Vocabulary: ONLY, JUST, BARELY, MERELY

If only I were a -- oh, hi. Sorry, I was just looking at a picture. I'll put that away.

اگر فقط یک -- اوه، سلام. ببخشید من فقط داشتم به عکس نگاه میکردم من آن را کنار می گذارم.

If you've been to Toronto and you know Now magazine, and you know the back of Now magazine

اگر به تورنتو رفته اید و مجله Now را می شناسید و پشت مجله Now را می شناسید

-- I'm a bad, bad putty cat. Anyway, this lesson is about "only" and "just". I'm going

-- من یک گربه بتونه بد و بد هستم. به هر حال این درس درباره «فقط» و «فقط» است. من

to give you two more words that we also use, but specifically "only" and "just". Why? Because

قصد دارم دو کلمه دیگر را به شما ارائه دهم که ما نیز از آنها استفاده می کنیم، اما به طور خاص "فقط" و "فقط". چرا؟ زیرا

in English, these two words are used interchangeably. "Interchange" means "to change things", like

در زبان انگلیسی این دو کلمه به جای هم به کار می روند. «تبدیل» به معنای «تغییر دادن چیزها» است، مثل

you take this one, you take that one: Change them in different places. All right. Between.

این که این یکی را می گیری، آن را می گیری: آنها را در جاهای مختلف تغییر بده. خیلی خوب. بین.

Because they have similar meanings, it's interchangeable. It doesn't matter that much. This lesson is

چون معانی مشابهی دارند، قابل تعویض است. خیلی هم مهم نیست این درس

for -- in case you were bothered by that -- it's our special guy -- it's like the Oscars here

برای -- در صورتی که شما از این موضوع اذیت شدید -- این پسر خاص ماست -- مثل اسکار اینجاست

-- Allan from the Philippines wrote to us on Facebook, and I wrote it on my Chapters

-- آلن از فیلیپین برای ما در فیس بوک نوشت و من آن را در رسید بخش های خود نوشتم

receipt. Anyway, Allan wanted to know what is the difference, and when do you use them.

. به هر حال، آلن می خواست بداند تفاوت آنها چیست و چه زمانی از آنها استفاده می کنید.

So why don't we go to the board and take a look.

پس چرا ما به هیئت مدیره نرویم و نگاهی بیندازیم.

Ah, Mr. E is here before me. I like making things rhyme. And Mr. E is saying, "James

آه، آقای E اینجا پیش من است. من دوست دارم چیزها را قافیه کنم. و آقای E می‌گوید، "جیمز

merely has to do 1 lesson and he barely got it on the board. If only I were the teacher".

فقط باید 1 درس را انجام دهد و به سختی آن را روی تخته برد. اگر فقط من معلم بودم".

Now, if you read this, there seems to be a limitation or a limit to something. Right.

حالا، اگر این را بخوانید، به نظر می رسد محدودیت یا محدودیتی برای چیزی وجود دارد. درست.

"Merely" means, like, just a small amount. "Barely": also small. And "only": seemingly

صرفاً به معنای مقدار کمی است. « بَرَجَع » : نیز کوچک . و «فقط»: به ظاهر

small. What's the difference? Let's go to the board.

کوچک. تفاوت در چیست؟ بریم سراغ هیئت.

"Just": "I'm just a gigolo, everywhere I go". David Lee, I'm stealing your stuff. Don't

"فقط": "من فقط یک ژیگولو هستم، هر جا می روم". دیوید لی، من وسایلت را می دزدم. از

sue me. Okay. When we say "just", we use usually -- in English, it means "exactly", "just".

من شکایت نکن باشه. وقتی می گوییم "فقط"، معمولاً از -- در انگلیسی به معنای "دقیقا"، "فقط" استفاده می کنیم.

"Just five people". "Just to the city", exactly. I'm lying a little bit. We also have "just",

"فقط پنج نفر". دقیقاً "فقط به شهر". یه کم دروغ میگم ما همچنین "فقط" داریم

and it can be used a little bit like "not that much". Right. "It's just two of us coming

و می توان آن را کمی مانند "نه آنقدر" استفاده کرد. درست. فقط دو نفری

for dinner." Not many of us. Exactly two, and it's not a lot. So you have to listen

برای شام آمده ایم. خیلی از ما نیستیم. دقیقا دو تا، و زیاد نیست. بنابراین شما باید به زمینه گوش دهید

to the context. Okay. When you hear "just", people are saying "exactly", and in some ways

. باشه. وقتی "فقط" را می شنوید، مردم می گویند "دقیقا"، و به نوعی

they're saying, "and it's not a lot of stuff". Okay. "It's just two dollars". Well how much

می گویند "و این چیزهای زیادی نیست". باشه. "این فقط دو دلار است". خوب

is it exactly? Well it's two dollars. We don't need to say "just". We say it to say, "it's

دقیقا چنده خوب دو دلار است. ما نیازی به گفتن "فقط" نداریم. ما آن را می گوییم تا بگوییم: "اینقدر

not that much, relax". It's a tooney. All right. Go to Tim Hortons. Get your tooney,

هم نیست، استراحت کن". این یک تونه است. خیلی خوب. به تیم هورتونز بروید. Toney خود را

which is two dollars. "It's just two dollars" -- not that much, and an exact amount.

که دو دلار است، دریافت کنید. "این فقط دو دلار است" - نه آنقدر، و یک مقدار دقیق.

There's another use for "just", okay? And it doesn't follow what the other words we're

کاربرد دیگری برای "فقط" وجود دارد، خوب؟ و از دیگر کلماتی که

going to do, but you should hear it or know what it means because it's used a lot for

قرار است انجام دهیم پیروی نمی کند، اما باید آن را بشنوید یا بدانید که به چه معناست زیرا برای قانون بسیار استفاده می شود

law: "just". It's short for "justice". If something is not fair or not right, not correct,

: "فقط". مخفف «عدالت» است. اگر چیزی منصفانه نیست یا درست نیست، درست نیست،

we'll say it is "not just" -- older English. You'll hear it in law, but you won't really

می گوییم "نه فقط" - انگلیسی قدیمی تر. شما آن را در قانون خواهید شنید، اما واقعاً نخواهید

hear people say it on the street. "It is not just. I did not get milk with my cookies!"

شنید که مردم آن را در خیابان بگویند. "این فقط نیست. من با کلوچه هایم شیر دریافت نکردم!"

You know, but in a court case they'll go, "We need to be more just in our society",

می دانید، اما در یک پرونده قضایی آنها می گویند: "ما باید در جامعه خود عادل تر باشیم"

or in university. So you'll see here: "it's not a just decision" -- it's not fair! It's

یا در دانشگاه. بنابراین در اینجا خواهید دید: " این یک تصمیم عادلانه نیست" -- عادلانه نیست! این

not right, it's not morally right. Morals, you know, like lying and stealing and cheating.

درست نیست، از نظر اخلاقی درست نیست. می دانید که اخلاق، دروغ و دزدی و تقلب را دوست دارد.

"He should go back to court." You hear it in court, okay?

او باید به دادگاه بازگردد.» در دادگاه می شنوید، باشه؟

I know you see "merely", but it will be merely a moment before we come back. We have to go

من می دانم که شما "فقط" را می بینید، اما فقط یک لحظه طول می کشد تا ما برگردیم. باید بریم

here. First the big guys, then the little guys. I said we'd start with "just", now we're

اینجا اول بچه های بزرگ، بعد بچه های کوچک. گفتم با "فقط" شروع می کنیم، حالا

going to go to "only". Okay? "Only" has an adverb usage, and it means "limited to". "Only":

به "فقط" می رویم. باشه؟ «فقط» کاربرد قید دارد و به معنای «محدود به» است. «فقط»:

"Limited to a certain extent". And our example here: "There are only 100 tigers alive." It's

«محدود به حد معین». و مثال ما در اینجا: "فقط 100 ببر زنده هستند."

limited, right? Adjective use, adjective. "One of a kind". "Only one of a kind", right?

محدود است، درست است؟ استعمال صفت، صفت. "یک نوع". "فقط یک نوع"، درست است؟

"He is an only child". It describes the child. How -- what kind of child? He's an "only"

"او تک فرزند است". کودک را توصیف می کند. چگونه -- چه نوع کودکی؟ او یک «تنها»

child, like a "big child", a "small child", an "only child". Another use for it: a conjunction.

است، مثل «بچه بزرگ»، «کوچک»، «تک فرزند». کاربرد دیگر آن: ربط.

Okay. It's common. You may not see it as such because we use "and" a lot, but we use it

باشه. رایج است. ممکن است شما آن را به این شکل ندانید زیرا ما زیاد از "و" استفاده می کنیم، اما از آن استفاده می

because we have this meaning of "limited to" -- I'm going really fast, so I'll slow down

کنیم زیرا این معنای "محدود به" را داریم -- من واقعاً سریع می روم، بنابراین سرعتم را کم می

so that not only I can understand myself, okay? "Limited to" plus "one of a kind". In

کنم تا نه تنها من می توانم خودم را بفهمم، باشه؟ "محدود به" به اضافه "یک نوع". در

this case, it's not just "and", it's an exception, "except that". So we're saying the idea may

این مورد، فقط «و» نیست، یک استثنا است، «به جز آن». بنابراین ما می گوییم ایده ممکن

be similar, but there is a difference. So it's really useful when you're using your

است مشابه باشد، اما یک تفاوت وجود دارد. بنابراین وقتی از انگلیسی خود استفاده می کنید واقعاً مفید است

English: a conjunction that gives you an exception. Nice, huh? And you thought it was "just" little

: یک ربط که به شما استثنا می دهد. خوبه، ها؟ و شما فکر کردید که "فقط" انگلیسی کمی است

English we were doing or "only" English. In this case, I would say, she's like my girlfriend,

که ما انجام می دهیم یا "فقط" انگلیسی است. در این مورد، من می گویم، او مانند دوست دختر من است،

only better. You know, because, like, she's a girlfriend, and she's better, right? "Except

فقط بهتر است. میدونی چون دوست دختره و بهتره درسته؟ "به جز

that". So that's how we use "only" and "just", okay? Those are the big guns, you know. Those

آن". پس اینگونه است که از «فقط» و «فقط» استفاده می کنیم، خوب؟ اینها اسلحه های بزرگ هستند، می دانید.

are the ones we use a lot. Now, we do have another one: "barely". "Barely"

آنهایی هستند که ما زیاد استفاده می کنیم. در حال حاضر، ما یک دیگری داریم: "به سختی". "Barely"

also -- similarly -- or -- to "only" -- has an adverb use, and it means "only just" or

نیز -- مشابه -- یا -- به "فقط" -- دارای قید است و به معنای "فقط فقط" یا

"almost not". Okay. What? Because we're using "only" here, right? Remember "limited to"

"تقریباً نه" است. باشه. چی؟ چون ما در اینجا از "فقط" استفاده می کنیم، درست است؟ به یاد داشته باشید "محدود به"

-- it has that idea -- and "almost not". Very close to not happening. So when you see "barely",

-- این ایده را دارد -- و "تقریبا نه". خیلی نزدیک است که اتفاق نیفتد. بنابراین وقتی "به سختی" را می بینید

it almost has a negative thing, yeah, okay? "I barely have enough money for food." Almost

، تقریباً یک چیز منفی دارد، بله، خوب؟ "من به سختی پول کافی برای غذا دارم." تقریباً

not enough money for food, all right? If the food is a hundred, maybe I have $100 and one

پول کافی برای غذا نیست، خوب؟ اگر غذا صد باشد، شاید 100 دلار و یک

penny, one cent. One cent less or two cents less: no food for me. Okay. But it also has

پنی، یک سنت داشته باشم. یک سنت کمتر یا دو سنت کمتر: برای من غذا نیست. باشه. اما معنای دیگری هم دارد

another meaning: "a short time before". When someone says "barely" -- okay. This is good.

: «کمی قبل». وقتی کسی می گوید "به سختی" - باشه. این خوبه.

At work, sometimes I barely make it on time. If you talk to Mr. E, he goes, "You never

در محل کار، گاهی اوقات به سختی آن را به موقع انجام می دهم. اگر با آقای E صحبت کنید، او می گوید: "تو هیچ وقت

make it on time. Stop lying to the people. You're always late". Okay. But we're not talking

به موقع نمی رسی. به مردم دروغ نگویید . همیشه دیر می آیی". باشه. اما ما با آقای E صحبت نمی کنیم

to Mr. E. He's busy complaining about something else. But sometimes I barely make it because

. او مشغول شکایت از چیز دیگری است. اما گاهی اوقات به دلیل TTC ​​به سختی آن را درست می کنم

of the TTC. Anybody who's been to Toronto knows exactly what I mean. Hear that sound?

. هر کسی که به تورنتو رفته است دقیقاً منظور من را می داند. آن صدا را می شنوی؟

That's the police arresting another TTC driver for making Toronto citizens late. Anyway.

این است که پلیس یک راننده دیگر TTC را به دلیل دیرکردن شهروندان تورنتو دستگیر می کند. به هر حال.

Okay. It means, you know, "a short time before", "a short time before". In this case, we have,

باشه. یعنی می دانی «یک مدت کوتاه قبل»، «یک مدت کوتاه قبل». در این مورد،

"They had barely escaped before the fire started", which means they got out of the door -- every

"آنها قبل از شروع آتش به سختی فرار کرده بودند"، به این معنی که آنها از در خارج شدند - هر

movie you've ever seen, you know, the guy jumps, and then the fire starts. Right. So

فیلمی که تا به حال دیده اید، می دانید، آن مرد می پرد و سپس آتش شروع می شود. درست. بنابراین

you're like, "aah". They "barely" escaped before the fire started, so "just" before

شما مانند "آه" هستید. آنها قبل از شروع آتش "به سختی" فرار کردند ، بنابراین "درست" قبل از

that. Cool. I said three words: one, two, three, but there

آن. سرد. من سه کلمه گفتم: یک، دو، سه، اما

seems to be another one. If you're like me, and you want to be a bit of an ass -- oops,

به نظر می رسد یکی دیگر وجود دارد. اگر شما هم مثل من هستید و می‌خواهید کمی خرخر باشید - اوه،

I said it -- which would be a guy who wants to act big -- I don't -- but if you want to,

من این را گفتم - کسی که می‌خواهد بزرگ رفتار کند - من نمی‌خواهم - اما اگر می‌خواهید،

once in a while, impress your friends and your peers -- peers are people similar to

هر چند وقت یکبار، دوستان و همسالان خود را تحت تأثیر قرار دهید - همسالان افرادی هستند که از نظر

yourself in age, or education or position -- you can use "merely". "Merely" is "just/only".

سن، تحصیلات یا موقعیت مشابه شما هستند - می توانید از "فقط" استفاده کنید. "صرفا" "فقط/فقط" است.

Now you understand why I put it last, after, because you had to know "just" and "only"

حالا فهمیدی چرا بعدش گذاشتم آخرش، چون باید "فقط" و "فقط"

to understand "merely". See, it was a -- there was a reason. "Merely" can mean "just", and

را می دانستی تا "صرفا" را بفهمی. ببینید، این یک -- دلیلی داشت. "صرفا" می تواند به معنای "فقط" باشد، و

it means, in this case -- we say "just", "not that much", or --where was the other one -- yeah,

در این مورد به این معنی است که می گوییم "فقط"، "نه آنقدر"، یا - دیگری کجا بود - بله،

"not that much", or "exactly", in this case, "exactly". He is "merely" a child. He's a

"نه آنقدر" یا " دقیقاً، در این مورد، "دقیقا". او "فقط" یک کودک است. او یک

child. That's it. "How can he do this, this Superman? He is merely a mortal". He's not

کودک است. خودشه. "این سوپرمن چگونه می تواند این کار را انجام دهد؟ او فقط یک فانی است." او

a mortal, he's Superman, okay? And then sometimes "merely" means "only", "only", right? "Limited

یک فانی نیست، او سوپرمن است، باشه؟ و گاهی اوقات "صرفا" به معنای "فقط"، "فقط" است، درست است؟ "محدود

to", in this case. "I merely looked at his face, and it broke." No, I'm joking. Like,

به"، در این مورد. من فقط به صورتش نگاه کردم و شکست. نه من شوخی می کنم. مثلاً

sometimes you're, you know, looking at something, and you just touch it, and it breaks, and

گاهی اوقات به چیزی نگاه می کنی و فقط آن را لمس می کنی و می شکند و

you're like, "I didn't do it. I touched it. It broke. What am I supposed to do?" All right.

می گویی: "من این کار را نکردم. لمسش کردم. شکست. من باید چه کار کنم. انجام دادن؟" خیلی خوب.

You could say, "I merely touched it. That's all I did. It was limited to a touch. It broke,

می توانید بگویید، "من فقط آن را لمس کردم. این تنها کاری بود که انجام دادم . محدود به یک لمس بود. شکست،

and it's not my fault". Okay. Or you could say, "he's merely an idiot". That's it folks.

و این تقصیر من نیست". باشه. یا می توانید بگویید "او فقط یک احمق است". همین مردمی

Sorry, you shouldn't say that, but you could say that -- a nice insult.

متاسفم، شما نباید این را بگویید، اما می توانید آن را بگویید - یک توهین خوب.

But a quick recap, as we always do. Okay. "Just": What does "just" mean? "Not that much"

اما یک جمع بندی سریع، همانطور که همیشه انجام می دهیم. باشه. «فقط»: «فقط» به چه معناست؟ "نه آنقدر"

or "exactly". Sometimes the meanings go together, right? "It's just five minutes to my house".

یا "دقیقا". گاهی اوقات معانی با هم می آیند، درست است؟ فقط پنج دقیقه تا خانه من راه است.

It's exactly five minutes, and it's not that much. The two ideas go together. Okay. A little

دقیقاً پنج دقیقه است و آنقدر هم نیست. این دو ایده با هم پیش می روند. باشه.

bit more. "Only": "Only" means "limited to". It has an adjective function, adverb, and

کمی بیشتر. «تنها»: «تنها» به معنای «محدود به». تابع صفت، قید و

conjunction function. "Barely", we got "barely": "only just" or "almost not". And finally,

تابع ربط دارد. «به سختی»، «به سختی» گرفتیم: «فقط» یا «تقریباً نه». و بالاخره

"merely", which is "just" or "only". Was that good? Did you like it? I know, a little fast.

«صرفا» که «فقط» یا «فقط» است. خوب بود؟ خوشت آمد؟ میدونم یه کم سریع

You're going to go where? To -- I know you're going to go there. You have to. It is not

قراره کجا بری؟ به -- من می دانم که شما به آنجا خواهید رفت. تو باید. این

merely a website. It is not only a website where you can learn English, it's just the

فقط یک وب سایت نیست. این فقط یک وب سایت نیست که در آن می توانید انگلیسی یاد بگیرید، بلکه

right place for you, see? Exactly, exactly. And where are you going to go, Mr. E? Sorry,

مکان مناسبی برای شماست، می بینید؟ دقیقا، دقیقا و کجا می خواهید بروید آقای E؟ با عرض پوزش،

there's not going to be a mystery here. I have to write it. You're going to go to www.engvid.com

اینجا قرار نیست رازی وجود داشته باشد. باید بنویسمش شما می خواهید به www.engvid.com بروید

-- where "eng" stands for "English", and "vid" stands for "video" - www.engvid.com. Okay.

-- جایی که "eng" مخفف "English" و "vid" مخفف "video" است - www.engvid.com. باشه.

It's just a click away. And the price is free. Just free. It's good right? You won't be the

فقط یک کلیک فاصله دارد. و قیمت رایگان است. فقط رایگان. خوبه درسته؟ تو

only one there. I promise.

اونجا تنها نخواهی بود قول میدهم.