8 IDIOMS Brits and Americans Say Differently

Do you have a skeleton in your closet? Are you always knocking on wood? Do you always

آیا شما یک اسکلت در کمد خود دارید؟ آیا همیشه به چوب می کوبید؟ آیا همیشه

toot your own horn? What's going on here guys? I have no idea! So in a minute I'm going to

بوق خود را می زنید؟ بچه ها اینجا چه خبره؟ هیچ نظری ندارم! بنابراین در یک دقیقه من

teach you eight idioms that Brits and Americans say differently. I can't wait for this one

هشت اصطلاح را به شما آموزش می دهم که انگلیسی ها و آمریکایی ها متفاوت می گویند. من نمی توانم برای این یکی صبر

guys, so let's get going.

کنم، پس بیایید ادامه دهیم.

Welcome to Eat Sleep Dream English, if you haven't met me before

به Eat Sleep Dream English خوش آمدید، اگر تا به حال با من آشنا نشده اید،

my name is Tom and I teach fresh modern British English so that you can take your English

نام من تام است و من انگلیسی جدید مدرن بریتانیایی را آموزش می دهم تا بتوانید انگلیسی خود را

to the next level and achieve your life goals whatever they may be. Now let's get straight

به سطح بالاتری ببرید و به اهداف زندگی خود هر چه که باشد برسید. حالا بیایید مستقیماً

to number one. Now in British English if we want to say that we wanted to avoid bad luck

به شماره یک برویم. حالا در انگلیسی بریتانیایی اگر بخواهیم بگوییم که می‌خواستیم از بدشانسی جلوگیری

we would say 'touch wood'. Now in American English it's to 'knock on wood'. Now the idea

کنیم، می‌گوییم «چوب را لمس کنید». اکنون در انگلیسی آمریکایی عبارت است از "کوبیدن به چوب". حالا

is the same, we are saying it so that we can avoid bad luck but we are using slightly different

ایده همان است، ما آن را می‌گوییم تا از بدشانسی جلوگیری کنیم، اما از افعال کمی متفاوت استفاده می‌کنیم

verbs. So say you are sending a birthday card to someone, to a friend and someone says to

. بنابراین می گویید که دارید یک کارت تولد برای کسی، برای یک دوست می فرستید و یکی به شما می گوید

you 'Do you think it will arrive on time?' You could say 'touch wood'. Touch wood like

"فکر می کنید به موقع می رسد؟" می توان گفت "چوب را لمس کن". چوب را

you hope to avoid bad luck. You hope to get good luck so you'd say touch wood. In American

طوری لمس کنید که امیدوارید از بدشانسی جلوگیری کنید. شما امیدوار هستید که موفق باشید، بنابراین می توانید بگویید چوب را لمس کنید. در

English knock on wood. So an expression to say you are hoping for good luck or to avoid

انگلیسی آمریکایی ضربه زدن به چوب. بنابراین عبارتی برای گفتن اینکه امیدوار به خوش شانسی هستید یا برای جلوگیری از

bad luck. Now in British English if you have an embarrassing secret in the past we would

بدشانسی. حالا در انگلیسی بریتانیایی اگر در گذشته راز شرم آور داشته باشید،

say that you had a skeleton in the cupboard. So the skeleton is the embarrassing thing.

می گوییم که یک اسکلت در کمد داشتید. بنابراین اسکلت چیز شرم آور است.

The embarrassing story or the embarrassing event and obviously the cupboard, that's where

داستان شرم آور یا اتفاق شرم آور و بدیهی است که کمد، جایی است که

you put it when you hide it so no one finds it. So in British English we have a skeleton

وقتی آن را پنهان می کنید آن را می گذارید تا کسی آن را پیدا نکند. بنابراین در انگلیسی بریتانیایی ما یک اسکلت

in your cupboard. In American English it's in the closet. So a skeleton in the closet.

در کمد شما داریم. در انگلیسی آمریکایی در کمد است. بنابراین یک اسکلت در گنجه.

Same meaning just a slightly different place to keep your skeleton. 'I could never run

به همین معنی فقط یک مکان کمی متفاوت برای نگه داشتن اسکلت شما. من هرگز نتوانستم

for Prime Minister because I have too many skeletons in my cupboard.' Yeah, that's probably

برای نخست وزیری کاندید شوم زیرا اسکلت های زیادی در کمدم دارم. بله، احتمالاً

true but I think that's probably true for most people, right? We all have a few skeletons

درست است، اما من فکر می کنم که احتمالاً برای اکثر مردم صادق است، درست است؟ همه ما چند اسکلت

in our cupboards or in our closets. So a skeleton in the cupboard in British English, a skeleton

در کمد یا کمد خود داریم. بنابراین یک اسکلت در کمد به انگلیسی بریتانیایی، یک اسکلت

in the closet in American English. Number three is a brilliant one. In British English

در گنجه به انگلیسی آمریکایی. شماره سه یک عدد درخشان است. در انگلیسی بریتانیایی

if you want to talk about your achievements, if you want to boast, if you want to say how

اگر می‌خواهید در مورد دستاوردهای خود صحبت کنید، اگر می‌خواهید به خود ببالید، اگر می‌خواهید بگویید چقدر

great you are we would say to blow your own trumpet. That's right, you blow your own trumpet,

عالی هستید، می‌گوییم که خودتان در شیپور بنوازید. درسته، تو شیپور خودت رو میزنی، از

you talk about how great you are. In American English, I believe it's to toot your own horn.

اینکه چقدر عالی هستی حرف میزنی. در انگلیسی آمریکایی، من معتقدم که این به معنای بوق زدن است.

Now perhaps there is some flexibility here. Maybe we now say toot your own horn or to

حالا شاید در اینجا مقداری انعطاف وجود داشته باشد. شاید الان بگوییم بوق

blow your own horn or to toot your own trumpet. It's probably become quite mixed but I thought

خودت را بزن یا بوق خودت را بزنی یا بوق خودت را بزنی. احتمالاً کاملاً مخلوط شده است، اما من فکر

it was an interesting one and a great idiom to know. Guys I don't want to blow my own

کردم که یک اصطلاح جالب و یک اصطلاح عالی برای دانستن آن است. بچه ها من نمی خواهم خودم را در

trumpet but I did say that this would happen. So there you are saying you know i don't want

شیپور بزنم اما گفتم که این اتفاق می افتد. بنابراین شما می گویید که می دانید من نمی

to say how right I was but I'm going to anyway. So to blow your own trumpet or to toot your

خواهم بگویم چقدر درست گفتم، اما به هر حال می خواهم بگویم. بنابراین برای اینکه بوق خود را بزنی یا

own horn. If you want to talk about high periods and low periods especially in terms of numbers

بوق خود را بزنی. اگر می خواهید در مورد دوره های بالا و دوره های پایین به خصوص از نظر تعداد صحبت کنید،

then we would say peaks and troughs. Peaks being the high periods, troughs being the

ما می گوییم اوج و فرود. قله ها دوره های بالا هستند، فرورفتگی ها

low periods. In American English they would say peaks and valleys. Think about a mountain

دوره های پایین هستند. در انگلیسی آمریکایی می‌گویند قله‌ها و دره‌ها. به کوه

or a mountainous landscape, you have your peak is the top of the mountain and you've

یا منظره کوهستانی فکر کنید ، قله شما قله کوه است و

got the valley which is the low land. So very similar, peaks and troughs, peaks and valleys,

دره ای دارید که زمین پست است. بنابراین بسیار شبیه، قله ها و دره ها، قله ها و دره ها،

they both have the same meaning. So for example 'This year has been full of peaks and troughs

هر دو معنای یکسانی دارند. به عنوان مثال، "این سال پر از اوج و فرود

for the business'. So there have been some very high points for the business and some

برای تجارت بوده است". بنابراین نقاط بسیار بالایی برای کسب و کار و برخی

very low points. In my favourite film the Big Lebowski they talk about strikes and gutters.

نقاط بسیار پایین وجود دارد. در فیلم مورد علاقه من Big Lebowski در مورد ضربات و ناودان صحبت می کنند.

The same idea. The good things and the bad things. You can play about with it, I'm sure

همین ایده. چیزهای خوب و چیزهای بد . شما می توانید با آن بازی کنید، مطمئنم

there are a few other phrases you can use to talk about the high points and the low

که چند عبارت دیگر وجود دارد که می توانید برای صحبت در مورد نقاط بالا و پایین استفاده کنید

points. So as I say it could be about numbers or it could be about emotions or just happy

. بنابراین همانطور که من می گویم می تواند در مورد اعداد باشد یا می تواند در مورد احساسات یا فقط

times and sad times, good times and bad times. Any contrast you want to make you can use

اوقات شاد و اوقات غمگین، زمان های خوب و زمان های بد باشد. هر تضادی که می خواهید ایجاد کنید می توانید از

this phrase, peaks and troughs. In British English if you don't completely believe something

این عبارت، قله ها و فرورفتگی ها استفاده کنید. در انگلیسی بریتانیایی، اگر چیزی را کاملاً باور

because you think it might not be true you could take it with a grain of salt. In American

ندارید زیرا فکر می‌کنید ممکن است درست نباشد، می‌توانید آن را با کمی نمک مصرف کنید. در

English that would be to take it with a pinch of salt. Again very similar, to be honest

انگلیسی آمریکایی، مصرف آن با کمی نمک است. باز هم بسیار شبیه، صادقانه بگویم

I probably use both, I don't even know which one I use. So for example 'Did you hear Andy

من احتمالا از هر دو استفاده می کنم، حتی نمی دانم از کدام یک استفاده می کنم. به عنوان مثال "آیا شنیدید که اندی

wants to move to Australia?' 'I'm taking it with a grain of salt.' So I'm not fully believing

می خواهد به استرالیا نقل مکان کند؟" من آن را با یک دانه نمک مصرف می کنم. بنابراین من کاملاً به

it, maybe because I know Andy and I just don't think he'll move there. Or maybe I have other

آن اعتقاد ندارم، شاید به این دلیل که اندی را می شناسم و فکر نمی کنم او به آنجا نقل مکان کند. یا شاید من اطلاعات دیگری دارم

information that suggest he won't go but yeah I'm not fully convinced that he will do this.

که نشان می دهد او نخواهد رفت، اما بله، من کاملاً متقاعد نشده ام که او این کار را انجام دهد.

So it's a good response to information that you don't fully believe. In British English

بنابراین پاسخ خوبی به اطلاعاتی است که به طور کامل به آنها اعتقاد ندارید. در انگلیسی بریتانیایی،

if you think that there is unnecessary anger about something that isn't that important

اگر فکر می‌کنید که عصبانیت غیرضروری در مورد چیزی که چندان مهم نیست وجود دارد،

you could say it's a storm in a teacup. In American English it's a tempest in a teacup.

می‌توانید بگویید این یک طوفان در فنجان چای است. در انگلیسی آمریکایی طوفان در فنجان چای است.

I quite like that. A tempest in a teacup. Because a tempest is essentially a storm,

من کاملا آن را دوست دارم. طوفان در فنجان چای از آنجا که طوفان اساساً یک طوفان است،

another word for a storm so the same idea but different word. So for example 'I've heard

کلمه دیگری برای طوفان، بنابراین همان ایده اما کلمه متفاوت است. به عنوان مثال "شنیده

that there was an argument in the board room today but I think it was just a storm in a

ام که امروز در اتاق هیئت مدیره مشاجره ای رخ داده است، اما فکر می کنم این فقط یک طوفان در یک

teacup.' So I think there was just a lot of anger but it wasn't about anything important,

فنجان چای بود." بنابراین فکر می‌کنم خشم زیادی وجود داشت، اما درباره چیز مهمی نبود،

it was a misunderstanding or something like that. But yeah not that important. In British

یک سوء تفاهم یا چیزی شبیه به آن بود. اما بله آنقدر مهم نیست. در انگلیسی بریتانیایی

English if something is a problem and it's going to stop something else from happening

اگر مشکلی وجود داشته باشد و مانع از وقوع اتفاق دیگری شود

we would say to put a spanner in the works. A spanner is a tool, the spanner here is the

، می‌گوییم یک آچار در کار قرار دهیم. آچار یک ابزار است، آچار در اینجا

problem and it's stopping whatever is supposed to happen. So for example maybe you are supposed

مشکل دارد و هر چیزی که قرار است اتفاق بیفتد را متوقف می کند. به عنوان مثال، شاید شما قرار

to be going camping and then you suddenly look at the weather and you are like 'ahh

است به کمپینگ بروید و ناگهان به آب و هوا نگاه کنید و به این فکر کنید که "آه

have you seen the weather?' 'The rain is going to put a spanner in the works.' So the rain

، آیا هوا را دیده اید؟" "باران قرار است یک آچار در کار قرار دهد." بنابراین

is going to create a problem for your camping trip. In American English it would be to throw

باران برای سفر کمپینگ شما مشکل ایجاد می کند . در انگلیسی آمریکایی،

a wrench into the situation or to throw a monkey wrench in to the situation. Now it

پرتاب آچار به موقعیت یا انداختن آچار میمونی در موقعیت است. حالا

doesn't mean the situation is completely ruined. There is still a chance that it could happen

به این معنی نیست که اوضاع کاملاً خراب شده است. هنوز این احتمال وجود دارد که این اتفاق بیفتد،

but this is just a problem on the way to completing it.So let's talk about Brexit I mean yeah

اما این فقط یک مشکل در راه تکمیل آن است. پس بیایید در مورد برگزیت صحبت کنیم، منظورم این است که بله،

Brexit is happening here in Britain. The British government were trying to organise a deal

برگزیت در اینجا در بریتانیا اتفاق می افتد. دولت بریتانیا در تلاش بود تا یک معامله

with the EU and then the chief negotiator from Britain quit their job and so that was

با اتحادیه اروپا سازماندهی کند و سپس مذاکره‌کننده ارشد بریتانیا از کار خود استعفا داد و به همین دلیل این

a spanner in the works. Ok, it didn't stop the situation, it didn't stop the negotiations

یک کلید در کار بود. خوب، این وضعیت را متوقف نکرد، مذاکرات را متوقف نکرد،

but it created a problem so yeah it can relate to a lot of different contexts and subjects.

اما مشکلی ایجاد کرد، بنابراین بله، می تواند به زمینه ها و موضوعات مختلف مرتبط باشد.

And the final one, in British English we use a phrase a drop in the ocean to say that a

و آخرین مورد، در انگلیسی بریتانیایی از عبارت قطره ای در اقیانوس استفاده می کنیم تا بگوییم

small amount of actually what is needed. So for example you know I can donate ten pounds

مقدار کمی از آنچه واقعاً مورد نیاز است. برای مثال شما می دانید که من می توانم ماهانه ده پوند

a month to a certain charity but it's a drop in the ocean. It's a small amount compared

به یک موسسه خیریه اهدا کنم، اما این یک قطره در اقیانوس است. در مقایسه

to what's actually needed which is much larger. Now in American English I believe they use

با آنچه واقعاً مورد نیاز است که بسیار بزرگتر است، مقدار کمی است. حالا در انگلیسی آمریکایی من فکر می کنم آنها از

that phrase but I think they also say a drop in the bucket which of course has a very similar

این عبارت استفاده می کنند اما فکر می کنم آنها یک drop in the bucket را هم می گویند که البته معنای بسیار مشابهی دارد

meaning, right? A drop is a small amount and a bucket is a larger amount so it is essentially

، درست است؟ یک قطره مقدار کمی است و یک سطل مقدار بیشتری است، بنابراین در اینجا

the same thing here that a much larger amount is needed but we can only give a small amount.

اساساً همان چیزی است که به مقدار بسیار بیشتری نیاز است، اما ما فقط می توانیم مقدار کمی بدهیم.

So for example 'Yesterday I gave a homeless guy a sandwich. Now I know it's just a drop

مثلاً «دیروز به یک بی خانمان ساندویچ دادم. حالا می دانم که این فقط یک قطره

in the ocean but at least I did something.' So there I'm saying that I know that helping

در اقیانوس است، اما حداقل کاری انجام دادم. بنابراین من می گویم که می دانم که کمک به

one person with some food on one day is a small amount compared to the actual problem

یک نفر با مقداری غذا در یک روز در مقایسه با مشکل واقعی

which is the large amount. so yeah again you can use it in lots of different contexts.

که مقدار زیادی است، مقدار کمی است. بنابراین بله، دوباره می توانید از آن در زمینه های مختلف استفاده کنید.

Alright how was that guys? Did you enjoy that? Did you know all those idioms? Do you know

خوب بچه ها چطور بود؟ آیا از آن لذت بردید؟ آیا همه آن اصطلاحات را می دانستید؟

any more idioms that are different between British English and American English? Let

آیا اصطلاحات دیگری را می شناسید که بین انگلیسی بریتانیایی و انگلیسی آمریکایی متفاوت باشد؟ با

me know in the comments below. If you are an American viewer and you have any other

گذاشتن کامنت در ادامه به من اطلاع دهید. اگر بیننده آمریکایی هستید و اصطلاحات دیگری دارید

idioms that are slightly different to British idioms let me know, I would love to learn

که کمی با اصطلاحات انگلیسی متفاوت است، به من اطلاع دهید، دوست دارم

from you guys. Remember guys I've got new videos every Tuesday and every Friday helping

از شما بچه ها یاد بگیرم. به یاد داشته باشید بچه ها من هر سه شنبه و هر جمعه ویدیوهای جدیدی دارم که به

you take your English to the next level. Check me out on Instagram, check me out on Facebook

شما کمک می کند زبان انگلیسی خود را به سطح بالاتری ببرید. من را در اینستاگرام ببینید، من را در فیس بوک ببینید،

but until next time guys, this is Tom, the Chief Dreamer, saying goodbye.

اما تا دفعه بعد بچه ها، این تام، رئیس رویاپرداز است که خداحافظی می کند.