How Do Brits Celebrate Valentine's Day? | Easy English 107

It's actually my first time

در واقع این اولین بار است

I'll be properly celebrating Valentine's Day.

که روز ولنتاین را به درستی جشن می‌گیرم.

I believe in the idea,

من به این ایده اعتقاد دارم،

I just don't like the way  it's presented, necessarily.

فقط نحوه ارائه آن را دوست ندارم، لزوما.

Why should just one day of the year

چرا فقط یک روز از سال

be the day that you celebrate romance?

باید روزی باشد که شما عاشقانه را جشن می گیرید؟

I have, you know, done things  on Valentine's Day before,

می‌دانید، قبلاً در روز ولنتاین کارهایی

but I just... I do find it a bit cheesy, actually.

انجام داده‌ام، اما به نظرم این کار کمی خنده‌دار است.

It's a bit of a cop-out, really.

این یک کمی پلیسی است، واقعا.

Yeah, I kind of like the idea, still.

آره، من هنوز ایده را دوست دارم.

It's a nice... it's a nice  way to kind of, you know,

این یک راه خوب است برای اینکه، می دانید

take pause and celebrate something  that you probably should celebrate.

، مکث کنید و چیزی را جشن بگیرید که احتمالاً باید آن را جشن بگیرید.

I often get flowers where,  he's popped out for milk

من اغلب از جایی گل می‌گیرم، او برای شیر

and he comes back with milk and flowers.

بیرون می‌آید و با شیر و گل برمی‌گردد.

Yeah.

آره

Hello, welcome to Easy English.

سلام، به Easy English خوش آمدید.

So in a few days time, it will be Valentine's Day.

بنابراین چند روز دیگر، روز ولنتاین خواهد بود.

Now unfortunately, I'm in Brighton,

اکنون متأسفانه، من در برایتون هستم،

which recently placed 9th in the

که اخیراً رتبه 9 را در

least romantic places in the UK.

کمترین مکان های رمانتیک در بریتانیا کسب کرده است.

Nevertheless,

با این وجود،

I want to know what the people of Brighton

من می‌خواهم بدانم مردم

do for Valentine's Day, if they do anything at all

برایتون برای روز ولنتاین چه می‌کنند، آیا اصلاً کاری انجام می‌دهند

and what romance really means to them.

و واقعاً عشق برای آنها چه معنایی دارد.

Before we start, please do not  forget to like and subscribe.

قبل از شروع، لطفاً لایک و اشتراک را فراموش نکنید.

Here we go!

در اینجا ما می رویم!

What are your thoughts on Valentine's Day?

نظر شما در مورد روز ولنتاین چیست؟

Well, we don't actually celebrate Valentine's Day,

خوب، ما در واقع روز ولنتاین را جشن نمی‌گیریم،

because we just don't agree with  the commerciality behind it.

زیرا با تجاری بودن آن موافق نیستیم.

Why should just one day of the year

چرا فقط یک روز از سال

be the day that you celebrate romance?

باید روزی باشد که شما عاشقانه را جشن می گیرید؟

It should be throughout the year.

باید در طول سال باشد.

And little things that you do for  your partner on a regular basis

و کارهای کوچکی که به طور منظم برای شریک زندگی‌تان انجام می‌دهید

show that you... your love and affection for them

نشان می‌دهد که شما... عشق و علاقه‌تان به او را نشان می‌دهد

and not just overblown things  like flowers and chocolates.

و نه فقط چیزهای بیش از حد مانند گل و شکلات.

What are your thoughts, in  general, on Valentine's Day?

به طور کلی در مورد روز ولنتاین چه فکری دارید؟

Let's start with that.

بیایید با آن شروع کنیم.

Do you wanna go first?

می خوای اول بری؟

Yeah, I shall go first.

آره من اول میرم

Yeah. - Are you doing  anything for Valentine's Day?

آره - آیا برای روز ولنتاین کاری انجام می دهید؟

I'm not. - No? - No. - Okay.

من نیستم. - نه؟ - نه - باشه.

And, what your thoughts  generally on Valentine's Day?

و، به طور کلی در مورد روز ولنتاین چه فکری می‌کنید؟

My thoughts generally, erm...

افکار من به طور کلی، اوم...

it's a bit of a cop-out, really.

این یک کمی پلیسی است، واقعا.

It's a bit of like er...

این یک مقدار شبیه به

it's a bit of like a erm...

er... این کمی شبیه یک

moneymaking scheme. - Right,  yeah. I've heard this.

طرح پول سازی است. - درست است، آره. من این را شنیده ام

Why do you say that, though?

با این حال چرا این را می گویید؟

Er... because like, I love  my girlfriend every day.

خب... چون من هر روز دوست دخترم را دوست دارم.

I don't like, it's not like I  need to buy her present like,

من دوست ندارم، اینطور نیست که لازم باشد

one day a year. - Yeah. - Like,  and just feed companies money

یک روز در سال برای او هدیه بخرم. - آره - دوست داشته باشید، و فقط

by buying them presents.

با خرید هدایایی، به شرکت‌ها پول بدهید.

And so then, in terms of  like, gestures of romance.

و بنابراین، از نظر ژست‌های عاشقانه.

How... what... how do you do it? Do you...

چگونه ... چه ... چگونه این کار را انجام می دهید؟ آیا شما...

I'm not... I'm not good on  flowers, I have to be honest. - No!

من نیستم... من با گل خوب نیستم، باید صادق باشم. - نه!

He's not, actually. Never.

او در واقع نیست. هرگز.

I think I've done it once or twice in 48 years.

فکر می کنم در 48 سال یک یا دو بار این کار را انجام داده ام.

Really!? But you said this  like it's a negative thing?

واقعا!؟ اما شما این را گفتید که یک چیز منفی است؟

Oh, I'd love flowers.

اوه، من عاشق گل هستم.

I'll remember that.

من آن را به خاطر خواهم آورد.

What are your thoughts on Valentine's Day?

نظر شما در مورد روز ولنتاین چیست؟

Erm... well, I'm afraid I'm a bit of  an old cynic with Valentine's Day.

ارم... خب، می ترسم در مورد روز ولنتاین کمی بدبین باشم.

And I just... I do see it  as a commercial opportunity,

و من فقط... من آن را به عنوان یک فرصت تجاری می بینم،

to just like, get people to spend lots of money,

تا دوست داشته باشم، مردم را وادار به خرج کردن پول زیادی کنم،

which is erm... not really necessary,

که البته واقعاً ضروری نیست،

because I guess, every day  should be a gesture of love.

زیرا حدس می زنم، هر روز باید یک ژست عاشقانه باشد.

And er... but saying that, I have, you know,

و خب... اما گفتن که، می دانید،

done things on Valentine's Day before.

قبلاً در روز ولنتاین کارهایی انجام داده ام.

But I just... I do find it a bit cheesy, actually.

اما من فقط... به نظرم آن را کمی خنده دار، در واقع.

So... and a bit disingenuous  if I'm perfectly honest,

بنابراین... و کمی غیرصادقانه، اگر کاملاً صادق

just to kind of, you know, go all out on one day.

باشم، می‌دانید که یک روز تمام تلاشم را بکنم.

So yeah, I've got nothing personally against it.

بنابراین بله، من شخصاً چیزی مخالف آن ندارم.

It's fine and you know,  whatever generates love is...

خوب است و می دانید، هر چیزی که عشق ایجاد می کند...

can only be a good thing.

فقط می تواند چیز خوبی باشد.

But I think, generally speaking, you know,

اما من فکر می کنم، به طور کلی، می دانید،

let's make it an everyday kind of thing.

بیایید آن را به یک چیز روزمره تبدیل کنیم.

Before we carry on with this week's episode.

قبل از اینکه به قسمت این هفته ادامه دهیم.

If you're an English learner,

اگر زبان آموز

an English teacher or just  want to support Easy English,

انگلیسی، معلم زبان انگلیسی هستید یا فقط می خواهید از Easy English پشتیبانی کنید،

then you can check out our...

می توانید صفحه... Patreon ما را بررسی کنید

Patreon page.

.

Oooooooooooooooh.

اووووووووووو.

Easy English wouldn't be  possible without your support.

زبان انگلیسی آسان بدون حمایت شما امکان پذیر نخواهد بود.

It would be really great if you  would become a Patreon member

واقعا عالی خواهد بود اگر عضو Patreon

of Easy English and join our community.

Easy English شوید و به انجمن ما بپیوندید.

For under €5 a month, you'll  get access to learning exercises

با کمتر از ۵ یورو در ماه، به تمرین‌های یادگیری

for each one of our episodes.

برای هر یک از قسمت‌های ما دسترسی خواهید داشت.

So if you're interested in learning with,

بنابراین اگر علاقه مند به یادگیری با

or supporting Easy English,

Easy English یا پشتیبانی از

then head on over to  patreon.com/easyenglishvideos.

آن هستید، به patreon.com/easyenglishvideos بروید.

Now back to the episode.

حالا برگردیم به قسمت.

I guess for me, I've never...

حدس می‌زنم برای من، هرگز...

never really celebrated Valentine's Day.

هرگز واقعاً روز ولنتاین را جشن نگرفته‌ام.

Mostly 'cos for a while there  wasn't anyone to celebrate with,

اکثراً «برای مدتی کسی نبود که با او جشن

'til I found you.

بگیریم، «تا زمانی که تو را پیدا کردم.

And, we haven't really done a huge amount since,

و، ما واقعاً از آن زمان تاکنون کار

many 'cos it feels a bit, overly Americanised.

زیادی انجام نداده‌ایم، زیرا بسیاری از آنها احساس می‌کنند که بیش از حد آمریکایی شده است.

And, you know... - Forced. - Yeah.

و میدونی... - اجباری. - آره

But, yeah, I kind of like the idea still.

اما، بله، من هنوز ایده را دوست دارم.

It's a nice... it's a nice  way to kind of, you know,

این یک راه خوب است برای اینکه، می دانید

take pause and celebrate something  that you probably should celebrate.

، مکث کنید و چیزی را جشن بگیرید که احتمالاً باید آن را جشن بگیرید.

Yeah. And how about you?  What do you feel about it?

آره و شما چطور؟ چه احساسی در مورد آن دارید؟

Yeah, I mean, yeah, it feels  a bit disingenuous at times,

بله، منظورم این است که، بله، گاهی اوقات کمی غیرصادقانه به نظر می‌رسد،

but I erm... you know, I'm...

اما می‌گویم... می‌دانید، من...

especially after a couple of  years of being locked inside

مخصوصاً بعد از چند سال که در داخل بسته

and not being able to do anything,  is a good excuse to just,

بودم و نمی‌توانستم کاری انجام دهم ، بهانه خوبی برای اینکه فقط

go out and have dinner and celebrate like that.

بیرون بروید و شام بخورید و آنطور جشن بگیرید.

I'm not into all of the...  all of the sort of, big...

من به همه چیزهای بزرگ...

card things, but I try to... I try  to space that out throughout the...

علاقه ندارم، اما سعی می‌کنم... سعی می‌کنم آن‌ها را در همه جای کار

I hope that I do a good enough job of, sort of,

بگذارم... امیدوارم که به اندازه کافی خوب عمل کنم. کار، نوعی

expressing my affection generally,

ابراز علاقه به طور کلی،

that I don't need to do it all one... one day.

که لازم نیست همه آن را یک روز انجام دهم.

So, I would say, I'm not a  huge fan of one day of the year

بنابراین، می‌توانم بگویم، من طرفدار این نیستم که یک روز از سال

being dedicated to expressing love.

به ابراز عشق اختصاص داده شود.

I believe love should be  expressed every day of the year.

من معتقدم عشق باید هر روز از سال ابراز شود.

When was the last time each of you

آخرین باری که هر کدام از شما

did something nice for the other one?

برای دیگری کار خوبی انجام دادید کی بود؟

Oh Gosh!

ای خدا!

Well, it was a couple of weeks ago,

خوب، چند هفته پیش بود

that you went to the local shop for er...

که به مغازه محلی برای خرید

milk and bread and came back  with milk and bread and flowers.

شیر و نان رفتی و با شیر و نان و گل برگشتی.

And that was just a spontaneous;  ''I've brought these for you''.

و این خود به خودی بود. "اینها را برای شما آورده ام"

And they weren't just your  normal garage style tiny bunch.

و آنها فقط دسته کوچکی به سبک گاراژ معمولی شما نبودند.

Yeah, yeah. - They were a  really nice bunch of flowers.

آره آره. - آنها یک دسته گل واقعاً خوب بودند.

Right, Yeah. I was gonna say,  it wasn't like, a late night...

درسته، آره می خواستم بگویم ، مثل یک شب دیر وقت نبود...

No, no, no. - Petrol station  purchase? - No, no, no. - No.

نه، نه، نه. - خرید پمپ بنزین ؟ - نه نه نه. - نه.

Okay and then, the other way around?

باشه و بعد، برعکس؟

When was the last time you remember...

آخرین باری که به یاد

Bakewell tart, I think it was, yeah.

آوردی کی بود... تارت بیکول، فکر کنم همینطور بود، آره.

Becaus... because of... I've  got... I've got coeliac disease,

چون... به خاطر... من دارم... به بیماری سلیاک مبتلا شده ام،

so I have to be very careful with what I eat.

بنابراین باید خیلی مراقب چیزی که می خورم باشم.

So I have to have a special diet.

بنابراین باید رژیم غذایی خاصی داشته باشم.

So, that's affected both of us.

بنابراین، این بر هر دوی ما تأثیر گذاشته است.

But Susan goes out of her way  to find recipes on the internet,

اما سوزان تمام تلاشش را می‌کند تا دستور پخت‌هایی را در اینترنت پیدا کند،

that she can then make, so that...

که بعداً می‌تواند درست کند، تا...

I can't have a ''Mr Kipling's'' Bakewell tart,

من نمی‌توانم تارت بیک‌ول «آقای کیپلینگ» بخورم،

but she can make her own, which are gluten free

اما او می‌تواند خودش درست کند که گلوتن است. رایگان

and that's for me, that's...  that's er... an expression of...

و این برای من است، این... این است... بیانی از

of love and affection,  doing something nice for me.

... عشق و محبت، انجام کاری خوب برای من.

Because he absolutely loves them.

چون او کاملا آنها را دوست دارد.

I love Bakewell tarts.

من عاشق تارت های Bakewell هستم.

It's actually my first time

در واقع این اولین بار است

I'll be properly celebrating  Valentine's Day, this year.

که امسال روز ولنتاین را به درستی جشن می‌گیرم .

So er.. yeah. - And are you going to do something?

خب.. آره. - و قراره کاری بکنی؟

I found out... Yeah, I'm gonna do something.

فهمیدم... آره، یه کاری می کنم.

I found out recently that  I've got to ask her still,

اخیراً متوجه شدم که هنوز باید از او بپرسم،

even though she is my girlfriend.

اگرچه او دوست دختر من است.

I'm expecting a... a baby in April but er...

من در ماه آوریل منتظر بچه‌دار شدن هستم، اما

Oh really? Oh congrats!

اوه واقعاً؟ اوه تبریک!

But er... yeah, I'm gonna ask.

اما خب... آره، می پرسم.

I have asked her out, I've given her some flowers,

من از او خواستم بیرون برود، چند گل به او دادم،

but er... I don't know exactly  what I want to do, right now.

اما خب... من دقیقاً نمی‌دانم در حال حاضر چه کاری می‌خواهم انجام دهم.

But I'm very spontaneous. - Okay.

اما من خیلی خودجوش هستم. - باشه.

I'm pretty sure it just be like, the night before

من تقریباً مطمئن هستم که فقط مانند شب قبل

and just like, get a few things.

و درست مانند، چند چیز باشد.

But actually, she's right here.

اما در واقع، او اینجاست.

So maybe I shouldn't... - Don't say too much.

پس شاید نباید... - زیاد نگو.

when was the last time you did  something nice for each other?

آخرین باری که برای هم کار خوبی انجام دادید کی بود؟

Something small or big, doesn't matter.

چیزی کوچک یا بزرگ، مهم نیست.

Christ! - Well...

مسیح! -خب...

Probably your birthday, we... we do something.

احتمالا تولدت ما...یه کاری می کنیم.

We go out don't we? - Yeah.

میریم بیرون مگه نه؟ - آره

We have a meal or something  like that, don't we?. - Yeah.

ما یک وعده غذایی یا چیزی شبیه به آن داریم، نه؟ - آره

We just do nice things every day. - Okay.

ما فقط هر روز کارهای خوبی انجام می دهیم. - باشه.

And is... there's no...

و آیا... وجود ندارد...

Maybe, do you surprise each other or... - No.

شاید، همدیگر را غافلگیر می کنید یا... - نه.

Do you plan it with each other?  - Oh, I surprise, more than you.

با هم برنامه ریزی می کنید؟ - اوه، من بیشتر از شما تعجب می کنم.

Yes, yes. - He's not very good on surprises.

بله بله. - او در سورپرایز کردن خیلی خوب نیست.

No, I'm not very good on surprises.

نه، من در سورپرایز کردن خیلی خوب نیستم.

I have to ask my daughter  to drop hints, if I need it.

من باید از دخترم بخواهم اگر به آن نیاز دارم راهنمایی بدهد.

And then I get them.

و سپس آنها را دریافت می کنم.

When is the last time that you did something

آخرین باری

or you had something done for  you, like a romantic gesture?

که کاری انجام دادید یا کاری برای شما انجام داده اید، مثلاً یک حرکت عاشقانه، چه زمانی است؟

Actually, two days ago. Erm... it was my...

راستش دو روز پیش آرم... من بود...

well, it was my husband's birthday last week.

خب هفته پیش تولد شوهرم بود.

But, we couldn't celebrate  at the time because of work

اما، ما در آن زمان به دلیل کار

and unwell and etc.

و ناخوشی و غیره نمی‌توانستیم جشن

So we went for... I got my  mum to look after our kids

بگیریم. بنابراین رفتیم... من از مادرم خواستم مراقب بچه‌هایمان باشد

and we went for a big walk on The (South) Downs.

و ما برای پیاده‌روی بزرگ در The (South) Downs رفتیم.

And there's a local vineyard close by

و یک تاکستان محلی در نزدیکی وجود دارد

and I called the guy whilst we were walking

و در حالی که در حال قدم زدن بودیم با آن مرد تماس گرفتم

and asked if we could stop by  and buy a bottle of champagne,

و پرسیدم که آیا می‌توانیم در آنجا توقف کنیم و یک بطری شامپاین بخریم،

which is made on our like, doorstep. - Wow!

که در آستان ما ساخته می‌شود. - وای!

Which... and he did.

که ... و او انجام داد.

And we went and sat on the top of the hill

و رفتیم بالای تپه نشستیم

and drank champagne and watch the sunset.

و شامپاین نوشیدیم و غروب آفتاب را تماشا کردیم.

I'm trying to figure out; are  you going to do something this...

من سعی می کنم بفهمم؛ آیا می‌خواهید این کار را انجام دهید...

In like 10 days time? - Oh, I don't know, really.

ظرف مدت 10 روز؟ - اوه، من نمی دانم، واقعا.

We haven't thought about it.

ما به آن فکر نکرده ایم.

Like, we haven't even thought about tomorrow yet,

مثلاً، ما هنوز حتی به فردا فکر نکرده‌ایم،

but I guess we could like, I think for us,

اما حدس می‌زنم می‌توانیم دوست داشته باشیم، فکر می‌کنم برای خودمان، به

we end up... like last year, we  did end up going out for a meal,

پایان می‌رسیم... مثل سال گذشته، ما برای صرف غذا بیرون رفتیم،

but it wasn't on Valentine's  Day, itself. - Oh, okay.

اما این اتفاق نیفتاد. روز ولنتاین، خودش. - اوه، باشه

Just 'cos it... it gets so busy to book.

فقط به خاطر آن... برای رزرو خیلی شلوغ می شود.

You know, all the restaurants  are totally full like,

می دانید، همه رستوران ها

a month in advance.

یک ماه قبل کاملاً پر هستند.

So, I think we're a bit of  those last-minute people.

بنابراین، من فکر می‌کنم ما کمی از آن آدم‌های لحظه آخری هستیم.

So, we might just, you know,  maybe a couple of days afterwards

بنابراین، می‌دانید، ممکن است چند روز بعد

or before even, just end up doing something.

یا حتی قبل از آن، فقط کاری را انجام دهیم.

Whether it's, coming down and  having chips on the beach or...

خواه این باشد، پایین آمدن و چیپس خوردن در ساحل یا...

or finding a nice restaurant to go out for a meal.

یا پیدا کردن یک رستوران خوب برای بیرون رفتن برای صرف غذا.

How do you do romantic gestures,  then, if not on one day?

اگر در یک روز نباشد، چگونه ژست‌های عاشقانه انجام می‌دهید؟

I think romantic maybe, is a... is  a sort of, umbrella phrase, really.

من فکر می‌کنم رمانتیک شاید، یک... واقعاً نوعی عبارت چتر است.

Because, I think random acts of kindness,

زیرا، به نظر من، اعمال محبت آمیز تصادفی،

can be seen as romantic gestures.

می تواند به عنوان حرکات عاشقانه دیده شود.

You know, they don't have to  necessarily be linked to love,

می‌دانید، آن‌ها لزوماً نباید به

in the regular way that we think of it.

روشی که ما به آن فکر می‌کنیم، با عشق مرتبط باشند.

It can be empathy, kindness, things like that.

این می تواند همدلی، مهربانی، چیزهایی از این دست باشد.

I'll give you one example; The  other day I was at the bus stop

من برای شما یک مثال می زنم. یک روز دیگر در ایستگاه اتوبوس

and there was a mum and a dad and a little girl

بودم و یک مادر و یک بابا و یک دختر کوچک بودند

and the little girl was going  home to her dad for the weekend.

و دختر کوچک برای آخر هفته به خانه نزد پدرش می رفت.

And the mum... the mum said;

و مامان... مامان گفت؛

''Oh, I must get you a pair of gloves soon''.

"اوه، من باید به زودی برای شما یک جفت دستکش بیاورم."

But she was... she was not going to  see her little girl for the weekend

اما او... قرار نبود دختر کوچکش را برای آخر هفته ببیند

because she was spending the  weekend with her father. - Right.

زیرا او آخر هفته را با پدرش می گذراند. - درست.

So, I quickly dashed into the pharmacy

بنابراین، سریع وارد داروخانه شدم

and bought a pair of little gloves.

و یک جفت دستکش کوچک خریدم.

And then I quickly ran back to the bus stop

و بعد سریع دویدم به ایستگاه اتوبوس

and before the bus arrived. - Did you really?

و قبل از رسیدن اتوبوس. - واقعا این کار را کردی؟

I gave her the gloves, because I just thought;

دستکش ها را به او دادم، چون فکر می کردم؛

well, I like having warm hands.

خوب، من دوست دارم دست های گرم داشته باشم.

So, I don't know when the mum

بنابراین، نمی‌دانم کی

was going to get round to getting the gloves,

قرار بود مادر دستکش‌ها را بگیرد،

but I just thought; well, at least  she'll have gloves for the weekend.

اما من فقط فکر کردم. خوب، حداقل برای آخر هفته دستکش خواهد داشت.

Aw! - So things like that.

اوه - پس چیزهایی از این قبیل.

I mean, I just... - That's lovely.

یعنی من فقط... - دوست داشتنی است.

I just think maybe, Valentine's Day  has just become a hyped-up thing,

فقط فکر می‌کنم شاید، روز ولنتاین به یک چیز پرهیاهو تبدیل شده است،

where it's focussed on one day of the year

جایی که بر یک روز از سال تمرکز می‌کند

and I don't think that's necessarily a good thing.

و فکر نمی‌کنم این لزوما چیز خوبی باشد.

Thanks for watching this week's episode.

ممنون که قسمت این هفته را تماشا کردید.

Let us know in the comments below

در نظرات

your plans for Valentine's Day,

زیر برنامه های خود برای روز ولنتاین را با ما در میان بگذارید،

if you have any plans at all

اگر اصلاً برنامه ای دارید

and what romance really means to you.

و واقعاً چه معنایی عاشقانه برای شما دارد.

And we'll see you next week, bye!

و هفته آینده شما را می بینیم، خداحافظ!