5 Reasons I Became A Teacher | 10th Anniversary

Hello Eat Sleep Dreamers, I hope you are good, I hope you are well. Today I'm doing a slightly

سلام ایات اسلیپ رؤیاپردازان، امیدوارم حالتون خوب باشه، امیدوارم حالتون خوب باشه. امروز یک ویدیوی متفاوت انجام می دهم

different video to answer a question that I get asked by you guys a lot 'Tom why did

تا به سوالی پاسخ دهم که از شما بچه ها زیاد پرسیده می شود "تام

you become a teacher?' Let's start at the beginning. I was born in the winter of 1983

چرا معلم شدید؟" بیایید از ابتدا شروع کنیم . من در زمستان 1983

in London England. My first words were mama and.... Woah! We don't need to go that far

در لندن انگلستان متولد شدم. حرف اولم مامان و .... وای! ما نیازی به

back Tom. Let's start at the beginning of my teaching career. So I qualified as a teacher

عقب رفتن تام نداریم. بیایید از ابتدای کار تدریس من شروع کنیم. بنابراین من در سال 2007 به عنوان معلم صلاحیت شدم

in 2007, which means that I have been a teacher for ten years. That's right people, I'm celebrating

، یعنی ده سال است که معلم هستم. درست است مردم،

my tenth anniversary as an English teacher.

من دهمین سالگردم را به عنوان معلم انگلیسی جشن می‌گیرم.

Alright, joking aside I'd like to talk about why I became a teacher and also why I've continued

خوب، جدای از شوخی، می خواهم در مورد اینکه چرا معلم شدم و همچنین چرا به معلمی ادامه دادم صحبت کنم

to be a teacher. That's all coming up after this.

. همه اینها بعد از این اتفاق می افتد .

The first reason I wanted to become a teacher was to travel. I've always been fascinated

اولین دلیلی که می خواستم معلم شوم سفر بود. من همیشه

by travelling and I used to love looking at maps as a kid, I'd watch travel programmes

مجذوب سفر بودم و از کودکی عاشق دیدن نقشه ها بودم، برنامه های سفر را تماشا می

and I was very lucky that my parents took my sister and I to some amazing places when

کردم و خیلی خوش شانس بودم که پدر و مادرم من و خواهرم را در جوانی به مکان های شگفت انگیزی

we were young. But the thing was that I didn't just want to go on holiday to these places,

بردند. اما موضوع این بود که من فقط نمی‌خواستم برای تعطیلات به این مکان‌ها بروم،

I wanted to live there and work there and really get to know the local culture. So I

می‌خواستم آنجا زندگی کنم و در آنجا کار کنم و واقعاً با فرهنگ محلی آشنا شوم. بنابراین من

went and lived in Spain for a year working as a teacher then I went to Argentina and

رفتم و یک سال در اسپانیا زندگی کردم و به عنوان معلم کار کردم، سپس به آرژانتین رفتم و

worked there for a year as a teacher. And then finally I moved to Hong Kong and I was

یک سال در آنجا به عنوان معلم کار کردم. و سرانجام به هنگ کنگ نقل مکان کردم و به

a teacher there for three and a half years. And in each one it was my English students

مدت سه سال و نیم در آنجا معلم بودم. و در هر یک از این دانشجویان انگلیسی

that showed me so much of the local culture. They would take me to local restaurants, they

من بودند که فرهنگ محلی را به من نشان دادند. آنها مرا به رستوران های محلی

would teach me some of the local language and just talk about what it's like to come

می بردند، مقداری از زبان محلی را به من یاد می دادند و فقط در مورد اینکه آمدن

from those places. That was like the most amazing experience I mean there is noting

از آن مکان ها چگونه است صحبت می کردند. این شگفت‌انگیزترین تجربه بود. منظورم این است که

better than living and working in a different culture and learning from the local people.

بهتر از زندگی و کار در فرهنگ متفاوت و یادگیری از مردم محلی، وجود دارد.

And I've just been so lucky that teaching has allowed me to travel the world and get

و من خیلی خوش شانس بودم که تدریس به من اجازه داد تا به سراسر جهان سفر کنم و

to know so many amazing people. And what's really cool is that I'm still friends with

با افراد شگفت انگیز زیادی آشنا شوم. و آنچه واقعاً جالب است این است که من هنوز با

some of the students that I taught like eight years ago, seven years ago, that's pretty

برخی از دانش‌آموزانی که هشت سال پیش، هفت سال پیش تدریس می‌کردم دوست هستم، این خیلی

cool.

باحال است.

My next reason for becoming a teacher was to work with people and to help them achieve

دلیل بعدی من برای معلم شدن کار با مردم و کمک به آنها برای رسیدن

their goals, their ambitions and their dreams. There are so many reasons why you guys learn

به اهداف، جاه طلبی ها و رویاهایشان بود. دلایل زیادی برای یادگیری

English. It could be because you want to go to University, it could be because you need

زبان انگلیسی وجود دارد. ممکن است به این دلیل باشد که می خواهید به دانشگاه بروید، ممکن است به این دلیل باشد که

it for work. Maybe you want to go travelling and to speak in English or maybe you want

برای کار به آن نیاز دارید. شاید بخواهید به مسافرت بروید و به زبان انگلیسی صحبت کنید یا شاید

to watch a tv series or listen to English music. And there is no better feeling, honestly

بخواهید یک سریال تلویزیونی تماشا کنید یا به موسیقی انگلیسی گوش دهید. و هیچ احساسی بهتر از این وجود ندارد، راستش

there is no better feeling in the world than helping someone to achieve their goal. What

هیچ احساسی در دنیا بهتر از کمک به کسی برای رسیدن به هدفش نیست.

ever it is, that's priceless, that genuinely is like an incredible feeling. I've helped

هر چه هست، بسیار با ارزش است، که واقعاً مانند یک احساس باورنکردنی است. من به

FCE students and CAE students to pass their exams and the feeling of pride when I see

دانشجویان FCE و دانشجویان CAE کمک کرده ام تا امتحانات خود را قبول کنند و وقتی آنها را می بینم احساس غرور کنم

them, see that they've passed, that is, that's special. That really is. And as a teacher

، ببینم آنها قبول شده اند، یعنی این خاص است. واقعا همینطور است. و شما به عنوان یک معلم

you've got a huge responsibility to do the best for your students to help them and that's

مسئولیت بزرگی دارید که بهترین کار را برای دانش آموزان خود انجام دهید تا به آنها کمک کنید و این

great motivation. And I think if you help someone you are putting good things out there

انگیزه بزرگی است. و من فکر می‌کنم اگر به کسی کمک کنید چیزهای خوبی

in the world and that's, yeah I love that.

در دنیا به نمایش می‌گذارید، بله، من آن را دوست دارم.

I'm hugely passionate about learning and not just English I'm talking about all types of

من به شدت به یادگیری علاقه دارم و نه فقط انگلیسی، بلکه در مورد همه انواع یادگیری صحبت می کنم

learning. I think it's the single most important thing we can do. I mean there is nothing more

. فکر می کنم این تنها مهم ترین کاری است که می توانیم انجام دهیم. منظورم این است که هیچ چیز

exciting than finally understanding something that we didn't know before. There's no better

هیجان‌انگیزتر از این نیست که در نهایت چیزی را بفهمیم که قبلاً نمی‌دانستیم. هیچ حسی بهتر از این وجود ندارد

feeling, like that's it. I think for a lot of people their learning experience at school

، انگار همین است. من فکر می کنم برای بسیاری از مردم تجربه یادگیری آنها در مدرسه

wasn't a positive one so as a teacher I get to help people fall in love with learning

مثبت نبود، بنابراین به عنوان یک معلم می توانم به مردم کمک کنم دوباره عاشق یادگیری

again. I get to be creative and I also get to show people how learning can be fun, it

شوند. من خلاق می شوم و همچنین می توانم به مردم نشان دهم که چگونه یادگیری می تواند سرگرم کننده باشد،

can be funny, it can be enjoyable and it can be an amazing feeling.

می تواند خنده دار باشد، می تواند لذت بخش باشد و می تواند احساس شگفت انگیزی باشد.

The fourth reason I wanted to become a teacher was to share my culture with people around

چهارمین دلیلی که می خواستم معلم شوم این بود که فرهنگ خود را با مردم سراسر جهان به اشتراک بگذارم

the world. The classroom is a great place to talk about different cultures and how they

. کلاس مکانی عالی برای صحبت در مورد فرهنگ های مختلف و نحوه

see the world and I have been lucky enough to be able to share my culture with my students

دید آنها از جهان است و من به اندازه کافی خوش شانس بوده ام که بتوانم فرهنگ خود را با دانش آموزانم

around the world and in turn listened to and understand their cultures. There's this amazing

در سراسر جهان به اشتراک بگذارم و به نوبه خود به فرهنگ آنها گوش دهم و آنها را درک کنم. این

quote by one of my heroes Michael Palin which basically says if only we understood more

نقل قول شگفت انگیز از یکی از قهرمانان من، مایکل پیلین وجود دارد که اساساً می گوید اگر ما بیشتر

about each other's then maybe the world would be a more peaceful place and I completely

در مورد یکدیگر می فهمیدیم، شاید دنیا مکان آرام تری بود و من کاملاً

agree.

موافقم.

And the final reason that I became an English teacher was my Mum. My Mum was an amazing

و آخرین دلیلی که من معلم زبان انگلیسی شدم، مادرم بود. مادر من یک

English teacher and she was my inspiration. She supported me, she encouraged me and she

معلم انگلیسی شگفت انگیز بود و او الهام بخش من بود. او از من حمایت کرد، او مرا تشویق کرد و

helped me to realise the importance of teaching as a profession. So if it wasn't for her,

به من کمک کرد تا به اهمیت معلمی به عنوان یک حرفه پی ببرم. بنابراین اگر برای او نبود،

well there wouldn't be an Eat Sleep Dream English so she is my fifth and most important

خوب یک Eat Sleep Dream English وجود نداشت، بنابراین او پنجمین و مهمترین

reason.

دلیل من است.

So guys I've told you the reasons why I have become a teacher and why I am a teacher and

پس بچه ها، من دلایل معلم شدن و معلم بودنم را به شما گفته ام و

I'd like you to share with me the reasons why you're here, why you are learning English.

می خواهم دلایل حضورتان در اینجا و یادگیری زبان انگلیسی را با من در میان بگذارید.

That helps me to create better lessons for you and to help you achieve your goals and

این به من کمک می کند تا درس های بهتری برای شما ایجاد کنم و به شما در رسیدن به اهداف و

your dreams. So tell me in the comments below, why are you learning English and yeah I can't

رویاهای خود کمک کنم. بنابراین در نظرات زیر به من بگویید، چرا انگلیسی یاد می گیرید و بله، من نمی

wait to find out and to talk to you about it. Alright guys, thank you so much for hanging

توانم صبر کنم تا بفهمم و در مورد آن با شما صحبت کنم. خیلی خوب بچه ها، خیلی ممنون

out with me today. I appreciate it and I can't wait to see you again really soon.

که امروز با من بودید. من از آن قدردانی می کنم و نمی توانم صبر کنم تا دوباره شما را به زودی ببینم.