22 Things British People Love

My name’s Teacher Tom and this  is 22 things that Brits love.

نام من معلم تام است و این 22 چیزی است که بریتانیایی ها دوست دارند.

Meal Deals

تخفیف‌های وعده‌های غذایی

British food isn’t one of the world’s  great cuisines - fair enough I get that  

غذاهای بریتانیایی یکی از غذاهای عالی جهان نیست - من به اندازه کافی می‌دانم که

AND all our best food is beige - crisps,  sandwiches, sausage rolls BUT one thing  

و همه بهترین غذاهای ما بژ است - چیپس، ساندویچ، رول سوسیس، اما یک چیز   که

we love is a lunch time meal deal. Beige food  at a cheap price! Come on! That’s the British  

دوست داریم، یک وعده غذای وقت ناهار است. غذای بژ با قیمت ارزان! بیا دیگه! این

dream! Go to any supermarket and you can  get a main, snack and drink for under a  

رویای بریتانیاست! به هر سوپرمارکتی بروید و می‌توانید یک غذای اصلی، میان‌وعده و نوشیدنی کمتر از یک

fiver. Most office workers in the UK are  fuelled by a sandwich, packet of crisps  

پنج‌سال تهیه کنید. بیشتر کارمندان اداری در بریتانیا از یک ساندویچ، یک بسته چیپس

and a fizzy drink. This isn’t gourmet stuff BUT  we love it and you might learn to love it too.

و یک نوشیدنی گازدار تغذیه می‌کنند. این چیزهای لذیذ نیست، اما ما آن را دوست داریم و ممکن است شما هم یاد بگیرید که آن را دوست داشته باشید.

By the way, if you are new here I’m Teacher Tom  and I teach fresh modern British English and  

به هر حال، اگر در اینجا تازه کار هستید، من معلم تام هستم و

culture to people around the world interested in  this crazy little island nation of ours. I’ve got  

به افرادی که در سراسر جهان علاقه مند به این کشور جزیره ای کوچک و دیوانه ما هستند، انگلیسی مدرن و فرهنگ بریتانیایی جدید را آموزش می دهم. من

a whole bunch of free resources you might like -  there’s a free pronunciation masterclass video,  

یکسری منابع رایگان دارم که ممکن است دوست داشته باشید - یک ویدیوی کلاس اصلی تلفظ رایگان،

a digital book all about British slang  and one about business English as well  

یک کتاب دیجیتالی همه چیز درباره زبان عامیانه بریتانیایی و یکی درباره انگلیسی تجاری نیز وجود دارد   به

plus I have a free weekly newsletter keeping you  up-to-date with all the latest news and trends  

علاوه من یک خبرنامه هفتگی رایگان دارم که شما را در جریان قرار می دهد. تمام آخرین اخبار و روندهای   که در

happening in the UK that week. All the links  that you need are in the description below.

آن هفته در بریتانیا اتفاق می‌افتد. همه پیوندهایی که به آن نیاز دارید در توضیحات زیر آمده است.

Queuing Queuing is a national sport over here.  

صف کشی اینجا یک ورزش ملی است.

If it was an Olympic event we’d win gold, silver  and bronze. Sometimes we don’t even know what we  

اگر مسابقات المپیک بود، طلا، نقره و برنز می‌بردیم. گاهی اوقات ما حتی نمی دانیم

are queuing for. It’s bonkers! Occasionally I  like to just join a queue to see where it goes.  

برای چه چیزی در صف ایستاده ایم. دلخراش است! گاهی دوست دارم فقط به صف بپیوندم تا ببینم به کجا می‌رود.

I think it speaks to the British love of order and  fairness and there is nothing that angers a Brit  

من فکر می‌کنم این حکایت از عشق بریتانیا به نظم و انصاف دارد و چیزی نیست که یک بریتانیایی را

more than a queue jumper!!! Ufff queue jumpers  are the worst! We even have invisible queues!  

بیشتر از یک صف‌پرنده عصبانی کند!!! جامپرهای صف Uffff بدترین هستند! ما حتی صف های نامرئی داریم!

What? How does that work? I’ll tell you more  about it when we discuss Brits’ love of a pub.

چی؟ چطور کار میکند؟ وقتی درباره عشق بریتانیایی ها به یک میخانه صحبت کنیم، درباره آن بیشتر به شما خواهم گفت.

Number three Sir David Attenborough

شماره سه سر دیوید آتنبرو

He is a national treasure. He’s the  nation’s grandfather having been the  

او یک گنج ملی است. او پدربزرگ ملت است که

voice and the face of the BBC’s natural  history programming for 50 years or more.  

برای 50 سال یا بیشتر صدا و چهره برنامه‌های تاریخ طبیعی بی‌بی‌سی بوده است.

Generations of Brits have learned about the  natural world through his shows like Planet  

نسل‌هایی از بریتانیایی‌ها از طریق نمایش‌های او مانند سیاره

Earth and Blue Planet and so many others  and he continues to raise awareness about  

زمین و سیاره آبی و بسیاری دیگر درباره جهان طبیعی یاد گرفته‌اند و او حتی در اواخر دهه ۹۰ زندگی خود همچنان به افزایش آگاهی درباره

climate and environmental issues even  in his late 90s. At least once a week,  

مسائل آب و هوایی و محیطی ادامه می‌دهد . حداقل هفته‌ای یک‌بار،

I make sure I express a little gratitude to the  universe that we still have him in our lives.

مطمئن می‌شوم که از کیهان تشکر می‌کنم که هنوز او را در زندگی‌مان داریم.

4) Talking About The Weather

4) صحبت در مورد آب و هوا

You knew this one already, didn’t you? Now  I know lots of cultures do but for us there  

این یکی را قبلاً می دانستید، اینطور نیست؟ اکنون می‌دانم که بسیاری از فرهنگ‌ها این کار را می‌کنند، اما برای ما

are two main reasons: Firstly, we use it as a  conversational crutch to lean on when chatting  

دو دلیل اصلی وجود دارد: اول، ما از آن به‌عنوان یک عصا مکالمه استفاده می‌کنیم تا هنگام گپ زدن

to people we know or to strangers. It’s the  easy way to make conversation with someone. You  

با افرادی که می‌شناسیم یا غریبه‌ها به آن تکیه کنیم. این راه آسان برای مکالمه با کسی است. شما

make an observation about the weather and you’ve  avoided that awkward silence that nobody wants,  

در مورد آب و هوا مشاهده می کنید و از سکوت ناخوشایندی که هیچ کس نمی خواهد اجتناب کرده اید،

right? Secondly, the weather in the UK  is a madness! Honetly, it's madness. It’s  

درست است؟ ثانیا، آب و هوا در بریتانیا یک جنون است! راستش این دیوانگی است.

constantly changing and keeping you on your  toes. One minute it’s raining cats and dogs,  

دائماً در حال تغییر است و شما را روی پا نگه می دارد . یک دقیقه باران گربه‌ها و سگ‌ها می‌بارد،   دقیقه

the next it’s sunshine and rainbows.  So it’s a constant source of surprise  

دیگر آفتاب و رنگین کمان است. بنابراین منبع دائمی شگفتی

and interest for us. One thing it isn’t, is  predictable and that keeps us entertained.

و علاقه برای ما است. چیزی که اینطور نیست، قابل پیش بینی است و ما را سرگرم می کند.

5) Odd flavoured crisps

5) چیپس با طعم عجیب تردها

Crisps are very dear to my heart. I bloody love  them. I could (and probably should) have a whole  

برای من بسیار عزیز هستند. من آنها را به شدت دوست دارم . من می‌توانم (و احتمالاً باید) یک کانال YouTube کامل داشته باشم که

YouTube channel dedicated to discussing crisps  so I feel well positioned to admit that YES we  

به بحث درباره چیپس‌ها اختصاص داده شده باشد، بنابراین احساس خوبی دارم که بپذیرم بله، ما

Brits do love some ridiculous flavours. Take  prawn cocktail, a popular seafood starter from  

بریتانیایی‌ها طعم‌های مضحک را دوست داریم. کوکتل میگو، پیش غذای محبوب غذاهای دریایی مربوط به

the 1970s. It’s one of our favourite flavours. It  comes in a pink bag, it tastes delicious. You've  

دهه 1970 را مصرف کنید. یکی از طعم های مورد علاقه ماست. در کیسه صورتی موجود است، طعم آن خوشمزه است. شما

gotta try it. Salt and vinegar is an absolute  classic as is cheese and onion. How are these  

باید آن را امتحان کنید. نمک و سرکه مانند پنیر و پیاز یک کلاسیک مطلق است. اینها به

sounding to you? Weird huh? What about crispy  bacon, pickled onion or haggis and cracked black  

نظر شما چطور است؟ عجیبه ها؟ بیکن ترد ، پیاز ترشی یا هاگیس و فلفل سیاه خرد شده چطور

pepper? That one's just in Scotland. Yeah, and  that’s not including all the Xmas specials like  

؟ آن یکی فقط در اسکاتلند است. بله، و این شامل همه غذاهای ویژه کریسمس مانند

pigs in blankets, turkey and stuffing I could go  on. We like them weird and wonderful. I’d like  

خوک با پتو، بوقلمون و قیمه نمی‌شود . ما آنها را عجیب و شگفت انگیز دوست داریم. می‌خواهم

to give a special shout out to barbecue  beef hula hoops, a true British classic.

فریاد ویژه‌ای به کباب هولاهوپ گوشت گاو، یک کلاسیک واقعی بریتانیایی بدهم.

6) Sporting Rivalries

6) رقابت های ورزشی

The UK is a sports crazy nation. Football  is top dog BUT we also love rugby, cricket,  

بریتانیا یک کشور دیوانه ورزشی است. فوتبال سگ برتری است اما ما راگبی، کریکت،

tennis, darts, boxing…I could go on. And I  think the thing that draws people to sport  

تنیس، دارت، بوکس را نیز دوست داریم... می‌توانم ادامه دهم. و من فکر می‌کنم چیزی که مردم را به ورزش می‌کشاند

is the rivalries that have developed over  time. We love a good sporting narrative  

رقابت‌هایی است که در طول زمان ایجاد شده است. ما عاشق یک روایت ورزشی خوب

like the underdog vs the established star  or the redemption of a fallen hero. Now  

مانند مرد ضعیف در مقابل ستاره تثبیت شده یا رستگاری یک قهرمان سقوط کرده هستیم. حالا

what are the biggest sporting rivalries in  the UK…well…in football there is no bigger  

بزرگترین رقابت‌های ورزشی در بریتانیا چیست... خب... در فوتبال هیچ

derby than the Old Firm derby between Celtic  and Rangers the two huge Glasgow football  

دربی بزرگ‌تر از دربی اولد فرم بین سلتیک و رنجرز دو تیم بزرگ فوتبال گلاسکو وجود ندارد

teams. In England there are lots of derbies  but I would say the biggest one is probably  

. در انگلیس دربی‌های زیادی وجود دارد، اما من می‌توانم بگویم که بزرگ‌ترین آنها احتمالاً

Liverpool vs Manchester United but every city  or region has its own version like Newcastle  

لیورپول و منچستریونایتد است، اما هر شهر یا منطقه نسخه خاص خود را دارد مانند نیوکاسل

vs Sunderland or Cardiff vs Swansea. In terms of  international games when Scotland and England play  

در مقابل ساندرلند یا کاردیف مقابل سوانسی. از نظر بازی‌های بین‌المللی، زمانی که اسکاتلند و انگلیس بازی می‌کنند،

it's always a bit spicy and for England games  against Germany have a little added meaning.

همیشه کمی تند است و برای بازی‌های انگلیس مقابل آلمان کمی معنای بیشتری دارد.

In rugby, we have the six nations  tournament in which England, Scotland,  

در راگبی، مسابقات شش کشوری داریم که در آن انگلیس، اسکاتلند،

Wales, Ireland, France and Italy  all play each other. Each game has  

ولز، ایرلند، فرانسه و ایتالیا همه با هم بازی می‌کنند. هر بازی

a special status but again I think that  England vs Scotland match is a big one.

وضعیت خاصی دارد، اما دوباره فکر می‌کنم که مسابقه انگلیس و اسکاتلند بازی بزرگی است.

In Cricketing terms there is no  bigger game for the England team  

در اصطلاح کریکتینگ، هیچ بازی بزرگ‌تر

than playing Australia in the Ashes. And  invariably Australia always seem to win.

از بازی استرالیا در خاکستر برای تیم انگلیس وجود ندارد. و همیشه به نظر می‌رسد استرالیا همیشه برنده است.

7) Pubs

7) میخانه ها

In many societies people socialise around food.  In the UK, we do it around alcohol and it usually  

در بسیاری از جوامع مردم با غذا معاشرت می کنند. در بریتانیا، ما این کار را با الکل انجام می‌دهیم و معمولاً

takes place in a pub. They are where Brits meet  after work, for dates, for someone’s birthday,  

در یک میخانه انجام می‌شود. آن‌ها جایی هستند که بریتانیایی‌ها بعد از کار، برای قرار ملاقات، برای تولد یک نفر،

to celebrate or commiserate or simply to get away  from the cold weather for an hour or two. Now if  

برای جشن گرفتن یا ابراز همدردی یا صرفاً برای دور شدن از هوای سرد برای یک یا دو ساعت گرد هم می‌آیند. اکنون اگر

you come to the UK you've got to visit  them but there are a few rules to need  

به بریتانیا می‌آیید، باید از آنها بازدید کنید، اما برای

to follow for example the invisible queue  that I mentioned earlier. They serve drinks  

پیروی از صف نامرئی که قبلاً ذکر کردم، باید چند قانون وجود داشته باشد. آن‌ها

at the bar but there’s no formal line, you  simply have to stand there and have a look,  

در بار نوشیدنی سرو می‌کنند، اما هیچ صف رسمی وجود ندارد، فقط باید آنجا بایستید و نگاهی بیندازید،

check to see who's in front of you and then  wait your turn. And remember there's nothing  

بررسی کنید که ببینید چه کسی جلوی شماست و سپس منتظر نوبت خود باشید. و به یاد داشته باشید که هیچ چیز

worse than a queue jumper. There are lots of  other bits of pub etiquette you should know  

بدتر از یک پرش صف نیست. آداب میخانه های زیادی وجود دارد که باید بدانید

that I’ve shared in my book ‘A Really  British Guide to English’ along with  

که من در کتابم « راهنمای واقعاً بریتانیایی برای انگلیسی» همراه با

hundreds of other cultural tips. If you’d like  a copy the link is in the description below.

صدها نکته فرهنگی دیگر به اشتراک گذاشته ام. اگر می‌خواهید کپی کنید، پیوند در توضیحات زیر است.

Now whilst we are on pubs, let's do number nine:  Pub Quizzes. Brits love a pub quiz night. They  

اکنون در حالی که در میخانه ها هستیم، بیایید شماره نه را انجام دهیم: آزمون های میخانه. بریتانیایی ها عاشق یک شب مسابقه میخانه هستند. آن‌ها

are evenings where a pub will organise a formal  quiz (usually general knowledge ) for customers  

شب‌هایی هستند که در آن یک میخانه یک مسابقه رسمی (معمولاً دانش عمومی) برای مشتریان ترتیب می‌دهد

and offer prizes and it's a lot of fun. They  can be informal affairs or they can be taken  

و جوایزی ارائه می‌کند و بسیار سرگرم‌کننده است. آنها می توانند امور غیر رسمی باشند یا می توان آنها را

very seriously, depends on the pub. People gather  in teams, choose ‘witty’ team names like ‘I am  

بسیار جدی گرفت، بستگی به میخانه دارد. مردم در تیم‌ها جمع می‌شوند، نام‌های تیمی «شوخ‌آمیز» مانند «I am

Smarticus’ or ‘Agatha Quiztie’ and compete for the  glory. So if you are in the UK for a while ask the  

Smarticus» یا «Agatha Quiztie» را انتخاب می‌کنند و برای کسب افتخار با هم رقابت می‌کنند. بنابراین، اگر برای مدتی در بریتانیا هستید، از

owners of your local pub if they run a weekly quiz  and get a little team together and have some fun.

مالکان میخانه محلی خود بپرسید که آیا یک مسابقه هفتگی برگزار می‌کنند یا نه و یک تیم کوچک دور هم جمع کنید و کمی سرگرم شوید.

10) Saying ‘sorry’ ALL THE TIME

10) همیشه گفتن "متاسفم"

Yeah, this is a thing! Brits love to  say ‘sorry’ at every possible occasion  

بله، این یک چیز است! بریتانیایی‌ها دوست دارند در هر موقعیتی که می‌توانند بگویند «متاسفم»

they can….especially if there is no reason to  apologise. So let's say someone bumps into you,  

... مخصوصاً اگر دلیلی برای عذرخواهی وجود نداشته باشد. پس بیایید بگوییم یک نفر با شما برخورد کرده است،

you say ‘sorry’. If someone stands on on the  wrong side of an escalator you say ‘sorry’.  

شما می گویید «متاسفم». اگر شخصی در سمت اشتباه پله برقی بایستد، می گویید «متاسفم».

If someone is coming in the door and you  are trying to exit, you say ‘sorry’. Now  

اگر کسی وارد در می‌شود و شما می‌خواهید خارج شوید، می‌گویید «متاسفم». حالا

I don't know why I think we are genetically  designed to apologise at least 5 times a day.

نمی‌دانم چرا فکر می‌کنم ما از نظر ژنتیکی طوری طراحی شده‌ایم که حداقل ۵ بار در روز عذرخواهی کنیم.

11) I love this one. Cheering when  someone smashes a glass in the pub

11) من این یکی را دوست دارم. وقتی کسی لیوانی را در میخانه می‌کوبد خوشحال می‌شوید. راستش،

Honestly, there are few sounds more British  than the celebratory ‘waheeey’ just after  

صدای کمی بریتانیایی‌تر از "waheeey" جشن گرفته می‌شود، درست بعد از اینکه

someone has dropped a glass in a pub or  bar. There’s this childlike glee in the  

فردی لیوان را در میخانه یا بار انداخت. این شادی کودکانه در

idiocy or clumsiness of someone else that brings  Brits so much joy. It’s not meant to be mean,  

حماقت یا دست و پا چلفتی شخص دیگری وجود دارد که بریتانیایی ها را بسیار شاد می کند. قرار نیست بد باشد،

just a moment of comedy we can  all share together. So the next  

فقط یک لحظه کمدی است که می توانیم همه با هم به اشتراک بگذاریم. بنابراین دفعه بعد که

time you are in a pub and someone  smashes a glass give a 'waheeey'

در یک میخانه هستید و کسی لیوان را می‌کوبد، یک «واهی» بدهید.

12) BBC

12) بی‌بی‌سی

When it comes to the big British institutions  like the Monarchy or the BBC, opinions are often  

وقتی صحبت از موسسات بزرگ بریتانیایی مانند سلطنت یا بی‌بی‌سی می‌شود، نظرات اغلب در

divided here. However, I’d say generally speaking  Brits still have a lot of warmth and affection  

اینجا تقسیم می‌شوند. با این حال، می‌توانم بگویم به‌طور کلی، بریتانیایی‌ها هنوز گرما و محبت زیادی

for the BBC. For so many of us, it’s been the  source of our news and entertainment since we  

برای بی‌بی‌سی دارند. برای بسیاری از ما، از زمان کودکی ما منبع اخبار و سرگرمی ما بوده است

were children and it’s always been synonymous  with quality and impartiality. Now I know,  

و همیشه مترادف با کیفیت و بی طرفی بوده است. اکنون می‌دانم،

you could debate that and the BBC has its flaws  like any institution but it still has a place in  

شما می‌توانید درباره آن بحث کنید و بی‌بی‌سی مانند هر مؤسسه‌ای نقص‌های خود را دارد، اما هنوز هم در

the hearts of many Brits. Top shows like Match  of the Day, EastEnders and Strictly Come Dancing  

قلب بسیاری از بریتانیایی‌ها جای دارد. نمایش‌های برتر مانند Match of the Day، EastEnders و Strictly Come Dancing

still get millions of viewers and I personally  can’t imagine a Britain without the BBC.

هنوز میلیون‌ها بیننده دارد و من شخصاً نمی‌توانم بریتانیا را بدون بی‌بی‌سی تصور کنم.

13) A cup of tea

13) یک فنجان چای

We bloody love tea! And there is a belief that  it can solve everything! There’s a never a  

ما به شدت عاشق چای هستیم! و این باور وجود دارد که می تواند همه چیز را حل کند!

time when you shouldn’t have a cup of tea.  Get a promotion - have a cup of tea. Get  

زمانی نیست که نباید یک فنجان چای بنوشید. ترفیع بگیرید - یک فنجان چای بنوشید.

fired - have a cup of tea. Your football team  loses in the last minute - have a cup of tea.  

اخراج شوید - یک فنجان چای بنوشید. تیم فوتبال شما در آخرین دقیقه شکست می‌خورد - یک فنجان چای بنوشید.

In the south of England we say ‘a cuppa’  in the north it’s ‘a brew’. You add milk,  

در جنوب انگلستان ما می گوییم "a cuppa" در شمال "یک دم" است. شما شیر،

sugar (if you want it) and maybe a cheeky  biscuit to dunk into your drink = perfection.

شکر (اگر می خواهید) و شاید یک بیسکویت ژولیده را به نوشیدنی خود اضافه کنید = کمال.

14) banter

14)

What is banter? Well, it’s playful humorous  conversation between people. It can often  

شوخی کردن چیست؟ خوب، این یک گفتگوی شوخ‌آمیز بین مردم است. اغلب می‌تواند

be teasing or joking but it shouldn’t be  mean or malicious. Brits live for banter,  

مسخره یا شوخی باشد، اما نباید بد یا بدخواهانه باشد. بریتانیایی ها برای شوخی زندگی می کنند،

it’s a very bonding thing.  We banter about football,  

این یک چیز بسیار پیوند دهنده است. ما در مورد فوتبال،

bad clothes, silly haircuts, someone’s bad  taste in music…anything and everything.

لباس‌های بد، کوتاه کردن موی احمقانه، بد سلیقه‌ای یک نفر در موسیقی... هر چیزی و همه چیز، شوخی می‌کنیم.

15) saying ‘alright’ and not wanting a response

15) گفتن «خوب» و نخواستن پاسخ

Spend a few days in the UK and you’ll pick up on  this immediately. Brits love using ‘alright’ as  

چند روزی را در بریتانیا بگذرانید و فوراً به این موضوع پی خواهید برد. بریتانیایی ها دوست دارند از «خوب» به عنوان تبریک استفاده کنند،

a greeting BUT they aren’t looking for  an actual answer. So don’t reply ‘Yes  

اما به دنبال پاسخ واقعی نیستند. پس پاسخ ندهید «بله

I’m fine thank you and you?’…We don't want  that. All you have to do is deliver a very  

من خوبم، متشکرم و شما؟»... ما این را نمی‌خواهیم. تنها کاری که باید انجام دهید این است که

casual ‘alright’ or a 'hi' if you really want.  That’s it..the perfect British conversation.

اگر واقعاً می خواهید، یک «خیلی خوب» یا «سلام» ارائه دهید. همین.. مکالمه عالی بریتانیایی.

16) Fish and Chips (or any Friday night takeaway)

16) ماهی اند چیپس (یا هر غذای آماده جمعه شب)

All the rumours are true! We do love fish  and chips. I know more beige food. But it  

همه شایعات درست است! ما عاشق ماهی و چیپس هستیم. من بیشتر غذاهای بژ بلدم. اما

tastes particularly good by the seaside, on  a cold rainy day! For many British families  

طعم آن در کنار دریا، در یک روز سرد بارانی، بسیار خوب است! برای بسیاری از خانواده‌های بریتانیایی

a trip to the ‘chippy’ on a Friday night  is a weekly pilgrimage. There are regional  

سفر به «چیپی» در شب جمعه یک زیارت هفتگی است. تغییرات منطقه ای

variations about what to have with our fish  and chips. In the north they like mushy peas,  

در مورد اینکه چه چیزی با ماهی و چیپس ما بخوریم وجود دارد. در شمال آن‌ها نخود فرنگی،

gravy and curry sauce and in the  south it’s more like salt, vinegar,  

سس سوخاری و کاری را دوست دارند و در جنوب بیشتر شبیه نمک، سرکه،

maybe some ketchup mayonnaise that kind of  thing and in Scotland they love to throw a  

شاید مقداری سس مایونز کچاپ از این نوع چیزها است و در اسکاتلند دوست دارند

bit of haggis or a mars bar into the deep fat  fryer…just for lols just fry anything yeah?

کمی هاگیس یا یک نوار مریخ را در چربی عمیق بریزند. سرخ کن ... فقط برای لول ها فقط هر چیزی سرخ کنید بله؟

Now if you aren’t into fish and chips,  that’s alright because Brits have this  

حالا اگر اهل ماهی اند چیپس نیستید، اشکالی ندارد زیرا بریتانیایی‌ها این

tradition of a Friday night take away.  The big popular ones are Chinese and  

سنت را دارند که شب‌های جمعه می‌برند. محبوب‌ترین‌ها چینی و

Indian and if you go to any town or  village frankly you can get both.

هندی هستند و اگر به هر شهر یا روستایی بروید، صادقانه بگویم، می‌توانید هر دو را دریافت کنید.

17) saying ‘it’s coming home’  before every football tournament

17) گفتن «به خانه می‌آید» قبل از هر تورنمنت فوتبال، بسیار

Ok this one hurts a little bit because this  is another football related point that only  

خوب، این یکی کمی دردناک است، زیرا این یکی دیگر از نکات مربوط به فوتبال است که فقط

really pertains to England but every time there  is a major international football tournament  

واقعاً به انگلستان مربوط می‌شود، اما هر بار یک تورنمنت بین‌المللی فوتبال بزرگ برگزار می‌شود

EVERYONE starts saying ‘it’s coming  home’. This is a reference to a song  

همه شروع می‌کنند به گفتن «به خانه می‌آییم». . این اشاره به

lyric from the 1996 anthem ‘Three Lions’ in  which the singers claim ‘football is coming  

ترانه   شعر سرود «سه شیر» در سال 1996 است که در آن خوانندگان ادعا می‌کنند «فوتبال به

home’. And we have this sort of optimism and  belief that each year, each tournament it is  

خانه می‌آید». و ما این نوع خوش‌بینی و باور داریم که هر سال، هر تورنمنت به

coming home. We've been singing this for 20  years, 30 years and we are still waiting!

خانه بازمی‌گردد. ما 20 سال، 30 سال است که این را می خوانیم و هنوز منتظریم!

18) Discussing the route to/from somewhere

18) بحث در مورد مسیر به/از جایی

To be honest this is probably an older man  kinda thing but my goodness do Brits love  

صادقانه بگویم، این احتمالاً یک مرد مسن‌تر است، اما خوب است که بریتانیایی‌ها دوست دارند

discussing how they are going to get somewhere  or if they are at a function of some kind, how  

بحث کنند که چگونه می‌خواهند به جایی برسند یا اگر به نوعی هستند، چگونه   به

they got there. Which route did you take?  The M1 or the M6? Which junction did you  

آنجا رسیده‌اند. کدام مسیر را طی کردید؟ M1 یا M6؟ در کدام تقاطع

get off at? Did you avoid the congestion  charge? How was the ring road this time  

پیاده شدید؟ آیا از هزینه تراکم جلوگیری کردید ؟ جاده کمربندی در این زمان

of the day? There’s a diversion for all  south bound traffic…oh god! Why! Why! It  

از روز چگونه بود؟ یک انحراف برای همه ترافیک های جنوب وجود دارد... خدایا! چرا! چرا! به

seems to bring Brits endless joy and I  can’t fathom it. I don't understand it.  

نظر می‌رسد که شادی بی‌پایانی برای بریتانیایی‌ها به ارمغان می‌آورد و من نمی‌توانم آن را درک کنم. من آن را درک نمی کنم.

Maybe because I haven't got a car. But yeah we  love talking about traffic and routes. Madness!

شاید چون ماشین ندارم. اما بله، ما دوست داریم درباره ترافیک و مسیرها صحبت کنیم. جنون!

19) neo-colonial taking over  places in far away places

19) تصرف مکان‌هایی در مکان‌های دور توسط استعمار نو

In these post colonial times I’ve noticed that  certain groups of Brits still seem obsessed with  

در این دوران پس از استعمار، من متوجه شده‌ام که گروه‌های خاصی از بریتانیایی‌ها هنوز به نظر می‌رسند که

‘claiming’ territory abroad. There are two  great examples of this. One is the football  

«مدعی» قلمرو در خارج از کشور باشند. دو نمونه عالی از این وجود دارد. یکی از آنها

fans who travel to European cities with their  team and set up camp in the town centre, in  

هواداران فوتبال هستند که با تیم خود به شهرهای اروپایی سفر می کنند و در مرکز شهر، در میدان کمپ می گذارند

the square and they'll put up their flags/banners  and they'll sort of take over the bars and cafes  

و پرچم/بنرهای خود را نصب می کنند و به نوعی بارها و کافه ها را تسخیر می کنند.

essentially annexing the square as if it's their  territory for the day. The second example is on  

مربعی که گویی قلمرو آن‌ها برای آن روز است. مثال دوم در

holiday. Take previously sleepy and unsuspecting  Spanish or Greek seaside towns. And then Brits go  

تعطیلات است. از شهرهای ساحلی اسپانیایی یا یونانی که قبلاً خواب‌آلود و نامطمئن بودند استفاده کنید. و سپس بریتانیایی‌ها به

there like I mean I'm talking about places like  the Costa del sol, Agia Napa Kavos Now Brits  

آنجا می‌روند، مثل اینکه منظورم این است که در مورد مکان‌هایی مانند کاستا دل سل صحبت می‌کنم، آجیا ناپا کاووس اکنون بریتانیایی‌ها به

go there and completely overrun the place. All  the cafes serve British food, all the bars have  

آنجا می‌روند و کاملاً آن مکان را زیر پا می‌گذارند. همه کافه‌ها غذای بریتانیایی سرو می‌کنند، همه بارها

British TV shows and the whole town feels like  Croydon on the Med. Personally I’m not a fan.

برنامه‌های تلویزیونی بریتانیایی دارند و کل شهر شبیه کرویدون در مد است. من شخصا طرفدار نیستم

20) Your mum’s Sunday Roast

20) کباب یکشنبه مادرتان

As we’ve discussed, we’re not a nation of  gourmets BUT we do love a good Sunday roast  

همانطور که بحث کردیم، ما ملتی از خوش‌خوراک‌ها نیستیم، اما ما عاشق یک کباب یکشنبه‌ای خوب

and in particular our mum’s, or dad’s  or gran’s your family's Sunday roast.  

و به‌ویژه کباب یکشنبه‌ای مادر، پدر یا مادرمان هستیم.

Because it's the one that you are used to.  Now a home cooked roast just hits different  

زیرا این همان چیزی است که شما به آن عادت کرده اید. اکنون یک کباب خانگی

to a pub version. It’s the one you’ve  grown up with so it’s always going to  

با نسخه میخانه متفاوت است. این کسی است که با او بزرگ شده اید، بنابراین همیشه

be the best. Sunday roasts consist of a roast  meat (chicken, beef, lamb or veggie options),  

بهترین خواهد بود. کباب های یکشنبه شامل یک گوشت کباب شده (مرغ، گوشت گاو، بره یا سبزیجات)،

roast potatoes and veg along with gravy  and various condiments. Personally I love a  

سیب زمینی کبابی و سبزیجات همراه با سس و چاشنی های مختلف است. من شخصاً عاشق

Yorkshire pudding. They are pretty good I've got  to say guys. So when you come to the UK, trying  

پودینگ یورکشایر هستم. بچه ها باید بگم خیلی خوبن. بنابراین، وقتی به بریتانیا می‌آیید، امتحان کردن

a Sunday roast is a must and if you can get an  invite to have it at someone’s home even better.

کباب یکشنبه‌ای ضروری است و اگر می‌توانید دعوتنامه دریافت کنید تا آن را در خانه شخصی بخورید حتی بهتر.

21) not making a fuss/being a bother

21) سر و صدا نکردن/آزاردهنده بودن

This is one area of life in which Americans and  Brits really differ. An American will tell you if  

این یکی از زمینه های زندگی است که آمریکایی ها و بریتانیایی ها واقعاً در آن تفاوت دارند. یک آمریکایی به شما خواهد گفت که اگر

they aren’t happy with something whereas us Brits  tend to keep quiet and suffer in silence. Don’t  

از چیزی راضی نباشند، در حالی که ما بریتانیایی‌ها تمایل داریم ساکت بمانیم و در سکوت رنج بکشیم.

get me wrong, I think the American approach makes  way more sense but it’s just not in our nature  

اشتباه نکنید، من فکر می‌کنم رویکرد آمریکایی بسیار منطقی‌تر است، اما این در طبیعت ما نیست که با هم

to make along and dance about something. For  example, if someone is sitting in their allotted  

کنار بیاییم و در مورد چیزی برقصیم. به عنوان مثال، اگر شخصی در صندلی اختصاص داده شده خود

seat on the train, a lot of Brits will just shrug  their shoulders and find another seat rathe than  

در قطار نشسته باشد، بسیاری از بریتانیایی ها فقط شانه های خود را بالا می اندازند و به جای رویارویی با آن فرد، صندلی دیگری پیدا می کنند

confront the person. That’s not a rule, but I’ve  seen it and done myself. I guess we are terrified  

. این یک قانون نیست، اما من آن را دیده‌ام و خودم انجام داده‌ام. من حدس می‌زنم که ما

of making a fuss - of being seen as the person  who caused trouble or inconvenience for others.

از ایجاد سر و صدا می‌ترسیم - از اینکه به‌عنوان فردی که باعث ایجاد دردسر یا ناراحتی برای دیگران دیده شویم.

22) An underdog

Let’s finish with one last observation. Brits  love an underdog story. Maybe it’s because we  

22) یک مرد ضعیف بیایید

با آخرین مشاهده تمام کنیم. بریتانیایی‌ها عاشق داستان کم‌نظیر هستند. شاید به این دلیل است که ما

are a small nation so we feel some kind of  kinship but it’s definitely something deep  

ملت کوچکی هستیم، بنابراین نوعی خویشاوندی را احساس می‌کنیم، اما قطعاً این چیزی عمیق

in our psyche. One of the great British  underdog stories was Eddie the Eagle. Now  

در روان ما است. یکی از داستان‌های بزرگ بریتانیایی « ادی عقاب» بود. اکنون

he was an absolutely hopeless ski jumper in the  1988 winter olympics. He came last. The guy was  

او یک اسکی پرش کاملاً ناامید در المپیک زمستانی 1988 بود. او آخرین آمد. آن مرد

rubbish but the country became obsessed with  him.They even made a film about the geezer.

مزخرف بود، اما کشور با او وسواس پیدا کرد. آنها حتی فیلمی درباره گیزر ساختند.

Guys can you add any more to the  list? Have I forgotten any?Share  

بچه ها می توانید موارد بیشتری را به لیست اضافه کنید؟ آیا چیزی را فراموش کرده‌ام؟

your ideas in the comments below and don’t forget to get hold of a copy of  

ایده‌های خود را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید و فراموش نکنید که نسخه‌ای از

my book ‘A Really British Guide to  English’ and of course all the free  

کتاب من "راهنمای واقعا بریتانیایی برای انگلیسی" و البته همه

resources to help you learn English.  This is Teacher Tom, saying goodbye.

منابع رایگان را برای کمک به یادگیری زبان انگلیسی در اختیار داشته باشید. این معلم تام است که خداحافظی می کند.