A Walk By London's Thames River with My Sister

'Maybe it's because I'm a Londoner'

"شاید به این دلیل است که من یک لندنی هستم"

Eat Sleep Dreamers, look who I have right with me. Hello. She's back again, my sister

Eat Sleep Dreamers، ببینید چه کسی با من است. سلام. او دوباره برگشت،

is back. Welcome. Thank you, thanks for having me again. Thanks for coming. I got so many

خواهرم برگشت. خوش آمدی. متشکرم، ممنون که دوباره به من سر زدی. ممنونم که اومدی. من

comments from you guys saying 'I love your sister, she's amazing' so I kind of had to

نظرات زیادی از شما بچه ها دریافت کردم که می گفتند "من خواهرت را دوست دارم ، او شگفت انگیز است" بنابراین مجبور شدم

bring you back. Guys! I hang out with her enough, I don't want to have to do it with

شما را برگردانم. بچه ها! من به اندازه کافی باهاش ​​معاشرت می کنم ، نمی خواهم این کار را با

you on my channel as well. Work, weekends! So where are we? We're in London! Yeah, we

شما در کانالم نیز انجام دهم. کار، آخر هفته! پس ما کجا هستیم؟ ما در لندن هستیم! آره، ما

are walking along the river in London. We're actually going to Shakespeare's Globe, we're

در کنار رودخانه در لندن قدم می زنیم. ما در واقع به گلوب شکسپیر می

going to go and see a play for my birthday. A very cultural experience. Yeah, so very

رویم، برای تولدم می رویم و نمایشنامه ای را می بینیم. یک تجربه بسیار فرهنگی آره،

kindly Annie got me a ticket to see Shakespeare. To see 'Much Ado About Nothing' so we're just

آنی خیلی مهربانانه برای من بلیطی برای دیدن شکسپیر گرفت. برای دیدن "هیاهوی زیادی درباره هیچ"، بنابراین قبلاً فقط

having a little walk around before. Coffee. Yes, a little coffee and a little walk. So

کمی قدم می زنیم. قهوه. بله، کمی قهوه و کمی پیاده روی. پس

he doesn't fall asleep. And a little walk around London. Obviously Annie and I, we're

خوابش نمی برد. و کمی پیاده روی در اطراف لندن. واضح است که من و آنی، ما

from London and I wanted to sort of talk about the city with you and what it means to be

اهل لندن هستیم و می‌خواستم در مورد شهر با شما صحبت کنیم و

a Londoner with you and stuff like that. So yeah, like what does it mean to you when you

اینکه لندنی بودن در کنار شما چیست و مواردی از این قبیل. بنابراین بله، مثلا وقتی

are walking around London what does it mean to be a Londoner? I think my love for London

در لندن قدم می زنید، لندنی بودن به چه معناست ؟ فکر می کنم

has really grown since leaving London. I think when I was young, it was just where we were

از زمانی که لندن را ترک کردم، عشق من به لندن واقعاً افزایش یافته است. فکر می‌کنم وقتی جوان بودم، اینجا جایی بود که ما بزرگ شده

brought up and I took it completely for granted and then over time, years travelling, seeing

بودیم و آن را کاملاً بدیهی می‌دانستم و بعد با گذشت زمان، سال‌ها سفر، دیدن

different parts of the world you get a certain pride in your own country and your own town.

نقاط مختلف جهان، به کشور خود و شهر خود افتخار می‌کنید.

That maybe you don't have when you are young because you just think everyone grows up in

شاید در جوانی چنین چیزی را نداشته باشید زیرا فکر می‌کنید همه در

London and you can't really perceive people have different experiences growing up. And

لندن بزرگ می‌شوند و واقعاً نمی‌توانید درک کنید که افراد تجربیات متفاوتی از رشد دارند. و

now, now that I'm outside London coming back in is such a thrill. I mean today, I was on

حالا، حالا که خارج از لندن هستم، بازگشت به آنجا بسیار هیجان‌انگیز است. منظورم این است که امروز

such a high when I met you. Yeah you were buzzing. I was buzzing, I was like 'I'm in

وقتی با شما آشنا شدم در اوج بودم. آره وزوز کردی وزوز می کردم، انگار در

London! This is amazing' I love this place. Well especially as the train station brings

لندن هستم! این شگفت انگیز است. من این مکان را دوست دارم. خوب، به خصوص که ایستگاه قطار

you right into the centre, so you are in the heart of it. Yeah, exactly. We're just walking

شما را مستقیماً به مرکز می آورد، بنابراین شما در قلب آن هستید. بله دقیقا. ما فقط

through a little tunnel.

از طریق یک تونل کوچک قدم می زنیم.

So yeah there's just an energy and a buzz about London and the fact that today we had

بنابراین بله، فقط یک انرژی و هیاهو در مورد لندن وجود دارد و این واقعیت که امروز ما

a pizza by the river, we just went and got a coffee in Borough market, we're about to

یک پیتزا در کنار رودخانه خوردیم، فقط رفتیم و قهوه ای در بازار بورو گرفتیم، قرار است

go to the Globe to watch Shakespeare and then we're going on to the Tate to look at some

برای تماشای شکسپیر به گلوب برویم و سپس ما به تیت می‌روم تا به

art, you know, you can squeeze that in. Yeah. You just get your fix of everything. Definitely.

هنر نگاه کنم، می‌دانی، می‌توانی آن را به کار ببری. آره. شما فقط راه حل خود را برای همه چیز دریافت می کنید. قطعا.

I think what I love about London as well is that there's old and new like right next to

فکر می‌کنم چیزی که در لندن دوست دارم این است که چیزهای قدیمی و جدید درست در کنار

each other. Like for example old and new. That was a joke. No but like for example we're

هم هستند. مثل قدیم و جدید. این یک شوخی بود. نه، اما مثلاً در حال حاضر در حال

walking right now, we've got St Paul's Cathedral which is, you know, built in I think like

پیاده‌روی هستیم، کلیسای جامع سنت پل را داریم که می‌دانید، فکر می‌کنم مانند

the 1600s. Oh here we go! Something like that, I'm not quite sure but a long time ago. And

قرن 1600 ساخته شده است. اوه ما اینجا هستیم! چیزی شبیه به آن، من کاملا مطمئن نیستم اما مدتها پیش. و

then the Millennium bridge. Which was built, you know, seventeen years ago. And you've

سپس پل هزاره. که می دانید، هفده سال پیش ساخته شد. و

got that kind of. Yeah the juxtaposition of the old and the new. I knew that was the word

شما چنین چیزی را دارید. آره کنار هم قرار دادن قدیم و جدید. میدونستم این کلمه ای بود

you were looking for. Help you out. And I thin what else is special about London is,

که دنبالش بودی به شما کمک کند. و من فکر می کنم چیز دیگری که در مورد لندن وجود دارد این است

a bit like you were saying, you just have these pockets all around and so you know we

که کمی مثل آنچه شما می گویید، شما فقط این جیب ها را در اطراف دارید و بنابراین می دانید که ما همین

were in Borough market just now and that had a completely different feel from being by

الان در بازار بورو بودیم و احساسی کاملاً متفاوت از بودن

the river. This has got a different energy about it and Borough market was small stalls

در کنار رودخانه داشت. این یک انرژی متفاوت در مورد آن دارد و بازار بورو غرفه

and little independent businesses and now we are here with offices and there's a school

های کوچک و مشاغل مستقل کوچک بود و اکنون ما اینجا هستیم با دفاتر و مدرسه

and boats and you know. Definitely, well we were talking earlier about like the sort of

و قایق و شما می دانید. قطعاً، خوب ما قبلاً در مورد

village aspect to London and London people say is made up of lots of little villages

جنبه روستایی لندن صحبت می‌کردیم و مردم لندن می‌گویند که از دهکده‌های کوچک زیادی تشکیل شده

isn't it. And you find your village. You find your village and that's your community and

است، اینطور نیست. و روستای خود را پیدا می کنید. شما روستای خود را پیدا می کنید و آن جامعه شماست و

it's also got a distinct personality so you know, it's got its own kind of style of houses

همچنین دارای شخصیت متمایز است، بنابراین می دانید، سبک خانه ها

or its own feel about it and that's really nice I think, you kind of find your community.

یا احساس خاص خود را در مورد آن دارد و به نظر من واقعاً خوب است، شما به نوعی جامعه خود را پیدا می کنید.

But then I was saying that I haven't been back to Borough market in years because once

اما بعد می‌گفتم که سال‌هاست به بازار بورو برنگشته‌ام، زیرا وقتی

you find your village you sometimes you are bad about going to different parts of London.

روستای خود را پیدا می‌کنید، گاهی اوقات بدتان می‌آید که به مناطق مختلف لندن بروید.

Yeah, that's true. And that's what's so nice, is you said 'Come on let's go get coffee there'

بله، این درست است. و این چیزی است که خیلی خوب است، این که گفتی "بیا برویم آنجا قهوه بخوریم"

and you explore a different part. A part that I actually haven't been to for about ten years,

و قسمت دیگری را کشف می کنید. بخشی که در واقع حدود ده سال است که در آن نرفته ام،

it's crazy. Yeah, definitely.

دیوانه کننده است. آره حتما

Alright, we're just getting to the Globe Theatre. Very exciting. I remember we went to the Globe

خوب، تازه داریم به تئاتر گلوب می رسیم. خیلی هیجان انگیز. یادم می‌آید

theatre years ago and this is. So the Globe theatre is basically, in fact explain to me.

سال‌ها پیش به تئاتر گلوب رفتیم و اینطور است. بنابراین تئاتر گلوب اساساً برای من توضیح می دهد.

So it's where Shakespeare used to originally perform his plays, it's the same spot but

بنابراین جایی است که شکسپیر در ابتدا نمایشنامه‌هایش را اجرا می‌کرد، همان نقطه است، اما

they have re-done the building so it's not obviously the original building but it's an

آن‌ها ساختمان را دوباره ساخته‌اند، بنابراین واضح است که ساختمان اصلی نیست، اما یک

improved version but done in the old style. Yeah and it hasn't got a roof so it's completely

نسخه بهبود یافته است اما به سبک قدیمی انجام شده است. بله و سقف ندارد بنابراین کاملاً در

open air. So when it rains, you get wet. If there's a helicopter goes over. You hear it,

هوای آزاد است. بنابراین وقتی باران می بارد، خیس می شوید. اگر هلیکوپتری وجود داشته باشد می رود. شما آن را می شنوید،

which there will be in London. I remember we went years and years ago and Hilary Clinton

که در لندن وجود خواهد داشت. یادم می‌آید سال‌ها و سال‌ها پیش رفتیم و هیلاری

was in the audience. That was pretty cool. Very impressive and all her security. Yeah.

کلینتون در بین تماشاگران بود. خیلی باحال بود بسیار چشمگیر و تمام امنیت او. آره

So we're going to go in. Are we sitting or standing? We're standing. Ok, are we? Like

پس می‌رویم داخل. نشسته‌ایم یا ایستاده‌ایم؟ ما ایستاده ایم باشه، ما هستیم؟ مثل

the groundlings. Oh god! We have to stand for three hours. It's the authentic experience.

زمین گیرها. خدایا! باید سه ساعت بایستیم. این تجربه اصیل است.

Alright, ok.

باشه، باشه

It's the interval, how's it going? We're feeling very inarticulate, very unfunny in comparison

این فاصله است، چطور پیش می رود؟ ما در مقایسه با نمایشنامه شگفت انگیز شکسپیر احساس می کنیم بسیار غیرقابل بیان، بسیار غیر خنده دار

to the amazing Shakespeare play. Yeah, it's really funny, it's like laugh-out-loud funny.

. آره، واقعا خنده دار است، مثل خنده با صدای بلند خنده دار است.

What a place to watch a play, right? Amazing. That's the thing, it's just the atmosphere

چه جایی برای تماشای یک نمایشنامه، درست است؟ شگفت انگيز. موضوع همین است، فقط جو است

and it's so alive. You notice before the helicopters going overhead, you are in London. And there's

و خیلی زنده است. متوجه می شوید قبل از اینکه هلیکوپترها از بالای سرشان بروند، در لندن هستید. و

a real energy from the audience. Yeah. And what's really cool is that this is in the

یک انرژی واقعی از طرف مخاطب وجود دارد. آره و آنچه واقعا جالب است این است که اینجا در

heart of London. You are right in the city centre. A few metres from the Thames. Yeah

قلب لندن است. شما درست در مرکز شهر هستید . چند متری تیمز. بله

and yet it feels like we could be in like the 1600s or Shakespearean times. This is

، اما به نظر می رسد که ما می توانیم در قرن 1600 یا شکسپیر باشیم.

how it was in those days, amazing. Yeah, just with a few more iPhones and stuff.

آن روزها اینگونه بود، شگفت انگیز. بله، فقط با چند آیفون دیگر و چیزهای دیگر.

Alright, so we've just got to, to the Millennium bridge. The wobbly bridge. Yeah, I've told

خوب، پس ما به پل هزاره رسیدیم . پل لرزان بله، من قبلاً

this story before but for you guys that haven't heard it. So when this bridge was opened in

این داستان را گفته ام اما برای شما بچه هایی که آن را نشنیده اید. پس وقتی این پل در

around 2000, wasn't it? It was a very windy day and people started to walk across it and

حدود سال 2000 افتتاح شد، اینطور نیست؟ روز بسیار بادی بود و مردم شروع به قدم زدن در آن کردند

the wind was so strong that the bridge wobbled, it swung from side to side and people were

و باد آنقدر شدید بود که پل تکان می خورد، از این طرف به آن طرف می چرخید و مردم به

kind of. Panicking. Going around, and so they had to close it, didn't they? And then re-opened

نوعی بودند. وحشت زده. می رفتند، و بنابراین مجبور شدند آن را ببندند، اینطور نیست؟ و سپس دوباره

it. They put some dampeners in to stop it moving. And they re-opened it a year later.

آن را باز کرد. برای جلوگیری از حرکت آن چند دمپر در آن قرار می دهند . و یک سال بعد دوباره آن را باز کردند.

So we call it the wobbly bridge. It's never lost its nickname, its infamous nickname.

بنابراین ما آن را پل متزلزل می نامیم. هرگز نام مستعار خود، نام مستعار بدنام خود را از دست نداده است.

But it's brilliant, it's such a beautiful bridge. Like you said again, the old leading

اما عالی است، این پل بسیار زیبایی است. همانطور که دوباره گفتید، قدیم

to the new. The new leading to the old with St Paul's in the background. The old there

به جدید منتهی می شود. جدید منتهی به قدیمی با سنت پل در پس زمینه. قدیمی وجود دارد

and then it leads right round to the Tate Modern. Where I'm dragging you to later. Yeah,

و سپس آن را به سمت راست به تیت مدرن منتهی می شود . جایی که بعداً شما را به آنجا می کشانم. بله،

we're going to head there later. Culture!

بعداً به آنجا می رویم. فرهنگ!

So we're just crossing the Wobbly bridge. So I was thinking about London and about what

بنابراین ما در حال عبور از پل Wobbly هستیم. بنابراین به لندن فکر می‌کردم و به این فکر می‌کردم که چه

makes London London and I think it's like the multi-culturalism. Yes. And it's like

چیزی لندن را به لندن تبدیل می‌کند و فکر می‌کنم که مانند چندفرهنگ‌گرایی است. آره. و

the way that it's kind of, it's embraced. You know, like as you are walking around London,

مانند آن است که به نوعی، آن را در آغوش گرفته است. می دانید، وقتی در لندن قدم می زنید،

like there's every culture, there's every race and I think that's one of the wonderful

هر فرهنگی وجود دارد، هر نژادی وجود دارد و من فکر می کنم این یکی از چیزهای شگفت انگیز

things isn't it? There's everything, it's a melting pot of everything and I kind of

است، اینطور نیست؟ همه چیز وجود دارد ، دیگ ذوب همه چیز است و من به نوعی آن را

love that. Like even as we are walking here it's like everyone from everywhere. Yeah and

دوست دارم. حتی وقتی اینجا قدم می‌زنیم ، مثل همه از همه جا است. بله و

everyone leading their own little lives but brought together as a whole. And everyone

همه زندگی کوچک خود را دارند اما به طور کلی گرد هم آمده اند. و همه

does just get along, just gets on you know? Yeah it definitely feels like it. That's a

با هم کنار می آیند، می دانید؟ آره حتما حسش رو داره این یک

really special thing about London. Yeah and everyone is allowed to be who they want to

چیز واقعا خاص در مورد لندن است. بله و هر کس مجاز است همانی باشد که می خواهد

be. You don't have to conform to a certain type. In fact everything is embraced, isn't

باشد. شما مجبور نیستید با نوع خاصی مطابقت داشته باشید . در واقع همه چیز در آغوش گرفته شده است، اینطور نیست

it? No, absolutely you can kind of express yourself the way you want to do it. It's kind

؟ نه، قطعاً شما می توانید به نوعی خود را به گونه ای که می خواهید بیان کنید. یک

of accepting, it accepts, the city accepts anyone. And I think that's why people seek

جور قبول است، قبول می کند، شهر هرکسی را می پذیرد . و من فکر می کنم به همین دلیل است که مردم به دنبال

it out because in other parts of the United Kingdom maybe you have to conform a bit more

آن هستند زیرا در سایر نقاط بریتانیا ممکن است شما باید کمی بیشتر مطابقت داشته باشید،

but then people find their way to London because anything really goes and there's a space and

اما سپس مردم راه خود را به لندن پیدا می کنند زیرا همه چیز واقعاً پیش می رود و فضا

a place for everybody and that is quite special. Yeah, I agree. Alright, so what's your favourite

و مکانی برای همه وجود دارد و این کاملاً است. خاص بله موافقم. خوب، پس ساختمان مورد علاقه شما

building in London? I'm going to give you my one first of all. Well i love Summerset

در لندن چیست؟ من اول از همه بهت میدم. خب من سامرس ست

House but the Shard, in terms of new buildings I love the shard. The way the sun set it reflects

هاوس را دوست دارم اما شارد را از نظر ساختمان های جدید دوست دارم. نحوه غروب خورشید نور را منعکس می

the light, you know and suddenly it looks like this incredible. And you are almost on

کند، می دانید و ناگهان به نظر می رسد این باورنکردنی است. و شما تقریباً در

a par with the planes, almost on the same level as the planes coming in over London.

یک سطح با هواپیماها هستید، تقریباً در همان سطح با هواپیماهایی که بر فراز لندن وارد می شوند.

You can practically wave to the passengers. Yeah, remember when we took Stan up there

شما عملا می توانید برای مسافران دست تکان دهید. آره، به یاد بیاور زمانی که ما استن را به آنجا بردیم

and there were people cleaning the windows right outside on like the 50th floor or whatever.

و افرادی بودند که دقیقاً بیرون پنجره ها را تمیز می کردند، مانند طبقه 50 یا هر چیز دیگری.

Scariest job in London. Yeah, that was pretty scary. Yeah, that was another great birthday

ترسناک ترین شغل در لندن آره خیلی ترسناک بود آره، این یکی دیگر از هدیه های تولد عالی بود

present. Yeah It was. So many good ones for you. So inspired! What did you get me? A book?

. آره بود خیلی چیزهای خوب برای شما خیلی الهام گرفته! به من چی رسیدی؟ یک کتاب؟

Woah! So what's your favourite building in London? I think we might be looking at it

وای پس ساختمان مورد علاقه شما در لندن چیست؟ من فکر می کنم ما ممکن است در

right now. Ohhh! I think what's so great about St Paul's Cathedral is it withstood two world

حال حاضر به آن نگاه کنیم. اوه اوه! من فکر می کنم آنچه در مورد کلیسای جامع سنت پل بسیار عالی است این است که در دو جنگ جهانی مقاومت کرده است

wars. Unbelievably didn't get bombed, so it is one of the oldest. I think it did get bombed,

. باور نکردنی است که بمباران نشده است، بنابراین یکی از قدیمی ترین ها است. من فکر می کنم بمباران شد،

juts not terribly. Well, it's still looking pretty good. Yeah it's looking good. I think

خیلی وحشتناک نیست. خوب، هنوز هم خیلی خوب به نظر می رسد. آره به نظر خوبه به نظر من

it's aright. I think it's done ok. It's pretty symbolic, isn't it of London. It's pretty

درسته فکر کنم درست شد این بسیار نمادین است، این مربوط به لندن نیست. این بسیار

symbolic and even the way they've lined up this bridge here so that you go straight up

نمادین است و حتی نحوه ای که آنها این پل را در اینجا ردیف کرده اند تا شما مستقیماً

to it, I think is pretty impressive.

به سمت آن بروید، به نظر من بسیار چشمگیر است.

Alright, we've had a great walk around London. My battery going so we're going to say goodbye.

خوب، ما یک پیاده روی عالی در اطراف لندن داشته ایم. باتریم میره پس میخوایم خداحافظی کنیم

Bye Eat Sleep Dreamers! We'll see you again definitely, I'll bring my sister along again.

بای Eat Sleep Dreamers! حتما دوباره می بینمت، دوباره خواهرم رو با خودت می برم.

I know that's why you watch these videos just for her. Thank you for hanging out with me.

من می دانم که به همین دلیل است که شما این فیلم ها را فقط برای او تماشا می کنید . ممنون که با من همنشینی کردی

I've loved it. It's been super fun. We'll walk around London again. Wait shall we just

من آن را دوست داشته ام. فوق العاده سرگرم کننده بوده است. دوباره در لندن قدم می زنیم. صبر کن فقط

finish with a song. Ok. 'Maybe it's because I'm a Londoner, that I love London so. And

با یک آهنگ تمام کنیم خوب. شاید به این دلیل است که من یک لندنی هستم و لندن را خیلی دوست دارم. و

maybe it's because I'm a Londoner I think of her wherever I go.' Bye!

شاید به این دلیل است که من لندنی هستم هر جا که می روم به او فکر می کنم. خدا حافظ!