A Walk In The English Countryside With My Sister | English Conversation Practice

Eat Sleep Dreamers welcome to a very special English lesson because today I'm going to

Eat Sleep Dreamers به ​​یک درس انگلیسی بسیار ویژه خوش آمدید زیرا امروز قصد دارم

introduce you to my sister.

شما را با خواهرم آشنا کنم.

I am super excited.

من فوق العاده هیجان زده هستم.

So I'm visiting her at the moment.

بنابراین من در حال حاضر به ملاقات او هستم.

She lives in the beautiful English countryside and we went for a walk and had a really lovely

او در حومه زیبای انگلیسی زندگی می کند و ما برای پیاده روی رفتیم و یک گفتگوی واقعا دوست داشتنی داشتیم

conversation.

.

And we were talking about our childhood memories so things that we used to do in the past that

و ما در مورد خاطرات کودکی خود صحبت می کردیم، چیزهایی که در گذشته انجام می دادیم که

we don't do anymore and I thought what a great opportunity for you guys to listen to some

دیگر انجام نمی دهیم و فکر کردم چه فرصت خوبی برای شما بچه ها برای گوش دادن به

really natural English conversation.

مکالمه انگلیسی واقعاً طبیعی است.

We don't change our accents, we don't try and slow down for you guys.

ما لهجه خود را تغییر نمی دهیم، ما سعی نمی کنیم برای شما بچه ها سرعت خود را کاهش دهیم.

This is really natural British English so listen to us put the subtitles on, ok?

این واقعاً انگلیسی انگلیسی طبیعی است، بنابراین به ما گوش دهید که زیرنویس‌ها را قرار دهیم، خوب؟

If you need a bit of help add the subtitles and yeah I just hope you enjoy it.

اگر کمی به کمک نیاز دارید زیرنویس ها را اضافه کنید و بله فقط امیدوارم از آن لذت ببرید.

Eat Sleep Dreamers how are you?

Eat Sleep Dreamers چطوری؟

Welcome, you might notice I'm with someone.

خوش آمدید، ممکن است متوجه شوید که من با کسی هستم.

I'm with my sister.

من با خواهرم هستم

Hello.

سلام.

This is my sister Anya or Annie as I like to call her.

این خواهر من آنیا یا آنی است که من دوست دارم او را صدا کنم.

So I've come out here to the countryside where she lives.

بنابراین من اینجا آمده ام به روستایی که او در آن زندگی می کند.

We're going for a walk, it's absolutely beautiful around here.

ما برای پیاده روی می رویم، اینجا کاملاً زیبا است.

The green trees, the leaves, the grass, beautiful British countryside.

درختان سبز، برگ ها، چمن، حومه زیبای بریتانیا.

So we were talking about our childhood memories and I wanted to share that with you guys.

بنابراین ما در مورد خاطرات کودکی خود صحبت می کردیم و می خواستم آن را با شما دوستان به اشتراک بگذارم.

Now one amazing thing I remember about visiting Grandma was that she'd make this amazing chocolate

حالا یک چیز شگفت انگیزی که در مورد دیدار مادربزرگ به یاد دارم این بود که او این پودینگ شکلاتی شگفت انگیز

pudding and chocolate sauce.

و سس شکلاتی را درست می کرد.

I mean that was.

منظورم همین بود

The best dessert ever!

بهترین دسر همیشه!

It was amazing.

شگفتآور بود.

And she never gave us the recipe.

و او هرگز دستور غذا را به ما نداد.

No.

نه.

And she denied that it was the best dessert ever and even that she used to make it but

و او انکار کرد که این بهترین دسر بوده است و حتی قبلاً آن را درست می کرد، اما

we used to think it was amazing.

ما فکر می کردیم شگفت انگیز است.

Yeah she'd make it for us every time we went there and yeah she never gave us the recipe

بله، او هر بار که به آنجا می رفتیم آن را برای ما درست می کرد و بله، او هرگز دستور غذا را به ما نداد

which we are very upset about.

که ما از آن بسیار ناراحت هستیم.

Eat Sleep Dreamers really quickly check out the field here, look at this.

Eat Sleep Dreamers را واقعاً سریع اینجا بررسی کنید، به این نگاه کنید.

English countryside.

حومه انگلیسی.

And a telephone line as well yeah.

و یک خط تلفن نیز بله.

So yeah Grandma used to cook some amazing food and I think maybe that's one thing that

بنابراین بله، مادربزرگ غذای شگفت‌انگیزی می‌پخت و فکر می‌کنم شاید این چیزی است

you notice or that you remember as a kid about visiting your Grandma or your Grandfather

که متوجه می‌شوید یا در کودکی در مورد ملاقات با مادربزرگ یا پدربزرگتان

is just the cooking.

به یاد می‌آورید، فقط آشپزی است.

What else did she used to cook for us?

چه چیز دیگری برای ما درست می کرد؟

Lemon chicken.

مرغ لیمویی.

That was amazing and just traditional English food.

این غذای شگفت انگیز و فقط سنتی انگلیسی بود .

British food.

غذای بریتانیایی

Roasts and I was going to say lasagna.

کباب و من قرار بود لازانیا بگم.

Lasagna, traditional English food like lasagna.

لازانیا، غذاهای سنتی انگلیسی مانند لازانیا.

Lamb chops!

گوشت بره!

Lamb chops yep with mint sauce.

گوشت بره با سس نعنا.

She was a great cook.

او آشپز فوق العاده ای بود.

Yeah pork chops, she was a great cook.

آره گوشت خوک، او آشپز عالی بود.

Another memory that I've got is when we were naughty.

یکی دیگر از خاطره های من، زمانی است که ما شیطون بودیم.

When Annie and I were naughty our Mum used to give us television bans.

وقتی من و آنی شیطون بودیم، مادرمان ما را از تلویزیون محروم می‌کرد.

Oh huge!

اوه بزرگ!

Yeah, that was the worst and you used to say 'well I don't care anyway' and she'd go 'ok

آره، این بدترین حالت بود و تو می گفتی "خب من به هر حال برام مهم نیست" و او می گفت "باشه

well that's another day then' and we'd be like 'I don't care about that either' 'right

خوب آن وقت یک روز دیگر است" و ما می گفتیم "من به آن هم اهمیت نمی دهم" " درست است،

well that's another day'.

این یک روز دیگر است.

Oh no!

وای نه!

I used to hate that.

قبلا از آن متنفر بودم

So yeah, so a television ban.

بنابراین بله، بنابراین ممنوعیت تلویزیون.

So you'd done something naughty and Mum would say right no television for one day and as

بنابراین شما یک کار شیطنت آمیز انجام داده بودید و مامان می گفت درست است برای یک روز تلویزیون ممنوع نیست و همانطور که

Annie said suddenly if you said I don't care then you'd have two days and it would grow

آنی ناگهان می گفت اگر می گویید من اهمیتی نمی دهم آن وقت دو روز فرصت دارید و رشد

and it would just be awful.

می کند و فقط افتضاح می شود.

Yeah and thing is nowadays television ban, I mean my kids don't even really watch tv,

بله، این روزها ممنوعیت تلویزیون است، منظورم این است که بچه های من واقعاً تلویزیون تماشا نمی کنند،

you know it would have to be an iPad ban.

شما می دانید که باید ممنوعیت iPad باشد.

They would hate that.

آنها از آن متنفر خواهند شد.

They would hate that.

آنها از آن متنفر خواهند شد.

Some kind of device ban.

نوعی ممنوعیت دستگاه

Yeah.

آره

But yeah TV they'd be like seriously whatever.

اما آره تلویزیون، آنها به طور جدی شبیه هر چیزی هستند.

Yeah, we don't care.

آره مهم نیستیم

That was awful.

این افتضاح بود

That was the worst and then you know there was that one time that you.

این بدترین اتفاق بود و پس از آن می دانید که یک بار بود که شما.

Dad was telling you off and he said Thomas come down the stairs and you got yourself

بابا داشت بهت میگفت که توماس از پله ها بیا پایین و تو

dressed up fully in Knight's gear with your wooden sword and you descended the stairs

با شمشیر چوبی ات کاملاً لباس شوالیه پوشیدی و از پله

to take on Dad and you made him laugh so much that he forgot what he was angry about.

ها پایین آمدی تا با بابا بگیری و آنقدر او را خنداندی که فراموش کرد از چه چیزی عصبانی است. در باره.

But I was really serious, I was like furious.

اما من واقعاً جدی بودم، انگار عصبانی بودم.

Yeah of course you were.

آره البته تو بودی

I was going to attack him.

قرار بود به او حمله کنم.

But that's what made it so cute you were only about four.

اما این چیزی است که آن را بسیار بامزه کرده است که شما فقط حدوداً چهار ساله بودید.

Oh we're going in here.

اوه ما وارد اینجا می شویم

It's so quiet here Eat Sleep Dreamers.

اینجا خیلی خلوت است Eat Sleep Dreamers.

Not like in London where it's really noisy.

نه مثل لندن که واقعاً پر سر و صدا است.

It's so quiet I love it.

خیلی ساکته که دوستش دارم

One day we'll get you out here.

یه روز میاریمت بیرون

I'm not sure, I'm not sure.

من مطمئن نیستم، مطمئن نیستم.

Move away from London, come and join us and the birds.

از لندن دور شوید، بیایید و به ما و پرندگان بپیوندید.

I could live in the countryside.

من می توانستم در روستا زندگی کنم.

Yeah for about a day.

آره حدود یک روز

For a day then I've got to go back to London.

برای یک روز پس از آن باید به لندن برگردم.

Yeah.

آره

So do you remember Tom?

پس تام رو یادت هست؟

Every summer we used to spend in Broadstairs?

هر تابستان را در Broadstairs می گذراندیم؟

I do, I do yes.

من انجام می دهم، بله.

Six weeks, we'd pack our bags at the start of the summer, get on the train from Victoria

شش هفته، در ابتدای تابستان چمدان‌هایمان را می‌بستیم، از ویکتوریا سوار قطار می‌شدیم

and travel down.

و به پایین سفر می‌کردیم.

It took us two hours because it was a slow chug chug train in those days.

دو ساعت طول کشید چون آن روزها قطار چاگ چگ کند بود.

A chug chug train, interesting English there Anya!

قطار chug chug، انگلیسی جالب وجود Anya!

Chug chug, I guess it kind of means a slow train, right?

چاگ چاگ، حدس می‌زنم به نوعی به معنای قطار کند است ، درست است؟

Yeah, it chugged along, it didn't speed along, not like now.

آره، به هم خورد، سرعتش زیاد نشد، نه مثل الان.

And we'd arrive by the sea in Broadstairs in our little cottage and spend the summer

و ما در کلبه کوچک خود به کنار دریا در Broadstairs می رسیدیم و تابستان را

just living like little urchins in a t-shirt and a pair of shorts and we'd have all our

فقط مانند جوجه تیغی های کوچک در یک تی شرت و یک شورت زندگی می کردیم و همه

meals on the beach.

وعده های غذایی خود را در ساحل می خوریم.

Picnic lunches, eggy rolls and then in the evening we'd have a bbq and then fall in to

ناهار پیک‌نیک، تخم‌مرغ و بعد از آن شب می‌خوریم و بعد از آن

bed absolutely exhausted and wake up in the morning ready for some more fun.

کاملا خسته به رختخواب می‌رویم و صبح برای تفریح ​​بیشتر از خواب بیدار می‌شویم.

Very simple, simple life.

زندگی بسیار ساده و ساده

Yeah, every summer just the same thing and remember we used to go crabbing.

آره، هر تابستان فقط همین کار را می کرد و یادت باشد که ما عادت داشتیم خرچنگ کنیم.

So there are rocks by the beach and you'd go and try and catch crabs which are sort

پس صخره‌هایی در کنار ساحل وجود دارد و شما می‌روید و سعی می‌کنید خرچنگ‌هایی را

of shellfish?

بگیرید که نوعی صدف هستند؟

Yeah crustaceans.

آره سخت پوستان

Crustaceans yeah, and we'd try, we used to try and catch as many crabs as we could and

سخت‌پوستان بله، و ما سعی می‌کردیم، سعی می‌کردیم تا جایی که می‌توانیم خرچنگ‌ها را صید کنیم و

one year we got so many and we gave them names.

یک سال تعداد زیادی خرچنگ گرفتیم و نام آنها را گذاشتیم.

Barnacle Bill.

لایحه بارناکل.

Lairy Larry.

لری لری.

Lairy because he was angry.

لری چون عصبانی بود.

Yeah, it means angry.

آره یعنی عصبانی

So we would catch these crabs and then release them and I remember we used to scream so loudly

بنابراین ما این خرچنگ ها را می گرفتیم و سپس آنها را رها می کردیم و به یاد دارم که وقتی آنها را رها می کردیم خیلی بلند فریاد

when we released them because they'd try and like.

می زدیم زیرا آنها تلاش می کردند و دوست داشتند.

Catch your toes.

انگشتان پای خود را بگیرید.

Catch you, yeah.

بگیرت، آره

And our Mum could hear us screaming from the beach.

و مادرمان می توانست فریاد زدن ما را از ساحل بشنود.

She'd be sitting in a deckchair on the beach and we'd be miles out on the rocks and she'd

او روی یک صندلی روی ساحل نشسته بود و ما کیلومترها روی صخره‌ها می‌رفتیم و او

be able to hear us scream and know that we'd released the crabs.

می‌توانست فریاد ما را بشنود و بداند که ما خرچنگ‌ها را رها کرده‌ایم.

Amazing!

شگفت انگيز!

So another fun at the beach activity was the great wave game, do you remember that one?

پس یکی دیگر از سرگرمی های تفریحی در ساحل ، بازی موج عالی بود، آن یکی را به خاطر دارید؟

Yeah we used to play this really super fun game where we'd run away, I've forgotten how

بله، ما قبلاً این بازی فوق العاده سرگرم کننده را انجام می دادیم که در آن فرار می کردیم، من فراموش کرده ام که چگونه

we play it.

آن را بازی می کنیم.

So a big wave comes rolling in and you have to run from one spot to another on the beach

بنابراین یک موج بزرگ وارد می شود و شما باید از یک نقطه به نقطه دیگر در ساحل بدوید

but as close to the tide line as possible without it getting your feet wet.

اما تا حد امکان به خط جزر و مد نزدیک شوید بدون اینکه پاهای شما خیس شود.

Yeah that's right.

آره درست است.

And as the tide came in it got harder and harder so sometimes we'd play it up against

و وقتی جزر و مد وارد می شد، سخت تر و سخت تر می شد، بنابراین گاهی اوقات ما آن را

the beach wall so we literally had nowhere else to go and this wave would come in and

به دیوار ساحل می زدیم، بنابراین به معنای واقعی کلمه جای دیگری برای رفتن نداشتیم و این موج وارد می شد و

we'd run and if we got our toes wet then we lost so the wave won.

ما می دویدیم و اگر انگشتان پاهایمان خیس می شد ما باختیم پس موج پیروز شد.

And we also used to play the great ball in the sky game.

و همچنین توپ بزرگ را در بازی آسمان بازی می کردیم.

Oh that was a fun one.

اوه که جالب بود

When our Dad used to stand on this sort of raised platform and hit a ball up in to the

وقتی پدرمان روی این سکوی بلند می‌ایستاد و توپی را به

air and we had to catch it.

هوا می‌زد و ما مجبور می‌شدیم آن را بگیریم.

There was about you know how ever many of us, a couple, four or five people and if we

در مورد شما می دانید که چگونه بسیاری از ما، یک زن و شوهر، چهار یا پنج نفر و اگر

caught it then we'd get the point and if we miss it he'd get the point and whoever got

آن را می گرفتیم، امتیاز را می گرفتیم و اگر آن را از دست دادیم، او امتیاز را می گرفت و هر کسی که

to ten first won the game and that was always really exciting.

اول به ده رسید، بازی را برد. و این همیشه واقعا هیجان انگیز بود.

I love the way that everything, it used to be the great wave game, the great ball in

من عاشق روشی هستم که همه چیز را دوست دارم، قبلاً بازی موج عالی، توپ عالی

the sky game.

در بازی آسمان بود.

Nothing could ever just be kind of you know low key.

هیچ‌چیز نمی‌توانست فقط از این که می‌دانی کم‌کلید باشد.

It had to be the biggest, the best, the greatest.

باید بزرگترین، بهترین، بهترین باشد.

Yeah, exactly and that did make it extra special being like 'we going to play the great ball

بله، دقیقاً و این باعث می‌شود که آن را فوق‌العاده خاص کند، مثلاً «ما می‌خواهیم توپ بزرگی را

in the sky game.'

در بازی آسمان بازی کنیم».

And I remember dad mentioned it in his wedding speech when I got married, he stood up and

و یادم می آید که پدر در سخنرانی عروسی اش وقتی ازدواج کردم به آن اشاره کرد، او بلند شد

did a speech and he mentioned the great ball in the sky game and all our friends who used

و سخنرانی کرد و از توپ بزرگ در بازی آسمان نام برد و همه دوستان ما که

to come to Broadstairs came running up saying your dad mentioned the great ball in the sky

به برودستیرز می آمدند دوان دوان آمدند و گفتند که پدرت به بازی توپ بزرگ در آسمان

game.

They loved it!

آنها آن را دوست داشتند!

Yeah it was very memorable.

آره خیلی خاطره انگیز بود

I think it's a game that we should continue to play with.

فکر می‌کنم این بازی‌ای است که باید با آن بازی کنیم.

We'll move it through the generations definitely.

قطعاً آن را در طول نسل‌ها منتقل خواهیم کرد.

So when we were kids and we had lots of, I just remember birthday parties as children.

بنابراین وقتی بچه بودیم و تعداد زیادی جشن داشتیم، من فقط از کودکی جشن تولدها را به یاد می‌آورم.

Yeah.

آره

Bit kitchen table filled with children, miscellaneous children, dad getting his guitar out.

میز آشپزخانه پر از بچه ها، بچه های متفرقه، پدر در حال بیرون آوردن گیتار.

So our dad used to play the acoustic guitar for all the children and he'd sing these songs,

بنابراین پدر ما برای همه بچه‌ها گیتار آکوستیک می‌نواخت و این آهنگ‌ها را می‌خواند،

just amazing, like so much fun when you think about it.

واقعاً شگفت‌انگیز است، وقتی به آن فکر می‌کنید بسیار سرگرم کننده است .

And he put together a party tape so we'd sing things like Nellie the elephant packed her

و او یک نوار مهمانی جمع کرد تا ما چیزهایی بخوانیم مانند فیل نلی که خرطومش را بسته

trunk and went off to the circus.

و به سیرک رفت.

Do you want to sing that for us really quickly?

آیا می خواهید آن را خیلی سریع برای ما بخوانید؟

And we also used to have like little mini discos.

و همچنین قبلاً دیسکوهای کوچک کوچکی داشتیم .

He used to be a dj, didn't he?

او قبلاً دی جی بود، نه؟

Yeah, back in his cooler younger days.

آره، به روزهای سرد جوانترش برمی گردد.

Well yeah when he was cool and young.

خوب آره وقتی باحال و جوان بود.

And so he'd play songs like Agadoo.

و بنابراین او آهنگ هایی مانند آگادو را پخش می کرد.

Ohhh so pretty.

آهان خیلی خوشگله

Countryside!

روستایی!

So yeah, I just remember as a kid just dancing and singing and eating chocolate cake.

پس بله، من فقط به یاد دارم که در کودکی فقط می رقصیدم و آواز می خواندم و کیک شکلاتی می خوردم.

Yeah that was basically your childhood.

بله، اساساً آن دوران کودکی شما بود.

Yeah, you remember it well.

آره خوب یادت هست

I'm a little bit older Eat Sleep Dreamers.

من کمی بزرگتر هستم Eat Sleep Dreamers.

You can't tell though, right?

شما نمی توانید بگویید، درست است؟

That was a terrible laugh.

خنده وحشتناکی بود

Guys, how was that?

بچه ها چطور بود؟

I hope you enjoyed it.

امیدوارم ازش لذت برده باشی.

Now what I'd like you to do is in the comments below I would like you to try and write a

حالا کاری که می‌خواهم انجام دهید این است که در نظرات زیر می‌خواهم سعی کنید

sentence using used to or would telling me about your past habits, ok?

جمله‌ای بنویسید با استفاده از عادت‌های گذشته‌تان یا عادت‌های گذشته‌تان را به من بگویید، خوب؟

So something from childhood, a childhood memory that you have that you can use.

بنابراین چیزی از دوران کودکی، یک خاطره کودکی که شما دارید که می توانید از آن استفاده کنید.

So maybe it's something like 'My grandmother used to make the most delicious food' or 'Whenever

بنابراین شاید چیزی شبیه به " مادربزرگم خوشمزه ترین غذاها را درست می کرد" یا "هر

I went to school I'd always want to sit in the red chair.'

وقت به مدرسه می رفتم همیشه دوست داشتم روی صندلی قرمز بنشینم."

Whatever it is, ok?

هر چه هست، باشه؟

So any childhood memory you have try and use used to or would, out it in the comments below

بنابراین، هر خاطره دوران کودکی‌ای را که سعی کرده‌اید و استفاده می‌کنید ، آن را در نظرات زیر بیان کنید

and I'll check it and I'll comment and make sure that it is grammatically correct.

و من آن را بررسی می‌کنم و نظر می‌دهم و مطمئن می‌شوم که از نظر گرامری درست است.

And yeah I'll come and say hi and we'll have a little conversation.

و بله، من می آیم و سلام می کنم و کمی صحبت خواهیم کرد.

Ok, so think about your childhood memory then put it into the comments below this video

خوب، پس به خاطرات کودکی خود فکر کنید سپس آن را در نظرات زیر این ویدیو قرار دهید

and yeah I'd love to se it and love to have a chat with you.

و بله، من دوست دارم آن را ببینم و دوست دارم با شما گپ بزنم.

Alright guys, thank you so much for hanging out with me.

خیلی خوب بچه ها، خیلی ممنون که با من بودید.

If you have enjoyed this, please give it a thumbs up, share it with anyone you know that

اگر از این کار لذت بردید، لطفاً آن را مثبت اعلام کنید، آن را با هر کسی که می‌شناسید که

is trying to learn English and yeah if you would like another one, another conversation

در حال یادگیری زبان انگلیسی است به اشتراک بگذارید و بله، اگر می‌خواهید یک درس مکالمه دیگر داشته

lesson then please let me know as well.

باشید، لطفاً به من نیز اطلاع دهید.

Alright guys, thank you so much for hanging out with me this is Tom the English Hipster

خیلی خوب بچه ها، خیلی ممنون که با من همنشینی کردید، این تام هیپستر انگلیسی است

and you know what time it is.

و می دانید ساعت چند است.

It's time to take your English to the next level.

وقت آن است که زبان انگلیسی خود را به سطح بالاتری ببرید.