The "DON'Ts" of UK Culture | Easy English 125

Oh, you definitely hear some tuts,

اوه، شما قطعاً چند صدایی را می شنوید،

and then someone would have the  confidence to say something.

و سپس کسی اعتماد به نفس لازم برای گفتن چیزی را دارد.

And that's you? - Hmm... sometimes.

و این شما هستید؟ - هوم... گاهی.

Depends on my mood.

بستگی به روحیه من داره

You just get like... - you get confused people.

شما فقط شبیه ... - مردم گیج می شوید.

You get a lot of people looking funny at you.

باعث می‌شوید که افراد زیادی به شما نگاه خنده‌دار داشته باشند.

Oh, in the UK it's a very simple answer.

اوه، در بریتانیا این یک پاسخ بسیار ساده است.

People would just... jump.

مردم فقط... می پریدند.

Would fly! - Yeah!? - Sadly, that is the case.

پرواز خواهد کرد! - آره!؟ - متأسفانه همین طور است.

Yeah, everyone hates it, when you do that,

بله، همه از آن متنفرند، وقتی شما این کار را می کنید،

so never, never do that.

پس هرگز، هرگز این کار را نکنید.

Hiya, welcome to Easy English.

سلام، به آسان انگلیسی خوش آمدید.

So a few weeks back,

بنابراین چند هفته پیش

I made an episode on things not to do in the UK

، قسمتی درباره کارهایی که نباید در بریتانیا انجام داد ساختم

and it got me wondering, what  do the people of Brighton

و این سوال برای من ایجاد شد که مردم برایتون

think is the biggest 'not to do' in the UK?

فکر می‌کنند بزرگترین «نباید» در بریتانیا چیست؟

Before we get started, please  don't forget to like and subscribe.

قبل از شروع، لطفاً لایک و مشترک شدن را فراموش نکنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

As a native Brit, give me one of  the 'dont's' of British culture.

به عنوان یک بریتانیایی بومی، یکی از «نبایدهای» فرهنگ بریتانیا را به من بدهید.

You must never stand (to)  the left of an escalator,

هرگز نباید در سمت چپ پله برقی بایستید،

especially when in the London Underground.

مخصوصاً وقتی در متروی لندن هستید.

Yeah, everyone hates it when you do that,

بله، وقتی شما این کار را می کنید همه از آن متنفرند،

so never, never do that.

پس هرگز، هرگز این کار را نکنید.

So the first thing that comes into my mind is

بنابراین اولین چیزی که به ذهن من می رسد این است که

don't jump forward in a queue. - Right, okay.

در یک صف جلو نپرم. - درسته، باشه

Queue in a nice, neat order.

صف با نظمی زیبا و مرتب

Don't jump the queue.

از صف نپرید

Okay, never say 'pants' instead of 'trousers',

خوب، هرگز به جای «شلوار» نگویید «شلوار»،

'cos that's just wrong.

«چرا که این اشتباه است.

It's trousers. Pants are a different thing.

شلوار است شلوار چیز دیگری است.

Okay, so then, what are  pants? - Pants are underwear.

خوب، پس شلوار چیست؟ - شلوار لباس زیر است.

I discovered here, queues.

من اینجا را کشف کردم، صف ها.

You know, we don't queue elsewhere in the world,

می دانید، ما در جای دیگری در دنیا صف نمی گذاریم،

so that was a good thing.

پس این چیز خوبی بود.

And then there was the  off-licence closing at 11pm.

و سپس مجوز خارج از کشور در ساعت 11 شب بسته شد.

Well, when you sort of, you get in someone's way,

خوب، وقتی به نوعی سر راه کسی قرار می‌گیرید،

or you get to a door at about the same time,

یا تقریباً در همان زمان به دری می‌رسید

then we always say sorry automatically,

، ما همیشه به‌طور خودکار عذرخواهی می‌کنیم، در

when actually most of the time,

حالی که در واقع بیشتر اوقات

it's not your place to say sorry. - Right.

، جای شما برای عذرخواهی نیست. - درست.

It could be them, but you say it automatically,

ممکن است آنها باشند، اما شما به طور خودکار آن را می گویید،

it's a reflex response.

این یک پاسخ انعکاسی است.

I think that's one of our  automatic cultural ways in the UK.

فکر می‌کنم این یکی از راه‌های فرهنگی خودکار ما در بریتانیا است.

Yep, so would your answer sort of be;

بله، پاسخ شما هم چنین خواهد بود.

don't be afraid to say sorry too  often, or something like this?

از گفتن متاسفم زیاد یا چیزی شبیه به این نترسید؟

Never be sorry to say... er...

هرگز از گفتن پشیمان نشوید...

sorry.

Sorry! - Sorry.

متاسفم.

متاسف! - متاسف.

A cultural 'don't'...

یک «نباید» فرهنگی...

You can word it in another way  so that you can say 'do this'.

می‌توانید آن را به شکل دیگری بیان کنید تا بتوانید بگویید «این کار را بکن».

Okay, so some something, I think  that we do a lot in our culture

بسیار خوب، بنابراین، من فکر می کنم که ما در فرهنگ خود کارهای زیادی انجام می دهیم

is apologise frequently.

عذرخواهی مکرر است.

Probably quite meaningless sometimes,

احتمالاً گاهی اوقات کاملاً بی معنی است،

but sometimes it's an apology  for inconveniencing someone else.

اما گاهی اوقات عذرخواهی برای ایجاد مزاحمت برای شخص دیگری است.

So; ''I'm really sorry I've  just inconvenienced you''.

بنابراین؛ "من واقعاً متاسفم که مزاحم شما شدم."

''Oh, I'm so sorry. Oh, I'm so sorry''.

''اوه، خیلی متاسفم. اوه، خیلی متاسفم''.

And we end up running around  apologising to everyone,

و در نهایت می دویم و از همه عذرخواهی می کنیم،

probably not really meaning it.

احتمالاً واقعاً به این معنی نیست.

And so then, what... what is it that your kind of,

و بنابراین، چه... چه چیزی است،

let's say you're... you're speaking to me

فرض کنیم که شما... شما دارید با من صحبت می کنید

and I'm like, a non-native Brit.

و من مانند یک بریتانیایی غیر بومی هستم.

Are you telling me; don't be  afraid if I apologise to you,

به من می گویید؛ اگر از شما عذرخواهی کردم نترسید،

or don't be afraid to over apologise to us Brits.

یا از عذرخواهی بیش از حد از ما بریتانیایی ها نترسید.

Oh yeah, you can over apologise,  all you want to us Brits,

اوه، بله، شما می توانید بیش از حد معذرت خواهی کنید، هر آنچه که از ما بریتانیایی ها می خواهید،

because I think we probably love it.

زیرا فکر می کنم ما احتمالاً آن را دوست داریم.

So if you're... if you're standing,

بنابراین اگر ... اگر ایستاده اید،

you have to stand on the  right and if you're walking,

باید در سمت راست بایستید و اگر راه می روید،

you walk on the left.

در سمت چپ راه بروید.

Obviously, it's very busy in London.

واضح است که در لندن بسیار شلوغ است.

I don't know how many people live there,

نمی‌دانم چند نفر در آنجا زندگی می‌کنند،

but there's a lot of people  and there's a lot of people

اما افراد زیادی هستند و افراد زیادی هستند

you don't want to annoy there.

که نمی‌خواهید آنها را آزار دهید.

Okay, so what would happen...

خوب، پس چه اتفاقی می افتد...

let's say I get up on the  left and I just stand there.

فرض کنید من در سمت چپ بلند می شوم و فقط همان جا می ایستم.

What happens? - You'll  probably got into an argument.

چه اتفاقی می افتد؟ - احتمالاً وارد بحث خواهید شد.

I've seen it... we've seen it happen, haven't we?

من آن را دیده ام ... ما آن را دیده ایم، نه؟

Huffin'. - Yeah! A lot of huffing, a lot of er...

هافین. - آره! خفن زیاد، خیلی اه...

''move out of the way'', barging,

"از سر راه برو بیرون"، بار زدن،

this, that and the other. Bit of an argy-bargy.

این، آن و دیگری. کمی آرگی-برگی.

Oh, okay. - But yeah, that type of stuff.

اوه، باشه - اما آره، از این نوع چیزها.

Do you know what this person meant

آیا می دانید منظور این شخص

when they said the word 'argy-bargy'?

از گفتن کلمه "ارگی برگی" چه بوده است؟

barging, this, that and the  other. Bit of an argy-bargy.

بار زدن، این، آن و دیگری. کمی آرگی-برگی.

'Argy-bargy' is British slang for a quarrel,

"Argy-bargy" یک اصطلاح عامیانه انگلیسی برای نزاع،

argument or for a fight.

مشاجره یا دعوا است.

Now you would know this if you  became a member of Easy English

حالا اگر عضو Easy English شوید

and used our vocab helper.

و از راهنمای لغات ما استفاده کنید، این را می‌دانید.

Our vocab helper gives you  a list of the more extensive

راهنمای واژگان ما فهرستی از

British vocabulary used in the  episode and defines it for you.

واژگان انگلیسی گسترده‌تر مورد استفاده در قسمت را به شما می‌دهد و آن را برای شما تعریف می‌کند.

Now some of these words in the vocab list

اکنون برخی از این کلمات در فهرست واژگان در

are then put into our worksheets  to help you understand

کاربرگ‌های ما قرار داده می‌شوند تا به شما در درک

how to use these terms in the right context.

نحوه استفاده از این اصطلاحات در زمینه مناسب کمک کنند.

Click here, if you're interested  in becoming an Easy English member.

اگر می‌خواهید عضو Easy English شوید، اینجا را کلیک کنید .

There, you'll find all of the learning extras

در آنجا، همه موارد اضافی یادگیری را

for all of our episodes.

برای همه قسمت‌های ما پیدا خواهید کرد.

What would be the sort of, punishment,

if you were to jump the  queue? - Oh... - With Brits?

اگر بخواهید از صف بپرید چه نوع مجازاتی خواهد بود ؟ - اوه ... - با بریتانیا؟

Well, that would be to go back to the queue

خب، این یعنی برگشتن به صف

and wait half an hour. - But  would you sort of, reprimanded,

و نیم ساعت صبر کردن. - اما آیا فکر می‌کنید

if you were to do it, d'you think?

اگر بخواهید این کار را انجام دهید، مورد سرزنش قرار می‌گیرید؟

Yeah! - Would you really?  - Yeah. - I always kind of,

آره - آیا واقعا؟ - آره - من همیشه یک جوری، در

consider... - I do, if people jump the queue.

نظر بگیرم... - می کنم، اگر مردم از صف بپرند.

Oh, really? You call it out? - Yeah.

اوه، واقعا؟ صداش میکنی؟ - آره

That's quite direct, because us Brits typically,

این کاملاً مستقیم است، زیرا ما بریتانیایی ها

are quite passive aggressive, right? - True.

معمولاً کاملاً منفعل پرخاشگر هستیم، درست است؟ - درست است، واقعی.

That's true, yeah. - In my  mind, you'd hear a few tuts.

این درست است، بله. - در ذهن من، شما چند صدایی می شنوید.

Oh, you'd definitely hear some tuts.

اوه، مطمئناً چند صدایی را خواهید شنید.

And then, someone would have  the confidence to say something.

و سپس، کسی اعتماد به نفس لازم برای گفتن چیزی را داشته باشد.

And that's you? - Hmm... sometimes.

و این شما هستید؟ - هوم... گاهی.

Depends on my mood.

بستگی به روحیه من داره

There's a term; 'that's pants', right?

یک اصطلاح وجود دارد. "این شلوار است"، درست است؟

Yeah. - Yeah. - Yeah. - Right? - Yeah.

آره - آره - آره - درست؟ - آره

And people are not saying that's like, 'trousers'.

و مردم نمی گویند که شبیه "شلوار" است.

'That's pants', which kind of, would mean like...

"این شلوار است"، که به این معنی است...

It's rubbish.

این آشغال است.

I don't quite know why. - No.

من دقیقا نمی دانم چرا. - نه. فکر می کنم

Why pants are like, equivalent to...

چرا شلوار شبیه به ...

British humour, I think.

طنز بریتانیایی است.

It's just like pants; toilet humour.

درست مثل شلوار است. طنز توالت

that's the... - But would you say that?

همین... - اما آیا این را می گویی؟

Is that something that people could say,

آیا این چیزی است که مردم می توانند بگویند،

if they came into Britain and  like, something was rubbish?

اگر به بریتانیا بیایند و دوست داشته باشند، چیزی آشغال است؟

Yeah. - Yeah. - Yeah. - Like;  'that's pants'. - Yeah, probably.

آره - آره - آره - پسندیدن؛ "این شلوار است". - بله احتمالا.

I don't say it, but...

نمی گویم، اما

I probably would, why not?

... احتمالاً می خواهم، چرا که نه؟

Do you think there are no...

آیا فکر می‌کنید

that the rules kind of, change in London,

که قوانین در لندن به نوعی تغییر می‌کنند

the sort of cultural, unwritten  laws of British culture?

، نوعی از قوانین فرهنگی نانوشته فرهنگ بریتانیا؟

Well, if you... if you think  London, Paris, New York, etc.,

خوب، اگر فکر می‌کنید لندن، پاریس، نیویورک و غیره،

people walk fast, speak fast, have  no time to say hello or goodbye,

مردم تند راه می‌روند، تند صحبت می‌کنند ، زمانی برای سلام یا خداحافظی،

thank you, etc., to an extent. - Yeah.

تشکر و غیره تا حدی ندارند. - آره

So, it's... it's the price  of, in quotes, ''progress'',

بنابراین، این... قیمت «پیشرفت» است،

or is the sweet taste or accurate  rather taste of capitalism.

یا طعم شیرین یا دقیق‌تر مزه سرمایه‌داری است.

But let's say that, you've called up a lift

اما بیایید بگوییم که شما یک آسانسور را صدا کرده

and you're waiting with someone.

اید و با کسی منتظر هستید.

And then, you both... the  door opens and you both go,

و بعد، هر دوی شما... در باز می‌شود و هر دو می‌روید،

even though you've called it... called it,

حتی اگر به آن زنگ زده‌اید... آن را صدا کرده‌اید،

so maybe it's your turn to go in.

پس شاید نوبت شما باشد که وارد شوید.

You kind of... oh! kind of, clash.

شما به نوعی... اوه! نوعی برخورد

That's exact... a typical one, actually;

این دقیقاً... یک نمونه معمولی است.

that you'll actually... you call the lift,

که در واقع... به آسانسور زنگ می‌زنی،

you're waiting for it, the door opens and

منتظرش می‌مانی، در باز می‌شود و

someone's in front of you and you say; ''sorry''

یکی جلوی توست و می‌گویی؛ «متاسفم»

and really, it's not your place to say sorry,

و واقعاً جای شما نیست که بخواهید متاسفم

it's just... and it may  be, both of you said sorry.

، فقط... و ممکن است اینطور باشد، هر دوی شما ببخشید.

Yeah right, that's usually the  kind of, general scenario, right?

بله درست است، این معمولاً یک سناریوی کلی است، درست است؟

Both of you will probably say sorry. - Absolutely.

احتمالا هر دوی شما متاسفم. - کاملا.

But it's not generally, you're apologising,

اما به طور کلی اینطور نیست، شما عذرخواهی می کنید

or they're apologising, really? - No, in fact,

یا آنها عذرخواهی می کنند، واقعا؟ - نه، در واقع،

it comes out of you without you  realising that you've said it.

بدون اینکه متوجه شوید که آن را گفته اید، از شما بیرون می آید.

Yeah, so would you... would you say; don't just...

آره، شما هم همینطور... می گویید؛ نه فقط...

you don't have to use it as  a sort of, a guilt admission?

شما مجبور نیستید از آن به عنوان یک اعتراف به گناه استفاده کنید؟

No, I'd just say that ultimately,  it's a reflex of politeness.

نه، من فقط می‌توانم بگویم که در نهایت، این بازتابی از ادب است.

Aren't people in Britain insincere then,

آیا اگر مردم بریتانیا

if they're just constantly  walking around saying sorry?

دائماً در حال قدم زدن هستند و عذرخواهی می کنند، صادق نیستند؟

That's a good question.

این سوال خوبی است.

Maybe Brits are a little insincere, who knows?

شاید بریتانیایی ها کمی غیر صادق باشند، چه کسی می داند؟

I think it's just erm... yeah,

من فکر می کنم این فقط یک چیز است ... بله،

it's just a cultural, politeness thing.

این فقط یک چیز فرهنگی و ادب است.

We sometimes, can be overly polite.

ما گاهی اوقات می توانیم بیش از حد مودب باشیم.

Someone could bump into me and I would apologise.

ممکن است کسی با من برخورد کند و من عذرخواهی کنم.

I was gonna ask... - It's one  of those things, isn't it?

می خواستم بپرسم... - این یکی از آن چیزهاست، اینطور نیست؟

Are you a 'sorry' person?  - Oh, all the time, yeah.

آیا شما یک فرد "متاسفانه" هستید؟ - اوه، همیشه، آره.

I run around, apologising for things all the time,

من می دویدم و مدام برای چیزهایی عذرخواهی می کنم،

that probably... was not really my fault.

که احتمالا... واقعاً تقصیر من نبود.

And yeah, I probably wasn't actually sorry,

و بله، احتمالاً من واقعاً متأسف نبودم،

but anyway, it just slips out.

اما به هر حال، فقط از بین می رود.

Makes you think now that, didn't  Elton John have that song;

حالا باعث می شود فکر کنید، آیا التون جان آن آهنگ را نداشت.

'Sorry seems to be the hardest word'?

'متاسفم به نظر سخت ترین کلمه است'؟

It's kind of... - Maybe not here.

یه جورایی... - شاید اینجا نباشه.

It's, yeah... not at all, It's  a bit of a lie from Elton John.

بله... اصلاً، این یک دروغ از التون جان است.

'Cos it's probably the...  the easiest word you can say.

"زیرا این احتمالاً ...  ساده ترین کلمه ای است که می توانید بگویید.

Depends if you're sincere  or not though, doesn't it?

بستگی دارد که صادق باشید یا نه، اینطور نیست؟

I often find it a bit strange that you say that,

اغلب برای من کمی عجیب است که می گویید،

if you were to do it on the escalator,

اگر قرار بود این کار را روی پله برقی انجام دهید،

people would actually speak up.

مردم واقعاً صحبت می کنند.

D'you think that's the case? - Oh, yes.

به نظر شما اینطور است؟ - آه بله.

No yeah, definitely. - 'Cos us Brits,

نه بله قطعا - «از آنجایی که ما بریتانیایی‌ها

are known for being a little  bit like, passive aggressive.

به داشتن کمی شباهت، تهاجمی منفعل معروف هستیم.

Yeah. - But you'd actually,  verbally, hear someone kind of...

آره - اما در واقع، شفاهی، به نوعی می شنوید...

Oh yeah, no yeah, definitely.  But... - Shout at you or... moan?

اوه بله، نه بله، قطعا. اما... - سرت داد بزنم یا... ناله؟

I wouldn't say shout, I wouldn't say you know,

نمی‌گویم فریاد بزن، نمی‌گویم می‌دانی،

they go all out and start you know... you know,

آنها همه تلاش می‌کنند و شروع می‌کنند، می‌دانی... می‌دانی،

having a proper shout up.

داشتن یک فریاد مناسب.

But, without a doubt, they'd  say something passive like;

اما، بدون شک، آنها چیزی غیرفعال می‌گویند؛

''oh, stand on the right'',  or something like that.

«اوه، در سمت راست بایست»، یا چیزی شبیه به آن.

Or; ''just stay in my way,  then'', something sarcastic,

یا؛ "فقط سر راه من بمان، پس"، چیزی کنایه آمیز،

along those lines.

در همین راستا.

Do you enjoy queuing? - Er... - D'you  think it's a good cultural rule?

آیا از صف کشیدن لذت می برید؟ - آره... - فکر می کنی این قانون فرهنگی خوبی است؟

Yes. - And then, so then, what are your...

آره. - و بعد، پس پس، شما چی هستید...

what is your thought on things  like the bar and specifically,

فکر شما در مورد چیزهایی مثل بار و به طور خاص،

I'm always thinking of the London Underground.

من همیشه به متروی لندن فکر می کنم.

The London Underground. Well  yeah, queuing's not really

متروی لندن. خب آره، واقعاً صف کشیدن

come to force in the London Underground has it?

در متروی لندن اجباری نشده است؟

Because, London people are always in a rush,

زیرا مردم لندن همیشه عجله دارند

and therefore don't... don't have the politeness

و بنابراین نزاکت

to decide to queue.

را ندارند که در صف تصمیم بگیرند.

Because of that, it's just like a swarm, right?

به همین دلیل، درست مانند یک ازدحام است، درست است؟

Yes, that's just a swarm and it's like;

بله، این فقط یک ازدحام است و مانند آن است.

get on that train before it goes,

قبل از حرکت سوار آن قطار شوید،

even though there'll be one  in two minutes. - Exactly.

حتی اگر دو دقیقه دیگر یک قطار وجود داشته باشد. - دقیقا.

Yeah. - And so, on the sort of...

آره - و بنابراین، در یک نوع...

if there was like, a list of cultural rules,

اگر لیستی از قوانین فرهنگی وجود داشت،

how high does queueing fit or

صف بندی تا

how high does queueing sit on the English scale?

چه اندازه در مقیاس انگلیسی قرار دارد؟

Pretty high up, I mean it's the  first thing that came to mind.

خیلی بالا، منظورم این است که اولین چیزی است که به ذهنم خطور کرد.

So it's right up there for me. - Brilliant.

بنابراین برای من درست است. - درخشان

Thanks for watching this week's episode.

ممنون که قسمت این هفته را تماشا کردید.

Let us know in the comments below;

در قسمت نظرات پایین ما را آگاه کنید؛

the biggest 'not to do' that you know in the UK.

بزرگترین "نباید" که در بریتانیا می دانید.

And we'll see next week,  

و هفته آینده،

te-ra.

te-ra را خواهیم دید.