'Too HOT to handle' - Learn English 'Heat' Phrases 🔴LIVE stream - English Addict 293 / 12th MAY 2024

Good afternoon to you.

عصر شما بخیر.

I hope you are having a super duper day.

امیدوارم روز فوق العاده ای را سپری کرده باشید.

We are back with you once more.

ما یک بار دیگر با شما برگشتیم

English addict is with you.

معتاد انگلیسی با شماست.

Coming to you live from the birthplace

on a beautiful summer's day.

در یک روز زیبای تابستانی از محل تولد به سراغ شما می آیم.

The birthplace of the English language.

زادگاه زبان انگلیسی. که

Which is, of course, you know where it is.

البته شما می دانید کجاست.

We all know where it is.

همه می دانیم کجاست.

It is England.

انگلستان است.

It's a hot one today.

امروز هوا گرمه

Oh, oh.

اوه، اوه

Oh, there you are. Hi, everybody.

اوه، شما اینجا هستید. سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟ حالت

Are you okay?

خوبه؟

I hope so.

امیدوارم. آیا

Are you feeling happy today?

امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are feeling super duper on this Sunday.

امیدوارم در این یکشنبه احساس فوق العاده احمقانه داشته باشید.

It is a very sunny Sunday.

یکشنبه بسیار آفتابی است.

If you remember, last week we were outside.

اگه یادتون باشه هفته پیش بیرون بودیم.

Today we are in the studio.

امروز در استودیو هستیم.

Although I am regretting

اگرچه من از

doing it in here because it's so hot in the studio right now.

انجام آن در اینجا پشیمان هستم زیرا در حال حاضر در استودیو بسیار داغ است.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am an English addict.

شاید بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم.

That is what it says on my t shirt

این همان چیزی است که روی تی شرت من می گوید

and I have a feeling maybe you are one of those as well.

و من احساس می کنم شاید شما هم یکی از آن ها باشید.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

We have made it all the way to Sunday once again.

ما بار دیگر به یکشنبه رسیدیم.

It's a busy week.

هفته شلوغی است.

It's been a busy one,

not only in this country but also around the world.

نه تنها در این کشور بلکه در سرتاسر جهان، یک مکان شلوغ بوده است.

Lots of things going on.

چیزهای زیادی در جریان است.

You might say that things are heating up.

ممکن است بگویید که اوضاع در حال گرم شدن است.

or we can

یا می‌توانیم

also say hotting up, hotting up.

بگوییم داغ کردن، داغ کردن.

If something is hotting up, it means it is getting more

اگر چیزی داغ می شود، به این معنی است که

exciting or maybe more active.

هیجان انگیزتر یا شاید فعال تر می شود.

Talking of which, yesterday, apparently

دیروز که صحبت از آن شد، ظاهراً

we had one of the largest solar flare as that came

یکی از بزرگترین شراره های خورشیدی را داشتیم که

all the way to our planet and said hello there.

به سیاره ما رسید و آنجا سلام کرد.

Hello.

سلام.

I come from the sun and I am here to disrupt

من از خورشید آمده ام و اینجا هستم تا

all of your radio signals.

تمام سیگنال های رادیویی شما را مختل کنم.

Apparently the largest one for 20 years.

ظاهرا بزرگترین در 20 سال است. در

Doesn't seem that long, actually, when you think about it.

واقع، وقتی به آن فکر می کنید، چندان طولانی به نظر نمی رسد .

Anyway, we have sunspots.

به هر حال ما لکه های خورشیدی داریم.

We have sunspots before our eyes.

ما جلوی چشمانمان لکه های خورشیدی داریم.

I hope you don't get sunstroke

امیدوارم

if you spend too much time outside in the sun,

اگر زمان زیادی را بیرون از خانه زیر نور خورشید می گذرانید دچار آفتاب نشوید،

you might get sunstroke.

ممکن است دچار آفتاب سوختگی شوید.

You have too much sun.

شما آفتاب زیادی دارید.

The heat will overwhelm you

گرما بر شما غلبه خواهد کرد

and you will pass out, faint or even

و از حال می‌روید ، بیهوش می‌شوید یا حتی

die. Oh my goodness.

می‌میرید. اوه خدای من.

I hope you are okay.

امیدوارم حالتون خوب باشه

Anyway, it is a hot one.

به هر حال داغ است.

We have a hot day.

روز گرمی داریم

It was very hot yesterday and I thought it would be

دیروز هوا خیلی گرم بود و فکر کردم

a good idea to talk about hot words.

بد نیست در مورد کلمات داغ صحبت کنم.

Words connected to heat, hot.

کلمات متصل به گرما، داغ.

Maybe hot weather, maybe a situation that is too hot

شاید هوای گرم، شاید شرایطی که خیلی گرم است و نمی‌توان با

to handle

all of that coming up a little bit later on.

همه چیزهایی که کمی بعد پیش می‌آیند، مقابله کرد.

Quite a few things to mention.

چند نکته قابل ذکر است. آیا

Can I first of all mention the get together?

می توانم اول از همه به جمع شدن اشاره کنم؟

We are having a reunion

next month in around about four weeks from now.

حدود چهار هفته دیگر در ماه آینده یک گردهمایی مجدد خواهیم داشت.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

I am so excited because Mr.

من بسیار هیجان زده هستم زیرا آقای

Steve and myself, we are going to meet up with some of you.

استیو و من قرار است با برخی از شما ملاقات کنیم.

If you would like to meet up with us, we will be in Rome, Italy.

اگر می خواهید با ما ملاقات کنید، ما در رم، ایتالیا خواهیم بود.

We will have a will we?

ما اراده ای خواهیم داشت؟

We will be having.

خواهیم داشت. می

Can you see how excited I am?

بینی چقدر هیجان زده ام؟

We will be having a Rome around Rome.

ما یک رم در اطراف رم خواهیم داشت .

You know what they say when in Rome,

می دانید وقتی در رم هستند چه می گویند، همان کاری را که

do what the Romans do and we will be doing that.

رومی ها انجام می دهند انجام دهید و ما این کار را انجام خواهیم داد.

We will be very sociable.

ما بسیار اجتماعی خواهیم بود.

At the start of June.

در آغاز ماه ژوئن.

If you want to get in touch with me, if you are interested

اگر می خواهید با من در تماس باشید، اگر مایل

in joining us, here is my email address.

به پیوستن به ما هستید، آدرس ایمیل من در اینجا آمده است.

I will put it on the screen.

من آن را روی صفحه نمایش خواهم گذاشت.

Now, if you would like to join us in Rome,

اکنون، اگر می‌خواهید در رم به ما بپیوندید،

please leave your your real name, your actual name

لطفاً نام واقعی، نام واقعی خود را بگذارید

and also make sure I can contact you as well by email

و همچنین مطمئن شوید که می‌توانم از طریق ایمیل با شما تماس بگیرم

because I will be putting you on the mailing list.

زیرا شما را در لیست پستی قرار خواهم داد.

So all of the details will be coming your way.

بنابراین تمام جزئیات به دست شما خواهد رسید.

All you have to do is write to me.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که برای من بنویسید.

First of all, please and let me know who you are

اول از همه لطفا به من اطلاع دهید که شما کی هستید

and I will give you all of the details.

و من تمام جزئیات را به شما خواهم گفت.

I have to say I am pretty excited already.

باید بگویم که در حال حاضر بسیار هیجان زده هستم.

I've bought a new pair of shorts,

من یک شلوارک جدید خریده ام

and one of the reasons why I've bought

و یکی از دلایلی که باعث می شود

a new pair of shorts is because they are slightly smaller

یک شلوارک جدید خریدم این است که آنها کمی کوچکتر

than the size I normally wear,

از اندازه ای هستند که معمولا می پوشم

and that is to get me

و این این است که من را مجبور به

to do a little bit more exercise,

انجام کمی بیشتر کنید. ورزش کنم،

become more fit, and hopefully lose a little bit of weight

تناسب اندام تر شوم، و امیدوارم کمی وزن کم کنم

so I can fit into my lovely shorts.

تا بتوانم با شورت دوست داشتنی خود بپوشم.

When we are in Rome together,

وقتی با هم در رم هستیم،

we will be roaming around Rome at the start of June.

در آغاز ژوئن در اطراف رم پرسه می زنیم.

I hope you will join me then.

امیدوارم پس از آن به من بپیوندید.

Lots of things coming up today.

امروز خیلی چیزها پیش میاد

I hope the live chat is happy.

امیدوارم چت زنده شاد باشد.

Hello live chat.

سلام چت زنده.

I wonder who was first on today's live chat?

نمی دانم چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود؟

Oh very interesting.

اوه خیلی جالبه

We have Beatrice.

ما بئاتریس را داریم.

Congratulations Beatrice.

تبریک بئاتریس.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

And yes,

و بله، مشتاقانه

I am looking forward to meeting you in Rome.

منتظر دیدار شما در رم هستم. در حال حاضر

We have quite a few people

افراد زیادی داریم که

now saying that they will be there, so quite

می گویند آنجا خواهند بود، بنابراین تعداد زیادی از

a few people will be joining us in Rome at the start of June.

افراد در ابتدای ژوئن در رم به ما خواهند پیوست.

I think it will be more

فکر می کنم بیشتر

than last year when we did our rendezvous in Paris.

از سال گذشته باشد که ما در پاریس قرار ملاقات گذاشتیم. وقتی در اطراف رم پرسه می زنیم،

We might have around eight

ممکن است حدود هشت

or maybe ten people joining us

یا شاید ده نفر به ما بپیوندند

when we are roaming around Rome.

.

So if you want to get in touch, if you are interested,

بنابراین اگر مایل به تماس هستید، در صورت تمایل به

please let me know.

من اطلاع دهید.

Hello. Also to oh, he is here.

سلام. همچنین به اوه، او اینجاست.

Of course, it wouldn't be a live stream

البته بدون لوئیس مندز پخش زنده نخواهد بود

without Louis Mendez.

.

He's here today.

او امروز اینجاست

Hello Louis, nice to see you back as well.

سلام لویی، خوشحالم که تو را برگشتم.

I hope you are having a good time there.

امیدوارم اونجا بهتون خوش بگذره

Also, we have Sika.

سیکا هم داریم.

Sika Afridi. Hello to you.

سیکا آفریدی. درود بر تو.

Thank you for joining me again.

ممنون که دوباره به من ملحق شدید.

Vitesse is here.

ویتسه اینجاست.

Hello, Vitesse.

سلام، ویتسه.

You were not first today,

شما امروز نفر اول نبودید،

but maybe next week you will

اما شاید هفته آینده

Marut Swiss.

ماروت سوئیس باشید.

Here also we have Marut SEO as well.

در اینجا نیز ما Marut SEO را نیز داریم.

Very similar sounding names.

اسامی بسیار شبیه به صدا.

Quite interesting. In fact.

بسیار جالب. در حقیقت.

Palmira is here.

پالمیرا اینجاست.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

I want to say hello to as many people as possible.

من می خواهم به هر چه بیشتر مردم سلام کنم.

Claudia. Hello, Claudia.

کلودیا سلام، کلودیا.

hello. Also to

سلام. همچنین به

Haytham.

هیثم.

Haitham Garza, hello to you.

هیثم گارزا، سلام بر شما.

I don't recognise your name.

من اسم شما را نمی شناسم

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم .

Very nice to see you as well.

از دیدن شما هم خیلی خوشحالم

Roberto.

روبرتو

Hello, Roberto.

سلام روبرتو

It's nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Franco.

فرانکو

We have Franco on the live chat.

ما فرانکو را در چت زنده داریم.

Also, we have Marianne, who says?

همچنین، ما ماریان را داریم، چه کسی می گوید؟

Mr. Duncan, you have two weeks to go.

آقای دانکن، دو هفته دیگر فرصت دارید.

Oh, you have the rights.

اوه، شما حقوق دارید.

Two weeks ago, regarding the learning English

دو هفته پیش، در مورد یادگیری زبان انگلیسی

as a second language, I did not realise

به عنوان زبان دوم، متوجه نشدم که

my mother language can be useful for learning a second language.

زبان مادری من می تواند برای یادگیری زبان دوم مفید باشد.

Yes, Marianne, that is a good piece of advice

بله، ماریان، این توصیه خوبی است

that I do give to anyone who is worried

که من به هر کسی که نگران

about learning English as a second language.

یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم است می‌دهم.

Don't forget, if you already have your own language,

فراموش نکنید، اگر قبلاً زبان خود را دارید،

then you can use that to help you learn English.

می توانید از آن برای کمک به یادگیری زبان انگلیسی استفاده کنید. به

Trust me, it does work.

من اعتماد کن، کار می کند.

It does definitely work.

قطعا کار می کند.

Hello also to Zika.

سلام به زیکا هم.

Hello Zizek virus.

سلام ویروس ژیژک.

Well, Claudio says in Rome you will eat beautiful food

خب، کلودیو می‌گوید در رم غذای زیبایی خواهید خورد،

I am Italian, hello, Claudio,

من ایتالیایی هستم، سلام، کلودیو،

can I just say I am looking forward

می‌توانم بگویم

to going to Italy for many reasons.

به دلایل زیادی مشتاقانه منتظر رفتن به ایتالیا هستم.

But one reason that is very high up on

اما یکی از دلایلی که در

my list is of course the food.

لیست من بسیار بالا است، البته غذا است. اگر با شما روراست باشم،

I can't wait to try the food

نمی‌توانم صبر کنم تا غذا را امتحان کنم.

if I was honest with you, I really can't wait

to have lots of real genuine Italian food.

So that is one of the things I'm definitely looking forward to

بنابراین این یکی از چیزهایی است که من قطعاً امروز منتظر آن هستم

today.

Can I give you your 15 minute warning?

. آیا

می توانم به شما اخطار 15 دقیقه ای بدهم ؟ در

Here we go.

اینجا ما می رویم.

I'm going to put it on the screen for those who are waiting for Mr.

من آن را برای کسانی که منتظر آقای

Steve.

استیو هستند روی صفحه نمایش خواهم گذاشت.

Don't worry, Steve will be with us in around about 15 minutes time.

نگران نباشید، استیو تا حدود 15 دقیقه دیگر با ما خواهد بود .

We are talking about lots of things we might mention

ما در مورد چیزهای زیادی صحبت می کنیم که ممکن است به

the Eurovision Song Contest.

مسابقه آواز یوروویژن اشاره کنیم.

Oh dear.

اوه عزیزم.

What can I say?

چه می توانم بگویم؟

It would appear these days

این روزها به نظر می رسد

that it is hard to do anything without having

که انجام کاری بدون داشتن

some sort of controversy or some sort of argument,

نوعی جنجال یا نوعی مشاجره

or maybe fighting taking place.

یا شاید دعوا دشوار است.

So even the Eurovision Song Contest

بنابراین حتی مسابقه آواز یوروویژن به

has become a very hot topic,

یک موضوع بسیار داغ تبدیل شده است،

but for the wrong reasons.

اما به دلایل اشتباه.

So a lot of people have been getting very angry now.

بنابراین بسیاری از مردم اکنون بسیار عصبانی شده اند.

I grew up with the Eurovision Song Contest.

من با مسابقه آواز یوروویژن بزرگ شدم .

It was every year, and all of the songs

هر سال بود، و همه آهنگ‌ها

would be instantly forgettable.

فوراً فراموش می‌شدند.

The next day you wouldn't remember any of the songs.

روز بعد هیچ یک از آهنگ ها را به خاطر نمی آورید.

However, this year people have been getting rather

با این حال، امسال مردم

angry about the Eurovision Song Contest.

نسبت به مسابقه آواز یوروویژن نسبتاً عصبانی شده اند.

It is something that takes place every year.

این چیزی است که هر سال اتفاق می افتد.

It is supposed to be fun.

قرار است سرگرم کننده باشد.

It is supposed to bring people together

قرار است مردم را

with one common interest,

با یک علاقه مشترک دور هم جمع کند

which is of course, to produce music.

که البته تولید موسیقی است.

So the the whole idea of the Eurovision Song Contest

بنابراین ایده کل مسابقه آواز یوروویژن این

is to bring people together in harmony,

است که مردم را با هماهنگی و

literally in harmony.

به معنای واقعی کلمه هماهنگ گرد هم آورد.

However, it would appear that a lot of people have been

با این حال، به نظر می رسد که بسیاری از مردم

getting rather angry about that.

نسبت به آن عصبانی شده اند.

So maybe we will talk about that with Mr.

بنابراین شاید امروز در مورد آن با آقای

Steve today.

استیو صحبت کنیم.

Hot words, words connected to heat

واژه های داغ، واژه های مرتبط با گرما

and being hot.

و داغ بودن.

Talking of which, in the garden it is very hot.

صحبت از آن، در باغ بسیار گرم است.

We have some lovely weather at the moment and I would like

ما در حال حاضر آب و هوای خوبی داریم و می خواهم

to show you the flower or plant

گل یا گیاهی را

that we mentioned last week when we were outside the road.

که هفته گذشته در خارج از جاده بودیم به شما نشان دهم.

Penderyn rhododendron is a type of flower.

پندرین رودودندرون نوعی گل است.

It is very beautiful and you will often see it at this time of year.

بسیار زیبا است و در این زمان از سال اغلب آن را خواهید دید.

And and here is the one that is in the garden.

و اینجا همان است که در باغ است.

So this is the one that is in my garden at the moment.

بنابراین این همان چیزی است که در حال حاضر در باغ من است.

And I filmed this yesterday whilst the sun was out.

و من دیروز در حالی که خورشید بیرون بود از این فیلم فیلم گرفتم.

And look, you can see there are so many flowers

و ببینید، می توانید ببینید که گل های زیادی

coming out on the rhododendron.

روی رودودندرون بیرون می آیند.

So every year that goes by this particular plant

بنابراین هر سال که این گیاه خاص می گذرد

becomes larger and larger and this year

بزرگتر و بزرگتر می شود و امسال

it's well it, it appears to be

خوب است، به نظر می رسد که

producing the largest amount

بیشترین مقدار

or the largest number of flowers that I've ever seen.

یا بیشترین تعداد گلی را که تا به حال دیده ام تولید می کند.

Of course, this particular flower

البته این گل خاص

can also be other colours as well, including white.

می تواند رنگ های دیگری از جمله سفید نیز داشته باشد.

So you can have white rhododendrons,

بنابراین شما می توانید رودودندرون های سفید داشته باشید ،

but this particular one is pink,

اما این رنگ خاص صورتی است،

a lovely pink colour.

یک رنگ صورتی دوست داشتنی.

So I have to say, I'm looking forward to seeing

بنابراین باید بگویم، من مشتاقانه منتظرم که امسال

all of the flowers out in the garden this year.

همه گل های باغ را ببینم.

And I think one of the reasons why many of the flowers have come out

و من فکر می کنم یکی از دلایلی که بسیاری از گل ها

much stronger this year is because we've had a rather mild winter,

امسال بسیار قوی تر ظاهر شده اند این است که زمستان نسبتاً معتدل

and also a very wet spring.

و همچنین بهار بسیار مرطوبی داشته ایم.

So I think this year all of the plants and the flowers

بنابراین فکر می‌کنم امسال همه گیاهان و گل‌های

in the garden, I think they are all going to be rather

باغ، فکر می‌کنم همه آنها نسبتاً خوب خواهند بود،

well, maybe surprisingly

شاید به طرز شگفت‌آوری

bright and maybe lots of them around.

درخشان و شاید تعداد زیادی از آنها در اطراف.

So there it was, the rhododendron.

بنابراین آنجا بود، رودودندرون.

It is doing very well at the moment in the garden.

در حال حاضر در باغ بسیار خوب است.

It is looking quite spectacular.

کاملاً دیدنی به نظر می رسد.

Another thing I wanted to mention as well.

نکته دیگری که می خواستم به آن اشاره کنم.

We haven't

ما هنوز

had any animals at the back of the house yet,

هیچ حیوانی در پشت خانه نداشته ایم،

so normally at this time of year there is normally

بنابراین به طور معمول در این زمان از سال به طور معمول

something in the field at the back of the house.

چیزی در مزرعه در پشت خانه وجود دارد.

But this year I don't know why.

اما امسال نمی دانم چرا. پشت خونه

It's been very quiet at the back of the house.

خیلی خلوته

We have no animals, no sheep,

ما نه حیوان داریم، نه گوسفند،

no cows, nothing has arrived.

نه گاو، نه چیزی وارد شده است.

So I am starting to get a little bit worried and concerned

بنابراین من کمی نگران و نگران می شوم

because I do know that the man who owns the land

زیرا می دانم مردی که زمین

at the back of the house, he's not very well at the moment.

پشت خانه را دارد، در حال حاضر حالش خیلی خوب نیست.

He has been suffering

او

severe ill health over the past couple of years,

در طی دو سال گذشته از بیماری شدید رنج می برد،

so I'm just wondering if that has something to do with it.

بنابراین من فقط نمی دانم که آیا این ربطی به آن دارد یا خیر.

But sadly, we don't have any cows

اما متأسفانه ما هیچ گاو نداریم

and we have no sheep in the garden or at the back of the garden.

و گوسفندی در باغ و پشت باغ نداریم.

Unfortunately at the moment, which is a shame

متأسفانه در حال حاضر، شرم آور است

because all the grass has come up at the back of the house.

زیرا تمام چمن ها در پشت خانه بالا آمده اند.

It looks quite amazing to be honest,

صادقانه بگویم بسیار شگفت انگیز به نظر می رسد،

but sadly there are no animals there to enjoy it.

اما متأسفانه هیچ حیوانی وجود ندارد که از آن لذت ببرد.

Unfortunately.

متاسفانه

Hello, who else is here today?

سلام چه کسی امروز اینجاست؟

Oh, Francesco.

اوه فرانچسکو

Hello, Francesco.

سلام فرانچسکو

Mr. Duncan, you will become addicted to being in Rome.

آقای دانکن، شما به حضور در رم معتاد خواهید شد.

Yes, I think so.

بله، من فکر می کنم.

I am really looking forward to it.

من واقعا مشتاقانه منتظر آن هستم.

I can't wait to experience the atmosphere,

من نمی توانم صبر کنم تا فضا را تجربه کنم،

the feeling of being in Rome, apparently.

احساس حضور در رم، ظاهرا.

And this is what I've heard from other people.

و این چیزی است که من از افراد دیگر شنیده ام.

Rome is a very busy place,

رم مکانی بسیار شلوغ و

bustling.

شلوغ است.

So if a place is bustling, it means it is very busy.

بنابراین اگر مکانی شلوغ است، به این معنی است که بسیار شلوغ است.

Lots of traffic, lots of people, and certainly in June

ترافیک زیاد، جمعیت زیاد، و مطمئناً در ماه ژوئن

I would imagine a lot of tourists

تصور می کنم گردشگران زیادی از

will be there as well, including me.

جمله من در آنجا حضور خواهند داشت.

I will be one of those tourists.

من یکی از آن گردشگران خواهم بود.

So I'm looking forward to meeting up with you

بنابراین من مشتاقانه منتظر دیدار با شما

in around about four weeks.

در حدود چهار هفته هستم.

We will be in Rome and hopefully

ما در رم خواهیم بود و امیدوارم

we will also be

able to do a live stream as well.

بتوانیم یک پخش زنده نیز انجام دهیم.

So I'm hoping whilst we are in Rome

بنابراین من امیدوارم تا زمانی که ما در رم هستیم،

we will be live on YouTube as well at some point.

در یوتیوب نیز در برخی مواقع زنده باشیم.

Palmira says the title of Eurovision

پالمیرا می گوید که عنوان یوروویژن

is United by music,

توسط موسیقی متحد شده است،

but in reality it is not.

اما در واقعیت اینطور نیست.

People are so furious now.

مردم الان خیلی عصبانی هستند

I don't want to talk about this too much, because Mr.

من نمی خواهم زیاد در این مورد صحبت کنم ، زیرا آقای

Steve might also

استیو نیز ممکن است چند لحظه دیگر

want to say something about it in a few moments from now,

بخواهد در این مورد چیزی بگوید،

but it seems these days

اما به نظر می رسد این روزها

you can't do anything without having a little bit of controversy.

نمی توانید کاری انجام دهید بدون اینکه کمی بحث و جدل داشته باشید.

So if something is controversial, it normally means that people

بنابراین اگر چیزی بحث برانگیز باشد، معمولاً به این معنی است که مردم

will discuss that particular

آن

thing in a very heated way.

موضوع خاص را به شیوه ای بسیار داغ بحث می کنند.

So maybe there will be an aspect or part of it that

بنابراین ممکن است جنبه یا بخشی از آن وجود داشته باشد که

people disagree with,

مردم با آن مخالف باشند و

thus causing controversy.

در نتیجه باعث ایجاد اختلاف شود.

But it would appear that everything nowadays causes

اما به نظر می رسد که امروزه همه چیز باعث

some sort of disagreement or outrage.

نوعی اختلاف یا خشم می شود. آیا

Have you noticed?

توجه کرده اید؟ آیا

Can you think of something

می توانید در حال حاضر به چیزی فکر کنید

at the moment that everyone is fighting about

که همه

not only Eurovision, but other things as well?

نه تنها در مورد یوروویژن، بلکه برای چیزهای دیگر نیز دعوا کنند؟

Quite often movies, when a new movie comes out,

اغلب فیلم ها، وقتی فیلم جدیدی منتشر می شود،

and maybe it is a new version

و شاید نسخه جدیدی

of a movie that was made many years ago.

از فیلمی باشد که سال ها پیش ساخته شده است.

A lot of people become angry

بسیاری از مردم

because certain things have been changed,

به دلیل تغییر برخی چیزها عصبانی می شوند،

so it would appear quite often these days it is very hard

بنابراین این روزها اغلب به نظر می رسد

to do anything without having

انجام کاری بدون داشتن

some sort of controversy

نوعی بحث و جدل

or some sort of trouble taking place.

یا مشکلی بسیار سخت است .

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Olaf.

اولاف.

Hello, Olaf.

سلام اولاف

Elias, hello to you.

الیاس سلام به شما

Nice to see you as well.

از دیدن شما هم خوشحالم

Very nice to see you here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Lots of people joining in.

افراد زیادی در حال پیوستن هستند.

If you'd like to say hello, please don't be shy,

اگر می خواهید سلام کنید، لطفا خجالتی نباشید،

because I know a lot of people do like to join in.

زیرا می دانم که افراد زیادی دوست دارند به آن بپیوندند.

And some people are quite shy.

و برخی از افراد کاملاً خجالتی هستند.

Don't be shy.

خجالتی نباش

Give it a try.

آن را امتحان کنید.

You never know, you might like it.

شما هرگز نمی دانید، ممکن است آن را دوست داشته باشید.

I always like to talk about things

من همیشه دوست دارم در مورد مسائل

relating to human behaviour.

مربوط به رفتار انسان صحبت کنم.

When we talk about human behaviour, we often talk about the way

وقتی در مورد رفتار انسان صحبت می کنیم، اغلب در مورد نحوه

people interact or communicate

تعامل یا برقراری ارتباط افراد با

the types of relationships that can happen between people.

انواع روابطی که می تواند بین افراد اتفاق بیفتد صحبت می کنیم.

I am quite fascinated by those things.

من کاملا مجذوب آن چیزها هستم.

Maybe in a certain situation

شاید در یک موقعیت خاص

you might find

ممکن است متوجه شوید که از

these particular words being used.

این کلمات خاص استفاده می شود.

I would imagine the following words that I am going to show

من تصور می کنم کلمات زیر که می خواهم به

you might relate to being at work or in a job of some sort.

شما نشان دهم ممکن است به سر کار بودن یا به نوعی شغل مرتبط باشد.

For example,

به عنوان مثال، در

here is a great phrase

اینجا یک عبارت عالی

to suck up to someone.

برای مکیدن کسی است.

To suck up to someone.

مکیدن کسی.

If you suck up to someone,

اگر کسی را دوست دارید، به این

it means you are being nice to them.

معنی است که با او مهربان هستید.

You are being kind to that person.

شما با آن شخص مهربان هستید.

Maybe you are being too kind.

شاید شما بیش از حد مهربان هستید.

Maybe you are being too

شاید شما بیش از

much with your admiration for that person.

حد با آن شخص تحسین می کنید.

So maybe at work you might find that someone in your office

بنابراین ممکن است در محل کار شما متوجه شوید که شخصی در دفتر شما

or someone at work will be sucking up to the boss,

یا شخصی در محل کار، رئیس را می مکد،

because maybe they want some sort of favour later.

زیرا ممکن است بعداً نوعی لطف بخواهند.

So quite often in the workplace, we often find there are people

بنابراین اغلب در محل کار، ما اغلب افرادی را پیدا می‌کنیم

who will suck up to someone,

که به کسی دل می‌خورند،

especially if they want something.

به خصوص اگر چیزی بخواهند.

So perhaps you are in a job where you are going to get

بنابراین شاید شما در شغلی هستید که قرار است

some sort of promotion.

نوعی ترفیع کسب کنید.

Or maybe there is a chance that your job will somehow get better.

یا شاید این احتمال وجود دارد که شغل شما به نحوی بهتر شود.

Maybe you will get more more money in your salary.

شاید در حقوق خود پول بیشتری دریافت کنید.

You might try to

ممکن است سعی کنید

get favour from the boss.

لطف رئیس را جلب کنید.

You will suck up to the boss.

شما به رئیس می مکید.

Another way of describing it, of course, is cruel.

روش دیگری برای توصیف آن، البته، ظالمانه است.

Maybe you cruel around someone.

شاید شما در اطراف کسی ظلم می کنید.

So your behaviour is not natural.

بنابراین رفتار شما طبیعی نیست.

You're not behaving in a natural way.

شما به روش طبیعی رفتار نمی کنید.

You are being too kind.

تو خیلی مهربونی

Or maybe you are using too many compliments toward someone

یا شاید

because you want that person to like you.

به دلیل اینکه می خواهید آن شخص شما را دوست داشته باشد، از تعریف و تمجیدهای زیادی نسبت به شخصی استفاده می کنید.

You want that person to give you some favours.

شما می خواهید که آن شخص به شما لطف کند.

Quite often in a work environment,

اغلب در یک محیط کاری،

the boss,

رئیس،

someone who can make lots of decisions

کسی که می تواند تصمیمات زیادی بگیرد

that can change your life.

که می تواند زندگی شما را تغییر دهد.

Perhaps you will feel as if you have to be kind to the boss.

شاید احساس کنید که باید با رئیس مهربان باشید.

You have to say nice things to your manager.

شما باید چیزهای خوبی به مدیرتان بگویید.

You have to keep them happy all the time.

شما باید آنها را همیشه راضی نگه دارید .

You might have to crawl around that person.

ممکن است مجبور شوید اطراف آن شخص بخزید.

You are trying to win their favour.

شما در حال تلاش برای جلب لطف آنها هستید.

Another way we can describe it

راه دیگری که می‌توانیم آن را به‌عنوان

to be a sycophant.

یک دلقک توصیف کنیم.

Sycophant

Sycophant

a sycophant is a person who will always agree with someone

یک sycophant شخصی است که همیشه با کسی موافق است

because they are trying to stay on their right side.

زیرا سعی می کند در سمت راست خود بماند.

Maybe a person who doesn't want to upset

شاید کسی که نمی‌خواهد

someone else will always say nice things to them.

دیگران را ناراحت کند همیشه چیزهای خوبی به او بگوید.

Oh, you are such a nice person.

اوه، تو خیلی آدم خوبی هستی

Oh, you are a great person.

اوه تو آدم بزرگی هستی

You are a wonderful boss.

شما رئیس فوق العاده ای هستید.

You are so amazing.

تو خیلی فوق العاده ای.

We might describe that person as a sycophant.

ما ممکن است آن شخص را به عنوان یک متعصب توصیف کنیم.

They are being sycophantic.

آنها متفکر هستند.

They are trying to to be two kind tune nice.

آنها سعی می کنند به دو لحن مهربان خوب است.

They will never say anything negative to that person.

آنها هرگز چیزی منفی به آن شخص نمی گویند.

They are a sycophant.

آنها یک دلقک هستند.

Another word we can use

کلمه دیگری که می توانیم استفاده کنیم،

is brown nose.

بینی قهوه ای است.

If you are a brown nose, it means you are a person

اگر بینی قهوه ای هستید، به این معنی است که شما فردی هستید

who is always creeping or crawling

که همیشه در حال خزیدن یا خزیدن

or saying nice things to the boss

یا صحبت های خوب به رئیس هستید

because you want them to like you.

زیرا می خواهید او شما را دوست داشته باشد.

You are a brown nose.

شما یک بینی قهوه ای هستید.

I would love to tell you the reason why we use that expression,

من دوست دارم دلیل استفاده از این عبارت را به شما بگویم،

but I might get taken off YouTube.

اما ممکن است از YouTube خارج شوم.

Lets just say your nose is in a particular place,

بیایید بگوییم بینی شما در یک مکان خاص است، به همین

which is why it gets brown.

دلیل است که قهوه ای می شود.

So a person who will always creep,

بنابراین فردی که همیشه خزش می کند،

they will always say nice things

همیشه حرف های خوبی می زند

to try and win someone else's favour.

تا سعی کند لطف دیگران را جلب کند.

We can describe that person as a sycophant

ما می‌توانیم آن شخص را به‌عنوان یک دلقک توصیف کنیم

and their I think is an interesting word.

و فکر می‌کنم کلمه جالبی است.

Mr. Steve will be with us soon,

آقای استیو به زودی با ما خواهد بود،

so don't worry, Steve will be with us.

پس نگران نباشید، استیو با ما خواهد بود.

Please don't panic.

لطفا نترسید.

Please don't worry.

لطفا نگران نباشید.

Please don't be afraid.

لطفا نترسید.

Steve is on his way.

استیو در راه است.

A quick break and then we will be back with lots of Mr.

یک استراحت سریع و سپس با تعداد زیادی از آقای استیو باز خواهیم گشت

Steve.

.

We also have today's topic which is all about

ما همچنین موضوع امروزی داریم که همه چیز در مورد

words and phrases connected to heat.

کلمات و عبارات مرتبط با گرما است. نرو

Don't go away.

English addict is with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست .

And yes.

You know what is coming in a few moments from now.

و بله.

شما می دانید که چند لحظه دیگر چه چیزی در راه است.

Mr. Steve is on his way.

آقای استیو در راه است.

He's just in the corner of the studio, getting ready,

او فقط در گوشه استودیو است و آماده می شود و

doing his stretches.

حرکات کششی خود را انجام می دهد.

English addict

معتاد انگلیسی

is here today.

امروز اینجاست.

I hope you are having a good Super

امیدوارم یک

Sunday English addict for those who are learning English.

معتاد انگلیسی Super Sunday خوب برای کسانی که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند داشته باشید.

And even if you are not

و حتی اگر

learning English, because I know we have a lot of people watching

انگلیسی یاد نمی‌گیرید، چون می‌دانم که ما افراد زیادی را تماشا می‌کنیم

who are not even learning English, they know English already

که حتی انگلیسی یاد نمی‌گیرند، آنها قبلاً انگلیسی می‌دانند

and they just want to come along and see what this is all about.

و فقط می‌خواهند بیایند و ببینند این موضوع چیست.

Well, I will tell you

خوب، من به شما می گویم که موضوع در

what it's all about right now because he is here.

حال حاضر چیست زیرا او اینجاست.

He is back with us.

او با ما بازگشته است.

We have a lot of things to talk about.

ما چیزهای زیادی برای صحبت داریم.

We have words and phrases connected to heat and being hot.

ما کلمات و عباراتی داریم که به گرما و گرم بودن مرتبط هستند.

We also have the solar flares

ما همچنین شراره های خورشیدی را داریم

that have been causing lots of problems on planet Earth.

که مشکلات زیادی را در سیاره زمین ایجاد کرده اند.

We also have Eurovision.

ما یوروویژن هم داریم.

I don't know why, but I think it's a good idea.

نمی دانم چرا، اما فکر می کنم ایده خوبی است.

And of course we have you and we have Mr.

و البته ما شما را داریم و آقای

Steve as well.

استیو را هم داریم.

Yes, he is here.

بله، او اینجاست.

Everyone.

هر کس.

Hello.

سلام.

Hello. Wonderful

سلام. بینندگان شگفت انگیز

viewers from across the globe, the universe, everywhere.

از سراسر جهان، جهان، همه جا.

We've got people on Mars watching Mr. Duncan.

ما مردمی در مریخ داریم که آقای دانکن را تماشا می کنند.

Apparently, I had a message this morning sent to me.

ظاهراً امروز صبح پیامی برایم فرستاده بود.

It's wonderful to be here, Mr. Duncan.

اینجا بودن فوق العاده است، آقای دانکن.

And it's nice to get messages, from people like Olaf.

و دریافت پیام از افرادی مانند اولاف بسیار خوب است.

Elias. Who says that they missed me.

الیاس کی میگه دلشون برام تنگ شده

so thank you very much for that.

بنابراین از شما بسیار سپاسگزارم

But I'm here now, so you've got my full attention.

اما من الان اینجا هستم، بنابراین شما تمام توجه من را به خود جلب کرده اید.

Anything you want to ask?

چیزی که می خواهید بپرسید؟

Anything you want to say.

هرچی میخوای بگی

Just put it on the live chat, and,

فقط آن را در چت زنده قرار دهید، و

we can interact with you

ما می توانیم از طریق اینترنت با شما ارتباط برقرار کنیم

over the internet.

.

I do like that word, by the way.

اتفاقاً من این کلمه را دوست دارم.

Interact. So. Thank you.

تعامل داشتن. بنابراین. متشکرم.

To communicate with each other

برای برقراری ارتباط با یکدیگر

to to converse in a friendly way.

به گفتگوی دوستانه.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

If only the whole world

اگر فقط تمام دنیا

could could follow our example, and then maybe

می توانستند از ما الگو بگیرند و شاید

things would be lovely.

همه چیز دوست داشتنی باشد.

So my name is Mr. Duncan.

پس اسم من آقای دانکن است.

I will put them on the screen.

من آنها را روی صفحه نمایش خواهم گذاشت.

So, you know I'm Duncan, and that over there is Mr.

بنابراین، شما می دانید که من دانکن هستم، و آقای

Steve.

And now the introductions are done.

استیو آنجاست.

و اکنون مقدمات انجام شده است.

Have you had a good week, Mr.. Steve?

هفته خوبی داشتی آقای استیو؟

Because I know for a fact you have been rather busy with your job.

چون می‌دانم که شما نسبتاً مشغول کارتان بوده‌اید.

We had a nice time in Birmingham.

ما اوقات خوبی را در بیرمنگام گذراندیم.

You went to Birmingham with your job and I was hiding in Mr.

تو با کارت به بیرمنگام رفتی و من هم در چمدان آقای استیو پنهان شده بودم

Steve's suitcase as well.

.

Now you went to completely separately, Mr. Duncan.

حالا شما کاملا جدا رفتید آقای دانکن.

You you didn't come with me at all.

تو اصلا با من نیامدی

at or you went completely separately.

در یا شما کاملا جداگانه رفتید.

Yeah, well, I was going to say I didn't stay with Mr.

آره، خب، میخواستم بگم که با آقای

Steve at the hotel.

استیو در هتل نموندم.

How is actually sleeping on a bench?

واقعا خوابیدن روی نیمکت چگونه است؟

Yes, I knew street station in Birmingham.

بله، ایستگاه خیابانی در بیرمنگام را می شناختم.

I didn't want to get into trouble.

نمی خواستم به مشکل برسم.

So I said to Mr. Duncan, I'm sorry.

بنابراین به آقای دانکن گفتم متاسفم.

You're going to have to go and sleep on a bench.

باید بری و روی نیمکت بخوابی.

Yeah, so that's exactly what I did.

آره پس دقیقا منم همین کارو کردم

Fortunately, the weather wasn't too bad,

خوشبختانه، هوا خیلی بد نبود،

so I was able to have a lovely, cool night on the bench outside.

بنابراین من توانستم یک شب خوب و خنک را روی نیمکت بیرون داشته باشم.

And I believe you, you are in quite a lot of money.

و من باور دارم که شما پول زیادی دارید.

by offering your services.

با ارائه خدمات شما

Yes, I did get some tossing, gentlemen.

بله، جنابعالی، کمی تکان خوردم .

I did get some offers for my body, but I was also

چند پیشنهاد برای بدنم دریافت کردم، اما بعداً نیز

very busy giving refunds later on as well.

بسیار مشغول بازپرداخت وجه بودم. پس

Here we are then. It's a hot one now.

ما اینجا هستیم . الان خیلی داغه

I don't know what happened to the weather,

نمی دانم چه بر سر هوا آمده است،

because today was supposed

چون قرار بود امروز

to be wet with rain and thunder and lightning.

با باران و رعد و برق و رعد و برق خیس شود.

But outside, the weather is glorious.

اما بیرون، هوا با شکوه است.

It's about 23, maybe 24 Celsius at the moment

در حال حاضر حدود 23، شاید 24 درجه سانتیگراد

and very hot and sunny.

و بسیار گرم و آفتابی است.

So I don't know what happened to all all of that,

بنابراین من نمی دانم چه اتفاقی برای همه اینها افتاد، آن

all of that bad weather we were supposed to get today.

همه هوای بدی که قرار بود امروز داشته باشیم.

It was supposed to become really, really bad.

قرار بود واقعاً خیلی بد شود.

Course for thunderstorms.

دوره آموزشی برای رعد و برق

they can do it. Depends where you are.

آنها می توانند آن را انجام دهند. بستگی داره کجا باشی

They can miss you and, and go somewhere else.

آنها می توانند دلتنگ شما شوند و به جای دیگری بروند.

We often miss them here, because of the hills.

اینجا به خاطر تپه ها اغلب دلتنگشان می شویم.

I think they they scoot, scoot around the edge.

من فکر می کنم آنها غلت می زنند، دور لبه می چرخند.

Yeah, that's a good word.

آره حرف خوبیه

Scooting something scoot around the edge.

حرکت چیزی به دور لبه.

It means it sort of deviates, doesn't it?

یعنی به نوعی منحرف می شود، اینطور نیست؟ در

deviates around the edge.

اطراف لبه منحرف می شود.

Scooch is in a sort of almost a sort of, secretive

اسکوچ به نوعی تقریباً مخفیانه است که به

way to scoot means glide.

معنای سر خوردن است.

So it will glide around something.

بنابراین دور چیزی می چرخد.

So scoot normally means glide.

بنابراین اسکوت در حالت عادی به معنای سر خوردن است.

It almost appears as if you're floating.

تقریباً به نظر می رسد که گویی شناور هستید.

You can scoot around into the purse,

شما می توانید داخل کیف بگردید،

and it just means you you go round them carefully, doesn't it?

و این فقط به این معنی است که با دقت آنها را دور می زنید، اینطور نیست؟

Yes. As you say, glide around them.

آره. همانطور که شما می گویید، در اطراف آنها حرکت کنید. آیا می

Can I just scooch around? You?

توانم فقط به اطراف بچرخم؟ شما؟

Is it. Scoot your scoot.

آیا آن است. اسکوت خود را.

Is it scoot, scoot.

آیا این اسکوت است، اسکوت.

I've just made up a word. Then. Okay.

من فقط یک کلمه ساخته ام سپس. باشه.

You know, this is English.

میدونی این انگلیسیه

I've made up a word. Scooch. Is is the.

من یک کلمه ساخته ام چرت زدن. است.

Is it scoot? Is it?

آیا اسکات است؟ آیا این است؟

Yes. Scoot.

آره. اسکات.

I think you're right. Yes.

فکر می کنم حق با شماست. آره.

Well, we got off to a bad start with I.

خوب، با I شروع بدی داشتیم.

I mean, your assistant,

منظورم این است که دستیار شما،

you know, we know I think that word does exist.

می دانید، ما می دانیم که فکر می کنم این کلمه وجود دارد. من

I've just.

فقط.

I've just invented it.

من تازه اختراعش کردم

Yeah, I think scooch means move in in a in a an awkward way.

آره، من فکر می کنم اسکوچ یعنی حرکت کردن به شکلی ناخوشایند.

Scooch over.

اسکوچ

Yeah. Move over.

But scoot is to go round something, which is what you were saying

آره حرکت کنید.

اما اسکوت دور زدن چیزی است که در

about the weather.

مورد آب و هوا می گفتید.

Scooting round.

دور زدن.

Yeah. There we go. Scooch edge.

آره ما میرویم آنجا. لبه اسکوچ.

Anyway, we have a lot of things to talk about.

به هر حال ما خیلی چیزها برای گفتن داریم.

A lot of people getting angry about Eurovision.

بسیاری از مردم در مورد یوروویژن عصبانی می شوند.

The Eurovision song Contest was was held last night.

مسابقه آهنگ یوروویژن شب گذشته برگزار شد.

The final.

آخرین.

A lot of people getting angry for various reasons.

بسیاری از مردم به دلایل مختلف عصبانی می شوند.

Switzerland was the winner.

سوئیس برنده شد.

Switzerland won

سوئیس

with a song that already I've forgotten.

با آهنگی که قبلا آن را فراموش کرده ام برنده شد.

Isn't that great?

Have you noticed that

این عالی نیست؟

آیا دقت کرده اید که

every time Eurovision, the Eurovision Song Contest,

هر بار که یوروویژن، مسابقه آواز یوروویژن از

comes along, the all of the songs are, completely forgotten

راه می رسد، همه آهنگ ها در

within around about 25 or 30 minutes after the thing

حدود 25 یا 30 دقیقه پس از اتمام کار کاملاً فراموش می شوند

finishing and, and a few people were complaining

و چند نفر شکایت می کردند

because it's not gay enough this year

زیرا این به اندازه کافی همجنس گرا نیست. تا

down to this, they're asking, why wasn't it gay enough?

این سال، آنها می پرسند، چرا به اندازه کافی همجنس گرا نبود؟

Who's complaining about that? And no one.

چه کسی از این موضوع شاکی است؟ و هیچ کس.

I was with the gay people.

من با همجنس گرایان بودم.

I was being sarcastic.

داشتم طعنه می زدم

I was being sarcastic.

داشتم طعنه می زدم

Steve, there is a version. I haven't watched it.

استیو، یک نسخه وجود دارد. من آن را تماشا نکرده ام.

I haven't watched it for many, many years.

من خیلی سال است که آن را تماشا نکرده ام .

Oh, do you remember we went.

آها یادت هست رفتیم

You and I went to the dress

من و تو

rehearsal for

the Eurovision Song Contest many, many years ago.

سالها پیش به تمرین لباس مسابقه آواز یوروویژن رفتیم.

I think it was the year

فکر می کنم سال

or the year after

یا سالی بود که

Dana International won it.

دانا اینترنشنال برنده شد.

Do you remember?

یادت میاد؟

I do, yes.

دارم، بله.

I got some, complimentary tickets.

چند بلیط رایگان گرفتم.

Complimentary or free tickets, I can't remember,

بلیط های رایگان یا رایگان، یادم نمی آید،

I can't remember how I got them now.

یادم نمی آید الان چطور گرفتم.

It doesn't matter.

مهم نیست.

But I got free tickets and we went to the Birmingham NBA.

اما من بلیط رایگان گرفتم و به NBA بیرمنگام رفتیم.

Yeah, it's the National indoor arena.

آره، این عرصه سرپوشیده ملی است.

And we saw.

و دیدیم.

But it was for as you say, it was for the dress rehearsal.

اما به قول شما برای تمرین لباس بود.

Yeah.

So normally before the big show they normally have

آره

بنابراین معمولاً قبل از نمایش بزرگ، آنها معمولاً

what they call a run through or a dress rehearsal.

چیزی را که آنها را دویدن یا تمرین لباس می نامند، برگزار می کنند.

So we were able to actually go and see that.

بنابراین ما واقعاً توانستیم برویم و آن را ببینیم.

Not the actual real final, but it was

نه فینال واقعی واقعی، اما

it was still good fun watching it all happen

هنوز هم تماشای همه چیز

and seeing all of the singers and the stars.

و دیدن همه خوانندگان و ستاره ها سرگرم کننده بود.

But this year.

اما امسال

So lots of controversy for various reasons.

بنابراین جنجال های زیادی به دلایل مختلف وجود دارد.

Normally we think

معمولاً ما فکر می‌کنیم

of the Eurovision Song Contest as being something rather

که مسابقه آواز یوروویژن چیزی

comical or fun, something to bring people together,

کمیک یا سرگرم‌کننده است، چیزی که مردم را گرد هم می‌آورد،

but it would appear this year it has been the opposite.

اما به نظر می‌رسد امسال برعکس بوده است.

It has been dividing people all over the place.

همه جا مردم را از هم جدا کرده است.

Does anybody still watch Euro Vision?

آیا هنوز کسی یورو ویژن را تماشا می کند؟

So can we ask?

پس می توانیم بپرسیم؟

We're talking about it.

ما در مورد آن صحبت می کنیم.

Did anybody actually watch it?

آیا واقعاً کسی آن را تماشا کرده است؟

We have a lot of people watching in Europe.

ما در اروپا افراد زیادی داریم که تماشا می کنند.

although of course the Eurovision isn't strictly about Europe.

البته یوروویژن صرفاً در مورد اروپا نیست.

originally I think it was, but there's many, many countries

در ابتدا فکر می‌کنم اینطور بود، اما کشورهای بسیار زیادی وجود دارند

that aren't in Europe.

که در اروپا نیستند.

But, anybody watching us today,

اما، کسی که امروز ما را تماشا می کند، آیا دیشب

did you watch Eurovision last night?

یوروویژن را تماشا کردید ؟

Well, apparently the viewing for it was the highest ever

خب، ظاهراً تماشای آن به دلیل تمام مشکلات، بالاترین تماشای تاریخ

or one of the highest ever because of all of the trouble.

یا یکی از بالاترین‌ها بوده است .

So because of all of the arguments and controversy,

بنابراین به دلیل همه بحث‌ها و بحث‌ها،

more people than ever watched the final last night.

افراد بیشتری از همیشه فینال دیشب را تماشا کردند.

Because that is exactly why

زیرا دقیقاً به همین دلیل است که

they created the controversy in the first place,

آنها در وهله اول جنجال را ایجاد کردند

so that they would get more people watching it, because then

تا افراد بیشتری آن را تماشا کنند، زیرا در این صورت

they get more ad revenue and et cetera, etc..

درآمد تبلیغاتی و غیره و غیره بیشتری دریافت می کنند.

it is it is.

همینطور است.

So all have been all have been created.

پس همه بوده اند همه خلق شده اند.

I mean, it was Eurovision is just a fairly naff

منظورم این است که یوروویژن فقط یک مسابقه خوانندگی نسبتاً ناب ​​است

singing contest.

.

Most of the artists, most of the songs are pretty poor quality.

اکثر هنرمندان، اکثر آهنگ ها بسیار بی کیفیت هستند.

Everybody knows it's a bit of a joke.

همه می دانند که این کمی شوخی است.

And yet it was headline news

و با این حال این خبر

on all channels in the UK.

در همه کانال‌های بریتانیا بود.

Well, around the world

خوب، در سرتاسر جهان همه جا در

they're talking about it everywhere,

مورد آن صحبت می کنند،

by the way, Steve, I know, so it just shows you

اتفاقا، استیو، من می دانم، بنابراین فقط به شما نشان می دهد که

every country was watching last night,

همه کشورها دیشب تماشا می کردند،

not just Europe, but the wider world.

نه فقط اروپا، بلکه کل جهان.

Why did Eurovision get the top prime spot in the news?

چرا یوروویژن رتبه اول اخبار را کسب کرد؟

And it's just totally naff.

و این فقط کاملا ناخوشایند است.

I mean, it's it's far more important things.

منظورم این است که چیزهای بسیار مهمتری است.

You're being a bit naive, Steve.

شما کمی ساده لوح هستید، استیو.

You're being a bit naive there.

تو اونجا یه کم ساده لوح میشی

There was only one reason why.

تنها یک دلیل وجود داشت.

And I know I've already said that.

و می دانم که قبلاً این را گفته ام.

Yes, I know it was all orchestrated.

بله، من می دانم که همه اینها هماهنگ بود.

Well no, no, no, it wasn't orchestrated.

خوب نه، نه، نه، سازماندهی نشده بود.

I'm sure it's

just it's just the fact that people will argue about everything. Now.

من مطمئن هستم که این

فقط این واقعیت است که مردم در مورد همه چیز بحث خواهند کرد. اکنون.

You can't do anything nowadays, Steve, without someone, somewhere

امروزه هیچ کاری نمی‌توانی انجام دهی، استیو، بدون اینکه کسی، جایی

being offended or finding a problem with it

توهین شده باشد یا مشکلی با آن پیدا کند

or having some sort of argument or fight.

یا نوعی بحث یا دعوا داشته باشد.

But yes, I do partly agree it did increase

اما بله، من تا حدودی موافقم که

the number of people watching, because of all of the controversy.

به دلیل همه جنجال‌ها، تعداد تماشاگران را افزایش داد.

But that's what happens these days.

اما این چیزی است که این روزها اتفاق می افتد.

And I think you can't do anything these days.

و فکر می کنم این روزها نمی توانید کاری انجام دهید .

You can't release a book, you can't release a movie.

شما نمی توانید یک کتاب منتشر کنید، شما نمی توانید یک فیلم را منتشر کنید.

You can't even have free speech for most of the time

شما حتی نمی توانید در بیشتر اوقات آزادی بیان داشته باشید

because someone, somewhere will become angry and upset.

زیرا کسی در جایی عصبانی و ناراحت می شود. آیا

can I just mention, somebody?

می توانم فقط به کسی اشاره کنم؟

Mauricio loon.

مائوریسیو لون

Eleanor Chai.

النور چای.

But it's you.

اما این تو هستی

Chai.

Yeah, I pronounce that correctly.

چای.

آره درست تلفظ میکنم

Has asked, have you received that email?

پرسید آیا آن ایمیل را دریافت کرده اید؟

They want to come and see us in Rome.

آنها می خواهند بیایند و ما را در رم ببینند.

well, it depends when you sent it,

خوب، بستگی به زمانی دارد که شما آن را ارسال کنید،

I mean, I I've replied to everyone so far who has written to me,

منظورم این است که من تا به حال به همه کسانی که برای من نامه نوشته اند پاسخ داده ام،

so I did send a reply yesterday to the latest one.

بنابراین من یک پاسخ را دیروز به آخرین مورد ارسال کردم.

So we have about maybe 9 or 10 people joining us,

بنابراین ما تقریباً 9 یا 10 نفر به ما ملحق می شوند،

Steve.

استیو.

And I know it's incredible.

و می دانم که باورنکردنی است.

Mr. Duncan, we're going to have to hire a room.

آقای دانکن، ما باید یک اتاق اجاره کنیم.

I think at this rate.

فکر میکنم با این سرعت

Well, we won't be doing that either.

خب، ما هم این کار را نخواهیم کرد.

I doubt I'm joking, but, but yes, it will be fantastic.

من شک دارم که شوخی کنم، اما، بله، فوق العاده خواهد بود.

And, so, Maurizio, Luchi,

و بنابراین، مائوریتزیو، لوچی،

hope I pronounce that correctly.

امیدوارم که آن را درست تلفظ کنم.

Please tell me if I have.

لطفا اگر دارم به من بگویید.

And, we will look out for your email.

و ما به دنبال ایمیل شما خواهیم بود. برای هر

Send it again just in case.

موردی دوباره بفرست

Mr.. Duncan's Mr.. But I don't think he has.

آقای دانکن آقای.. اما فکر نمی کنم او داشته باشد.

I think he's well, I haven't checked my emails today.

فکر می کنم حالش خوب است، امروز ایمیل هایم را چک نکردم.

If it's today, then. No, that's it, that's it.

اگه امروز باشه پس نه، همین است، همین است.

Yeah. I've been kind of busy doing this.

آره من به نوعی مشغول انجام این کار بودم.

so Mr.

Duncan would have been preparing today.

بنابراین آقای

دانکن امروز داشت آماده می شد.

So if you sent it today, then he won't have seen it

بنابراین اگر امروز آن را ارسال کردید، پس او آن را ندیده است

because he hasn't checked his emails today

زیرا امروز ایمیل های خود را بررسی نکرده است

because he's been busy preparing for the live stream.

زیرا مشغول آماده شدن برای پخش زنده بوده است.

That's it? That's all you've got to say, Mr.

خودشه؟ این همه چیزی است که باید بگویید، آقای

Duncan? That's it.

دانکن؟ خودشه.

So if you want to get in touch, there is the email address

بنابراین اگر می خواهید با ما تماس بگیرید، آدرس ایمیل

if you want.

در صورت تمایل وجود دارد.

If you are serious about it.

اگر در مورد آن جدی هستید.

So don't just write and say I might if you are serious about it

بنابراین فقط ننویسید و نگویید که اگر در مورد آن جدی هستید

and you want to meet up, give us your details and I'm going

و می خواهید با هم ملاقات کنید، ممکن است جزئیات خود را به ما بدهید و من می خواهم

to create a mailing list with everyone on it.

یک لیست پستی با همه افراد در آن ایجاد کنم.

And then I will give more details because it's only four weeks away.

و سپس جزئیات بیشتری ارائه خواهم کرد زیرا تنها چهار هفته دیگر باقی مانده است.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

I know several days ago, apparently.

من چند روز پیش می دانم، ظاهرا.

So we'll look out for that.

بنابراین ما مراقب آن خواهیم بود.

Mr. Duncan does receive a lot of emails, so we'll we'll have that.

آقای دانکن ایمیل های زیادی دریافت می کند ، بنابراین ما آن را خواهیم داشت.

We'll have a double check on that.

ما یک بررسی مجدد در مورد آن خواهیم داشت.

But I get hundreds of junk mail and,

اما من صدها نامه ناخواسته دریافت می‌کنم و

it could have gone into the junk.

می‌توانستم به زباله‌ها برود.

We we hope not.

ما امیدواریم که نه.

So we will look out for you, writing down your surname.

بنابراین ما مراقب شما هستیم و نام خانوادگی شما را یادداشت می کنیم.

Yeah. But anyway, Steve.

آره اما به هر حال استیو.

Steve. Yeah. Yeah, fine. I'm just fine.

استیو آره آره خوبه من فقط خوب هستم.

That.

که

Just send another email to me and I'll have a look later.

فقط یک ایمیل دیگر برای من ارسال کنید و بعداً بررسی خواهم کرد.

So don't worry too much about it.

پس زیاد نگرانش نباش.

We'll look it up later.

بعداً آن را بررسی می کنیم.

Yes, but I have a feeling it may have gone into my junk mail

بله، اما من این احساس را دارم که ممکن است به نامه های ناخواسته من وارد شده باشد

because I get about a thousand

زیرا

junk emails every month.

هر ماه حدود هزار ایمیل ناخواسته دریافت می کنم.

Brilliant. Thank you.

درخشان متشکرم.

So I have to have to be careful

بنابراین باید مراقب باشم

so sometimes I can miss your emails, but please

تا گاهی اوقات ایمیل‌های شما را از دست بدهم، اما

get in touch if you would like to meet up with us in Rome.

اگر می‌خواهید با ما در رم ملاقات کنید، لطفاً با ما تماس بگیرید.

Oh, fancy pants, very nice.

اوه شلوار فانتزی خیلی قشنگه در

Talking of pants, I have a new pair of shorts

مورد شلوار صحبت می کنم، من یک شلوارک جدید دارم

that I am now going to lose weight and try and fit into,

که اکنون می خواهم وزن کم کنم و سعی کنم در آن جا بیفتم

and hopefully I will.

و امیدوارم این کار را انجام دهم.

Mr.. Steve, did you did you see the flashing lights?

آقای استیو، چراغ های چشمک زن را دیدی؟

I haven't seen the.

من ندیده ام

Are you are you referring to the northern lights

منظورتان شفق شمالی است

as we as we call them here? Yes.

که ما در اینجا به آنها می گوییم؟ آره.

created by the, expulsions from the sun.

ایجاد شده توسط، اخراج از خورشید.

apparently, yes.

ظاهرا بله

It's been pretty spectacular and we can't normally

این بسیار دیدنی بود و ما معمولاً نمی‌توانیم

see it in the UK unless you go very far north.

آن را در بریتانیا ببینیم مگر اینکه خیلی دور به شمال بروید.

but apparently I, we haven't seen it have we.

اما ظاهرا من، ما آن را ندیده ایم.

I think we forgot about it and didn't,

فکر کنم فراموشش کردیم و

didn't go outside to have a look.

نرفتیم بیرون که نگاه کنیم.

Sadly we first of all were too far away so we can't see it.

متأسفانه ما اول از همه خیلی دور بودیم بنابراین نمی توانیم آن را ببینیم.

Also last night it was complete cloud cover, but apparently

همچنین دیشب ابر کامل بود ، اما ظاهراً در

further north north England and of course into Scotland.

شمال انگلستان و البته به اسکاتلند.

A lot of people were enjoying the aurora borealis,

بسیاری از مردم از شفق قطبی،

the northern lights, and apparently it was spectacular.

شفق شمالی لذت می بردند و ظاهراً تماشایی بود.

And even in other parts of the world,

و حتی در سایر نقاط جهان،

people could see the solar flares

مردم می‌توانستند شراره‌های خورشیدی را

as they were passing through the Earth's atmosphere.

هنگام عبور از جو زمین ببینند.

Because of course, the sun is very active

زیرا البته خورشید

at the moment with its solar flares.

در حال حاضر با شراره های خورشیدی خود بسیار فعال است.

All of these things

همه این چیزها از

come off the sun and they travel towards the Earth,

خورشید خارج می شوند و به سمت زمین حرکت می کنند

and they actually make it all the way to the earth.

و در واقع تمام مسیر را تا زمین طی می کنند.

But at the moment they are completely crazy.

اما در حال حاضر آنها کاملاً دیوانه هستند.

They are going wild.

دارند وحشی می شوند.

The sun is erupting.

خورشید در حال فوران است.

All of these huge solar flares.

همه این شراره های خورشیدی عظیم.

I think it's plasma, isn't it?

فکر کنم پلاسما باشه، نه؟

Electromagnetic radiation

تشعشعات الکترومغناطیسی به

hits the atom, hits the atmosphere and interacts particles.

اتم برخورد می کند، به اتمسفر برخورد می کند و با ذرات برهم کنش می کند.

I'm not sure exactly how it how it happens, but, but yes,

من دقیقاً مطمئن نیستم که چگونه این اتفاق می افتد، اما، بله،

it's supposedly it's been disrupting electricity

ظاهراً باعث اختلال در

supplies and mobile phone masts.

تامین برق و دکل های تلفن همراه شده است.

Yes, but I haven't heard too much about that.

بله، اما من زیاد در مورد آن نشنیده ام.

I think maybe in the past we certainly have had disruptions

من فکر می‌کنم شاید در گذشته قطعاً

due to the solar flares, but I haven't heard that

به دلیل شعله‌های خورشیدی اختلالاتی داشته‌ایم، اما من نشنیده‌ام که

we've had any disruptions to services this time.

این بار در سرویس‌ها اختلالی داشته‌ایم.

No, I think it depends where you are.

نه، فکر کنم بستگی داره کجا باشی

And also just at certain times at the peak of of it.

و همچنین فقط در زمان های خاصی در اوج آن.

So it can cause interference with radio signals as well.

بنابراین می تواند با سیگنال های رادیویی نیز تداخل ایجاد کند.

Fortunately, these days most people don't even used

خوشبختانه این روزها بیشتر مردم حتی از

radio in the old sense of radio.

رادیو به معنای قدیمی رادیو استفاده نمی کنند.

So tuning in your radio like the old days.

بنابراین مانند روزهای قدیم در رادیو خود تنظیم کنید .

So because that isn't really done them, a lot of it now it's digital,

بنابراین از آنجایی که واقعاً این کار انجام نشده است، بسیاری از آن‌ها اکنون دیجیتالی هستند،

the way it's sent through the atmosphere.

روشی که از طریق جو ارسال می‌شوند.

But yes, you're right, Steve, electricity supplies

اما بله، حق با شماست، استیو، تامین برق

have been disrupted in certain areas.

در مناطق خاصی مختل شده است.

You wouldn't imagine that, would you?

شما این را تصور نمی کنید، آیا؟

You wouldn't imagine the sun

تصور نمی‌کنید که خورشید در

all of those miles away, could actually do something

تمام آن مایل‌ها دورتر باشد، در واقع می‌تواند کاری انجام دهد

that would affect us in such a dramatic way.

که به‌طور چشمگیری بر ما تأثیر بگذارد .

But there you go.

اما شما بروید.

It just the power of nature.

این فقط قدرت طبیعت است.

Inaki says that in northern Spain it could be seen so that far south.

ایناکی می‌گوید که در شمال اسپانیا می‌توان آن را تا آنجا به جنوب دید.

So that's further south than us, Mr.

پس این از ما جنوب تر است، آقای

Duncan. Incredible.

دانکن. باور نکردنی

but, I was sleeping.

اما من خواب بودم

so were we. I forgot all about it.

ما هم همینطور بودیم همه چیز را فراموش کردم.

We could have gone outside and had a look,

می توانستیم بیرون برویم و نگاهی بیندازیم،

but I think it was cloudy.

اما فکر می کنم هوا ابری بود.

but it would have been,

اما می شد،

it would have been a sight to see.

دیدنی بود.

As we say, if you say.

همانطور که ما می گوییم، اگر شما بگویید.

Oh, that that'll be a sight to see, it means it'll be something

اوه، این یک منظره برای دیدن خواهد بود، به این معنی است که

interesting to look at.

نگاه کردن به آن چیز جالبی خواهد بود.

Something interesting to see.

چیز جالبی برای دیدن

a sight to see,

منظره ای برای دیدن،

something worth looking at.

چیزی که ارزش دیدن دارد.

I suppose you could also say a sight to behold. Yes.

من فکر می کنم شما همچنین می توانید یک منظره دیدنی را بگویید. آره.

So look at, Claudio or Claudio.

پس به کلودیو یا کلودیو نگاه کنید.

says, have we learnt any

می گوید، آیا ما

Italian phrases yet?

هنوز عبارات ایتالیایی یاد گرفته ایم؟

well, the answer is no,

خوب، پاسخ منفی است،

but I do know some Italian, but only from,

اما من مقداری ایتالیایی می‌دانم، اما فقط از

sort of operas or operettas that I've sung,

نوعی اپرا یا اپرتایی که خوانده‌ام،

and I don't think, you know, particularly from Requiem.

و فکر نمی‌کنم، بخصوص از Requiem.

so, so I don't think I'm going to be,

بنابراین، بنابراین فکر نمی‌کنم که باشم،

I think we are going to learn, or at least I am some, phrases.

فکر می‌کنم ما قرار است عباراتی را یاد بگیریم، یا حداقل من برخی از عبارات را یاد بگیریم. آیا

Can I have a cup of coffee?

می توانم یک فنجان قهوه بخورم؟

And I would like to order a cup of coffee. Okay.

و من می خواهم یک فنجان قهوه سفارش دهم. باشه. آیا

Can I have pizza?

می توانم پیتزا بخورم؟ آیا

Can I have pasta?

می توانم پاستا بخورم؟ آیا

Can I have more? More food.

می توانم بیشتر داشته باشم؟ غذای بیشتر.

That's all I need to know. Really.

این تمام چیزی است که باید بدانم. واقعا.

I don't want to be the typical Brit going abroad

من نمی خواهم یک بریتانیایی معمولی باشم که به خارج از کشور می رود و به خود

who doesn't bother to learn anything about the local language.

زحمت نمی دهد چیزی در مورد زبان محلی یاد بگیرد.

An Italian, is it?

یک ایتالیایی، این است؟

Where could I possibly go?

کجا می توانستم بروم؟

Mr. Duncan?

آقای دانکن؟

Where could I go to learn some Italian?

کجا می توانم برای یادگیری ایتالیایی بروم؟

I don't know, I haven't got a clue.

نمی دانم، سرنخی ندارم.

Where? What?

Is there any sort of service or or place I could go?

جایی که؟ چی؟

آیا خدمات یا مکانی وجود دارد که بتوانم بروم؟

Maybe on the internet to learn Italian.

شاید در اینترنت برای یادگیری ایتالیایی.

You could go to Italy,

شما می توانید به ایتالیا بروید،

I might choose, I might go on to YouTube.

من ممکن است انتخاب کنم، ممکن است به YouTube بروم.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

And look for an Italian, English, Italian teacher.

و به دنبال یک معلم ایتالیایی، انگلیسی، ایتالیایی باشید.

Italian, English and, and learn some Italian phrases.

ایتالیایی، انگلیسی و، و یادگیری برخی از عبارات ایتالیایی.

Because I want to be Italian.

چون می خواهم ایتالیایی باشم.

I want to sound well.

من می خواهم صدای خوبی داشته باشم.

Well, that that does not sound Italian, but I want to sound off.

خوب، این ایتالیایی به نظر نمی رسد ، اما من می خواهم به نظر برسم.

I want to be able to, you know.

من می خواهم بتوانم، می دانید.

Well, well, I wonder what Italian for.

خوب، خوب، من تعجب می کنم ایتالیایی برای چه؟

Oh, your nice.

اوه، تو خوبی

Do you want my telephone number?

شماره تلفن من را می خواهید؟

I think I know that when it's, it's bellissimo.

فکر می‌کنم می‌دانم که وقتی اینطور است، بللیسیمو است.

But what's wrong with that?

اما چه اشکالی دارد؟

I want all the ones for sort of.

من همه آنها را برای نوعی می خواهم.

You know, if I see a nice Italian man, that's okay.

می دانید، اگر من یک مرد ایتالیایی خوب ببینم ، اشکالی ندارد.

I want to be able to converse.

من می خواهم بتوانم صحبت کنم.

Yes. You say. Oh, you bellissima. Oh.

آره. تو بگو. اوه، تو بللیسیما. اوه

You right?

درست میگی؟

Yeah. You could say that. Yeah. They. Yeah.

آره شما می توانید این را بگویید. آره آنها. آره

Maybe I should be teaching Italian.

شاید باید ایتالیایی تدریس کنم.

So. So the words that I'm interested in are pizza, lasagne.

بنابراین. بنابراین کلماتی که به آنها علاقه دارم پیتزا، لازانیا هستند.

But you know those already.

اما شما از قبل آنها را می شناسید.

And food any any food.

و هر نوع غذا.

To be honest, I can't wait to spaghetti as well.

صادقانه بگویم، من نمی توانم برای اسپاگتی نیز صبر کنم.

I can't wait to have some spaghetti bolognese.

من نمی توانم صبر کنم تا مقداری اسپاگتی بولونیز بخورم.

To be honest.

صادقانه بگویم.

but yes, we will learn.

اما بله، ما یاد خواهیم گرفت.

In fact, I'm going to,

در واقع، من قصد دارم،

Claudio or Claudio.

کلودیو یا کلودیو.

is it Claudio or Claudio?

کلودیو یا کلودیو؟

Number one.

شماره یک.

Claudio.

کلودیو.

Number two.

شماره دو.

Claudio.

کلودیو.

Which one is it? Claudio. Claudio.

کدام یکی است؟ کلودیو. کلودیو.

because obviously you are Italian.

چون معلومه که ایتالیایی هستی

so we would like to know.

بنابراین ما دوست داریم بدانیم.

So I'm going to, learn something next week.

بنابراین من قصد دارم هفته آینده چیزی یاد بگیرم.

Maybe we could have a little session.

شاید بتوانیم یک جلسه کوچک داشته باشیم.

Mr. Duncan, during our live stream

آقای دانکن، در جریان پخش زنده ما

where we practice some phrases

که عباراتی را تمرین می کنیم

and we get our Italian

و

listeners, viewers to,

شنوندگان، بینندگان ایتالیایی خود را وادار می کنیم تا

critique our expertise.

تخصص ما را نقد کنند.

Well, Alessandra has already said that my pronunciation was

خوب، الساندرا قبلاً گفته است که تلفظ من

excellent.

عالی بود.

It was bellissimo.

بللیسیمو بود.

Yes. One word. Mr..

آره. یک کلمه. آقای.

Everybody knows bellissimo.

همه بللیسیمو را می شناسند.

If you didn't say hello,

اگر سلام نکردی،

I wasn't trying to say anything.

من قصد نداشتم چیزی بگویم.

oh. Number one to it's Claudio.

اوه شماره یک آن کلودیو است.

Oh, it's Claudio, and thank you.

اوه، این کلودیو است، و ممنون.

Olaf.

اولاف.

Elias. who missed?

الیاس چه کسی از دست داد

Who was missing me?

کی دلش برای من تنگ شده بود؟

But now I'm here.

اما الان اینجا هستم.

by the way, Pedro also asked after me.

اتفاقا پدرو هم از من پرسید.

Lots of people ask after me.

خیلی ها از من می پرسند.

It's so flattering.

این خیلی چاپلوس است. آیا

have I had a good week?

هفته خوبی داشته ام؟

The answer is no.

پاسخ منفی است.

I'm being very blunt.

من خیلی رک حرف میزنم

I cannot say. Can you, Mr. Duncan?

من نمی توانم بگویم. می توانید آقای دانکن؟

I cannot say that I've had a good week.

نمی توانم بگویم هفته خوبی را سپری کردم.

Well, I suppose one piece of advice that we can give

خوب، من فکر می کنم یک نصیحت که می توانیم

this week if you are coming to the UK

این هفته به شما بدهیم، اگر به بریتانیا می آیید

and you are driving a car, don't go anywhere near Birmingham.

و در حال رانندگی با ماشین هستید، به جایی نزدیک بیرمنگام نروید.

It is possibly

این احتمالاً

the worst roads system

بدترین سیستم جاده ای است که به

getting in and around Birmingham.

داخل و اطراف بیرمنگام می رود.

It has one of the most confusing

این یکی از گیج کننده ترین ها است

and I suppose over the years, there have been many changes

و من فکر می کنم در طول سال ها، تغییرات زیادی

to the way the roads and the

در نحوه جاده ها و

traffic flows in Birmingham, just like many big cities.

جریان ترافیک در بیرمنگام، درست مانند بسیاری از شهرهای بزرگ، ایجاد شده است.

It's changed over the years and it is crazy.

در طول سال ها تغییر کرده و دیوانه کننده است.

And I have to say, Steve, you almost lost your temper.

و باید بگویم، استیو، تقریباً عصبانی شدی.

I got very stressed and I can I can understand why.

من خیلی استرس گرفتم و می توانم دلیل آن را بفهمم.

I mean, I obviously told you about it

منظورم اینه که بعدش بهت گفتم

afterwards because we went separately.

چون جدا رفتیم.

but, but yes, it was.

اما، اما بله، این بود. به

I found it very stressful.

نظرم خیلی استرس زا بود.

we were stuck in traffic, and, I went wrong.

ما در ترافیک گیر کرده بودیم، و من اشتباه رفتم.

I missed the car park.

دلم برای پارک ماشین تنگ شده بود.

And then just to get 100 yards back to where I was,

و بعد فقط برای اینکه 100 یارد به جایی که بودم برگردیم،

we were stuck in traffic, and it took us half an hour.

در ترافیک گیر کرده بودیم و نیم ساعت طول کشید.

there was a train strike

یک اعتصاب قطار

in the UK on Wednesday,

در بریتانیا در روز چهارشنبه رخ داد، به این

which meant that all my work colleagues there were ten of

معنی که همه همکاران من در آنجا ده نفر بودیم که

us all meeting in Birmingham,

همه در بیرمنگام،

in the right, in the centre of Birmingham, had to drive

در سمت راست، در مرکز بیرمنگام ملاقات می‌کردیم، مجبور شدیم رانندگی کنیم

and the traffic was utter chaos because there was a train strike.

و ترافیک کاملاً آشفته بود، زیرا وجود داشت. اعتصاب قطار

This train strike has been going on for nearly two years.

این اعتصاب قطار نزدیک به دو سال است که ادامه دارد.

I think they're waiting for the, and the conservative government

من فکر می کنم که آنها منتظر خواسته های آنها هستند و دولت محافظه کار نیز

haven't given in to their, demands.

تسلیم خواسته های آنها نشده است.

for a pay increase.

برای افزایش دستمزد

Yeah, well, they've made offers, but they want some anyway.

بله، خوب، آنها پیشنهاداتی داده اند، اما به هر حال آنها می خواهند.

I won't go into that.

من وارد آن نمی شوم.

I think they're waiting for the Labour government

من فکر می کنم که آنها منتظر هستند تا دولت کارگر به

to get into power because they know then

قدرت برسد، زیرا آنها می دانند که در آن صورت

that they will just cave in and get.

تسلیم خواهند شد و به قدرت خواهند رسید.

And the Labour government will cave in to them.

و دولت کارگر به آنها تسلیم خواهد شد.

That, But but yes, it was.

این، اما بله، این بود.

It is.

So I can't say

این است.

بنابراین نمی توانم بگویم

I mean, I'm, I'm alive, you know, I mean the top line, I'm alive.

یعنی من هستم، من زنده هستم، می دانید، منظورم خط بالایی است، من زنده هستم.

So it could have been. It could have been worse.

پس می توانست باشد. می توانست بدترشود.

Yeah. but, there we go.

آره اما، ما به آنجا برویم.

So we have,

پس داریم،

can I have a cup of tea, please?

لطفاً می توانم یک فنجان چای بخورم؟

Pull over on.

بکشید. گرچه

It has a dirty pull for though.

کشش کثیفی دارد.

I know. Pull for four.

میدانم. چهار تا بکش.

That's another one. Please.

اون یکی دیگه لطفا.

Both of all.

هر دو از همه.

Both of all, it means please.

هر دو یعنی لطفا.

So maybe you want a cup of tea? Please.

پس شاید شما یک فنجان چای می خواهید؟ لطفا.

You will say also a very own,

شما همچنین می گویید یک خدای بسیار خاص و

tasty deity to tea.

خوشمزه به چای.

So I'm.

منم همین طور.

I would imagine tea is 10th or tea fourth of all.

فکر می کنم چای دهمین یا چای چهارم از همه باشد.

Can I have a cup of tea, please?

میشه لطفا یک فنجان چای بخورم؟

We've got to learn the basics.

ما باید اصول را یاد بگیریم.

I do, I, I, I have, I've had Italian lessons before

من، من، من، دارم، قبلاً درس های ایتالیایی داشته ام،

because when I have some things in

زیرا وقتی چیزهایی در بیرمنگام داشتم

I used to be in a big choir in Birmingham

در یک گروه کر بزرگ در بیرمنگام بودم

and we've sung things in Italian, and we used to get lessons

و چیزهایی را به ایتالیایی می خواندیم و درس می گرفتیم.

on how to pronounce the words

چگونه کلمات را تلفظ کنید

because you have to pronounce them correctly.

زیرا باید آنها را به درستی تلفظ کنید.

Otherwise it sounds a bit stupid.

در غیر این صورت کمی احمقانه به نظر می رسد.

If you're trying to sing in Italian

اگر می‌خواهید به ایتالیایی آواز بخوانید

and you're not pronouncing it correctly, I'm

و آن را به درستی تلفظ نمی‌کنید،

sure we will make the same mistakes that people do

مطمئن هستم که ما همان اشتباهاتی را انجام می‌دهیم که مردم انجام می‌دهند

because there will be certain consonants and vowels

زیرا صامت‌ها و مصوت‌های خاصی وجود دارند

that are pronounced differently than they are in English.

که متفاوت از تلفظ آنها در انگلیسی هستند.

And, and we've got to avoid trying to make the classic mistakes.

و، و ما باید از تلاش برای انجام اشتباهات کلاسیک اجتناب کنیم.

in the same way that people who are learning English,

همانطور که افرادی که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند،

make those kinds of mistakes when consonants

هنگامی که صامت ها

and vowels are pronounced differently in their language.

و مصوت ها در زبان آنها متفاوت تلفظ می شوند، این نوع اشتباهات را مرتکب می شوند.

So I will look this up. Yeah.

بنابراین من این را بررسی خواهم کرد. آره

The big difference, Steve, is, of course, grammar is often

تفاوت بزرگ، استیو، البته این است که گرامر

different as well, a bit between languages.

نیز اغلب متفاوت است، کمی بین زبان ها.

So maybe words sound the same or similar.

بنابراین ممکن است کلمات یکسان یا مشابه به نظر برسند.

However,

با این حال،

quite often

اغلب

grammar or the the order in which words appear

دستور زبان یا ترتیب ظاهر شدن کلمات

in sentences might be the other way round.

در جملات ممکن است برعکس باشد.

So that's that's also something probably to

بنابراین این نیز چیزی است که احتمالاً باید

to, to bear in mind as well.

در نظر گرفته شود.

It's interesting.

جالب است.

How was my Italian?

ایتالیایی من چطور بود؟ به

I thought it was quite good.

نظرم خیلی خوب بود

So apparently if there are double letters

بنابراین ظاهراً اگر

within an Italian word,

در یک کلمه ایتالیایی حروف دوتایی وجود دارد،

you have to stress that sound more.

باید بیشتر روی آن صدا تأکید کنید. پس این

So that's that's a good tip.

نکته خوبی است.

So already we are learning I c and V test has given me

بنابراین در حال حاضر ما در حال یادگیری هستیم تست I c و V

the most important phrase that I'm going to require,

مهمترین عبارتی را که

when I'm in Italy, which is you are nice.

در ایتالیا هستم به من داده است، یعنی شما خوب هستید.

Could you give me your phone number?

ممکن است شماره تلفن خود را به من بدهید ؟

Oh, I won't attempt to pronounce that, but that is, a phrase.

اوه، من سعی نمی کنم آن را تلفظ کنم، اما این یک عبارت است.

I'm going to write that one down.

من قصد دارم آن یکی را بنویسم.

I'm going to memorise it

من می خواهم آن را حفظ کنم

and, let's see if we get into trouble in Italy. Yes,

و ببینیم آیا در ایتالیا به مشکل بر می خوریم. بله، صادقانه بگویم،

we will see what happens, to be honest.

خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Well, well, Italians,

خب، خب، ایتالیایی ها،

of course, are, very well known for being passionate.

البته، به خاطر پرشور بودن بسیار معروف هستند.

Rather like the French.

بیشتر شبیه فرانسوی ها.

But I'm hoping so many people think of the French as being romantic.

اما من امیدوارم که بسیاری از مردم فکر کنند فرانسوی ها عاشقانه هستند.

And we often think of Italians as being quite passionate

و ما اغلب تصور می کنیم که ایتالیایی ها کاملاً پرشور هستند

and very expressive in the way that they talk. Yeah.

و در نحوه صحبت کردنشان بسیار رسا هستند. آره

And speak.

و صحبت کن

It's a very expressive language.

این یک زبان بسیار رسا است.

And, Italians are very expressive in the way that they talk.

و ایتالیایی ها در نحوه صحبت کردنشان بسیار رسا هستند.

Well, what's interesting is sometimes you might hear

خوب، جالب این است که گاهی اوقات ممکن است

Italians talking to each other and you think they're arguing,

ایتالیایی‌ها را بشنوید که با یکدیگر صحبت می‌کنند و فکر می‌کنید که دارند دعوا می‌کنند،

but in fact they're not.

اما در واقع اینطور نیست.

They're just having a normal conversation, but a worse

آنها فقط یک مکالمه معمولی دارند، اما

if you can't understand the language.

اگر شما زبان را درک نکنید، بدتر است . به

It sounds like they're actually arguing.

نظر می رسد که آنها در واقع دعوا می کنند. داره

It's fighting.

It's a bit like some Indian languages.

میجنگه

این کمی شبیه برخی از زبان های هندی است.

you think that that people are arguing,

شما فکر می کنید که آن مردم با هم بحث می کنند،

but it's just that that's the way the language is pronounced.

اما فقط این طرز تلفظ زبان است.

in certain certain areas of India.

در مناطق خاصی از هند

but but yes, whereas English is known

اما بله، در حالی که زبان انگلیسی به

for being a fairly universal, quietly spoken and, we,

عنوان یک زبان نسبتاً جهانی و بی سر و صدا شناخته شده است و ما هنگام صحبت

we don't raise our voices when we speak.

صدای خود را بلند نمی کنیم .

but, it'll be I can't wait.

اما، این خواهد بود که من نمی توانم صبر کنم.

I can't wait to go. Mr. Duncan.

من نمی توانم برای رفتن صبر کنم. آقای دانکن

I might just move there.

من فقط ممکن است به آنجا نقل مکان کنم.

Yes, well, it's already I've been looking at a lot of pictures.

بله، خوب، قبلاً عکس های زیادی را نگاه می کردم.

And also, you can do these wonderful virtual tours

و همچنین، می توانید این تورهای مجازی فوق العاده را در

around around places using Google Maps.

اطراف مکان ها با استفاده از نقشه گوگل انجام دهید.

And so already I've, I found that where we are staying

و همین‌طور قبلاً متوجه شدم، جایی که ما در آنجا اقامت داریم

or where we will be staying in Rome, it's

یا جایی که در رم اقامت خواهیم داشت،

very close to all the other wonderful sites including, well,

به تمام مکان‌های شگفت‌انگیز دیگر از جمله،

including the Vatican, Vatican City.

از جمله واتیکان، شهر واتیکان بسیار نزدیک است.

It's just next to us.

فقط کنار ماست

We might

ممکن است

well, our hotel might actually be opposite

هتل ما در واقع مخالف

to where the Pope sleeps, so we might see him in

جایی باشد که پاپ می‌خوابد، بنابراین ممکن است او را

in the morning doing his exercises and having his breakfast.

صبح در حال انجام تمریناتش و صرف صبحانه ببینیم.

We might give him a wave

ممکن است

from our hotel window and he might see us doing our exercises.

از پنجره هتل به او دست بزنیم و او ممکن است ما را در حال انجام تمریناتمان ببیند.

I hope not.

امیدوارم اینطور نباشه.

I do mine in the nude.

من کارم را در حالت برهنه انجام می دهم.

Mr.. Mr.

جناب آقای

Duncan, it is enough that you say only the name, and

دانکن فقط اسمش رو بگی کافیه و

you should be able to get served with spaghetti or ragu.

باید با اسپاگتی یا راگو سرو بشه.

Bolognaise.

بولونیز

Oh, yes, I do like tomato.

اوه، بله، من عاشق گوجه فرنگی هستم.

Lots of tomatoes, lots of meat and lots of garlic.

مقدار زیادی گوجه فرنگی، مقدار زیادی گوشت و مقدار زیادی سیر.

And that is the other reason why I'm looking forward to it.

و این دلیل دیگری است که من مشتاقانه منتظر آن هستم.

Steve. Lots of garlic.

استیو مقدار زیادی سیر.

You have to learn the Italian for,

شما باید ایتالیایی را برای بادمجان یاد بگیرید

aubergine.

.

If it's not the same eggplant. Yes.

اگر همون بادمجان نیست. آره.

because I don't think

چون فکر نمی‌کنم

we will be going to restaurants where the the the food.

به رستوران‌هایی برویم که در آن غذا باشد.

There is a picture of the food.

عکس غذا هست

Nuh You know, we're going to have to, to learn it.

نوه میدونی، ما مجبوریم که یاد بگیریم.

Yeah.

the thing I always say, I've never, I've never starved

آره

چیزی که همیشه می گویم، من هرگز، هرگز

at all in any country that I've been to when I lived in China,

در هیچ کشوری که در آن بوده ام از گرسنگی نکشیده ام، زمانی که در چین زندگی می کردم،

when I first moved to China, I couldn't really

زمانی که برای اولین بار به چین نقل مکان کردم، واقعاً نمی توانستم

speak much Chinese, but I was still able

چینی صحبت کنم، اما هنوز می توانستم

to go to the supermarket and find food and order food.

به سوپرمارکت بروم و غذا پیدا کنم و غذا سفارش دهم.

You just use your finger.

شما فقط از انگشت خود استفاده کنید.

The finger is quite good.

انگشتش خیلی خوبه

You just point, you go that that

شما فقط اشاره می کنید، می روید که برای

the please of all.

همه خوشایند است.

That's it. I'm going to learn.

خودشه. میرم یاد بگیرم

I've got a crash course, a crash course in Italian.

من یک دوره تصادف دارم، یک دوره تصادف به زبان ایتالیایی.

I'm going to find somebody who, if anyone has any recommendations

من می‌خواهم کسی را پیدا کنم که اگر کسی توصیه‌ای

for somebody on YouTube that they know is teaching Italian

برای کسی در YouTube دارد که می‌داند ایتالیایی تدریس می‌کند

and is a good teacher, I want to start from the basics

و معلم خوبی است، می‌خواهم از اصول اولیه شروع کنم

and work up.

و کار را ادامه دهم.

so, yes, I have got a rule book somewhere with that in because

بنابراین، بله، من یک کتاب قانون در جایی با آن دارم، زیرا قبلا مجبور بودم

I used to have to sing Italian, but I'd probably forgotten.

ایتالیایی بخوانم، اما احتمالاً فراموش کرده بودم.

but there we go.

اما ما به آنجا برویم

Apparently aubergine.

ظاهرا بادمجانی

Aubergine is melon.

بادمجان خربزه است.

Zana melon.

خربزه زانا.

Zana Popov. Oh,

زانا پوپوف. اوه،

melon. Night melon.

خربزه. خربزه شب.

So we should be able to remember that.

پس باید بتوانیم آن را به خاطر بسپاریم .

Spaghetti.

ماکارونی.

Spaghetti.

ماکارونی.

Elio.

الیو.

Alejo is the ugliest.

آلجو زشت ترین است.

I won't be aglio.

من aglio نخواهم بود. فکر می

I think you'll be Alejo, I think.

کنم تو آلخو می شوی.

I don't think it stands the g.

من فکر نمی کنم آن را می ایستد g. به هر حال

It might be a g, a sharp g spaghetti aglio

ممکن است یک گرم، یک گرم اسپاگتی آگلیو

or olio anyway.

یا اولیو باشد.

But we're guessing we're gonna. We're going to.

اما ما حدس می زنیم که می خواهیم. ما می رویم. از اون

I like the last one.

آخری خوشم میاد.

Pepper on Chino, pepper on Sino.

فلفل روی چینو فلفل روی سینو.

Anyway, we need to learn some basic rules

به هر حال،

before we make fools of ourselves in front of millions of people

قبل از اینکه در مقابل میلیون ها نفری که

watching us today, Mr. Duncan.

امروز ما را تماشا می کنند، خودمان را احمق کنیم، باید قوانین اساسی را یاد بگیریم، آقای دانکن.

Well, all you do is just point.

خوب، تمام کاری که انجام می دهید فقط اشاره است.

If you got a finger, you can survive.

اگر یک انگشت داشته باشید، می توانید زنده بمانید.

That's what I always say.

این چیزی است که من همیشه می گویم.

At the very least, that's it.

حداقل همین است.

Of course, nowadays we have technology. Steve.

البته امروزه تکنولوژی داریم. استیو

You can you can have a program on your on your phone

می‌توانید برنامه‌ای را روی گوشی خود داشته باشید

and you can say what you want to say to the person

و می‌توانید آنچه را که می‌خواهید به آن شخص بگویید

and then press translate and it will

و سپس ترجمه را فشار دهید و

repeat in the native language,

به زبان مادری،

the language that you want to translate to.

زبانی که می‌خواهید به آن ترجمه کنید، تکرار می‌شود.

that.

So there is never any chance of getting stuck for food.

که

بنابراین هیچ وقت هیچ شانسی برای گیر کردن غذا وجود ندارد.

But we want to, you know, we don't want

اما می‌خواهیم ، ​​می‌دانی، نمی‌خواهیم

there will be an annoying delay with that.

تأخیر آزاردهنده‌ای با آن وجود داشته باشد.

So we want to be able to converse

بنابراین ما می‌خواهیم بتوانیم به‌طور

naturally, and, that will,

طبیعی با هم صحبت کنیم، و این باعث می‌شود

impress and make people think that, oh, they may be British,

مردم را تحت تأثیر قرار دهد و به این فکر کند که اوه، آنها ممکن است بریتانیایی باشند،

but they're not lazy British who just come here

اما آنها بریتانیایی تنبل نیستند که فقط به اینجا می‌آیند

and think that we all have to speak English together.

و فکر می‌کنند که همه ما باید با هم انگلیسی صحبت کنیم. .

Aglio aglio is garlic.

Aglio aglio سیر است.

That's it.

خودشه.

Yes, we've had that one.

بله، ما آن یکی را داشته ایم. پس

so that's it.

همین

So you've got, you've got aubergine

بنابراین شما دارید، شما

melons on and you've got garlic.

خربزه بادمجانی را در دست دارید و سیر دارید.

so, the two together should give you a lovely meal.

بنابراین، این دو با هم باید یک وعده غذایی دوست داشتنی به شما بدهند.

Well, I have to say one thing.

خب یک نکته را باید بگویم.

my appetite is building up.

اشتهای من در حال افزایش است

Just standing here talking about Italian food.

فقط اینجا ایستاده ام و در مورد غذاهای ایتالیایی صحبت می کنم.

I have to be honest, we can't wait.

باید صادقانه بگویم، ما نمی توانیم صبر کنیم.

By the way, to see you in Rome.

به هر حال، برای دیدن شما در رم.

If you want to join us in Rome at the start of June,

اگر می خواهید در ابتدای ژوئن در رم به ما بپیوندید،

send me an email.

یک ایمیل برای من ارسال کنید.

I will put it on the screen again.

دوباره آن را روی صفحه می گذارم.

For those who may have missed it earlier.

برای کسانی که ممکن است زودتر آن را از دست داده باشند .

Here it is.

ایناهاش.

So there it is on the screen right now.

بنابراین در حال حاضر روی صفحه نمایش وجود دارد. برای

Send me an email.

من یک ایمیل بفرست.

Say, Mr.

بگو آقای

Duncan, I want to come and see you in Rome.

دانکن، من می خواهم بیایم و شما را در رم ببینم.

I want to stroke your

می خواهم شانه ات را نوازش کنم

shoulder.

.

I want to touch your t shirt.

می خواهم تی شرتت را لمس کنم.

And I want to to to

و من می‌خواهم که

to touch your cap for last year.

کلاه سال گذشته شما را لمس کنم.

Let's just remind people what we did when we met up.

بیایید فقط به مردم یادآوری کنیم که هنگام ملاقات چه کردیم.

We met up around.

دور همدیگه رو دیدیم

Some of them must have been around 11:00.

برخی از آنها باید حدود ساعت 11:00 بوده باشند.

Do you think something like that give people time to get there?

آیا فکر می کنید چنین چیزی به مردم زمان می دهد تا به آنجا برسند؟

What do you mean?

منظورت چیه؟

When we met people in Paris last year.

وقتی سال گذشته در پاریس با مردم آشنا شدیم . با

Met our lovely viewers that met up with this last year.

بینندگان دوست داشتنی ما که در سال گذشته با آن ملاقات کردند ملاقات کرد.

We met for a coffee.

برای یک قهوه با هم آشنا شدیم.

I think what we're planning to do is all go together

من فکر می‌کنم کاری که ما قصد انجام آن را داریم این است که همه با هم

to see some of the sights in Rome and,

برای دیدن برخی از مناظر رم و

but we will plan that nearer, nearer the time.

اما نزدیک‌تر و نزدیک‌تر برنامه‌ریزی کنیم.

Yeah, but I think from what?

بله، اما فکر می کنم از چه چیزی؟

Yeah. Anyway.

آره به هر حال.

Yeah, we'll leave that nearer the time.

بله، ما آن را در زمان نزدیکتر ترک می کنیم .

Okay.

باشه.

So we don't have any details yet.

بنابراین ما هنوز هیچ جزئیاتی نداریم.

When once I come up with the details, I will let you know.

وقتی به جزئیات رسیدم به شما اطلاع خواهم داد. برای

Send me an email and I will put you on the mailing list.

من یک ایمیل بفرستید و من شما را در لیست پستی قرار خواهم داد.

But at the moment we have maybe eight or maybe even nine

اما در حال حاضر ما شاید هشت یا شاید نه یا

or perhaps ten people coming,

شاید ده نفر می آیند،

viewers coming to press some flesh in Rome.

بینندگانی که می آیند تا کمی گوشت را در رم فشار دهند.

I can't wait to be honest.

من نمی توانم صبر کنم تا صادق باشم.

Claudia. Claudia has been busy today.

کلودیا کلودیا امروز سرش شلوغ بود .

She's been sewing some trousers.

او در حال دوختن چند شلوار است.

because they were too long, and now she's going to cook

چون خیلی طولانی بودند و حالا می خواهد

fish with mashed potatoes.

ماهی با پوره سیب زمینی بپزد.

so at least half of that meal is appealing to Mr.

بنابراین حداقل نیمی از آن وعده غذایی برای آقای دانکن جذاب است

Duncan.

.

so. Yes.

بنابراین. آره.

still, but obviously been watching us, so I still had time

هنوز، اما بدیهی است که ما را تماشا می‌کردم، بنابراین هنوز وقت داشتم

to put some comments into the live chat.

تا نظراتی را در چت زنده بگذارم.

so thanks for that.

بنابراین برای آن متشکرم

Oh, Beatrice said that

اوه، بئاتریس گفت که

she's going to eat macaroni a for Maggio.

برای مگیو ماکارونی می خورد.

Oh. is that with.

اوه است که با.

I think that's with cheese.

فکر کنم با پنیر باشه

Macaroni cheese?

پنیر ماکارونی؟

Is that, Beatrice?

این است، بئاتریس؟

the important thing is to be with you.

مهم اینه که با تو باشم

Well, don't forget what happened last year.

خوب، فراموش نکنید که سال گذشته چه اتفاقی افتاد.

Beatrice, is that whatever you ordered?

بئاتریس، این همان چیزی است که شما سفارش دادید؟

You can't eat very much.

خیلی نمیتونی بخوری

But we just finish it off for you.

اما ما فقط آن را برای شما تمام می کنیم.

So, we'll get you to order lots of meals.

بنابراین، ما شما را وادار می کنیم که تعداد زیادی وعده های غذایی سفارش دهید.

Beatrice. And then we will just.

بئاتریس و سپس ما فقط.

You can have a couple of spoonfuls,

می تونی دو تا قاشق بخوری

and then we'll finish the rest off.

و بعد بقیه رو تموم می کنیم.

So don't worry about having any food left over.

پس نگران باقی ماندن مواد غذایی نباشید. در مورد

It was the same with my mother.

مادرم هم همینطور بود.

My mother could never eat a big meal when we went out,

وقتی ما بیرون می‌رفتیم، مادرم هرگز نمی‌توانست یک وعده غذایی بزرگ بخورد،

and we just all used to finish it off for.

و همه ما عادت داشتیم آن را تمام کنیم.

But it's going to be, it's going to be a lovely trip.

اما این خواهد شد، این یک سفر دوست داشتنی خواهد بود.

So we look forward to that

بنابراین ما مشتاقانه منتظر آن

and to seeing any of you that want to meet up with us out there.

و دیدن هر یک از شما هستیم که می‌خواهد با ما در آنجا ملاقات کند.

so you are you don't forget the rule that you have to bring it.

بنابراین شما هستید، قانون را فراموش نکنید که باید آن را بیاورید.

You have to you have to each bring as a gold sovereign.

شما باید هر کدام را به عنوان یک حاکم طلا بیاورید.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

I, maybe a piece of pasta.

من، شاید یک تکه پاستا. باشه

Okay,

good.

خوبه

Mr. Duncan, it's been ten years.

آقای دانکن، ده سال گذشت.

Ten years since I started following you in May.

ده سال از زمانی که در ماه می شروع به دنبال کردن شما کردم.

Thank you very much, Claudia.

خیلی ممنون، کلودیا. پس

So you've been watching us now for ten years.

ده سال است که ما را تماشا می کنی.

Can I ask why?

میتونم بپرسم چرا؟

That's what the joke we made last year, wasn't it, Steve?

این همان شوخی بود که ما پارسال کردیم، اینطور نیست، استیو؟

When we met up with everyone in Paris, we.

وقتی با همه در پاریس ملاقات کردیم، ما.

We made the joke.

ما شوخی کردیم از

We asked everyone. So?

همه پرسیدیم. بنابراین؟

So you've all come to come to see us?

پس همگی به دیدن ما آمده اید؟

Can we ask why?

می توانیم بپرسیم چرا؟

Because we're still confused why anyone would want to come and

چون هنوز گیج هستیم که چرا کسی می خواهد بیاید و

see us.

ما را ببیند.

Anyway, we will have a lot of fun and we are really,

به هر حال ما لذت زیادی خواهیم برد و واقعاً بسیار مشتاقانه

really looking forward to it very much.

منتظر آن هستیم .

Francesca, I think I think Duncan hasn't seen your email.

فرانچسکا، فکر می‌کنم دانکن ایمیل شما را ندیده است.

Is that right?

درست است؟

oh, I, I, I get, I get, I get 20th, 30 emails a day.

اوه، من، من، دریافت می کنم، دریافت می کنم، روزی 30 ایمیل دریافت می کنم.

I know, I'm just asking at the moment, I can't remember.

میدونم فعلا دارم میپرسم یادم نمیاد

Okay. Then

باشه. سپس

Mr. Duncan will reply when he gets a chance.

آقای دانکن وقتی فرصتی پیدا کند پاسخ خواهد داد.

Yeah. Yes.

آره آره.

all you have to do is send an email.

تنها کاری که باید انجام دهید ارسال یک ایمیل است.

And if I haven't replied, I don't know why.

و اگر جواب نداده باشم، نمی دانم چرا.

I don't know why I haven't replied unless I haven't looked.

نمی دانم چرا جواب نداده ام مگر اینکه نگاه نکرده باشم.

So maybe I haven't looked at the emails

بنابراین شاید من به ایمیل‌ها نگاه نکرده‌ام

and maybe you've sent the emails to me,

و شاید شما ایمیل‌ها را برای من ارسال کرده باشید،

but I wasn't looking at the emails at the time,

اما من در آن زمان به ایمیل‌ها نگاه نمی‌کردم،

so maybe that's the reason.

پس شاید دلیلش همین باشد.

Yes, Francesca, we can order catalogues only.

بله فرانچسکا، ما فقط می توانیم کاتالوگ سفارش دهیم.

Or is it called Carla's only?

یا اسمش فقط کارلا است؟

Yes. Which we do like.

آره. که ما دوست داریم

in fact, I prefer those because it's sort of folded over, isn't it?

در واقع، من آن‌ها را ترجیح می‌دهم زیرا به نوعی تا شده است، اینطور نیست؟

With, with with a stuffing.

با، با چاشنی.

and, there's a famous episode

و، یک قسمت معروف

in Seinfeld where they, where they where the the boss asks

در سینفلد وجود دارد که در آن آنها، جایی که رئیس از

one of the characters to go out and get him a Carls only,

یکی از شخصیت ها می خواهد که بیرون برود و فقط یک کارلز برای او بیاورد،

or is it a cow zone?

یا این منطقه گاو است؟

I think it's Carl's only, it's over. Yes.

فکر می کنم فقط مال کارل است، تمام شده است. آره.

Particularly looked forward to to one of those,

به خصوص مشتاقانه منتظر یکی از آن ها هستم،

maybe we can have one of those when we all meet up.

شاید زمانی که همه با هم ملاقات می کنیم بتوانیم یکی از آن ها را داشته باشیم .

Well, it's basically a folded pizza.

خب، این اساسا یک پیتزا تا شده است.

Yeah, delicious.

آره خوشمزه

And they sort of stuff it full of things.

و آنها به نوعی آن را پر از چیزها می کنند.

so. Yes. Delicious.

بنابراین. آره. خوشمزه - لذیذ.

Well,

خب،

I've definitely got the the taste now.

من قطعا طعمش را الان گرفته ام.

I'm hungry, Mr.

Duncan, for the for the Italian food I can't wait.

من گرسنه هستم، آقای

دانکن، برای غذاهای ایتالیایی که نمی توانم صبر کنم.

I really can't today.

امروز واقعا نمیتونم

By the way, we do have a subject for those wondering,

به هر حال، ما موضوعی داریم برای کسانی که تعجب می کنند،

we are talking about words and phrases connected to hot heat,

ما در مورد کلمات و عباراتی صحبت می کنیم که به گرمای گرم،

being hot, having lots of heat, hot

گرم بودن، گرمای زیاد،

heat, things that are

گرمای داغ، چیزهایی که

maybe hot with a temperature.

ممکن است با درجه حرارت گرم باشند، صحبت می کنیم.

Or maybe there are other ways, of course, of using the word hot,

یا شاید راه‌های دیگری وجود داشته باشد، البته، برای استفاده از کلمه داغ،

something hot, or something that has lots of heat.

چیزی داغ، یا چیزی که گرمای زیادی دارد.

We can express those words in many different ways.

ما می توانیم آن کلمات را به روش های مختلف بیان کنیم.

We'll have a quick break, and then we'll come back

ما یک استراحت سریع خواهیم داشت و سپس برمی گردیم

and we will look at some words and phrases connected to

و به چند کلمه و عبارات مرتبط با

hot heat.

گرمای داغ نگاه می کنیم.

Because it is a very hot day here in the studio.

چون اینجا در استودیو روز بسیار گرمی است.

We do. All.

ما انجام می دهیم. همه.

Of. That. To.

از. که به.

You. Oh, my.

شما. ای وای.

I love.

من عاشق.

English.

انگلیسی.

Hot tears with you.

اشک داغ با تو

And there were the cows.

و گاوها بودند.

At the moment, we don't have any cows at the back of the house.

در حال حاضر هیچ گاو در پشت خانه نداریم.

But maybe soon we will.

اما شاید به زودی این کار را انجام دهیم. در صورت تمایل

I will keep you informed on that,

شما را در جریان آن قرار خواهم داد.

if you are interested.

Of course.

البته.

It's a hot one.

این یک گرم است.

It really is today.

واقعا امروز هست

And we are talking about words and phrases connected to heat

و ما در مورد کلمات و عبارات مرتبط با گرما صحبت می کنیم،

being hot, and all the other things that we

و همه چیزهای دیگری که

can use as well to express those

می توانیم برای بیان آن

particular words and phrases.

کلمات و عبارات خاص استفاده کنیم.

Mr.. Steve is with us as well.

آقای استیو هم با ماست.

There he is.

او آنجاست.

Mr.. Steve, I love everyone.

آقای استیو، من همه را دوست دارم.

And, yes.

و بله.

So we're talking about hot words, are we, Mr. Duncan?

پس ما در مورد کلمات داغ صحبت می کنیم ، آیا ما، آقای دانکن؟ در حال حاضر

There's nothing on the live chat at the moment, but, Gatto,

چیزی در چت زنده وجود ندارد ، اما، Gatto، امروز

gatto de

gatto de

today.

.

anything with Gatto sounds like a sugary fatty, cakey.

هر چیزی با گاتو شبیه یک کیک شیرین و چرب به نظر می رسد.

We will be ordering that ice cream.

ما آن بستنی را سفارش خواهیم داد.

Well, now it's said Italian ice cream.

خب حالا میگن بستنی ایتالیایی.

Cold gelato.

ژلاتوی سرد.

gelato. So,

ژلاتو بنابراین،

we will be having plenty of that as well.

ما مقدار زیادی از آن را نیز خواهیم داشت.

how hot is it at the moment in Rome?

در حال حاضر هوا در رم چقدر گرم است؟

Francesca, maybe you can tell us, my,

فرانچسکا، شاید بتوانید به ما بگویید،

my sister was there a month ago, and it was 36 degrees,

خواهر من یک ماه پیش آنجا بود و 36 درجه بود،

so I think it's going to be probably near 40.

بنابراین فکر می کنم احتمالاً نزدیک به 40 خواهد بود.

Well, yes.

خب، بله.

we'll see.

خواهیم دید.

But, Mr.

اما، آقای

Duncan's been buying some, clothes to wear.

دانکن در حال خرید لباس هایی برای پوشیدن است.

When were there some shorts?

چند شورت کی بود؟

And we were going to need plenty of cool clothes to wear.

و ما به مقدار زیادی لباس خنک برای پوشیدن نیاز داشتیم.

No jeans.

بدون شلوار جین

I don't think we'll be wearing jeans.

فکر نکنم شلوار جین بپوشیم

we've got to wear lots of cool clothes while we're there.

ما باید تا زمانی که آنجا هستیم لباس های خنک زیادی بپوشیم.

Cotton.

پنبه.

and lots of factor 50 suncream.

و مقدار زیادی کرم ضد آفتاب فاکتور 50.

Bravo.

Says Alessandra. Thank you.

براوو.

الساندرا می گوید. متشکرم.

I think I'm I to pronounce that correctly.

فکر می کنم من هستم که آن را درست تلفظ کنم.

Good.

خوب

As is is here.

همانطور که اینجاست.

Hello. As is, as is.

سلام. همانطور که هست، همانطور که هست.

So I think at the moment.

بنابراین من در حال حاضر فکر می کنم.

I did check the temperature, by the way, in Rome, Steve.

اتفاقاً در رم، استیو، دما را بررسی کردم. به همین

That's why I was going to mention it.

دلیل قصد داشتم به آن اشاره کنم.

it's about 26, 25, 26.

این حدود 26، 25، 26 است.

So about the same temperature as here at the moment, right.

بنابراین تقریباً همان دمایی است که در اینجا در حال حاضر وجود دارد، درست است.

It's just been nice. Under 30.

فقط خوب بود زیر 30 سال.

But then I have a feeling by the time we arrive there

اما پس از آن من احساس می کنم زمانی که

in four weeks from now, I think it's going to be a little warmer.

چهار هفته دیگر به آنجا می رسیم، فکر می کنم هوا کمی گرم تر خواهد شد.

So I am expecting that to be the case.

بنابراین من انتظار دارم که چنین باشد.

Talking of which, would you like to see some words

در مورد آن صحبت کنید، آیا دوست دارید برخی از کلمات

and phrases connected to heat and hot?

و عبارات مرتبط با گرما و گرما را ببینید؟

Well, I hope you do

خوب، امیدوارم این کار را انجام دهید

because there are some coming on the screen right now.

زیرا در حال حاضر برخی از آنها روی صفحه نمایش می آیند.

We have some words and phrases because it is all about English,

ما کلمات و عباراتی داریم زیرا همه چیز در مورد انگلیسی،

the English, and it is with you every Sunday.

انگلیسی است و هر یکشنبه با شماست.

Hot potato.

سیب زمینی داغ.

Hot potato is the first phrase that we are going to talk about.

سیب زمینی داغ اولین عبارتی است که در مورد آن صحبت می کنیم.

It is a phrase that we use when we are discussing

این عبارتی است که ما هنگام بحث در مورد

a sensitive subject, or maybe something

یک موضوع حساس، یا شاید چیزی

that might be controversial, something that a person

که ممکن است بحث برانگیز باشد، استفاده می کنیم، چیزی که

might avoid talking about.

ممکن است شخص از صحبت کردن در مورد آن اجتناب کند.

Perhaps we describe it as a

شاید ما آن را به عنوان یک

hot potato.

سیب زمینی داغ توصیف کنیم.

It is something that you can't hold for very long,

چیزی است که نمی توانید آن را برای مدت طولانی نگه دارید،

or maybe something that you don't want to hold.

یا شاید چیزی است که نمی خواهید آن را نگه دارید.

Hence the phrase hot potato.

از این رو عبارت hot potato. آیا

Can you think of something that might be a hot potato? Mr.

می توانید به چیزی فکر کنید که ممکن است یک سیب زمینی داغ باشد؟ آقای

Steve, a sensitive, controversial subject religion?

استیو، یک مذهب موضوعی حساس و بحث برانگیز؟

it could, it could be religion,

این می تواند، می تواند مذهب باشد،

could be the, conflict in the Middle East.

می تواند درگیری در خاورمیانه باشد.

At the moment, that's a bit of a hot potato,

در حال حاضر، این یک سیب زمینی داغ است،

because when you start discussing things,

زیرا هنگامی که شما شروع به بحث در مورد موضوعاتی

like the conflict in the Middle East with,

مانند درگیری در خاورمیانه با

friends, colleagues, people might have differing views,

دوستان، همکاران، مردم می کنید ممکن است دیدگاه های متفاوتی داشته باشند

and they might be very, very tempted to hold

و ممکن است بسیار، بسیار وسوسه شوند که به

very strongly to their views and try and persuade you.

شدت این موضوع را حفظ کنند. به نظرات آنها و سعی کنید و شما را متقاعد کنید.

And you might end up in an argument or a fight.

و ممکن است به دعوا یا دعوا بپردازید.

yes. So I would say that's

آره. بنابراین من می‌توانم بگویم که

definitely a hot potato at the moment,

در حال حاضر مطمئناً یک سیب‌زمینی داغ است،

because everybody has different views on that particular subject.

زیرا همه دیدگاه‌های متفاوتی در مورد آن موضوع خاص دارند.

So I certainly think one of the easiest ways to silence

بنابراین مطمئناً فکر می کنم یکی از ساده ترین راه ها برای ساکت کردن

a room is, say, Israel.

یک اتاق، مثلاً اسرائیل است.

If you say Israel, everyone

اگر بگویید اسرائیل، همه

will go completely quiet around you.

اطراف شما کاملا ساکت خواهند شد.

So so you might say that that particular subject

بنابراین ممکن است بگویید که آن موضوع خاص

and what is happening there and around abouts is definitely

و آنچه در آنجا و اطراف آن اتفاق می افتد

without a doubt, a hot potato.

بدون شک یک سیب زمینی داغ است.

Yes, because these are subjects like religion, like politics.

بله، چون اینها موضوعاتی مانند دین هستند، مانند سیاست.

Any subject that inflames people's passions

هر موضوعی که احساسات و نظرات قوی مردم را شعله ور می کند،

and strongly held views,

which could ultimately

که در نهایت می تواند

result in an argument or a conflict

منجر به مشاجره یا درگیری

amongst your friends or family,

بین دوستان یا خانواده شما شود،

then, you could describe that as a subject

می توانید آن را به عنوان موضوعی توصیف کنید

that is a hot potato.

که یک سیب زمینی داغ است. به

I think it's a good phrase as well.

نظر من جمله خوبی هم هست

Very expressive,

بسیار رسا،

because you can imagine something that you can't hold in your hand

زیرا می توانید چیزی را تصور کنید که نمی توانید آن را برای مدت طولانی در دست خود نگه دارید

for very long.

.

So maybe something that you avoid talking about

بنابراین شاید چیزی که از صحبت کردن در مورد آن اجتناب می کنید

would also be a hot potato.

نیز یک سیب زمینی داغ باشد.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

Something that is too hot to handle.

چیزی که خیلی داغ است و نمی توان آن را کنترل کرد.

Some people say that about us.

بعضی ها این را در مورد ما می گویند.

Our live stream.

پخش زنده ما به همین دلیل است که

That's why sometimes people people just can't stay for long.

گاهی افراد مردم نمی توانند برای مدت طولانی بمانند.

Because it's just it's just too exciting.

چون فقط خیلی هیجان انگیز است.

It's too it's too hot to handle, to be hard to control.

خیلی داغ است و نمی توان آن را کنترل کرد.

Or you have to handle something with care.

یا باید با احتیاط با چیزی کنار بیایید .

It is.

این است. برای

It is too hot to handle maybe a person.

دست زدن به شاید یک نفر خیلی گرم است.

Maybe if you know someone and they're very,

شاید اگر کسی را می‌شناسید و او خیلی خوب است،

maybe they're a person who likes lots of fun or lots of excitement.

شاید کسی باشد که سرگرمی یا هیجان زیاد را دوست دارد.

You might say they are too hot to handle.

ممکن است بگویید آنها خیلی داغ هستند که نمی توان آنها را کنترل کرد.

They are someone who is who is very hard to to

آنها کسانی هستند که برایشان خیلی سخت است که

to maybe get along with or know or maybe okay, I suppose also,

شاید با یک موضوع خاص کنار بیایند یا بدانند یا شاید خوب باشند، فکر می کنم همچنین،

a certain subject as well.

یک موضوع خاص را نیز دارند.

So this might be similar to the one where we just looked at

بنابراین این ممکن است شبیه به چیزی باشد که در آن ما به چیزی نگاه کردیم

something that is too hot to handle.

که خیلی داغ است.

Claudio talking of something that's too hot to handle,

کلودیو در مورد چیزی که خیلی گرم است صحبت می کند،

or a hot potato in Italy.

یا یک سیب زمینی داغ در ایتالیا.

says Claudia, don't ask for ketchup

کلودیا می‌گوید،

on the pizza or spaghetti.

روی پیتزا یا اسپاگتی سس کچاپ نخواهید.

Or you could be endangering yourself.

یا ممکن است خودتان را به خطر بیندازید.

Yes, because it's going to be insulting to the the chef.

بله، زیرا این توهین به سرآشپز خواهد بود.

that you want to smother their creation.

که می خواهید خلقت آنها را خفه کنید.

in something as lowbrow,

در چیزی

as as tomato ketchup. Yes.

مثل سس گوجه فرنگی. آره.

So you won't ask for that?

پس شما آن را نخواهید؟

Well,

خوب،

one of the things about the British,

یکی از چیزهایی که در مورد بریتانیایی ها وجود دارد،

of course, is we like certain things.

البته این است که ما چیزهای خاصی را دوست داریم.

We like certain types of food.

ما انواع خاصی از غذاها را دوست داریم.

We like chips, we like tomato sauce or ketchup,

ما چیپس دوست داریم، سس گوجه فرنگی یا سس گوجه فرنگی را دوست داریم

and we also like baked beans as well.

و همچنین لوبیا پخته را نیز دوست داریم.

So those things we love here.

بنابراین چیزهایی که ما اینجا دوست داریم.

But when we travel to other countries,

اما وقتی به کشورهای دیگر سفر می کنیم،

we expect those things to be there as well.

انتظار داریم آن چیزها نیز وجود داشته باشد.

And quite often people are disappointed when they are not

و اغلب اوقات مردم ناامید می شوند وقتی چیزی نیستند که

something that is too hot to handle

can be too hard to control.

کنترل آن خیلی سخت باشد.

You have to handle that thing very, very commonly

شما باید به آن چیزی رسیدگی کنید که بسیار بسیار رایج

used to describe people.

برای توصیف مردم استفاده می شود.

you might say, oh,

شما ممکن است بگویید، اوه،

why don't we have, I'd like to move Paul into your team.

چرا ما نداریم، من می خواهم پل را به تیم شما منتقل کنم.

and then the person,

و سپس آن شخص،

somebody in that team might say, I don't want him in my team.

یکی در آن تیم ممکن است بگوید، من او را در تیمم نمی‌خواهم.

He's too hot to handle.

او خیلی گرم است که نمی توان آن را کنترل کرد.

Meaning he's trouble.

یعنی مشکل داره

Yes. Might cause problems in the team.

آره. ممکن است باعث ایجاد مشکل در تیم شود. برای

going to be a difficult person to

to manage somebody that's difficult to manage in a team at work.

مدیریت فردی که مدیریت آن در یک تیم در محل کار دشوار است، فرد دشواری است.

You could describe them as too hot to handle.

شما می توانید آنها را به عنوان بیش از حد داغ توصیف کنید.

They might have a fiery temper, something like that.

آنها ممکن است خلق و خوی آتشین داشته باشند، چیزی شبیه به آن.

In a relationship

در یک رابطه،

they're too hot to handle.

آنها خیلی گرم هستند که نمی توان آنها را کنترل کرد.

I dumped I dumped her because she was too hot

من او را انداختم، او را انداختم چون خیلی داغ بود که نمی‌توانست آن را

to handle,

کنترل کند،

somebody that's just difficult

کسی که کنترلش سخت است،

to control, difficult to get on with.

کنار آمدن با او سخت است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Oh, by the way, today is Mother's Day in Brazil.

اوه، به هر حال، امروز روز مادر در برزیل است.

Happy Mother's Day to Brazil.

روز مادر بر برزیل مبارک باد.

Yes, here.

بله اینجا.

Today is Mother's Day in Brazil.

امروز روز مادر در برزیل است.

The mothers of the families will come

مادران خانواده ها

to have lunch at my house, so I can't participate in the chat,

برای صرف ناهار به خانه من می آیند، بنابراین من نمی توانم در چت شرکت کنم،

but I am following the class anyway.

اما به هر حال کلاس را دنبال می کنم.

Thank you very much and happy Mother's Day to Brazil.

بسیار سپاسگزارم و روز مادر را به برزیل تبریک می گویم.

Here's another one. Steve.

اینم یکی دیگه استیو

We're talking about heat and hot words.

ما در مورد گرما و کلمات داغ صحبت می کنیم.

The heat is on.

گرما روشن است.

The heat is on.

گرما روشن است.

Yes, often.

بله، اغلب.

Criminals will use that phrase when they,

جنایتکاران وقتی از این عبارت استفاده می کنند

to describe the the fact that they may

تا این واقعیت را توصیف کنند که ممکن است

the police might be onto them, on

پلیس با آنها برخورد کند

and they can say, oh, the heat is on, the heat is on you.

و می توانند بگویند، اوه، گرما روشن است، گرما روی شماست.

It means that, you might have done something wrong,

این بدان معناست که ممکن است شما کار اشتباهی انجام داده باشید،

or maybe you weren't working hard enough at work

یا شاید به اندازه کافی در محل کار سخت کار نکرده اید

and your sales figures are down, or you've

و ارقام فروش شما پایین آمده است، یا

you've had an assessment from your manager at work

ارزیابی از مدیر خود در محل کار داشته اید

and they say to you, oh, you're not doing very well in these areas.

و آنها به شما می گویند: اوه، تو در این زمینه ها خیلی خوب عمل نمی کنی.

Whatever it is, whatever your work is.

هر چه هست، کار شما هر چه هست.

And then you might feel that the heat is on you.

و سپس ممکن است احساس کنید که گرما روی شماست.

The heat people are looking at you, watching you, assessing you.

گرما مردم به شما نگاه می کنند، شما را تماشا می کنند، شما را ارزیابی می کنند.

maybe they're after you.

شاید آنها دنبال شما هستند

If you're a criminal, there's pressure,

اگر جنایتکار هستید، فشاری

bearing down on you.

بر شما وارد می شود.

Things, whatever

همه چیز، به هر

reason, things are becoming difficult or challenging as well.

دلیلی، مشکل یا چالش برانگیز می شود.

So in your job, in your life, the heat is on.

بنابراین در شغل شما، در زندگی شما، گرما روشن است.

Maybe you are applying for a job, and maybe there are only 3 or 4

شاید شما برای یک شغل درخواست می دهید و شاید فقط 3 یا 4

people left that who are applying for that job,

نفر باقی مانده باشند که برای آن شغل درخواست می دهند،

so the interviews will become much harder.

بنابراین مصاحبه ها بسیار سخت تر می شود.

You can say that the heat is on

می توان گفت که گرما روی

everything has become difficult.

همه چیز سخت شده است.

There are more challenges coming your way.

چالش های بیشتری در راه است.

The heat is on.

گرما روشن است.

Yes, you might have had, a nice relaxing job for a while.

بله، ممکن است برای مدتی یک کار آرامش بخش خوب داشته باشید.

And suddenly, from above the targets,

و ناگهان، از بالای اهداف،

there's a lot of competition in the marketplace,

رقابت زیادی در بازار وجود دارد،

and suddenly your job becomes more difficult because,

و ناگهان کار شما دشوارتر می شود، زیرا،

you've got to work harder and you're under pressure.

شما باید سخت تر کار کنید و تحت فشار هستید.

you're being set targets.

شما در حال تعیین اهداف هستید

You've got to meet the heat is on, the heat is on.

شما باید ملاقات کنید که گرما روشن است، گرما روشن است.

It means that, you're under pressure to do something.

این بدان معناست که شما تحت فشار هستید تا کاری انجام دهید.

Something, something becoming more difficult or challenging.

چیزی، چیزی سخت تر یا چالش برانگیزتر می شود. آیا

Can we say scorching?

می توانیم بگوییم سوزاننده؟

Says Aziz Aziz?

میگه عزیز عزیز؟

Yeah, that is a word you can use scorching if something is hot.

بله، این کلمه ای است که اگر چیزی داغ است می توانید از سوزاندن استفاده کنید. خیلی

Very, very hot.

خیلی گرم.

It's a scorching day.

این یک روز سوزان است.

today.

امروز.

Not it isn't scorching today.

نه امروز سوزاننده نیست

It's about 26 degrees outside.

بیرون حدود 26 درجه است.

Probably. Probably not that.

شاید. احتمالا اینطور نیست.

But if it's a very hot day, if you're if it's 40 degrees

اما اگر یک روز خیلی گرم است، اگر دمای بیرون 40 درجه است

outside or 30 something, you can say it's scorching weather

یا دمای هوا 30 درجه است، می توانید بگویید که هوا سوزان است

because when something is scorched

زیرا وقتی چیزی سوخته است به این

means it goes, it's almost in flame.

معنی است که می رود، تقریباً در شعله است.

but not quite.

اما نه کاملا

Yes, it dries out to the point

بله، آنقدر خشک می شود

where it could at any moment catch fire.

که هر لحظه ممکن است آتش بگیرد.

It is really? Yes, really.

واقعا چنین است؟ آره واقعا.

But of course, something that has been burnt

اما البته چیزی که سوخته

and the fire has gone

و آتش

out, we can say that it has been scorched.

خاموش شده، می توان گفت که سوخته است.

So maybe something caught fire and then the fire was put out.

بنابراین شاید چیزی آتش گرفته و سپس آتش خاموش شده است.

But everything is now burnt and black.

اما اکنون همه چیز سوخته و سیاه شده است.

We can say that it is scorched as well.

می توان گفت که سوخته هم هست.

So yes, a good a good word there.

بنابراین بله، یک کلمه خوب وجود دارد.

I like that one. Here's another one. Steve.

من آن را دوست دارم. اینم یکی دیگه استیو

I'm sure you know lots of these.

من مطمئن هستم که شما بسیاری از اینها را می شناسید.

Oh yes. What is a hot head?

آه بله. سر گرم چیست؟

Yes. Somebody that's,

آره. کسی که

very quick to, get angry.

خیلی سریع عصبانی می شود.

somebody gets easily annoyed.

کسی به راحتی اذیت می شود آیا

Is a passionate person probably emotional?

یک فرد پرشور احتمالاً احساساتی است؟

Maybe they're their emotions rule them

شاید آنها احساساتشان بر آنها حکومت می کند

and, they're described as a hothead.

و آنها را به عنوان یک سر داغ توصیف می کنند.

Somebody that very easily loses their temper

کسی که خیلی راحت اعصابش را از دست می دهد

and is seen to be somebody that doesn't

و به نظر می رسد کسی است که

have a very good control over their emotions, as

کنترل خیلی خوبی بر احساسات خود ندارد، همانطور که می

I would say, is a hothead.

گویم، یک آدم داغ است.

Yeah, I think I think so.

بله، فکر می کنم اینطور است.

Some of them I think sometimes.

بعضی از آنها را گاهی فکر می کنم.

Mr.. Steve.

آقای استیو.

Mr.. Steve, you can be a little hot around the head

آقای استیو، شما می توانید کمی دور سرتان گرم باشید،

sometimes I on the road I become a hot head on the road.

گاهی اوقات من در جاده، در جاده یک سر داغ می شوم.

Oh my goodness.

اوه خدای من.

You're like you're like that character doctor Jekyll and Mr.

شما مثل آن شخصیت دکتر جکیل و آقای

Hyde.

هاید هستید.

It's like you've drunk some sort of potion

مثل این است که نوعی معجون نوشیده ای

and you've turned into this angry driver.

و تبدیل به این راننده عصبانی شده ای.

get out the way, whip

برو بیرون،

something like that.

همچین چیزی شلاق بزن.

A hothead, somebody that's,

یک آدم داغ، کسی که

probably guess that their emotions are ruling

احتمالاً حدس می‌زند که احساساتش بر

them, are in control of their behaviour.

آنها حکومت می‌کند، کنترل رفتارشان را در دست دارد. به

I think it is hard to control them. Yes.

نظر من کنترل آنها سخت است. آره. فکر می‌کنم

I think it's safe

to say many people, when they get behind the wheel of a car,

خیلی‌ها وقتی پشت فرمان ماشین می‌نشینند می‌توان گفت،

because I think that's a very good point.

چون فکر می‌کنم این نکته بسیار خوبی است.

You see, I think a lot of people become a hothead

ببینید، من فکر می‌کنم خیلی‌ها

when they're behind the wheel of a car

وقتی پشت فرمان ماشین می‌نشینند

because they're under a certain type of pressure.

به خاطر فشار خاصی تبدیل به یک آدم داغ می‌شوند.

They're in a very unusual, confined environment,

آنها در یک محیط بسیار غیرمعمول و محدود هستند،

so they become a little bit more annoyed or easily annoyed

بنابراین کمی بیشتر آزرده می شوند یا به راحتی اذیت می شوند

or maybe, of course, a reckless person

یا شاید، البته، یک فرد بی پروا

as well, a person who often does things dangerous,

نیز هستند، فردی که اغلب کارهای خطرناکی انجام می دهد،

or maybe they don't care about other people safety.

یا شاید به آنها اهمیتی نمی دهند. ایمنی افراد دیگر

We can say they're a bit of a hothead.

می توانیم بگوییم که آنها کمی داغ هستند.

They just they just have no thought for other people.

آنها فقط به دیگران فکر نمی کنند.

Yes. Don't. Don't upset the boss.

آره. نکن. رئیس را ناراحت نکن

He's a bit of a hothead.

او کمی سر گرم است.

She's a bit of a hothead.

اون یه ذره داغونه به

That sounds like you're talking from experience there.

نظر می رسد که شما از تجربه صحبت می کنید.

Yes, but we all know people that.

بله، اما همه ما این افراد را می شناسیم.

Particularly if they're in positions of authority.

به خصوص اگر آنها در موقعیت های قدرت باشند.

maybe it's your manager or your boss at work.

شاید مدیر یا رئیس شما در محل کار باشد.

They're probably under a lot of pressure.

آنها احتمالاً تحت فشار زیادی هستند.

Maybe they don't handle the pressure very well.

شاید آنها به خوبی فشار را تحمل نمی کنند.

and, if you do something to annoy

و اگر کاری برای آزار آنها انجام دهید،

them, they might start shouting at you.

ممکن است شروع به فریاد زدن بر سر شما کنند.

or if somebody in a meeting

یا اگر کسی در یک جلسه

starts shouting.

شروع به فریاد زدن کند.

Or you might describe them as a

یا ممکن است آنها را اینطور توصیف کنید که ظاهراً

he's a bit of a hothead,

او کمی دمدمی مزاج است

apparently. Hot.

. داغ

Well, heat in Italian is testicle Kaldor.

خوب، گرما در ایتالیایی بیضه کالدور است.

Whereas that if a hot head test, gal

در حالی که اگر یک تست سر داغ است، gal

to test the counter a a testicle.

برای تست شمارنده یک بیضه.

you'll hot head

شما سر از

that sort of thing.

این نوع چیزها.

That's a good. Well, thank you.

این خوب است. خب ممنون از

Thank you very much, Senator Reno, for that

شما بسیار متشکرم، سناتور رینو، برای این که

to be hot under the collar.

زیر یقه داغ بود.

So when we talk about your collar, we are talking about this part of

بنابراین وقتی در مورد یقه شما صحبت می کنیم، در مورد این قسمت از

your clothing.

لباس شما صحبت می کنیم.

So, Mr.

بنابراین، آقای

Steve, also, you can see he has

استیو، همچنین، می توانید ببینید که او

a collar on his shirt.

یک یقه روی پیراهنش دارد.

So to get hot.

پس برای گرم شدن

Hot under the collar. Yes.

زیر یقه داغ. آره.

It means you get stressed, angry, usually used isn't it,

این بدان معناست که شما استرس می گیرید، عصبانی می شوید، معمولاً

to describe somebody

برای توصیف کسی

that you could again

که می توانید دوباره

be in that in a meeting

در آن جلسه حضور داشته باشید

and somebody is really annoying you,

و کسی واقعاً شما را آزار می دهد، استفاده می شود،

and you can feel yourself getting more and more wound up

و می توانید احساس کنید که بیشتر و بیشتر زخمی می شوید

and you and then you start arguing with them

و شما و سپس با آنها بحث می کنید

and you're getting hot, and you literally do

و داغ می شوید، و به معنای واقعی کلمه

get hot under the collar, because if you've got a collar on

زیر یقه گرم می شوید، زیرا اگر یقه تان را ببندید

and when you get excited or upset, then your body heats

و وقتی هیجان زده یا ناراحت شدید، بدنتان گرم می شود

up, doesn't it?

، اینطور نیست؟

And of course, if you've got a collar on that heat, can't escape

و البته، اگر یقه ای در آن گرما دارید، نمی توانید فرار کنید،

so you feel hot under the collar

بنابراین زیر یقه احساس گرما می کنید،

because the heat from your passion

زیرا حرارت ناشی از اشتیاق شما این

is is, is is is trying to escape.

است، تلاش برای فرار است. به همین

which is why, collars in hot, sunny days.

دلیل است که در روزهای گرم و آفتابی یقه می زنند .

but it's usually it's

اما معمولاً

not just to, to say, describe that you are hot.

فقط این نیست که بگوییم داغ هستید.

It's used to express that you are getting upset

برای بیان اینکه

in some way and that upset is causing you to get hot.

به نوعی ناراحت می شوید و این ناراحتی باعث گرم شدن شما می شود استفاده می شود.

It is figurative,

hot under the collar to feel stressed, angry, or of course

احساس استرس، عصبانیت، یا البته

excited as well.

هیجان‌انگیز، تجسمی است، زیر یقه گرم است.

Because if maybe especially men,

زیرا اگر شاید مخصوصاً مردان، به

especially those Italian men watching at the moment, you know,

ویژه آن مردان ایتالیایی که در حال حاضر تماشا می‌کنند، می‌دانید که

you like to see the beautiful ladies go by, you might see

دوست دارید خانم‌های زیبا را ببینید ، ممکن است ببینید که

a very beautiful Italian lady go by and you get.

یک خانم بسیار زیبای ایتالیایی می‌گذرد و متوجه شوید.

Ooh, ooh, you get hot under the collar.

اوه اوه زیر یقه گرم میشی

Yeah.

So I suppose it could be used to describe sort of,

آره

بنابراین فکر می‌کنم می‌توان از آن برای توصیف نوعی،

you know, sexual

می‌دانید، جذابیت جنسی،

attraction, getting, getting excited from that.

هیجان‌انگیز شدن از آن استفاده کرد.

But commonly it's used if,

اما معمولاً

if you're talking to somebody, it's used figuratively.

اگر با کسی صحبت می‌کنید، به صورت مجازی استفاده می‌شود.

Quite often it's talking to somebody

اغلب اوقات صحبت کردن با کسی است

and they start to get very angry and irritated with you.

و او شروع به عصبانیت و عصبانیت شدید از شما می کند.

A you might say to them, oh, there's

ممکن است به آنها بگویید، اوه،

no need to get hot under the collar.

نیازی به گرم شدن زیر یقه نیست.

you're saying to them, you know, don't you know, calm down.

تو به آنها می گویی، می دانی، نمی دانی، آرام باش.

That's how it's commonly used.

این روشی است که معمولاً استفاده می شود.

Here's another one Steve.

اینم یکی دیگه از استیو

This might also be connected to the previous one

همچنین ممکن است

to get hot and heavy.

برای گرم و سنگین شدن به قبلی متصل شود.

Hot and heavy a passionate or intense manner.

گرم و سنگین به شیوه ای پرشور یا شدید.

A person who is getting hot and heavy,

آدمی که گرم و سنگین می شود، مثل ایتالیایی ها

they are getting passionate like the Italians

پرشور می شود

or they have a very intense manner.

یا رفتار بسیار شدیدی دارد.

You can say that they are hot and heavy. Yes.

می توان گفت گرم و سنگین هستند. آره.

Usually used to describe someone who's trying to make, let's say,

معمولاً برای توصیف کسی که سعی می‌کند مثلاً به شما

sexual advances on you say you, you go out for the evening.

تجاوز جنسی بدهد، می‌گوید شما، برای عصر بیرون می‌روید، استفاده می‌شود.

I'm imagining we're in Rome,

دارم تصور می کنم در رم هستیم

and I see a beautiful Italian man,

و یک مرد زیبای ایتالیایی را می بینم

and he says, come back to my apartment.

و می گوید به آپارتمان من برگرد.

While he'll say that in Italian, I don't know what that is.

در حالی که او این را به ایتالیایی خواهد گفت، من نمی دانم آن چیست.

And I'll go back

و من برمی گردم

and he'll suddenly start to move closer to me on the couch.

و او ناگهان روی مبل به من نزدیک تر می شود.

And maybe,

و شاید،

maybe I start petting my neck and then he might start to kiss me.

شاید من شروع به نوازش کردن گردنم کنم و سپس او شروع به بوسیدن من کند.

Then I will say that he.

سپس من می گویم که او.

Oh, you're getting a bit hot and heavy here, and I'll run out.

آخه تو اینجا یه ذره داغ و سنگین میشی و من تمام میشم.

and I probably won't run out,

و من احتمالا تمام نخواهم شد،

but it's when somebody's starting to get, you know,

اما زمانی است که یک نفر شروع می کند، می دانید،

oh, you know, getting passionate with you, okay?

اوه، می دانید، با شما اشتیاق پیدا می کند، خوب؟

Kissing you and and all that.

بوسیدن تو و اینها.

And you might run out and you're,

و ممکن است تمام شوی و باشی،

you might say to your friend at work, oh,

ممکن است به دوستت در محل کار بگویی، اوه،

that your friend at my I.

دوستت در من.

Oh, how did it, how did you go on last night with, Mario

اوه، چطور شد، چگونه با ماریو

at the club and, you might.

در باشگاه ادامه دادی ممکن.

Oh, well, I left because you got a bit hot and heavy.

اوه خب من رفتم چون یه ذره داغ و سنگین شدی.

so you're really saying you didn't want that attention?

پس واقعاً می گویید که این توجه را نمی خواستید؟

Yeah.

well, hot and heavy can be a positive move or a negative one.

آره

خوب، گرم و سنگین می تواند یک حرکت مثبت یا منفی باشد.

So a passionate or intense manner, and I think I think Mr.

خیلی پرشور یا شدید، و فکر می‌کنم آقای

Steve was getting very hot under the collar then

استیو در آن زمان

when he was describing that scenario, I think.

وقتی داشت آن سناریو را توصیف می‌کرد، خیلی داغ می‌شد.

So here's another one.

پس اینم یکی دیگه

Oh my goodness, another one

وای خدای من، یکی دیگه

to have the hots for someone.

که داغونو واسه یکی داشته باشم.

So maybe you see someone you are attracted to.

بنابراین شاید کسی را می بینید که جذب او شده اید.

So quite often this is a personal feeling.

بنابراین اغلب این یک احساس شخصی است.

The feeling of attraction from from from one person to another.

احساس جذابیت از یک فرد به فرد دیگر.

You have the hots for someone to feel

شما علاقه زیادی به کسی دارید که

deeply attracted to, someone.

عمیقاً جذب او شوید، کسی.

Maybe there is someone you have the hots for you.

شاید کسی وجود داشته باشد که برای شما جذابیت داشته باشد.

Yes, again, I'm imagining I'm sitting in a restaurant

بله، دوباره، من تصور می کنم که در یک رستوران

in Rome, okay?

در رم نشسته ام، باشه؟

And I'm glancing across the room

و من به اتاق نگاه می کنم

and there's a very attractive Italian man.

و یک مرد ایتالیایی بسیار جذاب وجود دارد .

And, I'll turn around Mr.

و من به اطراف آقای دانکن برمی گردم

Duncan and say, oh, I've got the hots for him.

و می گویم، اوه، من برای او داغ دارم.

And then Mr.

و سپس آقای

Duncan will will, will get very angry, slap

دانکن خواهد شد ، بسیار عصبانی خواهد شد، سیلی

me across the face, and, it'll all be over.

به صورت من خواهد زد، و همه چیز تمام خواهد شد.

Yes. Inevitable now. Joking.

آره. اکنون اجتناب ناپذیر است. شوخی.

Of course.

البته.

The only the only person slapping anyone's face will be

تنها کسی که به صورت کسی سیلی می زند،

the person you're staring at.

کسی است که به او خیره شده اید. به نظرم

They will come over and slap you in the face, I think.

می آیند و به صورتت سیلی می زنند.

Yes, again.

Beatrice might see me looking across.

بله، دوباره.

بئاتریس ممکن است مرا ببیند که به آن طرف نگاه می کنم.

for example, or Francesca or,

به عنوان مثال، یا فرانچسکا یا

anybody else that's coming along and with us,

هر کس دیگری که همراه ما می آید

and they might see me staring at a man across the room.

و ممکن است مرا ببینند که به مردی در آن سوی اتاق خیره شده ام.

maybe.

شاید.

Or maybe somebody I've seen in the in the Parthenon and,

یا شاید کسی را که در پارتنون دیده‌ام

and they might Claudia might say to me, oh, I knocked.

و ممکن است کلودیا به من بگوید، اوه، در زدم.

Oh, dear God.

آه خدای عزیز.

Yet I don't think is able to go, but, Beatrice might say,

با این حال، فکر نمی‌کنم که بتوانم بروم، اما بئاتریس ممکن است بگوید،

oh, are you getting have you got the hots for that man?

اوه، آیا می‌توانی آن مرد را دوست داشته باشی؟

And I'll say, yes.

و من می گویم، بله. آیا

Can you distract Mr. Duncan?

می توانید حواس آقای دانکن را پرت کنید؟

I'm just going to get his telephone number for later.

من فقط برای بعد شماره تلفنش را می گیرم. به

It sounds like Steve wants someone to take him up to the Parthenon.

نظر می رسد که استیو می خواهد کسی او را به پارتنون ببرد.

can I just say Marsha?

فقط می توانم بگویم مارشا؟

Helen. Miranda.

هلن میراندا

Condo. Soap duster. Okay.

کاندو. صابون گرد. باشه.

Podesta,

پودستا،

says thank you, Mr. Duncan.

می گوید متشکرم، آقای دانکن.

She also said earlier.

او همچنین قبلاً گفته بود.

Thank you, Mr. Steve.

ممنون آقای استیو.

Not sure.

مطمئن نیستم.

Why is it just for being here?

چرا فقط برای اینجاست؟

It's very nice of you to say so.

خیلی خوبه که اینو میگی

I don't think anyone is thanking us for that.

فکر نمی‌کنم کسی از ما تشکر کند.

Oh, I've got the hots for him anyway, moving on

اوه، من به هر حال برای او گرما دارم، در حال حرکت

to blow hot and cold.

به گرما و سرما.

An unsure person or

یک فرد نامطمئن یا

conflicting behaviour.

رفتار متضاد.

So maybe.

پس شاید.

Maybe a person is sending out positive signals

ممکن است شخصی سیگنال‌های مثبتی ارسال کند

or they seem interested, but then a few moments later

یا به نظر علاقه‌مند باشد، اما چند لحظه بعد

or the next day they don't seem very interested.

یا روز بعد چندان علاقه‌ای به او نشان نمی‌دهد.

You can say that they are blowing hot

می توان گفت که آنها گرم

and cold and unsure person

و سرد می دمند و شخص مطمئن نیست که

quite often will blow hot and cold.

اغلب سرد و گرم باد می کند.

They can't.

آنها نمی توانند.

They can't decide.

آنها نمی توانند تصمیم بگیرند.

They can't come to a decision.

آنها نمی توانند تصمیم بگیرند.

Or maybe they've just got,

یا شاید آنها به تازگی دارند،

maybe they're just that kind of indecisive person.

شاید آنها فقط از آن نوع افراد بلاتکلیف هستند.

Or maybe it's their emotions.

یا شاید این احساسات آنهاست.

Again, I'm imagining when we're in Rome,

باز هم من دارم تصور می کنم وقتی در رم هستیم،

a man, a very attractive Italian man.

یک مرد، یک مرد ایتالیایی بسیار جذاب.

All right. are you excited?

خیلی خوب. آیا شما هیجان زده هستید؟

I think Steve is getting excited because of the hot weather

فکر می‌کنم استیو به خاطر هوای گرمی

that comes up to me in a restaurant and, takes me out

که در رستوران به سراغم می‌آید هیجان‌زده می‌شود و مرا

for the evening, says, oh, you're very attractive English man.

برای عصر بیرون می‌برد و می‌گوید: اوه، تو مرد انگلیسی بسیار جذابی هستی.

Can I take you out for a meal?

آیا می توانم شما را برای صرف غذا بیرون ببرم؟

And, we have a lovely evening.

و ما یک شب زیبا داریم.

And then the next day, he doesn't call me,

و پس از آن روز بعد، او به من زنگ نمی زند،

understandable.

قابل درک است.

And, so I phoned him up and say, what's what's wrong?

و من با او تماس گرفتم و گفتم، چه مشکلی دارد؟

You're blowing very hot and cold.

خیلی گرم و سرد می دم.

I was going to say something.

قرار بود یه چیزی بگم

I know you were going to say something.

میدونم قرار بود یه چیزی بگی

I was going to say something. Then we won't go there. Yeah.

قرار بود یه چیزی بگم آنوقت ما آنجا نمی رویم. آره

So if if you go out with somebody and,

بنابراین اگر با کسی بیرون می روید و

they're all over you, you know, they're very attracted to you.

او همه شما را تحت تاثیر قرار می دهد، می دانید که او بسیار جذب شما می شود.

They're what they want to see you.

آنها همان چیزی هستند که می خواهند شما را ببینند.

They want to go out with you.

آنها می خواهند با شما بیرون بروند.

They want to take you back to that apartment.

آنها می خواهند شما را به آن آپارتمان برگردانند.

And then the next day,

و سپس روز بعد،

you leave, and then the next day, they don't bother to call you.

شما می روید، و سپس روز بعد، آنها حوصله تماس با شما را ندارند.

In fact, you don't hear from them for days,

در واقع روزها از آنها خبری نمی گیرید

and then suddenly they call you up.

و ناگهان با شما تماس می گیرند.

Oh, how are you all come around and see me.

آه، چطوری همه اومدی و منو دیدی

I'd love to see you again.

دوست دارم دوباره ببینمت.

We had such a wonderful evening together.

ما یک شب فوق العاده را با هم داشتیم.

And that again you go and you have a passionate evening.

و این که دوباره می روی و یک شب پرشور را سپری می کنی.

And then the next day, next week you don't hear from them.

و پس از آن روز بعد، هفته آینده شما از آنها خبری نخواهید داشت.

Hear from them again.

دوباره از آنها بشنوید.

You say to your friend, it just blowing hot and cold all the time.

شما به دوست خود می گویید که همیشه گرم و سرد است.

One minute they want to see me, the next minute they don't.

یک دقیقه می خواهند من را ببینند، یک دقیقه دیگر نمی خواهند.

Yeah, it can be any decision as well.

بله، هر تصمیمی هم می تواند باشد.

Maybe.

شاید.

Maybe you want a person to come to a decision about something

شاید بخواهید شخصی در مورد چیزی تصمیم بگیرد

and then they keep changing their mind.

و سپس نظر خود را تغییر دهد.

That also can be described as blowing hot and cold.

که همچنین می تواند به عنوان دمیدن گرم و سرد توصیف شود.

Here's another one. Steve.

اینم یکی دیگه استیو

Hot to trot.

گرم به یورتمه کردن.

I am hot to trot.

دلم برای یورتمه زدن گرم است.

I am very eager, very enthusiastic.

من خیلی مشتاقم، خیلی مشتاقم.

I can't wait to do that particular thing.

من نمی توانم برای انجام آن کار خاص صبر کنم.

I am hot to trot for Italy.

دلم می خواهد برای ایتالیا یورتمه سواری کنم.

Yes. Are you hot to trot?

آره. آیا دوست دارید یورتمه سواری کنید؟

Yes, I mean yes, that phrase can be used.

بله، یعنی بله، این عبارت قابل استفاده است. آیا

Are you ready to do it?

آماده انجام آن هستید؟

eager to begin something.

مشتاق شروع کاری

You can say that you're hot to trot.

شما می توانید بگویید که شما برای یورتمه کردن گرم هستید.

Oh, you can say, oh, we're going out on a work trip.

اوه، می توانید بگویید، اوه، ما برای یک سفر کاری بیرون می رویم. آیا برای

Are you hot to trot?

یورتمه زدن گرم هستید؟

Oh, well, you wouldn't really.

اوه، خوب، شما واقعا نمی خواهید.

It's not a commonly used phrase these days, but you can.

این یک عبارت رایج این روزها نیست، اما می توانید.

You can use.

شما می توانید استفاده کنید.

It just means.

Are you ready?

فقط یعنی

اماده ای؟

Are you ready? Are you hot to trot?

اماده ای؟ آیا برای یورتمه زدن گرم هستید؟

In other words, it's a bit like a bit like a

به عبارت دیگر، کمی شبیه به

a horse. Yes. Trotting.

یک اسب است. آره. تروتینگ.

Are you ready to go?

آماده ای که بروی؟

Yes. It's very eager. It can't wait.

آره. خیلی مشتاق است. نمی تواند صبر کند.

You might say it's champing at the bit

ممکن است بگویید وقتی هیجان‌زده است

like an, like a horse when it's excited.

، مانند اسب، قهرمان می‌شود .

Now, I didn't I didn't mean that.

حالا من نگفتم منظورم این نبود

Did I say Parthenon?

گفتم پارتنون؟

Did I didn't mean the Parthenon.

آیا منظورم پارتنون نبود؟

We obviously won't be going there in Rome.

بدیهی است که در رم به آنجا نخواهیم رفت.

I think I was thinking of the Colosseum, was I?

فکر می کنم به کولوسئوم فکر می کردم، نه؟

Oh, stage plays.

اوه، صحنه نمایش.

But anyway, we will be visiting lots of places in Rome.

اما به هر حال، ما از مکان های زیادی در رم بازدید خواهیم کرد.

Stop.

متوقف کردن.

Please stop.

لطفا بس کن.

There will be lots of ruins around Rome.

ویرانه های زیادی در اطراف رم وجود خواهد داشت.

and I know that's just me and Steve.

و می دانم که فقط من و استیو هستیم.

There is something called the pantheon, apparently in Rome.

چیزی به نام پانتئون وجود دارد که ظاهراً در رم است.

Maybe that's what I meant.

شاید منظورم همین بود.

Who knows?

چه کسی می داند؟

Next.

Well, Mr. Duncan, I'm good.

بعد.

خب، آقای دانکن، من خوبم.

I've got nothing else to say on.

من چیز دیگری برای گفتن ندارم

Hot to trot, hot to trot.

داغ به یورتمه، گرم به یورتمه.

You might feel the heat, Mr.

شما ممکن است گرما را احساس کنید، آقای

Steve.

استیو.

Do you feel the heat?

آیا گرما را احساس می کنید؟

To be aware of the pressure?

برای آگاهی از فشار؟

One is under?

یکی زیر است؟

So maybe you are feeling the heat very similar to the one

بنابراین شاید شما گرما را بسیار شبیه به گرمای

we had earlier.

قبلی احساس می کنید.

The heat is on.

گرما روشن است.

So in this case, we are feeling the pressure of something.

بنابراین در این حالت ما فشار چیزی را احساس می کنیم.

You can feel the heat.

می توانید گرما را احساس کنید.

So not just from the temperature

بنابراین نه فقط از دمایی

that you sense through your skin.

که از طریق پوست خود احساس می کنید.

Also, we are using this figuratively

همچنین، ما از این به صورت مجازی استفاده می کنیم

to say you are aware of pressure that you are under.

تا بگوییم شما از فشاری که تحت آن قرار دارید آگاه هستید.

So that's similar to the other phrase we had before, isn't it?

پس این شبیه عبارت دیگری است که قبلا داشتیم، اینطور نیست؟

Which phrase is that I can't remember.

کدام عبارت است که یادم نمی آید.

It's something like,

این چیزی شبیه به،

yeah, there was a similar phrase to that we had before,

بله، یک عبارت مشابه با آنچه قبلا داشتیم وجود داشت،

where you are feeling that the pressure

جایی که شما احساس می کنید که فشار

of something we just talked about,

چیزی که ما در مورد آن صحبت کردیم،

I can't remember which one it was. Now.

نمی توانم به خاطر بیاورم که آن یکی بود. اکنون.

but yes, I mean,

اما بله، منظورم این است که

if you're feeling the heat, it means you're

اگر گرما را احساس می کنید، به این معنی است که

feeling the pressure.

فشار را احساس می کنید.

Maybe at work,

شاید در محل کار،

maybe you've got a lot of work that has to be done by a deadline.

شاید کارهای زیادی داشته باشید که باید تا یک ضرب الاجل انجام دهید.

Who has feeling the heat at work at the moment, you might say

چه کسی در حال حاضر گرما را در محل کار احساس می کند، ممکن است

to your partner or your mother or a friend.

به همسرتان یا مادرتان یا یک دوست بگویید.

You look a bit stressed. What's the matter?

کمی استرس به نظر میرسی موضوع چیه؟

Oh, I'm feeling the heat at work at the moment.

اوه، من در حال حاضر گرما را در محل کار احساس می کنم .

It means you're under a lot of pressure to get work done

این بدان معناست که شما تحت فشار زیادی برای انجام کار

by a certain time.

در زمان مشخصی هستید.

You are really feeling the heat? Yes.

شما واقعا گرما را احساس می کنید؟ آره. در

Here we go.

اینجا ما می رویم.

Talking of hot to trot, Francesca's used that word.

فرانچسکا از این کلمه استفاده کرد.

You are hot to trot to visit the Colosseum in Rome.

برای بازدید از کولوسئوم در رم لذت ببرید.

Yes, I meant the Colosseum.

بله منظورم کولوسئوم بود.

Obviously not the Parthenon.

بدیهی است که پارتنون نیست. ایناکی می‌گوید

I'm hot to trot to begin my holiday, says Inaki. Yes.

من برای شروع تعطیلاتم دلم می‌خواهد یورتمه بچرخم. آره.

Have very good usages of that phrase.

استفاده های بسیار خوبی از آن عبارت داشته باشید.

I'm just wondering now whether

من فقط به این فکر می کنم که

whether Steve is really going to Italy,

آیا استیو واقعاً به ایتالیا می رود

or maybe you are going to Greece instead.

یا شاید شما به جای آن به یونان بروید .

Well, it depends.

خب، بستگی دارد.

You say that Italian man might want to take me to to Greece.

شما می گویید که مرد ایتالیایی ممکن است بخواهد مرا به یونان ببرد.

Okay.

باشه. چیزهای

Very interesting things are hotting up.

بسیار جالبی در حال داغ شدن هستند.

The drama and excitement is growing.

درام و هیجان در حال افزایش است. آیا

Can you feel it, Mr. Steve?

می توانید آن را احساس کنید، آقای استیو؟

Yes, things are hotting up.

بله، اوضاع در حال گرم شدن است.

It just means there's a bit more excitement.

فقط به این معنی است که کمی هیجان بیشتری وجود دارد.

You usually use that in a positive way,

شما معمولاً از آن به صورت مثبت استفاده می کنید،

because maybe

زیرا ممکن است

things are a bit boring and you want them to be more exciting.

همه چیز کمی خسته کننده باشد و می خواهید هیجان انگیزتر باشد.

And you might say, oh, at last, things are hotting up.

و ممکن است بگویید، اوه، بالاخره همه چیز داغ شده است.

and it could be.

و می تواند باشد. به این

Doesn't mean it could be a relationship.

معنی نیست که ممکن است یک رابطه باشد.

Is your relationship hotting up?

آیا رابطه شما داغ شده است؟

Is it getting more serious? More passionate?

جدی تر می شود؟ پرشورتر؟

Maybe again.

شاید دوباره.

I'm envisaging myself in Italy in.

من خودم را در ایتالیا تصور می کنم.

Now, let's let's let's forget that

حالا، بیایید فراموش کنیم که

I think we've all got the message now.

فکر می کنم همه ما اکنون این پیام را دریافت کرده ایم.

We've about you and that strange

ما در مورد شما و آن مرد عجیب و غریب

man, that stranger sitting opposite you.

، آن غریبه ای که روبروی شما نشسته است.

When you go to Italy, things are hotting up and hotting up at work.

وقتی به ایتالیا می روید، همه چیز در محل کار گرم و داغ می شود.

And his guide dog.

و سگ راهنمایش

You can use that phrase a lot.

می توانید از این عبارت زیاد استفاده کنید.

Drama and excitement is growing.

درام و هیجان در حال افزایش است.

you might that might be a work project

شما ممکن است یک پروژه کاری باشد

that is starting to reach its climax.

که شروع به رسیدن به اوج خود می کند.

You might?

Oh, yeah. Things are hotting up at work at the moment.

شما ممکن است؟

اوه، بله. در حال حاضر اوضاع در محل کار داغ است.

There's lots of things going on.

چیزهای زیادی در جریان است

We've got this project going on that project,

ما این پروژه را در آن پروژه،

along with lots of projects, obviously at work always,

همراه با پروژه‌های زیادی انجام داده‌ایم، بدیهی است که همیشه در حال کار است،

Francesca will know about that.

فرانچسکا در مورد آن می‌داند.

Things are hotting up.

اوضاع داره داغ میشه

there's been a period where nothing much

دوره ای وجود دارد که هیچ اتفاق خاصی نمی

is happening and suddenly lots of things are happening.

افتد و ناگهان چیزهای زیادی در حال رخ دادن است.

Oh, things are hotting up.

اوه، اوضاع داغ شده است.

Yeah.

آره

Things are getting more and more exciting so could be a party.

همه چیز بیشتر و هیجان انگیزتر می شود، بنابراین می تواند یک مهمانی باشد.

Oh Steve.

اوه استیو

Party could be going to a party.

مهمانی می تواند رفتن به یک مهمانی باشد.

Things are hotting up.

اوضاع داره داغ میشه

Yes. The moved on though selling like hotcakes.

آره. هر چند مانند کیک های داغ فروش رفت.

Mr. Steve, something is selling like hotcakes.

آقای استیو، چیزی مثل کیک داغ می فروشد.

Maybe Mr..

شاید

Mr. Duncan's T-shirts are selling like hotcakes.

تی شرت های آقای دانکن مثل کیک های داغ فروخته می شود.

Something is in high demand.

چیزی که تقاضای زیادی دارد.

It is selling fast.

به سرعت در حال فروش است.

Get them before they have all gone.

آنها را قبل از اینکه همه رفته باشند، بگیرید.

Something is selling like hotcakes.

چیزی مثل کیک داغ در حال فروش است.

Something is in high demand.

چیزی که تقاضای زیادی دارد.

You might say that.

ممکن است این را بگویید.

Maybe take tickets for a concert.

شاید برای یک کنسرت بلیط بگیرید.

Maybe. Maybe Taylor Swift

شاید. شاید تیلور سویفت

is having a concert

in your town, and everyone is trying

در شهر شما کنسرتی داشته باشد و همه در تلاشند

to get tickets to go and see her sing her amazing songs.

بلیط تهیه کنند تا بروند و آهنگ های شگفت انگیزش را ببینند. در حال حاضر

none of which I can name at the moment.

هیچ کدام را نمی توانم نام ببرم .

They are selling like hotcakes.

آنها مانند کیک داغ می فروشند.

The tickets

بلیط‌های کنسرت

to the Taylor Swift concert are selling like hotcakes

تیلور سویفت مانند کیک‌های داغ فروخته می‌شوند،

because hotcakes are very desirable.

زیرا کیک‌های داغ بسیار مطلوب هستند.

Everybody wants them, and, they always sell out very quickly.

همه آنها را می خواهند و همیشه خیلی سریع فروخته می شوند.

So yeah, it's in reference to something that sells

بنابراین بله، به چیزی اشاره دارد که

very quickly.

خیلی سریع به فروش می رسد.

but there is, something

اما چیزی

called the pantheon.

به نام پانتئون وجود دارد.

In Rome,

در رم،

which sounds very similar to Parthenon,

که به نظر بسیار شبیه پارتنون است،

but there is something called the pantheon, which is obviously

اما چیزی به نام پانتئون وجود دارد، که بدیهی است که

what I meant to say.

منظورم این بود.

Joking.

شوخی. مائوریزیو می گوید

and is the best preserved

و بهترین بنای تاریخی حفظ شده

monument in ancient Rome, says Maurizio.

در روم باستان است.

So we will have to go there.

پس باید به آنجا برویم.

I think maybe you'll take us.

من فکر می کنم شاید شما ما را ببرید.

but yes.

اما بله.

There we go.

ما میرویم آنجا. الساندرا می‌گوید

Take me up the Colosseum in, Alessandra says.

مرا به کولوسئوم ببرید .

In Italy we say.

در ایتالیا می گوییم.

We say selling like bread.

می گوییم مثل نان می فروشیم.

yes, because bread smells lovely.

بله، چون نان بوی خوبی می دهد.

Everybody, when you, smell, bread baking.

همه، وقتی شما، بو، پختن نان.

Oh, there's nothing quite like it.

اوه، هیچ چیزی شبیه آن نیست.

And it's delicious and it will sell out very quickly.

و خوشمزه است و خیلی سریع فروخته می شود.

Is just referring to something that is selling very quickly. Yes.

فقط به چیزی اشاره می کند که خیلی سریع فروخته می شود. آره.

Something is in high demand or selling fast.

چیزی با تقاضای زیاد یا فروش سریع است.

Here's a good one.

اینجا یکی خوبه

Strike while the iron is hot or the iron's hot.

در حالی که اتو داغ است یا اتو داغ است ضربه بزنید.

Strike while the iron is hot.

اعتصاب در حالی که آهن داغ است.

Do something at the best moment.

کاری را در بهترین لحظه انجام دهید.

Choose your moment to do something carefully.

لحظه خود را برای انجام کاری با دقت انتخاب کنید.

Maybe where the best opportunity

شاید جایی که بهترین فرصت

arises.

پیش می آید.

That is, when you do that thing,

یعنی وقتی آن کار را انجام می دهید

you strike while the iron is hot.

در حالی که آهن داغ است ضربه می زنید.

So I like that one. Yes.

بنابراین من آن یکی را دوست دارم. آره.

So you could you could, you could maybe you've been, going out.

پس می توانستی، می توانستی، شاید می توانستی ، بیرون رفتن.

We've been in a relationship with someone for a while.

مدتی است که با یک نفر رابطه داریم.

Is everything.

همه چیز است. به نظر می رسد

Everything today seems to be connected

همه چیز امروز

to relationships or love or picking up someone.

به روابط یا عشق یا انتخاب کسی مرتبط است.

Yes, again. I could be in Rome.

بله، دوباره. من می توانستم در رم باشم.

I chat into a lovely guy,

من با یک پسر دوست داشتنی چت می کنم،

and, everything's going very well.

و همه چیز خیلی خوب پیش می رود.

and I wait for the perfect moment to to ask him

و من منتظر لحظه ای عالی هستم تا از او

for his telephone number, because if I the the idea behind

شماره تلفنش را بپرسم، زیرا اگر فکر کنم پشت

that phrase is that if you did something too early

این عبارت این است که اگر کاری را خیلی زود

or too late, there is there is always a,

یا خیلی دیر انجام دادید، همیشه

you know, a perfect time to do something

یک زمان عالی وجود دارد برای انجام کاری

when you've got maximum advantage

زمانی که حداکثر مزیت

or leverage to do that thing.

یا اهرم را برای انجام آن کار دارید.

And, so striking when the iron is hot,

و هنگامی که اتو داغ است بسیار چشمگیر است، به

it means that you do that in that perfect time.

این معنی است که شما این کار را در آن زمان عالی انجام می دهید.

So maybe you've been

بنابراین شاید شما مدتی

in a relationship for a while

در یک رابطه بوده اید

and, it's all been going well.

و همه چیز خوب پیش می رود.

you've been getting on very well.

تو خیلی خوب بودی

You you've met the, in-laws?

شما با خانواده همسرتان آشنا شده اید؟

yeah.

بله

The witches, the the parents of the person.

جادوگران، والدین شخص.

You're going out with.

باهاش ​​میری بیرون

They've met yours.

آنها با شما ملاقات کرده اند. هیچ

There were no arguments.

استدلالی وجود نداشت.

there are certain milestones in the relationship, aren't they,

نقاط عطف خاصی در رابطه وجود دارد، اینطور نیست

that you need to overcome before you pop the question of

که شما باید قبل از این که این سوال را مطرح کنید که آیا با

will you marry me?

من ازدواج می کنید بر آنها غلبه کنید؟

Well, if you did it

خوب، اگر این کار را

too early in the relationship, they wouldn't know you well enough.

خیلی زود در رابطه انجام می دادید، آنها شما را به اندازه کافی نمی شناسند.

But if you do it too late, they might be bored with you.

اما اگر این کار را خیلی دیر انجام دهید، ممکن است از شما خسته شوند.

So you've got to do it when everything is in a moment.

بنابراین شما باید این کار را زمانی انجام دهید که همه چیز در یک لحظه است.

When it's going well.

وقتی خوب پیش میره

Yeah. Getting on well, everything's going well.

آره خوب پیش می‌روی، همه چیز خوب پیش می‌رود.

And so somebody might say, oh, you want to marry,

و بنابراین ممکن است کسی بگوید، اوه، تو می‌خواهی ازدواج کنی،

Julie, don't you?

جولی، اینطور نیست؟

Well, everything's been going very well.

خوب، همه چیز خیلی خوب پیش رفته است.

If I were you, I'd strike while the iron is hot and Oscar now.

من اگر جای شما بودم، در حالی که اتو داغ است و الان اسکار می زدم.

And, But it's not just relationships.

و، اما این فقط روابط نیست.

It could be anything. Anything. It could be.

این می تواند هر چیزی باشد. هر چیزی. میتوانست باشد.

I can't think of another example.

مثال دیگری به ذهنم نمی رسد.

It could be an opportunity

این می تواند فرصتی باشد

that that comes up for a job, a job, a vacancy.

که برای یک شغل، یک شغل، یک جای خالی ایجاد می شود.

and you get in there. Yeah. Because.

و شما وارد آنجا می شوید آره زیرا.

Because the job vacancy has only just been announced.

چون به تازگی فرصت شغلی اعلام شده است .

So strike while the iron is hot.

بنابراین تا زمانی که اتو داغ است ضربه بزنید. از

Take that opportunity when it presents itself to you.

این فرصت زمانی که خود را به شما نشان می دهد استفاده کنید.

Exactly. It could be.

دقیقا. میتوانست باشد.

You might be after a promotion, or you might be after a wage rise.

ممکن است به دنبال ترفیع باشید یا ممکن است به دنبال افزایش دستمزد باشید.

Yeah.

Now the time to ask would be

آره

اکنون زمان درخواست این خواهد بود که

if you wanted a wage rise from your boss, the time to ask

آیا می خواهید دستمزد را از رئیس خود افزایش دهید یا نه، زمان درخواست

would be after you've just done something really,

پس از اینکه واقعاً کاری را انجام داده اید،

some, you know, completed a really good project or something

برخی، می دانید، یک پروژه واقعاً خوب را تکمیل کرده اند یا چیزی

that's put you in a good light at work,

که شما را در موقعیت خوبی قرار داده است. نور در محل کار،

that would be strike while the iron is hot, do it.

در حالی که اتو داغ است ضربه بزنید، این کار را انجام دهید.

Then.

سپس. زمانی که او فراموش شد

Don't wait a week or two weeks when he's forgotten.

یک یا دو هفته منتظر نمانید .

Or she how well you did do it now and then.

یا او چقدر خوب این کار را گاه و بیگاه انجام دادی.

They might be more, liable to give you what you want. Yes.

آنها ممکن است بیشتر باشند و بتوانند آنچه را که می خواهید به شما بدهند. آره.

To be piping hot.

داغ بودن لوله کشی

Something that is piping hot is

چیزی که در حال لوله کشی گرم است

at a high temperature.

در دمای بالایی قرار دارد.

Something that is very hot.

چیزی که خیلی داغ است.

Something that is piping hot.

چیزی که لوله کشی داغ است.

Maybe you you've just got some bread out the oven.

شاید شما تازه از اجاق نان بیرون آورده اید.

It's been baking for an hour, and now it's lovely

یک ساعت است که پخته شده است و حالا دوست داشتنی

and brown and baked to perfection.

و قهوه ای شده است و کاملاً پخته شده است.

And it is also piping hot.

و همچنین لوله کشی آن داغ است.

It is very hot to be at a high temperature.

در دمای بالا بسیار گرم است.

So anything, anything that is very hot,

بنابراین هر چیزی، هر چیزی که خیلی گرم است،

maybe, maybe it is too hot to hold or touch,

شاید، شاید برای گرفتن یا لمس کردن آن خیلی داغ باشد،

or maybe something that might be just too hot to drink.

یا شاید چیزی که ممکن است برای نوشیدن خیلی داغ باشد.

You have to wait for a moment.

شما باید یک لحظه صبر کنید.

It is piping hot

لوله کشی آن داغ است

to be it.

.

The steam coming off it.

بخار از آن خارج می شود.

Yeah, piping hot soup means that it's it's you.

آره، لوله کردن سوپ داغ به این معنی است که این شما هستید.

You will see steam coming off it, and it would probably burn

بخاری را خواهید دید که از آن خارج می شود و احتمالاً

your mouth.

دهان شما را می سوزاند.

you would need to let it cool down.

باید بگذارید خنک شود

If something's piping hot, it's probably

اگر چیزی داغ است، احتمالاً

on the verge of being too hot to eat.

در آستانه داغ شدن برای خوردن است.

Like soup.

مثل سوپ

Like my.

My computer today in the studio is piping hot inside

مانند من.

کامپیوتر من امروز در استودیو در داخل لوله داغ است

because it's so hot here in the studio,

زیرا اینجا در استودیو بسیار گرم است

and my computer is struggling to stay cool.

و کامپیوتر من در تلاش است تا خنک بماند.

It is piping hot, and this is the last one we have for today.

هوا داغ است و این آخرین موردی است که برای امروز داریم.

If you can't stand the heat,

اگر نمی توانید گرما را تحمل کنید،

stay out of the kitchen.

از آشپزخانه دور بمانید.

If you can't take the pressure,

اگر نمی توانید فشار را تحمل کنید،

then you should not be there.

پس نباید آنجا باشید.

Something that you can't handle

چیزی که نمی توانید از عهده آن برآیید

or something you can't cope with is too difficult for you.

یا چیزی که نمی توانید با آن کنار بیایید برای شما خیلی سخت است.

So you should really go.

پس واقعا باید بری

You should go because you can't handle the pressure.

باید بری چون نمیتونی فشار رو تحمل کنی.

You can't stand the heat.

شما نمی توانید گرما را تحمل کنید.

If you can't stand the heat, stay out of the kitchen.

اگر نمی توانید گرما را تحمل کنید، از آشپزخانه دور بمانید.

Yes. So you,

آره. بنابراین شما،

you, you might be getting yourself into situations that you.

شما، ممکن است خود را در موقعیت هایی قرار دهید که در آن هستید.

I can't handle.

من نمی توانم تحمل کنم.

And, and maybe a competition for something

و، و شاید رقابتی برای کاری

to do something and, yes, it's, it's referring to the fact that,

برای انجام کاری و، بله، این است، به این واقعیت اشاره دارد که، می

you know, if.

دانید، اگر.

Yeah, I'm just trying to think of a good example here

بله، من فقط سعی می کنم در اینجا به یک مثال خوب فکر کنم که در

where people would somebody would say that to you.

آن مردم این را به شما بگویند.

He can't stand the heat.

او نمی تواند گرما را تحمل کند.

Get out of the kitchen.

از آشپزخانه برو بیرون

Well, any situation, maybe in a job.

خوب، هر موقعیتی، شاید در یک شغل.

So maybe the job is high pressure.

پس شاید کار فشار بالایی باشد.

And yes, you have to you have to deliver

و بله، شما باید

a lot of, high perform every day.

هر روز عملکرد بسیار بالایی داشته باشید.

And at the end of the week, the boss will

و در آخر هفته، رئیس

put you under pressure and he will say, look,

شما را تحت فشار قرار می دهد و می گوید، نگاه کنید،

look, this this job is very demanding.

ببینید، این کار بسیار سخت است.

If you can't stand the heat, get out of the kitchen.

اگر نمی توانید گرما را تحمل کنید، از آشپزخانه خارج شوید.

Maybe it's a high pressure sales job.

شاید این یک کار فروش با فشار بالا باشد.

Something like that.

یه چیزی شبیه اون.

a job that has a lot of pressure.

شغلی که فشار زیادی دارد.

And, it's basically saying, well, if you can't cope

و اساساً می‌گوید، خوب، اگر نمی‌توانید

with that pressure, then you need to look for another job.

با این فشار کنار بیایید، باید به دنبال شغل دیگری باشید.

So in that literal sense, you might say, if you are in the kitchen

بنابراین به معنای واقعی کلمه، ممکن است بگویید، اگر در آشپزخانه هستید

and quite often kitchens can be very hot places

و اغلب آشپزخانه‌ها می‌توانند مکان‌های بسیار گرمی باشند

and maybe it's too hot in there. So

و شاید آنجا خیلی گرم باشد. بنابراین

you have to get out of the kitchen because it's too hot.

باید از آشپزخانه خارج شوید زیرا هوا خیلی گرم است.

So if you can't stand the pressure, then maybe you should think

بنابراین اگر نمی توانید فشار را تحمل کنید، پس شاید باید به فکر

about doing something else.

انجام کار دیگری باشید.

By the way, in, in Argentina, and in Spain,

به هر حال، در آرژانتین و در اسپانیا،

they, they use the phrase sell like hot bread.

آنها از عبارت فروش مانند نان داغ استفاده می کنند.

we say sound like hotcakes, sell like hot bread.

ما می گوییم صدا مانند کیک داغ، فروش مانند نان داغ.

There have been similar expressions there.

عبارات مشابهی در آنجا وجود داشته است.

So maybe that's used more in sort of sort of Italy,

بنابراین شاید بیشتر در ایتالیا و

Spanish sort of countries.

کشورهای اسپانیایی استفاده شود.

I can't wait to taste Italian bread.

بی صبرانه منتظر مزه نان ایتالیایی هستم.

by the way,

اتفاقا

I often make some Italian bread in our bread maker.

من اغلب در نان سازمان مقداری نان ایتالیایی درست می کنم.

You have you put olive oil into it.

باید داخل آن روغن زیتون بریزید.

and there's no sugar added.

و شکر اضافه نشده است.

So it's nice and soft.

بنابراین خوب و نرم است.

I like it when you go to an Italian restaurant

وقتی به یک رستوران ایتالیایی می روید

and they give you lots of thick, crusty bread.

و نان غلیظ و خرد شده زیادی به شما می دهند، دوست دارم .

And also they give you normally a bowl of olive oil,

و همچنین معمولاً یک کاسه روغن زیتون به شما می دهند،

some that you can dip your bread into as well.

مقداری که می توانید نان خود را نیز در آن فرو کنید.

And it, it's delicious, very salty,

و این، خوشمزه است، بسیار شور است،

but also very nice as well to eat.

اما همچنین خوردن آن بسیار خوب است.

We have almost come to the end of today's live stream.

تقریباً به پایان پخش زنده امروز رسیده ایم.

Can I just mention again very quickly,

می‌توانم خیلی سریع دوباره اشاره کنم،

we are going to be meeting up in Rome

ما قرار است در رم ملاقات کنیم

and around about four weeks from now

و حدود چهار هفته دیگر

we will be in Rome, Italy,

در رم، ایتالیا خواهیم بود و در

dancing around the streets of Rome.

خیابان‌های رم می‌رقصیم.

If you would like to meet up, please send an email

اگر مایل به ملاقات هستید، لطفاً یک ایمیل بفرستید

and I will put the email address on the screen right now.

و من آدرس ایمیل را همین الان روی صفحه قرار می دهم.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

Just say, Mr.

فقط بگو، آقای

Duncan, I would like to meet you in Rome.

دانکن، من دوست دارم شما را در رم ملاقات کنم.

Here is my name.

اینجا نام من است.

Your real name?

اسم واقعی شما؟

Of course not.

البته که نه.

Just the name you use on YouTube.

فقط نامی که در یوتیوب استفاده می کنید.

And make sure I can contact you again with email

و مطمئن شوید که می توانم دوباره با ایمیل با شما تماس بگیرم

and I will make a list of all those interested,

و لیستی از همه علاقه مندان تهیه خواهم کرد

and I will send details to you directly.

و جزئیات را مستقیماً برای شما ارسال خواهم کرد.

And then hopefully we will all have a very,

و امیدوارم

very nice time when we get together in Rome.

وقتی در رم دور هم جمع شویم، اوقات بسیار بسیار خوبی را سپری کنیم.

I can't wait just

من نمی توانم صبر کنم فقط

Alessandra says there are lots of types of bread in Italy.

الساندرا می گوید انواع زیادی نان در ایتالیا وجود دارد.

Well, I look forward to tasting all of them.

خوب، من مشتاقانه منتظر مزه کردن همه آنها هستم.

Can't wait.

نمی توانم صبر کنم.

I can't wait particularly because only

من نمی توانم به خصوص صبر کنم زیرا فقط

very, very exciting.

بسیار بسیار هیجان انگیز است.

Thank you, Mr. Steve, for joining us today.

از اینکه امروز به ما پیوستید، آقای استیو متشکرم.

It's okay, Mr.

Duncan, it's almost time to go.

اشکالی ندارد، آقای

دانکن، تقریباً وقت رفتن است.

It's been, it's been enjoyable.

بوده است، لذت بخش بوده است.

I haven't felt the heat today.

امروز گرما رو حس نکردم

No, I've managed to stay calm.

نه، من توانستم آرام بمانم.

Sometimes when we're on this live channel, I feel the heat a bit.

گاهی اوقات وقتی در این کانال زنده هستیم ، کمی گرما را احساس می کنم.

Yeah, because I feel as though I've got to say something

بله، چون احساس می‌کنم باید چیزی بگویم

and contribute something around the meaning of a particular word.

و در مورد معنای یک کلمه خاص مشارکت کنم.

And maybe I can't think of it straight away.

و شاید من نمی توانم بلافاصله به آن فکر کنم .

So sometimes I feel the heat, the pressure

بنابراین گاهی اوقات من گرما را احساس می کنم، فشاری که باید

of having to be a good English teacher.

یک معلم انگلیسی خوب باشم .

Yeah. but not too much today.

آره اما امروز نه خیلی زیاد

So look forward to seeing you all next week.

پس منتظر دیدار همه شما در هفته آینده هستم.

And, have fun learning English this week

و این هفته از یادگیری زبان انگلیسی لذت ببرید،

as we will have fun learning some Italian.

همانطور که ما از یادگیری ایتالیایی لذت خواهیم برد .

Ciao!

سیائو! هفته آینده

We will have to test ourselves next week.

باید خودمان را آزمایش کنیم .

See you later, Steve. Bye.

بعدا میبینمت، استیو. خدا حافظ.

And there he was. Mr.

و او آنجا بود. آقای

Steve has left the building.

استیو ساختمان را ترک کرده است.

I will also be leaving in a few moments

من هم تا چند لحظه دیگر می روم

and we will join together again next week.

و هفته آینده دوباره به هم می پیوندیم .

We will be back together once more,

ما یک بار دیگر با هم خواهیم بود،

and I hope we can do it all over again

و امیدوارم بتوانیم دوباره این کار را انجام دهیم

and have a little bit of fun as well.

و همچنین کمی خوش بگذرانیم .

That would be ever so nice.

که همیشه خیلی خوب خواهد بود.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

It's been a good one.

این یکی خوب بوده است.

It's been very lively.

خیلی سرزنده بوده

Lots of things to talk about.

چیزهای زیادی برای صحبت کردن.

See you soon and there will be a new lesson

به زودی شما را می بینیم و یک درس جدید

posted as well during the week.

نیز در طول هفته ارسال خواهد شد.

And that's it really.

و واقعاً همین است.

I hope you will enjoy the rest of your Sunday.

امیدوارم از بقیه یکشنبه خود لذت ببرید.

I will be going outside because the weather

من بیرون خواهم رفت زیرا هوای

outside is absolute gorgeous.

بیرون کاملاً عالی است.

We are having some very nice weather.

هوای خیلی خوبی داریم

Thank you for joining us.

با تشکر از شما برای پیوستن به ما.

Thank you for your involvement in today's live stream.

از مشارکت شما در پخش زنده امروز متشکریم.

See you next Sunday from 2 p.m.

یکشنبه آینده از ساعت 14 می بینمت. به

UK time. This is Mr.

وقت انگلستان این آقای

Duncan in the birthplace of English saying thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید از تماشای شما تشکر می کنم.

See you again soon.

به زودی میبینمت.

Thank you very much for being here with us.

از اینکه در کنار ما هستید بسیار سپاسگزاریم.

And of course.

و البته. از

Enjoy the rest of your day.

باقی روز لذت ببر. تا

Ta ta for now.

تا فعلا

See you next Sunday.

یکشنبه آینده می بینمت.