In fact, they are phrases.

در واقع آنها عبارت هستند.

You would describe them as phrases, I suppose self-protection.

شما آنها را به عنوان عباراتی توصیف می کنید، فکر می کنم محافظت از خود.

Self-protection

محافظت از خود

once again deals with the way you see yourself,

بار دیگر با نحوه‌ی دیدی که شما از خود دارید،

the way you show your self to other people.

نحوه‌ی نشان دادن خود به دیگران سر و کار دارد.

Self projection

خود فرافکنی

can can come from the way you speak,

می تواند ناشی از نحوه صحبت کردن،

the way you behave, how confident you are,

رفتار شما، میزان اعتماد به نفس شما

and also what you wear as well.

و همچنین لباسی باشد که می پوشید.

So your clothing is a form of self projection.

بنابراین لباس شما نوعی خودنمایی است.

It is how you put yourself out

این است که چگونه خود را

into the world around you, your self projection.

در دنیای اطراف خود قرار می دهید، خود فرافکنی.

So quite often

بنابراین اغلب

you can, you can try to put across your self

شما می توانید، می توانید سعی کنید

image in a certain way, your self projection,

تصویر خود را به روشی خاص نشان دهید، خود فرافکنی،

and we all do it as soon as we go outside,

و همه ما این کار را به محض اینکه بیرون می رویم،

as soon as we are walking around amongst other people,

به محض اینکه در بین افراد دیگر راه می رویم، انجام می دهیم.

quite often we will have a certain sense of ourselves.

احساس خاصی نسبت به خود خواهیم داشت

We will try to project out what we think other people want to see.

ما سعی خواهیم کرد آنچه را که فکر می کنیم دیگران می خواهند ببینند را به نمایش بگذاریم.

And of course this sometimes can also refer to conformity.

و البته این گاهی اوقات می تواند به انطباق نیز اشاره داشته باشد.

You are conforming to how the world around

شما در حال تطابق با دنیای اطرافتان هستید که چگونه از

you wants you to behave and wants you to appear.

شما می‌خواهد رفتار کنید و می‌خواهد ظاهر شوید.

Did I see Claudia here?

آیا من کلودیا را اینجا دیدم؟

Claudia.

کلودیا

Claudia is here now.

کلودیا الان اینجاست.

I think Claudia is being very, very empathic.

من فکر می کنم کلودیا بسیار بسیار همدل است.

She has a lot of empathy at the moment.

او در حال حاضر همدلی زیادی دارد.

She's taking care of her father, and we always wish him well.

او از پدرش مراقبت می کند و ما همیشه برای او آرزوی سلامتی داریم.

We all do.

همه ما انجام می دهیم.

It's nice to see you here again, Claudia.

خوشحالم که دوباره اینجا می بینمت، کلودیا.

Self projection is how you want to show your self

خود فرافکنی این است که چگونه می خواهید خود را نشان دهید

or how you think you are showing your self,

یا فکر می کنید چگونه خود را نشان می دهید

or how you want to show your self to the world.

یا چگونه می خواهید خود را به جهان نشان دهید.

Finally, we have an interesting phrase hold a mirror up

در نهایت، ما یک عبارت جالب داریم که

quite often if we want to show another person

اغلب اوقات اگر بخواهیم

the mistakes

اشتباهات

or maybe the wrong ways of living,

یا شاید روش های نادرست زندگی را به شخص دیگری نشان دهیم،

we might hold a mirror up to that person figuratively.

ممکن است به صورت مجازی آینه را در مقابل آن شخص نگه داریم.

So we are not actually holding a mirror in front of someone.

بنابراین ما در واقع آینه را جلوی کسی نمی گیریم.

But we might be telling them about the things that they do

اما ممکن است در مورد کارهایی که انجام می دهند و

that might be upsetting other people.

ممکن است باعث ناراحتی دیگران شود به آنها بگوییم.

You hold a mirror up to something,

شما آینه ای را برای چیزی،

maybe a part of society, maybe a certain type of behaviour.

شاید بخشی از جامعه، شاید یک نوع رفتار خاص نگه می دارید.

Maybe one person wants to talk about a certain way of behaving.

شاید یک نفر بخواهد در مورد شیوه خاصی از رفتار صحبت کند.

You hold a mirror up to that thing.

شما آینه ای را روی آن چیز نگه می دارید.

You are trying to show the way

شما سعی می کنید روشی را که

that particular thing affects other people.

آن چیز خاص بر دیگران تأثیر می گذارد نشان دهید.

You might say that today I am holding a mirror up to self-image.

ممکن است بگویید که امروز آینه ای در دست گرفته ام تا تصویری از خود داشته باشم.

I am showing it.

دارم نشونش میدم

I am reflecting those things, the words that we use

من آن چیزها را منعکس می کنم، کلماتی که استفاده می کنیم

and the way we can express ourselves as individuals.

و روشی که می توانیم خودمان را به عنوان فردی بیان کنیم.

You Hold a mirror up to something.

شما آینه ای را برای چیزی نگه می دارید.

You are showing it, you are revealing it.

شما آن را نشان می دهید، شما آن را آشکار می کنید.

You hold a mirror up.

آینه را بالا می گیری

Of course, looking in the mirror is something we all do.

البته نگاه کردن در آینه کاری است که همه ما انجام می دهیم.

What is the first thing you do

when you look in the mirror?

وقتی در آینه نگاه می کنید اولین کاری که انجام می دهید چیست؟

I know the first thing I do.

من اولین کاری را که انجام می دهم می دانم.

The first thing I do When I look in the mirror,

اولین کاری که انجام می دهم وقتی در آینه نگاه می کنم،

I look at two parts of my face.

به دو قسمت صورتم نگاه می کنم.

I look at my eyes

به چشمانم نگاه می‌کنم

to see if they're clear,

تا ببینم واضح هستند،

especially first thing in the morning.

مخصوصاً اول صبح.

There's nothing worse than looking at your face first thing in the morning in the mirror.

هیچ چیز بدتر از این نیست که اول صبح در آینه به صورت خود نگاه کنید.

It's not a pretty sight for any of us, to be honest.

صادقانه بگویم، برای هیچ یک از ما منظره زیبایی نیست.

And also my teeth as well.

و همچنین دندان های من.

I always have a little smile in the morning, so when I look in the mirror,

من همیشه صبح یک لبخند کوچک دارم، بنابراین وقتی در آینه نگاه می کنم،

I look and I

نگاه می کنم و به

give myself a little smile

خودم لبخند کوچکی می زنم

like that.

.

Is that weird?

آیا این عجیب است؟

Is that weird? Is that strange?

آیا این عجیب است؟ عجیب است؟

Maybe, maybe not.

شاید شایدم نه.

So that was today's subject today

بنابراین این موضوع امروزی بود

when we were looking at the image of the self words

که ما به تصویر کلمات

and phrases connected to that particular thing.

و عبارات خود مرتبط با آن چیز خاص نگاه می کردیم.

I will be going in a few moments

من تا چند لحظه دیگر می روم

and I will be back with you on Sunday or next week.

و یکشنبه یا هفته آینده پیش شما خواهم بود. در

We are starting some special live streams as we lead up

حالی که به

towards the big celebration at the end of the month.

سمت جشن بزرگ در پایان ماه پیش می رویم، پخش زنده ویژه ای را شروع می کنیم.

Yes, it is the anniversary of my YouTube channel

بله، این سالگرد کانال یوتیوب من

at the end of October,

در پایان اکتبر است،

and I hope you will be joining me next week

و امیدوارم هفته آینده

and also the week after that as we head towards

و همچنین هفته بعد از آن به من بپیوندید، همانطور که به سمت

that special day, the 31st of October,

آن روز خاص می رویم، 31 اکتبر،

way back in 2006 is when I started doing this.

در سال 2006. وقتی این کار را شروع کردم

It's true.

درسته.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I am going. I hope you've enjoyed today's live stream.

من دارم می روم. امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

Mr. Steve is back with us on Sunday.

آقای استیو یکشنبه با ما برگشته است.

Don't forget next Sunday 2 p.m.

یکشنبه آینده ساعت 14 فراموش نشود.

UK Time is when I'm back with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگردم.

It's raining now, by the way.

اتفاقا الان داره بارون میاد

The rain is coming down.

باران می آید.

It's windy, it's raining and everything is looking

باد می‌وزد، باران می‌بارد و همه چیز

rather grey outside the window.

بیرون از پنجره خاکستری به نظر می‌رسد.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

Take care of yourselves.

مراقب خودت باش.

If you want to watch this again, you can later on.

اگر می خواهید دوباره این را تماشا کنید، می توانید بعداً.

It will be available with captions later on

بعداً با زیرنویس در دسترس خواهد بود

and you can relive all of this again.

و می‌توانید همه اینها را دوباره زنده کنید.

Look at all the words I used today.

به تمام کلماتی که امروز استفاده کردم نگاه کنید.

And of course, until the next time we meet,

و البته، تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم،

you know what's coming next.

شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do. Take care.

بله، شما انجام می دهید. مراقب باش.

Stay happy, stay safe, and I will see you soon.

شاد باشید، سالم بمانید و به زودی شما را خواهم دید.

And of course...

و البته...

ta ta for now.

تا تا فعلا.