What Do You Do For a Job / Living? | Easy English 80

Hello, welcome to Easy English.

سلام، به Easy English خوش آمدید.

So today, I want to find out what  the people of Brighton do for a job,

بنابراین امروز، می‌خواهم بدانم مردم برایتون برای یک شغل چه کار می‌کنند،

how they got the job and what  they enjoy about the job,

چگونه آن شغل را پیدا کرده‌اند و از چه چیزی در این شغل لذت می‌برند،

let's go.

بیایید برویم.

What do you do for a job? - So I work  at ''Sainsbury's''. Er… technically,

برای یک شغل چه کار می کنید؟ - پس من در "Sainsbury's" کار می کنم. از نظر فنی،

well technically, the role I do  is called a training assistant.

خوب از نظر فنی، نقشی که من انجام می‌دهم دستیار آموزشی نامیده می‌شود.

But essentially, what I  call it is stacking shelves.

اما اساساً، آنچه من آن را می‌نامم، چیدن قفسه‌ها است.

So I’m basically on the shop floor like,

بنابراین، من اساساً در طبقه مغازه هستم، مثل اینکه

unloading all of the morning’s  delivery er… that’s come in,

تمام وسایل تحویل صبح را تخلیه می‌کنم... که وارد شده است،

just sticking that on the  shelves and I work across like,

فقط آن را روی قفسه‌ها می‌چسبانم و مانند

the fresh departments, so  kind of, your milk, your veg,

بخش‌های تازه کار می‌کنم، بنابراین شیر شما، سبزیجات شما، یا.

er… some meats, some yoghurts  and cream and stuff like that.

… مقداری گوشت، مقداری ماست و خامه و مواردی از این قبیل.

And basically, make sure that all  gets out, whilst also like, helping

و اساساً، مطمئن شوید که همه از مشتریان خارج می‌شوند، در حالی که دوست دارند،

any customers that come in. – Sure. What do  you do for a job? – Okay, well I'm retired,

به مشتریانی که وارد می‌شوند کمک می‌کنند. - مطمئنا. برای یک شغل چه کار می‌کنید؟ – بسیار خب، من بازنشسته هستم،

but I used to work for the  tax office; HMRC in Brighton.

اما قبلاً برای اداره مالیات کار می کردم. HMRC در برایتون

Um… I retired a few years… few… three or  four years ago. What do you do for a job?

اوم... من چند سالی بازنشسته شدم... چند... سه یا چهار سال پیش. برای یک شغل چه کار می کنید؟

Okay, erm… so I work in the  music industry, predominantly.

خوب، اوه… بنابراین من عمدتاً در صنعت موسیقی کار می‌کنم .

So I work as a band manager, promoter,

بنابراین من به عنوان مدیر گروه، مروج، و

er… events manager I guess you can kind of call it

... مدیر رویدادها کار می‌کنم، حدس می‌زنم که شما می‌توانید به نوعی آن را صدا کنید

and also a production manager, based in Cardiff.

و همچنین مدیر تولید، مستقر در کاردیف.

So I do er… various different  tasks, from doing accounts,

بنابراین من… کارهای مختلف مختلف را انجام می‌دهم، از انجام حساب‌ها،

doing offers and doing a bit of  promotion and marketing, er… all of,

انجام پیشنهادات و انجام کمی تبلیغات و بازاریابی، و... همه، به

kind of, various different elements  of… of working in music I guess.

نوعی، عناصر مختلف… فکر می‌کنم کار در موسیقی.

Wow, you’re like a one-man-band, no pun…

وای، شما مثل یک گروه تک نفره هستید، بدون جناس...

no pun intended, yeah, yeah.  A one-man-band for bands.

بدون جناس، آره، آره. یک گروه تک نفره برای گروه ها.

But I also do a bit of tour  management and then… yeah,

اما کمی مدیریت تور را نیز انجام می‌دهم و سپس… بله،

I also do a bit of photography as well.

کمی عکاسی نیز انجام می‌دهم.

So, that’s why I'm out here  in Brighton, or near Brighton,

بنابراین، به همین دلیل است که من اینجا در برایتون یا در نزدیکی برایتون هستم، و

doing… doing a bit of photography,  for as a bit of, kind of,

مشغول انجام ... کمی عکاسی ، به عنوان

a hobby, a bit of a trip away and I just thought,

یک سرگرمی، یک کمی سفر دور هستم و فقط فکر می کردم،

while I'm over this way, bring  my camera and kind of, yeah,

در حالی که من از این طریق، دوربین من را بیاورید

do bit of snaps. But I also,  do as a part of my job,

و کمی عکس بگیرید. اما من به عنوان بخشی از کارم انجام می‌دهم

is a bit of promotional and…  and portrait photography

، کمی عکاسی تبلیغاتی و... و عکاسی پرتره

and a bit of street photography  as well, so kind of like,

و کمی عکاسی خیابانی است، خیلی شبیه،

yeah, all various different elements  kind of, mixed together so…   

بله، همه عناصر مختلف به‌گونه‌ای با هم ترکیب شده‌اند تا…

Can you tell me; what do you do for a job?

می‌توانم به من بگو؛ شما برای یک شغل چه کار می کنید؟

I'm an estate agent in Hertfordshire.

من یک مشاور املاک در هرتفوردشایر هستم.

Okay. And, for those who  might not know what that is,

باشه. و، برای کسانی که ممکن است ندانند این چیست

could you describe what your job entails?

، می‌توانید شرح دهید که شغلتان چه چیزی را در پی دارد؟

Er… yeah, I actually work the  land a new house department,

بله… بله، من در واقع روی زمین یک بخش خانه جدید

so I take on er… big plots of land with… say,

کار می‌کنم، بنابراین، زمین‌های بزرگی را با… مثلاً،

a house with a plot of land to the side and help

خانه‌ای با یک قطعه زمین در کنارش می‌گیرم و به

people get planning on it, so  they (can) put another house

مردم کمک می‌کنم برای آن برنامه‌ریزی کنند، بنابراین می‌توانند ) خانه دیگری را

on the side and then they… I  help them sell it and hopefully,

در کناری گذاشتند و سپس آنها… من به آنها کمک می‌کنم آن را بفروشند و امیدوارم،

they move on and well… they… they… they… they…

آنها ادامه دهند و خوب… آنها… آنها… آنها… آنها…

Their dreams come true,  hopefully. I’m a dream maker,

رویاهایشان به حقیقت می‌پیوندد، امیدوارم. من یک رویاساز هستم

there you go. – Oh, wow! Would you be  able to tell me what you do for a job?

، شما بروید. - اوه وای! آیا می‌توانید به من بگویید برای یک شغل چه کار می‌کنید؟

Yep, so I work in employment support.

بله، بنابراین من در بخش پشتیبانی اشتغال کار می کنم.

Okay, and what er… what is  that, what does that entailed?

بسیار خوب، و ... آن چیست ، چه چیزی را شامل می شود؟

Erm… just helping people, no matter  how long they've been unemployed.

خب... فقط به مردم کمک می‌کنیم، مهم نیست که چقدر بیکار بوده‌اند.

Erm… Find work or a course  that suits them really.   

خب... کار یا دوره ای را پیدا کنید که واقعاً مناسب آنها باشد.

What do you do for a job? - I am an  urgent carer with ''Coastal Care''.

برای یک شغل چه کار می کنید؟ - من یک مراقب فوری با "مراقبت از ساحل" هستم.

An urgent carer for ''Coastal Care''.

یک مراقب فوری برای "مراقبت های ساحلی".

And can you describe what that  job entails? - So basically,

و آیا می‌توانید توضیح دهید که آن شغل شامل چه چیزی است؟ - بنابراین اساساً،

as far as I know, when people go in to hospital

تا آنجا که من می دانم، وقتی مردم به بیمارستان

they generally come out with a care package.

می روند، معمولاً با یک بسته مراقبت بیرون می آیند.

So those that go to… back to  their homes and don't have

بنابراین کسانی که به… به خانه‌هایشان برمی‌گردند و کسی را ندارند

anyone to help them recover  from a… an injury or something,

که به آنها کمک کند پس از یک… جراحت یا چیزی دیگر بهبود یابند،

then they'll come out with a care  package which is part of what we do.

سپس با یک بسته مراقبتی بیرون خواهند آمد که بخشی از کاری است که ما انجام می‌دهیم.

So, as urgent care, we’re a  temporary service. – Yeah.

بنابراین، به عنوان مراقبت فوری، ما یک سرویس موقت هستیم. - آره

So, it's generally, like  between six to eight weeks

بنابراین، معمولاً بین شش تا هشت هفته است

that you are entitled to care and then from there,

که شما حق مراقبت دارید و سپس از آنجا

you move on to a permanent  care company where they come in

به یک شرکت مراقبت دائمی می‌روید، جایی که آنها

for longer periods and help with  shopping and… stuff like that.

برای دوره‌های طولانی‌تری وارد می‌شوند و در خرید و ... مواردی از این قبیل کمک می‌کنند.

I see, som… like a… almost  like a rehabilitation thing?

من می بینم، برخی ... مانند یک ... تقریباً مانند یک چیز توانبخشی هستند؟

Yeah so, urgent care, I mean, like our…

بله، مراقبت فوری، منظورم این است، مانند ما...

probably our longest call is about thirty minutes.

احتمالا طولانی ترین تماس ما حدود سی دقیقه است.

So, anything between ten,  fifteen, twenty, thirty minutes.

بنابراین، هر چیزی بین ده، پانزده، بیست، سی دقیقه.

So it's just going in, making  sure that people have help

بنابراین فقط باید وارد شوید و مطمئن شوید که مردم

with a wash or that they've eaten, you know,

برای شستشو کمک دارند یا غذا خورده‌اند، فکر

just general looking after people  I suppose. How did you get into  

می‌کنم فقط به طور کلی از مردم مراقبت می‌کنند. چگونه وارد

the band's management side of things?

بخش مدیریتی گروه شدید؟

So I studied music technology in Cardiff, in erm…

بنابراین من در کاردیف، در دانشگاه ولز جنوبی، فناوری موسیقی را مطالعه کردم

the university south Wales.  And then, I was… my sort of,

. و سپس، من…

ideal job at the time would have been erm…

شغل ایده‌آل من در آن زمان بود…

a studio producer or studio  engineer. But I knew, like by, just…

یک تهیه‌کننده استودیو یا مهندس استودیو. اما من می‌دانستم، مثلاً...

by doing the course and getting  to know kind of, the industry.

با گذراندن دوره آموزشی و آشنایی با صنعت.

And there's a lot of le… a lot less studios,

و بسیاری از استودیوهای بسیار کمتری وجود دارد،

because a lot of people doing it  DIY and recording at home and…

زیرا بسیاری از مردم این کار را انجام می‌دهند و در خانه ضبط می‌کنند و...

so I thought; right, okay and then I  started doing a bit more promotion;

بنابراین من فکر کردم. درست است، بسیار خوب و سپس من شروع به تبلیغ بیشتر کردم.

so I started promoting my own  in the third year of university,

بنابراین در سال سوم دانشگاه،

in a venue in Cardiff. So it  was just a Monday… Monday night,

در یکی از مکان‌هایی در کاردیف، شروع به تبلیغ خودم کردم. بنابراین، فقط یک دوشنبه بود... دوشنبه شب،

student night, in a venue called  ''The Globe'' and I was erm… yeah,

شب دانشجویی، در مکانی به نام «The Globe» و من واقعاً… بله،

promoting once every week  there with a few of my friends

هر هفته یک بار تبلیغ می‌کردم آنجا با چند نفر از دوستانم

who were doing the studio  sort of, engineer… the sorry,

که در استودیو کار می‌کردند ، مهندس. ... با عرض پوزش

the eng… front of house engineering  and also doing the design work

، مهندسی خانه... و همچنین انجام کار طراحی

for the posters, so it's kind  of, part of… part of the course,

برای پوسترها، بنابراین به نوعی بخشی از... بخشی از دوره است،

we kind of, did that as like a  extra curricular sort of, stuff.

ما به نوعی این کار را به عنوان یک نوع برنامه اضافی انجام دادیم.

And yeah, and so through that,  I just got to know bands and er…

و بله، و از این طریق، من تازه با گروه ها و ...

by promoting them and one of  them, who was actually worki…

با تبلیغ آنها و یکی از آنها، که در واقع کار

I was studying with at the time, he was like;

می کرد، آشنا شدم.

''Oh, you’ve put us on a few times,  you fancy like, managing us?''

«اوه، چند بار ما را سر کار گذاشتی، دوست داری مدیریت ما را انجام دهی؟»

And I was like; ''um OK.'' Never  really thought about management,

و من اینطور بودم؛ "اووم باشه." هیچوقت به مدیریت فکر نکردم،

but then I was like, okay, yeah, why not.

اما بعد از آن فکر کردم، خوب، آره، چرا که نه.

So, it was a band called ''Denuo''  who are originally from North Wales,

بنابراین، این گروهی به نام "Denuo" بود که اصالتاً اهل شمال ولز هستند،

which is where I was brought  up. And Tom from de ''Denuo''

جایی که من در آنجا بزرگ شدم. و تام از Denuo

said it was you know, we could kind of,

گفت که می‌دانی، ما می‌توانستیم

work together and I started  just on a casual basis,

با هم کار کنیم و من به‌صورت معمولی شروع به

booking some shows for them erm… and  then started arranging things like,

رزرو کردم و چند برنامه را برای آنها رزرو کردم... و سپس شروع کردم به ترتیب دادن چیزهایی مانند،

you know, merchandise and trying to  sort of, set up record label like,

می‌دانید، کالا و تلاش برای مرتب کردن، راه‌اندازی برچسب‌های ضبط مانند،

you know, links with record labels  and agents and stuff like that.

می‌دانید، پیوندهایی با برچسب‌های ضبط و عوامل و مواردی از این قبیل.

And booking some shows for them and  just, sort of, different elements

و رزرو چند نمایش برای آنها و فقط، به نوعی، عناصر

of it. But erm… yeah, that's  really how I got into it.   

مختلف آن. اما خب... بله، این واقعاً چگونه وارد آن شدم.

Is this job something that you  had in mind that you might do,

آیا این شغل چیزی است که در ذهن داشتید که ممکن

or did you fall into it? –  No, I went to two colleges,

است انجام دهید یا در آن افتادید؟ - نه، من به دو کالج رفتم،

got asked to leave one,  carried on with the second one.

از من خواستند یکی را ترک کنم ، به کالج دوم ادامه دادم.

I never get thrown out of anywhere,  I always get asked to leave.

من هرگز از جایی پرت نمی شوم، همیشه از من خواسته می شود که بروم.

And I did a building degree,  construction degree, went on from there,

و من مدرک ساختمانی گرفتم، مدرک ساخت و ساز، از آنجا ادامه دادم

worked for… work for a  family firm of construction.

، برای… کار برای یک شرکت خانوادگی ساختمانی کار کردم.

And, seven years did labouring  for seven years; enjoyed it,

و هفت سال به مدت هفت سال کار کرد. از آن لذت بردم،

got made redundant in ninety-one,  carried… and then went straight to…

در نود و یک بیکار شدم، حمل کردم... و سپس مستقیم به سمت...

I walked down the town to… in  local town and said to the guy;

رفتم پایین شهر تا... در شهر محلی و به آن مرد گفتم;

''I want a job'' and he said;  ''I haven’t got any''. So I said;

"من کار می خواهم" و او گفت; ''من هیچی ندارم''. پس گفتم؛

''Well I’ll come and work for  nothing'' so, started from there,

"خب من می آیم و برای هیچ کار نمی کنم" بنابراین، از آنجا شروع شد

that's thirty years ago. Oh  well, thirty-one years ago now.

، سی سال پیش. اوه، سی و یک سال پیش اکنون.

Oh wow! And so, I guess there’s  some job enjoyment then,

اوه وای! و بنابراین، من حدس می‌زنم که در آن زمان،

if you've been doing this… - No,  for the first twenty years yes,

اگر این کار را انجام می‌دادید، لذت شغلی وجود دارد... - نه، برای بیست سال اول بله،

for the last ten no. – No? -  Absolutely none whatsoever.

برای ده سال گذشته نه. - نه؟ - مطلقاً هیچ.

People are far more needy;

مردم به مراتب نیازمندترند.

the general public tend to be far more needy now

عموم مردم در حال حاضر بسیار

than they ever were twenty years ago.

بیشتر از بیست سال پیش نیازمند هستند.

I did… no, I've done it for the last ten years.

انجام دادم... نه، در ده سال گذشته این کار را انجام داده ام.

It kinda has changed, but it's different.

یه جورایی تغییر کرده ولی فرق میکنه

And what’s your theory on this change?

و نظریه شما در مورد این تغییر چیست؟

Just, I think it's… it's the  media, as in social media.

فقط، من فکر می‌کنم این رسانه است، مانند رسانه‌های اجتماعی.

Ah! They’ve seen their dream  home and they wanna get it.

آه! آنها خانه رویایی خود را دیده‌اند و می‌خواهند به آن برسند.

Well, they ask questions, lots  of lots of que... dare I say it,

خب، آنها سؤال می‌پرسند، سؤالات زیادی می‌پرسند... به جرأت می‌توانم بگویم،

ask lots and lots of lots of questions,

سؤالات زیادی می‌پرسند،

but they ask lots and lots of questions.

اما سؤالات زیادی می‌پرسند.

And, if you don't give them  the answer immediately,

و اگر فوراً به آنها پاسخ ندهید،

whereas twenty years ago, sort of,

در حالی که بیست سال پیش، یک جورهایی،

ten to thirty years ago you had  to put an advert in the paper,

ده تا سی سال پیش مجبور بودید آگهی را در روزنامه قرار دهید،

it was very much a very, sort  of, sedate way of doing it.

این یک روش بسیار، نوعی، آرام بخش بود. آی تی.

Whereas now, it's a lot more. It's…

در حالی که اکنون، بسیار بیشتر است. این…

if you're not there  twenty-four-seven, you get your…

اگر شما آنجا نباشید بیست و چهار و هفت، متوجه

your derriere kicked. - I understand now.   is this something which you sort of,

می‌شوید… - من الان فهمیدم. آیا این چیزی است که شما به

wanted to go into or did you sort  of, fall into it by accident?

نوعی می خواهید وارد آن شوید یا به طور تصادفی در آن افتادید؟

Erm… a bit of both really. – Yeah?

ارم… کمی از هر دو واقعا. - آره؟

Most of my work experience has being like,

بیشتر تجربه کاری من این است که

turning my experiences around.

تجربیاتم را تغییر داده است.

So, I was receiving some help from  a few employment support advisors

بنابراین، قبلاً از چند مشاور پشتیبانی شغلی کمک دریافت

before and then I just ended up becoming one.

می‌کردم و سپس به یکی از آنها تبدیل شدم.

So my… my coach sent me the job and  then… now I'm one of them. - Wow.   

بنابراین... مربی من کار را برای من فرستاد و سپس... حالا من یکی از آنها هستم. - وای.

How did you get this job? Did you…  Oh, I’ve been… I was there for years.

چطور این کار را بدست آوردی؟ آیا شما… اوه، من بودم… سالها آنجا بودم.

I… I applied, originally  applied back in the eighties;

من… درخواست دادم، در ابتدا در دهه هشتاد درخواست دادم.

I need… I wanted to I move  out of London and… you know,

من نیاز دارم... می‌خواستم از لندن نقل مکان کنم و... می‌دانید،

they were recruiting and I just ended up there.

آنها در حال استخدام بودند و من همین الان به آنجا رسیدم.

So it wa… It was a means to get out?

پس آن را ... این وسیله ای برای خارج شدن بود؟

It was a means to get out of London. With your  job, what are… what are the perks, you’d say?

این وسیله ای برای خروج از لندن بود. در مورد شغل شما، چه چیزهایی وجود دارد ...، شما می گویید چه مزیت هایی دارد؟

Erm… staff discount is probably one,

خب… تخفیف کارکنان احتمالاً یکی است که

constantly surrounded by food as well; quite nice.

دائماً با غذا نیز احاطه شده است. بسیار عالی.

The people I work with are  really nice as well and like,

افرادی که با آنها کار می‌کنم واقعاً خوب هستند و دوست دارند،

sometimes if a customer has like recommended you,

گاهی اوقات اگر یک مشتری به شما توصیه کرده باشد،

or you've done something that's  like, a bit beyond your job,

یا کاری انجام داده باشید که کمی فراتر از

you get like, a ten pound  voucher to spend across like,

کارتان است، یک کوپن ده پوندی دریافت می‌کنید ،

stores that are linked to  ''Sainsbury's'' – Oh really?

فروشگاه‌هایی که به ''Sainsbury's'' مرتبط هستند - اوه واقعا؟

So yeah, that's quite nice to have that like,

بنابراین بله، داشتن چنین چیزی بسیار خوب است،

incentive to work towards something like that.

انگیزه ای برای تلاش برای چنین چیزی.

And maybe like,  

و شاید مانند

be a bit kinder than you would usually. Okay,  erm… definitely working with amazing artists

،   کمی مهربانتر از همیشه باشید. بسیار خوب، … قطعاً با هنرمندان شگفت‌انگیز کار می‌کنید

and hearing new material and new tracks.

و مطالب جدید و آهنگ‌های جدید را می‌شنوید.

Er… so obviously, you hear it first  hand, so they send me over stuff.

خب… واضح است که شما آن را از اول می‌شنوید ، بنابراین برای من چیزهایی می‌فرستند.

Er… like, so ''Ailsa Tully'';  she's just got a release out,

خوب… مانند، پس ''آیلسا تولی''; او تا

in a couple of week’s time and she’ll like,

چند هفته دیگر یک نسخه منتشر شده است و او دوست دارد،

send me the stuff over and then I sort of,

مطالب را برای من بفرستد و سپس من

listen to it and maybe give some feedback.

به آن گوش دهم و شاید بازخوردی بدهم.

But, I kind of leave it to the  artist because they're the ones…

اما، من به نوعی آن را به هنرمند می سپارم، زیرا آنها همان کسانی هستند که ...

they’re the experts, obviously.  And they’re the ones who…

آنها متخصص هستند، بدیهی است. و آنها کسانی هستند که...

whose material it is, so I don't  try to get too involved with that,

مطالب آنهاست، بنابراین من سعی نمی کنم زیاد با آن درگیر

but I can give my feedback and  listen. But that's… you know,

شوم، اما می توانم بازخورد خود را ارائه دهم و گوش کنم. اما این… می دانید،

that's the beauty of it, is kind  of, I love listening to new music.

زیبایی آن همین است، به نوعی، من عاشق گوش دادن به موسیقی جدید هستم.

So having that first hand you know,

بنابراین با داشتن آن دست اول می دانید،

when an artist sends you a new  track and your like, my God,

وقتی یک هنرمند برای شما یک آهنگ جدید و مانند شما می فرستد، خدای من،

this is amazing, I love this, you  can just go like, this is like,

این فوق العاده است، من این را دوست دارم، شما فقط می توانید مانند

your first pers… the first person  to hear this outside of their like,

اولین نفر شما ... اولین کسی که می شنوید این خارج از

little bubble which is quite cool.  Um… Touring is amazing as well,

حباب کوچک آنهاست که بسیار باحال است. اوم… تور نیز شگفت‌انگیز است،

so I've done a lot of touring  of the UK but also Europe.

بنابراین من تورهای زیادی در بریتانیا و همچنین اروپا انجام داده‌ام.

And been lucky to kind of, go to  amazing festivals like ''Glastonbury''

و خوش شانس بودم که از طریق کار کردن با نوازندگان و هنرمندانی که دوست دارم و دوستشان دارم، به جشنواره‌های شگفت‌انگیزی مانند «گلاستونبری»

and ''The Great Escape'' and  ''Liverpool Sound City'',

و «فرار بزرگ» و «شهر صدای لیورپول» بروید.

through working with musicians and  artists that I er… I love and adore,

so it's kind of really, that's the best bit,

به نوعی واقعاً، این بهترین کار است،

hanging out with your mates.  Does sound very glamorous,

معاشرت با همسرتان. خیلی جذاب به نظر می‌رسد،

but when you have to drive to the…  the most, craziest drive I think,

اما وقتی مجبورید به سمت …  دیوانه‌کننده‌ترین رانندگی بروید، فکر می‌کنم،

well I've done a couple of crazy  drives, but the most, craziest I think,

خوب، من چند رانندگی دیوانه‌وار انجام داده‌ام ، اما فکر می‌کنم احمقانه‌ترین،

was doing one night in Paris with  a bank called ''Boy Azooga'' who,

این بود که یک شب در پاریس با یک بانک انجام دادم. به نام "پسر آزوگا" که

again are friends of mine, who  I’ve worked with for a few years;

باز هم دوستان من هستند که چند سالی با آنها کار کرده ام.

we drove from overnight from  Paris to do showcases in Brighton

ما یک شبه از پاریس رانندگی کردیم تا

in ''The Great Escape''. And, they did like,

در «فرار بزرگ» در برایتون ویترین کنیم. و، آن‌ها دوست داشتند،

five or six showcases the next day  and we were like, we got there at…

پنج یا شش ویترین روز بعد و ما مثل این بودیم، ساعت به آنجا رسیدیم...

I think it was like, five o'clock in the morning,

فکر می‌کنم ساعت پنج صبح بود،

after driving overnight, got  there, we had to do obviously,

بعد از رانندگی یک شبه، به آنجا رسیدیم، واضح است که باید انجام می‌دادیم،

''Eurotunnel'' and all that  and by the time we got there,

«یوروتونل» و همه آن‌ها و زمانی که به آنجا رسیدیم

had about two or three hours’  kip, had to be up again and then,

، حدود دو یا سه ساعت کار داشت ، باید دوباره بلند می‌شد و بعد،

I was driving around the  various different setups in…

من در حال رانندگی در اطراف تنظیمات مختلف در ...

in Brighton and it was just  like, it was… it was… you know,

در برایتون بودم و دقیقاً شبیه  بود. ، این بود ... بود ... می دانید،

organised chaos but I loved it. I didn’t get any…

هرج و مرج سازماندهی شد اما من آن را دوست داشتم. من

like, hardly any sleep, ‘cos you kind of,

هیچی نخوابیدم... مثل، به سختی خوابیدم، «چون به نوعی،

once you settle down down  you’re still buzzing. But…

وقتی آرام گرفتی، هنوز وزوز می کنی. اما…

that sounds great; living in the  madness is just fun, I think.

عالی به نظر می رسد. فکر می کنم زندگی در دیوانگی فقط سرگرم کننده است.

Yeah, totally. When I said that would  be what is your job, you er… you…

بله، کاملا. وقتی گفتم این شغل شماست، شما... شما...

I feel that you, almost don't  want to do the interview then.

احساس می‌کنم که تقریباً نمی‌خواهید مصاحبه را انجام دهید.

Absolutely. Everyone hates estate agents.

کاملا. همه از مشاورین املاک متنفرند.

Okay and this is like, a cliché right?

خوب و این یک کلیشه است درست است؟

We're just one up from tax inspectors.

ما فقط یک نفر از بازرسان مالیاتی فاصله داریم.

You’re not a tax inspector as  well are you? No, I hope not.

شما هم بازرس مالیاتی نیستید؟ نه امیدوارم نه

I’m yet to interview one. But why is that?

من هنوز با یکی مصاحبه نمی کنم. اما چرا اینطور است؟

I understand tax inspectors right.

من بازرسان مالیاتی را درست درک می کنم.

Because you have to give your money away to them,

زیرا شما باید پول خود را به آنها بدهید،

but what is the problem or the  cliché behind the issue of…

اما مشکل یا کلیشه ای که پشت این موضوع وجود دارد چیست...

How old are the kids you're  doing this for? Are they young?

بچه هایی که برای آنها این کار را انجام می دهید چند ساله هستند؟ آیا آنها جوان هستند؟

It’s not specifically for kids, it  could be for anyone learning English.

این مخصوص بچه‌ها نیست، می‌تواند برای هر کسی که انگلیسی می‌آموزد باشد.

Oh okay, what age from? Are they older?

اوه خوب از چه سنی؟ آنها بزرگتر هستند؟

Anyone can watch… anyone can watch it.

هر کسی می تواند تماشا کند ... هر کسی می تواند آن را تماشا کند.

Okay, I was going to use  an expletive, then I won’t.

بسیار خوب، می‌خواستم از یک لفظ لفظی استفاده کنم، پس نمی‌خواهم.

No do, I can bleep! - Estate agents aren’t…

نه، من می توانم بلیپ کنم! - کارگزاران املاک و مستغلات نیستند...

they’re vilified and for a very good reason.

آنها توهین می شوند و دلیل بسیار خوبی دارند.

They’re… they’re normally they…  well they’re just basically liars.

آنها ... آنها معمولاً آنها هستند ... خوب آنها اساساً دروغگو هستند.

That's… that's what they are, virtually  every single one I've ever met,

این همان چیزی است که آنها هستند، تقریباً هر فردی که تا به حال دیده‌ام،

apart from the ones I work with,  are liars. They embellish the truth;

جدا از آنهایی که با آنها کار می‌کنم، دروغگو هستند. آنها حقیقت را زینت می دهند;

they’d sell something they  don't actually own to people

آن‌ها چیزی را که واقعاً مالک آن نیستند، به

who don't really want it, to realise a dream

افرادی که واقعاً آن را نمی‌خواهند می‌فروشند تا رویایی

they're ever going to be paying  for the next thirty years.

را که قرار است برای سی سال آینده پرداخت کنند، محقق کنند.

And unfortunately, we’re all on that treadmill.

و متأسفانه، همه ما روی آن تردمیل هستیم.

And can I ask the final, final question?

و آیا می توانم آخرین و آخرین سوال را بپرسم؟

Is it true the whole rumour about you know, like,

آیا تمام شایعه در مورد شما درست است، مثلاً

when you go for a viewing;  estate agents will time it,

وقتی برای تماشا می روید؟ آژانس‌های املاک آن را زمان‌بندی می‌کنند،

just before or after the… like,  the plane has done the fly-by,

درست قبل یا بعد از... مثلاً ،  هواپیما پرواز کرده است

the train has… - Oh yeah,  yeah. We had one in… local,

، قطار انجام داده است... - اوه بله، آره. ما یکی در… محلی

I was gonna give my address anyway.

داشتیم، به هر حال قرار بود آدرسم را بدهم.

Locally to where I live and it…

به طور محلی به جایی که من زندگی می کنم و آن ...

the train line ran right down the back of it.

خط قطار درست از پشت آن می گذشت.

And as we went down the guy  shouted over the top of the trains;

و همانطور که پایین می رفتیم، مرد بالای قطار فریاد زد؛

''they're not very noisy are they!''

«اونا خیلی پر سر و صدا نیستند!»

Thanks for watching the week's episode,

از تماشای اپیزود هفته متشکریم،

let me know what you do for  a job and what the perks are

به من اطلاع دهید که برای یک شغل چه کار می کنید و مزایای آن

and we'll see you next week, bye.

چیست و هفته آینده شما را می بینیم، خداحافظ.