BRITS React to British STEREOTYPES | Easy English 94

Hello welcome to Easy English.

سلام به Easy English خوش آمدید.

Wikipedia has a list of  common British stereotypes,

ویکی‌پدیا فهرستی از کلیشه‌های رایج بریتانیایی دارد

that I want to find out if any Brits match up to.

که می‌خواهم بدانم آیا بریتانیایی‌ها با آن‌ها مطابقت دارند یا خیر.

Let's go.

بیا بریم.

So, I'm going to read out some of  these British stereotypes to you.

بنابراین، من قصد دارم برخی از این کلیشه های بریتانیایی را برای شما بخوانم.

Okay. - And you have to sort  of, give me your thoughts

باشه. - و شما باید مرتب سازی کنید، نظرات خود را به من بدهید

and if you match up to these. - Okay.

و اگر با آنها مطابقت دارید. - باشه.

So the first one is; politeness.

پس اولی این است؛ ادب

Well, I try and be polite most of the time.

خب، من سعی می کنم بیشتر اوقات مودب باشم.

So is that a no or a yes? - Erm…  I… I well I think it’s a yes,

پس آیا این یک نه است یا یک بله؟ - آرم… من… من خوب فکر می کنم بله است،

but I'm not consistent.

اما من سازگار نیستم.

So the first one is; politeness.

پس اولی این است؛ ادب

I'm polite to the nth yes,  I feel. - No you’re not.

من تا n ام مودب هستم بله، احساس می کنم. - نه تو نیستی.

Did you change your voice? -  Yes, absolutely. Very much so.

صداتو عوض کردی؟ - بله کاملا. خیلی زیاد.

I’m actually working on my politeness,  I'm trying to be less polite.

من در واقع دارم روی ادبم کار می کنم، سعی می کنم کمتر مودب باشم.

Less polite? - Yes!

کمتر مودب؟ - آره!

I can be polite, I can be impolite as well.

من می توانم مودب باشم، می توانم بی ادب باشم.

Really? You got a switch? - Yeah, well you know,

واقعا؟ سوئیچ گرفتی؟ - آره، خوب می دانی،

politeness has its place, but  sometimes it can be a little bit…

ادب جای خودش را دارد، اما گاهی اوقات ممکن است کمی...

too much, sometimes. I think we’re a bit… too…

زیاد باشد، گاهی اوقات. من فکر می کنم ما کمی ... هم ...

sometimes we’re too polite.

گاهی اوقات خیلی مودب هستیم.

Yeah, I’m really polite.

آره من واقعا مودب هستم

In what way; you say your p’s and q’s or?

از چه طریقی؛ شما p و q خود را می گویید یا؟

Yeah, all the time. Open doors for people.

آره همیشه درها را به روی مردم باز کنید.

Do you say sorry too much?

خیلی متاسفم؟

Yes, treat those the way  you wanna be treated. - Yep.

بله، با آن‌ها همان طور رفتار کنید که می‌خواهید با شما رفتار شود. - بله

Nice, this is like, something  you got taught as a kid?

خوب، این چیزی است که در کودکی به شما یاد داده اند؟

Yeah, yeah, it is. - Definitely.

بله، بله، این است. - حتما.

Yeah, politeness goes a long way

بله، ادب تا حد زیادی پیش می‌رود

and we’d like it with our  children too, so important.

و ما دوست داریم که در مورد فرزندانمان نیز چنین باشد، که بسیار مهم است.

Nice.

خوب.

Yes, I'm polite, yeah.

بله، من مودب هستم، بله.

Yeah? In what way; you say your p’s and q’s or?

آره؟ از چه طریقی؛ شما p و q خود را می گویید یا؟

Yes, I say er… please and thank you quite a lot,

بله، من می گویم اوه… لطفاً و بسیار متشکرم،

apologise probably when I shouldn't.

احتمالاً زمانی که نباید عذرخواهی کنید.

Yeah, it would bother me if I  thought someone thought I was rude,

بله، اگر فکر کنم کسی فکر می‌کند من بی‌ادب هستم، آزارم می‌دهد،

so yeah, I think I'm polite.

بنابراین بله، فکر می‌کنم مودب هستم.

Try to be. - Try to be. - Yes yes, definitely.

سعی کن باشی - سعی کن باشی - بله بله حتما.

D’you know sometimes… okay, so I can't eat dairy;

میدونی گاهی... باشه، پس من نمیتونم لبنیات بخورم.

it makes my stomach really  uncomfortable but to be polite, I will.

معده ام را واقعاً ناراحت می کند، اما اگر مودب باشم، این کار را خواهم کرد.

Really? - Yeah. - Yeah, I’m  like; why’d you do that?

واقعا؟ - آره - آره، من مثل؛ چرا این کار را کردی

Wow. - I don’t want to be rude.

وای. - من نمی خواهم بی ادب باشم.

And are you a sorry person?  Do you know what I mean?

و آیا شما یک فرد متاسف هستید؟ می دونی منظورم چیه؟

Yeah. - Sorry for everythi…  Sorry’s always a word used…

آره - برای همه چیز متاسفم… کلمه متاسفم همیشه استفاده می شود...

I have a guilty conscience.  - Brilliant. Okay, humour;

من عذاب وجدان دارم. - درخشان خوب، طنز؛ صادقانه

I think we answered that  one just then, to be honest.

بگویم، فکر می‌کنم همان موقع به آن یکی پاسخ دادیم.

Oh yeah yeah, definitely.

اوه بله بله قطعا

In this list it is about dark humour. - Oh.

در این لیست درباره طنز سیاه است. - اوه

Dry, dark humour. - Yeah I'd  say stereotypical… well you see,

طنز خشک و سیاه. - بله، می‌توانم بگویم کلیشه‌ای... خوب می‌بینی،

I’m from Liverpool, so we  have a very stereotypical idea

من اهل لیورپول هستم، بنابراین ما یک ایده کلیشه‌ای

about humour there, which is Scouse humour.

در مورد طنز در آنجا داریم، که همان طنز اسکاوس است.

I think in… in England, it  depends on where you're from.

من فکر می کنم در ... در انگلستان، بستگی به این دارد که شما اهل کجا هستید.

The humour can be very, very different.

طنز می تواند بسیار بسیار متفاوت باشد.

Yeah, I think it comes with  the politeness, isn't it.

بله، فکر می‌کنم با ادب همراه است، اینطور نیست.

So you have to have… you have to like,

پس باید...

have like, a slightly dark or dry sense of humour.

باید حس شوخ طبعی کمی تیره یا خشک داشته باشید.

Because otherwise, you’ll probably  just have a nervous breakdown.

زیرا در غیر این صورت، احتمالاً فقط دچار یک فروپاشی عصبی خواهید شد.

I think there’s the climate and the island nation.

من فکر می کنم آب و هوا و کشور جزیره ای وجود دارد.

And I guess, there’s just the Tories everywhere,

و من حدس می‌زنم، فقط محافظه‌کاران همه جا هستند،

you have to maintain a sense of humour.

شما باید حس شوخ طبعی را حفظ کنید.

Do you have friends that have dry humour?

آیا دوستانی دارید که شوخ طبعی دارند؟

Yeah, got a few friends where…  where you just at first,

بله، چند دوست دارم که…  در ابتدا، به

you sort of, can’t work them  out. But then you're like;

نوعی، نمی‌توانید آنها را حل کنید. اما پس از آن شما مانند;

oh my god, yeah. And once you start  to work them out, you’re like;

اوه خدای من، آره و هنگامی که شروع به انجام آنها کردید، مانند:

oh, they’re just so funny.

اوه، آنها خیلی بامزه هستند.

Sort of like, the meaner they treat you,

هر چه با شما

the more they like you, almost. - Yeah.

بدتر رفتار کنند، تقریباً بیشتر دوستتان دارند. - آره

Yeah, pretty much. Yeah, like my wife. - Oh dear.

بله، تقریبا. آره مثل همسرم - اوه عزیزم.

Tell me about Scouse humour then.

در مورد طنز اسکاوس بگو.

So I’d say Scouse humour is  erm… we take the p**s a lot.

بنابراین من می‌توانم بگویم شوخ طبعی بسیار خوب است ...

So it's very, very sarcastic.

پس خیلی خیلی طعنه آمیز است.

People can think we’re arguing,  but we’re just having a chat.

مردم ممکن است فکر کنند که ما در حال دعوا هستیم، اما ما فقط در حال گپ زدن هستیم.

And I’d just say it… it’s  definitely dark and it's very,

و من فقط می گویم ... قطعا تاریک است و بسیار

very sarcastic.

بسیار طعنه آمیز است.

Tea. - Love tea. - Yeah? - Absolutely adore tea.

چای. - عاشق چای - آره؟ - کاملاً چای را دوست دارم.

I do love tea. - Do you love  tea? - I love tea, yeah.

من عاشق چای هستم - آیا عاشق چای هستید؟ - من عاشق چای هستم، آره.

Love it.

Tea. - Tea? - D’you drink tea? - Yes. - Yes.

دوستش دارم.

چای. - چای؟ -چایی میخوری؟ - آره. - آره.

How do you have your tea? -  white, with sugar; one sugar.

چایت را چطور می خوری؟ - سفید، با شکر؛ یک قند

I have mine… now I have mine with er… like er…

من مال خودم را دارم... حالا شیرم را با er دارم... مثل er...

might be an oat milk, might be a pea milk;

ممکن است شیر ​​جو دوسر باشد، ممکن است شیر ​​نخود باشد.

I like to try different milks in them now.

من دوست دارم الان شیرهای مختلف را در آنها امتحان کنم.

A pea milk? - Yeah, pea milk’s actually very nice.

یک شیر نخود؟ - بله، شیر نخود در واقع خیلی خوب است.

Never had that.

هرگز آن را نداشت.

I love a cup of tea. - You love a cup of tea?

من عاشق یک فنجان چای هستم. - شما عاشق یک فنجان چای هستید؟

Have to have one in the morning,  have to have one in the afternoon.

باید یکی را در صبح داشته باشید،  باید یکی را در بعدازظهر داشته باشید.

Tea, I hate it, it's the devil's brew. - really?

چای، من از آن متنفرم، دم شیطان است. - واقعا؟

I have never drank tea in my  life. - But how d’you know then?

من هرگز در عمرم چای ننوشیده ام . - اما آن وقت از کجا می دانی؟

Well, I have tried it and  I just think it's horrible.

خب، من آن را امتحان کرده‌ام و فقط فکر می‌کنم وحشتناک است.

Right, okay. - Everyone in my family drinks tea;

درسته، باشه - همه در خانواده من چای می نوشند.

tea is the first drink of the day,

چای اولین نوشیدنی روز است،

for everyone I know and all of my family.

برای همه کسانی که می شناسم و همه اعضای خانواده ام.

And several teas through the  day, but I can’t stand the stuff.

و چندین چای در طول روز، اما من نمی توانم این چیزها را تحمل کنم.

Lack of emotion. - Have I got  a lack of emotion? No. No.

فقدان احساس. - آیا من کمبود احساسات دارم؟ نه. نه.

Lack of emotion. - Oh no,  no. - I’m dead, dead inside.

نداشتن احساس. - اوه نه، نه. - من مرده ام، از درون مرده ام.

Erm… no interestingly, my  mom, when I say I love you

آرم... نه جالبه، مامانم، وقتی میگم دوستت دارم

and I go to give her a hug, she like,

و میرم بغلش کنم، دوست داره

will hold my shoulders and like,  remove me… - Wow. - From her.

، شونه هایم رو میگیره و دوست داره، حذفم کنه... - وای. - از او.

Are you emotional people? - Yeah,  I reckon I’m quite emotional.

آیا شما افراد احساساتی هستید؟ - آره، فکر می کنم کاملاً احساساتی هستم.

Hell no!

ابدا!

I don't think I am, particularly.

من فکر نمی کنم من هستم، به خصوص.

I think I am quite emotional and I kind of like,

فکر می کنم کاملاً احساساتی هستم و به نوعی دوست دارم

show quite a like, wide range of emotions,

، کاملاً شبیه، طیف وسیعی از احساسات را نشان دهم،

especially to children and stuff.

به خصوص به کودکان و چیزهای دیگر.

But I think in a public setting;

اما من فکر می کنم در یک محیط عمومی;

I think we're kind of, conditioned to hold in.

فکر می‌کنم به نوعی شرطی شده‌ایم که خودمان را نگه داریم.

So I think I'd feel a bit awkward  if I lost it in front of strangers,

بنابراین فکر می‌کنم اگر آن را در مقابل غریبه‌ها گم کنم،

for example or cried at work  or… or whatever, so yeah.

مثلاً یا در محل کار گریه کنم، یا... یا هر چیز دیگری، کمی احساس ناخوشایندی خواهم داشت.

I see. - I think… yeah, I think  there is that hesitancy, sometimes.

می بینم. - فکر می‌کنم... بله، فکر می‌کنم گاهی این تردید وجود دارد.

Because of society that we're  in, yeah. - Interesting.

به خاطر جامعه ای که در آن هستیم، بله. - جالب هست.

If I'm at home or anything like that,

اگر در خانه باشم یا هر چیز دیگری،

it's not so bad but I think…

خیلی بد نیست، اما فکر می‌کنم

the stiff upper lip might  come out if I’m in public.

... اگر در جمع باشم، سفت شدن لب بالایی ممکن است بیرون بیاید.

Another sort of, generational,  gender thing isn’t it.

یک نوع دیگر، نسلی، جنسیت این نیست.

Like, ''pull your socks up'',  keep… ''take it on the chin''.

مثلاً «جوراب‌هایت را بالا بکش»، نگه دار... «روی چانه بگیر».

These are (Boris)  

به هر حال اینها (بوریس)

Johnson's words by the way.

سخنان جانسون است.

I don’t think… yeah, I don't  think I could do it in public, no.

فکر نمی‌کنم... بله، فکر نمی‌کنم بتوانم این کار را در جمع انجام دهم، نه.

Okay, so we’re ticking that box, a little bit.

خوب، پس ما کمی آن کادر را علامت می زنیم.

I’d say, about emotion; even  though we don't show it,

من می گویم، در مورد احساسات؛ حتی اگر آن را نشان نمی دهیم،

doesn’t mean we’re not feeling it.

به این معنی نیست که آن را احساس نمی کنیم.

Weather talk. - Yeah, it’s gotta be  done; yeah, it’s windy down here.

بحث آب و هوا - بله، باید انجام شود؛ بله، اینجا هوا می‌وزد.

Ah, a great subject of the  British people, isn’t it? - Yeah.

آه، موضوع بزرگ مردم بریتانیا، اینطور نیست؟ - آره

Talking about the weather. - Yeah, obsessed.

صحبت کردن در مورد آب و هوا. - آره، وسواس.

The next one is teeth. -  Teeth, don’t like dirty teeth.

مورد بعدی دندان است. - دندان‌ها، دندان‌های کثیف را دوست ندارید.

What about teeth? - Well, there’s this…

در مورد دندان ها چطور؟ - خب، این وجود دارد...

I think it comes from the Americans;

من فکر می کنم از آمریکایی ها می آید.

they sort of, see us as kind  of, these like, peasants,

آن‌ها ما را به‌گونه‌ای می‌بینند ، مثل دهقان‌ها،

when it comes to our… - Dirty teeth, yeah yeah,

وقتی صحبت از ما می‌شود... - دندان‌های کثیف، آره،

well then they all buy teeth, don’t they?

خوب پس همه آنها دندان می‌خرند، اینطور نیست؟

Erm… well as my wife says; the  Americans have got fantastic teeth.

آرم... خوب همانطور که همسرم می گوید؛ آمریکایی ها دندان های فوق العاده ای دارند.

They spend a lot of money on ‘em. - And us?

آنها پول زیادی را برای آنها خرج می کنند. - و ما؟

Oh, I spend a penny on mine and  mi… mine are national health.

اوه، من یک پنی خرج خودم می کنم و مال خودم سلامت ملی است.

Socialist teeth. - Socialist teeth.

دندان سوسیالیستی - دندان سوسیالیستی.

Teeth! - Yeah yeah, that’s the stereotype.

دندان ها! - بله بله، این کلیشه است.

Oh well the American stereotype  of the English teeth is erm…

اوه خب، کلیشه آمریکایی دندان‌های انگلیسی

is yellow and un… and unbleached  and un… and no veneers.

erm… زرد و غیر… و سفید نشده و غیر… و بدون روکش است.

See, I would just say, their teeth look weird

ببینید، فقط می‌توانم بگویم، دندان‌های آن‌ها عجیب

and overly white and like  tombstones, marble tombstones.

و بیش از حد سفید به نظر می‌رسند و مانند سنگ قبر، سنگ قبرهای مرمری هستند.

So, as long as your teeth are clean and strong.

بنابراین، تا زمانی که دندان های شما تمیز و محکم باشد.

Ceramic bathroom in their mouth.

حمام سرامیکی در دهان آنها.

Yeah, d’you know what I mean?  So… yeah. - Perfe… I like that.

بله، می دانید منظورم چیست؟ پس آره. - عالی ... من این را دوست دارم.

Teeth. - I’ve got some,  yeah. I've got great teeth;

دندان ها - من مقداری دارم، آره. من دندان های خوبی دارم.

never had a filling in my life. - Wow.

هرگز در زندگی من پر نشد. - وای.

Yeah, I’m proud of my teeth.  - That box is not ticked.

بله، من به دندان هایم افتخار می کنم. - اون کادر تیک نداره.

No, it's purely genetic. perfectly  straight, never had a problem.

نه، این کاملا ژنتیکی است. کاملاً مستقیم، هرگز مشکلی نداشت.

Wonderful.

فوق العاده است.

I mean, do you floss yourself?  - Er… - You should do.

یعنی خودت نخ دندان می کشی؟ - اره... - باید انجام بدی.

Yeah, I should do, but I  always get the string stuck.

بله، باید انجام دهم، اما همیشه رشته گیر می‌کند.

Oh yeah. - You can get the harps, though.

اوه بله. - هر چند می توانید چنگ ها را بگیرید.

Which are so much easier, you don’t  need to be doing this nonsense,

که بسیار آسان‌تر است، لازم نیست این کار مزخرف را انجام دهید

you just run the harps in and out,  so that's the way for you to go.

، فقط چنگ‌ها را به داخل و خارج می‌فرستید، بنابراین راهی برای رفتن شما همین است.

And believe me, you’ll be better  off for it. - Probably, yeah.

و من را باور کنید، برای آن بهتر  خواهید بود. -احتمالا آره

Your breath will smell better,  your gums will be healthier.

نفس شما بوی بهتری خواهد داد ، لثه‌هایتان سالم‌تر خواهند بود.

The only thing with those, those still…

تنها چیزی که با آن ها وجود دارد، آن هایی که هنوز...

they can still stick though, can’t they?

هنوز هم می توانند بچسبند، اینطور نیست؟

I do… sometimes I get one back  there and it sticks in there,

من… گاهی اوقات یکی را به آنجا برمی‌گردانم و در آنجا

I gotta get the scissors and cut it out.

می‌چسبد، باید قیچی را بردارم و برش بزنم.

Trying to get it out. - Oh it does, it catches.

تلاش برای بیرون آوردنش - اوه داره، میگیره.

So this one is called food,

پس به این یکی غذا می

but it's more that our food is all very beige,

گویند، اما بیشتر از این است که غذای ما همگی خیلی بژ است،

do you agree to this? - Erm… Yes.

آیا این را قبول دارید؟ - ارم… بله.

Don’t you find that’s changing?  I think it's changed with…

آیا متوجه نمی شوید که در حال تغییر است؟ فکر می‌کنم با...

with all the chefs now, the TV  chefs and the cookery programmes.

با همه سرآشپزها، سرآشپزهای تلویزیون و برنامه‌های آشپزی تغییر کرده است.

I mean, I… I love to watch  the ''MasterChefs''. - Yep.

منظورم این است که من... من عاشق تماشای «مسترشف» هستم. - بله

''MasterChef'' Australia, I  love to watch these things.

"MasterChef" استرالیا، من عاشق تماشای این چیزها هستم.

Yeah, different cultures,  travelling, all that kind of stuff.

بله، فرهنگ‌های مختلف، سفر، همه چیز.

Yeah, yeah. So, maybe it's  opening up for people’s views on…

آره آره. بنابراین، شاید باز کردن دیدگاه‌های مردم در مورد...

But, for you specifically, you're still kind of,

اما، مخصوصاً برای شما، هنوز به

sticking to that meat and potatoes kind of thing?

نوعی به گوشت و سیب‌زمینی پایبند هستید؟

Well, I'm a vegetarian anyway, my  wife and I are vegetarian so er…

خوب، به هر حال من یک گیاهخوار هستم، من و همسرم گیاهخواریم، پس...

maybe a bit different for us, a bit.

شاید برای ما کمی متفاوت باشد، کمی.

I think that’s… that's a big thing now, isn’t it?

من فکر می‌کنم که ... این یک چیز بزرگ است، اینطور نیست؟

People going that way. - Yeah, I can’t go vegan,

مردم به آن سمت می روند. - آره، من نمی توانم گیاهخوار

I can’t go vegan, no. - Yeah,  you still like your cheese and…

شوم، نمی توانم گیاهخوار شوم، نه. - آره، تو هنوز پنیرتو دوست داری و...

Yeah, I do. I love my cheese.

آره، دوست دارم. من عاشق پنیرم هستم.

So, you got a bit more colour  on your plate now? - Yeah, yeah.

بنابراین، اکنون کمی رنگ بیشتر در بشقاب خود دارید؟ - آره آره.

Beige food. - It’s definitely beige.

غذای بژ. - قطعا بژ است.

Not a meat and potatoes fan, I guess.

من حدس می زنم طرفدار گوشت و سیب زمینی نیستم.

Monolingualism. - Monolingualism?

تک زبانی. - تک زبانی؟

Are you learning a language,  do you know a language?

آیا در حال یادگیری یک زبان هستید، آیا یک زبان می دانید؟

So yeah, we are. I’m… I’m… I'm  guilty of that, I speak English.

پس بله، ما هستیم. من ... من ... من مقصر این هستم، من انگلیسی صحبت می کنم.

But have you learnt or are you learning?

اما آیا آموخته اید یا در حال یادگیری هستید؟

I’ve learnt a little bit of Spanish, I’ve erm…

من کمی زبان اسپانیایی

learnt a little bit of Hindi.

یاد گرفتم، کمی هندی یاد گرفتم.

But I'm definitely not the way I should be,

اما من قطعاً آنطور که باید باشم، نیستم،

compared to how the other  people are from other countries.

در مقایسه با سایر افراد از کشورهای دیگر.

I'm not learning, I know very basic French,

من یاد نمی‌گیرم، زبان فرانسه را خیلی ابتدایی می‌دانم،

‘cos I spent a lot of time on  holidays in France, my whole life.

«زیرا کل زندگی‌ام زمان زیادی را در تعطیلات در فرانسه گذراندم.

But very…. just enough to  get by. Other than that, no.

ولی خیلی…. به اندازه کافی برای گذراندن غیر از این، نه.

And I'm ashamed of it. - Any desires to?

و من از آن خجالت می کشم. - هر تمایلی دارید؟

I wish I could, which I had learnt but…

ای کاش می توانستم، چیزی که یاد گرفته بودم، اما...

yeah I mean, I'm old now,  so my brain's not so good.

بله، یعنی الان پیر شده ام، بنابراین مغزم چندان خوب نیست.

So, it's harder to pick stuff up, yeah.

بنابراین، برداشتن چیزها سخت تر است، بله.

It’d be nice if the kids do. But yeah…

اگر بچه ها این کار را بکنند خوب است. اما بله...

Yeah I… I can get by in French and… and Spanish.

بله من... من می توانم به زبان فرانسوی و... و اسپانیایی کار کنم.

But I know… I'm embarrassed when I go on holiday

اما می دانم... وقتی به تعطیلات می روم خجالت می کشم

and everybody wants to  shout in English. - Oh yeah.

و همه می خواهند به انگلیسی فریاد بزنند. - اوه بله.

Thinking that that's you know, A;

فکر می کنم که شما می دانید، A;

they need to be understood and if they shout it…

آنها باید درک شوند و اگر آنها آن را فریاد

it'll turn into Spanish or French or something.

بزنند ... به اسپانیایی یا فرانسوی یا چیزی دیگر تبدیل می شود.

Last one; anti-social behaviour abroad.

اخرین؛ رفتارهای ضد اجتماعی در خارج از کشور

Yeah, that horrifies me and it… I…

بله، این من را وحشتناک می‌کند و آن را... من...

I can’t bare the way certain kinds of English

نمی‌توانم رفتار برخی از انگلیسی‌ها

and British people behave, when they’re abroad.

و بریتانیایی‌ها را وقتی که در خارج از کشور هستند نشان دهم.

But have you… have you,  yourself been guilty of it?

اما آیا شما... آیا خودتان مقصر بوده اید؟

No. - Never? - No, I’m… I’m… I… I tend to just,

نه هرگز؟ - نه، من... من... من... من فقط،

really believe in being respectful of the culture,

واقعاً به احترام به فرهنگ اعتقاد دارم،

where you… well I'm not very  anti-social when I’m here.

جایی که شما... خوب من وقتی اینجا هستم خیلی ضد اجتماعی نیستم.

So, you know, even if I get one drink too many,

بنابراین، می دانید، حتی اگر یک نوشیدنی بیش از حد بخورم،

I don't start having a fight or throwing stuff

شروع به دعوا کردن یا پرتاب کردن وسایل

or being lewd and over the top.

یا بداخلاقی و زیاده روی نمی کنم.

If dancing and having a laugh is anti-social

اگر رقصیدن و خندیدن ضد اجتماعی است

and that’s as far as my anti-social goes.

و این تا جایی است که ضداجتماعی من است.

But I think when you’re in another culture,

اما من فکر می کنم وقتی در فرهنگ دیگری هستید،

you should be really respectful of that culture.

باید واقعاً به آن فرهنگ احترام بگذارید.

The way they should be, when they're here.

همانطور که باید باشند، وقتی اینجا هستند.

I don't like it when I see it.

وقتی میبینمش خوشم نمیاد

But no, I don't think I am, at all.

اما نه، اصلاً فکر نمی‌کنم که باشم.

No, never been guilty of it? - No.

نه، هیچ وقت مقصر نبودی؟ - نه.

I did used to go and follow  Manchester United quite a lot,

من در اروپا خیلی زیاد منچستریونایتد را دنبال می کردم

in Europe away. And erm… we… there  were a lot of fans doing that,

. و ... ما ... هواداران زیادی این کار را انجام می دادند ،

but we used to go for like, three nights

اما ما عادت داشتیم برای سه شب می رفتیم

and make the most of it and go to Porto,

و از آن نهایت استفاده را می کردیم و به پورتو

go to Milan, to Paris and erm…

می رفتیم ، به میلان ، به پاریس و ...

And you also got so drunk, you  injured yourself a lot of times.

و شما هم خیلی مست شدید ، بارها به خود صدمه زدی.

Fine, but we did… we did the galleries.

خوب، اما ما انجام دادیم... ما گالری ها را انجام دادیم.

Really? - We did, yeah… - In full kit?

واقعا؟ - ما انجام دادیم، آره... - با کیت کامل؟

No, not at all ‘cos we… we  were (Manchester) United fans,

نه، به هیچ وجه «ما... ما هواداران (منچستریونایتد) بودیم،

but it doesn’t mean that’s our identity.

اما به این معنی نیست که هویت ما این است.

Yeah, of course, yeah. - The funny  thing; is the amount of like,

بله، البته، بله. - چیز خنده دار ؛ تعداد

people you'd see enjoying  a bit of culture as well,

لایک‌هایی است که می‌بینید از کمی فرهنگ لذت می‌برند،

which you wouldn't expect.  You know, you’ll be like;

چیزی که شما انتظارش را ندارید. می دانید، شما مانند؛

oh, I know him from the Stretford  End and you’re in the Louvre.

اوه، من او را از Stretford  End می شناسم و شما در موزه لوور هستید.

And you’ll be like; Alright  pal! So that was quite…

و شما مانند؛ باشه رفیق! پس این کاملاً بود...

you know, pleasing to see.

می دانید، دیدن آن خوشحال کننده است.

Thanks for watching this week's episode.

ممنون که قسمت این هفته را تماشا کردید.

Let us know, in the comments below

در نظرات زیر نظراتی

thoughts that you have on British stereotypes

که در مورد کلیشه های بریتانیایی دارید به

and we’ll see you next week, bye.

ما اطلاع دهید و هفته آینده شما را می بینیم، خداحافظ.

And then, anti-social behaviour abroad.

و سپس رفتارهای ضد اجتماعی در خارج از کشور.

Oh I think it's embarrassing.  - Yeah, are you guilty?

اوه به نظرم خجالت آوره -آره تو مقصری؟

No. - Have you been guilty?  - Erm… No, I don't think so.

نه - آیا شما مقصر بوده اید؟ - ارم... نه، فکر نمی کنم.

Have I dear? - We try to distance  ourselves from anybody...

دارم عزیزم؟ - سعی می کنیم از هرکسی فاصله بگیریم...

No, have I been guilty,  though? - No, I don't think so.

نه، آیا من مقصر بوده ام ؟ - نه، فکر نمی کنم.

No, I don’t think so. - Not in  my company. - No. - Perfect.

نه، من اینطور فکر نمی کنم. - نه در شرکت من. - نه - عالی.