How fluent are you in English?

Hey, E, how you doing?

هی، ای، حالت چطوره؟

Actually, E, that's a good question.

در واقع، E، این سوال خوبی است.

Hi.

سلام.

James from engVid.

جیمز از engVid.

You see, some of you guys have been with me for a few years, some of you have been just

ببینید، برخی از شما چند سالی است که با من بوده‌اید ، برخی از شما به

recent additions to engVid or my channel, and I think it's a really good question to

تازگی به engVid یا کانال من اضافه شده‌اید، و فکر می‌کنم این سوال واقعاً خوبی است که

ask because a lot of times we're studying and we don't know what we're really doing,

بپرسید زیرا ما در بسیاری از مواقع در حال مطالعه هستیم و ما نمی دانیم واقعاً داریم چه کار می کنیم،

right?

درست است؟

So, let's get a little comfortable.

پس بیایید کمی راحت باشیم.

I'm going to give you a quiz about fluency.

من قصد دارم یک مسابقه در مورد تسلط به شما ارائه دهم.

It's a little quiz, and what I'd like you to do, if you have them available, get a pen

این یک مسابقه کوچک است، و کاری که من از شما می خواهم انجام دهید، اگر آنها را در دسترس دارید، یک قلم

and paper because you might want to score this quiz down.

و کاغذ تهیه کنید زیرا ممکن است بخواهید این مسابقه را نمره دهید.

If you don't, don't worry about it.

اگر این کار را نکردید، نگران آن نباشید.

Just keep in mind what numbers apply to you.

فقط به خاطر داشته باشید که چه اعدادی برای شما اعمال می شود.

In this quiz, it's not scientific.

در این مسابقه، علمی نیست.

I'm not going to say you do this.

من نمی خواهم بگویم شما این کار را می کنید.

You can run to Harvard, "I'm an advanced student", but it's going to give you a general idea

شما می توانید به هاروارد بدوید، "من یک دانشجوی پیشرفته هستم"، اما این به شما یک ایده کلی

of what ballpark you're playing in, so you will know what to kind of expect as you continue

از اینکه در چه پارکی بازی می کنید، می دهد، بنابراین می دانید که

in your English journey, or maybe you might be a little surprised and realize you have

در ادامه سفر انگلیسی خود چه انتظاری دارید. یا شاید کمی تعجب کنید و متوجه شوید

a bit of work to do.

که کمی کار دارید.

Either way, it's good news for you, right?

در هر صورت ، خبر خوبی برای شماست، درست است؟

If you've got work to do, you know you can move up, and it's not for no reason that you're

اگر کاری برای انجام دادن دارید، می دانید که می توانید به سمت بالا حرکت کنید، و بی دلیل نیست که

working.

کار می کنید.

And if you're higher than you thought, great.

و اگر بالاتر از چیزی هستید که فکر می کردید، عالی است.

All your work is paid off.

تمام کار شما بازدهی دارد.

So, let's go to the board.

بنابراین، بیایید به هیئت مدیره برویم.

Let's go through the quiz.

بیایید امتحان را مرور کنیم.

I know, usually I do quizzes at the end, right?

می‌دانم، معمولاً در پایان آزمون‌ها را انجام می‌دهم، درست است؟

Because this is a fluency thing, there's no point in having a quiz at the end.

از آنجایی که این یک چیز روانی است، هیچ فایده ای برای داشتن یک مسابقه در پایان وجود ندارد.

What you want to really know is where are you right now, right?

چیزی که واقعاً می خواهید بدانید این است که در حال حاضر کجا هستید، درست است؟

So, let's do that, and afterwards we'll go through what you can expect, right?

بنابراین، بیایید این کار را انجام دهیم، و پس از آن، آنچه را که می‌توانید انتظار داشته باشید، انجام خواهیم داد، درست است؟

So, why are we doing this?

پس چرا این کار را می کنیم؟

We know what we're doing.

ما می دانیم که داریم چه کار می کنیم.

Why?

چرا؟

Because sometimes it's great to see the future, see where you're going, and see what's going

زیرا گاهی اوقات دیدن آینده، دیدن اینکه به کجا می روید، و ببینید چه چیزی قرار است

to come to you that's going to make you really happy that you've taken the time and energy

به سراغتان بیاید که واقعاً شما را خوشحال می کند که

to put into what you're doing, right?

برای کاری که انجام می دهید وقت و انرژی صرف کرده اید، عالی است، درست است. ?

Now, when and where are you going to use this?

حالا کی و کجا قراره از این استفاده کنی؟

We want you to start using it when you have conversations or you consume media, that you

ما از شما می‌خواهیم زمانی که مکالمه دارید یا از رسانه استفاده می‌کنید، استفاده از آن را شروع کنید،

take these hints, keep them in your mind, and realize these are things you're going

این نکات را در نظر بگیرید، آنها را در ذهن خود نگه دارید و متوجه شوید که اینها چیزهایی هستند

to have to work on, or areas you can use to improve.

که باید روی آنها کار کنید، یا زمینه‌هایی هستند که می‌توانید از آنها برای بهبود استفاده کنید. .

And don't worry, I've got you covered when we do the next segment.

و نگران نباشید، وقتی بخش بعدی را انجام دادیم، شما را تحت پوشش قرار می دهم.

I will give you some actionable things to do to improve your score, right?

من به شما چند کار عملی برای بهبود امتیازتان می دهم، درست است؟

And yeah, of course, some homework.

و بله، البته، کمی تکلیف.

So, ready?

بنابراین، آماده است؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

Now, the first thing we're going to do is - you'll notice over here I have "advanced",

اکنون، اولین کاری که می‌خواهیم انجام دهیم این است - در اینجا متوجه خواهید شد که من "پیشرفته"،

"intermediate", and "beginner".

"متوسط" و "مبتدی" دارم.

That's the answers to the quiz.

این پاسخ به مسابقه است.

We'll come back to that in a second.

ما در یک ثانیه به آن باز خواهیم گشت.

And let's go to the quiz.

و بریم سراغ مسابقه

Now, I said before that this isn't scientific, but what it will do is give you an area where

حالا، قبلاً گفتم که این علمی نیست، اما کاری که انجام می دهد این است که به شما منطقه ای می دهد که در آن

you are.

هستید.

All I want you to do is checkmark the ones you think apply to you.

تنها کاری که از شما می خواهم انجام دهید این است که مواردی را که فکر می کنید برای شما اعمال می شود علامت بزنید.

Hint, hint, you cannot be all nine, okay?

اشاره، اشاره، شما نمی توانید همه 9 نفر باشید، باشه؟

So, those of you going, "Oh, I'm all nine!"

بنابراین، آنهایی که می‌روید، "اوه، من همه نه ساله هستم!"

You don't even speak English, I'm just going to say it right now.

شما حتی انگلیسی صحبت نمی کنید، من فقط همین الان می گویم.

Now, some of these, you might get four out of five, you may get two or three, or maybe

حالا، برخی از اینها ، ممکن است از پنج، چهار، دو یا سه، یا

you'll get three or more, then we can - it gives us a bit more of an idea of where you

شاید سه یا بیشتر بگیرید، سپس ما می‌توانیم - این به ما یک ایده بیشتر از اینکه کجا هستید

are.

به ما می‌دهد.

Cool?

سرد؟

So, let's do it.

خب بیا انجام بدیمش.

Number one, grammar is difficult for you and you don't use tenses.

شماره یک، گرامر برای شما سخت است و از زمان استفاده نمی کنید.

It means you have to think about it before you speak, it's really difficult.

یعنی قبل از صحبت کردن باید به آن فکر کنید، واقعا سخت است.

If that's you, check it off, all right?

اگر شما هستید، آن را بررسی کنید، خوب است؟

Oh, by the way, this is my crystal ball.

اوه، به هر حال، این توپ کریستالی من است.

You know, when you see those women and go, "Oh, I can tell you the future", well, I'll

میدونی، وقتی اون زنها رو دیدی و گفتی: "اوه، میتونم آینده رو بهت بگم" خوب، من میفهمم

know where you are now and I'll be able to know your future.

الان کجایی و میتونم آینده ات رو بدونم.

Or at least you will.

یا حداقل شما این کار را خواهید کرد.

Ready?

آماده؟

So, next, you dream in English, whoa.

بنابراین، بعد، شما به انگلیسی خواب می بینید، اوه.

You go to sleep and you hear, "You're speaking French, but you're speaking - you are speaking

به خواب می روی و می شنوی، "شما فرانسوی صحبت می کنید ، اما دارید صحبت می کنید - شما انگلیسی صحبت می کنید

English, everyone speaks French and everything is perfect!"

، همه فرانسوی صحبت می کنند و همه چیز عالی است!"

It's not bad, my friend.

بد نیست دوست من

Check it, see where you are.

چک کن ببین کجایی

Number three, conversation - your conversation in English is only 80/20.

شماره سه، مکالمه - مکالمه شما به زبان انگلیسی فقط 80/20 است.

What does that mean?

معنی آن چیست؟

That's a weird sentence.

جمله عجیبی است.

It means when you speak with a native or, you know, someone who has a high level of

این بدان معناست که وقتی با یک بومی یا، می دانید، فردی که سطح

English, you can only really speak about 20%, that's all you're capable of.

زبان انگلیسی بالایی دارد صحبت می کنید، فقط می توانید حدود 20 درصد صحبت کنید.

I'm not talking about when you're shy, because you're probably shy in your own language,

من در مورد زمانی که شما خجالتی هستید صحبت نمی کنم، زیرا احتمالاً به زبان خود خجالتی هستید،

right?

درست است؟

You don't like to speak, you don't like to speak.

دوست ندارید صحبت کنید، دوست ندارید صحبت کنید.

I'm talking about what you could actually do if you were working as hard as you can.

من در مورد این صحبت می کنم که اگر تا آنجا که می توانید سخت کار می کردید، واقعاً می توانستید انجام دهید.

And in something, a case like this, the other person probably has to explain things to you

و در موردی مانند این، طرف مقابل احتمالاً باید چیزهایی را برای شما توضیح دهد

or whatnot because you just really can't express yourself.

یا نه، زیرا شما واقعاً نمی توانید خود را بیان کنید.

So, if your English is 80/20, right?

بنابراین، اگر انگلیسی شما 80/20 باشد، درست است؟

Next, you know, so check that one.

بعد، می دانید، پس آن یکی را بررسی کنید.

Next, you feel like you are truly yourself when you speak in English because you can

بعد، وقتی به زبان انگلیسی صحبت می‌کنید احساس می‌کنید واقعاً خودتان هستید، زیرا می‌توانید

express yourself.

خود را بیان کنید.

I should - I've got - one second, I have a confession to make, alright?

من باید - باید - یک ثانیه ، باید اعتراف کنم، خوب؟

I'm learning or I'm practicing German and I like languages, and this quiz came about

من در حال یادگیری یا تمرین آلمانی هستم و زبان‌ها را دوست دارم، و این مسابقه

for me because I started realizing I don't know where I am in learning this language,

برای من ایجاد شد زیرا متوجه شدم که نمی‌دانم در کجای یادگیری این زبان هستم،

so I started to look at sources to help me out, alright?

بنابراین شروع به جستجوی منابعی کردم که به من کمک کنند. ، بسيار خوب؟

One of the things I find in German, when I try to speak German, I get this silly kind

یکی از چیزهایی که در آلمانی پیدا می‌کنم، وقتی سعی می‌کنم آلمانی صحبت کنم، به این نوع احمقانه می‌رسم

of - this New James kind of thing, like "Sprechen Sie Deutsch?"

- این چیزهای نیو جیمز، مانند "Sprechen Sie Deutsch?"

It's like, "Who is Mighty Mouse over here?"

مثل این است که "موش توانا اینجا کیست؟"

But I don't really know how to use all the words to express myself, right?

اما من واقعاً نمی دانم چگونه از همه کلمات برای بیان خودم استفاده کنم، درست است؟

So, that's what that's about, you know?

بنابراین، این چیزی است که در مورد آن، می دانید؟

I know when I'm higher when I can feel comfortable using the language, but that's just me.

می دانم چه زمانی بالاتر هستم چه زمانی می توانم در استفاده از زبان احساس راحتی کنم، اما این فقط من هستم.

Still doing the quiz.

هنوز در حال انجام مسابقه

Number five, your conversation in English is 60/40.

شماره پنج، مکالمه شما به زبان انگلیسی 60/40 است.

There is a difference between these two, alright?

تفاوتی بین این دو وجود دارد، خوب؟

So, try and figure out, are you closer to almost 50/50 or on this end, alright?

بنابراین، سعی کنید و بفهمید، آیا به 50/50 نزدیکتر هستید یا در این پایان، خوب است؟

How about this?

در مورد این چطور؟

You understand humor in English.

شما طنز را به زبان انگلیسی می فهمید.

When someone tells a joke, you're like, "That was funny.

وقتی کسی جوکی می‌گوید، شما می‌گویید: "این خنده‌دار بود.

There's a reason why I can't tell you now where it is."

دلیلی وجود دارد که من نمی‌توانم اکنون به شما بگویم کجاست."

But if you understand English, humor in English, that's not a bad sign.

اما اگر انگلیسی را می‌فهمید، طنز به زبان انگلیسی، نشانه بدی نیست.

Number seven, native speakers must speak slower for you to understand.

شماره هفت، گویشوران بومی باید آهسته تر صحبت کنند تا متوجه شوید.

I have a number of students who will come and watch my videos, and unfortunately for

من تعدادی دانش آموز دارم که می آیند و ویدیوهای من را تماشا می کنند و متأسفانه برای

them, they kind of miss it.

آنها یک جورهایی از دست می دهند.

I'm usually, I guess, more of an intermediate/advanced teacher, just because of the speed at which

من معمولاً، حدس می‌زنم، بیشتر یک معلم متوسط/پیشرفته هستم ، فقط به خاطر سرعتی که در آن

I speak.

صحبت می‌کنم.

So, it takes you - you have to have a little bit more language skill to catch and comprehend

بنابراین، شما را به خود اختصاص می دهد - باید کمی مهارت زبانی بیشتری داشته باشید تا

what I'm saying.

آنچه را که من می گویم درک و درک کنید.

In an easy lesson, where I may expand on something that's, you know, a simple concept, but I

در یک درس آسان، جایی که من ممکن است در مورد چیزی که، می دانید، یک مفهوم ساده است، بسط بدهم، اما

try and give more information, I generally speak faster than more other teachers.

سعی می کنم اطلاعات بیشتری ارائه دهم، معمولاً سریعتر از معلمان دیگر صحبت می کنم.

So, I sometimes get students going on, "You speak too fast, slow down, slow down!"

بنابراین، گاهی اوقات دانش‌آموزان را وادار می‌کنم که بگویند: «شما خیلی سریع صحبت می‌کنید، آهسته، آهسته!»

And I sometimes want to say, "This is an advanced lesson.

و من گاهی اوقات می خواهم بگویم: "این یک درس پیشرفته است.

You need to be a little higher to be doing this lesson."

برای انجام این درس باید کمی بالاتر باشید."

And it's, you know, usually marked on EngVid or on YouTube anyway.

و به هر حال، معمولاً در EngVid یا YouTube علامت‌گذاری می‌شود.

But that's not a bad thing.

اما این چیز بدی نیست.

Some people want to improve, so they want to try something harder, and I'm all for that.

برخی از مردم می‌خواهند پیشرفت کنند، بنابراین می‌خواهند کاری سخت‌تر را امتحان کنند، و من همه آن را دوست دارم.

I think you should do it.

من فکر می کنم شما باید آن را انجام دهید.

But if you find it's a bit fast, if you read other comments, they might say, "Hey, listen,

اما اگر متوجه شدید که کمی سریع است، اگر نظرات دیگر را بخوانید، ممکن است بگویند: "هی، گوش کن،

it's okay.

اشکالی ندارد.

Just work a little harder and you'll get it."

فقط کمی بیشتر تلاش کن و به آن می رسی."

And I promise, you will.

و من قول می دهم، شما انجام دهید.

All right?

خیلی خوب؟

That's what this lesson's about, how fluent you are and how we can help you.

این درس در مورد این است، شما چقدر مسلط هستید و چگونه می توانیم به شما کمک کنیم.

All right?

خیلی خوب؟

Next, number eight.

بعد، شماره هشت.

You use grammar naturally without having to think about it.

شما به طور طبیعی از گرامر استفاده می کنید بدون اینکه به آن فکر کنید.

What that means is you just speak and it comes out.

این به این معنی است که شما فقط صحبت می کنید و آن بیرون می آید.

It feels natural as if it were in your own language.

این حس طبیعی به نظر می رسد که گویی به زبان خودتان است.

Meaning in your own language, when you say "como se va", you don't think and go, "Oh,

یعنی به زبان خودت وقتی میگی "کومو سه وا" فکر نمیکنی و میری "اوه

como se va.

کومو سه وا.

Okay, what is the verb?

باشه فعل چیه؟

What is the..."

چیه..."

No, you don't.

نه نمیگی .

You just say it.

تو فقط بگو

Just like in English when you say, "What's going on?"

درست مثل انگلیسی که می گویید "چه خبر است؟"

You don't have to go, "Okay, is that 'hello' or 'how are you'?"

شما لازم نیست بروید، "خوب ، "سلام" است یا "حال شما چطور است؟"

No.

Just natural.

نه. کاملا طبیعی.

And you change the tenses without thinking about it.

و بدون فکر کردن زمان ها را تغییر می دهید .

Number nine, you slip into English sometimes when you speak your native language.

شماره نه، گاهی اوقات وقتی به زبان مادری خود صحبت می کنید به زبان انگلیسی می لغزید.

Okay?

باشه؟

I had students who would do that.

من شاگردانی داشتم که این کار را می کردند.

They would say, "It was really funny."

آنها می گفتند: "واقعا خنده دار بود."

They would say, "I was talking to my mother and I said, 'Good'.

می گفتند: داشتم با مادرم صحبت می کردم، گفتم خوب است

I said, you know, 'Como está hoy, bien?'

، گفتم می دانی Como está hoy, bien؟

But instead of 'bien', I would say, 'Como está hoy, good?'"

اما به جای «bien»، می‌گفتم «Como está hoy، خوب است؟»

And their mother or father would go, "What did you say?"

و مادر یا پدرشان می‌گفتند: «چی گفتی؟»

"Oh, sorry.

"اوه، متاسفم.

It just happened."

این اتفاق افتاده است."

Now, this is very specific because people who are of really high language level, they

اکنون، این بسیار خاص است، زیرا افرادی که سطح زبان واقعاً بالایی دارند،

can actually choose to speak one language or the other.

در واقع می توانند انتخاب کنند که به یک زبان صحبت کنند.

But sometimes when you're moving through languages, your brain understands that they both mean

اما گاهی اوقات وقتی در حال حرکت در میان زبان‌ها هستید، مغز شما می‌فهمد که هر دو یک

the same thing and it just throws out whatever one comes out first.

معنی دارند و هر چیزی را که اول بیرون می‌آید را بیرون می‌اندازد.

And I'm going to tell you this much, I'll give you this, it's a good sign.

و من اینقدر به شما می گویم، این را به شما می دهم، نشانه خوبی است.

So, if you've done all three, if you had pen and paper, great, mark it down.

بنابراین، اگر هر سه مورد را انجام داده اید، اگر قلم و کاغذ داشتید، عالی است، آن را علامت بزنید.

I'm going to go through it quickly in case you don't so you can go over it and quickly

من می خواهم به سرعت آن را طی کنم، در صورتی که شما این کار را نکنید، بنابراین می توانید از آن عبور کنید و سریع

catch which ones you think you are, right?

متوجه شوید که کدام یک از آنها فکر می کنید، درست است؟

Is grammar difficult for you?

آیا گرامر برای شما سخت است؟

Do you dream in English?

آیا به انگلیسی خواب می بینید؟

Is your conversation 80/20?

آیا مکالمه شما 80/20 است؟

Do you feel like you're truly yourself and express yourself fully?

آیا احساس می کنید که واقعاً خودتان هستید و خود را به طور کامل ابراز می کنید؟

Is your conversation 60/40?

آیا مکالمه شما 60/40 است؟

Do you understand English humour?

آیا طنز انگلیسی را درک می کنید؟

Do native speakers have to slow down to speak to you?

آیا افراد بومی برای صحبت کردن با شما باید سرعت خود را کاهش دهند؟

Do you use grammar naturally?

آیا از گرامر به طور طبیعی استفاده می کنید؟

And do you occasionally by accident slip into, you know, slip English words in your conversation,

و آیا شما گاهی اوقات به طور تصادفی در مکالمه خود به کلمات انگلیسی لغزش می

right, when you're speaking in your native tongue?

دهید، درست است، زمانی که به زبان مادری خود صحبت می کنید؟

Now, now that you've got that down, you've got those numbers, let's go to the board.

حالا، حالا که آن را پایین آوردی، آن اعداد را گرفتی، بیایید به تابلو برویم.

I should do a click, right?

من باید یک کلیک انجام دهم، درست است؟

No, I'm not going to.

نه، من نمی روم.

And let's take a look at where you might be.

و بیایید به جایی که ممکن است باشید نگاهی بیندازیم.

Da-da-da-da-dun, da-da-da-da-dun, dun-dun-dun, I know, you're like, "Ah, I think I'm really,

دا-دا-دا-دان، دا-دا-دا-دان، دان-دان-دان، می دانم، شما مانند، "آه، فکر می کنم من واقعاً،

really high, I'm really, really low."

واقعاً بالا هستم، من واقعاً خیلی کم است."

Well, I'll tell you number one, the minimum score you should get is at least three numbers,

خوب، شماره یک را به شما می گویم، حداقل نمره ای که باید کسب کنید حداقل سه عدد است،

because actually each section, I've got three numbers to indicate you're probably advanced,

زیرا در واقع هر بخش، سه عدد دارم که نشان می دهد شما احتمالاً پیشرفته،

intermediate or a beginner.

متوسط ​​یا مبتدی هستید.

Now, you might get four or five and you go, "James, I don't get it."

حالا ممکن است چهار یا پنج بگیرید و بگویید "جیمز، من متوجه نشدم."

Well, that's when you're going to become, like, an intermediate beginner or an intermediate

خوب، در آن زمان است که می‌خواهید، مثلاً یک دانش‌آموز مبتدی یا متوسطه

advanced student, right?

پیشرفته شوید، درست است؟

And that happens, right?

و این اتفاق می افتد، درست است؟

Because you've got this, but you've also got that.

زیرا شما این را دارید، اما آن را نیز دارید.

That's good, it means you're moving, you're progressing.

این خوب است، یعنی شما در حال حرکت هستید، در حال پیشرفت هستید.

So, let's see if you're a beginner.

بنابراین، بیایید ببینیم که آیا شما مبتدی هستید یا خیر.

What would happen if you were a beginner?

اگر مبتدی بودید چه اتفاقی می افتاد ؟

One, three, and seven, okay?

یک، سه و هفت، باشه؟

If grammar is difficult, you don't use tenses, 20% English means the other person has to

اگر گرامر دشوار است، از زمان استفاده نمی کنید، 20٪ انگلیسی به این معنی است که طرف مقابل

carry the conversation.

باید مکالمه را انجام دهد.

It means they have to keep it going because you can't do it.

این بدان معناست که آنها باید آن را ادامه دهند زیرا شما نمی توانید آن را انجام دهید.

And what did I say, number seven, native speakers have to slow down to speak to you so you understand

و من چه گفتم، شماره هفت، زبان مادری باید سرعتش را کم کند تا با شما صحبت کند تا

you're a beginner.

بفهمید مبتدی هستید.

Yeah, that's okay.

بله، اشکالی ندارد.

People think that's bad and I think that's crazy.

مردم فکر می کنند که این بد است و من فکر می کنم این دیوانه است.

What that means to me is you're starting a great journey, you're in the beginning and

معنی آن برای من این است که شما در حال شروع یک سفر عالی هستید، شما در آغاز

you're moving up.

هستید و در حال حرکت به سمت بالا هستید.

Now, if you've been doing this for 10 years, you should have been watching my videos.

حالا، اگر 10 سال است که این کار را انجام می دهید ، باید ویدیوهای من را تماشا می کردید.

You wouldn't be there, you wouldn't be at the beginning still, but that's besides the

شما آنجا نبودید، هنوز در ابتدا نبودید، اما این علاوه بر

point.

نکته است.

All right, so you're a beginner.

بسیار خوب، پس شما یک مبتدی هستید.

So, what about intermediate?

بنابراین، در مورد متوسط ​​چطور؟

If you've got two, five, and nine, you're beginning to dream in English, right?

اگر دو، پنج و نه داشته باشید، شروع به رویاپردازی به زبان انگلیسی کرده اید، درست است؟

Five, your English conversation's 60/40, you're actually carrying almost half the conversation,

پنج، مکالمه انگلیسی شما 60/40 است، شما در واقع تقریبا نیمی از مکالمه را انجام می

right?

دهید، درست است؟

That's not bad.

این بد نیست.

Number nine, sometimes you slip into English and these are the intermediate students, you

شماره نه، گاهی اوقات شما به زبان انگلیسی لغزش می کنید و اینها دانش آموزان متوسط ​​هستند،

see them right away.

بلافاصله آنها را می بینید.

They'll be talking, talking, talking, and you'll hear them even talk to other students

آنها صحبت می کنند، صحبت می کنند، صحبت می کنند، و شما می شنوید که حتی با دانش آموزان دیگر صحبت می کنند

and they'll say an English word, and if the other student is lower, they'll go, "What?

و آنها یک کلمه انگلیسی می گویند، و اگر دانش آموز دیگر پایین تر باشد، می گویند: "چی؟

Why do you say that?"

چرا می گویید؟ که؟"

They'll go, "I don't know."

آنها خواهند گفت: "نمی دانم."

It's like your brain is starting to go, "It means the same thing", right?

مثل این است که مغز شما شروع به حرکت کرده است، "یعنی همان چیزی است"، درست است؟

It just means the same thing.

فقط به همین معنی است.

"Hola" is "hello", it means the same, right?

"هولا" "سلام" است ، یعنی همان، درست است؟

It won't be as simple as that, it might be more complex ideas, but your brain is what

به این سادگی نخواهد بود، ممکن است ایده های پیچیده تری باشد، اما مغز شما چیزی است که

we call, I don't want to say equivocate, but it's saying like, "These are equal ideas,

ما می گوییم، نمی خواهم بگویم مبهم، اما می گوید: "اینها ایده های مساوی هستند،

so we can use them", and that's a good thing.

بنابراین ما می توانیم از آنها استفاده کنیم. "، و این چیز خوبی است.

The dreaming in English is your brain's actually working on it, right?

رویا دیدن در انگلیسی این است که مغز شما در واقع روی آن کار می کند، درست است؟

It's not some strange thing anymore, okay?

این دیگر چیز عجیبی نیست، خوب؟

And what was the other one we said?

و دیگری که گفتیم چه بود؟

Number nine, so you slip into it, and I said, "Conversation", yeah, you're holding your

شماره نه، بنابراین شما وارد آن می شوید، و من گفتم: "مکالمه"، بله، شما در یک مکالمه خود را نگه می دارید

own in a conversation.

.

A lot of people would say that's like higher intermediate.

بسیاری از مردم می گویند که مانند متوسط ​​بالاتر است.

Now, you might get some of these other things, which is going to be for advanced.

اکنون، ممکن است برخی از این موارد دیگر را دریافت کنید، که برای پیشرفته هستند.

Ow, it's like a rip in my underwear, ow, ow, that's bad.

اوه، مثل پاره شدن لباس زیرم، اوه، اوه، بد است.

Anyway, four, six, and eight, four, six, and eight, four.

به هر حال، چهار، شش، و هشت، چهار، شش و هشت، چهار.

You feel like yourself, it means you can express yourself.

شما احساس می کنید که خودتان هستید ، یعنی می توانید خود را ابراز کنید.

You know how to say, and this is what doesn't happen with intermediate students, and I know

شما می دانید چگونه بگویید، و این چیزی است که در مورد دانش آموزان متوسط ​​اتفاق نمی افتد، و من

this, they get frustrated, because they're like, "My English is pretty good, but I can't

این را می دانم، آنها ناامید می شوند، زیرا آنها می گویند ، "انگلیسی من خیلی خوب است، اما نمی توانم

tell people what I'm really thinking."

به مردم بگویم که چه چیزی دارم." من واقعا فکر می کنم."

Advanced, and this is what I meant by the future for you.

پیشرفته، و منظور من از آینده برای شما این بود.

You'll be able to express in your language and in English exactly what you mean, and

شما قادر خواهید بود دقیقاً به زبان خود و به زبان انگلیسی منظور خود را بیان کنید،

you don't have to always say, "Oh, if only it was in my language, I could tell you."

و لازم نیست همیشه بگویید: "اوه، اگر فقط به زبان من بود، می توانستم به شما بگویم."

No, you'll be able to go, "No, I know how to do this.

نه، شما می توانید بروید، "نه، من می دانم چگونه این کار را انجام دهم.

I can tell you exactly how I feel."

می توانم دقیقاً به شما بگویم که چه احساسی دارم."

And that's really cool, feels great, okay?

و این واقعا عالی است، احساس خوبی دارد، خوب؟

Next, six, you understand humour in English.

بعد، شش، طنز را به زبان انگلیسی می فهمید.

This is incredibly important, because humour is playing with words, playing with culture.

این فوق العاده مهم است، زیرا طنز بازی با کلمات، بازی با فرهنگ است.

That means you don't only just know the English, you know about our culture, music, plays,

این بدان معناست که شما نه تنها انگلیسی بلدید، بلکه در مورد فرهنگ، موسیقی، نمایشنامه،

writing, slang, you know that stuff, so that one's a really good one, all right, because

نویسندگی، زبان عامیانه ما می دانید، شما این چیزها را می دانید، بنابراین یک نفر واقعاً خوب است، بسیار خوب، زیرا

you have to be able to play with the language.

شما باید بتوانید بازی کنید. با زبان

And finally, number eight, you use grammar without having to think about it.

و در نهایت، شماره هشت، شما بدون اینکه به آن فکر کنید از دستور زبان استفاده می کنید.

Well, of course, it's now your language, son, or girl, I don't know who's watching this,

خب، البته، الان زبان شماست، پسر یا دختر، من نمی‌دانم چه کسی این را تماشا می‌کند،

so of course you don't have to think about it.

پس البته لازم نیست به آن فکر کنید.

You don't think about grammar in your own language.

شما به گرامر به زبان خودتان فکر نمی کنید.

In fact, sometimes you forget, you don't know how to explain it, because it's just such

در واقع، گاهی اوقات فراموش می کنید، نمی دانید چگونه آن را توضیح دهید، زیرا

a part of you.

این بخشی از وجود شماست.

And that's where we want to go, ultimately, okay?

و این جایی است که ما می خواهیم برویم، در نهایت، خوب؟

Now, as I said, some of you might have picked, you know, like, you might have picked two,

حالا، همانطور که گفتم، برخی از شما ممکن است انتخاب کرده باشید، می دانید، مثلاً ممکن است دو،

four, six, eight, or five, six, eight, and nine, intermediate advanced.

چهار، شش، هشت، یا پنج، شش، هشت و نه، متوسط ​​پیشرفته را انتخاب کرده باشید.

This is not a quiz you can take to Harvard, but you're going to get the idea and you should

این مسابقه ای نیست که بتوانید در هاروارد شرکت کنید، اما می خواهید ایده را دریافت کنید و باید

get it.

آن را دریافت کنید.

And I'm going to say now, and I'll say it again probably when we come back, keep your

و من الان می گویم و احتمالاً وقتی برگشتیم دوباره می گویم، نتایج خود را حفظ کنید

results and maybe come back in two or three months, right?

و شاید دو یا سه ماه دیگر برگردید، درست است؟

And then you might see there's a change, like maybe you're getting...

و سپس ممکن است ببینید که تغییری وجود دارد، مثلاً ممکن است شما در حال گرفتن باشید...

If you're here, you're getting two of these and one of these, or from here you're moving

اگر اینجا هستید، دو مورد از اینها و یکی از اینها را دریافت می کنید، یا از اینجا در حال حرکت به سمت

up.

بالا هستید.

And that's really kind of cool to know, because it's nice to take these lessons, but if you

و دانستن این موضوع واقعاً جالب است، زیرا خواندن این درس‌ها خوب است، اما

don't know if you're progressing, what's the point?

اگر نمی‌دانید در حال پیشرفت هستید یا نه، چه فایده‌ای دارد؟

Speaking of which, I've got something to give to you to help advance you in your English,

در مورد آن، من چیزی برای کمک به پیشرفت شما در زبان انگلیسی دارم

whether you're beginning, a beginner, intermediate, and advanced.

، چه مبتدی، چه متوسط ​​و چه پیشرفته.

Ready?

آماده؟

Oh, yeah, and we're back.

اوه، بله، و ما برگشتیم.

Sorry.

متاسف.

Long break.

استراحت طولانی.

So, we're going to go to the board and I'm going to expand on what we did before, talking

بنابراین، ما به هیئت مدیره می رویم و من قصد دارم کارهایی را که قبلا انجام دادیم، و در

about where you are.

مورد اینکه شما کجا هستید، توضیح دهم.

Now, the quiz, I gave some of it away by telling you this, this, this, but I'm going to take

حالا، مسابقه، من مقداری از آن را با گفتن این، این، این به شما دادم، اما

the time now to expand and maybe give you a deeper understanding.

اکنون زمان می‌گذارم تا گسترش دهم و شاید درک عمیق‌تری به شما بدهم.

And you can also see how some of these things start to slide or morph.

و همچنین می توانید ببینید که چگونه برخی از این چیزها شروع به لغزش یا تغییر شکل می کنند.

Morph meaning to change.

مورف به معنای تغییر دادن.

Changing to the other one, and why we go from beginner to intermediate/beginner, intermediate/intermediate/advanced/advanced,

تغییر به دیگری، و اینکه چرا از مبتدی به متوسط/مبتدی، متوسط/متوسط/پیشرفته/پیشرفته

and hopefully the last tip I'm going to give you today is going to take you into what I

می رویم، و امیدوارم آخرین نکته ای که امروز به شما می دهم شما را به حالتی که من آن را

call superhero mode, like you can put an S on your chest and fly off, right?

حالت ابرقهرمانی می نامم، ببرد. مثل اینکه می‌توانید S را روی سینه‌تان بگذارید و پرواز کنید، درست است؟

Okay.

باشه.

Let's go to the board and take a look.

بیایید به تابلو برویم و نگاهی بیندازیم.

So, fluency, what does it mean?

بنابراین، روان، به چه معناست؟

Fluency is to be able to express yourself easily, and I didn't put the word on the board because

تسلط این است که بتوانید به راحتی خود را بیان کنید، و من این کلمه را روی تخته قرار ندادم زیرا

I want you to get this one accurately, which means people understand what you're saying

می‌خواهم این کلمه را به درستی دریافت کنید، به این معنی که مردم می‌فهمند چه می‌گویید

and you get the meaning of what they're saying, not just an idea, okay?

و شما معنای آن‌ها را می‌فهمید. گفتن، نه فقط یک ایده، باشه؟

That's what this is all about, and why we're doing this is because you want to see how

این چیزی است که در مورد این است، و چرا ما این کار را انجام می دهیم به این دلیل است که می خواهید ببینید چقدر

fluent you are and where you sit right now, where you can move to, and what's possible.

مسلط هستید و در حال حاضر کجا می نشینید، کجا می توانید حرکت کنید، و چه چیزی ممکن است.

And I always say don't settle for good enough, you know, or say it's very good, or it's very

و من همیشه می گویم به اندازه کافی خوب راضی نباش، می دانی، یا بگو که خیلی خوب است، یا خیلی

- no, I've actually got a lesson on very, and we'll come back to that, why you want

- نه، من در واقع در مورد خیلی درس گرفته ام، و ما به آن باز خواهیم گشت، چرا می

to get synonyms, or why you want to do this and that, because it helps to express your

خواهید مترادف ها را دریافت کنید یا اینکه چرا می خواهید این کار را انجام دهید و آن را انجام دهید، زیرا به بیان تسلط شما کمک می کند

fluency so you can be more accurate and express yourself easily.

تا بتوانید دقیق تر باشید و خود را به راحتی بیان کنید.

Ready?

آماده؟

Let's go.

بیا بریم.

So, in blue we have beginner.

بنابراین، در رنگ آبی ما مبتدی داریم.

I got bad news for you.

خبر بدی برات دارم

Blue is work.

آبی کار است.

This is when you're learning English, it's not a lot of fun because it just seems hard.

این زمانی است که شما در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، خیلی سرگرم کننده نیست زیرا به نظر سخت می رسد.

But I would tell you anything, like if you're working out to try and get muscle, it's lots

اما من هر چیزی را به شما می‌گویم، مثلاً اگر برای عضله‌سازی تمرین می‌کنید،

of work at the beginning, it's not much fun.

در آغاز کار زیاد است، زیاد سرگرم‌کننده نیست.

This is not fun, this isn't fun, you don't see the results for the work you're putting

این سرگرم کننده نیست، این سرگرم کننده نیست، شما نتایج کاری را که انجام می دهید نمی بینید

in.

.

But it's like starting a savings account, you put a dollar here and a dollar there,

اما مثل این است که یک حساب پس انداز راه اندازی کنید ، یک دلار اینجا و یک دلار آنجا

20 years later you're buying a house and you're a millionaire.

بگذارید، 20 سال بعد. دوباره خانه ای میخری و میلیونر میشوی

But you've got to start somewhere, it's just work.

اما شما باید از جایی شروع کنید ، فقط کار است.

Right?

درست؟

So the sacrifice you do here is you have to put the time in and know that you're going

بنابراین فداکاری که در اینجا انجام می دهید این است که باید زمان بگذارید و بدانید که از

up a hill, and the funny thing is the hill seems like this, but when it starts to change

یک تپه بالا می روید، و جالب اینجاست که تپه اینگونه به نظر می رسد، اما وقتی شروع به تغییر

it goes up quickly.

می کند به سرعت بالا می رود.

Right?

درست؟

So, what does it mean to be a beginner and at work?

بنابراین، مبتدی بودن و سر کار بودن به چه معناست؟

You need to translate directly from your language.

شما باید مستقیماً از زبان خود ترجمه کنید.

When someone says to me, I was going to say, "Entschuldigen Sie bitte, sind Sie", or you

وقتی یکی به من می‌گوید، می‌خواستم بگویم «Entschuldigen Sie bitte, sind Sie» یا

know, like do you understand, I translate, "Entschuldigen", okay?

می‌دانی، مثل اینکه متوجه می‌شوی، «Entschuldigen» را ترجمه می‌کنم، باشه؟

I'm translating in my head, I'm a beginner, and I have to catch that word or I can't do

من در ذهنم دارم ترجمه می کنم، مبتدی هستم و باید آن کلمه را بگیرم وگرنه نمی توانم

it, right?

این کار را انجام دهم، درست است؟

So, it's translating directly from my language and back, it takes a long time, right?

بنابراین، مستقیماً از زبان من ترجمه می کند و برعکس، زمان زیادی می برد، درست است؟

Speakers have to change their speaking speed for you.

بلندگوها باید سرعت صحبت خود را برای شما تغییر دهند.

Almost every language people blur the words, "como estas", it's actually "como estas",

تقریباً هر زبانی که مردم کلمات را محو می کنند، "como estas"، در واقع "como estas" است،

it's not "como estas".

این "como estas" نیست.

You blur because it's something you say normally and regularly, but for a beginner you actually

شما تار می کنید زیرا چیزی است که به طور معمول و منظم می گویید، اما برای یک مبتدی در واقع

have to break the words and make it slow enough that they can actually go, "I learned this

باید کلمات را بشکنید و آنقدر آهسته بسازید که در واقع بگویند "من این

word", "I learned this word", alright?

کلمه را یاد گرفتم"، "این کلمه را یاد گرفتم" خوب است؟

So these are, just to clarify, when I said there are three points, you notice there's

بنابراین، فقط برای روشن شدن، وقتی گفتم سه نکته وجود دارد، متوجه می شوید که

more than three points to tell you if you're a beginner.

بیش از سه نکته وجود دارد که به شما می گوید مبتدی هستید یا خیر.

So if before you were thinking, "Well, James is wrong because I'm not a beginner because

بنابراین اگر قبلاً فکر می کردید "خب، جیمز اشتباه می کند، زیرا من مبتدی

I work so hard", I'm like, if you're finding more and more of these are true and you thought

نیستم زیرا سخت کار می کنم"، اگر بیشتر و بیشتر از این موارد را می یابید درست هستند و فکر

you were intermediate, drop yourself down to maybe beginner-intermediate, okay?

می کردید که در حد متوسط ​​هستید. ، خودتان را به سطح مبتدی تا متوسط ​​رها کنید، خوب؟

So, maybe not, maybe you've got less of these and you're more in the black zone.

بنابراین، شاید نه، شاید شما کمتر از اینها دریافت کرده اید و بیشتر در منطقه سیاه هستید.

So, we're still in beginner.

بنابراین، ما هنوز مبتدی هستیم.

Number two, you have only one way to say things.

شماره دو، شما فقط یک راه برای گفتن چیزها دارید.

I have a friend, Natalia, Natalia, I was in Spain and one day I was practicing my Spanish

من یک دوست دارم، ناتالیا، ناتالیا، من در اسپانیا بودم و یک روز داشتم اسپانیایی ام را

that I had learned and she was kind of impressed until she started noticing I kept on saying

که یاد گرفته بودم تمرین می کردم و او به نوعی تحت تأثیر قرار گرفت تا اینکه متوجه شد من مدام می گویم

"vale", "vale", "vale", "vale", "vale", and she was like, "You only know one word in Spanish,

"vale" "vale" "vale" ، "vale"، "vale"، و او می گفت: "شما فقط یک کلمه به زبان اسپانیایی می دانید،

don't you?"

نه؟"

And I was like, "Si, it's true, but it works", but I couldn't say anything other than, "Yeah,

و من می‌گفتم: «سی، درست است، اما کار می‌کند»، اما نمی‌توانستم چیزی بگویم جز «آره،

okay, okay, okay, okay".

باشه، باشه، باشه، باشه». تا

Sort of similar to English, but in English I can say, "Okay", or maybe, well, somewhat.

حدودی شبیه به انگلیسی است، اما در انگلیسی می توانم بگویم "خوب"، یا شاید، خوب، تا حدودی.

Not in Spanish, and then I realized I'm a beginner.

نه به زبان اسپانیایی، و بعد متوجه شدم که مبتدی هستم.

No problem with that.

مشکلی با آن وجود ندارد.

I like the fact she understood me, so I knew it was the first step.

من این واقعیت را دوست دارم که او مرا درک کرد، بنابراین می دانستم که این اولین قدم است.

And that's what beginner means, first step, right?

و این همان معنای مبتدی است، قدم اول، درست است؟

Okay, so, grammar is difficult, especially the tenses, all right?

خوب، پس، گرامر سخت است، به خصوص زمان، خوب است؟

So, you probably don't even use the tenses.

بنابراین، شما احتمالاً حتی از زمان ها استفاده نمی کنید.

I had students all the time go, "Teacher, I work yesterday", and I go, "You work yesterday?

من دانش‌آموزانی داشتم که همیشه می‌گفتند «استاد، من دیروز کار می‌کنم» و می‌گویم: «تو دیروز کار می‌کنی؟

You mean you worked?"

یعنی کار می‌کردی؟»

They go, "Yeah, teacher, you understand".

آنها می گویند: "آره معلم، می فهمی".

Tenses were gone.

زمان ها از بین رفت.

They were like, "I got this verb, I know it's a verb, I know this is what I mean, but I

آنها مانند "من این فعل را دریافت کردم، می دانم که یک فعل است، می دانم که منظورم این است، اما

can't change it to past, present, or future", and it's okay because the native speaker basically

نمی توانم آن را به گذشته، حال یا آینده تغییر دهم" و اشکالی ندارد زیرا زبان مادری اساساً

gets the understanding, right?

این را دریافت می کند. درک، درست است؟

But you have work to do, right?

اما شما کار دارید، درست است؟

You got to master it so you can get to this stage, and we'll talk about that where you

شما باید به آن مسلط شوید تا بتوانید به این مرحله برسید، و ما در مورد آن صحبت خواهیم کرد که در

end up forgetting it.

نهایت آن را فراموش می کنید.

Yeah, but it's a good forget, don't worry.

بله، اما فراموش کردن خوبی است، نگران نباشید.

80/20 conversations.

80/20 مکالمه.

You cannot - when we say, "Carry a conversation", carrying it means you can hold one.

شما نمی توانید - وقتی می گوییم "مکالمه ای داشته باشید"، حمل آن به این معنی است که می توانید یکی را نگه دارید.

So, when we - when you carry a conversation, it's 50 me, 50 you.

بنابراین، وقتی ما - وقتی مکالمه ای را انجام می دهید ، 50 من، 50 شما هستید.

It's 80 me, 20 you, because your English is here, and I have to pick you up, explain,

من 80 هستم، 20 شما، چون انگلیسی شما اینجاست، و من باید شما را بردارم، توضیح دهم،

go slowly, and then you slow down, and then I have to pick you up.

آهسته بروم، سپس شما سرعتتان را کم کنید، و بعد من باید شما را بردارم.

If you find you have to ask people to slow down, explain a lot of words, you know, they

اگر متوجه شدید که باید از مردم بخواهید سرعت خود را کم کنند، کلمات زیادی را توضیح دهید، می دانید، آنها

don't quite understand and they ask you to repeat, you're a beginner.

کاملا متوجه نمی شوند و از شما می خواهند که تکرار کنید، شما مبتدی هستید.

So, now you can look at that test a little bit more honestly and kind of go, "I think

بنابراین، اکنون می توانید کمی صادقانه تر به آن تست نگاه کنید و به نوعی بروید، "فکر

I fall here", or "Congratulations", you're like, "No, none of that's true for me".

می کنم اینجا افتادم" یا "تبریک" ، مانند "نه، هیچ کدام از اینها برای من صادق نیست".

I'm like, "You're probably beginner-intermediate".

من می گویم "شما احتمالا مبتدی-متوسط ​​هستید".

It's good.

خوبه.

So, let's look at the intermediate part.

بنابراین، اجازه دهید به بخش میانی نگاه کنیم.

I put "frustrating", but it's not just frustrating, it's also a little exciting.

من "ناامیدکننده" را گذاشتم، اما نه تنها ناامید کننده است، بلکه کمی هیجان انگیز است. همانطور که می بینید

I didn't put that because I didn't have room, as you can see, but you go, "How can it be

چون جا نداشتم آن را قرار ندادم ، اما می گویید "چطور می تواند

frustrating and exciting?"

ناامید کننده و هیجان انگیز باشد؟"

Well, frustrating when you get to "why", and then exciting because of where you're going

خوب، وقتی به «چرا» می‌رسی، ناامیدکننده است و به خاطر جایی که قرار است بروی، هیجان‌انگیز است

to go.

.

You're no longer at this beginner stage where people have to hold your hand for a conversation.

شما دیگر در این مرحله مبتدی نیستید که مردم باید دست شما را برای مکالمه بگیرند.

You can do much, much more.

شما می توانید خیلی، خیلی بیشتر انجام دهید.

And this, beginners, by the way, this is what you have to look forward to.

و به هر حال، مبتدیان، این همان چیزی است که باید منتظر آن باشید.

It's not always going to be work.

قرار نیست همیشه کار باشد.

It's going to start getting to be exciting when you can say something in more than two

وقتی بتوانید چیزی را در بیش از دو

or three sentences, and people go, "I understand you", and you're like, "Yes, yes!", all right?

یا سه جمله بگویید و مردم بگویند "درکت می کنم " و شما می گویید "بله، بله!"، هیجان انگیز می شود.

Olé.

اوله.

All right, so here, we go from 20-80 to 60-40.

بسیار خوب، بنابراین در اینجا، ما از 20-80 به 60-40 می رویم.

You are now participating more in the conversation, and that's a really cool thing because, you

شما اکنون بیشتر در گفتگو شرکت می‌کنید، و این واقعاً چیز جالبی است، زیرا،

know, you get to say more, right?

می‌دانید، می‌توانید بیشتر بگویید، درست است؟

You can use the proper tense with some thought.

می توانید با کمی فکر از زمان مناسب استفاده کنید.

So, you might say, "Teacher, I worked yesterday", "Oh, hang on", "Teacher, I worked yesterday",

بنابراین، ممکن است بگویید، "معلم، من دیروز کار کردم"، "اوه، صبر کن"، "استاد، من دیروز کار کردم"،

just a little bit of thought.

فقط کمی فکر.

It's not, "I don't know" the tense.

زمان "نمی دانم" نیست.

You got it, and maybe it takes a second for you to do it.

شما آن را دریافت کردید، و شاید یک ثانیه طول بکشد تا آن را انجام دهید.

You are aware of your mistakes when you make them.

وقتی اشتباهات خود را مرتکب می شوید، متوجه می شوید.

In the beginner category, they don't even know they're making mistakes.

در رده مبتدی، آنها حتی نمی دانند که اشتباه می کنند.

They think it's okay, it's good.

فکر می کنند اشکالی ندارد، خوب است.

They don't even know they don't know.

آنها حتی نمی دانند که نمی دانند.

You are at a point where you're consciously aware of your mistakes, so you're like, "Ah,

شما در نقطه ای هستید که آگاهانه از اشتباهات خود آگاه هستید، بنابراین می گویید: "آه،

okay.

باشه.

I'm not in, I'm not conscious, it's not unconscious learning yet that it's in my brain and in

من وارد نیستم، هوشیار نیستم، هنوز یادگیری ناخودآگاه نیست که در مغز من و در

my heart, but I'm aware enough to go, 'Oh, that doesn't sound right.

قلب من، اما من به اندازه کافی آگاه هستم که بگویم، "اوه، درست به نظر نمی رسد.

That's not quite right.'"

این کاملاً درست نیست."

So, you're intermediate.

بنابراین، شما متوسط ​​هستید.

All right?

خیلی خوب؟

That gives you the opportunity to fix it because you're aware of it.

این به شما این فرصت را می دهد که آن را تعمیر کنید زیرا از آن آگاه هستید.

Nice, right?

خوبه، درسته؟

All right.

خیلی خوب.

So, you can fix these things, all right?

بنابراین، شما می توانید این موارد را اصلاح کنید ، خوب است؟

Next, you have two or three words.

بعد، شما دو یا سه کلمه دارید.

My poor ba-le, ba-le, ba-le, ba-le, ba-le.

بیچاره من باله، باله، باله، باله، باله.

You can say more than that.

شما می توانید بیشتر از این بگویید.

I've got a video on "very", for instance, did it a while back, where I introduced that,

من یک ویدیو در مورد "خیلی" دارم، به عنوان مثال، چند وقت پیش این کار را انجام دادم، جایی که معرفی کردم،

that many students will say, "Teacher is very good", "Teacher is very hot", "Teacher is

که بسیاری از دانش آموزان می گویند: "معلم خیلی خوب است"، "معلم خیلی گرم است"، "معلم

very poor", and I went, "No, you've got to learn, like, desolate.

خیلی ضعیف است" "، و من گفتم، "نه، تو باید یاد بگیری، مانند، متروک.

You've got to learn, like, I don't know, I can't even think of words to change it up."

باید یاد بگیری، نمی دانم، حتی نمی توانم به کلماتی فکر کنم که آن را تغییر دهم."

But I gave them an opportunity to say you can learn different words for "very".

اما من به آنها فرصت دادم که بگویند شما می توانید کلمات مختلف را برای "خیلی" یاد بگیرید.

"Very" is just one way of saying big or small, right?

"خیلی" فقط یکی از راه های بزرگ یا کوچک گفتن است، درست است؟

It's just talking about magnitude.

این فقط در مورد بزرگی صحبت می کند .

And in that video, I gave them examples, and you, when you're an intermediate speaker,

و در آن ویدئو، من برای آنها مثال زدم، و شما، وقتی یک سخنران متوسط ​​هستید،

won't just know "very".

فقط "خیلی" را نمی دانید.

You can know "extremely", right?

شما می توانید "به شدت" را بدانید، درست است؟

You can know...

می تونی بدونی

It's like, what?

... مثل اینکه چیه؟

Yeah, you have different ways to express yourself, so you're getting closer to being able to

بله، شما راه های مختلفی برای بیان خود دارید، بنابراین به این نزدیک می شوید که بتوانید

speak the way you want to speak, right?

آنطور که می خواهید صحبت کنید، درست است؟

Not like a grammar book, where...

نه مثل یک کتاب گرامر، که در آن...

And I love those grammar books, but "Tom has very big hands.

و من آن کتاب های دستور زبان را دوست دارم، اما "تام دست های بسیار بزرگی دارد.

Mary is especially kind."

مری به خصوص مهربان است."

Like, we don't speak like that.

مثلا ما اینطوری حرف نمیزنیم

So, you start moving from the beginner, you know, English books to speaking like a fully

بنابراین، شما از مبتدی شروع می کنید، می دانید، کتاب های انگلیسی به صحبت کردن مانند یک

functional human being, alright?

انسان کاملاً کاربردی، خوب است؟

You can speak, and this is the frustrating part, but not fully express yourself.

شما می توانید صحبت کنید، و این بخش ناامید کننده است ، اما به طور کامل خود را بیان نکنید.

And that's why I said "frustrating", because you get your message out, but it's...

و به همین دلیل است که گفتم "ناامید کننده"، زیرا شما پیام خود را دریافت می کنید، اما این ...

It's like a cake without icing.

مانند یک کیک بدون آیسینگ است.

It's a cake.

این یک کیک است.

You can see it's a cake, it's soft, it's sweet, but the icing, mmm, that's when it's chocolate

می بینید کیک است، نرم است، شیرین است، اما مایه کیک، ممم، آن وقت است که مایه شکلاتی

icing, vanilla icing, maybe strawberry icing, it changes it.

، آیسینگ وانیلی، شاید کیک توت فرنگی، آن را تغییر می دهد.

It's just cake.

این فقط کیک است.

So, that's the frustrating part, because you're like, "Can we add a little icing to make it

بنابراین، این قسمت ناامید کننده است، زیرا شما می گویید، "می توانیم کمی مایه کیک اضافه کنیم

a little sweeter?"

تا کمی شیرین تر شود؟"

And they're like, "Not yet.

و آنها مانند "هنوز نه.

Not at your level."

نه در سطح شما."

But it's exciting, because at least you have a cake, you're going to start somewhere, okay?

اما هیجان انگیز است، چون حداقل یک کیک دارید، از جایی شروع می کنید، باشه؟

You can watch, and I would love to watch my students say the first time they came back

شما می‌توانید تماشا کنید، و من دوست دارم دانش‌آموزانم را ببینم که اولین باری که

from a movie, going, "I went to a movie theater, an English movie theater, I watched the movie,

از یک فیلم برگشتند، می‌گویند: «به یک سینما رفتم، یک سینمای انگلیسی، فیلم را تماشا

and I understood 70% with no subtitles."

کردم و 70 درصد آن را فهمیدم زیرنویس."

And they were excited, it wasn't frustrating.

و آنها هیجان زده بودند، خسته کننده نبود.

Right?

درست؟

Here, it'd be very frustrating, because you don't understand most of what they're saying.

در اینجا، بسیار ناامید کننده خواهد بود، زیرا شما بیشتر آنچه آنها می گویند را نمی فهمید.

But they could watch the movie and get a pretty good idea what's happening and what's going

اما آنها می توانند فیلم را تماشا کنند و ایده بسیار خوبی داشته باشند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است و چه

to happen next.

اتفاقی قرار است بعدی بیفتد.

So, it was exciting, because they're like, "And imagine if I knew 100%, I would know

بنابراین، هیجان‌انگیز بود، زیرا آنها می‌گویند: «و تصور کنید اگر 100% می‌دانستم،

exactly what happened, but I have an idea what's going on in the movie."

دقیقاً می‌دانستم چه اتفاقی افتاده است، اما ایده‌ای دارم که در فیلم چه می‌گذرد».

And that's a really good feeling, right?

و این یک احساس واقعا خوب است، درست است؟

It leads you to be excited.

شما را به سمت هیجان سوق می دهد.

Okay?

باشه؟

So, we've done that, and now we're saying if you're in between these two and you see

بنابراین، ما این کار را انجام دادیم، و حالا می‌گوییم اگر بین این دو هستید و

some of this here and some of this there, you know you're a beginner-intermediate, okay?

مقداری از این‌ها را اینجا و برخی از این‌ها را آنجا می‌بینید، می‌دانید که یک مبتدی-متوسط ​​هستید، خوب؟

And that's also exciting, because you're moving up the ladder, you're going up the hill.

و این نیز هیجان انگیز است، زیرا شما از نردبان بالا می روید، از تپه بالا می روید.

Now, what about advanced students?

حالا در مورد دانش آموزان پیشرفته چطور؟

What makes them so different from these guys, because this seems pretty cool, right?

چه چیزی آنها را تا این حد از این بچه ها متفاوت می کند، زیرا این بسیار جالب به نظر می رسد، درست است؟

Pretty good?

خیلی خوب؟

Well, this is when it becomes fun.

خوب، این زمانی است که سرگرم کننده می شود.

I know when I was really kind of studying Spanish a while back, and I was actually in

من می دانم زمانی که چند وقت پیش واقعاً در حال مطالعه اسپانیایی بودم، و در واقع در

Spain, and I might have said this story before, so if you've heard it, I wouldn't say fast

اسپانیا بودم، و ممکن است قبلاً این داستان را گفته باشم، بنابراین اگر آن را شنیده اید، نمی گویم سریع

forward, maybe it's still a good lesson for you to listen to.

به جلو، شاید هنوز هم یک داستان باشد. درس خوبی برای گوش دادن به آن

And I went to a museum, and this woman, I asked her for something, like "¿Dónde le

و من به یک موزه رفتم، و این زن، از او چیزی خواستم، مانند "Dónde le

bajan banjo?"

bajan banjo?"

And then I asked her something else, and then she...

و بعد از او چیز دیگری پرسیدم و بعد او...

I said it in Spanish, and she gave me the thing for the museum, and it was in Spanish,

آن را به زبان اسپانیایی گفتم و او چیز موزه را به من داد و به زبان اسپانیایی بود

and I said, "I can't read this, I don't speak Spanish."

و من گفتم: "من نمی توانم این را بخوانم، نمی دانم. اسپانیایی صحبت نکن."

She's like, "Yeah, you speak good enough, goodbye."

او مانند "آره، شما به اندازه کافی خوب صحبت می کنید، خداحافظ."

And I was like, "Yes, I do!"

و من اینطور گفتم: "بله، دارم!"

It was exciting at that time, it was fun, because I thought my Spanish was really bad,

در آن زمان هیجان‌انگیز بود، سرگرم‌کننده بود، زیرا فکر می‌کردم اسپانیایی‌ام واقعاً بد است،

and here was someone I spoke to who was Spanish, who was like, "You seem to know how to ask

و اینجا کسی بود که با او صحبت کردم که اسپانیایی بود، که می‌گفت: «به نظر می‌رسد می‌دانی چگونه

for these things, you can understand that."

این چیزها را بخواهی، می‌توانی بفهمی. که."

Right?

درست؟

So, you understand everyday humour.

بنابراین، شما طنز روزمره را درک می کنید.

Oh, you understand humour is such a big thing, because in understanding humour, you have

اوه، متوجه شدید که طنز چیز بزرگی است، زیرا در درک طنز

to understand the culture, you have to understand what wordplay is, and that's very difficult

، باید فرهنگ را درک کنید، باید بفهمید بازی با کلمات چیست، و این

for a beginner student who only has one way to express and doesn't realize that some words

برای یک دانش آموز مبتدی که فقط یک راه برای بیان دارد و ندارد، بسیار دشوار است. متوجه شوید که برخی از کلمات

can have multiple meanings, so we're playing with the words or the language, or there's

می توانند چندین معانی داشته باشند، بنابراین ما با کلمات یا زبان بازی می کنیم، یا

cultural reference.

مرجع فرهنگی وجود دارد.

And that's why I say it's fun, because now you're really listening to our music, watching

و به همین دلیل است که می گویم سرگرم کننده است، زیرا اکنون شما واقعاً به موسیقی ما گوش می دهید،

our television, playing our video games, and that's fun stuff.

تلویزیون ما را تماشا می کنید، بازی های ویدیویی ما را انجام می دهید، و این چیزهای سرگرم کننده است.

It's no more open a textbook, read chapter two.

دیگر کتاب درسی باز نیست، فصل دو را بخوانید.

Right?

درست؟

Now you're able to just jump away from the school stuff, pick up a newspaper, have a

حالا شما می توانید فقط از چیزهای مدرسه دور شوید، روزنامه بردارید،

conversation, go on a dating app, and have fun with people, and not like I have to translate

گفتگو کنید، به یک برنامه دوستیابی بروید و با مردم خوش بگذرانید ، و نه این که مجبور باشید

everything because my English is low.

همه چیز را ترجمه کنم زیرا انگلیسی من پایین است.

Okay?

باشه؟

You understand everyday speech, and some of you are going to go, "Duh, duh means stupid

شما صحبت های روزمره را می فهمید و برخی از شما می خواهید بگویید "Duh, duh در انگلیسی به معنای احمق است

in English."

."

Right?

درست؟

Of course.

البته.

No, of course.

البته که نه.

A lot of people actually, high intermediate or they're intermediate advanced, because

بسیاری از مردم در واقع، متوسط یا متوسط ​​پیشرفته هستند، زیرا

they understand, and I'm going to use something on you to prove my point, they understand

آنها می فهمند، و من برای اثبات نظرم از چیزی برای شما استفاده می کنم، آنها

their work jargon, but actually everyday conversation that has slang and other things, they're not

اصطلاحات کاری خود را می فهمند، اما در واقع مکالمه روزمره که دارای عامیانه و چیزهای دیگر است. ، آنها

so good at.

چندان خوب نیستند.

Huh?

متعجب؟

Well, they learn enough business English to speak about contracts, and exports, and expansion,

خوب، آنها به اندازه کافی انگلیسی تجاری یاد می گیرند که در مورد قراردادها، صادرات، و توسعه،

and maybe a contraction, but as soon as you throw in a, I don't know, that chick's kind

و شاید انقباض صحبت کنند، اما به محض اینکه شما یک جوجه را به نوعی چاق کنید، نمی دانم

of fat.

.

They're like, "Huh, she's big and fat."

آنها می گویند، "اوه، او بزرگ و چاق است."

I'm like, "No, no, no.

من می گویم: "نه، نه، نه.

I mean, like, she's fat and tempting.

منظورم این است که او چاق و وسوسه انگیز است.

Like, she's good."

او خوب است."

They're like, "Pretty hot and temp-" Whoa, whoa.

آنها مانند، "بسیار گرم و معتدل-" اوه، اوه.

It's like everyday speech, which includes slang, contractions, idioms.

این مانند گفتار روزمره است که شامل عامیانه، انقباضات، اصطلاحات است.

You can just...

شما فقط می توانید ...

You can converse.

شما می توانید صحبت کنید.

You can do that.

تو می توانی آن را انجام دهی.

I use the word jargon.

من از کلمه ژارگون استفاده می کنم. اصطلاح

Jargon is like specific language, like idiomatic language for a certain set.

اصطلاحی مانند زبان خاص است، مانند زبان اصطلاحی برای یک مجموعه خاص.

So, some people who are doctors can speak very high-level English, but they don't understand

بنابراین، برخی از افرادی که پزشک هستند می توانند انگلیسی سطح بسیار بالایی صحبت کنند، اما انگلیسی روزمره را نمی فهمند

everyday English.

.

Perfect example, I had a student, I think he was a banker or businessman.

مثال عالی، من یک دانش آموز داشتم، فکر می کنم او یک بانکدار یا تاجر بود.

His English was amazing, and there were a few of us students who were sitting out one

زبان انگلیسی او شگفت‌انگیز بود و ما چند نفر از دانش‌آموزان بودیم که یک بار بیرون نشسته

time, and I had a drink, and I put a straw in my drink, and some of you have heard this

بودیم و من یک نوشیدنی خوردم و یک نی در نوشیدنی‌ام گذاشتم و برخی از شما قبلاً این

story before.

داستان را شنیده‌اید.

I put a straw in my drink, and he goes, "What's that?"

نی نی میندازم تو نوشابه و میگه این چیه؟

I went, "Coke?"

رفتم کوکاکولا؟

He said, "No, what's that thing?

گفت نه این چیه به اون چیزی که

What do you call that thing you put in?"

گذاشتی چی میگی ؟

I went, "Straw?"

رفتم نی؟

He goes, "Oh, I didn't know that."

او می گوید: "اوه، من این را نمی دانستم."

High-level English, but something that every day a child would know in English was beyond

زبان انگلیسی سطح بالا، اما چیزی که هر روز یک کودک به زبان انگلیسی می‌دانست، فراتر

his capability.

از توانایی او بود.

So, it was...

بنابراین، این بود...

His jargon was excellent.

اصطلاحات تخصصی او عالی بود.

And you've heard me say before, you want to learn bar English, common English, and you

و قبلاً از من شنیده اید که می گویم، می خواهید انگلیسی نواری، انگلیسی رایج، و می

want to learn business English.

خواهید انگلیسی تجاری را یاد بگیرید.

It's not just business, but I mean formal and informal English, so you're fully functional.

این فقط تجارت نیست، بلکه منظور من انگلیسی رسمی و غیر رسمی است، بنابراین شما کاملاً کاربردی هستید.

All right?

خیلی خوب؟

And that's an advanced student.

و این یک دانش آموز پیشرفته است.

Speech flows naturally with no translation.

گفتار به طور طبیعی بدون ترجمه جریان دارد.

They speak, they don't have to think first, then speak, it just comes out as if it was

حرف می زنند، لازم نیست اول فکر کنند، بعد حرف بزنند، فقط طوری بیرون می آید که انگار

their native tongue.

زبان مادری شان است.

Okay?

باشه؟

So, that goes without saying, and that will happen with the everyday speech, because it's

بنابراین، ناگفته نماند، و این امر با گفتار روزمره اتفاق خواهد افتاد، زیرا این

something that's normal for you.

چیزی است که برای شما عادی است.

All right?

خیلی خوب؟

Notice that dream speech we talked about, intermediate?

به آن سخنرانی رویایی که در مورد آن صحبت کردیم، توجه کنید، متوسط؟

That's your brain processing all of that information, and now it can just use it.

این مغز شماست که تمام آن اطلاعات را پردازش می کند و اکنون می تواند از آن استفاده کند.

It's like, okay, we got it.

مثل اینکه، باشه، فهمیدیم.

We know what is right, what is wrong, da-da-da-da.

ما می دانیم چه چیزی درست است، چه چیزی غلط است، دا-دا-دا-دا.

You don't need to think anymore, you can just have it.

شما دیگر نیازی به فکر کردن ندارید، فقط می توانید آن را داشته باشید.

It's like a child learning its first language, okay?

مثل این است که یک کودک زبان اول خود را یاد می گیرد، خوب؟

You understand sarcasm.

شما طعنه را درک می کنید.

Okay, sarcasm.

باشه طعنه

If you're advanced, you already know what this is.

اگر پیشرفته هستید، از قبل می دانید که این چیست.

If you're advanced-intermediate, I'll tell you.

اگه پیشرفته-متوسط هستی بهت میگم.

It's when somebody says something like, "Hey, that's a really cool shirt you're wearing",

این زمانی است که کسی چیزی مانند "هی، این یک پیراهن واقعا باحال است که تو پوشیده ای" می گوید،

and they don't mean it.

و منظوری از آن ندارد.

It's being sarcastic.

طعنه آمیز است

Right?

درست؟

A sarcastic, like, "Yeah, you're the best one we've ever had working here.

طعنه آمیزی، مانند: "آره، تو بهترین کسی هستی که تا به حال اینجا کار کرده ایم.

Best employee."

بهترین کارمند."

They're being sarcastic.

دارن طعنه میزنن

If you only know literally what the words mean, it means the exact meaning of the word,

اگر فقط معنای واقعی کلمه را بدانید ، معنی دقیق کلمه را می‌دانید،

you don't get the fact they're playing with it.

متوجه نمی‌شوید که آنها با آن بازی می‌کنند.

And it's similar to humour, but sarcasm can be rude and can be used to hurt you.

و این شبیه به طنز است، اما طعنه می تواند بی ادب باشد و می تواند برای آسیب رساندن به شما استفاده شود.

So, as an advanced student, you know when someone's joking with you, being humorous,

بنابراین، به عنوان یک دانش‌آموز پیشرفته، می‌دانید وقتی کسی با شما شوخی می‌کند، شوخ طبع می‌کند و

saying, "Nice shirt, guy!"

می‌گوید: "پیراهن خوب، پسر!"

And they're joking, it's fun, and "Nice shirt, guy!" and they're making fun of you.

و آنها شوخی می کنند، این سرگرم کننده است، و " پیراهن زیبا، پسر!" و آنها شما را مسخره می کنند

Right?

درست؟

Very big difference, so sarcasm.

تفاوت بسیار بزرگ، طعنه.

And if you live in the UK, you really want to learn this because British people tend

و اگر در بریتانیا زندگی می‌کنید، واقعاً می‌خواهید این را یاد بگیرید، زیرا مردم بریتانیا تمایل

to be rather sarcastic.

دارند که نسبتاً طعنه‌آمیز باشند.

Right?

درست؟

Okay.

باشه. قواعد

You forget grammar rules and speak naturally.

گرامری را فراموش می کنید و طبیعی صحبت می کنید.

Do you remember over here I said intermediate?

یادت هست اینجا گفتم متوسط؟

You start...

شما شروع می کنید ...

You're aware of the grammar rules, you should be proud of yourself, yay.

شما از قواعد گرامری آگاه هستید ، باید به خود افتخار کنید ، یای.

Well, this is why it gets fun.

خوب، به همین دلیل است که سرگرم کننده می شود.

You forget them.

شما آنها را فراموش می کنید.

And sometimes, just like native speakers, you might have a hard time explaining them,

و گاهی اوقات، درست مانند زبان مادری ، ممکن است برای توضیح آنها مشکل داشته باشید،

because you just...

زیرا شما فقط...

"Well, that's just the past tense.

"خب، این فقط زمان گذشته است

It's just the past tense.

. فقط زمان گذشته است.

That's what we say."

این چیزی است که ما می گوییم."

Always some student goes, "But why, teacher, why do you have to do this with present perfect?

همیشه بعضی از دانش‌آموزان می‌گویند، "اما معلم، چرا باید این کار را با زمان حال کامل انجام دهی؟

Why do you have to have..."

چرا باید داشته باشی..."

And they're like, "I don't know, that's what you do.

و آنها می‌گویند: "نمی‌دانم، این کاری است که شما انجام می‌دهید.

Everybody knows that's what you do."

همه می دانند که این کاری است که شما انجام می دهید."

You will get there, where it's just so natural that you'll have to think, "What are the rules?"

شما به آنجا خواهید رسید، جایی که آنقدر طبیعی است که باید فکر کنید، "قوانین چیست؟"

But your speech, and here's the key part, your speech will be correct.

اما گفتار شما، و بخش کلیدی اینجاست، گفتار شما صحیح خواهد بود.

It's just...

فقط

It's now that whole dream thing I said, and you know, you slip into it, you slip sometimes

... الان تمام آن رویایی است که گفتم، و می دانی، در آن می لغزی، گاهی

into language, it's so inside of you that you don't think about it, you just do.

به زبان می لغزی، آنقدر درون توست که به آن فکر نمی کنی، فقط می کنی.

Like walking.

مثل راه رفتن

You don't think about, "Will gravity help me, and how do I move my next leg and arm?"

شما به این فکر نمی کنید که "آیا جاذبه به من کمک می کند و چگونه می توانم پا و بازوی بعدی خود را حرکت دهم؟"

You just do it.

تو فقط انجامش بده

That's what's going to happen.

این چیزی است که قرار است اتفاق بیفتد.

Once again, fun.

یک بار دیگر، سرگرم کننده.

If you speak Italian, you know what I'm saying, what I'm saying this to you, okay?

اگر ایتالیایی صحبت می کنید، می دانید که من چه می گویم، این را به شما چه می گویم، باشه؟

I can fully express myself by using my...

من می توانم با استفاده از من کاملاً خودم را بیان کنم...

Some Italians go, "He's so rude.

برخی از ایتالیایی ها می گویند: "او خیلی بی ادب است

Do you see what he's doing?"

. می بینی چه کار می کند؟"

And other people go, "I don't know what he's doing, he's just moving his hands."

و افراد دیگر می گویند: "من نمی دانم او چه کار می کند، او فقط دست هایش را حرکت می دهد."

But you can express yourself fully, you know?

اما شما می توانید خود را به طور کامل بیان کنید، می دانید؟

It's exactly who you are, the way you want to tell people, just using funny words in

دقیقاً همان چیزی است که می خواهید به مردم بگویید، فقط از کلمات خنده دار در

another language.

زبان دیگر استفاده می کنید.

You feel completely comfortable in the situation, knowing that they know not just what you said,

شما در این موقعیت کاملاً احساس راحتی می کنید، زیرا می دانید که آنها نه تنها آنچه را که گفتید،

but who you are behind those words.

بلکه می دانند که پشت آن کلمات چه کسی هستید.

And that's really kind of fun and cool, right?

و این واقعاً سرگرم کننده و جالب است، درست است؟

And the last one is reading between the lines.

و آخرین مورد خواندن بین خطوط است.

A lot of times, speakers - and this is similar to sarcasm - they're saying something and

بسیاری از اوقات، سخنرانان - و این شبیه به طعنه است - آنها چیزی می گویند و

they want you to get what they're saying because they're not saying it directly.

می خواهند شما به آنچه می گویند متوجه شوید، زیرا آنها آن را مستقیماً نمی گویند.

"Johnson, the company is experiencing some bad times right now, and we're going to have

"جانسون، شرکت در حال حاضر روزهای بدی را تجربه می کند، و ما باید

to let a few people go.

چند نفر را رها کنیم.

People that we like a lot, like you.

افرادی که ما آنها را خیلی دوست داریم، مثل شما.

You know, we like you a lot, right?

می دانید، ما شما را خیلی دوست داریم، درست است

You're being fired."

؟" در حال اخراج شدن.»

The guy's not saying it, but read between the lines, you should go, "Should I get my

آن پسر نمی گوید، اما بین خطوط بخوانید، شما باید بروید، "آیا من باید وسایلم را

stuff and go now, boss?"

بگیرم و الان بروم رئیس؟"

He's trying to be nice to let you know you're being fired, that's reading between the lines.

او سعی می کند خوب باشد تا به شما اطلاع دهد که اخراج می شوید، این خواندن بین خطوط است.

It's not sarcasm, it's not humour, they want you to read between the lines.

این طعنه نیست، طنز نیست، آنها از شما می خواهند که بین سطرها بخوانید.

Or another one could be this, "You know, that girl that I met at the club, she said she

یا یکی دیگر می تواند این باشد، "می دانی، آن دختری که من در باشگاه دیدم، گفت که

wants to go out with me, and she said she might come to my house tonight, she might

می خواهد با من بیرون برود، و او گفت ممکن است امشب به خانه من بیاید، ممکن

come to my house."

است به خانه من بیاید."

I'm going to go, "Dude, she's not coming.

میرم برم رفیق نمیاد

What do you mean?"

یعنی چی؟

I'm going, "Read between the lines.

می‌روم، "بین خط‌ها بخوانید.

If it's a date, there's no'might', she's coming.

اگر قرار است، ممکن است وجود نداشته باشد، او می‌آید.

She said'might' to be nice to you, and you were supposed to understand it's not going

او گفت: "ممکن است" با شما خوب باشد، و شما قرار بود بفهمید که این

to happen."

اتفاق نمی‌افتد.

"Really?"

"واقعا؟"

"Yeah, I know what you were taught in grammar,'might' is a possibility, but in this case,

"بله، من می دانم آنچه در گرامر به شما آموزش داده شده است ، "ممکن است" یک احتمال است، اما در این مورد، به

no way."

هیچ وجه.

[Laughs]

[می خندد]

Sorry, that's - an advanced student would get that right away.

متأسفم، این است - یک دانش آموز پیشرفته فوراً آن را دریافت می کند.

An intermediate student would go, "What are the grammar rules for this?"

یک دانش آموز متوسط ​​می گوید: "قوانین دستور زبان برای این کار چیست؟"

And a beginner student wouldn't even know.

و یک دانش آموز مبتدی حتی نمی داند.

[Laughs]

[می خندد]

So, pat yourself on the back, and maybe it's a good thing or a bad thing, but you'll understand

بنابراین، دستی به پشت خود بزنید، شاید این یک چیز خوب یا بد باشد، اما شما قصد واقعی را درک خواهید کرد

real intent.

.

All right, so I've covered all of these things, right?

بسیار خوب، پس من همه این موارد را پوشش داده ام، درست است؟

And now I want to go - because it's not a quiz, it's to help you to, once again, find

و حالا می‌خواهم بروم - چون یک مسابقه نیست، بلکه به شما کمک می‌کند تا یک بار دیگر

out what your real level is, so we started with a simple quiz to give an approximate.

سطح واقعی خود را دریابید، بنابراین ما با یک مسابقه ساده شروع کردیم تا تقریبی ارائه دهیم.

Now you can see how far, how many of these things - and they will travel in a bit of

اکنون می‌توانید ببینید که چقدر از این چیزها دور هستند - و آنها در

a pack, right, as a group, so you might not be blue, you might be blue and black, or you

یک بسته، درست، به صورت گروهی سفر خواهند کرد، بنابراین ممکن است آبی نباشید، ممکن است آبی و سیاه باشید، یا

might be black and a bit of red, or all red.

ممکن است سیاه و سفید باشید. کمی قرمز، یا تمام قرمز.

Let's see what practical advice I can give you to help you make that shift from beginner

بیایید ببینیم چه توصیه های عملی می توانم به شما بدهم تا به شما کمک کنم این تغییر را از مبتدی

to intermediate to advanced.

به متوسط ​​به پیشرفته انجام دهید.

I'm going to go over here, I'm going to do advice, and of course, we'll have our homework.

من می روم اینجا، می خواهم مشاوره انجام دهم ، و البته، تکالیفمان را خواهیم داشت.

You ready?

آماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

Okay.

باشه.

So, my first advice, if you are a beginner, make shorter sentences.

بنابراین، اولین توصیه من، اگر مبتدی هستید ، جملات کوتاه تری بنویسید.

What?

چی؟

Yeah, say, "I am happy.

بله، بگویید، "من خوشحالم.

I like to work.

دوست دارم کار

I like it here."

کنم. اینجا را دوست دارم."

This way you will have to - you will get away with not saying so many grammatical forms,

به این ترتیب مجبور خواهید بود - از نگفتن این همه اشکال دستوری خلاص

you will be clearly understood, which is important if you want people to keep talking to you.

خواهید شد، به وضوح درک خواهید شد، این مهم است اگر می خواهید مردم به صحبت کردن با شما ادامه دهند.

If I have a difficult time because your grammar is exceedingly poor, or very poor, I'm probably

اگر زمان سختی داشته باشم زیرا دستور زبان شما بسیار ضعیف یا بسیار ضعیف است، احتمالاً قرار

not going to talk a lot to you, and nor will many people.

نیست زیاد با شما صحبت کنم و بسیاری از افراد نیز این کار را نخواهند کرد.

But by making your sentences shorter, you'll have more time to think about them, get them

اما با کوتاه‌تر کردن جملات خود، زمان بیشتری برای فکر کردن در مورد آن‌ها خواهید داشت، آنها

to be correct and accurate, making it easy for other people - fluency - to understand

را به درستی و دقیق‌تر نشان

you and continue conversation with you.

می‌دهید، و درک شما و ادامه مکالمه را برای دیگران آسان می‌کنید.

How can we push this forward?

چگونه می توانیم این را جلو ببریم؟

Because this is just to make sure you're able to continue a conversation.

زیرا این فقط برای اطمینان از ادامه گفتگو است. هر روز

Start writing out two or three sentences every day in English.

دو یا سه جمله به زبان انگلیسی بنویسید.

I would also recommend reading a book and write, you know, to get an idea of how English

من همچنین خواندن یک کتاب و نوشتن را توصیه می کنم ، می دانید، تا ایده ای از نحوه

is spoken.

صحبت کردن به زبان انگلیسی داشته باشید.

By the way, this lesson isn't about, as I said from the beginning, it's not, you know,

به هر حال، این درس در مورد نیست، همانطور که از ابتدا گفتم، این موضوع نیست، می دانید

the be all and end all about your level is this and that, because I'm not talking about

، همه چیز در مورد سطح شما این و آن است، زیرا من در مورد

your reading skills, I'm not talking about your writing skills.

مهارت خواندن شما صحبت نمی کنم، من من در مورد مهارت های نوشتن شما صحبت نمی کنم.

A lot - for a lot of people, fluency is the ability to communicate by listening and speaking,

بسیاری - برای بسیاری از مردم، روانی توانایی برقراری ارتباط از طریق گوش دادن و صحبت کردن است،

because it's instant, so you're either right or wrong.

زیرا آنی است، بنابراین شما یا درست می گویید یا اشتباه می کنید.

That's basically what this is about, so I know I'm introducing now reading and writing,

اساساً موضوع این است، بنابراین می‌دانم که اکنون خواندن و نوشتن را معرفی می‌کنم،

but I have done other videos where I talked about the importance of reading and writing

اما ویدیوهای دیگری را انجام داده‌ام که در آن درباره اهمیت خواندن و نوشتن صحبت کرده‌ام

to actually enhance your speaking skills, right?

تا واقعاً مهارت‌های گفتاری شما را تقویت کنم، درست است؟

I've had some good students who talked - said things like they watched movies and they were

من چند دانش‌آموز خوب داشته‌ام که صحبت می‌کردند - چیزهایی می‌گفتند مثل اینکه فیلم تماشا می‌کردند و

able to improve their writing skills with the subtitles, because they were reading and

توانستند مهارت‌های نوشتاری خود را با زیرنویس بهبود بخشند ، زیرا آنها می‌خواندند و

listening, putting together the words with the sounds, right?

گوش می‌دادند، کلمات را با صداها کنار هم می‌گذاشتند، درست است؟

And that's what I'm kind of saying here.

و این چیزی است که من در اینجا به نوعی می گویم.

Start writing out sentences, because it gives you time to think about what you're doing,

شروع به نوشتن جملات کنید، زیرا به شما زمان می‌دهد تا در مورد کاری که انجام می‌دهید فکر کنید،

and that's why this is you short sentences, but then I'm saying write out two or three

و به همین دلیل است که شما جملات کوتاه هستید، اما من می‌گویم دو یا سه جمله را بنویسید

that go together, so ideas start to flow and you can put in the proper grammar, okay?

که با هم هماهنگ هستند، بنابراین ایده‌ها شروع به جریان می‌کنند و شما می توان گرامر مناسب را وارد کرد، خوب؟

And I'd also say - sorry, as I said, write, read.

و همچنین می گویم - متاسفم، همانطور که گفتم، بنویس، بخوان.

Reading will help you see the language on paper, and it's slow enough because you read

خواندن به شما کمک می کند زبان را روی کاغذ ببینید، و به اندازه کافی آهسته است، زیرا شما

as slow or as fast as you want for you to take that information in.

به آرامی یا به همان سرعتی که می خواهید آن اطلاعات را می خوانید.

Next, if you're into media, start two or three sentences, write out a page in English.

سپس، اگر اهل رسانه هستید، دو یا سه جمله را شروع کنید، بنویسید. یک صفحه به زبان انگلیسی

I went to the store and bought some milk, and then I went - then I went home, and then

من به فروشگاه رفتم و مقداری شیر خریدم و سپس رفتم - سپس به خانه رفتم و سپس

I slept.

خوابیدم.

That's easy.

آسان است.

Now, write a page.

حالا یک صفحه بنویس

It's that whole journey, okay?

این کل سفر است، خوب؟

I woke up in the morning, I took a shower, and then I went to the kitchen, I opened the

صبح از خواب بیدار شدم، دوش گرفتم، و سپس به آشپزخانه رفتم، در را

door, I bent down to pick up - a lot more, right?

باز کردم، خم شدم تا بردارم - خیلی بیشتر، درست است؟

So we're moving from two or three, writing a page, I'll take more.

بنابراین ما از دو یا سه حرکت می کنیم، یک صفحه می نویسیم، من بیشتر می گیرم.

Notice I said "read" here?

توجه کنید که گفتم اینجا "بخوان"؟

I didn't write it down, because here I'm like "read more".

من آن را یادداشت نکردم، زیرا در اینجا مانند "بیشتر بخوانید" هستم.

So, if you're reading, like, you know, the cereal box in the morning, that's all you

بنابراین، اگر صبح‌ها جعبه غلات را

read?

می‌خوانید، فقط همین است؟

I'm saying grab a magazine, grab a book, grab - I don't know, grab whatever you can and

من می گویم مجله بگیرید، کتاب بگیرید، بگیرید - نمی دانم، هر چه می توانید

read a paragraph.

بردارید و یک پاراگراف بخوانید.

Spend at least 15 minutes a day reading in English, and that's the bare minimum, the

حداقل 15 دقیقه در روز را صرف مطالعه به زبان انگلیسی کنید، و این حداقل،

smallest amount you can do.

کمترین مقداری است که می توانید انجام دهید.

Probably be saying do 15 to 45 minutes a day in English, reading it.

احتمالاً با خواندن آن می گویید روزانه 15 تا 45 دقیقه به زبان انگلیسی انجام دهید.

Because it's not just the idea of reading, it's getting in your brain how the language

چون این فقط ایده خواندن نیست، بلکه نحوه عملکرد زبان را به مغز شما وارد می

works, okay?

کند، خوب؟

And I've talked before about strong focus and soft focus, that's a kind of strong focus

و من قبلاً در مورد تمرکز قوی و تمرکز نرم صحبت کرده ام ، این نوعی تمرکز قوی است

to get your brain to actually hit that language, right?

تا مغز شما را وادار کند که واقعاً به آن زبان ضربه بزند، درست است؟

Make a progress video, and some of you go "what the hell does that mean?"

یک ویدیوی پیشرفت بسازید، و برخی از شما می گویید "این به چه معنی است؟"

Start today.

امروز شروع کن.

If you're watching me, it means you're on some type of machine that you can see the

اگر من را تماشا می کنید، به این معنی است که روی نوعی دستگاه هستید که می توانید اینترنت را ببینید

internet.

.

So, that could be a phone, or a laptop, or a tablet.

بنابراین، این می تواند یک تلفن، یک لپ تاپ یا یک تبلت باشد.

Press record, give yourself two or three minutes, and speak into it.

ضبط را فشار دهید، دو یا سه دقیقه به خود فرصت دهید و در آن صحبت کنید.

Try and see how far you can go before you're like "uh, ich spreche ein bisschen Deutsch,

سعی کنید و ببینید تا چه حد می توانید پیش بروید قبل از اینکه مانند "uh, ich spreche ein bisschen Deutsch,

nur ein bisschen, aber", and it's like, do you have to stop and go "oh, what's next,

nur ein bisschen, aber" شوید، و مانند این است که آیا باید بایستید و بروید "اوه، بعدش

what's next"?

چیه، بعدش چیه"؟

Watch yourself.

مراقب خودت باش.

Put on three minute, five minute timer, whatever, see how many breaks you take or how fluent

تایمر سه دقیقه‌ای، پنج‌دقیقه‌ای، هرچیزی، بگذارید، ببینید چقدر استراحت می‌کنید یا چقدر مسلط

you are.

هستید.

And keep doing that.

و این کار را ادامه دهید.

Okay, and see what happens after a week, two weeks, three months.

خوب، و ببینید بعد از یک هفته، دو هفته، سه ماه چه اتفاقی می افتد.

See what the change is.

ببین تغییر چیه

Also, see what mistakes you're still making and how you can improve them.

همچنین، ببینید هنوز چه اشتباهاتی انجام می دهید و چگونه می توانید آنها را بهبود بخشید.

Yes, it's a tool, okay?

بله، این یک ابزار است، خوب؟

Now, here.

هیچ کجا.

Watch movies with subtitles.

تماشای فیلم با زیرنویس.

I didn't say TV programs, I have said that in previous videos, and I think it's...

من برنامه های تلویزیونی را نگفتم، در ویدیوهای قبلی گفته ام و فکر می کنم ...

I prefer to tell students not to watch with subtitles first, because you want to hear

ترجیح می دهم به دانش آموزان بگویم اول با زیرنویس نبینند، زیرا می خواهید

the language naked and see what you can hear and not hear, taking notes and then seeing

زبان را برهنه بشنوید و ببینید چه می شنوی و نشنیدن، یادداشت برداری کنید و ببینید

what's going on and what you're missing, then put on the subtitles to compare, and then

چه خبر است و چه چیزی را از دست داده اید، سپس زیرنویس ها را برای مقایسه قرار دهید و سپس

try and say the lines with the actors.

سعی کنید خطوط را با بازیگران بگویید.

This is...

این است

Do it in another video or I've done one.

... آن را در ویدیوی دیگری انجام دهید یا من یکی را انجام داده ام.

Go check it out, just listen for my listening skills, you'll find it.

برو بررسیش کن، فقط به مهارت های شنیداری من گوش کن، پیداش می کنی.

So I'm saying watch movies, not TV programs.

بنابراین من می گویم فیلم ببینید نه برنامه های تلویزیونی.

TV programs can be 30 minutes, a movie is up to two hours, maybe more, so it's going

برنامه های تلویزیونی می تواند 30 دقیقه باشد، یک فیلم تا دو ساعت، شاید بیشتر باشد، بنابراین

to take a lot more focus on your part.

تمرکز شما بیشتر خواهد بود.

But you're intermediate, so at least 70% of the movie you can get because you have enough

اما شما متوسط ​​هستید، بنابراین حداقل 70 درصد از فیلم را می توانید دریافت کنید، زیرا به اندازه کافی

English in your arsenal, which means in your pocket, right, or your weapons.

انگلیسی در زرادخانه خود دارید، به این معنی که در جیب، راست، یا سلاح های خود را دارید.

So watch it with subtitles, all right?

پس با زیرنویس تماشاش کن ، خوبه؟

And I would say at least the first time, watch it without, and then put it on and see what

و می‌گفتم حداقل بار اول، بدون تماشایش، و سپس آن را بپوش و ببین چه

happens, see what you're missing.

اتفاقی می‌افتد، ببین چه چیزی را از دست می‌دهی.

Why you're missing it is a lack of vocabulary, complex grammar, speech patterns, the British...

چرا شما آن را از دست می دهید کمبود واژگان، گرامر پیچیده، الگوهای گفتار، انگلیسی ها است

The English speakers were putting the words together, and then you can figure out that's

... انگلیسی زبانان کلمات را کنار هم می گذاشتند، و سپس می توانید بفهمید که

the area I want to move to in order to improve, okay?

این منطقه ای است که من می خواهم برای بهبود به آن حرکت کنم. ، باشه؟

Now, you're going to see this weird thing where I've got "no", because I'm saying no

حالا، شما این چیز عجیب و غریب را خواهید دید که من "نه" دارم، زیرا من می گویم

subtitles here, like, right, so here, we're going here, no.

اینجا زیرنویس وجود ندارد، درست است، پس اینجا، ما به اینجا می رویم، نه.

So when you go into the advanced, take the same thing, advice I just gave you, but don't

پس وقتی وارد قسمت پیشرفته می‌شوید، همان چیزی را بگیرید، توصیه‌ای که من به شما کردم، اما

have subtitles.

زیرنویس نداشته باشید.

So, here, intermediate, watch the movie with subtitles, advanced, no subtitles, so we're

خب، اینجا، متوسط، فیلم را با زیرنویس تماشا کنید ، پیشرفته، بدون زیرنویس، پس

going from here and moving down, okay?

از اینجا میریم و پایین می‌رویم، باشه؟

Now, this is where it gets fun, because even for a beginner, you're like, "Oh my gosh,

حالا اینجا جایی است که سرگرم کننده است، زیرا حتی برای یک مبتدی هم می گویید: "اوه خدای من،

I have to write two or three sentences in my English, it's going to be so hard, and

باید دو یا سه جمله به انگلیسی بنویسم، خیلی سخت خواهد شد، و

I said it's going to be work."

من گفتم که این کار را انجام خواهد داد." کار باشد."

But you're going to go from two to three sentences to be able to write a whole page in a foreign

اما برای اینکه بتوانید یک صفحه کامل را به زبان خارجی بنویسید، از دو تا سه جمله پیش خواهید رفت

language.

.

That's kind of cool.

این یه جورایی باحاله

You'll be able to read and understand things.

شما قادر به خواندن و درک چیزها خواهید بود.

You'll be able to make a video in another language.

شما می توانید یک ویدیو به زبان دیگری بسازید.

You'll be able to watch a movie in another language, and at least understand 70%.

شما می توانید یک فیلم را به زبان دیگری تماشا کنید و حداقل 70٪ آن را درک کنید.

That is a cool step to go from beginner to intermediate, but why stop there?

این یک گام جالب برای رفتن از مبتدی به متوسط ​​است، اما چرا باید در آنجا توقف کرد؟

[Laughs]

[می خندد]

Let's go to the advanced.

برویم سراغ پیشرفته.

In advanced, notice how I said stop watching movies with subtitles?

در پیشرفته، توجه کنید که چطور گفتم فیلم های زیرنویس را تماشا نکنید؟

Just don't do it.

فقط این کار را نکن

Force yourself to learn more.

خود را مجبور به یادگیری بیشتر کنید.

Write out the mistakes without having the subtitles and figure it out.

اشتباهات را بدون زیرنویس بنویسید و بفهمید.

That's a power.

این یک قدرت است.

Some people can't even do it in their own language, but that's another story.

برخی از مردم حتی نمی توانند این کار را به زبان خودشان انجام دهند، اما این داستان دیگری است.

How about this?

در مورد این چطور؟

You want to up, you know, take another level up, go take a step up?

می خواهی بالا بروی، می دانی ، یک سطح دیگر بالا برو، برو یک قدم بالاتر؟

Learn a skill using English, and if you go, "Well, that would be difficult", no it's not.

با استفاده از زبان انگلیسی یک مهارت بیاموزید، و اگر بگویید "خب، دشوار خواهد بود"، نه، اینطور نیست.

Right now, you're on YouTube, so what you could do is stop for a second, go watch a

در حال حاضر، شما در یوتیوب هستید، بنابراین کاری که می توانید انجام دهید این است که برای یک ثانیه توقف کنید، به تماشای یک

cat video.

ویدیوی گربه بروید.

No.

Don't do that.

نه. این کار را نکن.

[Laughs]

[می خندد]

But what you could do is, after this video, go put on a video on, like, how to make...

اما کاری که می توانید انجام دهید این است که بعد از این ویدیو، بروید یک ویدیو در مورد نحوه درست کردن ...

How to make an omelette, a Western omelette, in English, and watch it, and learn how to

نحوه درست کردن املت، املت غربی، به زبان انگلیسی، و تماشا کنید و یاد بگیرید که چگونه

cook.

پختن.

So, you're taking one skill, language acquirement, you've just got language, and you're using

بنابراین، شما در حال استفاده از یک مهارت، یعنی کسب زبان هستید، به تازگی زبان را به دست آورده اید، و از

it to learn another skill, how to cook, or how to build a birdhouse, or how to put together

آن برای یادگیری مهارت دیگری استفاده می کنید، چگونه آشپزی کنید، یا چگونه یک خانه پرنده بسازید، یا چگونه

Ikea furniture.

مبلمان Ikea را کنار هم بچینید.

I don't know how to do that.

من نمی دانم چگونه این کار را انجام دهم.

I don't know anyone who does.

من کسی را نمی شناسم که بشناسد.

[Laughs]

[می خندد]

I think they do that on purpose, you know.

فکر می کنم آنها عمدا این کار را می کنند، می دانید.

Learn in English, and then perhaps you could learn how to put together Ikea, then you're

به زبان انگلیسی بیاموزید، و سپس شاید بتوانید یاد بگیرید که چگونه Ikea را کنار هم بگذارید، پس شما

a superhuman being, you know, it's good.

یک موجود فوق بشری هستید، می دانید، این خوب است.

But speaking of becoming a superhero, you know, and this is...

اما در مورد تبدیل شدن به یک ابرقهرمان، می دانید، و این است...

This is not for a normal person.

این برای یک فرد عادی نیست.

Most people will get here, and that'll be good enough.

اکثر مردم به اینجا خواهند رسید و این به اندازه کافی خوب خواهد بود.

And actually, I would expect you to get here, because if you've learned English and you

و در واقع، من از شما انتظار دارم که به اینجا برسید، زیرا اگر انگلیسی را یاد گرفته اید و

start a new job, and you can't learn any new skills on that job, your English is actually

کار جدیدی را شروع می کنید، و نمی توانید هیچ مهارت جدیدی را در آن شغل یاد بگیرید، انگلیسی شما در واقع

pretty low.

بسیار پایین است.

So, when people say, "Oh, you learned English, you can learn new skills, yay!"

بنابراین، وقتی مردم می گویند، "اوه، شما انگلیسی را یاد گرفتید، می توانید مهارت های جدیدی را یاد بگیرید، بله!"

That's what you're heading for, because once you have that language, you should be able

این همان چیزی است که شما به سمت آن می روید، زیرا هنگامی که آن زبان را دارید، باید بتوانید

to learn it to learn skills.

آن را یاد بگیرید تا مهارت ها را بیاموزید.

But if you want to put the "S" on your chest and become a superhero, learn another language

اما اگر می خواهید "S" را روی سینه خود بگذارید و به یک ابرقهرمان تبدیل شوید، زبان دیگری را

using English.

با استفاده از انگلیسی یاد بگیرید.

What?

چی؟

Let's just say you speak Russian.

بیایید بگوییم شما روسی صحبت می کنید.

"Да, I speak Russian, yeah."

"خب، من روسی صحبت می کنم، بله."

Don't learn, say, French in Russian, use English to learn French.

مثلاً فرانسوی را در روسی یاد نگیرید، برای یادگیری زبان فرانسه از انگلیسی استفاده کنید.

"Yeah, my friend, you are that good.

"آره، دوست من، تو خیلی خوبی.

Da."

If you can do that, using your new English skills to learn another language, you've stepped

اگر بتوانید این کار را انجام دهید، با استفاده از مهارت های جدید انگلیسی خود برای یادگیری یک زبان دیگر،

up to another level, because not only have you mastered the skill, the language of English,

به سطح دیگری ارتقا یافته اید، زیرا نه تنها به مهارت، زبان انگلیسی تسلط دارید، بلکه

you're actually using it to master your brain, really, because you've got neurons firing

در واقع از آن برای تسلط بر مغز خود استفاده می کنید. واقعاً، چون شما نورون‌هایی

and growing from what you've done, and then you're using it, again, it's like adding on,

دارید که از کاری که انجام داده‌اید شلیک می‌کنند و رشد می‌کنند، و سپس از آن استفاده می‌کنید، دوباره، مثل این است که،

top, you know, thing upon thing, you're adding on, neuron to neuron, you're building a structure

بالا، می‌دانید، چیز به چیز، شما در حال اضافه کردن، نورون به نورون، شما در حال ساختن ساختاری

of your brain, right?

از مغز خود هستید، درست است؟

You can do this, I don't know many people who can do this, this is like Olympic level.

شما می توانید این کار را انجام دهید، من افراد زیادی را نمی شناسم که می توانند این کار را انجام دهند، این مانند سطح المپیک است.

So, go here, good, and then when you're done, say, "You know what, I'm not done with this

پس برو اینجا، خوب، و بعد از اتمام کار ، بگو: "میدونی چیه، من با این کار تموم نشدم

thing, because I'm going to learn it to learn another language", and not only will you have

، چون قراره یاد بگیرم تا یه زبان دیگه یاد بگیرم" و نه تنها شما

one language, but then you'll become, my friend, what they call a polyglot.

یک زبان داشته باشی، اما پس از آن، دوست من، به چیزی تبدیل می‌شوی که آنها به آن چند زبانی می‌گویند.

Not many of those around, all right?

خیلی از اطرافیان نیستند ، خوب؟

And that's truly impressive.

و این واقعاً چشمگیر است.

So, I've got to get going, but before I go, I've got a simple homework assignment for

بنابراین، من باید شروع کنم، اما قبل از رفتن، یک تکلیف ساده برای

you to do.

شما دارم که باید انجام دهید.

Let's just see what your language level is, and everybody will be able to tell you, so,

بیایید ببینیم سطح زبان شما چقدر است، و همه می توانند به شما بگویند، بنابراین،

it's going to be really easy.

واقعاً آسان خواهد بود.

Oh, it's going to be really terrible, too, thumbs up and thumbs down.

اوه، خیلی هم وحشتناک خواهد بود، شست بالا و پایین.

So, if someone says, "I'm a beginner", so in the comments, I want you to write out your

بنابراین، اگر کسی گفت: "من مبتدی هستم"، بنابراین در نظرات، از شما می خواهم نکته خود را بنویسید

own tip.

.

What tips do you have, because I've given some tips here, and students have done so,

چه نکاتی دارید، زیرا من در اینجا نکاتی را ارائه کرده ام و دانش آموزان این کار را انجام داده اند

for people to move up in language?

تا افراد در زبان پیشرفت کنند؟

So, you say, "When I was a beginner, I used to do this", right?

بنابراین، شما می گویید، "وقتی مبتدی بودم، این کار را انجام می دادم"، درست است؟

Or "When I was intermediate, I would do this, and it helped me advance".

یا «وقتی متوسط بودم، این کار را انجام می‌دادم و به پیشرفتم کمک کرد».

So, write out your tips in the comments section, whether on engVid or on YouTube, okay?

بنابراین، نکات خود را در بخش نظرات بنویسید ، چه در engVid یا در YouTube، خوب است؟

And students are going to give you two options for this one.

و دانش آموزان دو گزینه برای این گزینه به شما می دهند.

Give them a thumbs up or thumbs down.

به آنها انگشت شست بالا یا پایین بدهید.

Thumbs up, so they're going to say, "My tip is I'm a beginner", so first say, "I'm a beginner",

شست بالا، بنابراین آنها می‌گویند، "نکته من این است که من مبتدی هستم"، بنابراین ابتدا بگویید "من مبتدی هستم"،

"I'm intermediate", or "I'm advanced", and then leave your tip.

"من متوسط ​​هستم" یا "من پیشرفته هستم"، و سپس نوک خود را بگذارید

Now, depending on how you write it, students are going to get a choice.

اکنون، بسته به نحوه نوشتن آن، دانش‌آموزان حق انتخاب دارند.

They can give you a thumbs up, meaning yes, you are, or you're higher, or a thumbs down,

آنها می توانند به شما یک علامت مثبت بدهند، به این معنی که بله، شما هستید، یا بالاتر هستید، یا انگشت شست پایین،

which is you're not advanced, you're more like an intermediate, and you're going to

یعنی شما پیشرفته نیستید، بیشتر شبیه یک متوسط ​​هستید، و قرار است

see by other people's impression, by how many ups and downs you get, whether you're truly

توسط دیگران ببینید. برداشت مردم، بر اساس تعداد فراز و نشیب‌هایی که به دست می‌آورید، چه آنطور

advanced like you think, or maybe you're lower than you think.

که فکر می‌کنید واقعاً پیشرفته هستید یا شاید پایین‌تر از آنچه فکر می‌کنید هستید.

It's going to take some really - you're going to have to be really strong, because people

واقعاً کمی طول می کشد - شما باید واقعاً قوی باشید، زیرا مردم

can be brutal, trust me, I know.

می توانند وحشیانه باشند، به من اعتماد کنید، می دانم.

Second, if you don't want to do that one, write out a story of your own improvement.

دوم، اگر نمی‌خواهید این کار را انجام دهید ، داستانی از پیشرفت خود بنویسید.

What I mean is the time you realize you improved, because learning a language is like taking

منظور من زمانی است که متوجه می‌شوید پیشرفت کرده‌اید، زیرا یادگیری یک زبان مانند

a trip.

یک سفر است.

You hop in your car, or your bicycle, or whatever, you start driving, and sometimes you arrive

سوار ماشین یا دوچرخه یا هر چیز دیگری می‌شوی، شروع به رانندگی می‌کنی و گاهی

at your destination, and you didn't even know what took place prior to, like you forgot

به مقصد می‌رسی و حتی نمی‌دانی چه اتفاقی افتاده است، مثل اینکه

half the journey.

نیمی از سفر را فراموش کرده‌ای.

And it's kind of too bad, because when you forget half the journey, you don't realize

و این خیلی بد است، زیرا وقتی نیمی از سفر را فراموش می‌کنید، متوجه نمی‌شوید

how much work you've actually put in to appreciate the work you've done, right?

که واقعاً چقدر برای قدردانی از کاری که انجام داده‌اید، زحمت کشیده‌اید، درست است؟

So anyway, leave your improvement story, you might say, the first time - and I remember

بنابراین به هر حال، ممکن است بگویید، اولین بار، داستان بهبود خود را بگذارید -

the first time I was sitting in a restaurant with a friend of mine when I was doing some

و اولین باری را که با یکی از دوستانم در رستوران نشسته بودم، زمانی که داشتم آلمانی می خواندم، به یاد

German - like, studying German, and there was a German couple, and they were speaking, and

دارم - مثلاً آلمانی می خواندم، و یک آلمانی وجود داشت. زن و شوهر، و آنها صحبت می کردند، و

they were like, "Haben Sie Milch?"

آنها مانند، "Haben Sie Milch؟"

No, no, no, no, no, no, no, it wasn't that, it was chocolate cake.

نه، نه، نه، نه، نه، نه، این نبود، کیک شکلاتی بود.

It was like, "Ich" - I remember them saying, like, "I would like ein Stück Schokoladenkugeln."

مثل "Ich" بود - یادم می‌آید که آنها می‌گفتند ، "من می‌خواهم ein Stück Schokoladenkugeln."

It's like, you're going, "What is that?"

مثل این است که می‌روی: "این چیست؟"

They wanted a piece of chocolate cake, and I was like, "Really?

آنها یک تکه کیک شکلاتی می خواستند و من می گفتم: "واقعا؟

You want chocolate cake?"

کیک شکلاتی می خواهی؟"

And I realized I didn't translate, I just knew what that guy wanted, and it was in a

و فهمیدم که ترجمه نمی‌کنم، فقط می‌دانستم آن مرد چه می‌خواهد، و به یک

foreign language, but to me, it was just like he spoke English.

زبان خارجی بود، اما برای من ، درست مثل این بود که او انگلیسی صحبت می‌کرد.

It's the coolest feeling to have.

این جالب ترین احساسی است که باید داشته باشید.

Anyway, I've got to get going, but before I go, I want to talk to you, because I want

به هر حال، من باید شروع کنم، اما قبل از رفتن، می‌خواهم با شما صحبت کنم، زیرا

you to go to www.engvid.com, where there won't be a quiz on this, for obvious reasons, but

می‌خواهم به www.engvid.com بروید، جایی که به دلایل واضح، آزمونی در این مورد وجود نخواهد داشت. اما

you can see other languages, other lessons where I've taken the time to give you some

می‌توانید زبان‌های دیگر، درس‌های دیگری را ببینید که در آن‌ها وقت گذاشته‌ام تا به شما

deeper advice on how to improve your language, on grammar, conversation, listening skills.

توصیه‌های عمیق‌تری در مورد چگونگی بهبود زبان خود، در مورد دستور زبان، مکالمه، مهارت‌های شنیداری بدهم. معلمان فوق العاده

There are other fantastic teachers.

دیگری نیز وجود دارند .

And just to tell you, you know, like, everybody's got to learn something new.

و فقط برای اینکه به شما بگویم، می دانید، مثل اینکه، همه باید چیز جدیدی یاد بگیرند.

I just learned a new trick.

تازه یه ترفند جدید یاد گرفتم

Let's see if I can do this.

ببینم میتونم این کارو بکنم

Well, not really, but like everybody else, we learn and we get better, right?

خوب، واقعاً نه، اما مثل بقیه، ما یاد می گیریم و بهتر می شویم، درست است؟

Have a good one.

یک خوب.

See you soon.

به زودی میبینمت.